راز شکرگزاری

مشخصات کتاب

سرشناسه : خدامیان آرانی، مهدی، 1353 -

عنوان و نام پدیدآور : راز شکرگزاری/ مهدی خدامیان آرانی.

مشخصات نشر : تهران: دعوت، 1388.

مشخصات ظاهری : 88ص.

شابک : 13000ریال: 978-964-2909-62-9

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه:ص.81.

موضوع : شکر

موضوع : Gratitude to God*

موضوع : راه و رسم زندگی

موضوع : Conduct of life

رده بندی کنگره : BJ1533/ش8 خ4 1388

رده بندی دیویی : 179/9

شماره کتابشناسی ملی : 1762810

ص: 1

اشاره

ص: 2

راز شکرگزاری

مهدی خدامیان آرانی

ص: 3

ص: 4

فهرست

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ-نِ الرَّحِیمِ

آیا می خواهید ثروت شما در زندگی زیاد و زیادتر شود؟

آیا دوست دارید آرامشی بس بزرگ را تجربه کنید و زندگی برای شما دلنشین شود؟

آیا از هیاهوی این طرف و آن طرف دویدن و حرص زدن خسته شده اید؟

این کتاب به شما کمک می کند تا با راز بزرگ شکرگزاری آشنا شوید و در صورتی که آن را در زندگی به کار گیرید، زندگی خود را متحوّل خواهید کرد.

درد امروزِ جامعه ما این است که همه کنار پنجره زندگی خود ایستاده اند و همواره به بیرون نگاه می کنند، برای همین آنها نمی توانند زیبایی های زندگی خود را ببینند!

سخن کتاب حاضر این است:

«همان طور که کنار پنجره زندگی خود ایستاده اید، صد و

ص: 7

هشتاد درجه بچرخید و این بار به زندگی خود نگاه کنید، دست از مقایسه و چشم و هم چشمی بردارید، آنگاه خواهید دید که زندگی شما هم به اندازه خودش زیبا است».

با خواندن این کتاب می توانید کاری کنید که خدا هم از شما تشکّر کند، چرا که شما با راز بزرگی آشنا شده اید.

بسیار خوشحال می شوم که از نظرات شما در مورد این کتاب بهره ببرم ، منتظر شما هستم .

مهدی خُدّامیان آرانی

قم، اسفند 88

ص: 8

ص:9

شکر نعمت، نعمتت افزون کند!

عمر تو را به دو مرحله تقسیم کرده ایم: در یک مرحله در ناز و نعمت خواهی بود و در مرحله دیگر در فقر و تنگدستی!

اکنون اختیار با خودت است، آیا می خواهی ایّام جوانیت در فقر باشی و بعد از آن به ثروت برسی یا اینکه در اوّل زندگیت در ناز و نعمت باشی و بعدا به فقر مبتلا شوی!

این سخنانی بود که آن مرد می شنید. فرشته ای از جانب خدا مأمور شده بود تا این پیام را به این مرد برساند.

اگر شما جای او بودید چه می کردید؟ کدام را انتخاب می کردید؟

اجازه بدهید من با همسرم مشورت کنم.

آری، این مرد همسری دانا داشت و می دانست که می تواند در این زمینه او را یاری کند.

همسر او لحظاتی فکر کرد و گفت: عزیزم! بهتر است که ابتدا ثروت را انتخاب کنی.

ص:10

مرد به آن مأمور الهی اعلام کرد که می خواهم در مرحله اوّل زندگیم ثروتمند زندگی کنم و بعد از آن به آغوش فقر بروم.

به اذن خدا ثروت به سوی این مرد رو کرد و مال و دارایی او به اندازه ای زیاد شد که هیچ کس باور نمی کرد.

آنها زندگی خوش و خرّمی را آغاز کردند و همواره در ناز و نعمت بودند.

یک روز همسر آن مرد به او رو کرد و گفت: اکنون که خدا به ما ثروت زیادی داده است آیا نمی خواهی شکر آن را بجا آوریم؟

مرد در پاسخ گفت: به نظر تو چگونه می توانیم شکر این نعمت ها را بجا آوریم؟

زن در پاسخ گفت: نگاه کن آن همسایه روبروی خانه مان در فقر و نداری زندگی می کند، بیا به او کمک کنیم، فلانی را می شناسی او هم نیازمند است، بیا به او هم کمک کنیم.

مرد فکر همسر خود را پسندید و آنها همیشه تلاش می کردند تا با کمک کردن به دیگران شکر نعمت هایی را که خدا به آنها داده بود، بجا آورند.

روزگار سپری شد، تا اینکه مرحله اوّل عمر آن مرد تمام شد و هر لحظه منتظر بود تا مرحله دوّم زندگی او فرا رسد.

او منتظر بود تا روزگار فقر و بیچارگی او از راه برسد، امّا هر چه صبر کرد از فقر و نداری خبری نشد. او به دنبال جواب این معمّا بود، چگونه است که روزگار فقر، شروع نمی شود.

ص:11

او این چنین جواب شنید: خداوند به تو نعمت داد و تو شکر آن بجا آوردی و خداوند در مقابل، فقر و نداری را از تو دور کرد و تو تا آخر عمر در ناز و نعمت خواهی بود.(1)

آری، اگر شکر نعمت هایی که خدا به تو داده است، بجا آوری آن نعمت ها برای تو باقی می ماند و تو می توانی برای مدّت طولانی از آنها استفاده کنی، امّا کفران نعمت باعث می شود تا نعمت ها از دست تو خارج شود.(2)

ص:12


1- 1. . عن معمر بن خلاّد: «قال الرضا علیه السلام: اتّقوا اللّه، وعلیکم بالتواضع والشکر والحمد، أنّه کان فی بنی إسرائیل رجل فأتاه فی منامه من قال له: إنّ لک نصف عمرک سعة، فاختر أیّ النصفین شئت، فقال: إنّ لی شریکا. فلمّا أصبح الرجل قال لزوجته: قد أتانی فی هذه اللیلة رجل فأخبرنی أنّ نصف عمری لی سعة، فاختر أیّ النصفین شئت؟ فقالت له زوجته: اختر النصف الأوّل، فقال: لکِ ذاک، فأقبلت علیه الدنیا، فکان کلّما کانت نعمة قالت زوجته: جارک فلان محتاج فصله، وتقول: قرابتک فلان فتعطیه، وکانوا کذلک کلّما جاءتهم نعمة أعطوا وتصدّقوا وشکروا، فلمّا کان لیلة من اللیالی أتاه الرجل فقال: یا هذا، إنّ النصف قد انقضی فما رأیک؟ قال: لی شریک. فلمّا أصبح قال لزوجته: أتانی الرجل فأعلمنی أنّ النصف قد انقضی، فقالت له زوجته: قد أنعم اللّه علینا فشکرنا، واللّه أولی بالوفاء، قال: فإنّ لک تمام عمرک»: مشکاة الأنوار ص 69، بحار الأنوار ج 68 ص 54.
2- 2. . الإمام الصادق علیه السلام: «مکتوب فی التوراة: اشکر مَن أنعم علیک، وأنعم علی من شکرک، فإنّه لا زوال للنعماء إذا شُکرت، ولا بقاء لها إذا کفرت، والشکر زیادة فی النعم وأمان من الغیر»: الکافی ج 2 ص 94، وسائل الشیعة ج 15 ص 315، الجواهر السنیه ص 40، جامع أحادیث الشیعة ج 13 ص 533.

ترسی بزرگ وجودم را فرا گرفته است!

داشتم قرآن می خواندم که به آیه 182 سوره اعراف رسیدم، آنجا که خداوند سخن از «استدراج» به میان می آورد. آیا می دانی «استدراج» چه معنایی دارد؟

این که انسان گناه کند و از خدای متعال غافل شود به گونه ای که دیگر زمینه هدایت برای او نباشد پس خداوند هم با زیاد کردن مال و ثروت، او را به دنیا مشغول می کند و او آن چنان غرق دنیا می شود که دیگر توبه را فراموش می کند.

آری، آنان که همواره گرد گناه می گردند ولی به جای بلا و گرفتاری، نعمت و ثروت به سوی آنها رو می کند باید بدانند که این نعمت ها از روی مهربانی خدا نیست بلکه نشانه غضب خداوند است.

این قانون خدا است، او گنهکارانی را که دیگر امیدی به بازگشت آنها نیست به استدراج مبتلا می کند و آرام آرام آنها را از رحمت خود دور می کند و زمینه ای فراهم می کند تا آنان خدا را فراموش کنند و پس از آن به یکباره در

ص:13

عذاب گرفتار آیند.

از شما چه پنهان که من وضع مالی خوبی داشتم و همواره در ناز و نعمت بودم و از طرف دیگر عدّه ای را می دیدم که افراد مؤمنی بودند ولی در فقر و نداری زندگی می کردند.

آنها محتاج نان شب خود بودند و چه بسا شب ها گرسنه به خواب می رفتند. امّا خداوند به من نعمت های زیادی داده بود، خانه بزرگی داشتم و چند نفر در خانه من به خدمتگزاری مشغول بودند.

من فردی بودم که سعی می کردم گرد گناه نروم امّا همیشه یک ترس بزرگ داشتم که آرامش را از من گرفته بود.

ترس من این بود که این ثروتی که خدا به من داده است، نشانه استدراج باشد. آیا خداوند می خواهد با این ثروت مرا از خود دور کند؟ مبادا گناهان من باعث شده است که خداوند از هدایت من ناامید شده باشد، برای همین با فرو ریختن نعمت و ثروت، می خواهد او را فراموش کنم و به یکباره مرا در عذاب خود بیفکند.

آیا شما راه حلّی می شناسید تا افرادی مثل من از این ترس رها شوند؟ اگر شما به آنها کمک کنید تا زنده اند دعاگوی شما خواهند بود،فکری به خاطرم می رسد.

خوب است خدمت امام صادق(ع) بروم و از آن حضرت راهنمایی بخواهم. ای امام مهربان! من هر چه از خدا خواسته ام به من داده است. دست به هر کاری می زنم موفّق می شوم و ثروت زیادی نصیبم می شود! امّا مردمان مؤمنی

ص:14

را می بینم که ایمانشان از من قوی تر است، امّا آنها در فقر زندگی می کنند!

من می ترسم این همه ثروتی که خدا به من داده است به خاطر «استدراج» باشد، نکند خدا این طوری می خواهد مرا از یاد خود دور کند.

امام صادق(ع) نگاهی به من کرد و فرمود: «ای سعدان! آیا تو شکر این نعمت ها را بجا می آوری؟ اگر بنده شکرگزاری باشی و حقّ شکر را ادا کنی دیگر این نعمت ها به هیچ وجه «استدراج» نیست. تا زمانی که شکر و ستایش خدا را فراموش نکرده ای، نترس! بدان که این نعمت ها همه رحمت خدا است و خداوند تو را دوست داشته و این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. از آن روزی بترس که خدا به تو نعمتی بدهد و تو شکر آن را بجا نیاوری. آن روز است که «استدارج» شروع می شود و تو باید نگران باشی».(1)

دوست خوبم! از نعمتی که خدا به تو بدهد و تو شکر آن را بجا نیاوری بترس! همین الآن کتاب را به زمین بگذار و سجاده ات را باز کن و به سجده برو. سجده شکر کن به خاطر آن همه نعمت هایی که خدا به تو داد و تو فراموش کردی که شکر آنها را بجا آوری!

ص:15


1- 3. . عن سعدان بن یزید قال: «قلت لأبی عبد اللّه علیه السلام: إنّی أری من هو شدید الحال مضیّقاً علیه العیش، وأری نفسی فی سعة من هذه الدنیا لا أمدّ یدی إلی شیء إلاّ رأیت فیه ما أحبّ، وقد أری من هو أفضل منّی قد صُرف ذلک عنه، فقد خشیت أن یکون ذلک استدراجاً من اللّه لی بخطیئتی؟ فقال: أمّا مع الحمد فلا واللّه»: مشکاة الأنوار ص 66، بحار الأنوار ج 68 ص 54؛ الإمام الحسین علیه السلام: «الاستدراج من اللّه سبحانه لعبده أن یسبغ علیه النعم ویسلبه الشکر...»: تحف العقول ص 246، بحار الأنوار ج 75 ص 117.

ماشین سمندی که دزدیده شد!

من در شهر مقدّس قم زندگی می کنم ولی دوستان زیادی در شهر اصفهان دارم که با یکدیگر در سفر حج و عمره آشنا شده ایم چون بارها به عنوان روحانی همراه کاروان های حج و عمره اصفهان به مکّه سفر کرده ام.

ساعت 11 شب بود که تلفن زنگ زد، حسین آقا پشت خط بود.

تازه فهمیدم که حسین آقا بعد از یک عمر پس انداز کردن، هفته قبل، یک ماشین سمند خریداری کرده که درست بعد از یک هفته آقای دزد آن را برای خود برده است!

من با شنیدن این خبر ناراحت شدم و به او گفتم: آیا به پلیس خبر داده ای؟

او در جواب گفت: آری، به او گفتم: حسین آقا! نذر کن اگر ماشینت پیدا شد حقّ شکر خدا را بجا آوری.

او هم قبول کرد و بعد با هم خداحافظی کردیم.

فردا عصر ساعت 5 بعد از ظهر بود که من تازه به خانه رسیده بودم، دیدم درِ

ص:16

خانه ما، یک ماشین سمند نو پارک شده است.

خدایا! چه کسی ماشینش را اینجا پارک کرده است!

داخل خانه رفتم، بله حسین آقا با خانواده در اتاق پذیرایی ما نشسته بودند.

معلوم شد که پلیس نیمه شب آقای دزد را دستگیر کرده و صبح به حسین آقا خبر می دهند، او هم می رود ماشین را تحویل می گیرد و فورا با خانواده به سوی شهر قم حرکت می کند تا هم به زیارت حضرت معصومه مشرّف شوند و هم نذر خودش را ادا کند.

حسین آقا گفت: خوب، ما آمده ایم به نذر خودمان عمل کنیم، می خواهیم حقّ شکر خدا را ادا کنیم، بفرمایید چه باید بکنیم؟

من نگاهی به حسین آقا کردم و گفتم: خیلی ساده است، یک بار با صدای بلند بگو: «الحمد للّه».

حسین آقا با تعجّب به من نگاه کرد، خیال می کرد که من با او شوخی می کنم؛ امّا وقتی فهمید من خیلی جدّی دارم سخن می گویم واقعا گیج شد!

او گفت: آخر چگونه ممکن است من با گفتن یک «الحمد للّه» به نذر خود عمل کرده باشم و حقّ شکر خدا را انجام داده باشم.

من بلند شدم، از قفسه کتاب ها، کتاب «اصول کافی» را بیرون آوردم و این روایت را برای او خواندم:

به امام صادق(ع) خبر دادند که اسب او گم شده است، آن حضرت فرمود: اگر اسب من پیدا شود حقّ شکر خدا را ادا خواهم نمود.

ص:17

مدّتی گذشت تا این که یکی از یاران امام، اسب را پیدا کرد و آورد. در این لحظه امام رو به آسمان کرد و یک «الحمد للّه» گفت. یکی از اطرافیان از امام سؤل کرد: شما فرمودید که اگر اسب من پیدا شود حقّ شکر خدا را ادا خواهم نمود. امام در جواب گفت: آیا نشنیدی که من «الحمد للّه» گفتم؟(1)

آری، امام می خواست این پیام را به دیگران برساند که اگر با شناخت کافی، شکر خدا را بکنیم همان یک بار الحمد للّه هم کفایت می کند.

مهمّ آن است که با توجّه و حضور قلب، این ذکر را بگوییم و تمام وجودمان شکرگزار خدا باشد، نه اینکه با زبان، ذکر بگوییم امّا دلمان جای دیگر باشد.

ص:18


1- 4. . عن حمّاد بن عثمان، قال: خرج أبو عبد اللّه علیه السلام من المسجد وقد ضاعت دابّته، فقال: لئن ردّها اللّه علیَّ لأشکرنّ اللّه حقّ شکره، قال: فما لبث أن أُتی بها، فقال: الحمد للّه، فقال قائل له: جُعلت فداک، قلت: لأشکرنّ اللّه حقّ شکره! فقال أبو عبد اللّه: ألم تسمعنی قلت: الحمد للّه»: الکافی ج 2 ص 97، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 15؛ عن إسحاق بن عمّار، قال: «قال أبو عبد اللّه علیه السلام: یا إسحاق، ما أنعم اللّه علی عبدٍ نعمة فعرفها بقلبه وجهر بحمد اللّه علیها ففرغ منها، حتّی یؤر له بالمزید»: مستدرک الوسائل ج 5 ص 153، الفصول المهمّة فی أُصول الأئمّة ج 3 ص 330، جامع أحادیث الشیعة ج 15 ص 386.

چرا این قدر خودت را خسته می کنی؟!

شب از نیمه گذشته است و همه مردم در خواب هستند.

نور مهتاب آسمان مدینه را روشن کرده است، همه جا سکوت است و آرامش.

همسر پیامبر در بستر خوابیده است که صدایی به گوشش می خورد.

در این نیمه شب، صدا از کجا می آید؟

او برمی خیزد و پیامبر را در بستر نمی بیند. پیامبر کجاست؟ او به جستجوی پیامبر می رود و پیامبر را در حال نماز و مشغول عبادت می یابد!

آری، صدای گریه پیامبر بود که او را از خواب بیدار کرد.

نور مهتاب از پنجره به اتاق تابیده و چهره پیامبر را روشن کرده است.

چهره پیامبر چه دلرباتر شده است!

همه فرشتگان نیز به تماشای این قطرات اشکی نشسته اند که بر گونه

ص:19

پیامبر جاری است.

نمی دانم خدا این اشک ها را با چه قیمتی خریداری می کند؟!

همسر پیامبر صبر می کند تا نماز حضرت تمام شود، آنگاه می گوید: ای رسول خدا! چرا این قدر خودتان را خسته می کنید؟ برای چه این قدر نماز می خوانید؟ خدا، تمام گناهان شما را بخشیده است. مگر خداوند به تو وعده بهشت نداده است؟ پس دیگر برای چه این قدر اشک می ریزی و عبادت می کنی؟

پیامبر لبخندی می زند و می فرماید: درست است که خدا به من وعده بهشت داده است، امّا آیا من بنده شکرگزاری نباشم! آیا نباید در مقابل این همه نعمتی که خدا به من داده است تشکّر کنم؟

آری، همسر پیامبر خیال می کرد هر کس که در دل شب اشک بریزد و با خدا خلوت کند از ترس جهنّم به خدا پناه می برد.

او نمی دانست که به گونه دیگری هم می توان عبادت کرد و اشک ریخت!

اشک چشم پیامبر اشک ترس نیست!

او اشک می ریزد و به سجده می رود تا از خدا تشکّر کند!

دوست من! تو هم امشب، همین نیمه شب وضو بگیر و به نماز بایست!

مگر پیامبر بزرگترین الگو برای همه ما نیست؟

بیا یکبار هم که شده در دل شب نه از ترس خدا بلکه از روی عشق برای خدایی نماز بخوانیم که به ما این همه نعمت ارزانی داشته است!

آیا می دانید این گونه خدا را عبادت کردن، مایه آرامش می شود؟

وقتی تو به خاطر تشکّر از خدا، نماز می خوانی و به سجده می روی به طور

ص:20

ناخودآگاه به نعمت هایی که خدا به تو داده است توجّه پیدا می کنی، به داشته هایت در زندگی فکر می کنی، مثبت اندیش می شوی و دیگر هیچ گاه به نداشته ها و کاستی ها، فکر نخواهی کرد.

با این گونه عبادت کردن، زیبایی های زندگی خود را در خاطر و فکر خود درشت و درشت تر می کنی و اینجاست که متوجّه می شوی که خدا چقدر به تو نعمت داده است و تو از آنها غافل بوده ای!(1)

ص:21


1- 5. . عن الإمام الباقر علیه السلام: «کان رسول اللّه عند عائشة لیلتها، فقالت: یا رسول اللّه، لِمَ تتعب نفسک وقد غفر اللّه لک ما تقدّم من ذنبک وما تأخّر؟ فقال: یا عائشة، ألا أکون عبداً شکوراً...»: الکافیج 2 ص95، بحار الأنوار ج 16 ص 264، التفسیر الصافی ج 3 ص 299، جامع السعادات ج 3 ص 192.

چرا این چنین بر خاک افتاده ای!

نمی دانم مرا می شناسی یا نه؟

اسم من اسحاق بن عمّار است و اهل کوفه هستم، روزگار درازی بود که آرزوی دیدن امام صادق(ع) را به دل داشتم.(1)

اکنون خدا به من توفیق داده است که به شهر مدینه سفر کنم و ضمن زیارت حرم رسول خدا، از فیض حضور امام صادق(ع) نیز بهره ببرم.

امروز تصمیم گرفته ام که به خانه آن حضرت بروم، آیا شما همراه من می آیید؟

دیگر راه زیادی نمانده است، از این پیچ که بگذریم به خانه آن حضرت می رسیم.

نگاه کن!

امام صادق(ع) دارند از خانه خارج می شوند! در این وقت روز، آن حضرت به کجا می روند؟

ص:22


1- 6. . إسحاق بن عمّار بن حیّان الصیرفی: شیخ من أصحابنا کوفی ثقة...: رجال النجاشی ص 71، فهرست الطوسی ص 39، رجال الطوسی ص 331، رجال البرقی ص 28، رجال ابن داوود ص 426، خلاصة الأقوال ص 200، نقد الرجال ج 1 ص 195، معجم رجال الحدیث ج 3 ص 222.

آیا موافقید همراه آن حضرت برویم؟

بعد از عرض سلام و ادب، با آن حضرت همراه می شویم، چند نفر از دیگر دوستان نیز به ما ملحق می شوند.

در بین راه با امام مشغول صحبت می شویم و سؤال های خود را از آن حضرت می پرسیم و ایشان با روی باز به سؤال های ما پاسخ می دهند.

آری، آن حضرت همواره از هر گونه سؤالی استقبال می کردند و هرگز با تندی با سؤال کننده برخورد نمی کردند.

دوست من! آن امام زیبایی ها هیچ گاه به سؤال ما لقب شبهه نمی دادند!

خلاصه کلام آنکه ما همین طور داشتیم با امام خویش سخن می گفتیم که ناگهان دیدیم امام رو به قبله ایستاد و به سجده رفت!

همه تعجّب کردیم. بعد از لحظاتی امام صورت خود را بر روی خاک گذاشت و مشغول دعا شد.

مدّت زیادی گذشته بود و امام هم چنان در سجده بود!

امام سر از سجده برداشتند در حالی پیشانی و صورت آن حضرت خاک آلود شده بود و برای همین آن حضرت دستی به سر و صورت خود کشیدند.

من رو به امام کردم و گفتم: چرا شما در اینجا به سجده رفتید؟

امام با مهربانی به من نگاه کردند و فرمودند: ای اسحاق! وقتی داشتم با شما راه می رفتم ناگهان به یاد یکی از نعمت هایی افتادم که خدا به من داده بود. دوست داشتم در مقابل خدای خویش به سجده بروم و شکر آن را بجا آورم، نخواستم هنگامی که این نعمت خدا را یاد کردم با بی توجّهی از آن بگذرم، هر گاه خداوند

ص:23

نعمتی را به بنده خود بدهد و آن بنده در سجده شکر آن را بجا آورد خداوند به فرشتگان دستور می دهد تا نعمت های زیادتری به آن بنده بدهند.(1)

بیا از امروز من و تو هم هرگاه به یاد نعمتی افتادیم که خدا به ما داده است به سجده برویم و شکر خدا را بجا آوریم.

سعی کنید هنگامی که به سجده می روید با وضو باشید چرا که در این صورت خداوند متعال برای شما ثواب ده کار نیکو می نویسد و ده گناه بزرگ شما را می بخشد.

آری، وقتی به یاد نعمتی از نعمت های خدا افتادید به سجده بروید و با این کار بخشش و مغفرت خدا را به سوی خود جذب کنید.(2)

البته بسیار خوب است که بر روی خاک سجده نمایید چرا که خداوند دوست دارد صورت بنده خود را خاک آلود ببیند!

نمی دانم این حکایت را شنیده ای که خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: ای موسی! آیا می دانی که چرا من تو را به پیامبری انتخاب کردم و تو را برای هم صحبتیِ خود انتخاب نمودم؟

موسی در جواب گفت: نه.

خداوند فرمود: ای موسی! دیدم که تو در مقابل عظمت من به سجده می روی و صورت خود را بر خاک می نهی، پس تو را از همه مردم دنیا متواضع تر یافتم و برای همین تو را به پیامبری انتخاب نمودم.

در این هنگام موسی(ع) بار دیگر به سجده رفت و صورت خود را بر خاک قرار داد.

ص:24


1- 7. . عن إسحاق بن عمّار قال: «خرجت مع أبی عبد اللّه وهو یحدّث نفسه، ثمّ استقبل القبلة فسجد طویلاً ثمّ ألزق خدّه الأیمن بالتراب طویلاً، ثمّ مسح وجهه، ثمّ رکب، فقلت له: بأبی أنت وأُمّی، لقد صنعت شیئاً ما رأیته قطّ؟ قال: یا إسحاق، إنّی ذکرت نعمة من نعم اللّه...»: مکارم الأخلاق ص 265.
2- 8. . الإمام الصادق علیه السلام: «من سجد سجدة لیشکر نعمة وهو متوضّئ، کتب اللّه له عشر حسنات، ومحی عنه خطیئات عظام»: مستدرک الوسائل ج 5 ص 151، بحار الأنوار ج 83 ص 219؛ الإمام الصادق علیه السلام: «أیّما مؤمن سجد للّه سجدة لشکر نعمة فی غیر صلاة، کتب اللّه له بها عشر حسنات، ومحی عنه عشر سیّئات...»: ثواب الأعمال ص 35، الحدائق الناضرة ج 8 ص 351، جواهر الکلام ج 19 ص 226، بحار الأنوارج 83 ص 201.

خطاب رسید: ای موسی! سر خود را بالا بگیر، و این خاک ها که بر صورت داری را بر بدن خود بمال که من این خاک را شفای درد جسم و جان تو قرار داده ام.(1)

دوست من! یک مُهر نماز را بردار و آن را خرد کن. اکنون تو خاک تمیز داری. این خاک را داخل جانماز مخصوصی قرار بده، و سعی کن که بر روی آن خاک سجده کنی و صورت خود را روی آن بگذاری.

پیشنهاد می کنم، مهری را که می خواهید خرد کنید، مهرِ کربلا نباشد زیرا تربت امام حسین(ع) احترام دارد و شما موقعی که می خواهید صورت خود را بشویید ممکن است ذرات خاک تربت، به زمین بریزد و به آن بی احترامی شود.

بگذار فرشتگان آسمان صورت خاک آلوده تو را ببینند. این تواضع و فروتنی تو نزد خدا بسیار ارزش دارد.

به هرحال هرگاه به یاد نعمتی از نعمت های خدا افتادی به سجده برو و از خدای مهربان خویش، تشکّر کن.

شاید بگویی که من موقعی که در محلّ کار هستم، چگونه به سجده بروم؟

شاید برای شما جالب باشد امام صادق(ع) دو راه حل در اینجا بیان کرده است.(2)

آیا می خواهید از این راه حل باخبر شوید؟

الف . هنگامی که در محلّ کار خود هستی و ناگهان به یاد نعمت های زیبایی که خدا به تو داده است می افتی پس دست خود را به سینه ات بگیر و مقداری به جلو خم شو!

ص:25


1- 9. . عن جمیل، عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: «أوحی اللّه تعالی إلی موسی بن عمران علیه السلام: أتدری یا موسی لِمَ انتجبتک مِن خلقی، واصطفیتک لکلامی؟ فقال : لا یا ربّ، فأوحی اللّه إلیه أنّی اطّلعت إلی الأرض فلم أجد علیها أشدّ تواضعاً لی منک. فخرّ موسی علیه السلام ساجداً وعفّر خدّیه فی التراب تذلّلاً منه لربّه عزّ وجلّ، فأوحی اللّه إلیه: ارفع رأسک یا موسی، وامرر یدک فی موضع سجودک، وامسح بها وجهک وما نالته من بدنک؛ فإنّه أمان من کلّ سقم وداء وآفة وعاهة»: الأمالی للطوسی ص 164، وسائل الشیعة ج 7 ص 14.
2- 10. . عن إسحاق بن عمّار: «... وإذا کنت فی ملأٍ من الناس، فضع یدک علی أسفل بطنک واحنِ ظهرک، ولیکن تواضعاً للّه...»: تهذیب الأحکام ج 2 ص 113، وسائل الشیعة ج 7 ص 20.

چگونه وقتی شخص محترمی را می بینی با گذاشتن دست روی سینه، ادب می کنی!

اکنون که نمی توانی به سجده بروی پس دست به سینه بگیر و مقداری به سمت جلو خم شو و این گونه فروتنی و تواضع خود را در مقابل خدای خویش اعلام کن!

ب . کف دست راست خود را بالا بیاور و گونه سمت راست خود را به نیّت سجده به روی کف دست خود بگذار و حمد خدا بنما.(1)

اگر در حکایت بالا خوب دقّت کرده باشی، متوجّه شده ای که امام صادق(ع) در ابتدا پیشانی خود را به زمین گذاشتند و بعد از آن صورت خود را روی زمین نهادند، شما این دو کار را با هم انجام بدهید؛ ابتدا به نیت سجده دست به سینه بگیرید، مقداری به جلو خم شوید و بعد هم به نیت گذاشتن صورت خود به زمین، صورت خود را روی کف دست خود بگذارید.

مهم این است که در آن لحظه ای که به یاد نعمت خدا می افتی بی خیال نباشی و به هر وسیله ای که می توانی تواضع خود را نسبت به خدا نشان دهی!

ص:26


1- 11. . عن یونس بن عمّار، عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: «إذا ذکر أحدکم نعمة اللّه جلّ وعزّ، فلیضع خدّه علی التراب شکراً للّه، فإن کان راکباً فلینزل فلیضع خدّه علی التراب، وإن لم یکن یقدر علی النزول للشهرة فلیضع خدّه علی قربوسه، فإن لم یکن یقدر فلیضع خدّه علی کفّه، ثمّ لیحمد اللّه علی ما أنعم علیه»: الکافی ج 2 ص 98، بحار الأنوار ج 68 ص 35.

ثواب زیادی برای خود کسب کن!

ما انسان ها بسیار فراموشکار هستیم و اگر همواره در ناز و نعمت باشیم چه بسا خدا را فراموش می کنیم.

برای همین گاه می شود که خداوند برای آنکه جلو غفلت ما را بگیرد ما را به بلایی مبتلا می کند تا از خواب بیدار شویم و دوران غفلت ما طولانی نشود.

به هر حال همه کارهای خداوند از روی حکمت می باشد و به خیر و صلاح بنده او است.

امام کاظم(ع) در سخن خود می فرمایند: ایمان شما کامل نمی شود تا زمانی که بلا را نعمت بدانید!(1)

آری، این بلایی که بر ما وارد می شود باعث می شود تا گناهانمان بخشوده شوند و قلب ما آمادگی پیدا کند تا به خدای مهربان نزدیک شود.

انسانی که به بلا گرفتار شده است با سرعت زیادی می تواند پله های کمال معنوی را طی نماید و از مقرّبان درگاه خدا شود.

ص:27


1- 12. . الإمام الکاظم علیه السلام: «لن تکونوا مؤمنین حتّی تعدّوا البلاء نعمة...»: کتاب التمحیص ص 34، تحف العقول ص 377، بحار الأنوار ج 64 ص 237.

امام باقر(ع) فرمودند: هر چه میزان ایمان کسی زیادتر شود بلای بیشتری به او می رسد.(1)

خواننده محترم! اگر شما در زندگی خود به بلایی گرفتار شدید باید از این فرصت پیش آمده کمال استفاده را بنمایید و با صبر از این امتحان موفّق بیرون بیایید که در این صورت هزاران هزار جایزه معنوی در انتظار شما است.

شاید فکر کنید که اگر ما بخواهیم به کمال و رشد معنوی برسیم حتما باید به بلا گرفتار شویم.

معلوم است که این سخن درست نیست چرا که می توان به هیچ بلایی گرفتار نبود و پلّه های کمال را طی نمود.

به این سخن گوش فرا دهید.

امام صادق(ع) فرمودند: آن کسی که در ناز و نعمت زندگی می کند و شکرگزار خداوند هست نزد خداوند مانند کسی است که به بلا مبتلا شده است و صبر می کند.(2)

آری، اگر در ناز ونعمت بودی و شکرگزار آن بودی، از مسیر کمال معنوی خارج نشده ای!

مهم این است که در هر شرایطی هستی به وظیفه ات عمل کنی و باور کنی هر آن چه از دوست رسد نیکو است!

شکر تو در حال نعمت همچون صبر تو در حال بلا ارزش دارد!

مگر تو در اینکه خدا تو را دوست دارد شک داری؟

او بهترین دوست تو است و اگر گاهی برای تو بلایی می فرستد می خواهد تو

ص:28


1- 13. . الإمام الباقر علیه السلام: «کلّما ازداد العبد إیماناً، ازداد ضیقاً فی معیشته...»: الکافی ج 2 ص 261، دعائم الإسلام ج 2 ص 192، النوادر للرازندی ص 114، بحار الأنوار ج 100 ص 228.
2- 14. . عن أبی عبد اللّه علیه السلام، قال: «المعافی الشاکر، له من الأجر ما للمبتلی الصابر، والمعطی الشاکر له من الأجر کالمحروم القانع»: الکافی ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 68 ص 28.

را از آلودگی ها پاک کند.

وقتی تو بر این بلا صبر می کنی روحت بار دیگر نورانی می شود و آماده آن می شوی تا رحمت بی انتهای خدا را به سوی خود جذب کنی!

و آن هنگام که ثروت و نعمت را بر تو نازل می کند و تو شکر این نعمت را می نمایی و ممنون او می شوی، با همین شکر کردن بیشتر به او نزدیک می شوی و او هم تو را بیشتر دوست می دارد.

امیدوارم تو از جمله آنانی باشی که باور دارند، خدا آنان را دوست دارد!

ص:29

امتحان بزرگی در پیش است

من و عدّه ای از دوستان خود در خانه امام صادق(ع) نشسته بودیم و از حضور آن حضرت بهره معنوی می بردیم.

در این میان یکی از شیعیان وارد شد و خدمت امام صادق(ع) سلام کرد.

امام با گرمی جواب او را دادند و او را کنار خود نشاندند.

از ظاهر او معلوم بود که از راه دوری آمده است. آری، او سُدیر است که از کوفه می آید. بعد از لحظاتی امام به او رو کرد و فرمود: «ای سُدیر! وقتی مال و ثروت کسی زیاد شود باید بداند که خداوند او را در شرایط امتحان قرار می دهد. شما می توانید با کمک کردن به برادران مومن خود از این امتحان پیروز بیرون بیایید. با نعمت هایی که خدا به شما می دهد همراهی خوبی داشته باشید! شکرگزار کسی باشید که به شما نعمت ارزانی داشته است، چرا که در این صورت است که خداوند نعمت خود را برای شما زیاد خواهد نمود.

ص:30

خداوند در قرآن فرموده است که اگر شکرگزار من باشید نعمت های خود را برای شما زیاد خواهم نمود».(1)

همه ما با دقّت به کلمات امام گوش فرا دادیم و تصمیم گرفتیم تا همواره به براداران دینی خود کمک کنیم، اگر خداوند به ما ثروت و مال دنیا داده است از این ثروت برای رفع نیاز مردم استفاده کنیم.

آری، بهترین شکرگزاری این است که به دیگران کمک کنیم و غمی را از دلی بزداییم.

ص:31


1- 15. . عن فضل البقباق قال: «سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؟ قال: الذی أنعم علیک بما فضّلک وأعطاک وأحسن إلیک، ثمّ قال: فحدّث بدینه وما أعطاه اللّه، وما أنعم به علیه»: الکافی ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 78 ص 28، نور الثقلین ج 5 ص 601.

راه نجات از فشار قبر

پیامبر اسلام می خواهد برای جنگ با کفّار به سوی کوه احد برود، اما دلش نگران دخترش رقیّه است، زیرا او بیمار شده است.

به عیادت او آمد و با او سخن گفت، سپس با او خداحافظی کرد و به سوی میدان جنگ حرکت کرد، هیچ کس باور نمی کرد این آخرین دیدار این دختر و پدر باشد.

پیامبر از جنگ که برمی گردد رقیّه از دنیا رفته است. مردم برای تشییع جنازه دختر پیامبر جمع می شوند و بدن رقیّه را به خاک می سپارند.

نگاه کن! این حضرت فاطمه(س) است که به کنار قبر خواهرش می آید و شروع به گریه کردن می کند.

پیامبر جلو می آید و اشک چشم فاطمه(س) را پاک می نماید.

امّا دیگر غم امان نمی دهد، اشک بر چهره زیبای پیامبر می نشیند!

اشک پیامبر آرام آرام از گونه به سینه می چکد!

ص:32

ناگهان حضرت دست های خود را به سوی آسمان می گیرد، دعا می کند و اشک می ریزد!

پیامبر با خدای خود راز و نیاز می کند. به راستی پیامبر از خدا چه می خواهد؟

خود پیامبر جواب این سوال ما را می دهد: «من از خدا خواستم تا به خاطر من فشار قبر را از دخترم رقیّه بردارد».(1)

فشار قبر آن قدر وحشتناک است که پیامبر اشک می ریزد و از خدا می خواهد که دخترش را از فشار قبر نجات دهد.

بی خود نبود که امامان ما همواره از فشار قبر به خدا پناه می بردند.(2)

آیا شما راه حلّی برای رهایی از فشار قبر می شناسید؟

آیا می دانید که علّت اصلی فشار قبر چه می باشد؟

پیامبر فرمودند: «اگر انسان، شکر نعمت های خدا را به جا نیاورد و آنها را در راه درست مصرف نکند به فشار قبر مبتلا می شود».(3)

اگر سعی کنیم در مقابل نعمت هایی که خدا به ما داده است شکرگزار باشیم و تا آنجا که می توانیم به دیگران کمک کنیم از فشار قبر در امان خواهیم بود.

وقتی که خداوند به تو پول و ثروت داده است و در همسایگی تو خانواده فقیری زندگی می کند که به نانِ شب محتاج است، باید بدانی که اگر به آن همسایه رسیدگی نکردی به فشار قبر مبتلا خواهی شد.

شکرگزاریِ ثروتی که خدا به تو داده است این است که به فکر مردم باشی و گره از زندگی آنها بگشایی، نه این که فقط و فقط به فکر خودت باشی!

ص:33


1- 16. . «فقد خرجت للذی خرجت له، فردّنی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم من الطریق إلی ابنته التی کانت تحتی؛ لما بها من المرض، وولّیت من ابنة رسول اللّه الذی یحقّ علیَّ، حتّی دفنتها...»: تاریخ المدینة ج 3 ص 1031؛ همچنین مراجعه کنید: تاریخ دمشق ج 3 ص 152، تهذیب الکمال ج 19 ص 448، موسوعة التاریخ الإسلامی ج 2 ص 225. عن أبی بصیر، عن أحدهما علیهماالسلام: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لمّا ماتت رقیة ابنته: إنّی لأعرف ضعفها وسألت اللّه عزّ وجلّ أن یجیرها من ضمّة القبر...»: الکافی ج 3 ص 241، بحار الأنوار ج 6 ص 266.
2- 17. . الإمام الصادق علیه السلام: «کان أبی یقول إذا أصبح: بسم اللّه وباللّه... اللّهمّ إنّی أعوذ بک من عذاب القبر، ومن ضغطة القبر...»: الکافی ج 2 ص 525، بحار الأنوار ج 83 ص 264.
3- 18. . عن السکونی، عن الصادق، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: ضغطة القبر للمؤن کفّارة لما کان منه من تضییع النعم»: الأمالی للصدوق ص 632، ثواب الأعمال ص 197، علل الشرائع ج 1 ص 309، بحار الأنوار ج 6 ص 221.

تازه اگر هم می خواهی به فکر خودت باشی چرا فقط به فکر دنیای خودت هستی!

بیا مقداری هم به فکر قبر و قیامت خود باش!

مطر مرگ حق نیست و تو دیر یا زود باید به سوی قبر بروی!

قبر هر روز این چنین فریاد می زند: «من خانه تاریکی هستم، برای خودت چراغی بیاور. من خانه تنهایی هستم، برای خودت مونسی بیاور».(1)

این صدای قبر من و تو است که ما را خطاب قرار می دهد امّا ما چقدر این پیام را می شنویم!

بیا تا با شکرگزاری از نعمت هایی که خدا به ما داده است رحمت و مهربانی خدا را به سوی خود جذب کنیم و سفر قبر و قیامت خود را در کمال آرامش طی کنیم.

ص:34


1- 19. . قال رسول اللّه علیه السلام: «لم یأت علی القبر یوماً لا یتکلّم، فیقول: أنا بیت الغربة، أنا بیت الوحدة، وأنا بیت الدود...»: سنن الترمذی ج 4 ص 55، کنز العمّال ج 15 ص 550.

بهترین عبادت ها چیست؟

آیا موافقید با هم یک مسابقه شکرگزاری برگزار کنیم؟

در این مسابقه ما می خواهیم از نفرات برتری که به بهترین صورت شکر نعمت های خدا را بجا آورده باشند، تقدیر کنیم.

آیا شما موافق هستید که داوری این مسابقه به عهده من باشد؟

البته طبیعی است هر داوری برای داوری کردن باید معیارهایی داشته باشد، من قول می دهم که با استفاده از سخنان امام صادق(ع) معیارهای داوری را مشخّص کنم و به داوری بپردازم.

حالا که با داوری من موافق هستید، بهتر است که من نفرات اوّل تا سوّم را انتخاب کنم.

کار انتخاب تمام شد و الان دوست دارم که این سه نفر برتر را خدمت شما معرّفی کنم و از آنها دعوت کنم تا ویژگی های خود را برای شما بگویند.(1)

نفر اوّل: اسم من سعید است، من نیز همیشه به یاد نعمت های خدا بودم و

ص:35


1- 20. . قال الصادق علیه السلام: «فی کلّ نفس من أنفاسک شکر لازم لک، بل ألف وأکثر، وأدنی الشکر رؤة النعمة من اللّه من غیر علّة یتعلّق القلب بها دون اللّه، والرضا بما أعطاه، وأن لا تعصیه بنعمته، وتخالفه بشیء من أمره ونهیه بسبب نعمته، وکن للّه عبداً شاکراً علی کلّ حال، تجد اللّه ربّاً کریماً علی کلّ حال... وتمام الشکر اعتراف لسان السرّ خاضعاً للّه تعالی بالعجز عن بلوغ أدنی شکره؛ لأنّ التوفیق للشکر نعمة حادثة یجب الشکر علیها، وهی أعظم قدراً وأعزّ وجوداً من النعمة التی من أجلها وفّقت له، فیلزمک علی کلّ شکر شکر أعظم منه، إلی ما لا نهایة له...»: بحار الأنوار ج 68 ص 52، جامع السعادات ج 3 ص 192.

سعی می کردم که نعمت های خدا را در راه معصیت و گناه مصرف نکنم ضمن آنکه تلاش می کردم تا با استفاده از نعمت هایی که خدا به من داده است به مردم کمک کنم.

من می دانم نمی توانم آن طور که شایسته است شکر خدا را بجا آورم، چرا که وقتی من شکر خدا را می کنم در واقع همین شکر کردن هم نعمتی از طرف خداست زیرا اگر توفیق خدا نبود من نمی توانستم این شکر را انجام دهم.

پس اگر من شکر خدا را انجام می دهم این شکر نیاز به شکر دیگری دارد، و همین طور شکر دوّم نیاز به شکر سوّمی دارد ...

پس هیچ گاه نمی توانم شکر نعمت های خدا را بجا آورم.

نفر دوّم: اسم من نرجس است، من نیز همواره به یاد نعمت هایی که خدا به من داده است هستم و تلاش می کنم که نعمت های خدا را در راه معصیت استفاده نکنم.(1)

اگر خداوند به من نعمت ارزانی داشت و به من ثروت و دارایی داد با آن زمینه گناه را برای خود و جامعه فراهم نکنم.

خداوند به من نعمت زیبایی داده است و من تلاش می کنم تا با رعایت حجاب، باعث خشنودی خدا شوم.

نفر سوّم: اسم من حمید است، من همواره به یاد نعمت هایی که خدا به من داده است می باشم و سعی می کنم شکرگزار خدا باشم.

من هرگز به نداشته هایم فکر نمی کنم بلکه همیشه به این می اندیشم که خداوند چه نعمت های زیادی به من داده است.

ص:36


1- 21. . عن میسر، عن أبی عبد اللّه علیه السلام: «شکر النعمة اجتناب المحارم، وتمام الشکر قول الرجل: الحمد للّه ربّ العالمین»: الکافی ج 2 ص 95، بحار الأنوار ج 68 ص 40.

دوست من!

بیا ما هم مانند نفر اول تلاش کنیم که به یاد نعمت هایی که خدا به ما داده باشیم و همیشه زیبایی ها را در زندگی خود ببینیم و در مورد آنها فکر کنیم.

آیا می دانی وقتی به نعمت هایی که خدا به شما داده است فکر می کنید به طور ناخودآگاه نعمت های دیگر را به سوی خود جذب می کنید؟

ذهنی که همواره به زیبایی ها می اندیشد زیبایی ها را به سوی خود جذب می کند.

بیا تلاش کنیم تا نعمت های خدا را در راه طاعت و بندگی خدا به کار بگیریم و به دیگران کمک کنیم و خطاب به خدای خود این چنین بگوییم: «خدای من! من نمی توانم شکر نعمت های تو را بجا آورم. تو این اعتراف به ناتوانی در شکر کردنت را از من پذیرا باش».

ص:37

مثل من بنده شکرگزار باش

آیا «ابو حمزه ثُمالی» را می شناسی؟

او کسی است که دعای امام سجاد(ع) در سحرهای ماه مبارک رمضان را برای ما نقل کرده است.

یک روز ابو حمزه، هنگام خواندن قرآن به این آیه رسید که خداوند در مورد حضرت نوح(ع) می فرماید: (إِنَّهُ کَانَ عَبْدا شَکُورا): «او بنده شکرگزاری بود».(1)

او به فکر فرو رفت که چرا خداوند حضرت نوح(ع) را به عنوان بنده شکرگزار معرّفی می کند؟

همین سؤال را از امام باقر(ع) نمود و آن حضرت در پاسخ او فرمود: برای اینکه حضرت نوح(ع)، دعایی را هر روز، صبح و شام، سه بار می خواند.

ابوحمزه عرض کرد: آیا می شود آن دعا را به ما یاد دهید؟

ص:38


1- 22. . سوره اسرا ، آیه 3 .

امام سجاد(ع) فرمود: آن دعا این است:

أَصْبَحْتُ أُشْهِدُکَ ما أَصْبَحَتْ بی مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عافیَةٍ فی دینٍ أَوْ دُنْیا فَإنَّها مِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ.

صبح نمودم و شهادت می دهم هر نعمتی که (در دین و دنیا) دارم و همه بلاهایی که از من دور می شود، از لطف و رحمت تو است، تو آن کسی هستی که هیچ شریکی نداری.

ما باید این مثبت اندیشی زیبا را از حضرت نوح(ع) فرا بگیریم و هر روز صبح که از خواب برمی خیزیم به نعمت هایی که خدا به ما داده است فکر کنیم و شکر آنها را بجا آوریم که همین شکرگزاری باعث می شود نعمت های بیشتری را به سوی خود جذب کنیم.

ص:39

چرا از مردم تشکّر کنیم؟

صحرای قیامت است و چه غوغایی است! همه مردم سر از خاک برداشته و آماده اند تا به حساب کردار و رفتار آنها رسیدگی شود.

در این میان چشم من به یکی از دوستانم می افتد.

او را برای حسابرسی می برند، خدا او را خطاب قرار می دهد و می گوید: آیا از کسانی که به تو خوبی کردند، تشکّر نمودی؟

او در جواب می گوید: خدایا! مگر همه خوبی ها از آن تو نیست، من همواره

ص:40

شکر تو را می کردم، و آن چنان ذهن من مشغولِ شکرگزاری تو بود که اصلاً به غیر از تو اندیشه نداشتم. من غیر از تو کسی را نمی دیدم که بخواهم از او تشکّر کنم.

ظاهرا این دوست ما، اهل عرفان شده بود. او خیال می کرد که خدا هم این حرف ها را می پسندد!

او منتظر بود تا خداوند او را به خاطر این کارش مورد تشویق قرار دهد و مثلاً به او بگوید: چه خوب کاری کردی که به جز ما کسی را ندیدی و فقط از ما تشکّر کردی!

آیا می دانید خداوند در جواب او چه فرمود؟

این جواب خدا بود: «چون از مردم تشکّر نکردی شکر مرا هم بجا نیاوردی. مردم به تو این همه خوبی کردند و از آنها تشکّر نکردی، دلت خوش بود که به سجده می روی و هزاران بار «شکرا للّه» می گویی. من هیچ کدام از شکرکردن های تو را قبول نمی کنم برای اینکه تو به وظیفه ات عمل نکردی. چه کسی به تو گفت که آن چنان، غرقِ شکر کردن من شوی که دیگران را فراموش کنی؟ مگر کسانی که به تو کمک کردند بندگان خوب من نبودند، هر کس از مردم تشکّر کند در واقع شکر مرا بجا آورده است. من هیچ وقت از تو نخواستم تا مردم را فراموش کنی، تو وظیفه داشتی در مقابل خوبی های دیگران از آنان تشکّر کنی».

ص:41

دوست من! خداوند می خواهد ما در مقابل نیکی کردن دیگران بی تفاوت نباشیم.

وقتی که شخصی به ما نیکی می کند و ما از او تشکّر می کنیم در واقع داریم او را به انجام کارهای نیک تشویق می کنیم.

خداوند می خواهد همواره تشویق به کار خیر در جامعه اسلامی موج بزند و همه یکدیگر را با تشکّر نمودن به انجام کار خیر تشویق بنمایند.

برای همین است که خداوند تشکّر از مردم را تشکّر از خودش قرار داده است.

آری، اگر ما تشکّر از مردم را فراموش کنیم خداوند تمام شکرگزاری ما را قبول نمی کند!

همین الان کتاب را زمین بگذار و یک قلم و کاغذ بردار و لیست تمام افرادی که در زندگی به تو کمکی کرده اند یادداشت کن!

و برنامه ای بریز که از همه آنها تشکّر کنی تا خداوند از تو راضی باشد.(1)

ص:42


1- 23. . عن عمّار الدُّهنی، قال: «سمعت علیّ بن الحسین علیهماالسلام یقول: إنّ اللّه یحبّ کلّ قلبٍ حزین، ویحبّ کلّ عبدٍ شکور، یقول اللّه تبارک وتعالی لعبدٍ من عبیده یوم القیامة: أشَکَرت فلاناً؟ فیقول: بل شکرتک یا ربِّ، فیقول: لم تشکرنی؛ إذ لم تشکره. ثمّ قال: أشکرکم للّه أشکرکم للناس»: الکافی ج 2 ص 99، جامع أحادیث الشیعة ج 13 ص 537؛ عن الرضا علیه السلام، قال: «مَن لم یشکر المنعم مِن المخلوقین، لم یشکر اللّه عزّ وجلّ»: عیون أخبار الرضا ج 1 ص 27، وسائل الشیعة ج 16 ص 313.

احترام نان و برکت خدا را بگیر

صدای اذان ظهر از مسجد رسول خدا به گوش می رسد، همه مسلمانان برای خواندن نماز به مسجد می آیند.

سلمان وضو می گیرد و به سوی مسجد می آید، در بین راه با راستگوترین فرد تاریخ، ابوذر برخورد می کند.(1)

این دو به یکدیگر علاقه زیادی دارند و وقتی یکدیگر را می بینند مثل این است که تمام دنیا را به آنها داده اند.

سلمان رو به ابوذر می کند و می گوید: آیا امروز به خانه من می آیی تا ناهار در خدمت شما باشم!

ابوذر لبخندی می زند. آنها نماز را همراه با رسول خدا می خوانند و بعد از عرض سلام و ادب خدمت آن حضرت به سوی خانه سلمان حرکت می کنند. سلمان بسیار خوشحال است چرا که امروز مهمان عزیزی دارد. او با ظرف آبی از مهمان خود پذیرایی می کند و با هم مشغول گفتگو می شوند. موقع صرف غذا می شود و سلمان سفره را پهن می کند. در میان سفره دو قرص نان است و

ص:43


1- 24. . قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ما أظلّت الخضراء ولا أقلّت الغبراء ذا لهجةٍ أصدق من أبی ذرّ...»: علل الشرائع ج 1 ص 176، کمال الدین ص 60، معانی الأخبار ص 178، کفایة الأثر ص 71، کتاب الغیبة للنعمانی ص 84 ، الاحتجاج ج 1 ص 224، مسند أحمد ج 5 ص 197، سنن ابن ماجة ج 1 ص 55، المستدرک للحاکم ج 3 ص 342، مجمع الزوائد ج 9 ص 329، صحیح ابن حبّان ج 16 ص 84 ، المعجم الأوسط ج 5 ص 223، شرح نهج البلاغة ج 2 ص 485، الجامع الصغیر ج 11 ص 642.

یک ظرف آب! ابوذر دست خود را به سوی نان ها می برد، آنها را از روی سفره برمی دارد و نگاه کرده و براندازی می کند. سلمان رو به ابوذر می کند و می گوید: برای چه به نان ها نگاه کردی؟

ابوذر می گوید: می خواستم ببینم آیا آنها خوب پخته شده اند یا نه؟

سلمان جواب می دهد: ای ابوذر! آیا می دانی در تهیّه شدن این نان چقدر زحمت کشیده شده است؟ آیا می دانی فرشتگان باران، رحمت خدا را نازل کردند و زمین دانه گندم را در خود پذیرا شد تا دانه گندم سبز شود. آیا می دانی چقدر رحمت و برکت خدا در این نان وجود دارد؟ آیا تو این گونه شکر نعمت خدا را می نمایی؟

ابوذر سر خود را پایین انداخته، به سخنان سلمان گوش می دهد. آری، نان محترم است و ما باید با احترام با آن برخورد کنیم.

این احترام ما به برکت خدا است که نشان دهنده شکر ما می باشد.

ابوذر می گوید: من از این کاری که انجام دادم عذرخواهی می کنم و از خداوند هم می خواهم این کار مرا ببخشاید.

دوست من! دیدید که سلمان با ابوذر چگونه برخورد کرد. اگر الآن سلمان سر سفره های ما حاضر شود چه می گوید؟ ما چقدر از نان احترام می گیریم. بی جهت نیست که برکت زندگی ما کم شده است.

شکر نعمت خدا به این نیست که به سجده برویم و صد بار «شکرا اللّه» بگوییم. شکر واقعی این است که برکت خدا را احترام کنیم و از اسراف کردن خودداری کنیم.(1)

ص:44


1- 25. . عن عبد العظیم الحسنی، عن أبی جعفر الثانی، عن آبائه علیهم السلام، قال: «دعا سلمان أبا ذرّ رحمة اللّه علیهما إلی منزله، فقدّم إلیه رغیفین، فأخذ أبو ذرّ الرغیفین فقلّبهما فقال سلمان: یا أبا ذرّ، لأیّ شیء تقلّب هذین الرغیفین؟ قال: خفت ألا یکونا نضیجین، فغضب سلمان من ذلک غضباً شدیداً، ثمّ قال: ما أجرأک حیث تقلّب الرغیفین، فوَاللّه لقد عمل فی هذا الخبز الماء الذی تحت العرش، وعملت فیه الملائکة حتّی ألقوه إلی الریح، وعملت فیه الریح حتّی ألقاه إلی السحاب، وعمل فیه السحاب حتّی أمطره إلی الأرض وعمل فیه الرعد والملائکة حتّی وضعوه مواضعه، وعملت فیه الأرض والخشب والحدید والبهائم والنار والحطب والملح وما لا أحصیه أکثر، فکیف لک أن تقوم بهذا الشکر! ؟ فقال أبو ذرّ: إلی اللّه أتوب وأستغفر اللّه ممّا أحدثت، وإلیک أعتذر ممّا کرهت...»: الأمالی للصدوق ص 527، مستدرک الوسائل ج 16 ص 294، بحار الأنوار ج 22 ص 320.

ای موسی، حقّ شکرم را ادا کن!

همه می دانیم که یکی از اسم های حضرت موسی(ع)، «کلیم اللّه» است.

کلیم اللّه به معنای کسی است که با خدا سخن گفته است و خدا هم با او هم کلام شده است.

آیا موافقید یکی از سخنان خدا با حضرت موسی(ع) را بشنوید؟

خدا به او فرمود: «ای موسی! مرا شکر کن آن گونه ای که شایسته من است».

موسی مقداری به فکر فرو رفت، آخر چگونه من می توانم حقّ شکر خدا را ادا کنم.

او به یاد نعمت هایی که خدا به او داده بود افتاد، آن روز که فرعون همه فرزندان پسر را قتل عام می کرد؛ چگونه خدا جان او را نجات داده بود.

آن روز که مادرش او را در صندوقچه ای قرار داد و او را در رود نیل رها کرد، این خدا بود که او را به سلامت به ساحل نجات رهنمون ساخت.

ذهن موسی(ع) به سرعت، مهربانی های خدا را جستجو می کرد و به

ص:45

موسی(ع) نشان می داد.

خداوند هزاران هزار نعمت و رحمت به موسی(ع) داده است. چه نعمتی بالاتر از آن که او اکنون هم سخن خدا شده است.

سرانجام موسی(ع) خطاب به خدا عرضه داشت: بار خدایا! من چگونه حقّ شکر تو را بجا آورم حال آنکه می دانم هر شکری که بجا آورم نعمت جدیدی است که باید شکر آن را نیز بجا آورم. من از شکر کردن تو عاجز و ناتوانم.

اینجا بود که خداوند به موسی(ع) خطاب کرد: ای موسی! اکنون که به ناتوانی خود در ادای شکر من اعتراف کردی حقّ شکر مرا بجا آوردی!

آری، هیچ کس نمی تواند حقّ شکر خدا را به جا آورد، امّا خداوند یک قانون دارد و آن این است که هر کس از صمیم دل اعتراف کند که ای خدا، من نمی توانم شکر نعمت های تو را بجا آورم، خداوند این اعتراف را به جای شکرگزاری واقعی قبول می کند!(1)

ص:46


1- 26. . عن ابن أبی عمیر، عن أبی عبد اللّه صاحب السابری فیما أعلم أو غیره، عن أبی عبد اللّه علیه السلام، قال: «أوحی اللّه عزّ وجلّ إلی موسی علیه السلام: یا موسی، اشکرنی حقّ شکری، فقال: یا ربِّ فکیف أشکرک حقّ شکرک، ولیس من شکر أشکرک به إلاّ وأنت أنعمت به علیَّ؟ قال: یا موسی، الآن شکرتنی حین علمت أنّ ذلک منّی»: الکافی ج 2 ص 98، بحار الأنوار ج 68 ص 36.

از نعمت های خدا سخن بگو

آیا می دانید در مورد هر چه فکر کنید و سخن بگویید آن را به سوی خود جذب می کنید؟

اگر همواره از بیماری و فقر سخن بگویید آن را بیشتر به سوی خود می کشانید!

حتما در زندگی خود با افرادی روبرو شده اید که همواره دم از یأس و ناامیدی می زنند و هر کجا مجال سخن بیابند منفی ها را بیان می کنند، آنها نمی دانند با این کارشان همان بدی ها را به سوی خود جذب می کنند.

امیدوارم شما از آن افرادی باشید که همواره در زندگی خود به زیبایی ها فکر کنید و در مورد آن سخن بگویید که از همین راه می توانید زیبایی ها را در زندگی خود رشد دهید.

آری، کلام تو عصایِ معجزه گر تو می باشد، تو می توانی با حرکت دادن این عصا شادمانی و ثروت را به جای اندوه و تنگدستی بنشانی!

ص:47

امروزه ثابت شده است که واژه ها با تصاویری که به همراه خود در ذهن ما ایجاد می کنند بر ضمیر ناخودآگاه ما اثر می گذارند.

ما در دنیای خارج همان را درو می کنیم که در عالم اندیشه خود کاشته ایم برای همین باید تلاش کنیم تا در ذهن خود همواره زیبایی ها را قرار دهیم و درِ زبان خود را به بدی ها باز نکنیم.

آری، تکرار کلام زیبا بر ذهن نیمه هشیار آدمی اثر می گذارد، شاید شما در ابتدا نتوانید اندیشه خود را مهار کنید که به خوبی ها بیندیشد، امّا کلام و سخن خود را می توانید در اختیار بگیرید.

همواره سعی کنید کلام زیبا به زبان آورید تا اندیشه شما هم زیبا شود آن وقت می بینی که چگونه زیبایی ها یکی پس از دیگری در زندگی شما طلوع می کند.

فکر می کنم دیگر تو با ضرورت کلام مثبت آشنا شدی و دانستی که این کلام مثبت است که باعث می شود تا زیبایی ها در زندگی تو رشد کند و به ثمر بنشیند.

اگر امروزه بشر به ضرورت کلام مثبت پی برده است، چهارده قرن قبل اسلام به ما دستور داده است که در زندگی خود از این اصل پیروی کنیم.

در همین قرآنی که ما ده ها بار آن را خوانده ایم به این اصل اشاره شده است.

به راستی ما چقدر با پیام های قرآن آشنا هستیم؟

این آیه را بخوان و در آن فکر کن:

( وَ اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث ): «و از نعمت هایی که خدا به تو داده است با

ص:48

مردم سخن بگو».(1)

جامعه ما چقدر نیازمند عمل نمودن به این اصل است. اگر مردم ما عادت داشتند در مورد نعمت هایی که خدا به آنها داده است، سخن بگویند آیا دیگر این همه ناامیدی و ناشکری در جامعه ما موج می زد؟

ما عادت کرده ایم از اوّل صبح که از خواب بیدار می شویم به فکر نداشته های خود باشیم و تا شب همین طور بدویم تا شاید به نداشته های خود برسیم.

امّا نمی دانیم که نداشته های ما نامحدود است و هیچ وقت تمام نمی شود!

و برای همین است که جامعه به اصطلاح اسلامی ما در عطش دنیاطلبی می سوزد!

دیگر قناعت در این جامعه یک افسانه شده و برای همین است که آرامش هم به افسانه ای بدل گشته است!

اما هنوز هم دیر نشده است!

ما می توانیم بر این حرکتی که جز تشویش خاطر برای ما ندارد خاتمه ببخشیم.

بیایید تصمیم بگیریم به حرف قرآن گوش فرا دهیم!

از اوّل صبح تا آخر شب فقط در مورد نعمت هایی که خدا به ما داده است فکر کنیم و سخن بگوییم.(2)

اگر در خانه همسر مهربانی داریم که به ما عشق می ورزد، اگر فرزندان

ص:49


1- 27. . سوره ضحی، آیه 11 .
2- 28. . عن فضل البقباق قال: «سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؟ قال: الذی أنعم علیک بما فضّلک وأعطاک وأحسن إلیک، ثمّ قال: فحدّث بدینه وما أعطاه اللّه، وما أنعم به علیه»: الکافی ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 78 ص 28، نور الثقلین ج 5 ص 601.

سالمی داریم، اگر بدن سالمی داریم و ... در مورد اینها فکر کنیم و سخن بگوییم.

جالب این است که چون زبان خود را به ذکر نعمت های خدا باز کنی طبق قانون جذب، نعمت های دیگر را به سوی خود می کشانی و برای همین می بینی که برکت زندگی تو زیاد و زیادتر شد.

آری، این یکی از راه های شکرگزاری است که تو در مورد نعمت هایی که خدا به تو داده است سخن بگویی!

تازه این طوری عشق و محبّت تو به خدا هم زیاد و زیادتر می شود، چرا که وقتی که نعمت های خدا را یادآوری می کنی به طور ناخودآگاه به روح خود این پیام را می دهی که خدا چقدر در حقّ من مهربانی کرده است و همین باعث می شود که تو خدا را از صمیم قلب دوست داشته باشی!

و به راستی در این دنیا چه چیز قیمتی تر از دوستی با خدا است؟

آری، با این یادآوری نعمت ها، محبّت به خداوند متعال در دل شما جوانه می زند و با استمرار این کار فکری، این جوانه تبدیل به درختی پربار می شود و هر لحظه میوه معاشقه با خدا بر این درخت به ثمر می نشیند.

رسول خدا فرمودند: «خداوند به حضرت داوود(ع) وحی کرد: ای داوود! کاری کن که مردم مرا دوست داشته باشند. و داوود(ع) چنین عرضه داشت: چگونه مردم را به سوی محبّت تو دعوت کنم؟

ص:50

خطاب رسید: نعمت های من را برای مردم یاد آوری کن، زیرا هرگاه تو مردم را به یاد نعمت های من بیندازی، آنان به من محبّت خواهند ورزید».(1)

آری، چقدر زیبا است انسان ساعتی بنشیند، با خود خلوت کند و یاد نعمت های خدا کند.(2)

ص:51


1- 29. . قال اللّه لداوود: «احبّنی وحبّبنی إلی خلقی... اذکر أیادیّ عندهم ، فإنّک إذا ذکرت ذلک لهم أحبّونی»: بحار الأنوار ج 14 ص 37 ج 67 ص 22 ، نقلاً عن قصص الأنبیاء للشیخ الصدوق.
2- 30. . «التفکّر فی آلاء اللّه نعم العبادة»: عیون الحکم والمواعظ ص 29.

فروتنی بهترین شکر است

مشرکان مکّه مسلمانان را اذّیت و آزار می نمودند و آنها را با انواع شکنجه ها عذاب می دادند.

پیامبر دستور دادند تا عدّه ای از مسلمان به رهبری جعفر طیّار -برادر حضرت علی- به کشور حبشه مهاجرت کنند. نجاشی پادشاه حبشه بود و مذهب رسمی آن کشور مسیحیّت بود.

پادشاه حبشه از مسلمانان پذیرایی کرد و به آنان محبّت زیادی نمود و تا زمانی که آنها در کشور او حضور داشتند از هیچ همیاری و همکاری با آنان دریغ ننمود.

یک روز جعفر طیّار برای دیدن نجاشی به سوی قصر او حرکت نمود.

به نجاشی خبر دادند که جعفر طیّار می خواهد به حضور شما بیاید.

نجاشی دستور داد تا جعفر را به خدمت او راهنمایی کنند.

وقتی که جعفر وارد قصر شد، صحنه ای را دید که بسیار تعجّب کرد.

ص:52

دفعات قبل که جعفر خدمت نجاشی می آمد او را بر روی تخت پادشاهی می دید در حالی که لباس های شاهانه به تن داشت و تاج گران قیمتی بر سر او بود.

اما امروز نجاشی را می بیند که لباس ساده ای به تن کرده و بر روی زمین نشسته است و آن تاج گران قیمت را بر سر ندارد. جعفر عرض سلام و ادب نمود و در گوشه ای متحیّر ایستاد.

نجاشی چون تعجّب جعفر را دید به او رو کرد و گفت: «در کتاب آسمانی ما آمده است که هر گاه خدا نعمتی به بنده ای داد باید شکر آن را بجا آورد و هیچ شکرگزاری همانند تواضع و فروتنی نیست. دیشب به من خبر رسیده است که محّمد در جنگ بر مشرکان پیروز شده است. پیروزی لشکر خداپرستان نعمتی بود که باعث خوشحالی من شد و من باید شکر این نعمت را بجا می آوردم، برای همین امروز من لباس شاهانه نپوشیده و بر روی زمین نشسته ام تا خدای خویش را با تواضع و فروتنی شکر کنم».(1)

دوست من!

این داستان زیبا را امام صادق(ع) برای ما نقل کرده است تا ما هم از پادشاه حبشه درس بگیریم و با تواضع و فروتنی در مقابل مردم، شکرگزار نعمت های خدا باشیم.

آری، اگر روزی و روزگاری مقام تو بالا رفت و به پست و ریاستی رسیدی

ص:53


1- 31. . الإمام الصادق علیه السلام: «لمّا قدم جعفر بن أبی طالب من الحبشة، قال لرسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: أُحدّثک یا رسول اللّه، دخلت علی النجاشی یوماً من الأیّام وهو فی غیر مجلس المُلک وفی غیر ریشه وفی غیر زینه، قال: فحییته بتحیّة الملک، وقلت: یا أیّها الملک، ما لی أراک فی غیر مجلس الملک؟.. . فقال: أنا نجد فی الإنجیل: مَن أنعم اللّه علیه بنعمةٍ فلیشکر اللّه، ونجد فی الإنجیل أنّه: لیس من الشکر للّه یعدله مثل التواضع، وأنّه ورد علیّ فی لیلتی هذه أنّ ابن عمّک محمّد قد أظفره اللّه بمشرکی أهل بدر، فأحببت أن أشکر اللّه بما تری»: کتاب الزهد ص 57، مستدرک الوسائل ج 11 ص 301، بحار الأنوار ج 18 ص 421.

بدان که شکر این نعمت این است که دچار غرور نشوی و در مقابل مردم متواضع باشی.

اگر پست و مقام داری و با زیردست خود با تکبّر و غرور برخورد کردی، بدان که کفران نعمت کرده ای و خداوند چه زود این پست را از تو می گیرد.

امّا اگر با همه با تواضع روبرو شدی و به درد دل مردم گوش فرا دادی بنده شکرگزار و خوب خدا هستی!

ص:54

بهترین برنامه شکرگزاری

هیچ چیز برای شکرکردن نعمت های خدا همانند این نیست که در مقابل عظمت خدا به سجده بروی و از او تشکّر کنی.

آیا شما با برنامه شکرگزاری امام رضا(ع) آشنا هستید؟

آیا می دانید که آن حضرت برای خود برنامه ویژه ای داشتند و هر روز آن را انجام می دادند؟

امیدوارم همه ما بتوانیم مانند امام رضا(ع) این برنامه را انجام دهیم و بهترین شکرگزار نعمت های خدا باشیم.

شما اگر یک ماه به این برنامه عمل کنی آرامشی بس بزرگ در وجود خود خواهی یافت ضمن آنکه زمینه زیاد شدن نعمت های خدا را برای خود فراهم کرده ای.

اما برنامه شکرگزاری امام رضا(ع) به این صورت بود:

بعد از نماز ظهر امام رضا(ع) به سجده شکر می رفت و صد بار این ذکر را

ص:55

تکرار می کرد: «شکرا للّه»!

بعد از نماز عصر نیز امام به سجده می رفت و صد بار «حمدا للّه» را تکرار می کرد.(1)

اگر ما بعد از هر نماز واجب به سجده برویم و از خداوند تشکّر کنیم می توانیم مهربانی خدا را به سوی خود جذب کنیم.

وقتی که تو به سجده می روی، در حالت تمرکز قرار می گیری و ذهنت فقط به زیبایی ها می اندیشد!

تو شکر خدا به زبان می آوری و کامپیوتر ذهن تو به دنبال آن نعمت هایی می گردد که خدا به تو ارزانی داشته است.

نعمت هایی که خدا به تو داده است از مقابل ذهن تو عبور می کنند و تو شکر همه آنها را بجا می آوری!

خدا به تو تن سالم داده، نیروی فکر به تو عنایت کرده است که با آن می توانی کارهای بزرگی انجام دهی، به تو ایمان به خودش را ارزانی داشته است و محبّت به خودش را در قلبت قرار داده است!

آیا اینها جای شکرگزاری ندارد!

هنوز تو در سجده ای و می خواهی همانند امام رضا(ع) صد بار از خدا تشکّر کنی، و آرام و شمرده می گویی: «شکرا للّه».

خدایا من از تو ممنونم.

و چون صد بار این ذکر را گفتی و سر از سجده برداشتی دیگر زندگی خود را جور دیگری می بینی.

ص:56


1- 32. . عن رجاء بن أبی الضحّاک: «إن الرضا علیه السلام کان یسجد بعد الفراغ من تعقیب الظهر سجدة یقول فیها مئة مرّة: شکراً للّه، وبعد الفراغ من تعقیب العصر سجدة یقول فیها مئة مرّة: حمداً للّه، وکان یسجد بعد تعقیب المغرب وبعد تعقیب العشاء، وکان إذا أصبح صلّی الغداة، فإذا سلّم جلس فی مصلاّه یسبّح اللّه ویحمده ویکبّر اللّه ویهلّله، ویصلّی علی النبیّ صلّی اللّه علیه وآله حتّی تطلع الشمس، ثمّ یسجد سجدة یبقی فیها حتّی یتعالی النهار»: عیون أخبار الرضا ج 1 ص 194، بحار الأنوار ج 83 ص 219. جهت اطلاع بیشتر در مورد سجده شکر مراجعه کنید: الخلاف ج 1 ص 427، المعتبر ج 2 ص 272، ذکری الشیعة ج 3 ص 465، تذکرة الفقهاء ج 1 ص 125، جامع المقاصد ج 2 ص 317، غنائم الأیّام ج 3 ص 100.

تو دیگر مثبت بین و مثبت اندیش شده ای. دیگر فقط به داشته های خود می اندیشی.

دیگر زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه نمی کنی، تو چشم خود را به روی آن همه نعمتی که خدا به تو داده است باز می کنی!

خواننده عزیز!

از شما می خواهم ساعتی با خود خلوت کنی و به نعمت هایی که خدا به تو داده است فکر کنی.

آیا می دانید که در ریه های شما، حدود 750 میلیون بادکنک کوچک وجود دارند که همواره از هوا پر و خالی می شوند و اکسیژن را به خون می رسانند؟

اگر قیمت هر کدام از آنها را 10 تومان حساب کنید (در حالی که بشر با تمام پیشرفت های خود حتی از ساختن یکی از آنها عاجز است)، در همین سینه شما، 5/7 میلیارد تومان سرمایه وجود دارد.

آیا اطلاع دارید که در خون شما 30 هزار میلیارد سرباز سرخ پوش (گلبول های قرمز) وجود دارند که نقش خدمتگزارانی صمیمی را ایفا می کنند و اکسیژن را که مایه حیات سلول های بدن ما می باشد از ریه به سلول ها می رسانند و گاز کربنیک را که یک ماده کشنده و سمّی است، از آنها گرفته و به ریه ها می آورند تا به این وسیله هوای تنفسی به خارج بدن دفع شود؟

در مدت 30 ثانیه این گلبول های قرمز به تمام سلول های بدن سرکشی می کنند و با جدّیت و نظم، وظیفه خود را انجام می دهند؛ یعنی هم به سلول ها غذا می رسانند و هم نقش یک سازمان نظافت را در بدن ایفا می کنند.

ص:57

عجیب است که روزانه 200 میلیارد از این سربازان سرخ پوش در راه انجام وظیفه خود فدا می شوند و برای این که در این سازمان خدمت رسانی، خللی ایجاد نشود معادل همین مقدار، هر روز تولید می شود.

آیا می دانید که در خون شما 50 میلیارد سرباز سفیدپوش (گلبول های سفید) نیز وجود دارد که در بدن شما نقش یک ارتش مجهّز را بازی می کنند و به همه قسمتهای بدن شما سر می زنند و هرگاه نقطه ای از بدن شما مورد هجوم میکروب ها قرار بگیرد این سربازان به مقابله با میکروب ها برمی خیزند و در راه سلامت بدن شما تا سر جان فداکاری می کنند. به راستی اگر این سربازان مدافع نبودند، سلامت بدن ما در مقابل هجوم میکروب ها به خطر می افتاد.

تازه اینها ذرّه ای از نعمت های بی شماری است که خدا به ما داده است و ما کمتر به آنها فکر می کنیم.

پس بیایید زبان به شکر این خالق حکیم بگشاییم و اگر فرصت گفتن صد باره این ذکر را نداریم، می توانیم با سه بار گفتن ذکر «شکرا للّه» در سجده شکرگزاری خود را به نمایش بگذاریم.(1)

ص:58


1- 33. . عن علی بن الحسن بن فضّال، عن أبیه، عن أبی الحسن الرضا علیه السلام قال: «السجدة بعد الفریضة شکر للّه تعالی علی ما وفّق له العبد من أداء فرضه، وأدنی ما یُجزی فیها من القول أن یقول: شکراً للّه، شکراً للّه، شکراً للّه، ثلاث مرّات»: علل الشرائع ج 2 ص 360، وسائل الشیعة ج 7 ص 6.

خدایی که از بنده اش تشکّر می کند!

آیا می خواهید خدا از شما تشکّر کند؟

همه جمعیّت با تعجّب به من نگاه کردند، مثل این که حرف تازه ای را شنیده بودند.

یکی از وسط جمعیّت رو به من کرد و گفت: وظیفه ما است که از خداوند به خاطر این همه نعمتی که به ما داده است تشکّر کنیم، خدا که نباید از ما تشکّر کند.

من در جواب گفتم: من باور دارم که خدا هم از بندگان خود تشکّر می کند.

من کاری می شناسم که اگر شما آن را انجام دهید خدا از شما تشکّر می کند.

همه جمعیّتی که در مسجد بودند، با دقّت به سخنانم گوش می دادند و منتظر بودند تا من سخن خود را کامل کنم.

وقتی که آمادگی کامل در مردم ایجاد شد این سخن امام صادق(ع) را برای آنها خواندم: وقتی که بنده ای نماز می خواند اگر بعد از نماز به سجده شکر رود و در سجده از خداوند تشکّر کند، خداوند همه پرده ها و حجاب ها را بین آن

ص:59

بنده و فرشتگان آسمان برمی دارد.

فرشتگان آسمان ها نگاه می کنند و آن بنده را می بینند که در روی زمین در سجده است و از خداوند تشکّر می کند.

اینجا است که خداوند با ملائکه سخن می گوید: ای فرشتگان! به بنده من نگاه کنید که نماز خود را خوانده و اکنون در سجده شکر است و به خاطر نعمت هایی که به او داده ام از من تشکّر می کند.

ای فرشتگان، به نظر شما من چه چیزی به این بنده خود بدهم؟

فرشتگان مقداری فکر می کنند و در پاسخ می گویند: خدایا رحمت و مهربانی خود را بر او نازل کن!

خداوند می گوید: بعد از آن چه چیزی به او بدهم؟

فرشتگان می گویند: بهشت خود را به او ارزانی دار و حاجت های او را برآورده کن!

خداوند می گوید: دیگر چه چیزی به او عنایت کنم؟

فرشتگان فکر می کنند و هر چه از خوبی و کمال است می گویند و به زبان می آورند.

پس از آن خداوند دوباره سؤال می کند: دیگر چه چیزی به بنده ام عنایت کنم؟

فرشتگان گیج می شوند، آنها هر چه خوبی می دانستند ذکر کرده اند، دیگر هیچ چیز به ذهن آنها نمی رسد!

هر چه خوبی بود که آنها گفتند، دیگر چه چیز خوبی هست که آنها نگفته

ص:60

باشند.

برای همین در جواب می گویند: خدایا ما نمی دانیم.

خداوند چون این را از فرشتگان می شنود رو به آنها می گوید: من می خواهم چیزی به او بدهم که بالاتر از همه این چیزهایی است که شماگفته اید.

به راستی خدا به بنده خود چه چیزی می خواهد بدهد که از همه بهشت و از همه خوبی ها بالاتر و بهتر است؟

همه فرشتگان منتظرند ببینند خداوند چه چیزی را به بنده خود می دهد که آن را نمی شناسند و از آن خبر ندارند.

و خداوند به فرشتگان می فرماید: ای فرشتگانم! من تشکّر خودم را به بنده خود می دهم، من از بنده خود تشکّر می کنم همانطور که او از من تشکّر کرد.(1)

همه فرشتگان در تعجّب می مانند. خدایی که عظمت و جلال او قابل تصوّر نیست از بنده خود تشکّر می کند.

این همان چیزی است که عقل فرشته ها به آن نمی رسید. آنها باور نمی کردند که خداوند از بنده خود تشکّر کند.

چون آنها هم خدا را آن طور که باید بشناسند نمی شناسند. آنان نمی دانستند که خدای ما این قدر بزرگوار و آقا باشد.

پس یادت نرود، هر گاه نمازت تمام شد به سجده شکر برو و از خدا تشکّر کن تا خدا هم از تو تشکّر کند.

ص:61


1- 34. . عن مرازم، عن أبی عبد اللّه علیه السلام، قال: «سجدة الشکر واجبة علی کلّ مسلم، تتمّ بها صلاتک، وترضی بها ربّک، وتعجب الملائکة منک، وأنّ العبد إذا صلّی ثمّ سجد سجدة الشکر، فتح الربّ تعالی الحجاب بین العبد وبین الملائکة، فیقول: یا ملائکتی، انظروا إلی عبدی أدّی فرضی وأتمّ عهدی ثمّ سجد لی شکراً علی ما أنعمت به علیه، ملائکتی! ماذا له؟ قال: فتقول الملائکة: یا ربّنا رحمتک، ثمّ یقول الربّ تبارک وتعالی: ثمّ ماذا له؟ فتقول الملائکة: یا ربّنا جنّتک، فیقول الربّ تبارک وتعالی: ثمّ ماذا؟ فتقول الملائکة: یا ربّنا کفایة مُهمِّه، فیقول الربّ تبارک وتعالی: ثمّ ماذا؟ قال: فلا یبقی شیء من الخیر إلاّ قالته الملائکة، فیقول اللّه تبارک وتعالی: یا ملائکتی ثمّ ماذا له؟ فتقول الملائکة: یا ربّنا لا علم لنا، قال: فیقول اللّه تبارک وتعالی: أشکر له کما شکر لی، وأقبل إلیه بفضلی وأُریه وجهی»: کتاب من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 333، تهذیب الأحکام ج 2 ص 110، مکارم الأخلاق ص 286، مستند الشیعة ج 5 ص 396، مجمع الفائدة ج 2 ص 321، بحار الأنوار ج 83 ص 205.

سجده شکر پیامبر مهربانی ها

حیفم آمد که در این کتاب قصّه یکی از سجده های پیامبر را برای شما خواننده خوب بیان نکنم.

یکی از یاران پیامبر می گوید: یک روز که حضور پیامبر بودم، دیدم که ایشان پنج سجده پشت سر هم انجام دادند.

من در فکر فرو رفتم که علّت این سجده های پنجگانه چه بود.

رو به آن حضرت کردم و گفتم: ای رسول خدا، آیا می شود به من بگویید که علّت این سجده های شما چه بود؟

پیامبر لبخندی زده و فرمودند: «الآن جبرئیل بر من نازل شد و به من این چنین گفت: ای محمّد! آگاه باش که خدا علی را دوست می دارد. من با شنیدن این سخن به سجده رفتم تا شکر خدا را کرده باشم. چون سر از سجده برداشتم، دیدم هنوز جبرئیل کنارم ایستاده است و به

ص:62

من فرمود: خدا فاطمه را هم دوست دارد.با شنیدن این سخن خوشحال شدم و به سجده رفتم تا شکر آن را بجا آورم. چون سر از سجده برداشتم جبرئیل گفت: خدا حسن را دوست دارد. به سجده شکر رفتم و چون سر از سجده برداشتم، جبرئیل گفت: خدا حسین را دوست دارد.

به سجده رفتم و چون سر از سجده برداشتم جبرئیل به من گفت ای محمد! خدا دوستان خاندان تو را نیز دوست دارد. اینجا بود که من برای بار پنجم به سجده رفتم تا شکر خدا را بجا آورم».(1)

دوست من! چه خوب است وقتی ما هم وقتی که خبر خوبی را می شنویم، مانند پیامبر به سجده برویم و شکر خدا را به جا آوریم.

ص:63


1- 35. . سجدت حمس سجدات لیس فیهما رکوع، قال: أتانی جبرئیل فقال: یا محمّد انّ اللّه یحبّ فاطمة...: الکامل لابن عدی ج 4 ص 264.

در زندگی به چه کسی نگاه کنم!

هر کدام از ما در زندگی داشته هایی داریم که اگر به آنها توجّه پیدا کنیم زندگی برای ما دلنشین می شود.

حتما تو هم با من هم عقیده هستی که در زندگی، چیزهای فراوانی وجود دارند که می توانیم به خاطر آنها زندگی بانشاطی داشته باشیم.

فقط یک چیز هست که باعث می شود ما هرگز در زندگی روی شادمانی را نبینیم.

وقتی که به زندگی افرادی نگاه می کنیم که ثروت آنها بیش از ما است؛ دیگر نعمت های خود را فراموش می کنیم و در حسرت زندگی دیگران عمر خود را تباه می کنیم و آرامش و شادمانی را بر خود حرام می کنیم.

دوست من! شما زندگی خود را با چه افرادی مقایسه می کنید؟

آیا شما هم زندگی خود را با زندگی افرادی مقایسه می کنید که ثروت و دارایی بیشتری دارند؟

ص:64

وقتی شما به زندگی دیگران توجّه پیدا می کنی و حسرت می خوری در واقع کنار پنجره زندگی خود ایستاده ای امّا پشت به زندگی خود و رو به بیرون!

آیا تو می توانی آنچه را به آن پشت کرده ای ببینی؟

هرگز! تو روی داشته های دیگران تمرکز کرده ای و برای همین اندوه را برای خود خریداری می کنی و دیگر نمی توانی شکرگزار خدا باشی.(1)

حسرت، افسردگی و حسادت نتیجه این نوع نگاه است، وقتی که تو به برتری های دیگران چشم دوخته ای، روح و روانت به دنبال آن کشیده می شود و بعد از آن، نسبت به دیگران حسادت می ورزی و زندگی را بر خودت سخت می کنی.

امّا اگر در زندگی به آنانی نگاه کنی که ثروت کمتری نسبت به شما دارند همواره در شادکامی خواهی بود.

پیامبر اسلام به ابوذر دستور می دهد تا در زندگی به کسانی نگاه کند که ثروت و دارایی کمتر از او دارند.(2)

در این صورت است که نقاط مثبت زندگی خود را به وضوح می توانی ببینی و شکرگزاری تو از خدا بیشتر می شود و خدا را هم بیشتر دوست خواهی داشت.

گاهی نعمت های زیادی در زندگی ما و در کنار ما هستند ولی باز ما احساس بدبختی می کنیم، چون از وجود آنها خبر نداریم، بیایید این نعمت ها را بار دیگر پیدا کنیم و آن موقع است که شکرگزار واقعی خدا خواهیم بود.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «به کسانی که نعمت های آن ها کمتر از توست بسیار نگاه کن، این باعث می شود تا همواره شکر خدا را به جا آوری».(3)

ص:65


1- 36. . «إیّاکم أن ص تمدّوا أطرافکم إلی ما فی أیدی أبناء الدنیا، فمن مدّ طرفه إلی ذلک، طال حزنه...»: مستدرک وسائل الشیعة ج 8 ص 337 الرقم 17 ، بحار الأنوار ج 72 ص 367 باب 81 أحوال الملوک والأُمراء .
2- 37. . أبو ذرّ: «أوصانی رسول اللّه بسبعٍ: أن أنظر إلی مَن هو دونی ولا أنظر إلی من هو فوقی ، وأوصانی بحبّ المساکین والدنوّ منهم ، وأوصانی أن أقول الحقّ وإن کان مرّاً ، وأوصانی أن أصل رحمی وإن أدبرت ، وأوصانی أن لا أخاف فی اللّه لومة لائم ، وأوصانی أن أستکثر من قول : لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم ؛ فإنّها من کنوز الجنّة»: الخصال ج 2 ص 345.
3- 38. . الإمام علیّ علیه السلام: «وأکثر أن تنظر إلی من فُضِّلت علیه؛ فإنّ ذلک من أبواب الشکر»: بحار الأنوار ج 33 ص 508.

پس اگر می خواهی همواره بنده شکرگزار خدا باشی از این دستورالعمل مولای خویش پیروی کن تا خداوند هم، به وعده خود وفا کند و نعمت های خود را بر تو زیاد و زیادتر کند.

ص:66

پیش به سوی شادمانی

یکی از نکات مهم در زندگی این است که شما از هر چه شکرگزاری کنید آن را افزایش می دهید.

کلامی که نمایانگر شکرگزاری شما باشد نیروهای ذهنی و جسمی ویژه ای را در شما آزاد می کند و شما با استفاده از همین نیروها می توانید به اهداف خود برسید.

من در اینجا به شما قول می دهم که اگر اندیشه و گفتار شما سرشار از شکرگزاری باشد سلامت و شادابی زیادتری را تجربه خواهید نمود.

آری، به هر چه در زندگی خود توجّه پیدا کنید باعث افزایش آن می شوید، اگر به سختی ها توجّه کنید آنها را در زندگی خود بزرگ می کنید.

هرگاه احساس کردید که دارید وسوسه می شوید تا در مورد ناراحتی های خود سخن بگویید، به یاد بیاورید که خودتان دارید باعث رشد آن ناراحتی ها می شوید!

ص:67

پس نگاهی به زندگی خود بکنید و نعمت هایی که خدا به شما داده است را به یاد آورید و به شکرگزاری آنها مشغول شوید و با خود این سخنان را تکرار کنید: «من برای این نعمت ها که خدا به من داده است شکرگزارم. از این که خداوند مهربان این همه در حقّ من لطف کرده است شادمانم».

امروزه عدّه ای از پزشکان معتقدند با شکرگزاری می توان به درمان همه بیماری ها پرداخت و تصریح می کنند که شکرگزاری از پریشانی می کاهد و بیماری را درمان می کند.

شاید شنیدن این جریان برای شما جالب باشد: جوانی مبتلا به بیماری سل شده بود، و برای درمان خود به راه های مختلفی متوسّل شد، امّا جواب نگرفت.

این جوان از قدرت شفابخش شکرگزاری آگاه شد و فهمید که آنچه باعث این بیماری او شده، همان انتقادها و بدبینی های او بوده است.

برای همین او تصمیم گرفت بر خلاف گذشته همه چیز و همه کس را تحسین کند و شکرگزار همه نعمت های خدا باشد.

این جوان بعد از مدّتی سلامتی خود را به طور کامل به دست آورد.(1)

دوست من! هیچ گاه قدرت شکرگزاری را کم نگیرید. تنها شاه کلید زندگی بانشاط همین شکرگزاری می باشد.

شکرگزاری پادزهر همه ناخوشی های دنیا است، سعی کنید از صبح تا شام، در لحظه لحظه زندگیتان، شکر گزار و حق شناس باشید.

فقط در این صورت است که شادابی و آرامش از آن شما خواهد بود و همه،

ص:68


1- 39. . قانون شفا، کاترین پاندر، ترجمه گیتی خوشدل، ص 78، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1385، تهران.

حسرت آن نشاط درونی شما را خواهند خورد.

آن خوشبختی و آرامشی که مردم به دنبال آن می گردند در مال و ثروت دنیا نیست. آیا شما می دانید آن خوشبختی گمشده کجا است؟

من می دانم آن خوشبختی را باید کجا پیدا کنیم. خوشبختی واقعی در ذهن من و تو است، وقتی به زندگی خود به گونه ای دیگر نگاه کنیم.

بیایید خوبی ها و زیبایی های زندگی خود را ببینیم و شکرگزار خدای مهربانی باشیم که این زیبایی ها را به ما ارزانی داشته است.

شاید برای شما جالب باشد که در معنای کلمه «شکر» این چنین گفته اند: شکر این است که انسان نعمتی که خدا به او داده است در ذهن خود تصوّر کند و به یاد آورد.

آری، وقتی تو آن نعمت هایی را که خدا به تو داده است در ذهن خود یادآوری می کنی، شکر خدا را بجا آورده ای.(1)

البته بهتر است که در شکر کردن به همین مرحله اکتفا نکنی بلکه با زبان هم شکر خدا بگویی و در عمل هم با کمک کردن به دیگران شکر خود را کامل کنی.

ص:69


1- 40. . الشکر: تصوّر النعمة...»: مفردات غریب القرآن للراغب ص 265.

برای تحوّل در زندگی خود اقدام کن!

آیا شما می خواهید که زندگی خود را متحوّل کنید؟

شما فکر می کنید برای این کار باید از کجا شروع کنید؟

یک قلم و کاغذ بردار و تمام نعمت هایی را که خدا به تو داده است لیست کن!

من از تو می خواهم قبل از نوشتن پنجاه نعمت، قلم را به زمین نگذاری.

وقتی این کار را انجام دادی به سجده برو و خدا را به خاطر این همه نعمتی که به تو داده است شکر کن.

وقتی که تو سر از سجده برمی داری، شاهد یک تغییر در نحوه فکر کردن خود خواهی بود.

آری، قبل از این تمرین، حواس تو بیشتر متوجّه آن چیزهایی بود که نداشتی و بیشتر به مشکلات خود فکر می کردی!

امّا با انجام این تمرین احساس دیگری داری، چرا که تو دیگر به سوی مثبت بینی حرکت کرده ای، پس همین حالا به خاطر این نعمت های زیبایی که خدا به تو داده است، خدا را شکر کن.

خوب من!

ص:70

باور کن هر چه را درباره اش فکر کنیم و به خاطر آن شکرگزاری کنیم همان را به سوی خود جذب می کنیم.

سعی کن صبح که می خواهی به سر کار خود بروی از صمیم دل از خدا شکرگزاری کنی.

تو باید روز جدید خود را با احساس قدردانی از خدا آغاز کنی و از این طریق، آن روز به خوبی را کنترل کنی.

هیچ راهی قدرتمندتر از این نیست که روز خودت را این گونه شروع کنی، چرا که تو روز زیبایی را برای خود خلق می کنی!

بدون احساس سپاس و قدردانی از چیزهایی که داری نخواهی توانست چیزهای جدیدی را به زندگی خود جذب کنی.

بزرگان تاریخ افرادی بودند که با راز شکرگزاری آشنا بوده اند و با استفاده از همین راز توانستند موفّقیّت و خوشبختی را به آغوش کشند.

تو هم تلاش کن تا از این راز، کمال استفاده را بکنی و با شکرگزاری به سوی سعادت رهنمون شوی.

وقتی که تو شکرگزار نیستی و از نداشته های خود شکایت به زمین و زمان می کنی در واقع احساسات منفی به سرتاسر دنیا می فرستی!

و این احساسات منفی هم فقط می توانند منفی ها را به سوی تو جذب کنند.

امّا وقتی که تو خدا را به خاطر همه نعمت هایی که به تو داده است شکر می کنی در واقع احساسات مثبت و زیبا را به تمام دنیای پیرامون خود می فرستی و به همین خاطر است که می توانی زیبایی ها و خوبی ها را به سوی خودت جذب کنی.

ص:71

هر که بیشتر شکر می کند، زرنگ تر است!

اگر شما بتوانید از لحظه لحظه زندگی خود بهترین استفاده را بکنید، شکرگزار خدا هستید.

آیا می دانید وقتی که شکرگزاری برنامه هر روز شما شد، دیگر خود را در دنیا تنها و درمانده نخواهید یافت بلکه در هر لحظه خود را با تمام هستی، در ارتباط خواهید دید.

باید باور کنیم که لذّت بردن از زندگی این است که نعمت هایی را که داریم قدردانی کنیم و نسبت به چیزهایی که نداریم ناسپاس نباشیم.

ما باید یاد بگیریم که برای رسیدن به آرزوهای خود تلاش کنیم و با توکّل به خدا، رسیدن به آنها را نزدیک ببینیم.

شکرگزاری یک تمرین دائمی است که در آن می کوشید تا با تمام دنیا ارتباط برقرار کنید، زیبایی ها را ببینید و از آنها لذّت ببرید.

شکرگزاری، نمادی از ارتباط ذهن با معنویات می باشد هر قدر که ارتباط

ص:72

شما با ارزش های اخلاقی قوی تر باشد حسّ شکرگزاری نیز در شما قوی تر خواهد بود.

خوب من!

شکرگزاری، قدردانی و ابراز لذّت و رضایت از تمام چیزهایی است که به ما ارزانی شده است.

و تو با ارسال انرژی مثبت به سوی نعمت هایی که داری، نعمت های بیشتری از تمام چیزهای خوب را به سوی خود جذب می کنی.

کسی که به طور مداوم برای سلامتی خود و نزدیکانش شکرگزاری می کند، سلامتی بیشتری در انتظارش خواهد بود، شکرگزاری برای مال و دانش و ... باعث زیاد شدن آنها خواهد شد.

بدانید که ممکن نیست چیزی به زندگی شما افزوده شود، در حالی که نسبت به آنچه دارید ناسپاس باشید!

آیا می دانید چرا؟

زیرا وقتی شما ناسپاسی می کنید احساساتی که به دنیای اطراف خود مخابره می کنید تماما منفی هستند.

این احساسات نمی توانند مقدار بیشتری از آنچه را که می خواهید به سوی شما بیاورند، بلکه مانع می شوند تا خیر و برکت به سوی شما بیاید.

شما با شکرگزاری و تکرار مداوم آن، خیر و برکت را به سوی خود سرازیر می کنید.

شکرگزاری، چکیده ایمان و اعتقاد راستین بشر به صورت کاربردی است.

ص:73

اگر حسّ شکرگزاری در وجود شما نهادینه شود، شاهد خیر و برکت زیادی در زندگی خود خواهید بود.

اگر شما به دنبال طول عمر و سلامتی بیشتر هستید، با شکرگزاری می توانید به آنها برسید.

تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که شکرگزاری میتواند بر طول عمر آدمی اضافه کند، ضمن آنکه شکرگزاری باعث می شود، فعالیّت دستگاه پاراسمپاتیک افزایش یافته و بسیاری از بیماری های قلبی و صعب العلاج درمان شوند.

ص:74

آیا از فیلتر ذهن خود خبر دارید؟

مغز انسان با دقّت و نظم خاصی به کنترل تمام دستگاه های بدن می پردازد و بزرگترین کامپیوترها در مقابل عظمت مغز انسان، چیزی نیستند.

در روز میلیون ها اطلاعات وارد مغز ما می شود و جالب است بدانید که مغز ما هر چه را که تغییر نکند و تازگی نداشته باشد، فیلتر می کند.

آیا تا به حال دقّت کرده اید که خوبی های زندگی معمولاً تغییر نمی کنند و آن تازگی لازم را ندارند، برای همین در ذهن ما فیلتر می شوند.

الان آیا دست و پای سالمی را که داری حاضری با تمام دنیا عوض کنی؟

گوش تو با دقّت می شنود، چشم تو با دقّت می بیند، قلب تو با دقّت کار می کند!

اینها سرمایه های بزرگ زندگی تو هستند، امّا چون تازگی ندارند قدر آنهارا نمی دانی!

آری، چون سلامتی برای ما تازگی ندارد کمتر متوجّه آن می شویم!

ص:75

ذهن ما پیام هایی که تازه نباشد را حذف می کند، چرا که ذهن برای کنترل سیستم بدن نیاز ندارد که مدام به پیام سلامتی قلب و چشم و گوش توجّه کند.

یادت می آید وقتی تازه ماشین خریده بودی چقدر خوشحال بودی و احساس خوشبختی می کردی، امّا بعد از یک ماه، دیگر ماشین آن تازگی خود را از دست داد و برای همین دیگر پیام «من ماشین دارم» توسّط ذهن تو فیلتر شد و تو دوباره به دنیال چیز جدیدی رفتی تا به تو احساس خوشبختی بدهد.

دوست خوبم! بدان اگر همه دنیا را هم داشته باشی بعد از مدّتی برای تو عادی می شود و آن وقت به دنبال چیز دیگری می گردی!

بالاخره باید یک روز به این نکته برسی که تا کی می خواهی به دنبال نداشته ها بروی و چون به آن رسیدی از آن سیر شوی و دوباره به دنبال یک نداشته دیگر و همین طور این چرخه معیوب ادامه پیدا کند.

بیا و همین امروز تصمیم بگیر که با استفاده از قانون شکرگزای به داشته های خود فکر کن!

چرا شما شادمانی را به آینده موکول می کنید؟ شما می توانید همین الان شاد باشید!

با تمرکز روی آن نعمت هایی که خدا به شما داده است می توانید شادمانی را به قلب خود هدیه کنید.

کمال گرایی بسیار خوب است امّا نه به قیمت این که بشر همواره احساس بدبختی کند!

اگر به دنبال کمال در زندگی خود بودی امّا دیگر جایی برای شادمانی و لذّت

ص:76

بردن از آنچه الان داری نگذاشتی، بدان که هیچ گاه روی آرامش را نخواهی دید.

کمال گرا باش و برای ایجاد آینده زیباتر تلاش کن امّا نگاهی هم به الان داشته باش و از نعمت هایی که داری شادمان باش!

شادمانی امروز را به عنوان سوغاتی برای فردای زیبای خود ببر!

ما راه زندگی را گم کرده ایم، ما زیستن در زمان حال را از یاد برده ایم برای همین شادمانی برای مردم ما افسانه شده است!

همه دارند می دوند تا به خوشبختی برسند امّا ...

امّا چقدر دیر می فهمند که خوشبختی این نیست که ما به چیزهایی که دوست داریم برسیم!

خوشبختی این است که آنچه را الان داریم دوست بداریم!

تنها با شکرگزاری است که می توان شرایط و داشته های کنونی را دوست داشت.

بیایید از نعمت هایی که خدا به ما داه است، قدردانی کنیم تا خداوند هم برکت بیشتری بر ما ارزانی دارد.

خداوند خود وعده فرموده است که اگر شکر نعمت های مرا بکنید، من نعمت خود را برای شما زیاد کنم.

آیا تا به حال فکر کرده ای وقتی از صمیم دل شکر خدا را می کنی، همان لحظه خداوند یکی از بهترین نعمت هایش را برای شما می فرستد؟

آیا آن نعمت را می شناسید؟

ص:77

وقتی تو شکر خدا را می کنی و سر به سجده می گذاری و «شکرا للّه» می گویی قبل از آنکه سر از سجده برداری خدا بهترین نعمت این دنیا را به تو می دهد.

آن نعمت همان آرامشی است که گمشده مردم این روزگار است.

در این هیاهوی ماشین و کامپیوتر که همه دارند می دوند تا آرامش را در پول زیادتر و خانه و ماشین بهتر پیدا کنند و سرانجام هم آن آرامش را پیدا نمی کنند، تو با استفاده از راز شکرگزاری می توانی به آرامشی بس بزرگ برسی که همه حسرت آن را دارند.

تو خود می دانی هیچ چیز به قیمت آرامش نمی رسد، چرا اگر دنیا برای تو باشد، باز هم دنبال آن آرامش می گردی.

ص:78

پی نوشت ها

(1) . عن معمر بن خلاّد: «قال الرضا علیه السلام: اتّقوا اللّه، وعلیکم بالتواضع والشکر والحمد، أنّه کان فی بنی إسرائیل رجل فأتاه فی منامه من قال له: إنّ لک نصف عمرک سعة، فاختر أیّ النصفین شئت، فقال: إنّ لی شریکا. فلمّا أصبح الرجل قال لزوجته: قد أتانی فی هذه اللیلة رجل فأخبرنی أنّ نصف عمری لی سعة، فاختر أیّ النصفین شئت؟ فقالت له زوجته: اختر النصف الأوّل، فقال: لکِ ذاک، فأقبلت علیه الدنیا، فکان کلّما کانت نعمة قالت زوجته: جارک فلان محتاج فصله، وتقول: قرابتک فلان فتعطیه، وکانوا کذلک کلّما جاءتهم نعمة أعطوا وتصدّقوا وشکروا، فلمّا کان لیلة من اللیالی أتاه الرجل فقال: یا هذا، إنّ النصف قد انقضی فما رأیک؟ قال: لی شریک. فلمّا أصبح قال لزوجته: أتانی الرجل فأعلمنی أنّ النصف قد انقضی، فقالت له زوجته: قد أنعم اللّه علینا فشکرنا، واللّه أولی بالوفاء، قال: فإنّ لک تمام عمرک»: مشکاة الأنوار ص 69، بحار الأنوار ج 68 ص 54.

(2) . الإمام الصادق علیه السلام: «مکتوب فی التوراة: اشکر مَن أنعم علیک، وأنعم علی من شکرک، فإنّه لا زوال للنعماء إذا شُکرت، ولا بقاء لها إذا کفرت، والشکر زیادة فی النعم وأمان من الغیر»: الکافی ج 2 ص 94، وسائل الشیعة ج 15 ص 315، الجواهر السنیه ص 40، جامع أحادیث الشیعة ج 13 ص 533.

(3) . عن سعدان بن یزید قال: «قلت لأبی عبد اللّه علیه السلام: إنّی أری من هو شدید الحال مضیّقاً علیه العیش، وأری نفسی فی سعة من هذه الدنیا لا أمدّ یدی إلی شیء إلاّ رأیت فیه ما أحبّ، وقد أری من هو أفضل منّی قد صُرف ذلک عنه، فقد خشیت أن یکون ذلک استدراجاً من اللّه لی بخطیئتی؟ فقال: أمّا مع الحمد فلا واللّه»: مشکاة الأنوار ص 66، بحار الأنوار ج 68 ص 54؛ الإمام

ص:79

الحسین علیه السلام: «الاستدراج من اللّه سبحانه لعبده أن یسبغ علیه النعم ویسلبه الشکر...»: تحف العقول ص 246، بحار الأنوار ج 75 ص 117.

(4) . عن حمّاد بن عثمان، قال: خرج أبو عبد اللّه علیه السلام من المسجد وقد ضاعت دابّته، فقال: لئن ردّها اللّه علیَّ لأشکرنّ اللّه حقّ شکره، قال: فما لبث أن أُتی بها، فقال: الحمد للّه، فقال قائل له: جُعلت فداک، قلت: لأشکرنّ اللّه حقّ شکره! فقال أبو عبد اللّه: ألم تسمعنی قلت: الحمد للّه»: الکافی ج 2 ص 97، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 15؛ عن إسحاق بن عمّار، قال: «قال أبو عبد اللّه علیه السلام: یا إسحاق، ما أنعم اللّه علی عبدٍ نعمة فعرفها بقلبه وجهر بحمد اللّه علیها ففرغ منها، حتّی یؤر له بالمزید»: مستدرک الوسائل ج 5 ص 153، الفصول المهمّة فی أُصول الأئمّة ج 3 ص 330، جامع أحادیث الشیعة ج 15 ص 386.

(5) . عن الإمام الباقر علیه السلام: «کان رسول اللّه عند عائشة لیلتها، فقالت: یا رسول اللّه، لِمَ تتعب نفسک وقد غفر اللّه لک ما تقدّم من ذنبک وما تأخّر؟ فقال: یا عائشة، ألا أکون عبداً شکوراً...»: الکافیج 2 ص95، بحار الأنوار ج 16 ص 264، التفسیر الصافی ج 3 ص 299، جامع السعادات ج 3 ص 192.

(6) . إسحاق بن عمّار بن حیّان الصیرفی: شیخ من أصحابنا کوفی ثقة...: رجال النجاشی ص 71، فهرست الطوسی ص 39، رجال الطوسی ص 331، رجال البرقی ص 28، رجال ابن داوود ص 426، خلاصة الأقوال ص 200، نقد الرجال ج 1 ص 195، معجم رجال الحدیث ج 3 ص 222.

(7) . عن إسحاق بن عمّار قال: «خرجت مع أبی عبد اللّه وهو یحدّث نفسه، ثمّ استقبل القبلة فسجد طویلاً ثمّ ألزق خدّه الأیمن بالتراب طویلاً، ثمّ مسح وجهه، ثمّ رکب، فقلت له: بأبی أنت وأُمّی، لقد صنعت شیئاً ما رأیته قطّ؟ قال: یا إسحاق، إنّی ذکرت نعمة من نعم اللّه...»: مکارم الأخلاق ص 265.

(8) . الإمام الصادق علیه السلام: «من سجد سجدة لیشکر نعمة وهو متوضّئ، کتب اللّه له عشر حسنات، ومحی عنه خطیئات عظام»: مستدرک الوسائل ج 5 ص 151، بحار الأنوار ج 83 ص 219؛ الإمام

ص:80

الصادق علیه السلام: «أیّما مؤمن سجد للّه سجدة لشکر نعمة فی غیر صلاة، کتب اللّه له بها عشر حسنات، ومحی عنه عشر سیّئات...»: ثواب الأعمال ص 35، الحدائق الناضرة ج 8 ص 351، جواهر الکلام ج 19 ص 226، بحار الأنوارج 83 ص 201.

(9) . عن جمیل، عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: «أوحی اللّه تعالی إلی موسی بن عمران علیه السلام: أتدری یا موسی لِمَ انتجبتک مِن خلقی، واصطفیتک لکلامی؟ فقال : لا یا ربّ، فأوحی اللّه إلیه أنّی اطّلعت إلی الأرض فلم أجد علیها أشدّ تواضعاً لی منک. فخرّ موسی علیه السلام ساجداً وعفّر خدّیه فی التراب تذلّلاً منه لربّه عزّ وجلّ، فأوحی اللّه إلیه: ارفع رأسک یا موسی، وامرر یدک فی موضع سجودک، وامسح بها وجهک وما نالته من بدنک؛ فإنّه أمان من کلّ سقم وداء وآفة وعاهة»: الأمالی للطوسی ص 164، وسائل الشیعة ج 7 ص 14.

(10) . عن إسحاق بن عمّار: «... وإذا کنت فی ملأٍ من الناس، فضع یدک علی أسفل بطنک واحنِ ظهرک، ولیکن تواضعاً للّه...»: تهذیب الأحکام ج 2 ص 113، وسائل الشیعة ج 7 ص 20.

(11) . عن یونس بن عمّار، عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: «إذا ذکر أحدکم نعمة اللّه جلّ وعزّ، فلیضع خدّه علی التراب شکراً للّه، فإن کان راکباً فلینزل فلیضع خدّه علی التراب، وإن لم یکن یقدر علی النزول للشهرة فلیضع خدّه علی قربوسه، فإن لم یکن یقدر فلیضع خدّه علی کفّه، ثمّ لیحمد اللّه علی ما أنعم علیه»: الکافی ج 2 ص 98، بحار الأنوار ج 68 ص 35.

(12) . الإمام الکاظم علیه السلام: «لن تکونوا مؤمنین حتّی تعدّوا البلاء نعمة...»: کتاب التمحیص ص 34، تحف العقول ص 377، بحار الأنوار ج 64 ص 237.

(13) . الإمام الباقر علیه السلام: «کلّما ازداد العبد إیماناً، ازداد ضیقاً فی معیشته...»: الکافی ج 2 ص 261، دعائم الإسلام ج 2 ص 192، النوادر للرازندی ص 114، بحار الأنوار ج 100 ص 228.

(14) . عن أبی عبد اللّه علیه السلام، قال: «المعافی الشاکر، له من الأجر ما للمبتلی الصابر، والمعطی الشاکر له من الأجر کالمحروم القانع»: الکافی ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 68 ص 28.

(15) . عن فضل البقباق قال: «سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؟

ص:81

قال: الذی أنعم علیک بما فضّلک وأعطاک وأحسن إلیک، ثمّ قال: فحدّث بدینه وما أعطاه اللّه، وما أنعم به علیه»: الکافی ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 78 ص 28، نور الثقلین ج 5 ص 601.

(16) . «فقد خرجت للذی خرجت له، فردّنی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم من الطریق إلی ابنته التی کانت تحتی؛ لما بها من المرض، وولّیت من ابنة رسول اللّه الذی یحقّ علیَّ، حتّی دفنتها...»: تاریخ المدینة ج 3 ص 1031؛ همچنین مراجعه کنید: تاریخ دمشق ج 3 ص 152، تهذیب الکمال ج 19 ص 448، موسوعة التاریخ الإسلامی ج 2 ص 225.

عن أبی بصیر، عن أحدهما علیهماالسلام: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لمّا ماتت رقیة ابنته: إنّی لأعرف ضعفها وسألت اللّه عزّ وجلّ أن یجیرها من ضمّة القبر...»: الکافی ج 3 ص 241، بحار الأنوار ج 6 ص 266.

(17) . الإمام الصادق علیه السلام: «کان أبی یقول إذا أصبح: بسم اللّه وباللّه... اللّهمّ إنّی أعوذ بک من عذاب القبر، ومن ضغطة القبر...»: الکافی ج 2 ص 525، بحار الأنوار ج 83 ص 264.

(18) . عن السکونی، عن الصادق، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: ضغطة القبر للمؤن کفّارة لما کان منه من تضییع النعم»: الأمالی للصدوق ص 632، ثواب الأعمال ص 197، علل الشرائع ج 1 ص 309، بحار الأنوار ج 6 ص 221.

(19) . قال رسول اللّه علیه السلام: «لم یأت علی القبر یوماً لا یتکلّم، فیقول: أنا بیت الغربة، أنا بیت الوحدة، وأنا بیت الدود...»: سنن الترمذی ج 4 ص 55، کنز العمّال ج 15 ص 550.

(20) . قال الصادق علیه السلام: «فی کلّ نفس من أنفاسک شکر لازم لک، بل ألف وأکثر، وأدنی الشکر رؤة النعمة من اللّه من غیر علّة یتعلّق القلب بها دون اللّه، والرضا بما أعطاه، وأن لا تعصیه بنعمته، وتخالفه بشیء من أمره ونهیه بسبب نعمته، وکن للّه عبداً شاکراً علی کلّ حال، تجد اللّه ربّاً کریماً علی کلّ حال... وتمام الشکر اعتراف لسان السرّ خاضعاً للّه تعالی بالعجز عن بلوغ أدنی شکره؛ لأنّ التوفیق للشکر نعمة حادثة یجب الشکر علیها، وهی أعظم قدراً وأعزّ وجوداً من النعمة التی من أجلها وفّقت له، فیلزمک علی کلّ شکر شکر أعظم منه، إلی ما لا نهایة له...»: بحار الأنوار ج 68 ص 52، جامع السعادات ج 3 ص 192.

ص:82

(21) . عن میسر، عن أبی عبد اللّه علیه السلام: «شکر النعمة اجتناب المحارم، وتمام الشکر قول الرجل: الحمد للّه ربّ العالمین»: الکافی ج 2 ص 95، بحار الأنوار ج 68 ص 40.

(22) . سوره اسرا ، آیه 3 .

(23) . عن عمّار الدُّهنی، قال: «سمعت علیّ بن الحسین علیهماالسلام یقول: إنّ اللّه یحبّ کلّ قلبٍ حزین، ویحبّ کلّ عبدٍ شکور، یقول اللّه تبارک وتعالی لعبدٍ من عبیده یوم القیامة: أشَکَرت فلاناً؟ فیقول: بل شکرتک یا ربِّ، فیقول: لم تشکرنی؛ إذ لم تشکره. ثمّ قال: أشکرکم للّه أشکرکم للناس»: الکافی ج 2 ص 99، جامع أحادیث الشیعة ج 13 ص 537؛ عن الرضا علیه السلام، قال: «مَن لم یشکر المنعم مِن المخلوقین، لم یشکر اللّه عزّ وجلّ»: عیون أخبار الرضا ج 1 ص 27، وسائل الشیعة ج 16 ص 313.

(24) . قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ما أظلّت الخضراء ولا أقلّت الغبراء ذا لهجةٍ أصدق من أبی ذرّ...»: علل الشرائع ج 1 ص 176، کمال الدین ص 60، معانی الأخبار ص 178، کفایة الأثر ص 71، کتاب الغیبة للنعمانی ص 84 ، الاحتجاج ج 1 ص 224، مسند أحمد ج 5 ص 197، سنن ابن ماجة ج 1 ص 55، المستدرک للحاکم ج 3 ص 342، مجمع الزوائد ج 9 ص 329، صحیح ابن حبّان ج 16 ص 84 ، المعجم الأوسط ج 5 ص 223، شرح نهج البلاغة ج 2 ص 485، الجامع الصغیر ج 11 ص 642.

(25) . عن عبد العظیم الحسنی، عن أبی جعفر الثانی، عن آبائه علیهم السلام، قال: «دعا سلمان أبا ذرّ رحمة اللّه علیهما إلی منزله، فقدّم إلیه رغیفین، فأخذ أبو ذرّ الرغیفین فقلّبهما فقال سلمان: یا أبا ذرّ، لأیّ شیء تقلّب هذین الرغیفین؟ قال: خفت ألا یکونا نضیجین، فغضب سلمان من ذلک غضباً شدیداً، ثمّ قال: ما أجرأک حیث تقلّب الرغیفین، فوَاللّه لقد عمل فی هذا الخبز الماء الذی تحت العرش، وعملت فیه الملائکة حتّی ألقوه إلی الریح، وعملت فیه الریح حتّی ألقاه إلی السحاب، وعمل فیه السحاب حتّی أمطره إلی الأرض وعمل فیه الرعد والملائکة حتّی وضعوه مواضعه، وعملت فیه الأرض والخشب والحدید والبهائم والنار والحطب والملح وما لا أحصیه أکثر، فکیف لک أن تقوم بهذا الشکر! ؟ فقال أبو ذرّ: إلی اللّه أتوب وأستغفر اللّه ممّا أحدثت، وإلیک أعتذر

ص:83

ممّا کرهت...»: الأمالی للصدوق ص 527، مستدرک الوسائل ج 16 ص 294، بحار الأنوار ج 22 ص 320.

(26) . عن ابن أبی عمیر، عن أبی عبد اللّه صاحب السابری فیما أعلم أو غیره، عن أبی عبد اللّه علیه السلام، قال: «أوحی اللّه عزّ وجلّ إلی موسی علیه السلام: یا موسی، اشکرنی حقّ شکری، فقال: یا ربِّ فکیف أشکرک حقّ شکرک، ولیس من شکر أشکرک به إلاّ وأنت أنعمت به علیَّ؟ قال: یا موسی، الآن شکرتنی حین علمت أنّ ذلک منّی»: الکافی ج 2 ص 98، بحار الأنوار ج 68 ص 36.

(27) . سوره ضحی، آیه 11 .

(28) . عن فضل البقباق قال: «سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؟ قال: الذی أنعم علیک بما فضّلک وأعطاک وأحسن إلیک، ثمّ قال: فحدّث بدینه وما أعطاه اللّه، وما أنعم به علیه»: الکافی ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 78 ص 28، نور الثقلین ج 5 ص 601.

(29) . قال اللّه لداوود: «احبّنی وحبّبنی إلی خلقی... اذکر أیادیّ عندهم ، فإنّک إذا ذکرت ذلک لهم أحبّونی»: بحار الأنوار ج 14 ص 37 ج 67 ص 22 ، نقلاً عن قصص الأنبیاء للشیخ الصدوق.

(30) . «التفکّر فی آلاء اللّه نعم العبادة»: عیون الحکم والمواعظ ص 29.

(31) . الإمام الصادق علیه السلام: «لمّا قدم جعفر بن أبی طالب من الحبشة، قال لرسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: أُحدّثک یا رسول اللّه، دخلت علی النجاشی یوماً من الأیّام وهو فی غیر مجلس المُلک وفی غیر ریشه وفی غیر زینه، قال: فحییته بتحیّة الملک، وقلت: یا أیّها الملک، ما لی أراک فی غیر مجلس الملک؟.. . فقال: أنا نجد فی الإنجیل: مَن أنعم اللّه علیه بنعمةٍ فلیشکر اللّه، ونجد فی الإنجیل أنّه: لیس من الشکر للّه یعدله مثل التواضع، وأنّه ورد علیّ فی لیلتی هذه أنّ ابن عمّک محمّد قد أظفره اللّه بمشرکی أهل بدر، فأحببت أن أشکر اللّه بما تری»: کتاب الزهد ص 57، مستدرک الوسائل ج 11 ص 301، بحار الأنوار ج 18 ص 421.

(32) . عن رجاء بن أبی الضحّاک: «إن الرضا علیه السلام کان یسجد بعد الفراغ من تعقیب الظهر سجدة یقول فیها مئة مرّة: شکراً للّه، وبعد الفراغ من تعقیب العصر سجدة یقول فیها مئة مرّة: حمداً للّه، وکان یسجد بعد تعقیب المغرب وبعد تعقیب العشاء، وکان إذا أصبح صلّی الغداة، فإذا سلّم جلس فی

ص:84

مصلاّه یسبّح اللّه ویحمده ویکبّر اللّه ویهلّله، ویصلّی علی النبیّ صلّی اللّه علیه وآله حتّی تطلع الشمس، ثمّ یسجد سجدة یبقی فیها حتّی یتعالی النهار»: عیون أخبار الرضا ج 1 ص 194، بحار الأنوار ج 83 ص 219. جهت اطلاع بیشتر در مورد سجده شکر مراجعه کنید: الخلاف ج 1 ص 427، المعتبر ج 2 ص 272، ذکری الشیعة ج 3 ص 465، تذکرة الفقهاء ج 1 ص 125، جامع المقاصد ج 2 ص 317، غنائم الأیّام ج 3 ص 100.

(33) . عن علی بن الحسن بن فضّال، عن أبیه، عن أبی الحسن الرضا علیه السلام قال: «السجدة بعد الفریضة شکر للّه تعالی علی ما وفّق له العبد من أداء فرضه، وأدنی ما یُجزی فیها من القول أن یقول: شکراً للّه، شکراً للّه، شکراً للّه، ثلاث مرّات»: علل الشرائع ج 2 ص 360، وسائل الشیعة ج 7 ص 6.

(34) . عن مرازم، عن أبی عبد اللّه علیه السلام، قال: «سجدة الشکر واجبة علی کلّ مسلم، تتمّ بها صلاتک، وترضی بها ربّک، وتعجب الملائکة منک، وأنّ العبد إذا صلّی ثمّ سجد سجدة الشکر، فتح الربّ تعالی الحجاب بین العبد وبین الملائکة، فیقول: یا ملائکتی، انظروا إلی عبدی أدّی فرضی وأتمّ عهدی ثمّ سجد لی شکراً علی ما أنعمت به علیه، ملائکتی! ماذا له؟ قال: فتقول الملائکة: یا ربّنا رحمتک، ثمّ یقول الربّ تبارک وتعالی: ثمّ ماذا له؟ فتقول الملائکة: یا ربّنا جنّتک، فیقول الربّ تبارک وتعالی: ثمّ ماذا؟ فتقول الملائکة: یا ربّنا کفایة مُهمِّه، فیقول الربّ تبارک وتعالی: ثمّ ماذا؟ قال: فلا یبقی شیء من الخیر إلاّ قالته الملائکة، فیقول اللّه تبارک وتعالی: یا ملائکتی ثمّ ماذا له؟ فتقول الملائکة: یا ربّنا لا علم لنا، قال: فیقول اللّه تبارک وتعالی: أشکر له کما شکر لی، وأقبل إلیه بفضلی وأُریه وجهی»: کتاب من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 333، تهذیب الأحکام ج 2 ص 110، مکارم الأخلاق ص 286، مستند الشیعة ج 5 ص 396، مجمع الفائدة ج 2 ص 321، بحار الأنوار ج 83 ص 205.

(35) . سجدت حمس سجدات لیس فیهما رکوع، قال: أتانی جبرئیل فقال: یا محمّد انّ اللّه یحبّ فاطمة...: الکامل لابن عدی ج 4 ص 264.

(36) . «إیّاکم أن ص تمدّوا أطرافکم إلی ما فی أیدی أبناء الدنیا، فمن مدّ طرفه إلی ذلک، طال حزنه...»:

ص:85

مستدرک وسائل الشیعة ج 8 ص 337 الرقم 17 ، بحار الأنوار ج 72 ص 367 باب 81 أحوال الملوک والأُمراء .

(37) . أبو ذرّ: «أوصانی رسول اللّه بسبعٍ: أن أنظر إلی مَن هو دونی ولا أنظر إلی من هو فوقی ، وأوصانی بحبّ المساکین والدنوّ منهم ، وأوصانی أن أقول الحقّ وإن کان مرّاً ، وأوصانی أن أصل رحمی وإن أدبرت ، وأوصانی أن لا أخاف فی اللّه لومة لائم ، وأوصانی أن أستکثر من قول : لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم ؛ فإنّها من کنوز الجنّة»: الخصال ج 2 ص 345.

(38) . الإمام علیّ علیه السلام: «وأکثر أن تنظر إلی من فُضِّلت علیه؛ فإنّ ذلک من أبواب الشکر»: بحار الأنوار ج 33 ص 508.

(39) . قانون شفا، کاترین پاندر، ترجمه گیتی خوشدل، ص 78، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1385، تهران.

(40) . الشکر: تصوّر النعمة...»: مفردات غریب القرآن للراغب ص 265.

ص:86

منابع

1. الاختصاص ، المنسوب إلی أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، بیروت : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع ، الطبعة الثانیة، 1414 ه .

2. الأمالیأبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : دارالثقافة ، الطبعة الأولی ، 1414 ه .

3. الأمالی ، محمّد بن علی بن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (ت 381 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : مؤسّسة البعثة ، الطبعة الأولی ، 1417 ه .

4. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (ت 1110 ه ) ، تحقیق : دار إحیاء التراث ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعة الأولی ، 1412 ه .

5. تاریخ المدینة المنوّرة ، أبو زید عمر بن شبّه النمیری البصری (ت 262 ه ) ، تحقیق : فهیم محمّد شلتوت ، بیروت : دار التراث ، الطبعة الأولی ، 1410 ه .

ص:87

6. تاریخ المدینة المنوّرة ، أبو زید عمر بن شبّه النمیری البصری (ت 262 ه ) ، تحقیق : فهیم محمّد شلتوت ، بیروت : دار التراث ، الطبعة الأولی ، 1410 ه .

7. تاریخ مدینة دمشق ، علیّ بن الحسن بن عساکر الدمشقی ، تحقیق: علیّ شیری ، بیروت : دار الفکر ، 1415 ه .

8. تحف العقول عن آل الرسول ، الحسن بن علی الحرّانی (ابن شعبة) (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الثانیة، 1404 ه .

9. تذکرة الفقهاء، جمال الدین بن الحسن بن یوسف بن علی بن مطهّر المعروف بالعلاّمة الحلّی، (ت 726 ه )، منشورات المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، طبعة حجریة.

10. تفسیر نور الثقلین ، عبد علیّ بن جمعة العروسیّ الحویزیّ (ت 1112 ه ) ، تحقیق: هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ ، قمّ : مؤسّسة إسماعیلیان ، الطبعة الرابعة ، 1412 ه .

11. التمحیص ، أبو علیّ محمّد بن همام الإسکافیّ المعروف بابن همام (ت 336 ه ) ، تحقیق : مدرسة الإمام المهدیّ عج ، قمّ : مدرسة الإمام المهدیّ عج ، الطبعة الأولی 1404 ه .

12. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمن المزّیّ (ت 742 ه . ق) ، تحقیق : الدکتور بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، الطبعة الاُولی 1409 ه .

ص:88

13. التهذیب (تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة) ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ (ت 460 ه ) ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثالثة، 1364 ش .

14. ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، قمّ : منشورات الشریف الرضی ، الطبعة الثانیة ، 1368 ه .

15. جامع أحادیث الشیعة، السیّد البروجردی (1383ه )، قمّ : المطبعة العلمیة.

16. جامع السعادات ، محمّد مهدی بن أبی ذرّ النراقی (1209 ه ) ، تحقیق : محمّد کلانتر ، النجف : دار النعمان للطباعة والنشر.

17. الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الأولی .

18. جامع المقاصد، المحقّق الکرکی، (ت 940 ه )، تحقیق: مؤّسة آل البیت لإحیاء التراث، قمّ: المهدیة، الطبعة الأولی، 1408 ه .

19. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة ، محمّد بن الحسن بن علی بن الحسین الحرّ العاملی (ت 1104 ه ) ، قمّ : مکتبة المفید .

20. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام ، محمّد حسن النجفی (ت 1266 ه ) ، بیروت : مؤسّسة المرتضی العالمیة .

21. الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة ، یوسف بن أحمد البحرانی (ت 1186 ه ) ، تحقیق : محمّد تقی الإیروانی ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین .

ص:89

22. الخصال ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة .

23. الخلاف ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، قمّ : مؤسّسة النشر التابعة لجماعة المدرّسین ، الطبعة الأولی ، 1407 ه .

24. الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دارالفکر ، الطبعة الأولی ، 1414 ه .

25. دعائم الإسلام وذکر الحلال والحرام والقضایا والأحکام ، أبو حنیفة النعمان بن محمّد بن منصور بن أحمد بن حیّون التمیمی المغربی (ت 363 ه ) ، تحقیق : آصف بن علی أصغر فیضی ، مصر : دارالمعارف ، الطبعة الثالثة ، 1389 ه .

26. ذکری الشیعة ، محمّد بن مکّی العاملی (الشهید الأوّل) (ت 786 ه ) ، قمّ : مکتبة بصیرتی .

27. رجال ابن داوود ، الحسن بن علی الحلّی (ت 737 ه ) ، تحقیق : محمّد صادق آل بحر العلوم ، قمّ : منشورات الشریف الرضی ، 1392 ه .

28. رجال البرقی ، أحمد بن محمّد البرقی الکوفی (ت 274 ه ) ، طهران : جامعة طهران ، الطبعة الأولی ، 1342 ش .

29. رجال الطوسیّ ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه ) ، تحقیق : جواد القیّومیّ ، قمّ : مؤسّسة النشر

ص:90

الإسلامیّ ، الطبعة الاُولی 1415 ه .

30. رجال العلاّمة الحلّی (خلاصة الأقوال) ، حسین بن یوسف الحلّی (العلاّمة) (726 ه ) ، تحقیق : جواد القیومی، قمّ : منشورات الشریف الرضی ، الطبعة الأولی ، 1417 ه .

31. رجال النجاشیّ (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة) ، أبو العبّاس أحمد بن علیّ النجاشیّ (ت 450 ه ) ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین ، الطبعة الخامسة، 1416 ه .

32. روضة الواعظین ، محمّد بن الحسن بن علی الفتّال النیسابوری (ت 508 ه ) ، تحقیق : محمّد مهدی الخرسان، قمّ : منشورات الشریف الرضی .

33. سنن ابن ماجة ، أبو عبد اللّه محمّد بن یزید بن ماجة القزوینی (ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعة الأولی ، 1395 ه .

34. سنن الترمذی (الجامع الصحیح) ، أبو عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذی (ت 279 ه ) ، تحقیق : عبد الرحمن محمّد عثمان، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة، 1403 ه .

35. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، (656ه )، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، مؤسّسة مطبوعاتی إسماعیلیان، قمّ بالأوفسیت عن طبعة دار إحیاء الکتب العربیة.

36. الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی) ، محمّد محسن بن شاه مرتضی

ص:91

(الفیض الکاشانی) (ت 1091 ه ) ، قمّ : مؤسّسة الهادی ، الطبعة الثانیة ، 1416 ه .

37. صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان ، علیّ بن بلبان الفارسی المعروف بابن بلبان (ت 739 ه ) ، تحقیق : شعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، الطبعة الثانیة ، 1414 ه .

38. صحیح البخاری ، أبو عبد اللّه محمّد بن إسماعیل البخاری (ت 256 ه ) ، تحقیق : مصطفی دیب البغا ، بیروت : دار ابن کثیر ، الطبعة الرابعة ، 1410 ه .

39. صحیح مسلم ، أبو الحسین مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری (ت 261 ه ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، القاهرة : دارالحدیث ، الطبعة الاُولی ، 1412 ه .

40. علل الشرائع ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعة الأولی 1408 ه .

41. عیون أخبار الرضا ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : السیّد مهدیّ الحسینیّ اللاّجوردیّ ، طهران : منشورات جهان .

42. غنائم الأیّام، المیرزا القمّی، (ت 1231 ه)، تحقیق: عبّاس تبریزیان، قمّ : مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامی.

43. الغیبة ، أبو عبد اللّه محمّد بن إبراهیم بن جعفر الکاتب النعمانی

ص:92

(ت 350 ه ) ، تحقیق : فارس الحسّون ، أنوار الهدی ، الطبعة الأولی ، 1422 ه .

44. الفصول المهمّة فی أُصول الأئمّة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104 ه) ، تحقیق : محمّد بن محمّد الحسین القائینی ، قمّ : مؤسّسه معارف إسلامی، الطبعة الأولی ، 1418 ه .

45. الفهرست ، محمّد بن الحسن الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : جواد القیّومی ، قمّ : مؤسّسة نشر الفقاهة ، الطبعة الأولی، 1417 ه .

46. الکافی ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی (ت 329 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثانیة ، 1389 ه .

47. الکامل، عبد اللّه بن عدی (ت 365 ه )، تحقیق: یحیی مختار غزّاوی، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثالثة ، 1409 ه .

48. کتاب الزهد ، الحسین بن سعید الکوفی (ق 2 ه ) ، تحقیق : میرزا غلامرضا عرفانیان ، قمّ : المطبعة العلمیة ، الطبعة الأولی ، 1399 ه .

49. کتاب من لا یحضره الفقیه ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی .

50. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر ، أبو القاسم علیّ بن محمّد بن علیّ الخزّاز القمّی (ق 4 ه ) ، تحقیق: السیّد عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری ، نشر بیدار - الطبعة الأولی 1401 ه .

ص:93

51. کمال الدین وتمام النعمة ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الأولی ، 1405 ه .

52. کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال ، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (ت 975 ه ) ، تصحیح : صفوة السقّا ، بیروت : مکتبة التراث الإسلامی ، 1397 ه ، الطبعة الأولی.

53. لسان العرب ، أبو الفضل جمال الدین محمّد بن مکرم بن منظور المصری (ت 711 ه ) ، قمّ: ، نشر أدب الحوزة .

54. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمی (ت 807 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد درویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الاُولی ، 1412 ه .

55. مجمع الفائدة والبرهان، المحقّق الأردبیلی، (ت 993 ه)، الطبعة الأولی، قمّ: منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة.

56. مستدرک الوسائل، المیرزا النوری، (1320ه )، قمّ : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الأولی، 1408 ه .

57. المستدرک علی الصحیحین ، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405 ه )، إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة.

58. مسند أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی، (307ه )، تحقیق : حسین سلیم أسد، دار المأمون للتراث.

ص:94

59. مسند أحمد ، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 ه ) ، بیروت : دار صادر.

60. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، أبو الفضل علی الطبرسی (ق 7 ه )، تحقیق : مهدی هوشمند، قمّ : دار الحدیث، الطبعة الأولی، 1418 ه .

61. معانی الأخبار ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الاُولی ، 1361 ه . ش .

62. المعتبر فی شرخ المختصر، نجم الدین أبو القاسم جعفر بن الحسن المحقّق الحلّی، (ت 676 ه )، قمّ : مدرسة مؤّسة سیّد الشهداء، الطبعة الأولی، 1364 ش.

63. معجم رجال الحدیث، السیّد الخوئی، (ت 411 ه)، الطبعة الخامسة، 413 ه ، طبعة منقّحة ومزیدة.

64. مکارم الأخلاق ، أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی (ت 548 ه ) ، تحقیق : علاء آل جعفر ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الاُولی ، 1414 ه .

65. موسوعة التاریخ الإسلامی ، محمّد هادی الیوسفی الغروی ، قمّ : مجمع الفکر الإسلامی ، الطبعة الأولی ، 1471 ه .

66. نقد الرجال ، مصطفی بن الحسین التفرشی ( القرن الحادی عشر) ، قمّ : مؤّسة آل البیت لإحیاء التراث ، الطبعة الأولی ، 1418 ه .

67. النوادر ، فضل اللّه بن علی الحسنی الراوندی (ت 571 ه ) ، تحقیق : سعید

ص:95

رضا علی عسکری ، قمّ : دار الحدیث ، 1377 ش ، الطبعة الأولی.

68. نهج البلاغة ، ما اختاره أبو الحسن الشریف الرضی محمّد بن الحسین بن موسی الموسوی من کلام الإمام أمیرالمؤمنین علیه السلام (ت 406 ه ) ، تحقیق : السیّد کاظم المحمّدی ومحمّد الدشتی ، قمّ : انتشارات الإمام علی علیه السلام ، الطبعة الثانیة ، 1369 ه .

69. وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104ه ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث ، قمّ ، الطبعة الأولی ، 1409 ه

ص:96

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109