انتخاب هاي تسليحاتي ايران: مسائل و تحليل ها

مشخصات كتاب

عنوان:انتخاب هاي تسليحاتي ايران : مسائل و تحليل ها

نام كتابخانه:كتابخانه حضرت عبدالعظيم (ع) (حوزه علميه خواهران)

پديدآورنده :پيروز ايزدى

مترجم :پيروز ايزدى؛ ويرايش مظفر خرمى.

ناشر:دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه پاسداران معاونت پژوهش.

موضوع:سلاحهاي هسته اي - ايران.=سلاحهاي هسته اي - ايران - كنترل.=موشكهاي هدايت شونده - ايران.=سياست نظامي - ايران=امنيت ملي - ايران

شماره رديف:1359

كد عنوان: 1309

عنوان قراردادي:انتخاب هاي تسليحاتي ايران : مسائل و تحليل ها

محل انتشار:تهران

يادداشتها :فهرستنويسي براساس اطلاعات فيپا.

رده بندي كنگره:U 264 /5/الف9 8 الف

رده بندي ديويي:355

برساخت

109:ص

مقدمه

احتمال تبديل شدن ايران به يك قدرت هسته اي يا تقريبا هسته اي همچون اسراييل و عراق، از موضوعاتي است كه دولت جديد آمريكا با آن رو به رو مي باشد. بر همين اساس، موازنه استراتژيك جديدي در خاورميانه، به گونه اي مطمئن و آرام در حال ظهور است كه مي تواند پيامدهاي دامنه داري براي منافع آمريكا در اين منطقه ي حياتي، در بر داشته باشد. در اين زمينه مهم ترين نگراني، از هم پاشيدن فرايند صلح اعراب و خارج از آن مي باشد. در اين باره دو موضوع از اهميت ويژه اي برخوردارند: نخست، اين احتمال كه افزايش خشونت بين اسراييل و فلسطيني ها مي تواند از كنترل خارج شده و موجب درگيري وسيع تري بين اعراب و اسراييل شود؛ دوم اين كه، تضعيف تحريم هاي سازمان ملل و نبود بازرسان سازمان ملل در عراق، و همچنين بالا بودن قيمت هاي نفت، توان صدام حسين را براي بازسازي برنامه هاي سلاح كشتار جمعي [1] (WMD)و از جمله برنامه سلاح هاي هسته اي افزايش داده است.

اين رويدادها، احتمال افزايش برنامه و راهكار دستيابي ايران به سلاح هاي

[ صفحه 2]

هسته اي را بيشتر مي كند. مؤثرترين روش

براي جامعه بين المللي جهت به تأخير انداختن يا پيش گيري از برنامه سلاح هاي هسته اي ايران آن است كه مطمئن شود عراق هرگز به طور جدي برنامه هاي هسته اي يا بيولوژيكي خود را بازسازي نخواهد كرد. در اين باره، شهرام چوبين در مقاله خود، خواننده را متقاعد مي كند كه تنها تهديد نظامي جدي كه تلاش ايران را در زمينه برنامه سلاح هاي هسته اي توجيه مي نمايد، تهديد از جانب عراق مي باشد. متأسفانه شواهد كافي در اين زمينه وجود دارد كه عراق همچنان مصمم به ساخت سلاح هسته اي است. بنابراين، نگراني هاي ايران بايد بسيار جدي گرفته شود. اخيرا دو كتاب به چاپ رسيدند كه يكي از آنها آخرين عضو هيئت UNSCOM، ريچارد باتلر و ديگري توسط خضر حمزه، فيزيكدان هسته اي عراقي - كه در برنامه هسته اي عراق كرده است - به رشته ي تحرير درآمده. اين دو كتاب به خوبي نشانگر مصمم بودن رهبري عراق به ادامه برنامه هاي هسته اي و ديگر سلاح هاي كشتار جمعي مي باشد، كه اين امر ناديده انگاشتن معاهدات سازمان ملل به حساب مي آيد، معاهداتي كه عراق يكي از طرف هاي آن به شمار مي رود. اين تصميم همچنين با قطع نامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل و آژانس بين المللي انرژي اتمي [2] (IAEA)- نهاد مأمور نظارت بر فعاليت هاي هسته اي عراق - تعارض دارد. [3] .

[ صفحه 3]

از آنجا كه گمان مي رود ايراني ها اين كتاب ها را بخوانند، بنابراين، به نظر مي رسد دلايل خوبي براي نگراني از فعاليت هاي هسته اي عراق داشته باشند و در اين راستا تعدادي از اقدامات متقابل جايگزين، از جمله راهكار سلاح هاي هسته اي

از مد نظر قرار دهند. همچنين، باتلر در كتاب خود چنين استدلال مي كند كه سلاح هاي كشتار جمعي براي صدام كه ادعا مي كند براي رهبري جهان عرب فردي شايسته و تواناست، از اهميت اساسي برخوردار است. [4] .

او مي نويسد: « ناكامي جامعه جهاني براي مقابله مؤثر با صدام حسين - مردي كه مصمم است به هر قيمتي به سلاح هاي كشتار جمعي دست يافته، آنها را ذخيره كرده و حتي در صورت امكان، در تعقيب اهداف شخصي و سياسي اش از آنها استفاده كند

- مسأله ي بسيار عميقي است و بحراني را در مديريت امنيت جهاني پديد مي آورد. » [5] .

نوشته هاي خضر حمزه از صدام حسين و تمايل او به ساخت بمب، بسيار جذاب است. وي در كتاب خود تصوير بسيار وحشتناكي از عزم صدام حسين براي به دست آوردن سلاح هاي هسته اي و تلاش بي امان او براي نيل به اين هدف، ارائه مي دهد. دلايل زيادي مبني برا ين كه عراق در پي شكست نظامي در سال 1991 و تصويب قطع نامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل، براي مجازات اين كشور، همچنان برنامه سلاح هاي هسته اي خود را حفظ كرده است، وجود دارد. از سال 1998 هيچ بازرسي در عراق حضور نداشته است و اين موضوع نشان مي دهد صدام ممكن است به اندازه كافي در برنامه هاي هسته اي خود پيشرفت كرده باشد و هم زمان با تضعيف تحريم ها و بالا رفتن قيمت هاي نفت، افزايش درآمدهاي اين كشور فرصت هاي بيشتري را براي خريد مواد قابل شكافت در بازارهاي سياه، جهت ساخت يك يا دو

[ صفحه

4]

بمب در اختيار عراق قرار دهند. دكتر حمزه بر اين باور است كه هنگامي كه صدام بيش از يك بمب داشته باشد، احتمالا آن را آزمايش خواهد كرد. [6] جالب اين كه، انجام آزمايش هسته اي چه در داخل خاك عراق و چه در يك كشور ثالث مانند پاكستان، حمايت گسترده ي جهان اسلام را برخواهد انگيخت. حتي متحدين نزديك آمريكا همچون مصر و اردن نيز شاهد حضور مردم خود در خيابان ها در استقبال از اين تحول، به عنوان راهي براي مقابله با توانايي هسته اي اسراييل و حمايت آمريكا از اسراييل خواهند بود.

همه اين رويدادها به طور جدي، بي ثباتي در ايران را دامن خواهد زد. گرچه ايراني ها نيز با عدم حل و فصل منازعه اعراب و اسراييل دم از مخالفت با ايالات متحده و اسراييل مي زنند، اما مي دانند كه اين امر بيشتر براي آنها جنبه ي سياسي و ايدئولوژيك دارد و نه جنبه ي حياتي؛ يعني موضوع اعراب و اسراييل، مسأله اي نيست كه امنيت آنها را به خطر اندازد، بلكه عراق تهديدي واقعي براي ايران ايجاد مي كند و هر دولتي كه در ايران سر كار باشد - صرف نظر از ماهيت رهبري آن - هر گونه تحول عمده در عراق را به طور جدي زير نظر مي گيرد. از اين رو، روشن است كه اگر نيروهاي معتدل و ميانه رو در تهران به رهبري خاتمي، سرانجام موفق به در دست گرفتن كليه ي ابزارهاي مهم قدرت از جمله نيروهاي مسلح و انتظامي، قوه قضاييه و دستگاه هاي اطلاعاتي شوند، بعيد است كه نگرش آنها نسبت به عراق از برادران محافظه كارترشان

چندان متفاوت باشد. در واقع، بيشتر اصلاح طلبان در زمينه ابراز احساسات ملي گرايانه، هم سويي قابل توجهي با محافظه كاران از خود نشان مي دهند. اين امر در اين واقعيت بازتاب مي يابد كه برخي از سرسخت ترين

[ صفحه 5]

منتقدان مشاركت ايران در برنامه هاي بين المللي كنترل تسليحات، ديدگاه هاي معتدل و اصلاح طلبانه اي در سياست داخلي دارند.

اگر جو حاكم ايران بر دولت فشار زيادي وارد آورد تا راهكارهاي هسته اي را مد نظر قرار دهد، چالش واقعي براي دولت هنگامي رخ خواهد داد كه مجبور شود به سمت نقطه اي قدم بردارد كه در آنجا بايد آشكارا از خطوط قرمز گذشته و تعهدات خود را در زمينه عدم گسترش سلاح هاي هسته اي(NPT)نقض كند. در اين صورت، دولت يا بايد به طور رسمي و قانوني از پيمان خارج شود تا به جهانيان نشان دهد كه در پي دستيابي به سلاح هاي هسته اي است، و يا اين كه با برنامه اي پنهاني، به فعاليت هسته اي بپردازد و اين خطر را به جان بخرد كه در صورت فاش شدن فعاليتش با خشم جامعه بين المللي و از جمله تحريم هاي بين المللي رو به رو خواهد شد. ابهام در مورد سياست هاي هسته اي عراق احتمالا در تعيين تصميمات ايراني ها نقش مهمي خواهد داشت. اگر تهديد عراق بر طرف شود، ايران با هسته اي شدن چه آشكارا و چه پنهان، بهاي سنگيني خواهد پرداخت و ممكن است به آن موقعيت يا قدرتي كه اميد دستيابي بدان را داشته است، برسد. جنبه هاي منفي برنامه تسليحات هسته اي ايران بسيار قابل توجه هستند، علاوه بر اين به گفته شهرام چوبين

و فريده فرهي، ايجاد نيروي پشتيبان موشكي لازم، براي پرتاب اين سلاح هاي هسته اي نيز كار آساني نمي باشد. همانطور كه در مقاله ريچارد اسپاير هم به آن اشاره شده است.

با توجه به اين مطالب، « مركز نيكسون » [7] براي درك بهتر نيازها و نگراني هاي امنيتي ايران و همچنين يافتن راه هايي براي منصرف كردن ايران در پيش گرفتن برنامه سلاح هاي هسته اي، دست به فعاليت هايي زده است. با توجه به نگراني هايي

[ صفحه 6]

كه درباره فعاليت ايران در زمينه سلاح هاي شيميايي و بيولوژيكي وجود دارد و برنامه موشكي اين كشور نيز به خوبي جا افتاده است، مسأله سلاح هاي هسته اي بسيار مهم مي باشد. سلاح هاي هسته اي، طبقه اي از سيستم هاي تسليحاتي را تشكيل مي دهند كه به راستي موازنه ي قوا در منطقه را تغيير مي دهند. بنابراين براي مطالعات ما، از اهميت اساسي برخوردارند.

اين متن، اولين مقابله درباره اين موضوع است. مقاله هاي ديگري در پي خواهند آمد كه به شماري از راهكارهاي واقع بينانه اي كه فرا روي ايران مي باشد، اختصاص دارند، كه در صورت تلاش ايران در تعقيب برنامه سلاح هاي هسته اي، به واكنش كشورهاي همسايه از جمله اسراييل و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس مي پردازند. چهار مقاله موجود در اين كتاب تعدادي از اين موضوعات را در بر مي گيرند.

جفري كمپ [8] در نخستين مقاله خود، تحت عنوان « راهكارهاي هسته اي ايران » چنين استدلال مي كند كه دولت ايران در رابطه با راهكارهاي هسته اي خود با تعدادي معضل حاد رو به رو مي باشد. از يك سو

اين كشور به دليل تهديد عراق، براي برنامه هاي هسته اي خود دلايل واقعي دارد. و از سوي ديگر، كشوري است كه يكي از طرف هاي پيمان عدم گسترش سلاح هاي هسته اي(NPT)محسوب مي شود. با اين همه، بيشتر دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا، بر اين باورند كه اين كشور برنامه سلاح هاي هسته اي خود را به صورت پنهان - و غير قانوني - در پيش گرفته است. نقض NPT براي ايران، خطر تحريم هاي بين المللي را در بر دارد. خروج رسمي و قانوني از پيمان، نشان دهنده نيت و قصد داشتن سلاح هاي هسته اي و يا استفاده از آنهاست، بنابراين احتمال واكنش هاي شديد آمريكا و كشورهاي منطقه را بر خواهد

[ صفحه 7]

انگيخت. سطح و ماهيت اين واكنش، بستگي به ماهيت دولت ايران خواهد داشت. در حال حاضر، احتمالا ايران به طور پنهاني برنامه ي هسته اي خود را تعقيب مي كند و مراقب است كه از خطوط قرمز عبور نكند تا باعث وضع تحريم هاي بين المللي نشود. شهرام چوبين در مقاله ي خود تحت عنوان « محيط استراتژيك ايران و سلاح هاي هسته اي » ، به بررسي فايده سلاح هاي هسته اي - با توجه به قابليت كاربردشان - در وضعيت امنيتي كنوني ايران مي پردازد. به عقيده ي وي، هواداران سلاح هاي هسته اي در ايران استدلال هاي كلي گرايانه اي ارائه مي كنند. آنها ويژگي هاي محيط استراتژيك را ناديده مي گيرند. چوبين از طريق تحليل مسائل استراتژيكي كه ايران در رابطه با كشورهاي هم مرزش با آنها مواجه است، چنين نتيجه مي گيرد كه به استثناي عراق، خطر ديگري كه با برنامه سلاح هاي هسته اي قابل مهار باشد، ايران را تهديد نمي كند. به نظر چوبين، ايران احتمالا راهكار هسته اي

خود را در صورت تجديد تهديد عراق، براي خود محفوظ نگاه خواهد داشت، اما در غير اين صورت سلاح هاي هسته اي براي منافع ايران زيانبار خواهند بود.

فريده فرهي در مقاله خود تحت عنوان « داشتن يا نداشتن؟ » كه در مورد بحث داخلي پيرامون سلاح هاي هسته اي مي باشد، به بررسي بحث عمومي فزاينده در ايران (درباره ي احتمال در پيش گرفتن برنامه سلاح هاي هسته اي و اين كه اين بحث، چه مفهومي براي سياست خارجي ايران مي تواند داشته باشد)، مي پردازد. به نظر او، در حالي كه ممكن است بحث عمومي به طور مستقيم بر فرايند تصميم گيري در پشت صحنه تأثير نگذارد، با اين حال روشنگر « افكار گوناگوني » خواهد بود كه تصميم گيرندگان ايراني با آنها سر و كار دارند. كساني كه مخالف برنامه سلاح هاي هسته اي هستند، ضمن اشاره به هزينه هاي سنگين اقتصادي و محدوديت هاي تكنولوژيكي اين برنامه، استدلال خود را بر اين ايده بنا مي نهند كه به هنگام آسيب

[ صفحه 8]

ديدن روابط بين المللي، امنيت نيز كاهش مي يابد. از سوي ديگر، هواداران برنامه هسته اي بر مبناي نظريه واقع گرايانه روابط بين الملل، استدلال مي كنند كه سياست خارجي ايران بايد كمتر به روابط عمومي بپردازد و بيشتر به فكر قدرت چانه زني باشد. با اين تفاسير، هر دو ديدگاه معتقدند كه پاي بندي ايران به پيمان هاي بين المللي همچون NPT و CWC دست آوردي براي اين كشور نداشته است.

مقاله ريچارد اسپاير، با عنوان « موشك هاي ايران و ظرفيت آن ها » ، به بحث درباره جنبه هاي فني برنامه هاي موشكي ايران

و راهكارها و محدوديت هاي حاصل از آنها مي پردازد. همچنين نويسنده در مقاله ي خود به بررسي تفاوت بين موشك هاي بالستيك و كروز بر حسب برد، ظرفيت و ديگر متغيرها مي پردازد. وي سپس انتخاب هاي ايران را در مورد توانمندي پرتاب تسليحات متعارف، بيولوژيكي، شيميايي و هسته اي را به وسيله موشك ها مورد توجه قرار مي دهد.

جفري كمپ

مدير برنامه هاي استراتژيك منطقه اي

[ صفحه 9]

راهكارهاي هسته اي ايران

اشاره

جفري كمپ [9] .

زمينه

بيشتر محافل دولتي ايالات متحده و بسياري از تحليل گران به اين نتيجه رسيده اند كه جمهوري اسلامي ايران از تعدادي برنامه ي هسته اي - كه برخي پنهان و برخي ديگر آشكار هستند - پشتيباني مي كند كه اين امر در آينده اي نه چندان دور، راهكار تهيه و به كارگيري سلاح هاي هسته اي را در اختيار اين كشور قرار خواهد داد. نگراني از برنامه هاي هسته اي ايران را مي توان به چهار مؤلفه تقسيم كرد:

1 - تحقيقات غير نظامي و راكتورهايي كه مشغول فعاليت، در دست ساخت و يا برنامه ريزي شده هستند؛

2 - تلاش هاي پنهاني ايران، براي راه اندازي برنامه غني سازي اورانيوم گريز از مركز و يا احتمالا تأسيساتي براي جدا سازي پلوتونيوم (فرآوري مجدد)؛

3 - كوشش عوامل ايراني براي خريد غير قانوني مواد قابل شكافت و اقلام داراي « كاربرد دوگانه » كه در ساخت سلاح هاي هسته اي به كار مي روند، از منابع خارجي بيشتر - نه انحصارا - از اروپا و شوروي سابق؛

[ صفحه 10]

4 - برنامه ساخت موشك هاي زمين به زمين كه احتمالا هدف از آن پرتاب سلاح هاي كشتار جمعي مي باشد. [10] .

همچنين بحث درباره ي سلاح هاي هسته اي ايران، با موضوعاتي همچون مقاصد سياسي - نظامي ايران، دامنه، بزرگي، زمان بندي، هزينه مالي، مزايا و مضار استراتژيك يك برنامه هسته اي ارتباط دارد.

تصميم ايران براي تهيه و استقرار سلاح هاي هسته اي، داراي پيامدهاي دامنه دار و نيز وخيمي براي امنيت و ثبات خاورميانه ي بزرگ خواهد بود. اين

امر حتي در مناطقي بسيار فراتر از خليج فارس، در مديترانه شرقي، قفقاز، جنوب آسيا و آسياي مركزي تأثير خواهد گذاشت. در حالت هاي حاد و افراطي، ترس از ورود سلاح هاي هسته اي به زرادخانه ايران ممكن است باعث شود كشورهايي چون اسراييل و حتي ايالات متحده در اقدامي پيشگيرانه، دست به عمليات نظامي عليه اين كشور بزنند. سلاح هاي هسته اي ايران سوار بر موشك هاي زمين به زمين با برد متوسط، اهميت استراتژيك بسيار بيشتري نسبت به استقرار سلاح هاي شيميايي يا بيولوژيكي دارند. بنابراين، چگونگي جلوگيري از برنامه هسته اي ايران براي ايالات متحده بايد از اولويت بالايي برخوردار باشد. اين كه اين هدف (جلوگيري از برنامه هسته اي ايران) قابل تحقق است يا خير و اگر چنين است آيا با اتخاذ سياست مصالحه جويانه يا از راه اتخاذ سياست مقابله و يا تركيبي از هر دو راه مي تواند به بهترين نحو تحقق يابد، موضوع مهم مورد بحث در سياست آمريكا نسبت به ايران است.

[ صفحه 11]

در بررسي راهكارهاي سلاح هاي هسته اي ايران بايد چند واقعيت تحليلي و سياسي را مورد توجه قرار داد. نخست آن كه بدون دسترسي به اطلاعات بسيار طبقه بندي شده، حدس و گمان درباره ي ماهيت دقيق فعاليت هاي ايران براي تحليل گران محدود خواهد بود. دوم اين كه در مطبوعات و در ميان تحليل گران سياسي اين كشور، بحث عقلاني بودن موضع كنوني اين كشور نسبت به سلاح هاي هسته اي روز به روز داغ تر مي شود. سوم اين كه، جوهره ي بحث ها در ايران بيشتر درباره ي چگونگي ارتباط نوسانات سياست خارجي با سلاح هاي هسته اي است و نه مسائل فني يا

نظامي. چهارم اين كه در ايران بحث عمومي در مورد تعداد گزارش ها و بيانيه هاي غرب اندك است. اين امر نشان مي دهد كه جمهوري اسلامي براي فراهم آوردن تكنولوژي مورد نياز، دست به ابتكارات پنهاني زده است كه به طور مستقيم در ساخت سلاح هاي هسته اي سودمند مي باشد.

تمايل ايران براي بررسي راهكار سلاح هاي هسته اي، از دهه 1960 يعني هنگامي ايجاد شد كه دولت طرفدار آمريكا (شاه) آرزوهاي بزرگي براي نقش ايران در منطقه و جهان، در سر مي پروراند. با اين حال، جنگ خونين اين كشور با عراق از 1980 تا 1988 و استفاده بغداد از سلاح هاي شيميايي در اين جنگ و حس انزواي ايران در جامعه جهاني، سبب شد مباحث داغي در دولت درباره ي فوايد و قابليت هاي سلاح هاي هسته اي صورت پذيرد. افزون بر اين، آزمايش هاي هسته اي هند و پاكستان، در مه 1998 باعث شد استدلالات و موضع آن دسته از افرادي كه در ايران سلاح هاي هسته اي را جزء اساسي دفاع ملي تلقي مي كردند، تقويت شود. به علاوه، وجود قابليت هسته اي اسراييل و موشك هاي دوربرد اين كشور، احساس آسيب پذيري ايران را افزايش مي دهد.

تعهدات ايران در برابر پيمان هاي بين المللي

فعاليت هاي ايران در دستيابي به سلاح هاي كشتار جمعي در چهار زمينه انجام

[ صفحه 12]

مي شود: هسته اي، شيميايي، بيولوژيكي و سيستم هاي موشكي. هر يك از اين ها مستلزم تفسيرها و واكنش هاي متفاوتي است. برنامه فرضي سلاح هاي هسته اي ايران بايد در چارچوب ملاحظات گسترده تر كنترل تسليحات جهاني و منطقه اي مورد بررسي قرار گيرد. بر خلاف هند، پاكستان و اسراييل كه هيچ گاه پيمان عدم گسترش سلاح هاي هسته اي(NPT)را امضا نكرده و در نتيجه

نسبت به آن تعهدي ندارند، ايران عضو اين پيمان است. ايران يكي از طرفداران اصلي برنامه ي عدم گسترش در مجامع بين المللي گوناگون، از جمله كميته خلع سلاح در ژنو و كنفرانس هاي بازنگري NPT كه هر پنج سال يك بار در نيويورك برگزار مي شود، بوده است. ايران در اين مجامع و با پشتيباني قابل توجه ديگر كشورهاي در حال توسعه، با قدرت تمام استدلال كرده است كه معياري دو گانه، در سياست آمريكا در رابطه با برنامه عدم گسترش وجود دارد. براي مثال، ايالات متحده هرگز مشكلي را كه برنامه هسته اي اسراييل پديد آورده است، مطرح نمي كند و اين استدلال گذشته از شعارهاي هميشگي جهان عرب مي باشد؛ مبني بر اين كه سلاح هاي هسته اي اسراييل محركي براي بلند پروازي هاي هسته اي عراق و ايران هستند.

پنج قدرت هسته اي موجود (ايالات متحده، روسيه، بريتانيا، فرانسه و چين)، عضو پيمان NPT نيستند و اين، بدان معني است كه آنها مي توانند سلاح هاي هسته اي خود را نگه دارند. با اين حال، به موجب شرايط NPT اين كشورها ملزم هستند كه براي كاهش زرادخانه هسته اي خود به طور جدي تلاش كنند. اين كشورها همچنين توافق كرده اند كه فن آوري غير نظامي هسته اي را در اختيار كشورهاي عضو پيمان كه فاقد سلاح هاي هسته اي هستند، قرار دهند تا در زمينه ي برنامه هاي هسته اي غير نظامي، براي امر پژوهش و تأمين انرژي به آنها ياري شود؛ اما در همين جاست كه معضل وجود دارد.

اين چهار دولت كه به طور رسمي از سلاح هاي هسته اي برخوردارند، عضو

[ صفحه 13]

سازمان ديگري به نام « گروه

عرضه كنندگان فن آوري هسته اي » [21] نيز هستند كه براي جلوگيري از صادرات تكنولوژي هاي هسته اي - و از جمله غير نظامي - به كشورهايي كه NPT را امضا نكرده اند طراحي شده است. تناقضي ذاتي در مفاد NPT و اقدامات يك جانبه گروه عرضه كنندگان تكنولوژي هسته اي، براي محدود ساختن انتقالات اين فن آوري وجود دارد. اين امر به مسأله شمال - جنوب تبديل شده است و ايران رهبري مباحثي را در اين زمينه بر عهده دارد. بر اين اساس، كشورهاي شمال سعي مي كنند كشورهاي جنوب را از دسترسي به تكنولوژي هسته اي محروم سازند، يعني همان استدلالي كه هندي ها سال هاست مطرح مي كنند. معيار دوگانه ي ايالات متحده در اين زمينه، خشم ايران را در مورد چگونگي برخورد با مسائل هسته اي تشديد كرده است. آمريكا با كره شمالي به توافقاتي دست يافت، مبني بر اين كه در ازاي از دست دادن توانايي هاي هسته اي كره شمالي در زمينه سلاح هاي هسته اي، راكتورهاي آبي سبك در اختيار اين كشور قرار دهد؛ ولي آمريكا از دست زدن به معامله اي مشابه با ايران امتناع مي كند.

ايالات متحده بر اين موضوع پافشاري مي كند كه نبايد تكنولوژي هسته اي غير نظامي به ايران عرضه شود، و در اين زمينه، ديگر اعضاي گروه عرضه كنندگان تكنولوژي هسته اي را براي رعايت اين مسأله تحت فشار قرار مي دهد. روسيه با اين سياست موافق نيست و چنين استدلال مي كند كه روابط اين كشور از نظر عرضه ي فن آوري هسته اي با ايران، - به لحاظ فني كاملا - قانوني بوده و مطابق با تعهدات اين كشور، در قبال پيمان NPT مي باشد. كشورهاي غربي نيز معتقدندگر

چه ايران هنوز از نظر فني پاي بند به تعهدات خود در قبال پيمان NPT است، با اين حال اين كشور به طور پنهاني برنامه ي سلاح هاي هسته اي خود را تعقيب مي كند تاكنون از

[ صفحه 14]

خطوط قرمزي كه آژانس بين المللي انرژي اتمي [12] ،

(IAEA) مشخص كرده، عبور نكرده است. به عبارت ديگر، ايران براي ساخت بمب برنامه اي دراز مدت، دارد. اين موضوع را دستگاه هاي اطلاعاتي دست كم چهار كشور - آمريكا، بريتانيا، آلمان و اسراييل - تأييد كرده اند. بحث هايي در اين زمينه وجود دارد كه برنامه هاي هسته اي ايران چه هدفي را تعقيب مي كند و چه هنگام عملياتي مي شود، اما هيچ بحثي درباره اين واقعيت وجود ندارد كه ايران فعاليت هايي را كه در پيش گيرد كه به ساخت سلاح هاي هسته اي كمك كند.

يكي از راه هاي ارتقاي جايگاه بين المللي ايران، موافقت اين كشور با تصويب دو پروتكل الحاقي IAEA مي باشد كه پس از تجربيات فاجعه بار IAEA با عراق، پيش از جنگ 1992 طراحي شدند. در آن زمان آشكار شد كه عراق، در حالي كه از بازرسي هاي IAEA استقبال مي كند، به طور پنهاني برنامه ي مهمي را در زمينه سلاح هاي هسته اي آغاز كرده و بازرسان IAEA را فريب داده است. بدين ترتيب كشورهاي عضو پيمان، دو شرط جديد پروتكل IAEA را كه گاه به عنوان برنامه «2 + 93» شناخته مي شود، براي پر كردن اين خلاء و دشوار ساختن انجام فعاليت هاي پنهاني و مشكوك از ديد بازرسان IAEA، طراحي كردند. تاكنون ايران از تصويب شروط 2 به اضافه ي 93 خودداري كرده

است، چرا كه همچنان فن آوري هسته اي غير نظامي براي راكتور بوشهر در اختيار اين كشور قرار داده نمي شود. در نتيجه دور باطلي پديد مي آيد: بدون پاي بندي به برنامه 2 به اضافه ي 93، بازرسي هاي IAEA از تأسيسات هسته اي ايران توسط دستگاه هاي اطلاعاتي غرب جدي گرفته نمي شود. با اين حال، ايران 2 به اضافه ي 93 را امضا نخواهد كرد مگر اين كه تعهد كاملي براساس فراهم آوردن فن آوري هسته اي غير نظامي، به دست آورد. مقامات آمريكايي معتقد نيستند كه اين

[ صفحه 15]

بده بستان در حال حاضر ارزشمند باشد، چرا كه آنها به دولت ايران اعتماد ندارند. آنها معتقدند كه ايران 2 به اضافه ي 93 را تصويب كند و سپس بتواند به صورت نامحدود فناوري هسته اي غير نظامي دريافت كند، مدت زماني را كه براي ساخت بمب نياز دارد، بيشتر كاهش خواهد داد. تنها راه شكستن اين حلقه براي آمريكا و متحدينش اين خواهد بود كه جزئيات بيشتري از آن دسته فعاليت هاي ايران كه NPT را نقض مي كند، افشا كنند. با اين حال، اين امر منابع اطلاعاتي مهمي را به مخاطره انداخته و كل طيف عمليات ضد اطلاعاتي را در معرض خطر قرار خواهد داد.

ايران همچنين قرار داد سلاح هاي شيميايي [13] (CWC)را امضا كرده و به تصويب رسانده است. شرايط بازرسي در اين قرارداد به گونه اي وضع شده است كه اين پيمان را از ديگر پيمان هاي بين المللي كنترل تسليحات، بسيار مداخله جويانه تر نشان مي دهد. كليه ي كشورهايي كه CWC را به تصويب رسانده اند، بايد اعلاميه اي را به سازمان منع سلاح هاي

شيميايي [14] (OPCW) تسليم كنند كه نشان دهد چه قابليت هايي از نظر سلاح هاي شيميايي در گذشته در حال داشته اند و دارند و نيز چه اقداماتي براي رهايي از اين سلاح ها انجام داده اند. بر اين اساس، ايران فاش كرده است كه داراي برنامه سلاح هاي شيميايي در ماههاي پاياني جنگ ايران و عراق بوده است، اما ادعا مي كند كه در حال حاضر، هيچ سلاح شيميايي در اختيار ندارد و تمام تأسيساتي را كه در جريان جنگ ايجاد كرده بود، نابود ساخته است. بسياري از ناظران غربي، به اين اعلاميه با شك و ترديد مي نگرند. ايران هنوز مورد بازرسي غافل گيرانه قرار نگرفته است (امري كه تحت شرايط پيمان CWC امكان پذير است). و اين مسأله بيشتر به اين دليل بوده است كه چندين كشور ديگر، هنوز به طور

[ صفحه 16]

كامل مقتضيات مربوط به تصويب آن را برآورده نساخته اند؛ از جمله تا همين اواخر، ايالات متحده مراحل تصويب آنرا تكميل نكرده بود. ايراني ها با هيجان زياد چنين استدلال مي كنند كه آنها بيش از هر كشور ديگري، از موفقيت CWC سود مي برند چرا كه در زمان جنگ مورد حملات شيميايي شديد عراق قرار نگرفته اند. از سوي ديگر، شمار اندكي از تحليل گران معتقدند، تا زماني كه عراق همچنان دولتي ماجراجو و مجهز به قابليت سلاح هاي شيميايي باقي بماند ايران از راهكار سلاح هاي شيميايي چشم پوشي نخواهد كرد. [15] .

در مورد قرار دادن سلاح هاي بيولوژيكي [16] (BWC)، بايد گفت كه ايران از امضا كنندگان آن است، اما به دليل اين كه اين

قرارداد هنوز مورد تجديد نظر قرار نگرفته و توافقي نيز در مورد پروتكل (يادداشت تفاهم ها)ي آن صورت نپذيرفته است، لذا داراي آثار الزام آور نيست. با اين حال، ايران ادعا مي كند كه به آن پاي بند است؛ و تحليل گران كمي در ايالات متحده اين ادعا را باور دارند.

در مورد برنامه موشكي ايران، مسائل متفاوتي وجود دارند. هيچ پيمان بين المللي وجود ندارد كه ايران يكي از طرف هاي آن باشد و توانايي اين كشور را براي تهيه و ساخت موشك محدود سازد. گرچه برنامه ي كنترل فناوري موشكي [17] (MTCR)براي جلوگيري از انتقال اين فن آوري از قدرت هاي پيشرفته به قدرت هاي خواهان دستيابي به موشك طراحي شده است، اما اين برنامه در مورد دريافت كنندگان اين فن آوري اعمال نمي شود. از اين رو، روسيه و چين كه هر دو عضو اين برنامه هستند، ممكن است فن آوري موشكي را به ايران عرضه كرده باشند، اما در اين صورت آنها

[ صفحه 17]

هستند كه برنامه كنترل پاي بند نبوده اند، نه ايران.

ايران برنامه ي موشكي خود را، جزء مهم خط مشي سياسي و امنيتي كشورش تلقي مي كند. در برنامه موشكي اين كشور، دو نوع موشك مورد توجه هستند: برنامه موشك هاي كروز كه مبتني بر طرحي است كه ابتدا چيني ها ارائه دادند، يعني موشك ضد كشتي كرم ابريشم [18] و برنامه MSS از مدل هاي موشك اسكود [19] ساخت شوروي و موشك نو - دونگ [20] ساخت كره شمالي مشتق شده است. آخرين مدل SSM،

يعني شهاب 4 دوباره مورد آزمايش قرار گرفت و گمان مي رود كه داراي برد كافي براي هدف قرار دادن اسراييل باشد. ايران به مناسبت هاي مختلف اين موشك ها را به نمايش عموم گذاشته است و با اشاره تلويحي به آنها، بيانيه هاي سياسي جالبي صادر كرده است. در يكي از بيانيه ها كه به زبان انگليسي نوشته شده بود - تا جهانيان از آن آگاه شوند - به انهدام قريب الوقوع اسراييل و « له كردن آمريكا در زير پا » اشاره شده بود. [21] بحثي در ميان تحليل گران غربي درباره ميزان پيشرفته بودن برنامه موشكي ايران مطرح است. بي گمان، روس ها در زمينه دانش و سيستم هاي هدايت موشك كمك هايي به اين كشور كرده اند، اما ايران تا مرحله ي دست يافتن به توانايي كامل توليد موشك، فاصله زيادي دارد. با اين حال، اگر ايران تنها بخواهد با يك يا دو موشك و با نصب كلاهك هاي هسته اي به روي آنها همسايگان خود را مورد تهديد قرار دهد، اين برنامه احتمالا كفايت خواهد كرد.

[ صفحه 18]

برنامه موشكي ايران، گرچه از نظر نظامي چندان سودمند نيست، ولي براي اسراييل و يا يك همسايه كوچك، سلاحي واقعي خواهد بود. دقت عمل چنين موشكي ممكن است بسيار اندك باشد، اما اين امر نمي تواند اطمينان خاطري براي كشورهاي مورد هدف ايران ايجاد كند. از اين رو، كشورهايي مانند اسراييل اين برنامه ها را بسيار جدي مي گيرند.

مسأله ديگر اين است كه ايران همچون ساير كشورهاي در حال توسعه، موشك و به ويژه SSM را، جانشيني براي هواپيماهاي جنگي پيشرفته

مي داند. متحدين آمريكا، مانند امارات متحده عربي و عربستان سعودي داراي هواپيماهاي جنگي بسيار پيشرفته تري نسبت به ايران هستند، چرا كه توليد كنندگان اصلي غربي، تمايلي در فروش هواپيماهاي پيشرفته به جمهوري اسلامي ندارند. بنابراين، از ديدگاه ايران، دلايل تهيه و ساخت موشك هايي كه داراي كلاهك هاي جنگي متعارف و غير متعارف، جهت راهكارهاي نظامي عليه دشمنان مختلف، توجيه پذير است.

همه ي اين مطالب، مؤيد آن است كه متوقف ساختن برنامه هاي موشكي ايران براي ايالات متحده - حتي در صورت بهبود روابط - دشوار خواهد بود. آنچه كه مي تواند اميدوار كننده باشد، اين است كه ايران از ساخت موشك هاي بالستيكي بين قاره اي كه بتواند بالقوه ايالات متحده را مورد تهديد قرار دهد، چشم پوشي كند. اين در حالي است كه ايران، حتي با ساخت و تهيه ي موشك، قوانين بين المللي را نقض نمي كند، زيرا اين موضوع در طبقه ي ديگري نسبت به فعاليت هاي اين كشور در عرصه ي هسته اي شيميايي و بيولوژيكي (زيستي)، قرار مي گيرد.

خروج از پيمان NPT

از نظر قانوني، ايران مي تواند سه ماه پس از اطلاع اوليه، از پيمان NPT خارج شود و برنامه ي سلاح هاي هسته اي خود را آغاز كند. با توجه به منطقه خطرناكي كه

[ صفحه 19]

ايران در آن قرار دارد - از جمله: وجود تنش در روابط اين كشور با افغانستان، بر سر كار ماندن حكومت صدام حسين در عراق و استقرار ناوگان آمريكا در خليج فارس و آب هاي مجاور - ناظران محتاط، تصور مي كنند در صورت وقوع برخي شرايط، ايران حاضر است براي آنچه كه منافع حياتي امنيت ملي خود مي داند،

بهاي لازم را بپردازد.

با توجه به اين كه در مفاد پيمان NPT، اجازه خروج اعضا از پيمان پيش بيني شده است، ولي به نظر مي رسد شرايط سختي بدين منظور، وضع شده باشد. بر اين اساس، هر دولتي كه در ايران بر سر كار باشد بايد دليل قانع كننده اي براي اين اقدام ارائه دهد. به طور كلي، كشوري كه عضو اين پيمان است بايد توضيح دهد كه « رويدادهاي فوق العاده اي كه مرتبط با موضوع پيمان هستند، چگونه منافع حياتي آن كشور را مورد تهديد قرار داده اند » . اين گونه كشورها همچنين بايد خروج خود را از سه ماه قبل اطلاع دهند. و نيز بيانيه اي منتشر كنند كه در آن مورد رويدادهاي فوق العاده اي كه از نظر آن كشورها منافع حياتي شان را به خطر انداخته است، توضيح داده شده باشد. [22] اين شرايط ضرورتا بسيار مبهم هستند؛ بنابراين تصور اين موضوع كه ايران چه دلايلي براي اقدام خود ارائه خواهد داد، چندان دشوار نيست. براي مثال، به جريان افتادن مجدد برنامه سلاح هاي هسته اي عراق - با وجود صدور قطع نامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل كه چنين اقدامي را منع مي كند - بي گمان همان « رويداد فوق العاده » اي است كه منافع دولت ايران را به خطر خواهد انداخت. ايران مي تواند همين استدلال را در صورت وخامت چشم گير روابطش با هند، پاكستان، اسراييل (سه قدرت هسته اي منطقه)، ارائه كند. همچنين ممكن است، تهران در استدلالي ديگر سياست صريح تر آمريكا در رابطه با استفاده ي ايران از

[ صفحه 20]

سلاح هاي هسته اي در

خليج (فارس) را ضد منافعش تلقي كند، به ويژه در صورتي كه اين سياست، در جريان مقابله ي فعال بين ايران و آمريكا در خليج فارس اعلام شود.

اگر ايران به طور رسمي از NPT خارج شود و از شيوه ي تجويز شده پيروي كند، اين امر خلاف قوانين بين المللي نخواهد بود. با اين حال، در پيش بيني شرايط و نيز هزينه ها و منافعي كه ممكن است دولت ايران را وادار به خروج از NPT كند، اين امر اهميت دارد كه بايد بين شرايطي كه ممكن است بنابر منطق استراتژيك موجه به نظر برسند و شرايطي كه ايران بيشتر به آنها اهميت مي دهد (يعني تمايل اين كشور به داشتن جايگاهي والا در سطح بين المللي و اين كه جدي گرفته شود)؛ تمايز قائل شد. اين كه چگونه جهان خارج، از جمله همسايگان منطقه اي ايران نسبت به خروج اين كشور از NPT واكنش نشان خواهند داد، بيشتر به وضعيت روابط ايران با ساير كشورهاي جهان - هنگام اتخاذ چنين تصميمي - بستگي دارد. براي مثال، مي توان استدلال كرد كه براي همسايگان ايران، پذيرش نيروي هسته اي بارز و آشكاري كه آن را يك دولت ملي گرا و مايل به همكاري با جهان خارج، با هدف كسب حيثيت بين المللي ايجاد كرده باشد؛ بسيار آسان تر خواهد بود تا اين كه چنين نيرويي را يك دولت مبارز (ايران)، با هدف رويارويي با تهديدات مهم استراتژيك به وجود آورده باشد.

در اين چارچوب، بررسي واكنش هاي بين المللي نسبت به فعاليت هاي هسته اي عراق، كره شمالي، هند، پاكستان و اسراييل، مفيد خواهد بود. واكنش بسيار خصمانه ي جامعه بين المللي در برابر فعاليت هاي هسته اي

عراق و كره شمالي تا حدودي از آنجا ناشي مي شود كه اين دو كشور تعهداتشان را در قبال NPT نقض كرده اند. اين واكنش، به دليل رفتار جنگ طلبانه و ترس جامعه بين المللي از توانايي اين كشورها، در استفاده از سلاح هاي هسته اي عليه يك يا چند همسايه خود مي باشد. به عبارت ديگر، واكنش هاي شديد نسبت به برنامه سلاح هاي هسته اي

[ صفحه 21]

عراق و كره شمالي، حتي اگر آنها از امضا كنندگان NPT نيز نبودند، به همين اندازه شديد بود.

در پي به دست آمدن شواهدي مبني بر اين كه اسراييل، هند و پاكستان قدرت هسته اي هستند، واكنش هاي گوناگون بين المللي عليه آنها نمايان شد. گرچه اسراييل هرگز به طور رسمي به توانايي هسته اي خود اعتراف نكرده است، اما سال هاست كه همه مي دانند كه اين كشور داراي بمب هسته اي مي باشد و درباره ي تعداد و محل استقرار و نيز وسايل پرتاب اين سلاح ها بحث هاي زيادي مي شود. با وجود اين كه، بمب هسته اي اسراييل باعث نگراني واقعي در بغداد و تهران نيز هست، اما ساير كشورهاي جهان، با توجه به مشكلات امنيتي اسراييل و عدم حل و فصل منازعه ي اعراب و اسراييل، براي مجازات اين كشور آمادگي ندارند.

واكنش بين المللي نسبت به بمب هاي هسته اي هند و پاكستان، شديدتر و فعالانه تر بوده است، اما اين واكنش ها كمتر از آن چيزي بود كه يك دهه قبل انتظار مي رفت. هنگامي كه هر دو كشور (در مه 1998. م)، بمب هاي هسته اي خود را منفجر كردند، قوانين ملي ايالات متحده و ژاپن ايجاب مي كرد كه مجازات هايي عليه اين دو كشور

اعمال كنند، اما با نگاهي به گذشته، اين امر تنبيه بيش از حد پاكستان تلقي مي شد؛ چرا كه اين كشور چندان توانايي مقاومت در برابر اين مجازات ها را ندارد. به علاوه، اين امر قسمت اعظم قدرت چانه زني ايالات متحده در روابط با پاكستان را از ميان مي برد. امروزه بايد گفت، در حالي كه نگراني زيادي نسبت به ثبات شبه قاره ي هند وجود دارد، تمايل يا عزمي جهت اعمال تحريم هاي جهاني براي اين كشورها ديده نمي شود و احتمال نمي رود كه اين نگرش به زودي تغيير كند.

با توجه به اين مثال ها، ايران در كدام طبقه مي گنجد؟ روشن است كه ظهور ايران به عنوان يك قدرت هسته اي، بستگي زيادي به شرايط سياسي بين المللي دارد.

[ صفحه 22]

اگر برنامه هسته اي ايران در بحبوحه ي جنگ با عراق و يا در زمان وجود بحران در روابطش با ايالات متحده - هنگامي كه [حضرت] آيت الله خميني هنوز صحبت از صدور انقلاب مي كرد - مطرح مي شد، احتمالا با تنبيه شديد بين المللي رو به رو مي شد؛ حتي اگر ايران خروج رسمي خود را از NPT اعلام مي كرد. بر عكس، اگر نيروهاي معتدل، قدرت بيشتري در تهران به دست آوردند و نشان دهند كه علاقه مند به همكاري با غرب هستند و اختلاف مهم خود را با ايالات متحده بر سر تروريسم و فرايند صلح اعراب و اسراييل حل كنند، آنگاه ممكن است جامعه بين المللي برخي اشكال هسته اي شدن قانوني ايران را آسان تر تحمل كند، به ويژه اگر ديگر جنبه هاي روابط نيز بهبود يابد.

[

صفحه 23]

با استفاده از نمودار 1، معضلات و واكنش هايي را كه نسبت به برنامه هاي ساخت سلاح هسته اي ايران ممكن است ايجاد شود، مي توان مورد بررسي قرار داد:

نمودار 1

واكنش ها: نسبت به برنامه سلاح هاي هسته اي ايران

برنامه: برنامه علني (ايران رسما از NPT خارج مي شود).؛ دولت ميانه رو (بهبود روابط با آمريكا و غرب): تلاش هاي عمده، از جمله انگيزه هايي براي بازداشتن دولت ايران. اما بعيد است كه از زور و يا تحريم هاي بين المللي استفاده شود.؛ دولت راديكال (روابط بسيار تيره با آمريكا و غرب) احتمال وقوع بحران بسيار جدي، به ويژه با آمريكا، اسراييل و كشورهاي ميانه رو عرب. برنامه: برنامه پنهاني (ايران تعهدات NPT را نقض مي كند).؛ دولت ميانه رو (بهبود روابط با آمريكا و غرب): وقوع بحران بسيار جدي، احتمال قوي مجازات ها و تحريم هاي سازمان ملل. دولت راديكال (روابط بسيار تيره با آمريكا و غرب): غير قابل قبول ترين نتايج. وقوع بحران هاي عمده، اجتناب ناپذير مي شود از جمله تحريم هاي سازمان ملل و استفاده احتمالي از زور.

در نمودار 1، چهار شرط جايگزين كه به موجب آنها ممكن است ايران

[ صفحه 24]

برنامه ي سلاح هاي هسته اي را به اجرا درآورد، به همراه واكنش هاي احتمالي جامعه بين المللي نسبت به چنين تحولي، ارائه شده است. دو شرط به نوع دولت حاكم بر ايران و دو شرط به نوع فعاليت هسته اي ايران مربوط مي باشد.

در مورد نوع دولت، نخست فرض شده كه ايران داراي دولتي ميانه رو است كه اختيار تصميمات مهم امنيت ملي

را در دست دارد (مانند دولت آقاي خاتمي) و همچنين موفق به كنترل تشكيلات نظامي، دستگاه هاي اطلاعاتي و قوه قضاييه شده و در نتيجه، مخالفين عمده محافظه كار خود را از ميدان به در كرده باشد. پيش بيني مي شود كه اين دولت توجه خود را بيشتر به بازسازي اقتصاد ايران و برقراري مجدد روابط با كشورهاي جهان و از جمله ايالات متحده معطوف سازد. با اين حال، انتظار نمي رود كه روابط اين دولت با ايالات متحده عادي شود، ولي احتمالا اين روابط از آنچه كه امروز هست، صميمانه تر خواهد بود. دولت ميانه رو ايران احتمالا تلاش خواهد كرد تا موانع مهم موجود بر سر نگرش ايران و رفتار اين كشور نسبت به اسراييل را بر طرف سازد. اين همان دولتي است كه ايالات متحده اميدوار است در ايران بر سر كار آيد، دولتي كه بتوان با آن بر سر برخي از موضوعات به ويژه در زمينه اقتصادي، همكاري كرد.

شرط دوم در اين تحليل، وجود دولتي راديكال در ايران است، يعني دولتي كه در آن صداي اعتدال و ميانه روي خاموش و يا حتي به كلي نابود شده است. اين نوع دولت، دشمني شديدي با ايالات متحده و اسراييل دارد و حمايت لفظي و مادي شديدي از حزب الله و سازمان هاي فلسطيني، مانند حماس و جهاد اسلامي به عمل مي آورد. [23] در حالي كه اين دولت ممكن است روابط مصلحت گرايانه با همسايگان

[ صفحه 25]

اصلي خود داشته باشد، خصومت آن با غرب سوء ظن شديدي در پايتخت هاي كشورهاي نزديك، مانند تركيه

و عربستان سعودي و به ويژه اسراييل پديد خواهد آورد.

در ارتباط با نوع برنامه هسته اي ايران نيز، دو برنامه هسته اي بنيادي را مي توان مورد تحليل قرار داد: برنامه علني و برنامه مخفي. در مورد نخست يعني برنامه علني، فرض شده است كه ايران به طور رسمي تعهدات خود را نسبت به پيمان NPT كنار خواهد گذاشت و بدين منظور از سه ماه خروج خود را از پيمان اطلاع داده و دلايل رسمي خروج خود را نيز در بيانيه اي اعلام خواهد كرد. همچنين فرض مي شود كه ايران، كليه خطرات و مشكلات مربوط به خارج شدن از پيمان را محاسبه كرده است، اما مصمم است كه از نص قانون پيروي كرده و در نتيجه از نقض تعهدات خود در قبال پيمان خودداري كند.

شرط دوم، يعني برنامه مخفي دقيقا حالت معكوس دارد. در اين شرط فرض بر اين است كه ايران با نقض تعهدات خود در قبال پيمان NPT، برنامه سلاح هاي هسته اي خود را پيش برده بو فعاليت هاي غير قانوني خود را از بازرسان IAEA پنهان نگه مي دارد. اين رفتار شبيه رفتار كره شمالي و عراق است. اين دو كشور برنامه هاي مخفي خود را با نقض تعهداتشان نسبت به پيمان NPT انجام مي دهند.

با اين چهار شرط، امكان حدس چگونگي واكنش جامعه ي بين المللي نسبت به برنامه علني يا مخفي تسليحاتي ايران، در صورت حاكم بودن يك دولت ميانه رو يا راديكال، فراهم خواهد شد:

1 - اگر دولتي ميانه رو بر ايران حاكم باشد و رسما از NPT خارج شود، پيش بيني مي شود، اين كشور قوانين بين المللي را نقض نخواهد

كرد، اما نگراني شديدي در جامعه بين المللي به ويژه در غرب و در منطقه بروز كند. در اين حالت مي توان انتظار داشت كه تلاش گسترده اي براي منصرف كردن ايران از اجراي برنامه اش انجام

[ صفحه 26]

پذيرد. اين تلاش، مي تواند شامل ارائه انگيزه هاي مثبت از جمله همكاري امنيتي، همكاري اقتصادي و برخي اقدامات ديگر براي متقاعد كردن دولت ميانه رو باشد، دولتي كه روابط بهتري با آن برقرار شده است. اما جامعه بين المللي هنوز نگران امنيتي وضعيت اين كشور است و با تمام توان جز در زمينه ي برنامه هسته اي ايران، به اين كشور كمك خواهد كرد. در صورتي كه اين تلاش با شكست مواجه شود، بعيد است كه اعمال زور يا تحريم هاي چند جانبه مورد استفاده قرار گيرد. احتمالا جامعه بين المللي استدلال خواهد كرد كه يك دولت دوست به اندازه ساير كشورها نسبت به تأمين امنيت خود حق دارد، به ويژه اگر كه هيچ يك از قوانين بين المللي را نقض نكرده باشد. با اين حال، كشورهايي مانند اسراييل و عربستان سعودي، در مورد چنين تحولي نگران خواهند شد؛ و اين نگراني بيشتر به اين دليل است كه امكان دارد دولت ميانه رو تغيير كند و جاي خود را به دولتي تندروتر بدهد. بر پايه اين فرض، بعيد است كه آنها بتوانند در برابر چنين تحولي دست به اقدامي آشكار بزنند، بلكه آنها بايد به استراتژي هاي بازدارندگي تكيه كنند.

2 - اگر دولتي راديكال در ايران رسما تحت شرايط مشابه از پيمان NPT خارج شود، احتمالا بحراني جدي به ويژه در روابط اين

كشور با ايالات متحده، اسراييل و كشورهاي ميانه روي عرب بروز خواهد كرد. بنابراين فرض، يك دولت راديكال در ايران، مخالف منافع عمده ي غربي ها در ايران تلقي خواهد شد و شرايط براي خروج از پيمان هر چه باشد، احتمالا اقدامات شديد بين المللي را در پي خواهد داشت تا اين دولت از پيش بردن برنامه اش باز داشته شود، حتي اگر تعهداتش را در قبال پيمان NPT نقض نكرده باشد. اين امر شامل افزايش و تشديد محدوديت ها در زمينه دستيابي به فن آوري با كاربرد دوگانه خواهد بود و حتي ممكن است تحت بعضي شرايط، استفاده از زور نيز مد نظر قرار گيرد گرچه اين راهكارهاي جنجال برانگيز، بالقوه خطرناك خواهند بود.

[ صفحه 27]

3 - اگر دولتي ميانه رو برنامه هسته اي خود را به صورت پنهاني پيش برد، مسأله ي امنيتي تقريبا به همان اندازه جدي است كه يك دولت راديكال، برنامه اي علني را به اجرا در مي آورد. تجربه نقض NPT توسط كره و عراق، براي بيشتر كشورهاي غربي و بسياري كشورهاي ديگر به منزله ناقوس مرگ NPT است مگر اين كه فعاليت كشور ناقض NPT، جلوگيري شده و يا آن كشور تنبيه شود. بنابراين، در صورت بروز چنين امري يك بحران جدي پديد خواهد آمد و به احتمال قوي تحريم هاي بين المللي عليه ايران اعمال خواهد شد. البته روشن نيست كه آيا شوراي امنيت، از اعمال اين تحريم ها به اندازه كافي حمايت خواهد كرد يا نه؟! با وجود اين، حتي روس ها نيز نسبت به برنامه پنهاني ايران كه تعهدات مربوط به پيمان را نقض كند نگران خواهند شد و ايالات

متحده و غرب احتمالا براي تنبيه ايران متحد خواهند شد.

4 - روشن است كه غير قابل قبول ترين و خطرناك ترين فرض، دولت راديكال است كه به طور پنهاني برنامه هسته اي خود را انجام دهد. اين امر به ناچار منجر به بحراني بزرگ خواهد شد. در صورت بروز اين امر، بار ديگر اين احتمال وجود دارد كه فشارهاي زيادي براي وضع تحريم ها، به شوراي امنيت سازمان ملل وارد آيد. با اين حال امكان توسل به زور نيز وجود دارد و بي گمان شماري از كشورها، به ويژه اسراييل و ايالات متحده، اين راهكار را به طور جدي مد نظر قرار خواهند داد. اين بدترين حالت براي ايران است كه به عنوان يك قدرت هسته اي مطرح شود؛ موضوعي كه خطرناك ترين و بي ثبات كننده ترين پيامدها را در پي خواهد داشت.

جدي گرفتن نيازهاي امنيتي ايران

بررسي گام هاي عملي براي متقاعد ساختن ايران، مبني بر اين كه پايبندي آن به NPT به نفع اين كشور است، مستلزم توجه به نيازهاي امنيتي مشروع ايران

[ صفحه 28]

مي باشد. بخشي از اين نيازها عبارتند از: نگراني ايران از توان نظامي آمريكا، اسراييل و عراق؛ اعتراض نسبت به تلاش هايي كه براي محدود ساختن زير ساخت قدرت هسته اي آن كشور صورت مي گيرد، در حالي كه برنامه هاي هسته اي ايران داراي مقاصد صلح آميز است؛ اعتراضات دير پا نسبت به « معيار دوگانه » اي كه در NPT نسبت به عضويت ايران، اعمال شده است و روابط نزديك ايران با روسيه.

ديدگاه ايران نسبت به مسائل منطقه اي كه امنيت اين كشور را تهديد مي كنند

- شايد جدا از حضور نظامي آمريكا در منطقه - گذشته از اين كه چه كسي در ايران بر سر قدرت باشد، همچنان بدون تغيير خواهد ماند. به عبارت ديگر، دولت جانشين هر قدر كه نسبت به ايالات متحده موضع دوستانه اي داشته باشد و تمايل بيشتري نسبت به اسراييل از خود نشان دهد؛ و نيز ممكن است بخواهد بسياري از برنامه هايي را كه دولت كنوني آغاز كرده است، تعقيب كند. امروزه، امنيت ايران بيشتر مبتني بر استراتژي تدافعي است بر خلاف روزهاي نخست انقلاب، هنگامي كه درباره تصرف شبه جزيره عربستان و سرنگون كردن پادشاهان سنتي سخن گفته مي شد. [24] .

ايران با مسائل جدي در منطقه رو به روست. ايران بايد با ناآرامي و جنگ داخلي در چند كشور همسايه، به ويژه در افغانستان مقابله كند. افغانستان به دليل وجود يك جنگ داخلي ظاهرا بي پايان - كه به شكلي روز افزون ايران را نيز درگير ساخته است - چند پاره شده است. ايران از آن نگران است كه پاكستان روز به روز بي ثبات تر شود و زير نفوذ مسلمانان سني راديكال - شبيه طالبان - قرار گيرد. از سوي

[ صفحه 29]

ديگر، در عراق صدام حسين به گونه اي مستحكم كنترل قسمت بزرگي از كشور را در دست دارد، ولي بسياري از كردها در شمال عراق در منطقه اي امن و خود مختار به سر مي برند. بحران در عراق مي تواند به خشونت و بي ثباتي در اين كشور منجر شود كه اين مسأله به گونه اي اجتناب ناپذير به ايران نيز سرايت

خواهد كرد. قفقاز نيز صحنه ي كشمكش هاي داخلي است؛ درگيري ارمني ها و آذربايجاني ها بر سر ناگورنو - قره باغ، ادامه درگيري در گرجستان بر سر آبخازستان و جدال هاي روسيه در مناطق جنوبي خود و به ويژه در چچن. در قسمت هاي شرقي تر، ايران از نظر ديپلماتيك، درگير هرج و مرج و زد و خورد در تاجيكستان شده است، كشوري در آسياي مركزي كه جمعيت اش بيشتر فارسي زبان و شيعه مذهب هستند.

تحولات ياد شده، نشان مي دهد كه اين منطقه در بر دارنده ي منازعات گوناگوني است كه داراي ابعاد نظامي مهمي هستند و لا ينحل باقي مانده اند؛ و احتمالا موجب گسترش بيشتر سلاح هاي كشتار جمعي و سيستم هاي پرتاب آنها مي شوند. به منظور افزايش برد و دقت سيستم هاي پرتاب، پيوندهاي بين منطقه اي، ميان صحنه هاي درگيري آشكارتر مي شود. براي مثال، موشك هاي دوربرد مستقر در اسراييل و عربستان سعودي و احتمال استقرار آنها در آينده ي نزديك در هند و ايران، توانايي دسترسي استراتژيك هر يك از اين كشورها را، به مناطقي فراتر از كشورهاي همجوارشان افزايش مي دهد.

با توجه به تجربه ايران در حملات موشكي عراق در جريان جنگ تحميلي و همچنين به علت مجهز بودن بسياري از كشورهاي همسايه ي ايران به موشك ها و هواپيماهاي ضربتي دوربرد، طبيعي است كه تهران، خواهان توانايي مشابهي باشد. موشك هاي زمين به زمين با كلاهك هاي جنگي متعارف و يا غير متعارف براي ايران، كه قادر به خريد هواپيماهاي ضربتي دوربرد و بسيار گران قيمت (از نوع غربي) نيست، نوعي توانايي بازدارندگي ايجاد مي كند. از آنجا كه در حال حاضر

[ صفحه 30]

هيچگونه

دفاع مطمئني در برابر حملات موشكي، حتي در ميدان نبرد وجود ندارد، اين سلاح ها براي نيروهاي آمريكا و متحدين مستقر در خليج فارس نيز نوعي تهديد به شمار مي روند.

ساختار نيروي نظامي متعارف ايران، از ضعف قابل ملاحظه اي رنج مي برد و دچار محدوديت منابع مالي است؛ به همين دليل، اين كشور همچنان « استراتژي لانه اي » را تعقيب مي كند. براي مثال، نيروي دريايي ايران با خريد زير دريايي هاي كيلو - كلاس [25] از روس و موشك هاي كروز از چين، توجه نيروي دريايي آمريكا در خليج (فارس) را به خود جلب كرده است. البته توانايي نيروي دريايي ايران تنها براي به چالش كشيدن ايالات متحده در خليج فارس كافي است، نه آنكه اين كشور را شكست دهد. ايران همچنين تلاش مي كند با استفاده از مين و موشك هاي مستقر در ساحل خليج فارس، توانايي خود را در زمينه ي كنترل رفت و آمد شناورهاي دريايي گسترش دهد. بنا به گفته ي تحليل گران، فرماندهي مركزي (CENTCOM)، ايران در زمينه ي مين گذاري به صورت پنهاني نيز از توانايي بيشتري برخوردار شده است و قادر است از زير دريايي ها به عنوان سكوهاي متحرك براي مين گذاري در آب هاي عميق استفاده كند. و ليكن، از آنجا كه نفت صادراتي ايران بايد از تنگه هرمز بگذرد، بعيد به نظر مي رسد كه اين كشور بجز در حالت هاي بسيار اضطراري، اين تنگه را مسدود كند. ايران بيشتر علاقه مند به كسب توانايي براي كنترل تنگه ي هرمز مي باشد.

اهميت روسيه

روسيه نه تنها مواد و لوازم حياتي را جهت برنامه هاي موشكي و هسته اي، در

[ صفحه 31]

اختيار ايران قرار مي دهد؛ بلكه سلاح هاي متعارف پيشرفته از جمله زير دريايي و موشك هاي زمين به زمين قابل استقرار در كشتي را نيز به اين كشور داده است. روسيه و ايران همچنين داراي منافع استراتژيك مشترك در منطقه درياي خزر هستند، به ويژه آن كه سياست آمريكا در منطقه اين است كه مانع از عبور خطوط لوله اي انرژي از خاك ايران شود و همچنين توانايي روسيه را براي به بازار رساندن منابع انرژي درياي خزر، به حداقل كاهش دهد.

بدين ترتيب، احتمال دارد با گذشت زمان - به طور بالقوه - تضاد منافع بين روسيه و ايران به وجود آيد. از آنجا كه هر دو كشور مسيرهاي مناسبي براي عبور طبيعي نفت و گاز حوزه دريايي خزر به شمار مي روند، اگر ايران و آمريكا روابط خود را بهبود بخشد و ايران به مسير عبور اصلي انرژي تبديل شود؛ وارد رقابت مستقيم با روسيه خواهد شد. در صورتي كه سطح توليد ميادين نفت و گاز خزر كمتر از انتظارات مبالغه آميز باشد، اين رقابت شديدتر خواهد شد. حتي با سيستم موجود خطوط لوله، ايران مدعي است كه مي تواند تا 700 هزار بشكه در روز را به صورت مبادله اي، از كشورهاي درياي خزر به صورت خطوط لوله به داخل خاك خود انتقال داده و به همان ميزان، نفت خود را از خليج فارس صادر كند. در مقابل با استفاده از نفت خزر و پالايش آن، بازارهاي شمال كشور را تأمين كند. از سوي ديگر، تقويت توانايي هاي نظامي ايران، به ويژه اگر داراي موشك هاي دوربرد و سلاح هاي كشتار جمعي نيز باشد، مي تواند

تهديدي براي روسيه تلقي شود. از اين رو، اين پرسش مطرح مي شود كه چرا روسيه به ايران براي به دست آوردن تجهيزات نظامي كمك مي كند؟ پاسخ را بايد در امنيتي مغشوش و متناقض حاكم بر مسكو يافت. همانند ديگر مسائل سياست خارجي روسيه، از جمله روابط با چين. به نظر مي رسد كه در اين مورد نيز سياست هاي روسيه دچار تناقض است. وزارت خارجه و وزارت دفاع اين كشور اغلب مخالف يكديگرند و گروه هاي فشار

[ صفحه 32]

ستيزه جويي وجود دارند كه براي فروش تسليحات و انتقال فن آوري فشار وارد مي آورند. شركت هاي بزرگ نفت و گاز روسيه- لوك اويل [26] و گاز پروم [27] - نفوذ زيادي در مسكو دارند و از بسياري جهات، سياست خارجي خاص خود را اعمال مي كنند. اين مسأله اغلب در مورد افراد روسي و شركت هاي كوچك روسي كه در زمينه ي توسعه برنامه هاي موشكي به ايران كمك كرده اند، پيش مي آيد. در هر مورد، روس ها هنگامي كه با مقامات آمريكايي تماس حاصل مي كنند تكذيب مي كنند كه سياست رسمي دولت از چنين كمك هايي حمايت مي كند؛ اين كمك ها نقض برنامه كنترل تكنولوژي موشكي (MTCR) است كه روسيه آن را به امضا رسانيده است. با اين حال، به نظر مي رسد كه روسيه قادر و يا مايل نيست كه به طور مؤثر قوانين خود را به اجرا در بياورد؛ اين امر نشان دهنده ناتواني مسكو و يا تلاش عمدي براي صدمه زدن به منافع آمريكا، از راه تقويت توانايي هاي ايران است. توانايي پوتين، رييس جمهور روسيه، در سر و سامان

دادن سياست روسيه در قبال منطقه درياي خزر، در آينده مشخص خواهد شد. يكي از نخستين ابتكارات رييس جمهور جديد روسيه، پايان دادن به توافق با آمريكا در مورد محدوديت فروش تسليحات متعارف به ايران بوده است.

با اين همه، روسيه آماده پذيرش فشارهاي آمريكا براي توقف كمك ها به برنامه هاي توسعه موشكي ايران مي باشد. چرا كه اين كشور همچنان علاقه مند است با شركت هاي آمريكايي همكاري كند. اگر همكاري روسيه با ايران متوقف شود، برنامه موشكي ايران به تأخير خواهد افتاد. با اين حال، از آنجا كه ايراني ها به دلايل استراتژيك، خواهان ساخت موشك هستند؛ بي شك با حمايت روسيه و يا بدون آن برنامه خود را ادامه خواهند داد.

[ صفحه 33]

استراتژي هسته اي احتمالي ايران

با توجه به عدم امنيتي كه ايران احساس مي كند؛ به احتمال قوي اين كشور استراتژي تضمين هسته اي خود را پيگيري خواهد كرد. يعني در پي تدارك زير ساخت ها و نيروي انساني لازم، براي تهيه مواد مورد نياز، به منظور توليد بمب هسته اي بر خواهد آمد تا اگر « رويدادهاي فوق العاده » راه ديگري براي اين كشور باقي نگذارد، اقدام به توليد اين بمب ها كند. البته، اين كه رهبران اين كشور چگونه نگذارد، اقدام به توليد اين بمب كند. البته، اين كه رهبران اين كشور چگونه « رويدادهاي فوق العاده » را تعريف يا تفسير كنند، خود مسأله اي مهم است. زيرا تصميم به اجراي اين برنامه هسته اي گسترده، فشار زيادي بر اقتصاد ايران وارد خواهد ساخت و روابط اين كشور را با همسايگانش و جامعه بين المللي تيره خواهد كرد.

احتمالا چنين تصميمي، تحت شرايطي بسيار سخت و بحراني اتخاذ خواهد شد. اين شرايط چه مي تواند باشد؟ در اينجا به ترتيب اهميت، به برخي از اين شرايط اشاره مي شود:

- ظهور مجدد عراق به عنوان قدرت نظامي، به گونه اي كه مسلح به سلاح هاي هسته اي بوده و از تحريم هاي بين المللي و بازرسي هاي تسليحاتي سازمان ملل آسوده باشد.

- ظهور مجدد عراق به عنوان قدرت نظامي، به گونه اي كه مسلح به سلاح هاي هسته اي بوده و از تحريم هاي بين المللي و بازرسي هاي تسليحاتي سازمان ملل آسوده باشد.

- تيرگي شديد روابط ايران با ايالات متحده و اسراييل، همراه با تهديدها و لفاظي هاي متقابل و فزاينده.

- ايجاد بحران در روابط ايران با پاكستان - كه مجهز به سلاح هاي هسته اي است - بر سر مسأله ي افغانستان و يا رقابت گروه هاي شيعه و سني در پاكستان.

- روي كار آمدن يك حكومت جديد، جنگ طلب و ضد ايراني در عربستان سعودي.

- ايجاد بحراني طولاني در روابط ايران با كشورهاي آذربايجان و تركيه، بر سر مسأله ي اقليت ها و يا موضوعات مرتبط با انرژي.

[ صفحه 34]

- بروز بحران در روابط تهران با رهبري ملي گراتر و ضد اسلامي تر، در مسكو.

همچنين مفيد است كه برخي از دلايل ايران براي بهره برداري از توان بالقوه ي سلاح هاي هسته اي را مد نظر قرار دهيم.

- ايران اعلام كند، ممكن است در صورتي كه نيازهاي امنيتي اش ناديده گرفته شود، از NPT خارج شود.

- ايران اعلام

كند، پس از طي سه ماه دوره ي انتظار، به طور رسمي از پيمان عدم گسترش سلاح هاي هسته اي خارج خواهد شد و آن گاه به بررسي اين مسأله خواهد پرداخت كه آيا برنامه سلاح هاي هسته اي خود را ادامه دهد يا خير؟

- اين كشور اعلام كند، در مدت 3 ماه از NPT خارج خواهد شد و برنامه ي توليد سلاح هاي هسته اي را در پيش خواهد گرفت.

- استقرار ابهام آميز سلاح هاي هسته اي ايران، به گونه اي كه نه آن را تأييد و نه آن را تكذيب كنند، مشابه سياست مبهم تسليحاتي اسراييل.

- آزمايش غافل گير كننده هسته اي، همراه با بيانيه اي از جانب ايران مبني بر اين كه اين كشور داراي زرادخانه ي كوچكي از كلاهك هاي جنگي و موشك است.

نتيجه گيري

از بررسي راهكارهاي نيروي هسته اي ايران چند نتيجه مقدماتي استنباط مي شود:

- در صورتي كه ايران، پيمان NPT را نقض كند و يا به طور رسمي از آن خارج شود، هزينه هاي سياسي، اقتصادي و استراتژيك آن ممكن است قابل ملاحظه باشد. اين امر به منزله ي يك خط قرمز واضح و روشن خواهد بود. رهبري ايران در صورت نبود خطري واقعي و بالفعل از جانب دشمني چون عراق، لازم است درباره ي خطرات چنين اقدامي، بسيار تأمل كند. بنابراين محتاطانه ترين سياست براي ايران،

[ صفحه 35]

ادامه توسعه ي زير ساخت ها، براي كسب توانايي هسته اي است كه ضمن خودداري از عبور از خط قرمز، اميدوار است كه محيط امنيتي منطقه اي با ثبات بيشتري پديد آيد.

- با اين حال، اگر ايران

از خط قرمز عبور كند، آنگاه لازم است به دقت هزينه ها و منابع ايجاد نيروهاي جايگزين را بسنجد. ايجاد يك نيروي كوچك، آسان تر و ارزان تر از يك نيروي متوسط خواهد بود، اما كارايي آن در برابر دشمنان بزرگ قابل اطمينان نيست. از سوي ديگر، اگر هدف اصلي اين نيرو، كسب حيثيت و موقعيت سياسي نظامي باشد، همين ميزان كفايت خواهد كرد.

- شايد متغير مهم تر در اين معادله، ماهيت حكومت ايران باشد. اگر حكومتي ميانه رو كه روابطش را با ايالات متحده بهبود بخشيده است، بر سر كار باشد، احتمال زيادتري وجود دارد كه اين كشور يكي از طرف هاي مذاكرات امنيت منطقه اي باشد. بدين ترتيب، ممكن است كمتر به نيروي هسته اي نياز داشته باشد. دولتي تندرو كه دشمن ايالات متحده و اسراييل است، احتمالا منزوي باقي مانده و نياز بيشتري به نيروي بازدارنده پيدا خواهد كرد. با اين حال، خطر اقدامات متقابل عليه چنين دولتي - در صورتي كه برنامه اي هسته اي را در پيش گيرد - بسيار بيشتر است.

- ايجاد روابط نزديك تر سياسي، بين ايالات متحده و ايران احتمالا فضاي تنفسي را براي هر دولتي كه در تهران حاكم باشد، فراهم خواهد كرد تا به ارزيابي دوباره ي منافع و انتخاب راهكار سلاح هاي هسته اي بپردازد. روشن است كه تصميم گيري درباره ي اين موضوع، متأثر از بهبود وضعيت امنيت منطقه اي، كاهش تحريم هاي اقتصادي آمريكا عليه ايران و نيز ورود اين كشور در برنامه هاي انرژي درياي خزر، خواهد بود.

[ صفحه 37]

محيط استراتژيك ايران و سلاح هاي هسته اي

مقدمه

شهرام چوبين

در حالي كه بسياري معتقدند سلاح هاي هسته اي به صورتي فزاينده،

نقش خود را در امنيت بين المللي از دست مي دهند؛ كشورهاي دارنده ي آنها، يا از موجودي سلاح هاي هسته اي خود مي كاهند و يا در مواردي آنها را به كلي بر مي چينند. در مقابل، برخي كشورها مانند عراق و كره شمالي برعكس عمل مي كنند و برخي نيز همچون چين، روسيه، هند و پاكستان به جاي اين كه از تأكيد بر اهميت مطلوبيت سلاح هاي هسته اي بكاهند، تأكيد بيشتري بر آن مي ورزند.

ديدگاه غرب اغلب براساس تجربيات خود چنين فرض مي كند كه نياز كمتر به سلاح هاي هسته اي، امنيت بيشتري در پي خواهد داشت كه حاصل آن، پايان جنگ سرد مي باشد. به طور كلي، كشورهايي كه به احتمال زياد درصدد گسترش و توسعه برنامه هاي هسته اي هستند، در قوسي قرار دارند كه از خاور ميانه شروع شده و با گذر از خليج فارس و شبه قاره هند به شرق آسيا ختم مي شود. اين ناحيه همواره شاهد درگيري هاي گوناگون بين دولت ها، تنش ها، مداخلات و بحران هاي سياسي بوده است. در حال حاضر بسياري از مسائلي كه به اين درگيري ها دامن مي زنند، از ميان رفته اند؛ با اين حال، هنوز روشن نيست كه ادامه ي منازعات دليلي براي توليد

[ صفحه 38]

سلاح هاي هسته اي باشد.

ايران در جامعه بين المللي به عنوان كشوري شناخته مي شود كه در زمينه دستيابي به سلاح هاي هسته اي بيشتر نگراني ها را ايجاد كرده است. اظهاراتي كه درباره برنامه تسليحاتي پنهاني بيان مي شود همچون فوريت و اضطرار و نقض تعهدات ايران، به موجب پيمان عدم گسترش سلاح هاي هسته اي [28] (NPT)، بيشتر حاكي از عزم ايران دارد. برخي ناظران

در بيان منطق برنامه هاي هسته اي ايران، عواملي همچون: محيط نا امن منطقه، دارا بودن برخي همسايگان از قدرت هسته اي و تجربه ي ايران در حملات شيميايي عراق و غيره را يادآور مي شوند. برخي نيز تلاش ايران براي كسب توانايي هاي هسته اي را موضوعي تلقي مي كنند كه با گذشت زمان خواه ناخواه به وقوع خواهد پيوست و زمان وقوع آن احتمالا زودتر از آن است كه پيش بيني مي شود. بيشتر ناظران همچنين ايران را عامل احتمالي تكثير سلاح هاي هسته اي مي دانند و به همين دليل به بررسي راه هايي به تأخير انداختن برنامه هاي هسته اي اين كشور و يا ارزيابي پيامدهايي كه اين برنامه ها ممكن است براي منافع غرب در بر داشته باشد، مي پردازند.

اين مقاله بر آن است تا نشان دهد، در حالي كه ايران در منطقه اي بي ثبات قرار دارد، انگيزه هاي آن براي ايجاد سلاح هاي هسته اي بيشتر انگيزه هايي عام است تا خاص. به استثناي تهديد جدي عراق، بي ثباتي هاي موجود در اطراف ايران مربوط به امنيت ملي هستند كه مستلزم داشتن سلاح هاي هسته اي نيست، چرا كه اين سلاح ها براي مقابله با آنها مناسب نيستند. اين مقاله مزايا و مضرات سلاح هاي هسته اي براي ايران را مورد بحث قرار مي دهد؛ درباره ي مشكلاتي كه اين سلاح ها براي ايران به وجود مي آورند و پيامدهايي كه توليد اين نوع سلاح ها براي امنيت ايران به بار

[ صفحه 39]

خواهند آورد - حتي با وجود عدم اطمينان قابل ملاحظه اي نسبت به نقش، كاركرد و سودمند بودن سلاح هاي هسته اي به طور اعم و نيز قابليت كاربرد يا « قابليت استقرار » [29]

آنها در مناطق ديگر - جاي بحث، بسيار است.

اين بحث تازه در ايران آشكارا وجود دارد و بايد پرورش يافته و تشويق شود. تصميم گيري درباره امنيت ملي بايد به گونه اي آشكار مورد بحث قرار گيرد، به ويژه اگر اين تصميم گيري ها در بردارنده ي پرسش هايي باشند كه متضمن فرضياتي درباره ي فن آوري و سياست هستند و كاملا درك نشده اند. اين امر به ويژه هنگامي مصداق پيدا مي كند كه بدانيم صحنه ي سياست در ايران نسبتا باز است، ولي فرهنگ راز داري در مورد امنيت ملي، همچنان دشمن بحث هاي آزاد و آگاهانه باقي مانده است. در اين حوزه، هزينه سياست هايي كه مبتني بر فرضيات نادرست و يا برنامه ريزي هاي نامنسجم هستند، ممكن است بسيار بالا و مخرب باشد. اين مقاله، در پي آن است كه با تمركز بر مباحثي كه در داخل ايران وجود دارد، مطالبي را براي روشن ساختن بعضي از موضوعات مطالبي را ارائه دهد و اميدوار است كه چارچوبي براي پژوهش ها و تحليل هاي بعدي ارائه باشد.

مقاله ي حاضر، نسبت به اين موضوع كه آيا ايران بايد به ساخت سلاح هاي هسته اي اقدام كند يا خير؟ موضع گيري مي كند. از ديدگاه اين مقاله، ايران در صورت بروز مجدد تهديد از جانب عراق با احتياط بايد راهكار هسته اي را مد نظر قرار دهد، اما در صورت نبود تهديد هسته اي روشن و آشكار، اتخاذ يك رويكرد هسته اي علني به زيان منافع اين كشور خواهد بود.

[ صفحه 40]

براي تحليل نقش بالقوه ي سلاح هاي هسته اي در امنيت ايران، لازم است نقش و كاركرد سلاح هاي هسته اي مورد بحث قرار

گيرد تا موضوعات مربوط به امنيت ايران روشن شود. بدين منظور، نخست بايد دانست كه امنيت ايران تابع برداشت هاي موجود از تهديد جاري و تعريف ارائه شده از منافع است كه اين موارد به نوبه ي خود تحت تأثير تجارب تاريخي و به ويژه تجارب اخير اين كشور قرار دارند. منافع ايران در مفهوم گسترده، تابع موارد زير است: تماميت ارضي، نفوذ (و منزلت) و رفاه اقتصادي. و اين موارد به نوبه ي خود تحت تأثير تجربيات اخير ايران كه اهميت زيادي براي استقلال، خود اتكايي، آمادگي و خود بياني فرهنگي قائل است، قرار دارند. جريانات احساسي ديگر نيز قابل توجه هستند، مانند اين كه از نظر تاريخي در حق اين كشور ظلم شده و چنان كه بايد و شايد، منزلت خود را باز نيافته است. (همچنين گرايش به نفرت از پذيرفتن خطر (ريسك پذيري) به كار بردن ظرافت هاي بيش از حد و عدم اعتماد زياد به راه حل هاي نظامي در اين كشور وجود دارد).

بدين ترتيب، برداشت رهبران ايران از يك موضوع به عنوان تهديد از همين منافع، گذشته ي تاريخي، تجارب و ايدئولوژي حاكم بر اين كشور يا برداشت گزينشي، ناشي مي شود. تهديدات نسبت به ايران ناشي از اين واقعيت است كه اين كشور داراي همسايگان بسياري است، اين همسايگان يا دچار بي ثباتي هستند و يا رابطه ي متقابل نامطلوبي با اين كشور دارند و بي ثباتي آنها به ايران سرايت كرده و يا باعث كشانده شدن جمهوري اسلامي به امور داخلي شان مي شود. روابط ايران با عراق خصمانه باقي مانده است و با افغانستان روابط پر تنش دارد. رابطه ايران با پاكستان تيره مي باشد

و روابطه اش با تركيه نيز از زمان به سر كار آمدن جمهوري اسلامي مسير صحيحي داشته است، بي آنكه هيچ گاه گرم باشد. در هيچ يك از اين موارد، به جز در موارد عراق، ايران متوسل به زور نشده است. روابط ايران با ديگر دولت هاي منطقه، از جمله دولت هاي شمالي، روسيه و دولت هاي خليج، روابط حسنه و در حال بهبود

[ صفحه 41]

است.

وضعيت داخلي ايران با ثبات است، در زمينه ي تغييرات مرزي اين كشور موضعي محافظه كارانه دارد و با هيچ گونه تهديد واقعي رو به رو نيست. حال، چگونه ممكن است بي ثباتي هاي موجود به تهديدات نظامي تبديل شوند؟

1 - بروز بحران در روابط با يك همسايه مجهز به سلاح هاي هسته اي (عراق)؛

2 - وقوع جنگ متعارف با يك كشور همسايه (عراق)؛

3 - بروز اعمال خراب كارانه در ارتباط با يك كشور همسايه (عراق، تركيه، پاكستان و افغانستان)؛

4 - تسري درگيري هاي منطقه اي (ارمنستان، آذربايجان، افغانستان و عراق)؛

5 - ارعاب از جانب همسايگان (تركيه)؛

6 - تهديدات متعارف از جانب قدرت هاي خارجي (اسراييل و آمريكا)؛

7 - ابهام هسته اي به دليل تهديدهاي خارجي (اسراييل و آمريكا).

سلاح هاي هسته اي در چه صورت مي توانند مفيد باشند

سلاح هاي هسته اي ممكن است:

1 - عامل بازدارنده اي، براي برنامه هاي هسته اي دولت هاي ديگر باشند (عراق و پاكستان).

2 - عامل بازدارنده اي براي دخالت دولت هاي خارجي باشند (اسراييل و آمريكا).

3 - نارسايي ها و نابرابري هاي موجود سلاح هاي متعارف را جبران كنند.

4 - به عنوان يك ابزار ديپلماتيك عمل كنند (به منظور ارعاب، بهبود جايگاه، يا جبران ضعف هاي ديپلماتيك).

اين سلاح ها، حتي ممكن است عامل بازدارنده اي در برابر سلاح هاي هسته اي

[ صفحه 42]

ديگر كشورها باشند - حتي اگر بين دو كشور دارنده اين سلاح ها نابرابري وجود داشته باشد - اين موضوع بايد از نظر دولتي كه در پي بازداشتن حمله دولتي ديگر است، حياتي و مشروع تلقي شود. براي مثال، دفاع از ميهن را مي توان به عنوان هدفي نسبتا بديهي براي بازدارندگي قائل شد. با اين حال، گسترش بازدارندگي، فراتر از منافع اصلي (حياتي و مشروع)، كاري بسيار دشوارتر است. براساس اين نظر، ايران مي تواند مانع تهديد سلاح هاي هسته اي عراق يا تهديد مشابهي از جانب اسراييل يا ايالات متحده شود؛ و اين امر مستلزم طي فرايندي طولاني مي باشد. با اين وجود، لزوما ايران به صورت خود به خود دست به چنين كاري نخواهد زد. ايران براي داشتن بازدارندگي مؤثر، بيشتر به توانايي نياز دارد كه عملياتي و مؤثر باشد. استفاده از تهديدهاي هسته اي براي بازداشتن قدرت هاي خارجي از استفاده از نيروهاي متعارف، بستگي به برنامه اي خاص دارد، اما تلاش براي پايين آوردن آستانه استفاده (استفاده زود هنگام) از قدرت هسته اي به صورت جدي، امري خطرناك خواهد بود. در چنين شرايطي، مسأله اين است كه بازدارندگي بايد متوجه كدام كشور باشد؟ آيا ايران را بايد از استفاده ي اوليه از سلاح هاي هسته اي عليه دشمني بسيار قوي تر بازداشت و يا اين كه از مداخله دشمنان فرضي اين كشور جلوگيري كرد؟

در مورد استفاده

از سلاح هاي هسته اي در برابر تهديدهاي متعارف چه بايد گفت؟ اين امر خطرات بيشتري در بر دارد. به نظر مي رسد كه سلاح هاي هسته اي دو طرف درگيري (همچون عراق و ايران)، باعث خويشتن داري آنها در هر سطحي از برخورد خواهد شد، ولي شواهد موجود درباره آخرين درگيري ها ميان هند و پاكستان در 1999، اين نظريه را تأييد نمي كند. در برخوردهاي متعارف اگر طرف بازنده در پي به دست گرفتن مجدد ابتكار عمل برآيد، احتمال مي رود كه درگيري، به جنگي تمام عيار تبديل شود. در عين حال، اين نگراني وجود دارد كه ممكن است دكترين و موضعي كه بر پايه استفاده ي زود هنگام از سلاح هاي هسته اي در برابر

[ صفحه 43]

تهديدي متعارف پي ريزي شده، هر نوع واقعه اي را به جنگ تمام عيار تبديل كند.

همچنين، سلاح هاي هسته اي دربرابر تسري بي ثباتي از كشورهاي همجوار، خراب كاري و ارعاب، به نسبت بي فايده هستند. در چنين مواردي تهديد به استفاده از سلاح هاي هسته اي، در حقيقت نامتناسب و فاقد اعتبار است و بيشتر اين خطر وجود دارد كه آستانه ي استفاده از اين سلاح ها كاهش يابد و به ابزارهايي همه منظوره، براي هر سطح از درگيري - و نه ابزاري استثنايي - تبديل شوند.

توانايي سلاح هاي هسته اي خود به خود باعث بازدارندگي نمي شود. بازدارندگي قابل باور، بر اثر ايجاد يك نيروي عملياتي مؤثر به دست مي آيد و ابزاري همه منظوره به شمار نمي آيد. سلاح هاي هسته اي را نمي توان جانشين سلاح هاي متعارف كرد. سلاح هاي هسته اي ممكن است باعث شوند توجه دولتمردان ايران به توانايي هاي متعارف - كه بيشتر

براي مواجه با تهديدهاي احتمالي، انعطاف پذيرتر و مناسب ترند - كاهش يابد و براي جلب منابع كمياب هزينه هاي دفاعي، اين كشور وارد رقابتي بي امان شود. به علاوه، سلاح هاي هسته اي نه تنها انعطاف پذير نيستند، بلكه ارزان قيمت نيز نيستند و هزينه طول عمرشان را نيز بايد در كنار مخارج مربوط به نيروهاي نظامي متعارف تحمل كرد. اگر اين امر رخ دهد، از اهميت سلاح هاي انعطاف پذيرتر كاسته خواهد شد و تنها راه باقي مانده براي ايران، انتخاب ميان استفاده زود هنگام از سلاح هاي هسته اي، و موارد اندك ديگر مي باشد. بنابراين، يافتن موردي كه يك كشور دارنده سلاح هسته اي، قادر به تبديل اين سلاح ها به اهرم ديپلماتيك كارا (در برابر طرف هاي مقاوم و مصمم باشد)، بسيار دشوار است. همچنين روشن نيست كه ايران بتواند به گونه اي مستقل به سلاح هاي هسته اي دست يابد و يا در واقع بتواند از اين رهگذر به استقلال بيشتري برسد. افزون بر اين، مشخص نيست، ايران در نتيجه تبديل شدن به يك قدرت هسته اي بتواند نفوذ و يا جايگاه خود را ارتقا بخشد. همانند بودن جايگاه يك قدرت بزرگ

[ صفحه 44]

با جايگاه يك كشور دارنده ي سلاح هاي هسته اي، همواره مبهم بوده است و از زمان دستيابي پاكستان به اين گونه سلاح ها اين موضوع بسيار كم رنگ شده است.

سرانجام، از آنجا كه هدف از دستيابي به سلاح هاي هسته اي افزايش امنيت است، بايد نشان داد كه اين هدف در واقع « اثر خالص » [30] اين نوع سلاح ها مي باشد. براي انجام اين امر، بايد به سلاح هاي هسته اي، به

عنوان چاره اي اساسي براي مشكلات امنيتي ايران نگريست، نه اين كه آنها را عاملي براي پيچيده كردن اين مشكلات دانست. سلاح هاي هسته اي، به عنوان ابزارهايي انعطاف ناپذير در بهترين حالت مي توانند بخش بسيار كوچكي از مشكلات امنيتي ايران را حل كنند و بايد جوانب منفي آنها را نيز در نظر داشت. گذشته از واكنش ديپلماتيك ساير كشورها به خروج ايران از NPT، پس از توليد زيرزميني سلاح هاي هسته اي، چنين رويدادي براي كشورهاي منطقه چه معنايي خواهد داشت؟

اين رويداد، تركيه و عربستان سعودي را به چتر امنيتي ايالات متحده بيشتر وابسته خواهد كرد و احتمالا انگيزه ي آنها را براي در پيش گرفتن اقدامي مشابه، افزايش خواهد داد. عراق نيز در صورتي كه از قبل به يك قدرت هسته اي تبديل نشده باشد، بهانه اي براي ساخت سلاح هاي هسته اي پيدا خواهد كرد. اسراييل و پاكستان هم مجبور خواهند شد توانايي هاي جديد ايران را در برنامه ريزي خود مورد توجه قرار دهند. واكنش ايالات متحده، اتحاديه اروپا و روسيه نيز مثبت نخواهد بود.

بيان اين مطالب، بدان معني نيست كه تنها كشورهايي كه از اتخاذ راهكار كسب توانايي هسته اي صرف نظر مي كنند كه فاقد مشكل امنيتي جدي هستند يا تحت پوشش نوعي چتر امنيتي قرار دارند. به عنوان مثال: مصر، كشوري است كه انگيزه

[ صفحه 45]

ملموسي براي كسب اين توانايي در اختيار داشته است ولي از چنين كاري خودداري كرده است. موقعيت ايران نيز از اين نظر مانند مصر است. اين كشور قدرت بزرگي است كه در رويارويي با يك قدرت كوچك تر (عراق)، مي تواند براي

مقابله با تهديد سلاح هاي هسته اي منطقه اي، از راه ديپلماسي عمل كند و يا ديگر راه هاي جايگزين را مد نظر قرار دهد. از اين لحاظ، ديپلماسي ايران در قبال عراق و بحث بر سر سلاح هاي هسته اي (درگير و دار ميل به كاهش يك تهديد جدي و ميل به منتفع شدن از آن)، به عنوان توجيهي براي برنامه هاي هسته اي اين كشور قرار دارد.

حتي در نبود يك تهديد امنيتي مشخص و فوري، كشوري كه خود را در محاصره دشمنان و يا فاقد دوست مي داند، ممكن است در پي دست يافتن به سلاح هاي هسته اي برآيد تا در صورت وخيم تر شدن احتمالي محيط امنيتي اش، از خود حفاظت كند. بايد تأكيد كرد كه ايران در موقعيتي مشابه كشورهاي اسراييل يا هند و پاكستان (قبل از آزمايش هاي اتمي 1998) قرار ندارد. اين كشورها پيمان NPT را امضا نكرده اند، گرچه جزو كشورهايي هستند كه اعلام نكرده اند داراي سلاح هاي هسته اي هستند. بنابراين، آنها به عنوان « كشورهاي آستانه اي » [31] شناخته مي شوند. اين ويژگي اسراييل، اجازه مي دهد تا با بهره برداري از وضعيت ابهام آميز خود به مزايايي دست پيدا كند يعني از توانايي هاي هسته اي خود به عنوان عامل بازدارنده نهايي - بدون پذيرش اندازه و گستره ي اين توانايي - استفاده كند. اما ايران به عنوان يكي از طرف هاي NPT نمي تواند اين گونه عمل كند، زيرا به عنوان يك عضو NPT، از حق خود براي توليد سلاح هاي هسته اي دست كشيده است. براي تهران كه از تحريم هاي بين المللي بيم دارد، استفاده از توانايي زير زميني در جهت مقاصد ديپلماتيك، دشوار خواهد بود. بنابراين، راهكار حفاظتي ايران، بايد متوجه يك

[ صفحه 46]

تهديد مشخص بوده و اين فكر را مد نظر داشته باشد كه تحت چه شرايطي ممكن است بخواهد يا نياز داشته باشد كه از پيمان خارج شود؟ (اين مسأله پرسش هايي در پي دارد. از جمله اين كه چه عاملي ممكن است خروج ايران را از پيمان آسان سازد و واكنش اعضاي شوراي امنيت و ديگر كشورها نسبت به اين موضوع و بالاتر از همه، نوع راهكاري كه ايران مي تواند در چارچوب پيمان اتخاذ كند، چه خواهد بود)؟

به عنوان آخرين تفسير مقدماتي، گفتني است كه ايران تنها كشوري نيست كه از بي عدالتي موجود در NPT، ناراضي است. شايد ايران به عنوان يك كشور انقلابي نسبتا جديد، احساسات پرشورتري نسبت به اين موضوع داشته باشد. با اين حال، روشن نيست كه گسترش بيشتر سلاح هاي هسته اي، اين بي عدالتي را بر طرف كند. اين موردي است كه در آن ارزش هاي نظم و عدالت ممكن است با هم تعارض پيدا كنند و انتخاب اخلاقي به هيچ وجه روشن نيست؛ چرا كه اين ارزش ها در اين چارچوب نمي گنجد. [32] .

محيط امنيتي ايران

دشوار است كه تصور كنيم، بين برداشت هاي امنيتي ايران و بيان رسمي دولت مردان اين كشور ارتباط وجود نداشته باشد. رهبران ايران اغلب از اين كشور به عنوان جزيره اي بي ثبات در ميان دريايي طوفاني ياد مي كنند. [33] در عين حال همين رهبران، با توصيف موقعيت ايران به صورت، سيال بودن سياست منطقه اي و تجربه ي جنگ و انزواي بين المللي، اين كشور را محيطي نامساعد ترسيم مي كنند

كه مستلزم اتخاذ اقداماتي دشوار است. رهبران ايران بيشتر به تهديدات فرهنگي اشاره

[ صفحه 47]

مي كنند كه اين امر نشان مي دهد، ايران به طور عمومي احساس عدم امنيت مي كند، نه اين كه در معرض تهديدات مشخصي قرار داشته باشد. اين موضوع در گزارش مربوط به بحث ميان كارشناسان، بر سر امنيت ملي ايران مشهود است. اين بحث بر سيال بودن سياست منطقه اي، اهميت امنيت مرزي و برقراري ثبات در مرزها و تعلقات فرهنگي ايران در منطقه متمركز است. بيشتر توجهات ايران به جاي اين كه به عراق يا افغانستان باشد، معطوف به مسائل شمال و جنوب بوده است. در شمال مسأله ي گسترش ناتو و در شرق مسأله ي همسايه اي (پاكستان) مطرح است كه رابطه ي دوستانه اي ندارد. به طور كلي، نگراني عمده ي ايران، بيشتر در زمينه موضوعات منطقه اي بوده است تا قدرت هاي خارجي. [34] .

وضعيت ايران اغلب اين گونه ترسيم مي شود كه در منطقه ي خطرناكي از جهان قرار دارد كه ويژگي آن بي ثباتي مزمن، درگيري و ميراث جنگ هاست. [35] - البته اين مطلب گزافه نيست - با اين حال، اين بي ثباتي ها بيشتر داخلي هستند و تنها از اين نظر مي توانند تهديدي به شمار آيند كه به صورت غير عمدي به ايران تسري يابند (يا ايران را در تنگناي ديپلماتيك قرار دهند)، نه اين كه خود تهديدي عمده به شمار آيند. ايران، در مقايسه با ديگر كشورهاي منطقه كه از بي ثباتي رنج مي برند در وضعيت بهتري قرار دارد [36] و به استثناي جانب عراق كه

تهديدي جدي براي اين

[ صفحه 48]

كشور به شمار مي رود، به لحاظ امنيتي در وضعيت خوبي قرار دارد. ايران نه داراي دشمنان تاريخي است، نه بر سر مرزهايش با ديگر كشورها اختلاف دارد، نه با نهضت هاي جدايي طلب درگير است و نه با مردماني همچون مردم كشمير رو به رو است كه به او فشار وارد آورند. درست است كه ايران در محاصره كشورهايي قرار دارد كه هر يك كم و بيش دچار تجزيه سرزمين و يا جنگ داخلي بوده و نسبت به هويت و حتي بقاي خود نامطمئن هستند، اما اين كشور، داراي هويتي مشخص بوده كه وجه اشتراك چنداني با اين كشورها كه روز به روز در حال افول هستند، ندارد.

مسائل امنيتي ايران حول محور اقليت ها و نيز به ويژه اقتصاد اين كشور و كارايي عملكرد خود دولت دور مي زند. ايران داراي روابط معقولي با تركيه است كه در ميان هفت همسايه زميني اش از همه قدرتمندتر است. همكاري هاي اقتصادي بين دو كشور نيز بايد از طريق بهبود روابط سياسي تكميل شود چون هيچ موضوع دو جانبه اي وجود ندارد كه مورد اختلاف دو كشور باشد. ايران در خليج فارس، بي گمان از نظر جمعيت و موقعيت جغرافيايي، مهم ترين قدرت به شمار مي رود. در شمال و شرق، كشورهاي همسايه كشورهايي ضعيف هستند كه مستعد فروپاشي بوده و در حال درگيري مي باشند و هيچ يك به عنوان تهديدي جدي يا مستقيم براي ايران به شمار نمي روند. ايران به دليل وجود هر يك از اين تهديدها، نيازي به سلاح هاي هسته اي ندارد.

عراق

تهديد

بالقوه ي عراق قانع كننده ترين دليل براي ايران است كه دستيابي به بازدارنده ي هسته اي را مد نظر قرار دهد. همگان مي دانند كه عراق در پي كسب

[ صفحه 49]

توانايي هسته اي بوده است و جنگ با ايران را دليلي براي انجام اين كار مي داند. [37] عراق در پي آن بوده است كه تا حد امكان اين توانايي را حفظ كرده و براي آن بيفزايد و بدين منظور، اين كشور در مواجهه با بازرسي هايي كه تحت نظارت AEAI MOCSNU صورت گرفته است، از ارائه اطلاعات در اين زمينه طفره رفته و يا اطلاعات كذب ارائه كرده است. [38] قسمت بزرگي از اين توانايي هسته اي عراق به ويژه دانش علمي و مهندسي آن، همچنان دست نخورده باقي مانده است و اين امر، مبين آن است كه احتمالا برنامه ي سلاح هاي هسته اي عراق در آينده از سر گرفته خواهد شد. در همين حال، بعيد است كه محدوديت هاي مالي مانعي عمده براي اجراي اين برنامه باشند، زيرا كه عراق از فروش نفت از طريق فرار از تحريم ها و برنامه ي « نفت در برابر غذا » ، درآمدهايي كسب مي كند.

انگيزه هاي عراق براي دستيابي به سلاح هاي هسته اي نيز ممكن است كاهش نيافته باشد. نيروي نظامي متعارف عراق، گرچه به طور مشخص هدف تحريم ها نبوده است، اما اين نيرو از محدوديت ها و تحريم ها و نيز فقدان دسترسي به قطعات يدكي و نارسايي هاي آموزشي و عملياتي رنج مي برد. در نتيجه احتمالا عراق دست كم در ابتداي كار وابستگي بيشتري به سلاح هاي كشتار جمعي (WMD) پيدا خواهد

[ صفحه 50]

كرد. در اين حال، عراق به طور قانوني، از داشتن موشك هايي با بردي فراتر از 150 كيلومتر محروم است در حالي كه ايران، عربستان سعودي و ساير كشورها به موشك هايي دسترسي دارند كه دست كم دو برابر اين ميزان برد را دارا هستند. سرانجام با توجه به ماهيت حكومت كنوني عراق كه جانشين مشخصي براي آن در حال حاضر متصور نيست، تلاش اين كشور براي دستيابي به سلاح هاي هسته اي و ديگر سلاح هاي كشتار جمعي هرگز متوقف نخواهد شد. احتمال بيشتري وجود دارد كه عراق بلند پرواز، كه در پي دو جنگ (با ايران و كويت) سرخورده شده است، تحت حاكميت صدام براي گرفتن انتقام دست به تهديد و باج گيري بزند به جاي آن كه بخواهد موضوع ضعف خود را به عنوان يك قدرت شكست خورده بپذيرد.

ايران حق دارد كه در مورد واكنش هايي به جز بازدارندگي، در مقابل تهديد يك عراق هسته اي مشكوك باشد. از اين گذشته، عراق تمايل خود را به توليد و استفاده از سلاح هاي شيميايي - در صورتي كه با خطر حمله تلافي جويانه مواجه نباشد - نشان داده است. سلاح هاي شيميايي و بيولوژيكي عراق، همچنان محفوظ باقي مانده اند و صدام كم و بيش، به توسعه نيروهاي موشكي خو السمود [39] - كه به آساني در صورت كاهش خرج، بر برد آن افزوده مي شود - ادامه مي دهد. [40] .

عراق، همچنان مصمم است كه توانايي ها WMD خود را حفظ كند و UNSCOM، نشان داده است كه حتي با بازرسي هاي مداخله جويانه،

برخي برنامه ها را مي توان پنهان كرده (مقايسه كنيد با برنامه سلاح هاي بيولوژيكي BW عراق كه در

[ صفحه 51]

سال 1995 يك پناهنده فاش كرد)، و توانايي هاي باقي مانده را در همه ي زمينه ها حفظ كرد. اين امر اعتماد ايران نبست به عراق را كاهش مي دهد، چرا كه اين كشور بايد خطرات ناشي از تهاجم عراق را بر اثر تغيير سياست يا خستگي UNSC و يا اين تصميم مد نظر قرار دهد كه بيشتر به بازدارندگي تكيه كند تا ادامه ي سياست خلع سلاح كه بي تأثير و به لحاظ سياسي استرس زاست.

موضوعاتي كه ايران و عراق در آنها اتفاق نظر ندارند، كم نيستند. مسأله ي مبادله اسراي جنگي، غرامات جنگي، تعيين خطوط مرزي و توافق در مورد خود مرزها و نيز حمايت دو طرف، از گروه هاي مخالف طرف مقابل همچنان روابط را مسموم مي سازد. (حملات تروريستي افراد و گروه هاي تحت حمايت دو كشور كه گاهي منجر به حملات هوايي، توپخانه و موشكي از جانب ايران به مناطق شرقي عراق (از سال 1994(شده است). اين برخوردها ممكن است شدت پيدا كرده و منجر به مخاصمات جدي شوند. عراق هنوز خود را به دليل نداشتن عمق استراتژيك در مقايسه با ايران در موضع ضعف و آسيب پذير احساس مي كند (پايتخت عراق به مرز نزديك است در حالي كه تهران چند صد كيلومتر از مرز فاصله دارد). از اين رو، عراق حق دارد كه به دليل عدم دسترسي قابل ملاحظه به آب هاي خليج فارس ناراضي باشد و براي بهبود اين وضعيت، در آينده عليه كويت تحريكاتي را انجام

دهد.

بنابراين، ايران براي دادن پاسخي محتاطانه به تهديدي بالقوه و جدي، دلايل محكمي داراست؛ چه اين تهديد هسته اي باشد، چه بيولوژيكي و چه شيميايي. [41] .

ايران اصرار دارد كه در واكنش به گسترش سلاح هاي هسته اي، عدم گسترش را

[ صفحه 52]

به دستيابي « متقابل » ، ترجيح دهد. با اين حال، صرف نظر از حمايت رسمي از برنامه ي عدم گسترش، ايران انرژي زيادي براي تقبيح بي عدالتي موجود در NPT و مهم تر از همه وضعيت ابهام آميز اسراييل، به عنوان « كشور آستانه اي » - كه آمريكا تقريبا براي محكوم كردن آن كاري انجام نمي دهد - صرف مي كند. ديپلماسي تهران با اصرار لجوجانه عراق كه آشكارا بر حفظ توان بالقوه ي خود، در توليد WMD تأكيد مي كند، هم خواني ندارد. براي مثال، همكاري ايران با عراق، در زمينه ي دور زدن تحريم هاي بين المللي، از طريق فروش نفت عراق (و بهره مند شدن ايران از طريق واسطه گري)، تنها ادامه ي خريدهاي عراق براي حمايت از برنامه هاي WMD اين كشور را آسان مي كند. افزون بر اين، حمايت تشريفاتي ايران از UNSCOM و جانشين بالقوه ي آن UNMOVIC، نشان مي دهد اين كشور از تهديد بالقوه ي هسته اي عراق چندان احساس خطر نمي كند. درخواست هاي مكرر ايران مبني بر خروج نيروهاي آمريكايي از خليج فارس هر چند از لحاظ سياسي قابل درك است، اما اين موضوع بدان معني نيست كه UNSCOM به دليل حضور نيروهاي آمريكايي، امكان انجام وظيفه پيدا كرده است. حضور آمريكا عامل بازدارنده اي براي ماجراجويي هاي بيشتر عراق است.

بعيد است عراق از برنامه هاي

WMD خود دست بكشد و يا پيگيري هاي خود را در زمينه توليد سلاح هاي هسته اي متوقف كند. حذف صدام حسين، ممكن است باعث تغيير اين سياست شود، اما همچنان دلايل محكمي براي دستيابي عراق به سلاح هاي هسته اي وجود خواهد داشت و اين موضوع باعث مي شود تا اين كشور مادامي كه با ايران و كويت درگير است و خود را آسيب پذير حس مي كند و داراي جامعه اي شكننده است كه آن را به سمت ايفاي نقش منطقه اي فعال تري سوق مي دهد، ابزارهاي دفاعي و نفوذ خود را تقويت كند. عراق در برنامه هاي هسته اي خود از همسايگانش جلوتر است و آن گونه كه عراق تصور مي كند اين همسايگان نيز

[ صفحه 53]

براي استفاده از اين سلاح ها جهت ايجاد توازن، از انگيزه ي كافي برخوردارند.

ايران بايد، اين نكته را در نظر بگيرد كه چه اقداماتي مي تواند بر اين مسأله تأثير گذار باشد؟ نخستين اقدام براي آغاز اين حركت مي تواند حمايت بيشتر از تلاش هاي خلع و سلاح سازمان ملل باشد. راه حل ديگر، حل و فصل برخي موضوعات دو جانبه، از طريق مصالحه است. تلاش براي متقاعد كردن كويت براي اعطاي امكان دسترسي بيشتر عراق به آبهاي خليج فارس رهيافت ضروري ديگري است كه بايد در پيش گرفت. همچنين، وارد كردن عراق در سياست و نهادهاي خليج فارس نيز مي تواند به عنوان انگيزه اي براي رفتار بهتر عراق مد نظر قرار گيرد.

از جنبه ي نظامي ايران بايد نخست در پي ايجاد نيروهاي متحركي باشد كه بتوانند به سرعت در جبهه هاي متعدد استقرار يابند. اين نيروها بايد براي پيشامدهاي احتمالي

آموزش ببينند. همچنين، مناطق مرزي مشترك بين دو كشور بايد از طريق عقد موافقت نامه ي مشترك، غير نظامي اعلام شود، اما تحت مراقبت قرار داشته باشد. استحكامات دفاعي در آن سوي اين مناطق بايد بهبود يافته و جمع آوري اطلاعات شكل يكپارچه اي پيدا كند. دوم اين كه ايران بايد به طور كلي به تلاش هاي خود در زمينه ي اطلاعات نظامي بيافزايد. سوم اين كه ايران بايد هماهنگي ميان نيروهاي خود را افزايش داده و وضعيت دفاع هوايي خود را بهبود بخشد. چهارم، نيروهاي موشكي ايران بايد بتوانند عامل بازدارنده ي متعارفي در برابر حملات متعارف عراقي ها باشند و سرانجام اين كه ايران بايد تا آنجا كه با مفاد رژيم NPT مغاير نباشد، در زمينه راهكار سلاح هاي هسته اي تلاش كند.

مسأله ي عراق براي ايران بسيار دشوار و حساس است: چگونه ايران براي مقابله با تهديد هسته اي احتمالي عراق اقدام كند بي آنكه اوضاع وخيم تر شود و يا هنجارهاي مرتبط با پيمان هايي كه داشتن اين سلاح ها را مجاز نمي دانند (و تعهدات رسمي خود ايران)، خدشه دار نشود؟

[ صفحه 54]

اسراييل

ايراني ها بيشتر، اسراييل را تهديدي مستقيم و يا كشوري با انگيزه هاي امپرياليستي توصيف مي كنند. بسياري از ايراني ها، درگيري در فلسطين را بي عدالتي شديدي مي دانند كه اسراييل بر مردم مسلمان روا داشته است، اسراييلي كه مخلوق غرب بوده مورد حمايت خاص آمريكا قرار دارد. بنابراين دولت ايران موضع خصمانه اي عليه اسراييل اتخاذ كرده است. اين كشور از گروه هاي مخالف فرايند صلح حمايت كرده و مذاكرات صلح را خيانت ارزيابي مي كند. از سوي ديگر شعارها و سياست هاي ايران نيز به نوبه ي

خود، اسراييل را نسبت به برنامه هاي گوناگون ادعا شده WMD ايران بسيار مظنون كرده است. گاه اين بدگماني با اعلاميه هايي همراه است كه افسران نيروي هوايي اسراييلي منتشر كرده و در آن پيشنهاد مي كنند كه لازم است حملات پيش گيرانه عليه تأسيسات مشكوك ايران انجام شود (براي مثال در 1994).

همكاري اسراييل با تركيه در زمينه ي مسائل دفاعي از 1998 اين عقيده را در ايران تقويت كرده است كه اسراييل قصد دارد از طريق هوايي تركيه و با استفاده از هواپيماهاي جنگنده ي خود، به آسمان ايران دست يابد تا حمله ي ناگهاني خود به اوسيراك عراق در 1981 را، در مورد ايران نيز تكرار كند. گاه، ايراني ها همكاري بين تركيه و اسراييل و همكاري اين دو كشور با آذربايجان را، تلاش براي گسترش ناتو و يا دست كم اتحاد كشورهاي طرف دار غرب در شمال ايران تلقي مي كنند. محققان ايراني معتقدند كه اين امر در راستاي مهار ايران و تكميل حضور آمريكا در جنوب انجام مي شود. اسراييل فشارهاي زيادي - كه كم و بيش موفق آميز بوده اند - بر آمريكا، روسيه و چين وارد آورده است تا انتقال فن آوري را كه ممكن است براي برنامه هاي دفاعي ايران مفيد باشد به اين كشور متوقف سازند.

علي رغم اين خصومت پايدار، واقعيت اين است كه هيچ اختلاف دو جانبه اي بين

[ صفحه 55]

دو كشور وجود ندارد (البته برخي مسائل اقتصادي مربوط به دوره شاه هنوز بين دو كشور باقي مانده است كه بايد حل و فصل شوند. تا پيش از جريانات اخير، رفتار ايران با

جامعه ي يهوديان اين كشور نيز مايه اختلاف بين آنها نبود). پشتيباني ايران از هم كيشان شيعه ي خود در لبنان يعني حزب الله، تاكنون تا آنجا پيش نرفته است كه منجر به حملات مستقيم به اسراييل شود حتي ايران در حمايت از فلسطيني هاي مخالف طرح صلح، همانطور كه در بيانيه هاي آقاي خاتمي رييس جمهور آمده، چنين استدلال شده است كه فلسطيني ها خود بايد در مورد آينده شان تصميم بگيرند. خلاصه اين كه، هيچ مسأله اي بين دو كشور وجود ندارد كه ارزش آن را داشته باشد كه آنها بر سر آن وارد جنگ با يكديگر شوند. دادن شعارها و سرمايه گذاري هاي محدود براي مخالفت با ديگري و بزرگ نمايي اهداف دو طرف عليه يكديگر، جو خطر و كينه جويي را در روابط طرفين ايجاد كرده است.

ايران و اسراييل اختلافي با يكديگر ندارند و مناسبتي هم ندارد تا درگير مخاصمات فعال، عليه يكديگر شوند؛ چه رسد به اين كه به تبادل درگيري هسته اي عليه يكديگر دست بزنند.

ايران دليلي ندارد تا از تروريست هايي حمايت كند كه خودشان اسراييل را تهديد مي كنند يا از گروه هايي حمايت كند كه مقامات فلسطيني آنها را قبول ندارند. ايران دليلي ندارد كه موشك هاي دوربردي توليد كند كه باعث ايجاد اين ترس در اسراييلي ها شود كه آنها ممكن است مسلح به كلاهك هاي WMD باشند و يا اين كشور را هدف قرار دهند. براي مثال، ايران دليلي ندارد كه فكر كند در صورت توليد سلاح هاي هسته اي، مي تواند بازدارندگي را به لبنان گسترش دهد و اين كشور را قادر سازد تا به حملات متعارف به آن سوي مرزهايش دست بزند. ايران بايد به اين

نكته توجه كند كه اگر به خصومت خود با اسراييل ادامه دهد، براي انجام اين كار بايد منافع بسيار عالي و حياتي داشته باشد، زيرا اسراييل كشوري بسيار قدرتمندتر است

[ صفحه 56]

كه ذخيره عظيمي از سلاح هاي هسته اي را در اختيار دارد، دوستان قدرت مندي دارد و اقتصادش در حال رشد است، در حالي كه ادامه اين خصومت اصولا نفعي براي ايران در بر ندارد. ايران اگر مي خواهد به فلسطيني ها كمك كند بايد از راه ديپلماتيك وارد شود. از همه ي اين ها گذشته، همان گونه كه در سال 1995، [حضرت] آيت الله سيد علي خامنه اي، رهبر عالي مقام كشور فرمودند: « مسأله ي فلسطين جهادي نيست كه تنها ايران وارد آن شود. »

در عين حال، ايران لازم است براي تدوين دكتريني در مورد استفاده از موشك ها كه به همسايگانش نه فقط در مورد كلاهك هاي جنگي احتمالي آنها، بلكه همچنين در مورد موارد استفاده آنها اطمينان داده و به تفكر بيشتري بپردازد. خلاصه اين كه، ايران بايد اين نكته را مد نظر قرار دهد كه سلاح هاي دور برد، مستلزم توجه بيشتر به پيامدهاي ديپلماتيك و سياسي سياست هاي تسليحاتي مي باشد.

در صورتي كه تهديد مستقيمي عليه اسراييل وجود نداشته باشد، اين كشور تهديدي متوجه ايران نخواهد ساخت كه توجيه كننده ي دستيابي ايران به سلاح هاي هسته اي باشد.

تركيه

روابط ايران با تركيه، گرچه در زمان شاه صميمانه بود اما هرگز گرم نبود. در زمان حكومت جمهوري اسلامي نيز اين روابط به سردي مي گراييد اما هيچ گاه خيلي بحراني نشد. يكي از دلايل اين امر

آن بود كه تركيه تصميم گرفته است در برابر تحريكات ايران از خود خويشتن داري نشان دهد. دليل ديگر اين است كه دو كشور، هيچ گونه درگيري مهمي چه در زمين و چه در ساير موارد با يكديگر ندارند. ايران نسبت به عضويت تركيه در ناتو، بي اعتماد است ولي چون در هر دو كشور در رابطه با عراق منافع مشتركي دارند اين بي اعتمادي تعديل شده است. رقابت بحث برانگيز دو

[ صفحه 57]

كشور در شمال، اغلب مسكوت مانده است و حالت غير مستقيم دارد. بي اعتمادي مشترك دو كشور در گذشته، نسبت به شوروي پس از پايان جنگ سرد تداوم پيدا نكرد. اينك ايران، روسيه را يك متحد نظامي احتمالي مي داند؛ گرچه تاكنون به نتيجه قطعي نرسيده است و اين اتحاد را به طور صريح عليه تركيه تلقي نمي كند. واقعيت اين است كه ايران بر تركيه كه احتمالا مهم ترين همسايه اين كشور است تمركز كافي نكرده است (يك خلاء عمده در سياست خارجي ايران عبارت است از نبود اطلاعات يا عدم مطالعه و شناخت از اتحاديه ي اروپا (EU) و پويش هاي آن است. در آينده اي نه چندان دور، ايران ممكن است خود را هم مرز با EU بيابد). اگر رابطه ي ايران با تركيه، رقابتي مسكوت و بدون هيچ گونه درگيري عمده باشد، در چه زمينه هايي ممكن است اين رابطه بحراني شود؟

- فعاليت خرابكارانه اي ايران در تركيه: [42] بعيد است كه اين جريان بيش از پيش گسترش يابد و احتمالا زمان اين گونه فعاليت ها سپري شده است. تنها موردي كه به

طور استثنا مي توان به آن اشاره كرد، اين ادعاست كه ايران از PKK حمايت مي كند. (در ذيل توضيحات بيشتري ارائه مي گردد).

- حمايت تركيه از آذربايجان، در رابطه با الحاق اين بخش از ايران به آن كشور: اين موضوع تا حدودي در زمان رياست جمهوري ايلچي بي، در اوايل دهه ي 1990 اتفاق افتاد. حساسيت ايران نسبت به اين مسأله، با توجه به عملكرد اقتصادي ثبات اجتماعي اين كشور متغير است.

- صف بندي ايران و سوريه در برابر تركيه و اسراييل: از يك سو همكاري نظامي تركيه با اسراييل و روابط ايران با سوريه از سوي ديگر، اين نظر را تقويت مي كند كه دو اتحاد منطقه اي وجود دارد كه ممكن است سرانجام بر سر فلسطين، منابع آب و

[ صفحه 58]

يا شمال با يكديگر برخورد كنند. در اين راستا، محور اسراييل - تركيه - آذربايجان مطرح مي شود كه برخي از مقامات ايراني معتقدند اين اتحاد جديد در جهت محاصره يا مهار ايران تلاش مي كند و با ناتو نيز مرتبط است. بنابراين، مي توان گفت كه حمايت ايران از PKK، واكنش اين كشور براي افزايش فشار به تركيه است. (با اين حال، تلاش هاي مشابه سوريه كه كار ساز نبودند، سابقه اي اميد بخش را در اين زمينه به وجود نمي آورند).

چگونه ممكن است كه هر يك از اين سناريوها منجر به رويارويي نظامي بين ايران و تركيه شود؟ حمايت ايران از PKK، ممكن است باعث بروز برخي زد و خوردهاي مرزي (مانند آنچه در 1999 رخ داد)، بمب گذاري ها و افزايش تنش ها شود.

اين امر ممكن است باعث شود تركيه به ايران التيماتوم بدهد، همانگونه كه در سال 1998، تركيه به سوريه التيماتوم داد.

به دشواري مي توان تصور كرد، ايران به تركيه كه يك قدرت نظامي قابل توجه و عضو ناتو است، درگيري نظامي پيدا كند. همچنين، درگيري نظامي بين ايران و تركيه ناشي از رقابت در قفقاز به نظر بعيدتر مي رسد. شايد بهتر باشد پرسش برعكس مطرح شود: سلاح هاي هسته اي ايران چه نقشي در روابط بين ايران و تركيه بازي خواهند كرد؟ اين سلاح ها عامل بازدارنده براي چه چيزي خواهند بود؟ در برابر چه چيزي مي خواهند از كشور دفاع كنند؟ و با چه چيزي مي خواهند برابري كنند؟ اين سلاح ها مي خواهند چه چيزي را جبران بكنند؟

ايران به تركيه هيچ گونه درگيري ندارند كه در آن به ابزار نظامي نياز باشد. مانورهاي ديپلماتيك هر دو كشور، جو روابط را آرام نساخته است و هر يك را با منافع كشورهاي ديگر پيوند داده است كه نتيجه ي آن، از دست دادن كنترل بر برداشت ها و مديريت بحران هاست. با توجه به اين موضوع نيز نمي توان دليلي بر كم ترين نياز و يا توجيهي براي دستيابي به سلاح هاي هسته اي يافت.

[ صفحه 59]

پاكستان و شرق

در سال هاي اخير، برخي از مباحث مربوط به تهديدات استراتژيك ايران است كه به پاكستان نيز ارتباط پيدا مي كند. شماري از مفسران، ايران در منگنه ي صدام حسين و طالبان توصيف كرده و برخي ديگر احتمال يك صدام حسين پاكستاني را مطرح كرده اند. ايران در مقايسه با اين همسايگان، ميانه رو و با ثبات به نظر مي رسد.

با اين حال، اگر همسايگان نامطمئن، دليلي براي ايران، جهت دستيابي به سلاح هاي هسته اي باشند، بي گمان تركيه در اول صف قرار خواهد داشت. روابط ايران با پاكستان به طور سنتي خوب بوده است. در زمان جنگ سرد، هر دو كشور به غرب گرايش داشتند. شاه نيز طي درگيري هاي هند و پاكستان، در سال هاي 1965 و 1971 از اين كشور حمايت كرد. در اواسط دهه ي 1970 اين وضعيت با بهبود روابط ايران با هند كه متحد استراتژيك و تجاري بلند مدتي به شمار مي رود توازن بيشتري پيدا كرد. روابط با پاكستان در طول دهه 80، با وجود بروز درگيري هاي فرقه اي در اين كشور، همچنان خوب باقي ماند. ولي حمايت هر دو كشور از مجاهدين افغان، به ديدگاه مشترك در قبال آينده ي افغانستان تبديل نشد. ايران در پي ايجاد يك دولت ائتلافي چند قومي، به عنوان بهترين راه حل براي ايجاد نظم در كشور همسايه اش افغانستان بود، در حالي كه پاكستان به دلايل قومي و نژادي استراتژي حمايت از طالبان را كه بيشتر، پشتون هستند، تعقيب مي كرد. طالبان كه از جمله بنيادگرايان سني مذهب هستند، با شيعيان در افغانستان دشمني داشته و در نتيجه با ايران نيز كه داراي اكثريت شيعه بوده و منافعش در حمايت از هم كيشان خود در آن سوي مرز مي باشد، دشمني دارند. حمايت پاكستان از طالبان و سركوب شيعيان افغانستان، همراه با افزايش خشونت هاي فرقه اي در داخل پاكستان، باعث تغيير نگرش ايران نسبت به پاكستان شده است.

[ صفحه 60]

مسائل استراتژيكي ديگري نيز به تيرگي اين روابط كمك كرده اند. يكي از اين

مسائل اين واقعيت است كه برخي ايراني ها مي گويند كه پاكستان در مقايسه با گذشته از موضع بالاتري با ايران برخورد مي كند (برخي از مقامات ايراني اين موضوع را به هسته اي شدن پاكستان نسبت مي دهند). [43] پاكستاني ها در مقابل مي گويند كه ايراني ها از اين كه پاكستان فن آوري هسته اي خود را در اختيار تهران نگذاشته است، عصباني هستند. [44] مسأله ي ديگر، احتمال همكاري هسته اي بين پاكستان و عربستان سعودي مي باشد. همگان مي دانند كه پاكستان در گذشته همكاري هاي نظامي و امنيتي با دولت سعودي داشته است. اين همكاري ها در زمان حمايت دو كشور از مجاهدين افغاني عليه شوروي بيشتر شد. از آن زمان به بعد همكاري دو كشور در حمايت از طالبان ادامه يافت. ايراني ها، گمان مي كنند كه ديدار (بي سابقه) شاهزاده سلطان، وزير دفاع سعودي، از تأسيسات غني سازي اورانيوم پاكستان در سال 1999، نشانه ي همكاري هاي بيشتر و گسترده تر بين دو كشور باشد. ايران نيز در مقابل، از روابط با هند بهره برداري كرده و در پي تحكيم پيوندهايش با قدرت مسلط شبه قاره هند مي باشد و تا جايي كه منافع ملي ايران بر منافع فكري و مذهبي اش تقدم داشته باشد، تهران منافع مشترك بيشتري با هند سكولار خواهد داشت تا با پاكستاني كه دچار تفرقه مي باشد.

همان گونه كه يك محقق هندي گفته است:

« هند و ايران، دست به دست هم مي دهند تا از طريق زميني (راه بندر عباس و تهران)، آسياي جنوبي را به آسياي مركزي متصل كنند. » [45] .

[ صفحه 61]

بزرگ ترين تهديدي كه امروزه پاكستان مي تواند براي ايران ايجاد كند، ناشي از در هم گسيختگي و ضعف دولت مركزي اين كشور است. براي رفع اين مشكل، بايد افراط گرايي در پاكستان كنترل شود، وضع ماليات ها اصلاح شود، اصلاحات شكل جدي به خود بگيرد، به فساد و خويشاوند سالاري پايان داده شود و يك سياست اقتصادي صحيح، همراه با كاهش مخارج نظامي به اجرا درآيد. در همين حال، پاكستان، هند را رو در روي خود دارد، كشوري كه از نظر اقتصادي به خود متكي است و از نظر نظامي و در زمينه ي سلاح هاي متعارف و هسته اي نيز نسبت به پاكستان برتري دارد. به همين دليل، برنامه ي سلاح هاي هسته اي پاكستان به روشني بازتاب رقابت اين كشور با هند است.

مي توان چنين استدلال كرد كه اين سلاح ها از نظر پاكستاني ها، بقاي كشور را تضمين مي كنند و در نتيجه به يك تهديد واقعي پاسخ مي دهند. پاكستان با توجه به ضعف هاي استراتژيك خود (از جمله نداشتن عمق)، به اندازه كافي سرگرم مقابله با مشكلات داخلي و رويارويي با هند است و ديگر نمي تواند دشمنان بيشتري براي خود بتراشد.

با توجه به اين مطالب، چه تهديد ديگري از طرف شرق متوجه ايران است؟ يك افغانستان بي ثبات، براي ايران خوشايند نيست. يك همسايه ي متخاصم، به ويژه همسايه اي كه شيعيان را تهديد مي كند، مايه ي سرزنش دائمي ايران شيعه مذهب است و ممكن است منجر به زد و خوردهاي مرزي و حوادث مشابه شود. ايران نشان داده است كه هيچ گونه تمايلي به درگير شدن در مسائل سياسي افغانستان يا توسل به « جنگ تنبيهي » و يا

« دادن درس به طالبان » ندارد. حمايت پاكستان از طالبان بر روابط ميان ايران و پاكستان سنگيني خواهد كرد؛ اما بعيد است منجر به بروز جنگ شود چه رسد به اين كه نياز به سلاح هاي هسته اي باشد. پاكستان اولويت را به مسائل مرزهاي شرقي خود داده است و خواهد داد. رقابت استراتژيك اين كشور با

[ صفحه 62]

ايران در اين منطقه بسيار بعيد است.

بزرگ ترين تهديد براي ايران در اين منطقه، فروپاشي نظام سياسي كشورها و يا دست داشتن آنها در جرايم فراملي، از جمله قاچاق مواد مخدر است. امروزه قاچاق مواد مخدر هزينه هاي اجتماعي و اقتصادي جدي، براي ايران و همسايگانش به بار مي آورد. به طور كلي، براي رفع اين مسائل سلاح هاي هسته اي هيچ كاربردي ندارند، اما از جمله موضوعات امنيتي هستند كه بايد هر چه زودتر مورد رسيدگي قرار گيرند.

خليج فارس

در خليج فارس به جز عراق، ايران با هيچ رقيب يا تهديد منطقه اي مواجه نيست. ايران، به عنوان بزرگ ترين كشور منطقه خليج فارس منافعش در گرو حفظ مزاياي استراتژيك جمعيت، ساحل طولاني و عمق استراتژيكي آن مي باشد. با گسترش هر نوع سلاح هسته اي در منطقه، بيم آن مي رود كه عامل متوازن كننده اي براي جبران مزاياي طبيعي ايران، در اختيار كشورهاي كوچك تر قرار گيرد. اختلاف ايران با همسايگان جنوبي اش، در هر حال جزئي است و حول محور احساس ضعف كشورهاي كوچك و نيز مسائل ارضي ملموس قرار دارد. با اين وجود، اختلافات ايران با ابوظبي بر سر جزاير تنب و ابوموسي، بهبود روابط و ايجاد اعتماد بين ايران

و كشورهاي حوزه ي خليج فارس را دشوار كرده و همچنين اتكاي اين كشورها را به آمريكا و حضور نظامي وي را در منطقه افزايش داده است.

حضور آمريكا در خليج فارس گاه به صورت يك تهديد نشان داده مي شود. ايران آشكارا حضور نظامي آمريكا را وسيله اي براي خنثي كردن نفوذي مي داند كه ممكن بود به دليل نزديكي اش به منطقه، از آن برخوردار باشد. اين سياست، مهار خصمانه تلقي مي شود. به علاوه، حضور آمريكا هشداري آشكار به ايران است مبتني بر اين كه

[ صفحه 63]

آمريكا تحت شرايط خاصي تمايل دارد عليه اين كشور دست به اقدام نظامي بزند. تحت كدام شرايط ممكن است بين آمريكا و ايران درگيري نظامي پديد آيد و تحت چه شرايطي ممكن است دستيابي ايران به سلاح هاي هسته اي ضروري باشد؟

- حمله ي آمريكا به تأسيسات زير بنايي ايران، به منظور تنبيه اين كشور به دليل انجام عمليات تروريستي: احتمال وقوع اين امر نسبت به گذشته اكنون كمتر شده است. سلاح هاي هسته اي ايران ممكن است مانع از حمله ي آمريكا به نظام حكومتي شوند، اما لزوما نمي توانند مانع از حمله به تأسيسات شوند.

- حمله ي آمريكا به تأسيسات هسته اي ايران: اين امر از نظر فني و سياسي غير ممكن به نظر مي رسد. حتي زمان كه قرار بود تهديد عليه ايران به صورت واكنش جزئي و اندك باشد، اين راه حل، رد شد. [46] .

- زد و خورد با سلاح هاي متعارف بين ايران و آمريكا، در پرتو توانايي هاي هسته اي: احتمال بروز يك جنگ

متعارف بين ايران و كشور همسايه اي كه تحت حمايت آمريكا وجود دارد ولي برخورد سيستم بين ايران و آمريكا دشوار است. آيا آمريكا از پاسخگويي به تجاوز ايران به اين دليل كه اين كشور داراي سلاح هسته اي است اجتناب خواهد كرد؟ آيا ايران در برابر توانايي هاي كوبنده ي متعارف و هسته اي آمريكا و تسلط آن كشور، مي تواند روي سلاح هاي هسته اي خود حساب كند؟ سلاح هاي هسته اي ممكن است مانع تهديد نسبت به خود ايران شوند، اما آيا در زمينه ي ايجاد يك چتر براي اعمال تجاوزكارانه آمريكا با ايران، مي توانند مفيد باشند؟ گسترش بازدارندگي با سلاح هاي هسته اي به مناطقي كه از اهميت حياتي كمتري برخوردارند، كاري دشوار و ذاتا پر مخاطره است.

[ صفحه 64]

- استفاده از سلاح هاي هسته اي، براي ارعاب كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس و دور كردن آنها از آمريكا: سلاح هاي هسته اي ايران پيش از آن كه كشورهاي كوچك تر را تحت تأثير قرار دهند، آنها را بيشتر متقاعد مي كنند كه زير چتر آمريكا پناه بگيرند.

سياست كنوني ايران، مبني بر عادي سازي روابط با همسايگانش در خليج فارس از راه افزايش تماس و تدابير اعتماد سازي، موفقيت هايي در برداشته است. اين سياست، مبناي ديپلماسي ايران براي همكاري با شوراي همكاري خليج فارس (GCC) از طريق كاهش - و نه از ميان بردن - نگراني هاي امنيتي آنها مي باشد. به علاوه، در روندهاي سياسي اخير، نشانه اي در دست نيست كه ايران در پي رويارويي با آمريكا باشد يا برعكس.

روسيه

روسيه، در حال حاضر كشوري است كه ايران او را دوست خود مي داند. اگر

روابط مسكو با غرب بحراني شود و روابط ايران با غرب نيز بهبود پيدا نكند، ممكن است زمينه براي روابط گسترده تر نظامي بين دو كشور فراهم شود. اختلافات ايران و روسيه در مورد تقسيم درياي خزر باعث تضعيف رويكردهاي يكسان دو كشور، نسبت به تركيه و (ناتو)، طالبان و تاجيكستان نشده است. ايران در مورد رفتار روسيه در چچن از خود خويشتن داري نشان داده است و روسيه در مورد نقش خود در عرضه فن آوري هسته اي و غيره به ايران، در پي اثبات رفتار قانوني خود برآمده است. ايران كه ديگر داراي هيچ گونه مرز زميني با روسيه نيست، مسأله ي ارضي مهمي با اين كشور ندارد. مسائل امنيتي تهران در شمال، حول منازعاتي دور مي زند كه ممكن است منجر به ورود سيل پناهندگان (آذربايجان / ارمنستان) شود و يا جنگ هاي داخلي كه ممكن است گسترش پيدا كنند (تاجيكستان) و يا امكان

[ صفحه 65]

برخورد ميان دولت ها بر منابع يا زمين (آسياي مركزي)، وجود داشته باشد.

به طور كلي، سياست ايران در اين منطقه محافظه كارانه است و اين كشور از مرزهاي كنوني و حل و فصل مسالمت آميز اختلافات حمايت مي كند. هيچ گونه تهديد مهم امنيتي در چشم انداز آينده در اين منطقه براي ايران متصور نيست.

دشوار است اگر نگوييم كه به استثناي تهديد عراق، ايران هيچ مشكل امنيتي فوري يا جدي ديگري ندارد. افزون بر اين، با توجه به جريانات داخلي در ايران، تمايل اين كشور براي اين كه خطر افزايش نفوذ يا حمايت از عناصر خارجي را بر مبناي

ايدئولوژيك بپذيرد، در حال كاهش است. بحث درباره نياز ايران به سلاح هاي هسته اي، به نظر مي رسد كه از مسير صحيح خارج شده است و اين نگرش بازمانده از دوراني است كه حكومت ايران خود را در محاصره دشمنان احساس مي كرد و اين تصور را داشت كه همگان اين كشور را خطا كار مي دانند و درك درستي از آن ندارند و ايران، به هيچ نحو قادر به انتقال پيام خود به ديگران نيست. اينك هيچ يك از اين شرايط وجود ندارد.

دسترسي به سلاح هاي متعارف همچنان براي ايران دشوار است. اين مشكل را مي توان با انجام اصلاحات اقتصادي و بهبود روابط با همسايگان و اروپا بر طرف كرد. ملاحظات دفاعي، چنين حكم مي كنند كه نيروهاي متعارف، به ويژه از نظر تحرك و انجام عمليات مشترك، همچنان بهبود يابند. به دليل مخارج مربوط به اجراي برنامه سلاح هاي هسته اي، توانايي هاي مهم براي حفظ امنيت هنوز هم كافي نيستند. در عين حال، برنامه سلاح هاي هسته اي ممكن است ايران را از توجه به حرفه گرايي نظامي - كه هنوز فاقد آن است - دور كند. اين امر همچنين ممكن است مشكلاتي از نظر كنترل به وجود آورد و مسائلي را در رابطه با دكترين، مطرح سازد كه ارتش تاكنون نشانه اندكي از درك آنها به دست آورده است. در پيش گرفتن برنامه سلاح هاي هسته اي، همراه با ايجاد توانايي متعارف كار آساني نيست. هر نوع گرايش

[ صفحه 66]

براي جايگزيني نيروي هسته اي به جاي نيروهاي متعارف بسيار خطرناك خواهد بود. در اين رابطه پرسشي كه مطرح مي شود اين است كه

توانايي شامل چه چيزي است: داشتن يك، سه يا ده ها سلاح هسته اي؟ چگونه توانايي ملي را مي توان بدون يك برنامه گسترده و در چارچوب پيمان عدم گسترش سلاح هاي هسته اي ايجاد كرد؟ هزينه هاي خروج از اين پيمان كه ناشي از واكنش كشورهاي اروپايي و ديگران است، چه خواهد بود؟ همچنين، رهبران ايران بايد از خود بپرسند كه آيا در صورت دستيابي به سلاح هاي هسته اي، ديگر كشورها دست به اقدامي مشابه نخواهند زد و « تأثير خالص » چنين واكنش هاي زنجيره اي، بر امنيت ايران چه مي تواند باشد؟

استدلال هايي كه ايران براي كسب توانايي سلاح هاي هسته اي مطرح مي كند، به مقابله با تهديد عراق و رفتارهاي غير قابل پيش بيني اين كشور مربوط مي شود. البته اين نگراني بجا مي باشد. اين استدلال ها عبارتند از: درخواست براي ادامه تلاش ها جهت كنترل برنامه هاي هسته اي عراق، اتخاذ راهكاري تسليحاتي كه در چارچوب پيمان باشد، بهره گيري از قدرت هاي بزرگ براي كسب تضمين هاي امنيتي، و تلاش براي يافتن راه هايي به منظور محترم شمردن منافع دولت آينده عراق. [47] .

نتيجه گيري

سلاح هاي هسته اي از نظر نظامي مفيد نيستند. اثر بازدارندگي اين سلاح ها براي مقابله با ديگر سلاح هاي هسته اي و يا احتمالا در برابر استفاده از زور در سطح

[ صفحه 67]

گسترده عليه منافع اساسي كاربرد دارد. اين سلاح ها انعطاف پذير يا همه منظوره نيستند؛ آنها را نمي توان جانشين سلاح هاي متعارف كرد. در برابر تعهدات كوچك، نمي توان به اين سلاح ها متكي شد. سلاح هاي هسته اي جز بازدارندگي، هيچ فايده نظامي ديگري ندارند. آنها از نظر سياسي نيز از مطلوبيت برخوردار نيستند. عدم اطمينان نسبت

به واكنش ساير دولت ها، به ويژه دولت هاي دارند سلاح هاي هسته اي تنها مي تواند موارد كاربرد احتمالي سلاح هاي هسته اي را محدود سازد.

سلاح هاي هسته اي به همان اندازه كه براي حل مسائل به كار مي روند، خود مشكل ساز نيز هستند. اين سلاح ها پر هزينه بوده و باعث مي شوند توجه به توانايي هاي نظامي سلاح هاي متعارف - كه براي تهديدهايي كه ايران احتمالا با آنها رو به رو خواهد شد، مناسب تر هستند - كاهش يابد. اين سلاح ها مسائل پيچيده اي در رابطه با دكترين و كنترل به وجود خواهند آورد؛ از جمله مشكلات موجود در زمينه ي روابط با دكترين و كنترل به وجود خواهند آورد؛ از جمله مشكلات موجود در زمينه ي روابط رهبران نظامي و غير نظامي - همان طور كه مشكلات متضادي كه هند و پاكستان با آنها رو به رو هستند - نشان مي دهد. دولتي كه در پي سلاح هاي هسته اي است، بايد نتايج كلي را در نظر داشته باشد، يعني به واكنش نظامي ديگر كشورهاي منطقه و پاسخ سياسي قدرت هاي بزرگ توجه كند. خروج از پيمان NPT - كه تاكنون سابقه نداشته است - داراي زيان هاي فراوان و منافع اندكي است. ايران در نبود تهديدي عمده از جانب همسايه اي هسته اي، بايد مراقب باشد كه راهكاري براي پيشبرد برنامه هسته اي خود اتخاذ كند كه چندان پيشرفته نباشد. اين اشتباه است، اگر رهبران ايران تصور كنند كه سلاح هاي هسته اي منزلت يا مشروعيتي به آنان خواهد بخشيد تا به كمك آن بتوانند از انجام اصلاحات داخلي عمده كه براي بازگرداندن كشور به مسيري صحيح ضروري است، اجتناب كنند.

[ صفحه 69]

داشتن يا نداشتن بحث هاي داخلي در ايران پيرامون اتخاذ راهكار هسته اي

اشاره

فريده فرهي [48] .

زمينه

در آوريل 1998، روزنامه « جامعه » مقاله اي درباره سخن راني فرمانده ي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي(IRGC)، [سرلشكر] رحيم صفوي، كه در پشت درهاي بسته و براي گروهي از افسران سپاه در شهر قم ايراد كرده بود، منتشر كرد. اين سخنراني از جهات گوناگون شگفت انگيز بود. از همه مهم تر اين كه توجه مردم را در هفته هاي بعد به تهديدي جلب كرد كه متوجه مطبوعات نوپا در ايران است. اما

[ صفحه 70]

نكته ي ديگري كه در اين سخنراني نهفته بود، به شيوه ي سياست گذاري خارجي دولت آقاي خاتمي مربوط مي شد. در اين نشست، سرلشكر صفوي از مخاطبان خود مي پرسد:

« آيا ما مي توانيم با در پيش گرفتن سياست تشنج زدايي در برابر تهديدات آمريكا و نگر سلطه جويانه اين كشور مقاومت كنيم؟ آيا ما مي توانيم با گفت و گوي تمدن ها، خطرات ناشي از آمريكا را دفع نماييم؟ « آيا ما قادر خواهيم بود از جمهوري اسلامي با امضاي قراردادهاي منع گسترش سلاح هاي شيميايي و هسته اي در برابر صهيونيسم بين الملل حفاظت كنيم؟ » [49] .

واكنش هاي گوناگوني نسبت به اين اظهار نظرهاي خاص وجود دارد كه بازتاب نگراني هاي مختلف مي باشد. از نظر بسياري، در مطبوعات مستقل نو پا - كه به دليل تهديداتي كه اين سخنراني متوجه اين مطبوعات مي كرد، به اين سخنان علاقه مندي نشان مي دادند - بيانات سرلشكر صفوي، نشانه ي ناخشنودي وي از شيوه سياست خارجي دولت آقاي خاتمي بود.

با نگاهي به گذشته، روشن است كه چنين اظهار نظرهايي

(سخنان سرلشكر صفوي) را مي توان به صورت هاي مختلف و اغلب متناقض - بنابر ديدگاه به دست آمده - تفسير كرد.

البته، بحث درباره ي موضع رسمي دولت، اهداف و رفتار پنهاني آن، مي تواند هميشه ادامه داشته باشد. هدف اين مقاله اين نيست كه تفاوت هاي احتمالي ميان مباحث عمومي و فرايندهاي تصميم گيري پشت صحنه را روشن سازد. با اين حال، از ديدگاه اين مقاله، يك بحث عمومي محدود و در حال گسترش درباره راهكارهاي هسته اي ايران در حال شكل گيري است و درك چارچوب اين بحث مي تواند سرنخ هايي درباره نوع استدلال هايي كه تصميم گيرندگان ايراني با آنها سر و كار

[ صفحه 71]

دارند، به دست دهد. در حالي كه اين بحث پيرامون يكي از موضوعات قبل تابو، جريان دارد ممكن است تحركاتي را كه در پشت سر فرايندهاي تصميم گيري در ايران قرار دارد، روشن نسازد، ولي به مجموعه ي گسترده تري از ايده ها و ديدگاه ها اشاره دارد كه هواداران و مخالفان راهكار هسته اي در داخل و خارج از حكومت براي اثبات ادعاهاي خود مورد استفاده قرار مي دادند. بدين ترتيب، اين بحث در حال گسترش، براي درك افكار و ايده ها و نيز راهكارهاي موجود براي رهبران كنوني و آتي ايران از اهميت برخوردار است.

ديناميك هاي بحث

در حالي كه بحث هاي بسيار مناقشه آميز و بسيار گسترده در سطح عمومي درباره ي ماهيت سياست و قواعد بازي سياسي در ايران وجود دارد، تعجب آور نيست كه بحث درباره مسائل هسته اي هنوز نسبتا محدود است. به گونه اي كه حتي صفوي، فرمانده سپاه نيز نتوانست با ارائه نظرات خود بحثي آزاد و گسترده

را درباره نقش سلاح هاي هسته اي در تضمين امنيت ايران به راه اندازد. در اين حال، مطبوعات نيز اغلب همچنان به بيان موضع رسمي ضد هسته اي دولت ايران و ارائه تفاسير مثبت از آن و نيز تأييد تعهدات رسمي اين كشور در پايبند ماندن به قراردادها و معاهدات بين المللي ادامه مي دهند. در مطبوعات بارها آمده است: ايران داراي بهترين سابقه در زمينه ي كنترل تسليحات و هنجارسازي در خاور ميانه است، ايران از امضا كنندگان پيمان عدم گسترش سلاح هسته اي (NPT) و معاهده سلاح هاي بيولوژيكي (BWC) به شمار مي رود. اين كشور به طور يك جانبه، پيمان سلاح هاي شيميايي (CWC) را امضا و تصويب كرده است، در مذاكرات مربوط به پيمان جامع منع آزمايشات هسته اي (CTBT) مشاركت كرده [50] و به طور يك جانبه، برنامه

[ صفحه 72]

موشك هاي بالستيكي خود را محدود ساخته است؛ در برنامه ي سازمان ملل براي ثبت تسليحات شركت كرده و در زمينه اتخاذ تدابير اعتماد سازي منطقه اي به ابتكاراتي دست زده است. افزون بر اين، مطبوعات ايران همچنان از موشكافي و مداخله ي بيگانگان در آنچه كه برنامه انرژي هسته اي صلح جويانه ايران انگاشته مي شود، انتقاد مي كنند. [51] .

بدين ترتيب بحث درباره برنامه هاي هسته اي ايران از اين سطح بالاتر نرفت تا اين كه حادثه اي، درست در 30 كيلومتري مرزهاي شرقي ايران رخ داد. [52] در واقع، آزمايش هسته اي پاكستان در بلوچستان، حتي باعث شد كه يك نماينده مجلس و

[ صفحه 73]

چندين خطيب

نماز جمعه آشكارا خواستار توليد سلاح هاي هسته اي شدند. اين امر باعث شد كه گل آقا هفته نامه معروف ايران كاريكاتوري را به چاپ برساند كه در آن يك دهقان سعي مي كرد قاطر هسته اي را با هل دادن به حركت درآورد. [53] تا جايي كه به نماينده مجلس مربوط مي شد، مسأله ساده بود و ايران نمي توانست از پاكستان عقب بماند. از سوي ديگر، گل آقا در كاريكاتور خود اين پرسش را مطرح مي كرد كه آيا نماينده مجلس فكر مي كند كه بمب هاي هسته اي را نيز مي توان مانند قاطر تنها با شلاق زدن به جلو راند؟

در ايران ديدگاه ها نسبت به سلاح هاي هسته اي، مانند مثال فوق روشن و آشكار نيستند و هنوز بحثي آزاد، گسترده و منسجم درباره ي راهكارهاي سياست هسته اي ايران صورت نگرفته است. دليل اين امر را بايد در وضعيت حاد سياست داخلي ايران ونيز در اعتقاد راسخ مقامات ايراني، به عدم وجود برنامه هسته اي جست و جو كرد. بيشتر اصلاح طلبان و روزنامه نگاران را كه بايد برنامه هسته اي ايران را - در صورتي كه واقعيت داشته باشد - افشاء سازند، معتقدند كه ايران چنين برنامه اي را در دستور كار خود ندارد. به گفته ي حميد رضا جلايي پور يكي از اصلاح طلبان و روزنامه نگاران برجسته: « تنها چيز هسته اي در ايران، جامعه مدني و توسعه سياسي است » . [54] .

با اين حال، نشانه هايي در دست است مبني بر اين كه در قلمرو عمومي به اين مسأله به صورت جدي توجيه مي شود. چنانچه خواهيم ديد، بحث مختصري كه در ايران درباره ي سلاح هاي هسته اي وجود دارد - اگر

واقعا چنين برنامه هايي وجود داشته باشد - راهكارهاي سياسي است نه برنامه هاي موجود.

آزمايش اتمي جنوب آسيا، بحث هايي را در ايران برانگيخت مبني بر اين كه

[ صفحه 74]

آيا جمهوري اسلامي از مسابقه ي تسليحاتي منطقه اي بسيار عقب افتاده است؟ بسياري از ايراني ها، تا حدودي به اين دليل كه خواهان اعاده ي نقش تاريخي كشور خود به عنوان رهبر هستند، به طور علني و غير علني، قرار گرفتن ايران را در سطحي پايين تر از كشورهاي همسايه كه به تازگي هسته اي شده اند، به سخني مي پذيرند. بدين ترتيب، مباحث عمومي درباره پيامدهاي آزمايش هاي هسته اي در پاكستان و هند براي ايران و همچنين در مورد راهكارهاي سياسي كه ايران بايد اتخاذ كند، آغاز شد. در اين راستا، ماهنامه پيام امروز - كه به دليل موضع گيري هاي مستقل و نظرات صريح خود درباره سياست خارجي ايران مورد احترام است - معضل ايران را با عبارت زير بيان كرد:

« مهم ترين مسأله، ارزيابي تأثير اين رويداد بر ايران و نيز واكنش كشور ما نسبت به اين تحول در منطقه است. در يك سو، ما داراي مرز مشترك با روسيه و پاكستان هستيم كه هر دو داراي توانايي هسته اي بالفعل هستند، از سوي ديگر عراق وجود دارد كه بنا به گفته ي كارشناسان، داراي توانايي هسته اي بالقوه مي باشد و هر گاه فرصت كند، تلاش هاي لازم را براي نيل به آن تعقيب خواهد كرد. اندكي دورتر، دو كشور اسراييل و هند قرار دارند كه هر دو مجهز به سلاح هاي هسته اي هستند....

اين تصوير، بازتاب موقعيت منطقه اي خطرناكي است كه كشور

ما در آن قرار دارد و بيش از هر زمان ديگري به ما يادآوري مي كند كه بايد در مورد منافع ملي خود به تفكر بپردازيم. » [55] .

منافع ملي، در واقع موضوع اصلي مباحث عمومي سلاح هاي هسته اي هستند. با اين حال، با توجه به اين واقعيت كه ايران از زمان قبل از انقلاب عضو NPT بوده است و تصميم به پاي بندي به ساير معاهدات مربوط به سلاح هاي كشتار جمعي در

[ صفحه 75]

دوران پس از انقلاب اتخاذ شده است. لذا، موضوع مباحث عمومي سلاح هاي هسته اي، نمي تواند تنها درباره راهكارها و پيامدهاي اين سلاح ها براي منافع ملي ايران باشد، بلكه جنبه ي ديگر بحث، تعهدات بين المللي ايران است و اين كه با توجه به تصميمات قبلي اين كشور مبني بر پشتيباني از معاهدات، تصميم به هسته اي شدن براي ايران چه اثراتي در بر خواهد داشت؟

سرانجام اين كه، بحث درباره تعهدات بين المللي ايران باعث شده است هر دو طيف سياسي كشور انتقادات مهمي را در مورد نحوه اداره سياست خارجي ايران در سال هاي اخير مطرح كنند. در مقاله ي حاضر، چنين استدلال خواهد كرد كه بحث درباره هدايت سياست خارجي شايد مهم ترين ميراث بحث كنوني درباره سلاح هاي هسته اي باشد.

داشتن يا نداشتن

جالب است بدانيد كه، مخالفان سلاح هاي هسته اي در ايران، فضاي بيشتري را در عرصه عمومي به موضع خود اختصاص داده اند. به عقيده بسياري از ناظران خارجي، با توجه به اين كه ايران در ميان دولت هاي داراي قدرت هسته اي محاصره شده است. لذا، چاره اي ندارد جز اين كه

راهكار هسته اي را تعقيب كند و همان نظريه ي « انهدام متقابل قطعي » را كه صلح هسته اي را بين آمريكا و شوروي و اينك با روسيه تضمين كرده است، به كار گيرد. [56] اما در داخل ايران استدلال هاي

[ صفحه 76]

ضد هسته اي در قلمرو عمومي و همچنين موضع رسمي دولت در مورد نياز به ايجاد يك منطقه عاري از سلاح هاي هسته اي در خاورميانه تقويت شده است. با اين حال، با توجه به آزمايش هاي اتمي در جنوب آسيا، به نظر مي رسد كه طرف داران سلاح هاي هسته اي نيز از سكوت خود دست برداشته و خواهان مطرح كردن موضع خود در عرصه عمومي شده اند؛ وضعيتي كه پيش از اين كمتر مصداق داشت. اين امر به نوبه خود نياز به اظهار نظر مخالفان سلاح هاي هسته اي را، براي روشن ساختن و تأمل بيشتر درباره مواضع شان ايجاد كرده و بحث بيشتري را برانگيخته است. از آنجا كه به نظر مي رسد استدلال مخالفان سلاح هاي هسته اي در ايران مفصل تر باشد، من كار خود را با اين استدلال ها شروع كرده و سپس استدلال هاي مخالف را نيز مطرح خواهم كرد.

استدلال گروه هاي ضد هسته اي

استدلال عليه برنامه سلاح هاي هسته اي داراي چند بعد است: جنبه هاي سياسي، اقتصادي و تكنولوژيكي.

استدلال سياسي

بخشي از اين استدلال را، مي توان واكنشي مصلحت جويانه مبتني بر عنصر بين المللي ايران دانست. اين استدلال چيزي شبيه اين است: در موقعيتي كه جهان خارج، به طور دقيق حركات ايران را زير نظر دارد و حركات اشتباه آن را مورد انتقاد

[ صفحه 77]

قرار مي دهد، تعقيب استراتژي سلاح هاي هسته اي كه بايد حالت مخفي و سري داشته باشد، بسيار خطرناك است. بي گمان، كشورهايي هستند كه چنين كاري كرده و توانسته اند قصر در بروند! اما اين كشورها در شرايطي دست به اين عمل زده اند كه رضايت مؤثر يك ابر قدرت يا رقابت ابر قدرتها مطرح بوده است. بافت پر هرج و مرج سياست جهاني معاصر، ممكن است راه را براي انتقال فن آوري و دانش هسته اي به برخي كشورها همراه كرده باشد. ولي اين امر، نتوانسته حمايت سياسي ضمني، اما محكم يا بستر مناسب و ضروري را براي انجام آن ايجاد كند. [57] .

در واقع، اين نوع نگراني هاي سياسي بود كه باعث شد سخنان ناپخته ي كمال خرازي، وزير خارجه ي ايران مبني بر پيامدهاي مثبت آزمايش هاي هسته اي پاكستان براي كشورهاي اسلامي، مورد انتقاد قرار گيرد. [58] .

[ صفحه 78]

به گفته داوود هرميداس باوند، ديپلمات سابق و استاد فعلي روابط بين الملل در دانشگاه امام صادق (ع):

« ايران متهم به اين شده است كه قصد استقرار سلاح هاي هسته اي و احتمالا

استفاده از آنها عليه كشورهاي منطقه را دارد. در چنين شرايطي، ابراز اين نظر از زبان برخي مقامات ايراني مبني بر اين كه موفقيت پاكستان مي تواند تضميني عليه اسراييل به شمار آيد، بي آنكه خود پاكستان چنين ادعايي داشته باشد، ناخواسته تبليغات را عليه ايران تشديد مي كند. اين در حالي است كه ما كنترل سازمان بين المللي انرژي اتمي و نيز نظارت روسيه، شريك هسته ايمان را بر استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي پذيرفته ايم و در واقع فاقد سلاح هاي هسته اي هستيم. در اين شرايط، چرا بايد ديگران اين سلاح ها را مستقر سازند و تبليغات عليه ما صورت گيرد. البته، برخي افراد از ديدگاه عقيدتي به مسأله مي نگرند و خاطر نشان مي سازند كه تقويت موضع هر يك از كشورهاي اسلامي در روابط بين الملل... چيزي است كه بايد از آن استقبال كرد. اما بايد در نظر داشت كه اين ديدگاه عقيدتي امنيت ما را تضمين نمي كند. ما نبايد فراموش كنيم كه كليه ي هزينه هاي فيزيكي و مادي كه در جريان جنگ متحمل شديم، ناشي از كشوري بود كه ادعاي مسلماني داشت و بسياري از كشورهايي كه در اين جنگ از طريق ارائه ي انواع و اقسام كمك ها به عراق نقش درست ايفا مي كردند نيز، چنين ادعايي داشتند. » [59] .

[ صفحه 79]

وراي دعوت به مصلحت گرايي در جامعه بين المللي كه گمان مي رود با برنامه سلاح هاي هسته اي ايران مخالف باشد، پرسش هايي نيز درباره فوايد استراتژيك سلاح هاي هسته اي، در افزايش امنيت ايران مطرح شده است؛ آن گونه در اين مقاله ضد سلاح هاي هسته اي كه در يكي

از روزنامه هاي محافظه كار چاپ شده، آمده است:

« سؤال اين است كه به منظور اعلان جنگ به كدام كشور يا كشورها، ايران نياز به سلاح هاي هسته اي دارد؟ آيا استقرار سلاح هاي هسته اي - در صورت امكان و از نوع ضعيف، مانند سلاحي كه پاكستان در اختيار دارد - در برابر كشورهاي بزرگي مانند آمريكا براي ما امنيت به وجود مي آورد يا عدم امنيت؟ مطمئنا پاسخ عدم امنيت است. چون اين سلاح ها حتي نمي توانند نقشي بازدارند و امنيتي عليه آمريكا ايفا كنند. از سوي ديگر، ايران با كشورهاي كوچك منطقه از در دوستي درآمده است و دست كم در حال حاضر، مشكل اساسي با آنها ندارد. حتي اگر اين طور نيز نبود، ايران براي بازدارندگي و ايجاد موازنه در برابر كشورهايي همچون امارات و عراق، به چنين سلاح هايي نياز نداشت. استقرار اين سلاح ها، نه تنها هيچ يك از مشكلات ايران را حل نخواهد كرد، بلكه بر مشكلات ما خواهد افزود. » [60] .

استدلال اقتصادي

بار ديگر اين استدلال به دليل تنگناهايي كه ايران در رابطه با ديگر كشورها دارد و نيز تمايل اين كشور به بهبود اقتصاد با بهره گيري از كمك هاي خارجي شكل

[ صفحه 80]

مي گيرد. [61] استدلال مي شود كه اگر ايران قرار است با كمك فن آوري خارجي به جداسازي يا غني سازي اورانيوم پرداخته و به ساخت سلاح هاي هسته اي اقدام كند؛ اين كار به روشني نيازمند زير بناي علمي و فني گسترده و در عين حال پنهاني و با بهره گيري از سرمايه گذاري هاي عظيم مادي است. در

نتيجه، انجام اين كار در حالي كه براي بازسازي اقتصادي جنگ زده كشور تلاش مي شود، بي شك مخرب خواهد بود. صنايع دفاعي هسته اي زيرزميني تنها مي تواند منابع مادي را جذب كند بدون آن كه اثرات چندان مثبتي داشته باشند، براي مثال از نرخ بيكاري بكاهند. راهكار خريد فناوري پيچيده تر نيز از نظر اقتصادي مقرون به صرفه نيست چرا كه بر تمايل و نياز ايران به جذب سرمايه خارجي تأثير مي گذارد. به علاوه، واقعيت ديگر آن است كه سخنراندن درباره ي خريد فن آوري هسته اي آسان تر است تا عمل كردن به آن. براي مثال، پاكستان دلايل زيادي دارد كه تكنولوژي خود را در اختيار ايران قرار ندهد. اين كشور، به عنوان يك قدرت هسته اي به طور رسمي اعلام نشده بين دو منطقه بسيار بي ثبات جهان واقع شده است و نمي خواهد رفتار غير مسئولانه اي داشته باشد و در نتيجه، خطر احتمال وضع تحريم هاي بيشتر عليه خود را بپذيرد. منافع اقتصادي قزاقستان - كشوري كه نامش در رابطه با خريد سلاح هاي هسته اي تاكتيكي و يا قطعات اين سلاح ها بر سر زبانهاست - نيز آن قدر زياد است (از نظر نياز به سرمايه خارجي) كه خطر وارد شدن در اين حوزه را نمي تواند به جان بخرد.

[ صفحه 81]

استدلال تكنولوژيكي

اين استدلال، بيان پيچيده تري است از انتقاد در مجله ي فكاهي گل آقا، كه به صورت دهقاني به تصوير كشيده شده بود كه سوار بر قاطر هسته اي بود. به زبان ساده، از نظر بسياري از منتقدان راهكار هسته اي، ميزان توانايي هاي علمي و فن آوري ايران به خودي خود، عاملي بازدارنده براي تعقيب چنين راهكاري

است. رضا منصوري، فيزيكدان، كه در مجله پيام امروز قلم مي زد، پيچيده ترين استدلال تكنولوژيكي را عليه ساخت سلاح هاي هسته اي در ايران تشريح مي كند. او استدلال خود را با تحليل رويدادهايي شروع مي كند كه منجر به گزارش هايي مبني بر وجود پلوتونيوم و اورانيوم غني شده در هواپيماي ال - آل شد (كه در نزديكي بايلمر (Bijlmer) هلند، در اكتبر 1992 سقوط كرد). او اذعان مي كند كه نه تنها مهارت هسته اي، بلكه حمايت بين المللي در اجراي برنامه هاي توليد سلاح هاي هسته اي اسراييل، مؤثر بوده اند. بدين ترتيب، او تمايزي بين كشورهايي مانند اسراييل و هند با پاكستان قائل مي شود. به عقيده او كشورهايي مانند اسراييل و هند توانسته اند برنامه سلاح هاي هسته اي تجديد پذير داشته باشند و از حمله ي مستقيم به تأسيسات كليدي هسته اي و زير ساختي خود جان به در ببرند، ولي برنامه هاي كشورهايي مانند پاكستان واكنشي بوده و آنها برنامه هاي خود را با صرف هزينه هاي فراوان سياسي و اقتصادي پيش برده اند. منصوري چنين استدلال مي كند كه هند و اسراييل نه تنها برنامه ريزي بلند مدت براي توسعه تكنولوژي هسته اي داشته اند، بلكه از همه مهم تر، براي ايجاد مبناي علمي و تكنولوژيكي اي كه بتواند پشتوانه ي اين برنامه باشد زحمات زيادي را متحمل شده اند. [62] از سوي ديگر، پاكستان در استفاده از

[ صفحه 82]

توانايي هسته اي خود در حالي كه به شدت متكي به حمايت مالي كشورهاي اسلامي است، به نظر نمي رسد به « بلوغ كافي » در زمينه علمي، اجتماعي، سياسي و تكنولوژيكي دست يافته باشد.

منصوري در ارزيابي مهارت علمي و تكنولوژيكي ايران،

داوري سخت تري كرده و چنين استدلال مي كند:

« جامعه علمي ما علاوه بر اين كه از نظر كمي ضعيف است، توده ي ناهماهنگي است كه فاقد هر گونه برنامه اي مي باشد. برنامه ريزان سياست علمي ما و نيز مقاومت سياسي ما تاكنون قادر به ارائه ي چارچوبي براي ايفاي نقش مؤثر اين جامعه نبوده اند. همچنين جامعه نيز سؤالي براي محققان مطرح نكرده است كه آنان در پي پاسخ بدان برآيند. اين مجموعه علمي نيز نقش ديگري جز آموزش براي آموزش به صورت بي هدف، براي خود قائل نبوده است. شايد تنها مي توان گفت كه هدف سياست گذاران گسترش كمي آموزش بوده است. چنين هدفي، حتي اگر بر مبناي برنامه ريزي و تعقل انتخاب شده باشد، تنها مي تواند بخشي از كارشناسان ما را در بر گيرد. توانايي حل مسائل كه ظرفيت اصلي كارشناسان در جهان مدرن را تشكيل مي دهد هنوز در ميان مقامات سياسي ما ناشناخته است؛ بدين ترتيب بلا استفاده باقي مانده است.... در چنين موقعيتي، صحبت درباره ي توانايي هسته اي ايران آن گونه كه يكي از روزنامه ها مطرح كرده است، سخني خام و ابتدايي است. حتي اگر

[ صفحه 83]

ما در پي توانايي هسته اي باشيم، نبايد پاكستان را الگو قرار دهيم. خوشبختانه، به نظر نمي رسد كه سياست مداران ما، توجه زيادي به حرف هاي كساني نشان دهند كه راه حل « خريد » بمب هسته اي را ارائه مي كنند. مسير ما براي حفظ استقلال و امنيت، عبارت است از افزايش توانايي هاي علمي، تكنولوژيكي، اقتصادي و سياسي. افزايش اين توانايي ها همراه با زير ساخت هاي لازم، احترام ديگر كشورها را بر

انگيخته و از فكر حمله به ما جلوگيري خواهد كرد. اين بايد هدف مقدس ما باشد و نه استقرار بمب » .

خلاصه اين كه، موقعيتي كه منصوري در رابطه با وضعيت جامعه علمي ايران توصيف مي كند، بسيار به وضعيتي شباهت دارد كه شهرام چوبين در تحليل فرايند تهيه تسليحات در ايران به تصوير مي كشد به واسطه تصميم گيري هاي موردي و وجود تصميم گيرندگان دم دمي مزاج، از انسجام و يك پارچگي برخوردار نيست. [63] .

در چنين وضعيتي، هر نوع برنامه سلاح هاي هسته اي، اعم از زير زميني و غيره نه سودمند است و نه امكان پذير است. به گفته منصوري، امنيت ملي را بايد به صورتي كلي تر از معناي داشتن سلاح هاي مناسب براي مقابله با حملات احتمالي، تعريف كرد.

استدلال هاي طرفداران سلاح هاي هسته اي

استدلال حفظ راهكار هسته اي، به شدت مبني بر سياست عمل در محيطي

[ صفحه 84]

خطرناك است. در واقع، به ندرت استدلالي ارائه شده است كه پاسخي به استدلال هاي تكنولوژيكي و اقتصادي مخالفان توليد سلاح هاي هسته اي باشد. هواداران اين سلاح ها، با ارائه ي آنچه كه به عنوان درك واقع گرايانه از سياست بين المللي بيان شده بر دو جنبه مهم مسأله تأكيد مي كنند:

- كاركرد خاص سلاح هاي هسته اي؛

- درك جايگاه و موقعيت ايران در سيستم هاي بين المللي و منطقه اي.

در رابطه با كاركرد ويژه سلاح هاي هسته اي، هواداران اين سلاح ها چنين استدلال مي كنند كه كاركرد سلاح هاي هسته اي، لزوما اعلان جنگ عليه يك كشور خاص نيست. از اين رو، در توجيه اجراي برنامه هاي سلاح هاي هسته اي، نيازي

به مشخص كردن يك كشور به عنوان دشمن وجود ندارد. در واقع، كاركرد اين نوع سلاح را بايد در جايي ديگر جست و جو كرد، يعني به عنوان عواملي بازدارنده و متوازن كننده.

اگر ما به تاريخ بازدارندگي هسته اي در جريان جنگ سرد و سلطه ي نظام دو قطبي توجه كنيم، مي بينيم كه استقرار سلاح هاي هسته اي لزوما براي حمله به دشمنان نيست، بلكه با توجه به قابل باور بودن اين سلاح ها در سطح جهاني، اهميت اين نوع سلاح ها در نقش پشتيباني كننده اي است كه آنها در چانه زني مذاكرات بين المللي و پيشبرد منافع ملي كشور، از آن برخوردارند. [64] .

بنابراين، بازدارندگي و تقويت موضوع چانه زني ايران دو روي سكه را تشكيل مي دهند. اين موضع با تهديد خارجي مبني بر حمله به سايت هاي مرتبط با برنامه هسته اي غير نظامي ايران تقويت مي شود. لذا، هواداران سلاح هاي هسته اي معتقدند با توجه به اين موضوع تأكيد بيشتر بر بازدارندگي در دكترين نظامي ايران بيش از

[ صفحه 85]

پيش، توجيه پذير است. [65] .

در ارتباط با جايگاه منطقه اي و بين المللي ايران، هواداران سلاح هاي هسته اي استدلال مي كنند كه برنامه سلاح هاي هسته اي مانند آنچه كه پاكستان در دستور كار خود دارد، تنها باعث بروز عدم امنيت در روابط ايران با ايالات متحده نمي شود، تا آنجا كه به آمريكايي ها مربوط مي شود، آنها هم اكنون نيز ايران را دشمن خود مي دانند و روابط ايران و آمريكا مانند ديگر روابط بين المللي همواره در وضعيت رقابت، درگيري يا حتي گاهي همكاري - با توجه

به شرايط - قرار دارد. علاوه بر اين، روابط با آمريكا تنها بخشي از روابط خارجي ايران را تشكيل مي دهد.

بي گمان بخشي از تهديدات، عليه ايران مربوط به آمريكاست. اما اگر ما به طور واقع بينانه به وضعيت سياسي اطرافمان نگاه بيفكنيم... به اين واقعيت پي خواهيم برد كه ما در منطقه اي به نام خاورميانه واقع شده ايم كه در آن اسراييل، دشمن شماره يك ايران، داراي 200 كلاهك هسته اي است. عراق نيز با آن كه با تدابير سازمان ملل خلع سلاح شده است، ولي هنوز داراي توانايي هسته اي بالقوه است. پاكستان، قزاقستان و روسيه هم گرچه روابط دوستانه و گرمي با ايران دارند... ولي همواره براساس ماهيت روابط بين الملل داراي تضاد منافع با ما خواهند بود. بنابراين، اگر ما فرض كنيم كه درگيري بين پاكستان - دوست ما در منطقه - و جمهوري اسلامي ايران بروز كند، كداميك در مذاكرات توانايي چانه زني بيشتري خواهند داشت؟ پاسخ به

[ صفحه 86]

اين سؤال روشن است و نياز به شرح و تفصيل ندارد. [66] .

به عبارت ديگر، ايران به عنوان فضاي مانور در منطقه قرار دارد و در اين عرصه است كه ايران بايد نقش مهم تري را ايفا كند، نقشي كه با استقرار سلاح هاي هسته اي امكان پذير خواهد شد. هر گونه ترديدي كه در اين زمينه وجود داشته باشد به دليل شرايط كنوني غالب بر روابط بين الملل كه همچنين سلاح هاي هسته اي را در نظر هواداران آن به يك ضرورت براي ايران تبديل مي كند، از ميان برده مي شود. به

گفته آنها اين شرايط برنامه هاي منطقه اي را در بهترين برنامه ها براي امنيت منطقه اي تبديل مي كند. اما، تنها كشورهايي كه داراي توانايي هاي پيشرفته اقتصادي، سياسي و نظامي هستند مي توانند خود را به عنوان بازيگري فعال و مهم در اين عرصه نشان دهند. بدين ترتيب، ايران به منظور ايفاي نقشي مهم در منطقه، چاره ي ديگري جز ادامه برنامه هاي سلاح هاي هسته اي ندارد؛ به ويژه اين كه در خاورميانه ماهيت قدرت، همچنان بر مبناي سياسي و نظامي استوار است. [67] .

[ صفحه 87]

استقرار سلاح هاي هسته اي، به ايران نوعي « تحرك اجتماعي » خواهد بخشيد و جايگاه و نيز امنيت بيشتري را نصيب اين كشور خواهد ساخت. [68] .

بحث پيرامون تعهدات بين المللي موجود ايران

سخن از مزايا و معايب سلاح هاي هسته اي در مباحث مربوط به راهكارها، به صورت بسيار كلي بيان شده است. با اين حال، يك جنبه از اين بحث بر شرايط دشوار كنوني ايران بيش تر تأكيد دارد. محور اين جنبه از بحث، درباره ي رها كردن يا نكردن راهكار سلاح هاي كشتار جمعي نيست، بلكه در مورد پيامدهاي تعهدات بين المللي ايران براي منافع ملي آن كشور است. موضوع اين بحث درباره ي پيوستن يا عدم پيوستن به NPT و ديگر معاهدات WMD (كه رهبري كنوني آنها را پذيرفته است) و همچنين بحث در اين مورد كه اين امر در راستاي منافع ملي ايران است يا خير، متمركز مي باشد. در پاسخ به اين پرسش، دو موضع متضاد ارائه شده است: از يك سو، برخي چنين استدلال كرده اند كه تصميم كنوني رهبري ايران براي اين كه به طور سمي

از راهكار توليد WMD چشم پوشي كند، يكي از بزرگ ترين اشتباهاتي است كه در تاريخ ديپلماتيك جمهوري اسلامي صورت گرفته است. آنها معتقدند

[ صفحه 88]

كه تصميم به پيوستن به معاهدات WMD، نتيجه ي سياست خارجي آرمان گرايانه اي است كه در وزارت خارجه تدوين شده است. امضا كنندگان اين معاهدات از نظر درك نظريه هاي واقع گرايانه در روابط بين الملل، دچار نقص شده اند و در نتيجه نسبت به نظريه هاي بازدارندگي و نيز شيوه هاي چانه زني در مذاكرات بين المللي نا آگاه هستند. بدين ترتيب، آنها خود را متعهد به پيمان كرده اند كه هيچ چيز از آن عايد آنها نمي شود و در نتيجه قدرت چانه زني ايران و نيز نقش آن در معادلات بين المللي و منطقه اي كاهش مي يابد. از ديدگاه اين نظريه پردازان واقع گرا، در جهان پر هرج و مرج معاصر، با توجه به موقعيت استراتژيك و حساس ايران، كشور ما نبايد به اين پيمان تبعيض آميز [CTBT] اعتماد كرده و خود را تسليم آن سازد. به اين دليل، ايران دست به مخاطره بزرگي زده است كه كمترين هزينه ي آن [در حال حاضر] از دست دادن قدرت چانه زني در مذاكرات بين المللي و منطقه اي است. در نهايت ما نيز مانند كره شمالي مي توانستيم در ازاي اين پيمان تبعيض آميز به يك رشته امتيازات دست يابيم و اين فرصت را به رايگان از دست ندهيم. [69] .

جالب اين است كه كساني كه از ديدگاه واقع گرايانه خود صحبت مي كنند و متعلق به هر دو طيف سياسي هستند، خود به درستي نمي دانند كه مذاكره كنندگان

ايراني چگونه مي توانستند در چارچوب سياست خارجي وسيع تر ايران - كه امكان مذاكره با طرف اصلي مذاكرات درباره سلاح هاي هسته اي (ايالات متحده) را نمي دهد - بهتر چانه زني كنند؟ [70] با اين حال يادآوري تجربه ي توفيق ظاهري كره شمالي در

[ صفحه 89]

خودداري از تقبيح استفاده از سلاح هاي هسته اي و عين حال عقد موافقت نامه بين اين كشور و ايالات متحده و وعده ي كمك 4 ميليارد دلاري اين كشور در زمينه ي انرژي، براي ايرانيان جالب توجه است.

در مقابل اين ديدگاه، كساني هستند كه مورد انتقاد واقع شده اند، آنها بر چسب آرمان گرايي خود را رد مي كنند و استدلال هاي خود را براساس مصلحت گرايي استوار مي سازند. به عقيده آنها ايران در پيوستن به انواع معاهدات WMD چاره ديگري نداشته است و از همه اين ها گذشته، هر يك از تصميمات سياسي خارجي بايد در چارچوب خاص خود مورد ارزيابي قرار گيرد. آنان استدلال مي كنند كه موضع ايران بسيار متفاوت از هند يا پاكستان است. ايران كشوري است كه شعارهاي انقلابي آن براي صدور انقلاب تهديدي نسبت به منطقه و نيز جهان تلقي مي شود و نتيجه اين شعارها، تحميل انواع فشارهاي بي سابقه اقتصادي، سياسي، نظامي (جنگ) و حتي فرهنگي بوده است. لذا در اين شرايط:

شايد تنها اتهامي كه ايران - به عنوان كشوري كه متهم به همه چيز از تروريسم تا نقض حقوق بشر و كارشكني در فرايند صلح است - كمتر با آن مواجه بوده است، داشتن سلاح هاي هسته اي است و در صورتي كه به پيمان نپيوندد و يا

حتي ادعاي داشتن سلاح هسته اي را بكند (مانند كره شمالي)، به منزله ي اعلان يك جانبه جنگ بين المللي با همه هزينه هاي سنگين و خطراتي است كه مي توان براي آن متصور شد. [71] در واقع، اين عده معتقدند كه هر گونه تلاش براي نقض تعهدات بين المللي، اقدامي تجاوزكارانه تلقي مي شود كه پيامدهاي وخيمي براي ايران در بر خواهد

[ صفحه 90]

داشت.

از سوي ديگر، هواداران راهكار سلاح هاي هسته اي به عدم انسجام و تبعيض هايي اشاره مي كنند كه در ذات خود NPT وجود دارد و نيز موادي از آن كه در رابطه با ايران ناديده گرفته شده است (يعني محروم ساختن اين كشور از استفاده مسالمت آميز از انرژي هسته اي). به نظر آنها تقسيم بندي ميان كشورهايي كه داراي سلاح هاي هسته اي هستند و آنهايي كه فاقد آن مي باشند، در NPT چشم انداز جالب توجهي را در زمينه ي به دست آوردن تحرك اجتماعي براي كشورهايي كه دشمن شناخته شده دارند، به دست مي دهد و ايران بايد هر چه زودتر بر همين اساس در مورد سلاح هاي هسته اي بيانديشد:

« ... اگر ايران، در حال حاضر سلاح هاي هسته اي داشته باشد بايد همين الآن به آزمايش آنها دست بزند، چرا كه فايده آن به صورت عاملي بازدارنده به منصه ظهور برسد. هنگامي كه CTBT كاملا به مرحله اجرا درآيد و پنج مكانيسم از شش مكانيسم آن در تهران و مسجد سليمان وارد عمل شوند و ابزارهاي ملي نيز در خدمت آنها قرار گيرند، آنگاه وجود هر نوع نارسايي، اين پا و آن پا كردن، نقض پيمان

و يا تقلب، بسيار دشوار شده و پيامدهاي آن نيز بسيار مسأله ساز خواهند بود. » [72] .

[ صفحه 91]

هواداران سلاح هسته اي در ايران استدلال مي كنند كه از نظر قانوني، ايران مي تواند از NPT خارج شود و برنامه هاي هسته اي خود را در پيش گيرد به شرط آن كه از سه ماه قبل اطلاع بدهد و « تهديدات فوق العاده اي » را كه منجر به أخذ اين تصميم شده است، اعلام كند. اما هنگامي كه ايران قصد خود را براي خروج از اين پيمان اعلام كند، با شماري از اقدامات تنبيهي رو به رو مي شود كه ممكن است توسل به زور هم در ميان آن ها باشد. ايران در برابر اين اقدامات آسيب پذير است به همين دليل، هم اكنون بايد اقدام كرد. اما اگر اين امر امكان پذير نباشد، احتمالا به اين دليل كه ايران سلاح هاي آماده اي در اختيار ندارد، حداقل كاري كه مي توان انجام داد، نوعي تحليل مقدماتي پيامدهاي خروج از NPT است. با توجه به آزمايش هاي اخير هند و پاكستان و نيز محيط خطرناكي كه ايران در آن قرار دارد، هواداران سلاح هاي هسته اي استدلال مي كنند كه چشم پوشي رسمي از راهكار هسته اي سياست خطرناكي براي ايران است.

راهكارهاي هسته اي و انتقاد از سياست خارجي ايران

نگاهي دقيق تر به بحث عمومي درباره راهكارهاي هسته اي ايران، نشان مي دهد كه اين بحث همان اندازه كه به مطلوبيت برنامه ي سلاح هاي هسته اي مي پردازد، مسير سياست خارجي ايران را نيز مورد توجه قرار مي دهد. در واقع، به آساني مي توان استدلال كرد كه بحث عمومي راهكارهاي هسته اي ايران آن قدر كلي است كه نمي تواند كمك

چنداني به درك جزئي تر تأثير هسته اي شدن ايران بكند. [73] .

[ صفحه 92]

به طور كلي، آن چيزي كه مي توان از نوشته ها و بحث هاي طرف داران سلاح هاي هسته اي دريافت، اين است كه اين راهكار بايد محفوظ نگه داشته شود، بي آنكه بتوان تحليلي در مورد پيامدهاي دقيق اين امر براي تعهدات بين المللي ايران به دست آورد. در اين حال، بحث سلاح هاي هسته اي انتقادات جالبي را درباره نحوه هدايت سياست خارجي ايران دست كم از دو ديدگاه فاش مي سازد. [74] .

در اينجا بار ديگر يادآوري اين نكته مهم است كه بافت سياسي داخلي ايران آن

قدر خشن و سيال است كه امكان همبستگي اين ديدگاه ها با نظرات عقيدتي جاري - كه در پي سلطه بر سياست داخلي هستند - را مي دهد. افرادي، با ديدگاه هاي مختلف در مورد اصلاحات داخلي ممكن است در انتقاد از سياست خارجي ايران به طور كلي، اتفاق نظر داشته باشند؛ حتي اگر در مورد استدلال هايي كه در انتقاد از اين سياست ارائه مي شود با يكديگر موافق نباشد. نكته مهم اين است كه اين انتقادات وجود دارند و بر نحوه ي هدايت سياست خارجي در آينده تأثير خواهند گذاشت.

براساس يك ديدگاه، مسأله اصلي در سياست خارجي عدم انسجام و يك دستي است. براساس اين ديدگاه، جامعه بين المللي نمي تواند به طور كامل از موضع اعلام

[ صفحه 93]

شده ضد هسته اي ايران راضي شود، زيرا اظهارات غير مسئولانه و نيز اقدامات وزارت خارجه و

ديگر سازمان ها در جمهوري اسلامي، بيشتر در تعارض با اين موضع سازنده بوده اند. به گفته ي باوند، اين امر به دليل منازعات عقيدتي بروز كرده است كه منجر به سرمايه گذاري زيادي در سياست خارجي شده، بدون آنكه نتايج مثبت زيادي به دست آورد. [75] با توجه به محيط خصمانه ي بين المللي، اظهارات غير مسئولانه، سابقه ي غير هسته اي ايران را خراب مي كند. به علاوه اين مشكل تا زماني كه اين اختلافات بنيادي دست كم در سطح اجراي سياست خارجي، كنار گذاشته نشوند و به طور كامل حل نخواهند شد. حركت به سوي اصلاحات، كنترل بيش تر وزارت خارجه بر تصميم گيري در مورد سياست خارجي و تعهد عميق تر نسبت به اين ايده كه امنيت راستين، از بهبود روابط بين المللي ناشي مي شود، تنها گام هايي هستند كه مي توانند باعث انسجام بيشتر در سياست خارجي ايران شوند.

از سوي ديگر، برخي از كساني كه طرف دار سلاح هاي هسته اي هستند مشكل را نه در تضاد بنيادي ارزش ها و منافع، بلكه در عيبي اساسي در نحوه نگرش تشكيلات سياست خارجي ايران به نقش خود مي بينند. آنها به سياست خارجي اي كه مبتني بر موضع ضعف بوده و بيش از حد نگران بهبود تصوير ايران در خارج باشد، اعتراض دارند. به نظر آنها سياست خارجي ايران بايد كمتر به روابط عمومي بينديشد و بيشتر بايد به قدرت چانه زني توجه داشته باشد. از نظر طرفداران سلاح هاي هسته اي، اين سلاح ها علاوه بر نقش بازدارندگي خود، دقيقا در چنين مواردي (چانه زني سياسي) ارزش پيدا مي كنند. البته با توجه به سابقه ي ايران در امضاي معاهدات بين المللي و پاي بندي به آنها و پاسخ به نسبت، غير

دوستانه ي طرف اصلي در صحنه ي سلاح هاي هسته اي (يعني آمريكا)، آنها موفق شده اند كه چنين استدلالي

[ صفحه 94]

را ارائه دهند.

آنچه كه اين منتقدان، ممكن است از آن غافل مانده باشند اين است كه توجه بيش از حد وزارت خارجه به « روابط عمومي » ممكن است در واقع نتيجه دخالت ديگر نهادها در فعاليت هاي خارجي باشد. به همين دليل، در بسياري از اوقات وزارت خارجه مجبور شده است فعاليت هاي ديگران را توجيه كند و يا جلوه ي خوبي به آنها بدهد. از اين رو، درخواست از وزارت خارجه براي يك دستي و انسجام و كنترل بيشتر بر امور خارجي، آن گونه كه دسته ي نخست انتقادات مطرح مي كنند، مي تواند در واقع مكمل درخواست براي مذاكره كنندگان مجرب تر و درك بهتر نقش مذاكرات و چانه زني در روابط بين المللي باشد كه دسته ي دوم انتقادات بيان مي كردند.

برخي نتيجه گيري ها

- بحث درباره ي راهكار سلاح هاي هسته اي در ايران از گسترش زيادي برخوردار نيست. به علاوه، موضوع اين بحث، محفوظ داشتن يك راهكار هسته اي براي خود است، نه در مورد برنامه هاي موجود سلاح هاي هسته اي. البته، علت اين امر آن نيست كه بحث درباره برنامه جاري هسته اي - در صورتي كه چنين برنامه اي وجود داشته باشد - همچنان به صورت تابو باقي مانده است. نحوه ي انجام بحث مبتني بر فرضي است كه بيشتر بازيگران عرصه ي عمومي در ايران به شدت به آن معتقدند و آن عبارت است از اين كه دست كم در حال حاضر، در ايران تصميمي براي تعقيب راهكار هسته اي گرفته نشده است، صرفنظر از اين

كه پيش از اين چنين راهكاري مورد توجه بوده است يا خير.

- درك اين بحث عمومي با وجود محدود بودن آن، مهم است، زيرا نه تنها درباره ي افكار و عقايد مختلفي كه در اين زمينه در جامعه ايران وجود دارد

[ صفحه 95]

سرنخ هايي به دست ما مي دهد، بلكه راهكارهايي را كه پيش روي رهبران كنوني و آتي ايران قرار دارد، روشن مي سازد.

- اين بحث، به همان اندازه كه به محفوظ نگه داشتن راهكار هسته اي مي پردازد، به سياست خارجي ايران نيز توجه نشان مي دهد. همچنين از ديگر موضوعات اين بحث، فرايندي است كه باعث شد ايران راهكار تعقيب سلاح هاي هسته اي و آزمايش آنها را آشكارا رها كند و موضوع ديگر، هزينه ها و منافع اين انتخاب است.

- هواداران حفظ راهكار هسته اي، براساس آنچه كه آن را مقتضيات درك واقع گرايانه از روابط بين الملل مي دانند، از اين راهكار حمايت مي كنند. به عقيده اين عده، بالا بردن جايگاه، احتمال تحرك اجتماعي و افزايش قدرت چانه زني در سطح منطقه اي برخي از ثمرات اين راهكار است.

- مخالفان حفظ راهكار هسته اي، دليل اعتراض خود را به اين راهكار، نگراني از واكنش هاي بين المللي بيان مي كنند. كه به نظر آنها، اين راهكار امنيت ايران را بيش از پيش به مخاطره مي اندازد.

- منتقدين ادامه ي پايبندي ايران به معاهدات بين المللي، معتقدند كه تصميم ايران بازتاب عدم درك وزارت امور خارجه از روابط بين الملل و نقش چانه زني در مذاكرات بين المللي و همچنين به دليل عدم مهارت مذاكره كنندگان

ايراني در هنر چانه زني است.

- هواداران معاهدات بين المللي، از پيوستن ايران به اين معاهدات بر پايه دلايل مصلحت گرايانه حمايت مي كنند و به ويژه چنين استدلال مي كنند كه ايران چاره ديگري جز پيوستن به اين معاهدات ندارد. با توجه به خطراتي كه عدم پيوستن به آنها در بر دارد، آنان استدلال مي كنند كه در اين مقطع، تنها تضمين امنيتي براي ايران، بهبود روابط بين المللي مي باشد. به اين دليل، آنها از اظهارات و رفتار بي ملاحظه ي وزارت خارجه كه گمان مي رود متناقض با تعهدات بين المللي ايران باشد، انتقاد

[ صفحه 96]

مي كنند.

خلاصه اين كه، منتقدان مسائل هسته اي در هر دو جناح سياسي ايران، سرانجام نهايتا بردو ضعف مشهود سياست خارجي ايران تأكيد مي كنند: عدم انسجام و نبود دانش و مهارت مذاكره. اين دو انتقاد را مي توان تا آنجا كه در زمينه ي فرايند متفرق سياست خارجي كه سياست مداران و مذاكره كنندگان فاقد مهارت هاي مهم، هدايت مي كنند و داراي همگرايي هستند، مكمل يكديگر دانست.

[ صفحه 97]

موشك هاي ايران و خرج آنها

اشاره

ريچارد اسپاير

نويسندگان داستان هاي علمي - تخيلي در دهه ي 1930 و نويسندگان مطالب علمي در دهه ي 1940، براي نخستين بار درباره « جنگ با فشار يك تكمه، مطالبي نوشتند. در جنگ با فشار يك تكمه به نيروهاي زميني، دريايي يا هوايي نيازي نيست. اين جنگ به وسيله ي تكنسين هايي انجام مي شود كه موشك هايي را با قدرت تخريبي زياد، به قلب دشمن مي فرستند. جنگ با فشار يك تكمه، رويارويي و وسوسه انگيزي براي آن دسته از

كشورها است كه به دليل داشتن بودجه اندك و زير ساخت هاي نامناسبش، امكانات تشكيلات دفاعي مدون را براي آن محدود مي كند. ايران چنين كشوري است.

مباني موشك ها

موشك هاي بالستيكي، راكت هاي هدايت شونده اي هستند كه تنها براي بخش نخست پروازشان انرژي گرفته و سپس (با طي يك مسير بالستيكي) به سمت اهداف خود حركت مي كنند.

موشك هاي كروز عموما شبيه هواپيماهاي كوچك هستند و با راكت يا

[ صفحه 98]

موتورهاي تنفس كننده از هوا (air - breathing enginer)، انرژي لازم را براي پرتاب به دست مي آوردند. بر خلاف موشك هاي بالستيك، موشك هاي بالستيك، موشك هاي كروز در تمام مسير به سمت اهداف خود، انرژي مي گيرند.

گرچه افراد غير متخصص مجذوب موشك هاي بالستيك مي شوند، ولي برنامه ريزان نظامي، مزاياي زيادي را براي موشك هاي كروز قائلند. به طور معمول هزينه موشك هاي كروز كمتر است، از نظر سكوهاي پرتاب انعطاف پذيرند و معمولا هدف گيري شان از موشك هاي بالستيك دقيق تر است. در جنگ خليج فارس، ائتلاف نيروهاي مقابل عراق، سه برابر بيش تر از اين كشور كه از موشك هاي بالستيك استفاده كرد، از موشك هاي كروز استفاده كردند و در اين ميان تأثيرات نظامي موشك هاي كروز بسيار بيش تر بود. در اين مقاله، در بخش مربوط به خرج موشك ها، به بحث درباره ي ديگر مزاياي موشك هاي كروز خواهيم پرداخت.

شاخصي كه در مورد موشك هاي بالستيك بيش از همه بر آن تأكيد مي شود، برد آنهاست. با اين حال، رابطه ي متوازني بين برد و خرج موشك وجود دارد. براي نمونه عراق با كاستن از خرج موشك هاي « اسكاد » و رساندن آن به نصف،

برد آنها را دو برابر كرد و بدين ترتيب، موشك هاي « الحسين » را پديد آورد كه مي توانستند تهران و اسراييل را هدف قرار دهند.

رابطه ي توازن مشابهي مي توان در مورد موشك هاي كروز فرض كرد. با اين حال، چون موشك هاي كروز تنفس كننده با هوا، نيازي به اكسيد كننده ندارند، رابطه توازن برد خرج در مورد اين موشك ها شكل متفاوتي پيدا مي كند؛ به اين معني كه با اندكي كاستن از خرج (كه با سوخت جايگزين مي شود)، برد افزايش زيادي مي يابد. به علاوه، به دليل انعطاف پذيري موشك هاي كروز، از نظر سكوهاي پرتاب، اين موشك ها مي توانند اهدافي را فراتر از محدوده ي تحت پوشش خود - در صورتي كه از خاك كشور دارنده ي موشك پرتاب شوند - تحت پوشش قرار دارند. موشك هاي

[ صفحه 99]

كروز اگر از هوا و به ويژه از كشتي پرتاب شوند، مي توانند به نقاط بسيار دور جهان دسترسي پيدا كنند.

در مقابل، موشك هاي بالستيك هميشه خوب كار نمي كنند و از انعطاف كافي برخوردار نيستند. اين موشك ها از ده ها يا صدها هزار قطعه تشكيل شده اند كه بايد تحت شرايط - حرارت زياد، سرما، شتاب، ارتعاش و تغيير فشار - صحيح كار كنند. آمارهاي موجود در مورد موشك هايي كه از فضا پرتاب مي شوند (موشك هاي بالستيك با خرج هاي غير تسليحاتي و مسيرهاي خاص) نشان مي دهد كه انواع جديد اين موشك ها غير قابل اطمينان هستند. براساس اين آمار، از ده پرتاب آزمايشي اين موشك ها، تنها يك سوم موفقيت آميز بوده است. براي اين كه قابليت اطمينان اين موشك ها، به 75 درصد برسد

به ده ها پرتاب آزمايشي و به طور متوسط 6 سال توسعه نياز است. [76] .

در نتيجه، توسعه و آزمايش موشك هاي بالستيكي وقت گير، پر هزينه و مملو از ابهامات از نظر قابليت اطمينان سيستم نهايي است. چون موشك هاي بالستيك به بردهايي بيش از 1000 تا 1500 كيلومتر دست مي يابند، نيازمند چندين مرحله هستند كه باعث ايجاد ابهامات و هزينه هاي بيشتري مي شود. به طور كلي، استطاعات دولت ها براي توليد موشك هاي بالستيك دوربرد، نسبت به توليد موشك هاي بالستيك كوتاه برد، بسيار كمتر است.

ولي، مشكلات موشك هاي كروز كمتر است، زيرا در محيط پروازي مساعدتري عمل مي كنند. توليد اين موشك ها آسان تر و سريع تر است، به ويژه براي كشورهايي

[ صفحه 100]

كه داراي صنايع هوا فضا هستند. براي بيگانگان نيز جمع آوري اطلاعات از توليد موشك هاي كروز نسبت به موشك هاي بالستيك دشوارتر است. آزمايش موشك هاي كروز، شبيه آزمايش پرواز هواپيماهاست؛ ين موشك ها مي توانند مسيرهاي مداري شكل را بپيمايند و هرگز از خاك كشور خارج نشوند. ولي آزمايش پروازهاي موشك بالستيك كه مستلزم ورود آنها به فضاست، به آساني با حس گرهاي (Sensors) مناسب قابل رؤيت است.

عيب موشك هاي كروز، مشكل هدايت دقيق آنها است. موشك هاي كروز آلماني 6 - V در جنگ جهاني دوم مجبور بودند به طور مستقيم و در ارتفاع متوسط پرواز كنند و اين باعث شد تا نيروي هوايي بريتانيا بسياري از آنها را سرنگون كنند. با اين همه، موشك هاي كروز آلماني - به دليل هزينه ي پايين و در نتيجه تعداد بيشترشان - نسبت به موشك هاي بالستيك آلماني

2 - V، خسارات بسيار بيشتري به نيروي مقابل وارد آوردند. امروزه با در دسترس بودن سيستم مكان يابي جهاني (GPS) براي هدايت، مي توان موشك هاي كروز را به شيوه اي بسيار ارزان، دقيق و قابل اطمينان در مسيرهاي پروازي غير قابل پيش بيني در سطح پايين - كه استحكامات دفاعي را به چالش مي كشد - هدايت كرد.

دفاع در برابر موشك هاي بالستيك بسيار دشوار است. اما چون دفاع در برابر موشك هاي بالستيك بهبود پيدا كرده است، مسير قابل پيش بيني موشك ها از قابليت نفوذ آنها خواهد كاست - در حالي كه ره گيري موشك هاي كروز مدرن همچنان دشوار است.

موشك هاي ايران

ايران دو نوع موشك بالستيك و كروز در اختيار دارد و قادر به توليد آنها نيز هست. براي ارزيابي اهميت اين موشك ها لازم است نگاهي به وضعيت موجود

[ صفحه 101]

بيفكنيم:

نزديك ترين فاصله از خاك ايران تا بغداد 130 كيلومتر است. در جريان جنگ ايران و عراق و به ويژه در اوايل « جنگ شهرها » در 1988 ميلادي ايران به بغداد و ديگر شهرهاي عراق و موشك هاي اسكاد - B با برد 300 كيلومتر و خرج 1000 كيلوگرم پرتاب كرد. پس از جنگ ايران تلاش كرد يك رشته موشك با سوخت جامد و با برد 130 تا 200 كيلومتر به منظور هدف قرار دادن بغداد بسازد. [77] با اين حال، ايران ظاهرا نتوانست به فن آوري لازم براي ساخت اين راكت ها دست پيدا كند. بدين منظور، در اواخر 200،1989 موشك چيني 8 - CSS با برد حدود 150 كيلومتر

و خرج 190 كيلوگرم وارد كرد. كاملا روشن بود كه هدف ايران، بغداد است.

ايران از زمان جنگ به خريد تعدادي موشك اسكاد ساخت كره شمالي با برد 500 كيلومتر دست زد. در سال 1998، ايران موشك شهاب - 3 را آزمايش كرد، كه نسخه اي از موشك نو - دونگ 1 كره شمالي با برد 1300 كيلومتر و خرج حدود 75 كيلوگرم است. اين موشك مي تواند، اسراييل را هدف قرار دهد. (نزديك ترين نقطه در ايران تا تل آويو 1020 كيلومتر است) بدون آن كه برد كامل خود را طي كند. با توجه به برد اضافي اين موشك ها اين سؤال مطرح مي شود كه آيا ايران موشك شهاب - 3 را با ارتفاعي بيش از حد به سوي اسراييل پرتاب خواهد كرد. به گونه اي كه شتاب آن در ورود مجدد به جو، ره گيري را به وسيله ي موشك هاي دفاعي آرو (Arrow) اسراييل پيچيده سازد؟

شهاب - 3 تنها سه بار در ايران آزمايش شده است - يك بار در 1998 و دو بار

[ صفحه 102]

ديگر امسال (2000) - آزمايش هاي اول و سوم طبق گزارش ها با ناكامي رو به رو شد، ولي آزمايش دوم موفقيت آميز بود. اين امر نشان مي دهد عدم قابليت اطمينان موشك ها در همان آزمايش هاي نخست است. گرچه شهاب - 3 را اينك بايد تهديدي نسبت به كشورهاي حتي دور دست مانند اسراييل تلقي كرد، [78] ولي تا زماني

[ صفحه 103]

كه آزمايش هاي موفقيت آميزتري انجام نشده

است، نمي توان آنرا تهديدي قابل اطمينان دانست. با اين حال، بر پايه برخي گزارش ها ايران در حال دريافت كمك هاي فني از سازندگان با تجربه موشك در چين، كره شمالي و روسيه است كه در اين صورت مي تواند به ميزان قابل ملاحظه اي فرايند توليد اين موشك ها را كوتاه كند.

همچنين طبق گزارش ها ايران در حال توليد موشك شهاب - 4 با برد 2000 كيلومتر و خرج 1000 كيلوگرم است. اين موشك را مي توان نسخه اي از موشك دو مرحله اي تپو - دونگ 1 كره شمالي دانست كه در 1998 در كره شمالي به عنوان يك موشك سه مرحله اي پرتاب از فضا (SLV) آزمايش شد. با توجه به اين توانايي موشك، مي توان دريافت كه چرا وزير دفاع ايران شهاب - 4 را موشك پرتاب از فضا مي خواند. [79] .

همچنين، اين موشك ممكن است نسخه اي از اين موشك MRBMSS - 4 روسيه و يا تركيبي از اين موشك هاي چيني و روسي باشد. شهاب - 4 كه يك موشك بالستيك به شمار مي رود، به طور قطع داراي توانايي عمل در مسيرهايي است كه دفاع موشكي آروي اسراييل بر آنها تأكيد دارد. شهاب - 4 در صورت استفاده با خرجي سبك تر و احتمالا مرحله سوم، مي تواند همه كشورهاي اروپاي غربي را هدف قرار دهد.

شهاب - 5 نيز كه گاه به صورت يك SLV (پرتاب از فضا) خوانده مي شود، گاه

[ صفحه 104]

ويژگي هايي كه از نوع موشك هاي تپو - دونگ 2 كره شمالي براي آن قائل شده اند. اين موشك ساخت كره شمالي

و دو مرحله اي است كه پيش بيني مي شود برد آن با خرج 1000 كيلوگرمي 6000 كيلومتر باشد. اين موشك مي تواند خرج كامل خود را در لندن (كه از نزديك ترين نقطه در ايران 3700 كيلومتر فاصله دارد) و البته هر نقطه ديگري در اروپاي غربي تحويل دهد. برپايه ي برآورد اطلاعات (NIE) در 1999، در مورد تهديدهاي موشك بالستيك پيش بيني مي شود كه ايران احتمالا در چند سال آينده نسخه ي سه مرحله اي تپو - دونگ 2 را آزمايش كند. برآورد اطلاعات ملي وقتي كه مي گويد ايران مي تواند به آزمايش يك موشك بالستيك قاره پيما (ICBM) دست بزند كه قادر به پرتاب خرجي چند صد كيلوگرمي به بسياري از بخش هاي ايالات متحده در نيمه ي پاياني دهه آتي (يعني دهه كنوني) با استفاده از تكنولوژي روسيه و كمك آن كشور است، دقيقا روشن نمي سازد كه درباره كدام موشك ايران صحبت مي كند. در ادامه ي اين گزارش آمده است: « احتمال دارد ايران يك موشك پرتاب از فضا (SLV) را تا سال 2010 آزمايش كند - و هنگامي كه آن را ساخت - قادر است كه آن را موشك بالستيك قاره پيما تبديل كند كه توانايي پرتاب خرجي چند صد كيلوگرمي را به ايالات متحده دارد. » (نزديك ترين فاصله از خاك ايران تا نيويورك، حدودا 9000 كيلومتر است.)

ايران همچنين در حال توليد موشك هاي كروز است. قدرتمندترين نوع اين موشك ها از نظر برد و خرج، موشك هاي چيني كرم ابريشم(Silkworn)هستند كه در نزديكي بندر عباس توليد مي شوند، ايران تلاش مي كند تا برد موشك كرم ابريشم را تا 400 كيلومتر - احتمالا با كلاهك جنگي 500 كيلوگرمي - افزايش دهد.

با انجام برخي تغييرات ساده مي توان اين برد را با همان خرج به بيش از 700 كيلومتر نيز افزايش داد. [80] با خرج سبك تر از نوع شيميايي كه در منطقه ي وسيعي، مهلك

[ صفحه 105]

هستند. موشك كرم ابريشم تغيير يافته، مي تواند برد بسيار بيشتري پيدا كند و در صورتي كه از كشتي پرتاب شود مي تواند قسمت اعظم خشكي هاي جهان را هدف قرار دهد.

خرج موشك ها

خرج موشك هاي بالستيك مي تواند شامل مواد منفجره متعارف (مانند مواد منفجره يك پارچه، مهماتي كه بسته هاي كوچك مواد منفجره را به يك منطقه وسيع تر و داراي الگو و شكل بهتر پرتاب مي كنند يا مواد منفجره داراي سوخت هوا)، عوامل شيميايي يا بيولوژيكي (به صورت يك پارچه يا به شكل مهمات) يا سلاح هاي هسته اي باشد.

موشك هاي كروز مي توانند خرج هاي مرگبار را در تمام اين اشكال پرتاب كنند. اما موشك هاي كروز امكان ديگري نيز براي پرتاب عوامل شيميايي يا بيولوژيكي دارند: انتشار افشانه اي. با پرواز در يك خط با زاويه هاي قائمه در جهت باد و پرتاب مداوم افشانه اي، عوامل شيميايي يا بيولوژيكي، يك موشك كروز مي تواند نسبت به يك موشك بالستيك - در صورت وجود خرج يكسان - منطقه وسيع تري را تحت تأثير قرار دهد.

محاسبات استاندارد، نشان مي دهند كه نوع موشك در پوشش مرگ آور خرج هاي كشتار جمعي، مؤثر است.

براي مثال، مي توان مقايسه اي انجام داد بين موشك كروز كه 500 كيلوگرم آنتراكس (anthrax) را به صورت افشانه اي پرتاب مي كند، با موشك بالستيكي كه

[ صفحه 106]

همين ميزان خرج را يك باره پرتاب مي كند. براي آن مقدار آنتراكس كه دست كم براي 50 درصد جمعيت بي حفاظ كشنده است، موشك كروز مساحتي 30 بار بزرگ تر از موشك بالستيك را پوشش مي دهد. ولي موشك بالستيك تقريبا نزديك به 1500 كيلومتر مربع را با 50 درصد مرگ آوري پوشش مي دهد.

در دهه ي آتي، سلاح هاي هسته اي و شيميايي كشورهايي مانند ايران در مقايسه با سلاح هاي بيولوژيكي، منطقه ي بسيار كوچك تري را - با خرج 500 كيلوگرمي - تحت تأثير قرار مي دهند. موشك بالستيكي كه داراي 500 كيلوگرم مهمات حاوي عامل اعصاب VX باشد در منطقه اي حدود يك كيلومتر مربع قدرت مرگ آوري دارد. اين، تنها اندكي كمتر از مساحتي است كه يك سلاح هسته اي 10 كيلو تني، مي تواند قدرت مرگ آوري داشته باشد، يعني بازده تقريبي يك خرج 500 كيلوگرمي كه هسته اي شده باشد.

به آساني مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه: 1 - سلاح هاي هسته اي و شيميايي براي آن نوع توانايي هايي كه در كشورهايي نظير ايران ممكن است در آينده نزديك به آن دست يابند، تقريبا از تأثيرات يكساني برخوردارند، 2 - عوامل بيولوژيكي (به ويژه در صورتي كه از موشك هاي كروز به صورت افشانه اي پرتاب شوند) بسيار مرگ آورتر هستند. اما به هشدارهايي در اين زمينه بايد توجه كرد.

پرتاب موفقيت آميز تا حد زيادي، بستگي به وضعيت هوا دارد؛ و حتي در صورت مساعد بودن وضعيت آب و هوايي پرتاب عوامل بيولوژيكي دشوار است. زيرا آنها را بايد وارد قسمت پايين لايه وارونگي (حدود چند صد متر ارتفاع) در شب ساخت و به صورت ذراتي

پراكنده كرد كه قطرشان 1 تا 10 ميكرون باشد، به گونه اي كه بتوانند جذب ريه انسان شوند. دستيابي به اين هدف دشوار است، به ويژه با موشك هاي بالستيك كه كنترل ارتفاع دقيق رها كردن اين عوامل براي آنها مشكل است. به علاوه، تأثيرات عوامل بيولوژيكي را مي توان با واكسيناسيون درمان با

[ صفحه 107]

آنتي بيوتيك، استفاده از ماسك هاي صورت و اتاق هايي كه داراي تهويه كنترل شده هستند، به ميزان زيادي كاهش داد.

ميزان قدرت مرگ آوري عوامل شيميايي نيز بستگي به وضعيت هوا دارد. اما زمان خاصي از روز يا اندازه ذرات در آن مؤثر نيست. بنابراين، پرتاب موفقيت آميز آنها از عوامل بيولوژيكي آسان تر است. همچنين دفاع غير فعال در برابر سلاح هاي شيميايي معمولا دشوارتر از دفاع در برابر عوامل شيميايي است. براي مثال، براي دفاع در مقابل عوامل اعصاب كه در برخورد با پوست اثر مرگ آور خود را پديد مي آورند، لازم است كل بدن محفوظ بماند، نه فقط صورت. اما پادزهر، لباس هاي مناسب و پناهگاه هاي داراي تهويه ي كنترل شده، به ميزان قابل ملاحظه اي،از اثرات مرگبار عوامل شيميايي مي كاهند.

به همين دليل است كه برنامه ريزان نظامي، سلاح هاي هسته اي را ترجيح مي دهند. اين سلاح ها صرفنظر از وضعيت هوا يا دفاع غير فعال ساده، آثار اطمينان بخش بيشتري به بار مي آورند. همچنين برنامه ريزان نظامي، احتمالا سيستم موشك هاي كروز را براي پرتاب نسبت به موشك هاي بالستيك ترجيح مي دهند. موشك هاي كروز نه تنها براي پرتاب عوامل بيولوژيكي از كارايي زيادي برخوردارند (در مورد عوامل شيميايي كارايي آنها تا اين درجه بالا نيست)، بلكه مي توانند خرج بيولوژيكي

خود را خلاف جهت باد به هدف پرتاب كنند و بدين ترتيب دفاع محلي يا خنثي سازند. همچنين با توجه به هزينه ي كمتر اين موشك ها، مي توان با يك بودجه نظامي معين، خرج بيشتري را با آنها پرتاب كرد.

خرج موشك هاي ايران

سلاح هاي متعارف، هر گاه با موشك هاي بالستيك عليه يك منطقه مسكوني به كار مي روند، مي توانند باعث ايجاد رعب و وحشت شوند. در جريان « جنگ

[ صفحه 108]

شهرها » تعداد زيادي كلاهك جنگي متعارف عراق، از نوع الحسين، تقريبا يك چهارم جمعيت تهران را از اين شهر فراري داد - تجربه اي مشابه تجربه حملات موشك هاي 2 - V آلمان به شهر لندن - اما اين نوع موشك ها ويراني گسترده اي ايجاد نمي كنند.

از آنجا كه موشك هاي ساده بالستيك برد بيشتري دارند، خطاي هدف گيري آنها از صدها متر، تا كيلومترها مي تواند افزايش يابد؛ لذا ممكن است موشك هاي داراي كلاهك هاي جنگي متعارف، به يك هدف (يا حتي بخشي از يك منطقه شهري) خسارت كمتري وارد سازند. به علاوه، چون موشك هاي بالستيك با برد بيشتر، گران تر از انواع آن با برد كمتر هستند. بنابراين، تعداد موشك هاي متعارف با برد بيشتر، كاهش پيدا مي كند.

ايران ممكن است داراي نيروي موشكي بالستيك متعارف مناسب براي حمله به بغداد و ديگر اهداف نزديك با موشك هاي اسكاد و موشك هاي چيني ارزان تر با برد 150 كيلومتر باشد؛ اما اگر بخواهد اسراييل و مناطق دورتر از هدف قرار دهد، اعتبار اين استدلال كه نيروي موشكي بالستيك اين كشور مجهز به كلاهك هاي متعارف هستند به طور فزاينده اي مخدوش خواهد شد.

از سوي ديگر، خرج هاي متعارف موشك هاي كروز ايران - در صورتي كه مجهز به هدايت دقيق بوده و به آساني قابل دسترس باشند - مي توانند تهديدي نظامي يا رعب آور براي كليه اهدافي كه در بردشان قرار دارند، ايجاد كنند و از آنجا كه اين موشك ها نسبتا كم هزينه هستند، به تعداد فراوان، از آنها مي توان استفاده كرد.

ايران مي تواند به وسيله موشك بالستيك عوامل شيميايي را پرتاب كند. اين عوامل، در واقع متحمل ترين خرج براي موشك هاي دوربرد ايران هستند؛ دست كم تا زماني كه سلاح هاي هسته اي به تعداد مناسب در دسترس باشند، عوامل شيميايي (در صورتي كه به تعداد كافي عليه يك هدف نظامي يا يك منطقه شهري به كار برده

[ صفحه 109]

شوند)، به احتمال زياد خساراتي وارد مي آورند. مهمات از طريق انتشار مؤثرتر خرج شيميايي بر روي هدف، مي توانند اين خسارات را بيشتر سازند، اما به كارگيري آنها - به ويژه در برابر دفاع موشكي - دشوار است. [81] همچنين موشك هاي كروز مسلح به عوامل شيميايي، مي توانند عليه اهداف نظامي و جمعيتي مؤثر باشند.

همچنين گزارش شده است كه ايران داراي برنامه سلاح هاي بيولوژيكي مي باشد. كاربرد عوامل بيولوژيكي هنگامي مؤثر است كه خرج ها يا تعداد موشك ها بسيار محدود باشند. اما به دليل وجود ابهامات و دشواري هاي پرتاب عوامل احتمالا آنها نقش كوچكي در نيروي موشكي بالستيك دارند. تهديد اين عوامل كه بر روي موشك هاي كروز نصب مي شوند، بيشتر است. در واقع، اگر موشك هاي كروز ايران نتوانند در استحكامات دفاعي بسيار وحشتناك اسراييل، از طريق

پرواز در ارتفاع پايين، مسيرهاي نامنظم پرواز، نزديك شدن تعداد زيادي از آنها از جهات مختلف و كمتر قابل رؤيت بودنشان (به لحاظ اندازه كوچك آنها) نفوذ كنند، آنگاه با انتشار عوامل بيولوژيكي بر روي اسراييل، ايران خواهد توانست اين استحكامات دفاعي را درنوردد.

سلاح هاي هسته اي، تا زماني كه به تعداد كافي موجود نباشند در مقايسه با سلاح هاي شيميايي، در خرج موشك هاي ايران از اهميت كمتري برخوردار خواهند بود. اين امر به ويژه در صورتي مصداق پيدا مي كند كه ايران مجبور باشد در موشك هاي خود خرج را فداي دستيابي به برد بيش تر كند. سلاح هاي هسته اي نيازمند حداقل خرج - شايد 500 تا 1000 كيلوگرم براي كشوري با توانايي هاي ايران هستند. اين خرج ها - احتمالا محدوده ي موشك هاي ايران را گسترش داده و جاي اندكي براي راهكارهاي ديگري باقي مي گذارند.

پاورقي

[1] Weapons Of Mass destruction.

[2] International Atomic Energy Agency.

[3] Richard Butler , The Greatest Threat: Iraq , Weapons Of Mass destruction and the crisis of global security (public affairs:New York ,2000). Khidhir Hamza With jeff stein, saddams bombmaker: The Terrifying Inside Story Of the Iraqi Nuclear and Biological Weapon Agenda (Scribner: New York , 2000).

[4] Botler , p. Xix.

[5] Botler , p. Xix.

[6] Khidhier Hamza, On the Record Remarks at 34 Carnegie Endowment for International peace, Issue Brief, vol, 111, No.34.November 21, 2000.

[7] Nixon Center.

[8] Geoffrey Kemp.

[9] نويسنده، مدير برنامه هاي استراتژيك منطقه اي مركز نيكسون مي باشد.

[10] سه موضوع نخست به تفصيل در كتاب زير مورد بحث قرار گرفته است:

Rodney W.Jones, Mark G. Mc Donough, toby F. Dalton, GreGory D. Koblentz, Tracking Nuclear Proliferation: A

Guide in Maps and Chrts, 1998(Washing ton DC: Carnegie Endow Ment for international Peace ,1998(PP.169-182.

[11] Nuclear Suppliers Group.

[12] International Atomic Energy Agency.

[13] Chemical Weapons Convention.

[14] Organization to Prohibit chemical Weapons.

[15] بايد خاطر نشان ساخت كه چندين كشور عرب به ويژه سوريه و مصر CWC را حتي امضا نيز نكرده اند، چه رسد به اين كه آن را تصويب كنند!.

[16] Biological Weapons Convention.

[17] Missile Technology Control Regime.

[18] Silkworm anti- ship missile.

[19] Scud.

[20] No- Dong.

[21] Amin Tarzi, "irans Missile Test Sends Mixed Messages", Center for NonProliferation Studies, Monterey Institute of International Studies, August26,2000(WWW.cns.mirs.edu).

[22] پيمان عدم گسترش سلاح هاي هسته اي، ماده 10.

[23] يادآور مي شود، طرح اين مباحث چيز جديدي نيست و معمولا از سوي رسانه هاي كشورهاي خارجي مطرح مي شود و حاكي از پيگيري مداوم اهدافي است كه در برابر جمهوري اسلامي ايران دنبال مي كنند.

[24] اين نظر نويسنده فاقد بسند و واقعيت تاريخي است. ايران در سياست خارجي خود، هيچ گاه در پي تصرف سرزمين همسايگان نبوده است. هويت يابي مسلمانان در آن شرايط و تأثير پذيري از انقلاب اسلامي به معناي سرنگوني پادشاهان و تصرف سرزمين همسايگان نبايد تلقي شود. (مترجم).

[25] Kilo-Class.

[26] Lukoil.

[27] Gazprom.

[28] Nuclear Non-Proliferation Treaty.

[29] Transplantability.

[30] Net effect.

[31] thres.

[32] 1997 ,Bull.

[33] براي نقل قول هاChubin, 2000.

[34] Discourse vol.1 No.1 Summer 1999 Round table:"New Regional Geopolitical developments: Irans National Security". PP.5-48.

[35] The Economist, "The Iranian Opportunity", Feb.26,2000,PP.23-24.

[36] CF. Supreme National Council Secretary, Dr. Hassan Rowhani in BBC SWB6, February, in ME 315,MED / 12 - B, 9 February 2000.

[37] براي مثال

Tim Trevan, Saddam,s Secrets (Harper Collins: London, 1998), pp.36, 45, 334 and Richard Butler, the Greatest Threat (public Affairs: New

York ,2000), p.118.

[38] به ويژه

Gary Milhollin,"Saddams Nuclear shopping Spree, The New Yorker, B December 1999,p.44.

[39] Al - Sammoud.

[40] در اين زمينه به گزارش ذيل رجوع كنيد.

Steven Lee Myers, "Iraq is Said to Test Ballistic Weapon", The International Herald Tribune, 3 July 2000,pp.1,6.

[41] Mohammad Javad zarif and Mohammad Reza Alborzi, "Weopons of Mass Destruction in Irans Security Paradigm: The Case of chemical Weapons", Iranian Journal of Internatinal Affairs, vol Xl No.4, Winter 1999, pp.511- 523.

[42] طرح اين مورد ادعايي بيش نيست و بيشتر جنبه تبليغاتي دارد.

[43] گفت و گوهاي خصوصي با ايرانيان، 2000 / 1999.

[44] مصاحبه با مقامات پاكستاني، 1999.

[45] Bahbani Sengupta, "India in the 21 st. Century" International Affairs. April 1997, vol.73 No2,p.309.

[46] Jim Mann,"Us Weighed Bomb Raid on China in 64", International Harald Tribune, 28 Septe - ber 1998,p.6.

[47] خطرات در پيش گرفتن راهكاري كه تنها اندكي با توانايي كامل هسته اي فاصله داشته باشد در اين است كه در صورت عبور از آستانه، تنها به يك حركت كوچك نياز خواهد بود و اين امر ممكن است تصميم گيري را در قيد و بند فشارهاي داخلي و سياست داخلي و نه الزامات استراتژيك قرار دهد.

[48] نويسنده، پژوهش گر وابسته به مؤسسه خاورميانه و مؤلف كتاب « دولت ها و انقلابات شهري در ايران و نيكاراگوئه » و تعداد زيادي مقاله در زمينه نظريه هاي انقلاب و نيز سياست ايران است. او به تدريس سياست مقايسه اي در دانشگاه كلرادو در بولدر، دانشگاه هاوايي در مانوا، دانشگاه تهران در دانشگاه شهيد بهشتي اشتغال داشته است. او همچنين پژوهشگر وابسته به مؤسسه مطالعات سياسي و بين المللي در تهران بوده

است و بين سال هاي 1993 تا 1998 به انتشار مجله ي روابط بين المللي ايران(The Iranian Journal of International Affairs) كمك مي كرده است. وي در حال حاضر مشغول تحقيق درباره ي گسترش عرصه عمومي در ايران در چارچوب پروژه اي است كه مؤسسه صلح ايالات متحده از آن حمايت مالي مي كند.

[49] سخنان صوفي نخستين بار در روزنامه جامعه مورخ 27 آوريل 1998 منتشر شد.

[50] اين پيمان را در 1916 به امضا رساند، اما هنوز آن را به تصويب نرسانده است. مجلس ايران در 4 ژانويه 2000، در مورد لايحه پيوستن ايران به اجلاس مقدماتي بين المللي براي CTBT را به مدت 6 ماه به تعويق انداخت. دولت از مجلس خواسته بود كه عضويت ايران در اين اجلاس را بپذيرد. تصميم به تعويق انداختن اين امر، پس از امتناع سناي آمريكا از تصويب پيمان صورت گرفت.

[51] براي بيان روشن شدن اين موضوع رجوع كنيد به، جليل روشندل و سعيده لطفيان « برنامه هاي اتمي ايران و تبليغات خارجي » ، كه در روزنامه همشهري، 22 و 25 آوريل 1996 چاپ شد. همچنين

.Scott Peterson,"Is Iran Next Power on Nuclear Stage", Christian Science Monitor, July 8, 1998

پترسون در مورد كاريكاتوري گزارش مي دهد كه در يكي از روزنامه هاي تهران انتشار يافته و اشاره به نكته اي دارد كه بسياري از ايرانيان آن را جالب مي دانند: « عمو سام با ذره بين به ايران نگاه مي كند تا شواهدي در مورد فعاليت هاي هسته اي بيابد. بي آنكه توجه كند ابرهاي قارچ مانند ناشي از آزمايشات اخير در هند و پاكستان به هوا بر مي خيزد » .

[52] نزديكي محل آزمايشات هسته اي به ايران مسأله اي بود كه در مطبوعات ذكر

شد. براي مثال: گل آقا، كاريكاتوري را چاپ كرد كه در آن يك ايراني به يك مرد پاكستاني مي گويد: « صاحب! ما مريضي داريم كه دارد استراحت مي كند. لطفا بمب ها را چند كيلومتر دورتر منفجر كنيد » . (27 اوت 1998).

[53] گل آقا، 17 سپتامبر 1998.

[54] ارتباطات شخصي، ژانويه 2000.

[55] « در همسايگي اتفاق افتاد » ، پيام امروز 24 تير 1377؛92.

[56] Guive Mirfendereski, The Iranian, January 20, 2000.

مير فندرسكي، در ادامه چنين استدلال مي كند كه راه حل مسأله جست و جوي ايران براي وسايل بازدارندگي هسته اي در گفت و گوي ميان آمريكا و ايران نهفته نيست، بلكه در ره يافت جامعي نهفته است كه مبتني بر اصول جهاني عدم گسترش، تدابير ايمني، منع آزمايش ها و بازرسي هاي بين المللي براي همگان از جمله اسراييل باشد. از ديدگاهي متضاد، آيزنستات همچنين به صراحت بر مخاطراتي ملتي تأكيد مي كند كه ايران در صورت پاي بندي شديد به تعهدات NPT، ممكن است با آنها مواجه شود.

[57] اين استدلال در 1995 توسط سهراب شهابي و فريده فرهي در مجله ي سياست خارجي (پاييز 1374) به چاپ رسيد.

" Security Considerations and Iranian Foreign policy", The Iranian Journal of International Attairs, Summer 1995.

اين استدلال بار ديگر از آزمايش هاي اتمي پاكستان توسط ديگران نيز مطرح شد. توجه داشته باشيد كه در اين نوع استدلال ها، احتمال اجراي علني برنامه سلاح هاي هسته اي، احتمالا پس از خروج ايران از NPT به خاطر خطرناك دانسته شدن آن حتي مد نظر نيز قرار نگرفته است. در همين زمان، برخي از هواداران اين نظر، به حتم، همه ي آنان ممكن است احتمال تعقيب راهكار هسته اي را در صورت بهبود روابط بين

ايران و آمريكا مد نظر قرار دهند. من به خاطر اشاره به اين پيامد از جليل روشندل ممنونم.

[58] آن گونه كه در پيام امروز نقل شد، خرازي گفته است: « ما تحولات جاري را دنبال مي كنيم و به عنوان يك كشور دوست نگراني هاي امنيتي پاكستان را درك مي كنيم... مسلمان با هسته اي شدن پاكستان، اعتماد به نفس بيشتري احساس مي كنند. چون اين تحول مي تواند نقش بازدارنده در برابر قدرت هسته اي اسراييل بازي كند. (ص 92)

با اين حال سخن گوي وزارت خارجه يك هفته پس از سخنان خرازي، ايده ي بمب اسلامي را رد كرد و موضع ايران را مبني بر خاورميانه و جنوب آسياي عاري از سلاح هاي هسته اي تكرار كرد. چند روز بعد، خرازي در يك كنفرانس خلع سلاح در ژنو، گفت: « اين شيطاني است كه بسيار بهتر است در بطري محبوس بماند. » .

[59] ايران و شمشيرهاي هسته اي در پيرامونش، پيام امروز. همان، ص 95.

[60] آزمايش هاي هسته اي هند و پاكستان و چالش هاي سياست خارجي، ايران فردا، شماره 101(17 خرداد 1377). نويسنده ي اين مقاله معرفي نشده است، اما اين مقاله به عنوان بخشي از تبادل نظر هواداران سلاح هاي هسته اي براي ايران چاپ شده است.

[61] براي يك نمونه از اين نوع استدلال ها ر. ك. مقاله ي شهابي و فرهي. اين موضع همچنين به وسيله جليل روشندل اتخاذ گرديده كه سرپرستي پروژه اي درباره ي تأثير سلاح هاي هسته اي را در دفتر مطالعات سياسي و بين المللي به عهده دارد. ارتباطات شخصي، دسامبر 1999.

[62] به گفته منصوري « كافي است بدانيم كه تعدادي از مقالات منتشر شده در سال گذشته توسط محققان اين كشور (اسراييل) در مجلات علمي مشهور بين المللي تقريبا

مساوي با كل انتشارات محققان كشورهاي اسلامي بوده است. به دليل تركيب اين توانايي هاي علمي، مالي، نظامي و سياسي، اسراييل نه تنها يك قدرت هسته اي است بلكه، در ميان كشورهايي قرار دارد كه داراي توانايي هسته اي تجديد پذير هستند. به عبارت ديگر، در صورت حمله عليه تأسيسات هسته اي يا زير بنايي اسراييل، اين كشور مي تواند توانايي هسته اي خود را بازسازي كرده و دست به حمله متقابل بزند. » .

[63] "Arms Procurement in Iran: Ad Hoc Decisions Making and Ambivalent Decision Makers", in Eric Arnett (ed), Beyond Threat perception: Military Technology and offensive Capacity in Soutlern Asia, (Oxford University Press, 1999).

[64] پاسخ به يك سؤال، روزنامه فردا، شماره 110(17 خرداد 1377).

[65] اين موضع همچنين به عنوان دليلي براي سلاح هاي هسته اي بلكه به عنوان يك نگراني توسط ناظران بي طرف تر امور نظامي ايران مانند اريك آرنت انعكاس يافته كه معتقدند خطر واقعي تهديد به حمله، ايران را به سوي نظريه بازدارندگي سوق مي دهد.

Eric Arnett,"Iran is Not Iraq", The Bulletin of the Atomic 8 Cientists 54, 1.Jauary/ February 1998.

[66] « پاسخ به يك سؤال » ، پيشين.

[67] هواداران سلاح هاي هسته اي براي موضع خود در مورد نياز ايران به استقرار سلاح هاي هسته اي به منظور كسب اهميت منطقه اي، بار ديگر از محافلي غير منتظره پشتيباني كسب مي كنند. بنا به گفته مايكل آيزنستات براي مثال « سلاح هاي هسته اي ايران را به قدرت نظامي منطقه اي تبديل خواهد كرد، وسايلي براي ارعاب همسايگانش در اختيار اين كشور قرار خواهد داد و آن را قادر به ايفاي نقشي خواهد كرد كه رهبرانش به حق آن را شايسته اين كشور مي دانند... سلاح هاي هسته اي همچنين ممكن

است تنها راه براي ايران جهت تبديل شدن به قدرت نظامي، بدون نابودسازي اقتصادش باشد. در حالي كه برنامه ي سلاح هاي هسته اي ممكن است ميلياردها دلار هزينه در بر داشته باشد، بازسازي نيروي نظامي متعارف اين كشور ده ها ميليارد دلار هزينه در بر خواهد داشت » . پيشين. تا آنجا كه من مي دانم، اين نوع استدلال اقتصادي تنها پاسخ عمومي به استدلال اقتصادي مخالفان سلاح هاي هسته اي است. نكته جالب در اين است كه اين استدلال ها را افرادي خارجي ارائه مي كنند كه گمان مي رود بايد مخالف برنامه سلاح هاي هسته اي ايران باشند.

[68] كاربرد اصطلاحات تحرك اجتماعي و پرستيژ در سخنراني حبيب عسگرخاني در پانلي انجام شد كه در مورد آزمايش هاي هسته اي هند و پاكستان در مركز پژوهش هاي مجلس در 9 ژوئن 1378 ترتيب يافته بود. عسگر خاني در اين سخنراني با اتخاذ موضعي واقع گرايانه، ايده بمب اسلامي را رد كرده و چنين استدلال مي كند كه بنابر درك واقع گرايانه « اگر قدرت يك همسايه افزايش يابد، امنيت شما كمتر مي شود و نه بيشتر » . سخنراني عسگرخاني در صورت جلسه مركز پژوهش هاي مجلس درج شده است.

[69] « آزمايش هاي هسته اي » پيشين.

[70] به اين دليل از هر دو طيف سياسي صحبت مي كنم كه مواضع سياست خارجي در ايران بسيار سيال بوده است. براي مثال، تا انتخاب آقاي خاتمي، اين گروه هاي عموما « چپ سنتي » بودند كه به طور مؤثر از هر نوع بحث درباره روابط بين ايران و آمريكا جلوگيري كرده و آن را سازش تلقي مي كردند. از مه 1997، اين راست محافظه كار است كه تمايل به ايجاد رابطه را توطئه مي داند.

[71] « آزمايش هاي

هسته اي » ، پيشين.

[72] حبيب عسگرخاني، پيشين. عسگرخاني از اساتيد دانشگاه تهران در يك گردهمايي در دفتر مطالعات سياسي و بين المللي در سميناري در مورد تعريف تهديدات عليه ايران در 9 اكتبر 1999 بار ديگر اين موضع را تكرار كرد. اين تنها اشاره اي است كه مي توان از آن احتمال داشتن يك برنامه هسته اي توسط ايران را دريافت. البته، صحبت هاي عسگرخاني را به طريق ديگري نيز مي توان تفسير كرد. اين صحبت ها، ممكن است مبين اين باشد كه حتي يك طرفدار برنامه سلاح هاي هسته اي فكر مي كند كه در مدت فقط چند سال، پس از خاتمه فرصت ايجاد شده توسط آزمايش پاكستان نقض NPT و عدم اجراي صحيح آن براي ايران بسيار خطرناك خواهد بود.

[73] بحث مفصل تر در اين زمينه ممكن است بعدها صورت بگيرد. براي مثال، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، پروژه اي را تحت عنوان « تأثيرات هسته اي شدن بر امنيت ملي كشورهاي جهان سوم » با تأكيد ويژه بر ايران، عراق و كره شمالي در دستور كار خود قرار داده است. مدير اين پروژه، جليل روشندل، مخالف پر و پا قرص سلاح هاي هسته اي از جنبه هاي مصلحت گرايانه و نيز اقتصادي است. با اين حال، او احتمال توصيه محفوظ نگه داشتن اين راهكار، به عنوان يك اقدام سياسي و نه چيزي بيشتر از آن را پيش بيني مي كند » . ارتباطات شخصي، دسامبر 1999.

[74] توجه داشته باشيد كه اين انتقادات صرفا متوجه دولت خاتمي نبوده است و نحوه هدايت سياست خارجي توسط رفسنجاني / ولايتي را نيز در بر مي گيرد.

[75] باوند، پيشين.

[76] Brion G. Chow. Emerging National Space Launch Programs: Economics and Safeguards, Rand /

R-4179 - USDP, (The RAND Corporation: Santa Monica, CA, 1993), pp.43-46.

[77] داده هاي مربوط به موشك هاي ايران از وب سايت بسيار خوبي گرفته شده است كه متعلق به مركز مطالعات دفاعي و امنيت بين المللي بريتانيا مي باشد. « WWW.cdiss.org » .

[78] اجلاس رامسفلد كه از هر دو حزب تشكيل شده است در 1998 هشدار داد كه توليد موشك ممكن است از الگوي رايج قدرت هاي بزرگ تبعيت نكند و به مواردي اشاره مي كند كه موشك ها پس از يك آزمايش موفق، استقرار يافته اند.

States, Report of the Commission to Assess the Ballistic Missile Threat Executive Sumonary, July 16, 1998, 21- 22 United the to

اين هشدار در برآورد اطلاعات ملي سپتامبر 1999 درباره تهديدات موشك هاي بالستيكي مد نظر قرار گرفت. بر پايه اين برآورد، لازم نيست موشك ها خيلي قابل اطمينان باشند چرا كه ارزش نظامي آنها بيشتر به دليل تهديد (آشكار يا فني) ناشي از كاربرد آنهاست و نه نتيجه تقريبا قطعي استفاده از آنها... با برنامه هاي كوتاه تر آزمايش پرواز - شايد تنها انجام يك آزمايش - و طرح هاي استقرار بالقوه ساده، زمان بين نخستين آزمايش پرواز تا در دسترس بودن موشك براي استفاده هاي نظامي احتمالا كوتاه خواهد شد. هنگامي كه موشك وظايف پروازي حساس خود را به گونه اي موفقيت آميز انجام دهد، استفاده از آن به عنوان ابزار تهديد يا در نقش نظامي امكان پذير خواهد بود. از اين رو، ما سال نخستين آزمايش پرواز را پيش بيني مي كنيم و نه تاريخ استقرار موشك به عنوان نشانه اوليه ظهور يك تهديد.

و نيز

Statement for the Record to the senate Foreign Relations Committee,"Foreig Missile Development and the Ballistic Missile Threat to

the Unitel States Through 2015" by Robert D. Walpole National Intelligence officer for Strategic and Nuclear Programs, 16 September, 1999.

قابل دسترس در سايت

ٌٌٌWWW.cia.govlcia / poblic - affairs / speeches / archives / 1999 / walpole.htm.

[79] Reuters,"Iran Test - Fires Controversial Shahab Missile", 2:35 PM Joly 15,2000.ET.

[80] سخنان رييس گور ملي در ميز گردي كه در 1998، توسط بنياد بين المللي كارنگي برگزار شد قابل دسترس در:

« WWW.ceip.org / programs / npp / cruise4.htm » .

[81] براي بحث درباره ي دشواري استفاده از رهاسازي زود هنگام مهمات در برابر دفاع موشكي مدرن ر. ك. ب:

Defense News, June 19, 2000, p.19 Defense News, Joly 24, 2000, P.26.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109