مردي كه لرزه بر اندام آمريكا و رژيم صهيونيستي انداخت

مشخصات كتاب

نويسنده :يعقوب زهدي

ناشر:پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

نوع:مقاله

موضوع :خاطرات شهيد حسن تهراني مقدم

مقدمه

وما رميت اذ رميت و لكن الله رمي

در پي پيروزي در عمليات طريق القدس و آزادسازي بستان، امام خميني(ره) در 8 آذر 1360طي پيامي اين عمليات را فتح الفتوح ناميدند و فرمودند:

«آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخار آفرين است، روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادت طلبي عزيزاني كه سربازان حقيقي ولي الله اعظم ارواحنا فداه هستند مي باشد و اين است فتح الفتوح. من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم، وجود چنين رزمندگاني را كه در دو جبهه معنوي و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمده اند تبريك مي گويم.

فرمانده ادوات

شهيد حسن تهراني مقدم يكي از همان رزمندگان مورد خطاب حضرت امام خميني(ره) بود كه در اين عمليات مسئوليت واحد ادوات تيپ كربلا را برعهده داشت كه شامل انواع خمپاره انداز، سلاح هي ضد زره و تيربار بود. در حالي كه حدود بيست سال سن داشت، به خاطر جثه لاغر و نحيف و چهره استخواني اش بيش از هجده سال نشان نمي داد ولي هوش سرشار و نبوغ بالايي كه خداوند به او عطا كرده بود، باعث شده بود كه بيش از ده سال جلوتر از سن خودش حركت كند و توانايي و تخصص و ظرفيت و لازم براي چنين وظيفه مهمي را در عرضه نبرد كسب كند.

مسئول هماهنگي آتش توپخانه

درخشش حسن در طرح ريزي و به كارگيري ادوات و عملكرد موثر وي موجب شد كه توجه فرماندهاني چون برادر رحيم صفوي، برادر رشيد و شهيد باقري كه به آتش پشتيباني اهميت مي دادند، به او جلب شود و در عمليات بعدي يعني فتح المبين، فرمانده (اسبق) كل سپاه، برادر محسن رضايي حكمي را براي هماهنگي پشتيباني آتش بين ارتش و سپاه كه عمليات مشترك انجام مي دادند، صادر كنند و حسن با حضور در قرارگاه مركزي كربلا و استقرار برادران همكار خود در قرارگاه فرعي چهارگانه فتح، نصر، فجر و قدس توانست اين ماموريت مهم را به نحو احسن به انجام برساند و پشتيباني آتش مناسب و موثري را براي يگان هاي سپاه كه متشكل از نيروهاي پاسدار و بسيجي بود و در اين عمليات استعداد آنان به صد گردان مي رسيد فراهم گردد. عمليات بعدي بيت المقدس بود كه با همان ساختار قرارگاه كربلا و چهارقرارگاه فرعي به طور مشترك توسط ارتش و سپاه انجام

شد و شهيد مقدم نيز با همان تركيب برادران همكارش، به ماموريت هماهنگي پشتبياني آتش ادامه دادند. در عمليات هاي ظفرمند و موفقيت آميز فتح المبين و بيت المقدس علاوه بر آزادسازي قريب به هشت هزار كيلومتر مربع از مناطق اشغالي ميهن اسلامي از جمله سزمين هاي غرب دزفول و جنوب غربي اهواز كه خرمشهر در صدر آن فتوحات قرار داشت، در سايه نصرت وعنايت الهي ، غنايم بسياري نيز نصيب رزمندگان اسلام گرديد، كه از جمله آنها قريب به دويست قبضه توپ از انواع مختلف كه اكثرا نو و آماده به كار بودند و چندين زاغه بزرگ مهمات بود.

موسس و فرمانده توپخانه سپاه

شهيد مقدم و شهيد شفيع زاده كه ايده تشكيل توپخانه سپاه را در سر مي پروراندند توپ هايي غنيمتي را نعمت و هديه الهي به رزمندگان مخلص و خداجو تلقي كردند و شكرانه اين نعمت الهي را در سازماندهي سريع و به كارگيري عليه دشمن بعثي مي دانستند. لذا فرصت را مغتنم شمرده و پيشنهاد تشكيل توخانه براي سپاه را با فرماندهي كل مطرح كردند. برادران ارتشي كه توپخانه را رسته اي فوق العاده تخصصي كه مهارت در آن را مستلزم آموزش هاي بلند مدت در مراكز آموزشي مي دانستند، آن را از عهده سپاه خارج مي دانستند و از سوي ديگر برخي فرماندهان سپاه نيز اعتقاد داشتند كه يگان هاي رزمي سپاه بايستي سبك و چالاك باشند و نبايد به تجهيزات سنگين روي بياورند. حسن با نبوغ فكري اي كه داشت و همواره افق هاي آينده را برآورد مي كرد، استدلال مي كرد كه نبردهاي گسترده تر و سخت تري پيش رو داريم و توپخانه ارتش كفايت پشتيباني آتش يگان هاي خود را نمي كند و نمي توان براي يگان هاي سپاه كه در حال

توسعه نيز بودند به توپخانه ارتش متكي بود. لذا سپاه بايستي توپخانه اي قوي راه انداز كند برادر محسن رضايي با اعتماد به حاج حسن تهراني مقدم حكم فرماندهي مركز توپخانه را براي ايشان صادر كردند شهيد مقدم، شهيد شفيع زاده را به عنوان قائم مقام خود تعيين وشروع به بسيج كادر كرد. بخشي از برادران كه تجربه كار در ادوات، خمپاره و ديده باني داشتند و بخش ديگري از برادران كه خدمت سربازي را در توپخانه ارتش سپري كرده بودند، هسته اوليه توپخانه سپاه در تيپ ها را تشكيل دادند و همزمان گردان هاي مستقل توپخانه نيز سازماندهي شدند. در عمليات هاي رمضان كه حدود دو ماه بعد از عمليات بيت المقدس انجام گرفت، بخش اعظم توپ هاي غنيمتي در قالب آتشبارها و گردان هاي توپخانه در كنار توپخانه ارتش عليه دشمن بعثي به كار گرفته شد. باور اين امر براي برادران ارتشي مشكل بود. لذا شهيد صياد شيرازي به اتفاق مشاوره توپخانه ارتش و شهيد مقدم قبل از شروع عمليات از يگان هاي توپخانه سپاه بازديد كردند كه نتيجه آن تاييد و تحسين و ابزار شگفتي از كار بزرگي بود كه انجام شده بود. طولي نكشيد كه در پاييز 1361 حسن اولين گروه توپخانه را تشكيل داد و چون مقارن با ماه محرم بود، نام آن را گروه 61 محرم گذاشت و شهيد حسن غازي را به فرماندهي آن گروه گمارد. او از مرزهاي دريايي جنوب هم غافل نبوده و گروه 56 يونس را هم براي پدافند ساحلي تاسيس كرد و كليه توپ هاي تير مستقيم با برد بلند را در آن يگان سازماندهي كرد. نهال نوپاي توپخانه به سرعت بارور شد و به ثمر نشست وعمليات

به عمليات گسترش پيدا كرد. تركيب دو حسن (تهراني مقدم و شفيع زاده) مديريت قوي، جامع و كاملي را در راس توپخانه سپاه شكل داده بود. تهراني مقدم بلند پرواز و ايده پرداز بود و شفيع زاده مديري توانا كه سازماندهي، كادرسازي و آموزش و هماهنگي يگان ها را برعهده داشت.

ساخت كاتيوشا

موشك انداز كاتيوشا سلاحي است داراي تحرك و سرعت در تيراندازي كه درعرض چند ثانيه منطقه وسيعي را با شليك 40 موشك زير آتش انبوه قرار مي دهد. تنها سلاح موشكي كه ارتش در اختيار داشت، همين كاتيوشا بود كه حداكثر برد آن 20 كيلومتر بود. مقدم در همان سال اول تشكيل توپخانه در سپاه به فكر تهيه اين سلاح افتاد و با در اختيار گرفتن يك سوله در حومه تهران و فراهم كردن امكانات محدودي از ماشين افزا وابزار مكانيكي، تيمي را براي ساخت يك نمونه كاتيوشا مامور كرد تابباوراند كه قادر به ساخت آن هستيم. حتي اعتبار آن را از محل كمك هاي مردمي تامين كرد و طولي نكشيد كه اولين قبضه كاتيوشا ساخته شد و با تحويل آن به صنايع دفاعي، سپاه زمينه توليد انبوه آن را فراهم ساخت.

مقابله به مثل

رژيم جنايتكار عراق كه از ابتداي جنگ برخي شهرها مثل دزفول را زير موشكباران قرار داده بود، با تداوم پيروزهاي رزمندگان اسلام و فقدان توان مقابله در جبهه ها روي به موشكباران و بمباران شهرها آورد تا از اين طريق مردم را به ستوه آورده و براي توقف جنگ به حكومت ايران فشار بياورند. ملت مسلمان و مقاوم ايران نيز با تحمل خسارات جاني و مالي، در خيابان ها فرياد مي زدند «موشك جواب موشك» مقدم با شنيدن نداي هل من ناصر مردم در اين فكر فرورفت كه چه كسي بايد جواب دشمن را بدهد. او با ديد بلند و آينده نگر خود دريافته بود كه اگر به موشك و تجهيزات بازدارنده دست پيدا نكنيم، ددمنشي هاي صدام ادامه خواهد يافت و شدت خواهد گرفت. او رسالت آينده خود را دريافته

بود و ديگر موفقيت هاي توپخانه برايش جذاب و راضي كننده نبود. اولين آزمايش موشكي را كه به شكل ابتدايي ساخته شده بود در علميات خيبر تست كرد كه تا پاي شهادت نيز پيش رفت ولي حكمت خداوند، زنده ماندن و انجام ماموريت سرنوشت ساز براي جمهوري اسلامي ايران را برايش رقم زده بود.

پايه گذاري قدرت موشكي

بعد از عمليات خيبر به شفيع زاده گفت با وجود تو و بچه هاي توپخانه ديگر نيازي به حضور من نيست ومن بايستي بروم دنبال موشك تا دست امام در برابر توحش صدام خالي نباشد. او با انتخاب تعدادي از برادران توپخانه به سراغ رسالت جديد خود رفت و يك سالي طول نكشيد كه اولين موشك ايران در تاسيسات نفتي كركوك فرود آمد (اسفند 1363). صدام كه كاملا غافلگير شده بود اعلام كرد كه انفجار ناشي از خرابكاري بوده وايران موشكي در اختيار ندارد. موشك بعدي در بانك رافدين بغداد فرود آمد تا جايي براي انكار باقي نمايند. با ادامه شرارت هاي صدام، سه موشك ديگر در همان ماه به بغداد پرتاب شد. دستيابي ايران به توان موشكي كه ابتدا با خريد ودر ادامه با ساخت صورت گرفت و حاصل تلاش بي وقفه و شبانه روزي حسن و يارانش بود موجب كنترل دامنه حملات صدام به شهرها و مناطق مسكوني شد. صنعت موشكي كه امروزه ايران را درتراز بالايي از بازدارندگي قرار داده و از نظر علمي و تكنولوژيكي، توانمندي و ظرفيت بالايي را براي كشور ايجاد كرده، ميراث گرانقدري است كه شهيد مقدم در تاسيس و توسعه آن نقش بي بديلي داشته.

قدرت واقعي

او با اينكه در راس سازمان هاي به كارگيرنده سلاح هاي قدرتمندي چون توپ و موشك قرار گرفته بود لكن قدرت واقعي را ايمان و توكل به خداوند قادر و متعال مي دانست؛ به همين دليل به هنگام تاسيس مركز توپخانه سپاه آيه شريفه: «و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمي» را در صدر تابلوي آن قرار داد و روي هر موشكي كه پرتاب مي كرد همين آيه را حك

كرده بود و در كليه عمليات هاي موشكي در هنگام آمادگي به طور دسته جمعي دعاي توسل مي خواندند.

بالاترين مقام

درجه وپست و مقام و موقعيت در نظر او ارزشي نداشت. در سال 1370 كه به دريافت درجه سرتيپي از دست فرمانده معظم كل قوا نائل شدم، در همان مراسم پيش تهراني مقدم كه آن موقع در جه سرتيپ دومي داشت رفتم و گفتم تو فرمانده من بودي و اين درجه مال تو بود كه به اعطا شد. او با خنده گفت «همين كه اين درجه روي شانه هاي توست انگارروي دوش من است. عنان و درجه به ماها هويت نمي دهد بلكه اين ما هستيم به آن ارزش مي دهيم». بارها از وي شنيده بودم و درعمل نيز اثبات كرده بود كه بالاترين پاداش خود را لبخند رضايت رهبري مي دانست.

معنويت و پارسايي

توسل به ائمه (ع) و حضرت زهرا(س) تضرع و استغاثه در دعا و راز و نياز شبانه، او را از وابستگي هاي زميني رهانيده و آسماني كرده بود. اين مراتب معنوي كه به آن دست يافته بود و بحق باصفت «پارساي بي ادعا» از سوي رهبر و مقتدايش توصيف گرديد، از ظاهرش پيدا نبود و ماها كه با او همسنگر بوديم از آن اگاهي داشتيم. آيات و ادعيه زيادي را حفظ بود و مرتب زير لب زمزمه مي كرد؛ به خصوص به هنگام انجام ماموريت ودر خطوط مقدم نبرد.

در محضر معشوق و در جمع ياران

مدت ها بود كه همرزمان شهيدش همچون حسن شفيع زاده، حسن قاضي، حبيب الله كريمي، مصطفي تقي جراح، عليرضا ناهيدي، غلامرضا يزداني، مهدي پيرانيان و خيل عظيمي از شهداي توپخانه و موشكي سپاه جاي او را در صدر محفل خود آماده كرده و چشم به راهش بودند و حال در بزم الهي و نوراني خود، چون نگيني شهيد مقدم را در ميان حلقه خود قرار داده اند. روحشان شاد و راهشان پر رهروباد.

زندگينامه و گاهشمار

مقدمه

بچه محله سرچشمه، جوانكي لاغر اندام و سر به زير با موهاي فرفري كه مانند بسياري از جوانان نسل انقلاب، پاسداري از نهضت را تكليف خود دانست و به صف سپاهيان روح الله پيوست و سرباز فرمانده كل قوا شد. بعد از شهادت علي (برادرش) در سوسنگرد كه از كودكي انس زيادي با هم داشتند، عزمش بيش از پيش جزم شد و با نبوغ بي حدش، كاري را شروع كرد كه از ساخت خمپاره 60 آغاز شد و تا موشك شهاب 3 رسيد. جواني كه در دانشگاه جنگ، فارغ التحصيل شد؛ از صدام تا سران صهيونيستي و آمريكايي براي سرش جايزه گذاشتند و شد كابوس بي پايان لشكريان شيطان و امير لشكريان خدا. در اين گزارش مروري كوتاه داريم بر مقاطع تاثيرگذار زندگي اين دانشمند عزيز كه اقدامات جهادگرانه اش پايه گذار بسياري از پيشرفتهايب فناورانه و بازدارنده گذشته و آينده شد. 6/8/1338

در محله سرچشمه

در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش محمود تهراني مقدم به پيشه خياطي مشغول بود. 1345

آغاز تحصيلات

به علت شغل پدر (خياطي) به محله شكوفه وسپس به محله بهارستان نقل مكان كرد و مدارس ابتدايي و دبيرستان را در همين مناطق گذراند. 1348

ورود به مسجد زينب كبري(س)

در مسجد زينب كبراي سرچشمه زير نظر آيت الله سيد علي لواساني امام جماعت و مدير مسجد، تعليمات ديني و مقدمات آشنايي با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعاليت كرد. اين گروه سرود، هسته اصلي گروه سرودي بود كه در روز 12 بهمن 57 در فرودگاه مهرآباد به اجراي برنامه پرداخت. آيت الله لواساني در اين باره مي گويد:«محل ما خيابان اميركبير، كوچه آميز محمود وزير است. آنجا يك مسجد و يك حوزه علميه داريم و خانه ما هم كنار مسجد است. وقتي مي رفتيم براي نماز، كارهاي ديگري هم مي كرديم. مثلا با نوجوانان كارمي كرديم و برايشان نامه داشتيم. يك گروه سرود هم درست كرده بوديم كه در روزهاي انقلاب براي خودش بروبيايي داشت. مسجد پررونقي بود و بچه هاي خوبي در آن رفت و آمد مي كردند. برخي كه نمي امدند، كسي را مي فرستادم ومي گفتم بگوييد آقاي لواساني كارتان دارد. به دنبالشان ميرفتيم. الحمدالله آن نسل حالا سردار و سرتيپ ومتخصص شده اند و براي خودشان بروبيايي دارند خدارا شكر. سه برادر بودند. محمد آقا كه خدا حفظشان كند الان هستند، حاج حسن آقا كه يگانه بودند و شهيد علي، برادر اينها. مادر خوب و متديني دارند. خداحفظشان كند. اينها رو اورد مسجد پيش ما. چقدر اين جاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اينها مانوس بوديم و برايشان كلاس گذاشته بوديم وبرايشان احكام مي گفتيم. جقدر بچه هاي خوبي بودند» 1356

قبولي در دانشگاه در مقطع فوق ديپلم

در رشته صنايع (برش قطعات صنعتي) در مقطع فوق ديپلم مدرسه عالي تكنيكيوم نفيسي پذيرفته شد. 1357

همراهي در مبارزات انقلابي

همزمان با اوج گيري فعاليت انقلابي تحت تاثير برادرش محمد به صف انقلابيون پيوست. برادر بزرگترش احمد در اين باره مي گويد:«در روزهاي منجر به پيروزي انقلاب به اتفاق دوستانش در فعاليت هاي زيرزميني، نارنجك هاي دستي مي ساخت كه با استفاده از سه راهي لوله آب توليد مي شد. شب 22 بهمن در ميدان امام حسين (فوزيه سابق) با پرتاب نارنجك دستي يك خودروي نظامي ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد» . 1358

اخذ مهندسي صنايع

در مقطع ليسانس رشته مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد و موفق به اخذ مدرك مهندسي شد.

7 تيرماه 1359

عضويت در سپاه پاسدران در اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال مشغول به فعاليت شد وتا 31/7/59 در اين سمت باقي ماند. در زمان شورش هاي قوي در نقاط مرزي كه مهم ترين آنها حوادث تجزيه طلبانه در كردستان بود و سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقويت صبغه نظامي كرد. با اين رويكرد تا شهريور 1359 كه در آستانه هجوم رژيم بعث عراق قرار گرفتيم، حداكثر توان رزمي سپاه تعداد معدودي گردان هاي رزمي بود كه با روش هاي چريكي وغير كلاسيك، درگير مبارزه با اشرار وضد انقلابيون مسلح در كردستان شدند. سنگين ترين سلاحي هم كه در اختيار سپاه بود، تعدادي خمپاره انداز و آرپي جي و تيربار بود در حالي كه همين وضعيت ضد انقلابيون در كردستان، مسلح به توپخانه هم بودند. شايد آمار كل سلاح هاي سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ ژ3 و كلت و ده ها خمپاره انداز و آرپي جي تجاوز نمي كرد و اين، همه موجودي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود.

1359

بعد از عمليات ثامن الائمه كه منجر به رفع محاصره آبادان شد، ازجمله غنائم به دست آمده از عراق يك آتشبار توپخانه 155 ميليمتري كشش بود كه از جانب دشمن در شمال ابادان بين دارخوين و پل مارد مستقر بود. اين آتشبار توپخانه بلافاصله تعمير و عملياتي شد و در همان منطقه عليه دشمن به كار گرفته شد. سه ماه بعد در عمليات فتح بستان مجددا يك گردان توپخانه 130 ميليمتري و يك آتشبار 105 ميليمتري پرتغالي ارتش عراق از سوي رزمندگان تيپ 14 امام حسين (ع) اصفهان به غنيمت گرفته شد كه اين گردان به دستور حسين خرازي (فرمانده تيپ) سازماندهي شده و

در عمليات فتح المبين در پشتيباني از گردان هاي مانوري بسيجي مبادرت به اجراي اتش كرد. اين دواتفاق مبدا شكل گيري توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است.

9آذر 1360

مسئول تطبيق آتش خمپاره اي سپاه در قرارگاه كربلا در عمليات طريق القدس حاج حسن بعد از عمليات ثامن الائمه متوجه ضعف اتش پشتيباني خودي مستقر در خطوط مقدم جنگ شد، مدت ها روي اين موضوع فكر كرد و سرانجام در پاييز 1360 طرح ساماندهي آتش پشتيباني (خمپاره اندازها) را به صورت سنجيده و مدون تقديم حسن باقري كرد. نامه را محسن رضايي(فرمانده وقت كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) امضا كرد وتحويل حسن باقري داد و حسن باقري آن را به حسن مقدم داد. حاج حسن نامه تايپ شده را خواند و ديد طرح خودش درباره ساماندهي خمپاره اندازها به منظور پشتيباني از نيروهاي پياده است. نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجرو فتح سپاه در جبهه هاي جنوب بود: «برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتبياني كننده آتش هاي خمپاره اي سپاه معرفي مي شوند، لازم است با او همكاري كنيد». 1361

تاسيس توپخانه سپاه

روايت شهيد «عمليات فتح المبين تمام شد. من در سپاه شوش وقتي گزارش را به آقا رشيد مي دادم، ديدم آقا رشيد باخنده مي گويد«مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهي كن. برو سراغ توپخانه». گفتم آقا رشيد ما داريم خمپاره را سازماندهي مي كنيم. در عمليات فتح المبين (اگر اشتباه نكنم)148 قبضه انواع توپ هاي روسي به غنيمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه 9 تيپ داشت. قرار شد برويم آن توپ ها را بياوريم و سازماندهي كنيم. شهيد بزرگوار حسن شفيع زاده اولين نفري بودكه رفتم دنبالش. بعد از عمليات فتح المبين از تيپ المهدي شوش آوردمش پيش خودم و آقاي محمد آقايي كه از مسئولين توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهيد ناهيدي. اين بچه هاي نخبه باهوش را جمع كرديم و توپخانه سپاه راتشكيل داديم». 1361

راه اندازي مركز تحقيقات فني توپخانه در اهواز

روايت شهيد: «در آن زمان توپ هاي غنيميتي ما 156 قبضه بود كه همه آنها در دشت عباس و چناله به غنيمت گرفته شده بودند. ما برادران ارتشي را براي آموزش اين توپ ها دعوت كرديم كه يك تيم از توپخانه ارتش براي ما اعزام شد و وقتي توپ ها را ديدند گفتند اين توپ ها روسي هستند و آموزشي ك ما ديده ايم توپ هاي آمريكايي بوده و كاربرد اين توپ ها را نمي دانيم. ما مي خواستيم از اين توپ ها در عمليات بيت المقدس استفاده كنيم ولي هيچ آموزشي نديده بوديم. توپ هاي زيادي با مهمات خوبي داشتيم ولي براي ما كارامد نبودند. برادر بهمن چيره دست به دليل تخصصي كه داشتند توپ ها را راه اندازي كردند و مركز تعمير و نگهداري توپخانه راه اندازي شد و توپ ها راهي عمليات شدند. دومين نفري كه به ياري ما شتافت، شهيد ناهيدي بود كه آموزش هاي لازم را خيلي با حوصله براي استفاده

از وسايل غنيمت گرفته شده مثل ترتيل هاي فلزي، دوربين هاي پاكدو و تجهيزات نشانه روي به ما دادند». 1361

آغاز زندگي مشترك

پدرش محمود تهراني مقدم در همين سال از دنيا رفت و حسن با وجود مشغله فراوان در جنگ با اصرار خانواده زندگي مشترك را آغاز كرد. 13 آبان 1362

راه اندازي فرماندهي موشك سپاه

روايت سردار زهدي:«ابان سال 1362 به برادر حسن تهراني مقدم كه صاحب ايده هاي بزرگي در اين زمينه بود، ماموريت راه اندازي و سازماندهي «فرماندهي موشكي زمين به زمين سپاه» محول گرديد ». 14 بهمن 1362

شليك توپ به سمت بصره

حضرت امام (ره) با مقابله به مثل حملات موشكي عراق موافقت كردند. ما در آن زمان فاقد سامانه موشكي بوديم و فقط با توپخانه مي توانستيم مقابله به مثل كنيم. در جلسه اي كه سردار مقدم به عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشتنتد، قرار شد شهر بصره را با توپ هاي 130 ميليمتري كه حداكثر برد آنها 28 تا 30 كيلومتر بود مورد حمله توپخانه اي قرار بدهيم. 15 اسفند 1363

شليك اولين موشك به سمت عراق

در تاريخ 21/12/1363 اولين موشك ايران به كركوك شليك شد. دومين موشك هم در بامداد 23/12/1364 به بانك 18 طبقه رافدين بغداد اصابت كردو موشك بعدي در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود 200 نفر از فرماندهان عراقي را به هلاكت رساند. روايت سردار زهدي: «وقتي كه بنا شد اولين موشك را خود برادران سپاه به سمت بغداد شليك كنند، با هم به كرمانشاه رفتيم. مقدمات كار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتيم. مرحوم شهيد مقدم پيشنهاد كرد اول دعاي توسل بخوانيم و بعد از دعا به زبان فارسي با خدا صحبت كرد و گفت: «خدايا ما نمي خواهيم مردم عراق را بكشيم. ما مي خواهيم نظاميان را از بين ببريم كه هم ما و هم عراقي ها را مي كشند. خدايا اين موشك را باشگاه افسران بزن». موشك شليك شد و همه پاي راديو نشستيم. پس از چند دقيقه راديو بي بي سي اعلام كرد يك موشك باشگاه افسران بغداد را منهدم كرده و تعداد زيادي از افراد حاضر در آن كشته شده اند. من پيشاني شهيد مقدم را بوسيدم و گفتم اين به هدف خوردن موشك نتيجه اخلاص و پاكي تو بود». 16شهريور 1364

انتصاب به عنوان فرمانده موشكي نيروي هوايي سپاه

پس از صدور فرمان تاريخ امام (ره) مبني بر تشكيل نيروهاي سه گانه سپاه پاسداران، شهيد مقدم در سال 1364 به سمت فرماندهي موشكي نيروي هوايي سپاه منصوب شد. روايت محسن رضايي: «جنگ شهرها كه آغاز شد صدام به شدت شهرهاي ما را با موشك و بمباران هوايي مورد حمله قرار مي داد و فشار خيلي زيادي روي ما مي آمد. من يك روز برادر محسن رفيق دوست را كه مسئول

لجستيك سپاه بود خواستم و گفتم ما چاره اي نداريم جز اينكه جواب موشك ها را با موشك بدهيم، لذا ايشان را فرستاديم سوريه و ليبي و در آخر جنگ هم كره شمالي. بعد ديدم بايد ساماندهي موشك ها را خودمان انجام دهيم. بعد از مشورت با برادران رشيد، صفوي و شمخاني به اين نتيجه رسيدم كه فرد مناسب براي اين كار حسن تهراني است. ايشان را فراخوانديم و گفتيم توپخانه را بسپار به شفيع زاده و خودت با تيمي از دوستانت يگان موشكي را تشكيل دهيد. ايشان كمي به من نگاه كرد و چيزي نگفت. بعدها برادر جعفري مسئول زرهي سپاه به من گفت در سوريه كه بوديم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تيپ موشكي تشكيل بدهم. توپخانه را مي شد كاري كرده ولي موشك هاي خيلي پيچيده اند. به هر حال بايد با توكل اين كار را انجام دهيم». 1365

تلاش براي استقلال در صنعت موشكي

از 20 مرداد 1365 تا 10 دي 1365 بعد از عمليات والفجر 8 و قبل از كربلاي 4، ليبيايي ها در همكاري موشكي كارشكني كردند و ما توان جواب دادن نداشتيم. ما در 20 مرداد 65 پالايشگاه نفتي الدوره عراق را زديم. در اين مقطع پنج موشك زديم ولي به دليل كارشكني ليبيايي ها 35 روز توان پاسخ نداشتيم. ليبيايي ها 38 ايراد روي سكو قطعات گذاشته بودند. بعضي از قطعات همزمان با مذاكراتي از كره شمالي وارد شد. روايت محسن رضايي: «قذافي فكر كرده بود با دادن تعدادي موشك مي تواند دل مارا به دست بياورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات مي دهد كه به ايران بيايد، بنابراين چندين موشك به همراه

لانچر پرتاب و تعدادي كارشناس را به ايران فرستاد. همين كه ما مشغول كار با آنها شديم، شنيديم كه پادگاني كه برايشان در نظر گرفته ايم را ترك كرده اند و به همراه قطعاتي از موشك ها به سفارت ليبي رفته اند، به طوري كه نمي توان از موشك ها استفاده كرد. حسن و تيمش ظرف دو ماه اين موشك ها را عملياتي كردند و به محض اينكه عراق موشك زد، ما هتل الرشيد را كه محل تجمع ديپلمات ها بود زديم». 18 مرداد 1367

شركت در عمليات مرصاد

به روايت سردار نامي: «در بحبوحه عمليات مرصاد ديديم سردار مقدم به عنوان يك خدمه پاي يك خمپاره 120 در حال شليك به سمت دشمن و منافقين است. سردار مقدم يعني كسي كه به عنوان فرمانده موشكي در حال انجام وظيفه بود وقتي ضرورت را احساس مي كند مي آيد به عنوان يك خدمه 120 به مقابله با دشمن». 1366 به روايت سردار نامي: «همزمان با انجام عمليات هاي مقابله به مثل موشكي و با پيگيري هايي كه خود سردار مقدم داشتند در اواخر جنگ به يك سامانه موشكي و راكت ساخت داخل دست پيدا كرديم به نام راكت نازعات، كه بردش بين 80 تا 120 كيلومتر است و با تلاش هايي كه انجام داده بودند به 150 كيلومتر رسيده بود. از دلايل طراحي و ساخت اين سامانه، كمك در كنار موشك اسكاد بود كه بتواند با يك نواخت تير بالا قدرت مقابله با جنگ شهرها را داشته باشد. موشك اسكاد، موشك گران قيمتي است و به لحاظ آماده سازي و كم و كيف پرتاب براي اهداف خاص استفاده مي شود. ما بعضا اهدافي داشتيم با ابعاد گسترده كه حتما نياز به دقت يا قدرت انفجار زياد داشت

منتها تنها سامانه اي كه داشتيم همين اسكاد بود و لذا از همان مقطع همزمان با فعاليت تحقيقاتي جهت ساخت موشك هاي اسكاد ساخت سامانه هاي ارزان قيمت و داراي قدرت مانور بالاتر نيز آغاز شد، تا بتوانيم بعضي از اهدافي را كه ارزش واهميت چنداني ندارد با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهيم. همانجا تلاش و پيگيري براي ساخت و توليد موشك نازعات در اولين قدم طرح ريزي شد و در دستور كار قرار گرفت كه ما در پايان جنگ يعني اواخر سال 66 موفق شديم به اين سامانه دست پيدا بكنيم». 1377

موفقيت در ساخت شهاب 3

روايت سردار «عباس خاني ارامني» جانشين فرمانده توپخانه و موشكي نيروي زميني سپاه، «درست است كه وزارت دفاع به عنوان واحد پشتبياني كننده نيروهاي مسلح در بحث ساخت موشك «شهاب 3» وارد مي شود، اما عمده كارهاي تحقيقاتي اش را شهيد مقدم انجام داده بود. اين شهيد عزيز عقيده داشت، نبايد چيزي را ديگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند. به عبارت ديگر مي گفت اگر نيروهاي مسلح ما درك كردند بنابر نوع تهديد به چه ابزاري براي مقابله نياز دارند، بايد براي توليد آن گام بردارند. زيرا متخصصان داخلي كشورمان ازتوانمندي و قدرت عمل بسيار بالايي برخوردار هستند». 1381

ساماندهي صعود بزرگ به قله دماوند

روايت سردار «يدالله مكاري» مسئول هيات كوهنوردي سپاه: «كاري كه سردار حسن مقدم انجام داد، كاري بس دشوار و بزرگ بود ولي از آنجا كه قربه الي الله بود و همراه باتوكل و نشات گرفته از نام ائمه و ياري گرفتن از آنها بود،باموفقيت به انجام رسيد صعود به قله دماوند بدون شك براي اولين و آخرين بار بود كه اجرا شد. در سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا (س) از چهارده يال كوه دماوند با نا م چهارده معسوم با شركت 5000 كوهنورد از سراسر رده هاي سپاه انجام شد كه از 5000 نفر، 4137 نفر آنان موفق به صعود بر بام ايران يعني قله دماوند شدند و حديث كسا را انجا قرائت كردند». 1384

جانشين نيروي هوايي سپاه

در تاريخ 1/7/1384 به عنوان جانشين سردار علي زاهدي در نيروهاي هوايي سپاه پاسداران منصوب شد. 23اذر 1385

رئيس سازمان جهاد خودكفايي سپاه

در ت25/9/1385 به عنوان مشاور فرمانده كل سپاه در امور موشكي و رئيس سازمان خودكفايي سپاه انتخاب شد. آبان 1390

شهادت

در پادگان اميرالمومنين (ع) و در حال آماده سازي آزمايش موشكي بر اثر انفجار زاغه مهمات، به يارانش شهيد احمد كاظمي، حسن شفيع زاده، حسن غازي،غلامرضا يزداني ، عليرضا ناهيدي، مصطفي تقي خواه و ... پيوست

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109