سیمای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن

مشخصات کتاب

سرشناسه : بحرانی، هاشم بن سلیمان، - ق 1107

عنوان و نام پدیدآور : سیمای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن/ تالیف هاشم حسینی بحرانی؛ ترجمه مهدی حائری قزوینی

مشخصات نشر : [تهران]: آفاق، 1367.

مشخصات ظاهری : ص 456

فروست : (تفسیر روائی 1)

شابک : بها:2300ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : عربی - فارسی

یادداشت : عنوان اصلی: المحجه فی مانزل فی القائم الحجه.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : جنبه های قرآنی

موضوع : قرآن -- احادیث

شناسه افزوده : حائری قزوینی، مهدی، مترجم

رده بندی کنگره : BP224/4/ح 57م 3041 1367

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : م 68-996

ص: 1

اشاره

سیمای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن

تالیف هاشم حسینی بحرانی

ترجمه مهدی حائری قزوینی

ص: 2

ص: 3

سرشناسه : بحرانی، هاشم بن سلیمان، - ق 1107

عنوان و نام پدیدآور : سیمای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن/ تالیف هاشم حسینی بحرانی؛ ترجمه مهدی حائری قزوینی

مشخصات نشر : [تهران]: آفاق، 1367.

مشخصات ظاهری : ص 478

فروست : (تفسیر روائی 1)

شابک : بها:2300ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : عربی - فارسی

یادداشت : عنوان اصلی: المحجه فی مانزل فی القائم الحجه.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : جنبه های قرآنی

موضوع : قرآن -- احادیث

شناسه افزوده : حائری قزوینی، مهدی، مترجم

رده بندی کنگره : BP224/4/ح 57م 3041 1367

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : م 68-996

ص: 4

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 5

ص: 6

اهداء

ترجمه این اثر ارزنده را به پیشگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تقدیم می کنم ، که از برکت مجاورت آن حضرت توفیق انجام ان را یافتم.

ص: 7

ص: 8

سخن مترجم

اشاره

ص: 9

ص: 10

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطّاهرین تراجمة وحی اللّه و خزّان علمه، سیّما مولانا صاحب الزّمان و شریک القرآن عجّل اللّه فرجه و سهّل مخرجه و جعلنا فی حزبه و أنصاره.

یکی از ضربه های سنگین و جبران ناپذیری که پس از رحلت رسول اکرم صلی اللّه علیه و اله و سلم بر پیکر بشریّت وارد آمد این بود که غاصبان خلافت، قرآن جمع آوری شده ی امیر مؤمنان علیه السّلام را نپذیرفتند که گفته می شود: در آن، هم راه با آیات وحی، شأن نزول، تأویل، تطبیق و نکات دیگری نیز بوده است.(1)

و بدین ترتیب، مردم را از راه یافتن به چشمه سارهای زلال وحی بازداشتند و تنها ظواهری از دین را به قصد فریب خلق خدا رواج دادند. از سوی دیگر، پول های گزافی دادند تا عالم نمایانی از خدا بی خبر و مزدور، دروغ هایی به عنوان حدیث در زمینه های مختلف، از جمله تفسیر و تأویل قرآن، جعل کنند و اذهان مردم را از رسیدن به حقایق دور سازند.

در طول تاریخ، پیوسته دشمنان حق از منتشر شدن معارف قرآن و آشکار شدن حقایق و اسرار آن، به انحای مختلف، جلوگیری کردند تا آن جا که بسیاری از شاگردان مکتب اهل البیت علیهم السّلام هم چون ابو ذر غفاری و میثم تمّار و حجر بن عدیّ و رشید هجری و ... به جرم دفاع از حریم ولایت، به شهادت رسیدند و از بازگو کردن حقایق قرآن به طریق صحیح و شیوه ی مستقیم خاندان عصمت، ممنوع گردیدند و چه نوشته ها و آثار از بین رفت یا در گوشه و کنار محبوس ماند!

ص: 11


1- الاحتجاج 1: 225.

این گوشه ای از گرفتاری هایی است که در راه شناخت مسائل و معارف قرآن همواره وجود داشته است:

اندکی با تو بگفتم غم دل؛ ترسیدم

که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است

شناختن معارف قرآن و بهره گرفتن از سرچشمه های شیرین آن، راهی جز این ندارد که از بازگوکنندگان وحی و مترجمان راستین قرآن و گنجوران علم خداوند، یعنی خاندان عصمت علیهم السّلام درس بگیریم و از ایشان بیاموزیم که:

لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (1)

(به آن (قرآن)، جز پاکیزگان، کسی دست نمی یابد.)

نیز از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که فرمود:

«هیچ کس، جز اوصیای پیغمبر، نمی تواند ادّعا کند که (علم) تمامی قرآن، ظاهر و باطن آن، نزد او هست.» (2)

و نیز فرمود:

«همانا از جمله ی علومی که به ما داده اند، علم تفسیر قرآن و احکام آن و آگاهی از تحوّلات و تغییرات زمان و روی دادهای آن است ...» (3)

و از عبد الأعلی روایت است که گفت: شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:

«به خدا سوگند، من کتاب خدا را از اوّل تا به آخرش می دانم؛ چنان که گویی در کف دست من است. در قرآن، خبر آسمان و خبر زمین و خبر روی دادهای گذشته و آینده هست. خدای- عزّ و جلّ- فرموده است که بیان و توضیح همه چیز در آن است. (4)» (5)

از این روی، شیعیان، با آن همه مشکلات و موانع و علی رغم سخت گیری مخالفان، در جهت فراگیری علوم و معارف قرآن از ائمّه ی معصومین علیهم السّلام، تلاش کرده و به روایت و تدوین و نشر احادیث مربوط به آن اهتمام ورزیده اند.

خوش بختانه مجموعه های ارزنده ای در این زمینه امروز در دست رس ماست و هر کدام از آن ها برای راه یابی به معارف قرآن مجید از اهمّیّت خاصّی برخوردارند.

برای نمونه، از کتاب های ارزنده ی: تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السّلام، تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی، تفسیر عیّاشی، سعد السّعود سیّد ابن طاووس، البرهان سیّد هاشم بحرانی و نور الثّقلین حویزی می توان نام برد. کتاب المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة- که ترجمه اش

ص: 12


1- . واقعه (56): 80.
2- . بصائر الدّرجات: 213 [ج 4، باب 6، ح 1]؛ کافی 1: 228 [کتاب الحجّة، باب أنّه لم یجمع ... 35، ح 3].
3- . بصائر الدّرجات: 214 [ج 4، باب 7، ح 1]؛ کافی 1: 229 [کتاب الحجّة، باب أنّه لم یجمع ... 35، ح 3].
4- . اشاره به آیه ی نحل (16): 90.
5- . کافی 1: 229 [کتاب الحجّة، باب أنّه لم یجمع ... 35، ح 4].

را در دست دارید- از همین آثار مهمّ است.

این کتاب درباره ی آیاتی از قرآن مجید است که به استناد سخنان درربار و پر برکت پیغمبر اکرم و جانشینان راستین حضرت او که درود خداوند بر تمامی ایشان باد در مورد امام منجی و موعود، حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه تفسیر و تأویل و تطبیق گردیده است. طبق روشی که غالبا در این قبیل کتاب ها مشهود است، احادیث با ذکر سند در ذیل آیات یاد شده اند و از بحث و بررسی اقوال مفسّران و غور و خوض در مطالب دیگری که معمولا در تفاسیر مطرح می شود، سخن به میان نمی آید.

این احادیث به چند دسته تقسیم می شوند. ما ضمن توضیح چند واژه ی:

«تفسیر»، «تأویل»، «تطبیق»، به بعضی از اقسام آن ها- که شاید برای خوانندگان این کتاب و نظایر آن سودمند باشد- اشاره می کنیم:].

توضیح چند واژه

1- تفسیر

در لغت از «فسر» گرفته شده به معنی بیان و پرده برداری از روی لفظ است.

برخی گفته اند: مقلوب از «سفر» است؛ چنان که گویند: «أسفر الصّبح: صبح روشن شد» و به قولی، مأخوذ از «تفسره» (- وسیله ی معاینه ی طبیب از مریض) است.

در قرآن، آیات بسیاری هست که بی تردید به تفسیر نیاز دارد. در تفسیر این آیات، یا به ظواهر آن ها باید تکیه کرد و با شناخت عربی صحیح و اطمینان از ظهور لفظی در معنی معیّن، به مقصود پی برد یا از عقل فطری صحیح پیروی کرد یا از روایات پیشوایان معصوم علیهم السّلام بهره گرفت. (1) با حدس و گمان در مورد آیات قرآن نباید اظهارنظر کرد که تفسیر به رأی در شرع حرام و مردود است.

و از ابن عبّاس روایت آمده است که تفسیر را به چهار وجه تقسیم کرده است:

1- تفسیری که هیچ کس از ندانستن آن معذور نیست.

2- تفسیری که عرب ها- ازآن رو که به زبان ایشان است- آن را می شناسند.

3- تفسیری که عالمان آن را می دانند.

4- تفسیری که جز خداوند کسی نمی داند، آن چه هیچ کس از ندانستن آن معذور نیست، دستورات صریح شرع در احکام و دلایل روشن توحید و مانند این هاست.

* آن چه عرب ها می شناسند، حقایق لغت و موضوعات زبان عربی است.

* آن چه علما را می دانند، تأویل و بیان مقصود از آیات متشابه است.

* و تفسیری که جز خداوند کسی نمی داند، اخبار غیبی، هنگام برپایی قیامت و مانند این هاست. (2)

ص: 13


1- . رک. مجمع البیان 1: 39 [مقدّمه، الفنّ الثّالث . نیز رک. البیان: 397.
2- . مجمع البیان 1: 40 [شیخ طوسی نیز تقسیم بندی مفیدی دارد. رک. مقدّمه ی التبیان .

2- تأویل

از «أول» به معنی بازگشت گرفته شده و در قرآن به چهار معنی آمده:

یک: عاقبت و نتیجه ی کار؛ چنان که می خوانیم:

وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ، ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا (1)

(و با ترازوی راست بسنجید که آن بهتر و در عاقبت نیکوتر است.)

دو: تعبیر خواب؛ چنان که در سوره ی یوسف چندبار به این معنی به کار رفته است.

سه: تحقّق یافتن و وقوع خارجی وعده های الاهی؛ چنان که فرمود:

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ؟ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ: قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِ (2)

(آیا (کافران که منکر آیات خداوند و نتایج اعمالشان هستند) چه انتظار کشند؟ منتظر رسیدن جز تأویل آیات و تحقّق یافتن روز موعودند؟ روزی که تأویل آیات فرا رسد، آنان که از پیش، آن را فراموش کرده اند خواهند گفت: به راستی، رسولان پروردگارمان حق را برایمان گفتند ...)

چهار: بیان و توجیه الفاظ یا کارهای شبهه انگیزی که چند احتمال داشته باشند؛ مانند: آیات متشابه قرآن و کارهای حضرت خضر علیه السّلام که حضرت موسی علیه السّلام را به شگفتی و سؤال وامی داشت. در آخر کار بود که جناب خضر علیه السّلام انگیزه ی معقول و درست کارهای خود را بیان و «تأویل» کرد. (3)

بی تردید در قرآن، آیات متشابه وجود دارد که باید تأویل گردد؛ ولی تأویل آن آیات را جز خداوند و راسخان در علم کسی نمی داند؛ چنان که خداوند فرموده است:

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ، مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ، وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ. فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ، وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (4)

(اوست (خدایی) که کتاب را بر تو نازل فرمود. قسمتی از آیات آن محکمات است که اساس و امّ الکتاب می باشد و قسمت دیگر متشابهات. پس آنان که در دل هایشان انحرافی (از حق) هست، از پی متشابه رفته تا از راه تأویل آن (به دل خواه خود) فتنه انگیزی کنند و تأویل آن را نمی داند مگر خداوند و راسخان در علم، ...)

ص: 14


1- . إسراء (17): 36.
2- . اعراف (7): 54.
3- . رک. کهف (18): 66- 82.
4- . آل عمران (3): 8.

آری، بیماردلان و باطل جویان در پی تأویل آیات متشابه اند تا آن ها را به دل خواه خود، برای توجیه آرای فاسد و عقاید نادرستشان به کار برند و فتنه انگیزی و شبهه جویی کنند؛ امّا خداوند در هر زمان حجّت معصومی دارد که تأویل درست آیات را بیان نموده و از گم راهی مردم جلوگیری می کند؛ چنان که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرموده اند:

«همانا خدای- عزّ و جلّ- از روزها، جمعه را و از ماه ها، ماه رمضان را و از شب ها، شب قدر را اختیار فرمود و مرا بر تمامی انبیا برگزید و از من، علی را و او را بر همه ی اوصیا برتری داد و از علی، حسن و حسین را اختیار کرد و از حسین، اوصیای از فرزندانش را که از قرآن تحریف غلوکنندگان و شیوه های باطل جویان و تأویل گم راه کنندگان را دور می سازند. نهمین ایشان قائمشان است و (او) ظاهر آنان و باطنشان می باشد.» (1)

احادیث دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارد که به منظور پرهیز از اطاله ی سخن، از آوردن آن ها خودداری می کنیم.

تأویل آیات قرآن در روایات به معنی دیگری نیز به کار رفته که از آن به «بطن» نیز تعبیر می گردد. تأویل به این معنی در مورد تمامی آیات قرآن هست و بسا آیه ای چندین تأویل داشته باشد. در این احادیث دقّت کنید:].

1. جابر گوید: از امام باقر علیه السّلام چیزی از تفسیر قرآن را پرسیدم؛پس به من پاسخی فرمود. سپس بار دیگری همان سؤال را کردم؛ و آن جناب جواب دیگری به من داد! عرض کردم: فدایت شوم! پیش از این روز، در مورد این مسأله جواب دیگری فرمودید؟ فرمود:

« ای جابر، همانا برای قرآن را باطنی هست، و بطن آن را بطنی دیگر و آن ظاهری هست و ظاهرش را ظاهری دیگر. ای جابر، و هیچ چیزی نسبت به عقول مردان از تفسیر قرآن دورتر نیست. همانا آیه ای اوّلش درباره ی چیزی خواهد بود و آخرش مربوط به چیز دیگر و (در عین حال) سخن متّصل و پیوسته ای است که بر چند وجه می گردد.» (2)

2. و از فضیل بن یسار روایت است که گفت: از امام باقر علیه السّلام راجع به این روایت پرسیدم که: «هیچ آیه ای نیست مگر این که ظاهری دارد و باطنی»؟ فرمود:

«ظاهر وباطنی و آن تأویلش می باشد . قسمتی از آن گذشته و قسمتی از

ص: 15


1- . کمال الدّین و تمام النّعمة 1: 281 [باب 24، ح 32].
2- . تفسیر عیّاشی 1: 12.

آن هنوز نیامده است. هم چون خورشید و ماه جریان می یابد. هر تأویلی بیاید، بر مردگان هم وارد می شود؛ چنان که بر زندگان وارد می گردد.

خدای- تبارک و تعالی- فرموده است: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ و تأویل آن را کسی نمی داند جز خداوند و راسخان در علم). ما آن را می دانیم.» (1)

3. اسحاق بن عمّار گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:

«همانا برای قرآن تأویلی هست که قسمتی از آن آمده و قسمتی دیگر هنوز نیامده. پس هرگاه تأویل در زمان یکی از امامان واقع شود، امام آن زمان آن را می شناسد.» (2)].

4. و از امام باقر علیه السّلام ضمن حدیثی روایت آمده که فرمود:

«و چنانچه هرگاه آیه ای در مورد قومی نازل می گشت، سپس- وقتی آن قوم مردند- آیه هم می مرد؛ دیگر از قرآن چیزی باقی نمی ماند؛ ولی قرآن تا وقتی که آسمان ها و زمین برپا هستند، اوّلش بر آخرش جریان می یابد، و هر قومی آیه ای را که تلاوت می کنند، خودشان (از جهت خیر یا شر) از مصادیق آن آیه اند.» (3)

و روایات بسیار دیگری در کتاب های معتبر آمده است.

3- تطبیق

در آیات قرآن مطالب بسیاری هست که به لفظ عام بیان شده اند و در هر زمان بر عدّه ای مصداق می یابد و گاهی هم، لفظ آیه ای خاص ولی معنی آن عامّ است و شامل کسان دیگری که مشابه آن عمل از آنان صدور یافته نیز می شود.

خلاصه این که ملاک و مناط حکم در سایرین هم یافت می شود و حکم بر آنان منطبق می گردد. احادیث زیادی از امامان علیهم السّلام در این قبیل موارد آمده که مصادیق حتمی و بارز آیات را بیان فرموده اند.

شاهد بر این روایتی است که از امام صادق علیه السّلام که درباره ی فرموده ی خدای متعال: وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ و آنان که آن چه را خداوند به پیوندش امر فرموده می پیوندند) (4) فرمود:

« در ارحام آل محمّد صلی اللّه علیه و اله و سلم نازل شده است و درباره ی خویشاوندان تو

ص: 16


1- . بصائر الدّرجات: 203 [ (ج 4، باب 10، ح 2) و 196 (ج 4، باب 7، ح 7)].
2- . همان: 195 [ (ج 4، باب 7، ح 5)].
3- . تفسیر عیّاشی 1: 10.
4- . رعد (13): 22.

نیز هست. (سپس فرمود:) از کسانی مباش که چیزی را در یک مورد منحصر می دانند.» (1)

خدای را شکر می گزارم که بر من منّت نهاد و توفیق ترجمه ی این کتاب را روزیم فرمود. متن عربی آن به همّت و تلاش برادر و خویشاوند عزیزم، جناب دانشمند ارجمند جناب آقای سیّد محمّد منیر میلانی، مقابله و تصحیح و تحشیه شده و آیات چندی نیز برثثش مرحوم مؤلّف استدراک گردیده است. در موقع ترجمه نیز چند آیه ی دیگر اضافه شد. سعی من- در تمامی ترجمه هایی که داشته ام- این بوده است که تمام متن را بی کم و کاست بیاورم و امانت را کاملا رعایت کنم. و چنانچه مطلبی به نظرم مفید آمد، در پاورقی آوردم و در آخر آن، کلمه ی «مترجم» را افزوده ام تا از پی نویس های آقای میلانی تشخیص داده شود.

شرح حال مؤلّف بزرگوار، مرحوم سیّد هاشم بحرانی را با خصوصیّات دیگری درباره ی کتاب، به قلم جناب آقای میلانی پس از این خواهید خواند.

از درگاه خداوند مسئلت دارم که کارهایم را خالص برای خودش قرار دهد و دست مرا از خدمت گزاری به آستان مقدّس مولایم حضرت صاحب الزّمان عجّل اللّه فرجه و روحی فداه کوتاه نکند!

شهر مقدّس قم- سیّد مهدی حائری قزوینی

جمادی الأوّل 1405 ق، بهمن 1363 ش

ص: 17


1- . کافی 1: 537 ( [کتاب الحجّة]، باب صلة الإمام علیه السّلام 129، ح 1).

ص: 18

مقدّمه ی محقّق

اشاره

ص: 19

ص: 20

بسم الله الرحمن الرحیم

بار خدایا! تو را حمد می گویم بر نعمت ها و عنایت هایت؛ بر نعمت های ظاهری و باطنی که به ما ارزانی داشته ای؛ حمد کردنی که آغازش قبول درگاهت شود و پایانی برایش نباشد.

درود و سلام می فرستم بر سیّد رسولانت و خاتم پیغمبرانت ره نمون به سوی است و دلالت کننده بر تو؛ آن که به رحمت بر بندگانت مبعوث اش نمودی تا آنان را به دوری از پلیدی راهنمائی کند و از گم راهی هدایت نماید و از تاریکی های شرک به نور توحید تو بیرون شان برد و بر خاندان پاکیزه اش، آن جانشینان پسندیده و هدایتگران ره یافته؛ به ویژه آخرین آنان و خاتم آن امامان بر حق، حضرت بقیّة اللّه فی الأرضین، حجّت خداوند بر همه ی عالمیان، امام دوازدهم و خلف منتظر، نجات دهنده ی بشر، آقا و مولایمان حضرت مهدیّ بن الحسن العسکری که خداوند فرجش را نزدیک فرماید و جان هایمان را فدایش گرداند درود و سلام باد.

بار خدایا! بر آنان بهترین درودهایت را بفرست و بهترین برکاتت را بر ایشان قرار ده و عذاب و لعنتت را ای پروردگار بر دشمنان و ستمگران در حقّ ایشان، از اوّلین و آخرین، تا روز بازپسین فزونی فرمای.

آن چه مستضعفان از جهت استثمار مستکبران رنج می برند و آن چه ضعیفان بر اثر ظلم و ستم زورمندان غصّه می خورند، چیز تازه ای نیست که در قرن بیستم و یا قرن پیش از آن پدید آمده باشد؛ بلکه اگر به تاریخ مراجعه کنیم و به دوران ها و آثار انسان ها در طول تاریخ بنگریم، خواهیم یافت که این رنج و غم و فشار و درد از همان اوایل آفرینش بشر پیوسته جریان داشته است. قرآن کریم از پیدایی قابیل در برابر هابیل و ایستادگی نمرود در مقابل ابراهیم علیه السّلام و تکذیب فرعون نسبت به موسی

ص: 21

و ... سخن گفته است. هم چنین پیغمبر عظیم الشّأن ما که درود و سلام بر او باد به کفّار قریش به سرکردگی ابو لهب و ابو جهل و ابو سفیان دچار گردید و همین طور در هریک از دوران ها، زورمندان انواع مختلفی از بردگی و بارکشی را بر ضعیفان تحمیل می نموده اند.

گرچه جوامع مترقّی امروزی خرید و فروش آدمی را لغو و تحریم کرده اند و این را از جمله ی نشانه های تمدّن و پیش رفت خود به شمار می آورند! ولی در حقیقت جز تغییر نام و شکل ظاهری بردگی و استثمار کار دیگری نکرده اند؛ چه این که می بینیم ملّت ها و اقلیم ها را یک جا می خرند و در مقابل، فرهنگ استعماری را بر آن ها تطبیق می دهند!

بنابراین، آیا این تناقض فرهنگی موجود را آخری هست؟ سرانجام سرنوشت انسانیّت به کجا منتهی می شود؟ آیا روزی می رسد که جامعه ی بشری سعادت و کام یابی کامل و زندگی ایده آل را به خود ببیند و به کمال واقعی دست یابد؟ آیا روزنه ی امیدی هست تا انسان از دریچه ی آن به خیر و خوشی و زندگی راحت چشم بدوزد؟؟ یا این که بر انسان نوشته شده که در تاریکی و تیره روزی و زندگی پر رنج و شکنج و آکنده از مشکلات مادّی و معنوی به سر برد و همواره با امواج بلا و محنت دست و پنجه نرم کند، سپس در اقیانوس جهل و بدبختی و محرومیّت غرق گردد؟!

اندیشمندان شرق و غرب سعی داشته اند که به این سؤالات پاسخ دهند و برای خلاصی از این تنگناها چاره جویی نمایند و این مشکلات بزرگ را که برای همه ی انسان ها مطرح است حل کنند.

برخی از آن ها چنین می پندارند که راهی برای بیرون شدن از این گرداب نیست؛ انگار که این موجود عاقل فقط برای همین خلق شده که در فقر و بدبختی و جهل بماند و تا ابد دچار تیره روزی و نکبت و محنت باشد!

بعضی دیگر به جای این که احساس مسؤلیّت کنند و به فکر خلاصی جامعه ی بشری بشوند- عزلت و گوشه گیری از جامعه را برای خود برگزیده اند و بی اعتنا به آن چه بر سر مردم می آید، به کنجی خزیده اند.

تنها عدّه ی اندکی از آنان با فکر باز و عقل سلیم به محدوده ی وسیعی نگریسته اند و با بصیرت و دقّت، مشکلات انسانی را مورد بحث و بررسی قرار داده اند و مردم را به «مدینه ی فاضله» و زندگانی ایده آل و سعادتمند امیدوار ساخته اند ...

البتّه انبیای عظام و رسولان گرامی علیهم الصّلاة و السّلام امم خویش را به عاقبت خوش و سرانجام پاکیزه و خرّم برای افراد بشر مژده داده و خبردار ساخته اند. آنان از سوی خداوند وعده فرموده اند که روزگار آدمیان به سعادت و رفاه و خوشی و راحتی

ص: 22

ختم خواهد شد، و دوران ریشه کن شدن استضعاف و ظلم و ستم به آخر خواهد رسید. در آن هنگام، انسان های محروم، حقوق خویش را باز خواهند ستاند، از چنگال فقر و محرومیّت و رنج رهایی خواهند یافت و پس از آن که محکوم و ره رو بوده اند، به رهبری و زمام داری رسند و به فضل و عنایت الهی در زمین سروری یابند که:

وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ (1)

(و می خواهیم بر آنان که در زمین مستضعف شدند منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.)

مصلح از دیدگاه انبیا علیهم السّلام

آری، همه ی پیامبران گذشته علیهم السّلام مژده داده اند که مصلحی ظهور خواهد کرد که سایه ی عدالت را بر سراسر گیتی می گستراند و حکومت داد و قسط را بر پهنه ی زمین به اجرا درمی آورد؛ به طوری که دیگر نه ظالمی باقی می ماند و نه مظلومی، هیچکس نسبت به حقّ دیگری تجاوز نکند، و احدی از مرز عدل بیرون نرود، کتاب های آسمانی، تورات و انجیل و زبور و ...، آکنده از این بشارت است که پیغمبران الهی به امّت هایشان بیان فرموده اند.

البتّه در تعیین مصداق آن مصلح عبارت ها مختلف و الفاظ متفاوت است، که این اختلافات هم به اغراض و تمایلات عدّه ای سودجو برمی گردد؛ ولی اصل مطلب یعنی ظهور یک مصلح واقعی، مورد قبول تمامی ملل عالم است؛ هرچند بعضی او را «ربّ» و بعضی «مسیح» و برخی عزّیر نامند که در این زمینه زیاد بحث نمی کنیم.

مصلح از دیدگاه اسلام

همچنین قرآن کریم در بیش از صد و بیست آیه به این معنی اشاره فرموده و اعلام داشته است که اراده و خواست خداوند متعال بر این است که دوران حکومت شیطان را به پایان برد و بساط پیروان او را برچیند، و حتما بندگان صالح خویش را در همه جای زمین حکومت خواهد داد و سراسر گیتی را به آنان خواهد سپرد چنان که فرماید:

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ: أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (2)

(و البتّه ما پس از (نوشتن در) ذکر (تمام کتاب های آسمانی یا تورات) در زبور نیز نگاشتیم که البتّه

ص: 23


1- . قصص (28): 6.
2- . انبیاء (21): 106.

بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد.)

تا قوانین اسلام را به طور کامل و همه جانبه تطبیق اجرا سازند، و سعادت افراد بشر- بلکه حتّی حیوانات و تمام موجودات زمین، تضمین و تأمین گردد و هدف نهایی از زندگی تحقّق پذیرد.

در سنّت نبوی: هنگامی که به کتاب های مربوط به سنّت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم مراجعه می کنیم، آن کتابها را- که مؤلّفانشان از مذاهب مختلف اسلامی هستند-آکنده از احادیث صحیح و متواتری می بینیم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر آن ها تصریح فرموده به این که مردی از عترت آن حضرت در آخر الزّمان خروج خواهد کرد و زمین را از قسط و عدل خواهد ساخت پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد، و این اضافه بر کتاب های بسیار زیادی است که علمای اسلام آن ها را تألیف کرده اند (که بیش از 300 کتاب در دسترس می باشد) و در آن ها به طور خاص ظهور آن ابرمرد از عترت پیغمبر علیه الصلاة و السلام را در آخر الزّمان- هنگامی که زمین پر از ظلم و ستم شده باشد- مورد بحث و بررسی قرار داده و ویژگی های نسبی و حسبی، حتّی اوصاف بدن و جسم او را، با استفاده از احادیث صحیح متواتری که از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسیده توصیف و مشخّص نموده اند؛ مانند حدیثی که ابو داود در سنن خود (4ج: ص 154) روایت کرده از ابو سعید خدری کرده که گفت: رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

«مهدی از من است؛ فراخ پیشانی و باریک بینی. او زمین را پر از قسط و عدل می سازد؛ همچنانکه آکنده از جور و ستم شده است.»

چنانکه این حدیث را پیشوایان حدیث، و ده ها مؤلّف و محقّق روایت نموده، و صحیح دانسته اند؛ و از جمله ی آن ها علمای شیعه ی امامیّه می باشند که کتاب هایشان پر است از احادیث صحیحی که از طریق امامان اهل البیت علیهم السّلام از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت شده است؛ مبنی بر این که: او زنده است؛ روزی می خورد؛ دوران غیبت کبری را می گذراند؛ مردم را می بیند و آنان او را نمی بینند؛ شئون ایشان را تدبیر می نماید؛ و اوست واسطه ی فیض بین ایشان و پروردگارشان؛ و اگر او نبود زمین اهل خود را فرو می برد، و زمین و آسمان به وجود او برپاست.

چرا غایب شده است و کی ظاهر می شود؟

با بررسی و پژوهش در دلایل نقلی و عقلی درمی یابیم که علّت غیبت آن

ص: 24

حضرت علیه السّلام ترس از حاکمان ستمگر است (1)؛ از جهت اینکه یارانی ندارد که کاملا آگاهی و ایمان به آن حضرت داشته باشند و اوامرش را اطاعت و از درگاه او دفاع کنند و دشمنان را از ساحت مقدّسش دور سازند. بنابراین، اگر غایب نمی گشت، عاقبت کارش همان عاقبت پدران بزرگوارش بود: یا به شمشیر کشته می شد یا به زهر جفا مسموم می گشت؛ در حالی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم- که از روی هوای نفس سخن نمی گوید- چنین فرموده است:

«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی خواهد ساخت تا این که مردی از خاندانم را برانگیزد ...»

بنابراین، غیر از غیبت چاره چیست؟

امّا ظهور امام علیه الصّلاة و السّلام: دانستیم که غیبت آن عزیز معلول نبودن یاران با کفایت است. پس وقتی علّت چاره شود و از بین برود، معلول نیز از بین خواهد رفت و آن حضرت ظهور خواهد کرد؛ هم چنان که در مورد پیامبر خدا حضرت موسی علیه السّلام در جریان غیبت هایش پیش آمد.

وظیفه ی مسلمانان در غیبت آن حضرت

اگر مسلمانان وضعیّت بد خویش را درک کنند و هواهای نفسانی را از خود دور سازند و عقل را به قضاوت بگیرند و در این بیندیشند که عاقبت کارشان به کجا کشیده و چگونه تفرقه و پراکندگی و از هم گسستگی و اختلاف دامن گیرشان شده و ثروت هایشان به تاراج رفته و حرمتشان هتک گردیده و خون هایشان ریخته شده است و چه طور از هر جهت (چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ اجتماعی و مادّی و ...) به استضعاف دچار گشته اند و نیروهای شیطانی همه هم داستان شده اند و حمله های سهمگینی بر ایشان دارند تا تمام ارزش های معنوی و مادّی را از آنان سلب کنند ... آری، اگر این ها را به خوبی درک کنند و موقعیّت فعلی خویش را دریابند و علّت ضعف و ناتوانی شان را بررسی و ریشه یابی کنند، خواهند یافت که ریشه ی اصلی تمام این بدبختی ها و نابسامانی هایی که گریبان گیرشان شده، نبودن یک زمام دار الاهی آشکاری است که از سوی خدا و رسول او نصب گردیده باشد تا از برکت او وحدت یابند و یک پارچه شوند و صفوفشان منظّم و نیرومند گردد و در تمام امور

ص: 25


1- . البتّه این یکی از مهم ترین علّت های غیبت است. بعضی از علل دیگر فاش نشده و پس از ظهور معلوم خواهد گشت و بعضی دیگر- از قبیل علّت مزبور و امتحان بندگان و بیرون آمدن مؤمنان از اصلاب کافران و ...- در روایات آمده است. برای توضیح بیش تر، رجوع کنید . ترجمه ی فارسی مکیال المکارم 1: 158- 160. (مترجم)

زندگی و ریز و درشت مشکلات خود به او مراجعه نمایند و او از راه وحی و ملکات الهی- که خدای عزّ و جلّ به وی داده است- شئون زندگی آنان را تدبیر سازد و تنظیم کند.

هرگاه این حقیقت را دانستند، دیگر تاب و قراری برایشان نمی ماند و از غفلت و بی خبری بدر می آیند و خواب از چشمانشان دور می شود تا این که راه رسیدن به سعادت را بپیمایند و در پی خلاص شدن از تنگنایی که در آن افتاده اند بکوشند و عظمت و بزرگی گذشته ی خویش را بازگردانند و به زندگانی برتری که خداوند برایشان اراده فرموده نایل آیند.

و این قرآن کریم پایه و اساس کاری را که به عهده ی مردم است برایمان ترسیم می نماید و مسئولیّت مردم را در انجام وظیفه برای رسیدن به هدف والای زندگی و تغییر و تعویض جامعه ی تاریک به جامعه ی روشن به نور علم و فضیلت، در یک آیه ی کوتاه گوشزد می دارد. خدای تعالی می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (1)

(همانا خداوند حال و وضع هیچ قومی را تغییر نخواهد داد تا این که خود، حالشان را تغییر دهند.)

زیرا که رحمت خداوند پیوسته و بدون انقطاع بر بندگان فرو می ریزد بسان نور خورشید است که اشعّه ی خود را بر همه جای و همه چیز در زمین می تابد و انسان تنها وظیفه دارد موانع را برطرف سازد و حجابها را کنار بزند.

خدای تعالی به فضل و رحمت خویش رهبر و پیشوا و هدایت کننده مردم را تعیین فرموده و- چنانکه پیشتر یادآور شدیم- به وسیله ی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم، به مردم معرّفی کرده ، بنابراین وظیفه ی ما آن است که از گناهان و زشتی هایی که مرتکب شده ایم به درگاه خدای عزّ و جلّ توبه کنیم و طلب آمرزش نمائیم، و تصمیم بگیریم که خود را اصلاح کنیم و همه ی وظایفی را که از سوی خداوند بر ما قرار داده شده همه را انجام دهیم، سپس متوجّه آن مصلح جهانی شویم و پیرامونش حلقه زنیم و برای یاری اش هم پیمان شویم و به درگاه الهی الحاح و التماس کنیم که ظهورش را زودتر برساند و فرجش را تعجیل فرماید؛ پس از آن که به طور علمی از طریق احادیث شریف و کتابهایی که درباره ی وجود مقدّسش تدوین گردیده نسبت به آن حضرت معرفت یابیم.

از جمله ی کتابهای ارزشمندی که درباره ی شخصیّت حضرت مهدی علیه السّلام

ص: 26


1- . رعد (13): 12.

تألیف گردیده همین کتاب است که اکنون در دست شماست، که آن را عالم عامل دانشمند متبحّر آگاه سیّد بحرانی رحمه اللّه آن را تالیف کرده است، به حق می توان گفت او نخستین کسی است که در این فنّ و به این ترتیب و شیوه تألیف نموده، که آیات قرآن را که درباره ی حضرت امام عصر عجّل اللّه تعالی فرجه نازل گشته طبق احادیثی که در تفسیر و تأویل آنها از خاندان عصمت و طهارت وارد شده- و خانگی داند که اندر خانه چیست- آنها را جمع کرده و به ترتیب سوره ها و آیات تنظیم نموده است.

این کتاب در گذشته به ضمیمه ی اثر دیگری از مؤلّف، یعنی کتاب «غایة المرام» چاپ شده، ولی قرار گرفتن آن در آخر کتاب مزبور از یک سو، و چاپ شدن آن به شیوه ی سنگی و پر غلط از سوی دیگر، از اهمیّت کتاب کاسته و ارزش والای آن را تا حدّی پایین آورده بود، لذا برآن شدم تا آن را به گونه ای که سزاوار است با تحقیق و تنقیح عرضه کنم، و بدینوسیله این اثر گران بها را احیا نمایم، و به مؤلّف بزرگوار آن- که عمر شریفش را در راه نشر فضایل و جمع احادیث اهل البیت علیهم السّلام سپری نموده- خدمتی کرده باشم.

زندگی نامه ی مؤلّف

اشاره

او فاضل ماهر و دانشمند مدقّق، فقیه آگاه به تفسیر و حدیث و رجال و علوم عربی، سیّد هاشم فرزند سیّد سلیمان فرزند سیّد اسماعیل فرزند سیّد عبدالجواد کتکانی- از جهت انتساب به قریه ی کتکان، یکی از آبادی های «توبلی» (1) از خطّه ی بحرین (2)) می باشد.

علمای بزرگوار ما در کتاب های خود از او به بزرگی و عظمت و احترام یاد کرده، و او را از جهت مرتبه ی والای علمی و مقام ارجمند عملی و معنوی ستوده اند، اضافه بر منزلت برجسته ای که در اداره ی دیار و تنظیم امور و تدبیر کارها و شئون اجتماعی داشته است، که ریاست و سرپرستی بلاد به او منتهی شد، لذا به قضاوت کردن پرداخت و به بهترین وجه امور مالی را منظّم ساخت، و دست ستمگران و حاکمان را کوتاه کرد، و امر به معروف و نهی از منکر را رواج داد و در این راه تلاش بسیار نمود، و به ملامت و سرزنش هیچ کس در راه خدا و دین اعتنا نمی کرد، و بشدّت و با پرهیزگاری کامل به منع و بازداشتن زمامداران و حکام از کارهای خلاف اسلام می پرداخت.

مقام علمی او

شیخ یوسف بحرانی درباره ی او گوید:

ص: 27


1- . [علی رغم جست وجو در چندین منبع، ضبط دقیق تر نام های این دو ناحیه به دست نیامد؛ الّا این که با استناد به تلفّظ برخی از دانشوران، واژه ی دوم به یاء مختوم است؛ نه الف مقصور.]
2- . [بحرین (- دو دریا) نام جزیره ای است مشهور در خلیج فارس که از دیرباز شیعه نشین است. منسوب بدان جا را بحرینی یا بحرانی گویند.]

سیّد یاد شده فاضل و محدّث و جامع متتبّع بی مانندی در اخبار بود؛ به گونه ای که به جز شیخ ما مجلسی قدّس سرّه کسی در این کار بر او سبقت نگرفته است. وی کتاب های چندی تصنیف کرد که بر بسیاری تتبّع و وسعت اطّلاع او گواه است. (1)

پرهیزگاری و زهد او

همه ی علما و محقّقان متّفق اند که بر کتاب یا رساله ای از او دست نیافته اند که در یکی از مسائل فرعی احکام شرع، گرچه یک مسأله ی جزئی، بحث کرده و نظر داده باشد؛ با این که او در علم و دانش دارای تسلّط و تبحّر بود. دراین باره شیخ بحرانی می گوید:

... ولی من هیچ کتابی از او نیافتم که درباره ی احکام شرعی فتوایی داده باشد؛ گرچه در مسأله ای جزئی. تمام آن چه او نوشته همه جمع آوری و تألیف است و آن قدر که من دیده ام، در مورد هیچ کدام سخنی نگفته است که قولی را بر سایر اقوال ترجیح دهد یا درباره اش بحث کند یا نظری را اختیار کند. من نمی دانم که این کار از جهت پایین تر بودن درجه اش از نظر و استدلال بوده یا از روی ورع و پرهیزگاری چنین رفتار کرده است؛ چنان که از سیّد زاهد عابد رضیّ الدّین بن طاووس رحمه اللّه این شیوه نقل گردیده است. (2)

استادان و شاگردان او

سیّد بزرگوار ما از چند استاد برجسته ی حدیث روایت می کند؛ از جمله: سیّد عبد العظیم بن سیّد عبّاس استرآبادی و شیخ فخر الدّین بن [محمّد علیّ بن احمد بن ...] طریح نجفی مؤلّف کتاب مجمع البحرین.

عدّه ای از علما و فضلا از او روایت دارند؛ از جمله: شیخ محمود بن عبد السّلام المعنی، که شیخ بحرانی او را در کتاب لؤلؤة البحرین (3) یاد کرده است.

درگذشت او

سیّد بحرانی رحمه اللّه در قریه ی نعیم در خانه ی شیخ عبد اللّه بن حسین بن علیّ بن کنبار، دار فانی را وداع گفت. جنازه اش را به قریه ی توبلی بردند و در مقبره ی ماتینی (از مساجد معروف آن قریه) به خاک سپردند. مدفنش زیارتگاه و معروف است. تاریخ وفات او را 1107 یا 1109 هجری قمری ذکر کرده اند.

ص: 28


1- . [لؤلؤة البحرین: 63.]
2- . [همان.]
3- . [ص 75.]

تألیفات او

سیّد بحرانی رحمه اللّه تألیفات بسیاری در علوم و فنون مختلف از خود به جای گذارده که بعضی از صاحبنظران نام مؤلّفات او را چنین یاد کرده اند:

1- البرهان فی تفسیر القرآن.

2- الهادی و ضیاء النّادی (در تفسیر قرآن).

3- معالم الزّلفی من أحوال النّشأة الأولی و الأخری.

4- مدینة المعجزات فی النّصّ [النّصوص؟] علی الأئمّة الهداة.

5- الدّرّ النّضید فی فضائل [خصائص؟] الحسین الشّهید علیه السّلام.

6- تفضیل الأئمّة علی الأنبیاء [سوی الخاتم صلّی اللّه علیه و اله و سلم .

7- وفاة النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم.

8- وفاة الزّهراء علیها السّلام.

9- سلاسل الحدید، المنتخب من شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید.

10- الاحتجاج

11- نهایة الآمال فیما یتمّ فیه الأعمال.

12- ترتیب التّهذیب.

13- الرّجال و العلماء الّذین رجعوا إلی الحقّ.

14- حلیة الأبرار.

15- حلیة النّظر فی فضل الأئمّة الاثنی عشر.

16- البهجة المرضیّة فی إثبات الخلافة و الوصیّة.

17- مناقب الشّیعة.

18- الیتیمة.

19- نسب عمر.

20- تعریف رجال «من لا یحضره الفقیه».

21- مولد القائم علیه السّلام.

22- نزهة الأبرار و منار الأفکار فی خلق الجنّة و النّار.

23- تبصرة الولیّ فی من رأی المهدیّ علیه السّلام.

24- عمدة النّظر فی الأئمّة الاثنی عشر علیهم السّلام.

25- معجزات النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم.

26- غایة المرام فی معرفه الإمام.

27- المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة علیه السّلام (1)، که همین کتاب حاضر است. و متشمل بر صد و بیست آیه می باشد که از سوره ی بقره آغاز و به ترتیب سوره ها و

ص: 29


1- . [پژوهشگر دانشور و کتاب شناس معاصر، استاد سیّد احمد حسینی اشکوری، در مقدّمه ی خود بر حلیة الأبرار (چاپ 1413- بیروت) فهرستی از آثار مؤلّف آورده است که در پاره ای موارد کامل تر است. هم چنین، رک. مقدّمه ی البرهان چاپ مؤسّسة البعثة- قم، 1415 ق.]

آیات به سوره ی عصر ختم گردیده است. این کتاب را پس از تألیف «تفسیر البرهان» تدوین نموده، بطوریکه تفصیل بعضی از روایات را به آن محوّل می نماید،و این اثر ارزنده مجموعه ی لطیفی است که بنبر اطّلاع ما- کسی پیش از چنین شیوه ای به کار نبرده است.

کار ما در مورد کتاب

بر یک نسخه ی خطّی از این کتاب اعتماد کردیم که در کتابخانه ی عمومی معمور حضرت آیة اللّه العظمی آقای مرعشیدام ظله در قم به شماره ی 1115 موجود است، نسخه ی مزبور خوش خطّ است و در زمان مؤلّف رحمه اللّه نوشته شده، و بر نسخه ی مؤلّف مقابله و تصحیح گردیده است. چنانکه در حاشیه ی آخرین صفحه ی آن چنین درج شده است: «تصحیح این کتاب از اوّل تا به آخر بر نسخه ی مصنّف آن که سایه اش مستدام و برخورداریش از نتیجه ی این عمل برقرار باد- روز بیست و دوم ماه حجّ (ذی الحجّة الحرام) سال هزار و صد و چهار انجام گشت.

و احادیث آن را بر منابع و مآخذشان عرضه داشتم؛ هرجا که در منبع حدیث اختلاف یا زیادتی وجود داشت آن را به این صورت [...] بین کروشه قرار دادم، و هرجا که در نسخه مزبور اضافه بر مأخذ بود،آن را در بین پرانتز به این شکل (...) قرار دادم، و در پاورقی به آن اشاره نمودم (1).

برخی از احادیث را در منابعشان نیافتم، جهتش را هم نمی دانم که آیا نسخه هایی که نزد مؤلّف بوده کامل تر و تمامتر از نسخه هایی بوده که در دسترس ما هست؟ یا علّت دیگری دارد.

و پاره ای از احادیث به کتاب یا مؤلّف خاصّی نسبت داده نشده است، در این مورد این احادیث ابتدا به دیگر کتاب های مرحوم بحرانی مراجعه کردیم، و چون دیدیم در آنها نیز این احادیث را به همان صورت یاد نموده، ما نیز آن ها را همانطور رها کردیم.

و قسمتی از منابع کتاب را- آن قدر که در توانمان بود- جست وجو کردیم؛ ولی نه در کتابهای چاپی آن ها را یافتیم و نه در کتاب های خطّی، مانند کتاب «الهدایة» اثر حسین بن حمدان حضینی که تاکنون چاپ نشده و بنا به گفته ی شیخ آغا بزرگ تهرانی در کتاب الذّریعه: یک نسخه از این کتاب در کتاب خانه ی شیخ الاسلام زنجانی بوده، و پس از فوت او معلوم نیست چطور شده است (2). و مانند کتاب «کشف البیان» اثر

ص: 30


1- . [توضیحات و افزوده های خارج از متن حدیث که داخل قلّاب (کروشه) آمده از ویراستاران است. برخی از نسخه بدل ها، برای پرهیز از اختلال در سیاق عبارت، به پاورقی منتقل شده اند و سعی شده است که صورت مناسب تر در بالای صفحه بیاید. این توضیح نیز لازم است که مراد از مأخذ، نسخه ی چاپ شده ی هریک از مآخذ احادیث است که در دست رس بود. مشخّصات کتاب شناختی در پایان می آید و مراد از متن، نسخه ی عربی کتاب است که به تصحیح مصحّح بدون ذکر ناشر و تاریخ چاپ شده است (احتمالا چاپ اوّل). البتّه مقدّمه تاریخ 1398 ه را دارد. ناگفته نماند که مترجم گرامی و مصحّح محترم به اتّفاق روی کتاب تجدید نظر داشته اند که همه ی نظرات ایشان در این ویرایش ملحوظ شده است.]
2- . اخیرا معلوم شد که نسخه هایی از این کتاب در ایران و کشورهایی دیگر موجود است. [به نسخه ی چاپی نیز در جای خود اشاره خواهد شد.]

محمد بن الحسن شیبانی که اثری از آن نیافتیم، و مانند کتاب « الغيبة» شیخ مفید که کتابی از او در بحث غیبت نشناختیم مگر « الفصول العشره» که کتاب کلامی است.

و از جمله منابع کتاب «تأويل الآيات الظاهره في ما نزل في العترة الطاهره» اثر شیخ شرف الدین نجفی می باشد که بر دو نسخه خطی از آن دست یافتیم، اولی به شماره 259 و دومی به شماره 322 در کتابخانه حضرت آية الله آقای نجفی مرعشی در قم قرار دارند، بر اوّلى خط سید نعمت الله جزایری هست که آن کتاب را به شیخ محمد بن العباس ماهيار نسبت داده، ولی مؤلف رحمة الله در مقدمه تفسر البرهان گفته: هرچه از محمد بن العباس نقل می شود از کتاب شیخ شرف الدین نجفی است، و کتاب مستقلی از این ماهیار بدست نیامده است.

بنابراین تمام آنچه از شیخ نجفی و ابن ماهیار آمده همه را بر نسخه اول کتاب شیخ نجفی عرضه نمودیم، چون اگر چه خطش خوب نیست ولی صحیحتر و پاکیزه تر از نسخه دوم است.

گفتنی است که: آیاتی از کتاب عزیز خداوند درباره حضرت امام منتظر روحی فداه تأویل گردیده که مؤلف آنها را نیاورده، من در اثناء مطالعاتم آنها را یادداشت نموده و در آخر کتاب به عنوان مستدرک و برای تکمیل فایده آوردم، اضافه بر پی نویسهای سودمندی که به خاطر رسید و در ذیل مطالب درج گردید.

در خاتمه از خدای عزو جل خواهانم که این کارم را خدمت خالصانه برای خودش، و وسیله تقرب جستن به خلیفه اش که جانم فدایش باد قرار دهد، و قلب مقدس آن حضرت را به سوی من معطوف دارد و دعایش را شامل حال من و والدینم قرار دهد که اوست شنوای اجابت کننده.

محمد منير بن السید نورالدین فرزند مرحوم آیة الله سید محمد هادی میلانی

قم - ایران 1398ه

ص: 31

ص: 32

پیش گفتار مؤلّف

ص: 33

ص: 34

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله القائم الدائم، الذي هو بكل شی ؛ عالم، القادر على جميع الممكنات، والفاعل الأصلح بالمخلوقات، والصلاة والسلام على أشرف البريات، محمد وآله خيرة الله من أهل الأرض والسموات.

اما بعد:

چنین گوید: بنده نیازمند به درگاه خداوند بی نیاز، هاشم بن سليمان حسینی بحرانی: این کتابی است لطيف، و نمونه ای است ارزشمند، در ذکر آیاتی از قرآن عزیز مجید، که باطل به هیچوجه نه از پیش رو و نه از پشت سر در آن راه ندارد، فرود آمده از سوی پروردگار حکیم حمید است، آیاتی که درباره قائم از آل محمد صلى الله عليهم اجمعین نازل شده اند، آن امام قائم که همنام و هم کنیه جدش رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم است، فرزند امام حسن عسکری، فرزند امام علی هادی، فرزند امام محمد جواد، فرزند امام علی بن موسی الرضا، فرزند امام موسی کاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمدباقر فرزند امام علی زین العابدین، فرزند امام حسین شهید، فرزند امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عليهم السلام، امام این عصر و زمان، و حجت خداوند و بقية الله در بندگانش در این دوران.

این کتاب را از تفسیر خاندان عصمت عليهم السلام تأليف نمودم، و بسا که آیه ای درباره آن حضرت و پدران بزرگوارش نازل شده است، من در این کتاب تنها به آوردن روایت درباره او عليه السلام بسنده کردم، و روایت مربوط به پدرانش را به کتاب « البرهان في تفسير القرآن» ارجاع دادم که از روایات اهل البيت عليهم السلام تدوین شده، و این اثر را «المحجة فيما نزل في القائم الحجة » نامیدم، والله حسبنا و نعم الوكيل.

ص: 35

1- سوره بقره آیه 2- 3

الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (1)

(الم* این کتاب[از رموز و اسرار قرآن]- که هیچ تردیدی در آن نیست- روشنگر راه پرهیزگاران است* آنان که به غیب ایمان آورند و نماز را برپای دارند و از آن چه به ایشان روزی داده ایم انفاق کنند.)

« ابن بابویه : قال: حدثنا على بن آحمدبن محمد الدقاق رضي الله عنه قال: حدثنا محمد أحمد بن أبي عبدالله الكوفي قال: حدثنا موسی بن عمران الخيري، عن عمه الحسين بن يزيد، عن علي بن أبي حمزة، عن يحيى بن

أبي القاسم قال: سأل الصادق عليه السلام عن قول الله و جل: والم به ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى ي قين و الذين يؤمنون بالغيب فقال: الموت شيعه علي عليه السلام، و المميت فهو اله [ الغائب. و شاهد ذلك قوله تعالى: ويقولون لولا أنزل عليه آية من ربه ققن إنما الغيب يله فانتظروا اتي معكم من المنتظرين » .(2)

« ابن بابویه گوید: حديث گفت ما را علی بن احمد بن محمد دقاق رضی الله عنه ، وی گفت: حديث آورد ما را محمد احمد بن ابی عبدالله کوفی، که گفت: حدیث آورد ما را موسی بن عمران نخعی، از عمویش حسین بن یزید، از علی بن ابی حمزه، از یحیی بن [ ابی القاسم که گفت: از امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: { المه این کتاب که هیچ تردیدی در آن نیست؛ روشنگر راه پرهیزکاران استه آنان که به غیب ایمان آوردند پرسیدم، حضرت صادق عليه السلام فرمود: متقیان،

ص: 36


1- سوره بقره آیه 2- 3
2- کمال الدین و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 340.

شیعیان علی علیه السلام هستند، و غيب همان حجت (غائب) است.

وشاهد آن، فرموده خدای تعالی است: و و[ کافران] گویند چرا آیتی از پروردگارش بر او نازل نمی شود پس بگو همانا غيب مخصوص خداست، پس منتظر باشید که ما نیز از منتظران هستیم » .(1)

« عنه: قال: حدثنا محمد بن موسی بن المئويل رضى الله عنه قال: حدثنا محمد يحيى العطار قال: حدثنا آخم محمد بن عيسى، عن مربن عبدالعزيز، عن غير واحد من أضحابتا، عن داو ودبي تثير الرقى، عن ابی عبدالله عليه السلام في قول الله وجل: {الذين يؤيئون بالغيب م قال: من آم [ آقا بقيام القائم انه حق» .(2)

« و از او [ ابن بابویه است که: گوید: حدیث آورد ما را محمدبن موسی بن متوکل رضی الله عنه گوید: حدیث گفت ما را محمد بن يحيى عظار، وی گفت: حديث آورد ما را احمدبن محمدبن عیسی، از عمر بن عبدالعزیز، از چند تن از اصحابمان، از داودبن کثیر رقی از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام درباره فرمودهخدای عزو ج: و آنان که به غیب ایمان آورند و فرمود: هرکس ایمان آورد ( اقرار کند که قيام قائم (ع) حق است».

وعنه : باسناده عن جابر بن عبدالله الأنصاري، عن رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم في حديث يذكر فيه ألآيئة ألأثنى عشروهم القائم عليه السلام قال: قال رشول الله صلى الله عليه و آله و سلم : طوبى للضابرين في غيبته، طوبى للمقيمين على محبتهم أولئك من وصفهم الله في كتابه فقال: والذين ويون بالغيب ثم قال: وأولئك حزب الله الا إن حزب الله هم الغالون 4» .(3)

« و از او [ ابن بابویه است که: به سند خود از جابر بن عبدالله انصاری، از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در حدیثی که امامان دوازده گانه و در میان آنان قائم عليه السلام را یاد کرده چنین آمده: [ جابر گوید: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

ص: 37


1- سوره یونس، آیه 20.
2- همان منبع .
3- كفاية الاثر، 60

خوشا به حال صبرکنندگان در زمان غیبت او، خوشا به حال کسانی که بر محبتشان پای برجا می مانند، آنهایند که خداوند در کتاب خویش چنین وصفشان فرموده: و آنان که به غیب ایمان آورند و سپس فرمود: و آنان حزب خدایند آگاه باشید که حزب خداوند پیروزند» .

ص: 38

2- سوره ی بقره 148

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ. أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً (1)

(پس به کارهای نیک سبقت و پیشی گیرید، هرکجا باشید خداوند همه ی شما را خواهد آورد.)

« علی بن إبراهيم: في تفسيره قال: حدثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن مطورين يونس، عن أبي خالد الكابلي قال: قال أبو جعفر عليه السلام : والله لكأني أنظر إلى القائم عليه السلام و آشند ظهره إلى الحجر، ثم يشد اللة حقه، ثم يقول: يا أيها الناس من يحاجني في الله فأنا أولى بالله، ايها الناس من يحاجني في آدم فأنا أولی بآدم، ( يا أيها الناس من يحاجني في وح فأنا أولى بنوح ، ایها الناس من يحاجني في إبراهيم فأنا أولى بابراهيم، ايها الناس من يحاجني في موسى فأنا أولى بموسى، آيها التأس من يحاجني في عيسى فأنا أولى بعيسى، أيها الناس من يحاجني في شول الله [ محم] فأنا أولى بترول الله ( بمحمد، ایها الناس من يحاجني في كتاب الله فأنا أولی بكتاب الله، ثم ينتهي إلى المقام فصلى ركعتين و الله حقه.

ثم قال أبو جعفر عليه السلام: هووالله المضطر في كتاب الله في قوله: َامَن یجيب المضطر اذا دعاه ويكشف السوء ویجعلكم خلفاء ألأرض(2) ، فيکون اؤل من يبايعه جبرئيل، ثم الثلاثمائة و الثلاثة عشر رجلا، فمن كان أبتلى بِالمَسيرِ وافی و وافاة)، وَ مَن لَم يَبتِل بِالمَسيرِ فُقِدَ مِن فَراشِهِ [ عَن فَراشِهِ، وَهوَ أَميرالمُؤمِنينَ عَليهِ السَّلام: هُمُ المَفقُودُونَ عَن

ص: 39


1- . بقره 148.
2- سوره نمل، آیه 192.

فرشهم.»، و ذلک قول اللّه{فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ، أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً.} قال: «الخیرات: الولایة.

و قال فی موضع آخر: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ (1). و هم أصحاب القائم علیه السّلام یجتمعون [و اللّه إلیه فی ساعة واحدة، فإذا جاء إلی البیداء یخرج إلیه جیش السّفیانیّ، فیأمر اللّه الأرض فتأخذ أقدامهم، و هو قوله: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ (2) وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ(3)یعنی بالقائم من آل محمّد علیه السّلام {وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ [إلی قوله:] وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ}(4) [یعنی ألّا یعذّبوا] {کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ }(5) یعنی من کان قَبلِهم من المُکَذِّبین (الّذین) هلکوا.» (6)

« علی بن ابراهیم در تفسیرش گوید: حديث آورد مرا پدرم، از ابن ابی عمیر، از منصورین یونس از ابوخالد کابلی که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: گوئی - قسم به خدا قائم عليه السلام را می نگرم در حالی که به حجرالاسود تکیه زده، سپس حقّ خویش را از خداوند می خواهد، آنگاه می گوید: ای مردم! هرکس درباره خداوند با من محاجه کند پس [ بداند که من نزدیکترین افراد به خداوند هستم، ای مردم! هرکس درباره آدم با من محاجه کند، پس من نزدیکترین کسان به آدم هستم، ای مردم! هرکس در مورد نوح با من محاجه کند، پس من نزدیکترین افراد به نوح می باشم، ای مردم! هرکس درباره ابراهیم با من محاجه نماید، پس من نزدیکترین اشخاص به ابراهیم هستم، ای مردم! هرکس درباره موسی با من محاجه کند، پس منم نزدیکترین کسان به موسی، ای مردم! هر آنکه درباره عیسی با من محاجه نماید، پس من نزدیکترین افراد به عیسی می باشم، ای مردم! هرکس درباره رسول خدا [ حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم) با من محاجه کند پس منم نزدیکترین افراد به رسول خدا [ حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم)، ای مردم! هر آنکه درباره کتاب خدا با من محاجه کند، پس منم نزدیکترین کسان به کتاب خداوند. سپس به مقام ابراهیم خواهد رفت، دو رکعت نماز می گذارد و حقش را از خداوند طلب می کند.

ص: 40


1- . هود آیه8
2- .سوره ی سبأ آیه ی 51.
3- سوره سبا، آیه 52 تا 54.
4- سوره سبا، آیه 52 تا 54.
5- سوره سبا، آیه 52 تا 54.
6- تفسیر قمی، جلد 2، صفحه 205.

آنگاه حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند اوست [ آن مضطری که در کتاب خدا یاد شده در فرموده او: { آیا چه کسی دعای مضظر ناچار را به اجابت می رساند و رنج و ناراحتی را برطرف می سازد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد ، پس نخستین کسی که با او بیعت کند جبرئیل است، سپس آن سیصد و سیزده مرد بیعت کنند و هر کدام از ایشان پیش از آن هنگام بیرون از منزل بوده به مقصد ( به آن حضرت عليه السلام خواهد پیوست و هرکس که در سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد و همین است فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام: آنانند مفقودشدگان از خوابگاههایشان و آن فرموده خداوند است و پس بکارهای نیک پیشی گیرید، هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد فرمود: خیرات: ولایت است، و خداوند در جای دیگر فرموده: و و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معینی افراد معدودی به تعویق اندازیم و ایشان اصحاب قائم عليه السلام هستند ( بخدا سوگند در یک ساعت نزد او جمع می شوند، پس چون به بیداء بیاید لشکر سفیانی به سویش خروج کند، که خداوند امر فرماید زمین پاهایشان را می گیرد، و این است [ معنی فرموده خداوند و اگر ای رسول ما ببینی کافران را هنگامیکه هراسانند پس چیزی از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند و گویند به او ایمان آوردیم ؛ یعنی به قائم از آل محمد عليه السلام و با اینهمه دوری کی توانند به آن مقام نایل شوند؟ [تا آنجا که فرموده و میان آنها و آرزوهایشان جدائی و مباينت افتادم یعنی اینکه عذاب نشوند و همچنانکه نسبت به همکیشان آنها پیشتر چنین شد یعنی کسانی که پیش از ایشان بودند از تکذیب کنندگانی که هلاک گشتند).

محمد يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن منصوربن يونس، عن إسماعيل بن جابر، عن أبي خالد، عن أبي عبدالله عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله عزَّ و جل: {فاستبقوا الخيرات }[ قال: الخيرات: الولاية، وقوله تبارك وتعالى: {أينما تكونوا يأتي بكم الله جميعا } يغني أضحاب القائم عليه السلام الثلاثمائه والبضعة عشر رجلا، قال: [و] هم والله الأمه المعدوده، قال: يجتمعون والله في ساعة واحدة قزع كقزع الخريف».(1)

« محمد بن یعقوب [ کلینی ]: از علی بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابی عمیر،

ص: 41


1- روضه کافی، صفحه 0313

از منصور بن يونس، از اسماعیل بن جابر، از ابوخالد، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام [ از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام روایت کرده، درباره فرموده خدای عز و جل: پس بکارهای نیک پیشی گیرید؟ [ فرمود: خیرات: ولایت است، و فرمودهخدای تبارک و تعالى : { هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد } منظور اصحاب قائم عليه السلام سیصد و ده و چند (مرد) است، فرمود: [ و ]: به خدا سوگند امت معدوده ایشانند، حضرت فرمود: به خدا سوگند همچون ابرهای پائیزی پی درپی در یک ساعت جمع خواهند شد».

«محمدبن إبراهيم: المعروف بابن أبي زينب النُعماني في كتاب الغيبة: قال: أخبرنا عبد الواحدبن عبدالله بن يونس، قال: حدثنا محمد بن جعفر القرشي، قال: حدثنا محمد الحسين بن أبي الخطاب، عن محمدبن سنان، [ عن ضریس عن أبي خالد الكابلي، عن على بن الحسين، أَ و محمد بن علي عليهما السلام انه قال: الفقداء قوم يفقدون من فرشهم فیصبحون بمكة، وهو قول الله عزَّ وَ جَل: {أینما تكونوا يأتي بكم الله جميعا} وهم أصحاب القائم عليه السلام»(1) «محمد بن ابراهيم: معروف به ابن ابی زینب نعمانی در کتاب غیبت خود گوید: خبر آورد ما را عبدالواحد بن عبدالله بن يونس، گفت: حديث گفت ما را محمد بن جعفر قرشی، گفت: حديث آورد ما را محمد بن حسین بن ابی الخطاب، از محمد بن سنان، [ از ضریس از ابوخالد کابلی، از حضرت علی بن الحسين، و ( یا ) محمد بن علی امام باقر عليه السلام که فرمود: مفقودشدگان گروهی هستند که از بسترهایشان مفقود خواهند شد و در مکه صبح می کنند، و این است فرموده خدای عزو جل: و هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد و آنان اصحاب قائم هستند».

« عنه: قال: اََخبرنا أحمدبن محمد بن سعید بن عقدة، قال: حدثنا علی بن الحسن العلي، قال: حدثنا الحسين ومحمد ابن علی بن يوسف، عن سعدان بين مسلم، عن رجل، عن المفضل بن عمر، قال: قال أبو عبدالله

ص: 42


1- كتاب الغيبه، چاپ مکتبة الصدوق، صفحه 313.

عليه السلام : إذا أ[و] ذِنَ ألإمام دعا الله عزَّ وَ جَلَّ بِاسمِهِ العبراني فأتيحت له صحابته الثلاثمائة و [ال ] ثلاثة عشر قزع کقزع الخريف، [ فَ] هُم أضحاب ألألوية، منهم من يفتقد من [عن] فراشه ليلا فیصبح بمکَّه، و منهم من يرى يسير في السحاب نهارا يَعرُف بِاسمِه و اسمِ ابیه و حِلَيتِه ونَسَبِهِ.

قلت: جُعِلتُ فداك أیهُما {اَیَّهُم} اَعظَمُ ایماناً؟ قال: الذي يسير في الشحاب نهاراً، وهم المفقودون، وفيهم نزلت هذه الآية: *{ اَينما تكونوا يأتي بِکُم الله جميعا}(1)

و از اوست که گوید: خبرمان داد احمد بن محمد بن سعيد بن عقده، وی گفت: علی بن الحسین تیملی برایمان حدیث آورد، گفت: حسن و محمد پسران على بن يوسف برایمان حدیث گفتند از سعدان بن مسلم، از مردی، از مفضل بن عمر که گفت: حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام فرمودند: هرگاه امام مأذون گردد خدای عزوجل را به اسم عبرانیش بخواند، پس اصحاب او سیصد و سیزده نفر همچون ابرهای پائیزی پی در پی در خدمتش مهیا شوند، [که] ایشانند پرچمداران، برخی از آنان شبانه از بسترش مفقود می گردد و در مکه صبح می کند، و بعضی از آنان دیده می شود که در روز بر آبر حرکت می نماید، که [برای مردم اسم او و اسم پدرش و ویژگیها و نسبش شناخته شده است.

به آن حضرت عرضه داشتم: فدایت شوم کدامیک از این دو [از آن افراد ] ایمانش قویتر است؟ فرمود: آنکه در روز بر آبر راه می پیماید، و ایشانند مفقودشدگان، و درباره آنان این آیه نزول یافته: هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد »

«وعنه: قال: اَخبرنا اَحمَد بن محمد بن سعيد؛ قالَ: حدثني (تنا) أحمد بن يوسف، قال: حَدَّثنا إسماعيلُ بنُ مِهرانَ، عَنِ الحَسنِ بنِ عَلى، عن أبيه ، و [ ؤهيب عن آبی بصير، عن أبي عبدالله عليه السَّلام في قوله: 4 قاشتبقوا الخيرات اَينَما تَكونوا يَأتِ بِکُم اللهُ جَميعا } قال: نَزَلت فِي القائِمِ عليه السَّلام و اَصحابه، يَجتَمِعون عَلى غَير ميعاد».(2)

ص: 43


1- کتاب الغيبة، چاپ مكتبة الصدوق، صفحه 312 و 313.
2- کتاب الغيبة، چاپ مکتبة الصدوق، صفحه 21.

و از اوست که گوید: احمد بن محمد بن سعيد (1) بما خبر داد و گفت: برایم برایمان حدیث آورد احمد بن يوسف، که گفت: برایمان حدیث آورد اسماعیل بن مهران، (2) از حسن بن علی، از پدرش، و وهب از ابی بصیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که در باره فرموده خداوند: * پس بکارهای نیک سبقت گیرید، هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد و فرمود: درباره قائم عليه السلام و اصحاب او نازل شد، بدون قرار و وعده قبلی جمع خواهند شد».

« أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ اَلْكُلَيْنِيُّ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ، عَن أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ وَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَاشِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلاَلٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي اَلْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ اَلْجُعْفِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السَّلام في حَديث يَذكُر فيهِ علاماتِ القائِم اِلى أن قال: فَيَجْمَعُ اَللَّهُ عَلَيْهِ أَصْحَابَهُ ثَلاَثَمِائَةٍ وَ ثَلاَثَةَ عَشَرَ رَجُلاً وَ يَجْمَعُهُمُ اَللَّهُ لَهُ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ قَزَعاً كَقَزَعِ اَلْخَرِيفِ وَ هِيَ يَا جَابِرُ اَلْآيَةُ اَلَّتِي ذَكَرَهَا اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ - أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اَللّهُ جَمِيعاً إِنَّ اَلله عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ وَ مَعَهُ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدْ تَوَارَثَتْهُ اَلْأَبْنَاءُ عَنِ اَلْآبَاءِ».(3)

و از اوست که گفت: خبرمان داد ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، گفت:

ص: 44


1- معروف به «ابن عقده » ، از راویان عالیقدر و مورد وثوق بوده، نجاشي و شيخ طوسی او را چنین یاد کرده اند، با اینکه ابن عقده مذهب زیدی جارودی داشته ولی از شیعه امامیه بسیار حدیث روایت کرده، و شخص امین و مورد وثوقی بوده و شخصیت بارزی داشته است. وی در سال سیصد و سی و سه قمری درگذشته است. [مترجم ) (جامع الرواة، جلد1، صفحه 66)
2- اسماعيل بن مهران بن محمد بن ابی نصر سکونی کوفی: مورد وثوق و اعتماد بوده و توسط جمعی از امام صادق عليه السلام روایت کرده است. [مترجم] (جامع الرواة، جلد1، صفحه 103)
3- کتاب الغيبة، چاپ مكتبة الصدوق، صفحه 279 تا 282 وفيه: «توائية الأبناء عن الآباء »

علی بن ابراهیم برایمان حديث آورد، از پدرش، و محمد بن يحيى بن عمران، از احمد بن محمد بن عیسی، گوید: و برایم حديث آورد علی بن محمد و غیر او، از سهل بن زياد، از حسن بن محبوب، گويد: و حديث آورد برایمان عبدالواحد بن عبدالله موصلی، از ابوعلی احمد بن محمد ابی ناشر، از احمد بن هلال، از حسن بن محبوب، گوید: برایمان حدیث گفت عمروبن ابی مقدام، از جابر بن یزید جعفی که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام در حدیثی نشانه های قائم عليه السلام را یاد می نمود تا آنجا که فرمود: پس خداوند اصحابش را برایش جمع می فرماید سیصد و سیزده مرد را، و آنها را خداوند بدون قرار قبلی و همچون ابرهای پائیزی پی در پی برایش جمع می سازد، و ایشانند ای جابر آیه ای که خداوند در کتابش یاد فرموده: * هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد محققا خدا بر هر چیز تواناست پس بین رکن یمانی ) و مقام ابراهیم با آن جناب بیعت خواهند کرد، و با اوست عهدی از رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم که فرزندان آن را از پدران به ارث برده اند (هریک از امامان عليهم السلام آن عهدنامه را به امام بعدی سپرده است ».

ابن بابویه، قال: قَالَ حَدَّثَنَا اَحمَدِ بنِ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ اَلْقَمَّاطِ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْأَبِي خَالِدٍ اَلْكَابُلِيِّ عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ ثَلاَثُمِائَةٍ وَ ثَلاَثَةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ، يُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اَللّهُ جَمِيعاً وَ هُمْ أَصْحَابُ اَلْقَائِمِ .(1)

« ابن بابویه گوید: حديث آورد ما را احمد بن محمد بن یحیی عطار رضی الله عنه، گوید: حدیث گفت برایمان ابوجعفر، از محمد بن حسین بن ابی خطاب، از محمد بن سنان، از ابوخالد قماط، از ضریس، از ابوخالد کابلی، از حضرت سید العابدین علی بن الحسين عليه السلام که فرمود ]: مفقودشدگان از بسترهایشان سیصد و سیزده مرد به تعداد أهل بدر می باشند. پس بامداد را در مکه خواهند بود، و این است

ص: 45


1- کمال الدین و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 954.

فرموده خدای عزّ و جلّ: * هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد [و ایشان اصحاب قائم عليه السلام هستند ]».

قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ اَلْقَاسِمِ(عَن اَحمَدِ بنِ اَبی القاسِم)(1) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْكُوفِيِّ د بن أبی القاسم)، عن أحمد بن أبی عبد اللّه البرقیّ (2)،ّ.

عَن اَبیه، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

لَقَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ فِي اَلْمُفْتَقَدِينَ مِنْ أَصْحَابِ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ. «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اَلله جَمِيعاً» إِنَّهُمْ لَيُفْتَقَدُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ لَيْلاً، فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ، وَ بَعْضُهُمْ يَسِيرُ فِي اَلسَّحَابِ(النهارا)(3)، يُعْرَفُ اِسْمُهُ وَ اِسْمُ أَبِيهِ وَ حِلْيَتُهُ وَ نَسَبُهُ، قَالَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّهُمْ أَعْظَمُ إِيمَاناً؟ قَالَ: اَلَّذِي يَسِيرُ فِي اَلسَّحَابِ نَهَاراً.(4)

«از اوست که گوید: حدیث گفت ما را محمد بن على ماجیلویه رضي الله عنه ، گوید: حدیث آورد عمویم محمد بن ابی القاسم، (از احمد بن ابی القاسم)، از احمد بن ابی عبدالله برقی آکوفی ، از پدرش، از محمد بن سنان، از مفضل بن عمر، گوید: حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام فرمود: این آیه در باره مفقودشدگان ناپدید شوندگان از اصحاب قائم عليه السلام نازل گشت فرموده خدای عز و جل: وهر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد آنانند مفقود شدگان ناپدید شوندگان از بسترهایشان شبانگاهان که بامداد را در مکه باشند، و بعضی از ایشان در روز بر آبر حرکت کند که نام او و نام پدرش و خصوصیات و نسبش معروف است، راوی گوید: عرضه داشتم: فدایت شوم، کدامیک ایمانش قویتر است؟ فرمود: آنکه در روز بر آبر حرکت کند».

العیّاشی: بإسناده عن جابر الجعفیّ، عن أبی جَعفَر علیه السّلام یَقُولُ:

ص: 46


1- او در مصدر نیست.
2- . در مأخذ: الکوفیّ.
3- در مصدر و مأخذ نیست
4- کمال الدین و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 972.

لْزَمِ اَلْأَرْضَ، لاَ تُحَرِّكْ يَدَكَ وَ لاَ رِجْلَكَ أَبَداً حَتَّى تَرَى عَلاَمَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ فِي سَنَةٍ وَ تَرَى مُنَادِياً يُنَادِي بِدِمَشْقَ ، وَ خَسْفاً بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَاهَا، وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِهَا، فَإِذَا رَأَيْتَ اَلتُّرْكَ جَازُوهَا، فَأَقْبَلَتِ اَلتُّرْكُ حَتَّى نَزَلَتِ اَلْجَزِيرَةَ ، وَ أَقْبَلَتِ اَلرُّومُ حَتَّى نَزَلَتِ اَلرَّمْلَةَ ، وَ هِيَ سَنَةُ اِخْتِلاَفٍ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ اَلْعَرَبِ . وَ إِنَّ أَهْلَ اَلشَّامِ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلاَثِ رَايَاتٍ: اَلْأَصْهَبِ ، وَ اَلْأَبْقَعِ ، وَ اَلسُّفْيَانِيِّ ، مَعَ بَنِي ذَنَبِ اَلْحِمَارِ مُضَرُ ، وَ مَعَ اَلسُّفْيَانِيِّ أَخْوَالُهُ مِنْ كَلْبٍ ، فَيَظْهَرُ اَلسُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ عَلَى بَنِي ذَنَبِ اَلْحِمَارِ حَتَّى يُقْتَلُوا قَتْلاً لَمْ يَقْتُلْهُ شَيْءٌ قَطُّ. وَ يَحْضُرُ رَجُلٌ بِدِمَشْقَ ، فَيُقْتَلُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ قَتْلاً لَمْ يَقْتُلْهُ شَيْءٌ قَطُّ، وَ هُوَ مِنْ بَنِي ذَنَبِ اَلْحِمَارِ ، وَ هِيَ اَلْآيَةُ اَلَّتِي يَقُولُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: {فَاخْتَلَفَ اَلْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ .}(1)

وَ يَظْهَرُ اَلسُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ حَتَّى لاَ يَكُونَ لَهُ هِمَّةٌ إِلاَّ آلَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ شِيعَتَهُمْ ، فَيَبْعَثُ - وَ اَللَّهِ - بَعْثاً إِلَى اَلْكُوفَةِ ، فَيُصَابُ بِأُنَاسٍ مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ بِالْكُوفَةِ قَتْلاً وَ صَلْباً، وَ تُقْبِلُ رَايَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ حَتَّى تَنْزِلَ سَاحِلَ اَلدِّجْلَةِ ، يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنَ اَلْمَوَالِي ضَعِيفٌ وَ مَنْ تَبِعَهُ فَيُصَابُ بِظَهْرِ اَلْكُوفَةِ.

وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى اَلْمَدِينَةِ فَيَقْتُلُ بِهَا رَجُلاً، وَ يَهْرُبُ اَلْمَهْدِيُّ وَ اَلْمَنْصُورُ مِنْهَا، وَ يُؤْخَذُ آلُ مُحَمَّدٍ صَغِيرُهُمْ وَ كَبِيرُهُمْ، لاَ يُتْرَكُ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلاَّ حُبِسَ، وَ يَخْرُجُ اَلْجَيْشُ فِي طَلَبِ اَلرَّجُلَيْنِ. وَ يَخْرُجُ اَلْمَهْدِيُّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) مِنْهَا عَلَى سُنَّةِ مُوسَى (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) خَائِفاً يَتَرَقَّبُ حَتَّى يَقْدَمَ مَكَّةَ ، وَ يُقْبِلُ اَلْجَيْشُ حَتَّى إِذَا نَزَلُوا اَلْبَيْدَاءَ - وَ هُوَ جَيْشُ اَلْهَلاَكِ - خُسِفَ بِهِمْ، فَلاَ يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلاَّ مُخْبِرٌ، فَيَقُومُ اَلْقَائِمُ بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ فَيُصَلِّي وَ يَنْصَرِفُ، وَ مَعَهُ وَزِيرُهُ، فَيَقُولُ: يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اَللَّهَ عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ سَلَبَ حَقَّنَا، مَنْ يُحَاجُّنَا فِي اَللَّهِ فَإِنَّا أَوْلَى بِاللَّهِ، وَ مَنْ يُحَاجُّنَا فِي آدَمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَإِنَّا أَوْلَى اَلنَّاسِ بِآدَمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، وَ مَنْ حَاجَّنَا

ص: 47


1- سوره ی مریم، آیه ی 37.

فِي نُوحٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَإِنَّا أَوْلَى اَلنَّاسِ بِنُوحٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي إِبْرَاهِيمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَإِنَّا أَوْلَى اَلنَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَإِنَّا أَوْلَى اَلنَّاسِ بِمُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي اَلنَّبِيِّينَ فَنَحْنُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالنَّبِيِّينَ، وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي كِتَابِ اَللَّهِ فَنَحْنُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِكِتَابِ اَللَّهِ. إِنَّا نَشْهَدُ وَ كُلُّ مُسْلِمٍ اَلْيَوْمَ أَنَّا قَدْ ظُلِمْنَا، وَ طُرِدْنَا، وَ بُغِيَ عَلَيْنَا، وَ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَمْوَالِنَا وَ أَهْلِينَا، وَ قُهِرْنَا، أَلاَ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اَللَّهَ اَلْيَوْمَ وَ كُلُّ مُسْلِمٍ.

وَ يَجِيءُ - وَ اَللَّهِ - ثَلاَثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، فِيهِمْ خَمْسُونَ اِمْرَأَةً، يَجْتَمِعُونَ بِمَكَّةَ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ، قُزَعاً كَقُزَعِ اَلْخَرِيفِ، يَتْبَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً، وَ هِيَ اَلْآيَةُ اَلَّتِي قَالَ اَللَّهُ: أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اَللّهُ جَمِيعاً إِنَّ اَللهَ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فَيَقُولُ رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): اُخْرُجْ مِنْهَا، فَهِيَ اَلْقَرْيَةُ اَلظَّالِمُ أَهْلُهَا. ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ مَكَّةَ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ اَلثَّلاَثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ يُبَايِعُونَهُ بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ ، وَ مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ رَايَتُهُ، وَ سِلاَحُهُ، وَ وَزِيرُهُ مَعَهُ، فَيُنَادِي اَلْمُنَادِي بِمَكَّةَ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ مِنَ اَلسَّمَاءِ، حَتَّى يَسْمَعُهُ أَهْلُ اَلْأَرْضِ كُلُّهُمْ: اِسْمُهُ اِسْمُ نَبِيٍّ، إِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ يُشْكِلْ عَلَيْكُمْ عَهْدُ نَبِيِّ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وَ رَايَتُهُ، وَ سِلاَحُهُ، وَ اَلنَّفْسُ اَلزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ هَذَا فَلاَ يُشْكِلُ عَلَيْكُمُ اَلصَّوْتُ مِنَ اَلسَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ، وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ، فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) رَايَةً، وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ، فَالْزَمِ اَلْأَرْضَ وَ لاَ تَتْبَعْ مِنْهُمْ رَجُلاً أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلاً مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ رَايَتُهُ وَ سِلاَحُهُ، فَإِنَّ عَهْدَ نَبِيِّ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صَارَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ)، ثُمَّ صَارَ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ، (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ)، وَ يَفْعَلُ اَللَّهُ مَا يَشَاءُ، فَالْزَمْ هَؤُلاَءِ أَبَداً، وَ إِيَّاكَ وَ مَنْ ذَكَرْتُ لَكَ. فَإِذَا خَرَجَ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَعَهُ ثَلاَثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، وَ مَعَهُ رَايَةُ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، عَامِداً إِلَى اَلْمَدِينَةِ حَتَّى يَمُرَّ بِالْبَيْدَاءِ حَتَّى يَقُولَ: هَذَا مَكَانُ اَلْقَوْمِ اَلَّذِينَ يُخْسَفُ بِهِمْ، وَ هِيَ اَلْآيَةُ اَلَّتِي قَالَ اَللَّهُ: {أَ فَأَمِنَ اَلَّذِينَ مَكَرُوا اَلسَّيِّئاتِ أَنْ

ص: 48

يَخْسِفَ اَللهُ بِهِمُ اَلْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ اَلْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ `أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ.}(1)

فَإِذَا قَدِمَ اَلْمَدِينَةَ أَخْرَجَ مُحَمَّدَ بْنَ اَلشَّجَرِيِّ عَلَى سُنَّةَ يُوسُفَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)، ثُمَّ يَأْتِي اَلْكُوفَةَ فَيُطِيلُ بِهَا اَلْمَكْثَ مَا شَاءَ اَللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ حَتَّى يَظْهَرَ عَلَيْهَا، ثُمَّ يَسِيرُ حَتَّى يَأْتِيَ اَلْعَذْرَاءَ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ، وَ قَدْ لَحِقَ بِهِ نَاسٌ كَثِيرٌ، وَ اَلسُّفْيَانِيُّ يَوْمَئِذٍ بِوَادِي اَلرَّمْلَةِ ، حَتَّى إِذَا اِلْتَقَوْا - وَ هُوَ يَوْمُ اَلْأَبْدَالِ - يَخْرُجُ أُنَاسٌ كَانُوا مَعَ اَلسُّفْيَانِيِّ مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ يَخْرُجُ نَاسٌ كَانُوا مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَى اَلسُّفْيَانِيِّ ، فَهُمْ مِنْ شِيعَتِهِ حَتَّى يَلْحَقُوا بِهِمْ، وَ يَخْرُجُ كُلُّ أُنَاسٍ إِلَى رَايَتِهِمْ، وَ هُوَ يَوْمُ اَلْأَبْدَالِ .

قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) : وَ يُقْتَلُ يَوْمَئِذٍ اَلسُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ حَتَّى لاَ يُتْرَكُ مِنْهُمْ مُخْبِرٌ، وَ اَلْخَائِبُ يَوْمَئِذٍ مَنْ خَابَ مِنْ غَنِيمَةِ بَنِي كَلْبٍ ، ثُمَّ يُقْبِلُ إِلَى اَلْكُوفَةِ فَيَكُونُ مَنْزِلُهُ بِهَا، فَلاَ يَتْرُكُ عَبْداً مُسْلِماً إِلاَّ اِشْتَرَاهُ وَ أَعْتَقَهُ، وَ لاَ غَارِماً إِلاَّ قَضَى دَيْنَهُ، وَ لاَ مَظْلِمَةً لِأَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ إِلاَّ رَدَّهَا، وَ لاَ يُقْتَلُ مِنْهُ عَبْدٌ إِلاَّ أَدَّى ثَمَنَهُ، دِيَةً مُسَلَّمَةً إِلَى أَهْلِهِ ، وَ لاَ يُقْتَلُ قَتِيلٌ إِلاَّ قَضَى عَنْهُ دَيْنَهُ، وَ أَلْحَقَ عِيَالَهُ فِي اَلْعَطَاءِ، حَتَّى يَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ عُدْوَاناً. وَ يَسْكُنُ هُوَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ اَلرُّحْبَةَ ، وَ اَلرُّحْبَةُ إِنَّمَا كَانَتْ مَسْكَنَ نُوحٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، وَ هِيَ أَرْضٌ طَيِّبَةٌ، وَ لاَ يَسْكُنُ اَلرَّجُلُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وَ لاَ يُقْتَلُ إِلاَّ بِأَرْضٍ طَيِّبَةٍ زَاكِيَةٍ، فَهُمُ اَلْأَوْصِيَاءُ اَلطَّيِّبُونَ».(2)

«عیّاشی: بسند خود از جابر جعفی، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام آورده که آن حضرت فرمود: خانه نشین باش و ( البته ابد دست و پایی مکن تا نشانه هایی را که برایت یاد می کنم در یک سال ببینی، و بانگ زننده ای را بینی که در دمشق ندا کند، و فرورفتنی در یکی از آبادیهای آن، و قسمتی از مسجد آن فرو خواهد ریخت، پس هرگاه دیدی ] ترکها از آن گذشتند، و تركها پیشروی کردند تا

ص: 49


1- سوره ی نحل، آیه ی 45
2- تفسیر عیّاشی، جلد 1، صفحه ی 65

اینکه در جزیره فرود آمدند، و رومیان پیش آمدند تا اینکه در رمله فرود آیند، و آن سالی است که در هر یک از سرزمینهای عرب اختلاف خواهد بود، و به راستی که اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف کنند: آصهب، و أبقع،(1) وسفيانی با بنی ذنب الحمار از قبیله مضر اختلاف می کنند، همراهان سفیانی دائیهایش [ از ] قبيلة كلب خواهند بود، پس سفیانی و همدستانش بر بنی ذنب الحمار پیروز خواهند شد و چنان کشته شوند که هیچ کشته بمانند آن نبوده است. و مردی که از بنی ذنب الحمار است به دمشق می آید پس او و همراهانش به طوری کشته می شوند که کسی را آنطور نکشته باشند، و این است [ معنی ] آیه ای که خدای تبارک و تعالی می فرماید: { حزبها از میان خود اختلاف کنند، پس وای بر کافران از دیدن روزی بزرگ .}

و سفیانی و همدستانش آشکار می شود، و بطوری است که مقصودی جز [ کشتن ] آل محمد عليهم السلام و شیعیانشان ندارد، پس به خدا سوگند لشکری به کوفه می فرستد، و عده ای از شیعیان آل محمد عليهم السلام را در کوفه می کشد و به دار می آویزد، و پرچمی از خراسان می آید تا اینکه در ساحل رودخانه دجله مستقر می شود، مرد ضعیفی از شیعیان با پیروانش [ برای سرکوبی سفیانی ] خروج می کند، پس در بیرون کوفه مغلوب می گردد.

و [ سفیانی ] لشکری را به مدینه می فرستد، پس مردی را در آنجا می کشد، و مهدی و منصور از آنجا فرار می کنند، و کوچک و بزرگ فرزندان پیغمبر صلی الله عليه وآله دستگیر می شوند، و همگی آنان به زندان می افتند، و لشکر در پی آن دو تن (مهدی و منصور ) بیرون می رود. [و مهدي عليه السلام ] بسان موسی [که از مصر گریخت]هراسان و نگران از مدینه بیرون می رود تا به مگه می رسد، و لشکر هم در پی او می روند و چون در بیداء که لشکر هلاکت است منزل کنند به زمین فرو روند، و جز یک تن که خبرشان را می برد هیچکدام جان سالم بدر نمی برند، پس قائم عليه السلام بين رکن و مقام بپا خیزد و نماز می گذارد، و در حالیکه وزیرش با اوست روی برمی گرداند و می گوید: ای مردم؛ ما خداوند را به یاری می طلبیم بر هر کسی که به ما ظلم کرده و حقمان را ربوده است، هر که در باره خداوند با ما بحث دارد پس[بداند] که من سزاوارترین افراد به خداوند هستم، و هرکس درباره آدم با ما محاجه دارد پس من از همه به آدم نزدیکترم، و هرکس درباره نوح گفتگو دارد پس من به نوح

ص: 50


1- اصهب در لغت به معنی سرخ و سفید، و ابقع به معنی لک و پیس و خال خال است، معلوم نیست اینها صفت صاحبان آن پرچمهاست یا خود پر چمها و یا کنایه از طرز فکر و کیش آنها و یا ... [مترجم].

از همه نزدیکترم، و هر کس درباره ابراهیم بحث دارد پس من از تمامی مردم به ابراهيم نزدیکترم، و هر کس به [نام] محمد با ما بحث دارد پس من از همه مردم به محمد صلی الله عليه وآله وسلم نزدیکترم، و هرکس در مورد پیغمبران با ما گفتگو دارد پس من از همه مردم به پیغمبران نزدیکترم، و هرکس درباره کتاب خدا با ما محاجه کند پس ما از تمامی افراد به کتاب خداوند نزدیکتریم، من [ما] و هر مسلمانی امروز گواهی دهیم که همانا بر ما ظلم شده و آواره مان نمودند و بر ما ستم کرده و از خانه و وطن و اموال و خاندانمان بیرون راندند و مقهور ساختند، مگر اینکه، امروز از خداوند یاری می خواهیم و هر مسلمانی را به یاری می خوانیم.

و به خدا سوگند سیصد و سیزده مرد که پنجاه زن نیز در میان آنها هست؛ خواهند آمد، بدون وعده قبلی و همچون ابرهای پائیزی پی در پی در مگه جمع می شوند، و این است آیه ای که خدای تعالی فرماید: و هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد محققأ خدا بر هر چیز تواناست ، پس مردی از آل محمد عليهم السلام می گوید: این است آن آبادیی که اهلش ستم پیشه اند،(1) سپس او با آن سيصد و ده و چند نفر که بین رکن و مقام با او بیعت می کنند در حالیکه عهد پیغمبر [ پیغمبر خدا ] صلى الله عليه وآله وسلم، و پر چم و سلاح آن حضرت با اوست با وزیرش از مکه بیرون می آیند، و در مکه نام و فرمان آن جناب از سوی آسمان ندا می شود به طوری که تمامی اهل زمین آن را می شنوند، اسم او اسم پیغمبری است، هر چه بر شما مشکل شود پیمان پیغمبر صلی الله عليه وآله وسلم و پرچم و سلاحش و نفس زکیه از فرزندان حسین علیه السلام بر شما مشتبه نخواهد شد، و چنانچه این امر بر شما مشتبه بماند آن صدای آسمانی به نام و فرمان او، و معدودی از فرزندان محمد صلى الله عليه وآله وسلم [که به عنوان بر پائی عدل و داد و تشکیل دولت حق خروج می کنند] بر شما پوشیده نخواهد ماند، زیرا که آل محمد عليهم السلام را پر چمی و [ دولت معینی ] است، و دیگران به پرچمهایی وابسته می شوند [دیگران دولتهایی دارند ] پس خانه نشین باش و از هیچکدام اینان ابدأ پیروی مکن تا اینکه مردی از فرزندان حسين عليه السلام را بنگری که با اوست پیمان پیغمبر خدا و پرچم و سلاح او، زیرا که عهد و پیمان پیغمبر خدا به علی بن الحسين رسید، سپس به محمد بن على [ خود آن حضرت عليهم السلام ] رسید، [ و بعد از این ] خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد، پس همیشه با اینان باش، و از آنهایی که

ص: 51


1- گویا این گفته اشاره به آیه شریفه است در سوره نساء، 75: «ربنا أخرجنا من هذه القرية الظالم أهلها = پروردگارا ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آور».

برایت یاد کردم جدّأ بپرهیز، پس هرگاه مردی از ایشان که سیصد و سیزده نفر با وی بود، و پرچم رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم را همراه داشت بپا خاست، و عازم مدینه شود [با او همراهی کن]، و چون از بیابان «بیداء » بگذرد می گوید: اینجا جای کسانی است که به زمین فرو خواهند شد، و این است آیه ای که خدای عز و جل فرموده: {* آیا کسانی که زشتیها را انجام می دهند ایمن هستند از اینکه خداوند آنان را در زمین فرو برد یا بدون اینکه متوجه باشند عذاب بر آنها فرا رسد، یا هنگامی که سرگرم رفت و آمدها هستند به ناگاه آنان را به مؤاخذهسخت بگیرد و آنان نتوانند بر قدرت حق غالب آیند .}

و هنگامی که وارد مدینه شود محمد [ ابن ] شجری را همچون یوسف از زندان آزاد سازد، سپس به سوی کوفه می رود و مدتی طولانی - هر قدر که خدا خواهد در آنجا می ماند تا اینکه بر آن غالب می شود، آنگاه در حالیکه مردمان بسیاری به آن حضرت ملحق شده باشند، با همراهانش به سوی «عذرا» کوچ می کند، سفیانی در آن موقع در «وادی رمله » است، که دو لشکر با هم برخورد می نمایند، و آن روز تغییر و تبدیل است، جمعی از شیعیان آل محمد عليهم السلام که با سفیانی بوده اند از آنها جدا می شوند، و عده ای که با آل محمد عليهم السلام بوده اند به سوی سفیانی بیرون می روند، آنها از پیروان سفیانی هستند لذا به آنها می پیوندند،(1) و هر مردمی به سوی پرچم خودشان روی می کنند، و آن روز تبدیل است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: و آن روز سفیانی و همراهانش کشته می شوند بطوریکه خبر آورنده ای هم از آنها باقی نخواهد ماند، و زیانبار در آن روز کسی است که از غنیمت قبيلة كلب بی بهره باشد. سپس آن حضرت به کوفه می آید و منزلش در آن خواهد بود، پس هیچ برده مسلمانی را وانگذارد مگر اینکه او را بخرد و آزاد نماید، و هیچ بدهکاری را مگر اینکه قرضش را ادا کند، و هرکس مظلمه ای نسبت به کسی از مردمان داشته باشد آن را مسترد می دارد، و هیچ بنده ای از آنها کشته نشود مگر اینکه دیه کامل او را به خاندانش می پردازد، و از هر مقتولی وامش را ادا می کند و به وضع عائله اش رسیدگی می نماید، تا اینکه زمین را پر از قسط و عدل می سازد همچنانکه آکنده از جور و تجاوز شده باشد، و خود و خاندانش در «رحبه » سکونت خواهند کرد،

ص: 52


1- مقصود از «عده ای که با آل محمد عليهم السلام بوده اند و به سوی سفیانی بیرون می روند » اصحاب حسنی می باشد که از خراسان خروج نموده و به حضرت مهدی علیه السلام دعوت می کند، و در کوفه با آن جناب ملاقات و بیعت می نماید، و اینکه از او به «آل محمد » تعبیر آمده از این جهت است که به حکومت و بیعت با ایشان دعوت می کند، دلیل بر آنچه گفتیم روایات صریح در این زمینه است، به ابواب مربوط به قيام حسنی در کتابهای غیبت مراجعه شود.

و «رُحبه» محل سکونت نوح بوده و آن سرزمین پاکیزه ای است [و هیچیک از آل محمد عليهم السلام جز در سرزمین پاکیزه سکونت نکنند و کشته نشوند] که آنان اوصیای پاکیزه پیغمبرند».

« عنه، بإسناده عن أبی سمینة، عن مولی لأبی الحسن، قال: سألت أبا الحسن علیه السّلام عن قوله: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً قال: « [و] ذلک- و اللّه- [أن لو قد قام قائمنا یجمع اللّه [إلیه شیعتنا من جمیع البلدان.» (1)

«و از اوست به سند خود از ابو سمینه، از یکی از غلامان حضرت ابو الحسن (امام کاظم) علیه السّلام، که گفت: از حضرت ابو الحسن علیه السّلام درباره ی فرموده ی خداوند: (هر کجا باشید خداوند همه ی شما را خواهد آورد) پرسیدم. آن جناب فرمود: «آن- به خدا سوگند- هنگامی است که قائم ما به پا خیزد. خداوند شیعیانمان ما را از تمامی شهرها به سوی او جمع خواهد کرد.»

الشّیخ المفید، فی کتاب الاختصاص عن عمرو بن أبی المقدام، عن جابر الجعفیّ قال: قال لی أبو جعفر علیه السّلام یا جابر، الزم الأرض و لا تحرّک یدا و لا رجلا حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتها: أوّلها اختلاف ولد فلان، و ما أراک تدرک ذلک، و لکن حدّث به بعدی، و مناد ینادی من السّماء، و یجیئکم الصّوت من ناحیة دمشق بالفتح، و یخسف بقریة من قری الشّام تسمّی الجابیة، و تسقط طائفة من مسجد دمشق الأیمن، و مارقة تمرق من ناحیة التّرک و یعقبها (من حالة) مرج الرّوم، و یستقبل إخوان التّرک حتّی ینزلوا الجزیرة، و یستقبل م [ا] رقة الرّوم حتّی تنزل الرّملة.

فتلک السّنة- یا جابر- فیها اختلاف کثیر فی کلّ أرض (2) ناحیة المغرب، فأوّل أرض المغرب تخرب الشّام، یختلفون عند ذلک علی ثلاث

ص: 53


1- . تفسیر العیّاشی 1: 66.
2- . در مأخذ: أرض من.

رایات، رایة الأصهب، و رایة الأبقع، و رایة السّفیانی، فیلقی السّفیانیّ الأبقع، فیقتتلون فیقتله و من معه، و یقتل الأصهب، ثمّ لا یکون همّه إلّا الإقبال نحو العراق و یمرّ جیشه بقرقیسا فیقتلون بها ماءة ألف رجل من الجبّارین، و یبعث السّفیانیّ جیشا إلی الکوفة، و عدّتهم سبعون ألف رجل، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا، فبیناهم کذلک إذ أقبلت رایات من ناحیة خراسان تطوی المنازل طیّا حثیثا و معهم نفر من أصحاب القائم علیه السّلام، و خرج رجل من موالی أهل الکوفة فقتله (1) أمیر جیش السّفیانیّ بین الحیرة و الکوفة، و یبعث السّفیانیّ بعثا إلی المدینة فینفر المهدیّ علیه السّلام منها إلی مکّة، فبلغ أمیر جیش السّفیانیّ أنّ المهدیّ علیه السّلام قد خرج من المدینة فیبعث جیشا علی أثره فلا یدرکه حتّی یدخل مکّة خائفا یترقّب علی سنّة موسی بن عمران «صلوات الله علیه».

و ینزل أمیر جیش السّفیانیّ البیداء، فینادی مناد من السّماء: یا بیداء أبیدی القوم! فیخسف بهم البیداء فلا یفلت منهم إلّا ثلاثة یحوّل اللّه وجوههم فی أقفیتهم و هم من کلب، و فیهم نزلت هذه الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها ... (2) الآیة.»

قال: «و القائم یومئذ بمکّة قد أسند ظهره إلی البیت الحرام مستجیرا به ینادی: [یا أیّها النّاس إنّا نستنصر اللّه و من أجابنا من النّاس، فإنّا أهل بیت نبیّکم، و نحن أولی النّاس باللّه و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فمن حاجّنی فی آدم فأنا أولی النّاس بآدم علیه السّلام، و من حاجّنی فی نوح فأنا أولی النّاس بنوح علیه السّلام، و من حاجّنی فی إبراهیم فأنا أولی النّاس بإبراهیم علیه السّلام، و من حاجّنی فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فأنا أولی النّاس بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و من حاجّنی فی النّبیّین فأنا أولی النّاس بالنّبیّین.

ص: 54


1- . در مأخذ: فیقتله.
2- . نساء (4): 48.

ألیس اللّه یقول فی محکم کتابه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (1). در مأخذ: أبلغه.(2)؟ فأنا بقیّة من آدم، و خیرة (3) من نوح، و مصطفی من إبراهیم، و صفوة من محمّد صلّی اللّه علیه و آله و علیهم، ألا و من حاجّنی فی کتاب اللّه فأنا أولی (النّاس) بکتاب اللّه، ألا و من حاجّنی فی سنّة رسول اللّه و سیرته فأنا أولی النّاس بسنّة رسول اللّه و سیرته، فأنشد {تُ} اللّه من سمع کلامی الیوم لمّا اَبلَغَهُ الشّاهدُ منکم الغائب، و أسألکم بحقّ اللّه و حقّ رسوله و حقّی فإنّ لی علیکم حقّ القربی برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لمّا أعنتمونا و منعتمونا ممّن یظلمنا، فقد أخفنا و ظلمنا و طردنا من دیارنا و أبنائنا و بغی علینا و دفعنا عن حقّنا و آثر علینا أهل الباطل، {ف}اللّه اللّه فینا لا تخذلونا و انصرونا ینصرکم اللّه.

فیجمع اللّه له أصحابه ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا، فیجمعهم اللّه علی غیر میعاد قزع کقزع الخریف، و هی- یا جابر- الآیة الّتی ذکرها اللّه: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً، إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ فیبایعونه بین الرّکن و المقام، و معه عهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و قد توارثه الأبناء (4) عن الآباء.

و القائم علیه السّلام یا جابر {رجل} من ولد الحسین [بن علیّ} علیهما السّلام یصلح اللّه له أمره فی لیلة (واحدة)، فما أشکل علی النّاس من ذلک یا جابر، لا یشکلنّ علیهم ولادته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و وراثته العلماء عالما بعد عالم، فإن أشکل علیهم هذا کلّه فإنّ الصّوت من السّماء لا یشکل علیهم إذا نودی باسمه و اسم أبیه [و اسم] أمّه.»(5)7.

ص: 55


1- . آل عمران
2- : 34- 35.
3- . در مأخذ: ذخیرة.
4- . [در مأخذ: الأنبیاء.]
5- . الاختصاص: 255- 257.

شیخ مفید در کتاب اختصاص: از عمرو بن ابی المقدام، از جابر جعفی آورده که گفت: حضرت ابوجعفر (امام باقر عليه السلام بمن فرمود: بر جایت بنشین و هیچ دست و پای مکن تا آنگاه که علامتهایی را که برایت یاد می کنم ببینی اگر آن زمان را درک کنی نخستین آنها اختلاف فرزندان فلان است، و من نمی بینم که تو به آن روزگار برسی، ولی پس از من این را حديث بگوی، (و دیگر از علامتها ] منادی است که از آسمان ندا می کند، و صدا از ناحیه دمشق بلند می شود و نوید پیروزی می دهد، و در یکی از آبادیهای شام که جابیه نام دارد فرورفتگی پدید می آید، و بخشی از سمت راست مسجد دمشق فرو می ریزد، و گروهی از ترکها شورش می نمایند، و در پی آن اوضاع روم آشفته می شود، و برادران ترک پیش می آیند تا اینکه در جزیره فرود می آیند، و شورشیان روم پیش روی نموده و در رمله منزل می گیرند.

ای جابر در آن سال در هر سرزمینی از ناحیه مغرب اختلاف بسیار خواهد بود، پس نخستین سرزمینی که از ناحیه غرب خراب می شود شام است، در آن هنگام برسه پرچم اختلاف می نماید: پرچمی سرخ و سفید، و پرچم دیگر سیاه و سفید، و پرچم سفیانی . پس سفیانی با پرچم سیاه و سفید برخورد می کند و با هم به مقابله و نبرد می پردازند، آن پرچمدار و تمام همراهانش را به قتل می رساند، پس از آن صاحب پرچم سرخ و سفید را به قتل می رساند، آنگاه جز این هدفی ندارد که به سوی عراق پیش روی کند، و لشکریانش از «قرقيسا » می گذرند که صدهزار تن از سرکشان و ستمگران در آنجا به هلاکت می رسند. و سفیانی لشکری به سوی کوفه می فرستد که تعداد آنها هفتاد هزار مرد جنگی است، پس آنها به کشتن و دار زدن و اسیر کردن اهل کوفه می پردازند، و در همین اثنا که سرگرم این فجایع هستند پرچمهایی از ناحیه خراسان پیش می آید که به سرعت منزلها را پشت سر می گذارند، با ایشان چند تن از اصحاب حضرت قائم عليه السلام هست، و مردی از موالی اهل کوفه خروج می کند که فرمانده لشکر سفیانی او را بین حیره و کوفه به قتل می رساند. آنگاه سفیانی عده ای را به مدینه می فرستد، پس حضرت مهدی علیه السلام از آن به سوی مگه فرار [کوچ ] می کند، به فرمانده لشکر سفیانی خبر می رسد که حضرت مهدی علیه السلام از مدینه بیرون رفته، سپاهی در پی آن بزرگوار روانه می سازد، که به او نمی رسد تا اینکه آن حضرت با ترس و هراس همچون موسی بن عمران صلوات الله عليه به مگه داخل می شود.

و فرمانده سپاهیان سفیانی در بیابان «بیداء » فرود می آید، پس منادی (از سوی آسمان ) بانگ می زند: ای بیداء این گروه را نابود کن، که زمین «بیداء » آنها را در کام خود فرو می برد، و جز سه تن کسی از آنها باقی نمی ماند، آن سه تن را

ص: 56

خداوند صورتهایشان را به پشت برمی گرداند، و آنان از قبیلهکلب می باشند، و درباره آنها این آیه نازل شده: ای کسانی که کتاب آسمانی به شما داده شده، به آنچه ما نازل کردیم که آنچه نزد خود دارید را تصدیق می کند ایمان آورید پیش از آنکه صورتهایی را تغيير دهیم و آنها را به پشت برگردانیم و تا آخر آیه..

حضرت فرمود: و قائم در آن روز در مکه است، به بیت الله الحرام تکیه زده و به آن پناهنده شده ندا می کند. (ای مردم ما از خداوند و هرکس از مردم که دعوتمان را اجابت کند یاری می خواهیم، که ما خاندان پیغمبر شمائیم، و ما سزاوارترین و نزدیکترین مردم به خداوند و حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم هستیم . پس هر آنکه درباره آدم با من گفتگو دارد [بداند که من از هرکس به آدم عليه السلام نزدیکترم، و هرکس درباره نوح با من محاجه کند من از همه مردم به نوح عليه السلام نزدیکترم، و هرکس درباره ابراهیم با من گفتگو دارد پس من از همه مردم به ابراهيم عليه السلام نزدیکترم، و هرآنکه درباره محمد صلى الله عليه وآله وسلم بحث دارد پس من از همه مردم به محمد نزدیکترم، و هرکس درباره پیغمبران با من احتجاج دارد پس بداند که من از همه مردم به پیغمبران سزاوارترم، مگر نه اینست که خداوند در کتاب محکم خویش می فرماید: وهمانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد، ذره ای که بعضی از بعض دیگر پدید آمده اند و خداوند شنوا و داناست و و من بازمانده آدم و ذخیره ای از نوح و برگزیده ای از ابراهیم، و عصاره ای از محمد صلى الله عليه وآله وعليهم هستم. توجه کنید! هرکس درباره کتاب خدا با من محاجه کند پس [بداند که من از همه (مردم) به کتاب خداوند نزدیکترم، آگاه باشید؛ هرکس در مورد سنت و سیرت رسول الله با من بحث دارد [بداند که من از تمامی مردم به سنت و سیرت رسولخدا نزدیکترم، هرکس سخنم را امروز شنید او را به خدا سوگند می دهم که حاضرانتان به غائبان برسانند، و شما را به حق خداوند و حق رسول او و حق خودم سوگند می دهم که مرا بر شما حق خویشاوندی به رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هست که ما را یاری دهید، و ظلم کنندگان به حق ما را از ما دور سازید، که همانا ما خاندان پیامبر) ترسانیده شده ایم و بر ما ظلم گردیده و از شهر و دیار و فرزندانمان آواره گشته ایم، بما تعدی کرده و از حقمان دور ساخته اند و اهل باطل را بر ما مقدم داشتند، پس خدا را خدا را درباره ما که خوارمان مسازید، و یاریمان کنید که خداوند یاریتان خواهد کرد.

آنگاه خداوند سیصد و سیزده مرد اصحابش را برایش جمع خواهد ساخت، که بدون قرار قبلی همچون قطعه های ابر پاییزی آنان را گرد می آورد، و این است ای جابر- معنی آیه ای که خداوند می فرماید: هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد

ص: 57

محققا خدا بر هر چیز تواناست و پس ما بین رکن و مقام با او بیعت می کنند، و عهدنامه ای از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با اوست که فرزندان (پیغمبر) آن را از پدرانشان به ارث برده اند. ای جابر، وقائم عليه السلام [مردی از فرزندان حسین ابن علی ] عليهما السلام است، خداوند کار او را در یک شب (برایش ] اصلاح می فرماید، پس ای جابر هر چه بر مردم مشکل شود، اینکه او از فرزندان رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم و وارث علماست عالمی پس از عالم دیگر بر آنها مشکل و مشتبه نیست، و اگر همه اینها بر آنان دشوار گردد همانا آن صدای از سوی آسمان برایشان مشتبه نخواهد شد، آنگاه که بنام او و نام پدرش و [نام] مادرش بانگ زده شود ».

الطّبرسیّ فی الاحتجاج: عن عبد العظیم الحسنیّ رضی اللّه عنه قال:

قلت لمحمّد بن علیّ بن موسی علیهم السّلام: [یا مولای إنّی لأرجو أن تکون القائم من أهل بیت محمّد الّذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.فقال علیه السّلام: «ما منّا إلّا قائم بأمر اللّه و هاد إلی دین اللّه و لکنّ القائم الّذی یطهّر اللّه به الأرض من الکفر و الجحود و یملأها (1) قسطا و عدلا، هو الّذی یخفی علی النّاس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته، و هو سمیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و کنیّه و هو الّذی تطوی له الأرض، و یذلّ له کلّ صعب، یجتمع إلیه من أصحابه عدّة أهل بدر ثلاث ماءة و ثلاثة عشر رجلا من أقاصی الأرض، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً، إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ فإذا اجتمعت له هذه العدّة من أهل الأرض (2)، أظهر اللّه أمره فإذا کمل له العقد- و هو عشرة آلاف رجل- خرج بإذن اللّه، فلا یزال یقتل أعداء اللّه حتّی یرضی اللّه عزّ و جلّ.

قال عبد العظیم: فقلت له: یا سیّدی، فکیف یعلم أنّ اللّه قد رضی؟ قال: «یلقی فی قلبه الرّحمة، فإذا دخل المدینة أخرج اللّات و العزّی فأحرقهما.» (3)

ص: 58


1- . در مأخذ: یملأ الأرض.
2- . در مأخذ: الإخلاص.
3- . الاحتجاج 2: 249- 250. ظهور مقابل خفا و خروج در مقابل قعود است و هر ظهوری خروج نیست بنابراین از حدیث فوق استفاده می شود که امام عليه السلام خود و اصحابش چند روز پیش از قيام و خروج در مکه مکرمه ظاهر و آشکار خواهند شد. چنانکه در حدیث بعدی مؤید این معنی هست- باینکه اهل مگه از دیدن افراد غریبی که به جستجوی منازلی برای سکونتشان هستند، وحشت می کنند، و ماجرای خواب یکی از اهل مکه و گفتگوهایی که بین مردم در می گیرد که در برابر آن پدیده چکار کنند... تا آخر حديث. و در همین وضع بسر می برند که یکباره خبر ظهور امام عليه السلام در جهان شیوع می یابد و عقد ( = ده هزار نفر) که یاران با اخلاص و منتظران حضرتش هستند به خدمتش می شتابند، و در آن هنگام خدای تبارک و تعالى اذن می دهد که آن جناب قيام و خروج کند.

«شیخ طبرسی در کتاب احتجاج: از جناب عبدالعظیم حسنی رضی الله عنه آورده که گوید: به حضرت محمد بن علی بن موسی امام جواد عليهم السلام عرض کردم: [ای مولای من امیدوارم آن قائم از خاندان محمد که زمین را پر از قسط و عدل می سازد همچنانکه آکنده از ظلم و جور شده باشد تو باشی؟ آن حضرت عليه السلام فرمودند: هریک از ما [امامان معصوم } قائم به امر خداوند او هدایت کننده به سوی دین خداست ولی آن قائمی که خداوند به دست او زمین را از کفر و انکار حق پاک خواهد ساخت، و آن را پر از قسط و عدل خواهد کرد، او کسی است که ولادتش بر مردم مخفی می ماند و شخص او از ایشان غایب می گردد، و بردن نامش بر آنان حرام می باشد، و اوست همنام و هم کنیه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم، و هم اوست که زمین برایش درنوردیده خواهد شد، و هرگونه دشواری برایش آسان خواهد گشت، [از اصحابش به تعداد اهل بدر: سیصد و سیزده مرد از اطراف زمین به سویش جمع خواهد شد، و این است معنی ) فرموده خدای عز و جل: * هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد محققا خدا بر هر چیز تواناست پس چنانچه این تعداد از اهل زمین (اهل اخلاص ] برایش جمع گردیدند خداوند امرش را آشکار می سازد، و چون عقد که ده هزار مرد است برایش کامل شود به اذن خداوند خروج خواهد کرد، پس پیوسته دشمنان خدا را می کشد تا اینکه خدای عز و جل راضی شود.

حضرت عبدالعظیم گوید: [به آن جناب عرضه داشتم ای آقای من! چگونه خواهد دانست که خداوند راضی شده؟ امام جواد عليه السلام فرمود: در قلبش رحمت می افکند، پس هنگامیکه به مدینه داخل گردد لات و عزی را بیرون می آورد و آن دو را آتش می زند».

ص: 59

« أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، فی مسند فاطمة علیها السّلام قال: حدّثنی أبو الحسین محمّد بن هارون، قال: حدّثنا أبو(1) هارون [بن موسی بن أحمد.] رضی اللّه عنه قال: حدّثنا أبو علیّ الحسن بن احمد [محمّد] النّهاوندیّ، قال: حدّثنا أبو جعفر محمّد بن إبراهیم بن عبداللّه القمّیّ القطّان المعروف «بابن الخزّاز»، قال: حدّثنا محمّد بن زیاد، عن أبی عبد اللّه الخراسانیّ [قال: حدّثنا أبو الحسین عبد اللّه ابن الحسن الزّهریّ] ، قال: حدّثنا أبو حسّان سعید بن جناح، عن مسعود [مسعدة.] بن صدقة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال: قلت: جعلت فداک! هل کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یعلم أصحاب القائم علیه السّلام کما [کان یعلم عدّتهم؟

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: « [حدّثنی أبی علیه السّلام، قال : و اللّه لقد کان یعرفهم بأسمائهم و أسماء آبائهم و قبائلهم [رجلا فرجلا] و مواضع منازلهم و مراتبهم، فکلّ ما عرفه أمیر المؤمنین علیه السّلام [فقد] عرفه الحسن علیه السّلام، و کلّ ما عرفه الحسن، فقد عرفه الحسین علیه السّلام و کلّ ما عرفه الحسین فقد علمه علیّ بن الحسین علیه السّلام، و کلّما علمه علیّ بن الحسین فقد [صار علمه إلی] محمّد بن علیّ علیه السّلام، و کلّما قد علمه محمّد بن علیّ علیه السّلام، فقد علمه و عرفه صاحبکم (یعنی نفسه صلوات اللّه علیه).» قال أبو بصیر قلت: مکتوب؟ قال: فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام: «مکتوب فی کتاب محفوظ فی القلب، مثبت فی الذّکر لا ینسی.» قال: قلت: جعلت فداک! أخبرنی بعددهم و بلدانهم و مواضعهم [فذاک یقتضی من أسمائهم ، قال: فقال: «إذا کان یوم الجمعة بعد الصّلاة فاتنی.».

[قال:] فلمّا کان یوم الجمعة أتیته فقال: «یا أبا بصیر أتیتنا لما سألتنا عنه؟» قلت: نعم، جعلت فداک! قال: «إنّک لا تحفظه، فأین

ص: 60


1- در منبع و مصدر: «ابی»

صاحبک الّذی یکتب لک؟» قلت: أظنّ شغل شغله- و کرهت أن أتأخّر عن وقت حاجتی- فقال لرجل فی مجلسه: «اکتب له: هذا ما أملاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم علی أمیر المؤمنین علیه السّلام و أودعه إیّاه من تسمیة [أصحاب المهدیّ علیه السّلام، و عدد من یوافیه من المفقودین عن فرشهم و قبائلهم، و السّائرین فی لیلهم و نهارهم إلی مکّة، و ذلک عند استماع الصّوت فی السّنة الّتی یظهر فیها أمر اللّه عزّ و جلّ، و هم النّجباء و القضاة الحکّام علی النّاس:

من طازبند الشّرقیّ رجل و هو المرابط السّیّاح، و من الصّامغان رجلان، و من أهل فرغانة رجل، و من أهل التّرمد رجلان، و من الدّیلم أربعة رجال، و من مرو الرّوذ رجلان، و من مرو اثنا عشر رجلا، و من بیروت تسعة رجال، و من طوس خمسة رجال، و من القریات رجلان، و من سجستان ثلاثة رجال، [و من الطّالقان أربعة و عشرون رجلا، و من جبل الغر ثمانیة رجال] و من نیسابور ثمانیة عشر رجلا، و من هراة اثنا عشر رجلا، و من بوسنج أربعة رجال، و من الرّیّ سبعة رجال] و من طبرستان سبعة [تسعه] رجال، و من قمّ ثمانیة عشر رجلا، [و من قدس رجلان و من جرجان اثنی عشر رجلا]، و من الرّقّة ثلاثة رجال، و من الرّافقة رجلان، و من حلب ثلاثة رجال، و من سلمیة خمسة رجال، (و من دمشق رجلان، و من فلسطین رجل، و من بعلبکّ رجل(1))، و من أسوان رجل، و من الفسطاط أربعة رجال، و من القیروان رجلان، و من کور کرمان ثلاثة رجال، و من قزوین رجلان، و من همدان أربعة رجال، و من موقان رجل، و من الید [البدو] رجل، و من خلاط رجل و من حایروان ثلاثة رجال و من النّسوی رجل، و من سنجار أربعة رجال و من قالی قلا رجل، و من سمیساط رجل، و من نصیبین رجل، (و من الموصل رجل، و من بارق رجلان، و من الرّهاء رجل)،

ص: 61


1- در مصدر و ماخد نیامده است.

و من حرّان رجلان، و من باغة رجل، و من قابس رجل، و من صنعاء رجلان، [و من مازن رجل، و من طرابلس رجلان، و من القلزم رجلان ، و من القبّة رجل، و من وادی القری رجل، و من خیبر رجل، و من بدا رجل، و من الجار رجل، و من الکوفة أربعة عشر رجلا، و من المدینة رجلان، و من الرّبذة رجل، و من الحیون (1) رجل، و من کوثی ربّا (2) رجل، و من طهنة رجل، و من بیرم (3) رجل، و من الأهواز رجلان، و من اصطخر رجلان، و من المولتان رجل (4) و من الدّبیلة (5) رجل، و من صیدائیل رجل، و من المدائن ثمانیة رجال، و من عکبرا رجل، و من حلوان رجلان، و من البصرة ثلاثة رجال..]

و أصحاب الکهف و هم سبعة رجال و التّاجران الخارجان من عانة إلی أنطاکیة و غلامهما و هم ثلاثة نفر، و المستأمنون إلی الرّوم من المسلمین و هم أحد عشر رجلا، و النّازلان بسر ندیب رجلان، و من سمندر (6) أربعة رجال، و المفقود من مرکبه بسلاهط (7) رجل، و من شیراز- أو قال سیراف، الشّکّ من مسعدة- رجل، و الهاربان إلی سردانیة من الشّعب رجلان و المتخلّی بصقلّیّة [رجل، و] للطّوّاف الطّالب (8) الحقّ من یخشب (9) رجل، و الهارب من عشیرته رجل، و المحتجّ بالکتاب علی النّاصب [من سرخس رجل.

فذلک ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا بعدد أهل بدر، یجمعهم اللّه إلی مکّة فی لیلة واحدة، و هی لیلة الجمعة، فیتوافون فی صبیحتها إلی المسجد الحرام، لا یتخلّف منهم رجل واحد، و ینتشرون بمکّة فی أزقّتها فیلتمسون منازل یسکنونها، فینکرهم أهل مکّة و ذلک أنّهم لم یعلموا برفقة دخلت من بلد من البلدان بحجّ (10) أو عمرة و لا لتجارة، فیقول بعضهم لبعض: إنّا لنری فی یومنا هذا قوما لم نکن رأیناهم قبل یومنا

ص: 62


1- . [در مأخذ: خیوان.]
2- . [در متن: کوش و یا/ کوثار.]
3- . [در مأخذ: تیرم.]
4- . در مأخذ: رجلان.
5- . [در مأخذ: الدّیبل.]
6- . معجم رجال الحدیث 13: 279 به نقل از نجاشی، آن را از بلاد آذربیجان دانسته است (مترجم). [مصحّح رجال نجاشی، فضل بن أبی قرّة را سهندی ضبط کرده است؛ سمندر (که در مأخذ مصحّح نیز چنین است) از نواحی خزر ایران و یاد شده در معجم البلدان است.]
7- . [در مأخذ: بشلاهط (دهخدا هردو را یکی دانسته است).]
8- . [در مأخذ: و الطّواف الطّالب.]
9- . [نخشب؟]
10- . [در مأخذ: لحجّ.]

هذا، لیسوا من بلد واحد و لا أهل بدو و لا معهم إبل و لا دوابّ!

فبینماهم (1) کذلک و قد ارتابوا بهم، إذ یقبل رجل من بنی مخزوم یتخطّی رقاب النّاس حتّی یأتی رئیسهم فیقول: لقد رأیت لیلتی هذه رؤیا عجیبة و إنّی .]

منها خائف و قلبی منها وجل! فیقول له: اقصص رؤیاک.

فیقول: رأیت کبّة نار انقضّت من أعنان (2) السّماء فلم تزل تهوی حتّی انحطّت إلی (3) الکعبة، فدارت فیها، فإذا هی جراد ذوات أجنحة خضر کالملاحف، فأطافت بالکعبة ما شاء اللّه، ثمّ تطایرت شرقا و غربا لا تمرّ ببلد إلّا أحرقته، و لا بحصن إلّا حطّمته، فاستیقظت و أنا مذعور القلب وجل!

فیقولون: لقد رأیت هؤلاء؟ فانطلق بنا إلی الأقرع (3) لیعبّرها- و هو رجل من ثقیف- فیقصّ علیه الرّؤیا.

فیقول الأقرع (4): لقد رأیت عجبا، و لقد طرقکم فی لیلتکم (هذه) جند من جنود اللّه لا قوّة لکم بهم، فیقولون: لقد رأینا فی یومنا هذا عجبا، و یحدّثونه بأمر القوم.

ثمّ ینهضون من عنده و یهمّون بالوثوب علیهم و قد ملأ اللّه قلوبهم منهم رعبا و خوفا فیقول بعضهم لبعض- و هم یتآمرون بذلک-: یا قوم، لا تعجلوا علی القوم، إنّهم لم یأتوکم بعد بمنکر و لا أظهروا خلافا، و لعلّ الرّجل منهم یکون فی القبیلة من قبایلکم، فإن بدا لکم منهم شرّ فأنتم حینئذ و هم، و أمّا القوم فإنّا نراهم متنسّکین [و سیماهم حسنة و هم فی حرم اللّه [تعالی الّذی لا یباح من دخله حتّی یحدث به حدثا [و لم یحدث القوم حدثا] یجب محاربتهم.

فیقول المخزومیّ- و هو رئیس القوم و عمیدهم-: إنّا لا نأمن أن یکون وراءهم مادّة لهم فإذا التأمت إلیهم کشف أمرهم و عظم شأنهم، فتهضّموهم و هم فی قلّة من العدد و غربة فی البلد قبل أن تأتیهم المادّة، فإنّ هؤلاء لم یأتوکم .]

مکّة إلّا و سیکون لهم شأن و ما أحسب تأویل رؤیا صاحبکم إلّا حقّا، فخلّوا لهم بلدکم و أجیلوا الرّأی و الأمر ممکن، فیقول قائلهم: إن کان من یأتیهم أمثالهم فلا خوف

ص: 63


1- . [در مأخذ: فبیناهم.]
2- . [در مأخذ: عنان.]
3- . در مأخذ: علی. (3 و 4). [در مأخذ: الأقیرع.]

علیکم منهم فإنّه لا سلاح للقوم و لا کراع و لا حصن یلجؤون إلیه و هم غرباء محتوون، فإن أتی جیش لهم نهضتم إلی هؤلاء و هؤلاء (1) و کانوا کشربة الظّمآن.

فلا یزالون فی هذا الکلام و نحوه حتّی یحجز اللّیل بین النّاس، ثمّ یضرب اللّه علی آذانهم و عیونهم بالنّوم و لا یجتمعون بعد فراقهم إلی أن یقوم القائم علیه السّلام [و إنّ أصحاب القائم علیه السّلام یلقی بعضهم بعضا کأنّهم بنو أب و أمّ، و إن افترقوا افترقوا عشیّا و (2) التقوا غدوة، و ذلک تأویل هذه الآیة: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ، أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً.»

قال أبو بصیر: قلت: جعلت فداک! لیس علی الأرض یومئذ مؤمن غیرهم؟

قال: «بلی، و لکن هذه الّتی یخرج اللّه فیها القائم علیه السّلام، (و) هم النّجباء و القضاة و الحکّام و الفقهاء فی الدّین، یمسح بطونهم و ظهورهم فلا یشتبه علیهم حکم.» (3)

«ابوجعفر محمد بن جریر طبری در مسند فاطمه علیها السلام گوید: ابوالحسین محمد بن هارون حدیثم داد، گفت: ابوهارون بن موسی بن احمد رضی الله عنه حدیثمان داد، وی گفت: ابوعلی حسن بن احمد (محمد نهاوندی حدیثمان داد، گفت: ابوجعفر محمد بن ابراهيم بن عبیدالله قمی قطان معروف به «ابن الخراز » حديثمان داد، گفت: محمد بن زیاد از ابوعبدالله خراسانی حدیثمان داد [وی گفت: ابوالحسین عبدالله بن الحسن زهری حدیثمان داد گفت: ابوحان سعید بن جناح از مسعود مسعدة بن صدقه از ابوبصیر از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام حديثمان داد، که ابوبصیر گوید: عرضه داشتم: فدایت گردم آیا اميرالمؤمنين عليه السلام اصحاب قائم عليه السلام را می شناخت همچنانکه شمارۀ آنان را می دانست؟

حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام فرمود: (پدرم برایم حدیث گفت و فرمود: به خدا سوگند آنان را با اسامی خودشان و نامهای پدرانشان و قبائلشان و همسرانشان یک به یک می شناخت، و منزلگاهها و مراتبشان را می دانست، و هر چه را امیرالمؤمنین علیه السلام می دانست امام حسن علیه السلام نیز آن را شناخت، و هر چه را امام حسن می شناخت امام حسین علیه السلام هم آن را شناخت (علمش به او رسید، و

ص: 64


1- . [در مأخذ: إلی هؤلاء أوّلا.]
2- . [در مأخذ: و إن افترقوا عشاء.]
3- . دلائل الإمامة: 307. [چاپ مؤسّسة البعثة، صص 554- 562 (ح 526). از این پس، به جای صفحات چاپ مورد استفاده ی محقّق و مترجم محترم، از این چاپ آدرس خواهیم داد.]

هر چه را امام حسين شناخت علی بن الحسين عليه السلام آن را دانست، و هر چه را على بن الحسین می دانست (علم آن به محمد بن علي عليه السلام انتقال یافت، و هرچه را محمد بن علي عليه السلام می دانست صاحب شما «منظور خود آن حضرت صلوات الله عليه است » آن را شناخت و دانست. ابوبصیر گوید: عرضه داشتم: نوشته شده است؟ حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام فرمود: در کتابی که در دل محفوظ و در ذکر ثبت گردیده که فراموش نمی شود نوشته و مسطور است. ابوبصیر گوید: عرض کردم فدایت شوم تعداد آنان و شهرها و جایگاههایشان را برایم بفرمای که از نام بردنشان کفایت میکند] آن جناب فرمود : چون روز جمعه شود بعد از نماز نزد من آی.

گوید: پس چون روز جمعه شد به خدمت آن حضرت رفتم، فرمود: ای ابوبصير بجهت آنچه سؤال کرده بودی آمدی؟ گفتم: آری فدایت شوم، فرمود: تو آن را حفظ نخواهی کرد، کو آن دوستت که برایت می نوشت؟ عرضه داشتم: گمان می کنم کاری او را مشغول داشته من هم خوش نداشتم که از وقت کارم عقب بیفتم. پس آن بزرگوار به مردی که در مجلس بود فرمود: برایش بنویس: این است آنچه رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم آن را بر امیرالمؤمنین علیه السلام املا فرمود و آن را نزد او به ودیعت سپرد از نامهای [ اصحاب مهدی علیه السلام، و شمارۀ آنانکه به خدمتش می شتابند از مفقودین از خوابگاهها و قبایلشان، و روندگان در شب و روز به مکه، و آن هنگامی است که مردم صدای آسمانی را می شنوند در سالی که امر خدای عزو جل ظاهر می شود، و آنان نجبا و قضات حکمرانان بر مردمند:

و از طاز بند شرقی یک مرد، و اوست مرابط سیاح، و از صامغان(1) دو مرد، و از اهل فرغانه(2) یک مرد، و از اهل ترمد(3) دو مرد، و از دیلم(4) چهار مرد، و از مرو رود(5) دو مرد، و از مرو دوازده مرد، و از بیروت نه مرد، و از طوس پنج مرد، و از قریات دو مرد، و از سجستان(6) سه مرد، او از طالقان بیست و چهار مرد، و از جبل الغر هشت مرد ، و از نیشابور هجده مرد، و از هرات دوازده مرد، و از یوسنج چهار مرد، و از ری هفت مرد، و از طبرستان هفت إنه مرد، و از قم هجده مرد، (و از قدس دو مرد، و از جرجان دوازده

ص: 65


1- از آبادیهای خطة طبرستان است که به فارسی آن را «بميان» گویند.
2- یکی از شهرهای بزرگ ماوراء النهر بوده است.
3- ترمد- به فتح تاء و سکون راء وضم میم جایی در بلاد بنی اسد بوده است.
4- نام چشمه آبی از بنی عبس می باشد.
5- مرور ود: شهری نزدیکی مروشاهجان از شهرهای مشهور خراسان است.
6- سجستان: از نواحی و بلاد بزرگ است.

مرد ، و از رقه(1) سیزده مرد، و از رافقه(2) دو مرد، و از حلب سه مرد، و از سلميه(3) پنج مرد، (و از دمشق دو مرد، و از فلسطین یک مرد، و از بعلبک یک مرد) و از اسوان (4) یک مرد، و از فسطاط چهار مرد، و از قیروان(5) دو مرد، و از کور کرمان سه مرد، و از قزوین دو مرد، و از همدان چهار مرد، و از موقان (6) یک مرد، و از ید [بدو یک مرد، و از خلاط(7) یک مرد، و از حایروان سه مرد، و از نسوی یک مرد، و از سنجار(8) چهار مرد، و از قالی قلا(9) یک مرد، و از سمیساط (10) یک مرد، و از نصیبین(11) یک مرد، (و از موصل یک مرد، و از بارق (12) دو مرد، و از رهاء(13) یک مرد) و از حران(14) دو مرد {یک مرد} و از باغه(15) یک مرد، و از قابس(16) یک مرد، و از صنعاء دو مرد، و از قبه (17) یک مرد او از طرابلس دو مرد، و از قلزم (18) دو مرد، و از عبثه یک مرد )، و از وادی القری یک مرد، و از خیبر یک مرد، و از بدا(19) یک مرد، و از جار(20) یک مرد، و از کوفه چهارده مرد، و از مدینه دو مرد، و از تربذه یک مرد و از حیون یک مرد، و از کوش و یا اکوثار یکی، و از طهنی (طهر) یکی، و از یبرم یک مرد، و از اهواز دو مرد، و از

ص: 66


1- رقه به فتح راء و تشديد قاف : شهری معروف در کنار نهر فرات است.
2- رافقه.
3- شهرکی از توابع حماة است.
4- یکی از شهرهای بزرگ در کناره صحرای مصر است.
5- از شهرهای بزرگ آفریقا.
6- از شهرهای آذربایجان که روستاهای زیادی دارد.
7- خلاط به کسر خاء شهری است معمور و مشهور در اقلیم پنجم
8- سنجار به کسر سین شهری است مشهور که بين آن تا موصل سه روز راه است. .
9- یکی از شهرهای ارمنستان، از نواحی خلاط.
10- سمیساط به ضم سین- یکی از شهرهای کرانه رود فرات.
11- یکی از شهرهای آباد الجزایر است.
12- از نواحی کوفه در عراق است.
13- رهاء به ضم راء- شهری بين موصل و شام.
14- یکی از شهرهای بين موصل و شام و روم.
15- از شهرهای اندلس (= اسپانیا).
16- قابس: شهری است بین طرابلس و سفاقس.
17- قبه: چشمه ای از بنی عبد القیس در بحرین، و به: یکی از نواحی کوفه است.
18- قلزم به ضم قاف - شهری بر کناره دریای يمن.
19- دره ای نزدیک أیله از ساحل دریا، و بقولی: در وادی القری، و بقولی: وادی عذره نزدیکی شام.
20- قریه ای است محاذی مدینه کنار دریا.

اصطخر(1) دو مرد، و از مولیان یکی دو مرد ، و از دبیله یکی، و از صیدانیل یک مرد، و از مداین هشت مرد، و از عكبرا(2)، یک مرد، و از حلوان (3) دو مرد، و از بصره سه مرد، و اصحاب کهف که هفت (مرد) هستند، و آن دو تاجری که از (عانه به )(4) انطاکیه می روند و غلامشان که سه تن می باشند، و مسلمانانی که به روم پناهنده می شوند که یازده تن می باشند، و آن دو که در سرنديب(5) منزل می کنند؛ دو مرد، و از سمند چهار مرد، و آنکه از روی مرکبش مفقود می شود، در سلاهط یک مرد، و از شیراز- یا اینکه گفت: سیراف، تردید از مسعده است. یک مرد، و آن دو که از دره به سردابته سروانيه ] فرار می کنند دو مرد، و آنکه به طلب حق به جستجو و گردش می پردازد و در صقلیه (6) منزل می گیرد، از يخشب یک مرد. و آنکه از عشیره اش فرار می کند یک مرد، و آنکه با کتاب خدا بر ناصبی محاجه کند و از سرخس(7) یک مرد.

پس اینها سیصد و سیزده مرد هستند به شمار اهل بدر، خداوند در یک شب ایشان را در مکه جمع خواهد کرد، و آن شب جمعه است، پس صبح آن شب همه آنها در مسجد الحرام خواهند بود، هیچیک از آنان عقب نمی ماند، و در کوچه های مکه پراکنده می شوند و در پی فراهم کردن منازلی برای خود می روند، که أهل مکه آنان را ناشناس می بینند، چونکه کاروان خاصی را ندیده اند که از شهر معینی به قصد حج یا عمره و یا تجارت آمده باشد، لذا به یکدیگر می گویند: امروز ما گروهی را می بینیم که پیشتر ندیده ایم که اهل یک شهر نیستند از بادیه نشینان هم نمی باشند، و نه شتری با آنان هست و نه مركبی، در همین حال که از وضع آن گروه به تردید افتاده اند، مردی از بنی مخزوم می آید مردم را عقب می زند تا به نزد رئیسشان می رسد، می گوید: من دیشب خواب عجیبی دیده ام که از آن ترسانم و دلم از آن لرزان است. رئیس به او می گوید: خوابت را تعریف کن. و او چنین بیان می کند: دیدم انبوهی آتش از آسمان کنده شد و آنقدر پائین آمد تا اینکه به ابر ) کعبه فرود آمد، در آن نگریستم

ص: 67


1- شهری در استان فارس.
2- عکبرا به ضم عین- شهرکی از نواحی دجيل عراق.
3- حلوان به ضم اول شهری بزرگ در مرز عراق بوده که از بین رفته و بجای آن شهر سر پل ذهاب بنا گشته .
4- عانه : شهری مشهور بین رفه و هيت است.
5- سرنديب: جزیره بزرگی در اقصی نقاط هند.
6- صقلیه : از جزایر دریای مغرب مقابل آفریقاست.
7- از شهرهای قدیمی خطه خراسان است.

دیدم ملخهایی است با بالهای سبز مانند چادر، مقدار زیادی دور کعبه طواف کردند، سپس به سوی مشرق و مغرب به پرواز درآمدند، به هر شهری رسیدند آن را آتش زدند، و هر دژی را ویران ساختند، پس از این خواب من دل پریش و ترسان از جای جستم و بیدار شدم، مردم به او می گویند: همینها را در خواب دیده ای بیا نزد اقرع برویم تا

خوابش را تعریف می کند، اقرع پاسخ می دهد: خواب عجیبی دیده ای، و البته دیشب یکی از سپاهیان خداوند بر شما وارد شده اند که نمی توانید آنها را از خود برانید، مردم می گویند: امروز ما چیز عجیبی دیده ایم، و ماجرای آن گروه را برای اقرع بيان می کنند، سپس از نزد او بیرون می آیند و در صدد یورش بردن بر آن گروه برمی آیند در حالیکه خداوند دلهایشان را از رعب و ترس آنان پر کرده است، آنگاه وقتی برای انجام آن کار با هم مشورت می کنند بعضی از آنها به دیگران می گویند: در این کار عجله مکنید زیرا که این گروه هنوز عمل ناشایستی نسبت به شما مرتکب نشده و خلافی آشکار نکرده اند، و شاید کسی از آنان منسوب به یکی از قبایل شما باشد، پس چنانچه شتری از ایشان برایتان معلوم گشت آنوقت شما دانید و آنها. از این گذشته ما این گروه را اهل عبادت می بینیم، و آثار خوبی را در چهره هایشان مشاهده می کنیم، و ایشان در حرم خدای تعالی ] هستند که هرکس در آن داخل گشت روا نیست به او صدمه بزنند مگر اینکه خلافی از او صادر شود، و این افراد کاری نکرده اند که موجب جنگیدن با ایشان گردد.

در اینجا مخزومی که رئیس و رهبر آنهاست می گوید: ما ایمن نیستیم از اینکه اینان نیروی کمکی در پشت سر نداشته باشند که چنانچه به ایشان پیوندند مقصودشان آشکار گردد و کارشان بالا بگیرد، پس حالا که هنوز شماره شان اندک و در دیار غربت هستند آنان را سرکوب کنید پیش از آنکه نیروی کمکی آنها برسد، چون اینها به مکه نیامده اند مگر برای اینکه در آتیه نزدیک جریان مهمی داشته باشند، و من تعبير خواب دوست شما را جز حق نمی دانم، بنابراین تا می توانید شهرتان را از آنان خالی کنید. کسی از میان مردم می گوید: اگر کسانی که به اینان ملحق خواهند شد مانند همینها باشند ترسی از ایشان بر شما نیست، زیرا که نه اسلحه ای با خود دارند و نه مركبهای سواری، و نه پناهگاه و دژی که به آن پناه برند، اینها جمعی هستند غریب که چیره شدن بر آنان سهل و آسان است، و چنانچه لشکری برای آنان آمد بپا خواهید خاست و هم اینان و هم آنان را همچون آب خوردنی که به تشنه لبی داده شود همه را از پای در می آورید.

ص: 68

پس مردم مکّه پیوسته چنین حرفهایی را می زنند تا اینکه شب دامن خویش را بر مردم می گستراند، سپس خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مستولی می نماید، و پس از جدا شدنشان از یکدیگر جمع نخواهند شد تا آنگاه که حضرت قائم عليه السلام قیام فرماید (البته اصحاب حضرت قائم عليه السلام ) با یکدیگر ملاقات می کنند انگار که از یک پدر و مادر هستند، و اگر از هم جدا شوند شب هنگام خواهد بود و باز روز با هم ملاقات خواهند داشت، و این است تأویل این آیه: پس به کارهای نیک سبقت گیرید هرکجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد .

ابوبصیر گوید: عرضه داشتم: فدایت گردم آیا در آن هنگام جز آنها هیچ مؤمنی بر روی زمین نیست؟ فرمود: چرا، ولی اینها جمعیتی هستند که با پیدایششان خداوند حضرت قائم عليه السلام را ظاهر خواهد کرد، و اینان نجبا و قضات و حکام و فقهای در دین می باشند، دلها و پشتهایشان مسح می گردد پس هیچ حکمی بر ایشان مشتبه نخواهد شد)).

عنه، قال أبو حسّان سعید بن جناح: حدّثنا محمّد بن مروان الکرخیّ، قال: حدّثنا عبد اللّه بن داود الکوفیّ عن سماعة بن مهران، قال: [سأل أبو بصیر الصّادق علیه السّلام عدّة أصحاب القائم علیه السّلام فأخبرهم بعدّتهم و مواضعهم، فلمّا کان العام القابل قال: عدت إلیه فدخلت علیه فقلت: ما قصّة المرابط السّائح؟

قال: «هو رجل من إصبهان من أبناء دهاقینها، له عمود فیه سبعون منّا لا یقلّه غیره عند الخروج من بلده سیّاحا فی الأرض و طلب الحقّ، فلا یخلو بمخالف إلّا أراح [منه ثمّ إنّه ینتهی إلی طاربند (1)- و هو (2) الحاکم بین أهل الإسلام و التّرک- فیصیب بها رجلا من النّصّاب یتناول أمیر المؤمنین علیه السّلام، و یقیم بها حتّی یسری به.

و أمّا الطّوّاف لطلب الحقّ: فهو رجل من أهل یخشب قد کتب الحدیث و عرف الاختلاف بین النّاس، فلا یزال یطوف بالبلاد یطلب العلم

ص: 69


1- . در متن: الطازنید!
2- . [در مأخذ: و هم!]

حتّی یعرف !]

صاحب الحقّ، فلا یزال کذلک حتّی یأتیه الأمر و هو یسیر من الموصل إلی الرّها فیمضی حتّی یوافی مکّة.

و أمّا الهارب من عشیرته ببلخ: فرجل من أهل المعرفة فلا یزال یعلن أمره و یدعو النّاس إلیه و قومه و عشیرته، فلا یزال کذلک حتّی یهرب منهم إلی الأهواز فیقیم فی بعض قراها حتّی یأتیه أمر اللّه فیهرب منهم.

و أمّا المحتجّ بکتاب اللّه علی النّاصب من سرخس: فرجل عارف یلهمه اللّه معرفة القرآن، فلا یلقی أحدا من المخالفین إلّا حاجّه فیثبت أمرنا فی کتاب اللّه.

و أمّا المتخلّی بصقلّیّة: فإنّه رجل من أبناء الرّوم من قریة یقال لها قریة یسلم فینبو من الرّوم، و لا یزال یخرج إلی بلد الإسلام یجول بلدانها و ینتقل من قریة إلی قریة و من مقالة إلی مقالة حتّی یمنّ اللّه علیه بمعرفة (هذا) الأمر الّذی أنتم علیه، فإذا عرف ذلک و أیقنه أیقن أصحابه، فدخل صقلّیّة و عبد اللّه، حتّی یسمع الصّوت فیجیب.

و أمّا الهاربان إلی سردانیة (1) من الشّعب رجلان: أحدهما من أهل [مدائن العراق و الآخر من جبانا (2)، یخرجان إلی مکّة فلا یزالان یتّجران فیها و یعیشان حتّی یصل متجرهما بقریة یقال لها: الشّعب، فیصیران إلیها و یقیمان بها حینا من الدّهر فإذا عرفهما أهل الشّعب [آذوهما] و (3) أفسدوا کثیرا من أمرهما،.]

فیقول أحدهما لصاحبه: یا أخی إنّا قد أوذینا فی بلادنا حتّی فارقنا أهل مکّة، ثمّ خرجنا إلی الشّعب، و نحن نری أنّ أهلها ثائرة علینا من أهل مکّة و قد بلغوا ما تری، فلو سرنا فی البلاد حتّی یأتی أمر اللّه من عدل أو فتح أو موت یریح.

فیهزمان و یخرجان إلی برقة، ثمّ یتجهّزان و یخرجان إلی سردانیة، و لا یزالان بها إلی اللّیلة الّتی

ص: 70


1- . [در متن: السّروانیة و در مأخذ: السّردانیة.]
2- . [در متن: حبایا. جبانا میان بغداد و انبار است. (معجم البلدان)]
3- . [ظاهرا این و در نسخه ی اصل نبوده است و در نسخه ی متن می بایست در داخل قلّاب می آمده است.]

[یکون فیها أمر قائمنا علیه السّلام.

و أمّا التّاجران الخارجان من عانة إلی أنطاکیّة: فهما رجلان یقال لأحدهما: مسلم و للآخر: سلیم، و لهما غلام أعجمیّ یقال له: سلمونة، یخرجون جمیعا فی رفقة من التّجّار یریدون أنطاکیّة، فلا یزالون یسیرون فی طریقهم حتّی إذا کان بینهم و بین أنطاکیّة أمیال، یسمعون الصّوت فینصتون نحوه کأنّهم لم یعرفوا شیئا غیر ما صاروا إلیه من أمرهم ذلک الّذی دعوا إلیه، و یذهلون عن تجار [ا] تهم، و یصبح القوم الّذین کانوا معهم من رفاقهم و قد دخلوا أنطاکیّة فیفقدونهم فلا یزالون یطلبونهم فیرجعون و یسألون عنهم من یلقون من النّاس، فلا یقفون لهم علی أثر و لا یعلمون لهم خبرا، فیقول القوم بعضهم لبعض: هل تعرفون منازلهم؟ فیقول بعضهم: نعم. ثمّ یبیعون ما کان معهم من التّجارة و یحملونها إلی أهالیهم (فیدفعون إلیهم أمتعتهم و ما لهم و یخبرونهم خبرهم و یعزّی أهالیهم بهم) و یقسّمون (1) مواریثهم فلا یلبثون بعد ذلک إلّا ستّة أشهر حتّی یوافون إلی أهالیهم علی مقدّمة القائم علیه السّلام فکأنّهم لم یفارقوهم.

و أمّا المستأمنة من المسلمین إلی الرّوم: فهم قوم ینالهم أذی شدید (2) من جیرانهم و أهالیهم و من السّلطان فلا یزال ذلک بهم حتّی أتوا ملک الرّوم فیقصّون علیه قصّتهم و یخبرونه بما هم فیه من أذی قومهم و أهل ملّتهم فیؤمّنهم .]

و یعطیهم أرضا من أرض قسطنطینیّة فلا یزالون بها حتّی إذا کانت اللّیلة الّتی یسری بهم فیها، و یصبح جیرانهم و أهل الأرض الّتی کانوا فیها فقد فقدوهم، فیسألون عنهم أهل البلاد فلا یحسّون لهم أثرا و لا یسمعون لهم خبرا، و حینئذ یخبرون ملک الرّوم بأمرهم [و أنّهم قد فقدوا، فیوجّه فی طلبهم و یستقصی آثارهم و أخبارهم فلا یعود مخبر

ص: 71


1- . [در مأخذ: یقتسمون.]
2- . [در متن: شدیدا.]

لهم بخبر، فیغتمّ طاغیة الرّوم لذلک غمّا شدیدا و یطالب جیرانهم [بهم و یحبسهم و یلزمهم إحضارهم و یقول: ما قدمتم علی قوم آمنتهم و أولیتهم جمیلا؟ و یوعدهم القتل إن لم یأتوا بهم و بخبرهم و إلی أین صاروا.

فلا یزال أهل مملکته فی أذیّة و مطالبة، ما بین معاقب و محبوس و مصلوب، حتّی یسمع بما هم فیه راهب قد قرأ الکتب. فیقول لبعض من یحدّثه حدیثهم: إنّه ما بقی فی الأرض أحد یعلم علم هؤلاء [القوم غیری و غیر رجل من یهود بابل، فیسألونه عن أحوالهم فلا یخبر أحدا من النّاس حتّی یبلغ ذلک الطّاغیة، فیوجّه فی حمله إلیه، فإذا أحضر قال له الملک: قد بلغنی ما قلت و قد تری ما أنا فیه فأصدقنی إن کانوا مرتابین قتلت بهم من قتلهم و یخلص من سواهم من الهمّ (1).

قال [الرّاهب : لا تعجل أیّها الملک و لا تحزن علی القوم فإنّهم لن یقتلوا و لن یموتوا و لا حدث بهم حدث یکرهه الملک، و لا هم ممّن یرتاب بأمرهم و نالتهم غیلة، و لکنّ هؤلاء قوم حمّلوا من أرض الملک إلی أرض مکّة إلی ملک الأمم و هو الأعظم الّذی لم تزل الأنبیاء تبشّر به و تحدّث عنه و تعد ظهوره و عدله و إحسانه، قال له الملک: و من أین لک هذا؟ قال: ما کنت أقول إلّا حقّا، وة.

إنّه عندی فی کتاب قد أتی علیه [أکثر من خمس مائة سنة یتوارثه العلماء آخر عن أوّل. فیقول له الملک: فإن کان ما تقوله حقّا و کنت فیه صادقا فأحضر الکتاب، فیمضی فی إحضاره و یوجّه الملک معه نفرا من ثقاته، فلا یلبث حتّی یأتیه بالکتاب فیقرأه فإذا فیه صفة القائم علیه السّلام و اسمه و اسم أبیه و عدّة من أصحابه و خروجهم و أنّهم سیظهرون علی بلاده.

فقال له الملک: ویحک! أین کنت عن إخباری بهذا إلی الیوم؟ قال: لولا ما تخوّفت أنّه یدخل علی الملک من الإثم فی قتل قوم أبریاء ما أخبرته بهذا العلم حتّی یراه بعینه [و یشاهده بنفسه . قال: أو ترانی أراه؟

ص: 72


1- . در مأخذ: التّهمة.

قال: نعم، لا یحول الحول حتّی تطأخیله أواسط بلادک (1) و یکون هؤلاء القوم الأدلّاء علی مذهبکم. فیقول [له الملک: أفلا أوجّه إلیهم من یأتینی بخبر منهم أو أکتب إلیهم کتابا؟ قال له الرّاهب: أنت صاحبه الّذی تسلّم إلیه و ستتبعه [و تموت فیصلّی علیک رجل من أصحابه.

و النّازلون بسرندیب و سمندر (2): أربعة رجال من تجّار أهل فارس، یخرجون عن تجاراتهم فیستوطنون سرندیب و سمندر (3) حتّی یسمعون الصّوت و یمضون إلیه.

و المفقود من مرکبه بسلاهط (4): رجل من یهود إصبهان، یخرج من سلاهط (5) قافلة فیها هو، فبینما یسیر فی البحر فی جوف اللّیل إذ نودی، فیخرج .]

من المرکب علی أرض أصلب من الحدید و أوطأ من الحریر، فیمضی الرّبّان إلیه و ینظر فینادی: أدرکوا صاحبکم فقد غرق! فینادی (2): (لا توجل) لا بأس علیّ، إنّی علی جدد. فیحال بینهم و بینه، و تطوی له الأرض فیوا فی القوم [حینئذ] (فی) مکّة لا یتخلّف منهم أحد.» (3)

و از اوست که گفت: ابوحان سعید بن جناح گفت: محمد بن مروان کرخی، حدیشمان داد، گفت: عبدالله بن داود کوفي حديثمان داد، از سماعة بن مهران، که گفت: ابوبصیر از امام صادق عليه السلام تعداد اصحاب حضرت قائم عليه السلام را پرسید، پس آن جناب تعداد و جاهای آنان را برایش بیان فرمود، راوی گوید: چون سال بعد به محضرش شرفیاب شدم به آن حضرت گفتم: جریان آن مرابط سیاحتگر چیست؟

فرمود: او مردی از دهقان زادگان اهل اصفهان است، عمودی دارد که وزن آن هفتاد من می باشد، هنگامیکه می خواهد از شهرش بیرون برود و در جستجوی حق برآید کسی جز او آن عمود را نمی تواند حمل کند، پس هیچ مخالفی را در خلوت نیابد جز اینکه شرش را کم کند، سپس او به طازنيد (طاز بند می رسد، و او حاکم بین

ص: 73


1- . در متن: خیله بلادک. (2 و 3). [در متن: سمندار. در حدیث قبل توضیح داده شد.] (4 و 5). [در متن: ساقطة. مانند حدیث قبل، بر اساس لغت نامه ی دهخدا و معجم البلدان تصحیح شد.]
2- . [در مأخذ: فینادیه الرّجل.]
3- . دلائل الإمامة: [562- 566 (ح 527)].

اهل اسلام (و ترک) خواهد بود، پس در آنجا یکی از ناصبيان که به امیرالمؤمنین عليه السلام دشنام می دهد را به هلاكت می رساند، و در همانجا می ماند تا اینکه برای یاری حضرت قائم علیه السلام ) برده می شود.

و اما آن گردش کننده برای طلب حق، مردی از اهل يخشب است که حديث را نگاشته و اختلاف بین مردم را دانسته، که پیوسته در شهرها و بلاد می رود و دانش می طلبد تا صاحب حق را پیدا کند، و همواره چنین خواهد بود تا اینکه در حال رفتن از موصل به رها دستور باو می رسد، که می رود تا به مکه وارد شود.

و اما آنکه از عشیره اش فرار کرده در بلخ: مردی از اهل معرفت است که پیوسته امر خود را آشکار می سازد و مردم و قوم و عشیره اش را دعوت به آن می نماید، تا آنگاه که از آنان فرار می کند و به اهواز می رود، در یکی از روستاهای آن اقامت می کند تا امر خداوند به او می رسد که از آنان می گریزد.

و اما آن احتجاج کننده به کتاب خدا بر ناصبی از سرخس: مرد عارفی است که خداوند شناخت قرآن را به او الهام می کند، که هریک از مخالفین را ببیند با او بحث می نماید، و امر ما را از کتاب خداوند ثابت می کند.

و آن سکونت کننده در صقلیه: مردی از رومیان است از قریه ای که آن را «قرية يسلم » می نامند، از روم بیرون می رود، و پیوسته در بلاد اسلام در پی یافتن حق از شهری به شهری، و از روستایی به روستای دیگر، و از مذهبی به مذهب دیگر می گذرد، تا اینکه خداوند به شناخت این امر که شما بر آن هستید براومنت می گذارد، و چون آن را شناخت و یقین کرد، اصحابش نیز یقین کنند، آنگاه به صقليه داخل می شود و به عبادت خداوند اشتغال می ورزد، تا وقتی که صدای مخصوص را بشنود که اجابت می کند.

و اما آن دو تن که از شعب به سروانیه می گریزند دو نفرند: یکی از آنان (اهل ) مدائن عراق است، و دیگری از حبایا، به سوی مکه خارج می شوند و پیوسته در آن به تجارت می پردازند، تا آنگاه که به جایی گذارشان می افتد که آن را شعب می خوانند، پس به آن سوی روانه می شوند و مدتی در آنجا بسر می برند، و چون اهل شعب آن دو را بشناسند [ آزارشان دهند و بسیاری از کارهایشان را خراب کنند، پس یکی از ایشان به دیگری گوید: ای برادر ما در شهر خودمان آزار دیدیم تا از اهل مکه جدا گشتیم، سپس به شعب آمدیم، و حالا می بینیم اینان علیه ما از اهل مکه سخت ترند، و کار را به اینجا رسانده اند، پس خوب است در شهرها بگردیم تا امر او قضای الهی فرا رسد، یا عدالت و فتح و پیروزی، و یا مرگ راحت کننده از این دنیا .

ص: 74

آنگاه از آنجا می گریزند و به برقه می روند، و سپس مهیا شده و به سردانیه (سروانه ) کوچ می کنند، و پیوسته در آنجا خواهند ماند تا آن شب که آمرقائم ما عليه السلام فرا رسد.

و اما آن دو تاجری که از عانه به انطاکيه روند: دو مرد هستند که یکی از ایشان را مسلم خوانند و دیگری را سلیم، و غلامی عجمی دارند بنام سلمونه، همگی با جمعی از تجار به قصد انطاکیه بیرون می روند، و چون به نزدیکی آن چند فرسنگ رام می رسند آن صدا را می شنوند، پس به آن گوش می دهند و توجه می کنند گویی جز آنچه به آن دعوت شده اند چیز دیگری را نمی شناسند، و تجارتهایشان را فراموش می کنند، همراهانشان صبح به انطاکيه داخل می شوند و ایشان را نمی یابند، پس به جستجوی آنان می پردازند و از مردم راجع به ایشان می پرسند ولی هیچ اثری نمی یابند و هیچ خبری بدست نمی آورند، آنگاه از هم می پرسند: کسی منزلشان را می داند؟ بعضی از آنان می گویند: بله، سپس کالاهای تجارتی آنها را می فروشند و به خانواده های ایشان حمل می کنند (متاعها و اموالشان را می دهند و جریان مفقود شدنشان را می گویند و خاندانشان را تعزیت می دهند و اموالشان را تقسیم می کنند، پس شش ماه بیشتر نمی شود که پیشاپیش سپاهیان حضرت قائم عليه السلام به نزد خاندان خود باز می گردند انگار اصلا از آنها جدا نشده اند.

و اما پناهندگان به روم از مسلمين: قومی هستند که آزار سختی از همسایگان و خویشاوندان و بستگان و از زمامدار به ایشان می رسد، پیوسته چنین باشند تا اینکه به نزد پادشاه روم می روند و جریان خویش را باز می گویند، و آزارها و ناراحتیهایی که از سوی بستگان و همکیشان خود می بینند را بیان می کنند، پس او به آنان امان می دهد، و قطعه زمینی از سرزمین قسطنطنیه در اختیارشان می گذارد، که در آنجا بسر می برند تا آنگاه که آن شب فرا رسد که آنان را شبانه می برند، همسایگان و ساکنان زمینی که در آن بوده اند صبح آنها را نمی یابند، به جستجوی ایشان می پردازند، و هیچ اثر و خبری از آنان بدست نمی آورند، در این هنگام به پادشاه روم ماجرای مفقود شدن ایشان را گزارش می دهند، پادشاه دستور می دهد جریان پیگیری شود و از آنان خبری بدست آید، ولی هیچکس خبری از آنها نمی آورد. طاغوت روم به شدت از این قضیه غمناک می گردد و همسایگان آنان را مؤاخذه و زندانی می کند و به احضار ایشان الزام می نماید و می گوید: با گروهی که من به آنان امان دادم و احسان نمودم چه کردید؟ و آنها را تهدید می کند که اگر ایشان را نیاورند و خبرشان را بازنگویند آنها را خواهد کشت.

ص: 75

پیوسته مردمان اهل مملکت او در اذیت و مؤاخذه قرار می گیرند، و تحت تعقیب و زندانی و اعدام می شوند، تا اینکه راهبی اهل مطالعه جریان را می شنود، به کسانی که واقعه را برایش شرح داده اند می گوید: بر روی زمین جز من و مردی از یهود بابل هیچکس نمانده که قضیه اینان را بداند، ولی هرکس می پرسد احوال آنها چیست جواب نمی دهد، این خبر به طاغوت روم می رسد، فرمان می دهد راهب را احضار کنند، و چون راهب نزد پادشاه می رسد، پادشاه به او گوید: آنچه گفته ای بمن رسیده و تو می بینی که در چه وضعی هستم بمن راست بگو تا کشندگانشان را به قتل رسانم و بیگناهان از اتهام [از ناراحتی ] خلاص شوند، [راهب گوید: ای پادشاه عجله مکن و بر آن گروه غمگین مباش که کشته نشده و نمرده اند، و حادثه ای که مایه ناراحتی شاه باشد بر آنان وارد نشده، و در مورد آنها جای نگرانی نیست و سوء قصدی نسبت به ایشان پیش نیامده که شاه را ناخوش آید، ولی اینان گروهی هستند که از سرزمین این پادشاه به مگه برده شده اند به نزد پادشاه امتها، که اوست آن بزرگترین زمامداری که پیوسته پیغمبران به او مژده می دادند و از او سخن می گفتند و ظهور و عدل و داد و احسانش را وعده می دادند. پادشاه به او گوید: این را از کجا می گوئی؟ گوید: جز حقیقت نگفته ام، و به راستی که این مطلب نزد من در کتابی هست که بیش از پانصد سال بر آن گذشته، علما یکی پس از دیگری آن را به ارث گرفته اند، پادشاه گوید: اگر آنچه گفتی حقیقت دارد و راست گفته ای پس آن کتاب را حاضر کن. پس راهب می رود تا کتاب را بیاورد و پادشاه افراد مورد وثوقی با وی می فرستد، که به زودی کتاب را می آورد و آن را می خواند که در آن صفت حضرت قائم عليه السلام و نام آن جناب و نام پدرش نوشته شده و تعداد یارانش و خروج محل خروج ] ایشان قید گردیده، و اینکه بر کشور او نیز چیره خواهند شد.

پادشاه به او گوید: وای بر تو، چرا تا به امروز این مطلب را بمن نگفتی؟ گوید: چنانچه ترس از این نبود که پادشاه دستش را به خون بی گناهان بیالاید این حقیقت را برایش نمی گفتم تا اینکه به چشم خود ببیند، پادشاه می پرسد: آیا من او را خواهم دید؟ راهب گوید: آری، سال نمی گذرد تا اینکه اسبهایش در دل کشورت نفوذ کنند و این افراد که از اینجا برده شده اند بر مذهب شما دلالت کنند، و شيوه شما را باز گویند. پادشاه [به او] گوید: آیا کسانی را نفرستم که خبری از ایشان بیاورد، یا نامه ای برایشان بنویسم؟ راهب گوید: تو از اصحاب آن جناب شوی که کار را به او واگذاری و تسلیم شوی، و از او پیروی خواهی کرد و چون بمیری مردی از اصحاب او بر تو نماز خواهد گذارد.

ص: 76

و آنان که در سر[ا]ندیب و سمندار فرود آیند: چهار مرد از تجار اهل فارس هستند، که از تجارتهایشان بیرون رفته و در سراندیب و سمندار سکونت می کنند تا اینکه صدا را می شنوند و به سوی آن روان می شوند.

و آنکه از روی مرکبش در ساقطه اسلاقطه مفقود گردد: مردی از [نژاد] یهود اصفهان است، از سلاقطه با کاروانی بیرون می رود، در آن اثنا که در کشتی سوار هستند در دل شب ندا بلند می شود، که او از مرکب بیرون می رود بر قطعه زمینی که از آهن سختتر و از ابریشم نرمتر است، ناخدا به سراغش می آید و چون او را میان آب می بیند فریاد می زند: کمک کنید که دوست شما غرق شد، ولی آن مرد پاسخ می دهد: نترس بر من باکی نیست من بر روی زمین سختی هستم، پس میان ایشان با او جدایی می افتد، و زمین برایش درنوردیده می شود که به دوستانش ملحق می گردد، و هیچکدام از ایشان تأخير نخواهند کرد ».

«عنه، قال: و بالإسناد الأوّل أنّ الصّادق علیه السّلام سمّی أصحاب القائم علیه السّلام لأبی بصیر فیما بعد. فقال علیه السّلام:

«أمّا الّذی فی طاربند الشّرقیّ: بندار بن أحمد بن سبکة یدعی بازان و هو السّیّاح المرابط.

و من أهل الشّام، رجلین یقال لهما: إبراهیم بن الصّباح و یوسف بن جریا (1)، فیوسف عطّار من أهل دمشق، و إبراهیم قصّاب من قریة صویقان (2).و من الصّامغان: أحمد بن عمر الخیّاط من سکنة (3) بزیغ، و علیّ بن عبد الصّمد التّاجر من سکنة (4) البحارین (3).

و من أهل سیراف (4) سلم الکوسج البزّاز من سکنة (5) الباغ، و خالد بن سعید بن کریم [الدّهقان و الکلیب الشّاهد من دانشاه (6).

و من مرورود: [جعفر الشّاه الدّقّاق و جوز (7) مولی الخصیب.

و من مرو، اثنا عشر رجلا و هم: بندار بن الخلیل العطّار، و محمّد بن عمر الصّیدانی (8)، و عریب بن عبد اللّه بن کامل، و (9) مولی قحطبة، و سعد الرّومیّ، و صالح بن الرّحّال، و معاذ بن هانی، و

ص: 77


1- . در مأخذ: صریا.
2- . در مأخذ: سویقان. (3 و 4). [در مأخذ: من سکّة.]
3- . [در مأخذ: النّجّارین.]
4- . [در متن: السّراف.]
5- . [در مأخذ: من سکّة.]
6- . [در متن: الکلب الناهد من ذانشاه.]
7- . [در مأخذ: جور.]
8- . [در مأخذ: صیدنانی.]
9- . [ظاهرا این و زائد است.]

کردوس الأزدیّ، و دهیم بن جابر بن حمید، و طاشف بن علیّ القاجانیّ، و قرعان بن صوید (1)، و جابر بن علیّ الأحمر، و جوشب ابن جریر.

و من بیروت، تسعة رجال: زیاد بن عبد الرّحمان بن جحدب، و العبّاس بن الفضل بن قارب، و إسحاق (2) بن سلیمان الحنّاط، و علیّ بن خالد، و سلام (3) بن سلیم ابن الفرات البزّاز، و محمونة (4) بن عبد الرّحمان بن علیّ، و جریر بن رستم بن سعد.]

الکیشاتیّ (5)، و حرب بن صالح، و عمارة بن عمر (6).

و من طوس، أربعة رجال: شهمرد بن حمران، و موسی بن مهدی، و سلیمان ابن طلیعة (7) (، و) من الواد- و کان الواد موضع قبر الرّضا علیه السّلام- [و] علیّ بن السّندیّ الصّیرفیّ.

و من الفاریاب (8): شاهویه (9) بن حمزة، و علیّ بن کلثوم من سکّة (10)، تدعی باب الجبل.

و من الطّالقان، أربعة و عشرون رجلا: المعروف بابن الرّازیّ الجبلیّ، و عبد اللّه بن عمیر، و إبراهیم بن عمرو، و سهل بن رزق اللّه، و جبرئیل الحدّاد، و علیّ ابن أبی علیّ الورّاق، و عبادة بن جمهور، و محمّد بن جیهاد (11)، و زکریّا بن حبسة (12)، و بهرام بن سرح، و جمیل بن عامر بن خالد، و خالد و کثیر مولی جریر، و عبد اللّه بن قرط بن سلام، و فزارة بن بهرام، و معاذ بن سالم بن خلید (13) التّمّار، و حمید بن إبراهیم بن جمعة القزّاز (14)، و عقبة بن وفنة (15) بن الرّبیع، و حمزة بن العبّاس بن جنادة من دار الرّزق، و کائن بن جنید (16) الصّایغ، و علقمة بن مدرک، و مروان بن جمیل بن ورقاء (17)، و ظهور مولی زرارة بن إبراهیم و جمهور بن الحسین الزّجّاج، و ریّاش ابن سعد بن نعیم..]

و من سجستان: الخلیل بن نصر من أهل زنج، و ترک بن شبّة، و إبراهیم بن علیّ.

و من غور، ثمانیة رجال: محج بن خرّبوذ (18)، و شاهد بن بندار، و داود بن

ص: 78


1- . [در مأخذ: سوید.]
2- . [در مأخذ: سحیق.]
3- . [در مأخذ: سلم.]
4- . [در مأخذ: محمویة.]
5- . [در مأخذ: الکیسانیّ.]
6- . [در مأخذ: معمر.]
7- . [در مأخذ: طلیق.]
8- . [در متن: الغاریات.]
9- . [در متن: هو شاکر.]
10- . [در متن: من سکنة.]
11- . [در مأخذ: جیهار.]
12- . [در مأخذ: حبّة.]
13- . [در مأخذ: جلید.]
14- . [در مأخذ: الغزّال.]
15- . [در مأخذ: وفر.]
16- . [در مأخذ: حنیذ.]
17- . [در متن: دزقا.]
18- . [در متن: مجیج (مجیع؟) بن جربوز.]

جریر، و خالد بن عیسی، و زیاد بن صالح، و موسی بن داود، و عرف الطّویل، و ابن کرد.

و من نیسابور، ثمانیة عشر رجلا: سمعان بن فاخر، و أبو لبابة بن مدرک، و إبراهیم بن یوسف القصیر، و مالک بن حرب بن سکین، و زرود بن سوکن، و یحیی ابن خالد، و معاذ بن جبرائیل، و أحمد بن عمر بن نغرة (1)، و عیسی بن موسی السّوّاق و یزید بن درست، و محمّد بن حمّاد بن شیث (2)، و جعفر بن طرخان، و علّان ماهویه، و أبو مریم، و عمر (3) بن عمیر بن مطرف، و بلیل بن وهائل (4) بن هو مردیار.

و من هراة، اثنا عشر رجلا: سعید بن عثمان الورّاق، و ما سحر بن عبد اللّه بن نبیل (5)، و المعروف بغلام (6) الکندیّ و سمعان القصّاب، و هارون بن عمران، و صالح بن جریر، و المبارک (7) بن معمّر بن خالد، و عبد الأعلی بن إبراهیم بن عبده، و نزل بن حزم، و صالح بن هیثم، و آدم بن علیّ، و خالد القوّاس.

و من أهل بوسنج، أربعة رجال: ظاهر بن عمر (8) بن طاهر المعروف بالأصلع، و طلحة بن طلحة السّائح، و الحسن بن الحسن بن مسمار، و عمر بن .]

عمرو (9) بن هشام.

و من الرّیّ،: سبعة رجال: إسرائیل القطّان، و علیّ بن جعفر بن خرّزاد (10)، و عثمان بن علیّ بن درخت، و مسکان بن جبلة (11) بن مقاتل، و کرد (12) بن شیبان، و حمدان بن کرّ، و سلیمان بن الدّیلمیّ.

و من طبرستان، أربعة رجال: خوشاد (13) بن کردم، و بهرام بن علیّ، و العبّاس بن هاشم، و عبد اللّه بن یحیی.

و من قمّ، ثمانیة عشر رجلا: غسّان بن محمّد [بن غسّان، و علیّ بن أحمد بن مرّة (14) بن نعیم بن یعقوب بن بلال، و عمران بن خالد بن کلیب، و سهل بن علیّ بن صاعد، و عبد العظیم بن عبد اللّه بن الشّاه، و حسکة بن هاشم بن الدّایة، و الأخوص ابن محمّد بن إسماعیل بن نعیم بن ظریف (15)، و

ص: 79


1- . [در مأخذ: زفر.]
2- . [در مأخذ: شیت.]
3- . [در مأخذ: عمرو.]
4- . [در مأخذ: وهاید.]
5- . [در مأخذ: نیل.]
6- . [در مأخذ: بعلّام.]
7- . [در متن: المارک.]
8- . [در مأخذ: طاهر بن عمرو.]
9- . [در مأخذ: عمرو بن عمر.]
10- . [در متن: حواذر.]
11- . [در مأخذ: جبل.]
12- . در مأخذ: کردین.
13- . [در مأخذ: حرشاد.]
14- . [در مأخذ: برّة.]
15- . [در مأخذ: طریف.]

بلیل بن مالک بن سعد بن طلحة بن جعفر ابن أحمد بن جریر، و موسی بن عمران بن لاحق، و العبّاس بن زمر (1) بن سلیم، و الحرید (2) بن بشر ابن بشیر، و مروان بن علابة بن جریر المعروف بابن رأس الزّقّ، و الصّقر بن إسحاق بن إبراهیم، و کامل بن هشام.

و من قومس، رجلان: محمّد (3) بن محمّد [بن أحمد] بن أبی الشّعب، و علاء بن حمّویة بن صدقة من قریة الخرقان.

و من جرجان، اثنا عشر رجلا: أحمد بن هرقد (4) بن عبد اللّه، و زرارة بن .]

جعفر، و الحسین بن علیّ بن مطر، و حمید بن نافع، و محمّد بن خالد بن مرّ بن حوتة (5)، و علاء (6) بن حمید بن جعفر بن عبد (7)، و إبراهیم بن إسحاق بن عمرو، و علیّ بن علقمة بن (عمرو) محمود و سلمان بن یعقوب، و العریان بن الخفّان الملقّب بحال روت، و شعبة بن علیّ، و موسی بن کردویه.

و من موقان، رجل: و هو عبید اللّه بن محمّد بن ماجور.

و من السّند، رجلان: شباب (8) بن العبّاس بن محمّد، و نظر (9) بن منصور یعرف بنافشث (10).

و من همدان، أربعة رجال: هارون بن عمران بن خالد، و طیفور بن محمّد بن طیفور، و أبان بن محمّد بن الضّحّاک و عتّاب بن مالک بن جمهور.

و من جابروان، ثلاثة رجال: کرد بن حنیف، و عاصم بن خلیل (11) الخیّاط، و زیاد بن رزین.

و من النّوی، رجل: لقیط بن الفرات.

و من أهل الخلاط: وهب بن حرنید (12) بن سروین.

و من تفلیس، خمسة رجال: جحد (13) بن الزّیت، و هانئ العطاردیّ، و

ص: 80


1- . [در مأخذ: زفر.]
2- . [در مأخذ: الحوید.]
3- . [در مأخذ: محمود.]
4- . [در مأخذ: هارون.]
5- . [در مأخذ: قرّة بن حویة.]
6- . [در مأخذ: علّان.] سیمای حضرت مهدی در قرآن 119
7- . [در مأخذ: حمید.]
8- . [در مأخذ: سیّاب.]
9- . [در مأخذ: نصر.]
10- . [در مأخذ: بناقشت.]
11- . [در مأخذ: خلید.]
12- . [در مأخذ: خربند.]
13- . [در مأخذ: جحدر.]

جواد ابن بدر، و سلیم بن وحید، و الفضل بن عمیر.

و من باب الأبواب: جعفر بن عبد الرّحمان.

و من سنجار، أربعة رجال: عبید اللّه بن زریق، و شحم (1) بن مطر، و هبة اللّه .]

[بن زریق بن صدقة، و هبل بن کامل.

و من قالی قلا: کردوس بن جابر.

و من سمیساط: موسی بن زرقان.

و من نصیبین، رجلان: داود بن المحقّ، و حامد صاحب البواری.

و من الموصل: رجل یقال له سلیمان بن صبیح من القریة الحدیثة.

و من تلّ موزن (2)، رجلان: یقال لهما [بادصنا] بن سعد بن السّحیر، و أحمد بن حمید بن سوّار.

و من بلد: رجل یقال له بور بن زایدة بن ثوران (3).

و من الرّها: رجل یقال له کامل بن عفیر.

و من حرّان: زکریّا السّعدیّ.

و من الرّقّة (4)، ثلاثة رجال: أحمد بن سلیمان بن سلیم، و نوفل بن عمر، و أشعث بن مالک (5).

و من الرّافقة (6): عیاض بن عاصم بن سمرة بن جحش، و ملیح بن أسعد (7).

و من حلب، أربعة رجال: یونس بن یوسف، و حمید بن قیس بن سحیم (8) بن مدرک بن علیّ بن حرب بن صالح بن میمون، و مهدیّ بن هند بن عطارد، و مسلم بن هوارمرد.

و من دمشق، ثلاثة رجال: نوح بن جریر، و شعیب بن موسی، و حجر بن عبید (9) اللّه الفزاریّ..]

و من فلسطین: سوید بن یحیی.

و من بعلبکّ: المنزل بن عمران.

ص: 81


1- . [در مأخذ: سحیم.]
2- . [در متن: یلمورق.]
3- . [در مأخذ: شروان.]
4- . [در متن: الترافعة.]
5- . [در متن: مال.]
6- . [در متن: الرابعة.]
7- . [در مأخذ: سعد.]
8- . [در متن: قیس و سهیم.]
9- . [در مأخذ: عبد.]

و من الطّبریّة: معاذ بن معاذ.

و من یافا: صالح بن هارون.

و من قومس (1): ریاب بن جلدة (2)، و الجلیل (3) بن السّیّد.

و من تیس (4): یونس بن الصّقر، و أحمد بن مسلم بن مسلم.

و من دمیاط: علیّ بن زائدة.

و من أسوان (5): حمّاد بن جمهور.

و من الفسطاط، أربعة رجال: نصر بن (ال) حوّاس، و علیّ بن موسی الفزاریّ، و إبراهیم بن صفیرة (6)، و یحیی بن نعیم.

و من القیروان: علیّ بن موسی بن الشّیخ، و عنبرة بن قرطة.

و من باغة: شر حبیل السّعدیّ.

و من بلبیس (7): علیّ بن معاذ.

و من بالس: همّام (8) بن الفرات.

و من صنعاء: الفیّاض بن ضرار بن ثروان، و میسرة بن غندر بن المبارک.

و من مازن: عبد الکریم بن غندر..]

و من طرابلس: ذو النّورین عبده (9) بن علقمة.

و من أیلة (10)، رجلان: یحیی بن بدیل، و حواشة بن الفضل.

و من وادی القری: الحرّ بن الذّرقان (11).

و من خیبر: رجل یقال له سلمان (12) بن داود.

و من زیدار (13): طلحة بن سعید بن بهرام.

و من الجار: الحارث بن میمون.

و من المدینة، رجلان: حمزة بن طاهر، و شر حبیل بن جمیل.

و من الرّبذة (14): حمّاد بن محمّد بن أبی نصر.

و من الکوفة، أربعة عشر رجلا: ربیعة بن علیّ بن صالح، [و] تمیم بن العبّاس (15) ابن أسد، و العصرم (16) بن عیسی، و مطرّف بن الکندیّ، و هارون بن

ص: 82


1- . [در مأخذ: قرمس.]
2- . [در مأخذ: الجلود.]
3- . [در مأخذ: الخلیل.]
4- . [در متن: تئیس (- تنّیس: جزیره ای در آب های مصر؟).]
5- . [در متن: أسوار.]
6- . [در مأخذ: صفیر.]
7- . [در متن: تلبیس.]
8- . [در متن: حمام.]
9- . [در مأخذ: عبیدة.]
10- . [در مأخذ: أبلّة.]
11- . [در مأخذ: الزّبرقان.]
12- . [در مأخذ: سلیمان.]
13- . [در مأخذ: ربدار.]
14- . [در متن: الزّیذه.]
15- . [در مأخذ: إلیاس.]
16- . [در مأخذ: العضرم.]

صالح بن میثم، و وکایا بن سعد، و محمّد بن روایة، و الحروب (1) بن عبد اللّه بن ساسان، و عودة (2) الأعلم، و خالد بن عبد القدّوس، و إبراهیم بن مسعود بن عبد الحمید، و بکیر (3) بن سعد بن خالد، و أحمد بن ریحان بن حارث، و غرث الأهدانیّ (4).

و من القلزم: الرّحبة (5) بن عمرو، و شبیب بن عبد اللّه.

و من الحیرة: بکر بن عبد اللّه بن عبد الواحد..]

و من کوثی ربّا: حفص بن مروان.

و من طهنة: الجیّاب (6) بن سعد، و صالح بن طیفور.

و من الأهواز: عیسی بن تمّام، و جعفر بن سعید الضّریر، یعود بصیرا.

و من الشّام (7): علقمة بن إبراهیم.

و من إصطخر: المتوکّل بن عبید اللّه، و هشام بن فاخر.

و من المولتان (8): حیدر بن إبراهیم.

و من النّیل: شاکر بن عبده.

و من قندابیل (9): عمرو بن فروة.

و من المدائن، ثمانیة نفر: الأخوان الصّالحان (10) محمّد و أحمد ابنا (11) المنذر، و میمون بن الحارث، و معاذ بن علیّ بن معروف بن عبد اللّه، و الحارس (12) بن سعید، و زهیر بن طلحة، و نصر، و منصور.

و من عکبرا: زائدة بن هبة.

و من حلوان: ماهان بن کثیر (13)، و إبراهیم بن محمّد.

و من البصرة: عبد الرّحمان بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، و حمّاد بن جابر.

و أصحاب الکهف: مکسلمینا (14) و أصحابه.

و التّاجران الخارجان من أنطاکیة: موسی بن عون، و سلیمان بن حرّ، و.]

غلامهما الرّومیّ.

و المستأمنة إلی الرّوم، أحد عشر رجلا: صهیب بن العبّاس، و

ص: 83


1- . [در مأخذ: الحرّ.]
2- . [در مأخذ: قودة.]
3- . [در مأخذ: بکر.]
4- . [در مأخذ: غوث الأعرابیّ.]
5- . [در مأخذ: المرجئة.]
6- . [در مأخذ: الحباب.]
7- . [در متن: السّلم.]
8- . [در متن: مولیان.]
9- . [در متن: قندایل.]
10- . [در متن و مأخذ: الأخوین الصّالحین.]
11- . [در متن و مأخذ: ابنی.]
12- . [در مأخذ: الحرسی.]
13- . [در متن: کبتر.]
14- . [در متن: کمسکمینا.]

جعفر بن حلّال، و ضرار بن سعید، و حمید القدّوس النّازی و المنادی، و مالک بن خلید، و بکیر بن الحرّ، و حبیب بن حنّان، و جابر بن سفیان.

و النّازلان بسرندیب و هما: جعفر بن زکریّا، و دانیال بن داود.

و من مندرا ، أربعة رجال: حور بن طرحان ، و سعید بن علیّ، و شاه بن بزرج ، و حرّ بن جمیل.

و المفقود من مرکبه بسلاهط: اسمه المنذر بن زید.

و من سیراف- أو قیل: شیراز، الشّکّ من مسعدة-: الحسین بن علوان.

و الهاربان إلی سردانیة: السّریّ بن الأغلب، و زیادة اللّه بن رزق اللّه (عقبة).

و المتخلّی بصقلّیّة: أبو داود الشّعشاع.

و الطّوّاف لطلب الحقّ من یخشب و هو: عبد اللّه بن صاعد بن عقبة.

و الهارب من بلخ من عشیرته: أوس بن محمّد.

و المحتجّ بکتاب اللّه علی النّاصب من سرخس: نجم بن عقبة بن داود.

و من فرغانة: أزدجاه بن الوابص.

و من البرّیّة : صخر بن عبد الصّمد القبایلی ، و یزید بن فاجر ..]

فذلک ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا بعدد أهل بدر.»

هم از اوست که گفته: و به همان سند اوّل روایت است که امام صادق علیه السّلام اصحاب حضرت قائم علیه السّلام را بعد از آن برای ابو بصیر نام برد و چنین فرمود:

«اما آنکه در طاربند شرقی است: بندار بن احمد بن سبکه است که «بازان» خوانده می شود و اوست سیّاح مرابط.

و از اهل شام: دو مرد که ایشان را ابراهیم بن صباح و یوسف بن جریا[صریا]

ص: 84

گویند، که یوسف عطاری از اهل دمشق است.

و ابراهیم، قصابی از روستای صويقان می باشد.

و از صامغان: أحمد بن عمر خیاط از ساکنان بزيغ.

و علی بن عبدالصمد تاجر از سکنه بحارين.

و از اهل سراف: سلم کوسج براز ساکن در باغ، و خالد بن سعيد بن کریم دهقان و کلب ناهد [كليب شاهد از ذانشاه.

و از مرورود [جعفرانشاه ) دقاق و جوز مولی خصيب.

و از مرو: دوازده تن که عبارتند از: بندار بن خليل عطار، ومحمد بن عمر صیدانی، وعريب بن عبدالله بن کامل، و مولی قحطبه [قحطب ، و سعد رومی، و صالح بن دجال [الرحال } و معاذبن هانی، و کردوس ازدی، و دهيم بن جابر بن حمید، و طاشف بن على قاجانی، و قرعان بن صويد، و جابر بن علی احمر، و جوشب بن جریر

و از بیروت به مرد: زیادبن عبدالرحمن بن حجدب، و عباس بن فضل بن قارب، و اسحاق بن سليمان حتاط، و علی بن خالد، و سلام بن سليم بن فرات بزاز، و محمونة بن عبد الرحمن بن علی، و جریر بن رستم بن سعد کیشاتی، و حرب بن صالح، و عمارة بن عمر.

و از طوس چهار مرد: شهردبن حمران، و موسی بن مهدي، و سلیمان بن طلیعه. و از واد (واد جایگاه قبر امام رضا عليه السلام بوده است ) علی بن السندی صیرفی.

و از غاریات: شاکر بن حمزه، و علی بن کلثوم از ساکنان جایی که باب الجبل (= دروازه کوه) خوانده می شود.

و از طالقان بیست و چهار مرد: آنکه معروف به ابن الرازی جبلی است، و عبدالله بن عمیر، و ابراهیم بن عمرو، و سهل بن رزق الله، و جبرئیل حداد، و علی بن ابی علی وراق، وعبادة بن جمهور، ومحمد بن جیهاد، و زریابن حبسه، و بهرام بن سرح، و جميل بن عامر بن خالد، و کثیر مولی جریر، و عبد الله بن قرط بن سلام، و فزارة بن بهرام، و معاذبن سالم بن خليد تمار، و حمید بن ابراهیم بن جمعه قزاز، و عقبة بن و فنة بن ربيع، وحمزة بن عباس بن جناده از دارالرزق، و كائن بن جنید صايغ، و علقمة بن مدرک، و مروان بن جميل بن دزقا، و ظهور مولی زرارة بن ابراهيم، و جمهور بن الحسين زجاج، و رياش بن سعد بن نعيم.

و از سجستان: خليل بن نصر از اهل زنگبار، وترك بن شبه، و ابراهیم بن علی.

ص: 85

و از غور:(1) هشت مرد: مجیج بن جربوز، و شاهدبن بندار، و داودبن جریر، و خالد بن عیسی، و زیادبن صالح، و موسی بن داود، و عرف طويل، و ابن كرد.

و از نیشابور هجده مرد: سمعان بن فاخر، و ابولبابة بن مدرک، و ابراهیم بن يوسف قصير، و مالک بن حرب بن سکین، و زرودبن سوکن، و یحیی بن خالد، و معادبن جبرائيل، و احمد بن عمر بن نغره، و عیسی بن موسی سواق، و یزیدبن درست، و محمد بن حمادبن شيث، و جعفربن طرخان، و علان ماهویه، و ابومريم، وعمر [و] بن عمیر بن مطرف، و بليل بن و هائل بن هومرديار.

و از هرات دوازده مرد: سعید بن عثمان وراق، وما سحر بن عبدالله بن نبيل، و معروف به غلام کندی، و سمعان قصاب، و هارون بن عمران، و صالح بن جریر، و مارک بن معمر بن خالد، و عبدالاعلی بن ابراهيم بن عبده، و نزل بن حزم، و صالح بن هيثم، و آدم بن على، و خالد قواس.

. و از اهل بوسبخ چهار مرد: ظاهر بن عمر بن طاهر معروف به اصلع، وطلحة بن طلحه سائح، و حسن بن حسن بن مسمار، وعمر بن عمروبن هشام.

و از ری هفت مرد: اسرائیل قطان، و علی بن جعفر بن حوادر، و عثمان بن على بن درخت، و مسکان بن جبلة بن مقاتل، و کردین ابن شيبان، و حمدان بن کر، و سلیمان بن دیلمی.

و از طبرستان چهار مرد: خوشادبن كردم، و بهرام بن على، و عباس بن هاشم، و عبدالله بن يحيی و از قم هجده مرد: غسان بن محمد غسان، و علی بن احمد بن مرة بن نعیم بن يعقوب بن بلال، وعمران بن خالد بن کلیب، و سهل بن علی بن صاعد، و عبدالعظیم بن عبدالله بن شاه، وحسكة بن هاشم بن دایه، و آخوص بن محمد بن اسماعيل بن نعيم بن ظریف، و بليل بن مالک بن سعدبن طلحة بن جعفر بن احمد بن جریر، و موسی بن عمران بن لاحق، و عباس بن زمر بن سلیم، و حريد بن بشر بن بشیر، و مروان بن علابة بن جریر معروف به ابن راس الزق، وصقربن اسحاق بن ابراهيم، و کامل بن هشام.

و از قومس دو مرد: محمد بن محمد بن احمد بن ابی الشعب، وعلاء بن حمویه بن صدقه از قریه خرقان.

و از گرگان دوازده مرد: احمد بن هرقد بن عبدالله، وزرارة بن جعفر، و حسین بن

ص: 86


1- غور- به ضم غین و سکون واو- سلسله جبال و شهری بین هرات و غزنه می باشد. معجم البلدان.

علی بن مطر، و حمید بن نافع، و محمد بن خالد بن تربن حوته، و علاء بن حميد بن جعفر بن عبد، و ابراهیم بن اسحاق بن عمرو، و علی بن علقمة بن عمرو) محمود، و سلمان بن يعقوب، و عریان بن خان ملقب به حال روت، و شعبة بن على، و موسی بن کردویه .

و از موقان: یک مرد، و او عبيد الله بن محمد بن ماجور.

و از سند دو مرد: شباب بن عباس بن محمد، و نظربن منصور معروف به نافشث.

و از همدان چهار مرد: هارون بن عمران بن خالد، و طيفور بن محمد بن طيفور، و ابان بن محمد بن ضحاک، و عتاب بن مالک بن جمهور.

و از جاروان سه مرد: کردبن حنيف، وعاصم بن خليل خياط، و زیادبن رزین.

و از شوری یک مرد: لقيط بن فرات.

و از اهل خلاط: وهب بن حرنيد بن سروین.

و از تفلیس پنج مرد: جحدبن الزيت، و هانی عطاردی، و جوادبن بدر، و سلیم بن وحيد، و فضل بن عمیر.

و از باب الابواب: جعفر بن عبدالرحمن.

و از سنجار چهار مرد: عبيدالله بن زريق، و شحم بن مطر، وهبة الله لبن زریق بن صدقه، وهبل بن کامل.

و از قالی قلا: لاکردوس بن جابر.

و از سميساط : موسی بن زرقان.

و از نصیبین دو مرد: داود بن المحق، و حامد صاحب البواری.

و از موصل: مردی که او را سلیمان بن صبیح گویند، از روستای الحديثه .

و از پلمورق دو مرد: که ياوصنا ] بن سعد بن سحير، و احمد بن حميد بن سوار می باشند.

و از بلد: مردی که او را بور بن زایدة بن ثوران می خوانند.

و از رها: مردی که او را کامل بن عفیر می گویند.

و از حران: زکریا سعدی.

و از ترافعه سه مرد: احمد بن سليمان بن سلیم، و نوفل بن عمر، و اشعث بن مال.

و از رابعه: عياض بن عاصم بن سمرة بن جحش، و مليح بن أسعد.

ص: 87

و از حلب چهار مرد: يونس بن يوسف، و حمید بن قيس بن مسحیم ]، و سهیم بن مدرک بن علی بن حرب بن صالح بن میمون، ومهدي بن هندبن عطارد، و مسلم بن هوار مرد.

و از دمشق سه مرد: نوح بن جریر، و شعيب بن موسی، و حجر بن عبیدالله فزاری.

و از فلسطین: سوید بن يحيی.

و از بعلبك : منزل بن عمران.

و از طبریه: معاذبن معاذ.

و از یافا: صالح بن هارون.

و از قومس: رباب بن جلده، و جلیل بن سید

و از تئیس: يونس بن الصقر، و احمد بن مسلم بن مسلم .

و از دمياط: على بن زائده. و از اسوار: حماد بن جمهور.

و از فسطاط چهار مرد: نصربن الحواس، و علی بن موسی فزاری، و ابراهيم بن صفيره، و یحیی بن نعيم.

و از قيروان: علی بن موسی بن الشيخ، و عنبرة بن قرطه.

و از باغه: شرحبيل سعدی.

و از تلبيس: علی بن معاذ.

و از بالس: حمام بن فرات.

و از صنعاء: فياض بن ضرار بن ثروان، و ميسرة بن غندر بن مبارک.

و از مازن: عبدالکریم بن غندر.

و از طرابلس: ذوالنورین عبدة بن علقمه.

و از ایله دو مرد: یحیی بن بديل، و حواشة بن الفضل.

و از وادی القری: حربن ذرقان.

و از خیبر: مردی که او را سلمان بن داود خوانند.

و از زیدار: طلحة بن سعيد بن بهرام.

و از جار: حارث بن میمون.

و از مدینه دو مرد: حمزة بن طاهر، و شرحبيل بن جميل.

و از زیذه: حمادبن محمد بن ابی نصر.

و از کوفه چهارده مرد: ربيعة بن علی بن صالح، و تمیم بن عباس بن اسد، و

ص: 88

عصرم بن عیسی، و مطرف بن عمر کندی، و هارون بن صالح بن میثم، و وکایابن سعد، و محمد بن روایه، و حروب بن عبدالله بن ساسان، وعودة اعلم، و خالد بن عبدالقدوس، و ابراهیم بن مسعود بن عبدالحمید، و بکیر بن سعد بن خالد، و احمد بن ريحان بن حارث، و غرت اهدانی.

و از قلزم: رحبة بن عمرو، و شبيب بن عبدالله.

و از حيره: بكر بن عبدالله بن عبد الواحد.

و از کورثا : حفص بن مروان.

و از طاهی: جیاب بن سعد، وصالح بن طيفور.

و از اهواز: عیسی بن تمام، و جعفر بن سعيد نابینایی که بینا خواهد شد.

و از سلم: علقمة بن ابراهیم

و از اصطخر: متوکل بن عبيد الله، و هشام بن فاخر.

و از مولیان: حيدر بن ابراهيم.

و از نیل: شاکر بن عبده.

و از قندایل: عمرو بن فروه.

و از مدائن: هشت نفر: دو برادر صالح محمد و احمد فرزندان منذر، و میمون بن حارث، ومعاذبن علی بن معروف بن عبدالله، و حارس بن سعيد، و زهیر بن طلحه، ونصر، و منصور.

و از عكبرا: زائدة بن هبه.

و از حلوان: ماهان بن كبتر، و ابراهیم بن محمد.

و از بصره: عبدالرحمن بن اعطف بن سعد، و احمد بن مليح، و حماد بن جابر.

و اصحاب کهف: کمسكمينا و یارانش.

و آن دو تاجر که از آنطاکیه بیرون روند: موسی بن عون، وسليمان بن حر، و غلام رومی ایشان.

و پناهندگان به روم بازده مرد: صهيب بن عباس، و جعفر بن حلال، و ضرار بن سعيد و حمید قدوس نازی، و منادی، و مالک بن خليد، و بكير بن حر، و حبیب بن حنان، و جابر بن سفيان، و دو تن که در سراندیب رحل اقامت افکنند: جعفر بن زكريا، و دانیال بن داود.

و از مندرا چهار مرد: حور بن طرحان، و سعید بن على، و شاه بن بزرح، و حربن جميل.

و آنکه در سلاهط از روی مرکبش مفقود شود نامش: منذر بن زید است.

ص: 89

و از سیراف(1) یا گفته شده شیراز- (تردید از مسعده است) حسین بن علوان.

و آن دو تن که به سروانیه گریزند: سری بن اغلب، و زيادة الله بن رزق الله عقبه.

و آنکه در صقليه رحل اقامت افکند: ابوداود شعشاع.

و گردش کننده برای یافتن حق از یخشب: عبدالله بن صاعد بن عقبه.

و آنکه از بلخ از عشیره اش فرار می کند: اوس بن محمد.

و آنکه به وسیله کتاب خدا بر ناصبی احتجاج می کند از سرخس: نجم بن عقبة بن داود است.

و از فرغانه: ازدجاه بن وابص.

و از بریه: صخر بن عبد الصمد قبایلی، و یزید بن فاجر.

که اینها سیصد و سیزده نفرند به شمار اهل بدر».

« عنه، قال: أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون عن أبیه رضی اللّه عنه قال: حدّثنی محمّد بن همّام، قال: حدّثنی أحمد بن الحسین المعروف بابن أبی القاسم عن أبیه عن الحسین. [الحسن.] بن علیّ بن إبراهیم بن محمّد، عن محمّد بن حمران، عن أبیه، عن یونس بن ظبیان، قال: کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فذکر أصحاب القائم علیه السّلام فقال: ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا و کلّ واحد یری نفسه فی ثلاثمائة.»(2)

و از اوست که گفت: ابوالحسین محمد بن هارون از پدرش رضي الله عنه خبرم داد، وی گفت: محمد بن همام حدیثم داد، گفت: احمد بن الحسين معروف به ابن ابی القاسم، از پدرش، از حسین (حسن بن علی بن ابراهيم بن محمد، از محمد بن حمران، از پدرش، از یونس بن ظبيان حدیثم داد که گفت: در محضر امام ابوعبدالله صادق عليه السلام بودم پس آن حضرت اصحاب امام قائم عليه السلام را یاد کرد و فرمود: سیصد و سیزده مرد، و هرکدام خودش را در سیصد تن می بیند».

ص: 90


1- سیراف: شهری بر کرانه دریاست که اردشیر آنجا را قصبه خود ساخته بود، از سیراف تا بصره هفت روز راه بوده است.
2- دلائل الامامه 320، شاید مقصود از جمله اخیر این باشد که هرکدام از آنان سیصد مرد جنگی زیر پرچم دارد، و یا نیروی سیصد تن را در خود می بیند. والله العالم (مترجم).

3- سوره ی بقره 156

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ، وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ (1)

(و البتّه شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کم بود اموال و جان ها و ثمرات می آزماییم و شکیبایان را مژده ده.)

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ المعروف بابن أبی زینب، قال: حدّثنا محمّد بن همّام، قال حدّثنا عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ، قال: حدّثنا (أحمد بن هلال، قال: حدّثنا) الحسن بن محبوب عن علیّ بن رئاب، عن محمّد بن مسلم، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام [أنّه قال:

«إنّ قدّام [قیام القائم علیه السّلام علامات بلوّی من اللّه للمؤمنین (2).» قلت: و ما هی؟

قال: «ذلک قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ قال: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ یعنی المؤمنین بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ من ملوک بنی فلان فی آخر سلطانهم، وَ الْجُوعِ بغلاء أسعارهم، وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ فساد التّجارات و قلّة الفضل فیها، وَ الْأَنْفُسِ موت ذریع، وَ الثَّمَراتِ قلّة ریع ما یزرع و قلّة برکة الثّمار، وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ عند ذلک بخروج القائم علیه السّلام.»

ثمّ قال [لی : «یا محمّد هذا تأویله [إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول : وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ).» .

ص: 91


1- . بقره 156.

محمد بن ابراهيم نعمانی معروف به ابن ابی زینب گوید: حديث آورد ما را محمد بن همام، گوید برایمان حديث آورد عبدالله بن جعفر حمیری، گوید حديث گفت برای ما (احمد بن هلال، گوید برایمان حدیث گفت حسن بن ) محبوب از على بن رئاب از محمد بن مسلم، از حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد عليه السلام که فرمود: همانا قبل از ظهور حضرت قائم عليه السلام علامتهایی هست که از سوی خداوند امتحان مؤمنین می باشد. عرضه داشتم: آنها چیستند؟

فرمودند: [پس آنست فرموده خدای عز و جل: * و البته شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کمبودی از اموال و جانها و ثمرات می آزماییم و مژده ده صبرکنندگان را } [همان است که فرموده: * و البته شما را می آزمائیم یعنی: مؤمنین را به چیزی از ترس 4 از پادشاهان [ترس پادشاه ] فلان خاندان در اواخر سلطنتشان، * و گرسنگی ؟ به گرانی نرخهایشان، و و کمبودی از اموال + فساد و تباهی تجارتها و کمی سود آنها و و جانها 4 مرگی زودرس، * و ثمرات 4 کمی رشد گیاهان (کاهش کشاورزی و کم شدن برکت میوه ها، و و مژده بده صبرکنندگان را در آن هنگام به خروج قائم عليه السلام.

سپس به من فرمود: ای محمد این است تأویل آن [همانا خدای عز و جل می فرماید : و تأويل آن را نمی داند جز خداوند و راسخان در علم »

عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید بن عقدة، قال: أخبرنی (1) أحمد بن یوسف بن یعقوب أبو الحسین (2) الجعفیّ من کتابه، قال: حدّثنا إسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزة، عن أبیه، عن أبی بصیر. قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«لا بدّ أن یکون قدّام (قیام) القائم سنة تجوع فیها النّاس، و یصیبهم ن.

خوف شدید من القتل، و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات، و إنّ ذلک فی کتاب اللّه لبیّن.» ثمّ تلا هذه الآیة: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ » (3)

« از اوست که گفت: خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعید بن عقده، گفت: خبرم داد [حدیثم گفت } احمد بن يوسف بن يعقوب ابوالحسن [ ابوالحسین جعفی از

ص: 92


1- . در مأخذ: حدّثنی.
2- . در مأخذ: أبو الحسن.
3- کتاب الغيبة، صفحه 132.

کتاب خود، گفت: برایمان حدیث آورد اسماعیل بن مهران، از حسن بن علی بن ابی حمزه، از پدرش، از ابوبصیر که حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام فرمود: به ناچار پیش از (قیام) قائم سالی خواهد بود که مردم در آن گرسنگی کشند، و ترس شدیدی از جهت کشتار به آنان رسد، و در اموال و جانها و ثمرات کمبودی حاصل گردد، و البته این مطلب در کتاب خدا به روشنی آمده. سپس این آیه را تلاوت کرد:

و البته شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کمبودی از اموال و جانها و ثمرات می آزماییم و مژده ده صبرکنندگان را ».

و روی أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ فی مسند فاطمة علیها السّلام قال:

أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون، قال: حدّثنی (1) أبی رضی اللّه عنه قال: حدّثنا أبو علیّ محمّد بن همّام، قال: حدّثنا عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ، قال: حدّثنا أحمد بن هلال، قال: حدّثنی الحسن بن محبوب، عن علیّ بن رئاب، و أبی أیّوب الخزّاز، عن محمّد بن مسلم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

«إنّ لقیام قائمنا علامات ...» و ذکر الحدیث. (2)

و ابوجعفر محمد بن جریر طبری: در مسند فاطمه عليها السلام روایت آورده، گوید: خبرم داد ابوالحسین محمد بن هارون (گفت برایم حديث آورد پدرم رضی الله عنه گفت: حديث آورد ما را از ابوعلی محمد بن همام گوید: حدیث نمود ما را عبدالله بن جعفر حمیری گوید: حدیث آورد ما را احمد بن هلال گفت: حسن بن محبوب حدیثم گفت از علی بن رئاب و ابو ایوب خزاز از محمد بن مسلم از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که فرمود: همانا برای قیام قائم ما علامتهایی است... و تا آخر حدیث را فرمود )).

العیّاشیّ بإسناده: عن الثّمالیّ، قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه [عزّ و جلّ : وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ قال:

«ذلک

ص: 93


1- . [در مأخذ: حدّثنا.]
2- . دلائل الإمامة: [483 (ح 478)].

جوع خاصّ، و جوع عامّ، فأمّا بالشّام فإنّه عامّ، و أمّا الخاصّ بالکوفة یخصّ و لا یعمّ، و لکنّه یخصّ بالکوفة أعداء آل محمّد علیه الصّلاة و السّلام فیهلکهم اللّه بالجوع.

و أمّا الخوف فإنّه عامّ بالشّام، و ذلک (1) الخوف إذا قام القائم علیه السّلام، و أمّا الجوع فقبل قیام القائم علیه السّلام و ذلک قوله: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ » (2)

و عیاشی بسند خود از ثمالی آورده، گوید: از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام درباره فرمودهخدای عز و جل ]: * و البته شما را به چیزی از ترس و گرسنگی می آزماییم پرسیدم، فرمود: این گرسنگی خاص و گرسنگی عام است، در شام گرسنگی عام خواهد بود، و اما گرسنگی خاص در کوفه است که اختصاص می یابد و عمومیت ندارد، ولی در کوفه به دشمنان آل محمد عليه الصلاة والسلام اختصاص خواهد یافت پس خداوند آنها را به گرسنگی هلاک خواهد کرد.

و اما ترس در شام عام است، و آن ترس گاهی است که قائم عليه السلام بپا خیزد و اما گرسنگی پیش از قيام قائم عليه السلام است، و همین است فرموده خداوند: * و البته شما را به چیزی از ترس و گرسنگی می آزمایم .

ص: 94


1- . در مأخذ: ذاک.
2- . تفسیر عیّاشی 1: 68 [بقره، ح 125].

4- سوره ی آل عمران 84

وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (1)

(و هرکه در آسمان ها و زمین است، خواه و ناخواه، تسلیم خداست و همه به سوی او بازگردانده شوند.)

العیّاشیّ، بإسناده: عن رفاعة بن موسی، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً- قال:- إذا قام القائم علیه السّلام لا تبقی أرض إلّا نودی فیها بشهادة أن لا إله إلّا اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (2)

عیّاشی به سند خود: از رفاعة بن موسی آورده گوید: شنیدم حضرت ابو عبد اللّه امام صادق علیه السّلام می فرمود:

« (و هرکه در آسمان ها و زمین است، خواه و ناخواه، تسلیم خداست)- فرمود:- هرگاه قائم علیه السّلام به پا خیزد، هیچ سرزمینی باقی نماند مگر این که گواهی به لا إله إلّا اللّه و محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم در آن ندا گردد.»

عنه، بإسناده: عن ابن بکیر قال: سألت أبا الحسن علیه السّلام عن قوله: وَ

لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قال:

«أنزلت فی القائم علیه السّلام إذا خرج بالیهود و النّصاری و الصّابئین و الزّنادقة و أهل الرّدّة و الکفّار فی شرق الأرض و غربها فعرض علیهم الإسلام، فمن أسلم طوعا أمره بالصّلاة و الزّکاة و ما یؤمر به المسلم و یجب للّه علیه، و من لم یسلم ضرب عنقه، حتّی لا یبقی فی المشارق و المغارب أحد إلّا

ص: 95


1- . آل عمران (3): 84.
2- . تفسیر العیّاشی 1: 183 [آل عمران، ح 81].

وحّد اللّه.»

قلت: جعلت فداک، إنّ الخلق أکثر من ذلک. فقال: «إنّ اللّه إذا أراد أمرا قلّل الکثیر و کثّر القلیل.» (1)

و از او بسند خود از ابن بکیر است که گفت: از حضرت ابوالحسن عليه السلام درباره فرموده خداوند: * و هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه مطيع خداست * پرسیدم، فرمود: در بارۀ قائم عليه السلام نازل شد، هرگاه بپا خیزد بر یهود و نصاری و صابئين و زنادقه و اهل ارتداد و کفار در شرق و غرب زمین اسلام را عرضه کند، پس هر آنکه از روی طوع و دلخواه مسلمان شود او را به نماز و زكات و سایر کارهایی که یک مسلمان باید انجام دهد و برای خداوند بر او واجب می شود امر فرماید، و هرکس اسلام نپذیرد گردنش را می زند، تا آنجا که در مشارق و مغارب هیچکس نماند جز اینکه توحید خدا گوید.

و عرضه داشتم: فدایت گردم، خلایق بیش از آنند؟. فرمود: همانا خداوند اگر چیزی را بخواهد بسیار را اندک و اندک را بسیار گرداند».

و عنه بإسناده: عن عبد الأعلی الحلبیّ- عن أبی جعفر علیه السّلام فی حدیث طویل یذکر فیه أمر القائم علیه السّلام إذا خرج، قال-:

«و لا تبقی فی الأرض قریة (2) إلّا نودی فیها بشهادة أن لا إله إلّا اللّه [وحده لا شریک له و أنّ محمّدا رسول اللّه و هو قوله: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ و لا یقبل صاحب هذا الأمر الجزیة کما قبلها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و هو قول اللّه: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ (3)(4)

و از اوست بسند خود از عبدالاعلى حلبی از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام در حدیثی طولانی آورده که در آن برنامه حضرت قائم عليه السلام را چون بپا خیزد یاد کرده . و فرموده: و روی زمین هیچ سرزمینی ] آبادیی باقی نماند مگر اینکه در آن گواهی دادن به اینکه هیچ معبود حقی جز الله نیست [یکتاست که هیچ شریک ندارد و

ص: 96


1- 1. تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه 183.
2- . [در مأخذ: و لا تبقی أرض.]
3- . [انفال (8): 40.]
4- . تفسیر العیّاشی 2: 60 [أنفال، ح 49].

اینکه محمد فرستاده خداست بانگ زده شود، و این است معنی ] فرموده خدای تعالى : و هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه مطيع خداست و همه به سوی او رجوع خواهند نمود ، وصاحب این امر چنانکه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم جزیه را می پذیرفت آن را نمی پذیرد، و این فرمودهخداوند است که: { و با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه و فسادی بر جای نماند و آئین همه دین خدا گردد ».

(و تمامی حدیث به خواست خداوند در ذیل فرموده خدای تعالی: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ در سوره انفال خواهد آمد- مؤلف)

ص: 97

5- سوره ی آل عمران 201

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (1)

«ای کسانی که ایمان آورده اید صبر کنید و یکدیگر را به صبر وادارید و مرابطه نمائید و تقوی و خداترسی را پیشه سازید باشد که رستگار شوید.»

« محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی کتاب الغیبة:(2) قال: أخبرنا علیّ بن أحمد (البندنیجیّ) عن عبید [اللّه بن موسی (العلویّ العبّاسیّ)(3) عن هارون بن مسلم، عن القاسم بن عروة، عن برید بن معاویة العجلیّ، عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام فی قوله [عزّ و جلّ : (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا فقال:

«اصبروا علی أداء الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامکم (المنتظر).»(4)

محمّد بن ابراهيم نعمانی در کتاب غیبت گوید: خبرمان داد علی بن احمد (نیدیحی) از عبيد الله بن موسی (علوی عباسی) از هارون بن مسلم، از قاسم بن عروه، از بریدبن معاویه عجلی، از ابوجعفر محمد بن علی باقر عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل ]: { ای کسانی که ایمان آورده اید صبر کنید و یکدیگر را به صبر واداريد و مرابطه نمائید فرمود:

صبر کنید بر آدای فرایض و با دشمنتان پایداری کنید و با امامتان (که

ص: 98


1- . آل عمران آیه ی 201.
2- کتاب الغيبة، صفحه 105.
3- در منبع نیامده است.
4- در منبع نیامده است.

انتظارش را می کشید ) مرابطه نمائید . (1)

« و رواه الشّیخ المفید: فی الغیبة: بإسناده عن برید بن معاویة العجلیّ عن أبی جعفر علیه السّلام.» (2)

و شیخ مفید این حدیث را در کتاب غیبت بسند خویش از برید بن معاوية عجلی از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت نموده است ».

در مورد اینکه این آیه درباره امامان عليه السلام است روایات بسیاری موجود است که در کتاب «البرهان» یاد گردیده است. مؤلف )

ص: 99


1- مرابطه با امام علیه السلام یعنی: خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پیروی و یاری او گردن نهادن، و این یکی از ارکان ایمان است که آدمی خود را به امام خویش مربوط سازد و از او جدا نشود. برای توضیح بیشتر به كتاب مكيال المكارم – ترجمه فارسی - جلد دوم، صفحه 589 مراجعه کنید. (مترجم)
2- . . کتابی از شیخ مفید در غیبت نیافتم، و در اختصاص شیخ مفید، صفحه 192 چنین آمده: «بر مصائبتان صبر کنید، و بر دینتان یکدیگر را به صبر واداريد، و بجهت امامتان مرابطه نمائید». (مترجم)

6- سوره نساء 48

یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها (1)

ای کسانی که کتاب آسمانی برایتان آمده ایمان آورید به آنچه فرو فرستادیم زبر پیغمبر گرامی اسلام که تصدیق کننده کتابهای شماست پیش از آنکه بر چهره هائی خط بطلان کشیم و آنها را به پشتهایشان واژگون سازیم .

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی کتاب الغیبة (قال): حدّثنا (2) محمّد بن یعقوب الکلینیّ أبو جعفر، قال: حدّثنی علیّ بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، قال: و حدّثنی محمّد بن (یحیی بن) عمران، قال: حدّثنا أحمد بن (3) محمّد بن عیسی، [قال:] و حدّثنی علیّ بن محمّد و غیره، عن سهل بن زیاد جمیعا، عن الحسن بن محبوب.

[قال:] و حدّثنا عبد الواحد بن عبد اللّه الموصلیّ، عن أبی علیّ أحمد بن محمّد ابن [أبی ناشر، عن أحمد بن هلال، عن الحسن بن محبوب، قال: حدّثنا عمرو بن (4) أبی المقدام، عن جابر بن یزید الجعفیّ، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام:

«یا جابر الزم الأرض فلا (4) تحرّک یدا و لا رجلا حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتها:

أوّلها اختلاف (ولد فلان) [بنی العبّاس و ما أراک تدرک ذلک و لکن حدّث به من بعدی، [و] مناد ینادی من السّماء، و یجیئکم الصّوت من ناحیة دمشق

ص: 100


1- . نساء 48.
2- . در مأخذ: أخبرنا.
3- . در متن: عن أحمد بن.
4- . [در مأخذ: و لا.]

بالفتح، و تخسف قریة من قری الشّام تسمّی الجابیة، و تسقط طائفة من مسجد دمشق الأیمن، و مارقة تمرق من ناحیة التّرک فیعقبها هرج الرّوم، و سیقبل إخوان التّرک حتّی ینزلوا الجزیرة، و سیقبل مارقة الرّوم حتّی ینزلوا الرّملة.

فتلک السّنة- یا جابر- فیها اختلاف کثیر فی کلّ أرض (1) من ناحیة المغرب، فأوّل أرض تخرب أرض الشّام، ثمّ یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات، رایة الأصهب، و رایة الأبقع، و رایة السّفیانیّ، فیلتقی السّفیانیّ بالأبقع فیقتتلون، فیقتله السّفیانیّ و من معه (2)، ثمّ یقتل الأصهب، ثمّ لا یکون له همّة إلّا الإقبال نحو العراق، و یمرّ جیشه بقرقیسیاء فیقتتلون بها، فیقتل من الجبّارین مئة ألف.

و یبعث السّفیانیّ جیشا إلی الکوفة و عدّتهم سبعون ألفا فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا، فبینماهم (3) کذلک إذ أقبلت رایات من نحو (4) خراسان [و] تطوی المنازل طیّا حثیثا [و] معهم نفر من أصحاب القائم علیه السّلام، و (5) یخرج رجل من موالی أهل الکوفة فی ضعفاء فیقتله أمیر جیش السّفیانیّ بین الحیرة و الکوفة، و یبعث السّفیانیّ بعثا إلی المدینة فیفرّ (6) المهدیّ علیه السّلام منها إلی مکّة، فیبلغ جیش (7) السّفیانیّ بأنّ المهدیّ علیه السّلام قد خرج إلی مکّة، فیبعث جیشا علی أثره ش.

فلا یدرک حتّی یدخل مکّة خائفا (8) یترقّب علی سنّة موسی بن عمران علیه السّلام.»

قال: «و ینزل جیش (9) السّفیانیّ البیداء فینادی مناد من السّماء: یا بیداء أبیدی القوم! فیخسف بهم فلا یفلت منهم إلّا ثلاثة نفر یحوّل اللّه وجوههم إلی أقفیتهم و هم من کلب، و فیهم نزلت هذه الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ

ص: 101


1- . در متن: ناحیة.
2- . در متن: من تبعه.
3- . [در مأخذ: فبیناهم.]
4- . [در مأخذ: قبل.]
5- . در مأخذ: ثمّ.
6- . در مأخذ: فینفر.
7- . در مأخذ: أمیر جیش.
8- . [در متن: خائف.]
9- . در مأخذ: فینزل أمیر جیش.

َنطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها ... الآیة.»

قال: «و القائم علیه السّلام یومئذ بمکّة قد أسند ظهره إلی البیت الحرام مستجیرا [به فینادی: یا أیّها النّاس، إنّا نستنصر اللّه فمن أجابنا من النّاس فإنّا أهل بیت نبیّکم [محمّد] و نحن أولی النّاس باللّه و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فمن حاجّنی فی آدم فأنا أولی النّاس بآدم علیه السّلام، و من حاجّنی فی نوح فأنا أولی النّاس بنوح علیه السّلام، و من حاجّنی فی إبراهیم فأنا أولی النّاس بإبراهیم علیه السّلام، و من حاجّنی فی محمّد فأنا أولی النّاس بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و من حاجّنی فی النّبیّین فأنا أولی النّاس بالنّبیّین.

ألیس اللّه یقول فی محکم کتابه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (1)؟ فأنا بقیّة من آدم و ذخیرة من نوح و مصطفی من إبراهیم و صفوة من محمّد [صلّی اللّه علیهم أجمعین .

ألا و من حاجّنی فی کتاب اللّه فأنا أولی النّاس بکتاب اللّه، ألا و من حاجّنی فی سنّة رسول اللّه فأنا أولی النّاس بسنّة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فأنشد اللّه من سمع کلامی الیوم لمّا بلّغ الشّاهد منکم الغائب، و أسألکم بحقّ اللّه و حقّ رسوله و [ب] حقّی فإنّ لی علیکم حقّ القربی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لمّا (2) أعنتمونا و منعتمونا ممّن یظلمنا، فقد أخفنا و ظلمنا و طردنا من دیارنا و أبنائنا و بغی علیناا.

و دفعنا عن حقّنا، و افتری أهل الباطل علینا، فاللّه اللّه فینا! لا تخذلونا و انصرونا ینصرکم اللّه.»

قال: «فیجمع اللّه له أصحابه ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا [و] یجمعهم اللّه له علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف، و هی- یا جابر- الآیة الّتی ذکرها [اللّه فی کتابه: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً، إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ، فیبایعونه بین الرّکن و المقام، و معه عهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و قد توارث [ت] ه الأبناء عن الآباء.

و القائم- یا جابر- رجل من ولد الحسین، یصلح اللّه له أمره فی لیلة

ص: 102


1- . آل عمران (3): 34- 35.
2- . در مأخذ: إلّا.

فما أشکل علی النّاس من ذلک [یا جابر] فلا یشکل (1) علیهم ولادته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و وراثته العلماء عالما بعد عالم، فإن أشکل هذا کلّه علیهم فإنّ الصّوت من السّماء لا یشکل علیهم إذا نودی باسمه و اسم أبیه [و أمّه .» (2)

محمد بن ابراهيم نعمانی در کتاب غیبت: (گوید حدیث آورد ما را) محمد بن یعقوب کلینی (ابوجعفر گوید برایم حدیث گفت) [از] علی بن ابراهيم

بن هاشم) از پدرش، (گوید) و حدیث آورد مرا محمد بن يحيى بن عمران، از [گوید حدیث آورد ما را ] احمد بن محمد بن عيسى، و حدیثم گفت [حديثمان گفت علی بن محمد و غیر او، همگی از سهل بن زیاد، از حسن بن محبوب.

ا و حدیثمان گفت عبدالواحد بن عبدالله موصلی، از ابوعلی احمد بن محمد بن ناشر، از احمد بن هلال از حسن بن محبوب، گوید: حدیثمان گفت [از] عمرو بن أبي المقدام، از جابر بن یزید جعفی گفت:

حضرت ابوجعفر محمد بن علی باقر عليه السلام فرمود: ای جابر خانه نشین باش پس دست و پایی مکن تا نشانه هایی را که برایت یاد می کنم ببینی اگر آنها را دریابی - اولین آنها اختلاف فرزندان فلان (بني العباس) است، و نمی بینم که آن زمان را درک کنی، ولی این را پس از من حدیث گوی، [و] منادیی که از سوی آسمان ندا کند، و صدای فتح و پیروزی از جانب دمشق به شما رسد، و یکی از آبادیهای شام که جابیه نام دارد خسف می شود، و بخشی از سمت راست مسجد دمشق فرو می ریزد، و گروهی از ترکها شورش می نمایند، و در پی آن اوضاع روم آشفته خواهد شد، و برادران ترک پیش می روند تا اینکه در جزیره فرود می آیند، و شورشیان روم پیش روی نموده و در رمله منزل می گیرند.

ای جابر پس آن همان سال است که اختلاف بسیاری در هر زمین از ناحيه مغرب پدید خواهد آمد، و نخستین سرزمینی که خراب می شود شام است، (سپس ) در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف خواهند نمود، پرچمی سرخ و سفید، و پرچمی سیاه و سفید، و پرچم سفیانی. آنگاه سفیانی با پرچمدار سیاه و سفید برخورد می کند و با یکدیگر نبرد می نمایند، که آن پرچمدار و تمامی همراهانش را به قتل می رساند، پس

ص: 103


1- . [در مأخذ: لا یشکلنّ.]
2- . کتاب الغیبة: [279- 282 (باب 14، ح 67)؛ گزیده ای از این حدیث در صص 50- 51 گذشت .

از آن صاحب پرچم سرخ و سفید را می کشد، و دیگر جز این هدفی نخواهد داشت که به سوی عراق پیشروی کند، لشکریانش از «قرقيسا » می گذرند که صد هزار تن از جباران در آنجا کشته می شوند.

و سفیانی لشکری به سوی کوفه می فرستد که تعداد آنها هفتاد هزار مرد جنگی است، پس آنها به کشتن و دار زدن و اسیر کردن اهل کوفه می پردازند، و در همین اثنا که سرگرم این فجایع هستند پر چمهایی از ناحیه خراسان پیش می آید که به سرعت منزلها را پشت سر می گذارند، با ایشان چند تن از اصحاب حضرت قائم عليه السلام هست، و سپس ] مردی از موالی اهل کوفه خروج می کند که فرمانده لشکر سفیانی او را بین حیره و کوفه به قتل می رساند. آنگاه سفیانی عده ای را به مدینه می فرستد، پس حضرت مهدی علیه السلام از آنجا به سوی مکه فرار کوچ می کند، به فرمانده لشکر سفیانی خبر می رسد که حضرت مهدي عليه السلام از مدینه خارج گردیده، سپاهی در پی آن بزرگوار روانه می سازد که به او نمی رسد تا اینکه آن حضرت با بیم و هراس همچون موسی بن عمران صلوات الله عليه به مکه داخل می شود. امام باقر عليه السلام فرمود: و فرمانده لشکریان سفیانی در بیابان «بیداء » فرود می آید، پس منادی از آسمان بانگ می زند: ای بیداء این قوم را نابود کن، که زمین «بیداء » آنها را به کام خود فرو می کشد، و جز سه تن کسی از آنها جان سالم بدر نبرد، خداوند صورتهای آن سه را به پشت برمی گرداند، و آنان از قبیلهکلب می باشند، و درباره آنها این آیه نازل شده: ای کسانی که کتاب آسمانی به آنها عطا شده به آنچه نازل کردیم که آنچه نزد خود دارید را تصدیق می کند ایمان آورید پیش از آنکه صورتهایی را تغییر دهیم و آنها را به پشت برگردانیم... تا آخر آيه.

حضرت فرمود: و قائم عليه السلام آن روز در مکه است، به بیت الله الحرام تکیه زده و به آن پناهنده شده ندا می کند: ای مردم! ما از خداوند و هرکس از مردم که دعوتمان را اجابت کند یاری می خواهیم، که ما خاندان پیغمبر شمائیم، و ما سزاوارترین مردم به خداوند و حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم هستیم، پس هر آنکه در باره آدم با من گفتگو دارد [بداند که من از هرکس به آدم عليه السلام نزدیکترم، و هر آنکه در باره نوح با من محاجه کند من از همه مردم به نوح عليه السلام نزدیکترم، و هرکس درباره ابراهیم با من گفتگو دارد پس من از همه مردم به ابراهيم عليه السلام نزدیکترم، و هر آنکه درباره محمد صلی الله عليه وآله وسلم بحث دارد پس من از همه مردم به محمد نزدیکترم، و هرکس درباره پیغمبران با من احتجاج دارد پس [بداند که من از همه مردم به پیغمبران سزاوارترم، مگر نه اینست که خداوند در کتاب محکم خویش

ص: 104

می فرماید: همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد، ذره ای که بعضی از بعض دیگر پدید آمده اند و خداوند شنوا و داناست و من بازمانده آدم و ذخیرهنوح و برگزیده ای از ابراهیم و عصاره ای از محمد صلوات الله عليهم اجمعین هستم. توجه کنید! هرکس درباره کتاب خدا با من محاجه کند بداند که من از همه مردم به کتاب خداوند نزدیکترم، آگاه باشید؛ هرکس در مورد سنت و سیرت رسولخدا با من بحث دارد بداند که من از تمامی مردم به سنت و سیرت رسول الله نزدیکترم، هرکس سخنم را امروز شنید او را به خدا سوگند می دهم که حاضرانتان به غائبان برسانند، و شما را به حق خدا و حق رسول او و به حق خودم سوگند می دهم - که مرا بر شما حق خویشاوندی به رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هست که ما را یاری دهید، و ظلم کنندگان به حق ما را از ما دور سازید، که همانا ما خاندان پیغمبر ترسانیده شده ایم و برما ظلم گردیده و از شهر و دیار و فرزندانمان آواره گشته ایم، بما تعدی کرده و از حقمان دور ساخته اند و اهل باطل را بر ما مقدم داشتند، پس خدا را خدا را در باره ما که مبادا خوارمان سازید، و یاریمان کنید تا خداوند یاریتان کند.

حضرت فرمود: آنگاه خداوند سیصد و سیزده مرد اصحابش را برایش جمع خواهد ساخت، که بدون قرار قبلی همچون قطعه های ابر پاییزی آنان را گرد می آورد، و این است - ای جابر- معنی آیه ای که خداوند می فرماید: هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد محققا خدا بر همه چیز تواناست پس مابین رکن و مقام با او بیعت می کنند، و عهدنامه ای از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با اوست که فرزندان (پیغمبر) آنرا از پدرانشان به ارث برده اند.

ای جابر! و قائم عليه السلام مردی از فرزندان حسین است، خداوند کارش را یک شبه برایش اصلاح می فرماید، پس [ای جابر هر چه بر مردم مشکل شود، اینکه او از فرزندان رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم است و وارث علماست- عالمی پس از عالم دیگر بر آنها مشکل و مشتبه نشود، و اگر همه اینها بر آنان دشوار گردد همانا آن صدای از سوی آسمان برایشان مشتبه نخواهد شد، آنگاه که بنام او و نام پدرش او مادرش ] بانگ زده شود».

و رواه الشّیخ المفید فی کتاب الاختصاص عن عمرو بن أبی المقدام: عن جابر الجعفی، قال: قال لی أبو جعفر علیه السّلام:

«یا جابر، الزم الأرض و لا تحرّک یدا و لا رجلا حتّی تری علامات

أذکرها لک ... و ما أراک تدرک ذلک، و لکن حدّث

ص: 105

به بعدی ...» (1)

«و این حدیث را شیخ مفید نیز در کتاب الاختصاص از عمروبن ابی المقدام از جابر جعفی روایت کرده که گفت:

حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام بمن فرمود: ای جابر خانه نشین باش و هیچ دست و پایی تکان مده تا اینکه نشانه هایی را که برایت یاد می کنم ببینی و من نمی بینم که تو به آن زمان برسی، ولی پس از من آن را حديث بگوی »

و حدیث را تا آخرش آورده مگر اینکه در روایت شیخ مفید آمده: و جز سه (نفر)- که خداوند صورتهایشان را به پشتشان برمی گرداند کسی از آنان جان سالم بدر نبرد، و آنها از قبیله کلب می باشند، و این آیه درباره آنان نازل شده یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا [بر بنده مان یعنی قائم عليه السلام ] من قبل أن تظليست وجوه فتها على أدبارها ، تمام این حدیث در سوره بقره ذیل آیه: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ، أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً ... گذشت. مؤلف ) .

ص: 106


1- . الاختصاص: 255.

7- سوره نساء 60

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و اولی الامر از خودتان را.

ابن بابویه، قال: حدّثنا غیر واحد من أصحابنا، قالوا: حدّثنا محمّد بن همّام، عن جعفر بن محمّد بن مالک الفزاریّ، عن الحسن بن (2) محمّد بن سماعة، عن أحمد بن الحارث، [قال: حدّثنی المفضّل بن عمر، عن یونس بن ظبیان، عن جابر بن یزید الجعفیّ، قال: سمعت جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ یقول:

لمّا أنزل اللّه عزّ و جلّ علی نبیّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قلت: یا رسول اللّه عرفنا اللّه و رسوله، فمن أولوا الأمر الّذین قرن اللّه طاعتهم بطاعتک؟

فقال علیه الصّلاة و السّلام: «هم خلفائی- یا جابر- و أئمّة المسلمین [من بعدی . أوّلهم علیّ بن أبی طالب ثمّ الحسن ثمّ الحسین، ثمّ علیّ بن الحسین، ثمّ محمّد بن علیّ المعروف فی التّوراة بالباقر- و ستدرکه یا جابر فإذا لقیته فاقرأه منّی السّلام- ثمّ الصّادق جعفر بن محمّد، ثمّ موسی بن جعفر، ثمّ علیّ بن موسی، ثمّ محمّد بن علیّ، ثمّ علیّ بن محمّد، ثمّ الحسن بن علیّ، ثمّ سمیّی و کنیّی حجّة اللّه فی

أرضه و بقیّته فی عباده ابن الحسن بن علیّ. ذاک الّذی یفتح اللّه- تعالی ذکره- [علی یدیه مشارق الأرض [و

ص: 107


1- . نساء (4): 60.
2- . در مأخذ: قال: حدّثنی الحسن بن.

مغاربها]، ذاک الّذی یغیب عن شیعته و أولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بإمامته إلّا من امتحن اللّه قلبه للإیمان.»

قال جابر: فقلت [له یا رسول اللّه فهل یقع لشیعته الانتفاع به فی غیبته؟

فقال علیه الصّلاة و السّلام: «إی و الّذی بعثنی بالنّبوّة، إنّهم یستضیئون بنوره، و ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع النّاس بالشّمس و إن تجلّلها سحاب، یا جابر هذا من مکنون سرّ اللّه و مخزون علمه فاکتمه إلّا من (1) أهله.» (2)

«ابن بابویه گوید: چندین نفر از اصحابمان برایمان حدیث آوردند، گفتند: حدیث آورد برایمان محمد بن همام از جعفر بن محمد بن مالک فزاری از افرازی گفت: برای ما حديث آورد ] حسن بن محمد بن سماعه، از احمد بن الحارث گوید حدیث آورد مرا مفضل بن عمر از یونس بن ظبيان از جابر بن یزید جعفی، گوید: شنیدم جابر بن عبدالله انصاری می گفت: هنگامیکه خداوند عزوجل بر پیامبرش حضرت محمد صلی الله عليه وآله وسلم این آیه را نازل کرد: وای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و اولی الامر از خودتان را عرض کردم: یا رسول الله، خدا و رسولش را شناختیم، اولی الامر که خداوند طاعتشان را به طاعت تو مقرون ساخته کیانند؟

آن حضرت عليه الصلاة والسلام فرمود: آنان خلفای من هستند ای جابر، و امامان مسلمین پس از من می باشند، اولشان علی بن ابی طالب، سپس حسن، سپس حسین، سپس علی بن الحسين، سپس محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد، پس هرگاه او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان، سپس صادق جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی،

ص: 108


1- . در مأخذ: عن.
2- . کمال الدّین 1: 253 [باب 23، ح 3]. از امام باقر علیه السّلام روایت است که فرمود: «به طور ویژه، منظور ماییم، خداوند امر فرموده است مردم از ما اطاعت کنند تا روز قیامت.» روایات در این مورد بسیار است. برای نمونه، نگاه کنید به: اصول کافی 1، باب فرض طاعة الأئمّة؛ تفسیر العیّاشی 1: 249؛ تفسیر صافی: 123 و کتاب های مهمّ دیگر. نیز دقّت کنید که خداوند اطاعت چه کسانی را بی قید و شرط و در کنار اطاعت خود و رسولش واجب ساخته است؟ آیا جز معصوم کس دیگری می تواند باشد؟ (مترجم)

سپس محمد بن على، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی، سپس همنام و هم کنیه ام حجت خدا در زمین و بقية الله در بندگانش فرزند حسن بن على، آنکه خدای تعالى ذكره [به او مشارق و مغارب زمین را بر دستهای او فتح خواهد کرد، آنکه از شیعیان و دوستانش غیبتی خواهد داشت که در زمان غیبتش بر اعتقاد به امامتش ثابت نمی ماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزمایش کرده باشد.

جابر گوید: [به آن حضرت عرضه داشتم: یا رسول الله، آیا برای شیعیانش نفعی از او در زمان غیبت هست؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به پیغمبری مبعوث ساخت، آنها در عصر غیبت به نور او روشنائی می گیرند و به ولایت او نفع می برند، همچنانکه مردم از نور خورشید سود می برند هر چند که ابری آن را بپوشاند. ای جابر، این از مکنون سر الهی و مخزون علم او است، آن را جز از اهلش مخفی بدار».

ص: 109

8- سوره نساء 70

(وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ، وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً (1)

و هرکس خدا و رسول را اطاعت کند پس آنان البته با کسانی که خداوند نعمتش را بر آنان کامل گردانیده از پیغمبران و صديقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند بود و اینان ] چه نیکو رفیقانی هستند.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب للصّادق علیه السّلام قال:

قال: « (النّبیّین) رسول اللّه، (و الصّدّیقین) علیّ، (و الشّهداء)، الحسن و الحسین، (و الصّالحین) الأئمّة، (و حسن أولئک رفیقا) القائم من آل محمّد علیهم الصّلاة و السّلام.» (2)

«علی بن ابراهیم: در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است گوید:

فرمود: نبيين رسول خدا صلى الله عليه وآله است، و [صديقان] على عليه السلام، و [شهيدان] و حسن و حسین، و [صالحان] به ائمه علیهم السلام می باشند، و [نیکو رفیقان] قائم از آل محمد عليهم الصلاة والسلام است »

ص: 110


1- . نساء (4): 70.
2- . تفسیر قمی 1: 142.

9- سوره نساء 78

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ؟ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا: رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ؟ (1)

آیا نمی نگری او در شگفت نمی مانی ] به آنان که به ایشان گفته شد [فعلا دست از جنگ بدارید و نماز را بپا داشته و زكوة را ادا کنید، پس چون فرمان جنگ برایشان صادر گشت پس گروهی از ایشان بیش از آن اندازه که باید از خدا بترسند از مردم دشمنان خود ترسیدند و گفتند: پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما فرض کردی چه می شد که عمر ما را تا به هنگام اجل، مهلت دهی و مرگ ما را تا زمانی نزدیک به تأخیر اندازی.

محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن ابن سنان، عن أبی الصّباح بن عبد الحمید، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«و اللّه للّذی صنعه الحسن بن علیّ علیهما السّلام کان خیرا لهذه الأمّة ممّا طلعت علیه الشّمس، (ف) و اللّه لقد نزلت هذه الآیة: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ؟، إنّما هی طاعة الإمام و طلبوا القتال، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مع الحسین علیه السّلام، قالُوا: رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ؟ (2) أرادوا تأخیر ذلک إلی القائم علیه السّلام.».

ص: 111


1- . نساء (4): 78.
2- . از دو آیه در سوره های نساء (4): 78 و ابراهیم (14): 45 برگرفته و تلفیق شده است.

محمد بن يعقوب از محمد بن يحيى از احمد بن محمد، از ابن سنان، از ابوالصباح بن عبدالحمید، از محمد بن مسلم، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت آورده که آن حضرت فرمود: به خدا سوگند آن کاری که حسن بن علی علیه السلام کرد برای این امت از آنچه خورشید بر آن می تابد بهتر است، به خدا سوگند این آیه درباره او نازل شد: * آیا نمی نگری و تعجب نمی کنی ] به آنان که به ایشان گفته شد فعلا دست از جنگ نگهدارید و نماز را بپا داشته و زکات را ادا کنید به همانا این اطاعت از

امام است، ولی آنها اصرار داشتند که فرمان جنگ به آنان داده شود، پس چون جنگ کردن در رکاب امام حسین علیه السلام برایشان فرض شد گفتند: پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما فرض فرمودی چه می شد که عمر ما را تا به هنگام اجل مهلت می دادی، دعوتت را اجابت نموده و از رسولان پیروی می کنیم و منظورشان این بود که تا قیام حضرت قائم عليه السلام این حکم به تأخیر افتد».

العیّاشیّ، فی تفسیره بإسناده: عن إدریس مولی لعبد اللّه بن جعفر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی تفسیر هذه الآیة: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ

«مع الحسن وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ [وَ آتُوا الزَّکاةَ]، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مع الحسین قالُوا: رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ؟ إلی خروج القائم علیه السّلام فإنّ معهم النّصر و الظّفر، قال اللّه: قُلْ: مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی ... الآیة.» (1)

عیاشی: در تفسیرش بسند خود از ادریس آزاده شده عبدالله بن جعفر از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام در تفسیر این آیه: آیا نمی نگری به آنان که به ایشان گفته شد (فعلا دست از جنگ بدارید؟ فرمود: با امام حسن عليه السلام کو نماز را بپا دارید و زکات را ادا نمائید، پس چون فرمان جنگ برایشان صادر شده با امام حسین علیه السلام گفتند: پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما فرض کردی چه می شد که عمر ما را تا به هنگام اجل نزدیک مهلت می دادی تا خروج حضرت قائم عليه السلام زیرا که نصرت و پیروزی با آنان است، خداوند فرمود: بگو کالای دنیا اندک است و آخرت برای کسی که تقوی پیشه کند بهتر ... تا آخر آيه »

ص: 112


1- . تفسیر العیّاشی 1: 257 [- 258 (نحل، ح 195)].

عنه، بإسناده عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«و اللّه الّذی صنعه الحسن بن علیّ علیهما السّلام کان خیرا لهذه الأمّة ممّا طلعت علیه الشّمس، و اللّه لفیه نزلت هذه الآیة: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ؟، إنّما هی طاعة الإمام فطلبوا القتال، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مع الحسین علیه السّلام، قالُوا: رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا و قوله: رَبَّنا أَخِّرْنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أرادوا تأخیر ذلک إلی القائم علیه السّلام.» (1)

و از اوست بسند خود از محمد بن مسلم از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام آورده که فرمود: به خدا سوگند آن کاری که حسن بن على عليهما السلام کرد برای این اقت از آنچه را که خورشید بر آن می تابد بهتر بود، به خدا سوگند درباره او این آیه نازل شد: آیا نمی نگری به آنان که به ایشان گفته شد فعلا دست از جنگ بدارید و نماز را بپا دارید و زکات را ادا نمائید همانا این طاعت امام است، پس آنان اصرار داشتند که جنگ برایشان فرض گردد، پس چون قتال [در راه خدا بر ایشان نوشته شده با امام حسين عليه السلام و گفتند: پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما واجب ساختی چه می شد که عمر ما را تا به هنگام اجل نزدیک مهلت میدادی و اینکه فرموده: پروردگارا تا آجلی نزدیک ما را به تأخیر انداز تا دعوت تو را اجابت نمائیم و از رسولان پیروی کنیم منظورشان به تأخیر افتادن آن حکم تا هنگام قیام امام قائم عليه السلام بود».

ص: 113


1- . همان: 258 [نساء، ح 196].

10- سوره نساء 160

وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً (1)

و هیچکس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وی یعنی حضرت عیسی علیه السلام ] ایمان خواهد آورد و روز قیامت او بر آنان گواه خواهد بود.

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنی أبی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقریّ، عن أبی حمزة، عن شهر بن حوشب، [قال :

قال لی الحجّاج: یا شهر آیة (2) فی کتاب اللّه قد أعیتنی، فقلت: أیّها الأمیر أیّة آیة هی؟ فقال: قوله: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ و اللّه إنّی لآمر بالیهودیّ و النّصرانیّ فیضرب عنقه، ثمّ أرمقه بعینی فما أراه یحرّک شفتیه حتّی یخمد! فقلت: أصلح اللّه الأمیر! لیس علی ما [ت] أوّلت، قال: کیف هو؟

قلت: «إنّ عیسی ینزل قبل یوم القیامة إلی الدّنیا فلا یبقی أهل ملّة، یهودیّ و لا غیره (4) إلّا آمن به قبل موته و یصلّی خلف المهدیّ.»

قال: ویحک! أنّی لک هذا و من أین جئت [به ؟

فقلت: حدّثنی به محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام.

فقال: جئت بها و اللّه من عین صافیة. .

ص: 114


1- . نساء 160.
2- . در مأخذ: بأنّ آیة.

علی بن ابراهیم گوید: حدیث گفت مرا پدرم از قاسم بن محمد از سلیمان بن داود منقرى از ابوحمزه از شهر بن حوشب که گفت: حجاج بمن گفت: (ای شهر) آیه ای در کتاب خدا هست که در آن درمانده ام، گفتم: ای امیر کدام آیه است؟ گفت: فرمودهخداوند: و و هیچکس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وی ایمان خواهد آورد و به خدا سوگند من دستور می دهم یهودی و نصرانی را گردن می زنند، سپس چشم بر او می دوزم پس نمی بینم لبهایش را حرکت دهد تا اینکه بی حرکت

گردد؟

گفتم: خداوند حال امیر را اصلاح نماید چنانکه تأویل کرده ای نیست. گفت: چگونه است؟

گفتم: همانا عيسى عليه السلام پیش از روز قیامت به دنیا فرود می آید، پس اهل هیچ آیین یهودی و غیر آن (نصرانی باقی نماند مگر آنکه پیش از مردنش به او ایمان آورد، و پشت سر حضرت مهدی علیه السلام نماز می گذارد.

گفت: وای بر تو.. این را از کجا می گویی و از کجا آورده ای؟

من گفتم: این را محمد بن على بن الحسین بن علی بن ابی طالب عليهم السلام

برایم حدیث فرمود.

گفت: به خدا سوگند آن را از چشمه زلالی آورده ای».

ص: 115

11- سوره مائده 15

وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا: إِنَّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ (1)

و از کسانی که گفتند ما نصرانی هستیم پیمان گرفتیم که پیرو کتاب و رسول خدا باشند پس آنان نصیبی از آنچه یادآور شدند را فراموش کردند.

محمّد بن یعقوب: عن علیّ بن إبراهیم، عن إسماعیل بن محمّد المکّیّ، عن علیّ بن الحسین (2)، عن عمرو بن عثمان، عن الحسین بن خالد، عن من ذکره، عن أبی الرّبیع الشّامیّ قال: قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«لا تشتر من السّودان أحدا، فإن کان فلا بدّ فمن النّوبة، فإنّهم من الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا: إِنَّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ [أما إنّهم سیذکرون ذلک الحظّ، و سیخرج مع القائم علیه السّلام منّا عصابة منهم، و لا تنکحوا من الأکراد أحدا فإنّهم جنس من الجنّ کشف عنهم الغطاء.» (3)

محمد بن یعقوب، از علی بن ابراهیم، از اسماعیل بن محمد مگی، از علی بن الحسن، از عمرو بن عثمان، از حسین بن خالد، از کسی که او را یاد کرد، از ابوالربيع شامی روایت آورده که گفت: حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام بمن فرمود:

از سودان کسی را خریداری مکن، و چنانچه ناگزیر شدی از نوبه بگیر، که ایشان از کسانی هستند که خدای عز و جل فرموده: و از کسانی که گفتند ما نصرانی

ص: 116


1- . مائده (5): 15.
2- . در متن: الحسن.
3- . کافی 5: 352 [کتاب النّکاح، باب من کره مناکحته من الأکراد ... 28، ح 2]. این حدیث در اصطلاح علم الحدیث، مرسل و ضعیف است و معنی بعضی از عبارات آن به خوبی روشن نیست. (مترجم)

هستیم پیمان گرفتیم که پیرو کتاب و رسول خدا باشند پس آنان نصیبی از آنچه یادآور شدند را فراموش کردند ، و همانا ایشان آن نصیب و بهره را به یاد خواهند آورد، و با قائم از ما عليه السلام جمعی از ایشان خروج خواهند کرد، و از اکراد کسی را نکاح مکنید که گونه ای از جن هستند که پرده از رویشان برداشته شده »

ص: 117

12- سوره مائده 55

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید هرکدام از شماها از دین خود مرند شود پس بزودی خداوند قومی را که بسیار دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام خواهد برانگیخت.

محمّد بن إبراهیم المعروف بابن أبی زینب النّعمانیّ، فی کتاب الغیبة:

قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید بن عقدة، قال: حدّثنا علیّ بن الحسن (2) بن فضّال، قال: حدّثنا محمّد بن حمزة (3) و محمّد بن سعید (4)، قالا (5): حدّثنا حمّاد بن عثمان، عن سلیمان بن هارون العجلیّ، قال: سمعت أبا عبد اللّه [علیه السّلام یقول:

«إنّ صاحب هذا الأمر محفوظ له أصحابه، (و) لو ذهب النّاس جمیعا أتی اللّه بأصحابه، و هم الّذین قال اللّه [عزّ و جلّ : فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ (5) و هم الّذین قال اللّه [عزّ و جلّ فیهم: فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ

بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ).» (6)

محمد بن ابراهیم معروف به ابن ابی زینب نعمانی در کتاب غیبت گوید: خبرمان داد احمد بن محمد بن سعيد بن عقده، گوید: حدیثمان داد حسن بن علی ابن

ص: 118


1- . مائده 55.
2- . در متن: الحسن بن علیّ.
3- . در متن: عمرو.
4- . در متن: الولید.
5- . أنعام (6): 90.
6- . کتاب الغیبة: 316 [باب 21، ح 12].

الحسن بن فضال (گفت: حديثمان آوردند محمد بن عمرو و محمد بن الوليد) گفت: حديثمان دادند (محمد بن حمزه و محمد بن سعيد، گفتند: حديثمان آورد حمادبن عثمان، از سليمان بن هارون عجلی، گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام می فرمود: (حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام فرمود:

همانا [اصحاب و یاران صاحب این امر برایش محفوظند، و اگر همه مردم از بین بروند خداوند یارانش را خواهد آورد، و ایشانند که خداوند (عزو جل ] فرموده: و پس اگر این قوم به آن کفر ور زند همانا ما قومی را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماریم 4 و ایشانند که خدای عز و جل درباره شان فرموده: * پس بزودی خداوند قومی را که بسیار) دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام خواهد برانگیخت .

العیّاشیّ، بإسناده: عن سلیمان بن هارون، قال: قلت له: إنّ بعض هؤلاء العجلیّة (1) یقول: إنّ (2) سیف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم عند عبد اللّه بن الحسن! ...

فقال: و اللّه ما رآه [هو] (3) و لا أبوه بواحدة من عینیه، إلّا أن یکون رآه (4) أبوه عند الحسین علیه السّلام و إنّ صاحب هذا الأمر محفوظ له، فلا تذهبنّ یمینا و لا شمالا، فإنّ الأمر- و اللّه- واضح، و اللّه لو أنّ أهل السّماء و الأرض اجتمعوا علی أن یحوّلوا هذا الأمر من موضعه الّذی وضعه اللّه فیه ما استطاعوا، و لو أنّ النّاس .]

کفروا جمیعا حتّی لا یبقی أحد، لجاء اللّه لهذا الأمر بأهل یکونون (5) من أهله.»

ثمّ قال: «أما تسمع اللّه یقول: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ ...؟- حتّی فرغ من الآیة- و قال فی آیة أخری: فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ ثمّ قال: «إنّ [أهل هذه الآیة هم أهل تلک الآیة.» (6)

عیاشی بسند خود از سلیمان بن هارون آورده که گوید: به آن جناب عرضه

ص: 119


1- . در مأخذ: العجلة.
2- . در مأخذ: یزعمون أنّ [در نسخه ی بحار: یقولون: إنّ .
3- . [از نسخه ی بحار. در مأخذ: هؤلاء.]
4- . [در مأخذ: أراه.]
5- . [در متن: یکون.]
6- . تفسیر العیّاشی 1: 326 [مائده، ح 135].

داشتم: بعضی از این عجلیان می گویند [ چنین پندارند که شمشیر رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم نزد عبدالله بن الحسن است!

و فرمود: به خدا سوگند نه او و نه پدرش به هیچیک از دو چشمش آن را ندیده، مگر اینکه پدرش آن را نزد حسين عليه السلام دیده باشد، و البته برای صاحب این امر محفوظ است، پس مبادا به راست و چپ روی آوری، که به خدا سوگند امر روشن است، به خدا قسم اگر اهل آسمان و زمین همدست شوند که این امر را از جایگاهی که خداوند آن را در وی قرار داده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنانچه همه مردمان کفر ورزند تا جائیکه هیچکس باقی نماند؛ همانا خداوند برای این امر کسانی را خواهد آورد که از شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمی شنوی که خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید هرکدام از شماها از دین خود مرتد شود پس بزودی خداوند قومی را که دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام خواهد برانگیخت... تا آخر آیه را تلاوت فرمود. و در آیه دیگری فرموده: پس اگر این قوم به آن کفر ورزند همانا ما قومی را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماریم و سپس آن حضرت فرمود: همانا [اهل ] این آیه همان اهل آن آیه می باشند».

ص: 120

13- سوره انعام 45

فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (1)

پس چون آنچه [از نعمتهای خداوند به ایشان تذکر داده شده بود همه را فراموش کردند: ابواب همه چیز را بر آنها گشودیم تا آنگاه که به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند به ناگاه آنها را [به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم و در آن هنگام خوار و ناامید شدند.

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا جعفر بن أحمد، قال: حدّثنا عبد الکریم ابن عبد الرّحیم، عن محمّد بن علیّ، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه تعالی (2): فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ.

قال: «أمّا قوله: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ یعنی فلمّا ترکوا ولایة علیّ [أمیر المؤمنین علیه السّلام- و قد أمروا بها- فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ یعنی دولتهم فی الدّنیا و ما بسط لهم فیها، و أمّا قوله: حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ یعنی بذلک قیام القائم، حتّی کأنّهم لم یکن لهم سلطان قطّ، فذلک قوله بَغْتَةً. فنزل آخر هذه الآیة (3) علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم [و قوله : فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).» (4)

علی بن ابراهیم گوید: حديثمان داد جعفر بن احمد، گفت: حديثمان آورد عبدالكريم بن عبدالرحيم، از محمد بن علی، از محمد بن الفضيل، از ابوحمزه، گفت:

ص: 121


1- . أنعام (6): 45.
2- . [در مأخذ: عزّ و جلّ.]
3- . در مأخذ: فنزلت بخبره هذه الآیة.
4- . تفسیر قمی 1: 200.

از حضرت ابوجعفر (امام باقر عليه السلام) در باره فرمودهخدای تعالی: پس چون آنچه به ایشان تذکر داده شده بود همه را فراموش کردند؛ ابواب همه چیز را بر آنها گشودیم و پرسیدم.

فرمود: اینکه فرموده: پس چون آنچه به ایشان تذکر داده شده بود همه را فراموش کردند ؛ یعنی: پس چون ولایت حضرت على [ اميرالمؤمنين عليه السلام را ترک گفتند و حال آنکه به آن مأمور شده بودند * ابواب همه چیز را بر آنها گشودیم یعنی: دولتشان در دنیا و آنچه بر ایشان در آن گسترده شده است، و اما اینکه فرموده: تا آنگاه که به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند به ناگاه آنها را [به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم و در آن هنگام خوار و نا امید شدند و منظور از آن قیام حضرت قائم عليه السلام است، به طوری که گوئی هیچگاه سلطه و حکومتی بر ایشان نبوده، و این است که فرموده: [ به ناگاه ، پس آخر این آیه بر حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم کا نازل گشت: پس ریشه قومی که ستم پیشه بودند کنده شد و ستایش خدای را که پروردگار عالمیان است »

محمّد بن الحسن الصّفّار، عن عبد اللّه بن عامر: عن أبی عبد اللّه البرقیّ، عن الحسن بن عثمان، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السّلام (1) ...

قال:

«... أمّا قوله: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا (بِهِ) [یعنی فلمّا ترکوا ولایة علیّ علیه السّلام و قد أمروا بها فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ] یعنی دولتهم (2) فی الدّنیا و.]

ما بسط لهم (3) فیها.

و أمّا قوله: حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ یعنی قیام القائم علیه السّلام.» (4)

محمد بن الحسن صفار، از عبدالله بن عامر، از ابوعبدالله برقی، از حسن بن عثمان، از محمد بن الفضيل، از ابوحمزه از حضرت ابوجعفر (امام باقر) عليه السلام آورده که فرمود: اینکه خداوند فرموده: پس چون آنچه را به ایشان تذکر داده شده بود فراموش کردند . [یعنی پس چون ولایت حضرت علی علیه السلام را واگذاشتند با اینکه به آن مأمور شده بودند، دربهای همه چیز را بر آنان گشودیم ] یعنی: به وسيله دولتشان در دنیا و آنچه در آن بر ایشان گسترده شده بود. و اینکه فرموده: تا آنگاه که به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند به ناگاه آنها را به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم و در آن هنگام خوار و نا امید شدند یعنی: قیام حضرت قائم عليه السلام».

ص: 122


1- . [در مأخذ: قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام.]
2- . [در مأخذ: مع دولتهم.]
3- . در مأخذ: إلیهم.
4- . بصائر الدّرجات: 77- 78 [ج 2، باب النّوادر من الأبواب فی الولایة، ح 5].

14- سوره انعام 90

فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ (1)

پس اگر این قوم به آن کفر ورزند همانا ما قومی را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماریم.

می گویم: قبلا در مورد آیه سخن رفت.

ص: 123


1- . أنعام (6): 90.

15- سوره انعام 159

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ؟ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً. قُلِ: انْتَظِرُوا، إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (1)

آیا [منکران[ جز این انتظار کشند که فرشتگان بر آنان در آیند یا امر و قضای پروردگارت فرا رسد یا برخی از دلایل و آیات پروردگار تو آشکار گردد، روزی که بعضی از آیات پروردگارت فرا رسد هیچکس را ایمان نفع نبخشد در صورتیکه از پیش ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده باشد، بگو شما منتظر نتیجه کارهای ناپسند خود باشید ما نیز منتظر نتایج اعمال نیک خویش هستیم.

ابن بابویه، قال: حدّثنی أبی رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن الحسن بن محبوب، عن علیّ بن رئاب عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال: فی قول اللّه عزّ و جلّ: یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ قال:

«الآیات [هم الأئمّة، و الآیة المنتظرة القائم علیه السّلام، فیومئذ لا ینفع نفسا إیمانها لم تکن آمنت من قبل قیامه بالسّیف، و إن آمنت بمن تقدّمه من آبائه علیه السّلام.» (2)

«ابن بابویه گوید: پدرم رضي الله عنه برایم حديث آورد، گفت: حديثمان داد معد بن عبدالله، گفت: حديثمان آورد محمد بن الحسين ابن ابی الخطاب، از حسن بن

ص: 124


1- . أنعام (6): 159.
2- . کمال الدّین 2: 336 [باب 33، ح 8].

محبوب، از علی بن رئاب، از حضرت ابی عبدالله (امام صادق عليه السلام که درباره فرمودهخدای عز و جل: روزی که بعضی از آیات پروردگارت فرا رسد هیچکس را ایمان نفع نبخشد در صورتیکه از پیش ایمان نیاورده باشد.

فرمود: (آیات) همان امامان هستند، و آیه ای که مورد انتظار است قائم عليه السلام می باشد، پس در آن روز کسانی که پیش از قیام او به وسیله شمشیر ایمان نداشته اند را ایمان سودی نبخشد، هرچند به امامان دیگر از پدران او عليهم السلام ایمان داشته باشد).

عنه، قال: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلویّ السّمرقندیّ رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا محمّد بن جعفر بن مسعود و حیدر بن محمّد بن نعیم السّمرقندیّ رحمه اللّه، جمیعا، عن محمّد بن مسعود العیّاشیّ، قال: حدّثنی علیّ بن محمّد بن شجاع، عن محمّد بن عیسی، عن یونس بن عبد الرّحمان، عن علیّ بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، قال: قال جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً:

«یعنی خروج القائم علیه السّلام المنتظر منّا.»

ثمّ قال: «یا أبا بصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره! [أولئک أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.» (1)

و از اوست که گفت: حدیثمان داد مظفربن جعفر بن المظفر علوی سمرقندی رضی الله عنه گوید: حدیثمان آورد محمد بن جعفربن مسعود و حیدر بن محمد بن نعيم سمرقندی رحمه الله هر دو از محمد بن مسعود عیاشی، گفت: حدیثم آورد على بن محمد بن شجاع از محمد بن عیسی، از یونس بن عبدالرحمن، از علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر، گوید: حضرت جعفر بن محمد صادق عليه السلام درباره فرموده

ص: 125


1- . همان: 357 [باب 33، ح 54]. البتّه در زمان غیبت لازم است در انجام وظایف شرعی و

خدای عز و جل: وروزی که بعضی از آیات پروردگارت فرا رسد هیچکس را ایمان نفع نبخشد در صورتیکه از پیش ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده باشد ، فرمود: یعنی خروج حضرت قائم علیه السلام آن انتظار کشیده شده از ما. سپس فرمود: ای ابوبصير! خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبت او منتظر ظهورش باشند، و در زمان ظهورش او را اطاعت نمایند، [آنان ] اولیای خدایند که هیچ ترسی بر ایشان نیست و نه اندوهگین شوند».

ص: 126

16- سوره اعراف

[المص]

العیّاشیّ، بإسناده عن خثیمة: عن أبی لبید المخزومیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام:

«یا أبا لبید، إنّه یملک من ولد العبّاس اثنا عشر یقتل بعد الثّامن منهم أربعة، فتصیب أحدهم الذّبحة فتذبحه فئة قصیرة أعمارهم، قلیلة مدّتهم، خبیثة سیرتهم:

منهم الفویسق الملقّب بالهادی و النّاطق و الغاوی.

یا أبا لبید! إنّ فی حروف [القرآن المقطّعة لعلما جمّا، إنّ اللّه تبارک و تعالی أنزل: الم* ذلِکَ الْکِتابُ(1) فقام محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم حتّی ظهر نوره و ثبتت(2) کلمته و ولد یوم ولد و قد مضی من الألف السّابع ماءة سنة و ثلاث سنین.»

ثمّ قال: «و تبیانه فی کتاب اللّه فی الحروف المقطّعة إذا عدّدتها من غیر تکرار، و لیس من حروف مقطّعة(3) حرف ینقضی [ال] أیّام إلّا و قائم من بنی هاشم عند انقضائه.»

ثمّ [قال : «الألف واحد و اللّام ثلاثون، و المیم أربعون و الصّاد تسعون، فذلک ماءة و إحدی و ستّون، ثمّ کان بدؤ خروج الحسین بن علیّ علیهما السّلام الم*

اللَّهُ (4). [ظاهرا مراد از زمان پیدایی حضرت ابو البشر آدم علیه السّلام بر روی زمین است.](5) فلمّا بلغت مدّته قام قائم ولد العبّاس عند المص و یقوم قائمنا عند انقضائها بالرّاء، فافهم ذلک وعه و اکتمه.»(6) .

ص: 127


1- (2). بقره (2): 2- 3.
2- (3). [در متن: ثبت.]
3- (4). [در متن: حروف المقطّعة.]
4- . آل عمران
5- : 2.
6- . تفسیر العیّاشی 2: 3 [اعراف، ح 3]. این حدیث مورد بحث و بررسی و توجیه و بیان علما و محقّقان قرار گرفته است که ذکر آن ها مایه ی ملال است و آن را از معضلات اخبار و اسرار پنهان شمرده اند. به کتاب بحار الأنوار علّامه ی مجلسی و پاورقی تفسیر العیّاشی و جلد دوم مکیال المکارم مراجعه شود. باید دانست در احادیث بسیاری وقت گذاری برای ظهور به شدّت نهی شده است و نمی توان به امثال روایت فوق- که از لحاظ سند هم ضعیف است- اعتماد کرد. (مترجم)

عیاشی بسند خود از خثيمة از ابولبيد مخزومی آورده که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمودند:

ای ابولبيد همانا از فرزندان عباس دوازده تن زمامدار می شوند که پس از هشتمین تن آنها چهار تن کشته خواهند شد، پس یکی از ایشان را سر می برند گروهی

که عمرشان کوتاه مدت زمامداریشان اندک؛ و شیوه شان پلید می باشد، از جمله آنها: آن فاستکی است که ملقب به هادی است، و ناطق و غاوی.

ای ابولبید، همانا در حروف مقطعه [قرآن ] علم بسیاری هست، همانا خدای تبارک و تعالی نازل فرموده: 4 الم و ذلك الكتاب 4 پس حضرت محمد صلی الله عليه وآله وسلم بپا خاست تا اینکه نورش آشکار و سخنش در دلها نشست، و روز ولادتش صد و سه سال از هزاره هفتم گذشته بود.

سپس فرمود: و نشانه این در کتاب خداوند در حروف مقطعه است هرگاه آنها را بدون تکرار شماره کنی، و هیچیک از حروف مقطعه نیست مگر اینکه چون مدتش بگذرد یکی از فرزندان هاشم پس از گذشت آن بپا خواهد خاست.

سپس فرمود: آلف یکی، و لام سی، و میم چهل، و صاد نود، و آن صد و شصت و یک می شود، آنگاه آغاز خروج حسین بن علی علیه السلام : والمه الله بود، و چون مدتش به آخر رسید قائم از فرزندن عباس هنگام:والمص قیام کند، و قائم ما هنگام منقضی شدن آن در «الر» بپا خواهد خاست، پس این را بفهم و خوب تدبر و حفظ کن، و آن را از نااهل ] مخفی بدار »

ص: 128

17- سوره اعراف 54

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ؟ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ ... (1)

آیا [ کافران که منکر آیات خداوند و نتایج اعمالشان هستند چه انتظار کشند؟ منتظر رسیدن تأویل آیات و تحقق یافتن روز موعودند؟ روزی که تأویل آیات فرا رسد.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام (2): قال:

«فهو من الآیات الّتی تأویلها بعد تنزیلها.» قال: «ذلک فی القائم علیه السّلام، و یوم القیامة یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ أی ترکوه-: قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ، فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا؟» قال: «هذا یوم القیامة. ... أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ؟ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ أی بطل عنهم ما کانُوا

یَفْتَرُونَ » (3)

علی بن ابراهیم در تفسير خود که منسوب به امام صادق عليه السلام است آورده که فرمود: این از آیاتی است که تأویل آنها بعد از تنزیلشان می باشد، (گوید) فرمود: آن در دوران حضرت قائم عليه السلام است، و روز قیامت و آنانکه از پیش آن را فراموش کرده اند یعنی: ترک گفته اند: {[گویند همانا رسولان پروردگارمان حق را برایمان بیان داشتند ای کاش مخالفت نمی کردیم ] آیا امروز شفيعانی داریم که به شفاعت ما برخیزند؟ } گوید: فرمود: این روز قیامت است: { [آنان گویند با ای کاش بار دیگر به دنیا بازمی گشتیم که غیر از اعمال زشتی که می کردیم أعمال خوبی انجام دهیم، به راستی که کافران خود را زیان کرده اند، و از ایشان گم شد یعنی باطل شد و آنچه را که در دنیا افترا می زدند )).

ص: 129


1- . اعراف (7): 54. دنباله ی آیه- که ترجمه ی آن بین پرانتز ضمن حدیث آمده- چنین است: یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ: قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ، فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ؟ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ
2- . [بخش اصلی تفسیر شیخ ابو الحسن علیّ بن ابراهیم بن ابی اسحاق هاشم قمی، روایاتی است که این محدّث والامقام و ثقه ی جلیل القدر- که در زمان حیات امام عسکری علیه السّلام می زیست و تا سال 307 زنده بود و ثقة الاسلام کلینی با یک واسطه از او و شیخ صدوق بی واسطه از فرزندش حدیث روایت می کند- با واسطه های اندک سندی، از امام ششم حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر آیات قرآن کریم گرد آورده و تنظیم کرده است. شاگردش ابو الفضل عبّاس بن محمّد بن قاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر علیه السّلام (نواده ی حضرت امام زاده حمزه ی مدفون در شهرری) روایاتی از امام باقر علیه السّلام نیز به مناسبت افزوده است (رک. مقدّمه ی تفسیر قمی).]
3- . تفسیر قمی 1: 238.

18- سوره اعراف 129

قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ: اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا، إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ، یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. (1)

موسی به قوم خود گفت از خداوند یاری بخواهید و صبر کنید بدرستی که زمین از آن خداوند است او به هرکس از بندگانش که خواهد آن را واگذارد و سرانجام کار مخصوص اهل تقوی است .

محمّد بن یعقوب، بإسناده: عن أحمد بن محمّد [بن عیسی ، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن أبی خالد الکابلیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«وجدنا فی کتاب علیّ صلوات اللّه علیه: إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ أنا و أهل بیتی الّذین أورثنا [اللّه الأرض، و نحن المتّقون، و الأرض کلّها لنا، فمن أحیی أرضا من المسلمین فلیعمّرها، و لیؤدّ خراجها إلی الإمام من أهل بیتی، و له ما أکل منها.

[فإن ترکها أو أخربها، و أخذها رجل من المسلمین من بعده، فعمّرها و أحیاها، فهو أحقّ بها من الّذی ترکها، یؤدّی خراجها إلی الإمام من أهل بیتی، و له ما یأکل منها] حتّی یظهر القائم علیه السّلام من أهل بیتی بالسّیف فیحویها و یمنعها و یخرجهم منها (2) کما حواها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و منعها، إلّا ما کان فی أیدی شیعتنا،

یقاطعهم علی ما فی أیدیهم، و یترک الأرض فی أیدیهم.» .

ص: 130


1- . اعراف (7): 129.
2- . [در متن: یمنعها منهم و یخرجهم.]

محمد بن يعقوب بسند خود از احمد بن محمد بن عیسی ]، از ابن محبوب، از هشام بن سالم، از ابوخالد کابلی، از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام آورده که فرمود:

در کتاب حضرت علی صلوات الله عليه یافتیم [فرمود : بدرستی که زمین از آن خداوند است او بهرکس از بندگانش که خواهد آن را واگذارد و سرانجام کار مخصوص اهل تقوی است و من و خاندانم هستیم آنانکه خداوند زمین را به ما واگذارده، و مائيم متقیان، و زمین همه اش برای ما است، پس هر که از مسلمانان زمینی را إحياء نمود باید که آن را معمور بدارد، و خراج آن را به امام از اهل بیت من بپردازد، و هر چه از آن برداشت نماید برای او خواهد بود، پس چنانچه آن را رها سازد یا خراب کند، و مردی از مسلمانان پس از [اعراض او آن را بگیرد و معمور بدارد و احیا سازد، نسبت به آن زمین شایسته تر از کسی که آن را ترک گفته خواهد بود، خراجش را به امام از خاندان من بپردازد و آنچه از آن بدست می آورد از آن او خواهد بود تا آنگاه که قائم از خاندانم عليه السلام با شمشیر بپا خیزد پس آن زمینها را تصرف نماید و از متصرفین جلوگیری کند، و آنها را از آن زمینها اخراج نماید، همچنانکه رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم زمینها را تصرف فرمود و از متصرفين جلوگیری کرد مگر زمینهایی که در اختیار شیعیان ما باشد که حضرت قائم علیه السلام) با خود ایشان قرارداد بندد، و زمین را در دستشان باقی گذارد».

و رواه العیّاشیّ فی تفسیره، بإسناده، عن أبی خالد الکابلیّ عن أبی جعفر علیه السّلام. (1)

عیاشی نیز این را در تفسیر خود از ابوخالد کابلی از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت کرده است».

ص: 131


1- . تفسیر العیّاشی 2: 25 [اعراف، ح 66].

19- سوره اعراف 158

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ، فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1)

آنانکه پیروی کنند از رسول و پیامبر امی حضرت محمد صلی الله عليه وآله وسلم ) که در تورات و انجیلی که نزد آنانست [نام و اوصافش را ] نگاشته یابند [که آن رسول ) آنها را امر به معروف و نهی از منکر خواهد کرد و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال و پلیدیها را حرام می گرداند و بار سنگین و غل و زنجیرهائی که بر گردنشان بود از آنها برگیرد. پس کسانیکه به او ایمان آوردند و او را گرامی داشته و یاری نموده و از آن نوری که همراه وی نازل گشت پیروی کردند آنان همان رستگارانند .

محمّد بن یعقوب: عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر، عن حمّاد بن عثمان، عن أبی عبیدة الحذّاء، قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن الاستطاعة و قول النّاس.

قال- و تلا هذه الآیة: وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ، إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ (2)-: «یا أبا عبیدة، النّاس مختلفون فی إصابة القول و کلّهم هالک.»

قال: قلت: قوله: إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ قال علیه السّلام: «هم شیعتنا و لرحمته خلقهم و هو قوله: وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ یقول [عزّ و جلّ : لطاعة

ص: 132


1- . اعراف (7): 158.
2- . هود (11): 119- 120.

الإمام. الرّحمة الّتی یقول: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ) (1) یقول: علم الإمام. و وسع علمه- الّذی هو من علمه- کُلَّ شَیْ ءٍ، هو شیعتنا.»

ثمّ قال: «فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ یعنی ولایة غیر الإمام و طاعته.» ثمّ قال: «یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یعنی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و الوصیّ، و القائم علیه السّلام یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ إذا قام- وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ و المنکر من أنکر فضل الإمام و جحده، وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ أخذ العلم من أهله، وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ و الخبائث قول من خالف، وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ و هی الذّنوب الّتی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الإمام، وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ و الأغلال ما کانوا یقولون ممّا لم یکونوا أمروا به من ترک فضل الإمام. فلمّا عرفوا فضل الإمام وضع عنهم إصرهم و الإصر: الذّنب و هی الآصار.

ثمّ نسبهم فقال: فَالَّذِینَ (2) آمَنُوا بِهِ یعنی بالإمام: وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ یعنی الّذین اجتنبوا الجبت و الطّاغوت أن یعبدوها، و الجبت و الطّاغوت فلان و فلان، و العبادة طاعة النّاس لهم..]

ثمّ قال: وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ (مِنْ قَبْلِ ...) (3).

ثمّ جزاهم فقال: لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ (4) و الإمام یبشّرهم بقیام القائم علیه السّلام و بظهوره و بقتل أعدائهم و بالنّجاة فی الآخرة و الورود علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم و الصّادقین علی الحوض.» (5)

محمد بن يعقوب از عده ای از اصحابمان، از احمد بن محمد بن ابی نصر، از حماد بن عثمان، از ابوعبيده حذاء آورده که گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام درباره استطاعت و سخنان مردم پرسیدم، آن حضرت عليه السلام در حالیکه این

ص: 133


1- . اعراف (7): 157.
2- . [در مأخذ: الّذین.]
3- . زمر (39): 55.
4- . یونس (10): 65.
5- . کافی 1: 429 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 83]. حدیث بدین صورت آمده است. نیمه ی نخست این آیه در قرآن چنین است: وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری ... زمر (39): 18.

آیه را تلاوت کرد: مردم همواره از لحاظ عقیده مختلف خواهند بود مگر آن را که پروردگار تو رحم فرماید و به راه حق هدایت کند و برای همین آنان را آفرید؟ فرمود: ای ابوعبیده؛ مردم در رسیدن به قول (حق ] در اختلافند و همگی در معرض هلاکتند.

راوی گوید: عرضه داشتم: فرمودهخداوند مگر آن را که پروردگار تو رحم فرماید و آن حضرت عليه السلام فرمود: آنان شیعیان مایند، و برای رحمت [خاص خود ایشان را آفریده، و همین است که فرموده: * و برای همین آنان را آفرید خدای (عرو جل ] می فرماید: برای اطاعت امام آن رحمتی که فرموده: * و رحمت من همه چیز را فراگرفته و منظور خداوند علم امام است که از علم خداوند سرچشمه گرفته، و همه چیز را فرا گرفته، ایشان شیعیان مایند.

سپس [امام باقر عليه السلام) فرمود: * [آن رحمت را برای کسانی که پرهیز می کنند خواهم نوشت ؛ یعنی از ولایت و اطاعت غیر از امام پرهیز می کنند، سپس فرمود: او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند به منظور از «او» پیغمبر صلی الله عليه وآله وسلم، و وصی، و قائم عليهما السلام می باشد، و آنانرا به معروف امر می کند و هرگاه بپا خیزد، و از منکر ایشان را باز می دارد و منکر کسی است که برتری و فضیلت امام را انکار نماید و رد کند، و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال می نماید ؟ [یعنی : گرفتن علم از اهل آن، [و پلیدیها را بر آنان حرام می دارد ] [پلیدیها] گفتار مخالفین است، و و بار سنگین را از گردنشان برگیرد و آن گناهانی است که پیش از شناختن فضيلت امام عليه السلام در آنها بودند و غل و زنجیرهایی که بر آنها بود و لها همان حرفهایی است که بر زبان می راندند در ترک فضیلت امام، در صورتیکه به آنها امر نشده بودند، پس چون فضل امام را شناختند بارشان را از دوششان کنار گذاشت، و «اصر» همان گناه است، و گناهان بارهای سنگینند.

آنگاه خداوند آنان را معرفی کرد و فرمود: { آنان که به او ایمان آوردند ؛ یعنی به امام و او را گرامی داشته و یاری نموده و از آن نوری که همراه وی نازل گشت پیروی کردند آنان همان رستگارانند یعنی کسانی که دوری گزیدند از عبادت جبت و طاغوت. و منظور از جبت و طاغوت فلان و فلان است، و عبادت: همان اطاعت مردم از ایشان می باشد، سپس فرمود: او به درگاه خداوند توبه و إنا به کنید و تسلیم امر او شوید (پیش از آنکه..، سپس ایشان را پاداش داده و فرماید: * برای آنان مژدگانی و بشارت در زندگی دنیا و آخرت خواهد بود ، و امام آنان را به قیام حضرت قائم عليه السلام و ظهور او، و کشته شدن دشمنانشان، و نجات در آخرت و وارد شدن بر حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم و امامان راستین علیهم السلام کنار حوض کوثر ] بشارت می دهد .

ص: 134

20- سوره اعراف 160

وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (1)

و جماعتی از قوم موسی به دین حق هدایت می کنند و به آن بازمی گردند.

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، فی کتابه، قال: حدّثنی أبو عبد اللّه الحسین بن عبد اللّه الحرمیّ، قال: [حدّثنا أبو محمّد هارون بن موسی، قال: حدّثنا أبو علیّ محمّد بن همّام ، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالک، قال: حدّثنا إسحاق بن محمّد الصّیرفیّ، عن إسحاق (2) بن إبراهیم الغزالیّ، قال: حدّثنی عمران الزّعفرانیّ، عن المفضّل بن عمر، قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: «إذا ظهر القائم علیه السّلام من ظهر هذا البیت بعث اللّه معه سبعة و عشرین رجلا، منهم أربعة عشر رجلا من قوم موسی، و هم الّذین قال [اللّه تعالی : وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ و أصحاب الکهف سبعة، و المقداد، و جابر الأنصاریّ، و مؤمن [آل فرعون، و یوشع بن نون وصیّ موسی.» (3)

« ابوجعفر محمد بن جریر طبری در کتاب خود گوید: برای من حديث گفت ابوعبدالله حسين بن عبدالله خرقی، گفت: {حديثمان داد ابومحمد هارون بن موسی، گفت: حدیثم داد ابوعلی محمد بن همام، گفت: حدیثمان آورد جعفر بن محمد بن مالک، گفت: حديثمان آورد اسحاق بن محمد صیرفی، از اسحاق [محمد بن ابراهيم غزالی، گفت: عمران زعفرانی برایم از مفضل بن عمر حديث آورد که گفت:

ص: 135


1- . اعراف (7): 160.
2- . در مأخذ: محمّد.
3- . دلائل الإمامة: [463- 464 (ح 444)]. چنان که می بینیم، مجموع افراد 25 تن می شود و شاید هنگام چاپ از قلم افتاده باشد و در دو روایت بعدی تعداد کامل به دست می آید. [در نسخه ی تصحیح و تحقیق شده ی دلائل الإمامة، به جای سبعة، ثمانیة آمده است که باز هم مطابق نیست.]

حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه قائم عليه السلام از پشت این بيت (= خانه کعبه) ظاهر شود، خداوند با او بیست و هفت مرد خواهد برانگیخت، از آنها چهارده تن از قوم موسی هستند، و ایشانند که خدای تعالی ] فرموده: و و جماعتی از قوم موسی به [دین ] حق هدایت می کنند و به آن باز می گردند و اصحاب کهف هفت تن، و مقداد، و جابر انصاری، و مؤمن آل فرعون، و يوشع بن نون وصی موسی »

« إبن الفارسي : في روضة الواعظين: قال الصادق عليه السلام: يخرج [ل] قائم علیه السلام من ظهر الكعبة سبعة وعشرون رجلا، (خمسة عشر من قوم موسى الذين كانوا يهدون بالحق وبه يعدلون، وسبقه من أضحاب الكهفي، و يوشع بن نون، ولمان، و أبو دجانة الأنصاري، و المقداد [ الأشود)، ومايك ألأشتر، گووت بين يديه أنصارا وحكامة».

ابن الفارسی در روضة الواعظين آورده: امام صادق عليه السلام فرمود: برای لیاری حضرت قائم عليه السلام از پشت کعبه بیست و هفت مرد بیرون می آیند، (پانزده تن از قوم موسی آنانکه به حق هدایت می کرده و به آن باز می گشتند، و هفت نفر از اصحاب کهف، ویوشع بن نون، وسلمان، و ابودجانه انصاری، و مقداد بن الأسود ، و مالک اشتر، پس در پیشگاه آن حضرت باران و حاکمانی خواهند بود».

ابن الفارسیّ، فی روضة الواعظین: قال الصّادق علیه السّلام:

و الّذی رواه العیّاشیّ، فی تفسیره: بإسناده عن المفضّل بن عمر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إذا قام قائم آل محمّد علیه السّلام استخرج من ظهر الکعبة سبعة و عشرین رجلا، خمسة عشر من قوم موسی الّذین یقضون بالحقّ و به یعدلون، و سبعة من أصحاب الکهف، و یوشع وصیّ موسی، و مؤمن آل فرعون، و سلمان الفارسیّ، و أبا دجانة الأنصاریّ، و مالک الأشتر.».

ص: 136

و عیاشی در تفسیر خود آن را بسند خود از مفضل بن عمر از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت آورده که فرمودند:

هرگاه قائم آل محمد عليه السلام بپا خیزد از پشت کعبه بیست و هفت مرد را بیرون می آورد، پانزده تن از قوم موسی آنانکه به حق قضاوت نموده و به آن بازمی گردند، و هفت تن از اصحاب کهف، و يوشع وصی حضرت موسی، و مؤمن آل فرعون، و سلمان فارسی ، و ابودجانة انصاری، و مالک اشتر».

ص: 137

21- سوره انفال 40

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ (1)

و با آنان [کافران و معاندان نبرد کنید تا اینکه هیچ فتنه و فسادی بر جای نماند و تمام دین از آن خدا شود.

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن إبراهیم: عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذینة، عن محمّد بن مسلم، قال: قلت لأبی جعفر علیه السّلام: قول اللّه عزّ ذکره (2):

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ

فقال: «لم یجئ تأویل هذه الآیة بعد، إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم رخّص لهم لحاجته و حاجة أصحابه فلو قد جاء تأویلها لم یقبل منهم، و لکنّهم یقتلون حتّی یوحّدوا اللّه (3) عزّ و جلّ، و حتّی لا یکون شرک.» (4)

محمد بن یعقوب: از علی بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از عمربن أذينه، از محمد بن مسلم روایت نموده که گفت: به حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام عرضه داشتم: (معنى قول خداوند عز ذکره چیست که فرماید: و با آنان [ کافران و معاندان نبرد کنید تا اینکه هیچ فتنه و فسادی بر جای نماند و تمام دین از آن خدا شود .

فرمود: تأویل این آیه هنوز نیامده، همانا رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم به خاطرکار خودش و حاجت اصحابش بر ایشان رخصت داد، پس اگر تأویل این آیه فرارسد (هیچ عذری در ایمان نیاوردن از آنان پذیرفته نیست، بلکه کشته خواهند شد تا به یگانگی خدای عز و جل بگروند، و تا آنجا که هیچ شرکی نباشد».

العیّاشیّ، بإسناده: عن زرارة، قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«سئل أبی (5) عن قول اللّه: وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ

ص: 138


1- . انفال (8): 40.
2- . [در مأخذ: عزّ و جلّ.]
3- . در متن: حتّی یوحّد اللّه.
4- . روضه ی کافی: 201 [ح 243].
5- . در متن: قال أبو جعفر علیه السّلام: «سئل [أبی؟] ...

کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً* حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ (1).

فقال: [إنّه لم یجئ تأویل الآیة، هذه و لو قد قام قائمنا علیه السّلام بعد سیری من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة، و لیبلغنّ دین محمّد ما بلغ اللّیل حتّی لا یکون شرک علی ظهر الأرض کما قال اللّه.» (2)

عیاشی بسند خود از ژراره روایت کرده که گفت: امام ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: از پدرم راجع به فرمودهخدای تعالی: * با مشرکان همه متفقأ قتال و نبرد کنید همچنانکه آنان همگی با شما به جنگ می پردازند و تا آنجا که هیچگونه فتنه و فسادی نماند و همه آیین خداپرستی پیشه کنند و سؤال شد.

فرمود: [همانا] تأویل این آیه نیامده، و چنانچه قائم ما عليه السلام بپا خیزد، آنهنگام کسی که دورانش را درک کند آنچه از تأویل این آیه می شود را خواهد دید، و همانا دین حضرت محمد صلی الله عليه وآله به هرکجا که شبی هست خواهد رسید، تا آنجا که همانطور که خداوند فرمود هیچ شرکی بر پشت زمین بر جای نخواهد ماند».

الطّبرسیّ، فی مجمع البیان: قال روی زرارة و غیره عن أبی عبد اللّه علیه السّلام [أنّه قال: «لم یجئ تأویل هذه الآیة و لو قد قام قائمنا بعد سیری من یدرک [ه ما یکون من تأویل هذه الآیة، و لیبلغنّ دین محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم ما بلغ اللّیل حتّی لا یکون شرک (3) علی ظهر الأرض.» .

ص: 139


1- . [ترکیبی است از دو آیه؛ بخش نخست توبه (9): 36 و بخش دوم آیه ی موردنظر سوره ی انفال.]
2- . تفسیر العیّاشی 2: 56 [انفال، ح 48].
3- . در مأخذ: مشرک.

و شیخ طبرسی در مجمع البيان گوید: زراره و غیر او روایت کرده اند که حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام فرمود: هنوز تأویل این آیه نیامده، و چنانچه قائم ما بپا خیزد هرکس آن زمان را درک کند آنچه از تأویل این آیه انجام می شود را خواهد دید، همانا دین حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم تا هر کجا که شب رسیده خواهد رسید تا آنجا که هیچ مشرکی بر روی زمین نخواهد ماند »

العیّاشیّ، بإسناده: عن عبد الأعلی الحلبیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام:

«یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض [هذه الشّعاب»- ثمّ أو مأ بیده إلی ناحیة ذی طوی- «... حتّی إذا کان قبل خروجه بلیلتین انتهی المولی الّذی یکون بین یدیه حتّی یلقی بعض أصحابه فیقول: کم أنتم هاهنا؟ فیقولون: نحو من أربعین رجلا، فیقول: کیف أنتم لو قد رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: و اللّه لو یأوی د.

بنا الجبال لأویناها معه.

ثمّ یأتیهم من القابل (1) فیقول [لهم : أشیروا إلی ذوی شأنکم (2) و أخیارکم عشرة (3)، فیشیرون له [إلیهم ، فینطلق بهم حتّی یأتوا (4) صاحبهم، و یعدهم إلی اللّیلة الّتی تلیها.»

ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام: « [و اللّه لکأنّی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر، ثمّ ینشد اللّه حقّه، ثمّ یقول: یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی اللّه فأنا أولی [النّاس باللّه، و من یحاجّنی فی آدم، فأنا أولی [النّاس بآدم علیه السّلام، یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی نوح، فأنا أولی بنوح علیه السّلام، یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی إبراهیم، فأنا أولی بإبراهیم علیه السّلام، یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی موسی، فأنا أولی النّاس بموسی علیه السّلام، یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی عیسی، فأنا أولی النّاس بعیسی علیه السّلام، یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی محمّد، فأنا أولی النّاس بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی کتاب اللّه، فأنا أولی النّاس بکتاب اللّه.

ثمّ ینتهی إلی المقام فیصلّی عنده رکعتین ثمّ ینشد اللّه حقّه.»

قال أبو جعفر علیه السّلام: «هو- و اللّه- المضطرّ فی کتاب اللّه، و هو

ص: 140


1- . در مأخذ: القابلة.
2- . در مأخذ: أسنانکم.
3- . در مأخذ: عشیرة.
4- . [در متن و مأخذ: یأتون.]

قول اللّه: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ و جبرئیل علی المیزاب فی صورة طائر أبیض، فیکون أوّل خلق اللّه یبایعه جبرئیل، و یبایعه الثّلاث مائة و البضعة عشر رجلا.»

قال: قال أبو جعفر علیه السّلام: «فمن ابتلی فی المسیر وافاه فی تلک السّاعة، و من لم یبتل بالمسیر فقد عن فراشه.».]

ثمّ قال: «هو- و اللّه- قول علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:" المفقودون عن فرشهم"، و هو قول اللّه: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً أصحاب القائم علیه السّلام الثّلاث ماءة و بضعة عشر رجلا.»

قال: «هم- و اللّه- الأمّة المعدودة الّتی قال اللّه فی کتابه: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ- قال:- یجمعون فی ساعة واحدة، قزع کقزع الخریف، فیصبح بمکّة فیدعو النّاس إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فیجیبه نفر یسیر، و یستعمل علی مکّة ثمّ یسیر، فیبلغه أنّه قد قتل عامله فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة لا یزید علی ذلک شیئا.» یعنی السّبی.

«ثمّ ینطلق [ف] یدعو النّاس إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه [علیه و آله السّلام و الولایة لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام، و البراءة من عدوّه، و لا یسمّی أحدا حتّی ینتهی إلی البیداء، فیخرج إلیه جیش السّفیانیّ، فیأمر اللّه الأرض فتأخذهم (1) من تحت أقدامهم، و هو قول اللّه: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ یعنی بقائم آل محمّد وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ یعنی بقائم آل محمّد علیه السّلام ... إلی آخر السّورة. فلا (2) یبقی منهم إلّا رجلان یقال لهما: وتر و وتیر من مراد، وجوههما فی أقفیتهما یمشیان القهقری، یخبران النّاس بما فعل (3) بأصحابهما.

ثمّ یدخل المدینة فتغیب عنهم عند ذلک قریش، و هو قول علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:" و اللّه لودّت قریش أی [أنّ؟] عندها (4) موقفا واحدا جزر جزور بکلّ ما ملکت و کلّ ما طلعت علیه الشّمس أو غربت."

ثمّ یحدث حدثا، فإذا هو فعل ذلک قالت قریش: اخرجوا بنا إلی هذه الطّاغیة، فو اللّه [أن] لو کان

ص: 141


1- . [در مأخذ: فیأخذهم.]
2- . [در مأخذ: و لا.]
3- . [در متن: قفل.]
4- . در متن: لوددت أنّ عندنا.

محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم (1) ما فعل و لو کان علویّا ما فعل، و لو کان فاطمیّا ما فعل، فیمنحه اللّه أکتافهم فیقتل المقاتلة و یسبی الذّرّیّة.

ثمّ ینطلق حتّی ینزل الشّقرة فیبلغه أنّهم قد (2) قتلوا عامله، فیرجع إلیهم فیقتلهم مقتلة لیس قتل الحرّة إلیها بشی ء، ثمّ ینطلق یدعو النّاس إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه و الولایة لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام و البراءة من عدوّه، حتّی إذا بلغ الثّعلبیّة قام إلیه رجل من صلب أبیه- و هو من أشدّ النّاس ببدنه و أشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الأمر- فیقول: یا هذا! ما تصنع؟ فو اللّه إنّک لتجفل النّاس إجفال النّعم! أفبعهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أم بماذا؟! فیقول المولی الّذی ولی البیعة: و اللّه، لتسکتنّ أو لأضربنّ الّذی فیه عیناک، فیقول له القائم علیه السّلام:" اسکت یا فلان؛ إی و اللّه، إنّ معی عهدا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، هات لی- یا فلان- العیبة و الطّبقة و (3) الزّنفلیجة." فیأتیه بها فیقریه العهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فیقول: جعلنی اللّه فداک! أعطنی رأسک أقبّله، فیعطیه رأسه فیقبّله بین عینیه، ثمّ یقول: جعلنی اللّه فداک! جدّد لنا بیعة، فیجدّد لهم بیعته.»

قال أبو جعفر علیه السّلام: «لکأنّی أنظر إلیهم مصعدین من نجف الکوفة ثلاث ماءة و بضعة عشر رجلا، کأنّ قلوبهم زبر الحدید، جبرئیل عن یمینه، و میکائیل عن یساره، یسیر الرّعب أمامه شهرا و خلفه شهرا، أمدّه اللّه بخمسة آلاف من الملائکة مسوّمین حتّی إذا صعد النّجف قال لأصحابه:" تعبّدوا لیلتکم هذه." فیبیتون بین راکع و ساجد یتضرّعون إلی اللّه، حتّی إذا أصبح قال:" خذوا بنا طریق النّخیلة." و علی الکوفة جند مجنّد.».]

قلت: جند مجنّد؟! قال: «إی و اللّه، حتّی ینتهی إلی مسجد إبراهیم علیه السّلام بالنّخیلة فیصلّی [فیه رکعتین فیخرج إلیهم من کان بالکوفة من مرجئها (4) و غیرهم من جیش السّفیانیّ فیقول لأصحابه:

ص: 142


1- . [در مأخذ: کان محمّدیّا.]
2- . در متن: فیلقاهم حتّی.
3- . [در مأخذ: أو الطیبة أو.]
4- . [در متن: مرجئیها.]

" استطردوا لهم." ثمّ یقول:" کرّوا علیهم."» قال أبو جعفر علیه السّلام:

«و لا یجوز- و اللّه- الخندق منهم مخبر. ثمّ یدخل الکوفة فلا یبقی مؤمن إلّا کان فیها أو حنّ إلیها، و هو قول أمیر المؤمنین [علیّ علیه السّلام، ثمّ یقول لأصحابه:

" سیروا إلی هذا (1) الطّاغیة." فیدعوه إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه [صلّی اللّه علیه و اله و سلم ، فیعطیه السّفیانیّ من البیعة مسلّما (2)، فیقول له کلب- و هم أخواله-: ما هذا؟ ما صنعت؟

و اللّه ما نبایعک علی هذا أبدا، فیقول: ما أصنع؟ فیقولون: استقتله، فیستقتله (3)، ثمّ یقول له القائم علیه السّلام:" خذ حذرک فإنّی (4) أدّیت إلیک و أنا مقاتلک." فیصبح فیقاتلهم (5)، فیمنحه اللّه أکتافهم و یأتی (6) السّفیانیّ أسیرا فینطلق به و یذبحه بیده.

ثمّ یرسل جریدة (7) خیل إلی الرّوم فیستحضرون بقیّة بنی أمیّة، فإذا انتهوا إلی الرّوم قالوا: أخرجوا إلینا أهل ملّتنا عندکم، فیأبون و یقولون: و اللّه لا نفعل، فتقول الجریدة: و اللّه لو أمرنا لقاتلناکم، ثمّ ینطلقون إلی صاحبهم فیعرضون ذلک علیه، فیقول:" انطلقوا فأخرجوا إلیهم أصحابهم، فإنّ هؤلاء قد أتوا بسلطان [عظیم ، و هو قول اللّه: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ* لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ - قال:- یعنی د.

الکنوز الّتی کنتم تکنزون، قالُوا: یا وَیْلَنا! إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ* فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ لا یبقی منهم مخبر.

ثمّ یرجع إلی الکوفة فیبعث الثّلاث مائة و البضعة عشر رجلا إلی الآفاق کلّها، فیمسح بین أکتافهم و علی صدورهم فلا یتعایون فی قضاء، و لا تبقی فی الأرض قریة (8) إلّا نودی فیها شهادة أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و هو قوله: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ و لا یقبل صاحب هذا الأمر الجزیة کما قبلها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و هو قول اللّه: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ »

ص: 143


1- . [در مأخذ: هذه.]
2- . [در مأخذ: سلما.]
3- . [در مأخذ: استقبله، فیستقبله.]
4- . [در مأخذ: فإنّنی.]
5- . در متن: فیقتلهم.
6- . در مأخذ: یأخذ [یؤخذ؟].
7- . در متن: جرید.
8- . در مأخذ: لا تبقی أرض.

قال أبو جعفر علیه السّلام: «یقاتلون- و اللّه- حتّی یوحّد اللّه و لا یشرک به شیئا و حتّی تخرج العجوز الضّعیفة من المشرق ترید المغرب و لا ینهاها أحد، و یخرج اللّه من الأرض بذرها، و ینزل من السّماء قطرها، و یخرج النّاس خراجهم علی رقابهم إلی المهدیّ علیه السّلام، و یوسّع اللّه علی شیعتنا، و لو لا ما ینجّز لهم من السّعادة لبغوا (فتنة). [فبینا] صاحب هذا الأمر قد حکم ببعض الأحکام، و تکلّم ببعض السّنن إذ خرجت [خارجة] من المسجد یریدون الخروج علیه، فیقول لأصحابه:" انطلقوا." فیلحقونهم (1) فی التّمّارین فیأتون بهم أسری لیأمر بهم فیذبحون، و هو آخر خارجة تخرج علی قائم آل محمّد علیه السّلام.» (2)

عیاشی بسند خود از عبدالاعلی حلبی آورده که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: به ناچار صاحب این امر را در یکی از این دره ها غیبتی خواهد بود و با دست خود به سوی ذی طوی اشاره فرمود تا آنگاه که دو شب به خروجش مانده خدمتکار مخصوصش می آید و بعضی از اصحاب آن حضرت را می بیند و می پرسد: شما در اینجا چند نفرید؟ می گویند: حدود چهل مرد، می گوید: اگر صاحب خویش را ببینید چگونه خواهید بود؟ گویند: به خدا سوگند اگر دستور دهد که کوهها را از جای برکنیم خواهیم کند (اگر فرمان دهد به سوی کوهها روی ببریم در خدمت آن حضرت روی خواهیم نمود .

سپس فردای آن شب به نزدشان می آید و می گوید: از بزرگان و نیکان خودتان ده تن را تعیین نمائید، آنها را تعیین می کنند پس او ایشان را با خود می برد تا اینکه به خدمت صاحبشان شرفیاب می شوند، و برای فردای آن شب به ایشان وعده می دهد. و آنگاه حضرت ابوجعفر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند گویا او را می بینم در حالیکه به حجر تکیه داده و خداوند را به حق خودش قسم می دهد، سپس می گوید: ای مردم هرکس درباره خداوند با من محاجه کند بداند که من از همه مردم به خداوند سزاوارترم، و هرکس درباره آدم با من محاجه نماید پس من سزاوارترین مردم به آدم هستم، ای مردم هر آنکه درباره نوح با من بحث دارد [بداند که من از همه به نوح عليه السلام نزدیکترم، ای مردم هرکس درباره ابراهیم با من بحث دارد من از همه به

ص: 144


1- . [در متن: فتلحقوا بهم.]
2- . تفسیر العیّاشی 2: 56- 61 [انفال، ح 49].

ابراهيم عليه السلام نزدیکترم، ای مردم هرکس درباره موسی با من گفتگو دارد، من از تمامی مردم به موسی علیه السلام نزدیکترم، ای مردم هرکس درباره عیسی با من محاجه کند [بداند که من از همه مردم به عیسی علیه السلام نزدیکترم، ای مردم هرکس درباره حضرت محمد با من بحث دارد [بداند که من از همه مردمان به محمد صلی الله عليه وآله وسلم نزدیکترم، ای مردم هرکس درباره کتاب خدا با من بحث دارد پس من از همه مردم به کتاب خدا سزاوارترم.

سپس به مقام تشریف می برد و در آنجا دو رکعت نماز می گذارد آنگاه خداوند را به حق خودش می خواند.

آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: اوست به خدا سوگند همان مضطری که خداوند درباره اش می فرماید: * آیا کیست آنکه به مضطر پاسخ دهد و بدی را از میان بردارد و شما را جانشینان روی زمین قرار دهد و جبرئیل بر ناودان به صورت پرنده سفیدی قرار دارد، پس نخستین خلق خدا که با او بیعت خواهد کرد جبرئیل است، و آن سيصد و سیزده مرد با او بیعت می کنند.

راوی گوید: حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: پس هر آنکه پیش از آن هنگام بیرون از خانه بوده در آن ساعت به آن حضرت خواهد رسید، و هر آنکه دچار سفر نبوده از رختخوابش مفقود می شود. سپس فرمود: این است به خدا سوگند فرموده علی بن ابی طالب عليه السلام: { مفقودشوندگان از روی رختخوابهایشان و این است (معنی) قول خداوند: پس به کارهای نیک سبقت و پیشی گیرید، هرکجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد و اصحاب حضرت قائم (عليه السلام) آن سیصد و ده و چند مرد. فرمود: آنهایند به خدا سوگند آن امت معدوده ای که خداوند در کتابش فرموده: و و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معینی افراد معدودی ) به تعویق اندازیم ؟ فرمود: در یک ساعت جمع خواهند شد همچون قطعه های ابر پاییزی، پس آن جناب در مکه صبح خواهد کرد و مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبرش دعوت می نماید، که افراد کمی دعوتش را اجابت می کنند، و بر مکه کسی را می گمارد سپس از آنجا کوچ می نماید، به او گزارش می رسد که عاملش را به قتل رسانیده اند، پس به سوی آنان بازمی گردد و کشتارکنندگان را می کشد و بر کشتن چیزی نمی افزاید یعنی به اسارت کسی اقدام نمی کند.

و آنگاه رهسپار شده و مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبر صلی الله عليه وآله وسلم و ولایت علی بن ابی طالب عليه السلام و بیزاری از دشمنش دعوت می کند، ولی نام کسی را نمی برد تا اینکه به بیداء برسد، که ارتش سفیانی به مقابله با آن حضرت بیرون

ص: 145

می آیند پس خداوند به زمین آمر می فرماید که آنها را از زیر پاهایشان بگیرد، و این است معنی ] قول خداوند و چنانچه کافران را ببینی هنگامیکه هراسانند پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند و گویند به او ایمان آوردیم ک یعنی به قائم آل محمد عليه السلام ... تا آخر سوره. پس کسی از آنها باقی نمی ماند مگر دو مرد که به آنها و ترو و تیراه گفته می شود از قبیله مراد، صورتهایشان در پشتشان است که به عقب راه می روند، به مردم خبر می دهند که چه بر سر همراهانشان آمد. سپس آن حضرت به مدینه داخل می شود که در آن هنگام قریش از سپاهیان آن جناب گریخته و پنهان می گردند، و این است معنی قول علی بن ابی طالب عليه السلام که فرموده: به خدا سوگند دوست دارم (قریش در آن هنگام دوست دارند و آرزو میکنند که تمام اموال و دارائیهایشان و همه آنچه خورشید بر آن می تابد (= همه دنیا را بدهند و مخفیگاهی بگیرند که بقدر سر بریدن شتر در آن پنهان شوند. سپس آن جناب حادثه ای پدید می آورد، که در این وقت قریش گویند: بیائید تا بر این سرکش خروج نمائیم که بخدا سوگند اگر این از اولاد حضرت محمد صلى الله عليه وآله بود این کار را نمی کرد، و اگر از فرزندان علی علیه السلام هم بود این کار را نمی کرد، و اگر از اولاد حضرت فاطمه عليها السلام بود هم چنین عملی انجام نمی داد، آنگاه با آن بزرگوار می جنگند که خداوند او را بر ایشان پیروز می گرداند که جنگجویانشان را می کشد و ذریه شان را به اسارت در می آورد.

بعد از آنجا بیرون می رود تا اینکه در شقره فرود می آید، در آنجا خبر می رسد که گماشته آن حضرت در مدینه به قتل رسیده [ آنها او را کشته اند پس برمی گردد و آنچنان کشتاری نسبت به آنان می کند که واقعه حره در برابر آن ناچیز می نماید. سپس در حالیکه مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبر او، و ولایت علی بن ابی طالب و بیزاری از دشمنش فرا می خواند، از آنجا بیرون رفته تا به ثعلبيه" می رسد در آنجا مردی از بستگان نزدیک او که از صلب پدرش می باشد و به استثنای صاحب این امر از همه مردمان نیرومندتر و قویدلتر است بپا می خیزد و به آن جناب عرضه می دارد: ای مرد چه می کنی؟ تو داری مردم را فراری می دهی، آیا این کارها با

ص: 146

عهدنامه ای از رسولخدا صلى الله عليه وآله است یا چه؟ پس آن خدمتکاری که متصدی امر بیعت است بر او بانگ می زند که در جایت بنشین وگرنه سر از بدنت جدا می کنم، ولی حضرت قائم عليه السلام به او می فرماید: فلانی ساکت باش، آری به خدا سوگند عهدنامه ای از رسولخدا صلى الله عليه وآله همراه من است، بعد صدا می زند: فلانی آن خورجین یا کیف را بنزدیکم بیاور، پس آن را می آورند و عهدنامه را به نظر آن شخص می رساند، در این موقع آن مرد عرض می کند: خداوند مرا فدای تو گرداند، سر مبارکت را نزدیک بیاور تا بر آن بوسه زنم، پس آن جناب سر مبارک خویش را پیش می آورد و آن مرد پیشانی حضرتش را می بوسد، سپس می گوید: خداوند مرا فدای توسازد، بار دیگر از ما بیعت بگیر، که آن حضرت بیعت خود را تجدید می کند.

حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: گوئی آنان را می نگرم که بر فراز نجف کوفه بالا می آیند، سیصد و ده و چند مرد، انگار دلهایشان پاره های آهن است، جبرئیل از سمت راستش، میکائیل از سمت چپش، و ژعب به مسافت یکماه پیش رو و يكماه پشت سر آن حضرت می باشد، خداوند او را به وسیله پنجهزار فرشته نشاندار مدد می دهد، تا وقتی که به نجف می رسد به اصحابش فرماید: امشب را به عبادت بگذرانید، پس ایشان آن شب را بین رکوع و سجود و تضرع به درگاه خداوند به صبح می آورند، صبحگاهان حضرت دستور می دهد: راه نخيله را پیش گیرید، در حالیکه در کوفه ارتشی مجهز [اطراف کوفه خندقی عمیق هست، راوی پرسید: ارتشی مجهز؟ اخندقی عمیق؟ فرمود: آری به خدا سوگند، پس آن حضرت به سوی نخيله توجه می کند، تا در نخيله به مسجد ابراهيم عليه السلام می رسد، در آن دو رکعت نماز می گذارد، در آن هنگام سپاهیان سفیانی از مرجئها و غیر آنها از کوفه خروج می کنند، که آن حضرت به اصحاب خود فرماید: بر آنها حمله کنید، سپس فرماید: با آنها بجنگید. امام باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند که احدی از آنان از خندق

ص: 147

نمی گذرد که خبر ببرد. و سپس آن حضرت داخل کوفه می شود پس هیچ مؤمنی باقی نمی ماند مگر اینکه در آنجا باشد یا شوق آن را در سر دارد، و این قول اميرالمؤمنين عليه السلام است. سپس به اصحاب خویش فرماید: برای نابودی این طاغوت یعنی سفیانی- بسیج شوید، و او را به کتاب خدا و سنت پیغمبر دعوت می کند، سفیانی ابتدا به تسلیم و صلح قول می دهد، ولی قبیله کلب که دائیهای او هستند به او گویند: این چه کاری بود به خدا قسم که ما به هیچوجه بر این کار با تو بیعت نکنیم، می گوید: چه کار کنیم؟ گویند: با او یعنی امام قائم عليه السلام جنگ کن، پس او برای جنگیدن با آن حضرت می رود، آن جناب او را نصیحت می کند و می فرماید: [از عاقبت کارت] بترس، من آنچه شرط بلاغ بود بتو گفتم، و اینک با تو می جنگم، پس فردای آن روز امام عليه السلام با آنان جنگ می کند، و خداوند عالم او را بر آنان غالب می سازد، و سفیانی اسیر می گردد که آن جناب او را با دست خود سر می برد. بعد از آن قسمتی از سپاهیان سواره خود را به روم می فرستد که بازماندگان از بنی امیه را طلب نمایند، و چون ایشان به روم رسند به اهل آنجا گویند: همکیشان ما را که نزد شمایند بیاورید، ولی آنها از این کار خودداری می ورزند و می گویند: به خدا چنین کاری نمی کنیم، سپاهیان گویند: به خدا اگر مأمور بودیم با شماها می جنگیدیم، آنگاه به نزد صاحبشان بازمی گردند و جریان را به عرض می رسانند، آن حضرت فرماید: بروید با ایشان بجنگید تا بنی امیه را از ایشان بگیرید، پس بزرگ رومیان گوید: بروید بنی امیه را بدست ایشان بسپارید که با قدرت تمام آمده اند، و این است معنی ] قول خداوند: و پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان گشتند، نگریزید و به آنچه از خوشگذرانیها و لذتها و مساکن بوده اید باز گردید ؟ یعنی : گنجینه هایی که انباشته می کردید و در آن هنگام ستمکاران گفتند ای وای بر ما که سخت ظالم و ستمکار بودیم، پس همواره این سخن بر زبانشان بود تا اینکه همچون کشتزار در و شده ای آنان را خاموش کردیم و به کام مرگ فرو بردیم که هیچ خبردهنده ای از آنان باقی نماند. و سپس آن حضرت به کوفه باز می گردد، و آن سيصد و ده و چند نفر را به تمامی جاها می فرستد، پس بین شانه ها و بر روی سینه های ایشان دست می کشد که در هیچ حکمی درمانده و عاجز نمی شوند، و هیچ آبادیی بر پهنه زمین نماند مگر اینکه در آن بانگ شهادت به لا إله الا الله وحده لا شريك له و أن محمدا رسول الله

ص: 148

صلی الله عليه وآله وسلم بلند باشد، و این است معنی قول خداوند: او هر آنکه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه مطیع فرمان خداست و به سوی او بازگردانده خواهند شد و صاحب این امر جزیه را نمی پذیرد آنچنانکه رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم قبول فرمود، و این است که خداوند فرموده و با کافران قتال کنید تا هیچ فتنه ای باقی نماند و آیین همه خداپرستی شود؟ : امام ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند جنگ خواهند کرد تا اینکه توحید خدا برقرار شود و هیچگونه به او شرک نور زند، و تا آنجا که حتی پیرزن ضعيف هم از مشرق به سوی مغرب سفر کند و کسی از او جلوگیری نمی نماید، و خداوند (در آن روزگار تمامی ) بذرهای زمین را می رویاند، و باران آسمان را [بطور کامل ] فرو می ریزد، و مردم خراجشان را بر گردن نهاده و به پیشگاه حضرت مهدی علیه السلام می برند، و خداوند بر شیعیانمان وسعت می دهد بطوریکه چنانچه سعادت و نیکبختی آنان را درنیابد طغيان کنند. پس در همان حال که صاحب این امر بعضی از احکام را صادر فرماید و برخی از سنتها را بازگوید، گروهی از مسجد بیرون می روند و در پی خروج و سرکشی علیه آن حضرت برمی آیند، که آن جناب به اصحاب خود امر فرماید: به مقابله آنان بروند، در تمارین به آنان می رسند، اسیرشان کرده و به خدمت آن حضرت می برند، دستور می دهد آنها را می کشند، و این آخرین گروهی است که بر قائم آل محمد عليه السلام خروج می کند »

ص: 149

22- سوره توبه 34

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (1)

اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین [و تمامی کیشها] آشکار سازد، هرچند که مشرکان این امر را اکراه دارند.

ابن بابویه، قال: حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل رضی اللّه عنه قال:

حدّثنا علیّ بن الحسین السّعد آبادیّ، عن أحمد بن أبی عبد اللّه البرقیّ، عن أبیه، عن [محمّد] بن أبی عمیر، عن علیّ بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ فقال:

«و اللّه ما نزل تأویلها بعد، و لا ینزل تأویلها حتّی یخرج القائم علیه السّلام، فإذا خرج القائم علیه السّلام لم یبق کافر باللّه [العظیم و لا مشرک بالإمامة إلّا کره خروجه، حتّی [أن لو کان کافرا [أو مشرکا] فی بطن صخرة [ل] قالت: یا مؤمن فی بطنی کافر، فاکسرنی و اقتله.» (2)

ابن بابویه گوید: حدیث مان داد محمّد بن موسی بن المتوکّل رضی اللّه عنه گوید:

حدیث مان داد علیّ بن الحسین سعد آبادی، از احمد بن ابی عبد اللّه برقی، از پدرش، از محمّد بن ابی عمیر، از علیّ بن ابی حمزه، از ابو بصیر که گفت:

حضرت ابو عبد اللّه امام صادق علیه السّلام درباره ی فرموده ی خدای- عزّ و جلّ-:

ص: 150


1- . توبه (9): 34.
2- . کمال الدّین 2: 670 [باب 58، ح 16].

و اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین [و تمامی کیشها } آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند ؟ فرمود: به خدا سوگند تأويل آن هنوز نازل نشده، و تأويل آن نازل نخواهد شد تا اینکه قائم عليه السلام خروج نماید، پس چون قائم عليه السلام خروج کند هيچ كافر به خدای عظیم، و هیچ مشرک به امامت باقی نماند مگر اینکه خروج او را اکراه دارد، تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی مخفی باشد، آن سنگ به زبان آمده و خواهد گفت: ای مؤمن در شکم من کافری هست، مرا بشکن و او را به قتل رسان». .

العیّاشیّ، بإسناده: عن سماعة، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ قال:

«إذا خرج القائم علیه السّلام لم یبق مشرک باللّه العظیم و لا کافر إلّا کره خروجه.» (1)

عیاشی: به سند خود از سماعه از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام آورده که در باره ]: { اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد او را بر همه دین او تمامی کیشها آشکار سازد، هرچند که مشرکان این امر را اکراه دارند و فرمود: هرگاه حضرت قائم عليه السلام بپا خیزد هیچ مشرک به خداوند با عظمت، و هیچ كافری باقی نماند مگر اینکه خروج او را اکراه دارد »

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا أحمد بن هوذة، عن إسحاق بن إبراهیم، عن عبد اللّه بن حمّاد، عن أبی بصیر، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

فقال: «و اللّه ما نزل تأویلها بعد.»].

قلت: جعلت فداک! و متی ینزل تأویلها؟

قال: «حتّی یقوم القائم علیه السّلام إن شاء اللّه تعالی، فإذا خرج القائم

ص: 151


1- . تفسیر العیّاشی 2: 87 [برائت، ح 52].

علیه السّلام لم یبق کافر أو (1) مشرک إلّا کره خروجه، حتّی لو أنّ کافرا أو مشرکا فی بطن صخرة لقالت الصّخرة: یا مؤمن فی بطنی کافر أو مشرک، فاقتله، فیجیئه فیقتله.» (2)

محمد بن العباس گوید: حدیثمان داد احمد بن هوذه از اسحاق بن ابراهيم، از عبدالله بن حماد، از ابوبصیر که گفت از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام درباره فرمودهخدای عز و جل در کتاب خود: { اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند و پرسیدم.

فرمود: به خدا سوگند هنوز تأويل آن نازل نشده. عرضه داشتم: فدایت شوم کی تأویل آن نازل می شود؟

فرمود: تا آنگاه که قائم عليه السلام بخواست خداوند تعالی بپا خیزد، پس چون حضرت قائم عليه السلام خروج نماید هیچ کافر یا [و هیچ مشرکی نماند مگر اینکه خروج آن حضرت را اکراه دارد، تا جائیکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی باشد؛ آن سنگ خواهد گفت: ای مؤمن در دل من کافر یا مشرکی (پنهان است او را به قتل برسان، پس [مؤمن ] می آید و او را می کشد »

عنه: عن أحمد بن إدریس، عن عبد اللّه بن محمّد، عن صفوان بن یحیی، عن یعقوب بن شعیب، عن عمران بن میثم، عن عبایة بن ربعیّ، أنّه سمع أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ أظهر ذلک بعد؟ کلّا و الّذی نفسی بیده حتّی لا تبقی قریة إلّا [و]].

نودی فیها بشهادة أن لا إله إلّا اللّه، و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم بکرة و عشیّا.» (3)

و از اوست: که از احمد بن ادریس از عبدالله بن محمد، از صفوان بن یحیی، از يعقوب بن شعيب، از عمران بن میثم، از عباية بن ربعی روایت آورده اینکه شنید حضرت امیرالمؤمنين عليه السلام می فرمود: { اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق

ص: 152


1- . در مأخذ: و لا.
2- . تأویل الآیات الظّاهره 2: 688 [ح 7].
3- . همان: 689. [این روایت- با توجّه به آن که آیه ی موردنظر ما عینا در سوره ی صف (61:10) آمده است- در تفسیر سوره ی صف به نقل از تفسیر عیّاشی در مجمع البیان نیز آمده است؛ با این تفاوت که بعد از پرسش چنین است: قالوا: نعم. قال: «کلّا، فو الّذی ... روشن است که تفسیر سوره ی صف در متن چاپ شده ی در دست رس از تفسیر عیّاشی یافت نمی شود؛ چه جزء دوم آن با سوره ی کهف پایان می پذیرد.]

فرستاد تا او را بر همه دین [و تمامی کیشها آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند ؟ آیا پس از آن برای مشرکان و کافران ] چیرگی و غلبه ای هست؟ نه سوگند به آنکه جانم به دست اوست تا آنجا که هیچ آبادی نماند مگر اینکه در آن به گواهی دادن به لا اله الا الله، و محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هر صبح و شام ندا گردد».

عنه، قال: حدّثنا یوسف بن یعقوب، عن محمّد بن أبی بکر المقری، عن نعیم بن سلیمان، عن لیث، عن مجاهد، عن ابن عبّاس فی قوله عزّ و جلّ: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ قال:

لا یکون ذلک حتّی لا یبقی یهودیّ و لا نصرانیّ و لا صاحب ملّة إلّا صار إلی (1) الإسلام، حتّی تأمن الشّاة و الذّئب و البقرة و الأسد و الإنسان و الحیّة [و] حتّی لا تقرض الفأرة (2) جرابا، و حتّی توضع الجزیة و یکسر الصّلیب و یقتل الخنزیر و (هو) قوله تعالی: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ و ذلک یکون عند قیام القائم علیه السّلام. (3)].

و از اوست که گوید: حدیثمان داد يوسف بن يعقوب، از محمد بن ابی بکر مقری، از نعیم بن سليمان، از لیث، از مجاهد، از ابن عباس درباره فرمودهخدای عز و جل: تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند } گفت:

چنین نخواهد بود تا وقتیکه یهودی و نصرانی و صاحب کیشی نماند مگر اینکه گرایش به اسلام یابد، تا جائیکه گوسفند و گرگ، و گاو و شیر و آدمیزاد و مار از گزند یکدیگر در امان شوند، [و] تا جائیکه موش انبان را نجود، و تا آنجا که جزیه ساقط گردد، و صلیب شکسته شود، و خوک کشته گردد و همین است که خدای تعالی فرماید: و تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند و این هنگام قیام حضرت قائم عليه السلام خواهد بود ».

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد: عن بعض أصحابنا، عن ابن

ص: 153


1- . در مأخذ: دخل فی.
2- . [در مأخذ: فأرة.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 689 [ح 9].

محبوب، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن الماضی علیه السّلام ... قلت: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِ

قال: «هو أمر اللّه و رسوله (1) بالولایة لوصیّة، و الولایة هی دین الحقّ.»

قلت: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ قال:

«یظهره علی جمیع الأدیان عند قیام القائم علیه السّلام.» (2)

محمد بن یعقوب کلینی: از علی بن محمد، از بعض اصحابمان، از ابن محبوب، از محمد بن الفضيل، از حضرت ابوالحسن الماضي (امام کاظم علیه السلام) آورده که: راوی گوید: عرضه داشتم و اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد .

فرمود: آن امر خداوند و رسول اوست [ اوست آن خدائی که رسولش را امر فرموده ] به ولایت برای وصیش، و ولایت همان دین حق می باشد. عرض کردم: و تا او را بر همه دین [و تمامی کیشها آشکار سازد و فرمود: آن را بر همه ادیان آشکار می سازد هنگام قیام حضرت قائم عليه السلام).

أبو علیّ الطّبرسیّ: قال أبو جعفر علیه السّلام: «إنّ ذلک [یکون عند خروج المهدیّ من آل محمّد صلوات اللّه علیه، فلا یبقی أحد إلّا أقرّ بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (3)

« ابوعلی طبرسی گوید: حضرت ابوجعفر (امام باقر عليه السلام) فرمودند:

همانا این جریان هنگام خروج مهدی از آل محمد صلوات الله عليه خواهد بود، پس هیچ احدی باقی نماند مگر اینکه به حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم ایمان آورد »

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره فی الآیة أنّها: نزلت فی القائم من آل محمّد علیه السّلام، و هو الّذی ذکرناه ممّا تأویله (4) بعد تنزیله. (5)

علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه گوید: این آیه درباره حضرت قائم از

ص: 154


1- . در مأخذ: هو الّذی أمر رسوله.
2- . کافی 1: 432 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 91].
3- . تفسیر مجمع البیان 5: 45.
4- . در متن: ذکرنا تأویله.
5- . تفسیر قمی 1: 289.

آل محمد عليه السلام نازل شده، و این همان است که یاد آوردیم اینکه تأویل آنها پس از تنزیلشان می باشد».

العیّاشیّ، بإسناده: عن أبی المقدام، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه:

لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

«یکون أن لا یبقی أحد إلّا أقرّ بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (1)

عیاشی: بسند خود از ابوالمقدام از حضرت ابوجعفر (امام باقر عليه السلام درباره فرمودهخداوند: تا او را بر همه دین آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند و آورده: چنین خواهد بود که احدی باقی نماند جز اینکه به حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم اقرار نماید».

ص: 155


1- . تفسیر العیّاشی 2: 87 [برائت، ح 50].

23- سوره توبه 35

وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (1)

و آنانکه طلا و نقره را گنجینه و ذخیره می کنند و در راه خداوند انفاق نمی نمایند پس آنان را به عذاب دردناکی بشارت ده .

محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن سنان، عن معاذ بن کثیر، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«موسّع علی شیعتنا أن ینفقوا ممّا فی أیدیهم بالمعروف، فإذا قام قائمنا علیه السّلام حرّم علی کلّ ذی کنز کنزه حتّی یأتیه به فیستعین به علی عدوّه، و هو قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه: وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ » (2)

محمد بن يعقوب: از محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از معاذبن کثیر روایت آورده که گفت:

شنیدم حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام می فرمود: بر شیعیانمان توسعه داده شده است که از آنچه در اختیار دارند به نیکی انفاق نمایند، پس هرگاه قائم ما عليه السلام بپا خیزد بر هر گنجینه کننده ای ذخیره ساختن ثروت را تحریم خواهد کرد تا اینکه آن را بیاورد و آن حضرت به وسیله آن بر دشمنش یاری جوید، و این است

معنی ] فرمودهخدای عز و جل در کتاب خود که: { و آنانکه طلا و نقره را گنجينه و ذخیره می کنند و در راه خداوند انفاق نمی نمایند پس آنان را به عذاب دردناکی بشارت ده ».

العیّاشیّ فی تفسیره، بإسناده: عن معاذ بن کثیر صاحب الأکیسة،

ص: 156


1- . توبه (9): 35.
2- . کافی 4: 61.

قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: «موسّع علی شیعتنا ...» و ذکر الحدیث إلی آخره. (1)

«عیاشی: در تفسیرش بسند خود از معاذبن کثیر صاحب الاكیسه روایت آورده که گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام می فرمود: بر شیعیانمان توسعه داده شده است... و تا آخر حدیث را ذکر نموده است »

عنه، بإسناده: عن الحسین بن علوان، عن من ذکره عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إنّ المؤمن (2) إذا کان عنده من ذلک شی ء ینفقه علی عیاله ما شاء، ثمّ إذا قام القائم علیه السّلام [ف] یحمل إلیه ما عنده ممّا (3) بقی من ذلک یستعین به علی أمره، فقد أدّی ما یجب علیه.» (4)

«و از اوست که بسند خود از حسین بن علوان، از کسی که او را یاد کرد، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام آورده که فرمود:

همانا اگر نزد مؤمن چیزی از آن گنجینه هست آنچه بخواهد بر عیال خودش مصرف نماید، سپس هرگاه حضرت قائم عليه السلام قیام کنند آنچه از آن مال نزدش باقی مانده به پیشگاه آن جناب تقدیم نماید که در راه پیشبرد امرش یاری جوید، چنین کسی آنچه بر او واجب بوده را انجام داده است »

ص: 157


1- . تفسیر العیّاشی 2: 87 [برائت، ح 54].
2- . [در مأخذ: المؤمن.]
3- . [در مأخذ: فما.]
4- . تفسیر العیّاشی 2: 87- 88 [برائت، ح 55].

24- سوره توبه 37

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ (1)

همانا شماره ماه ها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است از آن روز که آسمانها و زمین را آفرید، چهار ماه از آنها حرام است، این است آئین استوار پس در مورد آنها بر خودتان ستم مکنید.

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة، قال: أخبرنا علیّ بن الحسین، قال: حدّثنا محمّد بن یحیی العطّار، قال: حدّثنا محمّد بن حسّان (2) الرّازیّ، عن محمّد بن علیّ الکوفیّ، عن إبراهیم بن محمّد بن یوسف، عن محمّد بن عیسی، [عن عبد الرّزّاق عن محمّد بن سنان، عن فضیل الرّسّان، عن أبی حمزة الثّمالیّ، قال:

کنت عند أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام ذات یوم، فلمّا تفرّق من کان عنده قال لی:

«یا أبا حمزة، من المحتوم الّذی لا تبدیل له عند اللّه قیام قائمنا علیه السّلام، فمن شکّ فیما أقول لقی اللّه و هو به کافر، و هو له جاحد.»

ثمّ قال: «بأبی أنت و أمّی المسمّی باسمی، و المکنّی بکنیتی، السّابع من

بعدی! بأبی من یملأ الأرض قسطا و عدلا (3) کما ملئت ظلما و جورا!»

ثمّ قال: «یا أبا حمزة، من أدرکه فلم یسلّم له ما سلّم لمحمّد و علیّ صلوات اللّه علیهما، فقد (4) حرّم [اللّه علیه الجنّة و مأواه النّار و بئس مثوی الظّالمین.»

و أوضح من هذا- بحمد اللّه- و أنور و أبین و أزهر لمن هداه اللّه و أحسن

ص: 158


1- . توبه (9): 37.
2- . [در متن: الحسن.]
3- . [در مأخذ: عدلا و قسطا.]
4- . [در مأخذ: و قد.]

إلیه، قول اللّه عزّ و جلّ فی محکم کتابه: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ، فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ و معرفة الشّهور- المحرّم و صفر و ربیع و ما بعده و الحرم منها هی رجب و ذو العقدة و ذو الحجّة و المحرّم- لا یکون دینا قیّما، لأنّ الیهود و النّصاری و المجوس و سایر الملل و النّاس جمیعا من الموافقین و المخالفین یعرفون هذه الشّهور و یعدّونها بأسمائها، و إنّما هم الأئمّة [و] القوّامون بدین اللّه عزّ و جلّ، و الحرم منها أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام الّذی اشتقّ [اللّه تعالی له اسما من اسمه العلیّ، کما اشتقّ لرسول اللّه (1) صلّی اللّه علیه و اله و سلم اسما من اسمه المحمود، و ثلاثة من ولده [أسماؤهم علیّ : علیّ بن الحسین و علیّ بن موسی و علیّ بن محمّد. فصار لهذا (2) الاسم المشتقّ من اسم اللّه جلّ و عزّ حرمة به، و صلوات اللّه علی محمّد و آله المکرّمین المتحرّمین به (3). (4)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: خبرمان داد علی بن الحسين، گفت: برایمان حدیث نمود محمد بن یحیی عطار، گفت: حديثمان داد محمد بن الحسن رازی، از محمد بن علی کوفی، از ابراهیم بن محمد بن يوسف، از محمد بن عیسی، [از عبدالرزاق ]، از محمد بن سنان، از فضيل الرشان، از ابوحمزه ثمالی که گفت: روزی در محضر امام ابوجعفر محمد بن علی باقر عليهما السلام بودم، پس چون هرکس در محضرش بود همه رفتند بمن فرمود:

ای ابوحمزه: از امور حتمی که نزد خداوند تبدیل ناپذیر است قیام قائم، عليه السلام است، پس هرکس در آنچه می گویم شک کند در حالی خداوند را ملاقات خواهد نمود که به او کافر و منکر خدا باشد. سپس فرمود: پدر و مادرم فدای تو باد ای کسی که همنام من و هم کنيه من است، هفتمین [امام] بعد از من، پدرم فدای

ص: 159


1- . در مأخذ: لرسوله.
2- . [در متن: هذا.]
3- . در متن: المحترمین.
4- . کتاب الغیبة: 86 [- 87 (باب 4، ح 17)].

کسی که زمین را پر از قسط و عدل خواهد ساخت همچنانکه از ظلم و جور پر شده است.

سپس فرمود: ای ابوحمزه هرکس او را درک کند و آنچه را برای محمد و على صلوات الله عليهما تسلیم داشته نسبت به او تسلیم ندارد به درستی که [خداوند] بهشت را بر وی تحریم خواهد کرد و جایگاهش آتش دوزخ است که منزلگاه بد ظالمين می باشد، و واضحتر از این بحمدالله و نورانیتر و روشنتر و آشکارتر برای کسی که خداوند هدایتش فرموده و به گونه خاصی به او احسان نموده، فرمودهخدای عز و جل در کتاب محکم خویش است: همانا شماره ماهها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است از آن روز که آسمانها و زمین را آفرید، چهار ماه از آنها حرام است، این است آئین استوار پس در مورد آنها بر خودتان ستم مکنید ، و شناختن ماهها محرم و صفر، و ربيع و... و اینکه ماههای حرام: رجب و ذوالقعده و ذوالحجه و محترم می باشند - دین استوار نیست، زیرا که یهود و نصاری و مجوس و سایر ملل و همه مردم از موافقين و مخالفین این ماهها را می شناسند و آنها را به اسم می شمارند، و همانا اینها همان امامان عليهم السلام و بر پا دارندگان دین خدای عزوجل می باشند، و حرام از آنان : امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که خدای تعالی برایش اسمی از نام بلند خویش (علی ) مشتق فرمود، همچنانکه برای رسولخدا (رسول خودا صلى الله عليه وآله وسلم اسمی از نام پسندیده (محمود) خود برگزید، و سه تن از فرزندانش نامشان على است: علی بن الحسين، و علی بن موسی ، و علی بن محمد، پس برای این اسم که از اسم خدای عزو جل اشتقاق یافته حرمتی به سبب او انجام گرفته است، و درود خداوند بر محمد و آل گرامی او باد که به او حرمت یافته اند).

عنه، قال: أخبرنا سلامة بن محمّد، قال: حدّثنا أبو الحسن علیّ بن عمر المعروف بالحاجیّ، قال: حدّثنا القاسم بن حمزة العلویّ العبّاسیّ الرّازیّ، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد الحسنیّ، قال: حدّثنی (1) عبید بن کثیر، قال: حدّثنا أحمد (2) بن موسی الأسدیّ، عن داود بن کثیر [الرّقّیّ قال: دخلت علی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام بالمدینة، [ف] قال [لی :

«ما الّذی أبطأ بک عنّا یا داود؟» فقلت: حاجة عرضت

ص: 160


1- . در مأخذ: حدّثنا.
2- . در مأخذ: أبو أحمد.

بالکوفة.

فقال: «من خلّفت بها؟» [ف] قلت: جعلت فداک، خلّفت [بها] عمّک زیدا، ترکته راکبا علی فرس متقلّدا مصحفا (1) ینادی بأعلی صوته: سلونی سلونی؛ قبل أن تفقدونی! فبین جوانحی علم جمّ، قد عرفت النّاسخ من المنسوخ، و المثانی و القرآن العظیم، و إنّی العلم بین اللّه و بینکم!

فقال (علیه السّلام) [لی : «یا داود، لقد ذهبت بک المذاهب!» ثمّ نادی: «یا سماعة بن مهران، ائتنی بسلّة الرّطب.»

[فأتاه بسلّة فیها رطب فتناول منها رطبة فأکلها، و استخرج النّواة من فیه، فغرسها فی الأرض، ففلقت و أنبتت و أطلعت و أغدقت، فضرب بیده إلی ا.

بسرة من عذق فشقّها و استخرج منها رقّا أبیض، ففضّه و دفعه إلیّ و قال:

«اقرأه فقرأته فإذا فیه سطران، [السّطر] الأوّل: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، و الثّانی: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب، الحسن ابن علیّ، الحسین بن علیّ، علیّ بن الحسین، محمّد بن علیّ، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علیّ بن موسی، محمّد بن علیّ، علیّ بن محمّد، الحسن بن علیّ، الخلف الحجّة.

ثمّ قال: «یا داود! أتدری متی کتب هذا فی هذا؟» قلت: اللّه أعلم و رسوله و أنتم، قال: «قبل أن یخلق اللّه آدم بألفی عام.» (2)

و از اوست که گوید: خبرمان داد سلامة بن محمد، گفت: حديثمان آورد ابوالحسن علی بن عمر معروف به حاجی، گفت: حديثمان داد قاسم بن حمزه علوی عباسی رازی، گوید: حدیثمان داد جعفر بن محمد حسنی، گفت: حدیثم داد {حديثمان آورد عبيد بن کثیر، گوید: حديثمان آورد [ابو احمد بن موسی اسدی، از داود بن كثير [رقی ] که گفت: بر حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام در شهر

ص: 161


1- . در مأخذ: سیفا.
2- . کتاب الغیبة: 87- 88 [باب 4، ح 18].

مدینه وارد شدم.

آن حضرت (بمن) فرمود: ای دارد چرا در آمدن نزد ما دیر کردی؟ عرضه داشتم: در کوفه کاری برایم پیش آمده بود. فرمود: هنگامیکه از کوفه بیرون آمدی چه کسی را آنجا دیدی؟ عرض کردم: فدایت گردم، عموی شما زید را دیدم که بر اسبی سوار بود و قرآنی شمشیری با خود برداشته و با صدای بلند فریاد می زند: از من بپرسید (از من بپرسید ) پیش از آنکه مرا نیابید، زیرا که در درون سینه ام علم و دانش بسیاری نهفته است، من ناسخ را از منسوخ بازشناخته ام و مثانی و قرآن عظیم را دانسته ام، و منم آن علامت و نشانه بین خداوند و شماها.

امام صادق (عليه السلام بمن ] فرمود: ای داود ؛ دل به این و آن سپرده ای؟ سپس صدا زد: ای سماعة بن مهران آن ظرف خرمای تازه را بیاور، لسماعه ظرفی که در آن خرمای تازه بود آورد ) پس آن حضرت خرمایی از آن برگرفت و میل فرمود، و هسته را از دهان خود بیرون آورد و آن را در زمین غرس کرد، همان دم زمین شکافته شد و آن هسته روئيد وطلع داد و خرما شد، آن حضرت دست زد و یکی از خرماهای نارس را از خوشه چید و آن را شکافت و از داخل آن پوست نازک سفیدی بیرون آورد، آن را باز کرد و به دست من داد و فرمود: بخوان، آن را خواندم دیدم دو سطر نوشته ، سطر اول: «لا اله الا الله محمد رسول الله» و دوم : همانا شماره ماهها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است از آن روز که آسمانها و زمین را آفرید، چهار ماه از آنها حرام است، این است آئین استوار پس در مورد آنها بر خودتان ستم مکنید ، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، الحسن بن على، الحسين بن علی، علی بن الحسين، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، الحسن بن على، الخلف الحجة.

سپس فرمود: ای دارد؟ آیا می دانی چه وقت اینها در اینجا نوشته شده؟ عرض کردم: خداوند بهتر می داند و رسول او و شما بهتر می دانید ). فرمود: دو هزار سال

پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند».

ص: 162

و عنه، قال: أخبرنا سلامة بن محمّد، قال: أخبرنا محمّد بن الحسن ابن (1) علیّ بن مهزیار، قال: أخبرنا (2) أحمد بن محمّد السّیّاریّ، عن أحمد بن هلال و (قال:) و حدّثنا (3) علیّ بن محمّد بن عبد اللّه الخبائیّ، عن أحمد بن هلال، عن أمیّة بن میمون الشّعیریّ، عن زیاد القندیّ، قال: سمعت أبا إبراهیم موسی بن جعفر [بن محمّد] علیهم السّلام یقول:ا.

«إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق بیتا من نور جعل قوا [ی] مه أربعة أرکان، [کتب علیها] أربعة أسماء: سبحان اللّه و الحمد للّه (4)، ثمّ خلق من الأربعة أربعة، و من الأربعة أربعة، ثمّ قال عزّ و جلّ: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً.» (5)

و از اوست که گفت: سلامة بن محمد خبرمان داد، وی گفت: محمد بن الحسن بن على بن مهزیار بما خبر [حديث] داد، گفت: احمد بن محمد سیاری از احمد بن هلال خبرمان داد [حديثمان داد، و نیز علی بن محمد بن عبدالله جتانی خبرمان (حديثمان ) داد، از احمد بن هلال، از أمية بن میمون شعیری، از زیاد قندی

که گفت:

شنیدم حضرت ابوابراهيم موسی بن جعفر عليهم السلام اجمعین ) می فرمود: خدای عز و جل خانه ای از نور آفرید و پایه های آن را چهار رکن قرار داد، چهار اسم : سبحان الله والحمدلله ، سپس از آن چهار، چهار دیگر بیافرید، و از آن چهار [تبارک، و سبحان، والحمد، والله، سپس چهار تا را از چهار تا آفرید و چهار تا از چهار تا ] سپس خدای عز و جل فرمود: همانا شماره ماهها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است ».

الشّیخ الطّوسیّ، فی الغیبة- رواه بحذف الإسناد عن جابر الجعفیّ-:

قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن تأویل قول اللّه عزّ و جلّ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ

ص: 163


1- . [در مأخذ: الحسن بن.]
2- . در مأخذ: حدّثنا.
3- . در متن: أخبرنا.
4- . در مأخذ: تبارک و سبحان و الحمد و اللّه.
5- . کتاب الغیبة: 88- 89 [باب 4، ح 19].

حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ، فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ فقال:- فتنفّس سیّدی الصّعداء ثمّ قال:

«یا جابر، أمّا السّنة فهو (1) جدّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و شهورها اثنا عشر شهرا فهو أمیر المؤمنین علیه السّلام [و] إلیّ و إلی ابنی جعفر و ابنه موسی و ابنه علیّ و ابنه محمّد و ابنه علیّ و إلی ابنه الحسن و إلی ابنه محمّد الهادی المهدی علیهم السّلام، اثنا عشر.]

إماما حجج اللّه علی (2) خلقه، و أمناؤه علی وحیه و علمه، و الأربعة الحرم الّذین هم الدّین القیّم، أربعة منهم یخرجون باسم واحد: علیّ أمیر المؤمنین، و أبی علیّ بن الحسین، و علیّ بن موسی، و علیّ بن محمّد علیهم السّلام، فالإقرار بهؤلاء هو الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ أی: قولوا بهنّ (3) جمیعا تهتدوا.» (4)

شیخ طوسی: در کتاب غیبت: این معنی را به حذف سند از جابر جعفی روایت نموده که گفت:

از حضرت ابوجعفر [امام باقر عليه السلام در مورد تأويل قول خدای عز و جل: و همانا شماره ماهها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است از آن روز که آسمانها و زمین را آفرید، چهار ماه آنها حرام است، این است آئین استوار پس در مورد آنها بر خودتان ستم مکنید } پرسیدم، گوید: پس آن حضرت آهی کشید آنگاه فرمود:

ای جابر منظور از سال جدم رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم است، و ماههای آن دوازده ماه است که امیرالمؤمنين عليه السلام تا به من و به فرزندم جعفر، و پسرش موسی، و پسرش على، و پسرش محمد، و پسرش على و تا پسرش حسن، و تا پسرش محمد هادی مهدی علیهم السلام دوازده امام حجتهای خداوند بر [در میان خلقش، و أمنای او بر وحی و علمش می باشند، و آن چهار ماه حرام که همانها دین استوارند چهار تن از ایشانند که بیک اسم برمی آیند، علی امیرالمؤمنین، و پدرم علی بن الحسين، و على بن موسی، و علی بن محمد عليهم السلام، بنابراین اقرار به ایشان و همان دین استوار است پس در مورد آنان بر خویش ستم نکنید ، یعنی: به همه آنان معتقد باشید که هدایت شوید».

ص: 164


1- . [در مأخذ: فهی.]
2- . در مأخذ: فی.
3- . در مأخذ: بهم.
4- . کتاب الغیبة: [149 (ح 110)].

الشّیخ شرف الدّین النّجفیّ، فی تأویل الآیات الباهرة فی العترة الطّاهرة، عن المقلّد بن غالب الحسنیّ رحمه اللّه: عن رجاله بإسناد متّصل إلی عبد اللّه بن ].

سنان الأسدیّ (1)، عن جعفر بن محمّد علیه السّلام [قال :

«قال أبی- یعنی محمّد الباقر علیه السّلام- لجابر بن عبد اللّه: لی إلیک حاجة أخلو بک فیها، فلمّا خلا به قال: یا جابر، أخبرنی عن اللّوح الّذی رأیته عند أمّی فاطمة الزّهراء علیها السّلام، فقال [جابر]: أشهد باللّه، لقد دخلت علی سیّدتی فاطمة الزّهراء لأهنّیها بولدها الحسین علیه السّلام، فإذا بیدها لوح أخضر من زمرّدة خضراء فیه کتابة أنور من الشّمس و أطیب رائحة من المسک الأذفر، فقلت: ما هذا (اللّوح) یا بنت رسول اللّه، فقالت: هذا لوح أنزله اللّه- تعالی- علی أبی و قال لی:

" احفظیه"، ففعلت، فإذا فیه اسم أبی و بعلی و اسم ابنیّ الأوصیاء من بعد ولدی الحسین. فسألتها أن تدفعه إلیّ لأنسخه، ففعلت.

فقال له أبی علیه السّلام: ما فعلت بنسختک؟ فقال: هی عندی، فقال: فهل لک أن تعارضنی علیها؟ قال: فمضی جابر إلی منزله فأتاه بقطعة جلد أحمر، فقال له:

انظر فی صحیفتک حتّی أقرأها علیک، فکان فی صحیفته:

بسم اللّه الرّحمان الرّحیم، هذا کتاب من اللّه العزیز الحکیم (2) أنزله الرّوح الأمین علی محمّد خاتم النّبیّین، یا محمّد إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ، ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ، فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ

یا محمّد، عظّم أسمائی و اشکر نعمائی، و لا تجحد آلائی، و لا ترج سوای، و لا تخش غیری، فإنّه من یرج (3) سوائی و یخش غیری أعذّبه عذابا لا أعذّبه أحدا من العالمین..]

یا محمّد إنّی اصطفیتک علی الأنبیاء،

و اصطفیت وصیّک [علیّا] علی الأوصیاء،

جعلت الحسن عیبة علمی بعد انقضاء مدّة أبیه، و الحسین

ص: 165


1- . [عبد اللّه بن سنان بن طریف کوفی و برادرش محمّد بن سنان از اصحاب امام ششم علیه السّلام با پیوند «ولاء» به بنی هاشم منتسب می شدند؛ اسدی بودن ایشان در کتب رجال یافت نشد.]
2- . در مأخذ: العلیم.
3- . [در متن و مأخذ: یرجو.]

خیر أولاد الأوّلین و الآخرین- فیه ثبتت الإمامة [و منه العقب-

و علیّ بن الحسین زین العابدین،

و الباقر العلم الدّاعی إلی سبیلی علی منهاج الحقّ،

و جعفر الصّادق فی القول و العمل- تلبس من بعده فتنة صمّاء، فالویل کلّ الویل لمن کذّب عترة نبیّی و خیرة خلقی!-

و موسی کاظم الغیظ،

و علیّ الرّضا- یقتله عفریت کافر یدفن بالمدینة الّتی بناها العبد الصّالح إلی جنب شرّ خلق اللّه-

و محمّد الهادی شبیه جدّه المیمون،

و علیّ الهادی (1) إلی سبیلی و الذّابّ عن حرمی و القائم فی رعیّتی،

و الحسن الأغرّ یخرج منه ذو الاسمین خلف محمّد یخرج فی آخر الزّمان و علی رأسه غمامة (2) بیضاء تظلّه عن الشّمس، و ینادی مناد بلسان فصیح یسمعه الثّقلان و من بین الخافقین: هذا المهدیّ من آل محمّد، فیملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا.» (3)].

«شیخ شرف الدین نجفی : در کتاب تأويل الآيات الباهرة في العترة الطاهره: از مقلد بن غالب حسنی [بن الحسن ] «ره» از رجالش بسند متصلی تا عبدالله بن سنان اسدی، از جعفر بن محمد [امام صادق] عليه السلام آورده که [آن حضرت فرمود ]:

پدرم یعنی امام محمد باقر عليه السلام به جابر بن عبدالله فرمود: با تو کاری دارم که در خلوت آن را می گویم، و چون جای خلوتی با او ملاقات کرد فرمود: ای جابر مرا خبر ده از آن لوحی که نزد مادرم فاطمه زهرا سلام الله عليها مشاهده کردی؟

جابر عرضه داشت: خدای را شاهد می گیرم که بر بانویم فاطمه زهرا وارد شدم تا او را به ولادت فرزندش حسين عليه السلام تهنیت بگویم، که دیدم لوح سبزی از زمرد سبز بدست دارد نوشته ای روشنتر از خورشید و خوشبوتر از مشک انفر در آن است، پس عرضه داشتم: ای دختر رسولخدا این (لوح ) چیست؟

فرمود: این لوحی است که خدای تعالی آن را بر پدرم نازل فرمود و پدرم ] بمن فرمود: آن را نگهداری کن که [دیدم] نام پدرم و همسرم و نام دو پسرم و جانشینان پس از فرزندم حسین در آن هست. (جابر گفت: پس از آن حضرت خواهش کردم که آن لوح را بمن بدهد تا از رویش نسخه بردارم. فاطمه زهرا سلام الله عليها لوح را بمن داد که از روی آن نسخه ای نوشتم. [ امام صادق عليه السلام فرمود ]: پدرم به او گفت: نسخه ات را چه کردی؟ عرضه داشت: آن نسخه نزد من هست.

ص: 166


1- . در مأخذ: الدّاعی.
2- . [در مأخذ: عمامة.]
3- . تأویل الآیات الظّاهره 1: [204- 206].

فرمود: آیا می خواهی آن را با من مقابله کنی؟ پس جابر به منزل خود رفت و قطعه پوست سرخی آورد، [امام باقر عليه السلام ) باو فرمود: در صفحه [نوشته ات نگاه کن تا آن را بر تو از بر بخوانم، پس در صحیفه او چنین بود:

بنام خداوند بخشنده مهربان، این نوشته ای است از [سوی] خدای عزیز حکیم عليم ] آن را روح الأمين بر محمد خاتم پیغمبران نازل کرد، ای محمد و همانا شمار ماهها نزد خداوند دوازده ماه است در کتاب خدا روزی که آسمانها و زمین را آفرید، از آنها چهار ماه حرام است آن است دین استوار و محکم پس در مورد آنها بر خویشتن ظلم نکنید به ای محمد اسمهای مرا بزرگ بشمار و نعمتهایم را سپاس بگذار، و بخششهای مرا انکار منمای، و به غير من اميد مدار، و از غیر من بیمناک مباش، که هرکس به غير من امید بندد و از غير من بیمناک شود او را عذابی کنم که هیچکس از عالمیان را چنان عذاب ننمایم، ای محمد من تو را بر پیغمبران برگزیدم، و جانشینت (علی) را بر جانشینان برتری دادم، حسن را گنجينه علمم قرار دادم پس از پایان یافتن مدت پدرش، و حسین بهترین فرزندان اولین و آخرین است، در او نسل بعد از نسل ] امامت پایدار شد، و علی بن الحسین زینت عبادت کنندگان است، و آن شکافنده دانش باقر العلم ) که به راه من بر شیوهحق دعوت می کند، و جعفر آن صادق راستگوی در گفتار و کردار، فتنه گنگی پس از وی خواهد بود پس وای بر کسی که عترت پیغمبرم و بهترین خلقم را تکذیب نماید، و موسی فرونشاننده خشم و غيظ، و على رضا او را عفریت کافری می کشد، در آن شهری که بنده صالح (ذوالقرنین ] بنا نموده در کنار بدترین خلق خدا مدفون خواهد شد، و محمد هادی شبیه جد با میمنت خود، و على هادی (دعوت کننده به راه من و دفاع کننده از حریم من و قیام کننده در رعیت من، و حسن أغر، از صلب او آن دارای دو اسم بازمانده محمد بیرون می آید، او در آخرالزمان خروج می کند در حالیکه ابر سفید بر سرش سایه می افکند، و منادی به زبان فصیحی که جن و انس و هر که مابین مشرق و مغرب است آن را بشنوند بانگ خواهد زد: «این است مهدی از آل محمد» پس زمین را آکنده از عدل می نماید همچنانکه از جور و ستم پر شده باشد».(1)

ص: 167


1- روایات در مورد تعداد ائمه معصومین علیهم السلام - که دوازده تن هستند، نه بیشتر و نه کمتر بسیار زیاد است و در کتابهای شیعه و سنی آمده است، و بعضی از علما کتابهای جداگانه ای در این باره تأليف کرده اند مانند: «كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر »، و نیز کتابهای زیادی در شرح حال و فضائل دوازده امام بر حق عليهم السلام تأليف گردیده، از جمله: الفصول المهمه از: ابن صباغ مالکی، و ينابيع المودة و کتابهای دیگری از علمای اهل سنت برجای مانده است. (مترجم)

25- سوره توبه 37

وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً (1)

و بکشید همه مشرکین را همچنانکه آنها همگی با شما جنگ می کنند.

العیّاشیّ، بإسناده: عن زرارة، قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«سئل أبی عن قول اللّه (2): (وَ) قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً، حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ (3) وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فقال:

لا، لم یجئ تأویل هذه الآیة، و لو قد قام قائمنا بعد سیری من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة، و لیبلغنّ دین محمّد ما بلغ اللّیل حتّی لا یکون مشرک علی ظهر الأرض کما قال اللّه.» (4)

عیاشی بسند خود از زراره آورده که گفت: حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: { و بکشید همه مشرکین را همچنانکه آنها همگی با شما جنگ می کنند تا اینکه هیچگونه شرکی (فتنه ای باقی نماند، و تمام دین برای خداوند باشد و فرمود: هنوز تأويل این آیه نرسیده است، و هرگاه قائم ما عليه السلام بپا خیزد، هر آنکه زمان او را دریابد آنچه از پی تأویل این آیه خواهد بود را درک می کند، و دین محمد صلی الله عليه وآله تا هر کجا که شب سایه افکند خواهد رسید، تا جایی که هیچگونه شرکی بر روی زمین نخواهد ماند همچنانکه خداوند فرموده).

ص: 168


1- . توبه (9): 37.
2- . [در متن: قال أبو جعفر علیه السّلام.]
3- . در متن: لا یکون شرک. آیه ی یاد شده از دو آیه؛ توبه (9): 37 و انفال (8): 40، ممزوج شده است و این حدیث در ذیل شماره ی بیست و یکم گذشت.
4- . تفسیر العیّاشی 2: 56 [انفال، ح 48].

26- سورة يونس 21

وَ یَقُولُونَ: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ؟ فَقُلْ: إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا، إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ (1)

و [ کافران ] گویند چرا آیتی از پروردگارش بر او نازل نمی شود، پس بگو همانا غیب مخصوص خداوند است، پس منتظر باشید که من نیز از منتظران هستم.

ابن بابویه، قال: حدّثنا علیّ بن أحمد [بن محمّد] الدّقّاق رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا محمّد بن أبی عبد اللّه الکوفیّ، قال: حدّثنا موسی بن عمران النّخعیّ، عن عمّه الحسین بن یزید، عن علیّ بن أبی حمزة، عن یحیی بن [أبی القاسم، قال:

سألت الصّادق علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ (2)، فقال:

«المتّقون شیعة علیّ علیه السّلام، و الغیب [ف] هو الحجّة القائم (3) و شاهد ذلک قول اللّه عزّ و جلّ: وَ یَقُولُونَ: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ؟ فَقُلْ: إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ » (4)

« ابن بابویه گوید: حدیثمان داد علی بن احمد بن محمد دقاق رضی الله عنه گوید: حديثمان آورد محمد بن ابی عبدالله کوفی، گوید: حدیثمان داد موسی بن عمران نخعی، از عمویش حسین بن یزید، از علی بن ابی حمزه، از یحیی بن القاسم که گفت:

ص: 169


1- . یونس (10): 21.
2- . بقره (2): 2- 4.
3- . در مأخذ: الغائب.
4- . کمال الدّین 2: 340 [- 341 (باب 33، ح 20)].

از امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: { المه این کتاب هیچ تردیدی در آن نیست هدایتگر متقیان است و کسانیکه به غیب ایمان آورند و پرسیدم. فرمود: متقیان، شیعیان علی علیه السلام هستند، و غیب، همان حجت قائم (غایب ) می باشد، و شاهد بر این است فرمودهخدای عز و جل: { و [کافران] گویند چرا آیتی از پروردگارش بر او نازل نمی شود، پس بگو همانا غيب مخصوص خداوند است، پس منتظر باشید که من نیز از منتظران هستم »

ص: 170

27- سوره یونس 25

حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها، أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ، کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (1)

تا آنگاه که زمین از خرمی و سبزی بخود زیور بسته و آرایش کرده و مردمش خود را بر آن قادر و متصرف پندارند ناگهان فرمان ما به شب یا روز دررسد و آنهمه زیور زمین را درو کنیم و چنان خشک گردد که گوئی دیروز در آن هیچ نبوده اینگونه خداوند آیاتش را برای اهل فکر بیان می کند.

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، قال: أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسی، عن أبیه، قال: حدّثنا أبو علیّ الحسن بن محمّد (2) النّهاوندیّ، قال:

حدّثنا محمّد بن أحمد القاشانیّ، قال: حدّثنا علیّ بن سیف، قال: حدّثنی أبی، عن المفضّل بن عمر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

«نزلت فی بنی فلان ثلاث آیات:

قوله عزّ و جلّ: حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً یعنی القائم بالسّیف فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ

لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ و قوله عزّ و جلّ: فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ، حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ، فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (3)- قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:- بالسّیف.

و قوله عزّ و جلّ: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ. لا تَرْکُضُوا وَ

ص: 171


1- . یونس (10): 25.
2- . [در متن: علیّ.]
3- . أنعام (6): 45- 46.

ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ (1) یعنی القائم علیه السّلام یسأل بنی فلان عن کنوز بنی أمیّة.» (2)

« ابوجعفر محمد بن جریر طبری گوید: ابوالحسن محمد بن هارون بن موسی از پدرش برایم خبر گفت که: ابوعلی حسن بن علی نهاوندی حدیثمان داد، وی گفت: محمد بن احمد کاشانی حدیثمان داد، گفت: علی بن سیف حديثمان داد، گفت: پدرم از مفضل بن عمر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام برایم حدیث گفت که آن حضرت فرمود:

درباره بنی فلان سه آیه نازل شد: فرمودهخدای عز و جل: {تا آنگاه که زمین از خرمی و سرسبزی بخود زیور بسته و آرایش کرده و مردمش خود را بر آن قادر و متصرف پندارند ناگاه فرمان ما به شب یا روز در رسد یعنی حضرت قائم با شمشیر و پس آنهمه زیور زمین را در و کند و چنان خشک گردد که انگار دیروز در آن هیچ نبوده .

و فرمودهخدای عزوجل: در بهای همه چیز را بر آنها گشودیم تا آنگاه که به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند به ناگاه آنها را [به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم و در آن هنگام خوار و ناامید شدند، پس ریشه قومی که ستم پیشه بودند کنده شد و ستایش خدای را که پروردگار عالمیان است امام ابوعبدالله صادق عليه السلام فرمود: به وسیله شمشیر.

و فرمودهخدای عز و جل: پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان گشتند، نگریزید و به آنچه از خوشگذرانیها و لذتها و مساکن بوده اید باز گردید تا شاید پرسش شوید یعنی قائم عليه السلام از بنی فلان راجع به گنجهای بنی امیه پرسش می نماید .

ص: 172


1- . أنبیاء (21): 13- 14.
2- . دلائل الإمامة: [468- 469 (ح 456)].

28- سوره یونس 36

قُلْ: هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ؟ قُلِ: اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ. أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ؟ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؟ (1)

بگو [ای پیامبر] آیا هیچ کدام از شرکاء شما (مشرکان کسی را به راه حق هدایت می کند، بگو تنها خدا است که (خلق را به سوی حق هدایت می فرماید، آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است با آنکه هدایت نتواند کرد مگر آنکه خود هدایت شود، پس شما را چه شده و چگونه چنین قضاوت باطل می کنید.

محمّد بن یعقوب، عن أبی علیّ الأشعریّ: عن محمّد بن عبد الجبّار، عن ابن فضّال و الحجّال، جمیعا عن ثعلبة (بن میمون)، عن عبد الرّحمان بن مسلمة الجریریّ قال: قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: یوبّخونا و یکذّبونا أنّا نقول: [إنّ صیحتین تکونان، یقولون: من أین تعرف المحقّة من المبطلة إذا کانتا؟

قال: «فماذا تردّون علیهم؟» قلت: ما نردّ علیهم شیئا.

قال: «قولوا: یصدّق بها إذا کانت من [کان یؤمن بها من قبل، إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ؟ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؟.» .

ص: 173


1- . یونس (10): 36.

محمد بن يعقوب: از ابوعلی اشعری، از محمد بن عبدالجبار، از ابن فضال و حال روایت آورده که هر دو از ثعلبة (بن میمون) از عبدالرحمن بن مسلمة جریری روایت کرده اند که گفت:

به حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: [مخالفين ] ما را توبيخ و سرزنش می کنند و دروغگو می شمارند اینکه می گوئیم: دو صیحه خواهد بود، آنها می گویند: از کجا معلوم می شود که کدام حقیقت است و کدام باطل؟ فرمود: در پاسخ آنها چه می گوئید؟ عرض کردم: چیزی در رد آنها نمی گوئیم. فرمود: بگوئید: کسی که پیشتر به آن ایمان داشته آن را تصدیق خواهد کرد، همانا خدای عز و جل می فرماید: * آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است یا آنکه هدایت نتواند کرد مگر آنکه خود هدایت شود، پس شما را چه شده و چگونه چنین قضاوت باطل می کنید »

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ فی کتاب الغیبة، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد ابن سعید قال: حدّثنی (1) علیّ بن الحسن التّیملیّ، عن أبیه، عن محمّد بن خالد، عن ثعلبة بن میمون، عن عبد الرّحمان بن مسلمة الجریریّ، قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: إنّ النّاس یوبّخونا ... و ذکر الحدیث. (2)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد، گفت: حدیثم [حديثمان داد علی بن الحسن والحسين] تیملی، از پدرش، از محمد بن خالد، از ثعلبة بن میمون، از عبدالرحمن بن مسلمة جريری که گفت: به حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: مردم ما را سرزنش و توبیخ می کنند... و همین حدیث را یاد کرده است».

محمّد بن یعقوب، عن أبی علیّ الأشعریّ: عن محمّد، عن ابن فضّال و].

الحجّال، عن داود بن فرقد، قال: سمع رجل من العجلیّة هذا الحدیث، قوله:

«ینادی مناد:" ألا إنّ فلان بن فلان و شیعته هم الفائزون" أوّل النّهار، و ینادی

ص: 174


1- . در مأخذ: حدّثنا.
2- . کتاب الغیبة: 266 [باب 14، ح 31].

آخر النّهار:" ألا إنّ عثمان و شیعته هم الفائزون" [قال: و ینادی أوّل النّهار منادی آخر النّهار].»

فقال الرّجل: فما یدرینا أیّما الصّادق (1) من الکاذب؟ فقال: «یصدّق [ه علیها] من کان یؤمن بها قبل أن ینادی. إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ؟ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؟.» (2)

«محمد بن يعقوب: از ابوعلی اشعری، از محمد، از ابن فضال و حجال از داود بن فرقد روایت آورده که گفت: مردی از عجلیه این حدیث را شنید که حضرت فرموده: منادی بانگ می زند: آگاه باشید که فلان فرزند فلان و شیعیانش رستگارند، اول روز این ندا می شود، و در آخر روز منادی ندا می دهد: آگاه باشید که عثمان و پیروانش رستگارند و همان صدای منادی اول روز است که در آخر روز به گوش می رسد. پس آن مرد گفت: چگونه بدانیم کدام راستگو و کدام دروغگو است؟ در جواب گفت: کسی که پیش از آنکه ندا شود به آن ایمان داشته آن را تصدیق خواهد کرد، خدای عز و جل می فرماید: * آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است یا آنکه هدایت نتواند کرد مگر آنکه خود هدایت شود، پس شما را چه شده و چگونه چنین قضاوت باطل می کنید »

ابن بابویه، قال: حدّثنا محمّد بن الحسن [بن أحمد] بن الولید [رضی اللّه عنه قال: حدّثنا الحسین بن الحسن بن أبان، عن الحسین بن سعید، عن النّضر بن .]

سوید، عن یحیی الحلبیّ، عن الحارث بن المغیرة البصریّ، عن میمون البان، قال:

کنت عند أبی عبد اللّه (3) علیه السّلام فی فسطاطه فرفع جانب الفسطاط فقال:

«إنّ أمرنا (لو) قد کان (لکان) أبین من هذه الشّمس (المضیئة).» ثمّ قال:

«ینادی مناد من السّماء:" فلان بن فلان هو الإمام" باسمه، و ینادی إبلیس لعنه اللّه من الأرض کما نادی برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و

ص: 175


1- . در متن: أیّ الصّادق.
2- . روضه ی کافی: 209 [ح 253].
3- . در مأخذ: أبی جعفر.

سلم لیلة العقبة.» (1)

«ابن بابویه گوید: محمد بن الحسن بن احمد ابن الوليد (رضی الله عنه ] حديثمان داد، گفت: حسین بن حسن بن ابان، از حسین بن سعيد، از نضربن سوید، از يحيى حلبی، از حارث بن المغيره بصری، از میمون البان حديثمان داد، وی گوید:

در محضر امام ابوعبدالله صادق ( ابوجعفر باقر عليه السلام در خیمه اش بودم که گوشه خیمه را برداشت و فرمود: همانا هرگاه امر ما واقع شود از این خورشید درخشان روشنتر خواهد بود. سپس فرمود: منادیی از سوی آسمان بانگ خواهد زد که: فلان فرزند فلان همان امام است، و نام او را می برد، و ابلیس [ که لعنت خدا بر او باد از زمین بانگ خواهد زد همچنانکه شب عقبه در مورد رسول خدا صلی الله عليه و آله بانگ زد».

عنه، قال: حدّثنا أبی رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، قال:

حدّثنا محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن جعفر بن بشیر، عن هشام بن سالم، عن زرارة، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

«ینادی مناد (من السّماء) باسم القائم علیه السّلام.» قلت: خاصّ أو عامّ؟ قال:

«عامّ، یسمع کلّ قوم بلسانهم.» قلت: فمن یخالف القائم علیه السّلام و قد نودی باسمه؟

قال: «لا یدعهم إبلیس حتّی ینادی [فی آخر اللّیل و یشکّک النّاس.» (2)].

و از اوست که گوید: پدرم رضی الله عنه حديثمان گفت: (سعد بن عبدالله حديثمان داد، وی گفت : محمد بن الحسين بن ابی الخطاب، از جعفربن بشیر، از هشام بن سالم، از زراره، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام حدیثمان داد، که آن جناب فرمودند: منادی (از سوی آسمان بنام حضرت قائم عليه السلام بانگ خواهد زد. زراره گوید: پرسیدم: خصوصی است یا عمومی ؟ فرمود: عمومی است، هر قومی آن را به زبان خودشان می شنوند. عرض کردم: پس چه کسی با حضرت قائم عليه الشلام مخالفت خواهد کرد در حالیکه نام او ندا می شود؟ فرمود: ابلیس آنها را وانخواهد گذارد تا اینکه [در آخر شب ] ندا می کند و مردم را به شک می اندازد».

ص: 176


1- . کمال الدّین 2: 650 [باب 57، ح 4].
2- . همان: 650- 651 [باب 57، ح 8].

و عنه، قال: حدّثنا محمّد بن علیّ ماجیلویه رضی اللّه عنه، عن عمّه محمّد بن أبی القاسم، عن محمّد بن علیّ الکوفیّ، عن أبیه، عن أبی المغرا (1)، عن المعلّی بن خنیس، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«صوت جبرئیل من السّماء، و صوت إبلیس من الأرض، فاتّبعوا الصّوت الأوّل، و إیّاکم و الأخیر أن تفتتنوا به.» (2)

«و از اوست که گفت: محمد بن على ماجيلويه حديثمان داد، از [عمویش ] محمد بن ابی القاسم، از محمد بن علی کوفی، از پدرش، از ابوالمغرا، از معلی بن خنیس، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که فرمود: صدای جبرئیل از آسمان است، و صدای ابلیس از زمین، پس شما از صدای اول پیروی کنید و مبادا که از صدای اخیر به فتنه واقع شوید».

او می گویم: احادیث درباره نداکنندگان جدأ زیاد است، و ابن بابویه در آخر کتاب کمال الدین و تمام النعمة، الغيبة، و محمد بن ابراهيم نعمانی در آخر کتاب الغيبة، قسمتی از آنها را آورده اند، و بخشی از این احادیث را تحت عنوان فرمودهخدای تعالی: وإن أنزل عليهم من السماء آيه فظت أغنائهم لها خاضعين = ما اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند از اول سوره شعرا خواهیم آورد انشاء الله تعالی ).

ص: 177


1- . [شاید ابو المعزی درست تر باشد. رک. تنقیح المقال، ج 3، فصل الکنی، ص 35. در هر صورت، این کنیه ی حمید بن مثنّای عجلی کوفی از اصحاب امام ششم علیه السّلام است.]
2- . کمال الدّین 2: 652 [باب 57، ح 13].

29- سورة هود 9

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ: ما یَحْبِسُهُ؟ (1)

و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی افراد معدودی به تأخیر اندازیم؛ گویند چه موجب تأخیر عذاب شده است.

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، قال: أخبرنا (2) أحمد بن محمّد بن سعید، قال:

حدّثنا حمید بن زیاد، قال: حدّثنا علیّ بن الصّبّاح، قال: حدّثنا [أبو علیّ الحسن بن محمّد الحضرمیّ، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن إسحاق بن عبد العزیز، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله [تعالی : وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، قال: «العذاب خروج القائم علیه السّلام و الأمّة المعدودة أهل (3) بدر و أصحابه.» (4)

محمد بن ابراهيم نعمانی: گوید: احمد بن محمد بن سعید خبرمان داد، وی گفت: حمید بن زیاد حديثمان داد، گفت: علی بن الصباح حديثمان داد که گفت:

ابوعلی حسن بن محمد حضرمی حدیثمان داد، گفت: ] جعفر بن محمد حديثمان داد، از ابراهیم بن عبدالحمید، از اسحاق بن عبدالعزیز، از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام که در باره قول خداوند: و و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی از افراد معدودی ] تأخير اندازیم، گویند چه موجب تأخیر عذاب شده است و فرمود: عذاب، خروج حضرت قائم عليه السلام است، و امت معدوده: اهل بدر و اصحاب او می باشند .

علیّ بن إبراهیم، قال: أخبرنا أحمد بن إدریس، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد، عن علیّ بن الحکم، عن سیف، عن حسّان، عن هشام بن عمّار، عن

ص: 178


1- . هود (11): 9.
2- . [در مأخذ: حدّثنا.]
3- . [در مأخذ: عدّة أهل. با توجّه به این می توان و أصحابه نیز خواند.]
4- . کتاب الغیبة: 241 [باب 13، ح 36].

أبیه- و کان من أصحاب علیّ علیه السّلام- عن علیّ صلوات اللّه علیه فی قوله [تعالی : وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ: ما یَحْبِسُهُ؟ قال:

«الأمّة المعدودة أصحاب القائم الثّلاث ماءة و البضعة عشر.» (1)

علی بن ابراهیم: گوید: احمد بن ادریس خبرمان داد، وی گفت: احمد بن محمد حدیثمان داد، از علی بن الحكم، از سيف، از حسان، از هشام بن عمار، از پدرش که از اصحاب امیرمؤمنان علی علیه السلام بودم از حضرت علی صلوات الله عليه درباره قول خدای تعالی ]: و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی (افراد معدودی ) به تأخير اندازیم گویند چه موجب تأخیر عذاب شده است و فرمود: أتت معدوده اصحاب حضرت قائم عليه السلام می باشند آن سیصد و ده و چند نفر».

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن إبراهیم: عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن منصور بن یونس، عن إسماعیل بن جابر، عن أبی خالد، عن أبی جعفر (2) علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ، أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً (3)، قال:

«الخیرات: الولایة، و قوله تبارک و تعالی: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً یعنی أصحاب القائم علیه السّلام الثّلاث ماءة و البضعة عشر رجلا.» قال:

«و هم- و اللّه- الأمّة المعدودة.- قال:- یجتمعون- و اللّه- فی ساعة واحدة قزع کقزع الخریف.» (4)

محمد بن يعقوب: روایت کرده از علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از منصور بن يونس، از اسماعیل بن جابر، از ابوخالد، از حضرت ابی عبدالله امام صادق (أبوجعفر امام باقر عليه السلام که راجع به گفتار خدای عز و جل: پس به کارهای نیک سبقت و پیشی گیرید، هرکجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد ؟ فرمود: خیرات: ولایت است، و فرمودهخدای تبارک و تعالى : و هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد ؛ یعنی اصحاب حضرت قائم عليه السلام آن سيصد و ده و چند (مرد). فرمود: آنهایند به خدا سوگند اتت معدوده. فرمود: به خدا سوگند در یک ساعت جمع

ص: 179


1- . تفسیر قمی 1: 323.
2- . در متن: أبی عبد اللّه.
3- . بقره (2): 149.
4- . روضه ی کافی: 313 [ح 487].

خواهند شد پیاپی همچون ابرهای پاییزی .

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن منصور بن یونس، عن أبی خالد الکابلیّ، قال أبو جعفر علیه السّلام:

«و اللّه لکأنّی أنظر إلی القائم علیه السّلام و قد أسند ظهره إلی الحجر، ثمّ ینشد اللّه حقّه، ثمّ یقول: یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی اللّه، فأنا أولی باللّه، أیّها النّاس من یحاجّنی فی آدم، فأنا أولی بآدم، (یا) أیّها النّاس من یحاجّنی فی نوح، فأنا أولی بنوح، أیّها النّاس من یحاجّنی فی إبراهیم، فأنا أولی بإبراهیم، أیّها النّاس من یحاجّنی فی موسی، فأنا أولی بموسی، أیّها النّاس من یحاجّنی فی عیسی، فأنا أولی (النّاس) بعیسی، أیّها النّاس من یحاجّنی فی رسول اللّه (1)، فأنا أولی برسول اللّه صلوات اللّه علیهم أجمعین (2)، أیّها النّاس من یحاجّنی فی کتاب اللّه، فأنا أولی بکتاب اللّه، ثمّ ینتهی إلی المقام فیصلّی عنده رکعتین ثمّ ینشد اللّه حقّه.»ه.

ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام: «هو- و اللّه- [المضطرّ فی کتاب اللّه ، فی قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ (3) فیکون أوّل من یبایعه جبرائیل، ثمّ الثّلاث ماءة و الثّلاثة عشر رجلا، فمن کان ابتلی بالمسیر وافاه، و من لم یبتل بالمسیر فقد من (2) فراشه و هو قول أمیر المؤمنین علیه السّلام:" هم المفقودون من (3) فرشهم"، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً- قال:- الخیرات الولایة.

و قال فی موضع آخر: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، و هم [و اللّه أصحاب القائم علیه السّلام یجتمعون [و اللّه إلیه فی ساعة واحدة فإذا جاء إلی البیداء یخرج إلیه جیش السّفیانیّ فیأمر اللّه الأرض فتأخذ

ص: 180


1- . در مأخذ: فی محمّد.
2- . در مأخذ: بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله.
3- . نمل (16): 62. (2 و 3). در مأخذ: عن.

أقدامهم، و هو قوله:

وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ یعنی بالقائم من آل محمّد علیهم السّلام وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ؟ (1) [إلی قوله : وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ [یعنی أن لا یعذّبوا کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ (2) یعنی من کان قبلهم من المکذّبین هلکوا ...» (3)

علی بن ابراهیم گوید: پدرم برایم حدیث گفت، از ابن ابی عمیر، از منصور بن يونس، از ابوخالد کابلی که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: گوئی- به خدا سوگند قائم عليه السلام را می نگرم در حالی که به حجر الأسود تکیه زده، سپس حق خویش را از خداوند می خواهد، آنگاه می گوید: ای مردم هرکس درباره خداوند با من محاجه کند پس [بداند که من نزدیکترین افراد به خداوند هستم، ای مردم هرکس درباره آدم با من محاجه کند پس من نزدیکترین کسان به آدم هستم، ای مردم هرکس درباره نوح با من محاجه نماید پس من نزدیکترین افراد به نوح می باشم، ای مردم هرکس درباره ابراهیم با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین اشخاص به ابراهیم هستم، ای مردم هرکس درباره موسی با من محاجه نماید پس منم نزدیکترین کسان به موسی، ای مردم هر آنکه درباره عیسی با من محاجه کند پس من نزدیکترین افراد به عیسی می باشم، ای مردم هرکس درباره [رسولخدا با من محاجه نماید پس منم نزدیکترین افراد به رسولخدا صلوات الله عليهم أجمعين . ای مردم هرآنکه درباره کتاب خدا با من محاجه کند پس منم نزدیکترین کسان به کتاب خداوند. سپس به مقام ابراهیم خواهد رفت، دو رکعت نماز می گذارد و حقش را از خداوند طلب می کند.

آنگاه حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: اوست به خدا سوگند (آن مضظری که در کتاب خدا یاد شده در فرموده او: آیا چه کسی دعای مضطرنا چار را به اجابت می رساند و شما را جانشینان زمین قرار می دهد ، پس نخستین کسی که با او بیعت کند جبرئیل است، سپس آن سیصد و سیزده مرد زبیعت می کنند، پس هر کدام از ایشان پیش از آن هنگام از منزلش بیرون بوده به مقصد خواهد پیوست، و هرکدام دچار سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد، و همین است فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام: آنانند مفقود شوندگان از خوابگاههایشان، و آن فرموده خدای عز

ص: 181


1- . سبأ (34): 52- 53.
2- . سبأ (34): 55.
3- . تفسیر قمی 2: 205.

و جل است: پس به کارهای نیک سبقت و پیشی گیرید، هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد فرمود: خیرات: ولایت است.

و [خداوند] در جای دیگر فرموده: و و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی به دست افراد معدودی ) به تعویق اندازیم...، و ایشان اصحاب قائم علیه السلام هستند، به خدا سوگند در یک ساعت نزد او جمع می شوند، پس چون به بیداء بیاید لشکر سفیانی به سویش خروج کند، که خداوند آمر فرماید زمین پاهایشان را می گیرد، و این است

معنی ) فرمودهخداوند: { و اگر [ای رسول ما ] ببینی کافران را هنگامیکه هراسانند، پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند، و گویند به او ایمان آوردیم یعنی به قائم از آل محمد عليه السلام ، و با این همه دوری کی توانند به آن مقام نایل شوند و [تا آنجا که فرموده: { و میان آنها و آرزوهایشان جدایی و مباينت افتاد ؛ یعنی: اینکه عذاب نشوند، و همچنانکه نسبت به همکیشان آنها پیشتر چنین شد یعنی: کسانی که پیش از ایشان بودند از تکذیب کنندگانی که هلاک گشتند».

العیاشیّ، بإسناده: عن أبان بن أبی مسافر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ:

«یعنی عدّة کعدّة بدر لَیَقُولُنَّ: ما یَحْبِسُهُ؟ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ قال-: العذاب.» (1)

عیاشی بسند خود از أبان بن ابی مسافر از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام آورده، درباره قول خداوند: و و چنانچه عذاب را تا دوران افراد معدودی به تعویق اندازیم... که یعنی: عده ای همچون تعداد آهل بدر، و آنها گویند چه چیزی موجب تأخیر عذاب گشته آگاه باشند که چون آن هنگام فرا رسد از آنان به هیچوجه دور نخواهد شد فرمود: (یعنی } عذاب ».

عنه، بإسناده: عن عبد الأعلی الحلبیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام:

«أصحاب القائم علیه السّلام الثّلاث ماءة و البضعة عشر رجلا، هم- و اللّه- الأمّة المعدودة الّتی قال فی کتابه: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ- قال:- یجتمعون (2) له فی ساعة واحدة قزعا کقزع الخریف.».

ص: 182


1- . تفسیر العیّاشی 2: 140 [هود، ح 9].
2- . در مأخذ: یجتمعون.

و از اوست که بسند خود از عبدالأعلى حلبی آورده که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: اصحاب حضرت قائم عليه السلام آن سیصد و ده و چند مرد همانهایند به خدا سوگند امت معدوده ای که خداوند در کتاب خود فرموده: {و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی [ افراد معدودی به تأخیر اندازیم و فرمود: در یک ساعت برایش جمع می شوند همچون ابرهای پاییزی ».

و عنه، بإسناده: عن الحسین، عن الخرّاز (1)، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ قال: «هو القائم و أصحابه.» (2)

و از اوست بسند خود از حسین، از خراز، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام آورده که درباره فرمودهخداوند:] و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی [ افراد معدودی ) به تأخیر اندازیم و فرمود: او قائم و اصحابش می باشند .

أبو علیّ الطّبرسیّ، فی مجمع البیان: قیل:

«إنّ الأمّة المعدودة هم أصحاب المهدیّ فی آخر الزّمان ثلاث ماءة و بضعة عشر رجلا کعدّة أهل بدر، یجتمعون فی ساعة واحدة کما یجتمع قزع الخریف.» قال: و هو المرویّ عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیه السّلام. (3)

«ابوعلی طبرسی در مجمع البيان گوید: «گویند: أتت معدوده همان اصحاب حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان می باشند سیصد و ده و چند مرد، همچون تعداد اهل بدر در یک ساعت جمع می شوند همچنانکه قطعه های أبر پاییزی جمع می شوند». وی افزوده: «و همین معنی از حضرت ابوجعفر و حضرت ابوعبدالله عليهما السلام روایت گردیده».

قال شرف الدّین النّجفیّ: و یؤیّده ما رواه محمّد بن جمهور عن حمّاد ابن عیسی عن حریز قال: روی بعض أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالی:

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، قال: «العذاب

ص: 183


1- . [در البرهان: الخزّاز. چنان که محقّق «البرهان» احتمال داده، ممکن است تصحیف حسین ابن حر باشد که از اصحاب امام ششم علیه السّلام بوده است.]
2- . تفسیر العیّاشی 2: 141 [هود، ح 9].
3- . تفسیر مجمع البیان 5: 246.

هو القائم علیه السّلام و هو عذاب علی أعدائه، و الأمّة المعدودة هم الّذین یقومون بعدد أهل بدر.» (1)

شرف الدین نجفی گوید: و مؤید این است آنچه محمد بن جمهور از حمادبن عیسی از حریز روایت نموده که گفت: بعضی از اصحابمان از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت کرده اند درباره قول خدای تعالی: { و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی افراد معدودی به تأخیر اندازیم و فرمود: عذاب همان حضرت قائم عليه السلام است و او عذاب بر دشمنانش می باشد، و أتت معدوده آنانند که با وی بپا خیزند به عدد أهل بدر».

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام، فی قوله تعالی:

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، قال: قال:

«إن متّعناهم فی هذه الدّنیا إلی خروج القائم علیه السّلام فنردّهم و نعذّبهم لَیَقُولُنَّ: ما یَحْبِسُهُ؟ أی یقولون: أما (2) لا یقوم القائم (علیه السّلام) و لا یخرج؟ علی حدّ الاستهزاء، فقال اللّه: أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ » (3)

علی بن ابراهيم: در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است در مورد قول خدای تعالی: او چنانچه عذاب را تا هنگام معینی (افراد معدودی به تأخير اندازیم گوید: فرمود: چنانچه در این دنیا آنان را تا خروج حضرت قائم عليه السلام بهره مند سازیم پس از آن آنها را باز می گردانیم و عذابشان می کنیم و آنها گویند: چه چیزی عذاب را بازداشته یعنی از روی تمسخر و استهزاء گویند که حضرت قائم عليه السلام قيام نخواهد کرد و خروج نخواهد داشت، پس خداوند فرمود: { آگاه باشند روزی که عذاب فرا رسد دیگر از آنان بازگردانده نخواهد شد و آنچه را که استهزاء می کردند گرفتارش شوند »

ص: 184


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 223 [ح 3].
2- . در متن: أن یقولوا أن. [در البرهان: أی: یقولون: ألا.]
3- . تفسیر قمی 1: 323.

30- سورة هود 81

قالَ: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ! (1)

[لوط ) گفت: ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم با تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیارم بود.

العیّاشیّ، بإسناده: عن صالح بن سعید، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ قال:

«قوّة القائم علیه السّلام، و الرّکن الشّدید الثّلاث ماءة و ثلاثة عشر أصحابه.» (2)

عیاشی: بسند خود، از صالح بن سعيد، از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام روایت کرده که آن جناب در باره فرمودهخداوند: ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم با تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیارم بود و فرمود: [یعنی نیروی حضرت قائم عليه السلام و «رکن شدید » سیصد و سیزده تن یاران اویند».

ابن بابویه، بإسناده: عن أبی بصیر، قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«ما کان قول لوط علیه السّلام لقومه: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ إلّا تمنّیا لقوّة القائم علیه السّلام، و لا الرّکن (3) إلّا شدّة أصحابه، و إنّ الرّجل منهم لیعطی قوّة

أربعین رجلا، و إنّ قلبه لأشدّ من زبر الحدید، و لو مرّوا بجبال الحدید لقلعوها (4)، و لا یکفّون سیوفهم حتّی یرضی اللّه عزّ و جلّ.» (5)

« ابن بابویه: بسند خود از ابوبصیر آورده که گوید: حضرت ابوعبدالله امام

ص: 185


1- . هود (11): 81.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 156- 157 [هود، ح 55].
3- . در مأخذ: لا ذکر.
4- . در متن: لتدکدکت.
5- . کمال الدّین 2: 673 [باب 58، ح 26].

صادق عليه السلام فرمود: اینکه لوط به قومش گفت: ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیارم بود و مقصودش جز این نبود که نیروی قائم عليه السلام را تمنا کند، و «رکن شدید » یاران آن حضرت هستند که یک مرد از آنها قوت چهل مرد را دارد و دلش از کوه آهنین محکمتر است و اگر به کوههای آهن بگذرند آنها را از بین می برند، و شمشیرهایشان را کنار نگذارند مگر وقتیکه خداوند عز و جل راضی شده باشد).

ص: 186

31- سوره یوسف 111

حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا (1)

تا آنجا که رسولان مأیوس شدند و گمان کردند (حتی افراد اندک مؤمن نیز به آنان دروغ گفته اند، در آنحال باری ما به سراغشان آمد .

محمّد بن جریر الطّبریّ (2)، فی باب وجوب معرفة القائم علیه السّلام و أنّه لا بدّ أن یکون من کتابه مسند فاطمة علیها السّلام: بإسناده عن أبی علیّ النّهاوندیّ، قال:

حدّثنا القاسانیّ (یعنی محمّد بن أحمد القاشانیّ) قال: حدّثنا محمّد بن سلیمان، قال: حدّثنا علیّ بن سیف، قال: حدّثنی أبی، عن المفضّل بن عمر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

«جاء رجل إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فشکی إلیه طول دولة الجور، فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام: و اللّه لا یکون ما تأملون حتّی یهلک المبطلون و یضمحلّ الجاهلون و یأمن المتّقون و قلیل ما یکون حتّی لا یکون لأحدکم موضع قدمه، و حتّی تکونوا علی النّاس أهون من المیتة عند صاحبها، فبینا أنتم کذلک إذ جاء نصر اللّه و الفتح، و هو قول ربّی عزّ و جلّ فی کتابه: حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا.» (3)

محمد بن جریر طبری : در باب وجوب معرفت قائم علیه السلام و اینکه حتما خواهد آمد در کتاب «مسند فاطمه علیها السلام) بسند خود از ابوعلی نهاوندی آورده که

ص: 187


1- . یوسف (12): 111.
2- . در متن: القمّیّ.
3- . دلائل الإمامة: 471 [ح 462].

گفت: کاشانی (یعنی محمد بن احمد کاشانی ] حديثمان داد، گوید: محمد بن سليمان برایمان حديث آورد، وی گفت: علی بن سیف حدیثمان داد، وی گفت: پدرم از مفضل بن عمر برایم حدیث گفت از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام که فرمود:

مردی به محضر امام اميرالمؤمنين عليه السلام شرفیاب شد و از طولانی شدن دولت جور و ستم به آن جناب شکایت کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام باو فرمود: به خدا سوگند آنچه آرزویش را دارید نخواهد شد تا اینکه باطلجويان هلاک شوند و جاهلان از میان بروند، و متقیان که اندک هستند در امان گردند، تا جائیکه احدی از شما جای پایی برای خودش نخواهد یافت، و تا آنجا که شما در نظر مردم از مردار در چشم صاحبش نیز بی ارزشتر خواهید شد، و همانطور که شما در آن حال هستید ناگهان یاری خداوند و پیروزی بیاید، و این است زمعنی ) فرموده پرودگار من عز و جل در کتابش: و تا آنجا که رسولان مأیوس شدند و گمان کردند (حتی افراد اندک مؤمن نیز به آنان دروغ گفته اند، در آنحال یاری ما به سراغشان آمد »

ص: 188

32- سورة ابراهيم 6

وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ (1)

و روزهای خداوند را به یاد آنان بیاور.

ابن بابویه، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن یحیی العطّار رضی اللّه عنه، قال:

حدّثنا سعد بن عبد اللّه، قال: حدّثنی یعقوب بن یزید، عن محمّد بن الحسن المیثمیّ، عن مثنّی الحنّاط، قال: سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول: «أیّام اللّه عزّ و جلّ ثلاثة: یوم یقوم القائم علیه السّلام، و یوم الکرّة، و یوم القیامة.» (2)

«ابن بابویه: گوید: احمد بن محمد بن یحیی عطار رضی الله عنه حديثمان داد، وی گفت: سعد بن عبدالله حديثمان داد، گفت: يعقوب بن یزید حدیثم داد از محمد بن الحسن میثمی، از مثنی حتاط که گفت: شنیدم حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام می فرمود: ایام ( = روزهای) خدای عزوجلت سه تاست: روزی که حضرت قائم عليه السلام قیام خواهد کرد، و روز رجعت، و روز قیامت».

عنه، قال: حدّثنا أبی رحمه اللّه قال: حدّثنا عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ، قال: حدّثنا إبراهیم بن هاشم، عن محمّد بن أبی عمیر، عن مثنّی الحنّاط، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهما السّلام قال:

«أیّام اللّه عزّ و جلّ ثلاثة: یوم یقوم القائم، و یوم الکرّة، و یوم القیامة.» (3)

و از اوست که گوید: پدرم حدیثمان داد، وی گفت: عبدالله بن جعفر

ص: 189


1- . ابراهیم (14): 6.
2- . خصال: 108.
3- . معانی الأخبار: 365- 366.

حمیری حدیثمان داد، گفت: ابراهیم بن هاشم، از محمد بن ابی عمیر، از مثنی حتاط، از جعفر بن محمد، از پدرش [ امام باقر عليهما السلام حدیثمان داد که فرمود: روزهای خدای عز و جل سه تاست: روزی که امام قائم عليه السلام بپا خیزد، و روز رجعت، و روز قيامت».(1)

سعد بن عبد اللّه: عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب و یعقوب بن یزید، عن أحمد بن الحسن المیثمیّ، عن محمّد بن الحسین، عن أبان بن عثمان، عن مثنّی (2) الحنّاط، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«أیّام اللّه ثلاثة: یوم یقوم القائم و یوم الکرّة و یوم القیامة.» (3)

«سعد بن عبدالله از محمد بن الحسين بن ابی الخطاب، و يعقوب بن یزید، از احمد بن الحسن میثمی، از محمد بن الحسین، از ابان بن عثمان، از مثنی بن الحتاط آورده که گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام می فرمود: ایام الله سه تاست: روزی که حضرت قائم عليه السلام بپا خیزد، و روز رجعت، و روز قیامت».

ص: 190


1- محدث جلیل شیخ حر عاملی در باره این حدیث گفته: «این حدیث گفته کسانی که رجعت را به خروج حضرت مهدی علیه السلام و رجوع دولت حقه ائمه تأویل می کنند، با صراحت باطل می کند، از این هم صریحتر ان شاء الله تعالی بعدا خواهد آمد، گذشته از آنچه در معنی رجعت از علمای لغت گذشت، در سند حدیث نیز شخص مشکوک یا مورد طعني وجود ندارد، چون «ابراهيم بن هاشم » و «مثنی» را علمای رجال کاملا مدح کرده اند، مذهبشان هم درست بوده، بلکه دور از حقیقت نیست که پس از تحقیق بگوییم: به طور قطع مورد وثوق بوده اند، سایر راویانی که در سند هستند نیز در اوج جلالت و وثاقت و صحت مذهب و حدیث می باشند» (ايقاظ الهجعه، باب نهم، حدیث سوم ] (مترجم)
2- . [در متن: مثنّی بن و در بحار 53: 63 (به نقل از مأخذ): موسی (بن سعدان).]
3- . مختصر البصائر: 18 (مترجم).

33- سورة ابراهيم 78

قالُوا: رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ؟ (1)

گفتند پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما فرض فرمودی چه می شد که عمر ما را تا به هنگام أجل مهلت می دادی به دعوتت را اجابت نموده و از رسولان پیروی می کنیم ؟

محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی: عن أحمد بن محمّد، عن [محمّد] ابن سنان، عن أبی الصّباح بن عبد الحمید، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«و اللّه [ل] الّذی صنعه الحسن بن علیّ علیهما السّلام کان خیرا لهذه الأمّة ممّا طلعت علیه الشّمس، (ف) و اللّه لقد نزلت هذه الآیة: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ إنّما هی طاعة الإمام، و طلبوا القتال، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مع الحسین علیه السّلام قالُوا (2): رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ؟ أرادوا تأخیر ذلک إلی القائم علیه السّلام.» (3)

محمد بن يعقوب: از محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از ابوالقباح بن عبد الحميد، از محمد بن مسلم، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام آورده که آن حضرت فرمود: به خدا سوگند آنچه حسن بن على عليهما السلام کرد برای این امت از آنچه خورشید بر آن می تابد بهتر است، به خدا سوگند این آیه درباره او نازل شد: آیا نمی نگری و در شگفت نمی شوی به آنان که به ایشان گفته شد (فعلا) از

ص: 191


1- . در نسخه ی خطّی کتاب به همین صورت آمده است. تا أَجَلٍ قَرِیبٍ از آیه ی 78 سوره ی نساء و بقیّه از آیه ی 45 سوره ی ابراهیم.
2- . در متن: قال.
3- . روضه ی کافی: 330 [ح 506]. در متن حدیث- چنان که توضیح دادیم- از دو آیه در دو سوره استفاده شده است.

جنگ دست نگهدارید و نماز را بر پای داشته و زکات را ادا کنید و همانا این اطاعت از امام است، ولی آنها اصرار داشتند که فرمان جنگ به آنان داده شود، پس چون جنگ کردن در رکاب امام حسين عليه السلام برایشان فرض شد گفتند: پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما فرض فرمودی چه می شد که عمر ما را تا به هنگام اجل مهلت می دادی و دعوتت را اجابت نموده و از رسولان پیروی می کنیم منظورشان این بود که تا قيام حضرت قائم عليه السلام این حکم به تأخیر افتد».

العیّاشیّ، بإسناده: عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

«و اللّه الّذی صنعه الحسن بن علیّ علیهما السّلام کان خیرا لهذه الأمّة ممّا طلعت علیه الشّمس، و اللّه لفیه نزلت هذه الآیة: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ؟ إنّما هی طاعة الإمام، فطلبوا القتال، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مع الحسین علیه السّلام قالُوا: رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ؟

و قوله: ربّنا أخّرنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ، نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أرادوا تأخیر ذلک إلی القائم علیه السّلام.» (1) .

عیاشی بسند خود از محمد بن مسلم از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام آورده که آن جناب فرمود: به خدا سوگند آنچه را حسن بن على عليهما السلام انجام داد، از آنچه خورشید بر آن طلوع کرده [یعنی از همه دنیا برای این أتت بهتر بود، به خدا قسم در باره او این آیه نازل شد: آیا نمی نگری کسانی را که به ایشان گفته شد از جنگ به طور موقت دست نگهدارید و به وظیفه اقامه نماز و زکات بپردازید ) همانا این اطاعت از امام است و آنها اصرار داشتند که فرمان جنگ به آنان داده شود، پس چون قتال در راه خدا در رکاب امام حسين عليه السلام برایشان نوشته و فرض شد گفتند: (پروردگارا چرا حکم جنگ را بر ما فرض فرمودی چه می شد که تأخیر می انداختی و اینکه فرمود: (پروردگارا تا اجلی نزدیک ما را به تأخیر انداز تا دعوت ترا اجابت کنیم و از رسولان پیروی نمائیم منظورشان به تأخیر افتادن آن حکم تا هنگام قيام حضرت قائم عليه السلام بود ».

ص: 192


1- . تفسیر العیّاشی 1: 258 [نساء، ح 196؛ بخشی از آن نیز در 2: 235 (ابراهیم، ح 48) آمده است .

34- سورة ابراهيم 46

وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ (1)

و در منازل و مساکن ستمگران پیش از خودتان مسكن گرفتید .

العیّاشیّ، بإسناده: عن سعد بن عمر، عن غیر واحد ممّن حضر أبا عبد اللّه، و رجل یقول: قد ثبت دار صالح و دار عیسی بن علیّ ... ذکر دور العبّاسیّین، فقال رجل: أراناها اللّه خرابا أو خرّبها بأیدینا، فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«لا تقل هکذا، بل یکون مساکن القائم و أصحابه، أما سمعت اللّه عزّ و جلّ یقول: وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ (2)

عیاشی : بسند خود از سعدبن عمر، از چند نفر از کسانی که در محضر امام ابوعبدالله صادق عليه السلام شرفیاب بوده اند روایت آورده که: مردی در آن مجلس [با تأسف می گفت: خانه صالح و خانه عیسی بن علی بر جای مانده و از خانه های عباسیان یاد کرد مردی دیگر گفت: خداوند آن خانه ها را در حال خرابی بما بنمایاند، یا آنها را به دست ما خراب کند. حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام به او فرمود: چنین سخنی مگوی، بلکه اینها مساكن حضرت قائم و اصحابش خواهد شد، آیا نشنیده ای که خدای عز و جل فرماید: و و در منازل و مساکن ستمگران پیش از خودتان ) مسکن گرفتید »

ص: 193


1- . ابراهیم (14): 46.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 235 [ابراهیم، ح 49].

35- سورة ابراهيم 47

وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ (1)

هر چند که با مکر خود کوهها را از جای برکنند.

العیّاشی، بإسناده: عن جمیل بن درّاج، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ و إنّ مکر بنی العبّاس (2) بالقائم علیه السّلام لتزول منه قلوب الرّجال.» (3)

عیاشی بسند خود از جمیل بن دراج آورده که گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام می فرمود: هر چند که با مکر خود کوهها را از جای برکنند 4 و به درستی که از مكر بني العباس نسبت به قائم عليه السلام دلهای مردان از جای کنده می شود )).

الشّیخ، فی مجالسه: قال: أخبرنا الحسین بن إبراهیم القزوینیّ، قال:

أخبرنا (4) أبو عبد اللّه محمّد بن وهبان، قال: حدّثنا أبو القاسم علیّ بن حبشیّ، قال:

حدّثنا أبو الفضل العبّاس بن محمّد بن الحسین، قال: حدّثنا أبی، قال: حدّثنا صفوان ابن یحیی، عن الحسین بن أبی غندر، عن أبی بصیر، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«اتّقوا اللّه و علیکم بالطّاعة لأئمّتکم، قولوا ما یقولون و اصمتوا عمّا صمتوا، فإنّکم فی سلطان من قال اللّه تعالی: وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ یعنی بذلک ولد العبّاس. فاتّقوا اللّه، فإنّکم فی هدنة (5) صلّوا فی عشائرهم و اشهدوا جنایزهم و

ص: 194


1- . ابراهیم (14): 47.
2- . [در مأخذ: و إن کان مکرو العبّاس.]
3- . تفسیر العیّاشی 2: 235 [ابراهیم، ح 50].
4- . در مأخذ: حدّثنا.
5- . در مأخذ: هذه.

أدّوا الأمانة إلیهم و علیکم بحجّ هذا البیت فأدمنوه، فإنّ فی إدمانکم الحجّ دفع مکاره الدّنیا عنکم، و أهوال یوم القیامة.» (1)

شیخ طوسی در مجالس خود گوید: حسین بن ابراهیم قزوینی ما را خبر داد گفت: ابو عبدالله محمد بن وهبان خبرمان {حديثمان } داد، گفت: ابوالقاسم علی بن حبشی حدیثمان داد، وی گفت: ابوالفضل عباس بن محمد بن الحسين حديثمان داد، وی گفت: پدرم برایمان حديث آورد، گفت: صفوان بن یحیی، از حسین بن ابی غندر، از ابوبصیر حدیثمان داد، گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام می فرمود: تقوی پیشه کنید و از عذاب خداوند بپرهیزید و بر شما باد اطاعت و فرمانبرداری از امامانتان، آنچه می گویند شما نیز همان را بگوئید و از آنچه لب بستند خاموش بمانید، زیرا که شماها امروزه تحت تسلط کسانی هستید که خدای تعالی فرموده:

هر چند که با مکر خود کوهها را از جای برکنند، (منظور آن حضرت بني العباس می باشد)، پس تقوی و خداترسی پیشه سازید که شما در حال هدنه [تقیه و احتیاط ] هستید، در اجتماعات آنها (= مخالفين) نماز بگذارید و در مراسم تشییع و تدفین ] جنازه هایشان شرکت کنید، و امانت را به ایشان ادا نمائید، و بر شما باد که حج این خانه را انجام دهید و مداومت کنید، زیرا که در مداومت کردنتان به انجام حج دفع ناملایمات دنيا، و صحنه های هول انگیز روز قیامت از شما خواهد بود .

ص: 195


1- . امالی شیخ طوسی: 678 [مجلس یوم الجمعة، 30 رجب 457، ح 5].

36- سوره حجر 37-39

قالَ: رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قالَ: فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ* إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (1)

ابلیس گفت: پروردگارا پس مرا تا روزی که خلایق برانگیخته شوند مهلت ده، خداوند فرمود: البته تو از مهلت داده شدگانی، تا به روز و هنگام معین و معلوم.

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، قال: أخبرنی أبو الحسن علیّ، قال:

حدّثنی (2) أبو جعفر، قال: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلویّ، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبیه، عن علیّ بن الحسن بن فضّال، قال: حدّثنی العبّاس بن عامر، عن وهب بن جمیع مولی إسحاق بن عمّار، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن إبلیس، قوله: رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قالَ: فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ* إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ أیّ یوم هو؟ قال:

«یا وهب أتحسب أنّه یوم یبعث اللّه تعالی النّاس؟ [لا] و لکنّ اللّه عزّ و جلّ أنظره إلی یوم یبعث اللّه عزّ و جلّ قائمنا، فإذا بعث اللّه عزّ و جلّ قائمنا فیأخذ بناصیته و یضرب عنقه فذلک یوم الوقت المعلوم.» (3)

«ابو جعفر محمد بن جریر طبری: گوید: خبرم داد ابوالحسن علی گفت: ابوجعفر حدیثم {حديثمان داد، گفت: مظفربن جعفر بن مظفر علوی حدیثمان داد، گفت: جعفر بن محمد بن مسعود از پدرش از علی بن الحسن بن فضال برایمان حدیث آورد، گفت: حدیثم {حديثمان داد عباس بن عامر، از وهب بن جميع آزاد شده اسحاق بن عمار که گفت: از حضرت صادق عليه السلام درباره گفته ابلیس پرسیدم که: پروردگارا

ص: 196


1- . حجر (15): 37- 39.
2- . در مأخذ: حدّثنا.
3- . دلائل الإمامة: 453 [ح 430].

پس مرا تا روزی که خلایق برانگیخته شوند مهلت ده، خداوند فرمود: البته تو از مهلت داده شدگانی، تا به روز و هنگام معین و معلوم 4 آن چه روزی خواهد بود؟ فرمود: وقت معلوم روز قيام قائم آل محمد است، هرگاه خداوند او را برانگیزد در مسجد کوفه که ابلیس می آید در حالیکه بر زانوهایش راه می رود و می گوید: ای وای از این روزگار آنگاه از پیشانیش گرفته شده گردنش زده می شود. آن هنگام روز وقت معلوم است که مدت او به پایان می رسد».

و رواه العیّاشیّ، بإسناده: عن وهب بن جمیع مولی إسحاق بن عمّار قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن [قول إبلیس ... و ذکر الحدیث. (1)

این روایت را عیاشی نیز روایت کرده: بسند خود از وهب بن جميع آزاد شده اسحاق بن عمار که گفت: از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام راجع به گفته ] ابلیس پرسیدم.. و حدیث را تا آخر یاد کرده است ».

و در این باره روایتی دیگر هم هست که او را رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم خواهد کشت، این روایات در کتاب البرهان در تفسیر آیه فوق ذکر شده است مؤلف(2) ).

ص: 197


1- . تفسیر العیّاشی 2: 242 [حجر، ح 14]، با اندکی تفاوت در آخر حدیث که در آن تصریح شده است: ابلیس را در حالی که بر زانوهایش راه می رود به مسجد کوفه می آورند و گردن می زنند (مترجم).
2- ناگفته نماند که بین روایات فوق، و روایت دیگری که مؤلف اشاره کرده اینکه رسولخدا صلی الله عليه وآله ابليس را خواهد کشت منافاتی نیست، چون در روایات یاد شده نام قاتل ابلیس نیامده و گفته نشده که: چه کسی گردن آن لعین را خواهد زد؟ و این در رجعت خواهد بود. (مترجم).

37- سوره حجر 88

وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ (1)

ای پیامبر و ما هفت آیت مثانی و قرآن عظیم را بر تو فرستادیم .

العیّاشیّ، بإسناده: عن یونس بن عبد الرّحمان، عن من ذکره رفعه، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ قال:

«إنّ ظاهرها الحمد، و باطنها ولد الولد، و السّابع منها القائم علیه السّلام.» (2)

عیاشی: بسند خود از یونس بن عبد الرحمن، از کسی که آن را مرفوع نموده آورده است که گفت: از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: * [ای پیامبر و ما هفت آیت مثانی و قرآن عظیم را بر تو فرستادیم پرسیدم، فرمود: ظاهر آن سوره حمد است و باطن آن فرزند فرزند، و هفتمین آنها حضرت قائم عليه السلام است».

عنه، بإسناده: عن القاسم بن عروة، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ قال:

«سبعة من الأئمّة (3) و القائم علیه السّلام.» (4)

و از اوست: بسند خود از قاسم بن عروة، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام که درباره قول خدای عز و جل: { [ای پیامبر و ما هفت آیت مثانی و قرآن عظیم را برتو فرستادیم ) فرمود: هفت تن از امامان [هفت امام ] و قائم عليه السلام).

ص: 198


1- . حجر (15): 88.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 250 [حجر، ح 37].
3- . در مأخذ: سبعة أئمّة.
4- . تفسیر العیّاشی 2: 250 [حجر، ح 39].

و عنه، بإسناده: قال حسّان العابد (1): سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ قال:

«لیس هکذا تنزیلها، إنّما هی: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی نحن هم وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ ولد الولد.» (2)

و از اوست: بسند خود آورده گوید: حان عابد [عامری گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام راجع به قول خداوند: { [ای پیامبر و ما هفت آیت مثانی و قرآن عظیم را بر تو فرستادیم و پرسیدم، فرمود: همانا تنزیل آیه چنین است: وما هفت آیت مثانی بر تو فرستادیم . مائيم آن مثانی، [ و قرآن عظیم] فرزند فرزند است ».

و عنه، بإسناده: عن سماعة قال: قال أبو الحسن علیه السّلام:

«وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ [قال:] لم یعط الأنبیاء إلّا محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و هم السّبعة الأئمّة الّذین یدور علیهم الفلک، و القرآن العظیم محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (3)].

و از اوست: بسند خود از سماعه آورده که گفت: حضرت ابوالحسن [ امام رضا] علیه السلام فرمود: به هیچیک از پیغمبران جز حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم سبع مثانی نداده است ، و آنان هفت امامی هستند که فلک به طفيل وجود ایشان در گردش است، و قرآن عظیم حضرت محمد صلی الله عليه وآله وسلم می باشد».(4)

ص: 199


1- . در مأخذ: العامریّ.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 250 [حجر، ح 38].
3- . همان: 251 [حجر، ح 41].
4- تعبیر به هفت امام ممکن است به اعتبار نامهای ایشان باشد، بنابراین «مثانی » را می توان از باب ثناء = مدح » گرفت، و هم از باب تثنيه » از جهت همتایی و ثانی قرآن بودن ایشان، و همچنین می شود کنایه از معصومین چهارده گانه دانست، و احتمال دیگر اینکه: تعبير «مثانی » به اعتبار آن است که امامان عليهم السلام نسبت به پیغمبر اکرم صلی الله عليه وآله به حسب جهان بشری و نحوه آفرینش انسانی در مرتبه دوم هستند، چنانکه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مرتبه اول است چون آنحضرت مادر امامان می باشد. و يا إحتمالات دیگر... به تفسیر صافی / 296 و مکیال المکارم – ترجمه فارسی 88/1 نگاه کنید. (مترجم).

38- سوره نحل 2

أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ، سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ! (1)

امر الهی آمد پس آن را زود مشمارید، خداوند منزه و متعالی از شرک مشرکان است.

[108] ابن بابویه، قال: حدّثنا محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا محمّد بن الحسن الصفّار، عن یعقوب بن یزید، عن محمّد بن أبی عمیر، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«أوّل من یبایع القائم علیه السّلام جبرئیل، ینزل فی صورة طیر أبیض فیبایعه ثمّ یضع رجلا علی بیت اللّه الحرام و رجلا علی بیت المقدس، ثمّ ینادی بصوت ذلق یسمع الخلائق (2): أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ » (3)

« ابن بابویه: گوید: حدیث آورد ما را محمد بن الحسن بن احمد بن الوليا رضی الله عنه، وی گفت: حدیث آورد ما را محمد بن الحسن صفار، از يعقوب بن یزید، 1 محمد بن ابی عمیر، از ابان بن عثمان، از ابان بن تغلب که گفت: حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام فرمود: نخستین کسی که با قائم عليه السلام بیعت می کند جبرئیل است

که به صورت پرنده سفیدی نازل می شود و با آن حضرت بیعت می نماید، سپس یک پای بر بیت الله الحرام و پای دیگر بر بیت المقدس می گذارد، آنگاه با صدای فصية بلیغی که خلایق می شنوند فریاد خواهد زد: وامر الهی آمد پس آن را زود مشماريد »

[109] و رواه العیّاشیّ، بإسناده: عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد اللّه

ص: 200


1- . نحل (16): 2.
2- . در مأخذ: طلق تسمعه الخلائق.
3- . کمال الدّین 2: 671 [باب 58، ح 18].

علیه السّلام:

«إنّ أوّل من یبایع القائم علیه السّلام جبرائیل علیه السّلام، ینزل علیه فی صورة طیر أبیض فیبایعه ...» و ساق الحدیث إلی آخره. (1)

و عیاشی آن را روایت کرده بسند خود از ابان بن تغلب از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام که: نخستین کسی که با قائم عليه السلام بیعت می کند جبرائیل عليه السلام است که به صورت پرنده سفیدی بر آن حضرت فرود می آید پس با آن جناب بیعت می نماید، و حدیث را تا به آخر آورده است».

آنگاه عیاشی در دنباله حديث گفته: و در روایت دیگری از ابان از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده است.

[110] محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة، قال: أخبرنا (2) علیّ بن أحمد، عن عبید (3) اللّه بن موسی [العلویّ ، عن علیّ بن الحسن (4)، عن علیّ بن حسّان، عن عبد الرّحمان بن کثیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ [ف] قال:

«هو أمرنا أمر اللّه عزّ و جلّ فلا یستعجل به، یؤیّده (5) [اللّه بثلاثة أجناد:.]

الملائکة و المؤمنین و الرّعب، و خروجه کخروج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و ذلک قوله عزّ و جلّ: کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ » (6)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: خبر داد ما را على بن احمداز عبید الله بن موسی (علوی ] که گفت: حديث آورد ما را از علی بن الحسين از علی بن حسان از عبدالرحمن بن کثیر از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: { امر الهی آمد پس آن را زود مشماريد و فرمود: آن امر ما است امر خداوند عز و جل است پس در آن عجله نشود، خداوند آن را با سه ارتش تأييد می فرماید: [به وسيله فرشتگان، و به وسیله ] مؤمنان، و به وسیله ] رعب، و خروج

ص: 201


1- . تفسیر العیّاشی 2: 254 [نحل، ح 3].
2- . [در مأخذ: حدّثنا.]
3- . در متن: عبد.
4- . [در متن: قال: حدّثنا علیّ بن الحسین.]
5- . [در مأخذ: ألّا تستعجل به حتّی یؤیّده.]
6- . کتاب الغیبة: [243 (باب 13، ح 43)].

آن حضرت همچون خروج رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم خواهد بود، و آن فرموده خدای عز و جل است: و همچنانکه خداوند تو را به حق [و برای اعلای کلمه توحید از خانه ات بیرون ساخت و گروهی از مؤمنین آن را اکراه داشتند ».

و رواه المفید، فی کتاب الغیبة بإسناده: عن عبد الرّحمان بن کثیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام.

«این حدیث را شیخ مفید نیز در کتاب الغيبة، بسند خود از عبدالرحمن بن کثیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت کرده است »

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، قال: أخبرنی أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه، قال: أخبرنا محمّد بن همّام، قال: أخبرنا جعفر بن محمّد بن مالک، قال:

حدّثنا علیّ بن یونس الخزّاز، عن إسماعیل بن عمر بن (1) أبان، عن أبیه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إذا أراد اللّه قیام القائم [علیه السّلام بعث جبرائیل فی صورة طائر أبیض، فیضع ن.

إحدی رجلیه علی الکعبة و الأخری علی بیت المقدس ثمّ ینادی بأعلی صوته:

أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ »

قال: «فیحضر القائم [علیه السّلام فیصلّی عند مقام إبراهیم علیه السّلام رکعتین ثمّ ینصرف و حوالیه أصحابه و هم ثلاث ماءة و ثلاثة عشر رجلا، إنّ فیهم لمن یسری من فراشه لیلا فیخرج و معه الحجر فیلقیه فتعشب الأرض.» (2)

«و ابوجعفر محمد بن جریر طبری گوید: خبرم داد ابوالفضل محمدبن عبدالله، گفت: محمد بن همام خبرمان داد، گفت: جعفر بن محمد بن مالک خبرمان داد، گفت: علی بن يونس خزاز حدیثمان داد، از اسماعیل بن عمر بن ابان، از پدرش، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که فرمود:

هرگاه خداوند بخواهد که قائم عليه السلام قیام کند جبرئیل را به شکل پرنده

ص: 202


1- . در متن: عن.
2- . دلائل الإمامة: [472 (ح 464)].

سفیدی می فرستد، پس او یک پای بر خانه کعبه و پای دیگر بر بیت المقدس می گذارد، سپس با صدای بلند بانگ می زند و امر الهی آمد پس آن را زود مشماريد و امام صادق عليه السلام فرمود: پس حضرت قائم عليه السلام حاضر می شود، و در مقام ابراهيم دو رکعت نماز می گذارد، سپس در حالیکه اصحابش که سیصد و سیزده نفر هستند در پیرامونش باشند می رود، به درستی که در میان اصحاب او کسانی هستند که شبانه از رختخواب خود هجرت می کنند، پس بیرون می روند، و با آنان سنگ (مخصوصی ] هست که چون آن را افکنند از زمین گیاه می روید.

ص: 203

39- سوره نحل 39

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ، بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (1)

و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد بلی البته وعده الهی حق است ولیکن بیشتر مردمان نمی دانند.

محمّد بن یعقوب، بإسناده عن سهل: عن محمّد، عن أبیه، عن أبی بصیر، قال: قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام [قوله تبارک و تعالی : وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ، بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ قال:

فقال لی:

«یا أبا بصیر ما تقول فی هذه الآیة؟» [قال قلت: إنّ المشرکین یزعمون و یحلفون لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أنّ اللّه لا یبعث الموتی. قال: فقال:

«تبّا لمن قال هذا! [سلهم:] هل کان المشرکون یحلفون باللّه أم باللّات و العزّی؟» قال: قلت: جعلت فداک! فأوجدنیه، قال: فقال لی:

«یا أبا بصیر لو قد قام قائمنا بعث اللّه إلیه قوما من شیعتنا قباع (2) سیوفهم

علی عواتقهم فیبلغ ذلک قوما من شیعتنا لم یموتوا فیقولون: بعث فلان و فلان و فلان من قبورهم و هم مع القائم علیه السّلام فیبلغ (3) ذلک قوما من عدوّنا، فیقولون: یا معشر الشّیعة ما أکذبکم! هذه دولتکم و أنتم تقولون فیها الکذب؟! لا و اللّه ما عاش هؤلاء و لا یعیشون إلی یوم القیامة- قال:- فحکی اللّه قولهم [فقال : وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ » .

ص: 204


1- . نحل (16): 39.
2- . [در حدیث آینده، این واژه قبایع خواهد آمد که جمع قبیعه است و ظاهرا درست تر است.]
3- . در متن: فبلغ.

محمد بن يعقوب: بسند خود از سهل، از محمد، از پدرش، از ابوبصیر روایت کرده که گفت: به حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام عرضه داشتم: اینکه خداوند تبارک و تعالی می فرماید: و آنان با مبالغه و تاکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد بلی البته وعده الهی حق است ولیکن بیشتر مردمان نمی دانند } منظور چیست؟ فرمود: ای ابوبصیر در این باره چه می گوئی (چه می گویند ؟ عرض کردم: مشرکین می پندارند و سوگند می خورند برای رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم که خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد کرد. حضرت فرمود: مرگ بر کسی که چنین سخنی می گوید، از آنها بپرس که آیا مشرکین به الله قسم می خوردند یا به لات و عزی؟ ابوبصیر می گوید: گفتم: فدایت شوم پس برایم معنی آیه را بیان فرما. فرمود: ای ابوبصیرهنگامی که قائم ما (عليه السلام بپاخیزد خداوند گروهی از شیعیان مارابرای او برانگیزد و زنده کند که گیره های شمشیرهایشان بر روی شانه هایشان است، چون این خبر به قومی از شیعیان ما که نمرده باشند برسد به یکدیگر گویند: فلان و فلان از قبرهایشان برانگیخته شدند و آنها با قائم عليه السلام هستند، این سخن به گوش گروهی از دشمنان ما برسد، آنها گویند: ای گروه شیعیان چقدر دروغگو هستید؟ این دولت و حکومت شما است و شما دروغ می گوئید؟ نه والله اینها که شما می گوئید زنده نشده و زنده نخواهند شد تا روز قیامت، پس خداوند گفتار آنها را حکایت کرده می فرماید : و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد ».

و رواه العیّاشیّ، بإسناده عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ قال: «ما یقولون فیها؟» قلت: یزعمون أنّ المشرکین کانوا یحلفون لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أنّ اللّه لا یبعث الموتی. قال: «تبّا لمن قال هذا! ویلهم! هل کان المشرکون یحلفون باللّه أم باللّات و العزّی؟» قلت: جعلت فداک، فأوجدنیه أعرفه، قال:

«لو قام قائمنا بعث اللّه إلیه قوما من شیعتنا قبایع سیوفهم علی عواتقهم فیبلغ (1) ذلک قوما من شیعتنا لم یموتوا، فیقولون: بعث فلان و فلان من قبورهم مع القائم علیه السّلام، فیبلغ (2) ذلک قوما من أعدائنا، فیقولون: یا معشر الشّیعة ما أکذبکم! هذه دولتکم و أنتم تکذبون فیها؟! لا و اللّه ما عاشوا و لا یعیشون

ص: 205

إلی یوم القیامة، فحکی اللّه قولهم: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ ....» (1)

عیاشی: نیز آن را بسند خود از ابوبصیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت کرده که در باره فرمود: خداوند: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد و فرمودند: درباره آن چه می گویند؟ عرضه داشتم: می پندارند که مشرکین برای رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم سوگند یاد می کردند که خداوند مردگان را زنده نخواهد ساخت، [امام صادق عليه السلام) فرمود: مرگ بر آنکه چنین چیزی بگوید، وای بر آنها آیا مشرکین به «الله » سوگند یاد می نمودند یا به «لات» و «ری»؟ عرض کردم: فدایت گردم پس آن را برایم روشن ساز تا بشناسم، فرمود: چون قائم ما عليه السلام بپا خیزد خداوند قومی از شیعیانمان را برخواهد انگیخت که گیره های شمشیرهایشان بر روی شانه هایشان است، پس این خبر به گروهی از شیعیانمان که نمرده اند می رسد، به یکدیگر گویند: فلانی و فلانی از قبرهایشان برانگیخته شدند و ایشان با حضرت قائم عليه السلام هستند، چون این سخن به گوش گروهی از دشمنانمان برسد آنها گویند: ای گروه شیعیان شماها چقدر دروغگو هستید! این دولت و حکومت شما است و شما دروغ می گوئید؟ نه والله اینها که شما می گوئید زنده نشده و زنده نخواهند شد تا روز قیامت، پس خداوند گفتار آنها را حکایت فرموده که: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند... ».

* عنه، بإسناده: عن أبی عبد اللّه صالح بن میثم، قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قوله (2): وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قال:

«ذلک (حین یقول علیّ علیه السّلام: أنا أولی النّاس) بهذه الآیة: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ، بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا [وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کانُوا کاذِبِینَ » .

ص: 206


1- . تفسیر العیّاشی 2: 259 [نحل، ح 26].
2- . در مأخذ: قول اللّه تعالی.

و از اوست که بسند خود از ابو عبدالله صالح بن میثم روایت کرده که گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام درباره فرمود: خداوند [تعالی]:

و حال آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه تسلیم او شده است و پرسیدم، فرمود: آن هنگامی است که حضرت علی علیه السلام فرماید: من شایسته ترین افراد به این آیه هستم: { و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد، بلی البته وعده الهی حق است ولیکن بیشتر مردمان نمی دانند، تا برایشان آنچه را که در آن اختلاف می کردند را بیان سازد و تا کافران کاملا به دروغگوئی خودشان پی ببرند ».

و روایات در مورد فرموده خدای تعالی: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... رسیده که هنگام قیام حضرت قائم عليه السلام خواهد بود)

و عنه، بإسناده، عن سیرین قال: کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ قال:

«ما یقول النّاس فی هذه الآیة: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ)؟» قال: یقولون: لا قیامة و لا بعث و لا نشور، فقال:

«کذبوا و اللّه، إنّما ذلک إذا قام القائم علیه السّلام و کرّ معه المکرّون، فقال أهل خلافکم: قد ظهرت دولتکم یا معشر الشّیعة، و هذا من کذبکم، تقولون (1): رجع فلان و فلان و فلان، لا و اللّه لا یبعث اللّه من یموت، ألا تری أنّه قال (2): [إنّهم قالوا]: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ کان المشرکون أشدّ تعظیما باللّات و العزّی من أن یقسموا بغیرها، فقال اللّه عزّ و جلّ: بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کانُوا کاذِبِینَ. إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ: کُنْ، فَیَکُونُ » (3)

و از اوست: بسند خود از سیرین آورده که گفت: در محضر امام ابوعبدالله

ص: 207


1- . [در متن: یقولون.]
2- . در مأخذ: أنّهم قالوا.
3- . تفسیر العیّاشی 2: 259 [- 260 (نحل، ح 28)].

صادق عليه السلام شرفیاب بودم که آن جناب پرسید: مردم درباره این آیه چه می گویند:

و آنان با مبالغه و تاکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد؟ گفته شد: [یعنی اینکه کافران می گویند: نه قیامتی هست و نه برانگیخته شدنی و نه نشری، فرمود: به خدا سوگند دروغ گویند همانا این وقتی است که قائم عليه السلام بپا خیزد و آنانکه اهل رجعت باشند به خدمت آن حضرت بشتابندی مخالفان شما خواهند گفت: ای گروه شیعیان دولت شما آشکار شد و این از دروغهای شماست که می گوئید فلان وفلان بازگشته اند، نه قسم به خدا که خداوند کسی را که مرد به این دنیا باز نخواهد آورد، آیا نمی نگری که او فرمود [آنان گفتند : و آنان با مبالغه و تأكید به خداوند سوگند یاد کنند و چون مشرکان بیشترین تعظیم و احترامشان به لات و عزی اختصاص داشت، بیش از اینکه به غیر آنها سوگند یاد کنند، پس خدای عز و جل فرمود: { بلى، البته وعده الهی حق است تا برای آنان بیان سازد آنچه را که در آن اختلاف می کنند و تا آنانکه کفر ورزیده اند بدانند که دروغگو بوده اند، همانا ما به امر نافذمان هرگاه چیزی را اراده کنیم گوئیم: موجود باش همان لحظه خواهد شد »

أبو جعفر محمّد بن جریر، قال: أخبرنی أبو الحسن علیّ بن هبة اللّه (1)، قال: حدّثنا أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن موسی بن بابویه القمّیّ، قال:

حدّثنا أبی، عن سعد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا یعقوب بن یزید، قال: حدّثنا محمّد بن أبی عمیر، عن عمر بن أذینة، عن فضیل بن یسار، قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: إن خرج السّفیانیّ ما تأمرنی؟ قال:

«إذا کان ذلک کتبت إلیک.»

قلت: أعلمنی آیة کتابک (2).

قال: «أکتب إلیک بعلامة کذا و کذا» و قرأ آیة من القرآن.

قال: [ف] قلت لفضیل: ما تلک الآیة؟ قال: ما حدّثت بها أحدا غیر برید العجلیّ. قال زرارة: أنا أحدّثک بها، هی: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ، بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا قال: فسکت الفضیل و لم یقل: لا و لا: نعم. (3)

«ابوجعفر محمد بن جریر گوید: ابوالحسن علی بن عبدالله هبة الله خبرم کرد، گفت: ابوجعفر محمد بن علی بن الحسين بن موسی بن بابویه قمی حدیثمان داد، وی

ص: 208


1- . در متن: عبد اللّه هبة اللّه.
2- . در مأخذ: فکیف أعلم أنّه کتابک.
3- . [دلائل الإمامة: 465 (ح 449).]

گفت: پدرم از سعد بن عبدالله حديثمان داد، گفت: يعقوب بن یزید برایمان حديث آورد، گفت: محمد بن ابی عمیر، از عمربن أذينه، از فضيل بن يسار حدیثمان داد که گفت: به حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام عرضه داشتم: چنانچه سفیانی خروج کرد بمن چه دستور می فرمائید؟ فرمود: هرگاه چنین شد برایت خواهم نوشت. عرض کردم: نشانه نامه ات را برایم بفرما چگونه بدانم که آن نامه از شماست؟

فرمود: فلان علامت و فلان نشانه را برایت خواهم نوشت، و آیه ای از قرآن خواند، راوی گوید: پس از آن به فضیل گفتم: آن آیه چیست؟ گفت: آن را جز به برید عجلی به هیچکس نگفته ام. ولی زراره بمن گفت: من برایت می گویم آن آیه کدام است، آیه: و آنان با مبالغه و تاکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد، بلى البته وعده الهی حق است ؟ گوید: فضيل ساکت ماند و آری و نه نگفت.

العیّاشیّ، بإسناده: عن الفضیل، قال: قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: آیة (1) کتابک؟ قال:ة.

«أکتب بعلامة کذا و کذا» و قرأ آیة من القرآن.

قلت لفضیل: و ما تلک الآیة؟ قال: ما حدّثت بها أحدا غیر برید، قال زرارة: أنا أحدّثک بها: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ ... إلی آخر الآیة، قال:

فسکت الفضیل و لم یقل: لا و لا: نعم. (2)

عیاشی: بسند خود از فضیل آورده که گفت: به حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام عرضه داشتم: نشانی نامه ات چیست؟ فرمود: فلان علامت را خواهم نوشت، و آیه ای از قرآن را خواند، راوی گوید: به فضيل گفتم: آن آیه چیست؟ گفت: آن را جز به برید نگفتم. زراره گفت: من برایت می گویم: و و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند... تا آخر آیه } گوید: فضيل ساکت ماند و هیچ پاسخ نداد».

ص: 209


1- . در مأخذ: أعلمنی آیة.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 260 [نحل، ح 29].

40- سوره نحل 46

أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ؟ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ؟ (1)

آیا کسانی که بر کارهای زشت، مكرها می کنند ایمن هستند از اینکه خداوند آنان را بر زمین فروبردیا عذاب او از آنجا که پی نبرند به سراغشان بیاید.

العیّاشیّ، بإسناده: عن إبراهیم بن عمر، عمّن سمع أبا جعفر علیه السّلام یقول:

«إنّ عهد نبیّ اللّه صار عند علیّ بن الحسین علیه السّلام، ثمّ صار عند محمّد بن علیّ علیه السّلام ثمّ یفعل اللّه ما یشاء، فالزم هؤلاء، فإذا خرج رجل منهم معه ثلاث ماءة رجل و معه رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم عامدا إلی المدینة حتّی یمرّ بالبیداء فیقول:

هذا مکان القوم الّذین خسف بهم، و هی الآیة الّتی قال اللّه عزّ و جلّ: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ؟ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ؟* أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ؟ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ » (2)

عیاشی: بسند خود از ابراهيم بن عمر از کسی که شنیده بود حضرت ابوجعفرباقر عليه السلام می فرماید: به درستی که پیمان پیغمبر خدا نزد علی بن الحسين عليه السلام سپرده شد سپس به محمد بن علی (خود آن حضرت عليه السلام) رسید و پس از این خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد، پس همیشه با اینان باش، و چون مردی از ایشان خروج نمود که سیصد مرد همراهیش می کردند و پرچم رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم را با خود داشت، که به سوی مدینه روان شود، و چون از بیابان «بیداء » بگذرد بگوید: این جای کسانی است که به زمین فرو خواهند شد، و این است آیه ای که خدای عزو جل فرموده: آیا کسانی که بر کارهای زشت، مكرها می کنند ایمن هستند از اینکه خداوند

ص: 210


1- . نحل (16): 46.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 261 [نحل، ح 34].

آنان را بر زمین فرو برد با عذاب او از آنجا که پی نبرند به سراغشان بیاید و یا آنکه هنگام آمد و شدشان به ناگاه آنها را بگیرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند .

عنه، بإسناده، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر علیه السّلام فی حدیث طویل قال له:

«... و إیّاک و شذّاذ (1) من آل محمّد علیه السّلام فإنّ لآل محمّد و علیّ رایة و لغیرهم رایات (2)، فالزم هؤلاء أبدا، و إیّاک و من ذکرت لک فإذا خرج رجل منهم معه ثلاث ماءة و بضعة عشر رجلا و معه رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم عامدا إلی المدینة حتّی یمرّ بالبیداء حتّی یقول: هذا مکان القوم الّذین یخسف بهم و هی الآیة الّتی قال اللّه عزّ و جلّ: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ؟* أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ؟ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ » (3)

و از اوست: بسند خود از جابر جعفی آورده که حضرت ابی جعفر باقر عليه السلام ضمن حدیثی طولانی باو فرمودند: و مبادا که با معدود کسانی که از فرزندان محمد عليهم السلام به عنوان برپائی عدل و داد و تشکیل دولت حق خروج کنند همراهی کنی زیرا که برای آل محمد و علی پرچمی و دولتی خاص ] است، و دیگران به پرچمهایی وابسته می شوند (دیگران هم دولتهایی دارند ... پس همیشه با اینان (= امامان بر حق از آل محمد عليهم السلام) باش و از آنهایی که برایت یاد کردم جدا بپرهیز، و هرگاه مردی از ایشان که سیصد و سیزده نفر با وی بود، و پرچم رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم را همراه داشت بپا خاست، و عازم مدینه شود با او همراهی کن، و چون از بیابان «بیداء » بگذرد می گوید: اینجا جای کسانی است که به زمین فرو خواهند رفت، و این است (معنی) آیه ای که خدای عز و جل فرموده: و آیا کسانی که بر کارهای زشت، مكرها می کنند ایمن هستند از اینکه خداوند آنان را بر زمین فرو برد یا عذاب او از آنجا که پی نبرند به سراغشان بیاید و با آنکه هنگام آمد و شدشان به ناگاه آنها را بگیرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند .

و عنه، بإسناده: عن ابن سنان، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، سئل عن قول

1. تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه 95، و در آن آمده: «فان لآل محمد وعلى رايه ولغيرهم رايات...»، و ما همینطور ترجمه کردیم. (مترجم)

ص: 211


1- . [در متن: شداد (کذا). چنان که در آیه ی 149 سوره ی بقره گذشت، و الشّذّاذ درست تر است.]
2- . در متن: «فإنّ لآل محمّد علی رایة و لغیرهم علی رایة ...».
3- . تفسیر العیّاشی 1: 65 [بقره، ح 117].

اللّه عزّ و جلّ: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ؟، قال:

«هم أعداء اللّه و هم یمسخون و یقذفون و یسیحون فی الأرض.» (1)

و از اوست: که بسند خود از ابن سنان از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام آورده که از آن حضرت راجع به قول خدای عز وجل: [ آیا کسانی که بر کارهای زشت، مکرها می کنند ایمن هستند از اینکه خداوند آنان را بر زمین فرو بردم] سؤال شد، در پاسخ فرمود: آنان دشمنان خدایند و آنها مسخ می شوند و دچار پرتاب می گردند و در زمین آواره می شوند».

ص: 212


1- . تفسیر العیّاشی 2: 261 [نحل، ح 35].

41- سوره بنی اسرائیل 5-7

وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً* فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا* ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً (1)

و به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم که البته شما دو بار در زمین فساد بزرگی خواهید کرد و تسلط و سرکشی سخت ظالمانه ای خواهید داشت. پس هرگاه نوبت نخستین انتقام فرا رسد بندگان سخت جنگجوی خویش را بر شما خواهیم برانگیخت تا آنجا که درون خانه هایتان را نیز جستجو کنند و این وعده حتمی خواهد بود و سپس بار دیگر شما را بر آنان سلطه دهیم و به وسیله اموال و فرزندان مدد نمائیم و تعداد افراد تان را بیشتر سازیم ؟

محمّد بن یعقوب، عن عدّة من أصحابنا: عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن الحسن بن شمّون، عن عبد اللّه بن عبد الرّحمان الأصمّ، عن عبد اللّه بن القاسم البطل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالی: وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قال:

«قتل علیّ بن أبی طالب و طعن الحسن علیهما السّلام، وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً- قال:-

قتل الحسین علیه السّلام، فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فإذا جاء نصر دم الحسین علیه السّلام، بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قوم یبعثهم اللّه قبل خروج القائم علیه السّلام فلا یدعون وترا لآل محمّد إلّا أخذوه، وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا خروج

ص: 213


1- . إسراء (17): 5- 7.

القائم علیه السّلام، ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ خروج الحسین علیه السّلام فی سبعین من أصحابه- علیهم [ال] بیض المذهّب لکلّ بیضة و جهان- المؤدّون إلی النّاس أنّ هذا الحسین علیه السّلام قد خرج [حتّی لا یشکّ المؤمنون [فیه و أنّه لیس بدجّال و لا شیطان و الحجّة القائم علیه السّلام بین أظهرکم (1) فإذا استقرّت المعرفة فی قلوب المؤمنین أنّه الحسین علیه السّلام جاء الحجّة الموت، فیکون الّذی یغسّله و یکفّنه و یحنّطه و یلحده فی حفرته الحسین [بن علیّ علیهما السّلام و لا یلی الوصیّ إلّا الوصیّ.» (2)

محمد بن يعقوب: از عده ای از اصحابمان، از سهل بن زیاد، از محمد بن الحسن بن شمون، از عبدالله بن عبد الرحمن اصم، از عبدالله بن القاسم بطل، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام روایت آورده که آن حضرت درباره قول خدای تعالی:

* و به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم که البته شما دو بار در زمین فساد بزرگی خواهید کرد و فرمود: یکی کشتن علی بن ابی طالب عليه السلام و دوم ضربت زدن به امام حسن عليه السلام، و تسلط و سرکشی سخت ظالمانه ای خواهید داشت و فرمود: کشته شدن امام حسین علیه السلام است و پس هرگاه نوبت نخستین انتقام فرا رسد پس چون موعد یاری گرفتن و خونخواهی برای حسین علیه السلام فرا رسد * بندگان سخت جنگجوی خویش را بر شما خواهیم برانگیخت تا آنجا که درون خانه هایتان را نیز جستجو کنند و قومی هستند که خداوند آنان را پیش از قیام حضرت قائم عليه السلام بر می انگیزد، که هیچ مسئول ] خونی از آل محمد صلی الله عليه وآله باقی نگذارند جز اینکه او را بکشند، و این وعده حتمی خواهد بود یعنی: آمدن حضرت قائم علیه السلام [وعده ای حتمی است، سپس بار دیگر شما را بر آنان سلطه دهیم و خروج امام حسین علیه السلام با هفتاد تن از اصحابش [در زمان رجعت ] در

حالیکه کلاه خودهای زرینی که دو رو دارد بر سر دارند و اعلام کنندگانی بمردم برسانند: این حسین است که خارج شده، تا آنجا که مؤمنان هیچ شک و تردید در باره او نکنند و بدانند که او دجال و شیطان نیست، و اوست حجت قائم [به حق ] در میان شما و چون معرفت به اینکه آن حضرت همان حسین علیه السلام است در دلهای شیعیان استقرار یافت، حضرت حجت را مرگ فرا می رسد، و کسی که آن جناب را غسل می دهد و کفن و حنوط می کند و به خاک می سپارد همان حسین [بن علی ]

ص: 214


1- . [در مأخذ: أظهرهم.]
2- . روضه ی کافی: 206 [ح 250].

عليهما السلام خواهد بود، و جز وصی و امام هیچکس متصدی [کار کفن و دفن ) وصی نشود ).

أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، فی کامل الزّیارات، قال: حدّثنی محمّد بن جعفر القرشیّ الرّزّاز، قال: حدّثنی محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن موسی بن سعدان الحنّاط، عن عبد اللّه بن [ال] قاسم الحضرمیّ، عن صالح بن سهل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قال:

«قتل أمیر المؤمنین علیه السّلام و طعن الحسن بن علیّ علیهما السّلام»

وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: «قتل الحسین بن علیّ علیهما السّلام.»

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما قال: «إذا جاء نصر الحسین علیه السّلام.»

بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ: «قوما یبعثهم اللّه قبل القائم علیه السّلام لا یدعون وترا لآل محمّد إلّا أخذوه، وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا.» (1)].

«ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه: در کتاب کامل الزیارات گوید: محمد بن جعفر قرشی رزاز حدیثم داد، گفت: محمد بن الحسين بن ابی الخطاب حدیثم گفت، از موسی بن سعدان حتاط، از عبدالله بن قاسم حضرمی، از صالح بن سهل، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام در باره قول خدای عز و جل: { و به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم که البته شما دو بار در زمین فساد بزرگی خواهید کرد ؟ فرمود: کشتن امیر المؤمنين عليه السلام وضربت خوردن حسن بن علی علیه السلام ، و و تسلط و سرکشی سخت ظالمانه ای خواهید داشت ؟ فرمود: کشتن حسین بن علی علیهما السلام، و پس هرگاه نوبت نخستین انتقام فرارسد؟ فرمود: هرگاه وقت پیروزی و نصرت حسين عليه السلام فرا رسید، و بندگان سخت جنگجوی خویش را بر شما خواهیم برانگیخت تا آنجا که درون خانه هایتان را نیز جستجو کنند قومی را خداوند پیش از قیام حضرت قائم عليه السلام برانگیزد که هیچ مسئول خونی از آل محمد را وانگذارند مگر اینکه او را بگیرند، و این وعده حتمی خواهد بود ».

عنه، قال: حدّثنی محمّد بن جعفر الکوفیّ الرّزّاز، عن محمّد بن

ص: 215


1- . کامل الزّیارات: 60- 61 [باب 18، ح 1].

الحسین بن أبی الخطّاب، عن موسی بن سعدان [عن عبد اللّه بن القاسم الحضرمیّ، عن صالح بن سهل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه تبارک و تعالی: وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قال:

«قتل علیّ علیه السّلام و طعن الحسن علیه السّلام»

وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: «قتل الحسین علیه السّلام.» (1)

و از اوست که گفت: محمد بن جعفر کوفی رزاز حدیثم داد، از محمد بن الحسين بن ابی الخطاب، از موسی بن سعدان [ از ابی عبدالله، از قاسم ] حضرمی، از صالح بن سهل ، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند تبارک و تعالى : ( و به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم که البته شما دوبار در زمین فساد بزرگی خواهید کرد ع فرمود: کشتن حضرت علی علیه السلام وضربت زدن به امام حسن عليه السلام، و تسلط و سرکشی سخت ظالمانه ای خواهید داشت ) فرمود: کشتن امام حسین عليه السلام. »

العیّاشیّ، بإسناده: عن صالح بن سهل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله:

وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ «قتل علیّ و طعن الحسن علیهما السّلام.

وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قتل الحسین،

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فإذا جاء نصر دم الحسین علیه السّلام،

بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قوم یبعثهم اللّه قبل خروج القائم علیه السّلام لا یدعون وترا لآل محمّد علیهم السّلام إلّا حرقوه،

وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا قیام (2) القائم علیه السّلام،

ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً خروج الحسین علیه السّلام فی الکرّة فی سبعین رجلا من أصحابه الّذین قتلوا معه علیهم البیض المذهّب لکلّ بیضة و جهان، المؤدّی إلی النّاس أنّ الحسین قد خرج فی م.

أصحابه حتّی لا یشکّ فیه المؤمنون و أنّه لیس بدجّال و لا شیطان، الإمام (3) الّذی بین أظهر النّاس یومئذ فإذا استقرّ عند المؤمن أنّه الحسین علیه السّلام لا یشکّون فیه و بلغ عن الحسین الحجّة القائم علیهما السّلام بین [أظهر] النّاس و صدّقه المؤمنون بذلک جاء الحجّة

ص: 216


1- . همان: 62 [باب 18، ح 7].
2- . در مأخذ: قبل قیام.
3- . [در متن: إلّا أنّ الإمام.]

الموت، فیکون الّذی غسّله و کفّنه و حنّطه (1) و إیلاجه حفرته (2) الحسین و لا یلی الوصیّ إلّا الوصیّ.»

و زاد إبراهیم [فی حدیثه : ثمّ یملکهم الحسین حتّی یقع حاجباه علی عینیه.» (3)

و عیاشی: بسند خود از صالح بن سهل از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام روایت آورده راجع به فرمود: خداوند: او به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم که البته شما دو بار در زمین فساد بزرگی خواهید کرد 4 کشتن حضرت علی و ضربت زدن حضرت حسن عليهما السلام، و تسلط و سرکشی سخت ظالمانه ای خواهید داشت و کشتن حضرت حسین عليه السلام، و پس هرگاه نوبت نخستین انتقام فرا رسد پس چون وقت یاری گرفتن و ظفر یافتن خون حسین علیه السلام فرا رسید، و بندگان سخت جنگجوی خویش را بر شما خواهیم برانگیخت تا آنجا که درون خانه هایتان را نیز جستجو کنند 4 قومی هستند که خداوند آنان را پیش از خروج حضرت قائم علیه السلام بر می انگیزد که هیچ جنایتکاری نسبت به آل محمد عليهم السلام وانگذارند مگر اینکه او را بسوزانند و این وعده حتمی خواهد بود )

قبل از قیام حضرت قائم عليه السلام، و سپس بار دیگر شما را بر آنان سلطه دهیم و به وسیله اموال و فرزندان مدد نمائيم و تعداد افراد تان را بیشتر سازیم ؟ خروج امام حسين عليه السلام در رجعت با هفتاد مرد از اصحابش که با او کشته شدند در حالیکه کلاه خودهای زرینی بر سر دارند که دو رواست که بمردم ابلاغ خواهد شد که حسین با اصحاب خود [از بستر شهادت ] بیرون آمد، تا آنجا که مؤمنان درباره اش هیچ شک نکنند و [بدانند ]

که او دجال و شیطان نیست و امام آن زمان در میان مردم است، پس چون در دل مؤمن اعتقاد به اینکه او حسين عليه السلام است استقرار یافت درباره او شک نکنند و به حدی این عقیده رسوخ می یابد که حسین را حجت قائم به امر امامت دانند و مؤمنان آن حضرت را این چنین تصدیق کنند، در این هنگام مرگ حضرت حجت عليه السلام فرارسد، پس امام حسين عليه السلام عهده دار غسل و کفن و حنوط او می شود و او را در آرامگاهش به خاک می سپارد، که وصی را جز وصی عهده دار نشود.

و ابراهیم یکی از راویان در حدیثش افزوده: سپس امام حسين عليه السلام زمام امورشان را بدست می گیرد تا آنجا که ابروهایش بر روی چشمهایش می افتد».(4)

ص: 217


1- . [در بحار الأنوار 51: 56، یلی غسله و کفنه و حنوطه آمده است که درست تر می نماید.]
2- . در متن: فی حفرته.
3- . تفسیر العیّاشی 2: 281 [إسراء، ح 20].
4- ممکن است این شبهه برای بعضی پیش بیاید که آیات مورد بحث درباره بنی اسرائیل است و به وقایع کربلا و یا حوادث دیگر این امت مربوط نیست، ولی باید دانست که 1- چنانکه در مقدمه گفتیم: آیات قرآن ظاهری دارند و باطنی، شاید این معنی که در احادیث فوق آمده مربوط به باطن آیات باشد، شاید هم یکی از «بطنها». 2- ممكن است (بنی اسرائیل» در این آیه کنایه از همین امت باشد، از جهت شباهتهایی که دو امت با هم دارند، 3- یا شاید مقصود آنکه: همانطور که در بنی اسرائیل آن حوادث روی داده، در این امت نیز نظایر آن پدیدار شد. چنانکه در احادیث بسیاری این معنی وارد شده که همه آنچه در امم پیشین واقع شده در این امت نیز طابق النعل بالنعل واقع خواهد شد. (مترجم)

عنه، بإسناده: عن حمران، عن أبی جعفر علیه السّلام [قال : کان یقرأ (1):

بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ ثمّ قال:

«هو القائم و أصحابه ألی بأس شدید.» (2)

و از اوست: بسند خود از حمران، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که گوید ]: آن حضرت می فرمود: می خواند و بندگان سخت جنگجوی خویش را بر شما خواهیم برانگیخت و سپس فرمود: اوقائم عليه السلام است و اصحاب او صاحبان سخت نیرومند و جنگجو».

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، فی مسند فاطمة علیهما السّلام، قال: روی أبو عبد اللّه محمّد بن سهل الجلودیّ، قال: حدّثنا أبو الخیر (3) أحمد بن محمّد بن جعفر الطّائیّ (4) الکوفیّ فی مسجد أبی إبراهیم موسی بن جعفر علیهما السّلام، قال: حدّثنا محمّد بن الحسن بن یحیی الحارثیّ، قال: حدّثنا علیّ بن إبراهیم بن مهزیار الأهوازیّ، قال:

خرجت فی بعض السّنین حاجّا إذ دخلت المدینة و أقمت بها أیّاما أسأل و أستبحث عن صاحب الزّمان علیه السّلام، فما عرفت له خبرا و لا وقعت لی علیه عین. فاغتممت غمّا شدیدا و خشیت أن یفوتنی ما أمّلته من طلب صاحب الزّمان علیه السّلام، فخرجت حتّی أتیت مکّة فقضیت حجّتی و أقمت (5) بها أسبوعا کلّ ذلک أطلب.ت.

فبینا أنا أفکّر إذ انکشف لی باب الکعبة فإذا أنا بإنسان کأنّه غصن بان متّزر ببردة متّشح بأخری قد کشف عطف بردته علی عاتقه، فارتاح قلبی و بادرت لقصده، فانثنی علیّ (6) و قال: من أین الرّجل؟ قلت: من العراق.

قال: من أیّ العراق؟ قلت: من الأهواز.

فقال:

ص: 218


1- . در متن: یقول.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 281 [إسراء، ح 21].
3- . در متن: أبو الحسین.
4- . در متن: الطّاری.
5- . در مأخذ: اعتمرت.
6- . در مأخذ: إلیّ.

أتعرف ابن الخصیب (1)؟ قلت: نعم، قال: رحمه اللّه! فما کان أطول لیله و أعظم (2) نیله، و أغزر دمعته!

قال: فابن (3) المهزیار؟ قلت: أنا هو.

قال: حیّاک اللّه بالسّلام أبا الحسن! ثمّ صافحنی و عانقنی و قال: یا أبا الحسن ما فعلت العلامة الّتی بینک و بین الماضی أبی محمّد نضّر اللّه وجهه؟

قلت: معی، و أدخلت یدی إلی جیبی و أخرجت خاتما علیه «محمّد و علیّ»، فلمّا قرأه استعبر حتّی بلّ طمره الّذی [کان علی یده، و قال: یرحمک اللّه أبا محمّد! إنّک زین الأمّة، شرّفک اللّه بالإمامة و توّجک بتاج العلم و المعرفة، فإنّا إلیکم صائرون، ثمّ صافحنی و عانقنی، ثمّ قال: ما الّذی ترید یا أبا الحسن؟ قلت:

الإمام المحجوب عن العالم،

قال: و ما هو محجوب عنکم و لکن حجبه سوء أعمالکم، قم (سر) إلی رحلک و کن علی أهبة من لقائه، (ف) إذا انحطّت الجوزاء و أزهرت نجوم السّماء فها أنا لک بین الرّکن و الصّفا.

فطابت نفسی و تیقّنت أنّ اللّه فضّلنی، فما زلت أرقب الوقت حتّی حان و خرجت إلی مطیّتی [و استویت علی رحلی و استویت علی ظهرها..]

فإذا أنا بصاحبی ینادی: إلیّ یا أبا الحسن! فخرجت فلحقت به، فحیّانی بالسّلام و قال: سر بنا یا أخ، فما زال یهبط وادیا و یرقی ذروة جبل إلی أن علقنا علی الطّائف، فقال: یا أبا الحسن انزل بنا نصلّی باقی صلاة اللّیل، فنزل فصلّی بنا الفجر رکعتین، قلت: فالرّکعتین الأولیین (4)؟ قال: هما من صلاة اللّیل و أوتر فیهما و القنوت، و کلّ صلاة جائزة (5)، و قال: سربنا یا أخ.

فلم یزل یهبط [بی وادیا و یرقی ذروة جبل حتّی أشرفنا علی واد عظیم مثل الکافور، فأمدّ عینی فإذا بیت من الشّعر یتوقّد نورا، قال: [المح هل تری شیئا؟ قلت: أری بیتا من الشّعر، فقال: الأمل و الحظّ (6) فی الوادی.

و اتّبعت الأثر حتّی إذا صرنا بوسط الوادی نزل عن راحلته و خلّاها و نزلت من مطیّتی و قال لی: دعها، قلت: فإن تاهت؟ قال: إنّ هذا واد لا یدخله إلّا مؤمن و لا یخرج منه إلّا مؤمن، ثمّ سبقنی و دخل الخباء و خرج إلیّ مسرعا و قال: أبشر فقد أذن لک بالدّخول. فدخلت

ص: 219


1- . در مأخذ: الخصیبیّ.
2- . در مأخذ: أکثر.
3- . [در متن: فأین.]
4- . [در متن: الأولتین.]
5- . [در مأخذ: و القنوت فی کلّ صلاة جائز.]
6- . [در مأخذ: و انحطّ.]

فإذا بیت (1) یسطع من جانبه النّور، فسلّمت علیه بالإمامة، فقال: «یا أبا الحسن کنّا نتوقّعک لیلا و نهارا، فما الّذی أبطأبک علینا؟» قلت: یا سیّدی لم أجد من یدلّنی إلی الآن، قال لی: «لم تجد أحدا یدلّک؟!» ثمّ نکت بإصبعه فی الأرض ثمّ قال:

«لا و لکنّکم کثّرتم الأموال، و تجبّرتم علی ضعفاء المؤمنین، و قطعتم الرّحم الّذی بینکم، فأیّ عذر لکم [الآن ؟» فقلت: التّوبة، (و) التّوبة! الإقالة، الإقالة!ت.

[ثمّ قال : «یا ابن المهزیار لو لا استغفار بعضکم لبعض لهلک من علیها إلّا خواصّ الشّیعة الّتی تشبه أقوالهم أفعالهم.»

ثمّ قال: «یا ابن المهزیار- و مدّ یده- ألا أنبّئک بالخبر؟ إنّه إذا قعد الصّبیّ و تحرّک المغربیّ و سار العمانیّ و بویع السّفیانیّ یأذن لی اللّه (2) فأخرج بین الصّفا و المروة فی ثلاث ماءة و ثلاثة عشر رجلا سواء، فأجی ء إلی الکوفة و أهدم مسجدها و أبنیه علی بنائه الأوّل و أهدم ما حوله من بناء الجبابرة و أحجّ بالنّاس حجّة الإسلام و أجی ء إلی یثرب فأهدم الحجرة و أخرج من بها و هما طریّان فآمر بهما تجاه البقیع و آمر بخشبتین یصلبان علیهما فتورق من تحتهما، فیفتتن النّاس بهما أشدّ من الفتنة الأولی، فینادی مناد من السّماء: یا سماء أبیدی و یا أرض خذی، فیومئذ لا یبقی علی وجه الأرض إلّا مؤمن قد أخلص قلبه للإیمان.»

قلت: یا سیّدی ما یکون بعد ذلک؟ قال:

«الکرّة الکرّة، الرّجعة الرّجعة.» ثمّ تلا هذه الآیة: ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً. (3)

«و ابوجعفر محمد بن جعفر طبری در مسند فاطمه علیها السلام گفته: ابوعبدالله محمد بن سهل جلودی روایت نمود، وی گفت: ابوالحسین [ ابوالخیر احمد بن محمد۔ بن جعفر طاری [طائی کوفی در مسجد حضرت ابوابراهيم موسی بن جعفر عليهما السلام حدیثمان داد، وی گفت: محمد بن الحسن ابن یحیی حارثی حدیثمان داد، گفت:

ص: 220


1- . در مأخذ: البیت.
2- . [در متن: یؤذن لی اللّه و در مأخذ: یأذن لولیّ اللّه.]
3- . دلائل الإمامة: [539- 542 (ح 522)].

على بن ابراهيم بن مهزیار اهوازی حدیثمان داد که گفت: در یکی از سالها به قصد حج رفتم که به شهر مدینه وارد شدم و چند روز در آن اقامت کردم که از حضرت صاحب الزمان عليه السلام جستجو و سؤال نمایم، ولی نه خبری از آن جناب بدستم رسید و نه دیده ام به جمال شریفش روشن گردید، لذا به شدت اندوهگین شدم، و از اینکه مبادا به آرزویم نرسم بیمناک گشتم، پس از مدینه به مکه رفتم، و حج را بجای آوردم و یک هفته در آنجا اقامت نمودم [به عمره اشتغال ورزیدم ] تمام این مدت در جستجو بودم، در همین حال که به فکر فرو رفته بودم ناگاه درب کعبه برایم آشکار شد که شخصی را دیدم گوئی شاخه درخت بان(1)، بردی به کمر بسته و برد دیگر از زیر بغل بر روی گردن افکنده بود، دلم به دیدن او قرار گرفت و به سویش شتافتم، او نیز متوجه من شد و گفت: اهل کجایی؟ گفتم: از عراق، گفت: کدام شهر آن؟ گفتم: از اهواز، گفت: تو ابن الخصيب [الحضين] را می شناسی؟ گفتم: آری،(2) گفت: خداوند رحمتش کند که شبهای درازی به عبادت می گذراند و چقدر اشک چشمش روان بود. گفت: ابن المهزیار کجاست؟ گفتم: خودم هستم، گفت: سلام خداوند بر تو باد ای ابوالحسن، آنگاه مرا به گرمی در آغوش گرفت و گفت: ای ابوالحسن آن نشانی که بین تو و امام ابو محمد نصرالله وجهه بود چه کردی؟ گفتم: همراه دارم، و دست بردم و انگشتری که بر آن نام محمد و علی نقش بسته بود را از جیبم بیرون آوردم، چون بر آن نظر کرد گریست تا آنجا که آستینش تر شد، و گفت: ای أبو محمد خدایت رحمت کند که به راستی زینت أتت هستی خداوند به امامت تو را شرافت بخشید و تاج علم و معرفت بر تو عنایت فرمود، ما به سوی شما رهسپاریم، سپس [بار دیگر ) مرا در آغوش گرفت سپس گفت: ای ابوالحسن چه می خواهی؟ گفتم: خواسته ام دیدار امامی است که از عالم محجوب مانده، گفت: او از شما مخفی نشده وليكن کارهای بد شما او را مخفی داشته است، برخیز و به نزد مرکب خود برو و آماده دیدارش باش که چون جوزاء از نظرها غایب شد و ستارگان آسمان درخشان گشتند من بین رکن و صفا منتظرت هستم.

خوشدل و شادمان شدم و یقین دانستم که خداوند این فضیلت را بمن داده، پس لحظه شماری می کردم تا وقت معين فرا رسید، به سوی مرکبم رفتم و بر آن سوار شدم که ناگاه صدای آن دوست را شنیدم که می گفت: ای ابوالحسن به سوی من آی،

ص: 221


1- 1. درخت بان تنهای راست و نرم دارد، و از تخم آن روغنی خوشبو می گیرند. (مترجم).
2- به نظر می رسد در اینجا سقطی واقع شده باشد، و دنباله سخن ابن مهزیار چنین باشد: «او از دنیا رفته » چنانکه در روایت شیخ صدوق دیده می شود (مترجم)

به نزد او شتافتم بر من سلام کرد و گفت: بیا برویم برادر، و پیوسته از پست و بلندیها گذشتیم تا بر طائف مشرف شدیم، بمن گفت: ای ابوالحسن فرود آی تا بقیه نمازهای شب را بجای آوریم، پس فرود آمد و در آخر نماز واجب صبح را با او [به جماعت خواندیم، گفتم: پس آن دو رکعت اول چطور؟ گفت: آن دو رکعت از نمازهای شب می باشد آنها و نیز قنوت را کوتاه بخوان، و نیز همه نمازهای مستحبی را می توان کوتاهتر خواند، و گفت: برادر برویم، و پیوسته در فراز و نشیبها می رفتیم تا بر دشت بزرگی مشرف شدیم که همچون کافور (سفید بود، چشم در آن گرداندم بناگاه چادری که از موی بافته شده بود دیدم که نور از آن می درخشید، بمن گفت: [خوب نگاه کن ] آیا چیزی می بینی؟ گفتم: چادری از موی می بینم، گفت: همه امید و سعادت در همین دشت است، و در پی او رفتم تا به میان دشت رسیدیم از مرکبش پیاده شد و آن را واگذارد، من نیز از مرکبم پیاده شدم و بمن گفت: آن را رها کن، گفتم: اگر گم شود چطور؟ گفت: این سرزمینی است که جز مؤمن در آن داخل نشود و جز مؤمن از آن بیرون نرود، سپس پیش از من وارد چادر شد و به سرعت بیرون آمد و گفت: مژده ات باد که اجازه ورود بتو داده شد، داخل شدم دیدم نور از گوشه آن جایگاه بالا می رود، بر آن جناب به امامت سلام کردم، بمن فرمود: ای ابوالحسن ما شب و روز انتظار داشتیم بیایی چه باعث شد که دیر آمدی؟ عرض کردم: ای آقای من کسی را تاکنون نیافته بودم که مرا راهنمایی کند. بمن فرمود: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند! سپس انگشت خود را بر زمین زد و فرمود:

هرگز، وليكن اموالتان را زیاد کردید و بر ضعفای مؤمنین ستمکاری نمودید، و رحمی که در میانتان بود را قطع کردید، پس [حالا چه عذری دارید؟ عرضه داشتم: توبه، توبه، درگذرید، درگذرید.

سپس فرمود: ای پسر مهزیار، اگر استغفار شما برای یکدیگر نبود جز خواص شیعه که سخنانشان شبيه افعالشان است هر که روی زمین است هلاک می شد. سپس فرمود: ای فرزند مهزیار و دستش را دراز کرد آیا تو را از خبر آگاه نسازم؟ هرگاه کودک بنشیند، و مغربی حرکت کند، و یمانی راه بیفتد، و با سفیانی بیعت شود، خداوند بمن اجازة قيام خواهد داد، پس بین صفا و مروه با سیصد و سیزده مرد خروج می کنم، آنگاه به کوفه می آیم، و مسجد آن را منهدم می سازم و براساس بنای نخستین آن بنا می کنم، و آنچه از ساختمانهای جباران پیرامون آن هست نیز خراب می کنم، و با مردم حج اسلام را بجای می آورم و به يثرب (مدینه ) می روم، پس حجره را خراب می کنم، و آنچه در آن است یعنی آن دو را تازه بیرون می آورم، و

ص: 222

دستور می دهم در سمت بقيع بر دو چوب خشک آنها را به دار آویزند، پس آن دو چوب خشک از زیر آنها برگ می دهند، آنگاه مردم به فتنه ای شدیدتر از فتنه اول دچار می گردند، که آواز دهنده ای از سوی آسمان بانگ می زند: ای آسمان اینان را نابود گردان و ای زمین بگیر [ اینها را سپس بر روی زمین باقی نمی ماند جز مؤمنی که دلش را برای ایمان خالص کرده باشد. عرضه داشتم : ای آقای من پس از آن چه می شود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، رجعت رجعت، سپس این آیه را تلاوت

کرد: وسپس بار دیگر شما را برآنان سلطه دهیم و به وسیله اموال و فرزندان مدد نمائیم و تعداد افراد تان را بیشتر سازیم».

ص: 223

42- سوره بنی اسرائیل 9

عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً (1)

و امید است پروردگارتان باز بر شما مهربانی کند و چنانچه باز [به عصیان و گناه] بازگردید ما هم به عقوبت شما برگردیم و جهنم را زندان کافران قرار دهیم ؟

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام قال:

«عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ أی ینصرکم علی عدوّکم، ثمّ خاطب بنی أمیّة فقال: وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا یعنی عدتم بالسّفیانیّ عدنا بالقائم من آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً أی حبسا یحصرون فیها.» (2)

علی بن ابراهيم : در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است گوید: و امید است پروردگارتان باز بر شما مهربانی کند یعنی: شما را بر دشمنتان پیروز فرماید، سپس به بنی امیه خطاب کرد و فرمود: { و چنانچه باز ( به عصیان و گناه باز گردید ما هم به عقوبت شما] برگردیم ؛ یعنی به وسیله سفیانی بازگردید به وسیله قائم از آل محمد عليه السلام بازگردیم، و و جهنم را زندان کافران قرار دهیم یعنی زندانی که در آن محصور بمانند).

ص: 224


1- . إسراء (17): 9.
2- . تفسیر قمی 1: 406.

43- سوره بنی اسرائیل 34

وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ، إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً (1)

و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط دادیم (بر قاتل ] پس مباد در کشتن اسراف کند که او منصور است.

أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، فی کامل الزّیارات، قال: حدّثنی محمّد بن الحسن بن أحمد، عن محمّد بن الحسن الصّفّار، عن العبّاس بن معروف، عن محمّد بن سنان، عن رجل، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن (2) قوله تعالی: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً قال:

«ذلک قائم آل محمّد علیهم السّلام یخرج فیقتل بدم الحسین علیه السّلام، فلو قتل أهل الأرض لم یکن مسرفا، و قوله: فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ (أی) لم یکن لیصنع شیئا فیکون مسرفا (3).» ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: «یقتل- و اللّه- ذراری قتلة الحسین علیه السّلام لفعال (4) آبائهم.» (5)

«ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه: در کتاب کامل الزیارات گوید: محمد بن الحسن بن احمد، از محمد بن الحسن صفار، از عباس بن معروف، از محمد بن سنان، از مردی برایم حديث آورد که گفت: از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام راجع به فرموده خدای تعالی: { و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط دادیم زبر قاتل ] پس مباد در کشتن اسراف کند که او منصور است } پرسیدم،

ص: 225


1- . إسراء (17): 34.
2- . در مأخذ: فی.
3- . در مأخذ: یکون سرفا.
4- . در مأخذ: بفعال.
5- . کامل الزّیارات: 61- 62 [باب 18، ح 5].

فرمود: آن قائم آل بيت محمد عليهم السلام است، خروج می کند و به انتقام خون حسین علیه السلام [دشمنان را می کشد، پس چنانچه اهل زمین را به قتل رساند مسرف نخواهد بود، و اینکه فرموده: * پس مباد درکشتن اسراف کند یعنی: کاری انجام نمی دهد که به سبب آن اسراف کرده باشد. سپس حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام فرمود: به خدا سوگند ذراری و نوادگان کشندگان حسین علیه السلام را به سبب کارهای پدرانشان به قتل می رساند».

ابن بابویه، قال: حدّثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمذانیّ رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا علیّ بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن عبد السّلام بن صالح الهرویّ قال:

قلت لأبی الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام: یا ابن رسول اللّه، ما تقول فی حدیث روی عن الصّادق علیه السّلام أنّه قال: «إذا قام (1) القائم علیه السّلام قتل ذراری قتلة الحسین علیه السّلام بفعال آبائهم.»؟ فقال علیه السّلام: «هو کذلک.»

فقلت: فقول اللّه عزّ و جلّ: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ، ما معناه؟ فقال:

«صدق اللّه فی جمیع أقواله و لکن ذراری قتلة الحسین یرضون بفعال آبائهم و یفتخرون بها، و من رضی شیئا [کان کمن أتاه، و لو أنّ رجلا قتل فی المشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب لکان الرّاضی عند اللّه عزّ و جلّ شریک القاتل، فإنّما یقتلهم القائم علیه السّلام- إذا خرج- لرضاهم بفعل آبائهم.»

قال: فقلت له: بأیّ شی ء یبدأ القائم منکم [إذا قام ؟ قال: «یبدأ ببنی شیبةج.

فیقطع أیدیهم لأنّهم سرّاق بیت اللّه عزّ و جلّ.» (2)

«ابن بابویه گوید: احمدبن زیاد بن جعفر همدانی رضی الله عنه حديثمان داد، گفت: علی بن ابراهيم بن هاشم، از پدرش، از عبدالسلام بن صالح هروی حدیثمان داد که گفت: به حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا عليه السلام عرض کردم: پابن رسول الله چه می فرمائید در باره حدیثی که از امام صادق عليه السلام روایت شده که فرمود: هرگاه قائم عليه السلام قیام [خروج کند ذراری و نوادگان قاتلان حسين عليه السلام را به خاطر کارهای پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: همینطور است. عرض کردم: پس قول خدای عز و جل: و هیچ نفسی بار دیگری را بر دوش نمی گیرد و معنایش

ص: 226


1- . در مأخذ: خرج.
2- . عیون أخبار الرّضا علیه السّلام [1: 558- 559 (باب 28، ح 5)].

چیست؟ فرمود: خداوند در تمامی اقوالش راست گفته، ولی ذراری کشندگان امام حسین به کرده پدرانشان راضی هستند و به آن جنایتها افتخار می کنند، و هرکس به کاری راضی باشد همچون کسی است که آن را انجام داده، و چنانچه مردی در مشرق کشته شود و مرد دیگری در مغرب به کشته شدنش راضی باشد، آنکه رضاداده نزد خدای عز و جل شریک قاتل خواهد بود، بنابراین تنها بدینجهت حضرت قائم عليه السلام وقتی خروج کند آنها را می کشد که از کردار پدرانشان راضی اند. راوی گوید: به آن جناب عرض کردم: هرگاه قائم از شما بپا خیزد اول چه کار می کند؟ فرمود: از بنی شیبه آغاز می نماید پس دستهایشان را قطع می کند چون آنها دزدان بیت الله عز و جل هستند).

محمّد بن یعقوب: عن علیّ بن محمّد بن صالح، عن الحجّال، عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ

قال: «نزلت فی الحسین علیه السّلام، لو قتل أهل الأرض به ما کان سرفا (1)(2)].

محمد بن يعقوب: روایت آورده از علی بن محمد بن صالح، از حجال، از بعض اصحابش، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام که راوی گوید: از آن حضرت راجع به قول خدای عز و جل: { و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط داریم [بر قاتل ] پس مباد در کشتن اسراف کند و پرسیدم. فرمود: درباره امام حسین علیه السلام نازل شد، اگر حضرت قائم عليه السلام به خاطر آن حضرت همه اهل زمین را بکشد اسرافکار نخواهد بود».

علیّ بن إبراهیم، عن أبیه: عن عثمان بن سعید، عن المفضّل بن صالح، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ، إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً قال: «نزلت فی قتل الحسین علیه السّلام.» .

ص: 227


1- . [در متن: مسرفا.]
2- . روضه ی کافی: 255 [ح 364].

و علی بن ابراهيم: از پدرش، از عثمان بن سعيد، از مفضل بن صالح، از جابر، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که درباره قول خدای عز و جل: { و هر آنکه مظلوم کشته شود البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط داریم (بر قاتل پس مباد در کشتن اسراف کند که او منصور است و فرمود: درباره کشته شدن حسين عليه السلام نازل گشت».

العیّاشیّ، بإسناده: عن سلّام بن المستنیر، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ، إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً قال:

«هو الحسین بن علیّ علیه السّلام قتل مظلوما و نحن أولیاؤه و القائم منّا إذا قام (1) طلب بثأر الحسین علیه السّلام فیقتل حتّی یقال: قد أسرف فی القتل.» [و] قال:

«المسمّی المقتول (2) الحسین علیه السّلام، و ولیّه القائم علیه السّلام، و الإسراف فی القتل أن یقتل .]

غیر قاتله، إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً فإنّه لا یذهب من الدّنیا حتّی ینتصر رجل (3) من آل الرّسول (4) صلّی اللّه علیه و اله و سلم یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.» (5)

عیاشی: بسند خود از سلام بن المستنير، از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام روایت کرده که در باره فرموده خداوند: { و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط دادیم (بر قاتل ] پس مباد در کشتن اسراف کند که او منصور است فرمود: او حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد، و مائیم اولیای او، و قائم از ما عليه السلام، چون بپاخیزد خون حسين عليه السلام را مطالبه می نماید، پس آنقدر می کشد تا اینکه گفته می شود درکشتن اسراف کرد، فرمود: آنکه مقتول نامیده شده حسين عليه السلام است و ولی او قائم عليه السلام است، و اسراف در قتل آن است که غير قاتلش را بکشد، که او منصور و مؤید است که همانا دنيا به پایان نرسد تا اینکه مردی از آل رسول (رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم یاری بگیرد که زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همچنانکه از جور و ظلم پر شده است».

عنه، بإسناده: عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«نزلت هذه الآیة فی الحسین علیه السّلام: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا

ص: 228


1- . [در مأخذ: قام منّا.]
2- . [در البرهان (3: 529) و بحار الأنوار (44: 218): و قال: در نور الثّقلین (3: 163): و قال النّبیّ: «المقتول.]
3- . [در مأخذ: برجل.]
4- . در مأخذ: رسول اللّه.
5- . تفسیر العیّاشی 2: 290 [إسراء، ح 67].

یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ قاتل الحسین.» إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً قال: «الحسین علیه السّلام.» (1)

و از اوست: که بسند خود از جابر، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که فرمود: این آیه درباره حسين عليه السلام نازل گشت: * و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط دادیم (بر قاتل ] پس مباد در کشتن اسراف کند قاتل حسین که او منصور است ؟ فرمود: (یعنی ] حسين عليه السلام منصور است».

و عنه، بإسناده: عن حمران، عن أبی جعفر علیه السّلام قال: قلت له: یا ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم زعم ولد الحسن علیه السّلام أنّ القائم منهم و أنّهم أصحاب الأمر، و یزعم ولد [ابن الحنفیّة مثل ذلک. فقال:

«رحم اللّه عمّی الحسن علیه السّلام! لقد غمد [الحسن علیه السّلام أربعین ألف سیف حین أصیب أمیر المؤمنین علیه السّلام، و أسلمها إلی معاویة، و محمّد بن علیّ سبعین ألف سیف قاتلة (2)، لو خطر علیهم خطر ما خرجوا منها حتّی یموتوا جمیعا، و خرج الحسین صلوات اللّه علیه فعرض نفسه علی اللّه فی سبعین رجلا، من أحقّ بدمه منّا؟

نحن- و اللّه- أصحاب الأمر، و فینا القائم علیه السّلام، و منّا السّفّاح و المنصور، و قد قال اللّه: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً نحن أولیاء الحسین بن علیّ علیهما السّلام و علی دینه.» (3)

و از اوست: که بسند خود از حمران، از حضرت امام باقر عليه السلام آورده که حمران گوید: به آن حضرت عرضه داشتم: ای زاده رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم فرزندان امام حسن عليه السلام چنین پنداشته اند که قائم از ایشان است و صاحبان این امر آنهایند، فرزندان (پسر حنفیه نیز مانند همین را پندارند؟ فرمود: خداوند بر عمویم امام حسن عليه السلام رحمت آرد، همانا [امام حسن ] هنگامی که حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام ضربت خورد چهل هزار شمشیر را در نیام کرد، و آن را به معاویه تسلیم نمود، و محمد بن علی (منظور خود آن حضرت است ] هفتاد هزار شمشیر را به نام برد، که چنانچه خطری برایشان وارد می شد تا پای مرگ پایداری می کردند، و امام حسین صلوات الله عليه با هفتاد مرد خروج نمود و خود را بر خداوند عرضه داشت، چه کسی به

ص: 229


1- . همان [إسراء، ح 65].
2- . وصف شمشیر است و کنایه از شمشیرداران (مترجم). [در این صورت ة برای مبالغه است.]
3- . همان: 291 [إسراء، ح 69].

خونخواهی او شایسته تر از ما است، مائيم به خدا سوگند صاحبان امر، و در میان ما است قائم عليه السلام، وسقاح و منصور" از ما هستند، و همانا خداوند فرموده: { و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولى او حکومت و تسلط دادیم 4 مائیم اولیای حسین بن على عليهما السلام و اولیای دین او».

شرف الدّین النّجفیّ، قال: روی بعض الثّقات بإسناده (1)، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال: سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ قال:

«نزلت فی الحسین علیه السّلام، لو قتل ولیّه أهل الأرض [به ما کان مسرفا، و ولیّه القائم علیه السّلام.» (2)

«شرف الدین نجفی: گوید: بعضی از ثقات بسند خود روایت کرده (مردان مورد وثوق بسندهای خود روایت کرده اند از بعضی اصحابمان، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام که راوی گوید: از آن جناب راجع به فرموده خدای عز و جل: { و هرآنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط دادیم (بر قاتل ] پس مباد در کشتن اسراف کند که او منصور است و پرسیدم، فرمود: درباره امام حسين عليه السلام نازل گشت، اگر ولی او همه اهل زمین را [بخاطر او ] بکشد، مسرف نخواهد بود، و ولی او حضرت قائم عليه السلام است».

ص: 230


1- . در مأخذ: کما روی الرّجال الثّقات بإسنادهم.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 280 [ح 10] و حلیة الأبرار 2: 678.

44- سوره بنی اسرائیل 82

وَ قُلْ: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً (1)

و بگو که حق آمد و باطل نابود شد که همانا باطل محوشدنی و سزاوار نابودی است .

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد: عن علیّ بن العبّاس، عن الحسن ابن عبد الرّحمان، عن عاصم بن حمید، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: وَ قُلْ: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، (إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً) قال:

«إذا قام القائم علیه السّلام ذهبت (2) دولة الباطل.» (3)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد، از علی بن العباس، از حسن بن عبدالرحمن، از عاصم بن حميد، از ابوحمزه، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت آورده که درباره فرموده خدای عز و جل: وبگو که حق آمد و باطل نابود شد که همانا باطل محوشدنی و سزاوار نابودی است؟ فرمود: هرگاه قائم عليه السلام بپا خیزد دولت باطل از بین می رود و زایل می گردد».

ص: 231


1- . إسراء (17): 82.
2- . [در متن: ذهب.]
3- . روضه ی کافی: 287 [ح 432].

45- سوره مریم 38

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ! (1)

حزبها از میان خود اختلاف کنند، پس وای بر کافران از دیدن روزی بزرگ

العیّاشیّ، بإسناده: عن جابر الجعفیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام یقول:

«الزم الأرض، لا تحرّک (2) یدک و لا رجلک أبدا حتّی تری علامات أذکرها لک فی سنة.

و تری منادیا ینادی بدمشق، و خسف بقریة من قراها، و تسقط (3) طائفة من مسجدها، فإذا رأیت التّرک جازوها (4)، فأقبلت التّرک حتّی نزلت الجزیرة، و أقبلت الرّوم حتّی نزلت الرّملة، و هی سنة اختلاف فی کلّ أرض من أرض العرب، و أنّ أهل الشّام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات، الأصهب، و الأبقع، و السّفیانیّ، مع بنی ذنب الحمار مضر، و مع السّفیانیّ أخواله کلب (5)، فیظهر السّفیانیّ و من معه علی بنی ذنب الحمار، حتّی یقتلوا قتلا لم یقتله شی ء قطّ، و یحضر رجل بدمشق فیقتل هو و من معه قتلا [لم یقتله شی ء قطّ] و هو من بنی ذنب الحمار، و هی الآیة الّتی یقول اللّه تبارک و تعالی: فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ!.» (6)

عیاشی: بسند خود از جابر جعفی، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: خانه نشین باش و البته ابد دست و پایی مکن تا نشانه هایی را که برایت یاد می کنم در یک سال ببینی، و بانگ زننده ای را بنگری که

ص: 232


1- . مریم (19): 38.
2- . [در مأخذ: لا تحرّکنّ.]
3- . [در مأخذ: یسقط.]
4- . [در متن: جاوزها.]
5- . [در مأخذ: من کلب.]
6- . تفسیر العیّاشی 1: 64. [رک. پاورقی ص 57]

در دمشق ندا کند، و فرو رفتنی در یکی از آبادیهای آن، و قسمتی از مسجد آن فرو خواهد ریخت، پس هرگاه دیدی ترکها از آن گذشتند و ترکها پیش روی کردند تا اینکه در جزیره فرود آمدند، و رومیان پیش آمدند تا اینکه در رمله فرود آیند، و آن سالی است که در هر یک از سرزمینهای عرب اختلاف خواهد بود، و به راستی که اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف کنند: أصهب، و أبقع، وسفيانی با بنی ذنب الحمار از قبيله مضر اختلاف می نمایند، همراهان سفیانی دائیهایش [از] قبيلة كلب خواهند بود، پس سفیانی و همدستانش بر بنی ذنب الحمار پیروز خواهند شد، و چنان کشته شوند که هیچ کشته بمانند آن نبوده است. و مردی که از بنی ذنب الحمار است به دمشق می آید پس او و همراهانش به طوری کشته شوند که کسی را آنطور نکشته باشند، و این است معنی ] آیه ای که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: * حزبها از میان خود اختلاف کنند، پس وای بر کافران از دیدن روزی بزرگ.

و این حديث طولانی است که تمامی آن در ذیل فرموده خدای تعالی: {فاستبقوا الخيرات أينما تكونوا يأتي بگم الله جميعا 4 از سوره بقره گذشت، و اینکه این آیه و قاشتبقوا الخيرات 4 در باره حضرت قائم علیه السلام و اصحابش نازل شده، و إن شاء الله تعالی حدیثی در مورد این آیه تحت عنوان فرموده خدای تعالی: { إن نشأ تئن عليهم من الشماء آية فظلت أعناقهم لها خاضعین از سوره شعراء خواهد آمد).(1)

ص: 233


1- بین پرانتز از کلام مؤلف رحمه الله است و حدیث مشارالیه ذیل آیه دوم گذشت.

46- سورة مريم 76

حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ، فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (1)

تا آنگاه که وعدۀ [عذاب] را به چشم خود ببینند که با به کشته شدن و عقوبت عذاب دنیاست و یا فرارسیدن ساعت (مقرر) به زودی خواهند دانست که کدامیک از مؤمنان و کافران ] جایگاهش بدتر و سپاهش ضعیفتر است.

محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن سلمة بن الخطّاب، عن الحسن بن عبد الرّحمان، عن علیّ بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا: أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا؟ (2) قال:

«کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم دعا قریشا إلی ولایتنا فنفروا و أنکروا. ف قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا من قریش لِلَّذِینَ آمَنُوا و الّذین أقرّوا لأمیر المؤمنین و لنا أهل البیت: أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا؟ تعییرا منهم، فقال اللّه عزّ و جلّ ردّا علیهم: وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ من الأمم السّالفة هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْیاً (3)

قلت: قوله: مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا؟.

قال: «کلّهم کانوا فی الضّلالة لا یؤمنون بولایة أمیر المؤمنین علیه السّلام و لا بولایتنا فکانوا ضالّین مضلّین، فیمدّ لهم فی ضلالتهم و طغیانهم حتّی یموتوا فیصیّرهم [اللّه شرّا مکانا و أضعف جندا.»

قلت: قوله: حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ،

ص: 234


1- . مریم (19): 76.
2- . مریم (19): 74.
3- . مریم (19): 75.

فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً؟ قال: «أمّا قوله: حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فهو خروج القائم علیه السّلام و هو السّاعة، فسیعلمون ذلک الیوم و ما نزل بهم من اللّه علی یدی ولیّه (1)، فذلک قوله: مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً یعنی عند القائم وَ أَضْعَفُ جُنْداً.» قلت: قوله: وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً قال: «یزیدهم ذلک الیوم هدی باتّباعهم القائم علیه السّلام حیث لا یجحدونه و لا ینکرونه.»

قلت: قوله: لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (2)؟ قال: «إلّا من دان اللّه بولایة أمیر المؤمنین و الأئّمة من ولده (3) علیهم السّلام فهو العهد عند اللّه.»

قلت: قوله: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (4)؟ قال: «ولایة أمیر المؤمنین علیه السّلام هی الودّ الّذی قال اللّه تعالی.»

قلت: فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا (5)؟ قال:

«إنّما یسّره اللّه علی لسانه حین أقام أمیر المؤمنین علیه السّلام علما، فبشّر به المؤمنین و انذر به الکافرین و هم الّذین ذکرهم اللّه فی کتابه لدّا أی کفّارا.» (6)

محمد بن یعقوب: از محمد بن یحیی، از سلمة بن الخطاب، از حسین بن عبدالرحمن، از علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر، از حضرت آبی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت آورده، که درباره قول خدای تعالی: و چون آیات و نشانه های ما به روشنی بر آنان خوانده می شود، کسانی که کفر ورزیدند به آنانکه ایمان آورده اند گویند: کدامیک از دو گروه ما و شما مقام بهتر و جایگاه خوبتری دارند ؟ آن حضرت فرمود: رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم قریش را به ولایت ما دعوت کرد، ولی آنها دوری گزیده و آن را منکر شدند، و پس کسانی که کفر ورزیدند و از قریش و به آنانکه ایمان آورده بودند و کسانی که به امیرالمؤمنين و ما اهل البيت قرار داشتند گفتند: کدامیک از دو گروه مقام بهتر و جایگاه خوبتری دارند به این سخن را از روی سرزنش به مؤمنین گفتند، پس

ص: 235


1- . در مأخذ: قائمه.
2- . مریم (19): 88.
3- . در مأخذ: بعده.
4- . مریم (19): 97.
5- . مریم (19): 98.
6- . کافی 1: 431- 432 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 90].

خداوند عزو جل در رد آنها فرمود: پیش از ایشان چه نسلهایی راهلاک کرده ایم از انتهای گذشته که آن نسلها اثاث و زندگانی جالبتر و بهتری داشتند و عرضه داشتم: اینکه خداوند فرموده: هرکس به راه ضلالت رفت خدای رحمان او را مهلت و تمکن همی دهد ؟ فرمود: همه آنان در مسیر گمراهی بودند، نه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را باور داشتند و نه ولایت ما را گردن نهادند، پس آنان گمراهان و گمراه کنندگانی بودند، پس خداوند ایشان را در ضلالت و سرکشیشان مهلت می دهد تا هنگامیکه بمیرند، پس خداوند آنها را به وضع بدتر و سپاه ضعیفتری منتقل فرماید. عرض کردم: اینکه خداوند فرموده: * تا آنگاه که وعده [عذاب] را به چشم خود ببینند که با لبه کشته شدن و عقوبت عذاب دنیاست و یا فرا رسیدن ساعت مقرر ] به زودی خواهند دانست که کدامیک از مؤمنان و کافران جایگاهش بدتر و سپاهش ضعیف تر است و فرمود: اینکه فرماید: و تا آنگاه که وعده (عذاب ) را به چشم خود ببینند و آن خروج حضرت قائم عليه السلام و همان ساعت است، در آن روز خواهند دانست و آنچه از سوی خداوند به دست وليش [قائمش] فرود می آید، و همین است که فرموده: * کدامیک جایگاهش بدتر است یعنی نزد حضرت قائم عليه السلام و سپاهش ضعیفتر گفتم: اینکه فرماید: { و خداوند هدایت یافتگان را هدایتشان می افزاید ؟ فرمود: در آن روز بخاطر پیرویشان از حضرت قائم عليه السلام هدایت روی هدایت می افزاید زیرا که او را رد نکنند و انکار ندارند. عرضه داشتم: اینکه خداوند فرموده: و در آن روز مالک شفاعت نباشد مگر کسی که نزد خدای رحمان عهدی گرفته باشد ؟ فرمود: مگر کسی که با ولایت امیرالمؤمنین و امامان از فرزندانش بعد از او ] عليهم السلام خدای را دینداری کرده باشد، که عهد نزد خداوند همین است. عرض کردم: اینکه فرموده: { همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای خوب و شایسته کرده اند خدای رحمان برایشان محبت و دوستی عمیقی ] قرار خواهد داد ؟ فرمود: ولایت امیرالمؤمنين عليه السلام همان مودت و دوستی است که خدای تعالی فرموده است. عرضه داشتم: [اینکه خداوند فرماید] همانا ما حقایق این قرآن را تنها به زبان تو آسان و روان ساختیم تا به وسيله آن متقيان را مژدگانی دهی و گروه سرسخت را هشدار دهی ؟ فرمود: البته خداوند آن (قرآن ) را به زبان او آسان کرد هنگامیکه امیرالمؤمنین علیه السلام . را به راهنمایی نصب فرمود، پس مؤمنان را مژده داد و کافران را از مخالفت آن برحذر داشت، و اینان همانهایند که خداوند آنان را در کتاب خود به عنوان «لدأ = سرسخت » یعنی کافر یاد کرده است».

ص: 236

47- سورة طه 111

یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً (1)

خداوند آنچه بر خلایق گذشته و آنچه در آینده بر آنان خواهد آمد همه را می داند و هیچ کس را به او احاطه و آگاهی نیست.

علیّ بن إبراهیم: فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام قال: قال:

«ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ ما مضی من أخبار الأنبیاء وَ ما خَلْفَهُمْ من أخبار القائم علیه السّلام.» (2)

علی بن ابراهيم : در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است گوید: فرمود: و آنچه بر آنان گذشته ؛ آنچه از اخبار و جریانهای پیغمبران گذشته است، و و آنچه در آینده بر آنان خواهد آمد و از اخبار حضرت قائم عليه السلام).

ص: 237


1- . طه (20): 111.
2- . تفسیر قمی 2: 38.

48- سورة طه 116

وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (1)

و به راستی که ما از پیش به آدم سفارشی کردیم پس او فراموش کرد و برایش عزم و تصمیم پایداری نیافتیم ؟

محمّد بن یعقوب، عن الحسین بن محمّد: عن معلّی بن محمّد، عن جعفر بن محمّد بن عبید اللّه، عن محمّد بن عیسی القمّیّ، عن محمّد بن سلیمان، عن عبد اللّه بن سنان، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ:

«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ (من) کلمات فی محمّد و علیّ [و فاطمة] و الحسن و الحسین و الأئمّة علیهم السّلام من ذرّیّتهم- فَنَسِیَ (وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) هکذا- و اللّه- نزلت علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (2)

محمد بن يعقوب: از حسین بن محمد، از معلی بن محمد، از جعفر بن محمد بن عبيد الله، از محمد بن عیسی قمی، از محمد بن سليمان، از عبدالله بن سنان، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت آورده که آن حضرت درباره قول خدای عز و جل: { و به راستی که ما از پیش به آدم سفارشی کردیم به فرمود: کلماتی درباره حضرات محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل ایشان عليهم السلام و پس او فراموش کرد و برایش نیافتیم ] عزم و تصمیم پایداری ) به خدا سوگند اینچنین بر محمد صلی الله عليه وآله وسلم نازل گشت ».

عنه، عن عدّة من أصحابنا: عن أحمد بن محمّد، عن علیّ بن الحکم، عن مفضّل بن صالح، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه

ص: 238


1- . طه (20): 116.
2- . کافی 1: 416 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 23].

عزّ و جلّ: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قال:

«عهدنا إلیه فی محمّد و الأئمّة من بعده علیهم السّلام فترک و لم یکن له عزم أنّهم هکذا، و إنّما سمّی ألوا العزم ألی العزم، لأنّه عهد إلیهم فی محمّد و الأوصیاء من بعده علیهم السّلام و المهدیّ و سیرته، و أجمع عزمهم علی أنّ ذلک کذلک و الإقرار به.» (1)

و از اوست: از عده ای از اصحابمان، از احمد بن محمد، از علی بن الحكم، از مفضل بن صالح، از جابر، از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام درباره فرموده خدای عز وجل، و به راستی که ما از پیش به آدم سفارشی کردیم پس او فراموش کرد و برایش عزم و تصمیم پایداری نیافتیم روایت کرده که آن جناب فرمودند: [یعنی] درباره محمد و امامان پس از آن حضرت عليهم السلام به او سفارش و عهد دادیم، پس او ترک نمود، و تصمیم نگرفت که ایشان چنانند، و پیغمبرانی که او لوالعزم نامیده شدند بدینجهت بوده که خداوند درباره حضرت محمد صلى الله عليه وآله و اوصیای بعد از او و [بخصوص ] حضرت مهدی و شیوۀ او به ایشان سفارش شد، و همگی عزمشان کاملا بر این تعلق گرفت که مطلب چنان است، و به آن اقرار و اعتراف کردند».

و رواه ابن إبراهیم: عن أحمد بن إدریس، عن أحمد بن محمّد، عن علیّ بن الحکم، عن المفضّل بن صالح، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام مثله. (2)

و على بن ابراهیم: آن را از احمد بن ادریس، از احمد بن محمد، از علی بن الحكم، از مفضل بن صالح، از جابر، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام مانند همین روایت کرده است».

و رواه ابن بابویه، عن أبیه: عن سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن الحکم، عن المفضّل بن صالح، عن جابر بن یزید، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ ...

ص: 239


1- . کافی 1: 416 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 22].
2- . تفسیر قمی 2: 39.

و ذکر الحدیث إلی آخره. (1)

«و ابن بابویه: آن را روایت آورده از پدرش، از سعد بن عبدالله، از احمد بن محمد بن عیسی، از علی بن الحكم، از مفضل بن صالح، از جابر بن یزید، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام راجع به فرموده خدای عز و جل: { و به راستی که ما به آدم سفارش کردیم... و حدیث را تا آخرش یاد کرده است ».

الشّیخ المفید، بإسناده: عن حمران بن أعین، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«أخذ اللّه المیثاق علی النّبیّین و قال: ألست بربّکم؟ قالوا: بلی.

و إنّ هذا محمّدا رسولی و أنّ علیّا أمیر المؤمنین و الأوصیاء من بعده علیهم السّلام ولاة أمری و خزّان علمی و أنّ المهدیّ علیه السّلام أنتصر به لدینی و أظهر به دولتی و أنتقم به من أعدائی و أعبد به طوعا و کرها، قالوا: أقررنا ربّنا و شهدنا.

و لم یجحد آدم و لم یقرّ، فثبتت العزیمة لهؤلاء الخمسة فی المهدیّ علیه السّلام، و لم یکن لآدم عزیمة علی الإقرار، و هو قول اللّه تبارک و تعالی: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً.» (2) .

شیخ مفید: بسند خود از حمران بن أعين، از ابوحمزه، از امام ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که آن حضرت فرمود: خداوند از پیغمبران پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، و اینکه این محمد رسول من است و اینکه علی امیرالمؤمنین است و جانشینان پس از او عليهم السلام . والیان امر من و گنجوران علم منند، و اینکه مهدی علیه السلام، کسی است که به وسیله او برای دینم یاری می گیرم و دولتم را به او آشکار سازم، و به او از دشمنانم انتقام گیرم، و به او به طوع یا کراهت عبادت شوم. گفتند: پرودگارا اقرار کردیم و شهادت دادیم، ولی آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس منصب اولوالعزمی برای آن پنج تن از جهت مهدی علیه السلام ثابت شد، و برای آدم عزمی بر اقرار به آن نبود. و این است (معنی ] قول خدای تبارک و تعالی: 6 و به راستی که ما از پیش به آدم سفارشی کردیم پس او فراموش کرد و برایش عزم و تصمیم پایداری نیافتیم »

ص: 240


1- . علل الشّرایع 1: 122 [باب 101، ح 1].
2- . این حدیث در کتب موجود از شیخ مفید یافت نشد؛ امّا با اختلاف هایی جزئی در بصائر الدّرجات: 70 [ج 2، باب 7، ح 2] نقل شده است [در کافی 2: 8 (کتاب الإیمان و الکفر، باب آخر منه، ح 1) نیز شبیه این روایت آمده است .

ابن شهر آشوب: عن الباقر علیه السّلام فی قوله تعالی: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ قال:

«کلمات فی محمّد و علیّ و الحسن و الحسین و الأئمّة علیهم السّلام من ذرّیّتهم، کذا نزل علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (1)

«ابن شهرآشوب: از امام باقر عليه السلام در مورد فرموده خدای تعالی : 8 و به راستی که ما از پیش به آدم سفارشی کردیم 4 آورده که فرمود: کلماتی درباره محمد و على و حسن و حسین و امامان عليهم السلام از ذریه ایشان، اینچنین بر حضرت محمد صلی الله عليه وآله وسلم نازل گشت».(2)

ص: 241


1- . در کتب موجود از ابن شهر آشوب نیافتم. [در بحار الأنوار 43: 32، به نقل از مناقب آل ابی طالب و با مختصری تفاوت آمده است.]
2- در کتب موجود از ابن شهرآشوب نیافتم.

49- سورة طه 136

فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی (1)

پس بزودی خواهید دانست که ما و شما کدامیک اهل راه مستقیم هستیم و چه کسی هدایت شده است ؟

محمّد بن العبّاس بن الماهیار، فی تفسیره فیما نزل فی أهل البیت علیهم السّلام قال: حدّثنا محمّد بن همّام، عن محمّد بن إسماعیل العلویّ، عن عیسی بن داود النّجّار، عن أبی الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام، قال:

«سألت أبی عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی قال:

الصّراط [السّویّ هو القائم علیه السّلام، و الهدی من اهتدی إلی طاعته، و مثلها فی کتاب اللّه عزّ و جلّ: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی قال:- إلی ولایتنا.» (2)

محمد بن العباس بن الماهیار: در تفسیرش فيما نزل في اهل البيت عليهم السلام گوید: حدیثمان داد محمد بن همام، از محمد بن اسماعیل علوی، از عیسی بن داود نجار، از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر عليه السلام، گفت: از پدرم درباره فرموده خدای عز و جل: پس بزودی خواهید دانست که ما و شما کدامیک اهل راه مستقیم هستیم و چه کسی هدایت شده است و پرسیدم ، فرمود: صراط [سوی ] (= راه میانه) همان حضرت قائم عليه السلام است، و هدایت: هر آن کسی است که به طاعت او هدایت گردیده، و مانند این است در کتاب خدای عز و جل: او به راستی که من بر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود بسیار آمرزنده ام و فرمود: به سوی ولایتمان [هدایت شود ]».

ص: 242


1- . طه (20): 136.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 323 [ح 26].

(و در بسیاری از روایت آمده که این آیه درباره امامان و ولایت ایشان عليه السلام است، این روایات در کتاب البرهان یاد شده اند).

ص: 243

50- سوره انبیاء 12-16

(وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ* فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ* لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ* قالُوا: یا وَیْلَنا! إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ* فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ. (1)

چه بسیار مردمان مقتدری که ستمکار بودند و ما آنان را درهم شکسته و هلاک نمودیم و به جای آنها قوم دیگری را آفریدیم و پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان گشتنده انگریزید و بازگردید به سوی آنچه که در آن در خوشگذرانی و آسایش بوده اید و به خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شویده گویند: ای وای برما که ستمگر بودیم و و پیوسته این سخن را گویند تا اینکه در و شده و خاموش و بی جانشان سازیم ؟

محمّد بن یعقوب: عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن فضّال، عن ثعلبة بن میمون، عن بدر بن [ال] خلیل الأسدیّ، قال: سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ* لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ قال:

«إذا قام القائم (علیه السّلام) و بعث إلی بنی أمیّة بالشّام [ف] هربوا إلی الرّوم، فیقول

لهم الرّوم: لا ندخلنّکم حتّی تتنصّروا، فیعلّقون فی أعناقهم الصّلبان فیدخلونهم، فإذا نزل بحضرتهم أصحاب القائم (علیه السّلام) طلبوا الأمان و الصّلح فیقول أصحاب القائم: لا نفعل حتّی تدفعوا إلینا من قبلکم

ص: 244


1- . انبیاء (21): 12- 16.

[منّا]- قال:- فیدفعونهم إلیهم، فذلک قوله: لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ قال:- یسألونهم (1) الکنوز و هم (2) أعلم بها،- قال:- فیقولون: یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ* فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ بالسّیف (و هو سعید بن عبد الملک الأمویّ صاحب نهر سعید بالرّحبة).» (3)

«محمد بن يعقوب : از علی بن ابراهيم، از پدرش، از ابن فضال، از ثعلبة بن میمون، از بدر بن خليل اسدی روایت کرده که گفت: شنیدم حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام در مورد قول خدای عز و جل: * پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان گشتند. نگریزید و باز گردید به سوی آنچه که در آن در خوشگذرانی و آسایش بوده اید و به خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شوید ؟ فرمود: هرگاه حضرت قائم عليه السلام بپا خیزد و به سراغ بنی امیه در شام بفرستد به سوی روم بگریزند، پس رومیان به آنان گویند: ما به شما راه نمی دهیم مگر اینکه به دین نصرانیت بگروید، آنگاه آنها صليبها به گردنشان می آویزند و رومیان آنها را راه می دهند. و چون یاران حضرت قائم عليه السلام به سوی روم روند آنها امان خواهند و تقاضای صلح نمایند، یاران امام قائم عليه السلام گویند: ما صلح نمی کنیم مگر اینکه افرادی را که از ما به شما پناهنده شده اند را به ما تسلیم نمائید. حضرت باقر عليه السلام فرمود: پس آنان را به ایشان تسلیم خواهند کرد، و این است بیان فرمایش خداوند: انگریزید و بازگردید به سوی آنچه که در آن در خوشگذرانی و آسایش بوده اید و به خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شوید که فرمود: از محل گنجهای ایشان بپرسند با اینکه خود بهتر می دانند، در این هنگام است که گویند: وای وای بر ما که ستمگر بودیم، و پیوسته این سخن را گویند تا اینکه درو شده و خاموش و بی جانشان سازیم [یعنی ] با شمشير». .

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا علیّ بن عبد اللّه بن أسد، عن إبراهیم ابن محمّد الثّقفیّ، عن إسماعیل بن بشّار، عن علیّ بن جعفر الحضرمیّ، عن جابر، قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَلَمَّا أَحَسُّوا

ص: 245


1- . [در مأخذ: یسألهم.]
2- . [در مأخذ: هو.]
3- . روضه ی کافی: 51- 52 [ح 15]. جمله ی آخر در تمامی نسخه های مأخذ نیامده است و بر فرض صحّت نسخه هایی که این جمله در آن ها ضبط شده، ظاهرا مقصود رهبر فراریان به سوی روم است. (مترجم) [ترجمه ی جمله: مراد (از دروشده ی بی جان گردیده) سعید بن عبد الملک (بن مروان) اموی است که آبادکننده ی ناحیه ی نهر سعید در رحبه (معجم البلدان: بصره) بود.]

بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ قال: «ذلک عند قیام القائم علیه السّلام.» (1)

محمد بن العباس: گوید: علی بن عبدالله بن أسد، از ابراهیم بن محمد ثقفی، از اسماعیل بن بشار، از علی بن جعفر حضرمی، از جابر حدیثمان داد که گفت: از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل: و چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان گشتند و سؤال نمودم، امام باقر عليه السلام فرمود: این به هنگام قیام حضرت قائم عليه السلام است».

عنه، قال: حدّثنا الحسین بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن منصور (2)، عن إسماعیل بن جابر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا قال:

«خروج (3) القائم علیه السّلام.» إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ قال:.]

«الکنوز الّتی کانوا یکنزون، قالُوا: یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ* فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً- بالسّیف- خامِدِینَ لا تبقی (4) منهم عین تطرف.» (5)

و از اوست: که گوید: حسین بن احمد حديثمان داد، از محمد بن عیسی، از يونس بن منصور، از اسماعیل بن جابر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که در باره قول خدای عز و جل: { پس چون عذاب ما را احساس نمودند و فرمود: خروج قائم عليه السلام است و از آن گریزان گشتند فرمود: گنجینه هایی که ذخیره می کرده اند، و گفتند: ای وای بر ما که ستمگر بودیم، و پیوسته این سخن را گویند تا اینکه با شمشیر در و شده و خاموش و بی جانشان سازیم ، که هیچ چشمی از آنان نگردد».

العیّاشیّ، بإسناده: عن عبد الأعلی الحلبیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام (فی حدیث یذکر فیه خروج القائم علیه السّلام قال فی الحدیث):

«... لکأنّی أنظر إلیهم (یعنی القائم علیه السّلام و أصحابه) مصعدین من نجف

ص: 246


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 326 [ح 6].
2- . [در متن: عن یونس بن منصور. احتمالا درست یونس بن یعقوب از منصور بن حازم باشد.]
3- . [در مأخذ: و ذلک عند قیام.]
4- . [در مأخذ: یبقی.]
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 326 [ح 7].

الکوفة ثلاث ماءة و بضعة عشر رجلا کأنّ قلوبهم زبر (1) الحدید، جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره، یسیر الرّعب أمامه شهرا و خلفه شهرا، أمدّه اللّه بخمسة آلاف من الملائکة مسوّمین، حتّی إذا صعد النّجف قال لأصحابه:

" تعبّدوا لیلتکم هذه." فیبیتون بین راکع و ساجد یتضرّعون إلی اللّه حتّی إذا أصبح قال:" خذوا بنا طریق النّخیلة"، و علی الکوفة جند مجنّد.»

قلت: جند مجنّد؟! قال: «إی و اللّه، حتّی ینتهی إلی مسجد إبراهیم علیه السّلام بالنّخیلة فیصلّی [فیه رکعتین فیخرج إلیه من کان بالکوفة من مرجئها و غیرهم ر.

من جیش السّفیانیّ، فیقول لأصحابه:" استطردوا لهم." ثمّ یقول:" کرّوا علیهم".»

قال أبو جعفر علیه السّلام: «و لا یجوز- و اللّه- الخندق منهم مخبر. ثمّ یدخل الکوفة و لا یبقی (2) مؤمن إلّا کان فیها أو حنّ إلیها، و هو قول أمیر المؤمنین [علیّ علیه السّلام، ثمّ یقول لأصحابه:" سیروا إلی هذه الطّاغیة." فیدعوه إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فیعطیه السّفیانیّ من البیعة مسلّما (3)، فیقول له کلب- و هم أخواله-:

[ما] هذا؟ ما صنعت؟ و اللّه ما نبایعک علی هذا أبدا، فیقول: ما أصنع؟ فیقولون:

استقبله فیستقبله، ثمّ یقول له القائم علیه السّلام:" خذ حذرک فإنّنی أدّیت إلیک و أنا مقاتلک." فیصبح فیقاتلهم فیمنحه اللّه أکتافهم، و یأتی السّفیانیّ (4) أسیرا فینطلق به و یذبحه بیده.

ثمّ یرسل جریدة خیل إلی الرّوم فیستحذرون (5) بقیّة بنی أمیّة، فإذا انتهوا إلی الرّوم قالوا: أخرجوا إلینا أهل ملّتنا عندکم، فیأبون و یقولون: و اللّه لا نفعل، فتقول (6) الجریدة: و اللّه لو أمرنا لقاتلناکم، ثمّ ینطلقون إلی صاحبهم فیعرضون ذلک علیه فیقول:" انطلقوا فأخرجوا إلیهم أصحابهم فإنّ هؤلاء قد أتوا بسلطان [عظیم " و هو قول اللّه: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ* لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ قال:- یعنی الکنوز الّتی کنتم تکنزون، قالُوا: یا وَیْلَنا! إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ* فَما زالَتْ تِلْکَ

ص: 247


1- . در متن: فی قلوبهم زبر.
2- . [در مأخذ: فلا یبقی.]
3- . [در مأخذ: سلما.]
4- . [در مأخذ: یأخذ السّفیانیّ.]
5- . [در مأخذ: فیستحضرون.]
6- . [در مأخذ: فیقول.]

دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ لا یبقی منهم مخبر ...» (1)].

و عیاشی: بسند خود از عبدالاعلی حلبی آورده که گفت: حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام در حدیثی که در آن خروج امام قائم عليه السلام را یاد کرد چنین فرمود: گوئی او (یعنی قائم عليه السلام و اصحابش) را می بینم که بر فراز نجف کوفه بالا می آیند، سیصد و ده و چند مرد، انگار دلهایشان پاره های آهن است، جبرئیل از سمت راستش، میکائیل از سمت چپش، و ژعب به مسافت یکماه پیش رو و یکماه پشت سر آن حضرت می باشد، خداوند او را به وسيله پنجهزار فرشته نشاندار مدد می دهد، تا وقتیکه به نجف می رسد به أصحابش فرماید: امشب را به عبادت بگذرانید، پس ایشان آن شب را بین رکوع و سجود و تضرع به درگاه خداوند به صبح می آورند، صبحگاهان حضرت دستور می دهد: راه نخیله را پیش گیرید، در حالیکه در کوفه ارتشی مجهز اطراف کوفه خندقی عمیق هست، راوی پرسید: ارتشی مجهز؟ (خندقی عمیق ؟ فرمود: آری به خدا سوگند، پس آن حضرت به سوی نخيله توجه می کند، تا در نخيله به مسجد ابراهيم عليه السلام می رسد، در آن دو رکعت نماز می گذارد، در آن هنگام سپاهیان سفیانی از مرجئه و غیر آنها از کوفه خروج می کند، آن حضرت به اصحاب خود فرماید: بر آنها حمله کنید، سپس فرماید: با آنها بجنگید.

امام باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند که احدی از آنان از خندق نمی گذرد که خبر ببرد، سپس آن حضرت داخل کوفه می شود پس هیچ مؤمنی باقی نمی ماند مگر اینکه در آنجا باشد یا شوق آن را در سر دارد، و این است قول اميرالمؤمنين عليه السلام. سپس به اصحاب خویش فرماید: برای نابودی این طاغوت یعنی سفیانی- بسیج شوید، و او را به کتاب خدا و سنت پیغمبر دعوت می کند، سفیانی ابتدا به تسلیم و صلح قول می دهد، ولی قبیله کلب که دائیهای او هستند به او گویند: این چه کاری بود به خدا سوگند که ما به هیچوجه بر این کار با تو بیعت نکنیم، می گوید: چه کار کنم؟ گویند: با او یعنی امام قائم عليه السلام - جنگ کن، پس او برای جنگیدن با آن حضرت می رود، آن جناب او را نصیحت می کند و می فرماید: [از عاقبت کارت] بترس، من آنچه شرط بلاغ است بتو گفتم، و [اینک] با تو می جنگم، پس فردای آن روز امام عليه السلام با آنان جنگ می کند، و خداوند عالم او را بر آنان غالب می سازد، و سفیانی اسیر می گردد که آن جناب او را با دست خود سر می برد.

ص: 248


1- . تفسیر العیّاشی 2: 59- 60 [انفال، ح 49].

بعد از آن قسمتی از سپاهیان سواره خود را به روم می فرستد که بازماندگان از بنی امیه را طلب می نمایند، و چون ایشان به روم رسند به اهل آنجا گویند: همکیشان ما را که نزد شمایند بیاورید، ولی آنها از این کار خودداری می ورزند و می گویند: به خدا چنین کاری نمی کنیم، سپاهیان گویند: به خدا اگر مأمور بودیم با شماها می جنگیدیم، آنگاه به نزد صاحبشان باز می گردند، و جریان را به عرض می رسانند، آن حضرت فرماید: بروید با ایشان بجنگید تا بنی امیه را از ایشان بگیرید، پس بزرگ رومیان گوید: بروید بنی امیه را بدست ایشان بسپارید که با قدرت تمام آمده اند، و این است (معنی ] قول خداوند: پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان گشتند نگریزید و بازگردید به سوی آنچه که در آن در خوشگذرانی و آسایش بوده اید و به خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شوید } یعنی گنجینه هائی که انباشته می کردند، و گویند: ای وای بر ما که ستمگر بودیم و پیوسته این سخن را گویند تا اینکه در و شده و خاموش و بی جانشان سازیم که هیچ خبردهنده ای از آنان باقی نماند». .

و حدیث طولانی است تمام آن در ذیل فرموده خدای تعالى: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ - از سوره انفال گذشت).(1)

ص: 249


1- بین پرانتز از کلام مؤلف رحمه الله است.

51- سوره انبیاء 106

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (1)

و به راستی که ما پس از نوشتن در ذکر [تمام کتب آسمانی یا تورات ] در زبور نیز نگاشتیم که البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام فی معنی الآیة، قال:

«الکتب کلّها ذکر (2)

أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ قال: «القائم علیه السّلام و أصحابه.» (3)

علی بن ابراهيم : در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است در معنی این آیه گوید: فرموده: تمام کتابهای آسمانی ] ذكر (خداوند) است، و البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد فرمود: حضرت قائم عليه السلام و اصحاب اویند».

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد، عن أحمد بن الحسن، [عن أبیه،] عن الحسین (4) بن محمّد بن عبد اللّه بن الحسن، عن أبیه، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

«قوله عزّ و جلّ: أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ هم أصحاب المهدیّ علیه السّلام [فی آخر الزّمان.» (5)

ص: 250


1- . انبیاء (21): 106.
2- . در متن: ذکر اللّه.
3- . تفسیر قمی 2: 77.
4- . [در مأخذ: حسین.]
5- . تأویل الآیات الظّاهرة [1: 332، ح 22].

حسین بن محمدبن عبدالله بن الحسن از پدرش از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام برایمان حدیث گفت که آن بزرگوار فرمود: اینکه خدای عزوجل فرموده: و البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد آنان اصحاب حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان می باشند».

الطّبرسیّ: قال أبو جعفر علیه السّلام: «هم أصحاب المهدیّ علیه السّلام فی آخر الزّمان.» (1)

طبرسی آورده: حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: آنان اصحاب حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان هستند».

و از جمله معنی آیه نیز آمده: آنان آل محمد عليه السلام هستند، و روایت در این باره در کتاب البرهان یاد شده است).

ص: 251


1- . تفسیر مجمع البیان 7: 120.

52- سوره حج 40

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (1)

به کسانی که با آنان نبرد می شود اجازه جنگ داده شده به خاطر اینکه به آنها ستم شده و خداوند بریاری آنان تواناست ؟

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا الحسین بن أحمد المکّیّ (2)، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن مثنّی (3) الحنّاط، عن عبد اللّه بن عجلان، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ قال: « [هی فی القائم علیه السّلام و أصحابه.» (4)

محمد بن العباس: گوید: حسین بن احمد مکی [مالکی ) از محمد بن عیسی، از یونس، از مثنی حتاط، از عبدالله بن عجلان، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام حديثمان داد که آن جناب درباره فرموده خدای عزو جل: و به کسانی که با آنان نبرد می شود اجازه جنگ داده شده به خاطر اینکه به آنها ستم شده و خداوند بریاری آنان تواناست و فرمودند: درباره حضرت قائم عليه السلام و اصحاب اوست».

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن ابن مسکان، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ قال:

«العامّة (5) یقولون: نزلت فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لمّا أخرجته قریش من مکّة، و إنّما هو القائم (6) علیه السّلام إذا خرج یطلب بدم الحسین علیه السّلام، و هو قوله: نحن أولیاء (کم فی) الدّم و طلب (7) الدّیة.» .

ص: 252


1- . حج (22): 40.
2- . در مأخذ: المالکیّ.
3- . [در مأخذ: المثنّی.]
4- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 338- 339.
5- . در متن: إنّ العامّة.
6- . در مأخذ: هی للقائم.
7- . در مأخذ: طلّاب.

علی بن ابراهيم: گوید: پدرم از ابن ابی عمیر، از ابن مسکان، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام برایم حدیث گفت که آن حضرت راجع به فرموده خداوند: به کسانی که با آنان نبرد می شود اجازه جنگ داده شده به خاطر اینکه به آنها ستم شده و خداوند بریاری آنان تواناست فرمود: اهل سنت می گویند: این آیه درباره پیغمبر صلى الله عليه وآله نازل شد هنگامیکه کفار قریش آن حضرت را از مکه بیرون کردند، و حال آنکه او قائم عليه السلام است که چون خروج کند برای حسین علیه السلام خونخواهی نماید، و این است فرمایش او که ما اولیای خون و طالبان دیه هستیم».

(و نیز روایت شده که آیۀ مزبور در بارۀ آل محمد عليهم السلام و درباره حضرت علی و حسن و حسین علیهم السلام است، این روایات در کتاب البرهان یاد شده اند).

ص: 253

53- سوره حج 42

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (1)

کسانی که اگر در زمین به آنان توانائی دهیم، نماز را بپا داشته و زکات (به مستحق بخشیده و به معروف امر نموده و از منکر نهی کنند و عاقبت کارها به دست خداوند است .

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین بن حمید، عن جعفر ابن عبد اللّه (الکوفیّ)، عن کثیر بن عیّاش، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ قال:

«هذه [الآیة] لآل محمّد، المهدیّ علیه السّلام و أصحابه، یملّکهم اللّه مشارق الأرض و مغاربها و یظهر الدّین، و یمیت اللّه عزّ و جلّ به و بأصحابه البدع و الباطل کما أمات السّفهة الحقّ حتّی لا یری أثر من الظّلم، و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ.» (2)

محمد بن العباس : گوید: محمد بن الحسين بن حمید، از جعفر بن عبدالله (کوفی )، از کثیر بن عياش، از ابوالجارود از امام ابوجعفر باقر عليه السلام برایمان حدیث آورد که آن جناب درباره فرموده خدای عز و جل: و کسانی که اگر در زمین به آنان توانائی دهیم، نماز را بپا داشته و زكات [به مستحق ] بخشیده و به معروف امر نموده و از منکر نهی کنند و عاقبت کارها به دست خداوند است - فرمود: این برای آل محمد است مهدی عليه السلام و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به تصرف آنها درآورد ،

ص: 254


1- . حج (22): 42.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 343- 344.

و دین را آشکار سازد، و خداوند متعال به وسيله او و یارانش بدعتها و باطل را از بین می برد، همچنانکه سفیهان، حق را میرانده باشند، تا جائی که اثری از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهی از منکر خواهند نمود و آخر کارها به دست خدا است ».

علیّ بن إبراهیم، قال: فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السّلام [فی قوله:] الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ:

«فهذه (1) [الآیة] لآل محمّد علیهم السّلام إلی آخر الآیة، و المهدیّ و أصحابه یملّکهم اللّه مشارق الأرض و مغاربها و یظهر الدّین و یمیت اللّه به و أصحابه البدع و الباطل کما أمات السّفهة (2) الحقّ حتّی لا یری أثر الظّلم (3) (و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر).»

علی بن ابراهيم: گوید: در روایت ابوالجارود است از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام درباره قول خداوند . کسانی که اگر در زمین به آنان توانائی دهیم، نماز را بپا داشته و زکات (به مستحق بخشیده که این آیه ] برای آل محمد عليهم السلام است تا آخر آیه، و خداوند حضرت مهدی و اصحابش را مالک و مسلط بر مشارق و مغارب زمین خواهد ساخت، و دین را آشکار و غالب خواهد فرمود، و خداوند به او و به دست ] أصحابش بدعتها و باطل را از بین خواهد برد، همچنان که سفيهان حق را ميرانده باشند، تا جائیکه اثری از ظلم دیده نشود، در امر به معروف و نهی از منکر نمایند .

(و نیز روایت آمده که این آیه درباره آل محمد عليهم السلام است، و آن روایت در کتاب البرهان ذکر گردیده).

ص: 255


1- . [در مأخذ: و هذه.]
2- . [در مأخذ: السفّه.]
3- . [در مأخذ: أثر للظّلم.] (4 و 5). تفسیر قمی 2: 87. در بحار الأنوار 51: 47 و کنز الدّقائق 9: 110، لآل محمّد علیهم السّلام إلی آخر الأئمّة علیهم السّلام آمده است که مؤیّد نادرست بودن کلمه ی الآیة در نسخه ی مطبوع تفسیر قمی است (مترجم).

54- سوره حج 61

ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ، إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (1)

این است که هر آنکس به همانگونه که عقوبت دیده عقوبت نماید سپس مورد ستم قرار گیرد خداوند او را یاری می کند، همانا خداوند بسی عفو کننده و بسیار بخشنده است .

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره: فهو رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لمّا أخرجته قریش من مکّة و هرب منهم إلی الغار و طلبوه لیقتلوه فعاقبهم اللّه یوم بدر فقتل عتبة و شیبة و الولید و أبو جهل و حنظلة بن أبی سفیان و غیرهم، فلمّا قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم طلب بدمائهم، فقتل الحسین علیه السّلام و آل محمّد بغیا و عدوانا، و هو قول یزید حین تمثّل بهذا الشّعر:

لیت أشیاخی ببدر شهدواجزع الخزرج من وقع الأسل

لأهلّوا و استهلّوا فرحاثمّ قالوا: یا یزید لاتشل

لست من خندف إن لم أنتقم من بنی أحمد ما کان فعل

قد قتلنا القرم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل

و قال الشّاعر فی مثل ذلک (شعرا):

و کذاک الشّیخ أوصانی به فاتّبعت الشّیخ فیما قد سأل

و قال یزید أیضا (شعرا):

ص: 256


1- . حج (22): 61.

نقول (1) و الرّأس مطروح نقلّبه (2)

یا لیت أشیاخنا الماضین بالحضر (3)

حتّی یقیسوا قیاسا لا یقاس به

أیّام بدر لکان الوزن بالقدر

فقال اللّه تبارک و تعالی: وَ مَنْ عاقَبَ یعنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ یعنی حسینا أرادوا أن یقتلوه ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ یعنی بالقائم علیه السّلام من ولده. (4)

علی بن ابراهیم: در تفسیرش گوید: او رسولخدا صلی الله عليه وآله است، هنگامیکه قریش آن حضرت را از مکه بیرون آواره کردند و آن جناب از دست آنها به سوی غار گریخت، و آنها به جستجویش پرداختند تا حضرتش را بکشند، پس خداوند آنها را روز بدر عقوبت کرد، که عتبه و شیبه و وليد و ابوجهل و حنظلة بن ابی سفیان و غيرهم کشته شدند، و پس از رحلت رسولخدا صلی الله عليه وآله آن نابکاران به خونخواهی مقتولین خود پرداختند و امام حسین علیه السلام و آل محمد را از راه ظلم و تعدی کشتند، و این است [معنی ] قول یزید که به این شعر متمثل شد: ای کاش بزرگان قوم من که در بدر کشته شدند هم اکنون می بودند و شاهد ناله و اندوه خزرجیان از فرود آمدن شمشیرها و نیزه ها بر پیکر پیشوایانشان می شدند. که از شادی و خوشحالی به هم تبریک گفته و سپس فریاد بر می آوردند که: ای یزید دستت بریده مباد. از تیره دف نیستم اگر از فرزندان احمد بخاطر آنچه او کرد انتقام نکشم. ما بزرگان این قوم را کشتیم و با بذر آن را همتا و برابر ساختیم.

وشاعر همانند این معنی را از زبان یزید پلید ] (شعری) گفته: و اینگونه شیخ (= خليفه) بمن توصیه کرد، پس آنچه را که او خواسته بود بجای آوردم!

ونیز یزید (شعری) گفته، در حالیکه سر مطهر در برابر او بود چنین گفت: در حالیکه این سر افتاده و ما آن را زیر و رو می کنیم چنین می گوئیم: ای کاش بزرگان پیشین ما هم اکنون حاضر بودند. تا مقایسه می کردند مقایسه ای بی نظیر بین این جریان با روزهای بدر که وزن آن برابر می شد.

پس خدای تبارک و تعالی فرموده: { و هرکس عقوبت کند} یعنی: رسولخدا

ص: 257


1- . [در مأخذ: یقول.]
2- . [در مأخذ: یقلّبه.]
3- . [در مأخذ: بالخضر.]
4- . تفسیر قمی 2: 87.

صلی الله عليه وآله ، و به مانند جریانی که بأن عقوبت شده و مقصود هنگامی است که آن حضرت را خواستند بکشند و سپس بر او ستم شد خداوند او را یاری می کند یعنی: به وسیله قائم عليه السلام از فرزندان او» .

ص: 258

55- سوره مؤمنون 102

فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ (1)

پس چون در صور دمیده شود در آن روز هیچ نسبی بین آنان نیست و پرسیده نشوند.

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، قال: أخبرنی أبو الحسین، عن أبیه، عن ابن همّام، قال: حدّثنا سعدان بن مسلم، عن جهم بن أبی جهمة، قال: سمعت أبا الحسن موسی علیه السّلام یقول:

«إنّ اللّه تبارک و تعالی خلق الأرواح قبل الأجساد (2) بألفی عام، ثمّ خلق الأبدان بعد ذلک، فما تعارف منها فی السّماء تعارف فی الأرض، و ما تناکر منها فی السّماء تناکر فی الأرض.

فإذا قام القائم علیه السّلام ورّث الأخ فی الدّین و لم یورّث الأخ فی الولادة، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ » (3)

« ابوجعفر محمد بن جریر طبری: گوید: ابوالحسین از پدرش از ابن همام برایم خبر داد که گفت: سعدان بن مسلم از جهم (جرهم ابن ابی جهمه [جهنه برایمان حدیث گفت که: شنیدیم حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر عليهما السلام می فرمود: خدای تبارک و تعالی ارواح را دو هزار سال پیش از بدنها آفرید، سپس بعد از آن بدنها را خلق فرمود، پس هرکدام از آنها در آسمان با هم آشنا شده اند در زمین با هم آشنا شوند، و هرکدام در آسمان ناشناس بوده اند در زمین نیز ناشناس خواهند ماند، پس چون قائم علیه السلام بپا خیزد برادر دینی ارث خواهد برد، و برادرانی که [ از یک پدر و

ص: 259


1- . مؤمنون (23): 102.
2- . در مأخذ: الأبدان.
3- . دلائل الإمامة: 484- 485 [ح 481.]

مادر] متولد شده اند ارث نمی برد، و این است قول خدای عز و جل در کتاب خود: [همانا اهل ایمان به فیروزی و رستگاری رسیدند ][ پس چون در صور دمیده شود در آن روز هیچ بی بین آنان نیست و پرسیده نشوند . ]

ص: 260

56- سوره نور 36

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ، یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ (1)

خداوند نور [هادی] آسمانها و زمین است، مثل و داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد، آن چراغ در میان شیشه ای، آن شیشه همچون ستاره درخشانی تلألؤ کند، از درخت مبارک زیتونی روشن باشد که با آنکه شرقی و غربی نیست شرق و غرب گیتی بدان فروزان است، و بی آنکه آتشی زیت آن را برافروزد خودبخود جهانی را روشنی بخشد، که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور معرفت قرار گرفته و خداوند هرکه را خواهد به نور خویش هدایت فرماید، و این مثلها را خداوند برای مردم می زند، و خداوند به همه امور داناست .

روی عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ قال: دخلت إلی مسجد الکوفة و أمیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه یکتب بإصبعه و یتبسّم، فقلت له: یا أمیر المؤمنین ما الّذی یضحکک؟ فقال:

«عجبت لمن یقرأ هذه الآیة و لم یعرفها حقّ معرفتها.» فقلت له: و أیّ آیة یا أمیر المؤمنین؟ فقال:

«قوله تعالی: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ المشکاة محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فِیها مِصْباحٌ أنا المصباح، فِی زُجاجَةٍ الزّجاجة الحسن و الحسین کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ و هو علیّ بن الحسین، یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ محمّد بن علیّ، زَیْتُونَةٍ

ص: 261


1- . نور (24): 36.

جعفر بن محمّد، لا شَرْقِیَّةٍ موسی بن جعفر وَ لا غَرْبِیَّةٍ علیّ بن موسی [الرّضا] یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ محمّد بن علیّ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ علیّ بن محمّد نُورٌ عَلی نُورٍ الحسن بن علیّ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ القائم المهدیّ علیهم السّلام وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ »

از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که گوید: به مسجد کوفه داخل شدم، دیدم حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله وسلامه عليه با انگشت چیزی می نویسد و تبسم می کند، عرضه داشتم: یا امیرالمؤمنین! چه چیز موجب خنده شما شده؟ فرمود: در شگفتم از کسی که این آیه را می خواند ولی آنطور که شایسته است به معنی آن معرفت ندارد. عرض کردم: کدام آیه یا امیرالمؤمنين ؟ فرمود:

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ مشکات: حضرت محمد صلى الله عليه وآله است، فِیها مِصْباحٌ مصباح: من هستم، و فِی زُجاجَةٍ زجاجه: حسن و حسین می باشند، کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ و او علی بن الحسین است، یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ محمد بن علی است زَیْتُونَةٍ جعفر بن محمد است، لا شَرْقِیَّةٍ موسی بن جعفر است، وَ لا غَرْبِیَّةٍ علی بن موسی [الرضا] است، یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ محمد بن على است، وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ علی بن محمد است، نُورٌ عَلی نُورٍ حسن بن علی است، یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ قائم مهدی است که درود بر آنان باد، وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ )

(و در مورد اینکه این آیه درباره اهل بيت عليهم السلام هست روایات بسیاری موجود است که در کتاب «البرهان » ياد گردیده است).

ص: 262

57- سوره نور 56

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (1)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده که در ظهور امام قائم عليه السلام در زمین خلافت دهد؛ چنانکه امم صالح پیامبران گذشته را جانشین پیشینیان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند، و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ایمنی کامل عطا فرماید که مرا عبادت کرده هیچ بمن شرک نور زند و هر که بعد از آن وعده کافر شود پس آن گروه همان فاسقان تبهکارند.

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن سعید بن عقدة، قال: حدّثنی (2) أحمد بن یوسف بن یعقوب الجعفیّ [أبو الحسن من کتابه، قال: حدّثنا إسماعیل بن مهران (3)، قال: حدّثنا الحسن بن علیّ بن (4) أبی حمزة، عن أبیه و وهیب، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی [معنی قوله [عزّ و جلّ :

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً قال: «القائم و أصحابه (5)

ص: 263


1- . نور (24): 56.
2- . در مأخذ: حدّثنا.
3- . در متن: مروان.
4- . در متن: علیّ بن.
5- . در مأخذ: نزلت فی القائم و أصحابه.

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: احمد بن محمد بن سعید بن عقده حديثمان داد و گفت: حدیثم داد [حديثمان داد ] احمد بن يوسف بن يعقوب جعفی از کتاب خود، گفت: برایمان حديث کرد اسماعيل بن مروان (مهران)، گفت: علی بن ابی حمزه از پدرش و از وهيب، از ابوبصیر از امام ابوعبدالله صادق عليه السلام برایمان حدیث گفت که آن حضرت در معنی ] فرموده خداوند: خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده که در زمین خلافت دهد؛ چنانکه امم صالح پیامبران گذشته را جانشین پیشینیان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند، و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ایمنی کامل عطا فرماید که مرا عبادت کرده هیچ بمن شرک نور زند فرمود: درباره حضرت قائم عليه السلام و اصحاب او نازل گشت».

محمّد بن العبّاس: عن الحسین بن (1) محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن الوشّاء، عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قال:

«نزلت فی علیّ بن أبی طالب و الأئمّة من ولده علیهم السّلام، وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ قال:- عنی ن.

به ظهور القائم علیه السّلام.» (2)

محمد بن العباس: از حسین [حسن] بن محمد، از معلی بن محمد، از وشا، از عبدالله بن سنان روایت آورده که گوید: از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: { خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده که در زمین خلافت دهد چنانکه امم صالح پیامبران گذشته را جانشین پیشینیان خود ساخت و پرسیدم، فرمود: درباره علی بن ابی طالب و امامان از فرزندان او عليهم السلام نازل گشت، و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند، و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ایمنی کامل عطا فرماید [ که مرا عبادت کرده و هیچ شرک نورزند) فرمود: منظور از آن ظهور حضرت قائم عليه السلام است ».

ص: 264


1- . در مأخذ: روی الحسین بن.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 368- 369. [مصحّح تأویل الآیات و به تبع آن محقّق این کتاب توضیح داده اند که در نسخه خطّی مأخذ آغاز سند چنین است: محمّد بن یعقوب؛ امّا روایت در کافی یافت نشده است. هم چنین خود مؤلّف در البرهان نیز به همین سند آورده است. آن چه هست در کافی (1: 193- 194) سند و بخشی از روایت هست.]

عنه، قال: حدّثنا علیّ بن عبد اللّه، عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ، عن الحسن بن الحسین، عن سفیان بن إبراهیم، عن عمر (1) بن هاشم، عن إسحاق بن عبد اللّه، عن (2) علیّ بن الحسین علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ قال:

«قوله: إِنَّهُ لَحَقٌ [هو] قیام القائم علیه السّلام و فیه نزلت (هذه الآیة): وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ ن.

قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً.» (3)

و از اوست: که گفت علی بن عبدالله از ابراهیم بن محمد ثقفی، از حسن بن الحسين، از سفيان بن ابراهيم، از عمر و بن هاشم، از اسحاق بن عبدالله [از] علی بن الحسين عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: { به پروردگار آسمان و زمین سوگند که این مطلب حق است همچنانکه با یکدیگر سخن می گوئید ؟ فرمودند: اینکه فرموده: همانا آن حق است } قيام حضرت قائم عليه السلام است، و در همان باره این آیه نازل شد: خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده که در زمین خلافت دهد چنانکه امم صالح پیامبران گذشته را جانشین پیشینیان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند، و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ایمنی کامل عطا فرماید ».

ابن بابویه (4)، قال: حدّثنا أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه بن المطّلب (5) الشّیبانیّ رحمه اللّه، قال: حدّثنا أبو مزاحم موسی بن عبد اللّه بن یحیی بن خاقان المقرئ ببغداد، قال: حدّثنا أبو بکر محمّد بن عبد اللّه بن إبراهیم الشّافعیّ، قال: حدّثنا محمّد ابن حمّاد بن ماهان (6) الدّبّاغ أبو جعفر، قال: حدّثنا عیسی بن إبراهیم، قال: حدّثنا الحارث بن نبهان (7)، قال: حدّثنا عتبة بن یقظان (8)، عن أبی سعید، عن مکحول و.]

عن واثلة بن الأسقع أبی قرصافة (9)، عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ، قال:

دخل جندل (10) بن جنادة [الیهودیّ من خیبر (11) علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فقال:

یا محمّد (12) أخبرنی عمّا لیس للّه و عمّا لیس عند اللّه و عمّا

ص: 265


1- . در مأخذ: عمرو.
2- . در مأخذ: بن.
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 615 [ح 4].
4- . [این روایت- چنان که در نشانی پایان خواهد آمد- از کفایة الأثر شیخ ابو القاسم علیّ بن محمّد بن علی خزّاز قمی رازی (دانشمند سده ی چهارم) است. وی از شاگردان شیخ صدوق بود و بخش عمده ای از روایات این کتاب را از آن عالم بزرگ نقل می کند. سیّد هاشم بحرانی در اثر دیگر خود، البرهان، نیز همین حدیث را به ترتیب فوق (بی ذکر نام خزّاز) آورده است. روشن نیست که آیا خود آن را در آثار ابن بابویه یافته است یا در یادداشت خویش، به جای خزّاز، ابن بابویه نوشته است.]
5- . [در البرهان: عبد المطّلب.]
6- . [در متن: هامان.]
7- . [در متن: تیّهان.]
8- . [در کفایة الأثر: عیسی بن یقطان.]
9- . [در متن: وائلة بن الأصقع بن قرضاب؛ در کفایة الأثر: واثلة بن الأشفع؛ در البرهان: واثلة بن الأسقع بن أبی قرصافة.]
10- . [در کفایة الأثر: جندب.]
11- . [در برهان: حییر.]
12- . [در متن: یا رسول اللّه.]

لا یعلمه اللّه؟

فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «أمّا ما لیس للّه، فلیس للّه شریک، و أما ما لیس عند اللّه فلیس عند اللّه ظلم للعباد، و أمّا ما لا یعلمه اللّه، فذلک قولکم- یا معشر الیهود- إنّ (1) عزیرا ابن اللّه و اللّه لا یعلم له ولدا.»

فقال جندل (6): أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أنّک (محمّد) رسول اللّه حقّا، ثمّ قال: یا رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) إنّی رأیت البارحة فی النّوم موسی بن عمران علیه السّلام فقال لی: «یا جندل (7) أسلم علی ید محمّد و استمسک بالأوصیاء من بعده.» فقد (2) أسلمت و رزقنی (3) اللّه ذلک، فأخبرنی عن الأوصیاء (4) بعدک لأتمسّک بهم؟

فقال: «یا جابر (11) أوصیائی من بعدی بعدد نقباء بنی إسرائیل.»

فقال: یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم إنّهم کانوا اثنی عشر، هکذا وجدنا (هم) فی التّوراة، قال: «نعم، الأئمّة بعدی اثنا عشر.» فقال: یا رسول اللّه کلّهم فی زمن واحد؟

قال: «لا ولکن (5) خلف بعد خلف، و إنّک لن تدرک (6) منهم إلّا ثلاثة [قال:.]

فسمّهم لی یا رسول اللّه. قال: نعم إنّک تدرک سیّد الأوصیاء [و وارث الأنبیاء و] أبا الأئمّة علیّ بن (7) أبی طالب علیه السّلام، [بعدی ثمّ ابناه الحسن و الحسین (8) (علیهما السّلام)، فاستمسک بهم من بعدی و لا یغرّنّک جهل الجاهلین، فإذا کانت وقت (9) ولادة ابنه علیّ بن الحسین سیّد العابدین علیه السّلام یقضی اللّه علیک (10) و یکون آخر زادک من الدّنیا شربة من لبن تشربه.»

فقال: یا رسول اللّه هکذا وجدت فی التّوراة: إلیا یقظوا شبّرا (11) و شبیرا، فلم أعرف أسماءهم (12)، فکم بعد الحسین من الأوصیاء و ما أسماؤهم (13)؟

فقال: «تسعة من صلب الحسین و المهدیّ منهم، فإذا انقضت مدّة الحسین (علیه السّلام) قام بالأمر من بعده (8) علیّ ابنه (14) و یلقّب بزین (15) العابدین (علیه السّلام)، فإذا انقضت مدّة علیّ قام بالأمر من بعده (11) محمّد [ابنه (و) یدعی بالباقر (علیه السّلام)، فإذا انقضت مدّة محمّد قام بالأمر بعده ابنه جعفر یدعی بالصّادق (علیه السّلام)، فإذا انقضت مدّة جعفر قام بالأمر بعده ابنه موسی (و) یدعی بالکاظم (علیه السّلام)، ثمّ إذا انقضت (16) مدّة موسی قام بالأمر من بعده علیّ ابنه (17) یدعی بالرّضا (علیه السّلام)، فإذا انقضت مدّة علیّ قام بالأمر بعده محمّد ابنه یدعی بالزّکیّ (علیه السّلام)،

ص: 266


1- . [در مأخذ: أنّه.] (6 و 7 و 11). [در کفایة الأثر: جندب.]
2- . [در متن: فقلت:.]
3- . [در کفایة الأثر: فرزقنی.]
4- . [در کفایة الأثر و البرهان: بالأوصیاء.]
5- . [در کفایة الأثر: و لکنّهم.]
6- . [در کفایة الأثر: فإنّک لا تدرک.]
7- . [در متن، بعد از ثلاثة: أوّلهم سیّد الأوصیاء بعدی أبو الأئمّة علیّ بن.]
8- . [در کفایة الأثر و البرهان: ابنه الحسن ثمّ الحسین.]
9- . [در متن: اوقت.]
10- . [در کفایة الأثر: علیه.]
11- . [در کفایة الأثر: نقطه شبیرا؛ در البرهان: یقطو شبّرا.]
12- . [در کفایة الأثر: أسامیهم.]
13- . [در کفایة الأثر و البرهان: أسامیهم.] (8 و 11). [در مأخذ: بعده.]
14- . [در کفایة الأثر: ابنه علیّ.]
15- . [در متن: زین.]
16- . [در کفایة الأثر: انتهت.]
17- . [در کفایة الأثر: بعده ابنه علیّ.]

فإذا انقضت مدّة محمّد قام بالأمر بعده ابنه علیّ (1) یدعی بالنّقیّ (علیه السّلام)، فإذا انقضت مدّة علیّ قام بالأمر من .]

بعده ابنه الحسن (2) یدعی بالأمین (علیه السّلام)، ثمّ یغیب عنهم إمامهم.»

قال: یا رسول اللّه، هو الحسن یغیب عنهم؟ قال: «لا، و لکن ابنه [الحجّة].»

قال: یا رسول اللّه، فما اسمه؟ قال: «لا یسمّی حتّی یظهر (3)

قال جندل (3): یا رسول اللّه [قد] وجدنا ذکرهم فی التّوراة و قد بشّرنا موسی بن عمران (علیه السّلام) بک و بالأوصیاء [بعدک من ذرّیّتک، ثمّ تلا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً.

فقال جندل (4): یا رسول اللّه فما خوفهم؟ قال:

«یا جندل (5) فی زمن کلّ واحد منهم سلطان یعیّره (4) و یؤذیه فإذا عجّل اللّه خروج قائمنا یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.» ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله و سلم:

«طوبی للصّابرین فی غیبته! طوبی للمتّقین علی محبّتهم (5)! أولئک (من) وصفهم اللّه فی کتابه فقال (6): الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ ثمّ (7) قال: أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (8).

قال ابن الأسقع (9): ثمّ عاش جندل (12) إلی أیّام الحسین (بن علیّ) علیه السّلام ثمّ .]

خرج إلی الطّائف، فحدّثنی نعیم (بن) [أبی قیس قال: دخلت (علیه) بالطّائف و هو علیل ثمّ [إنّه دعا بشربة من لبن [فشربه فقال (10): هکذا عهد إلیّ (11) رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أن یکون (12) آخر زادی من الدّنیا شربة من لبن، ثمّ مات [رحمه اللّه و دفن بالطّائف بالموضع المعروف بالکورا [ء] (رحمه اللّه).» (13)

«ابن بابویه: گوید: حدیثمان داد ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن ابی ] المطلب شیبانی رحمه الله گوید: ابومزاحم موسی بن عبدالله بن يحيى بن خاقان مقری در بغداد حديثمان داد، وی گفت: ابوبکر محمد بن عبدالله بن ابراهيم شافعی حدیثمان

ص: 267


1- . [در کفایة الأثر: علیّ ابنه.]
2- . [در کفایة الأثر: بعد الحسن ابنه.]
3- . [در کفایة الأثر: یظهره اللّه.] (3 و 4 و 5 و 12). [در کفایة الأثر: جندب.]
4- . [در کفایة الأثر و البرهان: یعتریه.]
5- . [در کفایة الأثر و البرهان: محجّتهم.]
6- . [در کفایة الأثر: و قال.]
7- . [در کفایة الأثر و البرهان: و.]
8- . [در متن: الغالبون.]
9- . [در کفایة الأثر: الأسفع؛ در متن: الأصقع.]
10- . [در کفایة الأثر و البرهان: و قال.]
11- . [در متن: لی.]
12- . [در کفایة الأثر: أنّه یکون.]
13- . کفایة الأثر: 56- 61؛ البرهان 3: 146.

داد، گفت: محمد بن حماد بن هامان دباغ ابوجعفر حدیثمان داد، گوید: عیسی بن ابراهیم حدیثمان داد، گفت: حارث بن تیهان حديثمان داد، او گفت: عتبة بن يقظان، از ابوسعید، از مکحول، از وائلة بن الأصقع بن قرضاب، از جابر بن عبدالله انصاری حدیثمان داد، که جابر گفت: جندل بن جنادة از خیبر به محضر رسولخدا صلی الله عليه وآله شرفیاب شد و عرضه داشت: ای محمد صلی الله عليه وآله مرا خبر ده از آنچه برای خداوند نیست و از آنچه نزد خداوند نیست و از آنچه خداوند نمی داند؟

آنگاه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اما آنچه برای خداوند نیست: خداوند را شریکی نیست و اما آنچه نزد خداوند نیست پس نزد خداوند ظلمی نسبت به بندگان نیست، و اما آنچه خداوند نمی داند آن گفتار شما گروه یهود است که زیر پسر خداست و خداوند برای خود فرزندی نمی داند. پس جندل عرض نمود: گواهی می دهم که هیچ خدائی جز الله نیست و بحق تو رسول خدا هستی. پس عرض نمود: ای رسول خدا! من دیشب در خواب موسی بن عمران علیه السلام را دیدم که بمن فرمود: ای جندل! بر دست محمد صلی الله عليه وآله مسلمان شو و به جانشینان بعد از او دست بیاویز، پس من مسلمان شدم و خداوند این نعمت را بمن روزی فرمود اکنون مرا از جانشینان بعد از خودت خبر ده تا بانان متمسک گردم.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ای جابر! اوصیای من پس از من به شماره نقبای بنی اسرائیل می باشند عرضه داشت: آنها دوازده تن بوده اند همچنانکه در تورات یافته ام رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: آری امامان بعد از من دوازده تن می باشند، عرضه داشت: ای رسول خدا آیا همگی آنها در یک زمان خواهند بود؟ فرمود: نه، ولی جانشینی پس از جانشین دیگر که البته توجز سه تن از آنها را درک نخواهی کرد، عرضه داشت: پس ای رسولخدا نامشان را برایم بگو؟ فرمود: آری به درستی که تو سید اوصياء و وارث پیغمبران و پدر امامان علی بن ابی طالب عليه السلام را بعد از من خواهی دید، سپس فرزندش حسن سپس حسین را، بأنها پس از من متمسک شو ونادانی جاهلان تو را نفریبد، پس چون هنگام ولادت فرزندش علی بن الحسین سید العابدین شود خداوند عمر تو را بسر خواهد آورد و آخرین برخورداریت از دنیا جرعه ای از شیر خواهد بود. جندل عرضه داشت: ای رسولخدا همچنین در تورات یافتم: «اليا اليا بقطو شبرا و شبيرآ»، ولی نامهایشان را نشناختم، بعد از حسین چند وصی هست و نامشان چیست؟

رسولخدا فرمود: نه تن از فرزندان حسین می باشند و مهدی از آنهاست، که چون مدت حسين عليه السلام سپری گشت بعد از او پسرش على امر امامت را بعهده

ص: 268

می گیرد لقبش زین العابدين عليه السلام است و چون مدت علی سپری شد امر امامت را بعد از او پسرش (محمد) بعهده می گیرد که باقر عليه السلام خوانده می شود و چون دوران محمد پایان می یابد بعد از او جعفر که صادق عليه السلام خوانده می شود مسئولیت امامت را بدوش می کشد پس هنگامیکه دوران جعفر تمام می گردد بعد از او موسی که کاظم عليه السلام خوانده می شود این امر را بر عهده می گیرد سپس چون مدت موسی منقضی شود پس از او پسرش علی این امر را به عهده می گیرد که رضا عليه السلام خوانده می شود و هرگاه که دوران علی سپری گردد بعد از او فرزندش محمد به امر امامت قیام کند که زکی عليه السلام خوانده می شود، پس چون مدت محمد منقضی شود امر امامت را بعد از وی پسرش علی که نقی علیه السلام خوانده می شود خواهد داشت و چون مدت على بسر آید امر امامت را بعد از او حسن پسرش خواهد داشت که امین علیه السلام خوانده می شود سپس امام مردم از آنها غایب خواهد گشت.

جندل عرضه داشت: ای رسول خدا او حسن است که از آنها غایب خواهد شد؟ فرمود: نه ولی فرزندش حجت است، گفت یا رسول الله! پس اسم او چیست؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: نامش برده نمی شود تا اینکه خداوند او را آشکار گرداند.

جندل عرض نمود: ای رسول خدا ما یاد آنها را در تورات یافته ایم، و البته موسی بن عمران بتو و جانشینان بعد از تو از خاندانت بما مژده داده است.

سپس رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم این آیه را تلاوت کرد: خداوند وعده داده کسانی که از شما ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده اند اینکه البته آنها را در زمین جایگزین خواهد ساخت همچنانکه آنان را که پیش از ایشان بودند به خلافت رسانید و به راستی که دینشان را که برایشان پسندیده مکنت خواهد داد و پس از ترسشان بجای آن امنیتشان خواهد بخشید .

آنگاه جندل عرض کرد: ای رسول خدا ترس آنها چیست؟ فرمود: ای جندل ؟ در زمان هریک از آنان کسی هست که متعرض او شود و اذیتش کند، پس هرگاه خداوند خروج قائم ما را تعجیل فرماید زمین را پر از قسط و عدل سازد همچنانکه از ستم و ظلم آکنده باشد. سپس رسول خدا صلی الله عليه وآله فرمود: خوشا بحال صبرکنندگان در زمان غیبت او خوشا بحال کسانی که بر شیوۀ آنان پایدار مانند، آنهایند که خداوند در کتابش آنان را وصف نموده و فرموده: { و آنانکه به غیب ایمان دارند و سپس فرموده: و آنها حزب خدایند، توجه کنید که البته حزب خداوند رستگارانند} .

ابن الأصقع [روایت کننده این خبر از جابر بن عبدالله ] گوید: سپس جندل بن جناده تا زمان حضرت حسین بن علی علیه السلام زندگی کرد، آنگاه به طائف

ص: 269

رفت پس از آن نعیم بن ابی قیس برایم گفت که: در طائف بر او وارد شدم در حالیکه بیمار بود سپس شیر درخواست کرد و آن را آشامید و گفت اینچنین رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم به من وعده فرمود که: آخرین توشه ام از دنیا آشامیدنی شیر باشد. آنگاه درگذشت خدای تعالی رحمتش کند، و در طائف در جائی که به کوراء معروف است دفن شد».

أبو علیّ الطّبرسیّ: اختلف فی الآیة- ... و ذکر الأقوال، إلی أن قال:- و المرویّ عن أهل البیت علیهم السّلام أنّها فی المهدیّ [من آل محمّد] علیهم السّلام.

ثمّ قال: و روی العیّاشیّ بإسناده عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام أنّه قرأ الآیة [و قال : «هم- و اللّه- شیعتنا أهل البیت، یفعل [اللّه ذلک بهم علی ید (1) رجل منّا و هو مهدیّ هذه الأمّة، و هو الّذی قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: لو لم یبق من الدّنیا إلّا یوم واحد لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّی یأتی (2) رجل من عترتی اسمه اسمی یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا.»

ثمّ قال الطّبرسیّ: و روی مثل ذلک عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام. (3)

شیخ ابوعلی طبرسی گوید: در باره این آیه اختلاف شده ..- و اقوال را ذکر کرده تا آنجا که گفته-: و آنچه از اهل البيت عليهم السلام روایت شده آن است که: درباره مهدی (از آل محمد عليهم السلام( است.

وی افزوده: و عیاشی بسند خود از حضرت علی بن الحسين عليهما السلام روایت آورده که آن حضرت این آیه را تلاوت کرد و فرمود ]: آنها به خدا سوگند شیعیان ما اهل البيت هستند، [خداوند] این کار را به دست مردی از ما انجام خواهد داد، و اوست مهدی این امت، و هم اوست که رسول خدا صلى الله عليه وآله [درباره اش ] فرمود: چنانچه جز یک روز از دنیا باقی نماند خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت

ص: 270


1- . در مأخذ: یدی.
2- . در مأخذ: یلی.
3- . تفسیر مجمع البیان 7: 267. [روایتی را که أمین الإسلام قدّس سرّه از عیّاشی رحمه اللّه نقل می کند- با توجّه به این که تفسیر العیّاشی تا پایان سوره ی کهف به دست آمده و چاپ شده است- در جای خود نمی توان یافت. ظاهرا مرحوم طبرسی به نسخه ای کامل تر دست رسی داشته است.]

تا مردی از عترت من که نامش نام من است بیاید [زمام امور را بدست بگیرد ] زمین را پر از عدل و قسط می کند همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.

سپس طبرسی گوید: و مانند همین معنی از امام ابوجعفر باقر و امام ابوعبدالله صادق عليهما السلام نیز روایت شده ».

و در کتاب البرهان روایات بیشتری در این باره آمده مبنی بر اینکه این آیه در مورد امامان عليهم السلام نازل گشته است).

ص: 271

58- سوره فرقان 12

بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً (1)

بلکه این کافران آن ساعت را تکذیب کردند و ما برای کسانی که آن ساعت را تکذیب کنند آتش دوزخ مهیا ساختیم .

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ فی کتاب الغیبة، قال: حدّثنا (2) عبد الواحد ابن عبد اللّه، قال: أخبرنا (3) محمّد بن جعفر القرشیّ، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن عمر بن مروان (4) الکلبیّ [عن ابن سنان ، عن أبی الصّامت، (5) قال:

قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام:

«اللّیل اثنتا عشرة ساعة، [و النّهار اثنتا عشرة ساعة] و الشّهور اثنا عشر شهرا، و الأئمّة اثنا عشر إماما، و النّقباء اثنا عشر نقیبا، و إنّ علیّا علیه السّلام ساعة من اثنی عشرة ساعة، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً.» (6)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب غیبت گوید: عبدالواحد بن عبدالله حديثمان داد، گفت: محمد بن جعفر قرشی خبر {حديثمان ] داد، وی گفت: محمد بن الحسين بن ابی الخطاب، از عمر بن مروان (أبان ] کلبی، از ابوالصامت حديثمان داد، که گفت: حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد عليه السلام فرمود: شب دوازده ساعت است، [و روز دوازده ساعت، و ماهها دوازده ماه می باشد، و امامان دوازده امام هستند، و نقيبان دوازده نقيب، و به راستی که علی علیه السلام ساعتی از دوازده ساعت است، و آن قول خدای عز و جل است: بلکه این کافران آن ساعت را تکذیب کردند و ما برای کسانی که آن ساعت را تکذیب کنند آتش دوزخ مهیا ساختیم »

ص: 272


1- . فرقان (25): 12.
2- . [در مأخذ: أخبرنا.]
3- . در مأخذ: حدّثنا.
4- . در مأخذ: أبان.
5- . [در مأخذ: أبی السّائب.]
6- . کتاب الغیبة: [85 (باب 4، ح 15)].

عنه، قال: أخبرنا عبد الواحد بن عبد اللّه بن یونس الموصلیّ، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن رباح (1) الزّهریّ، قال: حدّثنا أحمد بن علیّ الحمیریّ، قال: حدّثنی (2) الحسن بن أیّوب، عن عبد الکریم بن عمرو الخثعمیّ، عن المفضّل ابن عمر، قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: [ما معنی قول اللّه عزّ و جلّ: بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً؟ قال لی:

«إنّ اللّه خلق السّنة اثنی عشر شهرا و جعل اللّیل اثنتی عشرة ساعة، [و جعل النّهار اثنتی عشرة ساعة] و منّا اثنا عشر محدّثا، و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام (ساعة) من تلک السّاعات.» (3)

و از اوست که گوید: عبدالواحد بن عبدالله بن يونس موصلی خبرمان داد، گفت: احمد بن محمد بن ریاح زهری برایمان حديث آورد، وی گفت: احمد بن على حمیری حدیثمان داد، وی گفت: حدیثم (حدیثمان داد حسن بن ایوب، از عبدالکریم بن عمر و خثعمی از مفضل بن عمر که گفت: به حضرت ابی عبدالله [امام صادق عليه السلام عرض کردم: [معنى ] قول خدای عز و جل: و بلکه این کافران آن ساعت را تکذیب کردند و ما برای کسانی که آن ساعت را تکذیب کنند آتش دوزخ مهيا ساختیم 4 چیست؟ پس آن حضرت بمن فرمود: همانا خداوند سال را دوازده ماه آفرید و شب را دوازده ساعت قرار داد، [و روز را دوازده ساعت قرار داد و از ما دوازده محدث هست، و امیرالمؤمنين عليه السلام ساعتی از آن ساعتهاست ».

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا أحمد بن علیّ، قال: حدّثنی الحسین بن أحمد، عن أحمد بن هلال، عن عمر الکلبیّ، عن أبی الصّامت، قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

«إنّ اللّیل و النّهار اثنتا عشرة ساعة، و إنّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أشرف ساعة من اثنتی عشرة ساعة و هو قول اللّه تعالی: بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً.» (4)

علی بن ابراهیم: گوید: احمد بن على حديثمان داد گفت: حسین بن احمد،

ص: 273


1- . [در متن: ریاح.]
2- . در مأخذ: حدّثنا.
3- . کتاب الغیبة: [84 (باب 4، ح 13)].
4- . تفسیر قمی 2: 112.

از احمد بن هلال، از عمر [و] کلبی، از ابوالصامت حدیثم داد که گفت: حضرت ابوعبدالله [امام صادق عليه السلام فرمود: همانا شب و روز دوازده ساعت است، و البته على بن أبي طالب عليه السلام بهترین ساعت از دوازده ساعت می باشد، و اوست (معنی) قول خدای تعالی: { بلکه این کافران آن ساعت را تکذیب کردند و ما برای کسانی که آن ساعت را تکذیب کنند آتش دوزخ مهیا ساختیم »

ص: 274

59- سوره فرقان 27

الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرِینَ عَسِیراً (1)

{ فرمانروایی حق در آن روز از آن خداوند رحمن است و آن روز بر کافران سخت خواهد بود}

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا محمّد بن الحسن بن علیّ، عن أبیه الحسن (بن) [عن أبیه علیّ بن أسباط، قال: روی أصحابنا فی قول اللّه عزّ و جلّ:

الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ قال:

«إنّ الملک للرّحمان الیوم و قبل الیوم و بعد الیوم، و لکن إذا قام القائم علیه السّلام لم یعبد إلّا اللّه عزّ و جلّ» (2)

محمد بن العباس گوید: محمد بن الحسن بن على حديثمان داد، از پدرش حسن بن علی ) (از پدرش ] علی بن اسباط که گفت: اصحابمان روایت کرده اند درباره قول خدای عزوجل: { فرمانروائی حق در آن روز از آن خداوند رحمن است که فرمود: همانا فرمانروایی امروز (و پیش از امروز) و بعد از امروز از آن خدای رحمان است، ولی چون قائم عليه السلام بپا خیزد جز خدای عز و جل عبادت نخواهد شد».

ص: 275


1- . فرقان (25): 27.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 372- 373.

60- سوره شعراء 5

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ (1)

اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند .

محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن الحکم، عن أبی أیّوب الخزّاز، عن عمر بن حنظلة، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«خمس علامات قبل قیام القائم علیه السّلام: الصّیحة، و السّفیانیّ، و الخسف، و قتل النّفس الزّکیّة و الیمانیّ.»

فقلت: جعلت فداک! إن خرج أهل (2) بیتک قبل هذه العلامات، أنخرج معه؟ قال: «لا.» (قال:) فلمّا کان من الغد تلوت هذه الآیة: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فقلت له: أهی الصّیحة؟ فقال: «أما لو کانت خضعت أعناق أعداء اللّه عزّ و جلّ.» (3)

محمد بن يعقوب: از محمد بن یحیی، از احمد بن محمد بن عيسى، از علی بن الحکم، از ابوایوب خزاز از عمربن حنظله آورده که گفت: شنیدم حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام می فرمود: پنج علامت پیش از قيام قائم عليه السلام هست: صيحة [ آسمانی ]، و سفیانی، و فرورفتگی (زمین در بیداء ، و کشته شدن نفس زکیه، وبمانی.

راوی گوید: عرضه داشتم: فدایت گردم پس اگر کسی از خاندان تو پیش از این نشانه ها خروج کند آیا با وی خروج نمائیم؟ فرمود: نه. گوید: چون فردای آن روز شد این آیه را تلاوت کردم: و اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند پس به آن جناب عرض کردم: آیا [منظور ] این صیحه است؟ فرمود: همانا

ص: 276


1- . شعراء (26): 5.
2- . در مأخذ: [فإن خرج أحد من أهل.]
3- . روضه ی کافی: 310 [ح 483].

چنانچه انجام گیرد گردنهای دشمنان خدای عز و جل تسلیم و خاضع خواهد شد».

علیّ بن إبراهیم، عن أبیه: عن ابن أبی عمیر، عن هشام، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام [قال :

«تخضع رقابهم- یعنی بنی أمیّة- و هی الصّیحة من السّماء باسم صاحب الأمر علیه السّلام.» (1)

علی بن ابراهيم: از پدرش، از ابن ابی عمیر، از هشام، از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام روایت آورده که آن حضرت فرمود ]: گردنهایشان یعنی بنی امیه خاضع خواهد شد، و آن صیحه از آسمان است بنام صاحب الامر عليه السلام ) .

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة: قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا علیّ بن الحسن، عن أبیه، عن أحمد بن عمر الحلبیّ، عن الحسین 8.

ابن موسی، عن فضیل بن محمّد مولی محمّد بن راشد الحلبیّ (2)، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام [أنّه قال:

«أما إنّ النّداء [من السّماء] باسم القائم علیه السّلام فی کتاب اللّه لبیّن.» فقلت: [ف] أین هو، أصلحک اللّه؟ فقال:

«فی طسم* تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ قوله: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ قال:- إذا أصبحوا سمعوا الصّوت (3) و کأنّما علی رؤوسهم الطّیر.» (4)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد و گفت: حديثمان داد علی بن الحسن والحسين ] از پدرش، از احمد بن عمر حلبی، از حسین بن موسی، از فضیل بن محمد مولی محمد بن راشد حلبی، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که فرمود: اما نداء [ از آسمان بنام حضرت قائم عليه السلام همانا در کتاب خداوند روشن است، عرضه داشتم: پس این در کجا [ی قرآن است اصلحك الله؟ فرمودند در: طسم و این آیات روشن کتاب خداست ؟ فرموده

ص: 277


1- . تفسیر قمی 2: 118.
2- . [در مأخذ: البجلیّ.]
3- . [در مأخذ: سمعوا الصّوت أصبحوا.]
4- . کتاب الغیبة: 263 [باب 14، ح 23].

خداوند و اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند و حضرت فرمود: چون صبح کنند صدا را بشنوند (صدا را بشنوند صبح کنند در حالیکه انگار پرندگانی بر روی سر آنان باشد».

عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا علیّ بن الحسن التّیملیّ، قال: حدّثنا عمرو بن عثمان، عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان قال:

کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فسمعت رجلا من همدان یقول [له : إنّ هؤلاء العامّة یعیّرونا و یقولون [لنا]: إنّکم تزعمون أنّ منادیا ینادی [من السّماء] باسم صاحب هذا الأمر، و کان متّکئا فغضب و جلس ثمّ قال:

«لا ترووه عنّی و ارووه عن أبی و لا حرج علیکم فی ذلک، أشهد أنّی [قد] سمعت أبی علیه السّلام یقول: و اللّه إنّ ذلک فی کتاب اللّه عزّ و جلّ لبیّن حیث یقول:

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ و لا یبقی (1) فی الأرض یومئذ أحد إلّا خضع و ذلّت رقبته [لها] فیؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصّوت من السّماء: ألا إنّ الحقّ فی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و شیعته.

[قال:] فإذا کان من الغد صعد إبلیس فی الهواء حتّی یتواری عن أهل الأرض ثمّ ینادی: ألا إنّ الحقّ فی عثمان بن عفّان [و شیعته فإنّه قتل مظلوما فاطلبوا بدمه.»

قال علیه السّلام: «فیثبّت اللّه الّذین آمنوا بالقول الثّابت علی

ص: 278


1- . [در مأخذ: فلا یبقی.]

الحقّ، و هو النّداء الأوّل و یرتاب یومئذ الّذین فی قلوبهم مرض، و المرض- و اللّه- عداوتنا، فعند.]

ذلک یتبرّؤون منّا و یتناولونا و یقولون (1): إنّ المنادی الأوّل سحر من سحر أهل هذا البیت.» ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام [قول اللّه عزّ و جلّ : وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا: سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ. (2)

و از اوست: که گفت: خبرمان داد احمد بن محمد بن سعید گوید: حدیثمان داد علی بن الحسن الحسين) تیملی، گوید: حدیثم داد عمروبن عثمان، از حسن بن محبوب، از عبدالله بن سنان که گفت: در محضر امام ابوعبدالله صادق عليه السلام بودم که شنیدم شخصی از همدان می گفت: این ستيان ما را سرزنش می کنند و به ما می گویند: شما می پندارید که آواز دهنده ای از آسمان به نام صاحب این امر بانگ خواهد زد. آن حضرت تکیه داده بود خشمگین شد و نشست، سپس فرمود: این سخن را از من نقل نکنید و از پدرم نقل کنید که هیچ اشکالی برای شما نخواهد داشت. من شهادت می دهم که از پدرم عليه السلام شنیدم می فرمود: والله این مطلب در کتاب خدا کاملا روشن است که می فرماید: و اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند پس آن روز احدی در زمین باقی نمی ماند مگر اینکه در مقابل آن نشانه گردن کج کند و همه اهل زمین وقتی بشنوند صدایی از آسمان بلند است که: آگاه باشید که حق با علی بن ابی طالب عليه السلام و شیعیان او است، ایمان

می آورند.

و چون فردای آن روز شود ابلیس بر هوا رود تا جائی که از چشم زمینیان مخفی گردد. آنگاه بانگ برآورد که: توجه کنید حق با عثمان بن عفان و شیعیان او است زیرا که او مظلوم کشته شد خونش را مطالبه کنید. حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حق استوار می سازد که همان ندای اول است، ولی آنها که در دلشان مرض هست که مرض به خدا قسم دشمنی ما است. در شک می افتند، در آن هنگام از ما دوری جویند و ما را اهانت می کنند و می گویند: منادی اول سحری بود از سحرهای این خاندان. سپس حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام این آیه را تلاوت کرد: وو اگر کافران آیتی بینند باز اعراض کرده و گویند که این سحری کامل است ».

ص: 279


1- . [در مأخذ: فیقولون.]
2- . کتاب الغیبه: 260- 261 [باب 14، ح 19].

و عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا محمّد بن المفضّل بن إبراهیم و سعدان بن إسحاق بن سعید و أحمد بن الحسین بن عبد الملک و محمّد بن أحمد بن الحسن القطوانیّ، جمیعا عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان، مثله سواء بلفظه. (1)

و از اوست: که گوید: احمد بن محمد بن سعید خبرمان داد، گفت: محمد بن المفضل افضل بن ابراهیم و سعدان بن اسحاق بن سعيد، و احمد بن حسین بن عبدالملک الكريم و محمد بن احمد بن الحسن قطرانی همگی از حسن بن محبوب از عبدالله بن سنان مانند همین حدیث را به همین عبارت آورده».

و عنه، قال: أخبرنا (2) أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا القاسم ابن محمّد بن الحسن (3) بن حازم، قال: حدّثنا عبیس بن هشام النّاشریّ، عن عبد اللّه بن جبلة، عن عبد الصّمد بن بشیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام و قد سأله عمارة الهمدانیّ فقال [له :

أصلحک اللّه! إنّ النّاس (4) یعیّرونا و یقولون: إنّکم تزعمون أنّه سیکون صوت من السّماء. فقال له:.]

«لا ترووه (5) عنّی و ارووه (6) عن أبی، کان أبی یقول: هو فی کتاب اللّه: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فیؤمن أهل الأرض جمیعا للصّوت [الأوّل ، فإذا کان من الغد صعد (7) إبلیس اللّعین حتّی یتواری [من الأرض فی جوّ السّماء ثمّ ینادی: ألا إنّ عثمان قتل مظلوما فاطلبوا بدمه، فیرجع من أراد اللّه عزّ و جلّ به شرّا (8) و یقولون: هذا سحر الشّیعة و حتّی یتناولونا و یقولون: هو من سحرهم، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا: سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ.» (9)

و از اوست: که گوید: احمد بن محمد بن سعید خبرمان داد، وی گفت: قاسم بن محمد بن الحسين الحسن بن حازم حدیثمان داد، گفت: عبیس بن هشام ناشری حدیثمان داد، از عبدالله بن جبله، از عبدالصمد بن بشیر، از حضرت ابی عبدالله

ص: 280


1- . کتاب الغیبة: 261 [باب 14، در ادامه ی حدیث 19].
2- . [در مأخذ: حدّثنا.]
3- . [در متن: الحسین.]
4- . [در مأخذ: ناسا.]
5- . [در مأخذ: لا ترو.]
6- . [در مأخذ: و اروه.]
7- . [در متن: صوّت.]
8- . [در مأخذ: سوءا.]
9- . کتاب الغیبة: 261- 262 [باب 14، ح 20].

جعفر بن محمد صادق عليه السلام آورده که در جواب عمارة همدانی که پرسیده بود: أضحك الله، مردم مخالف ] ما را سرزنش می کنند و می گویند: شماها می پندارید صدایی از آسمان خواهد بود؟

از آن حضرت فرمود: آن را از من روایت مکنید و از پدرم روایت کنید، پدرم چنین می فرمود: این در کتاب خداست: اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند پس اهل زمین همگی نسبت به صدای [اول ] ایمان می آورند، و چون فردای آن روز شود ابلیس لعین هوا رود تا اینکه از چشم زمینیان مخفی گردد سپس بانگ می زند: آگاه باشید که عثمان مظلوم کشته شد پس برایش خونخواهی کنید، آنگاه هرکس که خداوند عز و جل شری برایش خواسته از اعتقاد صحيح ] برگردد، و

گویند: این سحر شیعه است، و نسبت به ما نیز بدگویی می کنند و گویند: از سحرهای این خاندان است، و همین است (معنی) فرموده خدای عز و جل: { و اگر

کافران آیتی ببیند باز اعراض کرده و گویند این سحری کامل است »

و عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا محمّد بن المفضّل بن إبراهیم بن قیس، قال: حدّثنا الحسن بن علیّ بن فضّال، قال: حدّثنا ثعلبة بن میمون، عن معمر بن یحیی، عن داود الدّجاجیّ، عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام، قال:

«سئل أمیر المؤمنین علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ (1): فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ (2) فقال: انتظروا الفرج فی (3) ثلاث، فقیل: [یا أمیر المؤمنین و ما [هنّ؟

فقال: اختلاف أهل الشّام بینهم، و الرّایات السّود من خراسان و الفزعة فی شهر رمضان، فقیل: و ما] الفزعة فی شهر رمضان؟ فقال: أو ما سمعتم قول اللّه عزّ و جلّ [فی القرآن : إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ هی آیة تخرج (4) الفتاة من خدرها و توقظ النّائم و تفزع الیقظان.» (5)

و از اوست: که گوید: خبرمان داد احمدبن محمدبن سعید، و گفت: محمد بن المفضل [الفضل بن ابراهيم بن قيس حدیثمان داد، او گفت: حسن بن

ص: 281


1- . [در مأخذ: قوله تعالی.]
2- . مریم (19): 38.
3- . در مأخذ: من.
4- . در متن: هی أن تخرج.
5- . کتاب الغیبة: 251- 252 [باب 14، ح 8].

علی بن فضال حديثمان داد، گفت: ثعلبة بن میمون، از معمربن یحیی، از داود دجاجی از حضرت ابوجعفر محمد بن علی باقر عليهما السلام حديثمان داد که آن حضرت فرمود: از امیرالمؤمنين عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل: و پس طوایف مردم از پیش خود اختلاف کردند و سؤال شد، فرمود: فرج را در [ از ] سه چیز منتظر باشید، عرض شد: آن سه تا چیست؟ فرمود: اختلاف اهل شام بین خودشان، و پرچمهای سیاه از سوی خراسان، و آن ترسی که در ماه رمضان خواهد بود، عرض شد: آن ترسناک در ماه رمضان چیست؟ فرمود: آیا قول خدای عز و جل را در قرآن نشنیده اید که اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند و این [آیتی است که دوشیزه را از پرده اش بیرون می کشد و خواب را بیدار، و شخص بیدار را ترسان می سازد »

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا أحمد بن الحسن بن علیّ، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه، عن محمّد بن إسماعیل، عن حنّان بن سدیر، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ قال:

«نزلت فی قائم آل محمّد علیه السّلام ینادی باسمه من السّماء.» (1)

محمد بن العباس: گوید: احمد بن الحسن بن على حديثمان داد، وی گفت: پدرم برایمان حدیث گفت، از پدرش، از محمد بن اسماعیل، از حنان بن سدير،

از ابوبصير ) از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام که راوی گوید: از آن جناب راجع به قول خدای عز و جل: { اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند پرسیدم، فرمود: درباره قائم آل محمد عليه السلام نازل گشت، اسم او از سوی آسمان اعلام خواهد شد)).

عنه، قال: حدّثنا علیّ بن عبد اللّه بن أسد، عن إبراهیم بن محمّد، عن أحمد بن معمّر (2) الأسدیّ، عن محمّد بن فضیل، عن الکلبیّ، عن أبی صالح (3)، عن ابن عبّاس فی قوله عزّ و جلّ: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ قال:.]

«هی (4) نزلت فینا و فی بنی أمیّة

ص: 282


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 386، ح 2.
2- . در متن: ابراهیم بن محمّد بن معمّر.
3- . [در متن: صباح.]
4- . در مأخذ: هذه.

[تکون لنا دولة تذلّ أعناقهم لنا بعد صعوبة و [هوان بعد عزّ.» (1)

و از اوست: که گفت: علی بن عبدالله بن اسد حديثمان داد، از ابراهیم بن محمد [از احمد بن معمر اسدی، از محمد بن فضیل، از کلبی، از ابوصباح، از ابن عباس درباره قول خدای عزوجل: { اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند فرمود: این درباره ما و راجع به بنی امیه نازل شده، برای ما دولتی خواهد بود که گردنهایشان را خوار می سازد پس از سختی و گردنکشی آنها، و پس از عزت آنها را به پستی می کشاند».

و عنه، قال: حدّثنا الحسین بن أحمد (2)، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن بعض أصحابنا، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال: سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ:

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ قال: «تخضع لها رقاب بنی أمیّة» قال: «ذلک بارز عند زوال (3) الشّمس» قال: «و ذلک علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یبرز عن (4) زوال الشّمس و ترکد (5) الشّمس علی رؤوس النّاس ساعة حتّی یبرز وجهه و یعرف النّاس حسبه و نسبه.»

ثمّ قال: «إنّ بنی أمیّة لیختبی (6) الرّجل منهم إلی جنب شجرة فتقول: خلفی رجل من بنی أمیّة فاقتلوه.» (7).

و از اوست: که گوید: حدیثمان داد حسین بن محمد احمد ، از محمد بن عیسی، از یونس، از بعض اصحابمان، از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام که راوی گوید: از آن جناب راجع به قول خدای عز و جل: { اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند } پرسیدم، فرمود: گردنهای بنی امیه برای آن خوار می شود، حضرت افزود: آن آیت از خورشید آشکار می گردد، فرمود: و او علی بن ابی طالب عليه السلام است که هنگام زوال خورشید و تابش آفتاب ساعتی بالای سر مردم آشکار شود، تا آنجا که صورتش ظاهر گردد، و مردم حسب و نسبش را بشناسند.

سپس فرمود: همانا بنی امیه کارشان به جایی می رسد که هرکدام از آنان

ص: 283


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 386، ح 1.
2- . در متن: محمّد.
3- . [در متن: بارز.]
4- . [در مأخذ: عند.]
5- . [در مأخذ: ترکت.]
6- . [در مأخذ: لیختبأ.]
7- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 386- 387، ح 3.

پشت درختی پنهان شود، آن درخت گوید: پشت من مردی از بنی امیه است او را بکشید .

و عنه، قال: حدّثنا الحسین بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، قال: حدّثنا صفوان بن یحیی، عن أبی عثمان، عن معلّی بن خنیس، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«قال أمیر المؤمنین علیه السّلام: انتظروا الفرج فی ثلاث. قیل: و ما هی (1)؟ قال:

اختلاف أهل الشّام بینهم، و الرّایات السّود من خراسان، و الفزعة فی شهر رمضان، فقیل له: و ما الفزعة فی شهر رمضان؟ قال: أما سمعتم قول اللّه عزّ و جلّ فی القرآن: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ - قال:

- إنّه تخرج الفتاة من خدرها، و یستیقظ النّائم، و یفزع الیقظان.» (2)

و از اوست: که گفت: حسین بن احمد حديثمان داد، از محمد بن عیسی، از یونس، که گفت: صفوان بن یحیی حدیثمان داد، از ابوعثمان، از معلی بن خنیس، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام که فرمود: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: فرج را در ظاهر شدن ] سه چیز بخواهید، عرض شد: آنها چیستند؟

فرمود: اختلاف اهل شام در میانه خودشان، و پرچمهای سیاه از خراسان، و آیت ] ترسناک در ماه رمضان، گفته شد: آن [آیت ] ترسناک در ماه رمضان چیست؟ فرمود: آیا قول خدای عز و جل در قرآن را نشنیده اید که: و اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند و فرمود: (این آیت ] دوشیزه را از پرده اش بیرون می کشد، و خواب بیدار می شود، و بیدار به هراس می افتد».

و روی بالإسناد (3) عن أبی الورد، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً قال: «النّداء [من السّماء] باسم رجل و اسم أبیه.» .

ص: 284


1- . [در مأخذ: هنّ.]
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 387، ح 4.
3- . [ظاهر عبارت چنین است که این حدیث نیز از مأخذ قبل آمده است؛ امّا چنان که نویسنده در البرهان آورده است، از کتاب دیگری است.]

و به طور مسند از ابوالورد از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام روایت شده، که درباره قول خداوند: اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم و فرمود: نداء به نام مردی و نام پدرش می باشد ).

ص: 285

61- سوره شعراء 208

أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ* ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ* ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ؟ (1)

{ [ای رسول ما خواهی دید که چنانچه چندین سال هم آنان را متنعم سازیم سپس عذاب موعود به آنان رسد، آنچه از دنیا برخوردار بوده اند به آنان هیچ سودی نبخشد و عذابی از آنها دور ننماید }

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا الحسین بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن صفوان [بن یحیی ، عن أبی عثمان، عن معلّی بن خنیس، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله (2) عزّ و جلّ: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ* ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ ...؟ قال: «خروج القائم علیه السّلام.»

ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ قال: «هم بنو أمیّة الّذین متّعوا بدنیاهم (3)(4)

محمد بن العباس گوید: حسین بن احمد از محمد بن عيسى، از یونس، از صفوان بن یحیی ، از ابوعثمان، از معلی بن خنیس، از حضرت ابی عبدالله امام صادق (عليه السلام حدیثمان داد که آن جناب درباره قول خدای عزوجل:[[ای رسول ما خواهی دید که چنانچه چندین سال هم آنان را متنعم سازیم سپس عذاب موعود به آنان رسد فرمود: خروج قائم عليه السلام. و آنچه از دنیا برخوردار بوده اند به آنان هیچ سودی نبخشد و عذابی از آنها دور ننماید ) فرمود: آنها بنی امیه اند که به دنيا در دنیا بهره مند بوده اند . »

ص: 286


1- . شعراء (26): 206- 208.
2- . [در مأخذ: قول اللّه.]
3- . در مأخذ: فی دنیاهم.
4- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 392- 393، ح 18.

62- سوره شعراء 228

وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (1)

و آنانکه ظلم و ستم کردند بزودی خواهند دانست که به کدام کیفرگاه و دوزخی دگرگون خواهند شد.

ابن بابویه، قال: حدّثنی محمّد بن علیّ ماجیلویه رضی اللّه عنه، قال:

حدّثنا علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن علیّ بن معبد، عن الحسین بن خالد، عن علیّ ابن موسی الرّضا علیه السّلام، عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام قال:

«قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: من أحبّ أن یتمسّک بدینی و یرکب سفینة النّجاة بعدی، فلیقتد بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام و لیعاد عدوّه و لیوال ولیّه، فإنّه (خلیفتی و) وصیّی و خلیفتی علی أمّتی فی حیاتی و بعد وفاتی، و هو أمیر (2) کلّ مسلم، و أمیر کلّ مؤمن بعدی، قوله قولی، و أمره أمری، و نهیه نهیی، و تابعه تابعی، و ناصره ناصری، و خاذله خاذلی.

ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله و سلم: من فارق علیّا بعدی لم یرنی و لم أره یوم القیامة، و من خالف علیّا حرّم اللّه علیه الجنّة و جعل مأواه النّار [و بئس المصیر]، و من خذل علیّا خذله اللّه یوم یعرض علیه و من نصر علیّا نصره اللّه یوم یلقاه، و لقّنه حجّته عند المنازلة (3).

ثمّ قال صلوات اللّه علیه و آله: (و) الحسن و الحسین إماما أمّتی بعد أبیهما، و سیّدا شباب أهل الجنّة، و أمّهما سیّدة نساء العالمین، و أبوهما سیّد الوصیّین، و من ولد الحسین تسعه أئمّة تاسعهم القائم علیه السّلام من ولدی،

ص: 287


1- . شعراء (26): 228.
2- . در مأخذ: إمام.
3- . در مأخذ: المسائلة.

طاعتهم طاعتی و معصیتهم معصیتی، إلی اللّه أشکو المنکرین لفضلهم و المضیّعین لحقّهم (1) بعدی، و کفی باللّه ولیّا، و کفی باللّه نصیرا (2) لعترتی و أئمّة أمّتی و منتقما من الجاحدین لحقّهم، وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ » (3)

« ابن بابویه: گوید: محمد بن علی ماجيلويه رضي الله عنه حدیثم داد، گفت: على بن ابراهيم، از پدرش، از علی بن معبد، از حسین بن خالد، از حضرت علی بن موسی الرضا عليه السلام از پدرش، از پدرانش علیهم السلام حديثمان داد، که آن حضرت فرمود: رسولخدا صلی الله عليه وآله فرمودند: هرکس دوست می دارد به دین من دست یازیده و پس از من بر کشتی نجات قرار گیرد، باید که به علی بن ابی طالب عليه السلام اقتدا نماید و با دشمنش دشمنی کند و با دوست او دوستی نماید، زیرا که او (خليفة من )2 و وصی من و جانشینم بر امتم در زندگانیم و پس از وفاتم می باشد، و اوست امیر (امام) هر مسلمان، و امیر هر مؤمن بعد از من، گفته اش گفته من و امرش امر من، و نهی او نهی من است، و پیرو او پیرو من، و یاری کننده اش باور من، و خوارکننده اش خوارکننده من است.

سپس رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: هرکس بعد از من از علی جدا شود روز قیامت مرا نخواهد دید من نیز او را نخواهم دید، و هر که با على مخالفت نماید خداوند بهشت را بر وی حرام نماید، وعاقبتش را جهنم قرار دهد و بد جایگاهی است، و هر آنکه علی را خوار نماید خداوند او را خوار سازد روزی که او بر خداوند عرضه شود، و هرکس علی را نصرت دهد خداوند او را نصرت فرماید روزی که او را ملاقات کند، و به هنگام سؤال و جواب دلیلش را به وی تلقین نماید.

آنگاه آن حضرت صلوات الله عليه وآله فرمود: (و) حسن و حسین دو امام امت من بعد از پدرشانند، و دو سید جوانان اهل بهشت، و مادرشان بهترین زنان عالمیان می باشد، و پدرشان سید اوصیاست، و از فرزندان حسین ته امام خواهد بود که نهمینشان قائم علیه السلام از فرزندان من است، اطاعتشان اطاعت از من است و معصیتشان معصیت من می باشد، به خداوند شکوه می کنم از منکران فضیلت ایشان و تضييع کنندگان حق (حرمت آنان پس از من، و خداوند بس است که ولی و یاور عترت من و امامان امتم باشد، و از منکران حق ایشان انتقام کشد، و و آنانکه ظلم کردند بزودی خواهند دانست که به چه دگرگونی دچار خواهند شد».

ص: 288


1- . در مأخذ: لحرمتهم.
2- . در مأخذ: ولیّا و ناصرا.
3- . کمال الدّین 1: 260 [- 261 (باب 24، ح 6)].

63- سوره نمل 63

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ (1)

{ آیا آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت می رساند و رنج و غم را برطرف می سازد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد }

محمّد بن العبّاس: عن حمید بن زیاد، عن الحسن (2) بن محمّد بن سماعة، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إنّ القائم علیه السّلام إذا خرج دخل المسجد الحرام فیستقبل القبلة (3) و یجعل ظهره إلی المقام ثمّ یصلّی رکعتین ثمّ یقوم فیقول: یا أیّها النّاس أنا أولی النّاس بآدم علیه السّلام، یا أیّها النّاس أنا أولی النّاس بإبراهیم علیه السّلام، یا أیّها النّاس أنا أولی النّاس بإسماعیل علیه السّلام، یا أیّها النّاس أنا أولی النّاس بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.

ثمّ یرفع یدیه إلی السّماء و یدعو (4) و یتضرّع حتّی یقع علی وجهه، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ؟! قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ » (5)

محمد بن العباس: از حمید احمد ابن زیاد، از حسین بن محمد بن سماعه، از ابراهیم بن عبدالحمید، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام آورده که آن جناب فرمودند: هرگاه قائم عليه السلام خروج کند به مسجدالحرام داخل می گردد، پس روی به قبله کعبه نموده و پشت به مقام می کند سپس دو رکعت نماز می گذارد،

ص: 289


1- . نمل (27): 63.
2- . [در متن: الحسین.]
3- . در مأخذ: الکعبة.
4- . [در مأخذ: فیدعو.]
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 402- 403، ح 5.

آنگاه بپا می خیزد و می گوید:

ای مردم؛ من نزدیکترین مردمان به آدم عليه السلام هستم، ای مردم؛ من نزدیکترین مردمان به ابراهيم عليه السلام هستم، ای مردم؛ من نزدیکترین مردمان به اسماعيل عليه السلام هستم، ای مردم؛ من نزدیکترین مردمان به محمد صلی الله عليه وآله می باشم، سپس دستهایش را به سوی آسمان بر می دارد و دعا و تضرع می کند تا اینک بر روی خود می افتد، و این است (معنی ) فرموده خدای عز و جل: { آیا چه کسی اجز خداوند است که دعای بیچاره مضطر را به اجابت می رساند و رنج و غم را برطرف سازد و شمار جانشینان زمین قرار می دهد آیا خدایی جز خدای یکتا هست (هرگز نیست ولی اندکی از شما متذکر این حقیقت شوند »

عنه: بالإسناد عن (إبراهیم) بن عبد الحمید، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ؟ قال:

«هذه (الآیة) نزلت فی القائم (من آل محمّد علیهم السّلام) إذا خرج تعمّم و صلّی عند المقام و تضرّع إلی ربّه فلا تردّ له رایة [أبدا].» (1)

و از اوست: بسند خود از (ابراهیم) بن عبد الحميد، از محمد بن مسلم، از حضرت ابوجعفر باقر [ ابوعبدالله صادق عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل: { آیا آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت رساند ) فرمود: این (آیه) در باره قائم از آل محمد عليهم السلام نازل شده، هرگاه که خروج کند معمم شود و در کنار مقام نماز گذارد و به درگاه پروردگارش تضرع نماید، پس هیچ پرچمی از او رد نشود »

علیّ بن إبراهیم قال: حدّثنی أبی عن الحسن بن علیّ بن فضّال، عن صالح بن عقبة، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«نزلت فی القائم من آل محمّد علیهم السّلام [و] هو- و اللّه- المضطرّ إذا صلّی فی المقام رکعتین و دعا (الی)

ص: 290


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 403، ح 6.

اللّه (1) فأجابه و یکشف السّوء و یجعله خلیفة فی الأرض.»

و هذا ممّا ذکرنا أنّ تأویله بعد تنزیله. (2)

علی بن ابراهیم گوید: پدرم مرا حدیث داد از حسن بن علی بن فضال، از صالح بن عقبه، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام که فرمود: (این آیه درباره قائم از آل محمد عليهم السلام نازل شد، اوست به خدا سوگند آن مضطر هنگامی که در مقام ابراهيم دو رکعت نماز گذارد و به سوی خداوند دعا کند، پس او را اجابت نماید، و ناراحتی را برطرف می سازد، و او را خليفه در زمین قرار می دهد. . و این از جمله اموری است که یاد کردیم اینکه تأویلش بعد از تنزيلش می باشد».

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، قال: أخبرنا (3) أحمد بن محمّد بن سعید، قال:

حدّثنی محمّد بن علیّ التّیملیّ، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، و حدّثنی غیر واحد عن منصور بن یونس (بن) بزرج، عن إسماعیل بن جابر، عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام أنّه قال:

«یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشّعاب- و أومأ بیده إلی .]

ناحیة ذی طوی- حتّی إذا کان قبل خروجه انتهی (4) المولی الّذی [کان معه حتّی یلقی بعض أصحابه فیقول: کیف (5) أنتم هاهنا؟ فیقولون: نحو من أربعین رجلا، فیقول: کیف أنتم إذا (6) رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: و اللّه لو نادی (7) الجبال لنا ویناها معه، ثمّ یأتیهم من القابلة فیقول (8): أشیروا إلی رؤسائکم [أو خیارکم عشرة، فیشیرون له إلیهم، فینطلق بهم حتّی یلقوا صاحبهم و یعدهم اللّیلة الّتی تلیها.»

ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام: «و اللّه لکأنّی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر فینشد اللّه حقّه، ثمّ یقول: یا أیّها النّاس من یحاجّنی فی اللّه فأنا أولی النّاس باللّه، (یا) أیّها النّاس من یحاجّنی فی آدم فأنا أولی النّاس بآدم علیه السّلام، أیّها النّاس من یحاجّنی فی نوح فأنا أولی النّاس بنوح علیه السّلام،

ص: 291


1- . [در متن: إلی اللّه.]
2- . تفسیر قمی 2: 129.
3- . [در مأخذ: حدّثنا.]
4- . در مأخذ: أتی.
5- . در مأخذ: کم.
6- . در مأخذ: لو.
7- . [در مأخذ: ناوی.]
8- . [در مأخذ: و یقول.]

أیّها النّاس من یحاجّنی فی إبراهیم فأنا أولی النّاس بإبراهیم علیه السّلام، أیّها النّاس من یحاجّنی فی موسی فأنا أولی النّاس بموسی علیه السّلام، أیّها النّاس من یحاجّنی فی عیسی (1) فأنا أولی النّاس بعیسی علیه السّلام، أیّها النّاس من یحاجّنی فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فأنا أولی النّاس بمحمّد [صلّی اللّه علیه و اله و سلم ، أیّها النّاس من یحاجّنی فی کتاب اللّه فأنا أولی النّاس بکتاب اللّه، ثمّ ینتهی إلی المقام فیصلّی عنده رکعتین و ینشد اللّه حقّه.»

ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام: «و هو- و اللّه- المضطرّ الّذی یقول اللّه [فیه : أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ فیه نزلت [و له .» (2)].

محمد بن ابراهيم نعمانی: گوید: احمد بن محمد بن سعید خبرمان داد، گفت: محمد بن علی تیملی از محمد بن اسماعیل بن بزيع حدیثم داد، و نیز چندین نفر از منصور بن يونس بن بزرج حدیثم دادند، از اسماعیل بن جابر، از حضرت ابوجعفر محمد بن علی باقر عليهما السلام که فرمود: برای صاحب این امر در یکی از این دره ها و با دست به سوی ذی طوی اشاره کرد غیبتی خواهد بود تا هنگامیکه خروجش نزدیک باشد خدمتکار مخصوصش می آید تا بعضی از اصحاب آن حضرت را ملاقات نماید، می گوید: شماها در اینجا چند نفرید؟ می گویند: حدود چهل مرد، می گوید: چنانچه صاحبتان را ببینید چه خواهید کرد؟ گویند: به خدا سوگند اگر ما را به از جای کندن کوهها فراخواند با او همراهی نمائیم، سپس فردای آن روز سال بعد به نزدشان می آید و می گوید: از بزرگان و نیکانتان ده نفر را برگزینید، پس ده نفر را انتخاب می کنند، و او آنان را همراه خود می برد تا اینکه صاحبشان را می بینند و آنها را به شب بعد وعده می دهد.

سپس حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند گوئی او [قائم عليه السلام ) را می بینم در حالیکه پشت خود را به حجر الأسود تکیه داده و از خداوند حقش را مطالبه می کند سپس می گوید: ای مردم هرکس درباره خداوند با من گفتگو دارد پس منم اولی به خداوند، ای مردم هرکس درباره آدم با من محاجه دارد پس منم نزدیکترین کسان به آدم عليه السلام، ای مردم هرکس درباره نوح با من محاجه

ص: 292


1- . در متن: بعیسی.
2- . کتاب الغیبة: 181- 182 [باب 10، ح 30].

دارد پس منم نزدیکترین افراد به نوح عليه السلام ، ای مردم هرکس درباره ابراهيم با من بحث دارد پس منم نزدیکترین کسان به ابراهيم عليه السلام، ای مردم هرکس درباره موسی با من بحث دارد پس منم نزدیکترین کسان به موسی علیه السلام، ای مردم هرکس به عیسی راجع به عیسی ] با من محاجه دارد پس منم نزدیکترین مردمان به عیسی عليه السلام، ای مردم هرکس درباره حضرت محمد صلی الله عليه وآله وسلم با من محاجه کند پس منم نزدیکترین افراد به محمد، ای مردم هرکس درباره کتاب خدا با من محاجه نمایدپس منم نزدیکترین مردمان به کتاب خدا، سپس به سوی مقام ابراهیم می رودودر آنجا دو رکعت نماز می گذارد و حق خود را از خداوند می طلبد.

سپس امام باقر عليه السلام فرمود: و اوست به خدا سوگند آن مضطری که خداوند درباره اش ) می فرماید: { آیا آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت می رساند و رنج و غم را برطرف می سازد و شما را جانشينان زمین قرار می دهد درباره او نازل گشت).

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن منصور ابن یونس، عن أبی خالد الکابلیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام:

«و اللّه لکأنّی أنظر إلی القائم علیه السّلام و قد أسند ظهره إلی الحجر، ثمّ ینشد اللّه حقّه، ثمّ یقول: یا أیّها النّاس، من یحاجّنی فی اللّه فأنا أولی باللّه، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی آدم فأنا أولی بآدم (علیه السّلام)، (یا) أیّها النّاس، من یحاجّنی فی نوح فأنا أولی بنوح (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی إبراهیم فأنا أولی بإبراهیم (علیه السّلام)، (یا) أیّها النّاس، من یحاجّنی فی موسی فأنا أولی بموسی (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی عیسی فأنا أولی بعیسی (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی رسول اللّه (1) فأنا أولی برسول اللّه (2) صلّی اللّه علیه و اله و سلم، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی کتاب اللّه فأنا أولی بکتاب اللّه، ثمّ ینتهی إلی المقام فیصلّی رکعتین و ینشد اللّه حقّه.»

ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام: «هو- و اللّه- [المضطرّ فی کتاب اللّه فی قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ فیکون أوّل من یبایعه جبریل (3) ثمّ الثّلاث ماءة و الثّلاثة عشر رجلا فمن کان

ص: 293


1- . در مأخذ: فی محمّد.
2- . در مأخذ: من محمّد.
3- . [در مأخذ: جبرئیل.]

ابتلی بالمسیر وافی (1) و من لم یبتل بالمسیر فقد من فراشه، و هو قول أمیر المؤمنین علیه السّلام:" هم ه.

المفقودون من (2) فرشهم"، [و] ذلک قول اللّه: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً [- قال:-] الخیرات: الولایة.

و قال فی موضع آخر: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ و هم [و اللّه أصحاب القائم علیه السّلام یجتمعون [و اللّه إلیه فی ساعة واحدة.

فإذا جاء إلی البیداء یخرج إلیه جیش السّفیانیّ فیأمر اللّه الأرض فتأخذ أقدامهم، و هو قوله: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ یعنی بالقائم من آل محمّد علیهم السّلام وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ؟ [إلی قوله : وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ [یعنی ألّا یعذّبوا کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ یعنی من کان قبلهم من المکذّبین هلکوا.» (3)

علی بن ابراهیم: گوید: پدرم حدیثم داد، از ابن ابی عمیر، از منصور بن يونس، از ابوخالد کابلی که گفت: حضرت ابوجعفر [امام باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند گوئی به قائم عليه السلام نگاه می کنم در حالیکه به حجرالاسود تکیه زده سپس از خداوند حقش را می خواهد، آنگاه می گوید: ای مردم هرکس درباره خداوند با من محاجه کند من به خداوند اولی هستم، ای مردم هرکس درباره آدم با من گفتگو دارد پس بداند که من به آدم عليه السلام اولی هستم، ای مردم هرکس درباره نوح با من محاجه دارد پس من به نوح عليه السلام سزاوارترم، ای مردم هرکس درباره ابراهیم با من محاجه نماید پس من به ابراهيم عليه السلام سزاوارترم، ای مردم هرکس درباره موسی با من گفتگو دارد پس من به موسی علیه السلام سزاوارترم، ای مردم هرکس درباره عیسی با من محاجه دارد پس من به عیسی علیه السلام سزاوارترم، ای مردم هرکس درباره رسولخدا حضرت محمد با من محاجه دارد پس من به رسولخدا محمد صلى الله عليه وآله سزاوارترم، ای مردم هرکس درباره کتاب خدا با من بحث دارد پس من به کتاب خدا نزدیکترم، سپس حضرت قائم عليه السلام ) به مقام می رود و در آنجا دو رکعت نماز می گذارد و حقش را از خداوند خواستار می شود .

آنگاه حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: اوست به خدا سوگند [آن مضطری که در کتاب خداست در فرموده او: { آیا آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت

ص: 294


1- . در مأخذ: وافاه.
2- . در مأخذ: عن.
3- . تفسیر قمی 2: 205 [ذیل آیه ی 52 سوره ی سبأ].

می رساند و رنج و غم را برطرف می سازد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد پس نخستین کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است سپس آن سیصد و سیزده مرد که هر کدامشان پیش از آن هنگام بیرون از منزل بوده به مقصد (به خدمت آن حضرت خواهد رفت، و هرکس دچار سفر نبوده از بستر خوابش ربوده خواهد شد، و این است قول اميرالمؤمنين عليه السلام «آنان مفقودشدگان از روی خوابگاههایشان می باشند» و آن فرمود: خداوند است: پس به کارهای نیک سبقت و پیشی گیرید، هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد ، فرمود: خیرات: ولایت است. و [خداوند] در جای دیگر فرموده: و چنانچه عذاب را تا به امت معدوده (افراد معینی به تعویق اندازیم.. آنها [به خدا سوگند ] اصحاب قائم عليه السلام هستند به خدا قسم ] در یک ساعت برای او جمع خواهند شد.

پس چون به بيداء بیاید لشکر سفیانی در پی آن حضرت خارج گردد، که خداوند زمین را امر می فرماید پاهایشان را می گیرد، و این است (معنی ] قول او: { و اگر [ای رسول ما کافران را بنگری هنگامیکه هراسانند پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند، و گویند به او ایمان آوردیم ؟ یعنی: به قائم از آل محمد عليهم السلام ، و و با اینهمه دوری کی توانند به آن مقام نایل شوند. و میان ایشان و آرزویشان جدایی افتاد یعنی آرزو داشتند که عذاب نشوند، و همچنانکه نسبت به همکیشانشان پیشتر چنین شد یعنی: کسانی از تکذیب کنندگانی که پیش از ایشان بودند هلاک گشتند).

ص: 295

64- سوره قصص 6

وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ (1)

و ما اراده کردیم بر آنانکه در زمین مستضعف شدند منت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.

محمّد بن الحسن الشّیبانیّ، فی کشف البیان، قال: روی عن الباقر و الصّادق علیهما السّلام:

«أنّ فرعون و هامان هاهنا شخصان من جبابرة قریش یحییهما اللّه تعالی عند قیام القائم من آل محمّد علیه السّلام فی آخر الزّمان فینتقم منهما بما أسلفا.» (2)

محمد بن الحسن شیبانی: در کتاب کشف البيان گوید: از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روایت شده که فرعون و هامان در اینجا دو شخص از جباران قریش می باشند، خداوند تعالی آندو را هنگام قیام قائم آل محمد عليه السلام در آخرالزمان زنده خواهد ساخت، و به خاطر آنچه در گذشته مرتکب شده اند از آنها انتقام خواهد

گرفت».

و روایات در مورد اینکه این آیه در باره امامان از آل محمد عليهم السلام نازل شده بسیار است که در کتاب «البرهان» یاد گردیده است).

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، فی مسند فاطمة علیها السّلام، قال:

ص: 296


1- . قصص (28): 6.
2- . [نهج البیان (- کشف البیان) 3: 221، به نقل البرهان 4: 254.]

أخبرنا أبو المفضّل، قال: حدّثنی علیّ بن الحسن (1) المنقریّ الکوفیّ، قال: حدّثنی أحمد بن زید الدّهّان، عن مکحول (2) بن إبراهیم، عن رستم (3) بن عبد اللّه بن خالد المخزومیّ، عن سلیمان الأعمش، عن محمّد بن خلف الطّاهریّ (4)، عن زاذان، عن سلمان، قال:

قال لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «إنّ اللّه تبارک و تعالی لم یبعث نبیّا و لا رسولا إلّا جعل له اثنی عشر نقیبا.» فقلت: یا رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) لقد عرفت هذا من أهل الکتابین، فقال «یا سلمان هل علمت من نقبائی و من الاثنا عشر الّذین اختارهم اللّه للأمّة من بعدی؟» فقلت: اللّه و رسوله أعلم. فقال:

«یا سلمان خلقنی اللّه من صفوة نوره و دعانی فأطعته و خلق من نوری علیّا علیه السّلام و دعاه فأطاعه و خلق (منّی و) من نور علیّ فاطمة علیها السّلام فدعاها (5) فأطاعته، و خلق منّی و من علیّ و فاطمة الحسن علیه السّلام فدعاه (6) فأطاعه و خلق منّی و من علیّ و فاطمة الحسین علیه السّلام فدعاه فأطاعه.

ثمّ سمّانا بخمسة أسماء من أسمائه، فاللّه المحمود و أنا محمّد، و اللّه العلیّ فهذا (5) علیّ، و اللّه الفاطر فهذه (6) فاطمة، و اللّه الإحسان (7) و هذا الحسن، و اللّه المحسن و هذا الحسین. ثمّ خلق منّا و من نور الحسین تسعة أئمّة فدعاهم ن.

سیمای حضرت مهدی در قرآن 399

فأطاعوه قبل أن خلق اللّه (8) سماء مبنیّة و (لا) أرضا مدحیّة و لا ملکا و لا بشرا (دوننا) [و کنّا] نورا نسبّح اللّه و نسمع له و نطیع.»

قال سلمان: فقلت: یا رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) بأبی أنت و أمّی! فما لمن عرف هؤلاء؟ فقال: «یا سلمان! من عرفهم حقّ معرفتهم و اقتدی بهم و والی ولیّهم و تبرّأ من عدوّهم فهو- و اللّه- منّا، یرد حیث نرد و یسکن حیث نسکن.»

فقلت: یا رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) فهل یمکن (9) إیمان بهم بغیر معرفة بأسمائهم و أنسابهم؟ فقال:

ص: 297


1- . [در متن: الحسین.]
2- . در متن: محول [محوّل؟].
3- . در متن: رشدم.
4- . [در مأخذ: الطّاطریّ.] (5 و 6). [در مأخذ: و دعاها.]
5- . [در مأخذ: و هذا.]
6- . [در مأخذ: و هذه.]
7- . در مأخذ: ذو الإحسان.
8- . در مأخذ: یخلق.
9- . [در مأخذ: و هل یکون.]

«لا یا سلمان.»

فقلت: یا رسول اللّه فأنی لی بهم و قد عرفت إلی الحسین علیه السّلام؟ قال:

«ثمّ سیّد العابدین علیّ بن الحسین علیه السّلام، ثمّ ابنه محمّد بن علیّ علیه السّلام باقر علم الأوّلین و الآخرین من النّبیّین و المرسلین، ثمّ [ابنه جعفر بن محمّد لسان اللّه الصّادق علیه السّلام، ثمّ [ابنه موسی بن جعفر (علیه السّلام) الکاظم غیظه فی (سبیل) اللّه عزّ و جلّ، ثمّ [ابنه علیّ بن موسی الرّضا (1) لأمر اللّه (علیه السّلام)، ثمّ [ابنه محمّد بن علیّ (علیه السّلام) المختار من خلق اللّه، ثمّ [ابنه علیّ بن محمّد الهادی إلی اللّه، ثمّ [ابنه الحسن بن علیّ (علیه السّلام) الصّامت الأمین لسرّ اللّه، ثمّ ابنه محمّد بن الحسن الهادی المهدیّ النّاطق القائم بحقّ اللّه (علیه السّلام).»

ثمّ قال (صلّی اللّه علیه و اله و سلم): «یا سلمان إنّک مدرکه و من کان مثلک و من تولّاه بحقیقة المعرفة.»

قال سلمان: فشکرت اللّه کثیرا ثمّ قلت: یا رسول اللّه و إنّی مؤجّل إلی عهده؟ قال:.]

«یا سلمان اقرأ: فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا، ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً (2) قال سلمان: فاشتدّ بکائی و شوقی، ثمّ قلت: یا رسول اللّه، أبعهد منک؟ فقال:

«إی و اللّه الّذی أرسل محمّدا بالحقّ منّی و من علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و التّسعة، و کلّ من هو منّا [و معنا] و مضام فینا. إی و اللّه یا سلمان، لیحضرنّ إبلیس و جنوده و کلّ من محض الإیمان محضا و محض الکفر محضا، حتّی یؤخذ بالقصاص و الأوتار و لا یظلم ربّک أحدا، و یحقّق تأویل هذه الآیة:

وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ

ص: 298


1- . [در مأخذ: الرّضیّ.]
2- . اسراء (17): 6- 7.

نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ »

قال سلمان: فقمت من بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و ما یبالی سلمان متی لقی الموت أو الموت لقیه. (1)

« ابوجعفر محمد بن جریر طبری: در کتاب مسند فاطمه عليها السلام گوید: ابوالمفضل بما خبر داد، گفت: على بن الحسين منقری کوفی حدیثم داد، وی گفت: احمد بن زید دهان، از محول [ مکحول بن ابراهيم، از رشدم (رستم ] بن عبدالله بن خالد مخزومی، از سلیمان اعمش، از محمد بن خلف طاهری، از زاذان، از سلمان حدیثم داد که سلمان گفت:

رسولخدا صلی الله عليه وآله بمن فرمود: خداوند تبارک و تعالی هیچ پیغمبر و رسولی را مبعوث نفرمود مگر اینکه دوازده نقيب برایش قرار داد، عرض کردم: یا رسول الله صلى الله عليه وآله این را از اهل دو کتاب (تورات و انجیل ] دانسته بودم، فرمود: (ای سلمان) آیا دانسته ای که نقبای من کیانند، و آن دوازده تنی که خداوند آنان را برای امت پس از من برگزیده چه کسانی هستند؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: ای سلمان خداوند مرا از برگزیده نورش آفرید و مرا دعوت کرد پس او را اطاعت نمودم، و از نور من علی علیه السلام را آفرید و دعوتش فرمود پس على او را اطاعت کرد، و (از من) و از نور علی، فاطمه علیها السلام را خلق فرمود و او را دعوت نمود که از او اطاعت کرد، و از من و از علی و فاطمه حسن عليه السلام را آفرید پس دعوتش کرد که دعوت خداوند را اطاعت کرد، و از من و از علی و فاطمه حسين عليه السلام را آفرید و او را دعوت نمود که دعوت او را اطاعت نمود.

سپس ما را به پنج اسم از اسماء خود نامید، که خداوند محمود است و من محمد، و خداوند على است و اینهم علی بن ابی طالب، و خداوند فاطر است و این فاطمه، و خداوند [صاحب إحسان است و این حسن، و خداوند محسن و این هم حسین است، آنگاه خداوند از ما و از نور حسین نه امام آفرید و ایشان را دعوت فرمود که اطاعتش کردند پیش از آنکه خداوند آسمان ساخته شده و زمین پهن گردیده و فرشته ای و بشری (غير از ما خلق کند، نوری بودیم و خدای را تسبیح می گفتیم و از او می شنیدیم و اطاعت می نمودیم.

ص: 299


1- . دلائل الإمامة: [447- 450، ح 424].

سلمان گوید: عرضه داشتم ای رسولخدا صلی الله عليه وآله پدر و مادرم فدایت باد برای کسی که ایشان را بشناسد چه پاداشی خواهد بود؟ فرمود: ای سلمان هرکس آنان را به راستی بشناسد و ایشان را الگوی خود قرار دهد و دوستانشان را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزاری جوید، چنین کسی به خدا سوگند از ما خواهد بود هر کجا وارد شویم او نیز وارد خواهد شد و هر جا مسکن کنیم او هم سکنی یابد. عرض کردم: ای رسولخدا آیا می توان بدون شناختن نامها ونسبهایشان به آنان ایمان داشت؟ فرمود: نه

ای سلمان. عرضه داشتم: یا رسول الله چگونه به شناخت ایشان دست یابم در حالیکه تا حسين عليه السلام شناخته ام؟ فرمود: پس از او سید العابدین علی بن الحسين عليه السلام است، سپس پسرش محمد بن علی علیه السلام شکافنده (باقر ] علم اولین و آخرین از پیغمبران و رسولان، سپس [ پسرش ] جعفر بن محمد عليه السلام زبان صادق راستگوی خداوند، سپس [پسرش ] موسی بن جعفر عليه السلام آن فرونشاننده خشم خود در راه خداوند عز و جل [از جهت صبر برای خدا ، سپس [پسرش ] علی بن موسی آن راضی به امر خدا عليه السلام ، سپس [پسرش ] محمد بن علی علیه السلام آن برگزیده خلق خداوند، سپس پسرش ] علی بن محمد آن هدایت کننده به سوی خداوند، سپس حسن بن علی علیه السلام آن صامت امین سر خداوند، سپس پسرش محمد بن الحسن (الهادی المهدی (الناطق) آن قائم به حق خدا [به امر خدا ] عليه السلام.

آنگاه رسولخدا صلی الله عليه وآله فرمودند: ای سلمان تو او را درک خواهی کرد و هرکس مانند تو باشد و نیز هرکس که با معرفت راستین از او پیروی نماید او را درک خواهد کرد.

سلمان گوید: پس شکر خدای را (بسیار) نمودم سپس گفتم: (یا رسول الله ) آیا من تا عهد و زمان او خواهم بود؟ فرمود: ای سلمان بخوان (پس قول خدای تعالی را

خواند : پس چون هنگام انتقام اول فرا رسید بندگان سخت جنگجوی خویش را بر شما برانگیزیم تا درون خانه هایتان را نیز جستجو کنند و این وعده حتما تحقق خواهد یافت، سپس بار دیگر شما را بر روی آنها باز مسلط گردانیم و به وسیله مال و فرزند مدد نمائیم و تعدادتان را افزایش دهیم مسلمان گوید: در این هنگام گریه و اشتیاقم شدت یافت، آنگاه عرض کردم: یا رسول الله، آیا این جریان در زمان شما خواهد بود؟ فرمود: آری سوگند به خداوندی که مرا به حق فرستاد، من و علی و فاطمه و حسن و حسین و آن نه (معصوم دیگر]، و هر کسی که از ما است و با ما و در راه ما ستم دیده، آری به خدا قسم (ای سلمان) ابليس [برای مقابله با او ] لشکریانش را جمع می سازد، و تمامی آنانکه

ص: 300

ایمانشان خالص بوده و نیز همه کافران حقیقی آورده می شوند تا از یکدیگر قصاص کشند و خونخواهی کنند، و پروردگار تو بر احدی ظلم نمی کند، و تأویل این آیه تحقق می یابد که: و می خواهیم بر آنانکه در زمین مستضعف شدند منت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و ایشان را در زمین مکنت و توان بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که می ترسیدند نشان دهیم .

سلمان گوید: پس از محضر رسولخدا صلی الله عليه وآله برخاستم در حالیکه اهمیت نمی دهم کی به آغوش مرگ روم یا مرگ مرا به کامش برکشد ».(1)

ص: 301


1- و نیز شیخ طوسی بسند خود از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام روایت نموده که در مورد فرموده خدای تعالی: ( ونريد أن نمن على الذين آشتفيقوا في الأرض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين ) فرمود: «ایشان آل محمداند، خداوند مهدی ایشان را پس از تلاش او رنجشان ] برانگیزد پس آنان را عزت دهد و دشمنشان را خوار گرداند ». الغيبة ، شیخ طوسی، صفحه 113 (مترجم).

65- سوره روم 2

الم* غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ* فِی بِضْعِ سِنِینَ. لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ ... (1)

الم {از رموز قرآن است} * رومیان مغلوب شدند در نزدیکی زمین [شما] و آنها پس از مغلوب شدن فعلی بزودی باز غالب خواهند شده در چند سالی خواهد شد و همه امور جهان از قبل و بعد از این همه بدست خداست و آن روز مؤمنان به نصرت و یاری خداوند نسبت به ایشان شاد و خرسند شوند .

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا الحسن بن محمّد بن جمهور القمّیّ، عن أبیه، عن جعفر بن بشیر الوشّاء، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال: سألته عن تفسیر: الم* غُلِبَتِ الرُّومُ قال:

«هم بنو أمیّة و إنّما أنزلها اللّه عزّ و جلّ: الم* غُلِبَتِ الرُّومُ بنو أمیّة- فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ* فِی بِضْعِ سِنِینَ. لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ عند قیام القائم علیه السّلام.» (2)

محمد بن العباس: گوید: حسن بن محمد بن جمهور قمی حدیثمان داد، از پدرش، از جعفر بن بشیر وشا، از ابن مسکان، از ابوبصیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام، ابوبصیر گوید: از آن جناب راجع به تفسير: و الم و رومیان مغلوب

ص: 302


1- . روم (30): 2- 6. ظاهر این آیات برای بیان مغلوب شدن روم در مقابل ایرانیان است در جنگی که در حوالی جزیرة العرب و شام واقع شد و پس از چند سالی، باز رومیان بر پارسیان غالب گردیدند و بیان این امور، پیش از وقوع یکی از معجزات قرآن بود. حدیث فوق بیان مصداقی دیگر و تفسیری «بطنی» از قرآن است. (مترجم)
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 1: 434، ح 2.

شدند و پرسیدم، فرمود: آنان بنی امیه هستند و خدای عز و جل این آیه را چنین نازل فرمود: { الم از رموز قرآن است آرومیان مغلوب شدند در نزدیکی زمین و آنها پس از مغلوب شدن فعلی بزودی باز غالب خواهند شد و در چند سالی خواهد شد و همه امور جهان از قبل و بعد از این همه بدست خداست و آن روز مؤمنان به نصرت و یاری خداوند نسبت به ایشان ) شاد و خرسند شوند و هنگام قیام قائم عليه السلام »

عنه : قال: حدثنا احمد بن محمد بن سعید ، عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْقَاسِمِ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ اَلْمُعَلَّى ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِيثَمٍ ، عَنْ عَبَايَةَ ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: (الم `غُلِبَتِ اَلرُّومُ .) هِيَ فِينَا وَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ .(1)

و از اوست: که گفت: احمد بن محمد بن سعيد حديثمان داد، از حسن بن القاسم، (گفت قرائت کردم از علی بن ابراهيم معلی، از فضیل بن فضیل بن اسحاق، از یعقوب بن شعيب، از عمران بن میثم، از عبادة [عناية ]، از حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام که فرمود: قول خدای عز و جل ] { الم و رومیان مغلوب شدند 4 [این] درباره ما و بنی امیه است ».

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، فی مسند فاطمة، قال: حدّثنی أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا محمّد بن همّام، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد ابن مالک، قال: حدّثنا إسحاق بن محمّد بن سمیع، عن محمّد بن الولید، عن یونس بن یعقوب، عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ قال: «فی قبورهم بقیام القائم علیه السّلام.» (2)

«و ابوجعفر محمد بن جریر طبری: در کتاب مسند فاطمه گوید: ابوالمفضل محمد بن عبدالله حدیثم داد، گفت: محمد بن همام حديثمان گفت، که جعفربن محمد بن مالک حدیثمان داد، گفت: اسحاق بن محمد بن سميع، از محمد بن الوليد، از یونس بن يعقوب، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام درباره قول خدای عز و جل:

ص: 303


1- تاویل الایات الظاهره صفحه 434
2- . دلائل الإمامة: 464- 465 [ح 448].

و در آن روز مؤمنان به یاری خداوند خرسند خواهند شد و فرمود: در قبرهایشان به قيام حضرت قائم عليه السلام ).

ص: 304

66- سوره سجده 22

وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (1)

و به درستی که ما از عذاب کوچکتر (نزدیکتر غیر از عذاب بزرگتر آنان را بچشانیم تا مگر بسوی خدا باز گردند.

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا علیّ بن حاتم، عن حسن بن محمّد بن (2) عبد الواحد، عن حفص بن (3) عمر بن سالم، عن محمّد بن حسین بن (4) عجلان، عن مفضّل بن عمر، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ قال:

«الأدنی عذاب السّفر. و الأکبر المهدیّ بالسّیف.» (5)

محمدبن العباس: گوید: علی بن حاتم از حسن بن محمد، از ابن ] عبدالواحد بن [از] حفص از ابن عمر بن سالم، از محمد بن حسین بن عجلان، از مفضل بن عمر حديثمان داد که مفضل گوید: از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام راجع به فرموده خداوند عز و جل: و و به درستی که ما از عذاب کوچکتر آنزدیکتر غیر از عذاب بزرگتر آنان را بچشانیم و پرسیدم، آن حضرت فرمود: عذاب آدنی: عذاب سفر [قبر] است، و عذاب اکبر: [قيام ] مهدی علیه السلام است با شمشیر ).

محمّد بن الحسن الشّیبانیّ، فی کشف البیان، قال: روی عن جعفر الصّادق علیه السّلام فی معنی الآیة:

«أنّ الأدنی القحط و الجدب و الأکبر خروج

ص: 305


1- . سجده (32): 22.
2- . در متن: عن.
3- . در متن: بن حفص.
4- . [چنان که محقّقان تأویل الآیات، در پاورقی احتمال داده اند، ممکن است در این جا محمّد بن حسین عن عجلان درست باشد؛ چه محمّد بن حسین بن عجلان نامی در کتب رجال شناخته نشده است.]
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 444، ح 6 و در آن چنین آمده است: «الأدنی: غلاء السّعر» یعنی: عذاب ادنی، گرانی نرخ هاست. (مترجم)

القائم المهدیّ علیه السّلام بالسّیف فی آخر الزّمان.» (1)

محمد بن الحسن شیبانی : در کتاب کشف البيان گوید: از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در معنی این آیه روایت است که: عذاب آدنی قحطی و خشکسالی است، و عذاب اکبر خروج قائم مهدی علیه السلام با شمشیر در آخرالزمان».

ص: 306


1- . [نهج البیان (- کشف البیان) 3: 232؛ به نقل البرهان 4: 401 (ذیل آیه).]

67- سوره سجده 30

قُلْ: یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (1)

{ [ای رسول ما] بگو در روز پیروزی ایمان کسانی که کفر ورزیدند سودی به حالشان نخواهد داشت، و مهلت داده نخواهند .}

محمّد بن یعقوب، قال: حدّثنا الحسین بن عامر، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن محمّد بن سنان، عن ابن درّاج، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول فی قول اللّه عزّ و جلّ: قُلْ: یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ قال:

«یوم الفتح یوم تفتح الدّنیا علی القائم لا ینفع أحدا تقرّب بالإیمان ما لم یکن قبل ذلک مؤمنا و بعد هذا (2) الفتح موقنا، فذلک الّذی ینفعه إیمانه و یعظّم اللّه عنده قدره و شأنه (3) و یزخرف له یوم (القیامة و) البعث جنانه (4) و تحجب عنه نیرانه، و هذا أجر الموالین لأمیر المؤمنین و لذرّیّته (5) الطّیّبین علیهم السّلام.» (6)

محمد بن یعقوب: گوید: حسین بن عامر، از محمد بن الحسين بن ابی الخظاب، از محمد بن سنان، از ابن دراج حديثمان داد که گفت: شنیدم حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام درباره قول خدای عز و جل: [[ ای رسول ما ] بگو در روز پیروزی ایمان کسانی که کفر ورزیدند سودی به حالشان نخواهد داشت، و مهلت داده نخواهند شد ] فرمود:

روز پیروزی روزی است که دنیا بر روی حضرت قائم علیه السلام گشوده می شود، کسی که پیش از آن هنگام مؤمن نبوده و بعد از این فتح یقین کند، ایمانش نفعی به حالش نخواهد داشت، ولی هر که پیش از آن ایمان داشته و منتظر ظهورش بوده

ص: 307


1- . سجده (32): 30.
2- . [در مأخذ: بهذا.]
3- . [در مأخذ: یعظم عند اللّه قدره و شأنه.]
4- . [در مأخذ: تزخرف ... جنانه.]
5- . [در مأخذ: ذرّیّته.]
6- . این حدیث در کتب شیخ کلینی- قدّس سرّه- یافت نشد و در تأویل الآیات الظّاهرة 2: 445 با همین سند و متن به نقل از محمّد بن العبّاس آمده است. [با توجّه به این که مؤلّف این روایت را در

ایمانش برایش سودمند خواهد بود، و خداوند مقام وشأنش رانزد امام قائم عليه السلام بزرگ خواهد ساخت، و روز قیامت و رستاخیز بهشتش را برایش زینت خواهد کرد، و آتشش را از وی محجوب خواهد فرمود، و این است پاداش دوستان و اهل ولایت امیرالمؤمنین و ذرية طاهرین آن حضرت عليهم السلام »

ص: 308

68- سوره سباء 19

وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ. سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ (1)

و ما میان ایشان و قریه هائی که آنها را برکت داده ایم قریه های ظاهره ای قرار دادیم با فاصله های کوتاه و نزدیک بهم و گفتیم ] در میان آنها در شبها و روزها با ایمنی مسافرت نمائید.

ابن بابویه، بإسناده عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی حدیث فی معنی الآیة قال:

«یا أبا بکیر (2) سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ فقال:- مع قائمنا أهل البیت علیهم السّلام.» (3)

«ابن بابویه: بسند خود از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام ضمن حدیثی در معنی آیه آورده که فرمود: ای ابوبکیر و در میان آنها در شبها و روزها با ایمنی مسافرت نمایند ؟ فرمود: با قائم ما اهل البيت عليهم السلام».

الشّیخ الطّوسیّ، فی الغیبة، قال: روی محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ، عن أبیه، عن محمّد بن صالح الهمدانیّ، قال: کتبت إلی صاحب الزّمان علیه السّلام: إنّ أهل بیتی یؤذوننی (4) و یقرّعونی بالحدیث الّذی روی عن آبائک علیهم السّلام أنّهم قالوا: «خدّامنا و قوّامنا شرار خلق اللّه.» فکتب:

«و یحکم! ما تقرؤون ما قال اللّه تعالی: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً؟! فنحن- و اللّه- القری الّتی بارک (اللّه) فیها و أنتم القری الظّاهرة.» .

ص: 309


1- . سبأ (34): 19.
2- . [در مأخذ: أبا بکر.]
3- . [علل الشّرایع 1: 91، باب 81، ح 5].
4- . در مأخذ: یؤذونی.

شیخ طوسی: درکتاب غیبت گوید: محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری، از پدرش، از محمد بن صالح همدانی روایت کرد که گفت: به حضرت صاحب الزمان عليه السلام نوشتم که: خاندانم مرا اذیت می کنند و نکوهش می نمایند به آن حدیثی که از پدران شما عليهم السلام روایت شده که ایشان فرموده اند: خدمتگذاران و کارگزاران ما بدترین خلق خدایند؟ پس آن جناب علیه السلام در جواب نوشت: وای بر شما مگر نمی خوانید آنچه را خدای عز و جل فرموده: وما میان ایشان و قریه هائی که آنها را برکت داده ایم قریه های ظاهره ای قرار دادیم و مائیم به خدا سوگند آن قریه هایی که خداوند در آنها برکت نهاده، و شمائید قریه های ظاهره .

و رواه ابن بابویه فی غیبته، قال: حدّثنا أبی و محمّد بن الحسن، قالا:

حدّثنا عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ، عن محمّد بن صالح الهمدانیّ، عن صاحب الزّمان علیه السّلام ... الحدیث إلی آخره. (1)

وابن بابویه:در غیبت خود آن را روایت کرده گوید: پدرم و محمد بن الحسن حدیثمان دادند، گفتند: عبدالله بن جعفر حمیری حدیثمان داد، از محمد بن صالح همدانی، از صاحب الزمان عليه السلام و حدیث را تا آخرش آورده است».

می گویم: این تفسیر به این معنی از امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام نیز روایت گردیده، و همه در کتاب البرهان یاد شده است ).

ص: 310


1- . کمال الدّین و تمام النّعمة 2: 483، با اختلاف جزئی.

69- سوره سباء 52-55

وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ* وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ؟* وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ* وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ، إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ (1)

و چنانچه آنان را بینی که هراسانند پس دیگر هیچ از عذاب آنها فوت و زایل نشود، و از جای نزدیکی گرفته شونده و گویند به آن ایمان آوردیم و با اینهمه دوری کی توانند به آن مقام نایل شونده و حال آنکه از پیش به آن کفر ورزیده اند و به رسول ما و حقایق غیبت نسبتهای بسیار دوری می زدنده و میان آنها و آرزوهایشان جدائی ومباينت افتاد همچنانکه نسبت به همکیشان آنها که همانند اینان در شک و ریب بودند؛ پیشتر چنین شد.

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ فی الغیبة، عن علیّ بن أحمد: عن عبید اللّه (2) ابن موسی [العلویّ (بن العبّاس)، عن عبد اللّه بن محمّد، قال: حدّثنا محمّد بن خالد، عن الحسن بن المبارک، عن أبی إسحاق الهمدانیّ، عن الحارث [الهمدانیّ ، عن (علیّ) أمیر المؤمنین علیه السّلام [أنّه قال:

«المهدیّ أقبل جعد، بخدّه خال، یکون مبدأه من قبل المشرق، فإذا (3) کان ذلک خرج السّفیانیّ فیملک قدر حمل امرأة تسعة أشهر، یخرج بالشّام فینقاد (4) له [أهل الشّام إلّا طوائف [من ال] مقیمین علی الحقّ یعصمهم اللّه عن (5) الخروج معه، و یأتی المدینة بجیش جرّار حتّی إذا

ص: 311


1- . سبأ (34): 52- 55.
2- . در متن: عبد اللّه.
3- . در مأخذ: و إذا.
4- . در متن: فیقاد.
5- . در مأخذ: من.

انتهی إلی بیداء المدینة خسف [اللّه به، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه : وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ). (1)

محمد بن ابراهيم نعمانی : درکتاب غیبت از علی بن احمد، از عبد [عبيد الله بن بن موسی (علوی (بن العباس) از عبدالله بن محمد که گفت:حدیثمان دادمحمد بن خالد، از حسن بن مبارک، از ابواسحاق همدانی، از حرث (حراث از حضرت علی امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود:

حضرت مهدی دارای چشمانی مخمور و موهای پیچیده است و در گونه اش خال می باشد، آغاز کارش از سوی مشرق خواهد بود، [و] پس چون چنین شود سفیانی خروج کند که به مقدار حاملگی یک زن نه ماه حکومت خواهد یافت، او در شام خروج می کند پس اهل شام سر به فرمان او خواهند شد مگر گروههایی از آنان که بر حق پایدار مانده اند خداوند ایشان را از خروج با وی محفوظ می دارد، و با لشکر جاری به مدینه می آید تا هنگامی که به بیداء مدینه رسد (خداوند او را به زمین فرو خواهد برد، و این است فرموده خدای عز و جل در کتابش ] و چنانچه آنان را ببینی که هراسانند پس دیگر هیچ از عذاب آنها فوت و زایل نشود، و از جای نزدیکی گرفته شوند »

علیّ بن إبراهیم قال: حدّثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن منصور بن یونس، عن أبی خالد الکابلیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام:].

«و اللّه لکأنّی أنظر إلی القائم علیه السّلام و قد أسند ظهره إلی الحجر ثمّ ینشد اللّه حقّه، ثمّ یقول: یا أیّها النّاس، من یحاجّنی فی اللّه فأنا أولی باللّه، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی آدم (علیه السّلام) فأنا أولی بآدم، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی نوح فأنا أولی بنوح (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی إبراهیم فأنا أولی بإبراهیم (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی موسی فأنا أولی بموسی (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی عیسی فأنا أولی بعیسی (علیه السّلام)، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی رسول اللّه (2) فأنا أولی برسول اللّه (3) صلّی اللّه علیه و اله و سلم، أیّها النّاس، من یحاجّنی فی کتاب اللّه فأنا أولی بکتاب اللّه، ثمّ ینتهی إلی المقام

ص: 312


1- . کتاب الغیبة: 304- 305 [باب 18، ح 14].
2- . در مأخذ: فی محمّد.
3- . در مأخذ: من محمّد.

فیصلّی رکعتین و ینشد اللّه حقّه.»

ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام: «هو- و اللّه- [المضطرّ فی کتاب اللّه فی قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؟ فیکون أوّل من یبایعه جبرائیل (1) ثمّ الثّلاث ماءة و الثّلاثة عشر رجلا، فمن کان ابتلی بالمسیر وافی (2) و من لم یبتل بالمسیر فقد عن فراشه، و هو قول أمیر المؤمنین علیه السّلام:" هم المفقودون عن فرشهم" و ذلک قول اللّه: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ، أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً- قال:- الخیرات: الولایة.

و قال فی موضع آخر: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ و هم [و اللّه أصحاب القائم علیه السّلام یجتمعون [و اللّه إلیه فی ساعة واحدة.

فإذا جاء إلی البیداء یخرج إلیه جیش السّفیانیّ فیأمر اللّه الأرض فتأخذ أقدامهم، و هو قوله: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ یعنی بالقائم من آل محمّد علیهم السّلام، وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ؟ إلی قوله: وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ [یعنی أن لا یعذّبوا کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ [مِنْ قَبْلُ یعنی من کان قبلهم من المکذّبین هلکوا.» (3)

و «علی بن ابراهیم گوید: پدرم حدیثم داد، از ابن أبی عمیر، از منصور بن يونس، از ابوخالد کابلی که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند گوئی قائم عليه السلام را می نگرم که پشت خود را به حجر کرده سپس خداوند را به حق خودش سوگند می دهد، آنگاه می گوید: ای مردم هرکس درباره خداوند با من محاجه نماید بداند که من به خداوند اولی هستم، ای مردم هرکس درباره آدم با من محاجه کند، پس من نزدیکترین کسان به آدم هستم، ای مردم هرکس در مورد نوح با من محاجه نماید پس من نزدیکترین کسان به نوح هستم، ای مردم هرکس درباره ابراهیم با من گفتگو دارد پس من از همه به ابراهیم نزدیکترم، ای مردم هرکس درباره موسی با من محاجه نماید پس منم نزدیکترین کسان به موسی، ای مردم هرکس درباره عیسی با من محاجه کند پس من نزدیکترین افراد به عیسی می باشم، ای مردم هرکس درباره رسول خدا (محمد صلى الله عليه وآله با من محاجه کند پس منم نزدیکترین افراد به

ص: 313


1- . [در مأخذ: جبرئیل.]
2- . در مأخذ: وافاه.
3- . تفسیر قمی 2: 205.

رسول خدا حضرت محمد صلی الله عليه وآله ، ای مردم هرکس درباره کتاب خدا با من محاجه نماید پس منم نزدیکترین کسان به کتاب خداوند. سپس به مقام ابراهيم خواهد رفت، دو رکعت نماز می گذارد و حقش را از خداوند طلب می کند.

. آنگاه حضرت ابوجعفر [امام باقر عليه السلام فرمود: اوست به خدا سوگند [آن مضطری که در کتاب خدا یاد شده در فرموده او: { آیا چه کسی دعای مضطر ناچار را به اجابت می رساند و شما را جانشینان زمین قرار می دهد ، پس نخستین کسی که با او بیعت کند جبرئیل است، سپس آن سیصد و سیزده مرد [بیعت کنند و هرکدام از ایشان پیش از آن هنگام بیرون از منزل بوده به مقصد [به آن حضرت خواهد پیوست، و هرکدام دچار سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد، و همین است معنی فرموده امیرالمؤمنين عليه السلام: «آنانند مفقودشوندگان از خوابگاههایشان» [و] آن قول خداوند است: پس به کارهای نیک سبقت گیرید، هر کجا باشید خداوند همگی شما را خواهد آورد . فرمود: خیرات: ولایت است. و خداوند در جای دیگر فرموده: { و چنانچه عذاب را تا هنگام معینی افراد معدودی به تعویق اندازیم... م و ایشان به خدا قسم ) اصحاب قائم عليه السلام هستند به خدا سوگند در یک ساعت نزد او جمع می شوند، پس چون به بیداء بیاید لشکر سفیانی به سویش خروج کند، که خداوند امر فرماید زمین پاهایشان را می گیرد، و این است (معنی ] فرموده خداوند و اگر [ای رسول ما ببینی کافران را هنگامیکه هراسانند پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند و گویند به او ایمان آوردیم یعنی: به قائم از آل محمد عليهم السلام و و با اینهمه دوری کی توانند به آن مقام نایل شوند تا آنجا که فرموده و میان آنها و آرزوهایشان جدائی و مباينت افتاد ؛ [یعنی : اینکه عذاب نشوند و همچنانکه نسبت به همکیشان آنها پیشتر چنین شدم یعنی: کسانی که پیش از ایشان بودند از تکذیب کنندگانی که هلاک گشتند).

ثمّ قال علیّ بن إبراهیم: فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا [قال : «من الصّوت، و ذلک الصّوت من السّماء»

(و فی قوله): وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ قال: «من تحت أقدامهم خسف بهم.» (1)

ص: 314


1- تفسیر قمی 2: 205.

سپس علی بن ابراهیم: گوید: و در روایت ابوالجارود از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام درباره قول خداوند: { و چنانچه [کافران را ببینی که هراسانند } [فرمود ]: از صدا: و آن صدا از سوی آسمان است، و درباره فرموده خداوند): { و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند و فرمود: از زیر پاهایشان زمین آنان را فرو می برد .

ثمّ قال: أخبرنا الحسین بن محمّد، عن المعلّی بن محمّد [عن محمّد] ابن جمهور، عن ابن محبوب، عن أبی حمزة، قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قوله: وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ قال:

«إنّهم طلبوا الهدی من حیث لا ینال و قد کان لهم مبذولا من حیث ینال (1)(2)

سپس گوید: حسین بن محمد خبرمان داد، از معلی بن محمد بن جمهور، از ابن محبوب، از ابوحمزه که گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام راجع به قول خداوند: { با اینهمه دوری کی توانند به آن مقام نایل شونده پرسیدم، آن جناب در جواب فرمودند: اینان از راهی که بدست نمی آید هدایت را جستجو کردند و حال آنکه از راه معمولش برایشان فراهم می شد».

العیّاشیّ، بإسناده: عن عبد الأعلی الحلبیّ، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام:

«یکون لصاحب هذا الأمر غیبة ...» و ذکر حدیثا طویلا یتضمّن غیبة صاحب الأمر علیه السّلام و ظهوره، إلی أن قال علیه السّلام:

«فیدعو النّاس (یعنی القائم علیه السّلام) إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه علیه و آله السّلام و الولایة لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام و البرائة من عدوّه، و لا یسمّی أحدا حتّی ینتهی إلی البیداء فیخرج إلیه جیش السّفیانیّ فیأمر اللّه الأرض فیأخذهم من تحت أقدامهم، و هو قول اللّه (عزّ و جلّ): وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ

قَرِیبٍ، وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ یعنی بقائم آل محمّد وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ یعنی بقائم آل محمّد ...

إلی آخر السّورة. فلا (3) یبقی منهم إلّا رجلان یقال

ص: 315


1- . [در متن: یناله.]
2- . تفسیر قمی 2: 206.
3- . [در مأخذ: و لا.]

لهما: وتر و وتیر من مراد، وجوههما فی أقفیتهما یمشیان القهقری، (ف) یخبران النّاس بما فعل بأصحابهما.» (1)

عیاشی بسند خود از عبدالاعلى حلبی آورده که گوید: حضرت ابوجعفر عليه السلام فرمود: البته صاحب این امر را غیبتی خواهد بود... و سخنی طولانی بیان داشت که متضمن غيبت و ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام است تا آنجا که فرمود:

پس، مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبرش عليه وآله السلام و ولایت على بن أبي طالب و بیزاری از دشمنش دعوت می کند (یعنی حضرت قائم عليه السلام) ولی نام کسی از دشمنان را نمی برد، تا آنگاه که به بیداء رسد سپاهیان سفیانی به سویش خروج کنند، پس خداوند به زمین امر خواهد کرد که از زیر پاهایشان آنها را بگیرد، و همین است (معنی ] قول خدای عز و جل: و اگر زای رسول ما بینی کافران را هنگامیکه هراسانند پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند و گویند به او ایمان آوردیم ک یعنی: (و گویند به قائم آل محمد عليه السلام ایمان آوردیم و و حال آنکه از پیش به آن کفر ورزیده اند یعنی به قائم آل محمد عليهم السلام تا آخر سوره... پس کسی از آنان باقی نمی ماند مگر دو مرد بنام و ترووتیر از قبيل مراد، که صورتهایشان در پشتهایشان خواهد بود که به پشت راه خواهند رفت و آنچه بر سر یارانشان آمد را به مردم خبر می دهند ).

این حديث طولانی است که در ذیل فرموده خداوند: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ(2)) از سوره انفال گذشت).

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا محمّد بن الحسن بن علیّ بن الصّباح المداینیّ، عن الحسن بن محمّد بن شعیب، عن موسی بن عمر بن یزید، عن

ص: 316


1- . تفسیر العیّاشی 2: 56- 57 [انفال، ح 49].
2- . حدیث فوق [به شماره ی 54] در ذیل آیه ی بیست و یکم همین کتاب گذشت.

ابن أبی عمیر، عن منصور بن یونس، عن إسماعیل بن جابر، عن أبی خالد الکابلیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

«یخرج القائم علیه السّلام فیسیر حتّی یمرّ بمرّ (1) فیبلغه أنّ عامله [قد] قتل، فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک شیئا.

ثمّ ینطلق فیدعو النّاس حتّی ینتهی إلی البیداء، فیخرج جیش السّفیانیّ (2) فیأمر اللّه عزّ و جلّ: الأرض أن تأخذ بأقدامهم، و هو قوله عزّ و جلّ: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ* وَ قالُوا: آمَنَّا بِهِ یعنی بقیام القائم علیه السّلام وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ یعنی بقیام القائم علیه السّلام (3) من آل محمّد علیهم السّلام وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ* وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ. إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ » (4)

محمد بن العباس: گوید: محمد بن الحسن بن على بن صباح مداینی حدیثمان داد، از حسن بن محمد بن شعيب، از موسی بن عمر بن یزید (زید)، از ابن ابی عمیر، از منصور بن يونس، از اسماعیل بن جابر، از ابوخالد کابلی، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام روایت کرده که آن جناب فرمود: حضرت قائم علیه السلام خروج می کند و به سیر خود ادامه می دهد تا اینکه از مراو می گذرد، به او خبر می رسد که عاملش کشته شده، پس به سوی آنان بازمی گردد پس مقاتلان را می کشد و چیزی بر آن نمی افزاید.

سپس در مسیر خود مردم را به حق دعوت می کند، تا اینکه به بیداء می رسد، پس لشکر سفیانی (دو لشکر سفیانی ) به مقابله با آن جناب بیرون می آیند، که خدای عز و جل به زمین امر فرماید که از پاهایشان آنها را بگیرد و همین است قول خدای عز و جل: { و چنانچه آنان را بینی که هراسانند پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جای نزدیکی گرفته شونده و گویند به آن ایمان آوردیم یعنی به قیام حضرت قائم عليه السلام و حال آنکه از پیش به آن کفر ورزیده اند یعنی به قيام قائم از آل محمد عليه السلام، و به رسول ما و حقایق غیب نسبتهای بسیار دوری می زدنده و میان آنها و

ص: 317


1- . [بمرّ نیز خوانده می شود. مرّ (مرّ ظهران) ناحیه ای در نزدیکی مکّه است و مرّ نیز وادی ای در إضم در راه مکّه به یمامه. رک. معجم البلدان 1: 104 و 106 و 5: 214.]
2- . در مأخذ: جیشان للسّفیانیّ.
3- . [در مأخذ: قائم.]
4- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 478 [ح 12].

آرزوهایشان جدائی و مباينت افتاد همچنانکه نسبت به همکیشان آنها که همانند اینان در شک و ریب بودند پیشتر چنین شد »

ص: 318

70- سوره صافات 84

وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ (1)

و به راستی که از جمله شیعیان او، ابراهیم است ؟

الشّیخ محمّد بن العبّاس (2) [رحمه اللّه : عن محمّد بن وهبان، عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن رحیم، عن العبّاس بن محمّد، قال: حدّثنی أبی، عن الحسن بن [علیّ بن أبی حمزة [قال: حدّثنی أبی ، عن أبی بصیر یحیی بن أبی القاسم، قال:

سأل جابر بن یزید الجعفیّ جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام عن تفسیر هذه الآیة: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ فقال علیه السّلام:

«إنّ اللّه سبحانه لمّا خلق إبراهیم علیه السّلام کشف له عن بصره، فنظر فرأی نورا إلی جنب العرش، فقال: إلهی ما هذا النّور؟ فقیل له: هذا نور محمّد (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) صفوتی من خلقی، و رأی نورا إلی جنبه، فقال: إلهی و ما هذا النّور؟ فقیل له: هذا نور علیّ بن أبی طالب (علیه السّلام) ناصر دینی، و رأی إلی جنبهما (3) ثلاثة أنوار، فقال:

إلهی (و) ما هذه الأنوار؟ فقیل [له : هذه فاطمة (4) (علیها السّلام)- فطمت محبّیها من النّار- و نور ولدیها الحسن و الحسین (علیهما السّلام).

[و رأی تسعة أنوار قد حفّوا بهم ، فقال: إلهی و ما هذه الأنوار التّسعة (5)؟

قیل: یا إبراهیم هؤلاء الأئمّة من ولد علیّ و فاطمة، فقال إبراهیم: إلهی بحقّ هؤلاء الخمسة إلّا (ما) عرّفتنی من التّسعة.

فقال (6): یا إبراهیم أوّلهم علیّ بن الحسین و ابنه محمّد و ابنه جعفر و ابنه موسی و ابنه علیّ و ابنه محمّد و ابنه علیّ و ابنه الحسن و الحجّة القائم

ص: 319


1- . صافّات (37): 84.
2- . [در متن: الحسن.]
3- . [در مأخذ: جنبهم.]
4- . در مأخذ: هذا نور فاطمة.
5- . [در متن: إلهی و أری تسعة أنوار قد حفّوا بهم.]
6- . [در مأخذ: قیل.]

ابنه علیهم السّلام.

فقال إبراهیم علیه السّلام: إلهی و سیّدی، أری أنوارا قد أحدقوا بهم لا یحصی عددهم إلّا أنت (1)! قیل: یا إبراهیم هؤلاء [شیعتهم شیعة أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام، فقال إبراهیم: و بما (2) تعرف شیعته؟ قال: بصلاة إحدی و خمسین، و الجهر ببسم اللّه الرّحمان الرّحیم، و القنوت قبل الرّکوع، و التّختّم بالیمین، فعند ذلک قال إبراهیم: اللّهمّ اجعلنی من شیعة أمیر المؤمنین.»

قال: فأخبر اللّه فی کتابه فقال: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ » (3)

شیخ محمد بن الحسن، از محمد بن وهبان، از ابوجعفر محمد بن علی بن رحیم، از عباس بن محمد، روایت آورده که گفت: پدرم برایم حدیث گفت از حسن بن علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر یحیی بن أبي القاسم که گفت: جابر بن یزید جعفی از امام جعفر بن محمد صادق عليه السلام راجع به تفسیر این آیه پرسید: { و به راستی که از جمله شیعیان او، ابراهیم است .

آن حضرت عليه السلام فرمود: همانا خداوند سبحان هنگامیکه ابراهيم عليه السلام را آفرید، پرده از روی چشمش برگرفت، ابراهیم نگاه کرد و نوری در کنار عرش مشاهده نمود، عرضه داشت: إلها این نور چیست؟ به او گفته شد: این نور محمد صلى الله عليه وآله برگزیده از خلق من است، و نوری در کنار آن نور دید، پرسید: خدایا و این نور چیست؟ [از سوی خداوند به او گفته شد: این نور علی بن ابی طالب عليه السلام یاور دین من است. در کنار آن دو نور سه نور دیگر دید، پرسید: خدایا این نورها چیستند؟ به او گفته شد: این [نور فاطمه علیها السلام است که دوستانش را از آتش بازداشته و جدا کرده، و نور دو پسرش حسن و حسين عليهما السلام .

آنگاه ابراهیم گفت: بار الها نه نور هم می بینم که پیرامون آنان را گرفته اند؟ گفته شد: ای ابراهیم اینان امامان از فرزندان علی و فاطمه هستند، پس ابراهیم عرضه داشت: بار خدایا به حق این پنج تن تو را سوگند می دهم که بمن بشناسانی آن نه تن کیانند؟

خداوند فرمود: ای ابراهیم اولینشان علی بن الحسین است، و پسرش محمد، و پسرش جعفر، و پسرش موسی، و پسرش علی، و پسرش محمد، و پسرش علی، و پسرش حسن، و حجت قائم پسر اوست عليهم السلام . پس ابراهيم عليه السلام گفت: ای خدا و سید من، نورهایی را می بینم پیرامونشان حدقه زده اند که شماره آنها

ص: 320


1- . [در مأخذ: لا یحصی عددهم.]
2- . [در مأخذ: بم.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 496- 497 [و به نقل از آن، البرهان، ذیل آیه .

را جز تو کسی نمی داند؟ گفته شد: ای ابراهیم اینان شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عليه السلام می باشند. ابراهیم گفت: به چه نشانه هایی ] شیعیان او شناخته می شوند؟ [خداوند فرمود: به خواندن پنجاه و یک رکعت نماز، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحيم، وقنوت گرفتن پیش از رکوع، و انگشتری به دست راست کردن. در این هنگام ابراهیم گفت: بار خدایا مرا از شیعیان امیرالمؤمنین قرار ده. امام صادق عليه السلام فرمود: پس خداوند این را در کتاب خود خبر داد که فرمود: او به راستی که از جمله شیعیان او، ابراهیم است »

ص: 321

71- سورة ص 89

وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (1)

و همانا پس از این هنگام، راستی و حقیقت این خبر را خواهید دانست.

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد: عن علیّ بن العبّاس، عن الحسن بن عبد الرّحمان، عن عاصم بن حمید، [عن أبی حمزة] عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه (2) عزّ و جلّ ...: وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ قال:

«عند خروج القائم علیه السّلام.» (3)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد از علی بن العباس از حسن بن عبدالرحمن از عاصم بن حميد [از ابوحمزه از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام روایت آورده که درباره فرموده خدای عز و جل: { و همانا پس از این هنگام، راستی و حقیقت این خبر را خواهید دانست و فرمودند: هنگام خروج قائم عليه السلام »

ص: 322


1- . ص (38): 89.
2- . [در مأخذ: فی قوله.]
3- . روضه ی کافی: 287 [ح 432].

72- سوره زمر 70

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها (1)

و زمین به نور پروردگارش روشنی یافت

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا محمّد بن أبی عبد اللّه (2)، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد (3)، قال: حدّثنا القاسم بن الرّبیع، قال: حدّثنا میّاح (4) المداینیّ، قال:

حدّثنا المفضّل بن عمر أنّه سمع أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول فی قوله: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها قال:

«ربّ الأرض یعنی إمام الأرض.» قلت: فإذا خرج یکون ماذا؟ قال:

«إذا یستغنی النّاس عن ضوء الشّمس و نور القمر و یجتزؤون (5) بنور الإمام.» (6)

علی بن ابراهيم: گوید: حدیثمان داد محمد بن ابی عبدالله گفت: حدیثمان داد جعفر بن محمد، وی گفت: حديثمان آورد قاسم بن ربیع گفت: حديثمان گفت صباح مداینی گفت: حديثمان داد مفضل بن عمر اینکه از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام شنیده که درباره فرمود: خداوند و زمین به نور پروردگارش روشنی یافت و می فرمود: پروردگار زمین یعنی امام زمین. عرض کردم: هرگاه ظهور کند چه می شود؟ فرمود: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بی نیاز می شوند و به نور امام اكتفا می کنند».

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، قال: أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسی، قال: حدّثنی أبی، قال: حدّثنا أبو علیّ محمّد بن همّام، قال:

حدّثنا أبو عبد اللّه جعفر بن (7) محمّد الحمیریّ، قال: حدّثنا

ص: 323


1- . زمر (39): 70.
2- . [مراد محمّد بن أبی عبد اللّه جعفر اسدی کوفی است (رک. معجم رجال الحدیث 14: 272)؛ امّا در نسخه ی مأخذ افزوده ی علیه السّلام آمده است!]
3- . [مراد ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد بن مالک بن عیسای فزاری کوفی است. (رک. رجال نجاشی و معجم الحدیث 4: 117)]
4- . [در متن: صیّاح و در مأخذ (و نیز تأویل الآیات و نور الثّقلین): صباح و در البرهان: صبّاح. به استناد رجال نجاشی و معجم رجال الحدیث 18: 292 و 19: 93 اصلاح شد.]
5- . [در متن و مأخذ: یجتزون.]
6- . تفسیر قمی 2: 253.
7- . [در متن: عبد اللّه بن جعفر بن ... که ظاهرا درست است.]

أحمد بن میثم، قال:

حدّثنا سلیمان بن صالح، قال: حدّثنا أبو الهیثم القصّاب، عن المفضّل بن عمر الجعفیّ، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:

«إنّ قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها و استغنی العباد عن ضوء الشّمس و صار اللّیل و النّهار واحدا (1) [و ذهبت الظّلمة] و عاش الرّجل فی زمانه ألف سنة یولد له فی کلّ سنة غلام لا یولد له جاریة، یکسوه الثّوب فیطول علیه کلّما طال، و یکون (2) علیه أیّ لون شاء.» (3)

« ابوجعفر محمد بن جریر طبری :گوید: خبرم داد ابوالحسين محمد بن هارون بن موسی، گفت: پدرم برایم حديث آورد و گفت: حديثمان داد [ حدیثم داد] ابوعلی محمد بن همام، گفت: حديثمان داد [ ابو عبدالله بن جعفر بن محمد حمیری، گوید: حدیثمان داد احمدبن میثم گفت: برایمان حديث آورد سليمان بن صالح، وی گفت: ابوالهيثم قصاب برایمان از مفضل بن عمر جعفی حدیث آورد که گفت: شنیدم حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام می فرمود:

همانا هرگاه قائم ما بپاخیزد زمین به نور پروردگارش روشنی یابد، و مردم از روشنائی خورشید بی نیاز گردند، و شب و روزیکی خواهد شد، [ و تاریکی از میان خواهد رفت و مرد در زمان او هزار سال عمر می کند، هر سال برایش یک پسر متولد می شود و دختر متولد نمی گردد، جامه ای به قامت خودش بر او پوشیده می شود که هر چه قدش بلندتر می گردد لباس هم بزرگتر می شود به هر رنگی که بخواهد».

و رواه أبو جعفر أیضا: قال: حدّثنی أبو عبد اللّه الحرمیّ (4)، عن أبی محمّد، عن ابن همّام ... و ساق الحدیث إلی آخره. .

«و ابوجعفر نیز این را روایت کرده گوید: حدیثم داد ابوعبدالله خرقی، از ابومحمد، از ابن همام... و حدیث را تا آخرش آورده است».

ص: 324


1- . [در متن: واحد.]
2- . در مأخذ: یتلوّن.
3- . دلائل الإمامة: 454 [ح 433].
4- . [در متن: الخرقی.]

73- سوره حم سجده 18

وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی (1)

و اما قوم ثمود را، پس راهنمائی و هدایت کردیم ولی آنان کوری را بر هدایت ترجیح دادند و گمراهی را برگزیدند.

شرف الدّین النّجفیّ، قال: روی (2) علیّ بن محمّد، عن أبی جمیلة، عن الحلبیّ، و رواه [أیضا] علیّ بن الحکم، عن أبان بن عثمان، عن الفضل بن العبّاس، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

«... قوله: کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (3)- قال:- ثمود رهط من الشّیعة، فإنّ اللّه سبحانه یقول: وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ فهو (4) السّیف إذا قام القائم علیه السّلام.» (5)

شرف الدین نجفی: گوید: علی بن محمد، از ابوجمیله، از حلبی روایت کرده، او نیز آن را علی بن الحكم، از ابان بن عثمان، از فضل بن العباس، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: قول خداوند: وقوم ثمود از روی سرکشی (حقایق وحی را تکذیب کردند و فرمود: ثمود گروهی از شیعه است، که خداوند سبحان فرماید: { و اما قوم ثمود را هدایت کردیم پس آنان کوری و گمراهی را بر هدایت برگزیدند پس صاعقه عذاب خواری آنان را گرفت و این عقوبت شمشیر است هرگاه حضرت قائم عليه السلام بپاخیزد».

ص: 325


1- . فصّلت (41): 18.
2- . [در مأخذ: ... ما رواه.]
3- . الشمس (91): 12.
4- . [در مأخذ: و هو.]
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 804 [ح 1، ذیل سوره ی شمس .

74- سوره حم سجده 17

لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا (1)

تا عذاب خواری را به ایشان در زندگی دنیا بچشانیم ؟

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ فی الغیبة، قال: أخبرنا (2) أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا علیّ بن الحسن التّیملیّ، عن علیّ بن مهران (3)، عن حمّاد بن عیسی، عن الحسین بن مختار (4)، عن أبی بصیر، قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: قوله (5) عزّ و جلّ: عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هو [عذاب خزی الدّنیا]؟ فقال:

«و أیّ خزی أخزی- یا أبا بصیر- من أن یکون الرّجل فی بیته و حجلته علی خوانه (6) وسط عیاله، إذ (7) شقّ أهله الجیوب علیه و صرخوا، فیقول النّاس:

ما هذا؟ فیقال: مسخ فلان السّاعة؟!» فقلت: قبل قیام القائم علیه السّلام أو بعده؟ فقال (8):

«لا، بل قبله.» (9)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب غیبت گوید: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد، گفت: علی بن الحسن تیملی حدیثمان داد از علی بن مهران مهزیار از حمادبن عيسی، از حسین بن مختار، از ابوبصیر که گفت: به حضرت ابی عبدالله [امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: اینکه خدای عز و جل فرموده: عذاب خواری در زندگی دنیا ) مقصود از عذاب خواری دنیا چیست؟ فرمود: ای ابوبصیر کدام خواری از این بدتر می شود که مرد در خانه و آشیانه اش در کنار برادران و میان زن و فرزند خود نشسته باشد که ناگهان خاندان او گریبانهایشان را چاک زنند و فریاد برکشند، مردم بپرسند این سر و صدا چیست؟ در جواب گفته شود: فلانی همین حالا مسخ شد و از صورت آدمیان برگشت. راوی گوید: عرضه داشتم: این پیش از قيام حضرت قائم عليه السلام خواهد بود یا بعد از آن؟ فرمود: نه، بلکه قبل از آن خواهد بود ».

ص: 326


1- . فصّلت (41): 17. [روشن است که این آیه از نظر ترتیب پیش از آیه ی پیشین است.]
2- . [در مأخذ: حدّثنا.]
3- . در مأخذ: مهزیار.
4- . [در مأخذ: المختار.]
5- . در مأخذ: قول اللّه.
6- . در مأخذ: حجاله و علی إخوانه.
7- . در متن: أن.
8- . [در مأخذ: قال.]
9- . کتاب الغیبة: 269 [باب 14، ح 41].

75- سوره حم سجده 54

سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ (1)

به زودی آیات و نشانه های خویش را در جهان هستی و در جان خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا بر ایشان روشن گردد که او حق است }

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالک، عن القاسم بن إسماعیل الأنباریّ، عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزة، عن أبیه، عن إبراهیم (2)، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ [قال:«فی الآفاق انتقاص الأطراف علیهم، و فی أنفسهم بالمسخ حتّی یتبیّن لهم أنّه الحقّ أی أنّه القائم علیه السّلام.» (3)

«محمد بن العباس: گوید: جعفر بن محمدبن مالک حدیثمان داد، از قاسم بن اسماعيل انباری، از حسن بن علی بن أبی حمزه، از پدرش، از ابراهیم، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای تعالی: به زودی آیات و نشانه های خویش را در جهان هستی و در جان خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او حق است و فرمود: در آفاق و جهان هستی نشانه خداوندی تنگ شدن و کاسته شدن و وسایل زندگی بر آنان است، و در جانشان: به مسخ شدن است تا اینکه برای آنان معلوم شود که آن حق است یعنی اینکه او قائم عليه السلام است ».

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنی أحمد بن یوسف بن یعقوب من کتابه، قال: حدّثنا

ص: 327


1- . فصّلت (41): 54.
2- . [احتمالا ابراهیم بن عبد الحمید کوفی أنماطی است. رک. معجم الحدیث 11: 228 و مجمع الرّجال قهپایی 1: 52- 53.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 541 [ح 17.]

إسماعیل بن مهران، قال:

حدّثنا الحسن بن علیّ بن أبی حمزة، عن أبیه و وهیب، عن أبی بصیر، قال: سئل أبو جعفر [الباقر] علیه السّلام عن تفسیر قول اللّه عزّ و جلّ: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ فقال علیه السّلام:

«یریهم فی أنفسهم المسخ و یریهم فی الآفاق انتقاص الآفاق علیهم فیرون قدرة اللّه فی أنفسهم و فی الآفاق، و قوله حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ یعنی بذلک خروج القائم علیه السّلام (و) هو الحقّ من اللّه عزّ و جلّ، یراه هذا الخلق لابدّ منه.» (1)

«محمد بن ابراهيم نعمانی: گوید: احمد بن محمد بن سعيد بما حديث (خبر) داد، وی گفت: احمد بن يوسف بن يعقوب از کتاب خود برایم (برایمان حديث کرد، گفت: اسماعيل بن مهران حديثمان داد، گفت: حسن بن علی بن ابی حمزه از پدرش و وهيب برایمان حدیث گفت، از ابوبصیر که گفت: از حضرت ابوجعفر [امام باقر ] عليه السلام راجع به تفسیر فرموده خدای عزوجل: { بزودی آیات و نشانه های خویش را در جهان هستی و در جان خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او حق است سؤال شد، آن حضرت عليه السلام فرمود:

در جانشان مسخ شدن را نشانشان خواهد داد، و در جهان هستی کاسته شدن وتنگ گردیدن آن را برایشان که قدرت خداوند را در خودشان و در جهان هستی می بینند، و اینکه فرموده: {تا برایشان روشن گردد که او حق است و مقصود خداوند از آن خروج حضرت قائم عليه السلام است [و] اوست حق از سوی خدای عزوجل که بناچار خلق او را خواهند دید »

محمّد بن یعقوب (عن عدّة من أصحابنا): عن سهل بن زیاد، عن ابن فضّال، عن ثعلبة بن میمون، عن الطّیّار، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ قال: «خسف و مسخ و قذف.»

ص: 328


1- . کتاب الغیبة: 269 [باب 14، ح 40].

قال: قلت: حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ (أَنَّهُ الْحَقُّ) قال: «دع [ذا]، ذاک قیام القائم علیه السّلام.» (1)

محمد بن يعقوب: (از عده ای از اصحابمان) از سهل بن زیاد، از ابن فضال، از ثعلبة بن میمون، از طيار، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام که در باره قول خدای عز و جل: او به زودی آیات و نشانه های خویش را در جهان هستی و در جان خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او حق است و فرمود: فرورفتگی و مسخ و پرتاب.

گوید: عرض کردم: اونا برایشان روشن گردد که او حق است که فرمود: وابگذار، آن قیام حضرت قائم عليه السلام است».

ص: 329


1- . روضه ی کافی: 166 [ح 181].

76- سوره شوری 2

[حم عسق](1)

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا أحمد بن علیّ و أحمد بن إدریس، قالا:

حدّثنا محمّد بن أحمد العلویّ، عن العمرکیّ، عن محمّد بن جمهور، قال: حدّثنا سلیمان بن سماعة، عن عبد اللّه بن القاسم، عن یحیی بن میسرة (2) الخثعمیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام قال: سمعته یقول:

«حم عسق عدد (3) سنی القائم علیه السّلام، و ق (4) جبل محیط بالدّنیا من زمرّد أخضر فخضرة السّماء من ذلک الجبل، و علم کلّ شی ء فی عسق » (5)

علی بن ابراهيم: گوید: حدیثمان دادند احمد بن على و احمد بن ادریس، گفتند: حدیثمان داد محمد بن احمد علوی، از عمرکی، از محمد بن جمهور، گفت: حدیثمان آورد سليمان بن سماعه، از عبدالله بن القاسم، از یحیی بن میسره [مسيرة ] خثعمی، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام. راوی گوید: شنیدم آن جناب می فرمود: في حمعسق و شماره سالیان حضرت قائم عليه السلام است، وق زنان کوهی است از زمرد سبز که بر دنیا احاطه دارد، و سبزی آسمان از آن کوه می باشد، و علم

همه چیز در عسق ) است ».

محمّد بن العبّاس: بحذف الإسناد یرفعه إلی محمّد بن جمهور، عن

ص: 330


1- . شوری (42): 2- 3. حروف مقطّعه- که 29 سوره ی قرآن با آن ها آغاز می گردد- از رموز و اسرار قرآن مجید است. هرچند بعضی از اشارت ها و دلالت های این حروف در روایات و اقوال مفسّران آمده و گوشه هایی از معارف نهفته در آن ها بیان گردیده است، هنوز هزار نکته ی باریک تر از مو در این آیات الاهی هست که جز خداوند و راسخان در علم، کسی بر آن ها واقف نیست. این حدیث و حدیث بعد نمونه ای است از بیان بعضی از نکات موجود در این آیات. (مترجم)
2- . در مأخذ: مسیرة.
3- . [در مأخذ: أعداد.]
4- . در مأخذ: قاف.
5- . تفسیر قمی 2: 267 [- 268].

السّکونیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

«حا میم حتم، و عین عذاب و سین سنون کسنی (1) یوسف، و قاف قذف [و خسف و مسخ یکون فی آخر الزّمان بالسّفیانیّ و أصحابه و ناس من کلب ثلاثون [ألف ألف یخرجون معه، و ذلک حین یخرج القائم علیه السّلام بمکّة و هو مهدیّ هذه الأمّة.» (2)

محمد بن العباس: بحذف سند به طور مرفوع از محمد بن جمهور از سکونی از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت آورده که فرمود: «حم» حتم، و «عين» عذاب، و «سین» قحط سالی است همچون قحط سالی زمان يوسف عليه السلام، و «قاف» سنگساری و فرورفتنی در زمین ] و مسخ شدنی است که در آخرالزمان خواهد شد، نسبت به سفیانی و یاران او و مردمانی از قبیله کلب سی هزار تن که با وی خروج می نمایند، و آن هنگامی است که حضرت قائم عليه السلام در مکه خروج می کند، و اوست مهدی این امت ».

ص: 331


1- . [در متن: کسنین.]
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 542 [ح 3].

77- سوره شوری 19

یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُ (1)

آنانکه به آن ساعت ایمان ندارند از روی تمسخر تقاضای تعجیل در ظهور آن می کنند، ولی آنانکه ایمان دارند از آن روز سخت ترسانند و می دانند که آن روز بر حق است.

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، فی مسند فاطمة علیهما السّلام قال: حدّثنی أبو الحسن الأنباریّ، قال: حدّثنا أبو الحسن علیّ بن الحسن الجصّاص، قال:

حدّثنی أبو عبد اللّه محمّد بن یحیی التّمیمیّ، قال: حدّثنی الحسن بن علیّ الزّبیریّ العلویّ، قال: حدّثنی محمّد بن علیّ الأعلم المصریّ، قال: حدّثنی إبراهیم بن یحیی الجوانیّ، (2) قال: حدّثنی المفضّل بن عمر، قال:

قال لی (3) جعفر بن محمّد علیهما السّلام: «یا مفضّل، کیف یقرأ أهل العراق هذه الآیة؟»

قلت: یا سیّدی و أیّ آیة؟

سیمای حضرت مهدی در قرآن 449

قال: «قول اللّه تعالی: یستعجل (4) بها الّذین آمنوا بها و الّذین لا یؤمنون مشفقون منها.» فقلت: یا سیّدی لیس کذا نقرأ! (5)

[فقال:] «فکیف (6) تقرأ؟» فقلت: (7): یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُ فقال [لی : «ویحک! أتدری ما هی؟» فقلت: اللّه و رسوله و ابن رسوله أعلم.

فقال: «ما هی- و اللّه- (8) إلّا قیام القائم علیه السّلام، فکیف (9) یستعجل به من لا یؤمن به؟ و اللّه ما یستعجل به إلّا المؤمنون، و لکنّهم حرّفوها حسدا لکم،

ص: 332


1- . شوری (42): 19.
2- . [با فرض آن که به شخصی به نام جوان منسوب باشد (الأنساب سمعانی 1: 446) و اگر از روستای جوّانیّه (نزدیک مدینه ی منوّره) باشد، جوّانی خوانده می شود (معجم البلدان 2: 175).]
3- . [در مأخذ: الصّادق.]
4- . [در مأخذ: و یستعجل.]
5- . [در متن: کیف کذا تقرأ؟.]
6- . [در مأخذ: کیف.]
7- . [در متن: فقال.]
8- . [در مأخذ: و اللّه ما هی.]
9- . [در مأخذ: و کیف.]

فاعلم ذلک یا مفضّل.» (1)

«ابوجعفر محمد بن جریر طبری: در مسند فاطمه علیها السلام گوید: ابوالحسن انباری حدیثم داد، وی گفت: ابوالحسن علی بن الحسن جصاص حديثمان داد، گوید: ابوعبدالله محمد بن یحیی تمیمی حدیثم داد، وی گفت: حسن بن على زبیری علوی حدیثم داد، گفت: محمد بن علی اعلم مصری برایم حدیث گفت: ابراهيم بن یحیی جوانی برایم حديث آورد، گفت: مفضل بن عمر حدیثم داد که گفت: حضرت جعفر بن محمد (امام صادق عليهما السلام بمن فرمود: ای مفضل اهل عراق این آیه را چگونه می خوانند؟ (عرضه داشتم: ای آقای من کدام آیه را؟ فرمود: قول خدای تعالی): [آنانکه به آن ساعت ایمان ندارند و از روی تمسخر تقاضای تعجیل در ظهور آن می کنند، ولی آنانکه ایمان دارند از آن روز سخت ترسانند] عرض کردم: ای آقای من همینطور می خوانند: [ آنانکه به آن ساعت ایمان ندارند و از روی تمسخر تقاضای تعجیل در ظهور آن می کنند، ولی آنانکه ایمان دارند از آن روز سخت ترسانند و می دانند که آن حق است ] فرمود: وای بر تو! می دانی که معنی این چیست؟ عرض کردم: خدا و رسول و فرزند رسول او بهتر می دانند.

فرمود: به خدا سوگند جز قیام حضرت قائم عليه السلام نیست، پس چگونه کسی که به آن ایمان ندارد عجله می کند، به خدا سوگند جز مؤمنان نسبت به آن عجله نکنند، ولی این را از روی حسد نسبت به شما تحریف کردند، پس این را بدان ای مفضل».

و حدیثی راجع به این آیه ذیل آیه ای که در سوره محمد است بخواست خداوند تعالی خواهد آمد).

ص: 333


1- . دلائل الإمامة: 450- 451 [ح 426].

78- سوره شوری 20-21

اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ* مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ (1)

خداوند نسبت به بندگان خود لطف بسیار دارد به هرکس بخواهد روزی می دهد و بر هر چیز توانای مطلق و مقتدر غالب است، هر آنکه حاصل کشت آخرت را می خواهد ما بر تخمی که کاشته می افزائيم و هرکس حاصل کشت دنیا را فقط بخواهد از آن سهمی به او می دهیم ولی دیگر در آخرت بهره ای برایش نخواهد بود ؟

محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی: عن سلمة (2) بن الخطّاب، عن الحسن (3) بن عبد الرّحمان، عن علیّ بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

قلت: اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ؟ قال: «ولایة أمیر المؤمنین علیه السّلام.»

قلت: مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ؟ قال: «معرفة أمیر المؤمنین و الأئمّة علیهم السّلام.»

نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ قال: «نزیده منها.» قال: «یستوفی نصیبه من دولتهم.»

وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ قال:

«لیس له فی دولة الحقّ مع القائم علیه السّلام نصیب.» (4)

محمد بن يعقوب: از محمد بن یحیی، از مسلمة بن الخطاب، از حسن حسین ابن عبدالرحمن، از علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام آورده که راوی گوید: پرسیدم: خداوند به بندگانش بسیار لطف دارد هرکه را بخواهد روزی می دهد؟ فرمود: یعنی: ولایت امیرالمؤمنين عليه السلام [را روزی می دهد) گفتم: هرکس حاصل کشت آخرت را می خواهد ؟ فرمود: معرفت اميرالمؤمنين

ص: 334


1- . شوری (42): 20- 21.
2- . [در متن: مسلمة.]
3- . در مأخذ: الحسین.
4- . کافی 1: 435- 436 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 92].

و امامان عليهم السلام و در کشتش می افزاییم ؟ فرمود: بر معرفتش می افزاییم، فرمود: تا بهره اش را از دولت امامان عليهم السلام دریافت دارد و و هرآنکه حاصل کشت دنیا را فقط بخواهد از آن مهمی به او می دهیم ولی دیگر در آخرت بهره ای برایش نخواهد بود ) فرمود: در دولت حق با حضرت قائم عليه السلام نصیب و بهره ای برایش نخواهد بود .

ص: 335

79- سوره شوری 22

وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (1)

و چنانچه کلمه فصل [دستور تأخیر عذاب ] نبود هر آینه میان ایشان به نابودی] حكم و قضاوت می شد، و همانا برای ستمگران عذاب دردناکی ([مهیا] است.

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد: عن علیّ بن العبّاس، عن الحسن بن عبد الرّحمان، عن عاصم بن حمید، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

أمّا قوله [عزّ و جلّ : وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ قال: «لولا ما تقدّم فیهم من اللّه عزّ و جلّ ما أبقی القائم علیه السّلام منهم أحدا (2)(3)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد، از علی بن العباس، از حسن بن عبدالرحمن، از عاصم بن حميد، از ابوحمزه، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روایت آورده که فرمود: اما فرموده خداوند و چنانچه کلمه فصل (دستور تأخير عذاب نبود هر آینه میان ایشان به نابودی] حكم و قضاوت می شد، همانا برای ستمگران عذاب دردناکی

مهیا است چنین فرماید که: چنانچه نبود آنچه که پیشتر از سوی خدای عز و جل درباره آنها صدور یافته، هر آینه حضرت قائم عليه السلام یک نفر از ایشان را هم باقی نمی گذارد».

ص: 336


1- . شوری (42): 22.
2- . در مأخذ: واحدا.
3- . روضه ی کافی: 287 [ح 432].

80- سوره شوری 25

أَمْ یَقُولُونَ: افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً؟ فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ ... (1)

بلکه جاهلان گویند او رسول اکرم ] بر خداوند دروغ بسته که محبت و پیروی از خاندانش را بر امت واجب کرد، چنین نیست هرگز رسولی نتواند بر خداوند دروغ بندد که اگر خدا خواهد بر قلب تو مهر زند و باطل را از بین می برد و حق را به کلمات خود پایدار و برقرار می سازد...

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنی أبی، عن ابن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن محمّد بن مسلم، قال: سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول فی قول اللّه (عزّ و جلّ):

قُلْ: لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی «یعنی فی أهل بیته.»

قال: «جاءت الأنصار إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فقالوا: إنّا قد آوینا و نصرنا فخذ طائفة من أموالنا [ف] استعن بها علی ما نابک، فأنزل اللّه (تعالی): قُلْ: لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً یعنی علی النّبوّة إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی أی (2) فی أهل بیته.»

ثمّ قال: «ألا تری أنّ الرّجل یکون له صدیق و فی [نفس ذلک [الرّجل شی ء علی أهل بیته فلا یسلم صدره، فأراد اللّه أن لا یکون فی نفس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم شی ء علی أمّته (3) ففرض علیهم المودّة [فی القربی فإن أخذوا أخذوا مفروضا، و إن ترکوا ترکوا مفروضا.

ص: 337


1- . شوری (42): 25.
2- . [در مأخذ: یعنی.]
3- . در مأخذ: أهل بیته.

قال علیه السّلام: «فانصرفوا من عنده، و بعضهم یقول: عرضنا علیه أموالنا فقال:

قاتلوا عن أهل بیتی [من بعدی ، و قالت طائفة: ما قال هذا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، و جحدوه و قالوا کما حکی اللّه (تعالی): أَمْ یَقُولُونَ: افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً؟ فقال اللّه:

فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ قال: لو افتریت، وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ یعنی یبطله وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ یعنی [بالنّبیّ و] بالأئمّة و القائم من آل محمّد علیهم السّلام، إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ. ثمّ قال: وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ إلی قوله: وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ یعنی الّذین قالوا ما قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، ثمّ قال: وَ الْکافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ.» (1)

علی بن ابراهیم: گوید: پدرم برایم حدیث گفت، از ابن ابی نجران، از عاصم بن حميد، از محمد بن مسلم که گفت: شنیدم حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل: لا بگو [ای رسول مال از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت خاندانم را داشته باشید } فرمود: یعنی در مورد اهل بیت او، فرمود: أنصار به حضور رسولخدا صلی الله عليه وآله آمدند و عرضه داشتند: ما شما را پناه دادیم و یاری کردیم، پس بخشی از اموالمان را بگیر و در حوائج خود صرف کن، پس خدای تعالی این آیه را نازل کرد: بگو از شما اجر رسالت نخواهم یعنی بر نبوت { مگر مودت با خاندانم یعنی درباره اهل بیتش.

و سپس فرمود: نمی بینی که چنانچه مرد دوستی داشته باشد و در [دل] آن مرد نسبت به خاندانش چیزی باشد سینه اش قرار نخواهد یافت، پس خداوند خواست که در دل رسولخدا صلى الله عليه وآله بر امتش [اهل بیتش ) چیزی نباشد، پس مودت در مورد قربی را بر ایشان فرض و واجب کرد، که اگر آن را انجام دهند واجبی را بجای آورده باشند و چنانچه واگذارند فریضه ای را ترک گفته اند.

امام باقر عليه السلام افزود: پس (انصار از خدمت آن حضرت بیرون رفتند در حالیکه بعضی از آنان می گفتند: ما اموالمان را عرضه داشتیم و او در جواب گفت: به دفاع از خاندان من پس از من ] جنگ کنید، و گروهی دیگر گفتند: این را رسول خدا نگفته، و این مطلب را انکار نمودند و چنانکه خدای تعالی از آنها حکایت کرده

ص: 338


1- . تفسیر قمی 2: 275.

گفتند: بلکه گویند او بر خداوند دروغ بسته م که خداوند فرمود: { اگر خدا خواهد بر قلب تو مهر زند و فرمود: یعنی اگر افترا بندی و باطل را محو می کند یعنی ابطال می نماید، و حق را به کلمات خود پایدار و برقرار می سازد ؛ یعنی: به وسيله پيغمبر و امامان و قائم از آل محمد عليهم السلام [كلمات خویش را برقرار می سازد و همانا او به اسرار دلها کاملا آگاه است ، سپس خداوند فرمود: و اوست خدائی که توبه بندگانش را می پذیرد و از گناهان می گذرد و تا آنجا که فرموده: { و از فضل خود بر آنان می افزاید } منظور آنان هستند که مانند گفته رسولخدا صلی الله عليه وآله را گفتند و از فرموده آن جناب پیروی کردند ، سپس فرمود: { ولی برای کافران عذاب سختی خواهد بود ».

و روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی وارد شده مبنی بر اینکه این آیه درباره مودت اهل البيت عليهم السلام نازل گشته، این روایات بی کم و کاست در کتاب «البرهان » ذکر شده است).

ص: 339

81- سوره شوری 42

وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ (1)

و هر آنکه پس از ظلمی که بر او رفته انتقامجوئی کند پس بر چنین کسانی هیچگونه مؤاخذه و گناهی نیست .

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا علیّ بن عبد اللّه، عن إبراهیم بن محمّد، عن علیّ بن هلال الأحمسیّ (2)، عن الحسن بن وهب، عن جابر الجعفیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ قال:

«ذلک القائم علیه السّلام. إذا قام انتصر من بنی أمیّة و من المکذّبین و النّصّاب.» (3)

محمد بن العباس: گوید: علی بن عبدالله، از ابراهيم بن محمد، از علی بن هلال اخمسی، از حسن بن وهب، از جابر جعفی از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام برایمان حدیث گفت که آن حضرت درباره فرموده خدای عزوجل: { و هر آنکه پس از ظلمی که بر او رفته انتقامجوئی کند پس بر چنین کسانی هیچگونه مؤاخذه و گناهی نیست ؟ فرمود: آن حضرت قائم عليه السلام است، هرگاه بپا خیزد از بنی امیه و تکذیب کنندگان و ناصبیان انتقام خواهد گرفت »

«علیّ بن إبراهیم، قال: أخبرنا (4) جعفر بن أحمد (5) قال: حدّثنا عبد الکریم بن عبد الرّحیم، عن محمّد بن علیّ، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة الثّمالیّ، عن أبی جعفر علیه السّلام قال: سمعته یقول:

«وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ یعنی القائم علیه السّلام و أصحابه، فَأُولئِکَ ما

ص: 340


1- . شوری (42): 42.
2- . [در متن: الأخمسیّ.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 549- 550 [ح 18].
4- . در مأخذ: حدّثنا.
5- . در متن: أحمد بن جعفر.

عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ و القائم إذا قام انتصر من بنی أمیّة و من المکذّبین و النّصّاب هو و أصحابه، و هو قول اللّه [تبارک و تعالی : إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ. أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (1)(2)

علی بن ابراهیم: گوید: خبرمان (حديثمان } داد احمد بن جعفر (جعفر بن احمد گوید: حديثمان داد عبدالکریم بن عبدالرحيم، از محمد بن علی، از محمد بن فضیل، از ابوحمزه ثمالی، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام راوی گوید: شنیدم آن جناب می فرمود: {و هر آنکه پس از ظلمی که بر او رفته انتقامجوئی کند ک یعنی قائم عليه السلام و أصحاب او، و پس بر چنین کسانی هیچگونه مؤاخذه و گناهی نیست } و چون قائم عليه السلام بپا خیزد از بنی امیه و از تکذیب کنندگان و ناصبیان خود و اصحابش- انتقام خواهند گرفت، و این است (معنی ] فرموده خداوند تبارک و تعالی : تنها راه مؤاخذه بر کسانی است که بر مردم ظلم می کنند و در زمین بناحق تباهی نمایند برای آنان عذاب دردناکی است ».

ص: 341


1- . شوری (42): 43.
2- . تفسیر قمی 2: 278.

82- سوره شوری 46

وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍ (1)

و آن ستمگران را می بینی که با ذلت و خواری به سوی عذاب متوجهشان ساخته اند از گوشه چشم بر آن نگاه می کنند.

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا أحمد بن القاسم (2)، عن أحمد بن محمّد السّیّاریّ (3)، عن البرقیّ، عن محمّد بن أسلم (4)، عن أیّوب البزّاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر (5)، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

«قوله عزّ و جلّ: خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍ یعنی القائم (6) علیه السّلام.» (7)

محمد بن العباس گوید: حدیثمان داد احمد بن محمد بن القاسم، از احمد بن محمد یساری، از برقی، از محمد بن مسلم، از ایوب بزاز، از عمروبن شمر، از جابر ابن یزید، از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام که فرمود: فرموده خدای عز و جل: و در حالیکه از ذلت و خواری فروتن و سربزیرند از گوشه چشم بر او نگاه می کنند و یعنی: به سوی حضرت قائم عليه السلام ) .

ص: 342


1- . شوری (42): 46.
2- . [در متن: محمّد القاسم.]
3- . [در متن: الیساری.]
4- . [در متن: مسلم.]
5- . [در مأخذ: جابر بن یزید.]
6- . در مأخذ: إلی القائم.
7- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 550 [ح 20].

83- سوره زخرف 29

وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (1)

و این رخداپرستی و امامت خلق ) را در ذریه و اعقاب خودش کلمه باقی گذاشت تا به سوی خدای یکتا ] بازگردند.

ابن بابویه: عن محمّد بن عبد اللّه الشّیبانیّ رحمه اللّه، قال: حدّثنا أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد بن جعفر (بن) الحسن العلویّ، قال: حدّثنی أبو نصر أحمد بن عبد المنعم الصّیداویّ، قال: حدّثنی (2) عمرو بن شمر الجعفیّ (3)، عن جابر بن یزید الجعفیّ، عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام، قال: قلت له: یا ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، إنّ قوما یقولون: إنّ اللّه تبارک و تعالی جعل الأئمّة (4) فی عقب ولد الحسن دون الحسین (5)، قال:

«کذبوا و اللّه! أو لم یسمعوا (أنّ) اللّه تعالی ذکره یقول: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ فهل جعلها إلّا فی عقب الحسین (علیه السّلام)؟»

ثمّ قال (6) علیه السّلام: «یا جابر إنّ الأئمّة هم الّذین نصّ (علیهم) رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم

بالإمامة و هم [الأئمّة] الّذین قال رسول اللّه: لمّا أسری بی إلی السّماء وجدت أسماءهم (7) مکتوبة علی ساق العرش بالنّور اثنا عشر اسما منهم علیّ و سبطاه و علیّ و محمّد و جعفر و موسی و علیّ و محمّد و علیّ و الحسن و الحجّة القائم علیهم السّلام فهذه الأئمّة من أهل بیت الصّفوة و الطّهارة، و اللّه ما یدّعیه أحد غیرنا إلّا حشره اللّه (تبارک و) تعالی مع إبلیس و جنوده.»

ثمّ تنفّس علیه السّلام فقال: «لا رعی (8) اللّه (حقّ) هذه الأمّة! فإنّها لم ترع حقّ نبیّها.

[أما] و اللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله لما اختلف فی اللّه [تعالی اثنان ، ثمّ

ص: 343


1- . زخرف (43): 29.
2- . [در مأخذ: حدّثنا.]
3- . [در متن: الجعفریّ.]
4- . [در مأخذ: الإمامة.]
5- . [در مأخذ: عقب الحسین و الحسین.]
6- . [در متن: فقال.]
7- . [در مأخذ: أسامیهم.]
8- . [در مأخذ: دعی.]

أنشأ علیه السّلام یقول:

«إنّ الیهود لحبّهم لنبیّهم أمنوا بوائق حادث الأزمان (1)

(و ذووا الصّلیب بحبّ عیسی أصبحوایمشون رهوا فی قری نجران)

و المؤمنون بحبّ (2) آل محمّدیرمون فی الآفاق بالنّیران»

قلت: یا سیّدی ألیس هذا الأمر لکم؟ قال: «نعم» قلت: فلم قعدتم عن حقّکم و دعواکم و قد قال اللّه تبارک و تعالی: وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ [قال: «] فما بال أمیر المؤمنین علیه السّلام قعد عن حقّه؟ (» قال:

فقال علیه السّلام: «) حیث لم یجد ناصرا، ألم (3) تسمع اللّه یقول فی قصّة لوط علیه السّلام:

قالَ: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ و یقول حکایة (4) عن نوح علیه السّلام:

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ و یقول فی قصّة موسی علیه السّلام: [رَبِ إِنِّی لا أَمْلِکُ ة.

إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ فإذا کان النّبیّ هکذا، فالوصیّ أعذر.

یا جابر، مثل الإمام مثل الکعبة، تؤتی و لا تأتی (5)(6)

«ابن بابویه: از محمد بن عبدالله شیبانی رحمه الله گوید: ابوعبدالله جعفربن محمد بن جعفر بن حسن علوی حدیثمان داد، وی گفت: ابونصر احمد بن عبد المنعم صیداوی حدیثم داد، وی گفت: عمروبن شمر جعفری از جابر بن یزید جعفی حدیثم داد از حضرت ابوجعفر محمد بن علی باقر عليهما السلام که گوید: به آن حضرت عرضه داشتم: ای زاده رسولخدا صلی الله عليه وآله ، گروهی می گویند: خدای تبارک و تعالی امامان را در اعقاب فرزندان امام حسن قرار داد نه امام حسین؟ فرمود: به خدا سوگند آنها دروغ می گویند آیا نشنیده اند که خدای تعالی ذکره می فرماید: و این [ خدا پرستی و امامت را کلمه باقی در ذری؛ خودش قرار داد ؟ آیا آن [امامت را جز در خاندان حسین عليه السلام قرار داد؟

آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: ای جابر: به راستی که امامان آنهایند که رسول خدا صلى الله عليه وآله بر امامتشان نص فرموده، و همانهایند که رسولخدا فرمود: هنگامیکه به آسمان برده شدم نامهایشان را یافتم که با نور بر ساق عرش نوشته شده

ص: 344


1- . [در مأخذ: حادثات الأمان.]
2- . [در مأخذ: لحبّ.]
3- . [در مأخذ: أولم.]
4- . فی حکایة.
5- . [در مأخذ: إذ یؤتی و لا یأتی.]
6- . کفایة الأثر: 246- 248.

بود، دوازده اسم از آنها : علی و دو سبط او، و على، و محمد، و جعفر، و موسی، و على، و محمد، وعلى، وحسن، و حجت قائم عليهم السلام، پس اینان ائمه از اهل بیت برگزیده و پاکیزه اند، به خدا سوگند کسی غیر از ما آن (= مقام امامت ) را ادعا نکند مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی او را با ابليس و لشکریانش محشور نماید.

سپس امام باقر علیه السلام آهی کشید آنگاه فرمود: خداوند حق این امت را رعایت نکند که آنها حق پیغمبرشان را رعایت ننمودند، همانا به خدا سوگند چنانچه حق را بر اهلش وامی گذاشتند دو نفر درباره خداوند اختلاف نمی کردند و هیچکس کافر نمی ماند. آنگاه آن حضرت عليه السلام چنین انشاء فرمود:

همانا قوم یهود از جهت محبتشان نسبت به پیغمبرشان از حوادث ناگوار زمانه ایمن شدند؛

و صاحبان صلیب (= مسیحیان به سبب دوست داشتن حضرت عیسی عليه السلام با کمال آسودگی خاطر در آبادیهای نجران آمد و شد دارند؛

ولی مؤمنان به خاطر محبت آل محمد عليهم السلام در اطراف و اکناف عالم به آتش می سوزند؟

جابر گوید: عرضه داشتم: ای آقای من آیا این امر، حق شما نیست؟ فرمود: چرا، عرض کردم: پس چرا از گرفتن حق خودتان کنار نشستید و از دعوی آن دست بداشتید در حالیکه خداوند تبارک و تعالی فرموده: { و در راه خداوند حق جهادش را انجام دهید، او شما را برگزید ؟ پس چرا امیرالمؤمنين عليه السلام از مطالبه حق خود کنار نشست؟

فرمود: چون یاوری برای خود نیافت، آیا نشنیده ای که خداوند در قصه لوط عليه السلام فرماید: { [لوط به قومش گفت : ای کاش قدرت داشتم که شما را از کارهای زشت بازدارم، یا اینکه پشت و پناه محکمی بود که پناه می بردم و نیز به حکایت از نوح عليه السلام فرماید: { پروردگارش را فراخواند که همانا من مغلوب شده ام پس تو مرا یاری فرمای 4 و در جریان موسی علیه السلام از زبان او فرموده: پروردگارا من جز نفس خودم و برادرم هارون ] بر کسی تسلط و قدرت ندارم، پس تو میان ما و قوم فاسق و زیانکار جدایی افکن و پس هرگاه حال پیغمبران چنین بوده عذر وصی پیغمبر موجهتر و قوی تر است.

ای جابر؛ امام بسان کعبه است که مردم باید بسویش روند و کعبه به سوی کسی نرود »

عنه، قال: حدّثنا أبو عبد اللّه أحمد بن محمّد بن عبد اللّه الجوهریّ، قال:

حدّثنا عبد الصّمد بن علیّ بن محمّد بن مکرم، قال: حدّثنا الطّیالسیّ أبو

ص: 345

الولید (1)، عن أبی زیاد (2) عبد اللّه بن ذکوان، عن أبیه، عن الأعرج، عن أبی هریرة، قال: سألت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم عن قوله عزّ و جلّ: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ .]

قال صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «جعل الأئمّة (3) فی عقب الحسین علیه السّلام یخرج من صلبه تسعة من الأئمّة و منهم مهدیّ هذه الأمّة، ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «لو أنّ رجلا ضعن بین الرّکن و المقام ثمّ لقی اللّه مبغضا لأهل بیتی دخل النّار.» (4)

و از اوست: که گوید: ابوعبدالله احمد بن محمد بن عبدالله جوهری حدیثمان داد، گفت: عبدالصمد بن علی بن محمد بن مکرم حديثمان گفت که: طیالسی ابوالولید، از ابوزياد عبدالله بن ذكوان، از پدرش، از اعرج، از ابوهریره حديثمان داد که گفت: از رسولخدا صلی الله عليه وآله درباره قول خدای عز و جل { و این [خداپرستی و امامت را کلمه باقی در ذیه خودش قرار داد م پرسیدم.

آن حضرت صلی الله عليه وآله فرمود: خداوند امامان را در اعقاب حسین قرار داد، از صلب او نه تن از امامان را بیرون خواهد آورد، و از آنهاست مهدی این امت. سپس فرمود: چنانچه مردی پیوسته بين رکن و مقام إبرای عبادت در حال رفت و آمد باشد، آنگاه با کینه خاندان من خداوند را ملاقات نماید داخل آتش می شود ».

و عنه (5)، قال: حدّثنا محمّد بن [محمّد بن عاصم (6) الکلینیّ [رضی اللّه عنه قال: حدّثنا محمّد بن یعقوب [الکلینیّ قال: حدّثنا القاسم بن العلا [ء] قال:

حدّثنی (7) إسماعیل بن علیّ القزوینیّ، قال: حدّثنی علیّ بن إسماعیل، عن عاصم بن حمید الحنّاط (8)، عن محمّد بن قیس، عن ثابت الثّمالیّ، عن علیّ بن الحسین [بن علیّ ابن أبی طالب علیهم السّلام أنّه قال:

«فینا نزلت هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ (9) و فینا نزلت هذه الآیة: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ و الإمامة فی عقب الحسین بن علیّ بن أبی طالب [علیه السّلام إلی یوم القیامة، فإنّ للغائب (10)

ص: 346


1- . [در مأخذ: أبوالند.]
2- . [در مأخذ: أبی الزّیاد.]
3- . [در مأخذ: الإمامة.]
4- . کفایة الأثر: 86- 87.
5- . [مراد محمّد بن یعقوب کلینی است.]
6- . [در مأخذ: عصام.]
7- . [در مأخذ: حدّثنا.]
8- . [در مأخذ: الخیّاط.]
9- . انفال (8): 76.
10- . [در مأخذ: و إنّ للقائم.

علیه السلام] منّا غیبتین إحداهما أطول من الأخری، أمّا الأولی فستّة أیّام أو ستّة أشهر أوستّ سنین، و أمّا الأخری فیطول أمدها حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر من یقول به، فلا یثبت علیه إلّا من قوی یقینه و صحّت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجا ممّا قضینا و سلّم لنا أهل البیت.» (1)

و از اوست: که گوید: محمد بن محمد بن عاصم کلینی (رضی الله عنه ] حدیثمان داد، گفت: محمد بن یعقوب کلینی ] حديثمان داد، گفت: قاسم بن العلا حدیشمان داد، گفت: اسماعيل بن علی قزوینی حدیثم (حدیثمان ] داد، گفت: على بن اسماعیل، از عاصم بن حميد خياط، از محمد بن قیس، از ثابت ثمالی، از حضرت علی بن الحسين بن علی بن ابی طالب عليهم السلام) حدیثم داد که آن جناب فرمود:

درباره ما نازل شد این آیه : { و خویشاوندان نسبی در کتاب خدا نسبت به یکدیگر اولی هستند و درباره ما نازل شد این آیه: {و آن را کلمه باقیه ای در اعقابش قرار داد م و امامت در بازماندگان حسین بن علی بن ابی طالب عليه السلام است تا روز قیامت، که همانا غائب [قائم عليه السلام ) از ما را در غیبت خواهد بود یکی طولانیتر از دیگری، اما اولی: شش روز یا شش ماه و یا شش سال می باشد، و اما دومی: آنقدر مدتش طول خواهد کشید تا اینکه بیشتر گروندگان از این امر بر خواهند گشت، پس بر آن (اعتقاد به امامت ثابت نمی ماند مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد، و از آنچه ما بخواهیم در دل چیزی احساس نکند و نسبت به ما اهل البيت تسلیم باشد »

و روایات درباره امامت و اینکه آن در نسل امام حسین عليه السلام است بسیار می باشد که در کتاب البرهان یاد گردیده است).

ص: 347


1- . کمال الدّین 2: 323- 324 [باب 31، ح 8].

84- سوره زخرف 67

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ؟ (1)

آیا جز آن ساعت را انتظار می کشند که بناگاه ایشان را فرارسد در حالیکه بی خبر و غافل باشند.

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا علیّ بن عبد اللّه بن أسد، عن إبراهیم ابن محمّد، عن إسماعیل بن بشّار، عن علیّ بن جعفر الحضرمیّ، عن زرارة بن أعین، قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؟ قال:

«هی ساعة القائم علیه السّلام تأتیهم بغتة.» (2)

محمد بن العباس: گوید: علی بن عبدالله بن اسد، از ابراهیم بن محمد، از اسماعیل بن بشار، از علی بن جعفر حضرمی، از زرارة بن اعین برایمان حديث آورد که گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام راجع به فرموده خدای عز و جل: { آیا جز آن ساعت را انتظار می کشند که بناگاه ایشان را فرا رسد ؟ سؤال کردم، آن حضرت فرمود: آن ساعت حضرت قائم عليه السلام است که بناگاه [خبر ظهور و قیامش ] به آنان می رسد».

ص: 348


1- . زخرف (43): 67.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 571.

85- سوره دخان 2-5

حم* وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ، إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (1)

حم [از حروف مقطعه قرآن است روایت شده که معنی آن: قسم به حمید و مجید دو نام مقدس خداوند می باشد و سوگند به کتاب روشن (قرآن مجيد] ه همانا ما آن را در شب مبارکی نازل ساختیم تا خلق را [از عذاب آخرت بترسانیم و هشدار دهیم، در آن شب هر امری با حکمت تعیین و ممتاز می شود.

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن عبد اللّه بن مسکان، عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه و أبی الحسن علیهم السّلام: حم* وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ یعنی القرآن فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ و هی لیلة القدر، أنزل اللّه القرآن فیها إلی البیت المعمور جملة واحدة ثمّ نزل من البیت المعمور علی النّبیّ (2) صلّی اللّه علیه و اله و سلم فی طول [ثلاث و] عشرین سنة. فِیها یُفْرَقُ (یعنی) فی لیلة القدر کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ أی یقدّر اللّه کلّ أمر من الحقّ و [من الباطل و ما یکون فی تلک السّنة، و له فیها (3) البداء و المشیئة، یقدّم ما یشاء و یؤخّر ما یشاء من الآجال و الأرزاق و البلایا [و الأعراض و الأمراض و یزید فیها ما یشاء و ینقص ما یشاء.

و یلقیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام، و یلقیه أمیر المؤمنین [علیه السّلام إلی الأئمّة علیهم السّلام حتّی ینتهی ذلک إلی صاحب الزّمان

ص: 349


1- . دخان (44): 2- 5.
2- . در مأخذ: رسول اللّه.
3- . در مأخذ: فیه.

علیه السّلام، و یشرط (1) له ما فیه البداء و المشیئة و التّقدیم و التّأخیر.» (2)

علی بن ابراهیم: گوید: پدرم از ابن ابی عمیر، از عبدالله بن مسکان، از ابوجعفر باقر و ابوعبدالله صادق و ابوالحسن کاظم علیهم السلام برایم حديث گفت که: و حمه سوگند به کتاب روشن و همانا ما نازل کردیم یعنی قرآن را نازل کردیم و در شب مبارکی تا خلق را [از عذاب آخرت ] بترسانیم و هشدار دهیم و آن شب قدر است، خداوند در آن شب قرآن را یکجا به بیت المعمور نازل فرمود، سپس از بیت المعمور بر پیغمبر رسولخدا صلى الله عليه وآله در طول بیست و سه سال به تدریج نازل گشت، و در آن شب هر امری با حکمت تعیین و ممتاز می شود یعنی در شب قدر، و هر امری با حکمت یعنی: خداوند هر امری را از حق و [ از ] باطل و آنچه در آن سال می شود همه را تقدیر می فرماید، و بداء و مشيت در آنها برایش هست، آنچه را بخواهد از اجلها و روزیها و ابتلائات و عوارض و بیماریها را پس و پیش می کند، و آنچه بخواهد در آنها می افزاید، و آنچه بخواهد از آنها می کاهد.

و رسولخدا صلى الله عليه وآله آن (مقدرات را به امیرالمؤمنین علیه السلام القا می نماید، و امیرالمؤمنین به امامان عليهم السلام القا می نماید تا کار به حضرت صاحب الزمان عليه السلام منتهی می گردد، و آنچه در آن بداء و مشیت و تقدیم و تأخیر هست برای او (بطور ] مشروط بیان می گردد .

ص: 350


1- . [در مأخذ: یشترط.]
2- . تفسیر قمی 2: 290.

86- سوره جاثیه 15

قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ ... (1)

به کسانی که ایمان آورده اند بگو شما مؤمنان از [جور و ستم ] کسانی که به ایام الله امیدوار نیستند؛ درگذرند...

روی عن أبی عبد اللّه علیه السّلام [أنّه قال:

«أیّام [اللّه المرجوّة ثلاثة: یوم قیام القائم علیه السّلام، و یوم الکرّة، و یوم القیامة.» (2)

« از حضرت أبي عبدالله امام صادق عليه السلام روایت شده که فرمودند: روزهایی که مورد امید و آرزو هستند سه روز می باشند: روز قیام حضرت قائم عليه السلام، و روز رجعت، و روز قیامت »

می گویم: در مورد اینکه ایام الله تعالی به این معنی است در ذیل فرموده خدای تعالی در سوره ابراهيم عليه السلام: (و ذكرهم بأيام الله...) روایتهای مسندی گذشت).

ص: 351


1- . جاثیه (45): 15.
2- . مؤلّف رحمه اللّه این روایت را به کتاب یا مؤلّفی نسبت نداده است. (در تأویل الآیات الظّاهرة 2: 576 [ح 3]، به همین صورت آمده است- مترجم)

87- سورة محمد صلی الله عليه وآله 19

فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؟ فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها، فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ؟ (1)

آیا [ناگروندگان] جز این انتظار دارند که آن ساعت بناگاه آنان را فرارسد که شرائط و علائم آن هم اکنون آمده، و پس از آمدن آن دیگر تذکرشان چه سودی بحالشان دارد ؟

الحسین بن حمدان الخصیبیّ (2)، قال: حدّثنا (3) محمّد بن إسماعیل و علیّ بن عبد اللّه الحسنیّان، عن أبی شعیب محمّد بن نصیر (4)، عن عمر بن الوان، عن محمّد بن الفضل، عن المفضّل بن عمر (5)، قال: سألت سیّدی أبا عبد اللّه الصّادق علیه السّلام (: هل .]

للمأمول المنتظر المهدیّ علیه السّلام وقت مؤقّت تعلمه النّاس؟ ف) قال:

«حاش للّه أن یؤقّت له وقتا [أو توقّت شیعتنا]!» قال: قلت: [یا] مولای، و لم ذلک؟ قال:

«لأنّه [هو] السّاعة الّتی قال اللّه تعالی: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ: أَیَّانَ مُرْساها؟ [و قوله:] قُلْ: إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی، لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ، ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً. یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها، قُلْ: إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (6). شوری (42): 18- 19.(7) قوله: وَ (8) عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ و لم یقل عن أحد (9) دونه، و قوله: فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؟ فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها، فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ؟

و قوله: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (10) و قوله: وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ (11)* یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا (12) الْحَقُّ. أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ قلت: یا مولای

ص: 352


1- . محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم (47): 19.
2- . [ابو عبد اللّه حسین بن حمدان بن خصیب جنبلائی (- جنبلانی) دانشمند مصری الأصل مشهور به خصیبی (یا حضینی یا حضینی؟ وجه نخست، با توجّه به نام نیای وی، درست تر می نماید) پیشوای علویان شناخته می شود. وی را آثار چندی است که نام بردارترین آن ها الهدایة (یا الهدایة الکبری) است. (رجال النّجاشی، أعیان الشّیعة، [ال] فوائد الرّضویّة، معجم رجال الحدیث، رجال طوسی، الأعلام، طبقات أعلام الشّیعة، رجال المجلسی، مجمع الرّجال قهپایی 7: 63، معجم المؤلّفین، الذریعة 25: 164، لسان المیزان 2: 279، لغت نامه ی دهخدا و العلویّون بین الأسطورة و الحقیقة) وی در ربیع الأوّل 358 درگذشت. باید دانست ابو علی حسین بن حمدان بن حمدون تغلبی (- 306) عموی حارث بن سعید بن حمدان، ابو فراس شاعر نامی شیعی (320- 357) شخصیّت دیگری است که تقریبا نیم قرن پیش تر می زیسته است. به استناد تحقیقات مبسوط و ارزشمند نویسنده ی معاصر (سوری؟) هاشم عثمان در العلویّون بین الأسطورة و الحقیقة (مؤسّسة الأعلمی- بیروت، چاپ اوّل، 1400 ق) و مطالعات دیگر، علویان نام دیگر گروهی از شیعیان عرب تبار است که به ستم تاریخ، قرن ها منزوی داشته شده اند و باورهای اصلی آن ها همان باورهای شیعی بوده است. این گروه هم اینک عمدة در سوریه می زیند. متأسّفانه مورّخان و ملل و نحل نویسان نیز هم آوا با ستمگران حاکم بر تاریخ آنان را با برچسب هایی گوناگون و متناقض معرّفی کرده و کم تر به ایشان فرصت دفاع و معرّفی خویش داده اند. با مراجعه به متون رجالی و تاریخی حتّی این گمان نیز پیش می آید که نکند بزرگانی چون نجاشی و حتّی مجلسی- رضوان اللّه علیهما- هم تنها با اعتماد به دیگر نقل ها بزرگ ایشان خصیبی نام برده را ضعیف یا کژ اعتقاد (- فاسد العقیده) خوانده اند! ضمن یادکرد سه نسخه ی خطّی از این اثر تاریخی (دو تا یاد شده در فهرست نسخه های خطّی کتاب خانه ی عمومی آیة اللّه مرعشی 8: 153 و 20: 210 به شماره های 2973 و 7874 و یکی موجود در کتاب خانه ی آستان قدس به شماره ی عمومی 6492 که تصویر آن را دانشمند محقّق استاد دکتر غلام حسین تاجری نسب در اختیار نهادند) و اشاره به چاپ غیر منقّح و پر غلط آن (مؤسّسة البلاغ- بیروت، 1406 ق)، گفتنی است که (تنها؟) نسخه ی چاپی با نسخه ی یاد شده ی آستان قدس (که در شمارش نخست عدد اوراق آن در آغاز و انجام کتاب 294 ثبت شده؛ امّا با افتادگی های مشخّص در اواسط کتاب، گویا 47 برگ آن هم اینک مفقود است!) هیچ گونه تطابق ندارد. محقّق بی نام و نشان و ناشر نسخه ی مطبوع، علی رغم افزودن چند سند مفید مذهبی- سیاسی معاصر به مقدّمه، سنّت حسنه و عقلایی معرّفی نسخه (ها) ی خطّی مبنا را ضروری ندانسته و هم چون دیگر کتاب های چاپی لبنان عزیز، بیش تر به کیفیّت و زیبایی جلد کتاب پرداخته اند. عرضه ی درخور این میراث کهن شیعی- که با قدمتی پیش از نهج البلاغه ی شریف، به روزگار آغاز غیبت کبری بازمی گردد- با جمع آوری نسخ یاد شده و نسخه های بی گمان موجود دیگر و مراجعه به مآخذ فراوانی که راقم سطور برخی از آن ها را- که خود مراجعه کرده و دیده است- به اشاره یاد کرد، همّتی مردانه می طلبد تا گوشه ای دیگر از زوایای تاریخ مظلوم تشیّع روشن گردد.]
3- . [در مأخذ: حدّثنی.]
4- . [در متن: بصیر. مراد محمّد بن نصیر نمیری است.]
5- . [در مأخذ: پس از نصیر: عن ابن الفرات، عن محمّد بن المفضّل. این سند در نسخه ی خطّی کتاب خانه ی آستان قدس (ورق شماره ی 219) با اختلافاتی چند آمده است.]
6- . اعراف
7- : 188.
8- . [در مأخذ: و قوله.]
9- . [در مأخذ: أحد.]
10- . قمر (54): 2.
11- . [در مأخذ: تکون قریبا.]
12- . [در متن: أنّه.]

ًً[و] ما معنی یمارون؟ قال:

«یقولون: متی ولد؟ و من رآه؟ و أین هو؟ [و أین یکون و متی یظهر؟

کلّ ذلک استعجالا لأمره و شکّا فی قضائه و قدرته، أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ (1) فی الدّنیا و الآخرة و إنّ للکافرین لشرّ مآب.».]

قال المفضّل: یا مولای فلا توقّت له وقتا (2)؟ قال:

«یا مفضّل لا توقّت ف (إنّ) من وقّت لمهدیّنا وقتا فقد شارک اللّه فی علمه و ادّعی أنّه أظهره (3) علی علمه و سرّه ...» (4)

حسین بن حمدان حضینی: گوید: محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله حسنی حدیثمان دادند، از ابوشعيب محمد بن نصیر، از عمربن الوان، از محمد بن الفضل، از مفضل بن عمر که گفت: از آقایم حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام پرسیدم: آیا برای امید منتظر مهدی علیه السلام وقت معینی هست که مردم آن را بدانند؟ فرمود: حاشا که خداوند وقتی برای آن تعیین فرماید. گويد: عرضه داشتم: برای چه ای مولای من؟ فرمود: زیرا که او همان ساعت است که خدای تعالی فرموده: از تو می پرسند هنگام ساعت را که چه وقت خواهد بود، بگو البته علم آن نزد پروردگار من است کسی جز او آن ساعت را روشن و ظاهر نتواند کرد شأن و عظمت آن ساعت در آسمانها و زمین بسی سنگین است جز بطور ناگهانی شما را نباید از تو می پرسند گوئی که تو کاملا بدان آگاهی بگو علم آن ساعت فقط نزد خداوند است ولیکن بیشتر مردم این حقیقت را نمی دانند و فرموده:

و علم ساعت نزد اوست } و نفرموده نزد کس دیگری غیر او. و نیز فرموده: { آیا ناگروندگان) جز این انتظار دارند که آن ساعت بناگاه آنان را فرارسد که شرائط و علائم آن هم اکنون آمده، و پس از آمدن آن دیگر تذکرشان چه سودی بحالشان دارد ، و باز فرموده:

و آن ساعت نزدیک آمد و ماه شکافته شد، و فرموده: { و تو چه دانی شاید که آن ساعت نزدیک باشد، آنانکه به ساعت ایمان ندارند [ از روی تمسخر تقاضای زودتر شدن آن را دارند و [اما] آنانکه ایمان آورده اند از آن ساعت سخت بیمناکند و می دانند که آن روز بر حق است توجه کنید آنانکه درباره ساعت جدال کنند در گمراهی دوری هستند . عرض کردم: ای مولای من، معنی «یمارون = جدال می کنند» چیست؟ امام صادق عليه السلام فرمود: می گویند: قائم کی متولد شده و چه کسی او را دیده و در کجاست و کی ظاهر می شود؟ تمام اینها از جهت عجله کردن در امر خداوند و شک در قضای الهی است، آنان دنیا و آخرت را زیان کرده اند و پایان بد از آن کافران است.

ص: 353


1- . [هود (11): 22.]
2- . [در مأخذ: و لا یوقّت له وقت.]
3- . [در مأخذ: یظهره.]
4- . الهدایه (نسخه ی خطّی). الهدایة الکبری [چاپ مؤسّسة البلاغ، بیروت، 1406 ق : 392- 393، با افزوده ی بسیار در دنباله ی حدیث.

مفضل گوید: عرضه داشتم: ای مولای من پس وقتی برای آن تعیین نمی کنید؟ فرمود: ای مفضل برای آن وقتی مگذار که هرکس برای ظهور مهدی ما وقتی تعیین نماید خود را در علم خداوند شریک دانسته و [بناحق مدعی شده که خدای تعالی او را از اسرار خویش آگاه ساخته است».

ص: 354

88- سوره فتح 26

... لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً (1)

... اگر آنان (عناصر کفر و ایمان از هم جدا می شدند همانا افراد کافر از ایشان را به عذابی دردناک معذب می ساختیم.

ابن بابویه، قال: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلویّ رحمه اللّه، قال:

حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبیه، عن علیّ بن محمّد، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن إبراهیم الکرخیّ، قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام- أو (2) قال له رجل-: أصلحک اللّه، ألم یکن علیّ علیه السّلام قویّا فی دین اللّه [عزّ و جلّ ؟ قال: «بلی.»

فقال: [ف] کیف ظهر علیه القوم، و کیف لم یدفعهم، و ما منعه (3) من ذلک؟

قال علیه السّلام: «آیة فی کتاب اللّه عزّ و جلّ منعته.»

قال: قلت: و أیّة آیة [هی ؟

قال: «قوله عزّ و جلّ: لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً إنّه کان للّه عزّ و جلّ ودایع مؤمنون فی أصلاب قوم کافرین و منافقین، فلم یکن علیّ علیه السّلام لیقتل الآباء حتّی تخرج (4) الودایع، فلمّا خرجت الودایع ظهر علی من ظهر فقاتله، و کذلک قائمنا أهل البیت لن یظهر أبدا حتّی تظهر ودایع اللّه عزّ و جلّ فإذا ظهرت، ظهر علی من ظهر (5) فقتله.» (6)

«ابن بابویه: گوید: مظفربن جعفر بن مظفر علوی رحمه الله برایمان حديث آورد، وی گفت: جعفر بن محمد بن مسعود، از پدرش، از علی بن محمد، از احمد بن محمد،

ص: 355


1- . فتح (48): 26.
2- . [در متن: و.]
3- . در مأخذ: یمنعه.
4- . [در مأخذ: یخرج.]
5- . در مأخذ: یظهر.
6- . کمال الدّین 2: [641- 642، باب 54، ح دوم ذیل قصّه ی بلوهر و بوذاسف .

از حسن بن محبوب، از ابراهیم کرخی برایمان حديث آورد که گفت: به حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام عرضه داشتم، مردی نیز به آن حضرت عرضه داشت:

اصلحك الله، آیا حضرت علی علیه السلام در دین خدای عز و جل قوی و ثابت نبود؟ فرمود: چرا عرض کردم: پس چگونه قوم بر او چيره شدند، و چگونه آنها را دفع ننمود، و چه چیز او را از این کار بازداشت؟

آن حضرت عليه السلام فرمود: آیه ای در کتاب خدای عز و جل او را بازداشت . راوی گوید: عرض کردم: کدامین آیه است؟ فرمود: قول خدای عز و جل: و اگر آنان

عناصر کفر و ایمان از هم جدا می شدند همانا افراد کافر از ایشان را به عذابی دردناک معذب می ساختیم ، همانا خدای عز و جل سپرده های مؤمنی در اصلاب افراد کافر و منافقی داشت، پس على عليه السلام پدران را نمی کشت تا اینکه آن ودیعه ها بیرون آیند، و چون آن ودایع بیرون آمدند آن حضرت به کشتن آنان اقدام کرد، و همینطور قائم ما اهل البيت ابدأ ظاهر نخواهد شد تا اینکه سپرده های خدای عز و جل بیرون آیند، و چون ظاهر گردند آن جناب نیز ظهور خواهد نمود و مخالفان را خواهد کشت »

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا أحمد بن علیّ، قال: حدّثنا الحسین بن عبد اللّه السّعدیّ، قال: حدّثنا الحسن بن موسی الخشّاب، عن عبد اللّه بن الحسن (1) عن بعض أصحابه، عن فلان الکرخیّ قال:ن.

قال رجل لأبی عبد اللّه علیه السّلام: ألم یکن علیّ علیه السّلام قویّا فی بدنه، قویّا فی أمر (2) اللّه؟ قال [له أبو عبد اللّه علیه السّلام: «بلی.» قال [له : فما منعه أن یدفع أو یمتنع؟

قال علیه السّلام: « [قد] سألت فافهم الجواب، منع علیّا من ذلک آیة من کتاب اللّه.» فقال: و أیّ آیة؟ فقرأ:

«لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً إنّه کان للّه ودایع مؤمنون (3) فی أصلاب قوم کافرین و منافقین، فلم یکن علیّ علیه السّلام لیقتل الآباء حتّی تخرج (4) الودایع، فلمّا خرج ظهر علی من ظهر و قتله.

و کذلک قائمنا أهل البیت لن (5) یظهر أبدا حتّی تخرج ودایع اللّه، فإذا خرجت، ظهر علی من ظهر فیقتله.» .

ص: 356


1- . در مأخذ: الحسین.
2- . در متن: بأمر.
3- . [در متن: مؤمنین.]
4- . [در مأخذ: یخرج.]
5- . در مأخذ: لم. (5 و 6). [در مأخذ: یظهر.]

علی بن ابراهیم گوید: احمد بن على حديثمان داد، وی گفت: حسین بن عبدالله سعدی حدیثمان داد، گوید: حسن بن موسی خشاب حديثمان داد، از عبدالله بن الحسن والحسين ، از بعض أصحابش، از فلان کرخی، که گفت: مردی به حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام عرضه داشت: آیا حضرت علی علیه السلام از لحاظ بدن نیرومند نبود، به امر [در امر خداوند قوی نبود؟ امام صادق عليه السلام فرمود: چرا، آن مرد عرض کرد: پس او را چه بازداشت از اینکه [از حقش دفاع کند یا از غصب حقش جلوگیری نماید؟

امام صادق عليه السلام فرمود: سؤال کردی پس جواب را بفهم، یک آیه از کتاب خدا على علیه السلام را از این کار بازداشت. پرسید: کدام آیه ؟ حضرت این آیه را خواند: اگر آنان [عناصر کفر و ایمان از هم جدا می شدند همانا افراد کافر از ایشان را به عذابی دردناک معذب می ساختیم و همانا خداوند را سپرده های مؤمنی بود در اصلاب قومی کافر و منافق، که حضرت علی علیه السلام پدران را نمی کشت تا اینکه آن سپرده ها بیرون آیند، و چون آنها بیرون آمدند به قتال منحرفان پرداخت.

و همینطور است قائم ما اهل البيت که هیچگاه ظاهر نخواهد شد تا اینکه ودایع و سپرده های الهی بیرون آیند، پس چون خارج شدند بر کسانی که بنا هست ظاهر گردد و [معاندان را ] بقتل رساند».

ص: 357

89- سوره فتح 29

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ ... (1)

اوست آن (خدائی ] که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین (ادیان) مسلط و غالب گرداند...

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام قال:

«هو الإمام الّذی یظهره علی الدّین کلّه فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.» و هذا ممّا ذکرنا أنّ تأویله بعد تنزیله. (2)

علی بن ابراهيم : در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است گوید: او امامی است که او را بر همه دین ظاهر وغالب می سازد، پس زمین را از قسط و عدل پر می کند، همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. و این از جمله اموری است که یاد آوردیم اینکه تأویل آن بعد از تنزيلش خواهد بود ».

می گویم: روایات بسیاری در معنی آنچه یاد نمودیم پیشتر در تفسیر فرموده خدای تعالی : (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ گذشت).

ص: 358


1- . فتح (48): 29.
2- . تفسیر قمی 2: 317.

90- سوره ق 42-43

وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ* یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ. ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (1)

و آن روز که منادی حق از جای نزدیکی ندا خواهد کرد گوش فرادار، روزیکه آن صیحه را به حق بشنوند، آن هنگام روز خروج است.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام، قال: قال:

«ینادی المنادی باسم القائم و اسم (2) أبیه علیهما السّلام.»

قوله: یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ قال:

«صیحة (3) القائم علیه السّلام من السّماء، (و) ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ » (4)

علی بن ابراهيم : در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است گوید: فرمود: منادی صیحه حضرت قائم و نام پدرش عليهما السلام را ندا می کند، اینکه فرموده: روزیکه آن صیحه را به حق بشنوند؛ آن هنگام، روز خروج است ) فرمود: بنام قائم عليه السلام از سوی آسمان (و) آن روز خروج است.

ص: 359


1- . ق (50): 42- 43.
2- . [در متن: صیحة القائم و اسم.]
3- . در متن: باسم.
4- . تفسیر قمی 2: 327.

91- سوره ذاریات 24

فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ (1)

به پروردگار آسمان و زمین سوگند که این مطلب حق است همچنانکه با یکدیگر سخن می گوئید ؟

محمّد بن العبّاس رحمه اللّه، قال: حدّثنا علیّ بن عبد اللّه، عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ، عن الحسن بن الحسین، عن سفیان (2) بن إبراهیم، عن عمرو بن هاشم، عن إسحاق بن عبد اللّه، عن علیّ بن الحسین علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ قال:

«قوله: إِنَّهُ لَحَقٌ [هو] قیام القائم علیه السّلام، و فیه نزلت: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً.» (3)

محمد بن العباس رحمه الله : گوید: علی بن عبدالله، از ابراهیم بن محمد ثقفی، از حسن بن حسین، از سفین بن ابراهيم، از عمرو بن هاشم، از اسحاق بن عبدالله، از حضرت علی بن الحسين عليه السلام حديثمان داد، راجع به قول خدای عز و جل: { به پروردگار آسمان و زمین سوگند که این مطلب حق است همچنانکه [با یکدیگر سخن می گوئید آن حضرت فرمود: اینکه خداوند فرموده: و این حق است } قيام حضرت قائم عليه السلام است، و در همان مورد این آیه نازل شد: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهنده اند وعده فرموده که در ظهور امام قائم عليه السلام) در زمین خلافت دهد چنانکه امم صالح پیامبران گذشته را جانشین پیشینیان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه

ص: 360


1- . ذاریات (51): 24.
2- . [در متن: سفین.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 615 [ح 4].

جا مسلط و نافذ گرداند، و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ایمنی کامل عطا فرماید».

الشّیخ الطّوسیّ، فی الغیبة، قال: أخبرنا الشّریف أبو محمّد المحمّدیّ رحمه اللّه، عن محمّد بن علیّ بن تمّام، عن الحسین بن محمّد القطعیّ، عن علیّ بن أحمد بن حاتم البزّاز (1)، عن محمّد بن مروان، عن الکلبیّ، عن أبی صالح، عن عبد اللّه ابن العبّاس، فی قول اللّه تعالی: وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ* فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ قال:

قیام القائم (2) علیه السّلام، و مثله: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً قال:

أصحاب القائم علیه السّلام یجمعهم اللّه فی یوم واحد. (3)

و شیخ طوسی : در کتاب الغیبه گوید: شريف ابومحمد محمدی رحمه الله خبرمان داد از محمد بن على بن تمام، از حسین بن محمد قطعی، از علی بن احمد بن حاتم بزار، از محمد بن مروان، از کلبی، از ابوصالح، از عبدالله بن عباس درباره قول خدای تعالى : { و روزی شما با همه وعده ها که بشما دادند در آسمان است و به پروردگار آسمان و زمین سوگند که این مطلب حق است همچنانکه [ با یکدیگر سخن می گوئید که گفت: [ قيام ] قائم عليه السلام است، و مثل همین است : و هرکجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد و گوید : اصحاب حضرت قائم عليه السلام را خداوند در یک روز جمع می فرماید. )

عنه، قال: روی إبراهیم بن سلمة (4)، عن أحمد بن مالک الفزاریّ، عن حیدر بن محمّد الفزاریّ، عن عبّاد بن یعقوب، عن نصر بن مزاحم، عن محمّد بن مروان، عن الکلبیّ، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس، فی قوله تعالی: وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ قال:

هو خروج (القائم) [المهدیّ علیه السّلام. (5)

و از اوست: که گوید: ابراهيم بن مسلمه سلمه ]، از احمد بن مالک فزاری، از حيدر بن محمد فزاری، از عبادبن يعقوب، از نصر بن مزاحم، از محمد بن

ص: 361


1- . [در متن: البزّاز.]
2- . در متن: القائم.
3- . کتاب الغیبة: [175- 176 (ح 132)].
4- . در مأخذ: مسلمة.
5- . کتاب الغیبة: [175 (ح 130)].

مروان، از کلبی، از ابوصالح از ابن عباس روایت کرد که درباره فرموده خدای تعالی :

و روزی شما با همه وعده ها که بشما دادند در آسمان است و گفت: آن خروج قائم [مهدي] عليه السلام است ».

ص: 362

92- سوره طور 2-4

وَ الطُّورِ* وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ* فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ (1)

سوگند به طور ه و سوگند به کتاب نوشته مسطور ه در صحیفه گشوده شده.

أبو جعفر محمّد بن جریر الطّبریّ، قال: عن أبی الحسین محمّد بن هارون، عن أبیه هارون بن موسی، قال: حدّثنا أبو علیّ، عن جعفر بن مالک (2)، قال: حدّثنا محمّد بن سماعة الصّیرفیّ، عن المفضّل بن عیسی، عن محمّد بن علیّ الهمدانیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام [قال:

«اللّیلة الّتی یقوم فیها قائم آل محمّد علیه السّلام ینزل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و أمیر المؤمنین علیه السّلام و جبرائیل علیه السّلام علی حراء فیقول له جبرائیل:" أجب"، فیخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم رقّا من حجزة إزاره (3) فیدفعه إلی علیّ علیه السّلام فیقول [له :" اکتب:

بسم اللّه الرّحمان الرّحیم، [هذا] عهد من اللّه و من رسوله و من علیّ بن أبی طالب لفلان بن فلان" باسمه و اسم أبیه، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه: وَ الطُّورِ* وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ* فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ و هو الکتاب الّذی کتبه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام، و الرّقّ المنشور الّذی أخرجه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم من حجزة إزاره (4).»

قلت: وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ و هو (3) رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم؟ قال:

«نعم، المملی رسول اللّه [صلّی اللّه علیه و اله و سلم و الکاتب علیّ علیه السّلام.» (4)

«ابوجعفر محمد بن جریر طبری: گوید: از ابوالحسين محمد بن هارون، از پدرش هارون بن موسی، که گفت: ابوعلی حدیثمان داد از جعفر بن مالک، او گفت:

ص: 363


1- . طور (52): 2- 4.
2- . [در مأخذ: محمّد.] (3 و 4). [در متن: أزراره.]
3- . [در مأخذ: أهو.]
4- . دلائل الإمامة: [478، ح 469].

محمد بن سماعه صيرفي حديثمان داد از مفضل بن عيسی، از محمد بن علی همدانی، از حضرت ابی عبدالله صادق علیه السلام فرمود: آن شب که حضرت قائم آل محمد عليه السلام قیام می کند رسولخدا صلی الله عليه وآله ) و امیرالمؤمنين عليه السلام و جبرائیل عليه السلام بر فراز حراء فرود می آیند، پس جبرائیل به او گوید: اجابت کن، آنگاه رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم صحیفه ای را بیرون می آورد و آن را به علی علیه السلام می دهد و به او فرماید: بنویس: «بنام خداوند بخشنده مهربان، این عهدنامه ای است از خداوند و از رسول او و از علی بن ابی طالب برای فلان فرزند فلان بنام او و نام پدرش » و این است (معنی قول خدای عز و جل در کتابش : { سوگند به طوره و سوگند به کتاب نوشته مسطوره در صحیفه گشوده شده و این نامه ای است که علی بن ابی طالب عليه السلام نوشته، و صحیفه گشاده شده همان است که رسولخدا صلی الله عليه وآله آن را از آستین جامه اش بیرون آورد. گفتم: سوگند به بیت المعمور و او رسولخدا صلى الله عليه وآله است؟ فرمود: آری، املا کننده رسول خدا است و نویسنده علی علیه السلام ).

می گویم: این صورت حدیث است که فعلا از نسخه کتاب مسند فاطمه علیها السلام تأليف ابوجعفر محمد بن جریر طبری در دسترس دارم آن را آوردم، این حدیث را در باب معرفت وجوب قائم عليه السلام و اینکه حتما خواهد بود آورده، و ابتدای حدیث چنان است که در این نسخه می بینی، والله اعلم، و مقصود از حدیث حاصل است).

ص: 364

93- سوره قمر 2

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (1)

آن ساعت نزدیک آمد و ماه شکافته شد.

می گویم: حديث در این باره از مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام در بیان فرموده خدای تعالی : َلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؟ فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها از سوره محمد صلی الله عليه وآله وسلم گذشت).

ص: 365


1- . قمر (54): 2.

94- سوره قمر 3

وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا: سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ (1)

و چون آیتی را ببینند روی بر تافته و می گویند سحری پی در پی است.

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ فی الغیبة، قال: أخبرنا (2) أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا القاسم (3) بن محمّد بن الحسن (4) بن حازم، قال: حدّثنا عبیس بن هشام النّاشریّ، عن عبد اللّه بن جبلة، عن عبد الصّمد بن بشیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام، و قد سأله عمارة الهمدانیّ فقال له:

أصلحک اللّه! إنّ النّاس (5) یعیّرونا و یقولون: إنّکم تزعمون أنّه سیکون صوت من السّماء. فقال له:

«لا ترو عنّی و اروه عن أبی، کان أبی یقول: هو فی کتاب اللّه إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ (6) فیؤمن أهل الأرض جمیعا للصّوت [الأوّل ، فإذا کان من الغد صعد إبلیس اللّعین حتّی یتواری [من الأرض فی جوّ السّماء ثمّ ینادی: ألا إنّ عثمان قتل مظلوما فاطلبوا بدمه، فیرجع من أراد اللّه عزّ و جلّ به شرّا (7) و یقولون: هذا سحر الشّیعة و حتّی یتناولونا و یقولون: هو من سحرهم، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا: سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ.» (8)

«محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد، گفت: حديثمان داد قاسم بن محمد بن الحسين بن حازم، گفت: حديثمان داد عبیس بن هشام ناشری، از عبدالله بن جبله، از عبدالصمد بن بشیر، از حضرت امام ابوعبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام که عماره همدانی از آن حضرت سؤال کرد و عرضه

ص: 366


1- . قمر (54): 3.
2- . [در مأخذ: حدّثنا.]
3- . [در متن: القسم.]
4- . [در متن: الحسین.]
5- . [در مأخذ: ناسا.]
6- . شعراء (26): 5.
7- . در مأخذ: سوءا.
8- . کتاب الغیبة: 261- 262 [باب 14، ح 20].

داشت:

و اصلحك الله، این ستيان ما را سرزنش نموده بما می گویند: شما می پندارید که آواز دهنده ای از آسمان به نام صاحب این امر بانگ خواهد زد؟ آن حضرت عليه السلام باو فرمود: از من روایت مکن و از پدرم روایت کن، پدرم می فرمود: این در کتاب خداوند هست: و اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند ؛ پس همه اهل زمین برای صدای [اول ] ایمان آورند، پس چون فردای آن روز شود ابليس العين آنقدر بالا می رود تا از زمین مخفی می گردد، در دل آسمان سپس فریاد می زند: توجه کنید که عثمان مظلوم کشته شد خونش را مطالبه کنید، پس هرکه را خدای عز و جل برایش شر ابدی خواسته برمی گردد، و می گویند این جادوگری شیعیان است، و تا بحدی که به ما نیز بد خواهند گفت، و گویند: این از سحر آنهاست، و این است (معنی ] فرموده خدای عزوجل: { و چون آیه ای را ببینند روی برتافته و می گویند سحری پی در پی است ». .

عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا علیّ بن الحسن التّیملیّ، قال: حدّثنی (1) عمرو بن عثمان، عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان، قال: کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فسمعت رجلا من همدان یقول [له : إنّ .]

هؤلاء العامّة یعیّرونا و یقولون لنا: إنّکم تزعمون أنّ منادیا ینادی من السّماء باسم صاحب هذا الأمر، و کان علیه السّلام متّکئا فغضب و جلس، ثمّ قال:

«لا ترووه عنّی و ارووه عن أبی، و لا حرج علیکم فی ذلک، أشهد أنّی [قد] سمعت أبی علیه السّلام یقول: و اللّه إنّ ذلک فی کتاب اللّه عزّ و جلّ لبیّن حیث یقول:

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فلا یبقی فی الأرض یومئذ أحد إلّا خضع و ذلّت رقبته [لها] فیؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصّوت من السّماء: ألا إنّ الحقّ فی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و شیعته.

قال: فإذا کان من الغد صعد إبلیس فی الهواء حتّی یتواری عن أهل الأرض، ثمّ ینادی: ألا إنّ الحقّ فی عثمان بن عفّان [و شیعته فإنّه قتل مظلوما فاطلبوا بدمه- قال علیه السّلام:- ف یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ (2) علی الحقّ و هو النّداء

ص: 367


1- . [در مأخذ: حدّثنا.]
2- . [ابراهیم (14): 28.]

الأوّل، و یرتاب یومئذ الّذین فی قلوبهم مرض و المرض- و اللّه- عداوتنا، فعند ذلک یبرؤون (1) منّا [و] یتناولونا و یقولون (2): إنّ المنادی الأوّل سحر من [سحر] أهل هذا البیت.»

ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام قول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ. (3)

و از اوست: که گفت: خبرمان داد احمد بن محمد بن سعید گوید: حدیثمان داد علی بن الحسن الحسين ] تیملی، گوید: حدیثم داد عمرو بن عثمان، از حسن بن محبوب، از عبدالله بن سنان که گفت: در محضر امام ابوعبدالله صادق عليه السلام بودم که شنیدم شخصی از همدان می گفت: این شتیان ما را سرزنش می کنند و به ما می گویند: شما می پندارید که آواز دهنده ای از آسمان به نام صاحب این امر بانگ خواهد زد. آن حضرت تکیه داده بود خشمگین شد و نشست سپس فرمود: این سخن را از من نقل نکنید و از پدرم نقل کنید که هیچ اشکالی برای شما نخواهد داشت. من شهادت می دهم که از پدرم عليه السلام شنیدم می فرمود: والله این مطلب در کتاب خدای عزوجل کاملا روشن است که می فرماید: و اگر بخواهیم از آسمان آیتی فرود آوریم پس بر آن گردن نهند پس آن روز احدی در زمین باقی نمی ماند مگر اینکه در مقابل آن نشانه گردن نهد و همه اهل زمین وقتی بشنوند صدائی از آسمان بلند است که: آگاه باشید که حق با علی بن ابی طالب عليه السلام و شیعیان او است؛ ایمان می آورند، و چون فردای آن روز شود ابلیس بر هوا رود تا جائی که از چشم زمینیان مخفی گردد. آنگاه بانگ برآورد که: توجه کنید حق با عثمان بن عفان و شیعیان او است زیرا که او مظلوم کشته شد خونش را مطالبه کنید، حضرت عليه السلام فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حق استوار می سازد که همان ندای اول است، ولی آنها که در دلشان مرض هست که مرض به خدا قسم دشمنی ما است، در شگ می افتند، در آن هنگام از ما دوری می جویند و ما را اهانت می کنند و می گویند: منادی اول سحری بود از سحرهای این خاندان سپس حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام این آیه را تلاوت کرد: او چون آیه ای را ببینند روی برتافته و می گویند سحرهای پی در پی است ».

ص: 368


1- . در مأخذ: یتبرّؤون.
2- . [در مأخذ: فیقولون.]
3- . کتاب الغیبة: 260- 261 [باب 14، ح 19].

و عنه، قال: أخبرنا (1) أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا محمّد بن ا.

المفضّل بن إبراهیم، و سعدان بن إسحاق بن سعید، و أحمد بن الحسین بن عبد الملک، و محمّد بن أحمد بن الحسن القطوانیّ جمیعا، عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان مثله سواء بلفظه. (2)

و از اوست که گفت: خبرمان داد {حديثمان گفت ] احمد بن محمد بن سعید گفت: حدیثمان دادند محمد بن المفضل [ الفضل بن ابراهيم وسعدان بن اسحاق بن سعيد، و احمد بن الحسين بن عبدالملک (الكريم ، و محمد بن احمد بن الحسن قطرانی، همگی از حسن بن محبوب، از عبدالله بن سنان... مثل همین حديث را با همین الفاظ آورده است».

ص: 369


1- . در مأخذ: و حدّثنا.
2- . کتاب الغیبة: [261].

95- سورة الرحمن 41

یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ (1)

مجرمین از چهره هایشان شناخته شوند، پس از موهای پیشانی و پاهای آنان گرفته می شود.

محمّد بن إبراهیم النّعمانی، قال: أخبرنا علیّ بن أحمد، قال: أخبرنا عبد (2) اللّه بن موسی، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه، عن محمّد بن سلیمان الدّیلمیّ، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالی یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ قال:

«اللّه یعرفهم، و لکن نزلت فی القائم علیه السّلام، یعرفهم بسیماهم فیخبطهم بالسّیف هو و أصحابه خبطا.» (3)

محمد بن ابراهيم نعمانی گوید: علی بن احمد خبرمان داد و گفت: عبد عبيد الله بن موسی از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از محمد بن سلیمان دیلمی، از ابوبصیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام برایمان خبر آورد که آن بزرگوار در باره قول خدای تعالی: { مجرمین از چهره هایشان شناخته شوند و فرمود: خداوند آنها را می شناسد، ولی این آیه درباره قائم عليه السلام نازل شده، و اوست که آنها را به چهره هایشان می شناسد، پس او و اصحابش آنها را از دم شمشیر می گذرانند».

محمّد بن الحسن الصّفّار: عن إبراهیم بن هاشم، عن سلیمان الدّیلمیّ (4)، عن معاویة الدّهنیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه تبارک و تعالی: یُعْرَفُ

ص: 370


1- . الرّحمن (55): 41
2- . در مأخذ: عبید.
3- . کتاب الغیبة: 242 [باب 13، ح 39].
4- . در متن، این افزوده هست: أو عن سلمان.

الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ فقال: «یا معاویة ما یقولون فی هذا؟» قلت:

یزعمون أنّ اللّه تبارک و تعالی یعرف المجرمین بسیماهم فی القیامة فیأمر بهم فیؤخذ بنواصیهم و أقدامهم فیلقون فی النّار.

فقال علیه السّلام لی: «و کیف یحتاج [الجبّار] تبارک و تعالی إلی معرفة خلق أنشأهم و هو خلقهم؟!» فقلت: جعلت فداک، و ما ذاک (1)؟ قال: «لو قام قائمنا علیه السّلام أعطاه اللّه السّیماء فیأمر بالکافر فیؤخذ بنواصیهم و أقدامهم ثمّ تخبط (2) بالسّیف خبطا.» (3)

و قرأ أبو عبد اللّه (4) علیه السّلام: «هذه جهنّم الّتی کنتما بها تکذّبان، تصلیانها لا تموتان (5) [فیها] و لا تحییان.» (6)

محمد بن الحسن صقار: از ابراهیم بن هاشم از سلیمان دیلمی (یا از سلمان)، از معاویه دهنی، از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام روایت آورده که آن جناب راجع به فرموده خداوند تبارک و تعالى: { مجرمین از چهره هایشان شناخته شوند، پس از موهای پیشانی و پاهای آنان گرفته می شود ) فرمود: ای معاویه در این باره چه می گویند؟ عرضه داشتم می پندارند که خداوند تبارک و تعالی در قیامت مجرمین را به چهره هایشان می شناساند، پس امر می شود از پیشانی و پاهایشان آنان را می گیرند و آنان را به آتش در می افکنند.

امام صادق عليه السلام فرمود: چگونه خداوند تبارک و تعالی نیاز دارد به شناختن خلایقی که آنها را آفریده؟ گفتم: فدایت شوم پس [معنی ] این چیست؟ فرمود: هرگاه قائم ما عليه السلام بپا خیزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرماید، پس امر می کند کافران را با پیشانیها و قدمهایشان بگیرند سپس از دم شمشیر بگذرانند.

آنگاه حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام چنین خواند: این جهنم است که شما آن را تکذیب می کردید، به آن می رسید نه می میرید و نه زنده باشید »

« الشيڅ المفيد : في ألإختصاص: عن إبراهيم بن هاشم، عن محمد بن يماني، عن أبيه، عن سليماني [الأئمی ، عن معاوية بن عمار [الأهني ] عن آبی عبدالله عليه السلام في قول الله: وفرت المجرمون بسيماهم فيؤخذ بالواصی

ص: 371


1- . در مأخذ: ذلک.
2- . [در مأخذ: یخبط.]
3- . بصائر الدّرجات: 359 [ج 7، باب 17، ح 17].
4- . [در مأخذ: و روی عن أبی عبد اللّه.]
5- . [در مأخذ: اصلیاها فلا تموتان.]
6- . تفسیر مجمع البیان 9: 339. در متن حدیث چنین آمده و ظاهرا این کلام از امام علیه السّلام و متضمّن معنی دو آیه از قرآن کریم است.

وَ الْأَقْدامِ [ف] قال [علیه السّلام : «یا معاویة ما یقولون فی هذا؟» قلت: یزعمون أنّ اللّه تبارک و تعالی یعرف المجرمین بسیماهم فی القیامة فیأمر بهم فیؤخذ بنواصیهم و أقدامهم فیلقون فی النّار.

فقال (علیه السّلام) لی: «و کیف یحتاج الجبّار تبارک و تعالی إلی معرفة الخلق بسیماهم و هو خلقهم؟» قلت: فما ذاک، جعلت فداک؟ فقال: «ذلک لو قام قائمنا (علیه السّلام) أعطاه اللّه سیما أعدائنا (1) فیأمر بالکافر فیؤخذ بالنّواصی و الأقدام، [ثمّ یخبط بالسّیف خبطا.» (2).

و شیخ مفید: در کتاب اختصاص از ابراهیم بن هاشم، از محمد بن سليمان، از پدرش، از سلیمان (دیلمی)، از معاوية بن عمار زدهنی ]، از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام روایت آورده که آن بزرگوار درباره قول خداوند: في مجرمین از چهره هایشان شناخته می شوند، پس از موهای پیشانی و پاهای آنان گرفته می شود و فرمود: ای معاویه در این باره چه می گویند؟ زاوی گوید: من عرض کردم: چنین پندارند که خدای تبارک و تعالی در قیامت مجرمان را به چهره هایشان می شناسد پس امر می شود از پیشانی و پاهایشان آنان را گرفته و ایشان را به آتش دوزخ درافکنند.

آن حضرت فرمود: چگونه خداوند جبار تبارک و تعالی نیاز دارد به شناختن خلایقی که آنها را خود آفریده؟ عرضه داشتم: فدایت گردم؛ پس (معنی این چیست؟ فرمود: هرگاه قائم ما بپا خیزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرماید، پس امر می کند کافر را با پیشانی و قدم بگیرند سپس از دم شمشیر بگذرانند».

عنه، بإسناده: عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ:

یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ قال:

« [اللّه سبحانه و تعالی یعرفهم و لکن هذه نزلت فی القائم علیه السّلام هو یعرفهم بسیماهم فیخبطهم بالسّیف هو و أصحابه خبطا.» (3)

و از اوست: که بسند خود از ابوبصیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق

ص: 372


1- . در مأخذ: السّیماء.
2- . الاختصاص: 304.
3- . این حدیث در کتبی که از شیخ مفید در دست رس هست، یافت نشد. [کتاب الغیبة: 242 (باب 13، ح 39).]

عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: مجرمین از چهره هایشان شناخته شوند، پس از موهای پیشانی و پاهای آنان گرفته می شود و فرمود: خداوند سبحانه و تعالی آنان را می شناسد، ولی این آیه درباره حضرت قائم عليه السلام نازل گردیده که او آنها را از چهره هایشان می شناسد، پس او و اصحابش آنها را از دم شمشیر می گذرانند».

ص: 373

96- سوره حدید 17

... وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (1)

... و نباشند همچون کسانی که از پیش کتاب آسمانی بر ایشان آمد پس دوران طولانی افترت ) بر آنها گذشت و دلهایشان قساوت گرفت و بسیاری از آنان فاسق شدند.

ابن بابویه، قال: أخبرنی علیّ بن حاتم فیما کتب إلیّ، قال [: حدّثنا] حمید بن زیاد [عن الحسن بن علیّ (2) بن سماعة] عن أحمد بن الحسن المیثمیّ، عن سماعة و غیره، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«نزلت هذه الآیة فی القائم علیه السّلام: وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ » (3)

«ابن بابویه: گوید: علی بن حاتم ضمن آنچه برایم نوشت خبرم داد، وی گفت: حمید بن زیاد از حسن بن علی بن سماعه از احمد بن حسن میثمی از سماعه و غیر او از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت نمود که آن جناب فرمود: این آیه در مورد امام قائم عليه السلام نازل شد: { ونباشند همچون کسانی که از پیش کتاب آسمانی برایشان آمد پس دوران طولانی افترت ) بر آنها گذشت و دلهایشان قساوت گرفت و بسیاری از آنان فاسق شدند »

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، قال: حدّثنا (4) محمّد بن همّام، قال: حدّثنا حمید بن زیاد الکوفیّ، قال: حدّثنا الحسن بن محمّد بن سماعة، قال: حدّثنا أحمد بن الحسن المیثمیّ، عن رجل من أصحاب أبی عبد اللّه جعفر بن

ص: 374


1- . حدید (57): 17.
2- . [ظاهرا به جای علی، محمّد درست است.]
3- . کمال الدّین 2: 668 [باب 58، ح 12].
4- . [در مأخذ: روی عنهم علیهم السّلام ما حدّثنا به.]

محمّد علیهما السّلام [أنّه قال:

سمعته یقول:

«نزلت هذه الآیة الّتی فی سورة الحدید ... وَ لا یَکُونُوا (1) کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ فی أهل زمان الغیبة، ثمّ قال عزّ و جلّ: (اعْلَمُوا) أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (2) و قال علیه السّلام: إنّ الأمد (3) أمد الغیبة.» (4)

محمد بن ابراهيم نعمانی : گوید: محمد بن همام حديثمان داد، گفت: محمد بن حميد بن زیاد کوفی حدیثمان داد، گفت: حسن بن محمد بن سماعه حديثمان داد، گفت: احمد بن حسن میثمی از مردی از اصحاب حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام حديثمان داد که گفت: شنیدم آن جناب می فرمود: این آیه که در سوره حدید است: {و نباشند همچون کسانی که از پیش کتاب آسمانی برایشان آمد پس دوران طولانی افترت بر آنها گذشت و دلهایشان قساوت گرفت و بسیاری از آنان فاسق شدند } درباره اهل زمان غیبت نازل شد، سپس خدای عز و جل فرموده: و بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن زنده خواهد کرد، ما آیات و ادله قدرت خود را برای شما بیان کردیم تا مگر تعقل کنید و آن حضرت عليه السلام فرمود: همانا «أمد = مدت » دوران غیبت است ).

الشّیخ المفید، بإسناده عن محمّد بن همّام: عن رجل من أصحاب .

أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال: سمعته یقول:

«نزلت هذه الآیة: وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فتأویل هذه الآیة جار فی زمان الغیبة و أیّامها دون غیرهم، و الأمد أمد الغیبة.» (5)

شیخ مفید: بسند خود از محمد بن همام از مردی از اصحاب حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام روایت نموده که گفت: شنیدم آن حضرت می فرمود: این آیه نازل شد: {و نباشند همچون کسانی که از پیش کتاب آسمانی برایشان آمد پس دوران طولانی افترت بر آنها گذشت پس تأویل این آیه در زمان و روزگار غيبت جاری است نه در غیر آنها، و آمد مدت غیبت است».

ص: 375


1- . [در متن و مأخذ: تکونوا.]
2- . [حدید (57): 18.]
3- . در مأخذ: إنّما الأمد.
4- . کتاب الغیبة: 24 [مقدّمة المؤلّف .
5- . این حدیث در کتبی که از شیخ مفید- قدّس سرّه- در دست رس هست، یافت نشد. [سیّد شرف الدّین حسینی نیز آن را در تأویل الآیات الظّاهرة 2: 662 به نقل از شیخ مفید آورده است. با توجّه به این که در البرهان 5: 288 (ذیل آیه) نیز از شیخ مفید است، محتمل است که مؤلّف بزرگوار در هر دو کتاب خویش، آن را از تأویل الآیات آورده باشد. احتمال بعدی این است که مراد هردو نویسنده ی دانشمند، شیخ محمّد بن ابراهیم نعمانی است و او را مفید خوانده اند یا ... لازم به ذکر است که دو نسخه ی یاد شده نسبت به متن فوق، اندکی فزونی دارد.]

97- سوره حدید 18

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها (1)

بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد...

ابن بابویه، قال: أخبرنی علیّ بن حاتم فیما کتب إلیّ، قال: حدّثنا حمید بن زیاد [عن الحسن بن علیّ (2) بن سماعة]، عن أحمد بن الحسن المیثمیّ، عن الحسن بن محبوب، عن مؤمن الطّاق، عن سلّام بن المستنیر، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها.

قال (علیه السّلام): «یحیی (3) اللّه عزّ و جلّ بالقائم علیه السّلام (الأرض) بَعْدَ مَوْتِها [بموتها] کفر أهلها و الکافر میّت.» (4)

«ابن بابویه: گوید: علی بن حاتم در ضمن آنچه برایم نوشت خبرم داد، گفت: حمید بن زیاد از حسن بن علی بن سماعه از احمد بن الحسن میثمی، از حسن بن محبوب، از مؤمن الطاق، از سلام بن المستنير، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام حديثمان داد که آن حضرت راجع به قول خدای عز و جل: { بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد ) فرمود: خدای عز و جل زمین را به وسيله حضرت قائم عليه السلام زنده می کند، و پس از مردن آن کفر اهل زمین (مردن زمین به کفر ورزیدن اهل آن است و کافر مرده است».

محمّد بن العبّاس: عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن الحسن بن محبوب، عن أبی جعفر الأحول، عن سلّام بن المستنیر، عن أبی

ص: 376


1- . حدید (57): 18.
2- . [ظاهرا به جای علی، محمّد درست است.]
3- . در مأخذ: یحییها.
4- . کمال الدّین 2: 668 [باب 58، ح 13].

جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها:

«یعنی بموتها کفر أهلها و الکافر میّت، فیحییها اللّه بالقائم علیه السّلام فیعدل فیها فیحیی الأرض و یحیی أهلها (1) بعد موتهم.» (2)

«محمد بن العباس: از حمید بن زیاد، از حسن بن محمد بن سماعه، از حسن بن محبوب، از ابوجعفر احول، از سلام بن مستنیر از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که آن جناب راجع به فرموده خدای عز و جل: و بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد و فرمودند: منظور از مردن زمین کفر ورزیدن اهل آن است و کافر مرده است، پس خداوند آن را به ظهور حضرت قائم عليه السلام زنده خواهد کرد که در زمین عدالت می نماید پس زمین را زنده می سازد و اهل آن را پس از مرگشان زنده می نماید».

الشّیخ الطّوسیّ، قال: روی إبراهیم بن سلمة، عن أحمد بن مالک الفزاریّ، عن حیدر بن محمّد الفزاریّ، عن عبّاد بن یعقوب، عن نصر بن مزاحم، عن محمّد بن مروان [عن الکلبیّ، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس فی قوله (تعالی):

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها:

یعنی یصلح الأرض بقائم آل محمّد علیه السّلام بَعْدَ مَوْتِها (3) یعنی بعد (4) جور أهل مملکتها (5). قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ بقائم آل محمّد (علیه السّلام) لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (6)].

شیخ طوسی: گوید: ابراهيم بن سلمه، از احمد بن مالک فزاری، از حيدر بن محمد فزاری، از عباد بن یعقوب، از نصر بن مزاحم، از محمد بن مروان کلبی، از ابوصالح، از ابن عباس در مورد فرموده خدای تعالی: و بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد روایت آورده که گفت: یعنی: زمین را به قائم آل محمد عليه السلام اصلاح می فرماید و پس از مردن آن یعنی: پس از جور و ستم اهل مملکت آن بتحقيق که ما آیات [قدرت خود را برای شما بیان کردیم به قائم آل محمد عليه السلام شاید که تعقل کنید »

ص: 377


1- . [در مأخذ: فتحیی الأرض و یحیی أهلها.]
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 663 [ح 15].
3- . [در مأخذ: من بعد موتها.]
4- . در مأخذ: من بعد.
5- . در متن: هلکتها.
6- . کتاب الغیبة: 110 [175 (ح 130)].

محمّد بن یعقوب: عن أحمد بن مهران، عن محمّد بن علیّ، عن موسی بن سعدان، عن عبد الرّحمان بن الحجّاج، عن أبی إبراهیم علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ:

یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قال:

«لیس یحییها بالقطر، و لکن یبعث اللّه (عزّ و جلّ) رجالا فیحیون العدل فتحیی الأرض لإحیاء العدل، و لإقامة الحدّ [للّه (فیها) أنفع فی الأرض من القطر أربعین صباحا.» (1)

محمد بن يعقوب: از احمد بن مهران، از محمد بن علی، از موسی بن سعدان از عبدالرحمن بن الحجاج از حضرت ابوابراهيم موسی بن جعفر عليه السلام در مورد قول خدای عز و جل: و خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد روایت کرده که فرمود: نه بوسیله باران بلکه خداوند عز و جل مردانی بر می انگیزد پس به خاطر برپائی و زنده شدن عدالت، زمین احیا می گردد، و همانا اقامه حد در آن از چهل روز باران سودمندتر است )).

عنه: عن محمّد بن أحمد بن الصّلت، عن عبد اللّه بن الصّلت، عن ].

یونس بن (2) المفضّل بن صالح، عن محمّد الحلبیّ، أنّه سأل أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قال (علیه السّلام): «العدل بعد الجور.» (3)

و از اوست: از محمد بن احمد بن الصلت، از عبدالله بن الصلت، از یونس بن المفضل بن صالح، از محمد حلبی، که از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل: بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد و سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: یعنی به وسیله عدالت پس از جور و ستم »

ص: 378


1- . کافی 7: 174 [کتاب الحدود، باب التحدید 1، ح 2].
2- . [در مأخذ: عن.]
3- . روضه ی کافی: 267 [ح 390].

98- سوره ممتحنه 14

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید هرگز قومی را که خداوند بر آنان غضب کرده بار و دوست خود بگیرید که آنها از جهان آخرت مأیوس و نا امید هستند همچنانکه کافران از اهل قبور نا امیدند.

محمّد بن العبّاس (قال): حدّثنا علیّ بن عبد اللّه، عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ، قال: سمعت محمّد بن صالح بن مسعود، قال: حدّثنی أبو (2) الجارود زیاد بن المنذر، عن من سمع علیّا علیه السّلام یقول:

«العجب کلّ العجب بین جمادی و رجب!» فقام رجل فقال: یا أمیر المؤمنین ما هذا العجب الّذی لا تزال تعجب منه؟ فقال:

«ثکلتک أمّک! و أیّ العجب (3) أعجب من أموات یضربون کلّ عدوّ للّه و لرسوله و لأهل بیته؟ ... و ذلک تأویل هذه الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ فإذا اشتدّ القتل قلتم: مات و (4) هلک، و (5) أیّ واد سلک، و ذلک تأویل هذه الآیة: ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ

نَفِیراً (4)(5)

«محمد بن العباس: گوید: علی بن عبدالله، از ابراهیم بن محمد ثقفی حدیثمان داد، وی گفت: شنیدم محمد بن صالح بن مسعود گفت: ابوالجارود زیادین المنذر از کسی برایم حدیث گفت که شنیده بود امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

عجب و همه عجب بين جمادی و رجب است، پس مردی بپا خاست و عرضه

ص: 379


1- . ممتحنه (60): 14.
2- . [در متن: أبی.]
3- . در مأخذ: عجب. (4 و 5). [در مأخذ: أو.]
4- . إسراء (17): 7.
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 684 [ح 2].

داشت: یا امیرالمؤمنین این چه شگفتی است که شما پیوسته از آن در تعجب هستید؟ فرمود: مادرت در عزایت بگرید، و کدام شگفتی از این عجیبتر است که مردگانی هر دشمن خدا و رسول او و اهل بیتش را بزنند؟ ... و این است تأویل این آیه: وای کسانی که ایمان آورده اید هرگز قومی را که خداوند بر آنان غضب کرده یار و دوست خود مگیرید که آنها از جهان آخرت مأیوس و نا امید هستند همچنانکه کافران از اهل قبور نا امیدند و هنگامیکه کشتار شدت یابد گویند: مرده و هلاک گشته، و به کدام وادی رفته است، و همان است تأویل این آیه: سپس بار دیگر شما را بر آنان باز سلطه دهیم و به وسیله اموال و فرزندان مدد نمائیم و تعداد افراد تان را بیشتر سازیم »

ص: 380

99- سوره صف 9

یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (1)

می خواهند نور خداوند را با پف دهانشان خاموش سازند و خداوند تمام کننده نور خود است هر چند کافران را ناخوش آید.

محمّد بن یعقوب: عن علیّ بن محمّد، عن بعض أصحابنا، عن ابن محبوب، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن الماضی علیه السّلام قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ قال (علیه السّلام):

«یریدون لیطفؤوا ولایة أمیر المؤمنین علیه السّلام بأفواههم.»

قلت: وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ قال: «و اللّه متمّ الإمامة لقوله عزّ و جلّ: فَآمِنُوا (2) بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا (3) فالنّور هو الإمام.

قلت: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِ (4) قال (علیه السّلام): «هو [الّذی أمر رسوله (محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم) بالولایة لوصیّه، و الولایة هی دین الحقّ.»

قلت: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ (5) قال: «یظهره علی جمیع الأدیان عند قیام القائم (علیه السّلام)- قال:- یقول اللّه: وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ بولایة (4) القائم وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ بولایة علیّ.»

قلت: هذا تنزیل؟ قال: «نعم، أمّا هذا الحرف فتنزیل، و أمّا غیره فتأویل.» (5)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد از بعض اصحابمان از ابن محبوب از محمد بن الفضيل از حضرت ابوالحسن الماضي (امام کاظم علیه السلام آورده که

ص: 381


1- . صف (61): 9.
2- . [در متن و مأخذ: الّذین آمنوا.]
3- . [تغابن (64): 9.] (4 و 5). [صف (61): 10.]
4- . در مأخذ: ولایة.
5- . کافی 1: 432 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 91].

گوید: درباره فرموده خدای عز و جل: می خواهند نور خداوند را با پف دهانشان خاموش سازند ؛ پرسیدم، آن حضرت عليه السلام فرمود: می خواهند ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را با پف دهانشان خاموش نمایند.

عرض کردم: و خداوند تمام کننده نور خود است و فرمود: خداوند تمام کننده امامت است، به دلیل فرموده خدای عز وجل: { آنانکه به خداوند و رسول او و نوری که نازل ساختیم ایمان آوردند ، پس نور همان امام است، عرضه داشتم: { اوست خدائی که رسولش را به هدایت و دین حق فرستاد و فرمود: [یعنی] اوست خدائی که رسول خویش را به ولایت وصیش امر فرمود، و ولایت همان دین حق است، گفتم: تا بر همه دین غالب گرداند و فرمود: (یعنی آن را بر تمامی ادیان هنگام قیام حضرت قائم عليه السلام غالب سازد. خداوند فرماید: و و خداوند تمام کننده نور خود است ؛ [یعنی ] ولایت قائم عليه السلام را به مرحله تمام می رساند، و هر چند کافران را خوش نیاید } [یعنی] هر چند کافران به ولایت علی علیه السلام اکراه دارند، عرضه داشتم: این تنزيل است؟ فرمود: آري، اما این حرف تنزيل است، و اما غیر آن تأویل می باشد».

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره، قال: و (أمّا) قوله: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ].

اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ (قال:) قال:

«القائم (1) من آل محمّد علیه السّلام [حتّی إذا خرج یظهره اللّه علی الدّین کلّه حتّی لا یعبد غیر اللّه، و هو قوله (صلّی اللّه علیه و اله و سلم): یملأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما (2)(3)

علی بن ابراهيم : در تفسیرش گويد: (و اما) فرمود: خداوند و می خواهند نور خداوند را با پف دهانشان خاموش سازند و خداوند تمام کننده نور خود است گوید: (فرمود ): قائم از آل محمد عليه السلام است، هرگاه خروج نماید خداوند او را بر همه دین آشکار می گرداند، تا آنجا که جز خداوند پرستیده نشود، و همین است (معنی ] فرموده پیغمبر اکرم صلی الله عليه وآله: او (حضرت قائم عليه السلام ) زمین را آکنده از قسط و عدل خواهد ساخت همچنانکه از جور و ظلم پر شده باشد».

ص: 382


1- . [در مأخذ: بالقائم.]
2- . در مأخذ: ظلما و جورا.
3- . تفسیر قمی 2: 365.

100- سوره صف 10

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (1)

{ اوست خداوندی که رسول خویش را به هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین غلبه دهد هر چند که مشرکان اکراه دارند }

محمّد بن العبّاس: حدّثنا أحمد بن هوذة (2)، عن إسحاق بن إبراهیم (3)، عن عبد اللّه بن حمّاد، عن أبی بصیر، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قوله (4) عزّ و جلّ فی کتابه: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

فقال (علیه السّلام): «و اللّه ما نزل تأویلها بعد.» قلت: جعلت فداک! و متی ینزل تأویلها؟ قال:

«حتّی (5) یقوم القائم (علیه السّلام)- إن شاء اللّه تعالی- فإذا خرج القائم لم یبق کافر أو (6) مشرک إلّا کره خروجه، حتّی لو أنّ کافرا أو مشرکا فی بطن صخرة لقالت الصّخرة: یا مؤمن! فی بطنی کافر أو مشرک، فاقتله. قال: فیجیئه فیقتله.» (7)

محمد بن العباس: گوید: حدیشمان داد احمد بن هوده [هوده ، از اسحاق بن ابراهیم، از عبدالله بن حماد، از ابوبصیر که گفت: از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل در کتابش: { اوست خداوندی که رسول خویش ر به هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین (دادیان) غلبه دهد هر چند که مشرکان اکرا دارند؟ پرسیدم.

فرمود: به خدا سوگند هنوز تأويلش نازل نشده، عرضه داشتم: فدایت شوم کی

ص: 383


1- . صف (61): 10.
2- . در متن: هودة.
3- . [در مأخذ: إبراهیم بن إسحاق.]
4- . در مأخذ: قول اللّه.
5- . [در مأخذ: حین.]
6- . در مأخذ: و لا.
7- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 688 [ح 7].

تأويل آن نازل می شود؟ فرمود: تا آنگاه که قائم عليه السلام بخواست خدای تعالی بپا خیزد، پس چون حضرت قائم عليه السلام خروج نماید، هیچ کافر یا [و هيچ مشرکی نماند مگر اینکه خروج آن حضرت را اکراه دارد، بطوریکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی پنهان باشد هر آینه آن سنگ خواهد گفت: ای مؤمن در دل من کافر یا مشرکی هست پس تو او را بکش، پس [مؤمن ) می آید و او را به قتل می رساند».

الحسین بن حمدان الخصیبیّ، قال: حدّثنی محمّد بن إسماعیل و علیّ بن عبد اللّه الحسنیّان عن أبی شعیب محمّد بن نصیر (1)، عن عمر بن الوان، عن محمّد بن الفضل، عن المفضّل بن عمر، (2) عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام- فی حدیث طویل یذکر فیه أمر القائم علیه السّلام- قال المفضّل: یا مولای فکیف بدو ظهوره علیه السّلام؟

قال: «یا مفضّل یظهر فی شبهة لیستبین (3) أمره، و یعلو ذکره، و ینادی .]

باسمه و کنیته و نسبه، و یکثر ذکره فی أفواه المحقّین و المبطلین لیلزمهم الحجّة بمعرفتهم به، علی أنّا قصصنا ذلک و دللنا علیه و نسبناه و سمّیناه و کنّیناه و قلنا:

سمیّ جدّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و کنیّه لئلّا تقول النّاس: ما عرفنا اسما و لا کنیة و لا نسبا، فو اللّه لیحقّنّ الإفصاح به و باسمه و کنیته علی ألسنتهم حتّی لیسمّیه بعضهم لبعض، کلّ ذلک للزوم الحجّة علیهم، و یظهره کما وعده جدّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فی قول اللّه عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ قال:- هو قوله: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ

فو اللّه یا مفضّل لیفقدنّ الملل و الأدیان و الآراء و الاختلاف و یکون الدّین کلّه للّه کما قال تعالی: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ .

ص: 384


1- . [در متن: عن محمّد بن بصیر.]
2- . [بخش دیگری از همین روایت بلند در آیه ی شماره ی 87 گذشت. برای دیدن توضیحی درباره ی سند آن، به آیه ی یاد شده مراجعه فرمایید. ادامه ی این حدیث، به دلیل اختلاف هایی چند با دو نسخه ی چاپی و خطّی یاد شده، تنها براساس تصحیح مترجم محترم عرضه می شود.]
3- . [در متن: فی سنة السّتّین.]

حسین بن حمدان حضینی: گوید: محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله حسنی از ابوشعيب حدیثم گفتند، از محمد بن نصير، از عمربن الوان، از محمد بن الفضل، از مفضل بن عمر، از حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام در ضمن حدیثی طولانی که در آن جریان حضرت قائم عليه السلام را یاد می کند، مفضل به امام صادق عليه السلام) عرضه داشت: ای مولای من سرآغاز ظهور او عليه السلام چگونه خواهد بود؟

فرمود: ای مفضل او در حالیکه مورد شبهه است که آراء مختلفی در باره اش ابراز می شود ) آشکار خواهد شد تا خود بهترین دلیل و روشنترین حجت بیان امرش باشد، و یادش بلند گردد، و نام و کنیه و نسبش ندا شود، و یادش بر زبان همه. خواه اهل حق یا اهل باطل- زیاد برده شود، تا به سبب شناخت آن جناب حجت برایشان تمام گردد، با اینکه ما برایت بیان کردیم و بر او دلالت نمودیم و به نسب و نام و کنیه معرفی کردیم و گفتیم که او همنام جدش رسولخدا صلی الله عليه وآله و هم کنیه اوست، تا مبادا مردم بگویند: نه اسمی از او شناخته ایم و نه کنیه ای و نه نسبی، به خدا قسم چنان به روشنی او و نام کنیه اش زبانزد آنان خواهد شد که او را برای یکدیگر نام برند، تمام اینها بدان خاطر است که حجت بر آنان تمام و گریبانگیرشان شود، و خداوند او را ظاهر خواهد ساخت همچنانکه جدش رسولخدا صلی الله عليه وآله وعده فرموده، در قول خدای عز و جل: { اوست خداوندی که رسول خویش را به هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین (دادیان) غلبه دهد هر چند که مشركان اکراه دارند و فرمود: این همان معنی ] قول خداوند است و با آنان نبرد کنید تا اینکه هیچ فتنه و فسادی بر جای نماند و تمام دین از آن خدا شود

پس به خدا قسم ای مفضل آئینها و ادیان و آراء و اختلافها همه از بین خواهد رفت و همه دین از آن خدا خواهد شد، چنانکه خدای تعالی فرموده: { همانا دین نزد خداوند، اسلام است و هر آنکه غیر از اسلام دینی برگیرد به هیچوجه از وی پذیرفته نیست، و در آخرت از زیانکاران خواهد بود ».

و روایات بسیاری در این باره هست که این دو آیه ، فرموده خدای تعالی: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی تا آخر، و فرموده خدای تعالى : وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ اَلدِّينُ لِلّهِ درباره حضرت قائم علیه السلام است، پاره ای از این روایات در

ص: 385

مورد هر دو آیه گذشت، اولی در سوره براءة و دومی در سوره انفال ).

ص: 386

101- سوره ملک 31

قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ (1)

{ [به کافران ] بگو اگر آب (که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد }

(ابن بابویه) قال: أخبرنا محمّد بن عبد اللّه بن المطّلب الشّیبانیّ، قال:

حدّثنا محمّد بن الحسین بن حفص الخثعمیّ (2) الکوفیّ، قال: حدّثنا عبّاد بن یعقوب، قال: حدّثنا علیّ بن هاشم، عن محمّد بن عبد اللّه، عن أبی عبیدة بن محمّد بن عمّار، عن أبیه، عن جدّه عمّار، قال:

کنت مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فی بعض غزواته و قتل علیّ علیه السّلام أصحاب الألویة و فرّق جمعهم و قتل عمرو بن عبد اللّه الجمحیّ و قتل شیبة بن نافع، أتیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فقلت له: یا رسول اللّه [صلّی اللّه علیک ، إنّ علیّا قد جاهد فی اللّه حقّ جهاده، فقال:

«لأنّه منّی و أنا منه (و إنّه) وارث علمی و قاضی دینی و منجز وعدی و الخلیفة (من) بعدی، و لولاه لم یعرف المؤمن المحض (بعدی)، حربه حربی و حربی حرب اللّه، و سلمه سلمی و سلمی سلم اللّه، ألا إنّه أبو سبطیّ، و الأئمّة من صلبه یخرج اللّه تعالی الأئمّة الرّاشدین و منهم مهدیّ هذه الأمّة.»

فقلت: بأبی [أنت و أمّی یا رسول اللّه، من (3) هذا المهدیّ علیه السّلام؟

فقال (4) (صلّی اللّه علیه و اله و سلم): «یا عمّار، إنّ اللّه تبارک [و تعالی عهد إلیّ أنّه یخرج من صلب الحسین (علیه السّلام أئمّة) تسعة، و التّاسع من ولده یغیب عنهم، و ذلک قوله عزّ و جلّ: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ تکون (5) له غیبة طویلة یرجع عنها قوم و یثبت علیها آخرون، فإذا کان فی آخر الزّمان یخرج

ص: 387


1- . ملک (67): 31.
2- . [در مأخذ: الحثعمی.]
3- . [در مأخذ: ما.]
4- . [در مأخذ: قال.]
5- . [در مأخذ: یکون.]

فیملأ الدّنیا قسطا و عدلا [کما ملئت جورا و ظلما] و یقاتل علی التّأویل کما قاتلت علی التّنزیل، و هو سمیّی (1) و أشبه النّاس بی.

یا عمّار! ستکون بعدی فتنة فإذا کان ذلک فاتّبع علیّا (علیه السّلام) و اصحبه (2) فإنّه مع الحقّ و الحقّ معه، یا عمّار! إنّک ستقاتل بعدی مع علیّ صنفین: النّاکثین و القاسطین، ثمّ تقتلک الفئة الباغیة.»

قال (3): یا رسول اللّه، ألیس ذلک علی رضی اللّه و رضاک؟ قال: «نعم علی رضی اللّه و رضای، و یکون آخر زادک من الدّنیا شربة من لبن تشربه.»

فلمّا کان یوم صفّین خرج عمّار بن یاسر إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال له: یا أخا رسول اللّه [صلّی اللّه علیه و اله و سلم ، أتأذن لی فی القتال؟ فقال (4) (علیه السّلام): «مهلا، رحمک اللّه!»

فلمّا کان بعد ساعة أعاد علیه الکلام فأجابه بمثله، فأعاد علیه ثالثا فبکی أمیر المؤمنین [علیّا] علیه السّلام، فنظر إلیه عمّار فقال: یا أمیر المؤمنین إنّه الیوم الّذی وصفه لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فنزل أمیر المؤمنین [علیه السّلام عن بغلته و عانق عمّار (5) و ودّعه، ثمّ قال:.]

«یا أبا الیقظان جزاک [اللّه عن اللّه و] عن نبیّک (و عنّی) خیرا، فنعم الأخ کنت و نعم الصّاحب کنت.» ثمّ بکی علیه السّلام و بکی عمّار، ثمّ قال: و اللّه- یا أمیر المؤمنین- ما تبعتک إلّا ببصیرة فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم یقول یوم خیبر:

«یا عمّار، ستکون بعدی فتنة، فإذا کان ذلک فاتّبع علیّا و حزبه فإنّه مع الحقّ و الحقّ معه و ستقاتل بعدی النّاکثین و القاسطین.» فجزاک اللّه- یا أمیر المؤمنین- عن الإسلام أفضل الجزاء فلقد أدّیت و أبلغت و نصحت، ثمّ رکب و رکب أمیر المؤمنین علیه السّلام.

ثمّ برز إلی القتال، ثمّ دعا بشربة من ماء، فقیل [له ما معنا ماء؟ فقام إلیه رجل من الأنصار و سقاه (6) شربة من لبن فشربه، ثمّ قال: هکذا عهد إلیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أن یکون آخر زادی من الدّنیا شربة لبن (7)، ثمّ حمل علی القوم فقتل ثمانیة عشر نفسا، فخرج إلیه رجلان من أهل الشّام فطعناه و قتل رحمه اللّه.

فلمّا کان فی اللّیل طاف أمیر المؤمنین علیه السّلام فی القتلی و وجد

ص: 388


1- . [در مأخذ: سمی.]
2- . [در مأخذ: حزبه.]
3- . [در مأخذ: قلت.]
4- . [در مأخذ: قال.]
5- . [در مأخذ: عمّارا.]
6- . [در مأخذ: فاسقاه.]
7- . [در مأخذ: شربة من اللّبن.]

عمّارا ملقی بین القتلی فجعل رأسه علی فخذه ثمّ بکی علیه (1) و أنشأ یقول:

ألا أیّها الموت الّذی لیس تارکی

أرحنی فقد أفنیت کلّ خلیلی

أیا موت کم هذا التّفرّق عنوة؟

فلست تبقّی خلّة لخلیل

أراک بصیرا بالّذین نحبّهم

کأنّک تمضی نحوهم بدلیل.» (2) .

«ابن بابویه: گوید: محمد بن عبدالله بن المطلب شیبانی خبرمان داد، گفت: محمد بن الحسين بن حفص خثعمی کوفی.حدیثمان داد، گفت: عباد بن یعقوب برایمان حديث آورد، گفت: علی بن هاشم از محمد بن عبدالله از ابوعبيدة بن محمد بن عمار، از پدرش، از جدش عمار برایمان حديث آورد که گفت: با رسولخدا صلى الله عليه وآله در یکی از غزواتش همراه بودم، و حضرت علی علیه السلام پرچمداران را به هلاکت رساند و جمعیتشان را متفرق ساخت، و عمرو بن عبدالله جمحي وشيبة بن نافع کشته شدند، به حضور رسولخدا صلی الله عليه وآله رسیدم و عرضه داشتم: یا رسول الله همانا على عليه السلام در راه خداوند حق جهاد را ادا کرد. رسول اکرم صلی الله عليه وآله فرمود: زیرا که او از من است و من از اویم، و اوست وارث علم من و پرداخت کننده قرضهایم، و اجراکننده وعده ام، و جانشین پس از من، و اگر او نبود مؤمن خالص پس از من شناخته نمی شد، جنگ با او جنگ با من است و جنگ با من جنگ با خداست، و مسالمت با او مسالمت با من است و مسالمت با من مسالمت با خداوند است، توجه کنید که او پدر دو سبط من است، و امامان از لب اویند، خدای تعالی امامان ارشاد کننده و از جمله آنها مهدی این امت را خداوند از او متولد خواهد ساخت و عرضه داشتم: پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا؛ این مهدی علیه السلام کیست؟

رسولخدا صلى الله عليه و آله فرمود: ای عمار، خداوند تبارک و تعالی با من پیمان بسته که از صلب حسین په امام بیرون آورد، و نهمین آنها از نظر مردم غایب می شود، و همین است که خا داوند عز و جل فرماید: { [به کافران ] بگو اگر آب [که مایه حیات است ] همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد غیبتی طولانی برای او خواهد بود که گروهی از عقیده شان برمی گردند و عده دیگری ثابت قدم می مانند، پس هرگاه آخر زمان شود خروج می کند و دنیا را پر از قسط و عدل می نماید چنانکه از ظلم و جور پر شده است، و بر مبنای تأویل مقابله می کند همانطور که من بر مبنای تنزیل جهاد نمودم، و او همنام و شبیه ترین مردم به من است.

ص: 389


1- . [در مأخذ: علیه السّلام.]
2- . این خبر در آثار شیخ صدوق رحمه اللّه یافت نشد و در کفایة الأثر: 120- 124 آمده است.

ای عمار! پس از من بزودی فتنه ای خواهد بود، هرگاه فتنه پیش آمد از علی عليه السلام پیروی کن، و مصاحب او باش که او با حق است و حق با اوست، ای عمار، تو پس از من در کنار علی با دو گروه ناکثین و قاسطين مقاتله خواهی کرد، سپس گروه ستمکار تو را خواهد کشت. عمار پرسید: یا رسول الله، آیا این کشته شدن به رضای خداوند و رضای شما از من خواهد بود؟ فرمود: آری با رضای خدا و رضای من است، و آخرین توشه تو از دنیا جرعه شیری است که خواهی آشامید.

و چون روز صفین فرا رسید عمار بن یاسر به حضور امیرالمؤمنين عليه السلام شرفیاب شد و به آن جناب عرضه داشت: ای برادر رسولخدا صلی الله عليه وآله آیا بمن اجازه جنگ می دهی؟ حضرت فرمود: صبر کن خدایت رحمت کند. ساعتی بعد باز سخنش را تکرار کرد و آن حضرت همان پاسخ را داد، مرتبه سوم نیز کلام خود را باز گفت، پس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گریست، عمار متوجه آن بزرگوار شد و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین این همان روزی است که رسول خدا صلی الله عليه وآله آن را برایم توصیف نمود، پس امیرالمؤمنين عليه السلام از مرکب خود پیاده شد و دست بگردن عمار درآورد و با او وداع کرد، سپس فرمود: ای ابواليقظان خداوند از سوی پیغمبرت و از سوی من بتو جزای خیر دهد که تو خوب برادر و خوب دوستی بودی، آنگاه گریه کرد عمار نیز گریست و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین به خدا سوگند جز از روی بینش از تو پیروی نکردم، زیرا که من شنیدم رسولخدا صلى الله عليه وآله روز خیبر می فرمود: ای عمار پس از من فتنه ای خواهد بود، پس چون آن فتنه پیش آید تو از علی و حزب او پیروی کن که او با حق است و حق با او، و بزودی بعد از من با ناکثین و قاسطين جنگ خواهی کرد. پس یا امیرالمؤمنین خداوند از جهت اسلام بتوبهترین جزا و پاداش دهد که به راستی (حق) را ادا کردی و ابلاغ فرمودی و نصیحت نمودی، آنگاه او به قصد رفتن به میدان ] سوار مرکب شد، امیرمؤمنان علیه السلام نیز سوار شد.

سپس به میدان نبرد رفت، و بعد از قتال با دشمنان حق آب طلب کرد، گفته شد: آبی با ما نیست، مردی از انصار بپا خاست و ظرف شیری به عمار داد، عمار شیر را آشامید آنگاه گفت: رسولخدا صلی الله عليه وآله بمن فرمود که آخرین توشه ام از دنیا مقداری شیر خواهد بود، سپس بر دشمنان حمله کرد و هجده تن را به هلاکت رساند، پس دو تن از اهل شام به مقاله با او آمدند و ضربتی بر وی زدند و کشته شد، رحمت خدا بر او باد.

شب هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام در میان مقتولین گشت، عمار را در بین کشتگان یافت، سر او را بدامن گرفت و گریه کرد و چنین فرمود:

ص: 390

ای مرگ که مرا وا نخواهی گذاشت، را حتم کن که همه دوستانم را فانی ساختی

ای مرگ تا کی این جدائیها را بر ما تحمیل می کنی، که هیچ دوستی برای هیچ دوست بر جای نمی گذاری. و چنینت می بینم کسانی را که ما دوست می داریم تو خوب می شناسی او نشانه می گیری ، انگار که با راهنمایی به سوی آنها روی می آوری »!

عنه، قال: حدّثنا أبی رحمه اللّه (1) قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عیسی، عن موسی بن القاسم، عن (2) معاویة بن [وهب البجلیّ و أبی قتادة علیّ بن محمّد بن حفص، عن علیّ بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفر علیهما السّلام، قال: قلت (له): [ما] تأویل قول اللّه عزّ و جلّ: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ فقال (علیه السّلام):

«إذا فقدتم إمامکم فلم تروه فماذا تصنعون؟» (3)

و از اوست: که گوید: پدرم رحمه الله حديثمان داد، او گفت: سعد بن عبدالله حدیشمان داد، گفت: احمد بن محمد بن عیسی حدیثمان داد، از موسی بن القاسم (بن) [از] معاوية بن وهب ] بجلی، و ابوقتاده علی بن محمد بن حفص، از علی بن جعفر، از برادرش موسی بن جعفر عليهما السلام که گوید: (به آن حضرت) عرضه داشتم: تأويل قول خدای عز و جل: { [به کافران ] بگو اگر آب (که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد چیست؟ حضرت موسی بن جعفر عليهما السلام فرمود: (یعنی ] هرگاه امامتان را نیابید و او را نبینید چکار خواهید کرد».

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا محمّد بن جعفر، قال: حدّثنا محمّد بن أحمد، عن القاسم بن العلا (4) قال: حدّثنا إسماعیل بن علیّ الفزاریّ، عن محمّد بن جمهور، عن فضالة بن أیّوب، قال: سئل الرّضا علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟.

ص: 391


1- . [در مأخذ: رضی اللّه عنه.]
2- . [در متن: بن.]
3- . کمال الدّین و تمام النّعمة 2: 360 [باب 34، ح 3].
4- . در مأخذ: محمّد.

فقال علیه السّلام: «ماؤکم أبوابکم أی الأئمّة [علیهم السّلام و الأئمّة أبواب اللّه بینه و بین خلقه فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ یعنی بعلم الإمام.» (1)

علی بن ابراهيم: گوید: محمد بن جعفر حدیثمان داد، وی گفت: محمد بن احمد حديثمان داد، از قاسم بن العلا [محمد خل] که گفت: اسماعيل بن علی فزاری، از محمد بن جمهور، از فضالة ابن ایوب حديثمان داد، که گفت: حضرت امام رضا عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل: {[به کافران ] بگو اگر آب [که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد سؤال شد.

آن حضرت عليه السلام فرمود: (ماؤكم) به معنی «ابوابكم » می باشد، یعنی امامان، که ائمه ابواب الهی بین او و بین خلق اویند و پس کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد ؛ یعنی: علم امام »

محمّد بن یعقوب: عن علیّ بن محمّد، عن سهل بن زیاد، عن موسی بن القاسم بن معاویة البجلیّ، عن علیّ بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر علیهما السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ قال:

«إذا غاب عنکم إمامکم فمن یأتیکم بإمام جدید؟» (2)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد، از سهل بن زیاد، از موسی بن القاسم بن معاوية البجلی، از علی بن جعفر، از برادرش حضرت موسی بن جعفر عليهما السلام آورده که راجع به قول خدای عز و جل: { [به کافران ] بگو اگر آب (که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد و فرمود: هرگاه امامتان از نظرتان غائب شود چه کسی امام جدیدی برایتان خواهد آورد ».

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، قال: أخبرنا (3) محمّد بن همّام رحمه اللّه، قال: حدّثنا أحمد بن مابنداذ (4)، قال: حدّثنا أحمد بن هلال، عن موسی بن القاسم، عن (5) معاویة البجلیّ، عن علیّ بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفر علیهما السّلام، قال: قلت له: ما تأویل هذه الآیة: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ

ص: 392


1- . تفسیر قمی 2: 379.
2- . کافی 1: 339- 340 [کتاب الحجّة، باب فی الغیبة 80، ح 14].
3- . [در مأخذ: حدّثنا.]
4- . [در متن: بندار.]
5- . [در متن: بن.]

یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ فقال (1):

«إن (2) فقدتم إمامکم، فلم تروه فماذا تصنعون (3)؟» (4)

محمد بن ابراهيم نعمانی: گوید: محمد بن همام رحمه الله خبرمان داد، وی گفت: احمد بن بندار [ما بندار] حديثمان داد، گوید: احمد بن هلال حديثمان داد، از موسی بن القاسم بن معاوية البجلی، از علی بن جعفر، از برادرش حضرت موسی بن جعفر عليهما السلام که راوی گوید: به آن جناب عرضه داشتم: تأویل این آیه چیست که: { [به کافران ] بگو اگر آب (که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد و فرمود: چنانچه امامتان را نیابید و او را نبینید چکار خواهید کرد؟ فرمود: چنانچه امامتان را نیابید پس چه کسی امام جدیدی برایتان خواهد آورد؟».

محمّد بن العبّاس: عن أحمد بن القاسم، عن أحمد بن محمّد بن سیّار، عن محمّد بن خالد، عن النّضر بن سوید، عن یحیی الحلبیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ قال (علیه السّلام):

«إن غاب إمامکم فمن یأتیکم بإمام جدید؟» (5)

محمد بن العباس: از احمد بن القاسم، از احمد بن محمد بن سیار (بشار)، از محمد بن خالد، از نضربن سوید، از یحیی حلبی [بجلی]، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل: { [به کافران بگو اگر آب (که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد و فرمود: هرگاه امامتان غایب شود چه کسی امام جدیدی برایتان خواهد آورد »

المفید، بإسناده عن علیّ بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفر علیهما السّلام، قال: قلت له: ما تأویل هذه الآیة: قُلْ: أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ فقال (علیه السّلام): «تأویله: إن فقدتم إمامکم فمن یأتیکم بإمام جدید؟»(6).

ص: 393


1- . [در مأخذ: قال.]
2- . [در مأخذ: إذ.]
3- . در مأخذ: فمن یأتیکم بإمام جدید.
4- . کتاب الغیبة: 176 [باب 10، ح 17].
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 708- 709 [ح 15].
6- این حدیث را در کتب شیخ مفید که در دسترس هست نیافتم و تشبیه امام علیه السلام به آن برای چند وجه است: یک: اینکه زندگی انسان به وجود آب بستگی دارد، که اگر آب نباشد نمی تواند زندگی جسمانی خود را ادامه دهد، همینطور امام عليه السلام که زندگی جسمانی و روحانی انسان - هر دو - به وجود او بستگی دارد و دلیل بر این فرموده امام عليه السلام است که: لولا الحجة لساخت الارض باهلها = اگر حجت نباشد زمین اهل خود را فرو می برد. و روایات دیگر... دو همانطور که آب از مواهب خدای تبارک و تعالی است و دست بشر هیچگونه نقشی در ایجاد آن ندارد، همچنین امام از نعمتهایی است که خداوند آن را بر انسان تفضل فرموده، و آدمی را در تعیین و نصب او هیچگونه دخالت و اثری نیست، چنانکه دلایل محکم آن در جای خود بیان گردیده. سه - آب ماده ای است که انسان به وسيله آن پلیدیهای جسمانی و نجاستهای ظاهری خویش را می شوید و پاک می کند، و امام همان است که انسان از طریق او پروردگارش را می شناسد و احکام قرآن و شریعتش را می آموزد و بدین وسیله از پلیدیها و رذایل شرک و جهل تطهیر و رها می گردد. چهار- آبی که در دل زمین موجود است نقش عمده ای در ثبات و مسير آن دارد، و بر مبنای نظام دقیق و برنامه معینی در حرکت زمین مؤثر می باشد، همینطور امام عليه السلام که انسان - بلکه تمامی موجودات - از او استفاده می کنند هر چند که پشت ابرهای غیبت مخفی باشد، زیرا که او واسطه نزول فيض از سوی خالق متعال به تمامی مخلوقات است، طبق دلایل ثابت در جای خود . پنج - همانطور که در موقع فقدان آب آدمی به جستجوی آن برمی خیزد، و به طلب آن زمین را می گردد و چاهها حفر می کند و.. چونکه زندگی جسمانی او بر آن متوقف است، همینطور لازم است به جستجوی امام برخیزد و برای تقرب به ساحت او و شرفیابی به دیدار او و استفاده از محضر مقدسش و مهیا نمودن زمینه برای حکومتش و اقامه عدل و داد در زمین تلاش کنند، که زندگی سعادتمندانه و خوش و راحت بدون قسط و عدل میسر نیست.

شیخ مفید: بسند خود از علی بن جعفر، از برادرش حضرت موسی بن جعفر عليهما السلام آورده که راوی گوید: به آن جناب عرضه داشتم: تأویل این آیه چیست: { [به کافران بگو اگر آب (که مایه حیات است همه به زمین فرو رود کیست که باز آب گوارا برایتان پدید آرد 4 آنحضرت عليه السلام فرمود: تأویل این است که اگر امامتان را نیافتید پس چه کسی امام جدیدی برایتان خواهد آورد .

ص: 394

102- سوره معارج 2-4

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ* لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ* مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ (1)

سؤال کننده ای از عذاب حتمی الوقوع سؤال کرد و بداند که از کافران آن عذاب دفع نشود که آن عذاب از سوی خداوند مالک آسمانهاست .

علیّ بن إبراهیم، قال: سئل أبو جعفر علیه السّلام عن معنی هذا، فقال:

«نار تخرج من المغرب و ملک یسوقها من خلفها حتّی تأتی دار [بنی سعد بن همّام عند مسجدهم فلا تدع دارا لبنی أمیّة إلّا أحرقتها و أهلها و لا تدع دارا فیها وتر لآل محمّد إلّا أحرقتها و ذلک المهدیّ علیه السّلام.» (2)

علی بن ابراهیم: گوید: از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام درباره معنی این آیه سؤال شد، آن بزرگوار فرمودند: آتشی است که از سوی مغرب برمی آید و پادشاهی از پشت سر آن را بسیج می کند تا اینکه به خانه بنی سعد بن همام نزد مسجدشان برسد، پس خانه ای برای بنی امیه باقی نمی گذارد مگر اینکه آن را و اهل آن را می سوزاند، و خانه ای که در آن خونی از آل محمد عليهم السلام [ستمگری نسبت به آل محمد عليهم السلام ) باشد رها نمی سازد مگر اینکه آن را می سوزاند، و او مهدی عليه السلام است ».

محمّد بن إبراهیم النّعمانی: عن محمّد بن همّام، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالک، قال: حدّثنی محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن الحسن بن علیّ، عن صالح بن سهل، عن أبی عبد اللّه [جعفر بن محمّد

ص: 395


1- . معارج (70): 2- 4.
2- . تفسیر قمی 2: 385.

علیهما السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ (1):

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ قال:

«تأویلها فیما یجی ء (2) عذاب یرتفع (3) فی الثّویّة، یعنی نارا تنتهی (4) إلی [الکناسة] کناسة بنی أسد حتّی تمرّ بثقیف لا تدع وترا لآل محمّد علیهم السّلام إلّا أحرقته و ذلک قبل خروج القائم [علیه السّلام .» (5)

محمد بن ابراهيم نعمانی: از محمد بن همام روایت کرده گوید: حدیثمان داد جعفر بن محمد بن مالک گفت: حديثمان داد [حدیثم داد] محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، از حسن حسين بن على، از صالح بن سهل، از حضرت امام ابوعبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام) که درباره قول خدای عز و جل [خدای تعالی : وسؤال کننده ای از عذاب حتمى الوقوع سؤال کرد و فرمود: تأویل آن خواهد آمد، عذابی یعنی آتشی در ثویه بلند می شود تا اینکه به (كناسه) می رسد، کناسه بنی اسد تا جائیکه به خانه های قبيلة ثقيف بگذرد، هیچ خونی [ستمگری] نسبت به آل محمد عليهم السلام را بر جای نمی گذارد مگر اینکه آن را بسوزاند، و آن پیش از خروج قائم عليه السلام است ).

عنه، قال: أخبرنا أبو سلیمان أحمد بن هوذة، قال: حدّثنا إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ، (قال: حدّثنا) عبد اللّه بن (6) حمّاد الأنصاریّ، عن عمرو بن شمر، عن جابر، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام: «کیف یقرؤون (7) هذه السّورة؟» (قال:).]

قلت: و أیّ (8) سورة؟ قال: « [سورة] سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ »

فقال (علیه السّلام): «لیس هو سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ (و) إنّما هو: سال سیل (بعذاب واقع)، و هذه (9) نار تقع بالثّویّة، ثمّ تمضی إلی کناسة بنی أسد [ثمّ تمضی إلی ثقیف فلا تدع وترا لآل محمّد (علیهم السّلام) إلّا أحرقته.» (10)

و از اوست: که گوید: ابوسليمان احمد بن هوذه خبرمان داد گفت: ابراهيم بن اسحاق نهاوندی برایمان حدیث گفت که: [از عبدالله بن حماد انصاری از عمرو بن شمر، از جابر برایمان حدیث گفت که: حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام

ص: 396


1- . در مأخذ: قوله تعالی.
2- . در مأخذ: یأتی.
3- . [در مأخذ: یقع.]
4- . [در مأخذ: حتّی ینتهی.]
5- . کتاب الغیبة: 272 [باب 14، ح 48].
6- . در مأخذ: عن عبد اللّه بن.
7- . [در مأخذ: تقرؤون.]
8- . در مأخذ: أیّة.
9- . در مأخذ: هی.
10- . کتاب الغیبة: 272- 273 [باب 14، ح 49].

فرمود: این سوره را چگونه می خوانند؟ راوی گوید: عرض کردم: کدامین سوره را؟ فرمود: (سورة سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ .

پس آن حضرت عليه السلام ادامه داد: این سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ نیست، بلکه: سال سیل (بعذاب وأقع ) است [یعنی: سیلی از عذاب حتمی الوقوع روان گشت و این آتشی است که در ثویه واقع خواهد شد، سپس به کناسه بنی اسد می رود، آنگاه به سمت ثقيف متوجه می گردد . پس هیچ خونی [ستمگری] نسبت به آل محمد عليهم السلام بر جای نخواهد گذاشت مگر اینکه او را خواهد سوزاند »

ص: 397

103- سوره معارج 27

وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ (1)

و آنانکه روز جزا را تصدیق می دارند.

محمّد بن یعقوب، (عن محمّد بن یحیی) عن علیّ بن محمّد: عن علیّ بن العبّاس، عن الحسن بن عبد الرّحمان، عن عاصم بن حمید، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السّلام ... فی قوله [عزّ و جلّ : وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ قال:

«بخروج القائم علیه السّلام.» (2)

محمد بن يعقوب: (از محمد بن يحيى) از علی بن محمد، از علی بن العباس، از حسن بن عبدالرحمن، از عاصم بن حمید، از ابوحمزه، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل ]: { و آنانکه روز جزا را تصدیق می دارند ؟ فرمود: به خروج حضرت قائم عليه السلام ) .

ص: 398


1- . معارج (70): 27.
2- . روضه ی کافی: 287 [ح 432].

104- سوره معارج 45

خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ، ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ (1)

در حالی [آن روز فرا رسد که چشمهایشان به خواری فرو افتاده و ذلت آنان را فراگرفته است آن همان روز است که رسولان از سوی خداوند به آنان وعده داده اند.

شرف الدّین النّجفیّ: بالإسناد عن سلیمان بن خالد، عن ابن سماعة، عن عبد اللّه بن القاسم، عن یحیی بن میسّر (2)، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ:

خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ، ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ قال:

«یعنی یوم خروج القائم علیه السّلام.» (3)

شرف الدین نجفی بطور مسند از سلیمان بن خالد، از ابن سماعه، از عبدالله بن القاسم، از یحیی بن میسر، از حضرت ابی جعفر باقر عليه السلام آورده که آن جناب درباره قول خدای عز و جل: و در حالی (آن روز فرا رسد که چشمهایشان به خواری فرو افتاده و ذلت آنان را فراگرفته است آن همان روز است که رسولان از سوی خداوند به آنان وعده داده اند ) فرمود: یعنی روز خروج حضرت قائم عليه السلام ) .

ص: 399


1- . معارج (70): 45.
2- . [راوی اخیر در مأخذ (به استناد بحار الأنوار که ظاهرا از نسخه ی دیگری از مأخذ برگرفته است) به دو نفر تفکیک شده است: عن محمّد بن یحیی، عن میسّر (یا میسر). شباهت نیمه ی دوم سند این حدیث و حدیث تفسیر قمی ذیل آیه ی 76 قابل توجّه است؛ امّا علی رغم دقّت و جست وجو، نام راوی اخیر کاملا روشن نشد.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 726 [ح 7].

105- سوره جن 25

حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ، فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً (1)

تا آنگاه که عذاب موعود خود را به چشم ببینند؛ خواهند دانست که کدامیک شما با ایشان یارانشان ضعیفتر و افرادشان کمتر است.

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد: عن بعض أصحابنا، عن ابن محبوب، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن الماضی علیه السّلام، قال: ... قلت: حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ، فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً؟ [قال:] (2)

«یعنی بذلک القائم علیه السّلام و أنصاره.» (3)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد، از بعض اصحابمان، از ابن محبوب، از محمد بن الفضيل، از ابوالحسن الماضي [امام کاظم عليه السلام آورده که راوی گوید: عرضه داشتم: آنگاه که عذاب موعود خود را به چشم ببینند؛ خواهند دانست که کدامیک شما با ایشان یارانشان ضعیفتر و افرادشان کمتر است و فرمود: منظور از آن حضرت قائم عليه السلام و یاران او می باشد).

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره فی قوله: حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ قال علیه السّلام: «القائم و أمیر المؤمنین علیهما السّلام فی الرّجعة.»

فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً قال: «هو قول أمیر المؤمنین علیه السّلام لزفر: و اللّه- یا ابن صهاک- لو لا عهد من رسول اللّه و عهد (4) من اللّه سبق لعلمت أیّنا أضعف

ص: 400


1- . جن (72): 25.
2- . [با توجّه به صدر روایت، ظاهرا کلمه ی «قال» از زبان راوی افتاده است که افزوده می شود.]
3- . کافی 1: 434 [کتاب الحجّة، باب فیه نکت و نتف ... 108، ح 91].
4- . در مأخذ: کتاب.

ناصرا و أقلّ عددا. قال: «فلمّا أخبرهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم ما یکون من الرّجعة قالوا: متی یکون هذا؟ قال [اللّه : قُلْ یا محمّد-: إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً؟ (1)(2)

علی بن ابراهيم : در تفسیر خود درباره فرموده خداوند: تا آنگاه که عذاب موعود خود را به چشم ببینند } گوید: حضرت فرمودند: [مقصود] قائم و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دوران رجعت می باشد .خواهند دانست که کدامیک [شما با ایشان] یارانشان ضعیفتر و افرادشان کمتر است و گوید: حضرت فرمود: این فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام است به زفر: به خدا سوگند ای پسرصهاک چنانچه عهدی از رسولخدا صلی الله عليه وآله و عهدی نوشته ای از خداوند صدور نیافته بود هر آینه می دانستی که کدامیک از ما یارانش ناتوانتر و افرادش کمتر است، گوید: پس هنگامیکه رسولخدا صلى الله عليه وآله آنچه از رجعت واقع می شود را به آنان خبر داد گفتند: این جریان کی تحقق می یابد؟

[خداوند] فرمود: (بگو) ای محمد و نمی دانم آیا [عذابی که وعده می شوید نزدیک است یا پروردگارم مدتی طولانی برای آن قرار می دهد .

ص: 401


1- . جن (72): 26.
2- . تفسیر قمی 2: 391.

106- سوره مدثر 9-11

فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ* فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ* عَلَی الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ (1)

پس آنگاه که در آن صور دمیده شود و پس آن روز بسیار روز سخت و دشواری است و بر کافران هیچ آسودگی در آن نیست.

محمّد بن یعقوب، عن أبی علیّ الأشعریّ: عن محمّد بن حسّان، عن محمّد بن علیّ، عن عبد اللّه بن القاسم، عن المفضّل بن عمر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ، قال:

«إنّ منّا إماما مظفّرا مستترا (2) فإذا أراد اللّه عزّ و جلّ (3) إظهار أمره نکت فی قلبه نکتة فظهر فقام بأمر اللّه تعالی.» (4)

محمد بن يعقوب: از ابوعلی اشعری، از محمد بن حسان، از محمد بن علی، از عبدالله بن قاسم، از مفضل بن عمر، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام آورده، درباره قول خدای عز و جل پس آنگاه که در آن صور دمیده شود و فرمود: همانا از ما خاندان وحی امام پیروز پنهانی خواهد بود، که چون خدای عز و جل بخواهد امر او را ظاهر سازد در دل او نکته ای گذراند، پس ظاهر شود و باذن خدای تعالی قیام نماید .

الشّیخ المفید: عن محمّد بن یعقوب بإسناده، عن المفضّل بن عمر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: إنّه سئل عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ قال:

«إنّ منّا إماما یکون مستترا فإذا أراد اللّه إظهار أمره نکت فی قلبه نکتة

ص: 402


1- . مدّثّر (74): 9- 11.
2- . [در مأخذ: مستطرا.]
3- . در مأخذ: عزّ ذکره.
4- . کافی 1: 343 [کتاب الحجّة، باب فی الغیبة 80، ح 30].

فنهض و قام بأمر اللّه عزّ و جلّ.» (1)

شیخ مفید: از محمد بن يعقوب بسند خود از مفضل بن عمر، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام آورده که گوید: از آن جناب راجع به قول خدای عز و جل:

پس آنگاه که در آن صور دمیده شود و سؤال شد، آن حضرت فرمود: همانا از ما خاندان امامی است که مخفی خواهد شد، و چون خداوند اراده کند که امر او را ظاهر گرداند در دلش نکته ای قرار دهد که بامر خدای عز و جل نهضت و قیام کند».

و فی حدیث آخر عنه علیه السّلام قال:

«إذا نقر فی أذن الإمام القائم علیه السّلام أذن له فی القیام.» (2)

و در حدیث دیگری از آن حضرت عليه السلام است که فرمود: هرگاه در گوش قائم عليه السلام دمیده شود، اذن قیامش تحقق یابد.

و روی: عن عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قوله عزّ و جلّ: فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ قال:

«النّاقور هو النّداء من السّماء: ألا إنّ ولیّکم فلان بن فلان القائم بالحقّ!ت.

ینادی به جبرائیل علیه السّلام فی ثلاث ساعات من ذلک [الیوم . فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ عَلَی الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ یعنی بالکافرین المرجئة الّذین کفروا بنعمة اللّه و بولایة علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.» (3)

« و روایت شده: از عمروبن شمر، از جابربن یزید، از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام که درباره قول خدای عزوجل: پس آنگاه که در آن صور دمیده شود و فرمود: ناقور همان ندا از سوی آسمان است که: «توجه کنید که ولی شما فلانی فرزند فلان همان قائم به حق است» جبرئیل علیه السلام این را ندا می کند در سه ساعت از آن، آن روز بسیار سخت روزی است و برکافران که هیچ آسودگی برایشان نیست } منظور از «كافرين » مرجئه هستند که به نعمت خداوند و ولایت علی بن ابی طالب عليه السلام کفر ورزیده اند».

ص: 403


1- . در کتب موجود از شیخ مفید- قدّس سرّه- یافت نشد؛ امّا در غیبت نعمانی: 187 آمده است. [برای دیدن منابع دیگر این روایت، رک. تأویل الآیات الظّاهرة 2: 732.]
2- . به مأخذ آن اشاره نشده و در تأویل الآیات الظّاهرة 2: 732 به همین نحو آمده است.
3- . این حدیث را نیز مؤلّف رحمه اللّه به کتاب یا مؤلّفی نسبت نداده و در تأویل الآیات الظّاهرة: 732- 733 به همین صورت آمده است.

ابن بابویه، قال: حدّثنی (1) أبی و محمّد بن الحسن رضی اللّه عنهما، قالا:

حدّثنا عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن سعدان بن مسلم (2) عن عبد اللّه بن القاسم، عن المفضّل بن عمر، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن تفسیر جابر، [ف] قال علیه السّلام:

«لا تحدّث به السّفلة (3) فیذیعوه، أما تقرأ فی کتاب اللّه عزّ و جلّ: فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ؟ إنّ منّا إماما (یکون) مستترا فإذا أراد اللّه عزّ و جلّ إظهار أمره نکت فی قلبه نکتة فظهر و أمر بأمر اللّه [عزّ و جلّ .» (4)

«ابن بابویه:گوید:حدیثم دادند{حديثمان دادند ] پدرم ومحمد بن الحسن رضی الله عنهما گفتند: حدیثمان دادعبدالله بن جعفر حمیری، گوید:حدیشمان دادمحمدبن الحسين بن ابی الخطاب، از (سعدان بن مسلم) از عبدالله بن القاسم، از مفضل بن عمر، که گفت: از امام ابوعبدالله صادق عليه السلام راجع به تفسیر جابر پرسیدم فرمود:

آن را برای افراد پست بیان مکن که شایع خواهند کرد، آیا در کتاب خدای عزو جل نخوانده ای که: { پس آنگاه که در آن صور دمیده شود و همانا امامی از ما مخفی و پنهان خواهد شد، پس هرگاه خدای عز و جل اراده کند امرش را اظهار نماید در دل او نکته ای افكند، پس او به امر خدای عز و جلت] آشکار گردد و حکومت کند).

ص: 404


1- . در مأخذ: حدّثنا.
2- . در مأخذ: موسی بن سعدان.
3- . در مأخذ: السّفّل.
4- . کمال الدّین 2: 349 [باب 33، ح 42].

107- سوره مدثر 12

ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً (1)

آن کس که من او را تنها آفریدم کارش را بمن را بگذار.

شرف الدّین النّجفیّ، قال: جاء فی تفسیر أهل البیت علیهم السّلام: رواه الرّجال عن عمرو بن شمر، عن جابر [بن یزید] عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ:

ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً قال:

«یعنی بهذه الآیة إبلیس اللّعین، خلقه وحیدا من غیر أب و لا أمّ، و قوله:

وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً یعنی هذه الدّولة إلی یوم الوقت المعلوم یوم یقوم القائم علیه السّلام.»

وَ بَنِینَ شُهُوداً وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ. کَلَّا! إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً یقول: «معاندا للأئمّة علیهم السّلام یدعو إلی غیر سبیلها و یصدّ النّاس عنها و هی آیات اللّه.» (2)

شرف الدین نجفی: گوید: در تفسير اهل البيت عليهم السلام آمده و رجال حدیث آن را از عمروبن شمر، از جابرابن یزید روایت کرده اند از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام که درباره قول خدای عز و جل و آن کس که من او را تنها آفریدم کارش را بمن وابگذار و فرمود: منظور از این آیه، ابلیس لعین است که بدون پدر و مادر او را آفرید، و اینکه فرموده و برای او ثروت و مال فراوان قرار دادم ) یعنی این دولت و سلطه شیطانی ] است تا روز وقت معلوم، روزی که قائم عليه السلام قیام نماید و و پسران آماده به خدمت باو دادم . و زمینه های اقتدار و مکنت برایش فراهم آوردم و آنگاه طمع دارد که با وجود کفران نعمتها و جنایتهایش] باز هم بر او بیفزایم و هرگز که او با آیات ما عناد و دشمنی دارد ، می فرماید: او معاند و مخالف امامان عليهم السلام است، به غیر راه ایشان دعوت می کند و مردم را از آن باز می دارد، و ایشان آيات الله هستند».

ص: 405


1- . مدّثّر (74): 12.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 734 [ح 5].

108- سوره مدثر 20-21

فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ!* ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ! (1)

پس او کشته باد که چه فکر غلطی کرد، باز هم کشته باد که چه اندیشه نادرستی کرد.

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا أبو العبّاس، قال: حدّثنا یحیی بن زکریّا، عن علیّ بن حسّان، عن عمّه عبد الرّحمان بن کثیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله:

ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً قال: «الوحید ولد الزّنا و هو زفر.»

وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً قال: «أجل ممدود (2)

وَ بَنِینَ شُهُوداً قال: «أصحابه الّذین شهدوا أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لا یورّث، وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً ملکه الّذی ملکه مهّده له (3)

ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ* کَلَّا! إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً قال: «لولایة أمیر المؤمنین علیه السّلام جاحدا معاندا (4) لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم [فیها]، سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً* إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ [فکّر] فیما أمر به من الولایة و قدّر إن (5) مضی رسول اللّه [أن لا یسلّم لأمیر المؤمنین علیه السّلام البیعة الّتی بایعه (بها) علی عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم.»

فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ! [ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ!] قال: «عذاب بعد عذاب یعذّبه

القائم علیه السّلام. ثُمَّ نَظَرَ إلی رسول اللّه (6) صلّی اللّه علیه و اله و سلم و أمیر المؤمنین علیه السّلام ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ممّا أمر به ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ فقال: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ- قال:- (إنّ) زفر (قال):

(إنّ) النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم سحر النّاس لعلیّ (7) علیه السّلام. إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ أی لیس بوحی (8) من اللّه عزّ و جلّ،

ص: 406


1- . مدّثّر (74): 20- 21.
2- . در مأخذ: أجلا إلی مدّة.
3- . در متن: ملکه الّذی ملک ملّکته مهّدته له.
4- . در مأخذ: عاندا.
5- . در متن: قد رأی.
6- . در مأخذ: النّبیّ.
7- . در مأخذ: بعلیّ.
8- . [در مأخذ: هو وحیا.]

سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ... إلی آخر الآیة فیه نزلت.» (1)

علی بن ابراهيم: گوید: ابوالعباس حدیثمان داد، وی گفت: یحیی بن زکریا حديثمان داد، از علی بن حسان، از عمویش عبدالرحمن بن کثیر، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: مرا واگذار با کسی که او را تنها و وحید آفریدم فرمود: وحید (در اینجا ] زنازاده است و او «زفر» می باشد، و برایش مالی فراوان و دراز قرار دادم و فرمود: [یعنی] اجل ممدود و دراز تا مدتی و پسران آماده به خدمت و فرمود: همکاران و رفقای او که گواهی دادند به اینکه رسولخدا صلی الله عليه وآله ارث بر جای نگذاشته، و و زمینه های قدرت و حکومت را برایش فراهم آوردیم 4 دوران زمامداری و ریاستش که جلوش را باز گذاردیم، سپس با آنهمه ظلم و جنایت طمع دارد که نعمتهایم را بر او بیفزایم و هرگز که او با آیات ما عناد می ورزید و فرمود: ولایت امیرالمؤمنين عليه السلام را منکر بود، و در مورد آن با رسولخدا صلی الله عليه وآله وسلم عناد ورزید، و بزودی او را به آتش دوزخ درافکنم و او با خود اندیشید و نقشه ای طرح کرد و در مورد ولایت که بآن مأمور شده بود فکر کرد و چنین نقشه کشید که چون رسولخدا از دنیا رحلت کرد نسبت به بیعتی که با امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان رسولخدا صلی الله عليه وآله انجام داده بود وفادار نماند و کار خلافت را تسلیم آن حضرت ننماید، و پس او کشته باد که چه فکر غلطی کرده باز هم کشته باد که چه اندیشه نادرستی کرد و فرمود: عذابی پس از عذاب دیگر که حضرت قائم عليه السلام نسبت باو خواهد کرد و سپس نگریست و به رسولخدا [پیغمبر اکرم صلی الله عليه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام پس روی ترش کرد و چهره درهم کشید از جهت دستوری که باو داده شده بود و سپس روی برتافت و کبر ورزید ، و آنگاه گفت: این جز سحر و جادوی خیره کننده هیچ نیست ؟ فرمود: [یعنی] زفر گفت: پیغمبر صلی الله عليه وآله مردم را برای پیروی ) على عليه السلام سحر کرده است و این جز قول و گفتار بشر نیست یعنی [او گفت این وحی از سوی خدای عز و جل نیست و او را به آتش قر در خواهم افکند ... تا آخر آیه درباره او نازل شد».

ص: 407


1- . تفسیر قمی 2: 395.

109- سوره مدثر 32

وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ: ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا؟ کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ، وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ (1)

و ما خازنان دوزخ را جز فرشتگانی مخصوص برای عذاب و شماره آنان را جز برای آزمایش و محنت کافران قرار ندادیم، تا آنکه اهل کتاب یقین بدانند، و ایمان کسانی که ایمان دارند؛ فزونی یابد و در دل اهل کتاب تردیدی واقع نگردد، و تا آنانکه در دلهایشان مرضی هست و کافران بگویند: خداوند منظورش از این مثل چه بوده، اینچنین خداوند هر که را خواهد به حالت گمراهی واگذارد و هر که را مشيتش تعلق گیرد رهبری و هدایت فرماید و سپاهیان پروردگارت را جز خودش کسی نمی داند، و این آیات جز پند و تذکری برای بشر نیست .

شرف الدّین النّجفیّ، فی الحدیث السّابق: عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام ... قال: ... قوله تعالی: وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا

مَلائِکَةً قال: «فالنّار هو القائم علیه السّلام الّذی [قد] أنار ضوؤه و خروجه لأهل المشرق و المغرب (2)، و الملائکة هم الّذین یملکون علم آل محمّد صلوات اللّه علیهم.»

و قوله: وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا قال علیه السّلام: «یعنی المرجئة.»

و قوله: لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ قال [علیه السّلام : «هم الشّیعة و هم أهل

ص: 408


1- . مدّثّر (74): 32.
2- . [در مأخذ: الشّرق و الغرب.]

الکتاب و هم الّذین أوتوا الکتاب و الحکم (1) و النّبوّة.»

و قوله: وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ أی لا یشکّ الشّیعة فی شی ء من أمر القائم علیه السّلام.

و قوله: وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یعنی بذلک الشّیعة و ضعفاءها ... وَ الْکافِرُونَ: ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا؟ فقال اللّه عزّ و جلّ لهم: کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ فالمؤمن یسلّم و الکافر یشکّ.

و قوله: وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ فجنود ربّک هم الشّیعة و هم شهداء اللّه فی الأرض، و قوله: وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ* لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ [قال: «یعنی الیوم قبل خروج القائم علیه السّلام، من شاء قبل الحقّ و تقدّم إلیه و من شاء تأخّر عنه»].

و قوله: کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ قال: «هم أطفال المؤمنین، قال اللّه تبارک و تعالی: وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ (2)- قال:- یعنی أنّهم [آمنوا] بالمیثاق.»2.

و قوله: وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ قال علیه السّلام: «بیوم (الدّین) خروج القائم علیه السّلام.»

و قوله: فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ؟ قال: «یعنی بالتّذکرة ولایة أمیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام.»

[و قوله : کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ قال: « [یعنی کأنّهم حمر وحش فرّت من الأسد حین رأته، و کذلک المرجئة (3) إذا سمعت بفضل آل محمّد علیهم السّلام نفرت عن الحقّ.»

ثمّ قال اللّه تعالی: بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً قال: «یرید کلّ رجل من المخالفین [أن ینزّل علیهم (4) کتاب من السّماء.»

ثمّ قال اللّه تعالی: کَلَّا بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ [قال:] «هی دولة القائم علیه السّلام.»

ثمّ قال تعالی بعد أن عرّفهم التّذکرة [أنّها] (هی) الولایة: کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ* وَ ما یَذْکُرُونَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ، هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ قال علیه السّلام:

«فالتّقوی فی هذا الموضع (هو) النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم و المغفرة أمیر

ص: 409


1- . [در مأخذ: الحکمة.]
2- . طور (52): 22.
3- . [در مأخذ: و کذا أعداء آل محمّد.]
4- . در مأخذ: علیه.

المؤمنین علیه السّلام.» (1)

شرف الدین نجفی: در حدیثی که سابقا آوردیم از عمرو بن شمر، از جابر، از امام ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که آن حضرت درباره قول خدای تعالی: { وما خازنان دوزخ را جز فرشتگانی مخصوص برای عذاب قرار ندادیم فرمود: پس آتش حضرت قائم عليه السلام است، آنکه پرتو نور و خروجش اهل مشرق و مغرب را روشن نماید، و ملائکه همانهایند که علم آل محمد صلوات الله عليهم اجمعین) را در دست دارند، و اینکه فرموده:

و شماره آنان را جز برای آزمایش و محنت کافران قرار ندادیم ) فرمود: یعنی مرجئه، و اینکه فرموده: * تا آنکه اهل کتاب یقین بدانند حضرت عليه السلام فرمود: آنان شیعیان هستند، و آنهایند که کتاب و حکم و نبوت به ایشان داده شد.

و فرموده خدای تعالى : { و ایمان کسانی که ایمان دارند فزونی يابد و در دل اهل کتاب تردیدی واقع نگردد ؛ یعنی تا مبادا شیعیان در چیزی از امر حضرت قائم عليه السلام شک کنند، و اینکه فرموده: { وتا آنانکه در دلهایشان مرضی هست بگویند } منظور از آن شیعیان و ضعفای ایشان [ضعفای شیعه است و [نیز] کافران بگویند: خداوند منظورش از این مثل چه بوده پس خدای عز و جل به آنان فرمود: همچنین خداوند هرکه را خواهد به حالت گمراهی واگذارد و هر که را مشيتش تعلق گیرد رهبری و هدایت فرماید و پس مؤمن تسلیم می شود و کافر شک می کند.

و اینکه خداوند فرموده: و و سپاهیان پروردگارت را جز خودش کسی نمی داند سپاهیان پروردگارت همان شیعیان هستند، آنان گواهان خداوند [ شاهدان برای خداوند در زمینند، و اینکه فرموده: در این آیات جز پند و تذکری برای بشر نیست تا هر که خواهد [ در ایمان خود پیشرفت کند یا عقب بماند ، [ حضرت فرمود: یعنی امروز پیش از خروج حضرت قائم عليه السلام، هر که خواهد حق را بپذیرد و به سوی آن روی آورد، و هر که خواهد از آن عقب بیفتد ، و اینکه فرموده : [ هرکس در گرو عملی است که انجام داده مگر اصحاب یمین [ سمت راست ] ] فرمود: آنان اطفال مؤمنین هستند، خدای تبارک و تعالی فرموده : [ و فرزندانشان در ایمان به آنها ملحق شدند ) فرمود: آنان به پیمان [ ایمان آوردند .

و فرموده خداوند: او همانا ما روز دین (جزا را تکذیب می کردیم امام عليه السلام فرمود: (منظورشان روز خروج حضرت قائم عليه السلام است. و اینکه فرموده: پس ایشان را چه می شود که از تذکر اعراض می کنند و فرمود: منظور از «تذکره » ولایت

ص: 410


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 735- 736.

امیرالمؤمنين عليه الصلاة والسلام است، و اینکه فرموده : { انگار آنها خران گریزانی هستند که از شیر فرار می کنند و فرمود: گویی آنان خران وحشی هستند که وقتی شیر را ببینند از او بگریزند، و اینطورند مرجئه که وقتی فضیلت آل محمد عليهم السلام را بشنوند از حق نفرت نمایند، سپس خدای تعالی فرموده: و بلکه هرکدام از آنان می خواهد صحیفه ای از سوی آسمان بر او باز آید ) فرمود: هریک از مخالفين می خواهد که بر آنان زبر او) نوشته ای از آسمان نازل شود، آنگاه خدای تعالی فرمود: هرگز چنین نشود بلکه از آخرت نمی ترسند ، فرمود: این دولت حضرت قائم عليه السلام است.

سپس خدای تعالی۔ پس از آنکه به آنان شناساند که تذکره همان ولایت است. فرمود: و هرگز چنانکه پندارند نیست و این تذکره است، پس هر آنکه خواهد متذکر شود، و تذکر نیابند مگر اینکه خدا خواهد که اوست اهل تقوی که سزد از عذابش بیمناک بود ] و اهل آمرزش و مغفرت ، امام عليه السلام فرمود: تقوی در اینجا پیغمبر صلی الله عليه وآله است، و مغفرت اميرالمؤمنين عليه السلام ) .

ص: 411

110- سوره تکویر 16-17

فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوارِ الْکُنَّسِ (1)

سوگند به آن ستارگان که حرکت کرده و پنهان می شوند ؟

محمّد بن یعقوب، عن عدّة من أصحابنا: عن سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن الحسن، عن عمر بن یزید، عن الحسن بن الرّبیع الهمدانیّ، قال: حدّثنا محمّد بن إسحاق، عن أسید بن ثعلبة، عن أمّ هانی، قالت: [لقیت أبا جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام فسألته عن هذه الآیة: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوارِ الْکُنَّسِ قال علیه السّلام:

«الخنّس إمام یخنس فی زمانه عند انقطاع من علمه عند النّاس سنة ستّین و مئتین، ثمّ یبدو کالشّهاب الثّاقب (2) فی ظلمة اللّیل، فإن أدرکت ذلک قرّت عینک.» (3)

محمد بن يعقوب: از عده ای از اصحابمان، از سعد بن عبدالله، از احمد بن الحسن، از عمربن یزید، از حسن بن الربيع همدانی روایت آورده که گفت: محمد بن اسحاق از اسید بن ثعلبه، از ام هانی حدیثمان داد که گفت: امام ابوجعفر محمد بن على باقر علیهما السلام را ملاقات کردم پس درباره این آیه : و سوگند به آن ستارگان که حرکت کرده و پنهان می شوند از آن جناب پرسیدم، آن حضرت عليه السلام فرمود: «س» امامی است که در زمان خودش هنگامی که اطلاع از او از مردم قطع می گردد سال دویست و شصت پنهان می شود، سپس همچون ستاره نافذ [تابان در تاریکی شب آشکار می گردد، اگر آن دوران را درک کنی دیده ات روشن می شود ».

ص: 412


1- . تکویر (81): 16- 17.
2- . در مأخذ: الواقد.
3- . کافی 1: 341 [کتاب الحجّة، باب فی الغیبة 80، ح 23].

عنه: عن علیّ بن محمّد، عن جعفر بن محمّد، عن موسی بن جعفر البغدادیّ، عن وهب (1) بن شاذان، عن الحسن (2) بن أبی الرّبیع (3)، عن محمّد بن إسحاق، عن أمّ هانی، قالت: سألت أبا جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوارِ الْکُنَّسِ قالت: فقال:

«إمام یخنس سنة ستّین و مئتین ثمّ یظهر کالشّهاب یتوقّد فی اللّیلة الظّلماء، و إذا (4) أدرکت زمانه قرّت عینک.» (5)

« از اوست: از علی بن محمد، از جعفر بن محمد، از موسی بن جعفر بغدادی، از وهيب بن شاذان، از حسین بن ابی الربيع، از محمد بن اسحاق، از أم هانی که گفت: از حضرت ابوجعفر محمد بن على عليهما السلام راجع به فرموده خداوند عز و جل: سوگند به آن ستارگان که حرکت کرده و پنهان می شوند پرسیدم، گوید: آن جناب فرمودند: امامی است که در سال دویست و شصت پنهان خواهد شد سپس همچون ستاره ای که در شب تار درخشان شود ظاهر می گردد، و چنانچه زمان او را دریابی دیده ات روشن شود ».

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة، قال: أخبرنا سلامة بن محمّد، قال:

حدّثنا علیّ بن (6) داود، قال: حدّثنا أحمد بن الحسن، عن عمران بن الحجّاج، عن .]

عبد الرّحمان بن أبی نجران، عن محمّد بن أبی عمیر، عن محمّد بن إسحاق، عن أسید ابن ثعلبة، عن أمّ هانی، قالت: قلت لأبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام: ما معنی قول اللّه عزّ و جلّ: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ فقال لی:

«یا أمّ هانی! إمام یخنس نفسه حتّی ینقطع عن النّاس علمه سنة ستّین و مئتین ثمّ یبدو کالشّهاب الواقد فی اللّیلة الظّلماء، فإن أدرکت ذلک الزّمان قرّت عینک.» (7).

ص: 413


1- . [در متن: وهیب.]
2- . [در متن: الحسین.]
3- . [به نظر می رسد این شخص همان حسن بن ربیع همدانی (یاد شده در حدیث پیش) است و یکی از ضبطها درست است. متأسّفانه با مراجعه به کتب رجال، روشن نشد.]
4- . در مأخذ: فإن.
5- . کافی 1: 341 [کتاب الحجّة، باب فی الغیبة 80، ح 22].
6- . [در متن: أحمد بن علیّ بن.]
7- کتاب الغیبه صفحه 75

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: سلامة بن محمد خبرمان داد، گفت: احمد بن علی بن داود حديثمان داد، گفت: احمد بن الحسن، از عمران بن الحجاج، از عبدالرحمن بن ابی نجران، از محمد بن ابی عمیر، از محمد بن اسحاق، از اسید بن ثعلبه، از ام هانی حدیثمان داد که گفت: به حضرت ابوجعفر محمد بن على باقر عليه السلام عرضه داشتم: معنی فرموده خدای عزوجل: { سوگند به آن ستارگان ) چیست؟ بمن فرمود: ای ام هانی! امامی است که خودش را پنهان می سازد تا آنجا که مردم از احوال او بی اطلاع می مانند، در سال دویست و شصت، سپس بسان ستاره تابناک در شب تار آشکار می گردد، اگر آن زمان را درک کنی دیده ات روشن خواهد

گشت »

محمّد بن العبّاس، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالک، عن محمّد بن إسماعیل بن السّمّان، عن موسی بن جعفر بن وهب، عن وهب بن شاذان، عن الحسن بن الرّبیع، عن محمّد بن إسحاق، قال: حدّثتنی أمّ هانی، قالت: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوارِ الْکُنَّسِ فقال:

«یا أمّ هانی! إمام یخنس نفسه سنة ستّین و مئتین ثمّ یظهر کالشّهاب ].

الثّاقب فی اللّیلة الظّلماء، فإن أدرکت زمانه قرّت عینک یا أمّ هانی.» (1)

محمد بن العباس: گوید: جعفر بن محمد بن مالک حدیشمان داد، از محمد بن اسماعیل بن الشمان، از موسی بن جعفر بن وهب، از وهب بن شاذان، از حسن بن الربيع، از محمد بن اسحاق، که گفت: أم هانی برایم حديث آورد، وی گفت: از حضرت ابوجعفر عليه السلام راجع به معنی قول خداوند عز و جل: { سوگند به آن ستارگان که حرکت کرده پنهان می شوند و پرسیدم، آن بزرگوار فرمودند، آی ام هانی! [آن] امامی است که در سال دویست و شصت خودش را پنهان خواهد ساخت، سپس همانند ستاره درخشان در شب تاریک آشکار خواهد گشت، پس چنانچه زمان او را دریابی دیده ات روشنی خواهد یافت ای ام هانی »

ص: 414


1- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 769- 770.

سال وفات امام ابومحمد حسن بن علی عسکری پدر امام قائم عليهما السلام می باشد)

ص: 415

111- سوره انشقاق 20

لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (1)

البته که شما احوال گوناگون و حوادث مختلف خواهید یافت.

ابن بابویه، قال: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلویّ [السّمرقندیّ رضی اللّه عنه قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود و حیدر بن محمّد السّمرقندیّ جمیعا، قالا: حدّثنا محمّد بن مسعود، قال: حدّثنا جبرئیل بن أحمد، عن موسی بن جعفر البغدادیّ، قال: حدّثنی الحسن بن محمّد الصّیرفیّ، عن حنّان ابن سدیر، عن أبیه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إنّ للقائم منّا غیبة یطول أمدها.»

فقلت له: و لم ذاک یا ابن رسول اللّه؟

قال علیه السّلام: «لأنّ اللّه عزّ و جلّ أبی إلّا أن یجری فیه سنن (2) الأنبیاء علیهم السّلام فی غیباتهم و إنّه لا بدّ له- یا سدیر- من استیفاء مدد غیباتهم، قال اللّه عزّ و جلّ:

لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أی علی سنن من کان قبلکم.» (3)

«ابن بابویه گوید: مظفربن جعفر بن مظفر علوی (سمرقندی رضی الله عنه ] حديثمان داد، وی گفت: جعفر بن محمد بن مسعود، و حيدر بن محمد سمرقندی هر دو برایمان حدیث گفتند که : محمد بن مسعود برایمان حدیث آورد و گفت: جبریل بن احمد از موسی بن جعفر بغدادی حدیثمان داد، وی گفت: حسن بن محمد صیرفی، از حنان بن شدیر، از پدرش، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام برایم حدیث گفت که آن جناب فرمود: قائم ما را غیبتی است که مدت آن به طول می انجامد. عرضه داشتم: چرا بابن رسول الله؟ فرمود:

زیرا که خداوند عز و جل می خواهد سنتهای پیغمبران را در غیبتهایشان بر او

ص: 416


1- . انشقاق (84): 20.
2- . [در مأخذ: تجری فیه سنن.]
3- . کمال الدّین 2: 480- 481 [باب 44، ح 6].

نیز جاری سازد، و ای سدیر ناگزیر است از اینکه مدتهای غیبت آنان را پایان برد، خداوند تعالی می فرماید: و البته که شما احوال گوناگون و حوادث مختلف خواهید یافت 4 یعنی: سنتهای آنانی که پیش از شما بوده اند »

ص: 417

112- سوره بروج 2

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (1)

سوگند به آسمان که دارای برجها و کاخهای باعظمت است.

المفید، فی کتاب الاختصاص: عن محمّد بن علیّ بن بابویه، قال:

حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل، عن محمّد بن أبی عبد اللّه الکوفیّ، عن موسی بن عمران، عن عمّه الحسین بن یزید، عن علیّ بن سالم عن أبیه، عن سالم بن دینار، عن سعد بن ظریف، عن الأصبغ بن نباتة، قال: سمعت ابن عبّاس یقول:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «ذکر اللّه عزّ و جلّ عبادة، و ذکری عبادة، و ذکر علیّ عبادة، و ذکر الأئمّة من ولده عبادة، و الّذی بعثنی بالنّبوّة و جعلنی خیر البریّة، إنّ وصیّی لأفضل الأوصیاء و إنّه لحجّة اللّه علی عباده و خلیفته علی خلقه، و من ولده الأئمّة الهداة بعدی، بهم یحبس اللّه العذاب عن أهل الأرض، و بهم یمسک السّماء أن تقع علی الأرض إلّا بإذنه و بهم یمسک الجبال أن تمید بهم، و بهم یسقی خلقه الغیث، و بهم یخرج النّبات.

أولئک أولیاء اللّه حقّا و خلفاؤه (2) صدقا، عدّتهم عدّة الشّهور و هی اثنا عشر شهرا، و عدّتهم عدّة نقباء موسی بن عمران.»

ثمّ تلا علیه الصّلاة و السلام هذه الآیة: وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ ثمّ قال: «أتقدّر-

یا ابن عبّاس- أنّ اللّه یقسم بالسّماء ذات البروج و یعنی به السّماء و بروجها؟!» قلت: یا رسول اللّه فما ذاک؟ قال: «أمّا السّماء فأنا، و أمّا البروج فالأئمّة بعدی أوّلهم علیّ و آخرهم المهدیّ صلوات

ص: 418


1- . بروج (85): 2.
2- . در مأخذ: خلفائی.

اللّه علیهم أجمعین.» (1)

«شيخ مفيد: در کتاب الاختصاص از محمد بن علی بن بابویه آورده که گوید: محمد بن موسی بن المتوكل از محمد بن ابی عبدالله کوفی، از موسی بن عمران، از عمویش حسین بن یزید، از علی بن سالم، از پدرش، از سالم بن دینار، از سعدبن ظریف، از اصبغ بن نباته حديثمان داد که گفت: شنیدم ابن عباس می گفت:

رسول خدا صلی الله عليه وآله فرمود: ذکر خداوند عز و جل عبادت است، و یاد من عبادت است، و یاد على عبادت است، و یاد امامان از فرزندانش عبادت است، سوگند به آنکه مرا به نبوت برانگیخت، و بهترین مخلوقات قرارم داد اینکه وصی من برترین اوصیاست و همانا او حجت خداوند بر بندگانش و خليفه او بر خلقش می باشد، و از فرزندانش امامان هدایتگر بعد از من هستند، به آنان خداوند عذاب را از اهل زمین حبس می کند، و به سبب آنان آسمان را نگاه می دارد که جز به إذن او بر زمین افتد، و به میمنت وجود آنان کوهها را نگاه می دارد که به حرکت درآیند، و به واسطه ] ایشان بر آفریدگان خویش باران می بارد، و به خاطر آنان گیاه می رویاند، ایشانند به حق اولیای خداوند و خلفای راستین من، شماره ایشان همان تعداد ماههاست، که دوازده ماه است، و به شماره نقبای موسی بن عمران، سپس این آیه را تلاوت فرمود:

سوگند به آسمان که دارای برجها و کاخهای باعظمت است و آنگاه فرمود: ای ابن عباس!

آیا چنین می پنداری که خداوند به آسمان دارای برجها سوگند یاد کند و منظورش همان آسمان و برجهای آن باشد؟ عرض کردم: یا رسول الله پس معنی آن چیست؟ فرمود: اما آسمان: من هستم، و اما برجها: پس امامان بعد از من می باشند اولینشان على، و آخرینشان مهدی است صلوات الله عليهم اجمعين ».

ص: 419


1- . الاختصاص: 223- 224.

113- سوره طارق 16-18

إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً* وَ أَکِیدُ کَیْداً* فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً (1)

و البته آنان (دشمنان اسلام هر چه بتوانند کید و مکر می کنند و و من [خدای متعال ] هم [در مقابل آنان] كيد خواهم کرده پس تو ای رسول ما مهلت ده کافران را مهلت کمی.

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا جعفر بن أحمد، عن عبد اللّه (2) بن موسی، عن الحسن بن علیّ، [عن ابن أبی حمزة (عن أبیه)، عن أبی بصیر فی قوله: فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ قال علیه السّلام: «ما [له قوّة یقوی بها علی خالقه و لا ناصر من اللّه ینصره إن أراد به سوء.»

قلت: إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً (وَ أَکِیدُ کَیْداً) قال: «کادوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و کادوا علیّا علیه السّلام و کادوا فاطمة علیها السّلام، فقال [اللّه : یا محمّد، إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً وَ أَکِیدُ کَیْداً* فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ یا محمّد- أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً لوقت بعث القائم علیه السّلام فینتقم لی من الجبابرة (3) و الطّواغیت من قریش و بنی أمیّة و سائر النّاس.» (4)

علی بن ابراهيم: گوید: حدیثمان داد جعفربن احمد، از عبد [عبيد الله بن موسی، از حسن بن علی، (از ابن ابی حمزه (از پدرش) از ابوبصیر درباره فرموده خداوند و پس او را [در آن روز ) قوت و توانی در خود و یاوری بر جان نیست و آن حضرت عليه السلام فرمود: برای او قوت و نیرویی نیست که علیه خالقش به وسیله آن نیرو گیرد،

ص: 420


1- . طارق (86): 16- 18.
2- . در مأخذ: عبید اللّه.
3- . در مأخذ: الجبّارین.
4- . تفسیر قمی 2: 416.

و هیچ یاوری از سوی خداوند نمی باشد تا اگر خداوند اراده فرماید او را عذاب کند باریش نماید.

عرضه داشتم: آنان هر چه بتوانند کید و مکر کنند و من هم کید خواهم کرد ) ، فرمود: با رسول خدا صلى الله عليه وآله کید نمودند، و با حضرت علی علیه السلام کید کردند و نسبت به فاطمه علیها السلام با کید و مکر رفتار نمودند، پس خداوند فرمود: ای محمد: آنان هر چه بتوانند کید و مکر می کنند، و من هم در مقابل آنان کید خواهم کرد، پس تو ای محمد کافران را مهلت ده مهلت کمی ] تا وقت برانگیختن قائم عليه السلام که برای او از جباران و طاغوتهای قریش و بنی امیه و سایر مردم انتقام خواهد گرفت.»

ص: 421

114- سوره غاشیه 2-5

هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ؟* وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ* عامِلَةٌ ناصِبَةٌ* تَصْلی ناراً حامِیَةً (1)

آیا حديث آن [عقوبت] فراگیر بتو رسیده به چهره هائی در آن روز ترسناک و دلیل است و همه کارشان رنج و مشقت و به آتش سوزان می رسند.

محمّد بن یعقوب، (عن جماعة) عن سهل: عن محمّد، عن أبیه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

قلت: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ؟ قال علیه السّلام: «یغشاکم (2) القائم علیه السّلام بالسّیف.»

قال: قلت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ؟ قال: «خاشعة (3) لا تطیق الامتناع.»

قال: قلت: عامِلَةٌ؟ قال: «عملت بغیر ما أنزل اللّه.»

قال: قلت: ناصِبَةٌ قال: «نصبت غیر ولاة الإمام (4)

قال: قلت: تَصْلی ناراً حامِیَةً؟ قال: «تصلی نار الحرب فی الدّنیا علی عهد القائم علیه السّلام، و فی الآخرة نار جهنّم.» (5)

«محمد بن يعقوب: (از جمعی از سهل، از محمد، از پدرش، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت آورده که راوی گوید: عرض کردم (معنی ): { آیا حديث آن (عقوبت فراگیر بنو رسیده 4 [چیست ؟ آن حضرت عليه السلام فرمود: حضرت قائم عليه السلام شما را [آنها را با شمشیر فرا گیرد، گوید: عرضه داشتم: چهره هایی در آن روز ترسناک و دلیل است ؟ فرمود: خوارند که توان رد کردن [عذاب و عقوبت ) را ندارند، راوی گوید: عرض کردم: [عاملة ] [ چه معنی دارد ؟ فرمود: به غیر آنچه خداوند نازل فرمود عمل کردند. گوید: عرضه داشتم: [ ناصبة ؟ فرمود: غیر از والیان

ص: 422


1- . غاشیه (88): 2- 5.
2- . در مأخذ: یغشاهم.
3- . [در مأخذ: خاضعة.]
4- . [در مأخذ: الأمر.]
5- . روضه ی کافی: 50 [ح 13].

امام عليه السلام را نصب نمودند، گوید: عرض کردم: و به آتش سوزان می رسند و فرمود: به آتش جنگ در دنیا در عهد حضرت قائم عليه السلام دچار می شوند، و در آخرت به آتش دوزخ می افتند »

ص: 423

115- سوره فجر 2-5

وَ الْفَجْرِ* وَ لَیالٍ عَشْرٍ* وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ* وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ (1)

سوگند به فجر [سپیده دم که جهان روی روشنایی می بیند ] *و شبهای دهگانه* و سوگند بحق جفت و بحق فرده قسم به شب آنگاه که به روز روشن مبدل شود.

شرف الدّین النّجفیّ، قال: روی بالإسناد مرفوعا عن عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید الجعفیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: «قوله عزّ و جلّ: وَ الْفَجْرِ هو القائم علیه السّلام، وَ لَیالٍ عَشْرٍ الأئمّة علیهم السّلام من الحسن إلی الحسن، وَ الشَّفْعِ أمیر المؤمنین و فاطمة علیهما السّلام، وَ الْوَتْرِ هو اللّه وحده لا شریک له، وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ هی دولة حبتر فهی تسری إلی دولة (2) القائم علیه السّلام.» (3)

شرف الدین نجفی: گوید: به طور مسند مرفوع از عمروبن شمر از جابربن یزید جعفی، از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام روایت آمده که آن جناب فرمودند: فرموده خدای عز و جل: وَ الْفَجْرِ فجر همان قائم عليه السلام است، لَیالٍ عَشْرٍ امامان عليهم السلام از [حسن مجتبی] تا حسن [عسکری] هستند، وَ الشَّفْعِ امیرالمؤمنین و فاطمه علیهما السلام می باشند، وَ الْوَتْرِ همان خداوند یکتا است که هیچ شریک ندارد، وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ منظور دولت حبتر است که سرایت می کند تا دولت[قیام] حضرت قائم عليه السلام منتهی گردد».

ص: 424


1- . فجر (89): 2- 5.
2- . در مأخذ: قیام.
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 792 [ح 1].

116- سوره شمس 2-5

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها* وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها* وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها (1)

سوگند به خورشید و هنگام اوج درخشندگیش و و سوگند به ماه که در پی آن تابان استه و سوگند به روز که تاریکی را می زداید و جهان را روشن می سازده و به شب گاهی که عالم را در پرده سیاهی برکشد.

محمّد بن العبّاس: [فی المعنی عن محمّد بن القاسم، عن جعفر بن عبد اللّه، عن محمّد بن عبد اللّه، عن محمّد بن عبد الرّحمان (2)، عن أبی جعفر القمّیّ، عن محمّد بن عمر، عن سلیمان الدّیلمیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، قال:

«الشّمس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أوضح للنّاس دینهم.»

قلت: وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؟ قال: «ذاک أمیر المؤمنین علیه السّلام تلا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم.»

قلت: وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها؟ قال: «ذاک الإمام من ذرّیّة فاطمة نسل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، فیجلی ظلام الجور و الظّلم، فحکی اللّه سبحانه عنه فقال: وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها یعنی به القائم علیه السّلام.»

قلت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها قال: «ذلک أئمّة الجور الّذین استبدّوا بالأمور دون آل الرّسول (صلوات اللّه علیهم أجمعین) و جلسوا مجلسا کان آل الرّسول (3) أولی به منهم، فغشوا دین اللّه بالجور و الظّلم، فحکی اللّه سبحانه فعلهم فقال: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها.» (4)

محمّد بن العبّاس: [در معنی آیات از محمّد بن القاسم، از جعفر بن عبد اللّه،

ص: 425


1- . شمس (91): 2- 5.
2- . در مأخذ، دو راوی اخیر جابه جایند.
3- . [در مأخذ: آل محمّد.]
4- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 805 [ح 3].

از محمد بن عبدالله [الرحمن]، از محمد بن عبد الرحمن [الله]، از ابوجعفر قمی، از محمد بن عمر، از سلیمان دیلمی، از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام روایت آورده که گفت: از آن جناب راجع به فرمایش خدای عز و جل: { سوگند به خورشید و هنگام اوج درخشندگیش پرسیدم، فرمود: خورشید رسول خدا صلى الله عليه وآله می باشد، برای مردم دینشان را واضح و روشن ساخت، عرض کردم: في و سوگند به ماه که در پی آن تابان است که فرمود: او امیرالمؤمنین است که در پی رسولخدا صلی الله عليه وآله است، گفتم: خ و سوگند به روز که تاریکی را می زداید و جهان را روشن می سازد ) فرمود: آن امام از ذرية فاطمه نسل رسول الله صلى الله عليه وآله است که تاریکی جور و ظلم را می زداید، پس خداوند سبحان از او حکایت آورده که فرموده: و سوگند به روز که تاریکی را می زداید و جهان را روشن می سازد } منظور از آن حضرت قائم عليه السلام می باشد. پرسیدم: { و سوگند به شب گاهی که عالم را در پرده سیاهی برکشد ؟ فرمود: آن امامان جور و ستم هستند که به استبداد خود جدای از خاندان رسول (صلوات الله عليهم أجمعينا زمام امور را بدست گرفتند، و به مسندی تکیه زدند که آل رسول از آنها نسبت به آن شایسته تر بودند، پس دین خدای را با ظلم و ستم پوشاندند، که خدای سبحان کار آنان را حکایت کرد و فرمود: {و سوگند به شب گاهی که عالم را در پرده سیاهی برکشد} ».

شرف الدّین النّجفیّ، قال: روی (1) علیّ بن محمّد، عن أبی جمیلة، عن الحلبیّ، و رواه [أیضا] علیّ بن الحکم، عن أبان بن عثمان، عن الفضل بن العبّاس، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها الشّمس أمیر المؤمنین علیه السّلام و ضحاها قیام القائم علیه السّلام لأنّ اللّه سبحانه قال: وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها الحسن و الحسین علیهما السّلام، وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها هو قیام القائم علیه السّلام، وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها حبتر و دولته قد غشی علیه الحقّ.»

و أمّا قوله: وَ السَّماءِ وَ ما بَناها قال: «هو محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم، هو السّماء الّذی یسمو إلیه الخلق (2) فی العلم.»

و قوله: وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها قال: «الأرض الشّیعة.»

وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها قال: «هو المؤمن المستوی علی الخلق (3)

و قوله:

ص: 426


1- . در مأخذ: ما رواه.
2- . [در مأخذ: الخلف.]
3- . در مأخذ: المستور و هو علی الحقّ.

فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قال: «عرفت (1) الحقّ من الباطل فذلک قوله: وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها.»

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها قال: «قد أفلحت نفس زکّاها اللّه، و قد خابت من دسّاها اللّه.

قوله: کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها قال: «ثمود رهط من الشّیعة، فإنّ اللّه سبحانه یقول: وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ فهو (2) السّیف إذا قام القائم علیه السّلام.».]

و قوله: فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ [هو النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم : ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها قال:

«النّاقة الإمام الّذی فهّم عن اللّه [و فهّم عن رسوله ، وَ سُقْیاها أی عنده مستقی العلم.»

فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها قال: «فی الرّجعة.»

وَ لا یَخافُ عُقْباها قال: «لا یخاف من مثلها إذا رجع.» (3)

شرف الدین نجفی: گوید: علی بن محمد، از ابوجميله روایت کرده، از حلبي، و [نيز] این حدیث را علی بن الحكم روایت کرده، از ابان بن عثمان، از فضل بن العباس، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام که فرمود:

سوگند به خورشید و هنگام اوج درخشندگیش شمس: امیرالمؤمنین علیه السلام است. و هنگام اوج درخشندگیش: قیام حضرت قائم عليه السلام است (زیرا که خدای سبحان فرموده: و اینکه مردم هنگام اوج درخشندگی خورشید جمع شوند ، و سوگند به ماه که در پی آن تابان است احسن و حسين عليهما السلام هستند، و سوگند به روز که تاریکی را می زداید } قیام حضرت قائم عليه السلام است، و و سوگند به شب گاهی که عالم را در پرده سیاهی برکشد حبتر و دولت اوست و این در حالی است که حق او را خواهد پوشاند، و اینکه فرموده: و سوگند به آسمان بلند و آنکه این کاخ رفيع را بنا نهاد و فرمود: او حضرت محمد صلى الله عليه وآله است، اوست آسمانی که خلایق در علم و دانش به سوی او بالا می روند، و اینکه فرموده: { و سوگند به زمین و آنکه آن را گستراند ؟ فرمود: ارض شیعه است، و سوگند به نفس و آنکه او را مستقیم بیافرید و فرمود: او مؤمن است که آفرینش معتدلی دارد که پنهان است و بر حق ، و اینکه فرموده: { و باو شر و خیرش را الهام نمود و فرمود: حق را از باطل به او [آن نفس ] شناسانید، و این است که فرموده: { و سوگند به نفس و آنکه او را مستقیم بیافرید و براستی هر که آن را پاک دارد رستگار است.

ص: 427


1- . در مأخذ: عرّفه.
2- . [در مأخذ: و هو.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 803- 804.

فرمود: نفسی که خداوند آن را پاکیزه گرداند. البته رستگار شده، و هر که را به پلیدی انداخت زیانکار گشته است.

و اینکه فرموده: و قوم ثمود از روی سرکشی (حقایق وحی را تکذیب کردند و فرمود: ثمود گروهی از شیعه است که خداوند سبحان فرماید: و اما قوم ثمود را هدایت کردیم پس آنان کوری و گمراهی را بر هدایت برگزیدند پس صاعقه عذاب خواری آنان را گرفت و این عقوبت شمشیر است هر گاه حضرت قائم عليه السلام بپا خیزد. و اینکه فرموده: پس رسولخدا به آنان فرمود [ او پیغمبر اکرم است] و این ناقه خداوند است و آبشخور آن و فرمود: ناقه أمام است که از سوی خداوند فهمانیده، [ و آبشخور آن ] یعنی: آبشخور علم نزد اوست، و پس او را تکذیب کردند و ناقه را پی نمودند که خداوند هم به کیفر گناهشان هلاکشان ساخت و فرمود: [این] در رجعت است، و از پایان کار بیم ندارد و فرمود: از مانند آن چنانچه باز گردد ترسی ندارد »

ص: 428

117- سوره لیل 2-3

وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی (1)

سوگند به شب آنگاه که همه جا را در پرده سیاه بپوشانده و سوگند به روز هنگامی که جهان را روشن سازد.

علیّ بن إبراهیم، قال: أخبرنا أحمد بن إدریس، قال: حدّثنا محمّد بن عبد الجبّار، عن ابن أبی عمیر، عن حمّاد بن عثمان، عن محمّد بن مسلم، قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه [عزّ و جلّ : وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی قال:

«اللّیل فی هذا الموضع الثّانی (2)، غشی (3) أمیر المؤمنین علیه السّلام فی دولته الّتی جرت له علیه، و أمیر المؤمنین علیه السّلام یصبر فی دولتهم حتّی تنقضی.»

قال: [قلت:] (4) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی قال: «النّهار هو القائم علیه السّلام منّا أهل البیت إذا قام غلبت دولته الباطل، و القرآن ضرب فیه الأمثال للنّاس و خاطب [اللّه نبیّه [به و نحن، فلیس یعلمه غیرنا.» (5)

علی بن ابراهيم: گوید: احمد بن ادریس خبرمان داد، وی گفت: محمد بن عبدالجبار حدیثمان داد، از ابن ابی عمیر، از حمادبن عثمان، از محمد بن مسلم که گفت: از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام راجع به قول خدای عز و جل ]: { سوگند به شب آنگاه که همه جا را در پرده سیاه بپوشاند و پرسیدم، فرمود: ليل = شب در اینجا دومی است که پرده سیاهش را در دولتش که برایش فراهم آمد بر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داد، امیرالمؤمنین در دولت آنها صبر می کند تا وقتی که به پایان رسد، فرمود: و سوگند به روز هنگامی که جهان را روشن سازد و امام باقر عليه السلام فرمود: النهارد روز همان قائم از ما اهل البيت عليه السلام است که هرگاه بپا خیزد دولت او بر باطل غالب شود، و در

ص: 429


1- . لیل (92): 2- 3.
2- . در مأخذ: فلان.
3- . در متن: یغشی.
4- . [به سیاق کلام، باید این افزوده باشد.]
5- . تفسیر قمّی 2: 424.

قرآن مثلهائی برای مردم آورده شده، و خداوند آن را به پیغمبرش و ما خطاب فرموده، که جزما کسی آن را نمی داند».

شرف الدّین النّجفیّ، فی معنی السّورة قال: جاء مرفوعا عن عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله (1): وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی قال:

«دولة إبلیس (لعنه اللّه) إلی یوم القیامة و هو یوم قیام القائم علیه السّلام، وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی و هو القائم علیه السّلام إذا قام، و قوله: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی أعطی نفسه الحقّ و اتّقی الباطل، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری أی الجنّة وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ [وَ اسْتَغْنی یعنی بنفسه عن الحقّ و استغنی بالباطل عن الحقّ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی بولایة علیّ بن أبی طالب و الأئمّة من بعده صلوات اللّه علیهم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری یعنی النّار.

و أمّا قوله: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی یعنی أنّ علیّا هو الهدی، وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ (2) وَ الْأُولی فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی قال:- [هو] القائم علیه السّلام إذا قام بالغضب فیقتل من کلّ ألف تسع ماءة و تسعة و تسعین، لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَی قال:- هو عدوّ آل محمّد علیهم السّلام، وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی قال:- ذاک أمیر المؤمنین علیه السّلام و شیعته.» (3).

شرف الدین نجفی در معنی این سوره گوید: به طور مرفوع از عمرو بن شمر، از جابر بن یزید، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام روایت آمده که در باره قول خدای تبارک و تعالی: و و سوگند به شب آنگاه که همه جا را در پرده سیاه بپوشاند ؟ فرمود: دولت ابليس لعنة الله تا روز قیامت، و آن روز قیام حضرت قائم عليه السلام است، و و سوگند به روز هنگامی که جهان را روشن سازد و او قائم عليه السلام است آنگاه که بپا خیزد، و اینکه فرموده: و اما کسی که عطا و بخشش کرد و تقوی پیشه ساخت خودش را به حق سپرد و از باطل پرهیز کرد، اما البته کار او را به آسانی خواهیم رسانید ؛ یعنی به بهشت، و اما آنکه بخل ورزیدم یعنی از تسلیم خودش به حق بخل نمود، و به باطل از حق قناعت و اظهار بی نیازی کرد، و نیکی را تکذیب نمود ) یعنی: ولایت علی بن

ص: 430


1- . در مأخذ: قول اللّه عزّ و جلّ.
2- . در مأخذ: إنّ له الآخرة.
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 807- 808.

ابی طالب و امامان بعد از او، و زمینه رهسپار شدن به سختی را پیش رویش قرار دهیم یعنی: آتش دوزخ .

و اما اینکه فرموده: همانا هدایت بر ماست یعنی اینکه علی علیه السلام همان هدایت است، و همانا ملک آخرت و دنیا از آن ماست و من شما را از آتش شعله ور ترسانیدم که فرمود: [او] حضرت قائم عليه السلام است، هرگاه با غضب بپا خیزد، پس از هر هزار تن از مخالفان ] نهصد و نود و نه تن را می کشد، و به آن آتش گرفتار نشود مگر شقی ترین خلق فرمود: او دشمن آل محمد عليهم السلام است، و متقی ترین مردم از آن دور خواهد بود ) فرمود: او امير المؤمنين عليه السلام و شیعیان او می باشند .

ص: 431

118- سوره قدر 6

سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (1)

سلام و رحمتی پیوسته تا هنگام طلوع فجر

محمّد بن العبّاس: عن أحمد بن هوذة، عن إبراهیم بن إسحاق، عن عبد اللّه بن حمّاد، عن أبی یحیی الصّنعانیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: سمعته یقول:

«قال لی أبی محمّد علیه السّلام: قرأ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ و عنده الحسن و الحسین علیهما السّلام فقال له الحسین علیه السّلام: یا أبتاه، کأنّ بها من فیک حلاوة، فقال له: یا ابن رسول اللّه [و ابنی إنّی أعلم فیها ما لا تعلم، إنّها لمّا أنزلت (2) بعث إلیّ جدّک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فقرأها علیّ ثمّ ضرب علی کتفی الأیمن و قال:

یا أخی و وصیّی و ولیّ (3) أمّتی بعدی و حرب أعدائی إلی یوم یبعثون، هذه السّورة لک من بعدی و لولدیک (4) من بعدک، إنّ جبرئیل أخی علیه السّلام من الملائکة حدّث إلیّ أحداث أمّتی فی سنتها (و اللّه) و إنّه لیحدّث ذلک إلیک کأحداث النّبوّة و لها نور ساطع فی قلبک و قلوب أوصیائک إلی مطلع فجر القائم علیه السّلام.» (5)

«محمد بن العباس: از احمد بن هوده، از ابراهیم بن اسحاق، از عبدالله بن حماد، از ابویحیی صنعانی، از حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام آورده که راوی . گوید: شنیدم آن حضرت می فرمود: پدرم محمد باقر عليه السلام بمن فرمود: حضرت علی بن ابی طالب عليه السلام در حالیکه حسن و حسین علیهما السلام نزدش بودند سوره انا

ص: 432


1- . قدر (97): 6.
2- . در مأخذ: نزلت.
3- . در متن: ولیّی علی.
4- . در مأخذ: لولدک.
5- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 820- 821.

أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ را خواند، حسین به آن جناب عرضه داشت: ای پدر گویی از دهان شما شیرینی دیگری دارد. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: ای فرزند رسولخدا و فرزند من، البته من در این سوره می دانم آنچه را که تو نمی دانی، هنگامیکه این سوره نازل شد جدت رسول خدا صلى الله عليه وآله در پی من فرستاد، پس آن را بر من خواند سپس بر شانه راست من زد و فرمود:

ای برادر و جانشین و ولی من بر أقتم بعد از من، و جنگ دشمنانم تا روزیکه برانگیخته شوند، این سوره برای تو است پس از من، و برای دو فرزندت [فرزندانت ] بعد از تو، همانا جبرئیل برادرم از فرشتگان، حوادث و کارهای امتم در این سالشان را به اطلاع من رسانید، به خدا سوگند همانا این جریان اطلاع دادن از حوادث و کارها برای تو نیز خواهد بود همچون خبر گرفتن نبوت، و برای آن نور درخشانی است در دل توو دلهای اوصیای تو تا طلوع فجر حضرت قائم عليه السلام »

شرف الدّین النّجفیّ: عن محمّد بن جمهور، عن موسی بن بکر، عن زرارة، عن حمران، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عمّا یفرق فی لیلة القدر، هل هو ما یقدّر [اللّه (سبحانه و تعالی) فیها؟ قال علیه السّلام:

«لا توصف قدرة اللّه [إلّا أنّه قال: فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ فکیف یکون حکیما إلّا ما فرّق ، و لا توصف (1) قدرة اللّه سبحانه لأنّه یحدث ما یشاء..]

و أمّا قوله لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ یعنی فاطمة علیها السّلام و قوله (تعالی):

تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها و الملائکة فی هذا الموضع المؤمنون الّذین یملکون علم آل محمّد علیهم السّلام وَ الرُّوحُ روح القدس و هی (2) فاطمة علیها السّلام، مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ یقول: من کلّ أمر مسلّمة، حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ یعنی حتّی یقوم القائم علیه السّلام.» (3)

شرف الدین نجفی: از محمد بن جمهور، از موسی بن بکر، از زراره، از حمران آورده که گفت: از حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام پرسیدم از آنچه را که در شب قدر ممتاز و پراکنده می شود آیا همان اموری است که خدای سبحانه و تعالی در

ص: 433


1- . [در متن: یوصف.]
2- . در مأخذ: هو فی.
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 818 [ح 3].

آن تقدیر می کند؟ امام صادق عليه السلام فرمود:

قدرت خداوند توصیف نمی شود زیرا که او فرموده و در آن شب هر امری با حکمت ممتاز و جدا می شود ؟ پس چگونه امری با حکمت خواهد بود مگر آنچه را که او ممتاز ساخته؟ ] و قدرت خداوند سبحان وصف ناپذیر است زیرا که او آنچه را بخواهد پدید می آورد، و اینکه فرموده: از هزار ماه بهتر است یعنی: حضرت فاطمه علیها السلام، و اینکه خدای تعالی فرموده: و فرشتگان و روح در آن شب فرود می آیند فرشتگان در اینجا مؤمنانی هستند که علم آل محمد عليهم السلام را دارند، و والروح و روح القدس است، و آن در فاطمه عليها السلام می باشد، و از هر امر و فرمان و سرنوشتی ] سلام و رحمت است می فرماید: هر امری که تسلیم کننده اش آن را تسلیم کند، و تا طلوع سپیده دم یعنی (تا وقتیکه ) قائم عليه السلام قیام کند».

ص: 434

119- سوره بینه 6

وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ (1)

و آن است دین استوار و آیین محکم و درست.

شرف الدّین النّجفیّ: روی علیّ بن أسباط، عن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ، قال:

« [إنّما] هو ذلک دین القائم علیه السّلام.» (2)

شرف الدین نجفی: از (ابن) اسباط، از ابوحمزه، از ابوبصیر، از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام روایت آورده که درباره قول خدای عزوجل: {وآن است دین استوار و آئین محکم و درست و فرمود: همانا این دین حضرت قائم عليه السلام است )).

ص: 435


1- . بیّنه (98): 6.
2- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 831 [ح 2].

120- سوره عصر 2-4

وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (1)

سوگند به عصره که همانا انسان در زیانکاری و خسران استه مگر آنانکه ایمان آورده اند و کارهای نیک انجام داده و یکدیگر را به حق سفارش نموده و به صبر و پایداری توصیه کرده اند.

ابن بابویه، قال: حدّثنا أحمد بن هارون الفامی (2) و جعفر بن محمّد بن مسرور و علیّ بن الحسین بن شاذویه المؤدّب رضی اللّه عنهم، قالوا: حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن جعفر بن جامع الحمیریّ، قال: حدّثنا أبی، عن محمّد بن الحسین بن زیاد الزّیّات (3)، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، قال:

سألت الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ، قال علیه السّلام:

«الْعَصْرِ عصر خروج القائم علیه السّلام، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یعنی أعداءنا، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا [یعنی بآیاتنا، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یعنی بمواساة الإخوان، وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ یعنی بالإمامة، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ یعنی فی الفترة.» (4)

«ابن بابویه: گوید: احمد بن هارون فامی (قاضی و جعفر بن محمد بن مسرور و علی بن الحسين بن شاذویه مؤدب رضی الله عنهم حديثمان دادند، گفتند: محمد بن عبدالله بن جعفر بن جامع حمیری حدیثمان داد، گفت: پدرم حديثمان داد، از

ص: 436


1- . عصر (103): 2- 4.
2- . در مأخذ: القاضی.
3- . در مأخذ: أبی الخطّاب الدّقّاق.
4- . کمال الدّین 2: 656 [باب 58، ح 1].

محمد بن الحسین (بن زیاد زیات) ابن ابی الخطاب دقاق ]، از محمد بن سنان، از مفضل بن عمر که گفت:

از امام صادق حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام راجع به قول خدای عزو جل: { سوگند به عصره که همانا انسان در زیانکاری و خسران است و پرسیدم، آن حضرت فرمود: سوگند به عصر : عصر خروج حضرت قائم عليه السلام است، و همانا انسان در زیانکاری و خسران است یعنی: دشمنان ما در زبانند، مگر آنانکه ایمان آوردند ؛ [یعنی] [آنانکه به آیات ما [ایمان آوردند ]، { و کارهای نیک انجام دادند و یعنی: با مواسات برادران دینی، و یکدیگر را به حق سفارش نمودند ، یعنی: به امامت، یکدیگر را به صبر و پایداری توصیه کردند } یعنی: در دوران فترت [ زمان غیبت که عقاید سست می شود ]».

ص: 437

ص: 438

مستدرك المحجة

اشاره

ص: 439

1- سوره بقره 250

إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ ... (1)

... همانا خداوند شما را به نهر آبی آزمایش می کند...

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة: حدّثنا علیّ بن الحسین، قال:

حدّثنا محمّد بن یحیی العطّار، عن محمّد بن حسّان الرّازیّ، عن محمّد بن علیّ الکوفیّ، قال: حدّثنا عبد الرّحمان بن أبی هاشم، عن علیّ بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إنّ أصحاب طالوت ابتلوا بالنّهر الّذی قال اللّه تعالی: سنبتلیکم بنهر و إنّ أصحاب القائم علیه السّلام یبتلون بمثل ذلک.»

محمد بن ابراهيم نعمانی : در کتاب الغيبه گوید: علی بن الحسين حديثمان داد، گفت: محمد بن یحیی عطار، از محمد بن حسان رازی، از محمد بن علی کوفی برایمان حدیث آورد، وی گفت: عبدالرحمن بن أبي هاشم از علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر، از حضرت امام ابوعبدالله صادق عليه السلام حدیثمان گفت که آن جناب فرمود: یاران طالوت به آن نهر مبتلا و امتحان شدند که خدای تعالی در باره اش فرموده: وشما را به نهر آبی آزمایش می کند و همانا اصحاب قائم عليه السلام نیز به مانند آن مبتلا و آزمایش خواهند شد».

ص: 440


1- . بقره 250.

2- سوره آل عمران 141

وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ ... (1)

... و آن روزگاران را در میان مردم به اختلاف می گردانیم...

العیّاشیّ: عن زرارة، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه: وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ قال:

«ما زال- مذ خلق اللّه آدم- دولة للّه و دولة لإبلیس، فأین دولة اللّه؟ أما هو إلّا قائم واحد؟» (2)

عیاشی: از زراره، از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام آورده که آن حضرت درباره قول خداوند: در آن روزگاران را در میان مردم به اختلاف می گردانیم ؟ فرمود: همواره از هنگامیکه خداوند آدم را آفرید حکومتی از آن خدا و حکومتی برای ابلیس بوده، پس حکومت خداوند کو؟ آیا بجز یک قائم هست؟

ص: 441


1- . آل عمران 141.
2- . تفسیر العیّاشی 1: 199 [آل عمران، ح 145].

3- سوره مائده 4

الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ، فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ... (1)

... امروز آنانکه کفر ورزیده اند از دین شما مأیوس شدند [و از اینکه بتوانند بر آن صدمه ای رسانند نا امید گشتند پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید.

العیّاشیّ: عن عمرو بن شمر، عن جابر، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام فی هذه الآیة الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ، فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ

«یوم یقوم القائم علیه السّلام یئس بنو أمیّة فهم الذین کفروا یئسوا من آل محمّد علیهم السّلام.» (2)

عیاشی: از عمرو بن شمر، از جابر آورده که گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام درباره این آیه و امروز آنانکه کفر ورزیده اند از دین شما مأیوس شدند پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسيد و فرمود: روزی که امام قائم عليه السلام قیام کند بنی امیه مأيوس شوند، که آنهایند کسانی که کافر شدند، از آل محمد عليهم السلام مأيوس شوند .

ص: 442


1- . مائده (5): 4.
2- . تفسیر العیّاشی 1: 292 [مائده، ح 19].

4- سوره انفال 8

یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ (1)

... و خدا می خواهد که حق را به وسيله کلماتش ثابت گرداند و ریشه کافران را از بیخ و بن برکند.

العیّاشیّ: عن جابر قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن تفسیر هذه الآیة فی قول اللّه- عزّ و جلّ-: (یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ قال:

أبو جعفر علیه السّلام:

«تفسیرها فی الباطن یرید اللّه فإنّه شی ء یریده و لم یفعله بعد، و أمّا قوله:

(یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ فإنّه یعنی یحقّ حقّ آل محمّد.

و أمّا قوله: بِکَلِماتِهِ قال:- کلماته فی الباطن، علیّ هو کلمة اللّه فی الباطن، و أمّا قوله: وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ فهم بنو أمیّة، هم الکافرون یقطع اللّه دابرهم، و أمّا قوله: لِیُحِقَّ الْحَقَ فإنّه یعنی لیحقّ حقّ آل محمّد علیهم السّلام حین یقوم القائم علیه السّلام.

و أمّا قوله: وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ یعنی القائم علیه السّلام، فإذا قام یبطل باطل بنی أمیّة و ذلک قوله: لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ » (2)

عیاشی: بسند خود از جابر آورده که گفت: از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام راجع به تفسیر این آیه پرسیدم که خدای عز و جل فرموده: او و خدا می خواهد که حق را به وسیله کلماتش ثابت گرداند و ریشه کافران را از بیخ و بن برکند حضرت ابوجعفر عليه السلام فرمود: تفسيرش آنست که در باطن خدا چنین می خواهد، زیرا که این چیزی است که آن را می خواهد ولی هنوز به انجام نرسانده، و اما قول خداوند: حق را به وسیله کلماتش ثابت گرداند } منظور احقاق حق آل محمد می باشد، و اینکه فرموده و به وسیله کلماتش 4 حضرت فرمود: كلمات او در باطن، وعلى عليه السلام همان کلمه خداوند در باطن

ص: 443


1- . انفال (8): 8.
2- . تفسیر العیّاشی 2: 50 [انفال، ح 24].

است، و اما قول خداوند: او ریشه کافران را از بیخ و بن برکند اینان بنی امیه هستند، آنهایند کافران، خداوند دنباله شان را قطع خواهد کرد، و اینکه فرمود: تا حق را تحقق بخشد ؛ یعنی: حق آل محمد عليهم السلام را تحقق بخشد هنگامیکه حضرت قائم عليه السلام قیام می کند، و اما قول خداوند: او باطل را محو و نابود سازد یعنی: حضرت قائم عليه السلام باطل می سازد، که چون قيام کند باطل بنی امیه را از بین خواهد برد، و این است معنی قول خداوند: و تا حق را پایدار و محقق نماید و باطل را محو و نابود سازد هر چند که مجرمان را ناخوش آید »

ص: 444

5- سوره توبه 3

وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ ... (1)

و در بزرگترین روز حج از سوی خداوند و رسول او به مردم اعلام می دارند.

العیّاشیّ: عن جابر، عن [جعفر بن محمّد و] (2) أبی جعفر علیهما السّلام فی قوله عزّ و جلّ: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ قال:

«خروج القائم علیه السّلام وَ أَذانٌ دعوته إلی نفسه.» (3)

عیاشی: از جابر، از حضرت جعفر بن محمد و حضرت ابوجعفر باقر عليهما السلام آورده راجع به قول خدای عز و جل: وو در بزرگترین روز حج و از سوی خداوند و رسول او به مردم اعلام می دارند و فرمودند: خروج حضرت قائم عليه السلام و اعلام دعوت به خودش می باشد).

ص: 445


1- . توبه (9): 3.
2- . [در مأخذ به همین ترتیب چاپ شده است.]
3- . تفسیر العیّاشی 2: 76 [برائة، ح 15].

6- سورة هود 111

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ ... (1)

و به راستی که ما کتاب (تورات را بر موسی فرستادیم آنگاه درباره آن اختلاف کردند ؟

محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد: عن علیّ بن العبّاس، عن الحسن بن عبد الرّحمان، عن عاصم بن حمید، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ:

(وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ قال:

«اختلفوا کما اختلفت هذه الأمّة فی الکتاب، و سیختلفون فی الکتاب الّذی مع القائم علیه السّلام الّذی یأتیهم به حتّی ینکره ناس کثیر فیقدّمهم فیضرب أعناقهم.» (2)

محمد بن يعقوب: از علی بن محمد، از علی بن العباس، از حسن بن عبدالرحمن بن عاصم بن حمید، از ابوحمزه، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام در باره قول خدای عز و جل و به راستی که ما کتاب (تورات را بر موسی فرستادیم آنگاه در باره آن اختلاف کردند روایت آورده که آن جناب فرمود:

اختلاف کردند همچنانکه این امت در قرآن اختلاف نمودند، و البته در کتابی هم که با حضرت قائم عليه السلام است و برای آنان خواهد آورد نیز اختلاف خواهند کرد، به طوریکه عده بسیاری آن را انکار نمایند، پس آن حضرت آنها (= منکران ) را پیش خواهد داشت، و گردنشان را می زند».

ص: 446


1- . هود (11): 111.
2- . روضه ی کافی: 287 [ح 432].

7- سوره رعد 14

وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ (1)

و اوست خداوند سخت انتقام گیرنده

محمّد بن إبراهیم النّعمانیّ، فی الغیبة: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدّثنا علیّ بن الحسن التّیملیّ من کتابه فی رجب سنة سبع و سبعین و مئتین، قال: حدّثنا محمّد بن عمر بن یزید بیّاع السّابریّ، و محمّد بن الولید بن خالد الخزّاز جمیعا، قالا: حدّثنا حمّاد بن عثمان، عن عبد اللّه بن سنان، قال: حدّثنی محمّد بن إبراهیم بن أبی البلاد، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه، عن الأصبغ بن نباتة، قال:

سمعت علیّا علیه السّلام یقول:

«إنّ بین یدی القائم علیه السّلام سنین خدّاعة، یکذّب فیها الصّادق، و یصدّق فیها الکاذب، و یقرّب فیها الماحل» و فی حدیث: «... و ینطق فیها الرّویبضة.» فقلت: و ما الرّویبضة و ما الماحل؟ قال:

«أو ما تقرؤون القرآن؟ قوله وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ قال:- یرید المکر.»

فقلت: و ما الماحل؟ قال: «یرید المکّار.» (2)

محمد بن ابراهيم نعمانی: در کتاب الغيبه گوید: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد، وی گفت: علی بن الحسن تیملی از کتابش برایمان حدیث گفت در ماه رجب سال دویست وهفتاد و هفت، گوید: محمد بن عمر بن یزید سابری فروش، و محمد بن الوليد بن خالد خزاز هر دو برایمان حدیث گفتند که: حماد بن عثمان از عبدالله بن سنان برایمان حدیث آورد، وی گفت: محمد بن ابراهيم بن ابي البلاد حدیثم داد و گفت: پدرم از پدرش از اصبغ بن نباته برایمان حديث یاد کرد که گفت:

ص: 447


1- . رعد (13): 14.
2- . کتاب الغیبة: 278 [باب 14، ح 62].

شنیدم حضرت علي عليه الشلام می فرمود: پیشاپیش [ظهور حضرت قائم عليه السلام سالهای فریبنده ای خواهد بود که راستگو در آن دروغگو، و دروغگو در آن راستگو پنداشته شود، و شخص «ماچل » در آن زمان مقرب گردد و در حدیثی آمده که: رويبضه در آن به سخن آید راوی گوید: عرضه داشتم: رويبضه چیست و ماحل کدام؟ فرمود: آیا قرآن نمی خوانید که خداوند فرماید: و و اوست خداوند سخت انتقام گیرنده یعنی: مكر خداوند شدید است. عرض کردم: ماچل چیست؟ فرمود:

مقصودش حیله گر است».

ص: 448

8- سوره طه 114

وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً (1)

و این چنین ما این قرآن را با فصاحت عربی نازل ساختیم و در آن از هشدارها (بسیار آوردیم تا شاید که تقوی پیشه سازند یا پند و تذكر نوینی را پدید آورد.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام: «و أمّا قوله:

أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً یعنی ما یحدث من أمر القائم علیه السّلام و السّفیانی.» (2)

علی بن ابراهیم در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است آورده:

و اما فرموده خداوند: ویا پند و تذکر نوینی را پدید آورد ) یعنی: آنچه از امر و ماجرای حضرت قائم عليه السلام و سفیانی پدیدار می شود ).

ص: 449


1- . طه (20): 114.
2- . تفسیر قمی 2: 38.

9- سوره انبياء 13

فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ (1)

پس چون عذاب ما را احساس کردند بناگاه از آن گریزان شوند .

علیّ بن إبراهیم، قال: حدّثنا محمّد بن جعفر، قال: حدّثنا عبد اللّه بن محمّد، عن أبی داود، عن سلیمان بن سفیان، عن ثعلبة، عن زرارة، عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا:

«یعنی بنی أمیّة إذا أحسّوا بالقائم من آل محمّد علیهم السّلام إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ* لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ یعنی الکنوز الّتی کنزوها.»

قال علیه السّلام: «فیدخل بنو أمیّة إلی الرّوم إذا طلبهم القائم علیه السّلام ثمّ یخرجهم من الرّوم و یطالبهم بالکنوز الّتی کنزوها.» (2)

علی بن ابراهيم: گوید: محمد بن جعفر حدیثمان داد، وی گفت: عبدالله بن محمد برایمان حديث آورد، از ابوداود، از سلیمان بن سفیان، از ثعلبه، از زراره، از امام ابوجعفر باقر عليه السلام درباره قول خدای عز و جل: پس چون عذاب ما را احساس نمودند 4 یعنی بنی امیه هرگاه احساس کردند که قائم آل محمد عليهم السلام بپا خاسته است، و از آن گریزان شوند، نگریزید و به لذتها و خوشگذرانیها و مساکنی که در آنها بوده اید باز گردید باشد که مورد سؤال واقع شوید یعنی: گنجهایی که برای خود ذخیره کرده اند.

امام صادق عليه السلام فرمود: پس چون قائم عليه السلام در تعقیب بنی امیه می شود آنها به روم می روند، پس آن حضرت آنان را از روم بیرون می آورد و گنجهایی که پنهان کرده اند را از آنها مطالبه می نماید .

ص: 450


1- . انبیاء (21): 13.
2- . تفسیر قمی 2: 43.

10- سوره عنکبوت 11

وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ: إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ (1)

و چنانچه نصرت و پیروزی از سوی پروردگارت آید همانا خواهند گفت که ما هم با شما بودیم.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام، قال:

«وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ یعنی القائم علیه السّلام.» (2)

علی بن ابراهیم در تفسیرش که منسوب به امام صادق عليه السلام است آمده که فرمود: و و چنانچه نصرت و پیروزی از سوی پروردگارت آید * یعنی قائم عليه السلام

ص: 451


1- . عنکبوت (29): 11.
2- . تفسیر قمی 2: 126.

11- سورة لقمان 21

وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً (1)

و نعمتهای ظاهری و باطنی خویش را بر شما تمام کرد.

ابن بابویه، قال: حدّثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمذانیّ رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا علیّ بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن أبی أحمد محمّد بن زیاد الأزدیّ، قال: سألت سیّدی موسی بن جعفر علیهما السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً فقال علیه السّلام:

«النّعمة الظّاهرة الإمام الظّاهر، و الباطنة الإمام الغائب.»

فقلت له: و یکون فی الأئمّة من یغیب؟ قال:

«نعم، یغیب عن أبصار النّاس شخصه، و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره، و هو الثّانی عشر منّا، یسهّل اللّه له کلّ عسیر و یذلّل له کلّ صعب و یظهر له کنوز الأرض و یقرّب له کلّ بعید، و یبیر به کلّ جبّار عنید و یهلک علی یده کلّ شیطان مرید، ذلک ابن سیّدة الإماء الّذی تخفی علی النّاس ولادته، و لا یحلّ لهم تسمیته حتّی یظهره اللّه عزّ و جلّ فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.» (2)

و «ابن بابویه: گوید: احمدبن زیادین جعفر همدانی رضی الله عنه برایمان حدیث آورده که گفت: علی بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از ابواحمد محمد بن زیاد از دی روایت کرده که گفت: از آقایم حضرت موسی بن جعفر عليه السلام درباره فرموده خدای عز وجل: و و نعمتهای ظاهری و باطنی خویش را بر شما تمام کرد و پرسیدم، آن حضرت عليه السلام فرمود: نعمت ظاهر امام ظاهر است، و نعمت باطن امام غایب می باشد، به آن جناب عرضه داشتم: آیا در امامان کسی هست که غایب شود؟ فرمود: آری، از

ص: 452


1- . لقمان (31): 21.
2- . کمال الدّین 2: 368- 369 و نیز کفایة الأثر: [266- 267 (باب ما جاء عن موسی بن جعفر علیه السّلام ما یوافق هذه ...)].

دیدگان مردم شخص او غایب می شود، ولی از دلهای مؤمنین یاد او غایب نمی گردد، و او دوازدهمین تن از ما [امامان] است، خداوند هر دشواری را برای او آسان می نماید، و هر سختی را برایش رام می سازد، و گنجهای زمین را برایش آشکار می گرداند، و هر دوری را برای او نزدیک می نماید، و هر سرکش ستیزگر را با و نابود می کند، و بر دستهای او بر دست او هر شیطان طاغی را هلاک می سازد، او پسر بهترین کنیزان است، آنکه ولادتش بر مردم پوشیده می ماند و نام بردنش برای آنها حلال نباشد تا اینکه خداوند او را آشکار سازد، پس زمين را پر از قسط و عدل نماید، همچنانکه از ستم و ظلم آکنده باشد».

ابن شهر آشوب: عن محمّد بن مسلم، عن الکاظم علیه السّلام، أنّه قال:

«الظّاهرة الإمام الظّاهر، و الباطنة الإمام الغائب.» (1)

«ابن شهرآشوب: از محمد بن مسلم، از حضرت امام کاظم علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: نعمت ظاهری امام ظاهر است، و نعمت باطنی امام غایب می باشد ).

ص: 453


1- . مناقب آل ابی طالب 4: 180.

12- سوره صف 14

وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ ... (1)

و باز [تجارت] دیگری که آن را دوست دارید نصرت و یاری از سوی خداوند و فتحی نزدیک است.

علیّ بن إبراهیم، فی تفسیره المنسوب إلی الصّادق علیه السّلام: فی قوله تعالی:

وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ قال:

«یعنی فی الدّنیا بفتح القائم علیه السّلام.» (2)

علی بن ابراهيم : در تفسیر خود که منسوب به امام صادق عليه السلام است درباره فرموده خدای تعالی: { و باز تجارت دیگری که آن را دوست داريد نصرت و باری از سوی خداوند و فتحی نزدیک است ؟ فرمود: یعنی در دنیا با فتح و پیروزی حضرت قائم عليه السلام »

ص: 454


1- . صف (61): 14.
2- . تفسیر قمی 2: 347.

13- سوره مدثر 47-48

وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ* حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ (1)

و ما روز جزا را دروغ می شمردیم تا اینکه يقين بما رسید.

فرات بن إبراهیم، قال: حدّثنی جعفر بن محمّد الفزاریّ معنعنا، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالی: ... وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ

«فذلک یوم القائم علیه السّلام و هو یوم الدّین، حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ أیّام القائم علیه السّلام.» (2)

«فرات بن ابراهيم: گوید: حدیث گفت مرا جعفر بن محمد فزاری بطور مسند از حضرت ابی عبدالله صادق عليه السلام در تفسیر فرموده خدای تعالی: وما روز جزا را دروغ می شمردیم تا اینکه يقين بما رسیدم فرمود:

و ما روز جزا را دروغ می شمردیم 4 آن روز قائم عليه السلام است، و آن روز جزا می باشد، تا اینکه يقين بما رسید و روزگار [ظهور] قائم عليه السلام ).

ص: 455


1- . مدّثّر (74): 47- 48.
2- . تفسیر فرات بن ابراهیم: 194.

14- سوره مطففين 14

إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ: أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ (1)

هرگاه آیات ما بر او خوانده شود گوید: افسانه های پیشینیان است .

محمّد بن العبّاس، عن أحمد بن إبراهیم بن (2) عبّاد: بإسناده إلی عبد اللّه ابن بکیر یرفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال فی قوله عزّ و جلّ: إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ: أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ قال: «یعنی تکذیبه بالقائم علیه السّلام إذا یقول له: لسنا نعرفک و لست من ولد فاطمة علیها السّلام کما قال المشرکون لمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.» (3)

محمد بن عباس: از احمد بن ابراهيم از عباد روایت کرده به سند خود تا عبدالله بن بکیر بطور مرفوع از حضرت ابی عبدالله امام صادق عليه السلام آورده که درباره فرموده خدای عز و جل: { هرگاه آیات ما بر او خوانده شود گوید: افسانه های پیشینیان است 4 فرمود: یعنی او را از جهت زایمان به حضرت قائم عليه السلام دروغگو می شمارد که به آن حضرت می گوید: تو را نمی شناسیم و تو از فرزندان فاطمه علیها السلام نیستی، همانطور که مشرکین به حضرت محمد صلى الله عليه وآله چنین گفتند».

ص: 456


1- . مطفّفین (83): 14.
2- . [در متن: عن.]
3- . تأویل الآیات الظّاهرة 2: 771- 772.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109