سرشناسه : حسین بن علی (ع)، امام سوم 4 - 61ق
عنوان و نام پدیدآور : نهج الکرامه گفته ها و نوشته های امام حسین علیه السلام / [گردآورنده و مترجم] محمدرضا اکبری
مشخصات نشر : قم مسجد مقدس صاحب الزمان (جمکران 1384.
مشخصات ظاهری : 323 ص.
شابک : 12000ریال 964-8484-29-5 : ؛ 15000ریال (چاپ دوم) ؛ 20000 ریال چاپ چهارم 978-964-8484-29-8 :
وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری فاپا
یادداشت : چاپ دوم: پاییز 1385.
یادداشت : چاپ چهارم: زمستان 1386.
یادداشت : کتابنامه ص [317] - 323.
موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- کلمات قصار
موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- خطبه ها
موضوع : حسین بن علی (ع ، امام سوم 4 - 61ق -- توقیعات
شناسه افزوده : اکبری محمدرضا، 1338 -، مترجم
شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم) مرکز مطالعات و تحقیقات صاحب الزمان (ع)
رده بندی کنگره : BP41/7 /الف7ن9 1384
رده بندی دیویی : 297/953
شماره کتابشناسی ملی : م 84-907
ص:1
ص:2
اللهُمَّ أَخْرِجْنِی مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ، وَأَکرِمْنِی بِنُورِ الْفَهْمِ . اللّهُمَّ افْتَحْ عَلَیْنا أَبْوابَ رَحْمَتِکَ، وَانْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدایا، مرا بیرون آور از تاریکی های وهم و به نور فهم گرامی ام بدار، خدایا درهای رحمتت را به روی ما بگشا و خزانه های علومت را بر ما باز کن، به مهربانی ات ای مهربان ترین مهربانان.
ص:3
ص:4
تصویر
ص:5
تصویر
ص:6
تصویر
ص:7
تصویر
ص:8
تصویر
ص:9
تصویر
ص:10
تصویر
ص:11
تصویر
ص:12
تصویر
ص:13
تصویر
ص:14
قرآن و عترت دو یادگار نفیس رسول خداصلی الله علیه وآله در میان ما هستند تا چون آبی روان و گوارا تشنگان معرفت و هدایت را سیراب سازند. این دو یادگار گران قدر، چراغ های فروزنده ای هستند که از یک دیگر جدا نمی شوند و دین داری حقیقی در گرو تمسک به هر دوی آنهاست. قرآن کتاب خدا و عترت، برگزیدگان او هستند که هدایت انسان تا غروب عالم به آنها سپرده شده است.
قرآن کتابی است که مردم، نیازمند فهم و تفسیر آن هستند و فهم آن در گرو تفسیر عترت است، و به طور کلی شناخت دین خدا هم جز با سیره و علوم آسمانی آنها میسر نخواهد بود. از این جاست که ضرورت مراجعه به سخنان خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله آشکار می گردد همان گونه که آن حضرت ما را به سوی عترت خود فراخواند و فرمود: (انی تارک فیکم الثقلین، ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی کتاب اللّه و عتری اهل بیتی،
ص:15
فانهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.)(1)
من دو چیز نفیس را در میان شما می گذارم و بعد از من تا هنگامی که به آنها تمسک جویید گمراه نخواهید شد. این دو چیز، کتاب خدا و خاندان من هستند. آنها از یک دیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
کتابی که در پیش رو دارید در بردارنده سخنان، خطبه ها و نامه های گرانقدر امام سوم سیدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت، حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام است. «نهج الکرامة» کتابی روایی و در بردارنده معارف متنوع دین اسلام و مذهب شیعه است که به صورت موضوعی و ترجمه روان و شیوای فارسی ارائه می گردد، و از عناوین مختصر، صریح و گویا و متناسب با عرف و ادبیات معاصر برخوردار است. بنابراین از نقل آنچه جنبه تاریخی صرف داشته و یا مکالمه عادی بوده و یا مطالبی که جزء کمی از آن مربوط به امام حسین علیه السلام بود پرهیز کردیم، همان گونه که از روایات ضعیف و غیر لازم و احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله که آن حضرت آنها را نقل کرده بود دوری گزیدیم تا کتاب از وضع خود خارج نشده و بدون ضرورت حجیم نگردد.
اعراب گذاری دقیق، دقت در ترجمه و بررسی گسترده و دقیق اسناد و منابع روایات و دست یابی به روایاتی که تنها در این مجموعه ارائه شده است از ویژگی های دیگر کتاب است.
اگر چه ما همه آنچه را که در تحقیقات گسترده خود در منابع روایی و تاریخی شیعه و سنی به آن دست یافتیم نقل کرده ایم و مجموعه نسبتاً
ص:16
جامع و کاملی فراهم آمده است در عین حال از نقل تعدادی از روایات که به خاطر اشتراک کنیه امام سوم و یا تشابه نام او با سایر معصومین به آن حضرت نسبت داده شده است پرهیز کردیم و برای آگاهی خوانندگان و اهل تحقیق مجموعه آنها را در فصل آخر کتاب نقل کرده و نتیجه تحقیقات خود را نیز بیان نمودیم تا علت انتساب آنها به امام حسین علیه السلام و عدم نقل آن روایات به عنوان سخنان آن حضرت معلوم گردد.
در پایان از خدای متعال مسئلت داریم که این مجموعه روایی را در جهت نشر معارف اسلام قرار دهد، و اهل ایمان به بوستان های فرح بخش آن شادمان گشته و به حکمت های آن تعالی یابند، و جان خود را به معارف و نصایح بلند آن که از زبان و قلم پاک شقایق آل محمد به یادگار مانده است سیراب گردانند.
محمدرضا اکبری
ص:17
ص:18
ص:19
أَلتَّسْبیْحُ
1 - سُبْحانَ الرَّفیعِ الْأَعْلی سُبْحانَ الْعَظیمِ الْأَعْظَمِ. سُبْحانَ مَنْ هُوَ هکَذا وَلا یَکُونُ هکَذا غَیْرُهُ، وَ لا یُقَدِّرُ اَحَدٌ قُدْرَتَهُ. سُبْحانَ مَنْ أَوَّلُهُ عِلْمٌ لا یُوصَفُ، وَ آخِرُهُ عِلْمٌ لا یَبیدُ. سُبْحانَ مَنْ عَلا فَوْقَ الْبَرِیَّاتِ بِالْإِلهِیَّةِ، فَلا عَیْنَ تُدْرِکُهُ، وَ لا عَقْلَ یُمَثِّلُهُ، وَ لا وَهْمَ یُصَوِّرُهُ، وَ لا 1 - پاک و منزه است خدای برتر و بلند مرتبه. پاک و منزّه است خدای بزرگ و بزرگ تر. پاک و منزه است آن که این گونه (برتر و بزرگ تر) است و کسی غیر از او این گونه نیست و کسی توان درک قدرت او را ندارد. پاک و منزه است آن که آغازش دانشی است که در وصف نمی گنجد و پایانش علمی است که فناء و انتهایی ندارد. پاک و منزه است کسی که با خداوندیش بر همه موجودات برتر است و از این رو نه چشمی او را می بیند و نه عقلی او را شکل می دهد و نه ذهنی او را به تصویر
ص:20
لِسانَ یَصِفُهُ بِغایَةِ ما لَهُ الْوَصْفُ. سُبْحانَ مَنْ عَلا فِی الْهَواءِ. سُبْحانَ مَنْ قَضَی الْمَوْتَ عَلَی الْعِبادِ. سُبْحانَ الْمَلِکِ الْقادِرِ. سُبْحانَ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ. سُبْحانَ الْباقِی الدّائِمِ.(1)
صِفاتُ رَبِّ الْعالَمینَ
2 - أَیُّهَا النَّاسُ! إِتَّقُوا هؤُلاءِ الْمارِقَةِ الَّذینَ یُشَبِّهُونَ اللَّهَ بِأَنْفُسِهِمْ، یُضاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ، بَلْ هُوَ اللَّهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ. لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبیرُ.
می کشد و نه زبانی آن گونه که شایسته است او را توصیف می کند. پاک و منزه است آن که در آسمان برتری جسته است. پاک و منزه است آن که مرگ را بر بندگانش مقدر کرد. پاک و منزه است پادشاه قدرتمند. پاک و منزه است فرمانروای بدون عیب. پاک و منزه است آن که پاینده و جاودان است.
2 - ای مردم! از این گمراهانی که از دین بیرون رفته و خدا را به خود تشبیه می کنند بپرهیزید، آنان که خود را با سخن کفار اهل کتاب هماهنگ می سازند. بلکه او خدایی است که همانندی ندارد و شنوا و بیناست، چشم ها او را نمی بینند امّا او چشم ها را می بیند و دقیق و آگاه است.
ص:21
إِسْتَخْلَصَ الْوَحْدانِّیةَ وَ الْجَبَرُوتَ، وَ أَمْضَی الْمَشیئَةَ وَ الْإِرادَةَ وَ الْقُدْرَةَ وَ الْعِلْمَ بِما هُوَ کائِنٌ.
لا مُنازِعَ لَهُ فی شَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِهِ، وَ لا کُفْوَ لَهُ یُعادِلُهُ، وَلا ضِدَّ لَهُ یُنازِعُهُ وَلا سَمِیَّ لَهُ یُشابِهُهُ وَ لا مِثْلَ لَهُ یُشاکِلُهُ.
لا تَتَداوَلُهُ الْأُمُورُ، وَ لا تْجری عَلَیْهِ الْأَحْوالُ، وَ لا تَنْزِلُ عَلَیْهِ الْأَحْداثُ، وَ لا یَقْدِرُ الْواصِفُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ وَ لا یَخْطُرُ عَلَی الْقُلُوبِ مَبْلَغُ جَبَرُوتِهِ، لِأَنَّهُ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیاءِ عَدیلٌ. وَ لا تُدْرِکُهُ الْعُلَماءُ بِأَلْبابِها، وَ لا أَهْلُ التَّفْکیرِ بِتَفْکیرِهِمْ إِلاَّ بِالتَّحْقیقِ إِیقاناً بِالْغَیْبِ، لِأَنَّهُ
یگانگی و توانایی را خاص خود کرده و خواست و اراده و قدرت و علم خویش را در سراسر هستی به کار برده است.
کسی نیست که در امور او ستیزه جویی کند و همتایی ندارد تا با او برابری نماید، ضدی ندارد که با او نزاع کند و هم نامی ندارد تا مانند او باشد و نظیری برای او وجود ندارد.
دستخوش حوادث نمی شود و تحول در وجود او جریان ندارد، امور تازه ای در ذات او رخ ندهد و توصیف کنندگان توان وصف عظمت او را ندارند و اندازه توانایی اش در دل ها نمی گنجد، زیرا همانندی در میان اشیاء ندارد.
نه دانشمندان با عقل های خود او را درک می کنند و نه اهل اندیشه با اندیشه خود به او می رسند، مگر با پژوهشی که بر پایه یقین به غیب باشد،
ص:22
لا یُوصَفُ بِشَیْ ءٍ مِنْ صِفاتِ الْمَخْلُوقینَ وَ هُوَ الْواحِدُ الصَّمَدُ.
ما تُصُوِّرَ فِی الْأَوْهامِ فَهُوَ خِلافُهُ، لَیْسَ بِرَبٍّ مَنْ طُرِحَ تَحْتَ الْبَلاغِ، وَ مَعْبُودٍ مَنْ وُجِدَ فی هَواءٍ اَوْ غَیْرِ هَواءٍ، هُوَ فِی الْأَشْیاءِ کائِنٌ لا کَیْنُونَةَ مَحْظُورٍ بِها عَلَیْهِ، وَ مِنَ الْأَشْیاءِ بائِنٌ لا بَیْنُونَةَ غائِبٍ عَنْها.
لَیْسَ بِقادِرٍ مَنْ قارَنَهُ ضِدٌّ أَوْ ساواهُ نِدٌّ.
لَیْسَ عَنِ الدَّهْرِ قِدَمُهُ، وَ لا بِالنَّاحِیَةِ أُمَمُهُ. إِحْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ کَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصارِ، وَ عَمَّنْ فِی السَّماءِ اِحْتِجابُهُ کَمَنْ فِی الْأَرْضِ.
چرا که او به چیزی از صفات مخلوقات وصف نمی شود و یگانه و بی نیاز است.
غیر از آن است که در وهم آید، زیرا کسی که در اندیشه می گنجد پروردگار نمی باشد و آن که در فضا و غیر فضا قرار می گیرد معبود نخواهد بود. او در همه چیز است اما نه به گونه ای که او را احاطه کنند، و در چیزی قرار ندارد امّا نه آن گونه که از آنها پنهان باشد.
توانای مطلق نیست کسی که ضدی دارد و یا همتایی با او برابری می کند.
همیشگی ذات او از نوع همیشگی زمانی نیست و قصد او به جهت خاصی منحصر نمی شود.
از عقل ها پنهان است همان گونه که از چشم ها نهان است، از اهل آسمان پوشیده است همان گونه که از اهل زمین پوشیده است.
ص:23
قُرْبُهُ کَرامَتُهُ وَ بُعْدُهُ إِهانَتُهُ.
لایَحِلُّهُ «فی» وَ لا تُوَقِّتُهُ «إِذْ» وَلا تُؤامِرُهُ «إِنْ»، عُلُوُّهُ مِنْ غَیْرِ تَوَقُّلٍ وَ مَجیئُهُ مِنْ غَیْرِ تَنَقُّلٍ.
یُوجِدُ الْمَفْقُودَ وَ یُفْقِدُ الْمَوْجُودَ وَلا تَجْتَمِعُ لِغَیْرِهِ الصِّفَتانِ فی وَقْتٍ.
یُصیبُ الْفِکْرُ مِنْهُ الْإِیمانَ بِهِ مَوْجوداً وَ وُجُودُ الْإِیمانِ لا وُجُودَ صِفَةٍ.
بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ، لا بِها یُوصَفُ.
نزدیکی به او از لطف و بزرگواری اوست، و دوری از او خوار شمردن از سوی او می باشد.
نه در مکانی جای می گیرد و نه زمانی او را احاطه می کند و نه «اگر» در کار اوست. بلندی او بر فراز قله بودن نیست و آمدنش از جایی به جای دیگر نمی باشد.
چیزی را که نیست ایجاد می کند و چیزی را که هست به دیار نیستی می فرستد، و در یک زمان دو صفت متضاد در وجود کسی غیر از او یافت نمی شود.
اندیشه درباره او به ایمانِ به وجودش منتهی می گردد، ایمان به یک وجود واقعی نه یک وجود وصفی.
به وجود او صفات بیان می شود، نه آن که ذات او با صفات توصیف شود.
ص:24
وَبِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ، لا بِها یُعْرَفُ.
فَذلِکَ اللَّهُ لا سَمِیَّ لَهُ سُبْحانَهُ، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ.(1)
مَعْرِفَةُ صِفاتِهِ تَعالی
3 - سَئَلَ نافِعُ بْنُ أَزْرَقٍ عَنْ صِفاتِ اللَّهِ تَعالی وَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی جَوابِهِ:
یا نافِعُ! إِنَّ مَنْ وَضَعَ دینَهُ عَلَی الْقِیاسِ لَمْ یَزَلِ الدَّهْرُ فِی الْإِرْتِماسِ، مائِلاً عَنِ الْمِنْهاجِ، ظاعِناً فِی الْإِعْوِجاجِ، ضالّاً عَنِ السَّبیلِ
به یمن وجود او علوم و دانش ها شناخته می شود، نه آن که دانش ها وسیله شناخت او باشد.
این است خدایی که همنامی ندارد، پاک و منزّه است، و چیزی نظیر او نمی باشد و شنوا و بیناست.
3 - نافع بن ازرق از صفات خداوند سؤال کرد و امام حسین علیه السلام در جواب او فرمود:
ای نافع! کسی که دین خود را بر پایه قیاس قرار دهد همواره در خطا فرو می رود، از راه مستقیم دور می شود و در کجی ها وارد شده و از راه
ص:25
غَیْرَ الْجَمیلِ.
یَابْنَ الْأَزْرَقِ!
أَصِفُ إِلهی بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَأُعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفْسَهُ:
لا یُدْرَکُ بِالْحَواسِّ وَلا یُقاسُ بِالنَّاسِ.
فَهُوَ قَریبٌ غَیْرَ مُلْتَصِقٍ، وَ بَعیدٌ غَیْرَ مُتَقَصٍّ.
یُوَحَّدُ وَ لا یُبَعَّضُ، مَعْرُوفٌ بِالْآیاتِ، مَوْصُوفٌ بِالْعَلاماتِ، لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْکَبیرُ الْمُتَعالُ.(1)
راست گمراه می گردد و سخنان ناپسند می گوید.
ای پسر ازرق!
من خدا را آن گونه که خود توصیف کرده است وصف می کنم و آن چنان که خود معرفی کرده است معرفی می نمایم:
با حواس درک نمی شود و با مردم مقایسه نمی گردد.
به موجودات نزدیک است بدون آن که به آنها پیوسته باشد، و از آنان دور است بدون آن که فاصله ای داشته باشد.
یکتا و بی مانند است و ترکیب نمی پذیرد، با نشانه های آفرینش شناخته می شود و با علائم خلقت وصف می گردد. خدایی جز او نیست و بزرگ و بلند مرتبه است.
ص:26
أَلْکِبْرِیاءُ لِلَّهِ
4 - قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ: إِنَّ فیکَ کِبْراً. فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
کُلُّ الْکِبْرِ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَلا یَکُونُ فی غَیْرِهِ. قالَ اللَّهُ تَعالی «لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ»(1)و(2)
4 - مردی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: در تو بزرگی وجود دارد. امام علیه السلام به او فرمود:
هر گونه بزرگی خاص خداست و برای غیر او نمی باشد. (آنچه در مؤمنین است عزت است) خدای متعال فرمود: «عزّت از آن خدا و رسولش و مؤمنین است».
تَفْسیرُ «الصَّمَدِ»
5 - أَلصَّمَدُ: أَلَّذی لا جَوْفَ لَهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذی قَدِ انْتَهی سُؤْدَدُهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذی لایَأْکُلُ وَ لا یَشْرَبُ.
5 - صمد کسی است که درونی تهی ندارد، صمد کسی است که به نهایت کمال و برتری رسیده است، صمد کسی است که نمی خورد و نمی آشامد.
ص:27
وَالصَّمَدُ: الَّذی لایَنامُ، وَالصَّمَدُ: الدّائِمُ الَّذی لَمْ یَزَلْ وَلا یَزالُ.(1)
تَفْسیرُ سُورَةِ التَّوْحیدِ
6 - إِنَّ أَهْلَ الْبَصْرَةِ کَتَبُوا إِلَی الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ یَسْأَ لُونَهُ عَنِ الصَّمَدِ فَکَتَبَ إِلَیْهِمْ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أمَّا بَعْدُ فَلا تَخُوضُوا فِی الْقُرآنِ، وَ لا تُجادِلُوا فیهِ، وَلا تَتَکَلَّمُوا فیهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ. فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ یَقُولُ: «مَنْ قالَ فِی الْقُرآنِ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ»
صمد کسی است که نمی خوابد، صمد کسی است که همواره بوده و خواهد بود.
6 - اهل بصره نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشتند و از تفسیر «صمد» سؤال کردند. امام علیه السلام در جواب آنها نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان
در (متشابهات)قرآن غوطه ور نشوید و در آن جدال نکنید و بدون علم درباره قرآن سخن نگویید، که من از جدم رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: «کسی که بدون علم درباره قرآن نظر دهد در آتش جهنم فرود آید.»
ص:28
وَأَنَّهُ سُبْحانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقالَ: اللَّهُ أَحَدٌ، أَللَّهُ الصَّمَدُ، ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقالَ: لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.
«لَمْ یَلِدْ» لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ شَیْ ءٌ کَثیفٌ کَالْوَلَدِ وَ سائِرِ الْأَشْیاءِ الْکَثیْفَةِ الَّتی تَخْرُجُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ وَ لاشَیْ ءٌ لَطیفٌ کَالنَّفْسِ. وَلا یَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَداواتُ، کالسِّنَةِ وَالنَّوْمِ، وَ الْخَطْرَةِ وَ الْهَمِّ، وَ الْحُزْنِ وَ الْبَهْجَةِ، وَ الضِّحْکِ وَالْبُکاءِ، وَ الْخَوْفِ وَ الرَّجاءِ، وَالرَّغْبَةِ وَالسَّأْمَةِ وَالْجُوعِ وَالشِّبَعِ. تَعالی أَنْ یَخْرُجَ مِنْهُ شَیْ ءٌ، وَ أَنْ یَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَیْ ءٌ کَثیفٌ اَوْ لَطیفٌ.
«وَلَمْ یُولَدْ» لَمْ یُتَوَلَّد مِنْ شَیْ ءٍ، وَلَمْ یَخْرُجْ مِنْ شَیْ ءٍ کَما تَخْرُجُ
خدای پاک و منزّه صمد را (در سوره توحید) تفسیر کرد و فرمود: خداوند یگانه است، خدا «صمد» است. آن گاه صمد را تفسیر کرد و فرمود: نزایید و زاییده نشد و برای او همتایی نیست.
«نزایید» یعنی جسمی همانند فرزند و سایر اشیاء جرم دارو مادی که از مخلوقات بیرون می آید از او خارج نشد و چیز لطیفی مانند نفْس هم از او بیرون نیامد. و حالات مختلفی مانند خواب سبک و سنگین، خطور و نگرانی، غم و شادی، خنده و گریه، ترس و امید، میل و ملالت، گرسنگی و سیری بر او عارض نمی شود. خداوند بلند مرتبه تر از آن است که چیزی از او بیرون آید و جسم یا چیز غیرجسمانی لطیفی از او متولد شود.
«متولد نشده است» یعنی از چیزی بوجود نیامد و از چیزی بیرون نیامد
ص:29
الْأَشْیاءُ الْکَثیفَةُ مِنْ عَناصِرِها کَالشَّیْ ءِ مِنَ الشَّیْ ءِ، وَ الدَّابَّةِ مِنَ الدَّابَّةِ، وَ النَّباتِ مِنَ الْأَرْضِ، وَ الْماءِ مِنَ الْیَنابیعِ، وَ الثِّمارِمِنَ الْأَشْجارِ.
وَلا کَما تَخْرُجُ الْأَشْیاءُ اللَّطیفَةُ مِنْ مَراکِزِها، کَالْبَصَرِ مِنَ الْعَیْنِ، وَالسَّمْعِ مِنَ الْأُذُنِ، وَالشَّمِّ مِنَ الْأَنْفِ، وَالذَّوقِ مِنَ الْفَمِ، وَالْکَلامِ مِنَ اللِّسانِ، وَالْمَعْرِفَةِ وَ التَّمْییزِ مِنَ الْقَلْبِ، وَ کَالنَّارِ مِنَ الْحَجَرِ.
لابَلْ هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذی لامِنْ شَیْ ءٍ وَلا فی شَیْ ءٍ وَلا عَلی شَیْ ءٍ. مُبْدِعُ الْأَشْیاءِ وَ خالِقُها، وَ مُنْشِئُ الْأَشْیاءِ بِقُدْرَتِهِ.
یَتَلاشی ما خَلَقَ لِلْفَناءِ بِمَشیئَتِهِ وَ یُبْقِی ما خَلَقَ لِلْبَقاءِ بِعِلْمِهِ.
آن گونه که اجسام از اصل خود بیرون می آیند مانند این که چیزی از چیز دیگر بیرون می آید و جنبنده از جنبنده و گیاه از زمین و آب از چشمه و میوه از درختان بیرون می آیند.
و آن گونه هم نیست که اشیاء لطیف از مراکز خود خارج می شوند نظیر آن که دیدن از چشم و شنیدن از گوش و بوییدن از بینی و چشیدن از دهان و سخن از زبان، و شناخت و تشخیص از قلب و آتش از سنگ خارج می شود. بلکه او خدای بی نیازی است که نه از چیزی و نه در چیزی و نه بر چیزی است. هستی بخش اشیاء و آفریننده و به وجود آورنده آنها به قدرت خویش است.
آنچه را برای از بین رفتن آفریده است به خواست خود متلاشی می کند و آنچه را در علم خود برای بقاء آفریده است باقی می گذارد.
ص:30
فَذلِکُمُ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ، الْکَبیرُ الْمُتَعالُ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.(1)
لُزُومُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ
7 - خَرَجَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ عَلی أَصْحابِهِ فَقالَ:
أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ ما خَلَقَ الْعِبادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَإِذا عَبَدُوهُ إِسْتَغْنُوا بِعِبادَتِهِ عَنْ عِبادَةِ ماسِواهُ.
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبی أَنْتَ وَ أُمّی فَما مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
این است خدای صمدی که نزاییده و زاییده نشده، عالم به پنهان و آشکار است، بزرگ و برتر می باشد و همتایی ندارد.
7 - امام حسین علیه السلام در جمع یاران خود حاضر شد و فرمود:
ای مردم! خداوند بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند، وقتی او را شناختند می پرستند، و وقتی پرستیدند با عبادت او از پرستش غیر او بی نیاز خواهند شد.
مردی از آن حضرت پرسید: ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمود:
ص:31
مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ.(1)
أَلْقَضاءُ وَالْقَدَرُ
8 - کَتَبَ الْحَسنُ بْنُ أَبِی الْحَسَنِ الْبَصْریِّ إِلی الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ، یَسْأَ لُهُ عَنِ الْقَدَرِ وَ کَتَبَ عَلَیْهِ السَّلامُ إِلَیهِ:
فَاتَّبِعْ ما شَرَحْتُ لَکَ فِی الْقَدَرِ مِمَّا أَفْضی إِلَیْنا أَهْلِ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَ شَرِّهِ فَقَدْ کَفَرَ، وَمَنْ حَمَلَ الْمَعاصی عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدِ افْتَری عَلَی اللَّهِ افْتِراءً عَظیماً.
این است که مردم هر زمانی امام خود را که اطاعت او بر آنها واجب است بشناسند (زیرا کسی که حجت خدا را نشناسد خدا را هم نشناخته است.)
8 - حسن بصری نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت و درباره «قدر» از او سؤال کرد. امام علیه السلام در جواب او نوشت:
از آنچه درباره «قَدَر» به ما اهل بیت رسیده است و برای تو شرح می دهم پیروی کن. هر کسی که به «قدر» الهی ایمان نیاورده باشد - چه آن «قَدَر» خوب باشد یا بد - کافر شده است. و هر کس گناهان را به خدا نسبت دهد افترایی بزرگ به او بسته است.
ص:32
إِنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لا یُطاعُ بِإِکْراهٍ، وَلا یُعْصی بِغَلَبَةٍ، وَ لا یُهْمِلُ الْعِبادَ فِی الْهَلَکَةِ. لکِنَّهُ الْمالِکُ لِما مَلَّکَهُمْ، وَ الْقادِرُ لِما عَلَیْهِ أَقْدَرَهُمْ.
فَإِنِ أْتَمَرُوا بِالطَّاعَةِ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ صادّاً عَنْها مُبْطِئاً، وَ إِنِ أْتَمَرُوا بِالْمَعْصِیَةِ فَشاءَ أَنْ یَمُنَّ عَلَیْهِمْ فَیَحُولُ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا أْتَمَرُوا بِهِ فَعَلَ، وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَلَیْسَ هُوَ حَمَلَهُمْ عَلَیْها قَسْراً، وَ لا کَلَّفَهُمْ جَبْراً.
بَلْ بِتَمْکینِهِ إِیَّاهُمْ بَعْدَ إِعْذارِهِ وَ إِنْذارِهِ لَهُمْ وَ اِحْتجاجِهِ عَلَیْهِمْ طَوَّقَهُمْ وَ مَکَّنَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمُ السَّبیلَ إِلی أَخْذِ ما إِلَیْهِ دَعاهُمْ، وَ تَرْکِ ما عَنْهُ نَهاهُمْ، جَعَلَهُمْ مُسْتَطیعینَ لِأَخْذِ ما أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَیْ ءٍ غَیْرَ
خدای متعال با جبر و اکراه اطاعت نمی شود و با زور مورد معصیت قرار نمی گیرد، و از طرفی بندگان را هم در هنگام خطر رها نمی کند. (نه مجبورند و نه آزاد.) بلکه او صاحب حقیقی چیزهایی است که به بندگانش داده و توانا بر قدرتی است که به آنها بخشیده است.
اگر آنها قصد اطاعت کنند خداوند مانع عبادت آنها نخواهدبود، و اگر قصد معصیت نمایند چنانچه خدا بخواهد بر آنان منت نهد و بین آنها و گناه مانعی بوجود آورد چنین خواهد کرد، و اگر آنها را از گناه باز نداشت اجبار بر انجام گناه هم نخواهدکرد و به زور بر کاری وانخواهد داشت.
بلکه بعد از ارشاد و ترسانیدن بندگان و اتمام حجت بر ایشان، با توانایی که به آنها عطا فرمود به آنان تکلیف داد و بر انجام آن توانا گردانید و برای آنها راهی قرار داد تا بتوانند دستورهای او را انجام دهند و از آنچه
ص:33
آخِذیهِ، وَلِتَرْکَ مانَها هُمْ عَنْهُ مِنْ شَیْ ءٍ غَیْرَ تارِکیهِ.
وَالْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی جَعَلَ عِبادَهُ أَقْوِیاءَ لِما أَمَرَهُمْ بِهِ، یَنالُونَ بِتِلْکَ الْقُوَّةِ وَ ما نَهاهُمْ عَنْهُ، وَ جَعَلَ الْعُذْرَ لِمَنْ یَجْعَلُ لَهُ السَّبیلَ حَمْداً مُتَقَبَّلاً.(1)
نهی کرده است بپرهیزند.
خدا را سپاس که بندگانش را بر آنچه به آنها امر و نهی فرمود توانا گردانید، و با این توان به دستورهای او عمل می کنند و کسانی را که توانایی به آنها نداد معذور داشت.
ص:34
ص:35
خُلْقُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
1 - کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَحْسَنُ ما خَلَقَ اللَّهُ خُلْقاً.(1)
1 - رسول خداصلی الله علیه وآله خوش اخلاق ترین مخلوقی بود که خداوند او را آفرید. (اگر «خلقاً» را به فتح خاء بخوانیم معنای حدیث این گونه خواهد بود: رسول خداصلی الله علیه وآله بهترین مخلوقی بود که خداوند او را آفرید.)
آدابُ دُعاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
2 - کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِذا ابْتَهَلَ، وَ
2 - وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله دعا و تضرع می کرد، دست های خود را بالا
ص:36
دَعا کَما یَسْتَطْعِمُ الْمِسْکینُ.(1)
دُعاءُ النَّبیِ صلی الله علیه وآله بَعْدَ الْأَکْلِ وَ الشُّرْبِ
3 - کانَ النِّبیُ صلی الله علیه وآله إِذا أَکَلَ طَعاماً یَقُولُ: «أَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فیهِ وَ ارْزُقْنا خَیْراً مِنْهُ. وَ إِذا أَکَلَ لَبَناً أوْشَرْبَةً یَقُولُ: أَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فیهِ وَ ارْزُقْنا مِنْهُ.(2)
3 - وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله غذا می خورد می گفت: «خدایا آن را برای ما مبارک گردان و بهتر از آن را روزی ما فرما»، و هرگاه شیر یا نوشیدنی دیگری می نوشید می گفت: «خدایا آن را برای ما مبارک گردان و آن را روزی ما قرار ده.»
إِطاعَةُ النَّبیِّ وَ عَلیٍ علیهما السلام
4 - مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الْأَفْضَلَیْنِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلیٍّ، وَ أَطاعَهُما حَقَّ
می آورد و مانند مسکینی که درخواست غذا می کند دعا می کرد.
4 - هر کس حق دو پدر برتر خود محمد و علی را بشناسد و به
ص:37
إِطاعَتِهِ، قیلَ لَهُ تَبَجْبَجْ فی أَیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.(1)
أَلنِّبیُ صلی الله علیه وآله فِی الْقُرآنِ
5 - قالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فی قَوْلِهِ تَعالی «وَشاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»(2)
أَلشَّاهِدُ جَدّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله، وَالْمَشْهُودُ یَوْمُ الْقِیامَةِ. ثُمَّ تَلاهذِهِ الْآیَةَ «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً»(3) وَ تَلا «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ»(4)
شایستگی از آنان اطاعت کند، روز قیامت به او گفته می شود: در هر یک از باغ های بهشت که می خواهی ساکن شو.
5 - امام حسین علیه السلام درباره این سخن خداوند «قسم به شاهد و مورد شهادت» فرمود:
شاهد، جدّم رسول خداصلی الله علیه وآله است و مورد گواهی، روز قیامت است. آن گاه در تأیید کلام خود این آیه را تلاوت کرد:
«ما تو را شاهد و بشارت دهنده و ترساننده فرستادیم» و سپس این آیه را تلاوت کرد: «این روزی است که همه در آن جمع می شوند و این روز مشهود است.»
ص:38
تَفْسیرُ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلی مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله
6 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی هذِهِ الْآیَةِ «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»(1)
أَمَرَهُ أَنْ یُحَدِّثَ بِما أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ دینِهِ.(2)
6 - امام حسین علیه السلام درباره این آیه «از نعمت پروردگارت سخن بگو» فرمود:
خداوند به پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود از نعمتِ دینش که به او عطا فرمود سخن بگوید.
أَلنَّبیُ صلی الله علیه وآله فِی الْقُرآنِ
7 - قالَ الْحارِثُ الْأَعْوَرُ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِداکَ! أَخْبِرْنی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فی کِتابِهِ الْمُبینِ «وَالشَّمْسِ وَ ضُحیها»(3) قالَ:
وَیْحَکَ یا حارِثُ! ذلِکَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.
7 - حارث اعور گوید: به حسین علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! فدایت شوم! مرا از این سخن خدا که در کتابش فرمود: «سوگند به خورشید و تابندگی اش» آگاه گردان. امام علیه السلام فرمود:
ای حارث! وای بر تو منظور از «خورشید و تابندگی اش» محمد رسول خداصلی الله علیه وآله است.
ص:39
قُلْتُ: «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»(1) قالَ علیه السلام :
ذاکَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ یَتْلُو مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. قُلْتُ: «وَالنَّهارِ إِذا جَلاّها»(2) قالَ علیه السلام :
ذلِکَ الْقائِمُ عَلَیهِ السَّلامُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً.(3)
عرض کردم مراد از «سوگند به ماه هنگامی که از پس ِ آن درآید» چیست؟ فرمود:
مراد امیرالمؤمنین علیه السلام است که پس از محمدصلی الله علیه وآله می آید.
عرض کردم: منظور از «سوگند به روز هنگامی که زمین را روشن می گرداند» چه می باشد؟ فرمود:
روز روشن قائم علیه السلام از خاندان محمدصلی الله علیه وآله است که زمین را پر از عدل و داد می کند.
ص:40
ص:41
مَنْ أَهْلُ الْبَیْتِ؟
1 - کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فی بَیْتِ أُمِ سَلَمَةِ، فَأُتِیَ بِحَریرَةٍ فَدَعا عَلِیّاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِمُ السَّلامُ فَأَکَلُوا مِنْها، ثُمَّ جَلَّلَ عَلَیْهِمْ کِساءً خَیْبَرِیّاً ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ
1 - رسول خداصلی الله علیه وآله در منزل ام سلمه بود که برای او حریره(1) آوردند. او هم علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام(2) را فراخواند و همه آنها از آن حریره خوردند آن گاه عبای خیبری را بر روی آنها انداخت و فرمود: «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را
ص:42
عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(1) فَقالَتْ أُمُ سَلَمَةِ: وَأَنَا مَعَهُمْ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قالَ أَنْتَ إِلی خَیْرٍ.(2)
اَقْرِباءُ النَّبیِ صلی الله علیه وآله فِی الْقُرآنِ
2 - قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ فی قَوْلِهِ تَعالی «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی (3)
إِنَّ الْقَرابَةَ الَّتی أَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِهِما وَ عَظَّمَ حَقَّها وَ جَعَلَ الْخَیْرَ فیها، قَرابَتُنا أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذینَ أَوْجَبَ حَقَّنَا عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ.(4)
پاک گرداند.» ام سلمه گفت: من هم با آنها هستم ای رسول خدا؟ پیامبرصلی الله علیه وآله در جواب فرمود: تو به سوی خیر و نیکی هستی.
2 - امام حسین علیه السلام درباره این سخن خدا «برای رسالت خود پاداشی از شما نمی خواهم مگر این که خویشان را دوست داشته باشید» فرمود:
آن خویشاوندی که خدا دستور داد رعایت شود و حق آن را بزرگ شمرد و خیر و نیکی را در آن قرار داد، خویشاوندی ما اهل بیت است که خداوند ادای حق ما را بر هر مسلمانی واجب کرد.
ص:43
مَعْرِفَةُ الْأَئِمَّهِ علیهم السلام
3 - سَئَلَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ رَجُلٌ عَنِ الْأَئِمَّةِ.
فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إِسْرائیلِ، تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدی، آخِرُهُمُ الْقائِمُ.(1)
3 - مردی از امام حسین علیه السلام پرسید امامان چند نفرند؟
حضرت فرمود:
به عدد برگزیدگان بنی اسرائیل، نه نفر آنها از فرزندان من هستند و آخرین آنها قائم می باشد.
عُلُوُّ مَنْزِلَتِهِمْ
4 - أَتی رَجُلٌ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلیٍّ عَلَیهِمَاالسَّلامُ فَقالَ: حَدِّثْنی بِفَضْلِکُمُ الَّذی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِنَّکَ لَنْ تُطیقَ حَمْلَهُ.
4 - مردی نزد حسین بن علی علیه السلام آمد و عرض کرد: مرا به برتریی که خداوند برای شما اهل بیت قرار داده است آگاه گردان. امام علیه السلام فرمود:
تو توان شنیدن آن را نداری.
ص:44
قالَ: بَلی حَدِّثْنی یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنّی أَحْتَمِلُهُ. فَحَدَّثَهُ بِحَدِیثٍ، فَما فَرَغَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ مِنْ حَدِیثِهِ حَتَّی إِبْیَضَّ رَأْسُ الرَّجُلِ وَ لِحْیَتُهُ وَ أَنْسَی الْحَدیْثَ، فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَدْرَکَتْهُ رَحْمَةُ اللَّهِ حَیْثُ أَنْسَی الْحَدیثَ.(1)
او در جواب گفت: ای پسر رسول خدا! شما بگویید من هم تحمل می کنم. امام علیه السلام سخنی درباره فضایل اهل بیت علیهم السلام به او فرمود و هنوز به آخر سخن خود نرسیده بود که (از سنگینی معارفی که شنیده بود) موهای سر و صورتش سفید شد و حدیث را فراموش کرد. امام علیه السلام فرمود:
رحمت الهی او را فرا گرفت که حدیث را فراموش کرد (وگرنه مانند همّام که از شنیدن سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام (خطبه همام) جان سپرد، جان خود را از دست می داد.)
تَعْلیمُهُمْ علیهم السلام لِلْملائِکَةِ
5 - حبیب بن مظاهر از حسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام
ص:45
عَلَیْهِمَاالسَّلامُ: أَیُّ شَیْ ءٍ کُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ آدمَ عَلَیهِ السَّلامُ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
کُنَّا أَشْباحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمنِ، فَنُعَلِّمُ الْمَلائِکَةَ: أَلتَّسْبیحَ وَ التَّهْلیلَ وَ التَّحْمیدَ.(1)
سؤال کرد قبل از آن که خداوند آدم را بیافریند شما چه بودید؟ امام علیه السلام فرمود:
ما موجوداتی نورانی بودیم که بر گرد عرش خدا دور می زدیم و به فرشته ها تسبیح و تهلیل و حمد خدا را می آموختیم.
5 - سَئَلَ حَبیْبُ بْنُ مَظاهِرِ الْأَسَدیِّ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ
عِنْدَنا عِلْمُ الْکِتابِ
6 - نَحْنُ الَّذینَ عِنْدَنا عِلْمُ الْکِتابِ وَ بَیانُ ما فیهِ، وَ لَیْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ ما عِنْدَنا، لِأَنَّا أَهْلُ سِرِّ اللَّهِ، نَحْنُ آلُ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ رَسُولِهِ.(2)
6 - ما کسانی هستیم که علم به قرآن و تفسیر آن نزد ماست و آنچه پیش ماست نزد کسی از خلق خدا نمی باشد، زیرا ما شایسته سرّ خدا هستیم و ما خاندان پیامبر و وارثان او می باشیم.
ص:46
ما هِیَةُ عُلُومِنا
7 - قالَ جُعَیْدُ الْهَمْداِنیُّ: قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ:
جُعِلْتُ فِداکَ بِأَیِّ شَیْ ءٍ تَحْکُمُونَ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
یا جُعَیْدُ نَحْکُمُ بِحُکْمِ آلِ داوُدَ، فَإِذا عُیِّینا عَنْ شَیْ ءٍ تَلَقَّانا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.(1)
7 - جُعید همدانی گوید: به حسین علیه السلام عرض کردم فدایت شوم، شما با چه حکمی قضاوت می کنید؟ فرمود:
ای جعید! ما به حکم خاندان داود حکم می کنیم، و هرگاه در موردی در مانده شویم روح القدس (جبرئیل علیه السلام) علم آن را به ما القا می کند.
نَحْنُ بَیْتُ الرَّحْمَةِ
8 - ما نَدْری ما تَنْتَقِمُ النَّاسُ مِنَّا، إِنَّا لَبَیْتُ الرَّحْمَةِ، وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ.(2)
8 - نمی دانیم چرا مردم از ما انتقام می کشند، ما خانه رحمت و درخت نبوت و معدن علم هستیم.
ص:47
إِطاعَةُ الْأَشْیاءِ عَنَّا
9 - وَاللَّهِ ما خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً إِلاَّ وَقَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنا.(1)
9 - به خدا قسم خداوند چیزی را نیافرید مگر این که به آن امر کرد از ما اطاعت کند.
فَضائِلُ عِتْرَةِ النَّبِیَ صلی الله علیه وآله
10 - إِذا وافَقَ أَقْرِباءُ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ وَ أَصْحا بُهُ بِأَنْ قُتِلُوا مَعَهُ فی سَبیْلِ اللَّهِ قالَ لَهُمْ:
فَإِنْ کُنْتُمْ قَدْ وَطَّنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ عَلی ما وَطَّنْتُ نَفْسی عَلَیهِ، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ إِنَّما یَهبُ الْمَنازِلَ الشَّریفَةَ لِعِبادِهِ بِاحْتِمالِ الْمَکارِهِ.
وَ أَنَّ اللَّهَ وَ إِنْ کانَ خَصَّنی مَعَ مَنْ مَضی مِنْ أَهْلِی الَّذینَ أَنَا
10 - وقتی اقوام و یاران امام حسین علیه السلام اعلام آمادگی کردند که با او در راه خدا کشته شوند به آنها فرمود:
اگر شما خود را بر آنچه من مهیای آن شده ام آماده کرده اید، بدانید که خداوند مقام های بلند را با تحمل سختی ها به بندگانش عطا می فرماید.
اگر چه خداوند مرا با کسانی از خانواده ام که رفتند و من آخرین آنها
ص:48
آخِرُهُمْ بَقاءً فِی الدُّنْیا مِنَ الْکَراماتِ بِما یَسْهَلُ عَلَیَّ مَعَها إِحْتِمالُ الْمَکْرُوهاتِ، فَإِنَّ لَکُمْ شَطْرُ ذلِکَ مِنْ کَراماتِ اللَّهِ تَعالی
وَاعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیا حُلْوُها وَمُرُّها حُلُمٌ، وَالْإِنْتِباهُ فِی الْآخِرَةِ، وَالْفائزُ مَنْ فازَ فیها، وَ الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فیها.
أَوَلا اُحَدِّثُکُمْ بِأَوَّلِ أَمْرِنا وَ أَمْرِکُمْ مَعاشِرَ أَوْلِیائِنا وَ مُحِبِّیْنا وَ الْمُتَعَصِّبینَ لَنا لِیَسْهَلَ عَلَیْکُمُ احْتِمالُ ما أَنْتُمْ لَهُ مُقِرُّونَ؟
قالُوا: بَلی یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَمَّا خَلَقَ آدَمَ وَ سَوّاهُ وَ عَلَّمَهُ أَسْماءَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ
در دنیا هستم به کراماتی اختصاص داد که با وجود آنها تحمل سختی ها و ناگواری ها آسان می گردد، امّا برای شما هم بخشی از این کرامات خدای متعال وجود دارد.
بدانید که تلخ و شیرین دنیا مانند رؤیاست، و بیداری و آگاهی در عالم آخرت است، و رستگار کسی است که در آخرت رستگار شود و بدبخت کسی است که در آن عالم بدبخت گردد.
آیا می خواهید شما را به ابتدای آفرینش خودمان و شما، که از دوستان و دوستداران و طرفداران ما هستید آگاه سازم تا تحمل آنچه بر آن اقرار دارید (که با ما کشته شوید) برایتان آسان گردد؟
گفتند: آری ای پسر رسول خدا. امام علیه السلام فرمود:
وقتی خداوند آدم را آفرید و او را به کمال رسانید و نام همه اشیاء را
ص:49
عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ، جَعَلَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ أَشْباحاً خَمْسَةً فی ظَهْرِ آدَمَ، وَ کانَتْ أَنْوارُهُمْ تُضی ءُ فِی الْآفاقِ مِنَ السَّماواتِ وَالْحُجُبِ وَالْجِنانِ وَ الْکُرْسِیِّ وَ الْعَرْشِ.
فَأَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِکَةَ بِالسَّجْدَةِ لِآدَمَ تَعْظیماً لَهُ إِنَّهُ قَدْ فَضَّلَهُ بِأَنْ جَعَلَهُ وِعاءً لِتِلْکَ الْأَشْباحِ الَّتی قَدْعَمَّ أَنوارُها فِی الْآفاقِ. فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ، أَبی أَنْ یَتَواضَعَ لِجَلالِ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ أَنْ یَتَواضَعَ لِأَنْوارِنا أَهْلِ الْبَیْتِ، وَقَدْ تَواضَعَتْ لَهَا الْمَلائِکَةُ کُلُّها، فَاسْتَکْبَرَ وَ تَرَفَّعَ وَکانَ بِإِبائِهِ ذلِکَ مِنَ الْکافِرینَ.(1)
به او آموخت و آدم آنها را برای فرشته ها بیان کرد، محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین را در پشت آدم قرار داد در حالی که نور آنها در افق آسمان ها، حجاب ها، بهشت، کرسی و عرش می درخشید.
آن گاه خداوند به فرشته ها امر کرد برای بزرگداشت آدم برای او (به سوی او) سجده کنند زیرا خداوند این فضیلت را به او داده بود که ظرف وجودی آنها باشد که نورشان همه آفاق را گرفته بود. پس همه سجده کردند مگر ابلیس که از تواضع در برابر جلال و عظمت خداوند و نور ما اهل بیت سر باز زد. همه فرشته ها تواضع کردند و ابلیس تکبر کرد و خود را برتر شمرد و با این سرکشی و تکبری که کرد از زمره کافران گردید.
ص:50
ذِکْرُ فَضائِلِ أَهْلِ الْبَیْتِ عِنْدَ الْمُعاوِیَةِ
11 - قیلَ لِمُعاوِ یَةَ إِنَّ النَّاسَ قَدْ رَمَوا أَبْصارَهُمْ إِلَی الْحُسَیْنِ، فَلَوْقَدْ أَمَرْتَهُ یَصْعَدُ الْمِنْبَرَ فَیَخْطُبُ فَإِنَّ فیهِ حَصْراً وَ فی لِسانِهِ کَلالَةٌ. فَلَمْ یَزالُوا بِهِ حَتَّی قالَ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ: یا أَباعَبْدِ اللَّهِ لَوْ صَعَدْتَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبْتَ.
فَصَعَدَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ الْمِنْبَرَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنی عَلَیهِ ثُمَّ صَلّی عَلَی النَّنیِّ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ - فَسَمِعَ رَجُلاً یَقُولُ: مَنْ هذَا الَّذی یَخْطُبُ؟
فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
نَحْنُ حِزْبُ اللَّهِ الْغالِبُونَ، وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ الْأَقْرَبُونَ، وَ أَهْلُ بَیْتِهِ
11 - به معاویه گفته شد مردم چشم به حسین دوخته اند و به او توجه دارند تمنا داریم به او دستور دهی به منبر رود و سخنرانی کند زیرا در زبانش بستگی و نرمش وجود دارد. آنها همواره بر نظر خود بودند تا این که معاویه به او گفت: ای اباعبدالله تمنا دارم بر منبر رفته و سخنرانی کنی.
حسین علیه السلام بر بالای منبر رفت و سپس حمد خدا گفت و بر پیامبرصلی الله علیه وآله درود فرستاد. در این هنگام شنید که مردی می گوید: او کیست که سخنرانی می کند؟
امام حسین علیه السلام فرمود:
ما حزب پیروز خدا هستیم، ما خاندان نزدیک رسول خدا و اهل بیت
ص:51
الطَّیِّبُونَ وَ أَحَدُ الثِّقْلَیْنِ الَّذَیْنِ جَعَلَنا رَسُولُ اللَّهِ ثانِیَ کِتابِ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی الَّذی فیهِ تَفْصیلُ کُلِّ شَیْ ءٍ، لایَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلامِنْ خَلْفِهِ، وَ الْمُعَوَّلُ عَلَینا فی تَفْسیرِهِ وَلا یُبْطِئُنا تَأْوِیلُهُ بَلْ نَتَّبِعُ حَقائِقَهُ.
أَطیعُونا فَإِنَّ طَاعَتَنا مَفْرُوضَةٌ، إِذْ کانَتْ بِطاعَةِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ مَقْرُونَةٌ. قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ:
«أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ»(1) وَقالَ «وَلَوْرَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ
پاک او و یکی از دو چیز گران بها هستیم که رسول خدا ما را بعد از کتاب خدای متعال قرارداد، کتابی که همه چیز در آن بیان شده است و باطل از هیچ طرفی در آن راه ندارد. کتابی که در تفسیر آن به ما اعتماد می شود و تأویل آن از دسترس ما دور نیست و از حقایق آن پیروی می کنیم.
ما را اطاعت کنید که اطاعت از ما واجب است، زیرا به اطاعت از خدا و رسولش نزدیک است. خداوند فرمود:
«از خدا و فرستاده او و ولیّ امر خود پیروی کنید و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول ارجاع دهید» و هم چنین فرمود «اگر امری را که به آنها می رسد به رسول و ولی خود ارجاع دهند، کسانی که
ص:52
إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّقَلیلاً»(1)
وَ أُحَذِّرُکُمُ الْإِصْغاءَ إِلی هُتُوفِ الشَّیْطانِ بِکُمْ، فَإِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ فَتَکُونُوا کَأَوْلِیائِهِ الَّذینَ قالَ لَهُمْ «لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنّی جارٌلَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَقالَ إِنّی بَری ءٌ مِنْکُمْ»(2) فَتُلْقَوْنَ لِلسُّیُوفِ ضَرْباً، وَلِلرِّماحِ وِرْداً، وَلِلْعَمْدِ حَطْماً، وَلِلسِّهامِ غَرَضاً، ثُمَّ لا یُقْبَلُ مِنْ نَفْسٍ إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إِیمانِها خَیْراً.
به دنبال فهمیدن آن هستند آن را فرا می گرفتند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود به جز عدّه کمی از شما، از شیطان پیروی می کردید.»
شما را از گوش دادن به ندای شیطان بر حذر می دارم که او دشمن آشکار شماست و همانند دوستان او می شوید که (در جنگ بدر) به آنها گفت: «امروز کسی از مردم بر شما پیروز نمی شود و من پناه شما هستم. هنگامی که دو گروه (کفّار و مؤمنان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بی زارم، پس خود را مورد ضربات شمشیرها و نیزه ها و تیرها قرار می دهید آن گاه ایمان کسی که از قبل ایمان نیاورده باشد یا در حال ایمان خیری به دست نیاورده است پذیرفته نیست.
ص:53
قالَ مُعاوِیَةُ: حَسْبُکَ یا أَبا عَبْدِاللَّهِ فَقَدْ أَبْلَغْتَ.(1)
فینانَزَلَتْ هذِهِ الْآیَةُ
12 - قالَ فی قَوْلِهِ تَعالی «إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ»(2)
هذِهِ فینا أَهْلِ الْبَیْتِ.(3)
12 - درباره این سخن خدای متعال «کسانی که اگر در زمین به آنها توانایی دهیم نماز را بر پا می کنند» فرمود:
این آیه درباره ما اهل بیت است.
بَرَکاتُ صُحْبَتِنا
13 - مَنْ أَتانا لَمْ یَعْدَمْ خَصْلَةً مِنْ أَرْبَعٍ:
در این هنگام معاویه گفت: کافی است ای اباعبدالله، سخنان خود را بیان کردی.
13 - کسی که نزد ما آید یکی از این چهار خصلت را به دست می آورد:
ص:54
آیَةً مُحْکَمَةً، وَ قَضیَّةً عادِلَةً، وَ أَخاً مُسْتَفاداً، وَ مُجالَسَةَ الْعُلَماءِ.(1)
1 - دلیل و نشانه ای استوار 2 - قضاوت عادلانه 3 - برادر سودمند 4 - هم نشینی با علماء.
کانَ الْأَمْرُ لَنا
14 - إِنَّ أَبابَکْرٍ وَ عُمَرَ عَمِدا إِلَی الْأَمْرِ وَ هُوَلَنا کُلُّهُ، فَجَعَلا لَنا فیهِ سَهْماً کَسَهْمِ الْجَدَّةِ. أَمَّا وَ اللَّهِ لَیَهُمُّ بِهِما أَنْفُسُهَما یَوْمَ یَطْلُبُ النَّاسُ فی شَفاعَتِنا.(2)
14 - ابابکر و عمر بر حکومت دست انداختند در حالی که همه آن حق ما بود و برای ما سهمی به اندازه سهم ارث جدّه قرار دادند، اما به خدا قسم روزی که مردم خواستار شفاعت ما هستند آن دو خود را در رنج و سختی خواهند انداخت.
تَقْصیرُ النَّاسِ فینا
15 - أما إِنَّهُمْ لَوْکانُوا دَعَوُا اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ بِصِدْقٍ مِنْ
15 - اگر مردم، خدا را با نیت های پاک و اعتقاد صحیح به محمد و
ص:55
نِیَّاتِهِمْ وَ صِحَّةِ اعْتِقادِهِمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ أَنْ یَعْصِمَهُمْ حَتَّی لایُعانِدُوهُ بَعْدَ مُشاهِدَةِ تِلْکَ الْمُعْجِزاتِ الْباهِراتِ لَفَعَلَ ذلِکَ بِجُودِهِ وَ کَرَمِهِ وَ لکِنَّهُمْ قَصَّرُوا فَآثَرُوا الْهُوَیْنا وَ مَضَوا مَعَ الْهَوی فی طَلَبِ لَذَّاتِهِمْ.(1)
خاندان پاکش می خواندند که آنها را حفظ کند تا با دیدن این معجزات آشکار با او دشمنی نکنند، خداوند با لطف و بزرگواریش چنین می کرد.
اما مردم کوتاهی کردند و هوای حقیر و بی ارزش نفس خود را برگزیدند و با آن به دنبال لذت های خود حرکت کردند.
لاتَرْفَعُونا فَوْقَ حَقِّنا
16 - أَحِبُّونا بِحُبِّ الْإِسْلامِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ: «لا تَرْفَعُونی فَوْقَ حَقّی، فَإِنَّ اللَّهَ تَعالی إِتَّخَذَنی عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَنی رَسُولاً»(2)
16 - ما خاندان پیامبر را به خاطر محبتی که به اسلام دارید دوست بدارید. همانا رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«مرا بیش از آنچه سزاوارم بالا نبرید. هر آینه خداوند مرا به بندگی برگزید قبل از آن که به پیامبری برگزیند.
ص:56
کَذلک نُواجِهُ قَضاءَ اللَّهِ
17 - قال الْفَرَزْدَقُ إِذا لَقِیتُ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ خارِجاً مِنْ مَکَّةَ قالَ لی: أَخْبِرْنی عَنِ النَّاسِ خَلْفَکَ؟ فَقَلْتُ: الْخَبیرُ سَأَلْتَ. قُلُوبُ النَّاسِ مَعَکَ وَ أَسْیافُهُمْ عَلَیْکَ وَ الْقَضاءُ یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ، وَ اللَّهُ یَفْعَلُ مایَشاءُ. قالَ علیه السلام:
صَدَقْتَ، لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ، وَ کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ. إِنْ نَزَلَ الْقَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللَّهَ عَلی نَعْمائِهِ وَ هُوَ الْمُسْتَعانُ عَلی أَداءِ الشُّکْرِ، وَ إِنْ حالَ الْقَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ، فَلَمْ یَبْعُدْ مَنْ کانَ الْحَقُّ
17 - فرزدق گوید: وقتی حسین علیه السلام را در بیرون از مکه ملاقات کردم (که به کربلا می رفت) به من فرمود: از مردم کوفه بگو. عرض کردم: از فرد بسیار آگاهی سؤال کردی. قلب های مردم با توست و شمشیرهای آنها بر علیه تو می باشد و قضای الهی از آسمان فرود می آید و خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد. حضرت فرمود:
درست گفتی، مقدرات گذشته و آینده در دست خداست و او هر روز در کاری است. اگر قضای الهی آن گونه که ما دوست داریم نازل شود خدا را بر نعمت هایش سپاس می گوییم و اوست که بر شکر نعمت هایش یاری می دهد. و اگر قضای الهی بر خلاف خواست ما رسید کسی که نیتش حق
ص:57
نِیَّتَهُ، وَ التَّقْوی سیرَتَهُ.(1)
مَنْشَأُ الْوِلایَةِ وَالْعَداوَةِ فینا
18 - مَنْ والانا فَلِجَدّی والی وَمَنْ عادانا فَلِجَدّی عادی (2)
18 - کسی که با ما دوستی کند به خاطر جدم دوستی کرده است و کسی که با ما دشمنی ورزد به خاطر جدّم دشمنی ورزیده است.
آثارُ الْمَحَبَّةِ الصَّادِقَةِ فینا
19 - مَنْ أَحَبَّنا لَمْ یُحِبُّنا لِقَرابَةٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ وَ لا لِمَعْرُوفٍ أَسْدَیْناهُ إِلَیْهِ، إِنَّما أَحَبَّنا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ، جاءَ مَعَنا یَوْمَ الْقِیامَةِ کَهاتَیْنِ [وَ قَرَنَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْهِ(3)]
و روش او بر پایه تقواست از حق دور نخواهد بود.
19 - کسی که ما را دوست داشته باشد و دوستی او به خاطر خویشاوندی و کار خوبی که برای او انجام داده ایم نباشد، ما را به خاطر خدا و رسولش دوست داشته است و در روز قیامت همانند این دو انگشت با ما وارد قیامت خواهد شد (و دو انگشت سبابه اش را کنار هم قرار داد.)
ص:58
أَجْرُ الْبُکاءِ عَلَیْهِمْ
20 - ما مِنْ عَبْدٍ قَطَرَتْ عَیْناهُ فینا قَطْرَةً أَوْ دَمَعَتْ عَیْناهُ فینا دَمْعَةً إِلاَّ بَوَّأَهُ اللَّهُ فِی الْجَنَّةِ حُقُباً.(1)
20 - بنده ای نیست که چشمانش برای ما اشکی بریزد مگر این که خداوند به خاطر آن اشک، او را روزگاری ساکن بهشت می گرداند.
ص:59
ص:60
ص:61
تَسْمِیَةُ عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ
1 - إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ بَعَثَ جِبْرَئیلَ عَلَیْهِ السَّلامُ إِلی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ أَنْ یُشْهِدَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ بِالْوِلایَةِ فی حَیاتِهِ وَ یُسَمِّیَهُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ قَبْلَ وَفاتِهِ. فَدَعا نَبِیُّ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ تِسْعَةَ رَهْطٍ فَقالَ صلی الله علیه وآله:
إِنَّما دَعَوْتُکُمْ لِتَکُونُوا شُهَداءَ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ أَقَمْتُمْ أَمْ کَتَمْتُمْ.
1 - خدای بزرگ جبرئیل علیه السلام را به سوی محمدصلی الله علیه وآله وسلم فرستاد تا در زمان حیات خود به ولایت و حکومت علی بن ابی طالب شهادت دهد و او را قبل از وفاتش به امیرمؤمنان نام گذاری کند. پیامبرصلی الله علیه وآله نُه نفر را دعوت کرد و فرمود: شما را دعوت کردم تا شاهدانی برای خدا در زمین باشید چه گواهی دهید یا کتمان کنید.
ص:62
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله:
یا أَبابَکْرٍ! قُمْ فَسَلِّمْ عَلی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ.
فَقالَ: أَعَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؟
قالَ صلی الله علیه وآله: نَعَمْ: فَقامَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله: قُمْ یا عُمَرُ فَسَلِّمْ عَلی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ.
فَقالَ: أَعَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ تُسَمِّیهِ أَمیرَالْمُؤْمِنینَ؟
قالَ صلی الله علیه وآله: نَعَمْ. فَقامَ فَسَلَّمَ عَلَیهِ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله: لِلْمِقْدادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدیِّ: قُمْ فَسَلِّمْ عَلی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ. فَقامَ فَسَلَّمَ وَلَمْ یَقُلْ مِثْلَ ما قالَ الرَّجُلانِ مِنْ قَبْلِهِ.
آن گاه فرمود:
ای ابابکر! برخیز و به عنوان امیرمؤمنان بر علی سلام کن.
ابوبکر گفت: آیا این دستور خدا و فرستاده اوست؟
فرمود: بله. پس ابوبکر برخاست و باعنوان امیرمؤمنان بر او سلام کرد.
آن گاه فرمود: ای عمر برخیز و با عنوان امیرمؤمنان بر علی سلام کن.
عمر پرسید آیا این دستور خدا و فرستاده اوست؟
فرمود: بله. عمر هم برخاست و بر او سلام کرد.
سپس پیامبرصلی الله علیه وآله به مقدادبن اسود فرمود: برخیز و با عنوان امیرمؤمنان بر علی سلام کن مقداد برخاست و سلام کرد و سخن آن دو نفرِ قبل از خود را بیان نکرد.
ص:63
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله لِأَبی ذَرٍّ الْغَفَّارِیِّ: قُمْ فَسَلِّمْ عَلی أَمیرِالْمُوْمِنینَ.
فَقامَ فَسَلَّمَ عَلَیهِ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله لِحُذَیْفَةِ الْیَمانیِّ: قُمْ فَسَلِّمْ عَلی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ.
فَقامَ فَسَلَّم عَلَیهِ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله لِعَمَّارِبْنِ یاسِرٍ: قُمْ فَسَلِّمْ عَلی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ.
فَقامَ فَسَلَّمَ عَلَیهِ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ: قُمْ فَسَلِّمْ عَلی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِالْمُؤْمِنینَ.
فَقامَ فَسَلَّمَ عَلَیهِ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه وآله لِبُرَیْدَةِ: قُمْ فَسَلِّمْ عَلی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ. - وَ کانَ بُرَیْدَةُ أَصْغَرَ الْقَوْمِ سِنّاً -
آن گاه به ابوذر غفاری فرمود: برخیز و با عنوان امیرمؤمنان بر علی سلام کن. ابوذر هم برخاست و بر او سلام کرد.
سپس به حذیفه فرمود: برخیز و بر امیرمؤمنان سلام کن.
حذیفه نیز برخاست و بر او سلام کرد.
پس از او به عماربن یاسر فرمود: برخیز و بر امیرمؤمنان سلام کن.
عمار هم برخاست و بر او سلام کرد.
پس از او به عبدالله بن مسعود فرمود: برخیز و با عنوان امیرمؤمنان بر علی سلام کن. او هم برخاست و سلام کرد.
آن گاه به بریده فرمود: برخیز و بر امیرمؤمنان سلام کن - در آن هنگام بریده کم سن ترین آنها بود - پس او هم برخاست و سلام کرد.
ص:64
فَقامَ فَسَلَّمَ عَلَیهِ.
فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ: إِنَّما دَعَوْتُکُمْ لِهذَا الْأَمْرِ لِتَکُونُوا شُهَداءَ اللَّهِ، أَقَمْتُمْ أَمْ تَرَکْتُمْ.(1)
فَضائِلُ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام
2 - فَلَّمَّا کانَ قَبْلَ مَوْتِ مُعاوِیَةِ بِسِنَةٍ حَجَّ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ، وَاجْتَمَعَ إِلَیْهِ بِمِنی جَمْعٌ کَثیرٌ مِنْ بَنی هاشِمٍ وَ الْأَنْصارِ وَ الصَّحابَةِ وَ التَّابِعینَ. قامَ فیهِمْ خَطیباً فَحَمِدَ اللَّهُ وَ أَثْنی عَلَیْهِ ثُمَّ قالَ علیه السلام:
سپس رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: شما را به این امر دعوت کردم تا گواهان الهی باشید. چه گواهی دهید یا ترک کنید.
2 - یک سال پیش از مرگ معاویه امام حسین صلوات الله علیه به حج رفت و جمع زیادی از بنی هاشم و گروه انصار و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله و عدّه ای از تابعین(2) در «منی» به دور او جمع شدند. امام علیه السلام در جمع آنها ایستاد و سخنرانی کرد. در آغاز حمد خدا گفت و سپس فرمود:
ص:65
أَما بَعْدُ فَإِنَّ هذَا الطَّاغِیَةَ قَدْ فَعَلَ بِنا وَ بِشیعَتِنا ما قَدْ رَأَیْتُمْ وَ عَلِمْتُمْ وَ شَهِدْتُمْ، وَ إِنّی اُرِیدُ أَنْ أسْأَلَکُمْ عَنْ شَیْ ءٍ، فَإِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونی وَإِنْ کَذِبْتُ فَکَذِّبُونی.
إِسْمَعُوا مَقالَتی وَ اکْتُبُوا قَوْلی ثُمَّ ارْجِعُو إِلی أَمْصارِکُمْ وَ قَبائِلِکُمْ فَمَنْ أَمِنْتُمْ مِنَ النَّاسِ وَ وَثَقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُمْ إِلی ما تَعْلَمُونَ مِنْ حَقِّنا، فَإِنّی أَتَخَوَّفُ أَنْ یَدْرُسَ هذَا الْأَمْرُ وَ یَذْهَبَ الْحَقُّ وَ یُغْلَبَ «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»(1)
أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! أَتَعْلَمُونَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبی طالبٍ عَلَیهِ السَّلامُ کانَ اَخا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حینَ آخا بَیْنَ أَصْحابِهِ فَآخا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نَفْسِهِ وَ
بعد از سپاس خداوند آنچه را که این مرد سرکش نسبت به ما و شیعیانمان انجام داد دیدید و فهمیدید و بر آن گواهید. اکنون من می خواهم چیزی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم بپذیرید و اگر دروغ گفتم تکذیبم کنید.
سخنانم را بشنوید و بنویسید، آن گاه به شهرها و قبائل خود بروید و مردم مورد اطمینان و اعتماد خود را به آنچه در حق ما می دانید فراخوانید، زیرا می ترسم این امر کهنه شود و حق از میان برود و مغلوب گردد. اما «خداوند نور خود را کامل می کند هر چند کافران دوست نداشته باشند» (آن گاه فرمود:) شما را به خدا سوگند! آیا می دانید وقتی پیامبر میان هر دو نفر از اصحابش عقد برادری بست، میان خود و علی بن
ص:66
قالَ صلی الله علیه وآله: أَنْتَ أَخی وَ أَنَا أَخُوکَ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
قالُوا: اَللَّهُمَّ نَعَمْ
أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رُسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِشْتَری مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَ مَنازِلِهِ فَابْتَناهُ ثُمَّ ابْتَنی فیِه عَشْرَةَ مَنازِلَ، تِسْعَةٌ لَهُ وَ جَعَلَ عاشِرَ ها فِی وَسَطِها لِأَبی. ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بابِ شارِعٍ إِلَی الْمَسْجِدِ غَیْرَ بابِهِ، فَتَکَلَّمَ فی ذلِکَ مَنْ تَکَلَّمَ، فَقالَ: «ما أَنَا سَدَدْتُ أَبْوابَکُمْ وَ فَتَحْتُ بابَهُ وَلکِنَّ اللَّهَ أَمَرَنی بِسَدِّ أَبْوابِکُمْ وَ فَتْحِ بابِهِ»
ثُمَّ نَهَی النَّاسَ أَنْ یَنامُوا فِی الْمَسْجِدِ غَیْرَهُ، کانَ یَجْنُبُ فِی
ابی طالب عقد برادری بست و به او فرمود: «ما در دنیا و آخرت با یکدیگر برادریم»؟
- گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله زمینی را برای مسجد و خانه های خود خرید و مسجد را ساخت، آن گاه ده منزل بنا کرد که نه تای آن را برای خود و دهمین آنها را که در وسط قرار داشت برای پدرم قرار داد سپس به جز درب خانه او تمام درهایی که به طرف مسجد باز می شد را مسدود کرد و چون بعضی اعتراض کردند، جواب داد. «من درب خانه های شما را نبستم و درب خانه علی را باز گذاردم بلکه خداوند به من دستور داد درب منازل شما را ببندم و درب منزل او را باز گذارم»
آن گاه به جز پدرم مردم را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، و منزل
ص:67
الْمَسْجِدِ، وَ مَنْزِلُهُ فی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، فَوُلِدَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فیهِ اَوْلادٌ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَفَتَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ حَرَصَ عَلی کُوَّةٍ قَدْرِ عَیْنِهِ یَدَعُها مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَی الْمَسْجِدِ فَأَبی عَلَیهِ ثُمَّ خَطَبَ فَقالَ: «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنی أَنْ أَبْنِیَ مَسْجِداً طَاهِراً لا یَسْکُنُهُ غَیْری وَ غَیْرُ أَخی وَ بَنیهِ»؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نَصَبَهُ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ فَنادی لَهُ بِالْوِلایَةِ وَ قالَ: «لِیُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغائِبَ»؟
او در کنار مسجد و خانه رسول خداصلی الله علیه وآله بود و فرزندانی برای رسول الله صلی الله علیه وآله (فرزندان فاطمه علیها السلام) در آن متولد شدند؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- آیا می دانید عمربن خطاب حرص ورزید تا روزنه ای از خانه اش را به طرف مسجد باز کند و پیامبرصلی الله علیه وآله از او نپذیرفت و فرمود: «خداوند به من امر کرده است مسجد پاکی بنا کنم که کسی غیر از من و برادرم و پسرانش (حسن و حسین علیهما السلام) در آن ساکن نشوند»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- شما را به خدا قسم! آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله او را در روز غدیر به جانشینی خود منصوب کرد و مردم را به ولایت او فراخواند و فرمود: «حاضران به افراد غایب خبر دهند»؟
ص:68
قالُوا أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قالَ لَهُ فی غَزْوَةِ تَبُوکٍ: «أَنْتَ مِنیّ بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی وَأَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدی ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیِهِ وَ آلِهِ حینَ دَعَا النَّصاری مِنْ أَهْلِ نَجْرانَ إِلَی الْمُباهِلَةِ لَمْ یَأْتِ إِلّا بِهِ وَ بِصاحِبَتِهِ وَ ابْنَیْهِ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! أَتَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَفَعَ إِلَیْهِ اللِّواءَ یَوْمَ خَیْبَرٍ ثُمَّ قالَ:
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- شما را به خدا قسم! آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله در جنگ تبوک درباره او فرمود: «تو نسبت به من به منزله هارون برای موسی هستی و تو بعد از من ولی و سرپرست همه مؤمنین می باشی»؟
- گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله وقتی علمای مسیحی اهل نجران را برای مباهله فرا خواند کسی جز علی و همسر و دو پسرش را نیاورد؟
گفتند: آری، خدایا چنین است.
شما را به خدا قسم! آیا می دانید که پیامبرصلی الله علیه وآله در روز خیبر پرچم را به
ص:69
«لَأَدْفَعُها إِلی رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، کَرَّارٌ غَیْرُ فَرّارٍ یَفْتَحُهَا اللَّهُ عَلی یَدَیْهِ؟»
قالُوا: أَللَّهُّمَّ نَعَمْ.
أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ بَعَثَهُ بِبَراءَةٍ وَقالَ: «لایُبَلِّغُ عَنّی إِلاَّ أَنَا اَوْ رَجُلٌ مِنّی.»
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ لَمْ تُنْزَلْ بِهِ شَدیدَةٌ قَطُّ إِلاَّ قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ وَ إِنَّهُ لَمْ یَدْعُهُ بِاِسْمِهِ قَطُّ إِلاَّ یَقُولُ یا أَخی وَ
دست علی علیه السلام داد و فرمود: «پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست دارد، حمله کننده ای است که از دشمن فرار نمی کند و خداوند قلعه خیبر را به دست او فتح خواهد کرد؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله را برگزید تا سوره برائت را برای کفّار بخواند و فرمود: «جز من و مردی که از من است کس دیگری آن را به کفّار نخواهد رساند»؟
- گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- آیا می دانید هرگز کار سختی برای رسول خداصلی الله علیه وآله پیش نیامد مگر این که او را که مورد اعتماد بود پیش فرستاد و هرگز او را با نام صدا نزد
ص:70
ادْعُوا لی أَخی»؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَفَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قَضی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ جَعْفَرٍ وَ زَیْدٍ فَقالَ: «یا عَلیُّ! أَنْتَ مِنّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدی؟»
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَتَعْلَمُونَ أَنَّهُ کانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ کُلَّ یَوْمٍ خَلْوَةٌ وَکُلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَةٌ، إِذا سَأَلَهُ أَعْطاهُ وَ إِذا سَکَتَ إِبْتَدَأَهُ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
جز این که گفت: «برادر من» و یا «برادرم را نزد من صدا زنید»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
آیا می دانید که رسول الله صلی الله علیه وآله میان او و جعفربن عقیل وزید بن حارثه قضاوت کرد و فرمود: «ای علی تو از من هستی و من از تو می باشم و تو بعد از من سرپرست هر مؤمنی می باشی»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
آیا می دانید که او هر روز با رسول خداصلی الله علیه وآله خلوت می کرد و هر شب بر او وارد می شد و هرگاه از او درخواست می کرد پیامبرصلی الله علیه وآله به او می بخشید و هر وقت سکوت می کرد با او سخن می گفت؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
ص:71
أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَضَّلَهُ عَلی جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ حینَ قالَ لِفاطِمَةَ: «زَوَّجْتُکَ خَیْرَ أَهْلِ بَیْتی أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أَکْبَرُهُمْ عِلْماً»؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قالَ: «أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ، وَ أَخی عَلِیٌ سَیِّدُ الْعَرَبِ، وَ فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَالْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِبْنایَ سَیِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أَخْبَرَهُ
- آیا می دانید رسول خداصلی الله علیه وآله او را بر جعفر و حمزه برتری بخشید وقتی که به فاطمه فرمود: «تو را به همسری بهترین اهل بیت خود درآوردم که در پذیرش اسلام از همه پیش گام تر و حلم او از همه بیشتر و علم او از همه زیادتر است»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «من سرور فرزندان آدم و برادرم علی سرور عرب و فاطمه سرور زنان اهل بهشت و فرزندانم حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: «پس از مرگ، بدن او را غسل دهد و به او خبر داد که جبرئیل او را در این کار کمک
ص:72
أَنَّ جِبْرَئیلَ عَلَیْهِ السَّلامُ یُعینُهُ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قالَ فی آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَها: «إِنّی قَدْ تَرَکْتُ فیکُمُ الثِّقْلَیْنِ: کِتابَ اللَّهِ وَأَهْلَ بَیْتی فَتَمَسّکُوا بِهِما لَنْ تُضِلُّوا»؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.(1)
إِثْباتُ حَقِّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام
3 - إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ کانَ یَخْطُبُ النَّاسَ عَلی مِنْبَرِ رَسُولِ
خواهد کرد»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
- آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله در آخرین سخنرانی خود فرمود: «من دو چیز گران بها را در میان شما گذاردم: کتاب خدا و اهل بیتم. پس به این آویزه ها چنگ زنید تا گمراه نشوید»؟
- گفتند: آری، خدایا چنین است.
3 - روزی عمربن الخطاب بر روی منبر رسول خداصلی الله علیه وآله برای
ص:73
للَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ. فَذَکَرَ فی خُطْبَتِهِ إِنَّهُ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ. فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ مِنْ ناحِیَةِ الْمَسْجِدِ: إِنْزِلْ أَیُّهَا الْکَذّابُ عَنْ مِنْبَرِ أَبی رَسُولِ اللَّهِ لامِنْبَرَ أَبیْکَ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: فَمِنْبَرُ أَبیْکَ لَعُمْری یا حُسَیْنُ لا مِنْبَرَ أَبی، مَنْ عَلَّمَکَ هذا؟ أَبُوکَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طالبٍ؟ فَقالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِنْ أَطِعْ أَبی فیما أَمَرَنی فَلَعُمری إِنَّهُ لَهادٍ وَأَنَا مُهْتَدٍ بِهِ. وَلَهُ فی رِقابِ النَّاسِ الْبَیْعَةُ عَلی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ. نَزَلَ بِها جِبْرَئیلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَعالی لا یُنْکِرُها إِلّا جاحِدٌ بِالْکِتابِ.
مردم سخنرانی می کرد و در میان سخنان خود گفت از همه مؤمنین به آنها سزاوارتر است. حسین علیه السلام از گوشه مسجد به او گفت: ای بسیار دروغگو! از منبر پدرم رسول خدا پایین بیا! این منبر پدر تو نیست. عمر گفت: ای حسین! به جان خودم قسم این منبر پدر تو است نه پدر من. چه کسی این سخن را به تو یاد داد، پدرت علی بن ابی طالب؟ حسین علیه السلام فرمود:
اگر در آنچه پدرم به من دستور داده است اطاعت کنم به جان خودم سوگند که او هدایت کننده و من هدایت شده او هستم. بیعت او از زمان رسول خدا در گردن مردم است. جبرئیل از سوی خدای بلند مرتبه آن را نازل کرد و کسی آن بیعت را انکار نمی کند مگر آن که منکر کتاب خداست.
ص:74
قَدْ عَرَفَهَا النَّاسُ بِقُلُوبِهِمْ وَ أَنْکَرُوها بِأَلْسِنَتِهِمْ، وَ وَیْلٌ لِلْمُنْکِرینَ حَقَّنا أَهْلَ الْبَیْتِ. ماذا یَلْقاهُمْ بِهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ مِن إِدامَةِ الْغَضَبِ وَ شِدَّةِ الْعَذابِ.
فَقالَ عُمَرُ: یاحُسَیْنُ! مَنْ أَنْکَرَ حَقَّ أَبیْکَ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ. أَمَّرَنَا النَّاسُ فَتَأَمَّرْنا وَلَوْ أَمَّرُوا أَباکَ لَأَطَعْنا. فَقالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ:
یَابْنَ الْخَطّابِ فَأَیُّ النَّاسِ أَمَّرَکَ عَلی نَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ تُؤَمِّرَ أَبابَکْرٍ عَلی نَفْسِکَ لِیُؤَمِّرَکَ عَلَی النَّاسِ بِلاحُجَّةٍ مِنْ نَبِیٍّ وَلا رِضاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ؟
مردم آن را با دل های خود شناختند و با زبان هایشان انکار کردند و وای بر انکار کنندگان حق ما اهل بیت. چگونه رسول خداصلی الله علیه وآله آنها را با این انکار و در ادامه غضب و عذاب شدید ملاقات می کند.
عمر گفت: ای حسین! لعنت خدا بر کسی که حق پدرت را انکار کرد. مردم ما را حاکم خود قرار دادند ما هم پذیرفتیم. اگر پدر تو را هم به حکومت می رساندند ما اطاعت می کردیم. حسین علیه السلام فرمود:
ای پسر خطّاب پیش از آن که تو ابابکر را حاکم بر خود گرداندی تا او تو را بدون هیچ دلیلی از سوی پیامبر و یا رضایتی از آل محمد بر مردم حکومت دهد کدام مردم تو را حاکم خود قرار دادند؟
ص:75
فَرِضاکُمْ کانَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ رِضاً؟ اَوْ رِضا أَهْلِهِ کانَ لَهُ سَخَطاً؟
أَما وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِلِسانٍ مَقالاً یَطُولُ تَصْدیقُهُ وَ فِعْلاً یُعینُهُ الْمُؤْمِنُونَ، لَما تَخَطَّأْتَ رِقابَ آلِ مُحَمَّدٍ. تَرْقی مِتْبَرَهُمْ وَ صِرْتَ الْحاکِمَ عَلَیْهِمْ بِکتابٍ نَزَلَ فیهِمْ، لا تَعْرِفُ مُعْجَمَهُ وَلا تَدْری تَأْویلَهُ، إِلاَّ سَماعَ الْآذانِ.
الْمُخْطِئُ وَ الْمُصیبُ عِنْدَکَ سَواءٌ، فَجَزاکَ اللَّهَ جزاکَ، وَسَأَلَکَ عَمَّا أَحْدَثْتَ سُؤالاً حَفِیّاً.(1)
آیا رضایت شما رضایت پیامبر و رضایت خاندان او سخط محمدصلی الله علیه وآله است؟
به خدا سوگند اگر زبان ها راست می گفتند و مؤمنین کمک می کردند، تو غاصبانه بر آل محمد حکومت نمی کردی، بر منبر آنها بالا روی و با کتابی که بر آنها نازل شده است بر آنان حکم کنی. کتابی که نه معنای آن را می دانی و نه به تأویل آن آگاهی جز آن که تنها صدای آن را می شنوی.
خطاکار و درست کار نزد تو یکسانند. خداوند آن گونه که سزاوار کیفری تو را کیفر دهد و از بدعت هایی که گذاردی پی در پی سؤال کند.
ص:76
عَلِیٌ علیه السلام فِی الْقُرآنِ
4 - قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ فی قَوْلِهِ تَعالی «تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً»(1)
نَزَلَتْ فی عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ علیه السلام.(2)
4 - امام حسین علیه السلام درباره این سخن خدا «آنها را همواره در رکوع و سجودی بینی» فرمود:
این آیه در باره علی بن ابی طالب نازل شد.
إِنْکارُ فَضْلِ عَلِیٍ علیه السلام
5 - إِنَّ دَفْعَ الزّاهِدِ الْعابِدِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامُ عَلَی الْخَلْقِ کُلِّهِمْ بَعْدَ النَّبیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ لَیَصیرُ کَشُعْلَةِ نارٍ فی یَوْمٍ عاصِفٍ، وَتَصیرُ سائِرُ الْأَعْمالِ الدّافِعِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ کَالْحَلْفاءِ وَإِنِ امْتَلَأَتْ مِنْهُ الصَّحاری، وَاشْتَعَلَتْ فیها تِلْکَ النَّارُ وَ تَخْشاها تِلْکَ
5 - این که زاهد عابدی برتری علی علیه السلام را - پس از پیامبرصلی الله علیه وآله - بر همه خلق انکار کند، انکار او همانند شعله آتشی در روز طوفانی است و سایر اعمال او مانند علف های خشکی هستند هر چند دشت ها را پر کنند و این شعله
ص:77
الرّیحُ حَتَّی تَأْتِیَ عَلَیْها کُلُّها فَلا تَبْقی لَها باقِیَةٌ.(1)
حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ علیه السلام
6 - أَتی جِبْرَئیلُ النُّبیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَقالَ: یا مُحَمَّدُ! إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنْ أَصْحابِکَ ثَلاثَةً، فَأَحِبَّهُمْ: عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ وَأَبُوذَرٍّ وَالْمِقْدادُ بْنُ الْأَسْوَدِ.(2)
6 - جبرئیل بر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شد و گفت: ای محمد! خداوند سه نفر از اصحاب تو را دوست دارد تو هم آنها را دوست بدار: علی بن ابی طالب، ابوذر و مقداد.
عَلَمُ الْمَعْرِفَةِ
7 - ما کُنَّا نَعْرِفُ الْمُنافِقینَ عَلی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ إِلّا بِبُغْضِهِمْ عَلِیّاً وَ وُلْدَهُ عَلَیْهم السَّلامُ.(3)
در این دشت ها زبانه می کشد تا این که همه علف ها را می سوزاند و چیزی باقی نمی گذارد.
7 - ما در عصر رسول خداصلی الله علیه وآله منافقین را جز با دشمنی با علی علیه السلام و فرزندانش علیهم السلام نمی شناختیم.
ص:78
ص:79
نَسَبُهُ السَّنیُ
1 - قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ یَوْماً فی مَجْلِسِ مُعاوِیَةِ
أَنَا ابْنُ ماءِ السَّماءِ وَعُرُوقِ الثَّری أَنَا ابْنُ مَنْ سادَ أَهْلَ الدُّنْیا بِالْحَسَبِ النَّاقِبِ وَ الشَّرَفِ الْفائِقِ وَ الْقَدیمِ السَّابِقِ. أَنَا ابْنُ مَنْ رِضاهُ رِضَا الرَّحمانِ وَ سَخَطُهُ سَخَطُ الرَّحْمانِ.
ثُمَّ رَدَّ وَجْهَهُ لِلْخَصْمِ فَقالَ:
1 - روزی امام حسین علیه السلام در مجلس معاویه فرمود:
من فرزند مرد آسمانی و ریشه های توانایی ام. من فرزند کسی می باشم که به خاطر حسب افتخارآمیز و شرف بلند و برگزیده و سابقه درخشان، سرور اهل دنیا گردید. من فرزند کسی هستم که خشنودی او خشنودی خدای بخشنده و خشم او خشم خدای مهربان است.
آن گاه رو به دشمن (معاویه) کرد و گفت:
ص:80
هَلْ لَکَ أَبٌ کَأَبی أَوْ قَدیْمٌ کَقَدیْمی؟ فَإِنْ قُلْتَ لا، تُغْلَبْ وَ اِنْ قُلْتَ نَعَمْ تَکْذِبْ.
فَقالَ الْخَصْمُ: لا تَصْدیقاً لِقَوْلِکَ. فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ
أَلْحقُّ أَبْلَجٌ لا یَزیْغُ سَبیْلُهُ، وَالْحَقُّ یَعْرِفُهُ ذَوُوا الْأَلْبابِ(1)
إِمامَتُهُ علیه السلام
2 - دَخَلْتُ أنَا وَ أَخی عَلی جَدّی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، فَأَجْلَسَنی عَلی فَخْذِهِ الْأَیْسَرِ وَأَجْلَسَ أَخِی الْحَسَنَ عَلی فَخْذِهِ الْأَیْمَنِ، ثُمَّ قَبَّلَنا وَقالَ صلی الله علیه وآله:
آیا تو از پدری مانند پدر من و سابقه ای مانند سابقه من برخورداری؟ اگر بگویی نه شکست خورده ای و اگر بگویی آری دروغ گفته ای.
دشمن گفت: سخن تو پذیرفته نیست ،و امام حسین علیه السلام
در جواب او فرمود:
حق آشکار است و راهش به انحراف نمی گراید و خردمندان آن را می شناسند.
2 - من و برادرم بر جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وارد شدیم. آن گاه مرا بر زانوی چپ خود و برادرم حسن را بر زانوی راستش نشاند و سپس ما را بوسید و فرمود:
ص:81
«بِأَبی أَنْتُما مِنْ إِمامَیْنِ سِبْطَیْنِ، إِخْتارَکُمَا اللَّهُ مِنّی وَ مِنْ أَبیکُما وَ مِنْ أُمِّکُما، وَ اخْتارَ مِنْ صُلْبِکَ یا حُسَیْنُ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ وَ کُلُّهُمْ فِی الْفَضْلِ وَ الْمَنْزِلَةِ سَواءٌ عِنْدَاللَّهِ.(1)
أَنَا وَصِیُّ الْأَوْصیاءِ
3 - قالَتْ اُمُ سَلیمٍ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ مَنْ أَنْتَ؟
فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ
یا اُمَ سَلیمٍ! أَنَا وَصِیُّ الْأَوْصِیاءِ، وَ أَنَا أَبُو التِّسْعَةِ الْأَئِمَّةِ الْهادِیَةِ وَ أنَا وَصِیُّ أَخِی الْحَسَنِ، وَ أَخی وَصِیُّ أَبی عَلِیٍّ، وَعَلِیٌّ وَصِیُّ جَدِّی
پدرم فدای شما باد که دو امام نیکوکار ید، خداوند شما را از نسل من و پدر و مادرتان برگزید. ای حسین! خدا از نسل تو نه امام انتخاب کرد که نهمین آنها قائمشان می باشد و همه آنها در برتری و رتبه نزد خداوند برابرند.
3 - ام سلیم به امام حسین علیه السلام عرض کرد شما چه کسی هستید؟
حضرت فرمود:
ای ام سلیم! من جانشین جانشینان پیامبرم، من پدر نه امام هدایت کننده ام، من جانشین برادرم حسن و او جانشین پدرم علی و علی جانشین جدم
ص:82
رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ.(1)
سُقْتُ الْعالَمینَ إِلَی الْمَعالی
4 - سُقْتُ العالَمینَ إِلَی الْمَعالی
بِحُسْنِ خَلیقَةٍ وَ عُلُوِّ هِمَّةٍ
وَ لاحَ بِحِکْمَتی نُورُ الْهُدی فی
لَیالٍ فِی الضَّلالَةِ مُدْلَهِمَّةٍ
یُریدُ الْجاحِدُونَ لِیُطْفِؤُهُ
وَیَأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّهُ(2)
4 - مردم عالم را با اخلاقی نیکو و همتی بلند به منزلت بلند فرا خواندم. و با حکمت من نور هدایت در شب های تاریک و ظلماتی درخشید. منکران حق می خواهند آن را خاموش کنند اما خداوند جز این که آن را کامل کند نخواهد خواست.
فِراسَةُ الْحُسَیْنِ علیه السلام
5 - قالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرُ بْنِ الْخَطَّابِ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ فِی
رسول خداصلی الله علیه وآله است.
5 - روزی عبدالله فرزند عمربن الخطاب در جبهه جنگ صفین به امام حسین علیه السلام گفت:
ص:83
صِفّینَ: إِعْلَمْ! إِنَّ أَباکَ قَدْ وَتَرَ قُرَیْشاً وَ قَدْ أَبْغَضَهُ النَّاسُ وَ ذَکَرُوا أَنَّهُ هُوَ الَّذی قَتَلَ عُثْمانَ، فَهَلْ لَکَ أَنْ تَخْلُعَهُ وَ تُخالِفَ عَلَیهِ حَتَّی نُوَلِّیَکَ هذَا الْأَمْرَ؟. فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
کَلّا وَاللَّهِ لا أَکْفُرُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِوَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ. إِخْسَأْ، وَیْلَکَ مِنْ شَیْطانٍ مارِدٍ، فَلَقَدْ زَیَّنَ لَکَ الشَّیْطانُ سُوءَ عَمَلِکَ فَخَدَعَکَ حَتَّی أَخْرَجَکَ مِنْ دینِکَ بِإِتِّباعِکَ الْقاسِطینَ وَ نُصْرَةِ هذَا الْمارِقِ مِنَ الّدینِ. لَمْ یَزَلْ هُوَ وَ أَبُوهُ حَرْبیَّیْنِ وَ عَدُوَّیْنِ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ، فَوَاللَّهِ ما أَسْلَما وَ لکِنَّهُما إِسْتَسْلَما خَوْفاً وَ طَمَعاً.
آگاه باش که پدرت به قریش بدی کرد و مردم از او کینه دارند و می گویند او بود که عثمان را به قتل رساند.
مایلی او را بر کنار کنی و با او به مخالفت برخیزی تا تو را به حکومت رسانیم؟ امام حسین علیه السلام فرمود:
هرگز! به خدا قسم من به خدا و رسولش و جانشین رسول خدا کفر نمی ورزم. گم شو! وای بر تو از شیطان سرکش، همانا شیطان اعمال بد تو را برایت زینت داد و تو را فریفت تا آن که با پیروی از ستمگران و یاری دادن به این معاویه خارج شده از دین، از دینی که داشتی بیرون کرد.
معاویه و پدرش همواره با خدا و رسولش و مؤمنین در جنگ و دشمنی بودند. به خدا قسم آنها مسلمان نشدند بلکه از روی ترس و طمع تسلیم شدند.
ص:84
فَأَنْتَ الْیَومَ تُقاتِلُ عَنْ غَیْرِ مُتَذَمِّمٍ، ثُمَّ تَخْرُجُ إِلَی الْحَرْبِ مُتَخَلِّفاً لِتَراءی بِذلِکَ نِساءَ أَهْلِ الشَّامِ.
إِرْتَعْ قَلیلاً فَإِنّی أَرْجُو أَنْ یَقْتُلَکَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ سَریعاً.
فَضَحَکَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، ثُمَّ رَجَعَ إِلی مُعاوِیَةَ فَقالَ: إِنّی اَرَدْتُ خَدیعَةَ الْحُسَیْنِ وَ قُلْتُ لَهُ کَذا وَ کَذا، فَلَمْ أَطْمَعَ فی خَدیعَتی. فَقالَ الْمُعاوِیَةُ: إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ لا یُخْدَعُ وَ هُوَ إِبْنُ أَبیهِ.(1)
امروز تو بدون هیچ نکوهش کننده ای می جنگی و به میدان جنگ می آیی تا به زنان شام دست یابی.
اندک زمانی در ناز و نعمت باش که من از خدای عزیز و بزرگ امید دارم تو را به زودی بکشد.
عبدالله بن عمر پس از شنیدن سخنان امام حسین علیه السلام خندید و به سوی معاویه بازگشت و گفت: خواستم حسین را فریب دهم و به او چنین و چنان گفتم، اما در وعده فریبکارانه ای که به او دادم طمع نکرد. معاویه گفت: حسین بن علی فریب نمی خورد او فرزند پدرش می باشد (زیرکی پدر را دارد)
ص:85
وَدَدْتُ أَنْ اُقْتَلَ سَبْعینَ أَلْفَ مَرَّةٍ
6 - إِلهِی وَ سَیِّدی وَدَدْتُ أَنْ أُقْتَلَ وَ أُ حْیی سَبْعینَ أَلْفَ مَرَّةٍ فِی طاعَتِکَ وَ مَحَبَّتِکَ، سِیَّما إِذا کانَ فی قَتْلی نُصْرةُ دینِکَ وَ إِحْیاءُ أَمْرِکَ وَ حِفْظُ نامُوسِ شَرْعِکَ، ثُمَّ إِنّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیاةَ بَعْدَ قَتْلِ الْأَحِبَّةِ وَ قَتْلِ هؤُلاءِ الْفِتْیَةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ.(1)
6 - ای خدای من! ای سرور من! دوست دارم که هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو کشته شوم به ویژه آن که در کشته شدن من یاری دین تو و زنده شدن امر تو و صیانت از شرع تو نهفته باشد. بعد هم پس از قتل دوستان و جوانان آل محمد از زندگی خسته شدم.
خَشْیَةُ اللَّهِ
7 - قیلَ لَهُ ما أَعْظَمَ خَوْفَکَ مِنْ رَبِّکَ!
قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
7 - به امام حسین علیه السلام عرض شد: چه ترس بزرگی از پروردگار خودداری! در جواب فرمود:
ص:86
لایَأْمَنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلاَّ مَنْ خافَ اللَّهَ فِی الدُّنْیا.(1)
تَغَیُّرُ لَوْنِهِ فِی الْعِبادَةِ
8 - کانَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ إِذا تَوَضَّأَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ ارْتَعَدَ مَفاصِلُهُ. فَقیلَ لَهُ. فی ذلِکَ. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
حَقٌّ لِمَنْ وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ، أَنْ یَصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ تَرْتَعِدَ مَفاصِلُهُ.(2)
8 - وقتی امام حسین علیه السلام وضو می گرفت رنگش تغییر می کرد و مفاصلش می لرزید. گفته شد چرا این حالات بر شما عارض می شود؟ امام علیه السلام فرمود:
حق است بر کسی که در پیشگاه خدا که پادشاه شکست ناپذیر است می ایستد رنگ چهره اش زرد و مفصل هایش بلرزد.
دُعائُهُ بَعْدَ صَلوةِ الطَّوافِ
9 - طافَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ بِالْبَیْتِ ثُمَّ صارَ إِلَی الْمَقامِ فَصَلّی
کسی در روز قیامت در امان نمی باشد مگر آن که در دنیا از خدا بترسد.
9 - امام حسین علیه السلام خانه خدا را طواف کرد و آن گاه به مقام
ص:87
ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهْ عَلَی الْمَقامِ فَجَعَلَ یَبْکی وَ یَقُولُ:
عُبَیْدُکَ بِبابِکَ، خُوَیْدِمُکَ بِبابِکَ، سائِلُکَ بِبابِک، مِسْکینُکَ بِبابِکَ.(1)
أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ
10 - أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ لا یَذْکُرُنی مُؤْمِنٌ إِلّا بَکی (2)
10 - من کشته اشکم، مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر این که می گرید.
11 - أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ لا یَذْکُرُنی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ.(3)
ابراهیم رفت و دو رکعت نماز گزارد، سپس رخسار خود را بر روی سنگ مقام گذارد و گریه می کرد و می گفت:
(خدایا) بنده کوچک تو بر در خانه توست، خادم کوچک تو بر درِ خانه توست، درخواست کننده ات بر درِ خانه توست، مسکین توبر درِ خانه توست.
11 - من کشته اشکم، مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر این که اشکش جاری می شود.
ص:88
12 - أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ، قُتِلْتُ مَکْرُوباً، وَ حَقیقٌ عَلَی اللَّهِ أَنْ لا یَأْتینی مَکْرُوبٌ قَطُّ إِلّا رَدَّهُ اللَّهُ أَوْ أقْلَبَهُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً.(1)
12 - من کشته اشکم، با اندوه کشته شدم و بر خداوند است که اندوهگینی بر من وارد نشود مگر این که او را از حال اندوه باز گرداند یا با شادمانی به اهلش رساند.
أَنَا اَوَّلُ مَنْ یَرْجِعُ
13 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ لِأَصْحابِهِ قَبْلَ أَنْ یُقْتَلَ:
اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قال لی
«یا بُنَیَّ إِنَّکَ سَتُساقُ إِلَی الْعِراقِ، وَهِیَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقی بِهَا النَّبیوَّنَ وَ أَوْصِیاءُ النَّبیِّینَ، وَهِیَ أَرْضٌ تُدْعی عُمُوراً، وَ إِنَّکَ تُسْتَشْهَدُ بِها وَ یَسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَماعَةٌ مِنْ أَصْحابِکَ لایَجِدُونَ أَلَمَ
13 - پیش از آن که امام حسین علیه السلام به شهادت برسد به اصحاب خود فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«ای فرزندم تو به سوی عراق خواهی رفت و آن سرزمینی است که پیامبران و جانشینان آنها بر آن گام نهاده اند و «عمور» نامیده می شود. تو و عده ای از یارانت که درد شمشیرها را احساس نمی کنند در آنجا به
ص:89
مَسِّ الْحَدیدِ وَتَلا: «قُلْنایا نارُکُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی إِبْراهیمَ»(1) یَکُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلاماً عَلَیْکَ وَعَلَیْهِمْ.»
فَأَبْشِرُوا، فَوَاللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونا فَإِنَّا نَرِدُ عَلی نَبِیِّنا، ثُمَّ أَمْکُثُ ماشاءَ اللَّهُ. فَأَکُونُ اَوَّلَ مَنْ یَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ، فَأَخْرُجُ خَرْجَةً یُوافِقُ ذلِکَ خَرْجَةَ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَقیامَ قائِمِنا.
ثُمَّ لَیَنْزِلَنَّ عَلَیَّ وَفْدٌ مِنَ السَّماءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ یَنْزِلُوا إِلَی الْأَرْضِ قَطُّ، وَلَیَنْزِلَنَّ إِلَیَّ جِبْرَئیلُ وَمیکائِیلُ وَ إِسرافیلُ و جُنُودٌ مِنَ الْمَلائِکَةِ.
شهادت خواهید رسید و این آیه را تلاوت کرد:
«گفتیم ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی آسیب باش»، و جنگ برای تو و یارانت سرد و بدون گزند خواهد بود.
پس بشارت باد بر شما، به خدا سوگند اگر ما را بکشند بر پیامبران وارد می شویم و تا زمانی که خدا بخواهد می مانیم. آن گاه من اولین کسی هستم که زمین برای او شکافته می شود و رجعت می کنم. رجعت من با بازگشت امیرالمؤمنین و قیام قائم همزمان خواهد بود.
سپس گروهی از نیروهای الهی از آسمان بر من فرود خواهند آمد، نیروهایی که هرگز تا آن زمان بر زمین فرود نیامده اند. و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و لشکری از فرشته ها بر من نازل خواهند شد.
ص:90
وَلَیَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ اَنَا وَ أَخی وَ جَمیعُ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیهِ فی حَمُولاتٍ مِنْ حَمُولاتِ الرَّبِّ: جِمالٌ مِنْ نُورٍ لَمْ یَرْکَبْها مَخْلُوقٌ.
ثُمَّ لَیَهِزَّنَّ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ لِواءَهُ وَ لَیَدْفَعُهُ إِلی قائِمِنا مَعَ سَیْفِهِ. ثُمَّ إِنَّا نَمْکُثُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ ماشاءَ اللَّهُ.
ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ یُخْرِجُ مِنْ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ عَیْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَیْناً مِنْ ماءٍ وَ عَیْناً مِنْ لَبَنٍ.
ثُمَّ إِنَّ أَمیرَالْمُؤْمِنینَ یَدْفَعُ إِلَیَّ سَیْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ یَبعَثُنی إِلَی الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ. فَلا آتی عَلی عَدُوٍّ لِلَّهِ إِلاَّ أَهْرَقْتُ دَمَهُ، وَلا صَنَماً إِلّا أَحْرَقْتُهُ حَتَّی أَقَعَ إِلَی الْهِنْدِ فَأَفْتَحُها.
و محمد و علی و من و برادرم و هر کسی را که خداوند بر او منت گذارد بر مرکب هایی از سوی پروردگار فرود خواهند آمد، شترهایی که از نورند و به آن هنگام مخلوقی سوار آنها نشده است.
آن گاه محمد پرچم خود را به اهتزاز درمی آورد و آن را به همراه شمشیرش به قائم ما خواهد داد.سپس تا زمانی که خدا بخواهد ما می مانیم.
پس از آن خداوند چشمه هایی از روغن و آب و شیر از مسجد کوفه آشکار می کند.
و به دنبال آن امیرالمؤمنین شمشیر رسول خداصلی الله علیه وآله را به من خواهد داد و مرا به مشرق و مغرب خواهد فرستاد. من هم به دشمنی از دشمنان خدا بر خورد نمی کنم مگر این که خون او را می ریزم و به بتی نمی رسم جز این که آن را آتش می زنم تا به سرزمین هند می رسم و آن را فتح می کنم.
ص:91
وَ إِنَّ دانْیالَ وَ یُوشَعَ یَخْرُجانِ إِلی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ یَقُولانِ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ یَبْعَثُ مَعَهُما إِلَی الْبَصْرَةِ سَبْعینَ رَجُلاً فَیَقْتُلُونَ مُقاتِلیْهِمْ وَ یَبْعَثُ بَعْثاً إِلَی الرُّومِ فَیَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ. ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ کُلَّ دابَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَها، حَتَّی لایَکُونَ عَلی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلاَّ الطَّیِّبَ.
وَ أَعْرِضُ عَلَی الْیَهُودِ وَ النَّصاری وَ سائِرِ الْمِلَلِ، وَ لَأُخَیِّرَنَّهُمْ بَیْنَ الْإِسْلامِ وَ السَّیْفِ، فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَیهِ، وَ مَنْ کَرِهَ الْإِسْلامَ أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ.
وَلایَبْقی رَجُلٌ مِنْ شیعَتِنا إِلّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَلَکاً یَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ
دانیال و یوشع نیز به سوی امیرالمؤمنین می آیند و می گویند: «خدا و پیامبرش راست گفتند» و او هم هفتاد مرد جنگی به همراه آنها به بصره می فرستد و جنگاوران آن را که به مخالفت برمی خیزند به قتل می رساند و لشکری را به روم می فرستد و خداوند آن سرزمین را برای آنها فتح می کند.
آن گاه هر جنبنده حرام گوشتی را از پا درمی آورم تا جز حیوانات حلال گوشت بر روی زمین باقی نماند.
و با یهود و مسیحیان و آیین های دیگر روبرو می شوم و آنها را میان انتخاب اسلام و شمشیر آزاد می گذارم، پس هر کس اسلام آورد با او به نیکی رفتار می کنم و هر کس از اسلام خشنود نباشد خداوند خون او را خواهد ریخت. در آن هنگام مردی از شیعیان ما نیست مگر این که خداوند فرشته ای بر او می فرستد تا غبار (اندوه و غربت) را از چهره او
ص:92
التُّرابَ، وَ یُعَرِّفُهُ أَزْواجَهُ وَ مَنْزِلَتَهُ فِی الْجَنَّةِ.
وَلا یَبْقی عَلی وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمی وَلا مُقْعَدٌ وَلا مُبْتَلیً إِلاَّ کَشَفَ اللَّهُ عَنْهُ بَلاءَهُ بِنا أَهْلِ الْبَیْتِ.
وَ لَیَنْزِلَنَّ الْبَرَکَةَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ حَتَّی أَنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقْصِفُ بِما یُریدُ اللَّهُ فیها مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتَأْکُلَنَّ ثَمَرةَ الشِّتاءِ فِی الصَّیْفِ وَ ثَمَرَةَ الصَّیْفِ فِی الشِّتاءِ، وَذلِکَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»(1)
بزداید و همسران بهشتی و مرتبه و جایگاهی که در آن دارند را به آنها بشناساند.
در آن عصر کور و زمین گیر و مبتلایی نخواهد بود مگر این که خداوند به وجود ما اهل بیت بلا را از او دور خواهد کرد.
و خداوند برکت خود را از آسمان بر زمین نازل می کند به گونه ای که شاخه های درخت از فراوانی میوه هایی که خدا به آن می دهد می شکند و شما میوه های تابستانی را در فصل زمستان و میوه های زمستانی را در فصل تابستان می خورید و این تحقق سخن خداوند است که «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا می گراییدند هر آینه برکاتی را از آسمان و زمین بر آنها می گشودیم، اما تکذیب کردند و ما هم آنها را به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم».
ص:93
ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَیَهَبُ لِشیْعَتِنا کَرامَةً لایَخْفی عَلَیْهِمْ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ ما کانَ فیها حَتَّی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُریدُ أَنْ یَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَیْتِهِ فَیُخْبِرُهُمْ بِعِلْمِ ما یَعْلَمُونَ.(1)
آن گاه خداوند به شیعیان ما (که قبل از ظهور شیعه بوده اند) کرامتی خواهد کرد که دیگر چیزی بر روی زمین و درون آن بر آنها مخفی نخواهد ماند. حتی مردی از آنان می خواهد وضع خانواده اش را به آنها اعلام نماید پس آنان را به آنچه انجام خواهند داد با خبر می کند.
ص:94
ص:95
غَیْبَةُ الْقائِمِ علیه السلام
1 - قائِمُ هذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدی وَ هُوَ صاحِبُ الْغَیْبَةِ وَ هُوَ الَّذی یُقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ حَیٌّ.(1)
1 - قائم این امت فرزند نهم من است، اوست که دارای غیبت است و در حالی که زنده می باشد میراثش تقسیم می شود.
مَنْزِلَةُ الصَّابِرینَ فی زَمَنِ الْغَیَبةِ
2 - مِنَّا إِثْنا عَشَرَ مَهْدیّاً، أَوَّلُهُمْ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ،
2 - دوازده هدایت کننده از ما می باشد که اولین آنها امیرالمؤمنین علی بن
ص:96
وَآخِرُهُمْ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدی وَ هُوَ الْإِمامُ الْقائِمُ بِالْحَقِّ.
یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ یُظْهِرُ بِهِ دینَ الْحَقِّ عَلَی الّدینِ کُلِّهِ وَ لَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.
لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فیها أَقْوامٌ وَ یَثْبُتُ عَلَی الدّینِ فیها آخَرُونَ.
فَیُؤْذَونَ وَیُقالُ لَهُمْ: «مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»(1)
أَمّا إِنَّ الصَّابِرَ فی غَیْبَتِهِ عَلَی الْأَذی وَ التَّکْذیْبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدِ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ.(2)
ابی طالب و آخرین آنها نهمین فرزند من است و او امامی است که برای حق قیام می کند.
خداوند به وجود او زمین را زنده می کند پس از آن که مرده باشد و دین حق را به وسیله او بر همه ادیان پیروز می گرداند، هر چند مشرکین خشنود نباشند.
او دارای غیبتی است که عدّه ای در آن به تردید می افتند و عدّه ای دیگر بر دین خدا ثابت قدم می مانند.
اینها مورد آزار قرار می گیرند و به آنها گفته می شود «این وعده چه زمانی تحقق می یابد اگر شما از راست گویان هستید؟»
اما صبر کنندگان بر آزار و تکذیب آنها در زمان غیبت به منزله مجاهدانی هستند که با شمشیر در پیش روی رسول خداصلی الله علیه وآله جهاد می کنند.
ص:97
حَتْمِیَّةُ الظُّهُورِ
3 - لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلّا یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی یَمْلَأُها عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. کَذلِکَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ یَقُولُ.(1)
3 - اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند این یک روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندانم قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، همان گونه که پر از ظلم و ستم شده باشد. از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که چنین فرمود.
زَمَنُ إِصْلاحِ الظُّهُورِ
4 - فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدی سُنَّةٌ مِنْ یُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَی بْنِ عِمْرانَ، وَ هُوَ قائِمُنا أَهْلِ الْبَیْتِ. یُصْلِحُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی أَمْرَهُ فی لَیْلَةٍ واحِدَةٍ.(2)
4 - در فرزند نهم من سنتی از یوسف و سنتی از موسی بن عمران است او قائم ما اهل بیت می باشد که خداوند متعال امر ظهور او را در یک شب سامان می دهد.
ص:98
إِنْتِقامُ الْقائِمِ مِنَ الْأَعْداءِ
5 - یُظْهِرُ اللَّهُ قائِمَنا فَیَنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمینَ.
فَقیلَ لَهُ: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنْ قائِمُکُمْ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَلسَّابِعُ مِنْ وُلْدِ ابْنی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، وَ هُوَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ إِبْنی وَ هُوَ الَّذی یَغیبُ مُدَّةً طَویلَةً، ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.(1)
5 - خداوند قائم ما را آشکار می کند و از ستمگران انتقام می گیرد.
گفته شد: ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه کسی است؟ حضرت فرمود:
هفتمین نفر از فرزندان پسرم محمّدبن علی (امام باقرعلیه السلام) است. او حجت خدا، فرزند حسن، فرزند علی، فرزند محمد، فرزند علی، فرزند موسی، فرزند جعفر، فرزند محمد، فرزند علی، پسر من است.
او کسی است که مدّتی طولانی از چشم ها غایب می شود، آن گاه ظهور کرده و زمین را پر از عدل و داد می کند، همان گونه که پر از ستم و ظلم شده است.
ص:99
شِدَّةُ الْقائِمِ عَلَی الْأَعْداءِ
6 - قالَ بُشْرُ بْنُ غالِبِ الْأَسَدیِّ: قالَ لیَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَاالسَّلامُ:
یا بُشْرُ! ما بَقاءُ قُرَیْشٍ إِذا قَدَّمَ الْقائِمُ الْمَهْدِیُّ مِنْهُمْ خَمْسَ مِأَةِ رَجُلٍ فَضَرَبَ أَعْناقَهُمْ صَبْراً، ثُمَّ قَدَّمَ خَمْسَ مِأَةٍ فَضَرَبَ أَعْناقَهُمْ صَبْراً ثُمَّ قَدَّمَ خَمْسَ مِأَةٍ فَضَرَبَ أَعْناقَهُمْ صَبْراً؟
قُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَیَبْلُغُونَ ذلِکَ؟ فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
اِنَّ مَوْلَی الْقَوْمِ مِنْهُمْ.(1)
6 - بشربن غالب اسدی گوید: حسین بن علی علیهما السلام به من فرمود:
ای بشر! چگونه قریش باقی خواهند ماند وقتی قائم پانصد نفر آنها را پیش آورد و با زجر گردن آنها را بزند. آن گاه پانصد نفر دیگر از آنان را پیش آورد و با زجر و سختی گردن آنها را بزند. سپس پانصد نفر دیگر از آنها را پیش آورد و با زجر و سختی گردن آنها را بزند؟
عرض کردم: خداوند حال شما را نیکو قرار دهد آیا آنها به عصر ظهور می رسند؟ امام علیه السلام فرمود:
دوستدار آنها هم از خود آنهاست.
ص:100
شِدَّتُهُ علیه السلام عَلی بَنی أُمَیَّةَ
7 - قالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَریکٍ: مَرَّ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ عَلی حَلْقَةٍ مِنْ بَنی أُمَیَّةَ وَ هُمْ جُلُوسٌ فی مَسْجِدِالرَّسُولِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
اَما وَاللَّهِ لا یَذْهَبُ الدُّنْیا حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ مِنّی رَجُلاً یَقْتُلُ مِنْکُمْ أَلْفاً وَ مَعَ الْأَلْفِ أَلْفاً وَ مَعَ الْأَلْفِ أَلْفاً.
فُقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ اِنَّ هؤُلاءِ اَوْلادُ کَذاوَکَذا لا یَبْلُغُونَ هذا. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
وَیْحَکَ إِنَّ فی ذلِکَ الزَّمانِ یَکُونُ لِلرَّجُلِ مِنْ صُلْبِهِ کَذا و کَذا
7 - عبدالله بن شریک گوید: حسین علیه السلام بر جمعی از بنی امیه که به صورت دایره در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله نشسته بودند گذر کرد و به آنها فرمود:
آگاه باشید به خدا قسم دنیا به پایان نخواهد رسید تا آن که خداوند مردی را از نسل من برمی انگیزد که هزار نفر از شما را به قتل می رساند و هزار نفر دیگر را نیز به قتل می رساند و هزار نفر دیگر را بر آنها می افزاید.
عرض کردم: فدایت شوم اینها فرزندان فلان و فلان هستند و به عصر ظهور نمی رسند. امام علیه السلام فرمود:
در آن زمان از پشت هر مردی آن اندازه و آن اندازه مرد به وجود
ص:101
رَجُلاً وَ إِنَّ مَوْلَی الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.(1)
مُدَّةُ جِهادِهِ علیه السلام
8 - قالَ عیسَی الْخَشَّابِ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: أَنْتَ صاحِبُ هذَا الْأَمْرِ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
لا وَلکِنْ صاحِبُ هذَا الْأَمْرِ، الطَّریدُ الشَّریدُ الْمَوْتُوُر بِأَبیهِ، أَلْمُکَنَّی بِعَمِّهِ،یَضَعُ سَیْفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانَیةَ أَشْهُرٍ.(2)
خواهد آمد و دوستدار هر قومی از آنها خواهد بود.
8 - عیسی خشاب از امام حسین علیه السلام پرسید: تو صاحب الامر هستی؟ امام علیه السلام فرمود:
نه، صاحب این امر، آن دور شده خانه به دوشی است که به خون خواهی پدرش برمی خیزد، و با لقب عمویش خوانده می شود، و به مدّت هشت ماه شمشیر بر دوش دارد.
ص:102
مُدَّةُ حُکُومَتِهِ علیه السلام
9 - یَمْلِکُ الْمَهْدِیُّ عَلَیهِ السَّلامُ تِسْعَةَ عَشَرَ سَنَةً وَأَشْهُراً.(1)
9 - مهدی علیه السلام نوزده سال و چند ماه حکومت می کند.
ص:103
ص:104
ص:105
فِطْرَةُ الشِّیعَةِ
1 - نَحْنُ وَ شِیعَتُنا عَلَی الْفِطْرَةِ الَّتی بَعَثَ اللَّهُ عَلَیها مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سائِرُ النَّاسِ مِنْها بَراءٌ.(1)
الشِّیعَةُ عَلی مِلَّةِ إِبراهیمَ علیه السلام
2 - ما أَحَدٌ عَلی مِلَّةِ إِبراهیمَ إِلّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنا، وَسائِرُالنَّاسِ مِنها
1 - ما و شیعیانمان بر همان سرشت و طبیعتی هستیم که خداوند محمدصلی الله علیه وآله را بر آن آفرید و سایر مردم از آن طبیعت به دور هستند.
2 - کسی جز ما و شیعیان ما بر آیین ابراهیم نیست و سایر مردم از این آیین
ص:106
بَراءٌ.(1)
الشِّیعَةُ شَهیدٌ
3 - قالَ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمٍ: قالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیهِمَاالسَّلامُ:
ما مِنْ شِیْعَتِنا إِلاَّ صِدِّیقٌ شَهیدٌ.
قُلْتُ: أَنّی یَکُونُ ذلِکَ وَهُمْ یَمُوتُونَ عَلی فُرُشِهِمْ؟ فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
أَما تَتْلُو کِتابَ اللَّهِ «وَالَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»؟(2) ثُمَّ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ: لَوْلَمْ تَکُنِ
دور هستند.
3 - زیدبن ارقم گوید: حسین بن علی علیه السلام فرمود:
کسی از شیعیان ما نیست مگر آن که نیکوکار و شهید است.
عرض کردم: چگونه همه آنها شهیدند در حالی که آنان در رختخواب خود می میرند؟ امام علیه السلام فرمود:
آیا کتاب خدا را نخوانده ای که می فرماید: «کسانی که به خدا و فرستادگان او ایمان آوردند آنها از نیکان و شهیدان در نزد پروردگار خویشند» اگر شهادت جز برای کسی که با شمشیر کشته می شود نمی بود
ص:107
الشَّهُادَةُ إِلاَّ لِمَنْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ، لَأَقَلَّ اللَّهُ الشُّهَداءَ.(1)
وَ قالَ عَلَیْه السلام فی نَقْلٍ آخَرَ.
لَوْکانَ الشُّهَداءُ لَیْسَ إِلاَّ کَما تَقُولُ لَکانَ الشُّهَداءُ قَلیْلاً.(2)
إِنْقاذُ الشِّیعَةِ مِنْ یَدِ الضَّالّینَ
4 - قالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِما لِرَجُلٍ:
أَیُّهُما أَحَبُّ إِلَیْکَ؟ رَجُلٌ یَرُومُ قَتْلَ مِسْکینٍ قَدْ ضَعُفَ، تَنْقِذُهُ مِنْ یَدِهِ، أَوْناصِبٍ یُریدُ إِضْلالَ مِسْکینٍ مِنْ ضُعَفاءِ شیْعَتِنا تَفْتَحُ عَلَیهِ ما
خداوند تعداد شهدا را به اندک رسانده بود.
و در نقل دیگری فرمود:
اگر شهدا جز آن گونه که تو می گویی نبودند (که شهید تنها کسی باشد که با شمشیر کشته شود) تعداد آنها بسیار کم بود.
4 - حسین بن علی صلوات الله علیه به مردی فرمود:
کدام یک از این دو کار برای تو محبوب تر است؟ نجات آن مسکین ضعیفی که مردی می خواهد او را به قتل برساند و تو از دست او نجاتش می دهی یا نجات یکی از شیعیان ضعیف ما که یکی از دشمنانمان می خواهد او را گمراه سازد و تو راه بسته را بر او می گشایی و دلایلی را به
ص:108
یُمْتَنَعُ بِهِ وَ یُفْحِمُهُ وَیَکْسِرُهُ بِحُجَجِ اللَّهِ تَعالی
بَلْ إِنْقاذُ هذَا الْمِسْکینِ الْمُؤْمِنِ مِنْ یَدِ هذَا النَّاصِبِ. إِنَّ اللَّهَ تَعالی یَقُولُ: «مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً»(1)
أَیْ وَ مَنْ أَحْیاها وَ أَرْشَدَها مِنْ کُفْرٍ إِلی إِیْمانٍ فَکَأَ نَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَقْتُلَهُمْ بِسُیُوفِ الْحَدیدِ.(2)
مُواساةٌ عِلْمِیَّةٌ لِلشِّیعَةِ
5 - مَنْ کَفَّلَ لَنا یَتِیماً قَطَعَتْهُ عَنَّا غَیْبَتُنا وَ اسْتِتارُنا فَواساهُ مِنْ عُلُومِنا
او می آموزی تا آن مرد گمراه کننده را درمانده کرده و با حجت های الهی درهم شکند؟
آری نجات این مؤمن ضعیف از دست آن ناصبی (دشمن اهل بیت) بهتر است. خدای تعالی می فرماید: «کسی که نفسی را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده است.»
یعنی کسی که فردی را زنده کند و از کفر به ایمان هدایت نماید گویا همه مردم را پیش از آن که به شمشیر کشته شوند زنده کرده است.
5 - کسی که یتیمی (شیعه ای) را که غیبت و پنهانی ما او را از ما جدا کرده است دستگیری فکری کند و با علومی که از ما به او رسیده است وی را
ص:109
الَّتی سَقَطَتْ إِلَیْهِ حَتَّی أَرْشَدَهُ وَهَداهُ قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ:
«یا أَیُّهَا الْعَبْدُ الْکَریمُ الْمُواسی! إِنّی أَوْلی بِهذَا الْکَرَمِ، إِجْعَلُوا لَهُ یا مَلائِکَتی فِی الْجَنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفَ قَصْرٍ، وَ أَضیْفُوا إِلَیْها ما یَلیقُ بِها مِنْ سائِرِ النِّعَمِ.(1)
مَنِ الشِّیعَةُ؟
6 - قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَنَا مِنْ شیعَتِکُمْ. قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِتَّقِ اللَّهَ وَ لا تَدَّعِیَنَّ شَیْئاً یَقُولُ اللَّهُ لَکَ کَذِبْتَ وَ فَجَرْتَ فی دَعْواکَ،
یاری دهد تا او را هدایت کند خداوند به او می فرماید:
«ای بنده بزرگوار و یاری دهنده! من به این بزرگواری سزاوارترم، هان ای فرشته های من! برای هر حرفی که به او آموخت هزارهزار قصر برای او در بهشت قرار دهید و از سایر نعمت ها که لایق آن است بر آن بیفزایید.
6 - مردی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! من از شیعیان شما هستم. امام علیه السلام فرمود:
از خدا بترس و ادعایی نکن که خداوند بگوید دروغ گفتی و در
ص:110
إِنَّ شیْعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ، وَ لکِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوالیکُمْ وَ مُحِبِّیْکُمْ.(1)
أَجْرُ الشِّیْعَةِ
7 - إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ شیعَتِنا لَیَأْتی یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلَیهِ تاجُ نُبُوَّةٍ، قُدّامُهُ سَبْعینَ مَلَکاً یَنْساقُ سَوْقاً إِلی بابِ الْجَنَّةِ، فَیُقالُ لَهُ: أُدْخُلِ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسابٍ.(2)
7 - روز قیامت مردی از شیعیان ما می آید که تاج بنوت بر سر اوست و در پیش روی او هفتاد فرشته به دنبال هم تا درب بهشت حرکت می کنند، آن گاه به او گفته می شود: بدون حسب روز قیامت وارد بهشت شو.
دَوْرُحُبِّ الْعِتْرَةِ
8 - مَنْ أَحَبَّنا لِلَّهِ وَرَدْنا نَحْنُ وَ هُوَ عَلی نَبِیِّنا صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ
ادعای خود به گناه افتادی. همانا شیعیان ما کسانی هستند که قلب های آنان از هر فریب و ناپاکی و خیانت پاک باشد. اما تو بگو من از دوستان و دوستداران شما هستم.
8 - کسی که ما را به خاطر خدا دوست بدارد ما و او این گونه بر پیامبرمان
ص:111
هکَذا (وَضَمَّ إِصْبَعَیْهِ) وَ مَنْ أَحَبَّنا لِلدُّنْیا فَإِنَّ الدُّنْیا تَسَعُ الْبَرَّ وَ الْفاجِرَ.(1)
9 - مَنْ أَحَبَّنا لِلدُّنْیا فَإِنَّ صاحِبَ الدُّنْیا یُحِبُّهُ الْبَرُّوَ الْفاجِرُ، وَ مَنْ أَحَبَّنا لِلَّهِ کُنَّا نَحْنُ وَ هُوَ یَوْمَ الْقِیامَةِ کَهاتَیْنِ (وَ أَشارَ بِالسَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطی)(2)
9 - کسی که ما را به خاطر دنیا دوست داشته باشد البته انسان های خوب و بد، دارنده دنیا را دوست دارند و کسی که به خاطر خدا ما را دوست بدارد، ما و او در روز قیامت مثل این دو انگشت کنار هم خواهیم بود (و به دو انگشت نشانه و میانه خود اشاره کرد.)
10 - مَنْ أَحَبَّنا لِلَّهِ نَفَعَهُ حُبُّنا، وَلَوْ کانَ فی جَبَلِ الدِّیْلَمِ، وَ مَنْ أَحَبَّنا لِغَیْرِ ذلِکَ فَإِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ. إِنَّ حُبَّنا أَهْلَ الْبَیْتِ یُساقِطُ عَنِ
وارد می شویم (و دو انگشت خود را کنار هم قرار داد) و کسی که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد، دنیا بر خوب و بد گسترش می یابد.
10 - کسی که ما را برای خدا دوست داشته باشد دوستی ما به او سود می رساند اگر چه در کوه دیلم باشد. و کسی که به خاطر غیر خدا به ما محبت ورزد خدا آنچه بخواهد با او انجام می دهد. به راستی که دوستی ما اهل بیت گناهان را از بندگان فرو می ریزد همان گونه که باد برگ ها را از
ص:112
الْعِبادِ الذَّنُوبَ کَما تُساقِطُ الرِّیْحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.(1)
11 - مَنْ أَحَبَّنا لِلَّهِ نَفَعَهُ اللَّهُ بِحُبِّنا، وَ مَنْ أَحَبَّنا لِغَیْرِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَنا. إِنَّ حُبَّنا أَهْلَ الْبَیْتِ تُساقِطُ عَنِ الْعَبْدِ الذُّنُوبَ کَما تُساقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.(2)
11 - کسی که ما را به خاطر خدا دوست داشته باشد خداوند به او سود رساند و کسی که ما را به خاطر غیر خدا (دنیا) دوست داشته باشد خداوند برای ماست. دوستی ما خاندان گناهان را از بندگان فرو می ریزد همان گونه که باد برگ ها را از درختان فرو می ریزد.
12 - مَنْ أَحَبَّنا بِقَلْبِهِ وَ أَعانَنا بِلِسانِهِ وَنَصَرَنا بِیَدِهِ فَهُوَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الْأَعْلی یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَمَنْ أَحَبَّنا بِقَلْبِهِ وَ لَمْ یَنْصُرْنا بِلِسانِهِ وَلا بِیَدِهِ فَهُوَ مَعَنا فِی الْجَنَّةِ دُونَ ذلِکَ بِمَنْزِلَةٍ، وَ مَنْ أَبْغَضَنا بِقَلْبِهِ وَ أَعانَ عَلَیْنا بِلِسانِهِ وَیَدِهِ فَهُوَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ، وَ مَنْ أَبْغَضَنا
درختان فرو می ریزد.
12 - کسی که با قلبش ما را دوست داشته باشد و با زبان و دستش یاری رساند روز قیامت در رفیق اعلی (محل انبیا و اولیاء) با ماست و کسی که ما را با قلبش دوست بدارد اما با زبان و دستش یاری ندهد، در بهشت با درجه ای پایین تر از مقام رفیق اعلی با ما خواهد بود. و کسی که با قلب خود به ما کینه ورزد و با دست و زبانش دشمنی کند در پایین ترین طبقه از
ص:113
بِقَلْبِهِ وَ أَعانَ عَلَیْنا بِلِسانِهِ وَ لَمْ یُعِنْ عَلَیْنا بِیَدِهِ فَهُوَ فِی النَّارِ فَوْقَ ذلِکَ بِدَرَجَةٍ.(1)
13 - وَ اللَّهِ! الْبَلاءُ وَ الْفَقْرُ وَ الْقَتْلُ أَسْرَعُ إِلی مَنْ أَحَبَّنا مِنْ رَکْضِ الْبَرازینَ وَ مِنَ السِّیْلِ إِلی صَمْرِهِ.(2)
13 - به خدا سوگند بلاها و فقر و کشته شدن به سوی دوستداران ما شتابنده تر از دویدن اسب های مسابقاتی و حرکت سیل به سوی محل پایانی آن است.
14 - قالَ قَیْسُ بْنُ غالِبِ الْأَسَدیِّ: خَرَجْتُ أَنَا وَأَخی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ غالِبٍ وَ زُرِبْنُ جَیْشٍ وَهانیُّ بْنُ عُرْوَةٍ، وَ عِبادَةُ بْنُ رِبْعیٍّ فی جَماعَةٍ مِنْ قَوْمِنا حَتَّی إِنْتَهَیْنا إِلَی الْمَدیْنَةِ، فَأَتَیْنا مَنْزِلَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامُ وَ دَخَلْنا عَلَیهِ فَقالَ:
آتش است. و کسی که با قلبش با ما کینه ورزد و با زبانش دشمنی کند اما با دست و عمل خود مخالفت نکند در درجه ای بالاتر از آن خواهد بود.
14 - قیس بن غالب اسدی گوید: من و برادرم و عبدالله بن غالب و زربن جیش و هانی بن عروة و عبادة بن ربعی با گروهی از قوم خود از محل خویش خارج شدیم تا به مدینه رسیدیم. آن گاه به خانه حسین بن علی علیه السلام آمدیم و بر او وارد شدیم. حضرت فرمود:
ص:114
ما أَقْدَمُکُمْ هذَا الْبَلَدِ فی غَیْرِ حَجٍّ وَلا عُمْرَةٍ؟
قُلْنا: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَفَدَ النَّاسُ عَلی یَزیْدَ بْنَ مُعاوِیَةَ فَأَحْبَبْنا أَنَّ وِفادَتَنا عَلَیکَ. قالَ علیه السلام: وَاللَّهِ؟ قُلْنا: وَاللَّهِ. قالَ علیه السلام:
أَبْشِرُوا - یَقُولُها ثَلاثاً - ثُمَّ قالَ: أَتَأْذِنُونی لی أَنْ أَقُومَ؟
قُلْنا: نَعَمْ. فَقامَ فَتَوَضَّأَ ثُمَّ صَلّی رَکْعَتَیْنِ وَعادَ إِلَیْنا. فَقالَ ابْنُ رِبْعی: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! إِنَّ الْحَوارِیِّیْنَ کانَتْ لَهُمْ عَلاماتٌ یُعْرَفُونَ بِها. فَهَلْ لَکُمْ عَلاماتٌ تُعْرَفُونَ بِها؟ فَقالَ علیه السلام لَهُ:
یا عِبادَةُ! نَحْنُ عَلاماتُ الْإِیمانِ فی بَیْتِ الْإِیمانِ، مَنْ أَحَبَّنا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ نَفَعَهُ إِیمانُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یُقْبَلُ مِنْهُ عَمَلُهُ،
چه چیز شما را به این شهر کشاند بدون آن که بخواهید حج و عمره ای انجام دهید؟
گفتیم: ای فرزند رسول خدا! مردم بر یزیدین معاویه وارد شدند و ما دوست داشتیم که بر شما وارد شویم. امام علیه السلام فرمود:
شما را به خدا! گفتیم به خدا قسم. سه مرتبه فرمود:
بشارت باد شما را (و آن گاه فرمود:) اجازه می دهید برخیزم؟
پاسخ دادیم: آری. پس برخاست، وضوگرفت و دو رکعت نماز گزارد و به سوی ما بازگشت. عبادة عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! خاندان پیامبران نشانه هایی داشتند که به آن شناخته می شدند. آیا شما نشانه هایی دارید که شناخته شوید؟ فرمود:
ای عباده! ما نشانه های ایمان در خانه ایمان هستیم. هر کسی ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست می دارد و ایمانش در روز قیامت برای او سودمند خواهد بود و عملش از او پذیرفته می شود.
ص:115
وَ مَنْ أَبْغَضَنا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَنْفَعْهُ إِیْمانُهُ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ عَمَلُهُ.
قالَ: فَقُلْتُ: وَ إِنْ دَأَبَ وَ نَصَبَ؟ قالَ علیه السلام:
نَعَمْ! وَصامَ وَصَلّی
ثُمَّ قالَ علیه السلام:
یا عِبادَةُ! نَحْنُ یَنابیعُ الْحِکْمَةِ وَ بِنا جَرَتِ النُّبُوَّةُ وَ بِنا یُفْتَحُ وَ بِنا یُخْتَمُ لا بِغَیْرِنا.(1)
و کسی که با ما دشمنی کند خداوند با او دشمنی می کند و ایمانش برای او سودی ندارد و عملش پذیرفته نیست.
عرض کردم اگر چه در رنج و زحمت افتد؟ فرمود:
بله و اگرچه روزه گیرد و نمازگزارد. آن گاه فرمود: ای عباده! ما چشمه های حکمیتم، به وسیله ما نبوت جریان پیدا کرد و به وسیله ما آغاز می شود و به ما خاتمه می یابد نه به غیر از ما.
ص:116
ص:117
وَصْفُ الْقَبْرِ
1 - نَظَر الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ إِلَی الْقُبُورِ وقالَ:
ما أَحْسَنَ ظَواهِرَها وَ إِنَّما الدَّواهی فی بُطُونِها.
فَاللَّهُ! اللَّهُ! عِبادَ اللَّهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا. فَإِنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْفُلُوا. - وَ أَنْشَدَ: -
یا مَنْ بِدُنْیاهُ اشْتَغَلَ
وَغَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ
1 - امام حسین علیه السلام به قبرها نگاه کرد و فرمود:
چه ظاهر زیبایی دارند در حالی که سختی و دشواری درون آنهاست.
پس خدا را، خدا را به یاد داشته باشید. ای بندگان خدا! به دنیا مشغول نشوید، به راستی که قبر خانه عمل است، پس عمل کنید و غفلت نورزید - آن گاه این اشعار را سرود:
ای کسی که به دنیای خود مشغول شده است و آرزوهای دراز او را فریفته است.
ص:118
أَلْمَوْتُ یَأْتی بَغْتَةً
وَالْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ(1)
ذِکْرُ الْمَوْتِ
2 - یَابْنَ آدَمَ! تَفَکَّرْ وَ قُلْ:
أَیْنَ مُلُوکُ الدُّنْیا وَ أَرْبابُها، أَلَّذینَ عَمَّرُوا خَرابَها، وَ احْتَفَرُوا أَنْهارَها، وَ غَرَسُوا أَشْجارَها، وَ مَدَّنُوا مَدائِنَها. فارَقُوها وَ هُمْ کارِهُونَ، وَ وَرَثَها قَوْمٌ آخَرُونَ، وَ نَحْنُ بِهِمْ عَمَّا قَلیلٍ لاحِقُونَ؟
یَابْنَ آدَمَ! أُذْکُرْ مَصْرَعَکَ، وَ فی قَبْرِکَ مَضْجَعَکَ، وَمَوْقِفَکَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَعالی یَشْهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیْکَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأَقْدامُ.
مرگ به طور ناگهانی می آید و قبر صندوق عمل است.
2 - ای فرزند آدم! اندیشه کن و بگو!
کجا هستند پادشاهان و صاحبان دنیا؟ کسانی که ویرانه های آن را آباد و نهرهای آن را حفر کردند، درختان آن را کاشتند و شهرهای آن را بنا گذاردند و از آن جدا شدند در حالی که ناراحت بودند و گروهی دیگر آن را به ارث بردند و ما هم به زودی به آنها خواهیم پیوست.
ای فرزند آدم! مرگ خود را به یادآور و بر پهلو خوابیدن در قبر و ایستادن در برابر خدا در روز قیامت را به یاد داشته باش. روزی که قدم ها در آن می لرزد و اعضای بدنت بر علیه تو گواهی می دهند.
ص:119
وَ تَبْلُغُ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ، وَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ، وَ تُبْدَی السَّرائِرُ وَ یُوضَعُ الْمیزانُ لِلْقِسْطِ. یابْنَ آدَمَ! أُذْکُرْ مَصارِعَ آبائِکَ کَیْفَ کانُوا وَ حَیْثُ حَلُّوا، وَ کَأنَّکَ عَنْ قَلیلٍ قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ - وَأَنْشَدَ:
أَیْنَ الْمُلُوکُ الَّتی عَنْ حَظّها غَفَلَتْ
حَتَّی سَقاها بِکَأْسِ الْمَوْتِ ساقیها
تِلْکَ الْمَدائِنُ فِی الْآفاقِ خالِیَةٌ
عادَتْ خَراباً وَ ذاقَ الْمَوْتَ بانیها
أَمْوالُنا لِذَوِی الْوارِثِ نَجْمَعُها
وَدُورُنا لِخَرابِ الدَّهْرِ نَبْنیْها.(1)
و جان ها به گلو می رسد. در آن روز چهره های بعضی سفید و چهره های بعضی سیاه می شود و درون انسان ها آشکار می گردد و میزان الهی برای اجرای عدالت نصب می شود.
ای فرزند آدم! مرگ پدرانت را به یادآور که چگونه بودند و به کجا رفتند و گویا تو به زودی به جایگاه آنها وارد خواهی شد. آن گاه این اشعار را سرود:
کجا هستند پادشاهان که از لذت های دنیا در غفلت فرو رفتند تا این که ساقی مرگ جام مرگ را به آنها نوشاند.
این شهرهایی که در روزگاران گذشته بنا گردید خراب شدند و سازندگان آنها جام مرگ چشیدند.
ما اموال خود را برای وارثانمان جمع می کنیم و خانه های خویش را برای خراب کردن آنها به دست روزگار بنا می نهیم.
ص:120
تَصَوُّرُ الْمَوْتِ
3 - لَوْ عَقَلَ النَّاسُ وَ تَصَوَّرُوا الْمَوْتَ بِصُورَتِهِ لَخَرِبَتِ الدُّنْیا.(1)
3 - اگر مردم می اندیشیدند و مرگ را به صورت حقیقی آن در نظر می آوردند دنیا (از فرط بی رغبتی مردم به آن) ویران می شد.
مَوْتُ أَشْیاءِ الْعالَمِ
4 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ فی لَیْلَةِ عاشُوراءِ لِأُخْتِهِ زَیْنَبَ.
إِعْلَمی أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ یَمُوتُونَ، وَ أَهْلَ السَّماءِ لا یَبْقُونَ، وَ أَنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلّا وَجْهَ اللَّهِ تَعالی الَّذی خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ یَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ یَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ، وَ أَبی خَیْرٌ مِنّی، وَ أُمّی خَیْرٌ مِنّی،وَ
4 - امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به خواهرش زینب علیها السلام فرمود:
بدان که همه اهل زمین می میرند و اهل آسمان هم باقی نخواهند ماند و هر چیزی جز خداوند از بین می رود، خدایی که خلق را به قدرت خود آفرید. و آنها را برمی انگیزد و بر او وارد می شوند در حالی که تنها و یکتاست. پدر و مادر و برادرم از من بهتر بودند (و همه آنها به عالم دیگر
ص:121
أَخی خَیْرٌ مِنّی، وَلِیَ وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ.(1)
تَفْسیرُ الْمَوْتِ
5 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ لِأَصْحابِهِ بِکَرْبَلا:
صَبْراً یا بَنِی الْکِرامِ! فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَی الْجَنانِ الْواسِعَةِ وَالنَّعیمِ الدّائِمَةِ. فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلی قَصْرٍ؟ وَ ما هُوَ لِأَعْدائِکُمْ إِلّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلی سِجْنٍ وَ عَذابٍ.
إِنَّ أَبی حَدَّثَنی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ:
رفتند) و من و هر مسلمان دیگر باید از رسول خداصلی الله علیه وآله پیروی کند.
5 - امام حسین علیه السلام به اصحاب خود در کربلا فرمود:
ای فرزندان شرف و بزرگواری! شکیبا باشید که مرگ جز پلی نیست که شما را از رنج و سختی به باغ های بزرگ و نعمت های جاودان عبور می دهد. کدام یک از شما دوست ندارد از زندانی به قصری منتقل گردد؟ اما دشمن شما که می میرد مانند کسی است که از قصری به زندان و شکنجه گاه منتقل شود.
پدرم از رسول خداصلی الله علیه وآله برای من روایت کرد که فرمود:
ص:122
«إِنَّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَجَنَّةُ الْکافِرِ، وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هؤُلاءِ إِلی جَنانِهِمْ وَجِسْرُ هؤُلاءِ إِلی جَحیهِمْ. ما کُذِّبْتُ وَ لا کَذِبْتُ.(1)
وَصْفُ الْمَوْتِ وَآثُارُهُ
6 - أُوصیْکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ اُحَذِّرُکُمْ أَیَّامَهُ وَ أَرْفَعُ لَکُمْ أَعْلامَهُ. فَکَأَنَّ الْمَخُوفَ قَدْ أَفِدَ بِمَهُولِ وُرُودِهِ، وَ نَکیرِ حُلُولِهِ، وَ بَشِعِ مَذاقِهِ، فَاعْتَلَقَ مُهَجَکُمْ وَ حالَ بَیْنَ الْعَمَلِ وَ بَیْنَکُمْ، فَبادِرُوا بِصِحَّةِ الْأَجْسامِ فی مُدَّةِ الْأَعْمارِ.
«دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل اهل ایمان به بهشتشان و پل کافران به جهنمشان می باشد. نه دروغ به من گفته شده و نه دروغ می گویم.
6 - شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم و از روز حساب بر حذر می دارم و نشانه هایش را برای شما بیان می کنم. گویا آنچه ترسناک است با ورودی هولناک و مقدمی ناآشنا و مزه ای ناگوار نزدیک شده است و به جان های شما دست انداخته و میان شما و اعمالتان حائل گردیده است. پس با سلامتی جسمانی که در مدت عمر خود دارید در انجام عمل بکوشید.
ص:123
کَأَنَّکُمْ بِبَغَتاتِ طَوارِقِهِ فَتَنْقُلُکُمْ مِنْ ظَهْرِ الْأَرْضِ إِلی بَطْنِها، وَ مِنْ عِلْوِها إِلی سَفْلِها وَ مِنْ أُنْسِها إِلی وَحْشَتِها وَ مِنْ رَوْحِها وَضَوْئِها إِلی ظُلْمَتِها وَ مِنْ سَعَتِها إِلَی ضَیْقِها، حَیْثُ لایُزارُ حَمیمٌ، وَلا یُعادُ سَقیمٌ، وَ لا یُجابُ صَرِیخٌ.
أَعانَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ عَلی أَهْوالِ ذلِکَ الْیَوْمِ، وَ نَجَّانا وَ إِیَّاکُمْ مِنْ عِقابِهِ، وَ أَوْجَبَ لَنا وَ لَکُمُ الْجَزیلَ مِنْ ثَوابِهِ.
عِبادَ اللَّهِ! فَلَوْکانَ ذلِکَ قَصْرَ مَرْماکُمْ وَ مَدی مَظْعَنِکُمْ کانَ حَسْبُ الْعامِلِ شُغْلاً یَسْتَفْرِغُ عَلَیْهِ أَحْزانَهُ، وَ یُذْهِلُهُ عَنْ دُنیاهُ وَ یَکْثُرُ نَصَبَهُ لِطَلَبِ الْخَلاصِ مِنْهُ.
گویا مرگ به طور ناگهانی شما را در کام خود می گیرد و از پشت زمین به درون آن و از بلندیش به گودی آن منتقل می کند، و از انس آن به وحشتی که دارد و از آسایش و روشنی اش به تاریکی و از وسعتش به تنگنایش انتقال می دهد. آنجا که نه خویشاوندی ملاقات شود و نه بیماری عیادت گردد و نه به فریاد کسی جواب داده شود.
خداوند ما و شما را بر هراس های این روز یاری دهد و از عذاب آن نجات بخشد و اجر بزرگی برای ما و شما قرار دهد.
ای بندگان خدا! اگر این دنیا پایان زندگی و منتهای کوچ شما باشد سزاوار است انسان در آن به کاری مشغول گردد که غم و اندوهش را ببرد و او را از دنیا به کناری کشد و برای خلاص از آن زحمت خود را زیاد کند.
ص:124
فَکَیْفَ وَهُوَ بَعْدَ ذلِکَ مُرْتَهِنٌ بِاکْتِسابِهِ، مُسْتَوْقِفٌ عَلی حِسابِهِ، لاوَزیرَ لَهُ یَمْنَعُهُ، وَ لا ظَهیرَ عَنْهُ یَدْفَعُهُ، وَ «یَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْکَسَبَتْ فی إِیْمانِها خَیْراً، قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مَنْتَظِرُونَ»(1)
اُوصیْکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ! فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أَنْ یُحَوِّلَهُ عَمَّا یَکْرَهُ إِلی ما یُحِبُّ، وَ یَرْزُقُهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.
فَإِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخافُ عَلَی الْعِبادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ، وَ یَأْمَنُ الْعُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لا یَخْدَعُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لا
پس چگونه چنین عمل نکند در حالی که پس از این جهان در گرو اعمال خویش است و او را به پای حساب می برند و نه یاوری دارد که او را از سختی ها دور بدارد و نه پشتیبانی دارد که از او دفاع کند. «در این روز ایمان کسی که از قبل در دنیا مؤمن نشده و یا خیری در ایمان خود کسب نکرده است سودی ندارد. بگو شما در انتظار باشید ما هم منتظریم.»
شما را به پرهیزکاری سفارش کنم زیرا خداوند ضمانت کرده است که هر کس تقوا پیشه کند او را از وضعی که خوش ندارد به وضعی که دوست دارد برساند و از جایی که گمان آن را نمی برد به او روزی رساند.
پس مبادا از زمره کسانی باشی که بر گناه بندگان ترسان است و از عذاب گناه خود آسوده خاطر می باشد. به راستی که خدای متعال در وارد کردن مردم به بهشتش فریب نمی خورد و آنچه از نعمت های بهشتی نزد
ص:125
ص:127
أَقْسُامُ الْعِبادَةِ
1 - إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجَّارِ، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیْدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْأَحْرارِ، وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ.(1)
1 - گروهی خدا را به خاطر علاقه به بهشت می پرستند که این عبادت تاجران است و گروهی خدا را از ترس جهنم می پرستند که این پرستش بردگان است و گروهی خدا را از روی شکر و سپاس می پرستند که این عبادت آزادگان است و بهترین نوع بندگی است.
أَجْرُ قَرائَةِ الْقُرآنِ
2 - قالَ بُشْرُبْنُ غالِبِ الْأَسَدِیِّ: قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
2 - بشربن غالب گوید: امام حسین علیه السلام فرمود:
ص:128
مَنْ قَرَأَ آیَةً مِنْ کِتابِ اللَّهِ فی صَلاتِهِ قائِماً یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِأَةُ حَسَنَةٍ، فَإِنْ قَرَأَها فی غَیْرِ صَلاةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْراً.
فَإِن اسْتَمَعَ الْقُرآنَ کانَ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ حَسَنَةً، وَ إِنْ خَتَمَ الْقُرآنَ لَیْلاً صَلَّتْ عَلَیهِ الْمَلائِکَةُ حَتَّی یُصْبِحَ، وَ إِنْ خَتَمَهُ نَهاراً صَلَّتْ عَلَیهِ الْحَفَظَةُ حتَّی یُمْسِیَ وَکانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُسْتَجابَةٌ وَ کانَ خَیْراً لَهُ مِمَّا بَیْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ.
قُلْتُ: هذا لِمَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ، فَمَنْ لَمْ یَقْرَأْهَ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
یا أَخا بَنی أَسَدٍ! إِنَّ اللَّهَ جَوادٌ ماجِدٌ کَریمٌ، إِذا قَرَأَ ما مَعَهُ أَعْطاهُ
کسی که آیه ای از کتاب خدا را در نماز خود در حال ایستاده بخواند برای هر حرفی از آن صد پاداش نیکو برای او نوشته می شود و اگر در غیر نماز بخواند خداوند برای هر حرفی از آن ده پاداش برای او می نویسد.
اگر قرآن را بشنود برای هر حرفی یک پاداش نیکو برای او خواهد بود و اگر در شب قرآن را ختم کند فرشته ها تا صبح بر او درود می فرستند و اگر در روز آن را ختم کند فرشته های حافظ اعمال تا شب بر او درود می فرستند و یک دعای مستجاب هم خواهد داشت و این برای او از آنچه میان زمین و آسمان وجود دارد بهتر است.
عرض کردم این ثواب برای کسی است که همه قرآن را بخواند اما کسی که همه آن را نخواند چه پاداشی دارد؟
امام علیه السلام فرمود:
ای برادرِ اسدی! خدا بخشنده، بزرگوار و سخی است اگر کسی قرآن
ص:129
اللَّهُ ذلِکَ.(1)
أَلتَّأْمینُ لِدُعاءِ الْمُؤْمِنینَ
3 - أَلرُّکْنُ الْیَمانِیُّ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْجَنَّةِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ. وَ إِنَّ ما بَیْنَ هذَیْنِ الرُّکْنَیْنِ - أَلْأَسْوَدِ وَالْیَمانِیِّ - مَلَکٌ یُدْعی هِجیرٌ یُؤَمِّنُ عَلی دُعاءِ الْمُؤْمِنینَ.(2)
3 - رکن یمانی دری از درهای بهشت است. از روزی که خداوند آن را گشوده، بر روی بندگانش نبسته است. میان حجرالاسود و رکن یمانی فرشته ای است که به آن هجیر گویند و به دعای مؤمنین آمین می گوید.
إِهْتِمامُ النَّبیِّ بِصَلاةِ عِتْرَتِهِ
4 - کانَ النَّبیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَأْتی کُلَّ یَوْمٍ بابَ فاطِمَةَ عِنْدَ صَلاةِ الْفَجْرِ فَیَقُولُ: «الصَّلاةُ یا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ» «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ
را به اندازه ای که در امکان دارد بخواند خداوند به همین اندازه به او پاداش می دهد.
4 - پیامبرصلی الله علیه وآله هر روز به هنگام نماز صبح به منزل فاطمه می آمد و می فرمود: «نماز ای خانواده نبوت» خدا می خواهد آلودگی را از شما
ص:130
لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(1) تِسْعَةَ أَشْهُرٍ بَعْدَ ما نَزَلَتْ «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها»(2)و(3)
آثارُ الْعِبادَةِ
5 - مَنْ عَبَدَاللَّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمانِیِّهِ وَ کِفایَتِهِ.(4)
5 - کسی که خدا را به شایستگی بپرستد خداوند بیش از امید و نیازش به او خواهد داد.
مَعْنی صَوْتِ الْحَیْواناتِ
6 - سُئِلَ عَنِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ فی حالِ صِغَرِهِ عَنْ أَصْواتِ الْحَیوْاناتِ. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِذا صاحَ النَّسْرُ فَإِنَّهُ یَقُولُ.
خانواده بزداید و شما را پاک گرداند»این اعلامِ نماز را به مدت نه ماه پس از نزول آیه «خانواده ات را به نماز امر کن و خودبر آن شکیباباش»ادامه داد.
6 - از امام حسین علیه السلام که در حال خردسالی به سر می برد سؤال شد، صدای حیوانات چه معنایی دارد؟ حضرت فرمود:
وقتی کرکس می خواند می گوید:
ص:131
یَابْنَ آدَمَ! عِشْ ما شِئْتَ فَآخِرُهُ الْمَوْتُ.
وَ اِذا صاحَ الْبازی یَقُولُ:
یا عالِمَ الْخَفیَّاتِ وَ یا کاشِفَ الْبَلِیَّاتِ!
وَ اِذا صاحَ الطَّاوُوسُ یَقُولُ:
مَوْلایَ ظَلَمْتُ نَفْسی وَ اغْتَرَرْتُ بِزینَتی فَاغْفِرْلی.
وَ إِذا صاحَ الدَّرّاجُ یَقُولُ:
أَلرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی
وَإِذا صاحَ الدّیکُ یَقُولُ:
مَنْ عَرَفَ اللَّهَ لَمْ یَنْسَ ذِکْرَهُ.
وَ إِذا قَرْقَرَتِ الدُّجاجَةُ تَقُولُ:
ای فرزند آدم! هر چه می خواهی زندگی کن که پایان آن مرگ است.
وقتی باز می خواند می گوید:
ای آگاه به امور پنهانی و ای بر طرف کننده سختی ها!
وقتی طاووس می خواند می گوید:
مولای من! به نفس خود ستم کردم و به زیبایی خود فریفته شدم، مرا ببخش.
وقتی درّاج (پرنده ای شبیه کبک) می خواند می گوید:
خدای مهربان بر عرش مسلط است.
وقتی خروس می خواند می گوید:
کسی که خدا را بشناسد ذکر او را فراموش نمی کند.
وقتی مرغ قُدْقُدْ می کند می گوید:
ص:132
یا إِلهَ الْحَقِّ! أَنْتَ الْحَقُّ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ یا أَللَّهُ یا حَقُّ.
وَ إِذا صاحَ الباشِقُ یَقُولُ:
آمَنْتُ بِاللَّهِ والْیَوْمِ الآخِرِ
وَ إِذا صاحَتِ الحِداءُ تَقُولُ:
تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ تُرْزَقْ.
وَ إِذا صاحَ الْعُقابُ یَقُولُ:
مَنْ أَطاعَ اللَّهَ لَمْ یَشْقَ.
وَ إِذا صاحَ الشَّاهینُ یَقُولُ:
سُبْحانَ اللَّهِ حَقّاًحَقّاً.
وَ إِذا صاحَتِ الْبُومَةُ تَقُولُ:
ای خدای بر حق! تو حقی و گفته ات حق امت ای خدا و ای حق.
وقتی قرقی می خواند می گوید.
به خدا و روز قیامت ایمان آوردم.
وقتی زَغَن (نوعی پرنده) می خواند می گوید:
به خدا توکل کن روزی داده می شوی.
وقتی عقاب می خواند می گوید:
کسی که از خدا اطاعت کند بدبخت نمی شود.
وقتی شاهین می خواند می گوید:
به درستی، به درستی منزه است خداوند.
وقتی جغد می خواند می گوید:
ص:133
أَلْبُعْدُ مِنَ النَّاسِ أُنْسٌ.
وَإِذا صاحَ الْغُرابُ یَقُولُ:
یا رازِقُ ابْعَثِ الرِّزْقَ الْحَلالَ.
وَ إِذا صاحَ الْکُرْکِیُّ یَقُولُ:
أَللَّهُمَّ احْفَظْنی مِنْ عَدُوِّی.
وَ إِذا صاحَ الْلَّقْلَقُ یَقُولُ:
مَنْ تَخَلّی عَنِ النُّاسِ نَجی مِنْ أَذاهُمْ.
وَ إِذا صاحَ الْبَطَّةُ یَقُولُ:
غَفْرانَکَ یا أَللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ الْهُدْهُدُ یَقُولُ:
دوری از مردم انس با خداست.
وقتی کلاغ می خواند می گوید:
ای روزی دهنده! روزی حلال بفرست.
وقتی دُرْنا (پرنده ای حلال گوشت شبیه لک لک) می خواند می گوید:
خدایا مرا از شر دشمنم حفظ کن.
وقتی لک لک می خواند می گوید:
کسی که از مردم بگریزد از آزار آنها نجات یابد.
وقتی مرغابی می خواند می گوید:
خواستار بخشش تو هستم ای خدا.
وقتی هدهد می خواند می گوید:
ص:134
ما أَشْقی مَنْ عَصَی اللَّهَ.
وَ إِذا صاحَ الْقُمْرِیُّ یَقُولُ:
یا عالِمَ السِّرِ وَ النَّجْوی یا أَللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ الدُّبْسِیُّ یَقُولُ:
أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ سِواکَ یا أَللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ الْعَقْعَقُ یَقُولُ:
سُبْحانَ مَنْ لا یَخْفی عَلَیهِ خافِیَةٌ.
وَ إِذا صاحَ الْبَبْغاءُ یَقُولُ.
مَنْ ذَکَرَ رَبَّهُ غَفَرَ ذَنْبَهُ.
وَ إِذا صاحَ الْعُصْفُورُ یَقُولُ:
چه اندازه بدبخت است کسی که معصیت خدا می کند.
وقتی قمری می خواند می گوید:
ای آگاه به سرّ و راز! ای خدا!
وقتی دُبْسی (مرغی مایل به سیاهی) می خواند می گوید:
تو خدایی و خدایی جز تو نمی باشد ای خدا!
وقتی کلاژه (پرنده ای شبیه کلاغ) می خواند می گوید:
منزه است خدایی که هیچ امر پوشیده ای بر او پنهان نیست.
وقتی طوطی می خواند می گوید:
کسی که پروردگارش را یاد کند گناه او را می بخشاید.
وقتی گنجشک می خواند می گوید.
ص:135
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا یَسْخَطُ اللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ الْبُلْبُلُ یَقُولُ:
لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ حَقّاً حَقّاً.
وَ إِذا صاحَ الْقَبْجَةُ یَقُولُ:
قَرِّبِ الْحَقَّ قَرِّبْ.
وَ إِذا صاحَتِ السَّماناتُ تَقُولُ:
یَابْنَ آدَمَ ما أَغْفَلَکَ عَنِ الْمَوْتِ؟
وَ إِذا صاحَ السُّوذَ نیقُ یَقُولُ:
لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، مَحَمَّدٌ وَ آلُهُ خِیَرَةُ اللَّهِ.
وَ إِذا صاحَتِ الْفاخْتَةُ تَقُولُ:
طلب مغفرت می کنم از آنچه خدا را به خشم می آورد.
وقتی بلبل می خواند می گوید.
به درستی، به درستی خدایی جز خدای یگانه نیست.
وقتی کبک می خواند می گوید:
به حق نزدیک شو، نزدیک شو.
وقتی بلدرچین می خواند می گوید:
ای فرزند آدم! چه چیز تو را از مرگ غافل کرده است؟
وقتی چَرْغْ (مرغی شکاری) می خواند می گوید:
خدایی جز خدای یکتا نیست و محمد و آل او برگزیدگان خدا هستند.
وقتی فاخته (قمری) می خواند می گوید:
ص:136
یا واحِدُ یا أَحَدُ یا فَرْد یا صُمَدُ.
وَ إِذا صاحَ الشَّقْراقُ یَقُولُ:
مَوْلایَ أَعْتِقْنی مِنَ النَّارِ.
وَ إِذا صاحَتِ الْقَنْبَرَةُ تَقُولُ:
مَوْلایَ تُبْ عَلی کُلِّ مُذْنِبٍ مِنَ الْمُؤْمِنینَ.
وَ إِذا صاحَ الْوَرْشانُ یَقُولُ:
إِنْ لَمْ تَغْفِرْ ذَنْبی شَقیتُ.
وَ إِذا صاحَ الشِّفْنینُ یَقُولُ:
لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ.
وَ إِذا صاحَتِ النُّعامَةُ تَقُولُ:
ای یگانه! ای یکتا! ای بی همتا و بی نیاز!
وقتی دارکوب می خواند می گوید:
ای مولای من! مرا از آتش آزاد گردان!
وقتی چکاوک (پرنده ای شبیه طوطی) می خواند می گوید:
مولای من! به هر گهنکاری از گهنکاران توفیق توبه عنایت کن.
وقتی ورشان (کبوتری صحرایی) می خواند می گوید:
اگر گناهم را نبخشی بدبخت می شوم.
وقتی یمام (کبوتری صحرایی) می خواند می گوید:
قدرتی نیست مگر برای خدای بلند مرتبه و بزرگ.
وقتی شترمرغ می خواند می گوید:
ص:137
لا مَعْبُودَ سِوَی اللَّهِ.
وَ إِذا صاحَتِ الخَطَّافَةُ فَإِنَّها تَقْرَأُ سُوَرَةَ الْحَمْدِ وَ تَقُولُ:
یا قابِلَ تَوْبَةِ التَّوّابینَ یا أَللَّهُ لَکَ الْحَمْدُ.
وَ إِذا صاحَتِ الزَّرّافَةُ تَقُولُ:
لا إِلهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ.
وَ إِذا صَاحَ الْحَمَلُ یَقُولُ:
کَفی بِالْمَوْتِ واعِظاً.
وَإِذا صاحَ الْجَدْیُ یَقُولُ:
عاجَلَنِی الْمَوْتُ، ثَقُلَ ذَنْبی وَازْدادَ.
وَ إِذا صاحَ الْأَسَدُ یَقُولُ:
معبودی جز خدا نیست.
وقتی پرستو می خواند سوره حمد را می خواند و می گوید:
ای قبول کننده توبه توبه کنندگان! ای خدا! ستایش برای توست.
وقتی زرافه صدا می کند می گوید:
خدایی جز خدای یکتا نیست و یگانه است.
وقتی برّه بانک برمی آورد می گوید:
مرگ برای اندرز کافی است.
وقتی بزغاله صدا می کند می گوید:
مرگ به سوی من شتاب گرفت، گناهم سنگین و زیاد شد.
وقتی شیر فریاد می کند می گوید:
ص:138
أَمْرُ اللَّهِ مُهِمٌّ مُهِمٌّ.
وَ إِذا صاحَ الثَّورُ یَقُولُ:
مَهْلاً مَهْلاً یَابْنَ آدَمَ! أَنْتَ بَیْنَ یَدَیْ مَنْ یَری وَلا یُری وَ هُوَ اللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ الْفیلُ یَقُولُ:
لا یُغْنی عَنِ الْمَوْتِ قُوَّةٌ وَ لا حیلَةٌ.
وَ إِذا صاحَ الْفَهْدُ یَقُولُ:
یا عَزیْزُ یاجَبَّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا أَللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ الْجَمَلُ یَقُولُ:
سُبْحانَ مُذِلِّ الْجَبَّارینَ سُبْحانَهُ.
امر خدا مهم است، مهم.
وقتی گاو نر فریاد می کند می گوید:
آهسته، آهسته، ای فرزند آدم، تو در پیش کسی قرار داری که می بیند و دیده نمی شود و آن خداوند است.
وقتی فیل صدا می کند می گوید:
هیچ توانایی و حیله ای نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد.
وقتی یوزپلنگ بانک بر می آورد می گوید:
ای شکست ناپذیر و اصلاح کننده! ای شایسته بزرگی، ای خدا!
وقتی شتر صدا می دهد می گوید:
منزه است خوار کننده سرکشان، منزه است.
ص:139
وَ إِذا صَهَلَ الْفَرَسُ یَقُولُ:
سُبْحانَ رَبِّنا سُبْحانَهُ.
وَ إِذا صاحَ الذِّئْبُ یَقُولُ:
ما حَفَظَ اللَّهُ لَنْ یُضیعَ أَبَداً.
وَ إِذا صاحَ ابْنُ آوِیٍ یَقُولُ:
اَلْوَیْلُ، أَلْوَیْلُ لِلْمُذْنِبِ الْمُصِرِّ.
وَ إِذا صاحَ الْکَلْبُ یَقُولُ:
کَفی بِالْمَعاصی ذُلّاً.
وَ إِذا صاحَ الْإِرْنَبُ یَقُولُ:
لا تُهْلِکْنی یا أَللَّهُ لَکَ الْحَمْدُ.
وقتی اسب شیهه می کشد می گوید:
منزه است پروردگار ما، منزه است.
وقتی گرگ زوزه می کشد می گوید:
آنچه را خدا حفظ کند هرگز ضایع نمی شود.
وقتی شغال فریاد می کند می گوید:
وای بر گنهکاری که بر گناه اصرار می ورزد.
وقتی سگ صدا می کند می گوید:
گناهان برای ذلت کافی است.
وقتی خرگوش صدا می کند می گوید:
هلاکم نکن ای خدا! ستایش برای توست.
ص:140
وَ إِذا صاحَ الثَّعْلَبُ یَقُولُ:
الدُّنْیا دار غُرُورٍ.
وَ إِذا صاحَ الْغَزالُ یَقُولُ:
نَجِّنی مِنَ الْأَذی
وَ إذا صاحَ الْکَرْکَدَّنُ یَقُولُ:
أَغِثْنی وَإِلاَّهَلَکْتُ یا مَوْلایَ.
وَ إِذا صاحَ الْإِبِلُ یَقُولُ:
حَسْبیَ اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ، حَسْبیَ اللَّهُ.
وَ إِذا صاحَ النَّمِرُ یَقُولُ:
سُبْحانَ مَنْ تَعَزَّزَ بِالْقُدْرَةِ سُبْحانَهُ.
وقتی روباه فریاد می کند می گوید:
دنیا خانه فریب است.
وقتی آهو صدا می دهد می گوید:
مرا از آزار شدن نجات ده.
وقتی کرگدن بانک برمی آورد می گوید:
به فریادم برس وگرنه هلاک می شوم ای مولای من.
وقتی شتر فریاد می کند می گوید:
خداوند مرا کافی است و بهترین وکیل است، خداوند مرا کافی است.
وقتی پلنگ فریاد می کند می گوید:
پاک ومنزه است خدایی که به قدرت خود شکست ناپذیر است پاک و منزه است.
ص:141
وَ إِذا سَبَحَتِ الْحَیَّةُ تَقُولُ.
ما أَشْقی مَنْ عَصاکَ یارَحْمن
وَ إِذا سَبَحَتِ الْعَقْرَبُ تَقُولُ:
أَلشَّرُّ شَیْ ءٌ وَحْشٌ.
ثُمَّ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ: ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِلّا وَلَهُ تَسْبیحٌ یَحْمَدُ بِهِ رَبَّهُ ثُمَّ تَلا هذِهِ الْآیَةَ «وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیْحَهُمْ».(1)و(2)
وقتی مار به سخن آید می گوید.
چه اندازه بدبخت است کسی که تو را معصیت می کند ای مهربان.
وقتی عقرب به سخن آید می گوید:
بدی چیز وحشت انگیزی است.
آن گاه امام علیه السلام فرمود: خداوند چیزی خلق نکرده مگر اینکه تسبیحی دارد که با آن پروردگارش را ستایش می کند.
سپس این آیه را تلاوت کرد:
«هیچ چیزی نیست مگر این که با ستایش خداوند او را تسبیح می گوید اما شما تسبیح آنها را نمی فهمید»
ص:142
ص:143
أَلصَّبْرُ عَلَی الْمَکارِهِ
1 - إِصْبِرْ عَلی ما تَکْرَهُ فیما یُلْزِمُکَ الْحَقَّ، وَ اصْبِرْ عَمَّا تُحِبُّ فیما یَدْعُوکَ إِلَیْهِ الْهَوی (1)
1 - بر سختی هایی که تو را به حق می رساند صبر کن، و بر آنچه دوست داری و هوای نفس تو را به سوی آن می کشاند شکیبا باش.
مِفْتاح النَّجاةِ
2 - مَنْ أَحْجَمَ عَنِ الرَّأْیِ وَ عَیِیَتْ بِهِ الْحِیَلُ کانَ الرِّفْقُ مِفْتاحَهُ.(2)
2 - کسی که از تدبیر بازماند و راه چاره ای ندارد، مدارا کلید (گشایش) اوست.
ص:144
مَفاتِحُ الرُّشْدِ
3 - دِراسَةُ الْعِلْمِ لِقاحُ الْمَعْرِفَةِ، وَ طُولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فِی الْعَقْلِ، وَ الشَّرَفُ التَّقْوی وَ الْقُنُوعُ راحَةُ الْأَبْدانِ، وَمَنْ أَحَبَّکَ نَهاکَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکَ أَغْراکَ.(1)
3 - آموختن علم مایه شناخت است و استمرار تجربه ها سبب زیادی عقل می گردد.
بزرگی به تقواست و قناعت مایه راحتی جسم می باشد، کسی که دوستت داشته باشد تو را از زشتی باز می دارد. و کسی که با تو دشمن است مغرورت می گرداند.
عَلامَةُ الْمَجْدِ
4 - إِنَّ الْکَریمَ إِذا تَکَلَّمَ بِکَلامٍ یَنْبَغی أَنْ یُصَدِّقَهُ بِالْفِعْلِ.(2)
4 - انسان بزرگوار وقتی سخن می گوید سزاوار است سخن خود را با عمل تصدیق کند.
ص:145
أَجْرُ السَّلامِ
5 - لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةٌ، تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدی وَ واحِدَةٌ لِلرّادِّ.(1)
5 - سلام کردن هفتاد پاداش دارد، شصت و نه تای آن برای سلام کننده و یک پاداش برای پاسخ دهنده است.
أَلْخَوْفُ وَالْبُکاءُ
6 - بُکاءُ الْعُیُونِ وَ خَشْیَةُ الْقُلُوبِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ.(2)
6 - گریه چشم ها و ترس قلب ها، رحمت الهی است.
أَثَرُ الْخَوْفِ
7 - قیلَ لَهُ ما أَعْظَمَ خَوْفَکَ مِنْ رَبِّکَ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
لا یأْمَنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلّا مَنْ خافَ اللَّهَ فِی الدُّنْیا.(3)
7 - به امام حسین علیه السلام عرض شد چه ترس بزرگی از پروردگار خود داری! حضرت فرمود:
روز قیامت امنیت ندارد مگر کسی که در دنیا از خدا بترسد.
ص:146
أَثَرُ الْبُکاءِ
8 - الْبُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ نَجاةٌ مِنَ النَّارِ.(1)
8 - گریه از ترس خدا، سبب نجات از آتش است.
إِجابَةُ دَعْوَة الْمُؤْمِنِ
9 - رَاَی الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ رَجُلاً دُعِیَ إِلی طَعامٍ فَقالَ لِلَّذی دَعاهُ: أَعْفِنی. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
قُمْ! فَلَیْسَ فِی الدَّعْوَةِ عَفْوٌ، وَ إِنْ کُنْتَ مُفْطِراً فَکُلْ، وَ إِنْ کُنْتَ صائِماً فَبارِکْ.(2)
9 - امام حسین علیه السلام مردی را دید که دعوت به خوردن غذا می شود و در جواب دعوت کننده می گوید: از دعوت من در گذر. امام علیه السلام به او فرمود:
برخیز و دعوت او را بپذیر که در دعوت به غذا گذشتی نخواهد بود، اگر روزه نداری برو و غذا بخور، و اگر روزه دار هستی به مقداری از غذا تبرک جو.
ص:147
أَلْإِحْسانُ إِلَی النَّاسِ
10 - إِعْلَمُواً أَنَّ حَوائِجَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فَلا تَمُلُّوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ إِلی غَیْرِکُمْ، وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْمَعْرُوفَ مَکْسَبٌ حَمْداً وَ مُعَقِّبٌ أَجْراً.
فَلَوْ رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ رَجُلاً لَرَأَیْتُمُوهُ حَسَناً جَمیلاً تَسُرُّ النَّاظِرینَ وَ یَفُوقُ الْعالَمینَ، وَلَوْ رَأَیْتُمُ اللُّؤْمَ رَأَیْتُمُوهُ سَمِجاً قَبیْحاً مُشَوَّهاً تَنَفَّرَمِنْهُ الْقُلُوبُ وَ تَغِضُّ دُونَهُ الْأَبْصارُ.
وَ مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ تَعالی عَنْهُ کُرَبَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ،
10 - بدانید که نیازمندی های مردم به شما از نعمت های خداوند بر شماست پس نعمت ها را رد نکنید که به سوی دیگران روان خواهند شد. و بدانید که کار خیر ستایش برانگیز و پاداش آخرت را به دنبال دارد.
اگر کار نیک را به صورت مردی مشاهده می کردید او را نیکو و زیبا می دیدید، آن گونه که سیمای زیبای او بینندگان را شادمان می کند و برتر از همه خلق عالم خواهد بود. و اگر بخل و پستی را مشاهده می کردید آن را به صورتی زشت، بدقیافه و ناهنجار می دیدید که دل ها از آن متنفر است و چشم ها از آن بسته می شود.
کسی که غم مؤمنی را بر طرف کند خدای تعالی غم دنیا و آخرت را از او برطرف می سازد.
ص:148
وَ مَنْ أَحْسَنَ، أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْهِ، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ.(1)
خَیْرُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ
11 - إِنَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبَ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَاالسَّلامُ: یا سَیِّدی أَخْبِرْنی بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. فَکَتَبَ عَلَیهِ السَّلامُ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أَمّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفاهُ اللَّهُ أُمُورَ
و کسی که نیکی کند خداوند به او نیکی خواهد کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
11 - مردی از اهل کوفه نامه ای به حسین بن علی نوشت و پرسید: ای سرور من! مرا به خیر دنیا و آخرت آگاه گردان. امام علیه السلام در جواب او نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان
کسی که رضایت خدا را با خشم مردم طلب کند (به دنبال رضایت خدا باشد اگر چه مردم از آن ناراضی باشند)، خداوند او را از مردم بی نیاز
ص:149
النَّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی النَّاسِ. وَالسَّلامُ.(1)
مَوْتٌ فی عِزٍّ
12 - مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ.(2)
12 - مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذّلت است.
قَبُولُ الْإِعْتِذارِ
13 - لَوْ شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الْأُذُنِ - وَ أَوْمی إِلَی الْیُمْنی - وَاعْتَذَر لی فِی الْأُخْری لَقَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ.(3)
خواهد کرد، و کسی که رضایت مردم را با خشم خداوند طلب نماید (به دنبال رضایت مردم باشد اگر چه خواسته آنها خلاف رضای خدا باشد) خداوند او را به مردم واگذارد. والسلام.
13 - اگر مردی در این گوش به من ناسزا گوید - و اشاره به گوش راست خود کرد - و در گوش دیگرم عذرخواهی کند عذر او را می پذیرم.
ص:150
جَوابُ أَسْئِلَةِ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام
14 - قالَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ لِإِبْنِهِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: یا بُنَیَّ! مَا اسُّؤْدَدُ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِصْطِناعُ الْعَشیرَةِ وَ احْتِمالُ الْجَریرَةِ.
قالَ: فَمَا الْغِنی؟ قالَ: قِلَّةُ أَمانیکَ وَ الرِّضا بِما یَکْفیکَ.
قالَ: فَمَا الْفَقْرُ؟ قالَ: الطَّمَعُ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ.
قالَ: فَمَا اللُّؤْم؟ قالَ: إِحرازُ الْمَرْءِ نَفْسَهَ وَ إِسْلامُهُ عِرْسَهُ.
قالَ: فَمَا الْخَرْقُ؟ قالَ: مُعاداتُکَ أَمیرَکَ وَ مَنْ یَقْدِرُ عَلی ضَرّکَ وَ نَفْعِکَ.(1)
14 - امیرمؤمنان علیه السلام به فرزندش حسین علیه السلام فرمود: ای فرزندم! بزرگی چیست؟ حسین علیه السلام پاسخ داد:
فرمود: بی نیازی چیست؟ جواب داد: کم کردن آرزوها و رضایت به آنچه برای تو کافی است.
- فرمود: فقر چیست؟ در جواب گفت: طمع و ناامیدی شدید.
- فرمود: پستی چیست؟ جواب داد: این که مرد به خود برسد و همسرش را واگذارد.
- فرمود: حماقت چیست؟ پاسخ داد: دشمنی با امیر خود و هر کسی که بر سود و زیان تو توانایی دارد.
ص:151
نافِسُوا فِی الْمَکارِمِ
15 - أَیُّهَا النَّاسُ! نافِسُوا فِی الْمَکارِمِ، وَ سارِعُوا فِی الْمَغانِمِ، وَ لَاتَحْتَسِبُوا بِمَعْرُوفٍ لَمْ تَعْجَلُوا. وَاکْسِبُوا الْحَمْدَ بِالنُّجْحِ وَ لاتَکْتَسِبُوا بِالْمُطَلِّ ذَمّاً. فَمَهْما یَکُنْ لِأَحَدٍ عِنْدَ أَحَدٍ صَنیعَةٌ لَهُ رَأی أَنَّهُ لایَقُومُ بِشُکْرِها فَاللَّهُ لَهُ بِمُکافَأَتِهِ، فَإِنَّهُ أَجْزَلُ عَطاءً وَأَعْظَمُ أَجْراً.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ حَوائِجَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیکُمْ، فَلا تَمُلُّوا النِّعَمَ فَتَحُوُر نِقَماً.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْمَعْرُوفَ مَکْسَبٌ حَمْداً وَ مُعَقِّبٌ أَجْراً.
15 - ای مردم در کسب کرم و جوانمردی رقابت کنید و برای رسیدن به سرمایه های سعادت شتاب ورزید و کار نیکی را که در انجام آن شتاب نکرده اید به حساب خود نیاورید. ستایش را با پیروزی به دست آورید و با سهل انگاری خود را مورد مذمت قرار ندهید.
هرگاه کسی کار نیکی برای دیگری انجام داد که او نمی تواند سپاسگزاری کند خدا به او پاداش خواهد داد و البته عطای خدا بیشتر و پاداش او بزرگ تر است.
بدانید که نیازمندهای مردم به شما از نعمت های خداوند برشماست، پس نعمت ها را رد نکنید که به عقوبت تبدیل خواهند شد.
و بدانید که نیکی ها ستایش برانگیز و پاداش آخرت را به همراه دارند.
ص:152
فَلَوْرَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ رَجُلاً رَأَیْتُمُوهُ حَسَناً جمیلاً تَسُرُّ النَّاظِرینَ وَ لَوْ رَأَیْتُمُ اللُّؤْمَ رَأَیْتُمُوهُ سَمِجاً مُشَوَّهاً تَنَفَّرَ مِنْهُ الْقُلُوبُ وَ تَغِضُّ دُوَنُه الْأَبْصارُ.
أَیُّهَا النَّاسُ! مَنْ جادَ سادَ، وَمَنْ بَخِلَ رَذِلَ، وَ إِنَّ أَجْوَدَ النَّاسِ مَنْ أَعْطی مَنْ لایَرْجُوهُ.
وَ إِنَّ أَعْفَی النَّاسِ مَنْ عَفی عَنْ قُدْرَةٍ، وَ إِنَّ أَوْصَلَ النَّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ. وَ الْأُصُولُ عَلی مَغارِسِها بِفُرُوعِها تَسْمُوا.
اگر نیکی را به صورت مردی مشاهده می کردید او را نیکو و زیبا می دیدید به گونه ای که بینندگان را شادمان می کند. و اگر بخل و پستی را می دیدید، او را به صورتی زشت و بد قیافه و ناهنجار مشاهده می کردید که دل ها از آن متنفر و چشم ها از آن بسته می شود.
ای مردم! کسی که ببخشد به مجد و بزرگی می رسد و کسی که بخل ورزد پست می گردد. همانا بخشنده ترین انسان ها آن است که به کسی ببخشد که از او امید بخشش ندارد.
و با گذشت ترین مردم کسی است که با داشتن توانایی عفو کند و با ارتباطترین مردم با مؤمنین کسی است که با فردی که از او بریده است ارتباط پیدا کند. و درختان آن گونه خواهند بود که ریشه ها برآنند و با شاخه ها رشد می کنند (حقیقت مردم بر پایه خانواده ها و ارزش های ریشه ای است و براساس آنها رشد می کنند.)
ص:153
فَمَنْ تَعَجَّلَ لِأَخیهِ خَیْراً وَجَدَهُ إِذا قَدِمَ عَلَیهِ غَداً، وَ مَنْ أَرادَ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالصَّنیعَةِ إِلی أَخیهِ کافَأَهُ بِها فی وَقْتِ حاجَتِهِ وَصَرَفَ عَنْهُ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا ما هُوَ أَکْثَرُ مِنْهُ.
وَمَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ کُرَبَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. وَمَنْ أَحْسَنَ، أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْهِ، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ.(1)
مَعْرِفَةُ خِصالٍ شَتَّی
16 - إِنَّ الْحِلْمَ زینَةٌ، وَ الْوَفاءَ مُرُوَّةٌ، وَ الصِّلَةَ نِعْمَةٌ، وَ الْإِسْتِکْبارَ
پس کسی که در نیکی به برادرش بشتابد فردا به نتیجه آن خواهد رسید و کسی که برای خدا به برادر دینی خود کمک کند خداوند به وقت نیازمندی به او پاداش می دهد و بیش از آنچه کمک کرده است بلاها را از او دور می گرداند.
و کسی که اندوه و مشقت مؤمنی را بر طرف نماید خداوند اندوه و سختی او را در دنیا و آخرت بر طرف می سازد. و کسی که با مردم نیکی کند خداوند به او نیکی خواهد کرد و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
16 - همانا خویشتن داری زینت و وفاداری جوانمردی و پیوند با نزدیکان نعمت و تکبر خودپسندی است.
ص:154
صَلَفٌ، وَ الْعَجَلَةَ سَفَهٌ، وَالسَّفَهَ ضَعْفٌ، وَ الْغُلُوَّ وَرْطَةٌ، وَ مُجالَسَةَ اَهْلِ الدِّناءَةِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَةَ أَهْلِ الْفِسْقِ رَیْبَةٌ.(1)
أَلتَّسْلِیَةُ لِأَبی ذَرٍّ
17 - لَمَّا أُخْرِجَ أَبُوذَرٍّ إِلَی الرَّبَذَةِ قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ
یا عَمَّاهُ! إِنَّ اللَّهَ تَعالی قادِرٌ أَنْ یُغَیِّرَ ما قَدْ تَری وَ اللَّهُ کُلَّ یَوْمٍ فی شَأْنٍ.
وَ قَدْ مَنَعَکَ الْقَوْمُ دُنْیاهُمْ، وَ مَنَعْتَهُمْ دینَکَ، فَما أَغْناکَ عَّما مَنَعُوکَ وَ أَحْوَجَهُمْ إِلی ما مَنَعْتَهُمْ.
و شتابزدگی بی خردی و بی خردی ضعف و زیاده طلبی هلاکت و هم نشینی با افراد پست بدی است و نشست و برخاست با گهنکاران سبب تردید (مردم) می گردد.
17 - وقتی ابوذر به ربذه تبعید شد امام حسین علیه السلام به او فرمود:
ای عمو! خدای بزرگ قادر است آنچه را برای تو پیش آمده است تغییر دهد و خداوند هر روز در کاری است.
این گروه، دنیایی را که در دست خود داشتند از تو دریغ کردند و تو هم دین خود را از آنان دریغ داشتی. چه اندازه از آنچه تو را منع کردند بی نیازی، و چقدر آنها به آنچه از آنان دریغ داشتی نیازمندند.
ص:155
فَاسْئَلِ اللَّهَ الصَّبْرَ وَالنَّصْرَ، وَاسْتَعِذْ بِهِ مِنَ الْجَشَعِ وَ الْجَزَعِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الدّینِ وَالْکَرَمِ، وَ إِنَّ الْجَشَعَ لا یُقَدِّمُ رِزْقاً وَ الْجَزَعَ لا یُؤَخِّرُ أَجَلاً.(1)
صبر و پیروزی را از خداوند درخواست کن و از حرص و ناشکیبایی به خدا پناه بر، که صبر نتیجه دین داری و جوانمردی است، و حرص روزی را پیش نمی اندازد و ناشکیبایی مرگ را دور نخواهد کرد.
ص:156
ص:157
إِتِّقاءُ الْهَوی
1 - إِتَّقُوا هذِهِ الْأَهْواءَ الَّتی جِماعُهَا الضَّلالَةُ وَ میعادُهَا النَّارُ.(1)
1 - از این هواهای نفسانی که حاصل آن گمراهی و پایان آن آتش است بپرهیزید.
أَلْإِغْتِرارُ بالدُّنْیا
2 - یا أَهْلَ لَذَّةِ دُنْیا لا بَقاءَ لَها
إِنَّ اغْتِراراً بِظِلٍّ زائِلٍ حُمْقٌ.(2)
2 - ای اهل لذت دنیا! این لذت دوامی ندارد. فریفته شدن به سایه ای که از میان می رود حماقت است.
ص:158
إِجْتِنابُ السَّیِّئاتِ
3 - إِیَّاکَ وَما تَعْتَذِرُ مِنْهُ، فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسی ءُ وَ لا یَعْتَذِرُ، وَالْمُنافِقُ کُلَّ یَوْمٍ یُسی ءُ وَ یَعْتَذِرُ.(1)
3 - از انجام آنچه بخواهی عذرخواهی کن بپرهیز، که مؤمن بدی نمی کند و (در نتیجه) پوزش هم نمی خواهد، اما منافق هر روز بدی می کند و پوزش می خواهد.
مَنِ الْبَخیلُ؟
4 - أَلْبَخیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.(2)
4 - بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد.
مِفْتاحُ الْکَلامِ
5 - قالَ لَهُ رَجُلٌ إِبْتِداءً: کَیْفَ أَنْتَ عافاکَ اللَّهُ؟ فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
5 - مردی بدون سلام کردن به امام حسین علیه السلام عرض کرد: حال شما چطور است، خداوند سلامتی دهد. امام علیه السلام فرمود:
ص:159
السَّلامُ قَبْلَ الْکَلامِ، عافاکَ اللَّهُ، لا تَأْذَنُوا لِأَ حَدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ.(1)
تَرْکُ الظُّلْمِ
6 - قالَ لِإِبْنِهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِماالسَّلامُ:
أَیْ بُنَیَّ! إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیکَ ناصِراً إِلَّا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ.(2)
6 - اما حسین علیه السلام به فرزندش علی بن الحسین علیه السلام فرمود:
ای فرزندم! از ظلم به کسی که یاوری جز خدای بزرگ در برابر تو ندارد بپرهیز.
آثارُ الذَّنْبِ
7 - مَنْ حاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کانَ أَفْوَتَ لِما یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِما
سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است، خداوند به تو سلامتی دهد. به کسی اجازه سخن گفتن ندهید تا سلام کند.
7 - کسی که با معصیت خدا به کاری مبادرت ورزد به آنچه امید دارد، زودتر از دستش می رود و از آنچه می ترسد زودتر دامن گیر آن خواهد
ص:160
یَحْذَرُ.(1)
شَرُّ خِصالِ الْمُلُوکِ
8 - شَرُّ خِصالِ الْمُلُوکِ: أَلْجُبْنُ مِنَ الْأَعْداءِ، وَالْقَسْوَةُ عَلَی الضُّعَفاءِ، وَالْبُخْلُ عِنْدَ الْإِعْطاءِ.(2)
8 - بدترین صفات پادشاهان (زمامداران)، ترس از دشمنان، و سخت دلی بر ضعیفان، و بخل و تنگ نظری به هنگام بخشش است.
النَّواهِی الْخُلْقِیَّةِ
9 - لاتَتَکَلَّفْ مالا تُطیقُ وَلا تَتَعَرَّضْ لِما لاتُدْرِکُ.
وَلا تَعِدْ بِما لا تَقْدِرُ عَلَیهَ وَ لا تُنْفِقْ إِلّا بِقَدْرِ ما تَسْتَفیدُ.
شد.
9 - کاری که توان آن را نداری نپذیر و در پی آنچه به آن نمی رسی نباش.
و بر انجام آنچه توانایی نداری وعده نده و جز به اندازه ای که بهره مند می شوی خرج نکن.
ص:161
وَلا تَطْلُبْ مِنَ الْجَزاءِ إلّا بِقَدْرِ ما صَنَعْتَ.
وَلا تَفْرَحْ إِلّا بِما نِلْتَ مِنْ طاعَةِ اللَّهِ.
وَ لا تَتَناوَلْ إِلّا ما رَأَیْتَ نَفْسَکَ لَهُ أَهْلاً.(1)
أَلطَّاعَةُ الْمُحَرَّمَةُ عَنِ الْأَبِ
10 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِوبْنِ الْعاصِ:
أَتَعْلَمُ أَنّی أَحَبُّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلی أَهْلِ السَّماءِ وَ تُقاتِلُنی وَ أَبی یَوْمَ صِفّینِ وَ اللَّهِ إِنَّ أَبی لَخَیْرٌ مِنّی؟
فَاسْتَعْذَرَ وَ قالَ: إِنَّ النَّبیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قالَ لی: أَطِعْ
و جز به اندازه ای که عمل کرده ای پاداش نخواه،
و جز به آنچه از اطاعت خدا رسیده ای شادمان نگرد،
و جز به اندازه ای که شایسته آن هستی دریافت نکن.
10 - امام حسین علیه السلام به عبدالله بن عمرو بن عاص فرمود:
آیا می دانی که من محبوب ترین اهل زمین نزد اهل آسمان هستم و تو با من و پدرم در صفین می جنگی و به خدا قسم پدرم از من برتر است؟
عبدالله عذر آورد و گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود: از پدرت
ص:162
أَباکَ: فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَما سَمِعْتَ قَوْلَ اللّهِ تَعالی «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بی مالَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»(1) وَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ، أَلطَّاعَةُ فِی الْمَعْرُوفِ» وَ قَوْلَهُ «لا طاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فی مَعْصیَةِ الْخالِقِ»(2)
إِتِّقاءُ الْغیبَةِ
11 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ لِرَجُلٍ اغْتابَ رَجُلاً:
اطاعت کن. امام حسین علیه السلام فرمود:
آیا سخن خدای تعالی را نشنیدی که فرمود: «اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که از آن آگاهی نداری به من شرک ورزی از آنها اطاعت نکن» و سخن رسول خداصلی الله علیه وآله را نشنیدی که فرمود: «اطاعت از پدر و مادر تنها اطاعت در خوبی هاست» و سخن دیگر او که فرمود: «روا نیست که مخلوقی با مخالفت با خدا اطاعت شود؟»
11 - امام حسین علیه السلام به مردی که از مرد دیگری غیبت می کرد فرمود:
ص:163
یا هذا کُفَّ عَنِ الْغیبَةِ، فَإِنَّها إِدامُ کِلابِ النَّارِ.(1)
ای مرد غیبت نکن که غیبت خورش سگ های جهنم است.
ص:164
ص:165
أَلْجُودُ وَ الْبُخْلُ
1 - مَنْ جادَ سادَ، وَ مَنْ بَخِلَ رَذِلَ، وَمَنْ تَعَجَّلَ لِأَخیهِ خَیْراً وَجَدَهُ إِذا قَدِمَ إِلی رَبِّهِ غَداً.(1)
1 - کسی که بخشش کند بزرگ گردد و کسی که بخل ورزد خوار شود و کسی که برای برادرش نیکی ورزد فردای قیامت که بر پروردگارش وارد می شود آن را می یابد.
زَمَنُ الْجُودِ
2 - إِذا جادَتِ الدُّنْیا فَجُدْ بِها
عَلَی النَّاسِ طَرّاً قَبْلَ أَنْ تَتَفَلَّتْ
2 - وقتی دنیا بر تو روی آورد آن را به نیکی بر مردم ببخش پیش از آن که از دست برود.
ص:166
فَلَا الْجُودُ یُفْنیها إِذا هِیَ أَقْبَلَتْ
وَلَا الْبُخْلُ یُبْقیها إِذا ما تَوَلَّتْ(1)
إِسْتَفِدْ مِنْ مالِکَ
3 - مالُکَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکَ کُنْتَ لَهُ مُنْفِقاً فَلا تُنْفِقْهُ بَعْدَکَ فَیَکُونَ ذَخیْرَةً لِغَیْرِکَ وَ تَکُونَ أَنْتَ الْمُطالَبَ بِهِ، أَلْمَأْخُوذُ بِحِسابِهِ.
إِعْلَمْ أَنَّکَ لاتَبْقی لَهُ وَ لایَبْقی عَلَیْکَ، فَکُلْهُ قَبْلَ أَنْ یَأْکُلَکَ.(2)
نه وقتی دنیا رو می آورد بخشش آن را از بین می برد و نه وقتی پشت می کند بخل آن را نگه می دارد.
3 - اگر مال تو برای خودت صرف نشود آن را نابود کرده ای، پس آن را برای بعد از خود نگذار که سرمایه دیگری خواهد شد و تو در آخرت گرفتار محاسبه آن بوده و باید پاسخ گوی حساب آن باشی.
بدان که نه تو برای مال باقی می مانی و نه مال برای تو پایدار خواهد ماند. پس آن را بخور قبل از آن که تو را بخورد. (مال را در راه مصالح دنیا و آخرت خود صرف کن پیش از آن که تو را در خدمت خود درآورد.)
ص:167
4 - مالُکَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکَ، کُنْتَ لَهُ؛ فَلا تَبْقَ عَلَیهِ فَإِنَّهُ لایَبْقی عَلَیکَ وَ کُلْهُ قَبْلَ أَنْ یَأْکُلَکَ.(1)
4 - اگر مال تو در خدمت تو نباشد تو در خدمت آن خواهی بود، پس در خدمت آن باقی نمان که برای تو باقی نخواهد ماند، و آن را بخور پیش از آن که تو را بخورد.
ما خَیْرُ الْمالِ؟
5 - إِنَّ الْفَرَزْدَقَ أَتَی الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ لَمَّا أَخْرَجَهُ مَرْوانُ مِنَ الْمَدیْنَةِ فَأَعْطاهُ عَلَیهِ السَّلامُ أَرْبَعَمِائَةِ دینارٍ. فَقیلَ لَهُ: أَنَّهُ شاعِرٌ مُنْتَهِرٌ. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِنَّ خَیْرَ مالِکَ ما وَقَیْتَ بِهِ عِرْضَکَ، وَقَدْ أَثابَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی
5 - وقتی مروان ،فرزدق را از مدینه بیرون کرد نزد امام حسین علیه السلام آمد و حضرت چهارصد دینار به او داد. به امام علیه السلام عرض شد فرزدق شاعر هتاکی است و شما به او کمک کردید. حضرت در جواب فرمود:
بهترین مال تو آن است که آبروی خود را با آن حفظ کنی. رسول خداصلی الله علیه وآله به کعب بن زهیر پاداش داد (تا از اشعار موهن او در امان بماند)
ص:168
اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ کَعْبَ بْنَ زُهَیْرٍ، وَقالَ فی عَبَّاسِ بْنِ مَرْداسٍ «إِقْطَعُوا لِسانَهُ عَنّی»(1)
إِزْدِیادُ الرِّزْقِ
6 - مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فی أَجَلِهِ وَ یُزادَ فی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ.(2)
6 - کسی که دوست دارد عمرش طولانی و روزی اش زیاد گردد صله رحم کند.
آدابُ طَلَبِ الرِّزْقِ
7 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ لِرَجُلٍ:
یا هذا لا تُجاهِدْ فِی الرِّزْقِ جِهادَ الْغالِبِ، وَلا تَتَّکِلْ عَلَی الْقَدَرِ
و درباره عباس بن مرداس فرمود: (با دادن مال به او) زبانش را از من کوتاه کنید.
7 - امام حسین علیه السلام به مردی فرمود:
ای مرد! در کسب روزی بیش از اندازه تلاش نکن (که گویا اندازه رزق تو در گرو تلاش توست و نه تقدیر الهی) و آن اندازه هم بر قدَر اعتماد
ص:169
إِتِّکالَ مُسْتَسْلِمٍ.
فَإِنَّ اتِّباعَ الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ، وُ الْإِجْمالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ، وَ لَیْسَ الْعِفَّةُ بِمانِعَةٍ رِزْقاً، وَ لَا الْحِرْصَ بِجالِبٍ فَضْلاً، وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ، وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ، وَ اسْتِعْمالُ الْحِرْصِ طَلَبُ الْمَأْثَمِ.(1)
شَرائِطُ الْمَسْأَلَةِ
8 - جاءَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ، فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
نکن که تلاشی نداشته باشی (و گمان بری هر چه مقدّر است بدون تلاش هم خواهد رسید.)
همانا به دنبال روزی رفتن از سنت است و به اختصار در پی آن بودن پارسایی است. پارسایی مانع رسیدن روزی نیست و آزمندی جلب روزی زیاد نمی کند. همانا روزی (به اندازه خاص) تقسیم شده است و زمان مرگ حتمی است و آزمندی طلب گناه است .
8 - مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و از او در خواست مالی کرد. حضرت فرمود:
ص:170
إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لا تَصْلَحُ إِلّا فی غُرْمٍ فادِ حٍ، أَوْ فَقْرٍ مُدْقِعٍ، أَوْحَمالَةٍ مُقْطِعَةٍ.
فَقالَ الرَّجُلُ: ماجِئْتُ إِلاَّ فی إِحدایهُنَّ. فَأَمَرَعلیه السلام لَهُ بِمِائَةِ دینارٍ.(1)
مَنْ نَسْئَلُ؟
9 - جاءَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصارِ یُریدُ أَنْ یَسْأَلَهُ حاجَةً. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
یا أَخَا الْأَنْصارِ! صُنْ وَجْهَکَ عَنْ بِذْلَةِ الْمَسْأَلَةِ، وَ ارْفَعْ حاجَتَکَ فی رُقْعَةٍ، فَإِنّی آتٍ فیها ما سارَّکَ إِنْ شاءَ اللَّهُ.
در خواست از دیگران صلاح نیست مگر در پرداخت غرامتی سنگین یا تنگدستی شدید یا ادای تعهد مالی که خارج از توان باشد.
مرد در خواست کننده عرض کرد: من هم جز برای یکی از این سه مورد نیامدم. آن گاه حضرت دستور داد صد دینار به او دادند.
9 - مردی از گروه انصار نزد امام حسین علیه السلام آمد و می خواست از او کمک بگیرد. حضرت فرمود:
ای برادر انصاری! آبرویت را از در خواست حضوری نگهدار و حاجت خود را در نامه ای بنویس، من هم ان شاءالله به آن عمل خواهم کرد به گونه ای که شاد گردی.
ص:171
فَکَتَبَ یا أَبا عَبْدِ اللَّهِ! إِنَّ لِفُلانٍ عَلَیَّ خَمْسَ مِائَةِ دینارٍ وَ قَدْ أَلَحَّ بی، فَکَلِّمْهُ یَنْظُرُنی إِلی مَیْسَرَةٍ فَلَمَّا قَرَأَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ الرُّقْعَةَ، دَخَلَ إِلی مَنْزِلِهِ فَأَخْرَجَ صُرَّةً فیها أَلْفَ دینارٍ وَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ لَهُ:
أَمَّا خَمْسَ مِائَةٍ فَاقْضِ بِها دَیْنَکَ، وَ أَمَّا خَمْسَ مِائَةٍ فَاسْتَعِنْ بِها عَلی دَهْرِکَ، وَ لا تَرْفَعْ حاجَتَکَ إِلّا إِلی أَحَدِ ثَلاثَةٍ:
إِلی ذی دینٍ أَوْ مُرُوَّةٍ أَوْ حَسَبٍ.
فَأَمَّا ذُو الدّینِ فَیَصُونُ دینَهُ، وَ أَمَّا ذُو الْمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَسْتَحْیی لِمُرُوَّتِهِ، وَ أَمَّا ذُو الْحَسَبِ فَیَعْلَمُ أَنَّکَ لَمْ تُکْرِمْ وَجْهَکَ أَنْ تَبْذُلَهُ لَهُ
مرد در خواست کننده در نامه ای نوشت: ای اباعبدالله! فلانی پانصد دینار از من طلبکار است و برگرفتن آن اصرار دارد به او بگو تا زمانی که توانایی مالی پیدا کنم به من مهلت دهد. وقتی امام حسین علیه السلام نامه را خواند به منزل رفت و کیسه ای آورد که هزار دینار در آن بود. همه را به مرد نیازمند داد و به او فرمود:
با پانصد دینار آن وام خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر زندگی خود را اداره کن و جز از یکی از این سه کس در خواست نکن:
مرد دین دار یا صاحب مروّت و یا اصیل و خانواده دار.
اما فرد دین دار به هنگام درخواست دیگران، با کمک به آنها دینش را حفظ می کند و انسان با مروّت به خاطر مروّتی که دارد از کمک نکردن شرم دارد و انسان اصیل می داند که تو با درخواستی که کردی از آبروی
ص:172
فی حاجَتِکَ، فَهُوَ یَصُونُ وَجْهَکَ أَنْ یَرُدَّکَ بِغَیْرِ قَضاءِ حاجَتِکَ.(1)
إِجابَةُ صاحِبِ الْحاجَةِ
10 - صاحِبُ الْحاجَةِ لَمْ یُکْرِمْ وَجْهَهُ عَنْ سُؤالِکَ، فَأَکْرِمْ وَجْهَکَ عَنْ رَدِّهِ.(2)
10 - نیازمند، آبروی خود را با درخواست از تو نگاه نداشت، پس تو آبروی خود را با رد نکردن او نگاه دار.
أَلْعَطِیَّةُ الطَّیِّبَةُ
11 - قیلَ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: إِنَّ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عامِرٍ تَصَدَّقَ الْیَوْمَ بِکَذا وَ کَذا وَ أَعْتَقَ کَذا وَ کَذا. قالَ عَلَیهِ السُّلامُ:
خود مایه گذاردی و با برآوردن نیازی که داری، آبروی تو را حفظ می کند.
11 - به امام حسین علیه السلام گفته شد: امروز عبدالله بن عامر چه اندازه صدقه داد و چه اندازه بنده آزاد کرد. حضرت فرمود:
ص:173
إِنَّما مَثَلُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عامِرٍ، کَمَثَلِ الَّذی یَسْرِقُ الْحاجَّ ثُمَّ یَتَصَدَّقُ بِما سَرَقَ، إِنَّمَا الصَّدَقَةُ الطِّیِّبَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ فیها جَبینُهُ وَ اغْبَرَّ فیها وَجْهُهُ.(1)
صَوابُ إِطْعامِ الْإِخْوانِ
12 - لَئِنْ اُطْعِمَ أَخاً مُسْلِماً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ أُفُقاً مِنَ النَّاسِ.
قیلَ وَکَمِ الْأُفُقُ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
عَشَرَةَ آلافٍ.(2)
مَثَل عبدالله بن عامر مَثَل کسی است که از زائر خانه خدا می دزدد و از آنچه دزدیده است صدقه می دهد، در حالی که بخشش پاک، بخشش کسی است که در راه تحصیل آن پیشانی اش عرق کند و چهره او گردآلود شود. (از راه حلال و با سعی و تلاش آن را به دست آورد و ببخشد.)
12 - اگر به یک برادر مسلمانم غذا دهم نزد من دوست داشتنی تر از این است که یک افق از برده را آزاد کنم.
گفته شد یک افق از برده چند نفر است؟ حضرت فرمود:
ده هزار نفر.
ص:174
أَثَرُ قَبُولِ الْعَطاءِ
13 - مَنْ قَبِلَ عَطاءَکَ فَقَدْ أَعانَکَ عَلَی الْکَرَمِ.(1)
13 - کسی که بخشش تو را بپذیرد، تو را بر بخشیدن به خود یاری کرده است.
مَوْعِظَةٌ مالِیَّةٌ
14 - فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفیْسَةً
فَدارُ ثَوابِ اللَّهِ أَعْلی وَ أَنْبَلُ
وَ إِنْ تَکُنِ الْأَبْدانُ لِلْمَوتِ أُنْشِأَتْ
فَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّیْفِ فِی اللَّهِ أَفْضَلُ
وَ إِنْ تَکُنِ الْأَرْزاقُ قَسَماً مُقَدَّراً
فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی الرِّزْقِ أَجْمَلُ
وَ إِنْ تَکُنِ الْأَمْوالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُها
فَما بالُ مَتْرُوکٍ بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَلُ(2)
14 - اگر دنیا ارزشمند شمرده می شود، اما بهشت خداوند برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده اند، پس کشته شدن با شمشیر در راه خدا بهتر است. و اگر روزی ها اندازه معینی دارند، پس حرص نورزیدن مرد در کسب روزی زیباتر است. و اگر جمع آوری اموال برای ترک آنهاست، پس چرا آنچه را مرد ترک می کند به آن بخل ورزد.
ص:175
ص:176
ص:177
أَلْعِزُّ وَ الْغِنی
1 - إِنَّ الْعِزَّ وَ الْغِنی خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقِیَا التَّوَکُّلَ فَاسْتَوْطَنا.(1)
مَنِ الْعالِمُ؟
2 - لَوْ أَنَّ الْعالِمَ کُلُّ ما قالَ أَحْسَنَ وَ أَصابَ لَأَوْشَکَ أَنْ یُجَنَّ مِنَ الْعُجْبِ وَ إِنَّما الْعالِمُ مَنْ یَکْثُرُ صَوابُهُ.(2)
1 - عزت و بی نیازی حرکت کردند و می گشتند، وقتی به توکل رسیدند، آنجا را وطن خود قرار دادند.
2 - اگر عالم هر چه بگوید نیکو و درست باشد، نزدیک است که عجب او را فرا گیرد، بلکه عالم کسی است که گفته های درست او زیاد باشد
ص:178
أَلْقُدْرَةُ وَ الْحَفیظَةُ
3 - أَلْقُدْرَةُ تُذْهِبُ الْحَفیظَةَ، أَلْمَرْءُ أَعْلَمُ بِشَأْنِهِ.(1)
3 - قدرت، خویشتن داری را از بین می برد و مرد به احوال خود آگاه تر از دیگران است.
أَلْغُنْیَةُ مِنَ الْإِعْتِذارِ
4 - مَنْ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ عائِباً لَمْ یَعْدَمْ مَعَ کُلِّ عائِبٍ عاذِراً.(2)
4 - کسی که عیب جوی دیگری نباشد نیازی ندارد با هر عیب گیری عذرخواهی کند.
خُضُوعٌ جَبْرِیٌ
5 - لَوْلا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابْنُ آدَمَ رَأْسَهُ لِشَیْ ءٍ: اَلْفَقْرُ وَالْمَرَضُ وَ الْمَوْتُ.(3)
5 - اگر این سه چیز نبود فرزند آدم سر خود را برای چیزی پایین نمی آورد: فقر و بیماری و مرگ.
ص:179
أَشْرَفُ النَّاسِ
6 - قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: مَنْ أَشْرَفُ النَّاسِ؟
فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
مَنْ إِتَّعَظَ قَبْلَ أَنْ یُوعَظَ، وَ اسْتَیْقَظَ قَبْلَ أَنْ یُوقَظَ.(1)
6 - مردی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: بزرگوارترین مردم کیست؟ حضرت فرمود:
کسی که پیش از آن که موعظه شود پند گیرد و پیش از آن که بیدارش کنند بیدار شود.
مَوْعِظَةٌ قَیِّمَةٌ
7 - أَلصِّدْقُ عِزٌّ، وَ الْکِذْبُ عَجْزٌ، وَ السِّرُّ أَمانَةٌ، وَ الْجِوارُ قَرابَةٌ، وَ الْمَعُونَةُ صَداقَةٌ، وَ الْعَمَلُ تَجْرِبَةٌ، وَ الْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبادَةٌ، وَ الصَّمْتُ زَیْنٌ، وَالشَّحُّ فَقْرٌ، وَ السَّخاءُ غِنیً، وَ الرِّفْقُ لُبٌّ.(2)
7 - راستگویی عزّت و دروغگویی ناتوانی است و راز امانت و همسایگی خویشاوندی و یاری دادن صمیمیت و عمل تجربه و اخلاق خوب عبادت و سکوت زینت و طمع فقر و بخشش بی نیازی و مدارا خردمندی است.
ص:180
عَلائِمُ قَبُولِ الْحَقِ
8 - مِنْ دَلائِلِ عَلاماتِ الْقَبُولِ أَلْجُلُوسُ إِلی أَهْلِ الْعُقُولِ، وَ مِنَ عَلاماتِ أَسْبابِ الْجَهْلِ أَلْمُماراةُ لِغَیْرِ أَهْلِ الْفِکْرِ، وَ مِنْ دَلائِلِ الْعالِمِ إِنْتِقادُهُ لِحَدیْثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقائِقِ فَنُونِ النَّظَرِ.(1)
8 - از نشانه های پذیرش حق نشستن با صاحبان عقل و اندیشه است و از نشانه های نادانی جدال و نزاع با کسانی است که اهل فکر و اندیشه نیستند و از نشانه های عالم بودن کسی این است که سخن خود را نقد کند و به روش های اندیشه و نظر آگاه باشد.
إِسْتِدْراجُ الْعَبْدِ
9 - أَلْإِسْتِدْراجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یَسْبُغَ عَلَیهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْرَ.(2)
9 - غافلگیری خدای منزه نسبت به بنده اش این است که به او نعمت فراوان دهد و توفیق شکر گزاری را از او بگیرد.
ص:181
شُکْرُ النِّعْمَةِ
10 - شُکْرُکَ لِنِعْمَةٍ سالِفَةٍ یَقْتَضی نِعْمَةً آنِفَةً.(1)
10 - شکرگزاری تو برای نعمت گذشته سبب نعمت آینده می گردد.
أَسْبابُ کَمالِ الْعَقْلِ
11 - لایَکْمُلُ الْعَقْلُ إِلاَّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ.(2)
11 - عقل کامل نمی شود مگر به پیروی از حق.
هَوانُ الدُّنْیا
12 - وَ مِنْ هَوانِ الدُّنْیا عَلَی اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ یَحْیَی بْنَ ذَکَرِیَّا أُهْدِیَ إِلی بَغِیٍّ مِنْ بَغایا بَنی إِسْرائِیلَ.(3)
12 - از پستی دنیا نزد خداوند همین بس که سر بریده یحیی فرزند زکریا به زنی از زنان زناکار بنی اسرائیل هدیه شد.
ص:182
إِعْتِذارٌ أَسْوَءُ مِنَ الذَّنْبِ
13 - رُبَّ ذَنْبٍ أَحْسَنُ مِنَ الْإِعْتِذارِ مِنْهُ.(1)
13 - چه بسا گناهی که از عذر خواهی بهتر باشد.
أَرْزاقُ الْعِبادِ
14 - أَرْزاقُ الْعِبادِ فِی السّماءِ الرّابِعَةِ، یُنَزِّلُها اللَّهُ بِقَدَرٍ وَ یَبْسُطُها بِقَدَرٍ.(2)
14 - روزی بندگان در آسمان چهارم است و خداوند آنها را به تقدیر خود نازل و گسترده می گرداند.
ظاهِرُ الْقُرآنِ وَ باطِنُهُ
15 - أَلْقُرآنُ ظاهِرُهُ أَنیْقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ.(3)
15 - قرآن ظاهری آراسته و باطنی عمیق دارد.
ص:183
مَراتِبُ الْقُرآنِ
16 - کِتابُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلی أَرْبَعَةِ أَشْیاءَ:
عَلَی الْعِبارَةِ، وَ الْإِشارَةِ، وَ اللَّطائِفِ، وَ الْحَقائِقِ
فَالْعِبارَةُ لِلْعَوامِ، وَ الْإِشارَةُ لِلْخَواصِ، وَ اللَّطائِفُ لِلْأَوْلِیاءِ وَالْحَقائِقُ لِلْأَنْبیاءِ.(1)
16 - کتاب خدای عزوجل بر چهار چیز استوار است.
ترکیب الفاظ، رمز و اشاره، نکات نغز و حقایق.
اما عبارت برای توده مردم، و رمز و اشاره برای بندگان خاص می باشد، و نکات نغز و لطیف برای اولیاء، و حقایق آن برای انبیاء است.
عِلَّةُ وُجُوبِ الصَّومِ
17 - سُئِلَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ لِمَ إِفْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلی عَبْدِهِ الصَّوْمَ؟ فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
17 - از امام حسین علیه السلام سؤال شد چرا خداوند روزه را بر بنده اش واجب کرد؟ حضرت فرمود:
ص:184
لِیَجِدَ الْغَنِیُّ مَسَّ الْجُوعِ فَیَعُودُ بِالْفَضْلِ عَلَی الْمَساکینَ.(1)
خِصالُ الْمُؤْمِنِ
18 - إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِتَّخَذَ اللَّهَ عِصْمَتَهُ وَ قَوْلَهُ مِرْآتَهُ. فَمَرَّةً یَنْظُرُ فی نَعْتِ الْمُؤْمِنینَ، وَ تارَةً یَنْظُرُ فی وَصْفِ الْمُتَجَبِّرینَ، فَهُوَ مِنْهُ فی لَطائِفٍ، وَ مِنْ نَفْسِهِ فی تَعارُفٍ، وَمِنْ فِطْنَتِهِ فی یَقینٍ، وَ مِنْ قُدْسِهِ عَلی تَمْکینٍ.(2)
18 - مؤمن خدا را نگهدار خود و گفتارش را آینه خویش می داند، یک بار در صفت مؤمنین می اندیشد (و درس می گیرد) و یک بار در صفت زورگویان نظر می کند (و عبرت می گیرد) او از درون خود نکته ها دارد و قدرشناس خویش است. از هوش خود به مقام یقین رسیده و از پاکی دل توانمند است.
أَلصَّنیعَةُ إِلَی الْأَبْرارِ وَ الْفُجَّارِ
19 - قالَ عِنْدَهُ رَجُلٌ: إِنَّ الْمَعْرُوفَ إِذا أُسْدِیَ إِلی غَیْرِ أَهْلِهِ ضاعَ.
برای آن که توانگر طعم گرسنگی را بچشد تا بر بینوایان بخشش کند.
19 - مردی در محضر امام حسین علیه السلام گفت: وقتی به کسی که
ص:185
فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
لَیْسَ کَذلِکَ، وَ لِکنْ تَکُونُ الصَّنیعَةُ مِثْلَ وابِلِ الْمَطَرِ تُصیبُ الْبِرَّ وَالْفاجِرَ.(1)
کَذِلِکَ أَصْبَحْتُ
20 - قیْلِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِمَاالسَّلامُ کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَصْبَحْتُ وَ لِیَ رَبٌّ فَوْقی، وَالنَّارُ أَمامی، وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُنی، وَالْحِسابُ مُحِدْقٌ بی، وَ أَنَا مُرْتَهِنٌ بِعَمَلی.
اهل نیکی نیست نیکی شود آن کار نیک ضایع شده است. حضرت فرمود:
این چنین نیست بلکه کار نیک همانند باران شدیدی است که خوب و بد را فرا می گیرد.
20 - به امام حسین علیه السلام عرض شد چگونه شب را به صبح رساندی ای پسر رسول خدا! امام علیه السلام فرمود:
صبح کردم در حالی که پروردگاری بالای سر و آتشی در پیش داشتم. مرگ به دنبالم بود، حساب مرا در برگرفته و در گرو اعمال خود بودم.
ص:186
لا أَجِدُ ما أُحِبُّ، وَلا أَدْفَعُ ما أَکْرَهُ، وَ الْأُمُورُ بِیَدِ غَیْری، فَإِنْ شاءَ عَذَّبَنی وَ إِنْ شاءَ عَفی عَنّی، فَأَیُّ فَقیرٍ أَفْقَرُ مِنّی.(1)
عَجائِبُ النَّاسِ
21 - وُجِدَ لَوْحٌ تَحْتَ حائِطِ مَدینَةٍ مِنَ الْمَدائِنِ، مَکْتُوبٌ فیهِ: أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا، وَمُحَمَّدٌ نَبیِّی، عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزُنُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ إِخْتَبَرَ الدُّنیا کَیْفَ یَطِمَئِنُّ إِلَیْها، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسابِ کَیْفَ یُذْنِبُ.(2)
آنچه را دوست دارم نمی یابم و آنچه را دوست ندارم نمی توانم از خود دور کنم و زمام امور به دست کسی غیر از من است، پس اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد می بخشد. پس چه کسی فقیرتر از من است؟
21 - تخته ای در زیر دیوار شهری از شهرها پیدا شد که در آن نوشته شده بود من خدا هستم و خدایی جز من نیست و محمد پیامبر من است. در شگفتم از کسی که به مرگ یقین دارد چگونه شادمانی می کند، در شگفتم از کسی که یقین به قضا و قَدَر دارد چگونه اندوهگین است، و در شگفتم از کسی که به حساب روز قیامت یقین دارد چگونه گناه می کند.
ص:187
أَقْسامُ الْمُناظَرَةِ
22 - إِنَّ رَجُلاً قالَ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: إِجْلِسْ حَتَّی نَتَناظَرَ فِی الدِّیْنِ. فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
یا هذا! أَنَا بَصیرٌ بِدینی، مَکْشُوفٌ عَلیَّ هُدایَ، فَإِنْ کُنْتَ جاهلاً بِدینِکَ فَاذْهَبْ وَ اطْلُبْهُ. ما لِیَ وَ لِلْمُماراةِ؟ وَ إِنَّ الشَّیْطانَ لَیُوَسْوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُناجیهِ وَیَقُولُ: ناظِرِ النَّاسَ فِی الدِّینِ کَیْلا یَظُنُّوا بِکَ الْعَجْزَ وَ الْجَهْلَ. ثُمَّ الْمِراءُ لایَخْلُو مِنْ أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ:
1 - إِمَّا أَنْ تَتَماری أَنْتَ وَ صاحِبُکَ فیما تَعْلَمانِ، فَقَدْ تَرَکْتُما بِذلِکَ النَّصیحَةَ وَ طَلَبْتُمَا الْفَضیحَةَ وَ أَضَعْتُما ذلِک الْعِلْمَ.
22 - مردی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: بنشین تا در باره دین با یکدیگر مناظره کنیم. حضرت فرمود:
ای مرد! من به دین خود آگاهم و هدایت نزد من آشکار است، اگر تو به دین خود آگاهی نداری برو کسب آگاهی کن، مرا با جدال و خودنمایی علمی چه کار؟ شیطان انسان را وسوسه کرده و در گوش او زمزمه می کند و می گوید: درباره دین با مردم مناظره کن تا تو را ضعیف و جاهل نپندارند. آن گاه بدان که خودنمایی علمی از چهار صورت بیرون نیست.
1 - یا جدال تو و کسی که با او مناظره می کنی در اموری است که به آن آگاهید، در این صورت خیرخواهی را ترک کرده اید و به دنبال رسوایی رفته و علم خود را ضایع ساخته اید.
ص:188
2 - أَوْتَجْهَلانَهُ فَأَظْهَرْتُما جَهْلاً وَ خاصَمْتُما جَهْلاً.
3 - أَوْ تَعْلَمُهُ أَنْتَ فَظَلَمْتَ صاحِبَکَ بِطَلَبِکَ عَثْرَتَهُ.
4 - أَوْ یَعْلَمُهُ صاحِبُکَ فَتَرَکْتَ حُرْمَتَهُ وَلَمْ تَنْزِلْهُ مَنْزِلَتَهُ وَ هذا کُلُّهُ مُحالٌ.
فَمَنْ أَنْصَفَ وَ قَبِلَ الْحَقَّ وَ تَرَکَ الْمُماراةَ فَقَدْ أَوْثَقَ إِیْمانَهُ وَ أَحْسَنَ صُحْبَةَ دینِهِ وَصانَ عَقْلَهُ.(1)
2 - یا آگاهی به دین ندارید پس نادانی خود را آشکار کرده اید و جاهلانه نزاع می کنید.
3 - یا تو آگاهی داری و کسی که با او مناظره می کنی جاهل است که در این صورت به خاطر پی گیری خطاهایش به او ظلم کرده ای.
4 - یا طرف تو آگاهی دارد و تو جاهلی که در این صورت حرمت او را مراعات نکرده ای و او را در جایگاهی که شایسته است قرار نداده ای و تمام این چهار قسم نارواست.
پس کسی که انصاف داشته باشد و حق را بپذیرد و خود نمایی علمی را ترک گوید ایمان خود را محکم کرده و با دین خود به نیکی رفتار نموده و عقل خود را از لغزش نگاه داشته است.
ص:189
بَلاءُ الْأُمَّةِ الْإِسْلامِیَّةِ
23 - وَ مِنَ الْبَلاءِ عَلی هذِهِ الْأُمَّةِ، إِنَّا إِذا دَعَوْناهُمْ لَمْ یَجیبُونا وَإِذا تَرَکْناهُمْ لا یَهْتَدُوا بِغَیْرِنا.(1)
23 - از گرفتاری های این امت آن است که وقتی ما اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله آنها را می خوانیم اجابت نمی کنند و وقتی آنها را به حال خود وا می گذاریم به وسیله غیر ما هدایت نمی شوند.
موْضِعُ الْعاقِلِ تِجاهَ الْإِبْتِلاءِ
24 - أَلْأَمینُ آمِنٌ، وَ الْبَری ءُ جَری ءٌ، وَالْخائِنُ خائِفٌ، وَ الْمُسی ءُ مُسْتَوْحِشٌ.
إِذا وَرَدَتْ عَلَی الْعاقِلِ لُمَّةٌ قَمَعَ الْحُزْنَ بِالْحَزْمِ، وَ فَرَغَ الْعَقْلُ لِلْإِحْتِیالِ.(2)
24 - انسان امین در امنیت است و بی گناه دلیر و خائن هراسناک می باشد و گنهکار در وحشت قرار دارد.
وقتی بلایی بر عاقل وارد می شود با دوراندیشی بر اندوه چیره می گردد و عقل او آماده راه حل می گردد.
ص:190
أَخْلاقُ الْمُلُوکِ
25 - لا تَصِفَنَّ لِمَلِکٍ دَواءً، فَإِنَّهُ إِنْ نَفَعَهُ لَمْ یَحْمِدْکَ، وَإِنْ ضَرَّهُ إِتَّهَمَکَ.(1)
صِفاتُ الْمُعاوِیَةِ
25 - دارویی را برای پادشاهی (زمامداری) توصیف نکن، زیرا اگر به او سود بخشد از تو تشکر نمی کند و اگر به او زیان رساند تو را متهم می سازد.
26 - إِذا بَلَغَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ کَلامُ نافِعِ بْنِ جُبَیْرٍ فی مُعاوِیَةَ وَ قَوْلِهِ «إِنَّهَ کانَ یَسْکُتُهُ الْحِلْمُ وَ یَنْطِقُهُ الْعِلْمُ»، فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
بَلْ کانَ یَنْطِقُهُ الْبَطَرُ وَ یَسْکُتُهُ الْحَصَرُ.(2)
26 - وقتی سخن نافع بن جبیر درباره معاویه به امام حسین 7 رسید که گفته بود: «شکیبایی معاویه را به سکوت وا می داشت و علم او را به سخن می آورد» فرمود:
بلکه گردن کشی او را به سخن می آورد و تنگدلی او را به سکوت می کشانید.
ص:191
أَلْإِخْوانُ أَرْبَعَةٌ
27 - أَلْإِخْوانُ أَرْبَعَةٌ: فَأَخٌ لَکَ وَ لَهُ، وَأَخٌ لَکَ، وَ أَخٌ عَلَیکَ، وَ أَخٌ لا لَکَ وَلا لَهُ.
فَسُئِلَ عَنْ مَعْنی ذلِکَ: فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَلْأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ وَ لَهُ، فَهُوَ الْأَخُ الَّذی یَطْلُبُ بِإِخائِهِ بَقاءَ الْإِخاءِ وَلا یَطْلُبُ بِإِخائِهِ مَوْتَ الْإِخاءِ. فَهذا لَکَ وَ لَهُ، لِأَنَّهُ إِذا تَمَّ الْإِخاءُ طابَتْ حَیاتُهُما جَمیعاً. وَإِذا دَخَلَ الْإِخاءُ فی حالِ التَّناقُضِ بَطَلَ جَمیعاً.
وَ الْأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ فَهُوَ الْأَخُ الَّذی قَدْ خَرَجَ بِنَفْسِهِ عَنْ حالِ
27 - برادران (مسلمان) بر چهار دسته اند:
1 - برادری که برای تو و خودش سودمند است.
2 - برادری که تنها به سود توست.
3 - برادری که به ضرر تو می باشد.
4 - برادری که نه برای تو سودمند است و نه برای خودش.
از امام علیه السلام سؤال شد در این باره توضیح دهد و او فرمود:
برادری که برای تو و خودش سودمند است کسی است که مرادش از برادری استمرار رابطه دوستی است و نمی خواهد این ارتباط از میان برود. این برای تو و او مفید است زیرا وقتی برادری کامل و دو طرفه باشد زندگی بر هر دو خوش می گذرد، اما اگر برادری یک طرفه باشد از بین می رود.
اما برادری که تنها برای تو می باشد آن برادری است که طمع را از
ص:192
الطَّمَعِ، إِلی حالِ الرَّغْبَةِ، فَلَمْ یَطْمَعْ فِی الدُّنیا إِذا رَغِبَ فِی الْإِخاءِ. فَهذا مُوَفَّرٌ عَلَیْکَ بِکُلِّیَّتِهِ.
وَالْأَخُ الَّذی هُوَ عَلَیکَ، فَهُوَ الْأَخُ الَّذی یَتَرَبَّصُ بِکَ الدَّوائِرَ وَ یَغْشَی السَّرائِرَ، وَ یَکْذِبُ عَلَیْکَ بَیْنَ الْعَشائِرَ، وَ یَنْظُرُ فی وَجْهِکَ نَظَرَ الْحاسِدِ، فَعَلَیهِ لَعْنَةُ الْواحِدِ.
وَالْأَخُ الَّذی لا لَکَ وَ لا لَهُ، فَهُوَ الَّذی قَدْ مَلَأَهُ اللَّهُ حُمْقاً فَأَبْعَدَهُ سُحْقاً، فَتَراهُ یُؤْثِرُ نَفْسَهُ عَلَیْکَ وَیَطْلُبُ شُحّاً ما لَدَیْکَ.(1)
خود دور ساخته و شیفته تو می باشد. هدف چنین برادری طمع در دنیا نیست و در نتیجه تمام برادری او به سود توست.
اما برادری که به زیان تو می باشد برادری است که منتظر گرفتاری توست و درونش خلاف ظاهر اوست و در میان برادران و اقوام بر تو دروغ می بندد و با حسادت به چهره تو می نگرد. لعنت خدا بر او باد.
اما برادری که سودی برای تو و خود ندارد کسی است که خداوند او را بسیار احمق آفریده و از رحمت خود کاملاً دور ساخته است از این رو می بینی که خود را بر تو مقدم می کند و با آزمندی از آنچه داری درخواست می کند.
ص:193
یَقْظَةُ الْقُلُوبِ
28 - عِبادَ اللَّهِ! إِتَّقُوا اللَّهَ وَ کُولُوا مِنَ الدُّنْیا عَلی حَذَرٍ؛
فَإِنَّ الُّدنْیا لَوْ بُقِیَتْ لِأَحَدٍ وَ بَقِیَ عَلَیها أَحَدٌ، کانَتِ الْأَنْبِیاءُ أَحَقَّ بِالْبَقاءِ وَ أَوْلی بِالِّرضا وَ أَرْضی بِالْقَضاءِ. غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَعالی خَلَقَ الدُّنْیا لِلْلبَلاءِ وَ خَلَقَ أَهْلَها لِلْفَناءِ.
فَجَدِیدُها بالٍ، وَ نَعمُها مُضْمَحِلٌّ، وَ سُرُورُها مُکْفَهِرٌّ، وَ الْمَنْزِلُ بُلْغَةٌ، وَ الدّارُ قُلْعَةٌ.
فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.(1)
28 - ای بندگان خدا! از خدا پروا داشته باشید و از دنیا بپرهیزید. اگر بنا بود که دنیا برای کسی باقی بماند و یا کسی همواره در دنیا باقی بماند، پیامبران برای بقاء در آن سزاوارتر و کسب خشنودی برای آنها بهتر و با قضای الهی موافق تر بود. اما خدای متعال دنیا را برای آزمایش آفرید و اهل دنیا را هم برای فانی شدن خلق کرد.
پس تازه هایش کهنه شدنی و نعمت هایش از بین رفتنی و شادمانی آن گرفتگی و تلخی است. دنیا خانه کفاف و کوچ کردن است.
پس برای آخرت خود توشه برگیرید که همانا بهترین توشه پرهیزکاری است و از خدا پروا داشته باشید شاید رستگار شوید.
ص:194
خِصالُ إِمامِ الْمُسْلِمینَ
29 - مَا الْإِمامُ إِلَّا الْعامِلُ بِالْکِتابِ، وَ الْآخِذُ بِالِقسْطِ، وَالدَّائِنُ بِالْحَقِّ، وَالْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللَّهِ.(1)
29 - پیشوای مسلمانان کسی است که عمل کننده به کتاب خدا، مجری عدالت، پیرو حق و پایدار بر راه خدا باشد.
مَوْعِظَةٌ حِکْمِیَّةٌ
30 - جاءَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ رَجُلٌ وَقالَ: أَنَا رَجُلٌ عاصٍ وَلا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصیَةِ فَعِظْنی بِمَوْعِظَةٍ!
فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِفْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیاءٍ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ.
30 - مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد: من مردی گنه کارم و توان خود داری از معصیت را ندارم مرا موعظه کن. امام علیه السلام فرمود:
پنج کار را انجام ده و هر چه می خواهی گناه کن.
ص:195
فَأَوَّلُ ذلِکَ: لا تَأْکُلْ رِزْقَ اللّهِ وَ اذْنِبْ ماشِئْتَ.
وَ الثَّانیُّ: اُخْرُجْ مِنْ وِلایَةِ اللَّهِ وَ اذْنِبْ ماشِئْتَ.
وَ الثَّالِثُ: أُطْلُبْ مَرْضِعاً لا یَراکَ اللَّهُ وَ اذْنِبْ ماشِئْتَ.
وَ الرَّابِعُ: إِذاجاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ.
وَالْخامِسُ: إِذا أَدْخَلَکَ مالِکٌ فِی النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ.(1)
خِفاءُ الْأَرْبَعَةِ فِی الْأَرْبَعَةِ
31 - إِنَّ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَخْفی أَرْبَعَةً فی أَرْبَعَةٍ: أَخْفی رِضاهُ فی
اول: روزی خدا را نخور و آنچه می خواهی گناه کن.
دوم: از حاکمیت خدا بیرون رو و آنچه می خواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن که خدا نبیند و آنچه می خواهی گناه کن.
چهارم: وقتی فرشته مرگ آمد تا جان تو را بگیرد، او را از خود دور گردان و آنچه می خواهی گناه کن.
پنجم: وقتی مالک (فرشته) تو را وارد جهنم می کند داخل نشو و آنچه می خواهی گناه کن.
31 - خداوند چهار چیز را در چهار چیز پنهان کرد: خشنودی خود را در
ص:196
الْحَسَناتِ، فَلا یَسْتَصْغِرَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ حَسَنَةً، لِأَنَّهُ لا یَدْرِی فیمَ رِضَی اللَّهِ تَعالی
وَ أَخْفی سَخَطَهُ فِی السَّیِّئاتِ فَلا یَسْتَصْغِرَنَّ أَحَدُکُمْ سَیِّئةً، فَإِنَّهُ لایَدْری فیمَ سَخَطُ اللَّهِ.
وَ أَخْفی أَوْلِیاءَهُ فِی النَّاسِ فَلا یَسْتَصْغِرَنَّ أَحَدُکُمْ أَحَداً، فَإِنَّهُ یُوشِکُ أَنْ یَکُونَ وَلِیّاً لِلَّهِ.
وَأَخْفی إجابَتَهُ فِی الدُّعاءِ فَلا یَسْتَصْغِرَنَّ أَحَدُکُمْ دَعْوَةً، فَإِنَّهُ لایَدْری لَعَلَّهُ دُعاءٌ مُسْتَجابٌ.(1)
کارهای خیر پنهان کرد. پس کسی از شما کار خیری را کوچک نشمارد زیرا نمی داند رضایت خدا در چه کاری است.
و غضبش را در گناهان مخفی کرد، پس کسی از شما گناهی را کوچک. نشمارد زیرا نمی داند که غضب خدا در کدام یک از آنهاست.
و دوستانش را در مردم مخفی کرد، پس کسی از شما فردی را کوچک نشمارد که نزدیک است او از دوستان خدا باشد.
و اجابتش را در دعا پنهان کرد پس کسی از شما دعایی را کوچک نشمارد زیرا او که نمی داند، شاید همان دعا مورد اجابت خدا باشد.
ص:197
مَوْعِظَةٌ طِبِیَّةٌ
32 - إِجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فِی اللَّیْلَةِ الَّتی تُریدُونَ فیهَا السَّفَرَ، فَإِنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِکَ ثُمَّ رُزِقَ وَلَداً کانَ حِوالَةً.(1)
32 - از آمیزش در شبی که قصد مسافرت دارید بپرهیزید. کسی که چنین کند و دارای فرزندی شود چپ چشم خواهد بود.
عَبِیدُ الدُّنْیا
33 - أَلنَّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدّینُ لَعْقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعایِشُهُمْ، فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.(2)
33 - مردم بنده های دنیا هستند و دین شعار زبان آنهاست. تا زندگی آنان تأمین است دین داری می کنند، اما وقتی به بلا آزمایش می شوند دین داران کم می گردند.
ص:198
عَوامِلُ النَّصْرِ فِی الْحَرْبِ
34 - قامَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ فَحِمَدَ اللَّهَ وَأَثْنی عَلَیهِ بِما هُوَ أَهْلُهُ فَقالَ فی تَحْریْضِ النَّاسِ بِجِهادِ الْأَعْداءِ فی حَرْبِ صِفّینَ:
یا أَهْلَ الْکُوفَةِ أَنْتُمُ الْأَحِبَّةُ الْکُرَماءِ وَ الشِّعارُ دُونَ الدِّثارِ فَجِدُّوا فی إِحْیاءِ ما دَثَرَ بَیْنَکُمْ وَ تَسْهِیلِ ما تَوَعَّرَ عَلَیْکُمْ.
أَلا إِنَّ الْحَرْبَ شَرُّها ذَریعٌ، وَ طَعْمُها فَظیْعٌ، وَ هِیَ جُرَعٌ مُسْتَحْساةٌ، فَمَنْ أَخَذَ لَها أُهَبَتُها وَ اسْتَعَدَّ لَها عُدَّتَها وَ لَمْ یَأْلَمْ کُلُومَها عِنْدَ حُلُولِها فَذاکَ صاحِبُها. وَ مَنْ عاجَلَها قَبْلَ أَوانِ فُرْصَتِها وَ اسْتِبْصارِ سَعْیِهِ
34 - امام حسین علیه السلام در برابر مردم کوفه ایستاد و آن گونه که سزاوار خداوند است حمد و ثنای او گفت و آن گاه در ترغیب مردم به جهاد با دشمنان در جنگ صفین فرمود:
ای مردم کوفه! شما دوستان گرامی ما هستید و مانند لباس زیرین به بدن، به ما اهل بیت نزدیکید. پس در زنده کردن آنچه در میان شما کهنه گردیده و آسان نمودن آنچه بر شما دشوار شده است بکوشید.
آگاه باشید که بدی جنگ زیاد و طعم آن بسیار ناگوار است و جرعه هایی است که باید کم کم نوشید. پس کسی که برای آن آمادگی داشته و ساز و برگ آن را فراهم سازد و از جراحت های آن احساس درد نکند برنده آن است و کسی که قبل از فرا رسیدن فرصت های مناسب و شناختِ لازم، عجولانه وارد جنگ شود سزاوار آن است که به مردم خود
ص:199
فیها فَذاکَ قَمَنٌ أَنْ لا یَنْفَعَ قَوْمَهُ وَ أَنْ یُهْلِکَ نَفْسَهُ. نَسْأَلُ اللَّهَ بِقُوَّتِهِ أَنْ یُدْعِمَکُمْ بِالْفِئَةِ.(1)
نِسْبَةُ الْقُدْرَةِ وَ التَّکْلیفِ
35 - ما أَخَذَ اللَّهُ طاقَةَ أَحَدٍ إِلّا وَضَعَ عَنْهُ طاعَتَهُ، وَ لا أَخَذَ قُدْرَتَهُ إِلّا وَضَعَ عَنْهُ کُلْفَتَهُ.(2)
35 - خداوند توان کسی را نمی گیرد مگر این که اطاعت خود را از او برطرف می کند، و قدرت او را نمی گیرد مگر این که تکلیف خود را از عهده او برمی دارد.
أَسْئِلَةٌ وَأَجْوِبَةٌ
36 - عَنْ یَحْیَی بْنِ نُعْمانِ قالَ: کُنْتُ عِنْدَ الْحُسْینِ عَلَیهِ السَّلامُ
سودی نرساند و خود را به هلاکت اندازد. از خداوند می خواهم که به قدرت خود جمعیت شما را محکم و مقاوم گرداند.
36 - یحیی بن نعمان گوید: نزد حسین علیه السلام بودم که مرد عربی
ص:200
إذْدَخَلَ عَلَیهِ رَجْلٌ مِنَ الْعَرَبِ اَسْمَرٌ شَدیْدُ السَّمْرَةِ، فَسَلَّمَ، فَرَدَّ عَلَیهِ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ، فَقالَ: یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَسْأَلَةٌ، فَقالَ علیه السلام: هاتِ. قالَ: کَمْ بَیْنَ الْإِیْمانِ وَالْیَقیْنِ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَرْبَعُ أَصابِعٍ
قالَ: کَیْفَ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
أَلْإِیمانُ ما سَمِعْناهُ، وَالْیَقینُ ما رَأَیْناهُ، وَبَیْنَ السَّمْعِ وَالْبَصَرِ أَرْبَعُ أَصابِعٍ.
قالَ: فَکَمْ بَیْنَ السَّماءِ وَالْأَرضِ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:
دَعْوةٌ مُسْتَجابَةٌ.
سبزه رو بر او وارد شد و سلام کرد و حسین علیه السلام جواب سلام او را داد. آن گاه عرض کرد: ای پسر رسول خدا! سؤالی دارم. حضرت فرمود: سؤال خود را بپرس. عرض کرد: فاصله بین ایمان و یقین چه اندازه است؟ امام علیه السلام فرمود:
به اندازه چهار انگشت است.
پرسید: چگونه به اندازه چهار انگشت است؟ فرمود:
ایمان چیزی است که آن را شنیده ایم و یقین چیزی است که آن را دیده ایم و میان شنیدن و دیدن چهار انگشت فاصله است.
عرض کرد: فاصله آسمان و زمین چه اندازه است؟ امام علیه السلام فرمود:
به اندازه یک دعای اجابت شده.
ص:201
قالَ: فَکَمْ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
مَسِیرَةُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ.
قالَ: فَما عِزُّ الْمَرْءِ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
إسْتِغْناؤُهُ عَنِ النَّاسِ.
قالَ: فَما أَقْبَحُ شَیْ ءٍ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
أَلْفِسْقُ فِی الشَّیْخِ قَبیحٌ، وَالْحِدَّةُ فِی السُّلْطانِ قَبیحَةٌ، وَ الْکِذْبُ فِی ذِی الْحَسَبِ قَبیحٌ، وَالْبُخْلُ فی ذِی الْغِناءِ، وَ الْحِرْصُ فِی الْعالِمِ.
قالَ: صَدَقْتَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. فَأَخْبِرْنی عَنْ عَدَدِ الْأَئِمّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
عرض کرد: فاصله بین مشرق و مغرب چه اندازه است؟ حضرت فرمود:
به اندازه یک روز حرکت خورشید.
عرض کرد: عزت مرد به چیست؟ فرمود:
به بی نیازی او از مردم.
عرض کرد: زشت ترین چیز کدام است؟ فرمود:
گناه پیرمرد، تندی سلطان، دروغ انسان اصیل، بخل ثروتمند و حرص عالم.
عرض کرد: درست گفتی ای فرزند رسول خدا، مرا از تعداد امامان بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله آگاه گردان. فرمود:
ص:202
إِثْنا عَشَرَ، عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إِسْرائِیلَ.
قالَ: فَسَمِّهِمْ لی، فَأَطْرَقَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقالَ:
نَعَمْ أخْبِرُکَ یا أَخَا الْعَرَبِ، إِنَّ الْإِمامَ وَ الْخَلیْفَةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أبی أَمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ، وَالْحَسَنُ، وَأَنَا، وَتِسْعَةٌ مِنْ وُلْدی، مِنْهُمْ عَلِیٌّ إِبْنی، وَ بَعْدُهُ مُحَمَّدٌ إِبْنُهُ، وَ بَعْدُهُ جَعْفَرٌ إِبْنُهُ، وَ بَعْدُهُ مُوسی إِبْنُهُ، وَ بَعْدُهُ عَلِیٌّ إِبْنُهُ، وَ بَعْدُهُ مُحَمَّدٌ إِبْنُهُ، وَبَعْدُهُ عَلِیٌّ إِبْنُهُ، وَ بَعْدُهُ الْحَسَنُ إِبْنُهُ، وَ بَعْدُهُ الْخَلَفُ الْمَهْدیُّ، هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدی یَقُومُ بِالدِّینِ فی آخِرِالزَّمانِ.
دوازده نفر به عدد برگزیدگان بنی اسرائیل اند.
عرض کرد: آنها را برای من نام ببر. حسین علیه السلام مدتی سر به زیر انداخت و آن گاه سر خود را بالا آورد و فرمود:
بله نام آنها را به تو خواهم گفت ای برادر عرب. هر آینه امام و جانشین بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و حسن و خودم و نه نفر از فرزندان من می باشند. یکی از آنها پسرم علی و پس از او پسرش محمد و پس از او پسرش جعفر و پس از او پسرش موسی و پس از او پسرش علی و پس از او پسرش محمد و پس از او پسرش علی و پس از او پسرش حسن و پس از او فرزندش مهدی است. او نهمین فرزند من است که در آخر زمان برای برپایی دین قیام می کند.
ص:203
قالَ: فَقامَ الْأَعْرابیُّ وَ هُوَ یَقُولُ:
مَسَحَ النَّبیُّ جَبینَهُ
فَلَهُ بَریقٌ فِی الْخُدُودِ
أَبَواهُ مِنْ أَعْلا قُرَیْشٍ
وَ جَدُّهُ خَیْرُ الْجُدُودِ.(1)
تَوْصِیَّةٌ طِبیَّةٌ
عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَنَّ رَجُلاً إِشْتَکی إِلی أَبی عَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ علیهما السلام فَقالَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنّی أَجِدُ وَجَعاً فی عَراقیبیْ قَدْ مَنَعَنی مِنَ النُّهوضِ إِلَی الصَّلاةِ. قالَ علیه السلام:
فَما یَمْنَعُکَ مِنَ الْعَوْذَةِ؟
مرد عرب برخاست در حالی که این اشعار را می سرود:
پیامبر دست بر پیشانی او کشید، پس درخششی در چهره دارد.
پدر و مادرش از بهترین طایفه قریش اند و جدش (محمدصلی الله علیه وآله) بهترین جدهاست.
مردی به اباعبدالله حسین بن علی علیهما السلام شکایت کرد و گفت: ای پسر رسول خدا! من دردی را در عصب های پای خود دارم که مرا از بلند شدن برای نماز باز می دارد. امام علیه السلام فرمود:
چه چیز تو را از استفاده از تعویذ باز می دارد؟
ص:204
قالَ: لَسْتُ أَعْلَمُها، قالَ علیه السلام:
فَإِذا أَحْسَسْتَ بِها فَضَعْ یَدَکَ عَلَیْها وُقُلْ: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ»، ثُمَّ اقْرَأْ عَلَیْهِ: «وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمیْعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالسَّمواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمیْنِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ».(1) فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِکَ فَشَفاهُ اللَّهُ تَعالی (2)
عرض کرد: تعویذ آن را نمی دانم. حضرت فرمود:
وقتی درد را در عصب های پای خود احساس کردی دست خود را بر آن بگذارد و بگو: «بسم الله و بالله و السلام علی رسول الله صلی الله علیه وآله. آن گاه بر آن بخوان: «و ما قدر الله حق قدره و الارض جمیعا قبضته یوم القیامة، والسموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عمّا یشرکون».(3) آن مرد به این تعویذ عمل کرد و خدای متعال او را شفا داد.
ص:205
ص:206
ص:207
خُصُومَةُ بَنی هاشِمٍ وَبَنی أُمَیَّةَ
1 - قالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ فی قَوْلِهِ تَعالی
«هذانِ خَصْمانِ إِخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ»(1)
نَحْنُ وَ بَنُوأُمَیَّةَ إِخْتَصَمْنا فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، قُلْنا: صَدَقَ اللَّهُ، وَ قالُوا: کَذِبَ اللَّهُ. فَنَحْنُ وَ إِیَّاهُمْ الْخَصْمانِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.(2)
1 - امام حسین علیه السلام در باره این سخن خدای متعال: «این دو گروه، دشمنان یکدیگرند که درباره پروردگارشان با هم دشمنی می کنند»، فرمود:
ما و بنی امیه درباره خداوند به دشمنی پرداختیم. ما گفتیم خدا راست می گوید و آنها گفتند خدا دروغ می گوید. ما و آنها در روز قیامت هم دشمن یکدیگریم.
ص:208
2 - إِنَّا وَ بَنی أُمَیَّةَ تَعَادَیْنا فِی اللَّهِ، فَنَحْنُ وَ هُمْ کَذلِکَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ. فَجاءَ جِبْرِئیلُ عَلَیهِ السَّلامُ بِرایَةِ الْحَقِّ فَرَکَزَها بَیْنَ أَظْهُرِنا وَ جاءَ إِبْلیسُ بِرایَةِ الْباطِلِ فَرَکَزَها بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ.(1)
2 - ما و بنی امیه برای خدا با یکدیگر دشمنی کردیم و این دشمنی تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. جبرئیل علیه السلام پرچم حق را آورد و در پشت ما برافراشت و ابلیس هم پرچم باطل را آورد و در پشت آنها برافراشت.
جَوابُ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ لمُعاوِیَةَ
3 - لَمَّا قَتَلَ مُعاوِیَةُ حُجْرَ بْنَ عَدیٍّ وَأَصْحابَهُ، حَجَّ ذلِکَ الْعامَ فَلَقِیَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ، فَقالَ: یا أَبا عَبْدِاللَّهِ هَلْ بَلَغَکَ ما صَنَعْنا بِحُجْرٍ وَ أَصْحابِهِ وَ أَشْیاعِهِ وَ شیعَةِ أَبیکَ؟ فَقَالَ علیه السلام: وَ ما صَنَعْتَ بِهِمْ؟
3 - وقتی معاویه حجربن عدی و یارانش را کشت در همان سال به سفر حج رفت و امام حسین علیه السلام را ملاقات کرد و گفت: ای اباعبدالله آیا این خبر به تو رسید که ما با حجر و یاران و پیروانش و شیعیان پدرت چه کردیم؟ امام علیه السلام فرمود: با آنها چه کردی؟
ص:209
قالَ قَتَلْناهُمْ وَ کَفَّنَّاهُمْ وَ صَلَّیْنا عَلَیْهِمْ. فَضَحِکَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ ثُمَّ قالَ:
خَصْمُکَ الْقَوْمُ یا مُعاویَةُ، لکِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شِیعَتَکَ ما کَفَّنَّا هُمْ وَ لا صَلَّیْنا عَلَیْهِمْ وَ لا أَقْبَرْنا هُمْ.
وَ لَقَدْ بَلَغَنی وَقِیعَتُکَ فی عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامُ وَ قِیامُکَ بِنَقْصِنا، وَ إِعْتِراضُکَ بَنی هاشِمٍ بِالْعُیُوبِ. فَإِذا فَعَلْتَ ذلِکَ فَارْجِعْ فی نَفْسِکَ، ثُمَّ سَلْهَا الْحَقَّ، عَلَیْها وَلَها، فَإِنْ لَمْ تَجِدْها أَعْظَمَ عَیْباً فَما أَصْغَرَ عَیْبُکَ فیکَ.
فَقَدْ ظَلَمْناکَ یا مُعاوِیَةُ، وَلا تُوتِرَنَّ غَیْرَ قَوْسِکَ. وَ لا تَرْمِیَنَّ غَیْرَ
معاویه گفت: آنها را کشتیم و کفن کردیم و بر آنها نماز گزاردیم. امام علیه السلام خنده تلخی کرد و فرمود:
ای معاویه کسانی را که کشتی در قیامت با تو دشمن خواهند بود. اما اگر ما پیروان تو را بکشیم آنها را کفن نمی کنیم و بر آنان نماز نمی گزاریم و دفنشان نمی کنیم.
خبر ناسزا گویی تو به علی علیه السلام به من رسید و از عیب گیری که بر ما بنی هاشم داشتی آگاه شدم. حال که چنین کردی به نفس خود رجوع کن و حق را از آن بخواه چه بر ضرر آن باشد و یا به سود آن. پس اگر عیب های بزرگی در آن نیابی عیب تو کوچک هم نخواهد بود.
ما (مردم) تو را در غیر محل خود نشاندیم (شایسته حکومت نبودی) از کمان دیگری تیراندازی نکن و به آنچه هدف تو نیست تیر نینداز و از
ص:210
غَرَضِکَ، وَ لاتَرْمِنا بِالْعَداوَةِ مِنْ مَکانٍ قَریبٍ.
فَإِنَّکَ وَاللَّهِ قَدْ أَطَعْتَ فینا رَجُلاً ما قَدِمَ إِسْلامُهُ، وَلا حَدَثَ نِفاقُهُ، وَلا نَظَر لَکَ، فَانْظُرْ لِنَفْسِکَ أَوْ دَعْ.(1)
خُطْبَةٌ حِماسیَّةٌ بِمِنی
4 - إِعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِما وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِه عَلَی الْأَحْبارِ إِذْ یَقُولُ «لَوْلا یَنْها هُمُ الرَّبّانیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ»(2) وَ قالَ «لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائِیْلَ» إِلی قَوْلِهِ «لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»(3)
پایگاه نزدیک، تیر دشمنی به سوی ما پرتاب نکن.
به خدا سوگند تو درباره ما از کسی پیروی می کنی که او (عمروبن عاص) سابقه ای در اسلام ندارد و نفاقش چیز جدیدی نیست و نظر او به سود تو نمی باشد. به خود بیندیش یا عمروبن عاص را رها کن.
4 - هان ای مردم! از آنچه خداوند دوستان خود را با سرزنش علمای یهود پند داده است عبرت گیرید، آن گاه که می فرماید: «چرا دانشمندان مسیحیت و علمای یهود آنان را از سخنانی که گناه است باز نمی دارند؟» هم چنین فرمود: «عده ای از بنی اسرائیل که کافر شدند مورد لعنت قرار گرفتند، تا آنجا که می فرماید: «چه بد بود آنچه عمل می کردند».
ص:211
وَ إِنَّما عابَ اللَّهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لِأَنَّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسادَ، فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلِکَ رَغْبَةً فیما کانُوا یَنالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ، وَ اللَّهُ یَقُولُ: «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»(1) وَ قالَ: «أَلْمُؤْمِنُونَ والْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(2)
فَبَدَءَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةً مِنْهُ، لِعِلْمِهِ بِأَنَّها إِذا أُدِّیَتْ وَ أُقیمَتْ إِسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلُّها هَیِّنُها وَصَعْبُها، وَذلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاءٌ إِلَی الْإِسْلامِ، مَعَ رَدِّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْ ءِ وَالْغَنائِمِ وَأَخْذِ الصَّدَقاتِ
و خداوند آنها را نکوهش کرد زیرا می دیدند که ستمگران ظلم و فساد می کنند اما آنها را از کار خود نهی نمی کردند و این نهی نکردن آنها به خاطر آن بود که می خواستند از آنان بهره مند شوند و از دشمنی آنان در امان مانند در حالی که خداوند می فرماید: «مردان و زنان مؤمن یار و دوستان یکدیگرند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
خداوند در این آیه «امر به معروف و نهی از منکر» را اولین واجب قرار داد زیرا می دانست که اگر این فریضه اجرا و برگزار شود همه واجبات از آسان و سخت بر پا می گردد چرا که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام، اعاده آنچه به ستم از دست رفته و مخالفت با ستمگر، تقسیم بیت المال و غنیمت ها و گرفتن زکات در مواردی که معین
ص:212
مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فی حَقِّها.
ثُمَّ أَنْتُمْ أَیُّهَا الْعِصابَةُ! عِصابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ، وَبِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ، وَ بِالنَّصیحَةِ مَعْرُوفَةٌ، وَ بِاللَّهِ فی أَنْفُسِ النَّاسِ مَهابَةٌ. یَهابُکُمُ الشَّریفُ، وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعیفُ، وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لافَضْلَ لَکُمْ عَلَیهِ وَ لایَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ. تَشْفَعُونَ فِی الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاَّبِها، وَتَمْشُونَ فِی الطَّریقِ بِهِیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرامَةِ الْأکابِرِ، أَلَیْسَ کُلُّ ذلِکَ إِنَّما نِلْتُمُوهُ بِما یُرْجی عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیامِ بِحَقِّ اللَّهِ، وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقّهِ تَقْصُرونَ؟
فَاسْتَخَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ، فَأَمَّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ، وَ أَمَّا حَقُّکُمْ
گردیده و صرف آن در جای خود است.
شما ای گروهی که به علم شهرت دارید و به خیر و نیکی یاد می شوید و در خیرخواهی معروف گشته اید و به لطف خداوند از موقعیتی نافذ در دل مردم برخوردارید و افراد نیرومند از شما حساب می برند و انسان های
ضعیف شما را احترام می کنند و کسانی که بر آنها برتری و توانمندی ندارید شما را بر خود مقدم می دارند، در بر آوردن خواسته های نیازمندان که از آن محروم مانده اند شفاعت می کنید و با شکوه پادشاهان و بزرگواری بزرگان در میان مردم راه می روید، آیا همه این امتیازها برای آن نیست که به شما امید می رود به حقوق الهی قیام کنید اگر چه از ادای بیشتر حقوق خدا کوتاهی کردید؟
حق پیشوایان را سبک شمردید و حق ضعیفان را پایمال نمودید و به
ص:213
بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ.
فَلا مالاً بَذَلْتُمُوهُ، وَ لا نَفْساً خاطَرْتُمْ بِها لِلَّذی خَلَقَها، وَ لا عَشیرَةً عادَیْتُمُوها فی ذاتِ اللَّهِ.
أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَی اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وَأَماناً مِنْ عَذابِهِ؟
لَقَدْ خَشَیْتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنَّوْنَ عَلَی اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقِماتِهِ، لِأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فَضَّلْتُمْ بِها، وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لاَتُکْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فی عِبادِهِ تُکْرَمُونَ.
وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةٌ فَلا تَفْزَعُونَ، وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ
خیال خود حق خویش را گرفتید.
نه مالی را در راه خدا بخشیدید و نه جان خود را به خاطر کسی که آن را آفریده است به خطر انداختید و نه با قبیله ای برای خدا دشمنی ورزیدید.
آیا با این رفتارهایی که دارید از خداوند آرزوی بهشت و هم جواری فرستادگانش را دارید و از او می خواهید از عذابش در امان باشید؟
ای کسانی که چنین آرزوهایی را از خدا دارید، می ترسم که عذابی از عذاب های الهی بر شما فرود آید زیرا شما در پرتو لطف الهی به موقعیتی رسیدید که به آن برتری یافتید. چهره های الهی را گرامی نمی دارید در حالی که به لطف خدا در میان مردم گرامی هستید.
شما می بینید که پیمان های الهی شکسته شده است اما ترسی به خود راه نمی دهید در حالی که برای شکسته شدن برخی از پیمان های پدرانتان به
ص:214
أبائِکُمْ تَفْزَعُونَ. وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ مَحْقُورَةٌ، وَ الْعُمْیُ وَالْبُکْمُ وَ الزَّمِنُ فِی الْمَدایِنِ مُهْمَلَةٌ لاتُرْحَمُونَ، وَلا فی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ، وَ لا مَنْ عَمِلَ فیها تَعْنُونَ، وَ بِالْإِدِّهانِ وَ الْمُصانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ.
کُلُّ ذلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَالتَّناهی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ.
وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبْتُمْ عَلَیهِ مِنْ مَنازِلِ الْعُلَماءِ لَوْ کُنْتُمْ تَسْعُونَ.
ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِی الْأُمُورِ وَ الْأَحْکامِ عَلی أَیْدِی الْعُلَماءِ بِاللَّهِ، أَلْأُمَناءِ عَلی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.
هراس می افتید. پیمان های رسول خداصلی الله علیه وآله سبک و خوار شده، کورها و لال ها و زمین گیرها در شهرها مورد اهمال و بی توجهی قرار گرفته اند و بر آنان رحم نمی شود و شما در خور منزلت خویش کاری انجام نمی دهید و به کسی هم که به انجام این امور می پردازد عنایت نمی کنید و با تساهل و سازشکاری با ظالمان، خود را در امنیت و آرامش قرار می دهید.
همه بدی هایی که بیان شد اموری هستند که خداوند به شما دستور داده است از آنها نهی و جلوگیری کنید و شما از آن غافلید.
مصیبت شما از همه مردم بیشتر است زیرا نتوانستید شأن و منزلت علما را حفظ کنید، ای کاش تلاش می کردید (که به فهم این حقیقت دست یابید) این شکست شما به خاطر آن است که باید زمام امور و اجرای احکام به دست علمای الهی باشد که بر حلال و حرام او امین هستند.
ص:215
فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ، وَ ما سَلَبْتُمْ ذلِکَ إِلاَّ بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلافِکُمْ فِی السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْواضِحَةِ.
وَلَوْ صَبَرْتُمْ عَلَی الْأَذی وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَؤُونَةَ فی ذاتِ اللَّهِ، کانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ.
وَ لکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فی أَیْدیهِمْ. یَعْمَلُونَ بِالشُّبَهاتِ وَ یَسیرُونَ فِی الشَّهَواتِ. سَلَّطَهُمْ عَلی ذلِکَ فِرارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجابُکُمْ بِالْحَیاةِ الَّتی مُفارَقَتُکُمْ.
فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفاءَ فی أَیْدیهِمْ، فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَبَیْنَ مُسْتَضْعَفٍ عَلی مَعیشَتِهِ مَغْلُوبٍ.
این منزلت از شما گرفته شده است که از محوریت حق پراکنده شدید و با وجود دلیل روشن در سنت پیامبرصلی الله علیه وآله اختلاف کردید.
اگر در برابر آزارها صبر می کردید و سختی ها را در راه خدا تحمل می نمودید، اجرای احکام خدا در دست شما قرار می گرفت و احکام الهی از سوی شما صادر می شد. اما شما ستمکاران را در جای خود نشاندید و اجرای احکام خدا را به دست آنان دادید، آنها هم به امور شبهه ناک عمل کرده و در شهوات خود گام برمی دارند. آنچه آنها را بر این مقام مسلط کرد فرار شما از مرگ و خوش آمدنتان از زندگی دنیا بود که از شما جدا خواهد شد.
افراد ضعیف جامعه را در دست های آنها قرار دادید تا برخی را بَرده و مقهور خود ساخته و گروهی را در اداره زندگی ناتوان کردند.
ص:216
یَتَقَلَّبُونَ فِی الْمُلْکِ بِآرائِهِمْ وَیَسْتَشْعَرُونَ الْخِزْیَ بِأَهْوائِهِمْ، إِقْتِداءً بِالْأَشْرارِ، وَ جُرْأَةً عَلَی الْجَبَّارِ، فی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلی مِنْبَرِهِ خَطیبٌ یَصْقَعُ.
فَالْأَرْضُ لَهُمْ شاغِرَةٌ، وَ أَیْدِیهِمْ فیها مَبْسُوطَةٌ، وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لا یَدْفَعُونَ یَدَ لامِسٍ.
فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنیدٍ وَذی سَطْوَةٍ عَلَی الضَّعَفَةِ شَدیدٌ، مُطاعٍ لا یَعْرِفُ الْمُبْدِءَ الْمُعیدَ. فَیا عَجَبا وَ مالی لا أَعْجَبُ وَالْأَرْضُ مِنْ غاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَعامِلٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ بِهِمْ غَیْرَ رَحیمٍ.
حکومت را به آراء و خواسته های خود می گردانند و با پیروی از اشرار و جسارت بر خدای قادر، رسوایی و هوسرانی را بر خود هموار می سازند. در هر شهری گوینده ای را بر بالای منبر دارند که با صدای بلند سخنرانی می کند.
زمین در سیطره آنهاست و دست آنان در همه جا باز است. مردم برده های آنانند و نمی توانند دست ظلم را از خود دور سازند.
حکومت در دست مردی زورگو و خود سر است که بر ضعیفان فشار می آورد و فرمانروایی است که به خدا و معاد شناخت ندارد. چه شگفت انگیز است و چرا در شگفت نباشم در حالی که زمین در تصرف مردی حیله گر و زکات گیرنده ای ستمکاراست و حاکمی است که به مؤمنین رحم نمی کند.
ص:217
فَاللَّهُ الْحاکِمُ فیما فیهِ تَنازَعْنا وَ الْقاضی بِحُکْمِهِ فیما شَجَرَ بَیْنَنا.
أَللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنَّا تَنافُساً فی سُلْطانٍ، وَلَا الْتِماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلکِنْ لِنُرِیَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرُ الْإِصْلاحَ فی بِلادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَأَحْکامِکَ.
فَإِنَّکُمْ إِنْ لَمْ تَنْصُرُونا وَ تَنْصِفُونا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ، وَعَمِلُوا فی إِطْفاءِ نُورِ نَبیِّکُمْ، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیهِ تَوَکَّلْنا، وَإِلَیْهِ أَنَبْنا وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ.(1)
خداوند در نزاعی که ما با او داریم حکم خواهد کرد و در مشاجره ای که میان ما در گرفته است قضاوت می کند.
خدایا تو می دانی که مبارزه ما برای رقابت در دست یابی به سلطنت و رسیدن به مال اندک دنیا نیست بلکه می خواهیم نشانه های دین تو را آشکار سازیم و اصلاح را در شهرهای تو عیان کنیم و بنده های ستم دیده ات به امنیت برسند و واجبات و سنت ها و احکام تو اجرا گردد.
پس اگر شما بزرگان امت ما را یاری ندهید و به انصاف با ما رفتار نکنید ستمگران بر شما غالب می گردند و در خاموش کردن نور پیامبرتان تلاش خواهند کرد. خداوند ما را کفایت می کند، بر او توکل می کنیم و به سوی او باز می گردیم و پایان امور به سوی اوست.
ص:218
مُصادِرَةُ أَمْوالِ المُعاوِیَةِ
5 - کانَ مالٌ حُمِلَ مِنَ الْیَمَنِ إِلی مُعاوِیَةَ فَلَمَّا مَرَّ بِالْمَدینَةِ وَ ثَبَ عَلَیهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ فَأَخَذَهُ وَ قَسَّمَهُ فی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَوالِیْهِ وَ کَتَبَ إِلی مُعاوِیَةَ.
مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیٍّ إِلی مُعاوِیَةَ بْنِ أَبی سُفْیانَ،
أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ عیراً مَرَّتْ بِنا مِنَ الْیَمَنِ تَحْمِلُ مالاً وَ حُلَلاً وَ عَنْبَراً وَ طیباً إِلَیْکَ، لِتُودِعَها خَزائِنَ دَمِشْقَ، وَ تَعُلَّ بِها بَعْدَ النَّهَلِ بِبَنی أَبیْکَ وَإِنّی إِحْتَجْتُ إِلَیْها فَأَخَذْتُها وَالسَّلامُ.(1)
5 - اموالی از یمن به سوی معاویه حمل می شد، وقتی کاروانِ اموال از مدینه عبور می کرد امام حسین علیه السلام بر آن حمله برد و اموال را تصرف کرد و در میان خاندان و دوستان خود تقسیم کرد و به معاویه نوشت:
از حسین بن علی به معاویة بن ابی سفیان؛
پس از حمد خدا، کاروانی از شترها از یمن بر ما می گذشت که اموال، زیورها، عنبر و عطر برای تو حمل می کرد تا در انبارهای دمشق نگهداری کنی و فرزندان تشنه پدرت را از آنها سیراب سازی. اما من به آنها نیاز داشتم و همه را گرفتم. والسلام.
ص:219
مَلامَةُ الْمُعاوِیَةِ
6 - کَتَبَ مُعاوِیَةُ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِمَا السَّلامُ أَمَّا بَعْدُ: فَقَدِ انْتَهَتْ إِلَیَّ أُمُورٌعَنْکَ إِنْ کانَتْ حَقّاً فَقَدْ أَظُنُّکَ تَرَکْتَها رَغْبَةً فَدَعْها، وَلَعَمْرُ اللَّهِ إِنَّ مَنْ أَعْطَی اللَّهَ عَهْدَهَ و میثاقَهُ لَجَدیرٌ بِالْوَفاءِ، فَإِنْ کانَ الَّذی بَلَغَنی باطِلاً فَإِنَّکَ أَنْتَ أَعْزَلُ النَّاسِ لِذلِکَ. وَعِظْ نَفْسَکَ، فَاذْکُرْ، وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفِ.
فَإِنَّکَ مَتی ما تُنْکِرْنی أُنْکِرْکَ، وَ مَتی ما تَکِدْنی أَکِدْکَ.
6 - معاویه در نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت: خبرهایی درباره تو به من رسیده است. اگر این اخبار صحت داشته باشند گمان من به تو این است که به خاطر میلی که به ثواب الهی داری آنها را ترک کنی پس آنها را رها کن. به جان خودم قسم کسی که با خدا عهد و پیمان می بندد شایسته است که بر آن وفادار باشد و اگر آنچه از تو به من رسیده است دروغ باشد تو بیش از همه مردم از این امور به دور هستی. خود را نصیحت کن و متوجه باش و بر پیمان با خدا وفادار بمان.
تا زمانی که مرا انکار می کنی تو را انکار خواهم کرد و تا هنگامی که با من دشمنی داری با تو دشمنی می کنم.
ص:220
فَاتَّقِ شَقَّ عَصا هذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنْ یَرُدَّهُمُ اللَّهُ عَلی یَدَیْکَ فی فِتْنَةٍ. فَقَدْ عَرَفْتُ النَّاسَ وَ بَلَوْتُهُمْ. فَانْظُرْ لِنَفْسِکَ وَ لِدینِکَ وَ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ، وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ السُّفَهاءُ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ.
فَلَمَّا وَصَلَ الْکِتابُ إِلَی الْحُسَیْنِ صَلواتُ اللَّهِ عَلَیهِ، کَتَبَ علیه السلام إِلَیْهِ:
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنی کِتابُکَ، تَذْکُرُ أَنَّهُ قَدْ بَلَغَکَ عَنّی أُمُورٌ أَنْتَ لی عَنْها راغِبٌ، وَ أَنَا بِغَیْرِها عِنْدَکَ جَدیْرٌ. فَإِنَّ الْحَسَناتِ لا یَهْدی لَها، وَ لا یُسَدِّدُ إِلَیْها إِلَّا اللَّهُ. أَمَّا ما ذَکَرْتَ إِنَّهُ إِنْتَهی إِلَیْکَ عَنّی، فَإِنَّهُ إِنَّما رَقاهُ إِلَیْکَ الْمَلّاقُونَ الْمَشَّاؤُنَ بِالنَّمیمِ، وَ ما أُرِیدُ لَکَ حَرْباً
از ایجاد سرکشی در این امت بپرهیز و از این که خدا آنها را به دست تو در فتنه اندازد بر حذرباش. من مردم را شناسایی و آزمایش کردم. مراقب خود، دین خود و امت محمد باش و مبادا کسانی که بی خرد و ناآگاهند تو را به خواری کشانند.
وقتی نامه معاویه به امام حسین صوات الله علیه رسید به او نوشت:
بعد از ستایش خداوند، نامه تو به دستم رسید. یادآوری کرده بودی اموری از من به تو رسیده است که مایل نبودی چنین می کردم و شایسته بود به گونه ای دیگر عمل می کردم. همانا کسی جز خدا به سوی نیکی ها و انجام آنها هدایت نمی کند.
اما آنچه را یادآوری کرده بودی که اخباری از من به تو رسیده است، این سخنان را افراد چاپلوس و سخن چین برای تو آورده اند. من قصد
ص:221
وَلا عَلَیْکَ خِلافاً، وَ أَیْمُ اللَّهِ إِنّی لَخائِفٌ لِلَّهِ فی تَرْکِ ذلِکَ(1)، وَ ما أَظُنُّ اللَّهَ راضیاً بِتَرْکِ ذلِکَ، وَلاعاذِراً بِدُونِ الْإِعذارِ فیهِ إِلَیْکَ، وَ فی أُولئِکَ الْقاسِطینَ الْمُلْحِدینَ حِزْبِ الظَّلَمَةِ وَ أَوْلِیاءِ الشَّیاطینَ.
أَلَسْتَ الْقاتِلَ حُجْراً أَخا کَنْدَةٍ وَ الْمُصَلّینَ الْعابِدینَ، الَّذینَ کانُوا یُنْکِرُونَ الظُّلْمَ وَ یَسْتَعْظِمُونَ الْبِدَعَ وَ لا یَخافُونَ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ. ثُمَّ قَتَلْتَهُمْ ظُلْماً وَ عُدْواناً مِنْ بَعْدِ ما کُنْتَ أَعْطَیْتَهُمُ الْأَیْمانَ الْمُغَلَّظَةَ، وَ الْمَواثیقَ الْمُؤَکَّدَةَ، وَ لا تأْخُذُهُمْ بِحَدَثٍ کانَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، وَ لا بِأَحِنَّةٍ تَجِدُها فی نَفْسِکَ.
جنگ و مخالفت با تو را ندارم. به خدا قسم که در ترک آن(2) (پیمان) بیمناکم و گمان نمی کنم که خداوند به ترک آن راضی باشد. و با نبود بهانه نزد تو و این گمراهان بی دین و حزب ستمگر و دوستان شیطان ها از شما عذرخواهی نخواهم کرد.
آیا تو قاتل حُجر بن عدی - برادر ما از طایفه کنده - و نمازگزاران و خداپرستانی که با ظلم مخالف بودند و بدعت در دین را گناه بزرگی می دانستند و در راه خدا از سرزنش ملامت گران هراسی نداشتند نیستی؟ تو بعد از آن که آنان را به سوگندهای شدید و پیمان های محکمی مطمئن کردی، ظالمانه به قتل رساندی بدون آن که بهانه و مشکلی در میان خود و آنها در دست داشته باشی و دشمنی و کینه ای را از آنها نسبت به خود دیده باشی.
ص:222
أَوَلَسْتَ قاتِلَ عَمْرِوبْنِ الْحِمَقِ، صاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، اَلْعَبْدِ الصّالِحِ الَّذی أَبْلَتْهُ الْعِبادَةُ، فَنَحَلَ جِسْمُهُ، وَ صُفِرَتْ لَوْنُهُ، بَعْدَ ما أَمَّنْتَهُ وَ أَعْطَیْتَهُ مِنْ عُهُودِ اللَّهِ وَ مَواثیقِهِ ما لَوْ أَعْطَیْتَهُ طائِراً لَنَزَلَ إِلَیْکَ مِنْ رَأْسِ الْجَبَلِ، ثُمَّ قَتَلْتَهُ جُرْأَةً عَلی رَبِّکَ وَ اسْتِخْفافاً بِذلِکَ الْعَهْدِ.
أَوَلَسْتَ الْمُدَّعی زِیادَ بْنَ سُمَیَّةَ أَلْمَوْلُودِ عَلی فِراشِ عُبَیْدِ ثَقیفٍ، فَزَعَمْتَ أَنَّهُ إِبْنُ أَبیکَ، وَ قَدْ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ: «أَلْوَلَدُ لِلْفِراشِ وَ لِلْعاهِرِ الْحَجَرُ»، فَتَرَکْتَ سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ تَعَمُّداً وَ تَبَعْتَ هَواکَ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ.
آیا تو قاتل عمرو بن حِمَق صحابی رسول خداصلی الله علیه وآله نیستی؟ آن بنده صالحی که عبادت، بدن او را فرسود و جسمش لاغر گردید و رنگ چهره اش به زردی گرایید. تو پس از آن که به او امان دادی و عهدها و پیمان ها بستی، که اگر پرنده ای را این گونه امان می دادی از سر کوه نزد تو می آمد، با جرأت بر پروردگارت او را می کشتی و پیمان خود را ناچیز می شمردی.
آیا تو زیاد پسر سمیّه را که بر بستر ثقیف متولد شد فرزند پدرت ابوسفیان نخواندی؟ با این که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «هر فرزندی به صاحب بستر خود که در آن به وجود آمده است تعلق دارد و جزای زناکار سنگباران است» پس سنت رسول خداصلی الله علیه وآله را از روی عمد ترک کردی و بدون توجه به هدایت الهی از هوای نفس خود پیروی کردی.
ص:223
ثُمَّ سَلَّطْتَهُ عَلَی الْعِراقَیْنِ، یَقْطَعُ أَیْدِی الْمُسْلِمینَ وَ أَرْجُلَهُمْ، وَ یَسْمُلُ أَعْیُنَهُمْ وَ یُصَلِّبُهُمْ عَلی جُزُوعِ النَّخْلِ. کَأنَّکَ لَسْتَ مِنْ هذِهِ الْأُمّةِ وَ لَیْسُوا مِنْکَ.
أَوَلَسْتَ صاحِبَ الْحَضْرَمیِّینَ الَّذینَ کَتَبَ فیهِمْ إِبْنُ سُمَیَّةَ إِنَّهُمْ کانُوا عَلی دینِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ فَکَتَبْتَ إِلَیْهِ أَنِ: اقْتُلْ کُلَّ مَنْ کانَ عَلی دیْنِ عَلِیٍّ، فَقَتَلْتَهُمْ، وَ مَثَّلَ بِهِمْ بِأَمِرْکَ.
وَ دینُ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامُ وَاللَّهِ الَّذی کانَ یَضْرِبُ عَلَیهِ أَباکَ وَیَضْرِبُکَ، وَ بِهِ جَلَسْتَ مَجْلِسَکَ الَّذی جَلَسْتَ، وَ لَوْلا ذلِکَ لَکانَ شَرَفُکَ وَ شَرَفُ أَبیْکَ الرِّحْلَتَیْنِ.
و زیاد را برادر خود خواندی و حاکمیت کوفه و بصره را به او دادی تا دست و پای مسلمانان را قطع و چشم های آنها را کور و از حدقه در آورد و آنان را بر شاخه های درختان خرما به دار آویزد. گویا تو از این امت نیستی و آنها هم از تو نمی باشند.
آیا تو حاکم مردم حضرموت نبودی که زیاد پسر سمیّه درباره آنها برای تو نوشت که بر دین علی صلوات الله علیه هستند و توبه او نوشتی هر کسی که بر دین علی است او را به قتل برسان، زیاد هم آنها را کشت و به دستور تو مثله کرد.
و به خدا قسم دین علی علیه السلام همان است که تو و پدرت را براساس آن مضروب ساخت و اکنون تو به نام همان دین بر مسند خلافت تکیه زدی، و اگر این دین نبود شرف تو و پدرت همان بود که در زمستان و تابستان برای کسب در آمد به دنبال شترها به اطراف کوچ می کردید.
ص:224
وَ قُلْتَ فیما قُلْتَ: «أُنْظُرْ لِنَفْسِکَ وَلِدینِکَ وَ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ، وَ اتَّقِ شَقَّ عَصا هذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنْ تَرُدَّهُمْ إِلی فِتْنَةٍ» وَ إِنّی لا أَعْلَمُ فِتَنَةً أَعْظَمُ عَلی هذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ وِلایَتِکَ عَلَیها، وَ لا أَعْلَمُ نَظَراً لِنَفْسی وَلِدینی وَلِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ عَلَیْنا أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُجاهِدَکَ، فَإِنْ فَعَلْتُ فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلَی اللَّهِ وَ إِنْ تَوْفیقَهُ فَإِنّی أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِذَنْبی وَ أَسْأَلُهُ توفیقَهُ لِإِرْشادِ أَمْری.
وَ قُلْتَ فیما قُلْتَ: «إِنّی إِنْ أَنْکَرْتُکَ تُنْکِرْنی، وَ إِنْ أَکِدْکَ تَکِدْنی» فَکِدْنی ما بَدا لَکَ، فَإِنّی أَرْجُو أَنْ لا یَضُرُّنی کَیْدُکَ فِیَّ، وَ أَنْ لا
در نامه ات نوشته بودی. «مواظب خود و دین خود و امت محمّد باش و از ایجاد شورش و سرکشی در این امت بپرهیز و از این که آنها را در فتنه و اختلاف اندازی بر حذر باش» در حالی که من هیچ فتنه ای را بر این امت، بزرگ تر از حکومت تو بر آن نمی دانم و هیچ نظری را برای خود و دینم و امت محمّدصلی الله علیه وآله بهتر از جهاد با تو نمی دانم. اگر با تو مبارزه کنم این مبارزه نزدیک کننده به خداست و اگر آن را ترک نمایم برای این گناهم از خداوند آمرزش می خواهم و برای هدایت در کارم از او درخواست توفیق دارم.
و این که گفته بودی «اگر تو را ناسپاسی کنم مرا ناسپاسی خواهی کرد و اگر با تو دشمنی کنم با من دشمنی خواهی کرد «آنچه در توان داری دشمنی کن، امیدوارم دشمنی تو ضرری برای من نداشته باشد و بیش از هر کسی برای خودت ضرر خواهد داشت زیرا تو بر جهل خود سوار شده ای
ص:225
یَکُونَ عَلی أَحَدٍ أَضَرَّ مْنهُ عَلی نَفْسِکَ، لِأَنَّکَ قَدْ رَکِبْتَ جَهْلَکَ، وَ تَحَرَّصْتَ عَلی نَقْضِ عَهْدِکَ، وَ لَعُمْری ما وَفَیْتَ بِشَرْطٍ.
وَ لَقَدْ نَقَضْتَ عَهْدَکَ بِقَتْلِکَ هؤُلاءِ النَّفَرِ الَّذینَ قَتَلْتَهُمْ بَعْدَ الصُّلْحِ وَ الْأَیْمانِ وَ الْعُهُودِ وَالْمَواثیْقِ. فَقَتَلْتَهُمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا قاتَلُوا وَ قَتَلُوا وَ لَمْ تَفْعَلْ ذلِکَ بِهِمْ إِلّا لِذِکْرِهِمْ فَضْلَنا، وَ تَعْظیمِهِمْ حَقَّنا. فَقَتَلْتَهُمْ مَخافَةَ أمْرٍ لَعَلَّکَ لَوْلَمْ تَقْتُلْهُمْ مِتَّ قَبْلَ أَنْ یَفْعَلُوا أَوْ ماتُوا قَبْلَ أَنْ یُدْرِکُوا.
فَأَبْشِرْ یا مُعاوِیَةُ بِالْقِصاصِ، وَ اسْتَیْقِنْ بِالْحِسابِ. وَاعْلَمْ أَنَّ لِلَّهِ تَعالی کِتاباً لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَلا کَبیرَةً إِلّا أَحْصاها. وَلَیْسَ اللَّهُ بِناسٍ
و بر شکستن عهد خود حرص می ورزی و به جان خودم سوگند تو به هیچ شرطی وفا نکردی.
تو با کشتن کسانی که بعد از قرارداد صلح و انجام سوگندها و بستن پیمان ها و عهدها آنها را به قتل رساندی، پیمان خود را شکستی و بدون آن که با تو سر جنگ داشته و یا کسی را به قتل رسانده باشند آنها را کشتی و تو این کار را نکردی مگر به خاطر آن که آنها فضایل ما را بیان می کردند و حق ما را بزرگ می شمردند و تو آنها را کشتی از ترس آن که مبادا قبل از کشته شدن آنها بمیری یا قبل از آن که به تیغ تو کشته شوند بمیرند.
ای معاویه! آماده قصاص باش و روز قیامت را باور کن و بدان که خدای متعال کتابی دارد که هیچ کار کوچک و بزرگی را فرو گذار نکرده
ص:226
لِأَخْذِکَ بِالظِّنَّةِ وَ قَتْلِکَ أَوْلِیاءَهُ عَلَی التُّهَمِ، وَ نَفْیِکَ أَوْلِیاءَهُ مِنْ دُورِهِمْ إِلی دارِ الْغُرْبَةِ، وَ أَخْذِکَ النَّاسَ بِبَیْعَةِ إِبْنِکَ غُلامٍ حَدَثٍ یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یَلْعَبُ بِالْکِلابِ. لا أَعْلَمُکَ إِلاَّ وَ قَدْ خَسِرْتَ نَفْسَکَ وَ بَتَرْتَ دینَکَ وَ غَشَشْتَ رَعِیَّتَکَ وَ أَخْزَیْتَ أَمانَتَکَ وَ سَمِعْتَ مَقالَةَ السَّفیهِ الْجاهِلِ وَ أَخَفْتَ الْوَرِعَ التَّقِیَّ لِأَجْلِهِمْ. وَالسَّلامُ.(1)
إِتْمامُ الْحُجَّةِ عَلَی الْمُعاوِیَةِ
7 - إِذا أَرادَ الْمُعاوِیَةُ أَنْ یَأْخُذَ الْبَیْعَةَ لِإِبْنِهِ یَزیَدَ، فَقامَ الْحُسَیْنُ
و به حساب می آورد. و خداوند فراموش نمی کند که تو را به خاطر تهمت ها و قتل هایی که با اتهام های ناروا مرتکب شدی و دوستان او را از خانه های خود به دیار غربت تبعید و مردم را به بیعت با فرزند جوانت اجبار کردی مؤاخذه کند. جوانی که شراب می خورد و سگ بازی می کند.
من درباره تو چیزی نمی دانم مگر این که به خود زیان رساندی و دین خود را از میان بردی، به مردم خیانت کردی و امانت خویش را ضایع گرداندی و به سخنان آن گستاخ نادان (عمرو بن عاص) گوش فرادادی و مردم وارسته و با تقوا را ترساندی.
7 - وقتی معاویه خواست برای پسرش یزید بیعت بگیرد امام
ص:227
عَلَیهِ السَّلامُ فی مَجْلِسِهِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ صلَّی عَلَی الرَّسُولِ صلی الله علیه وآله ثُمَّ قالَ علیه السلام:
أَمَّا بَعْدُ: یا مُعاوِیَةُ! فَلَنْ یُؤَدِّی الْقائِلُ وَإِنْ أَطْنَبَ فی صِفَةِ الرَّسُولِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مِنْ جَمیعٍ جُزْءاً. وَقَدْ فَهِمْتُ مَا لَبِسْتَ بِهِ الْخَلَفَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْ إِیْحازِ الصِّفَةِ وَ التَّنَکُّبِ عَنْ إِسْتِبْلاغِ النَّعْتِ.
وَهَیْهاتَ، هَیْهاتَ یا مُعاوِیَةُ! فَضَحَ الصُّبْحُ فَحْمَةَ الدُّجی، وَ بَهَرَتِ الشَّمْسُ أَنوارَ السُّرُجِ.
وَ لَقَدْ فَضَّلْتَ حَتَّی أَفْرَطْتَ، وَ اسْتَأْثَرْتَ حَتَّی أَجْحَفْتَ، وَمَنَعْتَ حَتَّی مَحَلْتَ، وَ جَزْتَ حَتَّی جاوَزْتَ. ما بَذَلْتَ لِذی حَقٍّ مِنْ إِسْمِ حَقِّهِ بِنَصیبٍ حَتَّی أَخَذَ الشَّیْطانُ حَظَّهُ الْأَوْفَرَ وَ نَصیبَهُ الْأَکْمَلَ.
حسین علیه السلام در حضور او برخاست و خدا را ستایش کرد و بر رسول خداصلی الله علیه وآله درود فرستاد و آن گاه فرمود:
ای معاویه! هیچ گوینده ای هر چند سخن او به درازا کشد نمی تواند گوشه ای از صفات رسول خداصلی الله علیه وآله را بیان کند. من فهمیدم که چه کوتاه درباره خلفای بعد از رسول خدا سخن گفتی و از بیان ویژگی های کامل آنها دوری گزیدی و چه دور است و چه دور است که تو از واقعیت ها سخن بگویی. ای معاویه! روشنی صبح بر تاریکی شب نمایان گشته است و فروغ خورشید نور چراغ ها را تحت الشعاع خود قرار داده است.
آن قدر خلفا را برتری دادی که زیاده روی کردی و تنها برخی را در سخنان خود برگزیدی و ستم نمودی و از بیان حق دوری گزیدی تا این که سعایت کردی و چنان به اختصار سخن گفتی که از جاده حق و عدالت
ص:228
وَ فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَهُ عَنْ یَزیدَ مِنْ إِکْتِمالِهِ وَ سِیاسَتِهِ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ، تُریْدُ أَنْ تُوَهِّمَ النَّاسَ فی یَزیْدَ. کَأَنَّکَ تَصِفُ مَحْجُوباً، أَوْ تَنْعِتُ غائِباً أَوْ تَخْبِرُ عَمَّا کانَ مِمَّا احْتَوَیْتَهُ بِعِلْمٍ خاصٍّ، وَ قَدْ دَلَّ یَزیدُ مِنْ نَفْسِهِ عَلی مَوْقِعِ رَأْیِهِ. فَخُذْ لِیَزیدَ فیما أَخَذَ بِهِ مِنْ إِسْتِقْرائِهِ الْکِلابَ الْمُهارِشَةَ عِنْدَ التَّحارُشِ وَ الْحَمامَ السَّبْقَ لِإِتْرابِهِنَّ وَ الْقِیانِ ذَواتِ الْمَعازِفِ، وَ ضَرْبِ الْمَلاهی تَجِدُهُ باصِراً، وَ دَعْ عَنْکَ ما تُحاوِلُ.
فَما أَغْناکَ أَنْ تَلْقَی اللَّهَ مِنْ وِزْرِ هذا الْخَلْقِ بِأَکْثَرَ مِمَّا أَنْتَ لاقِیهِ،
بیرون رفتی. سهم هیچ صاحب حقی را نپرداختی تا شیطان بهره فراوان خود را گرفت و به سهم کامل خود دست یافت.
آنچه را از کمال و سیاست یزید برای حکومت بر امت محمّد بیان کردی دانستم. تو می خواهی مردم را درباره یزید به اشتباه اندازی. گویا فرد ناشناخته ای را توصیف می کنی یافرد غائبی را معرفی می نمایی یا از کسی سخن می گویی که گویا تنها تو از او آگاهی ویژه ای داری در حالی که یزید موقعیت فکری و اخلاقی خود را نشان داده است. از سگ بازی های یزید بگو در آن هنگام که سگ ها را به مبارزه با یکدیگر برمی انگیزد، از کبوتر بازیش بگو که کبوتران را به مسابقه با یکدیگر وا می دارد. از هوس رانی اش بگو که به زنان خواننده و نوازنده سرگرم می شود تا او را به وضوح مشاهده کنی و تلاش هایی را که برای حاکمیت او داری رها سازی.
آیا برای مرگ و ملاقات با خداوند گناهانی که تا به حال از حکومت
ص:229
وَ اللَّهِ ما بَرِحْتَ تَقْدَحُ باطِلاً فی جَوْرٍ، وَ حَنَقاً فی ظُلْمٍ حَتَّی مَلَأْتَ الْأَسْقِیَةَ.
وَ ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الْمَوْتِ إِلاَّ غَمْضَةٌ، فَتَقَدَّمْ عَلی عَمَلٍ مَحْفُوظٍ فی یَوْمٍ مَشْهُودٍ، وَ لاتَ حینَ مَناصٍ.
وَ رَأَیْتُکَ عَرَّضْتَ بِنا بَعْدَ هذَا الْأَمْرِ، وَ مَنَعْتَنا عَنْ آبائِنا تُراثاً، وَ لَقَدْ لَعَمْرُ اللَّهِ أَوْرَثَنَا الرَّسُولُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وِلادَةً، وَ جِئْتَ لَنا بِها ما حَجَجْتُمْ بِهِ الْقائِمَ عِنْدَ مَوْتِ الرَّسُولِ فَأُذْعِنَ لِلْحُجَّةِ بِذلِکَ وَ رَدَّهُ الْأَیْمانُ إِلَی النَّصْفِ.
فَرَکِبْتُمُ الْأَعالیلَ، وَفَعَلْتُمُ الْأَفاعیلَ، وَ قُلْتُمْ: کانَ وَیَکُونُ حَتَّی أَتاکَ
بر مردم مرتکب شده ای کافی نیست و به دنبال گناهان دیگری هستی؟ به خدا قسم آن قدر به روش های باطل و کینه توزانه خود ادامه دادی که جان ها به لب آمد.
اکنون بین تو و مرگ یک چشم به هم زدنی فاصله نمانده است، پس بر عملی بشتاب که ذخیره روز قیامت باشد، روزی که گریزی از آن نیست. می بینم که پس از حکومت خود متعرض حاکمیت ما شده ای و ما را از میراث پدران خود منع می کنی. به خدا قسم پیامبرصلی الله علیه وآله آن را برای ما به ارث گذارد و تو برای حفظ آن به همان دلایل واهی رو آوردی که به هنگام مرگ رسول خداصلی الله علیه وآله رو آوردید و پذیرفته شد تا آن که دست های توانا آن را در جایگاه خود و به صاحب حق بازگرداند.
عذرها تراشیدید و کارها کردید و گفتید: این گونه بود و این گونه
ص:230
الْأَمْرُ یا مُعاوِیَةُ مِنْ طَریقٍ کانَ قَصْدُها لِغَیْرِکَ، فَهُناکَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ. وَذَکَرْتَ قِیادَةَ الرَّجُلِ الْقَوْمَ بِعَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ تَأْمیرِهِ لَهُ، وَ قَدْ کانَ ذلِکَ. وَ لِعَمْرِو بْنِ الْعاصِ یَوْمَئِذٍ فَضیلَةٌ بِصُحْبَةِ الرَّسُولِ، وَبَیْعَتِهِ لَهُ، وَما صارَ - لَعَمْرُ اللَّهِ - یَوْمَئِذٍ مَبْعَثُهُمْ حَتَّی أَنِفَ الْقَوْمُ إِمْرَتَهُ وَ کَرِهُوا تَقْدیمَهُ، وَعَدُّوا عَلَیْهِ أَفْعالَهُ.
فَقال صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: «لاجَرَمَ مَعْشَرَ الْمُهاجِرینَ لا یَعْمَلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ الْیَوْمِ غَیْری
فَکَیْفَ تَحْتَجُّ بِالْمَنْسُوخِ مِنْ فِعْلِ الرَّسُولِ فی أَوْکَدِ الْأَحْکامِ وَ أَوْلاها بَالْمُجْمَعِ عَلَیْهِ مِنَ الصَّوابِ؟ أَمْ کَیْفَ صاحَبْتَ بِصاحِبٍ تابِعاً
خواهد بود تا این که حکومت از راهی که به تو مربوط نمی شد به دست تو افتاد! پس این جا ای صاحبان فهم و آگاهی عبرت بگیرید.
گفتی عمروبن عاص در عهد رسول خداصلی الله علیه وآله مردم را رهبری کرده و از سوی او به امارت رسیده و چنین بوده است و صحابی بودن او و بیعتش با پیامبر فضیلتی برای او به شمار می رفته است. ولی به خدا قسم رهبر آنها نشد مگر این که مردم امیری او را ننگ دانستند و او را به جلو داری نپذیرفتند و اعمال زشت او را بر شمردند و پس از آن پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «ای گروه مهاجرین! از امروز به بعد کسی غیر از من مسئول کارهای شما نخواهد بود»
پس چگونه به یک عمل نسخ شده رسول خداصلی الله علیه وآله برای یکی از استوارترین ومهم ترین احکام (رهبری و امارت) که همه عقل ها بر آن اتفاق دارند استدلال می کنی؟ یا چگونه عمروبن عاص را به همراهی و
ص:231
وَحَوْلُکَ مَنْ لا یُؤْمِنُ فی صُحْبَتِهِ، وَ لا یَعْتَمِدُ فی دینِهِ وَقَرابَتِهِ.
وَ تَتَخَطَّاهُمْ إِلی مُسْرِفٍ مَفْتُونٍ. تُریدُ أَنْ تَلْبِسَ النَّاسَ شُبْهَةً یَسْعَدُ بِهَا الْباقی فی دُنْیاهُ وَ تَشْقی بِها فی آخِرَتِکَ. إِنَّ هذا لَهُوَالْخُسْرانُ الْمُبینُ وَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لی وَلَکُمْ.(1)
ذَمُّ مُعاوِیَةَ وَ إِفْشاءُ یَزیدَ
8 - کَتَبَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ إِلی مُعاوِیَةَ کِتاباً یُقَرِّعُهُ فیهِ وَ یُبَکِّتُهُ
ملازمت خود در امر حکومت پذیرفته ای در حالی که در اطراف تو کسی وجود دارد که صلاحیت همراهی اش را تصدیق نمی کند و به دین او و نزدیکی اش با تو اعتماد ندارد.
تو می خواهی مردم را نسبت به اسراف گری گمراه به خطا اندازی. تو می خواهی لباس شبهه و تردید را بر ذهن و دل مردم بپوشانی تا کس دیگری به دنیای خود برسد و تو با این کار خود در آخرت بدبخت گردی. این خسارتی آشکار است و من برای خود و شما از خداوند آمرزش می خواهم.
8 - امام حسین علیه السلام نامه ای به معاویه نوشت و او را مورد سرزنش قرار داد و بر اعمالی که انجام داده بود ملامت کرد.
ص:232
بِأُمُورٍ صَنَعَها.
کانَ فیهِ:
ثُمَّ وَلَّیْتَ إِبْنَکَ وَهُوَ غُلامٌ یَشْرَبُ الشَّرابَ وَ یَلْهُو بِالْکِلابِ فَخُنْتَ أَمانَتَکَ، وَ أَخْزَیْتَ رِعیَّتَکَ، وَ لَمْ تُؤَدِّ نَصِیحَةَ ربِّکَ.
فَکَیْفَ تُوَلّی عَلی أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَنْ یَشْرَبُ الْمُسْکِرَ، وَ شارِبُ الْمَسْکِرِ مِنَ الْفاسِقینَ، وُ شارِبُ الْمُسْکِرِ مِنَ الْأَشْرارِ، وَلَیْسَ شارِبُ الْمُسْکِرِ بِأَمینٍ عَلی دِرْهَمٍ، فَکَیْفَ عَلَی الْأُمَّةِ؟
فَعَنْ قَلیلٍ تَرِدُ عَلی عَمَلِکَ حِینَ تُطْوی صَحائِفُ الْإِسْتِغْفارِ.(1)و(2)
در آن نامه آمده است:
آن گاه فرزندت یزید را حاکم مسلمانان قراردادی در حالی که او جوانی است که شراب می خورد و سگ بازی می کند. تو به امانت خود خیانت کردی و مردم را خوار نمودی و به پندهای پروردگارت عمل نکردی.
چگونه کسی را بر امت محمّد حاکم می کنی که شراب می خورد؟ در حالی که شراب خوار از راه راست بیرون و از اشرار است. شراب خوار بر یک درهم مورد اعتماد نیست پس چگونه رهبر امت اسلامی گردد؟
تو به زودی به اعمال خود خواهی رسید وقتی که دفترهای طلب آمرزش بسته خواهد شد.
ص:233
أَلْإِمْتِناعُ عَنْ بَیْعَةِ یَزیدَ
9 - کَتَبَ یَزیدُ إِلَی الْوَلیدِ یَأْمُرُهُ بِأَخْذِ الْبَیْعَةِ عَلی أَهْلِ الْمَدیْنَةِ وَ خاصَّةً عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام وَلکِنَّهُ علیه السلام قالَ لِلْوَلیدِ:
أَیُّها الْأَمیرُ! إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ، وَ بِنا فَتَحَ اللَّهُ، وَ بِنا خَتَمَ اللَّهُ، وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَمِثْلِی لایُبایِعُ مِثْلَهُ.
وَلکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْتَظِرُ وَ تَنْتَظِرُونَ أَیُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَیْعَةِ.(1)
9 - یزید نامه ای به ولیدبن عتبه فرماندار مدینه نوشت و به او دستور داد تا از مردم مدینه به ویژه امام حسین علیه السلام برای او بیعت بگیرد، اما آن حضرت به ولید فرمود:
ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشته ها و نزول رحمت خدا هستیم و خداوند خلقت را با ما آغاز کرد و نبوت را به ما پایان داد.
یزید مردی زشت کردار، شرابخوار و قاتل افراد بی گناه است که آشکاراگناه می کند و کسی مثل من با فردی مانند او بیعت نمی کند.
ما و شما زمانی را می گذرانیم و هر دو درنگ خواهیم کرد تا معلوم گردد کدام یک از ما به خلافت و بیعت مردم با او سزاوارتریم.
ص:234
کَلامٌ لِمَرْوانَ بْنِ حَکَمٍ
10 - قالَ مَرْوانُ بْنُ حَکَمٍ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: یا أَبا عَبْدِ اللَّهِ إِنّی لَکَ ناصِحٌ، فَأَطِعْنی تُرْشِدُ. فَقالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام:
وَما ذاکَ؟ قُلْ حَتَّی أَسْمَعَ.
فَقالَ مَرْوانُ: إِنّی آمُرُکَ بِبَیْعَةِ یَزیدَ أَمیرِالمُؤْمِنینَ، فَإِنَّهُ خَیْرٌ لَکَ فی دیْنِکَ وَ دُنْیاکَ. فَقالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. وَعَلَی الْإِسْلامِ سَلامٌ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ. وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ یَقُولُ: «أَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أَبی سُفْیانَ.»(1)
10 - مروان بن حکم به امام حسین علیه السلام گفت: ای اباعبدالله!من خیرخواه تو هستم، از من اطاعت کن در راه درستی قرار می گیری. امام علیه السلام به او فرمود:
سخن تو چیست؟ بگو تا بشنوم.
مروان گفت: من به تو امر می کنم که با یزید بیعت کنی، زیرا خیرو صلاح دین و دنیای تو در این بیعت است. حضرت فرمود:
همه ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم. سلام بر اسلام که از میان ما می رود زیرا امت اسلام گرفتار حاکمی مثل یزید شده است. من از جدّم رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است.
ص:235
کِتابٌ إِلی مُحَمَّدِ بْنِ حَنَفیَّةِ
11 - بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
هذا ما أَوْصی بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ إِلی أَخیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِإِبْنِ الْحَنَفیَّةِ.
إِنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ، وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَالنَّارَ حَقٌّ، وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتیَةٌ لا رَیْبَ فیها، وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ.
وَ إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ.
11 - به نام خداوند بخشنده مهربان
این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب به برادرش محمد حنفیه است.
حسین گواهی می دهد که خدایی جز خدای یکتا نیست و شریکی ندارد و محمّد بنده و فرستاده اوست و دین حق را از سوی خداوند برای مردم آورد. و شهادت می دهد که بهشت و جهنم حق است و روز قیامت خواهد آمد و شکی در آن نمی باشد و خداوند همه انسان ها را از قبرها بر می انگیزد.
من از روی خودخواهی و یا سرپیچی در برابر حق و یا مفسده انگیزی و ستمگری از مدینه خارج نشدم بلکه هدف من از این خروج اصلاح امت جدّم صلی الله علیه وآله می باشد.
ص:236
أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ أَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ أَبی عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ، فَمَنْ قَبِلَنی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلی بِالْحَقٍّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هذا أَصْبِرُ حَتَّی یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنی وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرِ الْحاکِمینَ.
وَهذِهِ وَصیَّتی یا أَخی إِلَیْکَ وَ ما تَوْفیْقی إِلّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ اُنیبُ.(1)
کِتابٌ إِلی بَنی هاشِمٍ
12 - بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلی بَنی هاشِمٍ؛
می خواهم امربه معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب علیهما السلام عمل نمایم.
پس هر کس قبول حق کرده و با من همراهی کند خداوند با اوست و هر کس رد کند و راه مرا نپذیرد صبر می کنم تا خداوند میان من و آنها حکم نماید و او بهترینِ قضاوت کنندگان است.
این وصیت من به توست ای برادر و من توفیقی جز از سوی خدا ندارم بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم.
12 - به نام خداوند بخشنده مهربان
از حسین بن علی به بنی هاشم؛
ص:237
أَمَّا بَعْدُ فإِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بی مِنْکُمْ اُسْتُشْهِدَ مَعی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یَبْلُغِ الْفَتْحَ. وَالسَّلامَ.(1)
کِتابٌ إِلی وُجُوهِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ
13 - اَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ اللَّهَ اصْطَفی مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَلی خَلْقِهِ، وَ أَکْرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ وَاخْتارَهُ لِرِسالَتِهِ. ثُمَّ قَبَضَ اللَّهُ إِلَیْهِ، وَ قَدْ نَصَحَ لِعِبادِهِ وَ بَلَّغَ ما أُرْسِلَ بِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ.
وُکُنَّا أَهْلَهُ وَ أَوْلِیائَهُ وَ أَوْصِیائَهُ وَ وَرَثَتَهُ وَ أَحَقَّ النَّاسِ بِمَقامِهِ فِی النَّاسِ. فَاسْتَأْثَرَ عَلَیْنا قَوْمُنا بِذلِکَ.
هر کس از شما به من ملحق شود در راه خدا کشته خواهد شد و هر کس با من نباشد به پیروزی نخواهد رسید. والسلام.
13 - پس از ستایش پروردگار، همانا خداوند، محمدصلی الله علیه وآله را برای هدایت مردم برگزید و او را به پیامبری خود گرامی داشت و برای رسالت خویش انتخاب کرد. آن گاه او را به سوی خود برد در حالی که وظیفه اش را در نصیحت و خیرخواهی مردم و رساندن وحی به آنها انجام داد.
ما از خاندان او، دوستان او، جانشینان او، وارثان او و سزاوارترین مردم به مقام او و رهبری مردم بودیم. اما مردان زمان ما این مقام را برای
ص:238
فَرَضینا وَ کَرِهْنَا الْفُرْقَةَ وَ أَحْبَبْنَا الْعافِیَةَ. وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّا أَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقِّ الْمُسْتَحَقِّ عَلَیْنا مِمَّنْ تَوَلاَّهُ، وَ قَدْ أَحْسَنُوا وَأَصْلَحُوا وَ تَحَرُّوا الْحَقَّ، فَرَحِمَهُمُ اللَّهُ وَ غَفَرَ لَنا وَ لَهُمْ.
وَ قَدْ بَعَثْتُ رَسُولی إِلَیْکُمْ بِهَذا الْکِتابِ، وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلی کِتابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ. وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا أَمْری أَهْدِکُمْ إِلی سَبیلِ الرَّشادِ. وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.(1)
خود برگزیدند و ما هم به آن راضی شدیم زیرا از تفرقه بی زار بودیم و دوست داشتیم امنیت و آرامش برقرار باشد. ما می دانیم که از هر کس که به حکومت رسیده است به رهبری و حکومت بر مردم سزاوارتریم. و اوصیای پیامبر (امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما السلام) در برابر عمل آنها رفتاری نیکو و مصلحت جویانه داشتند و حق را طلب کردند. خداوند آنها را مورد رحمت خود قرار دهد و ما و آنها را بیامرزد.
من پیک خود را با این نامه به سوی شما فرستادم و شما را به قرآن و سنّت پیامبرصلی الله علیه وآله دعوت می کنم. سنت پیامبرصلی الله علیه وآله از میان رفته و بدعت ها زنده شده است. اگر سخن مرا بشنوید و فرمان مرا اطاعت کنید شما را به راه رستگاری هدایت می کنم. درود و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
ص:239
کِتابٌ إِلی أَهْلِ الْکُوفَةِ
14 - بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
مِنْ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَی الْمَلَأَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُسْلمینَ؛
أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ هانِیاً وَسَعیداً قَدِما عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کانا آخِرُ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ، وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقالَةُ جُلِّکُمْ إِنَّهُ: «لَیْسَ عَلَیْنا إِمامٌ، فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنابِکَ عَلَی الْحَقِّ وَالْهُدی . وَ أَنا باعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخی وَ ابْنَ عَمّی وَ ثِقَتی مِنْ أَهْلِ بَیْتی مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ. فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی الْحِجی وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ ما قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ، وَ قَرَأْتُ فی کُتُبِکُمْ، فَإِنّی أَقْدِمُ إِلَیْکُمْ وَشیْکاً إِنْ شاءَ اللَّهُ.
14 - از حسین بن علی به جمعی از مؤمنان و مسلمانان.
پس از ستایش خداوند، هانی و سعید با نامه های شما بر من وارد شدند و آنها آخرین فرستاده های شما بودند. من آنچه را بیان کردید و یادآوری نمودید فهمیدم، سخن همه شما این است که ما رهبر نداریم به سوی ما بیا شاید خداوند ما را به وسیله تو بر حق و هدایت گردآورد.
من برادر و پسر عمو و فرد مورد اعتماد خاندانم مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستادم، پس اگر در نامه ای به من گزارش کند که نظر اکثر شما مردم و خردمندان و بزرگانتان همان گونه است که فرستادگانتان گفتند و در نامه هایتان خواندم انشاءالله به زودی به سوی شما حرکت خواهم کرد.
ص:240
فَلَعَمْری مَا الْإِمامُ إِلَّا الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، أَلْقائِمُ بِالْقِسْطِ، الدّائِنُ بِدینِ الْحَقِّ، أَلْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذلِکَ لِلَّهِ، وَالسَّلامُ.(1)
إِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً
15 - لَمَّا عَزَمَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ عَلَی الْخُرُوجِ إِلَی الْعِراقِ قامَ خَطیباً فَقالَ:
أَلْحَمْدُ لِلَّهِ، وَماشاءَ اللَّهُ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ.
خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ آدَمَ مَحَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ.
به جان خودم قسم! امام و پیشوای مردم کسی نیست مگر آن که براساس قرآن حکم کند، اجرای عدالت نماید، به دین حق پایبند باشد و خود را به خاطر خدا وقفِ اجرای آن نماید. والسلام
15 - وقتی امام حسین علیه السلام عازم عراق گردید برخاست و در سخنرانی خود فرمود:
ستایش برای خداست، آنچه خدا خواهدهمان می شودو توان و نیرویی جز به وسیله خداوند نمی باشد و درود و سلام خدا بر فرستاده او باد.
قلم مرگ بر فرزند آدم نوشته شد آن گونه که گردنبند بر گردن دختران
ص:241
وَ ما أَوْلَهَنی إِلی أَسْلافی إِشْتِیاقَ یَعْقُوبَ إِلی یُوسُفَ. وَخُیِّرَ لی مَصْرَعٌ أَنَا لاقیهِ. کَأَنّی بِأَوْصالی یَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ، بَیْنَ النَّواویسِ وَکَرْبَلا، فَیَمْلَأَنَّ مِنّی أَکْراشاً جَوْفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً.
لا مَحیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللَّهِ رِضانا أَهْلِ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یُوَفّینا أُجُورَ الصَّابِرینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ، وَهِیَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فی حَظیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّبِهِمْ عَیْنُهُ، وَ تُنْجَزُ لَهُمْ وَ عْدُهُ.
مَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ، مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا،
جا می گذارد. من به اندازه ای به دیدار نیاکانم اشتیاق دارم که یعقوب مشتاق دیدار یوسف بود. برای من قتلگاهی معین شده است که در آن قرار می گیرم. گویا می بینم که گرگان بیابان ها (لشکریان یزید) در سرزمینی میان نواویس و کربلا استخوان هایم را قطعه قطعه کرده و شکم های خالی و گرسنه خود را پر می کنند.
از تحقق روزی که به قلم تقدیر نوشته شده است چاره ای نیست. رضایت خداوند، رضایت ما اهل بیت است در برابر سختی و آزمایش او صبر می کنیم و خداوند پاداش صابران را به ما خواهد داد. میان رسول خدا و پاره تن او جدایی نمی افتد و آنها در بهشت برین با یکدیگر می باشند و چشم پیامبرصلی الله علیه وآله به آنها روشن خواهد بود و وعده او به وسیله آنها محقق می گردد.
پس هر کس حاضر است جان خود را در راه ما بدهد و روح خود را برای ملاقات خداوند مهیا سازد، با ما کوچ کند، من فردا صبح حرکت
ص:242
فَإِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً إِنْشاءَ اللَّهُ.(1)
کِتابٌ إِلی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ
16 - إِذا کَتَبَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ إِلَی الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ: أَنْ لا تَخْرُجْ عَنْ مَکَّةَ، إِنّی خائِفٌ عَلَیْکَ، وَآخِذٌ لَکَ الْأَمانَ مِنْ یَزیدَ وَ جَمیعِ بَنِی أُمَیَّةَ، کَتَبَ عَلَیْهِ السَّلامُ إِلَیْهِ:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلَیَّ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَ، وَأُعْلِمُکَ إِنّی رَأَیْتُ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فی مَنامی فَخَبَّرَنی بِأَمْرٍ وَ أَنَا ماضٍ لَهُ، لی کانَ أَوْعَلَیَّ.
می کنم انشاء الله.
16 - وقتی عبدالله بن جعفر به امام حسین علیه السلام نامه نوشت از مکه خارج نشو که من از این سفر تو به کوفه در هراسم و از یزید و همه بنی امیه برای تو امان می گیرم، امام علیه السلام در نامه ای به او نوشت:
بعد از ستایش خداوند، نامه تو به من رسید، آن را خواندم و از آنچه نوشته بودی آگاه شدم. به تو خبر می دهم که جدّم رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم که مرا به امری خبر داد و من به سوی آن در حرکتم. چه به سود من باشد و یا (به ظاهر) برضرر من.
ص:243
وَ اللَّهِ یَابْنَ عَمّی لَوْکُنْتُ فی حُجْرِ هامَّةٍ مِنْ هَوامِّ الْأَرْضِ لَاسْتَخْرَجُونی وَ یَقْتُلُونَنی. وَاللَّهِ یَا بْنَ عَمّی لَیَعْتَدَنَّ عَلَیَّ کَمَا اعْتَدَتِ الْیَهُودُ عَلَی السَّبْتِ. وَالسَّلامُ.(1)
کِتابٌ إِلی عَمْرِوبْنِ سَعیدٍ
17 - کَتَبَ عَمْرُوبْنُ سَعیدٍ عامِلُ یَزیْدَ عَلی مَکَّةَ إِلَی الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ وَ وَعَدَهُ الْأَمانَ وَ الصِّلَةَ وَ الْبِرَّ. وَ کَتَبَ إِلَیْهِ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ.
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّهُ لَمْ یُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مَنْ دَعا إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ.
ای پسر عمو! به خدا سوگند اگر من در لانه جنبنده ای از جنبندگان زمین باشم مرا از آن بیرون می آورند و می کشند. ای پسر عمو! به خدا سوگند بر من تعدی می کنند همان گونه که یهود بر روز شنبه تعدی کردند. والسلام
17 - عمرو بن سعید که از سوی یزید فرماندار مکه بود نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت و به او وعده امان و احسان و نیکی داد و امام حسین علیه السلام در جواب او نوشت:
بعد از ستایش پروردگار، با خدا مخالفت نکرده است کسی که به سوی خدای عزّوجل و رسولش دعوت کرده و بگوید من از مسلمانانم.
ص:244
وَقَدْ دَعَوْتَ إلَی الْأَمانِ وَالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ، فَخَیْرُ الْأَمانِ أَمانُ اللَّهِ، وَ لَنْ یُؤَمِّنَ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ لَمْ یَخَفْهُ فِی الدُّنْیا. فَنَسْأَلُ اللَّهَ مَخافَةً فِی الدُّنْیا تُوجِبُ لَنا أَمانَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، فَإِنْ کُنْتَ نَوَیْتَ بِالْکِتابِ صِلَتی وَ بِرّی فَجُزیْتَ خَیْراً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ. وَالسَّلامُ.(1)
خُطْبَةٌ فی مَسیرِ کَرْبَلاءَ
18 - إِنَّ هذِهِ الدُّنیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ، وَأَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ یَبْقِ مِنْها إِلّا صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الْإِناءِ، وَ خَسیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَی الْوَبیلِ.
تو به امان و نیکی و احسان دعوت کرده ای اما بهترین امان، امان الهی است و کسی که در دنیا از خدا نترسد در روز قیامت به او امان نخواهد داد. ما در دنیا ترس از خدا را درخواست می کنیم تا سبب امان روز قیامت گردد. اگر نیت تو از نامه ای که نوشتی احسان و نیکی به من باشد به پاداش خوبی در دنیا و آخرت دست می یابی والسلام.
18 - (وقتی امام حسین علیه السلام به ذی حسم رسید این سخنرانی را ایراد فرمود:)
به راستی این دنیا دگرگون و ناپسند گشته و خوبی آن پشت کرده و جز ته مانده ای مانند ته مانده کاسه و زندگی پستی چون گیاه ناگوار نمانده
ص:245
أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُنْتَهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّاً، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیاةَ، وَلاَالْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمینَ إِلاَّ بَرَماً.
إِنَّ النَّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدّیْنُ لَعْقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ، فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.(1)
أَلْخُطْبَةُ الْأُولی لِلْحُرِّوَعَسْکَرِهِ
19 - إِذا صَلَّی الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ بِالْعَسْکَرَیْنِ فی مَسیرِهِ بِکَرْبَلاءَ، قامَ وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ علیه السلام:
است. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد؟ پس حق است که مؤمن در این وضعیت خواهان مرگ باشد.
به راستی من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ذلت نمی بینم، همانا مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست، تا وقتی زندگی آنها تأمین است آن را می چرخانند و چون به بلا آزمایش شوند دین داران کم می شوند.
19 - وقتی امام حسین علیه السلام در مسیر خود به سوی کربلا، نماز ظهر را در منزلگاه «شراف» با یاران خود و حر و لشکرش اقامه کرد برخاست و حمد و ثنای خدا گفت و آن گاه فرمود:
ص:246
أَیُّها النَّاسُ! إِنّی لَمْ آتِکُمْ حَتَّی أَتَتْنی کُتُبُکُمْ، وَقَدِمَتْ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ أَنْ «أَقْدِمْ عَلَیْنا فَلَیْسَ لَنا إِمامٌ، لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنا وَ إِیَّاکُمْ عَلَی الْهُدی وَالْحَقِّ».
فَإِنْ کُنْتُمْ عَلی ذلِکَ فَقَدْ جِئْتُکُمْ، فَأَعْطُونی ما أَطْمَئِنُّ إِلَیْهِ مِنْ عُهُودِکُمْ وَ مَواثیقِکُمْ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ کُنْتُمْ لِمَقْدَمی کارِهینَ، إِنْصَرَفْتُ عَنْکُمْ إِلَی الْمَکانِ الذَّی جِئْتُ مِنْهُ إِلَیْکُمْ.(1)
أَلْخُطْبَهُ الثَّانیَةُ لِلْحُرِّ وَ أَنْصارِهِ
20 - إِذا صَلَّی الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ صَلاةَ الْعَصْرِ بِالْعَسْکَرَیْنِ
ای مردم! من به سوی شما حرکت نکردم تا این که نامه های شما به دست من رسید و فرستادگانتان نزد من آمدند و گفتند: «به سوی ما به کوفه بیا که ما پیشوایی نداریم و شاید خداوند ما را بر هدایت و راه حق گرد آورد.
اگر شما بر عهد خود باقی هستید من آمدم و شما هم مرا از اطمینان بیشتری در عمل به پیمان های خود برخوردار کنید و اگر بر عهد خود باقی نیستید و از آمدن من ناخشنودید به جایی که بودم باز می گردم.
20 - وقتی امام حسین علیه السلام نماز عصر رادر منزلگاه«شراف» با
ص:247
إِنْصَرَفَ إِلَیْهِمْ بِوَجْهِهِ فَحَمَدَ اللَّهَ وَأَثْنی عَلَیهِ وَقالَ علیه السلام:
أَمَّا بَعْدُ، أَیُّهَا النَّاسُ! فَإِنَّکُمْ إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ وَتَعْرِفُوا الْحَقَّ لِأَهْلِهِ، یَکُنْ أَرْضی لِلَّهِ عَنْکُمْ، وَ نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَوْلی بِوِلایَةِ هذَا الْأَمْرِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَ السَّائِرینَ فیکُمْ بِالْجَوْرِوَ الْعُدوانِ.
فَإِنْ أَبَیْتُمْ إِلَّا الْکَراهَةَ لَنا، وَ الْجَهْلَ بِحَقِّنا، وَکانَ رَأْیُکُمُ الْآنَ غَیْرَ ما أَتَتْنی بِهِ کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَیَّ بِهِ رُسُلُکُمْ إِنْصَرَفْتُ عَنْکُمْ.(1)
لشکر خود و لشکر حر اقامه کرد، رو به آنها کرد و آن گاه حمد و ستایش خدا گفت و فرمود:
ای مردم!اگر پرهیزکار باشید و حق را برای اهل حق بدانید خداوند از شما خشنودتر است. ما اهل بیت محمّدصلی الله علیه وآله از این مدّعیان حکومت (بنی امیّه) که خلافت حق آنها نیست و به ظلم و دشمنی در میان شما رفتار می کنند به ولایت و حکومت بر شما سزاوارتریم.
اگر ما را نمی خواهید و حق ما را نمی شناسید و نظر فعلی شما غیر از آن چیزی است که در نامه های خود نوشتید و فرستادگانتان اعلام کرده اند از نزد شما باز می گردم.
ص:248
أَلْخُطْبَةُ الثَّالِثَةُ لِلْحُرِّ وِ جَیْشِهِ
21 - اِنَّ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ خَطَبَ أَصْحابَهُ وَ أَصْحابَ الْحُرِّ بِالْبَیْضَةِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ علیه السلام:
أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قالَ: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرُمِ اللَّهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ، یَعْمَلُ فی عِبادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَلا قَوْلٍ، کانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ»
أَلا وَ إِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ، وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدودَ، وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفی ءِ، وَ أَحَلُّوا حَرامَ
21 - امام حسین علیه السلام در منزلگاه بیضه برای یاران خود و لشکر حر سخنرانی کرد. در آغاز حمد و ثنای خدا گفت و سپس فرمود:
ای مردم! رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: کسی که زمامدار ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، عهد وپیمان خدا را می شکند، و با سنت رسول خداصلی الله علیه وآله مخالفت می ورزد و با گناه و دشمنی در میان بندگان خدا رفتار می کند، ولی با عمل و گفتار با او مخالفت نکند بر خداوند است که او را به همان جایی برد که آن زمامدار ظالم را می برد.»
آگاه باشید که اینها (بنی امیه) به اطاعت شیطان درآمدند و اطاعت خدا را ترک، فساد را آشکار و حدود الهی را تعطیل کردند و اموال عمومی را
ص:249
اللَّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ، وَ أَنَا أَحَقُّ مِنْ غَیْرٍ.
قَدْ أَتَتْنی کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ بِبَیْعَتِکُمْ إِنَّکُمْ لا تُسَلِّمُونی وَ لا تَخْذُلُونی. فَإِنْ تَمَمْتُمْ عَلی بَیْعَتِکُمْ تُصیْبُوا رُشْدَکُمْ.
فَأَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، وَ ابْنُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، نَفْسی مَعَ أَنْفُسِکُمْ، وَأَهْلی مَعَ أَهْلیکُمْ فِیَّ أُسْوَةٌ.
وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عَهْدَکُمْ، وَ خَلَعْتُمْ بَیْعَتی مِنْ أَعْناقِکُمْ، فَلَعُمْری ما هِیَ لَکُمْ بِنُکْرٍ، لَقَدْ فَعَلْتُمُوها بِأَبی وَ أَخی وَ ابْنِ عَمّی مُسْلِمٍ.
وَ الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّبِکُمْ.
به خود اختصاص دادند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند و من به حکومت یا قیام علیه آنها سزاوارتر از دیگرانم.
نامه هایتان به من رسید و پیک هایتان خبر بیعت شما را و این که هرگز مرا تسلیم دشمن نکرده و خوار و تنها نمی گذارید به من رساندند. پس اگر بر پیمان خود باقی هستید به رشد و کمال خود خواهید رسید.
من حسین پسر علی و فاطمه دختر رسول خداصلی الله علیه وآله هستم. خودم در کنار شما و خانواده ام در کنار خانواده شما قرار دارند. من الگوی رفتاری شما هستم.
اگر به پیمانی که بستید عمل نکرده و آن را بشکنید و بیعت مرا از گردن خود بردارید، به جان خودم قسم که این کار شما تازگی ندارد، پیش از این هم با پدر و برادر و پسر عمویم مسلم چنین کردید.
فریب خورده کسی است که فریفته شما گردد.
ص:250
فَحَظَّکُمْ أَخْطَأْتُمْ، وَ نَصیبَکُمْ ضَیَّعْتُمْ. وَ مَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ سَیُغْنِی اللَّهُ عَنْکُمْ. وَالسَّلامُ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.(1)
کَلامٌ حِماسِیٌّ لِلْحُرِّ
22 - إِذا قالَ الْحُرُّ: یا حُسَیْنُ إِنّی أَذْکُرُکَ اللَّهَ فی نَفْسِکَ فَإِنّی أَشْهَدُ لَئِنْ قاتَلْتَ لَتُقْتَلُنَّ. فَقالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
لَیْسَ شَأْنی شَأْنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ. ما أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَیَّ فی
شما در کسب بهره خود به خطا رفتید و سهم خویش را از میان بردید. کسی که پیمان شکند به زیان خود عمل کرده است و خداوند مرا از شما بی نیاز خواهد کرد. سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
22 - وقتی حرّ به امام حسین علیه السلام گفت: ای حسین تو را به حفظ جانت توصیه می کنم و من گواهی می دهم که اگر بجنگی کشته خواهی شد، امام حسین علیه السلام به او فљřȘϺ
شأن من شأن کسی نیست که از مرگ هراس دارد. چه اندازه مرگ در
ص:251
سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَ إِحْیاءِ الْحَقِّ. لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبْیلِ الْعِزِّ إِلّا حَیاةً
خالِدَةً، وَ لَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلَّا الْمَوْتُ الَّذی لا حَیاةَ مَعَهُ.
أَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی؟ هَیْهاتَ، طاشَ سَهْمُکَ وَخابَ ظَنُّکَ، لَسْتُ أَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسی لَأَکْبَرُ مِنْ ذلِکَ، وَ هِمَّتی لَأَعْلی مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّیْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ.
وَ هَلْ تَقْدِرُونَ عَلی أَکْثَرَ مِنْ قَتْلی؟ مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لکِنَّکُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلی هَدْمِ مَجْدی وَ مَحْوِ عِزّی وَ شَرَفی، فَإِذاً لا أُبالی بِالْقَتْلِ.(1)
راه عزت و زنده کردن حق برای من آسان است. مرگ در راه عزت جز حیات جاودان چیز دیگری نیست و زندگی همراه با ذلت و خواری جز مرگ چیز دیگری نمی باشد.
آیا به مرگ مرا می ترسانی؟ دور است که من از مرگ هراسی داشته باشم. تیر تو به خطا رفت و گمان تو به بی راهه گرایید. من از مرگ نمی ترسم، روح من بزرگ تر از آن است که از مرگ هراسی داشته باشم و همت من والاتر از آن است که زیر بار ظلم بروم به خاطر آن که از مرگ ترسی داشته باشم.
آیا بیش از این است که مرا می کشید؟ مرحبا به مرگ در راه خدا. ولی شما بدانید که نمی توانید بزرگواری و عزّت و شرف مرا نابود کنید، در این صورت باکی از کشته شدن ندارم.
ص:252
مَدْحُ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِنْ أَصْحابِهِ
23 - أُثْنی عَلَی اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّناءِ وَأَحْمَدُهُ عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرَّاءِ.
أَللَّهُمَّ إِنّی أَحْمَدُکَ عَلی أَنْ أَکْرَمْتَنا بِالنُّبُوَّةِ، وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرآنَ وَ فَقَّهْتَنا فِی الّدینِ وَجَعَلْتَ لَنا أَسْماعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً، فَاجْعَلْنا مِنَ الشَّاکِرینَ.
أَمَّا بَعْدُ فَإِنّی لا أَعْلَمْ أَصْحاباً أَوْفی وَلا خَیْراً مِنْ أَصْحابی، وَ لا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتی. فَجَزاکُمُ اللَّهُ عَنّی خَیْراً.
أَلا وَ إِنّی لا أَظُنُّ یَوْماً لَنَا مِنْ هؤُلاءِ، أَلاوَ إِنّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ، فَانْطَلِقُوا جَمیعاً فی حِلِّ.
23 - با بهترین ستایش، خدا را می ستایم و او را در راحتی و سختی سپاس می گویم.
خدایا تو را می ستایم که ما را به نبوت گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی و در دین آگاه گرداندی و گوش و چشم و دل بیدار عطا فرمودی. خدایا ما را از شکرگزاران قرار ده.
اما پس از ثنای خداوند من اصحابی وفادارتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی نیکوتر و در پیوند خویشاوندی پایبندتر از اهل بیتم نمی شناسم. خداوند از جانب من به شما جزای خیر دهد.
بدانید که من گمان ندارم که دیگر روزی از سوی اینها برای ما باشد، بدانید من به شما اجازه دادم که همگی بازگردید.
ص:253
لَیْسَ عَلَیْکُمْ حَرَجٌ مِنّی وَلا ذِمام. هذَا اللَّیْلُ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً.(1)
أَجْرُ أَنْصارِ الْحُسَیْنِ علیه السلام
24 - یا أَصْحابی! إِنَّ هذِهِ الْجَنَّةَ قَدْ فُتِحَتْ أَبْوابُها، وَ اتُّصِلَتْ أَنْهارُها، وَ أُیْنِعَتْ ثِمارُها، وَ زُیِّنَتْ قُصُورُها، وَ تَأَلَّفَتْ وِلْدانُها وَحُورُها.
وَ هذا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلُوا مَعَهُ وَ أَبی وَ أُمّی یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ، وَ یَتَباشَرُونَ بِکُمْ، وَهُمْ مُشْتاقُونَ إِلَیْکُمْ. فَحامُوا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ.(2)
از سوی من سختی و حقی بر شما نیست. این شب را چون شتر برای رفتن خود قرار دهید.
24 - امام حسین علیه السلام به اصحاب خود در کربلا فرمود:
ای یاران من! این بهشت است که درهای آن باز شده و نهرهای آن به هم پیوسته است، میوه های آن رسیده، قصرهای آن زینت شده و پسران زیبای بهشتی و حورهای آن با هم گرد آمده اند.
و این رسول خداصلی الله علیه وآله و شهدایی که با او به شهادت رسیدند و پدر و مادرم هستند که منتظر ورود شما بوده و قدومتان را به یکدیگر بشارت می دهند و مشتاق دیدار شما هستند. پس، از دین خدا حمایت نمایید و از حرم رسول خداصلی الله علیه وآله دفاع کنید.
ص:254
إِتْمامُ الْحُجَّةِ عَلَی الْکُوفیّینَ
25 - دَعَا الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ بِراحِلَتِهِ فَرَکِبَها وَنادی بِأَعْلا صَوْتِهِ بِکَرْبَلا:
یا أَهْلَ الْعِراقِ! أَیُّها النَّاسُ! إِسْمَعُوا قَوْلی وَلا تُعَجِّلُوا حَتَّی أَعِظَکُمْ بِما یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ وَحَتَّی أَعْذِرَ عَلَیْکُمْ؛ فَإِنْ أَعْطَیْتُمُونی النَّصْفَ کُنْتُمْ بِذلِکَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِی النَّصْفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ «فَاجْمَعُوا رَأْیَکُمْ وَشُرَکائِکُمْ، ثُمَّ لایَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تَنْظُرُونِ» «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلّی الصَّالِحینَ»
ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنی عَلَیهِ وَ ذَکَرَ اللَّهَ بِما هُوَ أَهْلُهُ وَصَلّی
25 - امام حسین علیه السلام اسب خود را طلب کرد و سوار بر آن شد و با صوت بلند در کربلا فرمود:
ای اهل عراق! ای مردم! سخن مرا بشنوید و در جنگ با من شتاب نکنید تا شما را به آنچه وظیفه خود می دانم نصیحت کنم و دلایل خود را از حرکت به سوی شما بیان نمایم. پس اگر با من به انصاف رفتار کردید به سعادت رسیده اید. و اگر نظر منصفانه ای نسبت به من نداشتید. «نظر خود و شرکایتان را یکی کنید تا کار بر شما پوشیده نباشد آن گاه به نظر خود عمل کنید و مهلتم ندهید» «یاور من کسی است که قرآن را نازل کرد و او یاور نیکوکاران است.»
آن گاه حمد و ثنای خداوند گفت و آن گونه که سزاوار است او
ص:255
عَلَی النَّبیِّ وَ عَلی مَلائِکَتِهِ وَعَلی أَنْبِیائِهِ، فَلَمْ یَسْمَعْ مُتَکَلِّمٌ قَطُّ قَبْلَهُ وَلا بَعْدَهُ أَبْلَغُ مِنْهُ فی مَنْطِقٍ. ثُمَّ قالَ:
أَمَّا بَعْدُ، فَانْسِبُونی فَانْظُرُونی مَنْ أَنَا؟ ثُمَّ راجِعُوا أَنْفُسَکُمْ وَعاتِبُوها، فَانْظُرُوا هَلْ یَصْلَحُ لَکُمْ قَتْلی وَ اِنْتهاکُ حُرْمَتی؟
أَلَسْتُ إِبْنَ نَبیِّکُمْ، وَ ابْنَ وَصِیِّهِ وَ ابْنَ عَمِّهِ وَ أَوَّلَ مُؤْمِنٍ مُصَدِّقٍ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِما جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ؟ أَوَلَیْسَ حَمْزَةُ سَیِّدُ الشُهَداءِ عَمّی؟ أَوَلَیْسَ جَعْفَرُ الطَیَّارِ فِی الْجَنَّةِ بِجِنا حَیْنِ عَمّی؟ أَوَلَمْ یَبْلُغْکُمْ ما قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لی وَ لِأَخی: «هذانِ سَیِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.»
را ستایش کرد و بر پیامبر و فرشته ها و پیامبران او درود فرستاد به طوری که قبل و بعد از او هرگز از گوینده ای به این رسایی شنیده نشده بود. سپس فرمود:
پس از ستایش خداوند، نسب مرا به یاد آورید و ببینید من چه کسی هستم آن گاه به خود آیید و خودتان را سرزنش کنید و ببینید آیا کشتن و هتک حرمت من به صلاح شماست؟
آیا من پسر پیامبر شما نیستم؟ آیا من پسر وصیّ پیامبر شما و پسر عموی او و اولین مؤمنی که رسول خداصلی الله علیه وآله را در آنچه از سوی پروردگارش آورده بود تصدیق کرد نمی باشم؟ آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟ آیا جعفر طیار که در بهشت با دو بال پرواز می کند عموی من نمی باشد؟ آیا آنچه را که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمود به شما نرسید که این دو نفر سرور جوانان اهل بهشتند؟
ص:256
فَإِنْ صَدَّ قْتُمُونی بِما أَقُولُ وَهُوَ الْحَقُّ، وَ اللَّهِ ما تَعَمَّدْتُ کِذْباً مُذْعَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ یَمْقُتُ عَلَیهِ أَهْلَهُ. وَ إِنْ کَذَّبْتُمُونی فَإِنَّ فیکُمْ مَنْ إِنْ سَأَلْتُمُوهُ عَنْ ذلِکَ أَخْبَرَکُمْ. إِسْأَلُوا جابِرَبْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصارِیِّ وَ أَبا سَعیدِ الْخُدْریِّ وَ سَهْلَ بْنَ سَعْدِ السَّاعِدیِّ وَ زَیْدَبْنَ أَرْقَمَ وَ أَنَسَ بْنَ مالِکٍ، یُخْبِرُوکُمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هذِهِ الْمَقالَةَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ لی وَ لِأَخی. أَما فی هذا حاجِزٌ لَکُمْ عَنْ سَفْکِ دَمی؟
فَإِنْ کُنْتُمْ فی شَکٍّ مِنْ هذا أَفَتَشُکُّونَ أَنّی إِبْنُ بِنْتِ نَبیِّکُمْ؟ فَوَ اللَّهِ ما بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ إِبْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْری فیْکُمْ، وَ لا فی غَیْرِکُمْ.
پس اگر آنچه را می گویم و به حق هم می گویم تصدیق می کنید زیرا به خدا سوگند از زمانی که دانسته ام خداوند دشمن دروغ گویان است دروغ نگفته ام، پس، از ریختن خون من دست بردارید و اگر گفته هایم را دروغ می دانید در میان شما کسانی هستند که اگر از آنها بپرسید به شما خبر می دهند. از جابربن عبدالله و ابوسعید خُدری و سهل بن سعد ساعدی و زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید، به شما خبر می دهند که آنها این سخن را از رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم شنیده اند. آیا این سخن مانع از ریختن خون من به دست شما نمی شود؟
اگر شما در این گفته پیامبرصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم تردید دارید آیا در این هم شک دارید که پسر دختر پیامبر شما هستم؟ به خدا قسم در میان مغرب و مشرق زمین غیر از من پسری برای پیامبرصلی الله علیه وآله در میان شما و غیر شما نمی باشد.
ص:257
وَیْحَکُمْ أَتَطْلُبُونی بِقَتیلٍ مِنْکُمْ قَتَلْتُهُ؟ أَوْمالٍ لَکُمْ إِسْتَهْلَکْتُهُ؟ أَوْ بِقِصاصٍ مِنْ جَراحَةٍ؟
فَأَخَذُوا لا یُکَلِّمُونَهُ فَنادی
یا شَبْثَ بْنَ رِبْعی، یا حَجَّارَبْنَ أَبْجَرٍ، یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ، یا یَزیْدَبْنَ الْحارِثِ! أَلَمْ تَکْتُبُوا إِلَیَّ أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمارُ، وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وِ إِنَّما تَقْدِمُ عَلی جُنْدٍلَکَ مُجَنَّدٌ؟
فَقالَ لَهُ قَیْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ: ما نَدْری ماتَقُولُ وَ لکِنْ إِنْزِلْ عَلی حُکْمِ بَنی عَمِّکَ، فَإِنَّهُمْ لَنْ یَروُکَ إِلاَّ ما تُحِبُّ.
وای بر شما آیا کسی از شما را کشته ام که خون او را از من طلب می کنید، یا مالی را از شما تلف کرده ام که آن را درخواست می کنید و یا جراحتی بر شما وارد کرده ام که قصد تلافی آن را دارید؟
کوفیان در برابر پرسش های امام علیه السلام چیزی نگفتند، آن گاه با صدای بلند به آنها فرمود:
ای شبث بن ربعی، ای حجّار بن ابجر، ای قیس بن اشعث، ای یزیدبن حارث! آیا شما در نامه های خود برای من ننوشتید که میوه ها رسیده و باغ های ناحیه کوفه سرسبز گردیده است و تو به سوی لشکری می آیی که برایت آماده شده است؟
قیس بن اشعث به امام حسین علیه السلام پاسخ داد: ما چنین نامه هایی را که می گویی به یاد نداریم و تو حکم پسر عموهایت (سران بنی امیه) را بپذیر که آنها جز به گونه ای که تو دوست داری با تو
ص:258
فَقالَ لَهُمُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ:
لا وَ اللَّهِ، لا أُعْطیکُمْ بِیَدی إِعْطاءَ الذَّلیلِ، وَ لا أَقِرُّ لَکُمْ إِقْرارَ الْعَبیدِ.
ثُمَّ نادی
یا عِبادَ اللَّهِ! «إِنّی عُذْتُ بِرَبّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»(1) وَ «أَعُوذُ بِرَبّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لایُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ».(2)و(3)
أَلْخُطْبَةُ فی حَلْقَةِ الْأَعْداءِ
26 - إِذا أَحاطَ الْأَعْداءُ بِالْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ مِنْ کُلِّ جانِبٍ
رفتار نمی کنند. امام علیه السلام در جواب او فرمود:
نه به خدا قسم، من هرگز دست ذلت به شما نمی دهم و چون بردگان برای شما اقرار نمی کنم.
آن گاه با صدای بلند فرمود:
ای بندگان خدا! «من به پروردگار خود و شما پناه می برم از این که مرا سنگسار کنید» و «از هر متکبری که به روز قیامت ایمان ندارد به پروردگار خود پناه می برم.»
26 - وقتی دشمنان، امام حسین علیه السلام را از هر سو احاطه کردند
ص:259
حَتَّی جَعَلُوهُ فی مِثْلِ الْحَلْقَةِ، خَرَجَ عَلَیهِ السَّلامُ حَتَّی أَتَا النَّاسَ فَاسْتَنْصَتَهُمْ فَأَبَوا أَنْ یَنْصِتُوا حَتَّی قالَ علیه السلام لَهُمْ:
وَ یْلَکُمْ ما عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلی، وَ إِنَّما أَدْعُوکُمْ إِلی سَبیلِ الرَّشادِ، فَمَنْ أَطاعَنی کانَ مِنَ الْمُرْشَدینَ، وَ مَنْ عَصَانی کانَ مِنَ الْمُهْلَکیْنَ، وَ کُلُّکُمْ عاصٍ لِأَمْری، غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ، وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِکُمْ، وَیْلَکُمْ أَلا تَّنْصِتُونَ؛ أَلا تَسْمَعُونَ؟
فَتَلاوَمَ أَصْحابُ عُمَرَبْنِ سَعْدٍ بَیْنَهُمْ وَ قالُوا أَنْصِتُوا لَهُ. فَقامَ
و در حلقه محاصره خود قرار دادند، امام علیه السلام از میان یاران خود بیرون آمد تا به آنها رسید، آن گاه از آنان خواست سکوت کنند اما نپذیرفتند و همهمه می کردند تا این که امام علیه السلام به آنها فرمود:
وای بر شما چرا سکوت نمی کنید تا سخن مرا بشنوید. من شما را به راه رستگاری دعوت می کنم. پس هرکس از من اطاعت کند از سعادتمندان است و هر کس سرپیچی کند از هلاک شدگان خواهد بود. شما از من پیروی نمی کنید و به سخن من گوش نمی دهید. شکم های شما از حرام پر شده و بر دل های شما مهر خورده است. وای بر شما چرا سکوت نمی کنید، چرا به سخنانم گوش فرا نمی دهید؟
در این هنگام لشکریان عمر سعد یکدیگر را ملامت کردند و از هم خواستند تا سکوت کنند.
ص:260
الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ ثُمَّ قالَ:
تَبّاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْجَماعَةُ وَ تَرَحاً، أَفَحینَ اسْتَصْرَخْتُمُونا وَلِهینَ مُتَحَیَّرینَ فَأَصْرَخْتُکُمْ مُؤَدّینَ مُسْتَعِدّینَ، سَلَلْتُمْ عَلَیْنا سَیْفاً فی رِقابِنا وَ حَشَشْتُمْ عَلَیْنا نارَ الْفِتَنِ خَباها عَدُوُّکُمْ وَ عَدُوُّنا فَأَصْبَحْتُمْ إِلْباً عَلی أَوْلِیائِکُمْ وَ یَداً عَلَیْهِمْ لِأَعْدائِکُمْ بِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوُه فیْکُمْ، وَلا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَکُمْ فیهِمْ إِلَّا الْحَرامَ مِنَ الدُّنْیا أَنالُوکُمْ وَ خَیسیسَ عَیْشٍ طَمَعْتُمْ فیهِ، مِنْ غَیْرِ حَدَثٍ کانَ مِنَّا وَلا رَأْیٍ تَفَیَّلَ لَنا.
فَهَلاَّ لَکُمْ الْوَیْلاتُ إِذْ کَرِهْتُمُونا وَ تَرَکْتُمُونا؟
آن گاه امام علیه السلام برخاست و فرمود:
مرگتان باد و غم و اندوه همراهتان که با حیرت و اشتیاق از ما کمک خواستید و آن گاه که به ندای یاری طلبانه شما پاسخ دادیم و به کمک شما شتافتیم شمشیرهایی را که به نفع ما بود علیه ما به کار گرفتید و آتش فتنه ای را که دشمن مشترک ما و شما پنهان کرده بود علیه ما برافروختید و پشتیبان و کمک کار دشمنانتان علیه دوستان خود گشتید بدون آن که آنها عدالتی را در میان شما رایج کرده باشند و یا امید خیری به آنها داشته باشید جز مال حرامی از دنیا که به شما دادند و طمعی که به زندگی پست و زودگذر کرده بودید، بدون آن که خطایی از ما سر زده و یا نظر ناصوابی از ما مشاهده کرده باشید.
آیا شما سزاوار بلاها نیستید که از ما ناخشنود شدید و ما را رها کردید؟
ص:261
تَجَهَّزْ تُمُوها وَ السَّیْفُ لَمْ یُشْهَرْ، وَ الْجَأْشُ طامِنٌ، وَالرَّأْیُ لَمْ یُسْتَحْصَفْ وَلکِنْ أَسْرَعْتُمْ عَلَیْنا کَمَطْیَرَةِ الذُّبابِ، وَ تَداعَیْتُمْ کَتَداعِی الْفَراشِ.
فَقُبْحاً لَکُمْ، فَإِنَّما أَنْتُمْ مِنْ طَواغیتِ الْأُمَّةِ وَ شِداذِ الْأَحْزابِ، وَنَبْذَةِ الْکِتابِ، وَ نَفْثَةِ الشَّیْطانِ، وَ عُصْبَةِ الْآثامِ وَ مُحَرِّفِی الْکِتابِ، وَ مُطْفِی ءِ السُّنَنِ، وَ قَتَلَةِ أَوْلادِ الْأَنْبیاءِ، ومُبیری عِتْرِةِ الْأَوْصِیاءِ وَ مُلْحِقِی الْعِهارِ بِالنَّسَبِ، وَ مُؤْذِی الْمُؤْمِنینَ، وَ صُراخِ أَئِمَّةِ الْمُسْتَهْزِئینَ، أَلَّذینَ جَعَلُوا الْقُرآنَ عِضینَ.
وَ أَنْتُمْ إِبْنُ حَرْبٍ وَ أَشْیاعُهُ تَعْتَمِدُونَ، وَ إِیَّانا تُخاذِلُونَ.
در حالی مهیای جنگ شدید که شمشیرها در نیام و دل ها آرام و نظرها استوار بود اما مانند زنبورهای عسل بر ما رو آوردید و چون پروانه ها از هر سو به حرکت درآمدید.
پس مرگتان باد که از سرکشان امت و فرومایگان احزاب و ترک کنندگان قرآنید. شما از اخلاط بینی شیطان و گروه گنه کاران و تحریف کنندگان قرآن و پایمال کنندگان سنت های الهی هستید، شما کشندگان فرزندان پیامبران و نابود کنندگان خاندانِ جانشینان پیامبرید، شما ملحق کنندگان زنازاده ها به نسب و آزار دهندگان اهل ایمان و فریاد پیشوایان استهزا کنندگانید که قرآن را پاره پاره کردند.
شما یزید و پیروانش را پشتیبانی کردید و از یاری ما دست کشیدید.
ص:262
أَجَلْ وَ اللَّهِ الْخَذْلُ فیکُمْ مَعْرُوفٌ، وَ شَجَّتْ عَلَیهِ عُرُوقُکُمْ، وَ تَوارَثَتْهُ اُصُولُکُمْ وَ فُرُوعُکُمْ، وَ ثَبَتَتْ عَلَیهِ قُلُوبُکُمْ وَ غَشِیَتْ صُدُورُکُمْ.
فَکُنْتُمْ أَخْبَثُ شَیْ ءِ سِنْخاً لِلَّناصِبِ، وَ أُکْلَةً لِلْغاصِبِ، أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی النَّاکِثینَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکَیدِها، وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ هُمْ.
أَلا إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَنیِ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ، بَیْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّةِ، وَ هَیْهاتَ ما آخُذُ الدَّنِیَّةَ(1)، أَبَی اللَّهُ ذلِکَ وَ رَسُولُهُ، وَ جُدُودٌ طابَتْ، وَ
به خدا قسم بی وفایی در میان شما مشهور است و رگ و ریشه های شما از آن روییده و تنه و شاخه های درختِ وجود شما آن را به ارث برده است و دل های شما بر آن استوار گردیده و سینه هایتان از آن لبریز گشته است.
شما بدترین میوه گلوگیر برای سرپرست خود و لقمه ای لذیذ برای غاصبان می باشید. لعنت خدا بر پیمان شکنانی که سوگندهای خود را پس از محکم کردن آنها نقض کردند و شما خدا را ضامن پیمان های خود کرده بودید و همان پیمان شکنانید.
آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز قرار داده است. کشیدن شمشیر و ذلت. اما چه دور است که من پستی و خواری را بپذیرم. خداوند و رسولش و پدران و دامن های پاک و خاندان غیرتمند و با
ص:263
حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ لا تُؤْثِرُ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الْکِرامِ.
أَلا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ، أَلا إِنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الْأُسْرَةِ عَلی قِلَّةِ الْعَتادِ وَ خَذْلَةِ الْأَصْحابِ.
ثُمَّ أَنْشَأَ یَقُول علیه السلام:
فَإِنْ نَهْزَمْ فَهزَّامُونَ قِدْماً
وَ إِنْ نُهْزَمْ فَغَیْرُ مُهَزَّمینا
وَ ما إِنْ طِبُّنا جُبْنٌ وَ لِکنْ
مَنایانا وَ دَوْلَةُ آخِرینا
أَلا! ثُمَّ لا تَلْبَثُونَ بَعْدَها إِلاَّ کَرَیْثِ ما یُرْکَبُ الْفَرَسُ، حَتَّی تَدُورُ بِکُمُ الرَّحی
شرافت روا نمی دارند که طاعت انسان های پست را بر کشته شدن انسان های بزرگوار برگزینم.
آگاه باشید که من حجت را بر شما تمام کردم و از آینده بدی که در انتظار دارید ترساندم. بدانید که من با همین خویشان کم و یاران تنها بر شما یورش می آورم.
آن گاه این اشعار را از فروة بن مسیک مرادی خواند:
اگر شکست بدهیم از روزگاران قدیم شکست دهنده بوده ایم و اگر شکست بخوریم در حقیقت شکست خورده نیستیم.
خوی و عادت ما بر ترسیدن نیست اما حکومت دیگران با مرگ ما ادامه دارد.
بدانید که پس از کشته شدن ما جز به اندازه یک سوار شدن اسب مهلت نخواهید یافت تا آسیای شما را بچرخاند.
ص:264
عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ أَبی عَنْ جَدّی، فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَ کُمْ ثُمَّ کیدُونی جَمیعاً فَلاتَنْتَظِرُونِ، «إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دابَّةٍ إِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبّی عَلَی صِراطٍ مُسَتَقیمٍ»(1)
أَللَّهُمَّ أَحْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّماءِ، وَ ابْعَثْ عَلَیْهِمْ سِنینَ کَسِنِیِّ یُوسُفَ، وَ سَلِّطْ عَلَیْهِمْ غُلامَ ثَقیفٍ یُسْقیهِمْ کَأْساً مُصَبَّرَةً، وَ لا یَدَعُ فیهِمْ أَحداً إِلّا قَتَلَهُ قَتْلَةً بِقَتْلَةٍ، وَ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ، یَنْتَقِمُ لی وَ لِأَوْلِیائی وَ أَهْلِ بَیْتی وَ أَشْیاعی مِنْهُمْ، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ کَذَّبُونا وَ خَذَلُونا.
این عهد و برنامه ای است که پدرم از جدم رسول خداصلی الله علیه وآله به من رسانیده است پس با هم فکران خود همدست شوید آن گاه همگی وارد جنگ شوید و به من مهلت ندهید. من بر خداوند که پروردگار من و شماست توکل کرده ام. «جنبنده ای نیست مگر این که جان او به دست خداوند است و پروردگار من بر راه مستقیم است»
خدایا باران را از آنها دریغ دار و سال هایی چون سال های قحطی زمان یوسف را بر آنها قرار ده و مردی از طایفه ثقیف را بر آنها مسلط گردان تا از جامی لبریز از تلخی سیرابشان کند و آنان را رها نکند مگر این که در برابر هر کشته ای از ما یکی از آنها را به قتل رساند و در برابر هر ضربه ای، ضربه ای بر آنان وارد کند و انتقام من و دوستان و خاندان و شیعیانم را بگیرد. آنها به ما خدعه زدند و ما را تکذیب کردند و تنها گذاردند.
ص:265
وَ أَنْتَ رَبُنَّا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ.
ثُمَّ قالَ علیه السلام:
أَیْنَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ؟ أُدْعُوا لی عُمَرَ!
فَدُعِیَ لَهُ، وَ کانَ کارِهاً لا یُحِبُّ أَنْ یَأْتِیَهُ فَقالَ علیه السلام:
یا عُمَرُ! أَنْتَ تَقْتُلُنی؟ تَزْعَمُ أَنْ یُوَلِّیَکَ الدَّعِیُّ بْنُ الدَّعِیِّ بِلادَ الرِّیِّ وَ جُرْجانَ؟ وَ اللَّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِکَ أَبَداً.
عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِعٌ، فَإِنَّکَ لا تَفْرَحُ بَعْدی بِدُنْیا وَ لا آخِرَةٍ. وَ لَکَأَنّی بِرَأْسِکَ عَلی قَصَبَةٍ قَدْ نُصِبَ بِالْکُوفَةِ یَتَراماهُ
تویی پروردگار ما، بر تو توکل می کنیم. و به سوی تو باز می گردیم و بازگشت همه به سوی توست.
آن گاه فرمود:
عمربن سعد کجاست؟ او را نزد من فرا خوانید.
او را صدا زدند اما دوست نداشت نزد امام علیه السلام حاضر شود. وقتی آمد حضرت به او فرمود:
ای عمر! تو مرا می کشی؟ گمان کرده ای زنازاده پسر زنازاده (یزید) تو را والی شهرهای ری و گرگان می کند؟ به خدا قسم این حکومت هرگز برای تو گوارا نخواهد بود.
این عهدی است که از پیش بسته شده است. هر چه می خواهی انجام ده که پس از من هیچ شادمانی در دنیا و آخرت نخواهی داشت. گویا سر تو را می بینم که بر چوبی گذارده شده و آن را در کوفه برجایی نصب
ص:266
الصِّبْیانُ وَ یَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَیْنَهُمْ.(1)
إِتْمامُ الْحُجَّةِ عَلَی الْکُوفیِّینَ
27 - نادَی الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ بِأَعْلی صَوْتِهِ لِأَعْدائِهِ بِکَرْ بَلا مُتَوَکِّیاً عَلی سَیْفِهِ:
- أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْرِفُونی؟
قالُوا: نَعَمْ أَنْتَ إِبْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سِبْطُهُ.
- أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
کرده اند و بچه ها به آن تیر می زنند و آن را هدف خود ساخته اند.
27 - در حالی که امام حسین علیه السلام بر شمشیرش تکیه کرد بود با صدای بلند به دشمنان خود در کربلا فرمود:
- شما را به خدا سوگند آیا مرا می شناسید؟
گفتند: آری، تو فرزند دختر رسول خداصلی الله علیه وآله هستی.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید جدّ من رسول خداست؟
گفتند: آری، خدایا این چنین است.
ص:267
- أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمّی فاطِمَةُ بنتُ مُحَمَّدٍ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَبی عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتی خَدیْجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلاماً؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- أُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ سَیِّدَ الشُّهداءِ حَمْزَةَ عَمُّ أَبی؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید مادر من فاطمه دختر محمّد است؟
گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید پدر من علی بن ابی طالب است؟
گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید جده من خدیجه اولین زن این امت است که اسلام آورد؟
گفتند: آری خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید حمزه سیدالشهداء عموی پدر من است؟
گفتند: آری، خدایا چنین است.
ص:268
- فَأُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَعْفَرَ الطَّیَّارِ فِی الْجَنَّةِ عَمّی؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- فَأُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ هذا سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ أَنَا مُتَقَلِّدُهُ؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- فَأُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ هذِهِ عِمامَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَا لابِسُها؟
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ.
- فَأُنْشِدُکُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ عَلِیّاًعلیه السلام کانَ أَوَّلَهُمْ إِسْلاماً وَ أَعْلَمَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ؟
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید جعفرطیّار که در بهشت است عموی من است؟
گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند آیا می دانید این شمشیر - که بر آن تکیه داده ام - شمشیر رسول خدا است و من به آن مجهّز شده ام؟
گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید این عمامه رسول خداست که من بر سر گذارده ام؟
گفتند: آری، خدایا این چنین است.
- شما را به خدا سوگند! آیا می دانید که علی اولین کسی بود که از میان مردم اسلام آورد و آگاه ترین و بردبارترین آنها بود و او ولی و سرپرست هر مرد و زن با ایمانی بود؟
ص:269
قالُوا: أَللَّهُمَّ نَعَمْ. قالَ علیه السلام:
فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمی؟ وَ أَبی الذَّائِدُ عَنِ الْحَوْضِ غَداً یَذُودُ عَنْهُ رِجالاً کَما یُذادُ الْبَعیرُ الصَّادِرُعَنِ الْماءِ، وَ لِواءُ الْحَمْدِ فی یَدِ جَدّی یَوْمَ الْقِیامَةِ؟
قالُوا: قَدْ عَلِمْنا ذلِکَ کُلَّهُ وَ نَحْنُ غَیْرُ تارِکیکَ حَتَّی تَذُوقَ الْمَوْتَ عَطَشاً.
فَأَخَذَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ بِطَرَفِ لِحْیَتِهِ وَ هُوَعلیه السلام یَوْمَئِذٍ إِبْنُ سَبْعَ وَ خَمْسینَ سَنَةً ثُمَّ قالَ علیه السلام:
إِشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی الْیَهُودِ حینَ قالُوا: عُزَیْرُ إِبْنُ اللَّهِ؛ وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی النَّصاری حینَ قالُوا: الْمَسْیحُ ابْنُ اللَّهِ.
گفتند: آری، خدایا این چنین است. فرمود:
پس چرا ریختن خون مرا جایز می دانید در حالی که پدرم در فردای قیامت بر سر حوض کوثر عده ای را از آن دور می سازد آن گونه که شتر از آب باز داشته می شود و پرچم حمد در آن روز به دست جدّم می باشد؟
گفتند: همه اینها را می دانیم امّا تو را رها نخواهیم کرد تا از تشنگی بمیری. در این هنگام که حسین علیه السلام پنجاه وهفت سال داشت محاسن خود را گرفت و فرمود:
در آن هنگام خشم خدا بر یهود شدّت گرفت که گفتند عزیز فرزند خداست و در آن هنگام غضب خدا بر مسیحیان شدت گرفت که گفتند مسیح فرزند خداست.
ص:270
وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی الْمَجُوسِ حینَ عَبَدُوا النَّارَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلی قَوْمٍ قَتَلُوا نَبیَّهُمْ، وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلی هذِهِ الْعِصابَةِ الَّذینَ یُریدُونَ قَتْلی إِبْنِ نَبِیِّهِمْ.(1)
أَلْخُطْبَةُ لِعُمَرَبْنِ سَعْدٍ وَأَنْصارِهِ
28 - تَقَدَّمَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ حَتَّی وَقَفَ بِإِزاءِ الْقَوْمِ، فَجَعَلَ یَنْظُرُ إِلی صُفُوفِهِمْ کَأَنَّهُمُ السَّیْلُ، وَ نَظَرَ إِلی إِبْنِ سَعْدٍ واقِفاً فی صَنادیدِ الْکُوفَةِ فَقالَ علیه السلام:
و آن هنگام غضب خدا بر مجوس شدّت یافت که به جای خدا آتش را پرستیدند و خشم خدا بر قومی شدّت گرفت که پیامبرشان را کشتند. و خشم خدا بر این گروه شدّت یافت که می خواهند مرا که فرزند پیامبرشان هستم به قتل رسانند.
28 - امام حسین علیه السلام به سوی دشمنان پیش آمد تا در برابر آنها ایستاد. آن گاه صف های سیل آسای آنها را مشاهده کرد و نظری به عمربن سعد که در میان پهلوانان کوفه ایستاده بود انداخت و فرمود:
ص:271
أَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ الدُّنْیا فَجعَلَها دارَ فَناءٍ وَ زَوالٍ، مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِها حالاً بَعْدَ حالٍ. فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ، وَالشَّقِیُّ مَنْ فَتِنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّکُمْ هذِهِ الدُّنْیا، فَإِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَکَنَ إِلَیْها، وَ یُخَیِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فیها.
وَ أَراکُمْ قَدِ اجْتَمَعْتُمْ عَلی أَمْرٍ قَدْ أَسْخَطْتُمُ اللَّهَ فیهِ عَلَیْکُمْ، وَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْکَریمِ عَنْکُمْ، وَ أَحَلَّ بِکُمْ نِقْمَتَهُ، وَ جَنَّبَکُمْ رَحْمَتَهُ.
فَنِعْمَ الرَّبُّ رَبُّنا، وَ بِئْسَ الْعَبیدُ أَنْتُمْ، أَقْرَرْتُمْ بِالطَّاعَةِ، وَ آمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، ثُمَّ إِنَّکُمْ زَحَفْتُمْ إِلی ذُرِّیَّتِهِ وَ
ستایش برای خدایی است که دنیا را آفرید و آن را خانه فنا و نابودی قرار داد، دنیایی که برای اهلش همواره در حال دگرگونی است.
فریب خورده کسی است که فریب دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که دنیا او را به شگفت آورد. پس این دنیا شما را نفریبد زیرا هر کس به آن تکیه کند امیدش را قطع می کند و هر کس به آن طمع بندد ناامیدش سازد.
می بینم بر کاری اجتماع کرده اید که خدا را از خود به خشم آورده اید، نگاه رحمتش را از شما برگردانده و غضبش را بر شما فرو فرستاده و رحمتش را از شما دور داشته است.
بهترین پروردگار، پروردگار ماست و بدترین بندگان، شما هستید. به اطاعت از خدا اقرار کردید و به پیامبرش محمدصلی الله علیه وآله ایمان آوردید، آن گاه بر فرزندان و خاندان او یورش آوردید و قصد کشتن آنها را دارید.
ص:272
عِتْرَتِهِ تُریْدُونَ قَتْلَهُمْ. لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْکُمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساکُمْ ذِکْرَ اللَّهِ الْعَظیمِ. فَتَبّاً لَکُمْ وَ لِما تُریدُونَ. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا الیه راجِعُونَ. هؤُلاءِ قَوْمٌ کَفَرُوا بَعْدَ إِیْمانِهِمْ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ.
فَقالَ عُمَرُ: وَ یْلَکُمْ کَلِّمُوهُ فَإِنَّهُ إِبْنُ أَبیهِ. وَ اللَّهِ لَوْ وَقَفَ فیْکُمْ هکَذا یَوْماً جَدیداً لَمَا انْقَطَعَ وَ لَما حَضَرَ. فَکَلِّمُوهُ. فَتَقَدَّمَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ فَقالَ: یا حُسَیْنُ! ما هذَا الَّذی تَقُولُ؟ أَفْهِمْنا حَتَّی نَفْهَمَ. فَقالَ:
أَقُولُ: إِتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ لا تَقْتُلُونی، فَإِنَّهُ لا یَحِلُّ لَکُمْ قَتْلی، وَ لَا
«به راستی که شیطان بر شما مسلط گردیده و ذکر خدای بزرگ را از یاد شما برده است» مرگ بر شما و خواسته های شما باد. همه ما از خدائیم و به او باز می گردیم. اینها مردمی هستند که پس از ایمان آوردن کافر شدند، پس ستمگران از رحمت خدا دور باشند.
عمرسعد گفت: وای بر شما جواب او را بدهید که او فرزند پدر شجاعش می باشد. به خدا قسم اگر یک روز هم به این صورت در برابر شما بایستد سخن او قطع نخواهد شد و به پایان نمی رسد. پس جواب او را بدهید. شمر که لعنت خدا بر او باد جلو آمد و گفت: ای حسین چه می گویی؟ سخنان خود را به ما تفهیم کن تا بدانیم چه می گویی. امام حسین علیه السلام فرمود:
می گویم: از خدا که پروردگار شماست پروا داشته باشید و مرا نکشید، زیرا کشتن و هتک حرمت من بر شما روا نیست.
ص:273
انْتِهاکُ حُرْمَتی. فَإِنّی إِبْنُ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ وَ جَدَّتی خَدیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیِّکُمْ وَ لَعَلَّهُ قَدْ بَلَغَکُمْ قَوْلُ نَبِیِّکُمْ «الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ». - الی آخر ما نقلناه فی حدیث 25 هذا الفصل.(1)
أَلْخُطْبَةُ حینَ إِمْطارِ السَّهامِ
29 - إِذا کانَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلامُ تَأْخُذُهُ السَّهامُ مِنْ کُلِّ جانِبٍ قالَ علیه السلام:
یا أُمَّةَ السُّوءِ بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتَهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ.
من پسر دختر پیامبر شما هستم و مادر بزرگم خدیجه همسر پیامبر شماست. و شاید این سخن پیامبرتان به شما رسیده باشد که فرمود: «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت هستند». تا آخر حدیث 25 همین فصل که آن را نقل کردیم.
29 - وقتی از هر سو تیرها بر امام حسین علیه السلام می بارید فرمود:
ای امت بدکار! پس از محمدصلی الله علیه وآله چه رفتار بدی با خاندان او داشتید، بعد از قتل من از کشتن بنده ای از بندگان خدا هراسی نخواهید داشت زیرا کشتن من قتل آنان را بر شما آسان می کند.
ص:274
وَ أَیْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُو أَنْ یُکْرِمَنی رَبّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ.(1)
أَلْمَوْتُ أَوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ
30 - إِذا قَتَلَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلامُ جَمْعاً کَثیراً مِنَ الْأَعداءِ أَنْشَأَ:
أَلْمَوْتُ أَوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ
وَ الْعارُ أَوْلی مِنْ دُخُولِ النَّارِ
أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍ
آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی
أَحْمی عِیالاتِ أَبی
أَمْضی عَلی دیْنِ النَّبِیِّ.(2)
به خدا قسم من به پروردگارم امیدوارم که در برابر خواری شما نعمت شهادت را عطایم کند، آن گاه از راهی که گمان نمی برید انتقام مرا از شما بگیرد.
30 - وقتی امام حسین علیه السلام عده زیادی از دشمنان را کشت این اشعار را سرود.
مرگ بهتر از پذیرش ننگ است و پذیرش ننگِ (ناشی از جنگ و اسارت) بهتر از ورود در آتش جهنم است.
من حسین بن علی هستم، قسم خورده ام که سر فرود نیاورم.
از اهل و عیال پدرم حمایت می کنم و در راه دین پیامبر کشته می شوم.
ص:275
أَلْحُرِّیَّةُ
31 - إِذا حالَ الْعَدُوُّ بَیْنَ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ وَخیامِهِ قالَ:
وَ یْحَکُمْ یا شْیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دیْنٌ وَ کُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ، وَارْجِعُوا إِلی أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ أَعْراباً.
فَناداهُ شِمْرٌ فَقالَ: ما تَقُولُ یَابْنَ فاطِمَةَ؟ قالَ علیه السلام:
أَقُولُ: أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی مادُمْتُ حَیّاً.(1)
31 - وقتی دشمن میان امام حسین علیه السلام و خیمه هایش قرار گرفت فرمود:
وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، در دنیای خود آزاده باشید و به مردانگی و نسب خود باز گردید اگر از قوم عرب هستید.
شمر با صدای بلند گفت: چه می گویی ای پسر فاطمه؟
امام علیه السلام فرمود:
می گویم: این من هستم که با شما می جنگم و شما هم با من می جنگید، زنان که گناهی ندارند، پس تا زمانی که من زنده ام متکبران و متجاوزان لشکر خود را از تعرض به خیمه های من باز دارید.
ص:276
ص:277
أَلْأَخْبارُ الْمَنْسُوبَةُ إِلَی الْإِمامِ الْحُسَیْنِ علیه السلام
روایات قابل توجهی در کتاب های روایی و منابع دست دوم و به ویژه دست سوم شیعه و سنی نقل شده است که نسبت آنها به امام حسین علیه السلام صحیح نمی باشد؛ اگر چه ما در تحقیقات خود به جمع زیادی از احادیث آن حضرت دست یافتیم که در مجموعه های موجودی که مربوط به آن امام همام می باشد دیده نمی شود، اما از نقل تعدادی از روایاتی هم که در آن مجموعه ها به چشم می خورد پرهیز کردیم و برای روشن شدن موضوع، همه آنها را در این فصل گرد آورده و نتیجه تحقیقات خود را پیرامون هر یک از آنها بیان می کنیم.
بدون شک عدم نقل این روایات از سوی امام حسین علیه السلام در مجموعه موجود (نهج الکرامة) به خاطر آن است که در انتساب آنها به آن حضرت اشتباهاتی صورت گرفته و در نتیجه سخنانی از رسول خدا، امام حسن، امام سجاد و امام صادق علیهم السلام به او نسبت داده شده که به منشأ این نسبت ها اشاره خواهیم کرد.
به طور کلی آنچه سبب شده است سخنان امام حسن علیه السلام به امام
ص:278
حسین علیه السلام نسبت داده شود تشابه لفظی نام آنها می باشد به ویژه آن که نام پدر بزرگوارشان پس از نام مبارک آنها ذکر می شود. و آنچه منشأ نسبت دادن سخنان امام صادق علیه السلام به آن حضرت شده است کنیه مشترک آنها یعنی «ابا عبدالله» است.
اگر چه میان امام حسین و پیامبر و امام سجادعلیهم السلام وجه تشابهی در نام و کینه آنها وجود ندارد اما از آن جهت که امام حسین علیه السلام سخنانی را از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده است، برخی از سخنان آن حضرت به نقل کننده آن یعنی حسین بن علی علیهما السلام نسبت داده شده و به خاطر آن که روایات امام سجادعلیه السلام با نام علی بن الحسین یا علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام نقل شده است بدون توجه به نام مبارک امام چهارم، حدیث او را به پدر بزرگوارش که نام او قبل از شروع روایات ذکر شده نسبت داده شده است.
آنچه بیان گردید علل عمده خطای در نسبت دادن برخی احادیث به امام حسین علیه السلام بود و عوامل و موارد دیگری هم وجود دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
البته همان گونه که اشاره شد این خطای در نسبتِ برخی روایات به حسین بن علی علیهما السلام در کتاب ها و منابع اصلی و اولی وجود ندارد و یا درصد آن بسیار کم می باشد و به طور عمده در منابع دست دوم و سوم به وجود آمده است که ناشی از عدم تحقیق لازم پیرامون نقل آنهاست و ما در اینجا به تفکیک، آنها را مطرح می کنیم:
ص:279
همان گونه که بیان شد برخی از روایاتِ پیامبرصلی الله علیه وآله به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است که به آنها می پردازیم:
1 - من لبس مشهورا من الثیاب اعرض الله عنه یوم القیامة.
این روایت در تمام منابعی که آمده از قول رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده است و آنها عبارتند از: مجمع الزوائد، ج 5، ص 135 - المعجم الکبیر، ج 3، ص 134، ح 302906 - کنزالعمال، ج 15، ص 317، ح 41202 .
همه کسانی که این حدیث را نقل کرده اند از قول رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده اند اما در کتاب «کلمات الامام الحسین علیه السلام به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است که این نسبت صحیح نیست و منشأ اشتباه هم این است که در منابع مذکور این حدیث را امام حسن و امام حسین علیهما السلام از قول رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده اند چنان که در کنزالعمال که منبع مورد استفاده «کلمات الامام الحسین علیه السلام» بوده است آمده است: عن ابی سعید التیمی قال سمعت الحسن و الحسین رضی اللّه عنهما یقولان قال رسول الله صلی الله علیه وآله: من لبس مشهوراً... و مجمع الزوائد نیز با همین سند آن را نقل کرده است. شیوه کنزالعمال این است که یکی دو سه را وی آخر و به ویژه کسی که حدیث را از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است بعد از ذکر بسیاری از روایت نام می برد و پس از نقل روایت مذکور هم به این شیوه عمل کرده است.
برخی از مجموعه های روایی نظیر فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 207 نیز این حدیث را به نقل از کلمات الامام الحسین علیه السلام به آن
ص:280
حضرت نسبت داده اند.
2 - لاینبغی لنفس مؤمنة تری من یعصی الله فلا تنکر علیه.
این حدیث تنها در کتاب کنز العمال ج 3 ص 85، ح 5614 از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده است و کتاب های دیگر هم آن را به نقل از همین منبع و از قول رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده اند که از جمله آنها میزان الحکمة، ج 3، ص 1941 می باشد. اما در کتاب کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 712 اشتباهاً به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است و علت آن هم این است که در پایان حدیث در بیان نام برخی از راویان آن آمده است: (الحکیم عن حسین بن علی). و پیش از این بیان گردید که این شیوه مؤلف کنزالعمال است که نام راویان منتهی به رسول خداصلی الله علیه وآله را بیان می کند.
3 - من اصابته مصیبة فقال اذا ذکرها «انا للّه و انا الیه راجعون» جدّد الله له من اجرها مثل ما کان له یوم اصابته.
این حدیث در همه منابع اصلی و دست دومی که از آنها نقل کرده اند از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده است. این کتاب ها عبارتند از: المعجم الکبیر، ج 3، ص 131 - کنز العمال، ج 3، ص 300 - بحارالانوار، ج 82، ص 141 - مستدرک الوسائل ج 2، ص 407 .
این روایت را امام حسین علیه السلام از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده و همین امر سبب گردیده است که به آن حضرت نسبت داده شود.
در کتاب کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 770 این روایت اشتباها به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است و بخشی از سند روایت حذف گردیده و سخن پیامبرصلی الله علیه وآله از قول امام حسین علیه السلام نقل شده است. اصل
ص:281
سلسله روات حدیث که معجم الکبیر آن را آورده است این گونه است:
حدثنا ابوخلیفه الفضل بن الحباب الحجمی و ابراهیم بن هاشم البغوی قالا: حدّثنا عبدالرحمن بن سلام الجمحی، حدّثنا هشام ابوالمقدام عن امه فاطمه بنت الحسین عن ابیها رضی الله عنه، انّ النبّی صلی الله علیه وآله قال: من اصابته مصیبة... اما در کتاب کلمات الامام الحسین علیه السلام آمده است: حدثنا ابوخلیفة الفضل بن الحباب الحجمی و ابراهیم بن هاشم البغوی قالا: حدثنا عبدالرحمن بن سلام الجمحی، حدثنا هشام ابوالمقدام عن امه فاطمة بنت الحسین عن الامام الحسین علیه السلام، انه قال: من اصابته مصیبة...»
4 - اعجز الناس من عجز عن الدعاء و ابخل الناس من بخل بالسلام.
منابع فراوانی از شیعه و سنی این سخن را از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده اند و برخی از آن منابع عبارتند از: امالی شیخ مفید، ص 317 - امالی شیخ طوسی، ص 89 - عدةالداعی، ص 34، مجمع الزوائد، ج 8، ص 31 - المعجم الاوسط، ج 5، ص 371 - بحارالانوار، ج 93، ص 294، ح 23 و ص 291 و ص 302 ح 39 - مشکاة الانوار، ص 350 - مکارم الاخلاق، ص 268 - بحارالانوار، ج 73، ص 4، ح 11 - وسائل الشیعه، ج 8، ص 440 و ج 4 ص 1086.
تنها موردی که این روایت بدون سلسله سند به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است بحارالانوار، ج 93، ص 294 است و البته این نسبت صحیح نیست و منشأ اشتباه هم این است که پس از بیان روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله این حدیث نقل شده و به جای آن که مؤلف یا نسخه برداران صلی الله علیه وآله بنویسند،علیه السلام نوشتند وعده ای هم بدون تحقیق آن را با استناد
ص:282
به منبع ذکر شده به امام حسین علیه السلام نسبت دادند.
5 - لایحل لعین مؤمنة تری الله یعصی، فتطرف حتی تغیره.
این حدیث را تنها شیخ طوسی در کتاب امالی خود ص 55 آورده است و دیگران هم فقط از این منبع نقل کرده اند که از جمله علامه مجلسی در ج 100 بحارالانوار، ص 77 و شیخ حرعاملی با کمی تفاوت در اسناد در ج 1، ص 399 وسائل الشیعه می باشند.
در کتاب فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 693 و کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 648 آن را به امام حسین علیه السلام نسبت داده اند در صورتی که در هیچ منبعی به گوینده آن اشاره نشده است و امام حسین علیه السلام هم بدون ذکر نام گوینده با جمله «کان یقال لایحل لعین...» آن را بیان کرده است. از همین رو شیخ حرعاملی در کتاب الفصول المهمة ج 2، ص 226 با کلمه رُویَ (روایت شده است) آن را بیان می کند.
ان رسول الله صلی الله علیه وآله کان یبتدئ طعامه اذا کان صائما بالتمر.
منبع این روایت، کتاب مکارم الاخلاق، فصل 9، ص 169 می باشد که آن را از قول امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است و علامه مجلسی هم با استفاده از مکارم الاخلاق آن را در ج 66، ص 141 از قول آن حضرت آورده است اما در کتاب مستدرک الوسائل ج 16، ص 380 به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده و مجموعه های مربوط به امام حسین علیه السلام نظیر کلمات الامام الحسین، ص 693 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ص
ص:283
394 با استناد به مستدرک الوسائل آن را به آن حضرت نسبت داده اند که این نسبت صحیح نیست زیرا تنها منبع اصلی این روایت مکارم الاخلاق است که از امیرالمؤمنین علیه السلام آن را نقل کرده است.
نقل کننده این روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام فرزند بزرگوارش حسین بن علی علیهما السلام است چنان که در سند روایت آمده است: عن الحسین بن علی، عن ابیه علیهما السلام. اما نسخه برداران یا مؤلف مستدرک کلمه «عن ابیه» را از قلم انداخته اند و این سبب شده است که حدیث به امام حسین علیه السلام منسوب شود.
البته در پاورقی مستدرک آدرس دیگری از دعائم الاسلام، ج 2، ص 111 ذکر کرده است که این آدرس صحیح نیست و در کتاب دعائم الاسلام چنین حدیثی نقل نشده است.
روایاتی از حسن بن علی علیهما السلام به حسین بن علی علیهما السلام نسبت داده شده است که آنها را مورد نقل و بررسی قرار می دهیم:
1 - فضل کافل یتیم آل محمدعلیهم السلام المنقطع عن موالیه، الناشب فی رتبة الجهل، یخرجه من جهله و یوضح له ما اشتبه علیه، علی فضل کافل یتیم یطعمه و یسقیه، کفضل الشمس علی السها.
تنها منبع اصلی این روایت تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ص 341 است که آن را از قول امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کرده است. و پس از آن همه کتاب های روایی نظیر بحارالانوار، ج 2، ص 3 - الفصول
ص:284
المهمة، ج 1، ص 601، مستدرک الوسایل، ج 17، ص 318 و منیة المرید، ص 116 آن را از همین منبع نقل کرده اند و تنها در کتاب احتجاج طبرسی ج 1، ص 16 به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است که با توجه به معلوم بودن منبع اصلی که احتجاج هم از آن نقل کرده است این نسبت اشتباه است و منشأ اشتباه هم تشابه لفظی حسن و حسین علیهما السلام می باشد که از سوی نسخه برداران و یا مؤلف کتاب صورت گرفته است و در برخی از کتاب ها نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 674 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ص 554 این اشتباه تکرار شده است.
2 - ما قدمت رایة قوتل تحتها امیرالمؤمنین علیه السلام الّا نکسها الله تبارک و تعالی و غلب اصحابها و انقلبوا صاغرین و ما ضرب امیرالمؤمنین علیه السلام بسیفه ذی الفقار احداً فنجا و کان اذا قاتل، قاتل جبرائیل عن یمینه و میکائیل عن یساره و ملک الموت بین یدیه.
اصل این روایت تنها در کتاب امالی شیخ صدوق، ص 603، ح 9 از مجلسِ 77 می باشد که تحت شماره 838 از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل گردیده و در بحارالانوار، ج 41، ص 76 نیز از قول آن حضرت نقل شده است و سایر کتاب ها نیز آن را از همان منبع و از قول امام حسن علیه السلام نقل کرده اند اما برخی کتب نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 593 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 118، ح 52 آن را به حسین بن علی علیه السلام نسبت داده اند که این نسبت اشتباه است و منشأ آن تشابه لفظی حسن و حسین علیهما السلام می باشد.
3 - قال الحسن علیه السلام لجعید بن همدان:
ص:285
یا جعید بن همدان!
ان الناس اربعة: فمنهم من له خلاق و لیس له خلق و منهم من له خلق و لیس له خلاق و منهم من لیس له خلق و لاخلاق فذاک اشر الناس و منهم من له خلق و خلاق فذاک افضل الناس.
این روایت در تمام منابع شیعه و اهل سنت از امام حسن علیه السلام نقل شده است و از جمله این منابع خصال صدوق، ص 236 - نور الثقلین، ج 1، ص 357 - تفسیر کنزالدقائق، ج 2، ص 129 - تاریخ مدینه دمشق، ج 13، ص 253 - تهذیب الکمال، ج 6، ص 235 و ترجمة الامام الحسن علیه السلام، ص 159 می باشد. از میان همه کتاب هایی که آن را نقل کرده اند تنها ابن ابی الدنیا در کتاب «العقل و فضله» آن را به امام حسین علیه السلام نسبت داده است که با توجه به معلوم بودن منابع آن ابن ابی الدنیا و یا نسخه برداران از کتاب او در نسبت خود خطا کرده اند و منشأ خطا هم همان تشابه لفظی نام آن دو امام همام علیهما السلام است.
4 - عن الحسن بن علی علیه السلام أنّه قیل له علیه السلام: انّ اباذر یقول: الفقر أحبّ الیّ من الغنی، والسقم احبّ الیّ من الصحة،
فقال علیه السلام: رحم الله اباذر، اما انا فاقول: من اتکل علی حسن اختیار الله له لم یتمن انّه من غیرالحالة التی اختار الله له و هذا حدّ الوقوف علی الرضا بما تصرف به القضاء.
کامل این روایت به همان گونه که نقل گردید در منابع اهل سنت است و همه آنها آن را از امام حسن علیه السلام بیان کرده اند. اسامی کتاب هایی که آن را از آن حضرت نقل کرده اند عبارتند از: کنز العمال، ج 3، ص 712، ح
ص:286
8538 - تاریخ مدینة دمشق، ج 13، ص 253. سیراعلام النبلاء، ج 3، ص 262 - البدایة و النهایة، ج 8، ص 43 - ترجمة الامام الحسن علیه السلام، ص 158 و سبل الهدی و الرشاد، ج 11، ص 69 .
البته این روایت به صورت محدودتری در کتاب تحف العقول، ص 234 و بحارالانوار ج 78، ص 106 نیز از قول امام حسن علیه السلام نقل شده و در دو مورد هم در کتاب بحارالانوار، ج 78، ص 161 و نزهة الناظر، ص 94 به صورت مختصر و بدون ذکر سند به امام سجادعلیه السلام نسبت داده شده است. اما کتاب احقاق الحق، ج 11، ص 591 آن را بدون ذکر سند به امام حسین علیه السلام نسبت داده و برخی از کتاب های دیگر نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 747 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 257 نیز بدون مراجعه به منابع فراوان دیگر، آن را از احقاق الحق و از قول امام حسین علیه السلام نقل کرده اند که نسبت این حدیث به آن حضرت ناصواب است.
5 - لایکون هذا الامر الذی تنتظرون حتی یبرأ بعضکم من بعض و یلعن بعضکم بعضا. و یتفل بعضکم فی وجه بعض او حتی یشهد بعضکم بالکفر علی بعض.
قلت: ما فی ذلک خیر؟
قال علیه السلام: الخیر کله فی ذلک، عند ذلک یقوم قائمنا، فیرفع ذلک کله.
این روایت در کتاب غیبت شیخ طوسی، ص 438 - الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1153، باب 20، ح 59 - غیبت نعمانی طبع قدیم، ص 109، باب 12 - بحارالانوار، ج 52، ص 115 و 211 از امام
ص:287
حسن علیه السلام نقل شده است اما در غیبت نعمانی طبع جدید، ص 205، باب 12، ح 9 از امام حسین علیه السلام نقل گردیده که معلوم می شود در طبع جدید سهوی صورت گرفته است چرا که طبع قدیم همین کتاب آن را از قول امام حسن علیه السلام آورده است و بحارالانوار هم در ج 52، ص 115 به نقل از آن از قول امام حسن علیه السلام نقل کرده است. عقد الدرر نیز بدون ذکر سند و منبع، آن را به امام حسین علیه السلام نسبت داده که این نسبت با توجه به معلوم بودن منبع و عدم ذکر سند اشتباه است و احتمالاً از تشابه لفظی حسن و حسین علیهما السلام سرچشمه گرفته است و کتاب هایی نظیر کلمات الامام الحسین، ص 663 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 146، ح 74 که با استناد به عقد الدرر و غیبت نعمانی طبع جدید که به اشتباه آن اشاره شد آن را نقل کرده اند نیز این نسبت اشتباه را تکرار کرده اند چرا که از نقل کننده این حدیث (عمیره بنت نفیل) در تمام کتاب ها معلوم می گردد بیش از یک روایت نبوده است.
در بحارالانوار، ج 52، ص 211 کلمه «بنت» پیش از نام امام حسن علیه السلام اضافه شده است و در نتیجه، حدیث به دختر امام حسن علیه السلام منسوب می شود که به نظر می رسد این سهوی بوده است که از سوی نسخه برداران از بحارالانوار صورت گرفته است چرا که منبع بحارالانوار، غیبت شیخ طوسی است که در آن کلمه بنت وجود ندارد.
اگرچه تفاوتِ کمی در کتاب های مختلفی که این حدیث را نقل کرده اند دیده می شود اما شکی نیست که با توجه به این که ناقل مستقیم حدیث تنها (عمیرة بنت نفیل) است و تفاوت کمی که وجود دارد مربوط
ص:288
به پایان حدیث می شود یک حدیث بیشتر نبوده است ضمن این که در منابع اصلی تفاوتی وجود ندارد و این تفاوت در منابع دست دوم به وجود آمده است.
6 - سئل الحسن بن علی بن ابی طالب علیهما السلام عن العقل، فقال: التجرع للغصة و مداهنة الاعداد.
این روایت در کتاب امالی صدوق، ص 770 - معانی الاخبار، ص 380، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 186 و بحارالانوار، ج 1، ص 195 از امام حسن علیه السلام نقل شده است اما در کتاب محاسن، ج 1، ص 195 به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است این نسبت خطایی بوده که از نسخه برداران صورت گرفته و چه بسا نسخه دیگری از کتاب محاسن به صورت صحیحی در اختیار دیگران بوده است چه این که علامه مجلسی که این حدیث را به نقل از محاسن در بحارالانوار، در ج 1، ص 130 آورده است از قول امام حسن علیه السلام نقل کرده و ظاهراً این اشتباه در نسبت، از تشابه لفظی نام حسن و حسین علیهما السلام و به وسیله نویسندگان احادیث صورت گرفته است.
7 - نظر الحسن علیه السلام الی ناس فی یوم فطرٍ یلعبون و یضحکون. فقال لاصحابه و التفت الیهم: ان الله عزوجل جعل شهر رمضان مضما را لخلقه، یستبقون فیه بطاعته الی رضوانه، فسبق فیه قوم ففازوا و تخلف آخرون فخابوا.
فالعجب کل العجب من الضاحک اللاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخیب فیه المقصرون. و ایم الله لو کشف الغطاء لشغل
ص:289
محسنٌ باحسانه و مُسی ءٌ با ساءته.
این روایت در کتاب من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 511 و ج 2، ص 174 - تحف العقول، ص 110 - بحارالانوار، ج 91، ص 110 و اقبال الاعمال سیدبن طاووس، ج 1، ص 467 از امام حسن علیه السلام نقل شده و در کتاب کافی، ج 4، ص 181 از امام رضاعلیه السلام بیان شده است اما در کتاب وسائل الشیعه، ج 5، ص 140 به نقل از کتاب «من لایحضره الفقیه» به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است که با توجه به معلوم بودن منبع وسایل الشیعه معلوم می شود این نسبتِ اشتباه از تشابه لفظی حسن و حسین علیهما السلام به هنگام خواندن یا نوشتن صورت گرفته است. و کتاب هایی نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 695 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام نیز که آن را به حسین بن علی علیهما السلام نسبت داده اند این اشتباه را تکرار کرده اند.
تعدادی از روایات علی بن الحسین بن علی علیهما السلام به پدر بزرگوارش حسین بن علی علیهما السلام نسبت داده شده است که ضمن نقل هر کدام نتیجه بررسی های خود را پیرامون آنها بیان می کنیم.
1 - ان جمیع ما طلعت علیه الشمس فی مشارق الارض و مغاربها، بحرها و برها و سهلها و جبلها عند ولی من اولیاء الله و اهل المعرفة بحق الله کفیئ الظلال اولا حرٌّ یدع هذه اللّمّاظة لاهلها - یعنی الدنیا - فلیس لانفسکم ثمن الاّ الجنّة فلا تبیعوها بغیرها، فانّه من رضی من الله بالدنیا
ص:290
فقد رضی بالخسیس.
منبع اصلی این حدیث تحف العقول، ص 391 است که امام کاظم علیه السلام در بین روایت بلند و مشهور خود خطاب به هشام از قول امام سجادعلیه السلام آن را بیان می کند و علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار، ج 78، ص 306 آن را از تحف العقول نقل کرده و کتاب هایی نظیر میزان الحکمه ج 2، ص 919 آن را از بحارالانوار از قول امام سجادعلیه السلام بیان کرده اند اما در کتاب حیاة الامام الحسین علیه السلام، ص 163 و مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 366 و انوار البهیه شیخ عباس قمی ص 101 به نقل از بحار به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است ولی با توجه به معلوم بودن منابع دست اول و دوم این روایت که چنین روایتی از امام حسین علیه السلام در آنها نقل نشده است استناد حدیث به آن حضرت صحیح نمی باشد.
2 - قال الباقرعلیه السلام: لمّا حضرت ابی علی بن الحسین علیهما السلام الوفاة ضمنی الی صدره، ثم قال علیه السلام: ای بنّی! اوصیک بما اوصانی به ابی حین حضرته الوفاة و بما ذکر ان اباه علیه السلام اوصاه به؛
ای بنی! اصبر علی الحق و ان کان مرّاً.
اصل این حدیث در کتاب کافی ج 2، ص 91، ح 13 از قول امام سجادعلیه السلام بیان شده است و در کتاب من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 41 به صورت مستقیم از قول آن حضرت بیان شده و در بحارالانوار، ج 7، ص 76 - وسائل الشیعه، ج 11، ص 187 و مشکاة الانوار، ص 58 نیز از قول آن حضرت نقل شده است.
اگر چه مفاد این روایت توصیه امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسین علیه السلام و
ص:291
توصیه آن حضرت به فرزندش امام سجادعلیه السلام و توصیه او به فرزندش امام باقرعلیه السلام است اما کلمات حدیث به گونه ای که در منابع روایی بیان شده، از سوی امام سجادعلیه السلام صادر شده است و از احادیث آن حضرت به شمار می آید چه این که در کتاب من لایحضره الفقیه، ج 14، ص 41 و وسائل الشیعه، ج 11، ص 188 با صراحت آمده است: روی ابوحمزة الثمالی قال: قال لی ابوجعفرعلیه السلام لمّا حضرت ابی علیه السلام الوفاة ضمنی الی صدره ثم قال: یا بُنّی اصبر علی الحق و ان کان مرّا یوف الیک اجرک.
در عین حال کتاب هایی نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 488 اشتباهاً آن را به امام حسین علیه السلام نسبت داده اند.
3 - القائم منّا تخفی عن الناس ولادته، حتی یقولوا لم یولد بعد لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فی عنقه بیعة.
منبع اصلی این حدیث کمال الدین شیخ صدوق، ص 323 است و راوی آن سعید بن جبیر می باشد که آن را از قول امام سجادعلیه السلام نقل کرده و در کتاب اعلام الوری، ج 2، ص 231 و تاریخ آل زراره، ج 1، ص 23 و بحارالانوار، ج 51، ص 135 از کمال الدین نقل شده است اما در کتاب کشف الغمه، ج 3، ص 329 بدون ذکر سند به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است و با توجه به این که تنها منبع اصلی این روایت که کمال الدین شیخ صدوق بوده و روایت را از قول امام سجادعلیه السلام نقل کرده است، نسبت بدون سند کشف الغمه ناصحیح است و شاید منشأ اشتباه آن همان گونه باشد که در اول همین فصل به آن اشاره گردید.
4 - فی القائم منّا سنن من الانبیاء:
ص:292
سنة من نوح علیه السلام، و سنة من ابراهیم علیه السلام، و سنة من موسی علیه السلام، و سنة من عیسی علیه السلام، و سنة من ایوب علیه السلام و سنة من محمدصلی الله علیه وآله.
فامّا من نوح علیه السلام فطول العمر، و اما من ابراهیم علیه السلام فخفاء الولادة و اعتزال الناس، و اما من عیسی علیه السلام فاختلاف الناس فیه، و اما من ایوب علیه السلام فالفرج بعدالبلوی، و اما من محمدصلی الله علیه وآله فالخروج بالسیف.
منبع اصلی این حدیث کتاب کمال الدین شیخ صدوق، ص 322 و 577 است و راوی آن هم سعید بن جبیر از اصحاب امام سجادعلیه السلام می باشد. این حدیث در بحارالانوار، ج 51، ص 217 و اعلام الوری، ج 2، ص 231 و کتاب های روایی دیگر از کمال الدین نقل شده که همگی آنها آن را از قول امام سجادعلیه السلام نقل کرده اند. اما در کتاب کشف الغمة، ج 3، ص 329 بدون سند به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده و کتاب هایی
نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 668 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 153، ح 81 با استناد به کشف الغمه آن را به امام حسین علیه السلام نسبت داده اند که با توجه به معلوم بودن منبع اصلی و فقدان سند روایت در کشف الغمة این نسبت صحیح نمی باشد و شاید منشأ اشتباه، حذف کلمه «علی» از قلم نسخه برداران از کشف الغمه باشد.
روایاتی از امام صادق علیه السلام به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است که اکثر آنها به کتاب عقد الدّرر مربوط می گردد و ما در این بحث همه آنها را مورد بررسی قرار می دهیم.
ص:293
1 - خمس من لم یکن فیه لم یکن فیه کثیر مستمتع: العقل و الدین و الادب و الحیاء و حسن الخلق.
این روایت با همین کلمات و جمله بندی در کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 18، ص 185 از امام صادق علیه السلام نقل شده است و با کمی تفاوت در کتاب محاسن ج 1، ص 191 - خصال شیخ صدوق، ص 298 - امالی شیخ صدوق، ص 367 - وسائل الشیعه، ج 11، ص 163 - مشکاة الانوار طبرسی، ص 435 و بحارالانوار، ج 1، ص 83 و ج 69، ص 369 و ص 387 و ج 75، ص 67 نیز از آن حضرت نقل گردیده است و مجموعه های روایی دیگری نیز آن را از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند اما برخی کتاب ها نظیر کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 743 و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 206 آن را اشتباهاً به امام حسین علیه السلام نسبت داده اند که این نسبت ناصواب است زیرا منبع آنها به ترتیب، تحف العقول، ص 245 و بحارالانوار، ج 78، ص 128 می باشد که حدیث در این دو منبع نیز مشاهده نشد.
2 - الجهاد علی اربعة اوجه: فجهادان فرضٌ، و جهادٌ سنةٌ لایقام الا مع فرضٍ، و جهادٌ سنةٌ.
فاما احد الفرضین فجهاد الرجل نفسه عن معاصی الله، و هو من اعظم الجهاد و مجاهدة الذین یُلونکم من الکفار فرض.
و اما الجهاد الذی هو سنة لایقام الا مع فرض فانّ مجاهدة العدو فرض علی جمیع الامة لوترکوا الجهاد لأتاهم العذاب و هذا هو من عذاب الامة و هو سنة علی الامام، وحدّه ان یأتی العدوّ مع الامة فیجاهدهم.
ص:294
و اما الجهاد الذی هو سنة فکل سنة اقامها الرجل و جاهد فی اقامتها و بلوغها و احیائها. فالعمل والسعی فیها من افضل الاعمال لانها احیاء سنة و قد قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «من سنّ سنّة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیامة من غیر ان ینقص من اجورهم شیئا.
این روایت در منابع دست اول نظیر کافی، ج 5، ص 9 - خصال، ص 240 - تهذیب الاحکام، ج 6، ص 124 و کتاب الغایات، ص 74 و منابع دست دوم نظیر بحارالانوار، ج 100، ص 23 - وسائل الشیعة، ج 11، ص 16 - مشکاة الانوار طبرسی، ص 431، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 523 - مستدرک الوسائل، ج 11، ص 26 و ج 12، ص 231 و برخی کتب دیگر با چند سند از امام صادق علیه السلام نقل شده اما در کتاب تحف العقول در بخش سخنان امام حسین علیه السلام، بدون ذکر سند، به آن حضرت نسبت داده شده است که احتمالاً این نسبت از یکی بودن کنیه آن دو امام سرچشمه گرفته باشد. البته احتمال این که دو حدیث در جواب دو سؤال کننده با یک ادبیات و جمله بندی و کلمات واحد از دو معصوم صادر شده باشد وجود دارد ولی این احتمال با توجه به طولانی بودن حدیث و به ویژه مطالب و منابعی که بیان شد ضعیف است اما احتمال خطای در نسبت این حدیث از سوی مؤلف تحف العقول بسیار قوی است و از این رو نسبت این روایت در مجموعه های مربوط به سخنان امام حسین علیه السلام نیز مخدوش می باشد.
3 - قال ابان بن تغلب: قال الامام الشهید صلی الله علیه:
من احبّنا کان منّا اهل البیت.
ص:295
فقلت: منکم اهل البیت؟ فقال علیه السلام: منّا اهل البیت؛ حتی قالها - ثلاثاً، ثم قال علیه السلام: اما سمعت قول العبد الصالح «فمن تبعنی فانّه منّی»؟
این روایت در هیچ یک از منابع اصلی وجود ندارد و تنها در تفسیر اصفی، ج 1، ص 62 تألیف فیض کاشانی بدون ذکر راوی و حتی نام امام آمده است و در کتاب نزهة الناظر، ص 85، ح 19 و کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 582 به نقل از آن آمده است:
قال ابان بن تغلب: قال الامام الشهید صلی الله علیه: من احبنا کان منا اهل البیت.
چند اشکال جدی بر نسبت این حدیث به امام حسین علیه السلام وجود دارد: 1 - ابان بن تغلب از اصحاب امام صادق علیه السلام است و هیچ حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل نکرده است 2 - در هیچ یک از منابع اصلی روایات چنین حدیثی وجود ندارد. و بنابراین نسبت این حدیث به آن حضرت مخدوش است.
4 - العاقل لایحدث من یخاف تکذیبه ولایسأل من یخاف منعه و لایثق بمن یخاف عذره و لایرجو من لایوثق برجائه.
این حدیث در کتاب کافی، ج 1، ص 20 و تحف العقول، ص 390 و مستدرک الوسائل، ج 12، ص 213 و بحارالانوار، ج 1، ص 141 و ج 78، ص 304 با کمی تفاوت از امام کاظم علیه السلام خطاب به هشام نقل شده و در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 187 به امام صادق نسبت داده شده است اما در کتاب حیاة الحسین علیه السلام ج 1، ص 181 به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده که این نسبت نادرست است و
ص:296
کمترین اصل و مبنایی ندارد و در فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ص 206 هم به نقل از حیاة الحسین علیه السلام این اشتباه تکرار شده است.
اکثر روایات امام صادق علیه السلام که به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است در کتاب عقد الدرر می باشد از این رو ما آنها را به صورت مستقل بیان می کنیم.
قبل از بیان روایات ذکر این نکات لازم است که کتاب عقد الدّرر از منابع دست دوم اهل سنت است و اکثر روایات آن از رسول خداصلی الله علیه وآله می باشد و روایاتی هم از امیرالمؤمنین و امام باقرعلیهما السلام در آن نقل گردیده که منبع دقیق هیچ کدام در پاورقی نیامده است از این رو اگر خطایی در نسبت دادن روایات آن پیش آمده باشد راهی جز مراجعه به منابع اصلی و اولی نخواهد بود و در آن صورت هر یک از احادیث آن که در منابع اصلی از قول دیگری نقل شده باشد بر نسبت ذکر شده در عقد الدّرر مقدم است.
علی رغم روایات قابل توجهی که به ظاهر در کتاب عقد الدّرر از امام حسین علیه السلام نقل شده جز یک حدیث کوتاه که آن هم محل تأمل است از آن حضرت نقل نشده و آنچه به او نسبت داده شده روایات امام صادق علیه السلام است. منشأ این اشتباه در نگاه اول می تواند یکی بودن کنیه امام حسین و امام صادق علیهما السلام باشد اما با کمی تأمل می یابیم که این نسبت های گسترده فراتر از یک اشتباه عادی است که برای آن چنین توجیهی بیان
ص:297
شود زیرا در تمام روایات امام صادق علیه السلام بعد از کنیه آن حضرت یعنی ابی عبدالله، اسم حسین بن علی اضافه شده است. البته این احتمال هم وجود دارد که مؤلف عقد الدرر از منابع دست دوم و سومی استفاده کرده باشد که آنها اسم حسین بن علی را اضافه کرده باشند اما آنچه که ما با آن روبرو هستیم کتاب اوست که دارای این نسبت های اشتباه است و کتاب هایی نظیر کلمات الحسین علیه السلام و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام موارد متعددی از آن نقل کرده اند. اما آن روایات که ما با رعایت ترتیب بیان آنها در عقد الدرر مورد بررسی قرار می دهیم عبارتند از:
1 - لو قام المهدی لانکره الناس، لانّه یرجع الیهم شابّا موفقا، و ان من اعظم البلیّة ان یخرج الیهم صاحبهم شابا و هم یحسبونه شیخا کبیراً.(1)
این روایت در کتاب غیبت شیخ طوسی، ص 259 - غیبت نعمانی، ص 189 و 188 و بحارالانوار، ج 52، ص 287 از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
2 - عن الحارث بن المغیرة النصریّ قال: قلت لابی عبدالله الحسین بن علی علیه السلام: بای شی ء یعرف الامام المهدی؟
قال: بالسکینة و الوقار. قلت: و بأی شی ء؟ قال بمعرفة الحلال و الحرام و بحاجة الناس الیه، و لایحتاج الی احد.(2)
حارث بن مغیره نصری از اصحاب امام صادق علیه السلام است که این حدیث را از آن حضرت نقل می کند چه این که در کتاب غیبت نعمانی، ص 242 و بحارالانوار، ج 25، ص 156 وارد شده است و کلمه مهدی هم در
ص:298
منبع اصلی وجود ندارد. متن صحیح روایت به این گونه است:
عن الحارث بن المغیرة قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: بأیّ شی ء یُعرف الامام؟...
و در کتاب عقد الدرر آمده است:
عن محمدبن الصامت، قال: قلت لابی عبدالله الحسین بن علی علیهما السلام: اما من علامة بین یدَی هذا الامر؟ یعنی ظهور المهدی علیه السلام؟
فقال: بلی. قلت و ماهی؟ قال: هلاک بنی العباس، و خروج السفیانی و الخسف بالبیداء.
قلت: جعلت فداک: اخاف ان یطول هذا الامر؟
قال: انّما هو کنظام الخَرَز یتبع بعضه بعضا.(1)
محمدبن الصامت از اصحاب امام صادق علیه السلام است که این روایت را از او نقل کرده است همان گونه که در کتاب غیبت نعمانی، ص 262 و بحارالانوار، ج 52، ص 235 آمده است. و روایت این گونه آغاز می شود:
عن محمدبن الصامت عن ابی عبدالله علیه السلام: قال: قلت له: ما من علامة بین یدی هذا الامر؟ فقال: بلی...
3 - اذا هُدم حائط مسجد الکوفة ممّایلی دارَ عبدالله بن مسعود، فعند ذلک زوال ملک القوم، و عند زواله خروج المهدی.(2)
این روایت در کتاب ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 375 با همین متن و کتاب های غیبت نعمانی، ص 277 - غیبت شیخ طوسی، ص 446 -
ص:299
خرائج و جرایح، ص 1163 و صراط المستقیم، ص 249 با همین متن و گاهی با کمی تفاوت از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
4 - ان لله مائدة - و فی غیر هذه الروایة مأدبة - بقرقیسیاء یطلع مطلع من السماء، فینادی: یا طیرالسماء، و یا سباع الارض! هلمّوا الی الشبع من لحوم الجبارین.(1)
این روایت در کتاب غیبت نعمانی، ص 278 و بحارالانوار، ج 52، ص 246 از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
5 - اذا رأیتم علامة فی السماء نار عظیمة من قبل المشرق، تطلُع لیالیَ، فعندها فرج الناس، و هی قدام المهدیّ علیه السلام.(2)
اصل این روایت در کتاب غیبت نعمانی، ص 267 و بحارالانوار، ج 52، ص 240 از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
6 - للمهدی خمس علامات: السفیانی، و الیمانی، و الصیحة من السماء ،و الخسف بالبیداء ،و قتل النفس الزکیة.(3)
منبع اصلی این روایت غیبت نعمانی، ص 252 می باشد که از قول امام صادق علیه السلام بیان شده است و بحارالانوار، ج 52، ص 304 هم از آن نقل کرده است. البته در منبع اصلی «قتل النفس الزکیة» بر «الخسف با لبیداء» مقدم است.
در کتاب معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 5، ص 299 در بیان سند این حدیث آمده است: عقدالدرر، ص 111، باب 4، فصل 3 کما
ص:300
فی النعمانی بتفاوت یسیر و نسَبَه اشتباهاً الی ابی عبدالله الحسین علی عادته فیما روی عن ابی عبدالله الصادق علیه السلام.
7 - لصاحب هذا الامر - یعنی المهدی علیه السلام - غیبتان، احدهما تطول حتی یقول بعضهم: مات و بعضهم: قُتِل و بعضُهم: ذهَب. ولا یطلع علی موضعه احد من ولیّ ولاغیره الا المولی الذی یلی أمرَه.(1)
این روایت تنها در کتاب غیبت شیخ طوسی، ص 162 و غیبت نعمانی، ص 172 و بحارالانوار، ج 52، ص 153 و ج 53، پاورقی ص 320 با کمی قضاوت از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
8 - عن شعیب بن ابی حمزه، قال: دخلت علی ابی عبدالله الحسین بن علی علیهما السلام، فقلت له: انت صاحب هذا الامر؟ قال علیه السلام: لا.
فقلت: فولدُک؟ قال علیه السلام: لا.
فقلت: فولَد ولدک؟ قال علیه السلام: لا
فقلت: فمن هو؟
قال علیه السلام: الذی یملأها عدلا، کما مُلئت جورا، علی فترة من الائمة تأتی، کما انّ رسول الله صلی الله علیه وآله بُعث علی فترة من الرسل.(2)
شعیب بن ابی حمزه از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده که این حدیث را هم از آن حضرت نقل کرده است چنان که در کتاب کافی، ج 1، ص 341 و غیبت نعمانی، ص 186 و بحارالانوار، ج 1، ص 39 آمده است.
9 - عن ابی عبدالله الحسین بن علی علیهما السلام انّه سئل هل ولد المهدی علیه السلام؟
ص:301
قال علیه السلام: لا ولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی.(1)
این روایت در کتاب غیبت نعمانی، ص 245 و بحارالانوار، ج 51، ص 148 از امام صادق علیه السلام نقل شده است و نقل کننده آن خلاء بن قصار از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده است.
در کتاب معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام ج 3، ص 385 در بیان سند این روایت آمده است: عقدالدرر، ص 160 باب 7 کما فی النعمانی بتفاوت یسیر جدا، مرسلا عن ابی عبدالله الحسین بن علی علیهما السلام و هو اشتباه کما اشرنا و له نظائر.
10 - تواصلوا و تبارّوا، فو الذی فلق الحبّة و برأ النسمة لیأتینّ علیکم وقت لایجد احدکم لدیناره و لا لدرهمه موضعاً.(2)
نقل کننده این روایت عبدالله بن یحیی کاهلی از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است و این حدیث در کتاب غیبت نعمانی، ص 150 - بحارالانوار، ج 51، ص 147 و اثباة الهداة ج 3، ص 533 آمده است.
11 - عن الحسن بن هارون بیّاع الانماط، قال: کنت عند ابی عبدالله الحسین بن علی علیهما السلام جالساً، فسأله المعلّی بن خنیس: أیسیر المهدی علیه السلام اذا خرج بخلاف سیرة علی علیه السلام؟
قال علیه السلام: نعم، و ذلک ان علیّاًعلیه السلام سار باللّین و الکفّ، لانّه علم انّ شیعته سیظهر علیهم من بعده، و ان المهدی اذا خرج سار فیهم بالبسط و السَّبی، و ذلک أنّه یعلم ان شیعته لن یظهر علیهم من بعده ابداً.(3)
ص:302
حسن بن هارون بیّاع و معلی بن خنیس هر دو از اصحاب امام صادق علیه السلام بودند و این روایت در کتاب تهذیب، ج 6، ص 154 - غیبت نعمانی، ص 232 - بحارالانوار، ج 52، ص 353 و وسائل الشیعة، ج 11، ص 57 از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
12 - اذا خرج المهدی علیه السلام لم یکن بینه و بین العرب و قریش الاّ السیف، و ما یستعجلون بخروج المهدی! و الله ما لباسه الّا الغلیظ و لا طعامه الاّ الشعیر، و ما هو الاّ السیفُ و الموتُ تحت ظلّ السیف.(1)
این حدیث در کتاب غیبت نعمانی، ص 234 - بحارالانوار، ج 52، ص 355 و مستدرک الوسائل، ج 3، ص 275 از امام صادق علیه السلام نقل شده است و راوی آن ابوبصیر از اصحاب امام صادق علیه السلام است.
والحمدلله رب العالمین
ص:303
ص:304
تصویر
ص:305
تصویر
ص:306
تصویر
ص:307
تصویر
ص:308
تصویر
ص:309
تصویر
ص:310
تصویر
ص:311
تصویر
ص:312
تصویر
ص:313
تصویر
ص:314
تصویر
ص:315
ص:316
تصویر
ص:317
تصویر
ص:318
تصویر
ص:319
تصویر
ص:320
تصویر
ص:321
تصویر
ص:322
تصویر
ص:323
تصویر
ص:324