جوانان و فرار از چنگال شيطان

مشخصات كتاب

سرشناسه : طغياني، محمدحسين، 1363

عنوان و نام پديدآور : جوانان و فرار از چنگال شيطان/ مولف محمد حسين طغياني؛ تنظيم موسسه ي دارالصادق اصفهان؛ زير نظر علي صافي اصفهاني.

مشخصات نشر : اصفهان: انتشارات مجموعه ي دارالصادق اصفهان 1390.

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : چاپ ديگر: عطر عترت، 1390.

يادداشت : كتابنامه.

موضوع : شيطان

موضوع : گناه - جوانان

شناسه افزوده : صافي اصفهاني علي 1338 - ناظر

شناسه افزوده : دار الصادق اصفهان، تنظيم كننده

مقدمه

(الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت)

(علي بن ابي طالب والائمه معصومين عليهم السلام)

« بسم الله الرحمن الرحيم »

داديم به يك جلوه رويت دل و دين را

تسليم تو كرديم هم آن را و ه_م اي_ن را

من سير نخواهم شد از وصف تو آري

ل_ب تشن_ه قن_اع_ت نكن_د م_اء معي__ن را

مي دي_د اگر لعل ت__و را چش_م سليم_ان

م_ي داد در اول نظ_ر از دس_ت ن_گين را كتاب حاضر مشتمل است بر مشكلات جوانان ازجمله اعتياد و فساداخلاقي و رابطه هاي نامشروع و… راههاي فرار از آنها كه شناخت امام و تمسك به آنها و شناخت گناه و عذاب آن است ، مي باشد . و از آن جهت كه حقير علت تمايل جوانان را به گناه ، غفلت آنها و بي اطلاعي آنها از عذاب گناه مي دانستم اين مجموعه را كه بر حرامها و حلالها و عذاب ترك واجبات و انجام محرمات است را جمع آوري كردم تا شايد كاركوچكي در راستاي هدايت جوانان انجام داده باشم و حقير اين كتاب را «جوانان و فرار از چنگال شيطان » قرار دادم چرا كه انجام گناه يعني اسارت در چنگال شيطان است .

اميد است خداوند ما را در رهايي از اين چنگال ياري فرمايد و ما را به مولايمان برساند .

پيش گفتار

چندي قبل با جواني برخورد كردم واو از مشكلهاي جوانان برايم سخن گفت مشكلاتي همچون بي تقوائي، بي ادبي و بي حرمتي كردن به ديگران وبي توجهي به واجبات ومحرمات و… لذا حقير به اين فكر فرو رفتم كه چه كنم، آيا من مي توانم كاري براي اين جوانان غافل انجام دهم تااين كه به اين نتيجه رسيدم كه مطلبي دراين مورد بنويسم. تاشايد به اين وسيله حداقل جوانان ناآگاه را متذكر اعمال ناشايسته خودشان كنم.

اما به راستي جواني چه واژه اي است بعضي ها جواني رابه غرور تعبير مي كنند وبعضي ديگر آن را دوران غفلت وبعضي دوران رياست اما به راستي كدام يك از تعابير درست مي باشدبايد گفت جواني يعني جنون چراكه رسول خدا صلوات الله عليه فرمودند:

جواني، شاخه اي از ديوانگي است ‹ ميزان الحكمه ص 2649 › چراكه جوان چند روزي است، كه احساس مي كند قوي شده است وديگر احتياج به كسي ندارد وخود مي تواند گليم خود را ازآب بيرون آورد. لذا تندخو مي شود پرخاشگر وخودسر مي شود ومي خواهد خودرا از قيد اسارت پدر ومادر خارج كند. كانون گرم خانواده كه او آن را اسارت مي داند. وكم كم با پرخاشگريهايش مقام خود وجايگاهش را درخانواده از دست مي دهد. واكنون ديگر مأوائي ندارد لذا از خانه گريزان مي شود وبه پاركها وكوچه ها رو مي آورد. باافرادي آشنا مي شودكه جرم را افتخار مي دانند وجرم نكردن را بي لياقتي مي دانند او نيز براي وارد شدن دراين جمع بايد لياقت خودرا ثابت كند چون چاره اي جزاين ندارد، ابتدا باترس و وحشت جرمي را مرتكب مي شود وآهسته آهسته او نيز

انجام خلاف شرع برايش آسان مي شودوديگر دوستان نا اهلش او را مسخره نمي كنند واو را ترسو خطاب نمي كنند او نيز اين را افتخاري براي خود مي بيند وفرار از دويم اسارت يعني اسارت، درقيد قانون بودن را شجاعتي براي خود مي بيند كم كم پله هاي شقاوت را يكي پس از ديگري طي مي كند تا به پله اي مي رسد كه براي بالا رفتن ازآن بايد از قيد بنده بودن خارج شود وديگر خود مولائي كند يا بهتر بگويم نفس اماره مولائي وخدائي كند. چه كند تاازاين بنده بودن خارج شود اولين قدم براي خروج ازبندگي ترك نماز است. او نيز مانند ديگر رفيقانش نماز را رها مي كند ديگر بازدارنده اي براي او نيست واز طرفي دل او به چيزهائي تمايل پيدا كرده است حال ديگر مي تواند به مقاصد شوم خود برسد ابتدا تعرض به ناموس مردم وغوطه ور شدن دراين منجلاب واشتها پيدا كردن به انجام اين عمل، اماديگر هيچ سفيدروئي اورا قانع نمي كند وهيچ كشيده ابروئي او رامجاب نمي كند وهيچ چشمي اورا سربه زير نمي كند بايد از راه ديگري اين نفس اماره را مجاب وقانع كند. اوكه هم اكنون اسير بندة شهوت است هيچ چيزي راجز شهوت نمي بيند واز هيچ چيزي جز گناه لذت نمي برد. اما شهوت وگناه اورا لاغر كرده است او نيز به دنبال چاره اي مي گرددوشيطان نيز دركمين است واورا فريب مي دهد ومواد مخدر را براي قوت جان به او پيشنهاد مي دهد واو نيز مي پذيرد وشروع به انجام آن مي نمايداما اين كار احتياج به مال فراوان دارد وشيطان كه درغالب رفيقش قرار گرفته است براي خرج آن نيز چاره اي مي انديشد وآن سرقت از مال مردم است. واو

نيز چاره اي جز قبول اين پيشنهاد ندارد. كم كم همه مردم ازاو گريزان مي شوند چراكه او ديگر معتادي ، سارق شده است واعتياد رنگ خود را در زانو ودستها وصورت او هويدا كرده است.

واو درجستجوي راهي براي فرار ازاين منجلاب مي گردد ورفقاي اوبراي خلاصي ازدست او، او را معتاد به مشروبات الكلي مي نمايد و او براي فارق شدن از فكر اين بدبختي شروع به خوردن بيش از اندازه مشروبات الكلي مي نمايد تااينكه بر اثر زياده روي دراين كار در بيهوشي فرو مي رود ومرگ رابا چشمان خود مي بيند اورا به بيمارستان مي برند وخانواده اورا خبر مي كنند وآنها با ناراحتي وسرشكستگي وارد بيمارستان مي شوند واو را درحالت كما و بيهوشي مي بينند با ديدن او اشكهاي افسوس بر ديدگان پدر ومادر او جاري مي شود باهم مي گويند آيا اين همان جوان خوش سيماي 20 ساله ماهست كه الان به يك معتاد سياه چهره لاغر تبديل شده است. اما گريه ها ديگر فايده اي ندارد و چاره اي جز دعا براي نجات او از اين حال وجود ندارد. يك روز ونيم ازاين بيهوشي مي گذشت وهنوز دستان مادر دلسوخته اين جوان بالا بود وازخدا درخواست حياتي دوباره براي جوانش مي كرد و دعاي مادربه اجابت رسيد وچشمان جوان بار ديگر باز شد وكم كم قدرت صحبت پيدا كرد وشروع به گريه كردن نمود واقرار به اشتباه خود وغفلت خود نمود واز پدر ومادر خود طلب ياري جهت نجات ازاين منجلاب مي نمود واجازه ورود درجايگاه خود در خانواده را مي طلبيد واين چيزي نبود جز سرگذشت جواني جاهل وديوانه ومغرور كه خود را مي خواهد از قيد زندگي وحيات وبندگي رها كند غافل از اينكه اسير بنده

شهوت وغضب وغرور شده است اما به راستي كه جوان بايد براي رهائي ازاين اسارت ها چه كند، چه كند كه ازاسارت وبندگي نفس اماره نجات يابد او بايد مأدب شود به اداب الهي تا ازاين منجلاب رها شود.

اما به راستي اوچگونه مي تواند خود را مأدب به ادب الهي كند. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: ناداني جوان، بخشودني است ودانش او ناچيز است پس انسان درجواني بايد رو آورد به تحصيل علم وتهذيب نفس كه سن جواني، سن خوبي براي اينكار است چرا كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: همانا قلب نوجوان همچون زميني باير است كه هرچه درآن افكنده شود مي پذيرد يعني جوان پذيرش درك حقايق را دارد. پس چرا جوان عوض از كاشتن بذر تقوي، ايمان، محبت براهل البيت ومحبت به امام زمان عليه السلام بذر بي ديني، خيانت و نفاق رابكارد واين بذر رشد كند ونهالي شود وكم كم درخت تنومندي شودكه به هيچ وجه نمي شوداو را ازجاي خود تكان داد . آيا بي انصافي نيست كه به جاي اينكه وقتهاي آزادمان رابه كسب علم اختصاص بدهيم آنها را در راه هرزگي خراب كنيم.

امام صادق عليه السلام فرمودند: « دوست ندارم جوان شمارا جز در دوحال ببينم : دانشمند يا دانش آموز زيرا اگر چنين نباشد كوتاهي كرده وچون كوتاهي كند ضايع گشته وچون ضايع گردد، كنهكار باشد وچون گنهكار باشد سوگند به آن كه محمد رابه حق برانگيخت، درآتش جاي گيرد. » ( ميزان الحكمه ص 2649 )

پس معلوم مي شود كه اهل البيت عليهماالسلام نيز براي حفظ جوانها از معاصي مطالبي ذكر نموده اند امابه راستي اگر جوانان ما به دنبال كسب علم مي رفتند ديگر وقتي

براي توجه به رفيقان نااهل پيدا نمي كردند ودائماً درحال افزايش علم خود بودند وزماني هم كه كسب علم آنها به پايان مي رسيد به دنبال انجام اكتشافات جديد مي رفتند ودائماً درحال پژوهش وجستجو بودند وبا پيشرفت عملشان باعث افتخار اسلام واسلاميان شوند وهم خودرا از تاريكي جهالت نجات دهند واز اسارت شيطان رها شود. پس طالب علم ديگر وقتي براي توجه به رفقاي نا اهل وصحبت با آنها و فريب خوردن بوسيله آنها را پيدا نمي كند. واز طرفي طالب علم را نزد خداوند متعال صاحب مقام ومنزلت است چراكه فرمودند طالب علم عزت دنيا ورستگاري درآخرت را دارد.

اما اگر كسي موقعيت كسب علم ندارد چه كند. آيا بايد به طرف هرزگي برود، آيا بايد خودرا رها كند! نه بلكه بايد نفس خود را بشناسد وبرعليه او قيام كند واگر چه طلب علم نمي كند پي كسب وكار رود واز بي كاري فراركند. وبداند كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

نفس گوهري گران بهاست، هركه آن را نگه داشت بلند مرتبه اش گردانيد وهركه ازآن نگهداري نكرد پست وخوارش كرد.

‹ ميزان الحكمه ص 6380 ›

يعني اگر كسي نفس لوامه راشناخت نفسي كه از بديها شكوه مي كند ونفس مطمئنه را شناخت، نفسي كه بر خوبيها امر مي كند به عشق به خداو عبادت ونماز شب وجهاد امر مي كند، گر اين دو نفس را بشناسد وبه امرها ونهي هاي آن عمل كند پيشرفت مي كند و در راه نزديكي به خداوند متعال قدم برمي دارد. اما اگر نفسها را نشناسد ومطيع نفس اماره اي كه امربه بديها وخيانتها ودزديها وغارتها وتجاوزها مي كند شود هر روز در راستاي دوري از خداوند متعال قدم مي گذارد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند :

نفس افسار گسيخته است، اما دست هاي خرد ما عنان آن ها را گرفته نمي گذارند به بدبختي وهلاكت افكنند.

‹ ميزان الحكمه ص 6380 ›

نفسي كه حضرت فرمودند : نفس به فرمان ظاهر آرا، همچون منافق چاپلوسي مي كند وخودرا چون دوستي سازگار ودلسوز جلوه مي دهد وهمين كه فريب داد وبرانسان دست يافت چون دشمن مسلط مي شود وبا خود خواهي وقلدري فرمان مي راند و ‹ شخص را › برجايگاه بدي وهلاكت مي كشاند. ‹ ميزان الحكمه ص 8382 ›

اما به راستي اگر دشمن برما تسلط يابد آيا برما رحم مي كند آيا براي ما اعتقاد صحيحي مي گذارد، آيا براي ما ديانتي مي گذارد آيا براي ما حيا وغيرتي مي گذارد. دشمن به محض ورودش درمراكز مهم رخنه مي كند ورخنه نفس اماره درقلب وچشم وگوش وزبان ماست قلب را خالي از حب به خداوند مي كند وانبوه از شرك به خدا مي كند وچشم را مملو از نگاه به نامحرم مي كند وگوش را مستمع غيبتها وتهمتها مي كند وزبان را گوينده دروغها و تهمتها وافتراءها وغيبتها مي كند. پس عاقل كسي است كه از ورود اين دشمن بر حريمش جلوگيري كند دشمني كه هيچ عالم و غيرعالمي را رها نمي كند. دشمني كه امام زين العابدين(عليه السلام) فرمودند:

‹‹ الهي به تو شكايت مي كنم از نفسي كه همواره به بدي فرمان مي دهد وبه سوي گناه مي شتابد وبه معاصي تو آزمنداست پر عذر وبهانه است وآرزوهاي دراز دارد، اگربه او گزندي رسد بيتابي مي كند واگر خيروبركتي رسدش بخل مي ورزد، شيفته بازي وسرگرمي است. بركتي به او رسد، بخل مي ورزد وآكنده از غفلت وبي خبري است، مرابه سوي گناه مي شتاباند ودر كارهاي توبه من وعده امروز وفردا مي دهد. ››

اما

چه زيبا امام زين العابدين عليه السلام مناجات مي كنند با خداوند وشكوه مي كنند از نفس نفسي كه دائماً درپي آرزوهاست، روزي طلب مال، روزي طلب رياست، روزي طلب قدرت، نفسي كه درپي راحتي و رفاه وخوشگذراني است نفسي كه هرزمان اراده انجام كارخيري كرديم به ما مي گويد الان جواني، فرصت داري. نفسي كه هرزمان اراده عبادت كرديم مي گويد وقت براي عبادت داري، نفسي كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند : نفس بد عنق است وگوش به حرف نمي دهد. ‹ ميزان الحكمه ص 6382›

اما بنده براي نجات خود ازاين دشمن وفرار از چنگال اوبايد درخود ترس وخوف ازخدا ايجادكند وخوف بند از سه چيز است:

اول: ازعظمت وجلال وكبرياي خداوند متعال كه با دستور به كوچكترين لشكر خود يعني پشه، لشكر قدرتمند نمرود را ازبين برد. خداوندي كه اين آسمان وزمين را با اين عظمت آفريده است. پس من مي ترسم كه گناه انجام بدهم چراكه خداوند مرا مأخذه مي كند.

دوم: ترس از گناهاني كه انجام داده است .

سوم: ترس از هردوي آنها، يعني از عظمت خدا وترس از گناهاني كه انجام داده است.

اما بنده زماني خائف شده است كه گناه نكند، به مانند بيماري كه از خوف طولاني شدن مريضيش از غذاهاي ناسازگار دوري مي كند، خائف از خداوند نيز بايد از گناهان كه منافات با طاعت دارد اجتناب كند. اما خوف در افراد متفاوت است برخي از دوري خدا مي ترسند، برخي از سكرات موت مي ترسند. مرگي كه درمقابل تمام لذتهاي دنيا انسان حاضر به قبول او نيست وبرخي از قبر مي ترسند وبرخي از رسوائي روز قيامت مي ترسند.

اما به راستي چراما به هنگام انجام گناهان از خداوند حيا نمي كنيم ونمي ترسيم، يا چراما

كه تا چندي قبل به هنگام انجام گناه لرزه برانداممان مي افتاد الان ديگر به راحتي گناه مي كنيم. بايد گفت ما خدا وعظمت خدا را نشناختيم، مثل طفلي كه دست درآتش مي برد به خاطر عدم آشنائيش با آتش وديگر غفلت وفراموشي از محاسبه روز قيامت وعذاب آن. اگر ما هر روز متذكر عذاب الهي شويم واگر دائماً متذكر قبر و عذاب آن شويم ديگر طرف گناه نمي رويم وعلت ديگر جرأت ما براي گناهان اطمينان ما به رحمت خدا ويا مغرور شدن واتكاء به طاعت خودمان است چراكه شخص عبادتي انجام مي دهد وبه خاطر آن غروري برايش ايجاد مي شود وهمين غرور به او جرأت مي دهد كه به راحتي گناه انجام دهد. اماچه كنيم كه اين خوف ازدست رفته را دوباره به دست آوريم تا ديگر مرتكب معصيت الهي نشويم. ابتدا بايد يقين به بهشت وقيامت وجهنم پيدا كنيم، چراكه اگر من يقين به بهشت وجهنم داشته باشم چرا نترسم ودوم اينكه پيوسته متذكر ومتفكر اهوال روز حساب وانواع عقاب بوده روزي كه تمام خلايق را جمع مي كنند وهمه آنها بايد جوابگوي اعمال باشند. چطور مي توانم جواب خداوند رابدهم وقتي پرونده اعمالم پر از گناه باشد وقتي كه عملي جز معصيت نداشته باشم وسوم مشاهده احوال خائفين از خدا را نمائيم خائفيني همچون داوود عليه السلام كه به خاطر ترك اولائي كه انجام داده بود. تا وقتي زنده بود برخود نوحه مي كرد وپيوسته شغل او گريه كردن بود و وقتي مردم از او خواستند كه ديگر گريه نكند. گفت بگذاريد بگريم قبل ازآنكه روز گريه من برسر آيد قبل ازاينكه استخوانهايم را خورد كنند وشعله در احشاي من افكنند

وملائكه غلاظ وشداد رابه گرفتن من امر كنند.

يا خوف حضرت يحيي عليه السلام كه آنقدر گريه مي كرد تا آنجا كه گوشت روي او ريخت ودندانهايش از زير پوست نمايان شد. مادرش دو قطعه كرباس بردو گونه او گذارده بود تا آب چشمانش به جراحت گونه هايش نرسد اما چون يحيي عليه السلام مشغول نماز شد آنقدر گريه كرد كه آن كرباس درآب گونه اش تر شد.آن را برداشت وفشرد چون آب از دستمال جاري شد ‹‹ آهي كشيد و گفت اي خدا اين اشك چشم من است واين مادرمن است ومن بنده توام وتو ارحم الراحميني ››

حضرت يحيي عليه السلام كه با وجود اين همه عبادت اين طور گريه كند ما چگونه گريه كنيم يا حضرت رسول اكرم صلوات الله عليه كه از خوف خداوند قد مباركش خم شده بود و هرشب هفتاد مرتبه از خوف خدا بيهوش مي شدند. ‹ معراج السعاده ص 130 ›

اما جوان طالب سعاده بايد هميشه خائف از خداوند باشد ونفس را امر به عبادت كند ونهي از منكرات كند ودر اين راه سعي فراوان كند تا براي او ملكه اي ايجاد شود. اما ما به گوشه اي از اعمالي كه براي كسب رضايت خداوند نافع است اشاره مي كنيم تا شايد وسيله براي هدايت شويم وبرخي صفات رذيله رابيان مي كنيم تا شايد سعي در برطرف كردن آنها نماييم اما قبل از بيان صفات واخلاقياتي كه مابايد آنها را از خود دور كنيم بايد حديثي از رسول اكرم صلوات الله عليه بيان كنيم كه حضرت فرمودند : با تزكيه نفس است كه ضلالي وصفاي نفس به دست مي آيد . ‹ ميزان الحكمه ص 2199›

پس بايد نفس راپاك كنيم از معاصي

وهريك از اعضاء را قانع كنيم به حق خودشان، يعني آنها را به كاري كه ازآنها خواسته اند امر كنيم زيرا هركدام از اعضاء براي كاري امر شده اند.

حق زبان

امام زين العابدين عليه السلام دررساله حقوق براي زبان وساير اعضاء حقي را بيان فرموده اند:

‹‹ حق زبانت اين است كه آن را از دشنام بازداري واو را ارجمند بداني وبه سخن خوب عادتش بدهي وگراميش بداري وآن را دركام خود نگه داري مگر درموقع حاجت وبراي سود دين ودنيا وآن را از پرگوئي وياوه سرائي هاي كم فائده كه ايمني از زيان آن نداري ودرآمدش نيزكم است معاف داري وزبان گواه خرد ودليل برآن شمرده مي شود. وآراستگي مرد به زيور عقل وخوش زباني او است وهيچ جنبش وتوانائي نيست جزاو((رساله حقوق زين العابدين)) ››

اما اين حق زبان است كه طالب هدايت بايد آن را رعايت كند. زيرا همين زبان باعث بهشتي شدن اوست همين زبان باعث جهنمي شدن آن مي شود. زباني كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

جرم و وزن او كم است ولي گناه آن بزرگ است. زباني كه ‹‹ شخصي محضر امام صادق عليه السلام آمد و ازحضرت خواست او را نصيحت كند. حضرت فرمودند زبانت را حفظ كن. او رفت وفرداي آن روز آمد وعرض كرد مرا نصيحت كنيد. حضرت فرمودند زبانت را حفظ كن او شنيد واز محضر امام صادق عليه السلام خارج شد وفردا براي مرتبه سوم خدمت امام رسيد وتقاضاي نصيحت كرد حضرت باز فرمودند زبانت را حفظ كن. آن شخص عرضه داشت، آقا جان سه روز متوالي خدمت شما رسيدم وشما درهر سه روز يك مطلب فرموديد. حضرت فرمودند. همين زبان است كه تو را وارد

بهشت مي كند وهمين زبان است كه تو را وارد جهنم مي كند. ››

اما بايد اين زبان به ذكر خدا عادت دهيم وآن را ازبيان زشتيها ومحرمات باز داريم، محرماتي همچون دروغ گفتن كه امام باقر عليه السلام فرمودند:

خداوند براي بدي قفلهايي قرارداده وكليدهاي آن قفلها را شراب قرارداده است ودروغ، بدتر از شراب است. ‹ ميزان الحكمه ص 519 ›

وهمچنين بايد او را ازغيبت دور كني چراكه ازبين برنده خوبيهاست ومحوكننده حسنات است. روز قيامت شخصي را مي آورند وپرونده عملش رابه دست او مي دهند او نگاهي درآن مي كند ومي گويد خدايا من اين گناهان را انجام نداده ام، خدايا خوبيهائي كه من انجام داده ام دراينجا نوشته نشده است. به او مي گويند اعمال خوب تو رابه كسي كه غيبت او را كردي داديم وگناهان او را براي تو نوشتيم. واقعاً انسان بااين همه زحمت وتلاش اگر اعمالش را عوض كنند چه كند. روزي كه ديگر اجازه برگشت به دنيا نيست. پس از همين الان براي آن روزمان كاري كنيم. واز آزار مردم با اين زبان خودداري كنيم چرا كه فرمودند اگر كسي بايك كلمه زشت، مؤمني را آزرده كند روز قيامت در پيشاني او نوشته مي شود اين محروم از رحمت خداوند متعال است. خوب معلوم است كسي كه از رحمت خداوند دور باشد چطور با او رفتار مي شود. وبايد اين زبان را از مسخره كردن ديگران بازداري زيرا اين كار نيز آزردن مؤمنان است وشايد هم كسي كه او را مسخره مي كني از نظر معنوي از تو بهتر باشد. پس به هنگام انجام اين عملها به ياد حديث امام صادق عليه السلام بيفتيم كه فرمودند:

اين زبان انسان رايا جهنمي يا بهشتي

مي كند.

واز هرزه گوئي وصحبتهاي بي فايده حذر كنيم كه باعث سخت شدن دلها وقساوت وتيرگي آن مي شود چرا كه خداوند به موسي فرمود:

‹‹ اي فرزند آدم هرگاه قساوت در قلبت ديدي ومرضي دربدن وكمي درمال ومحروم شدن از روزي بدان كه تكلم كرده اي در چيزي كه برايت ثمري ندارد ›› ‹ ثمرات حيات جلد2 ›

پس اي صاحب سعادت زبانت را حفظ كن.

حق گوش

امام زين العابدين(عليه السلام) فرمودند : ‹‹ حق گوش پاك داشتن آن است از اينكه راه دل وقلبت باشد مگر براي خبر خوبي كه دردل تو سبب پيدايش خيرشود ويا خلق تو را خوش گرداند زيرا گوش دروازه سخن به دل است وهرنوع معني خوب يا بدي را به آن مي رساند و هيچ جنبش وتواني نيست جز به اراده وقدرت خداي بزرگ ›› ‹ رساله حقوق امام زين العابدين عليه السلام›

يعني بايد اين گوش رامنع كني از شنيدن بديها وزشتيها وتهمتها، زيرا گوش راه رسيدن به دل وقلب انسان است ونبايد دل را از دشنامها وناسزاها پركرد ونبايد به صحبتهاي ناخردان كه دين را بازيچه اي مي دانند گوش داد زيرا آنها با صحبتهايشان قصد تزلزل دل شما را دارند ومي خواهند شما را از مسير حق منحرف كنند آنها مي خواهند شما هم مانند آنها در راه معصيت الهي قدم برداريد ونبايد به صحبتهاي رفقاي نااهلي كه قصدي جز انحراف شماها ندارند گوش داد ونبايد به آهنگهائي كه به قول آنها مجاز است گوش داد چرا كه رسول اكرم صلوات الله عليه فرمودند: ‹‹ ازگوش دادن به سازها وآوازها بپرهيزيد، زيرا اين دو نفاق را در دل مي رويانند، همچنان كه آب سبزه را مي روياند. ›› ‹ كنزل العمال ص

40661 ›

آيا عاقل است كسي كه خود را به تباهي مي كشاند. آيا عاقل است كسي كه اجازه ورود به نفاق مي دهد. آيا عاقل است كسي كه اجازه ورود به بديها مي دهد. پس اين گوش را راه رسيدن قرآن واحاديث ومواعظ به قلبت قرار بدهيد احاديثي براي اثبات ولايت وآياتي جهت دليل برحقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام.

اما حالا كه سخن به اينجا كشيده شد اجازه بدهيد قدري درباره امامت صحبت كنيم. امامتي كه بهترين وسيله براي هدايت جوانان ازگمراهي است يابه تعبير ديگري بايد گفت علت گمراهي ما وگرفتار شدن ما در منجلاب گناه، به خاطر نشناختن امام است وبه خاطر پيروي كردن از شخصي است كه لياقت امامت راندارد. امابه راستي علت احتياج ما به امام چيست چرا مابايد امام داشته باشيم واگر امام داشتن امري لازم است امام چه شرايطي بايد داشته باشد. شايد به خود بگوئيد ما دنبال حلالها وحرامها مي گرديم تا به خدا نزديك شويم واين بحث مناسبي به خواسته ما ندارد.

رسول اكرم صوات الله عليه و آله فرمودند : ‹‹ علي جان! اگر كسي به اندازه عمر نوح بندگي خدا كند وبه اندازه گوه اُحد طلا در راه خدا انفاق كند وآن قدر عمرش طولاني شود كه هزار سفر پياده به حج مشرف شود وآخر عمر هم بين صفا ومره مظلومانه كشته شود ولي ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت بر مشامش نمي رسد وداخل در بهشت نخواهد شد. ›› ‹ بحارالانوارجلد27 ص194 ›

پس با اين حديث معلوم مي شود كه قبولي اعمال در گرو ولايت است.

لذا حقير به گوشه اي از احاديث و روايات وآيات قرآن اشاره مي كنم كه دلالت برحقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام دارد

وبعد به حلالها وحرامها اشاره مي كنيم. چراكه بسياري از جوانها به خاطر جاهل بودن به مسائل شرعي دچار گناه واشتباه مي شوند وخود را اسير چنگالهاي شيطان مي كنند. اما ان شاءالله بعد از شناخت گناه و عذاب آن وبا تمسك به ريسمان ولايت وامامت راه فرار از چنگال شيطان را پيدا مي كند.

ابتدا اينكه يونس بن يعقوب گويد من خدمت امام صادق نشسته بودم كه مردي از اهل شام بر آن حضرت وارد شد وگفت من مردي هستم كه در كلام وفقه و فرائض است وآمدم با شاگردان شمامناضركنم، امام روكرد به شامي و گفت با اين جوان نورس يعني هشام بن حكم گفتگو كن گفت بچشم شامي رو به هشام كرد و گفت اي هشام از من درباره امامت اين مرد پرسش كن ،هشام خشمگين شد تا آنجا كه برخود لرزيد وبشامي گفت : اي شامي پرودگار تو براي خلق خود مصلحت بين تراست يا خلق براي خود مصلحت بين تر: شامي :پروردگارم براي خلق مصلحت بين تر است .

هشام :در مقام مصلحت بيني براي بندگانش چه كار كرده است .

شامي :براي آنها حجت و دليلي به پا داشته تا از هم پراكنده نشوند وبا هم اختلاف نكنند وآنها را با هم الفت داده و متحد ساخته و كجي آنها را براستي ودرستي بار آورده وقانون و مقررات پروردگار شان را به آنها گزارش دهد .

هشام :او كيست ؟

شامي :رسول خدا (صلي الله عليه واله )است

هشام :بعد از رسول خدا چه كسي است ؟

شامي :كتاب و سنت .

هشام :امروزه كتاب وسنت در رفع اختلاف ما مسلمانان سودمند و قا طعست .

شامي :آري

هشام :پس چرا من

وتو با هم اختلاف داريم وتو روي اين اختلاف از شام بر سر ما آمدي .

شامي در اينجا خاموش ماند ،امام صادق (عليه السلام )به شامي گفت: چرا سخن نمي گويي ؟شامي گفت اگر بگويم اختلاف نداريم دروغ گفته ام واگر بگويم كتاب وسنت رفع اختلاف مي كند ومارا متحد مي سازد بيهوده و باطل گفتم ،زيرا آن دو از نظر مدلول و مفهوم تو جيهات مختلفي دارند واگر

بگويم اختلاف داريم وهر كدام مدعي هستيم كه حق با ماست ،در اين صورت كتاب و سنت بما براي رفع اختلاف سودي ندهد جز اينكه براي من هم اين دليل وحجت باقي است .امام صادق (ع)فرمودند اكنون تو از او بپرس تا بفهمي كه سرشار است

شامي : اي فلاني كيست كه بر خلق مصلحت بين تر است پروردگارشان يا خودشان

هشام :پروردگارشان براي آنها ازخودشان مصلحت بين تر است

شامي :آيا براي آنها كسي را معين كرده كه آنها را متحد كند وكجي آنهارا راست نمايد وگفتار حق آنها را از گفتار باطلشان براي آنها مشخص كند.

هشام :در دوران حيات رسول خدا (صلي الله عليه واله )يا امروز

شامي : در دوران رسول خدا( صلي الله عليه واله)رسول خدا بود امروز كيست ؟

هشام :همين بزرگواري كه در اينجا نشسته ومردم از هر سوي به وي روي آورند وبراي ادراك محضرش بار بندند و بما از زمين وآسمان خبر دهد به دانشي كه به او ارث رسيده است از پدرش از جدش .

شامي :چطور براي من ميسر است كه اين حقيقت را بدانم؟

هشام :هر چه خواهي از او بپرس

شامي : اكنون عذر مرا قطع كردي

وبر من حجت آوردي وبر عهده من است كه بپرسم

امام صادق عليه السلام فرمود:اي شامي بتو خبر دهم كه سفرت چطور بوده است وراهت چطور بوده است چنين بوده وچنان بوده ...

شامي : راست فرموديد ،من هم اكنون بخدا اسلام آوردم.

امام: بلكه اكنون بخدا ايمان آوردي ،زيرا مسلماني ،رتبه پيش از ايمانست ،برابطه اسلام از يكديگر ارث برند وبا هم زناشويي كنند وبواسطه ايمان ،ثواب برند .

شامي:راست گفتي ،من هم اكنون ،گواهم كه نيست شايسته پرستشي جز خداوبراستي محمد رسول خدااست وتو وصي اصياء هستي اين چنين مرد شامي به خدا و پيامبر وامام صادق ايمان آوردودليل ديگري كه دلالت بروجوب امام مي كند اين است كه امام براي اتمام حجت از طرف خدا برمردم است. (كافي جلد1 ص318)

امام كاظم عليه السلام فرمودند: (ان الحجه لاتقوم لله عزوجل علي خلقه الا بامام حتي يعرف )يعني (راستي كه ازطرف خدابرخلق او اتمام حجت نشود جز بوجود امام تا شناخته شود.) امام رضا عليه السلام وامام صادق عليه السلام مضمون چنين حديثي را بازگو كرده اند .

حقيقتن اگر امام وحجتي دراين دنيا براي مردم نبود مردم برگمراهي كشيده مي شوند وروزقيامت از همين مطلب براي رهائي خود ازآتش دوزخ استفاده مي كردند ودليل ديگر آنكه زمين بدونه حجت وامام باقي نمي ماند . اسحاق بن عمار، گويد: ازامام صادق (ع)شنيدم ميفرمود،براستي زمين تهي نماند ، جزاينكه بايد دراو امامي باشد، براي آنكه اگرمومنان چيزي افزودند(باحكام خدا) آنها به حق برگرداند واگرچيزي كاستند براي آنها تكميل ورفع نقصان نمايد.

وهمچنين ابوحمزه گويد به امام صادق عليه السلام گفتم زمين بي امام مي ماند فرمود اگر زمين بي امام شود

فرو رود (اهل خودرا كشد وهلاك كند.(اصول كافي جلد يك صفحه 318 )

وهمچنين امام باقرعليه السلام فرمودند:اگر بفرض محال امام يكساعت از زمين برداشته شود، براهل خود موج بردارد. (بالاوپايين)شود چنانچه دريا بااهل خود موج بردارد. .(اصول كافي جلد يك صفحه 318)

واما دليل ديگر بوجود امام اينكه ابن طيا گويد از امام صادق(عليه السلام) شنيدم ميفرمود:اگردرزمين نماند جز دوكس بايديكي از آنها حجت وامام باشد.

وامام صادق عليه السلام فرمودند: اگرتنها دومرد درزمين باشد بايد يكي از آن دوامام باشدوفرمود : بدرستي كه آخر كسي كه بميرد امامست تا،كسي نماندكه برخداي عزوجل حجت گيرد كه اورا بي حجت واگذاشته است با بيان اين احاديث مشخص شد كه بعد از پيامبر بايد امام وحجتي درزمين باشد تامردم از او پيروي كنند اما امام بايد چه خصوصيتي داشته باشد وماچگونه اورا بشناسيم تا برگمراهي كشيده نشويم قبل از اينكه خصوصيت هاي امام را متذكر شوم لازم به ذكراين مطلب است كه چشم ، گوش ، دهان ، بيني ، دهان وحس لامسه هركدام براي انجام كاري قرارداده شده اند ولي اگر هركدام اشتباهي كند ما به قلبمان رجوع مي كنيم يعني قلب (دل) راهنماي اعضااست پس چگونه مي شود كه خداوند براي اعضا بدن راهنماقراردهد اما براي خود انسان راهنما وامام قرارندهد.(كافي جلد1 كتاب الحجه)

اما اينها همه مطالبي بود براي اثبات وجود امام واحتياج مردم به امام وپيشوا اما بعد از رسول الله چه كسي بايد وظيفه رهبري اين امت را بردوش داشته باشد.

وآيا مي شود گفت رسول خدا صلي الله عليه وآله اين امت را بدونه امام ورهبر قراردهد. رسول الهي كه اگر چند روزي براي سفر

ازمدينه خارج مي شوند كسي را به جاي خود مي گذاشتند تا مبادا اين امت دچار سردرگمي شود پس چطورمي شود باوركرد كه چنين رسولي بعد از رحلتش امت را بدونه امام واگذارد . نه چنين نبوده است بلكه رسول خدا با درنظرداشتن آينده اسلام از همان روز اول تبليغ علني ، خودرا بواسطه امرخدا (انذرعشيرتك الا قربين )براي مسئله خلافت وجانشيني حضرت علي عليه السلام بيان فرمودند اول كسي كه به خدا ورسولش ايمان بياورد خليفه وجانشين من خواهد بود وباتوجه به حساسيت اين مطلب درطول رسالت خويش با رها به عناوين مختلف مسئله وصايت رابراي مردم بيان مي داشتند ودرآخرين سال حيات خود پس از مراجعت ازحجه الوداع درمحلي به نام غديرخم جبرئيل برپيامبرنازل شد وعرضه داشت اي پيامبرآنچه را ازطرف پروردگارت نازل شده است به مردم برسان كه اگر دراين كاركوتاهي نمايي رسالت خويش را به انجام نرسانده اي ويقين داد كه خداوند نگهدارتو خواهدبود دراين هنگام پيامبرتوقف نمودند وفرمودند پيشي گرفته ها برگردند وعقب مانده ها خودرا برسانند ومنبري از جهازشتران برپاشد وپيامبرصلي الله عليه وآله ودرمقابل بيش ازصد هزارنفرانسان متحير برفراز منبرقرارگرفتند وافرادي راگماشتند تاگفته هاي ايشان را تكرار كنند كه صدا به تمامي مردم برسد. سپس از مردم پرسيدند : چه كسي برشما ولايت دارد؟ همگان پاسخ دادند. خداوند ورسولش آنگاه پيامبرخدا صلي الله عليه وآله ودرمقابل چشمان حاضرين علي عليه السلام را بالاي منبر فراخواندند دست اورا بالا برده وفرمودند: من كنت مولاه ،فهذا علي مولا، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ونصر من نصره واخذل من خذله وبعد از آن درمورد امتداد جريان ولايت درامام حسن

وحسين عليهما السلام ونه فرزند از امام حسين عليه السلام وويژگيهاي آنها وبه خصوص از امام زمان عليه السلام صحبت كردند.

اما بعد ازشهادت رسول اكرم صلوات الله عليه افرادي پيداشدند كه داستان غديرخم وقضيه جانشيني اميرالمومنين عليه السلام را فراموش كردند وگفتند كتاب خدا ما را كفايت مي كند وباعث شدند كه اميرالمومنين عليه السلام خانه نشين شوند اما اين حقير ناچيز تصميم گرفتم كه بواسطه قرآن اثبات ولايت اميرالمومنين را كنم چرا كه مخالفين اميرالمومنين مدعيان پيروي از قرآن مي باشند.

يكي ازخصوصيات امام عصمت مي باشدچراكه قرآن مي فرمايد (زمانيكه خداوند ابراهيم را باحقايقي امتحان كرد وآنها را به اتمام رسانيد به اوگفت تورا به مقام امامت مي رسانم .ابراهيم گفت : ازنسل من هم كسي به امامت مي رسد خداوند فرمود عهد من (امامت) به ستمگران نمي رسد.) (قال اني للناس اماما قال ومن ذريتي قال لا ينال عهد الضالمين))سوره بقره آيه 124)با اين آيه مشخص مي شود كه عصمت از شرايط امامت است وظالم نمي تواند امام باشداما ظالم كيست وبه چه كساني ظالم مي گويند.

لقمان حكيم به پسرش مي گويد كه (اي پسركم، به خدا شرك نورز كه شرك به خدا ظلم عظيم است)((لقمان آيه 13))پس كساني كه مشرك بوده اند نمي توانند امام باشند وشرك خود به دوقسم تقسيم ميشود شرك جلي كه همان بت پرستي است وشرك خفي كه انواعي دارد ازجمله آنها انجام عبادات به جهت مدح مردم است وهردوي آنها (شرك جلي وخفي ) مانع از امامت مي شود.

ودسته ديگري ازظالمين كساني هستند (كه به مردم ظلم مي كنند ودرزمين به ناحق سركشي مي نمايند وآنها را

عذابي دردناك است)(شوري آيه 42) وظلم به مردم كه بوسيله ازبين بردن مال وآبروي مردم است نيزمانع از امامت است ودسته سوم از ظالمين كساني هستند كه به نفس خود ظلم كرده اند كه خداوند مي فرمايد:(ومن يتعّد حدود الله فقدظلم نفسه)((سوره طلاق آيه 1 ))به آن اشاره دارد ومي فرمايد آنها كه حدود الهي را تغييردهد وحلال وحرام را تغيير دهد به نفس خود ظلم كرده است واين نيز مانع از امامت است.

اما لازم به تدكر است كه مردم چهاردسته اند. دسته اي كه اول عمرخودگناه كرده اند وآخرعمر توبه كرده اند ودسته اي كه اول عمرخود را از گناه دوربوده اند وآخر عمرگناه كرده اند ودسته اي كه از اول تا آخر عمر گناه كرده اند ودسته اي كه از اول عمرتاآخر عمر از گناه دوربوده اند وبااستفاده ازآيات ظلم گروه اول ودوم وسوم لياقت امامت را ندارند وفقط گروه چهارم مي توانند امام باشند پس چطور مي توان قبول كرد كه كساني كه حداقل نيمي از عمر خود را بت پرست بوده اند به امامت برسند وكساني كه برعالم بشريت وبخصوص برفاطمه زهرا سلام الله عليها ظلم كرده به امامت برسند وكساني كه حلال وحرام خود را تغيير داده اند چطور مي شود به امامت برسد وكسي لياقت داشتن چنين مقامي را ندارد الا اميرالمومنين وجانشينان برحق آقا علي عليه السلام چرا كه او كسي است كه داراي مقام عصمت است چراكه انس بن مالك مي گويد: رسول خدا صلوات الله عليه تامدت شش ماه هنگام نماز كه بردرخانه زهرا سلام الله عليها مي رسيدند مي فرمود اي اهل بيت براي

نماز برخيزيد ، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا اين آيه كه آيه 32 سوره احزاب است دلالت براين معنا دارد كه خداوند اراده كرده است كه ناپاكي وآلودگي را از شما اهل بيت برطرف كند وشما را پاك وطاهر گرداند وازآن جهت كه علماي اهل تسنن دركتابهايشان ازجمله صحيح مسلم مسند احمد، الصوائق المحرقه ، سنن ترمزي ونورالابصار ومناقب خوارزمي اقراركردند كه اين آيه درمورد اميرالمومنين وفاطمه واولاد او مي باشد پس اميرالمومنين داراي عصمت هستند وازظلم به دور هستند پس لايق چنين منصبي مي باشند ، اما صفت ديگري كه لازمه امامت است علم امام است چراكه درقرآن سوره يونس آيه 35 خداوند مي فرمايد ((آيا كسي كه به حق هدايت مي كند سزاوارتراست كه پيروي شود ياكسي كه خودش نيازمند هدايت است شما چگونه حكم مي كنيد))

درنتيجه بايد گفت كساني كه خود درمنجلاب گمراهي بسر مي برند نمي توانند هدايت گرباشند وهدايتگر واقعي كسي نيست جز اميرالمومنين عليه السلام كه وقتي خبرشهادت علي عليه السلام به معاويه رسيد گفت:( لقد ذهب الفقه والعلم بموت ابن ابيطالب ) يعني فقه وعلم به مردن علي عليه السلام ازميان رفت (الف باجلد1 صفحه 222) اميرالمومنين كه رسول الله فرمودند من شهر علم هستم وعلي عليه السلام درآن پس هركس كه بخواهد وارد آن شود بايد از درآن وارد شود چنين اميرالمومنين عليه السلام لياقت وشايستگي امامت رادارند نه كسي كه مي گويد تمام شما فقيه تر و داناتريد ازمن حتي زنان محدوده درحجله ها ، حال شما خود قضاوت كنيد اگر فقط قرآن را مي پذيريد كه دلائل قرآني نيزدلالت برامامت اميرالمومنين

عليه السلام دارد .

پس شيعه ومواليان شيعه حق هستند وشيعه حزبي خرافي نيست بلكه از زمان رسول خدا به پيروان اميرالمومنين گفته مي شود.

وحافظ ابونعيم اصفهاني احمدبن عبدالله كه از اجله علماء عظام اهل تسنن است دركتاب حليه الوليا مي نويسد كه چون آيه 6 از سوره بينه نازل شد (ان الذين امنو وعملوالصالحات اولئك هم خير البريه جزاوهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابداً رضي الله عنهم ورضواعنه)

رسول اكرم صلوات الله عليه خطاب كرد برعلي بن ابيطالب وفرمودند (ياعلي هوانت وشيعتك تاتي انت وشيعتك يوم القيمه راضين مرضيين) يعني يا علي مراد از خير البريه درآيه شريفه توئي وشيعيان تو ، روز قيامت تووشيعيان تو بيائيد درحالتيكه خداوند از شما راضي وشما هم راضي از خداوند وخشنود باشيد ) وهمچنين جلال الدين سيوطي كه از مفاخرعلماي اهل تسنن است از جابرعبدالله انصاري كه از اكابرصحابه خاتم الانبيا بود نقل مي نمايد كه گفت درخدمت رسول اكرم بودم كه علي بن ابيطالب وارد شدند پيغمبرفرمودند (قسم به كسي كه جان من درقبضه قدرت اوست اين مرد (اشاره به حضرت علي عليه السلام ) وشيعه اوروزقيامت رستگارانند آنگاه آيه 6ازسوره بينه نازل شد. پس معلوم مي شود شيعه حزبي خرافي نيست .اما شيعه يعني پيرو وشيعه واقعي بايد قدم جاي قدمهاي اهل بيت گذارد وبه احاديث آنها عمل كند لذا حقير بعد از اثبات ولايت اميرالمومنين وبيان حقانيت شيعه احاديثي از اهل البيت را كه درآن احاديث امرونهي هائي وجود دارد را بيان كرده تابلكه باعمل به آنها و دوري از گناهان خود را درزمره شيعيان راستين آن بزرگواران قراردهيم .

صلاه

اولين فرع ازفروع دين مقدس اسلام نماز است. و نماز مانع ازگناه است و وسيله تقرب به خداست واگرنماز ترك شود عذاب الهي اورادردنيا وآخرت دربرمي گيرد وبه واسطه ترك نماز ازپست ترين افراد محسوب مي شود.

ت_ارك الص_لاه وعذاب آن

حديث اول :

رسول اكرم صلوات الله عليه فرمودند: سگ « درفرياد كردنش»

مي گويد: سپاس خدائي راسزاست كه مرا سگ نمودوخوك نگردانيد وخوك، گويد: سپاس خدائي راكه مراخوك گردانيد وكافرنكرد وكافر گويد: الحمدالله كه مرا منافق نيآفريد و منافق ميگويد خدا را شكركه مرا تارك الصلاة نيافريد،

آري خداوند فرمايد اقيمواالصلاة ولاتكونوامن المشركين نماز رابپاداريد وازمشركين نباشيد.(كيفر كردار)

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: بين مسلمان وكافرحائلي نيست مگرنماز واجب رااز روي عمدترك كندياآنرا كوچك شمارد.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هركس نماز راترك كندكه بثواب آن اميدوار نباشدوازكيفر ترك آن نترسدپس باكي نيست آيا يهودي بميرديا نصراني يا مجوسي

شيطان كه رانده گشت بجز يك خطا نكرد ، خودرابراي سجده آدم رضا نكرد ، شيطان هزارمرتبه بهتر زبي نماز

آن سجده رابرآدم، اين برخدا نكرد .

حديث چهارم :

امام صادق عليه السلام دربيان علت اينكه تارك الصلاة كافر است ولي زنا، كار كافر نيست فرمودند چون اين عمل ومشابه اين عمل به خاطر طغيان شهوت ولي ترك نماز علتش استخفاف نماز است.

لكل شيي آفة وآفة الدين ترك الصلاة(براي هر شئ آفتي است وآفت دين ترك نماز است.)

حديث پنجم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: چون يكي ازشمانماز صبح راترك كند، يك منادي ازآسمان او رانداكند يا غادر(مكركننده) وچون نماز عصر را واگذارد يك منادي ندا كند يا فاجر(وريده) وچون نماز مغرب راترك كرد نداكند منادي اي كافروچون نماز عشا راواگذارد او راازآسمان نداكند براي تو فضل واجر عملي نيست.

حديث ششم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: هركس بروي بي نماز لبخندبزند پس گويا بيت المعمور را« كه درآسمان چهارم است .مطاف ملائكه مي باشد» هفت بارويران كرده وگويا هزار فرشته ازفرشتگان مقرب وپيغمبران مرسل را كشته است وفرمود: به بي نماز سلام نكنيد وجواب سلام اورا نگوئيد وراهش ندهيد واگر بيمار شود اورا عيادت نكنيد.

حديث هفتم :

امام صادق عليه السلام فرمودند :هركس بخوردباكسيكه نماز نمي خواند گويا هفتاد پيغمبر كشته وگويا هفتاد زناي محسنه كرده از دختران ومادران وعمه ها وخاله هاي خودش دربيت الحرام وهركس سه روز نماز راواگذارد، پس چون بميرد غسل داده نشود وكفن نگردد ودربين قبرستان مسلمانان دفن نمي شود«براي اينكه ازعذاب اواهل قبرستان ممكن است عذاب شوند.»

حديث هشتم

امام صادق عليه السلام فرمودند :هنگاميكه موسي بن عمران عليه السلام بردرياي نيل گذركرد ديد ماهيان دريا درعذابند ازآنها سبب پرسيد. گروهي ازماهيان «به زبان خود» گفتند درزمان گذشته شخصي بي نماز دركشتي بودوبه درددندان دچار شد لذا آنرا كندوبه دريا انداخت ويك ماهي از زماني كه آنرا بلعيده همه ما درعذاب شركت داريم.

حديث نهم

امام صادق عليه السلام فرمودند :حضرت عيسي عليه السلام به قريه اي گذرنمود كه اشجار بسيار ونهرهاي بيشمار وداراي حسن سلوك وطاعت كه ازاين رفتار حضرت تعجب نمودندوازاتفاق سه سال بعداز همان ديار عبوركردند ديدند اشجارازبين دفته ورودها خشكيده. شگفت آمدكه چه باعث آن بود. ازساحت قدس الهي به آن حضرت وحي آمدكه سبب خرابي اين قريه اين بود كه مردي تارك الصلاة داخل آن قريه شده وروي خودرا ازآب آن چشمه شسته واز نحوست آن تارك الصلاة اين قريه ويران شده است.

حديث دهم

امام صادق عليه السلام فرمودند :شخصي بررسول خدا ازتنگي روزيش شكوه كرد حضرت فرمود مگر نماز نمي خواني؟ عرض كرد: يا رسول الله من درپنج وقت نماز با شما مي خوانم. حضرت فرمودندشايد روزه نمي گيري؟ عرض كرد: سه ماه رجب وشعبان ورمضان را روزه مي گيرم آن جناب فرمود: مگر امر خدا رانهي ونهي او را امر قرار دادي عرض كرد: نه يارسول الله. فرمود: آيا به كدام گناه مبتلا هستي؟ عرض كرد حاشا كه خلاف فرموده خدا وجناب شما رفتاركرده باشم. ناگاه جبرئيل امين از جناب رب العالمين نازل شد وعرض كرديا رسول الله حقتعالي تراسلام مي رساند ومي فرمايد: جهت تنگدستي اين مرد آنست كه درهمسايگي اوباغيست ودرآن عصفوري درشاخه درختي آشيان كرده ودر آن آشيان استخوان تارك الصلاتي مي باشد به شومي آن استخوان اين مرد را فقر وفاقه گرفته.

«كليات احاديث كيفركردار آيت اله ميلاني جلد2 » ستايش بر خداوند يگانه صلوه است بشر كان جاودانه

نجاتت مي دهد از كفر وعصيانچراغ راه تو اين نور رخشان

دواي دردبي درمان نمازستصلوةيك بحربي پايان رازست

تقرب بر خداوند يگانهبدوراز كفروعصيان شبانه

شراب

شراب كه مايعي است مست كننده وازبين برنده قوه مميزه انسان ازنظر قرآن واحاديث منفورترين مايعات محسوب مي شودوخورنده آن مورد عذاب الهي واقع مي شود.

ش__راب خ___وار وع___ذاب آن

حديث اول :

علي عليه السلام فرمودند: قنرها سه چيزاست: دوستي زنان وآن شمشير شيطانست، وحب دينار ودرهم وآن تير شيطانست، پس هركسي شراب را دوست دارد براو بهشت حرام مي شود وهركس زنان رادوست بدارد ازعيش خود بهره نبرده است. «كيفر كردار صفحه 33 »

حديث دوم :رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: هركس برشارب الخمر سلام كند يابااو معانقه يا مصافحه كند خداوند عمل چهل سال اورا تباه مي نمايد. «كيفر كردار صفحه 38 »

حديث سوم

همچنين حضرت فرمودند: هركس به شارب الخمر لقمه از ملحم يا شربتي از آب بدهد خداوند بر او درقبرش مارها وعقربها مسلط نمايد كه طول نيشهاي آنها صدوده ذراع باشد وهمچنين خداوند شارب الخمر وگيرنده آن وساقي آن وحامل آن ومحمول اليه آنرا لعنت نموده است. (كيفر كردار جلد2 ص38)

حديث چهارم

و از اين حديث امام صادق عليه السلام پستي شراب خوار معلوم مي شودكه حضرت فرمودند: شراب خوار اگر مريض شد اوراعيادت نكنيد واگر مرد برتشييع جنازه او حاضر نشويد واگر شهادت داد ازاوقبول نكنيد واگر خواستگار شدبه او دختر ندهيد وهركسي دخترش را بشارب الخمر بدهد گويا اورا به سوي آتش كشيده است وهركس دخترش رابه مخالف دين بدهد قطع رحم نموده. وهركس شارب الخمر را امين شمارد براي اوبرخداوند متعال ضمانتي نباشد.

حديث پنجم

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: سوگند به آنكه مرابحق فرستاد هركس شربتي ازمست كننده بنوشد نمازش چهل روز وشب قبول نمي شودپس اگر توبه كند خداوند توبه اورا قبول مي نمايد وهركس دوشربت بنوشد هشتاد روز وشب قبول نمي شود وهركس از آن سه شربت بنوشدخداوند نماز او. را صدوبيست شب وروز قبول نمي كند وبرخدا حقيست كه او رااز زرعة الخبال بنوشاند گفته شد آن چه چيز است يا رسول الله فرمودند: صديه اهل آتش وچرك آنان، صديه مانندچرك وخون است.

حديث ششم

همچنين رسول خدا صلوات الله عليه فرمودند:

چهار چيز است كه ازآنها يكي داخل خانه نمي شودمگر اينكه آن خانه را ويران مي كند وبركت درآن پانگيرد: خيانت ودزدي وشرب خمر وزناء.

حديث هفتم

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: چون شارب الخمر بميرد روح او رابه آسمان هفتم مي برند وبا اوست حفظه پس به خدا عرض مي كنند فلان بنده تومرد واو مست بود. پس خداوند فرمايد روح او را بقبرش برگردانيد او او راتا روز قيامت لعنت نمائيد وفرمود شارب الخمر با روي سياه وچشم ازرق به قيامت آيد وزبانش بيرون باشد كه لعاب برسينه او روان است.

حديث هشتم

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: روزي جبرئيل متغير اللون آمد «رنگش تغيير كرده بود» گفتم اي جبرئيل چه شده ترا متغير اللون مينگرم گفت درآتش نظر كردم ديدم يك وادي مي جوشد گفتم اي مالك اينها براي كيست فرمود: براي متكبرين وشراب خور و قوامين «آنان كه جاكشي كنند»

امام صادق عليه السلام فرمودند: نماز آشامنده مست كننده چهل روز قبول نمي شود مگر اين كه توبه كند آن مرد عرض كردتوبه كند درآن روزي كه در مستي آنست ودرآن ساعت نمازش قبولست حضرت فرمود توبه ونمازش قبول مي شود زماني كه توبه كند واو به هوش آمده باشد.

«كليات احاديث كيفر كردار جلد2 »

خم_س

سومين فرع ازفروعات خمس است يعني انسان بايد يك پنجم ازمالي كه يكسال ازآن گذشته راكه سهم امام است وسهم سادات وابن سبيل وذل القربي ويتيمان است رااز مالش كنار گذارد وبه مصارف خمس برساند وتارك اين عمل را عذابي است دردناك.

تاركي_ن خم_س وع_ذاب آن

حديث اول :

امام صادق عليه السلام فرمودند: همانا خداوند كه جز اوخدائي نيست چون برما صدقه را حرام نمود براي ما خمس را نازل فرمود پس برما صدقه حرامست وخمس براي ما واجب است وبراي مابزرگواري خداست. « لئاي الاخبار صفحه265 »

حديث دوم :

سخت ترين چيزي كه برانسان روز قيامت واقع شود آنست كه اهل خمس مي ايستند وچنگ مي زنند به آن كسي كه خمس نداده ومي گويند. پروردگارا اين مرد خمس ما را خورده ودرآن تصرف كرد وآنرا نداد بعد خداوند درعوض، حسنات آن مرد را به ايشان مي دهد.

حديث سوم :

امام زمان عجل الله فرجه تعالي فرمودند: هركس ازمال ما چيزي بخورد جز اين نيست كه دردرون خود آتش فرو برده وبه زودي در سعير درآيد وفرمودند لعنت خدا وملائكه وهمه مردم بركسيكه از مال ما يك درهم به حرام بخورد.

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هركس حلال شمارد وازعترت من چيزي راكه خداوند حرام نموده بزبان من وزبان هر پيغمبري، ملعونست. پس هركس برما ستم كنداز ستمكاران است ولعنت خدا براوست.

حديث پنجم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: براي خداوند زمينهائيست به نام منتقمه، پس چون خداوند بركسي مالي بخشد وآنكس حق خدائي را ازآن مال ندهد خداوند بر او از آن زمينها يكي را مسلط كند پس آن مال تلف شود وبعد آن شخص بميرد وآن مال را واگذارد.(كليه احاديث اين بخش كيفر كردار علامه ميلاني جلد 2)

كب___ر

تكبركه صفتي است رذيله وپست ازنظر احاديث وروايات بسيار منفور است وصاحب اين صفت راعذابي است دردناك وصاحب اين صفت بايد سعي دررفع اين صفت كند وتكبر يعني شخص خود را برتر وبالاتر از ديگران بداند ومردم را خوار وذليل حساب كند .

مت_كبر وع_ذاب آن

حديث اول :

رسول خدافرمودند: منفورترين مردمان، شخص متكبر است.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:همانا درآسمان دوفرشته اند كه بربندگان گماشته شده اند، تاهركس تكبر وگرد نفر ازي كند اورا پست گردانند.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:گردنكشان متكبر در روز قيامت به صورت مورچه محشور مي شوند ومردم آنان را به خاطر بي اعتناييشان به خداي متعال، لگدمال مي كنند.

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:آيا شمارا از اهل دوزخ آگاه نكنم؟ هردرشتخوي خشن متكبر بزرگمنش

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :روز قيامت، متكبران به صورت مورچه هاي آدم نما محشور مي شوند وخواري وزبوني از هر سو آنان را فرا مي گيرد.

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :دردوزخ دره اي است به نام «هبهب» وبرخداي سبحان است، كه هرگردنكشي را درآن جاي دهد . «كليات احاديث ميزان الحكمه جلد 11 »

زن__ا وع__ذاب آن

اشاره

زنا كه تجاوز به ناموس مردم مي باشد وعملي است كه سخت ترين عذابها را در بر دارد وباعث دشمني خدا

مي شود واين عمل باعث انقطاع نسل ورسيد ارث به غير مورث مي شود.

حديث اول :

امام باقر عليه الاسلام فرمودند:نفرت انگيز است، زيرا خداوند زنا را دشمن مي دارد وازآن نفرت دارد. فرمود: وبدراهي است عذاب زناكار ازهمه گنهكاران سخت تر است وزنا از بزرگترين گناهان كبيره است.

حديث دوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: سخت ترين عذاب را درروز قيامت آن مردي دارد كه نطفه خود را دررحمي كه بروي حرام است جاي دهد.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: هركه با زن شوهر داري زناكند، رودخانه اي از چركابه به طول پانصد سال راه از شرمگاه آن دو جاري شود به طوري كه دوزخيان از بوي گند آنها متاذي شوند وعذابشان از همه دوزخيان سخت تر باشد.

حديث چهارم :

امام باقر عليه السلام فرمودند: دركتاب رسول خدايافتم كه چون بعد ازمن زنا آشكار گردد مرگهاي ناگهاني زياد شود.

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: اي علي! زنا شش پيامد دارد، سه پيامد دردنيا وسه ديگر درآخرت.

پيامدهاي دنيايش اين است كه آبرو را مي برد، مرگ راشتاب مي بخشد وروزي را مي برد وپيامدهاي آخرتش عبارت است از حسابرسي سخت ودقيق خشم خداي رحمان وجاودانگي درآتش.

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: زن شوهرداري كه از مرد بيگانه اي چشمش را پركرده باشد، مورد خشم شديد خداي عزوجل است، زيرا كه اگر چنين باشد خداوند همه اعمال او راباطل گرداند واگر به شوهر خود خيانت ورزد، برخدا است كه او را بعد از عذاب دادن در قبر به آتش دوز بسوزاند. «كليات احاديث ميزان الحكم جلد 5 صفحه 2213 »

خدا هرگز نبخشايد گناهت نباشد بر در خالق پناهت

زنا دارد كناهي بس كبيره زنا كار پيش خلق الله حقيره

بپرهيز از زنا اي مرد جاهلنباشد اين عمل از شخص عاقل

تو بشنو از حقير بي نوا پندبپرهيز اين عمل ،برخود مپسند

سخن گفتن ودس_ت دادن ب_ه نامح_رم

اشاره

هريك از اعضاي بدن را زنائي است وزناي زبان سخن گفتن با نامحرم است وانجام اين عمل به قصد شهوت گناه كبيره است.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: زناكردن زبان سخن گفتن با نامحرمست كه اورا بفريبد چه زن بامرد وچه مرد با زن. «لئالي الاخبار صفحه 466»

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: هركس زني «نامحرم» رابخنداند وبااو شوخي كند او را بي اختياركند. بهر كلمه اي كه با او دردنيا سخن گفته هزار سال حبس مي شود واگر آن زن او رامطاوعت كردوآن مرداورادر آغوش گرفت يا بوسيد يابا او به حرام مباشرت كرد يا با او شوخي كردپس برآن زن آن قدر گناهست كه برآن مرد مي باشد واگر برآن زن آن مرد غلبه كند گناه آن زن هم برآن مرداست. پس واي به حال آن كساني كه در مشاغل خود همواره با زنان مفاكهه وشوخي وسخنان نامشروع مي گويند وزنان را مي فريبند. «لئالي الاخبار صفحه 496»

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: نهي نمودند كه زن درنزد غير شوهرش يا غير محرم خود بيشتر از پنج كلمه سخن بگويد از سخناني كه براي آن ناگزير است. «كيفر كردار جلد 2 صفحه 925»

حديث چهارم :

رسول اكرم فرمودند: هركس با زني مصافحه كند «دست بدهد» كه براو حرام باشد درحقيقت به خشم خداوند عزوجل برگشته است.

«كيفر كردار جلد 2 صفحه 925»

ب_ي حجاب و ع_ذاب آن

اشاره

بي حجابي وزينت كردن زنان كه عاملي براي تحريك شهوت است ومقدمه اي براي انجام عمل حرام است وعملي است كه باعث مي شود عامل آن در قعر جهنم قرار گيرد.

خداوند فرمودند:(اي پيامبربه زنان ودختران خود وزنان مومنان بگو خويشتن رابه چادر فروپوشند.)((صوره احزاب آيه 59))

حديث اول

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: دوگروه از دوزخيان را هنوز من نديده ام: گروهي كه تا زيانه هائي مانند دم گاو دردست دارند ومردم را باآن مي زنند «وگروه ديگر» زناني كه پوشش دارند اما برهنه اند، كجراهه مي روند وديگران رانيز به كجروي تشويق مي كنند. سرهايشان همچون كوهان شتر خراساني فروهشته است. اينان به بهشت نمي روند وبوي بهشت راكه از فاصله چندان وچندان به مشام مي رسد استشمام نمي كنند. «ميزان الحكمه صفحه 993»

حديث دوم

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: روزي من وفاطمه عليهماالسلام به خدمت حضرت رسول رفتيم وآن حضرت بسيار گريست عرض كردم به فدايت شوم سبب گريه شما چيست. فرمود: آن شبي كه مرا به آسمان بردند زني چند ازامت خودرا درعذاب سخت ديدم وگريه من براي ايشانست زني را ديدم به موي سرآويخته ومغزش ميجوشد وزني را ديدم بزبان آويخته وآب داغ گداخته بد بوي جهنم را درحلقومش مي ريزند. وزني را ديدم بر پستانها آويخته وزني را ديدم كه گوشت بدن خود را مي خورد وآتش در زيرش شعله مي كشدوزني را ديدم پاهايش را به دستهايش بسته بودند ومارها وعقربها را براو مسلط كرده بودند وزني را ديدم كه كور وكرولال بود واو را در صندوقي آتشي كرده بودند ومغزش از بيني او ميريخت وبدنش از خوره وپيسي پاره شده و زني را ديدم از پاها در تنور آتش آويخته بودند وزني راديدم كه گوشت بدن او را ازپيش وپس با چاقوهاي آتش مي برندوزني راديدم كه دودستهايش را مي سوزاندند وروده هاي خودرا مي خورد وزني را ديدم كه سرش مانند سرخوك وبدنش خر وبراو هزارهزار نوع عذاب بود وزني راديدم برصورت سگ وآتش از دوبرش داخل

مي كردند واز دهانش بيرون مي آمد وملائكه سروبدنش را بگرزهاي آتش مي زدند.

فاطمه سلام الله عليها عرض كرد اي حبيب من ونورديده من خبر ده كه رفتارايشان چه بوده كه خداوند اين كيفرها رابرايشان مسلط نموده؟

حضرت فرمودند: اي دختر گرامي آن زني كه بزبان آويخته بودند با زبان شوهر خود را مي آزرده وآن زني كه بپستان آويخته بودند از جماع كردن شوهرش با او امتناع مي نموده وآن را كه به پا آويخته بودند از خانه بي رخصت شوهرش بيرون مي رفت وآنكه گوشت بدن خود را مي خورد براي نامحرم زينت مي كرد وآنكه دستهايش را به پا بسته بودند خود را نمي شسته وجامعه هايش را پاك نميكرد. وغسل جنابت نمي نموده. وبدنش را از نجاست ها طاهر نميكرده ونماز را سبك مي شمرد و زنيكه كور وكر ولال بود فرزند از زنا بهم رسانيده وبه گردن شوهر خود مي انداخته وآنكه گوشت بدنش را مقراض مي كردند خودرابه مردم نشان مي داده كه به او رغبت كنند و آنكه رو وبدنش را ميسوزاندند وروده هاي خود را مي خورد قرمساق بوده ومرد و زن را به حرام به يكديگر مي رسانيده وآن زني كه سرش خوك وبدنش خربوده، سخن چين ودروغگو بوده وآنكه به صورت سگ بود وآتش دردوبرش مي كردند او خواننده ونوحه كننده وحسود بوده، پس حضرت فرمود واي بر زني كه شوهر خود را به خشم آورد و خوشا به حال زني كه شوهر خود را راضي دارد.كيفر كردار جلد 2

اي زن بگير پند ززهراي بتولهرگز ننمائي بيبي عالم توملوم

با حفظ حجاب خود به فرمان بتولدر بين جمائتي بيا كن تو ظهور

با حفظ حجاب وقار وشعن شيران رفتار خداپسند نشان ايمان

ايمان

به خدا پيامبر وآل رسول(ص) گوياي وقار زن كه وي را مشمول

هرگز مپسند كه بيندد نا محرم فردا به جزا تو رو سياه وباشرم

گفتا حقير بي نوا به تو اي خواهر بشنو تو اندرز حقير كار بر

نگ_اه ح_رام وع__ذاب آن

اشاره

نگاه كردن به نا محرم كه تيري از تيرهاي مسموم شيطان است واولين قدم براي انجام گناهان محسوب مي شود از بين برندةشخصيت وايمان انسان مي باشدوبراي دوري از اين عمل بايد با عذابهاي آن آشنا شويم.

حديث اول :

رسول اكرم صلوات الله عليه فرمودند: نگاه كردن به نامحرم تيري است از تيرهاي مسموم شيطان پس كسي كه نگاه به نامحرم نكند از جهت ترس خدا، خداوند به او ايماني عطا مي كند كه شيريني اش رادرقلبش مي يابد.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: كسي كه چشمش را ازحرام پركند خداوند درروز قيامت چشمش را از آتش پر مي كند مگر اينكه توبه وبازگشت نمايد.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:هركس بازن نامحرمي مصاحفه كند يعني دست بدهد به غضب خداوند رجوع كرده وكسي كه با زن نامحرمي ملازم شود يعني با او ارتباطي برقرار كند در سلسله اي از آتش با شيطان مقرون ونزديك مي شود پس هر دو در آتش انداخته مي شوند.

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: شديد وسخت است غضب خداوند بر زني كه شوهر دارد. معذالك چشمش را پر مي كند از غير شوهرش يعني زياد به غير شوهرش نگاه مي كند. كليات احاديث سه رساله گناهان كبيره شيخ احمد مجتهدي تهراني

بپرهيز اي جوان از چشم چراني كه تا در طول عمر سالم بماني

به چشم بد نبين ناموس مردم كه ناموست بيفتت دست مردم

هواي نفس تورا هردم فريبد بگويد چشم چراني بر توزيبد

فريب نفس نخور اي مرد عاقل حقيرت مي كند گردي تو جاهل

اگر خوش آيدت از چشم چراني پي ناموس تو باشد جواني

بيا پند حقير بي نوارا شنو خاموش كن نفس وهوا را

دروغ و عذاب آن

اشاره

دروغگوئي كه باعث زوال ايمان است وباعث فروافتادن در پرتگاهخواري وذلت است وعملي است كه كليد تمام بديها است وبراي آن عذابي دردناك مي باشد.

حديث اول :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: از دروغ كناره بگيريد، زيرا دروغ از ايمان بركنار است. شخص راستگو در لبه نجات وكرامت است وشخص دروغگو، در راسته پرتگاه وخواري است.

حديث دوم :

رسول خدا فرمودند: دروغ، روسياهي مي آورد.

حديث سوم :

امام صادق فرمودند: انسان دروغي مي گويد وبه سبب آن از نماز شب محروم مي شود.

حديث چهارم :

امام باقر عليه السلام فرمودند: خداوند براي بدي قفلهايي قرارداده وكليدهاي آن قفلها را شراب قرارداده است ودروغ، بدتراز شراب است.

حديث پنجم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: خودرا از دروغ نگهداريد، زيرا دروغ گفتن، پست ترين خويهاست وآن نوعي زشتي وگونه اي از پستي است.

حديث ششم :

رسول خدا فرمودند: هرگاه بنده دروغ بگويد، از بوي گندي كه پديد آورده است، فرشته به مسافت يك ميل از او فاصله گيرد.

حديث هفتم :

از پيامبر خدا سئوال شد آيا ممكن است مومن ترسو باشد؟ فرمود آري، عرض شد! آيا مي شود مومن بخيل باشد؟ فرمود

آري. عرض شد آيا ممكن است مومن دروغگو باشد؟ فرمود نه

«كليات احاديث ميزان الحكمه صفحه 519»

غيب_ت و عذاب آن

اشاره

غيبت كردن عملي است كه باعث انهدام دوستي هاورفاقتهاواز بين رفتن خانواده ها مي شود وباعث انفصال وجدائي قومها مي شود وعملي است حرام وخدا از اين عمل بيزار است وبراي گوينده وشنوندةآن عذابي بسيار بزرگ قراردادست واز عذاب اين عمل عظمت آن وبدي آن مشخص مي شود.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: شما از بدگوئي كردن عقب سر مومنين اجتناب كنيد، زيرا كه گناه غيبت وبدگوئي نمودن بزرگتر از گناه زناكردن است ، به علت اينكه مردزنا مي نمايد پس بعد از پشيمان شدن توبه مي كند، خداهم توبه او را قبول مي فرمايد. اما به درستي كه غيبت كننده آمرزيده نمي شود مگر اينكه راضي شود از او كسي كه غيبتش شده است. «ارشادالقلوب صفحه 157»

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: بدرستي كه يك درهم از ربا كه عايد شخص مي شود بزرگتر از سي وشش زنا است وبدرستي كه بدتراز گناه ربا، اين است كه شخصي آبروي كسي را بريزد. « مكاسب صفحه 40 »

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:اگرشخصي غيبت مرديازن مسلمان را بنمايد خدا نماز وروزه او راتا چهل روز قبول نمي كند مگر اينكه غيبت شده غيبت كننده را ببخشد وحلال كند. ((كتاب احكام الغيبه))

حديث چهارم :

اميرالمومنين فرمودند: بدرستي كه عذاب قبر از سه چيز است. نمامي كردن وغيبت نمودن ودروغ گفتن.

«مستدرك الوسايل 2/106»

حديث پنجم :

انس مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: شبي كه مرا به معراج بردند عبور كرده وگذشتم به قومي كه صورت خود را با ناخن مي خراشيدند من به جبرئيل گفتم: اينها چه كساني هستند؟ گفت اينها كساني هستند كه غيبت مردم را مي كنند ودر آبروي مردم واقع مي شوند.« يعني آبروي مردم را مي ريزند» «كشف الربيه صفحه 53»

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) خدا فرمودند: كسيكه براي بدگوئي كردن از برادر مومنين وظاهر كردن عورت وگناهاني كه او مخفي انجام مي دهد برود، اولين قدمي كه برمي دارد در جهنم است. « مكاسب صفحه 40 »

رش_وه گرفت_ن و ع_ذاب آن

اشاره

رشوه گرفتن يكي از مصاديق مال حرام است وخورنده آن راعذابي عظيم ودردناك مي باشد چرا كه در عوض گرفتن رشوه حق مظلومي را ضايع مي كند واو را از حق مسلم خود دور مي كند وبسا به خاطر رشوه اي كه گرفته است جان بي گناهي را مي گيرد ولعنت الهي را شامل حال خود مي كند.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: لعنت خدابر رشوه دهنده ورشوه گيرنده باد.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:اي علي! بهاي فروش مردار وسگ وشراب وكابين زن بدكاره ورشوه ستاندن در قضاوت حرام است.

حديث سوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: رشوه گرفتن درقضاوت، از مصاديق حرام خواري است.

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: از رشوه گرفتن دوري كنيد كه آن كفر محض است ورشوه گير بوي بهشت را استشمام نمي كند.

حديث پنجم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: اي عمار! رشوه گرفتن دراحكام وداوري ها كفر ورزيدن به خداي بزرگ وپيامبر اوست.

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: خدا لعنت كند كسي را كه دركار قضاوت رشوه دهد ورشوه گيرد.

حديث هفتم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:

رشوه دهنده ورشوه گيرنده در آتشند.

«كليات احاديث ميزان الحكمه جلد 5 صفحه 2076 »

ظل_م برس_ادات و عذاب آن

ظلم بر سادات ظلم بر رسول خدا مي باشدوظلم بر رسول خدا ظلم به خدا مي باشد وظلم بر خدا را لعن در دنيا وآخرت مي باشد وخواري در دنيا وآخرت را در بر دارد.

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: باك وترسي ندارند گروهي كه مرا درباره خويشانم مي آزارند هركس خويشان مرا بيازارد پس به حقيقت مرا آزرده وهركس مرا بيازارد پس به حقيقت خدا را آزرده است.

نراقي رحمة الله عليه در خزائن نقل كرده كه در هزار و دويست و بيست و نه دركاشان يكي از تحصيلداران ديوان از سيدي وجه مالياتي مطالبه مي نمود وآن سيد بيچاره بواسطه فقروتهي دستي عجز والحاح مي كردكه ندارم وچند روزي مرا مهلت ده تا خدا وسيله بسازد واز جدم رسول خدا شرم كن ولي طلبكار با كمال بي ادبي به او گفته بود اگر از جدت كاري ساخته است بگو يا شر من را از تو كم كنه يا كارت را بسازد. وبه او گفت اگر فردا صبح وجه را ندادي نجاست به حلق تو مي ريزم وبه جدت بگو هركاري مي تواند بكند ودر شب هنگام براي خواب به پشت بام رفته وبه خاطر تاريكي پايش در ناودان رفته و درچاه سرازير شده بود وتا به صبح دركثافات غوطه وربوده و آنقدر نجاست به حلق او رفته بود كه شكمش ورم كرده بود وجزاي ظلم به سادات را ديد.

دركاشان آقا محمدعلي نامي بود بزرگ صفت عطار ونماينده اموراداري آنها وقدقن كرد كه ديگر به هيچ وجه اجناس عطاري نفروشد.

شخص سيدي به اندازه يك من سريشم به دست آورده وآنرا به شخصي فروخت آن مرد ظالم باخبر شد ودربازار به او برخورد كرد وآن سيد رادشنام دادوچند سيلي به اوزد. وآن بيچاره روانه شد وآن سيد گفت جدم جزاي ترابدهد آن ظالم كه اين راشنيدبه غلام خود گفت آن سيد را برگردان، پس چند پشت گردني به شدت به او زد وگفت حال برووبگو جدت كتف مرا بيرون آورد روز ديگر آن ظالم تب كردودرشب شانه هاي او درد گرفت و روز دوم سخت ورم كرد وماده به هم رسيد و روزچهارم جراحان گوشتهاي او را تراشيدند به طوري كه سرهاي شانه هاي او بيرون شد و روز هفتم به خاطركيفركردارش از دنيا رفت.

سيد محمد عراقي مي گويد درايام طفوليت دركرهرود كه قريه اي قريه هاي عراقست توطن داشتم شخصي كه به نام ونسبش واقف بودم وفات يافت او را آوردندو درمقبره محاذي خانه ما دفن كردند وتا چهل روزانه آتش از قبر او هنگام غروب مشهود وآواز ناله جان سوز مسموع بود ومن درتعجب بودم زيرا از زندگي او مطلع نبودم تا اينكه بعد از تجسس فهميدم كه او در زمان حياتش چند روزي مباشر عمل ديواني محله خود بوده و از شخص سادات وجهي مي گرفته وآن سيد بردادن آن قادر نبوده واين شخص او را حبس كرده وبه جهت دريافت وجه او راتا مدتي به سقف خانه خود آويخته لذا بعد از مرگش تا چهل روز عذاب مي شود. «كيفركردار جلد 2 صفحه 243 »

لواط و ع_ذاب آن

اشاره

عمل قبيح لواط كه عمل قوم لوط است وباعث از بين رفتن نسل مي شود وعامل اين عمل مورد لعن خدا وفرشتگان مي

شود وباعث نزول عذاب الهي در دنيا مي باشد.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هرفردي از امت من كار قوم لوط را انجام دهد وبراين كار بميرد، مهلت داده مي شود تا درلحد گذاشته شود. زماني كه درلحد گذاشته شد، بيش از سه روز نمي پايد كه زمين اورا به ميان قوم هلاك شده لوط پرت مي كند وروز قيامت با آنها محشور مي شود.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: بيشترين چيزي كه براي امتم از آن مي ترسم، عمل قوم لوط است.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: هان! لعنت خداوفرشتگان ومردم همگي… بركسي كه خودارضايي كند وبرهركسي كه به غلام مباركي روي آورد.

«كليات احاديث ميزان الحكمه جلد 11 صفحه 5369»

استفاده كنندة م_واد مخدر و ع_ذاب آن

اشاره

استفاده از مواد مخدر كه از بين برنده كانون گرم خانواده است از نظر احاديث وروايات عملي است قبيح وزشت وباعث بيزاري رسول خدا(ص)از عامل اين عمل مي باشد.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند: زماني فرارسدكه امت من چيزي به نام بنگ استعمال مي كنند. من ازاين افراد بيزارم وبدورم وآنان ازمن دورند.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:به يهود ونصاري سلام كنيد اما به مصرف كننده بنگ سلام نكنيد.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:كسي كه گناه كشيدن بنگ راناچيز شمارد كافر است.

«كليات احاديث ميزان الحكمه جلد3 صفحه 1375»

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند:هركس بنگ استعمال كند چنان است كه هفتاد بار كعبه را ويران كند وهفتاد فرشته مقرب رابكشد وهفتاد پيامبر مرسل رابه قتل رساندوهفتاد قرآن بسوزاند وهفتاد سنگ به سوي خدا پرتاب كند. چنين كسي از رحمت خدا دورتر است از شرابخور ورباخوار وزناكار وسخن چين.

امان از اين مواد نفرت انگيزچو گرگ دندان خود را كرده است تيز

چو شيطان در پي وسواس انسانبه هرنوعي بريزد زهر برجان

بگيرد از بشر شكل وقيافهنداني روزگار تو سياهه

بگيرد مال واموال تو آسان ادامه تا تورا بر لب رسد جان

حقير بي نوا گفت زانسان بگيراندرز تورا داروي درمان

خود ارض_ائي و عذاب آن

اشاره

خود ارضائي كه يعني انسان با خود كاري كند كه آب(مني) از بدن او خارج شود عملي است كثيف وعامل آن شخصي است منفور وملعون درگاه الهي واين عمل را زيانهاي بسيار است از جمله ضعف چشم وحافظه وخون و غيره و عامل آن را عذابي دردناك مي باشد.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هان! لعنت خدا وفرشتگان ومردم، همگي، بركسي بادكه چيزي از حق مرا پايمال كند وبركسي كه با حيوان نزديكي كند وبركسي كه خودارضائي كند« استمناء »

حديث دوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: سه كس اند كه خداوند روز قيامت با آنها نه سخن مي گويد، نه به آنان نگاه مي كند ونه پاكشان مي خواند وعذاب دردناك دارند. كسي كه موي سپيد خود رابكند، كسي كه خودارضائي كند وكسي كه لواط دهد.

حديث سوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند :درپاسخ به سئوال از استمناء فرمودند: گناه بزرگي است كه خداي متعال دركتاب خود از آن نهي فرموده است وكننده اين كار مانند كسي است كه با خودش ازدواج كند. اگر بدانم كسي اين كار را مي كند هرگز بااو غذا نمي خورم.

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: نكاح كننده با دست خود، ملعون است.

كليات احاديث اين بخش ميزان الحكمه جلد 12 صفحه 5653

رب_ا و ع_ذاب آن

اشاره

ربا خواري هم يكي از كناهان كبيره است كه انسان پولي را به شخصي مي دهد ويا جنسي را به اومي دهد وبهنگام پس گرفتن پولي يا جنسي اضافه بر آنچه داده است مي گيرد در غير وجه شرعي واين عمل را قرآن مضموم شمرده است وجز براي افرادي (همچون پدر ازپسر وزن ازشوهر ومسلمان ازكافر)جايز نمي باشد وبراي ربا خوار عذابي دردناك مهيا شده است.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمود: ياعلي ربا هفتاد جزء است پس آسانترين آنها مانند اين است كه انسان با مادر خودش دربيت الله الحرام نكاح كند. ياعلي، يك درهم ربا نزد خدا از هفتاد زنا كردن بزرگتر است كه همه آنها با محرم خود درخانه خدا باشد. لئالي الاخبار صفحه 258

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: چون مرا به آسمان سير دادند مردمي را ديدم كه هركدام اراده مي كنند برخيزند وازبزرگي شكم خود برحركت قدرت ندارند گفتم يا جبرئيل اينها كيستند؟ گفت ايشان كساني هستند كه ربا مي خورند. مجمع البيان جلد 2 صفحه 389

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: مردماني ديدم كه شكمهاي ايشان مانند خانه ها بزرگ بود درآنها مارها بودكه از شكم آنها ديده مي شد گفتم اي جبرئيل اينها كيانند؟ عرض كرد ايشان خورندگان ربا هستند.

من لايحضره الفقيه صفحه 485

حديث چهارم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: پيغمبر خدا ربا خورنده و فروشنده وخريدار ونويسنده ودوشاهدآن را لعنت نموده است. من لايحضره الفقيه صفحه 384

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: در دوزخ گروهي راديدم كه شكم هاي ايشان مانند خانه هاي با وسعت بزرگ است كه ايشان در راه دوزخيان افتاده بودند وبرايشان آل فرعون گذر مي كردند وپاهاي خود رابرشكم هاي آنان مي گذاردند و مي گذشتند. كيفركردار جلد 2 صفحه 309

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :پس اگرترك نكرديد ربا خوردن را پس به جنگ خدا ورسول او ماذون باشيدواگرازربا خوري برگشتيدپس براي شماسرهاي«اصل» اموالتان باشدكه ستم نمي كنيدوستم نمي شويد. كيفركردار جلد 2 صفحه 309

كيف_ر نگ_اه كردن به خانه م_ردم

اشاره

نگاه به خانه مردم تجاوز به حق مردم محسوب مي شود و آن چشمي كه به خانه مردم نظر كند برايش اماني وجود ندارد واگر به آن صدمه اي از جانب صاحب خانه برسد ديه اي بر گردن صاحب خانه نيست وحقي براي نگاه كننده وجود ندارد.

حديث اول :

حمادبن عيسي گفت ،امام صادق عليه السلام فرمود: درحين اين كه رسول خدا دربعضي از حجره هايش بود ناگهان مردي از شكاف در سركرد ودر دست رسول خدا چوبي بود فرمود اگر بتو نزديك بودم با اين چوب چشمت را مي شكافتم. من لايحضره الفقيه

حديث دوم :

محمد بن مسلم گفت امام باقر عليه السلام فرمودند: ديدن عورت مومن برمومن حرامست وفرمودند هركس سركند درمنزل مومني پس دوچشم اوبراي مومن در آن حال مباحست« اگر زد واو را كور كرد ديه ندارد » وهركس برمومني درخانه اش بدون اذن برود وقصد هلاك او كند خونش براي مومن درآن حال مباحست. من لايحضره الفقيه صفحه 596

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: هركس برخانه همسايه اش نظركند پس عورت او يا موي زن او را يا چيزي از جسد او را ببيند برخداوند است كه او را به آتش برد و باكي ندارد. كيفر كردار جلد2 صفحه 495

حديث چهارم :

ابوبصير از امام صادق عليه السلام پرسيد اگر كسي به گروهي بنگرد تا عورت آنها را ببيند پس او را بزنند واورا بكشند يا مجروح كنند يا چشم او را بشكافند آيا ديه براي او است. حضرت فرمودند ديه اي براي او نمي باشد. من لايحضره الفقيه صفحه 495

حسد وع_ذاب آن

اشاره

حسد كه عملي است كه باعث از بين رفتن حسنات مي شود وباعث عذابهاي الهي مي باشد وغير از عذاب آخرتي آن باعث از بين رفتن جسم وجان انسان مي شود و حسادت به شخص يعني حسادت به نعمتهاي الهي .

حديث اول :

امام باقر (عليه السلام) فرمودند : همان گونه كه آتش هيزم را مي خورد حسد ايمان را مي خورد .

حديث دوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند : ابليس بر سپاه خود مي گويد ميان آنان حسادت وتجاوزگري افكنيد، كه اين دو خوي واخلاق نزد خدا برابر با شرك است.

حديث سوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند :هان! بيماري امتهاي پيشين، يعني حسادت، برشما سرايت كرده است، اين بيماري نه موي سر را، كه دين را فرو مي ريزاند.

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: خداي عز وجل به موسي بن عمران فرمودند: اي پسر عمران! به نعمتي كه به مردم عطا كرده ام حسد مبر وچشم به آن نعمت مدوز و دل در پي آن نداشته باش. زيرا كه حسود از نعمتهاي من ناراحت است واز قسمتي كه براي بندگانم مقرر داشته ام رويگردان است.

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :هان! بانعمتهاي خدادشمني مكنيد، عرض شد: اي رسول خدا! چه كسي با نعمتهاي خدا دشمني مي كند؟ فرمود: آنان كه به مردم حسادت مي ورزند.

حديث ششم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: آن گاه كه موسي بن عمران درحال مناجات وسخن گفتن با پروردگارش بود، مردي را زير سايه عرش خدا ديد. عرض كرد: اي پروردگارمن! اين كيست كه درسايه عرش توست؟ خدا فرمود: اي موسي! او از كساني است كه بر نعمتهايي كه خدا به مردم داده است حسادت نورزيده است.

حديث هفتم :

اميرالمومنين فرمودند: حسادت دام بزرگ ابليس است.

كليه احاديث اين بخش ميزان الحكمه جلد3 صفحه 1184

بپرهيز از حسد تا مي تواني حسد بدعادتي است شايد نداني

حسد هم چون خوره برجسم وجانت فرو ريزد همه روح وروانت

هميشه خويشتن برتر بداني غريب واقربا از خود براني

بفكر اين وآني،كيست برتر مبادا كه شما باشيد كمتر

هميشه خود خوري چون وچراها ترادرسرگرفتار هواها

احتكار و عذاب آن

اشاره

احتكار كه جمع آوري مواد غذائي وغيره كه مورد احتياج مسلمانان است وانبار كردن آن جهت به دست آوردن سود بيشتر است وبا عث ضربه به اقتصاد مسلمانان مي شود عملي است بسيار قبيح وعامل آن مورد خشم الهي قرار مي گيرد.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: هركس خوراكي رابه اميد گران شدن چند روز انبار كند از خداوند بري شده وخدا نيز از او بري وبيزار است.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :هركس مواد غذايي بخرد وبراي اين كه آن رابه مسلمانان گران بفروشد چهل روز انبار كندوپس از چهل روز آن را بفروشد وهمه درآمد آن راهم صدقه بدهد كفاره گناه او نخواهد شد.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :هركس بيش از چهل روز احتكار كند بوي بهشت، كه از مسافت پانصد سال به مشام مي رسد براو حرام است.

حديث چهارم

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :كسي كه دربازار ما دست به احتكار زند به منزله كسي است كه كتاب خدا را انكار كند. كليه احاديث اين بخش ميزان الحكمه جلد3 صفحه 1152

غنا و موس_يق_ي

اشاره

غنا وموسيقي كه طلسم زنا مي باشند وباعث عذاب آوازنده وگوش دهندة آن مي شوند وباعث رويش نفاق در دل مي شودواين عملي است حرام ونفاقي است آشكار.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله) فرمودند: خداوند مرابه عنوان رحمتي براي جهانيان برانگيخت ومن سازها وني ها وامور جاهليت را نابود وقدغن مي كنم.

البحار جلد 79 صفحه 250

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :زنهار ازگوش دادن به سازها وآوازها، زيرا اين دو نفاق را در دل مي رويانند، همچنان كه آب سبزه را مي روياند.

كنزل العمال صفحه 40667

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند : دو آوازند كه در دنياوآخرت لعنت شده هستند: آواز ني به هنگام خوشي وشيون در هنگام مصيبت.

كنزل العمال صفحه 40667

حديث چهارم :

امام صادق عليه السلام فرمودند :درباره آيه « والذين لايشهدون الزود » فرمودند: مقصود آوازه خواني است. نورالثقلين جلد 4 صفحه 41

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله) فرمودند :آوازه خواني طلسم زناست. بحار جلد79صفحه 247

حديث ششم

امام صادق عليه السلام فرمودند:زن آوازه خوان ملعون است وهركس به او جا دهد وازدرآمد او بخورد ملعون است. بحار جلد 79 صفحه 712

حديث هفتم :

مردي به امام صادق عليه السلام عرض كرد: همسايگاني دارم كه آنان را كنيزكاني است كه آواز مي خوانند وعود مي نوازند وگاهي اوقات من به مستراح مي روم وبراي اين كه ساز وآواز آنها رابشنوم نشستنم را طول مي دهم حضرت به او فرمود اين كار را نكن . مرد گفت: به خدا قسم از روي قصد آنجا نمي روم، بلكه آوازي است كه با گوشم مي شنوم حضرت فرمودند مرحبا به تو! مگر نشنيده اي كه خداوند مي فرمايد: همانا گوش وچشم و دل همه اينها بازخواست مي شوند.آن مرد گفت انگار اين آيه را از هيچ عرب وعجمي نشنيده بودم. ناچار اين عمل را ترك كردم و ازخداي بزرگ آمرزش طلبيدم. الفقه جلد 1 صفحه 80/177

آهنگ نواي تار تنبور چه سود شادي ونشاط غير مقصود چه سود

فرمان خدا ودين او فرمان بر موسيقي آهنگ زبان دار چه سود

گوشت به نواي صوت قرآن مجيد عادت بده آن نواي ناجور چه سود

گر پيرو خط ومشي قرآن هستي راه غلط وگناه معذور چه سود

گفتا حقير بي نوا با تو سخن گر پند نگيري تو زمقصود چه سود

ج_ادوگ_ر و ع_ذاب آن

اشاره

جادوگر كه مقامي همچون مشرك دارد وبراي او اماني از عذاب الهي نمي باشد شخصي است لعين وكسي هم كه خود را براي آموزش اين عمل قرار دهد كافرمي شود وموردعذاب الهي قرار مي گيرد وكسي كه از جادو استفاده كند مورد لعنت فرشتگان آسمان وزمين قرار مي گيرد.

حديث اول :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: هركه چيزي از جادو بياموزد، كم يازياد، كافر است وپايان عهد او باپروردگارش باشد وكيفرش آن است

كه كشته شود مگر توبه كند.

حديث دوم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: منجم مانند كاهن است وكاهن مانند جادوگر وجادوگر مانند كافر وكافر در آتش است.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: جادوگر مسلمان بايد كشته شود وجادوگر كافر كشته نمي شود. عرض شد: اي رسول خدا! علتش چيست؟ فرمود: چون شرك و سحر قرين همند و وجود شرك در كسي بدتر از وجود سحر است.

حديث چهارم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: اگر دو مرد عادل شهادت دهند كه مرد مسلماني جادو كرده است، بايد كشته شود.

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هرگاه جادوگري را گرفتيد، اورا بكشيد. سپس اين آيه را تلاوت كرد: « وجادوگر هرجا باشد نجات نمي يابد » فرمود: « هرجا يافت شد درامان نيست »

حديث ششم :

زني خدمت رسول خدا آمد وعرض كرد: اي رسول خدا! شوهري دارم

كه با من تند است ومن كاري كرده ام « جادو وجنبل » كه بامن مهربان شود؟ رسول خدا فرمود: واي برتو! دينت را تيره كردي! نفرين فرشتگان نيك برتوباد! اين جمله راسه بار فرمود « نفرين فرشتگان آسمان برتو باد! نفرين فرشتگان زمين بر توباد! »

كليات احاديث اين بخش ميزان الحكمه جلد5 صفحه 2413

ريا كاري و ع_ذاب آن

اشاره

ريا كه انجام عمل براي غير خدا مي باشد وباعث از بين رفتن حسنات است و شرك خفي مي باشد چرا كه رسول الله فرمودند:از شرك امت مي ترسم واز آن انجام اعمال براي غير خدا مي باشد.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: روز قيامت بررياكار ندامي شود: اي نابكار! اي فريبكار! اي رياكار! عملت بربادشد ومزدت ازبين رفت، برو ومزد خود را ازهمان بگير كه به خاطر او كاري مي كردي.

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: فرشته با خوشحالي عمل بنده را بالا مي برد وچون كارهاي نيكش را بالا برد، خداي عزوجل مي فرمايد: آنها را درسجين گذاريد: اين كارها براي من انجام نشده است.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: بيشترين نگراني من براي شما شرك كوچك است. عرض كردند: اي رسول خدا! شرك كوچك چيست: فرمود: ريا

حديث چهارم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: بدانيد مه اندكي ريا، شرك است.

حديث پنجم :

شدادبن اوس، رسول خدا را درحال گريه ديد. علت را جويا شد. حضرت فرمود: ازترس شرك نسبت به امتم نگرانم. نه اين كه آنان بت وخورشيد وماه را بپرستند بلكه اعمال خود را ريا كارانه انجام دهند.

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: خداي عزوجل دستور مي دهد افرادي رابه آتش افكنند، پس برمالك مي فرمايد: برآتش بگو پاهاي آنها را نسوزاند، زيرا با آنها به مساجد مي رفتند و دستهايشان را نسوزانيد زيرا آنها را براي دعا به سوي من بالا مي آوردند مالك گويد: اي تيره بختان! پس چه گناهي كرده بودند؟

گويند: مابراي غير خداكار مي كرديم، بنابراين به ماگفته شد: پاداش خودرا از همانان بگيردكه برايشان كار مي كرديد.

كليات احاديث اين بخش ميزان الحكمه صفحه 1947

حق_ير نمودن اف_راد و ع_ذاب آن

اشاره

حقير نمودن افراد به خاطر فقر ويا اموري ديگر عملي بسيار زشت است وباعث عذاب الهي است وچه بسا افراد ضعيف وفقيري كه صاحب مقاماتي هستند كه كسي جز خدا از آن خبر ندارد ولذا بايد در برخوردهاي خودمراقب باشيم تا چنين عملي از ما سر نزند.

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هركس مرديازن مومني را به سبب تهيدستي يا كم بضاعتي خردوحقير شمارد، خداي تعالي در روز رستاخيز او را انگشت نما وسپس رسوايش كند.

حديث دوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: هركه مومن بينوائي را حقير شمارد، خداوند پيوسته او را

تحقيركند ودشمنش داردتا آنگاه كه از تحقير او دست بردارد.

حديث سوم :

خداي عزوجل مي فرمايد: هرآن كه بنده مومن مرا خواروسبك شمارد با من اعلان جنگ مي دهد.

حديث چهارم :

لقمان برفرزندش فرمود: فرزندم! هيچ كس رابه سبب كهنه بودن جامه اش حقير مشمار زيرا كه پروردگارتو واو يكي است.

كليات احاديث اين بخش ميزان الحكمه صفحه 1225

همساي_ه آزار و ع_ذاب آن

اشاره

از جمله گناهان كبيره ظلم وتعدي كردن به حق همسايگان است وشخص ظالم مورد آمرزش خدا قرار نخواهد گرفت الا بعد از رضايت مظلوم وبراي ظالم عذابهاي متعددي وجود دارد از جمله اين عذابها تاريكي روز رستاخيز ولغزش بر صراط مي باشد.

حديث اول :

امام رضا عليه السلام فرمودند: ازما نيست كسي كه همسايه اش از شراو درامان نباشد. (ميزان الحكمه صفحه 921)

حديث دوم :

امام صادق عليه السلام فرمود: مردي از انصار خدمت پيامبرخدا آمدوعرض كردمن از بني فلان خانه اي خريده ام ونزديكترين همسايه ام كسي است كه اميدي به خيروخوبي اوندارم وازشر وبديش درامان نيستم. پس پيامبر خدا به علي وسلمان وابوذر ومقداد دستور دادتا باتمام قدرت درمسجد اعلام كنند. ايمان ندارد هرآن كس كه همسايه اش از شراو درامان نباشد.

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هركه به خدا وروز واپسين ايمان داشته باشد همسايه خود را آزار نمي رساند.

ميزان الحكمه جلد 2 صفحه 921

تولي وتبري

تولي وتبري كه يكي از فروع دين مقدس اسلام است يعني دوستان خداو رسول او را دوست داشتن ودشمنان خدا ورسول او را دشمن داشتن است كه خداوند درقرآن مي فرمايند ((اي كساني كه ايمان آورده ايد ! دشمنان من ودشمنان خودتان رادوست خودنگيريد ))(ممتحنه آيه (1)) ودرجايي ديگر مي فرمايد : اي كساني كه ايمان آورديد! ازكساني كه خداوند برآنها غضب نموده است پيروي نكنيد (ممتحنه آيه (13))از اين رومسلمانان وشيعيان بايد مراقب باشند وتوجه كنندكه دشمنان فاطمه زهرا سلام الله عليها كه دشمنان رسول خدا هستند ودشمنان رسول صلي الله عليه وآله دشمنان خدا هستند را مورد دوستي

قرار ندهند ودشمنان اميرالمومنين را دوست نداريم چرا كه رسول خدا فرمودند: يا علي ! حَربُكَ حَربي وسِلمٌكَ سلمي وحربي حرب الله ) يعني اي علي جنگ با توجنگ بامن است وصلح با تو صلح با من است ، وجنگ بامن جنگ باخداست. بحارالانوار36/348ونيزامام رضا فرمودند : كمال دين ولايت ما همراه با برائت ازدشمنان ماست (بحار27/58) لذا برشيعيان لازم است باكساني كه حق علي (عليه السلام ) را غصب كردند وهمسرش فاطمه زهرا را برشهادت رساندند دشمني كنند وبايد بدانند كه تخلف ازاين دوواجب گناهي كبيره است كه عذاب الهي رادر بردارد وبايد دشمنان حضرت بدانند شهادت مادرم فاطمه افسانه نبوده چرا كه ابن جريري طبري دركتاب تاريخ الامم والملوك جلد 2 صفحه 619 مي نويسد ابوبكرگفت: همانا برهيچ چيزدنيا تاسف نمي خورم مگر به سه چيز و سه

كار كه انجام دادم و اي كاش انجام نمي دادم . اي كاش به خانه فاطمه بي احترامي نكرده بودم. اگر چه بر عليه من اعلان جنگ مينمود پس با اين مطلب معلوم مي شود شهادت مادرم افسانه نبود واي دنيا بدان كه درخانه مادر ما را آتش زدند و مادر ما را شهيده كردند .

جه_اد

اشاره

جهاد كه مبارزه با كفار و مشركين جهت حفظ اسلام است عملي است واجب كه با دستها و زبانها و دلها ي خود در راه خدا بر عليه كفار انجام مي شود و اگر چنين نكيم بايد خود را براي عذاب الهي آماده كنيم .

حديث اول :

رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند :هر كس جهاد را واگذارد خداوند جامه خواري بر جان او پوشاند و زندگيش را دستخوش فقر سازد ودينش را از بين ببرد وخداي تبارك وتعالي عزت واقتدار امت مرا در سمهاي اسبانشان ونوك نيزهايشان قرار داده است (ميزان الحكمه - جلد 2ص843)

حديث دوم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند :كسي كه بر جهاد بي ميلي كرده آن را فروگذارد، خداوند جامه خاري ورداي بلا وگرفتاري دراو بپوشاند وبه خاري وفرومايگي درافتد وبردلش پرده هاي گمراهي زده شود وبه سبب فروگذاشتن جهاد ، حق از او رويگردان شود وبه باطل درافتد. (ميزان الحكمه جلد 3 - ص845 )

ح_ج

اشاره

زيارت كعبه براي كساني كه توانايي رفتن به آن را داشته باشند حق خداست وتخلف از حق الهي يعني كفر ورزيدن وترك اين عمل يعني پذيرفتن عذاب الهي .

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: اي علي! ده كس ازاين امت به خداي بزرگ كفرورزيده است ...وكسي كه توانايي حج داشته باشد اماتازنده هست حج نگذارد.( ميزان الحكمه- جلد 3 ص 1009 )

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:هركس دررفتن حج چندان تعلل ورزد تامرگش فرارسد ، خداوند اورا درروزرستاخيز بايهوديان و نصرانيان برانگيزد

حديث سوم :

امام صادق (عليه السلام ) درباره آيه ((هركس دراين سراي كورباشد درآخرت نيز كوراست وگمراهتر)) فرمودند :اوكسي است كه حج ، يعني حج واجب را به تاخير اندازد وبگويد امسال حج ميروم ، سال ديگرحج مي روم ، تاآن كه سرانجام مرگش فرارسد .

ميزان الحكمه جلد3 صفحه 1009

حديث چهارم :

اميرالمومنين فرمودند : هركس حج را به سبب مشكل ونيازهاي دنيوي ترك كند ، تازماني كه حاجيان را نبيند (حاجيان ازحج برگردند ياخودش به حج رود) نياز ومشكلش برطرف نشود

(ميزان الحكمه-جلد 3 ص1009)

كيفرتاركين امربه معروف ونهي ازمنكر

اشاره

امربه معروف ونهي ازمنكر كه فرعي ازفروع دين است عملي است كه مانع ازعملي شدن گناه مي شودوباعث گسترش خوبي ها مي شود وترك اين دوفريضه عقوبت الهي را دربردارد . وباعث ازبين رفتن خوبي ها احسان ها وازبين رفتن نعمت هاي الهي مي شود .

حديث اول :

رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمودند: چون مردم به معروف يكديگر راامرنكنند وازمنكر(دروغ ، بي حجابي وزنا وشرب خمرونوازندگي وقمار)يكديگر را بازندارند وخوبان اهل بيت مرا پيروي نكنند خداوند برايشان بدترين آنها را مسلط نمايد پس خوبانشان خدارا مي خوانند وبراي ايشان مستجاب نمي شود زيرا باعث تسلط بدان خودايشان شده اند . (ص388-جلد 2- كيفركردار)

حديث دوم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: اي مومنين هركس ظلم وستمي ببيند كه انجام مي شود ونامشروعي كه برآن خوانده مي شود پس آن را با دل انكار كند ازبلاسالم ماند وازكفربري مي شود.

(كيفر كردار آيت الله ميلاني ص 391)

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: بهترين مردم امركننده ترين ايشان برمعروف ونهي كننده ترين آنان ازمنكر وپرهيزكارترين آنان براي خدا وراضي ترين آنها به حكم الهي بهترين مردم است وبايد گفت نكوهش كردن به امربه معروف نشانه نفاق است (كيفر-ص 394)

غش در معامله :

غش درمعامله كه يعني تخلف درمعامله وفريب دادن طرف معامله مي باشد عملي است حرام چراكه فريب مسلمانان وضربه زدن به مسلمانان وازبين بردن اموال آنها مي باشد .

حديث اول :

رسول خدا (صلي الله عليه وآله)فرمودند: هركس با مسلماني درخريد يا فروش غش كند پس ازدين مانيست وروزقيامت بايهودمحشورمي شود براي اينكه با غش ترين مردم هستند براي مسلمانان

من لايحضره الفقيه(ص468) كيفركردار(ص387)

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:هركس به برادرمسلمان خود غش كند (تخلف )خداوند رزق اورا برمي كند وبراو زندگيش را فاسد مي گرداند واورا به خودش وامي گذارد وهركس مال دزدي بخرد واوبداند دزدي شده پس او مانند كسي است كه آن را دزديده باشد (من لايحضرالفقيه(ص 468)

حكايت غش درمعامله : شخصي بودشيرفروش هنگامي كه گوسفندان را مي دوشيدند امرمي كرد نصف آب مخلوط كنند تاآنكه اموال او فراوان شد وروانه حج گرديد وهمياني پرازليره كرده بود ودرميان كشتي هميان را ازكمر خود بازكرد وبالاي درمستراح گذارد تاتخليه كند ميموني آن را ديد واو را ربود وبالاي چوب پرچم كشتي رفت وسرآن را بازكرد ويك ليره درآب افكند ويك ليره نزد شيرفروش تاآنكه ليره ها تمام شد وازچوب به زير آمد وفقط حق مردم برگردن شيرفروش ماند.

ترك زكات :

زكات هم فرعي ازفروعات دين است وترك زكات يعني ترك فريضه الهي وترك فريضه الهي يعني گناه كبيره ودادن زكات منافعي دارد وواضح ترين منافع آن ازبين رفتن فقراست وتارك اين عمل راعذاب الهي مي باشد.

حديث اول :

رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: چون زكات ازفقرا بازداشت شود، بركات زمين اززراعت وميوه جات معدنيات همه آنها بازداشت شود ونيزفرمود زكات را بازنمي دادند مگر آنكه باران از آسمان منع مي شود واگر حيوانات نباشند باران برايشان نمي بارد.

لئالي الاخبار- ص263

حديث دوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: قسم بخدا ئيكه خلق را آفريد ورزق را پهن نمود. حق اينست كه هيچ مالي دربيابان ودريا نابود نشود ، مگربترك زكات وهيچ صيد ي دربيابان ودريا مگر به وا ماگذاردن تسبيح درآن روز، ودوست ترين مردم به سوي خدا سخي ترين ايشانست وسخي ترين مردم كسي است كه زكات مالش را ادا كند وبرمومنين بخل نورزد برآنچه خدا براي ايشان درمال اوفرض نمود وفرمودهركس درهمي ازحقش بازدارد دودرهم درغير حق ميدهد. (من لايحضرالفقيه – ص151)

حديث سوم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: هركس زكات نداد نمازش بازداشت شود تا زكات دهد.(الفقيه- ص152 )

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هركس دينارودرهمي اززكات نداده باشد روزرستاخيز اورا با آن دينارودرهم داغ ميكنند ونيزفرمود :هركس گنجي بگذارد وزكات نداده باشد خداوند ازآن گنج ماري آفريند كه بربالاي چشم او سه نقطه سياه باشد وهرجا آنمرد رود آن مارملازم اوباشد وازوي رونگرداند و آنكس گويد واي برتوكيستي وچه كسي ؟ اوگويد من آن گنجم كه تودردنيا ذخيره نهادي ازتوجدا نشدم تا ترا درهم شكنم وفروبرم پس دست اورا دردهن برد وبشكند وفروبرد وهمچنين يكايك اعضا اورا بشكند وفروبرد تاهمه اورا فرو برد وبازقي مي كند ودرست شود وبازهمان عمل را از سرگيرد واومرگ هم ندارد.

((من لايحضرالفقيه، كيفركردار- ص 208))

دزدي

اشاره

دزدي كه تجاوز به اموال مردم است وتصرف درحق مردم مي باشد عملي است كه اگركسي از طريق آن مالي بدست آورد ديگراعمال عبادي همچون زكات وصدقه و.... ازاوقبول نمي شود.

حديث اول :

امام رضا عليه السلام فرمودند: همواره بنده سرقت ميكند تازماني كه به اندازه ارزش دستش ببرد آنگاه خداوند دزدي اورا آشكارمي نمايد واورا رسوا مي كند .

حديث دوم :

امام باقرعليه السلام فرمودند: هركس به مالي ازچهار چيزبرسداز او درچهارچيز قبول نمي شود . كسيكه به مالي رسد ازكش رفتن يا ربا يا خيانت يا دزدي و خداوند آن را حرام فرمودند چون اگر مباح بود موجب تباهي اموال وآدم كشي مي شد وبرخاطر اين كه غصب اموال يكديگر مايه كشتارودرگيري وحسد ورزي نسبت به يكديگرمي شود ونيز چون موجب مي شود كه تجارت وپيشروي ترك شود واموال وثروتهاي به ناحق وناروا به دست آيد .

(ميزان الحكمه جلد 5 – ص 2465 )

ندادن مزد كارگر

اشاره

ندادن حق كارگر هم به نوعي ضايع كردن حق مردم است وباعث مي شود كه عامل اين عمل برهيچ وجه مورد آمرزش الهي قرار نمي گيرد و در روز قيامت او را در تاريكي قرارمي دهد .

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هركس به كارگر دردادن اجرومزد اوستم كند خداوند عبادت اورازبين ببرد وبراوبوي بهشتي را حرام نمايد والبته بوي بهشت از پانصد سال راه استشمام ميشود . (من لايحضرالفقيه – ص468)

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: همانا خداوند عزوجل آمرزنده هرگناهست مگركسيكه ديني اختراع كند ويا مزد كارگري راغصب كند يا مرد آزادي را بفروشد .

((كيفر كردار ))

حديث سوم :

حق تعالي فرموده من روزقيامت دشمن سه گروه هستم : كسيكه براي من چيزي ببخشد پس مكرزند وكسيكه آزاد را بفروشد وثمن اورا بخورد وكسيكه مزدوري (كارگري) را اجير كند واز اوكار بگيرد ومزد اورا به اوندهد.(اثنا عشريه جوامع الحكايات عدفي – ص80)(كيفركردار-ص 123 )

شطرنج

اشاره

هرچه انسان را ازياد خدا بازدارد آن حرام است البته مضرات قمار برهرعاقلي مبرهن است بنصب العين ديده شد ه عاملين آن ازدين

وايمان وهستي ساقط شده اند ويكي از وسائل قمارشطرنج مي باشد.

حديث اول :

ازامام صادق عليه السلام : ازفرمايشات خداوند عزوجل پرسيدند : ((ازپليدي بتهاي بپرهيزيد واز قول زور بپرهيزيد.)) حضرت درجواب فرمودند: اوثان شطرنج است وقول زور غنا (آواز ونوازندگي )ميباشد ونرد ازشطرنج شديد تراست . من لايحضرالفقيه – ص482

حديث دوم :

اما شطرنج تهيه كردن وگرفتن آن كفراست وبازي كردن آن شركست ويادگرفتن آن گناه كبيره هلاك كننده است وسلام كردن بربازي كننده آن گناه است وگردش دهنده آنها مانند گردش دهنده گوشت خوك مي باشد ونظركننده به آن مانند نظركننده بفرج مادرش مي باشد وبازي كنند ه با فرد درقمارمثلش مثل كسيست كه گوشت خنزيرمي خورد ومثل كسيكه با آن بدونه بردوباخت بازي كند مثل كسيست كه دستش را درگوشت خنزير يا خون اوگذارده وجايز نيست بازي كردن با انگشترها (من لايحضرالفقيه – ص482)

ناسزاگويي به مؤمن

اشاره

ناسزاگويي كه باعث هتك حرمت وازبين رفتن شخصيت مسلمانان

مي شود عملي است كه فسق ناسزاگو را دربردارد. وباعث هلاكت اومي شود .

حديث اول :

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: ناسزاگويي به مومن فسق است وجنگيدن با اوكفر است. ميزان الحكمه 1353

حديث دوم :

ناسزاگو به مومن همچون كسي است كه درآستانه هلاكت باشد.

ميزان الحكمه جلد 3- 1353

حديث سوم :

امام كاظم عليه السلام دومرد را ديدند كه به يكديگر ناسزا مي گويند ، فرمود: آغازكننده ستمكاراست.(ميزان الحكمه جلد 3- 1353)

حديث چهارم :

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: ازبزرگترين گناهان اين است كه آدمي پدرومادر خود را دشنام دهد. عرض شد چگونه كسي پدرومادر خودرا دشنام مي دهد فرمود .

كس ديگري رادشنام مي دهد واومتقابلاٌبر پدرومادر وي ناسزا مي گويد.( ميزان الحكمه جلد 3- 1353)

حديث پنجم :

عياض بن حماد : عرض كردم اي رسول خدا درود خدا برتوباد، مردي ازقوم وقبيله من كه ازمن پائين تر به من ناسزا مي گويد ،ايا اشكال دارد من هم به كيفر اين كاراورا دشنام دهم ؟ پيامبرفرمود : دوكس كه يكديگررا ناسزا گويند دوشيطانند كه به يكديگر پارس مي كنندوبه جان هم مي افتند .( ميزان الحكمه جلد 3- 1353)

پدر و مادر

اشاره

پدرومادر كه درباره احسان به انها درقران واحاديث مطالب فراواني ذكرشده است وبراي ظالمين به حق پدرومادر عذابهاي فراواني وجود دارد وباعث تاريكي دنيا واخرت مي شود وفقر وسختي دردنيا را دربردارد.

حديث اول :

رسول خدا صلي الله عليه واله درنامه اي به اهل يمن نوشتند بزرگترين گناهان كبيره نزد خداوند در روز قيامت : شرك ورزيدن به خداست وبه ناحق كشتن انسان مومن وفرارازميدان جنگ درراه خداونافرماني پدرومادر.( ميزان الحكمه جلد 2- ص777)

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: به فرزند نافرمان گفته مي شود هرعبادتي كه مي خواهي بكن اما من تو را نمي امرزم . .( ميزان الحكمه جلد 2- ص777)

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: از گناهاني كه فضا را تيره وتار مي سازد نافرماني پدرومادر است .

.( ميزان الحكمه جلد 2- ص777)

حديث چهارم :

امام هادي عليه السلام فرمودند: نافرماني والدين تنگدستي درپي دارد وبرذلت مي كشاند .( ميزان الحكمه جلد 2- ص777)

حديث پنجم :

امام صادق عليه السلام فرمودند: ازجمله نافرماني والدين اين است كه انسان به آنان خيره نگاه كند . ( ميزان الحكمه جلد 2- ص777)

سخن چين

اشاره

سخن چيني كه باعث انحدام رفت وامد مردم مي شود وباعث اختلاف وجدائي درميان مردم مي شود وعامل ازبين رفتن ابروي مردم مي شود از نظراسلام مضموم مي باشد.

حديث اول :

رسول خدا صلي الله عليه واله فرمودند : هركه از برادرخود نزد سلطاني سعايت كند ، (سخن چين) كندكه ناراحتي يا گزندي به برادرش رسد خداي متعالي سعايت كنند را با هامان دريك درجه از اتش قراردهد.

ميزان –جلد 1 ص479

حديث دوم :

رسول خدا صلي الله عليه واله فرمودند: شبي كه مرا به معراج بردند زني را ديدم كه سرش سرخوك بود وبدنش بدن الاغ وگرفتار هزارهزارنوع عذاب بود. سوال شد ان زن چه عملي انجام داده بود؟ فرمود اوزني سخن چين ودروغ پرداز بوده است .

ميزان –جلد 1 ص479

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: ايا شما را ازبدترين افرادتان اگاه نكنم؟ عرض كردند چرا اي رسول خدا ، فرمودند كساني كه سخن چيني ميكنند انان كه ميان دوستان جدايي مي افكنند ، كساني كه براي افراد پاك وبي گناه عيب مي تراشند . ميزان –جلد 1 ص479

حديث چهارم :

ازغيبت وسخن چين حذركنيد زيرا غيبت مفطراست وسخن چيني عذاب قبررادرپي دارد.

ميزان –جلد 1 ص479

حرام خوري

اشاره

حرام خوري كه باعث ازبين رفتن عبادتها مي شود بهترين وسيله شيطان براي هلاكت بندگان مي باشد وخورنده حرام را عذابي خواروسخت خواهد بود .

حديث اول :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:هركس يك لقمه حرام بخورد نمازچهل شبش پذيرفته نشود. ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث دوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:خداي عزوجل بهشت را براي بدني كه ازمال حرام تغذيه شود حرام كرده است.

ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: هرگاه لقمه حرام براندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان اسمانها وزمين اورا نفرين كنند.

ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث چهارم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:عبادت كردن با وجود حرام خواري مانند ساختن بنايي است برروي شن (وبرقولي برروي اب) ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث پنجم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:هرگاه انسان مالي راحرام بدست اورد نه حجي ازاوپذيرفته شود ، نه عمره اي ونه صله رحمي وحتي درازدواج وزناشويي اوتاثير سو ميگذارد .

ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث ششم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: رها كردن يك دانگ حرام نزد خداي تعالي، دوست داشتني تر است ازصد حج كه ازمال حرام صورت گيرد .ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث هفتم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: كسي كه حرام بجود صرف وعدلي از اوقبول نشود ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

حديث هشتم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند:كسي كه لقمه حرامي بخورد تاچهل شب نماز اوقبول نمي شود ودعاي اوتاچهل صبح مستجاب نمي شود .ميزان الحكمه –جلد 3 ص1126

داوري به ناحق

اشاره

قضاوت كه يكي از مشكل ترين شغلها مي باشد هركسي را قدرت نشستن براين جايگا ه نمي باشد وبراي قاضي ظالم ورشوگير عذابي دردناك مي باشد.

حديث اول :

امام صادق عليه السلام فرمودند: هركس درباره دودرهم برخلاف انچه نازل كرده است داوري كند هراينه كافرشده باشد وهركس درباره دو درهم داوري كند وحكم خطاصادركند كافرباشد. ميزان – جلد 5ص2955

حديث دوم :

اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: منفورترين خلايق نزد خداوند دومردند .....ومردي كه ميان مردم به داوري مي نشيند وخودرا عهده داروروشن ساختن شبهات ومشكلات ديگري مي بيند اگر قضيه مشكل ومبهمي برايش پيش امده پاسخهايي مهمل وپوسيده از پيش خودبراي ان اماده ميكند وبرطبق انها حكم مي دهد . داوريهايش مانند تارعنكبوت (سست)است خودش نمي داند كه درست حكم كرد ، يا نادرست ........ازستم داوريش خونها فرياد مي زنند وميراثها كه براساس داوري ناحق او به صاحبانش نرسيده مي نالند. ميزان – جلد 5ص2955

حديث سوم :

رسول اكرم (صلوات الله عليه وآله)فرمودند: درروزقيامت قاضي دادگر را مي اورند وچنان حساب سختي ازاوكشيده مي شود كه اروز ميكند كاش هرگز حتي درباره يك خرما ميان دونفرداوري نكرده بود.

ميزان –جلد 5 ص2955

دوري از گناه و ديدار يار

حال كه خود را از غرور و كبر وريا رها كردي ، حال كه خود را از منجلاب گناه بيرون كشيدي حال كه خود را بر بالاي گودال بدرفتاري رساندي ، بگذار تا تو را با آقائي آشنا كنم كه جامع صفات عاليه مي باشد . آقائي كه همچون داود عليه السلام : سنگ با او سخن مي گويد و چون يوشع منافقان با او جنگ مي كنند و همچون شعيب به صورت جواني بر هدايت مردم آشكار مي شود و همچون الياس خداوند مردها را با دعايش زنده مي كند و همچون موسي شيعيانش در زمان غيبتش در رنج وسختي به سر مي برند و همچون رسول الله زيبا و گشاده رو مي باشد و او كسي نيست جز حضرت صاحب الزمان عليه السلام كه همه عالم دلباخته اويند .

به گمانم دل تو نيز براي او مي تپد . به گمانم دل تو نيز در فراق او مي سوزد . به گمانم چشمان تونيز براي ديدار او بيدار مي مانند . به گمانم زبان تو نيز به جهت خشنودي او در تاريكيها و در بين الطلوعين يا ابا صالح المهدي ادركني و يا فارس الحجاز ادركني مي گويد . اگر تو نيز چنيني ، بشارت باد تو را كه حضرت مهدي عليه السلام به تو عنايت دارند . و اگر تو كمي از خود غيرت نشان دهي آقا را خواهي

ديد . نكند بگوئي ما كجا ، امام زمان عليه السلام كجا ، تو بخواه و اراده كن كه ديگر گناه نكني آقا نيز توجه مي كنند .

حضرت آيت ا… علامه شيخ محمود حلبي (رحمه اله عليه) مي فرمودند : در مشهد در مسجد گوهرشاد منبر مي رفتم . مسجد پر از جمعيت بود . در ماه رمضان از امام زمان (عج) صحبت مي كردم و جوانها بسيار اشك مي ريختند در ميان جمعيت جواني بود كه حال عجيبي داشت و هر شب پاي منبر مي آمد و گريه مي كرد شب آخر ماه رمضان شد و شب آخر سخنراني بود ، آخر مجلس از امام زمان(عج) خواندند و آن جوان نيز مثل شبهاي قبل شروع به گريه نمود به طوري كه ديگران را نيز منقلب كرد ، جلسه تمام شد ، چند روز گذشت و من ديگر آن جوان را نديدم ، از اشخاصي سؤال كردم آيا آن جوان را مي شناسيد ، گفتند بله ، او در فلان بازار مغازه عطاري دارد .

حركت كردم به طرف مغازه او جهت ديدن وي ، ولي مغازه بسته بود از همسايه اش سؤال كردم . گفتند چند روزي است دگرگون است . درب مغازه نمي آيد . بعد از ماه رمضان دو سه روز مغازه را باز كرد ولي حالتش يك طور ديگري شده بود . اما بعد از سي روز در خيابان تهران مشهد كه منزل من هم همانجا بود ، وقتي از منزل بيرون آمدم ، اين جوان به من رسيد ، اما چه جور ؟ لاغر شده ، رنگش زرد و

زار شده و گونه هايش فرو رفته وقتي به من رسيد اشكش جاري شد و نام مرا مي برد و مي گفت خدا به تو طول عمر دهد و هي گريه مي كرد . و مرا دعا مي كرد . مي گفت تو مرا به راه انداختي و شروع به گفتن قصه اش نمود و گفت شما در شبهاي ماه رمضان دل ما را آتش زديد . دل من از جا كنده شد ، عشق به امام زمان پيدا كردم . همانطور بود كه شما مي گفتيد . دلم نمي خواست چيزي بخورم يا بخوابم دلم مي خواست فقط بگويم يا صاحب الزمان و بروم به دنبالش تا او را پيدا كنم . و بالاخره ماه رمضان تمام شد از دكان دست برداشتم و آن را بستم و رفتم به دامن كوه «كوه سنگي» صدا زدم محبوبم كجائي ؟ عزيزم كجائي ؟ هي ناله كردم . تا آخر محبوبم را ديدم و شروع به گريه كردن نمود . وقتي گريه هايش تمام شد ، ديدم صورت مرا بوسيد و گفت :خدا حافظ من يك هفته ديگر بيشتر زنده نيستم ! به مطلوبم رسيدم و به مقصد نايل شدم ، صورتم بر پاي يار و دلدار نهاده شد ؛ ترسيدم كه بيشتر در دنيا بمانم ، اين قلب روشن من باز تاريك شود ، لذا درخواست مرگ از آقا نمودم اينها را گفت و رفت .

شيخ محمود مي گويد يك هفته بعد درب مغازه او رفتم ديدم پارچه مشكي به در زده اند و عكس آن را بر در زده اند . جوانها فرار از چنگال

شيطان يعني پناه به يار بردن است . از حسرت دهانت ، جانها بر لب رسيده كي درد دردمندان ، از آن دهن بر آيد بكشاي تربت ما، بعد از وفات و بنگر كز آتش فراقت ، دود از كفن بر آيد .

اما جوانهاي عاشق امام زمان عليه السلام بدانيد هر كه طالب روي اوست بايد خود را از گناه دور كند چرا كه عاشق در پي رضايت معشوق است . جوانها دنيا چيزي جز فنا و پستي ندارد. دنيا جز خواري و تهمتها و سرزنشها ندارد پس از لذتهاي دنيا دست برداريد و دست بزنيد بر دامن امام زمان عليه السلام كه خانه علم و ايمان و تقوي و رأفت است . پس با توسل به ائمه معصومين عليه السلام خود را از منجلات گناه نجات دهيد و خود را به معشوق برسانيد و بدانيد از اين ديدارها بسيار است شما نيز خود را جزء مشرفين به خدمت امام زمان عليه السلام قرار دهيد و براي اين حقير پر از گناه دعا كنيد . و اميد است اين عمل كوچك كه در راستاي هدايت جوانان به سوي امام زمان عليه السلام است مورد قبول اربابمان قرار گيرد .

عبدالزهرا

محمد حسين طغياني :

داديم به يك جلوه رويت دل و دين را

تسليم تو كرديم هم آن را و ه_م اي_ن را

من سير نخواهم شد از وصف تو آري

ل_ب تشن_ه قن_اع_ت نكن_د م_اء معي__ن را

مي دي_د اگر لعل ت__و را چش_م سليم_ان

م_ي داد در اول نظ_ر از دس_ت ن_گين را

فهرست مطالب

جواني و غفلت1

شناختن نفس5

شكوه امام زين العابدين از نفس اماره 9

علت انجام گناهان 10

راه ايجاد خوف از خداوند 11

حق زبان 13

حق گوش 16

اثبات امامت 18

امام بايد معصوم باشد 26

تارك الصلاه31

شراب خواري و عذاب آن35

خمس 38

تكبر40

زناكار و عذاب رستاخيز 41

سخن گفتن ودست دادن به نامحرم43

بي حجابي 44

نگاه حرام 47

دروغ و عذاب آن 49

غيبت50

رشو گرفتن 52

ظلم به سادات 54

لواط و خشم خداوند 56

مواد مخدر و عذاب57

خود ارضائي و عذاب آن 58

ربا و عذاب آن60

نگاه به خانه مردم62

حسد و عذاب آن 63

غنا و موسيقي و ايجاد نفاق65

جادوگر و عذاب آن 69

ريا و خودنمائي 71

حقير نمودن افراد 72

همسايه آزار ئ عذاب آن 73

تولي و تبري 74

جهاد 76

حج77

امر به معروف و نهي از منكر 79

غش در معامله 79

ترك زكات 81

دزدي و تباهي اعمال 83

ندادن مزد كارگر 84

شطرنج85

دشنام به مؤمن 86

پدر و مادر و احسان به آنها 87

سخن چيني 88

حرام خواري90

داوري به ناحق 91

دوري از گناه و ديداريار 92

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109