کنز مخفی: مباحثی پیرامون زیارت عاشورا

مشخصات کتاب

سرشناسه : عراقی عبدالنبی 1891 - 1965م.

عنوان قراردادی : زیارتنامه عاشورا.شرح

عنوان و نام پدیدآور : کنز مخفی : مباحثی پیرامون زیارت عاشورا/تالیف عبدالنبی اراکی ؛ تحقیق ناصر باقری بیدهندی.

مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران، 1388.

مشخصات ظاهری : 200ص.

شابک : 14000ریال 978-964-973-167-4

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه : ص.[194] - 200 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : زیارتنامه عاشورا -- نقد و تفسیر

شناسه افزوده : باقر بیدهندی ناصر، 1337 -

رده بندی کنگره : BP271/60422 /ع4 1388

رده بندی دیویی : 297/777

شماره کتابشناسی ملی : 1848090

ص:1

اشاره

ص:2

سرشناسه : عراقی عبدالنبی 1891 - 1965م.

عنوان قراردادی : زیارتنامه عاشورا.شرح

عنوان و نام پدیدآور : کنز مخفی : مباحثی پیرامون زیارت عاشورا/تالیف عبدالنبی اراکی ؛ تحقیق ناصر باقری بیدهندی.

مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران، 1388.

مشخصات ظاهری : 200ص.

شابک : 14000ریال 978-964-973-167-4

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه : ص.[194] - 200 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : زیارتنامه عاشورا -- نقد و تفسیر

شناسه افزوده : باقر بیدهندی ناصر، 1337 -

رده بندی کنگره : BP271/60422 /ع4 1388

رده بندی دیویی : 297/777

شماره کتابشناسی ملی : 1848090

ص:3

ص:4

فهرست مندرجات

تصویر

ص:5

تصویر

ص:6

مقدّمه محقّق

الحمد للَّه ربّ العالمین، و الصّلاة و السّلام علی أکرم المرسلین سیدنا و نبینا محمّد الصادق الأمین و آله الهداة المیامین.

یکی از زیارت های مأثور و روایت شده از حضرات معصومین علیهم السلام زیارت عاشوراست. در فرهنگ تشیع، این زیارت از جایگاهی رفیع و ویژه ای برخوردار است و دارای آثار و برکات شگفتی است و تأکید بسیاری به خواندن آن در همه اوقات شده است و ثواب و خواصّ فراوانی برای مداوت بر آن نقل شده است.

این گنجینه معارف از جمله زیارتهایی است که در طول تاریخ، صالحان و عالمان شیعه به آن عنایت فوق العاده ای داشته و در پرتو زمزمه عاشقان این منشور آسمانی، به مراد و مقصود خود دست یافته و در هر دو سرا کامیاب شده اند و پرچم پرافتخار برائت از مشرکان را به اهتزاز درآورده اند. این مجموعه سیاسی، عرفانی توسط امام باقرعلیه السلام به شیعیان تعلیم داده شده و در کتب دعا و زیارات منعکس گردیده است.

ص:7

بدون تردید زیارت عاشورا از برترین اسباب طاعت و تقرّب به درگاه ربوبی و جلب رضای حق است.

به دلیل آثار و برکات این منشور، تولّی و تبرّی و مضامین بلند و مفاهیم والای آن، شماری از علما و دانشمندان به شرح آن اهتمام خاص داشته اند. و اهل معرفت آن را به عنوان ذکر و ورد خویش داشته و در دشواریها و سختی های خود به خداوند متوسل می شده اند.

یکی از دانشمندانی که به شرح عالمانه زیارت عاشورا پرداخته، فقیه بزرگوار آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبدالنبی اراکی - علیه رضوان الباری - است که در این مقدمه به صورت فشرده به معرفی آن جناب می پردازیم:

آشنایی با مؤلّف

آیت اللَّه شیخ عبدالنبی اراکی (در سال 1307 ه.ق) در اراک دیده به جهان گشود و در رجب 1385 ه ق پس از عمری تلاش و کوشش و خدمات ماندگار، چشم از جهان فروبست و بدرود حیات گفت.

او تحصیلات خود را در اراک، همدان و نجف اشرف به اتمام می رساند و به درجه رفیعه اجتهاد نائل می آید. در نجف اشرف به تدریس می پردازد و در کنار آن به تألیف و تصنیف روی می آورد.

آن مرجع بزرگوار پس از سالها بهره وری از محضر آیات عظام: ملا فتح اللَّه نمازی معروف به شیخ الشریعه اصفهانی (م 1339 ه ق)، سید

ص:8

ابوالحسن اصفهانی (م 1365ه.ق)، میرزا محمّد حسین نائینی (م 1355ه.ق)، آقا ضیاء الدین عراقی (م 1361ه.ق) و حاج شیخ علی قوچانی و حاج میرزا علی آقا قاضی، با کوله باری عظیم از دانش به کشور بازمی گردد و در سال (1366 ه.ق) وارد حوزه علمیه قم شده و علاوه بر اقامه جماعت در مسجد عشقعلی به تدریس و تربیت فضلا می پردازد. تألیفات فراوانی در موضوعات مختلف از ایشان به یادگار مانده است از جمله:

معالم الزلفی؛ افاضة القدیر؛ غوالی اللئالی؛ اعلام العامة فی صحة الحج مع ابناء العامة؛ کتاب المحاکمات؛ حاشیه بر وسیله؛ روح ایمان؛ رساله عملیه و انیس المقلدین.

ایشان علاوه بر تخصص در فقه و اصول، در کلام و علوم غریبه و تعبیر خواب مهارت داشت. و بعد از ارتحال در جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در مسجد بالاسر به خاک سپرده شد.(1)

کتاب حاضر یک بار چاپ و نسخه های آن نایاب بود. نسخه ای از آن به لطف داماد بزرگوار مؤلف، آیت اللَّه حاج سید علی اکبر موسوی یزدی در اختیار بنده قرار گرفت که همین جا از آن جناب تشکر می کنم. کارهایی که در این کتاب انجام داده ایم عبارتند از:

الف: افزودن مقدمه

ص:9


1- 1. زندگینامه مفصل ایشان را در مقدمه کتاب «روح ایمان» آورده ایم. علاقه مندان مراجعه فرمایند.

ب: ویرایش متن

ج: استخراج منابع

د: معنی کردن پاره ای لغات دشوار

ه: معرفی اعلام

خدا بلند مرتبه را شکر که توفیق تحقیق این سفرقیم را عنایت فرمود. به امید آن که ارادتمندان حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام از آن بهره کافی ببرند و نویسنده محترم و محقق و ناشر را از دعای خیر خود بی نصیب نگذارند.

در پایان لازم می دانم از انتشارات مسجد مقدّس جمکران که کتاب را به بهترین شکل چاپ کرده است، سپاسگزاری کرده، مزید توفیقات آنان را از خدای متعال خواستارم. و آرزو دارم، توفیق تحقیق و ویرایش دیگر آثار نویسنده بزرگوار، خصوصاً شرح کفایه ایشان را پیدا کنم. والسلام

ص:10

رساله زیارت عاشورا

هذه رسالة فی الزیارة العاشورا و سمیتها بکنز المخفی

الحمد للَّه الّذی جعل محمّداً و آله وسیلة لعباده لتحصیل السعادة الدنیویة و الاخرویة، و نشکره علی ما هدانا لزیارة أحبّائه و أولیائه، و جعلها ذریعةً للوصول الی مقاصدنا و حوائجنا، و کنزاً لنا لیوم فقرنا و فاقتنا.

و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین بِلا انقطاع و لا مزیل.

و اما بعد: چنین گوید: عبد النبی نجفی عراقی که این رساله ای است در زیارت عاشورا، و نامیده شده است به «کنز مخفی» و مشتمل است بر یک مقدمه و چندین مقاصد و خاتمه.

اما مقدمه، پس در وی انواری است.

ص:11

نور اوّل

مخفی نیست بر احدی از فقهاء امامیه - رضوان اللَّه علیهم - بر این که زیارت عاشورا از اهمّ امور شرعیه است. و مطابق اخباری که بعداً ذکر خواهد شد، از بزرگترین عبادتها است. بلکه برتری دارد از نظر ثواب و فضیلت بر تمام عبادات واجبه مثل حج و نماز و روزه و جهاد و غیره. فضلاً از سایر مستحبات، بلکه اخبار مثوبت وی محیر العقول شده که فحول از فقها مثل شیخ بهائی قدس سره(1) اعتراف به عجز نموده بلکه فرموده «این اخبار آحاد است باید طرد شود»(2) و نتوانسته علاجی بنماید.

و به زودی بیاید اشکال بر این همه ثواب و دفع آن.

و از برای تلاوت این زیارت، فوائد غریبه و آثار عجیبه دنیوی و اخروی مسلّم شده است، چنانچه جمع کثیری هم ادعای تجربه نموده اند که مقداری از آن را در خاتمه می نگاریم.

و لذا بنای اصحاب - رضوان اللَّه علیهم - از صدر اوّل الی الآن بر مداومت این عمل شریف است در هر روز، بلکه این دعوی مسلم شیعه است اگر ضرورت ادعا نشود، پس همان کبریت احمر و یا کنز مخفی و یا توبه نصوح، همین زیارت شریف است.

و با این عظمت و اهمیت الی الآن یک رساله در این باب از اصحاب

ص:12


1- 2. نامبرده محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی جبعی معروف به شیخ بهائی از علمای بزرگ عصر صفویه و شیخ الاسلام هرات و اصفهان بود و بیش از هشتاد اثر مکتوب داشت از جمله جامع عباسی در فقه و کشکول.
2- 3. مرحوم مجلسی در «شرح مشیخه فقیه» به نقل از شیخ بهائی.

- رضوان اللَّه علیهم - که حاوی تمام جهات آن و متضمن همه شئونات وی باشد نوشته نشده(1)، اگر چه رسائلی در شرح این زیارت نوشته اند مانند: رساله مرحوم آقا میرزا ابوالمعالی(2)، و رساله نجل آقا میرزا ابوالقاسم(3)، و غیر اینها مانند: رساله میرداماد(4) در تقدیم نماز زیارت بر خودش، و رساله سبزواری، بلکه کثیری به عنوان مسئله فقهیه در فقه بلکه اصول، متعرض بعضی جهات وی شدند. مثل: مرحوم شیخ قدس سره

ص:13


1- 4. این رساله را در 26 صفر 1290 ق به پایان رسانده و نوشتن آن بیست سال به درازا کشیده است.
2- 5. وی فقیه اصولی ماهر ابی المعالی محمّد بن محمّد ابراهیم کلباسی اصفهانی {1315 - 1247 ه.ق} است که در تقوی و علم در عصر خود کم نظیر بوده است. وی هفتاد کتاب و رساله در موضوعات فقهی، اصولی، رجالی و غیره دارد. برای دریافت اطلاع بیشتر نک: اعیان الشیعه، ج 2، ص 433؛ رجال اصفهان، ص 40 و 41؛ نقباء البشر، ج 1، ص 76 - 79، رقم 181؛ الکنی و الالقاب، ج 1، ص 159؛ مقدمة الاستشفاء بالتربة الشریفة الحسینیة، از حسین غیب غلامی؛ بدر التمّام؛ مشاهیر مزار، علاّمه ابوالمعالی کلباسی، ص 33.
3- 6. مراد کتاب «شفاء الصدور فی زیارة عاشور»، تألیف میرزا ابوالفضل تهرانی فرزند ابوالقاسم کلانتر است. درباره او نک: طبقات اعلام الشیعة، ج 1، ص 55؛ معجم المؤلّفین، ج 8، ص 71؛ مقدمه دیوان او به قلم محدث ارموی، و مقدمه شفاء الصدور، قلم علی موحد ابطحی.
4- 7. میر محمّد باقر حسینی استر آبادی مشهور به میرداماد، فیلسوفی فرزانه و از اعاظم علمای شیعه است که گذشته از تبحّر در فلسفه اسلامی، ریاضی و طب، در علوم شرعی نظیر: فقه، اصول، حدیث، رجال و تفسیر نیز مسلط و از مجتهدین عصر خویش بود. در شعر «اشراق» تخلص داشت. و آثار ارزشمند فراوانی داشت از جمله: القبسات، الصراط المستقیم، الرواشح السماویه و... نک: منتخباتی از آثار حکمای ایران، ج 1، ص 3؛ قصص العلماء، ص 335؛ تاریخ فلسفه اسلامی، ص 215؛ نوزده ستاره و یک ماه، ص 47.

و صاحب حدائق(1)، بلکه در کتب حدیث و ادعیه متعرض مقداری از وی بودند مانند مجلسی قدس سره و غیر ایشان، ولی الی الآن کتابی که حاوی تمام جهات باشد ندیدم، و اگر حقیر ندیده باشم دور از ثواب نیست که گفته شود وجود ندارد!

و مرحوم میرداماد قدس سره در رساله خود بسیار شکر نموده و به خود بالیده از این که قبل از وی هیچ کس به حقیقت نماز این زیارت که باید قبل از آن خوانده شود، برخلاف سایر زیارت ها، واقف نشده.

در صورتی که بعضی از فقهای قبل از ایشان فرموده اند که قبل بخوانند و ایشان با مقام شامخی که دارند رساله ای را که حاوی تمام جهات باشد ننوشته اند.

و حقیر بسیار شاکرم از موالیان خودم - صلوات اللَّه علیهم اجمعین - که این خدمت را به حقیر ارجاع نمودند اگر چه می توان ادعا نمود که شاید نظر اصحاب در ترک تحریر این رساله به واسطه تسامح در ادله سنن(2) بوده ولی آن هم ممنوع است، چنانچه واضح است.

ص:14


1- 8. نامبرده شیخ یوسف بن احمد بحرانی {م 1186 ه ق} صاحب مؤلّفات بسیار از جمله کتاب «الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة» در 23 جلد است که عالمی فاضل، محدثی متتبع صدوق و امین بوده و در حوزه کربلا کرسی درس داشته و ریاست علمای اخباریه بالا بوده است. نک: لؤلؤة البحرین؛ صاحب حدائق باغبان فقه، مقدمه الحدائق.
2- 9. شیخ اعظم مرتضی انصاری در رساله التسامح فی ادلة السنن نوشته است: مشهور میان عالمان ما و اهل سنّت آن است که در ادله سنن تسامح می کنند، به این معنا که شرایطی را برای عمل به اخبار واحد ذکر کرده اند، از قبیل اسلام، عدالت و ضبط، در روایات دال بر امور مستحب و مکروه لازم نمی دانند. مجموعة رسائل، ص 11.

علاوه بر آنکه استحباب آن اوّل کلام است زیرا جماعتی قائم به وجوب زیارت عاشورا هستند. گذشته از آن فتوی دادن در امر مهم خطیر خیلی مثمر نیست، زیرا آثار وضعیه دنیویه و اخرویه، تابع واقع است. ثواب انقیادی و معذوریت، تدارک وی را نکند.

مضافاً بر اینکه اغلب از اجزاء و شرائط این زیارت، خلافی است، لذا مَفرّی ندیدم جز اینکه برای به دست آوردن این غرض مهم، رساله ای بنویسم که حاوی تمام جهات باشد با ملاحظه احتیاط تام در رعایت الغاء اصطلاحات علمی و لذا رساله را به فارسی نوشتم تا مورد استفاده عموم قرار گیرد.

ص:15

نور دوم

در بیان اختلاف اصحاب در وجوب عینی زیارت و عدم آن است.

و جماعتی مانند: صاحب حدائق و مجلسی(1)، شیخ حرّ عاملی(2) - رضوان اللَّه علیهم - قائل به وجوب عینی می باشند.

و اشخاصی مانند: محدّث نوری قدس سره(3) و غیر ایشان قائل به وجوب کفائی آن شدند.

و مشهور از فقها اختیار نموده اند استحباب را و اقوی همین است.

و منشأ این اختلافات اخبار است، زیرا آنها دو طائفه هستند: یکی دال بر وجوب(4) و دیگری دال بر استحباب، و انظار هم در جمع بین این اخبار مختلف شده؛ مرحوم شیخنا الاعظم آخوند ملاکاظم(5) اخبار داله

ص:16


1- 10. محدث توانا و فقیه والامقام ملا محمد باقر مجلسی {1037 - 1110 ه} مؤلّف بحارالانوار و ده ها کتاب ارزشمند دیگر است.
2- 11. شیخ حرّ عاملی محدث بزرگوار و مؤلف وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشرعیه است. نک: مقدمه آثار او، و سلسلة مؤتمرات هیئة علماء جبل عامل، المؤتمر الاول: الحرّ العاملی.
3- 12. نامبرده محدّث متبحّر، ثقه جلیل و عالم کثیر التألیف علاّمه حاج میرزا حسین نوری طبرسی صاحب مستدرک الوسائل {1254 - 1320 ه.ق} است که از بزرگان و متتبعان علمای حدیث و رجال بوده است. نک: الکنی و الالقاب، ج 2، ص 404؛ نقباء البشر، ص 543.
4- 13. نک: الفقیه، ج 2، ص 582؛ امالی صدوق، ص 126؛ نورالعین، 13؛ بحارالانوار، ج 101، ص 1.
5- 14. فقیه محقق و اصولی موفق آیت اللَّه العظمی آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی {1255 - 1329 ه ق} پس از تحصیل مقدمات در مشهد مقدّس در سال 1277 ه ق به تهران آمد و پس از یک سال و نیم اقامت به نجف اشرف مشرف شد. او از شاگردان و نزدیکان آیت اللَّه العظمی میرزای بزرگ شیرازی بود. معظم له پس از مهاجرت به سامرا و بعد از وفات میرزای شیرازی در منصب تدریس نجف قرار گرفت تا جایی که حضار درس ایشان از هزار و پانصد نفر متجاوز گردید که بسیاری از آنها به مقام عالی اجتهاد نائل شدند و گروهی نیز به مقام والای مرجعیت رسیدند. بالاخره ریاست عامه شیعه به عهده ایشان سپرده شد. به خاطر تلاش ها و فتوای او و چند نفر از علمای دیگر بود که سلطنت استبدادی تبدیل به مشروطیت شد. مهم ترین اثر او «کفایةالاصول»است که از کتب درسی حوزه های علمیه شیعه است و در طول سالیان دراز از اهمیت آن کاسته نشده است.

بر وجوب را حمل نموده بر وجوب اقتضائی و قائل شده بر این که: غیبت حضرت ولی عصر - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف - مانع شده از فعلیت این وجوب. ولی پس از طلوع شمس ولایت از افق غیبت، واجب شود به وجوب فعلی، مانند کثیری از واجبات که غیبت مانع از فعلیت آنها شده ولی استحباب آنها مانع ندارد.

ولی حقیر ندانستم که داعی بر این جمع چه چیزی است؟ و شاهد بر آن کدام است؟ زیرا نه جمع سندی است و نه دلالی و نه تبرّعی!

ولی اخبار داله بر وجوب، وقتی بر ظواهر خود باید باشد که قرینه برخلاف وی نباشد. و با بودن قرینه شکی نیست که باید رفع ید از ظاهر آن نمود. و در این مقام اخبار زیاد داله بر استحباب موجود است و ناچار قرینه می شود بر عدم دلالت اخبار طایفه اوّل بر وجوب و باید رفع ید از آن ظواهر نمود.

و همچنین جمع عرفی باعث شده که مشهور فتوی داده اند به استحباب چنانچه اقوی در نظر ما همان بود. و البته مراعات احتیاط در این زیارت، خاصه هر مؤمنی است.

ص:17

نور سوم

در بیان آن که شکّی نیست در قتل و شهادت در روز عاشورا در ماه محرم.

ولی اختلاف شده در این که عاشورا بالمد و القصر کدام است چنانچه مجمع تصریح نموده(1). لفظ معرّب است یا عربی است؟

بعضی گمان کرده اند که آن لفظ عبرانی است در اصل، و تعریب شده است. و اصل وی «عاسورا» بوده است. و آن اسم دهم ماه روزه یهود است، و چون منطبق بر ماههای عربی نمودند، دهم محرم شده ولی مشهور بین لغویین و فقهاء - رضوان اللَّه علیهم - آن است که اصل لفظ عربی است چنانچه قاموس و مجمع و مصباح به وی تصریح نمودند.

پس در وی اشکالی نیست.

بلی کلام در این است که بر حسب عرف، اسم نهم ماه محرم است و یا دهم و یا هر دو روز؟ و بر این موضوع احکام زیادی مترتب است که تعیین آن از اهمّ امور است، حال چه معرّب باشد و چه عربی.

از صحیح بخاری روایتی نقل شده از ابن عباس که عاشورا اسم نهم محرم است. و تاسوعا اسم هشتم.

ولی از طریق خاصه، شیخ الطایفه قدس سره روایتی نقل نموده و در تهذیب و استبصار(2) از امیر المؤمنین علی علیه السلام که روزه بگیرید در عاشورا که نهم و دهم ماه محرم باشد. ولی در هر صورت این اختلافات منشأ اثر نیست

ص:18


1- 15. نک: رساله شرح زیارت عاشورا ابوالمعالی، ص 1.
2- 16. التهذیب، ج 4، باب 67، ح 11؛ الاستبصار، ج 2، باب 78 از ابواب اعتکاف، ح 1.

زیرا علاوه بر آن که ظن حاصل از قول لغوی در تحت اصالة الحرمه باقی است، مشهور هم بر خلاف آن است. و سند اخبار هم در دست نیست و اخبار متواتره، بلکه ضرورت شیعه قائم است بر این که شهادت آن سید مظلوم دهم محرم بوده و احتمال غیر از این راهی ندارد و باطل است.

ص:19

نور چهارم

در بیان زمان شهادت بر حسب فصول سال می باشد.(1)

و حقیر ندیدم احدی را که تعرّض این معنی نموده باشد ولی در عصر حقیر در نجف اشرف از هندوستان سؤالی نموده بودند از سید و استادنا العلامة مرحوم آقا سید کاظم یزدی قدس سره(2)در این مسأله که اولاً معین کنید که چه فصلی بوده، و کدام ماه از فصول سال بوده. و ثانیاً پس از تعیین، اجازه دهید که همان فصل را عاشورا قرار دهیم.

پس از تجسس زیاد معلوم شد که مرحوم فرهاد میرزا(3) در کشکولش مسأله را تعرّض نموده و معین کرده که در فصل پاییز بوده

ص:20


1- 17. فرهاد میرزا در قمقام زخار، ج 2، ص 607 روز آن را نیز معین کرده است.
2- 18. آیت اللَّه العظمی سید محمّد کاظم طباطبائی یزدی {1247 - 1337 ه ق} فرزند عبدالعظیم از اعاظم فقها و مراجع تقلید قرن چهاردهم هجری بود که از نظر جامعیت در مسائل فرعی فقهی کم نظیر بود. تحصیلات حوزه را در یزد، نجف و اصفهان سپری کرد و به درجه اجتهاد رسید و پس از درگذشت شیخ محمّد طه مرجعیت شیعیان را به عهده گرفت. از جمله آثار او کتاب «عروة الوثقی» که شروح بسیاری بر آن نگاشته شده است، حاشیه بر مکاسب، منجزات المریض، الصحیفة الکاظمیة. نک: اعیان الشیعه، ج 10، ص 43؛ معارف الرجال، ج 4، ص 326؛ احسن الودیعة، ج 1، ص 188؛ مکارم الآثار، ج 4، ص 1321.
3- 19. حاج فرهاد میرزا {معتمد الدوله} فرزند پانزدهم عباس میرزا، یکی از شاهزادگان فاضل و مقتدر دودمان قاجار است که در سال 1233 ه ق متولد و در 1305 ه ق چشم از جهان فرو بسته است. وی به ترتیب به حکومت خوزستان و لرستان منصوب شد، بعد حکمران فارس گردید. وی افزون بر معلومات فقهی در سایر علوم نیز دست داشته و خدمات دینی و مذهبی قابل توجهی در کارنامه آثار او ثبت شده است. آثار او: قمقام زخار، شرح خلاصة الحساب، زنبیل، جام جم، منشآت فرهاد میرزا. نک: شرح حال فرهاد میرزا معتمد الدوله از اسماعیل نواب صفا؛ مقدمه قمقام به قلم این بنده؛ اعیان الشیعه، ج 8، ص 397؛ مکارم الآثار، ج 3، ص 962؛ مرآة الشرق، ج 2، ص 1025؛ علماء گمنام، ص 56.

و عاشورا در سلخ میزان اوّل فصل پاییز است. و ایشان به همان نحو که فرهاد میرزا نوشته بوده جواب داده اند.

و از قرار نقل بعضی از رفقا، یکی از فرانسویان هم همین را تعیین نموده ولی نمی دانم در ترتیب آثار چه نوشتند زیرا سؤال دوم سائلین در این قسمت بوده و تعین وی بعد از التفات به مدارک مسأله سهل است زیرا از سال حاضر که پنجاه و شش شمسی فی المثل باشد ملاحظه می شود و آن را مبدأ قرار داده و سالی ده روز که سال تغییر پیدا می کند بر حسب دوازده ماه از چهار فصل با ملاحظه روزهای کبیسه به عقب برگشتند تا برسد به زمان شهادت که سند وی معین است. مثلاً امسال محرم در آخر سرطان است، سال قبل در بیستم بوده، و سال قبل در دهم سرطان، و سال قبل وی در جوزا واقع بوده و همین طور به عقب برگردیم تا به محرم معین؛ ولی با ملاحظه زیادتی روزهای کبیسه(1) را بر سال کبیسه تا حمل، زیرا ماههای عربی تفاوت و تغییر پیدا می کند، در هر سال و روی این اصل ناچاراً محرّم تغییر می کند. مثلاً اگر امسال در آخر سرطان است، در سی و شش سال قبل هم در آخر سرطان بوده، و در هفتاد و دو سال قبل نیز در آخر سرطان بوده. بنا بر تفاوت هر سالی ده روز و در چهل سال قبل نیز در آخر سرطان بوده است.

پس ملاحظه تغییر سال هر سال به ده روز با ملاحظه سال کبیسه

ص:21


1- 20. کبیسه: هر چهار سال یک بار یک روز به سال اضافه می شود، که آن سال را سال کبیسه می گویند؛ سالی که در آن اسفند ماه سی روز باشد.

و زیادتی آن، معین می شود که سال شهادت در چه فصلی بوده، و در کدام ماه از آن فصل و کدام دهه از آن ماه بوده. و همانطور که ذکر شد آنچه حساب نموده اند، سلخ میزان از پائیز بوده. و می توان احکام عاشورا را بنا بر این بر آن حمل نمود ولو محرم نباشد، زیرا مدار، «زمان» شهادت است و آن در سلخ میزان است که اصلاً تغییر نمی کند، یا آنکه نمی توان به آن ترتیب اثر داد، بلکه آن احکام که عبارت از استحباب یا وجوب و کراهت یا حرمت روزه و یا امساک و ادعیه خاص از آثار عاشورای محرم است ولو در هر فصل واقع شود.

و امّا توّهم آن که نمی توان آثار عاشورا را حمل نمود بر سلخ میزان، از نظر آن که زمانی که شهادت در آن واقع شده بود معدوم گردیده و تا قیامت وجود پیدا نخواهد کرد، و آن فردی که به وجود خواهد آمد فرد دیگری است و نمی توان اثر فرد اوّل را بر آن بار نمود، باطل است. زیرا بعینه همین اشکال در عاشورای محرم می آید؛ زیرا آن فرد از عاشورا که متحد بوده با سلخ میزان معدوم شده و دیگر وجود پیدا نمی کند و آثار شرعی را نمی توان بر فرد دیگری مانند آن بار نمود.

و این اشکال همان اشکالی است که دانشمندان اصولی در جریان استصحاب غیر ذات القار نموده اند.

و جواب نیز همان جواب است که حکم بار می شود بر طبیعت و نظری به افراد نیست. پس اشکال و جواب در دو قول مساوی است، چه موضوع حکم، سلخ میزان باشد یا دهم محرم.

ص:22

و گذشته از آن، این اشکال اختصاصی به این مسأله ندارد بلکه در کلیه اعیاد متبرکه و وفیات جاری است زیرا هر یکی از اینها در فصلی از سال بوده اند که آن معدوم شده و فرد دیگر جای آن را گرفته است.

بلکه در کلیه عبادات مثل حج و نماز و روزه همین اشکال جاری است چه آن که روزه بر حسب ایام احکام در سال نهم هجرت نازل شده و آن تقریباً در رمضان واقع شده بود به حساب سابق در آخر پائیز، پس بنابراین قاعده، وقت روزه دائماً باید ماه قوس باشد اگرچه می توان گفت فرق است بین روزه و شهادت، چنانچه واضح است که جهت قوسی تعلیلی باشد به خلاف عاشورا که جهت میزانی تقییدی باشد.

حاصل کلام آن است که، کلیه عبادات مجعوله از واجبات و مستحبات، لامحاله، تشریع وی در زمان خاصی از فصول خاصی از سال بوده و اگر بنا شود که آن زمان قید عبادت شود نه ظرف و قرار شود عبادت در آن وقت، شریعت دیگری لازم و دین جدیدی شود که اصلاً و ابداً نمی توان به وی تفوّه نمود و این گونه عمل نمودن از بدعتهای یهود است در صوم «کبور» آنها که در نور اوّل اشاره کردم، چه آن که روزه آنها در تابستان بوده و یک ماه بوده، قرار دادند در پائیز و ده روز هم بر وی افزودند برای تفاوت و چهل روز نمودند - خذلهم اللَّه - برادران قِرَدَه و خنازیر، قرآن کریم چقدر آنها را سرزنش نموده در تبدیل احکام الهی. و این واضح الی نهایة است.

ص:23

پس عقد الوضع، عاشورای محرم است و جهت وقوع شهادت در پائیز، جهت تعلیلی است نه تقییدی، پس آثار عاشورا و سایر عناوین مذکوره بر میزان بدعت، و حرام است اجماعاً از مسلمین ما.

پس کلیه عبادات، عقد وضع آنها، همان زمان خاصی از شهور عربیه است که واقع شده است باید حفظ نمود به نحو سببیت و موضوعیت مسلماً، و الاّ شریعت جدیدی لازم آید چنانچه اشاره کردیم واللَّه العالم.

ص:24

نور پنجم

در بیان آن که زیارت عاشورای معروف، کلام اللَّه است و از منشآت حضرت احدیت می باشد، و نیز از احادیث قدسیه به شمار می رود.(1) و سایر زیارتها این مرتبه را ندارد، فقط فرق آن با قرآن مجید همان فرق بین احادیث قدسی و قرآن است. بدان معنی که اگر لفظ و معنی به داعی اعجاز مال خداوند باشد آن را «قرآن» گویند. و اگر همان لفظ و معنی به داعی غیر اعجاز از خداوند باشد، آن را «حدیث قدسی»(2) گویند. و اگر معنی به داعی غیر از اعجاز از خداوند و لفظ از غیر باشد، آن را «احادیث» گویند.

و ظاهراً فرقی نکند این مراحل در کیفیت استفاده نبی در خواب یا بیداری دیدن و یا شنیدن ملک یا جبرئیل علیه السلام و یا به الهام، ولی بر حسب تصریح جماعتی، بلکه اخبار و آثار، قرآن مختص است به تلاوت جبرئیل و دیدن وی. و حدیث قدسی و سایر احادیث به غیر آن طریق یا الهام.

و در هر صورت شکّی نیست که این زیارت عاشورا از احادیث قدسیه است.

علاوه بر دلالت صریح حدیث صفوان (ره)(3) بر امتیاز داشتن این زیارت از سایر زیارت ها و هم قرین بودن با قرآن مجید در شرف

ص:25


1- 21. نیز نک: نجم الثاقب، باب 7، ذیل حکایت 70، ص 40؛ شفاء الصدور، ص 51 چاپ قدیم و جدید، ص 90؛ المصباح و النور ص 8.
2- 22. نیز نک: مستدرک مقباس الهدایة، ج 5، ص 45.
3- 23. بحارالانوار، ج 97، باب 4.

و فضیلت و جلالت، زیرا هر دو کلام خداوند است که به وسیله جبرئیل علیه السلام به پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله رسیده و حضرتش به واسطه ائمه صادقین علیهم السلام به امّت مرحومه رسانیده اند، مانند سایر احکام. و اگر هم تأخیری شده باشد به مصالحی بوده که همان مصالح در بعضی از جهات تا طلوع شمس ولایت از افق غیبت ادامه دارد.

حال که معلوم شد این زیارت، از احادیث قدسیه و کلام خدا است، باید در رعایت آن از حیث آداب و شرائط، نهایت سعی را نمود تا به وسیله آن تقرّبی به درگاه الهی حاصل شود.

ص:26

نور ششم

در بیان این که جهت صدوری این زیارت قطعی است از نظر اجماع عملی قدیماً و حدیثاً(1) از اکابر مشایخ امامیه به تمام فرق، از فقها و اصولیین و حکما و متکلّمین و عرفا و مفسرین، و ادبا و غیر اینها از فرق مختلفه.

نه از جهت آن که بعضی از روات وی موثق بودند، یا این که جمعی از فقها دعوی قطع به صدور نمودند، یا در نزد محدثین مسلّم بوده و یا آنکه اخبار مستفیضه در این باب وارد شده است زیرا همانطوری که ذکر شد این مطلب از ضروریات مذهب شیعه شمرده شده، و این ادعا هم گزاف نیست. و قطعی الصدور بودن آن مسلّم است.

ص:27


1- 24. نیز نک: از این صبح روشن از سید محمّد حسن مؤمنی.

نور هفتم

در بیان خواندن زیارت عاشورا برای درک ثواب و فضیلت و قضاء حوائج.

آنچه شایع شده بین طلاب علوم، بلکه اکابر و اعاظم بر این که زیارت عاشورا را می خوانند برای قضاء حوائج، بدعت محض است. مخصوصاً آن ختمی که به نام زیارت عاشورا در چهل روز می گیرند. زیرا دلیلی در خصوص چهل روز در خواندن این زیارت با این نیت نرسیده و در ادلّه آن هم دلالتی نیست.

و اگر مقصود از خواندن توسل باشد، آن هم بإطلاقه صحیح نیست، زیرا طریق توسل باید از شرع رسیده باشد.

در هر حال این زیارت را به دو نحو باید خواند:

یکی برای فضیلت و ثواب، و دیگری برای قضاء حاجت. و آن که برای قضاء حاجت است چهل روز، حاجت ندارد، یک مرتبه هم کافی است، و حقیر عجایبی دیدم در تلاوت آن برای قضاء حاجت که به حقّ این سید مظلوم، از خرق عادت بوده، و ان شاء اللَّه آن را در خاتمه ذکر خواهم نمود تا مؤمنین از این کیمیای سعادت بهره مند گردند.

و نحوه دیگر برای ثواب و فضیلت است که هر یک شرائطی دارند، که بعداً ذکر خواهد شد.

در هر صورت خلط کردن مابین این دو طریق صحیح نیست و هر یک برای مقصود معینی به کار می رود که آن را مشروحاً ذکر خواهم کرد.

ص:28

و نوعاً اشخاصی که این زیارت را می خوانند و نتیجه ای نمی برند از آن جهت است که شرائط آن را تشخیص نداده اند. و من خوشوقتم که این خدمت به من واگذار شده تا بتوانم بهره ای به خوانندگان آن برسانم و قول می دهم با آن شرائط به مقصود برسند ان شاء اللَّه تعالی.

البته باید دانست که زیارت عاشورا برای قضاء حاجت به تنهایی اثری ندارد و با زیارت ششم امیرالمؤمنین علیه السلام آن هم با شرائط مخصوص که ذکر می شود، مؤثر خواهد بود زیرا در تمام اسناد و روایات آن دلیلی نیست که آن مؤثر باشد و از این نظر است که امام فرموده: «اگر آن را با شرائط بخوانید من ضامن تأثیر آن خواهم شد.»

ص:29

نور هشتم

در آداب و شرایط زیارت

باید دانسته شود که برای هر یک از زیارت عاشورا و زیارت مطلق سید الشهداءعلیه السلام شرائط و آدابی است که باید خواننده مراعات آن را بنماید. و چنانچه در سابق مذکور افتاد، برای قضای حاجت باید زیارت عاشورا را با زیارت ششم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بخوانند. این زیارت هم شرائط بخصوص و به عنوان مطلق دارد که رعایت آن لازم است.

بنابراین شخصی که حاجتی دارد، این دو زیارت را باید با شرائط عامه و خاصه بخواند و بدون مراعات آنها، انتظار نتیجه باطل و بیهوده است.

ص:30

نور نهم

در بیان ثواب و فضائل زیارت عاشورا است که خود مقدمه ای برای نور دهم که مقصود اصلی این رساله بوده، می باشد.

چون زیارت عاشورا بخصوصه و به عنوان عام هر یک ثوابی دارد، لذا ما مقداری از ثواب مترتب بر زیارت عاشورا را به عنوان خاص و عام ذکر می کنیم:

1. روایتی از امام محمّد باقرعلیه السلام است که فرموده اند: «هر که زیارت کند حسین بن علی علیه السلام را در روز عاشورا یا هر روز، ثواب دو هزار هزار حج و دو هزار هزار عمره و دو هزار هزار جهاد با پیغمبرصلی الله علیه وآله دارد و من این ثواب ها را ضامن می شوم.»

2. در روایتی از همین امام که گفته اند: «از برای خواننده ثواب مصیبت هر پیغمبر و صدیق و شهیدی که مرده باشد یا مقتول شده باشد از اوّل دنیا تا روز قیامت.»(1)

و نیز خداوند به زائرین هزار هزار حسنه عطا فرموده و هزار هزار سیئه از آنها نابود کند، و قاری مانند اشخاصی است که با حسین بن علی علیه السلام شهید شده باشد.

3. روایت صفوان از امام جعفر صادق علیه السلام: «هر کس زیارت عاشورا را بخواند، داخل بهشت می شود. و هر کس بخواهد در قیامت شفیع می شود و حاجت وی در دنیا برآورده خواهد شد و من خودم و پدرانم و پیغمبرصلی الله علیه وآله و جبرئیل ضامن آن هستیم.»

ص:31


1- 25. المصباح

4. روایت ابن سنان از حضرت صادق علیه السلام که: «خداوند به خواننده زیارت عاشورا دو چیز عطا می کند: 1 - از مردن بد نگاه می دارد 2 - از مکاره و فقر مأمون باشد، و دشمن بر وی غلبه نکند، و از جنون و برص و جذام خودش و اعقابش مصون باشند، و شیطان نیز بر آنها دست پیدا نکند.»(1)

5. روایت صالح بن عقبه از امام محمّد باقرعلیه السلام که برای خواننده زیارت دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد، آن هم حج و عمره و جهادی که با پیغمبرصلی الله علیه وآله و یا ائمه راشدین علیهم السلام به جا آورده باشد، دارد.»(2)

6. در بحارالانوار آمده است که: اسم زائر در علیین(3) نوشته می شود.(4)

7. از محمّد بن مسلم این که: دعای وی مستجاب می شود و ایام زیارت، از عمر وی محسوب نگردد و در درجه و منزلت ملحق به خاتم النبیین(ص) شود.

8. از حسین بن محمّد قمی این که ثواب زیارت خدا را در عرش دارد.(5)

9. از حسین بن ثویر بن ابی فاخته: هر قدمی، ثواب یک حسنه

ص:32


1- 26. الاقبال، ف 13 از باب 1.
2- 27. مصباح المتهجد، ص 538؛ الوسائل، ج 10، ص 373؛ مصباح کفعمی، ص 382؛ نور العین، ص 187.
3- 28. شاید مراد از علیین
4- 29. کامل الزیارات، ص 148؛ ثواب الاعمال، ص 70؛ الوسائل، ج 10، ص 326.
5- 30. کامل الزیارات، ص 148؛ بحارالانوار، ج 101، ص 76 و 70؛ ثواب الاعمال، ص 110.

و محو یک سیئه دارد و در ردیف فائزین محسوب خواهد شد و ملکی از جانب پیغمبرصلی الله علیه وآله او را به آمرزش گناهان بشارت خواهد داد.

10. از ابن طحان این که: روز قیامت آرزو می کنند که ای کاش از زّوار قبر حسین علیه السلام بودیم.

11. از ابن میثم این که: زائر بنشیند بر موائد نور.(1) و نیز از ابن صریر که با خدای در بالای عرش صحبت بدارد.

12. از ابن حمّاد که: قلب زائر مطمئن به ایمان شود و ملائکه، مباهاتِ نزول بر وی را نمایند و در جای نماز وی نیز صلوات بر او فرستند و تمام جن و انس بر وی غبطه خورند.

13. از صفوان این که: هر حسنه ای از او صادر شود هزار هزار حسنه نوشته شود و اگر گناه کند، ملائکه برای وی تقاضای بخشش نمایند.(2)

14. از ابن اسباط: زن اگر نزاید این زیارت در زایمان او مؤثر است.

15. از زراره که: زائر روز قیامت با حسین بن علی علیه السلام در سایه عرش بنشیند و حورالعین در اطراف وی جمع آیند و خواستار ملاقات وی شوند.

16. از ذریح که: خداوند به زائر مباهات کند و از دوستان خداوند باشد.

و نیز خداوند قسم یاد کرده که او را داخل بهشت نماید.(3)

ص:33


1- 31. کامل الزیارات، 135؛ بحارالانوار، ج 101، ص 73؛ الوسائل، ج 10، ص 330.
2- 32. کامل الزیارات، ص 330؛ بحارالانوار، ج 101، ص 74؛ المستدرک، ج 2، ص 203؛ نورالعین، ص 154.
3- 33. کامل الزیارات، 143؛ بحارالانوار، ج 101، ص 75 - 76؛ الوسائل، ج 10، ص 389، نورالعین ص 108.

17. از صیرفی این که: خداوند به هر که خیر دهد، حبّ زیارت حسین علیه السلام را نیز دهد.

و از زید این که: ثواب زیارت پیغمبرصلی الله علیه وآله به او داده می شود.

18. از محمد بصری که: زائر را خداوند نوری دهد تا هر چیز را ببیند و حاجتی روا شده ندارد تا به حوض کوثر رسیده از دست امیرالمؤمنین علیه السلام سیراب شود.(1)

19. از سیف که: شفاعت کند زائر صد مردی را که مستحق جهنم باشد.(2)

20. از ابن هلال: خداوند در دنیا و آخرت وی را نگاه دارد.

21. هشام ابن سالم: که غسل زیارت نماید ساقط شود از وی گناهان مثل روزی که از مادر متولد شده باشد و دفع بلا از وی شود.

و اگر در راه زیارت بمیرد ملائک وی را تشییع نموده و حنوط و لباس از بهشت برای وی آوردند، و کفنی بهشتی روی کفن وی بپوشانند و نماز بر او خوانده و قبر وی را فرش نمایند و زمین را از چهار طرف از هر طرف سه میل برای او باز نمایند، و درِ بهشت از برای او باز نموده و ریحان بهشت بر او داخل نمایند.

و اگر ظالمی برای خاطر زیارت او را بکشد اوّل قطره خونش که به زمین برسد، تمام گناهان وی آمرزیده شود و می شویند ملائک طینت او

ص:34


1- 34. بحارالانوار، ج 101، ص 78؛ المستدرک، ج 10، ص 328؛ کامل الزیارات، باب 44.
2- 35. بحارالانوار، ج 101، ص 77؛ المستدرک، ج 10، ص 253؛ کامل، باب 68.

را که آنها از آن طینت خلق شده اند تا آن که طینت او را مثل طینت انبیاء نمایند و دفع نمایند از آن طینت آنچه که از طینت اجناس کفر عارض شده، و می شورند قلب او را و پر می کنند از ایمان، پس ملاقات نماید خداوند را خالصاً از تمام آنچه عارض شده بوده بر بدن و قلب. و شفاعت اهل بیت خود نماید، با هزار نفر از برادران خود و نماز را ملائک با جبرئیل و ملک الموت بخوانند و کفن و حنوط از بهشت بیاورند و قبر او را روشن نمایند.

و بیاورند ملائک به ناقه ای از بهشت و بلند نمایند او را و هیجده روزه به حظیرة القدس برسانند و همیشه در آنجا باشد با اولیا خداوند، تا وقتی که نفحه دوم دمیده شود و آنگاه از قبر خارج شده و اوّل کسی که با وی مصافحه نماید، خاتم النبیین صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام و تمام اوصیا باشند، و بشارت بدهند او را و بگویند با ما باش و بر سر حوض کوثر برسانند او را، پس او بیاشامند اشخاصی که او را دوست دارند.

و اگر ظالمی او را برای زیارت حبس نماید، به هر روز حبس و به هر غم و غصه وی، روز قیامت یک خوشحالی برساند.

و اگر کتک بزند ظالمی او را برای زیارت، به هر زدنی خداوند یک حوریه به وی بدهد و به هر دردی که عارض وی شود، هزار هزار ثواب بدهند، و محو هزار هزار گناه نمایند و برای او هزار هزار درجه باشد

ص:35

و بوده باشد از رفقای پیغمبرصلی الله علیه وآله تا مردم از حساب فارغ شوند و حَمَله عرش با او مصافحه نمایند.(1)

22. از ابن جعفی (= جابر جعفی): هر رکعت نماز در زیارت، ثواب هزار حج و هزار عمره و عتق هزار بنده، و هزار جهاد در راه خدا با پیغمبرصلی الله علیه وآله را داشته باشد.(2)

23. از ابن هارون بن خارجه: گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود، و بعد امام سه مرتبه فرمودند: که آیا قسم بخورم برای تو در آنچه گفتم.

24. از قداح که: شقی به واسطه زیارت سعید شود.

25. از ابن مهران: که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل وی را بدرقه نمایند تا به منزل خود.

26. از ابن دهان: خداوند با وی مناجات نماید و بگوید بنده من سؤال کن تا اجابت کنم.

27. از ابن میمون: که زائر را حزب خداوند گویند. و نیز حزب ملائک و رسول و اهل بیت خوانند. و زائر و جهنم همدیگر را نمی بینند.

28. از ابن زراره: که زائر چهل سال قبل از مردم داخل بهشت شود در حالی که مردم هنوز در حساب و موقِف باشند.

ص:36


1- 36. بحارالانوار، ج 101، ص 78؛ الوسائل، ج 14، ص 442؛ المستدرک، ج 10، ص 279؛ کامل الزیارات، باب 44، ح 2.
2- 37. التهذیب، 6، 73؛ بحارالانوار، ج 101، ص 82؛ الوسائل، ج 14، ص 518؛ کامل الزیارات، ج 83، ح 2.

29. از ابن شحّام: نامه عمل زائر به دست راست او داده شود.

30. از ابن مسلم: که زیارت، دفع نماید هَدْم و غرق و حَرق و اَکْل درندگان را از زائر.

31. از ابن مروان: که زیارت، زیاد نماید رزق را و زائر فرج عاجل ببیند.

32. از ابن وهب: که زائر حسین علیه السلام را حضرت صادق علیه السلام در حقش دعا فرموده.

33. از صفوان جمّال: که زائر عبور به چیزی نمی کند الاّ آنکه آن چیز در حقّ وی دعا کند، و ملائکه برای او استغفار کنند، و زائر فوق درجه شهادت باشد.(1)

34. از ابن فرقد (داوود بن فرقد): برای زائر ثواب صد هزار شهید باشد آن هم شهدای بدر.

35. از ابن مسلم (محمد بن مسلم): که برای زائر، ثواب هزار صائم بوده باشد و از عذاب قبر و نکیر و منکر مأمون بوده و روز قیامت نوری به وی داده شود که بین مشرق و مغرب را بگیرد.

36. از کاهلی: که اگر گناهان وی به عدد ریگ کوه عالج و تهامه و کف دریاها باشد آمرزیده شود.

ص:37


1- 38. المزار الکبیر، ص 114؛ بحارالانوار، ج 101، ص 17، ش 24؛ التهذیب، ج 6، ص 52؛ کامل الزیارات، 183؛ البلد الامین، 275؛ مصباح کفعمی، ص 49؛ المستدرک، 2، ص 622؛ نور العین، ص 234.

37. از ابن تمیمی: که آشنایان خود را بدون مانع وارد بهشت نماید.

38. از عایشه: از پیغمبرصلی الله علیه وآله بعد از آن که دید پیغمبر بسیار با حسین علیه السلام در حالی که بچه بود بازی می کرد و می خواند او را، عایشه تعجب می کرد و می گفت: چقدر دوست می داری او را و به نظر تعجب نگاه می کنی؟

فرمودند: چرا چنین نباشد و حال آن که ثمره قلب و نور چشم باشد. و آگاه باش که امت من وی را شهید می نمایند. و هر کسی وی را پس از شهادت زیارت نماید خداوند ثواب یک حج و یک عمره از حج و عمره من به وی عطا فرماید.

عایشه گفت: من تعجب کردم و از راه تعجب گفتم: یک حج و یک عمره شما؟

فرمود: بلی دو حج و دو عمره من.

باز تعجب کردم، باز پیغمبر افزودند، باز عایشه تعجب کرد تا رسید آنکه فرمودند: نود حج و عمره های من ثواب زیارت باشد.(1) بعد عایشه ساکت شد و الاّ حضرت اضافه می کرد چنانچه روایت هزار حج و هزار عمره(2)، و روایت دو هزار هزار حج و دو هزار هزار عمره(3) شاهد وی است.

ص:38


1- 39. بحارالانوار، ج 44، ص 260؛ ج 101، ص 350؛ نورالعین، 183؛ المستدرک، ج 10، ص 268.
2- 40. کامل الزیارات، باب 66، ح 12؛ بحارالانوار، ج 101، ص 43؛ الوسائل، ج 14، ص 454.
3- 41. کامل الزیارات، باب 71، ح 9.

39. از محمد بن سنان: که ثواب زیارت وی به قدر ثواب عمره مقبوله است.(1)

40. از فضیل: که ثواب زیارت وی ثواب یک حج با پیغمبرصلی الله علیه وآله است.(2)

41. از عبدالکریم بن حسان: که ثواب زیارت وی مطابق یک حج و عمره است.(3)

42. از هارون: که ثواب زیارت وی ثواب ده حج و ده عمره است.(4)

43. از بشیر: ثواب زیارت وی ثواب بیست حج و بیست عمره و جهاد با پیغمبر مرسل و امام معصوم است.(5)

44. از موسی حضرمی: در خصوص شخص یمنی که گفت: ما دیدیم که زیارت موجب برکت در نفوس و اموال و معاش واهل ما می شود و باعث قضاء حوائج می گردد.

پس حضرت صادق علیه السلام فرمود: زیاده بر این است. ثواب یک حج قبول شده با پیغمبر را دارد.

پس آن مرد یمنی تعجب کرد و حضرت زیاد نمود تا آنکه فرمود: ثواب سی حج قبول شده با پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله را دارد.(6)

ص:39


1- 42. بحارالانوار، ج 101، ص 30؛ المستدرک، ج 10، ص 266.
2- 43. بحارالانوار، ج 101، ص 30؛ کامل الزیارات، باب 64.
3- 44. بحارالانوار، ج 101، ص 31؛ المستدرک، ج 10، ص 267؛ کامل الزیارات، باب 65.
4- 45. بحارالانوار، ج 101، ص 39؛ المستدرک، ج 10، ص 271؛ کامل الزیارات، باب 65، ح 11.
5- 46. الکافی، ج 4، ص 590؛ امالی صدوق، 123؛ ثواب الاعمال، 115؛ التهذیب، 6، ص 46؛ بحارالانوار، ج 101، ص 85؛ الوسائل، ج 14، ص 660.
6- 47. ثواب الاعمال، 118؛ بحارالانوار، ج 101، ص 38؛ الوسائل، ج 14، ص 450؛ المستدرک، ج 10، ص 269؛ کامل الزیارات، باب 66.

45. از فضیل بن یسار: که ثواب یک حج و یک عمره و ثواب زیارت قبور شهدا را دارد.(1)

46. از ابن عبدالملک: که ثواب زیارت وی زیاده است از بیست حج بعد از آنکه گفت نوزده حج به جای آورده بوده و از حضرت صادق علیه السلام درخواست دعا نموده که موفق شود به بیستم وی.

47. از ابی سعید مداینی: که ثواب زیارت وی معادل بیست و پنج حج است.(2)

48. از شهاب بن عبداللَّه: که امام صادق علیه السلام به وی فرمودند: چند حج نمودی؟ عرض کرد: نوزده مرتبه. فرمودند: اگر یک حج دیگر به جا آوردی ثواب زیارت حسین علیه السلام را درک کرده ای.(3) و حساب ثواب زیارت را داری.

49. از حذیفة بن منصور: که نوزده حج کرده بوده فرمودند: دو حج دیگر به جای آوری، ثواب زیارت را؛ (یعنی زیارت حسین علیه السلام) دارد.(4)

50. از صالح نیلی: که ثواب زیارت وی معادل با صد حج است.(5)

ص:40


1- 48. نک: کامل الزیارات، باب 65، ح 8؛ بحارالانوار، ج 101، ص 40؛ المستدرک، ج 10، ص 272.
2- 49. ثواب الاعمال، 79 و 83؛ بحارالانوار، ج 101، ص 28 و 34 و 41؛ الوسائل، 14، ص 448؛ کامل الزیارات، باب 66.
3- 50. ثواب الاعمال، 118؛ بحارالانوار، ج 101، ص 42؛ الوسائل، 14، ص 449؛ کامل الزیارات، باب 66.
4- 51. ثواب الاعمال، 118؛ بحارالانوار، ج 101، ص 42؛ الوسائل، 14، ص 449؛ کامل الزیارات، باب 66.
5- 52. ثواب الاعمال، 118؛ بحارالانوار، ج 101، ص 42؛ الوسائل، 14، ص 449؛ کامل الزیارات، باب 66.

51. از مالک: که معادل است با هشتاد حج.(1)

52. از ابن صدقه: که معادل پنجاه حج با پیغمبر است.(2)

53. از مصباح شیخ از ابی منصور حدیثی است، طویل از پیغمبرصلی الله علیه وآله که فرمود: ثواب زیارت وی مقابل است با هزار حج و هزار عمره بر حسب اخبار جبرئیل به ایشان تا آنکه از کثرت سرور خندید.

54. از سید مرتضی(3) (قده): که زیارت وی گناهان را زایل کند؛ مثل لباس که آب کثافت وی را زایل کند و هر قدم ثواب یک حج و یک عمره را دارد.

55. از ابن عباس از پیغمبرصلی الله علیه وآله که فرمود: در حدیث طویلی که ثواب زیارت حسین علیه السلام، ثواب هزار حج و هزار عمره را دارد و هر که وی را زیارت کند؛ مرا زیارت کرده و هر که مرا زیارت کند؛ حق است بر خداوند که او را به جهنم عذاب نکند.(4)

56. از ابی سعید مدائنی: که ثواب آزادی بیست و پنج بنده را دارد.(5)

57. از صالح نیلی از امام صادق علیه السلام:که زیارت حسین علیه السلام ثواب آزاد کردن هزار بنده را دارد و ثواب دادن هزار اسب را با لجام برای جهاد.(6)

ص:41


1- 53. ثواب الاعمال، 118؛ بحارالانوار، ج 101، ص 34 و 42؛ المستدرک، ج 10، ص 274.
2- 54. بحارالانوار، ج 101، ص 43؛ الوسائل، ج 14، ص 354؛ المستدرک، ج 10، ص 275.
3- 55. سید مرتضی {355 - 436} از شخصیت های بزرگ شیعه است که بعد از شیخ مفید ریاست عامه شیعه به او منتقل شد و دارای منزلت علمی بسیار والایی بود.
4- 56. الوسائل، ج 14، باب 46 از ابواب مزار، ح 16.
5- 57. کامل الزیارات، باب 67، ح 4.
6- 58. بحارالانوار، ج 101، ص 43؛ الوسائل، ج 14، ص 455؛ المستدرک، ج 10، ص 277؛ کامل الزیارات، باب 67.

58. از معاویة بن وهب: که برای زائر دعا کند، پیغمبرصلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام و تمام ائمه علیهم السلام دعا کنند.(1)

59. از سیدتنا زینب خاتون از پیغمبرصلی الله علیه وآله: که احاطه می کند، ملائک آسمانها به قبر حسین علیه السلام و رحمت بفرستد بر وی و استغفار نمایند برای زوّار وی شبانه روز، و علامتی قرار دهند در صورت زائر از نور عرش که تمام چشم ها از وی خیره شود تا آنکه جبرئیل گفت: پیغمبرصلی الله علیه وآله که با من و میکائیل و علی علیه السلام باشد، اسامی زوّار با ماها ملائک زیادی باشند که آنها را از شدائد نجات دهیم تا آنکه عرض کرد جبرئیل علیه السلام: این عطای خداوند است به هر که قبر تو و قبر برادرت و سبطین تو را زیارت کند.(2)

60. از محمد بن حسین: که هر کس بشناسد حسین بن علی علیهما السلام را حق شناسائی، گناهان گذشته و آینده وی را بیامرزند.(3)

61. از شعیب تمیمی: که روز قیامت منادی ندا کند که کجا است اشخاصی که زیارت قبر حسین علیه السلام نمودند؟ پس جماعت کثیری بلند شوند و بگویند به آنها که دست هر که را بخواهند بگیرند، تا آنکه صدا بزند شخصی آن زائر را که ای فلان! چرا مرا داخل بهشت نمی کنی؛ مگر مرا نمی شناسی؟ من فلان شخص باشم که در فلان مجلس برای تو قیام کردم، پس وی را داخل بهشت نماید، بدون مانع و حاجبی.

ص:42


1- 59. بحارالانوار، ج 101، ص 9؛ کامل الزیارات، باب 40 و باب 45.
2- 60. کامل الزیارات
3- 61. کامل الزیارات، باب 54.

62. از عبداللَّه بن هلال: که خداوند مال زائر و جان زائر را در دنیا حفظ نماید و در آخرت برای وی حافظ باشد.(1)

63. از ابن کثیر: بر این که فاطمه دختر پیغمبرصلی الله علیه وآله نزد زائر حاضر شود و برای او استغفار نماید.

64. از عنبسه: بر این که هفتاد هزار ملائکه موکل قبر حسین علیه السلام باشند و در آنجا عبادت نمایند، یک نماز آنها برابر است با هزار نماز آدمی و تمام ثواب مال زائر وی باشد.(2)

65. از ابی بصیر: بر این که هفتاد هزار ملک در قبه مطهره، طلب رحمت نمایند؛ برای حسین از روز شهادت تا قیامت و آن ها دعا کنند در حق زائر وی.(3)

66. از محمّد قمی: بر این که نوشته شود از برای زائر جای وی اعلا علیین است.

67. از صفوان: بر این که بشارت باد! زائر حسین علیه السلام را که خداوند را ملائکی است که عصایی از نور در دست دارند که اگر زائر گناهی نماید نگذارند که حفظه آن را بنویسد و اگر ثواب صادر شود، بگویند به حفظه که بنویس حسنه اینها را. اینها جماعتی باشند که خداوند گناه این ها را مبدّل به ثواب می نماید.

ص:43


1- 62. بحارالانوار، ج 101، ص 46 و 78؛ کامل الزیارات، باب 74.
2- 63. بحارالانوار، ج 101، ص 55؛ المستدرک، ج 10، ص 242؛ کامل الزیارات، باب 42.
3- 64. بحارالانوار، ج 101، ص 54؛ المستدرک، ج 10، ص 241.

68. از ابی بصیر: از دو امام که هر که میل دارد، جای وی در بهشت باشد، دست از زیارت حسین علیه السلام برندارد.

69. از احمد قمی: که زیارت حسین علیه السلام افضل همه اعمال است.

70. از شیخ مفیدرحمه الله: که هر کس زیارت کند حسین علیه السلام را از برای وی بهشت است.

71. روایتی است از خود مولانا ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام نقل شده است از علی بن محمّد: که او سؤال نمود از مولانا ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام که روایتی از شما نقل شده صحیح است یا نه؟

حضرت فرمودند: چه است آن روایت؟

عرض کرد: که از شما روایت شده که فرمودید: هر که زیارت کند مرا در حال حیاتش، پس من او را زیارت می کنم بعد از مردنش.

امام فرمود: بلی، من گفتم و اگر او را در جهنم هم پیدا کنم خارجش می کنم.

و توّهم نشود بر این که نقل این حدیث در خواب بوده و اعتباری ندارد؛ چه آنکه اخبار این که هر که معصوم را در خواب ببیند، همانا خودش را دیده، صحیح است از طریق عامه و خاصه بلکه مستفیضه است، بلکه دعوی تواتر شده از طریق عامه. و آن مقداری که دلیل مساعد است، عدم حجیت وی در احکام شرعیه است؛ دون غیر آن از سایر جهات چنانچه شاهد هم ذکر نمایم در خاتمه ان شاء اللَّه، پس مانعی ندارد ثبوت این حدیث، اگر قرائن صدقی برای وی باشد.

ص:44

72. از صفیه دختر عبدالمطلب، از پیغمبرصلی الله علیه وآله: در حدیث طویلی در وقت ولادت مولانا حسین بن علی علیهما السلام تا آنکه پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمودند: ملکی که اسم او «فطرس» است، می گوید: هر که زیارت کند حسین علیه السلام را، من خبر می دهم به حسین علیه السلام و هر که به او سلام کند من آن را می رسانم و هر که برای حسین علیه السلام طلب مغفرت کند من آن را برسانم به حسین بن علی علیهما السلام.(1)

پس این ها اخباری است که دلالت دارد بر ثواب زیارت عاشورا به عنوان خاص و بر مطلق زیارت که عاشورا هم فرد آن است. و جزماً اخبار بر مثوبت زیاده بر آن است که ذکر شد؛ زیرا کتب معدّه در نزدم حاضر نبود.

علاوه بر آنکه به عنوان زیارت در حرم یا قبر یا شب و روز عاشورا یا زمان خاصی مثل شب جمعه و عرفه و شعبان و رجب و رمضان و اعیاد را ذکر نکردم؛ بلکه از مطلقات عامه و خاصه مذکور شد، آن هم گفتم که بیان آن جزماً ناقص است.

اینک لازم است که ذکر چند نکته بنمایم:

اوّل آنکه این همه ثواب و فضیلت محیرالعقولی که بر زیارت سیدالشهداعلیه السلام بار شده کمتر است از ثواب زیارت مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام. چنانچه روایت منقوله از مزار در بحار دلالت دارد بر این که افضلیت زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام بر زیارت اباعبداللَّه علیه السلام، مانند

ص:45


1- 65. امالی صدوق

فضل خود آن حضرت است بر امام حسین علیه السلام. چنانچه در کتاب «روح الایمان»(1) طبع نجف این امر را تشریح نموده ایم.

نکته دوم این که اختلاف اخبار در مقدار ثواب، در صحّت مسأله ضرری نمی رساند و باید بدین طریق حمل شود که مراتب معرفت ظاهراً فرق دارد و هرکس را به اندازه معرفت وی ثواب خواهند داد. و یا آنکه بگوییم مراتب ثواب نسبت به شیعیان و محبان آن ها و بر حسب زمان و مکان فرق می کند. و یا آنکه اختلاف مراتب بیشتر در مواردی است که زائر دچار مشقت می شود و به مضمون: «افضل الاعمال احمزها»(2) دارای ثواب بیشتری گردد.

ص:46


1- 66. نک: روح ایمان با تحقیق این بنده، ص 35.
2- 67. الموضوعات الکبری از قاری، ص 61: افضل العبادات احمزها، کشف الخفاء، نهایه ابن اثیر، ج 1، ص 175.

نور دهم

رفع دو اشکال

در بیان رفع دو اشکالی است که بر این زیارت شده:

اشکال اوّل آن که عملی که دارای چنین مقام شامخ و مثوبت بی حد و حصری باشد که برتری بر تمام واجبات دارد، چرا در قرآن اشاره به وی نگردیده؟

اشکال دوم این که احکام شرعیه بنابر مذهب مشهور و منصور تابع مصالح و مفاسد است و ترتب ثواب و عقاب یا عین آن دو، و یا از ناحیه آن ها است. و اگر این زیارت چنان ثوابی دارد که بالاتر از دو هزار هزار حج و عمره و جهاد است، لا محاله در آن مصالح مهمّه ای است که فوق تمام مسائل واجبات است و ناچاراً باید این زیارت واجب عینی و از اهمّ واجبات شمرده شود، نه آن که چنانچه مشهور و فتوی شما بر آن است، مستحب باشد.

و قول براستحباب زیارت با این همه ثواب خاصه ثوابی که اعظم از همه واجبات ضروریه باشد، تهافت بین دارد، نه با قواعد و نه با عقل درست درآید؛ زیرا کثرت و قلّت ثواب ناشی از زیاد و کم مصالح و مفاسد فعل و عمل است، و این خود کاشف از شدت و ضعف طلب می باشد و با ضعف مصلحت و مفسده لاجرم طلب ضعیف می شود که تعبیر به مستحب و مکروه کنیم، و با شدّت آنها تعبیر به واجب و حرام کنیم. پس چگونه زیارت با این ثواب و شدّت طلب، واجب نشده و آثاری که بر ترک واجب بار می شود، در ترک آن نیست. مثلاً اگر شخص حج را ترک نماید؛ عصیاناً و حجة الاسلام را نیاورد، موقع

ص:47

مردن عمّال موت به وی بگویند به دین نصرانی یا یهودی بمیر!(1) ولی چنین چیزی در حق تارک زیارت نمی گویند، پس چگونه می توان گفت که مستحب است و حال آن که فوق تمام واجبات باشد واللَّه الهادی.

اما جواب از اشکال اوّل

آن که بسیار بی اساس است؛ زیرا تمام تکالیف را نتوان از قرآن استفاده کنیم و همان طور که در کتاب ذخیره رساله عملیه و دوره فقه مطبوع بیان نمودیم، این شبهه را شیاطین این زمان القاء کرده اند و هر مسأله ای را می گویند کجای قرآن نوشته؟ و چرا قرآن ذکر نکرده؟ ولی باید در نظر داشت که هر چیزی را نباید در قرآن پیدا کرد؛ مثلاً کجای قرآن نوشته که نماز ظهر و عصر و عشاء، چهار رکعت و مغرب سه رکعت، و صبح دو رکعت است؟ و همچنین نماز آیات و عید دارای ده رکوع و بعضی از نوافل یک یا دو یا چهار یا ده رکعت می باشند؟

و همچنین سایر از اجزاء و شرائطی که از اوّل فقه تا آخر آن برای ضروریات نقل شده که هیچ جای قرآن از آن ذکر نشده؛ مثلاً تمام آیات احکام قرآن بنا بر نقل کتب آیات الاحکام پانصد آیه است؛ در صورتی که نماز تنها هفتاد و دو هزار مسأله در شبهه حکمیه دارد، بنابر نقل علّامه تبریزی، غیر از شبهات موضوعیه.

پس باید گفت که فهم قرآن مختص به محمدصلی الله علیه وآله و آل محمّدعلیهم السلام

ص:48


1- 68. نک: الوسائل، ابواب الحج، باب 7، ح 1.

است. و آن ها می توانند مطابق نصّ صریح قرآن «لَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُّبِینٍ»(1) هر چیزی را از آن استفاده کنند؛ زیرا قرآن برآنها نازل شده و ما نمی توانیم از آن استنباط نماییم.

و همین اشکال را ابن ابی یعفور بر حضرت صادق علیه السلام نمود و همان جواب را شنید. چنانچه در دفع اشکال دوم بیان خواهم نمود.

علاوه بر این که در قرآن هم اشاره کرده که من اجرت رسالتم را مگر مودّت به اقربایم چیزی نمی خواهم.(2)

و بدیهی است که محبّت و مودّت به مردگان چنانچه عادت هر قومی است، مراوده بر قبور مردگان و بذل اموال و اطعمه از برای آنها و عبادت و طلب مغفرت کردن برای آنها بر حسب مسلک و مرام خود حتی آن شخصی که اعتقاد به مبدأ و معاد ندارد، اگر به پدر مرده او لعنت فرستند برآشفته خواهد گردید، ولی اگر او را به نیکی یاد کنند، مسرور خواهد شد و این را ما زیارت می گوئیم. و از این جهت هم در قرآن ذکر شده ولی در نتیجه توّهم فاسد بعضی از محدثین از دست رفته است. و در هر صورت، اشکال عدم تعرض قرآن بی مورد است.

اما جواب از اشکال دو

اولاً قبول نداریم که زیارت سید الشهداءعلیه السلام واجب نباشد چنانچه در انوار سابقه معلوم شد که جماعتی

ص:49


1- 69. سوره انعام، آیه 59.
2- 70. آیه مودّت «قُل لاَّ أَسَْلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی ؛ ای پیامبر! به مردم بگو من در برابر ابلاغ رسالتم از شما مزدی؛ جز دوستی خاندانم نمی خواهم. سوره شوری، آیه 23.

قائل به وجوب عینی، و بعضی به وجوب کفائی وی هستند. و روی این اصل واجب و محظوری ندارد که اهمّ واجبات باشد.

البته این جواب با مذهب مشهور و مختار حقیر سازش ندارد.

ثانیاً از اساتید (قده) استماع نمودم که فرمودند که مذهب امامیه وجوب زیارت سید الشهداعلیه السلام است. و نسبت دادند به صاحب کفایه محقق خراسانی چنانچه ظاهر اخبار کثیره هم همین طور است؛ مانند(1) «زیارة الحسین فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة» مانع هم ندارد که از اهمّ واجبات باشد، لکن به وجوب اقتضائی و شارع مقدس به لحاظ وجود موانعی از قبیل تقیه یا عُسر و حرج و ارفاق امر فعلی به وی نکرده باشد. مانند ضدی که مبتلی باشد به اهمّ که بنا بر صحت ترتّب هم امکان ندارد که امر برای وی درست شود؛ زیرا نمی دانم آن مانع کدام است. و ممکن است که عنوان غیبت، مانع و یا حضور، شرط باشد و چون اولی موجود و یا دومی مفقود است، لذا به همان حکم اقتضائی باقی می ماند و به مرتبه فعلیت تامه که موجب امر است منتهی نمی شود؛ مانند سایر واجبات اقتضائیه که هنوز به مرتبه فعلیت نرسیده و نزد ولی عصر - روحی له الفداه - مودع است و غیبت، مانع از بروز و ظهور و فعلیت شده تا آنکه شمس ولایت از افق غیبت طلوع نماید.

پس این همه اخبار حاکی از عالم اقتضاء و مصلحت است و در عالم

ص:50


1- 71. زیارة الحسین بن علی علیهما السلام واجبةٌ علی کل من یقِرّ للحسین علیه السلام بالامامة من اللَّه عزّ و جلّ. ارشاد مفید، ج 2، ص 133.

مصلحت از اعظم واجبات است. و این منافاتی با استحباب زیارت ندارد؛ زیرا آن شرط و یا آن مانع و یا شیئی دیگر دخالت در فعلیت امر ندبی و درک مصلحت غیر ملزمه ندارد.

ولی این جواب در نظر حقیر ناتمام است، چنانچه در انوار سابقه اشاره به وی شد و بنا بر مذهب خود محقق خراسانی این دعوا درست نیست؛(1) زیرا ایشان می فرمایند که در عبادات، «امر» لازم نیست و لذا قائل به صحت ضد مبتلی به اهم است؛ مثلاً نماز با لزوم فوریت ازاله نجاست از مسجد و حال آن که انکار ترتیب را نماید. و بنابراین اگر وجوب اقتضائی دارد به معنی این است که در عالم مصلحت وجوبی قصوری نیست و به داعی مصلحت ذاتیه به قصد وجوب می توان آورد در صورتی که حرام و تشریع است. مگر این که گفته شود که بنا بر مذهب ایشان قصد وجوب محال است و باید قصد مصلحت نماید تا بتواند زیارت را وجوباً به جا آورد، ولی نه به قصد امر وجوب.

ثالثاً: این که احکام، تابع مصالح در متعلق است چنانچه در نزد متأخرین شیاع پیدا کرده، ممنوع است؛ زیرا چنانچه مذهب محقق خراسانی است، احکام تابع مصالح در امر است و بنابر این مصلحت فعل داعی بر حکم نشود؛ بلکه موجب حکم مصلحت در امر است و چون امر وجوبی ندارد کشف می کنیم که دارای مصلحت الزامی نبوده، بلکه دارای ملاک امر ندبی بوده و لذا مستحب شده است.

ص:51


1- 72. کفایة الاصول، مسأله ضد، امر چهارم.

ولکن این جواب چنانچه واضح است، صغرویاً و کبرویاً ممنوع است.

رابعاً: ما قطع داریم که ملازمه ای است؛ بین این که هر واجبی باید افضل باشد از هر مستحبی ولو آن که فلسفه تشریع را ندانیم: نظیر دعوی قطعی که مشهور در جواب ابن قبه(1) نموده اند که قطع داریم اگر شارع ظن را حجیت نماید، مانعی ندارد؛ زیرا بالوجدان بلکه بالضرورة می دانیم که زیارت پیغمبرصلی الله علیه وآله و یا حضرت امیرعلیه السلام و یا حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام افضل است از جواب سلام یک زن فاحشه و یک مرد خبیث در حالی که نمی دانیم چرا آن را واجب و این را مستحب کرده است؟ و دین خداوند به عقول ما درست نیاید، البته حکمتی در واقع دارد که ما بر وی دسترسی نداریم.

و به این معنی اشکالاً و جواباً روایتی از ابن ابی یعفور از حضرت صادق علیه السلام وارد شده که گفت: شنیدم امام صادق علیه السلام سؤال نمود از شخصی از دوستان خود که آیا تو زیارت می کنی قبر اباعبداللَّه حسین بن علی علیهما السلام را؟

عرض کرد: بلی سه سال یک مرتبه ایشان را زیارت می کنم.

پس امام غضب نمود به نحوی که رخسار مبارک سرخ شد و فرمود:

ص:52


1- 73. ابو جعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه رازی از متکلمان و دانشوران بزرگ امامیه در نیمه اوّل سده چهارم هجری است. آثار مکتوب چندی از خود به یادگار گذاشته است. درباره ابن قبه رازی نک: دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 358؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 446؛ مفاخر اسلام، ج 2، ص 294 - 298؛ معالم العلماء، 59؛ بزرگان ری، بخش اوّل، 13 - 22.

آگاه باش قسم به خدائی که یکتاست، اگر زیارت کنی حسین علیه السلام را، افضل است از آنچه می کنی؛ (یعنی حج).

پس آن مرد گفت فدایت شوم، زیارت وی این همه فضیلت دارد؟

امام فرمود: بلی قسم به خداوند که اگر شما به فضیلت آن پی برید به هیچ وجه تارک آن نشوید و هرگز در مقابل این زیارت، حج به جا نیاوری. آیا نمی دانی که خداوند کربلا را حرم خود قرار داده قبل از آنکه مکه را حرم خود قرار دهد؟

پس ابن ابی یعفور گفت که: من اشکال کردم بر حضرت که چرا خداوند در قرآن حج را بر مردم واجب کرده و زیارت را واجب نکرده؟

امام فرمودند: اگر خداوند چنین کرد و چنان نکرد به لحاظ مصلحتی است که او در نظر داشته ولی منافات با اهمیت زیارت ندارد.آیا نشنیدی قول پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمودند: باطن قدم، احق به مسح است از ظاهر قدم. و آیا نمی دانی که اگر خداوند موقف را در حرم قرار می داد؛ بهتر و افضل بود از این که در خارج از حرم قرار دهد و معذلک در خارج قرار داد.(1)

بنابراین می توان ادعا نمود با این که معنویت زیارت بالاتر از همه عبادات است؛ ولی حکمت اقتضا نموده که آن را مستحب نماید.

ص:53


1- 74. کامل الزیارات، باب 88، ح 1؛ بحارالانوار، ج 101، ص 33؛ الوسائل، ج 14، ص 513؛ المستدرک، ج 10، ص 261.

و این جواب برای اشکال اوّل که چرا زیارت را در قرآن ذکر نکرده اند جواب بسیار خوبی است که اشاره به آن وعده شده بود.

خامساً ملتزم می شویم که ثواب اصل زیارت به قدر یک حج نیست تا چه رسد به دویست هزار، بلکه نصف یا عشروی، بلکه ثواب اصل زیارت به قدر ثواب زیارت بقیه انبیا و اولیا و مؤمنین است، ولی تفوّق این زیارت بر همه واجبات از جهت تفضّل است نه استحقاق ثواب علمی نظیر سایر تفضلات چنانچه در قسمتی از مقدمه واجب و یا واجبات توصلیه که شارع ثواب بر وی مترتب نموده؛ مانند مسجد رفتن و مجلس علما نشستن و تعلیم و تعلّم نمودن الی غیر ذالک.

بنابراین، اشکال مرتفع شود و محظوری لازم نیاید.

ولی معذلک این جواب هم خالی از اشکال نیست؛ زیرا مبتنی است بر این که اصل ثواب به استحقاق باشد نه تفضّل و آن هم محل کلام است.

چنانچه استادنا النائینی(1) قائل است که ثواب به تفضّل است.

ص:54


1- 75. استاد فقها و مجتهدان مرحوم آیت اللَّه العظمی میرزا محمد حسین غروی نائینی {1277 - 1355 ه ق} از بزرگ ترین فقیهان و اصولیان زمان خود بود که به خاطر اطلاعات گسترده و دقت نظر و بیان شیوا برجستگی خاصی در میان علمای نجف اشرف داشت. وی نیمی از عمر شریف خود را صرف تعلیم و تربیت علمای طراز اوّل و محققان برجسته کرد و پس از درگذشت میرزا محمد تقی شیرازی (ره)، مرجعیت شیعیان را عهده دار شد و جلسه درس او یکی از پرشکوه ترین جلسات درس به حساب می آمد. از اوست: تنبیه الامة، حاشیه بر عروه، لباس مشکوک. و از تقریرات بحث های اوست: منیة الطالب، حاشیه بر مکاسب، فوائد الاصول، اجود التقریرات. نک: نقباء البشر، ج 2، ص 593؛ اعیان الشیعه، ج 6، ص 54؛ مکارم الآثار، ج 6، ص 2169؛ معجم المؤمنین، ج 4، ص 14؛ میرزای نائینی ندای بیداری از نورالدین علی لو.

سادساً در تاریخی که ذکر شده که روزی انوشیروان(1) با خواص خود به شکار رفت، ناگاه برای صیدی از لشگر خود دور شد و زیادی مسافت و دور بودن از لشگر او را گرسنه و تشنه نمود، به اطراف نظر انداخت، کلبه ای به نظر او رسید، دید زنی در آنجا است. خود را به آنجا رسانید از وی تقاضای طعامی نمود. آن زن اجابت کرد، بزی داشت ذبح کرد و بریان نمود تا انوشیروان صرف کند. پس از فراغ از خوردن از حالات زن جویا شد، شنید که طفلی دارد و با آن در این بیابان زندگی می کند. از معاش آنها سئوال کرد، زن در جواب گفت: که به وسیله همین بز، که برای تو ذبح کردم ارتزاق می کردیم.

در این هنگام ملازمین انوشیروان رسیدند و سلطان قضیه را از اوّل تا آخر برای آنها بیان کرد و از آنان پرسش کرد که جزای این گونه خدمت چه باشد؟ یکی گفت: ده بز. دیگری گفت: صد بز. سومی گفت: صد بز با عمارتی. و خلاصه هر یک از ملازمین هر چه گفتند مورد پسند سلطان نشد، از خودش سئوال کردند که چه باید کرد؟

سلطان فرمود: احسان این زن قابل تدارک نیست؛ زیرا مرا نشناخته با کمال احتیاجش هر چه داشته در راه من داده، حال اگر من تمام هستی خود را به وی عطا نمایم، تدارک به مثلی بیش نکرده ام تا چه رسد که فخر سبقت عطا نمایم.

ص:55


1- 76. از شهریاران ایران پیش از اسلام است که به عدالت معروف بوده است. درباره او نک: خسرو انوشیروان در ادب فارسی از دکتر علی مرزبان راد.

پس بر هر عاقل واضح است که سید الشهداعلیه السلام در این قیام و نهضت که به امر الهی و تکلیف شرعی عالماً و عامداً به تمام آنچه واقع شده و به اخبار جد و پدر و برادر و مادرش تمام هستی و نفوس و اموال و اعراض و سایر اضافات و حیثیات را در راه خدا و دوستان وی بذل نمود، پس خداوند ولو آن که رحمت و نعمت وی بی انتها است؛ ولی به عنوان عام وراء دنیا و آخرت چیز دیگری نیست، حال اگر تمام دنیا و آخرت را به وی بدهد، اگر سوء ادب نباشد؛ تازه مکافات به مثل شده است و تمام این فضائل و ثوابها در مقابل این عمل اهمیتی ندارد. لذا امام صادق علیه السلام غیر مرّة قسم یاد کرد که اگر فضیلت ثواب وی را گویم چه خواهد شد. حتی در بعض اخبار دارد بروید، ولو آن که ضرر به شما رسد یا کشته شوید.(1)

و نیز فوائد ضرر و کشته شدن را بیان فرمودند.(2) «ابن طاووس» - رحمه اللَّه - در اقبال در دعای شب نوزدهم بعد از نافله بیست رکعتی چه عجائبی در آن دعا ذکر می کند و آن چند فقره تسبیح است که مِنْ جمله این است، «پاک و منزّه است، خدائی که بهشت را تملیک محمّد و آل محمّد نمود. و پاک و منزّه کسی است، که خلق فرمود دنیا و آخرت را و هر چه مخلوق در آنها است برای محمّد و آل محمّد.»(3)

ص:56


1- 77. کامل الزیارات، باب 45؛ ثواب من زار الحسین علیه السلام و علیه خوف؛ بحارالانوار، ج 101، ص 78؛ الوسائل، ج 14، ص 442.
2- 78. کامل الزیارات، باب 44، ح 2.
3- 79. الاقبال، ج 1، باب 23 در اعمال شب نوزدهم رمضان.

پس ای عزیز، هر چه بود به آنها داده شده و دوست و دشمن بر سر خوان نعمت آنها می باشند؛ چنانچه اخبار خمس هم فی الجمله دلالت دارد. پس نباید تعجب نمود از این همه ثواب، ولی این مقاله هم اجنبی از علاج اشکال است.

و سابعاً می توان گفت که تمام این فضیلت و ثواب به استحقاق و به زیادی مصلحت است و بی خود و جزافاً به قدر دو هزار هزار حج و عمره و جهاد، و اجر همه انبیا و اوصیا نشده است؛ تا آنکه بعضی از کوته فکران ایراد نمایند که چطور زیارت این مجاهد مظلوم به این حد و مرتبه رسیده است؟

و بیان مدعی محتاج است به طی مقدماتی:

اوّل این که یزید - لعنة اللَّه علیه - یا طبیعی بوده و یا نصرانی بوده است به اجماع تمام مسلمین. اما در نزد شیعه که واضح است. و در نزد عامه به طوری که از کتب متعدده ظاهر می شود؛ مانند ابن ابی الحدید که از مشایخ خود نقل می کند یا طبیعی و یا نصرانی بوده؛ زیرا از طریق مشایخ اشعار معرفی و نقل شده مانند:

لعبت هاشمُ بِالملک فَلا

خَبَرٌ جاءَ و لا وحی نَزَل(1)

علاوه بر خبث طینتی که یزید داشته، چون مادرش سه طلاقه شد و معاویه بدون محلّل تصرّف نمود و این نطفه به وجود آمد، در کفر او

ص:57


1- 80. تاریخ طبری، ج 10، ص 286. بنی هاشم با سلطنت بازی کردند وگرنه، نه خبری آمده بود و نه وحیی نازل شده بود.

شکی نیست.(1) مانند پدرش که آن هم خبیث و کافر بوده به اجماع مسلمین از دو جهت:

یکی خروج بر امام زمان که موجب کفر است.

و دیگر آن که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه که مورد اعتبار اهل تسنن می باشد، می فرماید که معاویه و عمرو ابن عاص(2) از زنادقه بودند، و از اوّل پی فرصت می گشتند که عداوت خود را با اهل بیت علیهم السلام ظاهر سازند. و در کفر آنها شکی نیست.

دوم آن که شکی نیست، به ضرورت دین در این که محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله خاتم النبیین و المرسلین و الدین، و الشریعة و الکتب بوده و هست تا روز قیامت.

سوم آن که بر حسب عقل و نقل به استقراء تام - که موجب علم وجدانی است -، ثابت شده که عادت خداوند بر این بوده که هر وقت دین وی ضعیف می شده خداوند شخصی را که مؤید به تأییدات وی می بود، برای تقویت دین خود می فرستاد. و این مقدمه با ضمّ این که عادت خداوند لایتغیر است، ضروری هر دین است و از این نیز آنچه را در کتاب روح الایمان در بیان شناختن حقیقت انسان (طبع نجف اشرف) شرح دادیم(3) در حقانیت مذهب شیعه که قائل به امام زمان می باشند؛ زیرا که این دین باید تا قیامت باقی باشد چنانچه حضرت

ص:58


1- 81. نک: نامه 28 و 37 نهج البلاغه.
2- 82. نامه 39 نهج البلاغه.
3- 83. این کتاب با تحقیق و تعلیق بنده در قم منتشر شده است.

امیرعلیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: تارة بر اینکه: دین را مثل دیگ در حال جوش سرنگون کردند.(1) و اخری می فرماید: دین را پوستین وارونه پوشانیدند.(2) الی غیر ذلک.

پس باید یک نفر معصوم بیاید و دین را زنده، و مؤمنین را احیاء، و پیرایه ها را از دین بردارد؛ چنانچه عادت خداوند بوده در امم سابقه. پس حال اگر آن شخص پیغمبر نشد، باید در تمام جهات مثل پیغمبر باشد مگر نبوت، تا دین را تقویت نماید و پیرایه ها را از وی بردارید.

و نیز در آن کتاب متذکر شدیم که آن شخص در زمان حال، امام زمان (عج) است.

اما فترتی زیادی که آن در این زمان اتفاق افتاده در هیچ زمان نبوده و آن بر این است که؛ چون در این زمان صنعت چاپ و مطبوعات و وسایل ارتباط بشر از تمام نقاط زیاد است، کمتر حقیقتی می تواند از بین برود و دین اسلام چون با کمک این وسائل در جهان نورانیت دارد و به آن نقطه از ضعف نرسیده که احتیاج به ظهور حجت داشته باشد و اگر این صنایع نبود، حتماً امام زمان علیه السلام ظهور نموده بود؛ چنانچه در صدر اوّل چون صنعت نشر و طبع نبود به واسطه پنهان شدن حقیقت اختلافات مذهبی زیاد شد که فقط سنّی ها هفتاد و دو مذهب داشتند.

از این اختلاف دولت وقت خسته شد و در حدود چهار صد هجری به قهر و زور آن ها را منحصر به چهار مذهب که تا حال باقی است

ص:59


1- 84. نهج البلاغه، خطبه 103.
2- 85. همان، خطبه 108.

نمود.(1) که مرحوم شیخ مرتضی و سید صدر(2) هم در باب اخبار علاجیه بدین معنی اشاره فرمودند،(3) و دولت هم حاضر شدند، مذهب شیعه را جزء مذاهب حقّه قرار دهد تا پنج مذهب گردند و مرحوم سید مرتضی علم الهدی (قده) هم درصدد برآمد که شیعیان را وادار به قبول نماید، ولی اعیان و علمای شیعه قبول نکردند، برای آن که می گفتند که این قبول اقرار ضمنی است بر صحت آن چهار مذهب و حال آن که آنها باطل است در نزد شیعیان.

چهارم آن است که معاویه - علیه اللعنة - تمام مقصودش آن بوده که شریعت را به اسم سلطنت تمام کند و مسلم نماید که به غیر از سلطنت چیز دیگری در کار نبوده و لذا دروغ و افترائات بر شریعت بست؛ مانند قصه ثمره(4) که معروف در نزد عامه و خاصه است و لذا (شیعیی) - که بزرگترین ائمه عامه و مقنن اصول می باشد -(5) با یکی از علمای آنها می گوید که این صحاح سته که در دست ما هست، اخبار صحیح در میان آنها؛ مانند یک موی سفید در گاو سیاه است.(6)

ص:60


1- 86. نک: معالم الزلفی، ص 17؛ التنقیح، ج 1؛ الدر النضید فی الاجتهاد و التقلید، ج 1، ص 216؛ روح ایمان، ص 39.
2- 87. سید صدر الدین محمد بن میر محمد باقر رضوی قمی است.
3- 88. الرسائل، بحث تعادل و تراجیح، 812، ط 5، چاپ جامعه مدرسین قم ؛ شرح الوافیة، 414 - 415، خطی به شماره 1689 مکتبة میراث اسلامی قم به نقل از الکنز المخفی، ص 117.
4- 89. نک: الارشاد فی معرفة علماء الحدیث از قزوینی در ترجمه یعیش بن جهم.
5- 90. نک: الانساب سمعانی، ج 2، ماده شعیبی.
6- 91. نظیر آن در شرح نهج البلاغه، 9، ص 105، چاپ قم به نقل از دارقطنی.

و بدین جهت بود که حضرت امیر فرمود: رؤسای صفین زنادقه(1) بودند و در پی فرصت می دویدند تا حال که وقت پیدا کردند.

و ابن ابی الحدید از مشایخ خود آثار و احوالی نقل می کند که شاهد صدق این مدعی است. و از آن جمله قضیه ای است که از شیعه رسیده که یکی از رجال بزرگ عصر معاویه می گوید پس از صلح حسن بن علی علیهما السلام با معاویه و استقرار سلطنت وی شبی نزد او رفتم، دیدم تنها در خلوت نشسته و فکر می کند. خواستم که او را خوشحال و متوجه نمایم. گفتم: یا امیر! باید شما بسیار خوشحال باشی؛ چه آن که فتنه بین مسلمین خاتمه پیدا کرد و دشمنی مانند علی علیه السلام از دنیا رفت و حسن بن علی هم با تو صلح کرد و در سلطنت خود مستقل شدی!

آه سردی کشید و پس از آن گفت که: دانسته باش که از بین بردن علی و حسن مجتبی کاری نبوده و مطلب مهمتر در بین است. گفتم: دیگر چیزی باقی نمانده که آن اهم باشد.

گفت: آن مطلب این است که ابن ابی کبشه؛(2) یعنی (خاتم النبیین) و اسم او باقی مانده و در مناره ها شب و روز چندین مرتبه ذکر می شود

ص:61


1- 92. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 361.
2- 93. درباره وجه تسمیه پیامبرصلی الله علیه وآله به «ابن ابی کبشه» توسط مشرکین، دو احتمال وجود دارد: احتمال اوّل: «ابوکبشه» مردی از خزاعه بود که مخالف بت پرستی قریش بو دو پیامبر را به ابوکبشه تشبیه کرده اند. احتمال دوم: «ابوکبشه» جد مادری پیامبرصلی الله علیه وآله بود که پیامبر شباهت هایی به وی داشته است و لذا حضرت را به او منسوب کرده اند. سفینة البحار، ج 2، ص 461.

و به آن هم راضی نشده و اسم خود را مقرون به اسم خدا کرد.(1)

این ملعون خیالش چنین بوده که به اسم سلطنت تمام نماید و بگوید غیر از آن چیز دیگری نیست.

ولی چون حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام و حسین علیه السلام و بعضی از صحابه در مقابل او بودند و اجل هم گریبان او را گرفت، نتوانست مقصد خود را به پایان برساند و این فرصت را به یزید - علیه اللعنة - داد تا همه را به اسم سلطنت تمام نماید. و یزید هم به اعتقاد خود و به جهت کثرت بنی امیه و تسلّط آنها بر مردم و انقراض اصحاب و امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و به امید آن که حضرت امام حسین علیه السلام را مردم نمی شناسند، درصدد برآمد تا مقصود را عملی سازد؛ لذا در سال اوّل از سلطنت او واقعه کربلا و اسراء اهل بیت علیهم السلام(2)، و در سال دوم قتل عام مدینه(3)، و در سال سوم خراب کردن خانه کعبه را ایجاد کرد.(4)

ص:62


1- 94. نک: شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 493؛ الغدیر، ج 10، ص 283 و 284 {به نقل از مروج الذهب، ج 2، ص 341} نظیر آن؛ کشف الغمه، ج 1، ص 418 - 419، چاپ تبریز.
2- 95. ماجرای خونین کربلا و جنایات لشکریان یزید و سرداران سپاه او در منابع بسیاری آمده است.
3- 96. این فاجعه در ذی حجه سال 63 هجری واقع شد و به واقعه حرّه نیز معروف است. نک: تاریخ طبری، ج 4، ص 370 - 381؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 111 - 121؛ انساب الاشراف بلاذری، ج 5، ص 337 - 355.
4- 97. نک: تاریخ طبری، ج 4، ص 381 - 384؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 123 و 124؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 241 و ج 2، ص 19؛ تاریخ الخلفاء، ص 233؛ نیز نک: سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 83؛ مروج الذهب، ج 3، ص 69 و 71؛ مشکاة الادب، 451 و 450، چاپ رحلی.

پنجم آن که امام حسین علیه السلام عالم بوده به تمام واقعه کربلا(1) و این امر از آدم تا خاتم خبر داده شده بود؛ چنانچه نوح علیه السلام به امت، و عیسی علیه السلام به حواریون، و موسی علیه السلام به پیروان خود اطلاع داده بودند و خاتم النبیین صلی الله علیه وآله(2) و حضرت امیرعلیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسن علیه السلام نیز از این جریان مطّلع بودند. حضرت عالماً و عامداً اقدام به این عمل نمود.

حال که این پنج مقدمه معلوم شد؛ اگر سید الشهدا قیام نمی کرد و یزید شریعت را به نام سلطنت تمام می نمود، دیگر نامی از خدا پرستی در روی زمین باقی نمی ماند و مؤمنی پیدا نمی شد و مردم در هلاکت و ضلالت به سر می بردند و لذا سید الشهدا که به وسیله امناء وحی از این جریان اطلاع پیدا کرده بود، قیام کرد و به تمام جهات، هستی خود را در پیشگاه خداوند در طبق اخلاص گذاشت تا توانست آن خانواده ننگین را نابود و دین اسلام و خدا پرستی را ترویج نماید که تا حال پانصد میلیون مسلم و صد میلیون مؤمن باشد؛ چنانچه به این معنی خود سیدالشهداعلیه السلام اشاره فرموده بر حسب نقل مجلسی (قده) در بحار در خطبه غرّایی که در همان وقت شیعه ها را در عرفات(3) جمع

ص:63


1- 98. امام در روایات بسیاری از شهادت خود خبر داده است از باب نمونه نک: کامل الزیارات، باب 23، ح 5 و ح 14 و 15؛ امالی صدوق، مجلس، 28، ح 7.
2- 99. نک: مستدرک حاکم، ج 3، ص 176؛ تاریخ ابن عساکر، ج 13، ص 62؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 62؛ حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج 1، ص 98.
3- 100. عرفات نام سرزمینی در نزدیکی مکه و داخل حرم است.

نمود و تلاوت کرد و فرمود: ایها الناس! حق مندرس شده و از بین می رود.(1)

آری، باید اقرار کرد که ایمان هر مؤمن و صوم و صلات و جهاد هر خدا پرستی را او باعث شد تا روز قیامت. پس اگر خداوند آن همه ثواب را برای زیارت وی بدهد در مقابل اخلاص آن سید مظلوم باعث تعجّب نیست و الاّ لازم آید که معلول اشرف از علت باشد.

این بود جواب هفتم، ولی این جواب هم بی فایده است؛ زیرا این جواب مستدل است به این که ثواب شهادت وی را عوضی نیست و چیزی مقابله ندارد؛ در صورتی که اشکال این بود که چرا با این همه ثواب و فضیلت مستحب شده.

ثامناً می گوییم که ثواب زیارت، اصلاً به قدر یک واجب هم نیست؛ حتی مانند جواب سلام. بلکه به قدر سایر زیارت انیبا و اوصیا و مؤمنین است، ولکن در خارج دائماً متحد و مستلزم با واجب اعمی از اصول دین و شعب وی از ثبوت صانع و توحید و رسالت و امامت و عدالت می باشد که تمام این ثوابها مال آنان است و بدیهی است که فروع دین هر چه باشد از واجبات و مستحبات در ثواب و فضیلت به وی نرسند.

و این جواب حق است؛ نظیر آن که فرمود حب علی علیه السلام معنایی

ص:64


1- 101. بحارالانوار، ج 44، باب 21 (این سخن در منی بوده ظ 1.

است که با گناهان ضرر ندارد(1)، پس زیارت حسین علیه السلام ناشی است از حب او. و دوستی او طریقی است به دوستی خداوند. و این خود از آثار اذعان به صانع و توحید و رسالت و معاد است که دارای ثواب بی شماری است، چنانچه قصه پیغمبر و سلمان و بودن یهودی در بهشت شاهد است در بشارت سلمان به پیغمبرصلی الله علیه وآله در آمدن حضرت امیرعلیه السلام از سفر و اللَّه الهادی.

ص:65


1- 102. مناقب خوارزمی، رقم 56.

نور یازدهم

در بیان اقدام حضرت سید الشهدا است بر شهادت.

چه آنکه در صدر اوّل به علت اختلاط شیعه و سنی بر اقدام آن بزرگوار ایراد می کردند. و این اشکال که چرا حسین بن علی علیه السلام اقدام به این عمل نمود، از صدر اوّل تا به حال باقی است و جواب هایی نیز داده اند و رسائلی نیز در این خصوص نگاشته اند از جمله رساله ای است که مرحوم سید مرتضی(1) (قده) در دفع از اشکال نوشته و بیان اشکال از این قرار است:

«جمعیتی که حاضر در میدان حرب(2) بودند از مخالفین حداقل سی هزار بوده و حداکثر پنجاه و صد هزار. و از موافقین آن حضرت بنا بر مشهور هفتاد و دو نفر بودند آن هم جمعی پیرمرد و برخی جوان و عده ای هم غلام بودند. بدیهی است که امید غلبه، بلکه احتمال آن هم برای موافقین نبود بر حسب جریان عادی، در این صورت اقدام ایشان بر جنگ و کشتن نفس خود عالماً و عامداً اقدام بر نابودی و القاء بر تهلکه است و آن جایز نیست. این، اصل اشکال.

و اما جواب یک مرتبه بنا بر مذهب شیعه باید گفته شود و یک دفعه مذهب غیر شیعه، و سوم مذهب عقلای عالم ولو طبعیون.

و اما جواب بر وفق مذهب شیعه آن است که ایشان وصی و خلیفه پیغمبرصلی الله علیه وآله بوده و آنچه را که به وی وصیت شده، باید عملی نماید

ص:66


1- 103. سید مرتضی علم الهدی {355 - 463} در بغداد تولد یافت. از دوران کودکی به یادگیری دانش های متداوّل آن عصر پرداخت و نزد شیخ مفید و دیگران شاگردی کرد. سید شاگردان مبرزی تربیت کرد از جمله شیخ طوسی، مفید ثانی، ابویعلی و... مفاخر اسلام، ج 3، ص 262 - 294.
2- 104. جنگ.

و کشتن و شهادت برایشان حتم بوده، چنانچه حدیث صحیح دلالت دارد که در حال احتضار پیغمبرصلی الله علیه وآله، جبرئیل علیه السلام آمد دوازده پاکت مهر کرده آورده به پیغمبرصلی الله علیه وآله داد عرض کرد: تو را دوازده وصی است و این دوازده پاکت را به آنان برسان که هر کدام در وقت خود باز نمایند و مضمون آن را به مورد اجرا گزارند. و مضمون نامه سید الشهداعلیه السلام شهادت وی بوده به نحوی که واقع شده.(1) چنانچه به ابن عباس در مدینه فرمودند که پیغمبرصلی الله علیه وآله به من امر کرده که خارج بشوم به سوی اعراب زیرا خدا خواسته که مرا کشته ببیند(2).

و اخبار بر این مضامین فوق تواتر، بلکه ضرورت شیعه است پس بنا بر مذهب امامیه این عمل اشکالی ندارد.

و اما بنا بر مذاهب اهل تسنن هم اشکال، مورد ندارد زیرا شهادت ایشان واجب بوده بر حسب قاعده چه آن که هر مؤمن فضلاً از عالم و مجتهد و معصوم اگر بدانند که دین ضعیف شده و در شرف نابودی و فنا است باید برای تقویت آن اگر به کشته شدن خود احتیاج داشته باشد دریغ نکند و این کشته شدن واجب است برای آن که حفظ دین واجب و مقدمه منحصره آن شهادت است و مقدمه واجب نیز واجب است. و همانطور که شما در سابق مطلع شدید دین به علل مذکوره در انوار سابقه در شرف انقراض بود و به شخصیتی احتیاج داشت تا آن را تقویت نماید.

ص:67


1- 105. بحارالانوار، ج 36، کتاب امیرالمؤمنین علیه السلام، ب 40، ح 10.
2- 106. نک: لمعة من بلاغة الحسین علیه السلام، ص 75.

و امّا بنا بر مذهب غیر مسلم، اقدام هر عاقلی بر چنین کاری روا بود زیرا اگر شخصی سلطنت دیگری را غصب نماید و اولاد و اعقاب و رعایای وی را ذلیل و فقیر نماید و آن شخص مغضوب و معزول بداند اگر کشته شود سلطنت عود کرده و غاصب معدوم و تمام اعقاب و اولاد و رعایا و دوستان وی به عزت و سعادت خواهند رسید، اقدام بر شهادت خود در نزد عقلا بیرویه و ناروا نیست.

و به این جهات سه گانه که ذکر شد امام حسین علیه السلام آن یگانه رادمرد اسلام در این راه قدم نهاد و جان خود ار در نزد اعتلای نام دین در پیشگاه احدیت در طبق اخلاص نهاد؛ و لذا سید ابن طاووس در کتاب اقبال و لهوف فرموده که شهادت بر ایشان واجب عینی بوده، و اگر شارع مقدس ما را در عاشورا امر به عزاداری نمی کرد حق بود که ما خود عزادار باشیم.(1) زیرا حضرت کاری کرد که تمام دوستان و اعقاب وی سعادتمند دنیا و آخرت شدند و احزاب شیاطین، مخذول(2) گردیدند و به این لحاظ آن نصرانی(3) در سیاسة الحسینه این اقدام را تحسین و تصدیق نموده.

در هر صورت برای اشکال مجالی نیست. و عجب است از سید (قده) که جواب هائی داده که موافقت با هیچ قانون و قاعده ای ندارد.(4) و اللَّه العالم. این بود پایان سخن در مقدمه.

ص:68


1- 107. اللهوف علی قتلی الطفوف، با تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، ص 83.
2- 108. خوار، بی یاور.
3- 109. مسیو ماربین.
4- 110. تنزیه الانبیاء، ص 231 و 228، چاپ دوم، دارالاضواء.

و اما مقاصد

مقصد اوّل

در شرطیت قصد قربت است در زیارت عاشورا.

به بیان این که اوامر دو قسم است:

یکی امتثال آنها مشروط است به قصد قربت، مانند نماز و روزه و خمس و زکات که اگر بدون قصد قربت و یا به دواعی دیگر باشد عمل باطل است.

قسم دیگر تنها ایجاد متعلق امر لازم است به هر خیال و داعی باشد مانند ادای دین و امثال وی که واجب است دین مردم را ادا نماید ولو برای خوش حسابی باشد. و این قسم را واجب توصلی نامند و اگر چه به قصد قربت بیاورد هم عبادت کرده و هم ادای دینی نموده است ولی اگر قصد قربت هم نداشته باشد صحیح است منتهی ثواب نبرده.

و حقیر ندیدم کسی را که متعرض این مسأله شده باشد در رساله های خود.

و این نکته نیز معلوم گردد که محل کلام غیر وضو و دعا و غسل و سجده و نماز وی است چه آن که در عبادیت آنها شکی نیست بلکه محل کلام در خود زیارت و لعن و سلام آن است.

ص:69

و می توان گفت که تعبدی نیست و توصلی است از دو جهت:

یکی آن که سلام و لعن از کلام آدمی است مثل سلام کردن به مؤمنین است، و همان طوری که در سلام متعارفی بین مردم، قصد قربت شرط نشده در سلام بر امام هم شرط نشده و فقط ایجاد وی کافی است. و دیگر ان که زیارت عبارت از مراوده با مؤمنین است چه زنده و چه مرده باشند و این مراوده توصلی است و قصد قربت لازم ندارد و فرقی هم نمی کند، مابین امام و غیر امام همان طوری که فرقی نیست، مابین زیارت مؤمنین از زنده و مرده در عدم شرطیت قصد قربت.

این غایت آنچه ممکن است گفته شود برای عدم اعتبار قصد قربت، ولی اقوی و احوط اعتبار و شرطیت قربت است در زیارت عاشورا از جهاتی:

اوّل آن که چنانچه در اصول گفتیم که هر امری تعبدی است تا خلاف وی به ادلّه متقنه ثابت شود و مقتضای این نوع گفتار شرطیت قصد قربت در زیارت عاشورا است زیرا که دلیلی بر توصلیت نداریم که مخصص آن قاعده باشد.

دوم آن که شارع مقدس ثواب بر این عمل قرار داده و اگر عبادت نباشد محال است که دارای ثواب گردد. و در این صورت باید گفت که امر عبادی است و قصد قربت لازم دارد و این از قواعد مسلّم فقه است.

و توهم نشود بر این که شارع مقدس بر کثیری از توصلیات ثواب مترتب نموده در حالی که یقین داریم عبادت نیستند. پس صرف ترتب ثواب مستلزم عبادیت نیست مانند مقدمه واجب و مانند مسجد رفتن.

ص:70

زیرا از خارج ثابت شده که با این که آنها عبادت نیستند ثواب دارند تا آن که مجبور شویم برای جمع بین ادلّه حکم نمائیم که ثواب مال ذات عمل نیست بلکه یا تفضّل است و یا مال یک معنائی است که متحد با این عمل توصلی است، به خلاف مقام که هنوز توصلیت زیارت ظاهر نشده و وجهی ندارد که رفع ید از قاعده استلزام ثواب با عبادیت نمائیم.

پس حق آن است که به مقتضای این قاعده، حکم به عبادیت و شرطیت قصد قربت نمائیم. و اما آن که سلام کلام آدمی است، قابل منع است صغرویاً و کبرویاً، زیرا در قرآن ذکر شده که هر کس بخواهد آن را تلاوت نماید باید قصد قربت داشته باشد و همچنین در نماز و ادعیه و سلام بر ملائک و انبیا و اوصیا بلکه بر جماد مانند ماه رمضان و هلال وی پس یک ضابطه کلیه در کار نیست که چون انسان آن را تحیت قرار داده باید شرطیت برود.

و اما مسأله زیارت مؤمنین، پس اگر زیارت امام هم به عنوان زیارت مؤمن باشد، قیاس صحیح است در صورتی که به خلاف این است. اگر چه مؤمن هم بر وی صادق است زیرا باید به عنوان زیارت معصوم و وصی خلیفه باشد. و شاید به این عنوان قصد قربت لازم باشد و لااقلّ مِن الشک، پس به موجب قواعد سابقه باید قصد قربت نمود.

و مؤید این مطلب وضو گرفتن و غسل کردن برای زیارت است زیرا اگر توصلی باشد، طهارت لازم ندارد.

ص:71

و همین طور مؤید این مطلب اخباری است(1) که دلالت دارد بر این که جنب حاضر بر محضر امام نشود. در هر صورت اقوی شرطیت قصد قربت است. و در صورت شک، جماعتی قائل به اشتغال شدند ولی بناء ما بر برائت شد.

ص:72


1- 111. الوسائل، ابواب الجنابة، باب 16.

مقصد دوم

در بیان شرطیت وضو و عدم آن در زیارت است.

پس اگر گفتیم نماز زیارت جزء و یا شرط زیارت است کما هو الاقوی، نه از آداب، پس شکی نیست که وضو شرط است، زیرا بعید است که گفته شود شرط یک جزء بیشتر نیست.

و اگر گفتیم نماز جزء و شرط نیست بلکه از آداب و رسوم است، باز وضو شرط است، زیرا مستفاد از اخبار همین است اگر چه گفتیم اطلاق اوامر اقتضای نفسیت را دارد و غیری بودن محتاج دلیل دیگر است علاوه بر غلبه حمل بر افضلیت در مستحبات مضافاً بر این که غالب ظرف مطلوبیت وی است بنفسه در موقعی که تعبیر به رسوم شده باشد و از این نظر، مشکل است قول به شرطیت.

ولی در هر صورت از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر وقت آمدی برای زیارت قبر سید الشهدا وضو بگیر و غسل کن. و نیز از حضرت صادق علیه السلام که: هر وقت نزدیک قبر رسی غسل کن اگر می توانی و الاّ وضو بگیر.(1)

و ظاهر این اخبار آن است که باید وضو بگیرد و رجحان هم دارد ولی کلام در شرطیت وی است در صورتی که ظاهر از تفریع نمودن امام زیارت را بر وضو، استفاده شرطیت آن می شود. علاوه بر تفریع در خبر اخیر که اگر نمی توانی غسل کنی وضو بگیر، ظاهر آن است که امر وضو غیری است پس به این قرائن می تون رفع ید از قواعد مذکوره

ص:73


1- 112. کامل الزیارات، باب 76، ح 4.

نمود و حکم کرد که امر وضو امر غیری است.

و اما توهم اختصاص به حاضر بسیار بعید است و مطابق با احتیاط هم وضو شرط است و بر فرض شک برای قضاء حاجت احتیاط نماید.

ص:74

مقصد سوم

در بیان شرطیت غسل و عدم آن است در زیارت عاشورا.

مقتضای اطلاق اوامر و غلبه حمل بر افضلیت در مستحبات اگر چه نفی شرطیت است، ولی اقوی شرطیت آن است و بعید نیست دعوی تواتر در اخبار غسل نمود، به تواتر لفظی اگر اختلاف هیئتی مضر نباشد و الاّ تواتر معنوی است و از امام محمد باقرعلیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام است که غسل بکن هر وقت قصد زیارت داری.

و در روایت صفوان: غسل نماید به آب فرات.(1) و نیز از آن امامان که ما دوست داریم هر که زیارت حسین علیه السلام را نماید غسل کند. و روایت بشیر(2)، و همدانی(3)، عیص، ابی الیسع، و یونس والی غیر ذلک، که تمام دلالت دارند که وقت زیارت عاشورا غسل نمایند چه به عنوان خاص چه به عنوان عام. و در اصل رجحان شکی نیست. کلام در غیریت ونفسیت وی است و مستفاد از این اخبار آن است که امر غسل غیری است و چون امر غیری ثابت شد ناچار شرط است و زیارت تفریع شده است در این روایات بر غسل. و مراد از شرطیت نیست مگر بر این تفریع بلکه از قسمتی از اخبار استفاده شرطیت واقعیه شده چنانچه ظاهر هر دلیل جزء و شرط همین است. و نیز می توان دعوی تنصیض نمود در روایت از کامل الزیارة (از) طبری از صادق علیه السلام که عرض نمود:

ص:75


1- 113. کامل الزیارات، باب 75، ح 1.
2- 114. کامل الزیارات، باب 75، ح 2.
3- 115. همان.

من بسا وقت با رفقا به زیارت قبر اباعبداللَّه علیه السلام می آیم و سخت است بر ما که غسل نمائیم از جهت سرما و غیر سرما؟

فرمودند: هر کس غسل کند در فرات و زیارت نماید، نوشته شود برای وی ثوابی که نمی داند حدّ آن را مگر خداوند.(1)

پس عدول امام علیه السلام از جواب سائل با آن که مقتضای حکومت عناوین ثانویه بر عناوین اولیه آن است که به واسطه عذر و حرج غسل برای زیارت واجب نیست. و معذلک امام تحریص فرمود بر غسل وجهی ندارد مگر بیان شرطیت واقعیه.

پس اقوی شرط بودن است، چنانچه سیره عملیه قدیماً و حدیثاً بر آن بوده اگر چه در خصوص زیارت عاشورا نصی ندیدم ولی در زیارت عامه وی کافی است، پس توهم استحباب نفسی، مورد ندارد.

بلی، در اکثر این روایات غسل را وظیفه حاضر بیان کنند. و این بی ربط است چه علاوه بر تعمیم، دعوی عدم قول به فصل حاکم به شرطیت مطلق است.

اما توهم مشروط بودن آب غسل به فرات بی ربط است زیرا مستلزم سقوط غسل است در بیشتر موارد که موجود نیست و البته فرات از باب ذکر مصداق بوده.

ص:76


1- 116. کامل الزیارات، باب 76، ح 10.

مقصد چهارم

در بیان شرطیت روز است در قرائت زیارت عاشورا و عدم آن.

و اقوی، اوّل است چه برای قریب و چه برای بعید و چه برای ثواب و چه برای حاجت زیرا اگر چه زیارت آن سید مظلوم در هر وقتی جایز است به علت اذنی که داده اند ولو مکلف از خود انشاء کند و لذا اعتراض مرحوم حاج شیخ عباس قمی(1) (قده) بر شخصی که نقل نموده زیارت وارث را با اضافه کردن فقراتی که ایشان ندیده بودند، بی مورد است از جهاتی:

اولاً نافی، با مثبت معارضه ندارد. ناقل دیده واجب التصدیق است و ایشان که ندیده اند منافاتی با آن ندارد.

ثانیاً در فقرات دیگر از انحاء زیارت هست که در اینجا نیست و باکی در خواندن آنها نیست.

ثالثاً خود معصوم دستور جعل داده اند و نقل ناقلین مانند انشاء خود معصوم می باشد.

رابعاً با اغماض از تمام این ها ضرر وی وقتی است که به داعی ورود

ص:77


1- 117. علامه حاج شیخ عباس قمی {1294 - 1359 ه.ق}. وی محدث خبیر و مورخ شهیر و صاحب سفینة البحار و الکنی و الالقاب و فوائد الرضویه و بیش از هفتاد اثر ارزنده دیگر بود. او در ایمان و خلوص و ورع آیتی بزرگ و از علمای موفق و وارسته بود و توانست در راه اعلای کلمه توحید و ترویج فرهنگ ناب شیعی و نشر احادیث پربار پیشوایان دین قدم بلندی بردارد. شماری از آثارش توسط این بنده تحقیق شده است. شرح حال ایشان را در مجله نور علم آورده ایم.

باشد و الاّ اصلاً ضرر ندارد. حال اگر ایشان اکتفا می کردند که من اطلاع به ورود ندارم بهتر بود از تعقیب مسأله، بلکه وظیفه ایشان نیز همین بود و لاغیر.

و مثل این باشد تعقیب از دعای «الحبّی» زیرا آن هم وجهی ندارد به جهت آن که:

اولاً معارضه نیست بین مثبت و منفی.

ثانیاً اذن داده شد در مطلق دعا.

ثالثاً به واسطه تسامح در ادله سنن خصوص بنا بر شمول وی قول عالم را.

رابعاً کثرت ذکر مثوبت دلیل بر مجعولیت آن و باعث تعجب نخواهد شد زیرا غرائب وی اعظم از اکثر ادعیه مهج الدعوات ابن طاووس نیست بلکه اعظم از زیارت ائمه علیهم السلام نیست. پس به گفته ایشان همین قدر بوده که نص علم نماید نه تعقیب ناقل و نهی از خواندن با آن که بر حسب قواعد جایز است که تفکیک در سند شده باشد.

در هر صورت اخبار زیارت عاشورا چه معروفه و چه غیر معروفه تماماً لفظ «یوم» دارد ولی در بعضی لفظ «صدر نهار» دارد. و اطلاق «روز» بر شب یا شب و روز مجاز است، و خلاف جریان اصالة الحقیقه است، زیرا روز لغةً از اوّل طلوع شمس تا غروب آفتاب باشد و شب نیز از غروب آفتاب تا طلوع آن است عرفاً و از مغرب است تا فجر شرعاً.

ص:78

و شبانه روز اسم است از برای بیست و چهار ساعت شرعاً و لغة و عرفاً. و عدول از حقیقت و مجاز بدون قرینه جایز نیست و باید بر طبق آن رفتار نمود و آن نیست مگر روز به احتمال ظرفیت خلاف قیدیت و گذشته از آن هم منافی با قاعده است، زیرا مقرر شده که ظاهر هر عنوانی آن باشد که خود بنفسه عقد الوضع است و از برای وی دخلی است در موضوع فوق چنانچه در کتاب المحاکمات بین الاعلام بیان نمودیم، در مقام اعتراض استادنا النائینی (قده).

حال چون تمام اخبار زیارت عاشورا از معروفه و غیر معروفه «لفظ روز و صدر نهار» دارد، ظاهر آن است که «یوم» شرط است.

بلی در ذیل روایت صفوان دارد زیارت بخوان زیارت عاشورا را من حیث کنت.(1) ولی ابداً دلالتی در وی نیست در جواز خواندن در شب زیرا «حیث» از انحاء مکان است و مغنی در این باب دعوای اجماع کرده و مجمع و جوهری(2) با صراحت فرمودند.

پس احتمال زمان با نفی اهل زبان معنی ندارد، بنابراین شکی نیست که آن فقره دلالت بر تعمیم زمانی ندارد. و امام تمسک به روایت مالک که امام به وی فرمود که: اگر قدرت داری از دهر خودت این زیارت عاشورا را بخوان(3). بدیهی است که آن هم دلالت ندارد.

اولاً لفظ یوم بیان دهر را نموده.

ص:79


1- 118. مصباح المتهجد، 782، چاپ مؤسسه فقه الشیعه 1411 ه ق.
2- 119. مجمع ماده حیث
3- 120. کامل الزیارات، باب 71 از علقمه.

ثانیاً آن تأکید است و اختصاص به روز خاص ندارد، و کنایه از دوام جواز قرائت است در هر روز.

ثالثاً در بعضی از نسخ، عوض لفظ «دهرک»، «دارک» دارد(1) و باید این صحیح باشد زیرا امام در صدر روایت فرموده که در خانه ات چه و چه کن و بعد برو به پشت بام خانه. این دلالت دارد که «دارک» باید باشد.

رابعاً موافق با احتیاط است خصوصاً در مقام قضای حاجت چه آن که این را جبرئیل امین برای خاتم النبیین و پنج تن علیهم السلام از قبل خداوند جهت بشارت و خوشحالی ایشان و برای رفع درماندگی شیعیان هدیه آورد.

و حقیر هم چون دیدم که شیعیان در عصر بدی واقع شده اند و انحاء بلیات دنیوی و اخروی گریبان آن ها را گرفته، لذا خواستم که این کبریت احمر و یا کیمیای سعادت را از هر جهت تنقیح نمایم تا آن که هر که را حاجتی به خداوند است با خواندن آن با شرائط مخصوص حاجت خود را مطابق ضمانتی که امام صادق علیه السلام داده(2) به دست آورد. در هر صورت بر حسب قواعد شکی نیست که روز، شرط است در زیارت عاشورا واللَّه الهادی.

ص:80


1- 121. نک: نسخه مصباح المتهجد ص 776، ط مؤسسه فقه الشیعه.
2- 122. مصباح المتهجد، ص 781.

مقصد پنجم

در بیان شرطیت صد تکبیر است در اوّل قرائت.

از مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی(1) (قده) که معروف است به «میرزای بزرگ» که حکم به حرمت تنباکو(2) فرمودند، نقل شده بر این که باید اوّل صد تکبیره گفته شود - و به منزله تکبیرة الاحرام نماز است - و بعد داخل در زیارت شود. و بعضی فرموده اند که یک تکبیر هم کافی است.

و اصل یک تکبیر در زیارت هر معصومی مستحب است و بلند نمودن دست به حذاء گوش مانند نماز در هر تکبیری مستحب است چنانچه بر وفق هر دو مدعی روایت دارد در کتاب من لایحضره الفقیه اما خصوص زیارت عاشورا در قریب و بعید یک تکبیر وارد است چنانچه در ذیل روایت علقمه، امام علیه السلام فرمود که بعد از تکبیر گفتن زیارت بخوان.(3)

و در اصول نیز مقرر شده که امر، اقتضاء ایجاد صرف الطبیعة را دارد که موافق با یک مرتبه شود، و مرّه و تکرار خارج از حقیقت امر هست.

ص:81


1- 123. آیت اللَّه العظمی میرزا محمد حسن شیرازی معروف به مجدد شیرازی {1230 - 1312} رهبر نهضت مشهور تنباکو در عهد ناصرالدین شاه قاجار که بعد از شیخ انصاری بر کرسی تدریس تکیه زد و رهبری جهان تشیع را در دست گرفت و فقیهی دقیق النظر و زیرک بود. شرح حال او را در هدیة الرازی الی المجدد الشیرازی و کاروان علم و عرفان، ج 1، ص 201 و 202 مطالعه فرمایید.
2- 124. داستان آن در منابع زیر آمده است: نهضت روحانیون ایران، ج 1، ص 89؛ تحریم تنباکو، ترجمه زنجانی؛ تحریم تنباکو از ابراهیم تیموری.
3- 125. مصباح المتهجد، ص 773.

پس یک تکبیر لازم است مانند قول مرحوم سید کاظم یزدی (قده). ولی چنانچه اشاره شد جماعتی فرموده اند صد تکبیره بگوید مطابق نقل مجلسی و میرزای شیرازی در کتاب البلد الامین، و جمعی هم احتیاط نمودند اگر چه فتوی ندادند. و شاید نظر حضرات به روایت صفوان بوده که در آن امام علیه السلام فرموده صد تکبیره بعد از زیارت بخوان.(1)

ولی با آن که در وی صد تهلیل و صد صلوات هم بعد از تکبیر دارد تمسک وجهی ندارد، زیرا اختصاص به حضور و ورود به کربلا و آن هم در سر فرات قبل از غسل برای زیارت خاصی دارد، و شاید نظر آن ها به زیارت مخصوصه رجب و شعبان باشد که امام فرمود صد تکبیر بگو و این زیارت را بخوان.(2)

و این نظر هم چندان بعید نیست، زیرا اولاً مال حضور است. و ثانیاً برای زیارت مخصوص است.

و ممکن است نظر حضرات به روایت جامعه کبیره است که امام فرمود: قبل از شروع در وی صد تکبیر بگو.(3) ولی آن هم بعید است زیرا اختصاص به حضور دارد وجهی از برای تعدی نیست.

و ممکن است نظر آنها به روایت ثمالی(4) باشد که آن هم بی فایده است یکی به اختصاص زیارت و دیگری آن که روایت، صد و سی و دو تکبیر دارد آن هم در اثناء و خلال آن وظایفی مقرر فرموده. و نظیر

ص:82


1- 126. بحارالانوار، ج 98، ص 258.
2- 127. بحارالانوار، ج 98، ص 26.
3- 128. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ح 3213.
4- 129. بحارالانوار، ج 98، ص 173.

روایت مزار که آن هم این نحو است. و ممکن است نظر به سایر زیارت آن حضرت بوده که در هر کدام چند تکبیری ذکر نموده و یا استفاده از زیارت سایر ائمه مثل زیارت حضرت امیرعلیه السلام نمودند، یا به حکم استقراء از مجموع زیارت ها این استفاده را کردند که آن هم مشکل است زیرا استقراء تام که موجب علم وجدانی است نداریم و ناقص آن در تحت اصالت الحرمه باقی است.

پس بنابراین وجهی از برای احتیاط یا توقّف و یا نفی نیست چه غایت توهم ضعف در وی بشود ولی ادله تسامح کافی است با آن که وجهی از برای ضعف نیست و سبب اختلاف را با بودن نقل این روایت نمی دانم و مطابق با قواعد نباشد، بلی کلام در این است که ذکر نمودیم لزوم وی را حمل بر افضلیت نمود و تعدد مطلوب که یکی کافی است ولی بهتر صد است و یا باید صد باشد و اصلاً یکی کافی نیست.

تحقیق آن است که جای تعدد مطلوب نباشد چه آن که روایت یکی نص نبوده مثل این که بگوید یکی بگو و همان نیز بگوید صد بگو تا آن که امر یکی دائر بین لا به شرط و یا به شرط شیئی باشد، بلکه به اطلاق طبیعت یکی استفاده شود و آن فرع عدم بیان است و روایت صد، بیان است، ولو آن که منفصل باشد، پس ناچار باید گفت که صد تکبیره را بگوید، و حالی که باید صد تکبیر گفت و بدون شک شرعاً مستحب است. در این صورت آیا استفاده شرطیت برای زیارت می توان نمود یا نه؟ کلامی است که در مقاصد سابقه گذشت. از اقتضای او امر نفسیه و یا

ص:83

موقعیت محل و یا غلبه حمل بر افضلیت در مستحبات، ولی ظاهر حدیث که تفریع و مترتب نمود امام علیه السلام زیارت را بر ایجاد تکبیره با عدم تمامیت اخیرین وی، استفاده شرطیت می شود. و بیاید در آخر این مقاصد تنبیهی راجع به این شرائط که ذکر گردید.

بنابراین بر حسب قواعد، گفتن صد تکبیره شرط و موافق با احتیاط است، خصوص برای قضای حاجت. و در صورت شک، بنا بر اجراء برائت است زیرا امر دائر بین اقل و اکثر می باشد.

ص:84

مقصد ششم

در بیان شرطیت لعن و سلام است به صد مرتبه چنانچه در متن زیارت وارد است.

و در این شرط هم خلافی واقع شده است، بعضی از علما فرموده اند با سه یا چهار مرتبه گفتن کافی است به گمان آن که در روایت عقبه داشت که کوشش کند در لعن بر قاتلان.(1)

و آن به چند مرتبه حاصل شود، بلکه از ابن طاووس (قده) می فرماید در مصباح الزائر(2) خود که زیارت عاشورا معروفه را ما نقل نمودیم از مصباح کبیر شیخ الطایفه (قده) که تصحیح شده بود به خط خود شیخ و در آن زیارت، لعن و سلام صد مرتبه نبوده به جز یک مرتبه، پس یکی کافی است.

و مؤید این مطلب هم آن است که مرحوم حاجی محدث(3) (قده) از مزار نقل می کند این زیارت را بدون صد لعن و سلام با تمام آنچه از خواص و فضیلت معروفه دارد، و راوی علقمه، و مروی عنه امام محمد باقرعلیه السلام است.

ولی تحقیق آن است که نقل ابن طاووس (قده) خطا است چنانچه متصدیان این امر فرموده اند از جهت آن که نسخه ای که نزد ایشان بوده افتاده داشته است. و شاهد وی آن است که خودشان فرموده اند که

ص:85


1- 130. مصباح المتهجد، 773 در اعمال ماه محرّم.
2- 131. مصباح الزائر، ص 147.
3- 132. مراد حاج شیخ عباس قمی {ره} صاحب مفاتیح الجنان است.

تکرار مذکور در نسخه صغیره شیخ (قده) است. و نیز علمائی که از نسخه کبیره نقل فرموده اند تمام قائلند که این نسخه هم واجد تکرار مذکور بوده و بنابراین یا خود ایشان سهو فرموده و یا از نسخه، عبارتی افتاده بوده. و با اعتراف و نقل بقیه علما و محدثین، اصالة عدم السقط و اصالة السلامة جاری نیست و به قول ایشان اعتمادی باقی نمی ماند.

و مسلماً روایتهای متن زیارت، دارای صد لعن و سلام بوده اند - و اما نقل - سه یا چهار مرتبه، که مخالف با اجماع است چه آن که آن چند مرتبه که در ذیل روایت علقمه است ربطی به متن زیارت ندارد و آن از مقدمات شروع در زیارت است. و بر فرض ربط هم، غیر مربوط از محل بحث است چنانچه واضح است زیرا چنان که بیاید باید قبل از شروع در زیارت چه برای قضاء حاجت و چه برای فضیلت، چند مرتبه لعن و سلام بفرستد.

بلی، چیزی که محل نظر است آن است که پس از فراغ از شرطیت هر کدام از لعن و سلام به صد مرتبه، آیا کافی است که در آخر لعن ذکر صد را بنماید؟ مثلاً بگوید: اللهم العن (الخ) مأته مرّة که در واقع یک مرتبه بگوید به قید صد مرتبه، یا آن که باید صد مرتبه لعن و سلام مخصوص را تکرار نماید تا صدق صد مرتبه بنماید؟

و می توان قائل به کفایت یک مرتبه به قید صد شد به جهاتی:

اوّل آن که باشد مسأله از قبیل عام افردای که حقیقت با آن که یک کلام است ولی در واقع و نفس الامر خطابی است به عدد افراد.

ص:86

دوم از جهت صدق صد مرتبه.

سوم تمسک شود به فعل حضرت نوح پیغمبرصلی الله علیه وآله چه آن که فعل معصوم حجت است به موجب نقل شیخ بهائی (قده) در کشکول؛ زیرا هر کدام از انبیا که عبور آن ها به زمین کربلا افتاد آسیبی دیدند!(1) و سبب آن را از خداوند سئوال نمودند و خداوند سبب را که واقعه سیدالشهدا باشد بیان فرمود. مانند کشتی نوح که به آن سرزمین که رسید متلاطم شد(2) و قریب به غرق رسید حضرت نوح علیه السلام مضطرب شد و استغاثه به خداوند نمود، خطاب رسید که هزار مرتبه بگو: لا اله الاّ اللَّه. پس ایشان به عبرانی فرمودند: حلولیافلفال یا ماریا اتقن، که معنی وی هزار مرتبه لا اله الا اللَّه است، چون یا خوف از غرق پیدا کرد تا تمام نماید و یا کافی دانست یک مرتبه را از هزار مرتبه. و بعد از گفتن آن، کشتی آرام گرفت و آن گاه خداوند سبب را بیان فرمود.

پس بناء علیه مانعی ندارد که آن لعن و سلام را به جای صد مرتبه یک مرتبه گفت، و ندیدم در رساله های فقها - رضوان اللَّه علیهم - که احدی متعرّض این جهت شده باشد.

ولی با تمام احوال، براهین مذکوره فایده ندارد چه در جای خود تمام باشد یا نباشد از جهاتی:

ص:87


1- 133. نک: بحارالانوار، ج 44، ص 242 - 244؛ المنتخب طریحی، 48 - 50؛ الخصائص الحسینیة، ص 191 و 192؛ العوالم، ص 103.
2- 134. بحارالانوار، ج 44، ص 243؛ المنتخب طریحی، 48 و 49.

اولاً آن دعوی وقتی است که عبارت چنین باشد: پروردگارا! لعن بکن بر فلان هزار مرتبه و یا صد مرتبه، نه این که تو بگو چنین.

ثانیاً وقتی است که شارع آن عدد را جزء دعا یا زیارت قرار دهد، ولو به نحو طریقیت و عناوین مشیره به معدود، نه آن که خارج از دعا و زیارت باشد. مانند محل بحث زیرا امام فرمود «پس تو صد مرتبه بگو این کلام را» که خارج از دعا و زیارت می باشد.

ثالثاً باید آن عدد در آخر کلام باشد چنانچه در ادعیه صحف وارد است تا بتوان قرینه مراد از انشائات باشد و تمیز واقع شود نه در اوّل چنانچه واضح است.

رابعاً بناء علیه تو صد مرتبه لعن نکردی، خداوند صد مرتبه لعن کرده و تو صد مرتبه از خداوند درخواست لعن نکردی بلکه تو یک مرتبه از خداوند درخواست صد مرتبه لعن کردی و چقدر فرق است مابین عبارتها.

خامساً کوشش در لعن نشده زیرا که اخبار وی فرموده که کوشش در لعن نمایند.(1) و آن معنی ندارد الاّ با تکرار، غایة الامر شارع پس از امر به کوشش، خودش مصداق آن را که صد مرتبه باشد بیان نموده.

سادساً ظهور عرفی، خود چیزی است در عالم پس ظاهر این که تو صد مرتبه بگو آن است که این عبارت را صد دفعه بگو.

سابعاً وجود اجماع محصّل بی نقل خلاف از احدی از فقهائی که در

ص:88


1- 135. بحارالانوار، ج 98، ص 290، باب 24.

این باب رساله و کتاب نوشته اند، پس این احتمال با هیچ میزانی درست نشود و بی مورد است و بدون شک باید هر کدام از لعن و سلام در متن زیارت صد مرتبه تکرار شود، و جزئیت و شرطیت تکرار صد مرتبه است چنانچه موافق با احتیاط است، خصوصاً اگر برای قضاء حاجت بخواهند تلاوت نماید که دیگر احتمال عقلی هم راهی ندارد برای اکتفاء به مرّة، زیرا بدون گفتن صد مرتبه احراز واقع نشده.

و باید قبل از شروع در زیارت به عنوان مقدمه چند لعن و سلامی ذکر شود، و بعداً داخل قرائت در متن زیارت شود. و در این شکی نیست.

و از آن چه ذکر نمودیم در لزوم تکرار لعن و سلام، ظاهر شد که آن ها جزء زیارت است.

و توهم مجلسی (قده) در بعضی از صور مسأله که خارج از زیارت مثل دیگران، بی مورد است و راهی ندارد.

پس اقوی چنانچه تکرار شرط است اصل وجودشان جزء است: اما در موقع شک، حکم وی واضح است من باب اجمال نص و باید رجوع به برائت شود اگر در این قسمت از امور، اصول جاری شود چنانچه اشاره کردیم واللَّه العالم.

ص:89

مقصد هفتم

در بیان شرطیت و حدت مکان و مجلس قرائت، و وحدت زمان قرائت زیارت عاشورا است.

بدان که علما اختلاف نموده اند در اعتبار و شرطیت زمان و مجلس قرائت که بسا اوقات تعبیر به موالات شده است.

اکثر فقها - رضوان اللَّه علیهم - بر اشتراط باشند مانند (تهرانی و اصفهانی و غیره، بلکه شیخ مرتضی (قده)، و تردید ایشان هم فرضی است نه حقیقی.

و بعضی از فقها گذشته از این فرمودند علاوه بر اشتراط وحدت مجلس و زمان، باید وحدت حقیقی باشد نه عرفی چنانچه از کلام (اصفهانی) ظاهر می شود.

بعضی قائل شده اند بین مباحات و غیره، در اولی لازم ندانسته و در دومی لازم دانسته، بخصوص در عبادات، چه مستحب و چه واجب؛ و بعضی از فروعات هم ذکر فرموده اند برای تسجیل مطلب در هر صورت حضرات فقط فرموده اند ادلّه، اقتضای شرطیت زمان و مکان را دارد، که تعبیر به موالات شده ولی ذکر نفرموده اند که آن دلیل کدام است.

پس می گوئیم که اقوی بلکه احوط مخصوصاً برای قضاء حاجت، اعتبار و شرطیت وحدت زمان و مکان است به چند دلیل:

اوّل اصل معنای زیارت عبارت است از حصور زائر نزد مزور یا به وحی و یا به روحی و جسمی. و حضور، تحقق پیدا نمی کند مگر به احتواء مقداری از مکان و اجزاء زمین مر زائر و مزور را که به اسم

ص:90

خاص نامیده شده مثل حرم، رواق، صحن، خانه و پشت بام و امثال این ها که به آن اسم خاص، مجلس گفته می شود، پس با عدم اتحاد مجلس و صدق تکرر مجلس و زمان زیارت متعدده شود نه زیارت واحده و فرض آن است که شارع زیارت واحده اعتبار کرده است.

دوم آن که شیخ (قده) می فرماید، که امورات مرکبه تدریجیه باید از حیث مکان و زمان اتصالاتی به هم داشته باشند.(1) لذا معتبر کردند مسلمین موالات بین ایجاب و قبول را، بلکه موالات بین اجزاء هر کدام آن ها را و لذا اعتبار کردند شرطیت موالات را در نماز و وضو، و سکوت طویل را مانع دیدند، و این معنی را در مرکبه تدریجیه به استقراء تǙŠدست آوردند لذا شهید (قده) در بیان اعتبار موالات در امور مرکبه تدریجیه در قواعد خود می فرماید:

از اختیار شرطیت وی که این معنی اخذ شده است از اعتبار اتصال بین مستثنی و مستثنی منه حاصل آن که چون امورات تدریجیه مرکبه فی الحقیقه کلام واحد است.(2)

و در معالم هم می فرماید: از برای متکلم است که الحاق نماید به کلام خود آن چه را بخواهد و تا آن که ملحقات کلام تماماً ذکر نشود هنوز صدق کلام واحد نکرده(3)، از این جهت در وی اعتبار وحدت مکان وحدت زمان شده است.

ص:91


1- 136. فوائد الاصول، مبحث استصحاب.
2- 137. تمهید القواعد، فصل 3، قاعده 65.
3- 138. معالم الدین، مسأله الاستثناء المتعقب للجمل.

پس بنابراین اقوی چنانچه بیان کردم موافق با احوط اعتبار شرطیه مکان و زمان است.

و بیاید تنبیه با فائده راجع به تمام این مقاصد در آخر مقاصد ان شاء اللَّه.

و اما جریان اصول چنانچه غیر مرّة ذکر شده، واضح است.

ص:92

مقصد هشتم

در بیان شرطیت تسبیح سیده بانوان فاطمه زهرا علیها السلام است.

بدان که بعضی از بزرگان علما فرموده اند که تسبیح فاطمه زهراعلیها السلام شرط است، در زیارت عاشورا.(1)

علامه حکیم میرداماد (قده) بلکه بسیاری تخطئه نموده اند اصحاب را از این که غفلت نمودند از این شرط. و این توفیق به من موکول شد و کثیری از علما را متنبه نمودم بر این مطلب مهم.

پس دانسته باش که از برای آن شفیعه دو تسبیح است که هر دو به وی منسوب است و به تسبیح حضرت زهرا معروفند.

یکی آن که پس از هر نماز واجب و مستحب وارد است که عبارت از سی و چهار (مرتبه) تکبیر، و سی و سه (مرتبه) تحمید، و سی و سه (مرتبه) تسبیح است، علی الاقوی.

و دیگری عبارت از: سُبحان ذی الجلالِ الباذِحِ العظیمِ، سبحان ذی العِزِّ الشّامخِ المُنیفِ، سبحان ذی المُلک الفاخر القدیمِ، سبحان ذی البَهجَةِ و الجمالِ، سبحان مَنْ تَرَدّی باالنّورِ و الوقارِ، سبحان مَنْ یری اَثَرَ النَّملِ فی الصّفا و وَقْعَ الطّیر فی الهوی و خفقان الطیر فی الهوا، سبحان مَن هو هکذا و لا هکذا غیره.(2)

و مراد این مرد بزرگ علمی و عملی شیعه، این تسبیحه است.(3)

ص:93


1- 139. نک: رساله ابوالمعالی، ص 54.
2- 140. کامل الزیارات، 213، ب 79، ح 11؛ بحارالانوار، ج 101، ص 166، ح 17.
3- 141. نک: رساله اربعة ایام میرداماد، ص 61.

و مقصود ایشان از شرطیت تسبیحه زهراعلیها السلام در آخر زیارت، همین است که هزار مرتبه باید بخوانند و دلیل ایشان دو روایت است:

اوّل روایت ابن بابویه (قده) از من لایحضره الفقیه که بعد از زیارت وداع امیرعلیه السلام بگو تسبیحه فاطمه زهراعلیها السلام را که مراد همین است.(1)

دوم روایت ابی سعید مداینی از امام جعفر صادق علیه السلام که عرض نمود خدمت ایشان که بروم زیارت قبر حسین بن علی علیه السلام؟

فرمودند: بلی ای ابا سعید برو قبر حسین پسر پیغمبر را زیارت کن. و وقتی زیارت نمودی او را پس در بالای سر وی تسبیح امیرالمؤمنین علیه السلام را بگو هزار مرتبه و پائین پا بگو تسبیح زهراعلیها السلام را هزار مرتبه.

عرض نمودم که تسبیح فاطمه و علی کدام است؟

پس تسبیح فاطمه را چنانچه ذکر کردیم بیان فرمود و فرمودند که تسبیح علی این است: سبحان الّذی لاتَنفَدُ خزائِنُهُ، سبحان الّذی لاتَبیدُ معالِمُهُ، سبحان الّذی لایفنی ما عنده، سبحان الّذی لایشرک احداً فی حکمِهِ، سبحان الّذی لا اضْمِحلالَ لِفَخرِهِ، سبحان الّذی لاانْقطاعَ لِمدّته، سبحان الّذی لا اله غیره.(2)

و غیر این دو روایت مدرکی ظاهراً برای ایشان نباشد.

پس اگر دلیل مفید را معتبر می دانند و چنانچه حمل مطلقات را بر مقید نموده و قائل به شرطیت شده اند ناچار باید:

ص:94


1- 142. کتاب من لا یحضره الفقیه، 2، در زیارت امیر مؤمنان علیه السلام و کیفیت تودیع.
2- 143. کامل الزیارات، 213، ب 79، ح 11؛ بحارالانوار، ج 101، ص 166، ح 17.

اولاً ذکر امیرالمؤمنین علیه السلام را هم بگوید شرط است و خصوصیت به ذکر فاطمه علیها السلام ندارد. و تبعیض بی وجه است با آن که در مثبتین حمل مطلق بر مقید نادر است، چه در واجبات و چه در مستحبات. و احراز وحدت مطلوب، نادر است.

ثانیاً هر دو ذکر در زیارت خاصه آن بزرگوار است و ربطی به زیارت عاشورا و نه مطلق ندارد که بتوان زیارت عاشورا را فردوی دانست.

ثالثاً مال حضور است نمی توان تعدی نمود به مطلق زیارت حتی در بعید.

رابعاً با آن که اطلاق اوامر اقتضای نفسیت را دارد و احتمال مطلوبیت موقعیت را هم دارد قرینه در احکام نیست که حمل بر غیری شود تا بتوان استفاده شرطیت نمود، پس اقوی عدم شرطیت است ولی احتیاط خوب است. خصوص اگر قرائت برای قضاء حاجت باشد هر دو ذکر فاطمه و علی را بخواند. و اصول وی واضح است.

مخفی نماند که در این روایت بعد از تسبیحه، دارد که دو رکعت نماز بخواند و در اولی «یس» و در دومی «الرّحمن» بخواند. و در روایت دیگران چهار رکعت بخواند و در دیگری شش رکعت بخواند و تمام این مراحل محمول بر افضلیت نماز است تا هر که خواهد زیاد بخواند و هر که خواهد کم. و گفتیم که اصلاً شرط نیست، و ابداً استحبات وی در زیارت عاشورا ثابت نشده تا چه رسد به شرطیت.

ص:95

مقصد نهم

در بیان آن که دعای آخر زیارت که دعای وداع تعبیر شده و به «دعای علقمه» معروف است.

آیا جزء و یا شرط زیارت عاشورا است یا نه، و امری خارج از زیارت است و این معنی هم محل نظر بین اعلام شده. و مرحوم اصفهانی و تهرانی تردیدی در شرطیت وی نمودند ولی انصاف آن است که تردید مورد ندارد. و ظاهر روایت آن است که نه جزء است و نه شرط، بلکه امری است خارج از عمل، و موقعیت وی بعد از زیارت است.

چنانچه در روایت صفوان تصریح به این معنی نموده که امام فرمود: اگر قدرت داری هر روز این زیارت را و این دعا را بخوان.(1)

و تفصیل، قاطع شرکت است. و بنا بر این تردید راهی ندارد ولو روایات دیگر موهم باشد (روایت صفوان) رفع ابهام وی را می نماید. چنانچه این ابهام نظیر ابهامی است که در شرطیت زیارت ششم امیرعلیه السلام در زیارت عاشورا شده است که تفصیل وی را در انوار سابقه در مقدمه تعرّض نمودیم.

و اختیار نمودیم تفصیل را به این که اگر غرض از تلاوت، قضاء حاجت است، زیارت ششم شرط است و باید بخواند و الاّ نه جزء و نه شرط است، بلکه به قصد شرطیت بدعت است و اجرای اصول در هر دو مسأله واضح است.

ص:96


1- 144. بحارالانوار، ج 98، باب 24 از فضائل زیارت اباعبداللَّه علیه السلام، ج 2.

مقصد دهم

در سجده زیارت عاشورا است.

و در دو مقام بحث واقع می شود:

اوّل این که سجده مزبور جزء و یا شرط زیارت عاشورا است؟

دوم در کیفیت و شرائط آن.

اما اوّل ظاهراً شکی نیست در این که جزء و یا شرط است، اگر چه اقوی شرط بودن است و دلیل بر آن.

یکی ظاهر اقتضاء عطفی است، که مربوط به قبل است.

و دیگری پس از بیان سجده امام گفت: که ای علقمه! اگر بتوانی هر روز این زیارت را بخوانی در خانه خود باشد برای تو باشد ثواب آن تماماً.(1) و این اطلاق، دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد.

و سومی خود امام اطلاق زیارت کرد بر آن سجده و گفت: اگر بتوانی این زیارت را بخوانی هر روز بخوان، زیرا امام پس از ذکر سجده این عبارت را فرمودند: پس شکی در آن چه گفتم نباشد.

و ظاهر عبارت اگر چه جزئیت را می رساند ولی دعای سجده چنان می رساند که این سجده، سجده شکر است. که خداوند علی اعلی از الطاف خود چنین مقام شامخی را به موالیان ما و محبین آنها داد که مالک دنیا و آخرت شوند. و از این جهت ابن طاووس (قده) می فرماید که: اگر شارع ما را دعوت نکرده بود به اقامه عزاداری در روز عاشورا حق آن بود که آن روز را جشن بگیریم(2) چنانچه سابق اشاره کردم به عبارت وی

ص:97


1- 145. کامل الزیارات، باب 71، ح 8.
2- 146. اللهوف، ص 83.

در اقبال و لهوف و شاهد خوبی برای مدعی دعای شکر است در سجده، پس مسلم شد جزء و یا شرط است.

اما دوم در بیان کیفیت سجده و شرائط آن است.

و عجب است که کسی به این مطلب مهم تعرّض نکرده و ما چون قائل شدیم به ثبوت حقیقت شرعیه، لذا سجده شرعی آن است که به اعضای سبعه باشد و این اصل اولی آن است در صورتی که دلیل بر خلاف آن نباشد چنانچه از ذکری(1) و عده از اخبار به حکم عموم آنها چنین استفاده می شود اگر چه از ظاهر جامع المقاصد تردید استفاده می شود مانند روایت زراره که می گوید: سجده بر هفت عظم است، بلکه اگر الف و لام در سجده از برای جنس باشد چنانچه اصل در الف و لام است به تصریح صاحب کفایه در باب استصحاب(2)، پس تمام سجده باید به هفت موضع باشد مگر آن چه دلیل بر عدم اشتراط قائل شده باشد ولو قائل به ثبوت حقیقت نباشیم چنانچه واضح است. و روایت صدوق خصوص روایت قرب الاسناد که فرمود سجده می کند ابن آدم به هفت موضع خود(3) الی غیر ذلک از اخبار.

و توهم انصراف وی به سجده نماز بی موقع و بدوی است مستند به انس ذهن است نه حاق خطاب، پس بناء علیه بعضی از فقها که

ص:98


1- 147. ذکری الشیعه فی احکام الشریعة، مسأله سجود.
2- 148. کفایة الاصول، باب استصحاب، وجه چهارم.
3- 149. الخصال، باب السبعة، ح 23؛ قرب الاسناد، ح 74.

فرموده اند اقوی عدم اشتراط مواضع سبعه است در سجده شکر، ضعیف است، بلکه در تمام وی مستحب است به لحاظ عموم دلیل وی، و وجهی از برای حمل مطلق بر مقید نیست جزئاً. و استحباب جزء جزء در سجده شکر منافاتی با شرطیت مواضع سبعه ندارد. غایت الامر اگر ثابت شد که این سجده شکر است چنانچه ما استظهار کردیم، البته جزء جزء هم مستحب است مثل فراش یدین.

پس این کلام در اصل کیفیت وی بود که در آن گفتیم اقوی آن است که مانند سجده نماز است و سابقاً وضو و غسل را شرط در زیارت کردیم.

اما قبله، شرط نیست به اطلاق روایت بلکه افقی که رو به مرقد مطهر است مستلزم پشت به قبله باشد و در این صورت باید پشت به قبله شرط باشد.

اما اباحه مکان و لباس در زیارت شرط است - که در مقصد هیجدهم مفصلاً بحث خواهد شد - چه بگوییم اجتماع امر و نهی جایز است یا نگوئیم، اگر چه استادنا النائینی می فرمود که: نماز بر وفق قاعده است. ولی قاعده مرضی حقیر نشد چنانچه در تقریرات خود گفتم غیر مرّة، و دلیل بر اباحه همان دلیل است در نماز چه آن که در نماز نهی غیری ندارد بلکه نهی نفسی است.

اما در شرطیت ما یصح السجود علیه، اشکال است و احوط اعتبار

ص:99

است به واسطه عموم روایت هشام(1). و انصراف به مجاز ممنوع است چنانچه در مواضع سبعه گفتیم و احتیاط هم در این مقصد مانند اصول وی واضح است.

ص:100


1- 150. الوسائل، باب 1 از ابواب ما یسجد علیه، ح 1.

مقصد یازدهم

در شرطیت روبروی مرقد مطهر ایستادن و بودن حاضر یا دور و عدم آن است.

و این اختلاف شده که آیا در زیارت عاشورا شرط است روبروی مرقد مطهر باشد؟ چه ایستاده و چه نشسته، چه در حضور و چه در دور، و یا شرط نیست؟

اقوی اشتراط توجّه است چه مطابق با قبله شود، مثل ساکنین شمال مشهد مقدس، و چه مخالف قبله شود مانند ساکنین جنوب، و چه سمت مشرق و مغرب باشد. و این شرط در اخبار مطلقه زیارت ایشان(1) و اخبار زیارت معروفه عاشورا تنصیص شده. و احتمال استحباب موقعیت بنفسه در اینجا راهی ندارد تا مستحب نفسی شود، زیرا همگی شرط نمودند. و از تفریع و ترتب بر آن نیز شرطیت استفاده شود و استحباب، دلیل دیگری لازم دارد که موجود نیست خصوص عبادت که باید مطابق آنچه از شرع رسیده باید عمل شود.

بلکه می توان گفت رسوم عادیه هست، زیرا اگر کسی به زیارت شخصی برود معنی ندارد که پشت خود را به او کند و صحبت نماید خصوص که مزور از بزرگان باشد. پس شکی نباشد عقلاً و شرعاً در این قسمت.

ولی با تمام این احوال مرحوم آقا محمد علی کرمانشاهی (قده)(2)

ص:101


1- 151. کامل الزیارات، باب 79، ح 17.
2- 152. علامه ذوالفنون آقا محمد علی کرمانشاهی {1144 - 1216 ه ق} فرزند استاد کل وحید بهبهانی است. نک: الفوائد الرضویه، ص 574؛ ریحانة الادب، 3، ص 398؛ مقدمه آثارایشان؛ الذریعه، ج 21.

می فرماید: که در زیارت عاشورا شرط است این که زائر رو به قبله باشد، و کلام ایشان هم مطلق و اختصاص به قریب و بعید ندارد و مدرکی هم بیان نفرموده که چرا باید چنین نمود(1).

و این کلام به ظاهرش غیر صحیح است، زیرا همان طور که ذکر شد تمام اخبار توجّه را شرط دانستند غایت الامر اگر هم بگوئیم شرط صحت نیست، بلکه شرط کمال است؛ و احتمال دارد نظر ایشان به روایت مصباح باشد که نقل شده از حضرت صادق علیه السلام که فرمودند: هر که بخواهد زیارت قبر پیغمبرصلی الله علیه وآله نماید و در شهر خود نیز باشد، پس اوّل غسل کند و بعد چهار رکعت نماز بخواند، آنگاه بایستد و روبروی قبله زیارت کند. و همچنین در زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهما السلام.(2)

ولی این دعوی فاسد است، زیرا این روایت برای بعید عام باشد و باید تخصیص داد به اخباری که دلالت دارد به شرطیت توجّه در زیارت عاشورا.

علاوه لسان اشتراط و عمومیت وی اباء از تخصیص دارد و نوبت به تخصیص نمی رسد.

در هر صورت چیز دیگری را نمی توان مدرک ایشان قرار داد. و گذشته از آن احتیاط، اقتضای توجّه را دارد بر تقدیری و تخییر قبله و توجّه در تقدیر دیگر و اجرای اصول هم واضح است.

ص:102


1- 153. مقامع الفضل، ج 1، ص 586.
2- 154. مصباح المتهجد، 288، در فضل روز جمعه.

مقصد دوازدهم

در جزئیت دعای «اللّهمّ خُصَّ أنتَ اوّلَ ظالمٍ باالّعنِ منّی»

و من نمی دانم احتمال اخراج این دعا از کجا پیدا شده! و به چه میزان گفته شده؟ و صرف ترتیب در بیان اجزاء باعث اخراج نمی شود زیرا زیارت عاشورا مانند سایر عبادات مرکبه است مثلاً شارع فرموده پس از فراغ از سوره در رکعت دوم، قنوت بخوان، و پس از آن رکوع بیار، و هکذا در صورتی که این طولیت و ترتیب باعث آن نشود که انسان خیال کند رکوع یا قنوت خارج از نماز است، پس به صرف طولیت و ترتیب، اخراج ممکن نیست مگر دلیلی محکم بر اخراج وی باشد.

نتیجه آن که توهم اخراج وی مانند اخراج لعن و سلام بی اساس است از جهاتی:

اوّل عطف.

دوم امام در آخر بیان همه فرمود بخوان زیارت را.

سوم اگر جزء نبود مانند دعای علقمه خود امام اخراج می کرد و حال آن که تأخیر بیان از وقت حاجت قبیح.

چهارم سوق عبادت صدراً و ذیلاً دال بر جزئیت است.

پنجم عدم دلیل بر اخراج.

ص:103

مقصد سیزدهم

در بیان شرطیت قیام و عدم آن است در زیارت عاشورا.

مشهور بر حسب فتوی بر عدم شرطیت است، و جماعتی بر شرطیت وی فتوی داده اند مثل مرحوم اصفهانی و گمان مشهور چنان است که اثبات باید به اخبار زیارت مطلقه و یا به اخبار خاصه باشد که در هیچ کدام از این دو، اسم از قیام برده نشده، ولی در کثیری از زیارتهای مخصوص وی از معتبره و غیر معتبره از قبیل «ناحیه» امر به قیام فرمودند، ولی تعدّی، موجب قیاس است و وجهی ندارد. و مقتضای اصل هم عدم شرطیت است در صورت اجراء در احکام غیرالزامیه، و لذا قائلین به اعتبار چاره ندیده به فعل صفوان در زیارت در بالای سر امیرعلیه السلام تمسک جسته و حال آن که در آن فعل با آن که حجت نیست دلالتی هم ندارد.

در هر حال اقوی اشتراط قیام است از جهت روایتی که در مصباح شیخ است از حضرت جعفر صادق علیه السلام که فرمودند: هر که خواهد زیارت کند قبر پیغمبر خداصلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهما السلام و سایر ائمه علیهم السلام را در شهر خود باشد، غسل کند و جامه پاکی بپوشد و به صحرا برود. و در روایت دیگر، به بام خانه رود، آنگاه چهار رکعت نماز بخواند، بعد بایستد رو به قبله و زیارت نماید.(1)

و نیز روایت دیگری در قصه ابوحنیفه با حضرت جعفر صادق علیه السلام

ص:104


1- 155. مصباح المتهجد، 288، در فضل روز جمعه.

در علل است که دال بر مطلوب می باشد.

و می توان به استقراء از زیارات مخصوصه و اخبار باب ملاکی تحصیل نمود و از آن تعدی نمائیم به مقام چه در تمام زیارات تصریح به قیام شده.

و نیز می توان ادعا نمود که ایماء و توجّه، ظاهر است که در حال قیام باشد.

بلکه جریان عادی از دخول در مجلس بزرگان و سلاطین و حضور نزد آنان مؤکد این معنی است چنانچه تأیید می کند این را اذن دخول در مشاهد ائمه علیهم السلام که در اخبار صحیحه وارد شده است.

علاوه بر عمل اصحاب قدیماً و حدیثاً که بر آن بوده که در وقت تلاوت قائم باشند، و ظاهراً شکی باقی نمی ماند در شرطیت قیام ولی چون عمده دلیل است، نه استحسان باید این شرط در نائی و بعید گفته شود نه در قریب. چه گفتیم اخبار باب خالی از شرط است.

ص:105

مقصد چهاردهم

در بیان شرطیت اشاره به انگشت سبابه به مرقد مطهر و عدم آن است.

ظاهر جمعی از علماء مثل مجلسی (قده) استفاده شرطیت است. ولی در غایت اشکال است. و گویا نظر ایشان به لفظ «ایماء» است که در خود اخبار زیارت عاشورای معروفه و غیر معروفه وارد است باشد، چه آن که «ایماء» به معنی اشاره است و اشاره باید به یکی از اعضاء و جوارح باشد چنانکه از مصباح و صحاح ظاهر است ولی در این صورت وجهی از برای انگشتان نیست. بلکه به پیشانی و سر هم می توان اشاره نمود.

بلی در قاموس در «ماده» ایماء می گوید که معنی وی در ماده «وباء» گذشت. بعد در آن ماده می گوید که آن به معنی اشاره است به انگشتان ولی این هم معین به سبابه نکرده و چون در غالب اخبار مسأله از مطلقات و غیر آن لفظ اشاره دارد و در اصول هم مقرر شده که اشاره هم مستلزم حرکت جوارح است، نه آن که موضوع له و یا جزء آن باشد بلکه موضوع له همان ربط بین مشیر و مشار الیه است.

ولی این کلام هم باز تعین سبابه را نرساند، لکن در بعض اخبار زیارت عاشورا دارد که بلند نما دو دست خود را و این قنوت را بگو و اشاره کن به وی به اعداء آل محمدصلی الله علیه وآله.(1)

و نیز روایتی از ابوالمعالی منقول است که شخصی مواظب زیارت

ص:106


1- 156. بحارالانوار، ج 98، ص 304.

اباعبداللَّه علیه السلام بوده و به لحاظ پیری و فقر عاجز شد و ترک نمود و شبی پیغمبرصلی الله علیه وآله را در خواب دید و در نزد وی حضرت سید الشهداعلیه السلام بود پس سید الشهدا از آن مرد شکایت کرد نزد رسول خداصلی الله علیه وآله که این مرد ترک زیارت مرا کرده! و رسول اکرم صلی الله علیه وآله سبب را سئوال کرد و آن مرد هم علت وی را ذکر کرد. سپس پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمودند: به پشت بام خانه ات برو و اشاره نما به انگشت سبابه خود به سوی قبر حسین(1). و در بحارالانوار هم همین روایت موجود است(2). و نظیر همین حدیث در سابق گذشت که صدق حدیث با خواب و عدم حجیت وی منافاتی ندارد. و مجلسی نیز روایت نقل می کند از حضرت خضرعلیه السلام که ایشان اشاره نمودند در زیارت آن سرور به دست.(3)

پس به لحاظ آن معانی لغویه و فتوی بعضی و احتیاط بعض دیگر و قسمتی از اخبار و ضم تسامح در ادله سنن و جریان عادات و رسوم می توان دعوی شرطیت نمود.

و در کتاب ثواب الاعمال حدیثی مذکور است از پیغمبرصلی الله علیه وآله که در وقت دعا به انگشت سبابه اشاره کنید و دعا نمائید. و زیارت هم فردی از دعا است. پس اقوی شرطیت است خصوصاً در قضای حاجت.

ص:107


1- 157. رساله زیارت عاشورای ابوالمعالی، ص 76.
2- 158. بحارالانوار، ج 98، ص 375.
3- 159. بحارالانوار، ج 98، باب آداب زیارته علیه السلام، ح 35.

مقصد پانزدهم

آگاه باش که از برای اشخاصی که در بعید واقع شده اند، بلکه برای حاضر مخصوصاً اگر برای قضای حاجت باشد، شرط است این که به یک سطح بلندی مانند پشت بام و یا صحراء خلوتی را اختیار نماید.

و این شرط اگر چه حکم عقل است، زیرا نفوس نوع مردم تزکیه نشده و لذا در اجتماع نوعاً، حواس متفرق است و توجّه به نقطه مخصوصی ممکن نیست و فقط صرف لفظ می باشد لذا خلوت مرغوب است. و از این باب است که اخبار باب عموماً و زیارت عاشورا خصوصاً این شرط را نموده چنانچه روایت علقمه در زیارت غیر معروفه و روایت ابن سنان همین را بیان نموده است.(1) و بدیهی است که نمی توان گفت خلوت بنفسه مستحب است، بلکه می توان گفت تعبدیت هم ندارد و اشاره به همان حکم عقل و جریان عادی است چنانچه بیان کردم. و توهمات و مقالاتی که در بعضی از شرائط بوده در این شرط راهی ندارد.

ص:108


1- 160. در آن روایت آمده...ثم تخرج الی أرض متفرقة، أو مکان لایراک به أحد...

مقصد شانزدهم

در بیان این که شرط است در مطلق زیارت این سید مظلوم مخصوصاً در زیارت عاشورای معروفه، خضوع و خشوع و استقرار و وقار.

و این معنی علاوه بر جریان عادت در حضور ملوک و بزرگان و بعد از ملاحظه این که امام حی و میت ندارد بلکه در کتاب روح الایمان مدلل نمودیم که هیچ نفسی زنده و مرده ندارد. و مردن عبارت از بیرون آمدن از منزلی است به منزل دیگر. این که حضور مجلس امام میت مثل حضور مجلس امام حی است.

پس اگر امام در مجلسی بود و تشرّف پیدا می کردی مجلس هر نحو عالی و در وی هر که بود توجّه نداشتی و در مقام مکالمه با امام متوجه تمام جهات بودی به همین نحو باید، با امام از دنیا رفته معامله شود، زیرا اخبار بسیار است که مردگان می دانند که به زیارت قبر آنها آمده اند و به وی مأنوس می شوند و به هدایای آن ها مسرور می گردند، در صورتی که امام اولی به این توجّه است از مردم. علاوه بر اخبار خاصه که دلالت دارد زوّار باید متوجه خود باشند.

و مرحوم اصفهانی در رساله زیارت عاشورا نقل فرموده که یکی از علما خواب دید سید الشهداعلیه السلام را، حضرت شکایت کردند از این که بعضی بی مبالات هستند در محضر ایشان و مکالمه با مردم می نمایند.

بلکه نقل می کنند که یکی از علما حضرت را در خواب دید و سلام

ص:109

کرد و حضرت از وی اعراض نمود. عرض کرد: چرا بی لطف هستید و سبب اعراض کدام است؟

حضرت فرمودند: تو آمدی به محضر من و با فلان شخص در محضر من صحبت کردی و فلان مطلب را به وی گفتی و الی غیر ذلک از وقایع.

و گفته شده سابقاً که این قسمت از خواب حجت است. اگر حجت هم نباشد، مطابق با اخبار و قواعد است.

پس شکی نیست در اعتبار این شرط چنانچه اخبار کثیره دلالت جلیه دارند، مثل روایت علقمه در زیارت عاشورا که می فرماید زیارت کن در حالتی که تو خاشع باشی. و در روایت بحار می فرماید: اگر خاشع شد قلب تو، و مثل روایت مفید که می گوید: بر تو باد به سکینه و وقار و خضوع و غیر اینها از اخبار باب.

نتیجه آن که در شرطیت خضوع و خشوع که عبارت از توجّه و حضور قلب و مستلزم با سکون جوارح هست که تعبیر به سکینه و وقار شده شکی نیست. و اللَّه العالم.

ص:110

مقصد هفدهم

بدان که شرط است در این زیارت بخصوصه حزن و تحزّن، و فزع و تفزّع، و جزع و تجزّع، و بکاء و تباکی(1)، و جامع همه اینها اظهار و ابراز لوازم مصیبت داری نمودن است، و همچنین اقامه عزاداری کردن است. چه آن که به مجلس جشن و انس و تفرّج نمی رود بلکه به مجلس عزا می رود. پس اگر آن حالات تحصیل نشود ملعبه خواهد شد زیرا عادت در بالای قبور عزیزان آن است که آن حالات باشد و الاّ مورد ملامت عرف واقع می گردد، و این صحت ملامت شهادتی بر صحت آن شرط است.

و در شرطیت او این بنای عقلاء و سیره عرفیه حتی از اشخاصی که اعتقاد به بقاء روان عزیزشان ندارند کافی است.

علاوه بر اخبار کثیره در خصوص زیارت عاشورا مانند روایت مالک که امام فرمودند: گریه کنید بر حسین علیه السلام و در این قسمت تأکید هم نمودند که جزع و فزع نمائید.(2)

و در عموم زیارت مطلقه آن بزرگوار مثل روایت علی بن حکم از ابی جعفرعلیه السلام که فرمودند: زیارت کن حضرت سید الشهداعلیه السلام را در حالی که محزون و مغموم و افسرده و شکسته باشی.(3) بلکه در پاره ای از اخبار توبیخ نمودند که در غیر این حال به بالای قبر عزیزان بروند.(4)

ص:111


1- 161. تباکی: خود را همانند گریان وانمود کردن. شیخ محمد عبده گوید: تباکی آن است که آدمی خود را با زحمت به گریه وادار کند، اما بدون ریا. تفسیر المنار، ج 8، ص 301.
2- 162. کامل الزیارات، باب 71، ح 8.
3- 163. کامل الزیارات، باب 48، ح 13.
4- 164. کامل الزیارات، باب 47، ح 1؛ بحارالانوار، ج 101، ص 141؛ ثواب الاعمال، ص 115.

باری عقل عرف، عادت و نقل خاصه و عامه بر این شرط حاکم است و در آن شکی نیست.

ص:112

مقصد هیجدهم

در شرطیت لباس و بدن و اباحه مکان زائر است.

و در شرط اوّل و دوم که پاکیزگی لباس و بدن باشد ولو آن که نجس هم نباشد ظاهراً شکی در وی نباشد. اما در صورتی که نجس باشد اشکال ندارد در این که زیارت باطل است زیرا که نماز شرط و یا جزء زیارت است و تمام شرائط نمازی معتبر است پس اگر آن باطل شود زیارت به تعمّد باطل خواهد بود.

و اما در صورتی که نجس نباشد و معذلک باید بدن و لباس شسته شود، ظاهراً برای دو جهت است.

یکی این که گویا شارع مقدس ایجاب احتیاط نموده در این عبادت برای به دست آوردن طهارت واقعیه که فی الواقع آن شرط شده و نجاست واقعیه به حکم عدم است برطرف شود.

و دیگر خواسته رفع قذارت ظاهریه نماید که در شریعت بسیار مذموم است. لذا در کثیری از موارد مانند احرام حج و غیر آن این شرط را نموده اند، پس خواسته آن را برطرف نماید که موجب تنفّر ملائکه های کثیری که حاضر می شوند نزد زوّار نشود. زیرا آن ها از بوی خباثت بسیار متأذّی شوند.

و ادلّه بر این معنی در غیر مقام بسیار است مانند عدم حضور جنب و حائض(1) و نفسا(2) نزد مسجد، و مثل عده از اخبار در قرائت بعضی از

ص:113


1- 165. حائض: زنی که در حال عادت ماهیانه باشد.
2- 166. نفساء: زنی که خون نفاس ببیند؛ زن در حال نفاس.

ادعیه که بخور نماید و بوی خوش بر وی بزند. و یا در علم تسخیرات که بخور نماید، الی غیر ذلک از سایر موارد.

و در مقام، در اخبار مطلقه و خاصه بسیار تأکید نموده اند در شستن لباس و بدن، چنانچه مجلسی (قده) نقل فرموده از ابی عبداللَّه علیه السلام که وقتی خواستی زیارت نمائی حسین بن علی علیه السلام را، بدن و لباس خود را شستشو ده.

در روایت شیخ (قده) از حضرت جعفر صادق علیه السلام که بلند شو بپوش لباس پاک و پاکیزه خود را.

و غیر این ها از خبار.(1)

پس در شرطیت طهارت و پاکیزگی شکی نیست.

و اما مسأله اباحه مکان و لباس ندیدم تعرّض وی را از فقها - رضوان اللَّه علیهم - در مقام، ولی به مقتضای قاعده باید گفت شرط است؛ زیرا شرطیت اگر نباشد مصیبت بسیار است.اما آن که گفتم شرط است، زیرا شرطیت اباحه وی در نمازهای واجبه و مستحبه دلیلی بر آن ندارد بخصوص که وجوب غیری باشد، بلکه از جهت همان وجوب نفسی ترک غصب است پس اباحه آنها در نماز زیارت لازم و بدون شک نماز بدون آنها، باطل است؛ ولو قائل شویم به جواز اجتماع امر و نهی، چه آن که اجماع داریم بر بطلان.

و برای این که ممکن است بگوئیم در خصوص مقام با نبودن اجماع

ص:114


1- 167. مصباح المتهجد، در شرح زیارت سالار شهیدان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا.

هم قبح فاعلی سرایت به فعل می نماید و فعل باطل می شود چنانچه مرحوم آسید کاظم یزدی در عروه(1) و مرحوم نائینی در باب تجرّی(2) می فرمایند، اگر چه حقیر قائل به این معنی نشده ام همان طور که در دو کتاب غوالی الئالی و المحاکمات بین الاعلام کاملاً بیان شده، ولی در مقام قائل هستم. چه آن که سرشکستن گرد و دامن ریختن و دست بریدن دیه دادن تعریض ندارد، زیرا شما پس از اطلاع بر فضیلت این زیارت دانستی که چه عبادت و کیمیائی است پس به این نحو نباید برگزار شود. و باید مطابق احتیاط رفتار نمود، خصوصاً اگر برای قضاء حاجت باشد که باید نهایت رعایت احتیاط را نمود.

و اما آن که گفتم این شرط خیلی مصیبت دارد برای آن که کثیری از مردم این زیارت را می خوانند و حال آن که لباس و مکان آن ها خمس یا سهم و یا زکات است و التفات ندارند که اینها در مابین اموالشان غصب است مانند سایر غصب ها و جهل به آن هم معذور نیست، زیرا منشأ آن بی مبالاتی و تفسیر بوده است و اعظم از این طایفه هم که شاید هر روز زیارت عاشورا را بخوانند و بگویند «اللّهمّ الْعَنْ اوّل ظالمٍ ظلمَ حقّ محمّدٍ و آل محمّدٍ و آخرَ تابعٍ له علی ذلک» و این بیچاره که خودش به زبان فصیح نمی داند در شبانه روز صد مرتبه خود را لعن می کند و ملائکه و ائمه علیهم السلام آمین می گویند، بنا بر نقل بعضی از اخبار؛ زیرا در آخر این

ص:115


1- 168. العروة الوثقی، کتاب الصلاة.
2- 169. فوائد الاصول، جزء 3، بحث تجری، جهت دوم.

لعن می گوید «آخر تابع»، یعنی کسانی که متابعت کنند غاصبین حقوق آل محمد را در صورتی که کسانی که حقوق مذکوره را نپردازند غاصب آل محمد هستند. مخصوصاً با احتیاج سادات و علویات و سایر بیچارگان، زیرا در بعضی از اخبار دارد که شیعیان، آل محمد هستند و حقوق آن ها را از خمس که اختصاص به سادات دارد و از زکات که برای بیچارگان است. و از سهم، که آن هم برای پیشروی دین اسلام است نزد خود نگاه می دارند و به صاحبانش رد نمی کنند. خصوصاً که بیشتر از قوت لایموت ضروری نمی توان از آن استفاده کرد اجماعاً! و می بینیم که بعضی تعدّی کرده و خانه هایی پنجاه و صد هزار تومانی و املاک دیگر می خرند و صرف تجمّلات کرده و حال آن که زیاده از کتب لازمه جایز نیست تا چه رسد به غیر آن!

الحاصل، گیرنده خمس و سهم و زکات اگر در فقر نباشد، زیاده بر مقدار قوت اعاشه ضروری را مالک نمی شود و تحصیل نمودن زیاده بر این به صرف تجمّلات و عدم مراعات در اَکْل و شرب خصوص در این زمان که سادات و علویین و طلاب علوم و اهل علم از نظر مادی در مضیقه هستند متابعین ظالمین حق آل محمد هستند و خود را شبانه روز صد مرتبه لعنت می کنند.

علاوه بر آن که تمام عبادات آنها نیز باطل است.

پس باید مراعات تام از این لحاظ نمود تا آن که لعن شامل خودش نشود.

ص:116

زیرا چه بداند و چه نداند و چه آن که حقوق خود را نداده باشد معذور نیست چنانچه در خاتمه روح الایمان بیان کردم.

و عجب است که در رسائل فتوی بر آن هستند که تاجر اگر در مؤنه سالیانه خود اسراف نماید مثل شخصی که بر حسب شئونات عرفیه باید خانه وی یک دست عمارت باشد و این دو باب نماید، و یا آبگوشت باید بخورد و غذاهای دیگر صرف کند می گویند زیاده از مؤنه نیست، و حال آن که ضامن است چنانچه ما نیز در کتاب رساله عملیه گفتیم، و لذا توصیه می کنیم به خوانندگان این زیارت که مواظبت نمایند تا خود را به زبان خود لعن نکنند، زیرا این زیارت کلام خدا است و برای خوشحالی پنج تن در موقعی که جبرئیل خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به پیغمبرصلی الله علیه وآله داد نازل شد.

و نیز توجّه کنند این زیارت که برای تسلیت شیعیان و اصلاح حوائج آنان از طرف خداوند نازل شده، ملعبه نشود و باعث رسوائی نزد خدا و پیغمبرصلی الله علیه وآله و ملائک و ارواح مؤمنین نگردد، و بعد از زحمات زیاد و خواندن زیارت و مداومت بر چهل روز نتیجه نگرفته و تکذیب اخبار آل محمد را ننماید و مصداق این عبارت «و کان عاقبة الّذینَ اَسائوا السُّوء اَن کَذَّبُوا بِآیات اللَّه»(1) نشوند.

ص:117


1- 170. سوره روم، آیه 10.

مقصد نوزدهم

در شرطیت سه روز، روزه است در زیارت عاشورا.

بعضی از فقها فرموده اند که زائر اولاً باید چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرد، آن گاه روز شنبه زیارت کند، و بر این شرط رجحان عقلی و مؤکدات بسیار است، چه آن که نوعاً مردم غرق معصیت می باشند و با این حال ملائکه نمی توانند به طرف آن ها بروند لذا برای به دست آوردن روحانیت، خداوند سه روز، روزه را شرط قرار داد تا بتوانند قدری روحانیت پیدا کرده و به درگاه خداوند بروند و با محبان خداوند صحبت بدارند زیرا مقام زیارت عاشورا کمتر از عمل امّ داوود نیست که باید سه روز در آن روزه بگیرد و بعد آن عمل را بجا بیاورد.

و عمده مدارک فقها اخبار است چنانچه ابی بصیر نقل می کند از امام جعفر صادق علیه السلام که به من فرمودند: وقتی نزد حسین علیه السلام می روی چه می گویی؟

عرض کردم: چیزهایی که از روات حدیث از پدرانت رسیده می گویم.

فرمودند که من خبر دهم از پدرم، از جدش علی بن الحسین علیه السلام که چه کار می کرد در زیارت؟

عرض کردم: بفرمایید.

فرمودند: وقتی که اراده خروج به سوی ابا عبداللَّه علیه السلام داری، روزه بگیر سه روز (چهارشنبه، پنج شنبه، جمعه) را و نماز شب را بخوان، و بعد از فراغ بلند شو، نگاه کن در نواحی آسمان و غسل کن قبل از

ص:118

مغرب و بخواب در شب با طهارت، آن گاه غسل بکند و بوی خوش بر خود نزند و بیاید بر سر قبر(1) (الخ).

این حدیث اگر چه بعضی از فقرات وی دال بر حضور است مثل آن که تا برسی بر قبر و یا اراده خروج داشته باشی، و یا قبل از خروج، ولی مفرّی نداری که بگوئیم این شرط مال بعید است و یا اقلاً اعم است و آن عبارات به مناسبت حکم و موضوع بوده، چون ابی بصیر کوفی بوده از حضرت جعفر صادق علیه السلام خواست زیارت سید سجادعلیه السلام را برای او بیان نماید.

و بدیهی است که حضرت سید سجاد بعد از واقعه طف دیگر اصلاً به عراق نیامد مگر یک مرتبه بر حسب نقل ابوحمزه ثمالی که به زیارت مسجد کوفه آمد که مسافرت فقط در آن مسجد مستحب است، و دو رکعت نماز خواند و مراجعت کرد و فرمود که برای همین آمده بودم.

و حضرت برای ابی بصیر کیفیت عمل زیارتی سید سجاد را بیان می کند. و آن نبوده مگر در مدینه، و ربطی به حضور ندارد چنانکه روایت دیگری این شرط را به نحو مطلق ذکر کرده، بنابراین می توان گفت روزه مزبور به نحوی که بیان شد از اغسال و نماز شب و نگاه به آسمان و غیر آن از اعمال شخص زائر است. و ظاهر حدیث هم وجوب غیری است و احتمالات و مقالات سابقه در این مقصد مورد ندارد.

ص:119


1- 171. الوسائل، باب 77 از ابواب مزار و ما یناسبه، ح.1

مقصد بیستم

در بیان شرطیت نماز زیارت عاشورا

در بیان شرطیت نماز زیارت عاشورا است.

و در وی کلامی نیست از نظر اجماع نصاً و فتوی. ولی در این مقصد چند محل بحث است:

اوّل

محل این نماز باید قبل از زیارت باشد که اوّل نماز را بخواند و بعد زیارت را قرائت کند علی الاقوی

و اختلاف عظیمی واقع شده بین علما - رضوان اللَّه علیهم - در این مسأله. و چنانچه اشاره کردیم این مسأله ذات قولین است:

جماعتی قائل شدند که نماز زیارت عاشورا به خصوص امتیاز دارد از نماز تمام زیارتهای انبیا و اوصیا، حتی سایر زیارت خود سیدالشهداعلیه السلام به این که باید قبلاً خوانده شود چنانچه علامه نِحریر مرحوم میرداماد و ابن زهره(1) و شیخ الطائفه در مصباح و شهید(2) در ذکری و محقق کاشانی و مفتاح الکرامة و صاحب در المنثور و شیخ بهائی - قدس اللَّه اسرار - هم فرموده اند.

ولی مشهور بر آن است که این زیارت خصوصیتی ندارد و مثل سایر زیارت ها باید نماز وی بعد از آن خوانده شود.

و این معنی ظاهر روایت مالک است زیرا در آخر آن روایت بر

ص:120


1- 172. ابن زهره {511 - 585}: سید حمزة بن علی بن زهره حلی (ابوالمکارم) عالمی است متبحر، متکلم توانا و فقیه و اصولی بوده است. نک: روضات الجنات، ج 2، ص 377 - 374؛ اعیان الشیعه، ج 6، ص 249.
2- 173. شهید اوّل: محمد بن مکی عاملی نبطی جزینی ملجأ شیعه و پرچمدار شریعت بود که در 734 ه.ق دیده به جهان گشود و در 786 ه به سن پنجاه و دو سالگی شهید شد.

حسب نقل صالح و سیف از علقمه آن است که علقمه گفت به ابی جعفر امام محمد باقرعلیه السلام که مرا تعلیم دعای مخصوصی بنما که در چنین روز چه حاضر و چه بعید باشم در وقتی که اشاره به سوی قبر اباعبداللَّه علیه السلام از شهر دور و سطح منزلم کردم آن را بگویم.

بدیهی است که مراد از دعای درخواستی، زیارت عاشورا است و امام علیه السلام فرمودند: پس از آن که تو در وقتی که دو رکعت نماز خواندی، بعد از ایماء(1) به سوی حضرت، سلام و بگو در آن وقت بعد از نماز این قول را (یعنی زیارت) که تعلیم تو می کنم (الخ).(2)

پس از این عبارت جهاتی استفاده می شود که مجموعاً دلالت دارد که نماز زیارت عاشورا باید قبلاً خوانده شود.

1. آن که لفظ بعد الرکعتین «ظرف» است وتعلق به کلمه «قلتَ» دارد، و معنی چنان شود که بگو زیارت را بعد از نماز.

2. آن که مفعول «قلت»، «هذا القول» است. معنی آن چنین شود که بگو بعد از رکعتین این قول (یعنی زیارت) را.

3. آن که قول امام علیه السلام که ای علقمه، تا جواب سؤال وی که «هذا القول» باشد. تذکر دادن علقمه است به آن چه به مالک جهنی گفت که اشاره بکن به سوی وی به سلام و کوشش بر لعن بر قاتلان و نماز بخوان بعد از ایماء به سلام و لعن. پس این که امام می فرماید که بعد از

ص:121


1- 174. ایماء: اشاره.
2- 175. کامل الزیارات، باب 71، ح 9؛ مصباح الزائر، 147؛ البلد الامین، ص 229.

ایماء به سلام و لعن و نماز این قول را، می رساند که زیارت، بعد از نماز است.

4. کلمه «صلیتَ» به فعل ماضی ذکر فرمود و سپس فرمود که «تؤمی». و این کلمه را به فعل مضارع فرموده که دلالت دارد اوّل نماز خوانده شود و بعد از آن اشاره شود. بنابراین چهار فقره بالانص است که نماز، قبل از زیارت است.

ولی ظهورات کلام علقمه در ذیل روایت، مخالف با ظهور کلام مالک است در صدر، زیرا اگر علقمه ساکت می شد، زیارت همان بود که امام در صدر به مالک گفت که در بلندی سلامی بکن و کوشش بر لعن نما و بعد هم دو رکعت نماز بخوان.(1)

بلکه صدر، نص است که نماز باید بعد باشد و ذیل شاید ظاهر باشد و مزاحمت و معارضه با صدر ندارد.

ولی به قول صاحب معالم، چون از برای متکلم است که ملحق نماید به کلام خود آن چه را که بخواهد،(2) لذا ذیل، فی الحقیقه شرح صدر است نه کلام جداگانه و بنابراین مراد و مقصود متکلم همان است که در ذیل کلام علقمه است به نحوی که مذکور افتاد.

علاوه بر این که در تعارض صدر و ذیل بنای اصحاب اخذ به ذیل است چنانچه در موثقه ابن بکیر در باب صلات معنون است.

ص:122


1- 176. کامل الزیارات، باب 71، ح 9؛ بحارالانوار، ج 101، ص 290؛ المستدرک، ج 10، ص 293.
2- 177. المعالم، بحث الاستثناء المتعقّب للجمل.

و نیز دلالت دارد برای مدعی روایت دیگری که علقمه(1) از پدرش قیس نقل نموده از ابی جعفرعلیه السلام که فرمودند: بر بلندی خانه خود برو و در آن جا اشاره نما به قبر حسین علیه السلام و کوشش نما در لعن بر قاتلان بعد از نماز خواندن به دو رکعت. که ظاهر این روایت آن است که اشاره به سلام و لعن، بعد از نماز است.

و باز در همین حدیث علقمه به میان آمد و درخواست زیارت مخصوصه نمود که امام در جواب فرمود: در وقتی که تو خواندی دو رکعت نماز را، آنگاه اشاره به سلام نما، چنانچه به قیس گفت، پس صدر و ذیل روایت با هم موافق، و می توان دعوی نمود که نص بر مدعی است زیرا امام علیه السلام فرمود که این قول یعنی «زیارت را» بعد از تکبیر بگو.

بلی، ظاهر صدر روایت آن است که بعد هم نماز لازم است. یعنی باید دو نماز خوانده شود؛ یکی قبل، و دیگری هم بعد. ولی این حرف اجماعاً مطروح است زیرا قول به این که دو نماز یکی قبل و دیگری بعد نداریم، ناچار باید نماز آخر یا ترک شود و یا تأویل به معنی لغوی نمود که دعا باشد.

و نیز دلالت دارد بر آنچه ذکر شد، روایت دیگری از مزار کبیر از علقمه، از ابی جعفرعلیه السلام که زیارت عاشورا از برای بعید چنین است (الخ). و در آن زیارت با این که از حیث فضیلت و راوی، و مروی عنه، و کیفیت خواندن مثل مقام است، صد لعن و سلام را ذکر نفرموده و در

ص:123


1- 178. عقبة ظ.

آن امام تصریح فرموده به طوری که احتمال خلاف هم نمی رود به این که باید نماز را اوّل خواند، زیرا فرمود: روز عاشورا برو در پشت بام مرتفع منزلت دو رکعت نماز بخوان، پس از آن اشاره کن به سوی قبر حسین علیه السلام و بخوان این زیارت را (الخ).

و نیز بر تأیید عرایض حقیر حدیثی است که همگی از مصباح شیخ (قده) نقل نموده اند در خصوص زیارت عاشورای دیگر از عبداللَّه بن سنان که حضرت جعفر صادق علیه السلام به وی فرمودند که روز عاشورا برو به صحرا و یا جای خلوتی، و چهار رکعت نماز بخوان(1)، آن گاه زیارت کن.

اینها تمام ادلّه ای است که به خوبی دلالت دارند بر این که نماز زیارت عاشورا را بر خلاف تمام زیارتهای سایر ائمه و انبیا و اولیا باید نماز آن قبل از آن خوانده شود.

و منافاتی هم ندارد به این که این معنی چنانچه ظاهر بعضی از ادلّه است اختصاص به حضور داشته باشد واللَّه الهادی.

و اما روایت صفوان، پس در وی شاهدی نیست که نماز زیارت باید بعد خوانده شود، اگر چه خود صفوان نماز را بعد خواند. زیرا فعل او حجت نیست. و از ابی عبداللَّه علیه السلام هم که نقل فعلی مانند فعل خودش نکرد؛ پس با آن که اصل فعل، مجمل است، و تشبیه فعل غیر معصوم آن هم از غیر عالم به فعل معصوم اجمل است. گذشته از آن، معلوم نشد که

ص:124


1- 179. مصباح المتهجد، 680.

قبلاً نماز بوده، یا نه و آن دو رکعت، بعد از نماز عاشورا بوده یا نه. پس جهاتی از اجمال را دارد.

و بقیه اخبار باب، تکفّل بیان را نموده و بنابراین دیگر شکی باقی نماند که زیارت عاشورا قبل است، علی الاقوی

و این تمام کلام بود در مبحث اوّل.

دوم

در این که اوّل زیارت عاشورا کدام است که نماز قبل وی واقع شود؟

پس آن چه مشهور است، محل و مورد این نماز قبل از شروع در «السلام علیک» که اوّل متن زیارت است می باشد وآن سلام مختصر که ایماء باید بگوید قبل از نماز، آن به منزله تکبیرة الاحرام است که موجب دخول در زیارت است، چنانچه در روایت علقمه و زیارت غیر معروفه تصریح به این معنی نمود.

ولی چون خود آن سلام مختصر، یا خودش زیارت عاشورا بوده، همچنانکه روایت مالک متکفّل است و یا جزء زیارت است چنانچه در روایت دیگر. پس باید نماز را قبل از زیارت بخواند. و مورد آن اوّل کار و شروع است. ولی بنابراین باید دو نماز بخواند؛ یکی اوّل قبل از زیارت مختصر، دیگری بعد از آن و قبل از زیارت مطوله، چنانچه روایت قیس صریح است بر این مدعی که فرمود نماز بخوانید بعد از دو رکعت.

و بناء علیه دو نماز لازم است به نحو مزبور، و اگر چه فتوی به دو

ص:125

نماز ندارد ولی احتیاط چنین است ولو بقیه اخبار باب هم دو نماز را نرساند و ناچار باید گفت که محل اوّل قبل از سلام مختصر، و دوم بعد از آن قبل از زیارت است.

ولی این معنی خلاف روایت مالک است، اما باید بگوئیم که او ساکت از نماز اوّل است نه معارض.

سوم

اگر قائل شدیم بر این که نماز زیارت باید آخر خوانده شود، آیا آخر زیارت و محل نماز کدام است؟

بعضی فرموده اند: آخر، وی سجده است. و بعضی احتمال داده اند که آخر دعای علقمه باشد. و بعضی فرموده اند آخر آن، «آل نبیک» بوده که قبل از صد لعن است. و بعضی احتمال داده اند که آخر لعن است قبل از صد سلام، و نیز بعضی بر آنند که آخر بعد از فقره «اللهم خص» است. و برخی نیز احتمال دادند که آخر بعد از صد سلام است.

مجلسی (قده) تمام این اقوال و احتمالات را قبول نموده و جمع کرده در بعضی از کلماتش(1) در مقام احتیاط بر نماز را، بلکه زیاده بر این احتمالات جمع کرده. ولی اکثر، این هفت احتمال را قائل اند.

در هر صورت، آخر زیارت سجده است، و دعای علقمه خارج است، به نص اخبار که می فرماید: «زیارت و دعا را بخوان» و «یا خواند» که تفصیل، قاطع شرکت است.

و اما بقیه احتمالات، برخی بدون وجه، و بعضی اگر چه بی مناسبت

ص:126


1- 180. بحارالانوار، ج 60.

نیست اما خلاف ظهور عرفی است. و حق و تحقیق همان مذهب مشهور است که آخر زیارت، بعد از سجده است و نماز هم باید بعد از آن خوانده شود.

حال اگر شخصی بخواهد احتیاط کند، آن است که سه نماز بخواند یکی قبل از زیارت مختصر.

و دوم بعد از آن قبل از زیارت طویله، و سوم بعد از سجده.

و اما احتیاط کردن برای تمام احتمالاتی که در مقام گفته شده از پنج و ده و چهل نماز یا چهل و سه، بی مناسب می باشد و چنانچه گفتیم زیاده از یک نماز لازم نیست و احتیاط ندارد. و این تمام کلام بود در مقام سوم.

چهارم

در تعین عدد رکعات نماز است که از دو یا چهار یا شش یا هشت بنا بر اقوال مختلفه کدام است؟

و این اختلاف هم به لحاظ اخبار عامه و خاصه است نه فقط زیارت عاشورا و آن هم حضور نه مطلق ولو بعید و ظاهراً بدیهی است که آن از فضائل است علاوه بر حضور ولی رجحان وی مانع ندارد، ولی شرط فقط یک نماز است.

پنجم

مانند نماز صبح به هر سوره ای باشد کافی است علی الاقوی، ولی ابن طاووس (قده) بعد از آن که فرموده چهار رکعت بخواند می فرماید: در رکعت اوّل: کافرون، و در رکعت دوم توحید، و در سوم

ص:127

احزاب، و در چهارم منافقون بخوانند.(1) در صورتی که تو شناختی که اولاً باید دو رکعت بخواند.

و ثانیاً برای حاضر است و مطلق نیست.

و ثالثاً برای زیارت عاشورای غیر معروفه است، و تعدّی به غیر راهی ندارد و بنابراین به حکم اطلاق اخبار آن دو رکعت را هر طور می خواهد بخواند.

ولی در بعض از اخبار دارد که در رکعت اولی سوره یس و در دومی الرحمن بخواند. و این اخبار اگر چه در زیارات مطلقه وارد شده ولی عاشورا چون فرد آن است مانعی ندارد بیان اطلاق نماید و حمل مطلق بر مقید شود.

و از آنچه گفتیم در مقام دوم و اشاره کردیم به وی در مقام چهارم، ظاهر شد حال بحث در مقام ششم، که اگر فرضاً دلیل نماز اجمالی پیدا کرد از حیث مکان یا موقع و محل و یا از سایر جهات، طریق احتیاط کدام است؟ و گفتیم سه نماز است، قبل از سلام مختصر و بعد از آن و قبل از زیارت و بعد از سجده.

اما احتیاط در کمیت و کیفیت واضح است. واللَّه العالم.

ص:128


1- 181. اقبال الاعمال، فصل 12 در زیارت عاشورا.

مقصد بیست و یکم

در بیان مراد از کلمه هذا در فقراتی که در زیارت عاشورا وارد شده مثل «هذا الیوم» و مثل «ان هذا الیوم» و غیر اینها که خواننده و قاری باید قصد معنی آن نماید.

پس شکی نیست که مقصود از «یوم» در این عبارات روز عاشورا است و «هذا» نیز اشاره به آن است و این در روز عاشورا گفتن عیبی ندارد.

و لذا در اثر این معنی بعضی از نقله حدیث نوشته اند که اگر قرائت در غیر روز عاشورا باشد عوض «هذا» باید بگوید: «یوم قتل الحسین علیه السلام».

و این یکی از مصائب بزرگ است بر اسلام. و در اثر همین معانی که شرح مصیبت از اصلش زیادتر است مشاهده می کنیم که از هر نقطه ای نوائی به گوش می رسد که اصلاً ربطی به اسلام ندارد!

ای کاش به وظیفه خود رفتار کنند و به همان نقل اکتفا کنند و فهم حدیث و کتاب و سنت را به اهلش واگذار کنند، ولی دوستی دنیا گوش و چشم را کور و کر نموده و نمی داند که این تبدیل مثل نماز و قرآن ملت ترکیه شود.

چنانچه در نور پنجم از مقدمه شناخته ایم که زیارت عاشورای معروفه، کلام اللَّه است و نمی توان الفاظ آن را تغییر داد و به همان الفاظ وارده بدون زیاد و کم باید تلاوت شود، زیرا اثرات دنیویه و اخرویه، وضعیه و تکلیفه مرتب است بر همین الفاظ. و تغییر آن، اجتهاد در مقابل نص است. بلکه تجرّی در احکام خدا و محروم نمودن عباد است به واسطه ترک شروط از آثار و خواص عبادت.

ص:129

و توضیح این مرام آن است که الفاظ از حیث ذوات و کمیت و کیفیت ترکیب آن ها آثار و خواص است. اما نقلاً بسیار است بلکه سید علامه میرداماد دعوی تواتر اخبار نموده!(1) و از آن جمله روایت ابن سنان است از ابی جعفرعلیه السلام که فرمودند: زود است که برسد به شما شیعیان شبهه و باقی بمانید بدون دانش و امام و هدایت کننده ای نداشته باشید. و نجات نیابید از آن شبهه مگر بخوانید دعای غریق را.

پس من عرض کردم: دعای غریق کدام است؟

فرمودند: می گوئی «یا اللَّه، یا رحمن، یا رحیم، یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.»

پس من خواندم ولی زیاد نمودم به آن: «یا مقلّب القلوب و الأبصار»! و امام فرمودند: درست است که خداوند مقلّب القلوب و الأبصار هست ولی تو چنان بگو که من گفتم.(2)

و در کافی از علاء بن کامل، از ابی عبداللَّه جعفر صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «و اذکر ربّک»(3) - الخ، فرمودند که: در وقت شام بگو: «لا اللَّه لا اللَّه وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو علی کل شی ء قدیر».

پس علاء گفت که من در موقع خواندن زیاد کردم به آن کلمه و بیده الخیر را، ولی امام فرمودند: صحیح است، ولی تو چنان بگو که من

ص:130


1- 182. جذوات و مواقیت 133، چاپ اوّل، نشر میراث مکتوب.
2- 183. بحارالانوار، ج 52، ص 149.
3- 184. سوره اعراف، آیه 205.

گفتم.(1) و غیر اینها از اخبار کثیره که دلالت دارد بر لزوم مراعات الفاظ به خصوصیت خاصه ذاتاً و صفتاً.

و اما عقلاً ولو آنکه ما از این قسمت از علوم بهره کافی نداریم ولی تصدیق صحت داریم که حکما و متکلمین می گویند که این حروف هجاء طبیعتی است مختلفه بر حسب اختلاف عناصر اربعه، و بعداً هم هر عده ای تعلق دارند به یکی از سبعه سیاره و خود هر حرفی را به منزله جد و عدد آن به ابجد کبیر یا صغیر روح وی قائل شدند، بعداً برای هر کدام از آنها حکم و اثر و لوازم و مراتبی بسیطاً و مرکباً ذکر نمودند که علم اعداد و طلسمات از آنها هویدا گردید.

و لذا سید اجل (قده) در جزوات خود دعوای تواتر اخبار(2) به صحت علم و آنچه ادعا نمودیم از قاعده عقیله نموده است و بعد خواص ادعیه و اذکار را کمّاً و کیفاً بر آن بار نموده.

بنابراین به نحو ورود بخواند و ابداً تغییر و تبدیل ندهد؛ زیرا امامی که فرمود هر روز این زیارت را بخوان آیا نمی دانست بگوید در غیر روز عاشورا بگو روز قتل حسین علیه السلام پس معلوم است که عین الفاظ مدخلیت دارد.

نتیجه آن که: اولاً باید گفته شود تعبداً که زیارت عاشورا کلام است.

ثانیاً «ذا» در بعید هم استعمال شده حقیقتاً.

ثالثاً مانعی ندارد که اطلاق به لحاظ حال تلبّس باشد.

ص:131


1- 185. الکافی، ج 2، باب القول عند الاصباح و الاِمساء، ح 17.
2- 186. جذوات، 133.

رابعاً مشتق را این تعمیم شامل شده مثل سایر موارد که اعم است نه به لحاظ هیئت.

خامساً مانعی ندارد استعمال مجازی باشد.

سادساً حضور ذهنی کافی است.

سابعاً حضور ذکری کافی است زیرا زیارت عاشورا و اعمال و خواص آنها ذکر شده و نصب العین خواننده است.

ثامناً در بعضی از فقرات این اشکال وارد نیست مانند «انّ هذا الیوم تنزل فیه النقمة»، زیرا هر روز نقمت الهی بر قتله نازل شود ولو آن که خلاف، انصراف است.

تاسعاً احتیاط، اقتضای عدم تغییر و تبدیل را دارد، خصوص برای قضاء حاجت. واللَّه العالم.

ص:132

مقصد بیست و دوم

در بیان این که اگر زائر نتوانست آنچه که مأمورٌ به است از تمام اجزاء و شرائط مقرره بجا بیاورد.

مثل آن که ضعف بنیه مانع از قیام شد و یا ممکن نشد وضو و یا غسل و یا تیمم نماید بنا بر صحت آن علی الاقوی و یا در مجلس واحد خواندن، و یا صد مرتبه لعن و سلام نمودن.

پس مقتضای قاعده آن است که اگر دلیل اجزاء و شرائط اطلاق دارد حتی در حال عجز و نظیر جزئیت رکوع و شرطیت طهارت حدثیه، پس اصل تکلیف ساقط است، و خواندن به داعی امر غیر مشروع است؛ و اگر اطلاق نداشته باشد ولی بقیه اطلاق داشته باشد بخواند به داعی امر و الاّ رجوع نماید به قاعده میسور و استصحاب و بقیه را به داعی امر بیاورد.

پس از ادلّه اجزاء و شرائط، غیر اصل مطلوبیت، و در مقام اصل تشریع و مطلوبیت فی الجمله چیز دیگری استفاده نمی شود چنانچه شأن تمام عبادات است.

اما دلیل کل، ولو در خصوص این عبادت چنانچه خواهی شناخت پس از قرائن داخلیه و خارجیه که تعبیر به «مقدمات حکمت» شده مانعی از اطلاق ندارد. و بر فرض اهمال قاعده میسور و استصحاب بقاء طلب جاری است چنانچه در کتب اصولیه خصوص (المحاکمات، مطبوع در سنه هفتاد) ذکر شده که این دو قاعده در احکام غیر الزامیه جاری می شود و بنابراین باید بقیه را به قصد امر بیاورد.

ص:133

حال اگر امر دائر شد بین ترک شرطی از شروط، مثل قیام و یا وضو و یا جزئی از اجزاء، مانند صد لعن و صد سلام، وجوهی در محل خود مقرر شده است.

جماعتی از فقها - رضوان اللَّه علیهم - بر آنند که ترک شرک و آوردن جزء اولی است؛ زیرا بودن موصوف بدون وصف اولی از عکس است ولی این اشتباه بزرگی است که لازم وی فی المثل صحت نماز بدون طهارت حدثیه است، در صورتی که تحقیق در محل آن است که باب، باب تزاحم است و باید ملاحظه اهم و مهم شود و «اولی» را اخذ و «دومی» را ترک نمود و در خصوص این عبادت اهمیت اجزاء واضح است واللَّه الهادی.

ص:134

مقصد بیست و سوم

دانسته باش که فقها، بلکه محدثین - رضوان اللَّه علیهم - این زیارت را از دو امام نقل نموده اند، یکی امام محمّد باقرعلیه السلام و دیگر امام جعفر صادق علیه السلام به طریق عدیده چنانچه در «نور ششم» از مقدمه ذکر شد که دعوای قطع به صدور نمودند، و در این شکی نیست.

بلی چیزی که هست، اختلاف متنی دو روایت کامل الزیاره و مصباح است در موارد کثیره از حیث ماده و هیئت، مثلاً در نسخه «کامل الزیاره» دارد:

«السلامُ علیکَ یا خِیرَةَ اللَّهِ و ابنَ خِیرَتِه» بعد از کلمه «السلامُ علیکَ یا رسول اللَّه» و آن را در مصباح بعد از کلمه «السلامُ علیکَ یا رسول اللَّه» ندارد. و نیز مانند آنکه در کامل الزیارة دارد: «لَقدْ عَظُمَتِ المُصیبةُ بِکَ عَلَینا و علی جمیعِ اهلِ السّماواتِ» و در مصباح «لَقدْ عَظُمَتِ الرَّزیةُ و جَلَّتْ و عَظُمَت المُصیبة بکَ علینا و علی جمیعِ اهلِ الاسلامِ و جلَّتْ و عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّماواتِ علی اهلِ السَّماوات».

الی غیر ذلک از موارد زیاده و نقیصه مانند آن که در مصباح فرموده «تابعت» و «تابعت» و جمع نموده بین هر دو کلمه با یاء و باء و در غیر مصباح یکی را بیشتر ذکر نموده اند.

خلاصه در تعیین آن، اختلاف بزرگی بین عَلَمین (قده) واقع شده و چه اندازه مسأله را در رساله خود طول داده اند، زیرا سید اجل(1) (قده) بر آن است که «تابعت» نیست و «تایعت» است. و از «تیع» به معنی

ص:135


1- 187. مراد، میرداماد است. الرواشح السماویة، 142 - 143، چاپ سنگی.

سرعت در شرارت،(1) گرفته شده و طعن بر شیخ بهائی زده و فرموده است: که کلمه «باء» تحریف و غلط است! و حال آن که دیدی در مصباح هر دو مضبوط است.

و غیر این موارد، مانند «حاربت الحسین» و «جاهدت الحسین». و از این جهت است که در کتب ادعیه، هر دو را به عنوان نسخه بدل ذکر می کند.

و از فقها کسی را ندیدم که درصدد علاج این اختلاف برآمده باشد در صورتی که بسیار مهم است و معنی ندارد که زیارتی که کلام خداست دچار احتیاط نسخه بدل صاحب کتاب شود.

و جای بسی تعجب است که فقها از تصحیح آن غفلت نموده اند! لذا بر وفق قاعده می گوئیم که اختلافاتی که واقع شده چند نحو است:

اوّل اینکه قسمتی، یا کلمه ای در یکی زیاد است و در دیگری نیست که مقتضای قاعده باید زیاده را جزء زیارت قرار دهد و حکم بر صحت و ورود هر دو نماید. و نسخه بدل، راهی ندارد زیرا مقام بعد از شمول ادلّه هر کدام از دو روایت و تنزیل علم تعبّدی را به منزله وجدانی و حجت مجعوله را به منزله منجعله صحیح است، و معارضه ندارد زیادتی در یکی از آنها با دیگری.

و نیز از قبیل دوران امر بین زیاده در یکی و نقصان در دیگری چنانچه در کلمه «فی الاسلام» است در قاعده «لا ضرر» بلکه از قبیل مثبتین در مطلق و مقید می باشد لذا باید زیاده را به قصد جزئیت بیاورد.

ص:136


1- 188. نک: مقاییس اللغة از ابن فارس.

و احتیاط در اینجا بی مورد و ذکر نسخه بدل خطای بزرگی است و معارضه هم با اخبار علاجیه ندارد.

دوم این که اختلاف در کلمه واقع شده باشد، مثل کلمه «تایعت» و «تابعت» پس اگر علم نداریم که یکی از اینها وارد است، احتمال صدور یکی و عقب مرجح گشتن نیز بی مورد است. و ذکر نسخه بدل هم جا ندارد. و مقتضای قاعده هم جمع بین هر دو است.

سوم آن که بدانیم یکی از آنها وارد است، در این صورت یا یکی از آن دو احتمال رجحان دارد به جهتی از جهات رجحانی عقلائی که موجب اعطای ظهور و یا اطمینان به مراد باشد، بنا بر اوّل باید اخذ به صاحب رجحان نماید مانند «حاربت» و «جاهدت» که ظاهراً شکی نیست که «حاربت» است. و فی الحقیقه در این مورد رجوع به اخبار علاجیه و اخذ به مرجح شده است. و راهی از برای نسخه بدل نیست.

و بنابر دوم، مقتضای قاعده تجهیز است، نقل یکی کافی و صحیح است اگر چه در جمع بین هر دو رعایت احتیاط شده است در صورتی که احتیاط رکاکت عرفیه و عقلیه نداشته باشد. و شاید نظر بر اخبار که گاهی امر به تخیر نموده و موقعی به احتیاط و به حکم این قاعده است. زیارت ششم که از طریق سید و شیخ اختلاف متنی پیدا نموده و لذا حقیر هر دو زیارت را مطابق قاعده ذکر می کنم و از نسخه بدل خودداری خواهم کرد. و این قاعده ای است در واجبات و مستحبات فقه، واللَّه العالم.

ص:137

مقصد بیست و چهارم

در بیان تعبیر فقها بلکه اعاظم محدثین (قدس سرّهم) است. از شرائط این زیارت، چه آنهائی که ذکر نمودیم و چه آنانی که ذکر نشده از حضور و بعید. و مشترک به عادات و رسوم زیرا از بعضی از شرائط تعبیر به شرط شده. ولی عموماً نشده برای آن که فهمیده شود زیارت بدون آنها صحیح است؛ و مطلوبیت زیارت ذات تشکیک است و اتیان بدون تمام شرائط بلکه عده از اجزاء صحیح و مطلوب است. ولی این تعبیر صحیح نیست و تمام مذکورات شرط است و معنی شرطیت همان است که در سائر واجبات و مستحبات اطلاق می شود که عبارت از مفقود شدن مشروط است نزد فقدان شرط و عدم مشروط با عدم شرط و صحت زیارت بدون شرائط منافاتی با شرطیت امورات مذکوره ندارد، زیرا در نور هشتم و نهم از مقدمه شناخته شد، که ثواب زیارت ذات تشکیک عجیبی است از یک حسنه تا یک و ده و بیست و سی و صد هزار و هزار هزار حج آن هم با نبی، با ضم جهاد، و آزاد نمودن بنده از ده تا هزار هزار آل ابراهیم، با دادن هزار هزار صدقه دارد.

پس از مجموع اخبار زیارت، استفاده می شود که این زیارت دارای مطلوبیتی ذات تشکیک است.

و حال که معلوم شد این معنی باید دانسته شود که در مطلوب اقصی که فوق وی مطلوبی نیست چه در قضای حاجت که حضرت صادق علیه السلام ضمانت نمود، و چه در مثوبتی که مشروحاً ذکر شد، تمام شرائط

ص:138

مذکوره باید بجا آورده شود تا منظور به دست آید، بنابراین اگر خواننده نظر مهم داشته باشد باید تمام را به جا آورده و الاّ هر چه را که خود می خواهد انجام دهد و به همان اندازه نتیجه ببرد، واللَّه العالم.

ص:139

مقصد بیست و پنجم

در بیان قسمتی از شرائط غیر از آنچه مذکور افتاد می باشد.

زیرا ذکر نمودیم که شرائط یا مختص است به نائی و بعید و یا آن که مشترک است بین حاضر و نائی.(1) ولی باید دانست که نوع این شرائط اختصاص به حاضر دارد و چون شناخته شد قبلاً که در به دست آوردن مقصود اقصی باید تمام شرائط ملحوظ شود؛ لذا در اینجا فهرست وار آنها را بیان خواهیم نمود چنان که اخبار صحیحه در کتب معتبره(2) که موافق با شواهد عقلیه و رسومات عرفیه و مناسبات روحیه وارد شده است و آن شرائط عبارتند از:

1. ترک لغو و جدال و مخاصمه در ایاب و ذهاب.(3)

2. غسل برای سفر زیارت.

3. خواندن دعای وقت غسل(4) که بیان خواهد شد.

4. آن که برای هر امامی غسل زیارت لازم است ولو آنکه در مشهد و حرم واحد باشد مثل کاظمین و سامرا و بقیع که باید به عدد هر امام غسل نمود.

5. جامه سفید پوشیدن.(5)

ص:140


1- 189. نائی = دور.
2- 190. نک: کامل الزیارات، باب 79؛ بحارالانوار، ج 98.
3- 191. وسائل، ج 10، ص 413، باب 71، ح 1.
4- 192. وسائل، ج 10، ص 382، باب 61؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 298، باب 44.
5- 193. بحارالانوار، ج 99، ص 176؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 221، باب 31، ح 1.

6. لباس نو در بر کردن.(1)

7. قدم ها را وقت رفتن به حرم کوچک برداشتن.(2)

8. پای برهنه بودن در وقت تشرف به روضه مقدسه.(3)

9. اشتغال به ذکر تهلیل و تکبیر و تحمید و صلوات داشتن.(4)

10. بر در حرم ایستادن و اذن دخول خواندن.(5)

11. بوسیدن عتبه مقدسه.(6)

12. به جای آوردن سجده شکر برای خداوند.(7)

13. وقت دخول حرم، پای راست مقدم داشتن.

14. وقت خروج، پای چپ را مقدم داشتن مانند مسجد.(8)

15. نزدیک ضریح رفتن.(9)

16. بوسیدن قبر مطهر.(10)

17. صورت گذاشتن بر قبر.

18. مالیدن صورت را بر آن.(11)

ص:141


1- 194. وسائل، ج 10، ص 304، باب 279؛ الدروس الشرعیة، ج 2، ص 22 و 23.
2- 195. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 361، باب 68، ح 1.
3- 196. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 361، باب 68، ح 1.
4- 197. وسائل، ج 10، ص 383، باب 62، ح 1؛ بحارالانوار، ج 100، ص 321 و 333.
5- 198. مصباح، ص 501؛ بحارالانوار، ج 100، ص 284.
6- 199. بحارالانوار، ج 100، ص 284.
7- 200. بحارالانوار، ج 100، ص 289.
8- 201. بحارالانوار، ج 100، ص 284؛ الدروس الشرعیة، ج 2، ص 23.
9- 202. الدروس الشرعیة، ج 2، ص 23.
10- 203. عوالم العلوم، ج 23، ص 614؛ بحارالانوار، ج 102، ص 23، ح 13.
11- 204. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 323، باب 21، ح 2؛ الدروس الشرعیة، ج 2، ص 23.

19. سر به زیر انداختن.(1)

20. ادعیه مخصوصه خواندن.

21. مقداری قرآن خواندن و ثواب آن را هدیه صاحب مرقد نمودن.(2)

22. زیارت برای پدر و مادر و ارحام نمودن با طلب مغفرت.(3)

23. دور ضریح گردیدن ولی نه به قصد طواف.(4)

24. در حرم پای برهنه بودن.(5)

25. ترک صحبت دنیوی نمودن.(6)

26. بلند ننمودن صدا در مشاهد ائمه علیهم السلام .(7)

27. وداع نمودن امام وقت مراجعت.(8)

28. بوسیدن روبروی مرقد مقدس.(9)

29. به پشت بیرون آمدن.(10)

ص:142


1- 205. کامل الزیارات، باب 48، ح 1.
2- 206. الدروس الشرعیة، ج 2، ص 23.
3- 207. الدروس الشرعیة، ج 2، ص 17.
4- 208. بحارالانوار، ج 100، ص 126، ح 5؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 361، باب 72، ح 1.
5- 209. بحارالانوار، ج 102، ص 45؛ تحفة الزائر، باب 9، فصل 5.
6- 210. نک: وسائل، ج 2، ص 492 و 493؛ ابواب احکام المساجد، باب 14؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 307. مشاهد مشرفه با مساجد در حکم یاد شده در فوق شریکند.
7- 211. تحفة الزائر، ص 18، عنوان هفتم؛ بحارالانوار، ج 100، ص 126.
8- 212. الحدائق الناضرة، ج 17، ص 426 نقل از کافی، ج 4، ص 563؛ روضة المتقین، ج 5، ص 357.
9- 213. کمال الدین، ج 2، ص 478، باب 43، ح 26.
10- 214. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 606.

30. در روز جمعه قبل از ظهر از شهر خارج نشدن.(1)

31. تصمیم بر مراجعت و تکرر زیارت نمودن.(2)

32. به قدر وسع و طاقت انفاق بر مجاورین نمودن.(3)

مخفی نماند که این شرائط در زیارت باید مراعات شود و اختصاصی به ابا عبداللَّه علیه السلام ندارد. و چون شناخته شد در نور هفتم از مقدمه که طریقه خواندن زیارت عاشورا به دو نحو است؛ یکی برای درک ثواب زیاد، و دیگر برای قضای حاجت که باید در اخیر با زیارت ششم حضرت امیرعلیه السلام باشد و الاّ بخصوصه مشروع نیست. و چون شناختی باید تمام شرائط عامه و خاصه این زیارت هم در توسل که اصل این زیارت برای انجام همین مقصود است مراعات شود.

و شرائط عامه ذکر شد.

و اما شرائط خاصه عبارتند از:

1. قصد قربت.

2. تجدید وضو ولو آن که وضو داشته باشد به موجب روایت مزار کبیر که باید وضوء زیارت عاشورا و زیارت ششم را تا آخر عمل نگهداری نماید.

3. غسل، ولو آن که قبلاً کرده باشد زیرا نص خاص دارد که این غسل باید تا آخر ادامه داشته باشد.

ص:143


1- 215. الدروس الشرعیة، 2، ص 18؛ وسائل الشیعة، ج 10، ص 426، باب 78، ح 1.
2- 216. الدروس الشرعیة، 2، ص 24؛ تحفة الزائر، ص 22.
3- 217. الدروس الشرعیة، 2، ص 24.

4. خواندن شش رکعت نماز بعد از زیارت که دو رکعت متعلق به حضرت امیرعلیه السلام و دو رکعت متعلق به نوح ولو نائی(1) باشد.

5. خواندن دعای خاصی که بعد از زیارت وارد شده.

6. خواندن دعای خاصی در موقع حرکت به محل زیارت.

7. قرائت تسبیحه غیر معروفه فاطمه زهراعلیها السلام.

8. استعمال طیب نمودن در زیارت حضرت امیرعلیه السلام و ترک نمودن در زیارت ابا عبداللَّه علیه السلام.

9. در نماز حضرت امیرعلیه السلام بعد از حمد در رکعت اوّل «الرّحمن» و در رکعت دوم «یس» و بعد تسبیح معروفه حضرت زهراعلیها السلام، و بعد استغفار و در حق خود دعا کند آن گاه دعای خاص بعد از نماز بخواند و سجده شکر به نحوی که وارد شده به جای آورد.

این تمام کلام بود در مقاصد.

ص:144


1- 218. نائی = دور، بعید.

خاتمه

چند قضیه راجع به زیارت ایشان

مخفی نیست که زمین کربلا از زمان «آدم» تا «خاتم» و از زمان خاتم تا زمان سید الشهداعلیه السلام و از آن زمان تا موقع عمرانی کربلا و تا به حال دارای خرق عادتهای فوق العاده و کرامتهای عجیبه بوده به لحاظ وجود مقدس ابا عبداللَّه علیه السلام که احصاء آنها از عهده این مختصر خارج است ولی از نظر تیمّن و تبرّک چند قضیه راجع به زیارت ایشان لازم است که ذکر شود:

اوّل

صاحب حدائق (قده) و مرحوم آقا سید نعمت اللَّه جزائری قدس سره(1) فرمودند که جماعتی از ولایت بحرین برای زیارت رفتند و در مراجعت شبی را در حله(2) (که ظاهراً هفت فرسنگی کربلا است) منزل کردند. و میان این جماعت شخصی بود بسیار قوی الاعتقاد و ساده لوح و جمعیت مذکور در غیاب آن مرد توطئه برپا نمودند برای تفریح

ص:145


1- 219. محدث جزایری از اکابر علماء متأخرین و محدثی جلیل القدر و در فقه، حدیث، تفسیر و فنون ادبی و علوم عربی متبحر و ماهر بوده است. نک: نابغه فقه و حدیث سید نعمت اللَّه جزائری.
2- 220. حله شهری بزرگ میان کوفه و بغداد است که در حدود 495 ق به دست سیف الدوله بنا نهاده شده. نک: حدائق السیاحة، ص 199؛ بستان السیاحة، ص 219.

و مزاح، به این که به او بگویند که آیا حضرت سید الشهداعلیه السلام برای قبولی زیارت تو برات آزادی از جهنم را به تو داده است یا نه، زیرا به ما عطاء فرموده و هر کدام کاغذی که دلالت بر این مدعی داشت درست کرده و در دست گرفتند تا به آن شخص ساده نشان بدهند.

وقتی که آن مرد آمد بنا بر توطئه قبلی هر یکی از دیگری وصول برات را سؤال کرد و جواب مثبت می شنید و حتی برات خود را هم ارائه می داد تا آن که نوبت به آن مرد رسید. آن ساده خوش باور با هیجان هر چه تمامتر گفت به من ندادند ولی رفقای او باور نکردند، زیرا بنا داشتند که او را تمسخر و استهزاء نمایند و می گفتند تو که زائر حسینی، چرا دروغ می گوئی و اگر حقیقتاً حسین علیه السلام به تو برات نداده باشد دلیل بر آن است که زیارتت مقبول نیفتاده است.

لذا آن مرد ساده لوح خوش باور بنای گریه گذارد و از رفقای خود شکایت نمود که چرا در کربلا به من نگفتید که به شما برات داده شده تا من هم مطالبه نمایم.

و قسم یاد کرد که برمی گردم و مطالبه می کنم و تا برات را نگیرم از کربلا و حرم بیرون نیایم. آن گاه به طرف کربلا حرکت کرد ولی در موقع حرکت رفقا از تصمیم او جلوگیری کردند و گفتند ما با تو شوخی و مزاح کردیم این برات در آخرت است نه در دنیا، بگیر تمام این کاغذها ر او بده بخوانند بلکه پاره نما تا ببینی که ما برای مزاح این دروغها را به تو گفته ایم. ولی این حرفها دیگر در آن شخص مؤثر واقع

ص:146

نشد و برای گرفتن برات به کربلا رفت و با گریه زیاد وارد حرم شد و دو دست خود را از شبکه های ضریح داخل کرد و اصرار کرد که رفقای من می روند و برات مرا هم بده، سبب چه شده بود که به من که زائر شما هستم عطا نفرمودید؟

ناگاه در اثناء اصرار و استغاثه و گریه در میان ضریح کاغذی در دست وی نهاده شد و در میان آن به خط روشن نوشته بود که (فلان بن فلان عتیق من النّار، کتبه حسین بن علی).

سپس آن مرد خارج شده و به رفقای خود می رسد و می گوید: خداوند به شما جزای خیر دهد که زود به من اطلاع دادید که تا ممکن است برگردم و الاّ اگر در بحرین بود مقدور نبود برگشتن! اما رفقای وی بسیار متعجب شدند از این قضیه.

و ضمناً صاحب حدائق متذکر شد اکنون که این کتاب را می نویسم آن دست خط شریف در بحرین در صندوق مشبّکی موجود است و خانه آن مرد قبرستان و زیارتگاه شده است از برای اهالی بحرین.

و حقیر نیز هم قضیه ای مشابه داستان مذکور به یاد دارم که مقام اقتضای ذکر آن را ندارد.

دوم

مرحوم آقا میرزا ابوالمعالی نقل می کند که مردی بود بسیار فاضل و صالح(1) و به جهاد اکبر مشغول بود و شبها را در قبرستان تخته

ص:147


1- 221. به نام حاج محمد علی یزدی.

فولاد(1) می گذرانید و به انحاء مجاهدات مشغول بود، و از برای این مرد همسایه گمرک چی و عشّار بود که از اوان طفولیت با یکدیگر بزرگ شده بودند و بعد از مردن او را در قبرستانی که آن مرد صالح بیتوته می کرد دفن نمودند.

پس از یک ماه از فوت آن مرد گمرکچی مرد صالح او را در خواب دید که در جای خوش و بهشت برینی به عیش و نوش مشغول است.

این عالم مجاهد می گوید: نزد او رفتم، گفتم: ای فلانی! رفتار تو در دنیا اقتضا نداشت مگر عذاب را در آخرت، پس به چه جهت شده که مستوجب بهشت و این مقام عالی گردیدی؟ زیرا من از اعمال تو در دنیا کاملاً مطلع بودم و می دانستم که باید نتیجه آن اعمال جز عقاب و نکال چیز دیگری نیست، نه بهشت و زندگی به این خوبی.

آن مرد گمرکچی گفت که قسم به خداوند که نتیجه اعمال من در دنیا همان بود که تو فکر می کردی و پس از مردن دچار بدترین عذاب و عقوبتها گردیدم تا شب قبل که زن فلان آهنگر که در فلان محله اصفهان خانه دارد مرحوم شد و او را در این قبرستان آوردند و دفن نمودند و قبر او حدود صد زراع از قبر من دور است، و در شب دفن او سه مرتبه حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام به دیدن آن زن آمدند و در مرتبه سوم

ص:148


1- 222. مزاری متبرکه در اصفهان است با سابقه ای بسیار کهن که گروه کثیری از عالمان، عارفان و اهل سلوک و دانشمندان و هنرمندان والامقام در آن آرمیده اند.

دستور فرمودند که عذاب کلیه قبور مجاور و قبرستان برداشته شود، لذا از آن شب من در راحتی و نعمت به سر می برم.

فردای آن روز مرد صالح به شهر رفته و از دکان آهنگر جویا شد. پس از او سؤال نمود که آیا تو زنی داشتی که تازگیها وفات کرده باشد؟

گفت: بلی. پرسش کرد کجا دفن کردید؟ نشانی داد، وقتی به قبرستان رفت دید مطابق نشانی است که آن گمرکچی در خواب داده بود.

سپس از آهنگر سؤال کرد: آیا عیال شما کربلا رفته بود و یا آن که روضه خوانی داشته اید؟

جواب داد: خیر، نه کربلا رفته بود و نه روضه خوانی داشته ایم، مراد شما از این سؤالات کدام است؟

مرد صالح می گوید وقتی جریان را به او گفتم، گفت: عیال من هیچ ارتباطی با سید الشهداعلیه السلام نداشته جز آن که در این اواخر عمرش مداومت به زیارت عاشورا داشته و این مقام بزرگ از برکت آن زیارت بوده است.(1)

فائده: بعید نیست که سعادت و شقاوت مرده به همسایگان او سرایت نماید چنانچه به همین معنی در «نهج البلاغه» تنصیص شده که: حال همسایه خوب و بد در آخرت حال همسایه خوب و بد است در دنیا، لذا باید مراعات قبور مردگان خود را بنمائید از جهت همسایه.(2)

ص:149


1- 223. شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشوراء، ص 51 - 53، چاپ قدیم و جدید، ص 91.
2- 224. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، حکمت 954.

و شاید از همین نظر مشهور فتوی داده اند به جو از نقل موتی(1) برای اماکن خاصه با قطع نظر از ادله که اقامه فرمودند.

سوم

مجلسی (قده) نقل می کند که مرحوم علی بن محمد نقل کرده که: من ماهی یک مرتبه به زیارت حضرت سید الشهداعلیه السلام می رفتم. ولی مدتی بود که به علت پیری و رنجوری ترک نموده بودم، پس از مدتی به زیارت رفتم و بعد از طی چند روز راه و تعب و رنج بسیار رسیده و زیارت کرده و دو رکعت نماز خواندم و پس از آن خوابیدم و در خواب دیدم مولای خود حسین بن علی علیه السلام را که به من فرمودند: برای چه در حق من جفا کردی و به زیارت من نمی آئی؟ و ترک احسان - که عبارت از زیارت باشد - نمودی؟

عرض کردم: ای آقا و ای سید! من به واسطه پیری و شکسته احوالی بوده و حال گفتم شاید آخر عمر باشد به زیارت شما بیایم و اینک یادم آمد روایتی از شما نقل می کنند که شما فرموده اید هر که در حال حیات مرا زیارت نماید پس از مردن به زیارت او خواهید رفت.

آیا این نقل صحت دارد؟ میل دارم که از زبان خود شما بشنوم.

فرمودند: بلی. گفته ام این حدیث را با زیادتر و آن زیاده این است که بعد از مردن به زیارت زائرم می روم ولو آن که در جهنم باشد و او را نجات می دهم و داخل بهشت می نمایم.(2)

ص:150


1- 225. المعتبر، 1، ص 307.
2- 226. بحارالانوار، ج 101، ص 16، روایت 19؛ المستدرک، ج 2، ص 324؛ نور العین، ص 107؛ الدروع الواقیة، 51.

چهارم

راوندی (قده) نقل می فرماید از یکی از علماء نیشابور که فرموده: در سالی من با جماعتی به زیارت سید الشهداعلیه السلام رفتیم و قریب دو فرسنگ به شهر مانده یکی از آن جماعت فلج شد که گوئیا یک تیکه گوشتی بیش نبود. پس بنا کرد به گریه کردن که مرا در این جا نگذارید و به کربلا برسانید.

یک نفر از آن جماعت این زحمت را قبول کرد و او را حرکت داد و تا مشهد مقدس رسانیده و آن گاه او را در میان فرشی گذاشته و دو نفر آن را بلند نمودند تا به نزدیک ضریح مقدس آوردند، و او دعا می کرد و خداوند را به حق حسین بن علی علیه السلام قسم می داد که او را شفا دهد، ناگاه آن مرد از میان آن فرش بلند شد صحیح و سالم که گویا در وی اصلاً مرضی نبوده، واللَّه القادر.

پنجم

مجلسی نقل فرموده از سلیمان اعمش که گفت:

مرا همسایه بود که با او آمیزش و آمد و رفت داشتم، یک شب جمعه به نزد او رفتم و از زیارت قبر حسین علیه السلام سؤال نمودم. جواب داد: آن بدعت است و هر بدعت ضلالت است و هر ضلالت در جهنم رفتن است.

سلیمان می گوید: که با نهایت غضب از نزد وی بلند شدم و با خیلی خلق تنگ بنا گذاشتم که نصف شب به خانه او برگردم و او را نصیحت نمایم تا اگر بر عقیده و افکار خود باقی ماند او را بکشم.

و پس بعد از نیمه شب بلند شده و به خانه او رفتم و دقّ الباب

ص:151

نمودم. عیال او آمد و در خانه را گشود و از او پرسیدم که شوهرت کجاست؟

گفت: سر شب رفت به زیارت اباعبداللَّه علیه السلام.

پس سلیمان گفت که چون قضیه را چنین دیدم من هم از عقب او به کربلا رفته و خود را به قبر مطهر رسانیدم.

دیدم که آن همسایه را که دعا و سجده و توبه و انابه می کند و مغفرت می نماید، ناگاه سر را بلند نمود و مرا دید.

پس به او گفتم که ای مرد! تو که این عمل را بدعت و ضلالت می دانستی، پس حرف دیشب چه بود و زیارت امشب کدام است؟

گفت: ای سلیمان! تو مرا ملامت نکن. زیرا من قائل به امامت اهل بیت نبودم تا شب گذشته خواب بسیار عجیب و خوفناکی دیدم. گفتم: چه دیدی؟

گفت: دیدم مرد خیلی جلیل القدری را که نمی توانم توصیف او را نمایم از عظمت و جلال و جمال و بهاء و کما ل، و جمع کثیری دور او را احاطه کرده بودند و در جلوی او مردی سوار (بر) اسب و بر سر او تاجی بود که چهار رکن داشت و در هر رکنی لؤلؤئی بود که به قدر سه شبانه روز راه را روشن می کرد و آثار و عظمت و بزرگی و نورانیت تمام اینها را نمی توانم ذکر نمایم. سپس من از یکی از خدام آن مرد پرسیدم که این مرد کیست که با این جلال می باشد؟

جواب داد: که محمد مصطفی است.

ص:152

سؤال کردم: آن دیگری که جلو می رود که باشد؟

گفت: علی مرتضی وصی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله است. در این هنگام دیدم ناقه ای از نور که به روی هودجی از نور بود و در آن دو زن بودند و ناقه بین زمین و آسمان می رود، پرسیدم این ناقه مال کیست؟

گفتند: از برای خدیجه و فاطمه زهرا علیهما السلام است.

گفتم: این جوان که با این زنها است کیست؟

گفتند: حسن بن علی است.

پرسیدم: پس به هیأت اجتماعیه کجا می روند؟

گفتند: شب جمعه است و به زیارت قبر حسین بن علی که در کربلا کشته شده می روند.

پس من به سمت هودج رفتم، ناگهان دیدم اوراقی نوشته شده از آسمان به طرف زمین تطایر می کند، از آن شخص سؤال کردم که این اوراق کدام است؟

گفت: اوراق امان از آتش جهنم است برای زوّار حسین در شب جمعه، درخواست نمودم که یکی را به من بده.

گفت: تو که می گوئی زیارت حسین بدعت است و حال آن که نمی رسی به این رقعه مگر که زیارت کنی حسین را و معتقد به فضل و شرف وی باشی.

پس از خواب بیدار شدم در حالتی که ترس بر بدن من مستولی شده بود و همان دم قصد زیارت کرده و به طرف کربلا حرکت نمودم و به

ص:153

درگاه خداوند توبه کردم، به خدا قسم ای سلیمان که مفارقت نکنم قبر حسین را تا آن که روح از بدنم مفارقت نماید.(1)

قاعده: دانسته باش بعضی از این قضایا اگر چه در خواب بوده ولی حسنی از برای تکذیب، مطلوب نیست زیرا از طریق شیعه و سنی به اسناد کثیره ثابت شده که هر کس معصوم را در خواب ببیند صحیح و مثل آن است که خود او را دیده.(2)

تنبیه: این چند قضیه از باب تیمّن و تبرّک ذکر شد چنانچه در اوّل خاتمه اشاره شد و الاّ از زمان قتل آن مظلوم تا حال از عجائب و معجزات و کرامات چه در حائر(3) و غیر حائر و اکناف عالم از مسلمان و غیر مسلمان از هنود، فضلاً از مسلمان تا چه رسد به شیعه و برای زائر و غیر زائر از مخلوطین به وی برای مقاصد دیگر در زیارت و مجالس عزا و توسل و غیر توسل به ظهور و به روز رسیده که احصاء نتوان کرد و آنچه به جهات عدیده ثبت و ضبط شده جزماً زیاده بر آن است که در کتب محدثین و مورخین و وعاظ ثبت و ضبط شده است.

تبصره چون در نجف اشرف - زاداللَّه شرفاً - تعطیل دروس برای

ص:154


1- 227. المزار الکبیر، ؛ بحارالانوار، ج 101، ص 58؛ المستدرک، ج 2، ص 212؛ دارالسلام، ج 1، ص 242؛ نورالعین، ص 54؛ نجم الثاقب، 277 به نقل از مزار ابن المشهدی و منتخب طریحی.
2- 228. قال: من رآنی فی اللنام فقد رآنی، لان الشیطان لا یتمثل فی صورتی.
3- 229. در معجم البلدان آمده است: حائر عبارت از قبر حسین بن علی - رضی اللَّه عنه - است. و لسان العرب می نویسد: حائر همان کربلاست. نیز نک: تاریخ کربلا و حائر حسین علیه السلام، ص 8 به بعد.

جهات عدیده شرعی موروثی اهل علم شده و رسمیت دارد، لذا حقیر در هر تعطیلی غالباً کتابی در فنی از فنون تحریر می نمودم و در این اوان دهم ذی الحجه 1359 موفق به نگارش این رساله شدم و پس از اتمام نیز امر عجیبی مشاهده نمودم که مقام اقتضای بیان ندارد واللَّه الهادی.

ص:155

توصیه و اعلام

در سابق غیر مرّة در مقدمه و انوار و در مقاصد اشاره نمودیم که غرض اصلی از تحریر این رساله بیان طریق توسل به زیارت عاشورا است برای انجاح مقاصد دنیویه و اخرویه به لحاظ آن که جبرئیل امین اخبار به واقعات و حوادث بعد از رحلت خاتم النبیین صلی الله علیه وآله می نمود برای ایشان و بیان می کرد از غصب خلافت و شهادت خلفا و فاطمه علیها السلام و وقعه کربلا بخصوصه و به تفاصیل وی و گرفتاری شیعیان و هتک و قتل آنها و نَهْب اموال و فقر و فاقه و ابتلاء آنها در زمان سلطنت بنی امیه و بنی عباس و زمان غیبت که امورات لازال در ایادی دشمنان دین بوده و هست تا وقت ظهور شمس هدایت عجل اللَّه تعالی فرجه، لذا این بوده که آن حضرت به خصوص بلکه پنج تن علیهم السلام بسیار محزون شدند، و شاید یکی از وجوه معنای حدیث شریف «ما اُوذی نبی مثل ما اُوذیت»(1) اذیت ایشان بوده از اطلاع به حوادث بعد و چون به واسطه اطلاع به حوادث بعد افسرده و محزون گشتند، لذا خداوند این زیارت عاشورا را انشاء فرمود و بیان نمود خواص دنیوی و اخروی وی را چنانچه شناختی. و سپس ضمانت نمود اداء آن را و پس به جبرئیل امین

ص:156


1- 230. ما اوذی نبی کما اوذیت. الخصائص، ص 258.

داد که برساند برای سرور آنها و محبین شیعیان آنها تا:

اولاً: مسرور شوند به فوائد اخرویه.

ثانیاً: متوسل شوند به وی برای فوائد دنیویه و لذا ضمانت نمود جعفر بن محمدعلیه السلام از محمد بن علی علیه السلام از علی بن الحسین علیه السلام از حسین بن علی علیه السلام و از حسن بن علی علیه السلام از علی بن ابی طالب علیه السلام و ایشان از پیغمبرصلی الله علیه وآله و ایشان از جبرئیل و جبرئیل از قلم و قلم از لوح و لوح از پروردگار عالمیان که هر که را حاجتی به خداوند باشد بخواند این زیارت را، من که خداوند عالم باشم حاجت وی را به قدرت کامله خودم و به فضلم بر محمّد و آل محمد و شیعیان و محبین آنها برآوردن می کنم.(1)

و حقیر نیز پس از فراغ از رساله به تاریخ مزبور عمل نمودم برای حاجتی که محال عادی بود به حرمت این بزرگواران به اسرع وقت اجابت شد، که اکنون هم که سنه طبع این کتاب است هنوز متحیرم که چگونه اجابت شده! و لذا چون دیدم در این اوان ابتلائات دنیوی و اخروی شیعیان را، لذا بنا گذاشتم که مختصری به نحو فهرست طریق توسل را بنویسم تا هر که حاجت دارد به دستور ذیل بخواند و رفتار نماید جزماً و یقیناً بدون شک حاجت وی برآورده خواهد شد ان شاءاللَّه تعالی و الاّ بگوید در حق من آنچه را که مقاتل نقل نموده از صحیفه رابعه سجادیه در حق خودش و راست فرمود، حقیر تصدیق وی را نمودم رحمة اللَّه علیه و اللَّه الهادی.

ص:157


1- 231. نک: بحارالانوار، ج 97، باب 4.

طریق توسّل

قسمت اول

طریق توسل به زیارت عاشورا برای قضاء حوائج دنیویه و اخرویه به این نحو باشد:

1. غسل توبه نماید در شب چهارشنبه.

2. توبه نماید بعد از غسل.

3. دعای توبه که در صحیفه اولیه سجادیه است بخواند و آن دعا این است:

اللَّهُمَّ یا مَنْ لا یصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِینَ، وَ یا مَنْ لایجَاوِزُهُ رَجَاءُ الرَّاجِینَ، وَ یا مَنْ لایضِیعُ لَدَیهِ أَجْرُ الْمُحْسِنِینَ، وَ یا مَنْ هُوَ مُنْتَهَی خَوْفِ الْعَابِدِینَ، وَ یا مَنْ هُوَ غَایةُ خَشْیةِ الْمُتَّقِینَ.

هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَیدِی الذُّنُوبِ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَایا، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَیهِ الشَّیطَانُ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِیطاً، وَ تَعَاطَی مَا نَهَیتَ عَنْهُ تَغْرِیراً، کَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِکَ عَلَیهِ، أَوْ کَالْمُنْکِرِ فَضْلَ أِحْسَانِکَ إِلَیهِ حَتَّی إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَی، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَی، أَحْصَی مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ فَکَّرَ فِیمَا خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ، فَرَأَی کَثِیرَ عِصْیانِهِ کَبِیراً، وَجَلِیلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِیلاً.

فَأَقْبَلَ نَحْوَکَ مُؤَمِّلاً لَکَ، مُسْتَحْییاً مِنْکَ، وَ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ اِلَیکَ ثِقَةً بِکَ، فَأَمَّکَ بِطَمَعِهِ یقِیناً، وَ قَصَدَکَ بِخَوْفِهِ اِخْلاَصاً.

ص:158

قَدْ خَلاَ طَمَعُهُ مِنْ کُلِ ّ مَطْمُوعٍ فِیهِ غَیرِکَ، وَ أَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ کُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِوَاکَ، فَمَثَلَ بَینَ یدَیکَ مُتَضَرِّعاً، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ اِلَی الْأَرْضِ مُتَخَشِّعاً، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِکَ مُتَذَلِّلاً، وَ أَبَثَّکَ مِنْ سِرِّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا أَنْتَ أَحْصَی لَهَا خُشُوعاً.

وَ اسْتَغَاثَ بِکَ مِنْ عَظِیمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِی عِلْمِکَ وَ قَبِیحِ مَا فَضَحَهُ فِی حُکْمِکَ، مِنْ ذُنُوبِ أَدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فَذَهَبَتْ، وَ أَقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ، لَا ینْکِرُ - یا اِلَهِی - عَدْلَکَ اِنْ عَاقَبْتَهُ، وَلا یسْتَعْظِمُ عَفْوَکَ اِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ، لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْکَرِیمُ الَّذِی لَا یتَعَاظَمُهُ غُفْرَانُ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ،

اللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جِئْتُکَ مُطِیعاً لِأَمْرِکَ فِیمَا أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیمَا وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْاِجَابَةِ، اِذْ تَقُولُ: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» .

اللَّهُمَّ فَصَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ الْقَنِی بِمَغْفِرَتِکَ کَمَا لَقِیتُکَ بِاِقْرَارِی، وَ ارْفَعْنِی عَنْ مَصَارِعِ الذُّنُوبِ کَمَا وَضَعْتُ لَکَ نَفْسِی، وَ اسْتُرْنِی بِسِتْرِکَ کَمَا تَأَنَّیتَنِی عَنِ الِانْتِقَامِ مِنِّی .

اللَّهُمَّ وَثَبِّتْ فِی طَاعَتِکَ نِیتِی، وَأَحْکِمْ فِی عِبَادَتِکَ بَصِیرَتِی، وَ وَفِّقْنِی مِنَ الْأَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَایا عَنِّی، وَتَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِکَ وَمِلَّةِ نَبِیکَ: مُحَمَّدٍ - عَلَیهِ السَّلَامُ - اِذَا تَوَفَّیتَنِی.

اللَّهُمَّ اِنِّی أَتُوبُ اِلَیکَ فِی مَقَامِی هَذَا مِنْ کَبَائِرِ ذُنُوبِی وَ صَغَائِرِهَا، وَبَوَاطِنِ سَیئَاتِی وَظَوَاهِرِهَا، وَسَوَالِفِ زَلَّاتِی وَحَوَادِثِهَا، تَوْبَةَ مَنْ لا یحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِیةٍ، وَلا یضْمِرُ أَنْ یعُودَ فِی خَطِیئَةٍ، وَقَدْ قُلْتَ - یا اِلَهِی - فِی مُحْکَمِ کِتَابِکَ: «اِنَّکَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِکَ، وَتَعْفُو عَنِ السَّیئَاتِ»، وَ«تُحِبُّ التَّوَّابِینَ»، فَاقْبَلْ تَوْبَتِی کَمَا

ص:159

وَعَدْتَ، وَاعْفُ عَنْ سَیئَاتِی کَمَا ضَمِنْتَ، وَأَوْجِبْ لِی مَحَبَّتَکَ کَمَا شَرَطْتَ، وَلَکَ - یا رَبِ ّ - شَرْطِی أَلَّا أَعُودَ فِی مَکْرُوهِکَ، وَضَمَانِی أَنْ لا أَرْجِعَ فِی مَذْمُومِکَ، وَعَهْدِی أَنْ أَهْجُرَ جَمِیعَ مَعَاصِیکَ.

اللَّهُمَّ اِنَّکَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِی مَا عَلِمْتَ، وَاصْرِفْنِی بِقُدْرَتِکَ إِلَی مَا أَحْبَبْتَ.

اللَّهُمَّ وَعَلَی تَبِعَاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ، وَتَبِعَاتٌ قَدْ نَسِیتُهُنَّ، وَ کُلُّهُنَّ بِعَینِکَ الَّتِی لا تَنَامُ، وَعِلْمِکَ الَّذِی لاینْسَی، فَعَوِّضْ مِنْهَا أَهْلَهَا، وَ احْطُطْ عَنِّی وِزْرَهَا، وَخَفِّفْ عَنِّی ثِقْلَهَا، وَاعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا.

اللَّهُمَّ وَاِنَّهُ لاوَفَاءَ لِی بِالتَّوْبَةِ اِلَّا بِعِصْمَتِکَ، وَلااسْتِمْسَاکَ بِی عَنِ الْخَطَایا اِلَّا عَنْ قُوَّتِکَ، فَقَوِّنِی بِقُوَّةٍ کَافِیةٍ، وَتَوَلَّنِی بِعِصْمَةٍ مَانِعَةٍ.

اللَّهُمَّ أَیمَا عَبْدٍ تَابَ اِلَیکَ وَهُوَ فِی عِلْمِ الْغَیبِ عِنْدَکَ فَاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ، وَعَائِدٌ فِی ذَنْبِهِ وَخَطِیئَتِهِ، فَاِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَکُونَ کَذَلِکَ، فَاجْعَلْ تَوْبَتِی هَذِهِ تَوْبَةً لا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا اِلَی تَوْبَةٍ، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ مَا سَلَفَ، وَالسَّلاَمَةَ فِیمَا بَقِی.

اللَّهُمَّ اِنِّی أَعْتَذِرُ اِلَیکَ مِنْ جَهْلِی، وَأَسْتَوْهِبُکَ سُوءَ فِعْلِی، فَاضْمُمْنِی اِلَی کَنَفِ رَحْمَتِکَ تَطَوُّلاً، وَاسْتُرْنِی بِسِتْرِ عَافِیتِکَ تَفَضُّلاً.

اللَّهُمَّ وَاِنِّی أَتُوبُ اِلَیکَ مِنْ کُلِ ّ مَا خَالَفَ اِرَادَتَکَ، أَوْ زَالَ عَنْ مَحَبَّتِکَ مِنْ خَطَرَاتِ قَلْبِی، وَلَحَظَاتِ عَینِی، وَحِکَایاتِ لِسَانِی، تَوْبَةً تَسْلَمُ بِهَا کُلُّ جَارِحَةٍ عَلَی حِیالِهَا مِنْ تَبِعَاتِکَ، وَتَأْمَنُ مِمَا یخَافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ أَلِیمِ سَطَوَاتِکَ.

اللَّهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتِی بَینَ یدَیکَ، وَوَجِیبَ قَلْبِی مِنْ خَشْیتِکَ، وَاضْطِرَابَ أَرْکَانِی مِنْ هَیبَتِکَ، فَقَدْ أَقَامَتْنِی - یا رَبِ ّ - ذُنُوبِی مَقَامَ الْخِزْی بِفِنَائِکَ، فَإِنْ سَکَتُّ لَمْ ینْطِقْ عَنِّی أَحَدٌ، وَاِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ بِأَهْلِ الشَّفَاعَةِ.

ص:160

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَشَفِّعْ فِی خَطَایای کَرَمَکَ، وَعُدْ عَلَی سَیئَاتِی بِعَفْوِکَ، وَلاتَجْزِنِی جَزَائِی مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَابْسُطْ عَلَی طَوْلَکَ، وَ جَلِّلْنِی بِسِتْرِکَ، وَافْعَلْ بِی فِعْلَ عَزِیزٍ تَضَرَّعَ اِلَیهِ عَبْدٌ ذَلِیلٌ فَرَحِمَهُ، أَوْغَنِی تَعَرَّضَ لَهُ عَبْدٌ فَقِیرٌ فَنَعَشَهُ.

اللَّهُمَّ لاخَفِیرَ لِی مِنْکَ فَلْیخْفُرْنِی عِزُّکَ، وَلاشَفِیعَ لِی اِلَیکَ فَلْیشْفَعْ لِی فَضْلُکَ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِی خَطَایای فَلْیؤْمِنِّی عَفْوُکَ. فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَلانِسْیانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَأَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَلَجَأْتُ اِلَیکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَی لِسُوءِ حَالِی فَینَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِی أَسْمَعُ لَدَیکَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِی تَکُونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضَاکَ.

اللَّهُمَّ اِنْ یکُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً اِلَیکَ، فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِینَ، وَ اِنْ یکُنِ التَّرْکُ لِمَعْصِیتِکَ اِنَابَةً، فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِیبِینَ، وَ اِنْ یکُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ، فَاِنِّی لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ.

اللَّهُمَّ فَکَمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ، وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ، وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ، وَ وَعَدْتَ الْاِجَابَةَ، فَصَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ محمّد، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی، وَلاتَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیبَةِ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ، وَالرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ.

اللَّهُمَّ صَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، کَمَا هَدَیتَنَا بِهِ، وَصَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، کَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ، وَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، صَلاَةً تَشْفَعُ لَنَا یوْمَ الْقِیامَةِ وَیوْمَ الْفَاقَةِ اِلَیکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِ ّ شَی ءٍ قَدِیرٌ، وَهُوَ عَلَیکَ یسِیرٌ.(1)

ص:161


1- 232. الصحیفة السجادیة الجامعة، ص 151 - 157.

4. چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرد به قصد زیارت سیدالشهداعلیه السلام و روزه ها را صحیحاً و کاملاً به جای آورد که تمام جوارح و جوانح صائم باشند و به اجتهاد واقعی و یا احتیاط و یا تقلید ایجاد نماید چنانچه تفصیل اینها را در روح الایمان، طبع نجف، سنه 1350 بیان نمودم.

مرحوم آقا سید کاظم (قده) می فرماید که: اگر شخص دعوی اجتهاد کند و واقعاً مجتهد نباشد امامت نکند، باطل است با اعتقادش به اجتهاد خودش!(1) علی تفصیلی که در آن کتاب بیان نمودم. و تقلیدش هم به تقلید نباشد به هوای نفس و امثال اینها بر وفق موازین شرعیه باشد. و احتیاط اگر کند، یا عن اجتهاد تجویز کرده باشد، و یا به تقلید مجتهد جامع الشرایط، لازم التقلید بوده باشد باز نیز به تفصیلی که آنجا ذکر کردم، پس در سه روز مراعات نماید تمام شرائط صحت و قبول را.

5. قبل از غروب شب جمعه غسل کند به نیت زیارت ابا عبداللَّه علیه السلام قربة الی اللَّه.

و آداب غسل را چه در این غسل و چه در آنچه سابق گذشت و چه در آنچه بعد بیاید، از دعا و غیره، چنانچه در آینده ذکر نمایم تفصیلاً البته مرعی دارد قلم استحباب بر وی نزند با خداوند طرفیت نیست بنده است حاجت دارد.

ص:162


1- 233. العروة الوثقی، احکام الجماعة.

6. شب جمعه را بلند شده نماز شب بخواند به آداب و رسوم دعاء کاملاً و تا تواند در خلال دعا توبه و استغفار و دعا و صلوات و لعن بر اعداء آل محمدعلیهم السلام بنماید.

7. بعد از فراغ از نماز شب به پشت بام رفته و نگاه به اکناف آسمان کرده و تسبیح و تهلیل(1) و تحمید و تکبیر و استغفار گفته.

8. برگشته بخوابد.

9. آن که اوّل روز شنبه که بنای خروج به زیارت است بدن خود را از هر جهت خوب بشوید و تنظیف نماید.

10. آن که لباس خود را کاملاً شسته و پاکیزه نماید حتی آن که اگر توهم باشد باز بشوید و در تمام این شرائط که عرض شد و می شود قصد کند که ایجاد می کنم و امتثال بنمایم برای زیارت سید الشهداعلیه السلام قربة الی اللَّه.

11. آن که اوّل آفتاب که در آن روز که شنبه باشد و خیال خروج زیارت را دارد نیز غسل کند برای زیارت سید الشهداعلیه السلام قربة الی اللَّه و آداب و دعا و رسوم وی را نیز مراعات نماید.

12. آن که اظهار عزا و ماتم داری نماید از ابتدای عمل که روزه بوده تا آخر عمل.

13. آن که هم ندبه و بکاء و تباکی نماید از اوّل تا آخر عمل.

ص:163


1- 234. تهلیل: لا اله الاّ اللَّه گفتن. تسبیح یعنی تنزیه و گفتن سبحان اللَّه.

14. در این اظهار عزا و ندبه غالباً کلمه «رجعة»(1) و «حوقله»(2) بسیار بگوید.

15. از ابتدای عمل که روزه باشد تا آخر عمل، صحبت دنیوی را ترک نماید مگر برای ضرورت.

16. مراء و جدل در حق یا باطل در تمام عمل ترک نماید.

17. در ظرف عمل از اوّل تا آخر واجبات را کما هو به جای آورد و محرمات را ترک نماید.

18. در ظرف عمل هر روزه مقداری از مال خود به قدر میسور انفاق کند.

19. قصد کند که من زیارت سید الشهدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام را در آتیه ترک نمی کنم بعد از این زیارت.

20. قبل از شروع در زیارت یا بعد از زیارت مختصری نیابتاً از پدر و مادر و ارحام بخواند و طلب مغفرت برای آنها نماید بلکه اگر قبل باشد بهتر است.

21. بعد از فراغ از عمل مقداری از قرآن بخواند و ثواب آن را هدیه به روح آن دو امام نماید.

22. آن که برای رفتن به مرکز زیارت قدم را کوچک بردارد.

23. حتی الامکان جامه سفید بپوشد در وقت زیارت.

ص:164


1- 235. گفتن انا للَّه و انا الیه راجعون.
2- 236. لا حول و لا قوة الاّ باللَّه گفتن.

24. در تمام مدت تا از زیارت حضرت امیر فارغ شود طیب استعمال کند و وقت شروع به زیارت سید الشهدا از خود دور کند.

قسمت دوم

25. قلب خود را از کینه مؤمنین و مسلمین خالی دارد و برای آنها طلب مغفرت نماید.

26. دو ساعت تقریباً از آفتاب بالا آمده وضوء کامل بسازد به قصد زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام و وضوی کامل این است که رو به قبله بنشیند و ظرف آب به یمین بگذارد، بعد مسواک نماید، و بعد آب را از ظرف بریزد، دو دست خود را بشوید دو مرتبه بسم اللَّه بگوید و بگوید «بسم اللَّه و باللَّه اللّهم اجْعَلْنی من التّوّابین و اجْعَلْنی من المُطهَّرین».

و بعد مضمضه(1) نماید به سه کف و بگوید: «اللّهم لَقِّنی حُجّتُکَ یومَ اَلْقاکَ و اَطْلِقْ لِسانی بِذِکرکَ و شُکرِکَ». و بعد استنشاق(2) نماید سه مرتبه به سه کف و بگوید: «اللّهم لا تَحْرِمْنی ریحَ الجَنّةِ، وَ اجْعلنی مِمَّنْ یشُمُّ ریحَها و روحَها و طیبَها». بعد از دست راست دو مرتبه هر مرتبه سه کف آب به صورت بریزد و بشوید دو مرتبه و بگوید:

«اللّهم بَیضْ وجهی یومَ تَبْیضُّ الوجوهُ، و لا تُسَوِّدْ وجهی یومَ تَبْیضُّ الوجوهُ».

و بعد از دست راست آب بریزد و دست چپ و به دست چپ سه کف به ظهر ذراع(3) بریزد و بشوید. و همین نحو دوباره بشوید از باطن و بگوید:

ص:165


1- 237. مضمضة: چرخاندن آب در دهان.
2- 238. استنشاق: آب در بینی کردن.
3- 239. ذراع: واحد اندازه گیری. از آرنج تا نوک انگشت وسط.

«اللّهم اَعْطِنی کتابی بِیمینی، و الخُلدُ و الجَنانِ بِیساری و حاسِبْنی حساباً یسیراً».

و بعد به دست چپ سه کف بریزد به ظهر و بگوید:

«اللّهم لا تُعْطِنی کتابی بِیساری، و لا تَجْعلْها مَغلولةً اِلی عُنُقی، و اعوذُ بِکَ مِن مُقَطِّعاتِ النّیرانِ».

و بگوید: «اللّهم غَشِّنی بِرحمتک و عَفوکَ و عافِیتکَ».

و بعد مسح پاها را نماید و بگوید: «اللّهم ثَبِّتْ قَدِمی علَی الصّراطِ یومَ تَزِلُّ فیه الأقدامِ و اجْعلْ سعیی فیما یرضیکَ عنّی».

و بعد از فراغ بگوید: «اشهد ان لا اله الاّ اللَّه وحده لا شریک له، و اشهد انّ علیاً و أبنائُهُ المعصومینَ حُجَجُ اللَّه، و اَنَّ اولیائَهُ اَولیائُکَ و خُلَفائهُ خُلَفائُکَ».

27. غسل زیارت حضرت امیرعلیه السلام به جای آورد کاملاً. پس لاجرم باید غسل ترتیبی نماید و هر عضوی را سه مرتبه غسل دهد و اوّل بسم اللَّه بگوید، و تخلیل موها نماید و اوّل یک مرتبه دستها را بشوید، و مسواک کند، و مضمضه نماید، و استنشاق نموده و دعای غسل زیارت حضرت امیرعلیه السلام را بخواند. و آن دعا این است:

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ أَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ. اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَ طَهِّرْلی قَلْبِی وَ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ أَجْرِ مَحَبَّتَکَ وَ ذِکْرَکَ عَلَی لِسَانِی. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عَبْداً شَکُوراً وَ لآِلائِکَ ذَکُوراً.

اللَّهُمَّ أَحْی قَلْبِی بِالْإِیمَانِ وَ طَهِّرْنِی مِنَ الذُّنُوبِ وَ اقْضِ لِی بِالْحُسْنَی وَ افْتَحْ لِی

ص:166

بِالْخَیرَاتِ مِنْ عِنْدِکَ یا سَمِیعَ الدُّعَاءِ، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ کَثِیراً. بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ طَهِّرْ قَلْبِی، وَ زَکِّ عَمَلِی، وَ نَوِّرْ بَصَرِی، وَ اجْعَلْ غُسْلِی هَذَا طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ وَ مِنْ شَرِّ مَا أُحَاذِرُهُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. اغْسِلْنِی مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا وَ الآْثَامِ وَ الْخَطَایا وَ طَهِّرْ جِسْمِی وَ قَلْبِی مِنْ کُلِّ آفَةٍ تَمْحَقُ بِهَا دِینِی وَ اجْعَلْ عَمَلِی خَالِصاً لِوَجْهِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ لِی شَاهِداً یوْمَ حَاجَتِی وَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ و بعد بخواند سوره قدر را یک مرتبه پس وقتی که فارغ شد و لباس پاک خود را پوشید بگوید: اللَّهُمَّ أَلْبِسْنِی التَّقْوَی، وَ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی فِی الآْخِرَةِ وَ الْأُولَی الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَی مَا أَوْلانَا.

28. آن که در این روز که خیال دارد زیارت کند، شکم خود را از طعام خالی نگاه دارد تا از زیارت فارغ شود.

29. در این مدت عمل که از چهارشنبه بوده در نماز خیلی اهتمام نماید از تمام شرائط صحت و قبول و کمال وی و همیشه اوّل وقت بخواند و نوافل را مرتباً بیارد حتی اگر ترک شد به غیر تقصیر قضاء نماید.

30. وضوی کامل برای زیارت سید الشهداعلیه السلام به نحوی که در

ص:167

وضوی زیارت حضرت امیرعلیه السلام بیان کردم به جای آورد ولو آن که ناقضی حاصل نشده باشد.

31. غسل زیارت عاشورای سید الشهداعلیه السلام را کاملاً نماید به نحوی که در غسل زیارت حضرت امیرعلیه السلام عرض نمودم ورای دعای وی و بگوید در اثناء غسل:

«اللّهمّ طَهِّرنی مِن کلِ ّ ذَنبٍ، و نَجِّنی مِن کلِ ّ کَرْبٍ، و ذَلِّلْ لِی کلُّ صَعْبٍ، اِنَّکَ نِعْمَ المَولی و نِعْمَ الرَّبُّ».

و بعد از غسل بخواند این دعا را: «اللّهمّ اجْعَلْهُ لِی نوراً و طَهوراً و حِرزاً و کافیاً مِن کلِ ّ دآءٍ و سُقْمٍ و مِن کلِ ّ آفَةٍ و عاهَةٍ، و طَهِّرْ بِه قَلبی و جوارِحی، و لَحمی و دَمی، و شَعری و بَشَری، و مُخّی و عِظامی و ما اَقَلّتِ الأرضُ مِنِّی، وَ اجْعلْهُ لِی شاهداً یوم القیامة وَ یوم حاجتِی وَ فَقرِی».

در روایتی خیلی عجیب دیدم که ابن مغیره، از ابی عبداللَّه علیه السلام نقل می کند که فرمود: برای خداوند ملائکی باشند موکل قبر حسین علیه السلام وقتی که زائر غسل کرد برای زیارت، به پیغمبرصلی الله علیه وآله و امیرعلیه السلام خبر دهند. پس پیغمبرصلی الله علیه وآله صدا زند که بشارت باد شما را که رفیق من باشید در بهشت. و حضرت امیرعلیه السلام صدا بزند که من ضامن قضاء حوائج شما باشم، و دفع بلا از شما بکنم در دنیا و آخرت.

پس پیغمبرصلی الله علیه وآله و امیرعلیه السلام از طرف یمین و یسار، وی را حفظ کنند تا بگردد به اهلش.(1)

ص:168


1- 240. التهذیب، ج 6، باب فضل غسل الزیارة، ح 3.

پس خارج بشود به یکی از مراکز زیارت یا حرمین یا جای خلوت یا پشت بام مرتفع یا صحرا. و اگر به حرمین رفت تمام آن شرائط که در مقصد بیست و پنجم ذکر نمودم مراعات نماید کاملاً و برای حاجت، به صحرا رفتن متعین است.

32. وقتی که اراده خروج نمود به یکی از مراقد حضرت امیرعلیه السلام بخواند این دعا را:

الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِهِ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ صلی الله علیه وآله وَ مَنْ فَرَضَ علی طَاعَتَهُ رَحْمَةً مِنْهُ لِی وَ تَطَوُّلًا مِنْهُ عَلَی (وَ مَنَّ عَلَی) بِالْإِیمَانِ .

الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی سَیرَنِی فِی بِلاَدِهِ وَ حَمَلَنِی عَلَی دَوَابِّهِ وَ طَوَی لِی الْبَعِیدَ وَ دَفَعَ عَنِّی الْمَکْرُوهَ حَتَّی أَدْخَلَنِی حَرَمَ أَخِی رسوله فارَانِیهِ فِی عَافِیةٍ. الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ .

أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِ ّ مِنْ عِنْدِهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ علیهم السلام .

اللَّهُمَّ عَبْدُکَ وَ زَائِرُکَ مُتَقَرِّبٌ إِلَیکَ بِزِیارَةِ قَبْرِ أَخِی رَسُولِکَ وَ عَلَی کُلِ ّ أمتی حتی لِمَنْ أَتَاهُ وَ زَارَهُ وَ أَنْتَ خَیرُ مَأْتِی ّ وَ أَکْرَمُ مَزُورٍ فَأَسْأَلُکَ یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا جَوَادُ یا واحد یا أَحَدُ... أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ إِیای مِنْ زِیارَتِی فِی مَوْقِعِی هَذَا فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یسَارِعُ فِی الْخَیرَاتِ وَ یدْعُوکَ رَغَباً وَ رَهَباً وَ اجْعَلْنِی لک مِنَ الْخَاشِعِینَ. اللَّهُمَّ إِنَّکَ بَشَّرْتَنِی عَلَی لِسَانِ نَبِیکَ محمّدصلی الله علیه وآله فَقُلْتَ: «وَ بشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(1) اللَّهُمَّ

ص:169


1- 241. سوره یونس، آیه 2.

فإِنِّی بِکَ مُؤْمِنٌ وَ بِجَمِیعِ أَنْبِیائِکَ فَلاَ توقِفْنِی بَعْدَ مَعْرِفَتِهِمْ مَوْقِفاً تَفْضَحنِی بِهِ عَلَی رُؤسِ الْخَلاَئِقِ بَلْ اوقِفْنِی مَعَهُمْ وَ تَوَفَّنِی عَلَی التَّصْدِیقِ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ عَبِیدُکَ وَ أَنْتَ خَصَصْتَهُمْ بِکَرَامَتِکَ وَ أَمَرْتَنِی بِاتِّبَاعِهِم .(1)

و این دعا را در غیر نجف نخواند.

و اگر به حرم حائری - زاد اللَّه شرفا - مشرف شود به دعای وی خوانده شود که در کتب ادعیه ذکر شده. و اگر در غیر حرمین است، لازال تا به مرکز زیارت برسد.

33. در مرکز خواندن زیارت همان که به آن محل رسید، سجده به جای آورد که سجده شکر باشد به نحو سجده نمازی یعنی بر هفت موضع و در وی صد مرتبه بگوید شکراً شکراً بعد بلند شود.

34. آن که اگر در حرمین است پس آداب حرمین را که در مقصد بیست و پنجم ذکر نمودم به جای آورد علاوه بر ادعیه مخصوصه تا بعد شروع در زیارت ششم نماید.

35. اگر در غیر حرمین باشد سر پای بایستد برای خواندن زیارت ششم مثل حرمین.

36. اگر در غیر حرمین باشد پشت به قبله بودن شرط نیست در زیارت ششم بلکه رو به هر طرف می توان بخواند به مقتضای اطلاق روایت صفوان که فرمود: به وی در هر مکان باشی هر روز بخوان این زیارت را ولی بهتر آن است که متوجه قبر شریف شود.

ص:170


1- 242. کامل الزیارات، باب 11 در زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام، فقره سوم.

37. پس از آن که متوجه قبر شریف شد تکبیر بگوید یک مرتبه، و بعد شروع نماید به زیارت ششم و آن این است:

السَّلَامَ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا صَفْوَةَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَمِینَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَی مَنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُ وَ اخْتَارَهُ مِنْ بَرِیتِهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا خَلِیلَ اللَّهِ مَا دَجَا اللَّیل وَ غَسَقَ وَ أَضَاءَ النَّهَارُ وَ أَشْرَقَ السَّلَامَ عَلَیکَ مَا صَمَتَ صَامِتٌ وَ نَطَقَ نَاطِقٌ وَ ذَرَّ شَارِقٌ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

السَّلَامَ عَلَی مَوْلانَا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی ّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَاحِبِ السَّوَابِقِ وَ الْمَنَاقِبِ وَ النَّجْدَةِ وَ مُبِیدِ الْکَتَائِبِ الشَّدِیدِ الْبَأْسِ الْعَظِیمِ الْمِرَاسِ الْمَکِینِ الْأَسَاسِ سَاقِی الْمُؤْمِنِینَ بِالْکَأْسِ مِنْ حَوْضِ الرَّسُولِ الْمَکِینِ الْأَمِینِ .

السَّلَامَ عَلَی صَاحِبِ النُّهَی وَ الْفَضْلِ وَ الطَّوَائِلِ وَ الْمَکْرُمَاتِ وَ النَّوَائِلِ .

السَّلَامَ عَلَی فَارِسِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَیثِ الْمُوَحِّدِینَ وَ قَاتِلِ الْمُشْرِکِینَ وَ وَصِی ّ رَسُولِ رَبِ ّ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

السَّلَامَ عَلَی مَنْ أَیدَهُ اللَّهُ بِجَبْرَئِیلَ، وَ أَعَانَهُ بِمِیکائِیلَ، وَ أَزْلَفَهُ فِی الدَّارَینِ وَ حَبَاهُ بِکُلِ ّ مَا تَقَرُّ بِهِ الْعَینُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ عَلَی أَوْلادِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ الَّذِینَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ فَرَضُوا عَلَینَا الصَّلَوَاتِ وَ أَمَرُوا بِإِیتَاءِ الزَّکَاةِ وَ عَرَّفُونَا صِیامَ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قِرَآءَةَ الْقُرْآنِ .

السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ یعْسُوبَ الدِّینِ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ .

السَّلَامَ عَلَیکَ یا بَابَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا عَینَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ وَ یدَهُ الْبَاسِطَةَ وَ أُذُنَهُ الْوَاعِیةَ وَ حِکْمَتَهُ الْبَالِغَةَ وَ نِعْمَتَهُ السَّابِغَةَ، السَّلَامَ عَلَی قَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، السَّلَامَ

ص:171

عَلَی نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَی الْأَبْرَارِ وَ نِقِمَتِهِ عَلَی الْفُجَّارِ، السَّلَامَ عَلَی سَیدِ الْمُتَّقِینَ الْأَخْیارِ، السَّلَامَ عَلَی أَخِی رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ زَوْجِ ابْنَتِهِ، وَ الْمَخْلُوقِ مِنْ طِینَتِهِ، السَّلَامَ عَلَی الْأَصْلِ الْقَدِیمِ وَ الْفَرْعِ الْکَرِیمِ، السَّلَامَ عَلَی الثَّمَرِ الْجَنِی، السَّلَامَ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِی، السَّلَامَ عَلَی شَجَرَةِ طُوبَی وَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی .

السَّلَامَ عَلَی آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِی ّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ وَ مُوسَی کَلِیمِ اللَّهِ وَ عِیسَی رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ وَ مِنْ بَینِهِمْ مِنَ الصِّدِّیقِینَ وَ النَّبِیینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً. السَّلَامَ عَلَی نُورِ الْأَنْوَارِ وَ سَلِیلِ الْأَطْهَارِ وَ عَنَاصِرِ الْأَخْیارِ، السَّلَامَ عَلَی وَالِدِ الْأَئِمَّةِ الْأبرارِ، السَّلَامَ عَلَی حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ وَ جَنْبِهِ الْمَکِینِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

السَّلَامَ عَلَی أَمِینِ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتِهِ وَ الْحَاکِمِ بِأَمْرِهِ وَ الْقَیمِ بِدِینِهِ، وَ النَّاطِقِ بِحِکْمَتِهِ، وَ الْعَامِلِ بِکِتَابِهِ أَخِی الرَّسُولِ وَ زَوْجِ الْبَتُولِ وَ سَیفِ اللَّهِ الْمَسْلُولِ.

السَّلَامَ عَلَی صَاحِبِ الدَّلالاتِ وَ الآْیاتِ الْبَاهِرَاتِ وَ الْمُعْجِزَاتِ الْقَاهِرَاتِ وَ الْمُنْجِی مِنَ الْهَلَکَاتِ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی مُحْکَمِ الآیاتِ فَقَالَ تَعَالَی: «وَ إِنَّهُ فِی أُمِ ّ الْکِتابِ لَدَینا لَعَلِی حَکِیمٌ» .(1)

السَّلَامَ عَلَی اسْمِ اللَّهِ الرَّضِی ّ وَ وَجْهِهِ الْمُضِی ءِ وَ جَنْبِهِ الْعَلِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

السَّلَامَ عَلَی حُجَجِ اللَّهِ وَ أَوْصِیائِهِ، وَ خَاصَّةِ اللَّهِ وَ أَصْفِیائِهِ وَ خَالِصَتِهِ وَ أُمَنَائِهِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

قَصَدْتُکَ یا مَوْلای یا أَمِینَ اللَّهِ وَ حُجَّتَهُ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکَ، مُوَالِیاً لِأَوْلِیائِکَ، مُعَادِیاً

ص:172


1- 243. سوره زخرف، آیه 4.

لِأَعْدَائِکَ، مُتَقَرِّباً إِلَی اللَّهِ بِزِیارَتِکَ، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکَ فِی خَلاَصِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَ قَضَاءِ حَوَائِجِی حَوَائِجِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ، سَلاَمُ اللَّهِ وَ سَلاَمُ مَلاَئِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْمُسَلِّمِینَ لَکَ بِقُلُوبِهِمْ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ النَّاطِقِینَ بِفَضْلِکَ وَ الشَّاهِدِینَ عَلَی أَنَّکَ صَادِقٌ أَمِینٌ صِدِّیقٌ عَلَیکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

أَشْهَدُ أَنَّکَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ.

أَشْهَدُ لَکَ یا وَلِی اللَّهِ وَ وَلِی رَسُولِهِ بِالْبَلاَغِ وَ الْأَدَاءِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ بَابُهُ، وَ أَنَّکَ حَبِیبُ اللَّهِ، وَ وَجْهُهُ الَّذِی یؤْتَی مِنْهُ وَ أَنَّکَ سَبِیلُ اللَّهِ، وَ أَنَّکَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.

أَتَیتُکَ مُتَقَرِّباً إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِزِیارَتِکَ، رَاغِباً إِلَیکَ فِی الشَّفَاعَةِ، أَبْتَغِی بِشَفَاعَتِکَ خَلاَصَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، مُتَعَوِّذاً بِکَ مِنَ النَّارِ، هَارِباً مِنْ ذُنُوبِی الَّتِی احْتَطَبْتهَا عَلَی ظَهْرِی فَزِعاً إِلَیکَ رَجَاءَ رَحْمَةِ رَبِّی .

أَتَیتُکَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ یا مَوْلای وَ أَتَقَرَّبُ بِکَ إِلَی اللَّهِ لِیقْضِی بِکَ حَوَائِجِی، فَاشْفَعْ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ إِلَی اللَّهِ، فَإِنِّی عَبْدُاللَّهِ وَ مَوْلاکَ وَ زَائِرُکَ، وَ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ، وَ الْجَاهُ الْعَظِیمُ، وَ الشَّأْنُ الْکَبِیرُ، وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ .

اللَّهُمَّ صَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِ ّ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَبْدِکَ الْمُرْتَضَی، وَ أَمِینِکَ الْأَوْفَی، وَ عُرْوَتِکَ الْوُثْقَی وَ یدِکَ الْعُلْیا،... وَ سَیدِ الْأَوْصِیاءِ وَ رُکْنِ الْأَوْلِیاءِ، وَ عِمَادِ الْأَصْفِیاءِ، أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَ یعْسُوبِ الدِّینِ، وَ قُدْوَةِ الصَّالِحِینَ، وَ إِمَامِ الْمُخْلِصِینَ، وَ الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ، الْمُهَذَّبِ مِنَ الزَّلَلِ، الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَیبِ، الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّیبِ، أَخِی نَبِیکَ وَ وَصِی ّ رَسُولِکَ، الْبَائِتِ عَلَی فِرَاشِهِ، وَ الْمُوَاسِی لَهُ بِنَفْسِهِ، وَ کَاشِفِ الْکَرْبِ، عَنْ وَجْهِهِ، الَّذِی جَعَلْتَهُ سَیفاً لِنُبُوَّتِهِ، وَ آیةً لِرِسَالَتِهِ، وَ شَاهِداً عَلَی

ص:173

أُمَّتِهِ، وَ دَلالَةً علی حُجَّتِهِ وَ حَامِلاً لِرَایتِهِ، وَ وِقَایةً لِمُهْجَتِهِ، وَ هَادِیاً لِأُمَّتِهِ، وَ یداً لِبَأْسِهِ، وَ تَاجاً لِرَأْسِهِ، وَ بَاباً لِسِرِّهِ، وَ مِفْتَاحاً لِظَفَرِهِ، حَتَّی هَزَمَ جُیوشَ الشِّرْکِ بِإِذْنِکَ وَ أَبَادَ عَسَاکِرَ الْکُفْرِ بِأَمْرِکَ، وَ بَذَلَ نَفْسَهُ فِی مَرْضَاةِ رَسُولِکَ وَ جَعَلَهَا وَقْفاً عَلَی طَاعَتِهِ، فَصَلِ ّ اللَّهُمَّ عَلَیهِ صَلاَةً دَائِمَةً بَاقِیةً.

پس بگو: السَّلَامَ عَلَیکَ یا وَلِی اللَّهِ، وَ الشِّهَابَ الثَّاقِبَ، وَ النُّورَ الْعَاقِبَ، یا سَلِیلَ الْأَطَایبِ، یا سِرَّ اللَّهِ إِنَّ بَینِی وَ بَینَ اللَّهِ تَعَالَی ذُنُوباً قَدْ أَثْقَلَتْ ظَهْرِی، وَ لا یأْتِی عَلَیهَا إِلَّا رِضَاهُ، فَبِحَقِ ّ مَنِ ائْتَمَنَکَ عَلَی سِرِّهِ، وَ اسْتَرْعَاکَ أَمْرَ خَلْقِهِ، کُنْ لِی إِلَی اللَّهِ شَفِیعاً، وَ مِنَ النَّارِ مُجِیراً، وَ عَلَی الدَّهْرِ ظَهِیراً، فَإِنِّی عَبْدُ اللَّهِ وَ وَلِیکَ وَ زَائِرُکَ، صَلَّی اللَّهُ عَلَیک و سَلَّمَ کَثیراً .(1)

قسمت سوم

38. دو رکعت نماز زیارت مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام را بخواند و ثواب آن را هدیه آن وجود مقدس نماید ولی احتیاطاً دو رکعت نماز بخواند به هر سوره که بخواهد و ثواب آن را نیز هدیه به روح آن سرور کائنات نماید و بعد به دستورات ذیل عمل نماید.

39. اگر چه در نماز این روایت مطلق است لکن در رکعت اولی بعد از حمد، سوره یس بخواند زیرا احتمال تقید به آنچه در روایت مفید و سید و شهید نقل شده در غیر این زیارت می رود، پس متیقن از مطلق، این فرد است و بعد تسبیح حضرت زهراعلیها السلام را احتیاطاً بخواند و بعد این دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ هَاتَینِ الرَّکْعَتَینِ هَدِیةً مِنِّی إِلَی سَیدِی وَ مَوْلای وَلِیکَ، وَ أَخِی

ص:174


1- 244. بحارالانوار، ج 97، باب 4.

رَسُولِکَ، أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَسَیدِ الْوَصِیینَ، عَلِی ّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ، اللَّهُمَّ فَصَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّی وَ اجْزِنِی عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ .

اللَّهُمَّ لَکَ صَلَّیتُ، وَ لَکَ رَکَعْتُ، وَ لَکَ سَجَدْتُ، وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ، لِأَنَّهُ لا تَکُونُ الصَّلاَةُ وَ الرُّکُوعُ وَ السُّجُودُ إِلَّا لَکَ، لِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ .

اللَّهُمَّ صَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَقَبَّلْ مِنِّی زِیارَتِی، وَ أَعْطِنِی سُؤْلِی بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین .

40. آنگاه احتیاطاً حضرت آدم را به این زیارت، زیارت کند:

السَّلَامَ عَلَیکَ یا صَفِی اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا حَبِیبَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا نَبِی اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَمِینَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا خَلِیفَةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَبَا الْبَشَرِ، السَّلَامَ عَلَیکَ وَ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ وَ عَلَی الطَّاهِرِینَ مِنْ وُلْدِکَ وَ ذُرِّیتِکَ و صلی اللَّه علیک صَلاَةً لا یحْصِیهَا إِلَّا هُوَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

41. آن که احتیاطاً حضرت نوح نبی را زیارت نماید و بگوید:

السَّلَامَ عَلَیکَ یا نَبِی اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا صَفِی اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا وَلِی اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا حَبِیبَ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا شَیخَ الْمُرْسَلِینَ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَیکَ، وَ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ، وَ عَلَی الطَّاهِرِینَ مِنْ وُلْدِکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه .

42. آنکه احتیاطاً ابراهیم خلیل اللَّه و هود و صالح علیهم السلام را زیارت کند و بگوید:

ص:175

«سلام اللَّه و سلامُ ملائکته و انبیائِه و جمیعِ خلقِهِ علی ابراهیم خلیل اللَّه و هود و صالح نبی اللَّه و رحمة اللَّه و برکاته».

و بعد از هر یک از این زیارت دو رکعت نماز بخواند و هدیه نماید ثواب آن را به این ارواح مقدسه.

43. احتیاطاً سجده شکری به جای آورد و در وی علاوه بر آنچه گذشت در کیفیت سجده بگوید:

اللَّهُمَّ إِلَیکَ تَوَجَّهْتُ وَ بِکَ اعْتَصَمْتُ وَ عَلَیکَ تَوَکَّلْتُ. اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی، فَاکْفِنِی (مَا أَهَمَّنِی وَ مَا) لا یهِمُّنِی، وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، عَزَّ جَارُکَ وَجَلَّ ثَنَاؤُکَ، وَ لا إِلَهَ غَیرُکَ، صَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَرِّبْ فَرَجَهُمْ .

از جانب راست رو را بر زمین گذار و بگو:

ارْحَمْ ذُلِّی بَینَ یدَیکَ، وَ تَضَرُّعِی إِلَیکَ، وَ وَحْشَتِی مِنَ النَّاسِ وَ أُنْسِی بِکَ یا کَرِیمُ یا کَرِیمُ یا کَرِیمُ .

پس جانب چپ رو را بر زمین گذار و بگو:

لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبِّی حَقّاً حَقّاً، سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِ ّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً. اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی یا کَرِیمُ یا کَرِیمُ یا کَرِیم .

پس برو به سجود و صد مرتبه بگو شُکْراً. و جهد کن در دعا که این موضع طلبیدن مطالب است و استغفار بسیار بکن که محل آمرزش گناهان است. و حاجات خود را از خدا طلب نما که مقام استجابت دعاهاست.

44. آن که اگر زیارت در نجف باشد بلکه مطلقاً بعد از فراغ از دستگاه نمازها این دعا را بخواند:

ص:176

اللَّهُمَّ لا بُدَّ مِنْ أَمْرِکَ، وَلا بُدَّ مِنْ قَدَرِکَ وَ لابُدَّ مِنْ قَضَائِکَ وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِکَ .

اللَّهُمَّ فَمَا قَضَیتَ عَلَینَا مِنْ قَضَاءٍ، وَقَدَّرْتَ عَلَینَا مِنْ قَدَرٍ فَأَعْطِنَا مَعَهُ صَبْراً یقْهَرُهُ وَیدْمَغُهُ وَاجْعَلْهُ لَنَا صَاعِداً فِی رِضْوَانِکَ ینْمِی فِی حَسَنَاتِنَا وَتَفْضِیلِنَا وَ سُؤْدُدِنَا وَ شَرَفِنَا وَمَجْدِنَا وَنَعْمَائِنَا وَکَرَامَتِنَا فِی الدُّنْیا وَالآْخِرَةِ، وَلاتَنْقُصُ مِنْ حَسَنَاتِنَا .

اللَّهُمَّ وَ مَا أَعْطنَا مِنْ عَطَاءٍ، أَوْ فَضَّلْتَنَا بِهِ مِنْ فَضِیلَةٍ، أَوْ أَکْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ کَرَامَةٍ، فَأَعْطِنَا مَعَهُ شُکْراً یقْهَرُهُ وَیدْمَغُهُ. وَاجْعَلْهُ لَنَا صَاعِداً فِی رِضْوَانِکَ وَ فی حَسَنَاتِنَا وَ سُؤْدُدِنَا وَ شَرَفِنَا وَ نَعْمَائِکَ وَ کَرَامَتِکَ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَلاتَجْعَلْهُ لَنَا أَشَراً، وَ لابَطَراً، وَلافِتْنَةً، وَلامَقْتاً، وَلاعَذَاباً، وَلاخِزْیاً فِی الدُّنْیا وَالآْخِرَةِ .

اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ عَثْرَةِ اللِّسَانِ، وَسُوءِ الْمَقَامِ وَخِفَّةِ الْمِیزَانِ. اللَّهُمَّ صلّ علی محمّد و آل محمد لَقِّنَّا حَسَنَاتِنَا فِی الْمَمَاتِ، وَ لاتُرِنَا أَعْمَالَنَا عَلَینَا حَسَرَاتٍ، وَلا تُخْزِنَا عِنْدَ قَضَائِکَ، وَ لا تَفْضَحْنَا بِسَیئَاتِنَا یوْمَ نَلْقَاکَ، وَ اجْعَلْ قُلُوبَنَا تَذْکُرُکَ وَ لا تَنْسَاکَ، وَ تَخْشَاکَ کَأَنَّهَا تَرَاکَ حَتَّی تَلْقَاکَ، وَ بَدِّلْ سَیئَاتِنَا حَسَنَاتٍ، وَ اجْعَلْ حَسَنَاتِنَا دَرَجَاتٍ، وَ اجْعَلْ دَرَجَاتِنَا غُرُفَاتٍ، وَ اجْعَلْ غُرُفَاتِنَا عَالِیاتٍ .

اللَّهُمَّ و أَوْسِعْ لِفَقْرِنَا مِنْ سَعَةِ مَا قَضَیتَ عَلَی نَفْسِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مُنَّ عَلَینَا بِالْهُدَی مَا أَبْقَیتَنَا، و الکرامة ما أحییتنا، وَ الْکَرَامَةِ إِذَا تَوَفَّیتَنَا، وَ الْحِفْظِ فِیمَا بَقِی مِنْ عُمُرِنَا، وَ الْبَرَکَةِ فِیمَا رَزَقْتَنَا وَ الْعَوْنِ عَلَی مَا حَمَّلْتَنَا، وَ الثَّبَاتِ عَلَی مَا طَوَّقْتَنَا، وَ لاتُؤَاخِذْنَا بِظُلْمِنَا، وَ لاتُعَاقِبْنَا بِجَهْلِنَا، وَ لاتَسْتَدْرِجْنَا بِخَطانَا وَ اجْعَلْ أَحْسَنَ مَا نَقُولُ ثَابِتاً فِی قُلُوبِنَا، وَ اجْعَلْنَا عُظَمَاءَ عِنْدَکَ، أَذِلَّةً فِی أَنْفُسِنَا وَ انْفَعْنَا بِمَا عَلَّمْتَنَا، وَ زِدْنَا عِلْماً نَافِعاً .

ص:177

أَعُوذُ بِکَ مِنْ قَلْبٍ لا یخْشَعُ، وَ مِنْ عَینٍ لا تَدْمَعُ، وَ مِن صَلاَةٍ لا تُقْبَلُ، أَجِرْنَا مِنْ سُوءِ الْفِتَنِ یا وَلِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ .

پس بلند شود و به قبر مقدس توجّه نماید و بگوید:

السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیک منّی سلام اللَّه ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار.

45. بلند شود به زیارت عاشورا اشتغال نماید به نحوی که در مقاصد فهرست دادیم و اجمال وی این است:

اوّل آن که دو رکعت نماز زیارت عاشورا بخواند احتیاطاً.

دوم بلند شود بایستد روبروی مشهد مقدس.

سوم یک تکبیر بگوید.

چهارم سه مرتبه بگوید: «صلّی اللَّه علیک یا ابا عبداللَّه» و بعد بگوید: «السلام علیکَ و رحمة اللَّه و برکاته».

پنجم در حال سلام با انگشت سبابه اشاره نماید به قبر مقدس.

ششم آن که قریب ده مرتبه بگوید: «اللّهم العَنْ اوّلَ ظالمٍ ظَلَمَ حقَّ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و آخِرَ تابعٍ له علی ذلک، اللّهم العَنِ العِصابَةِ الّتی جاهَدَتِ الحسین و شایعَتْ و بایعَتْ و تابَعَتْ علی قتلهِ، اللّهم الْعنْهمْ جمیعاً». پس می گویی: «اللّهم خُصَّ أنتَ اوّلَ ظالمٍ باللعنِ منّی و ابْدَأ به اوّلاً ثمَّ الثانی و الثالث و الرابع، اللّهم العن یزیدَ خامساً و العن عبیداللَّه بن زیادٍ و ابن مرجانة و عمَرَ بن سعدٍ و شمراً و آل ابی سفیانَ و آل زیادٍ و آل مروانَ الی یوم القیامةِ».(1)

ص:178


1- 245. مزارالشهید، ص 37 - 52؛ مصباح الزائر، ص 179 - 190؛ بحارالانوار، ج 100،ص 281 - 289.

هفتم آن که در همین حال صد تکبیر بگوید احتیاطاً.

هشتم بخواند این زیارت را:

السَّلَامُ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلاَمُ عَلَیکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ، السَّلَامَ عَلَیکَ یابْنَ فَاطِمَةَ سَیدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ، السَّلَامَ عَلَیکَ یا ثَارَ اللَّهِ وَابْنَ ثَارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، السَّلَامَ عَلَیکَ وَعَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ، عَلَیکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَبَقِی اللَّیلُ وَالنَّهَارُ .

یا أَبَا عَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ وَجَلَّتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَینَا، وَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلاَمِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاواتِ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیکُمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ، وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا، وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیکُمْ مِنْهُمْ، وَ مِنْ أَشْیاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیائِهِمْ.

یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ، وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیةَ قَاطِبَةً، وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجَانَةَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً، وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ وَ تَهَیأَتْ لِقِتَالِکَ .

بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِی بِکَ، فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَ مَقَامَکَ، وَ أَکْرَمَنِی بِکَ أَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیهاً بِالْحُسَینِ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ .

یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ، وَ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَإِلَی فَاطِمَةَ

ص:179

وَإِلَی الْحَسَنِ، وَإِلَیکَ بِمُوَالاتِکَ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أساسَ ذَلِکَ وَبَنَی عَلَیهِ بُنْیانَهُ، وَجَرَی فِی ظُلَمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیکُمْ وَعَلَی أَشْیاعِکُمْ .

بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَإِلَیکُمْ مِنْهُمْ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ إِلَیکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَمُوَالاةِ وَلِیکُمْ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَالنَّاصِبِینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْیاعِهِمْ وَأَتْبَاعِهِمْ .

إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ، وَوَلِی لِمَنْ وَالاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُمْ فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ یجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ أَنْ یثَبِّتَ لِی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ.

وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ، وَأَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ مَهْدِی ظَاهِرٍ نَاطِقٍ مِنْکُمْ.

وَأَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّأْنِ الَّذِی لَکُمْ عِنْدَهُ، أَنْ یعْطِینِی بِمُصَابِی بِکُمْ أَفْضَلَ مَا یعْطِی مُصَاباً بِمُصِیبَتِهِ، مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَأَعْظَمَ رَزِیتَهَا فِی الْإِسْلاَمِ، وَفِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی مَقَامِی هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْکَ صَلَوَاتٌ وَرَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ.

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ .

اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیةَ وَابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ اللَّعِینُ بْنُ اللَّعِینِ عَلَی لِسَانِ نَبِیکَ صلی الله علیه وآله فِی کُلِ ّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیکَ صلی اللَّه علیه و آله.

اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْیانَ وَ مُعَاوِیةَ (بْنَ أَبِی سُفْیانَ) وَ یزِیدَ بْنَ مُعَاوِیةَ عَلَیهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الآْبِدِینَ وَ هَذَا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ.

ص:180

اللَّهُمَّ ضَاعِفْ عَلَیهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَ الْعَذَابَ.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیکَ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ فِی مَوْقِفِی هَذَا وَ أَیامِ حَیاتِی بِالْبَرَآءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَیهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِیکَ وَ آلِ نَبِیکَ علیه و علیهم السلام.

پس می گویی صد مرتبه: اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِکَ.

اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی حاربتِ الْحُسَینَ وَ شَایعَتْ وَ بَایعَتْ و تابعت عَلَی قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً. پس می گویی صد مرتبه: السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیکَ مِنِّی سَلاَمُ اللَّهِ ابداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِکَ السَّلَامَ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلَی عَلِی ّ بْنِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَینِ.

پس می گویی: اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِی و الثَّالِثَ و الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ (بْنَ مُعَاوِیةَ) خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ .

پس سجده می کنی به شرایطی که ذکر شد سابقاً و می گویی: اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَی مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ للَّهِ ِ عَلَی عَظِیمِ رَزِیتِی.

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَینِ علیه السلام یوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَینِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَینِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَینِ علیه السلام .(1)

ص:181


1- 246. المصباح، ص 773 - 777؛ بحارالانوار، ج 101، ص 293 و 294.

بعد بلند شود و دو رکعت نماز احتیاطاً بخواند و ثوابِ آن را هدیه به آن وجود مقدس نماید پس بلند شود متوجه شهر حسینی شود و در حالی که شرائط زیارتی محفوظ داشته باشد بگوید:

السَّلَامَ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامَ عَلَیکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، أَتَیتُکُمَا زَائِراً، وَ مُتَوَسِّلاً إِلَی اللَّهِ تَعَالَی رَبِّی وَ رَبِّکُمَا، وَ مُتَوَجِّهاً إِلَی اللَّهِ بِکُمَا، و مُسْتَشْفِعاً بِکُمَا إِلَی اللَّهِ فِی حَاجَتِی هَذِهِ .

و ذکر نماید حاجت خود را و بگوید:

فَاشْفَعَا لِی فَإِنَّ لَکُمَا عِنْدَ اللَّهِ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ، وَالْجَاهَ الْوَجِیهَ، وَالْمَنْزِلَ الرَّفِیعَ وَالْوَسِیلَةَ، إِنِّی أَنْقَلِبُ عَنْکُمَا مُنْتَظِراً لِتَنَجُّزِ الْحَاجَةِ وَ قَضَائِهَا وَنَجَاحِهَا مِنَ اللَّهِ بِشَفَاعَتِکُمَا لِی إِلَی اللَّهِ فِی ذَلِکَ، فَلاَ أَخِیبُ وَلایکُونُ مُنْقَلَبِی عَنْکُمَا مُنْقَلَباً خائباً خَاسِراً، بَلْ یکُونُ مُنْقَلَبِی مُنْقَلَباً رَاجِحاً، مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً بِقَضَاءِ جَمِیعِ حوائجی و تشفّعا لِی الی اللَّه أَنْقَلِبُ عَلَی مَا شَاءَ اللَّهُ، و لاحَوْلَ وَقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، مُفَوِّضاً أَمْرِی إِلَی اللَّهِ، مُلْجِئاً ظَهْرِی إِلَی اللَّهِ، مُتَوَکِّلاً عَلَی اللَّهِ، وَ أَقُولُ حَسْبِی اللَّهُ وَ کَفَی، سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَیسَ وَرَاءَ اللَّهِ وَ وَرَاءَکُمْ یا سَادَتِی مُنْتَهًی، مَا شَاءَ اللَّهُ رَبِّی کَانَ، وَ مَا لَمْ یشَأْ لَمْ یکُنْ. و لا حول و لا قوة الاّ باللَّه استودعکما اللَّه و لا جعله اللَّه آخر العهد منّی الیکما انصرفت.

یا سَیدِی یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَمَوْلای، وَأَنْتَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، یا سیدی و سَلاَمِی عَلَیکُمَا مُتَّصِلٌ مَا اتَّصَلَ اللَّیلُ وَالنَّهَارُ وَاصِلٌ ذلک إِلَیکُمَا غَیرُ مَحْجُوبٍ عَنْکُمَا سَلاَمِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَأَسْأَلُهُ بِحَقِّکُمَا أَنْ یشَاءَ ذَلِکَ وَیفْعَلَ فَإِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

أَنْقَلِبت یا سَیدِی عَنْکُمَا تَائِباً حَامِداً للَّهِ ِ، شَاکِراً رَاجِیاً لِلْإِجَابَةِ غَیرَ آیسٍ وَ لا قَانِطٍ

ص:182

عَائِداً رَاجِعاً إِلَی زِیارَتِکُمَا، غَیرَ رَاغِبٍ عَنْکُمَا، و لا من زیارتکما، بل راجع عائد ان شاء اللَّه و لا حول و لا قوّة الاّ باللَّه. بَلْ یا سَادَاتِی رَغِبْتُ إِلَیکُمَا و الی زیارتکما بَعْدَ أَنْ زَهِدَ فِیکُمَا وَ فِی زِیارَتِکُمَا أَهْلُ الدُّنْیا فَلاَ خَیبُنِی اللَّهُ مَا رَجَوْتُ وَ مَا أَمَّلْتُ فِی زِیارَتِکُمَا إِنَّهُ قَرِیبٌ مُجِیب .

پس متوجّه قبله شده و در حالِ ایستاده این دعا را بخواند:

یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ، یا کَاشِفَ کَرْبِ الْمَکْرُوبِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، وَ یا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَی مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ، و یا مَنْ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَ یا مَنْ هُوَ بالمنظر الاعلی وبالافق المبین، و یا من هو الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ (یا مَنْ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی یا مَنْ یعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْینِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ، وَیا مَنْ لا یخْفَی عَلَیهِ خَافِیةٌ، یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیهِ الْأَصْوَاتُ، یا مَنْ لاتُغَلِّطُهُ الْحَاجَاتُ، یا مَنْ لا یبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ، یا مُدْرِکَ کُلِ ّ فَوْتٍ، و یا جَامِعَ کُلِ ّ شَمْلٍ، و یا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ، یا مَنْ هُوَ کُلُّ یوْمٍ فِی شَأْنٍ، یا قَاضِی الْحَاجَاتِ، یا مُنَفِّسَ الْکُرُبَاتِ، یا مُعْطِی السُؤْلاتِ، یا وَلِی الرَّغَبَاتِ، یا کَافِی الْمُهِمَّاتِ، یا مَنْ یکْفِی مِنْ کُلِ ّ شَی ءٍ، وَلا یکْفِی مِنْهُ شَی ءٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.

قسمت چهارم

أَسْأَلُکَ بِحَقِ ّ مُحَمَّدٍ خاتم النبیین وَ عَلِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ بِحَقِ ّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیکَ وَ بِحَقِ ّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ، فَإِنِّی بِهِمْ أَتَوَجَّهُ إِلَیکَ فِی مَقَامِی هَذَا، وَ بِهِمْ أَتَوَسَّلُ وَ بِهِمْ أَتَشفعُ إِلَیکَ، وَ بِحَقِّهِمْ أَسْأَلُکَ وَ أُقْسِمُ وَ أَعْزِمُ عَلَیکَ، وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ، وَ بِالقدر الَّذِی لهم عندک و بالّذی فَضَّلْتَهُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذِی جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ، وَ بِهِ خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعَالَمِینَ، وَ بِهِ أَبَنْتَهُمْ وَ أَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلَ الْعَالَمِینَ حتی فاق فضلهم فضل العالمین* أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

ص:183

وَأَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی، وَ جمیعاً تَکْفِینِی الْمُهِمَّ مِنْ أَمْورِی، وَ تَقْضِی عَنِّی دَینِی، وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفَقْرِ، وَ تجیرنی من الْفَاقَةِ وَ تُغْنِینِی عَنِ الْمَسْأَلَةِ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ، وَ تَکْفِینِی هَمَّ مَنْ أَخَافُ هَمَّهُ، وَ عُسْرَ مَنْ أَخَافُ عُسْرَهُ، وَ حُزُونَةَ مَنْ أَخَافُ حُزُونَتَهُ، وَ شَرَّ مَنْ أَخَافُ شَرَّهُ، وَ مَکْرَ مَنْ أَخَافُ مَکْرَهُ، وَ بَغْی مَنْ أَخَافُ بَغْیهُ، وَ جَوْرَ مَنْ أَخَافُ جَوْرَهُ، وَ سُلْطَانَ مَنْ أَخَافُ سُلْطَانَهُ، وَکَیدَ مَنْ أَخَافُ کَیدَهُ، وَمَقْدُرَةَ مَنْ أَخَافُ مَقْدُرَتَهُ عَلَی، وَتَرُدَّنی عَنِّی کَیدَ الْکَیدَةِ، وَمَکْرَ الْمَکَرَةِ.

اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ، وَ مَنْ کَادَنِی فَکِدْهُ، وَ اصْرِفْ عَنِّی کَیدَهُ وَ بَأْسَهُ وَ أَمَانِیهُ، وَ امْنَعْهُ عَنِّی کَیفَ شِئْتَ وَ أَنَّی شِئْتَ.

اللَّهُمَّ اشْغَلْهُ عَنِّی بِفَقْرٍ لا تَجْبُرُهُ، وَ ببَلاَءٍ لا تَسْتُرُهُ، وَ بِفَاقَةٍ لاتَسُدُّهَا، وَبِسُقْمٍ لاتُعَافِیهِ، وَبِذلٍّ لاتُعِزُّهُ، وَبمَسْکَنَةٍ لاتَجْبُرُهَا.

اللَّهُمَّ اضرب بالذُّلَّ نُصْبَ عَینَیهِ، وَأَدْخِلِ علیه الْفَقْرَ فِی مَنْزِلِهِ، وَ العلة وَالسُّقْمَ فِی بَدَنِهِ حَتَّی تَشْغَلَهُ عَنِّی بِشُغُلٍ شَاغِلٍ لافَرَاغَ لَهُ، وَأَنْسِهِ ذِکْرِی کَمَا أَنْسَیتَهُ ذِکْرَکَ، وَ خُذْ عَنِّی بِسَمْعِهِ وَبَصَرِهِ وَلِسَانِهِ وَیدِهِ وَرِجْلِهِ وَقَلْبِهِ وَجَمِیعِ جَوَارِحِهِ، وَأَدْخِلْ عَلَیهِ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ السُّقْمَ وَلاتَشْفِهِ، حَتَّی تَجْعَلَ لَهُ ذَلِکَ شُغُلاً شَاغِلاً به عَنِّی وَ عَنْ ذِکْرِی، وَاکْفِنِی یا کَافِی مَا لایکْفِی سِوَاکَ، فَإِنّک الکافِی لا کافِی سواک، وَ مُفَرِّجٌ لا مُفَرِّجَ سِوَاکَ، وَمُغِیثَ لا مُغِیثَ لَهُ سِوَاکَ وَ جَارٌ لا جَارَ سِوَاکَ وَخاب من کان جاره سواک، و مغیثة سواک، و مفزعه إلی سواک، و مهربه إلی سواک، و ملجأه إلی غیرک، وَ منجاه من مخلوق غیرک، فأَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی وَ مَفْزَعِی وَ مَهْرَبِی وَ مَلْجَئِی وَ مَنْجَای، فَبِکَ أَسْتَفْتِحُ وَبِکَ أَسْتَنْجِحُ، وَبِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ إِلَیکَ وَأَتَوَسَّلُ وَ أَتَشَفَّعُ، یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ، وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشکر وَ إِلَیکَ الْمُشْتَکَی، وَ أَنْتَ

ص:184

الْمُسْتَعَانُ، فَأَسْأَلُکَ یا اللَّه یا اللَّه یا اللَّه، بِحَقِ ّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَکَرْبِی فِی مَقَامِی هَذَا، کَمَا کَشَفْتَ عَنْ نَبِیکَ همّه و غَمَّهُ وَکَرْبَهُ، وَکَفَیتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ، فَاکْشِفْ عَنِّی کَمَا کَشَفْتَ عَنْهُ، وَفَرِّجْ عَنِّی کَمَا فَرَّجْتَ عَنْهُ وَاکْفِنِی کَمَا کَفَیتَهُ، وَاصْرِفْ عَنِّی هَوْلَ مَا أَخَافُ هَوْلَهُ، وَمَئُونَةَ مَنْ أَخَافُ مَئُونَتَهُ، وَهَمَّ مَا أَخَافُ هَمَّهُ، بِلاَ مَئُونَةٍ عَلَی نَفْسِی مِنْ ذَلِکَ، وَاصْرِفْنِی بِقَضَاءِ حَوائجی وَکِفَایةِ مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیای وَ آخِرَتِی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .(1)

پس متوجه قبر امیرالمؤمنین علیه السلام شود و بگوید:

السَّلَامُ عَلَیکَ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ السَّلَامُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَینِ مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ وَ لَاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِکُمَا، وَلافَرَّقَ اللَّهُ بَینِی وَ بَینَکُمَا .

پس احتیاطاً دو رکعت نماز بخواند و ثواب آن را هدیه نماید به روح سیدالشهداعلیه السلام.

دفع و وهم اگر کسی توهم کند آنچه را ذکر شده از شرائط تلاوت زیارت عاشورا برای قضاء حاجت اخبار وی خالی از آن است پس به قصد ورود ربما بدعت است.

بلکه مسلم بدعت است. جواب وی واضح است که اخبار وی در مقام بیان اصل تشریع این عمل است که مرکب است از سلام و لعن و نماز و دعا و سجده ولی شرائط دعا و نماز و سجده مثلاً چه است مثل اصل نماز مثلاً آن را باید از موارد دیگر تحصیل نمود و آنچه که در

ص:185


1- 247. مصباح المتهجد، ص 777 - 781؛ بحارالانوار، ج 101، ص 291.

اخبار وی نیست استخراج از شرایط اخبار دعا و توسل تحصیل نمودیم که تمام مطابق اخبار صحیح است واللَّه العالم الهادی.

مخفی نماند که چون زیارت مولانا ابا عبداللَّه علیه السلام مثوبت وی چنانچه شنیدی به حد تحریر نمی رسد و لذا لازم دانستم که یک زیارت مختصری که حاوی همه جهت باشد و در بلاد بعیده و حضور هم بتوان خواند در رساله ذکر نمایم و آن این است که حضرت ابی عبداللَّه جعفر صادق علیه السلام فرمودند که می گوئی: «السلام علیکَ یا ابا عبداللَّه، السلام علیکَ یا ابنَ رسول اللَّه، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ، و لَعنَ اللَّهُ مَنْ اَعانَ علیکَ، و مَنْ بَلَغَهُ ذلک و رَضِی به اَنا إلی اللَّه بَری ءٌ مِنهُم».

مخفی نماند که چون زیارت همه انبیا و اولیا و اوصیا فضایلی دارند ولی به مقام و مرتبه فضل زیارت خاتم النبیین صلی الله علیه وآله نخواهد رسید البته و لذا لازم دانستم که زیارت مختصری که در بعید هم بتوان خواند بنگارم:

فرمودند حضرت ابو محمد علی بن موسی بن الرضاعلیه السلام که بگو:

«السلام علیکَ یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه و برکاته، السلام علیکَ یا محمّدَ بنَ عبداللَّه، السلام علیکَ یا خِیرَةَ اللَّه، السلام علیکَ یا حبیبَ اللَّه، السلام علیکَ یا صِفْوَةَ اللَّه، السلام علیکَ یا امین اللَّه، اشهدُ اَنَّکَ رسول اللَّه و اشهدُ اَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ و جاهَدْتَ فِی سَبیلِ ربّکَ، و عَبَدْتهُ حتّی اَتیکَ الیقینُ، فَجَزاکَ اللَّه یا رسول اللَّه، أفضلَ ما جَزی نبیاً عَن اُمَّتهِ.

اللّهم صلّ علی محمّدٍ وآل محمّدٍ أفضلَ ما صَلَّیتَ علی ابراهیمَ اِنَّکَ حمیدٌ مجیدٌ».

ص:186

مخفی نماند که چون سیده و بی بی ما والده ماجده ائمه اطهارعلیهم السلام مظلومه بوده، لذا دوست دارم که این زیارت مختصر را بنگارم که همیشه مؤمنین در بلاد بعیده بخوانند. فرمودند ابوالحسن الثالث علیه السلام که بگو:

«السلام علیکِ یا سیدةَ نساء العالَمین، السلام علیکِ یا والِدةَ الحُجَجَ علی الناس اجمعینَ، السلام علیکِ اِیتُها المظلومَةُ الممنوعَةُ حقُّها.

اللّهم صلّ علی اُمَّتِکِ، و ابْنَةِ نبیکِ، و زَوجَةَ وصی نبیکِ، صلاةً تُزِلْفُها فوقَ زُلْفی عبادِکَ المُکرَمینَ، مِن أهل السّماوات و اهلِ الأرَضینَ».

مخفی نماند که در سابق اشاره نمودیم از فضائل زیارت سیدالشهداعلیه السلام که حیرت انگیز بود و علی ذلک کله زیارت مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام افضل است از زیارت ایشان مثل فضل خود مولای برایشان. چنانچه روایت دارد در کتاب روح الایمان نیز مدلل نمودیم افضلیت ایشان بر همه(1)، الاّ خاتم النبیین صلی الله علیه وآله لذا لازم دانستم که زیارت مختصری هم از ایشان بنگارم که در بلاد بعیده و حضور بتوان خواند. پس بگو:

السَّلَامُ عَلَیکَ یا أَبَا الْأَئِمَّةِ، وَمَعْدِنَ النُّبُوَّةِ، وَالْمَخْصُوصَ بِالْأُخُوَّةِ .

السَّلَامُ عَلَی یعْسُوبِ الدِّینِ وَالْإِیمَانِ، وَکَلِمَةِ الرَّحْمَنِ، وَکَهْفِ الْأَنَامِ.

السَّلَامُ عَلَی مِیزَانِ الْأَعْمَالِ، وَمُقَلِّبِ الْأَحْوَالِ وَسَیفِ ذِی الْجَلاَلِ.

السَّلَامُ عَلَی صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ، وَوَارِثِ عِلْمِ النَّبِیینَ، وَالْحَاکِمِ یوْمِ الدِّینِ.

السَّلَامُ عَلَی شَجَرَةِ التَّقْوَی، وَسَامِعِ السِّرِّ وَالنَّجْوَی، وَمُنْزِلِ الْمَنِ ّ وَالسَّلْوَی.

ص:187


1- 248. روح ایمان، ص 35.

السَّلَامُ عَلَی حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ، وَنِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَنَقِمَتِهِ الدَّامِغَةِ.

السَّلَامُ عَلَی إِسْرَائِیلِ الْأُمَّةِ، وَبَابِ الرَّحْمَةِ وَأَبِی الْأَئِمَّةِ.

السَّلَامُ عَلَی صِرَاطِ اللَّهِ الْوَاضِحِ، وَالنَّجْمِ اللَّائِحِ وَالْإِمَامِ النَّاصِحِ، وَالزِّنَادِ الْقَادِحِ.

السَّلَامُ عَلَی وَجْهِ اللَّهِ الَّذِی مَنْ (آمَنَ) بِهِ أَمِنَ.

السَّلَامُ عَلَی نَفْسِ اللَّهِ تَعَالَی الْقَائِمَةِ فِیهِ بِالسُّنَنِ وَعَینِهِ الَّتِی مَنْ عَرَفَهَا یطْمَئِنُّ .

السَّلَامُ عَلَی أُذُنِ اللَّهِ الْوَاعِیةِ فِی الْأُمَمِ، وَیدِهِ الْبَاسِط بِالنِّعَمِ، وَجَنْبِهِ الَّذِی مَنْ فَرَّطَ فِیهِ نَدِمَ.

أَشْهَدُ أَنَّکَ مُجَازِی الْخَلْقِ، وَشَافِعُ الرِّزْقِ، وَالْحَاکِمُ بِالْحَقِ ّ، بَعَثَکَ اللَّهُ عَلَماً لِعِبَادِهِ، فَوَفَیتَ بِمُرَادِهِ، وَجَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ، فَصَلَّی اللَّهُ عَلَیکُمْ، وَجَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیکُمْ، فَالْخَیرُ مِنْکَ وَإِلَیکَ، عَبْدُکَ الزَّائِرُ فیک کفیلاً لِحَرَمِکَ اللَّائِذُ بِکَرَمِکَ، الشَّاکِرُ لِنِعَمِکَ، قَدْ هَرَبَ إِلَیکَ مِنْ ذُنُوبِهِ، وَرَجَاکَ لِکَشْفِ کُرُوبِهِ، فَأَنْتَ سَاتِرُ عُیوبِهِ، فَکُنْ لِی إِلَی اللَّهِ سَبِیلاً وَمِنَ النَّارِ مَقِیلاً، وَلِمَا أَرْجُو فِیکَ کَفِیلاً أَنْجُو نَجَاةَ مَنْ وَصَلَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ، وَسَلَکَ بِکَ إِلَی اللَّهِ سَبِیلاً، فَأَنْتَ سَامِعُ الدُّعَاءِ، وَوَلِی الْجَزَاءِ، عَلَینَا مِنْکَ السَّلَامَ، وَأَنْتَ السَّیدُ الْکَرِیمُ وَالْإِمَامُ الْعَظِیمُ، فَکُنْ بِنَا رَحِیماً یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

مخفی نماند بر مؤمنین که چون لازم است هر روز برای استمداد امورات دنیویه و اخرویه به حضرت ولی عصر و صاحب الزمان متوسل شوند چون وظیفه آن وجود اقدس اعانت و اصلاح امور مؤمنین است غیاباً و فیض رساندن به آنها است چنانچه در توقیعات شیخ مفید (ره) و در نهج البلاغه نیز بیان فرموده این مطلب را لذا لازم

ص:188

دانستم که مختصرترین زیارت ایشان را در این رساله درج نمایم تا شیعیان به آن یومیه توسل نمایند به وظیفه رعیتی خود عمل نموده باشند. و آن این است که در بحار نقل از ائمه علیهم السلام نمود:

السَّلَامَ وَالصَّلَاةُ عَلَی الْإِمَامِ الْخَلَفِ، الْقَائِمِ بِالْحَقِ ّ ابْنِ أَفْضَلِ السَّلَفِ .

السَّلَامَ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ، وَ خَلِیفَتَهُ فِی بِلاَدِهِ، وَ نُورَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، وَ الدَّاعِی إِلَی سُنَّتِهِ وَ فَرْضِهِ، مُبَدِّلَ الْجَوْرِ عَدْلاً وَ مُفْنِی الْکُفَّارِ قَتْلاً، وَ دَافِعَ الْبَاطِلِ بِظُهُورِهِ، وَ مُظْهِرَ الْحَقِ ّ بِکَلاَمِهِ، وَ مُعَیشَ الْعِبَادِ بِفِنَائِهِ، الْإِمَامَ الْمُنْتَظَرَ، وَ الْعَدْلَ الْمُخْتَبَرَ.

السَّلَامَ عَلَیکَ أَیهَا الْإِمَامُ الْمَهْدِی الثِّقَةُ النَّقِی، وَقَاتِلُ کُلِ ّ خَبَثٍ رَدِی، السَّلَامَ عَلَیکَ مِنْ عَبْدِکَ وَالْمُنْتَظِرِ لِظُهُورِ(1) عَدْلِکَ. السَّلَامَ عَلَیکَ یا مَوْلای وَابْنَ مَوْلای، وَسَیدِی وَ ابْنَ سَادَتِی وَعَلَی أُولِی عَهْدِکَ وَالْقُوَّامِ بِالْأَمْرِ مِنْ بَعْدِکَ، السَّلَامَ عَلَیکَ وَ عَلَیهِمْ وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ أَجْمَعِینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ اللَّهُمَّ صَلِ ّ عَلَی إِمَامِنَا وَ ابْنِ أَئِمَّتِنَا وَسَیدِنَا وَابْنِ سَادَتِنَا، الْوَصِی ّ الزَّکِی ّ، التَّقِی ّ النَّقِی ّ، الْإِمَامِ الْبَاقِی، ابْنِ الْمَاضِی، حُجَّتِکَ فِی الْأَرْضِ عَلَی الْعِبَادِ، وَغَیبِکَ الْحَافِظِ فِی الْبِلاَدِ، وَالسَّفِیرِ فِیمَا بَینَکَ وَبَینَ خَلْقِکَ، وَالْقَائِمِ فِیهِمْ بِحَقِّکَ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِکَ، وَبَارِکْ عَلَیهِمْ وَعَلَیهِ أَفْضَلَ بَرَکَاتِکَ.

اللَّهُمَّ صَلِ ّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْهُ الْقَائِمَ الْمُؤَمَّلَ، وَالْعَدْلَ الْمُعَجَّلَ وَ حُفَّهُ بِمَلاَئِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَیدْهُ مِنْکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ، یا رَبَّ الْعَالَمِینَ وَاجْعَلْهُ الدَّاعِی إِلَی کِتَابِکَ، وَالْقَائِمَ بِدِینِکَ، وَاسْتَخْلِفْهُ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخلَفته الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِ(2) وَمَکِّنْ لَهُ دِینَهُ الَّذِی ارْتَضَیتَهُ لَهُ، وَأَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً، یعْبُدُکَ لایشْرِکُ بِکَ شَیئاً،

ص:189


1- 249. در متن «بظهور».
2- 250. در متن «من قبلهم».

وَانْتَصِرْ بِهِ وَانْصُرْهُ نَصْراً عَزِیزاً، وَافْتَحْ لَهُ فَتْحاً مُبِیناً یسِیراً، وَاجْعَلْ لَهُ مِنْ لَدُنْکَ عَلَی عَدُوِّکَ وَعَدُوِّهِ سُلْطَاناً نَصِیراً، وَأَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ، وَسُنَّةَ نَبِیکَ، آمِینَ حَتَّی لایسْتَخْفِی بِشَی ءٍ مِنَ الْحَقِ ّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ سَلِّمْ عَلَیهِ أَفْضَلَ السَّلَامِ وَأَطْیبَهُ وَأَنْمَاهُ، وَارودُه عَلَینَا مِنْهُ التَّحِیةَ وَالسَّلَامَ، وَالسَّلَامَ عَلَیهِ وَعَلَی الْأَئِمَّةِ أَجْمَعِینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، وَالْحَمْدُللَّهِ اوّلاً وَآخراً وَظاهِراً وَباطِناً .(1)

و صلی اللَّه علی محمد و آله المعصومین من الأزل و الأبد. و أنا العبد الجانی عبدالنبی العراقی و قد تمّت بید مؤلفه فی النجف الاشرف.

به تاریخی که ما را وقت خوش بود

هزار و سیصد و پنجاه و نه بود

ص:190


1- 251. بحارالانوار، ج 99.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّهِ ِ رب العالمین وَ الصلاة علی محمّد و آله،

و لعنة اللَّه علی اعدائهم إِلی یوم الدین.

صورت تصنیفات و تألیفات و تحریرات حقیر که در نجف اشرف وصیت به وقف نموده بودم بر حسب آنچه در ظهر کتب مطبوعه نجف ذکر نمودم و مجدداً آن را بر حسب آنچه در ظهر کتب مطبوعه قم نسخ کردم از قرار این است چه مطبوعه و چه غیر مطبوعه، چه آن که بحمداللَّه در حال حیات خودم عده ای از آنها به زیور طبع آراسته و مسلمین و علما از وی منتفع شدند.

روح الایمان فی لزوم شناختن حقیقت انسان، طبع نجف، سنه 1350؛ اعلام العامة فی صحة الحج مع ابناء العامة، طبع نجف، سنه 1346؛ ایقاظ البشر فی اجزاء اضطراری المشعر، طبع نجف، سنه 1364؛ ارشاد الامة فی عدم اجزاء نماز الجمعه، طبع نجف، سنه 1365؛ ذخیرة العباد رساله عملیه دوره فقه، طبع قم، سنه 1368؛ کتاب غوالی اللئالی، مطبوع قم، سنه 1369 که تقریرات از سه رساله (علم اجمالی) و (خلل) و (فروع علم اجمالی) که عبارت از 157 فرع و به قلم مرحوم

ص:191

آقا میرزا محمود اراکی می باشد به نظریه خود با امضاء و تصدیق؛ کتاب المحاکمات دو جلد است اعتراضاتی است بر مرحوم استادنا النائینی (قده) و جلد اوّل آن تقریرات مطبوع است به طبع قم، سنه 1370، به قلم آقا مسلم ملکوتی سرابی تبریزی به امضاء و تصدیق خودم؛ رساله زیارت عاشورا (کنز مخفی)، طبع تهران سنه 1371؛ حاشیه استدلالیه بر جلد دوم عروة، حاشیه بر وسیله، حاشیه بر تبصره، حاشیه فتوائیه بر عروة هر دو جلد، کتاب طهارة، کتاب صلاة، کتاب بیع، کتاب الخیارات، رساله فارسیه فی شرائط المراجع العامه، رساله درر المنظومه، و رسالة فی الحیض، رسالة فی قبول توبة المرئة مطلقاً، رسالة فی قاعدة لاضرر، کتاب الاقرار، رسالة فی النفاس، رسالة فی الرضاع، رسالة فی طهارة لعصیر العنبی، رسالة فی الاستحاضة، رسالة فی حکم تلقیح النسوان، رسالة منیة الطالب فی لزوم القیام عند ذکر الغائب، رسالة فی حکم رادیو، رسالة ثانویه فی لا ضرر، رسالة فی حکم ستر النسوان، رسالة فی الدرهم و الدینار الشرعی، رسالة فی مناسک الحج علی نمط مخصوص، رسالة فی حکم حلق اللحیة، رسالة فی صلاة ذوی الاعذار، رسالة فی اعجاز القرآن، رسالة فی حقیقة النفس، رسالة فی فضیلة العلم و بیان المراد منه، رسالة فی الدعا سیفی، رسالة فی الهیئة و الحساب، کتاب فی شرح الفیة ابن مالک، کتاب درر المنطقیه، کتاب اعتقادات الاثنی عشریه فی الکلام، رسالة فی نبذة من الآیات و الاخبار، رسائل متفرقة فی الفقه و الاصول، کتاب شهاب العتید فی رد ابن ابی الحدید،

ص:192

کتاب الحاشیة علی المکاسب الشیخ (قده)، حاشیة صغیر علی المکاسب، کتاب تحف الاصول سه جلد دوره اصول است، کتاب نهایة المأمول فی شرح کفایة الاصول دو جلد و هر جلدی معادل صلاة جواهر دوره اصول، حاشیة علی الکفایة، رسالة فی شرح عدة اشعار حکما و عرفا، حاشیه استدلالیه بر جلد اوّل عروة، حاشیة علی تقریرات مرحوم استادنا النائینی فی دورة الاصول ولکن حواشی ثلاثة به اتمام نرسیده.

الحمد للَّه اولاً و آخراً، و کان تحریره فی شهر شعبان المعظم سنة 1371 بید المنصف الجانی عبد النبی النجفی العراقی.

به تاریخی که ما را وقت هست

هزار و سیصد و هفتاد و یک هست

ص:193

فهرست منابع تحقیق

«آ - الف»

آداب زیارت: محدث نوری {م 1320}، تصحیح و تحقیق محمد حسین صفا خواه، عبدالحسین طالعی ناشرابرون

از این صبح روشن: سید محمد حسن مؤمنی

الارشاد فی معرفة حجج اللَّه علی العباد: محمد بن محمد معروف به شیخ مفید {م 412 ه}

الاستبصار فیما اختلف من الاخبار: محمد بن حسن طوسی {م 460 ه ق}

الاستشفاء بالتربة الشریفة الحسینیة: حسین غیب غلامی

احسن الودیعة: سید محمد مهدی خوانساری کاظمی {م 1391}

اعیان الشیعة: سید محسن امین {م 1371 ه}

اقبال الاعمال: علی بن موسی بن جعفر بن طاووس {م 664}

الامالی: صدوق {م 381 ه}

الامامة و السیاسة: عبداللَّه بن مسلم بن قتیبه دینوری {م 276}

الانساب: عبدالکریم سمعانی {562}

انساب الاشراف: احمد بن یحیی بلاذری {م 279}

ص:194

«ب»

بحارالانوار: محمد باقر مجلسی {1110}

بزرگان ری: محسن صادقی

بستان السیاحة: زین العابدین شیروانی

البلد الامین: ابراهیم کفعمی {م 905 ه ق}

«ت»

تاریخ ابن عساکر: ابن عساکر {م 571 ه}

تاریخ الخلفاء: سیوطی {م 911 ه}

تاریخ فلسفه اسلامی:

تاریخ الطبری {تاریخ الامم و الملوک}: طبری {م 310 ه ق}

تفسیر المنار:

تحفة الزائر: محمد باقر مجلسی {1110}

تمهید القواعد:

تنزیه الانبیاء: سید مرتضی علم الهدی {463}

تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة: محمد بن حسن طوسی {460 ه ق}

«ث»

ثواب الاعمال و عقاب الأعمال: محمد بن حسین بن بابویه صدوق {م 381 ه ق}

«ج»

جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع:علی بن موسی حلی معروف به ابن طاووس {م 664ه}

جذوات و مواقیت: میرداماد {به واسطه کنز}

ص:195

«ح»

حیاة الامام الحسین علیه السلام:

«خ»

الخصائص: منسوب به شیخ مفید {413}

الخصائص الحسینیة: شیخ جعفر شوشتری

الخصال: شیخ صدوق

«د»

دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر محمد کاظم بجنوردی

دائرة المعارف تشیع: زیر نظر صدر حاج سید جوادی

الدروع الواقیة:

الدروس الشرعیة: شهید اوّل

«ذ»

ذکری الشیعه:

«ر»

رجال اصفهان:

رساله اربعة ایام: سید محمد باقر میرداماد {م 1041 ه}

رساله شرح زیارت عاشورا: ابوالمعالی

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه: محمد تقی مجلسی {م 1070 ه}، تحقیق سیدحسین موسوی کرمانی و شیخ علی پناه اشتهاردی، بنیاد فرهنگ اسلامی قم

الرواشح السماویه: سید محمد باقر میرداماد {م 1041 ه}، چاپ سنگی

ص:196

روح ایمان: عبدالنبی اراکی {م 1385}، تحقیق ناصر باقری بیدهندی

روضات الجناب: محمد باقر موسوی خوانساری {1313}

«س»

سفینة البحار: عباس قمی {م 1359 ه ق}

السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی: محمد بن منصور بن احمد بن ادریس حلی {م 598 ه}

سیر اعلام النبلاء: محمد بن احمد ذهبی {م 748}

«ش»

شرح الوافیة: سید صدر الدین محمد رضوی قمی

شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید معتزلی {م 656 ه}

شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشورا: میرزا ابوالفضل تهرانی تحقیق و پاورقی، سید علی موحد ابطحی، چاپخانه امیرالمؤمنین علیه السلام

«ص»

الصحیفة الکاملة السجادیة: امام زین العابدین علیه السلام {م 95 ه}

«ع»

العروة الوثقی: سید محمد کاظم طباطبائی یزدی

علماء گمنام: مجتبی عراقی

عوالم العلوم و المعارف: عبداللَّه بن نور اللَّه بحرانی اصفهانی {قرن 12}

«غ»

الغدیر: عبدالحسین امینی {م 1390ه}

ص:197

«ف»

الفوائد الرضویه: عباس قمی {1359}، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم: بوستان کتاب

فوائد الاصول:

قرب الاسناد: عبداللَّه بن جعفر حمیری قمی {م بعد از 304 ه}

«ق»

قصص العلماء: محمد تنکابنی {م 1302}

«ک»

کامل الزیارات: جعفر بن محمد بن قولویه قمی {م 368 ه}

کشف الغمة: علی بن عیس اربلی {م 687 ه}

کفایة الاصول: به واسطه کنز مخفی

الکامل: ابن اثیر جزری {م 630}

کمال الدین و تمام النعمة: صدوق {381}

الکنی و الالقاب: شیخ عباس قمی {م 1359 ه}

الکنز المخفی: مؤلف

«ل»

لمعة من بلاغة الحسین علیه السلام: سید مصطفی موسوی آل اعتماد

«م»

مجمع الزوائد: هیثمی {م 807 ه}

مجموعة رسائل: مرتضی انصاری

مرآة الشرق:

ص:198

مروج الذهب: مسعودی {م 346 ه}

المزار الکبیر: محمد بن جعفر مشهدی {قرن 6}

المزار: شهید اوّل {م 786 ه}

مستدرک الصحیحین: محمد حاکم نیشابوری {م 405 ه}

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: میرزا حسین نوری طبرسی {م 1320 ه ق}

مشاهیر مزار علامه ابوالمعالی کلباسی:

مصباح الزائر: سید علی بن موسی بن طاووس {م 664 ه}

المصباح و النور:

المصباح فی الادعیة و الصلوات و الزیارات: ابراهیم بن زین الدین حارثی همدانی معروف به کفعمی {م 905 ه ق}

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: طوسی {م 460 ه}

معارف الرجال: محمد حرز الدین {م 1365}

المعتبر:

معالم الدین: حسن بن زین الدین عاملی {959 - 1011 ق}

مفاتیح الجنان: عباس قمی {م 1359}

مفاخر اسلام: علی دوانی {1336} تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

مقامع الفضل: آقا محمد علی کرمانشاهی {م 1216 ه}

مکارم الآثار: محمّدعلی معلم حبیب آبادی {1269 - 1355} اصفهان: انجمن کتابخانه های عمومی

منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران: سید جلال الدین آشتیانی {1304 - 1384}

ص:199

الموضوعات الکبری {الاسرار المرفوعة فی الاخبار الموضوعة}: ملا علی قاری {م 1014 ه}، تحقیق ابو هاجر محمد سعید بن بسیونی زغلولی

موسوعة زیارات المعصومین علیهم السلام: مؤسسه امام هادی علیه السلام قم

المناقب: موفق بن احمد مکی خوارزمی {م 568}

المنتخب: طریحی

«ل»

اللهوف فی قتلی الطفوف: علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس {م 664 ه}، تحقیق و تقدیم فارسی تبریزیان

«ن»

نابغة فقه و حدیث سید نعمت اللَّه جزائری: سید محمد جزائری، مجمع الفکر الاسلامی، قم

نوزده ستاره و یک ماه: رضا استادی

نورالعین:

نهضت روحانیون ایران: علی دوانی

«و»

وسائل الشیعة: محمد بن حسن حر عاملی {م 1104 ه}

«ه»

هدیة الرازی الی المجدد الشیرازی: شیخ آقا بزرگ تهرانی {م 1389}

ص:200

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109