مديريت

مشخصات كتاب

نويسنده : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی

ناشر : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی

ويژگيهاي مدير

اسلام براي واگذاري مديريّتها به افراد، چه اصلي را مورد تأكيد قرار داده است؟

پرسش

اسلام براي واگذاري مديريّتها به افراد، چه اصلي را مورد تأكيد قرار داده است؟

پاسخ

در اسلام روي مسألة «انتخاب اصلح، تأكيد شده است؛ چنانكه، درتاريخ زندگي پيغمبر اسلام آمده است كه او از ميان تمام مسلمانان، جوان بيست و چند ساله اي را به نام «عَتّاب بنِ اَسيد» براي فرمانداري «مكّه» برگزيد؛ و فرماني به نام وي صادر كرد، و چون انتخاب اين جوان با توجّه به كمي تجربيّات او، درميان اصحاب و ياران سؤال انگيز بود؛ و كمتر موردي در گزينشهاي پيامبر (ص) شبيه آن پيدا مي شد كه براي مركز بسيار حسّاسي همچون مكّه فرد بسيار جواني را انتخاب كند، با يك جمله به تمام سؤالاتي كه در اذهان مطرح بود پاسخ داد، رو به سوي «عتّاب» كرده فرمود :

«يا عَتّابُ تَدْري عَلي مَنِ اسْتَعْمَلْتَُكَ؟ اَسْتَعْمَلْتُكَ عَلَي أَهْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ! وَلَوْ أَعْلَمُ لَهُمْ خَيْراً مِنْكَ اسْتَعْمَلْتُهُ عَلَيْهِمْ؛» (اسدالغابه، 3/385) [اي عتاب آيا مي داني تو را براي چه به اين مقام برگزيدم؟ و بر كدام قوم فرمانروا كردم؟ تو را فرماندار «اهل الله» عزوجل (اهل حرم و ساكنان مكه) نمودم؛ و اگر درميان مسلمانان كسي را براي اين مقام «شايسته تر» از تو مي يافتم، اين كار را به او مي سپردم!]

با ز در همين زمينه، پيامبر اسلام(ص) به صورت يك دستور كلي مي فرمايد :

«مَنْ وَلَّي مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمينَ شَيْئاً فَوَلّي رَجُلاً وَ هُوَ يَجِدَ مَنْ هُوَ أَصْلَحُ لِلْمُسْلِمينَ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ»[كسي كه چيزي از امور مسلمين را بر عهده گيرد، سپس فردي را عهده دار كار مهمّي كند، در حالي كه فرد اصلح از او را مي يابد، خيانت به خدا و رسول او كرده است!]

و

نيز در حديث ديگري از آن حضرت آمده است :

«مَنْ قَلَّدَ رَجُلاً عَلَي عِصابَهٍ وَ هُوَ يَجِدَ في تِلْكَ الْعِصابَهِ أَرْضي مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللهَ وَ خانَ رَسُوَلَهُ وَ خانَ الْمُؤْمِنينَ» (السّياسة الشرعيه/716) [كسي كه كار گروهي را بر عهده كسي بگذارد كه درميان آن گروه فردي از او شايسته تر پيدا مي شود، خيانت به خدا و رسول خدا و مؤمنين كرده است.]

بنابراين، اصل اساسي در تقسيم پستها در حكومت اسلامي و سپردن مديريّتها و فرماندهي به افراد، همان اصل گزينش شايسته ترين افراد است. و انحراف از اين خط ، خيانتي است به خدا و پيامبر و همة جامعة اسلامي.

در حديثي از رسول خدا(ص) يكي از نشانه هاي قيام قيامت و نابودي جامعة بشريّت «سپردن كارها به نا اهل» شمرده شده است؛ پيغمبر اكرم(ص) مي فرمايد:

«اِذا ضُيِّعَتْ الْاَمانَهُ اِنْتَظِرِ السّاعَهَ قيلَ يا رَسُولَ اللهِ وَ ما أَضاعَتْها؟ قالَ اِذا أَسَدِيَ الْاَمْرُ اِلي غَيْرِ أَهْلِهِ فَاْنَتَظِرِ السّاعَهَ» (السّياسة الشرعيه/11)

[هنگامي كه امانت ضايع گردد منتظر پايان جهان باش!عرض كردند اي رسول خدا! منظور از ضايع كردن امانت چيست؟] فرمود هنگامي كه كارها به دست غير اهلش سپرده شود، منتظر پايان جهان باش.]

قرآن چه معيارهايي را براي گزينش مديران و كاركنان حكومت اسلامي معرفي مي كند؟

پرسش

قرآن چه معيارهايي را براي گزينش مديران و كاركنان حكومت اسلامي معرفي مي كند؟

پاسخ

در سه سوره قرآن مجيد به سه گونه معيار براي سه گونه پذيرش مسؤوليّت اشاره شده است:

1 - در سورة بقره درداستان «طالوت و جالوت» و انتخاب طالوت به عنوان فرماندهي بني اسرائيل به وسيلة پيامبر آن زمان، «اشموئيل) براي پيكار با «جالوت» كه سلطان جبّار آن زمان بود،روي دو ويژگي مهم، يعني گستردگي علم و جسم تكيه شده است؛ آنجا كه مي فرمايد :

«اِنَّ اللهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الجِسْمِ وَ اللهُ يُؤْتي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ واسعٌ عَليمٌ» بقره/247

[خداوند او را بر شما برگزيده و به او توانائي جسماني و علمي بخشيده و خداوند حكومت را به هر كس بخواهد(شايسته ببيند) مي بخشد و احسان خداوند وسيع است؛ و (از لياقت افراد براي منصب ها ) آگاه است.] روشن است كه قدرت جسماني و فكري دو شرط اساسي براي پيكار با دشمن سرسخت است.

2 _ در سورة يوسف به هنگامي كه پيشنهاد سرپرستي خزانه داري مصر از سوي يوسف مطرح شد، او روي امانت و آگاهي خويش تكيه كرده و مي گويد :

«اِجْعَلْني عَلَي خَزائِنِ الْاَرْضِ اِنّي حَفيظٌ عَليمٌ» يوسف/55

[مرا سرپرست خزائن سرزمين (مصر) قرار ده، كه نگهدارنده و آگاهم!]

قابل توجه اين كه، در معيارهاي قرآني در هر مورد روي صفاتي متناسب با همان پست و مقام تكيه شده است.

در مورد فرماندهان روي عنوان«زادَهُ بَسْطَهً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ».

در مورد كاركنان روي عنوان «القَوِيُّ الاَمينُ»

در مورد حافظان مديريّت و بيت المال روي عنوان«حَفيظٌ عَليمٌ»

3_ در داستان موسي و شعيب به هنگامي كه يكي از دختران شعيب پيشنهاد انتخاب موسي را

براي سرپرستي اموال خانواده شعيب و چوپاني گوسفندان مي دهد، روي «قوّت» و«امانت» او تكيه مي كند و مي گويد:

«يا أَبَتِ اسْتَاْجِرْهُ اِنَّ خَْيْرَ مَنِ اسْتَاْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْاَمينُ» قصص/36

[پدرم! او را استخدام كن؛ زيرا بهترين كسي را كه مي تواني استخدام كني آن كس است كه قوي و امين باشد(و او همين مرد است).]

عمده ترين شرايط و صفات مشترك مديران و فرماندهان چيست؟

پرسش

عمده ترين شرايط و صفات مشترك مديران و فرماندهان چيست؟

پاسخ

1 _ ايمان به هدف :

قبل از هر چيز بايد به اين نكته توجه داشت كه ما در چهار چوبة يك نظام مكتبي بحث مي كنيم، و طبعاً« ايمان به هدف» در اين جا مفهوم ايمان به مكتب و مباني مكتبي را دارد. يك مدير و فرمانده مكتبي نه تنها نمي تواند در برابر آن مكتب بي تفاوت باشد؛ بلكه، بايد ايمان عميقش به تعليمات آن مكتب، انگيزة اصلي او را در انجام وظايفش تشكيل دهد.

در اينجا مسأله از شكل سلسة مراتب و احساس مسؤليت در برابر مقام فوق، بيرون مي آيد؛ و شكل «خودجوشي» را به خود مي گيرد.

قابل توجه اينكه قرآن مجيد دربارة پيامبر اسلام(ص) مي گويد «اَمَنَ الرَّسُوُلُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهَ مِنْ رَّبِّه…» بقره/258 [پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است و …] ايمان رسول خدا(ص) به «ما أَنْزَلَ الله» از تمام تلاشها وكوششها و از تمام زندگانيش آشكار بود.

در هيچ يك از تواريخ ديده نشده كه پيامبر(ص) در جائي از ميدان جهاد فرار كرده باشد، حتي در ميدان احد كه اوضاع به منتها درجة وخامت رسيد، و گروه زيادي از لشكر، جز خاصان از ميدان كنار رفتند، پيامبر(ص) چون كوه پابرجا ايستاد و با اينكه جراحات پيشاني و شكستگي دندان، او را به شدت آزار مي داد، و در برابر دشمن تنها مانده بود، دست از استقامت و پايمردي بر نداشت و سرانجام ديگران را به ادامة مبارزه و بازگشت به ميدان دعوت كرد.

2و3_ «علم» و «قدرت» :

اين دو چنانكه مي دانيم در قرآن مجيد صريحاً آمده است، و به عنوان دو ارزش

مهم در مسألة گزينش فرمانده روي آن تكيه مي كند.

مدير ناآگاه يا ناتوان تشكيلات خود را به ورشكستگي و سقوط مي كشاند و چنين فرماندهي در ميدان نبرد نيز سرنوشتي جز شكست ندارد. امام صادق(ع) در اين زمينه چنين مي فرمايد :

«أَلْعامِلَ عَلي غَيْرِ بَصْيرَةٍ كالسّائِرِ عَلي غَيْرِ الطَّريقِ لا تَزيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ عَنِ الطَّريقِ إِلاّ بُعْداً» (كافي 1/43) [كسي كه بدون بصيرت و آگاهي كاري را انجام مي دهد، همانند كسي است كه از بيراهه سير مي كند كه هر قدر سريعتر مي رود از مقصد دورتر مي شود.]

و در همين زمينه، پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد :

«مَن اسْتَعْمَلَ عامِلاً عَنِ المُسْلِمينَ وَ هُوَ يَعْلَمُ اَنَّ فيهمْ مَنْ هُوَ أَوْلي بِذلِكَ مِنْهُ، وَ أَعْلَمُ بِكِتابِ اللهِ وِ سُنَّةِ نَبِِيَّهِ، فَقَدْ خانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ، وَجَميعَ المُسْلمينَ» (سنن بيهقي، 10/11) [هر كس از ميان مسلمانان فرمانداري برگزيند در حالي كه مي داند ديگري نسبت به او اولويت دارد و به قرآن و سنت آگاه تر است، خيانت به خدا و رسول او و جميع مسلمانان كرده است.]

به راستي اين حديث كه هم ناظر به بعد مكتبي و تعهد، و هم بعد تخصصي و آگاهي است، پشت را مي لرزاند و به همگان هشدار مي دهد كه در همه جا اصل لياقت و آگاهي و اولويّت ها را دقيقاً مراعات كنند.

اين نيز روشن است كه بخشي از اين دو امتياز ذاتي است و بخش مهمي از طريق اكتساب فراهم مي گردد مخصوصاً از طريق تجربه وسابقة كار و بايد مديران و فرماندهان را در اين دو جنبه پرورش داد.

4_ امانت و درستكاري

در معيارهاي اسلامي، اين شرط به ضميمة قدرت، براي همة كاركنان و كارمندان قيد شده است. و مدير و

فرمانده به حكم اينكه از رده هاي بالاي كاركنان و كارمندان هستند نه تنها نمي توانند از آن فرمان مستثني باشند؛ بلكه، بايد هر دو را در حدّ عالي دارا باشند. اين معني به صورت خاصي در سرگذشت «موسي» و «شعيب» در قرآن مطرح شده است. «امانت» نيز منحصر به امين بودن در حفظ اموال نيست؛ هر پست و مقامي نيز مصداقي از مفهوم وسيع «امانت» است، و اسرار هر تشكيلات نيز امانت آن تشكيلات است كه بايد در حفظ آن كوشيد. قابل توجه اينكه يكي از ياران پيغمبر(ص) خدمتش عرض كرد :

«اَلا تَسْتَعْمِلنُي» [آيا يكي از پستهاي مهم را به من واگذار نمي كني؟!]

پيامبر(ص) دست بر شانة او زد و فرمود «أِنَّكَ َضعيفُ، وَ إِنَّها أَمانَةُ (وَ الْأَمانَةُ ثَقليةُ) وَ إِنَّها يَوْمَ اَلْقِيامَهِ خِزْيٌ وَ نَدامَةُ، إِلّا مَنْ أَخْذََها بِحَقِّها وَ أَدَّي الَّذي عَلَيْهِ فيهآ!» (صحيح مسلم 2/124) [تو ضعيف هستي، و اين پستها امانت است(و امانت الهي سنگين است) و روز قيامت مايه رسوايي و پشيماني مي گردد، مگر كسي كه آن را به حق بگيرد، و وظيفة خود را دربارة آن ادا كند!]

5_ صداقت و راستي: با توجه به اين كه مهمترين سرماية يك مدير و فرمانده در برنامه هاي اجرايي همبستگي او با افراد زير نظر او، وجود اعتماد متقابل در ميان آنها است. و با توجه به اينكه ضمن حفظ اين همبستگي و اعتماد متقابل، صداقت در گفتار وعمل است؛ نقش اين موضوع در اين مديريت آشكار مي شود. گاه يك «سخن» يا «عمل» خالي از صداقت كافي است كه ميان مدير و فرمانده و كساني كه تحت مديريت و فرماندهي قرار دارند جدايي بيفكند؛ به

همين دليل، مدير و فرمانده حتي از كارهائي كه او را متهم به ترك صداقت مي كند هر چند واقعيتي نداشته باشد، بايد بپرهيزد؛ تا بتواند سرماية عظيم اعتماد عمومي را حفظ كند.

در تعليمات اسلام به قدري روي دو مسأله «صداقت» و «امانت» تكيه و تآكيد شده كه دربارة كمتر موضوعي ديده مي شود؛ و اين به خاطر نقش حياتي اين دو در زندگي اجتماعي بشر است. پيغمبر اكرم(ص) فرمود :

«لا تَنْظُرُوا إِلي كَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَكَثْرَةْ الحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ، وَ طَنْطَنِتِهمْ بِاللَّيْلِ، وَ لكِنِ انْظُرُوا إِلي صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الْأَمانَهِ» (سفينه البحار، ج 1، مادة «امن»/41) [براي آزمايش مردم) نگاه به زيادي نماز و روزة آنها و كثرت حج و نيكي كردن آنها به مردم، و سر و صداي آنها در عبادات شبانه نكنيد، ولي نگاه به راستگوئي و امانتداري آنها كنيد]

6_ حسن سابقه:

اين شرط مهم را كه امروز از سوي همة مجامع و محافل جهاني و مؤسسات مختلف به رسميت شناخته شده، امير مؤمنان علي (ع) در چهارده قرن پيش، با صراحت تمام در فرمان تاريخي «مالك اشتر» بيان فرموده است؛ آنجا كه «مالك» را مخاطب ساخته مي گويد :

«إِنَّ شَرَّ وُزَرائِكَ مَنْ كانَ لِلْأَشْرارِ قَبْلَكَ وَزيراً، وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الاثامِ، فَلايَكُونَنَّ لَكَ بِطانَةً، فَإِنَّهُمْ أَعْوانُ الْاَثَمَةِ، وَ إِخْوانُ الظَّلَمَهِ، وَأَنْتَ واجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آزائِهِمْ وَ نَفاذِهِمْ، وَلَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آضارِهِمْ، وَ أَوْزارِهِمْ وَ آثامِهِم … أُولئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَؤُوَنَهً وًأًحْسَنُ لَكَ مَعُونَهً» (نهج البلاغه، نامة 53) [بدترين وزراي تو كساني هستند كه براي اشرار قبل از تو وزير بوده اند؛ كسي كه با آن گنهكاران در كارهايشان شركت داشته،

نبايد صاحب اسرار تو باشند؛ آنها همكاران گنهكاران و برادران ستمكارانند؛ در حالي كه تو مي تواني جانشينان خوبي براي آنها بيابي، از كساني كه از نظر فكر و نفوذ كمتر از آنان نيستند؛ اما بار گناهان آنها را به دوش نمي كشند… هزينة اين افراد بر تو سبكتر، و همكاريشان با تو بهتر است!]

و براي شناختن سوابق افراد بايد به بازتاب شخصيت آنها در افكار عمومي جامعه مراجعه كرد؛ البته ممكن است افكار عمومي در قضاوت خود دربارة كسي احياناً گرفتار اشتباه شود، ولي غالباً معيار خوبي براي شناخت افراد مي تواند باشد.

7- سعه صدر:

«مديريت» مانند «فرماندهي» كار پيچيده اي است، و مي دانيم هر قدر كاري پيچيده تر باشد مشكلات آن افزون تر، و آفاتش بيشتر است؛ به همين دليل، مديران و فرماندهان، بايد داراي اعصابي قوي، حوصلة زياد، و ظرفيت كافي در رويارويي با مشكلات باشند.

حديث معروف «آلَةُ الرِّياسَهِ سَعَةُ الصَّدْرِ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، شمارة 176) [وسيلة رياست، سعه صدر و گشادگي فكر است!] را غالباً شنيده ايم.

نكتة قابل توجه اينكه در بسياري از روايات اسلامي «علم» و «حلم» در كنار هم به عنوان دو عامل موفقيت و پيروزي بيان شده، و «حلم» چيزي جز «ظرفيت و سعة صدر» نيست.

8- دلسوزي و عشق به كار :

هيچ كس نمي تواند مدير و يا فرماندة خوبي باشد، مگر اينكه به كار خود عشق بورزد.

9- تجربه و آزمودگي :

هيچ مدير و فرماندهي در آغاز كارش تجربة قابل ملاحظه اي در مورد آن ندارد؛ ولي كارهاي قبلي او در مشاغل و مناصب ديگر مي تواند زمينه ساز براي منصب فعلي او باشد؛ و منظور از تجربه و سابقة كار نيز همين است. در اينجا حديث مشهور

جالبي داريم كه مي فرمايد «هيچ پيامبري مبعوث نشد مگر اينكه قبلاً يك دوره شباني را گذرانده بود!) «ما بَعَثَ اللهُ نَبِيّاً اِلاّ وَ قَدْ رَعَي الْغَنَمَ».

10- شجاعت و قاطعيت :

گرچه شرايط مهم يك مدير و فرمانده و ارزشهاي لازم براي آنها منحصر به آنچه در اينجا آورده ايم نيست؛ ولي مي توان گفت آنچه تا حال بيان شده عمده ترين او صافي است كه بدون آن، لباس مديريت و فرماندهي بر قامت كسي زيبا و رسا نيست؛ و شجاعت شرط ديگري در اين سلسله، و از يك نظر اولين خصلت لازم براي احراز اين مقام است. زيرا مديران و فرماندهان وظايفي دارند كه انجام صحيح آنها بدون بهره گيري از اين وصف ممكن نيست.

11- عدالت و دادگري :

از مهمترين اوصافي كه در فرماندهي و مدير نهايت لزوم را دارد، «پيراستگي از هر گونه تبعيض و ظلم» است. البته عدالت در مفهوم گستردة اسلامي اش از دادگري فراتر است، و به معني ترك گناهان كبيره، و عدم اصرار بر صغائر آمده، يا به تعبير دقيقتر، آن حالت خدا ترسي باطني است كه به صورت يك ملكه و خصلت در آمده است و او را از انجام گناه باز مي دارد، و سدّي ميان انسان و گناه مي كشد.جالب اين كه در دستورات اسلام وجود اين ملكه براي كارهائي كم اهميت تر از مسألة مديريت و فرماندهي، شرط شمرده شده مانند عدالت در مورد شهود، يا در مورد امام جماعت.بنابراين، مسلّم است كه در پستهاي كليدي بايد مرحلة والائي از تقوي شرط باشد.

قرآن مجيد با صراحت همة مسلمانان را مخاطب قرار داده و دعوت به (اقامة كامل عدل) مي كند :«يا أَيُّهَا

الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالقِسِطِ شُهَداءَ للهِ وَلَو عَلي اَنْفُسِكُمُ أوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ» نساء/135 [اي كساني كه ايمان آورده ايد! كاملاً قيام به عدالت كنيد! براي خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهي) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد!]

به اين ترتيب، هر نوع ملاحظه كاري را در زمينة اجراي اصول عدالت، حتي در مورد نزديكترين نزديكان، ممنوع مي شمارد.

12_ پايگاه مردمي

مهمترين پشتوانة كار مديران و فرماندهان در پيشبرد اهداف بزرگ خود، حمايتهاي مردمي و علاقة قلبي مردم به آنها است؛ و اين پشتوانه در صورتي محفوظ مي ماند كه رابطة خود را با مردم از طرق مختلف مخصوصاً از طريق تماس مستقيم حفظ كنند. به همين دليل، پيغمبر اكرم(ص) و امير مؤمنان علي(ع) در دوران حكومتشان هميشه و در هر حال در دسترس مردم بودند؛ و اگر گاهي شرايط ايجاب مي كرد كه تمام وقت با آنهانباشد، ساعتي را براي اين ملاقات و رابطة مستقيم قرار مي دادند.

13_ پايبند بودن به اصول و ضوابط

اين اصل را به عنوان يكي از مهمترين شرايط و ويژگيهاي مدير و فرمانده مي توان ذكر كرد، و هم ضدّ آن (مقدم داشتن روابط بر ضوابط) را به عنوان يكي از مهمترين آفات مديريت مي توان شمرد.درست است كه تقيّد به «ضوابط» و بي اعتنايي به حاكميت «روابط» مشكلات فراواني دارد، و مخصوصاً در جوامعي كه هميشه روابط بر آن حاكم بوده است، و ضوابط هميشه در برابر آن قرباني شده؛ ولي اگر مشكلات آن در كوتاه مدت پذيرفته شود اثر آن در دراز مدت بسيار مثبت و چشمگير است.

اصولاً سازمان و تشكيلاتي كه «ضابطه بر آن حاكم نباشد» شايستة

نام سازمان و تشكيلات نيست! و نه كسي كه در رأس آن است شايستة نام مدير و فرمانده! منابع و تواريخ اسلام مملو است از اسناد زنده اي كه نشان مي دهد پيشوايان اسلام براي حفظ ضوابط تا چه اندازه رابطه ها را زير پا مي گذاشتند.

داستان «عقيل وَ حَديد محماة» را همه شنيده ايم كه مطابق آنچه در نهج البلاغه ثبت است «عقيل» نزد برادرش امير مؤمنان علي(ع) رسيد و تقاضاي امتياز مختصري بر ديگران در اموال بيت المال داشت. ولي علي(ع) براي حفظ اصول نه تنها دست رد بر سينة او زد؛ بلكه، چنان درسي به او داد كه تاريخ هرگز آن را فراموش نخواهد كرد! قطعة آهني را در آتش گذارد؛ هنگامي كه سرخ و گداخته شد نزديك دست برادر برد، ناگهان فريادش بلند شد، و امام(ع) فرمود :

(عزاداران بر مرگ تو اشك بريزند، از آتشي كه در برابر قيامت بازيچه اي بيش نيست فرياد مي زني و مرا به سوي آتش سوزاني كه خشم خدا آنرا بر افروخته است مي كشاني!) «أَتَئِنُّ مِنْ حَديدَهٍ أَحْماها إِنْسانُها لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّني إلي نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ». (نهج البلاغه، خطبة 244)

چه ويژگيهايي باعث شد پيامبر اسلام به عنوان مدير و فرمانده اي فوق العاده از طرف دوست و دشمن ستوده شود؟

پرسش

چه ويژگيهايي باعث شد پيامبر اسلام به عنوان مدير و فرمانده اي فوق العاده از طرف دوست و دشمن ستوده شود؟

پاسخ

از مسائلي كه دوست و دشمن دربارة پيغمبر اكرم(ص) پذيرفته اند، مديريت شايسته و فرماندهي فوق العادة اوست. هر كس در هر چيز ترديد كند در اين دو معني ترديد نخواهد كرد كه او هم مدير لايقي بود و هم فرماندة فوق العاده اي. دليل آن هم «پيروزي سريع پيامبر(ص) بر انبوه دشمنان در كوتاه ترين مدّت و با كمترين ضايعات» است!

در مهمترين جنگهاي اسلامي، پيغمبر (ص) شخصاً فرماندهي سپاه را بر عهده داشت و اين جنگها به نام «غزوه» از ديگر جنگهاي اسلامي مشخص مي شود و از حساسيّت و اهميّت فوق العاده اي برخودار بوده است.

نه تنها مورّخان اسلامي بلكه مورّخان غير مسلمان هم كه تاريخ اسلام را مورد تجزيه و تحليل قرار داده اند، مديريّت و فرماندهي پيامبر را بسيار ستوده و روش او را در جنگ از بهترين روشها معرفي كرده اند. قرآن مجيد در مورد شخص پيامبر (ص) پنج صفت را به عنوان دلايل شايستگي او براي اين پست و مقام بيان كرده است

«لَقَدْ جائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنْتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»

[از سوي خدا پيامبري به سراغ شما آمد كه از خود شماست(جوشيده از ميان توده هاي شما)! كسي كه ناراحتيهاي شما بر او ناگوار و سنگين است! و براي هدايت و نجات شما سخت كوشا است! و نسبت به مؤمنان، مهربان و رحيم است!]

به اين ترتيب، جوشيده بودن از ميان توده هاي جمعيّت و مردم مستضعف، دلسوزي فوق العاده، علاقة شديدي به سامان بخشيدن به كار مردمي كه تحت رهبري او هستند، و بالاخره مهر

و محبّت فوق العاده، از ويژگيهاي مهمّ اين پيامبر(ص) و از خصوصيّات رهبري و مديريّت او وهم از عوامل پيروزي سريع و عميق او بود.

از ديدگاه حضرت علي ع) يك فرماندة نمونه داراي چه ويژگيهايي است؟

پرسش

از ديدگاه حضرت علي ع) يك فرماندة نمونه داراي چه ويژگيهايي است؟

پاسخ

1_ بيداري و هوشياري كامل در بحرانها و به هنگام احساس خطر.

2_ عدم ترس و وحشت از قدرت دشمن هر چه باشد و هر قدر باشد.

3_ قاطعيّتي همچون شعله هاي سوزان آتش در برابر دشمنان.

4_ مؤثّر بودن و حساب شده بودن ضرباتي كه بر دشمن وارد مي كند.

5_ پيروي كامل از فرمان امام و رهبر.

6_ دلسوزي و خيرخواهي نسبت به جامعة اسلامي.

7_ سختگيري در برابر دشمنان.

امام علي(ع) در دستورالعمل خود، خطاب به «محمّد بن ابي بكر» هنگام انتصاب او به ولايت مصر چه فرمود؟

پرسش

امام علي(ع) در دستورالعمل خود، خطاب به «محمّد بن ابي بكر» هنگام انتصاب او به ولايت مصر چه فرمود؟

پاسخ

چنين فرمود :بالهاي (محبت) خود را براي آنها بگستر، و پهلوي نرمش و ملايمت را بر زمين بگذار!چهرة خويش را براي مردم گشاده دار، و مساوات را در ميان آنها اعمّ از كوچك و بزرگ _ حتّي در نگاه هايت _ مراعات كن!تا نه بزرگان كشور به حمايت بي دليل تو طمع ورزند، و نه ضعفا در اجراي عدالت از تو مأيوس شوند، چرا كه خداوند از بندگان خود در مورد اعمال كوچك و بزرگ، آشكار و پنهان باز خواست خواهد كرد!…

اي محمّد بن ابي بكر! بدان من تو را فرماندة بزرگترين لشكرم، يعني لشكر مصر نمودم! پس بر تو لازم است كه با خواستهاي دلت مخالفت كني و از عقيدهات دفاع نمائي، هر چند يك ساعت از عمر تو بيشتر نمانده باشد!

و هرگز خدا را به خاطر رضاي احدي به خشم نياور كه خداوند جاي همه كس را مي گيرد و هيچ كس جاي او را نخواهد گرفت!

نماز را در اوقات خود به جاي آور نه آن كه به هنگام بيكاري در انجامش تعجيل كني، امّا به هنگام اشتغال به كارها آن را به تأخير بيندازي!…

(از منافقان سخت بپرهيز و بر حذر باش، چرا كه) پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود من نه از مؤمن و نه از مشرك بر امّتم نمي ترسم، زيرا مؤمن را ايمانش از خلافكاري باز مي دارد، و مشرك را خدا به خاطر شركش درهم مي كوبد؛ تنها از شرّ منافقان بر شما مي ترسم كه در دل ايمان ندارند، و به زبان سخناني مي گويند جالب و دلپسند

(تا شما را بفريبند و به اهداف شوم خود برسند، ولي از اعمال زشتشان مي توان آنها را باز شناخت). (نهج البلاغه، عهدنامة محمد بن ابي بكر)

از ديدگاه اسلام ويژگي هاي عمومي مديريت چيست؟

پرسش

از ديدگاه اسلام ويژگي هاي عمومي مديريت چيست؟

پاسخ

در اين نوشتار بخشي از شرايط لازم را متذكر مي شويم:

1. ايمان به ارزش كار

كشش دروني و علاقه باطني به هر كاري كه انسان، تصدي آن را بر عهده مي گيرد، از عوامل بزرگ موفقيت انسان است، زيرا عشق و علاقه به كار، مانع از آن مي شود كه غبار خستگي بر روان انسان بنشيند. نه تنها احساس خستگي نمي كند، بلكه دوري از كار در او ايجاد خستگي مي كند.

عشق و علاقه به كار، روح ابتكار و نو آوري را در انسان زنده مي سازد، و در پرتو كشش دروني، مشكلات را برطرف مي كند. در حالي كه كار از روي بي ميلي و بي رغبتي، نه تنها پيش نمي رود، بلكه در جا هم مي زند.

در انتخاب مدير، بايد ايمان او را به ارزش كار به دست آورد، و از طريق ذوق آزمايي و استعداد سنجي، وجود اين ويژگي را در او كشف كرد، و از زمانهاي ديرينه گفته اند: «در هر سري شوري است، خوشبخت كسي است كه ذوقش را در يابد».

پيامبران، مديران عمومي جامعه بوده و از طريق هدايت مردم، كار خود را آغاز نموده اند و در سخت ترين شرايط، موفقيتهايي به دست مي آوردند. و يكي از علل موفقيت آنان، هر چند در قلمرو محدود، ايمان آنان به ارزش كار خود بود.

2. امانت و تعهد

هيچ گروهي و صنفي نمي تواند ارزش پاكي نفس و وارستگي روح و روان را انكار كند. علو روح و طبع بلند، از ويژگيهاي مردان با هدف است كه هرگز هدف را فداي تمايلات شخصي خود نمي سازند.

در قلمرو مديريت چه بسا اتفاق مي افتد منافع شخصي مدير، با مصالح مديريت، تضاد پيدا مي كند

در اين شرايط، نفس خود خواه و آزمند مدير، فكر و انديشه او را با منافع خويش همسو مي سازد، در حالي كه مدير امين و متعهد، كفّه طرف مقابل را سنگين تر مي نمايد، و به خاطر منش عالي كه دارد، با خود مي گويد: «مديريت لقمه چربي براي من نيست، بلكه امانتي است از طرف مردم، در دست من، و خيانت در امانت كار قبيح و زشتي است» (نهج البلاغه/5)

مديريتي مي تواند موفق و درخشان باشد كه متصدي آن، با روح بلند و نفس پاك، وارد ميدان عمل گردد، و چنين ويژگي در افرادي كه در خانواده هاي مذهبي پرورش يافته اند، پيدا مي شود، بالأخص خانواده هايي كه داراي سوابق درخشان بوده، و از اصالت برخوردار باشند.

امروز براي كنترل كارها، مسأله اي به نام «نظارت و بازرسي» مطرح است، و تا حدي مفيد و سودمند مي باشد، ولي بايد توجه نمود كه گروه نظارت كننده «تافته و بافته جداگانه» نيستند. آنان نيز از همان تمايلاتي كه سرپرست، برخوردار است، برخوردار مي باشند. و اگر در اين گروه، علوّ طبع، و به تعبير صحيح تر تربيت ديني و حالت خدا ترسي نباشد، چه بسا با ارائه چراغ سبزي از طرف مدير، تمام مسائل حل گردد. و «حساب سازي» جاي «حسابرسي» را پر مي كند، تا آنجا كه با صورت سازي خاصي، خائن، مدال مي گيرد. از اين جهت چه بهتر بايد دنبال مديرهاي امين و متعهد و متقي و پرهيزگار رفت، و ريشه فساد را سوزاند.

3و4. دانايي و توانايي

دانايي و توانايي، دو ويژگي عمومي است كه همه مكاتب مديريت آن را به عنوان زيربنا پذيرفته اند. علم و دانش، و به اصطلاح تخصص، راه را روشن مي سازد،

مشكلات را بر طرف مي كند. در حالي كه توانايي روحي و جسمي به كار، صورت مي بخشد، و به طرح، عينيت مي دهد، مقصود از دانايي، دانش مربوط به موضوعي است كه مديريت آن را بر عهده گرفته است، مقصود از توانايي، قدرت روحي و جسمي است كه ماشين كار را به پيش مي راند.

همان طوري كه قدرت روحي از ارزش بالايي برخوردار است، صحت و تندرستي مدير نيز دوشادوش آن، در موفقيت امر مديريت مؤثر است، و لذا قرآن،آنگاه كه طالوت را به عنوان فرمانده سپاه معرفي مي كند، قوم بني اسرائيل، زبان به اعتراض مي گشايند و مي گويند: او فقير و ناتوان است. تو گويي غنا و ثروت از شرايط مديريت مي باشد، قرآن در پاسخ آنان بر علم و دانش طالوت، و قدرت جسمي او تكيه مي كند كه در ميدان جهاد و نبرد كارساز مي باشد. (بقره /247)

امامت و حكومت، نوعي مديريت جامعه است، و امام علي(ع) روي علم و توانايي مدير و تخصص او تكيه مي كند و فرمايد: سزاوارترين افراد براي اداره كشور، تواناترين و داناترين آنها به احكام خداوند، در مسائل مربوط به حكومت است. (نهج البلاغه، خطبة 172)

5. دادگري در ميان زيردستان

عدالت و دادگري در ميان زيردستان، از ويژگيهايي است كه مي تواند تكميل كننده امانت و تعهد مدير باشد، قلمرو مديريت، مجموعه اي است كه بايد بر آن توازن حكومت كند، و هركسي به حق شايسته خود برسد، در حالي كه تبعيض و ظلم، مايه از هم پاشيدگي مجموعه است، كه در نتيجه دود آن به چشم مدير و صاحبان مديريت مي رود. گاهي گفته مي شود، مدير بايد به همه به يك نظر بنگرد، و در ميان آنان مساوات

بر قرار كند، ولي تعبير بهتر اين است كه بگوييم مدير بايد عدالت را در ميان همه برقرار سازد، زيرا چه بسا مساوات بر خلاف دادگري باشد، ولي آنجا كه هر دو گروه امتياز مشتركي داشته باشند، مقتضاي عدالت، يكسان نگري است.

6. احترام به افكار ديگران

التقاي دو فكر و دو انديشه بسان پيوستن دو سيم مثبت و منفي است، كه از لابلاي آن، برق و روشني مي جهد، مشاوره در مسائل مهم، يكي از اصول مهم فن مديريت است، زيرا در اين صورت، مدير از افكار ديگران مدد مي گيرد، و مسلماً افكار به هم فشرده مانند نيروهاي مجتمع است كه قوه و قدرت آن، چند برابر مي گردد ولي مهم در مسأله مشاورت، اين است كه انتخاب نظر در دست خود مدير باشد. او پس از مشاوره، افكار و آرا را سبك و سنگين مي كند، آنگاه رأي قاطع را بر مي گزيند. امروز، در مجالس مشاوره، مسأله اقليت و اكثريت، مطرح مي گردد و رأي قاطع از آن دومي است، و پيوسته پنجاه رأي بر چهل و نه رأي غالب مي باشد و به خاطر يك رأي اضافي، حقوق يك اكثريت نسبي پايمال مي گردد، و شايد در مواردي چاره اي جز رعايت اين اصل نباشد، ولي آنجا كه مدير، داراي اختيار انتخاب باشد، و خود او پس از مشاوره تصميم بگيرد، چه بسا هر دو گروه به حقوق خود برسند.

قرآن هم به اهميت مشاوره تصريح مي كند، و هم به انتخاب خود مدير، درباره موضوع نخست مي فرمايد: كار مؤمنان پيوسته شور و مشورت است (شوري/38)، و درباره موضوع دوم مي فرمايد: اي رسول گرامي با مؤمنان به مشورت بپرداز و آنگاه كه تصميم گرفتي

با تكيه بر عنايات الهي، كار را آغاز كن. (آل عمران/159)

7. قاطعيت و برندگي در تصميم

مدير در رأس هرم سازمان قرار دارد و رهبر و پيشرو كارگزاران سازمان است و بر حسب موقعيت اجرايي خود، و مسئوليتي كه بر عهده دارد مركز ثقل انديشه ها و طرحها و پيشنهادها است و در حقيقت آخرين مرجع براي تجزيه و تحليل و جمع بندي و اتخاذ تصميم براي عمل است، از اين جهت به لحاظ موقعيت خود به اراده و نيرومندي نيازمند است، پس از بررسي تمام جوانب، تصميم قاطع بگيرد و هر نوع ترديد و دو دلي را كنار بگذارد و با اعتماد به عنايت الهي، نظر خود را صادر نمايد و ما در مسأله مشاوره به احترام افكار ديگران به اين حقيقت اشاره نيز كرده ايم. و يادآور شديم كه خدا به پيامبر مي فرمايد: پس از شور، تصميم بگير و بر خدا توكل نما.

امير مؤمنان در يكي از سخنان خود چنين مي فرمايد: «سستي ها را با اراده نيرومند از خود دور كنيد». (غرر الحكم آمدي: 4/233)

و نيز مي فرمايد: «هر كس از سستي پيروي كند حقوق را تباه مي سازد».( الحياة: 1/302)

8. تواضع و فروتني و يا مردمي بودن

يكي از پشتوانه هاي كار مديران، حمايت هاي زيردستان است، و اين پشتوانه در صورتي به دست مي آيد كه مدير، حالت مردمي به خود بگيرد، و از تواضع و فروتني در عين حفظ شخصيت چشم نپوشد، و با مهر و محبت سخن بگويد و طرح دهد و يا اجرا كند.

امام علي بن ابي طالب(ع) در فرمان خود به يكي از فرمانروايان، كه مديريت مصر را به او واگذار كرده بود چنين

مي نويسد: «اي مالك مهر و محبت تو به افراد زير دست، دلهاي آنها را متوجه تو مي سازد، و آنچه كه موجب چشم روشني زمامدار مي شود دو چيز است: يكي برقراري عدالت، دومي ابراز علاقه به آنها است» (نهج البلاغه، نامة 53)

9. حسن سابقه

حسن سابقه مدير در دوران زندگي، مايه دلگرمي مسئولاني است كه او را به مديريت برگزيده اند و مقصود از حسن سابقه، خصوص مسألة صداقت و امانت او نيست، بلكه علاوه بر اين دو وصف، در كاري كه به او محول شده است، خوشنام و موفق باشد، امير مؤمنان، به بخشي ار اين حسن سابقه كه همان امانت و صداقت و درستي و پاكي است، در فرمان خود چنين اشاره مي كند: «بدترين وزيران تو كساني هستند كه پيش از تو وزير تبهكاران بوده اند، يعني آنان كه شريك گناه پيشينيان بوده اند. از اين جهت شايسته نيست چنين افرادي، رازدار تو باشند، در حالي كه تو مي تواني براي خود جانشين خوبي بيابي، ولي بار گناهان آنان را به دوش نمي كشند» (نهج البلاغه، نامه 53)

حسن سابقه، از صدر اسلام تا كنون، مقياس گزينش مديران سياسي و اجتماعي بوده و امير مؤمنان علي(ع) در انتقاد از مدعيان خلافت خاندان اموي چنين مي گويد:

«تو اي معاويه، چگونه مي تواني حكمران مردم و فرماندار امت اسلامي باشي در حالي كه نه از سابقه خوبي برخورداري و نه نشانه بزرگواري در تو هست». (غرر و درر آمدي: 3/430/ شماره 4948)

10. آميزه اي از نرمي و درشتي

قرآن پيامبران الهي را كه مديران جامعه اسلامي در مسائل مربوط به زندگي دنيوي و اخروي هستند، «نويد بخش» و «بيم دهنده» مي نامند، و در حقيقت، آنچه كه كفه ترازوي آنها را در

ارشاد و هدايت، متوازن مي سازد، وجود هر دو عنصر در ابزار كار آنهاست.

«نويد» تنها، مايه جرأت و مخالفت مي گردد، در حالي كه بيم تنها، مايه يأس و نوميدي مي شود، اگر مدير يك مؤسسه در برابر خلافكاريها و كارشكنيهاي زيردستان، پيوسته لبخند بزند، روح جرأت را در آنها زنده كرده و به تدريج قلمرو و مديريت به نابساماني كشيده مي شود، همچنانكه اگر در مقابل كوچكترين خلاف، سخت ترين مجازات قائل شود و از خود روح اغماض نشان ندهد، چنين كاري روح يأس و نوميدي را در زير دستان پديد آورده و اگر يكبار خلاف كردند، در صدد جبران كار خود بر نمي آيند، و از تكرار آن نمي هراسند، زيرا مي دانند كه عقو و اغماض مطلقاً وجود ندارد، اگر پيامبران بيم ده بودند، نويد بخش نيز بودند، و بر عكس اگر انبيا درهاي بهشت را به روي بشر گشوده اند، از دوزخ و رنجهاي اخروي نيز سخن گفته اند، و به اصطلاح نرمي در عين شدت و سختگيري در عين نرمي را به طور متوازن، در هدايت حفظ كرده اند.

در سخنان سالار پيامبران، چنين وارد شده است: پيشوايي از آن كسي است كه در او سه خصلت وجود داشته باشد:

1. پارسايي كه او را از قانون شكني باز دارد.

2. بردباري كه او را از اظهار خشم جلوگيري نمايد.

3. مهرباني با زير دستان تا آنجا كه بسان پدر مهربان جلوه كند. (كافي، 1 /407)

11. بزرگ منشي و بزرگواري در برابر مخالفان

از ويژگيهاي والاي مديريت، داشتن اعصاب قوي و نيرومند، حوصله فراوان، و ظرفيت كافي در رويارويي با مشكلات است. افرادي مي توانند رهبري گروهي را براي انجام هدفي بر عهده بگيرند كه از سعه صدر،

و نظر بلند، و همت والا برخوردار باشند، و تمام ناملايمات را در خود هضم كنند، بسان دريا كه هر نوع آلودگي به آن برسد، همه را در خود هضم كرده و چهره صاف و باز خود را حفظ مي نمايد، و اگر در گوشه دريا لحظه اي تيرگي پديد آيد، امواج شكننده دريا و جابجا شدن آبها، همه تيرگيها را به قعر دريا فرستاده، بار ديگر آب زلال خود را نشان مي دهد.

امير مؤمنان، اين حقيقت را با عبارت كوتاهي بيان كرده است آنجا كه مي فرمايد: ابزار حكومت و مديريت، داشتن سينه اي گشاده و به اصطلاح «دريادلي» است.

12. انتقاد پذيري

هيچ انساني در زندگي _ جز آنان كه خدا آنها را كامل آفريده است _ خالي از نقص و عيب نيست. و طبعاً مديريت هيچ انساني نمي تواند خالي از نقص و اشكال باشد، بايد اشكال كار خود را در آينه افكار ديگران ببيند، و به انتقاد منتقدان با ديده انصاف بنگرد و سخنان آنان را به گوش هوش بشنود.

آنگاه همه را در يك محيط آرام و دور از حب و بغض بسنجد. در ميان اينها، آنچه راكه مفيد تشخيص دهد به كار ببندد. امام صادق(ع) در حديثي ياد آور مي شود:

«بهترين برادر من كسي است كه عيب مرا به عنوان هديه به من بگويد». (تحف العقول:/336)

در زندگي پيامبر، يك نوع آزادي و دموكراسي مشاهده مي كنيم تا آنجا كه همه افراد به خود حق مي دادند آنچه را كه به ذهنشان مي رسيد به عنوان پرسش و احياناً به صورت انتقاد بگويند. روزي كه ابراهيم فرزند پيامبر درگذشت، پيامبر در سوك او اشك ريخت و گريه كرد، در حالي كه زمزمه ابراز

رضايت از خدا را بر لب داشت. در اين موقع، يكي از ياران به محضرش رسيد و عرض: تو ما را از گريه براي عزيزان نهي مي كردي. اكنون چگونه در فراق فرزندت اشك مي ريزي؟ پيامبر(ص) فرمود: «من هرگز از گريه بر عزيزان نهي نكردم. من بد گويي به سرنوشت الهي را ناروا دانستم، اعتراض به قضا و قدر را بد مي شمردم».

13. آشنايي به زمان

چرخ زمان، يك لحظه نمي ايستد، پيوسته جهان در حال دگرگوني است، و اين تغيير كه جوهر عالم طبيعت است، چهره زندگي را دگرگون مي سازد، و نيازهاي جديدي را پديد آورده، و از چيزهايي بي نياز مي سازد.

مدير موفق نمي تواند در چارچوبه خاصي به كار خود ادامه دهد، مگر اين كه پيوسته از شرايط زمان و دگرگوني هايي كه در جهان رخ مي دهد آگاه باشد. خصوصاً در آنجا كه مربوط به كار مديريت اوست. جهان صنعت و علم، پيوسته ابزار و ادواتي را عرضه مي كند و از روي مجهولاتي پرده بر مي دارد، كه نا آگاهي مدير از آنها، مايه ركود كار او مي گردد، و در نتيجه، در جا زدن نشانه عقب گرد است. در اين مورد كافي است كه سخني از امام صادق(ع) بشنويم كه فرمود:

«انسان آگاه از زمانه خويش هرگز غافلگير نمي شود» (تحف العقول، /356)

14. دور انديشي

نه تنها مدير بايد از وضع جاري زمان آگاه باشد، بلكه بايد دور انديش و آينده نگر باشد، و آينده را در آينه روز ببيند، و به اصطلاح آنچه را كه جوان با نزديك بيني، در آيينه مي بيند پير خردمند در خشت خام آن را درك مي كند.

در روايات پيشوايان ما از اين مطلب به حزم و احتياط و

پيراستگي از دستپاچگي و عجله تعبير آورده شده است. تا آنجا كه احتياط را در كنار علم و دانش آورده اند كه مايه حسن عاقبت مي شود.

امير مؤمنان(ع) مي فرمايد:

«احتياط را پيشه خود ساز و از علم و دانش جدا مشو كه سرانجام كار تو ستوده خواهد بود» (غرر الحكم، 3/شماره 441)

ويژگي هاي يك مدير اسلامي را از ديدگاه قرآن بنويسيد. يك مدير اسلامي با يك مدير مسيحي يا يهودي چه تفاوتي دارد؟ آيا بر اساس مباحث و ويژگي هايي كه در قرآن مطرح شده يك مدير مسلمان مي تواند ويژگي يك مدير مسيحي يا يهودي را داشته باشد؟

پرسش

ويژگي هاي يك مدير اسلامي را از ديدگاه قرآن بنويسيد. يك مدير اسلامي با يك مدير مسيحي يا يهودي چه تفاوتي دارد؟ آيا بر اساس مباحث و ويژگي هايي كه در قرآن مطرح شده يك مدير مسلمان مي تواند ويژگي يك مدير مسيحي يا يهودي را داشته باشد؟

پاسخ

پرسش گر محترم يك مدير اسلامي بايد شرايط لازم را براي مديريت داشته باشد و امروزه علم مديريت و شيوه هاي مختلف مديريتي در جهان مطرح شد و به آن به عنوان يك اصل علمي نگاه مي كنند.

بنابراين هر انساني اين علم را بياموزد و به كار گيرد، ممكن است يك مدير موفق به حساب آيد.

امّا آن چه در بحث مديريت مطرح است حاكم بودن احكام اسلامي و معيارهاي قرآني بر مديريت مي باشد، يعني اگر مديريت اسلامي باشد و روح مديريتي از احكام فضايل و ارزش هاي اسلامي بهره مند شود بر موفقيت آن خواهد افزود. در اسلام مديريت به عنوان يك ابزار جهت خدمت تلقي مي شود و بر اساس احكام و ارزش هاي اخلاقي و شرعي يك مدير خوب و موفق مقيد و متشرع به اصول اخلاقي و الهي داراي وجدان كاري حافظ بيت المال مسلمانان برخورد صحيح و اسلامي با زير مجموعه و ديگران عامل به احكام اسلامي و... مي باشد، و وجود اين مؤلفه ها مي تواند بر مديريت او بسيار تأثير مثبت بگذارد. در حالي كه يك مدير مسيحي يا يهودي به خاطر عدم دسترسي و يا عمل نكردن به دستورها و احكام اسلامي از چنين مؤلفه ها و ارزش هايي محروم است

اصول حاكم بر كارگزاران و زمامداران حكومت اسلامي از نظر قرآن كريم

چنين است

"الَّذِين َ إِن مَّكَّنَّ_َهُم ْ فِي الاْ ?َرْض ِ أَقَامُوا الصَّلَوَة َ وَ ءَاتَوُا الزَّكَوَة َ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوف ِ وَ نَهَوْا عَن ِ الْمُنكَرِ وَ لِلَّه ِ عَ_َقِبَة ُ الاْ ?ُمُورِ;(حج 41) آنان كه اگر در زمين به آنان قدرت و و تمكن بدهيم نماز به پاي مي دارند و زكات مي دهند و كارهاي خوب امر و از كارهاي زشت مردم را باز مي دارند و سرانجام همه كارها با خداوند است .

همچنين از نظر قرآن كريم و روايات امامان معصوم ، برخي وظايف مقامات اجرايي و كارگزاران حكومت نسبت به مردم و جامعه عبارت است از:

1. سعه صدر و گشادگي فكر و آمادگي پذيرش حوادث مختلف اميرمؤمنان علي در اين باره مي فرمايد: "آلة الرّياسة سعة الصّدر; ابزار رياست و مديريت سعة صدر و گشادگي روح و فكر و تحمل فراوان است .(نهج البلاغه كلمات قصار 176.)

2. رعايت عدالت و عدم تبعيض در ميان مردم قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْن َ النَّاس ِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْل ..;(نسأ،58) و هنگامي كه ميان مردم داوري مي كنيد، از روي عدالت داوري كنيد"; "يَ_َدَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَ_َكَ خَلِيفَة ً فِي الاْ ?َرْض ِ فَاحْكُم بَيْن َ النَّاس ِ بِالْحَق اي داوود، ما تو را خليفه بر روي زمين قرار داديم پس در ميان مردم به حق حكومت و داوري كن .

در حديثي در اين باره مي خوانيم امام اميرالمؤمنين به عمر بن خطّاب فرمود: "سه چيز است اگر آن را به خوبي حفظ و عمل كني تو را از امور ديگر بي نياز مي كند و اگر آن ها را ترك نمايي چيزي غير از آن تو را سود نمي دهد. عمر عرض كرد: آن ها چيست

اي ابوالحسن ! فرمود: اجراي حدود الهي نسبت به افراد دور و نزديك و حكم بر طبق كتاب خدا در خشنودي و غضب و تقسيم با عدالت در ميان سياه و سفيد. عمر عرض كرد: به راستي مختصر گفتي و حق مطلب را ادا كردي "(بحار الانوار، علامه مجلسي ، ج 72، ص 349، حديث 53، داراحيأ لتراث العربي )

3. توجه به پاداش نيكوكاران و گذشت و اغماض نسبت به گنهكاراني كه به بازگشت و توبه آن ها اميد است

امام صادق در اين باره مي فرمايد: "سه كار است كه بر حاكم اسلامي لازم است در مورد عوام و خواص انجام دهد: "نيكوكاران را پاداش نيك دهد تا براي انجام دادن نيكي ها تشويق شوند و گنهكاران را پرده پوشي كند تا از گناه خود توبه كنند و از گمراهي خويش بازگردند و همه را زير چتر احسان و انصاف جمع كند".(همان ج 75، ص 233.)

4. منافع مردم و خويش يكسان ديدن از جمله دستورهاي اميرالمؤمنين علي 7 به محمد بن ابي بكر _ هنگامي كه او را به زمامداري مصر برگزيد _ چنين بود: "براي عموم مردم چيزي را دوست بدار كه براي خود و خانوادة خود دوست مي داري و براي آن ها چيزي را ناخوش دار كه براي خود و خانوادة خودناخوش داري چرا كه اين كار منطق تو را قوي تر مي كند و مردم را به صلاح و اصلاح نزديك تر مي سازد".(همان ج 72، ص 27.)

5. پيوند عاطفي با مردم طبق آن چه از روايات استفاده مي شود بين مسئول اجرايي و مردم بايد رابطة عاطفي نيرومند _ آن گونه كه

ميان پدر و فرزند است _ بر قرار باشد.

امام موسي بن جعفر8 مي فرمايد: سلطان عادل به منزلة پدر مهربان است پس دوست بداريد براي او آن چه را كه براي خود دوست مي داريد و ناخوش داريد براي او آن چه را براي خود ناخوش مي داريد".(وسائل الشيعه شيخ حر عاملي ج 18، ص 472، ح 1، دارالتعارف للمطبوعات )

6. دوري از بخل جهل و ناداني و جفا و ستم حضرت علي مي فرمايد: شما مي دانيد كسي كه بر نواميس خون ها، غنايم احكام و پيشوايي مسلمانان حكومت مي كند، نبايد بخيل باشد، مبادا در جمع آوري اموال آنان براي خويش حرص ورزد و نبايد جاهل و نادان باشد كه با جهلش آنان را گمراه سازد، و نه جفاكار كه پيوندهاي آنان را از هم بگسلد و نه ستمكار كه گروهي را بي دليل بر گروهي ديگر مقدم دارد."(نهج البلاغه خطبة 131.)

7. دوري از سازش كاري و هماهنگي با اهل باطل قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "اگر تو را استوار نمي داشتيم قطعاً نزديك بود كمي به سوي آنان متمايل شوي در آن صورت حتماً تو را دو برابر ]در[ زندگي و دو برابر ]پس از[ مرگ ]عذاب مي چشانديم آن گاه در برابر ما براي خود ياوري نمي يافتي "

8. به مقام و منصب خويش به چشم امانت نگريستن در نهج البلاغه مي خوانيم كه حضرت علي در نامه اي به فرماندار آذربايجان نوشت "و ان عملك ليس بطعمه و لكنّه في عنقك امانه كار تو براي تو وسيلة نان و آب نيست بلكه امانتي در گردنت است "(نهج البلاغه

نامة 5.) و...

9. پرهيز از تجمل گرايي حضرت علي در وصف پيامبراكرم مي فرمايد: "براي تو كافي است كه راه و رسم زندگي پيامبراسلام را اطاعت نمايي تا راهنماي خوبي براي تو در شناخت بدي ها و عيب هاي دنيا و رسوايي ها و زشتي هاي آن باشد، چه اين كه دنيا از هر سو بر پيامبر بازداشته و براي غير او گسترانده شد، از پستان دنيا شير نخورد و از زيورهاي آن فاصله گرفت "(نهج البلاغه خطبة 160.)

10. تلاش در جهت تعليم و تربيت مردم حضرت علي مي فرمايد: "اي مردم مرا بر شما و شما را بر من حقي واجب شده است حق شما بر من آن كه از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم و شما را آموزش دهم تا بي سواد و نادان نباشيد."(نهج البلاغه خطبة 34.)

11. پرهيز از به همكاري طلبيدن گمراهان "وَ مَا كُنت ُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّين َ عَضُدًا;(كهف 51) من هرگز گمراهان را دستيار خود قرار نمي دهم .

12. پرهيز از همكاري با سفيهان و بي خردان "وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَآءَ أَمْوَ َلَكُم ُ الَّتِي جَعَل َ اللَّه ُ لَكُم ْ قِيَ_َمًا;(نسأ،5) اموال خود را كه خداوند وسيلة قوام زندگي شما قرار داده به دست سفيهان نسپريد".

13. پرهيز از پيروي هواي نفس "فَلاَ تَتَّبِعُوا الْهَوَي ََّ أَن تَعْدِلُوا;(نسأ،135) از هوا و هوس پيروي نكنيد مبادا از حق منحرف شويد". ;پرهيز از همكاري با اسراف كاران "وَلاَ تُطِيعُوَّاْ أَمْرَ الْمُسْرِفِين َ;(شعرا،151) فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد".

و...

وظيفه امت نسبت به حكومت در نظام اسلامي آن است كه به آن كمك نموده و در تأييد و تقويت آن كوشش

نمايند اميرالمؤمنين علي فرمود: "بر امام واجب است طبق قوانين الهي حكم كند، او مانند يك امين امانت دار قدرت عمومي مي باشد آن گاه كه امام به اين وظيفه عمل كرد، بر مردم واجب است به سخن او گوش كنند و از او اطاعت نمايند و چون فرمان بدهد، اجابت نمايند".(كتاب الاموال حافظ ابي عبيد بن سلام بن القاسم ص 9. ر.ك پيام قرآن آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 10، ص 129_138، دارالكتب الاسلامية )

"شرح صدر" به چه معنا است و چرا يك مدير بايد شرح صدر داشته باشد؟

پرسش

"شرح صدر" به چه معنا است و چرا يك مدير بايد شرح صدر داشته باشد؟

پاسخ

"شرح ، به معناي وسعت دادن و "صدر" به معناي سينه است و هر دو با هم به معناي وسعت دادن سينه است

"شرح ، در مقابل "ضيق (تنگ است قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "فَمَن يُرِدِ اللَّه ُ أَن يَهْدِيَه ُو يَشْرَح ْ صَدْرَه ُو لِلاْ ?ًِسْلَ_َم ِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّه ُو يَجْعَل ْ صَدْرَه ُو ضَيِّقًا حَرَجًا...;(انعام 125) آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براي ]پذيرش اسلام وسعت مي دهد و آن كس را بخواهد گمراه نمايد، سينه اش را چنان تنگ مي كند كه .. ."(قاموس قرآن سيد علي اكبر قريشي ج 3_4، دارالكتب الاسلامية )

شرح صدر، هم دربارة مؤمنان و هم دربارة كافران به كار مي رود: "أَلَم ْ نَشْرَح ْ لَكَ صَدْرَكَ ;(الم نشرح 1) آيا ما سينة تو را گشاده نساختيم "; "وَ لَ_َكِن مَّن شَرَح َ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِم ْ غَضَب ٌ مِّن َ اللَّه (نحل 106) ]آري آن ها كه سينة خود را براي پذيرش كفر گشوده اند، غضب خدا بر آن هاست "

شرح صدر براي مؤمنان از الطاف الهي است كه سينة آن ها با نور الهي وسعت پيدا مي كند; در اين صورت انساني كه داراي شرح صدر است انساني قوي صبور، توانا و موفق خواهد شد; بر اين اساس مي توان گفت راز موفقيت يك مدير قوي صبور، توانا و موفق داشتن شرح صدر است به يقين مديري كه نتواند مشكلات پيش رو را تحمل كند، هرگز توان ادارة يك جمع را ندارد و در كوتاه ترين مدت

كنترل اوضاع را از دست خواهد داد.

در پايان شايان ياد است كه مراد از صدر، قفسة سينة انسان نيست بلكه منظور جايگاه انديشه و احساس است و چون سينة انسان كانون عواطف و احساسات است به آن صدر مي گويند كه گاهي نيز از آن به قلب تعبير مي شود.(ر.ك تفسير الميزان علامه طباطبايي ترجمة سيد محمّد باقر موسوي همداني ج 20، ص 726-728، بنياد علمي و فرهنگي علامه ; تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 27، ص 121-124، دارالكتب الاسلامية )

وظايف و مسووليتهاي مدير

مسؤوليتها و وظايف يك مدير چيست؟

پرسش

مسؤوليتها و وظايف يك مدير چيست؟

پاسخ

به طور كلي مي توان گفت كه يك مدير، ده وظيفه عمده دارد :

1_ تصميم گيري 2_ برنامه ريزي 3_ سازماندهي 4_ هماهنگي و كنترل 5_ ايجاد انگيزه و ابتكار 6_ چاره جويي و پيشگيري 7_ بررسي و ارزيابي عوامل پيروزي و ناكامي 8_ جمع آوري اطّلاعات و آمار لازم 9_ جذب نيروهاي صالح 10_ تشويق و توبيخ

يك مدير بايد آنچه را از نظر علمي خوانده، يا در مشاغل ديگري به عنوان تجربه اندوخته، همه را بدقّت مورد بررسي مجدد قرار دهد و هرگز مواردي را كه به ناكامي منجر شده، فراموش نكند؛ هيچ گاه اصرار به آزمودن آزموده ها و پيمودن راهي را كه نتيجة آن قبلاً منفي بوده، نداشته باشد؛ كه در حديث معروف آمده :«انَّ الْمُؤْمِنَ لا يُلْدَعُ مِنْ حُجْرٍ مَرَّتَيْنِ» (سيره ابن هشام، ج 3/111) [افراد با ايمان دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شوند.]

اين نكته شايان توجّه است كه آموزشهاي كلاسيك در زمينة مديريّت، هر قدر عميق و گسترده باشد هرگز جاي مسائل تجربي را نمي گيرد، بلكه ارزش آنها نيز با محك تجربه تعيين مي شود.امير مؤمنان علي ع) مي فرمايد :

«وَ فِي التَّجارُبِ عِلْمٌ مُسْتَأْنَفٌ» (تحف العقول/96) [تجربيات، علم و دانش جديدي است!]

ب بهره گيري هرچه بيشتر از مشاوره ؛جالبترين تعبير در اين زمينه، در كلام امير مؤمنان(ع) وارد شده، آنجا كه مي فرمايد:

«لاظَهيرَ كَالْمُشاوَرَةِ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 54) [هيچ پشتيباني همچون مشورت نيست!] و به اين ترتيب، انسان از طريق مشورت مي تواند تمام ارزشهاي فكري ديگران و تجربيات آنها را در اختيار خود قرار دهد.

علاوه بر دستور صريحي كه قرآن در دو آيه از

سوره هاي «آل عمران» و «شوري» در اين زمينه داده و همگان را به شورا دعوت كرده، زندگي شخص پيامبر(ص) و ائمة هدي(ع) نشان مي دهد كه حتي با داشتن علم سرشار الهي و تحصيل در مكتب «وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ…» نساء/113 [و آنچه را نمي دانستي، به تو آموخت…]، و ارتباط با سرچشمة جوشان و پر فيضان وحي هرگز كارهاي مهم را بي مشورت اصحاب و ياران خود انجام نمي دادند؛ و حتّي گاه كه نتيجة شورا با نظر خودشان مخالف بود، نظر خود را كنار مي گذاشته و به مشورت عمل مي كردند تا «قُدوَه» و «اُسوَه»اي باشند براي هر زمان!.

اموري را كه يك مدير در هنگام تصميم گيري بايد از آنها به شدّت اجتناب كند چيست؟

پرسش

اموري را كه يك مدير در هنگام تصميم گيري بايد از آنها به شدّت اجتناب كند چيست؟

پاسخ

1_ ترديد و دودلي

2_ احتياط بيش از حد

3_ وسواس در برخورد با مسائل مختلف

4_ تسويف (امروز و فرداكردن)

5_ ترس و وحشت از مسائل و حوادث بزرگ و احساس حقارت در مقابل آنها

6_ دستپاچگي در برابر حوادث پيش بيني نشده

و خلاصه، آنچه نشانة عدم اعتماد به نفس است، مهمترين مانع اتّخاذ تصميم مؤثر براي كارهاست، گاه وحشت از عدم پيروزي و روشن نبودن عاقبت كار، مدير يا فرمانده را از اتّخاذ تصميم قاطع باز مي دارد، درحالي كه ازاصولي كه بايد مديران به آن توجّه داشته باشند، اين است كه با توجّه به عدم اطّلاع ما از آينده و حوادث احتمالي هيچ كاري را با «يقين صد در صد به موفقيّت» نمي توان شروع كرد، و اين انتظار بيهوده اي است كه گاه مانع تلاشهاي مؤثّر و مفيد خواهد بود.

آفات مديريت

خطرناكترين پرتگاهي كه بر سر راه مديران و فرماندهان قرار دارد، چيست؟

پرسش

خطرناكترين پرتگاهي كه بر سر راه مديران و فرماندهان قرار دارد، چيست؟

پاسخ

«استبداد به رأي» و احساس بي نيازي ازمشورت و نظرات ديگران است؛ همانگونه كه در حديث آمده است:

«مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَاْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها في عُقُولِها؛» (نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 161) [كسي كه استبداد رأي داشته باشد به هلاكت مي رسد و هر كس با مردان بزرگ مشورت كند در عقل و دانش آنها شركت جويد!]

و نيز علي(ع) مي فرمايد :

«وَ اَلْاِستِشارَهُ عَيْنُ الْهَدايَهِ وَ قَدْ خاطَرَ مَنِ اسْتَغْني بِرَاْيِهِ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 202) [مشورت عين هدايت است ، و كسي كه خود را بي نياز از نظرات ديگران بداند مطمئناً به خطر خواهد افتاد.]

آفات مديريّت چيست؟

پرسش

آفات مديريّت چيست؟

پاسخ

فهرست اين آفات چنين است :

1_ «تبعيض بي دليل در ميان افراد و نفراتي كه تحت مديريت و فرماندهي او قرار دارند»

2_ «سپردن كارها به دست افراد نامناسب (خواه كار كوچك را به فرد بزرگ بسپارد، يا كار بزرگ را به فرد كوچك»

3_ «راه دادن به افراد متملق و چاپلوس به محدودة كار خود»

4_ «حبّ ثناء و مدح»

5_ «جاه طلبي (حبّ جاه)»

6_ «تنگ نظري و بخل»

7_ «مال اندوزي و حرص»

8_ «حسادت نسبت به همكاران»

9_ «اعتنا به شايعات و ترتيب اثر دادن به آنها»

10_ «ريخت و پاش و اسراف و تبذير»

11_ «از دست دادن فرصتها به خاطر ترديد و عدم شهامت در تصميم گيري يا ترس و بزدلي»

12_ هدر دادن نيروهاي لايق به خاطر مسائل كوچك يا لجاجت و كينه توزي»

13_ «چسبيدن به نقاط ضعف و فراموش كردن نقاط قوّت و عدم توجّه به معدّلها»

14_ «هواپرستي و هوسبازي»

15_ «انتقامجويي و كينه توزي»

16_ « عجله و شتاب و عدم تحقيق در كارها»

17_ «سوء ظنّ مفرط (البتّه گاه مختصري سوء ظن براي مديران و فرماندهان براي اين كه در حوادث غافلگير نشوند لازم است)»

18 _ «استبداد به رأي»

19_ «خوشبيني زياد»

20_ «غرور و غفلت»

21_ «عصبانيّت و خشونت»

22_ «انعطاف و نرمش بيش از حد و سازشكاري با منحرفان»

23_ «عدم اعتماد به همكاران»

24_ «انحصار طلبي و قبضه كردن كارها»

25_ «ترجيح دادن افراد ضعيف براي همكاري به خاطر تسليم بودن آنها»

26_ «لجاجت در اشتباه و تمادي در غفلت»

27_ «عدم عفّت در سخن (بدزباني)»

28_ «عدم رعايت ادب در برخوردها»

29_ آلودة كارهاي اجرائي شدن ( يك مدير خوب كسي است كه حتّي الامكان خود را آلودة كارهاي جزئي، نكند)»

30_ «ترك صراحت و بطور

كلّي دوروئي و نفاق با دوستان و همكاران»

تشويق و تنبيه

جنبه هاي منفي تشويقها چيست؟

پرسش

جنبه هاي منفي تشويقها چيست؟

پاسخ

جنبههاي منفي تشويقها عبارتند از :

1_ تشويق نبايد به كيفيتي باشد كه ماية غرور و غفلت تشويق شونده، يا خاموش شدن شعلة فعاليت ها و نظم و انضباط او گردد.

2_ اساس تشويق ها بايد بر جنبه هاي معنوي باشد؛ تا به افراد شخصيت والا دهد؛ اما اين بدان معنا نيست كه از تشويق هاي مادي به كلي چشم پوشيده شود.

3_ تشويق يك فرد نبايد مفهوم مخالفي براي ديگران باشد، و ماية تحقير و توهين آنها گردد؛ و اين از كارهاي ظريف و دقيقي است كه ذوق و سليقة مديران و فرمانده هان ضامن اجراي آن است.

4_ تشويق نبايد پر خرج و داراي هزينة فراوان باشد؛ زيرا اولاً محور شخصيت و افتخار را از مسائل معنوي به ماد ي مي كشاند، و ثانياً عملاً در مورد افراد كمي صورت مي گيرد؛ در حالي كه تشويق بايد كاملاً گسترد گي و شمول داشته باشد.

5_ تشويق بايد بر اساس «ضوابط» صورت گيرد نه «روابط»، و چيزي اسفبارتر از اين نيست كه افراد تحت پوشش فرماندهي و مديريت ببينند«روابط» بر اين مسأله حاكم است نه «ضوابط»، كه اين امر ماية دلسردي و بد بيني و فقدان نشاط در يك تشكيلات مي شود.

6_ طبيعي است كه ميان تشويق و كار انجام شده بايد تناسبي وجود داشته باشد و سلسلة مراتب و كميت و كيفت در اين زمينه ملحوظ گردد. حضرت علي(ع) در اين باره مي فرمايد :

«اَلثَّناءُ بِأَكْثَرِ مِنَ الْاِسْتِحْقاقِْ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الْإِستِحْقاقِ عِيُّ أَوْحَسَدٌ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، شمارة 347) [ثنا گفتن و تمجيد بيش از حدّ شايستگي و لياقت، تملّق و چاپلوسي است، و كمتر از حدّ لازم، ناشي از عجز يا

حسد است!]

7_ تشويق ها معمولاً در حضور جمع صورت مي گيرد و يا نتيجة آن به اطلاع عموم مي رسد؛ ولي مواردي وجود دارد كه بايد تشويق شكل خصوصي و محرمانه داشته باشد، و مديران باذكاوت خود مي توانند اين موارد استثنائي را تشخيص دهند.

براي اينكه مديران بتوانند از «توبيخ و تنبيه» نتايج خوب بگيرند، چه اصولي را بايد رعايت كنند؟

پرسش

براي اينكه مديران بتوانند از «توبيخ و تنبيه» نتايج خوب بگيرند، چه اصولي را بايد رعايت كنند؟

پاسخ

رعايت اصول زير مناسب به نظر ميرسد:

1_ تنبيه هميشه بايد مقطعي باشد؛ يعني راه را به روي افراد متخلّف براي اصلاح خويشتن نبندد.جالب است كه در قرآن مجيد در بسياري از آيات ، بعد از مجازاتهاي شديد ، بلافاصله توبه كاران را استثنا مي كند؛ يعني راه را به روي گنهكاران باز نگاه مي دارد.

جملة «اِلَّا الَّذين تابُوا» [يا مشابه آن] در آيات زيادي از قرآن به همين منظور آمده است.

2_ توبيخ و مجازات نبايد حسّ كينه توزي افراد را بر انگيزد؛ و در عين حال قاطعيّت مديريت ايجاب مي كند كه در اين مورد، گرفتار وسوسه نشود و از ترس كينه توزيهاي آينده، بكلّي چشم از مجازات يا توبيخ متخلّفان و گنهكاران نپوشد و گرنه سازمان تشكيلاتش به فساد مي گرايد.

3_ رعايت تناسب ميان «جرم» و «جريمه»، از مسلّم ترين مسائل اسلامي وتشكيلاتي است كه دقّت درباب حدود و ديات در فقه اسلام، اين معني را كاملاً مشخّص مي كند.

4_ اصل در توبيخ اين است كه خصوصي باشد به عكس تشويق، ولي مواردي استثنائي پيش مي آيد كه شرايط ايجاب مي كند كه در حضور جمع انجام گيرد، و يا خبر آن به گوش ديگران برسد.

5_ از مسائلي كه در مورد توبيخ و مجازات كاملاً ضروري به نظر مي رسد، اين است كه، بايد دليل آن دقيقاً به طرف تفهيم شود؛ و هرگز به اين قناعت نشود كه او خودش مي داند كفّاره چه گناهي را مي پردازد. چه بسيار افرادي كه از اعمال سوء و تخلّفات خويش بي خبرند و يا به گفتة قرآن «يَحْسَبُونَ

أَنَّهُمْ يُحْسِنُوَن صُنْعاً» آن را عمل نيكي مي پندارد و يا اگر آگاهند، درجة اهمّيّت آن را نمي دانند؛ لذا تفهيم دقيق اين مسأله، براي اصلاح و تربيت، ضرورت دارد.

6_ مدير و فرمانده نبايد در توبيخ و ملامت زياده روي كند؛ زيرا گاه مي شود كه تكرار آن اثر معكوس دارد. متخلّفان را در اعمال ناپسند خود جري تر مي كند؛ و آنان را به لجاجت وا مي دارد.

امير مؤمنان علي(ع) فرمود «اَلْاِ فِراطُ فِي المَلامَة تَشُبُّ نيرانِ اللَّجاج» (بحارالانوار 74/230) [زياده روي در ملامت و سرزنش، آتش عناد و لجاجت را مشتعل مي كند!]

باز در جاي ديگر فرموده است «اِيّاكَ أَنْ تُكَرِّرَ الْعَتَبَ فَاِنَّ ذلِكَ يُعْزِي بِالذَّنْبِ وَ يَهُونُ بِالْعَتَبِ» (غررالحكم 1/278)[از توبيخ مكرّر پرهيز كن! چرا كه تكرار سرزنش ، گناهكار را در اعمال ناپسندش جري و جسور مي كند؛ به علاوه، ملامت را بي اثر مي سازد!]

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109