اقتصاد

مشخصات كتاب

نويسنده : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی

ناشر : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی

نظام اقتصادي اسلام

آيا قوانين اقتضادي ربطي به ايدئولوژي دارد؟ في المثل در عمليات بانكي اگر بخواهيم قوانين فقهي را اجرا كنيم , داد و ستد رونق نمي يابد, چون مثلاً شخصي مبلغي را به بانك مي دهد و سود آن را دريافت مي كندو با آن زندگي مي كند و هيچ كار اقتصادي نمي كند.

پرسش

آيا قوانين اقتضادي ربطي به ايدئولوژي دارد؟ في المثل در عمليات بانكي اگر بخواهيم قوانين فقهي را اجرا كنيم , داد و ستد رونق نمي يابد, چون مثلاً شخصي مبلغي را به بانك مي دهد و سود آن را دريافت مي كندو با آن زندگي مي كند و هيچ كار اقتصادي نمي كند.

پاسخ

قوانين اقتصادي , بخش عظيمي از فقه اسلامي و جزء دستورهاي ديني است , مانند بيع (خريد وفروش ) و اقسام آن و اجاره و مساقات و مضاربه و جعاله و شركت و حواله و كفالت و غيره , كه براي هر كدام ازموضوعات فوق , در فقه اسلامي , كتابي اختصاص يافته است و بخش عظيمي از فقه را مكاسب (كسب ها) تشكيل مي دهد.

دربارهء عمليات بانكي مي توان به نحوي عمل كرد كه صحيح باشد و مشكلي به وجود نيآيد, مثلاً همان طور كه درمضاربه شخصي پانصد هزار تومان پول دارد و توان كار اقتصادي ندارد, مي تواند پول را به شخص مطمئنّي بدهدو با هم قرار داد مضاربه ببندند كه او با آن پول به كاسبي بپردازد و هر چه از آن استفاده برده , نيمي , از آنِ صاحب پول و نيم ديگر از كاسب (عامل ) باشد. اين معامله و قرار داد مضاربه صحيح است . همين طور بانك مي تواند طرف قرارداد اشخاص باشد, مثلاً آقاي پول را به بانك به عنوان سپردهء ثابت كوتاه يا بلند مدّت به عنوان مضاربه بدهد و بانك با آن كارهاي اقتصادي كند و از منافع آن , مقداري را طبق قرارداد به صاحب پول پرداخت نمايد. اگراين طور عمل

بشود, اشكالي ندارد و باعث رونق اقتصادي شده است . بنابراين عمليات بانكداري اسلامي باعث رونق اقتصادي مي شود, چون پول گذاردن در بانك به عنوان سپردهء ثابت يك كار اقتصادي است , درست مانند اين كه شخص با پولش برنج و حبوب بخرد و در مكاني در معرض فروش بگذارد و با فروش آن ها استفاده ببرد, در حالي كه شخص كاري نكرده و پول را فرستاده و برنج و حبوب برايش فرستاده اند و ايشان در مغازه نشسته و ديگري برايش مي فروشد.

آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟

پرسش

آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟

پاسخ

متأسفانه يكي از آسيب هاي دين شناسي آن است كه برخي خاستگاه چالش ها و نارسايي هاي مربوط به مسلمانان را دين و آموزه هاي آن مي دانند، حال آن كه عقب ماندگي و مشكلات مسلمانان مربوط به خود آنان بوده و اسلام چيزي است و مسلمان بودن چيزي ديگر.(1)

در اسلام مسلمانان به فعاليت هاي اقتصادي فرا خوانده شده و از فقر و هر گونه تن پروري و بيكاري نهي شده اند تا آن جا كه كار در راه تأمين هزينه زندگي اعضاي خانواده، ارزش جهاد در راه خدا را پيدا كرده است.(2) يكي از نويسندگان در ذيل تفسير آية 20 مزمل مي نويسد: "در آيه تلاش براي زندگي در كنار "جهاد في سبيل الله" قرار داده شده و اين نشان مي دهد كه اسلام براي اين موضوع اهميت زيادي قائل است. چرا چنين نباشد، در حالي كه يك ملّت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه، هرگز استقلال و عظمت و سربلندي نخواهد يافت؟! اصولاً "جهاد اقتصادي" بخشي از "جهاد با دشمن" است.(3)

امام صادق(ع) در خصوص اهميت كسب روزي فرمود: "لا تكسلوا في طلب معايشكم فأنّ آبائنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها؛(4) در تحصيل روزي تنبلي نكنيد، زيرا پدران ما در اين راه مي كوشيدند و روزي را طلب مي كردند".

بر اين اساس، اسلام مسلمانان را نه تنها به دوري از فقر فرا خوانده، بلكه آن را مانند جهاد دانسته است. اما فقر مسلمانان ريشه در عوامل ديگر دارد. يكي از علل مهم، سياست هايي است كه در طول تاريخ

توسط حاكمان ستمگر به كار گرفته شده و دشمنان نيز از آن حمايت مي كردند. دشمنان مي دانند كه استقلال اقتصادي مسلمانان، با منافع آنان در تضاد است.

آنان ذلت و وابستگي جهان اسلام را مي خواهند! داده هاي تاريخي نشان از آن دارد كه يكي از وابستگي هايي كه شديداً جامعه اسلامي را آسيب پذير نمود، وابستگي اقتصادي به كشورهاي استعمار گر است.

برداشت هاي انحرافي از دين

يكي از علل گسترش فقر در جهان اسلام برداشت هاي انحرافي از دين مي باشد. برخي تصور مي كنند كه دين انسان ها را به آخرت فرا خوانده و از تلاش و فعاليت در دنيا بر حذر داشته، كه غلط بودن اين پندار كاملاً روشن است.

در برخي از روايات يكي از مؤلفه هاي جامعة آرماني امام زمان(عج) پيشرفت هاي اقتصادي و علمي بيان شده است. اين نشان مي دهد كه يكي از اهداف مهم اسلام فقر زدايي و فرا خواني به فن آوري و پيشرفت هاي اقتصادي است. پيامبر اسلام و ائمه به فعاليت هاي اقتصادي مي پرداختند و در صدد تشكيل جامعة بدون فقر بودند. امام علي(ع) يكي از وظايف حاكمان را فقر زدايي دانست.(5)

البته در اسلام همان گونه كه به فعاليت هاي اقتصادي سفارش شده، به تقوا و معنويت گرايي نيز سفارش شده است، زيرا همه خوشبختي ها در داشتن مال و ثروت ظهور نمي كند.

اين كه تصور مي شود ملت هاي فاقد ايمان و پرهيزگاري، غرق در ناز و نعمت هستند، اشتباره بزرگي است؛ زيرا اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم، دردهاي جانكاهي (كه روح و جسم آن ها را درهم مي كوبد) مي

بينيم و قبول خواهيم كرد كه بسياري از آن ها از بيچاره ترين مردم روي زمين هستند،(6) زيرا معنويت مهم ترين سرمايه زندگي است.

اگر در اسلام از درآمدها و ثروت اندوزي غير مشروع نهي شده، بدين جهت است كه مردم از معنويت فاصله نگيرند و عدالت اجتماعي گسترش يابد.

خود باختگي

يكي از علل مهم فقر جوامع اسلامي خود باختگي است، بدين معنا كه امروزه مسلمانان توانايي ها و قابليت هاي خويش را فراموش كرده و تصور مي كنند فقط ديگران توان اقتصادي و خلاقيت هاي علمي دارند. روحيه خود باختگي موجب شده است كه در جوامع اسلامي از نيروهاي انساني كشورهاي بيگانه استفاده شده و اين رويكرد فقر اقتصادي و وابستگي را در پي دارد.

پي نوشت ها:

1. تفسير نمونه، ج 6، ص 270.

2. وسائل الشيعه، ج 12، ص 43 (الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله).

3. تفسير نمونه، ج 25، ص 200.

4. وسائل الشيعه، ج 12، ص 28.

5. نهج البلاغه، نامة 53.

6. تفسير نمونه، ج 6، ص 268.

اسلام با اقتصاد چند گونه پيوند دارد؟

پرسش

اسلام با اقتصاد چند گونه پيوند دارد؟

پاسخ

اسلام دو پيوند با اقتصاد دارد: مستقيم و غيرمستقيم. پيوند مستقيم اسلام با اقتصاد از آن جهت است كه مستقيماً يك سلسله مقررات اقتصادي درباره مالكيت، مبادلات، ماليات ها، حجرها، ارث، هبات و صدقات ،وقف، مجازاتهاي مالي يا مجازاتهايي در زمينه ثروت و غيره دارد. اسلام كتاب البيع، كتاب الاجاره، كتاب الوكاله، كتاب الرهن، كتاب الارث،كتاب الهبه و كتاب الوقف دارد.

و از طرف ديگر مي دانيم اصل «نُو ءمِنُ بِبِعْضٍ و نَكْفُر ُ بِبَعْضٍ» _ همان طور كه قرآن كريم مي فرمايد مطرود است. عليهذا يا بايد اسلام را دربست بپذيريم و يا بايد دربست رد كنيم.

پيوند غير مستقيم اسلام با اقتصاد از طريق اخلاق است. در اين جهت برخي مذاهب ديگر نيز كم و بيش چنين مي باشند. اسلام مرد م را توصيه مي كند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ايثار؛ منع دزدي و خيانت و رشوه. همة اينها در زمينه ثروت است و يا قسمتي از قلمرو اين مفاهيم، ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادي روشن نشود، حدود عدالت، امانت، عفت، احسان و همچنين حدود دزدي، خيانت و رشوه روشن نمي شود.

اصول متعارفه و موضوعه اقتصاد اسلامي چيست؟

پرسش

اصول متعارفه و موضوعه اقتصاد اسلامي چيست؟

پاسخ

: عبارت است از:

الف. اقتصاد بايد به نحوي باشد كه موجب ازدياد ثروت عمومي بشود، راكد و ثابت نباشد، متكامل باشد، حداكثر استفاده از عامل طبيعت و عامل انساني بشود.

ب. عدالت و مساوات رعايت گردد، به معني اينكه تبعيضها و اولويتهاي بيجا در كار نباشد.

ج. فردي فرد ديگر را استثمار نكند.

د. عدالت به معني اينكه حقوق طبيعي افراد بايد رعايت شود؛ هم به اين معني كه حق طبيعي يك فرد به او داده شود، نه به فرد ديگر، يا همه افراد ديگر و دولت، و هم به معني اينكه آزادي يك فرد محترم شمرده شود. مي توانيم آزادي را اصل عليحده بشماريم.

و. احترام آزادي افراد در انتخاب كار

ز. آزادي افراد كه خود يك اصل است و همچنين ازدياد ثروت عمومي كه خود اصل ديگر است، بايد محدود شود به ساير مصالح بشر؛ يعني بايد منحصر به اخلاق عموم و معنويات بشر باشد.

اسلام چه نوع درآمدهايي را ممنوع كرده است؟

پرسش

اسلام چه نوع درآمدهايي را ممنوع كرده است؟

پاسخ

آنچه اسلام از رشته هاي درآمد منع كرده است چند قسم است:

الف. درآمد از طريق اغراء به جهل و تثبيت جهالت مردم و تحكيم عقايد سخيف و خرافي نظير بت فروشي و صليب فروشي.

ب. نوع دوم تحصيل درآمد، از طريق اغفال و اضلال است. بيع كتب ظلال از اين قبيل است. در اسلام شكستن سكه تقلبي و از بين بردن كتاب تقلبي واجب است. البته خريد و فروش آنها براي كساني كه قدرت تفكر و تجزيه و تحليل دارند مانعي ندارد اما براي كساني كه فاقد اين قدرتند صحيح نيست. (امروز به نام آزادي عقيده و فكر، نشر هر كتابي و خريد و فروش هر كتابي را صحيح مي دانند، اما اسلام اين راه درآمد را به روي پيروان خود بسته است. تدليس ماشِطه و نجش از اين قبيل است. مدح مَنْ لايَستَحِقُْ المدح از اين قبيل است. كهانت نيز از اين قبيل است، بلكه تحريم ساختن و مبادله مجسمه نيز از اين قبيل است و لو آنكه جنبه حريمي و مقدّمي دارد.)

ج. تقويت دشمنان به هر نحوي باشد از اين نوع است. بيع سلاح به اعداء دين، بلكه هرگونه خريد و فروشي كه سبب شود دشمن، قوي و دوست ضيعف شود در اسلام ممنوع است. اگر خريد و فروشي سبب شود كه بنيه نظامي يا اقتصادي يا فرهنگي دشمن قوي و متقابلآ بنيه نظامي، اقتصادي، فرهنگي خودي ضعيف شود ممنوع است. فروش نسخ خطي قيمتي به آنها از اين قبيل است. فروش موادي از قبيل نفت به آنها از اين قبيل است.

د. تحصيل درآمد از

راه توليد يا خريد و فروش و مبادله موادي كه استعمال آنها براي بشر زيان دارد و يا فايده اي ندارد و از نوع هوسهاي كودكانه است. مبادله شراب، اعيان نجسه، آلات قمار و غش از اين قبيل است.

ه_. پاي ماده مضري در كار نيست، بلكه نوع كاري كه فرد در مقابل آن واقع مي شود بيهوده يا مضر است، مثل لهو و غنا يا قمار قيادت يا هجو مؤمن.

و. نوع ديگر كاري است كه از نظر اسلام فوق مسائل اقتصادي است، از قبيل اجرت در قضاوت، تعليم دين و قرآن، اجرت بر اذان يا افتاء. اذان شعار است، شعار راستي و ايماني، پيام دل است به دل؛ اين زشت است كه كسي پول بگيرد و بگويد: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ»؛ اين كار، فروشي نيست، همچنانكه از نظر اسلام سربازي نيز مزدوري نيست، اجباري هم نيست، قصد قربت مي خواهد. حتي بيع مصحف. اين گونه كارها بايد بلاعوض صورت گيرد، ولي بودجه عامل از بيت المال تأمين شود. (بعضي علت حرمت اجرت [در اين موارد را] تضاد اجرت با قصد قربت دانستهاند، ولي به عقيده ما اين است كه اين گونه كارها در اسلام فوق مبادله و خريد و فروش مي داند. افتاء و ارشاد هم از اين قبيل است.

ز. كارهايي كه منجر به تجمل پرستي مفرط بشود، مثل ساختن يا مبادله ظروف طلا و نقره.

رابطه « اخلاق » و « اقتصاد » در اسلام چگونه است؟

پرسش

رابطه « اخلاق » و « اقتصاد » در اسلام چگونه است؟

پاسخ

بين اقتصاد اسلامي و اقتصاد مادّي، تفاوت فراواني وجود دارد. مهمترين فرق بين اين دو، اين است كه اقتصاد اسلامي، با اخلاق و اصول انساني آميخته و توأم است؛ در حالي كه اقتصاد مادّي، نه تنها از عاطفه و اخلاق خالي است، بلكه اصل حاكم بر آن منافع مادّي است. ولي اصل حاكم بر اقتصاد اسلامي اخلاق است؛ و تحصيل منافع بايد در سايه حفظ ارزشهاي اخلاقي باشد؛ بر همين اساس اسلام معاملهاي را كه منشأ فساد باشد، حرام شمرده است؛ مثلاََ اگر تأسيس مراكز فحشا در اسلام ممنوع است؛ يا اگر شراب فروشي و داير كردن قمارخانهها در اسلام حرام اعلام شده و يا اگر تأسيس بانكهاي رباخوار در اسلام جايز نيست، همه و همه بدين جهت است كه اين گونه كارها منشأ مفاسد زيادي است و با اخلاق اسلامي سازگار نيست.

آيا احكام اقتصادى اسلام بيشتر بيانگر تجارت است و توجّهى به كشاورزى ندارد؟

پرسش

آيا احكام اقتصادى اسلام بيشتر بيانگر تجارت است و توجّهى به كشاورزى ندارد؟

پاسخ

در احاديث اسلامى به كشاورزى اهمّيّت بسيار داده شده است; از جمله در روايتى از اميرمؤمنان((عليه السلام)) چنين آمده است: «هر كس با وجود داشتن آب و خاك، فقير باشد از رحمت يا نعمت خدا دور است». در روايت ديگر آمده است كه شخصى از امام معصوم((عليه السلام)) درباره كشاورزان پرسيد; امام فرمود: «كشاورزان گنج هاى خدا در زمينند.

خداوند هيچ كارى را بيشتر از زراعت دوست نمى دارد. خدا هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه زارع بوده است، جز «ادريس» كه خياط بود».

آيا در قرآن كريم در مورد ربا خواري و پول ربوي آياتي آمده است عذاب هاي دنيوي و اخروي رباخوار چيست

پرسش

آيا در قرآن كريم در مورد ربا خواري و پول ربوي آياتي آمده است عذاب هاي دنيوي و اخروي رباخوار چيست

پاسخ

بله قرآن كريم در آياتي رباخواري را حرام دانسته و رباخواران را وعدة عذاب هاي شديد داده است از جمله

1. خداوند متعال مي فرمايد: "الَّذِين َ يَأْكُلُون َ الرِّبَوَاْ لاَ يَقُومُون َ إِلآ كَمَا يَقُوم ُ الَّذِي يَتَخَبَّطُه ُ الشَّيْطَ_َن ُ مِن َ الْمَس ِّ ذَ َلِكَ بِأَنَّهُم ْ قَالُوَّاْ إِنَّمَا الْبَيْع ُ مِثْل ُ الرِّبَوَاْ وَأَحَل َّ اللَّه ُ الْبَيْع َ وَحَرَّم َ الرِّبَوَاْ فَمَن جَآءَه ُ مَوْعِظَة ٌ مِّن رَّبِّه ِ فَانتَهَي َ فَلَه ُ مَاسَلَف َ وَأَمْرُه ُ إِلَي اللَّه ِ وَمَن ْ عَادَ فَأُوْلَ_ََّئِكَ أَصْحَ_َب ُ النَّارِ هُم ْ فِيهَا خَ_َ_لِدُون َ يَمْحَق ُ اللَّه ُ الرِّبَوَاْ وَيُرْبِي الصَّدَقَ_َت ِ وَاللَّه ُ لاَ يُحِب ُّ كُل َّ كَفَّارٍ أَثِيم ; (بقره 275 و 276) كساني كه ربا مي خورند بر نمي خيزند مگر مانند كسي كه بر اثر تماس شيطان ديوانه شده و نمي تواند تعادل خود را حفظ كند ]گاهي زمين مي خورد، گاهي بپا مي خيزد[ اين به خاطر آن است كه گفتند بيع هم مانند ربا است ]و تفاوتي ميان آن دو نيست در حالي كه خدا بيع را حلال كرده و ربا را حرام ]زيرا فرق ميان اين دو بسيار است و اگر كسي اندرز الهي به او برسد و ]از رباخواري خودداري كند سودهايي كه در سابق ]قبل از نزول حكم تحريم به دست آورده مال او است و كار او به خدا واگذار مي شود; ولي كساني كه باز گردند ]و مجدداً مرتكب اين گناه شوند[ اهل آتش خواهند بود و هميشه در آن مي مانند. خداوند ربا را نابود مي كند و صدقات را افزايش مي دهد، و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهكاري را دوست نمي دارد".

2. در آيه اي

ديگر مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا بپرهيزيد و آن چه از ]مطالبات ربا باقي مانده رها كنيد، اگر ايمان داريد، اگر ]چنين نمي كنيد بدانيد با جنگ با خدا و رسول او روبرو خواهيد بود و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما از آن شماست .." (بقره 278، 279)( ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 2، ص 269 _ 282، دارالكتب الاسلامية تهران )

3. همچنين در جايي ديگر مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد ربا ]و سود پول را چند برابر نخوريد از خدا پروا كنيد تا رستگار شويد". (آل عمران 130) و نيز آيات 161، سوره نسأ و...( ر.ك ربا در اسلام شهيد آيت اللّه دكتر بهشتي ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي )

رباخواري و رباخواران در روايات اسلامي نيز به شدت مورد سرزنش قرار گرفته است چنان كه حضرت امام صادق مي فرمايد: رباخوار از دنيا بيرون نمي رود مگر آن كه به نوعي از جنون مبتلا خواهد شد".( بحار الانوار، علامه مجلسي ، ج 100، ص 120، مؤسسة الوفأ، بيروت )

پيامبر اكرم مي فرمايد: "هنگامي كه به معراج رفتم دسته اي را ديدم به حدي شكم آنان بزرگ بود كه هر چه جديت مي كردند، برخيزند و راه روند، براي آنان ممكن نبود، و پي در پي به زمين مي خوردند. از جبرئيل سؤال كردم اين ها چه افرادي هستند؟ جرم شان چيست جواب داد اين ها رباخواران هستند."( همان ص 349 / ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 2، ص 271_273، دارالكتب الاسلامية

)

فرق بين اقتصاد اسلامي و سرمايه داري چيست و آيا برنامه هاي اول و دوم دولت با اقتصاد اسلامي هماهنگ است ؟

پرسش

فرق بين اقتصاد اسلامي و سرمايه داري چيست و آيا برنامه هاي اول و دوم دولت با اقتصاد اسلامي هماهنگ است ؟

پاسخ

به طور معمول هر ايدئولوژي و مكتبي به بيان اصول كلي و جهت گيري هاي اساسي و سياست گذاري هاي كلان مي پردازند و آيين نامه هاي اجرايي بر عهده كارشناسان است. در اسلام نيز خطوط كلي اقتصاد بر محور عدالت اجتماعي و حداكثر مشاركت مردمي بنيان گذاري شده است كه دراين باره مي توانيد به منابع زير مراجعه فرماييد:

1- اقتصاد ما، شهيد سيد محمد باقر صدر

2- بانكداري بدون ربا، شهيد سيد محمد باقر صدر

3- بانكداري داخلي2، بانك مركزي جمهوري اسلامي

4- زمين در فقه اسلامي، طباطبايي

5- طراح تحليلي اقتصاد اسلامي، مهدي بناء رضوي

6- نظري به نظام اقتصادي اسلام، شهيد مطهري

7- نظام اقتصادي و اجتماعي، عبد الكريم عبداللهي

سيستم اقتصادي اسلام در سه محور عمده با نظام سرمايه داري تفاوت دارد كه عبارتند از:

1- مسأله مالكيت. 2- نوع فعاليت هاي اقتصادي. 3- توزيع ثروت.

مالكيت: مالكيت در اسلام با ديگر سيستم هاي اقتصادي تفاوت هاي اساسي دارد؛ زيرا:

1- در نظام سوسياليستي اصل نفي مالكيت خصوصي است. البته همه كشورهاي اشتراكي بر خلاف اين مبنا درعمل ناچار به پذيرش مالكيت خصوصي در موارد بسيار محدودي گرديده اند و هرگز قادر به اجراي اين اصل نبوده اند؛زيرا در عمل به ركود فعاليت هاي اقتصادي و عدم بروز خلاقيت ها مي انجامد.

2- در كاپيتاليسم اصل تكيه بر مالكيت خصوصي و آزادي مطلق آن است جز آن كه در موارد نادري باز دولت ها ناچار شده اند بر خلاف اين مبنا برخي از سرمايه ها را عمومي اعلام نمايند. اين مبنا باعث رشد بي رويه امپراتوران بزرگ اقتصادي گرديده كه بدون

هيچ محدوديتي با حمايت دولت هاي خود به غارت سرمايه هاي ملت ها پرداخته اند.ضمنا در كاپيتاليسم دولت حق مداخله در فعاليت هاي سرمايه داران و محدودسازي آنان را ندارد و اساسا دولت درجهت منافع آنان سياست گذاري مي كند.

3- اسلام قائل به اصل مالكيت مزدوج (مالكيت خصوصي عمومي و دولتي) است و در عين حال براي هر يك ازاقسام مالكيت حدود و مقرراتي را وضع كرده كه در صورت اجراي صحيح آن معايب هر يك از دو سيستم ديگر برطرف شده و اقتصاد جامعه بالندگي و شكوفايي نويني خواهد يافت. محدوديت هايي كه اسلام براي مالكيت خصوصي قائل است از قرار زير مي باشد:

الف) محدوديت روشي: بر خلاف كاپيتاليسم در اقتصاد اسلامي پيمودن هر راهي براي كسب ثروت مجاز نيست وتنها از راه هاي قانوني و شرعي ويژه شخص آزادي فعاليت اقتصادي دارد. برخي از راه هايي كه اسلام براي ازدياد ثروت ممنوع ساخته عبارتند از: ربا، احتكار، انحصار و توليدات حرام و ... (ر . ك : مكاسب محرمه).

ب ) محدوديت مصرفي: نوع مصرف و استفاده از ثروت نيز در اسلام از آزادي مطلق برخوردارنيست و بايد درچارچوب قانوني ويژه اي قرار گيرد. از جمله اموري كه اسلام در اين رابطه ممنوع ساخته عبارتند از: كنز، اسراف،تبذير، خريد آلات حرام و از بين بردن ثروت بويژه مايحتاج عمومي.

ج ) محدوديت موضوعي: از نظر اسلام بر خلاف سرمايه داري همه چيز نمي تواند تحت مالكيت خصوصي درآيد مانند: جنگل ها، درياها، معادن و منابع زير زميني، صنايع مادر و...

د ) مشاركت اجتماعي: در اقتصاد اسلامي هر فرد پس از پيمودن راه هاي مشروع كسب ثروت چنان چه از او برنيازهاي عادي خود و خانواده اش در آمدي كسب كرد

مسؤوليتي اجتماعي بر دوش دارد و بايد مقداري از آن ثروت را براي تامين نيازمندي هاي جامعه صرف كند تا از رشد بي رويه ثروت او و عقب ماندگي جامعه جلوگيري شده وهمراه با فعاليت هاي اقتصادي او جامعه نيز بالندگي يابد (ماليات هاي اسلامي).

ه ) اختيارات دولت اسلامي: دولت اسلامي ضمن آن كه بايد نسبت به اجراي موارد فوق بر فعاليت هاي اقتصاديبخش خصوصي نظارت نمايد علاوه بر آن در صورتي كه مشاهده كند كه در گوشه اي ثروت هنگفتي تمركز يافته و دربخش هاي ديگر جامعه نيازهاي شديدي وجود دارد و آن تمركز موجب شكاف طبقاتي عميق شده و براي جامعه زيانبار است مي تواند هر مقدار كه ضرورت داشته باشد مصادره نموده و در نيازهاي جامعه صرف نمايد.

نوع فعاليت هاي اقتصادي: در نظام اسلامي هر نوع كار و فعاليتي بايد در جهت رفع نيازهاي واقعي انسان ها و رشد و سلامت مادي و معنوي جامعه باشد. بنابراين فعاليت هايي كه تأمين كننده نيازي نيست يا چه بسا موجب مفاسد و انحرافاتي در جامعه است مثل توليد مشروبات الكلي، تصاوير محرك و... در اسلام ممنوع مي باشد برخلاف اقتصاد سرمايه داري كه محدوديتي از اين جهات قائل نيست.

توزيع ثروت: توزيع ثروت در اسلام براساس عدالت اجتماعي و بهره وري همه اقشار جامعه از اقسام مختلف مالكيتي است و نبايد نظام توزيع به سمت بهره وري قشر خاصي بگرايد. پس روشن شد كه تنها وجه مشترك اقتصاداسلامي و كاپيتاليسم اصل احترام به مالكيت خصوصي است ولي حدود و مقررات آن زمين تا آسمان فرق دارد و دو ماهيت جدا از يكديگرند.

براي آگاهي بيشتر ر . ك : اقتصاد ما شهيد آيت الله صدر.

چرا در معارف اسلام مسائل اقتصادي كمتر مطرح شده

پرسش

چرا در معارف اسلام مسائل اقتصادي

كمتر مطرح شده

پاسخ

«اقتصاد» داراي دو بخش است: الف) نظام اقتصادي، ب ) علم اقتصادي

در مقوله اول، بنيان هايي كه بايستي نظام اقتصادي بر آن استوار گردد، در اسلام تبيين شده است؛ ولي در مقوله دوم كه علم اقتصاد تا حدود زيادي به شرايط هر زمان وابسته است از اين رو بايستي در هر عصري كارشناسان مسائلاقتصادي براي امور اقتصادي جامعه، برنامه ريزي كنند.

تا چند دهه پيش به دليل آن كه راهي براي پياده كردن احكام اسلامي وجود نداشت، لذا افكار دانشمندان ومتفكران به اين قضيه معطوف بود كه مسائل اقتصادي اسلام را از منابع آن استخراج و مدون كنند، ولي در چند دهه اخير _ به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي _ اين موضوع شتاب فزاينده اي يافته و تحقيقات و پژوهش هاي عميقي دراين زمينه انجام گرفته است.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه، به منابع زير مراجعه فرماييد:

1_ اقتصاد ما شهيد سيد محمد باقر صدر

2_ بانكداري بدون ربا شهيد سيد محمد باقر صدر

3_ بانكداري داخلي 2 بانك مركزي جمهوري اسلامي

4_ زمين در فقه اسلامي طباطبايي

5_ طراح تحليلي اقتصاد اسلامي مهدي بناء رضوي

6_ نظري به نظام اقتصادي اسلام شهيد مطهري

7_ نظام اقتصادي و اجتماعي عبد الكريم عبداللهي

اسلام و توسعه

ميان زهد (ساده زيستى) و پيشرفت چه ارتباطى است؟

پرسش

ميان زهد (ساده زيستى) و پيشرفت چه ارتباطى است؟

پاسخ

جواب اجمالى: (42)

زهد و ساده زيستى از جمله كمالات اخلاقى است و در متون دينى ما در باب دل نبستن به تمنّيات دنيوى تأكيدات فراوانى شده است. اما افراط و تفريط در تفسير زهد در طول تاريخ و ناديده گرفتن سنت و سيره ى حضرات معصومين عليهم السلام چهره ى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته است. به فرموده ى امام موسى بن جعفر (عليه السلام): از مانيست آن كس كه دنياى خود را براى دينش يا دين خود را براى دنياى خويش ترك گويد.

كدام مكتب و آيين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيرى علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟ و لذا از لحاظ تاريخى و با استناد به روايات دينى اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناى مدرنيسم و نو شدگى غربى نيست. مُدرنيته يعنى نو شدن و نو شدگى و در برابر هرگونه تعلق به گذشته و سنت قرار مى گيرد.

نكته حائز اهميت اين است كه ترقى و پيشرفتى مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفسانى و تعلقات دنيوى نسازد بلكه او را از هوى و هوس برهاند.

جواب تفصيلى: (42)

يكى از كمالات اخلاقى انسان زهد و ساده زيستى است و در متون دينى ما در باب مخالفت با تجمّلات دنيوى و دنياگرايى تأكيدات فراوانى شده است. در قرآن كريم خداى بزرگ به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: به شكوفه هايى كه در دست ديگران است و ما به آنان داده

ايم چشم مدوز; زيرا ما مى خواهيم آنان را با آن شكوفه ها بيازماييم ولى رزق پروردگار تو بهتر و ماندنى تر است.

شكوفه هاى دنيا براى كسى ميوه نخواهد داد. عالم طبيعت چنان سرد است كه تا اين شكوفه ها بخواهند به بار نشينند و به ثمر تبديل شوند، سرماى زودرس طبيعت از راه مى رسد و شكوفه ها مى ريزند.

اما ديدگاه هاى مختلف در باب زهد و پارسايى در طول تاريخ موجب بروز تفاسير گوناگون در

عرصه ى فرايندهاى اجتماعى گشته است و متأسفانه برداشت هاى ناروا از منابع دينى و يا ناديده گرفتن سنت و سيره ى حضرات معصومين عليهم السلام نحله هاى گوناگونى را پرورانده كه جمعى در مسير افراط و گروهى در وادى تفريط، چهره ى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته اند. به گونه اى كه گاهى با شنيدن واژه ى زهد انزوا، تنهايى، دورى از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقى، و دعا و عبادت و در گوشه اى آرام و فارغ از مشغله هاى زندگى در ذهن انسان تداعى مى گردد، در حاليكه اين معنا واژگونه ساختن حقيقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملكوتى است.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: زهد نه آنست كه مال دنيا را تباه كنى و نه آنكه حلال آن را بر خود حرام گردانى. بلكه زهد آنست كه اعتمادت به آنچه نزد حق است، بيش از آن باشد كه در نزد خودت يافت مى شود.

و به فرموده ى حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام): زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است، آنجا كه مى فرمايد: تا آنكه به خاطر

از دست دادن چيزى متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه به دستتان رسيده فرحناك نباشيد.

و لذا پارسايى و زهد، دل بستن به امر باقى و نوميد گشتن نسبت به امور فانى است. جدايى از تعلقّات دنيوى و قرب به ملكوت است. سبك بال گشتن براى پرواز در آسمان فضايل و ملكات انسانى است.

حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادتمندى مانع پارسايى است يا ياور آن؟

كدام مكتب و آيين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيرى علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟

مگر نه اينست كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمودند: علم را طلب نمائيد ولو اينكه در چين باشد.(3) و فراگيرى آن را بر همگان ضرورى دانستند.

در روايتى مولى اميرالمؤمنين على (عليه السلام) تمام مواضع دنيا را جهل مى نامد مگر جايگاه علم را كه

روشنى و فروغ است(1)، و اين به صراحت قدر و شايستگى علم و حقارت دنيا و دلبستگى به آن را بيان مى سازد.

اما در باب نسبت بين دين اسلام و پيشرفت بايد گفت: از لحاظ تاريخى اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناى مدرنيسم و نو شدگى غربى نيست. واژه مدرنيته از واژه ى لاتين (Modernus) به معناى نو و تازه گرفته شده است. مدرنيته يعنى نو شدن و نوشدگى و در برابر هر گونه تعلّق به گذشته و سنت قرار مى گيرد، هر چند وجوه اشتراكى نيز با آن دارد. براى نمونه مى توان به علم گرايى جهان اسلام كه يكى از الگوهاى نوشدن غربى بود اشاره كرد.

توجه به حقوق بشر، عقل گرايى، مدارا با مخالفان و غير هم كيشان كه همگى از مظاهر نو شدن غربى به شمار آمده اند ريشه در تمدن اسلامى داشته و برگرفته از آن هستند. بحث آزاد در حوزه ى معارف دينى و گريز از جزميّت نيز از ديگر آموخته هاى تجدّد غربى از جهان اسلام است.

اما نكته ى حائز اهميت اين است كه ترقّى، پيشرفت و نو شدنى مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفسانى و تعلقات دنيوى نسازد بلكه او را از هوى و هوس برهاند. به فرموده ى امام على (عليه السلام): هر آن علمى كه مورد تأييد و امضاء عقل نباشد گمراهى و ضلالت است.(3) وقتى تساوى دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب گردد اين بهترين معناى رشد و بالندگى است.

براى اطلاع بيشتر رواياتى چند درباره موضوع بحث ذكر مى گردد.

امام صادق (عليه السلام): كسى كه از مقتضيات زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمى شود.

امام على (عليه السلام): سزاوار است انسان عاقل رأى خردمندان را به رأى خود بيفزايد و دانش علما را بر دانش خويش اضافه نمايد.

امام على (عليه السلام): تجارب آدمى پايان ندارد و معلومات انسان عاقل به وسيله ى تجربه همواره در افزايش و فزونى است

امام موسى بن جعفر (عليه السلام): از ما نيست آن كس كه دنياى خود را براى دينش يا دين خود را براى دنياى خويش ترك گويد

راه حل اسلام براي درمان فقر چيست؟

پرسش

راه حل اسلام براي درمان فقر چيست؟

پاسخ

يكي از راههاي مشكل فقر توصيهها و راه حلهاي « دين مبين اسلام » است كه عمل بدانها، سبب پر شدن شكاف فقر و كم شدن فاصلههاي طبقاتي مردم ميشود.

همان گونه كه صدر اسلام و در زمان پيامبر (ص) با عمل به فرمانهاي الهي و دستورات ديني، چنان شد و براي اولين بار در تاريخ بشر، جامعهاي بيطبقه يا دست كم با فاصله طبقاتي بسيار اندك، عملاََ پديدار شد.

امروزه هم، اگر بتوانيم در جامعه خود و حتي همه جوامع بشري، ابن دستورالعملها را به كار بنديم، توزيع ناعادلانه ثروت و فاصله فقير و غني و به طور كلي نابرابري در جوامع بشري از ميان خواهد رفت.

يكي از اين توصيهها و دستورالعملهاي با ارزش در اسلام، مسأله «انفاق» است. قرآن مجيد بر موضوع انفاق تأكيد بسياري كرده و آيات فراواني در اين زمينه آورده است. تعداد آياتي كه كلمه «انفاق» يا مشتقاتش در آن به كار رفته است، بيش از هفتاد آيه است؛ البته اگر آياتي كه مضمون آنها، دلالت بر انفاق دارد، ولي كلمه انفاق يا مشتقاتش در آن ذكر نشده است را اضافه كنيم، مجموع آيات انفاق بيش از اين تعداد خواهد شد.

خداوند متعال در قرآن مجيد، انسان را به پرداخت قسمتي از آنچه نصيب او مي گردد و در اختيارش ميباشد، فرمان داده است. در آيه 19 سوره ذاريات تعبير زيبايي از اين مطلب شده است وَ فِي اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَائلِ وَ الْمَحْرُوم» [و در اموال آنان ( پرهيزگاران) حقي براي سائل و محروم بود.]

برابر اين آيه، مؤمن براي فقرا و مساكين

در اموالش حقي قائل است.

در قرآن مجيد براي تشويق مردم به انفاق تعبيرهاي زيبا و جذّابي به كار برده شده است.

1 – خداوند در آيه 96 سوره نحل ميفرمايد «ما عِنْدكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» [آنچه نزد شماست فاني ميشود، امّا آنچه نزد خداست باقي است.]

چه تعبير زيبايي! چه عبارت كوتاه و پرمعنايي! يعني اگر كسي ميليونها تومان پول خرج كند، تماماََ از بين ميرود، ولي اگر يك تومان براي رضاي خداوند و در راه خدا هزينه شود، نزد خداوند و در خزانه غيب او باقي ميماند؛ يعني بر خلاف آنچه بيشتر مردم تصور ميكنند، انفاق نابود نميشود.

2 – در آيه 89 سوره نمل آمده است «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَة ِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها...» [هر كس كار نيك و خوبي انجام دهد، بهتر از آن را پاداش ميگيرد.] قصص/84

برابر صراحت اين آيه شريفه، نه تنها انفاق و صدقه از بين نميرود و نزد خداوند باقي ميماند، بلكه خداوند در عوض، چيزي بهتر به انفاق كننده ميدهد.

3 – آيه 160 سوره انعام ارزش انفاق را فراتر برده است و خداوند در آن آيه ميفرمايد «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةَ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...» [هر كسي كار خوبي انجام دهد، خداوند ده برابر به او پاداش ميدهد.]

اين آيه كه به طور كلّي درباره «حسنات» است، انفاق» يكي از حسنات بزرگ را هم در برميگيرد كه برابر صراحت آن، ده برابر ثواب و پاداش دارد.

و سرانجام در (آيه 261 سوره بقره) ارزش فوق العادهاي براي صدقه و انفاق بيان ميشود و در اين آيه آمده است «مَثَل كساني كه انفاق ميكنند و قسمتي

از اموالشان را در راه خدا به فقراء و مساكين ميدهند، همچون يك دانه است كه هرگاه در زميني حاصلحيز و مستعد كاشته شود، رشد و نموّ ميكند، به هفت خوشه تبديل ميشود و در هر خوشه يكصد دانه جاي ميگيرد » يعني انفاق تا هفتصد برابر اجر و پاداش دارد و حتي بيش از اين؛ زيرا كه خداوند براي هر كس كه بخواهد آن را مضاعف، دو برابر يا بيشتر، مي كند.

قرآن كريم براي جلوگيري از تمركز ثروت در دست ثروتمندان چه راه هايي معين كرده است

پرسش

قرآن كريم براي جلوگيري از تمركز ثروت در دست ثروتمندان چه راه هايي معين كرده است

پاسخ

با ذكر اين نكته كه موضع اسلام نسبت به مال و ثروت منفي نيست بلكه اسلام ثروتي را مي پسندد كه به وسيلة طلب سراي ديگر شود، اسلام ثروتي را مي پسندد كه در آن "نيكي به همگان باشد و ماية فساد در زمين و فراموش كردن ارزش هاي انساني و گرفتار شدن در مسابقه جنون آميز "تكاثر" نگردد و انسان را به "خود برتربيني و "تحقير ديگران و حتي رويارويي با پيامبر خدا6 نكشاند.

وسيله اي باشد، براي استفادة همگان براي پركردن خلأهاي موجود اقتصادي براي مرهم نهادن بر زخم هاي جانكاه محرومان و براي رسيدن به نيازها و مشكلات مستضعفان

قرآن كريم براي اجراي عدالت اجتماعي و مبارزه با فقر و محروميت و پركردن فاصله هاي طبقاتي و پاك سازي روح و جان از حب دنيا و مال پرستي و ثروت اندوزي به عنوان يك قانون كلي با پيامبر اكرم دستور مي دهد: "خزمن اموالهم صدقة ..; از اموال آن ها صدقه اي ]زكات بگير...".

بنابراين خداوند، حقوق واجبي مانند زكات و خمس و ساير حقوق غير واجب كه همان صدقه و انفاق به مستمندان است در اموال مردم قرار داده تا كساني كه سخاوتمندند و دچار آرزوهاي دور و دراز نيستند، مراقب حلال و حرام خويش باشند و به ارحام خود كمك كنند، كه در اين صورت غالباً اموال نزد آن ها جمع نمي شود، هر چند درآمدشان زياد باشد.

در حديثي از امام علي بن موسي الرضا7 مي خوانيم كه فرمود: مال جز با پنج

خصلت در يك جا جمع نمي شود، بخل شديد، آرزوهاي دور و دراز، حرص غالب قطع رحم و مقدم داشتن دنيا بر آخرت (نورالثقلين العروسي الحويزي ج 5، ص 668، ج 7، نشر اسماعيليان ) ، در روايت ديگر از پيامبر اكرم در همين كتاب مي خوانيم "تكاثر، جمع آوري اموال از طرق نامشروع و خودداري از اداي حق آن و بستن آن ها در خزينه ها و صندوق ها است "

هم چنين در قرآن كريم در آية شريفة: "مَّآ أَفَآءَ اللَّه ُ عَلَي َ رَسُولِه ِي مِن ْ أَهْل ِ الْقُرَي َ فَلِلَّه ِ وَ لِلرَّسُول ِ وَ لِذِي الْقُرْبَي َ وَ الْيَتَ_َمَي َ وَالْمَسَ_َكِين ِ وَ ابْن ِ السَّبِيل ِ كَي ْ لاَ يَكُون َ دُولَة َ بَيْن َ الاْ ?َغْنِيَآءِ مِنكُم (حشر،7)، آن چه را خداوند از اهل اين آبادي ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و... است تا ]اين اموال عظيم دست به دست ميان ثروتمندان شما گردد."، به يك اصل اساسي در زمينة اقتصاد اسلامي اشاره كرده است و آن اين كه جهت گيري اقتصاد اسلامي چنين است كه در عين احترام به "مالكيت خصوصي برنامه را طوري تنظيم كرده كه اموال و ثروت ها متمركز در دست گروهي محدود نشود كه پيوسته در ميان آن ها دست به دست بگردد. اگر مقررات اسلامي در زمينة تحصيل ثروت و ماليات هايي هم چون خمس زكات خراج و غير آن و احكام بيت المال و انفال درست پياده شود، خود به خود جامعه از دو قطبي شدن به اقليّتي ثروتمند و اكثريتي فقير خارج مي شود.(ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 16، ص 174; ج 8، ص 118، ج 20،

ص 320; ج 22، ص 324، ج 27، ص 312، 318; ج 23، ص 506، دارالكتب الاسلامية )

1_ لطفاً در خصوص فقر و تلاش براي رفع آن توصيه هايي عنايت فرمائيد؟

پرسش

1_ لطفاً در خصوص فقر و تلاش براي رفع آن توصيه هايي عنايت فرمائيد؟

پاسخ

در رواياتي از پيامبر خواندم كه پيامبر فرموده بودند خداوند خزائن و گنجينه هاي عالم را به من عرضه كردند و من در ميان اين گنجينه ها فقر را برگزيدم. لذا به بيان پيامبر فقر نوعي گنجينه است چرا كه فقر اگر محدود باشد(و به سرحد احتياج نرسد) انسان را از دلبستگي هاي به اموال بي نياز مي كند و رها مي كند، انساني كه مالي براي حفظ ندارد نه تلاش براي جمع آوري مي كند و نه ترس از دست دادن دارد و ربوده شدن و هزار چيز ديگر.

ولي در روايتي از آقا علي(ع) خواندم كه از هر دري فقر بيايد از در ديگر ايمان مي رود. اين روايت اشاره دارد به فقري كه انسان را به سر حد احتياج به خلق خدا بكشاند. چرا كه اگر انسان آنقدر فقير باشد كه براي زنده ماندن و پوشيده ماندن محتاج به غير شود خطرناك مي شود و ممكن است نشانه هاي عدم توكل در او ديده شود. لذا با جمع اين روايات خدمت شما خواهر عزيز خواهم گفت كه سعي كنيد از رزق دنيا به قدر كفاف برگزينيد كه داخل در روايت پيامبر باشيد و از آن طرف محتاج ديگران قرار نگيريد پس با توكل به خدا و با تشكر از خدا به وسيله بازوي پرتوان خودتان و با مراجعه به فهم و درك خودتان راه احتياج به خلق خدا را ببنديد، روي پاي خود بايستيد و به خدا توكل كنيد، تمام تلاش خود را براي رزق حلال انجام دهيد، فقر

را مي توان با قناعت حاصل كرد با عدم اسراف، عدم وسواس با تدبير و دقت در معيشت و نظم در كارها، هرچيزي را در جاي خود صرف كردن، بي توجه به دنيا و دنيازدگان بودن، و به آنچه روزي انسان مي شود شاكر بودن و راضي بودن و قانع بودن.

تأثير علم و ثروت در پيشرفت انسان چگونه است ؟

پرسش

تأثير علم و ثروت در پيشرفت انسان چگونه است ؟

پاسخ

علم و ثروت رابطهء مستقيم در پيشرفت انسان دارند. در روايات در زمينهء علم آمده است : . علم از كمالات محسوب مي شود, لذا در روايتي اميرالمؤمنين عالم را به دو قسم تقسيم كرد و فرمود: . و مي فرمايد: و در معناي بي عمل مي فرمايد: .(9) مراد از علمي كه نافع و نور است , علمي است كه از

آن معنويت و تقوا ببارد و همراه با عبوديت و بندگي خدا باشد. اين گونه عالمان نوراني هستند و علمشان نور و چراغ و هدايتگر است . اين گونه علم را مي توان ناميد و همان است كه ابوذر مي گويد: .(10)

پيامبر6فرمود: .(11)

به جرأت مي توان گفت : علم نافع در پيشرفت و كمال انسان بسيار مؤثر, بلكه لازم است .

ثروت نيز مي تواند تأثير مثبتي در كمال انساني داشته باشد, تا بدان جا كه در حديث آمده : .(12)

در مضامين ديگر آمده است : . در دعاي ابوحمزه از امام سجاد7آمده است :

الفقر; خدايا! از فقر, به تو پناه مي برم >. در روايات گفته شده كه عبادت هفتاد جزء است و بهترين آن ها به دنبال كسب حلال رفتن است .() و بركت ده جزء است و نُه جزء آن در تجارت است .(13) در روايت ديگر آمده است :

كسب و كار مشغول شويد>.(14) عمر بن يزيد به امام صادق 7گفت : مردي مي گويدمن در خانه مي نشينم و نمازمي خوانم و روزه مي گيرم و خدا را عبادت مي كنم و رزق و روزيم را خدا مي رساند.

امام صادق 7فرمود: .(15)

بايد انسان دنبال كار و كوشش برود.

پيامبر6فرمود:

است >.

بنابراين علم و اقتصاد تأثير به سزايي در كمال يا نقص انسان دارد.

(پ_اورقي 1.حرعاملي , وسائل الشيعه , ج 14 ص 19

(پ_اورقي 2.همان , ص 19

(پ_اورقي 3.همان , ص 50

(پ_اورقي 4.همان , ص 18

(پ_اورقي 5.همان , ص 53

(پ_اورقي 6.وسائل الشيعه , ج 14 ص 51

(پ_اورقي 7.علي اكبر مظاهري , جوانان و انتخاب همسر, ص 136

(پ_اورقي 8.وسائل الشيعه , ج 14 ص 424

(پ_اورقي 9.بحارالانوار, ج 2 ص 106

(پ_اورقي 10.بحارالانوار, ج 2 ص 51

(پ_اورقي 11.همان , ص 52

(پ_اورقي 12.مجلسي , بحارالانوار, ج 70 ص ص 246

(پ_اورقي 13.همان , ص 3

(پ_اورقي 14.شيخ حرعاملي , وسائل الشيعه , ج 12 ص 5

(پ_اورقي 15.همان , ص 14

ديدگاه قرآن دربارة رسيدگي به مستضعفين چيست

پرسش

ديدگاه قرآن دربارة رسيدگي به مستضعفين چيست

پاسخ

1. با توجه به تقابل مستضعف و مستكبر، مي توان به اين نتيجه رسيد كه قانون شكني ها و سركشي هاي مستكبر است كه با نافرماني از قانون و شرع و تجاوز به حدود الهي و با كسب امتيازات نامشروع حقوق مستضعف را غصب مي كند. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "إِن َّ فِرْعَوْن َ عَلاَ فِي الاْ ?َرْض ِ وَ جَعَل َ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِف ُ طَ_آغ فَة ً مِّنْهُم ْ يُذَبِّح ُ أَبْنَآءَهُم ْ وَ يَسْتَحْي ِي نِسَآءَهُم ْ إِنَّه ُو كَان َ مِن َ الْمُفْسِدِين (قصص 4)، فرعون در آن سرزمين برتري طلبيد و اهل آن را گروه گروه گردانيد; گروهي را زبون و پست مي شمرد، پسرانشان را سر مي بريد و زنانشان را زنده بر جاي مي گذاشت به راستي وي از تبه كاران بود."

2. مستضعف در قرآن كريم به دو مفهوم استضعاف فكري و اجتماعي به كار رفته كه به هم پيوسته اند. آيات 97 و 98 سورة نسأ، به استضعاف فكري و هم چنين آية 75 همين سوره به استضعاف اجتماعي اشاره دارند.

3. راه كار كلّي مقابله با پديدة استضعاف عبارت اند از: الف _ بالا بردن سطح آگاهي هاي مستضعفين ترسيم وظايف آنان در باز پس گيري حقوق از دست رفته خود، استوار ساختن حاكميت مبتني بر عدالت تعديل ثروت و توزيع عادلانه ثروتهاي جامعه و... است سفارش جدّي قرآن بر انفاق به محرومين ذاريات 19.) و پرداخت ماليات هاي واجب اسلامي مانند خمس و زكات از اين قبيل است ب _ چنان چه راه كارهاي فوق نتوانست جلوي تبه كاري مستكبران را بگيرد، قرآن كريم مي فرمايد كه بايد با آنان به جهاد و پيكار برخاست

كه آية 75 سورة نسأ، بدين مطلب اشاره دارد.

راه رسيدن به خودكفايي براي يك كشور از نظر قرآن چيست

پرسش

راه رسيدن به خودكفايي براي يك كشور از نظر قرآن چيست

پاسخ

قرآن كريم بهترين راه خودكفايي را اعتماد به نفس تكيه بر نيروهاي خودي و تلاش و كوشش فراوان مي داند.

خداوند متعال دربارة اعتماد به نفس مؤمنان مي فرمايد: "ولا تَهِنوا ولا تَحزَنوا واَنتُم ُ الاَعلَون َ اِن كُنتُم مُؤمِنين (آل عمران 139) و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد."

همچنين قرآن كريم دربارة اعتماد بر نيروي مسلمانان و مؤمنان در راستاي خودكفايي اقتصادي و... مي فرمايد: "ولا تَركَنوا اِلَي الَّذين َ ظَ_لَموا فَتَمَسَّكُم ُ النّارُ وما لَكُم مِن دون ِ اللّه ِ مِن اَولِيأَ ثُم َّ لا تُنصَرون (هود، 113) و بر ظالمان تكيه ننماييد، كه موجب مي شود آتش شما را فراگيرد، و در آن حال هيچ ولي و سرپرستي جز خدا نخواهيد داشت و ياري نمي شويد." از آيه مذكور برمي آيد كه در مسائل اقتصادي نظامي سياسي و... مسلمانان نبايد بر كفار و ظالمان تكيه كنند و بايد از خود استقلال داشته و خودكفا باشند.(ر.ك نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 9، ص 259 _ 264، دارالكتب الاسلامية تهران )

قرآن كريم دربارة تلاش همت و پشت كار مسلمانان و مؤمنان مي فرمايد: "محمّد]ص فرستاده خداست و كساني كه با او هستند، در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند; پيوسته آن ها را در حال ركوع و سجود مي بيني در حالي كه همواره فضل خدا و رضاي او را مي طلبند; نشانه آن ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است

همانند زراعتي كه جوانه هاي خود را خارج ساخته سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاي خود ايستاده است و بقدري نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتي وامي دارد، اين براي آن است كه كافران را به خشم آورد! ]ولي كساني از آن ها را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، خداوند وعدة آمرزش و اجر عظيمي داده است " (فتح 29)(ر.ك اسلام و مقتضيات زمان شهيد مرتضي مطهري ، ج 1، ص 55، انتشارات صدرا، قم )

_ چرا مؤمنان هميشه در دنيا فقير هستند, ولي ظالمان ثروتمند هستند؟

پرسش

_ چرا مؤمنان هميشه در دنيا فقير هستند, ولي ظالمان ثروتمند هستند؟

پاسخ

اين طور نيست كه تمامي مؤمنان فقير باشند. نيز صحيح نيست بگوييم تمامي ظالمان ثروتمند هستند.اين برداشت از روي استقرا و جست و جوي ناقصي است كه مي كنيم . ما چند نمونه انسان هاي خوب و متدين رامي بينيم كه وضعشان خوب نيست . آن وقت به طور كلّي مي گوييم همهء مؤمنان فقيرند! مؤمنان نيز بيشماري در بين طرفداران اديان هستند كه ثروتمند مي باشند. مؤمنان مانند حضرت داوود و حضرت سليمان و حضرت خديجه و نيزعبدالله بن جعفر بن ابي طالب و غير اينان در تاريخ فراوانند.

البته فقر و ثروت درجاتي دارد. بعضي از مؤمنان خيلي ثروت دارند, بعضي كمتر و بعضي فقيرند و بعضي خيلي فقيرند, همين طر ظالمان .

نكتهء مهم در بحث اين است كه در اسلام فقر و غنا, زيبايي و زشتي , سلامتي و بيماري , هم زمينه هاي امتحان الهي است . چه بسا ثروتمندي به وظائف خود خوب عمل كند, ولي فقيري به وظائفش عمل نكند. در اين صورت آن ثروتمند مؤمن و متعهد, بهتر از آن فقير است . چه بسا فقيري به وظائف خود عمل نمايد و ناسپاسي نكند, ولي ثروتمندي اين طور نباشد. در اين صورت آن فقير بهتر از ثروتمند است .

البته وظيفهء فقير از غني سبك تر و كمتر است .

پيامبر6فرمود: .(1)

قال رسول الله 6

است >.

پيامبر6فرمود: .(2)

باز پيامبر6فرمود: .(3)

(پ_اورقي 1.آثار الصادقين , ج 16 ص 54 به نقل از كنزالعمال , ج 6 ص 477

(پ_اورقي 2.همان , ص 59

(پ_اورقي 3.همان .

چرا هميشه مردم مسلمان فقير هستند.

پرسش

چرا هميشه مردم مسلمان فقير هستند.

پاسخ

آيات و روايات فراواني مسلمانان را به كار و تلاش و تجارت و كسب مال حلال سفارش كرده و جامعه را از فقر و تنگدستي بر حذر داشته، فقر را خطرناك ترين دشمن تكامل انساني و موجب عقب ماندگي فكري و انحطاط عقلي و اخلاقي و باعث از دست رفتن سلامت جسمي معرفي كرده است، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: "از فقر به خداوند پناه ببريد كه باعث عقب ماندگي و نارسايي در امور ديني و موجب پريشاني عقل و نارسايي فكر است".(1)

نيز فرمود: "فقر و تنگدستي، زبان افراد زيرك و باهوش را مي بندد و آنان را از بيان دليل، گنگ و لال مي گرداند، شخص فقير در شهر خود نيز غريب است".(2)

از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كالا و ثروت، موجب حفظ كمال و عزت و تقوا است. (3)

مسئله اقتصاد و فقر زدايي به قدري داراي اهميت است كه از آن حضرت نقل شده: "فلولا الخبز ما صلَّينا و لا صُمْنا و لا أدّينا فرائض ربّنا؛ (4) اگر نان نبود - و شكم ها گرسنه بود - از نماز و روزه و انجام ساير فرائض و واجبات خبري نبود". با وجود اين كه اقتصاد و حل مشكل فقر و بيكاري اهميت فراواني دارد، ولي بدتر از فقر و نداشتن برنامه صحيح اقتصادي و جدولي متناسب با درآمدها براي مخارج و هزينه هاي زندگي است ، خطري كه اسراف و ريخت و پاش ها، زندگي فرد و جامعه را تهديد مي كند، به مراتب زيادتر از فقر است، كشورهاي اسلامي همانند ايران به صورت طبيعي فقير نيستند، اما سوء تدبير و نداشتن برنامه ريزي

صحيح اقتصادي، وابستگي هاي همه جانبه را براي آنان فراهم ساخته است.

بنابراين گفتن اين جمله كه مسمانان فقير هستند، صحيح نمي باشد، چون بيشترين منابع و ثروت طبيعي ميان مسلمانان به خصوص در خاورميانه وجود دارد، عدم برنامه ريزي صحيح و وابستگي اقتصادي و تنبلي و تن پروري عامل عدم استفاده صحيح از اين منابع است كه از آن به سوء تدبير تعبير مي شود، عامل عقب ماندگي اقتصادي را بايد در عوامل عقب ماندگي در امور ديگر مانند علمي و فرهنگي و تمدني جستجو كرد.

پاورقي:

1 - حسين نوري، اقتصاد اسلامي، ص 96، وسائل الشيعه، ج 12، ص 6،

2 - همان،

3 - وسائل الشيعه، ج 12، ص 16.

4 - همان، ص 17.

آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟

پرسش

آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟

پاسخ

متأسفانه يكي از آسيب هاي دين شناسي آن است كه برخي خاستگاه چالش ها و نارسايي هاي مربوط به مسلمانان را دين و آموزه هاي آن مي دانند، حال آن كه عقب ماندگي و مشكلات مسلمانان مربوط به خود آنان بوده و اسلام چيزي است و مسلمان بودن چيزي ديگر.(1)

در اسلام مسلمانان به فعاليت هاي اقتصادي فرا خوانده شده و از فقر و هر گونه تن پروري و بيكاري نهي شده اند تا آن جا كه كار در راه تأمين هزينه زندگي اعضاي خانواده، ارزش جهاد در راه خدا را پيدا كرده است.(2) يكي از نويسندگان در ذيل تفسير آية 20 مزمل مي نويسد: "در آيه تلاش براي زندگي در كنار "جهاد في سبيل الله" قرار داده شده و اين نشان مي دهد كه اسلام براي اين موضوع اهميت زيادي قائل است. چرا چنين نباشد، در حالي كه يك ملّت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه، هرگز استقلال و عظمت و سربلندي نخواهد يافت؟! اصولاً "جهاد اقتصادي" بخشي از "جهاد با دشمن" است.(3)

امام صادق(ع) در خصوص اهميت كسب روزي فرمود: "لا تكسلوا في طلب معايشكم فأنّ آبائنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها؛(4) در تحصيل روزي تنبلي نكنيد، زيرا پدران ما در اين راه مي كوشيدند و روزي را طلب مي كردند".

بر اين اساس، اسلام مسلمانان را نه تنها به دوري از فقر فرا خوانده، بلكه آن را مانند جهاد دانسته است. اما فقر مسلمانان ريشه در عوامل ديگر دارد. يكي از علل مهم، سياست هايي است كه در طول تاريخ

توسط حاكمان ستمگر به كار گرفته شده و دشمنان نيز از آن حمايت مي كردند. دشمنان مي دانند كه استقلال اقتصادي مسلمانان، با منافع آنان در تضاد است.

آنان ذلت و وابستگي جهان اسلام را مي خواهند! داده هاي تاريخي نشان از آن دارد كه يكي از وابستگي هايي كه شديداً جامعه اسلامي را آسيب پذير نمود، وابستگي اقتصادي به كشورهاي استعمار گر است.

برداشت هاي انحرافي از دين

يكي از علل گسترش فقر در جهان اسلام برداشت هاي انحرافي از دين مي باشد. برخي تصور مي كنند كه دين انسان ها را به آخرت فرا خوانده و از تلاش و فعاليت در دنيا بر حذر داشته، كه غلط بودن اين پندار كاملاً روشن است.

در برخي از روايات يكي از مؤلفه هاي جامعة آرماني امام زمان(عج) پيشرفت هاي اقتصادي و علمي بيان شده است. اين نشان مي دهد كه يكي از اهداف مهم اسلام فقر زدايي و فرا خواني به فن آوري و پيشرفت هاي اقتصادي است. پيامبر اسلام و ائمه به فعاليت هاي اقتصادي مي پرداختند و در صدد تشكيل جامعة بدون فقر بودند. امام علي(ع) يكي از وظايف حاكمان را فقر زدايي دانست.(5)

البته در اسلام همان گونه كه به فعاليت هاي اقتصادي سفارش شده، به تقوا و معنويت گرايي نيز سفارش شده است، زيرا همه خوشبختي ها در داشتن مال و ثروت ظهور نمي كند.

اين كه تصور مي شود ملت هاي فاقد ايمان و پرهيزگاري، غرق در ناز و نعمت هستند، اشتباره بزرگي است؛ زيرا اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم، دردهاي جانكاهي (كه روح و جسم آن ها را درهم مي كوبد) مي

بينيم و قبول خواهيم كرد كه بسياري از آن ها از بيچاره ترين مردم روي زمين هستند،(6) زيرا معنويت مهم ترين سرمايه زندگي است.

اگر در اسلام از درآمدها و ثروت اندوزي غير مشروع نهي شده، بدين جهت است كه مردم از معنويت فاصله نگيرند و عدالت اجتماعي گسترش يابد.

خود باختگي

يكي از علل مهم فقر جوامع اسلامي خود باختگي است، بدين معنا كه امروزه مسلمانان توانايي ها و قابليت هاي خويش را فراموش كرده و تصور مي كنند فقط ديگران توان اقتصادي و خلاقيت هاي علمي دارند. روحيه خود باختگي موجب شده است كه در جوامع اسلامي از نيروهاي انساني كشورهاي بيگانه استفاده شده و اين رويكرد فقر اقتصادي و وابستگي را در پي دارد.

پي نوشت ها:

1. تفسير نمونه، ج 6، ص 270.

2. وسائل الشيعه، ج 12، ص 43 (الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله).

3. تفسير نمونه، ج 25، ص 200.

4. وسائل الشيعه، ج 12، ص 28.

5. نهج البلاغه، نامة 53.

6. تفسير نمونه، ج 6، ص 268.

علت اين همه فقر و بيكاري و نابساماني در مملكت ما چيست ؟

پرسش

علت اين همه فقر و بيكاري و نابساماني در مملكت ما چيست ؟

پاسخ

مشكلات اقتصادي مملكت و بيكاري پنهان و آشكار در آن موضوعي نيست كه كسي در آن ترديد داشته باشد و دراين كه فقر ريشه بسياري از بدبختي هاست نيز ترديدي نيست. ولي بايد مقداري ريشه هاي آن را بررسي كرد تا بتوانيم قضاوتي صحيح داشته باشيم. در آغاز به مسأله نفت مي پردازيم.

ايران هم اكنون حدود 5/2 ميليون بشكه نفت در روز صادر مي كند با جمعيتي فراتر از 60 ميليون نفر و كشوري وسيع، حال آن كه كويت با داشتن جمعيتي كمتر از يكي از استان هاي كوچك و مساحتي به اندازه يكي از شهرهاي ايران بيش از اين مقدار نفت صادر مي كند.

البته آنها از سرمايه نسل هاي بعدي مي خورند و روشن است كه در آينده اي نه چندان دور، نفت و فرآورده هاي آن كالايي بسيار گرانقيمت خواهد بود و يا عربستان با حدود «يك چهارم» جمعيت ايران حدود 7 ميليون بشكه نفت صادر مي كند. علاوه بردرآمد فراواني كه از راه هاي ديگر دارد.

درآمد نفت در ايران، عمدتا صرف سرمايه گذاري هاي زيربنايي و نيز تحصيل ارز براي تأمين مايحتاج عمومي همانند نان، برنج و ديگر اقلام ضروري مي گردد.

اما علل كاهش درآمدها و بروز تنگناهاي اقتصادي. مشكلات اقتصادي كشور ما عوامل متعددي دارد ازجمله:

- تورم و ركوداقتصاد جهاني و تأثير آن بر اقتصاد داخلي (كه خود از عوامل كاهش تقاضا براي خريد نفت و پايين آمدن قيمت آن شدهاست).

- كاهش شديد قيمت نفت

- سرمايه گذاري براي توسعه كه خود از عوامل تورم است

- تحريم هاي اقتصادي و آزارهاي قدرت هاي جهاني

- مخارج سنگين جنگ تحميلي و پي آمدهاي آن در عرصه هاي مختلف

- هزينه سنگين بازسازي

-

الگوي نامناسب مصرف در جامعه و گرايش شديد به اسراف و تبذير در برخي طبقات

- روند بي رويه رشد جمعيت و افزايش تقاضا براي كار و كالا بدون فراهم بودن زمينه هاي ديگر

- نبودن اخلاق كار و جديت در توليد

اينها تنها بخشي از عواملي است كه دولت و ملت با آن درگير بوده و هست. هر كدام از اين عوامل مي توانستهاساسي جامعه را متلاشي سازد ولي به فضل الهي و حمايت مردم و تحمل آنها دولت توانسته است بر بسياري از اين مشكلات تا حدودي فايق آمده و چرخه اقتصاد را به حركت درآورد.

با وجود همه اين مشكلات، پس از انقلاب پيشرفت عمده اي در خدمات رساني به مناطق محروم صورت گرفته است. نگارنده اين سطور كه خود پيش از انقلاب به بسياري از مناطق محروم سفر كرده است و اكثر قريب به اتفاق روستاها را فاقد آب، برق، راه مناسب و بسياري از خدمات ديگر ديده است اكنون به دور افتاده ترين نقاط كه گاه گذرمي افتد مشاهده مي كنم كه بسياري از خدمات به دورافتاده ترين نقاط نيز راه يافته است و تا آنجا كه ما اطلاع داريم همت دولت، مجلس و مجموعه نظام رسيدگي بيشتر به مناطق محروم بوده است.

البته اين بدان معنا نيست كه هيچ مشكلي در هيچ نقطه اي وجود ندارد. مسلما در مملكتي با اين وسعت وپراكندگي جمعيت، مشكلات فراواني براي برخي وجود داشته و دارد و بايستي براي رفع آن تلاش كرد.

از جمله همين كار مقدس شماست كه از سر دلسوزي براي ما كه البته هيچ كاره هستيم نامه نوشته ايد، شما همين مشكلات را در نامه اي ديگر نوشته و با امضاي عده اي از اهالي براي مسؤولين

استان، نماينده مجلس، دفتر رياست جمهوري و بالاخره دفتر مقام معظم رهبري ارسال نماييد و پي گيري لازم را نيز انجام دهيد كه صد البته عبادتي بزرگ وخدمتي اساسي است.

مشكل بيكاري نيز در مملكت ما از تبعات همان عواملي است كه ذكر شد. در همين شرايط فعلي صدها واحدتوليدي به خاطر مسائل ارزي و كمبود آن خوابيده و بسياري بيكار شده اند. مسأله بيكاري، پي آمدها و مفاسد متعددي به دنبال دارد كه خود برخي از آنها را نوشته ايد.

ولي يك نكته مهم ديگر نيز وجود دارد كه بسياري از جوانان ما بخصوص تحصيل كرده ها توقع داريم كه پس ازتحصيل، شغلي اداري پيدا كرده و درآمد مكفي نيز از اين طريق داشته باشيم.

اين روحيه گريز از كار واقعي، از معضلات اجتماعي ماست. چرا بايد يك جوان، كار در مزرعه و يا كارگاه و... رابراي خود كسر شأن بداند؟ آيا كشورهايي مانند ژاپن و يا چين كه توانسته اند در زمينه اقتصادي رشد چشمگيري داشته باشند همين گونه اند؟

آنها شبانه روز كار مي كنند. بيش از مردم ديگر كشورها و داراي توقعي بسيار پايين ولي در كشور ما تقريبا كار بر عكس است و بسياري به دنبال نازكي كار و كلفتي نان هستند؟!

اميد است كه عنايات الهي باز هم شامل مردم ما گردد و با درايت مسؤولين مشكلات به تدريج حل گردد تا جواناني همانند شما دغدغه كار و درآمد نداشته باشند و بتوانند با آسودگي خيال به سازندگي مملكت خود بپردازند.

اما درباره مسؤولين؛ ما نيز از مسؤوليني كه تنها به فكر خود و منافع خود باشند و با استفاده از امكانات عمومي به نشخوار اموال مردم بپردازند و از اين طريق خود را

فربه كنند بيزاريم شما نيز بيزار باشيد. البته نبايد حساب چند نفر رابابت همه نوشت. وقتي رهبر انقلاب در كمال سادگي زندگي كرده و همواره مسؤولين را توصيه به دوري از تجملات مي كنند ما نيز بايستي چنين روحيه اي داشته باشيم و اين باور را در همه ايجاد كنيم كه مسؤول بايد همانند ساده ترين مردم زندگي كنند.

براي اين كه بتوانيد مشكلات خود را با مقام معظم رهبري و نيز رياست جمهوري مطرح سازيد با آدرس زير مكاتبه فرماييد:

تهران - خيابان پاستور - دفتر مقام معظم رهبري.

تهران - خيابان پاستور - دفتر رياست جمهوري.

چرا كشورهاي اسلامي فقير، ضعيف و عقب مانده اند؟

پرسش

چرا كشورهاي اسلامي فقير، ضعيف و عقب مانده اند؟

پاسخ

با تابش آفتاب اسلامي در سرزمين عربستان و آغاز تمدن اسلامي، اندك اندك مملكتي به وجود آمد كه شكوه و جلال آن هنوز هم در ميان ملل مختلف مثال زدني است. در آغاز و سده هاي نخستين تاريخ اسلام كشورهاي اسلامي جزو پيشروترين سرزمينهاي آن روزگاران به حساب مي آمدند و در هنگامه اي كه در قرون وسطي جهان غرب در تباهي و سياهي غوطه ور بود تمدن درخشان اسلامي جهان را از تابش خويش خيره ساخته بود اما متأسفانه رفته رفته، عوامل متعددي باعث شد تا آن شكوه و جلال از دست برود و كشورهاي اسلامي تبديل به سرزمينهاي فقير و وابسته گردد. اين عوامل را مي توان از زواياي مختلفي بررسي كرد و نيز شايسته است براي رهايي از وضعيت موجود اين عوامل به دقت بررسي و معضلات ناشي از آنها برطرف شود. بنابراين و در پاسخ به پرسش مطرح شده اين عوامل به صورت مختصر مورد بررسي قرار مي گيرد.

اين عوامل را مي توان به سه دسته تقسيم كرد:

الف) - عامل اقتصادي و انحراف از مسير واقعي اسلام

1 - عوامل اعتقادي فردي

تا مدتي پس از ظهور اسلام كم و بيش اسلام واقعي و دستورات آن در بين مسلمانان به شكل ناب و واقعي آن وجود داشت ولي اندك اندك انحراف از مسير اصلي اسلام در ميان مسلمانان پديد آمد. و بخشي از عقايد راستين تبديل به انحرافها، خرافه گريها و توجيهات نادرست گرديد و اين تحول، تمدن اسلامي را تحت تأثير قرار داد. در اين مرحله بسياري از برنامه هاي زندگي ساز اسلام ناديده گرفته شد و توجيهات نادرست مردم

را از مسير پيشرفت و ترقي باز داشت.

برخي از اين توجيهات نابجا ارتباط تنگاتنگي با عوامل عقب ماندگي رفته كشورهاي اسلامي دارد چنان كه عقيده به سرنوشت و ملازم دانستن آن با چيره گرايي باعث شده و مي شود كه عده اي گمان كنند، وضعيت آنان غير قابل تبديل و بهبود يافتن است و آنچه نصيب آنان شده تغييرناپذير است و بنابراين تلاش براي پيشرفت و ترقي بي فايده مي باشد.

عده اي ديگر اعتقاد به آخرت را به معناي محروميت از زندگي دنيا و زهد را به معناي پليد دانستن تمامي زندگي مادي انگاشته و با اين توجيهات مسير زندگي خود را از جامعه جدا مي نمودند.

عده اي ديگر نيز صبر را به معناي تحمل مشكلات و عدم انجام هرگونه تلاشي براي رفع آنها و انتظار فرج را به معناي تحمل انواع بي عدالتيها و ستمها دانسته و اينها همگي از عوامل اعتقادي انحطاط تمدن اسلامي و كشورهاي اسلامي بوده و هست{1}.

2 - عوامل اعتقادي جمعي

خوش گذراني و توجه بيش از حد به لذايذ دنيا در ميان عده اي و بي توجهي به پيشرفتهاي علمي و مسؤوليت افراد در قبال اجتماع از عوامل ديگري است كه تمدن اسلامي را به انحطاط كشانده است{2}.

مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي معتقد است كه اساساً روح و روان انسانها و جوامع و افكار و عقايد آنان، بسته به نوع در كيفيت آن در زمان و بقاي و يا انحطاط و ترقي فرد و جامعه نقش حساس و تعيين كننده اي دارد و مفاسد اخلاقي اجتماعي با بقاي هر جامعه رابطه داشته و ظهور و رواج آن جامعه را به انحطاط خواهد كشانيد{3}.

ب) عوامل سياسي

عوامل

سياسي انحطاط تمدن اسلامي و به تبع آن فقر و عقب ماندگي كشورهاي اسلامي را مي توان به دو دسته داخلي و خارجي تقسيم كرد.

1 - عوامل سياسي داخلي

يكي از اساسي ترين عوامل افول تمدن اسلامي زمامداران نالايق و رهبران گمراهي بوده اند كه در طول تاريخ بر جامعه اسلامي حكم رانده و رهبريهاي نادرست آنان و كارگزارانشان جامعه را از ترقي بازداشته است{4}.

بارزترين نمونه اين حكمرانان را مي توان در حكومت امويان جستجو كرد چنان كه مشخصات اين دوران چيزي جز رواج عياشي و فساد، رواج عقايد نادرست و انحطاط عقيدتي و ايجاد جو خفقان و سركوب چيز ديگري نيست{5}.

2 - عوامل سياسي و خارجي

تمرد استعمار غرب و استيلاي كشورهاي غربي بر سرزمينهاي اسلامي از ديگر عواملي است كه باعث شده ثروت كشورهاي اسلامي به يغما رفته و زمينه هاي خود باوري در ميان مسلمانان از ميان برود چنان كه توجه به غرب و دنباله روي آن يكي از پيامدهايي است كه همچنان گريبان كشورهاي اسلامي را رها نساخته است و تمدن اسلامي را از حركت بازداشته و مسير حركت آن را ناهموار و پويايي اش را كند كرده است.

ج) عوامل اجتماعي

با توجه به عوامل اعتقادي و سياسي، رواج روحيه بي توجهي به پيشرفت و علم و دانش از عوامل اجتماعي عقب ماندگي و ضعف كشورهاي اسلامي است.

جدايي دين از سياست و در مقوله دانستن آن بي توجهي در دست داشتن زمام امور و نيز دو مقوله بودن علم و دين باعث بي توجهي به دانش شده و اينها همگي چرخ تمدن را از گردش بازداشته است. جهان بيني هاي نادرست از اقتصاد، ماده و علم تصويري شيطاني ساخته

و گروهي را از گرايش به آن بازداشته است. طرد و نفي ارتباط بين دين و دنيا، ماده و معنا، معاش و معاد، عقل و دين، عقيده و عمل و نيز دين و سياست بر فرهنگ، اعتقادات، سنتها و آداب و رسوم ملل اسلامي سايه افكنده و در عقب ماندگي آنها نقش اساسي داشته است{6}.

نتيجه - با بررسي عوامل مختلف انحطاط تمدن اسلامي و فقير و عقب مانده شدن كشورهاي اسلامي به راحتي مي توان دريافت كه دوري از اسلام راستين و تفسيرهاي نادرست از آن، زمامداران نالايق، استعمار خارجي، رواج سنتها و آداب و رسوم و باورهاي نا صحيح از ارتباط دنيا و مسايل اقتصادي با آخرت و دين مردم از اصلي ترين عوامل است كه باعث شده كشورهاي اسلامي در وضعيتي نا مساعد قرار گرفته، در فقر و ضعف به سر برده و همچنان عقب مانده، باقي بمانند و اين در حالي است كه در روزگاري تمدن اسلامي درخشان ترين تمدن زمان خويش بوده است و هيچ منعي در ميان نيست كه آن جلال و عظمت گذشته دوباره تكرار شود و اين به دست نخواهد آمد جز با توجه ژرف و عميق به علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگي مسلمانان و رفع آنها و نيز توجه به علل و عوامل پيشرفت ديگر كشورها و استفاده از آن عوامل در دل اصول و چهار چوبهاي فرهنگ و تمدن اسلامي.

[1]. علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني، ص 271، نشر فرهنگ اسلامي، تهران 1361.

[2]. همان.

[3]. علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمين در انديشه هاي سياسي و آراي اصلاحي سيد جمال الدين اسد آبادي، سيد احمد موثقي،

ص 51، نشر فرهنگ اسلامي، تهران 1373.

[4]. علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني، ص 345.

[5]. همان، ص 358.

[6]. علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمين در انديشه هاي سياسي و آراي اصلاحي سيد جمال الدين اسد آبادي، سيد احمد موثقي تا ص 54.

منظور از توسعهء اقتصادي چيست ؟

پرسش

منظور از توسعهء اقتصادي چيست ؟

پاسخ

توسعهء اقتصادي عبارت است از به كارگيري عوامل اقتصادي گوناگون به منظور افزايش درآمد سرانه و ارتقاي سطح زندگي و بهبود شرايط زيست و براي رسيدن به توسعهء اقتصادي در كشورهاي توسعه نيافته نظريه وراه هاي متفاوتي وجود دارد.(1)

(پ_اورقي 1.روزنامه ابرار, مورخه 741013 ص 8

در زمينة انباشتن ثروت از ديدگاه اسلام چه آمده است؟ آيا اين امر خوب است؟

پرسش

در زمينة انباشتن ثروت از ديدگاه اسلام چه آمده است؟ آيا اين امر خوب است؟

پاسخ

نمي توان گفت اسلام در برار مال و ثروت موضع منفي دارد و با آن صد در صد مخالف است.از طرفي اسلامفقر را هم نمي پسندد و در آية 180سورة بقره از "مال" به " خير" تعبير شده است.

در حديثي از امام باقر(ع) مي خوانيم: " نعم العون الدنيا علي طلب الآخرهْْ؛[17] دنيا (مال) كمك خوبي براي رسيدن به آخرت است".

و در روايت ديگر از امام صادق(ع) آمده است: "غني عجزك عن الظلم خير من فقر يحملك علي الاثم؛[18] بي نيازي كه انسان را از تجاوز به حق ديگران باز دارد، از فقري كه انسان را به گناه وادار نمايد ، بهتر است".

جوامع اسلامي بايد بكوشند هر چه بيشتر غني و بيناز گردند و به مرحلة خود كفايي برسند و روي پاي خود بايستند و شرف و عزّت و استقلال خود را بر اثر فقر، فداي وابستگي به ديگران نكنند. يك ملت فقير نمي تواند آزاد و سربلند زندگي كند. فقر انسان ضعيف الايمان را مي لغزاند و ممكن است او را به كفر و بي ديني بكشاند (كاد الفقر ان يكون كفراً).[19]

همان طور كه فقر خوب نيست و موجب لغزش مي شود ، ثروت اندوزي نيز ممكن است باعث طغيان و سركشي گردد. در بعضي از متون اسلامي از ثروت و از برخي از ثروتمندان مذمّت شده است. مذمّت از قارون ثروتمندِ مغرور شاهد گويايي بر اين موضوع است، منتهي اسلام ثروتي را مي پسندد كه به وسيلة آن مسير بهشت هموار گردد، چنان كه دانشمندان و بزرگان بني

اسرائيل به قارون گفتند: "وابتغ فيما اتاك الله الدار الآخرهْْ؛2[20] از اين ثروتت براي خانة آخرت كاري بكن".

اسلام ثروتي را مي پسندد كه در آن نيكي به همگان باشد (احسن كما احسن الله إليك).[21]

اسلام ثروتي را مدح مي كند كه در آن "لا تنس نصيبك من الدنيا؛[22] فراموش نكردن بهرة دنيوي" تحقق يابد. بالاخره اسلام ثروتي را مي پسندد كه ماية فساد در زمين و فراموش كردن ارزش هاي انساني و گرفتار شدن در سابقة جنون آميز "تكاثر" (زياده خواهي) نگردد و انسان را به "خود برتربيني" و "تحقير ديگران" و حتي رويارويي با پيامبر و بزرگان دين نكشاند.

ثروت بايد وسيله اي باشد براي استفادة همگان، پر كردن خلاء هاي اقتصادي؛ مرهم نهادن بر زخم هاي جانگاه محرومان و براي رسيدگي به نياز ها و مشكلات مستضعفان. علاقه به چنين ثروتي با چنين هدفي، علاقه به دنيا نيست، بلكه علاقه به آخرت است.

يكي از ياران امام صادق(ع) به آن حضرت گفت : چكار كنم من دنيا را دوست دارم و به آن علاقه مندم! مي ترسم دنيا پرست باشم. امام (ع) فرمود: " با ثروت دنيا چه مي خواهي انجام دهي؟" گفت: هزينة خود و خانواده ام را تهيه كنم و به خويشاوندان كمك كنم. در راه خدا انفاق كنم و حج و عمره به جا آورم. امام (ع) فرمود: " ليس هذا طلب الدنيا هذا طلب الآخرهْْ؛ اين دنيا طلبي نيست ، بلكه طلب آخرت است".[23]

2[17] تفسير نمونه، ج 16، ص 174 ، به نقل از وسائل الشيعه، ج 12، ص 17.

2[18] همان، ص 176، به نقل از وسائل، ج 12، ص 17.

2[19]

ميزان الحكمهْْ ، عنوان 3220.

2[20] قصص (28) آية 77.

3[21] همان.

3[22] همان.

3[23] تفسير نمونه، ج 16، ص 175، به نقل از وسائل الشيعه، ج 12، ص 19.

از ديدگاه اسلام آيا سرمايه داري درست است؟ آيا حضرت علي(ع) سرمايده دار زمان خويش بودند؟ اگر جواب مثبت است، دليل قناعتشان چه بوده است؟

پرسش

از ديدگاه اسلام آيا سرمايه داري درست است؟ آيا حضرت علي(ع) سرمايده دار زمان خويش بودند؟ اگر جواب مثبت است، دليل قناعتشان چه بوده است؟

پاسخ

سرمايه داري يعني مالداري و توانگري. اين صفت در اصل امري خوب و ستودني است، همچنان كه فقر و تهيدستي، نكوهيده و مذموم است.

ثروت و سرمايه ذاتاً در اسلام پسنديده است. آن چه مذمّت شده، دل بستگي به ثروت و دنيا، هدف دانستن و تفاخر به آن، كسب نامشروع و ادا نكردن حقوق واجب است. اگر شخصي ثروت فراواني داشته باشد، اما از راه حلال كسب نموده باشد و حقوق شرعي (خمس و زكات) را پرداخته و به نيازمندان توجه كرده و از آن ها دستگيري نمايد، چنين ثروتي پسنديده است. در قرآن كريم از دو ثروتمند ياد شده است: حضرت سليمان(ع) و قارون. يكي ثروت را وسيله اي براي رفع نياز نيازمندان مي دانست و هماره در راه خدا انفاق مي نمود اما ديگري آن قدر ثروت او را مست نمود و مغرور كه حاضر نبود هيچ تكليف و مسئوليت ديني را در قبال سرمايه و ثروت خود بپذيرد و سرانجام با عذاب الهي با تمام ثروتش در زمين مدفون شد.

پيشوايان دين اسلام و از جمله حضرت علي(ع) با كار و كوشش، داراي سرمايه و ثروت بودند. املاك و باغ هاي اميرالمؤمنين(ع) در مدينه و ينبع مشهور است. روزي شخصي به امام صادق(ع) عرض كرد: مردم شما را مردي ثروتمند مي دانند، حضرت فرمود: "مالدار بودن عيب نيست".(1)

اميرمؤمنان فرمود: "بدانيد از جمله نعمت هاي خدا كه به بندگان ارزاني داشته، فراواني مال و ثروت است".(2) ثروت داشتن عيب نيست، بلكه نعمتي است كه انسان

مي تواند آن را توشه اي براي آخرت قرار داده و با كمك به بندگان، رضايت الهي را جلب نموده و موجب تقرّب به خدا شود.

اما در تاريخ غالباً سرمايه داري بار منفي داشته واين بدان خاطر است كه غالباً سرمايه داران يا از راه حرام آن را به دست آورده و يا دلبستگي به آن داشته و استفاده نامطلوب مي كردند.

اين لفظ غالباً ياد آور كساني است كه شكمشان سير است و بهترين امكانات را دارند امّا به فكر فقير و محرومي نيستند. اينان در موارد گوناگوني، مورد سرزنش حضرت علي قرار گرفته اند و حتّي نشست و برخاست با آنان را مذمّت كرده(3) و عاقبت بدي را براي آنان پيش بيني نموده است.(4)

منافاتي ندارد كه انسان در عين داشتن ثروت، در زندگي ساده زيست باشد. حضرت در عين كار و كوشش فراوان براي آباداني نخلستان ها، حفر چاه و قنوات، و به دست آوردن دارايي فراوان، در راه خدا انفاق بسيار مي نمود. در اين باره داستان هاي فراواني نقل شده است، ولي خود به نان جو بسنده مي نمود و لباس مندرس مي پوشيد و مي فرمود: حاكم اسلامي بايد در سطح مردم جامعه زندگي كند.

حضرت علي(ع) سرمايه و مال دنيا را وسيله اي براي خوشبختي در جهان آخرت قرار داده بود، نه براي زندگي مرفه در دنيا.

يكي از بزرگ ترين صفات انساني اين است كه بشر در عين توانگري، قناعت پيشه نمايد و در حالي كه مي تواند مرفه ترين زندگي و بهترين وسائل عيش و نوش را براي خويشتن و خانواده اش فراهم نمايد، زندگي ساده اي داشته باشد. اين كارها از انسان هاي بزرگ ساخته است.

عامه مردم كه معمولاً وضع خوبي نداشته اند،

اگر مشاهده مي كردند كه امامشان در خانه اي اشرافي زندگي مي كند و با لباس هاي فاخر و بهترين غذاها، زندگي را مي گذراند، زندگي بر آن ها بسيار سخت مي گذشت و ايمان و باورشان به دين اسلام و امام معصوم(ع) مي گشت و چه بسا منجر به كفر و بي ديني مي شد، اين نكته اي

است كه همه حاكمان و زمامداران اسلامي بايد بدان توجه داشته باشند.

پي نوشت ها:

1. بحارالأنوار، ج 41، ص 125.

2. نهج البلاغه دشتي، حكمت 381.

3. همان، نامه 45، ص 553.

4. همان، ص 249.

آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟

پرسش

آيا دين اسلام دين فقر و گرسنگي است؟ علت فقر اقتصادي جوامع اسلامي چيست؟

پاسخ

متأسفانه يكي از آسيب هاي دين شناسي آن است كه برخي خاستگاه چالش ها و نارسايي هاي مربوط به مسلمانان را دين و آموزه هاي آن مي دانند، حال آن كه عقب ماندگي و مشكلات مسلمانان مربوط به خود آنان بوده و اسلام چيزي است و مسلمان بودن چيز ديگر.(1)

در اسلام مسلمانان به فعاليت هاي اقتصادي فرا خوانده شده و از فقر و هر گونه تن پروري و بيكاري نهي شده اند تا آن جا كه كار در راه تأمين هزينه زندگي اعضاي خانواده، ارزش جهاد در راه خدا را پيدا كرده است.(2) يكي از نويسندگان در ذيل تغيير آية 20 مزمل مي نويسد: "در اين آيه تلاش براي زندگي در كنار "جهاد في سبيل الله" قرار داده شده و اين نشان مي دهد كه اسلام براي اين موضوع اهميت زيادي قائل است. چرا چنين نباشد، در حالي كه يك ملّت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه، هرگز استقلال و عظمت و سربلندي نخواهد يافت؟! اصولاً "جهاد اقتصادي" بخشي از "جهاد با دشمن" است.(3)

امام صادق(ع) در خصوص اهميت كسب روزي فرمود: "لا تكسلوا في طلب معايشكم فأنّ آبائنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها؛(4) در تحصيل روزي تنبلي نكنيد، زيرا پدران و مادران اين راه مي كوشيدند و روزي را طلب مي كردند".

بر اين اساس، اسلام مسلمانان را نه تنها به دوري از فقر فرا خوانده، بلكه آن را مانند جهاد دانسته است. اما فقر مسلمانان ريشه در عوامل ديگر دارد. يكي از علل مهم، سياست هايي است كه در طول

تاريخ توسط حاكمان ستمگر به كار گرفته شده و دشمنان نيز از آن حمايت مي كردند. دشمنان مي دانستند كه استقلال اقتصادي مسلمانان، با منافع آنان در تضاد است.

آنان ذلت و وابستگي جهان اسلام را مي خواهند! داده هاي تاريخي نشان از آن دارد كه يكي از وابستگي هايي كه شديداً جامعه اسلامي را آسيب پذير نمود، وابستگي اقتصادي به كشورهاي استعمار گر است.

برداشت هاي انحرافي از دين

يكي از علل گسترش فقر در جهان اسلام برداشت هاي انحرافي از دين مي باشد. برخي تصور مي كنند كه دين انسان ها را به آخرت فرا خوانده و از تلاش و فعاليت در دنيا بر حذر داشته، كه غلط بودن اين پندار كاملاً روشن است.

در برخي از روايات يكي از مؤلفه هاي جامعة آرماني امام زمان(عج) پيشرفت هاي اقتصادي و علمي بيان شده است. اين نشان مي دهد كه يكي از اهداف مهم اسلام فقر زدايي و فرا خواني به فن آوري و پيشرفت هاي اقتصادي است. پيامبر اسلام و ائمه به فعاليت هاي اقتصادي مي پرداختند و در صدد تشكيل جامعة بدون فقر بودند. امام علي(ع) يكي از وظايف حاكمان را فقر زدايي دانست.(5)

البته در اسلام همان گونه كه به فعاليت هاي اقتصادي سفارش شده، به تقوا و معنويت گرايي نيز سفارش شده است، زيرا همه خوشبختي ها در داشتن مال و ثروت ظهور نمي كند.

اين كه تصور مي شود ملت هاي فاقد ايمان و پرهيزگاري، غرق در ناز و نعمت هستند، اشتباره بزرگي است؛ زيرا اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم، دردهاي جانگاهي (كه روح و جسم آن ها را درهم مي كوبد)

مي بينيم و قبول خواهيم كرد كه بسياري از آن ها از بيچاره ترين مردم روي زمين هستند،(6) زيرا معنويت مهم ترين سرمايه زندگي است.

اگر در اسلام از درآمدها و ثروت اندوزي غير مشروع نهي شده، بدين جهت است كه مردم از معنويت فاصله نگيرند و عدالت اجتماعي گسترش يابد.

خود باختگي

يكي از علل مهم فقر جوامع اسلامي خود باختگي است، بدين معنا كه امروزه مسلمانان توانايي ها و قابليت هاي خويش را فراموش كرده و تصور مي كنند فقط ديگران توان اقتصادي و خلاقيت هاي علمي دارند. روحيه خود باختگي موجب شده است كه در جوامع اسلامي از نيروهاي انساني كشورهاي بيگانه استفاده شده و اين رويكرد فقر اقتصادي و وابستگي را در پي دارد.

پي نوشت ها:

1. تفسير نمونه، ج 6، ص 270.

2. وسائل الشيعه، ج 12، ص 43 (الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله).

3. تفسير نمونه، ج 25، ص 200.

4. وسائل الشيعه، ج 12، ص 28.

5. نهج البلاغه، نامة 53.

6. تفسير نمونه، ج 6، ص 268.

چرا هميشه مردم مسلمان فقير هستند.

پرسش

چرا هميشه مردم مسلمان فقير هستند.

پاسخ

آيات و روايات فراواني مسلمانان را به كار و تلاش و تجارت و كسب مال حلال سفارش كرده و جامعه را از فقر و تنگدستي بر حذر داشته، فقر را خطرناك ترين دشمن تكامل انساني و موجب عقب ماندگي فكري و انحطاط عقلي و اخلاقي و باعث از دست رفتن سلامت جسمي معرفي كرده است، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: "از فقر به خداوند پناه ببريد كه باعث عقب ماندگي و نارسايي در امور ديني و موجب پريشاني عقل و نارسايي فكر است".(1)

نيز فرمود: "فقر و تنگدستي، زبان افراد زيرك و باهوش را مي بندد و آنان را از بيان دليل، گنگ و لال مي گرداند، شخص فقير در شهر خود نيز غريب است".(2)

از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كالا و ثروت، موجب حفظ كمال و عزت و تقوا است. (3)

مسئله اقتصاد و فقر زدايي به قدري داراي اهميت است كه از آن حضرت نقل شده: "فلولا الخبز ما صلَّينا و لا صُمْنا و لا أدّينا فرائض ربّنا؛ (4) اگر نان نبود - و شكم ها گرسنه بود - از نماز و روزه و انجام ساير فرائض و واجبات خبري نبود". با وجود اين كه اقتصاد و حل مشكل فقر و بيكاري اهميت فراواني دارد، ولي بدتر از فقر و نداشتن برنامه صحيح اقتصادي و جدولي متناسب با درآمدها براي مخارج و هزينه هاي زندگي است ، خطري كه اسراف و ريخت و پاش ها، زندگي فرد و جامعه را تهديد مي كند، به مراتب زيادتر از فقر است، كشورهاي اسلامي همانند ايران به صورت طبيعي فقير نيستند، اما سوء تدبير و نداشتن برنامه ريزي

صحيح اقتصادي، وابستگي هاي همه جانبه را براي آنان فراهم ساخته است.

بنابراين گفتن اين جمله كه مسمانان فقير هستند، صحيح نمي باشد، چون بيشترين منابع و ثروت طبيعي ميان مسلمانان به خصوص در خاورميانه وجود دارد، عدم برنامه ريزي صحيح و وابستگي اقتصادي و تنبلي و تن پروري عامل عدم استفاده صحيح از اين منابع است كه از آن به سوء تدبير تعبير مي شود، عامل عقب ماندگي اقتصادي را بايد در عوامل عقب ماندگي در امور ديگر مانند علمي و فرهنگي و تمدني جستجو كرد.

پاورقي:

1 - حسين نوري، اقتصاد اسلامي، ص 96، وسائل الشيعه، ج 12، ص 6،

2 - همان،

3 - وسائل الشيعه، ج 12، ص 16.

4 - همان، ص 17.

آيا اسلام پول و ثروت را محكوم كرده است؟

پرسش

آيا اسلام پول و ثروت را محكوم كرده است؟

پاسخ

اسلام پول پرستي را محكوم كرده است اما پول و ثروت را محكوم نكرده است، زيرا: به

الف. توليد ثروت (كشاورزي ،دامداري، صنعت و غيره) توصيه شده است.

ب. مبادله ثروت يعني تجارت و دادوستد توصيه شده است.

ج. مصرف رساندن از نظر شخصي در حدود احتياجات فردي خالي از هر نوع تجمل و اسراف كه مفسد انسان است توصيه شده است. د. تبذير و اسراف و تضييع آن ممنوع است.

ه_ . مقررات سخت قضايي و جزايي در مورد حيف و ميلها و سرقتها و خيانتها وضع شده است.

و. دفاع از مال در حكم جهاد و كشتة در اين راه « شهيد» تلقي شده است: اَلْمَقْتولُ دُونَ اَهْلِهِ وَمالِِهِ...

ز. براي مال، بر انسان حقوقي قائل شده است.

ح. خود ثروت در كمال صراحت در قرآن كريم به عنوان «خير» ناميده شده است:

«كُتِب َ عَلَيْكُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَ كُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّهُ لِلْوالِدَيْنِ وَالْاَقْرَبينَ» بقره/180

ميان زهد (ساده زيستى) و پيشرفت چه ارتباطى است؟

پرسش

ميان زهد (ساده زيستى) و پيشرفت چه ارتباطى است؟

پاسخ

جواب اجمالى: (42)

زهد و ساده زيستى از جمله كمالات اخلاقى است و در متون دينى ما در باب دل نبستن به تمنّيات دنيوى تأكيدات فراوانى شده است. اما افراط و تفريط در تفسير زهد در طول تاريخ و ناديده گرفتن سنت و سيره ى حضرات معصومين عليهم السلام چهره ى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته است. به فرموده ى امام موسى بن جعفر (عليه السلام): از مانيست آن كس كه دنياى خود را براى دينش يا دين خود را براى دنياى خويش ترك گويد.

كدام مكتب و آيين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيرى علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟ و لذا از لحاظ تاريخى و با استناد به روايات دينى اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناى مدرنيسم و نو شدگى غربى نيست. مُدرنيته يعنى نو شدن و نو شدگى و در برابر هرگونه تعلق به گذشته و سنت قرار مى گيرد.

نكته حائز اهميت اين است كه ترقى و پيشرفتى مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفسانى و تعلقات دنيوى نسازد بلكه او را از هوى و هوس برهاند.

جواب تفصيلى: (42)

يكى از كمالات اخلاقى انسان زهد و ساده زيستى است و در متون دينى ما در باب مخالفت با تجمّلات دنيوى و دنياگرايى تأكيدات فراوانى شده است. در قرآن كريم خداى بزرگ به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: به شكوفه هايى كه در دست ديگران است و ما به آنان داده

ايم چشم مدوز; زيرا ما مى خواهيم آنان را با آن شكوفه ها بيازماييم ولى رزق پروردگار تو بهتر و ماندنى تر است.

شكوفه هاى دنيا براى كسى ميوه نخواهد داد. عالم طبيعت چنان سرد است كه تا اين شكوفه ها بخواهند به بار نشينند و به ثمر تبديل شوند، سرماى زودرس طبيعت از راه مى رسد و شكوفه ها مى ريزند.

اما ديدگاه هاى مختلف در باب زهد و پارسايى در طول تاريخ موجب بروز تفاسير گوناگون در

عرصه ى فرايندهاى اجتماعى گشته است و متأسفانه برداشت هاى ناروا از منابع دينى و يا ناديده گرفتن سنت و سيره ى حضرات معصومين عليهم السلام نحله هاى گوناگونى را پرورانده كه جمعى در مسير افراط و گروهى در وادى تفريط، چهره ى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته اند. به گونه اى كه گاهى با شنيدن واژه ى زهد انزوا، تنهايى، دورى از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقى، و دعا و عبادت و در گوشه اى آرام و فارغ از مشغله هاى زندگى در ذهن انسان تداعى مى گردد، در حاليكه اين معنا واژگونه ساختن حقيقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملكوتى است.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: زهد نه آنست كه مال دنيا را تباه كنى و نه آنكه حلال آن را بر خود حرام گردانى. بلكه زهد آنست كه اعتمادت به آنچه نزد حق است، بيش از آن باشد كه در نزد خودت يافت مى شود.

و به فرموده ى حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام): زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است، آنجا كه مى فرمايد: تا آنكه به خاطر

از دست دادن چيزى متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه به دستتان رسيده فرحناك نباشيد.

و لذا پارسايى و زهد، دل بستن به امر باقى و نوميد گشتن نسبت به امور فانى است. جدايى از تعلقّات دنيوى و قرب به ملكوت است. سبك بال گشتن براى پرواز در آسمان فضايل و ملكات انسانى است.

حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادتمندى مانع پارسايى است يا ياور آن؟

كدام مكتب و آيين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيرى علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟

مگر نه اينست كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمودند: علم را طلب نمائيد ولو اينكه در چين باشد.(3) و فراگيرى آن را بر همگان ضرورى دانستند.

در روايتى مولى اميرالمؤمنين على (عليه السلام) تمام مواضع دنيا را جهل مى نامد مگر جايگاه علم را كه

روشنى و فروغ است(1)، و اين به صراحت قدر و شايستگى علم و حقارت دنيا و دلبستگى به آن را بيان مى سازد.

اما در باب نسبت بين دين اسلام و پيشرفت بايد گفت: از لحاظ تاريخى اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناى مدرنيسم و نو شدگى غربى نيست. واژه مدرنيته از واژه ى لاتين (Modernus) به معناى نو و تازه گرفته شده است. مدرنيته يعنى نو شدن و نوشدگى و در برابر هر گونه تعلّق به گذشته و سنت قرار مى گيرد، هر چند وجوه اشتراكى نيز با آن دارد. براى نمونه مى توان به علم گرايى جهان اسلام كه يكى از الگوهاى نوشدن غربى بود اشاره كرد.

توجه به حقوق بشر، عقل گرايى، مدارا با مخالفان و غير هم كيشان كه همگى از مظاهر نو شدن غربى به شمار آمده اند ريشه در تمدن اسلامى داشته و برگرفته از آن هستند. بحث آزاد در حوزه ى معارف دينى و گريز از جزميّت نيز از ديگر آموخته هاى تجدّد غربى از جهان اسلام است.

اما نكته ى حائز اهميت اين است كه ترقّى، پيشرفت و نو شدنى مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفسانى و تعلقات دنيوى نسازد بلكه او را از هوى و هوس برهاند. به فرموده ى امام على (عليه السلام): هر آن علمى كه مورد تأييد و امضاء عقل نباشد گمراهى و ضلالت است.(3) وقتى تساوى دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب گردد اين بهترين معناى رشد و بالندگى است.

براى اطلاع بيشتر رواياتى چند درباره موضوع بحث ذكر مى گردد.

امام صادق (عليه السلام): كسى كه از مقتضيات زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمى شود.

امام على (عليه السلام): سزاوار است انسان عاقل رأى خردمندان را به رأى خود بيفزايد و دانش علما را بر دانش خويش اضافه نمايد.

امام على (عليه السلام): تجارب آدمى پايان ندارد و معلومات انسان عاقل به وسيله ى تجربه همواره در افزايش و فزونى است

امام موسى بن جعفر (عليه السلام): از ما نيست آن كس كه دنياى خود را براى دينش يا دين خود را براى دنياى خويش ترك گويد

راه حل اسلام براي درمان فقر چيست؟

پرسش

راه حل اسلام براي درمان فقر چيست؟

پاسخ

يكي از راههاي مشكل فقر توصيهها و راه حلهاي « دين مبين اسلام » است كه عمل بدانها، سبب پر شدن شكاف فقر و كم شدن فاصلههاي طبقاتي مردم ميشود.

همان گونه كه صدر اسلام و در زمان پيامبر (ص) با عمل به فرمانهاي الهي و دستورات ديني، چنان شد و براي اولين بار در تاريخ بشر، جامعهاي بيطبقه يا دست كم با فاصله طبقاتي بسيار اندك، عملاََ پديدار شد.

امروزه هم، اگر بتوانيم در جامعه خود و حتي همه جوامع بشري، ابن دستورالعملها را به كار بنديم، توزيع ناعادلانه ثروت و فاصله فقير و غني و به طور كلي نابرابري در جوامع بشري از ميان خواهد رفت.

يكي از اين توصيهها و دستورالعملهاي با ارزش در اسلام، مسأله «انفاق» است. قرآن مجيد بر موضوع انفاق تأكيد بسياري كرده و آيات فراواني در اين زمينه آورده است. تعداد آياتي كه كلمه «انفاق» يا مشتقاتش در آن به كار رفته است، بيش از هفتاد آيه است؛ البته اگر آياتي كه مضمون آنها، دلالت بر انفاق دارد، ولي كلمه انفاق يا مشتقاتش در آن ذكر نشده است را اضافه كنيم، مجموع آيات انفاق بيش از اين تعداد خواهد شد.

خداوند متعال در قرآن مجيد، انسان را به پرداخت قسمتي از آنچه نصيب او مي گردد و در اختيارش ميباشد، فرمان داده است. در آيه 19 سوره ذاريات تعبير زيبايي از اين مطلب شده است وَ فِي اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَائلِ وَ الْمَحْرُوم» [و در اموال آنان ( پرهيزگاران) حقي براي سائل و محروم بود.]

برابر اين آيه، مؤمن براي فقرا و مساكين

در اموالش حقي قائل است.

در قرآن مجيد براي تشويق مردم به انفاق تعبيرهاي زيبا و جذّابي به كار برده شده است.

1 – خداوند در آيه 96 سوره نحل ميفرمايد «ما عِنْدكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» [آنچه نزد شماست فاني ميشود، امّا آنچه نزد خداست باقي است.]

چه تعبير زيبايي! چه عبارت كوتاه و پرمعنايي! يعني اگر كسي ميليونها تومان پول خرج كند، تماماََ از بين ميرود، ولي اگر يك تومان براي رضاي خداوند و در راه خدا هزينه شود، نزد خداوند و در خزانه غيب او باقي ميماند؛ يعني بر خلاف آنچه بيشتر مردم تصور ميكنند، انفاق نابود نميشود.

2 – در آيه 89 سوره نمل آمده است «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَة ِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها...» [هر كس كار نيك و خوبي انجام دهد، بهتر از آن را پاداش ميگيرد.] قصص/84

برابر صراحت اين آيه شريفه، نه تنها انفاق و صدقه از بين نميرود و نزد خداوند باقي ميماند، بلكه خداوند در عوض، چيزي بهتر به انفاق كننده ميدهد.

3 – آيه 160 سوره انعام ارزش انفاق را فراتر برده است و خداوند در آن آيه ميفرمايد «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةَ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...» [هر كسي كار خوبي انجام دهد، خداوند ده برابر به او پاداش ميدهد.]

اين آيه كه به طور كلّي درباره «حسنات» است، انفاق» يكي از حسنات بزرگ را هم در برميگيرد كه برابر صراحت آن، ده برابر ثواب و پاداش دارد.

و سرانجام در (آيه 261 سوره بقره) ارزش فوق العادهاي براي صدقه و انفاق بيان ميشود و در اين آيه آمده است «مَثَل كساني كه انفاق ميكنند و قسمتي

از اموالشان را در راه خدا به فقراء و مساكين ميدهند، همچون يك دانه است كه هرگاه در زميني حاصلحيز و مستعد كاشته شود، رشد و نموّ ميكند، به هفت خوشه تبديل ميشود و در هر خوشه يكصد دانه جاي ميگيرد » يعني انفاق تا هفتصد برابر اجر و پاداش دارد و حتي بيش از اين؛ زيرا كه خداوند براي هر كس كه بخواهد آن را مضاعف، دو برابر يا بيشتر، مي كند.

روشن است كه انسان فقير گرفتار است، رهنمود دين براى نجات از فقر چيست؟

پرسش

روشن است كه انسان فقير گرفتار است، رهنمود دين براى نجات از فقر چيست؟

پاسخ

فقر مساوى با نيازمندى است و نياز وقتى برطرف نگردد ممكن است انسان را از راه صحيح بيرون كند. امّا فقر دو نوع است:

فقر اجبارى.

فقر اختيارى.

فقر اختيارى همانست كه اولياء دين و انسان هاى وارسته با بخشش و ايثار مال خويش خود را در سطح فقراء نگه مى دارند.

امّا فقر اجبارى علل متفاوتى دارند ممكن است استعمار و سلطه طلȘن̘ǙŘٙǠاى را استثمار كنند و منابع آنان را غارت نمايند كه دچار فقر شوند و ممكن است گاهى به خاطر عدم تلاش باشد. تلاش براى زندگى آن چيزى است كه در دين عزّت است حتّى اگر انسان دارا باشد در حديثى آمده است وقتى يكى از ياران امام صادق((عليه السلام)) به خاطر بى نيازى از كار دست كشيده و فقط به عبادت پرداخته بود فرمود به عزّت خويش باز گرد و نيازى را از ديگرى برآورده كن.

امّا بعد از تلاش، البته رهنمودهايى در دين براى گسترش روزى آمده است كه از جمله، دوام وضو - قرائت سوره واقعه بعد از نماز عشاء و بعضى دعاهاى ديگر كه البته اينها هرگز با اصل تلاش منافاتى ندارند.

صورت ديگرى نيز ممكن است تصوّر شود و آن امتحانى است كه سنّت لازم زندگى انسان مؤمن است هر جند فقير با صبر و شكيبايى امتحان مى شود. امّا امتحان انبياء نيز هست كه شكر انبياء برطرف كردن نياز فقر است. و نردبانى براى كمال هر دو حساب

_2_

مى شود. در قرآن از اين سنّت با عنوان بلاء در سوره بقره و سوره ديگر ياد شده

است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

آيا اميدي به پيشرفت جامعه با توجه افزايش جمعيت وجود دارد؟

پرسش

آيا اميدي به پيشرفت جامعه با توجه افزايش جمعيت وجود دارد؟

پاسخ

مسلماً جامعه ما جامعه اي رو به پيشرفت، ترقي و توسعه در تمامي ابعاد معنوي و مادي بوده و اين واقعيت با بررسي كارنامه عملكردها و دستاوردهاي نظام جمهوري اسلامي در زمينه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، ارتقاء سطح علمي، صنعتي، تكنولوژيكي ونظامي و.. و پشت سرگذاشتن مشكلات و موانع بسيار، امري كاملاً آشكار مي باشد كه مراجعه به آمارهاي منتشر شده از سوي سازمان هاي داخلي و بين المللي گوياي همين واقعيت مي باشد. البته در اين روند پيشرفت مشكلات و موانع متعددي وجود دارد كه يكي از آن ها افزايش جمعيت مي باشد كه اين موضوع به خودي خود نمي تواند مشكل عمده اي در ادامه اين روند محسوب شود بلكه چه بسا استفاده صحيح و سازنده از اين منابع انساني و هدايت آن به سوي اشتغال مولد يكي از نيازهاي اساسي جامعه براي دستيابي به توسعه همه جانبه و استقلال اقتصاديو قطع وابستگي به نفت و... محسوب شده. چنانچه در بسياري از كشورهايي كه درصد جمعيت آنان نسبت به امكانات و منابع طبيعي و... بسيار بالاتر از كشور ما بوده مانند چين و... ولي به كارگيري صحيح اين نيروها و اتخاذ سياست هاي اصولي در اين موضوع نه تنها جمعيت بالا،مشكلات چنداني را براي آنها ايجاد نكرده بلكه خود به عنوان يكي از عوامل پيشرفت و ترقي آنان محسوب شده و موفقيت ها و پيشرفت هاي چشمگيري را در صحنه هاي داخلي و بين المللي به همراه داشته است.

بله، همين جمعيت زياد در صورتي كه در سه مقوله ايدئولوژي و فرهنگ، اقتصاد و سياست، پاسخ هاي مطلوب و منطقي از انقلاب اسلامي دريافت نكنند و نظام حاكم

نتواند خواسته ها و نيازهاي مادي و معنوي آنان را از قبيل: اشتغال مولد، مسكن، ازدواج، رفاه عمومي،مشاركت سياسي و... تأمين نمايد، نه تنها در روند پيشرفت اخلال و توقف ايجاد مي شود بلكه بسياري از دستاوردهاي بسيار با ارزشي را نيز از دست خواهيم داد.

در هر صورت پيشرفت ايران اسلامي بستگي به اين دارد كه آيا نظام اسلامي با همكاري مردم مي تواند آسيب هاي متعددي كه اين انقلاب نوپا را تهديد مي كند پشت سرگذاشته و با موفقيت از آنها بيرون آيند يا نه: اين آسيبها را مي توان در چند دسته خلاصه نمود:

الف _ آسيبهاي فرهنگي _ اجتماعي عبارتند از:

1_ نفوذ انديشه هاي بيگانه.

2_ تغيير جهت دادن انديشه ها از اهداف و نيات خدايي به اهداف و نيّات غير خدايي.

3_ جدا كردن دين از علم و سياست و تفرقه بين حوزه و دانشگاه.

4_ بوروكراسي مفرط و فساد اداري و اجتماعي.

5_ دنياطلبي و اشتغال به زينتهاي دنيوي.

6_ اشائه فحشاء و مراكز فساد و تأثير پذيري از جنگ رواني و تبليغاتي دشمن.

7_ تغيير ارزشهاي انقلاب.

ب _ آسيب هاي سياسي عبارتند از:

1_ ناتمام گذاشتن تحقق آرمانهاي نهضت از قبيل، آرمانهاي جهاني انقلاب اسلامي، مبارزه با ظلم و اقامه قسط و عدل در سراسر جهان و اتحاد امت اسلامي.

2_ رخنه فرصت طلبان: استاد مطهري در اين باره مي فرمايند: «... هر چه از دشواريها كاسته مي شود و موعد چيدن ثمر نزديكتر مي گردد، فرصت طلبان محكمتر و پرشورتر پاي علم نهضت سينه مي زنند، تا آنجا كه تدريجا انقلابيون مؤمن و فداكاران اوليه را از ميدان به درمي كنند...»، (مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، ص 92).

3_ تفرقه و درگير شدن در گرداب اختلافات داخلي

و استفاده نكردن از نيروهاي بالقوه مردمي.

4_ بي تفاوتي مردم نسبت به سرنوشت اجتماعي خويش و غير سياسي شدن دانشگاهها.

5_ ايجاد ترديد نسبت به آرمانهاي انقلاب.

6_ جاه طلبي هاي غلط و نامشروع.

7_ تحت الشعاع قرار گرفتن استقلال و آزادي.

8_ بازگشت استعمار به طريق آشكار و نهان و وابستگي نظامي و سياسي به ابر قدرتها و...

ج _ آسيب هاي اقتصادي انقلاب اسلامي:

امام علي(ع) علل سقوط اقتصادي _ سياسي حكومتها را چنين بيان مي كند: يستدل الادبار باربع: سوء التدبير، و قبح التبذير و قلة الاعتبار و كثرة الاعتذار ؛ مي توان چهار علت براي زوال دول برشمرد: سوء تدبير و ضعف مديريت تبذير ناروا و هزينه هاي زيانبار اقتصادي عبرت نگرفتن از تجاربسودمند عذرخواهي مكرر به جاي جبران خطاهاي گذشته.{M»، (غرر و درر، ص 354). مهمترين آسيبهاي اقتصادي انقلاب اسلامي را مي توان در موارد ذيل برشمرد:

1_ وابستگي اقتصادي به ابرقدرتها، بالاخص آمريكا

2_ تحت الشعاع قرار گرفتن توسعه اقتصادي يا عدم توجه به بحرانهاي ناشي از توسعه اقتصادي

3_ وابستگي به نفت به عنوان مهمترين اقلام صادرات و منبع ارزي كشور.

4_ عدم وجود فرهنگ كار و انضباط اجتماعي

5_ جدا شدن مردم از برنامه هاي دولت در طرح هاي سازندگي

6_ مال اندوزي و تكاثر ثروت اندوزان

7_ تحت الشعاع قرار گرفتن عدالت اجتماعي و زياد شدن فاصله فقير و غني.

8_ بي توجهي به مستضعفين و ولي نعمتان انقلاب و عنايت عليحده به اغنياء؛

9_ بي توجهي به خواسته هاي مشروع نسل جوان (از قبيل اشتغال _ مسكن، ازدواج و...) كه آينده سازان انقلاب و ايران اسلامي بوده، و عدم شكل گيري روند كامل و صحيح جامعه پذيري در انتقال ارزش هاي انقلاب و اسلام به نسل جوان در جهت تقويت هويت اسلامي و

ملّيآنان و جلوگيري از آفات مخرب تهاجم فرهنگي و...

اما عليرغم آسيبهاي فوق كه انقلاب اسلامي را تهديد مي نمايد و آينده اي تاريك و مبهم را براي ما ترسيم مي نمايد نگاهي به موفقيتها و دستاوردهاي مثبت و ارزنده انقلاب اسلامي در حل مشكلات و بحرانهاي متعدد، وجود مردمي با ايمان و پايبند به ارزشهاي اسلامي، خط امامو رهبري، وجود مسئولان آگاه، دلسوز، و متعهد و عزم جدّي آنها براي حل مشكلات و تلاش در جهت پيشرفت مادي و معنوي جامعه و ارتقاء سطح علمي، فرهنگي، صنعتي، تكنولوژيكي و... مي توان به آينده اي كاملاً درخشان براي ايران اسلامي اميدوار بود. زيرا جامعه ما پتانسيلبسيار قويي براي دستيابي به پيشرفت دارد؛ از آن جمله:

يكم. ما به معني واقعي، كشوري مستقليم كه در همه زمينه ها سياست خود را مانند كشورها مستقل ديگر، خود تعيين مي كنيم.

دوم. ما داراي نيروي نظامي بسيار قوي، كارآمد و با تجربه بسيار ارزشمنديم كه جنگي طولاني را اداره كرده است. فرماندهان تكنيك هاي نظامي ما در محدوده شرايط خودمان، با مهم ترين فرماندهان غربي رقابت مي كنند. اينك براي نيروهاي مهاجم، درگيري با ما بسيار هزينهدارد.

سوم. كشور ما، به بركت الهي، داراي ذخاير طبيعي زيادي است كه امكان رشد اقتصادي را از هر نظر براي ما فراهم مي سازد.

چهارم. مردم ما داراي پتانسيلي قوي و مؤثرند. آن ها حاضرند در سخت ترين شرايط همه چيز _ حتي جان و فرزندان _ خود را در راه خدا و ميهن اسلامي خود نثار كنند.

پنجم. ما داراي مذهبي مترقي مي باشيم كه تأثيرات آن در عمق شخصيت افراد جامعه، ريشه دوانده است. براي فعال كردن اين همه نيروي نهفته بايد به نيازهاي واقعي و خواسته هاي به حق

آن ها توجه كنيم و نقاط ضعف روش هايي را كه تاكنون به كار برده ايم، اصلاحكنيم.

ششم. ما شرايط دستيابي به همه اهداف عالي را داريم ؛ زيرا منابع خدادادي به مردم با هوش و ايثارگر و رهبراني با هوش، متفكر، با تقوا، شجاع داريم. آن ها هشيارند و در مواقع لازم اقدام مي كنند. مردم و مسؤولين نيز با جان و دل از فرامين ولايت فقيه اطاعت مي نمايند. باتوجه به مطالب فوق، مي توان به آينده اي درخشان و اميد بخش، همراه با پيش رفت و تكامل براي جامعه اسلامي و حل تمامي مشكلات اميدوار بود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: فرامرز رفيع پور: «توسعه و تضاد»، ص 553.

آسيب شناسي انقلاب اسلامي، مجموعه مقالات، ص 418.{J

چگونه مي توان حس همكاري را ميان مردم ايجاد كرد, تا باعث رشد و ارتقاي كيفيت كالا و خدمات شود و از وابستگي به نفت خودكفا شويم ؟

پرسش

چگونه مي توان حس همكاري را ميان مردم ايجاد كرد, تا باعث رشد و ارتقاي كيفيت كالا و خدمات شود و از وابستگي به نفت خودكفا شويم ؟

پاسخ

بررسي روند توسعه در ابعاد مختلف اقتصادي , صنعتي , سياسي و... در جوامع پيشرفته مانند جوامع غربي و ژاپن ما را به اين نكته مهم رهنمون مي سازد كه يكي از عمده ترين عوامل پيشرفت فرهنگ و ارزش هايي است كه به انگيزه هاي رفتاري و حركت هاي جمعي مردم در اين كشورها شكل بخشيده است . امروزه به عنوان مزيت نسبي براي ژاپني ها در صفحه رقابت هاي تكنولوژيك محسوب مي شود اصول و ارزش هايي است كه ريشه در فرهنگ آن ها دارد و بر آمده از تعاليمي است كه طي قرن ها توسط مكاتب فكري مهمي چون ((شينتويسم )) ((بوديسم )) و ((كنفوسيويسم )) تبليغ شده است ارزش هاي اجتماعي مانند مفهوم خيرخواهي سازگاري و توافق كه از اصول اساسي آيين كنفوسيوس اخذ شده از كشمكش هاي طبقاتي مختلف كاست و سبب تشكيل پيكره عظيم و واحد ملت ژاپن و تبديل به يك خانواده بزرگ شده كه نقش بسيار مهمي در پيشرفت و توسعه همه جانبه ژاپن ايفا نمود. در كشور اسلامي ايران نيز اگر بخواهيم در زمينه هاي گوناگون پيشرفت كنيم و بر بسياري از مشكلات از جمله وابستگي به نفت فايق آييم بايد انرژي احساسي جامعه را بر مذهب , ارزش هاي متعالي و مترقي اسلام , رهبري و محوريت ولايت فقيه متمركز كنيم ; چنان كه گذشته هاي تاريخي نيز بيانگر اين مطلب است كه رشد و پيشرفت علمي و

عملي مسلمانان در صدر اسلام و دوره هاي ديگر, پيروزي انقلاب شكوهمند ايران پيروزي در جنگ و فايق آمدن بر بسياري از مشكلات بر اثر وحدت و همدلي همه افراد جامعه پرهيز از تفرقه و اختلاف و عمل به تعاليم و ارزش هاي حيات بخش اسلامي مي باشد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد, ص 423

2- محمدنقي نظرپور, ارزشها و توسعه , ص 182

آيا عمل به مستحبات و ترك مكروهات مانع كار و كوشش نمي شود؟

پرسش

آيا عمل به مستحبات و ترك مكروهات مانع كار و كوشش نمي شود؟

پاسخ

عمل به مستحبات و ترك مكروهات به اميد ثواب، شايسته است. دعاها از آثار شگفت انگيزي برخوردارند كه اگر كسي با دقّت، تحقيق و اخلاص به آنها عمل كند، به نتايج چشمگيري دست خواهد يافت.

دعا نبايد جانشين فعّاليّت اجتماعي و اقتصادي شود. در كنار تلاش اجتماعي اگر به دعا و ارتباط با خدا نيز توجّه شود، مشكلات به گونه قابل توجّه برطرف خواهد شد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

حد ومرز سرمايه داري دراسلام را مشخص كنيد؟ آيا احاديثي درمورد تشويق سرمايه داري دراسلام يا احترام به سرمايه داران داريم؟

پرسش

حد ومرز سرمايه داري دراسلام را مشخص كنيد؟ آيا احاديثي درمورد تشويق سرمايه داري دراسلام يا احترام به سرمايه داران داريم؟

پاسخ

پرسشگر عزيز، اگر منظور از سرمايه داري جمع مال وثروت به عنوان هدف نهائي وبه عنوان سلطه جوئي واستثمار وانحصارگرائي باشد، به هرصورتي كه باشد با ماهيت اسلام سازگاري ندارد، واسلام به شدت انسانها را ازآن نهي مي كند. زيرا باعث فساد جامعه وظلم به انسانها مي گردد، وحقوق افراد اجتم_اع توس_ط ي_ك عده سرمايه دارغارت مي شود، همانطور كه الان درنظام ليبرال، سرمايه داري غرب شاهد چنين غارتهاي بزرگ وظلمهاي ناروا هستيم. واما منظور از سرمايه داري واهداف اقتصادي، رسيدن به استقلال، خودكفائي، اقتدار، رشدو توسعه اقتصادي، عدالت اجتماعي وتحكيم ارزشهاي معنوي واخلاقي درجامعه باشد اين بسيار مطلوب بوده واسلام نه تنها ازآن نهي نمي كند بلكه به آن عنايت وتوجه هم داشته است كه به يك آيه ويك روايت دراين زمينه اشاره مي نماييم :

الف _ آيه اي كه بيانگر استقلال وعدم وابستگي اقتصادي است "ولن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا""1"

(هرگزخدا راهي براي كافران عليه مؤمنان قرار نمي دهد)

ب _ روايتي كه بيانگر توسعه اقتصادي است : امام باقر"ع" مي فرمايد : "من طلب الرزق من الدنيا استعفافاً عن الناس وتوسيعاً علي أهله وتعطفاً علي جاره لقي الله عزوجل يوم القيامة ووجهه مثل القمر ليلة البدر" "2"

(كسي كه دنيا را براي بي نيازي خود ازمردم وگشايش برخانواده اش وابراز محبت به همسايه اش طلب كند خداوند عزوجل را درروز قيامت ملاقات مي كند درحالي كه چهرة او همچون قرص كامل ماه نوراني است.)""3"

(1) سوره نساء/141

(2) فروغ كافي،ج5،ص78

(3) كلام جديد،عبدالحسين خسروپناه،چاپ دوم،ص236به

بعد،فصلنامه انتقادي،فلسفي فرهنگي كتاب نقدج11،چاپ دوم

تورم

ارزش پول يك كشور به چه عواملي بستگي دارد و چگونه مي توان آن را ارتقا داد؟

پرسش

ارزش پول يك كشور به چه عواملي بستگي دارد و چگونه مي توان آن را ارتقا داد؟

پاسخ

معيارهاي ارزش پول هر كشور به عوامل زير بستگي دارد:

1 سرمايه هاي ملي هر كشور.

2 وفاداري نسبت به تعهدات بين المللي .

3 قدرت و توانايي سياسي .

4 پيشرفت در صنعت و توانايي هاي علمي و تكنيكي .

5 ثبات و امنيت كشور.

البته هر چه درصد اين عوامل بيش تر باشد, كشور از ارزش پولي بيش تري برخوردار خواهد شد.

بنابراين اگر اين عوامل را ايجاد كنيم يا ارتقا بدهيم , ارزش پول در سطح بين المللي ارزش بيش تري خواهد پيداكرد.(1)

(پ_اورقي 1.دكتر باقر قديري , كليات علم اقتصاد, ص 192

علت تورم و گراني در كشور ما چه مي باشد؟

پرسش

علت تورم و گراني در كشور ما چه مي باشد؟

پاسخ

براي روشن شدن پاسخ لازم است با معناي تورّم آشنايي اجمالي پيدا كنيم.

تورّم (tavarrom) افزايش بي تناسب مقدار پول رايج در يك كشور (خصوصاً از طريق انتشار پول كاغذيِ غير قابل تبديل به مسكوك) يا افزايش بي تناسب اعتبارات، نسبت به احتياجات اقتصادي است. نتيجة اين افزايش آن است كه ارزش پول پايين مي آيد و مردم مي كوشند پول خود را به كالا تبديل كنند، و اين اقدام قيمت ها را بالا مي برد.[10]

تورم و گراني عوامل متعددي دارد. مهم ترين آن ها بدين گونه است:

1_ تأثير تورم جهاني بر اقتصاد داخلي كشورها.

2_ توسعه؛ از نظر اقتصادي توسعه يكي از عوامل مهمّ تورم است، زيرا اين كار سرمايه گذاري هاي كلاني را مي طلبد، ولي در عين حال گريزي از آن نيست و بديهي است بدون آن آيندة شكوفايي نمي توان داشت.

3_ تحريم اقتصادي و موانع متعددي كه استكبار جهاني فرا راه رشد اقتصادي كشورمان ايجاد مي كند.

4_ كاهش توليد نفت و كاهش بسيار قيمت آن در برخي از سال ها كه منبع اصلي ارزي و اقتصادي كشور است.

5_ مخارج سنگين بازسازي بر اثر خسارت هاي ناشي از جنگ تحميلي.

6_ كاهش ارزش ريال در برابر دلار.

7_ رشد جمعيت و افزايش شديد "تقاضا" در حالي كه سطح "عرضه مناسب" با آن نتوانسته رشد كند.

8_ افزايش نقدينگي در بين مردم و عوامل ديگر.

اين ها همه عواملي است كه روي هم رفته مي تواند اقتصاد يك جامعه را متأثر كند و تورّم زا باشد. در برابر اين مشكلات دولت فعّاليت بسياري نموده و بيش از هر چيز بر

گسترش توليد داخلي تكيه كرده كه نقش مهمّي در شكوفايي آيندة اقتصاد و مهار تورم ايفا مي كند.

[10]غلامحسين مصاحب، دائره المعارف، ج 1، ص 684، چاپ 1345.

چگونه بايد كمك كنيم كه تورم كم شود؟

پرسش

چگونه بايد كمك كنيم كه تورم كم شود؟

پاسخ

تورم و گراني يكي از معضلات و گرفتاريهاي اجتماعي جامعه امروزي است كه بسياري از جوامع انساني با آن دست به گريبان هستند و بر اثر فشار تورم شانه هاي بسياري از مردم خم شده است. گراني علل و عوامل گوناگوني دارد كه برخي از آنها از حيطه قدرت داخلي، خارج است و بخشي از تورم كشور ما ناشي از تورم جهاني و نوسانات قيمت ها در سطح جهان است. اگر گفته مي شود جهان امروز دهكده جهاني است يعني آنقدر ارتباطات و وابستگي ها زياد شده است كه هرگونه تغيير و تحول در بخشي از كره خاك مي تواند ساير بلاد و نقاط را تحت تأثير قرار دهد. نوسانات قيمت ها، افزايش درآمدها، كاهش درآمدها و قيمت ها در برخي كالاها و خدمات به دليل وابستگي هاي جهاني در هر منطقه اي از جهان بوقوع بپيوندد ساير مناطق را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. به عنوان مثال وقتي در عراق بحران بوجود مي آيد و احتمال كاهش يا قطع نفت صادراتي اين كشور مطرح مي شود قيمت نفت افزايش مي يابد طبيعتاً افزايش قيمت نفت براي كشورهاي صادر كننده افزايش درآمد را در پي دارد ولي براي كشورهاي مصرف كننده افزايش هزينه ها را به دنبال خواهد داشت. طبيعي است كه اگر اين افزايش استمرار يابد موجب افزايش كالاها و خدمات در كشورهاي مصرف كننده خواهد شد لذا تمامي كساني كه مصرف كننده كالاها و خدمات آن كشورها هستند با افزايش قيمت كالاها و خدمات مواجه خواهند شد.

بنابراين برخي از افزايش يا كاهش قيمت ها متأثر از شرايط جهاني و تورم جهاني است كه چاره اي جز تحمل آنرا نداريم و

نمي توان مانع افزايش قيمت ها شد بلكه مي توان براي مقابله با آثار و عواقب آن تدبير و انديشه كرد زيرا مهار آن از قدرت ما خارج است. بنابراين اگر تورم ناشي از شرايط جهاني باشد بايد تدبيرهاي خاصي براي كاهش اثرات آن توسط مسئولان عالي رتبه دولتي اتخاذ گردد.

بخشي ديگري از عوامل تورم داخلي است كه مهم ترين آن كاهش توليد يا ممكن است ناشي از افزايش قيمت مواد اوليه و در نتيجه افزايش قيمت تمام شده كالاها و خدمات باشد در اين صورت توليد كننده ناگزير است كالاي توليدي خودش را با قيمت بيشتري ارايه نمايد. در اين صورت نيز مسئولان بايد با تدابير خاص و ويژه به حمايت از توليدات داخلي بپردازند و بطور غير مستقيم از مصرف كننده حمايت نمايند.

عامل ديگري كه موجب افزايش قيمت ها مي گردد افزايش نقدينگي موجود در جامعه است وقتي نقدينگي در ميان مردم افزايش مي يابد افراد براي خريد به بازار هجوم مي برند و طبعاً وقتي تقاضا براي خريد يك يا چند كالا افزايش پيدا كند ولي توليد و عرضه با تقاضا تناسب نداشته باشد قيمت ها افزايش خواهد يافت و كمبود كالا، احتكار و گران فروشي گسترش خواهد يافت. در اين صورت مسئولان اقتصادي و دست اندركاران دولتي مي توانند با اعمال سياستهاي پولي نقدينگي موجود در جامعه را كاهش دهند و براي تثبيت، كاهش و يا متعادل ساختن قيمت ها اقدام كنند.

عامل ديگري كه به افزايش قيمت ها و تورم كمك مي كند عامل رواني است. شايعه در ايجاد نياز كاذب در جامعه و هجوم افراد جامعه براي خريد كالا يا كالاهايي خاص نقش مهمي دارد. افراد سودجو با استفاده از اين حربه در مدت

زمان كوتاهي موفق مي شوند تعداد زيادي كالهاي خود را با قيمت هاي گزاف و چند برابر به جامعه عرضه كنند و از قبل به ثروت هاي باد آورده اي دست يابند. علل و عوامل ديگري نيز مي توان بر شمرد كه مجال بحث آن نيست.

چرا وقتي گرفتار جنگ بوديم اجناس گران نبود؟

پرسش

چرا وقتي گرفتار جنگ بوديم اجناس گران نبود؟

پاسخ

معمولا سياست اقتصادي پس از جنگ با سياست حاكم برزمان جنگ متفاوت است. در زمان جنگ دولت ها براي كاستن فشار از دوش مردم سوبسيدهاي زيادي پرداخت مي كنند. زيرا دو فشار براي مردم قابل تحمل نيست: يكي فشار جنگ - كه خود تورم زاست - و ديگري فشار تورم ناشي از توسعه و حذف سوبسيد. به علاوه قادر به توسعه صنعتي و ... نيستند. زيرا هر تلاشي در اين زمينه امكان هدر دادن سرمايه ها را دارد. ولي پس از جنگ به ناچار بايد به بازسازي و توسعه بپردازند از اين رو ناچار به حذف يا كاهش شديد سوبسيدها مي شوند. ازطرف ديگر براي انجام خدمات خود نيازمندي هاي مادي وسيعي دارند كه از طريق ماليات و ... تأمين مي شود و تا رسيدن به مرحله خودكفايي و توسعه گردونه هاي اقتصادي عظيمي را طي مي كنند و در اين فرايند تورم فزاينده اولين مشكل آنان است و رهايي از آن كار بسيار دشواري است. سياست دولت ما پس از جنگ ايجاد نوعي موازنه بين رشد وتوسعه اقتصادي و از طرف ديگر حفظ رفاه عمومي است. لذا هنوز سياست سوبسيددهي را ادامه مي دهد ولي تاحدي به كاهش آن پرداخته تا از طرفي روند توسعه به سمت جلو حركت كند و از طرف ديگر فشار اقتصادي درحد قابل تحملي حفظشود.

تورم وسودهاي كلان فاصله طبقاتي رازيادترمي كندواعمال ماباشعارهافاصله زيادي دارد وماامروز روي تبليغات تكيه مي كنيم و از واقعيتها دور هستيم ؟چه كنيم ؟

پرسش

تورم وسودهاي كلان فاصله طبقاتي رازيادترمي كندواعمال ماباشعارهافاصله زيادي دارد وماامروز روي تبليغات تكيه مي كنيم و از واقعيتها دور هستيم ؟چه كنيم ؟

پاسخ

آنچه در اين مكتوب آمده مشتمل بر چند مطلب است:

1- برخي از آنها واقعيات تلخي است كه لازم است با ارائه راهكارهاي مفيد و سازنده در پي اصلاح آن برآمد ودانشجويان عزيز ضمن بررسي دقيق آنها بدون دخالت احساسات خام بايد بيشترين انديشه را در جهت بهبود واصلاح آنها به كار اندازند و با عرضه كردن آنها در ساختن جامعه سالم سهيم شوند.

2- برخي نيز واقعيات نامطلوبي است كه چندان گريزي از آنها نيست و به تبع يكسري شرايط اجتماعي - بويژه درمراحل بحراني پرتحول و دگرگون پذير - رخ مي نمايد. بعضي از آنها ديرمان و ماندگار و بعضي گذرا وناپايدارند.

3- بعضي از نكات نيز ناشي از تحليل نادرست مباني اسلامي و يك سري واقعيات گريز ناپذير انسان شناختي وجامعه شناختي است. در اين قسمت لازم است به مسأله طبقات در جامعه و تضادهاي طبقاتي بادقت بيشتري نگريسته شود. ابتدا بايد ديد مقصود از طبقه چيست؟ در مباحث اجتماعي واژه طبقه دوگونه كاربرد دارد:

الف) گاه منظور از طبقه گروه ها و رده هايي بسته در يك جامعه اند. اين گونه طبقات در جوامع خاصي وجود دارند.مانند نظام شاهنشاهي حاكم برايران قبل از انقلاب كه جامعه به چند طبقه تقسيم مي شد. در چنين جوامعي اولاطبقات فروتر از نظر حقوق اجتماعي با طبقات برتر مساوي قلمداد نمي شدند و قانون به يكسان برآنان حكم نمي راندو ثانيا هيچ يك از طبقات پايين نمي توانست به طبقه برتر راه يابد. هم چنان كه در قضيه كفشگر و نوشيروان سيماي اين

نظام طبقاتي به خوبي نمايان است. تصويري نيز كه ماركسيسم از جوامع برده داري فئودالي و سرمايه داري دارد چنين است. اين گونه نظام طبقاتي از نظر اسلام به كلي مطرود است و در جمهوري اسلامي ايران نيز به هيچ روي وجود نداردو به سمت آن نيز سو گيري نكرده است.

ب) گاه منظور از طبقه «اقشار مختلف اجتماعي» است بدون آن كه داراي سيستمي بسته باشد يا گروهي ازامتيازات قانوني بيشتري برخوردار بوده و يا تضادي ذاتي بين آنها برقرار باشد. چنين چيزي امري كاملا طبيعي و لازمه زيست اجتماعي بشر مي باشد و در اسلام نيز مورد تأييد است. اين مسأله تا حدودي موجب مي شود كه برخي درجامعه از توان و امكانات بيشتر و موقعيت ممتازتري بهره مند گردند و بعضي ديگر در وضعيت پايين تري قرار گيرند.چنان كه قرآن مجيد مي فرمايد: « ورفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم في ما آتاكم» (نسأ آيه ء 65) و « والله فضلبعضكم علي بعض في الرزق» (نحل آيه ء 71) و « ورفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضم بعضا سخريا»(زخرف آيه ء 32). ليكن چشم انداز اسلامي آن است كه اولا ضمن پذيرش وجود اين گونه طبقات - چنان كه در اولينآيه فوق بيان شده - همه را از عوامل آزمايش الهي قلمداد مي كند آن هم نه تنها براي طبقات برتر بلكه براي همه آنها.ثانيا آنچه ازنظر اسلام مطلوب است اين است كه با وجود اين تفاوت هاي طبيعي و گريز ناپذير شكاف ها به حداقلممكن برسد و قسط و عدل به يكسان برهمگان حكم فرما باشد و چنان نباشد كه يكي آلاف الوف اندوزد و برايسگش هم اتومبيل مخصوص تهيه كند و يكي براي گرده ناني

دست روي دست گذارد و راه به جايي نبرد. براي رسيدنبه اين مهم اسلام قوانيني وضع نموده كه تا حدود زيادي آن را تأمين مي كند و اختياراتي نيز به دولت اسلامي مي دهد تااز شكاف هاي شكننده طبقات اجتماعي جلوگيري كند. ليكن وضعيت موجود جامعه هرچند به شدت تصوير در فوقنيست ليكن چندان هم در حد مطلوبي نيست و چنان كه گفته شد مقداري از آن معلول يك سري شرايط خاصاجتماعي بويژه گذر از مرحله عقب ماندگي به مرحله توسعه است.

از طرف ديگر زايش يك سري نيازهاي نو به نو در سطح جامعه به گونه اي است كه سطح درآمد اقشار آسيب پذيرباتنوع نيازهاي جديد و تورم حاصله از توسعه و ديگر شرايط اجتماعي چندان سازگاري ندارد. اين وضعيت مسلما درمرحله گذار موجود فشار شديدي را به اين طبقات وارد خواهد ساخت ولي به ياري خداوند به تدريج از سطح اقشاركم درآمد مي كاهد و به رفاه نسبي درسطح اقشار مختلف خواهد انجاميد. نيز اينكه وضعيت زندگي ائمه اطهار(ع) كهالگوي راستين همه ما هستند و تأسي به آنها درعمل بهترين راه سعادت ماست قابل انكار نيست لكن آن گونه زيستن نوعي عملي انتخابي است كه تنها افراد بسيار برجسته از نظر معنوي قادر به پيمودن آن راه هستند و حتي بسياري ازعناصر انقلابي و با ايمان همين كه به امكاناتي برسند توان آن سان زيستن را ندارند. چنان كه در سخنان حضرت امام(ره) و بيانات مقام معظم رهبري بسيار تذكر بر اين گونه امور داده شده است. ولي جز خود آنها و تعداد قليلديگري كسي پوينده اين راه نيست و از طريق فشار و قانون نيز نمي توان چنان چيزي را به

اجرا گذارد ليكن مي توان گذراز حد معيني را كه به شيوه هاي طاغوتي مي ماند جلوگيري كرد. در رابطه با مسائل فرهنگي و غيره نيز گرچه مسائل ومشكلات فراواني هست ليكن اين به معناي آن نيست كه هيچ فرقي نكرده است. مثلا با سخن يك استاد معارف نسبتبه ديگر اساتيد و بالعكس نمي توان قضاوت كرد كه هيچ پيشرفتي حاصل نشده است. بلكه مسائل متعددي وجودداشته كه در حل برخي از آنها پيشرفت هايي حاصل شده و برخي نيز در مسير بهبود قرار دارند ولي برخي همچنان لاينحل مانده و چه بسا برخي از آنها هميشه پابرجا باشند. به هر روي در تمام اين موارد ما بايد وظيفه خود را درست بشناسيم. يعني با مطالعه و ارزيابي دقيق مسائل و مشورت و هم فكري با ديگران درصدد ارائه راه حل هايي مفيد وسازنده خود نيز درحد توان درجهت اجراي راه كارهاي معقول و پذيرفته شده گام برداريم.{J

مهم ترين علل تورم اقتصادي در ايران چيست ؟

پرسش

مهم ترين علل تورم اقتصادي در ايران چيست ؟

پاسخ

علل تورم در ايران: 1- توسعه، 2- محاصره اقتصادي، 3- بازسازي، 4- خسارت هاي ناشي از جنگ تحميلي، 5-كاهش فاحش قيمت نفت پس از پيروزي انقلاب آن هم با توجه به تك محصولي بودن اقتصاد ايران كه از سياست هاياستعماري حاكم بر ايران بوده است، 6- تاثير تورم جهاني بر اقتصاد داخلي، 7- رشد جمعيت، 8- تغيير الگويمصرف در جامعه و پديدار شدن يك سري نيازها كه در گذشته وجود نداشته است، تورم فرآيند مجموعه عوامل فوقاست اگر امكان تغيير آن عوامل باشد به همان اندازه اشكال مهار نيز وجود خواهد داشت.{

بانكداري اسلامي

آيا قانون بانكداري بدون ربا در جامعه ما اجرا مي شود؟

پرسش

آيا قانون بانكداري بدون ربا در جامعه ما اجرا مي شود؟

پاسخ

قانون بانكداري مصوب مجلس شوراي اسلامي كه مورد تأييد شوراي نگهبان نيز مي باشد اشكال شرعي نداشته و عمل به آن شبهه معاملات ربوي را ندارد ولي گاهي مشاهده گرديده بنام قانون، افراد تخلفاتي را مرتكب مي شوند كه در اين صورت قانون مذكور تصحيح كننده عملكرد متخلفين نخواهد بود.

"حضرت آبت الله العظمي خامنه اي در اين خصوص مي فرمايند: بطور كلي معاملات بانكي كه بانكها بر اساس قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي و مورد تاييد شوراي محترم نگهبان انجام مي دهند اشكال ندارد و محكوم به صحت است و سود حاصل از بكارگيري سرمايه بر اساس يكي از عقود صحيح اسلامي ، شرعاً حلال است." (1)

"اگر فرض كنيم ، مكلف علم پيدا كند كه كارمندان بانك ، پول او را در معامله باطلي بكار گرفته اند ، دريافت و استفاده از سود آن براي او جايز نيست ولي با توجه به حجم سرمايه هايي كه توسط صاحبان آنها به بانك سپرده مي شود و انواع معاملاتي كه توسط بانك صورت مي گيرد و مي دانيم كه بسياري از آنها از نظر شرعي صحيح هستند ، تحقق چنين علمي براي مكلف بسيار بعيد است." (2)

__________________________________________

1_ رساله اوجوبه الاستفتائات، ج2، ص 330، س 836

2_ همان منبع، ص 337، 338، س 855

واحد پژوهش و تحقيق

نظام بانكداري بدون ربا، سركاريهايي كه مردم را مي گذارند .

پرسش

نظام بانكداري بدون ربا، سركاريهايي كه مردم را مي گذارند .

پاسخ

آشنايي با شيوه بانكداري ربوي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي درايران، پاسخي جامع و كامل به پرسش هاي بسياري درباره تفاوت نظام مالي آلوده به ربا دررژيم گذشته با روش بانكداري بدون ربا در زمان كنوني است تا افزون برآگاهي از "حقيقت" مفاهيم ناب ديني فقاهتي، با "واقعيت" پديد آمده آشنا شويم وميزان تأثير آموزه هاي آسماني اسلام رادراداره برتر جوامع درهر عصري وباهر نسلي به دست آوريم.

دريك نگاه عمليات بانكي ربوي درگذشته برمحورهايي اين چنين استوار بود :

1- نياز به پول، مراجعه، دريافت

درنظام بانكي آلوده به ربا، هيچ توجهي به نوع مصرف وام دريافتي نمي شد، ومعيار دريافت پول، "نياز وام گيرنده" بود تا در پي آن به بانك مراجعه كند ودر برابر وثيقه اي معتبر _ ملكي يا سفته _ وام را دريافت نمايد.!! گرچه اين پول درمسيري سالم ومشروع يا راهي ويرانگر وخانمان برانداز همچون قمار و فحشا ويا تأسيس مراكز فساد به كار گرفته شود .

2-يك يا دو ابزار پرداخت وام

شيوه ربوي بانك ها در گذشته براساس يك يا دو روش براي پرداخت وام به مشتري انجام مي شد كه راه نخست دريافت تقاضا و وثيقه وپرداخت پول بود وديگري اعتبار درحساب جاري نام داشت . بدين بيان كه بانك سقف اعتباري برا ي مشتري تعيين مي كرد تا پس از فعاليت پولي مشتري به بانك به صورت دريافت وواريز به حساب خود، درقبال دريافت وثيقه، هرگاه مشتري نياز به پول داشت، مدتي از آن اعتبار استفاده مي كرد وحتي چك هايي صادر مي نمود وبانك بدون آن كه پولي

درحساب جاري او باشد، پول چك را به آورندة آن پرداخت و پس از فرارسيدن زمان اعتبار، سود و مبلغ پرداختي چك، از صاحب حساب دريافت مي شد، بدون آنكه بين بانك و مشتري معامله يا عقدي انجام گرفته باشد.

اين درحالي است كه سيستم بانكداري بدون ربا از حدود 12 نوع عقداسلامي وشرعي مطابق با فتاواي مراجع بزرگوار تقليد استفاده مي شود وتمامي دريافت ها و پرداخت براساس شيوه اي شرعي انجام مي پذيرد.

3- سود براساس ميزان دريافت وام

درنظام بانكداري ربوي اضافة دريافتي بانك تنها براساس ميزان پرداخت پول به مشتري، به دوراز هر گونه داد وستد شرعي يا قبض و اقباض سالمي بود، اما درنظام بانكي كنوني انجام معامله، عقد شرعي وتعهدات قانوني وام گيرنده كه براساس هر يك خود را متعهد مي داند وبا امضاي خويش آنان را قبول مي كند، انجام مي پذيرد.

4- تسهيلات بانكي بدون هدف مشخص ومقدس

درگذشته وام هاي پرداختي وتسهيلات بانكي به دور ازهر گونه آرمان ملي يا اهداف مقدس چون رسيدن به خودكفايي، راه اندازي واحدهاي توليدي، انجام پروژه هاي راهسازي، كشاورزي، صنعتي، دامداري ويا فعاليتهاي آموزشي جهت حفظ باورهاي ديني و فعاليتها ي فرهنگي بود ودربسياري از موارد موجب واردات افزون برنياز كالاهاي خارجي، وابستگي بيش تر به بيگانگان، فلج كردن فعاليت هاي ملي جهت دستيابي به استقلال اقتصادي وفرهنگي، رفاه زدگي بدون مرز و يا فسادافسارگسيخته اي در كشور مي گرديد .

5- عدم نظارت بر مصرف پول

درنظام بانكداري ربوي، بانك يك جا تمامي وام درخواستي را به مشتري پرداخت مي كرد و هيچ نظارتي به صورت مرحله اي و درصدي برچگونگي مصرف نداشت؛ درحالي كه درشيوه

كنوني، بانك ها نظارت عمده اي بر پيشرفت طرح ها، انجام مراحل مختلف نگاشته شده در قراردادها دارند واين خود عامل بسيار مهمي در هدر رفتن ويا بيراهه رفتن وام هاي پرداختي خواهد بود .

6- بيگانگي با قرض الحسنه

در شيوه بانكداري ربوي هيچ جايگاهي براي پرداخت وام هاي قرض الحسنه وجود نداشت، آن چه هدف بود، دريافت ربا و نزول بود، درحالي كه درنظام بانكداري بدون ربا بانك ها از محل قرض الحسنه هاي پس انداز شده مردم، ميلياردها ريال تسهيلات قرض الحسنه دراختيار متقاضيان مستضعف قرار مي دهند .

7- خصوصي بودن بسياري از بانك ها

درنظام گذشته، بسياري از بانك ها دراختيار سرمايه داران زالوصفت بود كه سودهاي كلان دريافتي را بين خود ودر راه ترويج فساد و فحشا به كار مي گرفتند، درحاليكه درنظام بدون ربا بسياري از بانك ها دولتي است واگر سودي حاصل مي شود، به خزانه كشور با بيت المال اختصاص دارد .

8- بيگانگي با فعاليت هاي ديگر

در بانكداري گذشته، تنها وظيفه بانك ها دريافت و پرداخت پول و سود دهي بيش تربود، درحالي كه درنظام بانكداري بدون ربا سرمايه گذاري هاي مستقيم وچشمگير گوناگوني همچون احداث مترو دركلان شهرهاي كشور، راه اندازي طرح هاي توليدي، كشاورزي، صنعتي، دامداري، معدني و ... به طور قابل توجهي وجود دارد .

بركاتي بي شمار و آثاري بسيار درشيوة بانكداري سالم و بدون ربا موجب گرديده كه اعتماد مردم روز به روز افزايش يافته وطرح هاي بزرگ ملي با تضمين بانك ها درحال گسترش باشد. تجهيز منابع و كمك به توسعه اقتصادي كشور پس از ويراني ايران عزيز درجنگ هشت ساله سرعت بسياري يابد وآثار

سرشار اين روش، نگاه ديگران را به آيين اسلام جلب كند وبسياري از مسؤلان بانك هاي غربي و شرقي مشغول بررسي بانكداري بدون ربا شده وكارشناسان خود را مأمور تحقيق و پژوهش درسيستم بانكداري ايران نمايند !

افزون برآن 25 كارشناس از 12 كشور طي يك دوره 15 روزه با آخرين شيوه هاي بانكداري اسلامي درايران آشنا شدند تا ضمن آگاهي از مباني اقتصاد اسلامي به تأسيس بانك هاي اسلامي در كشورهاي خود اقدام كنند."1"

اجازه دهيد پيش از شروع سخن درباره بانكداري اسلامي و بدون ربا، تعريقي كوتاه وگويا نسبت به اين شيوه ارايه دهيم وبيم ها و اميدهاي اين طرح را گوشزد كنيم.

دريك نگاه، بانكداري بدون ربا ]مجموعه عمليات بانكي است كه درقالب يكي از عقود شرعي انجام مي گيرد ودو طرف(بانك ومشتري) ملزم به رعايت اصول و فروع قرارداد امضاشده هستند .[بديهي است اين "الزام" آنگاه به خوبي انجام مي پذيرد كه :

اولاً) مسؤلان بانك يا شعبه ا زيك سو ومشتري ازسوي ديگر "اعتقاد" به بدون ربا بودن قرارداد داشته باشند.

ثانياً) طرفين "آگاه" از قانون مورد نظريا نوع عقد شرعي نگاشته شده دربرگه درخواست باشند، تا آن اعتقاد واين اطلاع _ گرچه به طور اجمالي وسربسته _ روشنگر استفاده صحيح، به جا وشايسته ا زعقد شرعي باشد.

با تأسف بسيار بايد بگوييم درسال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از تصويب قانون بانكداري اسلامي، آن چه موفقيت آميز نبوده است، درحوزه قانون گذاري ويا گستره تئوري ونظر نيست بلكه در حوزه شناخت واجراست زيرا عموم مشتريان تنها به دنبال دريافت مبلغي از بانك هستند تا مشكل خود را حل كنند و حتي نگاهي گذرا

به قوانين قرارداد نمي كنند. مسؤلان بانك نيز براي رفع مشكل مشتري و جذب بيش تر افراد به شعبه خود، پيشنهاد يكي ازعقود شرعي اقتصادي را مي دهند، مشتري نيز با عجله وشتاب مدارك لازم را تهيه مي كند وبه طور مثال پولي درقالب مضاربه دريافت مي كند درحالي كه مسؤل بانك ومشتري هر دو به خوبي مي دانند مضاربه اي دركارنيست؛ مضاربه گيرنده نه جنسي خريداري مي كند ونه مي فروشد ونه از سود، سهم بانك را پرداخت مي كند! بلكه پس از گره گشايي از مشكل خود پول و سود آن را از جاي ديگري به بانك مي پردازد.

واين رباي خالص وبدون هرگونه ترديدي است كه دامان زندگاني بسياري را آلوده به گناهي بزرگ كرده است . تأسف بارتر اين كه جمع بيشماري از دريافت كنندگان وام هاي اين چنين، آنرا به حساب سرشناسي خوديا آشنايي با مسؤل شعبه ويا زيركي وزرنگي خويش براي رفع و رجوع كارهاي درآمد زا و پول آور مي گذارند!!

بي اعتقادي ونا آگاهي طرفين قراردادها موجب گرديده است كه بارها و بارها به هنگام گفتگواز بانكداري اسلامي اين سخن را ازمردم كوچه و بازار بشنويم كه :" چه فرقي كرد؟! اين همان رباست، اسمش را عوض كرده اند!"

ودرپي آن ايرادهاي مختلف مطرح كرده وسودهاي كلان ويك سويي بانك ها را بيان كنند ودر پايان،اسلامي بودن بانك ها درنظر آنها امري بيهوده دانسته شود!

درد آلودتر ازآن، سخن بعضي از مسؤلان و كاركنان بانك هاست كه ابتدا پيشنهادهايي براي گره گشايي از كارمشتري مطرح مي كنند و چون با اعتراض برخي از مراجعه كنندگان متدين روبه رو مي شوند مي

گويند :

" اي آقا! چه فرقي مي كند، شما با اين پول مي خواهيد مشكلتان را حل كنيد والان هم نياز به چنين پولي داريد. درخواست كنيد ما هم موافقت مي كنيم!"

بدون شك چنين شيوة نادرستي موجب مي شودكه خواست دشمن يعني ناكارآمدي نظام اسلامي از اداره بهينة امور هر روز بيش از گذشته در دل و ديدة غافلان يا مغرضان پديدار شود وآثار سوء، زشت وزيانبار ربا_ كه در پاره اي ا زموارد دقيق وعميق است واز نظر معنوي ماندگار خواهد بود _ درخانواده ها افزايش و گسترش يابد.

با توجه به آشنايي ديرين و تجربه هاي بسيار دراين زمينه، به نظر مي رسد گام هايي چند درنوسازي شيوه ها بايد برداشته شود .

مجله تازه هاي اقتصاد، ش31، خرداد72؛روزنامه كيهان، 5 ديماه1373،ش 15243و27مرداد ماه 1375 شهريورماه 1372؛پيام بانك،ش83

اصول بانك داري اسلامي چيست؟

پرسش

اصول بانك داري اسلامي چيست؟

پاسخ

اصول بانك داري و اقتصاد اسلامي بر اين است كه بايد تمام فعاليت ها و داد و ستد ها و معاملاتي كه از طرف بانك انجام مي گيرد ، منطبق با يكي از عقود شرعيه مانند، بيع، مضاربه، مساقات، مزارعه، شركت، جعاله و ساير عناوين شرعيه باشد.

چنان چه مبناي بانك ها در جمهوري اسلامي ايران بر اين است كه عمليات بانكي خود را منطبق با يكي از عقود شرعيه انجام بدهند. وقتي معاملات بانك ها مطابق با موازين شرعي باشد، كسي با آن مخالفت ندارد.

چرا بانك ها مردم را تشويق به سپرده گذاري مي كنند؟ مگر نه اين كه چرخ صنعت بايستي براي كشورهاي اسلامي به حركت در آيد، پس چرا دولت مردم را تشويق به سرمايه گذاري و بي حركت بودن سرماية ملّي در بانك ها مي كند؟

پرسش

چرا بانك ها مردم را تشويق به سپرده گذاري مي كنند؟ مگر نه اين كه چرخ صنعت بايستي براي كشورهاي اسلامي به حركت در آيد، پس چرا دولت مردم را تشويق به سرمايه گذاري و بي حركت بودن سرماية ملّي در بانك ها مي كند؟

پاسخ

سرمايه هايي كه در بانك ها جمع مي شود، بي حركت و بي ثمر نمي ماند، بلكه در اكثر موارد براي اهدافي است كه ذكر كرده ايد و بانك ها با جمع آوري سرمايه هاي مردم باعث راحت شدن زمينة سرمايه گذاري در امور زير بنايي، توليدي، كشاورزي و صنعتي مي شوند. در ضمن قسمتي از سود آن را به سپرده گزاران مي پردازند و خدمات فراوان ديگري نيز ارائه مي دهند.

آيا فعاليت بانكها بدون رباخواري ممكن است؟

پرسش

آيا فعاليت بانكها بدون رباخواري ممكن است؟

پاسخ

برخي بر اين عقيدهاند كه در اين عصر اقتصاد بدون ربا، قادر به فعاليت نيست. از اين رو، منع از رباخواري توقف فعاليت بانكها را در پي خواهد داشت و نتيجه اين توقف ركود اقتصادي است. به عبارت ديگر، مسئله ربا آنچنان با اقتصاد آميخته گشته كه تفكيك ناپذير است.

اين نوع تفكر و باور غلط از ناحيه افرادي القاء ميشود كه خود باخته و غرب زده هستند. التبه جا دارد كه كشورهاي ثروتمند، چنين تبليغاتي را از طريق ايادي خود داشته باشند؛ زيرا اين تفكر مطابق با منافع آنهاست و آنها مطالب را مطابق منافع خود به ديگران القاء ميكنند. در حالي كه اين تفكر نادرست است. بانكهاي اسلامي اگر بر اساس آيين نامههاي مصوب عمل كنند و مردم هم از متن قرارداد مطلع گردند و بر آن وفادار بمانند، مشكل ربا پيش نخواهد آمد. هم سپرده گذاران بهرهمند خواهند داشت و هم بانكها استفاده سرشاري خواهند برد و هم چرخ اقتصاد كشور به حركت در خواهد آمد.

يكي از عقود اسلامي عقد «مضاربه» است، كه تنها به تجارت اختصاص ندارد، بلكه سرمايه گذاري در امر توليد، صنعت، دامداري، كشاورزي، خدماتي... را نيز شامل ميشود.

در عقد مضاربه، مشتري سرمايه خود را در اختيار بانك قرار ميدهد و بانك با قرارداد مضاربه سود هر يك را مشخص ميكند. البته تعيين سود بايد درصدي از منفعت كار باشد نه درصدي از اصل سرمايه. مشتري ميتواند به بانك وكالت دهد تا سهم او را از سود به مبلغ معيني مصالحه كند و هر ماه آن را دريافت نمايد؛ لكن

در پايان قرارداد، سود پرداخت شده محاسبه گردد. آنگاه به بانك وكالت مطلق ميدهد تا در هر يك از امور مذكور كه مايل بود سرمايه گذاري صورت گيرد و بانك هم بايد به آن عمل نمايد. در اين صورت بدون آن كه مشكل ربا ايجاد شود هم صاحب پول بهرهمند ميگردد و هم بانك نصيب خود را از سرمايه گذاري به دست ميآورد و هم براي اين كه چرخ اقتصاد جامعه راكد نماند، تجارت سالمي صورت ميپذيرد.

بايد توجه داشت در اين گونه موارد عقود شرعي بايد تحقق پذيرد و گرنه به مجرد روي كاغذ آوردن، اين عقود شرعي، چيزي را عوض نميكند و مشكل ربا به قوت خود باقي ميماند. بنابراين، قطعاََ حذف ربا از بانكها امكان پذير است. چنان كه در صدر اسلام و در عصر ظهور پيامبر اكرم (ص) در مكه و مدينه رباخواري رواج داشت و جزء اقتصاد آن زمان محسوب ميشد، ولي با ظهور اسلام و حكم حرمت ربا، اين پديده شوم به دست فراموشي سپرده شد و در اقتصاد آنها هيچ وقفهاي ايجاد نشد.

آيا مي توان اعتقاد داشت كه شيوه كنوني بانكداري ماواقعاً اسلامي است ؟ مثلا درمورد انواع قراردادها , قرارداد مضاربه مي باشد كه همانطور كه مي دانيد دو طرف بايد درسود وزيان شريك باشند درحالي كه بانك دراين نوع عقودفقط سود خود را ( كه آنهم تعيين شده و خالي از ا

پرسش

آيا مي توان اعتقاد داشت كه شيوه كنوني بانكداري ماواقعاً اسلامي است ؟ مثلا درمورد انواع قراردادها , قرارداد مضاربه مي باشد كه همانطور كه مي دانيد دو طرف بايد درسود وزيان شريك باشند درحالي كه بانك دراين نوع عقودفقط سود خود را ( كه آنهم تعيين شده و خالي از اشكال است ) دريافت مي دارد خواه طرف ديگر سودكند خواه زيان ؟

پاسخ

اصل قانون بانكداري مصوب مجلس شوراي اسلامي ومورد تاييد شوراي محترم نگهبان وانجام عمليات بانكي براساس آن صحيح وسود حاصله از آن حلال مي باشد ولي توجه به دو نكته ضروري به نظر مي رسد :

1- درخصوص معين شدن سود ونداشتن ضرر براي سپرده گذار در قانون بانكداري تدابيري انديشيده شده از جمله اينكه سود مورد نظر بعنوان علي الحساب پرداخت گردد ودرمورد ضرر شخص ثالث دولت و يا منابع اعتباري ديگر عهده دار زيان آن باشد واَشكال ديگري كه درمجلس تصويب گشته و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است كه مي توانيد به مصوبات و بحث هاي مربوط به آن مراجعه نماييد .

2- سلامت قانون , عملكرد ناروا وخلاف مسئولان بانكها ومشتريان مختلف راتصحيح خواهدنمود .

3- انجام آن مصوبات د رخارج از مجموعه بانكهاي جمهوري اسلامي نيز جايز و شرعي مي باشد به شرط شناخت دقيق مقررات و مصوبات وتنظيم عملكرد برآن اساس .

حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مد ظله العالي درضمن پاسخ به سوالي دراين باره فرموده اند :

(( س 836 )) : آيا معاملات بانكهاي اسلامي ايران محكوم به صحت هستند ؟ خريد مسكن وغيره با پولي كه از بانكها گرفته مي شود چه حكمي دارد ؟

عسل كردن و نماز خواندن د رخانه اي كه با اين قبيل پولها خريداري شده چه حكمي دارد ؟ وآيا گرفتن سود دربرابر سپرده هايي كه مردم در بانك مي گذازند , حلال است ؟

بطور كلي معاملات بانكي كه بانكها براساس قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي و مورد تاييد شوراي نگهبان انجام مي دهند , اشكال نداردومحكوم به صحت است وسود حاصل از بكارگيري سرمايه براساس يكي از عقود صحيح اسلامي , شرعاً حلال است , لذا در صورتي كه گرفتن پول از بانك براي خريد مسكن ومانند آن تحت عنوان يكي از عقود باشد , بدون اشكال است ولي اگر به صورت قرض ربوي باشد , هر چند گرفتن آن از نظر حكم تكليفي حرام است , ولي اصل قرض از نظر حكم وضعي صحيح است وآن مالك , ملك قرض گيرنده مي شود وجايز است درآن ودرهر چيزي كه با آن مي خرد تصرف نمايد .(1)

شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي درسلسه مباحث مربوط به ربا كه قبل از انقلاب اسلامي صورت گرفته است دو شرط براي پرداخت سود به سپرده گذار معين كرده است :

1- وجود حكومت صالحه ( كه اين شرط درشرايط فعلي محقق شده است )

2- پرداخت سود به ميزان تورم .

بنابراين درشرايط كنوني كه از نعمت حكومت صالحي برخوردار هستيم معادل نرخ تورم درهر سال پرداخت سود براساس نظريه ايشان جايز است وهيچگونه منعي وجود ندارد زيرا سودي كه سپرده گذار دريافت مي كند چيزي اضافه بر سپرده خودش نيست بلكه كاهشي ارزش سپرده خودش را دريافت كرده است .(2) 28/2

(1) اجوبه الاستفتائات , مقام معظم رهبري , جلد

دوم , ص 330 و 331

براي آگاهي بيشتر دراين خصوص به كتاب

به نظر جنابعالي آيا شايسته نمي باشد كه حوزه علميه در رابطه با مشكل سپرده گذاري پول در بانكها جواب شفاف و جامع بدهد؟

پرسش

به نظر جنابعالي آيا شايسته نمي باشد كه حوزه علميه در رابطه با مشكل سپرده گذاري پول در بانكها جواب شفاف و جامع بدهد؟

پاسخ

توضيح اينكه: فقها مباني فقهي مسلمي دارند كه بايد از آن تبعيت كنند. نهاد بانك را به عنوان مؤسسة جمع آوري پول ها و تخصيص اعتبارات مي پذيرند؛ اما ساز و كار اين بانك ها بايد تغيير يابد و طبعاً اين تغييرات بايد با قوانين و احكام اسلامي متناسب باشد، نه با قوانين غرب؛ به علاوه مطالعات اقتصاددانان نشان مي دهد كه نرخ بهره باعث بيماري هاي اقتصادي در غرب و موجب شكاف بين بازار كالا و بازار پول و بين طبقات اقتصادي و ايجاد طبقات فقير و غني ونيز عامل مهم تورم و عامل عدم تخصيص بهينة امكانات شده است؛ اكنون بايد پرسيد چرا ما بايد آن چه را كه در غرب تجربه كرده اند و به مشكلاتش واقف شده اند، به عنوان اصل مسلم و ضروري بپذيريم و بگوييم كه فقه بايد با آن سازگار شود؟

در قانون بانك داري بدون ريا، اهرم ها و ابزارهايي كه براي جذب نقدينگي و دادن تسهيلات و تخصيص منابع پولي استفاده مي شود، دو گونه اند: يكي مرابحه، ديگري مشاركت. در سيستم مرابحه، بانك، به عنوان قرض پول به متقاضي تسهيلات نمي دهد، بلكه فرض بر اين است كه آن چه را متقاضي به آن نياز دارد، به صورت نقد براي او خريداري مي كند و پس از افزودن سود معين، به صورت اقساط به او مي فروشد؛ يعني درصدي از پيش تعيين شده بر قيمت خريد مي افزايد؛ مثلاً يك كارخانه دار به بانك

مراجعه مي كند و مي گويد: من قصد خريد مواد خام را دارم. بانك مواد خام را مطابق با تقاضاي او خريداري مي كند (مثلاً صد ميليون تومان) و با افزودن سود مورد نظر براي فروش، به صورت قسطي به او مي فروشد (مثلاً صد و بيست ميليون تومان). ساز و كار ديگر به صورت مشاركت است. بدين صورت كه بانك، سرمايه هاي سپرده گذاران خود را به نحو شركت در اختيار متقاضيان قرار مي دهد و با سرمايه هاي كارفرمايان اقتصادي شريك مي شود؛ يعني كارفرماي اقتصادي، منابع مالي اختصاصي دارد كه متعلق به خود اوست. منابع مالي مشاركتي را هم از بانك دريافت مي كند و مجموع منابع را به صورت مشاركت، سرمايه گذاري مي كند و هزينه هاي آن را كسر مي كند و سود خالص باقي مانده را به بانك اعلام مي كند. بر اساس توافقي كه قبلاً بين بانك و بنگاه اقتصادي شريك صورت گرفته است، اين سود تقسيم مي شود. اگر تقسيم سود بر اساس مقدار سرمايه باشد، مثلاً اگر پنجاه درصد سرمايه خاص شركت بوده و پنجاه درصد سرمايه از ناحية بانك تأمين شده باشد، سود هم بين بانك و كارفرماي اقتصادي به همين نسبت تقسيم مي شود. بانك بخشي از سود به دست آمده را به عنوان حق وكالت برمي دارد، و باقي ماندة سود را بين سپرده هايي كه مردم در بانك گذارده اند تقسيم مي كند. اين دو ساز و كار (مرابحه و مشاركت) طبعاً با ساز و كار بانك هاي ربوي متفاوت است.

ظاهراً هر گونه نياز مردم به منافع مالي بانك با استفاده از ابزارهاي ياد شده

قابل تأمين است.

منابع و مآخذ:

برگرفته از كتاب: دين و اقتصاد، تأليف: حجه الاسلام دكتر مصباحي، تهيه كننده: مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم، ص59 و 60 و 64 و 65

در نظام بانكداري اسلامي دريافت و پرداخت سود بر چه مبنائي انجام مي گيرد؟

پرسش

در نظام بانكداري اسلامي دريافت و پرداخت سود بر چه مبنائي انجام مي گيرد؟

پاسخ

مكانيسم تعيين شده براي بانك هاي جمهوري اسلامي مبتني بر عقود اسلامي و مورد تاييد شوراي نگهبان است وسود حاصله از آنها ربا نمي باشد. عقود بانكي فعلي از اين قرارند: 1- قرض الحسنه اعطايي (بدون سود)، 2- مضاربه،3- مشاركت مدني، 4- مشاركت حقوقي، 5- سرمايه گذاري مستقيم، 6- فروش اقساطي بانك ها، 7- اجاره به شرط تمليك 8- جعاله، 9- مزارعه، 10- مساقات، 11- خريد دين، به عنوان وكيل از ناحيه سپرده گذاران طبق هر يك از عقودفوق مي توانند به تناسب نوع نياز تسهيلاتي درخواست كنندگان وارد معامله شوند و طبق اصول شرعي - به جز درمورد اول - سود دريافت دارند.

از طرف ديگر بانك سود مقرري را به سپرده گذار مي دهد؛ زيرا سپرده گذار با توكيل بانك طرف معامله اصلي باتسهيلات گيرندگان است. سپس بانك مازاد آن سود را به عنوان حق الوكاله براي خود بر مي دارد.

براي آگاهي بيشتر ر . ك :

1- بانكداري بدون ربا، ترجمه: البنك الاربوي في الاسلام، سيد محمد باقر صدر

2- عمليات بانكي داخلي، چاپ موسسه بانكداري ايران بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران{J

آيا سيستم بانكداري كشور ما, اسلامي است ؟ چرا زماني كه امام خميني (ره ) قدرت و نفوذ كاملي براي اصلاح سيستم بانكي داشتند, آنرا اصلاح نكردند؟

پرسش

آيا سيستم بانكداري كشور ما, اسلامي است ؟ چرا زماني كه امام خميني (ره ) قدرت و نفوذ كاملي براي اصلاح سيستم بانكي داشتند, آنرا اصلاح نكردند؟

پاسخ

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران تحولات مهمي در نظام بانكي كشور پديد آمد كه نقش قابل توجهي در تغيير انون عمليات بانكي از بانكداري ربوي به بانكداري بدون ربا داشت؛ از جمله:

1. ملي شدن بانك ها؛ بر اساس مصوبه 17/3/1358 شوراي انقلاب اسلامي.

2. ادغام بانك ها؛

3. برقراري سيستم سود تضمين شده و كارمزد. در جلسه 3/10/1358 شوراي پول و اعتبار بهره را از نظام بانكي حذف و سيستم سود تضمين شده و كارمزد را جايگزين آن كرد.

4. تصويب قانون عمليات بانكي بدون ربا؛ عدم تطابق سيستم تضمين شده و كارمزد با شرع مقدساسلام موجب شد مجلس شوراي اسلامي قانون عمليات بانكي بدون ربا را در هشتم شهريور 1363 به تصويب نهايي برساند. اين قانون در تاريخ دهم شهريور مورد تأييد شوراي نگهبان نيز قرار گرفت. از تحولات بعد از انقلاب اسلامي مكانيسم بانك هاي جمهوري اسلامي مبتني بر عقوداسلامي است و مورد تأييد شوراي نگهبان است سود حاصله از آن ربا نمي باشد. عقود بانكي فعلي از اين قرارند:

1- قرض الحسنه اعطايي (بدون سود) 2- مضاربه 3- مشاركت مدني 4- مشاركت حقوقي 5- سرمايه گذاري مستقيم 6- فروش اقساطي 7- اجاره به شرط تمليك 8-سلف 9- جعاله 10- مزارعه 11- مساقات 12- خريد دين 13- ضمان.

بانك ها به عنوان وكيل سپرده گذاران طبق هر يك از عقود فوق مي توانند به تناسب نوع نياز تسهيلاتي درخواست كنندگان وارد معامله شوند و طبق اصول شرعي - جز در مورد اول - سود دريافت دارند.

از طرف ديگر بانك سود مقرري را به سپرده گذار مي دهد؛ زيرا در واقع سپرده گذار با توكيل بانك طرف معامله اصلي با تسهيلات گيرندگان است. سپس بانك مازاد آن سود را به عنوان حق الوكاله براي خود برمي دارد. به عنوان مثال در عقد مضاربه به طور معمول يك طرف عهده دارسرمايه مي شود كه او را «مالك» مي گويند و طرف ديگر كه تجارت با سرمايه را به عهده مي گيرد «عامل مضاربه» ناميده مي شود. بر طبق مقتضاي اوليه اين قرارداد عامل امين محسوب شده و در صورتي كه از شرايط مندرج در قرارداد تخطي نكند زيان احتمالي شامل حال او نخواهد شد وفقط بر طبق قرارداد در نسبتي از سودي كه به دست مي آيد سهيم مي باشد. قرارداد ممكن است بين سپرده گذار به عنوان الك» و بانك به عنوان «عامل» و يا بين بانك به عنوان «مالك» و متقاضي تسهيلات به عنوان «عامل» منعقد شود و اين احتمال نيز وجود دارد كه بين ده گذار به عنوان«مالك» و متقاضي به عنوان «عامل منعقد شود. نقش بانك در ن ميان فقط وساطت يا وكالت بين آنها باشد. در اين صورت بانك فقط حق وكالت خود را دريافت مي كند. در قانون تصريح شده است كه بانك در به كار گرفتن سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار وكيل مي باشد (عمليات بانكي داخلي ج 2 ص 231). نحوه ديگري نيز ممكن است تحقق يابد كه به آن مضاربه سه جانبه گفته مي شود. در اين الگو سپرده گذاران با بانك قرارداد مي بندند كه در سود و زيان متعلق به بانك سهيم شوند. بانك نيز طي قراردادي با استفاده كننده از تسهيلات توافق مي كند كه وينسبت معيني از سود

حاصل از فعاليت هاي خود را به بانك رداند بانك بخشي از اين سود را به سپرده گذاران انتقال مي دهد. اين الگو بر اين اس استوار است كه عامل بتواند تمام يا بعضي از قراردادي كه مالك منعقد كرده ديگران واگذار كند. البته بايد به اين نكته توجه داشت كه كاربرداين قرارداد است و نظاير آن در روابط بانكي از صورت فردي خارج است. پس هم در جانب سرمايه گذاران (مالك ها) و هم در جانب مجريان قرارداد (عاملين مضاربه) يك يا چند گروه يا موءسسه مي توانند نقش داشته باشند و در بعضي از صورت ها تركيبي حاصل از شركت و مضاربه بهوجود خواهد آمد. مسأله ديگر درباره محدوده اين عقد مي باشد كه به نظر فقهاي اماميه منحصر در امور بازرگاني است؛ اما برخي از فقها فرموده اند: هرگاه همين عمل در امور ديگر مانند صنعت دامداري و... انجام گيرد - هر چند عنوان مضاربه ندارد - اما با توجه به «وفاي به عقد» و«صحت معاملات» بعيد نيست حكم به صحت آن شود و هم چنين بعيد نيست بگوييم داخل در عنوان مضاربه هم مي شود (عروه الوثقي ج 1 ص 641). از آنچه كه گفته شد روشن مي شود پول هايي كه مردم به عنوان سپرده هاي كوتاه مدت و درازمدت در بانك ها مي گذارند و سود دريافتمي دارند براساس عقد مضاربه است كه بانك نقش عامل و سپرده گذار نقش مالك را دارا مي باشد و در عقد لازم ديگري (غير از اين مضاربه مثل بيع و شرأ يك خودكار) مالك پول شرط مي كند كه من در ضرر شريك نباشم (به فتواي برخي از فقها مالك مي تواند حتي در خود عقد مضاربههم چنين شرطي نمايد). گاهي هم بانك به

عنوان مالك در اختيار اشخاص سرمايه قرار مي دهد و در سود حاصل از بازرگاني آن اشخاص سهيم مي گردد در نتيجه مقدار بيشتري نسبت به آنچه كه به اشخاص پرداخته دريافت مي كند و نام اين عقد قرض نيست تا عنوان ربا پيدا كند.بنابراين يكي از متداول ترين راه هايي كه بانك ها براساس آن سپرده هاي مردم را دريافت كرده و در اختيار بخش ديگري تسهيلات قرار مي دهند عقد مضاربه است. در اين عقد بانك معمولاً به وكالت از جانب سپرده گذاران با متقاضيان تسهيلات عقد مضاربه منعقد مي نمايد. سود به دستآمده پس از كسر مخارج بانك بين متقاضي تسهيلات و سپرده گذار تقسيم مي شود. بانك ممكن است از منابع خود تسهيلاتي را در اختيار تقاضيان قرار دهد كه در اين صورت خود مستقيما نقش مالك را در مضاربه دارد. اين امكان نيز وجود دارد كه قبل از تقسيم سود قطعي بانك بهطور علي الحساب سودي در اختيار سپرده گذاران قرار دهد. از آنچه گفته شد معلوم مي شود كه چنين عمل از نظر ظاهر شرع محكوم به صحت است و حكم به ربوي بودن نمي توان كرد. فروش اقساطي؛ همان گونه كه اشاره شد يكي از انواع معاملات معامله نسيه مي باشد. بدين جهت بانكمي تواند بنا بر تقاضاي متقاضيان ابزار وسايل و... مورد نياز آنها را خريداري كرده و به طور نسيه به قيمتي بالاتر به آنها تجهيزات بفروشد. عقد شركت؛ شركت عقدي است كه براساس آن دو يا چند نفر با هم رداد مي بندند كه با مال مشترك بين آنها تجارت توليد و... انجام شود و در سود وزيان حاصل از آن - متناسب با سرمايه خود - شريك باشند. در اصطلاح اين نوع ركت را

«شركت عقدي» مي گويند كه احتياج به ايجاب و قبول دارد و ساير شرايط عقود مالي از جمله بلوغ عقل قصد و... در آن معتبر است. متعلق چنين عقدي فقط اموال مي تواند باشد - اعم از پول ياكالا - اما شركت در اعمال صحيح نيست ركت أبدان)؛ يعني اين كه درست نيست كه دو يا چند نفر قرارداد ببندند كه هر چه در آوردند و هر چقدر اجرت گرفتند بين آنان مشترك باشد (تحريرالوسيله ج 1 ص 623 و 624 مسأله هاي 3 2 و 5). بر طبق نظر برخي از فقها همچون امام خميني(ره) مي توان در قرارداد شرط كرد كه بيشتر ضرر يا تمام آن به عهده يك يا چند نفر باشد. اما اگر در عقد شرط شود كه تمام سود براي يك طرف باشد صحيح نيست (رساله مراجع ج 2 ص 257 مسأله 2147). عقد شركت در قانون مصوب بانكداري بدون ربا در ايران در دوشكل مشاركت حقوقي و مشاركت مدني مطرح شده است. مشاركت حقوقي؛ بر طبق آيين نامه فصل سوم قانون عمليات بانكي بدون ربا مشاركت حقوقي عبارت است از: تأمين قسمتي از سرمايه شركت هاي سهامي جديد و يا خريد قسمتي از سهام شركت هاي سهامي موجود. از تعريففوق نكات زير استنباط مي شود: الف) مشاركت حقوقي فقط با اشخاص حقوقي كه به صورت شركت هاي سهامي عام يا خاص تأسيس شده اند يا تأسيس مي شوند امكان پذير است و ارتباطي با اشخاص حقيقي ندارد. ب ) بانك ها ميتوانند فقط قسمتي از سرمايه شركت ها را تأمين كنند ونه تمام آن را. ج ) در صورتي كه وجوه سهام بانك در اين شركت ها از محل سپرده هاي سرمايه گذاران أمين شده باشد

بانك به وكالت از آنان مبادرت به تشكيل شركت مي كند. در اين صورت شركت از جمله شركت هاي دولتي محسوب نمي شود؛ اما اگر بيش از 51درصد سهام شركتمتعلق به وزارتخانه ها و ساير موءسسات دولتي باشد و يا وجوه سهام بانك از محل منابع خود بانك (سرمايه و حساب هاي قرض الحسنه) تأمين شده باشد شركت دولتي محسوب مي شود. توجه به اين نكته ضروري است كه بانك ها واسطه گردش وجوه هستند و نبايد منابع خود را حبس ومعطل كنند؛ از تأمين نياز مالي متقاضيان (از طريق مشاركت با آنان) و تأمين هدف مورد بلكه نظر بايستي وجوه را (با فروش سهام) جمع آوري نمايند و مجددا به مصرف برسانند (حقوق بانكي خاوري رضا ص 232 - 236). مشاركت مدني؛ در ماده 18 آيين نامه فصل سوم قانون عملياتبانكي بدون ربا شركت مدني چنين تعريف شده است: «در آميختن سهم الشركه نقدي و يا غيرنقدي متعلق به اشخاص حقيقي يا حقوقي متعدد به نحو مشاع به منظور انتفاع طبق قرارداد». ويژگي هاي مشاركت مدني عبارت است از: 1- اين عقد از لحاظ ماهيت عقدي جايز بوده و هر يكاز طرفين مي تواند نسبت به گرفتن سهم خود اقدام نمايد مگر اين كه ضمن عقد لازمي اختيار فسخ از طرفين قرارداد گرفته شود. 2- سهم الشركه مي تواند وجه نقد باشد يا كالا و هم چنين ممكن است سهم يا شريك نقد و سهم ديگري كالا باشد. 3- در مشاركت مدني هم اشخاص حقيقيمي توانند حضور داشته باشند و هم اشخاص حقوقي. 4- سهم الشركه بانك و شركا بايد به هم آميخته شده و به صورت مشاع در آيد. 5- ميزان سهم الشركه بانك نمي تواند بيش از 80درصد كل سرمايه شركت

مدني باشد. 6- سود حاصل از شركت به نسبت سرمايه تقسيم مي شود وبه همين ترتيب در صورتي كه زياني بدون ارتكاب تقصير و يا تعدي و تفريط از ناحيه شريك متوجه شركت مدني شود به طور طبيعي اين زيان هم بايستي مطابق سهم الشركه بين شركا تقسيم شود؛ اما بانك معمولاً در قراردادهاي خود شرط مي كند كه در صورت ورود هرگونه زيان وضرري به سرم

با توجه به اصل 44 قانون اساسي كه كلا نظام ا قتصادي كشور را به 3 بخش دولتي، تعاوني و خصوصي تقسيم مي نمايد و در ذيل مواردي كه شامل دولتي مي گردد صريحا ذكر مي كند موارد همچون صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگاني، بيمه، بانكداري و... دولتي مي باشند ولي هم اكنون و

پرسش

با توجه به اصل 44 قانون اساسي كه كلا نظام ا قتصادي كشور را به 3 بخش دولتي، تعاوني و خصوصي تقسيم مي نمايد و در ذيل مواردي كه شامل دولتي مي گردد صريحا ذكر مي كند موارد همچون صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگاني، بيمه، بانكداري و... دولتي مي باشند ولي هم اكنون و از چند ماه پيش بحث به وجود آمدن بانك هاي خصوصي مطرح شده حتي به مرحله اجرا نيز آمده آيا اين مورد نقض قانون نيست؟ و اگر مورد قانوني و يا اصلاحيه دارد چيست؟

پاسخ

روح كلي مستفاد از اين اصل، تمركز و قدرت غالب در اين امور منظور است يعني بانكداري، بيمه، بازرگاني، صنايع بايد به گونه اي باشد كه با رعايت حرمت نهادن به فعاليت هاي بخش خصوصي و يا تعاوني، دولت خلع سلاح و مقهور و تحت سلطه آن بخش ها واقع نشود چون در اين صورت به حاكميت آسيب مي رسد زيرا اگر شريان اقتصادي كشور در قبضه قدرت ديگران باشد، به راحتي دولت را با چالش هاي بزرگي مواجه ساخته، در تصميم گيري ها و تصميم سازي ها در جهت منافع خود نقش آفريني مي كنند و نظام اسلامي به جاي اين كه براساس موازين عدالت اجتماعي و ارزش هاي اسلامي و كم كردن شكاف طبقاتي حركت كند ناچار خواهد بود كه در جهت خواست هاي قدرت هاي مسلط اقتصادي حركت كند.

نتيجه سخن آن كه فعاليت هاي اقتصادي دولت در بخش هاي مذكور انحصاري نيست، ليكن بايد به گونه اي باشد كه دولت تصميم سازد و تصميم گير اصلي باشد و قدرت هاي مسلط اقتصادي نتوانند بدين

وسيله در نظام اجتماعي اخلال ايجاد كنند.

توضيح دهيد آيا طريقه عملكرد بانكها و صندوقهاي قرض الحسنه در كشور صحيح است ؟

پرسش

توضيح دهيد آيا طريقه عملكرد بانكها و صندوقهاي قرض الحسنه در كشور صحيح است ؟

پاسخ

اصل قانون بانكداري مصوب مجلس شوراي اسلامي مورد تأييد شوراي محترم نگهبان وانجام عمليات بانكي براساس آن صحيح وسود حاصله ازآن حلال مي باشد ولي توجه به نكات زير ضروري به نظر مي رسد :

1 _ درخصوص معين شدن سود ونداشتن ضرر براي سپرده گذار در قانون بانكداري تدابيري انديشيده شده ازجمله اينكه سود مورد نظر بعنوان علي الحساب پرداخت گردد ودرمورد ضرر شخص ثالث دولت و يا منابع اعتباري ديگر عهده دار زيان آن باشد واَشكال ديگري كه درمجلس تصويب گشته وبه تأييد شوراي نگهبان رسيده است كه مي توانيد به مصوبات وبحث هاي مربوط به آن مراجعه نماييد .

2 _ سلامت قانون، عملكرد ناروا وخلاف مسؤولان بانكها ومشتريان متخلف را تصحيح خواهد نمود.

3 _ انجام آن مصوبات درخارج ازمجموعه بانكهاي جمهوري اسلامي نيز جايز وشرعي مي باشد به شرط شناخت دقيق مقررات ومصوبات وتنظيم عملكرد برآن اساس .

حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مدظله العالي در ضمن پاسخ به سؤالي دراين باره فرموده اند:

" س 836 : آيا معاملات بانكهاي جمهوري اسلامي ايران محكوم به صحت هستند ؟ خريد مسكن وغيره با پولي كه ازبانكها گرفته مي شود چه حكمي دارد؟ غسل كردن ونماز خواندن درخانه اي كه بااين قبيل پولها خريداري شده چه حكمي دارد ؟ وآيا گرفتن سود دربرابر سپرده هايي كه مردم دربانك مي گذارند ، حلال است؟

بطور كلي معاملات بانكي كه بانكها براساس قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي ومورد تأييد شوراي محترم نگهبان انجام مي دهند ، اشكال ندارد ومحكوم به صحت است وسود

حاصل ازبكارگيري سرمايه براساس يكي ازعقود صحيح اسلامي ، شرعا حلال است ، لذا درصورتي كه گرفتن پول ازبانك براي خريد مسكن ومانند آن تحت عنوان يكي ازعقود باشد، بدون اشكال است ولي اگر به صورت قرض ربوي باشد ، هرچند گرفتن آن ازنظر حكم تكليفي حرام است ، ولي اصل قرض ازنظر

حكم وضعي صحيح است وآن مالك،ملك قرض گيرنده مي شود وجايزاست درآن ودرهرچيزي كه با آن مي خرد تصرف نمايد."(1)

فلذا اگر خواسته باشيم دريك نگاه، بانكداري اسلامي بدون ربا را تعريف نمائيم خواهيم گفت :

]مجموعه عمليات بانكي است كه در قالب يكي از عقود شرعي انجام مي گيرد ودو طرف (بانك ومشتري) ملزم به رعايت اصول

و فروع قرارداد امضا شده هستند . [بديهي است اين "الزام" آنگاه به خوبي انجام مي پذيرد كه :

اولاً) مسؤلان بانك يا شعبه از يك سو ومشتري ازسوي ديگر "اعتقاد" به بدون ربا بودن قرارداد داشته باشند.

ثانياً) طرفين "آگاه" از قانون مورد نظريا نوع عقد شرعي نگاشته شده دربرگه درخواست باشند، تا آن اعتقاد واين اطلاع _ گرچه به طور اجمالي وسربسته _ روشنگر استفاده صحيح، به جا وشايسته ا زعقد شرعي باشد.

با تأسف بسيار بايد بگوييم درسال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از تصويب قانون بانكداري اسلامي، آن چه موفقيت آميز نبوده است، درحوزه قانون گذاري ويا گستره تئوري ونظر نيست بلكه در حوزه شناخت واجراست زيرا عموم مشتريان تنها به دنبال دريافت مبلغي از بانك هستند تا مشكل خود را حل كنند و حتي نگاهي گذرا به قوانين قرارداد نمي كنند. مسؤلان بانك نيز براي رفع مشكل مشتري و جذب بيش تر

افراد به شعبه خود، پيشنهاد يكي ازعقود شرعي اقتصادي را مي دهند، مشتري نيز با عجله وشتاب مدارك لازم را تهيه مي كند وبه طور مثال پولي درقالب مضاربه دريافت مي كند درحالي كه مسؤل بانك ومشتري هر دو به خوبي مي دانند مضاربه اي دركارنيست؛ مضاربه گيرنده نه جنسي خريداري مي كند ونه مي فروشد ونه از سود، سهم بانك را پرداخت مي كند! بلكه پس از گره گشايي از مشكل خود پول و سود آن را از جاي ديگري به بانك مي پردازد.

واين رباي خالص وبدون هرگونه ترديدي است كه دامان زندگاني بسياري را آلوده به گناهي بزرگ كرده است . تأسف بارتر اين كه جمع بيشماري از دريافت كنندگان وام هاي اين چنين، آنرا به حساب سرشناسي خوديا آشنايي با مسؤل شعبه ويا زيركي وزرنگي خويش براي رفع و رجوع كارهاي درآمد زا و پول آور مي گذارند!!

بي اعتقادي ونا آگاهي طرفين قراردادها موجب گرديده است كه بارها و بارها به هنگام گفتگواز بانكداري اسلامي اين سخن را ازمردم كوچه و بازار بشنويم كه :" چه فرقي كرد؟! اين همان رباست، اسمش را عوض كرده اند!"

ودرپي آن ايرادهاي مختلف مطرح كرده وسودهاي كلان ويك سويي بانك ها را بيان كنند ودر پايان،اسلامي بودن بانك ها درنظر آنها امري بيهوده دانسته شود!

درد آلودتر ازآن، سخن بعضي از مسؤلان و كاركنان بانك هاست كه ابتدا پيشنهادهايي براي گره گشايي از كارمشتري مطرح مي كنند و چون با اعتراض برخي از مراجعه كنندگان متدين روبه رو مي شوند مي گويند :

" اي آقا! چه فرقي مي كند، شما با اين پول مي خواهيد مشكلتان را

حل كنيد والان هم نياز به چنين پولي داريد. درخواست كنيد ما هم موافقت مي كنيم!"

بدون شك چنين شيوة نادرستي موجب مي شودكه خواست دشمن يعني ناكارآمدي نظام اسلامي از اداره بهينة امور هر روز بيش از گذشته در دل و ديدة غافلان يا مغرضان پديدار شود وآثار سوء، زشت وزيانبار ربا_ كه در پاره اي ا زموارد دقيق وعميق است واز نظر معنوي ماندگار خواهد بود _ درخانواده ها افزايش و گسترش يابد.

با توجه به آشنايي ديرين و تجربه هاي بسيار دراين زمينه، به نظر مي رسد گام هايي چند درنوسازي شيوه ها بايد برداشته شود.

اجوبة الا ستفتائات ،مقام معظم رهبري ، جلد دوم ،ص 330 و331 .

ربا در اسلام حرام است، سودهايي كه بانكها اخذ و يا پرداخت مي كنند حلال است يا حرام؟

پرسش

ربا در اسلام حرام است، سودهايي كه بانكها اخذ و يا پرداخت مي كنند حلال است يا حرام؟

پاسخ

اصل قانون بانكداري، مصوب مجلس شوراي اسلامي و مورد تأييد شوراي نگهبان و انجام عمليات بانكي بر اساس آن صحيح و سود حاصله از آن حلال مي باشد، ولي توجه به دو نكته ضروري به نظر مي رسد :

1- در خصوص معين شدن سود و نداشتن ضرر براي سپرده گذار، در قانون بانكداري تدابيري انديشيده شده، از جمله اينكه سود مورد نظر بعنوان علي الحساب پرداخت گردد و در مورد ضرر شخص ثالث دولت و يا منابع اعتباري ديگر، عهده دار زيان آن باشد و اشكال ديگري نيز در مجلس تصويب گشته و به تأييد شوراي نگهبان رسيده است، كه مي توانيد به مصوبات و بحثهاي مربوط به آن، مراجعه نماييد.

2- سلامت قانون، علمكرد ناروا و خلاف مسؤولان بانكها و مشتريان مختلف را تصحيح خواهد نمود.

3- انجام آن مصوّبات، در خارج از مجموعه بانكهاي جمهوري اسلامي نيز جايز و شرعي مي باشد، به شرط شناخت دقيق مقررات و مصوّبات و تنظيم عملكرد بر آن اساس.

حضرت آيت ا... خامنه اي در ضمن پاسخ به سؤالي در اين باره فرموده اند : "بطور كلي معاملات بانكي كه بانكها بر اساس قوانين مصوّب مجلس شوراي اسلامي و مورد تأييد شوراي نگهبان، انجام مي دهند، اشكال ندارد و محكوم به صحت است و سود حاصل از بكارگيري سرمايه، بر اساس يكي از عقود صحيح اسلامي، شرعاً حلال است."(1)

و ايشان درجاي ديگري، در مورد كار مزدي كه بانكها مي گيرند، مي فرمايند : "اگر مراد از گرفتن كارمزد، درجهت تأمين مخارج

مختلف صندوق قرض الحسنه يا بانك، مثل حقوق كارمندان، اجاره ساختمان، هزينه آب و برق و تلفن و ... باشد در اين صورت حلال است واشكالي ندارد"(2) و اگر مراد از كارمزد، همان سود قرض است، در اين صورت ربا و حرام است."(3)

شهيد مظلوم، آيت ا...دكتر بهشتي، در سلسله مباحث مربوط به ربا، كه قبل از انقلاب اسلامي صورت گرفته است، دو شرط براي پرداخت سود به سپرده گذار، معين كرده است :

1. وجود حكومت صالحه

2. پرداخت سود به ميزان تورم

بنابراين در شرايط كنوني، كه از نعمت حكومت صالحي برخوردار هستيم، معادل نرخ تورم در هر سال، پرداخت سود بر اساس نظريه ايشان، جايز است و هيچگونه منعي وجود ندارد. زيرا سودي كه سپرده گذار دريافت مي كند، چيزي اضافه بر سپرده خودش نيست، بلكه كاهش ارزش سپرده خودش را دريافت كرده است. (4)

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. اجوبة الاستفتائات، مقام معظم رهبري، ج2،ص320و331

2. همان، ص 422، سؤال 1786

3. جامع المسائل، ص317 ؛ رساله امام خميني(، بخش استفتائات، ص430

3. كتاب "ربا"، شهيد بهشتي

جايگاه بانك و بهره بانكي در اسلام چيست؟

پرسش

جايگاه بانك و بهره بانكي در اسلام چيست؟

پاسخ

هدف اسلام از طرح مسائل اقتصادي بالابردن توان اقتصادي جامعه است، هدف اقتصاد اسلامي برطرف كردن نيازهاي مادّي جامعه براي رسيدن به رفاه، استقلال اقتصادي و رهايي از وابستگي است؛ به همين دليل براساس تعليمات اسلام، سرمايه ها بايد به كار بيفتد و متمركز نشود. طرح مسائلي از قبيل: مشاركت، مزارعه، تجارت و... در اقتصاد اسلامي به همين دليل است. براساس تعليم اسلام اگر عدّه اي نيروي كار ندارند ولي پول و ثروت مشروع دارند و عدّه اي ديگر نيروي كار دارند ولي سرمايه ندارند، بايد سرمايه ها و نيروها در هم ادغام شود تا هم سرمايه ها راكد نماند و هم بي كارها مشغول شوند. سود اين فعّاليّت دو جانبه نيز بايد عادلانه تقسيم شود. اسلام بين سود و پول رابطه اي بر قرار نمي كند، مگر آنكه ميان اين دو، چيز ديگري از قبيل فعّاليّت جسمي و فكري واسطه شود؛ در اين صورت پول هم سهمي از سود مي برد. ولي اگر صاحب سرمايه با در اختيار گذاشتن سرمايه خود در پس كسب سود باشد، ركود اقتصادي پيش مي آيد و نظام استثمار و بهره كشي رواج پيدا مي كند و نتيجه آن اقليّتي برخوردار و اكثريت محروم از همه چيز خواهد بود.

اسلام پديده بانك را نيز براساس همين ضابطه تأييد مي كند: اگر بانك ها بدون داشتن توليد به صاحب پول مثلاً 8% بهره بدهند و از وام گيرنده 12% بهره بگيرند، توليد از ميان خواهد رفت، ناتواني اقتصادي، بي كاري فقر بيداد خواهد كرد. ولي اگر بانك ها قسمتي از سرمايه خود را صرف توليد و سود به دست آمده را ميان صاحبان سرمايه عادلانه تقسيم كنند از وام

گيرندگان جز به اندازه كار مزد، سودي دريافت نكنند، آن گاه توليد افزايش خواهد يافت، بي كاري از ميان برخواهد رفت و وام گيرندگان نيز ناتواني اقتصادي خويش را برطرف خواهند كرد. ممكن است گفته شود كه اگر بهره حذف شود، مردم سرمايه خود را به بانك ها نمي سپارنند و توليد از ميان برداشته مي شود؛ بايد گفت مردم مسلمان و معتقد به قرآن مي دانند كه ربا و سودهاي كلان ربوي حرام و باعث زيان جامعه است و هرگز چنين روشني را نمي پسندد. ديگر آنكه با عمل به تعليم اسلام درباره بانك اگر چه ممكن است سود، كم باشد، ولي سودي است براساس موازين اسلامي كه نتيجه آن از ميان رفتن استضعاف اقتصادي است. از اين گذشته بانك هاي صد در صد اسلامي در زمان طاغوت و نيز در اين زمان بدون گرفتن سود، خدمات ارزنده و صادقانه اي انجام داده اند؛ چگونه ممكن است مردم سرمايه خود را بدون سود در اختيار اين بانك ها گذاشته باشند؟

عدالت اقتصادي

عوامل تعديل كنندة اوضاع اقتصادي، مالي و توزيع ثروت، در نظام اسلامي چيست؟

پرسش

عوامل تعديل كنندة اوضاع اقتصادي، مالي و توزيع ثروت، در نظام اسلامي چيست؟

پاسخ

1_ منع ربا خواري

2_ پرداخت مالياتهاي اسلامي مانند خمس و زكات، به خصوص زكات نقدين (طلا و نقره)

3_ مسأله ثلث مال كه اگر چه استفادة از آن اجباري نيست، اما در محيط تربيت و ايمان اسلامي و ارشاد ديني، مانند يك واجب، اعتبار مي شود و هر ثروتمند و هر كس هر چه داشته باشد، ثلث آن را از اختيار ورثه خارج مي نمايد و براي خيرات و مبرات و مصارفي كه در نظر مي گيرد اختصاص مي دهد.

4_ مشاغل و كسب هائي كه موجب جمع ثروت مي شود، يا براي ثروتمندان، مصرف هاي بيهوده و غير مفيد به حال اجتماع مي سازد، مانند قمار، شراب سازي، شراب فروشي، مجسمه سازي، خوانندگي، نوازندگي، دائر كردن مراكز فساد و كاباره ها و امثال آن ممنوع است.

5_ بطور كلي اسراف و تبذير اموال كه سرمايه داران و زن و بچه هايشان به آن گرفتار مي شوند و اگر راهش بسته شود، سرمايه را در خير اجتماع مصرف مي نمايند، جايز نيست و اكيداً ممنوع است.

6_ از اسباب مهم تعادل ثروت و خرد شدن اموال قانون ارث است. با نظام دقيق، عليرغم قوانين جاهليّت كه ثروت را در دست فرد واحد نگهداري مي كرد و حتي اگر ثروتمند فرزند نداشت به او اجازه داده مي شد كه ديگري را فرزند خواندة خود بنمايد تا از او ارث ببرد و عليرغم قوانين كشورهاي سرمايه داري كه به سرمايه دار، اجازه مي دهد ثروتش را براي گربه يا سگش قرار دهد، در حالي كه ميليونها مردم گرسنه باشند، اسلام اجازة چنين اموري را نمي دهد.

7_ تشويقات اكيد به انفاقات و خيرات،

و مطلق صدقات و مبرات و صرف اموال در خير و ترقي، رفاه عموم، تأسيس مدارس، بيمارستانها، دارالايتام، دارالعجزه، خدمات اجتماعي، پل سازي، راه سازي و مددكاري نيز يكي از وسايل مهمّ جلوگيري از تمركز ثروت و مشوق صرف آن در مصالح اجتماعي است.

8_ قوانين مربوط به اراضي موات و جنگلها و اراضي مفتوح عنوه.

9_ وقف، كه يكي از راه هاي صرف سرمايه در مصالح مشترك مردم است.

10_ دعوت به انصاف در معاملات، و اكتفا به سود كم و به مقدار كفايت و ترك غشّ و خيانت در معاملات نيز از عوامل كنترل كننده و تعادل بخش است.

11_ همچنين تشويق به قناعت و رضا به آنچه مقدر و فراهم مي شود و اقتصاد و ميانه روي در خرج.

12_ نكوهش از سرمايه و اندوختة بيش از حد كفاف و بطور كلي مذمت از اندوخته كردن و پس انداز نمودن كه در تربيت اسلامي خلاف توحيد در توكل و خلاف اعتماد به خدا است.

13_ مذمت و نكوهش از بخل و حرص، و مدح سخاوت تا آنجا كه در روايات آمده: «بخيل از خدا و بهشت و مردم دور بوده و به آتش نزديك است».

14_ تحريم استعمال ظروف طلا و نقره و آرايش مرد به آنها كه علاوه بر اينكه دليل بر حرمت اين استعمالات است، نشانه محبوب بودن سادگي معاش و اثاث و لباس است.

بالأخره، مكتب اسلام و نظامات اسلام در شعب مختلف و متعدد، همه در كنترل وضع مالي و جلو گيري از مفاسد سرمايه داري، نقش بزرگ و حساسي را ايفا مي كنند كه در مجتمع اسلامي، هرگز از مفاسد تورم ثروت و تمركز سرمايه

نبايد بيم داشت.

آيا حقوق واجب مالي در اسلام، از قبيل خمس و زكوة، نياز نيازمندان را تأمين ميكند؟

پرسش

آيا حقوق واجب مالي در اسلام، از قبيل خمس و زكوة، نياز نيازمندان را تأمين ميكند؟

پاسخ

بلي، در صورت عمل به اين قوانين ريشه فقر در جامعه خشكيده ميشود. محمد بن مسلم، يكي از اصحاب عاليقدر امام ششم، از آن حضرت نقل ميكند كه فرمودند «اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَراء ِ في مالِ الاَغْنياء ما يَسعُهُمُ وَلَوْ عَلِمَ اَنَّ ذالِكَ لايَسعُهُمْ لَزادَهُمْ، اِنَّهُمْ لَمْ يُؤتَوا مِنْ قِبَلِ فَريضة اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلكِنْ اُتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنعَهُمْ حَقَّهُمْ لا مِمّا فَرَضَ اللّهُ لّهُمْ، وَلَوْ اَنَّ النّاسَ ادّوا حُقُوقَهُمْ لَكانُوا عايِشينَ بِخَيْرِ» [خداوند _ عزيز و جليل _ در مال ثروتمندان براي فقرا و نيازمندان مقدار حقّي قرار داده است كه براي آنان كفايت ميكند (يعني اگر ثروتمندان حقوق واجب الهي خود را بپردازند، نيازمندان بي نياز ميشوند ) و اگر آنچه را بر ثروتمندان واجب كرده است، براي رفع نياز فقرا كافي نبود، خداوند آن را بيشتر ميكرد. (يعني اگر خمس و زكات از همه آناني كه برايشان واجب شده است گرفته شود و در مصارفش صرف شود، فقيري باقي نخواهد ماند). فقر فقرا از ناحيه نقصي در قانون الهي نيست، بلكه از ناحيه خودداري ثروتمندان از پرداخت حقوق واجب شده بر آنان است و اگر ثروتمندان حقوق واجب شده خود را بپردازند، [ نه تنها فقر از جامعه رخت بر ميبندد، بلكه] تمام مردم در آرامش زندگي خواهند كرد.] (وسايل الشيعه، جلد 6، ابواب ما تجب فيه الزكاة، باب 1، حديث 2و « من لا يحضر الفقيه»، جلد2 ، ابواب الزكاة، باب 1 ، (علة وجوب الزكاة))

اگر در جامعه فقر وجود داشته باشد، تنها فقير

متضرّر نميگردد، بلكه كلّ جامعه آسيب ميبيند؛ چه، فقر ريشه بسياري از گناهان از جمله دزدي، كارهاي خلاف عفّت و... ميباشد.

در روايتي ديگر از امام صادق (ع) آمده است «وَ لَو اَنّ النّاس ادّوُا زكاةَ اَمْوالِهِمْ، ما بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقيراََ مُحْتاجاََ و لاَسْتَغْنِيَ بِما فَرَضَ اللّهُ وَ اَنّ النّاسَ مَا افْتَقرُوا وَ لا احْتاجُوا وَ لا جاعُوا وَ لا عَرَوا اِلّا بِذُنُوبِ الاغْنيا » ( وسايل الشيعه، جلد 6، ابواب ما تجب فيه الزكاة، باب اوّل، روايت ششم) [اگر مردم زكات اموالشان را پرداخت ميكردند، حتي يك مسلمان فقير و محتاج پيدا نميشد و فقرا با همان حقوق واجب شده [بر اغنيا] بينياز ميشدند. مردم به واسطه گناه ثروتمندان ( ندادن حقوق واجب مالي ) محتاج، فقير، گرسنه و برهنه هستند.]

با توجه به سفارش اسلام كه از منابع طبيعي و معادن و نفت كشور اسلام بايدبه اندازه نياز مردم برداشت شود

پرسش

با توجه به سفارش اسلام كه از منابع طبيعي و معادن و نفت كشور اسلام بايدبه اندازه نياز مردم برداشت شود

پاسخ

در قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصول چهل و هشتم،

پنجاهم و پنجاه و دوم اين مطلب ذكر شده كه دولتمردان وظيفه دارند بر

اساس آن عمل نمايند، و مبناي قانون اساسي جمهوري اسلامي بر اساس

آيات و روايات اسلامي طراحي شده است; مثلا در اصل پنجاهم آمده: ((در

جمهوري اسلامي حفاظت از محيط زيست كه نسل امروز و نسل هاي بعد

بايد در آن زندگي اجتماعي رو به رشدي داشته باشند. وظيفه عمومي تلقي

مي گردد.)) و در اصول ديگر چنين آمده: ((در بهره برداري از منابع طبيعي و

استفاده از درآمدهاي ملي بايد به فراخور نيازها و استعداد رشد خود

برداشت شود)) و در اصل ديگر آمده ((ديوان محاسبات كشور كه زير نظر

مجلس شوراي اسلامي مي باشد بر كليه دريافت ها و درآمدهاي دولت در

خزانه داري كل متمركز مي شود و به همه پرداخت ها و حدود اعتبارات

مصوب به موجب قانون انجام مي گيرد.))

مالكيت در اسلام

آيا مالكيت امرى فطرى است ؟

پرسش

آيا مالكيت امرى فطرى است ؟

پاسخ

م_وج_وداتى كه روى كره زمين ديده مى شوند - اعم از نبات , حيوان , انسان - عمومادر جنبش و ف_عاليت و كوششند و هر يك از آنها در خارج از دائره وجود خويش ,ميكوشند كه براى حفظ و بقاء خود , آنچه نافع و مورد استفاده است , بدست آورند . در ج_هان پهناور هستى , موجود غير فعال , و آفريده اى ساكت ديده نمى شود , و درميان اين همه تلاشها , فعاليتى كه بمنظور جلب منافع نباشد , وجود ندارد . ف_عاليتهائى كه در انواع مختلف نباتات مشهود است , براى آنست كه خود را ازمخاطرات حفظ كنند و راه رشد و ترقى را بپيمايند و توليد مثل نمايند , همچنين تلاشهاى اقسام حيوانات و انسان , باين منظور انجام مى گيرد كه منافعى به خود جلب كنند , اگرچه آن منافع خيالى يا عقلى باشد , و اين مطلب قابل ترديد نيست . ملاك تلاشها و كشمكشهاموجودات فعال , به غريزه طبيعى و حيوان و انسان به نيروى فهم غريزى خ_ود ,ميفهمند كه تصرف در مواد موجود , براى رفع حوائج طبيعى و انتفاع در حفظ وجود وبقاء م_يسر نيست مگر آنكه به يكى آنها اختصاص داشته باشد , و ديگران در آن متصرف نباشند , به اين معنى كه يك عمل نمى تواند , دو فاعل داشته باشد و ملاك اين همه فعاليتها و كشمكشها همين اس_ت و ب_ه_مين جهت انسان , و ساير موجودات فعالى كه ملاك فعاليتشان بر ما معلوم است , از م_داخ_له و تصرف ديگران , در آنچه

مورد نظرآنها است , جلوگيرى مى كنند , و اين اصل مسلم و غ_ي_ر ق_اب_ل ترديد اختصاص و مالكيت است , كه هيچ انسانى در آن ترديد نمى كند , و همين است م_ع_ن_اى : لام اخ_تصاص كه به زبان عربى مى گوئيم : هذا لى , هذا لك , لى ان افعل كذا , لك ان تفعل كذا . ش_اه_د ص_حت اين اصل مسلم , نزاعى است كه در حيوانات ديده مى شود , آنها براى حفظخانه و آش_يانه خود با دشمنان ميجنگند و براى از دست ندادن غذا و صيد خود ,مبارزه مى كنند , و اگر خطرى متوجه همسر يا فرزند آنها شد , قدم در ميدان نزاع مى گذارند . (1)ش_اه_د دي_گ_ر , م_ش_اج_ره اط_ف_ال و خردسالان براى حفظ غذا و ساير متصرفات خود است , حتى ديده مى شود كه بچه شيرخوارى بر سر پستان با شير خوار ديگر نزاع مى كند . آيا مالكيت فطرى است ؟انسان به حكم فطرت و غريزه خود , قدم ب جامعه مى گذارد و زندگى اجتماعى را آغازمينمايد , ولى اساس زندگى اجتماعى انسان كه زائيده نيروى فطرت است , جز با ه_م_ان ن_ي_رو پ_ايدار و برقرار نمى گردد , و تنها كارى كه جامعه مى تواند انجام دهد اصلاح همان اصول فطرى و تنظيم آن بصورت نواميس اجتماعى است . روى ه_م_ي_ن ج_ه_ت , اص_ل م_زبور ( اختصاص و مالكيت ) كه بطور اجمال فطرى او بوده ,انواع م_خ_ت_ل_ف_ى پ_يدا مى كند و به نامهاى گوناگونى خوانده مى شود , اموال اختصاصى بنام ملك , مختصات غير مالى , بنام حق ,

خوانده مى شود . اگرچه ممكن است مردم در تحقق ملكيت , از جهت اسباب آن اختلاف نظر و عقيده داشته باشند , م_ث_لا وراث_ت , خ_ري_د و ف_روش , غ_ص_ب و غير آنرا سبب تحقق ملكيت بشناسند , يانشناسند و همچنين از جهت موضوع , يعنى در شخص مالك ممكن است اختلافاتى بكنند كه مالك بايد بالغ يا صغير , عاقل يا سفيه , فرد يا جامعه باشد و بواسطه اختلاف نظر , بعضى را مالك بشناسد و برخى را نه , ولى اصل مالكيت فى الجمله از امورى است كه بشر ناچار بايد آنرا بپذيرد . و بهمين جهت است مى بينيم كه فرد بدوى شخصاتوليد كرده يا ساخته است . لوى برول مى نويسد : اين اموال جزو وجوه فرد بدوى است و هرگز از او جدا نمى شود , مثلا تصور بطورى كه , تورنوال نتيجه مشاهدات خودرا , بين بوميان گينه جديد شرح مى دهد , فرد بدوى با ام_وال خ_ود و آن چ_ي_زى كه درنتيجه كار شخصى بدست آورده است , بستگى گسست ناپذيرى دارد ب_ط_وري_ك_ه اي_ن ام_وال نه تنها جزء متعلقات خصوصى , بلكه جزء شخصيت فردى محسوب مى شود , بعبارت ديگر : فردبدوى با داشتن اين اموال شخصيت خود را بالا برده است . مكتبهاى مخالفين مالكيت , مانند مكتب كمونيسم , ملك را از فرد مى گيرند و به اجتماع يا به دول_ت انتقال مى دهند و در عين حال , نمى توانند ريشه مالكيت افرادرا كاملا قطع كنند و هرگز قادر بر اين امر نخواهند شد . بنابر اين اصل مالكيت فطرى انسان است

, و فناء فطرت , فناء انسان است .

آيا ديدگاه كساني كه مي گويند براي رفع فساد و ايجاد قسط و برابري، بايد مالكيت خصوصي لغو شود صحيح است؟

پرسش

آيا ديدگاه كساني كه مي گويند براي رفع فساد و ايجاد قسط و برابري، بايد مالكيت خصوصي لغو شود صحيح است؟

پاسخ

خير _ زيرا اولاً نظام مالكيّت و اختصاص، ريشه فطري دارد و بشر فطرتاً به آن توجه دارد و مانند ساير غرايز، وجود آن و اشباع آن تحت نظم منطقي و عقلاني لازم است و فوائد بزرگ دارد و بايد از آن مانند سائر فطريات و خواسته هاي فطري و غرائز استفاده كرد و نديده گرفتن آن، مثل نديده گرفتن غريزه جنسي و غرائز ديگر است.

چنانكه غريزه جنسي موجب توليد نسل است، اين غريزه هم در توليد، مواد مورد نياز و رفع احتياجات بشر مؤثر است. و در حقيقت از قوة توليد حمايت مي كند و پشتيبان آن است و آن را هر چه بيشتر به كار مي اندازد و تنبلي و تن پروري را از شخص دور مي سازد و به خصوص اگر خداي نخواسته بشر وجدان نداشته باشد و به معنويت و فضيلت ايمان نياورده باشد و همه چيز و همه كارش اقتصاد و براي اقتصاد باشد و همه چيز را به ظاهر وضع اقتصادي و تحول آن بداند و تحولات را ناشي از آن بشمارد، اگر اين غريزة اختصاص و مالكيت هم نباشد، چرا كار كند؟ و چرا بهتر كار را انجام دهد؟ هيچ دليل معقولي ندارد.

لذا اصل مالكيّت را با همان قيود و حدود و شرايطي كه اسلام برقرار كرده كه نظامات فرهنگي و اخلاقي و تربيتي نيز در تعديل و حسن استفاده از آن، سهم عمده و مؤثر را داشته باشد، بايد پذيرفت.

ثانياً: آن چيزي كه موجب به وجود آمدن

نظام طبقاتي و فاصله هاي زياد است، آزادي نامحدودي است كه در كشورهاي سرمايه داري به سرمايه داران داده شده است كه امكانات تراكم ثروت را در آنها بطور نامحدود فراهم كرده و قانون و حكومت و مردم، هيچگونه نظارتي بر آن ندارند. در نتيجه سرمايه داران بر همة اوضاع سياست، حكومت، اقتصاد، فرهنگ، مطبوعات و تبليغات مسلط هستند و اين سرمايه داران و كارتل ها و كارخانه دارها هستند كه سياست كشورهاي سرمايهداري و كشورهاي تحت نفوذ آنها را در اختيار گرفته اند و از رحم و وجدان و احترام به معنويات، در آنها خبري نيست.

ثالثاً: تفاضل و اختلاف، از نواميس خلقت است كه بايد از آن استفاده شود و با يك نظام صحيح، از همه جانب كنترل گردد، شايد شما دو نفر را پيدا نكنيد كه در مجموع خصائص و استعدادها و مواهب و نيروي ذاتي، نتيجه و بازده عمل آنها يكسان باشد. اين ناموسي از نواميس خلقت است و ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، اين يك واقعيت و حقيقت است.

لازمه مالكيّت چيست؟

پرسش

لازمه مالكيّت چيست؟

پاسخ

اين است كه مالك حق هر گونه تصرفي را در مملوك خودش دارد. يعني طبيعت مالكيت، هر گونه تصرفي را اقتضا مي كند. البته قانون مي تواند از بعضي تصرفات منع كند و ما در اسلام چنين چيزي داريم كه در مواردي، از تصرفاتي كه به نظر مي رسد طبيعي است كه مالك در مال خودش بكند جلوگيري مي كند. ريشه اين منع تصرف اين است كه در اسلام مالكيت ديگري مقدم بر مالكيت فرد اعتبار مي شود و آن مالكيت خداست و در بعضي تعبيرات، مالكيت عموم است كه مالكيت فرد در درجه بعد قرار مي گيرد. پس در مواردي مانعي ندارد كه به خاطر حقي كه عموم دارند، جلو تصرف مالكيت فرد گرفته شود.

بنابراين مالك مادامي كه مالك است، حق هرگونه انتفاع و بهره برداري و تصرف و نقل و انتقال را دارد. حتي طبيعت مالكيت اقتضا مي كند كه حق اسراف و تبذير و اعدامش را هم دارد كه اينها جزء همان مواردي است كه به دليل مالكيت خدا يا مالكيت عموم جلوگيري مي شود.

ديدگاه اسلام در مورد مالكيت زمين چيست؟

پرسش

ديدگاه اسلام در مورد مالكيت زمين چيست؟

پاسخ

1. زمين يا به نحوي است كه مردم و مالكين اوليه آن بدون جنگ مسلمان شده اند؛ در اين صورت ملك شخصي آنهاست و معامله مالكيت با آن مي شود؛ و يا آنكه سرزمين عنوةً فتح مي شود؛ در اين صورت زمين به عموم مسلمين تعلق ميگيرد، ولي به شرطي كه آن زمين محياة و در حقيقت مملوك كفار باشد. اينچنين سرزميني بر خلاف ساير مملوكات كفار كه به غنيمت برده مي شود و تقسيم مي شود، تقسيم نمي گردد و به عموم مسلمين، از آن جمله خود مالكان اوليه – اگر اسلام اختيار كنند – تعلق مي گيرد. و اما اگر سرزمين فتح شده موات باشد، طبق فقه شيعه به امام تعلق مي ϙʘјϠو صد در صد به نظر حكومت عادله حقه واگذار مي شود.

اگر احيا كننده مالك مطلق بشود و خراج نپردازد و مشروط به مادام الاحياء نيز نباشد، اثر اختيار امام فقط اين است كه اول به اجازه او بايد داده شود و نظارت او براي هميشه ساقط مي شود و زمين ميان مالكان مستقل از نظر امام دست به دست مي شود. اگر مادام الاحياء را شرط كنيم اثر ديگر اختيار امام اين است كه هر وقت زمين بائر باشد دو مرتبه بايد با نظر امام به افراد تفويض شود و اجازه احياء داده شود. ولي اگر امام حق داشته باشد كه خراج بگيرد بايد گفت براي هميشه زمين در اختيار امام باقي مي ماند و هر چند مُحيي مالك مي شود و نظير مزارع نيست و حق خريد و فروش دارد، اما حقي هم

از امام براي هميشه بر زمين هست كه به موجب آن خراج مي گيرد. و اگر حق خريد و فروش هم سلب شود، عملاً سلب مالكيت از مُحيي شده و او فقط اولويت بهرهبرداري دارد و فرقي ميان اراضي مفتوحة عنوة و اراضي موات كه جزء انفال است باقي نمي ماند.

2. زمينهايي كه صاحبان آنها با صلح، اسلام اختيار كرده اند، مانند سرزمين مدينه، به مالكين اصلي تعلق دارد و از اين جهت فرقي ميان زمين و غير زمين نيست؛ و كانّه اين امتيازي است كه به اينها داده شده است؛ ولي البته اينها نيز مادام الاحياء مالكند؛ به صرف اينكه خرابه شد از ملكيت آنها خارج مي شود و ملك امام مي شود. پس هر زمين كه يك بار به حالت موات درآمد، از مالكيت شخصي علي الاطلاق خارج مي شود و دو مرتبه مملوك علي الاطلاق نمي شود، مگر آنكه بگوييم معني «مَنْ اَحيا اَرْضآ مَواتآ فَهِيَ لَهُ» مالكيت علي الاطلاق است.

3. زمنيهايي كه معموره است و اهلش جلاء وطن ميكنند، بدون آنكه لشگركشي صورت گرفته باشد، يا صاحبان آنها بالطوع و الرغبة به مسلمين تسليم مي كنند، اينها «فئ» ناميده مي شود و جزء انفال است و مانند اراضي موات به امام تعلق دارد؛ يعني اين زمينها نه نظير غنائم است كه ميان افراد تقسيم شود و نه نظير اراضي مفتوحة عنوة است كه به عموم مسلمين تعلق گيرد، بلكه نظير اراضي اوليه است كه مستقيمآ تحت نظر وليّ امر است.

پس سه قسم زمين داريم: زمينهايي كه مالك شخصي دارد و نه عموم و نه وليّ امر حقي و نظري در آنها

ندارند. ديگر زمينهايي كه به عموم مسلمين تعلق مي گيرد و وليّ امر متصدي خراج و مقاسمه و احيانآ تنظيم واگذاري آن زمينهاست. اين زمينها نظير اماكن عمومي از مسجد و غيره مي باشند كه هر كس تقدم پيدا كرد به او تعلق مي گيرد. سوم زمينهايي كه نه به افراد تعلق دارد و نه به عموم مسلمين، بلكه به وليّ امر تعلق دارد. قهراً وليّ امر در اين گونه زمينها اختيار بيشتري دارد.

در اسلام مالكيّت مشروع را با چه معيارى مى سنجند؟ مى بينيم كه هر كس مالكيّت خود را مشروع مى داند؟

پرسش

در اسلام مالكيّت مشروع را با چه معيارى مى سنجند؟ مى بينيم كه هر كس مالكيّت خود را مشروع مى داند؟

پاسخ

اسلام از سويى براى مالكيّت فردى اسبابى مقرّر كرده است، مانند: بيع، اجاره، هبه، صلح، مزارعه، مساقات و...، و از سوى ديگر با تشريع احكامى مانند: وجوب خمس و زكات و تحريم ربا و احتكار مالكيّت را محدود كرده است. اجراى اين برنامه در جامعه باعث تعديل ثروت و از ميان رفتن اختلافات عظيم طبقاتى خواهد شد. اگر ناهماهنگى در نظام اقتصادى ديده شود، حاكم اسلامى(فقيه عادل) كه داراى ولايت است از دارايى ثروتمندان براى رفع نيازهاى جامعه و جلوگيرى از تراكم ثروت استفاده مى كند.

آيا مالكيت خصوصي مورد تاءييد اسلام است ؟

پرسش

آيا مالكيت خصوصي مورد تاءييد اسلام است ؟

پاسخ

اسلام در مكتب اقتصادي خود گونه هاي مختلفي از مالكيت , شخصي , دولتي و عمومي را پذيرفته و براي هر يك اصالت قائل شده است و اسلام در اين باره با سرمايه داري و سوسياليسم در نوع مالكيتي كه پذيرفته تفاوت اساسي دارد.

سرمايه داري به عنوان يك قاعده عمومي فقط به - مالكيت شخصي - اعتقاد دارد و مالكيت عمومي را تنها در شرايط خاصي كه ضرورت هاي اجتماعي اقتضاء كند مي پذيرد, نقطه مقابل سرمايه داري سوسياليسم است كه قاعده عمومي را مالكيت اشتراكي مي داند و مالكيت شخصي را جز به صورت استثنا و در موارد نادر مي پذيرد.

در اين ميان مكتب اقتصادي اسلام يك امر التقاطي از اين دو نوع مكتب اقتصادي - سرمايه داري و سوسياليستي - نيست ; سرمايه داري مالكيت خصوصي را نتيجه قهري و حق طبيعي انسان مداري مي شمارد. اما اسلام مالكيت خصوصي را موهبتي از سوي خداي سبحان كه مالك همه چيز است مي داند; اسلام در مالكيت دولتي نيز همين بينش را دارد, در حالي كه سوسياليسم براساس اعتقاد به اصالت جامعه در مقابل فرد مالكيت دولت را به عنوان نماينده جامعه مي پذيرد ولي در اسلام آزادي اقتصادي و مالكيت خصوصي يكي از مباني اقتصادي اسلام است . هر فرد از ديدگاه اسلام مي تواند در انواع فعاليت هاي اقتصادي براي رسيدن بشر به سعادت و كمال است و اين نيز محدود به حدود الهي است . با توجه به تعريف فوق در اسلام :

اولا", مالكيت خصوصي در اسلام امضا شده و مورد تائييد است

.

ثانيا", توسعه و گسترش اموال به دو صورت است : يك وقت هدف از ازدياد ثروت حفظ آبرو, خدمت به ديگران و انجام نيكي هاست ; چنين توسعه اي هرگز مذمت نشده , بلكه مورد تشويق قرار گرفته است ; ولي اگر هدف حرص , لذت پرستي , جاه و شهوت و... باشد, چنين توسعه و ازدياد ثروتي از نظر اسلام وخردمندان مورد مذمت و توبيخ است . حضرت علي (ع ) مي فرمايد: ((يتنافسون في دنيا دنيه و يتكالبون علي جيفه مريحه ; در به دست آوردن دنياي پست از هم سبقت مي گيرند و بر سر مردار متعفني با هم به نزاع مي پردازند)), (نهج البلاغه , خطبه 151).

ثالثا", همچنان كه در اسلام به رشد و تكامل معنوي توجه شده , به گسترش زمينه هاي اقتصادي نيز تائكيد شده است ; چون معنويت و ماديت با يكديگر عجين شده اند. فرهنگ و معنويت يك جامعه , مي تواند زمينه أا رفاه و رشد اقتصادي آن را فراهم كند ; همچنان كه رشد و رفاه اقتصادي , مي تواند زمينه ساز تعالي فرهنگ و معنويت باشد. بايد توجه داشت كه اسلام در نهايت رشد اقتصادي را وسيله أا شكوفايي استعداد و شخصيت معنوي انسان مي داند. اميرموئمنان (ع ) كه در نهج البلاغه آن همه از دنيا مذمت فرموده اند, عائدات املاكش در سال به چهل هزار دينار مي رسيد ; ولي همه أا اين ثروت را وقف نيازمندان و فقرا مي كرد (انساب الاشراف ((بلاذري )), ص 29). رابعا", دقت در نكات گذشته , اين حقيقت را به اثبات مي رساند كه گرچه

اركان سعادت و كمال انسان در مسائل اقتصادي خلاصه نمي شود ولي بدون شك يكي از پايه هاي سعادت انسان , رشد و رفاه اقتصادي است . به تعبير برخي دانشمندان ((پول خوشبختي نمي آورد ولي بي پولي بدبختي مي آورد)). داشتن ثروت براي سعادت شرط كافي نيست ولي شرط لازم است . افزون بر بعد اقتصادي , انسان نيازمند اخلاق , علم , هنر, تعهد مذهبي و... نيز مي باشد و از آن جا كه اسلام به سعادت و كمال انسان مي انديشد, نمي تواند به بعد اقتصادي بي اعتنا باشد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- اقتصاد ما , ج 1 و 2, شهيد آيت الله صدر

2- اقتصاد, شهيد آيت الله دكتر بهشتي

3- مقايسه اي بين سيستم هاي اقتصادي , ج 1 - 3, آيت الله مظاهري

4- خلاصه كتاب اقتصادنا, غلامرضا مصباحي

5- مكتب و نظام اقتصادي در اسلام , مهدي هادوي تهراني

6- مباني اقتصاد اسلامي , دفتر همكاري حوزه و دانشگاه , نشر سمت

7_ درآمدي بر اقتصاد اسلامي , دفتر همكاري حوزه و دانشگاه , نشر سمت

دولت و اقتصاد اسلامي

فسادهاي اقتصادي كه در جامعه ما وجود دارد، ناشي از چيست؟ آيا عدم رعايت امانت نقش عمده اي در فساد اقتصادي ندارد؟ لطفاً درباره عوامل شكل گيري فساد اقتصادي توضيح دهيد.

پرسش

فسادهاي اقتصادي كه در جامعه ما وجود دارد، ناشي از چيست؟ آيا عدم رعايت امانت نقش عمده اي در فساد اقتصادي ندارد؟ لطفاً درباره عوامل شكل گيري فساد اقتصادي توضيح دهيد.

پاسخ

بي ترديد رعايت امانت نقش اساسي در فساد اقتصادي دارد، ولي عدم رعايت امانت تنها علت فساد اقتصادي نيست و عوامل متعددي در شكل گيري فساد اقتصادي تأثيرگذار هستند.

1 - جدايي از آموزه هاي مذهبي

يكي از عوامل مهم مفاسد اقتصادي فاصله گيري از معارف دين است. در آموزه هاي ديني به امانت داري و جلوگيري از احتكار و درآمدهاي غير مشروع و... سفارش شده است. اگر دستورهاي اسلام در خصوص با ناهنجاري هاي اقتصادي رعايت شود، فساد اقتصادي به وجود نمي آيد.

2 - سياست هاي نامتعادل

يكي از عوامل مهم شكل گيري مفاسد اقتصادي، سياست هاي غير معقول و منطق است.

اتخاذ برخي از سياست هاي زمينه ناهنجاري هاي اقتصادي را فراهم مي كند، از اين رو در اسلام با برخي از سياست هاي اقتصادي مبارزه شده است، از سوي ديگر به فقر زدايي، و مبارزه با ثروت اندوزي و ربا و... توصيه شده است.

3 - عدم مبارزه با مفاسد

يكي از عوامل مهم شكل گيري فساد اقتصادي، عدم مبارزه قاطعانه با مفاسد اقتصادي و رانت خواري است، برخورد قاطع با رانت خوران و سود جويان مهم ترين راهكار جلوگيري از مفاسد اقتصادي است. و رانت خواري است. برخورد قاطع با رانت خواران و سودجويان مهم ترين راهكار جلوگيري از مفاسد اقتصادي است. در آموزه هاي ديني سفارش شده است كه با رانت خواران و در آمدهاي غير مشروع برخورد قاطعانه صورت گيرد تا امنيت اقتصادي به وجود آيد و عدالت اجتماعي گسترش يابد.

4 - عدم رعايت عدالت

اجتماعي

يكي از عوامل مهم شكل گيري فساد اقتصادي، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعي است. اگر جامعه اي در عدالت اجتماعي رعايت نشود، ناهنجارهاي اقتصادي حاكم مي شود، از اين رو امام علي(ع) هم خود به عدالت اجتماعي اهميت مي دهد و هم مديران خويش را به رعايت عدالت اقتصادي فرا خوانده است.(1)

پي نوشت ها:

1 - نهج البلاغه، نامه 53.

ديدگاه فقها در مورد مالكيت دولت چيست؟

پرسش

ديدگاه فقها در مورد مالكيت دولت چيست؟

پاسخ

در مورد مالكيت دولت، در ميان فقها دو نظريه وجود دارد. يك نظريه اين است كه دولت هم مثل فرد مي تواند مالك باشد، مي تواند ثروت داشته باشد و تمام احكامي كه در شخص مالك هست در مورد دولت هم مي تواند وجود داشته باشد و به اصطلاح امروز دولت شخصيت حقوقي دارد. مرحوم آقاي بروجردي، مرحوم حاج آقا حسين قمي و بسياري از مراجع، عقيده شان همين است كه در مالكيت هيچ فرقي نمي كند ميان شخصيت حقوقي و شخصيت حقيقي، و شخصيت حقوقي هم مي خواهد دولت باشد يا غير دولت، اعم از اينكه دولت ظالم باشد يا ظالم نباشد، يعني دولت ظالم مثل فرد ظالم است كه كار نامشروعش باطل است ولي كار مشروعش درست است، يعني ظالم بودن سبب نمي شود كه كار مشروعش هم نامشروع باشد.

بعضي ديگر فتواشان اين است كه ما شخصيت حقوقي نمي شناسيم، فقط شخصيت حقيقي درست است. برخي از فقهاي معاصر مثل آقاي خويي و صاحب كتاب البحوث الفقهيه چنين عقيده اي دارند. اينها معتقدند كه دولت صلاحيت مالكيت ندارد و حتي اگر از راه مشروع هم كاري بكند نمي تواند مالك بشود. فقط شخص حقيقي مي تواند مالك باشد.

پس هر مالي كه در دست دولت است، خودش مالك آن نيست و در واقع مال افراد ديگر است و چون افراد ديگر را ما نمي شناسيم، مجهول المالك است. آنوقت در سرمايه هاي دولتي مي آيند معامله مجهول المالك مي كنند كه آن ديگر از اين حسابها خارج است، مثل مالي است كه انسان پيدا كرده باشد. ولي كساني كه

دولت را مالك مي دانند، قهرآ راه حلهاي آنها با راه حلهاي كساني كه مالك نمي دانند فرق مي كند. و آنجه ما ذكر مي كنيم و نظر بعضي از مراجع تقليد اين است كه دولت صلاحيت مالكيت دارد. استدلالشان اين است كه شما مي گوييد دولت، يا هر مؤسسه عامي وجود حقيقي ندارد و چيزي كه وجود حقيقي ندارد چطور مي تواند مالك باشد؟ جواب اين است كه خود مالكيت هم وجود حقيقي ندارد و يك امر اعتباري است. يك وقت ما مي خواهيم يك امر حقيقي را براي يك امر اعتباري ثابت بكنيم. دولت، وجودش وجود اعتباري است. مالكيت هم وجودش وجود اعتباري است . اينها يك سلسله اعتبارات، يعني قراردادها و به قول روسو قراردادهاي اجتماعي است كه افراد بشر اين قراردادها را به منزله امر واقعي فرض مي كنند براي ترتيب دادن يك سلسله آثار. هدف، ترتيب دادن آن آثار است، ولي تا اين امر قراردادي را اعتبار نكنند نميتوانند آن آثار را ترتيب بدهند. مثال واضحش مسئله رياست و مرئوسيت است در تشكيلات اداري به طور كلي.

خصوصي سازي در يك جامعه اسلامي آيا اشكال شرعي دارد يا خير و چه منفعت و ضرري براي نظام دارد؟

پرسش

خصوصي سازي در يك جامعه اسلامي آيا اشكال شرعي دارد يا خير و چه منفعت و ضرري براي نظام دارد؟

پاسخ

از اين كه مي بينيم جوانان برومند كشورمان در مسايل كلان سياسي، اقتصادي و ... به تحقيق و تفحص و جستجو و ابراز عقيده و اظهار نظر مي نمايند خداي را شاكر و سپاسگزاريم و ابتدا قبل از هر چيز به شما جوان برومند و خوش ذوق و علاقه مند تبريك مي گوييم كه درباره يكي از مسايل عمده و مهم كشور سؤال كرده اي و مهم تر اين كه مي خواهي رابطه اين مسئله (خصوصي سازي) را با شرع انور بداني. نفس اين سؤال حاكي از آن است كه جوانان عزيز كشور عموماً نسبت به تطابق زندگي خودشان در همه ابعاد (فردي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و ...) با دين مقدس، احساس مسئوليت و تفكيك مي نمايند و اين خود پاسخي است محكم به كساني كه بدون دليل و جهت جوانان با صفاي كشور را متهم به بي ديني مي كنند. هر چند ممكن است تعداد اندكي از جوانان نسبت به برخي مظاهر مورد قبول عامه بي توجهي و بي اعتنايي بكنند ولي غالب جوانان و اكثريت قريب به اتفاق آنان اصل و اساس مذهب و دين مقدس اسلام را موجب نجات جامعه بشري مي دانند و با خداي مهربان خويش در صلح و آشتي هستند.

اما دوست عزيز درباره سؤال شما بايد عرض كنيم از ديدگاه اسلام در خصوصي سازي في نفسه هيچ گونه اشكال شرعي وجود ندارد و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز اقتصاد كشور را متشكل از بخش خصوصي، تعاوني و دولتي دانسته است. اسلام مالكيت خصوصي را كاملاً به رسميت شناخته است

و قبول دارد و با سرمايه داري زالو صفتانه و نظام هاي سرمايه داري همانند غرب و نيز با نظام ماركسيستي كه مالكيت خصوصي را تا جايي كه با منافع و مصالح اجتماعي در تعارض و تضاد نباشد قبول دارد اما اگر در جايي مالكيت خصوصي منافع جامعه را به خطر اندازد آنرا به رسميت نمي شناسد و سود و منفعت جمع را بر فرد ترجيح مي دهد. بنابراين خصوصي سازي اگر به منافع و مصالح جمعي لطمه وارد نسازد نه تنها اشكال ندارد بلكه براساس تجارب جامعه بشري موجب رونق اقتصاد و توسعه جامعه مي شود مهم اين است كه درست اجرا شود و در واگذاري به بخش خصوصي ظلم و بيعدالتي صورت نگيرد و نيز مواردي كه مخالف مصالح عمومي جامعه است و بايد در دست قدرت دولت قرار گيرد كماكان در اختيار دولت باشد تا منافع جمعي مورد تعرض قرار نگيرد. تشخيص موارد فوق امري سهل و آسان نيست و نيازمند كار دقيق كارشناسي است كه مسئولان عالي رتبه كشور در هنگام تصميم گيري به اين نكات توجه دارند هر چند ممكن است برخي مخالف باشند ولي اين به معناي آن نيست كه تصميم گيرندگان والا مقام و بلند مرتبه كشور به مصالح جمعي توجه نداشته اند. آنان نيز در تصميم گيري به اين مطلب توجه دارند هر چند ممكن است در تشخيص موضوع اشتباه بكنند كه البته هيچ انساني بري از خطا و اشتباه نيست. موفق و سربلند باشي

تكميل و ارسال فرم نظر سنجي موجب تكامل و پويايي كارماست.

چرا دولت تلاش قابل توجهي جهت كاهش مفاسد اقتصادي كشور, انجام نمي دهد؟

پرسش

چرا دولت تلاش قابل توجهي جهت كاهش مفاسد اقتصادي كشور, انجام نمي دهد؟

پاسخ

متأسفانه به رغم تأكيدات مكرر مقام معظم رهبري براي مقابله با مفاسد اقتصادي و نيز اقدامات عملي قواي سه گانه و ساير نهادها و دستگاه هاي حكومتي، براي مقابله با اين پديده هنوز دستاوردهاي مثبت آن، آشكار نشده و كماكان اقشار محروم و مستضعف جامعه، از اثرات زيان بار فساد اقتصادي رنج مي برند. مسلما بررسي ريشه اي مفاسد اقتصادي و علل ناكارآمدي اقدامات دولت در اين خصوص، نيازمند ارائه تحقيقات گسترده و مفصّلي است كه خارج از ظرفيت يك نامه است. آنچه كه به صورت مختصر مي توان از بررسي نظرات كارشناسان مسائل اقتصادي و سياسي، به دست آورد، اين است كه:

مفاسد و تخلّفات اقتصادي، محصول ساختار معيوب اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، حقوقي و روند شكل گيري تدريجي آن است. از بين بردن آن نيز جز با تغيير و اصلاح اين ساختارها _ آن هم با اقداماتي اساسي و در دراز مدت _ ممكن نيست.

مفاسد و تخلفات اقتصادي، رانت خواري، فعاليت هاي اقتصادي پنهان و معلول زمينه ها و شرايط متعددي است؛ از جمله:

1. ساختار اقتصادي: اتكا به نفت، به عنوان اصلي ترين منبع درآمدهاي دولت و تأمين هزينه هاي جاري آن از طريق فروش منابع طبيعي، زمينه هاي گسترش فعاليت هاي اقتصادي غيرقانوني و زيرزميني را تسهيل مي كند. در نتيجه حاكمان را از مشاركت شهروندان، در تأمين هزينه هاي جاري بي نياز مي سازد؛ نظام مالياتي را تضعيف مي كند؛ رانت هاي گسترده اي فراهم مي آورد؛ زمينه هاي رانت خواري را ترويج مي كند؛ عدم پاسخ گويي را موجب مي شود؛ نابرابري هاي عظيم در توزيح ثروت را پديد مي آورد و وابستگي را تعميق مي بخشد.

2. وجود بعضي از ضعفها و سوء مديريت ها در

ساختار سياسي و حقوقي (از قبيل دولتي بودن امور جامعه، فقدان سياست مشخص اقتصادي) و يا بعضي از پيامدهاي منفي سياست خصوصي سازي در فرايند انتقال دارايي ها به مالكان خصوصي _ كه به دليل فقدان نهادهاي ناظر مردمي، پاسخگو نبودن صاحب منصبان در استفاده از قدرت وجود بعضي نارسايي ها در دستگاه هاي قضايي و نظارتي، رواج و غلبه روابط بر ضوابط، فقدان قوانين دقيق و تعريف شده و... _ از عوامل مهم در شكل گيري اين پديده ي مخرب اقتصادي مي باشند.

3. تغيير جو ارزشي جامعه به سوي پول و ثروت و مصرفگرايي؛ بي اعتقادي و ضعف مباني ديني و مذهبي افراد، بي اعتنايي برخي از مسؤولان و افراد نسبت به ارزش ها و آرمان هاي انقلاب اسلامي، از ديگر عوامل اين مسأله است.

علاوه بر مسائل ياد شده، عواملي از قبيل حمايت هاي جناحي و عدم برخورد با هم طيفها، اعمال نفوذ براي ممانعت از نظارت يا كيفردهي، سوء مديريت ها و... بر عمق و پيچيدگي موضوع افزوده است. بنابراين تا زماني كه بسترهاي فراوان و مستعدي در جامعه ي ما وجود دارد، نمي توان انتظار سريع و قاطع رفع اين مشكل را داشت و پيامد اين بسترها را از ميان برداشت.

رشد نظام ارزشي مردم، اطلاع رساني دقيق درباره ي پيامدهاي وجود اين پديده ي مخرب، و آگاه كردن مردم از حقوقشان، با گسترش دستگاه هاي نظارتي و قضايي و بازگذاشتن دست اين نهادها در برخورد عادلانه و بي طرفانه، رفع بعضي از دخالت هاي بي جاي دولت در امر اقتصادي، ممنوعيت قانوني تجارت براي سياست مداران و حتي اطرافيان نزديك آنان، دخالت جدي تر نهادهاي آموزشي، تربيتي و رسانه اي در امر جامعه پذيري و تشريح ابعاد گوناگون اين مسأله براي مردم، رفع بسياري ممنوعيت هاي بي دليل

بازرگاني خارجي و... در كوتاه مدت در كاهش اين مفسده مؤثر خواهد بود؛ ليكن تا عبور قطعي از دوران گذار و رسيدن به توسعه اقتصادي _ سياسي مطلوب و موافق با ارزش هاي انقلاب اسلامي، ايجاد ثبات اقتصادي و امنيت شغلي _ كه به ما امكان كنار نهادن راهبرد توسعه ي درون گرا و كوچك كردن محدوده ي دخالت هاي اقتصادي دولت را مي دهد و تعيين تكليف وضع الگوهاي ما در بلند مدت، حل قطعي مسأله و رساندن آن به اندازه هاي مقبول ميسّر نخواهد شد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آسيب شناسي فساد مالي در ايران، سارا فقيري، پگاه حوزه، خرداد 1381، ش 52، ص 2.

2. ريشه و سرآغاز مفاسد اقتصادي در يك جامعه ي اسلامي، گفتگو با صاحب نظران و اساتيد دانشگاه، پگاه حوزه، ارديبهشت 1380، شماره 12، ص 22

وضعيت فعلي اقتصاد ايران را بيان نماييد.

پرسش

وضعيت فعلي اقتصاد ايران را بيان نماييد.

پاسخ(قسمت اول)

11:52:02 AM 1383/2/2 به نقل از سايت بازتاب

رشد اقتصادي ايران: هم تراز چين، دو برابر آمريكا

صندوق بين المللي پول پيش بيني كرد، اقتصاد ايران در سال جاري، 8 درصد رشد خواهد داشت.

به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از «بلومبرگ»، صندوق بين المللي پول، رشد توليد ناخالص داخلي ايران در سال جاري را به اندازه رشد اقتصادي چين، ارزيابي كرد كه اين رقم، دو برابر نرخ رشد اقتصادي آمريكا در سال جاري خواهد بود.

خبرگزاري «بلومبرگ» با اشاره به اينكه دو سوم جمعيت 70 ميليوني ايران زير 30 سال سن دارند، افزود: اشتهاي ايران براي كالاهاي مصرفي در حال افزايش است.

بنا بر اين گزارش، ثروتمندان ايران به سمت شركت ها و سرمايه گذاري خصوصي گرايش دارند.

«بلومبرگ» با اشاره به مساحت ايران _ كه كوچك تر از آلاسكاست _ اضافه كرد: ايران با اين مساحت، 9 درصد ذخاير نفت جهاني و 15 درصد از ذخاير گاز جهان را در اختيار دارد و از اين رو، كشور ثروتمندي به شمار مي آيد.

شاخص سهام بورس تهران در سال 2003 ميلادي بيش از دو برابر افزايش يافته است و ارزش بازار 350 شركت ثبت شده در اين بورس، در سه ماهه اول سال 2004 ميلادي، 7 درصد افزايش يافته، به 37 ميليارد دلار رسيده است.

-------------

6:47:03 PM 1382/5/7

كارنامه نظام از منظر اقتصاد اسلامي (1)

دكتر حسن توانايان فرد

گذشت بيش از 25 سال از برقراري حكومت مسلمين ايران، فرصت خوبي است تا اقتصاد ايران را با معيارها و اهداف مورد تأكيد اسلام سنجيده، درجه اهتمام مسؤولان و ميزان موفقيت آنان را در تحقق آرمان هاي اسلامي مشخص كنيم. براي

اين منظور وضعيت اقتصاد ايران را در مسايل زير بررسي مي كنيم:

1_ مبارزه با فقر 2_ مبارزه با شكاف طبقاتي 3_ تحريم ربا 4_ نظام مالياتي ويژه 5_ تخصص گرايي 6_ استقلال 7_ توليد دانش 8_ كرامت دانشمند 9_ تحقيق و توسعه 10_ برنامه ريزي

البته تعاليم اسلام منحصر به اين موارد نيست، به اميد خدا در نوشته هاي بعدي ساير تعاليم بررسي خواهد شد. به عنوان روش كار، بيان مي شود كه در هر موضوعي، نخست وضعيت موجود بررسي، سپس وضعيت مطلوب (از ديد اسلام) ارايه و با وضعيت موجود مقايسه مي شود.

1_ مبارزه با فقر

الف _ وضع موجود

متأسفانه عملكرد اقتصادي غلط در ايران سبب شده تا به رغم داشتن منابع اقتصادي بسيار غني و نيروي انساني بسيار فعال و با استعداد _ كه در المپيادهاي علمي، آثار آن را مي توان ديد _ فقر جولان دهد. در اين مورد محققان(1) اعلام كرده اند: در حالي كه در جهان 800 ميليون نفر در گرسنگي مطلق به سر مي برند، كشور ما با داشتن تنها يك درصد از جمعيت جهان و در حالي كه 17 درصد كل ذخاير گاز جهان و 9 درصد از ذخاير نفت جهان را داراست، بر اساس آمار سازمان ملل متحد در سال 2001، در رديف يكصد وپنجاه وسوم از 160 كشور جهان قرار دارد(2) كه بيانگر وضعيت اسفبار اقتصادي كشور و گسترش فقر در آن است. اين آمار نشان مي دهد كه ايران از نظر گسترش فقر و ناداري در كنار فقيرترين كشورهاي آفريقايي قرار گرفته است. آن هم ايراني كه جمعيت بااستعداد و فعال و ذخاير نفت و گاز آن خيره كننده است.

آقاي مهندس جهانگيري _ وزير صنايع و معاون _ نيز

اعلام كرده است كه در ايران، درآمد سرانه 1500 دلار است(3). در حالي كه اين رقم براي كشورهاي همسايه و مشابه ايران به 10 هزار دلار مي رسد. البته اگر توجه كنيم، درآمد سرانه رقمي ميانگين است كه از تقسيم درآمد ملي بر تعداد جمعيت حاصل مي شود، مي توان دريافت كه با توجه به وجود شكاف طبقاتي، درآمد افراد فقير كه تعداد آنها بر اساس آمارهاي رسمي دولتي بيش از ده ميليون نفر است، چقدر ناچيز مي باشد.

در همين زمينه بايد به وضعيت اسفبار كودكان فقير اشاره كرد كه در ايران يك ميليون كودك خردسال دچار سوءتغذيه هستند(4)، ميليون ها كودك ايراني فاقد امكانات تحصيلي، بهداشتي و درآمدي مناسب هستند كه بعضا مجبور مي شوند به گدايي، اعتياد، تن فروشي روي آورند.

در همين زمينه در همايش ملي آسيب هاي اجتماعي ايران، گفته شد كه 68 درصد از شاغلان كشور زير خط فقر زندگي مي كنند و همين امر سبب پيدايش روسپي گري، خودكشي و گسترش فرار از خانواده، طلاق، فحشا، اعتياد و ديگر مفاسد مي شود. گسترش فقر سبب شده است كه ساليانه 20 هزار نفر در ايران اقدام به خودكشي كنند؛ يعني در هر پانزده دقيقه يك نفر(5).

ب _ معيار اقتصاد اسلامي

اقتصاد اسلام به دو دليل عمده فقر را تحمل نمي كند؛ اول اينكه وجود فقر متضاد با هدف دين است، زيرا بنا به فرموده حضرت رسول(ص) «كاد الفقر ان يكون كفرا» (6) يعني فقر به كفر منجر مي شود. چون هدف دين، گسترش ايمان و محو كفر است، لذا اسلام نمي تواند فقر را پذيرا شود. درستي اين حديث شريف را هر يك از ما در زندگي روزمره خويش ملاحظه كرده ايم، حتي وقتي پدر فقير مي شود

و نمي تواند درآمد لازم را براي خانواده بياورد، فرزندان و همسر به او كافر مي شوند _ اغلب اينگونه است و كلمه «كاد» در حديث مذكور ناظر بر همين حقيقت است _ وقتي دولت، نتواند كار و درآمد مكفي براي مردم به وجود آورد و فقر در جامعه گسترش پيدا كند، مردم به آن دولت كافر شده، با آن مبارزه مي كنند.

دليل دوم آن است كه هدف دين اسلام، گسترش مكارم اخلاق است كه پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق»(7) يعني من مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را گسترش دهم. با توجه به اثر فقر بر گسترش طلاق، از هم پاشيده شدن نهاد خانواده، گسترش فساد، فحشا، اعتياد، خودكشي و ديگركشي و غيره مي توان دريافت كه اقتصاد اسلامي، مخالف گسترش و وجود فقر به هر اندازه است، زيرا فساد اجتماعي ضدمكارم اخلاق است. پس هر اندازه فقر در جامعه وجود داشته باشد، به همان نسبت آن جامعه غيراسلامي خواهد بود.

2_ مبارزه با شكاف طبقاتي

الف _ وضع موجود

شكاف طبقاتي يعني فاصله درآمد اقشار آسيب پذير با اقشار مرفه جامعه؛ به عبارت ديگر شكاف بين درآمد طبقات محروم كه اكثريت جامعه را تشكيل مي دهند، با درآمد گروه هاي مرفه و ثروتمند را شكاف طبقاتي مي گويند. امروزه براي نشان دادن ناعادلانه بودن توزيع درآمدها در كشور، از ابزار اقتصادي به نام ضريب جيني (Gini - coefficient) استفاده مي شود اگر مقدار ضريب جيني برابر صفر باشد، درآمدها كاملا برابر است و اگر برابر يك باشد، درآمدها كاملا نابرابر است.

ضريب جيني ايران حدود 45/0 تا 50/0 است. نويسنده اي در اين باره مي نويسد: ضريب جيني در ايران نسبت به بسياري از كشورهاي در

حال توسعه بالاست(8). طبقات پايين درآمدي، نمي توانند نيازهاي بهداشتي و درماني خود را آن طور كه شايسته است، با مراكز دولتي تأمين كنند. در كنار بيمارستان هاي خصوصي كشور، افرادي ديده مي شوند كه براي درمان خويشاوندان خود، شبها را در كنار خيابان يا سالن هاي بيمارستان مي گذرانند. در پاره اي از مناطق كشور، حتي معموليي ترين داروها يافت نمي شود، اما ثروتمندان مي توانند بهترين متخصصان و امكانات درماني را در اختيار داشته باشند. در بسياري از روستاها و شهرهاي كوچك، كيفيت آب آشاميدني به گونه اي است كه افراد پردرآمد به خريد آب معدني يا آب هاي تصفيه شده مبادرت مي كنند و عموم مردم، طعم نداري را در آب آشاميدني خود احساس مي كنند.

حتي كيفيت استفاده از هوا نيز ديگر براي كم درآمدها متفاوت است. در شهر تهران، افراد پردرآمد در مناطقي زندگي مي كنند كه آلودگي هوا به مراتب از نقاط فقيرنشين كمتر است و براي دستيابي به نعمت هواي پاكيزه تر، روزهاي تعطيل خود را در مناطق ييلاقي نزديك شهر خود مي گذرانند. آموزش نيز به عنوان يك كالاي بخش عمومي كم كم خصوصي شده است. خانوارها براي اطمينان از كيفيت آموزش و شيوه برخورد با فرزندان خود به مدارس غيرانتفاعي روي مي آوردند و تعداد كساني كه با استقراض، هزينه صدهاهزار توماني (و گاهي ميليوني) يك ساله فرزند خود را مي پردازند، كم نيستند. اي كاش هزينه آموزش به مدارس غيرانتفاعي خلاصه مي شد، زيرا كلاس هاي كنكور، ماجراي ديگري است كه خانواده ها براي ساختن آينده اي روشن براي فرزاندانشان، مجبورند گاهي تا چند ميليون تومان صرف آن كنند.

قبولي دانشگاه و تأمين هزينه آن براي آموزش فرزندان كه بايد كالايي عمومي باشد، خود سرآغاز مشكلات اساسي براي خانوارهاي فقير است.

بي گمان، بسياري از خانوارهاي كم درآمد بايد از چنين امكاناتي چشم بپوشند و به اين ترتيب، آنان كه غني ترند، شانس بيشتري را براي تربيت فرزندان خود خواهند داشت و اين دور تسلسل ادامه مي يابد و كم درآمدها. كمتر مي توانند شرايطي را كه تا به حال با آن دست به گريبان بوده اند، تغيير دهند.

وضعيت حمل و نقل نيز همچون ديگر كالاهاي ياد شده است. به سخن واضح تر، انتظار بر اين است كه افراد جامعه، حتي اگر فقير باشند، بتوانند از حمل و نقل عمومي استفاده كنند و اين در حالي است كه كيفيت حمل و نقل شهري، آن قدر پايين است كه گاهي استفاده از آن غيرممكن مي شود. ايستادن در صف طولاني اتوبوس به عنوان يگانه وسيله ارزان قيمت شهري و ازدحام باورنكردني مردم، دليل ساده اي است كه خانوارهاي كم درآمد شهري را به استفاده از خودروهاي مسافربر مجبور مي كند. جالب آن است كه در چنين شرايط، سازندگان وسايل نقليه _ كه به دولت تعلق دارند _ به جاي آنكه به دنبال عرضه خودروهاي ارزان قيمت باشند، ترجيح مي دهند خودروهاي بيست يا پنجاه ميليون توماني را به بازار عرضه كنند كه حتي افراد بالاترين دهك هاي درآمدي نيز به سختي و با اتكا به دارايي هاي گذشته خود، قادر به خريد آنها هستند.

گواه همه اين مطالب را مي توان در ارقامي يافت كه نشان مي دهد، هزينه واقعي (تورم زدوده) ميزان مصرف پوشاك و كفش خانوارهاي ايراني طي سال هاي 1361_ 1379 بيش از 20 درصد كاهش يافته و در همين مدت، هزينه واقعي تحصيل و آموزش 124 درصد، بهداشت و درمان 46 درصد و حمل ونقل 43 درصد افزايش پيدا كرده است. (9) شگفت آور آنكه حتي

وضعيت امنيت جاني افراد كم درآمد جامعه با پردرآمدها متفاوت است. تجربه نشان مي دهد كه خانوارهاي فقير جامعه در مناطقي زندگي مي كنند كه بلاياي طبيعي همچون زلزله، سيل، رانش زمين و... ديگر از ساير مناطق آنها را تهديد مي كند. مهمتر آنكه آسيب پذيري ايشان از چنين تعهداتي به طور عمده از فقر و ناداري آنان در كيفيت ساخت خانه ها و امكانات زندگي ريشه مي گيرد(10).

ب _ معيار اقتصاد اسلامي

در اقتصاد اسلام شكاف بين فقير و غني وجود ندارد و كليه افراد جامعه از مواهب اقتصادي موجود در جامعه به گونه اي برابر(11) استفاده مي كنند. بهداشت و آموزش و تسهيلات و خدمات شهري در اختيار همگان با استاندارد برابر قرار مي گيرد. به قول علامه طباطبايي(12) در تفسير الميزان، سرزمين اقتصاد اسلامي داراي دره هاي عميق فقر و قله هاي بلند ثروتمندي نيست، بلكه يك دست است. چرا كه به كمك انفاقات و صدقات از قله ثروتمندي وجوه اخذ و به دره فقر ريخته مي شود تا شكاف بين فقير و غني از بين رود. به همين خاطر در قرآن مجيد در اين مورد از دو واژه «انفاق» و «صدقه» سخن رفته است، زيرا انفاق يعني پر كردن شكاف بين فقير و غني و صدقه يعني پرداخت وجوهي كه شكاف طبقاتي و به دنبال آن كينه طبقاتي را از بين مي برد و دوستي جمعي به وجود مي آورد(13).

پاسخ(قسمت دوم)

تنها يك مرور زودگذر از آيات مربوط به انفاق در اسلام، نشان مي دهد كه اسلام با زراندوزي، تكاثر اموال، ثروتمندي (و نه ثروت)، سرمايه داري (و نه سرمايه) و ايجاد جامعه اي كه در آن اقليتي ثروتمند و اكثريتي فقير هستند، به سختي مبارزه مي كند و مي كوشد تا پردرآمدها،

مازاد نياز معمول خود را در راه از بين بردن فقر و محروميت در جامعه بپردازند.

آيات مربوط به انفاق:

1_ سوره آل عمران آيه 92: «هرگز به نيكي و خوبي نخواهيد رسيد، مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد (در راه محو شكاف بين فقير و غني خرج كنيد). و هرچه انفاق كنيد خدا مي داند.»

شرح _ ثروتمندان به غلط مي پندارند كه با غارت و استثمار و استعمار مردم محروم مي توانند براي خود كاخ و زندگي اشرافي بسازند و از زندگي لذت ببرند.

ثروت اندوزي و غارت منافع مردم، سبب مي شود تا فقرا نخست از نظام سرمايه داري كه سبب فقر آنها شده است ناراضي شوند و سپس به مبارزه با وضع موجود بپردازند. اين مبارزه اشكال مختلف دارد: با كم كاري و حتي بدكاري سعي مي كنند انتقام بگيرند، با فرار از كار به بهانه هاي بيماري و غيره به كار ديگري مثل مسافركشي مي پردازند تا كمبود درآمد خود را جبران كنند، با ايجاد تخريب در ماشين آلات انتقام مي گيرند، با ايجاد اعتصاب و ايجاد راه بندان، سرمايه داران را در فشار قرار مي دهند تا دستمزد بيشتري بگيرند، به مبارزات مخفي و مسلحانه و حمله و گريزهاي نظامي شهري و دستبرد به بانك ها و گاوصندوق كارخانجات مي پردازند.

در مجموع سرمايه داران با ايجاد فقر براي كارگردان و كارمندان، امنيت زندگي خود را از دست مي دهند و زندگي براي آنها خوشگوار نخواهد بود. لذا آيه شريفه مي فرمايد «هرگز به نيكي» مورد نظرتان نمي رسيد، مگر اينكه شكاف بين فقر و غنا را از بين ببريد.

2_ آيه 177 سوره بقره «نيكي آن نيست كه رو به جانب شرق يا غرب (به عبادت) بايستيد، نيكوكار كسي است كه به خدا

و روز قيامت، به فرشتگان، كتاب خدا، و پيامبران مؤمن باشد، و دارايي خود را با آن كه دوستش دارد، به خويشان، يتيمان، بينوايان، در راه ماندگان، مددخواهان و در راه آزادي انسان هاي غيرآزاد دهد...»

3_ آيه 219 سوره بقره

مسلمانان كه اين همه تأكيد قرآن را درباره خرج كردن پول در راه خدا شنيدند، از پيامبر(ص) پرسيدند، چه مقدار از دارايي خود را بايد بدهند و در پاسخ آنان اين آيه آمد: «... و از تو مي پرسند چه انفاق كنند، بگو آنچه اضافه است...»

شرح دو آيه فوق الذكر:

قرآن مجيد به صراحت تمام، اعلام مي كند كه نيكي به ذكر و دعا و نماز و عبادات زياد نيست. اينها همه لازم است، ولي كافي نيست. بلكه بايد به هدف انبياء الهي توجه داشت كه آمدند تا فقر و ناداري و اسارت و واماندگي را در جامعه علاج كنند و اين ممكن نمي شود، مگر آنكه هر كس به اندازه نياز معمول خود، از درآمد ملي برخوردار شود و اگر نظام توزيع جامعه غلط بود _ مثل وقتي كه اقتصاد سرمايه داري يا شبه سرمايه داري حاكم است _ بايد براي از بين بردن فقر و محروميت در جامعه و از بين بردن شكاف طبقاتي، هر كس به اندازه نياز معمول خود، از مال و ثروتي كه به علت غلط بودن نظام توزيع درآمدها در اختيار او قرار گرفته است بردارد و بقيه را در راه از بين بردن فقر و ناداري به طرق اصولي بپردازد.

به همين دليل است كه قرآن مجيد مي فرمايد: اي پيامبر(ص) از تو مي پرسند چه انفاق كنند (يعني تا چه حد از دارايي خود را براي پر كردن شكاف بين

فقير و غني بايد پرداخت كنند) بگو آنچه مازاد بر نياز معمول در جامعه است. شايد اوحدي مراغه اي از همين آيه استفاده كرده كه مي سرايد:

آنچه در وجه آش و نان تو نيست بفشان و بده كه آن تو نيست

نويسندگان و تصويب كنندگان قانون اساسي فعلي ايران در كتاب شناخت اسلام(14) (كه پيش از سال 1357 نوشته بودند) نيز چنين مي نويسند: «ديد كلي قرآن درباره دارايي و امكانات مالي اضافي كه يك مسلمان از دسترنج خويش از راه حلال به دست آورده، اين است كه بايد قسمتي از آن را براي زندگي معتدل خود و خانواده اش و بقيه را در راه خدا و رفاه خلق صرف كند. در غير اين صورت يا به گناه «اسراف و تبذير» يعني زياده روي و ولخرجي در زندگي خود و خانواده اش آلوده خواهد شد، يا به گناه بس بزرگ زراندوزي «كنز» يعني دو انحراف اقتصادي كه قرآن به شدت از آن انتقاد كرده است».

بايد توجه داشت كه پر كردن شكاف طبقاتي به صورت بنيادي انجام مي شود و نه به صورت سطحي. به اين بيان كه اموال ثروتمندان، بايد در صندوقي ذخيره شود و از آن راه براي ايجاد كار و درآمد و يا پرداخت مستمري از كارافتادگي و رفع فقر براي كساني كه قادر به انجام هيچ گونه كار نيستند، با برنامه ريزي اصولي و علمي سرمايه گذاري شود. قرار دادن صندوق صدقات كه هر كس مبلغ بسيار اندكي را در آن بريزد و با جمع آوري آنها اقدامات پرداختي سطحي، آن هم با اذيت و آزار و منت گذاري بر محرومان و در مواقعي آبروريزي آنها و گردن كج كردن ها و غيره كه امروزه معمول شده، يك

نوع لوث مفهوم آيات شريفه قرآن مجيد در مورد انفاقات و صدقات است.

3_ تحريم ربا

الف _ وضع موجود

ربا كه همان بهره يا سود ثابت سرمايه است، عامل عمده وجود فقر و شكاف طبقاتي در جامعه به شمار مي آيد. نظام هاي بانكي كه آلوده به ربا هستند، سبب ورشكستگي واحدهاي توليدي مي شوند و از آنجا بيكاري و فقر گسترش پيدا مي كند. به علاوه سبب گران شدن و ايجاد تورم نيز مي شوند كه اين نيز به گسترش فقر و شكاف طبقاتي مي انجامد.

پس از انقلاب، قانون بانكداري بدون ربا به تصويب رسيد و امروزه بانك هاي ايران بر اساس اين قانون، خود را اسلامي مي دانند و اين در حالي است كه مردم آن را ربوي تشخيص مي دهند، آن هم ربوي با نرخ ظالمانه كه رمق توليدكننده را مي گيرد و سبب گسترش بيكاري و فقر مي شود و مقامات مذهبي نيز آن را ربوي تشخيص مي دهند(15) و در مواردي نظر خود را نيز آشكارا اعلام مي كنند، حال آنكه بانكها هر سال، روزي را به عنوان روز اسلامي شدن بانك ها جشن مي گيرند. در حالي كه هم خودشان و هم مشتريان آنها به غيراسلامي بودن آن اذعان دارند. آنچه در زير مي آيد، پاره اي از مطالب نويسندگان در زمينه ربوي بودن نظام بانكي است:

1_ نظام بانكداري اسلامي، آنگاه كه جاي بانكداري رژيم پيشين را گرفت، هرگز قرار نبود در خدمت كسب سود بيشتر و وام دادن با بهره هاي بالا به افراد خاص باشد. اما امروزه، به يمن رها شدن بانك ها، نه تنها اهرمي در خدمت جامعه براي ممانعت از لغزش نيازمندان به دامن رباخواران نيستند، بلكه خود به الگوهايي تبديل شده اند كه رباخواران براي

توجيه عملكرد خود، آنها را مثال مي آورند. امروزه شما به هر رباخواري كه اعتراض كنيد، مي گويد: پس چرا بانك ها بهره هاي آنچناني مي گيرند.

در حال حاضر بانك ها سودهاي قابل توجهي را در ترازنامه خود نشان مي دهند كه اين امر، با هدف بانكداري اسلامي، ناهماهنگ است. بانكداري اسلامي بايد بانك را در خدمت رفع حوايج مردم قرار دهد، بدون آنكه به اين موضوع بينديشد كه در اين راه، چقدر سود عايدش خواهد شد. پر واضح است كه عملكرد فعلي بانك ها، اينگونه نيست. الان بانك ها به دنبال آن هستند كه بحث «تسهيلات تكليفي» را هم از بين ببرند و اين يعني آنكه همه تصميمات، يكسره در اختيار خودشان قرار بگيرد. مشكلي كه ما در بانكداري پيدا كرده ايم، بيش از آن كه مشكل اجرايي باشد، مشكل ديدگاهي است. بانك ها تصور مي كنند كه آنها مؤسسات اقتصادي هستند، بنابراين بايد به سوددهي بيشتر بينديشند. در حالي كه قانون اساسي بانكداري اسلامي را در خدمت پيشبرد اهداف اقتصادي جامعه دانسته است.

نقش فعلي بانك ها در اقتصاد كشور و رفع حوايج جامعه، محدود به يك سري تسهيلات تكليفي و سرمايه گذاري در برخي پروژه هاي ملي شده _ كه در آن چارچوب ها هم با مشكلاتي روبرو هستيم _ محدود نمي شود. الان بانك ها اگر به مردم وام مي دهند، اولا اين وام ها در اختيار اقشار نيازمند و محروم جامعه قرار نمي گيرد، چون از طرفي سودهاي آن بسيار بالاست و از طرف ديگر، بانك ها چون صرفا به ملاحظات اقتصادي روي آورده اند، ترجيح مي دهند به كساني وام هاي كلان با بهره هاي بالا بدهند كه اطمينان داشته باشند كه قادر به پرداخت اصل و فرع پول هستند. درواقع خلأي كه از اين رهگذر

در جامعه ايجاد مي شود، باعث روي آوردن اقشار نيازمند مردم به رباخواران مي شود. در كجاي قانون بانكداري بدون ربا، آمده است كه بانك ها بيايند سهام مرغوب بورس را به وسيله كارگزاران خود شناسايي و شروع به خريد و فروش آن كنند و با پول هايي كه بايد صرف رفع حوايج جامعه شود، بورس بازي راه بيندازند، تا از اين رهگذر سودهاي هنگفت ببرند؟ كجاي قانون بانكداري بدون ربا، به بانكها اجازه ايفاي نقش هاي دلالي را داده است. الان اين اوراق مشاركتي كه با سودهاي قابل توجه دستگاه ها منتشر مي كنند، فكر مي كنيد اين اوراق را چه كساني مي خرند كه به سرعت تمام مي شود؟ بانك ها سپرده هاي مردم را مي گيرند و شش، هفت درصد سود مي دهند و در مقابل با پول هاي آنها اوراق مشاركت مي خرند و بيست درصد سود مي برند. اين معاملات كجايش در قانون بانكداري بدون ربا آمده است؟

الان يكي از اين مؤسسات اعتباري، كار را به جايي رسانده كه اعلام كرده، 15 ميليون وام مسكن مي دهد شش ساله 10 ميليون سود مي گيرد؛ اين يعني چه؟ يعني بانكداري بدون ربا؟!(16).

2_ از نظر تئوري بانكداري اسلامي، مشتري شريك بانك است و بايد در سود و زيان به صورت مشترك سهم داشته باشد، در حالي كه در نظام بانكداري فعلي، سپرده گذاران شركاي خاموشي هستند كه امكان حضور در عرصه فعاليت هاي اقتصادي بانكي و جلسات تصميم گيري را نيافته و هر ساله بدون توجه به سود و زيان فعاليت هاي اقتصادي، سود ثابت و يكساني را دريافت مي كنند.

ظرف 23 سال گذشته، هميشه تورم بالاتر از 11 درصد و نزديك به 20 درصد بوده(17)، در حالي كه سود پرداختي به مشتريان هميشه روي

11 تا 17 درصد ثابت بوده است. اين يعني استثمار سپرده گذاران به وسيله بانكها كه درواقع يك رباي نامرئي است كه بانك ها از سپرده گذاران مي گيرند و يك سپرده گذار كه براي مدت پنج سال پول خود را نزد بانك حبس مي كند، پس از اين مدت از صد تومان پولي كه روز اول نزد بانك به عنوان سپرده قرار داده است، به علت نرخ تورم تنها 5/12 تومان دريافت مي كند. در ديگر كشورها اگر نرخ بهره 3 درصد باشد، نرخ تورم 2 درصد خواهد بود، يعني يك درصد سود واقعي نصيب سپرده گذار مي شود.

همه بانك هاي دنيا به سپرده ها بهره روزشمار مي دهند. البته اين امر در قانون بانكداري كشور ما هم نوشته شده، اما تاكنون رعايت نشده است. به عبارت ديگر بانك ها موظف شده اند به سپرده هاي مردم بر اساس مدت زمان آن سود پرداخت كنند، ولي امروزه اگر مبلغ سپرده پنج ساله، يك روز پيش از اتمام اين زمان، از بانك به وسيله سپرده گذار برداشته شود، بانك هيچ گونه سودي به وي پرداخت نمي كند و با كسر سودهاي پرداخت شده قبلي، پول اوليه را با ارزش پايين تر به سپرده گذار بازمي گرداند. (اين يعني غارت مشتري و دزدي آشكار بانك از اموال سپرده گذار). به عبارت ديگر سرمايه مردم پس از مدت سپرده گذاري، به شكلي به مردم بازگردانده مي شود كه نه سودي به آنها داده شده و نه پولشان قدرت خريد چند سال پيش را دارد (18).

پاسخ(قسمت سوم)

3_ حجت الاسلام محمدحسين صادقي به روزنامه «كيهان» مي گويد: «عده اي همان موقع كه قانون بانكداري بدون ربا تصويب شد، اعلام كردند كه اين بانكداري از نظر آنها ربوي است. ذهنيت ها از همان اوايل انقلاب شكل گرفت. مردم

در بانكداري پس از انقلاب با پيش از آن تغيير چنداني نمي ديدند و هميشه اين شبهه در اذهان بود كه بانكداري ما ربوي است.

بعد هم فعاليت صندوق هاي قرض الحسنه و شركت هاي مضاربه اي آغاز شد. در جريان شركت هاي مضاربه اي، كساني كه پولشان را به ربا مي داندند، يعني «رباخوار» بودند، اينگونه خودشان را توجيه مي كردند كه ما «مضاربه» مي كنيم و مضاربه هم يكي از «عقود اسلامي» است، پس كار ما حرام نيست. بعد با اين توجيه، سودهاي 7 درصد و 10 درصد مي گرفتند كه سرانجام چون اين روند، يك روند ربوي بود، كارش به نابودي كشيد و معلوم شد كه نه مضاربه اي در كار بوده و نه «عقد اسلامي»، بلكه هرچه بوده، ربا بوده و بس. به هر حال اين فضاها، اندك اندك زمينه از بين رفتن قبح ربا را به عنوان يك فعل حرام فراهم آورد. از طرف ديگر برخي از اختلافات طلبگي كه در فتواي برخي از آقايان درباره «ماهيت اسكناس» وجود داشت، به اين موضوع دامن زد. به اين ترتيب كه عده اي از آقايان، معتقد به حرمت ربا در اسكناس و پول نبودند و برخي از معاملات را كه ديگران حرام و ربا تلقي مي كردند، آنها ربا نمي دانستند. اين بود كه اصطلاحاتي مثل «هديه» يا «اجرت» يا امثال آن رايج شد كه عملا مفهومي جز ربا نداشت و عده اي هم خود را با اين اصطلاحات توجيه كردند، اختلاف فتوا هم كه بود و مهم تر از آن سيستم بانكداري كه عده اي معتقد بودند ربوي است و مردم هم مي گفتند، اگر ربا حرام است، پس چرا بانكها فعاليت هاي ربوي انجام مي دهند. مجموعه اين فضاها، به علاوه تنگناهايي

كه در مسايل معيشتي مردم به وجود آمد، جامعه را به سوي رواج و ترويج ربا كشاند و نتيجه اش اين شد كه شما در حال حاضر، شاهد آن هستيد و وضعيتي است كه رواج ربا آن قدر زياد شده كه نمي شود آن را انكار كرد و ناديده گرفت.

امروزه ديگر نمي توان براي شرايطي كه مردم از بانك ها يك ميليون تومان قرض مي گيرند و يك ماهه مجبور هستند يك ميليون و دويست هزار تومان به بانك پس دهند، هيچ توجيه فقهي تراشيد و يكسره بايد گفت كه اين كارها رباست و حرام است و جنگ با خداست.»

ب _ اقتصاد اسلامي

قرآن مجيد ربا را به شدت حرام كرده است، لذا در اقتصاد اسلامي هر نوع ربا تحت هر نام از بين خواهد رفت.

قرآن مجيد در آيات زير ربا را حرام اعلام كرده است:

1_ سوره بقره آيه 275: كساني كه ربا مي خورند، سر پا نمي مانند؛ مگر مانند كسي كه بر اثر تماس شيطان جن زده (صرعي) شده اند. اين به خاطر آن است كه گفتند، داد و ستد هم مانند ربا است، در حالي كه خدا بيع را حلال كرده و ربا را حرام و اگر كسي اندرز الهي به او رسد و (از رباخواري) خودداري كند، سودهايي كه در سابق (پيش از نزول حكم تحريم) به دست آورده، مال اوست و كار او به خدا واگذار مي شود و اما كساني كه بازگردند (و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند) اهل آتش اند و هميشه در آن مي مانند.

آنچه از اين آيات مي فهميم:

اين آيه شريفه سخن از جمع دارد و نه فرد و همچنين از رباي بازاري سخن مي گويد. بنابراين مي توان گفت، اقتصاد

جامعه و ملتي كه به ربا آلوده باشند، سرپا نمي ايستد، مگر مانند فرد مصروع كه از راه منحرف مي شود و گاهي بر زمين مي خورد و گاهي سرپا مي ايستد. چرا كه در اين نوع جامعه، دادوستد را با سود و يا با ارزش اضافي همانند ربا آلوده ساخته اند و اين دو را يكي مي دانند، در حالي كه خداوند بيع را كه آلوده به ارزش اضافي نيست، حلال اعلام كرده و ارزش اضافي چسبيده به داد و ستد را حرام، پس كسي كه دست از رباخواري بردارد، به آرامش دست مي يابد و در نزد خدا آمرزيده مي شود و گذشته اش به او زيان نخواهد رساند، ولي كساني كه رباخواري را ادامه دهند، در ناآرامي و آتش جاودان خواهند بود.

قانون اقتصادي: در جامعه اي كه اقتصاد آن به ربا آلوده باشد _ مثل نظام سرمايه داري و شبه سرمايه داري _ يك قانون به نام قانون نوسانات تجاري، به وجود مي آيد. بر اساس اين قانون، اقتصاد جامعه همانند آدم هاي صرعي بي ثبات است. گاهي سرپاست (دوره رونق اقتصادي) و گاهي به زمين مي خورد (دوره ركود اقتصادي) بين دوره رونق و ركود، دوره بحران و بهبود قرار دارد.

صاحب تفسير الميزان، مرحوم علامه طباطبايي در تفسير آيه مذكور، مطالبي به شرح زير دارد (19): «... رباخواري سبب مي شود كه رباخوار ثروتمند شود و ربادهنده فقير و لذا مي توان گفت كه ربا، توازن و تعادل اجتماع را به هم مي زند و نظمي را كه بر راه راست انساني و روش فطري حكومت قرار دارد، از بين مي برد و اين همان خبطي است كه رباخوار بدان مبتلا مي شود، زيرا رباخواري موجب اين مي شود كه نظام داد و ستد

و معاوضه در نظر او مختل شود و ديگر ميان خريد و فروش عادي و رباخواري فرق نگذارد و اگر او را به ترك رباخواري دعوت كنند، بگويد: بيع هم مثل رباست و مزيتي بر آن ندارد تا دست از ربا برداريم و بيع كنيم.

2_ سوره بقره آيه 276: ترجمه: «خداوند، ربا را نابود مي كند و صدقات را افزايش مي دهد و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهكاري را دوست ندارد.»

آنچه از اين آيه مي فهميم:

در اين آيه كريمه ربا در مقابل صدقه و «يَمحق» در مقابل «يُربي» قرار داده شده است. خداوند مي فرمايد: «ربا» كه در ظاهر سبب افزايش ثروت است، درواقع باعث كاهش و نابودي ثروت مي شود و صدقه دادن كه در ظاهر امر كاهش در ثروت را سبب مي شود در واقع باعث افزايش ثروت خواهد شد. توجه شود كه خداوند براي صدقه دادن، واژه «يربي» را كه از همان كلمه «ربا» است را به كار مي برد. بنابراين اضافه شدن از طريق صدقه ممدوح است در حالي كه همين ارزش اضافي از طريق «ربا» مذموم است. علت آن است كه صدقه سبب استقرار عدالت اجتماعي مي شود و لذا دوستي اجتماعي را گسترش مي دهد در حالي كه ربا سبب گسترش اقتصاد ظالمانه مي شود و به دشمني طبقاتي و اجتماعي منجر خواهد شد(20) و اين دشمني به جنگ فقرا عليه سرمايه داران منتهي مي شود كه خواه، ناخواه ثروت رباخواران نابود خواهد شد، در حالي كه دوستي طبقاتي و صلح و توسعه، سبب رشد ثروت خواهد شد.

3_ سوره بقره آيه 278 و 279: ترجمه: اي كساني كه ايمان آورديد، تقواي خدا ورزيد و آنچه از ربا مانده، واگذاريد. اگر مؤمن

هستيد و اگر (چنين) نكرديد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما، از آن شماست (اصل سرمايه، بدون سود)، نه ستم مي كنيم و نه بر شما ستم وارد مي شود.

آنچه از اين دو آيه شريفه مي فهميم:

كساني مؤمن هستند كه ربا را از فعاليت هاي اقتصادي حذف كنند و اگر به نام اسلام، نظام بانكداري ربوي برقرار شود، برقراركنندگان نه مؤمن هستند و نه كافر، بلكه منافق هستند. به علاوه تقوا داشتن يعني حفظ سامان ها و از جمله سامان دادن درست و حفظ آن در صحنه اقتصاد، وابسته به حذف ربا از بانك و بازار است.

و اگر چنين نشد و اخذ ربا به هر شكل و تحت هر نام ادامه پيدا كرد، گويي نظام يا فرد رباگيرنده به خدا و رسول خدا «اعلان جنگ» داده اند و مسلم است كه بازنده در جنگ با خدا و رسول، رباگيران هستند. به عبارت ديگر قوانين فطري طبيعت، نظام هايي را كه آلوده به ربا هستند، محكوم به شكست در فعاليت هاي اقتصادي كرده است.

امروزه ملاحظه مي شود در نظام هاي اقتصاد سرمايه داري و شبه سرمايه داري دنيا، ركود اقتصادي و نوسانات اقتصادي و شكاف طبقاتي و گسترش فقر، سبب ناكامي اين اقتصادها شده است(21) و اينان راهي ندارند، جز كمك گرفتن از غارت منابع و منافع كشورهاي ديگر كه اين امر به جنگ هاي جهاني و منطقه اي منجر مي شود كه در قرن بيستم، جنگ اول و دوم جهاني، جنگ كره، جنگ ويتنام، جنگ لبنان و در قرن بيست ويكم آن هم در آغاز آن، نايره جنگ جهاني به چشم مي خورد. يعني اقتصاد سرمايه داري جز خون و آتش و مصيبت براي ملل

دنيا چيزي به ارمغان نياورده است.

در اقتصاد اسلامي با محو ربا، كليه اين بلاياي اقتصادي از بين خواهد رفت و ديگر از فقر، تورم، بيكاري، نوسانات اقتصادي و غيره خبري نخواهد بود. چرا كه محور واقعي ربا در جامعه، به ايجاد يك نظام اقتصادي منجر مي شود كه عدل در آن مشخصه اساسي است و اين عدل مانع بروز فقر و تورم و ديگر بلاياي اقتصاد سرمايه داري مي شود.

---------------

پي نوشت:

1_ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 12/8/82 به نقل از دكتر گوئل كهن، استاد علوم ارتباطات www.shahrvand.com/backissues/633press.htm

2_ منبع قبلي

3_ منبع قبلي

4_ منبع قبلي

5_ http://alkhoei.org.uk/lectures.htm

6_ وسايل الشيعة: ج 15، ص 365 _ 366، ب 55، ح 20757.

7_ بحارالانوار: ج 16، ص 210.

8_ منبع قبلي

9_ منبع قبلي

10_ http://www.iran-emrooz.de/archiv/nakhjavani/1381/nakhjav810818.html

11_ حسن توانايان فرد _ فلسفه اقتصاد اسلام _ از نظر مرحوم علامه محمدحسين طباطبايي، ناشر: مؤسسه مطبوعاتي عطايي. چاپ اول _ 1361_ صفحه 187

12_ منبع قبلي

13_ منبع قبلي

14_ سيدمحمد حسيني بهشتي، محمد جواد باهنر، علي گلزاده (غفوري)، شناخت اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپخانه سپهر، صفحه 509.

15_ به سخنراني آيت الله مصباح يزدي در نماز جمعه 13/4/82 در اين مورد كه جمهوري اسلامي را از رباخوارترين نظام هاي جهان ياد كردند، مراجعه شود.

16_ www.kayhannews.com/810919/other5.ht

17_ دقت شود اين مباحث در جامعه اي فرضي صادق است كه در آن اقتصاد اسلامي به گونه اي صد در صد به اجرا درآمده است و ربا كلا وجود ندارد و ماليات هاي سنگين وجود ندارد و قيمت عدل مستقر است و نه قيمت بازار و لذا تورم وجود نخواهد داشت كه نرخ بهره را با نرخ تورم خنثي كنند.

18_ www.refahweekly.com/society/rrleerpn.htm

19_ حسن توانايان فرد _ فلسفه اقتصاد اسلام _ از

نظر مرحوم علامه محمد حسين طباطبايي، ناشر: مؤسسه مطبوعاتي عطايي، چاپ اول _ 1361 _ صفحه 187

20_ به منظور مطالعه بيشتر در اين زمينه، به كتاب حسن توانايان فرد _ فلسفه اقتصاد اسلام _ از نظر مرحوم علامه محمدحسين طباطبايي، ناشر: موسه مطبوعاتي عطايي، چاپ اول _ 1361 _ مبحث ربا در قرآن، به صفحات 23 الي 150 مراجعه شود.

21_ حمله عراق جهت غارت منابع نفت آن كشور براي حل مشكل ركود در آمريكا، نشانه همين ناكامي هاست.

كارنامه نظام جمهوري اسلامي از منظر اقتصاد اسلامي را تبيين نماييد

پرسش

كارنامه نظام جمهوري اسلامي از منظر اقتصاد اسلامي را تبيين نماييد

پاسخ(قسمت اول)

كارنامه نظام از منظر اقتصاد اسلامي

نويسنده: دكتر حسن توانايان فرد

منبع: سايت بازتاب 7/5/1382به نقل از سايت باشگاه انديشه

گذشت بيش از 25 سال از برقراري حكومت مسلمين ايران، فرصت خوبي است تا اقتصاد ايران را با معيارها و اهداف مورد تأكيد اسلام سنجيده، درجه اهتمام مسؤولان و ميزان موفقيت آنان را در تحقق آرمان هاي اسلامي مشخص كنيم. براي اين منظور وضعيت اقتصاد ايران را در مسايل زير بررسي مي كنيم:

1_ مبارزه با فقر 2_ مبارزه با شكاف طبقاتي 3_ تحريم ربا 4_ نظام مالياتي ويژه 5_ تخصص گرايي 6_ استقلال 7_ توليد دانش 8_ كرامت دانشمند 9_ تحقيق و توسعه 10_ برنامه ريزي

البته تعاليم اسلام منحصر به اين موارد نيست، به اميد خدا در نوشته هاي بعدي ساير تعاليم بررسي خواهد شد. به عنوان روش كار، بيان مي شود كه در هر موضوعي، نخست وضعيت موجود بررسي، سپس وضعيت مطلوب (از ديد اسلام) ارايه و با وضعيت موجود مقايسه مي شود.

1_ مبارزه با فقر

الف _ وضع موجود

متأسفانه عملكرد اقتصادي غلط در ايران سبب شده تا به رغم داشتن منابع اقتصادي بسيار غني و نيروي انساني بسيار فعال و با استعداد _ كه در المپيادهاي علمي، آثار آن را مي توان ديد _ فقر جولان دهد. در اين مورد محققان(1) اعلام كرده اند: در حالي كه در جهان 800 ميليون نفر در گرسنگي مطلق به سر مي برند، كشور ما با داشتن تنها يك درصد از جمعيت جهان و در حالي كه 17 درصد كل ذخاير گاز جهان و 9 درصد از ذخاير نفت جهان را داراست، بر اساس آمار سازمان ملل

متحد در سال 2001، در رديف يكصد وپنجاه وسوم از 160 كشور جهان قرار دارد(2) كه بيانگر وضعيت اسفبار اقتصادي كشور و گسترش فقر در آن است. اين آمار نشان مي دهد كه ايران از نظر گسترش فقر و ناداري در كنار فقيرترين كشورهاي آفريقايي قرار گرفته است. آن هم ايراني كه جمعيت بااستعداد و فعال و ذخاير نفت و گاز آن خيره كننده است.

آقاي مهندس جهانگيري _ وزير صنايع و معاون _ نيز اعلام كرده است كه در ايران، درآمد سرانه 1500 دلار است(3). در حالي كه اين رقم براي كشورهاي همسايه و مشابه ايران به 10 هزار دلار مي رسد. البته اگر توجه كنيم، درآمد سرانه رقمي ميانگين است كه از تقسيم درآمد ملي بر تعداد جمعيت حاصل مي شود، مي توان دريافت كه با توجه به وجود شكاف طبقاتي، درآمد افراد فقير كه تعداد آنها بر اساس آمارهاي رسمي دولتي بيش از ده ميليون نفر است، چقدر ناچيز مي باشد.

در همين زمينه بايد به وضعيت اسفبار كودكان فقير اشاره كرد كه در ايران يك ميليون كودك خردسال دچار سوءتغذيه هستند(4)، ميليون ها كودك ايراني فاقد امكانات تحصيلي، بهداشتي و درآمدي مناسب هستند كه بعضا مجبور مي شوند به گدايي، اعتياد، تن فروشي روي آورند.

در همين زمينه در همايش ملي آسيب هاي اجتماعي ايران، گفته شد كه 68 درصد از شاغلان كشور زير خط فقر زندگي مي كنند و همين امر سبب پيدايش روسپي گري، خودكشي و گسترش فرار از خانواده، طلاق، فحشا، اعتياد و ديگر مفاسد مي شود. گسترش فقر سبب شده است كه ساليانه 20 هزار نفر در ايران اقدام به خودكشي كنند؛ يعني در هر پانزده دقيقه يك نفر(5).

ب _ معيار اقتصاد اسلامي

اقتصاد اسلام به

دو دليل عمده فقر را تحمل نمي كند؛ اول اينكه وجود فقر متضاد با هدف دين است، زيرا بنا به فرموده حضرت رسول(ص) «كاد الفقر ان يكون كفرا» (6) يعني فقر به كفر منجر مي شود. چون هدف دين، گسترش ايمان و محو كفر است، لذا اسلام نمي تواند فقر را پذيرا شود. درستي اين حديث شريف را هر يك از ما در زندگي روزمره خويش ملاحظه كرده ايم، حتي وقتي پدر فقير مي شود و نمي تواند درآمد لازم را براي خانواده بياورد، فرزندان و همسر به او كافر مي شوند _ اغلب اينگونه است و كلمه «كاد» در حديث مذكور ناظر بر همين حقيقت است _ وقتي دولت، نتواند كار و درآمد مكفي براي مردم به وجود آورد و فقر در جامعه گسترش پيدا كند، مردم به آن دولت كافر شده، با آن مبارزه مي كنند.

دليل دوم آن است كه هدف دين اسلام، گسترش مكارم اخلاق است كه پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق»(7) يعني من مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را گسترش دهم. با توجه به اثر فقر بر گسترش طلاق، از هم پاشيده شدن نهاد خانواده، گسترش فساد، فحشا، اعتياد، خودكشي و ديگركشي و غيره مي توان دريافت كه اقتصاد اسلامي، مخالف گسترش و وجود فقر به هر اندازه است، زيرا فساد اجتماعي ضدمكارم اخلاق است. پس هر اندازه فقر در جامعه وجود داشته باشد، به همان نسبت آن جامعه غيراسلامي خواهد بود.

2_ مبارزه با شكاف طبقاتي

الف _ وضع موجود

شكاف طبقاتي يعني فاصله درآمد اقشار آسيب پذير با اقشار مرفه جامعه؛ به عبارت ديگر شكاف بين درآمد طبقات محروم كه اكثريت جامعه را تشكيل مي دهند، با درآمد گروه هاي مرفه

و ثروتمند را شكاف طبقاتي مي گويند. امروزه براي نشان دادن ناعادلانه بودن توزيع درآمدها در كشور، از ابزار اقتصادي به نام ضريب جيني (Gini – coefficient) استفاده مي شود اگر مقدار ضريب جيني برابر صفر باشد، درآمدها كاملا برابر است و اگر برابر يك باشد، درآمدها كاملا نابرابر است.

ضريب جيني ايران حدود 45/0 تا 50/0 است. نويسنده اي در اين باره مي نويسد: ضريب جيني در ايران نسبت به بسياري از كشورهاي در حال توسعه بالاست(8). طبقات پايين درآمدي، نمي توانند نيازهاي بهداشتي و درماني خود را آن طور كه شايسته است، با مراكز دولتي تأمين كنند. در كنار بيمارستان هاي خصوصي كشور، افرادي ديده مي شوند كه براي درمان خويشاوندان خود، شبها را در كنار خيابان يا سالن هاي بيمارستان مي گذرانند. در پاره اي از مناطق كشور، حتي معموليي ترين داروها يافت نمي شود، اما ثروتمندان مي توانند بهترين متخصصان و امكانات درماني را در اختيار داشته باشند. در بسياري از روستاها و شهرهاي كوچك، كيفيت آب آشاميدني به گونه اي است كه افراد پردرآمد به خريد آب معدني يا آب هاي تصفيه شده مبادرت مي كنند و عموم مردم، طعم نداري را در آب آشاميدني خود احساس مي كنند.

حتي كيفيت استفاده از هوا نيز ديگر براي كم درآمدها متفاوت است. در شهر تهران، افراد پردرآمد در مناطقي زندگي مي كنند كه آلودگي هوا به مراتب از نقاط فقيرنشين كمتر است و براي دستيابي به نعمت هواي پاكيزه تر، روزهاي تعطيل خود را در مناطق ييلاقي نزديك شهر خود مي گذرانند. آموزش نيز به عنوان يك كالاي بخش عمومي كم كم خصوصي شده است. خانوارها براي اطمينان از كيفيت آموزش و شيوه برخورد با فرزندان خود به مدارس غيرانتفاعي روي مي آوردند و تعداد كساني

كه با استقراض، هزينه صدهاهزار توماني (و گاهي ميليوني) يك ساله فرزند خود را مي پردازند، كم نيستند. اي كاش هزينه آموزش به مدارس غيرانتفاعي خلاصه مي شد، زيرا كلاس هاي كنكور، ماجراي ديگري است كه خانواده ها براي ساختن آينده اي روشن براي فرزاندانشان، مجبورند گاهي تا چند ميليون تومان صرف آن كنند.

قبولي دانشگاه و تأمين هزينه آن براي آموزش فرزندان كه بايد كالايي عمومي باشد، خود سرآغاز مشكلات اساسي براي خانوارهاي فقير است. بي گمان، بسياري از خانوارهاي كم درآمد بايد از چنين امكاناتي چشم بپوشند و به اين ترتيب، آنان كه غني ترند، شانس بيشتري را براي تربيت فرزندان خود خواهند داشت و اين دور تسلسل ادامه مي يابد و كم درآمدها. كمتر مي توانند شرايطي را كه تا به حال با آن دست به گريبان بوده اند، تغيير دهند.

وضعيت حمل و نقل نيز همچون ديگر كالاهاي ياد شده است. به سخن واضح تر، انتظار بر اين است كه افراد جامعه، حتي اگر فقير باشند، بتوانند از حمل و نقل عمومي استفاده كنند و اين در حالي است كه كيفيت حمل و نقل شهري، آن قدر پايين است كه گاهي استفاده از آن غيرممكن مي شود. ايستادن در صف طولاني اتوبوس به عنوان يگانه وسيله ارزان قيمت شهري و ازدحام باورنكردني مردم، دليل ساده اي است كه خانوارهاي كم درآمد شهري را به استفاده از خودروهاي مسافربر مجبور مي كند. جالب آن است كه در چنين شرايط، سازندگان وسايل نقليه _ كه به دولت تعلق دارند _ به جاي آنكه به دنبال عرضه خودروهاي ارزان قيمت باشند، ترجيح مي دهند خودروهاي بيست يا پنجاه ميليون توماني را به بازار عرضه كنند كه حتي افراد بالاترين دهك هاي درآمدي نيز به سختي و با

اتكا به دارايي هاي گذشته خود، قادر به خريد آنها هستند.

گواه همه اين مطالب را مي توان در ارقامي يافت كه نشان مي دهد، هزينه واقعي (تورم زدوده) ميزان مصرف پوشاك و كفش خانوارهاي ايراني طي سال هاي 1361_ 1379 بيش از 20 درصد كاهش يافته و در همين مدت، هزينه واقعي تحصيل و آموزش 124 درصد، بهداشت و درمان 46 درصد و حمل ونقل 43 درصد افزايش پيدا كرده است. (9) شگفت آور آنكه حتي وضعيت امنيت جاني افراد كم درآمد جامعه با پردرآمدها متفاوت است. تجربه نشان مي دهد كه خانوارهاي فقير جامعه در مناطقي زندگي مي كنند كه بلاياي طبيعي همچون زلزله، سيل، رانش زمين و... ديگر از ساير مناطق آنها را تهديد مي كند. مهمتر آنكه آسيب پذيري ايشان از چنين تعهداتي به طور عمده از فقر و ناداري آنان در كيفيت ساخت خانه ها و امكانات زندگي ريشه مي گيرد(10).

ب _ معيار اقتصاد اسلامي

در اقتصاد اسلام شكاف بين فقير و غني وجود ندارد و كليه افراد جامعه از مواهب اقتصادي موجود در جامعه به گونه اي برابر(11) استفاده مي كنند. بهداشت و آموزش و تسهيلات و خدمات شهري در اختيار همگان با استاندارد برابر قرار مي گيرد. به قول علامه طباطبايي(12) در تفسير الميزان، سرزمين اقتصاد اسلامي داراي دره هاي عميق فقر و قله هاي بلند ثروتمندي نيست، بلكه يك دست است. چرا كه به كمك انفاقات و صدقات از قله ثروتمندي وجوه اخذ و به دره فقر ريخته مي شود تا شكاف بين فقير و غني از بين رود. به همين خاطر در قرآن مجيد در اين مورد از دو واژه «انفاق» و «صدقه» سخن رفته است، زيرا انفاق يعني پر كردن شكاف بين فقير و غني و

صدقه يعني پرداخت وجوهي كه شكاف طبقاتي و به دنبال آن كينه طبقاتي را از بين مي برد و دوستي جمعي به وجود مي آورد(13).

تنها يك مرور زودگذر از آيات مربوط به انفاق در اسلام، نشان مي دهد كه اسلام با زراندوزي، تكاثر اموال، ثروتمندي (و نه ثروت)، سرمايه داري (و نه سرمايه) و ايجاد جامعه اي كه در آن اقليتي ثروتمند و اكثريتي فقير هستند، به سختي مبارزه مي كند و مي كوشد تا پردرآمدها، مازاد نياز معمول خود را در راه از بين بردن فقر و محروميت در جامعه بپردازند.

پاسخ(قسمت دوم)

آيات مربوط به انفاق:

1_ سوره آل عمران آيه 92: «هرگز به نيكي و خوبي نخواهيد رسيد، مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد (در راه محو شكاف بين فقير و غني خرج كنيد). و هرچه انفاق كنيد خدا مي داند.»

شرح _ ثروتمندان به غلط مي پندارند كه با غارت و استثمار و استعمار مردم محروم مي توانند براي خود كاخ و زندگي اشرافي بسازند و از زندگي لذت ببرند.

ثروت اندوزي و غارت منافع مردم، سبب مي شود تا فقرا نخست از نظام سرمايه داري كه سبب فقر آنها شده است ناراضي شوند و سپس به مبارزه با وضع موجود بپردازند. اين مبارزه اشكال مختلف دارد: با كم كاري و حتي بدكاري سعي مي كنند انتقام بگيرند، با فرار از كار به بهانه هاي بيماري و غيره به كار ديگري مثل مسافركشي مي پردازند تا كمبود درآمد خود را جبران كنند، با ايجاد تخريب در ماشين آلات انتقام مي گيرند، با ايجاد اعتصاب و ايجاد راه بندان، سرمايه داران را در فشار قرار مي دهند تا دستمزد بيشتري بگيرند، به مبارزات مخفي و مسلحانه و حمله و گريزهاي نظامي شهري و دستبرد به بانك ها و

گاوصندوق كارخانجات مي پردازند.

در مجموع سرمايه داران با ايجاد فقر براي كارگردان و كارمندان، امنيت زندگي خود را از دست مي دهند و زندگي براي آنها خوشگوار نخواهد بود. لذا آيه شريفه مي فرمايد «هرگز به نيكي» مورد نظرتان نمي رسيد، مگر اينكه شكاف بين فقر و غنا را از بين ببريد.

2_ آيه 177 سوره بقره «نيكي آن نيست كه رو به جانب شرق يا غرب (به عبادت) بايستيد، نيكوكار كسي است كه به خدا و روز قيامت، به فرشتگان، كتاب خدا، و پيامبران مؤمن باشد، و دارايي خود را با آن كه دوستش دارد، به خويشان، يتيمان، بينوايان، در راه ماندگان، مددخواهان و در راه آزادي انسان هاي غيرآزاد دهد...»

3_ آيه 219 سوره بقره

مسلمانان كه اين همه تأكيد قرآن را درباره خرج كردن پول در راه خدا شنيدند، از پيامبر(ص) پرسيدند، چه مقدار از دارايي خود را بايد بدهند و در پاسخ آنان اين آيه آمد: «... و از تو مي پرسند چه انفاق كنند، بگو آنچه اضافه است...»

شرح دو آيه فوق الذكر:

قرآن مجيد به صراحت تمام، اعلام مي كند كه نيكي به ذكر و دعا و نماز و عبادات زياد نيست. اينها همه لازم است، ولي كافي نيست. بلكه بايد به هدف انبياء الهي توجه داشت كه آمدند تا فقر و ناداري و اسارت و واماندگي را در جامعه علاج كنند و اين ممكن نمي شود، مگر آنكه هر كس به اندازه نياز معمول خود، از درآمد ملي برخوردار شود و اگر نظام توزيع جامعه غلط بود _ مثل وقتي كه اقتصاد سرمايه داري يا شبه سرمايه داري حاكم است _ بايد براي از بين بردن فقر و محروميت در جامعه و از بين بردن شكاف

طبقاتي، هر كس به اندازه نياز معمول خود، از مال و ثروتي كه به علت غلط بودن نظام توزيع درآمدها در اختيار او قرار گرفته است بردارد و بقيه را در راه از بين بردن فقر و ناداري به طرق اصولي بپردازد.

به همين دليل است كه قرآن مجيد مي فرمايد: اي پيامبر(ص) از تو مي پرسند چه انفاق كنند (يعني تا چه حد از دارايي خود را براي پر كردن شكاف بين فقير و غني بايد پرداخت كنند) بگو آنچه مازاد بر نياز معمول در جامعه است. شايد اوحدي مراغه اي از همين آيه استفاده كرده كه مي سرايد:

آنچه در وجه آش و نان تو نيست بفشان و بده كه آن تو نيست

نويسندگان و تصويب كنندگان قانون اساسي فعلي ايران در كتاب شناخت اسلام(14) (كه پيش از سال 1357 نوشته بودند) نيز چنين مي نويسند: «ديد كلي قرآن درباره دارايي و امكانات مالي اضافي كه يك مسلمان از دسترنج خويش از راه حلال به دست آورده، اين است كه بايد قسمتي از آن را براي زندگي معتدل خود و خانواده اش و بقيه را در راه خدا و رفاه خلق صرف كند. در غير اين صورت يا به گناه «اسراف و تبذير» يعني زياده روي و ولخرجي در زندگي خود و خانواده اش آلوده خواهد شد، يا به گناه بس بزرگ زراندوزي «كنز» يعني دو انحراف اقتصادي كه قرآن به شدت از آن انتقاد كرده است».

بايد توجه داشت كه پر كردن شكاف طبقاتي به صورت بنيادي انجام مي شود و نه به صورت سطحي. به اين بيان كه اموال ثروتمندان، بايد در صندوقي ذخيره شود و از آن راه براي ايجاد كار و درآمد و

يا پرداخت مستمري از كارافتادگي و رفع فقر براي كساني كه قادر به انجام هيچ گونه كار نيستند، با برنامه ريزي اصولي و علمي سرمايه گذاري شود. قرار دادن صندوق صدقات كه هر كس مبلغ بسيار اندكي را در آن بريزد و با جمع آوري آنها اقدامات پرداختي سطحي، آن هم با اذيت و آزار و منت گذاري بر محرومان و در مواقعي آبروريزي آنها و گردن كج كردن ها و غيره كه امروزه معمول شده، يك نوع لوث مفهوم آيات شريفه قرآن مجيد در مورد انفاقات و صدقات است.

3_ تحريم ربا

الف _ وضع موجود

ربا كه همان بهره يا سود ثابت سرمايه است، عامل عمده وجود فقر و شكاف طبقاتي در جامعه به شمار مي آيد. نظام هاي بانكي كه آلوده به ربا هستند، سبب ورشكستگي واحدهاي توليدي مي شوند و از آنجا بيكاري و فقر گسترش پيدا مي كند. به علاوه سبب گران شدن و ايجاد تورم نيز مي شوند كه اين نيز به گسترش فقر و شكاف طبقاتي مي انجامد.

پس از انقلاب، قانون بانكداري بدون ربا به تصويب رسيد و امروزه بانك هاي ايران بر اساس اين قانون، خود را اسلامي مي دانند و اين در حالي است كه مردم آن را ربوي تشخيص مي دهند، آن هم ربوي با نرخ ظالمانه كه رمق توليدكننده را مي گيرد و سبب گسترش بيكاري و فقر مي شود و مقامات مذهبي نيز آن را ربوي تشخيص مي دهند(15) و در مواردي نظر خود را نيز آشكارا اعلام مي كنند، حال آنكه بانكها هر سال، روزي را به عنوان روز اسلامي شدن بانك ها جشن مي گيرند. در حالي كه هم خودشان و هم مشتريان آنها به غيراسلامي بودن آن اذعان دارند. آنچه در زير مي آيد، پاره اي از

مطالب نويسندگان در زمينه ربوي بودن نظام بانكي است:

1_ نظام بانكداري اسلامي، آنگاه كه جاي بانكداري رژيم پيشين را گرفت، هرگز قرار نبود در خدمت كسب سود بيشتر و وام دادن با بهره هاي بالا به افراد خاص باشد. اما امروزه، به يمن رها شدن بانك ها، نه تنها اهرمي در خدمت جامعه براي ممانعت از لغزش نيازمندان به دامن رباخواران نيستند، بلكه خود به الگوهايي تبديل شده اند كه رباخواران براي توجيه عملكرد خود، آنها را مثال مي آورند. امروزه شما به هر رباخواري كه اعتراض كنيد، مي گويد: پس چرا بانك ها بهره هاي آنچناني مي گيرند.

در حال حاضر بانك ها سودهاي قابل توجهي را در ترازنامه خود نشان مي دهند كه اين امر، با هدف بانكداري اسلامي، ناهماهنگ است. بانكداري اسلامي بايد بانك را در خدمت رفع حوايج مردم قرار دهد، بدون آنكه به اين موضوع بينديشد كه در اين راه، چقدر سود عايدش خواهد شد. پر واضح است كه عملكرد فعلي بانك ها، اينگونه نيست. الان بانك ها به دنبال آن هستند كه بحث «تسهيلات تكليفي» را هم از بين ببرند و اين يعني آنكه همه تصميمات، يكسره در اختيار خودشان قرار بگيرد. مشكلي كه ما در بانكداري پيدا كرده ايم، بيش از آن كه مشكل اجرايي باشد، مشكل ديدگاهي است. بانك ها تصور مي كنند كه آنها مؤسسات اقتصادي هستند، بنابراين بايد به سوددهي بيشتر بينديشند. در حالي كه قانون اساسي بانكداري اسلامي را در خدمت پيشبرد اهداف اقتصادي جامعه دانسته است.

نقش فعلي بانك ها در اقتصاد كشور و رفع حوايج جامعه، محدود به يك سري تسهيلات تكليفي و سرمايه گذاري در برخي پروژه هاي ملي شده _ كه در آن چارچوب ها هم با مشكلاتي روبرو هستيم

_ محدود نمي شود. الان بانك ها اگر به مردم وام مي دهند، اولا اين وام ها در اختيار اقشار نيازمند و محروم جامعه قرار نمي گيرد، چون از طرفي سودهاي آن بسيار بالاست و از طرف ديگر، بانك ها چون صرفا به ملاحظات اقتصادي روي آورده اند، ترجيح مي دهند به كساني وام هاي كلان با بهره هاي بالا بدهند كه اطمينان داشته باشند كه قادر به پرداخت اصل و فرع پول هستند. درواقع خلأي كه از اين رهگذر در جامعه ايجاد مي شود، باعث روي آوردن اقشار نيازمند مردم به رباخواران مي شود. در كجاي قانون بانكداري بدون ربا، آمده است كه بانك ها بيايند سهام مرغوب بورس را به وسيله كارگزاران خود شناسايي و شروع به خريد و فروش آن كنند و با پول هايي كه بايد صرف رفع حوايج جامعه شود، بورس بازي راه بيندازند، تا از اين رهگذر سودهاي هنگفت ببرند؟ كجاي قانون بانكداري بدون ربا، به بانكها اجازه ايفاي نقش هاي دلالي را داده است. الان اين اوراق مشاركتي كه با سودهاي قابل توجه دستگاه ها منتشر مي كنند، فكر مي كنيد اين اوراق را چه كساني مي خرند كه به سرعت تمام مي شود؟ بانك ها سپرده هاي مردم را مي گيرند و شش، هفت درصد سود مي دهند و در مقابل با پول هاي آنها اوراق مشاركت مي خرند و بيست درصد سود مي برند. اين معاملات كجايش در قانون بانكداري بدون ربا آمده است؟

الان يكي از اين مؤسسات اعتباري، كار را به جايي رسانده كه اعلام كرده، 15 ميليون وام مسكن مي دهد شش ساله 10 ميليون سود مي گيرد؛ اين يعني چه؟ يعني بانكداري بدون ربا؟!(16).

2_ از نظر تئوري بانكداري اسلامي، مشتري شريك بانك است و بايد در سود و زيان به صورت مشترك

سهم داشته باشد، در حالي كه در نظام بانكداري فعلي، سپرده گذاران شركاي خاموشي هستند كه امكان حضور در عرصه فعاليت هاي اقتصادي بانكي و جلسات تصميم گيري را نيافته و هر ساله بدون توجه به سود و زيان فعاليت هاي اقتصادي، سود ثابت و يكساني را دريافت مي كنند.

ظرف 23 سال گذشته، هميشه تورم بالاتر از 11 درصد و نزديك به 20 درصد بوده(17)، در حالي كه سود پرداختي به مشتريان هميشه روي 11 تا 17 درصد ثابت بوده است. اين يعني استثمار سپرده گذاران به وسيله بانكها كه درواقع يك رباي نامرئي است كه بانك ها از سپرده گذاران مي گيرند و يك سپرده گذار كه براي مدت پنج سال پول خود را نزد بانك حبس مي كند، پس از اين مدت از صد تومان پولي كه روز اول نزد بانك به عنوان سپرده قرار داده است، به علت نرخ تورم تنها 5/12 تومان دريافت مي كند. در ديگر كشورها اگر نرخ بهره 3 درصد باشد، نرخ تورم 2 درصد خواهد بود، يعني يك درصد سود واقعي نصيب سپرده گذار مي شود.

همه بانك هاي دنيا به سپرده ها بهره روزشمار مي دهند. البته اين امر در قانون بانكداري كشور ما هم نوشته شده، اما تاكنون رعايت نشده است. به عبارت ديگر بانك ها موظف شده اند به سپرده هاي مردم بر اساس مدت زمان آن سود پرداخت كنند، ولي امروزه اگر مبلغ سپرده پنج ساله، يك روز پيش از اتمام اين زمان، از بانك به وسيله سپرده گذار برداشته شود، بانك هيچ گونه سودي به وي پرداخت نمي كند و با كسر سودهاي پرداخت شده قبلي، پول اوليه را با ارزش پايين تر به سپرده گذار بازمي گرداند. (اين يعني غارت مشتري و دزدي آشكار بانك از اموال

سپرده گذار). به عبارت ديگر سرمايه مردم پس از مدت سپرده گذاري، به شكلي به مردم بازگردانده مي شود كه نه سودي به آنها داده شده و نه پولشان قدرت خريد چند سال پيش را دارد (18).

3_ حجت الاسلام محمدحسين صادقي به روزنامه «كيهان» مي گويد: «عده اي همان موقع كه قانون بانكداري بدون ربا تصويب شد، اعلام كردند كه اين بانكداري از نظر آنها ربوي است. ذهنيت ها از همان اوايل انقلاب شكل گرفت. مردم در بانكداري پس از انقلاب با پيش از آن تغيير چنداني نمي ديدند و هميشه اين شبهه در اذهان بود كه بانكداري ما ربوي است.

پاسخ(قسمت سوم)

بعد هم فعاليت صندوق هاي قرض الحسنه و شركت هاي مضاربه اي آغاز شد. در جريان شركت هاي مضاربه اي، كساني كه پولشان را به ربا مي داندند، يعني «رباخوار» بودند، اينگونه خودشان را توجيه مي كردند كه ما «مضاربه» مي كنيم و مضاربه هم يكي از «عقود اسلامي» است، پس كار ما حرام نيست. بعد با اين توجيه، سودهاي 7 درصد و 10 درصد مي گرفتند كه سرانجام چون اين روند، يك روند ربوي بود، كارش به نابودي كشيد و معلوم شد كه نه مضاربه اي در كار بوده و نه «عقد اسلامي»، بلكه هرچه بوده، ربا بوده و بس. به هر حال اين فضاها، اندك اندك زمينه از بين رفتن قبح ربا را به عنوان يك فعل حرام فراهم آورد. از طرف ديگر برخي از اختلافات طلبگي كه در فتواي برخي از آقايان درباره «ماهيت اسكناس» وجود داشت، به اين موضوع دامن زد. به اين ترتيب كه عده اي از آقايان، معتقد به حرمت ربا در اسكناس و پول نبودند و برخي از معاملات را كه ديگران حرام و ربا تلقي مي كردند،

آنها ربا نمي دانستند. اين بود كه اصطلاحاتي مثل «هديه» يا «اجرت» يا امثال آن رايج شد كه عملا مفهومي جز ربا نداشت و عده اي هم خود را با اين اصطلاحات توجيه كردند، اختلاف فتوا هم كه بود و مهم تر از آن سيستم بانكداري كه عده اي معتقد بودند ربوي است و مردم هم مي گفتند، اگر ربا حرام است، پس چرا بانكها فعاليت هاي ربوي انجام مي دهند. مجموعه اين فضاها، به علاوه تنگناهايي كه در مسايل معيشتي مردم به وجود آمد، جامعه را به سوي رواج و ترويج ربا كشاند و نتيجه اش اين شد كه شما در حال حاضر، شاهد آن هستيد و وضعيتي است كه رواج ربا آن قدر زياد شده كه نمي شود آن را انكار كرد و ناديده گرفت.

امروزه ديگر نمي توان براي شرايطي كه مردم از بانك ها يك ميليون تومان قرض مي گيرند و يك ماهه مجبور هستند يك ميليون و دويست هزار تومان به بانك پس دهند، هيچ توجيه فقهي تراشيد و يكسره بايد گفت كه اين كارها رباست و حرام است و جنگ با خداست.»

ب _ اقتصاد اسلامي

قرآن مجيد ربا را به شدت حرام كرده است، لذا در اقتصاد اسلامي هر نوع ربا تحت هر نام از بين خواهد رفت.

قرآن مجيد در آيات زير ربا را حرام اعلام كرده است:

1_ سوره بقره آيه 275: كساني كه ربا مي خورند، سر پا نمي مانند؛ مگر مانند كسي كه بر اثر تماس شيطان جن زده (صرعي) شده اند. اين به خاطر آن است كه گفتند، داد و ستد هم مانند ربا است، در حالي كه خدا بيع را حلال كرده و ربا را حرام و اگر كسي اندرز الهي به او

رسد و (از رباخواري) خودداري كند، سودهايي كه در سابق (پيش از نزول حكم تحريم) به دست آورده، مال اوست و كار او به خدا واگذار مي شود و اما كساني كه بازگردند (و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند) اهل آتش اند و هميشه در آن مي مانند.

آنچه از اين آيات مي فهميم:

اين آيه شريفه سخن از جمع دارد و نه فرد و همچنين از رباي بازاري سخن مي گويد. بنابراين مي توان گفت، اقتصاد جامعه و ملتي كه به ربا آلوده باشند، سرپا نمي ايستد، مگر مانند فرد مصروع كه از راه منحرف مي شود و گاهي بر زمين مي خورد و گاهي سرپا مي ايستد. چرا كه در اين نوع جامعه، دادوستد را با سود و يا با ارزش اضافي همانند ربا آلوده ساخته اند و اين دو را يكي مي دانند، در حالي كه خداوند بيع را كه آلوده به ارزش اضافي نيست، حلال اعلام كرده و ارزش اضافي چسبيده به داد و ستد را حرام، پس كسي كه دست از رباخواري بردارد، به آرامش دست مي يابد و در نزد خدا آمرزيده مي شود و گذشته اش به او زيان نخواهد رساند، ولي كساني كه رباخواري را ادامه دهند، در ناآرامي و آتش جاودان خواهند بود.

قانون اقتصادي: در جامعه اي كه اقتصاد آن به ربا آلوده باشد _ مثل نظام سرمايه داري و شبه سرمايه داري _ يك قانون به نام قانون نوسانات تجاري، به وجود مي آيد. بر اساس اين قانون، اقتصاد جامعه همانند آدم هاي صرعي بي ثبات است. گاهي سرپاست (دوره رونق اقتصادي) و گاهي به زمين مي خورد (دوره ركود اقتصادي) بين دوره رونق و ركود، دوره بحران و بهبود قرار دارد.

صاحب تفسير الميزان، مرحوم علامه طباطبايي در تفسير

آيه مذكور، مطالبي به شرح زير دارد (19): «... رباخواري سبب مي شود كه رباخوار ثروتمند شود و ربادهنده فقير و لذا مي توان گفت كه ربا، توازن و تعادل اجتماع را به هم مي زند و نظمي را كه بر راه راست انساني و روش فطري حكومت قرار دارد، از بين مي برد و اين همان خبطي است كه رباخوار بدان مبتلا مي شود، زيرا رباخواري موجب اين مي شود كه نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و ديگر ميان خريد و فروش عادي و رباخواري فرق نگذارد و اگر او را به ترك رباخواري دعوت كنند، بگويد: بيع هم مثل رباست و مزيتي بر آن ندارد تا دست از ربا برداريم و بيع كنيم.

2_ سوره بقره آيه 276: ترجمه: «خداوند، ربا را نابود مي كند و صدقات را افزايش مي دهد و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهكاري را دوست ندارد.»

آنچه از اين آيه مي فهميم:

در اين آيه كريمه ربا در مقابل صدقه و «يَمحق» در مقابل «يُربي» قرار داده شده است. خداوند مي فرمايد: «ربا» كه در ظاهر سبب افزايش ثروت است، درواقع باعث كاهش و نابودي ثروت مي شود و صدقه دادن كه در ظاهر امر كاهش در ثروت را سبب مي شود در واقع باعث افزايش ثروت خواهد شد. توجه شود كه خداوند براي صدقه دادن، واژه «يربي» را كه از همان كلمه «ربا» است را به كار مي برد. بنابراين اضافه شدن از طريق صدقه ممدوح است در حالي كه همين ارزش اضافي از طريق «ربا» مذموم است. علت آن است كه صدقه سبب استقرار عدالت اجتماعي مي شود و لذا دوستي اجتماعي را گسترش مي دهد در حالي كه

ربا سبب گسترش اقتصاد ظالمانه مي شود و به دشمني طبقاتي و اجتماعي منجر خواهد شد(20) و اين دشمني به جنگ فقرا عليه سرمايه داران منتهي مي شود كه خواه، ناخواه ثروت رباخواران نابود خواهد شد، در حالي كه دوستي طبقاتي و صلح و توسعه، سبب رشد ثروت خواهد شد.

3_ سوره بقره آيه 278 و 279: ترجمه: اي كساني كه ايمان آورديد، تقواي خدا ورزيد و آنچه از ربا مانده، واگذاريد. اگر مؤمن هستيد و اگر (چنين) نكرديد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما، از آن شماست (اصل سرمايه، بدون سود)، نه ستم مي كنيم و نه بر شما ستم وارد مي شود.

آنچه از اين دو آيه شريفه مي فهميم:

كساني مؤمن هستند كه ربا را از فعاليت هاي اقتصادي حذف كنند و اگر به نام اسلام، نظام بانكداري ربوي برقرار شود، برقراركنندگان نه مؤمن هستند و نه كافر، بلكه منافق هستند. به علاوه تقوا داشتن يعني حفظ سامان ها و از جمله سامان دادن درست و حفظ آن در صحنه اقتصاد، وابسته به حذف ربا از بانك و بازار است.

و اگر چنين نشد و اخذ ربا به هر شكل و تحت هر نام ادامه پيدا كرد، گويي نظام يا فرد رباگيرنده به خدا و رسول خدا «اعلان جنگ» داده اند و مسلم است كه بازنده در جنگ با خدا و رسول، رباگيران هستند. به عبارت ديگر قوانين فطري طبيعت، نظام هايي را كه آلوده به ربا هستند، محكوم به شكست در فعاليت هاي اقتصادي كرده است.

امروزه ملاحظه مي شود در نظام هاي اقتصاد سرمايه داري و شبه سرمايه داري دنيا، ركود اقتصادي و نوسانات اقتصادي و شكاف طبقاتي و گسترش فقر، سبب

ناكامي اين اقتصادها شده است(21) و اينان راهي ندارند، جز كمك گرفتن از غارت منابع و منافع كشورهاي ديگر كه اين امر به جنگ هاي جهاني و منطقه اي منجر مي شود كه در قرن بيستم، جنگ اول و دوم جهاني، جنگ كره، جنگ ويتنام، جنگ لبنان و در قرن بيست ويكم آن هم در آغاز آن، نايره جنگ جهاني به چشم مي خورد. يعني اقتصاد سرمايه داري جز خون و آتش و مصيبت براي ملل دنيا چيزي به ارمغان نياورده است.

در اقتصاد اسلامي با محو ربا، كليه اين بلاياي اقتصادي از بين خواهد رفت و ديگر از فقر، تورم، بيكاري، نوسانات اقتصادي و غيره خبري نخواهد بود. چرا كه محور واقعي ربا در جامعه، به ايجاد يك نظام اقتصادي منجر مي شود كه عدل در آن مشخصه اساسي است و اين عدل مانع بروز فقر و تورم و ديگر بلاياي اقتصاد سرمايه داري مي شود.

پي نوشت:

1_ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 12/8/82 به نقل از دكتر گوئل كهن، استاد علوم ارتباطات www.shahrvand.com/backissues/633press.htm

2_ منبع قبلي

3_ منبع قبلي

4_ منبع قبلي

5_ http://alkhoei.org.uk/lectures.htm

6_ وسايل الشيعة: ج 15، ص 365 _ 366، ب 55، ح 20757.

7_ بحارالانوار: ج 16، ص 210.

8_ منبع قبلي

9_ منبع قبلي

10_ http://www.iran-emrooz.de/archiv/nakhjavani/1381/nakhjav810818.html

11_ حسن توانايان فرد _ فلسفه اقتصاد اسلام _ از نظر مرحوم علامه محمدحسين طباطبايي، ناشر: مؤسسه مطبوعاتي عطايي. چاپ اول _ 1361_ صفحه 187

12_ منبع قبلي

13_ منبع قبلي

14_ سيدمحمد حسيني بهشتي، محمد جواد باهنر، علي گلزاده (غفوري)، شناخت اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپخانه سپهر، صفحه 509.

15_ به سخنراني آيت الله مصباح يزدي در نماز جمعه 13/4/82 در اين مورد كه جمهوري اسلامي را از رباخوارترين نظام هاي جهان ياد كردند، مراجعه شود.

16_

www.kayhannews.com/810919/other5.ht

17_ دقت شود اين مباحث در جامعه اي فرضي صادق است كه در آن اقتصاد اسلامي به گونه اي صد در صد به اجرا درآمده است و ربا كلا وجود ندارد و ماليات هاي سنگين وجود ندارد و قيمت عدل مستقر است و نه قيمت بازار و لذا تورم وجود نخواهد داشت كه نرخ بهره را با نرخ تورم خنثي كنند.

18_ www.refahweekly.com/society/rrleerpn.htm

19_ حسن توانايان فرد _ فلسفه اقتصاد اسلام _ از نظر مرحوم علامه محمد حسين طباطبايي، ناشر: مؤسسه مطبوعاتي عطايي، چاپ اول _ 1361 _ صفحه 187

20_ به منظور مطالعه بيشتر در اين زمينه، به كتاب حسن توانايان فرد _ فلسفه اقتصاد اسلام _ از نظر مرحوم علامه محمدحسين طباطبايي، ناشر: موسه مطبوعاتي عطايي، چاپ اول _ 1361 _ مبحث ربا در قرآن، به صفحات 23 الي 150 مراجعه شود.

21_ حمله عراق جهت غارت منابع نفت آن كشور براي حل مشكل ركود در آمريكا، نشانه همين ناكامي هاست.

در حاليكه اسلام تنها شامل ابعاد عبادي فردي نيست و ابعاد اقتصادي را نيز دارا مي باشد چرا مسئولين، اقتصاد اسلامي را اجرا نمي كند و تنها به شعار دادن اكتفا مي كنند و وضعيت معيشتي مردم را بهبود نمي بخشند؟

پرسش

در حاليكه اسلام تنها شامل ابعاد عبادي فردي نيست و ابعاد اقتصادي را نيز دارا مي باشد چرا مسئولين، اقتصاد اسلامي را اجرا نمي كند و تنها به شعار دادن اكتفا مي كنند و وضعيت معيشتي مردم را بهبود نمي بخشند؟

پاسخ

همانگونه كه شما متذكر شده ايد اسلام ديني همه جانبه است وبه همه ابعاد سياسي, اجتماعي, فرهنگي, اقتصادي و... افراد وجامعه توجه دارد واز يك جانبه گرايي بشدت احتراز دارد ولي درجامعه گاهي ممكن است بنا به دلايلي يكي از ابعاد موردتوجه ويژه قرار گيرد وابعاد ديگر فراموش يا مورد بي توجهي قرار گيرد.درشرايط كنوني نيز كم وبيش شاهداين افراط وتفريط ها از جانب طبقات مختلف هستيم ولي قدرمسلم آن است كه پس از انقلاب اسلامي همه مسولين نظام بيشترين سعي وتلاش وهم و غم خويش را صرف فعاليتهاي اقتصادي نموده اند تا توانسته اند اقتصاد بيماركشوري انقلاب كرده را اداره كنند . هشت سال جنگ تحميلي را كه سرمايه هاي عظيم وكلان كشور را مي بلعيد به خوبي اداره كنند, بازسازي راعلي رغم هزينه هاي سنگين وكمر شكن آن بدون كمك خارجي با آبرومندي به سامان برسانند وعلاوه بر آن درجهت توسعه فعاليتهاي زيربنايي مثل برق رساني به روستاهاي بالاي 20 خانوار وتامين آب آشاميدني بهداشتي براي روستاها و ... گامهاي بلند واساسي را بردارند .

اين درحالي است كه به اعتراف متخصصان اقتصادي, اقتصاد كشور ما بيمار است وازنشانه هاي بيماري آن, تك محصولي بودن صادرات ايران واتكاي شديد به فروش نفت, پرداخت يارانه, عدم توليد محصولات كشاورزي درحد نياز,نبودتكنولوژي وفن آوري صنعتي درابعد مختلف و ... است .بيشتر اين عوامل , ريشه

درقبل ازانقلاب دارد, اين كه يك كشوري افروزه از توسعه اقتصادي وصنعتي محروم باشد, بايد اسباب آن را درچند دهه گذشته جست وجوكرد .

علاوه بر مشكلات متعددي كه برشمرده شد وريشه آن دررژيم گذشته است مشكلات متعدد جديدي نيز براي دولت هاي بعد از انقلاب پيش آمده است كه وقوع جنگ تحميلي وتحريم اقتصادي كه هنوز نيزادامه دارد واز ورود تكنولوژي ودستيابي به دانش فني جلوگيري مي كنند ونيز بازسازي خرابيهاي ناشي از جنگ سيل, زلزله و ... از آن جمله است .

مضاف بر آن فقرفرهنگي,تهاجم فرهنگي وتهديدهاي دشمنان براي ترويج اشرافي گري, وتجمل گرايي وزندگي مصرفي نيز دستيابي به اهداف عاليه توسعه را كند مي كند .افزايش سطح توقعات جامعه درحالي كه متناسب با آن از رشد وتوسعه

مناسب برخوردارنگردد نه تنها به توسعه كمك نمي كند بلكه از موانع توسعه بشمار مي رود.

مضاف براينها نظام جمهوري اسلامي ومسولان رده هاي مختلف نيز دچار كاستي ها وتقصيرهاي فراواني بوده اند وغالباً بجاي آنكه به ريشه يابي علل وعوامل مشكلات بپردازند وزمينه هاي گرايش هاي غير معقول ومصرف گرارا شناسايي ودرمان كنند ترجيح دادند با انتساب مشكلات جامعه به دشمنان خارجي خودشان را باگناه وبري از خطا جلوه دهند . اين ديدگاه درتاريخ معاصر ايران هميشه به كشوراطمه زده است . ومسولان كمتر زمينه هاي نفوذ دشمن را بررسي كرده اند وحال آنكه دشمن بدون وجود زمينه مساعد ومناسب قادر به نفوذ وتغيير ارزشهاي يك جامعه نخواهد بود. نكته آخر وپاياني اين كه باو رشما مبني بر توام بودن شعار(علم) وعمل بايد به يك فرهنگ عمومي تبديل گردد وتك تك اعضاي جامعه را از انسانهاي

عملگراي متعهد ومخلص استقبال نمايند وافراد حراف فاقدعمل را طرد نمايند . اگر كارو تلاش, قدرست و ارزش والاي خود را در جامعه بيابد بسياري از مشكلات بوجود مرتفع خوǙǘϠشد.

آقا ي دكتر مير باقري رئيس سازمان ملي جوانان دريك مصاحبه مطبوعاتي اعلام Ø؏ه ǘӘʠ45 درصد جوانان كشور آرزوي خدمت به مردم را دارند و29ر درصد آرزوي پول دارشدن و7 درصد آرزوي مشهور شدن را دارند (1) بايد تلاش كرد نزديك به 100 درصد جوانان آرزو داشته باشند به مردم خدمت كنند وشهرت وثروت براي آنان اصل واساس نباشد بلكه درمرتبه دوم قرارگيرد . دراين صورت درآينده نزديك نسلي از مسولان خدوم وخدمتگزار برمصادر امور تكيه خواهند زد وبا همت وتلاش وصف ناپذيري مشكلات را يكي پس از ديگري حل خواهند كرد.

ايران از نظر جمعيت جوان دومين كشور دنيا پس از اردن است(2) وسرمايه جواني, سرمايه اي بسيارغني وارزشمنداست وهركشوري كه بتواند ازاين سرمايه عظيم برخوردار گردد مدارج عاليه تعالي وتكامل را سپري خواهد كرد. جوان با تدبير و شور ونشاط جواني مي تواند بسياري از گره هاي مختلف سياسي, اجتماعي, فرهنگي, اقتصادي و ... راباز كند وشما وامثال شما بايد تلاش و كوشش كنيد تا اين نسل كه درآينده بسيارنزديكي سكاندار اداره كشور خواهد شد از قابليتهاي مختلف فني علمي برخوردار گردند دراين صورت بستر توسعه همه جانبه با كمك اين سرمايه گرانقدر كه در توسعه مهم ترين واساسي ترين سرمايه هستند , فراهم خواهد شد.

هركس كه مي خواهد كاري كه وظيفه اش هست انجام دهد بايد اول تأمين شود وبعد از او كار بخواهند. چرا اقتصاد ما يك اقتصاد بيمار است؟ چرا جلوي اين تورم گرفته نمي شود؟ چرا بايد اينقدر هزينه ها سنگين باشد كه مردم رو به اعمال خلاف بياورند؟

پرسش

هركس كه مي خواهد كاري كه وظيفه اش هست انجام دهد بايد اول تأمين شود وبعد از او كار بخواهند. چرا اقتصاد ما يك اقتصاد بيمار است؟ چرا جلوي

اين تورم گرفته نمي شود؟ چرا بايد اينقدر هزينه ها سنگين باشد كه مردم رو به اعمال خلاف بياورند؟

پاسخ

ازجنابعالي كه به فراگيري دانش حسابداري وحسابرسي اشتغال داريد همين انتظار مي رودكه به مسائل مالي واقتصادي توجه وعنايت ويژه اي داشته باشيد. هر چند ساير مردم نيز به بحث عدالت ودادگستري درنظام جمهوري اسلامي عميقاً توجه والتفات دارند و خواستار اجراي عدل علوي هستند ولي شما كه با مسايل مالي آشنايي دقيق تري داريد اهميت وضرورت آنر بيشتر درك مي كنيد، مانيز با همه وجود همانند شماخواستار اجراي قانون عدالت هستيم.

عدالت همراه با اقامه نماز دو نشانه مهم جامعه اسلامي است وبا اين دو نشانه مي توان جامعه اسلامي را شناخت وآن را از جوامع غير اسلامي جدا ساخت. اگر درجامعه اي نماز خوانده نشود ومردم، اهل نماز نباشند، آن جامعه اسلامي نيست. البته منظور پيدا شدن شماري تارك نماز _ كه دربرابر نمازگزاران ناچيزند _ نيست، بلكه مقصود عدم حضورنماز است درزندگي واجتماع، به طور عام، وعدم مسجد وجماعت، وفروافتادن بانگ اذان...اگر درجامعه اي عدالت نيز حضور نداشته باشد، وآثار عدالت درجامعه وشئون حياتي واقتصادي ومعيشتي افراد وخانواده ها _ درهمه قشرها _ ديده نشود، ودرسياست ومديريت، وقانونگزاري وقضاوت، وبرنامه ريزي واجرا، ودربرخوردها وبرخورداري ها، عدالت ملاك نباشد، ودرمسكن وبهداشت، وتحصيل وكار، وسفر واستراحت، اصل عدالت اجرا نشود، وامكانات دراين زمينه ها درميان عموم مردم تقسيم نگردد، ودر راه صيرورت متعالي انساني، عدالت ميزان نباشد، واصل اساسي عدالت درذات برنامه ها وبرنامه ريزيها حضور نداشته باشد، ومردم هم ازشرايط وامكانات "تزكيه وتعليم" _ كه هدف اصلي قرآن كريم است _ برخوردار نباشند، وتبعيض وتفاوت بيداد

كند....به يقين چنين جامعه اي اسلامي نيست. اگر درجامعه اي مردم بسياري براي رسيدن به اهداف قرآني توان نيابند، از فشار نيازمندي وفراموش شدگي ، همچنين زيادي ساعتهاي كار واستثمارشدن، نتوانند به تعليم وتربيت _ بلكه تكاليف _ ديني خود بپردازند، آيا آن جامعه چگونه قرآني واسلامي به شمار خواهد آمد؟

عدالت ركن عمده جامعه اسلامي است. وروشن است كه هيچ چيز بدون ركن خود پديدار نخواهد گشت وتحقق نخواهد يافت. امام باقر"ع" مي فرمايند : پيامبر "ص" (هنگامي كه خواست جامعه اسلامي را بنياد گذارد)، سنت هاي جاهليت را از ميان برد، واز آغاز، جامعه اسلامي را با عدالت بنياد گذارد."استقبل الناس بالعدل" "2"

وامام علي بن ابيطالب عليه السلام مي فرمايد :"العدل رأس الايمان""3" (سر ايمان اجراي عدالت است)

از اين تعليم بزرگ مي فهميم كه : اگر ايمان (دين داشتن، عمل به دين)را به پيكري همانند كنيم، سرآن پيكر عدالت است. وآيا پيكر بي سر چه خواهد بود؟ ميته ، مردار...واگر جامعه اي ميته و مردار شد، يعني به حيات عدل زنده نبود، وبا روح عدالت جان نيافت، ديگر از چه ارزشي سخن مي توان گفت؟ پس بفهميم كه "ان الله يأمر بالعدل" را وبفهميم "العدل رأس الايمان" را و بفهميم "العدل حياه الاحكام" را.

اگر عدالت باشد فقر نيست. درقرآن كريم آمده است : "ان الله يأمر بالعدل..." "4" (خداوند بطور قطع اجراي عدالت را واجب كرده است) وچون ما درباره فهم معارف واصول ومسائل ومباني قرآني _ به نص خود قرآن _ مأموريم كه به معصوم (اهل الذكر) مراجعه كنيم، ومقصود قرآني را دراحاديث و تعاليم آنان بجوييم، به حديثهايي عجيب وتعليم هايي عظيم

مي رسيم. دراينجا يكي از آن احاديث كه در"كافي" آمده است كافي است. امام صادق "ع" فرمود : "ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم ...""5" (مردمان اگر عدالتي درميان باشد، همه بي نياز خواهند گشت.)

اين حديث به صراحت مي گويد اگر عدالت باشد فقر نيست، واگر فقر باشد عدالت نيست. جامعه سرمايه داري وتكاثر وتبعيض جامعه عدل نيست. وجامعه فاقد عدل جامعه اي قرآني نيست. درجامعه به هر ميزان فقر ومحروميت وفاصله هاي معيشتي وكمبود داشتن وحرمان ديدن وجود داشته باشد، به همان ميزان ظلم وجود دارد .

وبايد همزمان با يكديگر فرياد بزنيم مدعيان مسلماني به كمك محرومان بشتابيد، اي معتقدان به خدا، آنان را حذف نكنيد، و اي باور داران به قبر وقيامت، اندكي به مشكلات آنان بينديشيد، و اي امت قرآن، اقامه قسط وعدل وتأمين زندگي سالم براي همه افراد را، درپناه قسط وعدل، وجهة همت خويش سازيد، و اي انقلاب كردگان انقلابي باشيد، شايد بدين گونه خدا ازما راضي گردد، ودل امام زمان"ع" شاد شود، وآبروي دين خدا محفوظ ماند، وجامعه دستخوش تزلزل هاي زيان خيز نگردد، وتا خداوند رحمان، تاريكي هاي سخت تر ازجهنم قبر وقيامت ما را، با نور حاصل از اين عمل صالح وفريضة بزرگ (رسيدگي به خلق خدا وخدمت به آنان)، به روشني بدل سازد، وراهي به سوي نجات ورهايي، درآن گذرگاههاي مخوف وپرگرفتاري، درپيش همه بگشايد.

مجلس و وكلا بايد نسبت به اين وظيفه بسيار مهم همواره حساس باشند واحساس مسؤليت خدايي وسنگيني بكنند. دولتمردان ومسولان اجرايي بايد درراه انجام دادن دقيق اين وظايف از هيچ كوششي دريغ نورزند، بلكه نبايد تا به انجام تكليف يقين پيدا نكرده اند

آرام بگيرند. وثروتهايي كه متعلق به قشرهاي ملت است بايد به خود آنان باز گردد. صدقه سري دادن مطرح نيست، تأمين آبرومندانه مقصود است. مسؤلان قضايي بايد با اسراف ها وتبذيرها وحيف وميل ها وغارتها وچپاول ها و... با نهايت دقت وبراساس عدالت وقسط رسيدگي و برخورد نمايند.

امثال من وشما نبايد حقايق راكتمان كنيم، وتعاليم اسلامي وزندگي بزرگان دين وسيره حكومت اميرمؤمنان را تا حد امكان گوشزد كنيم واز حاكمان ومسؤلان بخواهيم خود را به سيره و منش علوي محك بزنند . ما موظفيم ياد آوري كينم پيامبر اكرم"ص" دولت را مسؤل مستقيم فقر فقيران و حرمان محرومان و بي اعتقادي وبي ايماني ساقط شدگان مي داند : "ولم يفقر هم فيكفرهم" حاكم اسلامي نبايد مردم رافقير كند تا كافرشان سازد."6" پس تزريق اين اصل كه فقر ومحروميت اصلي است ثابت، وحضور آن درجامعه _ به صورت يك جريان مستمر و پذيرفته _ قابل قبول است، ودين اسلام قبول دارد كه فقيران ومستمندان درجامعه بسر ببرند ، دركنار آنان، توانگران درناز وتعمت غرق باشند، اينان هرچه مي خواهند داشته باشند وآنان هر چه مي خواهند نداشته باشند، حتي اندكي دارو براي كودكي مشرف به مرگ؟

اين چگونگي نه اسلام است ونه ديد اسلامي. واين وضعيت نتيجه فرعونيت مالي وقارونيت غنا وتكاثر است، وهمسويي با قارونها، نه آيين انبيايي محمدي، خداوند مهربان عادل، كسي را بدون روزي ووسايل معيشت خلق نكرده است، "نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياه الدنيا" "7" (ما درزندگي دنيا، روزي _ وامكانات معيشت _ را درميان همه خلق تقسيم كرده وبه همه داده ايم.)پس روزي وامكانات براي همه و به اندازه همه هست. _

البته با درجاتي متفاوت، اما نه درحد وجود وعدم، وتكاثرو فقر واتراف ومحروميت _ ليكن دراين ميان حق قشرهايي به وسيله ايادي توانمند وصاحب قدرت وصاحب نفوذ ومرتبط غصب مي گردد وبه سرقت مي رود. وافزون طلبي وتمتع ومال دوستي وتنعم پرستي آنان طبقات ضعيف ومحروم را درآتش محروميت درمي افكند ومي سوزاند.

ما بايد اين تعاليم وحقايق را گاه گاهي، براساس تكلف شرعي، بنويسيم وبگوييم ويادآوري كنيم، تا ارزشهاي اسلامي مصون بماند، تا جوانان انقلابي وغيور وديگر آگاهان وعدالت خواهان ازدين حق سرخورده نشوند وبا همت والا از طريق رسانه ها وبيان حقايق ونيز مشاركت درصحنه هاي مختلف مثل انتخابات و ...به تحقق به اين اهداف ياري ومدد رسانند.

ما نبايد فراموش كنيم تا هنگامي كه جامعه به وضعيت مطلوب اسلامي، يعني جامعه منهاي فقر نرسيده است، ما نسبت به همه محرومان ومستمندان مسئوليت داريم، وبايد براي رها ساختن همه آنان از چنگال فقر ومحروميت اقدام كنيم، بلكه بايد گفت اين مسؤليت درباره بينوايان جهان ومستمندان عالم وجود دارد. مسلمان بايد درباره مسلمان محروم درهر جا كه باشد حساس باشد وخود را مسؤل بداند، وتا آنجا كه مي تواند براي رسيدگي به محرومان وضعيفان ومستمندان ونجات آنان كمك كند، چون همه بندگان خدايند - اگرچه خود جاهل باشند يا غافل يا منكر _

درخاتمه مجدداً ضمن تأييد گفتار دلسوزانه شمايادآوري مي كنيم ما وظيفه داريم هرآنچه از دستمان ساخته است از بيان حقايق، اعتراض، انتقاد ونيز انتخاب افرادي شايسته ولايق براي وكالت مجلس، شوراها و ...به تحقق اين امر كمك كنيم مسلم بدانيد اگر بتوانيم با يك بسيج عمومي وامر به معروف ونهي ازمنكر زشتي اتراف وثروت

اندوزي نامشروع ونيز اجراي عدالت وعدالتخواهي ورسيدگي به محرومان ومستضعفان را درجامعه به ارزش هايي متعالي تب_ديل كني_م گام بلن_دي دراين راستا برداشته ايم. بدانيم كه فش_ار اف_كار عم_ومي در بسي_اري از زمين_ه ها بس_يار كارساز است. مأيوس نباشيم كه عمل كوچك ما تأثيري ندارد عمل فردي ما هرچند كوچك باشد مانند آن سنگ كوچك دردريا موج ايجاد مي كند واگر اين امواج زياد شود تأثير فراوان خواهند داشت دانشجوي ارجمند اين نكته نيز قابل توجه وتعمق است كه علي رغم اين مسايل به جرأت مي توان ادعا كرد نظام جمهوري اسلامي نسبت به بسياري از نظام هاي موجوددنيا نزديك ترين نظام به نظام عدل علوي است اگر چه با آن نظام فاصله بسيارزيادي دارد.

(1) هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمه ....(سوره جمعه/2و...)

(2) التهذيب شيخ طوسي،ج6، ص154

(3) غررالحكم، ص39

(4) سوره نحل/90

(5) كافي، ج3، ص568

(6) اصول كافي، ج1، ص406

سوره زخرف/32

چرا در جامعه اي كه خمس وزكات داده مي شود ماليات گرفته مي شود؟

پرسش

چرا در جامعه اي كه خمس وزكات داده مي شود ماليات گرفته مي شود؟

پاسخ

ابتدا بايد درمورد سؤال جنابعالي مختصري در خصوص ماليات دراسلام وانواع آن اشاره اي بنمائيم وسپس به اصل جواب سؤال شما بپردازيم.

درحكومتهاي قبل از اسلام وحكومت قبل از انقلاب اخيرايران و بسياري از حكومت هاي طاغوتي واستعمارگر جهان چنين رسم بود كه مالياتهاي سنگيني برطبقات فقير ومتوسط مي بستند وپادشاهان و درباريان واعيان واشراف از پرداخت هر نوع ماليات معاف بودند ويا با نيرنگهاي قانوني خود را معاف مي كردند. طبقات فقير با محروميت در خدمت اشراف وثروتمندان زندگي مي كردند. و درباريان واشراف با گرفتن ماليات، خون طبقة محروم را مي مكيدند وبيشتر آنها را صرف بناي كاخها وتجملات خود مي كردند.

اسلام اين وضع را به كلي دگرگون ساخت و چند نوع ماليات برثروتمندان براي مصلحت فقرا واز بين بردن فقر در جامعه براساس عدالت اجتماعي مقرر داشت كه در هيچ يك از مكتب هاي جديد نظير آن يافت نمي شود.امتياز ديگر ماليات اسلام اين است كه پرداخت آن از عبادات مهم است و اداره كنندگان ومسئولين تبليغات اسلامي وديني با بالا بردن نيروي انسان وروح انسانيت وانسان دوستي ومبارزه با تجمل پرستي واسراف وتبذير، كاري مي كنند كه ثروتمندان خود با ميل واشتياق نسبت بر پرداخت آن مبادرت ورزند، بنابراين حكومت اسلامي در كمترموردي احتياج به اعمال زور براي دريافت ماليات خواهد شد.

درقانون اسلام چند گونه ماليات است كه بعضي ازآنها به طور اجبار گرفته مي شود وبعضي به طور اختيار دريافت مي شود آن مالياتها كه به طور اجبار گرفته مي شود به دو گونه است :

ماليات سالانه

وهميشگي وآن در وقتي است كه كشور درآرامش است ومورد تهاجم اجانب نيست يا انقلابي در داخل كشور نيست.

ماليات فوق العاده وآن در وقت جنگ وبحرانهاي ديگر است. اين ماليات كه در اين موقع گرفته مي شود، ميزان محدودي ندارد وماليات غير محدود بايد آنرا ناميد زيرا بسته به نظر دولت اسلامي است.

واين چون ماليات غير مستقيم است البته در وقتي گرفته مي شود كه ماليات مستقيم (كه به آن اشاره خواهد شد) از عهده جلوگيري از انقلاب كشور برنيايد. در اين موقع دولت هر قدر احتياج داشت از مردم مي گيرد، اگر صلاح دانست بعنوان قرض والا به عنوان ماليات غير مستقيم و فوق العاده به مقدار نيازمندي كشور_ والتبه از روي تقسيم عادلانه دريافت آن انجام مي گيرد _ حتي اگر نيازمند تمام اموال توده شد، مقدار زائد از مخارج ضروت را ازآنها مي گيرد وبراي استقلال كشور اسلامي خرج مي كند چنانكه در اين موقع تمام افراد توده(مردم) به عنوان نظام اجباري بايد درجبهه هاي جنگي حاضر شوند وبراي استقلال كشور اسلامي فدا كاري كنند.

(ماليات مستقيم) :

اما مالياتهاي مستقيم كه براي اداره كشور و هزينه هاي احتياطي ومصالح كشوري ولشكري به طور اجبار بايد مردم به دولت بدهند چند گونه است :

1. خراج : مالياتي كه از اراضي خراجيه گرفته مي شود وآن اراضي كشورهائي است كه دولت اسلامي آنها را فتح كرده ودرآنوقت كه فتح كرده آن اراضي آباد بوده اند يعني افتاده و موات نبوده اند.

2. ماليات 20% كه همان خمس مي باشد (توضيح مفصل آن در رساله هاي عمليه وكتب فقهي آمده است)

3. ماليات جنس :كه همان زكات مي

باشد(توضيح مفصل اين مطلب نيز در رسانه هاي عمليه و...)

4. جزيه : كه اين ماليات برنفوس واراضي است كه از اهل ذمه (يهوديها ومسيحيها كه در پناه اسلام به سرمي برند) گرفته مي شود هر طور و هر قدر كه دولت مقتضي بداند.

5. ارث بلا وارث : از درآمدهائي كه دولت به طور اجبار مي گيرد، ارث كساني است كه بميرند و وارث نداشته باشند، چه مسلم باشندو چه كافرحربي باشند يا ذمي، كه در اين صورت كلية اموال آنها (پس از مرگ) ضبط دولت مي شود. و درمصالح مردم وكشور خرج مي گردد.

با مراجعه به تاريخ اسلام ومتون فقهي به منابع مالي بر مي خوريم كه براي تأمين هزينه ها ومخارج دولت اجراي برنامه ها وراه اندازي خدمات عمومي در سطح وسيع كفايت مي كنند.

ازديدگاه حضرت امام خميني"ره" خمس به عنوان ماليات در اختيار حاكم اسلامي قرار مي گيرد : وحكومت برمبناي مصالح اجتماعي نحوة توزيع وهزينه سازي آنرا تعيين مي كند، در اين راستا كليه نيازمندان از جمله گروههاي سه گانه متذكر درآيه 41 از سوره انفال مي بايستي تأمين شوند.

حضرت امام خميني"ره" مي فرمايند :"مالياتهائي كه اسلام مقرر داشته وطرح بودجه اي كه ريخته نشان مي دهد تنها براي سد رمق فقرا وسادات فقير نيست بلكه براي تشكيل حكومت وتأمين مخارج ضروري يك دولت بزرگ است. مثلاً خمس يكي از درآمدهائي هنگفتي است كه به بيت المال مي ريزد، طبق مذهب ما از تمام منافع كشاورزي، تجارت، منابع زيرزميني و روزميني ويا به طور كلي از كليه منافع و عوايد بطرز عادلانه اي گرفته مي شود، به طوري كه از سبزي فروشي درب اين

مسجد تا كسي كه به كشتيراني اشتغال دارد يا معدن استخراج مي كند همه را شامل مي شود.

منظور از چنين مالياتي فقط رفع احتياج سيد و روحاني نيست، بلكه قضيه مهمتر از اينهاست _ اگر حكومت اسلامي تحقق پيدا كند بايد با همين مالياتهائي كه داريم يعني خمس وزكات كه البته ماليات اخير زياد نيست، جزيه وخراجات....اداره مي شود""1"

پس معلوم مي شود خمس وزكات هم جزء ماليات است منتهي به طور عادلانه توسط حاكم اسلامي براي نيازمندان وفقرا وسادات نيازمند وتشكيل حكومت اسلامي ومخارج آن مصرف مي شود. واين كاري است كه قبلاً هم بوده وموردتأييد ائمه معصومين"ع" مي باشد.

واما درخصوص سؤال شما عرض مي كنيم كه خمس وزكات حقي شرعي مي باشد كه مانند روزه ونماز واز طرف شارع مقدس بركساني كه شرايط آن را دارند واجب شده است كه آيات وروايات ودلائل زيادي"1" هم بر آن اقامه شده كه به نظر مي رسد الآن جاي بحث آنها نباشد.

واما ماليات حقي حكومتي است كه جهت هزينه هاي تأمين امنيت وحفظ كشور از تجاوزات داخل وخارج است تا مردم، كشور، ناموس واموالشان درامنيت كامل باشند وهمچنين براي كشيدن جاده ها، ساختن مدارس وبيمارستانها وسايرنيازهاي اجتماع مي باشد."2"

بيان اين نكته نيز لازم است كه بزرگان دين ما فرموده اند در صورتيكه ضرورتي براي جامعة اسلامي پيش آيد وهيچ راهي براي حل آن، جز مالياتهاي جديد نباشد، حكومت اسلامي مي تواند به مقدار لازم ماليات وضع كند ورعايت عدالت ديني در اين امر واجب مي باشد."3" وهمچنين بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه ماليات هيچگاه جزء خمس وزكات حساب نمي شود، ونمي توان آنرا

به جاي خمس وزكات محسوب داشت هر چند ممكن است طبق نظر حاكم شرع و ولي فقيه عادل گاهي اوقات مورد مصرف آنها يكي شود وآنهم نيست مگر به خاطر مصلحت جامعه و مسلمانان، زيرا كه ماليات مانند مال الاجاره ي منزل با اجرت دكتر وكارگر است. اگر شما مثلاً كارگري را استخدام كنيد كه كوچة شما را تميز كند آيا هزينه ي آن ازباب خمس حساب مي شود يا مؤونه سال شما است؟ مصارف ماليات همه از اين قبيل است."4"

در آخر ضمن آرزوي موفقيت درعلم وعمل خالصانه براي جنابعالي به استفتائي از مقام معظم رهبري "حفظه ا..." (ج2،اجوبه الاستفتائات ص355) اشاره مي نمائيم :

س 904 _ بعضي از افراد و شركت ها و مؤسسات خصوصي ودولتي براي فرار از پرداخت ماليات وعوارضي كه دولت مستحق دريافت آن است. از راههاي مختلف مبادرت به مخفي كردن بعضي حقايق مي كنند، آيا اين كار براي آنها جائز است؟

جواب _ خودداري كردن از اجراي قوانين دولت اسلامي جمهوري اسلامي وعدم پرداخت ماليات وعوارض وساير حقوق قانوني دولت اسلامي براي هيچكس جائز نيست.

منابع : رساله نوين،مسائل اقتصادي،ترجمه وتوضيح عبدالكريم بي آزادشيرازي،ص69 به بعد،تقريباً عين مطالب و فشرده آن (1)و (2) كتاب بررسي انديشه هاي اقتصادي امام خميني"ره"، ص137به بعد

(3)،(4)،(5)،(6) فلسفه اسرار احكام، ج2،محمد وحيدي،به نقل از تفسيرنمونه ج8،وسائل الشيعه ج6، الفردوس الاعلي ص54

1_ با اينكه 25 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مي گذرد ولي هنوز اقتصاد ما الگو گرفته از غرب و بانك جهاني است لطفا بفرماييد چرا به مسائل كاربردي پرداخته نمي شود و برنامه اقتصاد اسلامي ارائه و اجرا نمي شود ؟ لطفا توضيح دهيد

پرسش

1_ با اينكه 25 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مي گذرد ولي هنوز اقتصاد ما الگو گرفته از غرب و بانك جهاني است لطفا بفرماييد چرا به مسائل كاربردي پرداخته نمي شود و برنامه اقتصاد اسلامي ارائه و اجرا نمي شود ؟ لطفا

توضيح دهيد

پاسخ

دلايلي كه به ذهن من مي رسد اينها است: (ممكن است ادله ديگري هم وجود داشته باشد، خودتان هم فكر كنيد)

1_ براي اين كه در يك جامعه اقتصاد اسلامي اجرا شود، لازم است افرادي كه با مفاهيم، موضوعات و احكام اسلامي آشنا هستند، در آن جامعه حضور داشته باشند. متأسفانه جامعه ما در 25 سال گذشته از اين نظر با كمبود شديد نيروهايي فكري متخصص در اقتصاد اسلامي مواجه بوده است.

2_ علاوه بر اين، براي اين كه يك نظام اقتصادي در يك جامعه حكمفرما شود، بايد پيشاپيش مجموعه اي منظم و مدون از آموزه هاي آن نظام در اختيار برنامه ريزان اقتصادي جامعه باشد. با توجه به اين كه تقريبا در تمامي طول حيات اسلام، نظام اقتصادي آن مورد غفلت بوده و به جز در دوره اي كوتاه در صدر اسلام، نظام اقتصادي اسلامي در جامعه جريان نداشته است، لذا بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دست دولتمردان از اين نظر خالي بود و مجموعه اي منظم و مدون كه به آن ها بگويد براي حاكم ساختن اقتصاد اسلامي چه بايد بكنند در اختيار نداشتند. از آن زمان تاكنون در اين زمينه كارهايي شده است و مطالعات خوبي درباره اقتصاد اسلامي به انجام رسيده ولي از نتايج مطالعات مزبور براي اسلامي كردن اقتصاد ايران بهره برداري بايسته نشده است. چرا بند 3 را ببينيد.

3_ در بند قبل گفتيم كه در25 ساله گذشته تلاش هاي نظري براي اسلامي كردن اقتصاد ايران انجام شده ولي در مرحله عملي مورد بهره برداري قرار نگرفته است. علت هاي بلا استفاده ماندن تحقيقات مزبور و در نتيجه

جدا ماندن اقتصاد ايران از اقتصاد اسلامي از اين قرارند:

اولا_ در بخشهايي از تاريخ بعد انقلاب، متأسفانه سكان اقتصاد كشور در دست كساني بوده است كه اعتقاد به چيزي به نام اقتصاد اسلامي نداشته اند و لذا به تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام مي شده وقعي نمي نهادند.

ثانيا_ بروز مسائلي جديد در عرصه اقتصاد بين الملل كه طبعا آثار آن در ايران هم ظاهر مي شد، در پاره اي از موارد نتايج تحقيقات قبلي را تحت الشعاع قرار مي داد و كارايي آن ها كاهش مي يافت. به عنوان مثال: قانون بانكداري بدون ربا كه هنوز هم به طور كامل و دقيق اجرا نشده، با مسئله جديدي در اقتصاد بين الملل مواجه شده كه قادر به پاسخگويي به آن نيست و براي مواجهه با آن بايد تحقيقات جديدي انجام شود، اين مسأله جديد، رواج روز افزون تجارت الكترونيك و پول الكترونيك است كه به هر حال، ملاحظات خاص خودش را دارد و بايد احكام اسلامي آن مورد مطالعه قرار گيرد.

4_ دليل ديگر براي حاكم نشدن اقتصاد اسلامي اين است كه در جامعه ما متأسفانه زمينه فرهنگي لازم براي رواج اقتصاد اسلامي ايجاد نشده است. نمي توان يك نظام اقتصادي را به جامعه اي كه به لحاظ فرهنگي هنوز آماده پذيرش آن نيست، تحميل كرد. در اين زمينه (فرهنگ سازي براي اقتصاد اسلامي) متأسفانه خيلي كم كار كرده ايم و كارنامه قابل قبولي نداريم.

5_ با اين همه، يك نقطه روشن و اميدواركننده وجود دارد و آن اراده جدي مسئولان نظام (مسئولان رده بالا) در همه سالهاي پس از پيروزي انقلاب براي اسلامي كردن اقتصاد ايران

است. اگر اين اراده نمي بود، همين قدر هم كه پيش رفته ايم، جلو نمي رفتيم. و اگر اين شعله همچنان فروزان بماند_ انشاءالله مي توان اميدوار بود كه تدابير جدي براي فرهنگ سازي، نظريه پردازي و اجراي اقتصاد اسلامي اتخاذ شود.

انشاءالله

نوسازي صنعتي در كشور ايران , كره و ژاپن تقريبا همزمان شروع شده است ولي آنها به پيشرفت اقتصادي دست يافته اند و ما هنوز مصرف كننده ايم ؟

پرسش

نوسازي صنعتي در كشور ايران , كره و ژاپن تقريبا همزمان شروع شده است ولي آنها به پيشرفت اقتصادي دست يافته اند و ما هنوز مصرف كننده ايم ؟

پاسخ

اين مسئله داراي علل و عوامل متعددي است اگر در روند سازندگي كشورهايي مانند ژاپن و كره كه طي چندين دهه خود را از مرز يك كشور عقب افتاده به كشورهاي توسعه يافته رسانده اند, مطالعه اي صورت گيرد الگويي از استراتژي آن ها استخراج مي گردد كه كم و بيش مراحل زير را در بر دارد:

1- اصلاحات وسيع با اولويت دادن در تخصيص منابع به نظام هاي آموزشي و تربيتي ;

2- تلاش سازمان يافته براي دست يابي به علم و تكنولوژي جديد و بومي سازي آن در چهار چوب نيازهاي جامعه خود;

3- حركت در چهار چوب برنامه اي منظم براي سامان دهي زيرساخت هاي اقتصادي ;

4- بازسازي بخش خصوصي توسط دولت در چهار چوب مصالح ملي ;

5- توجه به ارزش هاي ملي و هويت فرهنگي در انتخاب الگوي توسعه ;

6- شناخت دقيق واقعيات جامعه و درك امكانات و محدوديت هاي كشور;

در اقدامات اين كشورها عمدتا" بهبود نقش انسانها در توسعه مورد توجه بوده است ; لذا اصلاحات را از نهادهاي آموزشي و فرهنگي شروع كرده و به موازات آن نهادها و ساختارهاي اجرايي را اصلاح كرده اند. ژاپني ها زماني كه استراتژي توسعه خود را ترسيم مي نمودند, آينده كشور را بر محور سه رشته عمده الكترونيك , انفورماتيك و بيوتكنولوژي سازمان دادند. اين انتخاب بر اساس درك درست محدوديت هاي اساسي اين كشور در زمينه مواد خام و انرژي و سمت گيري بر بناي

امكانات موجود بود ; زيرا در اين سه رشته تكيه گاه اساسي سرمايه هاي انباشته شده انساني بود كه ژاپني ها سطح بسيار بالايي از آن را دارا بودند. (موئمني , فرشاد, كالبدشناسي يك برنامه توسعه , ص 44) در انتقال تكنولوژي و صنايع , بدون نيروي انساني كار آمد و دانش لازم چيزي جز وارد كردن دستگاه , فن و تكنسين خارجي نخواهد بود, كه خود به آفت مهارت زدايي از جمعيت بومي مي انجامد ; بنابراين مسئله اساسي سازگاري انتقال تكنولوژي با توسعه درون زاست توسعه ژاپن در زمينه هاي گوناگون از جمله صنعت بر آيند تقليد فنون وارداتي بيگانه نبود بلكه حاصل دو فرايند موازي و مستمر فرايندهاي انطباق و نوآوري بود. تجربه ژاپن به خوبي نشان داد كه از يك طرف انتقال تكنولوژي لزوما" مستلزم تقليد صرف نيست و از سوي ديگر بايد بر مبناي وفاق ملي توانايي ها و امكانات محلي چشم دوخت و به مشاركت مردم در اجراي توسعه درون زا توجه داشت . رعايت اين نكات باعث رشد و نوآوري در عرصه هاي گوناگون صنعت , تكنولوژي و... در جوامعي مانند ژاپن , كره و برخي از كشورهاي جنوب شرق آسيا شده است ; در مقابل عدم پيشرفت و مشكلاتي كه برخي از جوامع مانند ايران دارند بر اثر رعايت موارد فوق مي باشد نگاهي گذرا به الگوهاي قبل و بعد از انقلاب اسلامي اين واقعيت را آشكار مي سازد كه عدم انتخاب الگوهاي صحيح و مناسب كشور را در مدارهاي توسعه نيافتگي نگه داشته است . منابع در آمدي نفت اين فرصت را فراهم ساخت كه با

دلارهاي نفتي اولويت اقدامات توسعه اي رژيم گذشته بدون توجه به نظام هاي فرهنگي و اصلاحات ساختاري از ساخت فيزيكي جامعه شروع شود. در آمدهاي حاصل از صدور نفت خام در كنار وابستگي و فساد رژيم شاهنشاهي آثار نامطلوب متعددي در برداشت ; از قبيل : 1- ايجاد نظام بزرگ دولتي مصرف كننده منابع و مخرب سازندگي و توسعه ; 2- به وجود نيامدن نظام هاي آماري و اطلاعات براي شناخت تحولات جامعه در ابعاد مختلف به عنوان پشتوانه براي نظام هاي برنامه ريزي ; 3- به وجود نيامدن نظام هاي نظارتي و ارزش يابي ; 4- عدم شكل گيري بخش خصوصي سالم و فعال در خدمت منابع ملي ; 5- عدم انتقال علم و فن آوري مناسب با ساختارهاي مختلف اقتصادي , سياسي , مديريتي و فرهنگي . متائسفانه اين روند بعد از انقلاب اسلامي خصوصا" بعد از جنگ تحميلي ادامه يافت آثار نامطلوب خود را بر بخش هاي اقتصادي , صنايع و... بر جاي نهاد. اميد مي رود با توجه به بازنگري ها اقداماتي در زمينه پيشرفت بخش صنعت و ساير بخش هاي كشور در حال اقدام مي باشد شاهد پيشرفت و نوآوري هاي جديد متناسب با نيازها وارزش هاي جامعه باشيم .

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- محمد تقي نظر پور, ارزشها و توسعه , ص 93

2- فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد, ص 549

3- حسن بنيانيان , مدلي بر آسيب شناسي انقلاب اسلامي , ص 143)

بيمه

آيا بيمه عقد لازم است يا جايز؟

پرسش

آيا بيمه عقد لازم است يا جايز؟

پاسخ

اين مسئله نيز در فقه مطرح است كه اصل در همه عقود، لزوم است. اصل اولي در همه عقدها لازم بودن است، مگر اينكه دليلي بر جايز بودن داشته باشيم. بنابراين اگر ما معامله بيمه را معامله بي مانعي تشخصي دهيم، معامله غير قابل برگشت هم هست؛ يعني بيمه گر يا بيمه گزار حق ندارد بعد از بستن قرارداد معامله، آن را بهم بزند، مگر دو طرف حاضر بشوند كه در اين صورت اسم آن مي شود اِقاله يا تقايُل، يعني دو طرف مي خواهند معامله را بهم بزنند. دو طرف، هر عقد لازمي را مي توانند بهم بزنند، ولي خاصيت عقد لازم اين است كه يك طرف به تنهايي نمي تواند آن را بهم بزند. پس، از جمله خصوصيات عقد بيمه _ اگر بيمه را يك عقد جداگانه بدانيم _ اين است كه عقد لازم است.

چه چيز باعث شده است تا بيمه، عملي معقول و مشروع به شمار رود ؟

پرسش

چه چيز باعث شده است تا بيمه، عملي معقول و مشروع به شمار رود ؟

پاسخ

آنچه كه بيمه را يك عمل معقول و مشروع مي،كند، نفس تعهد بيمه گر است. در بيمه، بيمه گر متعهد مي شود كه درصورت وقوع حادثه يا بروز خسارت ،آن را جبران كند يا فلان مبلغ پول بدهد. اين تعهد بيمه گر براي بيمه گذار ارزش دارد؛ يعني بيمه گذار آدمي است كه اگر اين تعهد نباشد، هميشه يك حالت دلهره دارد كه اگر حريقي بيايد و مال التجارة من از بين برود من خاك نشين خواهم شد، اگر من فوت بكنم ورثة من چنين خواهند شد. يك حالت ناراحتي و اضطرابي دارد، دنبال كسب اطمينان مي گردد. كار بيمه گر اين است كه به او تأمين مي دهد؛ يعني وقتي او متعهد شد كه در صورت وقوع حادثه يا بروز خسارت، من جبران مي كنم، آن اضطراب و ناراحتي بيمه گزار را از بين مي برد . در زبان عربي بيمه را تأمين مي گويند و اين لغت بسيار خوبي بوده كه برايش انتخاب كرده اند.

بيمه گر به بيمه گزار تأمين مي دهد، امنيت خاطر مي دهد. همين عمل ارزش دارد. اصلاً ارزش كار بيمه گر كه در متن معامله قرار گرفته، پولي نيست كه بعدها مي خواهد بپردازد كه بگوييد اين پول مجهول است و چون مجهول است، عقد باطل است. آنچه كه در اينجا ارزش دارد اين است كه بيمه گر متعهد مي شود. اين تعهد براي بيمه گزار ارزش دارد. بيمه گزار پول را در ازاي اين تعهد مي دهد. ولي اين تعهد، يك تعهد خالي نيست، تعهدي است كه «اَلْمُؤْ مِنونَ عِنْدَ شُروطِهِمْ» هر كس كه تعهدي كرد بايد به تعهد خود وفا

كند. لهذا فقها گفته اند اگر ما بخواهيم بيمه را داخل در يكي از عقود معمول درآوريم، نزديكترين مسئله فقهي به مسئلة بيمه، مسئلة ضمان است، كتاب الضمان: (كتاب ضمانت) چون ضمانت تعهد است.

چه چيز باعث شده است تا بيمه، عملي معقول و مشروع به شمار رود ؟

پرسش

چه چيز باعث شده است تا بيمه، عملي معقول و مشروع به شمار رود ؟

پاسخ

آنچه كه بيمه را يك عمل معقول و مشروع مي،كند، نفس تعهد بيمه گر است. در بيمه، بيمه گر متعهد مي شود كه درصورت وقوع حادثه يا بروز خسارت ،آن را جبران كند يا فلان مبلغ پول بدهد. اين تعهد بيمه گر براي بيمه گذار ارزش دارد؛ يعني بيمه گذار آدمي است كه اگر اين تعهد نباشد، هميشه يك حالت دلهره دارد كه اگر حريقي بيايد و مال التجارة من از بين برود من خاك نشين خواهم شد، اگر من فوت بكنم ورثة من چنين خواهند شد. يك حالت ناراحتي و اضطرابي دارد، دنبال كسب اطمينان مي گردد. كار بيمه گر اين است كه به او تأمين مي دهد؛ يعني وقتي او متعهد شد كه در صورت وقوع حادثه يا بروز خسارت، من جبران مي كنم، آن اضطراب و ناراحتي بيمه گزار را از بين مي برد . در زبان عربي بيمه را تأمين مي گويند و اين لغت بسيار خوبي بوده كه برايش انتخاب كرده اند.

بيمه گر به بيمه گزار تأمين مي دهد، امنيت خاطر مي دهد. همين عمل ارزش دارد. اصلاً ارزش كار بيمه گر كه در متن معامله قرار گرفته، پولي نيست كه بعدها مي خواهد بپردازد كه بگوييد اين پول مجهول است و چون مجهول است، عقد باطل است. آنچه كه در اينجا ارزش دارد اين است كه بيمه گر متعهد مي شود. اين تعهد براي بيمه گزار ارزش دارد. بيمه گزار پول را در ازاي اين تعهد مي دهد. ولي اين تعهد، يك تعهد خالي نيست، تعهدي است كه «اَلْمُؤْ مِنونَ عِنْدَ شُروطِهِمْ» هر كس كه تعهدي كرد بايد به تعهد خود وفا

كند. لهذا فقها گفته اند اگر ما بخواهيم بيمه را داخل در يكي از عقود معمول درآوريم، نزديكترين مسئله فقهي به مسئلة بيمه، مسئلة ضمان است، كتاب الضمان: (كتاب ضمانت) چون ضمانت تعهد است.

آيا بيمه نوعي قمار نيست؟

پرسش

آيا بيمه نوعي قمار نيست؟

پاسخ

فقها هيچ احتمال نداده اند كه بيمه داخل در باب قمار بشود و وجهي هم ندارد كه ما بيمه را داخل در باب قمار بدانيم. صرف به خطر انداختن، ملاك قمار نيست. گفتيم [براي صحت يك معامله] بايد آن استثناها وجود نداشته باشد. در با ب معاملات، ريشه استثناها آن چيزي است كه در آية قرآن آمده كه قمار هم يكي از مصداقهاي آن است: «وَلا تَأكُلوا اَمْوالَكُم ْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» بقره/188 مقصود اين است كه وقتي پول شما در ميان شما گردش مي كند، بيهوده گردش نكند؛ يعني توأم باشد با يك هدف عقلايي به اصطلاح فقها. انسان يك وقت مي بخشد؛ بخشيدن در مواردي يك كار انساني است؛ يعني يك نياز انساني است. انسان در موردي مي خواهد كه جود كرده باشد. اين يك كار بيهوده نيست. يا وقتي انسان جنس خودش را به طرف مي فروشد، در مقابل پول مي گيرد. يا انسان پول مي دهد در مقابل از معلم درس مي گيرد. باز پول بيهوده گردش نكرده. ولي در مورد قمار و امور شبه قمار، پول از دست طرف بيرون مي رود بدون اينكه چيزي كسب كرده باشد. از نظر شارع اين پول بيهوده بيرون رفته است.

ولي در مورد بيمه اينطور نيست. بيمه يك هدف عقلايي دارد. انسان تأمين مي گيرد و در مواردي _ اگر خسارتي يا حادثه اي پيش آيد _ غير از تأمين، پول هم مي گيرد و بنابر اين پولي كه بيمه گزار مي دهد هرگز مصداق «وَلا تَأكُلوا اَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل» نيست.

ربا و قرض الحسنه

ديدگاه قرآن را در باره ربا خواري بيان فرماييد.

پرسش

ديدگاه قرآن را در باره ربا خواري بيان فرماييد.

پاسخ

يكي ديگر از كارهاي مالي، كه قرآن، به شدت، مسلمانان را از دست زدن به آن نهي فرموده، ربا خواري است. معامله ربوي، كم و بيش در همه زمان و در همه جوامع وجود داشته است و امروزه نيز وجود دارد به ويژه در عصر پيامبر اسلام اين عمل رواج بسيار داشته و يكي از مفاسد اقتصادي جامعه جاهلي بوده است.

برخورد قرآن با پديده ربا خواري، بسيار تند و تهديد آميز است و ما در اينجا به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:

(الذين يأكلون الربوا لايقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا و احل الله البيع و حرم الربوا فمن جائه موعظة من ربه فانتهي فله ما سلف و امره الي الله و من عاد فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون) (1)

((كساني كه ربا مي خورند نمي ايستند (يا در قيامت از قبر بر نمي خيزند) مگر همانند كسي كه با تأثير شيطان ديوانه شده باشد اين كه (اينان) مرتكب ربا خواري مي شوند، بدان علت است كه مي گويند (و معتقدند) كه خريد و فروش هم مثل رباست و (چون خريد و فروش حلال است پس ربا هم حلال است) در صورتي كه خداوند خريد و فروش را حلال و ربا خواري را حرام و منع كرده است. پس آن كسي كه اندرز خداوند به او رسيده و (تحت تأثير آن موعظه و اندرز) به اين عمل زشت پايان داد، خداوند از گذشته او در گذرد و در پايان، سر و كارش با خدا باشد

و هر كس كه به اين عمل باز گردد، همراه آتش خواهد بود و در آن جاودان بماند.))

در جاي ديگر مي فرمايد:

(يمحق الله الربوا و يربي الصدقات و الله لا يحب كل كفار اثيم) (2)

((خداوند سود ربا خواري را نابود كرد و صدقات را فزوني بخشيد و او مردم بي ايمان و گنهكار را دوست نمي دارد.))

و در آيه ديگر آمده است:

(يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقي من الربوا ان كنتم مؤمنين * فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلكم رئوس اموالكم لا تظلمون و لا تظلمون) (3)

((اي كساني كه ايمان داريد، تقواي خدا پيشه كنيد و دنباله ربا خواري را اگر واقعاً ايمان داريد، رها كنيد و هر گاه ربا خواري را ترك نكرديد در واقع به جنگ با خدا و رسول بر خاسته ايد و اگر پشيمان شديد، سرمايه اصلي شما مال خودتان باشد كه در اين صورت، نه كسي به شما و نه شما به كسي ستم مي كنيد. ))

خداوند در يكي از آيات مذكور، در يك تشبيه يا در ضمن يك مثال، مي گويد: ربا خوار جز همانند كسي كه شيطان با او تماس حاصل كرده و ديوانه اش نموده است، بر نخيزد.

در تفسير اين آيه و تحليل اين تشبيه بعضي از مفسران گفته اند: منظور اين است كه ربا خوار در قيامت سر از قبر بر نمي دارد مگر همانند شخص ديوانه. او مبهوت، متحير و ديوانه محشور مي شود؛ ولي بعضي ديگر گفته اند: اين حالات بهت و ديوانگي، در همين دنيا براي ربا خوار حاصل مي شود؛ يعني

كساني كه به ربا خواري عادت كنند، در واقع، حالتي جنون آميز پيدا خواهند كرد و دائماً در فكر چك و سفته هستند، حتي در خيابان هم كه راه مي روند، گويي در عالم ديگر سير مي كنند و متوجه خود و اطرافشان نيستند، بلكه همه هوش و حواس و فكر خود را به پول و سرمايه و سودش سپرده اند و ممكن است حالتشان در قيامت هم تحقق عيني همين وضع روحي در اين عالم باشد قرآن با اين تشبيه، مسلمانان را متوجه مي كند كه با دست زدن به ربا خواري، خود را به اين وضع مبتلا نكنند تا عقل و هوش از سر آنها نرود.

پاورقي1: بقره 275

پاورقي2: بقره 276

پاورقي3: بقره 278 و 279

رباخواري چه زيانها و خسارتهايي را بدنبال دارد؟

پرسش

رباخواري چه زيانها و خسارتهايي را بدنبال دارد؟

پاسخ

رباخواري، تعادل اقتصادي را در جامعه ها به هم مي زند و ثروتها را در يك قطب اجتماع جمع مي كند، زيرا جمعي بر اثر آن فقط سود مي برند و زيانهاي اقتصادي همه متوجه جمعي ديگر مي گردد و اگر مي شنويم و مي بينيم فاصله ميان كشورهاي ثروتمند و فقير جهان روز بروز بيشتر مي گردد يك عامل آن همين است و بدنبال آن بروز جنگهاي خونين است/

رباخواري يك نوع تبادل اقتصادي ناسالم است كه عواطف و پيوندها را سست مي كند و بذر كينه و دشمني را در دلها مي پاشد و در واقع رباخواري بر اين اصل استوار است كه رباخوار فقط سود پول را مي بيند و هيچ توجهي به ضرر و زيان بدهكار ندارد/

اينجاست كه بدهكار مي فهمد كه رباخوار، پول را وسيله بيچاره ساختن او و ديگران قرار داده است/

درست است كه ربادهنده در اثر احتياج تن به ريا مي دهد اما هرگز اين بي عدالتي را فراموش نخواهد كرد و حتي كار بجايي مي رسد كه فشار پنجه رباخوار را هر چه تمامتر بر گلوي خود احساس مي كند، اين موقع است كه سراسر وجود بدهكار، به رباخوار لعنت و نفرين مي فرستد و تشنه خون او مي شود/

اين است كه مي گوييم رباخاري از نظر اخلاقي، اثر فوق العاده بدي در روحيه وام گيرنده مي گذارد و كينه او را دل خودش مي يابد و پيوند تعاون و همكاري اجتماعي را بين افراد و ملتها سست مي كندو در روايت اسلامي كه در ضمن جمله كوتاه و پر معنايي، به اثر سؤ اخلاقي ربا اشاره شده است:

در كتاب وسائل الشيعه در مورد علت تحريم ربا مي خوانيم:

هشام بن سالم مي گويد: امام

صادق(ع) فرمودند:

«خداوند ربا را حرام كرده تا مردم از كار نيك امتناع نورزند».{1}

[1].وسائل الشيعه، ج 12، ص 422/

وظايف مردم و دولت در مقابله با رباخواري چيست

پرسش

وظايف مردم و دولت در مقابله با رباخواري چيست

پاسخ

وظيفه مردم و دولت در مقابله با پديده شوم رباخواري امر به معروف و نهي از منكر و نظارت عمومي است زيرا رباخواري از عوامل فساد در جامعه و به مخاطره افتادن عدالت اقتصادي و ايجاد اختلاف طبقاتي و گسترش فقر به شمار مي رود.

امام علي ع) در نامه خود به مالك اشتر وظيفة حاكم را نظارت بر تجار و صاحبان صنايع مي داند و مي فرمايد: "به كار آنان بنگر چه در آن جا باشند كه به سر مي بري و يا در شهرهاي ديگر با اين همه بدان كه ميان بازرگانان بسيار كساني اند كه بخيل اند و در پي احتكارند. به سود خود مي انديشند و كالا را به هر بها كه خواهند مي فروشند و اين سود جويي زياني براي همگان است "1[1]

بر اين اساس در اصل 49 قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده است دولت موظف است ثروت هاي ناشي از ربا، غصب رشوه اختلاس سرقت قمار... و ساير موارد غير مشروع را گرفته و به صاحب حق ردكند و در صورت معلوم نبودن به بيت المال بدهد. اين حكم بايد با رسيدگگي و تحقيق و ثبوت شرعي به وسيله دولت اجرا شود. متأسفانه اين اصل قانون اساسي به درستي اجرا نشده است و بايد اجراي آن را از دستگاه حكومتي مطالبه كرد.

وظيفه مردم نيز، امر به معروف و نهي از منكر با در نظر گرفتن مراحل و مراتب آن است اگر دولت در اين راستا قصوري دارد اين عذر و دليل موجهي براي بي تفاوتي مردم نمي شود؛ زيرا مسئوليت

نهي از منكر تنها متوجه دولت نيست بلكه عموم مردم اعم از دولتمردان و آحاد جامعه در قبال گناه شرعاً مسئوليت دارند. [1]نهج البلاغه نامة 53.

در خصوص رواج ربا كه عامل اصلي آن عملكرد بسيار بد بانكها و كارمزدهاي سنگين مي باشد، چرا كاري صورت نمي دهيد؟!

پرسش

در خصوص رواج ربا كه عامل اصلي آن عملكرد بسيار بد بانكها و كارمزدهاي سنگين مي باشد، چرا كاري صورت نمي دهيد؟!

پاسخ

ربا يك كار حرام است و از گناهان كبيره شمرده مي شود، ولي آنچه در بانك ها صورت مي گيرد، در قالب عقود اسلامي است. در اين قالب ربايي وجود ندارد، چون بانك ها در نظام جمهوري اسلامي بر مبناي رعايت ضوابط اسلامي و در قالب عقود اسلامي مثل مضاربه و جعاله با شهروندان قرار داد مي بندند. در قراردادهايي كه مبناي آن عقد اسلامي است، اضافه اي كه داده يا گرفته مي شود، ربا تلقي نمي گردد. در عين حال طرف هاي قرار داد با بانك بايد بر اساس آن عنواني كه پول را دريافت كرده يا مي سپارند، عمل نمايند، مثلاً وام مضاربه را براي همان مورد به كار اندازند.

امّا از بُعد ديگر به نظر مي رسد ميزان كارمزدها و درصدهايي كه بانك ها بابت مشاركت و عقود اسلامي مي گيرند، اگرچه به لحاظ شرعي اشكالي ندارد، امّا به لحاظ ميزان بالاي آن، بر مردم فشار وارد مي كند. اميد است برنامه ريزان اقتصادي در راستاي حمايت از حقوق مردم، ميزان سود بانكي را كاهش و تسهيلات بانكي را با نرخ معقول و مناسب در اختيار مردم قرار دهند.

ديدگاه قرآن در مورد ربا چيست؟

پرسش

ديدگاه قرآن در مورد ربا چيست؟

پاسخ

اساسآ قرآن سود گرفتن از قرض را ظلم مي داند. و مي دانيم كه ظلم، يعني گرفتن چيزي بدون حق و بدون يك مجوّز. البته مجوز طبيعي نه مجوز قانوني. در واقع عدل هم يعني به هر مستحقي آنچه را كه استحقاق دارد دادن. و ظلم تجاوز به حقوق ديگران است. قرآن ربا گرفتن را تجاوز به حق قرض گيرنده تلقي مي كند و به قول ما اصلآ نامشروع مي داند.

«اَلَّذينَ يُنْفِقونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرّآ وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنونَ» بقره/274 اين آيه از انفاق و نيكوكاري شروع مي شود و از همين جا گفتيم استشمام مي شود كه نظر به همان وامهاي به اصطلاح درماندگي است. بعد بلافاصله مي فرمايد:

«لَّذينَ يَأكُلونَ الرِّبوا لا يَقومونَ اِلاّ كَما يَقومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانٌ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قالوا اِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبوا وَاَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبوا» بقره/275 آنها كه ربا مي خورند بر نمي خيزند مگر مانند كسي كه شيطان او را مس كرده؛ يعني مانند مجنون و جن زده و آدمي كه عقل و هوش و فكرش را از دست داده. قرآن مي خواهد بگويد، رباخواري كأنّه تأثيري در فكر و هوش مي كند، انسان را ديوانه مي كند. اين به موجب آن است كه گفتند: «اِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبوا» گفتند چه فرقي مي كند كه انسان خريد و فروش كند يا ربا بخورد «وَاَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبوا» ولي اين جور نيست، خدا بيع را حلال كرده و ربا را حرام.

«فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهي فَلَهُ ما

سَلَفَ وَاَمْرُهُ اِلَي الله» مقصود اين است كه اگر موعظهاي درباره ربا بيايد و منتهي بشود يعني از اين ساعت ديگر توجه به دستور بكند، «فَلَهٌ ما سَلَفَ» گذشته ها همه محو شده، گذشتهها گذشته. «وَاَمْرُهُ اِلَي الله» يعني در دنيا از او پس نگيريد. «وَ مَنْ عادَ فَاُولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدونَ» كساني كه بعد از نزول اين آيه بخواهند ربا بگيرند مستحق آتشاند. «يَمْحَقٌ اللهُ الرِّبوا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» خدا ربا را محو مي كند (در واقع يعني بي بركتي را متوجهش مي كند) و به عكس صدقات را نمو مي دهد. «وَاللهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ اَثيمٍ» در اينجا رباخوار به كَفّار و اثيم تعبير شده.

ديدگاه قرآن در مورد ربا چيست؟

پرسش

ديدگاه قرآن در مورد ربا چيست؟

پاسخ

اساسآ قرآن سود گرفتن از قرض را ظلم مي داند. و مي دانيم كه ظلم، يعني گرفتن چيزي بدون حق و بدون يك مجوّز. البته مجوز طبيعي نه مجوز قانوني. در واقع عدل هم يعني به هر مستحقي آنچه را كه استحقاق دارد دادن. و ظلم تجاوز به حقوق ديگران است. قرآن ربا گرفتن را تجاوز به حق قرض گيرنده تلقي مي كند و به قول ما اصلآ نامشروع مي داند.

«اَلَّذينَ يُنْفِقونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرّآ وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنونَ» بقره/274 اين آيه از انفاق و نيكوكاري شروع مي شود و از همين جا گفتيم استشمام مي شود كه نظر به همان وامهاي به اصطلاح درماندگي است. بعد بلافاصله مي فرمايد:

«لَّذينَ يَأكُلونَ الرِّبوا لا يَقومونَ اِلاّ كَما يَقومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانٌ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قالوا اِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبوا وَاَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبوا» بقره/275 آنها كه ربا مي خورند بر نمي خيزند مگر مانند كسي كه شيطان او را مس كرده؛ يعني مانند مجنون و جن زده و آدمي كه عقل و هوش و فكرش را از دست داده. قرآن مي خواهد بگويد، رباخواري كأنّه تأثيري در فكر و هوش مي كند، انسان را ديوانه مي كند. اين به موجب آن است كه گفتند: «اِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبوا» گفتند چه فرقي مي كند كه انسان خريد و فروش كند يا ربا بخورد «وَاَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبوا» ولي اين جور نيست، خدا بيع را حلال كرده و ربا را حرام.

«فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهي فَلَهُ ما

سَلَفَ وَاَمْرُهُ اِلَي الله» مقصود اين است كه اگر موعظهاي درباره ربا بيايد و منتهي بشود يعني از اين ساعت ديگر توجه به دستور بكند، «فَلَهٌ ما سَلَفَ» گذشته ها همه محو شده، گذشته ها گذشته. «وَاَمْرُهُ اِلَي الله» يعني در دنيا از او پس نگيريد. «وَ مَنْ عادَ فَاُولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدونَ» كساني كه بعد از نزول اين آيه بخواهند ربا بگيرند مستحق آتش اند. «يَمْحَقٌ اللهُ الرِّبوا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» خدا ربا را محو مي كند (در واقع يعني بي بركتي را متوجهش مي كند) و به عكس صدقات را نمو مي دهد. «وَاللهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ اَثيمٍ» در اينجا رباخوار به كَفّار و اثيم تعبير شده.

ديدگاه فقها در مورد رباي معاملي چيست؟

پرسش

ديدگاه فقها در مورد رباي معاملي چيست؟

پاسخ

ميان فقها اختلاف است. در هر مذهبي از مذاهب اهل تسنن يك نظر است و در ميان شيعه هم، معروف يك نظر است. بحثي كه در ميان فقها مطرح است اين است كه آيا رباي معاملي، مثل رباي قرضي در مطلق اشياء حرام است؟ بعضي گفته اند: بله در مطلق اشياء حرام است. بعضي هم محدودش كرده اند. معروف در ميان شيعه اين است كه در مورد مكيل و موزون حرام است؛ يعني در مورد اجناسي كه با كيل و وزن فروخته مي شوند، رباي معاملي جاري است و در غير اينها رباي معاملي جاري نيست. البته شك نيست كه در بعضي چيزها اساسآ رباي معاملي معني ندارد، مثل اسب، چون ارزش اسب به كميت آن نيست و ربا به كميت بر مي گردد. بسا هست كه ارزش يك اسب معادل است با ده اسب ديگر. در مورد چيزهايي كه ارزش آنها تابع كميتشان نيست، معني ندارد كه رباي معاملي حرام باشد. و گاهي نتيجه معكوس مي دهد؛ مثلآ اگر بگوييم يك اسب را با دو اسب معامله كردن ربا است، معنايش اين است كه كسي كه يك اسب مي دهد و دو اسب مي گيرد، ربا خورده است در حالي كه بسا هست كه يك اسب به تنهايي بيش از دو اسب ارزش داشته باشد و آن كه ربا خورده است آن كسي است كه يك اسب گرفته نه آن كسي كه دو اسب گرفته است.

بنابراين آن طور كه بعضي اهل تسنن گفته اند كه در مطلق اشياء رباي معاملي هست، حرف درستي نيست. در واقع آنچه كه در فقه

شيعه و فقه اهل تسنن در اين باره آمده، همه، تفاسيري است بر يك سلسله رواياتي كه از پيغمبر اكرم رسيده است. اگر انسان ابتدا به آن سلسله روايات كه از پيغمبر اكرم در مورد رباي معاملي رسيده توجه كند بعد روايات شيعه را ببيند كه در مقام توضيح آنهاست، مطلب كاملآ روشن مي شود و علت اشتباه هم اين بوده كه به روايات نبوي كه در كتب اهل سنت است توجه نشده. در نتيجه به اين مطلب رسيدهاند كه فقط مكيل و موزون خصوصيت دارد و مثلآ در معدود، رباي معاملي جاري نيست. فقهايي كه گفتهاند فقط در مكيل و موزون ربا هست، مثلآ اگر صد من گندم را بفروشيم به صد و بيست من، رباست، ولي در معدودات ربا نيست، گفتارشان قهراً اين شبهه را به وجود مي آورد كه اگر هزار تومان اسكناس به هزار و صد تومان اسكناس فروخته شود ربا نيست، چون اسكناس مكيل و موزون نيست و معدود است. قهراً اين سؤال پيش مي آيد كه حكمت و فلسفه حرمت ربا هر چه باشد، چه فرقي است ميان «مكيل و موزون» و معدود؟ البته معدودهايي كه ملاك ارزش آنها كميت نيست؛ مثل اسب همين طور است، ولي ميان معدودهايي كه ارزش آنها به كميت است و مكيل و موزون، در اين جهت فرقي نيست. نتيجه اين شده كه گفتهاند اجناسي كه مورد معامله واقع ميشود دو قسم است: يا مكيل و موزون است ويا چنين نيست، و رباي معاملي در مكيل و موزون جايز نيست، در غير مكيل و موزون جايز است. دو مقدمه هم كه اينجا ثابت شد:

يكي اينكه اسكناس خودش ماليت دارد، پس خودش مي تواند طرف معامله واقع شود. اسكناس مثل ورقه سفته نيست. سفته را مي گويند سند است ولي اسكناس خودش پول است و لذا سند سفته را نمي شود خريد و فروش كرد ولي اسكناس را مي شود. مقدمه دوم اينكه رباي معاملي اختصاص دارد به مكيل و موزون و در غير آن جاري نيست. در معدوداتي هم كه ارزش آنها به كميتشان بستگي دارد، رباي معاملي مانعي ندارد. نتيجهاي كه مي گيرند اين است كه پس خريد و فروش اسكناس بلامانع است.

ديدگاه قرآن را در باره ربا خواري بيان فرماييد.

پرسش

ديدگاه قرآن را در باره ربا خواري بيان فرماييد.

پاسخ

يكي ديگر از كارهاي مالي، كه قرآن، به شدت، مسلمانان را از دست زدن به آن نهي فرموده، ربا خواري است. معامله ربوي، كم و بيش در همه زمان و در همه جوامع وجود داشته است و امروزه نيز وجود دارد به ويژه در عصر پيامبر اسلام اين عمل رواج بسيار داشته و يكي از مفاسد اقتصادي جامعه جاهلي بوده است.

برخورد قرآن با پديده ربا خواري، بسيار تند و تهديد آميز است و ما در اينجا به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:

(الذين يأكلون الربوا لايقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا و احل الله البيع و حرم الربوا فمن جائه موعظة من ربه فانتهي فله ما سلف و امره الي الله و من عاد فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون) (1)

((كساني كه ربا مي خورند نمي ايستند (يا در قيامت از قبر بر نمي خيزند) مگر همانند كسي كه با تأثير شيطان ديوانه شده باشد اين كه (اينان) مرتكب ربا خواري مي شوند، بدان علت است كه مي گويند (و معتقدند) كه خريد و فروش هم مثل رباست و (چون خريد و فروش حلال است پس ربا هم حلال است) در صورتي كه خداوند خريد و فروش را حلال و ربا خواري را حرام و منع كرده است. پس آن كسي كه اندرز خداوند به او رسيده و (تحت تأثير آن موعظه و اندرز) به اين عمل زشت پايان داد، خداوند از گذشته او در گذرد و در پايان، سر و كارش با خدا باشد

و هر كس كه به اين عمل باز گردد، همراه آتش خواهد بود و در آن جاودان بماند.))

در جاي ديگر مي فرمايد:

(يمحق الله الربوا و يربي الصدقات و الله لا يحب كل كفار اثيم) (2)

((خداوند سود ربا خواري را نابود كرد و صدقات را فزوني بخشيد و او مردم بي ايمان و گنهكار را دوست نمي دارد.))

و در آيه ديگر آمده است:

(يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقي من الربوا ان كنتم مؤمنين * فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلكم رئوس اموالكم لا تظلمون و لا تظلمون) (3)

((اي كساني كه ايمان داريد، تقواي خدا پيشه كنيد و دنباله ربا خواري را اگر واقعاً ايمان داريد، رها كنيد و هر گاه ربا خواري را ترك نكرديد در واقع به جنگ با خدا و رسول بر خاسته ايد و اگر پشيمان شديد، سرمايه اصلي شما مال خودتان باشد كه در اين صورت، نه كسي به شما و نه شما به كسي ستم مي كنيد. ))

خداوند در يكي از آيات مذكور، در يك تشبيه يا در ضمن يك مثال، مي گويد: ربا خوار جز همانند كسي كه شيطان با او تماس حاصل كرده و ديوانه اش نموده است، بر نخيزد.

در تفسير اين آيه و تحليل اين تشبيه بعضي از مفسران گفته اند: منظور اين است كه ربا خوار در قيامت سر از قبر بر نمي دارد مگر همانند شخص ديوانه. او مبهوت، متحير و ديوانه محشور مي شود؛ ولي بعضي ديگر گفته اند: اين حالات بهت و ديوانگي، در همين دنيا براي ربا خوار حاصل مي شود؛ يعني

كساني كه به ربا خواري عادت كنند، در واقع، حالتي جنون آميز پيدا خواهند كرد و دائماً در فكر چك و سفته هستند، حتي در خيابان هم كه راه مي روند، گويي در عالم ديگر سير مي كنند و متوجه خود و اطرافشان نيستند، بلكه همه هوش و حواس و فكر خود را به پول و سرمايه و سودش سپرده اند و ممكن است حالتشان در قيامت هم تحقق عيني همين وضع روحي در اين عالم باشد قرآن با اين تشبيه، مسلمانان را متوجه مي كند كه با دست زدن به ربا خواري، خود را به اين وضع مبتلا نكنند تا عقل و هوش از سر آنها نرود.

پاورقي1: بقره 275

پاورقي2: بقره 276

پاورقي3: بقره 278 و 279

با توجه به آية 245 سورة بقره اهميت و جايگاه قرض الحسنه و تفاوت آن با صدقه را بنويسيد.

پرسش

با توجه به آية 245 سورة بقره اهميت و جايگاه قرض الحسنه و تفاوت آن با صدقه را بنويسيد.

پاسخ

خداوند متعال مي فرمايد: "مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِض ُ اللَّه َ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَ_َعِفَه ُ لَه ُ أَضْعَافًا كَثِيرَة ً وَاللَّه ُ يَقْبِض ُ وَيَبْصُ_طُوَ إِلَيْه ِ تُرْجَعُون َ; (بقره 245) كيست آن كس كه به ]بندگان خدا وام نيكويي دهد تا ]خدا[ آن را براي او چند برابر بيفزايد؟ و خداست كه ]در معيشت بندگان تنگي و گشايش پديد مي آورد; و به سوي او بازگردانده مي شويد."

منظور از "قرض الحسنه در آيه مذكور، دادن وام و انفاق كردن و... به برادر ديني مي باشد برخي از مفسران براي حسنه شدن قرض مواردي رابيان كرده اند، از جمله

1. قرض الحسنه از مال حلال و سالم باشد.

2. بي منت بي ريا و همراه با عشق و ايثار پرداخت شود.

3. براي مصرف ِ ضروري باشد.

4. سريع پرداخت شود.

5. قرض دهنده خداوند متعال را بر اين توفيق شكرگزار باشد.

و...(ر.ك مجمع البيان مرحوم طبرسي ، ج 9، ص 390، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت / تفسير نور، محسن قرائتي ج 1، ص 483 _ 484، مؤسسه در راه حق )

اما فرق قرض الحسنه با صدقه در قرض الحسنه انسان مالي را كه به ديگري مي دهد، دوباره پس از مدتي پس مي گيرد و بر قرض گيرنده نيز واجب است در وقت معين مال قرض گرفته شده را به صاحبش برگرداند، ولي در صدقه چنين نيست يعني چيزي كه صدقه داده شد، چنين نيست كه دوباره به دست صاحبش برگردد، بلكه چون اين مال بخشش

بدون عوض است بر صدقه گيرنده نيز لازم نيست صدقه را برگرداند و يا در عوض آن كاري انجام دهد.

2. در ثواب نيز اين دو با هم تفاوت دارند، زيرا ثواب صدقه نزد خداوند متعال ده برابر است ولي پاداش قرض الحسنه هجده برابر مي باشد. در روايتي از امام صادق چنين مي خوانيم "بر در بهشت نوشته شده است كه پاداش صدقه ده برابر، ولي پاداش قرض دادن هجده برابر است "(وسائل الشيعه شيخ حر عاملي ج 16، ص 318، نشر مؤسسة آل البيت .)

اهميت و جايگاه قرض الحسنه

قرض الحسنه نسبت به صدقه از جايگاه بالاتري برخوردار است بعضي از جهت هاي امتياز آن _ قرض الحسنه _ عبارت است از:

1. در قرض الحسنه مال به دست كسي مي رسد كه به آن نياز دارد، زيرا انسان بي نياز قرض نمي گيرد، برخلاف صدقه كه ممكن است به دست انسان بي نياز بيفتد. امام صادق در اين باره مي فرمايد: "پاداش قرض از اين رو از پاداش صدقه بيش تر است كه قرض گيرنده جز از روي نياز قرض نمي گيرد، ولي صدقه گيرنده گاهي با اين كه نياز ندارد، صدقه مي گيرد."(همان )

2. در قرض الحسنه عزّت نفس قرض گيرنده از بين نمي رود، ولي صدقه گيرنده با گرفتن صدقه به گونه اي رفته رفته عزت نفس خود را از دست مي دهد و نفس او به پستي مي گرايد.

3. قرض الحسنه سبب مي شود كه شخص قرض گيرنده به تلاش و فعاليت وادار شود تا بتواند قرض خود را ادا كند، كه اين خود باعث

رونق اقتصادي و شكوفايي خلاقيت ها و استعدادها مي شود، ولي در صدقه گيرنده _ از آن جا كه انگيزه اي براي رد مال ندارد _ چنين تلاشي مشاهده نمي شود. البته اين موارد و موارد ديگر، تنها امتياز قرض الحسنه را در شرايط مساوي اثبات مي كند و گرنه گاهي اوقات رفع معضلات اجتماعي در انفاق و صدقات منحصر است

چه راههائي براي جلوگيري از رباخواري پيشنهاد مي كنيد؟

پرسش

چه راههائي براي جلوگيري از رباخواري پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

گسترش دادن قرض الحسنه ها و نيز بيان مفاسد ربا و گناه آن، از جمله راه هاي جلوگيري از رباخواري است.

ساير مباحث اقتصاد

آيادرجامعه اسلامي كه ازافراد جامعه مالياتهاي شرعي دريافت مي شود دريافت مالياتهاي دولتي ضرورتي دارد يا نه ؟

پرسش

آيادرجامعه اسلامي كه ازافراد جامعه مالياتهاي شرعي دريافت مي شود دريافت مالياتهاي دولتي ضرورتي دارد يا نه ؟

پاسخ

ضرورت دريافت مالياتهاي دولتي را براساس نياز حكومت بايد بررسي نمود، آنچه مشخص است اينكه اگر ماليتهاي شرعي مثل خمس وزكوة و . . . كاملا دريافت شود ونيازهاي دولت وحكومت اسلامي با آنها برطرف شود ، ماليات دولتي ضرورتي ندارد كمااينكه حضرت امام (ره ) دريك سخنراني خود درسال 1358 فرمودند : "اگر يك روزي هم انشاءالله توانستيد كه همان ماليات اسلامي را بگيريم ديگر درمالياتها هم هيچ ا حتياج به اينكه يك چيز ديگري زائد برآن باشد ، نداشته باشيم " وخود ايشان درسال 60 بااستناد به مخارج يك روز جنگ اصرار برگرفتن ماليات دارند كه نيازهاي نظام برطرف شود ، كما اينكه روايتي دارد كه " وضع امير المؤمنين (ع) علي الخيل العتاق الراعية في كل فرس في كل عام دينارين وجعل علي البرازين دينارًا " حضرت برگله اسبهاي نجيب كه دربيابان مي چرند دو اسب 2 دينار درهرسال وبراسبهاي معمولي يك دينار ماليات وضع نمود" 1

1) وسا ئل الشيعه ، چاپ جديد ، ج 6 ، ص 51

در صورتيكه قيمت نفت در بازارهاي جهاني به بالاترين سقف خود رسيده است و درآمد ايران از صادرات نفت و ديگر اجناس بالا رفته است اين درآمدها به كجا مي رود كه سوب سيدها برداشته شود و قيمت مصالح ساختمان و ديگر اجناس به حدي رسيده كه ديگر ساخت و ساز انجام نمي شود ك

پرسش

در صورتيكه قيمت نفت در بازارهاي جهاني به بالاترين سقف خود رسيده است و درآمد ايران از صادرات نفت و ديگر اجناس بالا رفته است اين درآمدها به كجا مي رود كه سوب سيدها برداشته شود و قيمت مصالح ساختمان و ديگر اجناس به حدي رسيده كه ديگر ساخت و ساز انجام نمي شود كه خود باعث بيكاري تعداد زيادي از مردم شده است؟

پاسخ

اگر چه قيمت نفت نسبت به سالهاي گذشته افزايش يافته و درآمد ايران از صادرات آن نيز بالا رفته است ولي اين افزايش در مقايسه با تورم جهاني كه در طي ساليان متمادي وجود داشته است ناچيز است. لابد شما شنيده ايد كه در رژيم گذشته روزانه 000/000/6 شبكه نفت صادرات مي شده و بشكه اي بيش از 30 دلار به فروش مي رفته است اين در حالي است كه صادرات نفت ايران روزانه به 000/000/2 بشكه كاهش يافته و قيمت ها هم نسبت به آن زمان كاهش يافته است در حال حاضر كه همه مي گويند قيمت ها بالا رفته نسبت به 25 سال قبل هنوز هم پايين است. هنوز هم نفت ايران بشكه اي 30 دلار به فروش نمي رسد بلكه در شرايط مطلوب 27_28 و حتي اگر بالاتر هم بشود باز نسبت به قبل از انقلاب اسلامي پايين است. آيا در طول 25 سال گذشته تورم جهاني چند درصد بوده است آيا متناسب با تورم قيمت نفت در طول اين ساليان بالا رفته است قطعاً خواهيد گفت نه تنها نسبت به افزايش قيمت ها و تورم قيمت نفت بالا نرفته بلكه به نسبت آن زمان هم قيمت ها كاهش يافته و هم ميزان صادرات به يك سوم تنزل يافته است. تازه

اگر فرض بگيريم كه تورم جهاني وجود نداشته و قيمت ها ثابت مانده اند و نفت هم به همان قيمت آن زمان فروخته شود و باز هم درآمد ايران از صادرات نفت به يك سوم كاهش يافته زيرا ميزان صادرات هم تقليل يافته است بنابراين نه تنها درآمد ايران نسبت به ربع قرن گذشته افزايش نيافته بلكه كاهش نيز يافته است. از يك طرف درآمد نفتي به يك سوم تقليل يافته و از سوي ديگر تورم جهاني وجود داشته است. مضاعف بر همه اينها جمعيت ايران نسبت به آن زمان حدوداً سه برابر شده است.

حال تصور كنيد اداره كشور با شرايط مذكور چقدر سخت و مشكل خواهد بود. مشكل عمده و اساس بيكاري و ... در اينجاست كه درآمدهاي ارزي تنزل يافته، تورم افزايش يافته و جمعيت هم به صورت سرسام آوري افزايش يافته است، طبيعي است كه كشور دچار بحران مي شود: بحران ازدواج جوانان يكي از آنهاست. سن ازدواج بالا رفته و به مرز 30_35 سال رسيده است. سالانه 500 هزار جوانان از ازدواج باز مي مانند. مسكن و سرپناه زندگي براي جوانان و افرادي كه تازه تشكيل خانه مي دهند با نداشتن شغل و درآمد مناسب از ديگر مشكلات عمده است. و بالاتر از همه شغل و رفع بيكاري. دولت در شرايط كنوني با توجه به ميزان درآمدش، تورم جهاني و افزايش آمار جوانان جوياي كار قادر نيست پاسخگوي قشر عظيمي از جوانان و ... بيكار باشد و درآمد و امكانات دولت درحدي نيست كه بتواند براي اين سيل گسترده و وسيع بيكاران شغل و كار ايجاد كند. حتي اگر هم بودجه مملكت را بطور كامل صرف

ايجاد اشتغال نمايد باز هم افراد بيكار صاحب كار نمي شوند و بودجه فعلي كشور جوابگوي اين مهم نيست تازه آيا امكان دارد تمام بودجه را صرف اشتغال زايي كرد. پس نيازهاي اساسي مردم و خدمات مورد نياز مصرفي چه ميشود؟

آيا مي توان يارانه نان را حذف كرد، در اين صورت قحطي و گرسنگي جان بسياري از افراد را تهديد خواهد كرد. مضاف بر همه اينها كه توصيه مي كنيم درباره آن تعمق و تفكر كنيد اقتصاد كشور ما اقتصاد بيماري است و به اين سادگي ها هم بيماري آن بر طرف نمي شود، رفع كسالت و بيماري از پيكره اقتصاد كشور مستلزم عزم ملي و تلاش همگاني است كه اميدواريم روزي محقق شود. البته دولت و مسئولان با همه مشكلات تلاش مي كنند بخشي از فشارها را از مردم بردارند و همانطور كه شنيده ايد در دولت و قوه قضاييه مصمم هستند با افزايش قيمت هاي بي رويه مقابله نمايند. اميدواريم تلاشهاي دولت و ملت براي احياء اقتصاد بيمار كشور روزي نتيجه و ثمر دهد. انشاء ا...

آيا اين گراني باعث نمي شود كه فشار برطبقه مستضعف بيايد وعده اي از مردم بدبين بشوند؟

پرسش

آيا اين گراني باعث نمي شود كه فشار برطبقه مستضعف بيايد وعده اي از مردم بدبين بشوند؟

پاسخ

مسأله گراني عوامل متعددي دارد از جمله:

1- تاثير تورم جهاني بر اقتصاد داخلي.

2- از نظر اقتصادي توسعه يكي از عوامل مهم تورم است زيرا سرمايه گذاري هاي كلاني را مي طلبد ولي در عين حال گريزي از آن نيست و بديهي است بدون آن آينده شكوفايي نمي توان داشت.

3- تحريم اقتصادي و موانع متعددي كه استكبار جهاني فرا راه رشد اقتصادي كشورمان ايجاد مي كند.

4- كاهش توليد نفت و كاهش بسيار شكننده قيمت آن .آن هم با توجه به اين كه اقتصاد ما اتكاي بيش از حد به نفت دارد.

5- مخارج سنگين بازسازي.

6- الگوي نامناسب مصرف و گرايش شديد جامعه به تجمل و اسراف.

7- كاهش ارزش ريال در برابر دلار.

8- رشد بي رويه جمعيت و افزايش شديد «تقاضا» در حالي كه سطح «عرضه مناسب» با آن نتوانسته رشد كند.

9- افزايش نقدينگي در بين مردم. اينها همه عواملي است كه روي هم رفته مي تواند اقتصاد يك جامعه را فلج كند وچنان فشاري بر جامعه وارد آورد كه نظام زندگي انسان ها را به كلي واژگون سازد.

در برابر اين مشكلات دولت فعاليت بسياري نموده و بيش از هر چيز بر گسترش توليد داخلي تكيه كرده كه نقش مهمي در شكوفايي آينده اقتصاد ايفامي كند. البته در ميان خدمات بسيار دولت گاهي برخي از سياست هاي نامناسب نيز تاثير منفي داشته ولي در محاسبه كلي و مقايسه مشكلات و نتايج حاصله مي توان نتيجه گرفت كه در كل دولت توانسته است اقتصاد جامعه را از پرتگاهخطرناك سقوط نجات بخشد.

آيا كاهش در معاملات بازار بورس امريكا, باعث ركود در معاملات بورس كشورهاي معتبرمي شود؟

پرسش

آيا كاهش در معاملات بازار بورس امريكا, باعث ركود در معاملات بورس كشورهاي معتبرمي شود؟

پاسخ

در جهان پيشرفتهء فعلي گرچه كشورها از يكديگر جدا و داراي مرزهاي جغرافيايي هستند, اما همان طور كه ارتباطات و فرهنگ ها مرز نمي شناسد, اقتصاد در تمامي كشورها متأثر از يكديگر است , گو اين كه مرزهاي جغرافيايي تا حدي مانع تأثير گذاري مي شود. بازار بورس هر كشور, مربوطه به همان كشور است , اما غير مستقيم برساير بازارها اثر مي گذارد, مثلاً اگر در بازار بورس امريكا با لندن , سهام كارخانهء ماشين سازي در معرض فروش گذارده شود, در كشورهاي ديگر كه به آن ها وابستگي دارند, تأثير مي گذارد.

نقدينگي چيست ؟

پرسش

نقدينگي چيست ؟

پاسخ

نقدينگي و پول هر كشور يا هر شخص حقيقي يا حقوقي , معيار ارزش و توانمندي اقتصادي است . درزمان هاي قديم به جاي پول , غلاّت و تنباكو و بسته هاي چاي و گوسفند و غيره , معيار سنجش و واحد ارزش درمبادلات بود ولي به علت مشكلات فراوان , به جاي آن ها طلا و نقره را انتخاب كردند و ارزش هر چيزي را با طلا ونقره مي سنجيدند. در زمان هاي اخير پول معيار ارزش قرار گرفت . پول _ چه اسكناس و چه چك _ بايد از پشتوانه ءمالي برخوردار يا ارزش واقعي داشته باشند.(1)

پ_اورقي 1.دكتر باقر قديري , كليات علم اقتصاد, ص 193

رابطهء قيمت نفت با بازار طلا و ارز چگونه است ؟

پرسش

رابطهء قيمت نفت با بازار طلا و ارز چگونه است ؟

پاسخ

قيمت نفت و نوسانات آن رابطهء مستقيمي با تقاضا دارد. هر چه كشورها و شركت هاي تقاضا كننده وهر جامعه به صنعت و تكنيك هاي مربوط به نفت بيش تر باشد, قيمت نفت بيش تر خواهد شد.

يكي ديگر از عوامل قيمت نفت , كمبود اين مايهء حياتي است هر چه مقدار نفت در بازار كم تر يافت شود, قيمت نفت بالا مي رود.

عدم امنيت حمل و نقل و مشكلات آن از عوامل گراني قيمت نفت است .

بازار طلا و ارز, مقدار ارزش بازار و وسيلهء مبادله و داد و ستد مي باشد و باعث ارزش و توان اقتصادي هر كشوراست . بنابراين رابطهء قيمت نفت با بازار طلا و از رابطهء مستقيم است .

افزايش و كاهش ارزش سهام به چه بستگي دارد؟

پرسش

افزايش و كاهش ارزش سهام به چه بستگي دارد؟

پاسخ

تقاضا و عدم تقاضا; نقدينگي موجود; امنيت اقتصادي ; رقابت و عدم رقابت ; بنيه و توانايي اقتصادي مردم ; بازار داشتن سهام عرضه شده ; توزيع صحيح و كارآمد; ضريب فزاينده يا ضريب افزايش صادرات وواردات .(1)

(پ_اورقي 1.دكتر باقر قديري , كليات علم اقتصاد.

در مورد بازار بورس و سهام توضيح دهيد و حكم شرعي آن را بيان كنيد.

پرسش

در مورد بازار بورس و سهام توضيح دهيد و حكم شرعي آن را بيان كنيد.

پاسخ

بورس سازماني است براي خريد و فروش يا مبادله اوراق بهادار يا كالاها.

در جهان سرمايه داري، بورس يكي از وسائل مهم تسهيل تأمين سرمايه براي شركت هاي صنعتي و بازرگاني است. در بورس كالا، اغلب معاملاتي كه روي كالاها مي شود، به صورت قول و وعده و تعهد است، زيرا غالباً كالاي مورد معامله در دسترس خريدار نمي باشد. خريدار و فروشنده به وسيله دلال مخصوص، تعهداتي مي كنند و چند روز بعد هر يك از طرفين معامله، به وسيله همان دلال، موضوع تعهد خود را به ديگري تسليم مي نمايد.

در بعضي كشورها در يك بورس، انواع كالاها مورد معامله واقع مي شود، ولي پاره اي كشورهاي ديگر براي هر كالاي قابل توجه، بورس مخصوصي دارند، مانند بورس پنبه، بورس حبوبات، بورس سهام و غيره(1)

قبل از اين كه بازار بورس تشكيل شود، اين گونه معاملات غالباً بين فروشنده ها و خريدارها درميداني يا در پياده رو خيابان ها انجام مي شد، كه به بازارچه سهام پياده رو معروف شده بود. الان هم در خارج از ساختمان بورس و در اطراف آن دلالان معاملاتي مي كنند.(2)

در بازار بورس اگر معامله براساس معاملات اسلامي مانند خريد و فروش، نقد، نسيه، سلف، صرف، مضاربه، مشاركت، جعاله و اجاره صورت بگيرد. معاملات اشكال شرعي نخواهد داشت، ولي اگر بر اساس آنها نباشد، مجاز نخواهد بود.

پي نوشت ها:

1 - دائرةالمعارف بزرگ فارسي، ج 1، ص 262.

2 - همان، ص 371.

آيا در صدر اسلام مسئله ماليات مثل زمان فعلي بود؟

پرسش

آيا در صدر اسلام مسئله ماليات مثل زمان فعلي بود؟

پاسخ

ماليات هاي زمان فعلي با آن چه كه در صدر اسلام وجود داشت، تا حدودي تفاوت دارد، توضيح ماليات هاي اسلامي را به صورت كلي مي توان بر دو دسته تقسيم نمود:

1 - ماليات هاي مستقيم؛ يعني ماليات هايي كه نسبت يا مقدار يا مورد وضع آن يا تركيبي از اين ها به نوعي مستقيماً از طرف شارع مشخصي معين گرديده است، مثل "خمس"، "زكات"، "خراج" و "جزيه".

2 - ماليات هاي تبعي؛ يعني مالياتي كه حاكم اسلامي مي تواند در شرايط خاص وضع نمايد و مورد يا مقدار، يا نسبت خاصي براي آن در نظر گرفته نشده است. فقط تابع هزينه هاي ضروري دولت و امثال آن است. (1)

در صدر اسلام به ويژه در زمان پيامبر (ص) به جهت نوپايي و كوچك بودن دولت اسلامي، ماليات ها محدود بود و در همان نوع اول مانند خمس غنايم، زكات طلا و نقره، انعام (چارپايان) ثلاث (گوسفند و شتر و گاو) و غلات اربعه، في ء (انفال)، خراج، جزيه و فديه بود.

اما بعد كه به تدريج دولت اسلام توانمند مي گرديد و متناسب با آن هزينه ها و مخارج آن فزوني مي گرفت، دولت ها يا حاكمان اسلامي به تناسب موقعيت ها به ماليات هاي قسم دوم رو آوردند. از جمله اين كه در زمان پيامبر (ص) امام علي (ع) از اسب هاي خاص ماليات مي گرفتند.

ماليات هايي كه امروزه در قوانين مدني ايران وجود دارد، عمدتاً ماليات هاي نوع دوم است كه در زمان پيامبر (ص) چندان مطرح نبود.

در مورد تحولات مالياتي در اسلام به كتاب "بيت المال پيدايش و تحولات آن"، تأليف "خوله شاكر الدخيلي"، ترجمه سيد محمد صادق عارف، مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1 - مقدمه اي بر نظام مالياتي و بودجه در اسلام، س م. ر. مدرسي، ص 20 و 21.

به خمس و زكات نمى توان امر ملك را تمشيت داد و در شرع اسلام وضع ماليات ناقص است

پرسش

به خمس و زكات نمى توان امر ملك را تمشيت داد و در شرع اسلام وضع ماليات ناقص است

پاسخ

اي_ن اع_ت_راض از ن_ادان_ى ب_رخاسته است زيرا كه خراج چيز ديگر است و زكات چيز ديگر وهر يك مصرفى جداگانه دارد . زكوه صدقه است براى فقرا و قرض داران و در راه ماندگان و خيرات ديگر و هر كس مى تواند پل و كاروانسرا بسازد و مهمان بپذيرد و از زكوه محسوب دارد . و ام_ا خ_راج ب_راى م_ص_ال_ح دول_ت است مانند : مشاهره قضاه و روساى كشور و لشكر ودبيران و م_رزداران و ب_ري_د و ه_ر چ_ه ام_ام م_ص_لحت داند و اينها نه خمس است و نه زكوه و هرگز ائمه ع_ل_ي_ه_م ال_سلام از شيعيان خود خراج طلب نمى كردند بلكه خراج رامردم بخلفا مى پرداختند و خمس را به امام ; و زكوه تفصيلى دارد . و در كتب فقه گويند خراج و حصه سلطان بر زكوه مقدم است يعنى اگر كسى در زمين خراجى گ_ن_دم ي_ا ج_و يا خرما يا مو داشته باشد بايد اول خراج سلطان را بيرون كند واز مابقى اگر بحد ن_ص_اب رسد زكوه بپردازد و اگر يكى از اين چهار محصول نباشدمانند باغ ميوه و سبزى و برنج و حبوب و خانه و كاروانسرا و دكاكين و مراتع درزمين خراجى بايد خراج آنرا بپردازد و زكوه ندارد و مقدار خراج بسته بنظر امام است هر چه مصلحت داند . شيخ مفيد در رساله مقنعه فرمايد : هر زمينى كه بشمشير گرفته شود امام مى تواند بمردم آنجا ي_ا غ_ي_ر اي_شان واگذاردبهر چه صلاح بيند و قبول كننده

بتواند بپردازد نصف محصول يا ثلث يا ث_ل_ث_ي_ن , و ه_رزم_ي_ن_ى ك_ه مردم آن با امام صلح كنند بر مالكيت زمين , بهمان نحو كه باامام صلح كردند خواهند بود و شرط امام بر همه مردم نافذ است و امت بايد بدان راضى شوندو ائمه بعد از آن نمى توانند بر شرط او بيفزايند يا از آن بكاهند , و هر زمينى كه مردمش بى جنگ تسليم شوند يا از آنجا جلاى وطن كنند آن زمين از انفال و مال امام است هر چه خواهد كند . و ي_ون_س ب_ن اب_راه_ي_م از ي_ح_ي_ى ب_ن اش_ع_ث ك_ن_دى از مصعب بن يزيد انصارى روايت كرد كه اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام عمل چهار روستاى مدائن را بمن سپرد :بهقباذات , ن_ه_ر شير , نهر جوير , نهر ملك ( كذا ) و مرا فرمود بر هر بر هرجريب زمين غليظ كه كشتزار باشد ي_ك درم و نيم و بر هر زمين ميانه يكدرم و برزمين خفيف دو ثلث درم خراج نهم ; و بر هر جريب موستان ده درم و بر هر جريب نخلستان و آنچه نخل و درختان ديگر آميخته دارد هم ده درم و هر درخت خرما كه دوراز ده است بحساب نياورم و براى راهگذر گذارم . انتهى بتلخيص . و ع_لام_ه در م_نتهى فرمايد : اين زمين ( يعنى عراق ) بغلبه گرفته شد , عمر بن الخطاب آن را ف_ت_ح ك_رد و س_ه ت_ن ب_دانجا فرستاد : عمار ياسر براى نماز و ابن مسعود قاضى و والى بيت المال وع_ث_م_ان ب_ن ح_نيف بر مساحت زمين 0000 و عثمان زمين را مساحت

كرد در اندازه مساحت او خ_لاف است ساجى گويد سى و دو ميليون ( هزار هزار ) و ابوعبيده گويد سى و شش هزار هزار ( ميليون ) جريب برآمد و بر هر جريب موستان 8 درم , و بر درخت ويونجه 6 درم و بر گندم 9 درم , و بر جو 2 درم مقرر كرد , و به عمر نوشت و عمرامضاء كرد . و روايت كنند كه خراج عراق بعهد عمر 160 ميليون درم بود و بزمان حجاج نقصان يافت تا هيجده م_يليون و چون عمر بن عبدالعزيز خليفه شد سال اول سى ميليون و سال دوم خلافتش به شصت ميليون رسيد و گفت اگر زنده ماندم سال ديگر آنرا بمقدار زمان عمر رسانم اما همان سال بمرد انتهى . و شيخ در مبسوط با اندك اختلافى در الفاظ همين مطالب را آورده است . و در خ_راجيه محقق ثانى از قطب راوندى روايت كرده است كه زمين از اقصى خراسان تاكرمان و خ_وزس_ت_ان و همدان و قزوين و حوالى آن بشمشير فتح شده است و آن را به مبسوط شيخ نسبت داده .

مشخصات سرمايه داري چيست؟

پرسش

مشخصات سرمايه داري چيست؟

پاسخ

مشخصات سرمايه داري مجموعآ به قرار زير است:

الف. مالكيت فردي (سوسياليستها حتي ماركس بكلي با مالكيت فردي به طور مطلق مخالف نيستند.)

ب. مالكيت موروثي (بعضي از سوسياليستها با ارث به اولاد مخالف هستند.)

ج. طبيعي بودن – نه ظالمانه بودن – اختلاف افراد در ثروت و مالكيت.

د. مالك شدن ثروت به وسيله ابزار توليد، به عبارت ديگر منفعت از طريق سرمايه.

ه_ . مالك شدن ثروت به وسيله استخدام نيروي طبقه كارگر و اجرت دادن به آنها و برقرار شدن نظام كارگر و كارفرما.

و. مالكيت به وسيله ربا، به اينكه سرمايهداري به سرمايهدار ديگري قرض ربوي بدهد و دومي به وسيله نظام كارگر و كارفرما توليد كند و سود سرمايهدار و اجرت كارگر را بدهد و ما بقي از خود او باشد. (رباي انتاجي)

ز. مشروع بودن تشكيل «تراست» و تشكيل «كارتل» و در نتيجه استثمار توليد كننده و مصرف كننده. از نظر اسلام تشكيل «تراست» قطعآ ممنوع است و تشكيل «كارتل» چون به منظور تضييق مضاربه و بازار سياه از لحاظ فروشنده است ممنوع است.

ح. لازمه رژيم سرمايهداري اين است كه امور اقتصادي جامعه دربست در اختيار افراد معيني قرار بگيرد، نه تنها افرادي ثروت داشته باشند و افرادي نداشته باشند، بلكه افرادي قادر باشند اقتصاد اجتماع را به هر شكلي كه بخواند درآورند، يعني ديكتاتوري اقتصادي باشد، هر چه بخواهند از وسائل تجملي و مخرب و غيره اگر نفع خودشان باشد يا خيال كنند به نفع اجتماع است توليد كننده ولي عامه مردم محكوم آنها باشند؛ سرنوشت اقتصادي اجتماعشان در اختيارشان باشد. اين كه همة افراد جامعه حق دارند كه سرنوشت اقتصادي

اجتماع خود را در دست بگيرند همانطوري كه حق دارند سرنوشت سياسي اجتماع خود را در دست بگيرند، مطلب جداگانهاي است از استثمار افراد و از اينكه توليدات بايد به نفع جامعه باشد نه به سود افراد.

ط. رژيم سرمايهداري مالكيت وسائل توليد، چه طبيعت و چه سرمايه را جايز مي شمارد.

ي. جايز شمردن رباخواري

يا. هدف توليد، منافع افراد نه مصالح عموم.

يب. در سرمايهداري منعي براي قطع رابطه ثروت و كار نيست. به عبارت ديگر سود كار نكرده را چه به صورت ارث و چه به صورت ارزش اضافي و درآمد مديريت كارخانه تچويز مي كند.

يج. عملآ تعيين نرخ كارگر به دست كارفرماست.

يد. لازمه سرمايهداري اين است كه گروهي به قيمت بدبختي گروه ديگر خوشي داشته باشند.

يه. در رژيم سرمايهداري عملآ بردگي و غلامي در كار است، زيرا به قول فيليسين شاله:

منحصر شدن دارييها به اشخاص معدودي در به كار واداشتن كارگران آزاد همان تأثير را داشته است كه شلاق در غلام. رنجبر كه چيزي ندارد مجبور است فورآ مشغول كار شود والا از گرسنگي خواند مرد.... (سرمايهداري و سوسياليسم ص 35)

يو. تسلط بر سياست و حاكميت ملي

يز. جنگافروزي به خاطر استفاده

يح. رقابت و مسابقه براي پر كردن جيب خود.

روابط اقتصادي چند نوع است؟

پرسش

روابط اقتصادي چند نوع است؟

پاسخ

روابط اقتصادي دو نوع است: روابط تكويني و طبيعي ، و روابط اعتباري و قانوني ( و به عبارت ديگر دو نوع اقتصاد داريم: اقتصاد طبيعي و اقتصاد برنامه اي). روابط طبيعي عبارت است از يك سلسله روابط علّي و معلولي كه خواه ناخواه در امور اقتصادي پيش ميآيد، مثل روابط مربوط به عرضه و تقاضا و بها در اقتصاد آزاد و مبادله اي: تورّم پول، افزايش و كاهش قيمتها، بيكاري، بحران اقتصادي، سود، ضرر، مزد، ماليات، و امثال اينها. اما روابط اعتباري و قرار دادي عبارت است از قوانين مربوط به حقوق و مالكيتهاي شخصي يا اشتراكي .

عوامل توليد كنندة ثروت چند چيز است؟

پرسش

عوامل توليد كنندة ثروت چند چيز است؟

پاسخ

عامل توليد كننده ثروت گاهي يك چيز و گاهي دو چيز و گاهي سه چيز مي باشد؛ به اين ترتيب:

الف. ثروتهايي كه فقط طبيعت در توليد و ايجاد آنها دخالت دارد؛ مانند ميوه هاي جنگلي، گلهاي صحرايي، گياهان دارويي و علف هايي كه به درد حيوانات اهلي مي خورد.

ب. ثروتهايي كه طبيعت به علاوة كار و كوشش انسان در ايجاد آنها دخالت داشته است، مانند درختي كه به دست يك انسان كاشته مي شود؛ تخم يك درخت ديگر يا قلمه يك درخت ديگر را در زمين مي كارد و درخت مي گردد. اين درخت محصولي است از قواي طبيعت و به كوشش انساني كه قصد توليد داشته است. از اين قبيل است دامداري، مرغداري و امثال اينها.

ج. ثروتهايي كه (از) طبيعت به علاوه كار به علاوه سرمايه _ كه خود محصولي از كار و طبيعت است _ به وجود مي آيد. از اين قبيل است محصولات كشاورزي ماشيني حتي غير ماشيني، و همچنين منسوجات،كفش، داروهاي شيميايي، قند، شكر، نان.

آيا جزيه ماليات عادلانه اي است؟

پرسش

آيا جزيه ماليات عادلانه اي است؟

پاسخ

جزيه يك نوع كمك مالي است از طرف «اهل ذمه» به دولت اسلامي در برابر مسئوليتي كه به منظور تأمين امنيت بر عهده مي گيرد، پرداخت مي گردد. «جزيه» ماليات دولتي است كه از مسلمانان تحت عناوين مختلف: زكات، خمس، صدقات و غيره دريافت مي شود و لذا افراد ناتوان، ديوانگان، كودكان و زنان از پرداخت جزيه معاف هستند، زيرا «جزيه» مانند ماليات بر درآمد است.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«جرت السنة ان لا تؤخذ الجزية من المعتوة ولا من المغلوب علي عقله» (وسائل الشيعه، 11، ابواب جهاد عدو، باب 51، حديث 1/100)

[سنت بر اين جاري است كه جزيه از افراد عليل و ناقص العقل دريافت نشود].

«جزيه اندازه ثابت و معيني ندارد، بسته به قدرت و امكانات «اهل ذمه» است. از امام صادق عليه السلام درباره اندازه «جزيه» سئوال شد، فرمود:

«ذلك الي الامام يأخذ من كل انسان منهم ماشاء علي قدر ماله و ما يطيق» (وسائل الشيعه، ج11/114)

[اين بسته به نظر امام است. پيش از آنكه ميزان جزيه را تعيين كند، به وضع آنان رسيدگي مي كند، تا ميزان جزيه كاملاً عادلانه تعيين گردد].

«جرجي زيدان» مورخ معروف مسيحي در كتاب «تاريخ تمدن اسلام» مي نويسد: «روميها هر جا را كه مي گشودند، بر مردم آن نقاط ماليات مقرر مي داشتند و ميزان ماليات آنها خيلي بيشتر از جزيه مسلمانان بود. مثلاً هنگامي كه روميان كشور «گل» (فرانسه امروز) را تسخير نمودند، براي هر نفر سالانه نه تا پانزده ليره معين كردند كه مقدار آن درست هفت برابر جزيه مسلمانان مي شد و اين ماليات از تمام طبقات و همه مردم بدو استثناء گرفته مي شد و حتي غلامان زر خريد نيز از

دادن آن معاف نبودند».

از اين حكم معلوم مي شود، در اخذ «جزيه» نيز حال «اهل ذمه» مراعات شده است و اين از كمال مدارا و مسالمت و عفو و گذشت مسلمانان حكايت مي كند..

«محمد بن مسلم» مي گويد: از امام صادق عليه السلام سئوال كردم: «اهل ذمه» چه چيز بايد بدهند تا خون و مال آنان حفظ بشود؟

فرمود: «خراج (اگر صاحب يا متصرف اراضي مزروعي باشد).و اگر از آنها «جزيه» (ماليات سرانه) اخذ شود، ديگر از بابت زمين خراج نمي پردازند و اگر از بابت زمين «خراج» و ماليات اراضي بپردازند، از «جزيه» ماليات سرانه معاف مي گردند» (وسائل الشيعه، ج11، حديث3/114-115)

از اين روايت معلوم مي شود «اهل ذمه» يا «جزيه» و ماليات سرانه مي پردازند، و يا «خراج» و ماليات اراضي. و لذا بر حكومت اسلامي جايز نيست از اقليتهاي مذهبي غير از يكي از دو (جزيه يا خراج) ماليات ديگري اخذ نمايد، چناچه محمد بن مسلم مي گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: از «اهل ذمه»، غير از «جزيه» ماليات از اموال و چهارپايان آنها دريافت مي شود؟ فرمود نه.

بنابراين مقدار «جزيه» در برابر مسئوليتهائي كه حكومت اسلامي موظف به انجام آن است، بسيار ناچيز است. «اهل ذمه» با پرداخت مبلغي ساليانه، علاوه بر اينكه امنيت كامل خود را تأمين مي كنند، از هرگونه وظيفه اي در مورد امور دفاعي و لشكري معاف هستند و همچنين مالياتهائي كه بر طبق قانون اسلام، تحت عناوين مختلف، خود مسلمانان بايد به حكومت اسلامي بپردازند، به آنها تعلق نمي گيرد.

مسئوليت مسلمانان در برابر حكومت اسلامي به مراتب سخت تر و بيشتر از «اهل ذمه» است، زيرا مسلمانان موظف هستند به عنوان خمس، زكات، خراج و صدقات مبلغي به حكومت

بپردازند و در موقع لازم به خدمت سربازي حاضر شوند، در صورتي كه اهل ذمه با پرداخت مبلغي ناچيز از تمام مزاياي حكومت اسلامي استفاده مي كنند و با مسلمانان در يك رديف قرار مي گيرند، در حالي كه مسئوليت حكومت از نظر تأمين امنيت و ايجاد وسائل رفاه و آسايش عمومي نسبت به همه يكسان است.

صندوق پول و بانك تجارت چيست؟

پرسش

صندوق پول و بانك تجارت چيست؟

پاسخ

صندوق بين المللي پولي، يكي از مؤسسات مالي زير نظر سازمان ملل است. به نسبتي كه كشورها در آن سرمايه گذاري بكنند و شرايط حركت به سمت توسعه اقتصادي را مورد توجه قرار دهند، مي توانند از آن وام دريافت كنند. و بهرة بانكي خاص خود را دارد.

بانك جهاني يك مؤسسه مالي مستقلي است كه بدون سپرده گذاري به ميزان اعتبار اقتصادي جهاني كشورها و حركت در جهت توسعة اقتصادي، وام در اختيار كشورها قرار مي دهد و بهرة بانكي آن متفاوت از صندوق بين المللي است.

بنابراين صحيح در سؤال بايد اين باشد كه صندوق بين المللي پول و بانك جهاني چيست؟

در خصوص كلمه تجارت كه در سؤال آمده است بايد اشاره كنم كه سازماني نيز به نام سازمان تجارت جهاني (wto) وجود دارد كه هر كشوري به آن بپيوندد قوانيني خاص گمركي دارد كه بيشتر به تسهيل در امر صادرات و واردات مي پردازد در اين سازمان كشورهايي كه ضعيف هستند از نظر اقتصادي اگر بدون محاسبه وارد شوند بشدت ضربه خواهند خورد.

راه هاي جذب سرمايه گذاري خارجي در ايران چيست ؟

پرسش

راه هاي جذب سرمايه گذاري خارجي در ايران چيست ؟

پاسخ

- جذب سرمايه گذاري خارجي تابع متغيرهاي گوناگوني است . براي جذب آنها در درجه اول تعيين الگويي مناسب با مقتضيات و مصالح عاليه نظام جمهوري اسلامي لازم است . برخي از موانع سرمايه گذاري هاي خارجي عبارتند از:

الف ) تبعيت برخي كشورها از سياست هاي آمريكا,

ب ) عدم ثبات كافي در سياست هاي اقتصادي ايران ,

ج ) تضادهاي فرهنگي .

طبيعي است براي جذب سرمايه هاي خارجي مبارزه با هر يك از موانع لازم است , ليكن رفع برخي از موانع يا خارج از اراده ئ ما است يا توفيق ما در آن اندك مي باشد و يا مبتني بر شرايطي است كه براي ما چندان مطلوب نيست . آنچه بيش از همه از سوي ما قابل انجام است و بايد بر آن جديت ورزيد, بند ((ب )) مي باشد.

لطفاً بفرماييد هنگام ورود به محل كسب خواندن چه آياتي مناسب است

پرسش

لطفاً بفرماييد هنگام ورود به محل كسب خواندن چه آياتي مناسب است

پاسخ

آداب كسب و تجارت يكي از مباحث مهم و شيرين كتاب هاي فقهي و حديثي است خوب است كه هر كاسبي دست كم يك دور اين مبحث را مطالعه كند. معمولاً فقها و محدثين در ابتداي اين مبحث حديث معروف حضرت علي را خطاب به كاسب ها و تجار ذكر مي كند. حضرت در اين حديث سه بار مي فرمايند: "تفقه سپس تجارت و تفقه سپس تجارت ( الكافي شيخ كليني ، ج 5، ص 150، دارالكتب الاسلاميه ) يعني ابتدا آداب و احكام تجارت و كسب را ياد بگيريد و سپس به آن اقدام كنيد تا مبادا در دام حرام و شبهات بيفتيد. آيات و اذكاري كه مناسب از پيش از ورود به محل كسب خوانده متعدد است در يكي از روايت ها حضرت امام صادق توصيه مي كنند پيش از ورود به محل كسب اين دعا را بخوانيد:"اللهم اِنّي اسألك من خيرها و خير اهلها و اعوذبك من شرها و شر اهلها اللهم اني اعوذبك من ان اَظْلِم او اُظَلَم او ابغي او يبغي علي او اعتدي او يعتدي عَلي ّ اللهم اني اعوذبك من شر ابليس و جنوده و شر فسقة العرب و العجم و حسبي الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم خدايا من از تو بازار خوب و اهل خوب آن را مي خواهم و از بازارش و اهل شر آن به تو پناه مي برم و از اين كه ظلم كنم يا كسي به من ظلم كند يا تجاوز از حد كنم يا كسي به من ستم كند

به تو پناه مي برم خدايا از شرّ ابليس و لشكريان او شرّ فساق عرب و عجم به تو پناه مي برم خداوند مرا كفايت مي كند، هيچ معبودي جز او نيست بر او توكل كردم و او صاحب عرش بزرگ است "( وسايل الشيعه شيخ حرعاملي ، ج 17، ص 408، مؤسسه آل البيت ) در دعاي ديگري در كتاب مستدرك نقل شده است هنگامي كه خواستي وارد مغازه گردي سورة توحيد را بيست و يك مرتبه مي خواني پس مي گويي "اللهم يا واحد يا احد يا من ليس كمثله احد اسألك بفضل قل هو الله احد ان تبارك لي فيما رزقتني و ان تكفيني شر كل احد".( مستدرك الوسايل محدث نوري ج 1، ص 57، مؤسسه آل البيت ) در پايان بي مناسبت نيست كه همه ما توصيه زير از حضرت صادق را به گوش جان بسپريم آن حضرت در روايتي مي فرمايند: "چه مي شود كه بازرگانان بعد از اين كه به منزل برمي گردند بيش از خواب سوره اي از قرآن را تلاوت كنند تا با تلاوت هر آيه اي ده پاداش نصيبشان شده و ده گناه از آنان محو شود."( الكافي كليني ، ج 2، ص 611، دارالكتب الاسلاميه )

اهميت و ارزش كشاورزي را از ديدگاه قرآن بيان كنيد؟

پرسش

اهميت و ارزش كشاورزي را از ديدگاه قرآن بيان كنيد؟

پاسخ

كشاورزي يكي از منابع اصلي تغذيه انسان است و يكي از اهرم هاي استقلال اقتصادي هر كشور است استقلال سياسي نيز تا حد فراواني به آن وابسته است از اين رو، دين اسلام به كشاورزي اهميت فјǙȘǙƙʠداده و براي آن ارزش بالايي برشمرده است

از آن جا كه قرآن كريم براي ǘϘǙʘʠبشر به كمال حقيقي و سعادت واقعي است آن چه در اين هدف _ هدايت انسان _ لازم بوده بيان كرده است بدين جهت آياتي كه دربارة كشاورزي و زراعت در قرآن وجود دارد، در راستاي همان هدف است در چندين آيه به كشاورزي و زراعت اشاره شده است

"أَلَم ْ تَرَ أَن َّ اللَّه َ أَنزَل َ مِن َ السَّمَآءِ مَآءً فَسَلَكَه ُو يَنَ_َبِيع َ فِي الاْ ?َرْض ِ ثُم َّ يُخْرِج ُ بِه ِي زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَ َنُه ُو ثُم َّ يَهِيج ُ فَتَرَغ ه ُ مُصْفَرًّا ثُم َّ يَجْعَلُه ُو حُطَ_َمًا إِن َّ فِي ذَ َلِكَ لَذِكْرَي َ لاِ ?ُوْلِي الاْ ?َلْبَ_َب ِ ;(زمر،21) مگر نديدي خدا از آسمان آبي فرو آورد، پس آن را به چشمه هايي كه در ]طبقات زيرين زمين است راه داد، آن گاه با آن كشتزاري را كه رنگ هاي آن گوناگون است بيرون مي آورد، سپس خشك مي گردد، آن گاه آن را زرد مي بيني سپس خاشاكش مي گرداند. قطعاً در اين ]دگرگوني ها[ براي صاحبان خرد عبرتي است "

"أَوَ لَم ْ يَرَوْاْ أَنَّا نَسُوق ُ الْمَآءَ إِلَي الاْ ?َرْض ِ الْجُرُزِ فَنُخْرِج ُ بِه ِي زَرْعًا تَأْكُل ُ مِنْه ُ أَنْعَ_َمُهُم ْ وَ أَنفُسُهُم ْ أَفَلاَ يُبْصِرُون َ ;(سجده 27) آيا ننگريسته اند كه ما باران را به سوي زمين باير مي رانيم و با آن كشته اي را بر مي آوريم كه دام هايشان

و خودشان از آن مي خورند؟ مگر نمي بينند؟

"أَفَرَءَيْتُم مَّا تَحْرُثُون ءَأَنتُم ْ تَزْرَعُونَه ُوَّ أَم ْ نَحْن ُ الزَّ َرِعُون لَوْ نَشَآءُ لَجَعَلْنَ_َه ُ حُطَ_َمًا فَظَ_لْتُم ْ تَفَكَّهُون َ ;(واقعه 63_65) آيا آن چه را كشت مي كنيد ملاحظه كرده ايد؟ آيا شما آن را ]بي ياري ما[ زراعت مي كنيد، يا ماييم كه زراعت مي كنيم اگر بخواهيم قطعاً خاشاكش مي گردانيم پس در افسوس ]و تعجّب مي افتيد."

از اين آيات استفاده مي شود كه نزول باران و رويش گياهان و درختان به دست خداست و كار كشاورز بذرافشاني و ايجاد زمينة رويش گياه است پس بايد كشاورز در كارش به خدا توكل داشته باشد، و اين يكي از بالاترين ارزش هاي كشاورزي است

روايات فراواني در اهميت كشاورزي از پيامبر و امامان نقل شده است كه برخي از آن ها چنين است

حضرت اميرالمؤمنين مي فرمايد: هر كس آب و خاكي داشته باشد و با اين حال فقير باشد، خدا او را از رحمت خويش دور كند.( ر.ك علامه مجلسي ، بحارالانوار، مؤسسة الوفأ، بيروت ج 100، ص 65. )

حضرت رسول اكرم مي فرمايد: وظيفة شماست كه به تربيت گوسفند و كشاورزي بپردازيد كه رفت و آمد هر دو خير و بركت است ( ر.ك همان ج 61، ص 120. )

امام صادق مي فرمايد: هيچ عملي نزد خدا از زراعت محبوب تر نيست ( ر.ك همان ج 100، ص 69. )

و نيز آن حضرت مي فرمايد: كشاورزان گنج هاي مردمند. غذاي پاكيزه را كه خداوند ارزاني داشته است زراعت مي كنند و آنان در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديك ترند و آنان را به نام "مبارك ها" صدا مي زنند.(

ر.ك فروع كافي ثقة الاسلام كليني ج 5، ص 261، دارالكتب الاسلامية / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 11، ص 162_165، دارالكتب الاسلامية )

من و چند نفر از دوستان شروع به انجام تحقيقي با موضوع "تحقيق و بررسي آيات قرآني در ارتباط با كشاورزي با استفاده از تفاسير و كتاب هاي علمي مربوطه كرده ايم خوشحال مي شديم اگر شما در اين رابطه ما را ياري كنيد و همچنين پيشنهادي در ارتباط با چگونگي بهتر انج

پرسش

من و چند نفر از دوستان شروع به انجام تحقيقي با موضوع "تحقيق و بررسي آيات قرآني در ارتباط با كشاورزي با استفاده از تفاسير و كتاب هاي علمي مربوطه كرده ايم خوشحال مي شديم اگر شما در اين رابطه ما را ياري كنيد و همچنين پيشنهادي در ارتباط با چگونگي بهتر انجام دادن اين تحقيق ارايه دهيد؟

پاسخ

خرسنديم از اين كه جواناني چون شما در راه تحقيق و نشر معارف قرآن كريم گام نهاديد. به اميد موفقيت شما و همة خادمان قرآن كريم

به طور كلي در تمام دين هاي الهي به موضوع زراعت فلاحت باغداري دامداري و نيز طبيعت توجه شده ولي به ويژه در اسلام و قرآن كريم كه مكمّل سيرة گذشته اديان و آخرين آن هاست براي اين امر اهميت قابل توجهي داده شده است

در قرآن كريم به طور مكرّر و با جنبه اهميت به عوامل مهم كشاورزي اشاره شده است هم چنين به توصيف و تعريف باغ و بوستان كه از پديده هاي كشاورزي مي باشد، پرداخته شده است

در قرآن كريم افزون بر موضوع هاي ياد شده از بسياري از گياهان به ويژه از آن ها كه مورد پرورش و كشت و كار قرار مي گيرند نام برده مي شود، چه گياهاني كه در وصف بهشت ياد شده است و چه آن ها كه در روي زمين معمولي كشت مي گردد. جالب آن است كه بيشتر اين گياهان همان ها هستند كه هم اكنون نيز به خوبي به كشت آنها مبادرت مي شود و از اهميت و واقعيت آن ها چندان كاسته نشده است

همين قدر يادآور مي شود كه

در قرآن مجيد در حدود 550 آيه وجود دارد كه به نحوي با موضوع كشاورزي در ارتباط مي باشد و اين تعداد آيه شايد 9_8 درصد كل ّ آيات قرآني را در بر مي گيرد.

به هر حال موضوع ياد شده جاي تحقيق دارد و مي طلبد كه خادمان و محققان قرآن كريم از آن غفلت نكنند.

پيشينة تحقيق متأسفانه در عين اهميت اين موضوع با امكاناتي كه در اختيار ما بود، به كتاب يا مقاله مستقلي در زمينة ياد شده با ويژگي تطبيق آيات و تفاسير با كتب و موضع هاي علمي كشاورزي دست نيافتيم جز اين كه موضوع "كشاورزي در قرآن را در برخي كتاب ها مي توان ديد. اين كتاب ها را به چند بخش مي توان تقسيم كرد:

1. كتاب هاي تفسيري در بسياري از تفاسير در ذيل برخي آيات به موضوع زراعت و كشاورزي اشاره شده است برخي از اين موضوع ها عبارتند از:

كشاورزان (قصه گفتگوي سليمان غ با كشاورزان ، تفسير كشف الاسرار، ذيل آيه 17 نمل

اهميت كشاورزي تفسير المنير، ذيل آية 261 سورة بقره تفسير نمونه ذيل آية 5 سورة نحل

آداب زراعت تفسير المنير، ذيل آية 64 سورة واقعه

كيفيت لقاح در گياهان تفسير پرتوي از قرآن ذيل آيه 37 آل عمران

زوجيت نباتات تفسير الكاشف ذيل آية 3 رعد; تفسير الميزان همان تفسير نمونه ذيل آيه 7 شعرا;

شگفتي هاي آفرينش گياهان تفسير كبير فخر رازي ذيل آيه 7 طه

كيفيت تلقيح درختان با باد، تفسير مراغي ذيل آيه 22 حجر;

اهميت غذاهاي

گياهي تفسير نمونه ذيل آية 32 عبس (ر.ك فرهنگ موضوعي تفاسير (بر اساس بيست دوره تفسير قرآن از شيعه و اهل سنت مركز فرهنگ و معارف قرآن مدخل "گياهان ، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم )

2. كتاب هاي با عنوان اقتصاد در قرآن در ضمن برخي كتاب ها با عنوان ياد شده به موضوع كشاورزي نيز اشاره شده است از جمله

خطوط كلي اقتصادي در قرآن و روايات جعفر خوش نويس مترجم مهدي انصاري كتابخانه اميرالمؤمنين اراك

3. كتاب هاي مستقل دربارة كشاورزي و گياهان در قرآن 1. كشاورزي و دامداري در اسلام جعفر شيخ الاسلامي انتشارات اسلامي

2. گياهان درقرآن دكتر محمد اقتدار حسين ترجمه احمد نمائي بنياد پژوهش هاي اسلامي (مشهد);

3. النباتات في القرآن الكريم جمال الدين حسين مهران مكتبة الانجلو مصريه

در ضمن كتاب هاي ديگري با عناوين زير موجود است كه شايد در تحقيق شما موثر باشد:

1. تغذيه در قرآن دكتر محمد خوانساري انتشارات واقفي مشهد 1377;

2. التداوي بالاعشاب احمد مصطفي هدا للنشر و الطباعه 1999;

3. مع الطب في القرآن محمد محمود عبدالله، الرشيد، بيروت 1996;

4. الغذا الشافي من القرآن دكتر موسي الخطيب دارالجيل بيروت 1995;

5. عالج نفسك بالقرآن و الاعشاب محمد نبيه دارالبيان العربي

6. الطب القرآني محمد محمود عبدالله، دارالكتب العلمية

در پايان چند نكته شايان توجه است

1. به كارگيري ابزار علمي براي فهم معاني قرآني

كاري بس دشوار و ظريف است زيرا علم ثبات ندارد و با پيشرفت زمان گسترش و دگرگوني پيدا مي كند و چه بسا يك نظريه علمي _ چه رسد به فرضيه _ كه روزگاي حالت قطعيت به خود گرفته باشد، روزديگر چون سرابي محو و نابود گردد. آري اگر دانشمندي با ابزار علمي كه در اختيار دارد و قطعيت آن برايش روشن است توانست از برخي ابهامات قرآني پرده بردارد، كاري پسنديده است مشروط بر آن كه با كلمه "شايد" نظر خود را آغاز كند، تا اگر در آن نظريه علمي تحولي ايجاد گردد، به قرآن صدمه اي وارد نشود.

حاصل آن كه هرگز نبايد ميان ديدگاه هاي استوار دين و فراورده هاي ناپايدار علم پيوند ناگسستني ايجاد نمود.

2. مطالعه كتاب هاي اعجاز علمي در قرآن و طبيعت در قرآن در غنا بخشيدن به تحقيق شما نقش مؤثري خواهد داشت

علت وجود تعطيلات رسمي چيست ؟ آيا موجب ركود اقتصادي و... نمي شود؟

پرسش

علت وجود تعطيلات رسمي چيست ؟ آيا موجب ركود اقتصادي و... نمي شود؟

پاسخ

هر چندتعطيلات بيش از اندازه را مي توان يكي از عوامل موئثر در عقب ماندگي ركود اقتصادي و صنعتي و... دانست . اما با بررسي دقيق مي توان به اين نتيجه دست يافت كه وجودتعطيلات رسمي به اين اندازه (مثلا" 25 روز) نمي تواند عامل مهمي در وجودمشكلات و عقب ماندگي هاي جامعه تلقي شود به دلايل ذيل :

اولا", در بسياري از كشورهاي پيشرفته , تقريبا" مشابه اين تعطيلات به صورت رسمي وجود دارد مثلا" در آلمان در حدود 19 روز تعطيل رسمي مي باشد كه در حدود 76 درصد آن تعطيل مذهبي مي باشد (حدد 15 روز), (فرامرز رفيع پور, توسيعه و تضاد, ص 307) بنابراين نفس اين مقدار تعطيلات نمي تواند مانع عمده اي در توسعه باشد.

ثانيا", اهميت دادن به اعياد مذهبي (مانند عيد قربان , فطر, غديرخم و...) و عزاداري , سالروز, رحلت يا شهادت بزرگان دين (مانند رحلت رسول اكرم (ص ), عاشورا و...) نقش بسيار زيادي در گسترش فرهنگ و ارزش هاي حاكم بر جامعه اسلامي دارد و خود از تعظيم شعائر بوده كه در قرآن كريم خداوند بر آن توصيه فرموده است (حج , آيه 32) و ائمه معصومين (ع ) نيز بر آن تائكيد نموده اند. امام باقر(ع ) در زمينه برپايي عزا براي امام حسين (ع ) دستور مي فرمايند: ((كه براي امام حسين (ع ) ندبه و عزاداري و گريه كنند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگريند و مراسم عزاداري برپا كنند)), (كامل الزيارات , ص 175). و

همچنين از ائمه اطهار(ع ) وارد شده است كه شيعيان ما در عزاي ما محزون و در شادي ما شاد مي باشند. براي اين روزها در كتب روايي اعمال و آداب مخصوص وارد شده (مانند نماز در روزهاي عيد و..) كه نشانگر اهتمام ائمه اطهار به اين روزها مي باشد, بنابراين اگر چه از لحاظ اقتصادي در روزهاي تعطيل , جامعه در ظاهر پيشرفتي ندارد, ولي از لحاظ معنوي و فرهنگي تائثير بسياري در پيشرفت و ترقي جامعه دارد كه غيرمستقيم مي تواند اثرات آن به بخش هاي مادي جامعه از قبيل اقتصادي , صنعتي و... نيز سرايت كرده و باعث شكوفايي و پيشرفت آنها مي شود. به عنوان نمونه بيشترين مشكل در بخش هاي اداري و دولتي ما نبود وجدان كاري مي باشد كه باعث ايجاد يك نظام اداري غيركارآمد همراه با بازدهي خيلي پايين و ساير مشكلات شده است . در صورتي كه دستگاه هاي فرهنگي و رسانه هاي عمومي بتوانند بر اثر آموزه هايي كه در بزرگداشت مراسم مذهبي و... به افراد مي آموزند, باعث تقويت ايمان , تقوا, تعهد و... افراد جامعه شوند, بسياري از مشكلات اداري , اقتصادي و... جامعه حل خواهد شد و در تقويت انگيزه و ميزان كارآيي نيروهاي توليدي و... بسيار موئثر خواهد بود, لذا در كشورهاي پيشرفته به نقش مذهب براي كاركرد بخش هاي ديگر جامعه و نهايتا" نظام اجتماعي بسيار توجه مي شود و بسياري از روزهاي مهم و اعياد مذهبي خود را به صورت تعطيل رسمي درآورده اند, (فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد, ص 307).

ثالثا", چرا وقتي سخن از كثرت تعطيلات مي آيد

بلافاصله تعطيلات مذهبي را نشانه رويم . مگر تعطيلات باستاني نوروزي را نمي توان كاهش داد. يكي از سياست هاي دولت شهيد رجايي همين مسائله بود, ولي متائسفانه حتي براي يك سال هم نشد كه تعطيلات سيزده روز نوروزي را در مراكز آموزشي به 5 روز تقليل دهند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109