عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)

مشخصات کتاب

نام كتاب: عمدة القارى( گنجينه بهارستان 1)

نويسنده: حافظ شرف

موضوع: تجويد

تاريخ وفات مؤلف: 703 ق ببعد

زبان: فارسى

تعداد جلد: 1

ناشر: وزارت ارشاد

مكان چاپ: تهران

سال چاپ: 1380

نوبت چاپ: اوّل

3 عمدة القارى

اشاره

سروده حافظ شرف (زنده تا 703 ه. ق) به كوشش محمّد شيرين كار

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 71

مقدّمه مصحّح

اين رساله از جمله آثار «حافظ شرف» است كه تا زمان نگارش اين مقدّمه شرح حالى از وى به دست نيامد. رساله مذكور به زبان فارسى در 75 بيت در بحث تجويد سروده شده است. رساله داراى يك مقدّمه و نه بخش است. در مقدّمه به حمد و ثناى پروردگار، پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله، آل، ياران و پيروان ايشان مى پردازد و در پى اين مقدّمه بخشهاى نه گانه باب المدّ، باب الادغام، باب النون الساكنه و التنوين، باب احكام الراات، باب احكام اللامات، باب احكام الوقف، در بيان مخارج، در بيان وقف و بيان وقف كفر مى آيد.

ظاهرا اين رساله نسخه اى منحصر به فرد دارد و آن نسخه در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 2/ 5393 موجود است. اصل نسخه به خطّ كاتب شمس الدين محمد بن شمس الدين حافظ در تاريخ 962 ه. ق كتابت يافته، ولى تأليف رساله در سال 703 ه. ق مى باشد. قابل ذكر است قطع رساله جيبى است و در هر صفحه آن 13 سطر به خط نسخ وجود دارد. رساله در جايى كه مؤلّف به بيان وقف كفر مى پردازد دچار افتادگى شده است. او در سرودن بعضى از ابيات و در تنظيم اوزان ابيات به جهت محتواى رساله با مشكل روبرو شده. در اين تحقيق ما نسخه اساس را با حرف رمز «س» مشخص كرده و براى تسهيل در خواندن، تصرّفات ويرايشى اندكى انجام داديم.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 73

[متن رساله]

اشاره

بسم اللّه الرحمن الرحيم و من اللّه التوفيق

ابتدا كردم به نام پادشاه دادگركردگار كامكار و بردبار نامور

حمد و شكر او همى گويم كه دادم عقل

هم و ز كلام خود منوّر كرد دلها همچو خور

پس درود بى كران بر سيّد پيغمبران مصطفاى «1» مجتباى «2» مرتضى خير البشر

بعد از آن بر آل و بر صحب «3» كرام نازنين بعد از آن بر تابعان و پيروان در بحر و بر

بعد ما حافظ شرف گويد كه نظمى كرده ام بهر تجويد قرائت خوب و نيكو چون درر

تا بخوانند اهل قرآن و بدانند آن نكوديگر از تنزيل قرآن جمله باشد با خبر

عمدة القارى نهاده نام اين منظوم خوب چون بر اين است اعتماد قاريان پرهنر

______________________________

(1) س: مصطفى.

(2) س: مجتبى.

(3) س: اصحاب.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 74 حقّ تعالى جمله را نافع كناد اين نظم من بنده را از فضل خود بخشد خلاصى از سقر

باب المدّ

حرف مدّ باشد سه گونه زان يكى باشد الف كان بود ساكن پس از فتحه هميشه اى پسر

واو ساكن كز پس مضموم آيد وان دوم ياى ساكن كز پس مكسور باشد دان دگر

واو ياى ساكن ار باشد پس از فتحه همان حرف لين خوانند آن را فهم كن صاحب نظر

حرف مدّ و همزه كو با هم بود در كلمتى متّصل خوانند و قرّا مى كشند آن را چو ذر

ور بود اندر دو كلمه نزد هم خوان منفصل بعضى از قرّا چون عاصم مى كشند آن سر بسر

متّصل مى كش بقدر پنج الف اى يار من منفصل چون چار الف مى كش كه باشد معتبر

متّصل چون جاء سوء جى ء ديگر منفصل امره الا، و فى ام، الا ان البشر «1»

ور پس مدّ حرف ساكن باشد آن نيكو بكش چون «تحاجّونى» و «لا الضّالّين» و «دابّه» كن زبر

حرفهاى اوّل سوره سه حرفى خوش بكش لام و ميم [و] نون [و] صاد و قاف و كاف اى نامور

______________________________

(1) نسخه ناخوانا

است.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 75 مثل عين و سين و لكن در الف هرگز مكش چون دو حرفى راء و ها طا يا حا اينك را كهر «1»

وز پس مدّ حرف بهر وقف افتد در آن مدّ و قصر آيد ز قرّاى بزرگ معتبر

چون «رقيب» و «و العباد» [و] «يؤمنون» و «المصير»در پس لين ار شود ساكن به وقف اندر اثر

مثل يوم و ليل و سوء [و] شى ء آيد بر سه وجه مدّ سير و مدّ كوته ترك مدّ مختصر

باب الادغام

ذال اذ، چون دال قد، چون لام هل، بل لام قل تاء تأنيث است مدغم در حروف مشتهر

ذال اذ، در ذال و ظا چون «اذ ظلمتم»، «اذ ذهب»دال قد در دال و تا چون «قد تبيّن»، «قد دبر»

لام بل هل قل، به لام و را چو «بل لا» «هل لنا»«قل لكم» «بل ران»، «قل ربّى» و «هل راها» دگر

تاء تأنيث است ساكن مدغم اندر دال و تا«اثقلت دعوا» و «كانت تعمل» آمد در خبر

چون دو حرف از جنس هم نزد هم افتد اوّلش ساكن اندر ثانى ادغام است چون «كم من نفر»

غير واو و يا مثالش «آمنوا» و «هاجروا»مثل «فى يوم» كه اندك مدّ ببايد «2» در اثر

______________________________

(1) نسخه ناخوانا است.

(2) س: بايد.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 76

باب النون الساكنة و التنوين

نون ساكن آنكه گويند و نويسند در كتاب نون تنوين آنكه ننويسند و خوانندش «1» زبر

هر دو مدغم مى شمار اندر حروف يرملون نزد لام را بود بى غنّه سخت اى با خبر نزد باقى حرف «2»

با ادغام با غنّست نرم جز «خلف» كو غنّه اندر واو و يابد گذر

من لدن، من ربّ، من ما، من نصير، من يكن من ولىّ ناصر مجد رؤف لا ضرر

نون ساكن چون بود در كلمتى با واو و يامثل صنوان و بنيان بود مظهر دگر

نون ساكن همچو تنوين قلب آن با ميم كن نزد با چون انباء من بعده نور بهر

هر دو مظهر در حروف حلق مى كن وان شش است همزه و ها عين و حا و غين و خا مى خوان زبر

من أبى ينأون من هاد حكيم عالم من غفور من حليم من خبير ان غبر

نزد باقى حرفها مخفى بود تنوين و نون چون لمن تاب و منثورا و تنجى من ضرر

ينزل

و اندادا و ينشى من سبأ انطق به انظر انفا من صديق منذر و منق كبر «3»

______________________________

(1) س: خانندش.

(2) س: حرف.

(3) نسخه اساس چنين است.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 77

باب احكام الراآت

را به فتح و ضمّ مغلّظ راء مكسوره رقيق ربّ رهط من ربا پس راء ساكن در اثر

بعد فتح و ضمّه تغليظ است «مرجان» «مرتجى»وز پس كسره مرقّق «مريه»، «فرعون» اى پسر

ور پس آن حرف استعلا بود تغليظ كن چون «لبا المرصاد» و «قرطاس» و «فرقه» اى پدر

حرف استعلا بود قظ خص ضغط هفت حرف راء فرق آمده تغليظ و ترقيقش بدر

بعد كسر عارضى يا منفصل تفخيم كن چون «ام ارتابوا» «الذى ارتضى» «1» چون الفاظ دگر

را به نزد وقف اسكان حكم ما قبلش بده بعد فتح و ضمّ و الف و واو تغليظش شمر

خواه كه مفتوح است يا مضموم و مكسور است راءالصدور و النّذر صار نذير للبشر

ور پس مكسور، ياى ساكن آمد را رقيق خير الخير كفر صرّ نذير منهمر نزد وقف دوم آيم حكم نفس را يكم «2»* راء مضمومه غليظه رقه مكسوره بر

در «خير» و «الغفور» «يقدر» تغليظ كن فى صدور «3» النار ترقيق است نذر من قدر

______________________________

(1) س: ارتضا.

(2) نسخه اساس چنين است.

(3) س: الصدور.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 78

باب أحكام اللامات

لام اللّه از پس مفتوح و ضمّ تغليظ كن مثل قال اللّه و قول اللّه بشنو اين خبر

وز پس مكسور ترقيق است باللّه العظيم غير از اين ترقيق مى كن جمله لا مات دگر

لكن از ورش آمده تغليظ لامى چند و آن لام مفتوح است بعد از صاد و طا [و] ظا، مقر

مثل صلى، مطلع و يصلى چو ظلّ اى عزيزياد گير از من تو اين فصل شريف مختصر

باب أحكام الوقف

اشاره

وقف باشد بر سه گونه گوش كن بشنو ز من وقف اسكان است و روم، اشمام اندر بحر و بر

وقف اسكان است ساكن كردن حرف اخيروان بود بهتر به نزديك خداوند بصر

وقف روم است اندكى تحريك آخر مختفى هر كه كر باشد نيابد اين طريق معتبر

وقف اشمام است با هم در كشيدن هر دو لب كور آن را در نيابد زانك «1» باشد بى نظر

وقف اسكان باشد اندر فتح و ضمّ و كسر و روم نزد ضمّ و كسر باشد، نزد ضمّ اشمام در زين قدر در هر قرائت «2»

قاريان را چاره نيست پس تو مستحضر شو اندر اين قصور مشتهر

______________________________

(1) س: زنك.

(2) س: قرأت.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 79 شد تمام اين نظم من بر شصت و يك بيت اى شرف در رجب از سال هفصد با سه سال آمد دگر

التماس از هر كه خواند آنكه يادم مى كندبر دعاى خير آمرزش بخواهد تا مگر

عاقبت باشد به خير و ختم بر ايمان بودو ان بهشت جاودان از فضل خود بخشد مگر

هر كه آمين گويد او در اين دعا باشد شريك وز عذاب گور و دوزخ بخشد از لطفش مفر

در بيان مخارج

«1»

حرف حلقى را دو از اقصاى حلق است اى پسراز ميان حلق دو، از آب خورش «2» هم دو يقين

همزه [و] ها، عين و حا، پس غين و خا، نيكش بدان از ملازه قاف و كاف است اى هنرمند زمين

جيم و شين بينى بود وسط دهان اى يار من طاء تا دال از سقف دهانت كن چنين

مخرج ضاد از يكى جانب همى گو از زبان ديگر از تيزى كه با او باشد از دندان مبين

صاد و زى سين ز باريكى زبان باشد يقين وز بن دندان

بيايد رى و لام و نون متين

______________________________

(1) از اينجا به بعد هر چند در نسخه به صورت پيوسته با منظومه عمدة القارى آمده است، و شايد از سروده هاى همين حافظ شرف باشد كه در ادامه منظومه عمدة القارى ضبط شده است، امّا جزء منظومه فوق نيست.

(2) س: خرش.

عمدة القارى(گنجينه بهارستان 1)، ص: 80 ظاء و ثا ذال را مخرج بود رأس لسان از لب آيد فاء و باء [و] ميم با واو همچنين

در بيان وقف

حافظا «1»

اين نظم را بشنو كنون تا تو را در وقف باشد رهنمون

«ميم» وقف لازم است مگذر از اوور گذشتى خوف كفرست اندر او

«طا» چه وقف مطلق آمد مر تو رانگذرى زو هر كجا يابى ورا

«جيم» جايز بگذرى زو هم رواست ليك در وى ايستادن به تو راست

«زا» مجوّز، ايستى هم در خور است بلكه زو بگذشتنت اولى تر است

«صاد» را وقف مرخّص خوانده اى ايستى در وى اگر تو مانده اى

«لا» اگر باشد علامت اندر اونيست وقف آنجا تو را بگذر از او

گفت داعى مصرعى چند از وقوف عفو كن زو كين قدر بودش وقوف

بيان وقف كفر

بدان كه پنجاه پنج محل در كلام اللّه وقف كردن كفر است و مجموع آن ياد كنم تا خواننده در اين موضع وقف نكند، امّا كفر كسى را بود كه معنى داند امّا در حقّ كسى ... «2»

______________________________

(1) س: حافظ.

(2) نسخه اساس در پايان افتادگى دارد

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109