ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

مشخصات كتاب

سرشناسه : طبسی، نجم الدین، - 1334

عنوان و نام پديدآور : ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین/ تالیف نجم الدین طبسی؛ مترجم محمدحسین شیرازی

مشخصات نشر : قم : دلیل ما، 1391.

مشخصات ظاهری : 151 ص.

فروست : سلسه درسهایی از فقه مقارن؛ 1.

شابک : 30000 ریال 978-964-397-115-1 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (چاپ دوم)

يادداشت : چاپ اول: 1384 (فیپا).

يادداشت : چاپ دوم.

موضوع : متعه

موضوع : زناشویی (اسلام)

شناسه افزوده : اجرایی، محمدحسین ، مترجم

رده بندی کنگره : BP189/4 /ط2الف4 1391

رده بندی دیویی : 297/36

شماره کتابشناسی ملی : م 84-10411

فهرست مطالب

مقدمۀ مترجم 11

مقدمه نويسنده 15

فصل اوّل

صحابي اي كه متعه را حلال شمرده و احياناً به آن عمل كرده اند/ 17

متعه يا ازدواج موقت 19

ازدواج موقت از نظر صحابۀ پيامبر صلي الله عليه و آله 20

1- عمران بن حصين خزاعي (متوفاي 52 ه.) 20

عمران بن حصين كيست؟ 22

2- ابو سيعد خدري (متوفاي 74 ه.) 23

ابو سعيد خدري كيست؟ 23

3- جابر بن عبد الله انصاري (متوفاي 78 ه.) 24

جابر بن عبد الله انصاري كيست؟ 26

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 6

4- زيد بن ثابت انصاري (متوفي 55 ه.) 27

زيد بن ثابت كيست؟ 27

زيد بن ثابت در نگاه ما 28

5- عبد الله بن مسعود (متوفاي 32 ه.) 28

ابن مسعود كيست؟ 29

6- سلمة بن اكوع (متوفاي 74 ه.) 30

سلمة بن اكوع كيست؟ 30

7- علي بن ابي طالب عليه السلام (شهادت 40 ه.) 31

علي بن ابي طالب عليه السلام كيست؟ 32

8- عمرو بن حريث (متوفاي 85 ه.) 33

عمرو بن حريث كيست؟ 36

9- معاوية بن ابي سفيان (متوفاي 60 ه.) 37

10- سلمة بن اميّه 39

سلمة بن اميّه كيست؟ 41

11- ربيعة بن

اميه 42

ربيعة بن اميه كيست؟ 43

12- عمرو بن حوشب 43

13- ابيّ بن كعب (متوفاي 30 ه.) 44

ابيّ بن كعب كيست؟ 45

14- اسماء دختر أبو بكر (متوفاي 73 ه.) 46

اسماء بنت أبو بكر كيست؟ 48

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 7

15- امّ عبد الله بنت ابي خيثمه 49

ابن يسار كيست؟ 51

16- عبد الله بن عباس بن عبد المطّلب (متوفاي 68 ه.) 52

ابن عباس كيست؟ 57

چند ادعا و جواب آن: 60

17- سمير (متوفاي 59 ه.) 63

سمره كيست؟ 64

18- انس بن مالك (متوفاي 93 ه.) 64

انس بن مالك كيست؟ 65

19- ابن عمر (متوفاي 74 ه.) 66

20- ليست ديگر 67

فصل دوم

تابعين و فقها/ 69

متعه در ميان تابعين و فقها 71

1- مالك بن انس 71

مالك بن انس كيست؟ 73

2- احمد بن حنبل (متوفاي 241 ه.) 75

ابن حنبل كيست؟ 75

3- سعيد بن جبير (شهادت 95 ه.) 76

سعيد بن جبير كيست؟ 77

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 8

4- عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج (متوفاي 150 ه.) 77

روايت اسماعيل بن فضل هاشمي 78

ابن جريج كيست؟ 79

5- عطاء بن ابي رباح (متوفاي 115 ه.) 81

عطاء كيست؟ 82

6- طاووس يماني (متوفاي 106 ه.) 83

طاوس كيست؟ 83

7- عمرو بن دينار (متوفاي 126 ه.) 84

عمرو بن دينار كيست؟ 85

8- مجاهد بن جبر (متوفاي 100 ه.) 86

مجاهد كيست؟ 86

9- سدّي (متوفاي 127 ه.) 87

سدّي كيست؟ 88

10- حَكَم بن عتيبه (متوفاي 125 ه.) 89

حكم كيست؟ 89

11- ابن ابي مليكه (متوفاي 117 ه.) 90

ابن ابي مليكه كيست؟ 90

12- زفر بن اوس بن حدثان مدني 91

زفر كيست؟ 91

13- طلحة بن مصرّف اليامي (متوفاي 112 ه.) 93

طلحة بن مصرّف كيست؟ 93

ازدواج موقت

در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 9

14- اهل مكه و يمن 94

15- اهل بيت و تابعين 94

صفحه اي از نام هاي ديگران 94

چند نكته و چند شبهه 97

* 1- آيا معتقدان به متعه، از نَسخ آن آگاهي نداشته اند؟ 99

* 2- منع از متعه امري حكومتي بود يا … ؟ 103

* 3- آيا عمر ادعاي نسخ كرده است؟ 111

* 4- كلمات فقهاي اهل سنت و مفسرين آن ها 113

* 5- آيا تحريم متعه اجماعي است؟ 115

* 6- آشفتگي در روايات تحريم 117

* 7- مناقشه در روايات معارض 119

* 8- سلاح كسي كه در پاسخ درمانده است! 130

كتابنامه 135

منابع و مآخذ 139

آثار منتشر شده از مؤلف 149

آثار خطي و چاپ نشده از مؤلف 150

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 11

مقدمۀ مترجم

از مسائلي كه همواره از موارد اختلاف ميان شيعه و سني بوده، «متعه» يا «ازدواج موقّت» است.

شك نيست كه نكاح متعه در آغاز اسلام و شايد پيش از آن، رايج و معمول بوده و اسلام هم آن را با تغيير و اصلاحاتي تأييد و تصويب كرده است؛ تا جايي كه نخستين كودك متولّد شده از مهاجرين، يعني عبد الله بن زبير بن عوام، نتيجۀ اين ازدواج است.

تا اينجاي سخن، ميان امّت اسلامي، اتفاق نظر وجود دارد و اختلاف تنها در «نَسخ» آن است. «1»

بسياري از علماي اهل سنت قائل به حلّيت آن در صدر اسلام اند و گروهي نيز پذيرفته اند كه حلّيت متعه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و دوران أبو بكر و چند سال از خلافت خليفۀ دوم استمرار داشته است. و خليفۀ دوم بعد از گذشت چند سال از خلافت

خود، در اثر برخورد با بعضي جريانات

______________________________

(1). تفسير فخر رازي، ج 10، ص 52

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 12

(مشاهدۀ فرزندي از راه متعه براي خواهرش و يا اقدام عمرو بن حريث و يا … ) دچار احساسات شد و با اين تصوّر كه اين مسأله در حوزۀ اختيارات خليفه است، آن را با سخن معروف خود: «مُتْعَتَانِ مُحَلَّلَتٰانِ كَانَتَا عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم وَ أَنَا احَرِّمُهُمٰا وَ أُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا» ممنوع نمود.

روشن است كه پرداختن به مسألۀ حلّيت و جواز متعه به جهت خواسته هاي نفساني و خواهش دل نيست، بلكه براي مبارزه و مخالفت با بدعت و اقامۀ سنت اسلامي است.

امام هادي عليه السلام به بعضي از شيعيان نوشت: در امر متعه اصرار نورزيد، آنچه بر شماست، اقامۀ سنت و مخالفت با بدعت است، نه پيگيري و اصرار در اين كار، به طوري كه موجب تنفر و اعراض از زن و فرزند شود و سرانجام منجر به بدبيني و نفرين به ما خاندان رسالت گردد.

از مدّتها پيش در انديشه بودم كه اختلاف مذاهب اسلامي در مسائل فقهي و اعتقادي؛ از جمله متعه (ازدواج موقت)، از چه رو و از كجا است؟ مسأله اي كه قرآن كريم نيز آن را مشروع مي شمارد!

در اين زمينه، كتاب هاي بسياري را ديدم، تا اينكه به اثر ارزشمند و بسيار مفيد «الزواج الموقت عند الصحابة و التابعين» برخوردم و آن را از جهات گوناگون، بديع و پرفايده يافتم؛ چرا كه منابع و مآخذ اين اثر، همگي از كتب معتبر اهل سنت است و نيز از تعدادي از بزرگان صحابه و تابعين

ياد كرده كه اعتقاد به حلّيت متعه داشته اند.

سرانجام بر آن شدم كه آن را به فارسي برگردانم تا خوانندگان فارسي زبان نيز از اين اثر سودمند و ارزنده بهره مند شوند.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 13

در اينجا مناسب ديدم كه ترجمۀ سخنان آيت اللّٰه يزدي عضو شوراي نگهبان در بارۀ اين كتاب را بياورم:

اين نوشتار، تحقيق دقيق و تتبّع عميقي در مورد مسألۀ حياتي و مهم در طبيعت انسان و جامعه و حكم اسلام است، در قرآن كريم نيز (در سورۀ نساء: 24) آنجا كه مي فرمايد: « … وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ … » به اين مسأله اشاره كرده است، چون اجر و مزد، غير از صداق و مهر است.

اين اثر محقّق فاضل، متتبّع كامل نجم الدين طبسي نيز همانند ساير آثار چاپ شدۀ او كه من مشاهده كرده ام همانند نماز تراويح و ارسال و تكفير و ساير آنها مانند سجن و تغريب و … شايستۀ تقدير و مناسب براي انتشار ميان مسلمانان با اختلاف مذاهب آنان است. چون ايشان به وسيلۀ كتب و احاديث مورد وفاق آنها (اهل سنت) به دور از تعصب و يا كلام توهين آميز و استدلال ضعيف به تبيين حق پرداخته است. خداوند به او خير كثير و پاداش فراوان عنايت فرمايد! در شرايط كنوني غير از اين شيوه را نمي طلبد و در دوران هاي اخير نيز بسياري از علماي بزرگ ما مانند سيد شرف الدين در تمامي آثارش؛ مراجعات و نص و اجتهاد اينچنين استدلال كرده اند.

خداوند بهترين پاداش را بر ايشان مهيّا فرمايد!

محمّد يزدي

15/ 3/ 80

در خاتمه توفيقات مؤلف محترم و ساير خدمتگزاران به دين مبين اسلام و مذهب

اهل بيت عصمت را از خداوند منّان خواستارم.

قم- محمد حسين شيرازي

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 15

مقدمه نويسنده

اشاره

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ* و الصلاة و السلام علي خير خلقه

محمّد بن عبد الله و أهل بيته الطاهرين.

از موضوعات و مسائل اختلافي ميان مسلمانان، كه حجم گسترده اي از بحث و گفتگو را به خود اختصاص داده، ازدواج موقت (متعه) است، كه گروهي آن را با دليل ثابت مي كنند و عده اي منكرش مي شوند، با اينكه روايات صحيح بسياري بر اباحه و جواز آن تصريح دارد و با اينكه اصحاب پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله بعد از وفات آن حضرت تا عصر خلفا و بعد از آن، همچنان ازدواج موقت را جايز مي شمرده اند كه در بارۀ آن بحث خواهيم كرد.

در اين زمينه دهها كتاب و صدها مقاله نوشته شده كه همۀ آنها همچنان بر جواز متعه و نسخ نشدن آن تأكيد دارد. نگارنده به جهت عدم تكرار و دوباره كاريِ آنچه نويسندگان و محقّقان محترم (كه تلاش نيكشان مشكور باد!) تا كنون نوشته اند، دوست داشتم به گونه اي ويژه به اين موضوع بپردازم و آن را با شيوۀ تازه اي مطرح سازم.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 16

از اين رو، تصميم گرفتم اسامي گروهي از اصحاب و تابعين را گرد آورم كه خود متعه و ازدواج موقت كرده اند و يا اينكه عقيده شان بر جواز متعه بوده است و نيز محدّثاني كه در عصر خلفا و بعد از آن، در اين زمينه روايت كرده اند و يا نظر فقهي شان بر جواز و حلّيت متعه است.

پس از تحقيق و بررسي كوتاه، به نام هاي ده ها تن

از اصحاب و تابعين و … برخوردم و گفته هاي آنان را، كه بر جواز متعه دلالت داشت، گردآوري كرده و به جايگاه علمي و موقعيت اجتماعي آنها و مسائل ديگري كه به اين موضوع ارتباط داشت، پرداختم.

كتاب حاضر، داراي سه فصل است:

فصل نخست: در مورد آن دسته از اصحابي است كه متعه را حلال شمرده و احياناً به آن عمل نيز كرده اند.

فصل دوم: در بارۀ تابعان و فقيهاني است كه معتقد به جواز متعه هستند و شگفت آنكه بعضي از آنها فقط ازدواج موقت كرده (و از ازدواج دائم خودداري نموده اند).

فصل سوم: در بررسي مناقشات و پرسش هايي است كه بر نسخ متعه دلالت دارند و نيز دربارۀ رواياتي است كه از متعه نهي مي كنند و نيز بحث هاي ديگري كه محل شبهه و سؤال خوانندۀ عزيز است.

وَ مٰا تَوْفِيقِي إِلّٰا بِاللّٰهِ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ

نجم الدّين طبسي

شهر مقدس قم، 30 ربيع الثاني 1421

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 17

فصل اوّل: صحابي اي كه متعه را حلال شمرده و احياناً به آن عمل كرده اند:

اشاره

1- عمران بن حصين

2- ابو سعيد خدري

3- جابر بن عبد الله انصاري

4- زيد بن ثابت انصاري

5- عبد الله بن مسعود

6- سلمة بن اكوع

7- امام علي بن ابي طالب عليه السلام

8- عمرو بن حُريث

9- معاوية بن ابي سفيان

10- سلمة بن اميه

11- ربيعة بن اميه

12- عمرو بن حوشب

13- ابيّ بن كعب و …

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 19

متعه يا ازدواج موقت

متعه، مقيد كردن ازدواج و نكاح است به وقت مشخص با مهريۀ معلوم.

1- ابن برّاج مي گويد: متعه، ازدواجي است كه براي زمان مشخص و با مهريه اي معلوم باشد. «1»

2- ابن قدامه گويد: ازدواج متعه، به اين معناست كه شخصي با زني براي مدتي مشخص ازدواج كند؛ مثل آنكه پدري بگويد: دخترم را به ازدواج تو درآوردم براي مدت يك ماه يا يك سال، يا تا پايان مراسم حج و يا تا آمدن حاجيان از سفر حج، خواه آن مدت معلوم باشد يا مجهول. «2»

گفتني است اگر مدت اين ازدواج مشخص نباشد، متعه باطل است و همچنين اگر مدت ازدواج و پايان آن ذكر نشود، ازدواج دائم منعقد مي گردد. «3»

3- در كتاب «نظم المستعذب» نيز آمده است: متعه، از متاع گرفته

______________________________

(1). المهذّب، ج 2، ص 179

(2). المغني، ج 6، ص 642

(3). شرايع الاسلام، ج 2، ص 306

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 20

شده و متاع چيزي است كه تا زماني از آن استفاده شود و تمتّع نيز بهره بردن از چيزي است تا هنگامي كه مدّت و زمان آن به پايان برسد. «1»

ازدواج موقت از نظر صحابۀ پيامبر صلي الله عليه و آله

اشاره

بنابر آنچه از تاريخ و روايات معتبر و نظريات فقهاي اهل سنت برمي آيد، گروهي از صحابه، حتي بعد از رحلت پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله؛ يعني در زمان خلافت خلفا و نيز بعد از آنان، اعتقاد به ازدواج موقت داشته اند و نظريۀ فقهي آنان اين بوده كه متعه جايز و مباح است.

اكنون به بيان نامهاي برخي از آنها و جايگاه علمي و اجتماعي شان و نيز دلايل التزام آنان به ازدواج متعه مي پردازيم:

1- عمران بن حصين خزاعي (متوفاي 52 ه.)

اشاره

الف) در كتاب صحيح بخاري آمده است: عمران (رض) مي گويد: آيۀ متعه در قرآن نازل شد، ما و پيامبر صلي الله عليه و آله به آن عمل مي كرديم و آيۀ ديگري نيز نازل نشد كه آن را حرام نمايد و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در زمان حياتش هرگز از آن نهي نكرد. مردي با نظر خودش (در نهي از متعه) چيزي گفته است. «2»

عسقلاني مي نويسد: مقصود از مردي كه در اين روايت آمده، خليفۀ

______________________________

(1). نظم المستعذب، ج 2، ص 47؛ الفقه علي المذاهب الأربعة، ج 4، ص 60

(2). صحيح بخاري، ج 3، ص 104، كتاب التفسير، باب قوله تعالي: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لٰا تُحَرِّمُوا طَيِّبٰاتِ مٰا أَحَلَّ اللّٰهُ لَكُمْ … »؛ (مائده: 87)

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 21

دوم، عمر بن خطاب است. «1»

ب) احمد، امام مذهب حنبلي، در كتاب مسند با سند معتبر، كه همگي- از نظر آنان- ثقه و مورد اعتمادند، از عمران بن حصين نقل مي كند كه او مي گويد: آيۀ متعه در قرآن نازل شد، ما و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به آن عمل مي كرديم و

هيچ آيه اي كه آن را نسخ كند، نازل نشد و پيامبر صلي الله عليه و آله هم تا زنده بود، از آن نهي نكرد. «2»

ج) محمّد بن حبيب هاشمي گويد: عمران بن حصين از صحابۀ پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه متعه را جايز مي شمرد و به آن اعتقاد داشت. «3»

د) ثعلبي گفته است: نكاح متعه را فقط عمران بن حصين و عبد الله بن عباس و برخي از اصحاب او و طايفه اي از اهل بيت تجويز كرده اند. «4»

د) رازي مي گويد: عمران بن حصين گفته است: آيۀ متعه در قرآن نازل شد و آيه اي نيز كه آن را نسخ كند، نازل نشد و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز ما را به انجام آن امر

______________________________

(1). فتح الباري، ج 8، ص 34؛ شرح نووي، ج 8، ص 205؛ ارشاد الساري، ج 10، ص 61؛ عمدة القاري، ج 18، ص 111؛ البته بعضي آن را به «متعۀ حج» تفسير كرده اند كه خلاف ظاهر است، بلكه مراد ازدواج موقت متعه است، چنانكه تفسير رازي نيز گفته است.

(2). مسند احمد، ج 4، ص 436

(3). المحبّر، ص 289، علامة نسابة، ابو جعفر محمد بن حبيب هاشمي (متوفاي 245 ه.)، ذهبي مي گويد: صاحب كتاب محبّر اخباري، راستگو، واسع الروايه، آشنا به زمان و خبره در آن و او فرزند ملاعنه است كه به مادرش منسوب شده، او از هشام بن محمد كلبي و ديگران گرفته و محمد بن احمد بن عرّابه كوفي از او روايت نقل كرده، ابو سعيد حسن بن الحسين شكري و ابو روبۀ بغدادي و ديگران؛ تاريخ الاسلام، حوادث سال 241. 250، ص 423

(4). الكشف

البيان، ج 3، ص 287

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 22

كردند و ما از آن بهره مي برديم و پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت، در حالي كه ما را از آن نهي نكردند، سپس مردي با نظر خودش (در نهي از متعه) چيزي گفت. «1»

به نظر مي رسد مراد وي از آن مرد، عمر بن خطاب است، چنانكه رازي نيز گفته است.

و) قرطبي نوشته است: ازدواج متعه را جز عمران بن حصين و بعضي از صحابه كسي جايز نشمرده اند. «2»

عمران بن حصين كيست؟

1- جزري مي گويد: عمران بن حصين در سال جنگ خيبر اسلام آورد و در چند غزوه با پيامبر صلي الله عليه و آله شركت كرد و خليفه دوم، عمر او را براي ترويج احكام به بصره فرستاد. او در بصره از فضلاي صحابه به شمار مي رفت.

عبد الله بن عامر، قاضيِ بصره اش كرد. او مدت كوتاهي قاضي بود تا اينكه استعفا كرد و عبد الله نيز استعفايش را پذيرفت.

محمد بن سيرين گويد: هيچ يك از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در بصره را برتر و والاتر از عمران بن حصين نمي شناختيم و او مستجاب الدعوه بود. «3»

2- ذهبي گويد: عمران بن حصين، الگو، پيشوا و از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه در سال هفتم اسلام آورد و روايات زيادي در صحاح سته از وي نقل شده است. بخاري و مسلم در نُه حديثِ او اتفاق دارند و چهار حديث در

______________________________

(1). تفسير كبير، ج 10، ص 53؛ تفسير الكشف و البيان، ج 3، ص 286

(2). تفسير قرطبي، ج 5، ص 133

(3). اسد الغابه، ج 4، ص

138

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 23

صحيح بخاري و نُه حديث نيز در صحيح مسلم به طور خاص از او نقل شده است و احاديث مسند او به يكصد و هشتاد روايت مي رسد. «1»

همانگونه كه پيشتر اشاره شد، گفته اند عمران بن حصين در سال جنگ خيبر اسلام آورد و حال آنكه گروهي ادعا كرده اند كه در آن سال متعه حرام شده است.

اما نظريۀ شيعه: مرحوم مجلسي او را ممدوح و مامقاني حسن شمرده اند. مرحوم تستري نيز او را پذيرفته است. «2»

2- ابو سيعد خدري (متوفاي 74 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم مي گويد: از جمله كساني كه همچنان بر حلال بودن متعه باقي بود، ابو سعيد خدري است. «3»

ب) ابو سعيد خدري و جابر مي گويند: ما تا نيمي از خلافت عمر متعه مي كرديم، تا اينكه عمر در قضيۀ عمرو بن حريث، مردم را از آن نهي كرد. «4»

ابو سعيد خدري كيست؟

ذهبي مي گويد: ابو سعيد خدري، پيشوا، مجاهد و مفتي مدينه بود. او در جنگ خندق و بيعت رضوان نيز حضور داشت. از رسول خدا صلي الله عليه و آله بسيار حديث نقل كرده است. وي يكي از فقها و مجتهدان بود … بعضي گفته اند: در

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 30

(2). تنقيح المقال، ج 2، ص 30؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 242

(3). المحلي، ج 9، ص 519؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(4). عمدة القاري، ج 8، ص 310

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 24

ميان اصحاب جوان پيامبر صلي الله عليه و آله كسي از او عالم تر نبوده است.

در صحاح سته از او روايت آمده و احاديث مسند او به هزار و صد و هفتاد مي رسد. صحيح بخاري و مسلم به اتفاق، چهل و سه روايت از او آورده اند. صحيح بخاري شانزده روايت و صحيح مسلم پنجاه و دو روايت به طور خاص (غير از روايات مشترك) از او نقل كرده اند. «1»

نكتۀ قابل توجه آن است كه اين صحابي كه منصب فتوا را بر عهده داشته، همانگونه كه دقت مي كنيد، بر التزام عملي خود به ازدواج موقت تصريح دارد كه عمر مردم را از متعه نهي كرده است، نه اينكه در نهي از آن به نسخ قرآن يا نهي پيامبر

صلي الله عليه و آله استناد نمايد.

امّا از نظر ما: مرحوم مامقاني، ايشان را توثيق كرده است. «2»

3- جابر بن عبد الله انصاري (متوفاي 78 ه.)

اشاره

الف) در صحيح مسلم آمده است: محمد بن رافع، از عبد الرزاق، از ابن جريج و او از ابو زبير نقل كرده كه مي گويد: از جابر بن عبد الله شنيدم كه مي گفت: ما، در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و أبو بكر با يك مشت خرما و آرد متعه مي كرديم، تا اينكه عمر در قضيۀ عمرو بن حريث مردم را از آن نهي كرد. «3»

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 172؛ المحبّر، ص 429؛ تاريخ بغداد، ص 180؛ اسد الغابه، ج 2، ص 289؛ الوافي بالوفيات، ص 148

(2). تنقيح المقال، ج 2، ص 11

(3). صحيح مسلم، ج 1، ص 623؛ مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 499؛ مسند احمد، ج 3، ص 380؛ بداية المجتهد، ج 2، ص 58

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 25

ب) در صحيح مسلم همچنين آمده است: حسن حلواني از عبد الرزاق و او از ابن جريج نقل كرده كه گفت: عطا مي گويد: جابر بن عبد الله از عمره برگشته بود و ما، در منزلش بوديم، مردم از او پرسش هايي پرسيدند و سپس از متعه سخن به ميان آمد، جابر گفت: آري، ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و أبو بكر و عمر متعه مي كرديم. «1»

ج) طبري گويد: از جابر نقل شده است كه مي گفت: مردم زنها را متعه مي كردند تا اينكه عمر بن خطاب آنان را نهي كرد. «2»

ه) محمد بن جعفر از شعبه نقل مي كند و مي گويد: شنيدم كه قتاده از

ابي نضره نقل مي كرد: ابن عباس به (حلّيت) متعه نظر مي داد و ابن زبير از آن نهي مي كرد، پس من (دربارۀ متعه) با جابر بن عبد الله مطالبي گفتم، او در اين هنگام گفت: جريان تحريم متعه نزد من است؛ ما در زمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله متعه مي كرديم، تا اينكه دوران عمر رسيد و او بپا خاست و گفت: خداوند براي پيامبرش هرچه را خواست، حلال كرد و قرآن نيز جايگاه آن را مشخص نمود؛ حج و عمره را آنگونه كه خداوند فرمان داده انجام دهيد و با زنان، آن طور كه خداوند دستور داده ازدواج كنيد، ليكن مردي را نزد من نياورند (كه تا مدت معين- متعه- ازدواج كرده است) مگر آنكه او را سنگسار خواهم كرد. «3»

______________________________

(1). همان

(2). كنز العمال، ج 16، ص 520، ح 45719؛ الحاوي الكبير، ج 11، ص 455؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(3). ابن شبه، تاريخ المدينه، ج 2، صص 720- 719

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 26

و) … از عمرو بن دينار، از جابر بن عبد الله نقل مي كند كه گفت: در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله و در زمان أبو بكر و عمر زنان متعه مي شدند تا اينكه قضيه عمرو بن حريث پيش آمد و عمر گفت: ما متعه مي كرديم و بر آن وفادار بوديم اما مي بينيم كه شما متعه مي كنيد و وفا نمي كنيد، پس ازدواج كنيد و از متعه بپرهيزيد. «1»

جابر بن عبد الله انصاري كيست؟

ذهبي گويد: او پيشواي بزرگ، مجتهد، حافظ قرآن، از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و فقيه و از كساني بود كه در

بيعت رضوان حضور داشت. علوم زيادي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت كرده است و در زمان خود مفتي مدينه بوده و احاديث مسند او به هزار و پانصد و چهل مي رسد.

صحيح بخاري و مسلم در نقل پنجاه و هشت حديث از وي اتفاق دارند و صحيح بخاري بيست و شش حديث و صحيح مسلم يكصد و بيست و شش حديث از او- به طور خاص و منفرد- نقل كرده اند. «2»

آيا مي توان گفت كسي كه مفتي مدينه و از فقيهان بزرگ و روايت كنندۀ علوم فراوان از پيامبر صلي الله عليه و آله است، حرمت متعه و نسخ آن را نداند و اين مسأله بر او مخفي بماند؟

و نكتۀ داراي اهميت اينكه، جابر با لفظ جمع مي گويد: «كنّا نستمتع»؛ يعني ما متعه مي كرديم. بنابراين، معلوم مي شود كه اين مسأله در ميان

______________________________

(1). ابن شبه، تاريخ المدينه، ج 2، ص 717

(2). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 192

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 27

اصحاب، تا زمان خلافت عمر شايع و رايج بوده است.

4- زيد بن ثابت انصاري (متوفي 55 ه.)

اشاره

هاشمي گويد: از ميان صحابه كسي كه متعه را حلال مي شمرد، زيد بن ثابت انصاري بود. «1»

زيد بن ثابت كيست؟

به گفتۀ ذهبي: زيد بن ثابت، پيشواي بزرگ، شيخ قاريان و مفتي مدينه و كاتب وحي بود و كسي بود كه در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله قرآن را گردآوري مي كرد.

ابن عمر مي گويد: زيد بن ثابت در زمان خلافت عمر عالم و دانشمند مردم بود.

سليمان بن يسار نيز مي گويد: عمر و عثمان در واجبات و فتوا و قرائت قرآن و قضاوت، كسي را بر زيد بن ثابت مقدم نمي داشتند.

مالك مي گويد: پيشواي مردم در نزد ما، بعد از عمر، زيد بن ثابت است. ابن عباس نيز مي گويد: همۀ اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله به خوبي مي دانند كه زيد بن ثابت از راسخان در علم است.

و أبو هريره گفته است: او دانشمند اين امت است. «2»

نيك بنگريد، كسي كه عالم و دانشمند مردم بوده و در فتوا و قرائت از

______________________________

(1). المحبّر، ص 289

(2). سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 437

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 28

ديگران جلوتر است و از راسخان در علم به شمار مي آيد، قائل به حلال بودن متعه است و هرگز به نهي عمر بن خطاب اعتنا و اعترافي ندارد و نهي او را بيانگر نسخ قرآن و يا منع رسول خدا صلي الله عليه و آله نمي داند!

زيد بن ثابت در نگاه ما

مامقاني گويد: در بيان حال او كافي است كه بگوييم: زيد بن ثابت عثماني مذهب بوده است.

به نظر مي رسد مامقاني اين مطلب را از قول ابن اثير نقل كرده كه مي گويد: زيد بن ثابت عثماني مذهب بود و در هيچ يك از جنگها با علي عليه السلام شركت نداشت.

امام باقر عليه السلام نيز مي فرمايد: شهادت مي دهم كه

زيد بن ثابت در واجبات، به حكم جاهليت فتوا داده است.

و امّا موضوع جمع آوري قرآن، كه به او نسبت داده اند، مورد شك و ترديد است. آيت اللّٰه خويي به تفصيل به آن پرداخته اند. «1»

5- عبد الله بن مسعود (متوفاي 32 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم مي گويد: بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله گروهي از اصحاب سلف از جمله ابن مسعود بر حلال بودن متعه باقي ماندند. «2»

______________________________

(1). تنقيح المقال، ج 1، ص 462؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 542؛ معجم رجال الحديث، ج 7، ص 336؛ أسد الغابه، ج 2، ص 222؛ البيان في تفسير القرآن، ص 257

(2). المحلي، ج 5، ص 519 و شرح زرقاني، ج 3، ص 154

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 29

ب) شيخ مفيد از محبّر نقل مي كند كه: ابن مسعود قائل به جواز متعه بود. «1»

ابن مسعود كيست؟

ذهبي گويد: او پيشوا، دانشمند، فقيه امت و از كساني است كه سبقت در دين داشت و از برگزيدگان جهان بود. در جنگ بدر شركت كرد و دو بار (با پيامبر صلي الله عليه و آله) هجرت داشت و در روز يرموك نگهبان و امانت دار غنائم بود و فضيلت هاي او بسيار بوده و علوم زيادي را نقل كرده است.

پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله در شأن او فرمود: «تو جوان علم آموزي هستي!» و عبد الله بن مسعود يكي از چهار نفري است كه در جنگ احد تا آخر در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله باقي ماند.

ابو مسعود انصاري مي گويد: به خدا قسم! بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله كسي را آگاهتر به كتاب خدا از ابن مسعود سراغ ندارم.

از علي عليه السلام در مورد ابن مسعود پرسيدند، فرمود: ابن مسعود قرآن را قرائت كرد و آن را با دقت و تأني همراه نمود؛ چه نيك عمل كرد و به سنت نيز آگاهي

يافت.

صحيح بخاري و مسلم در شصت و چهار حديثِ او اتفاق دارند و صحيح بخاري بيست و يك حديث و صحيح مسلم سي و پنج حديث، به طور جداگانه، از او نقل كرده اند و احاديث او در مسند «بقي»، با مكررات به چهل و هشت مورد مي رسد. «2»

______________________________

(1). مصنفات شيخ مفيد، ص 9؛ الاعلام بما اتّفقت عليه الاماميه من الاحكام، ص 36

(2). سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 461؛ طبقات ابن سعد، ج 3، ص 106؛ تاريخ خليفه، ص 101؛ الجرح و التعديل، ج 5، ص 149؛ تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 43

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 30

قابل توجه و دقت است كسي كه آنان اعتراف دارند كه دانشمند، فقيه امت و دانا به كتاب خداوند بود، قائل به جواز متعه است.

در مورد ابن مسعود بايد گفت: كه او با حكومت همراه شد و به آنها تمايل داشت و بالأخره از علي عليه السلام تبعيت نكرد. «1»

گرچه بعضي مانند مامقاني او را از ثقات مي دانند. «2»

6- سلمة بن اكوع (متوفاي 74 ه.)

اشاره

هاشمي گويد: از كساني كه معتقد به جواز متعه بود، سلمة بن اكوع اسلمي است. «3»

سلمة بن اكوع كيست؟

ذهبي مي گويد: بعضي گفته اند: او در جنگ موته حضور داشت و در بيعت رضوان نيز شركت كرد.

سلمه مي گويد: با پيامبر صلي الله عليه و آله تا پاي جان بيعت كردم و در هفت غزوه با ايشان همراه شدم.

و بازمي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله بارها كسي را در پي من فرستاد و بارها دست بر صورتم كشيد و بارها به تعداد انگشتان دو دستم برايم استغفار كرد.

______________________________

(1). معجم رجال الحديث، ج 10، ص 222؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 604؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 15

(2). المحبّر، ص 289؛ حاوي كبير، ج 11، ص 455؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154؛ مسائل الصاغانية، ص 38

(3). همان

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 31

زياد بن مينا مي گويد: ابن عباس و سلمة بن اكوع با افراد ديگري در مدينه صاحب فتوا بودند و بعد از مرگ عثمان تا پايان عمر حديث نقل مي كردند … در صحاح سته از او حديث نقل شده است و حديث او از عالي ترين احاديث صحيح بخاري است. «1»

ابن اكوع بعد از وفات عثمان نيز نقل حديث مي كرد و گويا آن زمان، آغاز رفع سختگيري و فشار از نقل حديث پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه اين محدث و مفتي، معتقد به جواز متعه بود و براي نهي خليفۀ دوم اهميتي نمي دهد، چون اين نهي بر گرفته از اجتهاد و رأي او بوده است.

مرحوم مامقاني او را شيعه و ممدوح شمرده، روايتش را حسن مي داند. «2»

و نمازي رحمه الله نيز او

را ممدوح و جزو ياران امير مؤمنان عليه السلام مي داند. «3»

7- علي بن ابي طالب عليه السلام (شهادت 40 ه.)

اشاره

الف) هاشمي گويد: از ميان صحابۀ پيامبر صلي الله عليه و آله، علي بن ابي طالب عليه السلام قائل به جواز متعه بود. «4»

ب) رازي مي گويد: طبري از علي بن أبي طالب عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 326؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 48؛ معجم رجال الحديث، ج 8، ص 201؛ قاموس الرجال، ج 5، ص 210

(2). تنقيح المقال، ج 2، ص 48

(3). مستدركات علم الرجال، ج 4، ص 106

(4). الاعلام، ص 37، در تذكرۀ شيخ مفيد از محبر نقل شده است ولي در چاپ جديد آن آن را حذف كرده اند.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 32

اگر عمر مردم را از متعه نهي نمي كرد، جز انسان بدبخت مرتكب زنا نمي شد. «1»

ج) رازي همچنين گفته است: اگر براي نهي از متعه ناسخي وجود داشت، قطعاً به وسيلۀ اخبار متواتر و يا خبر واحد معلوم و مشخص مي شد. اگر با اخبار متواتر مشخص شده است، چگونه ممكن است علي بن ابي طالب عليه السلام و عبد الله بن عباس و عمران بن حصين آن را انكار كنند و با آن مخالفت نمايند؟ آيا چنين چيزي ممكن است؟ «2»

د) ابن حزم مي گويد: در بارۀ قول به جواز متعه، از علي بن أبي طالب نظريات مختلفي نقل شده است. «3»

علي بن ابي طالب عليه السلام كيست؟

چه مي توان گفت دربارۀ كسي كه دروازۀ شهر علم و حكمت است.

كسي كه او با قرآن و قرآن با اوست. كسي كه او با حق و حق نيز با اوست و بالأخره كسي كه اگر نبود، خلفا هلاك مي شدند، بلكه اگر نبود، خيمۀ دين، ستون و عمودي نداشت!

چه

مي شود گفت دربارۀ كسي كه پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله در شأن او فرمود: هر كس مي خواهد به آدم عليه السلام در حلمش و به ابراهيم عليه السلام در مقام خليل بودنش و به موسي عليه السلام در مناجاتش و به يحيي عليه السلام در زهدش

______________________________

(1). تفسير كبير، ج 10، ص 50؛ كنز العمال، ج 16، ص 522، ح 45728؛ الدر المنثور، ج 2، ص 140

(2). تفسير كبير، ج 10، ص 52

(3). المحلّي، ج 9، ص 520

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 33

و به عيسي عليه السلام در وقارش بنگرد، پس به علي بن ابي طالب نظر كند. «1»

علي عليه السلام كسي است كه پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله در مورد او مي فرمايد:

تا علي زنده است، زمين از من خالي نيست. باقي مانده و جانشين من در دنيا علي است. علي در دنيا جانشين من است بعد از من.

او چونان پوست من، گوشت من، استخوان من، خون من، رگهاي من، برادر و وصي من در ميان اهل بيتم و جانشينم در ميان امتم و وفا كنندۀ به عهد و پيمان من و ادا كنندۀ دَيْن من و در سختي هاي كار همراه من است.

علي كافران را در كنار من به خاك و خون كشيد و در هنگام وحي مرا ديد و همراهي ام كرد.

غذاي نيكان و ابرار را با من خورد و بارها جبرئيل در روز روشن با او مصافحه كرد و گونۀ راستش را بوسيد و به من گواهي داد كه علي از پاكيزگان و برگزيدگان است و من نيز به شما اي مردم، گواهي

مي دهم كه تا علي در ميان شماست، پرسش هاي خود را از كسي جز او نپرسيد. «2»

8- عمرو بن حريث (متوفاي 85 ه.)

اشاره

وي از كساني است كه در زمان خلافت عمر بن خطاب اقدام به ازدواج موقت كرد و عبد الرزاق در مصنف خود و طبري نيز در تفسيرش از جابر بن عبد الله انصاري آن را نقل كرده اند.

______________________________

(1). تاريخ دمشق، ج 2، ص 225، نك: تاريخ بغداد، ج 2، ص 88؛ صحيح بخاري، ج 2، ص 96، فضائل علي عليه السلام.

(2). تفسير فرات كوفي، ص 154، ح 192؛ بحار الانوار، ج 42، ص 310

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 34

الف) ابن حزم مي گويد: بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله گروهي از اصحاب، از جمله عمرو بن حريث معتقد بودند كه متعه حلال است. «1»

ب) عبد الرزاق از ابن جريج و او از عطا نقل مي كند كه گفت: نخستين بار متعه را از صفوان بن يعلي شنيدم. بعضي آن را انكار كردند. از ابن عباس پرسيدم، گفت: آري، چنين است.

آن را در دل نمي پذيرفتم تا اينكه جابر بن عبد الله از حج آمد، به منزلش رفتيم، مردم پرسش هاي گوناگون نموده، به متعه اشاره كردند، جابر گفت: آري! در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله و أبو بكر و عمر متعه مي كرديم، تا اينكه در اواخر خلافت عمر، عمرو بن حريث با زني ازدواج موقت كرد، (جابر اسم آن زن را نيز گفت، ليكن ما فراموش كرديم). آن زن حامله شد و عمر وقتي از اين قضيه آگاهي يافت، صحّت و سُقم اين خبر را از آن زن پرسيد، زن پاسخ داد: آري، عمر گفت:

چه كسي شاهد بود؟ عطا مي افزايد: نمي دانم آن زن گفت: مادرم يا سرپرست و ولي من. «2»

از سخن عمر كه گفت: «من أشهد؟»؛ «چه كسي شاهد بود؟»، چنين فهميده مي شود كه شخص عمر نيز در ازدواج متعه در صورت بودن شاهد اشكالي نمي ديد؛ به عبارت ديگر، در ازدواج حضور شهود معتبر است و عدم آن، عقد را مختل مي كند، همانطور كه مبناي تمام اهل سنت است و گفتۀ ابن حزم نيز گواه آن است كه عمر بن خطاب منكر متعه است، در صورتي كه دو

______________________________

(1). المحلي، ج 9، ص 519؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(2). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 496؛ كنز العمال، ج 16، ص 518، ح 45712؛ فتح الباري، ج 9، ص 141

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 35

شاهد عادل بر آن گواهي ندهد، اما با بودن شهادت عدلين، آن را مباح مي داند. «1»

ج) هندي مي گويد: طبري از سعيد بن مسيب نقل مي كند كه گفت: ابن حريث و پسر فلاني (هر دو) متعه كردند و براي ابن حريث از متعه در زمان أبو بكر و عمر فرزنداني نيز متولد شد. «2»

آيا ابن حريث كه از صحابي پيامبر صلي الله عليه و آله بود، مرتكب زنا و فحشا شد و فرزنداني از زنا يا اولاد شبهه ناك داشت؟!

د) عبد الرزاق از ابن جريج نقل مي كند كه گفت: أبو الزبير به من خبر داد كه از جابر بن عبد الله شنيدم، مي گفت: عمرو بن حريث از كوفه آمد و كنيزي را متعه كرد و عمر را از اين قضيه آگاهي يافت و آن كنيز حامله شد.

آنگاه عمر از او

ماجرا را پرسيد و او گفت: عمرو بن حريث مرا متعه كرد.

عمر از ابن حريث نيز پرسيد و او نيز همان را بازگو كرد. عمر گفت: چرا با ديگري چنين كاري نكردي؟ اين زماني بود كه عمر از متعه نهي كرده بود. «3»

ه) گفته مي شود عمرو بن حريث زني از بني سعد بن بكر را متعه كرد و فرزندي از او متولد شد. ولي عمرو، فرزنديِ او را انكار كرد. «4»

و) ابن شبّه مي گويد: ابن ابي خداش موصلي «5» از عيسي بن يونس، از

______________________________

(1). المحلي، ج 9، ص 519

(2). كنز العمال، ج 16، ص 518، ح 45712

(3). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 500؛ فتح الباري، ج 9، ص 172، و ج 11، ص 76؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 371؛ سنن كبري، ج 7، ص 237

(4). تاريخ المدينه، ج 2، ص 719

(5). اسدي موصلي، (متوفاي 255 ه.)، و بعضي گفته اند 205 ه. كتاب خلاصه خزرجي، ص 173.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 36

اجلح نقل مي كند كه گفت: از أبو الزبير شنيدم از آنچه جابر بن عبد الله روايت كرده بود، مي گويد: عمرو بن حريث زني در مدينه را متعه كرد و او حامله شد. عمر اين قضيه را فهميد و خواست آن زن را بزند، زن خطاب به عمر گفت: اي امير المؤمنين، عمرو بن حريث مرا متعه كرد. عمر پرسيد:

چه كسي شاهد ازدواج شما بود؟

زن گفت: مادر و خواهرم. عمر پرسيد: بدون (اذن) وليّ و وجود شاهد؟! آنگاه كسي را در پي عمرو فرستاد و او را نزد خود خواند و از او نيز همان را پرسيد، عمرو پاسخ

داد: راست گفته است. عمر در اين هنگام به مردم گفت: اين ازدواج فاسد است، چون در آن، مسائل و مشكلاتي وجود دارد كه مي بينيد. آنگاه تصميم گرفت آن را حرام نمايد. أبو الزبير مي گويد:

به جابر گفتم آيا ميان آن دو ارثي هم وجود دارد؟ گفت: نه. «1»

عمرو بن حريث كيست؟

ابن حريث جزو آخرين صحابۀ رسول خدا صلي الله عليه و آله بود كه به كوفه عزيمت كرد. او پيش از هجرت متولد شد و مدت ها همراه پيامبر صلي الله عليه و آله بود و از ايشان رواياتي نقل كرده است. در صحاح سته نيز رواياتي از او آمده است.

عمرو بن حريث مي گويد: مرا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله بردند، در حالي كه كودكي بودم و آن حضرت برايم درخواست بركت كرد و دست به سرم كشيد و به وسيلۀ (پرتاب) تيري در مدينه زمين را برايم مشخص كرد، آنگاه پرسيد: آيا بيشتر عطا كنم؟

______________________________

(1). تاريخ المدينه، ج 2، ص 717

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 37

واقدي گويد: وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت، عمرو بن حريث دوازده ساله بود. «1»

گفتني است، ابن حريث در كوفه با بني اميه همراه شد و آنها نيز به او تمايل پيدا كردند و با او حكومت خود را استحكام بخشيدند و او در دلش نيز طرفدار آنها بود و (متأسفانه در تأييد حكومت اموي) كلمات عجيبي از زبان او جاري شد و او سرگذشت سياه و تاريكي دارد. پناه مي بريم به خداوند از شرّ شرك به خدا و نفاق. «2»

9- معاوية بن ابي سفيان (متوفاي 60 ه.)

الف) ابن حزم گويد: گروهي از اصحاب، از جمله معاوية بن ابو سفيان، بعد از وفات پيامبر نيز معتقد به جواز و حلّيت متعه بودند. «3»

ب) أبو الزبير نيز مي گويد: از جابر بن عبد الله شنيدم كه مي گفت:

معاوية بن ابو سفيان در راه بازگشت از طائف (در جنگ ثقيف) كنيز ابن حضرمي به نام معانه را متعه كرد.

جابر

مي گويد: من در زمان خلافت معاويه مي ديدم كه معاويه هر سال براي معانه هدايايي مي فرستاد تا اينكه از دنيا رفت. «4»

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 419؛ أسد الغابه، ج 4، ص 98؛ استيعاب، ج 3، ص 256؛ الإصابة، ج 2، ص 524

(2). تنقيح المقال، ج 2، ص 327؛ معجم رجال الحديث، ج 13، ص 84، ج 19، ص 99

(3). محلي، ج 9، ص 519؛ زرقاني نيز معاويه را از كساني شمرده است كه متعه را جايز مي داند، ج 3، ص 154، ح 1178

(4). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 499

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 38

ج) عبد الرزّاق از ابن جريج و او از عطا نقل مي كند كه گفت: نخستين كسي كه در مورد متعه از او شنيدم، صفوان بن يعلي بود. (عطا) گفت:

صفوان از يعلي برايم نقل كرد كه معاويه، در طائف زني را متعه كرد. سخنش را نپذيرفتم. نزد ابن عباس رفته از وي پرسيديم، گفت: بله، چنين است. باز آن را در دلم نپذيرفتم، تا اينكه جابر بن عبد الله آمد و ما به منزلش رفتيم، مردم مطالب مختلفي پرسيدند و آنگاه از متعه سخن به ميان آمد. جابر گفت: بله، ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و ابو بكر و عمر متعه مي كرديم و … «1»

شكي نيست كه از معاويه بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله ازدواج موقت صورت گرفته است، چون:

اولًا: در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله در جواز متعه تا روز فتح (بنا بر حديث سبره و نيز فتح مكه و جنگ اوطاس طبق حديث

جابر «2») كسي ترديدي نداشته است و ثانياً: معنا ندارد كه با وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از ابن عباس و جابر در اين زمينه سؤال شود. ثالثاً: طبق اين روايت تولد عطا در سال پنجاه هجري بوده است «3» و معاويه در سال فتح مكه مسلمان شد، يعني همان سالي كه مدعي تحريم آن شده اند.

______________________________

(1). همان، ص 496

(2). شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(3). سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 143، در مورد معاويه گفتۀ اسحاق بن ابراهيم حنظلي كافي است كه مي گويد: در فضيلت معاويه از پيامبر اكرم هيچ روايت صحيحي نيست. موضوعات ابن جوزي، ج 2، ص 24، لآلي المصنوعه، سيوطي، ج 1، ص 388؛ فوائد مجموعه شوكاني، ص 407؛ تاريخ المدينه، ج 2، ص 718؛ عمدة القاري، ج 16، ص 249؛ ارشاد الساري، ج 6، ص 141؛ فتح الباري، ج 7، ص 83

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 39

10- سلمة بن اميّه

اشاره

الف) ابن حزم گويد: گروهي از اصحاب سلف، از جمله … معبد و سلمه فرزندان اميّة بن خلف، معتقد به جواز و حلّيت متعه بودند. «1»

ب) عبد الرزاق از ابن جريج، از عمرو بن دينار، از طاووس، از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: عمر جز امّ اراكه مراعات كسي را نمي كرد.

او در حالي كه حامله بود، بيرون آمد، عمر از حمل او پرسيد، امّ اراكه پاسخ داد: سلمة بن امية بن خلف مرا متعه كرد.

وقتي (ابن) صفوان بعضي از گفته هاي ابن عباس را نپذيرفت، ابن عباس گفت: از عمويت بپرس كه متعه كرده است يا نه؟ «2»

به نظر مي رسد كه انكار و عدم پذيرش،

از سوي فرزند صفوان بوده نه خودِ او. و سلمة بن اميه كه امّ اراكه را در عصر عمر متعه كرد، عموي ابن صفوان است و نكتۀ ديگر اينكه اين مناقشات در عصر ابن زبير بوده، در حالي كه صفوان در زمان عثمان از دنيا رفت. پس اين ابن صفوان بود كه به اين قضيه اعتراض داشت و سرانجام همراه ابن زبير در مكه به قتل رسيد.

ج) ابن حزم گويد: فرزندان (پسران) امية بن خلف جمحي، عبارت بودند از علي، صفوان، ربيعه، مسعود و سلمه.

فرزند سلمة بن اميه، معبد بن سلمه و مادر معبد امّ اراكه بود. سلمه او

______________________________

(1). محلي، ج 9، ص 519؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154، ح 1178

(2). مصنف عبد الرزاق، ج 2، ص 499

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 40

را در عصر عمر يا ابو بكر متعه كرد و از وي داراي فرزند شد. «1»

عبد الرزاق نيز در مصنف خود، داستان متعۀ مردي از قبيلۀ بني جمح (كه همان سلمه باشد) را آورده است:

وي از ابن جريج از عطا … و او از صفوان نقل مي كند كه گفت: ابن عباس به زنا فتوا مي دهد! ابن عباس گفت: خير! به زنا فتوا نمي دهم. آيا صفوان امّ اراكه را فراموش كرده است؟ به خدا قسم فرزند امّ اراكه از متعه است. پس آيا زنا كرده است؟ «2»

گفتني است آن مرد (همانطور كه مشخص است) سلمة بن امية بن خلف جمحي است. همانطور كه همه، از جمله عمر بن شبه و ابن كلبي و ابن حزم بر آن تأكيد كرده اند و عسقلاني نيز در الاصابه به آن اشاره نموده

است. «3»

ه) عمر بن شبّه مي گويد: سلمة بن اميّۀ سلمي، كنيز حكيم بن امية بن اوقص اسلمي را متعه كرد و از او فرزندي به دنيا آورد ولي او را انكار كرد. «4»

ابن كلبي نيز آن را ذكر كرده و اين عبارت را بر آن افزوده است: چون عمر از آن آگاه گرديد مردم را از متعه نهي كرد.

و همچنين روايت شده است كه سلمه زني را متعه كرد، عمر با خبر شد و او را تهديد كرد. «5»

______________________________

(1). جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص 159

(2). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 498

(3). الاصابه، ج 2، ص 63 و ج 4، ص 333؛ المحلي، ج 9، ص 519؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(4). تاريخ المدينه، ج 2، ص 719

(5). اسد الغابه، ج 2، ص 224

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 41

سلمة بن اميّه كيست؟

بي شك او يكي از صحابه است كه در تبوك نيز حضور داشت و داستان معروفي دارد.

ابن اثير مي گويد: « … صفوان بن يعلي از پدر و عمويش سلمة بن اميه نقل مي كند كه آن دو، در جنگ تبوك با پيامبر صلي الله عليه و آله بيرون رفتند و شخصي همراه ما بود، كه ناگهان يكي از مسلمانان به ستيز با او در آمد، و او آرنج آن مرد را به دندان گرفت او دست خود را به طرف خود كشيد، آنگاه دو دندانش افتاد، سپس نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله رفت و از ايشان تقاضاي ديۀ عاقله كرد، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: كسي از شما نزد برادرش برود و جايي از بدن او

را به دندان بگيرد و آنگاه بيايد و ديۀ عاقله طلب كند؟!

پس از آن، پيامبر صلي الله عليه و آله وي را رها كرد. «1»

خليفة بن خياط سلمه را از صحابۀ ساكن مكه مي داند. «2»

مزّي مي گويد: سلمه از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بود و از ايشان رواياتي نقل كرده است. نسائي و ابن ماجه نيز از او روايت كرده اند … «3»

مرحوم مامقاني مي گويد: دربارۀ شخصيت او مطلبي دستگيرم نشد. «4»

______________________________

(1). الاصابه، ج 2، ص 63

(2). همان مدرك.

(3). تهذيب الكمال، ج 7، ص 426، ح 2427

(4). تنقيح المقال، ج 2، ص 48

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 42

11- ربيعة بن اميه

اشاره

الف) در كتاب موطأ آمده است: مالك از ابن شهاب و او از عروة بن زبير نقل كرده است كه خوله «1» دختر حكيم بر عمر بن خطاب وارد شد و به او گفت: ربيعة بن اميه زني را متعه كرده و او حامله است، عمر با ناراحتي، در حالي كه عبايش بر زمين كشيده مي شد، بيرون آمد و گفت:

اين متعه است، اگر زودتر مي دانستم، او را سنگسار مي كردم. «2»

و سند اين روايت نيز نزد آنها صحيح و همۀ رجال آن ثقه هستند.

ب) عبد الرزاق از عروه نقل مي كند كه ربيعة بن اميّة بن خلف با يكي از زنان (برده زادگان) ازدواج كرد، با گواهي دو زن، يكي خوله دختر حكيم و او زني صالح بود.

آنها وقتي متوجه شدند كه آن زن، حامله شده، بسيار ناراحت شدند و خوله اين ماجرا را براي عمر بازگو كرد. عمر در حالي كه از عصبانيت گوشۀ عبايش را مي كشيد، برخاسته، بر فراز منبر رفت و

گفت: به من خبر رسيده كه ربيعة بن اميه برده زاده اي را متعه كرده است. اگر دستم به او مي رسيد سنگسارش مي كردم. «3»

______________________________

(1). منتخب كنز العمال، ج 6، ص 404؛ تاريخ المدينه، ج 2، ص 717، در اين كتاب «فحملت»، «فولدت منه» آمده است؛ يعني فرزندي از او به دنيا آورد.

(2). موطأ، ج 2، ص 54، ح 42؛ مسند شافعي، ص 132؛ الام، ج 7، ص 235؛ سنن كبري، ج 7، ص 206؛ در المنثور، ج 2، ص 141؛ الاصابه، ج 1، ص 514

(3). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 503؛ مسند شافعي، ص 132؛ الاصابه، ج 1، ص 514

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 43

ربيعة بن اميه كيست؟

ربيعه همان است كه در روز عرفه كنار شتر پيامبر صلي الله عليه و آله فرياد مي كشيد.

آن هنگام كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: فرياد بزنيد. آيا مي دانيد، اين چه ماهي است؟ «1»

12- عمرو بن حوشب

الف) عبد الرزاق، از ابن جريج، از عبد الله بن عثمان بن خثيم، از محمد بن اسود بن خلف نقل كرده كه عمرو بن حوشب كنيز بكري از قبيلۀ بني عامر بن لؤي را متعه كرد و او نيز حامله شد.

عمر وقتي باخبر شد و از آن كنيز پرسيد، او جواب داد كه عمرو بن حوشب مرا متعه كرد. عمر از عمرو بن حوشب نيز پرسيد و او هم اعتراف كرد.

عمر پرسيد: چه كسي گواهت بود؟ گفت: نمي دانم. به او ياد دادند كه بگو: مادرش يا خواهرش يا برادر و مادرش.

عمر بر فراز منبر رفت و گفت: چرا مردان بدون شهادت دو عادل متعه مي كنند و اگر آن را مشخص نكنند آنها را شلاق مي زنم.

راوي افزود: يكي از كساني كه پاي منبر بود و اين مطلب را شنيده، بازگو كرد و مردم از او گرفتند. «2»

______________________________

(1). أسد الغابه، ج 2، ص 166

(2). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 500

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 44

اين حديث صراحت دارد كه خليفه متعه را به طور مطلق منع نكرد، بلكه متعۀ بدون شاهد را ممنوع ساخت، همانطور كه عده اي از فقهاي اهل سنت نيز به آن اشاره دارند. «1»

نكتۀ ديگر اينكه: از اين خبر فهميده مي شود نهي از متعه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله نبوده، بلكه در زمان عمر بن خطاب آنگاه كه عمرو بن

حوشب متعه كرده بود، ممنوع شد.

به نظر مي رسد در اين حديث، در مورد عمرو بن حوشب اشتباه و تصحيفي صورت گرفته است و عمرو بن حريث صحيح است، همانطور كه در بعضي از پاورقي ها نيز اين احتمال مطرح شده است، چون در كتابهاي رجالي و تراجم، در حدي كه ما آگاهي داريم، نامي از عمرو بن حوشب برده نشده است.

13- ابيّ بن كعب (متوفاي 30 ه.)

اشاره

ابيّ بن كعب، آيۀ شريفه را به گونه اي قرائت مي كرد كه متناسب با متعه و ازدواج موقت بود.

الف) طبري از ابن بشار، از عبد الأعلي، از سعيد، از قتاده نقل كرده كه گفت: در قرائت ابيّ بن كعب آمده است: « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي»؛ «2» «آنچه از زنان براي مدت مشخصي بهره برديد … »

______________________________

(1). المنتقي، ج 4، ص 335؛ فتح الباري، ج 11، ص 76؛ المحلي، ج 9، ص 519

(2). جامع البيان، ج 4، ص 19، ح 1784؛ احكام القرآن للجصاص، ج 2، ص 178

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 45

ب) سيوطي گويد: ابن انباري در كتاب المصاحف از سعيد بن جبير قرائت ابيّ بن كعب را به اين صورت نقل كرد: « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … »

إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي». «1»

ج) ابو حيّان اندلسي مي گويد: قرائت ابن عباس و ابيّ بن كعب و سعيد بن جبير چنين است: « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي». «2»

ابيّ بن كعب كيست؟

در مورد وي گفته اند: سرور قاريان بود و در عقبه و بدر حضور داشت و قرآن را در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله گردآورد و بر آن حضرت صلي الله عليه و آله عرضه كرد و علوم پربركتي از ايشان حفظ كرد و در علم و عمل پيشي داشت. پيامبر صلي الله عليه و آله به او گفت: خداوند به من فرمود كه قرآن را بر تو بخوانم و همچنين آن حضرت او را سرور انصار خواند.

ابيّ بن كعب يكصد و شصت و چهار حديث نقل كرده است، سه حديث در

صحيح بخاري و مسلم (به اتفاق) آمده و سه حديث در بخاري به طور خاص و هفت حديث از او در صحيح مسلم جداگانه آمده است و در كتب ششگانه شصت و چند حديث آمده است. «3»

گفتني است علّامه (در خلاصة الأقوال) و ابن داود او را جزو معتمدين

______________________________

(1). در المنثور، ج 2، ص 140؛ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 276

(2). تفسير المحيط، ج 3، ص 218؛ الغدير، ج 6، ص 233

(3). سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 402

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 46

شمرده اند و مامقاني او را ثقه و داراي ايمان قوي مي داند. «1»

14- اسماء دختر أبو بكر (متوفاي 73 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم مي گويد: گروهي از صحابۀ سلف؛ از جملۀ آنها، اسماء دختر أبو بكر به جواز متعه باور داشتند. «2»

ب) طيالسي از مسلم قرشي نقل كرده كه گفت: نزد اسماء، دختر أبو بكر رفتيم و در مورد متعۀ زنان پرسيديم، او پاسخ داد: ما، در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله آن را انجام مي داديم. «3»

ج) عروه فرزند زبير به ابن عباس گفت: آيا از خدا نمي ترسي و متعه را جايز مي داني؟ ابن عباس گفت: از مادرت بپرس عريّه! عروه گفت: ولي أبو بكر و عمر انجام نمي دادند.

در اين حال ابن عباس گفت: به خدا قسم تا خداوند شما را عذاب نكند، باور ندارم كه دست برداريد، من از قول پيامبر صلي الله عليه و آله با شما سخن مي گويم و شما مي گوييد أبو بكر و عمر چنين مي گويند؟! «4»

د) راغب گويد: عبد الله بن زبير، عبد الله بن عباس را به خاطر حلال دانستن متعه سرزنش كرد، عبد الله به او

گفت: از مادرت بپرس كه چگونه

______________________________

(1). تنقيح المقال، ج 1، ص 44؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 352؛ معجم رجال الحديث، ج 1، ص 364؛ خلاصة الأقوال، ص 74، شماره 123

(2). المحلّي، ج 9، ص 519؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(3). مسند طيالسي، ص 227، ح 1637

(4). زاد المعاد ابن قيم، ج 1 ص 219؛ ذهبي در سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 243

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 47

عقدي ميان او و پدرت صورت گرفته است؟ او از مادرش پرسيد و پاسخ شنيد كه: من تو را به طريق متعه به دنيا آوردم. «1»

______________________________

(1). المحاضرات، ج 2، ص 94

مؤلف: متن گفتگو در بعضي از منابع (شيعه) چنين آمده است:

أبو القاسم كوفي مي گويد: بعضي از علماي شيعه نقل كرده اند كه وقتي ابن عباس وارد مكه شد و عبد الله بن زبير نيز بر فراز منبر خطبه مي خواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد (در آن روزها نابينا بود) گفت: اي مردم، كوري نزد شما آمده كه خدا دل او را نيز كور كند، او عايشه امّ المؤمنين را دشنام مي دهد و نزديكان و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را لعن مي كند و متعه را حلال مي شمارد، در حالي كه زناي محض است.

اين گفتار بر ابن عباس سنگين آمد، در آن حال غلامش- عكرمه كه دست او را گرفته بود- را صدا زد و گفت: مرا نزديك او ببر، پس او را نزديك برد، تا اينكه مقابل او ايستاد و شعري به اين مضمون خواند:

زماني كه با گروهي رو برو مي شويم، آن گروه را متلاشي مي كنيم

… تا اينكه گفت:

و اما اينكه مي گويي: متعه را در حالي كه زناي محض است، حلال مي دانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله به آن عمل مي شد و پس از ايشان نيز پيامبري بر انگيخته نشد؛ دليل جواز آن نيز گفته ابن صهاك است، كه مي گفت: دو متعه در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله وجود داشت و من آن دو را منع مي كنم و (مرتكبين را مجازات مي كنم) و ما گواهي او (جواز متعه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله) را مي پذيريم و تحريم او را قبول نمي كنيم. تو نيز از متعه متولد شده اي، پس وقتي از اين چوب (منبر) پايين آمدي از مادرت در مورد بُردهاي (پيراهن) عوسجه بپرس! عبد الله بن عباس رفت و عبد الله بن زبير نيز پايين آمد و با سرعت به سوي مادرش رفت و گفت: درباره بردهاي عوسجه برايم بگو! و با عصبانيت اصرار كرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خدا صلي الله عليه و آله بود و مردي به نام عوسجه دو برد (پيراهن) را به او هديه كرد و پدرت از بي همسري به پيامبر صلي الله عليه و آله گلايه و شكايت كرد، آنگاه آن حضرت يكي از دو پيراهن را به او داد و او نيز نزد من آمد و با آن پيراهن مرا متعه كرد و

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 48

ه) ابن عبد ربّه از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: نخستين فرزندي كه به واسطۀ متعه به وجود آمد، از آل زبير بود. «1»

گفتني است: حاشيه نويس در اينجا، در حالي

كه نااميد بوده، از درِ مكر و حيله وارد مي شود و عبارت را به خلاف ظاهر تفسير و توجيه مي كند كه منظور از متعه در اينجا، متعۀ حج است، نه متعۀ نساء، ولي همانگونه كه اشاره كرديم، اين مكر و حيله در حال نااميدي است، گويا وي اصلًا اين گفتگو را نخوانده و اعتراض ابن زبير به ابن عباس را نديده است كه مي گويد: آيا به ازدواج متعه فتوا مي دهي؟!

اسماء بنت أبو بكر كيست؟

اسماء مادر عبد الله و عروه فرزندان زبير بن عوام هستند و او خواهر عايشه و از آخرين كساني است كه هجرت كرد و ده سال از عايشه بزرگتر «2» بود و چند روز بعد از كشته شدن فرزندش در سال 73، از دنيا رفت. «3»

او در حالي كه به عبد الله حامله بود، مهاجرت كرد و در يرموك به

______________________________

مدتي گذشت و آنگاه پيراهن ديگر آورد و به وسيله آنها مرا متعه كرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستي! حالا بگو از كجا اين خبر به گوش تو رسيد؟ گفت: از ابن عباس شنيدم. مادرش گفت: آيا من تو را از تماس با بني هاشم منع نكردم، و نگفتم- مواظب باش- آنها زبان هاي غير قابل تحمل و غالبي دارند.

(كتاب الاستغاثه، ص 145، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 450).

(1). عقد الفريد، ج 4، ص 13

(2). سير أعلام النبلاء، ج 2، ص 295؛ العبر، ج 1، ص 82؛ تهذيب التهذيب، ج 12، ص 398

(3). الاستيعاب، ج 4، ص 1781؛ نساء مبشرات بالجنه، ج 2، ص 159

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 49

اتفاق همسرش زبير حضور داشت. در صحاح

ششگانه از او روايت شده و احاديث مسند او به پنجاه و هشت مي رسد و صحيح بخاري و مسلم در سيزده روايت او اتفاق دارند و بخاري پنج حديث او را به تنهايي و مسلم نيز چهار حديث او را به طور خاص آورده است. «1»

مامقاني گويد: راجع به حالات او شناخت كاملي ندارم. «2»

15- امّ عبد الله بنت ابي خيثمه

اشاره

الف) متّقي هندي از ابن جرير، از سليمان بن يسار، از امّ عبد الله بنت ابي خيثمه نقل مي كند كه مردي از شام آمد و در خانۀ وي ساكن شد و خطاب به او گفت: به علت بي همسري، زندگي بر من سخت شده است، ياري ام كن تا زني متعه كنم! امّ عبد الله گفت: زني را برايش آوردم و او را عقد كرد و چند عادل نيز شهادت دادند و تا مدتي (كه خواستِ خداوند بود) با او به سر برد، تا اينكه رفت. اين قضيه را به عمر خبر دادند، كسي را در پي من فرستاد و به حضور خواست. از من پرسيد: آيا آنچه گفته شده صحيح است؟ گفتم: آري! گفت: اگر بار ديگر آمد، مرا از آمدنش با خبر كن، پس زماني كه آن مرد آمد، خليفه را آگاه ساختم. خليفه او را به حضور خواست و پرسيد: براي آنچه انجام داده اي، چه پاسخي داري؟ گفت: ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله اين كار را انجام مي داديم و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز ما را از اين كار نهي نكرد، تا اينكه از دنيا رفت و در زمان أبو بكر هم همين طور و او نيز ما

______________________________

(1). همان مدرك.

(2). تنقيح المقال، ج 3،

ص 69

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 50

را از اين كار بازنداشت و در زمان تو نيز چنين مي كرديم و هيچ گاه ما را نهي نمي كردي. در اين هنگام عمر گفت: سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست، اگر بعد از نهي من چنين كني، سنگسارت خواهم كرد …

برايش روشن كنيد تا ازدواج را از زنا تشخيص دهد. «1»

چند نكته از اين روايت فهميده مي شود:

1. اين شخص شامي از صحابۀ پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است. چون مي گويد: ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله متعه مي كرديم.

2. شاهدان نيز اين امر را انكار نكردند، حتّي شهادت نيز دادند.

3. متعه (چنانكه بعضي گمان كرده اند) در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله نسخ نشده بود، بلكه رواج داشت و تا زمان خلافت أبو بكر و حتي تا قسمتي از خلافت عمر نيز ثابت بوده است؛ همانطور كه عمر هم اين ادعاي شامي را انكار نكرد.

4. اگر متعه حرام و زنا بود (همانطور كه بعضي گمان كرده اند)، پس امّ عبد الله در اين جريمه شريك بود، چون او آن زن را براي مرد شامي آورد و ميان آن دو واسطه شد. پس با اين وجود مي توان او را قوّاده (دلّال) دانست و لا اقل نياز به تعزير دارد. «2» در حالي كه خليفه با او هيچ برخوردي

______________________________

(1). كنز العمال، ج 16، ص 522، ح 45726

(2). بهوتي مي گويد: قواده كه باعث فساد زنان و مردان مي شود، حد اقل اينكه بايد او را به اندازۀ كافي كتك زد و اين حكم مشهور است. كشف القناع، ج 6، ص 127.

ابن تيميه

نيز چنين مي گويد. فروع مقدّسي، ج 6، ص 115؛ فتاوي الكبري، ج 4، ص 299؛ النفي و التغريب، ص 108 و موارد السجن، ص 273

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 51

نكرد و حتي اشاره اي هم به كار او نداشت.

ابن يسار كيست؟

راوي اين حديث سليمان بن يسار تابعي است و در وثاقت او نزد اهل سنت، همين بس كه صحاح ششگانه همگي از او حديث نقل كرده اند.

در بارۀ او گفته اند: او فقيه، پيشوا، عالم و مفتي مدينه بود.

وي غلام امّ المؤمنين ميمونۀ هلاليه نيز بود و گفته اند غلام آزادشدۀ امّ سلمه بوده و در زمان خلافت عثمان متولد شد و او كانون علم و دانش بود، به حدي كه بعضي گفته اند: او از سعيد بن مسيب نيز بالاتر بود!

مالك مي گويد: سليمان بن يسار بعد از سعيد بن مسيّب، عالِم مردم بود.

در نظر ابن معين نيز سليمان، ثقه و مورد اعتماد است.

ابو زرعه گويد: او ثقه و قابل اعتماد و فاضل و عابد است.

نسائي گويد: وي يكي از پيشوايان مي باشد.

ابن سعد نيز گفته است: او ثقه، عالِم، والا و فقيه است و بسيار حديث نقل كرده و در سال يكصد و هفت از دنيا رفت. «1»

گفتني است: نزد ما در مورد او سخني به ميان نيامده، ولي او از ابن عباس، از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شريف و با عظمتي را در فضيلت امير مؤمنان عليه السلام نقل كرده است. «2»

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 444؛ طبقات كبري، ج 5، ص 175؛ وفيات الأعيان، ج 2، ص 399؛ تهذيب التهذيب، ج 4، ص 228

(2). مستدركات علم رجال، ج

4، ص 154

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 52

16- عبد الله بن عباس بن عبد المطّلب (متوفاي 68 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم مي گويد: گروهي از صحابه؛ از جمله ابن عباس، همچنان بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله معتقد به جواز متعه بودند. «1»

ب) عطا از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: خداوند عمر را رحمت كند، چون متعه، تخفيف و رخصت خداي مهربان به امّت محمد صلي الله عليه و آله بود. پس اگر عمر از آن نهي نمي كرد، كسي جز بدبخت مرتكب زنا نمي شد.

عطا مي افزايد: به خدا سوگند، گويا گفتۀ او را مي شنوم كه مي گفت:

«جز شقي و بدبخت … ».

عطا در ادامه آورده است: متعه كه در سورۀ نساء به آن اشاره شده؛ « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » «2» بايد حدود و زمانش مشخص و معين باشد. «3»

ج) أبو الزبير مي گويد: از طاوس شنيدم كه مي گفت: ابن صفوان گفت:

ابن عباس فتوا به زنا مي دهد!

پس گفت: ابن عباس افرادي را شمرد كه خود اهل متعه بودند. همچنين مي گويد: هيچ يك از كساني را كه او شمرد، جز ابن اميه، به ياد ندارم. «4»

د) حميد بن مسعده، از بشر بن مفضل، از داود، از أبي نضره نقل مي كند كه از ابن عباس در مورد متعه زنان پرسيدم، ابن عباس گفت: آيا

______________________________

(1). محلي، ج 9، ص 519

(2). نساء: 24

(3). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 496، ح 14021

(4). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 502

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 53

نخوانده اي آيۀ:

« … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي را؟

گفتم: نه! چنين نخوانده ام. اگر اينگونه مي خواندم، ديگر از شما سؤال نمي كردم،

ابن عباس گفت: اين آيه چنين است. «1»

ه) أبو كريب، از يحيي بن عيسي، از نصير بن ابي اشعث، از حبيب بن ابي ثابت، از پدرش نقل مي كند كه گفت: ابن عباس مصحف شريفي را به من داد و آنگاه گفت: اين مطابق با قرائت ابي بن كعب است.

ابو كريب مي گويد: يحيي گفت: من آن مصحف را نزد نصير ديدم كه در آن آمده بود:

« … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي «2»

و ذهبي مي گويد: از ابن عباس نقل شده كه گفت: پيامبر صلي الله عليه و آله متعه كرد.

سپس عروه گفت: ولي أبو بكر و عمر از متعه نهي كرده اند. ابن عباس گفت:

اينها را در حال نابودي و هلاكت مي بينم؛ چرا كه من مي گويم پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است و آنها مي گويند أبو بكر و عمر چنين گفته اند. «3»

ذهبي بر اين حديث حاشيه زده، مي گويد: مقصود عروه مخالفت آن دو خليفه با پيامبر صلي الله عليه و آله نيست، بلكه منظورش آن است كه چون آنها از ناسخ متعه اطلاع يافته اند، نهي از متعه كرده اند. «4»

______________________________

(1). جامع البيان، ج 4، ص 18، شماره 7181- 7182، الكشف و البيان، ج 3، ص 283

(2). همان.

(3). سير اعلام النبلاء 38، ج 15، ص 43

(4). همان.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 54

اين حاشيۀ عجيب و غريبي است، چون شخص خليفۀ دوم نيز چنين ادعايي ندارد، به علاوه آنكه منع در زمان خلافت عمر صورت گرفته است، نه در زمان خلافت أبو بكر.

بعضي از حاشيه نويس ها نيز به خاطر ضعيف بودن شريك اين حديث را ضعيف دانسته اند ولي شريك كسي

است كه ذهبي او را قوي مي داند و در بارۀ او مي گويد: او حافظ راستگويي است، يكي از پيشوايان است و يحيي بن معين نيز او را راستگو مي داند. ذهبي بازمي گويد: او پيمانۀ دانش است …

و چيزهاي ديگري نيز در مورد او گفته اند. «1»

عبد الرزاق از معمر، از ايوب نقل كرده اند كه عروه به ابن عباس گفت:

آيا از خدا نمي ترسي و متعه را جايز مي داني؟ ابن عباس گفت: عريّه! از مادرت بپرس! عروه گفت: ولي أبو بكر و عمر چنين نمي كرده اند، آنگاه ابن عباس گفت: به خدا قسم! تا خداوند شما را عذاب نكند بعيد مي دانم دست برداريد، من از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله سخن مي گويم و شما از گفتار أبو بكر و عمر مي گوييد!

عروه گفت: آن دو از سنت پيامبر صلي الله عليه و آله آگاهترند و در پيروي كوشاترند. «2»

در پاورقي اين حديث چنين آمده است: رجال اين حديث ثقه و قابل اعتمادند، چون ابو مسلم كجي از سليمان بن حرب، از حماد بن زيد، از ايوب سختياني، از ابن ابي مليكه، از عروه نقل كرده اند و اين اسناد صحيح است. «3»

______________________________

(1). ميزان الاعتدال، ج 2، ص 274

(2). سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 242

(3). همان.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 55

و) مسلم از حرملة بن يحيي، از ابن وهب، از يونس، از ابن شهاب، از عروة بن زبير نقل مي كند كه عبد الله بن زبير در مكه بر فراز منبر رفت و گفت: (خداوند) بعضي از مردم (را همانطور كه چشم هايشان را كور كرده دل هايشان را نيز كور كند) به جواز متعه فتوا مي دهند،

آنگاه مردي اعتراض كرد و فرياد زد: تو چه نفهم و بي ادبي! به جان خودم در عصر پيشواي پرهيزگاران (پيامبر صلي الله عليه و آله) متعه انجام مي گرفت.

عبد الله بن زبير با تهديد به او گفت: خود را آزمايش كن! به خدا قسم اگر آن را انجام دادي، سنگسارت مي كنم. «1»

ز) ابن شهاب مي گويد: خالد بن مهاجر بن سيف اللّٰه، نزد كسي نشسته بود كه شخصي وارد شد و از او- ابن عباس- در مورد متعه پرسيد. او پاسخ داد: مانعي ندارد. آنگاه ابن ابو عمرۀ انصاري (كه اسمش عبد الرحمن بود) گفت: آرام باش! او گفت: به خدا قسم اشكالي ندارد؛ چرا كه در زمان پيشواي پرهيزگاران نيز متعه صورت مي گرفت.

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: شيرازي، محمد حسين، ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، در يك جلد، دليل ما، قم - ايران، اول، 1426 ه ق ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين؛ ص: 55

ابن ابي عمره گويد: در آغاز اسلام متعه براي كسي كه ناگزير از انجام آن بود (مثل خوردنِ گوشت مردار و خون و گوشت خوك به حساب مي آمد و) جايز بود ولي بعد از آن، خداوند دين را محكم كرد و از آن نهي نمود. «2»

از روايت مسلم مي توان فهميد كه ابن عباس متعه را جايز مي شمرد و تا آخر عمرش نيز به آن فتوا مي داد، چون اين گفتگو ميان او و ابن زبير در

______________________________

(1). مسلم، ج 1، ص 625؛ مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 502؛ تهذيب الكمال، ج 5، ص 415، السنن الكبري، ج 7، ص 205؛ حاوي كبير، ج 11، ص 453

(2).

همان.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 56

زمان خلافت وي؛ يعني بعد از سال 65 ه. بوده است. و اين در حالي است كه ابن عباس بر اعتقاد خود اصرار داشت و در آن ترديد نمي كرد. همانگونه كه در كمال ايمان و تقوا و وسعت علمِ ابن عباس و آشنايي او با ناسخ و مسوخ شكي نيست، (كه به زودي به آن اشاره خواهد شد).

و اما در روايت خالد بن مهاجر بن وليد بن سيف اللّٰه نيز طبق گفتۀ ابن أبي عمرۀ انصاري، در متعه رخصت بود و پس از آن، ممنوع و از آن نهي شد.

بايد گفت: اين اجتهاد محض و بدون شاهد و دليل است؛ چرا كه عبد الرحمن بن ابي عمره، از صحابه نبوده و در هيچ يك از مشاهد و موقعيّت ها حضور نداشته تا احتمال داده شود كه چيزي از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده است. البته ممكن است از كساني كه از پيامبر صلي الله عليه و آله حديث شنيده اند و يا از ديگران، چيزي نقل كرده باشد، گرچه وقتي از آنها نام نبرد، حديثش مرسل است.

ابن حجر گويد: أبي حاتم در مرسله هايش آورده است كه او هيچ گاه با پيامبر صلي الله عليه و آله نبوده است. «1»

ح) ثعلبي مي گويد: در اينكه آيا اين آيه جزو محكمات است يا آنكه نسخ شده است؟ به نظر ابن عباس، جزو محكمات است و دليل است بر اينكه متعه (ازدواج موقت) جايز مي باشد. «2»

ط) ابو نضره مي گويد: از ابن عباس در مورد ازدواج موقت پرسيدم، پاسخ داد: مگر سورۀ نساء را نخوانده اي؟ گفتم: البته كه خوانده ام. گفت: آيا

______________________________

(1). تهذيب

التهذيب، ج 6، ص 220؛ تهذيب الكمال، ج 11، ص 319

(2). الكشف و البيان، ج 3، ص 286

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 57

اين آيه را نخوانده اي؟ « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي؟.

گفتم: خير اين آيه را به اين صورت نخوانده ام. گفت: به خدا قسم اين آيه چنين نازل شده است. «1»

ي) ذهبي ضمن اقرار به اينكه نظر ابن عباس جواز متعه است، با كمال شگفتي مي گويد: ما عمل به قول ابن عباس و گروهي از صحابه را جايز نمي دانيم. «2»

ابن عباس كيست؟
اشاره

او آشناتر از آن است كه توصيف و شناسانده شود. او دانشمند، فقيه زمان و پيشواي تفسير است و حدود سي ماه در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله بوده «3» و با بيان شايسته اي از پيامبر صلي الله عليه و آله حديث نقل كرده است و دهها راوي از او روايت كرده اند.

ابن عباس با وقار، داراي عقل كامل، هوش و ذكاوت سرشار و از مردان با كمال بود. پيامبر صلي الله عليه و آله بر سرش دست كشيد و از خداوند برايش در خواست حكمت كرد و چنين فرمود: «خداوندا! تأويل قرآن را به او بياموز!» و نيز فرمود: «خدايا! او را فقيه در دين قرار ده!»

طاوس مي گويد: هيچ كس را در بزرگ داشتن حريم الهي، مانند ابن عباس نديدم!

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 13، ص 108

(2). همان مدرك.

(3). او سه سال قبل از هجرت در شعب بني هاشم متولد شده است.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 58

طاوس در جاي ديگر از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: اگر

بخواهم از امري آگاهي بيابم، از سي صحابه مي پرسم. «1»

شايسته است اشاره شود كه: اين از كمال تقوا و پرهيزگاري اوست كه تا قطع و يقين به چيزي پيدا نكند، آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت نمي دهد و به اين خاطر است كه در يك مسأله به سي تن از صحابه رجوع مي كند؛ چنانكه در حديث پيشين آمد و ذهبي نيز اسناد اين حديث را صحيح دانست.

روشن است كه وقتي ابن عباس متعه را به دين و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نسبت مي دهد، به اين امر يقين و اطمينان داشته است، نه آنكه با رأي و اجتهاد خود چيزي گفته، بدون اينكه از نسخ آيه آگاه باشد!

ابن عباس كسي است كه عمر، خليفۀ دوم درباره اش مي گويد: او جوان پيران است و زباني كنجكاو و پرسشگر، و دلي خردمند و با شعور دارد.

عمر در جاي ديگر، خطاب به ابن عباس مي گويد: تو علومي را آموخته اي كه ما آن را نداريم.

و محمد بن موسي (كه يكي از پيشوايان بوده) فتاواي ابن عباس را در بيست جلد كتاب گرد آورده است. «2»

و سعيد بن ابي وقاص گويد: كسي را حاضرجواب تر، فهميده تر، خردمندتر، بادانش تر و بردبارتر از ابن عباس نديدم.

عمر هنگام گرفتاري، او را مي خواند و مشكلات را با وي در ميان مي گذاشت، آنگاه از نظريه و گفتۀ ابن عباس نمي گذشت، مگر آنكه به آن

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 342

(2). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 359

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 59

عمل مي كرد، درحالي كه گروهي از اصحاب جنگ بدر نيز در كنارش بودند.

ابن طاوس در

مورد او مي گويد: حدود پانصد نفر از صحابه را ديدم كه با ابن عباس به بحث و گفتگو پرداختند و با او مخالفت ورزيدند، ليكن چيزي نگذشت كه همۀ آنها به صحّت سخنان او اقرار و اعتراف كردند.

احاديث مسند ابن عباس به هزار و ششصد و شصت (1660) مي رسد و صحيح بخاري و مسلم در هفتاد و پنج روايتِ او اتفاق دارند و يكصد و بيست حديث در بخاري به طور جداگانه و نُه حديث نيز در صحيح مسلم به طور خاص از او آمده است. «1»

بديهي است، كسي كه در تقوا و پرهيزگاري در دين، به حدّي رسيده است كه در يك مسأله از سي نفر مي پرسد و خود نيز از صحابي جليل القدر است و حتّي عمر از او به «پرسشگر» تعبير كرده است و در باره اش مي گويد: او علومي دارد كه من آنها را نياموخته ام و نيز در مشكلات پيچيده، از او ياري مي طلبد و گفته اش را رد نمي كند و در حدّي است كه پانصد صحابي با او بحث مي كنند و همگي از نظريۀ خود برمي گردند و در برابرش خضوع مي كنند و … آيا كسي با اين ويژگي ها و موقعيت، چيزي را بدون علم و يقين به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت مي دهد؟! «2»

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 344 و 351

(2). مردي از ابن عمر سؤالي كرد، جواب داد: از ابن عباس بپرس، او از ديگران به آنچه بر محمد صلي الله عليه و آله نازل شده آگاهتر است، مجاهد نيز مي گويد: بر چهار چيز افتخار مي كنيم، اينكه فقيه ما ابن عباس است. ابن ابجر مي گويد: مردم مكه

با آمدن ابن عباس به فقه دست يافتند! اخبار مكه، ج 2، ص 341

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 60

از نظر ما، او مورد تأييد بيشتر علما و رجال است. گفتني است مرحوم مجلسي اول و دوم و مرحوم مامقاني در او تأمل دارند.

در كتاب «الأيام المكّيه» (ص 237) بحث مفصلي در دفاع از ايشان آورده ايم. براي آگاهي بيشتر به آنجا رجوع شود.

چند ادعا و جواب آن:

1- برخي؛ مانند عسقلاني در فتح الباري و بعضي از شارحان صحيح مسلم چنين ادعا كرده اند كه: «ابن عباس از نسخ آگاهي نداشت».

عسقلاني مي گويد: جابر و ديگر كساني كه استمرار در متعه تا زمان نهي عمر، از آنها نقل شده است، شايد نهي پيامبر صلي الله عليه و آله به آنها نرسيده است. و آنچه از اخبار فهميده مي شود، عمر آنها را از اجتهادِ خود منع نكرد، بلكه با توجه به نهي رسول خدا صلي الله عليه و آله آنان را از متعه بازداشت. «1»

از اصرار ابن عباس و استمرار او در فتوا به حلّيت و جواز متعه- كه نه تنها تا زمان نهي عمر، بلكه تا دوران عبد الله بن زبير در سال 65 ه. و بعد از آن ادامه داشته- مي توان فهميد كه متعه نسخ نشده و منع عمر از آن، با اجتهاد و نظريۀ خودش بوده و به واسطۀ نهي پيامبر صلي الله عليه و آله نبوده است.

و همچنين تصريحي از عمر، مبني بر اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله از متعه منع كرده باشد، به دست نيامده است.

گروهي از شارحان گفته اند: آن دسته از روايات را كه دلالت مي كند

______________________________

(1). فتح الباري، ج 9،

ص 77

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 61

عدّه اي در دوران پيامبر صلي الله عليه و آله، أبو بكر و عمر متعه مي كردند تا اينكه عمر آنها را از اين عمل نهي كرد، بايد حمل كنيم بر اينكه آنها به نسخ آيه دست نيافته اند؛ چون متعه در ميان كساني رواج داشت كه به نهي، دست پيدا نكرده بودند. «1»

گفتني است كه ما دلايل و شواهدي داريم كه متعه در ميان صحابه و تابعين، حتي بعد از نهي عمر نيز رايج و متداول بود؛ چنانكه در مورد امّ عبد اللّٰه گذشت (در مورد سعيد و ديگران هم خواهد آمد) و اين قضيه، ادعاي «نسخ جواز متعه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله» را تكذيب و تخطئه مي كند.

2- برخي ادعا كرده اند كه ابن عباس از اعتقاد به جواز متعه دست برداشت! (اين ادعا به بيهقي و أبي عوانه و قفال و … نسبت داده شده است).

الف) قفال مي گويد: از عبد الله بن عباس نقل شده كه وي متعه را جايز مي شمرد. اين سخن شيعه است، ولي گفته شده كه ابن عباس از اين نظريه برگشت. «2»

ب) نووي مي نويسد: عده اي؛ از جمله ابن خلف قاضي معروف وكيع و بيهقي و ابو عوانه اين سخن را «كه ابن عباس از جواز متعه دست برداشت» نقل كرده اند. «3»

بعضي ادعا كرده اند كه وقتي علي عليه السلام به ابن عباس فرمود: «تو مردي مغرور و راه گم كرده اي» ابن عباس از قول به جواز متعه برگشت. ذهني در شرح صحيح مسلم، به اين ادعا پاسخ مي دهد مي گويد:

______________________________

(1). صحيح مسلم، ج 1، ص 626، در حاشيه

(2). حلية العلماء،

ج 6، ص 398

(3). المجموع، ج 15، ص 407؛ سنن كبري، ج 7، ص 205

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 62

بعد از اين نيز ابن عباس از اعتقادش برنگشت؛ زيرا بحث سخت و تندي كه ميان ابن عباس و ابن زبير در اين باره پيش آمد، در زمان خلافت ابن زبير و بعد از وفات (شهادت) علي عليه السلام بود. پس ظاهراً (چنانكه در مرقاة نيز آمده است) ابن عباس از جواز مطلق دست برداشت، ولي زمان اضطرار و ناچاري را استثنا كرد و به آن رخصت داد؛ همانطور كه در بيان ابن ابي عمره نيز آمد كه «متعه براي مضطر در حال ناچاري جايز است».

بايد گفت: اولًا: چه دليلي وجود دارد كه ابن عباس قائل به چنين تفصيلي باشد و در حال ناچاري آن را حلال بداند، نه مطلق؟ دلائل عكس آن را ثابت مي كند.

ثانياً: با اضطرار، هر چيزي حلال مي شود و اختصاص به متعه ندارد.

ثالثاً: پيشتر گفتيم كه سخن ابن ابي عمره صحيح نيست؛ زيرا اجتهاد خودش بوده، نه كلام و سخن پيامبر صلي الله عليه و آله.

رابعاً: مطالبي كه از آنها به «رجوع ابن عباس از متعه» استدلال شده، ضعيف است؛ (چنانكه ابن بطال و ديگران تصريح كرده اند).

* ابن بطال مي گويد: اهل مكه و يمن، از ابن عباس اباحه و جواز متعه را نقل كرده اند و نيز بعضي با سندهاي ضعيف رجوع و برگشتن او را روايت كرده اند، كه اعتقاد او بر جواز متعه، صحيح تر است. «1»

* قرطبي مي گويد: گروهي از پيشوايان، تنها بودن ابن عباس در جواز متعه را قطعي دانسته اند، ولي ابن عبد البرّ مي گويد: اصحاب

ابن عباس از

______________________________

(1). نيل الاوطار، ج 6، ص 136

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 63

اهالي مكه و يمن نيز به جواز و اباحۀ متعه اعتقاد دارند. «1»

* ابن رشد نيز مي گويد: مشهور است كه ابن عباس آن را حلال مي داند و اصحابش نيز در مكه و يمن در اين قول از او تبعيت كرده اند. «2»

افزون بر آنچه گفتيم، اين مطلب را نيز مي افزاييم كه: ادعاي رجوع ابن عباس (از حلّيت متعه) را معاصرين وي نقل نكرده اند، بلكه كساني آن را ذكر كرده اند كه دهها بلكه صدها سال پس از عصر ابن عباس بوده اند؛ مانند:

1- ابو عوانه (متوفّاي سال 230 ه.)

2- ابن خلف معروف به وكيع (متوفّاي 306 ه.) «3»

3- بيهقي (متوفّاي 458 ه.)

4- قفال (متوفّاي 507 ه.)

پس اين نقل مرسل است و معلوم نيست، واسطه چه كساني بوده اند و ادعايي است بدون دليل، بلكه دليل بر خلاف آن وجود دارد.

17- سمير (متوفاي 59 ه.)

اشاره

عسقلاني مي نويسد: به نظر مي رسد سمير، همان سمرة بن جندب باشد.

ابن منده از مبشّر بن اسماعيل، از جرير بن عثمان، از سليمان بن سمير و او از پدرش نقل كرده كه گفت: ما، در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله متعه مي كرديم. «4»

______________________________

(1). نيل الاوطار، ج 6، ص 136

(2). بداية المجتهد، ج 2، ص 58

(3). سير اعلام النبلاء، ج 14، ص 237

(4). الاصابه، ج 2، ص 81

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 64

سمره كيست؟

او يكي از بدترين صحابۀ پيامبر صلي الله عليه و آله بود و آن حضرت در مورد وي فرمود: سمره آخرين نفر از اصحاب من است كه به واسطۀ آتش مي ميرد.

سمره در بصره و ابو محذوره در مكه ماند. سمره از هركس كه از حجاز مي آمد، در مورد أبو محذوره مي پرسيد، تا اينكه أبو محذوره پيش از او مرد و او نيز در ظرفي پر از آب داغ افتاد و مرد. «1»

18- انس بن مالك (متوفاي 93 ه.)

اشاره

يكي ديگر از صحابه، كه اعتقاد به جواز متعه داشت، انس بن مالك بود؛ چنانكه شيخ مفيد از محمد بن حبيب، از محبّر نقل كرده، ولي امانتداران بزرگوار يا خائنين! آن را حذف كرده اند؛ (در چاپ محبّر جديد). همچنين نام هاي افراد ديگري كه قائل به جواز متعه بودند، نيز حذف شده اند ولي شيخ مفيد به آنها اشاره كرده است.

از أبو جعفر محمد بن حبيب، در كتاب معروفش محبّر، نقل شده كه جمعي از صحابه؛ از جمله انس بن مالك، اعتقاد به جواز متعه داشتند.

نام انس را از آن رو در آخر بحث آورديم كه چون به منبع و كتاب معتبري از اهل سنت در اين باره دست پيدا نكرديم. «2»

______________________________

(1). الايام المكيه، ص 365؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 537؛ أسد الغابه، ج 2، ص 355؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 237

(2). الاعلام، ص 37، ضمن سلسله مؤلّفات شيخ مفيد، ج 9

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 65

انس بن مالك كيست؟
اشاره

در بارۀ انس بن مالك گفته اند: مفتي و قاري و محدّث و از راويان اسلام است. انس مي گويد: زماني كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به مدينه آمد، من ده سال داشتم و من بيست ساله بودم كه پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت.

انس با پيامبر صلي الله عليه و آله همراهي خوب و ملازمت كامل داشت، از زماني كه هجرت كردند …

او مدت يكصد و سه و يا يكصد و هفت سال عمر كرد.

احاديث مسند او به دو هزار و دويست و هشتاد و شش (2286) مي رسد.

بخاري و مسلم در نقل يكصد و هشتاد روايتِ او اتفاق دارند

و بخاري هشتاد حديث و مسلم نود روايت او را به طور جداگانه، از وي آورده اند. «1»

نكتۀ داراي اهميت اينكه:

اين صحابي كه اهل سنت او را راوية الإسلام مي خوانند و در جنگ و فتوحات با پيامبر صلي الله عليه و آله همراه بوده و صدها روايت از آن حضرت نقل كرده است؛ به گونه اي كه حادثه اي نمانده مگر اينكه او آن را روايت كرده، حتي سيماي پيامبر صلي الله عليه و آله در روز فتح مكه، هنگام ورود به شهر را نيز توصيف كرده و دستورات و نواهي ايشان در فتح مكه را نيز آورده است، همچنين دستور ايشان مبني بر كشتن ابن اخطل را روايت كرده و … امّا با كمال تعجب، حتّي يك حديث هم در حرمتِ متعه، در سال فتح و يا در

______________________________

(1). تهذيب الكمال، ج 2، ص 330؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 406؛ معجم الطبراني، ج 1، ص 238

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 66

سال هاي بعد، از او نقل نشده است و اين در حالي است كه بحثها و درگيري هاي فراواني ميان مردم در اين باره به وجود آمده، به ويژه گفتگوي صريح ميان ابن عباس و عبد الله بن زبير و ميان ابن عباس و خالد بن مهاجر صورت گرفته است. «1»

و ديگر اينكه در مورد انس پرسش ها و ملاحظات فراواني وجود دارد؛ انس بن مالك كسي است كه بر اثر نفرين حضرت علي عليه السلام مبتلا به برص شد، زيرا وي حاضر به اداي شهادت در مورد قضيۀ حديث طير «2» و غدير نشد و آن را كتمان كرد، در حالي كه بسياري از صحابه

آن را نقل كرده اند.

آري، او در مورد بيان فضايل علي عليه السلام سهل انگاري كرد. «3»

انس به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت داده است كه: آن حضرت دست مردي را به ديوار كوبيد و پادشاهان با تمسك به آن، شكنجۀ مردم را جايز مي شمردند. «4»

19- ابن عمر (متوفاي 74 ه.)

در بعضي از نصوص آمده است كه ابن عمر به جواز متعه معتقد بود. امام مذهب حنبلي در مسند خود با اسنادش از عبد الرحمن بن نعم (نعيم)

______________________________

(1). مسلم، ج 1، ص 625؛ تهذيب الكمال، ج 20، ص 22؛ مناظره مأمون با يحيي بن اكثم وفيات الاعيان، ج 5، ص 199؛ مرآة العقول، مقدمه، ص 320

(2). معارف ابن قتيبه، ص 580؛ تاريخ دمشق، ج 2، ص 225؛ قاموس الرجال، ج 2، ص 196؛ رجال كشي، (اختيار معرفة الرجال)، ص 45

(3). همان.

(4). موارد السجن، ص 530؛ علل الشرايع، ج 2، ص 541، ح 18؛ بحار الانوار، ج 76، ص 203

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 67

اعرجي نقل كرده كه گفت: شخصي از ابن عمر در مورد متعۀ (نساء) پرسيد و من نيز آنجا بودم.

او پاسخ داد: به خدا قسم ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله زنا نمي كرديم. «1»

ظهور اين سخن زماني است كه بگوييم ابن عمر اعتقاد به حلّيت و جواز متعه داشته است، ولي ما به خاطر وجود معارض نمي توانيم بر آن اصرار ورزيم.

ليست ديگر

ابن شبّه فهرستي از اسامي كساني را آورده است كه پيش از نهي عمر متعه كرده اند. او اسامي جمعي از كساني را، كه قبل از نهي عمر متعه كرده اند، چنين آورده است:

1- سعد بن ابي سعد بن ابي طلحه، عميره كنيز كنده از طايفۀ بني عبد الدار را متعه كرد و عبد الله بن سعد از او متولد شد. «2»

2- سپس فضاله بن جعفر بن امية بن عابد مخزومي او را متعه كرد و امية بن فضاله از او متولّد شد. «3»

3- عبد الله

بن ابي عوف بن جبيره، دختر لبيبه، كنيز هشام بن وليد بن مغيره را (كه شراب مي فروخت و او به خانه اش رفت و آمد داشت) متعه كرد و فرزندش يوسف از او متولد شد (كه فرزندي نداشت و) به اصطلاح عقيم بود.

______________________________

(1). مسند احمد، ج 2، ص 25، ح 5661 و در چاپ ديگر، ج 2، ص 195؛ تاريخ خليفه، ص 170؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 156

(2). تاريخ المدينه، ج 2، ص 717، (بحث آنان كه بيش از نهي عمر متعه كرده اند.)

(3). همان.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 68

عمر به او گفت: آيا به اين كودك اعتراف مي كني؟

گفت: نه.

عمر گفت: اگر گفته بودي بلي! حتماً تو را سنگسار مي كردم و چون عمر آن زن را به بدي مي شناخت، متعه را حرام كرد. «1»

***

______________________________

(1). چنانكه در بعضي از نصوص (و گفته هاي صريح) وارد شده، عفراء خواهر خليفۀ دوم، در زمان خلافت او، ازدواج متعه كرد و سپس حامله شد و فرزندش به دنيا آمد.

وقتي عمر به خانۀ وي آمد، در آغوشش كودكي را ديد كه مشغول شير خوردن است. به شدّت عصباني شده، كودك را از دست او گرفت و به مسجد برد و بانگ زد و مردم را گِرد آورد. وقتي مردم جمع شدند، داستان خواهرش را (كه بدون شوهر بود و بچه داشت) تعريف كرد و گفت: او متعه شده است. آنگاه متعه را حرام كرد و هشدار داد كه هركس متعه كند، تازيانه اش مي زنم.

(هداية حضيني، ص 109؛ مستدرك الوسائل، ج 14، ص 474؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 28)

ما، بر اين نص اصرار نداريم و در برابر

خصم خود، به آن استدلال نمي كنيم؛ زيرا در منابع آن ها به آن دست نيافته ايم و گويا در نزد ما نيز جاي تأمل دارد.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 69

فصل دوم تابعين و فقها

اشاره

1- مالك بن انس

2- احمد بن حنبل

3- سعيد بن جبير

4- عبد الملك بن جريج

5- عطاء بن ابي رباح

6- طاووس يماني

7- عمرو بن دينار

8- مجاهد بن جبر

9- اسماعيل بن عبد الرحمن بن اسدي

10- حكم بن عتيبه

11- ابن ابي مليكه

12- زفر بن اوس

13- اهل مكه و يمن

14- اهل بيت عليهم السلام و تابعين

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 71

متعه در ميان تابعين و فقها

گروهي از تابعين و تابع تابعين و عده اي از محدّثان، معتقد به جواز متعه هستند. آنان كساني هستند كه مؤلفان صحاح سته و ديگران، در نقل از آنها و اعتماد به ايشان، اتفاق نظر دارند؛ مانند ابن جريج و … اينها از مواردي است كه قول به حرمت و نسخ آيات متعه را باطل و سست مي كند.

1- مالك بن انس

اشاره

الف) سرخسي مي گويد: تفسير متعه آن است كه به زني گفته شود: من تو را براي فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه مي كنم و اين در اعتقاد ما باطل است و مالك بن انس آن را جايز مي داند و گويا نظر ابن عباس هم چنين باشد. «1»

ب) زرقاني نيز در شرح موطّأ آورده است: اين يكي از دو نظريۀ مالك است. «2»

______________________________

(1). مبسوط، ج 5، ص 152

(2). شرح زرقاني، ج 3، ص 155

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 72

ج) فخر الدين ابو محمد عثمان بن علي زيلعي نيز در كتاب «تبيان الحقايق در شرح كنز الدقائق» از قول مالك مي نويسد: ازدواج متعه جايز است، چون مشروع بوده است و تا ناسخي پيدا نشده، بازهم جايز است.

مشهور است كه ابن عباس نيز آن را حلال مي دانست و بيشتر

اصحاب او از اهل يمن و مكه نيز به تبعيت از ايشان، آن را جايز مي دانستند و با استناد به آيۀ: « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ … » «1» آن را حلال مي شمردند. «2»

د) برهان الدين مرغيناني مي گويد: ازدواج متعه باطل است و آن بدين صورت است كه به زني گفته شود: تو را با فلان مقدار مال براي فلان مدت زمان، متعه مي كنم. مالك مي گويد: جايز است، چون متعه مباح بوده است. بنابراين، تا ناسخي نيامده بر اباحۀ خود باقي است و زفر مي گويد:

متعه صحيح و لازم است، چون ازدواج با شرايط فاسد باطل نمي شود. «3»

ه) اميني مي گويد: جواز متعه به مالك نسبت داده شده؛ و اين نسبت در كتاب هاي فتاوي فرغاني، تأليف قاضي فخر الدين حسن بن منصور فرغاني و در خزانة الروايات در فروع الحنفيه، تأليف قاضي جكن حنفي و در كتاب كافي در فروع الحنفيه و در كتاب العنايه در شرح الهدايه، تأليف اكمل الدين حنفي «4» آمده است.

______________________________

(1). نساء: 24

(2). شرح زرقاني، ج 3، ص 155؛ ح 1178، القدير، ج 6، ص 315

(3). الهدايه في شرح بداية المبتدي، ج 1، ص 190؛ شرح فتح الغدير، ج 3، ص 152

(4). الغدير، ج 6، ص 315

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 73

مالك بن انس كيست؟

اشاره

در بارۀ او گفته اند: راهنماي امت و پيشواي دار الهجره، در سال 93 ه.

سه سال پس از مرگ پدرش متولد شد؛ سالي كه انس (خادم پيامبر صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت. او در حالي كه جوان بود به جستجوي علم پرداخت. از نافع و سعيد مقبري و عامر بن عبد الله بن زبير و

ابن منكدر و زهري و جعفر بن محمد عليهما السلام و ربيعة الرأي حديث و علم را فرا مي گرفت. «1»

بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و دو صحابه؛ زيد بن ثابت و بعد از آن، مالك، عالِمِ مدينه بودند.

ابن عيينه مي گويد: مالك عالم اهالي حجاز و حجّت زمانش بود.

شافعي نيز مي گويد: وقتي از علما سخن گفته مي شود، مالك ستارۀ آنها است.

ذهبي گفته است: در مدينه، بعد از تابعين، عالمي مثل مالك در علم و فقه و عظمت حفظ و رعايت وجود ندارد و در اين خصوصيات، بعد از صحابه مثل سعيد بن مسيب و فقهاي هفتگانه … مالك بر همۀ آنها مقدّم بود. او كسي بود كه به قصدش مسافت ها طي مي كردند. «2»

شافعي مي نويسد: علم، پيرامون سه نفر مي گردد: مالك، ليث و ابن عيينه. از اوزاعي روايت شده كه هرگاه از مالك نام برده مي شد، مي گفت: عالم دانشمندان و فتوا دهندۀ حرمين.

و از بقيّه نيز نقل شده كه گفت: اي مالك! در روي زمين، كسي آگاهتر از

______________________________

(1). ذهبي آنها را آورده و آنها دهها عالم هستند.

(2). سير اعلام النبلاء، ج 8، ص 58 و 132؛ ترتيب المدارك، ج 1، ص 111؛ المعارف، ص 594

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 74

تو به سنت گذشته وجود ندارد.

ابو يوسف نيز مي گويد: كسي را داناتر از ابو حنيفه و مالك و ابن أبي ليلي نديدم.

احمد بن حنبل گفته است: او در حديث و فقه پيشوا است.

قطّان نيز مي گويد: مالك، پيشوايي است كه مي توان به او اقتدا كرد. «1»

به يقين، مالك بن انس نزد اهل سنت شخص مجهولي و ناشناخته اي نيست، بلكه او،

يكي از پيشوايان مذاهب چهارگانه است و او معتقد به حلّيت متعه بود؛ چنانكه سرخسي و زرقاني و زيلعي و فرغاني و قاضي جكن و اكمل الدين حنفي نيز به آن صراحت دارند. بنابراين، درست نيست گفته شود حلّيت متعه از مختصّات شيعۀ اماميه است؛ چنانكه بعضي از نادانان چنين پنداشته اند.

و اما نظر ما در مورد مالك:

ابن ابي عمير از مالك روايت كرده كه گفت: بر (امام) صادق، جعفر بن محمد عليهما السلام وارد شدم، با گشاده رويي از من استقبال كرد و مرا بزرگ داشت و فرمود: اي مالك، من تو را دوست دارم. من خوش حال شده، خدا را به اين سبب شكر گزاردم … «2»

تستري روايت كرده كه او (مالك بن انس) معتقد به جواز غنا بود و به مصالح مرسله عمل مي كرد و نظريات بدي در بارۀ علي بن ابي طالب عليه السلام

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 8، ص 94

(2). تنقيح المقال، ج 2، ص 48؛ امالي صدوق، ص 143

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 75

دارد. «1» و ابن حبان گفته كه او در فضائل حضرت علي حديثي را نقل نكرده. «2»

2- احمد بن حنبل (متوفاي 241 ه.)

اشاره

الف) از ابن قدامه نقل شده كه أبو بكر گفت: روايت ديگري وارد شده كه طبق آن، متعه مكروه است، نه حرام؛ چون ابن منصور از احمد پرسيد و او گفت:

به نظر من، دوري كردن از آن (متعه) بهتر است. گفت: پس ظاهر اين گفته، كراهت است نه حرمت. «3»

ب) ساجي در كتاب اختلاف، از احمد حنبل نقل مي كند كه كسي از او در مورد ازدواج متعه پرسيد و او پاسخ داد:

نزد من چيز جالبي نيست و اين دلالت مي كند بر اينكه او اصرار بر حرمت آن نداشته، بلكه آن را به لحاظ برخي از نظريات مكروه مي دانسته است. «4»

ابن حنبل كيست؟

او ابو عبد الله احمد بن محمد بن حنبل بن هلال شيبانيِ مروزي و بغدادي است.

مادرش در حالي كه حامله بود، از مرو خارج و در بغداد او را به دنيا

______________________________

(1). قاموس الرجال، ج 8، ص 638

(2). المجروحين، ج 1، 258

(3). المغني، ج 6، ص 644

(4). الاعلام، ص 37، سلسله مؤلفات شيخ مفيد، ج 9

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 76

آورد و به وسيلۀ مادرش به تحصيل علم پرداخت و از بشر بن مفضل و اسماعيل بن علية و سفيان بن عيينه و جرير نقل حديث كرده و بخاري و مسلم و ابو داود و غير آنها، همراه بخاري به واسطۀ ديگران نيز از او روايت نقل كرده اند. «1»

3- سعيد بن جبير (شهادت 95 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم گويد: از جمله تابعين (معتقد به جواز متعه) … و سعيد بن جبير است. «2»

ب) كرابيسي مي نويسد: جمعي از تابعين؛ از جمله سعيد بن جبير معتقد به ازدواج متعه هستند. «3»

ج) عبد الرزاق از ابن جريج، از عبد الله بن عثمان بن خثيم نقل كرده كه گفت: در مكه زني عراقي كه زيبا بود، عبادت مي كرد و فرزندي به نام ابو اميّه داشت كه سعيد بن جبير بسيار نزد او مي رفت.

به او گفتم: ابن جبير! چه زياد نزد اين زن مي روي؟

گفت: من با او ازدواج كرده ام، ازدواج متعه و (عبد الله بن عثمان) گفت: سعيد به او گفت: متعه از نوشيدن آب هم حلال تر است. «4»

______________________________

(1). تهذيب التهذيب، ج 1، ص 62؛ طبقات الفقهاء، ص 75؛ تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 17؛ تاريخ بغداد، ج 4، ص 412؛ حلية الاولياء، ج 9، ص 161

(2). المحلي، ج 9، ص 520

(3).

المسائل الصاغانية، ص 37، ضمن سلسله مؤلفات شيخ مفيد، ج 3

(4). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 496

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 77

گفتني است، او از كساني بود كه اين آيه را چنين قرائت مي كرد:

« … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي. «1»

سعيد بن جبير كيست؟

آيا كسي در عظمت و فضل و تقواي او ترديد مي كند؟ او پيشوا و حافظ و قاري قرآن و مفسر و شهيد و يكي از بزرگان است و (صحاح) سته از او روايت نقل كرده اند. «2»

أبو القاسم طبري مي گويد: او ثقه و قابل اطمينان است، و نيز پيشوا و حجت بر مسلمانان مي باشد. «3»

ابن حبان مي گويد: او فقيه، عابد، فاضل و باتقوا است. «4»

در زمان خلافت امام حسن عليه السلام تولد يافت و در سال 95 به دست حجاج بن يوسف كشته شد. «5»

4- عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج (متوفاي 150 ه.)

اشاره

الف) ذهبي گويد: يكي از بزرگان ثقه و قابل اعتماد … او به خوديِ خود

______________________________

(1). تفسير ابن كثير، ج 1، ص 474؛ جامعه البيان، ج 4، ص 18، شماره 6786؛ درّ المنثور، ج 2، ص 40؛ الكشف و البيان، ج 3، ص 286

(2). سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 321

(3). تهذيب الكمال، ج 7، ص 154

(4). تهذيب التهذيب، ج 4، ص 12

(5). سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 321؛ تذكرة الحفاظ، ص 90

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 78

ثقه است، با اينكه حدود هفتاد زن متعه كرد. او اعتقاد به حلّيت و جواز متعه داشت و در زمان خودش فقيه اهل مكه بود. «1»

ب) محمد بن عبد الله بن عبد الحكم مي گويد: شنيدم كه شافعي مي گفت:

ابن جريج نود زن را متعه كرد؛ به حدّي كه براي قدرت جماع چند كاسه روغن كنجد استعمال مي كرد. «2»

ج) جرير مي گويد … ابن جريج فرزندانش را در مورد شصت زن وصيت كرد و گفت: با آنها ازدواج نكنيد، چون آنها مادران شما هستند و او اعتقاد به جواز متعه داشت. «3»

د)

ذهبي مي گويد: گفته اند كه او اسامي زنان متعه شده را به فرزندانش سپرد تا در مورد هيچ يك از آنها اشتباهي صورت نگيرد و فرزندان، هيچ يك از زنان را كه پدرشان متعه كرده، تزويج نكنند. «4»

ه) ماوردي مي گويد: از ابن جريج و (شيعۀ) اماميه، جواز متعه حكايت شده است. «5»

روايت اسماعيل بن فضل هاشمي

وي گفت: از ابو عبد الله (امام صادق عليه السلام) در بارۀ متعه پرسيدم؟

______________________________

(1). ميزان الاعتدال، ج 2، ص 659

(2). سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 333؛ تهذيب التهذيب، ج 6، ص 360

(3). تاريخ بغداد، ج 7، ص 255؛، شرح زرقاني، ج 8، ص 76

(4). سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 331

(5). حاوي كبير، ج 11، ص 449

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 79

حضرت فرمود: نزد عبد الملك بن جريج برو و در اين باره از او بپرس، كه در اين باره او آگاهتر است. نزد او رفتم و او چيزهاي زيادي در حلال بودن متعه برايم نوشت. از آنچه ابن جريج دربارۀ متعه برايم نوشت، اين بود كه:

در متعه وقت و عدد معتبر نيست و همسرِ متعه شده، مثل كنيز است و به هر تعداد مي توان از آنها متعه كرد و كسي كه چهار زن دارد نيز، بدون اذن ولي و بدون شاهد مي تواند به هر تعداد ازدواج متعه نمايد. هرگاه وقت آن تمام شد، از او بدون طلاق جدا مي گردد و مال كمي هم به او (زن) داده مي شود و عدّۀ متعه نيز دو حيض است و اگر حيض نمي شود چهل و پنج روز است.

گفت: آن نوشته را نزد ابا عبد الله (امام صادق عليه السلام) آوردم، فرمود:

درست است

و به آن اقرار كرد. «1»

ابن جريج كيست؟

او كسي است كه صحاح سته و دهها نفر از سرشناسان؛ مانند ابن عليّه و يحيي بن سعيد قطّان از او روايت كرده اند.

ذهبي مي نويسد: او پيشوا، علّامه، حافظ، شيخ حرم و صاحب آثار و تصانيف است و نخستين كسي است كه در مكه عِلم را تدوين كرد.

عطاء بن ابي رباح نيز مي گويد: او سرور جوانان اهل حجاز است.

به گفتۀ علي بن مديني: اسناد روايات، بر مدار شش تن مي گردد. آنان را شمرد و ابن جريج را نيز جزو آنان نام برد. از يحيي بن سعيد نيز نقل شده

______________________________

(1). كافي، ج 5، ص 451، ح 6؛ وسايل الشيعة، ج 21، ص 19، ح 8؛ مرآة العقول، ج 2، ص 231 و مجلسي اين روايت را حسن مي داند.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 80

است كه ما كتاب هاي ابن جريج را كتاب هاي امانت مي ناميديم.

ذهبي مي نويسد: اين شخص (به خوديِ خود) ثقه است. بعد از صحابه، عطا و مجاهد شيخ حرم بوده اند و بعد از آن دو، قيس بن سعد و ابن جريج بوده اند و سپس ابن جريج به تنهايي عهده دار بود و علم را تدوين كرد و مردم علم را از او فرا گرفته و حمل مي كردند و مسلم بن خالد زنجي، از او و شافعي نيز از زنجي فقه آموخته است.

روايات ابن جريج، در كتب سته و مسند احمد و معجم كبير طبراني و در اجزاء ديگر معجم، به وفور آمده است.

عبد الرزاق مي گويد: وقتي ابن جريج را ديدم، فهميدم كه او خدا ترس است. «1»

ابن جريج پيش از مرگ به عراق آمد. او در بصره حديث

نقل مي كرد و بسيار از او حديث دريافت كرده اند. يحيي بن سعيد مي گويد: ابن جريج راستگو بود. «2»

پس ابن جريج، كه اهل سنت بر وثاقت او اتفاق دارند، و محدّثين و روات به او اعتماد دارند و او را راستگو و ثقه و خداترس مي دانند. اعتقاد به حلّيت متعه دارد، به آن عمل نيز مي كرد. پس به خاطر عدم ثبوت نسخ و ثبوت خلاف آن، به متعه عمل كرد.

ولي نظر ما: او از بزرگان اهل سنت است. تمايل و محبّت شديدي (به شيعه) داشته، (چنانكه مرحوم كشّي اين را گفته است) و شيخ مفيد و سيد مرتضي نيز صراحت دارند كه او از علماي اهل سنت بود و در

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 333

(2). تهذيب الكمال، ج 12، ص 55

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 81

عين حال به حلّيت متعه فتوا مي داد.

تستري نيز مي گويد: ابن جريج مثل اماميه معتقد به حليت متعه است و نيز معتقد بود كه اذان از طرف وحي آسماني آمده است، نه به وسيلۀ خواب عبد الله بن زيد. «1»

ملاحظه: آيا ابن جريج از نظرش برگشت؟

گاهي گفته مي شود كه ابن جريج از نظرش برگشت و آن را در بصره بر همگان اعلام كرد؛ چنانكه شوكاني به ابو عوانه نسبت داده و مي گويد:

ابو عوانه در روايت صحيحي از ابن جريج روايت كرده كه در بصره مي گفت: شاهد باشيد كه من از (حليت) متعه برگشتم. «2»

جواب: اين نقل و روايت مرسل است؛ چون ابن جريج در سال 150 ه.

فوت كرد و ابو عوانه در سال 230 ه. متولّد شد. چگونه ممكن است كه بي واسطه، از ابن جريج

روايت نقل كند؟

بنابراين، حديث او مرسل و ناقل آن ناشناخته است.

5- عطاء بن ابي رباح (متوفاي 115 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم گويد: از جمله كساني … و تابعين … كه اعتقاد به حلال بودن متعه دارند، عطاء است. «3»

ب) كرابيسي نيز گفته است: جمعي از تابعين؛ از جمله عطاء، قائل

______________________________

(1). قاموس الرجال، ج 7، ص 12

(2). نيل الاوطار، ج 6، ص 136

(3). المحلي، ج 9، ص 519؛ المغني، ابن قدامه، ج 7، ص 571

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 82

به ازدواج متعه بودند. «1»

ج) فاكهي از يعقوب بن حميد از عبد الله بن حارث مخزومي، از چند نفر نقل كرده است كه محمد بن هشام از عطاء بن ابي رباح، در مورد متعۀ زنان پرسيد. او پاسخ داد و مانعي در اين باره نديد و گفت: قاسم بن محمد آمد و محمد بن هشام را نزد او فرستاد و از او پرسيد. او گفت: شايسته نيست كه گفته شود متعه حرام است.

ابن هشام مي گويد: عطاء در مورد متعه با من سخن گفت. او مي پنداشت كه متعه مانعي ندارد. قاسم گفت: سبحان اللّٰه، بعيد مي دانم عطا چنين نظري داشته باشد.

گفت: ابن هشام را نزد عطا فرستاد، وقتي آمد، گفت: اي ابا محمد (عطا) آنچه در مورد متعه به من گفته اي به قاسم نيز بگو!

گفت: من چيزي نگفتم. ابن هشام گفت: بله، گفتي!

گفت: نه، نگفتم. وقتي قاسم رفت، عطا به او گفت: آنچه گفتم راست بود ولي من از اينكه آن را در برابر قاسم بگويم مي ترسيدم كه او و مردم مدينه مرا لعنت كنند. «2»

عطا كيست؟

عطا مفتي و محدّث مردم مكه بود. به گفتۀ برخي، در زمان خلافت

______________________________

(1). المسائل الصاغانية، ص 37، در ضمن سلسله مؤلّفات شيخ مفيد، ج 3

(2).

اخبار مكه، ج 3، ص 14، ح 1718، همو قصه ابن وهب شاعر و اقدام او بر متعه با يك دينار براي يك شبانه روز را از اسحاق بن ابراهيم، در ص 16، نقل كرده و ابن عبد ربه در عقد الفريد، ج 6، ص 388، نيز آن را نقل كرده است.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 83

عثمان و به نظر بعضي در زمان خلافت عمر متولد شد.

در مورد او گفته اند: پيشوا، شيخ اسلام، مفتي حرم … وثقه بود. او فقيهي عالم بود كه بسيار روايت نقل كرده است … دستش در فتنۀ ابن زبير بريده شد.

ابو حازم اعرج مي گويد: عطا در فتوا سرآمد مردم مكه بود. «1»

به نظر مي رسد، ظاهر آن است كه عطا عامي است (چنانكه از تستري نيز نقل شده است) و كسي او را شيعه نمي داند. «2»

6- طاوس يماني (متوفاي 106 ه.)

اشاره

الف) ابن حزم مي نويسد: از جمله تابعين كه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به حلّيت متعه اعتقاد داشتند، طاوس است. «3»

ب) كرابيسي نيز ذكر مي كند: جمعي از تابعين، از جمله طاوس قائل به ازدواج متعه بودند. «4»

طاوس كيست؟

او عبد الرحمن فارسي جَنَدي، فقيه، سرآمد علماي يمن و حافظ بود و

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 85؛ ميزان الاعتدال، ج 3، ص 70؛ تهذيب التهذيب، ج 7، ص 179؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 147؛ تذكرة الحفاظ، ص 90؛ حلية الاولياء، ج 3، ص 188، معارف، ص 252

(2). قاموس الرجال، ج 7، ص 202؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 253؛ مستدركات علم الرجال؛ ج 5، ص 238؛ سفينة البحار، ج 6، ص 295

(3). المحلي، ج 9، ص 519

(4). المسائل الصاغانية، ص 37، از مؤلفات شيخ مفيد

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 84

پنجاه نفر از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را درك كرد.

ابن شهاب «1» مي گويد: اگر طاوس را مي ديدي، علم پيدا مي كردي كه او دروغ نمي گويد.

ذهبي در مورد او مي گويد: اگر در او عقيدۀ شيعي بود، بسيار كم بود. ان شاء اللّٰه به شخصيت او آسيبي نمي رساند. «2»

جعفر بن برقان نيز مي گويد: گمان نكنيد كه در ميان ما كسي راستگوتر از طاوس باشد، ابن معين و ابو زرعه مي گويند: طاوس ثقه است.

ابن حبان مي گويد: او از عابدان يمن و از بزرگان تابعين و مستجاب الدعوه بود و در صحاح ستة نيز از او روايت شده است. «3»

ولي به نظر مي رسد: او جزو فقهاي عامه است. «4»

7- عمرو بن دينار (متوفاي 126 ه.)

اشاره

كرابيسي مي گويد: جمعي از تابعين؛ از جمله عمرو بن دينار قائل به ازدواج متعه بودند. «5»

______________________________

(1). او يكي از كساني است كه به ظالمين اعتماد و تكيه داد و به گفته آلوسي بغدادي در تفسير روح المعاني، ج 3، ص 189 مصداق آيه «وَ لٰا تَرْكَنُوا» بود. او يكي از

اركان ظلم حكومت اموي بود. و هرگز روايات فضيلت و فضائل حضرت علي را نقل نمي كرد. طبق گفته ابن حبان ج 1، ص 258 المجروحين. البته نزد بسياري از اهل سنت، ثقه و مرتبه اي والا دارد.

(2). اشاره به ادعاي سفيان ثوري مبني بر تشيع طاوس است.

(3). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 38، 43؛ نجوم الزاهره، ج 1، ص 26

(4). قاموس، ج 5، ص 551؛ تذكرة الحفاظ، ص 90

(5). مسائل الصاغانية، ص 37، به نقل از الاقضيه كرابيسي بغدادي

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 85

عمرو بن دينار كيست؟

ابو محمد جمحي، پيشواي حرم، در سال 46 ه. متولد شد و از ابن عباس و ابن عمر و جابر بن عبد الله حديث شنيد. «1»

به نظر ذهبي، او پيشواي بزرگ، يكي از سرشناسان و شيخ حرم در زمان خودش بود. حاكم نيسابوري هم معتقد است: او از بزرگان تابعين و از حفاظ با سابقه بود و سي سال در مكه بر مسند افتا نشست.

ذهبي افزوده است: او نزد ابو جعفر (امام) باقر عليه السلام و مانند او …

مي رفت و منبع علم و از امامان اجتهاد بود.

عبد الله بن ابي نجيع مي گويد: هيچ كس را فقيه تر از عمرو بن دينار نديده ام. ابن عيينه گفته است: در ديار ما بلكه در روي زمين كسي داناتر از عمرو بن دينار نيست و سه بار گفته: او ثقه است. نسائي هم عمرو را بر ثقه و مورد اعتماد بودن و داشتن دقّت مي شناسد. «2»

ليكن به نظر مي رسد: علما در مورد او اختلاف دارند؛ بعضي او را به ثقه بودن مي شناسند و بعضي مجهولش مي دانند. «3»

عمرو بن ثابت از امام

باقر عليه السلام روايت كرده كه مي فرمود: در سفر حج، براي ديدن عمرو بن دينار، شوق و رغبت من مضاعف مي شود؛ چون او ما را

______________________________

(1). تذكرة الحفاظ، ص 113؛ طبقات الكبري، ج 5، ص 471؛ تاريخ خليفه، ص 240

(2). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 300

(3). قاموس الرجال، ج 8، ص 101؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 330؛ مستدركات علم رجال، ج 6، ص 38

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 86

دوست مي دارد و براي ما مفيد است. «1» ليكن اين مطلب از نظر ما ثابت نيست.

8- مجاهد بن جبر (متوفاي 100 ه.)

اشاره

الف) طبري مي گويد: محمد بن عمرو از ابو عاصم، از عيسي، از ابن ابي نجيع و او از مجاهد نقل مي كند كه آيۀ: « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » براي ازدواج متعه است. «2»

ب) چنانكه از گفتۀ ابو حيان اندلسي «3» (متوفاي 745 ه.) و ابن كثير دمشقي «4» (متوفاي 774 ه.) بر مي آيد، در قرائت ابن عباس و مجاهد و سدّي، اين آيه در باب ازدواج متعه است و چيزي كه بر نسخ دلالت كند وجود ندارد و كسي اعتقاد به نسخ را به او نسبت نداده است.

مجاهد كيست؟

گفته اند: ابو حجاج مكي است. او پيشوا و شيخ قراء و مفسّران بوده و خود گفته است: قرآن را سه بار بر ابن عباس عرضه كرده و در برابر هر آيه مي ايستادم و در مورد شأن نزول و چگونگي آن از ابن عباس مي پرسيدم.

خصيف و قتاده گويند: مجاهد از همۀ آنان در تفسير عالم تر است و يحيي بن معين و جمعي مي گويند: مجاهد ثقه است و در صحاح سته از او

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 303

(2). جامع البيان، ج 4، ص 18، ح 7180

(3). تفسير ابي حيان اندلسي، ج 3، ص 218؛ الدر المنثور، ج 2، ص 140

(4). تفسير ابن كثير، ج 1، ص 474؛ الغدير، ج 6، ص 329

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 87

روايت نقل شده و در سال صد هجري از دنيا رفت. «1»

به گفتۀ تستري: ابن ابي الحديد گفت: او متمايل به نظر خوارج بود و در ميزان نيز آمده است كه: به اعمش گفته شد: چرا تفسير مجاهد مخالف (مشهور) است؟

پاسخ داد: چون

او تفسير را از اهل كتاب گرفته است. «2»

ولي مرحوم نمازي در بارۀ او نظر مثبتي دارد و مي گويد: هموست كه گفته است، در بارۀ فضيلت حضرت علي عليه السلام هفتاد آيه نازل شده كه احدي با او شريك نيست و روايات زيادي در فضيلت حضرتش نقل كرده است. «3»

9- سدّي (متوفاي 127 ه.)

اشاره

الف) ابو حيّان محمد بن يوسف اندلسي (متوفاي 745 ه.) در تفسير خود مي گويد: « … و سدّي گفت: اين آيه در مورد ازدواج متعه است.» «4»

ب) طبري از قول محمد بن حسين، از احمد بن مفضل، از اسباط، از سدّي نقل مي كند كه آيۀ: « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لٰا جُنٰاحَ عَلَيْكُمْ فِيمٰا تَرٰاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ … » در مورد متعه است.

مردي با زني براي مدت معيني ازدواج مي كند و دو شاهد مي گيرد و با

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 449؛ طبقات كبري، ج 5، ص 466؛ بداية و النهايه، ج 9، ص 224؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 42

(2). قاموس الرجال، ج 8، ص 670؛ ميزان الاعتدال، ج 3، ص 439

(3). مستدركات علم الرجال، ج 6، ص 349

(4). جامع البيان، ج 4، ص 18

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 88

اجازۀ وليّ او ازدواج صورت مي گيرد و هرگاه مدت تمام شد، مرد هيچ حقي بر آن زن ندارد و زن هم كاري با آن مرد ندارد و بر او است كه رحم خود را با عدّه نگه داشتن استبرا كند. ارثي نيز ميان آن دو نيست؛ يعني هيچ يك از ديگري ارث نمي برند. «1»

سدّي كيست؟

او ابو محمد حجازي، اسماعيل بن عبد الرحمن بن ابي كريمه، پيشوا و مفسّر است كه از انس بن مالك و ابن عباس روايت نقل كرده و شعبه و سفيان ثوري و … نيز از او حديث نقل كرده اند.

گويند: او أبو هريره و امام حسن بن علي عليهما السلام را ديده است.

نسائي مي گويد: احاديث او شايسته است. يحيي بن

سعيد قطان نيز بر اين باور است كه مشكل و مانعي در قبول احاديث او نيست.

احمد بن حنبل نيز گفته است: او ثقه است. ابن عدي مي گويد: او نزد من راستگو است.

ذهبي مي گويد: سدّي از شعبي به قرآن آگاهتر است. «2»

ليكن به نظر مي رسد نظريۀ علما متفاوت است؛ مامقاني مي گويد: آنچه در مورد او به دست مي آيد، اين است كه او نيكو بوده و به اصطلاح حسن است. «3»

گاهي نيز گفته اند: از اينكه سدّي بگويد: آيه در مورد متعه است، فهميده

______________________________

(1). جامع البيان، ج 4، ص 18، شماره 7179؛ تفسير ابي حيان، ج 3، ص 218

(2). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 264

(3). تنقيح المقال، ج 1، ص 137

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 89

نمي شود كه وي قائل به متعه باشد؛ زيرا كه شايد او معتقد به نسخ آيه باشد.

بايد گفت: اولًا از سدّي نظري مخالف با آنچه تفسير شد و اينكه آيه نسخ شده باشد، نرسيده است.

ثانياً: هر كس در مورد معتقدان به جواز متعه سخن به ميان آورده، نام سدّي را نيز ذكر كرده است و اين قرينه در اينجا كافي است.

10- حَكَم بن عتيبه (متوفاي 125 ه.)

اشاره

الف) طبري گفته است: محمد بن مثنّي، از محمد بن جعفر، از شعبه نقل مي كند كه از حَكَم پرسيدم، آيۀ: «وَ الْمُحْصَنٰاتُ مِنَ النِّسٰاءِ إِلّٰا مٰا مَلَكَتْ أَيْمٰانُكُمْ … » … « … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » نسخ شده است؟

گفت: نه.

ب) حكم مي گويد: علي رضي الله عنه گفت: اگر عمر مردم را از متعه منع نمي كرد، هيچ كس جز بدبخت، مرتكب زنا نمي شد. «1»

حكم كيست؟

در بارۀ او گفته اند: پيشواي بزرگ و عالِم اهل كوفه بوده و از أبي جحيفه و ابن ابي ليلي و نخعي و سعيد بن جبير و عكرمه و طاووس و مجاهد و …

حديث نقل كرده است و اعمش و ابان بن تغلب و اوزاعي و ابو عوانه … نيز از او نقل حديث كرده اند:

______________________________

(1). جامع البيان، ج 4، ص 18، شماره 7115؛ الكشف و البيان، ج 3، ص 286

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 90

اوزاعي مي گويد: من فقيه تر از او نديده ام.

سفيان بن عيينه نيز مي گويد: كسي در كوفه مثل حكم و حماد نبود.

به باورِ عجلي، حَكَم ثقه و ثبت و با دقت و فقيهي از بزرگان اصحاب ابراهيم نخعي و تابع سنت بود! «1»

ليكن به اعتقاد ما، او مذّمت شده و ضعيف و بتري است؛ چنانكه در خلاصة الأقوال علّامۀ حلّي و تحرير طاووسي و كتب ديگران هم آمده است. «2»

11- ابن ابي مليكه (متوفاي 117 ه.)

اشاره

ماوردي در باب ازدواج متعه مي گويد: از ابن عباس و ابن ابي مليكه و ابن جريج و (شيعۀ) اماميه، جواز و حلّيت متعه وارد شده است. «3»

ابن ابي مليكه كيست؟

گفته اند كه او عبد الله بن عبيد الله بن ابي مليكه است و در زمان خلافت امام علي عليه السلام يا قبل از آن، متولد شد و از امّ سلمه و عايشه و خواهرش اسماء و ابن عباس و عبد اللّٰه بن جعفر و … روايت نقل كرده است.

همچنين عطا، ابن جريج و … از او حديث نقل كرده اند. و ابو زرعه و ابو حاتم او را توثيق كردند. در صحاح سته هم از او حديث نقل شده است. «4»

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 208؛ الطبقات الكبري، (ابن سعد)، ج 6، ص 331؛ طبقات خليفه، ص 162

(2). تنقيح المقال، ج 1، ص 385؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 614؛ تحرير طاووسي، ص 88

(3). حاوي كبير، ج 11، ص 449

(4). سير أعلام النبلاء، ج 5، ص 88؛ طبقات الكبري، ج 5، ص 473؛ تاريخ كبير بخاري، ج 5، ص 137

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 91

به نظر مي رسد: او مجهول است و در كتب رجالي، جز قاموس (بعد از فحص و جستجو) مطلبي در مورد او نيافتيم. آري، بعضي از كتاب ها او را مؤذن عبد الله بن الزبير و قاضي از طرف او معرفي كرده است. «1»

12- زفر بن اوس بن حدثان مدني

اشاره

ابن نجيم به او نسبت داده است كه قائل به متعه بود. «2»

زفر كيست؟

عسقلاني مي گويد: زفر بن اوس بن حدثان نصري مدني، برادر مالك بود و از ابي سنابل روايت كرده و عبيد الله بن عبد الله بن عتبه نيز از او روايت كرده است.

به گفتۀ عسقلاني: ابن منده و ابو نعيم در كتاب صحابه، از او ياد كرده اند. و گفته شده كه او پيامبر صلي الله عليه و آله را درك كرد، ولي از او شنيده نشده روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كند، و با پيامبر صلي الله عليه و آله هم نبوده است و بخاري و ابو حاتم نيز از او نام نبرده اند. «3»

به نظر ما، او عامي است. كليني در باب ابطال عول، از او روايت نقل مي كند كه: وي موقعي كه ابن عباس عول را انكار كرد، به او گفت:

______________________________

(1). البحر الرائق، ابن نجيم، ج 3، ص 115؛ الغدير، ج 6، ص 314

(2). تهذيب الكمال، ج 10، ص 310؛ قاموس الرجال، ج 11، ص 583

(3). تهذب التهذيب، ج 3، ص 282، شماره 611؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 261، شماره 47؛ تهذيب الكمال، ج 6، ص 305؛ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 71

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 92

چه كسي اولين بار عول را انكار كرد؟

گفت: عمر، آنگاه به او گفت: چه چيزي باعث شد در مقابل عمر نظر خود را كتمان كني؟ ابن عباس گفت: از او ترسيدم. «1»

ملاحظه: زفر بن هذيل

گفتني است زفر بن اوس غير از زفر بن هذيل عنبري است. و شاگرد ابو حنيفه (بلكه بزرگترين شاگرد او) بوده

است. در سال يكصد و ده متولد شد و در سال يكصد و پنجاه و هشت از دنيا رفت و چيز ديگري كه در مورد او گفته شده، آن است كه: او يكي از فقهاي عابد و … است. ابن سعد مي گويد: در حديث، ضعيف بوده و سر رشته اي نداشته است. «2»

زفر مذكور، در عقد متعه نيز نظر خاصي دارد و آن را لازم مي داند (چنانكه ابن قدامه و مرغيناني و ديگران نيز به آن اشاره كرده اند).

1- ابن قدامه مي گويد: زفر گفت: اين ازدواج صحيح و شرط در آن باطل است. «3»

2- مرغيناني نيز مي گويد: زفر گفت: عقد موقت صحيح و لازم است، چون نكاح با شروط فاسد باطل نمي شود. «4»

بنابراين، آنچه در مورد متعه به او نسبت داده شد، صحيح نيست و بعضي از روايات ما نيز آن را تأييد مي كند. «5»

______________________________

(1). كافي، ج 7، ص 79؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 451

(2). ميزان الاعتدال، ج 2، ص 71؛ سير علام النبلاء، ج 8، ص 39

(3). المغني، ج 6، ص 644

(4). الهدايه، ج 1، ص 190

(5). وسائل الشيعة، ج 21، ص 14، ح 9؛ نك: الهداية في شرح البداية المبتدي، ج 1، ص 190؛ شرح فتح القدير، ج 3، ص 153؛ المحلّي ابن حزم، ج 9، ص 520

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 93

13- طلحة بن مصرّف اليامي (متوفاي 112 ه.)

اشاره

ثعلبي گويد: عيسي بن عمر از طلحة بن مصرّف نقل كرده كه او اين آيه را چنين قرائت مي كرد:

« … فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ … » إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي. «1»

طلحة بن مصرّف كيست؟

ذهبي مي گويد: طلحة بن مصرّف امام، حافظ، قاري، مجوّد و شيخ الاسلام بود.

عسقلاني نيز مي نويسد: او را سيد قاريان مي ناميدند و عجلي نيز مي گويد: او عثماني مذهب و از همۀ قراء كوفه بهتر بود.

و نيز به گفتۀ ابن سعد: وي ثقه بوده و روايات خوبي دارد.

ابن حبّان او را از ثقات شمرده است.

لازم به يادآوري است كه ارباب صحاح سته، از او حديث نقل كرده اند و چنانكه گفته شد، او را سيد قاريان و بهترين قاري اهل كوفه و …

مي دانستند.

با اين وجود اين آيه را «إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي» همانند ابن عباس و ديگران قرائت مي كند و او همچنين جزو معتقدان به جواز متعه است. «2»

______________________________

(1). الكشف و البيان، ج 3، ص 286

(2). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 191 تهذيب التهذيب، ج 5، ص 24

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 94

ولي نظر بعضي از بزرگان ما در بارۀ او منفي است. «1»

14- اهل مكه و يمن

الف) ابو عمرو (صاحب استيعاب) مي نويسد: اصحاب ابن عباس در مكه و يمن، بنابر مذهب ابن عباس، متعه را حلال مي شمردند. «2»

ب) قرطبي نوشته است: اهالي مكه بسيار متعه مي كردند. «3»

15- اهل بيت و تابعين

ابو حيان بعد از نقلِ حديث جواز متعه، مي گويد: جمعي از اهل بيت عليهم السلام و تابعين قائل به جواز متعه هستند. «4»

صفحه اي از نام هاي ديگران

علّامۀ اميني، اسامي افراد ديگري از صحابه و تابعين را آورده، كه قائل به حلّيت متعه بودند؛ مانند عبد الله بن عمر و خالد بن مهاجر و … «5»

ولي نسبت به خالد بن مهاجر، گويا به حديث مسلم (كه ما آن را در فصل ابن عباس آورديم) اشاره دارد.

______________________________

(1). قاموس الرجال، ج 5، ص 577

(2). تفسير قرطبي، ج 5، ص 133؛ فتح الباري، ج 9، ص 173

(3). الجامع الاحكام القرآن، ج 5، ص 87

(4). تفسير بحر المحيط، ج 5، ص 87

(5). الغدير، ج 6، ص 222

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 95

و مهاجر نيز، نقل كنندۀ جريان بحث ميان ابن عباس و ابن زبير بوده، نه اينكه خودش قائل به متعه باشد. از ابن عمر «1» نيز مطالبي مخالف جواز متعه وارد شده است؛ (همانطور كه در چند صفحۀ پيش به آن اشاره كرديم و در فصل آخر نيز مطالبي خواهيم آورد.)

همچنين شيخ مفيد در دو كتابش، به نقل از كتاب «الاقضيه» نام كساني كه قائل به جواز متعه بودند؛ از جمله صفوان و يعلي، فرزندان اميه را ذكر كرده است. «2»

و اما مادرِ «يعلي بن اميّه»، منيه بوده، و از طايفۀ تميمي و هم پيمان قريش و صحابي و از كارگزاران عمر در نجران بود. «3»

و اما صفوان، فرزند امية بن خلف، ابو وهب جمحي است و او نيز جزو صحابه بود. «4»

______________________________

(1). مسند احمد، ج 2، ص 95

(2). المسائل الصاغانية، ص 36؛ الاعلام، ص 36؛ سلسلة مؤلفات

شيخ مفيد، تاريخ كبير بخاري، ج 8، ص 44، و ج 4، ص 304

(3). التاريخ الكبير، بخاري، ج 8، ص 414

(4). التاريخ الكبير، بخاري، ج 4، ص 304

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 97

چند نكته و چند شبهه

اشاره

1- آيا معتقدان به متعه، از نسخ آن آگاهي نداشته اند؟

2- منع از متعه امري حكومتي بود؟

3- آيا عمر ادعاي نسخ كرده است؟

4- آيا كلمات فقهاي اهل سنت دلالت بر جواز دارد؟

5- آيا تحريم متعه اجماعي است؟

6- آشفتگي در روايات تحريم.

7- مناقشه در روايات تحريم.

8- سلاح كسي كه در پاسخ در مانده است.

9- كتابهايي كه در بارۀ متعه نگارش يافته است.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 99

1- آيا معتقدان به متعه، از نسخ آن آگاهي نداشته اند؟

بعضي، چشم بسته، از اعتقاد گروهي از صحابه، كه بر خلاف عمر معتقد به جواز متعه بودند، شانه خالي كرده، آن را بر نرسيدن نسخ به آنان حمل كرده اند.

شوكاني مي گويد: در مورد حديث جابر بايد چنين پاسخ داد كه: نسخ به دست او نرسيده است و وضع در بارۀ ديگر صحابه نيز چنين بوده است …

اين جواب هر چند خالي از زورگويي نيست، ولي به ناچار بايد اين را بگوييم چون حديث سبره، صحيح و با صراحت است و به حرمت ابدي در همه حال اشاره دارد.

بنابراين، ما بر آنچه از طرف شارع رسيده است، تعبد داريم و آن روايت براي ما، حرمت ابدي مي آورد و مخالفت عده اي از صحابه، حجّيت آن را از بين نمي برد و عذري براي عمل به آن ايجاد نمي كند. «1»

بايد گفت:

______________________________

(1). نيل الاوطار، ج 6، ص 136

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 100

اولًا: با اينكه خودِ شوكاني اعتراف مي كند كه اين جواب، ظلم و زورگويي و ضعيف است، چگونه مي توان به آن تمسّك جست؟

گفته نشود كه: از مخالفت عده اي از صحابه با نص صريح، معلوم مي شود كه آنها از اعتقادشان دست برداشته اند. اگر كسي چنين بگويد،

پاسخ مي دهيم: نص صريحي وجود ندارد، بلكه مهمترين نص، حديث سبره است و به اشكالات آن نيز خواهيم پرداخت.

ثانياً: شگفت اينكه بگوييم صحابه اي مانند جابر و ابو سعيد و امام علي عليه السلام و ابن عباس، به آنچه از طرف شارع رسيده، تعبّد نداشته اند ولي شوكاني به آنچه رسيده، متعبّد است!

ثالثاً: شوكاني با صراحت مي گويد: گروهي از صحابه، با نظريۀ حرمت متعه مخالف بوده و آن را حلال مي دانستند اما با اين حال، به خاطر حديثي كه او صحيح مي دانسته، آنها را وامي گذارد، هر چند آن حديث مخالف احاديث و اقوال جمعي از صحابه است (كه جواز متعه را به قول يا تقرير رسول خدا صلي الله عليه و آله نسبت مي دادند).

ديگر اينكه: كسي كه در احوال اين صحابه دقت و تأمل مي كند و جايگاه علمي و اجتماعي آنها را مي بيند، وقتي به كلام شوكاني (كه گفت: نسخ به آنها نرسيده است) مي نگرد، از گمان او (شوكاني) و كساني كه عقيده اي مثل او دارند، متحيّر و شگفت زده مي شود و انگشت حيرت به دندان مي گيرد.

در حالي كه از ميان صحابه، كساني هستند كه مفتي مدينه و مرجع احكام شرعي بوده اند و بعضي از آنان، جمع كنندۀ قرآن و كاتب وحي بوده اند و برخي به كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله داناترند و از ميان آنان

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 101

كساني هستند كه دانشمند امت و فقيه زمان هستند و در يك مسألۀ واحد اطمينان پيدا نمي كند تا اينكه از سي نفر از صحابه بپرسد و آنگاه آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت مي دهد.

چگونه

ممكن است، چنين كساني با اين سطح از مقام، از نسخ اطلاعي نيافته باشند و تا آخر عمر بر جواز و حلّيت (متعه) اصرار ورزند؟

بعضي از تابعين نيز هستند كه هيچ شكي در عظمت آنها نيست، با اين حال به حلّيت متعه فتوا مي دادند و به آن نيز عمل مي كردند و اين از چيزهايي است كه انسان را به شبهه وامي دارد، بلكه باعث يقين براي انسان مي شود كه قول به حرمت متعه، نظر شخصي و اجتهاد عمر بن خطاب بوده است. (همانطور كه ملاحظه مي كنيد … ).

در اينجا كافي است كلام رازي را نقل كنيم كه مي گويد:

«دليل سوم: روايتي است از عمر كه بر فراز منبر گفت: دو متعه در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله مشروع و حلال بود و من از آن دو نهي مي كنم؛ يكي متعۀ حج و يكي هم متعۀ نكاح. از اين گفته، صريح فهميده مي شود كه متعۀ نكاح در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله وجود داشته و گفتۀ خليفه «من از آن دو نهي كردم» دلالت دارد بر اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله از آن منع نكرده، بلكه عمر آن را نسخ كرده است!

وقتي اين مطلب ثابت شد، مي گوييم: اين گفتار دلالت دارد بر اينكه متعه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله حلال بوده و پيامبر صلي الله عليه و آله آن را نسخ نكرده است و ناسخي جز نسخ عمر وجود ندارد.

بنابراين، واجب است كه منسوخ نباشد، چون در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله چنين چيزي ثابت نشده است و پيامبر صلي الله عليه و آله آن را

نسخ نكرده، پس نمي شود

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 102

به وسيلۀ عمر نسخ شده باشد و اين استدلالي است كه عمران بن حصين به وسيلۀ آن احتجاج كرده، مي گويد: خداوند در مورد متعه آيه اي نازل كرده و به وسيلۀ آيۀ ديگري نسخ نكرده است و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز ما را امر به متعه كرده و ما را از آن نهي ننموده است و آن مرد با نظر خودش گفته، آنچه گفته است! «1»

از اين استدلال محكم، جواب ضعيفي داده شده ولي اين حجت و دليل قوي است و ردّ ضعيف با آن تعارض ندارد.

همچنين رازي گفته است: اگر ناسخ موجود بود، يا به وسيلۀ احاديث متواتر و يا خبر واحد مشخص مي شد، و اگر به وسيلۀ اخبار متواتر مشخص باشد، چگونه ممكن است كه علي بن ابي طالب عليه السلام و عبد الله بن عباس و عمران بن حصين چيزي از دين محمد صلي الله عليه و آله كه با تواتر ثابت شده است، را انكار نمايند! اين قول موجب تكفير آنان مي شود و اين به يقين باطل است. «2»

نتيجه: جابر بن عبد الله و ابو سعيد و عبد الله بن مسعود و ابن عباس و عمران بن حصين و ديگر سرشناسان صحابه و آنان كه از پيامبر صلي الله عليه و آله احاديث بسيار نقل كرده اند، معتقد به جواز متعه هستند و عمل صحابه نيز بر آن است. پس آنان عمل متعه و جواز آن را به همۀ صحابه نسبت مي دهند، نه به بعضي از آنها.

و اما حديث «تحريم متعه» كه گروهي از محققان اهل سنت،

آن را پسنديده اند حديث سبره است كه حرام شدن متعه در روز فتح مكه را نقل مي كند.

______________________________

(1). تفسير كبير، ج 10، ص 53

(2). تفسير كبير، ج 10، ص 52

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 103

بايد گفت كه جايگاه اين شخصِ ناشناس (سبره) كه از او هيچ اطلاعي جز نقل يك يا دو حديث در دسترس نيست، در برابر اين همه راوي سرشناس به حساب نمي آيد.

اسعد وحيد فلسطيني مي گويد:

« … ولي بعضي از معاصرين خليفۀ دوم و پس از آن بعضي از محدثان ساده انديش، زماني كه نتوانستند علت نهي خليفه از ازدواج متعه را درك كنند، از پذيرش اينكه عمر حلال خدا را حرام كرده خودداري مي كنند و در مقام توجيه برآمده و مجبور به دفاع از خليفه و استخراج طريقي براي تحريم آن شده اند، ولي جز ادعاي نسخ از پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از مباح بودن متعه، چيزي نيافتند و به اين صورت در سخن فرو ماندند و كلمات آنها اينگونه آشفته و مضطرب گرديد.» «1» *

2- منع از متعه امري حكومتي بود يا … ؟

اشاره

بديهي است منع از متعه امري حكومتي بود كه از جانب خليفه (عمر) صادر شد و ما شواهدي داريم كه اين منع به خاطر نهي پيامبر صلي الله عليه و آله و يا نسخ حكم نبوده، بلكه بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز حكم جواز متعه باقي و پابرجا بوده است و مسلمانان تا مدتي از حكومت عمر نيز به آن عمل مي كردند، سپس خليفه با نظر و اجتهاد خود از آن منع كرد، نه نهيي كه از طرف پيامبر صلي الله عليه و آله صادر

شده باشد.

______________________________

(1). حقيقة الشيعة الاثني عشريه، ص 131

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 104

ما دلايلي داريم كه اكنون به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

شاهد اول: تأكيد ابن عمر بر عهد پدرش:

اشاره

نصوصي وجود دارد كه حاكي است ابن عمر معتقدان به جواز متعه را تهديد مي كرد و به يادشان مي آورد كه در زمان پدرش جرأت نمي كردند دهان به سخن بگشايند و در مورد آن (جواز متعه) حرفي بزنند! حال اگر حرمت و نسخ (متعه) در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله صورت مي گرفت، ابن عمر بر عصر پدرش تأكيد نمي كرد.

آيا معناي اين حرف آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله در اجراي احكام خداوند و برخورد با افراد جدّي نبوده است؟!

1- عبد الرزاق از معمّر، از زهري، از سالم نقل مي كند كه به ابن عمر گفتند: ابن عباس متعه زنان را جايز مي داند، گفت: فكر نمي كنم ابن عباس چنين نظريه اي داشته باشد. گفتند: به خدا سوگند چنين است. گفت: ولي به خدا قسم او در زمان عمر جرأت نمي كرد چنين بگويد و اگر عمر بود، او را مجازات سخت مي كرد و من متعه را بي عفتي مي دانم. «1»

2- نافع مي گويد: از ابن عمر دربارۀ متعه پرسيدند، پاسخ داد: حرام است. پس گفتند: ابن عباس به حلّيت آن فتوا مي دهد. گفت: چرا در زمان عمر دم فرو بسته بود؟! «2»

بنابراين، از پيامبر نهيي صادر نشده، بلكه نهي از جانب خليفه بوده

______________________________

(1). مصنف عبد الرزاق، ج 7، ص 502

(2). مصنّف، ابن ابي شيبه، ج 3، ص 390، ح 8، نكاح المتعه

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 105

است. وگرنه معنا نداشت كه ابن عمر اصرار بر

عهد عمر كند.

البته صحابه از ترس تازيانۀ عمر جرأت نمي كردند نظريۀ خود را بر خلاف اجتهاد عمر ابراز كنند، چنانكه أبو هريره و ديگران در زمان عمر از نقل حديث مي ترسيدند. او خود مي گويد: ما نمي توانستيم بگوييم:

«رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود» تا اينكه عمر از دنيا رفت؛ چون از تازيانه مي ترسيديم. «1»

در جاي ديگر مي گويد: من احاديثي را بازگو مي كنم كه اگر آنها را در زمان عمر مي گفتم سرم را مي شكست. «2»

حاشيه ذهبي:

ذهبي حاشيه اي بر سخن ابو هريره دارد و در آنجا مي گويد: آري، عمر اينگونه بود. و مي گفت: حديث از پيامبر صلي الله عليه و آله كم نقل كنيد. او بسياري از صحابه را از نقل حديث بازمي داشت و اين نظر عمر و ديگران بود. به خدا سوگند در حكومت عمر، از نقل حديث منع مي شدند، با اينكه محدثان و ناقلان حديث راستگو و عادل بودند و حديث آنها بدون واسطه از پيامبر بود، ولي بازهم از آنان جلوگيري به عمل مي آمد. «3»

بنابراين، قابل توجه است كه منع از متعه، مذهب و اجتهاد عمر بن خطاب بوده، همانگونه كه منع از حديث نيز روش ويژۀ او بود، نه روش

______________________________

(1). سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 602؛ تاريخ دمشق، ج 19، ص 117

(2). همان.

(3). سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 602

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 106

پيامبر صلي الله عليه و آله و شرع انور. چون خليفه حديث كسي كه راستگو و عادل بود و حتي بدون واسطه از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده بود را نيز منع مي كرد. پس منع از ازدواج موقت (اگر نسبت

دادن آن به خليفه صحيح باشد) عقيدۀ خاص خليفه دوم بوده است.

شاهد دوم: تصريح جابر:

جابر بن عبد الله انصاري تصريح مي كند كه منع از متعه، در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله و أبو بكر نبود، بلكه چنين حكمي در زمان عمر و توسط او صادر شد. جابر مي گويد: در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و أبو بكر متعه مي كرديم ليكن وقتي دوران خلافت عمر فرا رسيد، خطاب به مردم گفت: اين پيامبر فرستادۀ خداست و اين هم قرآن است. در زمان پيامبر دو متعه بود و من از آن دو نهي مي كنم و كساني را كه به آن اقدام كنند به مجازات مي رسانم؛ يكي «متعۀ زنان» است، پس اگر به مردي دست پيدا كنم كه براي مدت معيني ازدواج كرده، سنگسارش مي كنم و ديگر «متعۀ حج» است كه ميان حج و عمرۀ خود فاصله بيندازيد، در اين صورت حج و عمرۀ شما تمام و كامل خواهد شد. «1»

مسلم در صحيح خود، به صورتي ديگر، اين حديث را از همام آورده است.

عبارت «سنگسار مي كنم» به اين معناست كه عمر بر كسي كه اقدام به

______________________________

(1). السنن الكبري، ج 7، ص 335؛ احكام القرآن، للجصاص، ج 2، ص 152؛ المغني، ج 7، ص 571؛ الشرح الكبير، ج 7، ص 37؛ الدرّ المنثور، ج 2، ص 140؛ المحاضرات، ج 2، ص 94؛ تاريخ المدينه، ج 2، ص 720؛ مسند احمد، ج 1، ص 52؛ منتخب كنز العمال، ج 6، ص 404

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 107

متعه كرده، حد زنا را جاري مي كند، با اينكه هيچ يك از اهل سنت چنين فتوايي صادر نكرده اند،

بلكه نهايت چيز آن است كه گفته اند: بايد او را ادب كرد، يا اينكه در آن اختلاف دارند و اگر فرزندي منعقد شد، فرزند شبهه است، نه آنكه زنا زاده باشد.

جزيري مي گويد: فاعل ازدواج متعه مجازات مي شود ولي حد بر او جاري نمي گردد؛ چون احتمال جواز متعه وجود دارد … «1»

شاهد سوم: گفتگوي عمران بن سواده:

طبري با سند خود از عمران بن سواده نقل كرده كه گفت: نماز صبح را با عمر خوانديم و عمر سوره اسراء و سورۀ ديگري را همراه آن خواند و آنگاه منصرف شد. من با او برخاستم. رو به من كرد و گفت: آيا كاري داري؟ گفتم:

آري. گفت: پس با من بيا. وقتي داخل خانه شد، بر روي تخت قرار گرفت در حالي كه چيزي رويش نبود. گفتم: نصيحتي دارم، گفت: نصيحت كننده (خيرخواه) صبح و شب، خوش مي آيد، گفتم: امّت چهار اشكال به تو دارند.

عمر سرِ تازيانه اش را در چانه اش و انتهاي آن را بر رانش قرار داد و گفت: ادامه بده!

گفتم: مي گويند كه تو:

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: شيرازي، محمد حسين، ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، در يك جلد، دليل ما، قم - ايران، اول، 1426 ه ق ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين؛ ص: 107

* در ماه هاي حج، عمره را تحريم كرده اي در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله و أبو بكر چنين نگفته اند و اين كار حلال است …

______________________________

(1). الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 4، ص 92؛ شرح زرقاني، ج 3، ص 155

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 108

* متعۀ زنان را حرام كرده اي، در حالي كه خداوند

آن را مجاز شناخته است. ما با يك مشت (خرما و … ) متعه مي كرديم و با سه مشت نيز جدا مي شديم.

عمر گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله به خاطر زمانِ ضرورت و اضطرار، آن را حلال شمرد اما اكنون مردم به راحتي و توانگري رسيده اند و ديگر كسي از مسلمانان را نمي شناسم كه به آن عمل كند و به متعه برگردد. اكنون هر كسي مي تواند با مشتي (خرما و … ) ازدواج (دائم) كند و مي تواند با سه مشت نيز آن را طلاق دهد (و ديگر از متعه دست برداشته اند). «1»

و اين نص صراحت دارد كه اين منع از اجتهاد و نظر عمر بوده است و مردم به خاطر مخالفت نهي از متعه، با سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله، به آن اعتراض داشتند ولي از ترس تازيانه و شكنجه نمي توانستند با آن مقابله كنند.

ظاهر گفتار خليفه نشان مي دهد كه او اقرار دارد بر اينكه نسخ در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله صادر نشده است، بلكه او اجتهاد كرده و متعه را به نظر و عقيدۀ

______________________________

(1). تاريخ طبري، ج 2، ص 579؛ حوادث سال 23 ه، (دار الكتب العلميه بيروت)، شرح ابن ابي الحديد، ج 12، ص 121؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 244، شماره 5680، قوشجي اشعري (متوفاي سال 879 ه.) در شرح تجريد در مبحث امامت مي گويد: عمر بر فراز منبر گفت: سه چيز در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله بود و من از آنها نهي مي كنم و آنها را حرام مي دانم و (مرتكبين) آنها را مجازات مي كنم: يكي متعۀ زنان، دوم متعۀ حج

و سوم گفتن «حيّ عليٰ خَير العمل».

(قوشجي) آنگاه از او (عمر) اينگونه دفاع كرد: اين گفتار عمر باعث عيب و شماتت نيست، چون مخالفت مجتهد با ديگران در مسائل اجتهادي بدعت نيست.

شرح تجريد، ص 484، بله! بخوان و بخند و بر اين حاشيه قوشجي گريه كن!

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 109

خود، با اين استدلال كه متعه به خاطر تنگدستي و فقر مردم در معيشت و عدم توانايي مالي بوده، ليكن الآن در وسعت و گشايش مالي هستند، و ديگر بدان اقدام نمي كنند، تحريم نمود.

گويا خليفه از رواج متعه در زمان وسعت و توانايي مردم (در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله) آگاهي نداشته است!

بسي جاي شگفت است كه بگوييم هر كس بخواهد متعه كند، بايد خليفه را از آن آگاه نمايد؟! به ويژه قبل از خلافت او؟ و آيا ندانستن خليفه دليل بر حرمت متعه است؟

شاهد چهارم: تصريح امام علي عليه السلام

ابن جريج مي گويد: كسي كه من او را تصديق مي كنم، به من خبر داد كه علي عليه السلام در كوفه گفت: اگر عمر چنين رأي و نظري را نگفته بود و من نيز امر به متعه مي كردم، جز انسان بدبخت و شقي زنا نمي كرد. «1»

گويا چنين اجتهادي (كه به سيرۀ شيخين مشهور شده) در زمان خلفاي بعد از آنها نيز (به همان شكل) رواج داشته است است.

شاهد پنجم: تصريح مؤلفان و بزرگان:

اشاره

1- راغب مي نويسد: مردي متعه كرد، به او گفتند: چه كسي گفته حلال است و به آن اجازه داده است؟ پاسخ داد: عمر. گفتند: چگونه ممكن است

______________________________

(1). مصنّف عبد الرزاق، ج 7، ص 500، ح 14029؛ نظير اين حديث از ابن عباس وارد شده، تاريخ المدينة، ج 2، ص 720

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 110

در حالي كه عمر از آن نهي كرده و اقدام كنندگان به آن را مجازات مي كند؟!

گفت: به خاطر آن كه عمر گفته است: دو متعه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله حلال بود و من آن دو را حرام كرده ام و هر كس انجام دهد، او را مجازات مي كنم: متعۀ حج و متعۀ زنان. بنابراين، من روايت او بر جواز و شرعيت دو متعه را مي پذيرم و نهي متعه از سوي خودش را قبول ندارم. «1»

ب- قلقشندي مي گويد: او (عمر بن خطاب) نخستين كسي است كه متعۀ زنان را حرام دانست و متعه آن است كه با زني براي زمان معيني با مال مشخصي ازدواج كني و اين پيش از او (عمر) مباح بود. «2»

3- سيوطي به نقل از عسكري- ابو هلال- آورده است: عمر بن خطاب نخستين

كسي بود كه متعه را حرام كرد. «3»

______________________________

(1). محاضرات الادباء، ج 2، ص 214، و به نقل ديگر: يحيي بن اكثم در بصره به شخصي گفت در جواز متعه و ازدواج موقت از چه كسي پيروي مي كني؟ او گفت: از عمر. محاضرات الادباء، ج 2، ص 94

(2). مآثر الانافة في معالم الخلافة، ج 3، ص 338، با تحقيق عبد الستار احمد فرّاج، (مؤسسه زير نظر وزارت ارشاد كويت) شماره 13، (سال 1964 م)

ولي شبلي مي گويد: اولين كسي كه از متعه جلوگيري كرد معاويه بود، از ابن عباس از ابن شيبه و ابو عروه اين مطلب را نقل مي كنند (و رسول خدا صلي الله عليه و آله و أبو بكر و عمر و عثمان و علي عليه السلام متعه مي كردند و معاويه براي اولين بار از آن نهي كرد) محاسن الوسائل في معرفة الاوائل، ص 288، شبلي دمشقي، با تحقيق دكتر محمد تونجي، دار النفائس چاپ اول، 1412 ه./ 1992 م.

مؤلف: گويا از سهو قلم يا غلط چاپي باشد، چون معاويه معتقد به جواز متعه بود (چنانكه ابن حزم در محلي و ديگران تصريح كرده اند)، محلي، ج 9، ص 519، شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(3). تاريخ الخلفاء، و مراد از عسكري همان حسن بن عبد الله بن سهل- أبو هلال لغوي- نويسندۀ كتاب «الأوائل» است كه در سال 395 ه. آن را نوشت. كشف الظنون، ج 1، ص 199

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 111

اسعد وحيد قاسم فلسطيني مي گويد:

با تمام صراحتي كه در نصوص وجود دارد و مشروعيت ازدواج متعه را ثابت مي كند و از سويي از جانب پيامبر صلي الله عليه و آله

نهيي وارد نشده و با توجه به يقين داشتن به جواز آن تا نهي خليفه در زمان خلافتش، اين گره را نمي توان گشود جز آنكه بگوييم خليفه با رأي خود، به خاطر مصلحتي كه به نظرش مي رسيده! به عنوان حكم مدني نه ديني از استعمال متعه منع كرده است …

پس بايد مقصود او منع زماني و حرمت مدني باشد نه ديني. «1» *

3- آيا عمر ادعاي نسخ كرده است؟

الف: عمر بن خطاب ادعاي نسخ حكم نكرده است، چون مي گويد: من از آن دو (متعه) نهي مي كنم، بلكه اين گفتۀ او صراحت دارد كه نهي از متعه را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت نمي دهد. پس اگر نسخ شده بود، شايسته تر بود كه آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت دهد.

ب: صحابه نيز نهي خليفه را به عنوان «نسخ» تلقي نكرده اند و شاهد بر آن حديث حضرت علي عليه السلام است كه مي فرمايد: اگر عمر از متعه نهي

______________________________

(1). حقيقة الشيعة الاثني عشريه، ص 130، چاپ اول، 1412 ه

مؤلف: از برخي روايات فهميده مي شود كه خليفه متعه را حرام نكرده بلكه منع و نهي كرده است چنانكه فضل مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: به عمر خبر رسيد كه مردم عراق فكر مي كنند عمر متعه را حرام كرده، كسي را فرستاد و گفت: به آنها بگو من (متعه) را حرام نكرده ام و عمر نمي تواند حلال خدا را حرام كند بلكه عمر از آن نهي كرده است. (بحار الانوار، ج 100، ص 219، از نوادر)

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 112

نمي كرد، كسي جز شقي و بدبخت زنا نمي كرد. «1»

و شاهد ديگر، گفتۀ

عمران بن حصين است كه مي گويد: خداوند در مورد متعه آيه اي را نازل كرد و آن را با آيۀ ديگري نسخ نكرد و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز ما را به متعه امر نمود و از آن بازنداشت، تا اينكه مردي با رأي خودش چنان گفت. «2»

بنابراين، خليفه با نظر خودش در مقابل نص صريح اجتهاد كرده و اين مردود است.

ج: به فرض كه گفتۀ عمر را يك روايت بدانيم، در اين صورت با احاديث نقل شده از صحابه (در مورد عدم نسخ جواز متعه) تعارض پيدا مي كند و نتيجه اش تساقط است و در اين حال به اصل اوّلي- كه اباحه باشد- رجوع مي كنيم.

د: نسخ با خبر واحد ثابت نمي شود (همانطور كه بعضي از علماي اهل سنت نيز بر آن تصريح دارند)، و ادعاي عمر به نسخ پيامبر صلي الله عليه و آله از خبر واحد تجاوز نمي كند.

خلّاف مي گويد: نص قرآن و سنت متواتر، با سنت غير متواتر يا با قياس نسخ نمي شود؛ زيرا قوي به وسيلۀ ضعيف نسخ نمي گردد و بنابراين چنين مي شود كه: حكم شرعي در قرآن يا سنت، بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله نسخ نمي شود، چون ورود نص بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله قطع شده و احكام مستقر گرديده است. پس ممكن نيست نص با قياس و اجتهاد نسخ شود. «3»

______________________________

(1). جامع البيان طبري، ج 5، ص 13

(2). تفسير كبير، ج، 3، بخاري، ج 3، ص 104

(3). اصول الفقه، ص 228، عبد الوهاب خلاف، حاشيه بنايي بر متن جمع الجوامع، ص 78

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 113

ه:

اگر حكم متعه نسخ شده؛ چرا هيچ يك از صحابه جز عمر بن خطاب از آن آگاهي نيافته اند، با اينكه اين مسأله اهميت دارد و مرز ميان ازدواج و زنا را مشخص مي كند.*

4- كلمات فقهاي اهل سنت و مفسرين آن ها

فقها تصريح كرده اند كه جمعي از صحابه و تابعين (كه پيشوايان مذاهب و شيوخ اصحاب، صحاح و سنن نيز از جمله هستند) معتقد به جواز متعه بوده و به آن فتوا داده، عمل نيز كرده اند.

1- قرطبي مي گويد: ازدواج متعه را جز عمران بن حصين و بعضي از صحابه و گروهي از اهل بيت، كسي جايز نمي داند.

ابو عمرو مي گويد: اصحاب ابن عباس، از اهالي مكه و يمن، همگي بنابر روش ابن عباس متعه را حلال مي دانستند. «1»

2- ماوردي گفته است: از ابن عباس و ابن ابي مليكه و ابن جريج و اماميه نقل شده كه متعه را جايز مي دانستند. «2»

3- هاشمي بغدادي مي گويد: از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله كساني كه اعتقاد به جواز متعه داشتند، عبارت بودند از:

الف: خالد بن عبد الله انصاري ب: زيد بن ثابت انصاري ج: سلمة بن اكوع اسلمي د: عمران بن حصين خزاعي ه عبد الله بن عباس بن عبد المطّلب. «3»

______________________________

(1). تفسير قرطبي، ج 5، ص 133

(2). الحاوي الكبير، ج 11، ص 449

(3). المحبّر، ص 289، دائرة المعارف العثمانيه، حيدرآباد، ركن عام 1361

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 114

و در نسخه اي كه شيخ مفيد از آن نقل كرده نام دو نفر ديگر، فزون بر آن چهار صحابي، آمده است: انس بن مالك و حضرت علي بن ابي طالب. عليه السلام

4- ابن حزم مي گويد: جمعي از اصحاب سلف بعد از رسول خدا

صلي الله عليه و آله بر حلّيت متعه باقي ماندند؛ از جمله: اسماء بنت أبي بكر و جابر بن عبد الله و ابن مسعود و ابن عباس و معاوية بن ابي سفيان و عمرو بن حريث و ابو سعيد خدري و معبد و سلمه فرزندان اميّة بن خلف.

جابر بن عبد الله از صحابيان عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله، از أبو بكر و عمر (تا اواخر خلافت وي) نقل كرده است كه آنان متعه را جايز شمرده اند.

همچنين نقل شده است كه عمر بن خطاب فقط زماني كه دو عادل حضور نداشته و شهادت نمي دادند متعه را حرام مي دانست و در صورت حضور دو شاهد عادل آن را مباح مي شمرد.

و از جمله تابعين: طاوس، عطا، سعيد بن جبير و ساير فقهاي مكه بودند. و ما اين آثار (افراد ذكر شده) را بعد از جستجو، در كتاب «ايصال» «1» خود آورده ايم. «2»

شايسته است بعد از اين تصريحات، گفتۀ احمد امين را ببينيد كه مي گويد:

« … و عمر با فهم خود به وجه صحيح رسيده است كه تفاوت زيادي ميان متعه و زنا نيست!» «3»

______________________________

(1) المحلي، ج 9، ص 519.

(2) شرح كتاب «الخصال الجامعة» است كه آن را ابن حزم به «الإيصال إلي فهم كتاب الخصال» نامگذاري كرده و اقوال صحابه و تابعين و طبقات پس از آنان را در أدلۀ آن آورده است. كشف الظنون، ج 1، ص 704، معجم المؤلفين، ج 7، ص 16.

(3). ضحي الاسلام، ج 3، ص 258

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 115

ملاحظه مي كنيد كه وي چگونه صحابه و تابعين را متهم مي كند و آنان را به

بدترين لحن، به باد فحش و ناسزا مي گيرد؟!*

5- آيا تحريم متعه اجماعي است؟

مخالفت گروهي از صحابه و اعتقاد آنان به جواز متعه، بهترين دليل است بر اينكه بر حرمت متعه اجماعي منعقد نشده است و فقهاي اهل سنت مانند زرقاني و ماوردي و مرغيناني در كتاب المنتقي و … به اين مطلب تصريح دارند.

الف: ابو الوليد باجي در المنتقي مي نويسد: اينكه فرزند به پدر ملحق مي شود، دليل است كه اجماع بر حرمت متعه محقق نشده است. روشن است كه اگر بر حرمت متعه اجماعي وجود داشت، نبايد فرزند از آنِ پدر مي شد. «1»

ب: زرقاني نيز مي نويسد: گروهي از صحابه قائل به جواز متعه بودند؛ مانند جابر، ابن مسعود، ابي سعيد، معاويه، اسماء بنت أبي بكر، ابن عباس، عمر و بن حويرث، سلمه و برخي از تابعين نيز چنين بودند.

بعضي بر اين مطلب چنين پاسخ داده اند كه اختلاف در صدر اول اسلام تا آخر خلافت عمر بوده، ولي بعد از آن اجماع بر حرمت متعه صورت گرفته است …

ميان اصولي ها اختلاف است كه آيا اجماعِ بعد، اختلافِ قبل را رفع مي كند يا نه، اختلاف همچنان باقي است؟ و اختلاف از اينجا ناشي شده

______________________________

(1). المنتقي، ج 4، ص 335؛ نيل الاوطار، ج 6، ص 136، و شوكاني مي گويد: روايات زياد است و اختلاف هم بزرگ است. الدراري المضيئه، ج 2، ص 56

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 116

است كه آيا هركس متعه كرد، حد مي خورد؟ در حالي كه اين احتمال وجود دارد عقد صورت گرفته باشد. «1»

ج: ماوردي نوشته است: اگر كسي بگويد ابن عباس با آنان (كه متعه را حرام مي دانند) مخالفت كرده و با مخالفت

او اجماع منعقد نمي شود، در پاسخ وي بايد گفت: ابن عباس (از قول) به اباحه برگشته است. «2»

در اين مورد بايد گفت: اولًا: برگشتن ابن عباس (همانطور كه بعضي پنداشته اند) ثابت نشده است، بلكه تاريخ گواهي مي دهد كه ابن عباس تا آخر عمر خويش بر جواز (متعه) باقي بوده است.

ثانياً: تنها ابن عباس مخالف نبوده، بلكه دهها نفر از صحابه (چنانكه اسامي آنها گذشت) با حرمت آن مخالفت كرده اند.

بنابراين، از سوي صحابه اجماعي بر حرمت (متعه) تحقّق نيافته و اجماع بعد از اختلاف فايده اي ندارد (همانطور كه گروهي از اصولي ها چنين مي گويند) و زرقاني نيز به آن اشاره دارد. «3»

د: شيخ مفيد مي گويد: اماميه معتقد به مباح بودن ازدواج متعه هستند، همانگونه كه عبد الله بن مسعود و عبد الله بن عباس و جابر بن عبد الله و سلمة بن اكوع و يعلي بن اميّه و صفوان بن اميّه و معاوية بن ابو سفيان نيز بر اين نظريه بوده اند.

گروهي از تابعين؛ مانند عطا و طاوس و سعيد بن جبير و جابر بن زيد و

______________________________

(1). شرح زرقاني، ج 3، ص 154

(2). الحاوي الكبير، ج 11، ص 453

(3). شرح زرقاني، ج 3، ص 154

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 117

عمرو بن دينار نيز قائل به جواز متعه بوده اند.

ابو علي «1» حسين بن علي بن يزيد، نيز در كتاب معروفش «الاقضيه» به جواز متعه اشاره دارد. او يكي از پيشوايان اهل سنت و فقيه، ثقه و راستگو در نزد آنها است.

ابو جعفر محمد بن حبيب نيز در كتاب المحبر مي نويسد: گروهي از صحابه، (كه پيشتر از بعضي نام برديم، و افزون بر آنها، كساني

مانند) انس بن مالك و زيد بن ثابت و عمران بن حصين نيز قائل به متعه بوده اند.

او مي گويد: طبق نقل صحيح، علي بن ابي طالب عليه السلام هم معتقد به جواز متعه بوده است. «2» *

6- آشفتگي در روايات تحريم

روايات تحريم، در شدّت آشفتگي و اضطراب است و بعضي از آنها با بعضي ديگر اختلاف دارد؛ زيرا دسته اي از آنها مي گويند پيامبر صلي الله عليه و آله متعه را در سال (جنگ) خيبر حرام كرده و در بعضي آمده كه حرمت آن در سال فتح مكه بوده و دستۀ سوم معتقدند در غزوه تبوك تحريم گرديده و

______________________________

(1). دربارۀ وي گفته اند: علّامه، فقيه بغداد، صاحب آثار، از شافعي فقه آموخت و در سال 248 ه. ق. از دنيا رفت. ابن منده مي گويد: بخاري با كرابيسي همراهي مي كرد. بغدادي نيز مي گويد: او فهيم و عالم و فقيه بود و آثار زيادي در اصول و فقه دارد كه نشان دهندۀ فهم نيكو و فراواني علمش بود.

سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 81؛ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 311؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 37

(2). الاعلام، ص 37، ضمن سلسله تأليفات شيخ مفيد، ج 9

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 118

گروه چهارمي هم بر اين اعتقادند كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله آن را در حَجة الوداع حرام كرد.

گفتني است فاصلۀ ميان هر يك از اين زمانها، بسيار است. البته جواب هايي بر اين مسأله داده اند (كه سستي و بي اساسي آن روشن و آشكار است).

گاهي گفته اند: متعه حلال بود، ليكن در سال (جنگ) خيبر حرام شد و به خاطر مصلحتي، رسول خدا صلي الله عليه و آله

پس از آن حلال كرد و سپس در حَجة الوداع آن را حرام گردانيد، گاهي نيز گفته اند: اين اخبار تأكيد بر حرمت متعه دارد.

در پاسخ بايد گفت: پاسخ دوم با پاسخ اول تناقض دارد؛ زيرا بنابر پاسخ اول، پيامبر صلي الله عليه و آله چندين بار بعد از حرمت متعه، آن را حلال كرده است ولي در پاسخ دوم آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از حرمت هيچ گاه آن را حلال نكرد.

شهيد ثاني پس از نقل رواياتي كه از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده، كه در زمان (جنگ) خيبر از ازدواج متعه نهي كرد و سپس در روايت اكوع كه مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله در سال (جنگ) اوطاس براي سه روز اجازه دادند و سپس نهي كردند و روايت جهني كه در آن آمده است: پيامبر صلي الله عليه و آله در سال فتح مكه اجازه دادند و سپس نهي كردند و در روايت احمد و ابي داود در آن آمده: رسول اللّٰه صلي الله عليه و آله در حَجّة الوداع از آن نهي كردند و … مي گويد: در اين اختلاف عظيم تأمل كن كه چگونه ممكن است پيامبر صلي الله عليه و آله در خيبر نهي كرده باشد و در اوطاس اجازه دهد و بعد از سه روز دوباره نهي كند! با اينكه در اول اسلام جايز بوده (و آن حديث اقتضاء استمرار جواز متعه

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 119

را دارد) سپس در فتح مكه كه متأخر از همۀ روايات سابق است، اجازه دهد و سپس در همان وقت

از آن نهي كند و آنگاه در حَجّة الوداع كه آخر همه آن روايات است … !

بنابراين، لازم مي آيد كه بارها حلال شود و نسخ گردد! «1» *

7- مناقشه در روايات معارض

اشاره

احاديث معارضي با نقل ابن عباس و ساير صحابه وارد شده ولي سند آنها ضعيف و از نظر متن نيز تحريف شده است.

در بعضي از آنها چنين آمده است:

1- حديث ترمذي

اشاره

ترمذي از موسي بن عبيده، از محمد بن كعب و او از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: متعه در آغاز اسلام صورت مي گرفت؛ به طوري كه مردي وارد شهري مي شد و در آنجا كسي را نمي شناخت، آنگاه با زني به اندازۀ مدت اقامتش ازدواج مي كرد و آن زن نيز اموال او را حفظ مي كرد و امور او را سامان مي بخشيد، تا اينكه اين آيه نازل شد: «إِلّٰا عَليٰ أَزْوٰاجِهِمْ أَوْ مٰا مَلَكَتْ أَيْمٰانُهُمْ … » *؛ «2» «به غير از همسران و كنيزان و … ».

ابن عباس مي گويد: هر دامني به جز اين دو حرام است. «3»

______________________________

(1). مسالك الافهام، ج 7، ص 428؛ التفسير الكبير، ج 10، ص 53؛ ذيل سورۀ نساء.

(2). مؤمنون: 6 و معارج: 30

(3). الجامع الصحيح، ج 3، ص 430، ح 1122؛ السنن الكبري، ج 7، ص 206

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 120

بررسي سندي:

در سند حديث موسي بن عبيده آمده است:

احمد بن حنبل مي گويد: او منكر الحديث است و روايات او صحيح نيست. «1»

و نيز احمد- در مورد حديث موسي بن عبيده، از محمد بن كعب، از ابن عباس- در حالي كه دهانش را به علامت ردّ اين حديث كج كرده و دو دستش را بر هم مي زد، مي گويد: اين متاع موسي است …

همچنين مي گويد: او حديث را حفظ و ثبت نمي كرد. ابن معين مي گويد:

به حديث او احتجاج نمي شود.

علي بن مديني مي گويد: موسي بن عبيده در حديث، ضعيف است و روايات انكار شده و ناشناخته نقل مي كند و ترمذي مي گويد: تضعيف شده است، نسائي نيز گفته: ضعيف است و بازگفته: ثقه نيست.

ابن عدي مي گويد: رواياتي كه

از موسي نقل كرده ام، همه اش محفوظ نيست و ضعف روايات او آشكار است. «2»

ابن قانع گفته است: در او ضعف است. ابن حبّان هم گفته ضعيف است. «3»

در نتيجه، اين معارض اعتباري ندارد، چون از اساس ساقط است و به اين خاطر هيچ كدام از صحاح سته، جز ترمذي اين حديث را نياورده اند، چنانكه اشاره شد.

______________________________

(1). تهذيب التهذيب، ج 10، ص 319

(2). الكامل، ج 6، ص 337، شماره 193/ 1814

(3). تهذيب التهذيب، ج 10، ص 320

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 121

2- حديث سعيد بن جبير

از سعيد بن جبير نقل شده كه گفت: به ابن عباس گفتم: آيا مي داني چه كرده اي و به چه چيزي فتوا داده اي (حليت متعه)؟! فتواي تو را به شرق و غرب عالم برده اند.

او پاسخ داد: « … إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ … »! به خدا سوگند، من فتوا نداده ام و متعه را حلال نكرده ام، جز آنگونه كه خداوند گوشت مردار و خون و گوشت خوك را حلال كرده است. «1»

ابن قدامه افزوده است: پس ابن عباس برخاست و گفت: متعه مانند مردار و خون و گوشت خوك است و اجازۀ پيامبر صلي الله عليه و آله نسخ شده است. «2»

در پاسخ بايد گفت اولًا: سعيد در اين روايت كسي است كه خود در مكه متعه كرد. «3» بنابراين، معنا ندارد چنين حديثي را نقل كند.

ثانياً: اصحاب ابن عباس در مكه و يمن، بنابر مذهب ابن عباس همگي متعه را حلال مي دانستند و اگر ابن عباس از فتوايش برگشته بود، بايد آنها نيز از متعه دست بر مي داشتند. «4»

ثالثاً: در سند اين روايت (بنابر نقل طبراني) حجاج بن

ارطاة وجود دارد و او (چنانكه هيثمي نيز با صراحت گفته) مدلّس است. «5»

______________________________

(1). السنن الكبري، ج 7، ص 205

(2). المغني، ج 7، ص 573

(3). مصنّف عبد الرزاق، ج 7، ص 497

(4). تفسير القرطبي، ج 5، ص 133؛ فتح الباري، ج 9، ص 78

(5). المغني ابن قدامه، ج 7، ص 571

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 122

و يعقوب بن ابي شيبه نيز مي گويد: در حديث سهل انگار است و بسيار آشفتگي در نقل دارد. «1»

و اما در طريق بيهقي، منهال بن عمرو از راويان است كه شعبه از او روايت نقل نمي كند. به اين خاطر كه صداي ابزار خوش گذراني و لهو و لعب از خانه اش شنيده شده است. ابن حزم نيز مي گويد: او قوي نيست. «2»

همچنين در سند اين روايت، احمد بن سعيد بن بشر همداني است كه او نيز قوي نيست (چنانكه نسائي هم چنين مي گويد). «3»

ابن وهب نيز در سلسله سند اين روايت آمده و او عبد الله بن محمد دينوري است كه وضع حديث مي كند (چنانكه دارقطني نيز اشاره دارد) و عمرو بن سهل آن را دروغگو مي داند. «4»

در سند دوم او نيز افراد ناشناسي وجود دارد و با اين حال نمي دانيم چگونه بعضي به وسيلۀ اين روايات استدلال مي كنند؟!

3- حديث زهري

اشاره

گويا اين روايت از مهم ترين رواياتي است كه به وسيلۀ آن، بر رجوع ابن عباس از فتواي خويش استدلال كرده اند و در اين حديث آمده است:

______________________________

(1). مجمع الزوائد، ج 4، ص 265

(2). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 184؛ المغني في الضعفاء، ج 2، ص 689؛ الضعفاء و المتروكين، ج 3، ص 142

(3). تهذيب الكمال، ج 1، ص

140؛ اخبار مكه فاكهي، ج 3، ص 12 و 13

(4). سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 400

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 123

ابن شهاب زهري از عبد الله و حسن فرزندان محمد بن علي، از پدرشان نقل مي كند كه از علي عليه السلام شنيده است كه به ابن عباس مي گويد: تو مردي خودخواه و متكبّري! پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ خيبر از آن و از خوردن گوشت حمار نهي كرد.

نووي از اين روايت بر بطلان حلّيت متعه استدلال كرده «1» و نيز به ادلّۀ ديگري، كه اجتهاد در مقابل نص است، احتجاج مي كند.

چند اشكال:

1- در غزوۀ خيبر، متعۀ زنان صورت نگرفت، بلكه اين كار با واقعۀ تاريخي نيز سازگار نيست. ابن قيم در اين باره مي گويد:

الف: در ماجراي خيبر، صحابه با (زنان) يهود متعه نمي كردند و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به آن اجازه ندادند و هيچ كس در اين جنگ متعه نكرد و هيچ ذكري از حرمت و يا انجام آن به ميان نيامده است. «2»

در جاي ديگر مي گويد: در خيبر، زنان مسلمان نبودند، بلكه آنها همه يهودي بودند و مباح بودن زنان يهودي (براي مسلمانان) ثابت نشده بود و بعد از آن در سورۀ نساء مباح شدند كه مي فرمايد: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ … » «3»

«امروز بر شما حلال گرديد … » پس اباحۀ زنان اهل كتاب در خيبر ثابت نشده بود. «4»

______________________________

(1). المجموع، ج 16، ص 249

(2). زاد المعاد، ج 2، ص 158 و ج 3، ص 343

(3). مائده: 5

(4). زاد المعاد، ج 2، ص 204

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين،

ص: 124

ب: ابن حجر گفته است: در روز خيبر موقعيتي براي متعۀ زنان وجود نداشت و به اين خاطر، در جنگ خيبر متعه واقع نشد. «1»

پس نهي (روز خيبر) به خاطر داخل شدن به خانه هاي اهل كتاب، بدون اجازه و زدن زنان آنها و خوردن ميوه هايشان بود و اين نيز بعد از آن بود كه صاحب خيبر، خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: اي محمد صلي الله عليه و آله! آيا جايز است كه حيوانات ما را سر ببريد و ميوه هاي ما را بخوريد و زنانمان را بزنيد … ؟! پيامبر صلي الله عليه و آله ناراحت شد و فرمود: ابن عوف! بر اسب خود سوار شو (و برو)، سپس فرياد كشيد: براي نماز جمع شويد. برخاست و فرمود:

خداوند عزّ و جلّ بر شما حلال نكرده است كه بدون اجازه وارد خانه هاي اهل كتاب شويد و زنان آنان را بزنيد و ميوه هايشان را بخوريد، تا زماني كه در مقابل شما مقاومت نمي كنند. «2»

ملاحظه مي كنيد كه در خطبۀ پيامبر صلي الله عليه و آله (روز خيبر) نهي از متعه نبود، ليكن اين امانتداران! روايتي به اين روايت افزوده و يا اختراع كرده اند، (چنانكه عادت آنها چنين است)، و آن را به فرزندان محمد حنفيه نسبت داده اند كه از پدرشان، از امام علي عليه السلام، نقل كرده است گويا به خاطر اينكه اوقع في النفوس است (و بهتر در جان مي نشيند). شايد حديث امام علي عليه السلام كه فرمود: اگر نهي عمر از متعه نبود، جز بدبخت كسي زنا نمي كرد «3» و سرزنش عمر به خاطر حرام كردن متعه را فراموش كرده باشند!

______________________________

(1).

فتح الباري، ج 9، ص 22

(2). سنن ابي داود، ج 3، ص 170، ح 3050

(3). التفسير الكبير، ج 10، ص 50؛ تفسير طبري، ج 5، ص 9؛ الدرّ المنثور، ج 2، ص 140

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 125

ثانيا: مسلمانان بر حلّيت متعه، در روزگار فتح مكه اتفاق دارند. «1»

چگونه است كه زمان ناسخ بر منسوخ مقدم مي شود! و چگونه مي شود كه روز خيبر زمان نسخ حلّيت متعه باشد با اينكه در روز فتح مكه حلال بوده است؟!

ثالثاً: اگر چنين روايتي در ردّ بر ابن عباس (كه او را مردي تائه (گمراه) توصيف مي كند) وجود داشت، سزاوار بود ابن عباس از نظر خود برگردد، در حالي كه از فتوايش عدول نكرد و از اينجا فهميده مي شود كه علي عليه السلام چنين روايتي را در تحريم متعه از پيامبر صلي الله عليه و آله براي وي نقل نكرده است.

ذهبي مي گويد: از ابن عباس حكايت شده كه وقتي علي عليه السلام اين سخن (تو مرد خودخواهي هستي!) را به وي گفت، او از اعتقاد به حلّيت متعه برگشت. ليكن ثابت كرديم كه ابن عباس بعد از آن، از متعه بر نگشت؛ زيرا آنچه ميان ابن عباس و ابن زبير (برخورد لفظي شديد) رخ داد، زمان خلافت عبد الله بن زبير و بعد از وفات (شهادت) علي عليه السلام بوده است. «2»

در نتيجه ضعف سخن خطّابي آشكار مي شود، او در كتاب خود گفته:

«تحريم متعه اجماعي است، به جز بعضي از شيعيان (مخالفت كرده اند) و اين مخالفت صحيح نيست؛ زيرا بر قاعدۀ آنان، در موارد اختلاف بايد به علي عليه السلام و آل بيتش رجوع

كرد.

و در حديث صحيحي از علي عليه السلام آمده است كه متعه نسخ شده است.» «3»

______________________________

(1) الكشاف، ج 1، ص 498.

(2) مسلم، ج 1، ص 626، (حاشيه)

(3). فتح الباري، ج 9، ص 78

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 126

ولي مي گوييم حديث صحيح از حضرت علي عليه السلام كه دلالت كند بر تحريم متعه زنان، كجا است؟ آن را به ما نشان دهيد!

4- حديث سبره

حديث ذيل را مسلم از سبرۀ جهني، از طرق متعدد نقل مي كند كه عبارتند از:

* طريق صحيح: قتيبة بن سعيد از ليث، از ربيع بن سبره، از پدرش نقل مي كند كه از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: «هركس زني به صورت متعه دارد آن را رها كند». «1»

معناي اين حديث را (كه خداوند به آن آگاه است) مي توان چنين گفت كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: از همسران موقّت خود جدا شويد تا توان كوچ به مكه را داشته باشيد، ليكن متأسفانه عذرتراشانِ خليفه لفظ «فليخلّ سبيلها» «2» را تحريف كرده، گفته اند: متعه از امروز تا روز قيامت حرام است!

* طريق دوم: مسلم از طريق ديگري، از عمارة بن غزيه از ربيع بن سبره از پدرش نقل كرده است.

* طريق سوم: عبد العزيز بن عمر، از ربيع بن سمره روايت كرده است.

در مورد عبد العزيز بن عمر اختلاف است؛ خطّابي از احمد بن حنبل

______________________________

(1). مسلم، باب نكاح المتعه، ج 1، ص 624؛ السنن الكبري، ج 7، ص 329؛ مجمع الزوائد، ج 4، ص 264؛ مقدمه مرآة العقول، ج 1، ص 204

(2). آنها را رها كنيد.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و

تابعين، ص: 127

نقل كرده و مي گويد: او اهل حفظ و محكم كاري نبوده است. ميمون بن اصبغ از ابي مسهر نقل مي كند كه: حديث او ضعيف است. «1»

* طريق چهارم: مسلم با سند خود از عبد الملك بن ربيع بن سبرۀ جهني از پدرش و او از جدش نقل مي كند.

ابو خيثمه گويد: از يحيي بن معين در مورد «احاديث عبد الملك بن ربيع، از پدرش از جدش» پرسيده شد در پاسخ گفت: ضعيف است.

ابن جوزي از ابن معين نقل مي كند كه گفت: عبد الملك ضعيف است.

أبو الحسن قطان گفته است: عدالت او ثابت نشده، هر چند مسلم از او نقل كرده است. پس قابل احتجاج نيست.

مسلم نيز تنها يك حديث در مورد متعه، به پيروي از او نقل كرده است كه پيشتر يادآوري كرديم. «2»

در بارۀ ربيع بن سبره نيز بايد گفت كه وي در سند حديثي واقع شده كه بخاري آن را رد كرده است. «3»

و سبره «4» كه راوي اين حديث است و روايت بالا به او منتهي مي شود،

______________________________

(1). تهذيب التهذيب، ج 6، ص 312

(2). تهذيب التهذيب، ج 6، ص 350؛ تهذيب الكمال، ج 12، ص 36

(3). تهذيب التهذيب، ج 3، ص 212؛ ابن حبان فرق گذارده بين سبرة بن معبد جهني پدر ربيع و بين سبرة بن عوسجه ابي الربيع. ساكن ذي المروة، و از او چنين تعبير مي كند «له صحبة» يعني كمي پيامبر را درك كرد. البته اين مطلب سبب ترديد در نسب جهني مي شود. علاوه بر آنكه توثيق هم ندارد، چنانچه بعضي ادعا كرده اند كتاب الثقات، ج 3، ص 176؛ المتعة المشروعه، ص 5، علامه فاني اصفهاني.

(4). تهذيب الكمال، ج

7، ص 50

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 128

هر چند گفته اند او از صحابه بوده، ليكن كسي به شرح حال او نپرداخته و در كتب رجال از او سخني به ميان نيامده است. پس وي مجهول و ناشناخته است و از وي چيزي شناخته نشده، جز اين يك حديث و يا دو حديث. بنابراين، او تنها با اين روايت شناخته شده است. چگونه است كه برخي مي گويند او از مشاهير و سرشناسان صحابه است! آيا او مانند ابي سعيد و جابر بن عبد الله و ابن عباس و عمران بن حصين است؟!

چرا برخي سهل انگاري كرده، اقوال آن صحابه را رها مي كنند و متكي به روايت يك فرد مجهول و ناشناس مانند سبره مي شوند؟

افزون بر آن، از اختلاف در نقل اين حديث فهميده مي شود كه تصرف و تحريفي در آن، جهت تأييد جايگاه خليفه عمر بن خطاب صورت گرفته است.

با اين همه، بايد بگوييم كه ما نمي خواهيم در طرق حديث مناقشه كنيم؛ اگر با دقت و تأمل بيشتري به آن بپردازيم، در طريق اول نيز جاي تأمل و دقّت است. به اين جهت كه ليث را به سهل انگاري (و بي دقتي) در شنيدن حديث و گرفتن هر روايتي متهم كرده اند؛ چنانكه احمد بن حنبل و ابن معين و ازدي آن را گفته اند. «1»

در طريق دوم نيز عمارة بن غزيه است كه عقيلي او را در شمار ضعفا ياد مي كند. ابن حزم و متأخرين نيز (چنانكه عبد الحق مي گويد)، او را ضعيف شمرده اند. «2»

______________________________

(1). تهذيب التهذيب، ج 3، ص 212؛ تهذيب الكمال، ج 6، ص 138

(2). تهذيب الكمال، ج 7، ص 50؛

الاصابه، ج 2، ص 14

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 129

5- حديث اياس

اياس بن عامر از علي عليه السلام روايت كرده كه پيامبر صلي الله عليه و آله از متعه نهي كرد و فرمود: «متعه براي كسي بود كه تنگدست و فقير بود و زماني كه ازدواج و طلاق و عدّه و ميراث ميان مرد و زن نازل شد، (متعه) نسخ گرديد. «1»

در سند آن، موسي بن ايوب آمده و عقيلي او را از ضعيفان شمرده اند. «2»

يحيي بن معين و ساجي گفته اند: حديث او ناشناخته است. «3»

افزون بر آن، در سند اين روايت، سفيان بن عيينه است كه مدلّس بوده و روايات را دستكاري مي كرد.

يحيي بن سعيد مي گويد: شهادت مي دهم كه عقل سفيان بن عيينه در سال يكصد و هفتاد و هفت زايل شد. پس هر كسي در آن (دوران) از او چيزي شنيده، معتبر نيست. «4»

دلالت اين حديث نيز جاي تأمّل دارد؛ زيرا معناي حديث اين است كه نكاح و طلاق و عده و ميراث قبل از متعه تشريع نشده بود و زماني كه نكاح از طرف خدا آمد، به جاي متعه قرار گرفت، و متعه نسخ شد، با اينكه آنها ادعا كرده اند كه بارها متعه حلال شده بود؛ از جمله سه روز در فتح مكه.

آيا اين بدان معنا نيست كه تا آن روز هنوز نكاح تشريع نشده بود؟!

______________________________

(1). السنن الكبري، ج 7، ص 338

(2). الضعفاء الكبير، ج 4، ص 154، شماره 1733

(3). تهذيب التهذيب، ج 10، ص 299، شماره 589

(4). ميزان الاعتدال، ج 1، ص 170

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 130

6- حديث أبو هريره

أبو هريره مي گويد: با پيامبر صلي الله عليه و آله براي غزوۀ تبوك خارج شديم و به ثنيّة الوداع

رسيديم. پيامبر صلي الله عليه و آله زناني را ديد كه گريه مي كردند. پرسيدند:

چه شده است! گفتند: مردها اين زنان را متعه كرده، سپس از آنها جدا شده اند.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: ازدواج و طلاق و عدّه و ميراث، متعه را حرام و نابود كرده است. «1»

در سند اين حديث، مؤمّل بن اسماعيل؛ يعني ابو عبد الرحمن العدوي است.

بخاري مي گويد: احاديث او ناشناخته است و ديگران گفته اند، كتب او دفن شده است و افزوده است: حديث نقل مي كرد و بسيار اشتباه مي نمود. «2»

بقيۀ رواياتِ معارض نيز همين گونه است؛ يعني يا از نظر سند و يا از نظر متن و دلالت خدشه دارد ولي به لحاظ رعايت اختصار از آن صرف نظر مي كنيم.*

8- سلاح كسي كه در پاسخ درمانده است!

اشاره

وسيلۀ هر كسي كه از پاسخ عاجز شده و در ردّ ادلّه و نص فرو مانده، آن است كه مانند شناگرِ در حال غرق، دست و پا مي زند و منطق و برهان و استدلال را فراموش مي كند.

______________________________

(1). السنن الكبري، ج 7، ص 337

(2). تهذيب التهذيب، ج 10، ص 339

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 131

در اينجا نيز (چنين انسان) به كساني كه متعه را جايز مي دانند خطاب مي كند و مي گويد: آيا شما دوست داريد كه زنانتان متعه شوند؟!

پس اين نهايت چيزي است كه عاجز و ناتوان به آن استدلال مي كند و گويا آن را جواب كوبنده اي كه بالاتر از آن جوابي وجود ندارد مي شمارد، گويي پيروزي بزرگي نصيبش شده و دشمن را با اين شيوه سخن، از پاسخ دادن عاجز كرده است! و خصم نيز نمي تواند جواب او را بدهد.

بعضي از مخالفين جواز متعه، در گفتگوهاي خود به

اين حربه روي آورده اند؛ مانند عبد الله بن معمر (عمر) ليثي و ابو حنيفه و متن گفتگوي آنها چنين است:

1- گفتگو ميان امام باقر عليه السلام و ليثي

آبي گويد: روايت شده كه عبد الله بن معمر ليثي به امام باقر عليه السلام عرض كرد: به من گفته اند كه شما به (حلّيت) متعه فتوا مي دهيد؟ حضرت فرمود: خداوند آن را در كتابش حلال شمرده و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز آن را سنت خويش قرار داده و اصحاب او نيز به آن عمل كرده اند.

عبد الله گفت: ولي عمر آن را نهي كرده است.

امام باقر عليه السلام فرمود: پس تو به اعتقاد صاحبت عمل كن! و من نيز به فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله عمل مي كنم.

عبد الله گفت: آيا خوش حال مي شوي اگر دختران شما مورد متعه واقع شوند؟

امام فرمود: چرا نام دختران را به ميان مي آوري اي احمق؟ آن كسي كه در كتابش متعه را حلال شمرده و براي بندگانش مباح قرار داده، از تو و آن كس

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 132

كه بي جهت از متعه نهي مي كنيد غيرتمندتر است و ديگر اينكه آيا مي پسندي و خوش حال مي شوي كه دخترانت به ازدواج حائك (بافنده و جولا) درآيند؟

گفت: نه.

فرمود: چرا حلال خدا را حرام مي شماري؟

گفت: نه حرام نمي شمارم. ولي آن مرد هم شأن من نيست.

حضرت فرمود: خداوند نيز انجام آن را پسنديده و به آن ترغيب و تشويق نموده و به انجام دهندۀ آن حوري بهشتي تزويج مي كند. آيا تو از آنچه خداوند رغبت دارد دوري مي جويي؟ و از آنچه هم شأن حوري بهشتي است كبر و تجاوز مي كني؟

عبد الله خنديد و گفت: سينه هاي شما ريشۀ

درخت هاي علم است كه ميوه هاي آن براي شما و برگهاي آن براي مردم است. «1»

گفتني است، كليني آن را روايت كرده و مجلسي نيز سند آن را نيكو دانسته و در آن بعد از جملۀ او كه گفت: آيا خوش حال مي شوي كه … آمده است: امام باقر عليه السلام هنگامي كه سخن از زنان و دختران به ميان آورد، از او روي گرداند. «2»

______________________________

(1). نثر الدرر، ج 1، ص 344؛ الهيئة المصرية العامة للكتاب، كشف الغمة، ص 362؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 356

(2). كافي، ج 5، ص 445، ح 4، و در آنجا آمده است: عبد الله بن عمر ليثي، تهذيب الاخبار، ج 7، ص 250، ح 6، وسائل الشيعة، ج 21، ص 6، باب 1، ح 4؛ بحار الانوار، ج 100، ص 217؛ مستدرك الوسائل، ج 14، ص 449، باب 1، ح 11؛ مرآة العقول، ج 20، ص 229

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 133

2- گفتگو ميان ابو حنيفه و مؤمن طاق

مرحوم كليني مي گويد: علي بن ابراهيم گفته است: ابو حنيفه از أبو جعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسيد: اي ابو جعفر، در مورد متعه چه مي گويي؟ آيا آن را حلال مي داني؟ گفت: آري.

گفت: پس چرا زنانت را از اينكه متعه شوند و (برايت) درآمد كسب كنند، بازمي داري؟

ابو جعفر پاسخ داد: چنين نيست كه در هر چيزي شوق و رغبتي باشد، هر چند در شمار حلالها است. مردم اندازه ها و مراتبي دارند و اندازه هاي خود را نگه مي دارند، ولي اي ابو حنيفه، در مورد نبيذ (شراب) چه مي گويي، آيا حلال است؟ گفت: آري.

گفت: پس چرا زنانت را در مغازه هاي شراب فروشي قرار نمي دهي تا برايت

درآمد كسب كنند؟

ابو حنيفه گفت: يكي در برابر يكي، ولي پاسخ تو محكم تر بود.

آنگاه گفت: اي ابو جعفر. آيه اي كه در «سَأَلَ سٰائِلٌ» (سوره معارج «1») است، به حرمت متعه حكم مي كند و روايت از پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به نسخ آيه وارد شده است.

ابو جعفر پاسخ داد: سورۀ «سَأَلَ سٰائِلٌ» «2» مكي است و آيۀ متعه «3» مدني

______________________________

(1). معارج: 30

(2). المعارج، ص 1

(3). نساء: 24

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 134

است. «1» و روايت تو نيز شاذّ و نادر است.

در اين هنگام ابو حنيفه گفت: آيۀ ميراث نيز به نسخ متعه دلالت مي كند.

ابو جعفر گفت: اين نكاح (متعه) بدون ارث است. «2»

ابو حنيفه گفت: چنين چيزي چگونه ممكن است؟ (كه ازدواج بدون ارث واقع شود؟)

ابو جعفر پاسخ داد: اگر مردي از مسلمانان با زني از اهل كتاب ازدواج كند و آنگاه آن مرد بميرد، در مورد آن زن چه مي گويي؟

گفت: آن زن اهل كتاب از مرد مسلمان ارث نمي برد.

گفت: پس ازدواج بدون ميراث هم وجود دارد.

آنگاه از هم جدا شدند …

و اين خلاصه اي بود از بحث و بررسي در موضوع يكي از مهمترين مسائل اختلافي ميان مذهب اهل بيت عليهم السلام و ساير مذاهب اسلامي.

نَسْأَلُ اللّٰهَ حُسْنَ الْعٰاقِبَةِ

و السلام عليكم و رحمة اللّٰه و بركاته

نجم الدين طبسي- قم

30/ ربيع الثاني/ 1421

______________________________

(1). پس نمي تواند سوره مكي (كه قبل از سوره هاي مدني بوده) سوره مدني را نسخ نمايد.

(2). يعني متعه از عموم آيه ارث به وسيله نصوص (مخصوص) خارج مي شود، همانطور كه اهل كتاب بودن را نيز خارج كرديد.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 135

كتابنامه

فقها و نويسندگان شيعه، از دوران هاي گذشته تا به امروز، در زمينه «متعه» يا «ازدواج موقت» كتاب ها و مقالات بسيار نگاشته اند و بر مشروعيت و جواز آن استدلال كرده اند.

اكنون تعدادي از نوشته ها را، فهرست كرده، براي آگاهي خوانندگان مي آوريم:

1- كتاب المتعة لابن إسحاق النهاوندي. 269 ه.

2- رسالة في المتعة، للشيخ إبراهيم قطفان، 1264 ه.

3- كتاب المتعة، لأبي يحييٰ الجرجاني، المستبصر في الإمامة، حكاه الطوسي في الفهرست.

4- كتاب المتعة، لأحمد بن يحييٰ القمي، 350 ه.

5- كتاب المتعة، لأبي جعفر القمي، ذكره النجاشي.

6- رسالة في المتعة للعلّامة المجلسي ت 1111 ه. طبعت في مجموعة من رسائله.

7- كتاب المتعة، لبندار بن عبد الله الإمامي كما وصفه النجاشي.

8- كتاب المتعة، للمحامي توفيق الفكيكي، و فيه الردّ علي موسي جار اللّٰه،

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 136

طبع عام 1356 ه. مع تقريظ العلّامة كاشف الغطاء.

9- كتاب المتعة، للسيّد الشريف المذري العلوي، ذكره النجاشي.

10- كتاب المتعة، للحسن بن خرّزاد القمي، ذكره النجاشي.

11- كتاب المتعة، للحسن بن علي بن أبي حمزة البطائني، ذكره النجاشي.

12- كتاب المتعة، لأبي محمد الحسن بن علي بن فضّال الكوفي، ذكره النجاشي.

13- كتاب المتعة، لأبي عبد الله السعدي القمي، ذكره النجاشي.

14- كتاب المتعة، لأبي القاسم الأشعري، 299 ه.

15- كتاب المتعة، للشيخ نظام الدين الصهرشتي، بين القرن الرابع و الخامس.

16- كتاب المتعة، لأبي الفضل الورّاق، ذكره النجاشي.

17- كتاب المتعة، للسيّد عبد الحسين شرف الدين العاملي.

18- لعلي بن إسماعيل بن شعيب بن ميثم التمار الكوفي، معاصر هشام بن الحكم.

19- كتاب المتعة، لأبي الحسن المهلّبي الأزدي، ذكره النجاشي.

20- كتاب المتعة، لأبي الحسن علي بن الحسين الفطحي، ذكره النجاشي.

21- كتاب المتعة، لعليّ بن الحسن الطائي الطاطري، ذكره النجاشي.

22-

رسالة في المتعة، للسيّد علي بن السيّد النصيرآبادي، 1259 ه.

23- رسالة في المتعة، للشيخ علي بن عبد الله البحراني، ت 1318

24- رسالة في المتعة، للسيّد النقوي الجايسي، ت 1329 ه.

25- كتاب المتعة، لأبي أحمد الأزدي البغدادي، ت 217، ذكره النجاشي.

26- كتاب المتعة، لأبي الفضل الصابوني الجعفي، ساكن مصر، ذكره النجاشي.

27- كتاب المتعة، للصفواني، تلميذ الكليني، ذكره الشيخ الطوسي في الفهرست.

28- كتاب المتعة، لأبي الحسين الرهني الشيباني.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 137

29- كتاب المتعة، للشيخ الصدوق، ت 381

30- كتاب المتعة، للشيخ المفيد، ت 413 ه. و هو أحد كتبه الثلاثة في المتعة، و له: الموجز في المتعة أيضاً مختصر المتعة.

31- كتاب المتعة، للشيخ مرتضي الأنصاري، ت 1218 ه.

32- كتاب المتعة، لأبي الحسين النرماشيري، ذكره النجاشي.

33- كتاب المتعة، ليونس بن عبد الرحمن، و هو غير كتابه في علل النكاح و تحليل المتعة.

34- كتاب المتعتين: متعة النساء و متعة الحجّ، لأبي إسحاق الثقفي ت 283 ه.

35- كتاب المتعتين، للفضل بن شاذان النيسابوري. «1»

36- كتاب الزواج الموقّت في مسائل المتعة و فوائدها للمجتمع البشري و إصلاح حال الإنسان، للسيّد هبة الدين الشهرستاني. «2»

37- كتاب عدّة المتمتّع بها، لمحمد تقي الداودي. «3»

38- كتاب المتعة بين الشريعة و البدعة لمرتضي الموسوي الأردبيلي.

39- كتاب المتعة و مشروعيتها في الإسلام لمجموعة من العلماء.

40- كتاب المتعة للسيد جعفر مرتضي.

41- كتاب المتعة، للسيد محمد تقي الحكيم.

42- كتاب نكاح المتعة لنصر بن إبراهيم المقدسي.

43- كتاب المتعة للشفائي.

______________________________

(1). الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج 19، ص 67- 63

(2). الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج 12، ص 60

(3). مرآة التحقيق، العدد الرابع، ص 92

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 138

44- كتاب

الزواج الموقّت لإسماعيل هادي.

45- حقيقة زواج المسيار و مشروعية المتعة، سيد محمد علي بقاعي.

46- زواج المتعة جلال الورداني.

خوانندگان گرامي كه علاقه مند به آگاهي بيشتر در اين زمينه هستند، مي توانند به كتاب هاي مفصلي كه در اين باره نگاشته شده، رجوع كنند.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 139

منابع و مآخذ

1. القرآن الكريم

2. الاستيعاب، لابن عبد البَرّ القرطبي، ت 463 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

3. الإصابة، لابن حجر العسقلاني، ت 852 ق. دار الكتاب، بيروت

4. الأعلام، للشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان، ت 413 ق. دار المفيد، بيروت

5. الأمالي، لمحمد بن علي بن الحسين المعروف بالصدوق، 381 ق. دار الاعلمي، بيروت

6. الام، لمحمد بن إدريس الشافعي، ت 204 ق. دار المعرفة، بيروت

7. الأنساب، لعبد الكريم التميمي السمعاني، ت 562 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

8. الأيام المكية، لنجم الدين الطبسي، مركز الدراسات الإسلامية، قم المقدسة

9. أحكام القرآن، للجصّاص، ت 370 ق. دار الكتاب العربي، بيروت.

10. أحكام القرآن، لأبي بكر ابن العربي، ت 543 ق. طبع عيسيٰ الحلبي، قاهرة

11. أخبار مكة، لأبي عبد اللّٰه الفاكهي، كان حيّاً، 240 ق. دراسة و تحقيق دهيش

12. اختيار معرفة الرجال المعروف ب (رجال الكشي)، أبو عمرو الكشي، ت 385 ق. نشر جامعة مشهد المقدس

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 140

13. إرشاد الساري، للقسطلاني، ت 923 ق. دار التراث العربي، بيروت

14. أسد الغابة، لابن الأثير الشيباني، 630 ق. المكتبة الإسلامية، طهران

15. أصول الفقه، محمد الخضري بك، الاتحاد العربي، مصر 1389 ق.

16. أنساب الأشراف، لأحمد بن يحييٰ البلاذري، ت 279 ق. دار الفكر، بيروت

17. بحار الأنوار، محمد باقر المجلسي- شيخ الإسلام، ت 1111، دار الوفاء، بيروت

18. البحر الرائق،

زين العابدين بن نجيم، ت 970 ق. دار المعرفة، بيروت

19. بداية المجتهد، ابن رشد القرطبي، ت 595 ق. دار المعرفة، بيروت

20. البداية و النهاية، إسماعيل بن عمر بن كثير، ت 774 ق. دار الفكر، بيروت

21. تاريخ الأمم و الملوك، أبو جعفر الطبري، ت 310 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

22. تاريخ الإسلام، شمس الدين الذهبي، ت 748 ق. دار الكتاب العربي، بيروت

23. تاريخ بغداد، للخطيب أبي بكر البغدادي، ت 463 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

24. تاريخ خليفة بن خيّاط، أبو عمر العصفري، ت 240 ق. دار الباز، مكة المكرمة

25. تاريخ دمشق، لابن عساكر، ت 571 ق. دار الفكر، بيروت

26. التاريخ الكبير، لإسماعيل بن إبراهيم البخاري، ت 256 ق. دار الفكر، بيروت

27. التحرير الطاوسي، للشيخ حسن بن الشهيد الثاني، ت 1011 ق. الأعلمي، بيروت

28. التذكرة، محمّد بن محمّد بن النعمان- المفيد، ت 413 ق. دار المفيد، بيروت

29. تذكرة الحفاظ، شمس الدين الذهبي، ت 748 ق. دار إحياء التراث العربي، بيروت

30. ترتيب مسند الشافعي، للشيخ عابد السندي، ت 204 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

31. تفسير البحر المحيط، لأبي حيان الأندلسي، ت 749 ق. دار الفكر، بيروت

32. تفسير القرآن العظيم، لإسماعيل بن كثير الدمشقي، ت 774 ق. دار المعرفة، بيروت

33. التفسير الكبير، للفخر الرازي، ت 606 ق. مطبعة البهية المصرية

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 141

34. تقريب التهذيب، لابن حجر العسقلاني، ت 852 ق. دار المعرفة، بيروت

35. تنقيح المقال، للشيخ عبد اللّٰه المامقاني، ت 1315 ق. المطبعة المرتضوية، النجف الأشرف

36. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ق. دار الفكر، بيروت

37. تهذيب الكمال، لأبي الحجاج المزّي، ت 742 ق. دار الفكر، بيروت

38. الجامع لأحكام القرآن،

أبو عبد اللّٰه القرطبي، ت 671 ق. دار الكاتب العربي، القاهرة

39. جامع البيان، لابن جرير الطبري، ت 310 ق. مكتبة نزار مصطفي، الرياض

40. الجامع الصحيح، محمد بن عيسيٰ الترمذي، ت 297 ق. دار إحياء التراث العربي، بيروت

41. جمهرة أنساب العرب، ابن حزم الظاهري، ت 456 ق. دار المعارف، مصر، تحقيق عبد السلام هارون

42. الجرح و التعديل، عبد الرحمن التميمي الرازي، ت 327 ق. دار إحياء التراث العربي، بيروت

43. الحاوي الكبير، لأبي الحسن الماوردي، ت 450 ق. دار الفكر، بيروت

44. حقيقة الشيعة الاثني عشرية، أسعد وحيد الفلسطيني، معاصر

45. حلية الأولياء، لأبي نعيم الأصبهاني، ت 430 ق. دار الفكر، بيروت

46. حلية العلماء، لأبي بكر الشاشي، ت 507 ق. مكتبة الرسالة الحديثه، الأُردن

47. خلاصة الأقوال، الحسن بن يوسف بن علي بن المطهر الحلي، ت 726 ق.

منشورات الرضي، قم المقدسة

48. الدراري المضيئة، للشوكاني، ت 1255 ق. دار المعرفة، بيروت

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 142

49. الدر المنثور- تفسير- جلال الدين السيوطي، ت 911 ق. محمد أمين دمج، بيروت

50. الذريعة إلي تصانيف الشيعة، للشيخ آقا بزرگ الطهراني، ت 1389 ق.

المكتبة الإسلامية، طهران

51. زاد المعاد، ابن قيم الجوزية، ت 751 ق. عبد الرءوف طه، طبع مصطفي الحلبي، مصر، 1390 ق.

52. سنن أبي داود، سليمان بن الأشعث السجستاني، ت 275 ق. دار إحياء السنة النبويّة، بيروت

53. سنن الطيالسي، لأبي داود الطيالسي، ت 204 ق. دار المعرفة، بيروت

54. السنن الكبريٰ، أبو بكر البيهقي، ت 458 ق. دار المعرفة، بيروت

55. سير أعلام النبلاء، شمس الدين الذهبي، ت 748 ق. الرسالة، بيروت

56. شذرات الذهب، أبو الفلاح، ابن عماد، ت 1089 ق. المكتب التجاري، بيروت

57. شرائع الإسلام، للمحقّق الحلي، ت 676 ق.

مطبعة الآداب، النجف الأشرف

58. شرح الزرقاني، عبد الباقي الزرقاني، ت 1099 ق. طبع عيسيٰ الحلبي، مصر

59. شرح فتح القدير، محمد المعروف بابن الهمام، ت 681 ق. طبع مصطفيٰ الحلبي، مصر، 1389 ق.

60. الشرح الكبير، لأحمد الدردير، ت 1201 ق. طبع عيسي الحلبي، مصر

61. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد المعتزلي، ت 656 ق. دار إحياء الكتب العربية، بيروت

62. صحيح البخاري، محمد بن إسماعيل البخاري، ت 256 ق. دار المعرفة، بيروت

63. صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج القشيري، ت 261 ق. مصطفي البابي الحلبي، مصر، طبع 1377

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 143

64. الضعفاء الكبير، محمد بن عمر العقيلي، ت 322 ق. الدار العلمية، بيروت

65. طبقات الحفاظ، للسيوطي، ت 911 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

66. الطبقات، لخليفة بن خيّاط، ت 240 ق. تحقيق سهيل زكار، مطابع وزارة الثقافة، دمشق

67. طبقات الفقهاء، لأبي إسحاق الشيرازي الشافعي، ت 476 ق. دار الرائد العربي، بيروت

68. الطبقات الكبريٰ، محمد بن سعد بن منيع البصري، ت 230 ق. دار صادر، بيروت

69. العبر في خبر من غبر، شمس الدين الذهبي، ت 748 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

70. العقد الفريد، ابن عبد ربة الأندلسي، ت 327 ق. دار الكتاب العربي، بيروت

71. عمدة القاري، بدر الدين العيني، ت 855 ق. دار إحياء التراث العربي، بيروت

72. الغدير، للشيخ عبد الحسين الأميني، ت 1390 ق. مركز الغدير للدراسات الإسلامية، قم المقدسة

73. الفتاوي الكبريٰ، ابن تيميّة، ت 728 ق. دار المعرفة، بيروت

74. فتح الباري بشرح البخاري، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ق. دار إحياء التراث العربي، بيروت

75. الفروع، محمد بن مفلح المقدسي، ت 763 ق. عالم الكتب، بيروت

76. الفقه علي المذاهب الأربعة، عبد الرحمن

الجزيري، ت 1360 ق. دار إحياء التراث العربي، بيروت

77. الفوائد المجموعة في الأحاديث الموضوعة، للشوكاني، ت 1250 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 144

78. قاموس الرجال، للشيخ محمد تقي التستري، ت 1415 ق. جماعة المدرسين، قم المقدسة

79. القاموس المحيط، للفيروزآبادي، ت 817 ق. دار الجيل، بيروت

80. الكافي، محمد بن يعقوب الرازي الكليني، ت 328 ق. المطبعة الإسلامية، طهران

81. الكامل في الضعفاء، عبد اللّٰه بن عدي الجرجاني، ت 365 ق. دار الفكر، بيروت

82. كشف الظنون، مصطفيٰ بن عبد اللّٰه الشهير ب (الحاج خليفة)، ت 1067 ق.

دار إحياء التراث العربي، بيروت

83. كشف القناع، منصور بن يونس البهوتي، ت 1051 ق. عالم الكتب، بيروت

84. الكشّاف- في تفسير القرآن، محمود بن عمر الزمخشري، ت 538 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

85. كنز العمال، المتقي الهندي، ت 975 ق. مؤسسة الرسالة، بيروت

86. اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، للسيوطي، ت 911 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

87. مآثر الإنافة في معالم الخلافة، أحمد بن عبد اللّٰه القلقشندي، ت 821 ق.

تحقيق عبد الستار أحمد، وزارة الإرشاد الكويت، 1964 ق.

88. المبسوط، شمس الدين السرخسي، ت 490 ق. دار الفكر، بيروت

89. المتعة بين الشريعة و البدعة، مرتضي الموسوي الأردبيلي- معاصر

90. مجلة تراثنا، إصدار مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم المقدسة

91. مجلة مرآة التحقيق، إصدار مكتب الأعلام الإسلامي، قم المقدسة

92. مجمع البحرين، فخر الدين الطريحي، ت 1085 ق. المكتبة المرتضوية، طهران

93. مجمع الزوائد، علي بن أبي بكر الهيثمي، ت 807 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

94. المجموع، محي الدين بن شرف النووي، ت 676 ق. دار الفكر، بيروت

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 145

95. المحاضرات، للراغب،

أبو القاسم بن محمد الأصبهاني، ت 565 ق.

96. المحبَّر، أبو جعفر محمد بن حبيب الهاشمي، ت 245 ق. دار الآفاق الجديدة، بيروت.

97. المحلّي، ابن حزم الأندلسي، ت 456 ق. دار الآفاق الجديدة، بيروت

98. مرآة العقول، محمد باقر المجلسي، ت 1111 ق. دار الكتب الإسلامية، طهران

99. مسالك الأفهام، زين الدين الجبعي (الشهيد الثاني)، ت 965 ق. مؤسسة المعارف الإسلامية، قم المقدسة

100. المسائل الصاغانية، محمد بن محمد بن النعمان، الملقب- بالمفيد، ت 413 ق. دار المفيد، بيروت

101. مستدركات علم الرجال، الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ت 1405 ق.

المطبعة الحيدرية، طهران

102. مسند أحمد، أحمد بن حنبل، ت 241 ق. دار الفكر، بيروت

103. مسند الطيالسي، سليمان بن داود الفارسي- الشهير بأبي داود الطيالسي، ت 204 ق. دار الباز، مكة المكرمة

104. مسند الشافعي، لمحمد بن إدريس، ت 204 ق. رتّبه سنجر بن عبد اللّٰه، ت 745 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

105. المصنّف، عبد الرزاق الصنعاني، ت 211 ق. المكتب الإسلامي، بيروت

106. المصنف، ابن أبي شيبة العبسي، ت 235 ق. دار الفكر، بيروت

107. المعارف، لابن قتيبة الدينوري، ت 276 ق. نشر الشريف الرضي، قم المقدسة

108. المعجم الكبير، سليمان بن أحمد الطبراني، ت 360 ق. وزارة الأوقاف العراقية

109. المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحار الأنوار، مكتب الأعلام الإسلامي، قم المقدسة

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 146

110. معجم المؤلّفين، عمر رضا كحالة، دار إحياء التراث العربي، بيروت

111. معجم رجال الحديث، السيد أبو القاسم الخوئي، ت 1413 ق.

دار الزهراء، بيروت

112. المغني، أبو محمد عبد اللّٰه بن أحمد بن قدامة، ت 541 ق. عالم الكتب، بيروت

113. المغني في الضعفاء، أبو عبد اللّٰه الذهبي، ت 748 ق. دار المعارف، حلب

114. مفتاح كنوز السّنة، أي،

فنسك، دار الباز، مكة المكرمة

115. مقدمة مرآة العقول، للسيد مرتضيٰ العسكري، دار الكتب الإسلامية، طهران

116. المنتقيٰ، أبو الوليد الباجي، ت 494 ق. طبع السعادة، مصر، عام 1332 ق.

117. منجد الطّلاب، للأب لويس معلوف اليسوعي، دار المشرق، بيروت

118. المهذَّب، لابن البرّاج الطرابلسي، ت 481 ق. جماعة المدرسين، قم المقدسة

119. المهذّب، أبو إسحاق الشيرازي، ت 476 ق. عيسيٰ البابي، مصر

120. موارد السجن، نجم الدين الطبسي، مركز الأعلام الإسلامي، قم المقدسة

121. الموطّا، مالك بن أنس، ت 190 ق. برواية يحيي الأندلسي، دار إحياء التراث العربي، بيروت

122. الموضوعات لابن الجوزي، ت 597 ق. دار الفكر، بيروت

123. ميزان الاعتدال، شمس الدين الذهبي، ت 748 ق. دار المعرفة، بيروت

124. النجوم الزاهرة، يوسف بن تغري الأتابكي، ت 874 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

125. نساء مبشّرات بالجنة، أحمد خليل جمعة، دار ابن كثير، دمشق

126. النفي و التغريب، نجم الدين الطبسي، مجمع الفكر الإسلامي، قم المقدسة

127. النهاية في غريب الحديث، ابن الأثير الجزري، ت 606 ق. مؤسسة إسماعيليان، قم المقدسة

128. نيل الاوطار، محمد بن علي الشوكاني، ت 1255 ق. دار الكتب العلمية، بيروت

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 147

129. الوافي بالوفيات، صلاح الدين الصفدي، ت 764 ق. جمعية المستشرقين الألمانية

130. وسائل الشيعة، محمد بن الحسن الحر العاملي، ت 1104 ق. مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم المقدسة

131. وفيات الأعيان، أحمد بن محمد بن خلكان، ت 681 ق. دار الثقافة، بيروت

132. الهداية في شرح البداية، برهان الدين المرغيناني الحنفي، ت 593 ق.

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 149

آثار منتشر شده از مؤلف

1. الايام المكّية من عمر النهضة الحسينية چاپ چهارم

2. الرجعة في أحاديث الفريقين/ اول

3. النفي و التغريب في مصادر

التشريع الإسلامي/ اول

4. الوهابية دعاوي و ردود/ اول

5. روافد الإيمان/ نهم

6. تشريع الأذان و فصوله/ اول

7. تقييم حديث العشرة المبشرة/ اول

8. دراسات فقهية في مسائل خلافية/ دوم

9. صوم عاشوراء بين السنة و البدعة/ دوم

10. معجم أحاديث الإمام المهدي عليه السلام- مشتركاً-/ اول

11. حديث الثقلين- مشتركاً-/ اول

12. موارد السجن في النصوص و الفتاوي/ دوم

13. الإرسال و التكفير/ اول

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 150

14. في رحاب حكومة الامام المهدي عليه السلام/ سوم

15. الزواج الموقت عند الصحابة و التابعين/ دوم

16. صلاة التراويح بين السنة و البدعة/ دوم

17. السجن و النفي في مصادر التشريع الإسلامي/ اول

18. چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي عليه السلام/ پنجم

19. امام حسين عليه السلام در مكه/ اول

20. لما ذا البكاء علي الحسين عليه السلام/ اول

21. رفع الشبهات/ اول

22. پاسخ به شبهات مذهبي/ پنجم

23. تخلف از جنگ/ اول

24. ايلام ديار شيعيان گمنام/ اول

25. به كارگيري مواد سمي در جنگ/ اول

26. فرار از جنگ/ اول

27. چرائي گريه/ سوم

28. رجال مقارن/ اول

29. رجعت از نظر شيعه/ اول

30. نظام ارتش در اسلام/ اول

31. مسائل خلافي/ اول

32. پاسخ به هشت سؤال/ دوم

33. رويكرد عقلاني بر باورهاي وهابيت/ دوم

34. حقوق زنداني و موارد زندان در اسلام/ اول

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، ص: 151

آثار خطي و چاپ نشده از مؤلف

35. نظرة جديدة في حياة الجواد عليه السلام

36. دراسة في صحيح البخاري

37. الإمام الحسن المجتبي عليه السلام

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: شيرازي، محمد حسين، ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين، در يك جلد، دليل ما، قم - ايران، اول، 1426 ه ق ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعين؛ ص: 151

38. حياة الخواجة الطوسي

39. رحلة

الإمام الصادق عليه السلام الي العراق

40. شرح كفاية الاصول

41. القواعد الفقهية- أربعون قاعدة

42. دروس في العقائد- مائة درس-

43. تقرير بحث هاي اصول و فقه آيت اللّٰه وحيد دام ظلّه

44. تقرير بحث هاي اصول آيت اللّٰه فاضل لنكراني دام ظلّه

45. شرح زيارة الجامعة- سخنراني هاي بيروت-

46. السلف و السلفيون

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109