نام کتاب: مناقب کلابی / ترجمه
نویسنده: علی بن محمد الجلابی / مترجم سید جواد مرعشی نجفی
وفات: 483 ق / مترجم معاصر
تعداد جلد واقعی: 1
زبان: فارسی
موضوع: أمیر المؤمنین علیه السلام
ناشر: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی
مکان نشر: قم
سال چاپ: 1356 ش
نوبت چاپ: اوّل
متوفی:
ترجمه مناقب کلابی ،ص:320
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (1) 1- شخصی معروف بخاموش «1» (اجازه) خبر داد بما که شیخ الرئیس ابو نصر احمد فرزند محمد فرزند صاعد که در سال 480 و در 14 صفر بر او خوانده، گفت: خبر داد بما سید ابو طالب حمزه فرزند محمد فرزند عبد اللَّه فرزند محمد فرزند حسن جعفری (خدا از او راضی باشد) باو خوانده شد گفت: خبر داد بما ابو حسین عبد الوهاب فرزند حسن فرزند ولید کلابی در دمشق بر او خوانده شد گفت: نقل کرد بما ابراهیم فرزند عبد الرحمن فرزند عبد الملک فرزند مروان قرشی گفت:
حدیث کرد بما ابراهیم فرزند ابو داود برلسی گفت: نقل کرد بما عبد العزیز فرزند جهضم فرزند خطاب گفت حدیث کرد بما علی فرزند هاشم از (محمد فرزند عبید اللَّه) فرزند ابو رافع از پدرش از ابو رافع گفت: رسول خدا (ص) بعلی بن ابی طالب، (ع) پیش از مرگ خود فرمود: ذمه مرا بری می کنی و بر طریقه من کشته می شوی «2».
______________________________
(1)- این طور ما در اصل نسخه او را پیدا کردیم و معروف بخاموش همان حافظ ابو حاتم احمد فرزند حسن رازی است رجوع شود به تبصیر المشتبه 524.
(2)- نقیب ابو جعفر اسکافی با این سند در رد بر عثمانیه ص 290 گفته است در ربذه به ابو ذر وارد شده و او را وداع
کردم خواستم برگردم بمن و کسانی که با من بودند گفت، باین زودی فتنه ای می شود از خدا بترسید و مواظب، رئیس علی بن ابی طالب باشید و از او پیروی کنید، که از رسول خدا (ص) شنیدم باو می فرمود:
که تو نخستین کسی هستی که بمن ایمان آورده و نخستین کسی هستی که در روز قیامت با من مصافحه می کنی و تو (صدیق اکبر) و فاروق هستی که حق را از باطل جدا می کنی، تو رئیس مؤمنان و مال و ثروت رئیس کافران است و تو برادر و وزیر من و بهترین کسی هستی که بعد از خود می گذارم. دین مرا ادا می کنی و وعده هایم را وفا می نمائی.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:321
(1) 2- نقل کرد بما ابراهیم فرزند عبد الرحمن گفت: حدیث کرد بما محمد فرزند عبد الرحیم هروی در رمله گفت: نقل کرد بما ابو صلت هروی عبد السلام فرزند صالح گفت: حدیث کرد بما ابو معاویه از اعمش از مجاهد از ابن عباس گفت:
رسول خدا (ص) فرمود: من شهر علمم و علی درب آن هر که دانش بخواهد باید از درب آن وارد گردد.
(2) 3- نقل کرد بما ابو اغر احمد فرزند جعفر ملطی در سال 327 پیش ما آمده و گفت: حدیث کرد بما محمد فرزند لیث جوهری گفت: نقل کرد بما محمد فرزند طفیل گفت: حدیث نمود بما شریک فرزند عبد اللَّه گفت: در پیش اعمش بودم و او مریض بود که ابو حنیفه و ابن شبرمه و ابن ابی لیلی بر او وارد شدند و گفتند ای ابو محمد! تو در آخرین روزهای دنیا و نخستین روزهای آخرتی، و تو در باره
علی بن ابی طالب احادیثی نقل می کردی! از آنها بخدا توبه کن.
گفت: مرا بچیزی تکیه بدهید، مرا بچیزی تکیه بدهید و او تکیه داده شد و گفت: ابو متوکل ناجی از ابو سعید خدری بما نقل کرده گفت: رسول خدا (ص) فرمود هنگامی که روز قیامت می شود خداوند بزرگ اعلی بمن و علی میفرماید:
کسی که شما را دشمن داشته بآتش بیندازید و کسی که شما را دوست داشته به بهشت وارد کنید و این همان فرموده خدا است: أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ هر کافر لجوج را بآتش بیاندازید گفت: ابو حنیفه بآن گروه گفت: برخیزید تا بدتر از این را نگوید.
(3) 4- حدیث کرد بما محمد فرزند یوسف فرزند بشر گفت: نقل کرد بما عبد اللَّه
ترجمه مناقب کلابی ،ص:322
فرزند برکه گفت: حدیث کرد بما عبد الرزاق گفت: خبر داد بما معمر از سهل از ابن طاوس از مطلب فرزند عبد اللَّه فرزند حنطب گفت: هنگامی که هیأت ثقیف بر پیامبر (ص) وارد شد فرمود: حتما باید اسلام بپذیرید و یا حتما بر شما مردی از خودم یا مانند خودم بر می انگیزم، که گردنهای شما را می زند و اموال شما را میگیرد و فرزندانتان را اسیر می گرداند، عمر گفت سینه را جلو داده و بر روی انگشتانم ایستادم بامید اینکه پیامبر بفرماید: آن مرد این است (پیامبر (ص) بعلی (ع) توجه کرده و دست او را گرفت و فرمود آن مرد، این است) آن مرد این است.
(1) 5- حدیث کرد بما احمد فرزند جعفر از عمر سوسی گفت: نقل کرد بمن اسباط فرزند محمد از نعیم فرزند حکیم از ابو مریم از علی (ع)
گفت: من با رسول خدا (ص) آمده تا بکعبه رسیدیم رسول خدا (ص) بمن فرمود: برای من بنشین او بر دوش من بالا رفت. خواستم او را حرکت بدهم، پیامبر ضعف مرا دریافت، از شانه ام پائین آمد و برای من نشست و فرمود: تو بر دوش من برو: علی گفت، او مرا حرکت داد گویا گمان کردم اگر بخواهم به افق آسمان میرسم تا اینکه ببالای خانه خدا رفتم مجسمه ای از روی یا مس در آن بود، از طرف راست و از طرف چپ و از روبرو و از پشت سر آن را از بین میبردم و جدا می نمودم تا اینکه توانستم او را تکان داده و بردارم رسول خدا (ص) فرمود: او را بینداز. او را انداختم و شکست همان طور که شیشه ها شکسته می شود از دوش پیامبر پائین آمدم من و رسول خدا بسرعت بخانه وارد شدیم و از ترس اینکه مبادا یکی از آنها ما را به بینند خود را پنهان نمودیم.
(2) 6- حدیث کرد بما احمد فرزند ابراهیم فرزند عبادل گفت: نقل کرد بما ابراهیم فرزند مرزوق گفت: حدیث کرد بما عبد اللَّه فرزند داود خریبی از بسام صیرفی از ابو طفیل گفت: علی بن ابی طالب (ع) در بالای منبر فرمود: پیش از آنکه نتوانید
ترجمه مناقب کلابی ،ص:323
از من بپرسید، بپرسید و بعد از من مانند مرا نتوانید پیدا کرد تا بپرسید گفت:
ابن کواء بلند شد و پرسید: (الذاریات ذروا) چیست؟ علی فرمود: بادها است گفت (الحاملات و قرا) چیست؟ فرمود. ابرهاست گفت: (الجاریات یسرا) چیست؟ فرمود کشتی ها است، پرسید: (المقسمات امرا) چیست؟ فرمود فرشتگان است.
(1) 7- حدیث کرد بما ابو
حسین عثمان فرزند محمد فرزند علان بغدادی ذهبی گفت: نقل کرد بما محمد فرزند یونس فرزند موسی کدیمی گفت: حدیث کرد بما عبد اللَّه فرزند داود خریبی ... گفت: او را شنیدم که می گفت: گوارا باد بر تو، از جهت علم و دانش علی بر تو کافیست است.
(2) 8- حدیث کرد بما عثمان فرزند محمد فرزند علان گفت: نقل کرد بما کدیمی گفت: حدیث کرد بما عبد اللَّه فرزند داود که نقل کرد بما هرمز فرزند حوران از ابو عون از ابو صالح حنفی از علی (ع) گفت: برسول خدا عرض کردم بمن وصیتی کن! پیامبر بعلی فرمود بگو: پروردگار من خدا است سپس استقامت کن گفت: گفتم:
پروردگار من خدا است و بر او توکل نموده و بسوی او انابه میکنم پیامبر فرمود: ای ابو حسن این علم و دانش بر تو گوارا باد که از چشمه سار علم و دانش نوشیده و سیراب شده ای.
(3) 9- حدیث کرد بما عثمان فرزند محمد گفت: نقل نمود بما محمد فرزند غالب گفت: نقل نمود بما زکریا فرزند یحیی گفت: حدیث کرد بما علی فرزند قاسم از معلی فرزند عرفان از شقیق از عبد اللَّه گفت: پیامبر (ص) را دیدم که دست علی را گرفته و می فرمود: خدا ولی من و من ولی تو هستم کسی که ترا دشمن بدارد من او را دشمن میدارم و کسی که با تو آشتی کند من با او آشتی میکنم.
(4) 10- حدیث کرد بما عثمان فرزند محمد گفت: نقل کرد بما محمد فرزند یونس فرزند موسی کدیمی گفت: نقل کرد بما محمد فرزند عبد اللَّه فرزند حبان گفت حدیث کرد بما یحیی فرزند
یمان از سفیان ثوری از سلمه فرزند کهیل از ابو صادق
ترجمه مناقب کلابی ،ص:324
از علیم کندی از سلمان از پیامبر (ص) گفت: نخستین این امت که بر پیامبرش وارد می شود نخستین آن ها است که اسلام آورده است و او علی بن ابی طالب است.
(1) 11- حدیث کرد بما ابراهیم فرزند عبد الرحمن فرزند عبد الملک فرزند مروان که نقل کرد بما یزید فرزند سنان بصری گفت: نقل کرد بما یحیی فرزند سعید قطان گفت: حدیث کرد بما سلیمان تیمی از ابو مجلز از قیس فرزند عباد از علی (خدا از او راضی باشد) گفت: من نخستین کسی هستم که برای خصومت در پیشگاه خدا روی دو زانو می نشینم.
(2) 12- حدیث کرد بما ابراهیم فرزند مروان گفت: نقل کرد بما عبید اللَّه فرزند سعید فرزند کثیر فرزند عفیر گفت نقل کرد بمن پدرم گفت: بمن حدیث کرد بکار فرزند زکریا از اجلح فرزند عبد اللَّه کندی از ابو زبیر از جابر گفت: رسول خدا (ص) آنگاه که طائف را محاصره کرده بود علی را خواست و با او برازگوئی پرداخت گروهی از اصحابش گفتند، امروز رازگوئی او بدرازا کشید! راوی گفت: رسول خدا (ص) حرف آنها را شنید و فرمود: من با او رازگوئی نکردم و لکن خدا با او رازگوئی نمود.
(3) 13- حدیث کرد بما ابو بکر خضر فرزند محمد فرزند عریب گفت: نقل کرد بما بحر فرزند نصر گفت: نقل کرد بما فرزند وهب گفت: خبر داد بمن سفیان فرزند عیینه از عمرو فرزند دینار از ابو جعفر از ابراهیم فرزند سعد فرزند ابو وقاص از پدرش گفت: زمانی که گروهی در حضور پیامبر
(ص) بودند علی بن ابی طالب (ع) بحضورش شرفیاب شد مردم از پیش پیامبر خارج شدند می گفتند: (چرا) رسول خدا به بیرون رفتن ما امر کرد؟ برگشتند و داخل شدند و این را بر پیامبر بیان کردند فرمود: من او را داخل نکرده و شما را بیرون نکردم، و لکن خدا او را وارد کرده و شما را بیرون کرد.
(4) 14- حدیث کرد بما خضر فرزند محمد فرزند عریب گفت: نقل کرد بما بحر فرزند نصر
ترجمه مناقب کلابی ،ص:325
گفت: نقل کرد بما عبد اللَّه فرزند وهب گفت: نقل کرد بمن یعقوب یعنی فرزند عبد الرحمن از ابو حازم از سهل فرزند سعد ساعدی گفت: رسول خدا (ص) بر دختر خود فاطمه (ع) وارد شد و فرمود پسر عمویت کجاست؟ فاطمه گفت: ای رسول خدا میان من و او چیزی واقع شد و از منزل خارج شد پیامبر بدنبال او برای پیدا کردنش رفت در مسجد او را پیدا کرد که به پهلو خوابیده بود و لباسش از پشتش افتاده و پشتش خاک آلود شده بود، پیامبر (ص) بپاک کردن آن شروع کرد و می فرمود: ای ابو تراب بپاخیز! گفت: پیش علی (ع) نامی پسندیده تر از این نام نبود.
(1) 15- حدیث کرد بما ابو القاسم علی فرزند محمد فرزند کأس نخعی قاضی گفت:
نقل کرد بما محمد فرزند عبید اللَّه فرزند منادی گفت: نقل کرد بما شبابه فرزند سوار گفت نقل کرد بما قیس فرزند ربیع از حجاج فرزند ارطاه از حکم از مقسم از ابن عباس، که رسول خدا (ص) روز جنگ بدر علم را بدست علی (ع) که بیست ساله بود داد.
(2) 16- حدیث کرد بما
احمد فرزند محمد فرزند اسماعیل گفت: بمن پدرم از پدرش نقل نمود، گفت: نقل کرد بما سلیمان اعمش گفت: بمن حدیث کرد حسن فرزند کثیر از پدرش از ابو سعید خثعمی گفت: بعلی (که خدایش از او راضی شود) گفتیم: آیا شما را از شر این مردم حفظ نکنیم؟
علی (که خدا از او راضی شود) فرمود: چه خوب گفتید آیا میتوانید از بدیهائی که از آسمان می آید نگهدارید، گفت: گفتیم نه، چون حکم از طرف آسمانست.
(3) 17- حدیث کرد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند عبد اللَّه کندی منجم گفت:
نقل کرد بما صالح فرزند معاذ عتکی گفت: نقل کرد بما حسین فرزند نصر فرزند مزاحم گفت: حدیث کرد بما ابو عبد الرحمن مسعودی از یونس فرزند ارقم از
ترجمه مناقب کلابی ،ص:326
صلت فرزند دینار از حسن فرزند ابو حسن بصری گفت: طلحه و زبیر را دیدم در شامگاهی بعلی بیعت کردند، و او در منبر رسول خدا (ص) بود.
(1) 18- حدیث کرد بما ابو یحیی زکریا فرزند احمد بلخی گفت نقل کرد بما محمد فرزند ابراهیم حلوانی گفت: نقل کرد بما یوسف فرزند عدی گفت حدیث کرد بما حماد فرزند مختار از اهل کوفه از عبد الملک فرزند عمیر از انس فرزند مالک گفت: غذائی برسول خدا (ص) هدیه شده بود که در پیش او گذاشته شد فرمود:
پروردگارا! محبوبترین آفریده ات را نزد خود بمن برسان با من از این غذا بخورد گفت:
علی بن ابی طالب آمد و در را کوبید گفتم، کیستی گفت: منم علی (ع) گفت: گفتم پیامبر کار دارد و سه بار آمد که هر سه بار او را رد میکردم و سپس با
پا بدر زد و وارد شد، پیامبر (ص) فرمود: بیا چه تو را نگه داشته بود گفت سه بار آمدم که هر بار انس می گفت: پیامبر کار دارد و سپس بمن فرمود چه تو را بر این کار وادار ساخت؟ انس گفت: گفتم: دوست می داشتم مردی از خویشان خودم باشد.
(2) 19- حدیث کرد بما ابو عبد الرحمن محمد فرزند عبد اللَّه فرزند عبد السلام مکحول بیروتی در بیروت گفت: نقل کرد بما عثمان فرزند خرزاد گفت: حدیث کرد بما عبایه فرزند زیاد اسدی گفت: نقل کرد بما قیس از ابو اسحاق سبیعی از ابو بختری از حجر فرزند عدی گفت: شنیدم شراحیل فرزند مره گفت: شنیدم رسول خدا (ص) بعلی (ع) می فرمود ای علی بتو بشارت باد که زندگی و مرگ تو با من است.
(3) 20- حدیث کرد بما ابو القاسم علی فرزند محمد فرزند زکریا نخعی در چیزی که بما املاء کرده بود گفت نقل کرد بما ابو عمر و احمد فرزند خازم گفت: حدیث کرد بما عبید اللَّه فرزند موسی گفت خبر داد بما فضیل فرزند مرزوق از عطیه عوفی از عبد الرحمن فرزند حبیب گفت: علی که (خدا از او راضی باشد) در باره کشتگان خود و کشتگان معاویه پرسیده شد، فرمود: من و معاویه در روز قیامت در پیشگاه
ترجمه مناقب کلابی ،ص:327
صاحب عرش مخاصمه می کنیم هر کدام از ما پیروز گشت اصحاب آن نیز پیروز می گردد.
(1) 21- حدیث کرد بما خیثمه فرزند سلیمان طرابلسی گفت: نقل کرد بما محمد فرزند عوف طائی گفت: نقل کرد بما علی فرزند قادم گفت: حدیث کرد بما احمد فرزند هیثم بزار گفت: نقل کرد بما
محمد فرزند حارث گفتند حدیث کرد بما حسن فرزند صالح از ابو ربیعه ایادی از حسن فرزند انس فرزند مالک گفت: رسول خدا (ص) فرمود: بهشت مشتاق علی و سلمان و عمار است که (خدا از آنها راضی گردد).
(2) 22- حدیث کرد بما ابو طیب محمد فرزند محمد فرزند حمید حورانی گفت:
نقل کرد بما احمد فرزند ابراهیم فرزند بکار فرزند ابو ارطاه گفت حدیث کرد بما ابو مصعب احمد فرزند ابو بکر زهری گفت: نقل کرد بمن عبد العزیز دراوردی از علاء از پدرش از ابو هریره که رسول خدا فرمود: بشارت باد بر تو ای عمار که گروه ستمکار ترا بقتل می رساند.
(3) 23- حدیث کرد بما خثیمه فرزند سلمان طرابلسی گفت: نقل کرد بما محمد فرزند حسین حنینی گفت: حدیث کرد بما محمد فرزند سعید اصفهانی گفت: نقل کرد بما یحیی فرزند عبد الملک فرزند ابو غنیه از پدرش از اسماعیل فرزند رجاء از پدرش از ابو سعید خدری گفت: ما در مسجد بودیم که رسول خدا (ص) بسوی ما آمد گویا که مرغی بر سرهای ما است، کسی از ما قادر بحرف زدن نبود، رسول خدا (ص) فرمود: از شما کسی هست که با مردم بر تأویل قرآن جنگ نماید مانند آن که من بر تنزیل آن جنگیدم! ابو بکر بپا خواست و گفت: آن من هستم ای رسول خدا؟ فرمود: نه. و عمر بپا خواست و گفت: آن شخص منم ای رسول خدا؟ فرمود: نه، و لکن آن کسی است که در داخل حجره کفش را پینه می زند گفت پس علی بن ابی طالب که (خدا از او خشنود گردد) بسوی ما
آمد که کفش پیامبر با او بود و او را پینه می زد و اصلاح می نمود.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:328
(1) 24- حدیث کرد بما یوسف فرزند قاسم میانجی قاضی گفت: نقل کرد بما ابو یعلی احمد فرزند علی فرزند مثنی گفت: حدیث کرد بما (شریک گفت: نقل کرد) بما منصور گفت حدیث کرد بما ربعی گفت: نقل کرد بما علی بن ابی طالب گفت:
قریش در حضور پیامبر جمع شدند در حالی که سهیل فرزند عمر در میان آنها بود گفتند: ای محمد بندگان ما بتو پیوستند آنها را بما بر گردان، رسول خدا آنچنان خشمگین شد که آثار غضب در چهره اش نمایان شد.
سپس فرمود: ای گروه قریش! بخدا قسم، آیا پرهیز می کنید یا اینکه خدای بزرگ بسوی شما مردی از خودتان که قلبش را با ایمان آزمایش کرده است برانگیزد تا گرد نهایتان را در راه دین بزند گفته شد ای رسول خدا: ابو بکر؟ فرمود: نه، گفته شد و عمر؟ فرمود: نه، و لکن آن کسی است که در داخل حجره بر کفش پینه می زند، مردم باین سبب از علی بن ابی طالب بدشان آمد و راوی گفت: اما من شنیدم او را که میفرمود بر من نسبت دروغ ندهید هر که بمن نسبت دروغ بدهد بر آتش داخل می شود (2) 25- حدیث کرد بما ابو عبد الرحمن محمد فرزند عبد اللَّه فرزند عبد السلام مکحول گفت: نقل کرد بما ابو حسین احمد فرزند سلیمان فرزند عبد الملک رهاوی گفت: حدیث کرد بما زید فرزند حباب گفت: نقل کرد بما شریک از منصور از ربعی از علی علیه السلام فرمود: هنگامی که رسول خدا مکه را
فتح کرد قریش باو گفتند: ما پسر عموها و خویشان تو هستیم، از فرزندان و بندگان ما و کسانی که در اموال ما کار میکردند بتو پیوستند که این پیوستن بجهت رغبت در اسلام نبود پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به ابو بکر فرمود: چه میگوئی؟ گفت:
ای رسول خدا راست گفتند، اگر بر ایشان بازگردانی بهتر است.
پیامبر (ص) بعمر فرمود چه می گوئی؟ گفت: ای رسول خدا راست گفتند اگر بر آن ها بازگردانی بهتر است فرمود: باید بپرهیزید یا اینکه خدا مردی را بسوی شما بر می انگیزد که گردن هایتان را می زند و اموال شما را تخمیس می کند و او
ترجمه مناقب کلابی ،ص:329
همان است که در حجره کفش را پینه می زند علی فرمود من در حجره کفش رسول خدا را پینه می زدم.
علی (ع) (که خدا از او راضی شود) فرمود: شنیدم رسول خدا می فرمود: هر که نسبت دروغ بمن بدهد بآتش داخل می شود.
(1) 26- حدیث کرد بما ابو ایوب سلیمان فرزند محمد خزاعی گفت: نقل کرد بما ابو جعفر محمد فرزند ولید فرزند آبان قلانسی هاشمی گفت: حدیث کرد بما ابو غسان مالک فرزند اسماعیل نهدی گفت: نقل کرد بما ناصح ابو عبد اللَّه از سماک فرزند حرب از جابر فرزند سمره گفت: گفتند ای رسول خدا روز قیامت علم تو را چه کسی حمل می کند فرمود: آنکه در دنیا او را حمل می کند: علی بن ابی طالب (2) 27- خبر داد بما ابو عباس عبد اللَّه فرزند عتاب فرزند احمد زفتی که در سال 318 باو خوانده شده گفت: نقل کرد بما حمید فرزند زنجویه گفت: حدیث کرد بما نضر فرزند شمیل گفت: خبر داد
بما عوف از میمون ابو عبد اللَّه کردی از عبد اللَّه فرزند بریده از پدرش بریده اسلمی گفت: زمانی که رسول خدا (ص) به اهل خیبر فرود آمد پرچم را بعمر فرزند خطاب داد و گروهی از مردم با او بسوی دشمن حرکت کردند تا با اهل خیبر روبرو شدند، عمر و یارانش از معرکه گریختند و به پیش رسول خدا برگشتند در حالی که یارانش او را می ترسانیدند و او نیز یاران خود را می ترسانید.
پیامبر فرمود: فردا پرچم را بمردی خواهم داد که خدا و رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست می دارند هنگامی که فردا شد عمرو ابو بکر بسوی پرچم برگشتند.
پس پیامبر (ص) علی (ع) را در حالی که بدرد چشم مبتلا بود خواست، و از آب دهانش بر دیدگان او ریخت و پرچم را باو داد، و با او گروهی از مردم بجنبش در آمدند و با اهل خیبر ملاقات کردند که ناگاه مرحب در روبروی آنها رجز می خواند
ترجمه مناقب کلابی ،ص:330
و می گفت: قریش دانسته که من مرحبم قهرمانی آزموده با سلاح کامل وقتی نیزه می زنم و وقتی شمشیر زمانی که قهرمانانی مانند شیر با حالت خشم رو آورد راوی گفت میان او (مرحب) و علی ضربتی رد و بدل شد علی (ع) شمشیری بر سر او زده تا اینکه از سر تا دندانهای او را خرد کرد و لشکر صدای ضربت او را شنیدند آخر لشکر نرسیده بود که علی بر اول آنها پیروز شد.
(1) 28- حدیث کرد بما ابو حسین عثمان فرزند محمد فرزند علان بغدادی ذهبی گفت: نقل کرد بما عبد اللَّه فرزند
احمد فرزند حنبل گفت: حدیث کرد بما پدرم گفت نقل کرد بما معتمر فرزند سلیمان از پدرش سلیمان تیمی از مغیره از ام موسی از علی (ع) گفت: از آن زمانی که پیامبر آب دهانش را بچشمم ریخت بدرد چشم مبتلا نشدم.
(2) 29- حدیث کرد بما خثیمه فرزند سلیمان فرزند حسن فرزند حیدره طرابلسی املاء گفت: نقل کرد بما اسحق فرزند ابراهیم دبری از عبد الرزاق از معمر گفت: خبر داد بمن قتاده و علی فرزند زید فرزند جدعان که آنها از سعید فرزند مسیب شنیدند می گفت که حدیث کرد بمن سعد فرزند ابو وقاص گفت رسول خدا (ص) هنگامی که بسوی تبوک در آمد علی را در مدینه جانشین خود قرار داد، و علی گفت: ای رسول خدا دوست ندارم شما بجائی بروید. مگر اینکه در حضور شما باشم فرمود: آیا خوشنود نیستی تو نسبت بمن بمنزله هارون از موسی باشی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.
(3) 30- حدیث کرد بما: ابو حسن احمد فرزند ابراهیم فرزند حبیب بغدادی عطار که به (زراد) معروف است در دمشق در سال 320 به پیش ما آمده و گفت:
نقل کرد بما موسی فرزند سهل فرزند کثیر و شاء گفت: حدیث کرد بما حجاج فرزند محمد گفت: خبر داد بما شعبه از حکم از مصعب فرزند سعد از سعد فرزند
ترجمه مناقب کلابی ،ص:331
ابو وقاص گفت: رسول خدا (ص) در غزوه «1» تبوک علی بن ابی طالب را جانشین خود قرار داد. علی (ع) گفت: ای رسول خدا مرا با بچه ها و زنان می گذاری؟ فرمود آیا دوست نداری اینکه نسبت بمن بمنزله هارون از موسی باشی جز اینکه
پیامبری بعد از من نیست.
(1) 31- حدیث کرد بما ابو حسن محمد فرزند احمد فرزند عماره عطار در سال 318 گفت: نقل کرد بما حسین فرزند علی فرزند اسود عجلی گفت: حدیث کرد بما محمد فرزند صلت گفت: نقل کرد بما شریک از داود که او فرزند یزید اودی است از پدرش از ابو هریره گفت: شنیدم رسول خدا می فرمود: بر هر که من مولای او هستم علی مولای اوست، بار خدایا دوست دار آن که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه او را دشمن بدارد.
(2) 32- خبر داد بما ابو عباس عبد اللَّه فرزند عتاب زفتی گفت: نقل کرد بما حمید فرزند زنجویه گفت: حدیث کرد بما عبد الصمد فرزند عبد الوارث گفت:
نقل کرد بما عبد الجلیل فرزند عطیه قیسی گفت: نقل کرد بما عبد اللَّه فرزند بریده از پدرش گفت: دشمنترین مردم پیش من علی (ع) بود و محبوبترین آن ها مردی از قریش بود علی بر گروهی از سواران برانگیخته شد و این مرد نیز بر گروهی از سواران مبعوث گردیده و من با آن مرد رفیق نشده و با او مصاحبت نکردم جز آنکه دشمن علی بودم.
اسرائی گرفتیم برسول خدا نوشته شد که مردی پیش ما بفرست تا اینها را تخمیس کند پیامبر علی را فرستاد در میان اسرا کنیزی با جمال که از بهترین اسیران بود وجود داشت علی خمس آن ها را جدا کرده و قسمت نمود در حالی که قطره های آب از سر او میچکید بیرون آمد.
آن مرد بپیامبر خدا (ص) نوشت و مرا فرستاد که حرف و نوشته او را تصدیق
______________________________
(1)- غزوه جنگی را میگویند که پیامبر
خودش در آن حاضر باشد.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:332
کنم من نوشته را خوانده و می گفتم راست گفته، گفت رسول خدا (ص) آن نامه و دست مرا نگهداشت و فرمود: ای بریده آیا علی را دشمن میداری؟ گفتم بلی فرمود:
علی را دشمن مدار و اگر او را دوست می داری بر محبت و دوستیت افزون کن، قسم بآن کسی که جان من در دست قدرت او است. نصیب علی در خمس بیشتر از این است. بریده گفت پس از آن بعد از پیامبر کسی محبوبتر از علی که (خدا از او راضی باشد) نزد من نبود.
در پایان اصل کتاب این داستان نیز هست:
(1) ابو حسن علی فرزند محمد فرزند شرفیه گفت: قاضی عدل جمال الدین نعمت اللَّه فرزند علی فرزند احمد فرزند عطار در روز جمعه پنجم ذی قعده از سال 580 در واسط در وراقین در مغازه من حضور پیدا کرد و نیز امیر شرف الدین ابو شجاع فرزند عنبری شاعر نزد ما حاضر شد، شرف الدین از قاضی جمال الدین خواست که مناقب و فضایل باو بخواند.
و سپس از روی دو نسخه ای که با خط خودم در مغازه ام در آن روز بود بخواندن شروع کرد و او از جد مادریش عدل معمر محمد فرزند علی مغازلی از پدرش روایت می کرد آنها مشغول قرائت بودند که جمعیتی بدورشان گرد آمدند که ناگاه ابو نصر قاضی عراق و ابو عباس فرزند زنبقه از آنجا عبور کردند، و آنها بعدالت مشهور بودند، پس ایستادند و خواندن مناقب را بر او انکار کرده و غوغائی بپا می نمودند و ابو نصر قاضی عراق در مسخره و استهزاء و پرروئی زیاده
روی کرده و در ضمن گفتارش با طریق استهزاء گفت: ای قاضی در هر روز جمعه بعد از نماز برای ما برنامه و وظیفه ای معین کن تا مقداری از این مناقب را در مسجد جامع بشنویم! قاضی نعمت اللَّه فرزند عطار گفت: شما قابلیت او را ندارید شما بدرب خطیب حاضر شده و گفتید که علی سوره ای
ترجمه مناقب کلابی ،ص:333
از کتاب خدا را حفظ نکرده است در حالی که مناقب مشتمل بر اینست که در میان صحابه قاری تر از علی بن ابی طالب وجود ندارد شما اهل این حرفها نیستید پس آن دو نفر غوغا و مسخره را بیشتر نمودند.
(1) قاضی نعمت اللَّه فرزند عطار از حوصله در آمد و مضطرب شده و در حضور جمعیتی که در آنجا ایستاده بودند گفت: پروردگارا! اگر برای اهل بیت پیامبرت در پیشگاه تو عزت و حرمتی هست خانه او را بر زمین فرو بر و عقوبت او را بزودی برسان شبش را صبح نمود و در بامداد روز شنبه ششم (6) ذی قعده از سال 580 خداوند خانه اش را فرو برد خانه و پل و جمیع ساختمانی که بالای دجله بود بدجله افتاد و تمام دارائی و اموال و اثاث و پارچه تلف شد و این منقبت از شگفت انگیزترین چیزهائی است که امروز از مناقب آل محمد (ص) دیده و مشاهده شده است.
علی فرزند محمد فرزند شرفیه امروز در این باره چنین گفته است.
ای عدلی که از راه حق منحرف شدی از راه های رستگاری دوری گزیده و بسوی گمراهی و ضلالت مایل شدی، ای مغرور وای بر تو آیا بمانند اهل بیت را مسخره می کنی وسایل و
اسباب بی مبالاتی را از خود دور کن و از من دلایل را بشنو.
دیروز آنگاه که بعضی از برتریهای آن ها را انکار کردی، در راه های تمرد قدم برداشتی و تو ملامت ملامت گر را نمی شنوی، قضا و قدر با بدترین وضعی بامداد بر دیار تو فرود آمد. خانه تو در روی زمین در حرکت بود مانند حرکت و ویرانی های زلزله ای مغرور در دنیا و آخرت نصیبی نداری این مکافات دنیا است فردا برای آنان آماده کن چه می گوئی.
علی فرزند محمد فرزند شرفیه گفته است.
مناقبی که ابن مغازلی تصنیف کرده بود در مسجد جامع واسط که حجاج بن یوسف ثقفی او را بنا کرده است که (لعنت خدا بر او و آنچه عمل کرده خدا برایش
ترجمه مناقب کلابی ،ص:334
برساند) در مجالس پرشکوهی که اول آن روز یک شنبه چهارم صفر، و آخرش دهم صفر از سال 583 در میان جمعیت بی شماری خواندم و آنها مجالسی بود که سزاوار است بتاریخ نوشته شود.
و قاری این اشعار علی فرزند محمد فرزند شرفیه این را در مسجد جامع نوشته است.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:335
ایزد منان را سپاس می گویم که بمن این توفیق را عنایت فرمود که کتاب مقدس مناقب امام علی بن ابی طالب (ع) را ترجمه نموده و او را با زبان فارسی برشته تحریر در آورم، چون نظر بانی محترم این بود که احادیث و اسناد آن کتاب بدون کم و زیاد ترجمه شود لذا حقیر امتثال نموده متن و سند آن را بدون آنکه از خود چیزی بان اضافه نموده و یا کم کنم بزبان فارسی در آوردم، و از دوستان و رفقا انتظار دارم که هر
عیب و نقصی در آن به نظرشان میرسد با دیده اغماض بنگرند.
در حالی که زبانم بحمد و ثنای پروردگار متعال و درود بر پیامبر و آل طاهرینش گویا بود، در غره ماه شعبان سال یک هزار و سیصد و نود و هفت او را بپایان رساندم.
و اگر چه مقدمه والد بزرگوار را در ابتدای کتاب ترجمه نمودم ولی بنا بامر معظم له اصل مقدمه را که با زبان عربی است باز بآخر کتاب لاحق کردم، از خداوند متعال خواستارم که این مجموعه مورد نظر و عنایت مولای متقیان قرار گیرد و ببانی محترم (آقای حاج ابو القاسم اشرفی) جزای خیر عنایت فرموده و برای حقیر و ایشان ذخیره اخروی بوده باشد پروردگارا ما را بانجام این گونه خدمات دینی موفق بدار تا بتوانیم کتابهائی که مختص بفضائل و مناقب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام میباشد ترجمه نموده و بزیور چاپ برسانیم و چون برخی از اصطلاحات علم درایه در این کتاب بکار رفته است ذیلا ببعضی از آنها اشاره می شود
ترجمه مناقب کلابی ،ص:336
روایت کردن از راوی چند راه دارد: بهترین و برترین آنها شنیدن از استاد است و این دو قسم است:
1- یکی آن است که او از کتاب خود بخواند و راوی بشنود.
2- دوم آن است که از حفظ قرائت کند و یا املاء بنماید که در اصطلاح در آیه «قراءه» و «إملاء» نوشته می شود.
و از آن پائینتر آن است که راوی بر استادش بخواند و او اقرار و اعتراف کند که در اصلاح این طور نوشته می شود: «اخبرنا فلان قراءه علیه».
و قسمتی از آنها روایت اجازه ای است، و آن بر چند نوع است:
1- اجازه معین بر معین است، مانند آن که بگوید من اجازه دادم که کتاب تهذیب را از من نقل کنی.
2- اجازه معین به غیر معین است مانند آن که میگوید بتو اجازه دادم که شنیده هائی مرا روایت نمانی.
3- اجازه غیر معین بمعین است مثل آنکه بگوید: اجازه دادم که اهل عصر من تهذیب را روایت کند.
4- اجازه غیر معین به غیر معین است مانند آن که میگوید اجازه دادم که شنیده های مرا هر شخصی از اهل زمانم روایت کند
.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:337
و از راههای تحمل روایت، قسمی هم بنام مناوله است، و آن بر دو قسم است:
1- یا مقرون باجازه است مانند آن که کتاب را به راوی میدهد و می گوید این شنیده من یا روایت من از فلانی است او را از من روایت کنید و یا اینکه می گوید اجازه دادم که او را از من نقل نمائید.
2- دوم آن است که کتاب را باو میدهد و میگوید این شنیده های من از فلان شخص است.
و قسمی از آن ها بنام کتابت و یا مکاتبه نامیده می شود و آن این است که بر شخص غایب و یا حاضری شنیده های خودش را مینویسد و در اصطلاح او را «کتابه» «و یا مکاتبه» می گویند.
مترجم
ترجمه مناقب کلابی ،ص:338
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحمد للَّه الذی وفّقنا بمودّه العتره ذوی القربی الّذین هم قرناء الکتاب و زملاء التنزیل و جعلنا من المتمسکین بولایتهم و المعرضین عن کلّ ولیجه دونهم و کلّ مطاع سواهم، و الصلاه و السلام علی أشرف السفراء الالهیّین، و مقدام الأنبیاء و المرسلین، سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم محمّد و علی آله المیامین الساده القاده أئمه الدین و هداه البریّه أجمعین.
و بعد یقول المشرّف بالانتساب إلی آل الرسول و خادم علومهم و اللائذ العائذ بهم شهاب الدین أبو المعالی الحسینی المرعشی النجفی رزقه اللَّه فی الدنیا زیاره مراقدهم و أنا له فی الآخره شفاعتهم: إنّ مناقب إمام المتّقین، و سیّد المظلومین المضطهدین، درّه تیجان المناجین و تاج البکائین أبی الحسنین و والد الریحانتین، صنو الرسول و زوج الزهراء البتول عزّ الاسلام و مفخره مولانا أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب روحی له الفداء مما لا تحصی و فضائله لا تستقصی.
و من ثمّ توجّهت همم المحدّثین و المورّخین إلی ذکر تلک الخلال السنیّه و الخصال البهیّه، فمنهم من أفردها بالتألیف ککتاب مناقب علی علیه السلام للحافظ أبی عبد اللَّه أحمد بن حنبل بروایه ابنه عبد اللَّه و النسخه مخطوطه عندنا فی المکتبه العامّه الموقوفه.
و کتاب فضائل علیّ علیه السلام للحافظ القفال الشاشی الحنفی الکوفی و هو أبو محمّد محمّد بن علیّ بن إسماعیل المتوفی 336 أو 356 و النسخه عندنا مصوّره من أصل
قدیم.
و کتاب (مناقب مرتضوی) للعلامه المیر محمّد صالح بن عبد اللَّه الحسینی الحنفیّ الکشفی الترمذی الشهیر بمشکین قلم المتوفی 1061 طبع فی بلده بمبئی.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:339
و کتاب النصّ الجلی فیما نزل من کتاب اللَّه فی حقّ علیّ علیه السلام للعلامه الشیخ عبید اللَّه الحنفی الهندی الامر تسری طبع فی لاهور.
و کتاب الخصائص للحافظ أبی عبد الرحمن أحمد بن شعیب النسائی صاحب السنن المتوفی 303 طبع فی القاهره.
و کتاب مناقب علیّ علیه السّلام للحافظ المفسّر الثعلبی الشافعی.
و کتاب فضائل علیّ علیه السّلام للحافظ الشیخ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی الشافعی.
و کتاب فضائل علیّ علیه السّلام للحاکم أبی عبد اللَّه ابن البیّع النیسابوری الشافعی صاحب کتاب المستدرک علی الصحیحین.
و کتاب مناقب علیّ علیه السّلام للعلامه الشیخ علی باحسن الحضرمی الشافعی من علماء حضر موت فی القرن التاسع.
و کتاب مناقب علیّ علیه السّلام للعلامه محب الدین الطبری الشافعی المکّی صاحب کتاب ذخائر العقبی.
و کتاب فضائل علیّ علیه السّلام للعلامه العیدروس العلوی الشافعی.
و کتاب مناقب علیّ للعلامه العارف خواجه محمّد پارسا صاحب کتاب فصل الخطاب.
و کتاب فتح الملک العلی بصحّه حدیث باب مدینه العلم علیّ للعلامه السید احمد الغماری الی غیر ذلک من المآت بل الالوف المؤلّفه فی هذا الموضوع.
و منهم من لم یقتصر فی کتابه علی ذکر مناقبه خاصّه روحی له الفداء بل اضاف إلیها مناقب درّه صدف الرساله سیّدتنا الزهراء البتول و مناقب ابنیها السبطین سیّدی شباب أهل الجنّه.
ککتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین للعلامه الشیخ محمّد بن إبراهیم الجوینی الحموینی الشافعی و النسخه عندنا مصوره من اصل مخطوط.
و کتاب نظم درر السمطین فی فضائل علیّ و الزهراء و السبطین للحافظ جمال
الدین محمّد بن یوسف بن الحسن الحنفی الزرندی ثمّ المدنی المتوفی سنه 750 طبع فی الغری الشریف باهتمام و إشراف حجه الاسلام الشیخ محمّد هادی الامینی ادام اللَّه توفیقه.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:340
و کتاب موده القربی للسید علی الحسینی الهمذانی الشافعی طبع فی الهند.
و کتاب ریاض الفکر فی مناقب العتره الطاهره الزهراء للعلامه السید احمد بن یحیی المرتضی الحسنی الیمانی المتوفی سنه 840 و النسخه مخطوطه فی مکتبه جامع صنعاء تحت الرقم 1 من التاریخ.
و کتاب نزول القرآن فی مناقب أهل البیت للحافظ ابی نعیم المتوفی سنه 405.
و کتاب المناقب للعلامه اخطب الخطباء الخوارزمی.
و کتاب محاسن الأزهار فی تفصیل مناقب العتره الأطهار للعلامه الشیخ حمید الدین بن احمد الشهید المحلی الیمانی المتوفی قتیلا سنه 652 صاحب کتاب الحدائق الوردیّه.
و کتاب العبره فی فضائل العتره للعلامه عبد اللَّه الحمصی الشافعی.
و کتاب تذکره خواص الامه للعلامه الشیخ یوسف سبط ابن الجوزی المتوفی سنه 654.
و کتاب نزهه الابصار فی مناقب أهل البیت الاطهار للعلامه الشیخ یحیی بن محمّد بن حسن بن حمید الیمانی المقرانی و النسخه مخطوطه محفوظه فی مکتبه المتحف البریطانی فی لندن تحت الرقم 3850.
و کتاب وسیله المآل فی فضائل الآل للعلامه الحضرمی.
و کتاب سمط اللآل فی فضائل العتره و الآل للعلامه الحضرمی.
و کتاب تحفه الراغب للعلامه الشیخ شهاب الدین احمد المصری القلیوبی طبع فی القاهره.
و کتاب درر الأصداف للعلامه الشیخ عبد الجواد بن خضر المصری الشربینی.
و کتاب الاستظهار الشاهد لاهل البیت الاطهار للعلامه الشیخ محسن بن أحمد الیمانی العنسی و النسخه مخطوطه فی ضمن مجموعه فی المکتبه المتوکلیه بصنعاء.
و کتاب اتحاف أهل الاسلام بما یتعلق بالمصطفی و أهل بیته الکرام للعلامه الشیخ محمّد الصبّان المصری الشافعی
المتوفی 1206.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:341
و کتاب نیل المآرب فی مناقب آل الرسول الاطائب للعلامه الشیخ محمّد بن عثمان بن عبید اللَّه المروزی الحنفی و النسخه رأیتها فی مکتبه فقید التاریخ و الادب صدیقنا الشیخ محمّد بن طاهر بن محمّد السماوی ثمّ النجفی.
و کتاب اسعاف الراغبین للعلامه الشیخ محمّد الصبّان المصری طبع بالقاهره مرارا.
و کتاب الاتحاف بحبّ الاشراف للعلامه الشیخ عبد اللَّه الشبراوی المصری المتوفی 1173.
و کتاب العقد المنضّد فی مناقب آل محمّد صلی اللَّه علیه و آله للعلامه القاضی الشیخ محمّد بن علی الیمانی الشوکانی المتوفی سنه 1250 و النسخه مخطوطه محفوظه ضمن مجموعه فی مکتبه (الامیروزیانا) تحت الرقم 415 و المؤلف من مشایخ مشایخی فی روایه کتب الزیدیه و الشوافع.
و کتاب ینابیع الموده للعلامه العارف السید سلیمان بن إبراهیم المعروف بخواجه کلان بن محمّد الحسینی البلخی القندوزی.
و کتاب رشفه الصادی من بحر فضائل بنی النبیّ الهادی للعلامه السید أبی بکر بن شهاب العلوی الحضرمی نزیل حیدرآباد الدکن شیخ العلامه السید محمّد بن عقیل العلوی مؤلف کتاب النصائح الکافیه لمن یتولی معاویه.
و کتاب نور الابصار للعلامه السید محمّد مؤمن الشبلنجی، و کتاب ذخائر العقبی للعلامه الشیخ محب الدین الطبری و کتاب الشرف المؤبّد لال محمّد للعلامه الشیخ یوسف النبهانی من مشایخی فی الروایه و غیرها من الکتب الکثیره التی یعسر عدّها بین مخطوطه أو مطبوعه.
و من المجلّین فی هذا المضمار و الآخذین بالسبق فی السباق هو الثقه الثبت الثبت البحاثه النقّاب النقّاد الرحاله فی طلب الحدیث الجوّاله فی تحصیل الروایه، المجید المجید فی التالیف و الترصیف الشیخ ابو الحسن أو أبو محمد علی بن محمّد بن محمّد بن الطیب الجلابی الشافعی الواسطی ثمّ البغدادی الشهیر
بابن المغازلی المتوفی سنه 483 فإنه الّف هذا السفر فی مناقبه علیه السّلام علی أحسن سبک و خیر اسلوب.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:342
و لعمری انه من الرعیل الاول من تلک الکتب و الرسائل حاو لأشهر الفضائل و المحاسن بمزایا قلما توجد فی غیره مع کمال التحرّی و نهایه التثبّت فی تصحیح الاسناد و الطرق و رعایه ما هو الملاک فی حجیّه الخبر من الوثوق و الطمأنینه بالصدور و جهته و عدم المعارض و الاعراض و وضوح الدلاله و ظهور المفاد و غیرها و لأجل هذه المحاسن استند إلیه و اعتمد علیه عدّه غیر یسیره من اعلام الحدیث و التاریخ فی کتبهم و زبرهم کما ستقف علی ذکر بعضهم ان شاء اللَّه تعالی.
و لکن مما یؤسف علیه قلّه نسخه فی عصرنا و ذهول أکثر المؤلفین عنه بحیث صار نسیا منسیا و کاد ان یلحق بالمعدوم متروکا فی رفوف بعض مخازن الکتب و المخادع لا یقف علیه الّا الاوحدی من الباحثین الی ان وفّق المولی الکریم الوهاب سبحانه عزّ شأنه الساده الاجلاء الشرفاء الحاج السید إسماعیل الکتابچی التاجر الکتبی و اخوته الکرام الموفقین لنشر الاسفار الدینیّه فانّهم ادام اللَّه توفیقهم شمّروا الذیل عن ساق الجدّ فی طبعه و اذاعته علی اجود سبک و خیر طریق من حسن الخط و رصانه القرطاس و الجهد فی التصحیح و غیرها مما یقصد فی المطبوعات و یرغب.
و قام بتحقیقه و تصحیحه و تخریج احادیثه من سائر مسفورات الحدیث الفاضل البحاثه المتتبع المضطلع الثقه المؤتمن ذخر أرباب الفضل و من یستفاد من رشحات قلمه المیرزا محمد الباقر البهبودی ادام الباری أیّامه فی خدمه العلم و الدین قد بذل الوسع فی هذا الشأن و
راجع کتب الآثار سیّما ما الّف فی المناقب و لم یأل الجهد الجهید و السعی البلیغ فانتشر هذا السفر الجلیل فوق المؤمّل و المراد.
ثمّ ان الناشر و المصحح المحقّق طلبا من هذا المستکین تألیف رساله وجیزه فی ترجمه ناسق هذه الدراری و صائغ تلک السبائک و العساجد، و أنا معتور المحن و الآلام الروحیّه و الاسقام الجسمیّه و المرجوّ من فضله تعالی کشفها و رفع البواعث و العلل و اهمّها کید الحاسدین قتله الفضل و التقی (1).
و حیث لم اجد بدا من الاجابه و لا مندوحه فی الاسعاف فحررت هذه العجاله التی هی کقبسه العجلان بعد المراجعه الی المصادر المتقنه و نفس الکتاب فجاءت بتوفیق
ترجمه مناقب کلابی ،ص:343
ربّی حاویه لترجمه الناسق کاشفه عن مبهم حاله و حیاته و سمّیتها ب (المیزان القاسط فی ترجمه مؤرخ واسط) و رتبتها علی عناوین فاقول مستمدّا من کرمه العمیم دوام التوفیق و الامداد انه القدیر علی ذلک:
اسمه و کنیته هو الحافظ ابو الحسن أو أبو محمّد علی بن محمّد الشهیر بابن المغازلی و هو أشهر کناه القابه الجلّابی و الواسطی و مؤرّخ واسط و خطیب واسط.
آبائه والده محمّد بن محمّد بن الطیّب و کان خطیبا معدودا فی علماء واسط قاضیا فی المرافعات موطنه و محتده ولد ببلده واسط ثمّ انتقل فی أواخر عمره الی بغداد و بها توفّی.
مذهبه و مسلکه کان شافعیا فروعا اشعریا اصولا کما هو طریقه أکثر الشافعیه و قلما یوجد فیهم طریقه الاعتزال او الماتریدیّه أو غیرهما من المسالک و العقائد.
کلمه حول لفظ الجلابی قد عرفت انّ من ألقابه الشهیره «الجلّابی» و هو نسبه إلی جلاب بالضمّ کزنّار معرّب «گلاب» ای ماء الورد نصّ علیه الزبیدی
فی التاج ج 1 ص 186 و اشتهر به امّا لکون أخذه شغلا لنفسه و درّ معاشه أو کان شغلا لبعض أسلافه، و إما لکونه من أهل قریه الجلابیّه احدی قری واسط.
ثمّ الملقّب به جماعه غیر المؤلف ایضا و لکن حیث اطلق انصرف إلیه کما یظهر من السمعانی و الزبیدی، و لیعلم انّ بعض المحدثین اشتبه علیه الامر و خلط الجلابی بضم الجیم بالجلابی بفتحها مع انّ الجلابی بفتح الجیم نسبه الی قریه «جلّاب» محل بناحیه خوارزم و منه أبو سعید احمد بن علی الجلابی الفقیه من مشایخ السمعانی فراجع
ترجمه مناقب کلابی ،ص:344
التبصیر و المشتبه و غیرهما کما انّه قد یشتبه الجلابی بضمّ المیم بالحلّابی بفتح الحاء المهمله فلیکن الناقل و الکاتب علی تثبّت و تحرّی.
کلمه حول لفظه ابن المغازلی هذه کنیه کنی بها جماعه: منهم المؤلف، و منهم ابنه محمّد، و منهم عمر بن ظفر أبو حفص بن المغازلی المقری ببغداد المتوفی سنه 542 و لکن متی اطلق انصرف الی صاحب الکتاب و وجه الاشتهار به انّ احد أسلافه کان نزیلا بمحلّه المغازلیّین فی واسط.
کلمه حول لفظه الواسطی الواسطی نسبه الی واسط و هی بلده اسلامیّه کانت واقعه فی جنوب العراق یتوسط بین الکوفه و البصره اسّسها الحجاج بن یوسف الثقفی فی زمن عبد الملک بن مروان فی سنه 83 علی الاصح او سنه 75 او سنه 78 و کانت ذات شطرین شرقی و غربی یفصل بینهما شط الدجله و یقال لها واسط القصب ایضا و منه المثل (تتغافل کانک واسطی) و المسافه بینها و بین الکوفه خمسون فرسخا و اللَّه مثلها بین البصره و بینها و کانت قبل حدوثها هناک بلده ساسانیّه یقال
لها (کسکر- او کشکر) و کانت مدینه ذات منزله مرموقه عامره بالقصور و البساتین و المساجد و المنازل و العمارات سیّما فی القرنین الخامس و السادس الی ان عرض علیها الفشل و الخراب لحدوث الفتن و المحن بحیث بادت و لم تبق من أثر الحجاج الّا التلول.
ثمّ نشات بلده (الحی) و یقال لها (حی واسط) تاره و (حی العشّارین اخری) هکذا فی بعض المعاجم.
و مما یلزم ان ینبّه علیه هو انه کانت فی البلاد العربیّه و غیرها عده بلاد و قری و أماکن و جبال یطلق علیها الواسط.
نص علیه أبو عبید الاندلسی البکری فی معجم ما استعجم ج 3 ص 1363 و عبد المؤمن البغدادی فی المراصد ص 1419 و الزبیدی فی التاج ج 5 ص 236 و الفیروزآبادی فی القاموس، و هی کثیره تربو علی أربعین محلا.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:345
منها واسط مکّه بوادی النخله، و واسط بلخ، و واسط نوقان من طوس، و یقال لها واسط الیهود، و واسط حلب الشهباء بقرب بزاعه، و واسط خابور قرب قرقیسا و واسط الحله المزیدیه قرب مطیرآباذ، و واسط الیمن بالقرب من زبید و العنبره، و موضع بین العذیبه و الصفراء، و قریتان بالموصل احدیهما بالفرج بین مرق و عین الرصد و الثانیه بین مرق و المجاهدیه، و بلده بدجیل علی ثلاثه فراسخ من بغداد، و موضع لبنی اسیده و هم بنو مالک بن سلمه بن قشیر، و موضع لبنی تمیم، و بلده بالاندلس من أعمال قبره، و بلده بالیمامه، و حصن لبنی السمین السمیر خ ل من بنی حنیفه یقال له مجدل ایضا.
و بلده بنهر الملک بالعراق، و جبل اسفل من جمره العقبه بین المأزمین، و
جبلان دون العقبه، و باب فی بنی هذیل، و قریه بالرقه، و موضع بحمی ضریّه فی بلاد بنی کلاب بالبادیه، و طریق بین فلج و المنکدر الی غیر ذلک ممّا یقف علیه من جاس خلال کتب المسالک و الممالک.
و اشهرها واسط الحجاج التی منها المؤلف بحیث متی اطلق انصرف الیه و کانت هذه البلده کما اشرنا ذات خطر و شأن عظیم فی انتاجها أعلام الحدیث و الفقه و الادب.
و من ثمّ توجهت همم المؤلفین الی تألیف الکتب حولها و هی کثیره یقف علی أسمائها البحّاثه النقاب فی کتب الفهارس و من أشهر ما ألّف فیها.
کتاب تاریخ واسط لأبی الحسن اسلم بن سهل بن اسلم بن زیاد بن حبیب الشهیر (ببحشل) الرزاز المتوفی سنه 292 و لکتابه هذا ذیول اشهرها ذیل المؤلف اعنی ابن المغازلی و قد طبع فی بغداد علی نفقه المجمع العلمی العراقی بتحقیق الفاضل المعاصر کورکیس عواد.
و کتاب محاسن اهل واسط لعماد الدین الکاتب الاصفهانی الشهیر صاحب الخریده المتوفی سنه 597.
و کتاب تاریخ واسط لأبی عبد اللَّه محمّد بن سعید بن یحیی بن علی بن حجاج الدبیثی الواسطی المتوفی سنه 637.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:346
و کتاب تاریخ واسط لأبی محمّد عبد اللَّه بن علی الواسطی المؤرخ المتوفی سنه 600 و کتاب تاریخ واسط للسید جعفر بن محمّد بن الحسن الجعفری الشیعی المتوفی فی حدود سنه 850. الی غیر ذلک و من مشاهیر من ینسب الی واسط الحجاج هو أبو علی الحسن بن احمد بن عبد اللَّه الواسطی المتوفی سنه 576، و کان مدرّسا بمدرسه ابن ورّام کما افاده السبکی فی الطبقات الکبری.
و منهم ابو العز محمّد بن الحسین بن بندار الواسطی مقرئ القرآن الشریف
فی العراق توفی 522.
و منهم ابو حازم محمّد بن الحسن الواسطی القاضی بها من علماء القرن الرابع و منهم محمد بن ثابت بن احمد أبو بکر الواسطی المتوفی سنه 364.
و منهم ابو العلاء محمّد بن علی بن احمد بن یعقوب بن مروان الواسطی المتوفی سنه 331.
و منهم ابو علی إسماعیل بن محمّد بن محمّد بن ابراهیم بن کماری بالراء المهمله الواسطی المتوفی سنه 368.
و منهم ابو علی الحسن بن القاسم المقری المعروف بغلام المرّاس الواسطی المتوفی سنه 468.
و منهم ابو الحسین عاصم بن علی بن عاصم بن صهیب الواسطی المتوفی سنه 221 الی غیر ذلک.
مشایخ المؤلف فی الدرایه و الروایه اخذ و روی عن جمّ غفیر من الثقات الاثبات حمله الحدیث و أساطین فقهه.
1- منهم ابو الحسن علی بن عمر بن عبد اللَّه بن عمر بن شوذب القاضی الشافعی
ترجمه مناقب کلابی ،ص:347
الواسطی، و مما روی عنه هو الحدیث المنزله و
حدیث یا علیّ لا یحبّک إلّا مؤمن.
2- و منهم ابو طاهر محمّد بن علی بن محمّد بن عبد اللَّه البیّع البغدادی الشافعی و مما روی عنه حدیث الغدیر و حدیث المنزله و
حدیث جعل اللَّه ذریّه محمّد من صلب علی
، و حدیث مروق الخوارج من الدین و
حدیث أنا مدینه العلم
و حدیث ردّ الشمس و احادیث فی شأن نزول هَلْ أَتی.
3- و منهم أبو غالب محمّد بن أحمد بن سهل النحوی الواسطی الشافعی المتوفی سنه 462 المعروف بابن الخاله و مما روی عنه
حدیث أنا مدینه الجنه و علیّ بابها،
و حدیث الطیر و حدیث الرایه و حدیث الثقلین و
حدیث انا مدینه العلم
و
حدیث کنت أنا و علیّ نورا بین یدی اللَّه
و
حدیث قال اللَّه تعالی ایدته بعلیّ
و قد روی عنه الکثیر
کما نصّ علیه السمعانی فی الانساب ص 146 ط مرجلیوث.
4- و منهم ابو بکر محمّد بن عبد الوهاب بن طاوان السمسار الشافعی الواسطی، مما روی عنه حدیث الغدیر بعدّه اسانید و حدیث المنزله و
حدیث یا علیّ لا یحبک إلّا مؤمن
و
حدیث النظر الی علیّ عباده
و حدیث الطیر باسانید و حدیث الرایه، و قضیّه حج الحسین خمسه و عشرین حجه ماشیا و
حدیث من فارق علیا فارقنی
، و
حدیث سدّ الابواب إلّا باب علیّ
و قضیّه مجلس المنصور و بحثه مع الاعمش.
5- و منهم القاضی ابو محمّد یوسف بن ریاح بن علی بن موسی بن عبد اللَّه الکوفی الحنفی من قبیله بنی حنیفه و مما روی عنه
حدیث کنیه علیّ بابی تراب.
6- و منهم ابو طالب محمّد بن أحمد بن عثمان بن الفرج الازهری و مما روی عنه حدیث الغدیر باسانید و حدیث المنزله و
حدیث انا مدینه الحکمه و علیّ بابها
و حدیث سفینه نوح و أحادیث
سدّ الابواب إلّا باب علیّ
و حدیث المباهله و حدیث الطیر بطرق و حدیث الثقلین و حدیث الرایه و حدیث نزول قوله تعالی إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فی شأن علیّ.
7- و منهم ابو القاسم عبد الواحد بن علی بن العباس البزاز الواسطی الشافعی مما
ترجمه مناقب کلابی ،ص:348
روی عنه حدیث المنزله و حدیث الطیر و
حدیث النظر الی علیّ عباده.
8- و منهم أبو نصر احمد بن موسی بن عبد الوهاب الطحان الواسطی الشافعی مما روی عنه حدیث المنزله و
حدیث أنا و علی حجه علی امّتی یوم القیامه
و
حدیث مثل أهل بیتی مثل سفینه نوح
و
حدیث لکلّ نبیّ وصیّ و وارث و وصیّی و وارثی علیّ
و
حدیث ایدته بعلیّ
و قضیه صعود علیّ علی کتف النبیّ صلی اللَّه علیه و آله و حدیث
قاتل
علیّ اشقی الاولین و الآخرین.
9- و منهم القاضی أبو الخطاب عبد الرحمن بن عبد اللَّه الاسکافی الشافعی، مما روی عنه حدیث المنزله و حدیث الرایه بطرق، و
حدیث قاتل علیّ اشقی الأوّلین و الآخرین.
10- و منهم ابو یعلی علی بن عبید بن العلاف البزاز، مما روی عنه حدیث الغدیر و حدیث الثقلین.
11- و منهم ابو الحسن احمد بن المظفّر بن احمد العطار الشافعی الفقیه الواسطی مما روی عنه حدیث المنزله و
حدیث من مات علی بغض علیّ مات یهودیا او نصرانیا
و
حدیث علیّ امیر البرره
و حدیث السطل و حدیث الطیر و حدیث الرایه و
حدیث ذکر علیّ عباده
و
حدیث فاطمه بضعه منّی
و فی سنده محمّد بن الاشعث صاحب الجعفریات (الاشعثیات) و الروایه مفصله طویله و حدیث اسباغ الوضوء و
حدیث اشتدّ غضب اللَّه علی من آذانی فی عترتی
و
حدیث علیّ منّی مثل رأسی من بدنی
و حدیث السفینه و حدیث المحاجه مع الخوارج و نص السمعانی علی روایه المؤلف عنه.
12- و منهم ابو القاسم الفضل بن محمّد بن عبد اللَّه الاصفهانی، مما روی عنه حدیث الغدیر و
حدیث أنا مدینه العلم.
13- و منهم ابو بکر احمد بن محمّد بن علی بن عبد الرزاق الهاشمی الخطیب الواسطی روی عنه الکثیر منها حدیث المنزله و
حدیث خیر اخوانی
کما یظهر من السمعانی.
14- و منهم ابو الحسن علی بن احمد بن المظفر بن محمّد العدل العطّار الفقیه
ترجمه مناقب کلابی ،ص:349
الشافعی مما روی عنه
حدیث خیر اخوانی علی
و مناشده مولانا علیّ علی القوم.
15- و منهم ابو الحسن محمّد بن محمّد بن ابراهیم بن مخلد البزاز مما روی عنه
حدیث نعم الاخ أخوک علی
و
حدیث علیّ منّی و أنا منه.
16- و منهم ابو محمّد الحسن بن احمد بن موسی الغندجانی بضم الغین المعجمه و
سکون النون ثمّ الدال المهمله ثم الجیم نسبه الی مدینه غندجان من مدن الاهواز و الظاهر أنّه معرب هندیجان فی عصرنا هذا، مما
روی عنه حدیث من ناصب علیّا فهو کافر
و
حدیث من شک فی علیّ فهو کافر
، و
حدیث علیّ باب مدینه علمی
، و
حدیث علیّ علی الحوض
و
حدیث زیّنوا مجالسکم بذکر علیّ
و حدیث الثقلین باسانید.
17- و منهم ابو الحسن علی بن الحسین بن الطیب الواسطی الصوفی مما
روی عنه حدیث نعم الاخ أخوک علیّ
و
حدیث حقی علی المسلمین کحق الوالد علی ولده
. 18- و منهم ابو عبد اللَّه محمّد بن علی بن الحسین بن عبد الرحمن العلوی، مما
روی عنه حدیث من أطاع علیا فقد اطاعنی
و
حدیث یا علیّ لا یحبک الّا مؤمن
. 19- و منهم أبو اسحاق ابراهیم بن طلحه بن ابراهیم بن محمّد بن غسان البصری النحوی و مما روی عنه هو وجه تسمیه فاطمه علیها السّلام و
حدیث علی امام المتقین
و
حدیث الویل لظالمی أهل بیتی
و
حدیث انّ قاتل الحسین فی تابوت من النار
و
حدیث علی قسیم النار
و حدیث شکوی سیدتنا الزهراء البتول متعلقه بقائمه العرش و تظلّمها عن قتله ابنه الحسین و هذا الراوی ینقل أحادیث بسنده عن مولانا الرضا علیه السّلام.
20- و منهم القاضی أبو علی اسماعیل بن محمّد بن احمد بن الطیب بن کماری العراقی الفقیه الحنفی المتوفی 468 و مما روی عنه أحادیث فی ذم الخوارج و کفرهم و أحادیث فی مدح علیّ علیه السّلام.
21- و منهم أبو القاسم واصل بن حمزه البخاری و مما
روی عنه حدیث مثل علیّ فی هذه الامّه مثل قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فی القرآن.
22- و منهم أبو منصور زید بن طاهر بن سیار (سان خ ل) (بیان خ) الفقیه الحنفی البصری
روی عنه حدیث أنا
مدینه العلم
و حدیث الغدیر.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:350
23- و منهم أبو عبد اللَّه محمّد بن ابی نصر بن عبد اللَّه الحمیدی
روی عنه حدیث لا یحلّ لمسلم یری مجرّدی إلّا علیّ
و
حدیث أنا و علیّ من شجره واحده
. 24- و منهم أبو علی عبد الکریم بن محمّد بن عبد الرحمن الشروطی روی عنه حدیث الغدیر.
25- و منهم ابو الفتح علی بن محمّد بن عبد الصمد بن محمّد الدلیلی الاصفهانی
روی عنه حدیثا فی الحسن بن علی: اللّهم إنّی أحبّه فاحبه.
26- و منهم ابو غالب محمّد بن الحسین بن أبی صالح المقری العدل، روی عنه حدیث الطیر.
27- و منهم أبو طالب محمّد بن علیّ بن الفتح الحربیّ البغدادی روی عنه حدیث الطیر بطرق.
28- و منهم ابو القاسم عمر بن علی المیمونی الواسطی الشافعی، روی عنه حدیث الرایه.
29- و منهم أبو الحسن علی بن عبید اللَّه بن القصاب البیع الواسطی الشافعی
روی عنه حدیث لا یحبّک إلّا مؤمن
و
حدیث لولا ان تقول طائفه من امتی ما قالت النصاری فی عیسی بن مریم لقلت فیک مقالا لا تمرّ بملإ من المسلمین إلّا اخذوا التراب من تحت رجلک.
30- و منهم ابو بکر محمّد بن أحمد بن عبد اللَّه بن مامویه الواسطی الشافعی روی عنه حدیث الرایه و
حدیث یا علیّ محبّک محبّی و مبغضک مبغضی.
و منهم ابو القاسم الفضل بن محمّد بن عبد اللَّه الاصفهانی
روی عنه حدیث لا فتی إلّا علی و لا سیف الّا ذو الفقار
. 32- و منهم أبو موسی عیسی بن خلف بن محمّد بن الربیع الاندلسی المالکی
روی عنه حدیث لا فتی إلّا علی و لا سیف إلّا ذو الفقار
. 33- و منهم أبو البرکات محمّد بن علی بن محمّد التّمار الواسطی الشافعی
روی
عنه حدیث النظر الی علی عباده
. 34- و منهم ابو البرکات ابراهیم بن محمّد بن خلف الجمّاری السقطی
روی عنه
ترجمه مناقب کلابی ،ص:351
حدیث انقضاض الکوکب فی دار علیّ علیه السّلام.
35- و منهم القاضی أبو جعفر محمّد بن اسماعیل بن الحسن العلوی
روی عنه دخول سبعین الف من الشیعه فی الجنّه بغیر حساب
و حدیث الکساء و نزول آیه التطهیر و
حدیث انّ اللَّه یغضب لغضب فاطمه.
36- و منهم القاضی أبو تمام علی بن محمّد بن الحسین
روی عنه حدیث تختّموا بالعقیق.
37- و منهم ابو القاسم عبد اللَّه بن محمّد بن عبد اللَّه الرقاعی الاصفهانی روی عنه حدیث انعقاد نطفه سیدتنا الزهراء من سفرجله الجنه بعد ما اکلها النبیّ صلی اللَّه علیه و آله.
38- و منهم القاضی أبو الحسن علی بن خضر الازدی
روی عنه حدیث فاطمه بضعه منّی.
39- و منهم ابو الحسن علی بن عبد الصمد بن عبد اللَّه بن القاسم الهاشمی العباسی
روی عنه حدیث علیّ وصیّی
، و حدیث الغدیر و نص السمعانی فی الانساب علی روایه المؤلف عنه کثیرا.
40- و منهم ابو عبد اللَّه الحسین بن الحسن بن یعقوب الدباس الواسطی، روی عنه حدیث المنزله.
41- و منهم القاضی أبو الحسن محمّد بن علی المعروف بابن الراسبی الشافعی روی عنه حدیث نزول الملائکه فی زفاف علیّ علیه السّلام.
42- و منهم أبو أحمد عبد الوهاب بن محمّد بن موسی الغندجانی المتوفی 447 روی عنه حدیث المنزله و
حدیث زیّنوا مجالسکم بذکر علیّ علیه السّلام
. 43- و منهم أبو الفضل محمّد بن الحسین بن عبید اللَّه البرجی الاصفهانی، روی عنه حدیث الغدیر.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:352
الراوون عنه و الآخذون منه اخذ و روی عنه عدّه:
1- منهم ابنه ابو عبد اللَّه محمّد القاضی بن علی بن
محمّد بن الطیّب الجلابیّ المعروف کأبیه بابن المغازلی المتوفی 542.
2- و منهم أبو القاسم علیّ بن طراد الوزیر البغدادی کما نصّ علیه السمعانی.
3- و منهم أبو المظفر عبد الکریم بن محمّد المروزی الشافعی الشهیر بالسمعانی المتوفی سنه 562 صاحب کتاب الانساب فإنه یروی عن المؤلف بواسطه ولده القاضی أبی عبد اللَّه محمّد.
4- و منهم أبو عبد اللَّه محمّد بن فتوح أبی نصر بن عبد اللَّه الحمیدی الازدی المتوفی سنه 488 و کان صدیقا له، روی عنه بالاجازه عن کتابه تاریخ واسط علی ما فی معجم الادباء ترجمه ابن بشر ان أبی غالب قال: و حدث أبو عبد اللَّه الحمیدی قال: کتب إلیّ أبو الحسن علی بن محمّد بن محمّد الجلّابی الواسطی صدیقنا من واسط أن أبا غالب بن بشران النحوی مات فی 15 شهر رجب سنه 462 و مولده 370 الخ.
النوابغ فی اخلافه و اسرته نبغ فی أعقابه و ذراریه رجال:
1- منهم ابنه أبو عبد اللَّه محمّد القاضی، قال السمعانی فی الانساب ص 146 طبع مرجلیوث فی حقّه ما لفظه: کان ولی القضاء و الحکومه بواسط نیابه عن أبی العباس احمد بن بختیار و کان شیخا فاضلا عالما سمع أباه و ابا الحسن محمّد بن محمّد بن مخلد الازدی و أبا علی إسماعیل بن أحمد بن کماری القاضی و غیرهم، سمعت منه الکثیر بواسط فی النوبتین جمیعا، و کنت الأزمه مدّه مقامی بواسط، و قرأت علیه الکثیر بالاجازه له عن أبی غالب محمّد بن احمد بن بشران النحوی الواسطی انتهی.
اقول: قد شارک الولد مع والده المؤلف فی الروایه عن رجلین و هما ابن مخلد
ترجمه مناقب کلابی ،ص:353
و ابن بشران و من مشایخه أیضا أبو محمّد
ابن السریّ و الحسن بن أحمد الغندجانی.
ثمّ اقول: انّه روی جزئی کتاب المناقب لابیه عنه و یرویه عنه جماعه کالقاضی العدل عز الدین هبه الکریم بن الحسن بن الفرج بن حبانش الواسطی و غیره کما یظهر من الکتاب «1».
ثمّ انّه توفی سنه 542 علی ما ذکره العسقلانی و ابن العماد فی الشذرات ج 4 ص 131 و قال فی حقه: فی هذه السنه ای سنه 542 توفی أبو عبد اللَّه الجلابی القاضی محمّد ابن علیّ بن محمّد بن محمّد الطیب الواسطی ابن المغازلی سمع عن محمّد بن محمّد بن مخلد الازدی و الحسن بن أحمد الغندجانی و طائفه و أجاز له أبو غالب ابن بشران اللغوی و طبقته و کان ینوب فی الحکم بواسط، و أرخ وفاته علامه التاریخ الشیخ عبد الرزاق بن الفوطی فی تلک السنه، و قال الذهبی فی تذکره الحفاظ فی حقّه: محدث واسط توفی سنه 542.
و الظاهر أنّ ما أرّخه الزبیدی فی التاج من سنه 543 من الاغلاط المطبعیه.
و ذکره الحافظ احمد بن حجر العسقلانی فی التبصیر ج 1 ص 380 و اشار إلی روایه الولد عن الوالد کتاب المناقب.
2- و منهم: جمال الدین نعمه اللَّه بن علی بن احمد بن العطار الواسطی قاضی
______________________________
(1) و حکی عن ابن نقطه فی ذیل الاکمال 2/ 345 قال: و أما حبانش بفتح الحاء المهمله و الباء المعجمه بواحده و کسر النون و آخره شین معجمه: فهو أبو علی الحسن بن الفرج بن علی بن حبانش الواسطی، سمع ببغداد من أبی النرسی الکوفی و بواسط عن جماعه منهم أبو نعیم بن زبرب و أبو سعید بن کمار.
أقول: و قد سمع تاریخ بحشل لاسلم الرزاز مع
جماعه علی محمد بن احمد بن عبد اللَّه العجمی فی سنه 508 کما فی تاریخ واسط 294.
قال ابن نقطه: سمع منه ابنه ابو البقاء فی جماعه توفی سنه 554 و ابنه ابو البقاء هبه الکریم سمع من جده لامه أبی عبد اللَّه محمد بن علی بن الجلابی و أبی الکرم بن الجلخت و أبی محمد ابن الامدی، توفی فی رجب من سنه 574، و هو و أبوه من الثقات.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:354
واسط، یروی کتاب المناقب عن جدّه لامّه أبی عبد اللَّه محمّد القاضی ابن المؤلّف.
3- و منهم: أبو محمّد صالح بن المؤلّف یروی کتاب المناقب لأبیه عنه و عنه جماعه.
4- و منهم: أبو محمّد صالح بن محمّد بن المؤلف أخذ و روی عن أبیه محمّد قاضی واسط عن والده و غیرهم من الفطاحل و الرجالات.
کلمات العلماء فی حقه قال السمعانی فی الانساب ص 146 طبع مرجلیوث فی حقّه: کان فاضلا عارفا برجالات واسط و حدیثهم و کان حریصا علی سماع الحدیث و طلبه رأیت له ذیل التاریخ لواسط و طالعته و انتخبت منه، سمع أبا الحسن علی بن عبد الصمد الهاشمی و أبا بکر احمد بن محمّد الخطیب و ابا الحسن احمد بن المظفر العطار و غیرهم.
روی عنه ابنه بواسط و ابو القاسم علی بن طراد الوزیر ببغداد و غرق ببغداد فی دجله فی صفر سنه 483 و حمل میتا الی واسط و دفن بها.
و قال الزبیدی فی تاج العروس ج 1 ص 186 مازجا بالقاموس ما لفظه: و ابو الحسن علی بن محمّد بن محمّد بن الطیب الجلابی عالم مؤرخ سمع الکثیر من أبی بکر الخطیب و له ذیل تاریخ واسط توفی 534 و
ابنه محمّد صاحب ذلک الجزء مات 543 انتهی.
و قال الشیخ محمّد بن عبد اللَّه الحضرمی فی طبقاته ما لفظه: کان محدثا یسند إلیه فی زمانه مؤرخا روی عنه الکثیر و هو عن جماعه و کان ثقه امینا صدوقا معتمدا فی منقولاته مسندا إلیه فی مرویّاته له کتب منها ذیل تاریخ واسط لاسلم المشهور ببحشل و کتاب فی مناقب سیّدنا علی کرّم اللَّه وجهه جمع فیه فاوعی نقل فیه عن ثقاه الرواه الخ.
و غیر هؤلاء فی کتبهم و مسفوراتهم.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:355
مکان المؤلف عند العلماء و اعتمادهم علیه و استنادهم الیه ان المؤلّف من اجلّه حفّاظ الحدیث عند الخاصّه و العامّه.
فممّن استند إلیه و اعتمد علیه فی منقولاته هو السمعانی فی انسابه و امالیه و سائر آثاره فإنه اکثر النقل عنه بواسطه ابنه محمّد الواسطی القاضی و قد ینقل عنه بلا واسطه.
و منهم الذهبی الشافعی صاحب میزان الاعتدال نقل عنه فیه و فی غیره.
و منهم العارف الشهیر السید علی الهمدانی صاحب کتاب مودّه القربی.
و منهم الحافظ ابن حجر العسقلانی الشافعی فی التبصیر و غیره.
و منهم الحضرمی فی کتابه وسیله المآل و غیره.
و منهم البلخی القندوزی الحنفی فی الینابیع و غیره.
و منهم السید محمّد مرتضی الزبیدی الحنفی فی تاج العروس و ثبته.
و منهم الشیخ یحیی بن محمّد البطریق الاسدی الحلی.
و منهم مولانا العلامه الشیخ حسن بن یوسف الحلی فی بعض کتبه فی الامامه.
و منهم مولانا القاضی نور اللَّه الحسینی المرعشی التستری فی الاحقاق و غیره.
و منهم الحموینی فی ذیل فرائد السمطین.
و منهم الشیخ ابو الفلاح عبد الحی ابن عماد صاحب کتاب الشذرات.
و منهم الشیخ تاج الدین السبکی فی ذیل طبقات الشافعیه الکبری.
و منهم الحضرمی فی وسیله المآل
الی غیر ذلک.
و منهم أکثر المؤلفین فی تاریخ واسط.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:356
آثار العلمیه ترشّح من قلمه السیّال و یراعه الجوّال عده کتب و رسائل:
1- منها کتاب الذیل لتاریخ واسط لاسلم الواسطی الشهیر ببحشل.
2- و منها کتاب الاربعین حدیثا فی فضائل قریش.
3- و منها کتاب شرح الجامع الصحیح للبخاری لم یتمه.
4- و منها کتاب مناقب علی بن أبی طالب و ها هو بین یدیک.
5- و منها دیوان شعر.
6- و منها کتاب فی القضاء و الشهادات علی مذهب الشافعی.
7- و منها کتاب مناقب الشافعی و مرجّحات مذهبه علی سائر المذاهب الی غیر ذلک من التالیف و التصانیف.
وفاته و مدفنه الاقوال فی وفاته متضاربه فهناک قول بأنه مات فی سنه 534 ذکره ابن الاثیر فی اللباب و تبعه الزبیدی فی تاج العروس، و قول بأنه مات فی سنه 483 و هو الذی صرّح به و نص علیه السمعانی حیث قال: غرق ببغداد فی دجله فی صفر سنه 483 و حمل میّتا إلی واسط و دفن بها و هو الاوجه:
ا- لانه اتصل بابن المؤلّف أبی عبد اللَّه ابن المغازلی و سمع منه الکثیر بواسط فی نوبتین و کان یلازمه مدّه مقامه بواسط و أخذ منه ذیل تاریخ واسط لأبیه فالظاهر بل المقطوع أنه ذکر ذلک التفصیل من عله الوفاه و یومه و مدفنه و حمله میتا إلی واسط نقلا عن ابن المؤلف و أهل البیت أدری بما فی البیت.
ب- المؤلف العلامه یروی أحادیث عن مشایخه و یؤرخ سماعها أو قراءتها و أحیانا إجازتها بالکتابه بین السنوات 440- 433 و الظاهر بحسب العاده بلوغه فی
ترجمه مناقب کلابی ،ص:357
تلک السنین مبلغ الرجال و لا أقلّ من ثلاثین «1»، لأنه یبعد أن
یکاتبه المشایخ فی أقلّ من ذلک فلو کان وفاته فی سنه 534 فقد عمر أکثر من 130 سنه مع أنّه لم یذکره أحد بالتعمیر.
فعلی ذلک ما قاله ابن الاثیر و تبعه الزبیدی فی التاج لا یستقیم، و لعله قد سقط من مطبوع کتابه اللباب شی ء و هذا التاریخ (534) وفاه رجل آخر سقط اسمه من المطبوعه، فلیتحرر.
______________________________
(1) یؤید ذلک أن ابن المؤلف ابا عبد اللَّه ابن المغازلی توفی سنه 542 و قد بلغ حد المعمرین: صرح بذلک شرف الاسلام شمس الدین ابن البطریق الاسدی الواسطی الحلی فی مقدمه کتابه العمده ص 10 ناقلا عن شیخه ابی بکر ابن الباقلانی و هکذا عرفه الرئیس الاجل ابو الحسن ابن الشرفیه الواسطی راوی الکتاب فی کلام له کما تری نصه ص 446 آخر هذا الکتاب، و معلوم أنه لا یکون معمرا الا اذا کان ولادته حول السنه 420 و هذا یؤید أن أباه المؤلف قد کان ولد حول الاربع مائه فلو کان وفاته فی سنه 534 فقد کان هو أیضا معمرا و لم یذکره أحد بذلک.
و مما یؤید ذلک ان السمعانی أبا سعد رحل الی بغداد و ما والاها فی النوبه الاولی من جولتیه سنه 530 و هو ابن 24 سنه و دخل بغداد سنه 532 و قد کان مقیما بها سنه 534 (کما فی المنتظم 10/ 224، الانساب 308 ب ط مرجلیوث) و فی تلک الجوله اجتاز واسطا و اتصل بمحدثها و مسندها أبی عبد اللَّه الجلابی ابن المؤلف لاول مره و لازمه مده مقامه بها و سمع منه الکثیر منها ذیل تاریخ واسط لابیه المؤلف و طالعه و انتخب منه، فلو کان نفس المؤلف أبو الحسن
ابن المغازلی حیا خلال تلک الجوله، خصوصا مده مقام السمعانی ببغداد خلال عام 532- 534 و ما بعدها لا تصل بالمؤلف ابن المغازلی نفسه لیسمع منه و حیث لم یتصل به مع کمال حرصه علی طلب المشایخ نعرف من ذلک أنه لم یکن حیا و لذلک اتصل بابنه و سمع منه بواسطه.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:358
خصوصیات النسخه التی أخذت الصوره منها هی نسخه أخذت من نسخه کانت بخط العلامه الشیخ أبی الحسن علیّ بن محمّد بن الحسن بن أبی نزار الشهیر بابن الشرفیه الواسطی ثمّ الیمانی التی کان تاریخ الفراغ من کتابتها 585.
و کانت النسخه فی خزانه أئمه الیمن و هی نفیسه جدا علی ظهرها خطوط علماء الیمن کالعلامه الشیخ لطف الباری الیمانی الزیدیّ، و قوبلت علی نسخه فیها خطّ العلامه الشیخ جمال الدین عمران بن الحسن بن ناصر بن یعقوب العذری الیمانی من علماء المائه الثامنه، و العلامه السیّد صلاح بن أحمد الحسنی الوزیر من علماء المائه العاشره و العلامه الشیخ علی بن أحمد بن الحسین الاکوع الیمانیّ من علماء المائه السادسه.
و من خصوصیات هذه النسخه أن بهامشها و علی ظهرها إجازات منها إجازه الشیخ یحیی بن الحسن بن الحسین بن علی بن محمّد البطریق الاسدی الحلی و لفظها هکذا:
قرء علیّ هذا الکتاب من أوله إلی آخره الشیخ العالم عفیف الدین علی بن محمّد بن حامد الیمنی الصنعانی ایّده اللَّه و سمع بقرائته ولده الموفق (یاقوت) و أجزت لهما روایته عنّی متی شاء. کتبه یحیی بن الحسن بن الحسین بن علی بن محمّد البطریق الأسدی الحلی بمحروسه حلب فی غرّه جمادی الاولی من سنه ست و تسعین و خمس مائه و للَّه الحمد و المنّه.
صوره
اجازه اخری ناولت علی بن أحمد بن الحسین بن المبارک الاکوع هذا المجلد و اخاه و هما یشتملان علی مناقب أهل البیت علیهم السّلام و اجزت له روایتهما عنّی عن المصنف. و کتب علیّ بن محمّد بن حامد الصنعانی الیمنی فی سابع عشر من ذی الحجه سنه ثمان و تسعین و خمس مائه.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:359
صوره اجازه اخری اللَّه حسبی قد أجزت للامیر الاجل نظام الدین ولیّ امیر المؤمنین المفضل بن علی بن المظفر العلوی العباسی کتاب المناقب لابن المغازلی ان یرویه عنّی علی الوجه الصحیح بشروط السماع و ناولته ذلک و کتبه علی بن أحمد بن الحسین الاکوع فی شهر ذی الحجه من شهور سنه اثنی عشر و ستمائه و کذلک اجزت ذلک للقاضی الاجل منصور بن إسماعیل بن قاسم الطائی علی الوجه الصحیح فی الوقت المؤرخ و السلام و صلی اللَّه علی محمّد و آله.
و من خصوصیات النسخه انه الحق بها ذکر کرامه لمولانا علیّ علیه السّلام شاهدها ابن الشرفیه بعینه فی واسط سنه 580.
و هذه النسخه جی ء بها من بلاد الیمن بعد خروجها من ید الشریف الجلیل سلیل النبوه امام الزیدیه فی العصر الحاضر جلاله السیّد محمّد البدر الحسنی نزیل الطائف بالحجاز ابن الشریف جلاله السیّد أحمد إمام الزیدیه و ملک بلاد الیمن ابن الشریف فخر العلویین الکرام امام الزیدیه و ملک بلاد الیمن جلاله السید حمید الدین یحیی و وفّقنی ربّی البرّ الرحیم بأخذ صوره منها.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:360
خصوصیات کتاب المناقب و مزایاه 1- انّ هذا التألیف الشریف حاو لمناقب هامّه مشهوره فی حقّ سیّدنا أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب سلام اللَّه علیه کحدیث الغدیر، و المنزله، و الطیر، و
مدینه العلم و المؤاخاه و بذل الخاتم فی الرکوع و وصایته للنبیّ و ردّ الشمس و غیرها من فضائله و خصائصه التی ملأ الآفاق صیتها و صوتها.
2- و من المزایا انّ منقولاته مرویه عن اعلام الحدیث و ثقاتهم و اثباتهم کما هو ظاهر لمن راجعه بالدقه.
3- و منها تحرّی المؤلّف و سعیه نقل الحدیث عن المحدثین المعاصرین بلا واسطه لیکون السند عالیا.
4- و منها سلاسه تعابیره و کلماته فی سرد الاسانید و الاکثار فی تعیین مکان النقل و زمانه و اوصاف الرواه المذکورین فی الطرق کی تتمیّز المشترکات.
5- و منها قلّه المرسلات فیه و شذوذها و هذا من أهمّ ما یورث الطمأنینه و السکون بالکتاب و الوثوق بمحتویاته.
6- و منها انه نقل عدّه احادیث فی المناقب ینتهی سندها الی محمّد بن محمّد بن الاشعث صاحب کتاب الاشعثیات المشهور (بالجعفریات) و هو یروی عن موسی بن إسماعیل بن الامام موسی بن جعفر علیه السّلام عن أبیه عن جده عن آبائه المیامین عن النبیّ صلی اللَّه علیه و آله.
7- و منها انه فیه عدّه أحادیث ینتهی سندها الی الائمه من العتره الزکیّه کمولانا الامام ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام.
الی غیر ذلک من المزایا و الخصائص التی قلما توجد فی غیره.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:361
کلمه فی الطریق الی روایه الکتاب عن مؤلفه العلامه و لیعلم انّ لنا حقّ روایه جمیع ما ألّفه القوم و اودعوها فی زبرهم و مسفوراتهم بحسب ما ذکر فی إجازاتهم و اثباتهم و من تلک الکتب هذا السفر الجلیل و المجموعه الشریفه.
و من طرقنا ما نرویه عن العلامه السید علوی الحدّاد العلوی الحضرمی الشافعی نزیل (ملانو) صاحب کتاب الفصل الحاکم فی النزاع
و التخاصم بین بنی امیّه و بنی هاشم بطرقه و اسانیده التی انهاها الی العلامه السید محمّد مرتضی الزبیدی الحنفی صاحب کتاب تاج العروس و غیره بطرقه الی المؤلف.
2- و منها ما نرویه عن العلامه السید علی الاهدلی الحضرمی بطرقه.
3- و منها ما نرویه عن العلامه القاضی السید زید الدیلمی الیمانی بطرقه.
4- و منها ما نرویه عن العلامه السید عباس الیمانی نزیل المناخه من بلاد الیمن.
5- و منها ما نرویه عن العلامه الشیخ یوسف المصری الدجوی الضریر نزیل الدجوه بطرقه.
6- و منها ما نرویه عن العلامه السید إبراهیم الراوی الشافعی نزیل بغداد بطرقه.
7- و منها ما نرویه عن العلامه الشیخ إبراهیم الجبالی المصری شیخ الجامع الأزهر فی الاسبق.
8- و منها ما نرویه عن العلامه السید محمّد بن محمّد بن زباره الحسنی الیمانی صاحب کتابی نیل الوطر و نشر العرف.
9- و منها العلامه السید محمّد بن عقیل العلوی الحضرمی صاحب کتاب النصائح الکافیه لمن یتولّی معاویه.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:362
10- و منها ما نرویه عن سید ملوک الاسلام ذخر آل الرسول فقید العلم و القلم حمید الدین یحیی الحسنی ملک بلاد الیمن المقتول غیله.
11- و منها العلامه الشیخ عبد الواسع الواسعی الیمانی صاحب کتاب مزیل الحزن فی تاریخ الیمن.
12- و منها العلامه المولی مجد الدین حسین الشافعی الکردی الشهیر بالملا- مجد الکردستانی نزیل بلاد کردستان من ایران.
13- و منها ما نرویه عن العلامه المولوی یوسف الهندی الکاندهلوی.
14- و منها ما نرویه عن العلامه السید یاسین الحنفی مفتی کربلاء المشرفه فی الحکومه العثمانیه.
الی غیر ذلک من الاسانید و الطرق و أکثرها ینتهی الی العلامه الزبیدی صاحب التاج بطرقه المودعه فی ثبته الشهیره فلمن أراد روایه الکتاب عن مؤلّفه
ان یرویه عنّا بواسطه هؤلاء الأعلام بطرقهم الی ابن المغازلی ناسق هذه الدرر و مرتّب تلک اللئالی.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:363
مصادر هذه الرساله و مراجعها 1- الأنساب لأبی المظفّر عبد الکریم بن محمّد المروزی الشافعی السمعانی المتوفی سنه 562.
2- تبصیر المنتبه للحافظ أحمد بن حجر العسقلانی الشافعی المتوفی سنه 852.
3- طبقات الشافعیه للشیخ محمّد بن عبد اللَّه الحضرمی نزیل دهلی عاصمه الهند من علماء القرن الثانی عشر.
4- شذرات الذهب فی اخبار من ذهب للشیخ أبی الفلاح عبد الحیّ بن العماد الحنبلی المتوفی سنه 1089 طبع بیروت.
5- القاموس المحیط لمحمّد بن یعقوب الفیروزآبادی الشافعی.
6- تاج العروس للسید محمّد مرتضی الحنفی الزبیدی ثمّ المصری.
7- تعالیق الفاضل المعاصر کرکیس عواد علی تاریخ واسط لبحشل طبع بغداد.
8- وسیله المآل لباعلوی الحضرمی و النسخه مصوّره من المخطوطه الموجوده فی المکتبه الظاهریّه بدمشق الشام.
9- کشف الظنون للکاتب الچلبی.
10- رشفه الصادی من بحر فضائل بنی النبیّ الهادی للعلامه السید أبی بکر بن شهاب العلوی طبع القاهره.
11- طبقات الشافعیه الکبری للعلامه الشیخ تاج الدین عبد الوهاب السبکی طبع القاهره.
12- مجمع الآداب لعلامه التاریخ الشیخ کمال الدین عبد الرزاق بن أحمد الفوطی البغدادی الشیبانی الحنبلی الشهیر بابن الفوطی المتوفی 723 طبع دمشق.
13- مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع للعلامه الشیخ صفی الدین عبد المؤمن بن عبد الحق البغدادی المتوفی سنه 739 طبع دار الکتب العربیه بالقاهره.
ترجمه مناقب کلابی ،ص:364
14- معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع للعلامه أبی عبید عبد اللَّه بن عبد العزیز البکری الاندلسی المالکی المتوفی 487 طبع القاهره.
15- مرآه الجنان للعلامه الشیخ عفیف الدین عبد اللَّه بن أسعد الیمانی الیافعی الشافعی المکّی المتوفی سنه 768 طبع حیدرآباد الدکن.
16- المنتظم للعلامه
الشیخ عبد الرحمن أبی الفرج ابن الجوزی الحنبلی البغدادی المتوفی سنه 597 طبع حیدرآباد الدکن.
17- طبقات الحفّاظ للحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی الشافعی المتوفی سنه 911 طبع القاهره.
18- ریحانه الادب فی الالقاب و الکنی و النسب للعلامه المیرزا محمّد علی المدرّس الخیابانی التبریزی.
19- لسان المیزان للحافظ أحمد بن حجر العسقلانی الشافعی المتوفی سنه 852.
20- میزان الاعتدال للعلامه شمس الدین محمّد الذهبی الشافعی.
21- تهذیب التهذیب للحافظ احمد بن حجر العسقلانی الشافعی المذکور.
22- روضات الجنّات للعلامه الحاج السید محمّد باقر الخوانساری طبع طهران.
هذا ما أتاحته الفرص و وسع المجال من تحریر هذه العجاله و تنسیقها ألّفتها فی مجالس آخرها عشیّه لیله الاربعاء لثلاث بقین من شهر محرم الحرام سنه 1394 ببلده قم المشرّفه حرم الأئمه الاطهار و عشّ آل محمّد حامدا مصلیا مسلما مستغفرا.
و انا العبد المتفانی و المتهالک فی حبّ آل الرسول ابو المعالی شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی حشره اللَّه معهم و أنا له شفاعتهم.
آمین آمین لا ارضی بواحدهحتّی یضاف إلیه ألف آمینا
و یرحم اللَّه عبدا قال آمینا