سرشناسه : صدر، موسی، ۱۳۰۷ -
عنوان و نام پدیدآور : زینب شکوه شکیبایی/امام موسی صدر ؛ ترجمه مهدی فرخیان.
مشخصات نشر : تهران: سازمان فرهنگیهنری شهرداری تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، موسسه نشر شهر: امام موسی صدر، ۱۳۸۷.
مشخصات ظاهری : ۴۰ ص.؛ ۵/۱۰×۵/۱۷ سم.
فروست : پرتوها؛ ۷.
شابک : ۵۰۰۰ ریال:978-600-5221-09-1
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتاب حاضر ترجمه و سخنرانی از امام موسی صدر درباره نقش حضرت زینب در واقعه عاشورا و رخدادهای پس از آن است.
موضوع : زینب(س) بنت علی (ع)، ۶ - ۶۲ق.
موضوع : حسینبن علی (ع)، امام سوم، ۴ - ۶۱ق.
موضوع : صدر، موسی، ۱۳۰۷ - -- سرگذشتنامه
موضوع : واقعه کربلا، ۶۱ق.
شناسه افزوده : فرخیان، مهدی، ۱۳۵۸ -، مترجم
شناسه افزوده : موسسه نشر شهر
شناسه افزوده : سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران
رده بندی کنگره : BP۵۲/۲/ز۹/ص۳۶ ۱۳۸۷
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۹۷۴
شماره کتابشناسی ملی : ۱۳۰۴۴۱۸
بیشک، پس از شهادت امام حسین، قهرمان واقعه عاشورا حضرت زینب است. پس از عاشورا این زینب بود که با شکیبایی بر مصیبتها، و صلابت و استواری پیام عاشورا را به همه رسانید؛ تا جایی که با شور و شعور خود توانست حتی کاخ یزید را نیز فتح کند. آنچه زینب، پس از شهادت امام حسینع به همه نمایاند، جز شور و شعور و صلابت و استواری نبود؛ در هر مکان و در هر محفلی بیباکانه پرده از جنایت بنیامیه برداشت و کوس رسوایی آنان را به همه نیوشاند. افسوس که امروز به جای بازخوانی این همه فداکاری و شکیبایی و درسآموزی از آنها، یادآور شیون و لابه و عجز این بزرگزن شدهایم.
کتاب پیش رو دو سخنرانی از امام موسی صدر، درباره نقش
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 2
حضرت زینب در واقعه عاشورا و رخدادهای پس از آن است. امید که این کتاب حقیقت ماجرا را بنمایاند و مقبول علاقمندان قرار گیرد. به امید روزی که خود امام موسی صدر از درسهای این واقعه برایمان سخن گوید.
مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی سیّدنا محمّد و علی آله الطیّبین الطّاهرین.
گذشت ایامی چند از واقعه کربلا، باعث فراموش کردن بزرگی مصیبت و غفلت از عبرتآموزی از پیامدهای آن نمیشود. واقعیت این است که تأثیر مصیبت پس از وقوع آن، از احساس مصیبت پیش از وقوع آن دامنهدارتر است. افزون بر این، معمولًا، نتایج پیکار و فداکاری پس از پایان نبرد آشکار می شود.
روز عاشورا امام حسینع و مردان همراهش، حتی جوانان و پارهای از خردسالان نیز کشته شدند. بنابر آنچه در کتب تاریخ آمده است، در خیمهها و از اهل بیت امام حسین تنها دو مرد زنده
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 3
ماندند: شخص اول علیبنالحسین، امام زین العابدین، بود. او بیمار بود و گمان بردند که او در حال احتضار است، و عمر او دیری نمیپاید. او را رها کردند و نیازی به کشتن او احساس نکردند، زیرا گمان کردند که او خود خواهد مرد.
جوان دیگری که به شکل شگفتانگیزی از مرگ نجات یافت، حسن مثنی، فرزند امام حسنع بود. او به شدت مجروح شده، و در میان کشتهشدهها بر زمین افتاده بود؛ بیهیچ حرکتی یا نشانی از حیات.
پس از آنکه آتش نبرد فرو نشست و خواستند کشتهشدهها را به خاک بسپارند، او را زنده یافتند. درمانش کردند و بدین ترتیب او در چادر و میان اسرا ماند. در برخی کتب مقاتل، رویدادهایی از او در مجلس ابنزیاد و یزید و همچنین در راه آمده است. اما غیر از این دو، همه کشته شدند، و نقش اصلی برای به سرانجام رساندن رسالت امام حسینع به عهده حضرت زینبس افتاد، و او این وظیفه دشوار را به بهترین شکل ممکن به انجام رساند.
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 4
بی شک او به همه مصیبتهایی که در روز عاشورا بر امام حسینع رفت، مبتلا شد، و افزون بر آن، او مصیبت از دست دادن امام حسینع را نیز به خود دید. اما او در ورای این مصیبتها وظایفی داشت.
نخستین آنها پاسداری از عزّت امام حسینع و نمایاندن او به عنوان مظهر قدرت است، نه اینکه او را ناتوان، ترسو و ضعیف نشان دهد. چنانکه پیش از این گفتهام، امام حسینع با فداکاریهای گوناگون یارانش، و با آماده ساختن زنها، خصوصاً حضرت زینب، برای مواجهه با این مصیبتها، زمینه را برای این مسئله فراهم کرد، تا در چهره آنان نشانی از ناتوانی و خواری پدیدار نشود و فریاد و ناله و شیون نکنند. اینگونه مسائل در کربلا هرگز نبود. امام حسینع نیز در روز عاشورا بر این امر تأکید داشت؛ یعنی در روز عاشورا، یاران امام حسین برای مرگ پیشدستی میکردند. شاعر نیز چنین وصفشان میکند:
لِبسوا القلوب علی الدروع کأنّما یتهافتون علی ذهاب الانفس
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 5
(قلبها را بر روی زره نهاده بودند، گویی برای مرگ از یکدیگر پیشی میگرفتند.)
آنان بر مرگ پیشی میگرفتند، گویی به برترین هدف و زیباترین مقصود میرسیدند. خاندان حسینع اینگونه بر یکدیگر سبقت میگرفتند و هر کدام از ایشان، با اصرار و پافشاری، میخواست که در برابر دشمن، بدون هراس از مرگ و با شجاعت، بایستد. این همه هدفمند بود تا در تاریخ روشن شود که راه راست و اثر ایمان و معنای عزت و بزرگی چیست. امام حسینع شخصاً به این مسئله به خوبی توجه داشت: همچون ناتوان در صحنه ظاهر نمیشد. بر فرزندان نمیگریست، و برای کشتهشدگان مویه نمیکرد. در برابر دشمنان و غمها و مصیبتها ناتوانی نشان نمیداد. این سخن معروف را درباره او شنیدهاید: «
فوالله ما رأیت مکسوراً قط قد قتل ولده و أهل بیته، أربط جأشاً ولا أقوی جناناً من الحسین
» (به خدا سوگند هرگز چون حسین دلشکستهای ندیدم که فرزندان و خاندانش کشته شدهباشند و او مصمّم و استوار باشد.) در این
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 6
عبارت آنچه نمایان است اراده، استواری، تابناکی سیما و صلابت در موضع است. پس از همه این مصیبتها، باز هم همان موضع را، به روشنی نزد بانوان، در همه آن شرایط و محنتها، میبینیم؛ یعنی موضع قدرت و بیاعتنایی به مرگ و جراحت و تشنگی و دشمن.
آنچه پس از دفن اجساد سپاه عمر سعد روی داد، برای ما بسنده است. لشکریان عمر سعد، اجساد ناپاک کشتگان خود را دفن کردند و اجساد امام حسینع و خاندانش و یارانش بر زمین ماندند. هنگامی که خواستند از کربلا به کوفه بروند، خاندان امام حسین و زنان و مادران و خواهران را از کنار قتلگاه و کشتهشدگان گذراندند؛ یعنی سعی کردند که آنچه در نبرد بر کشتهشدگان رفته بود، آشکار کنند. چرا این کار را کردند؟ برای اینکه خواسته امام حسینع را بیاثر کنند. امام حسین میخواست که در زندگی و پس از مرگش مقتدر جلوه کند، اما آنان میخواستند که امام حسین را پیش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. میخواستند زنان را در برابر اجساد بیاورند، تا آنان
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 7
بگریند، مغموم شوند، ناله کنند، و عجز و ضعفشان ظاهر گردد.
این صحنه وحشتناک را تصور کنید. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آوردهاند، هر یک از زنانْ برادر، همسر یا فرزندی در میان کشتهشدگان دارد، اما گریه نمیکند. آنان وظیفه داشتند که از زینب پیروی کنند. حضرت زینب بزرگ ایشان بود، پس در همه امور از او پیروی میکردند.
پشت سرِ حضرت زینب رفتند. حضرت زینب، در جلوِ آنان به جسد پارهپاره امام حسینع رسید، جسدی که حتی یک عضو سالم در آن دیده نمیشد. با این حال، پوشده از تیر و شمشیر و نیزه و سنگ بود، آنچنانکه چیزی از آن پیدا نبود. نیازی نیست تاریخ این حوادث را روشن به ما بگوید. حضرت زینب آمد و بر بالای جسد امام حسین ایستاد و سنگها و نیزهها و شمشیرها را کنار زد و جسد را با دو دست بلند کرد و گفت: «
اللّهمّ تقبّل منّا هذا القربان
.» (خداوندا، این قربانی را از ما بپذیر.)
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 8
این دلاوری را تصور کنید. حسینع برای زینبس همه چیز است. بزرگان، پهلوانان و کوهها در برابر این صحنه ناتواناند، اما زینب ابداً چنین نیست: «
اللّهمّ تقبّل منّا هذا القربان.
» (خداوندا، این قربانی را از ما بپذیر.)
با این سخن، حضرت زینب اعلام داشت که این کار به اراده و خواست خود ما بوده است، نه اینکه بر ما تحمیل شده باشد. هیچکس نگفت بیایید و کشته شوید. هیچکس نگفت که قیام کنید و هیچکس نبود که این کار را از ما بخواهد. ما با آزادی کامل آمدیم و این موضع را اتخاذ کردیم. آنچه به دست آوردیم نتیجه خواستِ و اراده خود ماست. ما حسین را برای دین خدا قربانی کردیم و از خدا میخواهیم که این قربانی را از ما بپذیرد. جز این هیچ چیز مهم نیست. چنانکه در مجلس ابن زیاد، وقتی که از او پرسید: کار خدا را با برادرت چگونه یافتی؟ گفت: «
والله ما رأیت الا جمیلا، هؤلاء رجال کتب الله علیهم القتل فبرزوا إلی مضاجعهم.
» (به خدا سوگند، جز نیکی ندیدم. آنان
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 9
مردانی بودند که خداوند مرگ را برایشان مقدّر کرده بود و آنان به سوی آرامگاهشان شتافتند.) بیشک، پس از این موضعِ حضرت زینب در برابر شهادتِ سرورِ کشتهشدگان و سیّد شهدا دیگر زنان تکلیف خود را در برابر شهدای خود دانستند. چرا که زمان ناله و شیون و اظهارِ ناتوانی نبود، بلکه هنگام اظهار قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام میشد که ما بدینجا آمدیم و میدانستیم چه رخ خواهد داد، با آسودگی این مقصود را اراده کردیم و به سوی آن ره سپردیم و به تکوپو افتادیم. از خداوند میخواهیم که آن را از ما بپذیرد و اگر نبرد فداکاری بیشتری اقتضا میکند، ما آمادهایم. بنابراین، نقش حضرت زینبس این بود که رسالت امام حسینع را در اظهار عزّت و شرافتِ نبرد، تکمیل کند.
من به مصادیق عجز و لابه و شیون و ناله امام حسین یا زنان و خاندان امام حسین که نقل میشود، اعتقادی ندارم. به هیچ روی به این مسائل اعتقاد ندارم. امیدوارم این مسائل مطرح نشود، چرا که این مسائل در حکم تحریف
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 10
جنبش امام حسینع و رسالت اوست. هرگز نشانی از نشانههای سستی بر امام حسین و یاران و زنانش نمودار نشد. این رسالت بزرگی بود که حسینع آن را به انجام رساند. و کاری بود که حضرت زینب نیز در میان زنان انجام داد. سپس حضرت زینب نقش مهم دیگری به عهده گرفت و آن خنثی کردن توطئه بنیامیه بود. آنان میخواستند امام حسینع را بکشند، بیآنکه کسی خبردار شود.
پس از آنکه مسلمبنعقیل به قتل رسید و کوفیان به عهدشان خیانت کردند و بیعت را شکستند، مردم جزو سپاه ابنزیاد بودند. بنابراین، کوفه با امام حسین نبود، بلکه کانون دشمنانش بود. چرا نگذاشتند امام حسین وارد کوفه شود؟ علت چه بود؟
برای اینکه امام حسین بیرون از کوفه کشته شود. آنان حرّ را با سپاهی فرستادند تا در میان راه بیابان جلودار امام حسین شود. سپس او را از کوفه و همه مراکز مهم مسلمین دور کردند، تا کشته شود و کسی آگاه نشود. این طرح آنان بود و برای همین بود که همه مردان را کشتند. درباره امام سجاد نیز گفتند: «
اقتلوا
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 11
هذا ولا تبقوا من اهل هذا البیت باقیه
.» (او را بکشید و کسی را از این بیت زنده نگذارید.)
تلاش آنان این بود. میگفتند در صحرا توفانها میآید، شنها را با خود میبرد و اجساد را میپوشاند، و هیچ کس خبردار نخواهد شد. سپس امور را برای مردم وارونه جلوه میدهند و میگویند: «خوارج را کشتیم.» رفتار خوارج بدترین اثر را بر مردم گذاشته بود و مردم خوارج را وسیله هرج و مرج و ایجاد تفرقه در امّت و فتنهانگیزی میان مردم میدانستند. از این رو، ممکن نبود کسی خوارج را دوست بدارد. وقتی گفته میشد خوارج، همهچیز پایانیافته تلقی میشد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهانکاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اینها اموری اساسی بود، برای پنهان کردن قتل امام حسینع و خلاص شدن از همه چیز. اما چه کسی این توطئهها را خنثی کرد؟ زینبس؛ زیرا او پس از نبرد، واقعه را برای مردم در محافل اسلامی بازگو کرد؛ در کوفه، در راه، در شام و در همهجا. او چگونه از عهده این کار برآمد؟ کوفه امام علی را میشناخت، کوفه
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 12
صدای امام علی را می شناخت. کوفیان آمدند تا خوارج و اسرا را تماشا کنند. ناگهان صدای بلند امام علی را شنیدند. از شهادت امام بیش از بیست سال نگذشته بود و بسیاری از مردم امام علی را میشناختند و همچنان روز و شب در خانههاشان از او یاد میکردند. امام را میشناختند، صدای او را شنیدند و آن را به جا آوردند و دانستند که صدای علی از همین جنس است. این صدا از کجا بر میآمد؟
گفتند از بانویی است که می گویند «خارجی» است. بنا به روایت راویان مقاتل، زمانی که از او خواستند تا سخن بگوید، دیدند که به زبان علی سخن میگوید.
در این لحظه بود که دریافتند کسانی که اینان را کشتهاند، همان فرزندانشان هستند؛ آنان را فرستاده بودند تا به دین خدا یاری برسانند. آنان رفتند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را کشتند. آن شهیدان با کارزار همسران و برادارن و فرزندان زنان کوفه کشته شده بودند. در این هنگام، کوفیان نالهها و گریهها را آغاز
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 13
کردند. حضرت زینبس برای آنان سخن گفت؛ نفسها در سینه حبس شد و سکوت همهجا را فراگرفت، و سپس مردم شیون و زاری آغاز کردند. پس از این، چنانکه در آن خطبه معروف آمده، حضرت زینب تعبیرات تمثیلیِ سختی درباره آنان به کار برد.
خلاصه آنکه تا زنیب وارد کوفه شد و یک یا دو روز در آنجا ماند، ماجرا برای همه کوفیان روشن شد؛ مسئله کشتن امام حسین و آنچه روی داده بود و چگونگی آن و جزئیات تجاوزات و همه چیز. بدینگونه بود که زینب از شهری به شهر دیگر میرفت.
چرا از شهری به شهر دیگر میرفت؟ شما میدانید که در گذشته کاروان نمیتوانست زمان زیادی در بیابان به مسیرش ادامه دهد. زیرا اسبان و قاطران و وسایل حمل و نقل توانایی پیمودن مثلًا پانصد کیلومتر در بیابان نداشتند. از این رو ناچار بودند که از راههایی بروند که از شهرها و روستاها میگذشت. بنابراین، اسرا را از راهی آباد گذراندند؛ یعنی از شهری به شهری و از روستایی به روستایی،
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 14
و آنان را مستقیماً از نجف به شام نبردند.
در هر شهری همان قصه تکرار میشود: زینب سخن میگوید و مردم جمع میشوند و از او میپرسند: چه اتفاقی افتاده؟ تو کیستی؟ ماجرا چگونه رخ داد؟
این کار تا سرزمین شام ادامه یافت. در شام نیز همان اتفاق افتاد. با اولین خطبهای که حضرت زینب در قصر یزید گفت، همه چیز روشن شد، تا جایی که همسر یزید خود را با پیراهنش پوشاند و از قصر بیرون رفت و اصرار و پافشاری کرد که زینب و خاندان امام حسینع وارد قصر شوند. جنبش از خانه یزید آغاز شد. یزید چه کند؟ آیا میتواند همه را بکشد؟
هر کجا که این بانو میرفت، مردم را تکان میداد و ماجرا را بر آنان آشکار میکرد. در اندک زمانی، همه جهان اسلام و همه امّت از ماجرا آگاه شدند. پس از این بود که امّت دانست که خود مسئول است و مقصّر. و باید گناهش را جبران و از آن توبه کند. بنابراین، نخستین وظیفه حضرت زینب، پاسداری از شرافت و عزتْ پس از شهادت امام حسین بود، و
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 15
سپس به سرانجام رساندن رسالت امام حسینع، و بازگویی آن تراژدی و پیکار برای محافل جهان اسلام. تراژدی و پیکاری که بنیامیّه میکوشیدند آن را در بیابان محصور کنند.
بنابراین، پس از مصیبت امام حسینع و پایان یافتن نقش او، نقش قهرمانانه حضرت زینب در برابر ما قرار میگیرد. از این رو ما به این زن احترام میگذاریم و او را بزرگ میداریم؛ زنی که مردان و قهرمانان بزرگ نمیتوانند مانند او عمل کنند. علاوه بر اینها، یک تجربه شکوهمند و تابناک و واقعهای عبرتآموز و روشنگر در برابر ماست، که از آن در مییابیم که همانگونه که مرد میتواند حسین باشد، زن مسلمان نیز میتواند زینب باشد. اگر امام حسین نمونهای است برای قهرمانان و کمالی است برای سرگذشت مردان، زینب نیز نمونهای است برای زنان. و چنانکه مرد مسلمان میتواند قهرمان و مجاهد باشد، زن مسلمان نیز میتواند دلاور و مجاهد باشد. آنان هر دو نیاز به ایمان و ایستادگی و احساس
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 16
قرب به خدا دارند، تا نترسند و اندوه نداشته باشند: «ألا إن اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون». (یونس/ 62) (آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمیشوند.)
در این واقعه، ما به سخنی از سخنان امام حسین، هنگامی که از مکه خارج شد، توجه میکنیم: «ما خرجت أشراً و لا بطراً و لاظالماً و لا مفسداً، أرید الاصلاح فی أمّه جدّی ما استطعت، أرید الامر بالمعروف و النهی عن المنکر.» (به خدا سوگند از روی سرمستی، طغیانگری، ظلم و فساد قیام نکردم. اصلاح در امّت جدّم را هر اندازه که در توانم باشد، خواستارم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.)
رسالت حسین و هدف حسین و شهادت حسین در این سخن خلاصه میشود. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا امّتِ جدّ حسین، فقط در عصر امام حسین بود و زوال یافت، یا هنوز باقی است؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح مردم مخصوص ایام امام حسین بود و پایان یافت، یا اینکه ما نیز از آن امت هستیم؟
ما نیز به اصلاح نیازمندیم، و به امر به معروف و نهی از
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 17
منکر. طبیعتاً این کار همیشگی است. پس ما هنوز در شرایط مناسب برای تحقّق اهداف امام حسین به سر میبریم. به سخن دیگر، امام حسین در زمان خودش کشته شد تا ما را امروز اصلاح و در این شرایط امر به معروف و در این زمانه نهی از منکر کند.
پس در زمانه ما و بنا بر تجزیه و تحلیل خود او، اگر منکر ترک و به معروف عمل و جامعه اصلاح شود، امام حسین به هدفش از شهادت رسیده است. و امروز هر اندازه که معروف ترک و به منکر عمل شود و فساد میان مردم رواج یابد، بدین معناست که در این برهه از زمان این نسل از امّت، خون امام حسین را به هدر داده و اهداف او را از میان برده است. اهدافی که امام حسین برای آنها کشته شد.
پس امروز و در این شرایط، یگانه وظیفه ما بزرگداشت شعایر و گوش فرا دادن به گریه نیست، بلکه یاری رساندن به امام حسین در تحقّق اهداف او است. او خود به این اهداف تصریح کرده است: «
إنی ما خرجت أشرا ولابطرا
» این کار برای پیروزی بر کسی یا
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 18
برابر کسی نبود، تا بگوییم کار تمام شد و ما راحت شدیم.
هرگز چنین نیست. رسالتی که منظور نظر امام حسین بود، امروز نیز برجاست، زیرا که امّت بر جاست.
پس ما به جای آنکه از روی آرزو بگوییم: «ی
ا لیتنا کنّا معک فنفوز فوزاً عظیماً
» (کاش با تو بودیم تا به سعادتی بزرگ نائل میشدیم)، میتوانیم امروز او را یاری کنیم و او را در برابر دشمنش قدرتمندتر، و اهدافش را محقّق سازیم. این کار شدنی است و در دسترس ماست.
حالا خود دانید ای مؤمنان، به فکر چاره باشید که نبرد برپاست. به اوضاع خود و فرزندانتان و زندگیتان و زنانتان و واجباتتان و محرّماتتان توجه کنید و هوشیار باشید، و هر آنچه خود میخواهید، برگزینید.
الله سبحانه و تعالی یهدینا سواءالسبیل و غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم
. زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 19
بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی سیّدنا محمّد و علی آله الطیّبین الطّاهرین.
بنابر برخی قراینِ تاریخی در مقاتل و کتبی که درباره واقعه کربلا و نتایج و زمینههایش بحث میکند، خاندان امام حسین و آل بیت رسول خدا در آغاز ماه صفر، یعنی پس از گذشت بیست روز از شهادت امام حسینع وارد شام شدند. علت این مسئله و گذراندن آنان از شهرهای متعدد این بود که در گذشته وسایل کافی و سریع برای تأمین عبور کاروانها از صحرا، وجود نداشت. با توجه به کمبود آب و وسایل زندگی و امکانات استراحت سوار و چارپا، از صحرا بیم داشتند و
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 20
میکوشیدند که از شهرها و آبادیها بگذرند.
این شهرها و مسیری که این کاروان از آن گذشت، چندان روشن نیست و در تاریخ ثبت نشده است. زیرا میکوشیدند تا کاروان اسرا را و سرهای پاک را بنا به علل سیاسی و محافظهکاری و ترس از شورشها و مشکلات احتمالی راه، از راهی غیرمتعارف بگذرانند. از این رو، از شهرهای بزرگ میگذشتند.
پارهای آثار و علایمی که از اهل بیت در برخی شهرها مانده است، نشان میدهد که آنان از این شهرها گذشتهاند. این آثار مشاهدی است که به نام «مشهد رأسالحسین» ساخته شده است. در شهرهای بسیاری، از این مشاهد ساختهاند و شکّی نیست که سرِ امام حسین در آنجا دفن نیست، اما این سرِ مبارک در آنجا قرار داده شده و یا ساعاتی در آنجا مانده و یا قطراتی چند از خونش در آنجا ریخته است، مردم آن مکان را محترم داشته و مشاهد و مساجدی ساختهاند. رسول خدا در حدیثی میفرمایند: «
ما بنی مسجد إلا علی قبر نبی
أ
ووصی
أ
وشهید
ا
ستشهد
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 21
فأصاب تلک البقعه قطره من دمه، فأبی اللَّه إلا أن یبنی فیها مساجد.
» این استدلال و شبیه آن منجر به ساخت مشاهدی به نام «رأسالحسین» در شهرهای بسیاری شد. این مشاهد نشانههایی هستند که بر مسیر عبور اهل بیت از کوفه به شام دلالت میکنند. سفری که بیست روز یا کمتر به طول انجامید.
در برخی از شهرها از جمله عسقلان، حماه، حمص و غیر اینها اماکنی به نام «رأسالحسین» هست. حتی در شهر حلب نیز مکانی به نام مشهد النقطه وجود دارد. این مکان در حلب، ساختمان بزرگ و باشکوه و یکی از بزرگترین مساجد حلب است. این مشهد در دوره عثمانیها تخریب شد، چون در آن اسلحه و مهمّات نگهداری میکردند. این مهمّات منفجر و مسجد ویران شد. اخیرا به دستور آیتالله حکیم، و با حمایت مالی او و دیگر مؤمنین، در حال تجدید بنای مسجد با همان معماری پیشین هستند. این مساجد ساخته شد و در زمان حمدانیان که در آن مناطق بودند و به آل بیت
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 22
ارادت بسیار داشتند، توسعه یافت.
پس، میتوانیم بگوییم که اسرا و سرهای پاک از شهرهای مرکزی گذشتهاند و بنابر خط جغرافیایی مسیر، بسیار محتمل است که از بعلبک هم عبور کرده باشند. خلاصه سخن اینکه آنان از شهرهای بزرگ میان کوفه و خط ساحلی شام گذشتهاند.
برخی از آثار و پارهای تواریخ میگویند که این کاروان وارد رمله و عسقلان شده است و مردم این شهرها با شادمانی آماده استقبال از اسرا بودهاند. اینها نشان میدهد که اهل بیت از این شهرها و مراکز بزرگ که در آن زمان جزئی از فلسطین و لبنان و سوریه بودند، گذشتهاند.
بیشک، مانند هر جنگ دیگری، عبور اسرا از این شهرها، برای خلیفه پیروزی به شمار میرفت؛ سرهای بریده، اسرا، سپاه پیروز. این همه نظرها را جلب میکرد. به طور طبیعی هر گاه سپاهی از جایی میگذرد، اهالی شهر برای تماشای سپاه میآیند، چه رسد به اینکه سپاه، سپاه
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 23
خودشان یعنی سپاه خلیفه و سرزمینشان باشد.
به همین سبب، میتوان گفت که از کوفه تا شام، در شهرها و سرزمینهایی که اهل بیت و اسرا و سرهای پاک وارد میشدند، با اجتماعات و جشنهای مردمان این سرزمینها مواجه میشدند.
شکّی نیست که این مسائل در همه شهرها رخ داده است، زیرا برای فهم این مسئله ضرورتی ندارد که ماجرا در مقاتل آمده باشد، بلکه از روحیه مردم و اوضاع عمومی میتوان این مسئله را دریافت. بیشک، به هر شهری که پا میگذاشتند، حکام خلیفه برای پیروزی جشن میگرفتند و شادی میکردند. کاروان با مردم مواجه میشد. به طور طبیعی مردم بنابر روحیه کنجکاوشان میخواستند بپرسند و بفهمند که ماجرا چیست؟ اینان کیستند؟ چرا این سرها بریده شده؟ چرا اسرا را آوردهاند؟ آیا اینان خوارجاند؟
در سرزمینهای اسلامی، در آن وقت، بودند کسانی که آنان را بشناسند، و به سرعت متوجه شوند، در غیر این صورت، بیشک، طفلی، کوچکی، بزرگی، پیرمردی
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 24
پیدا میشد که به اسرا نزدیک شود و بپرسد: شما کیستید؟ شما از کدام اسرایید؟ این عبارات در بسیاری از مقاتل آمده است: شما از کدام اسرا هستید؟ شما از زنگیان هستید؟ یا از دیلم؟ یا از تاتارها هستید؟ یا از سرزمین کفر؟
در آن وقت، در جهان اسلام خوارج را کسانی میدانستند که از دین خارج شده و بر امام شوریده و منحرف شده باشند. آنان این پرسش را که مکرر نقل شده است، مطرح میکردند: شما از کدام اسرا هستید؟
بیشک اهل بیتع، از مرد و از زن، و از کوچک و بزرگ، میدانستند که چگونه به این پرسش پاسخ دهند. میگفتند: ما اسرا، اهل بیت محمّدیم.
چگونه ممکن است؟ اسرا از اهل بیت محمّد؟ مگر میشود اهل بیت محمّد اسیر باشند؟ در این هنگام، اسرا ماجرا را شرح میدادند. این قصه در شنوندگان بازتاب داشت، پس توجه میکردند و بیشتر گوش میسپردند. در اینجا بود که نقش خطابه و سخنرانی به میان میآمد؛ یا علیبنالحسینع سخن میگفت یا زینب
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 25
و یا ام کلثوم. یکی از آنان سخن میگفت و به مردم میگفت که چه گذشت. از اینجاست که در مقاتل دهها خطبه و سخنرانی ثبت و ضبط شده است. این خطبهها کجا ایراد شدهاند؟ در کوفه و شام که روشن است، اما در دیگر شهرها روشن نیست؛ یا به علت نبودِ راوی یا به این سبب که مقتلنویسان ذکر نکردهاند که هر خطبهای کجا گفته شده است. خلاصه اینکه این کاروان از کوفه خارج شده، به سرزمین شام رسیده، و از شهرهای بزرگ گذشته است و در راه، در هر شهری، استقبال انجام میشد و پرسش و پاسخ و توجّه میشد، و ایراد خطبه و پی بردن به ماجرا و پشیمانی و گریه و حرکتهای شورشگونه و جز اینها صورت میگرفت. طبیعتاً این مسائل در هر مرحلهای از این سفر وجود داشته است.
این مسئله به خوبی روشن میکند که نقش زنان اهل بیت، یعنی حضرت زینب و خواهرانش، و کاری که صورت دادند، چه بوده است.
چنانکه گفتم، دشمنان بر آن بودند که امام حسینع را و همه مردان را نیز بکشند و در صحرا
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 26
پنهان کنند تا شنهای صحرا خون و اجساد را بپوشاند و کسی نداند که چه گذشت. اما چنانکه امام حسینع میگوید: «
إن اللَّه شاء أن یراهن سبایا
.» چرا خداوند میخواهد آنان را اسیر ببیند؟
تا این وظیفه را به جای آورند و از این واقعه شگفت در تاریخ اسلام پرده برگیرند و آن را برای همه جهان آشکار کنند. به همین سبب از کوفه آغاز کردند و از شهرهای مهم گذشتند و به شام رسیدند و سپس به مدینه بازگشتند و حضرت زینب به مصر هم رفت. در هر شهری ماجرا را میگفتند و درباره رفتار بنیامیه، خصوصاً یزید، که با دین و شرع و انسانیّت و شرافت به مخالفت برخاست، داوری میکردند.
چندی بود که حضرت زینبس و دیگر زنان با رهبری او همه جهان اسلام را از اوضاع واقعی و مقاصد حقیقی بنیامیه آگاه ساختند. و مردم دانستند که فرمانروایانشان چه کسانی هستند و چه مایه در منطق اسلام ارزش دارند.
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 27
آدمی وقتی که در این خطبههای شگفت تأمل و آنها را بررسی میکند، بیتردید و ناخودآگاه در برابر این عظمت سر تکریم و تعظیم فرود میآورد.
زینبِ مصیبزده، همهجا، بیاحساس مصیبت، و بیآنکه در او خستگی و سختی راه نمایان باشد، و بیآنکه اثری از اسارت در او دیده شود، و بیترس از سپاهیان مراقب و حتی بیهراس از حکام و بزرگ و کوچکِ آنان میایستد و سخن میگوید. حضرت زینب را در هر خطبه چنان بیاعتنا به همه مسائل روحی و جسمی میبینیم که گویی در خانه نشسته است و به هر خطبهای که ادا میکند، میاندیشد و آن را بررسی میکند.
این سفر بیست، سی و یا چهل روز در صحرا و سوار بر شتر طول کشیده است. سفری بدین شکل جسم را خسته میکند و از توان آدمی میکاهد.
در هیچ کدام از این خطبهها حرفی از گریه و زاری و شیون نیست، و هرگز سخنی خارج از اعتدال ملاحظه نمیشود. هر خطبهای، با منطق و آرامش تمام با حمد خداوند و شکر و ثنای او و حمد و مدح پیامبر و صلوات بر
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 28
او و اهل بیتش آغاز میشود. سپس حضرت در هر خطبه داستان را مختصر، ولی مؤثر، شرح میدهد، و مردم را بر میانگیزد و آنان را به توبه و تأثر وامیدارد. اما در مجلس یزید، حضرت زینب سخن را به اوج میرساند.
چنانکه شنیدهاید، در مجلس یزید، در برابر پادشاه طغیانگر پیروز و مغرور میایستد، و بی توجه به او سخنانش را میگوید. درباره ورود حضرت زینب به مجلس یزید تعبیر خاصی وجود دارد. میگویند حضرت زینب در حالی که کمارزشترین لباس خود را بر تن داشت، پا به مجلس یزید نهاد. این تعبیر به خوبی وضعیت روحی و جسمی حضرت زینب را روشن میکند، که افزون بر همه مصیبتها، لباس ژنده نیز مشکل دیگری بود. امروزه، هنگامی که آدمی با کسی یا با دشمنی یا با مردم روبه رو میشود و لباسی مرتب بر تن ندارد، احساس حقارت، کوچکی و یا ضعف میکند. همه موجبات ضعف برای زینب و همه اسباب قوت برای یزید فراهم بود؛ اسباب مادی. جز یک مورد که سبب اصلی توان و قوّتِ زینب و ضعف یزید
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 29
بود، و آن ایمان زینب به خدا و بیایمانی یزید به خدا بود. زینب حس میکرد که متعهد و در حال جهاد است و از راه خدا دفاع و به تکلیف خود عمل میکند، ولی یزید درست بر خلاف او بود.
از این رو و با همه آن موجبات و شرایط، هنگامی که سخنان زینب و یزید را مقایسه میکنیم، زینب را در اعلی علّیین میبینیم که با شخصی در اسفل سافلین سخن میگوید؛ با ادب و قدرت و قاطعیتِ هر چه تمامتر. در خطبه حضرت زینب پارههایی هست که به راستی آدمی را شگفتزده میکند و انسان در برابر این توان و قدرت چارهای ندارد، جز اینکه سر احترام و تعظیم و تکریم فرود آورد.
پس از حمد و صلوات و ذکر آیات قرآن و تبیین دیدگاه، حضرت زینب چگونگی واقعه و فلسفه آن را توضیح میدهد. اینکه چگونه خداوند میپذیرد که حسین کشته شود و یزید پیروز. او توضیح میدهد و به یک آیه استدلال میکند: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیرا لأنفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین»
(آل عمران/ 178)
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 30
میفرماید که پیروزیِ تو زودگذر است، تو پیروز شدی تا مردم تو را بشناسند. خداوند به تو ثروت داد و فرصت، تا آنچه در دل داری روشن شود، تا تو را عذری نباشد و حجت نیز بر مردم تمام باشد. و کسی نیز درباره عذاب تو و رسواییات در دنیا و آخرت حرفی نداشته باشد.
او موضوع را با این کلمات تبیین و سخنانی شگفت بر زبان جاری میکند. در خطبه، این جمله شگفت را میگوید: «ولئن جرّت علیَّ الدواهی مخاطبتک» یعنی سخن گفتن من با تو برای من مسئلهای طبیعی نیست. اما فجایع و مصیبتهای بزرگ وادارم کرده است که با تو سخن بگویم. مصیبتها وادارم کرد تا در برابر تو قرار بگیرم و با تو سخن بگویم. با این همه، این مسئله مانع احساس درونیِ من نمیشود: «
فلئن جرَّت علیَّ الدواهی مخاطبتک انی لاستحقر قدرک و استکبر تقریعک و استکثر توبیخک.
» با این حال با تو سخن میگویم، اما تو را شایسته خطاب نمیدانم. از این بیشتر، تو حتی شایسته توبیخ و سرزنش هم نیستی. انسان کسی را نکوهش
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 31
میکند که شایستگی نکوهش داشته باشد، اما تو شایسته سرزنش هم نیستی.
«وکیف یرتجی مراقبه ابن من لفظ فوه أکباد الازکیاء ونبت لحمه من دماء الشهداء
» آیا از تو امید خیری میرود؟ تو کسی هستی که این کار را کردی. این طبیعت توست. تو فرزند هند هستی، کسی که گوشتش با خونِ شهدا پروار شد و دهانش جگرِ اولیا را جَوید.
پس با وجود همه عوامل، زینب را در برابر یزید بزرگ و سربلند میبینیم.
اسلام زنانی این گونه میخواهد. «1»
14 خرداد 1307
ولادت در شهر قم.
مهر 1313 تا خرداد 1322
اتمام سیکل اول دبیرستان مقدمات دروس حوزوی.
خرداد 1322 تا اسفند 1325
پایان دروس سطح حوزه، اخذ دیپلم ادبی به صورت متفرقه.
فروردین 1326 تا بهار 1333
حضور در دروس فلسفه و خارج فقه و اصول حوزه قم.
مهر 1329 تا خرداد 1332
اخذ لیسانس «حقوق در اقتصاد» از دانشگاه تهران.
بهار 1333 تا اردیبهشت 1334
حضور در دروس فلسفه و خارج فقه و اصول حوزه نجف.
__________________________________________________
(1) 1. متأسفانه بقیه سخنرانی بر نوار ضبط نشده است.
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 32
اردیبهشت 1334 تا مهر 1335
حضور مجدد در دروس فلسفه و خارج فقه و اصول حوزه قم.
مهر 1335 تا مرداد 1337
حضور مجدد در دروس فلسفه و خارج فقه و اصول حوزه نجف.
مرداد 1337 تا آبان 1338
ادامه فعالیت حوزوی در قم؛ تصدی مدیریت مجله مکتب اسلام و دبیرستان ملی صدر؛ تهیه طرحی برای اصلاح امور حوزه به اتفاق دوستان همفکر.
آبان 1338
هجرت به لبنان برای جانشینی علامه شرفالدین
آبان 1338 تا مرداد 1345
فعالیت گسترده تشکیلاتی برای ساماندهی امور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شیعیان لبنان؛ پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان.
مرداد 1345
تظاهرات صدها هزار تن از شیعیان لبنان در بیعت با امام صدر.
مرداد 1345 تا خرداد 1348
تلاش برای تأسیس مجلس اعلای شیعیان، آغاز حمایتهای گسترده از سازمان مقاومت فلسطین.
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 33
1 خرداد 1348
تاسیس مجلس اعلای شیعیان،
خرداد 1348 تا بهمن 1352
درخواست از دولت برای رفع محرومیت، انجام اصلاحات اجتماعی، مقابله با تجاوزات اسرائیل و حمایت از سازمان مقاومت فلسطین.
بهمن 1352 تا فروردین 1354
رهبری مبارزات گسترده مردمی علیه دولت سلیمان فرنجیه در قالب حرکت محرومین، آغاز دورههای پنهانی آموزش نظامی جوانان شیعه برای مقابله با تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان.
فروردین 1354
آغاز جنگ داخلی دو ساله لبنان.
فروردین 1354 تا مهر 1355
پرچمداری تلاشهای ملی و عربی برای پایان دادن به جنگ داخلی و جلوگیری از تقسیم لبنان؛ تأسیس جناح نظامی حرکت محرومین، موسوم به «افواج المقاومه اللبنانیه» (امل)، برای مقابله با تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان.
مهر 1355
برپایی کنفرانس سران عرب در ریاض؛ پایان جنگ داخلی لبنان.
مهر 1355 تا شهریور 1357
اوجگیری بحران جنوب لبنان؛ آغاز درگیریهای مقاومت لبنانی (امل) با اسرائیل؛ پرچمداری مخالفت با طرح سازشکارانه توطین.
9 شهریور 1357
ناپدید شدن طی سفری رسمی به لیبی.
3 شهریور 1357
سفر به لیبی به پیشنهاد بومدین رئیس جمهور الجزایر و دعوت رسمی کشور لیبی.
9 شهریور 1357
برای آخرین بار امام موسی صدر در لیبی در حال خروج از هتل دیده شد.
11 شهریور 1357
آغاز تلاشها برای آگاهی از محل امام موسی صدر.
15 شهریور 1357
تماس مجلس اعلای شیعیان با سفارت لیبی و پاسخ این سفارت مبنی بر اینکه «امام مهمان لیبی است و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.»
17 شهریور 1357
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 34
تماس مجلس اعلای شیعیان با هتل الشاطیء طرابلس، محل استقرار امام، و درخواست توضیح.
19 شهریور 1357
مجلس اعلای شیعیان موضوع ربودن امام را با نخستوزیر لبنان در میان میگذارد، و نخستوزیر همان روز کاردار لیبی را احضار میکند.
20 شهریور 1357
ادعای کاردار لیبی مبنی بر اینکه امام و دو همراهش عصر روز 9 شهریور 1357 لیبی را به قصد ایتالیا ترک کردهاند.
21 شهریور 1357
تلگراف امام خمینی به یاسرعرفات برای روشن شدن وضعیت امام صدر.
22 شهریور 1357
اعزام هیئت تحقق امنیتی- سیاسی لبنان به لیبی وایتالیا. لیبی به این هیئت اجازه ورود به خاک لیبی را نداد.
22 شهریور 1357
آغاز تحقیقات دستگاه قضایی ایتالیا.
26 شهریور 1357
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 35
بیانیه رسمی لیبی مبنی بر سفر امام صدر به ایتالیا و تناقضات فراوان این بیانیه.
30 شهریور 1357
اجتماع عظیم لبنانیها در سوریه، محل برگزاری کنفرانس 5 کشور عربی، برای وادار کردن قذافی به آزادساختن امام موسی صدر.
1 مهر 1357
تلگراف امام خمینی به حافظ اسد برای پیگیری قضیه امام صدر.
10 آبان 1357
اعلام نتیجه تحقیقات هیئت لبنانی مبنی بر اینکه امام و دو همراهش خاک لیبی را ترک نکردهاند.
17 اسفند 1357
رد درخواست هیئت لیبیایی از سوی امام خمینی برای آمدن قذافی به تهران.
29 اردیبهشت 1358
اعلام رسمی تحقیقات دستگاه قضایی ایتالیا مبنی بر اینکه حتی یک دلیل هم وجود ندارد که ثابت کند امام لیبی را ترک کرده است.
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 36
بهمن 1358
درخواست لیبی برای تحقیقات دوباره دستگاه قضایی ایتالیا.
8 بهمن 1359
انتشار تحقیقات دادگاه تجدیدنظر ایتالیا مبنی بر عدم ورود امام به ایتالیا و اعلام اینکه تحقیقات امنیتی لیبی متقلبانه بوده است.
15 بهمن 1359
لبنان ربودن امام و دو همراهش را تجاوز به امنیت ملی لبنان دانست.
27 آبان 1365
قاضی لبنانی پرونده اعلام کرد که ربودن امام صدر و دو همراهش در داخل خاک لیبی صورت پذیرفته است.
خرداد 1378
تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر پیگیری قضیه ربودن امام موسی صدر و اهتمام مسئولین و فعالان حقوق بشر به این مسئله.
1 خرداد 1380
تقدیم شکایات فرزند امام صدر و همسران شیخ محمد یعقوب و عباس
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 37
بدرالدین به شورای عالی قضایی لبنان.
10 شهریور 1381
اعتراف ضمنی قذافی به ربوده شدن امام صدر در خاک لیبی.
12 مرداد 1383
احضار 17 تن از سران لیبی از جمله معمر قذافی به دادگاه لبنان.
10 آبان 1383
تشکیل کمیته ویژه پیگیری سرنوشت امام موسی صدر در مجلس شورای اسلامی.
26 اسفند 1383
امضای سند پیگیری قضیه امام موسی صدر توسط 150 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی.
اسفند 1383
انتشار نامه سرگشاده 199 تن از مراجع، روحانیون، نمایندگان مجلس، فعالان سیاسی، هنرمندان و نویسندگان کشور برای پیگیری قضیه امام صدر.
26 آبان 1384
زینب(س) شکوه شکیبایی، ص: 38
افشای رشوه 12 میلیون یورویی لیبی به ایتالیا برای تغییر حقایق پرونده امام صدر.
6 اردیبهشت 1385
ابراز نگرانی کمیسیون حقوق بشر پارلمان لبنان از تأخیر در صدور حکم پرونده ربودن امام صدر.
7 تیر 1385
توافق لبنان و ایتالیا برای همکاری درباره مسئله ربودن امام صدر.
15 شهریور 1385
بیانیه 182 نماینده مجلس شورای اسلامی برای پیگیری سرنوشت امام موسی صدر.
30 آبان 1385
طرح مسئله ربودن امام صدر در اتحادیه بینالمجالس.
9 آذر 1385
تشکیل کمیته پارلمانی لبنان برای پیگیری مسئله ربودن امام صدر.
11 خرداد 1386
احضار مجدد مقامات لیبیایی به دادگاه لبنان و تقاضای قاضی لبنانی از پلیس بینالملل برای دستگیری مقامات لیبیایی.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».