داستان ظهور

مشخصات کتاب

سرشناسه : خدامیان آرانی، مهدی، 1353 -

عنوان و نام پدیدآور : داستان ظهور/ مهدی خدامیان آرانی.

مشخصات نشر : قم : وثوق، 1387.

مشخصات ظاهری : [127] ص.

فروست : اندیشه سبز؛ دفتر دوم.

شابک : 10000ریال 978-964-2594-61-0:

یادداشت : عنوان روی جلد: داستان ظهور زیبایی های ظهور امام زمان را بشناسید!

یادداشت : کتابنامه: ص.[95] -123.

عنوان روی جلد : داستان ظهور زیبایی های ظهور امام زمان را بشناسید!

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- داستان

رده بندی کنگره : BP224/خ4د2 1387

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 1611821

ص: 1

اشاره

ص: 2

داستان ظهور

مهدی خدامیان آرانی

ص: 3

ص: 4

فهرست

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ

یار ما سفر کرده بود، من منتظر بودم، تو منتظر بودی، او هم منتظر!

همه در انتظار آمدن بهار بودند و برای دیدن آن، لحظه شماری می کردند.

و من قلم در دست گرفتم؛ یک سال، در میان ده ها کتاب به دنبال گمشده خود دویدم.

می خواستم آمدن او را برای تو به تصویر کشم؛ تصویری که از سخن امامان معصوم(ع) برگرفته باشد، تصویری زیبا که تو را شیفته آمدنش کند.

و چنین بود که با مراجعه به بیش از صد کتاب، این متن را برایت آماده کردم.

تو می توانی دلیل سخنان مرا، در حدیث هایی بیابی که در پی نوشت ها آورده ام.

اکنون نوبت توست تا کتاب خودت را بخوانی و اشتیاق تو به آمدن امام زمان(عج) بیشتر شود و بدانی که «داستان ظهور»، چقدر دل ها را امیدوار می کند.

این کتاب را به همه همیاران مؤسسه اندیشه سبز شیعه، اهدا می کنم؛ زیرا به همّت آنان بود که ما توانستیم به هدف خود برسیم.

مهدی خدّامیان آرانی

ص: 7

ص: 8

قم، تیر ماه 86

ماه مکّه به سوی کعبه می آید

چرا این کتاب را در دست گرفته ای و با چه انگیزه ای این کتاب را مطالعه می کنی؟

هیچ می دانی من می خواهم تو را به سفری دور و دراز ببرم؟

همسفر خوب من ! از تو می خواهم تا همراه من به آینده بیایی ! آینده ای که دیدنش آرزوی همه است.

من تو را به روزگاری می برم که قرار است امام زمان در آن ظهور کند؛ آری، سخن من در مورد روزگار ظهور است.

من می خواهم حوادث آن روزگار را برایت بگویم. آیا آماده هستی؟

حتماً بارها شنیده ای که وعده خدا بسیار نزدیک است. پس برخیز و همراه من به مکّه بیا...

امروز، بیستم «ذی الحجّه» است .

من و تو الآن در شهر مکّه، کنار کعبه هستیم . بیست روز دیگر تا ظهور باقی

ص: 9

مانده است. امام زمان روز دهم «مُحرّم» کنار کعبه ظهور می کند.(1)

نگاه کن! ببین که کعبه چقدر زیبا، جلوه نمایی می کند !

آیا موافقی با هم طوافی گرد کعبه بنماییم؟

به راستی چرا «مسجدالحرام» این قدر خلوت است؟ !

شنیده بودم که خانه خدا بسیار شلوغ است و هیچ وقت دور خانه خدا خلوت نمی شود.

چرا امروز اینجا این قدر خلوت است؟

آیا عشق و علاقه مردم به کعبه کم شده است؟

مکّه حرم امن خدا است؛ امّا امروز سپاهیان «سُفیانی» این شهر را محاصره کرده اند و به همین علّت است که شهر این قدر خلوت است.(2)

همسفرم! آیا «سُفیانی» را می شناسی؟

آیا می خواهی کمی درباره او برایت سخن بگویم؟

«سفیانی» یکی از دشمنان امام زمان است و قیام او از علامت های ظهور معرّفی شده است.(3)

تقریباً پنج ماه قبل، او در سوریه دست به کودتای نظامی زد و حکومت این کشور را به دست گرفت، سپس به عراق حمله کرد و شهر کوفه را به تصرّف خود درآورد ودر این شهر جنایات زیادی انجام داد و تعداد زیادی از شیعیان این شهر را قتل عام کرد.(4)

سفیانی سپاهی را به مدینه فرستاد و توانست این شهر را هم تصرّف کند.

اکنون، سفیانی در اندیشه تصرّف شهر مکّه است؛ زیرا شنیده است امام زمان در این شهر ظهور می کند.

ص: 10


1- 1. الإمام الباقر علیه السلام : «یخرج القائم علیه السلام یوم عاشورا، الیوم الذی قتل فیه الحسین علیه السلام »: تهذیب الأحکام ج 4 ص 332، شرح أصول الکافی ج 12 ص 301.
2- 2. أمیر المؤمنین علیه السلام : «... کبسنا أصحاب السفیانی ، فإذا تجلی لهم الصبح یرونهم طائعین...): معجم أحادیث الإمام المهدی م ج 3 ص 94.
3- ٣. الإمام الکاظم علیه السلام : «... إن أمر القائم حتم من الله ، وأمر السفیانی حتم من الله ، ولا یکون قائم إلا بالسفیانی»: قرب الإسناد ص 374، بحار الأنوار ج 52 ص 182.
4- 4. الإمام الباقر علیه السلام: «یبعث السفیانی جیشا إلی الکوفة وعدتهم سبعون ألفا، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا وصلب وسبیة»: الغیبة للنعمانی ص 289، الاختصاص للمفید ص 256، بحار الأنوار ج 52 ص 238، تفسیر العیاشی ج 1 ص 245، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 486.

او دستور داده تا تعدادی از سربازانش به مکّه بروند و این شهر را محاصره کنند.

اکنون شهر مکّه در تصرّف سپاهیان سفیانی است.

سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است: امام زمان و یاران او چگونه این حلقه محاصره را خواهند شکست؟

سپاهیان سفیانی با دقّت همه راه های ورودی شهر را کنترل می کنند.

آماده شو !

ما باید به بیرون شهر برویم، همان جایی که قرار است جوانی ماه رو وارد شهر شود.

آنجا را نگاه کن !

آیا آن جوان سی ساله را می بینی که به شکل و شمایل یک چوپان است؟

او در دست خود یک چوب دستی دارد و آرام آرام از میان سپاه سفیانی عبور می کند. خیلی عجیب است !

سپاه سفیانی که نمی گذارند هیچ کس وارد شهر شود، چرا مانع ورود این جوان نمی شوند؟

نمی دانم او را شناختی یا نه؟

جان من فدای او!

این جوان، همان مولای من و توست که به امر خدا به شکل یک چوپان، وارد شهر می شود.(1)

او از راه دوری آمده است. او از «یَمَن» به «مدینه» رفته و مدّتی در شهر پیامبر منزل کرده است و با حمله سپاه سفیانی به مدینه، از آنجا خارج شده و

ص: 11


1- 5. الإمام الصادق علیه السلام: «یسوق بین یدیه أعزة عجافا حتی یصل بها...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6 .

اکنون به مکّه رسیده است.(1)

صورت نورانیش چون ماه شب چهارده می درخشد.(2)

به گونه راستش نگاه کن ! آن خال زیبا را می بینی که چون ستاره ای می درخشد؟(3)

این جوان، فرزند پیامبر است و می آید تا دین جَدّش را زنده کند...(4)

امام زمان وارد شهر می شود، ودر کنار کوه های این شهر منزل می کند.

شهر مکّه، شهر خدا و کعبه، محور خداپرستی است و چون هدف امام، ریشه کن کردن کفر است، حرکت خود را از مکّه شروع می کند.

هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقی است. امام زودتر به مکّه آمده است تا برای انجام کارهای مقدماتی رسیدگی کند.

ص: 12


1- رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «... یصبر حتی یأذن الله له بالخروج، فیخرج من الیمن من قریة یقال لها أکرعة...»: کفایة الأثر ص 150، بحار الأنوار ج 36 ص 335، و ج 52 ص 380. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم قال: «.. فیخرج رجل من أهل المدینة هاربة إلی مکة، فیأتیه ناس من أهل مکة فیخرجونه»: سنن أبی داوود ج 2 ص 275، کنز العمال ج 11 ص 135.
2- 7. أمیر المؤمنین علیه السلام: «... شعره علی منکبیه ونور وجهه یعلو سواد لحیته ورأسه...»: روضة الواعظین ص 226، الإرشاد للمفید ص 382، الغیبة للطوسی ص 470، الخرائج والجرائح ج 2 ص 1152، إعلام الوری ص 294، کشف الغمة ص 263، بحار الأنوار ج 51 ص 36.
3- .8 رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «.... علی خده الأیمن خال کأنه کوکب دری»: کشف الغمة ص 269، العقد النضید ص 29، بحار الأنوار ص 80، غایة المرام ص 114، کشف الخفاء ص 288، مجمع الزوائد ج 7 ص 319، المعجم الکبیر ج 8 ص 102، مسند الشامیین ج 2 ص 410، کنز العمال ج 14 ص 268، الإصابة ج 6 ص 71، ینابیع المودة ج 3 ص 200
4- 09 رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: «المهدی من عترتی من ولد فاطمة»: سنن أبی داوود ج 2 ص 310، تحفة الأحوذی ج 6 ص 403، عون المعبود ج 11 ص 251، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ج 1 ص 281، فیض القدیر ج 6 ص 360.

سیّد محمّد شهید می شود

امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.

همسفر خوبم! آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذی طُوی» برویم؟(1)

حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خوانده ای: «أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».

اکنون برخیز و با من به کوه «ذی طُوی» بیا. وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه می رسیم.

نگاه کن ! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شده اند.(2)

شاید بگویی: مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟

این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیده اند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.

امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه

ص: 13


1- 10. الإمام الباقر علیه السلام : «یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشعاب . ثم أومأ بیده إلی ناحیة ذی طوی»: الغیبة للنعمانی ص 187، بحار الأنوار ج 52 ص 341، تفسیر العیاشی ج 2 ص 56، غایة المرام ج 4 ص 210.
2- 11. الإمام الباقر : «أشیروا إلی ذوی أسنانکم وأخیارکم عشرة.. فینطلق بهم حتی یأتون صاحبهم ویعدهم إلی اللیلة التی تلیها»: بحار الأنوار ج 52 ص 340، تفسیر العیاشی ج 2 ص 56.

ظهور بدهد.(1)

آیا می دانی آن عبایی که بر دوش امام زمان است، عبای پیامبر می باشد؟

آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، می بینی؟ این، همان عمامه رسول خداست.(2)

گوش کن!

امام به یاران خود می گوید: «می خواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».(3)

این یک مأموریّت مهم است.

چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟

اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب می کند.

نام او «سیّد محمّد» است. امام به او دستور می دهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.

آیا می خواهی این پیام را بشنوی؟

گوش کن! پیام امام این است: «من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت می کنم. ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».(4)

تو خود می دانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛ زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا می رسد و هزاران فرشته به یاری او می آیند.

پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک می کند؟

ص: 14


1- 12. الإمام الصادق علیه السلام: «کانی بالقائم علی ذی طوی قائمة علی رجلیه حافیا یرتقب بسنة موسی...): بحار الأنوار ج 52 ص 375.
2- 13. الإمام الصادق علیه السلام: «فکأنی أنظر إلیه وقد دخل مکة وعلیه بردة رسول الله وعلی رأسه عمامة صفراء»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6.
3- 14. الإمام الباقر علیه السلام : «إنه یقول القائم لأصحابه: یا قوم، إن أهل مکة لا یریدونی...»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.
4- 15. الإمام الباقر علیه السلام : «... فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له: امض إلی أهل مکة فقل: یا أهل مکة ، أنا رسول فلان إلیکم، وهو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة و معدن الرسالة والخلافة، ونحن ذریة محمد وسلالة النبیین ، وأنا قد ظلمنا واضطهدنا وقهرنا وابتر ما حقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا، فنحن نستنصرکم فانصرونا»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.

امام آنان را دعوت می کند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.

آری، او امام مهربانی هاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت می کند.

نگاه کن! سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد؛ زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.

او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی می کند و به سمت مسجد الحرام رهسپار می شود.

من کمی نگران هستم، مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟

ساعتی می گذرد، خبری از سیّد محمّد نمی شود، کم کم به نگرانی من افزوده می شود،

خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟

و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام می آید.

او به امام خبر می دهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.(1)

آخر به چه جرمی به قتل رسید؟

مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟ مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟

مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه

ص: 15


1- 16. الإمام الباقر علیه السلام : «فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن والمقام»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.

کشتند؟

او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است. حتماً می خواهی بدانی معنای آن چیست؟

نفس زَکیِّه یعنی: فردی بی گناه و پاک که مظلومانه کشته می شود.(1)

ص: 16


1- 17. الإمام الصادق علیه السلام : «قبل قیام القائم خمس علامات محتومات، الیمانی والسفیانی وقتل النفس الزکیة والخسف بالبیداء»: کمال الدین ص 65، بحار الأنوار ج 52 ص 204.

خانه آباد کجاست؟

اینجا مکّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا.

جهان تشیّع عزادار امام حسین(ع) و برادر با وفایش عباس است.

قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود؛ امّا این کار با تشریفات خاصّی صورت می گیرد.

با اجازه ظهور دیگر حکومت سیاهی ها غروب می کند و هنگام طلوع روشنایی است.

امشب انتظار به سر می آید و خداوند فرمان ظهور را صادر می کند.

اگر چه ما هم اکنون در مکّه و کنار خانه خدا هستیم؛ امّا باید امشب سفری به آسمان چهارم داشته باشیم.

مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر کن، برایت می گویم.

ما باید به کنار «بیتُ المَعمُور» برویم.

حتما می گویی: «بیتُ المَعمُور» دیگر کجاست؟

ص: 17

همان طور که ما کعبه را به عنوان خانه خدا می شناسیم و گرد آن طواف می کنیم، خداوند بالای این کعبه، در آسمان چهارم، خانه ای ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف کنند.(1)

«بیت المعمور» به معنای «خانه آباد» است و اجازه ظهور امام زمان کنار این خانه صادر می شود و همه دنیا آباد می شود. آری، در دوران غیبت، دنیا خراب و ویران است. وقتی که ظهور امام فرا برسد دنیا آباد می شود، برای همین، آبادیِ دنیا از کنار خانه آباد (بیتُ المَعمُور) آغاز می شود.

باید امشب با من به آسمان چهارم بیایی. حتماً می دانی که قرآن از آسمان های هفت گانه سخن گفته است. ما اکنون می خواهیم به طبقه چهارم آن برویم.

خوب نگاه کن! چه می بینی؟ تمام پیامبران اینجا جمع شده اند. اینجا می توانی آدم و نوح و عیسی و موسی و ابراهیم(ع) را ببینی.

گروهی از مؤمنان هم در اینجا هستند.

همه منتظرند و نگاهشان به سویی خیره شده است.

آن طرف را نگاه کن، چه می بینی؟

فرشتگان دارند چند منبر نورانی را به سوی «بیتُ المَعمُور» می آورند.(2)

خوب دقّت کن، آیا می توانی تعداد آن منبرها را بشماری؟

درست است، چهار منبر نورانی !

رسول خدا و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) را نگاه کن که با چه شکوهی به سوی این منبرها می روند و بالای آنها می نشینند.

چه شوری در میان این فرشتگان و انبیاء و مؤمنان برپا شده است...

ص: 18


1- 18. الإمام الصادق علیه السلام : «.. لأنها بحذاء بیت المعمور، وهو مربع»: علل الشرائع ج 2 ص 398، کتاب من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 191، بحار الأنوار ج 55 ص 5. الإمام السجاد علیه السلام : «... وجعل لهم البیت المعمور الذی فی السماء الرابعة»: علل الشرائع ج 2 ص 407
2- 19 . الإمام الصادق علیه السلام : «... نصب لمحمد وعلی والحسن والحسین ع منابر من نور عند البیت المعمور...»: الغیبة للنعمانی ص 284، بحار الأنوار ج 52 ص 297.

در این هنگام، همه درهای آسمان باز می شوند.(1)

پیامبر می خواهد دعا کند و با خدای خویش نجوا کند. همه فرشتگان و پیامبران نیز آماده اند تا با پیامبر اسلام همنوا شوند.

گوش فرا بده تا تو هم سخن پیامبر را بشنوی !

پیامبر چنین عرضه می دارد: «بار خدایا ! تو وعده دادی که بندگان خوبت را فرمانروای زمین گردانی. لحظه عمل به آن وعده فرا رسیده است».(2)

همه فرشتگان و پیامبران نیز همین سخن را زمزمه می کنند.

نگاه کن ! پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) در بالای آن منبرها به سجده رفته اند.

آنان در سجده چنین می گویند: «بار خدایا ! بر ستمکاران خشم گیر؛ زیرا حریم تو شکسته شد. دوستانت کشته و بندگان خوبت ذلیل شدند».(3)

همسفر خوبم! تو خوب می دانی که منظور آنها از این سخنان چیست.

وقتی که خانه وحی به آتش کشیده شد و دُرّ یگانه عصمت، فاطمه(س) شهید شد، همان روز، حریم خدا شکسته شد!

آن روزی که امام حسین(ع) با لب تشنه شهید شد، ذلّت اهل ایمان شروع شد.

و به راستی، پیامبر خوب می داند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگیرد.

جالب است بدانی قبل از اینکه پیامبر بالای منبر برود، خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا می فرستد.(4)

من مدّت زیادی در این فکر بودم تا علّت این کار را بفهمم.

آری، پیامبر از این منبر پایین نمی آید تا اجازه ظهور امام زمان را بگیرد

ص: 19


1- 20. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیصعدون علیها ویجمع لهم الملائکة والنبیین والمؤمنین ، ویفتح أبواب السماء..»: بحار الأنوار ج 52 ص 297.
2- 21. الإمام الصادق علیه السلام : «... یا رب ، میعادک الذی وعدت فی کتابک...»: الغیبة للنعمانی ص 284.
3- 22. الإمام الصادق علیه السلام: «... ثم یخ محمد وعلی والحسن والحسن سجد، ثم یقولون: یا رب اغضب ، فإنه هتک حریمک ...»: بحار الأنوار ج 52 ص 297.
4- 23. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا کان لیلة الجمعة أهبط الرب تبارک وتعالی ملکة إلی السماء الدنیا...»: الغیبة للنعمانی ص 284.

وخداوند برای شادی دل پیامبر، این فرشته را قبلاً به آسمان دنیا فرستاده است تا وقتی دعای پیامبر تمام شد، این فرشته هر چه سریع تر حکم ظهور را در دستان مبارک امام قرار دهد.

پیامبر در این سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت که اکنون دیگر هر گونه تأخیر در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نیست.

ص: 20

سیصد و سیزده نفر از راه می رسند

اگر دقّت کنی می بینی که تمام مردم مکّه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن می گویند.

آیا می خواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی؟

دیشب، سیصد و سیزده جوانمرد وارد شهر مکّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند.(1)

آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاه ها را متوجّه خود کرده اند.(2)

مردم مکّه تعجّب کرده اند. آن ها نمی دانند این جوانان از کجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مکّه برسانند؛ زیرا شهر مکّه در محاصره سپاه سفیانی است.(3)

عجیب است که لباس همه این جوانان یک شکل است.

همه، هم قد و هم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر

ص: 21


1- 24. الإمام الباقر الإ: «بینا شباب الشیعة علی ظهور سطوحهم نیام، إذا توافوا إلی صباحهم لیلة واحدة...»: الغیبة للنعمانی ص 330، بحار الأنوار ج 52 ص 370.
2- 25. الإمام الصادق علیه السلام : «فهؤلاء ثلاثمئة وثلاثة عشر رجلا بعدد أهل البدر، یجمعهم الله بمکة فی لیلة واحدة وهی لیلة الجمعة...»: الملاحم والفتن ص 379.
3- 26. أمیر المؤمنین : «إن أصحاب القائم شباب لاکهول فیهم، إلاکالکحل فی العین»: الغیبة للنعمانی ص 330.

کس آنها را ببیند، مبهوت آنان می شود.(1)

آمدن این جوانان به شهر مکّه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد.

هر کدام از جوانان در گوشه ای از دنیا بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکّه یافتند؟

آنها به امر خدا با «طَیّ الارض» به مکّه آمده اند.

شاید بپرسی که «طَیّ الارض» یعنی چه.

اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیّه ای، کیلومترها راه را پشت سر بگذاری و خود را به مکّه یا هر جای دیگر برسانی، تو «طَیّ الارض» نموده ای.

آری، یاران امام معجزه وار و بسیار شگفت انگیز کنار کعبه جمع شده اند.

آری ظهور امام زمان وابسته به حضور این سیصد و سیزده نفر است، اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکّه جمع کند.(2)

هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش مستجاب می شود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم می دهد، سیصد و سیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکّه حاضر می شوند.(3)

اکنون تو از این راز آگاه شده ای؛ امّا مردم مکّه، همچنان در تعجّب هستند.

آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره این مطلب با هم سخن می گویند: به راستی این جوانان چگونه وارد مکّه شده اند؟

ص: 22


1- 27. أمیر المؤمنین علیه السلام : «کأنی أنظر إلیهم والزی واحد والقد واحد و الجمال واحد واللباس واحد...»: الملاحم والفتن ص 294.
2- 28. الإمام الصادق علیه السلام : «أما لو کملت العدة الموصوفة ثلاثمئة وبضعة عشر، کان الذی تریدون»: الغیبة للنعمانی ص 211، بحار الأنوار ج 65 ص 165.
3- 29. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا أذن دعا الله باسمه العبرانی فاتیحت له صحابته الثلاثمئة والثلاثة عشر...»: الغیبة للنعمانی ص 326، بحار الأنوار ج 52 ص 368.

آن طرف را نگاه کن ! آن مرد را می بینی که به سمت بزرگان مکّه می رود.

او کیست و چرا چنین سراسیمه و مضطرب، جمعیّت را می شکافد؟

او مستقیم نزد فرماندار مکّه می رود. سلام می کند و می گوید: «دیشب خواب عجیبی دیدم و برای همین خیلی ترسیده ام».(1)

فرماندار مکّه نگاهی به او کرده و می گوید: «خوابت را برایم تعریف کن ».

و آن مرد چنین می گوید: «خواب دیدم که ابری در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه رسید. در آن ابر، ملخ هایی دیدم که بال های سبزی داشتند و مدّت زیادی دور کعبه طواف کردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز کردند».(2)

هر کس که این سخن را می شنود به فکر فرو می رود.

آیا بینِ این خواب و آن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد؟

در شهر مکّه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر می کند. از او می خواهند تا این خواب را تعبیر کند.

او قدری فکر می کند و سپس می گوید: «لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید».(3)

همه مردم مکّه به فکر فرو می روند. آری، آن لشکر، همان جوان هایی هستند که دیشب وارد مکّه شدند.

طبیعی است که مردم مکّه از دست این جوانان عصبانی باشند؛ زیرا اینان

ص: 23


1- 30. الإمام الصادق علیه السلام : «... إذ یقبل رجل من بنی مخزوم یتخطی رقاب الناس حتی تأتی رئیسهم فیقول: لقد رأیت فی لیلتی هذه رؤیا عجیبة»: الملاحم والفتن ص 379.
2- 31. الإمام الصادق علیه السلام : «... رأیت کورة نار انقضت من عنان السماء ، فلم تزل تهوی حتی انحطت إلی الکعبة ، فدارت فیها فأطافت بالکعبة ما شاء الله ، ثم تطایرت شرقا وغربا..»: نفس المصدر ص 379.
3- 32. الإمام الصادق علیه السلام : «... لقد رأیت عجبا وقد طرقکم فی لیلتکم جند من جنود الله لا قوة لکم بهم»: نفس المصدر ص 379.

می خواهند اهل بیت(ع) و شیعیانشان را در همه دنیا عزیز کنند.

شما فکر می کنید اوّلین تصمیم مردم مکّه چه می باشد؟

درست حدس زده اید، آنها می خواهند این سیصد و سیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم می اندازد.

من به حال این مردم ساده لوح می خندم، مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.

یکی از بزرگان مکّه که می بیند همه در ترس و اضطراب هستند می گوید: این جوانانی که من دیده ام، چهره هایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها می ترسید؟(1)

مردم مکّه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن می گویند و آن چنان ترس و وحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند.

شب فرا می رسد و مردم به خانه های خود باز می گردند و به خواب سنگینی فرو می روند.(2)

ص: 24


1- 33. الإمام الصادق علیه السلام : «لا تعجلوا علی القوم إنهم لم یأتوکم بعد بمنکر ولاظهروا خلافا ولعل الرجل منهم یکون فی القبیلة من قبائلکم ، فإن بدا لکم منهم شر فأنتم وهم، وأما القوم...سیماهم حسنة»: نفس المصدر ص 379.
2- 34. الإمام الصادق علیه السلام : «یضرب الله آذانهم وعیونهم بالنوم ، فلا یجمعوا بعد غداتهم إلی أن یقوم القائم ب»: نفس المصدر ص 379.

پرچمی که سخن می گوید

شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!

امشب، پایان روزگار غیبت رقم می خورد. شهر مکّه در تاریکی فرو رفته استّ امّا کنار کعبه نورانی است. امشب کسی به مسجد الحرام نیامده است.(1)

آن جوان را می بینی که کنار کعبه مشغول دعاست؟ نمی دانم او با خدا چه نجوایی دارد.

آیا می خواهی نزدیک برویم و او را از نزدیک ببینیم؟

او امام زمان است که در این خلوت شب با خدای خود راز و نیاز می کند.

آیا می دانی مُضطرّ واقعی اوست که خدا دعای او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح می کند؟(2)

خدا در قرآن می گوید: «أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ: چه کسی دعای مُضطرّ را اجابت می کند و سختی ها را از او دور می نماید؟(3)

اکنون سؤال مهمّی از تو دارم: آیا می دانی امام زمان چگونه می فهمد که

ص: 25


1- 35. الإمام الباقر علیه السلام : «یخرج القائم بة یوم عاشورا الیوم الذی قتل فیه الحسین بی»: تهذیب الأحکام ج 4 ص 332، شرح أصول الکافی ج 12 ص 301.
2- 36. الإمام الباقر علیه السلام : « وأن یجیب المضطر إذا دعاه ویکشف الشوء»، نزلت فی القائم»: الغیبة للنعمانی ص 328، بحار الأنوار ج 51 ص 48، تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 94 عن الإمام الجواد علیه السلام : «إن الله لیصلح له أمره فی لیلة»: کمال الدین ص 337، کفایة الأثر ص 281، إعلام الوری ج 2 ص 242. رسول الله وایی: «المهدی ما أهل البیت، یصلحه الله فی لیلة»: سنن ابن ماجة ج 2 ص 1367، مسند أبی یعلی ج 1 ص 359.
3- 37. النمل: 62.

دعای او مستجاب شده است؟

او از کجا می فهمد که باید قیام کند؟

آیا می دانی که در آن لحظاتی که قرار است دوران غیبت تمام شود، چه حوادثی روی می دهد؟

اگر دقّت کنی می بینی که امام به همراه خود یک پرچم آورده است.(1)

خدای من! آن پرچم خود به خود باز می شود.(2)

آیا می توانی نوشته روی پرچم را بخوانی؟

روی پرچم چنین نوشته شده است: «البَیعَةُ للّه». یعنی هر کس با صاحب این پرچم بیعت کند در واقع با خدا بیعت کرده است.(3)

صدایی به گوش می رسد. این صدا از کیست؟

امام که مشغول دعا است، شخص دیگری هم در اینجا نیست، پس چه کسی است که سخن می گوید؟

گوش کن ! آیا می شنوی چه می گوید؟ «ای ولیّ خدا، قیام کن!».

من این طرف و آن طرف را نگاه می کنم تا شاید گوینده این سخن را بیابم.

عجب ! این همان پرچم است که با قدرت خدا به سخن در آمده است . همسفرم! تعجّب نکن ! مگر مقام امام زمان بالاتر از موسی(ع) نیست؟

مگر درخت به اذن خدا به سخن درنیامد و با موسی(ع) سخن نگفت؟

در اینجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن می گوید.

شمشیر امام را نگاه کن که خود به خود از غلاف بیرون می آید و با آن حضرت سخن می گوید: «ای ولیّ خدا قیام کن!».(4)

ص: 26


1- 38. الإمام الباقر علیه السلام : «... حتی یسند ظهره إلی الحجر الأسود ویهز الرایة الغالبة»: الغیبة للنعمانی ص 329، بحار الأنوار ج 52 ص 370.
2- 39. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «له علم إذا حان وقت خروجه انتشر ذلک العلم من نفسه...): عیون أخبار الرضا ع ج 2 ص 65، کمال الدین ص 155، أعیان الشیعة ج 2 ص 60، قصص الأنبیاء للراوندی ص 361.
3- 40. الإمام الصادق علیه السلام : «فی رایة المهدی مکتوب علیها: البیعة لله »: کمال الدین ص 654، الملاحم والفتن ص 143، ینابیع المودة ج 3 ص 267.
4- 41. الإمام الصادق علیه السلام : «... له سیف مغمد، فإذا حان وقت خروجه اقتلع ذلک السیف من غمده و أنطقه الله عز وجل ، فناداه السیف: اخرج یا ولی الله...» : کمال الدین ص 155، بحار الأنوار ج 52 ص 311.

نگاه کن، مسجد الحرام چقدر نورانی شده است!

چه شوری بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام می آیند.

در میان آنها فرشتگانی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند نیز حضور دارند.(1)

مسجد پر از صف های طولانی فرشتگان می شود. در این میان دو فرشته بزرگ الهی را می بینی، آنها جبرئیل و میکائیل هستند.

جبرئیل با کمال ادب خدمت امام می رسد و سلام می کند و می گوید: «ای سرور و آقای من ! اکنون دعای شما مستجاب شده است».(2)

اینجاست که امام دستی بر صورت خود می کشد و می فرماید: «خدا را حمد و ستایش می کنم که به وعده خود وفا کرد و ما را وارثِ زمین قرار داد».(3)

نگاه کن! چگونه امام با شنیدن سخن جبرئیل حمد و شکر خدا را می کند.

پس من و تو هم باید شکرگزار خدا باشیم که روزگار سیاه غیبت به سر آمد و سپیده ظهور دمید.

به نظر تو اوّلین کار امام در هنگام ظهور چیست؟

جواب یک کلمه بیشتر نیست: نماز .

آری، امام در کنار کعبه می ایستد و نماز می خواند.(4)

شاید امام به شکرانه اینکه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز می خواند.

و شاید او می خواهد با نماز از خدا طلب یاری کند؛ زیرا او راهی بسیار طولانی پیش روی خود دارد و نیازمند یاری خداست. وقتی نماز تمام می شود او از جای خود برمی خیزد و یاران خود را صدا زده و می گوید: ای یاران من ! ای کسانی که خدا شما را برای ظهور من ذخیره کرده است به سویم بیایید.

ص: 27


1- 42. الإمام الصادق علیه السلام: «إذا قام القائم نزلت ملائکة بدر...»: الغیبة للنعمانی ص 252.
2- 43. الإمام الصادق علیه السلام: «فیقول له جبرئیل: یا سیدی، قولک مقبول، وأمرک جائز...): مختصر بصائر الدرجات ص 182.
3- 44. الإمام الصادق المائلا: «... فیمسح یده علی وجهه ویقول: الحمد لله الذی صدقنا وعده وأورثنا الأرض »: بحار الأنوار ج 53 ص 6.
4- 45. الإمام الباقر : «فیقوم القائم بین الرکن والمقام فیصلی...»: تفسیر العیاشی ج 1 ص 65، بحار الأنوار ج 52 ص 223.

نگاه کن، ببین !

یاران امام یکی بعد از دیگری، خود را به مسجد الحرام می رسانند.

همه آنها کنار درِ کعبه دور امام جمع می شوند...

اکنون امام به کعبه، خانه یکتاپرستی تکیه می زند و اوّلین سخنان خود را برای یارانش می گوید.

او این آیه قرآن را می خواند: «بَقیَّةُ اللّه ِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ».

و سپس می فرماید: «من بَقیّةُ اللّه و حجت خدا هستم».(1)

می دانم که می خواهی بدانی معنای «بَقیّة اللّه» چیست.

حتماً دیده ای بعضی افراد، وسایل قیمتی تهیّه کرده، آن را در جایی مطمئن قرار می دهند. آن وسایل، ذخیره های آنها هستند.

خدا هم برای خود ذخیره ای دارد. او پیامبران زیادی برای هدایت بشر فرستاد. پیامبران همه تلاش خود را انجام دادند.

ولی آنها موفق نشدند که حکومت الهی را تشکیل بدهند؛ زیرا هنوز مردم آمادگی آن را نداشتند.

امام زمان ذخیره خداست تا امروز حکومت عدل الهی را در همه جهان برپا کند.

آری، امام بَقیّةُ اللّه است، او ذخیره خداست. او یادگار همه پیامبران است.

چه جمع زیبایی، یک شمع و سیصد و سیزده پروانه !

آیا آن ستون نور را می بینی؟

ص: 28


1- 46. الإمام الباقر علیه السلام : «فإذا خرج أسند ظهره إلی الکعبة واجتمع إلیه ثلاثمئة وثلاثة عشر... فأول ما ینطق به هذه الآیة: «بقیه الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین ) »: کمال الدین ص 331، بحار الأنوار ج 52 ص 192.

یک ستون نور از بالای سر یاران امام زمان به آسمان رفته است. این ستون خیلی نورانی است. همه می توانند این نور را ببینند.

این معجزه خدا و نشانه ظهور است. همه مردم دنیا، این نور را می بینند و دلشان شاد می شود.(1)

یاران امام دور شمع وجود او حلقه زده اند، من در این میان نگاهم را از محبوبم برنمی دارم.

نگاه کن ! آستینِ چپ پیراهن امام را ببین، آیا آن لکه سرخ را روی آن می بینی؟

به راستی چرا لباسِ امام، خون آلود است؟ آیا به بدن او صدمه ای وارد شده است؟

نه، این خونِ سرخی که تو می بینی یک تاریخ است، یک نماد است. این خون، بسیار قدیمی است و یک دنیا حرف دارد، تو را به جنگ اُحُد و زمان پیامبر می برد.

این سرخی خون، میراث سالیان دراز است، این خون، خون لب و دندان پیامبر است.

در جنگ اُحُد وقتی که لب و دندان پیامبر زخمی شد، قطراتی از آن خون بر آستین پیراهن او چکید.

امروز همان لباس پیامبر را فرزند عزیزش بر تن کرده است.(2)

ص: 29


1- 47. الإمام الصادق علیه السلام : «فیأمر الله عز وجل النور فیصیر عمودا من الأرض...): مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص6
2- 48. الإمام الصادق علیه السلام «ألا أریک قمیص القائم الذی یقوم فیه؟ فقلت بلی، قال: فدعا بمطر ففتحه وأخرج منه قمیص کرابیس، فنشره فإذا فی کمه الأیسر دم، فقال: هذا قمیص رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : وفیه یقوم القائم...»: الغیبة للنعمانی ص 250، بحار الأنوار ج 52 ص 355.

شمشیری که کوه را متلاشی می کند

نزدیک اذان صبح است و همه یاران امام زمان، برای خواندن نماز آماده می شوند.

نماز برپا می شود. نسیم می وزد. وقت مناجات با خدای مهربان است.

بعد از نماز، یاران می خواهند با ایشان بیعت کنند و پیمان ببندند.

امام کنار درِ کعبه می ایستد و دست راست خود را باز می کند.

آیا آن نور سفید را می بینی که در دست راست امام می درخشد؟

این نور بسیار زیبا و خیره کننده است، ولی با این حال هیچ چشمی را آزار نمی دهد.(1)

دقّت کن ! در دست دیگر امام چه می بینی؟ گویا یک نامه در دست امام است.

آری، این عهد و پیمانی است که پیامبر برای امام زمان نوشته است.

پیامبر این پیمان را به حضرت علی(ع) داده است. سپس این پیمان نامه را

ص: 30


1- 49. الإمام الصادق علیه السلام: «ویمد یده فتری بیضاء من غیر سوء ، ویقول: هذه ید الله ...»: مختصر بصائر الدرجات ص 183، الهدایة الکبری ص 397.

امام حسن(ع) به ارث برده است و همین طور از امامی به امام دیگر و اکنون به امام زمان رسیده است.(1)

امام در حالی که دست راست خود را باز کرده است می فرماید: این دست خداست.

آیا می دانی که منظور امام از این سخن چیست؟

امام این آیه را می خواند: «إنَّ الذینَ یُبایِعُونَکَ إنَّما یُبایِعُونَ اللّه َ: هر آن کس که با تو دست بیعت بدهد با خدا بیعت کرده است».(2)

آری، دست امام، دست خداست.

خوب نگاه کن آیا می توانی اوّلین کسی را که با امام دست می دهد بشناسی؟

این جبرئیل است که خم می شود و دست مبارک امام را می بوسد و با او بیعت می کند و بعد از آن همه فرشتگان با امام بیعت می کنند.(3)

اکنون نوبت بیعت یاران است.

امام رو به آنان می کند و می گوید: «شما باید از گناهان و زشتی ها دوری کنید و همواره امر به معروف و نهی از منکر کنید و هیچ گاه خون بی گناهی را به زمین نریزید. از ثروت اندوزی و تجمّل گرایی خودداری کنید، غذای شما، نان جو باشد و خاک بالشت شما».(4)

البته اگر یاران امام، این شرایط را بپذیرند، امام هم قول می دهند که هرگز همنشینی غیر از آنان انتخاب نکند.

یاران این شرایط را قبول کرده و با امام بیعت می نمایند.

همسفرم! در این سخنان کمی فکر کن !

درست است که این سیصد وسیزده نفر در آینده نزدیک، فرمانروایان دنیا

ص: 31


1- 50. الإمام الباقر علیه السلام : «ومعه عهد من رسول الله قد توارثه الأبناء عن الآباء»: الاختصاص ص 257.
2- 51. الفتح: 10.
3- 52. الإمام الصادق علیه السلام: «هذه ید الله وعن الله وبأمر الله ... فیکون أول من یقبل یده جبرئیل ثم یبایعه...»: بحار الأنوار ج 53 ص 8
4- 53. أمیر المؤمنین علیه السلام: «یقول المهدی... أبایعکم علی أن لا تولون دابر ، ولا تسرقون ، ولا تزنون ، ولا تفعلون محرمة»: معجم أحادیث الإمام المهدی ع ج 2 ص 106.

خواهند شد و هر کدام از آنان بر کشوری حکومت خواهند کرد؛ امّا عهد کرده اند که تمام عمر بر روی خاک بخوابند !

بی جهت نیست که آنان به چنین مقامی رسیده اند و یار امام شده اند.

این عهدی که امام با یاران خود می بندد؛ گوشه ای از آن عدالتی است که همه منتظرش بودیم.

آری امام زمان از یاران خود بیعت می گیرد که بر اساس مفاهیم قرآن، عمل کنند.(1)

نگاه کن ! از آسمان، شمشیرهایی نازل می شود.(2)

برای هر کدام از سیصد وسیزده نفر یک شمشیر مخصوص می آید.

هر کسی شمشیر خود را برمی دارد. هیچ کس اشتباه نمی کند و شمشیر فرد دیگر را برنمی دارد؛ زیرا نام هر کس، بر روی شمشیرش نوشته شده است.

عجیب است، بر روی هر شمشیر هزار کلمه رازگونه نوشته شده است. از هر کلمه، هزار کلمه دیگر فهمیده می شود.(3)

آنها از هر کلمه، هزار کلمه دیگر دریافت می کنند. خداوند برای یاران امام، این کلمات را آماده کرده است تا در موقعیت های مختلف از آن استفاده کنند.

تعجّب در این است که چگونه یاران امام می خواهند با این شمشیرها با دشمنی بجنگند که انواع سلاح های پیشرفته را در اختیار دارد؟

نزد یکی از آنها می روم و این سوال را از او می کنم.

او شمشیر خود را به من می دهد و می خواهد به آن نگاه کنم.

شمشیر را می گیرم. هر کار می کنم نمی توانم تشخیص بدهم که از چه جنسی است.

ص: 32


1- 54. الإمام الصادق علیه السلام : «..یبایع الناس علی کتاب جدید..»: الغیبة للنعمانی ص 200، بحار الأنوار ج 52 ص 272
2- 55. الإمام الصادق علیه السلام: «إذا قام القائم نزلت سیوف القتال ، علی کل سیف اسم الرجل واسم أبیه»: الغیبة للنعمانی ص 251، بحار الأنوار ج 52 ص 356.
3- 56. الإمام الصادق علیه السلام: « مکتوب علی کل سیف اسم الرجل واسم أبیه وجلیته ونسبه ...»: الغیبة للنعمانی ص 327، جامع أحادیث الشیعة ج 25 ص 49.

او می گوید: آیا می دانی با این شمشیر می توان کوه را متلاشی کرد !

آری این شمشیر چنان قدرتی دارد که اگر آن را بر کوه بزنی، کوه را متلاشی می کند.(1)

و بارها افرادی از من سؤال کرده اند که امام زمان چگونه می خواهد با شمشیر، دنیا را در اختیار بگیرد؟

امروز من جواب آنها را یافتم، اگر شمشیر یاران امام، می تواند کوه را متلاشی کند، پس شمشیر خودِ امام چه کارهایی می تواند بکند؟

آری، در دست این فرمانده و لشکر بی نظیرش، اسلحه پیشرفته ای است که به شکل شمشیر است؛ امّا هرگز یک شمشیر ساده و از جنس آهن نیست، این یک اسلحه بسیار پیشرفته است.

در این اسلحه چه خاصیّتی نهفته است؟

نمی دانم، فقط این را می دانم که می توان یک کوه را با آن متلاشی کرد.

این اسلحه را خدا ساخته است و به راستی که دست خدا بالای همه دست ها است!

ص: 33


1- 57. الإمام الصادق علیه السلام : «... لهم سیوف من حدید غیر هذا الحدید ، لو ضرب أحدهم بسیفه جب؟ لقده حتی یفصله»: بصائر الدرجات ص 512، مختصر البصائر ج 6 ص 27، بحار الأنوار ج 27 ص 43.

کنار کعبه چه خبر است؟

حالا دیگر آفتاب بالا آمده است، مردم مکّه متوجّه می شوند که در مسجد الحرام خبرهایی است.

آنها از یکدیگر سؤال می کنند: این کیست که در کنار کعبه ایستاده است و گروهی گرد او را گرفته اند؟

در این میان صدایی در همه جا طنین انداز می شود.(1)

گوش کن !

این صدای جبرئیل است: «ای مردم! این مهدی آل محمّد است، از او پیروی کنید».(2)

همه مردم دنیا این صدا را می شنوند.(3)

عجیب این است که هر کسی این ندا را به زبان خودش می شنود، اگر عرب زبان است به زبان عربی می شنود، اگر فارس زبان است به زبان فارسی.(4)

وقتی مردم این ندا را شنیدند با یکدیگر در مورد ظهور سخن می گویند و

ص: 34


1- 58. الإمام الباقر علیه السلام : «فینادی المنادی بمکة باسمه.. حتی یسمعه أهل الأرض کلهم»: بحار الأنوار ج 52 ص 222، تفسیر العیاشی ج 1 ص 65.
2- 59. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا طلعت الشمس وأضاءت صاح صائح بالخلائق: یا معشر الخلائق ، هذا مهدی آل محمد... فأول من یقبل یده الملائکة ثم الجن ثم النقباء ، ویقولون: سمعنا وأطعنا...»: مختصر بصائر الدرجات ص 183، بحار الأنوار ج 53 ص8
3- 60 . قلت لأبی عبد الله : «النداء حق؟ قال: أی والله حتی یسمعه کل قوم بلسانهم»: الغیبة للنعمانی ص 283، بحار الأنوار ج 52 ص 244
4- 61. الإمام الصادق علیه السلام : «ینادی منا باسم القائم لا .. یسمع کل قوم بلسانهم »: کمال الدین ص 650، بحار الأنوار ج 52 ص 205.

می فهمند که وعده خدا فرا رسیده است.(1)

مردم مکّه با شنیدن این ندا به سوی مسجد الحرام هجوم می آورند تا ببینند چه خبر شده است.

آنان می بینند که امام با یارانش جمع شده اند.

اکنون امام می خواهد با مردم سخن بگوید به نظر شما اوّلین سخن امام با مردم چیست؟

امام به کنار کعبه می رود و به خانه خدا تکیه می زند و چنین می گوید: «ای مردم ! من مهدی، فرزند پیامبر هستم. هر کس می خواهد آدم و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) و محمّد(ص) را ببیند، مرا ببیند ! ای مردم من شما را به یاری می طلبم. چه کسی مرا یاری می کند؟».(2)

و اکنون یک امتحان بزرگ الهی در پیش روی مردم مکّه است؛ زیرا با اینکه امام بیش از هزار سال عمر دارد؛ امّا به شکل یک جوان ظهور کرده است.(3)

مردم مکّه در شک و تردید هستند، گروهی از آنها باور نمی کنند که این جوان، همان مهدی(ع) باشد.(4)

آنها دسیسه می کنند و تصمیم می گیرند تا امام را به قتل برسانند؛ ولی فراموش کرده اند که امام چه یاران باوفایی دارد، یارانی که عهد بسته اند تا آخرین نفس از امام دفاع کنند.(5)

وقتی مردم مکّه می بینند که یاران امام آماده دفاع هستند پشیمان می شوند و مسجد الحرام را ترک می کنند.

ص: 35


1- 62. أمیر المؤمنین علیه السلام : «فعند ذلک یظهر المهدی علی أفواه الناس ، ویشربون حبه ، فلا یکون لهم ذکر غیره»: الملاحم والفتن ص 128، کنز العمال ج 14 ص 587.
2- 63. الإمام الباقر علیه السلام : «فینادی: أیها الناس إنا نستنصر الله ، فمن أجابنا من الناس؟ »: الغیبة للنعمانی ص 29، الاختصاص ص 256، بحار الأنوار ج 52 ص 238.
3- 64. الإمام الصادق علیه السلام: «من أعظم البلیة أن یخرج إلیهم صاحبهم شاب وهم یحسبونه شیخ کبیر » الغیبة للنعمانی ص 194، بحار الأنوار ج 2 ص 287
4- 65. أمیر المؤمنین علیه السلام : «بعث وهو ما بین الثلاثین وإلی الأربعین»: الملاحم والفتن ص 154.
5- 66. الإمام السجاد علیه السلام : «فیقومون إلیه لیقتلوه، فیقوم ثلاثمئة وینیف علی الثلاثمئة فیمنعونه منه»:

صدای شیطان به گوش می رسد

مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئیل و ندای او را شنیده اند. دل های آنها به سوی امامِ خوبی ها متوجّه شده و همه دوست دارند امام را ببینند.(1)

درست است که کوفه و مدینه الآن در تصرّف سفیانی است؛ امّا اگر به یکی از این دو شهر بروی، می بینی که سپاهیان سفیانی به حق بودن فرمانده خود شک کرده اند و می خواهند از بند سپاه سفیانی رها شوند و به سوی امام بیایند.

از آنجا که شیطان، دشمن سعادت انسان هاست، می خواهد هر طور که شده باعث گمراهی مردم شود. او اکنون نیز در فکر فریب دادن مردم است و می خواهد مانع پیوستن آنها به امام بشود.

او می داند که با ظهور امام زمان، بندگان خوب خدا در دنیا حکومت خواهند کرد و برای ناپاکان در زمین جایی نخواهد بود.

به همین دلیل، موقع غروب آفتاب، شیطان با صدای بلند، همه مردم دنیا را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید: «ای مردم، آگاه باشید که سفیانی و یاران

ص: 36


1- 67 . الإمام الصادق علیه السلام: «فلا یبقی فی الأرض یومئیر أحد إلا خضع و ذلت رقبته لها»: الغیبة للنعمانی ص 268، بحار الأنوار ج 52 ص 292.

او حق هستند».(1)

همه مردم این صدا را می شنوند؛ امّا نمی دانند که صدای شیطان است. عدّه ای به گمراهی می افتند و صدای شیطان آنها را فریب می دهد و متأسفانه آنها از امام زمان بیزاری می جویند.(2)

من خیلی دلم به حال این مردم می سوزد که چگونه فریب شیطان را می خورند.

در سخنان امامان معصوم(ع) آمده بود که در نزدیک روزگار ظهور، دو ندا در آسمان طنین خواهد انداخت.

ندای اوّل که نزدیک طلوع آفتاب به گوش می رسد، ندای جبرئیل است و صدای دوم که نزدیک غروب خورشید به گوش می رسد، صدای شیطان است.

شیعیان که از قبل، این مطلب را می دانستند هرگز فریب نمی خورند. آنها می دانند که حکومت عدل الهی بسیار نزدیک است.(3)

ص: 37


1- 68. الإمام الصادق علیه السلام : «صعد إبلیس فی الهوا حتی یتواری عن أهل الأرض ، ثم ینادی...»: الغیبة للنعمانی ص 268، بحار الأنوار ج 52 ص 268 عن الإمام الصادق علیه السلام : «ثم ینادی إبلیس لعنه الله فی آخر النهار: الا أن الحق فی السفیانی وشیعته...» : کمال الدین ص 652، بحار الأنوار ج 52 ص 206. وعن الإمام الصادق علیه السلام : «إن الشیطان لا یدعهم حتی ینادی کما نادی برسول الله یوم العقبة»: الغیبة للنعمانی ص 273
2- 69. الإمام الصادق لا: «فعند ذلک یتبرون ما ویتناولونا...»: بحار الأنوار ج 52 ص 293
3- 70. الإمام الصادق علیه السلام : « ینادی منابر من السماء أول النهار یسمعه کل قوم... فیثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت علی الحق ، وهو النداء الأول»: الغیبة للنعمانی ص 268.

لشکری که در دل زمین فرو می رود

امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است.

چهار شب از ظهور امام زمان می گذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند.(1)

سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد.

آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.

امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت می کنند.

سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است.(2)

به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه می خواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟

ص: 38


1- 71. ابن عباس: «فإذا أتوا البیداء، فنزلوها فی لیلة مقمرة»: کتاب الفتن للمروزی ص 202.
2- 72. الإمام الصادق علیه السلام : «فیقول الرجل:... نرید إخراب البیت وقتل أهله»: بحار الأنوار ج 3 ص 10.

من می دانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمی گذارد.

سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت می کند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر می شود.(1)

می دانید «بَیْدا» کجا است؟

حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» می رسی.

پاسی از شب می گذرد...

آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت می آید؟

نگاه کن ! ظاهرش نشان می دهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است.

آن مرد سراغ امام را می گیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.

یاران امام، آن مرد را خدمت امام می آورند.

آن مرد می گوید: «ای سرورم ! من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم».(2)

من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب می کنم. چگونه است که این مرد ادّعا می کند فرشتگان را دیده است؟

امام که به همه چیز آگاهی دارد، می گوید: «حکایت خود و برادرت را تعریف کن ».

آن مرد رو به امام می کند و چنین می گوید:«من آمده ام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد. من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم.

ص: 39


1- 73. «البیداء: اسم لأرض ملساء بین مکة والمدینة، بطرف المیقات المدنی الذی یقال له ذوالحلیفة»: معجم البلدان ج 1 ص 523، تاج العروس ج 4 ص 368. عن الإمام الصادق ل: «فیقول الرجل: عددنا ثلاثمئة ألف رجل نرید إخراج البیت وقتل أهله»: بحار الأنوار ج 53 ص 10.
2- 74. «یا سیدی، أنا بشیر، أمرنی ملک من الملائکة أن ألحق بک...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6

وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم. ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا ! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!».(1)

آن مرد سخن خود را چنین ادامه می دهد: «سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم.

ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت: اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت. بعد از آن رو به من کرد و گفت: به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن».(2)

حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.

آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد.

آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را می بیند توبه می کند و توبه اش قبول می شود.

آیا می دانی آن فرشته ای که با این مرد سخن گفت که بود؟

آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟

او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند.(3)

سپاه سفیانی که می خواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است.(4)

ص: 40


1- 75. الإمام الباقر علیه السلام : «فینادی منابر من السماء: یا بیداء أبیدی القوم، فیخسف بهم البیداء...»: الاختصاص ص 256، تفسیر العیاشی ج 1 ص 245
2- 76 . الإمام الصادق علیه السلام : «فیقول الرجل : فلما صرنا فی البیداء عرسنا فیها ، فصاح بنا صائح: یا بیداء أبیدی القوم الظالمین ، فانفجرت الأرض وابتلعت کل الجیش ، فإذا نحن بملک قد ضرب و جوهنا فصارت إلی وراءنا کما تری ، فقال لأخی: ویلک یانذیر، امض إلی الملعون السفیانی... وقال لی: یا بشیر الحق بالمهدی بمکة وبشره بهلاک الظالمین...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6.
3- 77. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «بعث الله سبحانه جبرئیل فیقول: یا جبرئیل اذهب فأبدهم.»: تفسیر الثعلبی ج 8 ص 95، تفسیر القرطبی ج 14 ص 315.
4- 78. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «لیؤمن هذا البیت جیش یغزونه، حتی إذا کانوا ببیداء من الأرض یخسف بأوسطهم...»: صحیح مسلم ج 8، 167، سنن ابن ماجة ج 2 ص 1350، سنن النسائی ج 5 ص 207، المستدرک للحاکم ج 4 ص 429، السنن الکبری ج 2 ص 385، المعجم الکبیر ج 24 ص 75، الجامع الصغیر ج 2 ص 445، التاریخ الکبیر ج 5 ص 119.

خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش می شود. گروهی از آنها که از ماه ها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار می کنند.

سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا می گیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون می کند.

ص: 41

لشکر ده هزار نفری می آید

مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را می شنوند خیلی می ترسند و برای همین شهر آرام می شود و دیگر کسی به فکر دشمنی با امام نیست.

پایتخت حکومت جهانی امام، شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم.

خیلی دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوی کوفه حرکت خواهد کرد، نزد یکی از یاران امام می روم و از او می پرسم: چرا امام به سوی کوفه حرکت نمی کند؟

او در جواب می گوید: امام منتظر است تا همه افراد لشکرش به مکّه بیایند.

آری، از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عدّه زیادی حرکت کرده اند. آنان به مکّه دعوت شده اند و مأموریت دارند که به امام بپیوندند.(1)

ص: 42


1- 79. الإمام الصادق علیه السلام : «یصبح أحدکم وتحت رأسه صحیفة علیها مکتوب: طاعة معروفة»: کمال الدین ص 654، بحار الأنوار ج 52 ص 305.| عن رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «إذا کان عن خروج القائم بینادی منابر من السماء... فالحقوا بمکة»:الاختصاص ص 208، بحار الأنوار ج 52 ص 304.

آیا تا به حال دیده ای که پرندگان چگونه به سوی لانه های خود پناه می برند؟

این افراد هم این گونه به مکّه پناه می آورند و در خدمت امام به آرامش واقعی می رسند.(1)

اراده خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این لشکر ده هزار نفری باشد.(2)

اگر به خارج از مکّه بروی می بینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه می شتابند! مثل اینکه یک مسابقه برگزار شده است، مسابقه ای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری امام!(3)

این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بیقرار نموده است.(4)

آنان با عشقی مقدّس، بیابان ها را پشت سر می گذارند و تمام سختی ها را در راه یاری امام تحمّل می کنند.(5)

و تو خود می دانی که سیصد و سیزده یار به گونه ای دیگر به مکّه آمدند. آنان با «طیّ الارض» و در شب قبل از ظهور به مکّه آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک، هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد.(6)

ولی این ده هزار نفری که در راه مکّه هستند سربازان لشکر امام می باشند، آنها می آیند تا قائم آل محمد(ع) را یاری کنند.

ص: 43


1- 80. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «تؤوب إلیه أمتی کما تؤوب الطیر إلی أوکارها»: دلائل الإمامة ص 445، الدر النظیم ص 799.
2- 81. الإمام الصادق علیه السلام : «وما یخرج إلا فی أولی قوة، وما یکون أولو قوة إلا عشرة آلاف..»: کمال الدین ص 654، التفسیر الصافی ج 4 ص 65، بحار الأنوار ج 52 ص 323.
3- 82. «ویتسارع الناس إلیه من کل وجه ، ویملأ الأرض عدلا »: الملاحم والفتن ص 140، کتاب الفتن للمروزی ص 217.
4- 83. «یقذف الله محبته فی قلوب الناس فیسیر ...» : کتاب الفتن للمروزی ص 217.
5- 84. الإمام الصادق علیه السلام: «یا سدیر ، الزم بیتک وکن جلسا من أحلاسه ، واسکن ما سکن اللیل والنهار ، فإذا بلغک أن السفیانی قد خرج فارحل إلینا ولو علی رجلک»: الکافی ج 8 ص 265، بحار الأنوار ج 52 ص 271.
6- 85. الإمام الصادق علیه السلام : «هم النجباء والفقهاء ، وهم الحکام، وهم القضاة»: دلائل الإمامة ص 562، الملاحم والفتن ص 380.

شیران بیشه ایمان می آیند

کم کم لشکر ده هزار نفری کامل می شود. آنها با یکدیگر بسیار مهربان هستند گویی که همه با هم برادرند.(1)

همسفرم! آیا اجازه می دهی من در مورد ویژگی افراد این لشکر سخن بگویم؟

آنان در مقابل دستور امام تسلیم هستند و سخنان امام را با گوش جان می پذیرند.(2)

افرادی شجاع و دلیری که ذرّه ای ترس در دل ندارند. آری، امام یارانی شجاع و با یقین کامل می خواهد، افراد ترسو و سست عقیده چه کمکی به این حرکت عظیم می توانند بکنند؟

لشکریان امام چنان در عقیده و ایمان خود استوارند که شیطان هرگز نمی تواند آنها را وسوسه کند. اینان شیران بیشه ایمان و یاوران راستین حق و حقیقت هستند.(3)

ص: 44


1- 86. «وإن أصحاب القائم یلقی بعضهم بعضا کأنهم بنو أب وأم»: دلائل الإمامة ص 562، الملاحم والفتن ص 380.
2- 87. الإمام الصادق علیه السلام : «هم أطوع له من الأمة لسیدها...»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.
3- 88. الإمام الصادق علیه السلام : «رجال کأن قلبوهم زبر الحدید لا یشوبها شک فی ذات الله ، أشد من الحجر ...»: بحار الأنوار ج 52 ص 308.

اگر شب ها به کنارشان بروی، می بینی که مشغول عبادت هستند و صدای گریه و مناجات آنها شنیده می شود. و در روز چون شیران دلیر به میدان می آیند و از هیچ چیز واهمه و ترس ندارند.

برای شهادت دعا می کنند، آرزویشان این است که در رکاب امام به فیض شهادت برسند. به راستی که چه سعادتی بالاتر از اینکه انسان جان خویش را فدای مولای خود کند!(1)

آیا در این دنیای فانی، آرزویی زیباتر از این سراغ داری؟

خوشا به حال کسانی که چنین آرزوی زیبایی دارند !

و واقعا که زندگی انسان با داشتن این چنین آرمانی، چقدر لذت بخش می شود.

به هر حال، یاران امام همواره دور امام حلقه زده و در شرایط سخت، یار و یاور او هستند.(2)

کافی است امام به آنان دستوری بدهد، آن وقت می بینی که چگونه برای انجام آن دستور سر از پا نمی شناسند.(3)

خداوند نیروی جسمی بسیار زیادی به آنها داده است تا بتوانند به خوبی از امام دفاع کنند.(4)

وقتی که آنها از زمینی عبور می کنند آن زمین به سرزمین های دیگر فخر می فروشد و از اینکه یکی از یاران امام زمان از روی او گذاشته است به خود مباهات می کند.(5)

همه از یاران امام فرمانبرداری می کنند حتّی پرندگان و حیوانات وحشی.(6)

ص: 45


1- 89. الإمام الصادق علیه السلام : «... رهبان باللیل لیوث بالنهار... یدعون بالشهادة ویتمنون أن یقتلوا فی سبیل الله .....»: بحار الأنوار ج 52 ص 308، مستدرک الوسائل ج 11 ص 114.
2- 90. الإمام الصادق علیه السلام : «... ویحقون به، یقونه بأنفسهم فی الحرب»: بحار الأنوار ج 52 ص 308.
3- 91. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «کذادون مجدون فی طاعته...»: عیون أخبار الرضا ج 2 ص 64.
4- 92. الإمام الباقر علیه السلام : «و جعل قوة الرجل منهم قوة أربعین رجلا...»: الکافی ج 8 ص 294، الخصال ص 541، شرح الأخبار ج 3 ص 569، مشکاة الأنوار ص 151.
5- 93. الإمام الباقر علیه السلام : «حتی تفخر الأرض علی الأرض وتقول: مر بی الیوم رجل من أصحاب القائم...»: الإمامة والتبصرة ص 131، کمال الدین ص 673.
6- 94. الإمام الباقر علیه السلام: «لیس من شیء إلا وهو مطیع لهم ، حتی سباع الأرض و سباع الطیر...»: بحار الأنوار ج 52 ص 673.

لباس ضدّ آتش و عصای شگفت انگیز

اکنون همه سربازان و یاران امام در مکّه جمع شده اند. آنها آمده اند تا جان خود را فدای امام کنند.

امام لباس رزم بر تن کرده و آماده حرکت به سوی مدینه شده است.

آیا می دانی که لباس رزم امام، همان پیراهن یوسف(ع) است؟

به راستی چرا امام این لباس را به تن کرده است؟

آیا می دانی لباس امام، لباسی معمولی نیست، بلکه لباسی ضدّ آتش است.(1)

تعجّب نکن، بگذار تاریخ آن را برایت بگویم.

پیراهن یوسف(ع) در اصل از ابراهیم(ع) بود.

هنگامی که نمرود می خواست ابراهیم(ع) را به جرم خداپرستی در آتش اندازد، جبرئیل به زمین آمد تا بزرگ پرچمدار توحید را یاری کند. او همراه خود لباسی از بهشت آورد. به خاطرِ همین لباس، ابراهیم(ع) در آتش نسوخت.(2)

ص: 46


1- 95. «إن القائم إذا خرج یکون علیه قمیص یوسف ...»: کمال الدین ص 143، تفسیر نور الثقلین ج 2 ص 464.
2- 96. الإمام الصادق علیه السلام : «إن إبراهیم لما أوقدت النار، أتاه جبرئیل بثوب من ثیاب الجنة فألبسه إیاه ، فلم یضره معه حر ولا برد»: بصائر الدرجات ص 209، الکافی ج 1 ص 232.

پس از ابراهیم(ع)، این لباس به فرزندان او به ارث رسید تا اینکه لباس یوسف(ع) شد و باعث روشنی چشمان یعقوب!

این لباس نسل به نسل گشت تا پیامبر اسلام و بعد از او امامان معصوم(ع)، یکی بعد از دیگری به ارث بردند.(1)

و اکنون روشن شد که چرا خداوند این پیراهن را برای امام زمان نگه داشته است؟

همسفرم! مگر آتش نمرود بزرگترین آتش آن روزگار نبود؟

یک بیابان آتش که شعله های آن به آسمان می رسید !

نمرود با امکاناتی که در اختیار داشت آتشی به آن بزرگی ایجاد کرد و ابراهیم(ع) را در میان آن آتش انداخت؛ امّا خدا، پیامبر خود را با آن پیراهن یاری کرد و امروز همان پیراهن در تن امام زمان است.

امام آماده حرکت شده است، من دقّت می کنم تا ببینم امام با چه اسلحه ای می خواهد به جنگ دشمنان برود.

امام به جای اسلحه، یک چوب دستی دارد!

با خود می گویم که چرا فرمانده این لشکر، این چوب را با خود برداشته است؟

آخر ما می خواهیم به جنگ توپ و تانک و موشک برویم. هر چه فکر می کنم جوابی برای خود نمی یابم؛ برای همین از یکی از یاران امام سؤال می کنم که چرا امام به جای اسلحه این چوب دستی را با خود برداشته است؟

ص: 47


1- 97. الإمام الصادق علیه السلام : «وکل نبی ورث علم أو غیره ، فقد انتهی إلی محمد و آله»: علل الشرائع ج 1 ص 53، کمال الدین ص 142.

او برایم می گوید: این چوبی که در دست امام قرار دارد، همان عصای موسی(ع) است.(1)

با این که چوب این عصا هزاران سال پیش، از درخت بریده شده است؛ امّا هنوز تر و تازه است، مثل اینکه همین الآن آن را، از درخت قطع کرده ای.(2)

در زمان موسی(ع)، بشر در سحر و جادو پیشرفت زیادی کرده بود و به اصطلاح، فن آوری بشر آن روز، سحر و جادو بود؛ امّا وقتی موسی(ع) عصای خود را به زمین زد، ناگهان آن عصا به اژدهایی تبدیل شد که همه آن سحر و جادوها را در یک چشم به هم زدن بلعید.

امروز هم بشر هر چه پیشرفت کرده و هر فناوری جدیدی داشته باشد باید بداند که امام زمان با همین عصا به مقابله با دشمنان خواهد رفت.

این عصا، یک عصای شگفت انگیز است که هر دستوری را که امام به آن بدهد، انجام می دهد.(3)

تازه حالا فهمیده ام که این چوب، یک عصای سخن گو هم هست و با امام سخن می گوید!(4)

آری، آنچه که بشر به دست خود ساخته است توسط این عصا بلعیده می شود، تانک باشد یا هواپیما یا موشک، چه فرق می کند، کافی است امام به عصا امر کند.

قرآن در مورد عصای موسی(ع) سخن گفته است. آن عصا یک بیابان سحر و

ص: 48


1- 98. «وإن القائم إذا خرج یکون علیه قمیص یوسف ومعه عصا موسی»: کمال الدین ص 143، الغیبة للطوسی ص 266، بحار الأنوار ج 52 ص 12.
2- 99. الإمام الباقر علیه السلام : «وهی خضراء که هیئتها حین انتزعت من شجرتها...»: بصائر الدرجات ص 203، الإمامة والتبصرة ص 116.
3- 100. الإمام الباقر علیه السلام : «و تصنع ما تؤمر»: الاختصاص ص 270، بحار الأنوار ج 26 ص 219.
4- 101. الإمام الباقر علیه السلام : «وإنها لتنطق إذا استنطقت...»: الکافی ج 1 ص 231، الاختصاص ص 270، بحار الأنوار ج 26 ص 219.

جادو را بلعید، این نکته را قبول می کنی چون قرآن این را می گوید. پس دور از ذهن نخواهد بود که این عصا بتواند هواپیما و موشک را هم ببلعد.(1)

هنر بشر آن روز سحر و جادو بود، هنر بشر امروز هر چه می خواهد باشد. این عصا به اذن خدا می تواند مقابل آن بایستد.

آیا می دانی وقتی امام، این عصا را بر زمین بزند، آن عصا تبدیل به چه چیزی می شود؟

من نمی دانم از چه لفظی استفاده کنم؟

آیا می توانم بگویم تبدیل به اژدهایی بزرگ می شود؟

می ترسم بگویی که این نویسنده چه حرف های عجیب و غریبی می زند. واقعا نمی دانم چه بگویم؟

هیچ چیز بهتر از این نیست که سخن امام باقر(ع) را برایت بگویم.

تو که دیگر سخن آن حضرت را قبول داری که فرمود: «چون قائم ما، عصای خود را به زمین بزند، آن عصا، شکاف بر می دارد، شکافی به اندازه فاصله زمین تا آسمان ! و آن عصا هر چه را که مقابلش باشد، می بلعد».(2)

به راستی که خداوند چه حکمت های زیبایی دارد و با عصای موسی(ع)، آخرین ولیّ خود را یاری می کند.(3)

ص: 49


1- 102. «وأوحینا إلی موسی أن ألقی عصاک فإذا هی تلقف ما أفیکون : (الأعراف، 117).
2- 103. الإمام الباقر علیه السلام : «... یفتح له شعبتان، أحداهما فی الأرض والأخری فی السقف ... تلقف مایأفکون بلسانها ...» : بصائر الدرجات ص 203، الإمامة والتبصرة ص 116، بحار الأنوار ج 52 ص 318.
3- 104. الإمام الباقر علیه السلام : «... أعدت لقائمنا، یصنع بها ما کان یصنع موسی...»: بصائر الدرجات ص 203، الإمامة والتبصرة ص 116، بحار الأنوار ج 52 ص 318

هزاران فرشته به کمک آمده اند

نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستاده اند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود.

آن جوان را می بینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟

آیا او را می شناسی؟

او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است.(1)

آیا پرچمی را که در دست اوست می شناسی؟ این همان پرچم پیامبر است.

همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد.(2)

آیا می دانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟

اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت.

پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز

ص: 50


1- 105. «ثم یخرج المهدی علی لوائه شعیب بن صالح»: الغیبة للطوسی ص 463، الملاحم والفتن ص 12.
2- 106. الإمام الصادق علیه السلام : «وهی رایة رسول الله نزل بها جبرئیل یوم بدر»: الغیبة للنعمانی ص 320، بحار الأنوار ج 19 ص 32.

نکرد و تحویل حضرت علی(ع) داد. آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد.(1)

آیا می دانی که این پرچم از جنس پارچه های دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است.(2)

این پرچم آن قدر نورانی است که می تواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند.(3)

وقتی که این پرچم برافراشته می شود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار می گردد به طوری که دیگر نمی توانند هیچ کاری بکنند.(4)

از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دل های یاران امام زمان چنان از شجاعت پر می شود که گویی این دل ها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد.(5)

جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت می رسد.(6)

آیا می دانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام می آیند؟

دسته اوّل: فرشتگانی که با نوح(ع)، در کشتی بودند و او را یاری کردند.

دسته دوم: فرشتگانی که به یاری ابراهیم(ع) آمدند.

دسته سوم: فرشتگانی که همراه موسی(ع) بودند زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند.

دسته چهارم: فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی(ع) به آسمان، همراه او بودند.

ص: 51


1- 107. الإمام الصادق علیه السلام : «لما التقی أمیر المؤمنین لة وأهل البصرة ، نشر الرایة رایة رسول الله کا ، فزلزلت أقدامهم.. فلما کان یوم صفین سألوه نشر الرایة فأبی علیهم ، فتحملوا علیه بالحسن والحسین وعمار بن یاسر، فقال للحسن: یا بنی، إن للقوم مدة یبلغونها ، وإن هذه الرایة لاینشرها بعدی إلا القائم»: الغیبة للنعمانی ص 320، بحار الأنوار ج 32 ص 21.
2- 108. الإمام الباقر علیه السلام: «ما هی والله قطن ولا کان ولا خیر ولا حریر، قلت: من أی شیء؟ قال: من ورق الجنة»: الغیبة للنعمانی ص 320 بحار الأنوار ج 19 ص 32.
3- 109. الإمام الصادق علیه السلام: «إذا نشرها أضاء لها ما بین المشرق والمغرب...): دلائل الإمامة ص 457، بحار الأنوار ج 52 ص 391.
4- 110. الإمام الباقر علیه السلام : «یسیر الرعب قدامها شهرة ووراءها شهرة وعن یمینها شهرة وعن یسارهاشهر »: بحار الأنوار ج 52 ص 360.
5- 111. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا هیرها لم یبق مؤمن إلا صار قلبه أشد من زبر الحدید»: الغیبة للنعمانی ص 322.
6- 112. الإمام الباقر علیه السلام: «... عمودها من عمد عرش الله ورحمته.. لا یهوی إلی شیء إلا أهلکه»: الغیبة للنعمانی ص 319، بحار الأنوار ج 52 ص 326.

دسته پنجم: چهار هزار فرشته ای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند.

دسته ششم: سیصد و سیزده فرشته ای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند.

دسته هفتم: فرشتگانی که برای یاری امام حسین(ع) به کربلا آمدند.

آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان می آیند.(1)

اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را می بینی؛ در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است.(2)

همه نیروی های زمینی و آسمانی آماده اند تا ایشان دستور حرکت بدهد.

وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد می شود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است.(3)

آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا می گیرد؛ امّا کسانی که سال های سال در جستجوی نور خدا بوده اند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا می کنند. آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمی ترسند، بلکه هر لحظه آرزو می کنند که حکومت مهدوی تشکیل شود وعدالت واقعی را به چشم خود ببینند.(4)

ص: 52


1- 113. الإمام الصادق علیه السلام : «وهم الذین کانوا مع نوح فی السفینة ، والذین کانوا مع إبراهیم حیث ألقی فی النار...»: الغیبة للنعمانی ص 323
2- 114. الإمام الصادق علیه السلام : «جبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن یساره»: الغیبة للنعمانی ص 320
3- 115. أمیر المؤمنین علیه السلام : «یسیر الرعب بین یدیه ، لا یلقاه عدو إلا هزمهم...»: الملاحم والفتن ص 138، کتاب الفتن للمروزی ص 215.
4- 116. «ویقذف الله محبته فی قلوب الناس فیسیر ...» : کتاب الفتن ص 217.

آنانی که بار دیگر زنده شده اند

همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به گروه هایی منظّم تقسیم شده است.

در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری می شوم. جلو می روم و از یکی از آنها می خواهم که درباره خودش سخن بگوید.

او خودش را «تلمیخا» معرّفی می کند.(1)

نمی دانم او را می شناسی یا نه؟

«تلمیخا»، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن قصّه آنها آمده است.

آیا سوره کهف را خوانده ای؟

آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند.

شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرف هایی می زنی؟ حواست کجاست؟

ص: 53


1- 117. اسامی أصحاب الکهف: فرط الوس، امیوس، دانیوس، اسرافیون، اسطاطانوس، مکسامیس، تلمیخا: التحصین ص 655.

نکند خیالاتی شده ای؟ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، می بینی؟

من در اینجا فقط یک جمله می گویم:

مگر سخن امام صادق(ع) را نشنیده ای که فرمود: «هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده می کند».(1)

آری، در لشکر قائم آل محمّد(ع) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را یاری کنند.

یکی دیگر از آنها «مقداد» است.

او یکی از بهترین یاران پیامبر و حضرت علی(ع) بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است.(2)

دیگری «جابر بن عبد اللّه انصاری» است. او از یاران نزدیک پیامبر بود و تا زمان امام باقر(ع)، زنده ماند.

همان کسی که روز «اربعین» به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد و قبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین(ع) را بگیرد.(3)

من عدّه زیادی را می بینم که می گویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته ای نزد ما آمد و به ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید.(4)

ص: 54


1- 118. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا ظهر القائم بعث الله معه... وأصحاب الکهف»: دلائل الإمامة ص 463.
2- 119 . الإمام الصادق علیه السلام : «إذا ظهر القائم، بعث الله معه... والمقداد»: نفس المصدر ص 463.
3- 120. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا ظهر القائم، بعث الله معه ... وجابر بن عبد الله الأنصاری»: نفس المصدر ص 463.
4- 121. الإمام الصادق علیه السلام : «المؤمن مخیر فی قبره ، فإذا قام القائم فیقال له: قد قام صاحبک فإن أحببت أن تلحق به فالحق...»: نفس المصدر ص 479. عن الإمام الصادق علیه السلام «فکأنی أنظر إلیهم مقبلین... ینفضون شعورهم من التراب»: الإرشاد ج 2 ص 381، بحار الأنوار ج 52 ص 337، کشف الغمة ج 3 ص 262.

شعار لشکر امام زمان چیست؟

امام زمان برنامه لشکر خود را معیّن نموده است، اوّلین هدف این لشکر، رهایی شهر مدینه از دست طاغوت است.

درست است که سیصد هزار نفر از سپاه سفیانی در بیابان «بَیْدا» به زمین فرو رفتند؛ امّا هنوز گروهی از طرفداران سفیانی در مدینه باقی مانده اند و این شهر را در تصرّف خود دارند.

گوش کن ! آیا این صدا را می شنوی؟

__ هیچ کس همراه خود آب و غذا برندارد.(1)

این دستور امام است که به لشکر ابلاغ می شود.

این تنها لشکر دنیاست که به «واحد تدارکات» نیاز ندارد !

آخر مگر می شود لشکری با بیش از ده هزار سرباز در این گرمای عربستان هیچ آب و غذایی همراه نداشته باشد.

امام برای رفع تشنگی لشکر خود چه برنامه ای دارد؟

ص: 55


1- 122. الإمام الباقر علیه السلام : «إن القائم إذا قام بمکة.. نادی منادیه: ألا، لایحمل أحد منکم طعاما ولا شراب »: بصائر الدرجات ص 208، الکافی ج 1 ص 231، کمال الدین ص 670 الغیبة للنعمانی ص 244

چه می شد اگر هر کسی مقداری آب و غذا با خود برمی داشت؟

دوست خوب من ! آیا موافقی همراه این لشکر برویم؟

تو خود می دانی که ما هم باید این دستور را عمل کنیم و آب و غذا با خود برنداریم.

ظاهرا موافقی که به سفر خود ادامه بدهیم باشد؛ امّا به من قول بده اگر تشنه ات شد، از من آب نخواهی !

لشکر بزرگ حق، آماده حرکت است...

هر لشکر و سپاهی برای خود، یک شعاری را انتخاب می کند به نظر شما شعار این لشکر چیست؟

گوش کن ! همه لشکر یک صدا فریاد می زنند: یا لَثاراتِ الحُسَیْنِ؛ ای خون خواهان حسین(ع)!(1)

امام می داند که صدها سال است شیعه برای امام حسین(ع) اشک ریخته است. آری، این نام حسین(ع) است که دل ها را منقلب می کند.

من در این میان به فکر فرو می روم که این لشکر چگونه شعار خود را خون خواهی امام حسین(ع) قرار می دهد در حالی که بیش از هزار سال است که یزید و سپاهیان او مرده اند؟

این یک قانون الهی است که اگر خون مظلومی در شرق دنیا ریخته شود و کسی در غرب زمین به این کار راضی باشد، او هم شریک جرم محسوب می شود.(2)

اگر چه یزید و یزیدیان مرده اند؛ امّا امروز گروه های بسیاری هستند که به کار

ص: 56


1- 123. الإمام الصادق علیه السلام : «شعارهم یا لثارات الحسین»: بحار الأنوار ج 52 ص 308، مستدرک الوسائل ج 11 ص 114.
2- 124. الإمام الرضا علیه السلام : «ذراری قتلة الحسین یرضون أفعال آبائهم ویفتخرون بها ، ومن رضی شیئا کان کمن أتاه ، ولو أن رجلا قتل فی المشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب، لکان الراضی عند الله شریک القاتل»: علل الشرائع ج 1 ص 229، عیون اخبار الرضاج 2 ص 247، بحار الأنوار ج 45 ص 295، ج 52 ص 313.

یزید افتخار می کنند !

سفیانی و سپاهیان او، ادامه دهنده راه یزید هستند، اگر یزید، امام حسین(ع) را شهید کرد، امروز سفیانی که در شهر کوفه است، هر کس را که نامش حسین است، شهید می کند.(1)

ص: 57


1- 125. الإمام الباقر علیه السلام : «یبعث السفیانی جیشا إلی الکوفة وعدتهم سبعون ألفا، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا وصلب وسبیة»: الغیبة للنعمانی ص 289، الاختصاص للمفید ص 256، بحار الأنوار ج 52 ص 238، تفسیر العیاشی ج 1 ص 245، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 486

بانوانی که پرستاری می کنند

گروهی از بانوان، در کمال حیا و عفّت، لشکر امام زمان را همراهی می کنند.

سؤال می کنی: این لشکر برای جنگ می رود، پس این بانوان کجا می روند؟

آیا شنیده ای هرگاه پیامبر به جنگ می رفتند، جمعی از بانوان همراه آن حضرت بودند و به پرستاری مجروحان می پرداختند؟ اکنون امام می خواهد به شیوه پیامبر عمل کند و جمعی از بانوان را برای مداوای مجروحان همراه خود می برد.

امام صادق(ع) خبر داده اند که در جمع این بانوان، سمیّه هم هست. همان که مادر عمّار یاسر بود و اوّل زن شهید اسلام.(1)

او شیر زنی بود که در زیر شکنجه های «ابوجهل» به شهادت رسید؛ ولی حاضر نشد از عقیده خود دست بردارد.(2)

اکنون خداوند می خواهد پاداش ایستادگی او را بدهد، برای همین او را زنده کرده است تا شاهد عزّت اسلام باشد.

ص: 58


1- 126. الإمام الصادق علیه السلام : «مع القائم ثلاث عشرة امرأة، قلت: وما یصنع بهن، قال: یداوین الجرحی، قلت: سمه لی، فقال:... وسمیة أم عمار بن یاسر»: دلائل الإمامة ص 484 أول شهید استشهد فی الإسلام سمیة أم عمار»: الاستیعاب ج 4 ص 1864، الطبقات الکبری ج 8 ص 264، البدایة والنهایة ج 3 ص 76.
2- 127. «أتاها أبو جهل فطعنها بحربة»: أسد الغابة ج 5 ص 481، الکامل فی التاریخ ج 8 ص 190، الطبقات الکبری ج 8 ص 264.

یکی دیگر از آن بانوان «أمّ أَیْمَن» است. آیا او را می شناسی؟

أمّ ایمن در جنگ اُحُد و حُنَین و خَیْبَر در لشکر اسلام همراه پیامبر بود و به پرستاری مجروحان می پرداخت.(1)

اکنون او هم به امر خدا زنده شده است تا این بار در لشکر فرزند پیامبر به مداوای مجروحان بپردازد.

ص: 59


1- 128. حضرت أم أیمن أحد و حنینا و خیبر .. تداوی الجرحی... اسمها برکة بنت ثعلبة: الإصابة ج 8 ص 361، الطبقات الکبری ج 8 ص 225، أعیان الشیعة ج 3 ص 555.

آن سنگ بزرگ را بیاورید !

امام یکی از یاران نزدیک خود را به عنوان فرماندار مکّه و جانشین خود معیّن می نماید و دستور حرکت به سوی مدینه را صادر می کند.(1)

لشکر به سمت مدینه به پیش می رود.

هوا خیلی گرم است و کم کم تشنگی بر همه غلبه می کند.

من که خیلی تشنه هستم و در این فکرم که چگونه در این بیابان خشک، آب پیدا کنم. آیا تو هم تشنه شده ای؟

امام تشنگی و گرسنگی یارانش را می بیند، دستور می دهد تا لشکر در وسط بیابان منزل کند.

اینجا یک بیابان خشک است، نه آبی، نه گیاهی ! فقط عطش است و گرمای سوزان صحرای حجاز !

آن طرف چه خبر است؟ چرا همه نگاه ها متوجّه آنجا شده است؟

امام دستور داده است سنگ بزرگی را پیش او بیاورند.

ص: 60


1- 129. الإمام الصادق علیه السلام : «یستخلف منها رجلا من أهله»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.

این سنگ کجا بوده است؟

گویا از زمانی که از مکّه حرکت کرده ایم، این سنگ همراه این لشکر بوده است.

اکنون، امام با عصایش به این سنگ می زند. ناگهان همه فریاد می زنند: آب ! آب !

چه آب گوارایی از این سنگ جاری می شود ! خدایا این سنگ و این عصا چه حکایتی دارند؟

اصل ماجرا به زمان موسی(ع)، برمی گردد، آن زمانی که قوم موسی در بیابانی بدون آب، گرفتار شده بودند و نزدیک بود از تشنگی هلاک شوند، پس موسی(ع) عصای خود را بر سنگی زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جاری شد.

همه قوم بنی اسرائیل که بیش از ششصد هزار نفر بودند از آن آب سیراب شدند. اکنون همان سنگ در مقابل امام زمان می باشد.(1)

این سنگ از موسی(ع) به امام به ارث رسیده است، آری به راستی که او وارث همه پیامبران می باشد.(2)

آبی که از این سنگ می جوشد هم تشنگی را برطرف می کند و هم نیاز انسان را به غذا!(3)

ص: 61


1- 130. «تسیل کل عین فی جدول إلی سبط کانواستمئة ألف»: تفسیر البیضاوی ج 1 ص 329، مجمع البحرین ج 1 ص 462.
2- 131. الإمام الباقر علیه السلام : «ویحمل حجر موسی بن عمران وهو وقر بعیر ، فلا ینزل منزلا إلا انبعث عین منه »: بصائر الدرجات ص 208، الکافی ج 1 ص 231، کمال الدین ص 670، الغیبة للنعمانی ص 244.
3- 132. الإمام الباقر علیه السلام : «من کان جائعا شبع ، ومن کان ظمان روی»: الغیبة للنعمانی ص 244، بحار الأنوار ج 13 ص 185، ج 52 ص 324.

لشکر به سوی مکّه باز می گردد

ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفته ایم که خبر ناگواری از آن شهر به ما می رسد.

به امام خبر می رسد مردم مکّه شورش و انقلاب کرده اند و فرماندار شهر را به قتل رسانده اند.(1)

اکنون امام دستور می دهد تا لشکر به سوی مکّه باز گردد.

خبر به مردم مکّه می رسد. آنها می دانند که نمی توانند با این لشکر مقابله کنند، بنابراین با گریه، خدمت امام می رسند و می گویند: «ای مهدی آل محمّد، توبه ما را بپذیر».(2)

شما فکر می کنید آیا امام توبه آنها را می پذیرد؟

آری درست حدس زده اید، او فرزند همان کسی است که وقتی نگاهش به «ابن مُلجَم» افتاد به پسرش، امام حسن فرم(ع)ود: «پسرم با او مهربان باش و در حقّ او احسان کن، مبادا او گرسنه بماند».(3)

ص: 62


1- 133. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا سار منها وثبوا علیه فیقتلونه»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.
2- 134. الإمام الصادق علیه السلام : «فیأتونه مهطعین مقنعی رؤوسهم ، یبکون ویتضرعون ویقولون: یا مهدی آل محمد، التوبة التوبة»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.
3- 135. «اطعمه یا بنی مما تأکله... ارفق یا ولدی بأسیرک وارحمه، وأحسن إلیه وأشفق علیه»: بحار الأنوار ج 42 ص 287، مستدرک الوسائل ج 11 ص 79.

علی(ع) در حالی که فرقش با شمشیر ابن ملجم شکافته شده بود، سفارش قاتل خویش را به فرزندش می کرد !

امام زمان فرزند همان علی(ع) است. او تمام مردم مکّه را می بخشد!

به راستی، کدامین حکومت است که چنین عطوفت و مهربانی داشته باشد؟

آیا تا به حال شنیده ای که مردم شهری قیام کنند و فرماندار را که نماینده حکومت است به قتل برسانند؛ امّا آن حکومت همه مردم را ببخشد؟

آنانی که مردم را از امام زمان و دوران ظهور می ترسانند، ندانسته آب به آسیاب دشمن می ریزند.

چرا ما ندانسته، چنین عمل می کنیم؟

چرا به جای آنکه شوق و اشتیاق مردم را به ظهور زیاد کنیم، آنان را بیشتر می ترسانیم، این همان چیزی است که دشمنان مکتب تشیّع می خواهند.

امام زمان ما، مظهر رحمت و مهربانی خداوند است.

او می آید تا مردم دنیا، مهر و محبّت را در وجود او بیابند.(1)

به هر حال امام، تمام مردم مکّه را می بخشد؛ فرمانداری جدید برای شهر مشخص و سپس به سوی مدینه حرکت می کند.(2)

هنوز چند منزل از مکّه دور نشده ایم که خبر جدیدی می رسد: مردم مکّه بار دیگر انقلاب کرده و فرماندار جدید را هم کشته اند.

امام این بار تصمیم می گیرد تا شهر مکّه را از وجود آن ظالم ها پاک کند. او گروهی از یاران خود را به مکّه می فرستد تا در این شهر امنیت و آرامش را برقرار کنند.(3)

ص: 63


1- 136. الإمام الصادق علیه السلام : «... أخرج منه الداعی إلی سبیلی والخازن لعلمی الحسن ، وأکمل ذلک بابنه (م ح م د) رحمة للعالمین»: الکافی ج 1 ص 528، کمال الدین ص 31.
2- 137. الإمام الصادق علیه السلام : «فیعظهم وینذرهم ویستخلف علیهم خلیفة ویسیر»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.
3- 138. الإمام الصادق علیه السلام : «فیثبون علیه بعده فیقتلونه فیرد إلیهم...): بحار الأنوار ج 53 ص 11.

انتقام از دشمنان مهتاب

لشکر امام زمان به مدینه، شهر پیامبر نزدیک می شود.

اگر چه تعداد زیادی از سپاه سفیانی، در سرزمین «بَیْدا» هلاک شدند؛ امّا هنوز گروهی از آنان شهر مدینه را در تصرّف دارند.

آنان در شهر مدینه جنایت های زیادی کرده اند و مسجد و حرم پیامبر را ویران کرده اند.

لشکر امام وارد مدینه می شود و شهر به تصرّف امام در می آید.

امام وارد مسجد و حرم پیامبر می شود و دستور تعمیر آنجا را می دهد.

آری، اینجا، مدینه است، شهر حزن و اندوه !

در مدینه بود که گروهی جمع شدند و درب خانه وحی را آتش زدند، هنوز صدای گریه فاطمه(س) در شهر طنین انداز است، قدم به قدم این شهر، شاهد مظلومیّت فاطمه(س) است.

امام می خواهد تا از دشمنان مادر مظلومش انتقام بگیرد. اگر دیروز

ص: 64

نامردهایی، درِ خانه فاطمه را آتش زدند، امروز به امر خدا، آنان زنده می شوند تا محاکمه شوند و در آتشی بس بزرگ سوزانده شوند.(1)

و اینجاست که دل هر شیعه ای شاد و مسرور می شود.

آری، امروز دشمنانِ فاطمه(س) در آتش می سوزند و به سزایِ عمل ننگین خود می رسند و همه دوستان خدا شاد می شوند.

امام بعد از اینکه برنامه های خود را در شهر مدینه انجام داد به سوی شهر کوفه حرکت می کند؛ زیرا خداوند چنین خواسته است که پایتخت حکومت مهدوی، کوفه باشد.

ص: 65


1- 139. الإمام الباقر علیه السلام : «ثم یدخل المسجد فینقص الحائط حتی یضعه إلی الأرض. وذلک الحطب عندنا نتوارثه»: دلائل الامامة ص 455.

پیش به سوی کوفه

آیا تاکنون نام «سیّدحَسَنی» را شنیده ای؟

او از فرزندان امام حسن(ع) است که در «خراسان» قیام می کند و مردم را به یاری امام زمان دعوت می کند.

سیّدحسنی شنیده است که کوفه در تصرّف سُفیانی است برای همین با لشکر خود به سمت کوفه حرکت کرده تا سفیانی را شکست دهد و کوفه را آزاد کند.

او پرچم هایی به رنگ سیاه برای لشکر خود انتخاب می کند و با دوازده هزار نفر به سمت کوفه به پیش می تازد.(1)

وقتی این خبر به سفیانی می رسد از کوفه بیرون می رود و این شهر به تصرّف سیّدحسنی در می آید.(2)

فرار سفیانی از کوفه، یک تاکتیک نظامی است؛ زیرا هدف اصلی او جنگ با امام زمان است، برای همین او می خواهد قوای خود را برای آن جنگ اصلی نگاه دارد.

ص: 66


1- 140. الإمام الباقر علیه السلام : «یخرج شاب من بنی هاشم ... یأتی من خراسان...»: الملاحم والفتن ص 120. عن الإمام الصادق علیه السلام : «.. یخرج الحسنی... یصیح بصوت له فصیح: یا آل أحمد أجیبوا الملهوف»: بحار الأنوار ج 53 ص 15، مکیال المکارم ج 1 ص 77. عن رسول الله قال: «حتی یبعث الله رایة من المشرق سوداء.. حتی یأتوا رجلا اسمه اسمی»: الملاحم والفتن ص 121، کتاب الفتن للمروزی ص 189. علی علیه السلام : «فیلحقه رجل من أولاد الحسن نیة فی اثنی عشر ألف فارس»: معجم أحادیث الإمام المهدی ج 3 ص 97
2- 141. «ولم یزل یقتل الظلمة حتی یرد الکوفة...». بحار الأنوار ج 53 ص 15.

هنوز به کوفه نرسیده ایم که خبر فتح کوفه به دست سیّدحسنی به ما می رسد.

حالا دیگر لشکر حق به راحتی می تواند وارد این شهر شود.

خیلی دلم می خواهد مسجد کوفه را ببینم.

لحظه شماری می کنم تا هر چه زودتر وارد کوفه شویم؛ امّا لشکر متوقّف می شود.

به راستی چه خبر است؟

امام دستور داده اند که لشکر، همین جا بیرون کوفه متوقف شود.

آن طرف را نگاه کن !

سیّدحسنی با یاران خود به سمت ما می آیند. او خدمت امام می رسد و عرض سلام و ادب می کند.

او به مولای خود، اعتقاد محکمی دارد؛ امّا برای اینکه یقین یاران او زیادتر شود، خطاب به امام می گوید: «اگر شما مهدی آل محمّد هستید، نشانه های امامت را به ما نشان بدهید».(1)

شاید بگویی نشانه های امامت دیگر چیست؟

منظور سیّدحسنی، عصای موسی(ع) و انگشتر و عمامه پیامبر اسلام است.

امام زمان تمام آنچه را سیّدحسنی تقاضا کرده است به او نشان می دهد.

سیّدحسنی فریاد می زند: اللّه أکبر، اللّه أکبر.

همه نگاه می کنند، او پیشانی امام را می بوسد.(2)

و بعد چنین می گوید: «ای فرزند رسول خدا ! من می خواهم با شما بیعت کنم».(3)

سیّدحسنی با امام بیعت کرده و پیمان یاری می بندد. وقتی یاران او این

ص: 67


1- 142. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیخرج الحسنی فیقول: إن کنت مهدی آل محمد فأین هراوة جدک رسول الله ، وخاتمه وبردته...»: بحار الأنوار ج 53 ص 15.
2- 143. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقول: جعلنی الله فداک، إعطنی رأسک أقبله، فیعطیه رأسه فیقبله بین عینیه...»: تفسیر العیاشی ج 2 ص 59.
3- 144. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقول الحسنی: الله أکبر، مد یدک یابن رسول الله حتی نبایعک»: بحارالأنوار ج 53 ص 15.

صحنه را می بینند، آنها نیز با امام بیعت می کنند.

دیگر وقت آن رسیده است که امام وارد شهر کوفه شود.

یاران امام در مسجد کوفه مستقر شده و در جای جای این مسجد خیمه به پا می کنند.(1)

امشب اوّلین شبی است که لشکریان امام به مسجد کوفه آمده اند، آنها تا صبح مشغول راز و نیاز با خدای مهربان می شوند.

آیا می دانی خواندن نماز مستحبی در این مسجد به اندازه ثواب یک عُمره (سفر زیارتی خانه خدا) است.(2)

چند روز می گذرد...

خبردار می شویم که امام همراه با گروهی از یاران خود به سمت بیابان های اطراف کوفه می روند. پس ما نیز همراه آنان می رویم تا ببینیم چه خبر است.

بعد از مدّتی راه پیمایی، امام در وسط بیابان می ایستد و به یاران خود دستور می دهد تا در زمین گودالی بکَنند.

بعد از مدتّی، همه متوجّه چیز عجیبی می شوند. نگاه کن، دوازده هزار سلاح، آن هم در دل خاک !

آری، این ها اسلحه هایی است که خدا برای امام و یاران او آماده کرده است.(3)

امام به یاران خود دستور می دهد تا این اسلحه ها را به شهر کوفه ببرند و در میان لشکریان تقسیم کنند.

یاران همه اسلحه ها را برداشته و به سوی کوفه باز می گردند.

ص: 68


1- 145. الصادق علیه السلام : «ضرب القائم الفساطیط فی مسجد کوفان...»: الغیبة للنعمانی ص 334.
2- 146. الإمام الصادق علیه السلام : «فإن الصلاة المکتوبة فیه حجة مبرورة ، والنافلة عمرة مبرورة»: الکافی ج 3 ص 491، وسائل الشیعة ج 5 ص 261، الغارات ج 2 ص 802، فضل الکوفة ومساجدها ص 29 عن الإمام الباقر : «فقال لأصحابه: تعبدوا لیلتکم هذه ، فیبیتون بین راکع وساجد...»: تفسیر العیاشی ج 2 ص 59.
3- 147. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا قام القائم أتی رحبة الکوفة فقال برجله هکذا، وأومأ بیده إلی موضع ، ثم قال: احفروا ها هنا ، فیحفرون فیستخرجون اثنی عشر ألف درع واثنی عشر ألف سیف»: الاختصاص ص 334، بحار الأنوار ج 52 ص 377.

سفیانی توبه می کند

در این مدتی که امام در کوفه بودند هفتاد هزار نفر به لشکر او پیوسته اند.(1)

هدف اصلی امام برقراری عدالت و امنیت است و برای همین امام تصمیم می گیرد تا به جنگ سفیانی برود. این خبر به سفیانی می رسد.

سفیانی به فکر فرو می رود. او به یاد سیصد هزار نفری می افتد که در سرزمین «بَیْدا» به دل زمین فرو رفتند. او می ترسد که خودش هم به چنین سرنوشتی دچار شود.

اکنون، سفیانی تصمیم می گیرد توبه کند و جان خویش را نجات دهد.

به راستی آیا امام توبه او را می پذیرد؟

نگاه کن ! این سفیانی است که از لشکر خود جدا شده و تنهایِ تنها به سوی امام می آید. چون او تنها آمده و سلاحی همراه خود ندارد، یاران به او اجازه می دهند تا نزدیک شود.(2)

سفیانی نزد امام می رود و با او گفتگو می کند.

ص: 69


1- 148. الإمام الباقر علیه السلام : «إذا ظهر القائم ودخل الکوفة ، بعث الله تعالی من ظهر الکوفة سبعین ألف صدیق ، فیکونون فی أصحابه وأنصاره....»: بحار الأنوار ج 52 ص 390
2- 149. الإمام الباقر علیه السلام : «إذا بلغ السفیانی... یتجرد بخیله حتی یلقی القائم...»: بحار الأنوار ج 52 ص 388.

من بی صبرانه منتظر می مانم ببینم نتیجه چه می شود، آیا امام او را می پذیرد.

هیچ کس فراموش نمی کند که سفیانی جنایت های زیادی کرده است و هزاران نفر از شیعیان را به شهادت رسانده است.

آیا درست می بینم؟ این سفیانی است که با امام بیعت می کند ! امام توبه سفیانی را پذیرفته است.

جان به فدای تو ای امامِ مهربانی ها!

تو آن قدر مهربانی که سفیانی را که قاتلِ هزاران نفر است را نیز می بخشی!

پس چرا عدّه ای به دروغ مرا از شمشیر تو ترسانده اند؟ برای چه من این سخنان دروغ را باور کرده ام؟ چرا؟

اکنون سفیانی که با امام بیعت کرده است به سوی لشکر خود باز می گردد.

وقتی سفیانی به لشکر خود می رسد، سربازانش به او می گویند:

__ جناب فرمانده! سرانجام کار شما چه شد؟

__ من تسلیم شدم و با امام بیعت کردم.(1)

__ چه کار اشتباهی کردید و ذلّت را برای خود خریدید.

__ منظور شما چیست؟

__ شما فرمانده لشکری بزرگ بودید و ما همه گوش به فرمان تو بودیم؛ امّا اکنون سربازی بیش نیستی که باید از فرمانده خود اطاعت کنی !(2)

آری سربازان سفیانی از نقطه ضعف او باخبرند و می دانند که او تشنه قدرت است. آنها این گونه با احساسات او بازی می کنند.

ص: 70


1- 150. الإمام الباقر علیه السلام : «فیجیء السفیانی فیبایعه ، ثم ینصرف إلی أصحابه»: بحار الأنوار ج 52 ص 388.
2- 151. الإمام الباقر علیه السلام : «ثم ینصرف إلی أصحابه فیقولون: ما صنعت؟ فیقول: أسلمت وبایعت ، فیقولون له: قبح الله رأیک، بینما أنت خلیفة متبوع فصرت تابعة»: بحار الأنوار ج 52 ص 388.

سفیانی ساعتی به فکر فرو می رود و متأسفانه، سخنان آنان کار خودش را می کند و سرانجام سفیانی را از تصمیم خود پشیمان می کند.

او اکنون بیعت خود را با امام می شکند و تصمیم می گیرد تا به شهر کوفه یورش ببرد و با امام بجنگد.(1)

ص: 71


1- 152. الإمام الصادق علیه السلام : «... جیش السفیانی وأصحابه والناس معه ، وذلک یوم الأربعاء...»: بحارالأنوار ج 5 ص 1387

جنگ سختی در پیش است

سفیانی بسیار مغرور شده است؛ زیرا تعداد سپاه او دو برابر لشکر امام است.

او خبر دارد که آمار یاران امام به این شرح است:

__ ده هزار سربازی که از مکّه با امام به کوفه آمده اند.

__ دوازده هزار سربازی که با سیّدحسنی از خراسان، آمده اند.

__ هفتاد هزار سربازی که در کوفه به امام ملحق شده اند.

در سپاه سفیانی، صد و هفتاد هزار سرباز وجود دارد و او با امید پیروزی قطعی به سمت کوفه حرکت می کند.(1)

او نمی داند که هزاران فرشته، در رکاب مولایمان می باشند و او را یاری می کنند.

اکنون به امام خبر می رسد که سپاه سفیانی به قصد جنگ به سوی کوفه به می آید.(2)

لشکر امام از شهر کوفه خارج شده و موضع می گیرد.

ص: 72


1- 153. أمیر المؤمنین علیه السلام : «.. فیخرج بخیله ورجاله وجیشه فی مئتی ألف وستین ألفا»: معجم أحادیث الإمام المهدی ج 3 ص 94
2- 154 . الإمام الصادق علیه السلام : «... جیش السفیانی وأصحابه والناس معه ، وذلک یوم الأربعاء ، فیدعوهم ویناشدهم حقه، ویخبرهم أنه مظلوم مقهور، ویقول: من حاجنی فی الله فأنا أولی الناس بالله ...»: نفس المصدر ج 5 ص 387.

اکنون هر دو لشکر روبروی هم قرار گرفته اند.

امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک می شود و با آنان سخن می گوید و آنها را نصیحت می کند.

یاران سفیانی به امام می گویند: «از همان راهی که آمده ای باز گرد».(1)

امام به سخن گفتن با آنها ادامه می دهد و به آنان می گوید: «آیا می دانید که من فرزند پیامبر هستم».

نمی دانم چه می شود که سفیانی فعلاً از جنگ منصرف می شود، شاید می ترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیده اند و احتمال دارد قلب آنها به امام علاقه پیدا کرده باشد.

سفیانی می خواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی می دهد.

سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی می کند و اوضاع آرام می شود.

خورشید روز جمعه طلوع می کند. به امام خبر می رسد که سفیانی یکی از یاران امام را به شهادت رسانده است.

گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند.(2)

امام آماده دفاع می شود و میان دو لشکر، جنگ سختی در می گیرد.

سفیانی آغازگر جنگ می شود و گروهی از یاران امام به شهادت می رسند.

خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!

اکنون دیگر وعده خدا فرا می رسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است و از زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.

ص: 73


1- 155. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقولون: ارجع من حیث شئت لا حاجة لنا فیک...»: معجم أحادیث الإمام المهدی م ج 3 ص 306.
2- 156. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا کان یوم الجمعة یعاود، فیجیء سهم فیصیب رجمن المسلمین فیقتله ، فیقال: إن فلان قد تل»: بحار الأنوار ج 5 ص 387

ناگهان او می بیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین می افتند!

سفیانی نمی داند که فرشتگان زیادی به یاری امام آمده اند. سفیانی هرگز پیش بینی نمی کرد که سپاهیان او این گونه تار و مار شوند.

سفیانی که اوضاع را چنین می بیند می فهمد که دیگر مقاومت هیچ فایده ای ندارد، او با تنی چند از یاران خود فرار می کند.(1)

آیا تاکنون اسم «صیاح» را شنیده ای؟

او یکی از فرماندهان لشکر امام است. او با گروهی از سربازان خود به دنبال سفیانی می روند و سرانجام او را اسیر می کنند.

هوا تاریک شده است و امام نماز عشا می خواند. اکنون سفیانی را به نزد امام می آورند.

سفیانی رو به امام می کند و می گوید: به من مهلت دیگری بده !

امام نگاهی به یاران خود می کند و می فرماید: نظر شما در مورد او چیست؟ من عهد کرده ام که هر کاری انجام دهم با نظر و رضایت شما باشد.

یاران امام با هم مشورت می کنند و سرانجام تصمیم می گیرند که سفیانی مجازات شود؛ زیرا او بسیاری از شیعیان را مظلومانه به قتل رسانده و یکبار هم پیمان شکنی کرده است.

این گونه است که سفیانی به سزای کارهای خود می رسد و دنیا برای همیشه از ظلم و ستم او آسوده می شود.(2)

ص: 74


1- 157.أمیر المؤمنین علیه السلام : «فتکون وقعة یهلک الله فیها جیش السفیانی ویمضی هاربا»: معجم أحادیث الإمام المهدی ع ج 2 ص 96.
2- 158. أمیر المؤمنین علیه السلام : «فیأخذه رجل من الموالی اسمه صباح ، فیأتی به إلی المهدی وهو یصلی العشاء الآخرة، فیخف صلاته... فیقول: شأنکم وإیاه ، اصنعوا به ما شئتم»: معجم أحادیث المهدی ج 3 ص 96.

حرکت به سوی فلسطین

بعد از کشته شدن سفیانی و نابود شدن لشکر او، امام تصمیم می گیرد تا لشکریانی را به سرتاسر جهان بفرستد.

فرماندهی هر لشکر به یکی از سیصد و سیزده نفر واگذار و دستورات لازم به آنان داده می شود.

امام از آنان می خواهد که هر جا مسأله تازه ای برای آنها پیش آمد که راه حلّ آن را نمی دانستند به کف دست خود نگاه کنند؛ زیرا این گونه می توانند جواب سوال خود را بیابند.(1)

اکنون موقع خداحافظی است !

این سیصد و سیزده یار باوفا می خواهند از امام جدا شوند.

اینجاست که امام تک تک آنها را به نزد خود فرا می خواند و دست خود را به سینه آنها می کشد.(2)

آیا می دانی علّت این کار امام چیست؟

ص: 75


1- 159. الإمام الصادق علیه السلام : «... فإذا ورد علیک أمر لا تفهمه وتعرف القضاء ، فانظر إلی کقک واعمل بما فیها...»: الغیبة للنعمانی ص 334، بحار الأنوار ج 52 ص 365
2- 160. الإمام الباقر علیه السلام : «فیبعث الثلاثمئة والبضعة عشر رجلا إلی الآفاق کلها، فیمسح بین أکتافهم و علی صدورهم»: بحار الأنوار ج 52 ص 345، تفسیر العیاشی ج 2 ص 60

این سیصد وسیزده نفر نمایندگان امام زمان در سرتاسر جهان هستند و آنها باید نماینده همه خوبی ها باشند.

امام با کشیدن دست به سینه آنان، آمادگی آنها را برای این مأموریّت مهم زیادتر می کند.

همه یاران همراه با گروهی از نیروهای خود به سوی کشورهای مختلف حرکت می کنند تا هر چه زودتر حکومت جهانی مهدوی تشکیل شود.(1)

یاران امام قدرت عجیبی دارند و حتّی می توانند از روی آب عبور کنند، برای همین برای پیمودن دریاها، نیازی به کشتی ندارند.(2)

امام کسی را به فلسطین نمی فرستد. تو تعجّب می کنی و علت را می پرسی.

نگاه کن! امام خودش می خواهد به فلسطین برود، زیرا آنجا حوادث مهمّی روی خواهد داد و باید امام آنجا باشد.

بنابراین امام زمان با گروهی از یاران خود به سوی قُدس حرکت می کند. مدّتی می گذرد...

امام به قُدس می رسد و چند روز در آن شهر اقامت می کند تا روز جمعه فرا برسد.

و تو نمی دانی که آن روز جمعه چقدر سرنوشت ساز است! در آن روز، عدّه زیادی از مسیحیان در این شهر جمع خواهند شد. قرار است اتّفاق مهمّی روی بدهد.

روز جمعه فرا می رسد. چه اجتماع باشکوهی!! همه منتظر هستند.

آنجا را نگاه کن ! بالای سرت را می گویم، آسمان را ببین !

آیا آن ابر سفید را می بینی؟ آن جوان کیست که بر فراز آن ابر قرار گرفته

ص: 76


1- 161. الإمام الباقر علیه السلام : «کأنی بالقائم یفرق الجنود فی البلاد..»: الإرشاد ج 2 ص 379، روضة الواعظین ص 264.
2- 162. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا بلغوا الخلیج کتبوا علی أقدامهم شیئا ومشوا علی الماء»: الغیبة للنعمانی ص 334، بحار الأنوار ج 52 ص 365.

است؟

آیا آن دو فرشته را می بینی که در کنار او ایستاده اند؟(1)

آن ابر به سوی زمین می آید. در بیت المقدس غوغایی برپا شده است ! شوری در میان مسیحیان برپا می شود.

شاید آن جوان، عیسی(ع) باشد !

آری، درست حدس زدم، او عیسی(ع) است.

آن ابر سفید، کنار قُدس قرار می گیرد و عیسی(ع) از آن پیاده می شود.

مسیحیان که از شادی در پوست خود نمی گنجند به طرف او می روند و می گویند که ما همه یاران و انصار تو هستیم.

شما فکر می کنید که عیسی(ع) چه جوابی به آنها می دهد؟

عیسی(ع) می فرماید: «شما یاران من نیستید».(2)

همه مسیحیان تعجّب می کنند. عیسی(ع)، بدون توجّه به آنان، حرکت می کند.

او به کجا می رود؟ آن طرف را نگاه کن !

امام زمان در محراب «مسجد الأقصی» ایستاده و همه یارانش پشت سر او به صف نشسته اند و منتظرند تا وقت نماز شود.

عیسی(ع) به سوی محراب می رود . او به امام نزدیک می شود و به امام سلام می کند و با او دست می دهد.

امام زمان به او رو کرده و می فرماید: «ای عیسی! جلو بایست و امامِ جماعت ما باش».(3)

عیسی(ع) می گوید: «من به زمین آمده ام تا وزیر تو باشم، نیامده ام تا فرمانده

ص: 77


1- 163. «تحمله غمامة ، واضع یده علی منکب ملکین»: کتاب الفتن للمروزی ص 347، تاریخ مدینة دمشق ج 1 ص 229.
2- 164. «ثم یأتیه النصاری فیقولون: نحن أصحابک، فیقول: کذبتم، بل أصحابی المهاجرون بقیة أصحاب الملحمة ، فیأتی مجمع المسلمین»: کتاب الفتن للمروزی، ص 347.
3- 165. «وینزل عیسی بن مریم ... فیقول له أمیرهم: یا روح الله تقدم، صل»: مسند أحمد ج 4 ص 217، تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 593، الدر المنثور ج 2 ص 243.

باشم، من نماز خود را پشت سر شما می خوانم».(1)

نماز بر پا می شود، همه مسیحیان با تعجّب نگاه می کنند. عیسی(ع) در صف نماز مسلمانان حاضر شده و با آنها نماز می خواند.

اینجاست که بسیاری از آنها مسلمان شده و به جمع یاران امام زمان می پیوندند.

همسفرم! امام برنامه دیگری هم در اینجا دارد و آن ماجرای «صندوق مقدّس» است.

آیا می دانی «صندوق مقدّس» چیست؟

حتماً شنیده ای که چون موسی(ع) به دنیا آمد، مادرش، او را در میان صندوقی نهاد و آن را به دریا انداخت.

اکنون آن صندوق نزد امام است و او این صندوق را همراه خود به اینجا آورده است، شاید که این صندوق وسیله هدایت یهودیان بشود!

آیا می دانی که این صندوق، نزد یهودیان، بسیار مقدّس است؟

آیا خبر داری که این صندوق، بزرگ ترین نماد مذهبی یهودیان می باشد.

موسی(ع)، قبل از مرگ خود، تورات اصلی را (که بر لوح های گِل نوشته شده بود) در میان همین صندوق قرار داد و به جانشین خود «یوشع» سپرد.

تا زمانی که این صندوق میان یهودیان بود، آنان عزیز بودند؛ امّا از آن زمانی که آن صندوق از میان آنها رفت عزّت آنها هم رفت.

آری، آنان حرمت آن صندوق را نگاه نداشتند و خداوند آن صندوق را از آنها گرفت.(2)

خوب است سوال دیگری را مطرح کنم: آیا می دانی وقتی یکی از پیامبران

ص: 78


1- 166. «فیقول: بل صل أنت بأصحابک، فقد رضی الله عنک، فإنما بعثت وزیر ولم أبعث أمیر »: کتاب الفتن للمروزی ص 347.
2- 167. الإمام الباقر علیه السلام : «هذا التابوت هو الذی أنزله الله علی أم موسی فوضعته فیه فألقته فی البحرفلما حضرت موسی الوفاة وضع فیه الألواح...»: بحار الأنوار ج 87 ص 110، التبیان ج 2 ص 293، تفسیر مجمع البیان ج 2 ص 143.

بنی اسرائیل از دنیا می رفت چه کسی جانشین او می شد؟

هر کس که این صندوق نزد او یافت می شد، پیامبر بعدی بود و یهودیان در مقابل او تسلیم می شدند.(1)

اکنون برنامه امام این است که آن صندوق را به یهودیان نشان بدهد.

وقتی یهودیان صندوق گمشده خود را نزد امام می بینند خیلی تعجّب می کنند. عدّه زیادی از آنها به امام ایمان می آورند؛ زیرا آنان بر این اعتقاد هستند که صندوق مقدّس را نزد هر کس یافتند باید تسلیم او شوند.(2)

عدّه کمی از آنان با اینکه حق را می بینند از قبول آن خودداری می کنند و امام با آنها وارد جنگ می شود و آنها را شکست می دهد.

اکنون دیگر برنامه امام، در بیت المقدس تمام شده است و امام به سوی کوفه باز می گردد.

ص: 79


1- 168. «وقال لهم نبیهم إن ایة مملکة أن یأتیکم آلائوث فی کینه ن م وتقنیة مما ترک الموسی وا هارون: (البقرة: 248). | عن الإمام الصادق علیه السلام : «السلاح فینا بمنزلة التابوت فی بنی إسرائیل، یدور الملک حیث دارالسلاح، کما کان یدور حیث دار التابوت»: بصائر الدرجات ص 197، الخصال ص 117.
2- 169. «یظهر تابوت السکینة... فیوضع بین یدیه ببیت المقدس ، فإذا نظرت إلیه الیهود أسلمت إلا القلیل منهم...»: الملاحم والفتن للمروزی ص 223، الملاحم والفتن للسید ابن طاووس ص 150.

بازگشت به کوفه

خبر می رسد که کشورها یکی پس از دیگری توسط یاران امام زمان فتح شده اند.

و جالب آنکه بسیاری از کشورها بدون هیچ گونه مقاومتی تسلیم شده اند و از جان و دل حکومت عدل مهدوی را پذیرفته اند و یاران امام فقط با سیزده شهر و گروه جنگ کرده اند.(1)

آری در سرتاسر جهان، حکومت واحدی تشکیل شده است.(2)

و در جای جای دنیا صدای توحید و یکتاپرستی طنین انداز است و همه شهرهای دنیا پر از انسان هایی است که محبّت اهل بیت(ع) را در سینه دارند.(3)

تنها دین جهان، دین اسلام است و این همان وعده ای بود که خدا به پیامبرش داده بود.(4)

از روزی که امام زمان در مکّه ظهور کرد تا امروز که حکومت واحد جهانی

ص: 80


1- 170. الإمام الصادق علیه السلام : «ثلاث عشرة مدینة وطائفة یحارب القائم أهلها ویحاربونه...»: الغیبة للنعمانی ص 309، بحار الأنوار ج 52 ص 363.
2- 171. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... آخرهم القائم الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الأرض ومغاربها»: الأمالی للصدوق ص 173، کمال الدین ص 282.
3- 172. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا قام القائم، لا یبقی أرض إلا نودی فیها شهادة أن لا إله إلا الله ، وأن محمدا رسول الله صلی الله علیه و اله »: ینابیع المودة ص 236. عن الإمام الباقر : «إذا قام القائم ، عرض الإیمان علی کل ناصب، فإن دخل فیه بحقیقة...»: الکافی ج 8 ص 227، شرح الأخبار ج 3 ص 375.
4- 173. الإمام الباقر علیه السلام : «فی قول الله : لیظهره علی آلیین له ولو کرة المشرون»، یکون أن لا یبقی أحد إلا أقر بمحمد پایی»: تفسیر العیاشی ج 2 ص 87، بحار الأنوار ج 52 ص 346.

تشکیل شده است، فقط هشت ماه گذشته است.(1)

اکنون دیگر امام، اسلحه خود را بر زمین می گذارد؛ زیرا در سرتاسر زمین امنیّت برقرار شده است.

امام کوفه را به عنوان محل سکونت و زندگی خود انتخاب می کند و این شهر پایتخت حکومت جهانی می شود.

مسجد کوفه دیگر گنجایش مردم را ندارد به همین دلیل، امام اقدام به ساختن چند مسجد جدید در شهر کوفه می کند.(2)

امام، مسجد سهله را به عنوان منزل خود اختیار می کند. این مسجد خانه ادریس (ع) و خانه ابراهیم(ع) بوده است.(3)

درست است که همه دنیا در اختیار امام زمان است و همه ثروت های جهان در دست اوست؛ امّا روش زندگی او بسیار ساده و بی آلایش است.(4)

آری، امام به روش جدّ خود حضرت علی(ع) عمل می کند که در زمان حکومت، غذای او همواره نان جو بود.

امام هر کجا که می رود ابری بالای سر او سایه انداخته است، این یک ابر سخنگو است و با صدایی زیبا ندا می دهد: «این مهدی است».(5)

هر چه از زمان بگذرد، در جوانی امام، تغییری ایجاد نمی شود و آن حضرت هرگز پیر نمی شود.(6)

ص: 81


1- 174. الإمام الباقر علیه السلام : «یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة أشهر»: کمال الدین ص 318، 329، الغارات ص 12، شرح الأخبار ص 288، الغیبة للنعمانی ص 168، 320، الملاحم والفتن ص 139،140، بحار الأنوار ص 368.
2- 175. أمیر المؤمنین علیه السلام : «لأن مسجد الکوفة لیضیق علیهم... بنی له أربع مساجد، مسجد الکوفة أصغرها، وهذا ومسجدان فی طرفی الکوفة...»: تهذیب الأحکام ج 3 ص 254، بحارالأنوار ج 52 ص 374.
3- 176. الإمام الصادق علیه السلام : «کأنی أری نزول القائم فی مسجد السهلة بأهله وعیاله.. کان فیه منزل إدریس وکان منزل إبراهیم»: فضل الکوفة ومساجدها ص 43، المزار لابن المشهدی ص 134، بحار الأنوار ج 52 ص 317.
4- 177. الإمام الصادق علیه السلام : «... فوالله ما لباسه إلا الغلیظ ، ولا طعامه إلا الجشب...»: الغیبة للنعمانی ص 239، الغیبة للطوسی ص 46، بحار الأنوار ج 52 ص 354.
5- 178. الإمام الصادق علیه السلام : «علی رأسه غمامة تظله من الشمس ، تدور معه حیثما دار، تنادی بصوت فصیح: هذا المهدی »: الأمالی للطوسی 292، بشارة المصطفی ا ص 284.
6- 179. الإمام الرضا علیه السلام : «علامته أن یکون شیخ السئ شات المنظر... وإن من علامته أن لا یهرم بمرور الأیام واللیالی علیه حتی یأتی أجله»: کمال الدین ص 652، بحار الأنوار 52 ص 285.

بهشت روی زمین

اکنون می خواهم از چگونگی زندگی در روزگار ظهور سخن بگویم، آیا موافق هستید؟

شما عالم زیبای ظهور را این گونه می یابید:

همه خوبی ها در این زمان می باشد.(1)

همه اهل آسمان ها و تمام مردم زمین در شادی و نشاط هستند؛ زیرا حکومت عدل برقرار شده است.(2)

از ظلم و ستم هیچ خبری نیست.

فقر از میان رفته است به طوری که مردم، فقیری را نمی یابند تا به او صدقه بدهند.(3)

همه مردم به جای عشق به دنیا، عاشق عبادت هستند و کمال خویش را در عبادت و بندگی خدا جستجو می کنند و هرگز گناه نمی کنند.(4)

فرشتگان همواره بر انسان ها سلام می کنند؛ با آنها معاشرت دارند و در

ص: 82


1- 180. الإمام الحسین علیه السلام : «الخیر کله فی ذلک الزمان یقوم قائمنا»: الغیبة ص 213.
2- 181. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... یفرح به أهل السماء والأرض ، والطیر فی الهواء، والحیتان فی البحر»: الملاحم والفتن ص 281. عن رسول الله: «لا تذهب الدنیا حتی یملک رجل من أهل بیتی... اسمه اسمی یملأ الأرض عدلا وقسط»: فتح الباری ج 13 ص 185، المعجم الصغیر ج 2 ص 148، صحیح ابن حبان ج 15 ص 238، المعجم الأوسط ج 4 ص 256، تفسیر الرازی ج 2 ص 28، الجرح والتعدیل ج 2 ص 494، تاریخ بغداد ج 1 ص 387، سیر أعلام النبلاء ج 5 ص 116.
3- 182. الإمام الصادق لة: «لا یجد الرجل منکم یومئیر موضع لصدقته ولا لبه ؛ لشمول الغنی جمیع المؤمنین»: الإرشاد ج 2 ص 384، بحار الأنوار ج 2 ص 384. عن الإمام الصادق لا: «یطلب الرجل منکم من یصله... فلا یجد أحدا یقبل منه»: الإرشاد ج 2 ص 381، بحار الأنوار ج 52 ص 337.
4- 183. الإمام الصادق علیه السلام : «... یحسن حال عامة الناس... لا یعصی الله فی أرضه»: بحار الأنوار ج 52 ص 128.

مجالس آنها شرکت می کنند.

آری قلب مردم آن قدر پاک شده است که می توانند فرشتگان را ببینند.(1)

خداوند دست رحمت خویش را بر سر مردمان می کشد و عقل همه انسان ها کامل می شود.(2)

علم و دانش رشد زیادی پیدا کرده است به طوری که دانش بشر، بیش از ده برابر شده است.(3)

خداوند قوای بینایی و شنوایی مردم را زیاد می کند تا آنجا که مردم بدون هیچ گونه وسیله ای، در هر کجای دنیا که باشند می توانند امام را ببینند و کلام او را بشنوند.(4)

افرادی که دوست دارند خدمت امام برسند به وسیله فرشتگان به کوفه برده می شوند و سپس به وطن خود بازگردانده می شوند.(5)

مؤمن آنقدر مقام پیدا کرده است که امام، هر مؤمنی را به عنوان نماینده خود در میان صد هزار فرشته قرار می دهد.(6)

در هیچ جای دنیا، شخص بیماری دیده نمی شود و همه در سلامت کامل زندگی می کنند.(7)

هیچ اختلافی در سرتاسر دنیا به چشم نمی خورد و مردم از هر قبیله و قومی که باشند در صلح و صفا با هم زندگی می کنند.(8)

هیچ کس با دیگری دشمنی ندارد و مردم به هم حسادت نمی ورزند و همه با هم صمیمی هستند.(9)

در این زمان، دیگر دوستی ها راستین است و برای همین به امر امام دوست از دوست خود ارث می برد.(10)

ص: 83


1- 184. الإمام الرضا علیه السلام : «إذا قام القائم ، یأمر الله الملائکة بالسلام علی المؤمنین والجلوس معهم فی مجالسهم »: دلائل الإمامة ص 455.
2- 185. الإمام الباقر علیه السلام : «إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد ، فجمع بها عقولهم.»: الکافی ج 1 ص 25، کمال الدین ص 674، الخرائج والجرائح ج 1 ص 24.
3- 186. الإمام الصادق علیه السلام : «العلم سبعة وعشرون حرفا ، فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان ، فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر حرفین ، فإذا قام القائم أخرج الخمسة والعشرین حرفا فبتها فی الناس...»: مختصر بصائر الدرجات ص 117، بحار الأنوار ج 52 ص 336.
4- 187. الإمام الصادق علیه السلام : «إن قائمنا إذا قام، مد الله عز وجل لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم ، حتی لا یکون بینهم وبین القائم برید، یکلمهم فیسمعون.»: الکافی ج 8 ص 241، بحار الأنوار ج 52 ص 336.
5- 188. الإمام الرضا علیه السلام : «فإذا أراد واحد حاجة أرسل القائم من بعض الملائکة أن یحمله..»: دلائل الإمامة ص 455.
6- 189. الإمام الرضا علیه السلام : «و منهم من یصیره القائم قاضیة بین مئة ألف من الملائکة»: دلائل الإمامة ص 455.
7- 190. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... ولا یمرض ، ویقول الرجل لغنمه ولدوابه: اذهبوا وارعوا...»: الملاحم والفتن ص 203، کتاب الفتن للمروزی ص 354.
8- 191. الإمام الصادق علیه السلام : «لیرفع عن الملل والأدیان الاختلاف ، ویکون الدین کله واحد...»: مختصر بصائر الدرجات ص 180، بحار الأنوار ج 53 ص 4.
9- 192. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... ولا تشاح ولا تحاسد ولا تباغض...»: الجامع الصغیر ج 2 ص 135،کنز العمال ج 14 ص 333.
10- 193. الإمام الصادق علیه السلام : «فلو قد قام قائمنا أهل البیت ، ورث الأخ الذی آخی بینهما...» : کتاب من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 352، مستدرک الوسائل ج 17 ص 186.

تمام جهان از امنیّت کامل برخوردار شده است به طوری که حیوانات وحشی هم، دیگر به انسان ها آزار نمی رسانند و حتّی گرگ هم به گوسفند حمله نمی کند.(1)

باران رحمت الهی زیاد می بارد و سرتاسر دنیا، سرسبز و خرّم است.(2)

این همان ظهور زیبایی است که همه انبیاء و اولیای الهی، منتظر آن بودند.

ظهوری که آرزوی دل همه انسان ها بوده است...

ص: 84


1- 194. رسول الله صلی الله علیه و اله : «الحیات والعقارب ظاهرة، لا تؤذی أحد ولا یؤذیها أحد، والسبع علی أبواب الدور یستطعم، لا یؤذی أحد...»: الملاحم والفتن ص 203، کتاب الفتن للمروزی ص 354. عن رسول الله صلی الله علیه و اله : «... وحتی یمر الرجل علی الأسد فلا یضره...»: الجامع الصغیر ج 2 ص 135،کنز العمال ج 14 ص 333
2- 195 . رسول الله وا : «فلا تمنع السماء شیئا من قطرها ، ولا الأرض شیئا من نباتها»: الجامع الصغیر ج 2 ص 402، مجمع الزوائد ج 7 ص 314، الکامل ج 3 ص 99، تذکرة الحفاظ ج 3 ص 1838 تاریخ ابن خلدون ج 1 ص 808 عن رسول الله : «یؤن للسماء فی القطر ، ویؤن للأرض فی النبات ، حتی لو بذرت حبک فی الصفا لنبت...»: الجامع الصغیر ج 2 ص 135، فوائد العراقیین ص 44 عن أمیر المؤمنین عا: «... لأنزلت السماء قطرها، وأخرجت الأرض نباتها»: تحف العقول ص 115، الخصال ص 624، بحار الأنوار ج 52 ص 316

سخن آخر

سلام بر تو ای جانِ جهان و ای گنج نهان !

اکنون دانسته ایم ظهورت چه زیباست و آمدنت چه شکوهی دارد؛ بی صبرانه منتظریم تا بیایی و با دست مهربانی ما را نوازش کنی و جان های تشنه ما را با مهر و عطوفت سیراب نمایی.

ای که شکوه آمدن بهار از توست !

ای که زیبایی گل های بهاری به خاطر توست !

مولای خوب ما، بیا ! بیا، که سخت مشتاق آمدنت شده ایم.

سپاس خدای را که برای شنیدن صدایت بیقرار شده ایم و چشم به راه آمدنت هستیم.

سوگند یاد می کنیم تا جان در تن داریم با صلابتی هر چه بیشتر، سرود مهر تو را سر می دهیم.

تا رمق در بدن داریم، محبّت تو را بر دل های مردمان، پیوند می زنیم.

ص: 85

تا نفس در سینه داریم، عاشقانه از زیبایی آمدنت دم می زنیم و یاران استوارت را یار راه می شویم و سرود جان بخش برپایی دولتت را فریاد می زنیم.

و با دستانی در هم فشرده و گام هایی همراه شده، در راه تو قدم برمی داریم.

به امید آمدنت ای که فقط تو آقای ما هستی و بس!

پایان

ص: 86

پی نوشت

1. الإمام الباقر علیه السلام : «یخرج القائم علیه السلام یوم عاشورا، الیوم الذی قتل فیه الحسین علیه السلام »: تهذیب الأحکام ج 4 ص 332، شرح أصول الکافی ج 12 ص 301.

2. أمیر المؤمنین علیه السلام : «... کبسنا أصحاب السفیانی ، فإذا تجلی لهم الصبح یرونهم طائعین...): معجم أحادیث الإمام المهدی م ج 3 ص 94.

٣. الإمام الکاظم علیه السلام : «... إن أمر القائم حتم من الله ، وأمر السفیانی حتم من الله ، ولا یکون قائم إلا بالسفیانی»: قرب الإسناد ص 374، بحار الأنوار ج 52 ص 182.

4. الإمام الباقر علیه السلام: «یبعث السفیانی جیشا إلی الکوفة وعدتهم سبعون ألفا، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا وصلب وسبیة»: الغیبة للنعمانی ص 289، الاختصاص للمفید ص 256، بحار الأنوار ج 52 ص 238، تفسیر العیاشی ج 1 ص 245، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 486.

5. الإمام الصادق علیه السلام: «یسوق بین یدیه أعزة عجافا حتی یصل بها...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6 .

رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «... یصبر حتی یأذن الله له بالخروج، فیخرج من الیمن من قریة یقال لها أکرعة...»: کفایة الأثر ص 150، بحار الأنوار ج 36 ص 335، و ج 52 ص 380. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم قال: «.. فیخرج رجل من أهل المدینة هاربة إلی مکة، فیأتیه ناس من أهل مکة فیخرجونه»: سنن أبی داوود ج 2 ص 275، کنز العمال ج 11 ص 135.

7. أمیر المؤمنین علیه السلام: «... شعره علی منکبیه ونور وجهه یعلو سواد لحیته ورأسه...»: روضة الواعظین ص 226، الإرشاد للمفید ص 382، الغیبة للطوسی ص 470، الخرائج والجرائح ج 2 ص 1152، إعلام الوری ص 294، کشف الغمة ص 263، بحار الأنوار ج 51 ص 36.

ص: 87

88/ داستان ظهور

08 رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «.... علی خده الأیمن خال کأنه کوکب دری»: کشف الغمة ص 269، العقد النضید ص 29، بحار الأنوار ص 80، غایة المرام ص 114، کشف الخفاء ص 288، مجمع الزوائد ج 7 ص 319، المعجم الکبیر ج 8 ص 102، مسند الشامیین ج 2 ص 410، کنز العمال ج 14 ص 268، الإصابة ج 6 ص 71، ینابیع المودة ج 3 ص 200

09 رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: «المهدی من عترتی من ولد فاطمة»: سنن أبی داوود ج 2 ص 310، تحفة الأحوذی ج 6 ص 403، عون المعبود ج 11 ص 251، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ج 1 ص 281، فیض القدیر ج 6 ص 360.

10. الإمام الباقر علیه السلام : «یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشعاب . ثم أومأ بیده إلی ناحیة ذی طوی»: الغیبة للنعمانی ص 187، بحار الأنوار ج 52 ص 341، تفسیر العیاشی ج 2 ص 56، غایة المرام ج 4 ص 210.

11. الإمام الباقر : «أشیروا إلی ذوی أسنانکم وأخیارکم عشرة.. فینطلق بهم حتی

یأتون صاحبهم ویعدهم إلی اللیلة التی تلیها»: بحار الأنوار ج 52 ص 340، تفسیر العیاشی ج 2 ص 56.

12. الإمام الصادق علیه السلام: «کانی بالقائم علی ذی طوی قائمة علی رجلیه حافیا یرتقب بسنة موسی...): بحار الأنوار ج 52 ص 375.

13. الإمام الصادق علیه السلام: «فکأنی أنظر إلیه وقد دخل مکة وعلیه بردة رسول الله وعلی رأسه عمامة صفراء»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6.

14. الإمام الباقر علیه السلام : «إنه یقول القائم لأصحابه: یا قوم، إن أهل مکة لا یریدونی...»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.

15. الإمام الباقر علیه السلام : «... فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له: امض إلی أهل مکة فقل: یا أهل مکة ، أنا رسول فلان إلیکم، وهو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة و معدن الرسالة والخلافة، ونحن ذریة محمد وسلالة النبیین ، وأنا قد ظلمنا واضطهدنا وقهرنا وابتر ما حقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا، فنحن نستنصرکم فانصرونا»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.

16. الإمام الباقر علیه السلام : «فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن والمقام»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.

ص: 88

داستان ظهور / 89

17. الإمام الصادق علیه السلام : «قبل قیام القائم خمس علامات محتومات، الیمانی والسفیانی وقتل النفس الزکیة والخسف بالبیداء»: کمال الدین ص 65، بحار الأنوار ج 52 ص 204.

18. الإمام الصادق علیه السلام : «.. لأنها بحذاء بیت المعمور، وهو مربع»: علل الشرائع ج 2 ص 398، کتاب من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 191، بحار الأنوار ج 55 ص 5. الإمام السجاد علیه السلام : «... وجعل لهم البیت المعمور الذی فی السماء الرابعة»: علل الشرائع ج 2 ص 407

19 . الإمام الصادق علیه السلام : «... نصب لمحمد وعلی والحسن والحسین ع منابر من نور عند البیت المعمور...»: الغیبة للنعمانی ص 284، بحار الأنوار ج 52 ص 297.

20. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیصعدون علیها ویجمع لهم الملائکة والنبیین والمؤمنین ، ویفتح أبواب السماء..»: بحار الأنوار ج 52 ص 297.

21. الإمام الصادق علیه السلام : «... یا رب ، میعادک الذی وعدت فی کتابک...»: الغیبة للنعمانی ص 284.

22. الإمام الصادق علیه السلام: «... ثم یخ محمد وعلی والحسن والحسن سجد، ثم یقولون: یا رب اغضب ، فإنه هتک حریمک ...»: بحار الأنوار ج 52 ص 297.

23. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا کان لیلة الجمعة أهبط الرب تبارک وتعالی ملکة إلی السماء الدنیا...»:

الغیبة للنعمانی ص 284.

24. الإمام الباقر الإ: «بینا شباب الشیعة علی ظهور سطوحهم نیام، إذا توافوا إلی صباحهم لیلة واحدة...»: الغیبة للنعمانی ص 330، بحار الأنوار ج 52 ص 370.

25. الإمام الصادق علیه السلام : «فهؤلاء ثلاثمئة وثلاثة عشر رجلا بعدد أهل البدر، یجمعهم الله بمکة فی لیلة واحدة وهی لیلة الجمعة...»: الملاحم والفتن ص 379.

26. أمیر المؤمنین : «إن أصحاب القائم شباب لاکهول فیهم، إلاکالکحل فی العین»: الغیبة للنعمانی ص 330.

27. أمیر المؤمنین علیه السلام : «کأنی أنظر إلیهم والزی واحد والقد واحد و الجمال واحد واللباس واحد...»:

الملاحم والفتن ص 294.

28. الإمام الصادق علیه السلام : «أما لو کملت العدة الموصوفة ثلاثمئة وبضعة عشر، کان الذی تریدون»: الغیبة للنعمانی ص 211، بحار الأنوار ج 65 ص 165.

ص: 89

90/ داستان ظهور

29. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا أذن دعا الله باسمه العبرانی فاتیحت له صحابته الثلاثمئة والثلاثة عشر...»: الغیبة للنعمانی ص 326، بحار الأنوار ج 52 ص 368.

30. الإمام الصادق علیه السلام : «... إذ یقبل رجل من بنی مخزوم یتخطی رقاب الناس حتی تأتی رئیسهم فیقول: لقد رأیت فی لیلتی هذه رؤیا عجیبة»: الملاحم والفتن ص 379.

31. الإمام الصادق علیه السلام : «... رأیت کورة نار انقضت من عنان السماء ، فلم تزل تهوی حتی انحطت إلی الکعبة ، فدارت فیها فأطافت بالکعبة ما شاء الله ، ثم تطایرت شرقا وغربا..»: نفس المصدر ص 379.

32. الإمام الصادق علیه السلام : «... لقد رأیت عجبا وقد طرقکم فی لیلتکم جند من جنود الله لا قوة لکم بهم»: نفس المصدر ص 379.

33. الإمام الصادق علیه السلام : «لا تعجلوا علی القوم إنهم لم یأتوکم بعد بمنکر ولاظهروا خلافا ولعل الرجل منهم یکون فی القبیلة من قبائلکم ، فإن بدا لکم منهم شر فأنتم وهم، وأما القوم...سیماهم حسنة»: نفس المصدر ص 379.

34. الإمام الصادق علیه السلام : «یضرب الله آذانهم وعیونهم بالنوم ، فلا یجمعوا بعد غداتهم إلی أن یقوم القائم ب»: نفس المصدر ص 379.

35. الإمام الباقر علیه السلام : «یخرج القائم بة یوم عاشورا الیوم الذی قتل فیه الحسین بی»: تهذیب الأحکام ج 4 ص 332، شرح أصول الکافی ج 12 ص 301.

36. الإمام الباقر علیه السلام : « وأن یجیب المضطر إذا دعاه ویکشف الشوء»، نزلت فی القائم»: الغیبة للنعمانی ص 328، بحار الأنوار ج 51 ص 48، تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 94 عن الإمام الجواد علیه السلام : «إن الله لیصلح له أمره فی لیلة»: کمال الدین ص 337، کفایة الأثر ص 281، إعلام الوری ج 2 ص 242. رسول الله وایی: «المهدی ما أهل البیت، یصلحه الله فی لیلة»: سنن ابن ماجة ج 2 ص 1367، مسند أبی یعلی ج 1 ص 359.

37. النمل: 62.

38. الإمام الباقر علیه السلام : «... حتی یسند ظهره إلی الحجر الأسود ویهز الرایة الغالبة»: الغیبة للنعمانی

ص 329، بحار الأنوار ج 52 ص 370.

ص: 90

داستان ظهور / 91

39. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «له علم إذا حان وقت خروجه انتشر ذلک العلم من نفسه...): عیون أخبار

الرضا ع ج 2 ص 65، کمال الدین ص 155، أعیان الشیعة ج 2 ص 60، قصص الأنبیاء للراوندی ص 361.

40. الإمام الصادق علیه السلام : «فی رایة المهدی مکتوب علیها: البیعة لله »: کمال الدین ص 654، الملاحم

والفتن ص 143، ینابیع المودة ج 3 ص 267.

41. الإمام الصادق علیه السلام : «... له سیف مغمد، فإذا حان وقت خروجه اقتلع ذلک السیف من غمده و أنطقه الله عز وجل ، فناداه السیف: اخرج یا ولی الله...» : کمال الدین ص 155، بحار الأنوار ج 52 ص 311.

42. الإمام الصادق علیه السلام: «إذا قام القائم نزلت ملائکة بدر...»: الغیبة للنعمانی ص 252.

43. الإمام الصادق علیه السلام: «فیقول له جبرئیل: یا سیدی، قولک مقبول، وأمرک جائز...): مختصر بصائر الدرجات ص 182.

44. الإمام الصادق المائلا: «... فیمسح یده علی وجهه ویقول: الحمد لله الذی صدقنا وعده وأورثنا الأرض »: بحار الأنوار ج 53 ص 6.

45. الإمام الباقر : «فیقوم القائم بین الرکن والمقام فیصلی...»: تفسیر العیاشی ج 1 ص 65، بحار الأنوار ج 52 ص 223.

46. الإمام الباقر علیه السلام : «فإذا خرج أسند ظهره إلی الکعبة واجتمع إلیه ثلاثمئة وثلاثة عشر... فأول ما ینطق به هذه الآیة: «بقیه الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین ) »: کمال الدین ص 331، بحار الأنوار ج 52 ص 192.

47. الإمام الصادق علیه السلام : «فیأمر الله عز وجل النور فیصیر عمودا من الأرض...): مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص6

48. الإمام الصادق علیه السلام «ألا أریک قمیص القائم الذی یقوم فیه؟ فقلت بلی، قال: فدعا بمطر ففتحه وأخرج منه قمیص کرابیس، فنشره فإذا فی کمه الأیسر دم، فقال: هذا قمیص رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : وفیه یقوم القائم...»: الغیبة للنعمانی ص 250، بحار الأنوار ج 52 ص 355.

49. الإمام الصادق علیه السلام: «ویمد یده فتری بیضاء من غیر سوء ، ویقول: هذه ید الله ...»: مختصر بصائر الدرجات ص 183، الهدایة الکبری ص 397.

ص: 91

92/ داستان ظهور

50. الإمام الباقر علیه السلام : «ومعه عهد من رسول الله قد توارثه الأبناء عن الآباء»: الاختصاص ص 257.

51. الفتح: 10.

52. الإمام الصادق علیه السلام: «هذه ید الله وعن الله وبأمر الله ... فیکون أول من یقبل یده جبرئیل

ثم یبایعه...»: بحار الأنوار ج 53 ص 8

53. أمیر المؤمنین علیه السلام: «یقول المهدی... أبایعکم علی أن لا تولون دابر ، ولا تسرقون ، ولا تزنون ، ولا تفعلون محرمة»: معجم أحادیث الإمام المهدی ع ج 2 ص 106.

54. الإمام الصادق علیه السلام : «..یبایع الناس علی کتاب جدید..»: الغیبة للنعمانی ص 200، بحار الأنوار ج 52 ص 272

55. الإمام الصادق علیه السلام: «إذا قام القائم نزلت سیوف القتال ، علی کل سیف اسم الرجل واسم أبیه»: الغیبة للنعمانی ص 251، بحار الأنوار ج 52 ص 356.

56. الإمام الصادق علیه السلام: « مکتوب علی کل سیف اسم الرجل واسم أبیه وجلیته ونسبه ...»: الغیبة للنعمانی ص 327، جامع أحادیث الشیعة ج 25 ص 49.

57. الإمام الصادق علیه السلام : «... لهم سیوف من حدید غیر هذا الحدید ، لو ضرب أحدهم بسیفه جب؟ لقده حتی یفصله»: بصائر الدرجات ص 512، مختصر البصائر ج 6 ص 27، بحار الأنوار ج 27 ص 43.

58. الإمام الباقر علیه السلام : «فینادی المنادی بمکة باسمه.. حتی یسمعه أهل الأرض کلهم»: بحار الأنوار ج 52 ص 222، تفسیر العیاشی ج 1 ص 65.

59. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا طلعت الشمس وأضاءت صاح صائح بالخلائق: یا معشر الخلائق ، هذا مهدی آل محمد... فأول من یقبل یده الملائکة ثم الجن ثم النقباء ، ویقولون: سمعنا وأطعنا...»: مختصر بصائر الدرجات ص 183، بحار الأنوار ج 53 ص8

60 . قلت لأبی عبد الله : «النداء حق؟ قال: أی والله حتی یسمعه کل قوم بلسانهم»: الغیبة للنعمانی ص 283، بحار الأنوار ج 52 ص 244

61. الإمام الصادق علیه السلام : «ینادی منا باسم القائم لا .. یسمع کل قوم بلسانهم »: کمال الدین ص 650، بحار الأنوار ج 52 ص 205.

62. أمیر المؤمنین علیه السلام : «فعند ذلک یظهر المهدی علی أفواه الناس ، ویشربون حبه ، فلا یکون لهم

ص: 92

داستان ظهور / 93

ذکر غیره»: الملاحم والفتن ص 128، کنز العمال ج 14 ص 587.

63. الإمام الباقر علیه السلام : «فینادی: أیها الناس إنا نستنصر الله ، فمن أجابنا من الناس؟ »: الغیبة للنعمانی

ص 29، الاختصاص ص 256، بحار الأنوار ج 52 ص 238. |

64. الإمام الصادق علیه السلام: «من أعظم البلیة أن یخرج إلیهم صاحبهم شاب وهم یحسبونه شیخ کبیر »

الغیبة للنعمانی ص 194، بحار الأنوار ج 2 ص 287

65. أمیر المؤمنین علیه السلام : «بعث وهو ما بین الثلاثین وإلی الأربعین»: الملاحم والفتن ص 154.

66. الإمام السجاد علیه السلام : «فیقومون إلیه لیقتلوه، فیقوم ثلاثمئة وینیف علی الثلاثمئة فیمنعونه منه»:

بحار الأنوار ج 52 ص 199.

67 . الإمام الصادق علیه السلام: «فلا یبقی فی الأرض یومئیر أحد إلا خضع و ذلت رقبته لها»: الغیبة للنعمانی ص 268، بحار الأنوار ج 52 ص 292.

68. الإمام الصادق علیه السلام : «صعد إبلیس فی الهوا حتی یتواری عن أهل الأرض ، ثم ینادی...»: الغیبة

للنعمانی ص 268، بحار الأنوار ج 52 ص 268 عن الإمام الصادق علیه السلام : «ثم ینادی إبلیس لعنه الله فی آخر النهار: الا أن الحق فی السفیانی وشیعته...» : کمال الدین ص 652، بحار الأنوار ج 52 ص 206. وعن الإمام الصادق علیه السلام : «إن الشیطان لا یدعهم حتی ینادی کما نادی برسول الله یوم العقبة»: الغیبة للنعمانی ص 273

69. الإمام الصادق لا: «فعند ذلک یتبرون ما ویتناولونا...»: بحار الأنوار ج 52 ص 293

70. الإمام الصادق علیه السلام : « ینادی منابر من السماء أول النهار یسمعه کل قوم... فیثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت علی الحق ، وهو النداء الأول»: الغیبة للنعمانی ص 268.

71. ابن عباس: «فإذا أتوا البیداء، فنزلوها فی لیلة مقمرة»: کتاب الفتن للمروزی ص 202.

72. الإمام الصادق علیه السلام : «فیقول الرجل:... نرید إخراب البیت وقتل أهله»: بحار الأنوار ج 3 ص 10.

73. «البیداء: اسم لأرض ملساء بین مکة والمدینة، بطرف المیقات المدنی الذی یقال له ذوالحلیفة»: معجم البلدان ج 1 ص 523، تاج العروس ج 4 ص 368. عن الإمام الصادق ل: «فیقول الرجل: عددنا ثلاثمئة ألف رجل نرید إخراج البیت وقتل

ص: 93

94 , داستان ظهور

أهله»: بحار الأنوار ج 53 ص 10.

74. «یا سیدی، أنا بشیر، أمرنی ملک من الملائکة أن ألحق بک...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6

75. الإمام الباقر علیه السلام : «فینادی منابر من السماء: یا بیداء أبیدی القوم، فیخسف بهم البیداء...»:

الاختصاص ص 256، تفسیر العیاشی ج 1 ص 245

76 . الإمام الصادق علیه السلام : «فیقول الرجل : فلما صرنا فی البیداء عرسنا فیها ، فصاح بنا صائح: یا بیداء أبیدی القوم الظالمین ، فانفجرت الأرض وابتلعت کل الجیش ، فإذا نحن بملک قد ضرب و جوهنا فصارت إلی وراءنا کما تری ، فقال لأخی: ویلک یانذیر، امض إلی الملعون السفیانی... وقال لی: یا بشیر الحق بالمهدی بمکة وبشره بهلاک الظالمین...»: مختصر بصائر الدرجات ص 182، بحار الأنوار ج 53 ص 6.

77. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «بعث الله سبحانه جبرئیل فیقول: یا جبرئیل اذهب فأبدهم.»: تفسیر الثعلبی ج 8 ص 95، تفسیر القرطبی ج 14 ص 315.

78. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «لیؤمن هذا البیت جیش یغزونه، حتی إذا کانوا ببیداء من الأرض یخسف بأوسطهم...»: صحیح مسلم ج 8، 167، سنن ابن ماجة ج 2 ص 1350، سنن النسائی ج 5 ص 207، المستدرک للحاکم ج 4 ص 429، السنن الکبری ج 2 ص 385، المعجم الکبیر ج 24 ص 75، الجامع الصغیر ج 2 ص 445، التاریخ الکبیر ج 5 ص 119.|

79. الإمام الصادق علیه السلام : «یصبح أحدکم وتحت رأسه صحیفة علیها مکتوب: طاعة معروفة»: کمال

الدین ص 654، بحار الأنوار ج 52 ص 305.| عن رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «إذا کان عن خروج القائم بینادی منابر من السماء... فالحقوا بمکة»:الاختصاص ص 208، بحار الأنوار ج 52 ص 304.

80. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «تؤوب إلیه أمتی کما تؤوب الطیر إلی أوکارها»: دلائل الإمامة ص 445، الدر النظیم ص 799.

81. الإمام الصادق علیه السلام : «وما یخرج إلا فی أولی قوة، وما یکون أولو قوة إلا عشرة آلاف..»: کمال الدین ص 654، التفسیر الصافی ج 4 ص 65، بحار الأنوار ج 52 ص 323.

82. «ویتسارع الناس إلیه من کل وجه ، ویملأ الأرض عدلا »: الملاحم والفتن ص 140، کتاب

ص: 94

داستان ظهور / 95

الفتن للمروزی ص 217.

83. «یقذف الله محبته فی قلوب الناس فیسیر ...» : کتاب الفتن للمروزی ص 217.

84. الإمام الصادق علیه السلام: «یا سدیر ، الزم بیتک وکن جلسا من أحلاسه ، واسکن ما سکن اللیل والنهار ، فإذا بلغک أن السفیانی قد خرج فارحل إلینا ولو علی رجلک»: الکافی ج 8 ص 265، بحار الأنوار ج 52 ص 271.

85. الإمام الصادق علیه السلام : «هم النجباء والفقهاء ، وهم الحکام، وهم القضاة»: دلائل الإمامة ص 562،

الملاحم والفتن ص 380.

86. «وإن أصحاب القائم یلقی بعضهم بعضا کأنهم بنو أب وأم»: دلائل الإمامة ص 562، الملاحم والفتن ص 380.

87. الإمام الصادق علیه السلام : «هم أطوع له من الأمة لسیدها...»: بحار الأنوار ج 52 ص 307.

88. الإمام الصادق علیه السلام : «رجال کأن قلبوهم زبر الحدید لا یشوبها شک فی ذات الله ، أشد من الحجر ...»: بحار الأنوار ج 52 ص 308.

89. الإمام الصادق علیه السلام : «... رهبان باللیل لیوث بالنهار... یدعون بالشهادة ویتمنون أن یقتلوا فی سبیل الله .....»: بحار الأنوار ج 52 ص 308، مستدرک الوسائل ج 11 ص 114.

90. الإمام الصادق علیه السلام : «... ویحقون به، یقونه بأنفسهم فی الحرب»: بحار الأنوار ج 52 ص 308.

91. رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : «کذادون مجدون فی طاعته...»: عیون أخبار الرضا ج 2 ص 64.

92. الإمام الباقر علیه السلام : «و جعل قوة الرجل منهم قوة أربعین رجلا...»: الکافی ج 8 ص 294، الخصال

ص 541، شرح الأخبار ج 3 ص 569، مشکاة الأنوار ص 151.

93. الإمام الباقر علیه السلام : «حتی تفخر الأرض علی الأرض وتقول: مر بی الیوم رجل من أصحاب القائم...»: الإمامة والتبصرة ص 131، کمال الدین ص 673.

94. الإمام الباقر علیه السلام: «لیس من شیء إلا وهو مطیع لهم ، حتی سباع الأرض و سباع الطیر...»: بحار الأنوار ج 52 ص 673.

95. «إن القائم إذا خرج یکون علیه قمیص یوسف ...»: کمال الدین ص 143، تفسیر نور الثقلین ج 2 ص 464.

ص: 95

96/ داستان ظهور

96. الإمام الصادق علیه السلام : «إن إبراهیم لما أوقدت النار، أتاه جبرئیل بثوب من ثیاب الجنة فألبسه إیاه ، فلم یضره معه حر ولا برد»: بصائر الدرجات ص 209، الکافی ج 1 ص 232.

97. الإمام الصادق علیه السلام : «وکل نبی ورث علم أو غیره ، فقد انتهی إلی محمد و آله»: علل الشرائع ج 1

ص 53، کمال الدین ص 142.

98. «وإن القائم إذا خرج یکون علیه قمیص یوسف ومعه عصا موسی»: کمال الدین ص 143، الغیبة للطوسی ص 266، بحار الأنوار ج 52 ص 12.

99. الإمام الباقر علیه السلام : «وهی خضراء که هیئتها حین انتزعت من شجرتها...»: بصائر الدرجات ص 203، الإمامة والتبصرة ص 116.

100. الإمام الباقر علیه السلام : «و تصنع ما تؤمر»: الاختصاص ص 270، بحار الأنوار ج 26 ص 219.

101. الإمام الباقر علیه السلام : «وإنها لتنطق إذا استنطقت...»: الکافی ج 1 ص 231، الاختصاص ص 270، بحار الأنوار ج 26 ص 219.

102. «وأوحینا إلی موسی أن ألقی عصاک فإذا هی تلقف ما أفیکون : (الأعراف، 117).

103. الإمام الباقر علیه السلام : «... یفتح له شعبتان، أحداهما فی الأرض والأخری فی السقف ... تلقف مایأفکون بلسانها ...» : بصائر الدرجات ص 203، الإمامة والتبصرة ص 116، بحار الأنوار ج 52 ص 318.

104. الإمام الباقر علیه السلام : «... أعدت لقائمنا، یصنع بها ما کان یصنع موسی...»: بصائر الدرجات ص 203، الإمامة والتبصرة ص 116، بحار الأنوار ج 52 ص 318

105. «ثم یخرج المهدی علی لوائه شعیب بن صالح»: الغیبة للطوسی ص 463، الملاحم والفتن ص 12.

106. الإمام الصادق علیه السلام : «وهی رایة رسول الله نزل بها جبرئیل یوم بدر»: الغیبة للنعمانی ص 320، بحار الأنوار ج 19 ص 32.

107. الإمام الصادق علیه السلام : «لما التقی أمیر المؤمنین لة وأهل البصرة ، نشر الرایة رایة رسول الله کا ،

فزلزلت أقدامهم.. فلما کان یوم صفین سألوه نشر الرایة فأبی علیهم ، فتحملوا علیه بالحسن والحسین وعمار بن یاسر، فقال للحسن: یا بنی، إن للقوم مدة یبلغونها ، وإن هذه الرایة لاینشرها بعدی إلا القائم»: الغیبة للنعمانی ص 320، بحار الأنوار ج 32 ص 21.

ص: 96

داستان ظهور / 97

108. الإمام الباقر علیه السلام: «ما هی والله قطن ولا کان ولا خیر ولا حریر، قلت: من أی شیء؟ قال: من ورق الجنة»: الغیبة للنعمانی ص 320 بحار الأنوار ج 19 ص 32.

109. الإمام الصادق علیه السلام: «إذا نشرها أضاء لها ما بین المشرق والمغرب...): دلائل الإمامة ص 457،

بحار الأنوار ج 52 ص 391.

110. الإمام الباقر علیه السلام : «یسیر الرعب قدامها شهرة ووراءها شهرة وعن یمینها شهرة وعن یسارهاشهر »: بحار الأنوار ج 52 ص 360.

111. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا هیرها لم یبق مؤمن إلا صار قلبه أشد من زبر الحدید»: الغیبة للنعمانی

ص 322.

112. الإمام الباقر علیه السلام: «... عمودها من عمد عرش الله ورحمته.. لا یهوی إلی شیء إلا أهلکه»: الغیبة

للنعمانی ص 319، بحار الأنوار ج 52 ص 326.

113. الإمام الصادق علیه السلام : «وهم الذین کانوا مع نوح فی السفینة ، والذین کانوا مع إبراهیم حیث ألقی

فی النار...»: الغیبة للنعمانی ص 323

114. الإمام الصادق علیه السلام : «جبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن یساره»: الغیبة للنعمانی ص 320

115. أمیر المؤمنین علیه السلام : «یسیر الرعب بین یدیه ، لا یلقاه عدو إلا هزمهم...»: الملاحم والفتن ص 138، کتاب الفتن للمروزی ص 215.

116. «ویقذف الله محبته فی قلوب الناس فیسیر ...» : کتاب الفتن ص 217.

117. اسامی أصحاب الکهف: فرط الوس، امیوس، دانیوس، اسرافیون، اسطاطانوس، مکسامیس، تلمیخا: التحصین ص 655.

118. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا ظهر القائم بعث الله معه... وأصحاب الکهف»: دلائل الإمامة ص 463.

119 . الإمام الصادق علیه السلام : «إذا ظهر القائم، بعث الله معه... والمقداد»: نفس المصدر ص 463. 120

. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا ظهر القائم، بعث الله معه ... وجابر بن عبد الله الأنصاری»: نفس المصدر

ص 463.

121. الإمام الصادق علیه السلام : «المؤمن مخیر فی قبره ، فإذا قام القائم فیقال له: قد قام صاحبک فإن أحببت أن تلحق به فالحق...»: نفس المصدر ص 479. | عن الإمام الصادق لائلا: «فکأنی أنظر إلیهم مقبلین... ینفضون شعورهم من التراب»: الإرشاد

ص: 97

98 / داستان ظهور

ج 2 ص 381، بحار الأنوار ج 52 ص 337، کشف الغمة ج 3 ص 262.

122. الإمام الباقر علیه السلام : «إن القائم إذا قام بمکة.. نادی منادیه: ألا، لایحمل أحد منکم طعاما ولا شراب »: بصائر الدرجات ص 208، الکافی ج 1 ص 231، کمال الدین ص 670 الغیبة للنعمانی ص 244

123. الإمام الصادق علیه السلام : «شعارهم یا لثارات الحسین»: بحار الأنوار ج 52 ص 308، مستدرک

الوسائل ج 11 ص 114.

124. الإمام الرضا علیه السلام : «ذراری قتلة الحسین یرضون أفعال آبائهم ویفتخرون بها ، ومن رضی شیئا

کان کمن أتاه ، ولو أن رجلا قتل فی المشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب، لکان الراضی عند الله شریک القاتل»: علل الشرائع ج 1 ص 229، عیون اخبار الرضاج 2 ص 247، بحار الأنوار ج 45 ص 295، ج 52 ص 313.

125. الإمام الباقر علیه السلام : «یبعث السفیانی جیشا إلی الکوفة وعدتهم سبعون ألفا، فیصیبون من

أهل الکوفة قتلا وصلب وسبیة»: الغیبة للنعمانی ص 289، الاختصاص للمفید ص 256، بحار الأنوار ج 52 ص 238، تفسیر العیاشی ج 1 ص 245، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 486

126. الإمام الصادق علیه السلام : «مع القائم ثلاث عشرة امرأة، قلت: وما یصنع بهن، قال: یداوین الجرحی،

قلت: سمه لی، فقال:... وسمیة أم عمار بن یاسر»: دلائل الإمامة ص 484 أول شهید استشهد فی الإسلام سمیة أم عمار»: الاستیعاب ج 4 ص 1864، الطبقات الکبری ج 8 ص 264، البدایة والنهایة ج 3 ص 76.

127. «أتاها أبو جهل فطعنها بحربة»: أسد الغابة ج 5 ص 481، الکامل فی التاریخ ج 8 ص 190،

الطبقات الکبری ج 8 ص 264.

128. حضرت أم أیمن أحد و حنینا و خیبر .. تداوی الجرحی... اسمها برکة بنت ثعلبة: الإصابة ج 8 ص 361، الطبقات الکبری ج 8 ص 225، أعیان الشیعة ج 3 ص 555.

129. الإمام الصادق علیه السلام : «یستخلف منها رجلا من أهله»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.

130. «تسیل کل عین فی جدول إلی سبط کانواستمئة ألف»: تفسیر البیضاوی ج 1 ص 329، مجمع البحرین ج 1 ص 462.

131. الإمام الباقر علیه السلام : «ویحمل حجر موسی بن عمران وهو وقر بعیر ، فلا ینزل منزلا إلا انبعث عین

ص: 98

داستان ظهور / 99

منه »: بصائر الدرجات ص 208، الکافی ج 1 ص 231، کمال الدین ص 670، الغیبة للنعمانی ص 244.

132. الإمام الباقر علیه السلام : «من کان جائعا شبع ، ومن کان ظمان روی»: الغیبة للنعمانی ص 244، بحار الأنوار ج 13 ص 185، ج 52 ص 324.

133. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا سار منها وثبوا علیه فیقتلونه»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.

134. الإمام الصادق علیه السلام : «فیأتونه مهطعین مقنعی رؤوسهم ، یبکون ویتضرعون ویقولون: یا مهدی آل محمد، التوبة التوبة»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.

135. «اطعمه یا بنی مما تأکله... ارفق یا ولدی بأسیرک وارحمه، وأحسن إلیه وأشفق علیه»: بحار الأنوار ج 42 ص 287، مستدرک الوسائل ج 11 ص 79.

136. الإمام الصادق علیه السلام : «... أخرج منه الداعی إلی سبیلی والخازن لعلمی الحسن ، وأکمل ذلک بابنه

(م ح م د) رحمة للعالمین»: الکافی ج 1 ص 528، کمال الدین ص 31.

137. الإمام الصادق علیه السلام : «فیعظهم وینذرهم ویستخلف علیهم خلیفة ویسیر»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.

138. الإمام الصادق علیه السلام : «فیثبون علیه بعده فیقتلونه فیرد إلیهم...): بحار الأنوار ج 53 ص 11.

139. الإمام الباقر علیه السلام : «ثم یدخل المسجد فینقص الحائط حتی یضعه إلی الأرض. وذلک الحطب عندنا نتوارثه»: دلائل الامامة ص 455.

140. الإمام الباقر علیه السلام : «یخرج شاب من بنی هاشم ... یأتی من خراسان...»: الملاحم والفتن

ص 120. عن الإمام الصادق علیه السلام : «.. یخرج الحسنی... یصیح بصوت له فصیح: یا آل أحمد أجیبوا الملهوف»: بحار الأنوار ج 53 ص 15، مکیال المکارم ج 1 ص 77. عن رسول الله قال: «حتی یبعث الله رایة من المشرق سوداء.. حتی یأتوا رجلا اسمه اسمی»: الملاحم والفتن ص 121، کتاب الفتن للمروزی ص 189.| علی علیه السلام : «فیلحقه رجل من أولاد الحسن نیة فی اثنی عشر ألف فارس»: معجم أحادیث الإمام المهدی ج 3 ص 97

141. «ولم یزل یقتل الظلمة حتی یرد الکوفة...». بحار الأنوار ج 53 ص 15.

142. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیخرج الحسنی فیقول: إن کنت مهدی آل محمد فأین هراوة

ص: 99

100 / داستان ظهور

جدک رسول الله ، وخاتمه وبردته...»: بحار الأنوار ج 53 ص 15.

143. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقول: جعلنی الله فداک، إعطنی رأسک أقبله، فیعطیه رأسه فیقبله بین عینیه...»: تفسیر العیاشی ج 2 ص 59.

144. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقول الحسنی: الله أکبر، مد یدک یابن رسول الله حتی نبایعک»: بحار

الأنوار ج 53 ص 15.

145. الصادق علیه السلام : «ضرب القائم الفساطیط فی مسجد کوفان...»: الغیبة للنعمانی ص 334.

146. الإمام الصادق علیه السلام : «فإن الصلاة المکتوبة فیه حجة مبرورة ، والنافلة عمرة مبرورة»: الکافی ج 3 ص 491، وسائل الشیعة ج 5 ص 261، الغارات ج 2 ص 802، فضل الکوفة ومساجدها ص 29 عن الإمام الباقر : «فقال لأصحابه: تعبدوا لیلتکم هذه ، فیبیتون بین راکع وساجد...»: تفسیر العیاشی ج 2 ص 59.

147. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا قام القائم أتی رحبة الکوفة فقال برجله هکذا، وأومأ بیده إلی موضع ، ثم قال: احفروا ها هنا ، فیحفرون فیستخرجون اثنی عشر ألف درع واثنی عشر ألف سیف»: الاختصاص ص 334، بحار الأنوار ج 52 ص 377.

148. الإمام الباقر علیه السلام : «إذا ظهر القائم ودخل الکوفة ، بعث الله تعالی من ظهر الکوفة سبعین

ألف صدیق ، فیکونون فی أصحابه وأنصاره....»: بحار الأنوار ج 52 ص 390

149. الإمام الباقر علیه السلام : «إذا بلغ السفیانی... یتجرد بخیله حتی یلقی القائم...»: بحار الأنوار ج 52 ص 388.

150. الإمام الباقر علیه السلام : «فیجیء السفیانی فیبایعه ، ثم ینصرف إلی أصحابه»: بحار الأنوار ج 52 ص 388.

151. الإمام الباقر علیه السلام : «ثم ینصرف إلی أصحابه فیقولون: ما صنعت؟ فیقول: أسلمت وبایعت ، فیقولون له: قبح الله رأیک، بینما أنت خلیفة متبوع فصرت تابعة»: بحار الأنوار ج 52 ص 388.

152. الإمام الصادق علیه السلام : «... جیش السفیانی وأصحابه والناس معه ، وذلک یوم الأربعاء...»: بحارالأنوار ج 5 ص 1387

ص: 100

داستان ظهور /101

153. أمیر المؤمنین علیه السلام : «.. فیخرج بخیله ورجاله وجیشه فی مئتی ألف وستین ألفا»: معجم أحادیث الإمام المهدی ج 3 ص 94

154 . الإمام الصادق علیه السلام : «... جیش السفیانی وأصحابه والناس معه ، وذلک یوم الأربعاء ، فیدعوهم ویناشدهم حقه، ویخبرهم أنه مظلوم مقهور، ویقول: من حاجنی فی الله فأنا أولی الناس بالله ...»: نفس المصدر ج 5 ص 387.

155. الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقولون: ارجع من حیث شئت لا حاجة لنا فیک...»: معجم أحادیث الإمام المهدی م ج 3 ص 306.

156. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا کان یوم الجمعة یعاود، فیجیء سهم فیصیب رجمن المسلمین فیقتله ، فیقال: إن فلان قد تل»: بحار الأنوار ج 5 ص 387

157.أمیر المؤمنین علیه السلام : «فتکون وقعة یهلک الله فیها جیش السفیانی ویمضی هاربا»: معجم أحادیث الإمام المهدی ع ج 2 ص 96.

158. أمیر المؤمنین علیه السلام : «فیأخذه رجل من الموالی اسمه صباح ، فیأتی به إلی المهدی وهو یصلی العشاء الآخرة، فیخف صلاته... فیقول: شأنکم وإیاه ، اصنعوا به ما شئتم»: معجم أحادیث المهدی ج 3 ص 96.

159. الإمام الصادق علیه السلام : «... فإذا ورد علیک أمر لا تفهمه وتعرف القضاء ، فانظر إلی کقک واعمل بما فیها...»: الغیبة للنعمانی ص 334، بحار الأنوار ج 52 ص 365

160. الإمام الباقر علیه السلام : «فیبعث الثلاثمئة والبضعة عشر رجلا إلی الآفاق کلها، فیمسح بین أکتافهم و علی صدورهم»: بحار الأنوار ج 52 ص 345، تفسیر العیاشی ج 2 ص 60

161. الإمام الباقر علیه السلام : «کأنی بالقائم یفرق الجنود فی البلاد..»: الإرشاد ج 2 ص 379، روضة الواعظین ص 264.

162. الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا بلغوا الخلیج کتبوا علی أقدامهم شیئا ومشوا علی الماء»: الغیبة للنعمانی ص 334، بحار الأنوار ج 52 ص 365.

163. «تحمله غمامة ، واضع یده علی منکب ملکین»: کتاب الفتن للمروزی ص 347، تاریخ مدینة دمشق ج 1 ص 229.

164. «ثم یأتیه النصاری فیقولون: نحن أصحابک، فیقول: کذبتم، بل أصحابی المهاجرون

ص: 101

102 / داستان ظهور

بقیة أصحاب الملحمة ، فیأتی مجمع المسلمین»: کتاب الفتن للمروزی، ص 347.

165. «وینزل عیسی بن مریم ... فیقول له أمیرهم: یا روح الله تقدم، صل»: مسند أحمد ج 4 ص 217، تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 593، الدر المنثور ج 2 ص 243.

166. «فیقول: بل صل أنت بأصحابک، فقد رضی الله عنک، فإنما بعثت وزیر ولم أبعث أمیر »: کتاب الفتن للمروزی ص 347.

167. الإمام الباقر علیه السلام : «هذا التابوت هو الذی أنزله الله علی أم موسی فوضعته فیه فألقته فی

البحرفلما حضرت موسی الوفاة وضع فیه الألواح...»: بحار الأنوار ج 87 ص 110، التبیان ج 2 ص 293، تفسیر مجمع البیان ج 2 ص 143.

168. «وقال لهم نبیهم إن ایة مملکة أن یأتیکم آلائوث فی کینه ن م وتقنیة مما ترک الموسی وا هارون: (البقرة: 248). | عن الإمام الصادق علیه السلام : «السلاح فینا بمنزلة التابوت فی بنی إسرائیل، یدور الملک حیث دارالسلاح، کما کان یدور حیث دار التابوت»: بصائر الدرجات ص 197، الخصال ص 117.

169. «یظهر تابوت السکینة... فیوضع بین یدیه ببیت المقدس ، فإذا نظرت إلیه الیهود أسلمت إلا القلیل منهم...»: الملاحم والفتن للمروزی ص 223، الملاحم والفتن للسید ابن طاووس ص 150.

170. الإمام الصادق علیه السلام : «ثلاث عشرة مدینة وطائفة یحارب القائم أهلها ویحاربونه...»: الغیبة للنعمانی ص 309، بحار الأنوار ج 52 ص 363.

171. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... آخرهم القائم الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الأرض ومغاربها»: الأمالی للصدوق ص 173، کمال الدین ص 282.

172. الإمام الصادق علیه السلام : «إذا قام القائم، لا یبقی أرض إلا نودی فیها شهادة أن لا إله إلا الله ،

وأن محمدا رسول الله صلی الله علیه و اله »: ینابیع المودة ص 236. عن الإمام الباقر : «إذا قام القائم ، عرض الإیمان علی کل ناصب، فإن دخل فیه بحقیقة...»: الکافی ج 8 ص 227، شرح الأخبار ج 3 ص 375.

173. الإمام الباقر علیه السلام : «فی قول الله : لیظهره علی آلیین له ولو کرة المشرون»، یکون أن لا یبقی أحد إلا أقر بمحمد پایی»: تفسیر العیاشی ج 2 ص 87، بحار الأنوار ج 52 ص 346.

ص: 102

داستان ظهور / 103

174. الإمام الباقر علیه السلام : «یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة أشهر»: کمال الدین ص 318، 329، الغارات

ص 12، شرح الأخبار ص 288، الغیبة للنعمانی ص 168، 320، الملاحم والفتن ص 139،140، بحار الأنوار ص 368.

175. أمیر المؤمنین علیه السلام : «لأن مسجد الکوفة لیضیق علیهم... بنی له أربع مساجد، مسجد الکوفة أصغرها، وهذا ومسجدان فی طرفی الکوفة...»: تهذیب الأحکام ج 3 ص 254، بحارالأنوار ج 52 ص 374.

176. الإمام الصادق علیه السلام : «کأنی أری نزول القائم فی مسجد السهلة بأهله وعیاله.. کان فیه منزل إدریس وکان منزل إبراهیم»: فضل الکوفة ومساجدها ص 43، المزار لابن المشهدی ص 134، بحار الأنوار ج 52 ص 317.

177. الإمام الصادق علیه السلام : «... فوالله ما لباسه إلا الغلیظ ، ولا طعامه إلا الجشب...»: الغیبة للنعمانی

ص 239، الغیبة للطوسی ص 46، بحار الأنوار ج 52 ص 354.

178. الإمام الصادق علیه السلام : «علی رأسه غمامة تظله من الشمس ، تدور معه حیثما دار، تنادی

بصوت فصیح: هذا المهدی »: الأمالی للطوسی 292، بشارة المصطفی ا ص 284.

179. الإمام الرضا علیه السلام : «علامته أن یکون شیخ السئ شات المنظر... وإن من علامته أن لا یهرم بمرور

الأیام واللیالی علیه حتی یأتی أجله»: کمال الدین ص 652، بحار الأنوار 52 ص 285.

180. الإمام الحسین علیه السلام : «الخیر کله فی ذلک الزمان یقوم قائمنا»: الغیبة ص 213.

181. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... یفرح به أهل السماء والأرض ، والطیر فی الهواء، والحیتان فی البحر»:

الملاحم والفتن ص 281. عن رسول الله: «لا تذهب الدنیا حتی یملک رجل من أهل بیتی... اسمه اسمی یملأ الأرض عدلا وقسط»: فتح الباری ج 13 ص 185، المعجم الصغیر ج 2 ص 148، صحیح ابن حبان ج 15 ص 238، المعجم الأوسط ج 4 ص 256، تفسیر الرازی ج 2 ص 28، الجرح والتعدیل ج 2 ص 494، تاریخ بغداد ج 1 ص 387، سیر أعلام النبلاء ج 5 ص 116.

182. الإمام الصادق لة: «لا یجد الرجل منکم یومئیر موضع لصدقته ولا لبه ؛ لشمول الغنی جمیع

المؤمنین»: الإرشاد ج 2 ص 384، بحار الأنوار ج 2 ص 384. عن الإمام الصادق لا: «یطلب الرجل منکم من یصله... فلا یجد أحدا یقبل منه»: الإرشاد ج 2

ص: 103

ص 381، بحار الأنوار ج 52 ص 337.

183. الإمام الصادق علیه السلام : «... یحسن حال عامة الناس... لا یعصی الله فی أرضه»: بحار الأنوار ج 52 ص 128.

184. الإمام الرضا علیه السلام : «إذا قام القائم ، یأمر الله الملائکة بالسلام علی المؤمنین والجلوس معهم فی مجالسهم »: دلائل الإمامة ص 455.

185. الإمام الباقر علیه السلام : «إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد ، فجمع بها عقولهم.»: الکافی

ج 1 ص 25، کمال الدین ص 674، الخرائج والجرائح ج 1 ص 24.

186. الإمام الصادق علیه السلام : «العلم سبعة وعشرون حرفا ، فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان ، فلم یعرف

الناس حتی الیوم غیر حرفین ، فإذا قام القائم أخرج الخمسة والعشرین حرفا فبتها فی الناس...»: مختصر بصائر الدرجات ص 117، بحار الأنوار ج 52 ص 336.

187. الإمام الصادق علیه السلام : «إن قائمنا إذا قام، مد الله عز وجل لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم ،

حتی لا یکون بینهم وبین القائم برید، یکلمهم فیسمعون.»: الکافی ج 8 ص 241، بحار الأنوار ج 52 ص 336.

188. الإمام الرضا علیه السلام : «فإذا أراد واحد حاجة أرسل القائم من بعض الملائکة أن یحمله..»: دلائل

الإمامة ص 455.

189. الإمام الرضا علیه السلام : «و منهم من یصیره القائم قاضیة بین مئة ألف من الملائکة»: دلائل الإمامة ص 455. 190. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... ولا یمرض ، ویقول الرجل لغنمه ولدوابه: اذهبوا وارعوا...»: الملاحم

والفتن ص 203، کتاب الفتن للمروزی ص 354.

191. الإمام الصادق علیه السلام : «لیرفع عن الملل والأدیان الاختلاف ، ویکون الدین کله واحد...»: مختصر بصائر الدرجات ص 180، بحار الأنوار ج 53 ص 4.

192. رسول الله صلی الله علیه و اله : «... ولا تشاح ولا تحاسد ولا تباغض...»: الجامع الصغیر ج 2 ص 135،کنز

العمال ج 14 ص 333.

193. الإمام الصادق علیه السلام : «فلو قد قام قائمنا أهل البیت ، ورث الأخ الذی آخی بینهما...» : کتاب من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 352، مستدرک الوسائل ج 17 ص 186.

ص: 104

داستان ظهور / 105

194. رسول الله صلی الله علیه و اله : «الحیات والعقارب ظاهرة، لا تؤذی أحد ولا یؤذیها أحد، والسبع علی أبواب

الدور یستطعم، لا یؤذی أحد...»: الملاحم والفتن ص 203، کتاب الفتن للمروزی ص 354. عن رسول الله صلی الله علیه و اله : «... وحتی یمر الرجل علی الأسد فلا یضره...»: الجامع الصغیر ج 2 ص 135،کنز العمال ج 14 ص 333

195 . رسول الله وا : «فلا تمنع السماء شیئا من قطرها ، ولا الأرض شیئا من نباتها»: الجامع الصغیر

ج 2 ص 402، مجمع الزوائد ج 7 ص 314، الکامل ج 3 ص 99، تذکرة الحفاظ ج 3 ص 1838 تاریخ ابن خلدون ج 1 ص 808 عن رسول الله : «یؤن للسماء فی القطر ، ویؤن للأرض فی النبات ، حتی لو بذرت حبک فی الصفا لنبت...»: الجامع الصغیر ج 2 ص 135، فوائد العراقیین ص 44 عن أمیر المؤمنین عا: «... لأنزلت السماء قطرها، وأخرجت الأرض نباتها»: تحف العقول ص 115، الخصال ص 624، بحار الأنوار ج 52 ص 316

ص: 105

ص: 106

منابع

1 . الاختصاص، الشیخ المفید، (413 ق)، تحقیق: علی أکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، 1414 ق، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، لبنان.

2 . الإرشاد، الشیخ المفید، (413 ق)، تحقیق مؤسّسة آل البیت لتحقیق التراث، الطبعة الثانیة، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.

3 . الاستیعاب، ابن عبد البرّ، (463 ق)، تحقیق: علی محمّد البجاوی، الطبعة الأولی، 1412 ق، دار الجیل، بیروت.

4 . أُسد الغابة، ابن الأثیر، (630 ق)، دار الکتاب العربی، بیروت.

5 . الإصابة، ابن حجر، (852 ق)، تحقیق الشیخ عادل أحمد عبد الموجود والشیخ علی محمّد معوض، الطبعة الأولی، 1415 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

6 . إعلام الوری بأعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، (548 ق)، مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الأولی، 1417، قمّ.

7 . أعیان الشیعة، السیّد محمّد الأمین، (1371 ق)، دار التعاریف للمطبوعات، بیروت.

8 . الأمالی، الشیخ الصدوق 381، الطبعة الأولی، 1417 ق، مؤسّسة البعثة، قمّ.

9 . الأمالی، الشیخ المفید (413 ق)، الطبعة الثانیة 1414، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

ص: 107

10 . الإمامة والتبصرة، الشیخ الصدوق، (329 ق)، مدرسة الإمام المهدی، الطبعة الأولی، 1404 ق، قمّ.

11 . بحار الأنوار، العلاّمة المجلسی، (1111ق)، الطبعة الأولی، 1403 ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

12 . البدایة والنهایة، ابن کثیر، (774 ق)، تحقیق: علیّ شیری، الطبعة الأولی، 1408 ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

13 . بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله وسلم، محمّد بن علی الطبری، (525 ق)، تحقیق: جواد القیومی، الطبعة الأولی، 1420 ق، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجامعة المدرّسین، قمّ.

14 . بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار، (290 ق)، الطبعة الأولی، 1404، منشورات الأعلمی، تهران.

15 . تاج العروس، الزبیدی، (1205 ق)، تحقیق علی شیری، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

16 . تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، (808 ق)، الطبعة الرابعة، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

17 . التاریخ الکبیر، البخاری (256 ق)، المکتبة الإسلامیة، دیار بکر، ترکیا.

18 . تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، (463 ق)، تحقیق مصطفی عبد القادر عطاء، الطبعة الأولی، دار الکتب العلمیة، بیروت.

19 . تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، (571 ق)، تحقیق: علی شیری، 1415، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

20 . التبیان، الشیخ الطوسی، (460 ق)، تحقیق: أحمد حبیب قصیر العاملی، الطبعة الأولی،

ص: 108

1409 ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

21 . التحصین، السیّد ابن طاووس، (664 ق)، الطبعة الأولی، مؤسّسة دار الکتاب للطباعه النشر، قمّ.

22 . تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، (القرن الرابع) تحقیق: علی أکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، 1404 ق، مؤّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، قمّ.

23 . تحفة الأحوذی، المبارکفوری (1282 ق)، الطبعة الأولی، 1410 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت لبنان.

24 . تذکرة الحفّاظ، الذهبی، (748)، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

25 . تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، (774 ق)، تحقیق: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت،

26 . تفسیر البیضاوی، (682 ق)، بیروت، دار الفکر.

27 . تفسیر الثعلبی، الثعلبی، (427 ق)، تحقیق أبی محمّد بن عاشور، الطبعة الأولی، 1422 ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت

28 . تفسیر الرازی، الفخر الرازی، (606 ق)، الطبعة الثانیة.

29 . التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، (1091 ق)، الطبعة الثانیة، 1416 ق، مؤسّسة الهادی، قمّ.

30 . تفسیر العیّاشی، محمّد بن مسعود العیّاشی، (320 ق)، تحقیق: الحاج السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی، مکتبة العلمیة الإسلامیة، طهران.

31 . تفسیر القرطبی، محمّد بن أحمد القرطبی، (671 ق)، تصحیح أحمد عبد العلیم البردونی، دار التراث العربی، بیروت.

ص: 109

32 . تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی (548) الطبعة الأولی، 1415 ق، مؤسّسة الأعلمی، بیروت لبنان.

33 . تفسیر نور الثقلین، الشیخ الحویزی، (1112 ق)، تصحیح وتعلیق: السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی، الطبعة الرابعة، 1370 ش، مؤّسة إسماعیلیان للطباعة والنشر والتوزیع، قمّ.

34 . تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، (460 ق)، تحقیق وتعلیق: السیّد حسن الموسوی، الطبعة الثالثة، 1364 ش، دار الکتب الإسلامیة، طهران.

35 . تهذیب الکمال، أبی الحجّاج یوسف المزّی، (724 ق9، تحقیق: بشّار عوّاد معروف، الطبعة الرابعة، 1406 ق، مؤسّسة الرسالة، بیروت.

36 . ثواب الأعمال، الشیخ الصدوق، (381 ق)، الطبعة الثانیة، 1368ش، منشورات الشریف الرضی، قمّ.

37 . جامع أحادیث الشیعة، السیّد البروجردی، (1383 ق)، المطبعة العلمیة، قمّ.

38 . الجامع الصغیر، جلال الدین السیوطی، (911 ق)، الطبعة الأولی، 1401 ق ، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

39 . الجرح والتعدیل، عبد الرحمن بن أبی حاتم الرازی، (327 ق)، الطبعة الأولی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

40 . الخرائج والجرائح، قطب الدین الراوندی، (573 ق) بإشراف السیّد محمّد باقر الموحد الأبطحی، الطبعة الأولی، 1409 ق، مؤّسة الإمام المهدی، قمّ.

41 . الخصال، الشیخ الصدوق، (381 ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة، قمّ.

ص: 110

42 . الدرّ المنثور، جلال الدین السیوطی، (911 ق)، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت.

43 . الدرّ النظیم، ابن حاتم العاملی، (664 ق)، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجامعة المدرّسین، قمّ.

44 . الدعوات، قطب الدین الراوندی، (573 ق)، الطبعة الأولی، 1407 ق، مدرسة الإمام المهدی، قمّ.

45 . دلائل الإمامة، محمّد بن جریر الطبری، (القرن الرابع)، الطبعة الأولی، 1412 ق، مرکز الطباعة والنشر فی مؤسّسة البعثة، قمّ

46 . روضة الواعظین، الفتّال النیشابوری، (508 ق)، تحقیق: محمّد مهدی الخرسان، منشورات الشریف الرضی، قمّ.

47 . سنن ابن ماجة، محمّد بن یزید القزوینی (273 ق) تحقیق محمّد فؤاد عبد الباقی، دار الفکر، بیروت.

48 . سنن أبی داوود، ابن الأشعث السجستانی، (275ق)، تحقیق وتعلیق: سعید محمّد اللحّام، الطبعة الأولی، 1410 ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

49 . سنن أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی، (307ق)، تحقیق حسین سلیم أسد، دار المأمون.

50 . السنن الکبری، البیهقی، (458ق)، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

51 . سنن النسائی، النسائی، (303ق)، الطبعة الأولی، 1348ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

52 . سیر أعلام النبلاء، الذهبی، (748 ق)، الطبعة التاسعة، 1412 ق، مؤسّسة الرسالة، بیروت.

53 . شرح أُصول الکافی، مولی محمّد صالح المازندرانی، (1081 ق)، تصحیح: السیّد علی

ص: 111

عاشور، الطبعة الأولی، 1421 ق، دار إحیاء التراث للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، لبنان.

54 . شرح الأخبار، القاضی النعمان المغربی، (363 ق)، تحقیق: محمّد الجلالی، الطبعة الثانیة، 1414 ق، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجامعة المدرّسین، قمّ.

55 . شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، (656ق)، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، مؤّسة مطبوعاتی إسماعیلیان، قمّ بالأُوفسیت عن طبعة دار إحیاء الکتب العربیة.

56 . صحیح ابن حبّان، ابن حبّان، (354 ق)، الطبعة الثانیة، 1414 ق، مؤسّسة الرسالة، بیروت.

57 . صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، (261ق)، دار الفکر، بیروت، لبنان، طبعة مصحّحة ومقابلة علی عدّة مخطوطات ونسخ معتمدة.

58 . الطبقات الکبری، محمّد بن سعد، (230 ق)، دار صادر، بیروت.

59 . علل الشرائع، الشیخ الصدوق، (381ق)، تقدیم: السیّد محمّد صادق بحر العلوم، 1385ق، منشورات المکتبة الحیدریة، النجف الأشرف.

60 . عمدة القاری، العینی، (855 ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

61 . عون المعبود، العظیم الآبادی (1329 ق) الطبعة الأولی 1415 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

62 . عیون أخبار الرضا علیه السلام، الشیخ الصدوق، (381ق)، تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، 1404 ق، مؤّسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت.

63 . الغارات، إبراهیم بن محمّد الثقفی، (283 ق)، تحقیق: سیّد جلال الحسینی، مطبعة بهمن بالأُوفسیت.

ص: 112

64 . غایة المرام، السیّد هاشم البحرانی، (1107 ق)، تحقیق، السیّد علی عاشور

65 . الغیبة، الشیخ الطوسی، (460)، الطبعة الأولی، 1411 ق، مؤسّسة المعارف الإسلامیة، قمّ.

66 . الغیبة، محمّد بن إبراهیم النعمانی، (380 ق)، تحقیق: فارس حسّون کریم، الطبعة الأولی، 1422 ق، أنوار الهدی.

67 . فتح الباری، ابن حجر العسقلانی، (825 ق)، الطبعة الثانیة، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت.

68 . فضل الکوفة ومساجدها، محمّد بن جعفر المشهدی، (القرن السادس)، تحقیق محمّد سعید الطریحی، دار المرتضی، بیروت.

69 . فوائد العراقیّین، ابن عمرو النقّاش، (414 ق)، تحقیق مجی؟؟؟ السیّد إبراهیم، مکتبة القرآن، القاهرة.

70 . فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، محمّد عبد الرؤوف المناوی، تحقیق: أحمد عبد السلام، الطبعة الأولی، 1415 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

71 . قرب الإسناد، الحمیری القمّی، (300 ق)، مؤسّسة آل البیت علیهم السلاملإحیاء التراث، قمّ.

72 . قصص الأنبیاء، قطب الدین الراوندی، (537 ق)، تحقیق غلامرضا عرفانیان، الطبعة الأولی، 1418 ق، مؤسّسة الهادی.

73 . الکامل، عبد اللّه بن عدی، (365ق)، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، الطبعة ثالثة، 1409 ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

74 . الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، (630 ق)، الطبعة الأولی، 1386 ق، دار صادر، بیروت.

75 . کتاب الفتن، نعیم بن حمّاد المروزی، (229 ق)، تحقیق: الدکتور سهیل زکّار، 1414 ق،

ص: 113

دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

76 . کشف الخفاء، إسماعیل بن محمّد العجلونی، (1162 ق)،الطبعة الثانیة، 1408 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

77 . کشف الغمّة، ابن أبی الفتح الأربلی، (693ق)، الطبعة الثانیة، 1405 ق، دار الأضواء، بیروت.

78 . کفایة الأثر، الخزّاز القمّی، تحقیق عبد اللطیف الکوهکمری، 1401 ق، انتشارات بیدار.

79 . کمال الدین وتمام النعمة، الشیخ الصدوق، (381ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، 1405 ق، مؤّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، قمّ.

80 . کنز العمّال، المتّقی الهندی، (975ق)، ضبط وتفسیر: الشیخ بکری حیّانی، تصحیح وفهرسة: الشیخ صفوة السقا، 1409 ق، مؤّسة الرسالة، بیروت.

81 . مجمع البحرین، الشیخ الطریحی، (1085ق)، تحقیق: السیّد أحمد الحسینی، الطبعة الثانیة، 1408 ق، مکتب النشر الثقافة الإسلامیة.

82 . مجمع الزوائد، الهیثمی، (807 ق)، الطبعة الأولی، 1408 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

83 . مختصر البصائر، الحسن بن سلیمان الحلّی، (830 ق)، تحقیق مشتاق المظفّر.

84 . مختصر بصائر الدرجات، الحسن بن سلیمان الحلّی، (القرن التاسع)، انتشارات الرسول المصطفی، قمّ بالأُوفست عن طبعة منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف الأشرف.

85 . المزار، محمّد بن المشهدی، (610)، تحقیق: جواد القیومی،الطبعة الأولی، 1419 ق، نشر القیوم، قمّ.

86 . المستدرک، الحاکم النیسابوری، (405ق)، إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة.

ص: 114

87 . مستدرک الوسائل، المیرزا النوری، (1320ق)، الطبعة الأولی، 1408 ق، مؤّسة آل البیت، قمّ.

88 . مسند أحمد، أحمد بن حنبل، (241ق)، دار صادر، بیروت، لبنان.

89 . مسند الشامیین، سلیمان بن أحمد الطبرانی، (360 ق)، تحقیق حمدی عبد الحمید السلفی، الطبعة الثانیة، 1417 ق، مؤسّسة الرسالة بیروت.

90 . مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، أبو الفضل علی الطبرسی (القرن السابع)، تحقیق مهدی هوشمند، الطبعة الأولی، 1418 ق، دار الحدیث، قمّ.

91 . معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، علی الکورانی، الطبعة الأولی، 1411 ق، مؤسّسة المعارف الإسلامیة، قمّ.

92 . المعجم الأوسط، سلیمان بن أحمد الطبرانی، (360 ق)، الطبعة الأولی، 1415 ق، دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع.

93 . معجم البلدان، یاقوت بن عبد اللّه الحموی، (626ق)، الطبعة الأولی، 1399، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

94 . المعجم الصغیر، سلیمان بن أحمد الطبرانی، (360 ق)، دار الکتب العلمیة، بیروت.

95 . المعجم الکبیر، الطبرانی، (360 ق) تحقیق حمدی السلفی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت لبنان

96 . الملاحم والفتن، السیّد ابن طاووس، (664 ق)، الطبعة الأولی، 1416 ق، مؤسّسة صاحب الأمر.

97 . کتاب من لایحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، (381 ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، مؤّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، قمّ.

ص: 115

98 . الهدایة الکبری، الحسین بن حمدان الخصیبی، (344 ق)، الطبعة الرابعة، مؤسّسة البلاغ للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

99 . ینابیع المودّة لذوی القربی، سلیمان بن إبراهیم القندوزی، (1294 ق)، تحقیق: علی جمال أشرف، الطبعة الأولی، دار الأُسوة للطباعة والنشر.

ص: 116

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109