مصحف امام علي عليه السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه: ايازي ، سيد محمدعلي ، 1333 -

عنوان و نام پديدآور: مصحف امام علي (ع ) = Mos-haf-e Emam Ali/ محمدعلي ايازي .

مشخصات نشر: تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سازمان چاپ و انتشارات ، 1386.

مشخصات ظاهري: 247، [12] ص . : نمونه .

فروست: دين = Religion.

شابك: 36000 ريال 978-964-422-277-1:

يادداشت: پشت جلد به انگليسي:.Moshaf'e Emam Ali

يادداشت: چاپ دوم.

يادداشت: كتابنامه : ص . [240] - 247؛ همچنين به صورت زيرنويس.

يادداشت: نمايه.

موضوع: مصحف علي (ع)

موضوع: قرآن -- جمع و گردآوري

شناسه افزوده: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

رده بندي كنگره: BP72/4 /الف9م6 1386

رده بندي ديويي: 297/19

شماره كتابشناسي ملي: 1300492

مقدمه

از بحث انگيزترين موضوعات تاريخ قرآن، بحث درباره مصحف امام علي (ع) است. اين موضوع از چند جهت مورد بحث و گفت وگو است؛ از جهتي بحث درباره گردآوري قرآن و آغاز تدوين اين كتاب آسماني و از جهتي، تاريخچه تفسير و علوم قرآني. پژوهش گران بسياري مي خواهند بدانند كه مصحف امام چه بوده و آيا چنين كتابي وجود خارجي داشته و علي (ع) نخستين گردآورنده قرآن بوده است. ديگر آن كه آيا اين كتاب تنها نسخه اي از قرآن بوده است يا چيزي مفصل تر از قرآن، و اگر تنها قرآن بوده است، به چه ترتيبي و كيفيتي. آنان برآنند تا بدانند كه مصحف علي (ع) به ترتيب نزول گردآوري و تنظيم شده است يا كسي اين مصحف را نديده و تنها گزارشي را نقل كرده است. پرسش ديگر درباره استناد به روايات مصحف است كه آيا چنين رواياتي تنها در منابع شيعه آمده اند يا در منابع اهل سنت نيز نقل شده اند. پرسش هاي ديگري نيز هست كه آيا ميان كتاب علي (ع) و مصحف علي (ع) تفاوتي هست و يا اين دو، مجموعه اي يگانه را تشكيل

مي دهند؛ حدود دلالت و جايگاه نقل اين روايات كجا است و از آن مهم تر، ويژگي هاي اين مصحف بنابر همين دسته از اخبار چيست.

از آن جا كه خلفاي سه گانه مصحف علي (ع) را نپذيرفته اند و اين كتاب هم اينك در دسترس نيست، گروهي قائل به تحريف قرآن شده اند. همين امر، جنجال هايي را درباره چگونگي محتواي مصحف پديد آورده و مباحث كلامي ويژه اي را پي ريخته و شبهه هايي را درباره اصل مسئله و چگونگي آن مطرح ساخته است. پژوهش درباره چگونگي اين مصحف و پاسخ دادن به شبهه ها براي روشن شدن واقعيت بسيار سودمند است.

در آغاز اين بحث مي كوشيم واژه «مصحف» و پيشينه به كارگيري آن را در روزگار پيش از اسلام و پس از اسلام توضيح دهيم و آن گاه چگونگي استعمال اين واژه را در روايات بررسي كنيم. سپس مي كوشيم استنادات تاريخي و حديثي مصحف را در منابع شيعي و سني نشان دهيم و ديدگاه ناقدان و قرآن پژوهان را بازگوييم و به پژوهش نهيم. اما بي گمان، مهم ترين بخش پژوهش در آن جا است كه ويژگي هاي مصحف و جلوه دروني و بروني اش را به بحث مي گذاريم. همچنين، بايسته مي نمايد مقايسه اي ميان مصحف امام و مصحف حضرت فاطمه (س) صورت پذيرد و تفاوت هاي جوهري آن ها شرح داده شود. در بخشي ديگر به ويژگي هاي مصحف امام علي (ع) پرداخته ايم. در اين بخش، افزون بر ارزيابي روايات و استنادات، به شرح واژگان و روايات و تفسير جمله هاي رسيده درباره ويژگي هاي مصحف - به ويژه در مبحث ترتيب نزول - نيازمنديم. در بخشي ديگر از پژوهش خويش، كتاب علي (ع) و مصحف علي (ع) را با يكديگر مقايسه كرده ايم. از آن جا كه رواياتي بسيار درباره كتاب

علي (ع) در منابع شيعه و سني به چشم مي آيد، ويژگي هاي اين كتاب را برشمرده ايم و اين مسئله را مطرح ساخته ايم كه آيا مي توان مصحف علي (ع) را همان كتاب علي (ع) پنداشت. سرانجام، پايان بخش پژوهش حاضر را به طرح شبهه ها و پاسخ ها اختصاص داده ايم.

مصحف چيست

خليل بن احمد فراهيدي (م 170 ق) مي گويد: «مصحف را بدان رو مصحف گويند كه جامع نوشته هاي ميان دو جلد است.» [1] معمولاً مصحف از چند صحيفه و صحف سامان مي يابد. [2] نكته اي كه بيش تر لغت پژوهان بر آن پاي فشرده اند و آن را بر قيد «جامعيت» افزوده اند، مكتوب بودن ميان دو جلد است. تفاوت صحف و مصحف در اين است كه صحف عبارت از ورق ها و لوح هايي است كه وقتي مي خواهند آن ها را به يكديگر پيوند زنند و مجموعه اي يگانه پديد آورند، ميان دو لوح يا دو جلد مي گذارند. از اين روي گفته اند: المصحف هو الجامع للصحف المكتوبة بين الدفتين؛ «مصحف، مجموعه صحف مكتوبِ ميان دو جلد را گويند.»

بنابراين، جاي دادن قرآن در مصحف، بدين معنا است كه اولاً آن را از حالت پراكندگي در آورده اند و ثانياً ميان دو جلد گذاشته اند. تفاوت ميان قرآن و مصحف در همين است.

مصحف امام علي

پيش از هر چيز بايد اطمينان يابيم كه آيا چنين مصحفي وجود خارجي داشته است يا نه. براي اين كار به گزارش مصادر و رجال نخستين حديث، تاريخ و سيره نيازمنديم تا روشن سازيم چنين كتابي در دوران نخستين مطرح بوده و كتاب ها نيز از آن سخن گفته اند. در اين جا در دو بخش به پژوهش مي پردازيم و درباره راويان و مؤلفان شيعه و سني سخن مي گوييم.

راويان مصحف امام علي

راوياني كه از وجود مصحف امام علي (ع) به صراحت سخن گفته اند و يا از موضوع گردآوري قرآن به دست حضرت ياد كرده اند، عبارتند از:

1. سُليم بن قيس هلالي (م 76 ق) در احاديث چهارم، دهم، يازدهم، دوازدهم و چهل و دوم كتاب، به اصل مصحف امام علي (ع) و ويژگي هايش اشاره كرده است. [3] گفتار سليم درباره مصحف، به آن چه ديگران گزارش داده اند بسيار نزديك است و از اين رو در نقل وجود موضوع، با آن ها هماهنگ است. از سوي ديگر، سُليم اين خبر را از چند صحابي پيامبر و ياران نزديك امام علي (ع) نقل كرده است؛ مانند ابوذر غفاري (م 32 ق)، سلمان فارسي (م 34 ق)، و ابن عباس (م 68 ق).

2. ابن عباس نيز از راوياني است كه مستقلانه درباره مصحف سخن گفته است. به عنوان نمونه نقل است: قال ابن عباس: فجمع اللَّه القرآن في قلب علي و جمعه علي بعد فوت رسول اللَّه بستة اشهر؛ [4] «خداوند قرآن را در قلب علي بر نشاند و علي پس از پيامبر خدا، در شش ماه آن را گرد آورد.»

مصحف امام علي در منابع شيعه

گفتيم در بخشي از منابع و مصادر شيعي، از مصحف امام آشكارا سخن رفته است؛ گرچه از كتاب هاي معتبر چهارگانه شيعه، تنها الكافي از آن ياد كرده و شرحي مختصر آورده و درباره اش از امام صادق (ع) حديث نقل كرده است. چنين گزارش هايي در ديگر كتاب هاي آن روزگار، كم و بيش به چشم مي آيند كه گاه در ضمن گفته و كلامي مربوط به رويدادهاي عصر رسالت يا مربوط به كيفيت جمع قرآن آمده اند. به عنوان نمونه، شيخ صدوق در كتاب التوحيد از جابر

بن يزيد جعفي (م 127 ق)، كه از ياران امام باقر و صادق (ع) است، از امام باقر (ع) حديثي درباره توحيد و نفي تشبيه نقل مي كند و زمان خطبه را معين كرده، مي گويد: في خطبة خطبها بعد موت النّبي بسبعة ايام و ذلك حين فرغ من جمع القرآن. [5].

سُليم بن قيس هلالي در چندين روايت از مصحف نام برده و از آن جا كه او از اصحاب نخستين امامان به شمار مي رود، سخن گفتن او از مصحف امام شايسته توجه و تأمل است. در كتاب سليم اين گزارش ها در حديث چهارم (ج2، ص 581)، يازدهم (ج 2، ص 659 و 656)، دوازدهم (ج 2، ص 665) و چهل وهشتم (ج 2، ص 862) آمده است.

مصحف امام علي در منابع اهل سنت

خبر مصحف امام علي از اموري است كه در منابع گوناگون اهل سنت نقل شده و با آن كه بخش هايي از آن مورد بحث و تأمل بوده، باز در اين كتاب ها منعكس شده است. در مواردي اهل سنت در قبول آن واكنش نشان داده و يا چون گمان كرده اند پذيرفتن اين مصحف مشكلاتي تاريخي و اعتقادي به وجود مي آورد، به توجيه و تفسير اين پديده پرداخته اند؛ در حالي كه نفس انعكاس اين گزارش ها در منابع اوليه و قبول اصلِ آن در برخي منابع، حاكي از واقعيت و اصالت داشتن آن در تاريخ بوده است.

اكنون به شماري از اين مؤلفين و راويان اشاره مي گردد:

1. مقاتل بن سليمان بلخي (م 150) در تفسيرش كه از نخستين تفاسير اجتهادي و در حد خود بسيار مفصل مي باشد، از كساني است كه به طور ضمني به مصحف امام علي اشاره مي كند. [6].

2. محمد بن سعد زهري (م 230) وي از نخستين تاريخ نويساني

است كه به مصحف حضرت اشاره مي كند. خوشبختانه اثر او باقي مانده است. ابن سعد در اين كتاب تنها يك خبر، و آن هم از طريق اسماعيل بن ابراهيم، از ايوب و ابن عون، از محمد بن سيرين، درباره مصحف امام مي آورد. [7].

3. محمد بن ايوب بن ضريس، معروف به ابن ضريس (م 294) كه مسئله نخستين گردآورنده و سوگند امام علي براي خانه نشستن را از ابن سيرين و عكرمه نقل كرده است. [8].

4. ابن ابي داوود سجستاني (م 316) در كتاب المصاحف از كساني است كه خبر را آورده و آن را نقد كرده و از آن جا كه مسئله نخستين گردآورنده براي وي و عده اي ديگر، چون ابن كثير (م 774) و ابن حجر عسقلاني (م 852) بسيار مهم بوده، به نقد و توجيه اين روايت پرداخته اند.

5. محمد بن عبداللَّه بن اشته، معروف به ابن اشته (م 360) يكي ديگر از كساني است كه مصحف امام را از طريق ديگري، به جز طريق سجستاني، نقل و حتي براي آن خصوصياتي ذكر مي كند. [9].

6. ابن نديم (م 380) در كتاب الفهرست با طريق ديگري خبر از مصحف امام مي دهد. وي اين روايت را از احمد بن جعفر بن محمد منادي (م 332) از طريق خودش نقل مي كند. [10].

ناقدان سني مصحف امام علي

گروهي از قرآن پژوهان و حديث شناسان از اهل سنت، اخبار مصحف علي (ع) را داراي اشكالاتي دانسته اند و به همين دليل وجود آن ها را منكر شده اند و اخبار رسيده را به گونه اي تفسير و توجيه كرده اند. اشكالات ياد شده به شرح زيرند:

1. روايات مصحف امام با رواياتي ديگر ناسازگارند؛ رواياتي مي گويند: نخستين گردآورنده قرآن ابوبكر است. از قضا، برخي از همين

روايات، از امام علي (ع) و از طريق راوياني نقل شده اند كه روايات مصحف امام را نقل كرده اند.

2. روايات ابن سيرين از امام علي (ع) محل مناقشه است؛ زيرا طريق ابن سيرين به امام علي (ع) منقطع است. [11] محمد بن سيرين متولد سال 33 و متوفاي سال 110 قمري است، در حالي كه امام علي (ع) در سال چهلم قمري به شهادت رسيده است. از اين رو، هنگام شهادت آن حضرت، ابن سيرين هفت ساله بوده و نمي توانسته بي واسطه از امام خبر نقل كند. از سويي ديگر، واسطه خبر نيز نامشخص است. ابن حجر در فتح الباري در شرح صحيح بخاري، اين اشكال را مطرح ساخته است. [12] كساني ديگر نيز به اين اشكال اشاره كرده اند؛ مثلاً سيوطي بي آن كه اظهار نظر كند، اشكال را از او نقل كرده است. [13] اما اين اشكال در صورتي وارد است كه خبر ابن سيرين منحصر به همين طريق باشد؛ در صورتي كه ابن ضُريس، از نضر بن شُميل به نقل از عوف از ابن سيرين از عكرمه، دو خبر را نقل كرده و هر دو خبر درباره گردآوري و كيفيت تنظيم مصحف امام است. [14] در اين صورت، واسطه ميان ابن سيرين و امام، عكرمه است و خبر از انقطاع درمي آيد. عكرمه بربري، مولاي عباس، از كساني است كه حضرت را به خوبي درك كرده و در شمار خوارج بوده است.

3. بر فرض كه مشكل انقطاع حل شود، طريق خبر داراي مشكل است؛ زيرا اشعث بن سوار كندي از محمد بن سيرين نقل مي كند و اشعث «لين الحديث» است؛ يعني كسي است كه در نقل خبر از ديگران تساهل

مي كند. [15].

ديدگاه مورخان و مفسران درباره مصحف امام علي

آن چه تا كنون بيان شد، نقل روايات در منابع اهل سنت و شيعه بود و نقل، اعم از پذيرش و قبول است، ولي برخي از محدثان اهل سنت به نقد اين روايات برآمده اند يا كساني مانند سُليم بن قيس و طبرسي و ابن شهرآشوب، از موضع قبول و دفاع به نقل اين اخبار پرداخته اند؛ اما در اين نوشته ها، كم تر تحليلي مستقل از روايات انجام گرفته است. كساني ديگر نيز هستند كه به نقل مستندات تاريخي بسنده نكرده و به تحليل آن ها پرداخته اند. يعقوبي (م 292 ق) از اين كسان است كه به تفصيل درباره مصحف امام علي (ع) اظهار نظر كرده و با بياني ويژه درباره چگونگي مصحف سخن گفته و از ترتيب خاص سوره ها گزارش داده است؛ بي آن كه منابع گفتار خويش را برشمارد. از آن جا كه وي از نخستين كساني است كه درباره مصحف نظريه اي مطرح ساخته و با شرحي گسترده آن را وصف كرده است، نوشته هاي او از نظر تاريخي بسيار مهم و شايسته توجه به نظر مي رسند؛ هر چند مطالب او جاي نقد و تأمل بسيار است. او در گزارش خويش مي نويسد:

برخي روايت كرده اند كه علي بن ابي طالب، پس از وفات پيامبرخدا، آن را فراهم ساخته و بر شتري نهاده و پيش جمعيت آورده و گفته است: هذا قرآن قد جمعته؛ «اين قرآني است كه من گردآورده ام.» حضرت آن را به هفت جزء و بخش تقسيم كرده بود. برخي گفته اند كه علي گفته است: «قرآن بر چهار بخش نازل شده است.»

از نكته هاي ديگر، توضيحات يعقوبي و نامگذاري وي بر سوره ها است كه با گزارش ديگران متفاوت است؛ مثلاً سوره قصص را به نام

سوره «موسي و فرعون» و سوره جاثيه را به نام سوره «زُمر شريعت» وصف كرده است، يا در بسياري از موارد نام سوره را با آيه نخست آن آورده؛ مانند سوره «انّا اعطيناك الكوثر»، سوره «انّا ارسلنا نوحاً» و سوره «قل اوحي اليّ.» [31].

يكي ديگر از كساني كه به مصحف امام در چند جا اشاره كرده است، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان بغدادي (م 413 ق) است. او در كتاب اوائل المقالات، به مناسبت نقد قائلين به تحريف و اين كه از قرآن كنوني هرگز كلمه، آيه و سوره اي حذف نشده است، اصل وجود مصحف و شيوه مطالب آن را پذيرفته و تنها از اين رو كه برخي گمان كرده اند پذيرش وجود مصحف، اعتراف به تحريف قرآن است، توضيح مي دهد كه مطالب گرد آمده در مصحف، در تفسير و تأويل قرآن و متكي بر وحي است، اما نص قرآني نيست. [17] همچنين در كتاب مسائل السرويه مي نويسد:

بي گمان، اميرمؤمنان قرآن نازل شده را از آغاز تا فرجام گرد آورده و بر طبق ترتيب نخستين تأليف كرده است؛ سوره هاي مكي را بر مدني و منسوخ را بر ناسخ مقدم داشته و هر آيه و سوره اي را در جاي خويش برنهاده است. از اين رو، امام جعفر بن محمد صادق (ع) فرموده است: «به خدا سوگند، اگر قرآن، چونان كه نازل شده بود خوانده مي شد، بي گمان نام ما را در آن مي يافتيد؛ همان گونه كه نامِ پيشينيان ما در آن يافت مي شد.» [18].

اين سخن نيز آشكار مي سازد كه در ديدگاه شيخ مفيد، وجود مصحف امام مسلم بوده است. درباره ديدگاه شيخ مفيد در باب ترتيب مصحف به ترتيب نزول يا عدم آن،

پس از اين سخن خواهيم گفت.

محمد بن عبدالكريم شهرستاني (م 548 ق) در مقدمه تفسير مفاتيح الاسرار، آنان را كه مصحف امام علي (ع) را به كنار نهادند، با لحني بازخواست كننده، مورد خطاب قرار مي دهد و مي نويسد:

چگونه آنان گردآوري علي بن ابي طالب را مطالبه نكردند؟ آيا زيد بن ثابت بهتر مي توانست بنويسد؟ آيا سعيد بن عاص اديب تر و به فنون و قواعد عرب آشناتر بود يا علي؟ آيا آنان به پيامبر خدا نزديك تر بودند يا ايشان؟ آري، همه آنان كار علي (ع) را وا نهادند و مصحفش را به كنار گذاردند و فراموشش كردند، در حالي كه چون از تجهيز و تدفين و نماز بر رسول خدا فارغ شد، سوگند ياد كرد كه عباي خويش را جز براي نماز جمعه بر دوش نيندازد مگر آن كه قرآن را گرد آورد. بي گمان، او مأمور اين كار بود. قرآن را گرد آورد؛ چونان كه نازل شده بود، بي تحريف و تبديل و كم و زياد. پيامبر گرامي همواره او را از موضع آيات و سوره ها آگاه كرده بود و جايگاه و تقدم و تأخر آن ها را نشان داده بود.

ابوحاتم رازي [م 327 ق] در وصف مصحف امام علي گفته است كه او هر آيه اي را در كنار آيات مشابهش برنهاده بود. برخي ديگر گفته اند كه در مصحف امام علي، مطالب در دو بخش متن و حواشي بوده است؛ در متن قرآن كريم بوده است و در حاشيه مصحف، مباحث مربوط به آيه. [19].

در ميان نويسندگان و مفسران پيشين، كم تر كسي مانند شهرستاني به تفصيل از اين موضوع سخن گفته و به ترتيب مصحف پرداخته است. چنان كه گفته آمد، گزارش وي تنها

نقل روايت نيست، بلكه وصف و تحليل و نقد است. ابن ابي الحديد (م 655 ق) در شرح نهج البلاغه نيز چنين كرده است. او در آغاز كتاب، به مناسبت ذكر فضايل اميرمؤمنان (ع)، به مسئله گردآوري قرآن اشاره مي كند و اين كه علي (ع) نخستين كسي است كه پس از پيامبر بدين كار پرداخته است. او مي نويسد:

همه بر اين باورند كه علي (ع) قرآن را در زمان پيامبر از بر كرده و كسي ديگر جز او چنين نكرده بود و او نخستين كسي بوده كه قرآن را گرد آورده است. گفته اند كه او در بيعت با ابوبكر تأخير ورزيده است، و اهل حديث معتقدند اين كه شيعيان مي گويند نشستن او در خانه براي دوري از بيعت بوده است، درست نيست، بلكه براي اشتغال به گردآوري قرآن بوده است و اين دليل بر آن است كه او نخستين گردآورنده قرآن است. [20].

ابن ابي الحديد به مناسبت ذكر حوادث پس از پيامبر، افزون بر اين كه به گردآوري قرآن در مصحف واحد اشاره مي كند، به موضوعي مي پردازد كه كم تر در متون تاريخي و حديثي به چشم مي آيد و آن موضوع همكاران حضرت در گردآوري مصحف است. [21].

يكي ديگر از مفسران اهل سنت كه درباره مصحف امام علي (ع) اظهار نظر كرده است، ابن جُزَي كلبي (م 741 ق) است. او در مقدمه تفسير التسهيل لعلوم التنزيل مي نويسد:

قرآن در عهد رسول خدا در صحيفه ها و سينه هاي مردم پراكنده بود. چون حضرت وفات كرد، علي بن ابي طالب در خانه نشست و قرآن را به ترتيب نزول گرد آورد. اگر مصحف او يافت مي شد، در آن دانستني هايي بسيار مي توانستيم بيابيم، اما افسوس كه يافت نشد. [22].

نكته شايسته توجه

در اين سخنان آن است كه اولاً ابن جُزي مصحف علي (ع) را نخستين مصحف كامل پس از پيامبر، و علي (ع) را نخستين گردآورنده مي داند. ديگر آن كه او مصحف علي (ع) را به ترتيب نزول مي داند، اما مدرك سخن خويش را باز نمي گويد. سوم آن كه مصحف را تنها نسخه اي از قرآن نمي داند؛ زيرا درباره اش مي گويد: «لكان فيه علم كبير.» مراد از تعبير «علم كبير» بايد مطالبي ديگر، جز قرآن باشد. سرانجام اين كه، گفتار او نشان مي دهد كه در عهد ابن جُزي اين مصحف در دسترس نبوده و او تنها بر اساس گزارش هاي متون قدما از آن سخن گفته است.

از ميان متأخرين، كساني بسيار به وصف مصحف امام علي (ع) پرداخته اند؛ مانند فيض كاشاني، [23] ابوعبداللَّه زنجاني، [24] آيت اللَّه خويي، [25] علامه عسكري، [26] سيد جعفرمرتضي عاملي، [27] ابن خطيب در كتاب الفرقان [28] و ملاحويش آل غازي در تفسير بيان المعاني. [29].

در اين ميان، برخورد متأخرين متفاوت است: برخي با تفصيلي بيش تر به موضوع پرداخته اند و برخي با اختصار؛ مثلاً جعفر نكونام، كتابي درباره مصحف امام نگاشته و يا اكرم بركات عاملي، كتابي در حقيقت مصحف فاطمه (س) از ديدگاه شيعه برنوشته و بخشي از كتاب را به مصحف امام علي (ع) اختصاص داده است، و فتح اللَّه محمدي در پاسخ به شبهه هاي ناصرعلي قفاري در كتاب اصول مذهب الشيعه به دفاع از مصحف امام علي (ع) پرداخته و پذيرفتن اين مصحف را مساوي اعتقاد به تحريف ندانسته است.

از نگاه ديگر، در ميان متأخران، كيفيت و ويژگي هاي مصحف امام علي (ع) و پاسخ به شبهه هاي قائلين به تحريف مهم بوده است؛ مثلاً آيت اللَّه خويي در يك جمع بندي درباره

شبهه هاي قائلين به تحريف مي نويسد:

تسالم علماي اعلام بر وجود مصحف امام، ما را از اثبات اين كتاب بي نياز مي كند و از اين رو به بحث درباره اين مصحف پاي نمي نهيم. اما اين كه برخي پنداشته اند مصحف مشتمل بر چيزهايي افزون بر قرآن است، به اين معنا نيست كه آن چه افزون است، از قرآن باشد، بلكه زياداتي تفسيري و بيان تأويلي است. [30].

وي آن گاه به تفصيل در تحليل و تفسير روايات مصحف امام وارد مي شود كه در ذكر ويژگي هاي مصحف به آن ها خواهيم پرداخت.

سيد جعفرمرتضي عاملي نيز در آغاز بحث خويش اين پرسش را مطرح مي كند كه آيا مصحف امام همان مصحفي است كه نزد پيامبر بود و به حضرت وصيت كرد كه آن را گرد آورد يا مصحف مستقل ديگري است؛ ثانياً اين مصحف با مصحف كنوني سازگار است يا ناسازگار، و اگر ناسازگار است، ناسازگاري اش از چه نوعي است؛ ثالثاً حجم اين مصحف چقدر بوده و مصادري كه از وجود اين مصحف خبر مي دهند، تا چه حد قابل اعتماد و اعتنايند. او به اشكالات قائلين تحريف مي پردازد و بدون آن كه بخواهد پرسش هاي فوق را پاسخ دهد، ويژگي هاي مصحف امام را بر مي شمارد. [31].

چگونگي مصحف امام علي

پيش از اين به منابع شيعي و سني مصحف امام اشاره كرديم و گفتيم اين روايات در منابع اصلي شيعه و سني نيامده اند و بيش تر به ضعف سند دچارند. [32] با اين همه، شمار روايات يادشده چنان بسيار است كه ديگر نمي توان در اصل مصحف ترديد كرد، و گويي از مجموع آن ها بسان اخبار مستفيض اطمينان حاصل مي گردد. از اين رو، بحث سندي را باز نمي كنيم و ناگزير به ويژگي هاي مصحف و چگونگي محتواي

آن مي پردازيم.

نخستين پرسش اين است كه آيا مصحف امام علي (ع) قرآن بوده يا نه، و اگر قرآن بوده، آيا افزون بر قرآن مطلبي ديگر نيز در خود داشته است. پرسش هاي ديگر اين است كه تفاوت مصحف امام علي (ع) با ساير مصحف هاي عصر رسالت - مانند مصحف ابي بن كعب و مصحف عبداللَّه بن مسعود - چه بوده است؛ چه تفاوتي ميان مصحف امام با مصحف حضرت فاطمه (س) مي توان يافت و نسبت ميان مصحف امام علي (ع) و كتاب علي (ع) چيست.

ويژگي هاي مصحف امام علي

ويژگي هاي مصحف امام را در گزارش هاي رسيده مي توان در دو بخش يافت. اول، بخشي است كه جنبه اساسي دارد و در حقيقت، ويژگي هاي اين مصحف را سامان مي دهد كه در بحث هاي آينده به آن خواهيم پرداخت. اما بخشي نيز مربوط به نشانه هاي ظاهري و در همان حال كارگشا در شناخت سيماي كلي مصحف است.

1. مصحف امام همه قرآن را در بر داشته است، نه برخي سوره ها يا آيه ها را؛ برخلاف برخي مصحف هايي كه صحابه گرد آورده اند كه گاهي چند مصحف مكمل يكديگر بوده اند. در روايت چهارم سليم بر اين حقيقت تصريح شده و آمده است: فلما جمعه كله … بعث اليه ابابكر. [33] يا در روايت ديگر آمده است: لم يسقط منه حرف. [34].

2. از سوي ديگر، اگر مصحف امام پيش از زمان مورد بحث نيز نوشته شده باشد، بار ديگر توسط حضرت كتابت و كامل گشته است. به ظاهر، روايات بر اين نكته عنايت داشته اند كه تأكيد شود حضرت كاتب نداشته و خود، به دست خويش، مصحف را نگاشته است. اين حقيقت را از چند روايت مي توان برگرفت. در روايت دهم

سُليم آمده است: فكتبته. [35] و در روايت چهارم آمده: و كتبه بيده. و در روايت يازدهم آمده: وخط يدي. [36] در جاهاي ديگر نيز اين تعبير آمده است كه آن مطالب با املاي رسول اللَّه (ص) و خط اميرمؤمنان (ع) بوده است. البته در منابع اهل سنت، نكته مورد نظر، بيش تر بدون صراحت آمده است: فَألّفه و كَتَبه. [37].

3. نكته ديگر، چگونگي گردآوري و نگاشتن است. آيا اين گردآوري به صورت اوراق پراكنده بوده يا طوماري در كار بوده است؟ با وضعيت نوشت افزارهاي آن روزگار، كه هنوز كاغذ در جزيرة العرب موجود نبوده و پوست حيوانات قيمتي نيز در اختيار همه نبوده و اگر بوده به شكل كنوني ميان دو جلد نبوده، امام مصحف را چگونه نگاشته است؟

روايات با تعبيرهايي گوناگون به اين پرسش ها پاسخ داده اند. بنا بر برخي روايات، جمع آوري مصحف در ميان دو لوح بوده است: قد جمعتُهُ مِن اللّوحينِ؛ [38] حتّي يجمع القرآن بين اللّوحين. [39] البته معلوم نيست معناي اين دو عبارت متفاوت است يا نقل به معنا و اختلاف در تعبير است. در روايتي ديگر آمده است كه حضرت اين مصحف را در پارچه و لباس نگاشته است، [40] در حالي كه در جايي ديگر رنگ پارچه نيز مشخص شده است: فجمعه في ثوب اصفر. [41].

4. نوع گردآوري، بديع و ابتكاري و انحصاري بوده است. عكرمه، كه از مخالفان حضرت به شمار مي آيد، از اين حقيقت سخن گفته است: لو اجتمعت الانس والجنّ علي ان يؤلّفوه ذلك التأليف ما استطاعوا. [42] در روايتي ديگر، همين معنا از طريق شيعه نقل شده و آمده است كه مانندش را در جمع و حفظ كسي نياورده

و در اين جهت كه كسي بتواند شرايط نزول را رعايت كند، كاري بي نظير بوده است. [43].

محتواي مصحف امام علي

اگر مستند خبر مصحف امام، روايات جمع قرآن پس از رحلت پيامبر باشد، در آن ها به گونه اي صريح سخن از جمع قرآن رفته و چنين عبارت هايي آمده است: حتّي يجمع القرآن؛ [44] لا اَخْرُجُ حتّي أَجْمَعَ القرآنَ؛ [45] ففرغ الي كتاب اللَّه و أخذ يجمعه في مصحف؛ [46] المصحف الّذي جمعه اميرالمؤمنين. [47] بنابراين، روشن مي شود كه سخن از كاري در زمينه قرآن بوده است و هر چند در آن روزگار، اصطلاح «مصحف» براي غير قرآن به كار مي رفته و يا براي موارد مشترك مي آمده، در اين جا مراد از مصحف، قرآن بوده است. مصحف فاطمه (س) قرآن نبوده و حتي در جرگه كتاب هاي تفسيري نيز قرار نداشته است. بنابراين، نبايد مصحف امام را در رديف مصحف فاطمه (س) قرار داد. چنان كه توضيح خواهيم داد، امامان مي كوشيدند كه نشان دهند مصحف فاطمه (س) به هيچ رو قرآن نيست تا مبادا اين اشتباه به موارد ديگر راه يابد و يا نقل از مصحف فاطمه (س) به عنوان نقل از قرآن تلقي شود.

از سوي ديگر، اين كه محتواي مصحف، تنها قرآن است و مطالبي جز قرآن در آن نيست، مورد اتفاق مورخان و مفسران است. پيش از اين، از شيخ مفيد نقل كرديم كه درباره مصحف حضرت گفته است: آن چه در مصحف حضرت آمده، تأويل و تفسير معاني و مطالبي است كه از كلام اللَّه به حساب نمي آيند. [48] فيض كاشاني نيز به صراحت در مقدمه ششم تفسير خود مي نويسد: «معلوم است كه حكم به تعيين ناسخ و منسوخ در آيات از قبيل تفسير و بيان

است، نه اين كه جزو قرآن باشد.» [49].

ابوعبداللَّه زنجاني (م 1319 ش) نيز درباره مصحف امام مي نويسد كه اين مصحف، مركب از هفت جزء و حجم آن چنان گسترده بوده كه حضرت مجبور شده است براي حمل آن از شتر بهره گيرد. [50] آيت اللَّه خويي نيز بر آن رفته است كه اين مصحف، مشتمل بر زيادتي افزون بر قرآن بوده است، اما روشن است كه اين، بدان معنا نيست كه افزوده ها از قرآن باشند، بلكه زياداتي تفسيري و تأويلي بوده اند. [51].

ريشه اين برداشت در خود روايات است كه آشكارا باز مي نمايند اين مصحف، تنها قرآن نبوده است. در روايات سُليم بن قيس آمده است: فلمّا جمعه كلّه و كتبه بيده تنزيله و تأويله و النّاسخ منه والمنسوخ … [52] اگر مصحف تنها قرآن است، ديگر كتبه بيده تنزيله و تأويله معنا ندارد، و بي گمان توضيح و تفسير آيه ها مراد بوده است تا ميان تنزيل و تأويل، و ناسخ و منسوخ تفاوت گذاشته شود؛ به ويژه كه در ذيل همين خبر آمده است: حضرت اتمام حجت مي كند كه مباد روزي برسد و بگويند علي، كسي كه از پيامبر اين آيات را آموخته و تأويلشان را برگرفته، چرا ما را در غفلت گذاشته و ناآموخته هايمان را باز نگفته است. [53].

در خبري ديگر از سُليم آمده است كه حضرت خطاب به عثمان مي گويد:

اِنّ كلَّ آيةٍ أَنزلهااللَّهُ - جلّ و علا - علي محمّدٍ - صلّي اللَّه عليه و آله - عندي بإملاء رسولِ اللَّه و خطِّ يدي و تأويل كلِّ آية انزلهااللَّه علي محمّد و كلّ حلالٍ و حرامٍ أَو حدّ أَو حكمٍ أَو شي ءٍ تَحتاجُ إِليه الامّةُ الي يوم القيامة مكتوبٌ

بإملاءِ رسول اللَّه و خطِّ يدي حتّي أَرش الخدش؛ [54] «بي گمان هر آيه اي كه خداوند بر پيامبرش (ص) نازل كرده، پيش من است به املاي او و دست خط من. و تأويل هر آيه اي كه خدا بر پيامبرش نازل كرده و هر حلال و حرام يا حد و حكم و هر چيزي كه مردم تا روز قيامت بدان نيازمندند، با املاي پيامبر خدا و خط من نوشته شده است؛ حتي جريمه خدشه اي كه بر بدن كسي وارد كنند.»

از اين خبر به خوبي مي توان دريافت كه افزون بر ذكر آيات، تأويل آن نيز در مصحف آمده است و تأويل غير از قرآن است. همچنين، توضيح هر حلال و حرام يا بيان حدود و احكام و نيازهاي امت اسلامي تا قيامت، در اين مصحف مذكور بوده است. اگر منظورْ خود آيه ها و سوره ها باشد، وجهي براي ذكر آن ها نبود و تفاوتي ميان اين مصحف و مصحف هاي ديگر به شمار نمي رفت و ديگر نيازي نبود كه در ذيل روايت بيايد: انَّ رسولَ اللَّه اَسرّ إِلَيَّ في مرضِهِ مفتاحَ أَلف بابٍ من العلمِ يَفْتَحُ كُلُّ بابٍ أَلفَ بابٍ. اين كه پيامبر در هنگام رحلت، كليد هزار باب دانش را به علي مي دهد تا آن ها را بنويسد، چيزي جز قرآن بوده كه حضرت علي (ع) آن را آموخته و به كتابت درآورده است.

مصحف امام علي و ديگر مصحف ها

رواياتي بسيار در دست است كه در زمان پيامبر و پس از آن، مصحف هايي فراوان، متعلق به ياران پيامبر، موجود بوده است. همچنين، از تابعين نيز هر كس مي توانست، مجموعه اي از برخي آيات الهي يا همه قرآن را براي خود گرد مي آورد؛ به گونه اي كه تا سال ها بعد، مصحف شخصي

- گذشته از اين كه براي انجام فرايض مذهبي و خواندن قرآن لازم بود، يا براي آموزش مسلمانان و كودكان و نومسلمانان ضروري مي نمود - نشانه تشخص نيز به شمار مي رفت و مالكيت صحيفه براي مسلمانان گونه اي ارزش اجتماعي محسوب مي شد. [55].

مصحف ها چنان ارزشمند بودند كه گروهي كتاب هايي به نگارش درآوردند و مصحف ها را به صورت منطقه اي به معرفي گذاردند؛ مانند مصاحف شام، مصاحف حجاز و عراق، از ابن عامر (م 118 ق)، يا در پي مقايسه آن ها برآمدند؛ مانند كتاب اختلاف مصاحف اهل مدينه و اهل كوفه و اهل بصره، از كسايي (م 189 ق)، يا مستقلانه به معرفي مصحف ها پرداختند؛ مانند كتاب المصاحف والهجاء، نوشته محمد بن عيسي اصفهاني (م 253 ق)، كتاب المصاحف، نوشته ابوبكر بن ابي داوود سجستاني (م 316 ق)، المصاحف، نوشته ابن انباري (م 327 ق)، المصاحف، نوشته ابن اشته اصفهاني (م360ق) و المصاحف، نوشته ابن قصم (م 362 ق). [56].

راميار در پژوهش خود درباره مصاحف صحابه در حيات پيامبر، از صاحبان چندين مصحف ياد مي كند؛ از آن جمله، حمزه عموي پيامبر كه پيش از شهادت، مصحفي براي خود ترتيب داده بود و ابي بن كعب، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت، ابوزيد، عبادة بن صامت و ابوايوب انصاري. البته پس از زمان رسول خدا (ص) كار تدوين مصاحف و مجموعه هاي شخصي، از تدوين مصحف هاي آيات الهي رايج تر شد؛ و مي توان گفت كه 23 نفر از صحابه داراي مصحف بوده اند. [57].

سرنوشت مصحف ها

پس از رحلت پيامبر، مصحف هايي گرد آوردند و بر اساس آن ها نسخه هايي باز نوشتند؛ تا آن جا كه افراد براي فراهم آوردن مصحف خود، يكي از مصحف هاي صحابه را نمونه قرار مي دادند، و همين، مايه

رواج مصحف در هر شهر شد. از اين رو، هر مصحف نشانه و ويژگي شهري را با خود داشت و بدين سان تا سال ها مصحف ابي بن كعب در دمشق، مصحف ابن مسعود در كوفه، مصحف ابوموسي در بصره و مصحف مقداد - و بنا بر روايتي معاذ - در حمص رواج داشت. [58] اما با گسترش فتوحات، ملت هايي مختلف به اسلام گرويدند؛ مردمي كه نه زبان قرآن را مي دانستند و نه با فرهنگ و آداب و رسوم عرب آشنا بودند. كار قرآن خواندن براي اينان دشوار بود. از سويي ديگر، قرآن ميان مردم عرب بيش تر به گونه انتقال شفاهي و با اتكا به حافظه قرائت مي شد و آنان كم تر از خط و كتابت سود مي بردند. خط آن روزگار نيز، خود، مشكلي بود و كلمه ها از نقطه گذاري و اعراب بي بهره بودند و هر كسي نمي توانست از مصحف ها سود بَرَد. در چنين شرايطي زمينه نادرست خواني فراهم شد و بيم آن مي رفت كه لهجه ها و سليقه ها و قرائت هاي گوناگون به اساس قرآن آسيب رسانند.

براي سامان يافتن اين وضع، مي بايد گروهي از حافظان، قاريان و مصحف داران گرد مي آمدند و به ثبت قرآن و يگانه ساختن مصاحف روي مي آوردند. سرانجام، عثمان به اين كار روي آورد و براي اين كه بتواند اين حركت را سامان بخشد و راه را براي يگانه سازي مصاحف باز كند، تصميم گرفت مصحف هاي ديگر را گرد آورد و نابود سازد. او دستور داد همه كتيبه ها، نوشته ها، استخوان ها و سنگ هاي نازك سپيد را، كه صحابه آورده بودند و آيات قرآني را بر آن ها نوشته بودند، از ميان ببرند تا ديگر نزاع و اختلافي در ميان نباشد و همه مسلمانان،

يكپارچه، به متني يگانه روي آورند. خلاصه آن كه او دستور داد هر جا و نزد هر كسي مصحفي مخالف آن چه آنان گرد آورده اند يافته شود، نابودش سازند و مردم را به يك نسخه فرا خوانند. [59].

با اين همه، هر قدر براي از ميان بردن ديگر مصاحف مي كوشيدند، دارندگان مصاحف بر مقاومت خويش مي افزودند؛ چنان كه تا سال ها پس از اين ماجرا، برخي مصاحف همچنان موجود بودند، ولي اندك اندك همان ها نيز نابود شدند و اثري جز نام از آن ها باقي نماند.

مصحف امام علي و مصحف فاطمه

چنان كه گذشت، بنابر روايات، محتواي مصحف امام علي (ع) كلمات وحي الهي بوده است. نيز گذشت كه در آن روزگار واژه «مصحف» را براي كتاب هايي ديگر نيز به كار مي برده اند و تنها به نسخه هاي قرآني مصحف نمي گفته اند. درباره مصحف فاطمه (س) نيز همين حقيقت، صادق است. بر اساس منابع گوناگوني كه از كتاب يا مصحف دخت پيامبر اكرم (ص) سخن گفته اند، مي توان دريافت كه حضرت پس از رحلت پيامبر اين مصحف را نگاشته است. نگارش اين مصحف بر اساس دريافت هاي معنوي و غيبي او و براي تسلاي خاطر و تحمل رنج گران فقدان پدر انجام گرفته است. بنابر اين روايات، فاطمه (س) دريافت هاي خويش را باز مي گفته و اميرمؤمنان آن ها را مي نوشته است: فجعل اميرالمؤمنين يكتب كلما سمع حتي اثبت من ذلك مصحفاً. [60].

بنابر برخي ديگر از روايات، مصحف فاطمه (س) از نظر حجم سه برابر قرآن بوده است. [61] نكته مهمي، كه روايات بسيار بر آن پاي فشرده اند، آن است كه مصحف حضرت فاطمه (س) قرآن نبوده [62] و حتي در اين كتاب احكام شريعت و حلال و حرام نيز مذكور نبوده است؛

تا برخي گمان كنند از اين روايات بوي تحريف قرآن به مشام مي رسد و يا مصحف فاطمه (س) كتابي است در مقابل قرآن.

مصحف حضرت، امثال و حكم و موعظه و سخنان عبرت آميز و اخبار بوده است. كليني بنابر روايتي از امام صادق (ع) نقل مي كند كه مصحف فاطمه (س)، وصيت آن بانو بوده است. [63] همچنين، در برخي اخبار آمده است كه در اين مصحف، اخبار و اسرار زمان آينده مذكور بوده است. [64] بنابراين، كاربرد واژه «مصحف» بر كتاب فاطمه (س) از اين رو بوده است كه هر نوشته ميان دو جلد را «مصحف» مي گفته اند؛ چنان كه نوشته مرتب و منظم را «ديوان» مي گفته اند و ديوان، مدون ساختن و به گونه كتاب در آوردن است، ولي اندك اندك، كتاب شعرا را ديوان خوانده اند. اصطلاح مصحف نيز چنين بوده است و به تمام نوشته هاي مدون، مصحف مي گفته اند، اما بعدها تنها براي قرآن از آن سود جسته اند؛ تا جايي كه اگر كسي واژه «مصحف» را بر زبان مي آورده، مردم قرآن را نشان مي داده اند. همين زمينه اي گشت تا برخي درباره مصحف فاطمه (س) به اشتباه افتند. درباب مصحف فاطمه (س) مطالب بسيار ديگري مطرح است كه از حوصله اين مقال بيرون است. [65].

بدين سان، تفاوتي بنيادين ميان مصحف امام علي (ع) و مصحف فاطمه (س) در كار است. مصحف امام علي (ع) بر اساس متن قرآن و نسخه پيامبر سامان يافته و مصحف فاطمه (س) بر اساس دريافت هاي معنوي و غيبي و الهام هاي دوران سخت فراق پدر. نكته ديگر آن كه، بنابر روايات شيعه، از نشانه هاي امامت كه مي توان به وسيله آن امام معصوم راستين را از ديگران باز شناخت، اين است

كه مصحف فاطمه (س) و جفر و جامعه نزد او است. امامان گاه در مقام احتجاج از اين نشانه سود برده اند. در اين گونه روايات، از مصحف فاطمه (س) بسان كتابي مستقل ياد شده است؛ مانند: خلفت فاطمة مصحفاً ما هو القرآن؛ [66] عندي مصحف فاطمة ليس فيه شي ء من القرآن؛ [67] مصحف فاطمة ما فيه آية من القرآن. [68].

ويژگي هاي مصحف امام علي

آن چه در روايات درباره ويژگي هاي مصحف امام علي (ع) آمده، تفسيرپذير است و جاي نقد و بررسي دارد. از اين رو، در آغاز بايد ويژگي ها را بر شمرد و سپس از معنا و تفسير آن ها سخن گفت و به نتيجه بحث رسيد و چهره راستين مصحف را باز شناخت.

كتاب علي

با عنايت به اختصار مقاله حاضر، در اين جا فقط ويژگي هاي مصحف امام را، فهرستوار، مي شماريم و توضيح در باره آن ها را به مجالي ديگر وامي گذاريم:

1. ترتيب بر حسب نزول؛

2. ذكر ناسخ و منسوخ؛

3. اشتمال بر تأويل؛

4. اشتمال بر تنزيل؛

5. بيان محكم و متشابه؛

6. تفصيل احكام؛

7. ذكر اسامي اهل حق و باطل؛

8. املاي پيامبر و انشاي علي.

چون در منابع حديثي شيعه جست وجو كنيم، درمي يابيم كه امامان، احاديثي را از نوشته اي به نام «كتاب علي» نقل كرده اند. آن پاك نهادان، ده ها بار در گفتار خود تعبيرهايي چنين آورده اند: وَجَدنا في كتاب علي؛ في كتاب علي كذا؛ هكذا في كتاب علي؛ ذلك في كتاب علي. بيش تر اين روايات از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روايت شده اند و از ديگر امامان بسيار اندك نقل گشته اند. [69].

بنابر اين، وجود كتاب علي (ع)، بنابر روايات متواتري كه در منابع آمده اند، ترديدناپذير است، اما در اين جا چند پرسش مطرح است:

اول. اين كتاب از چه سخن مي گفته است؛ آيا از مقوله تفسير بوده يا از محتوايي حديثي، تاريخي و يا فقهي برخوردار بوده است؟

دوم. اين كتاب داراي چه ويژگي هايي بوده است؟

سوم. آيا تنها روايات شيعه از كتاب علي (ع) نام برده اند يا كتاب هاي اهل سنت نيز به آن اشاره كرده اند؟

چهارم. آيا مصحف امام و كتاب علي (ع) يكي بوده اند، يا مصحفْ بخشي از كتاب علي

(ع) بوده يا به عكس، و يا هر دو وجودي مستقل داشته اند.

ويژگي هاي كتاب امام علي

از مجموع روايات مي توان به چند نكته راه يافت:

اول. كتاب علي (ع) تأليف بوده است و حضرت به دست خويش آن را به نگارش در آورده است. ميان مقرر و كاتب تفاوت است. كاتب وظيفه دارد آن چه را كسي ديگر مي گويد، كلمه به كلمه بنويسد و نظم و ترتيب و فصل بنديِ املا كننده را رعايت كند. مقرر، مطالب كسي ديگر را تقرير مي كند و به نگارش درمي آورد، اما تنظيم، ترتيب و بسياري از ويژگي هاي كتاب از آنِ نويسنده است؛ مطالب از گوينده است، اما تركيب و تأليف و حتي برخي توضيحات، از نويسنده و مقرر است.

اين كه در روايات آمده است كتاب از آنِ علي و به خط علي است و خط به دست علي و با انگشتان علي است، تأكيدي است بر اين كه كار منسوب به حضرت و متعلق به وي است؛ به ويژه اين تعبير كه امام باقر (ع) مي فرمايد: اِنّ عليّاً كَتَب العِلْمَ كلّه. [70] يا امام صادق (ع) مي فرمايد: اَما إنّك اِن رأيتَ كتابَه لَعَلِمتَ أنّه مِن كُتُبِ الأوّلين؛ [71] «بي گمان، اگر كتاب علي را باز بيني، درمي يابي كه اين كتاب از كتاب هاي نخستين است.»

دوم. اين كتاب آموخته هاي علي (ع) از پيامبر است، بلكه تقرير مطالب پيامبر است. در بيش تر روايات با صراحت تأكيد شده است كه مطالب كتاب به املاي رسول اللَّه (ص) است. [72].

سوم. بيش تر آن چه از اين كتاب نقل شده است، نشان مي دهد كه موضوع كتاب، شريعت و احكام و مسائل دين بوده است؛ چنان كه در روايات، كتاب علي (ع) اين گونه وصف شده است: فيها كل حلال و

حرام؛ [73] فيها جميع الحلال والحرام، حتي ارش الخدش فيه؛ [74] ليس من قضية إِلا و هي فيها حتي ارش الخدش. [75] چنين تعبيرهايي نشان مي دهند كه محتواي كتاب مربوط به احكام بوده است.

با اين حال، در برخي تعبيرها، عنوان، عام و كلي است. اين تعابير در ظاهر نشان مي دهند كه محتواي كتاب فراتر از احكام ظاهري شريعت بوده است. در اين روايات آمده است كه چيزي نيست كه مردم بدان نيازمند باشند مگر اين كه در اين كتاب بيان شده است، [76] اما وقتي مثال به ميان مي آيد، از ارش الخدش سخن گفته مي شود؛ يعني ديه خدشه اي كه به كسي وارد كرده اند. در اين صورت، معلوم مي شود كه بحث كتاب از مقوله فقه و احكام است؛ به ويژه در روايت محمد بن مسلم كه مي گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم اين كتاب علي (ع) چگونه است؟

اَجَوامِعُ هو من العلم، اَمْ فيه تفسير كلّ شي ء من هذه الامور الّتي تتكلّم فيه النّاس مثل الطّلاق والفرائض؟ فقال: انّ عليّاً كتب العلم كلّه، القضاء والفرائض؛ [77] «آيا اين كتاب جامع علوم است، يا معناي هر چيز در آن آمده است كه مردم درباره اش سخن مي گويند؛ مانند احكام طلاق و ارث؟ حضرت فرمود: بي گمان علي (ع) علم را به تمام و كمال نوشت؛ هم قضا و هم فرايض را.»

در اين عبارت ها، مثال ها ناظر به احكام فقهي اند و از آن ها نمي توان استفاده كرد كه كتاب به علمي ديگر، مانند تاريخ و عقايد مربوط است. البته در روايت محمد بن مسلم آمده است: عندنا صحيفة من كتب علي؛ «در پيش ما صحيفه اي از كتاب هاي علي است.» يعني علي (ع) كتاب هايي داشته و

يكي از اين كتاب ها، صحيفه طلاق و فرايض بوده است. از اين رو، محتمل است صحيفه هاي ديگر حضرت، مربوط به موضوعات ديگر بوده باشد.

چهارم. از اين روايات استفاده مي شود كه مباحث كتاب - در احكام - جامع و مبسوط بوده است. تعبيرهاي گوناگوني وجود دارد كه در اين كتاب هر چيزي كه مردم بدان نيازمند باشند، آمده است، يا از امام صادق (ع) رسيده است كه فرموده: «نزد ما چيزي است كه ديگر به احدي نيازمند نيستيم.» [78] يا آمده است: «خدا حلال و حرامي نيافريده مگر اين كه در اين كتاب از آن سخن رفته است.» [79] حتي گاهي تعبير «جامعه» براي كتاب به كار رفته [80] كه گستردگي مطالب و حجم مباحث نوشته را مي رساند. همچنين است عبارت هايي ديگر كه در اين روايات آمده اند؛ مثل اين كه طول نوشته ها هفتاد ذراع است، [81] و يا حتي ارش خدش را در خويش دارد.

پنجم. اين كتاب، منبع علوم و احكام امامان پاك نهاد (ع) بوده و آن بزرگان براي پاسخ به مردم به اين كتاب مي نگريسته اند. گاه امامان پاي مي فشرده اند كه بگويند اين مطلب را از آن كتاب نقل مي كنيم؛ مثلاً در جايي آمده است: «در كتاب علي (ع) نوشته شده است: خدا لعنت مي كند كسي را كه براي غير خدا ذبح كند؛ خدا لعنت مي كند كسي را كه نشان راه ها را مي دزدد و خدا لعنت مي كند كسي را كه پدرش او را لعنت كند.» [82] از سوي ديگر، كتاب علي (ع)، نشانه امامت امامان نيز بوده است. گاه آن بزرگان بدين وسيله از دروغين بودن ادعاي مدعيان امامت نيز خبر مي داده يا اقوال آنان را رد مي كرده اند؛ [83]

به ويژه آن گاه كه پس از شهادت امامي معصوم (ع)، باز شناختن امام بعدي دشوار مي نموده است.

ششم. اين كتاب نوشته اي عمومي نبوده كه ديگران بتوانند آن را استنساخ كنند يا در اختيار گيرند. حتي از برخي روايات استفاده مي شود كه مطالب كتاب از مختصات علوم اهل بيت (ع) بوده و از امامي به امامي ديگر دست به دست مي شده و تنها گاهي امامان براي پديد آوردن اعتماد در مخاطب يا تأكيد بر مطلب به كتاب اشاره مي كرده اند و يا ويژگي هايي از آن را شرح مي داده اند. [84].

نسبت ميان صحيفه و كتاب امام علي

پيش از آن كه بخواهيم درباره نسبت مصحف امام با كتاب حضرت سخن گوييم، بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا ميان صحيفه و كتاب علي (ع) تفاوتي هست. در برخي روايات شيعه گاه تعبير «صحيفه» آمده و در برخي روايات، «كتاب علي»؛ اما در روايات اهل سنت تنها از «صحيفه» سخن رفته است. در اين باره چند احتمال مطرح است:

اول. مراد از آن چه در روايات با عنوان صحيفه و جامعه آمده، همان كتاب علي (ع) است و مراد از آن چه در روايات اهل سنت با عنوان صحيفه آمده، نيز كتاب علي (ع) است.

دوم. كتاب علي (ع) و جامعه يك مجموعه اند و صحيفه چيزي ديگر است؛ زيرا درباره كتاب علي (ع) آمده است كه طولش هفتاد ذراع است و وقتي پيچيده شود، به اندازه ران مردي قوي هيكل است؛ [85] در حالي كه در برخي روايات آمده است كه صحيفه به شمشير پيامبر پيوسته است [86] و آن چه به شمشير بسته و پيوسته است، بايد كوچك و كم حجم باشد.

سوم. نسبت ميان صحيفه و جامعه و كتاب علي (ع)، نسبت عموم وخصوص است؛

يعني آن چه در روايات اهل سنت با عنوان صحيفه علي (ع) آمده، در حقيقت، بخشي از كتاب علي (ع) را تشكيل مي دهد و حضرت در طول حيات خود روايات پيامبر را گرد آورده و بخش بخش و صحيفه صحيفه كرده است.

صاحبان نظريه نخست مي گويند: بر اساس آن چه از روايات اهل سنت رسيده است، صحيفه علي (ع) موضوعاتي گوناگون را در برداشته است و از آن جا كه در وصفش آمده كه به املاي پيامبر و موضوعش احكام بوده است، با مشخصات كتاب علي (ع) هماهنگ است. بنابراين، گر چه راويان، به دليلي كه گذشت، همه اين روايات را ضبط نكرده اند، شواهد و قرائن نشان مي دهند كه اين دو، يكي اند. [87] اما صاحبان نظريه دوم مي گويند: طول كتاب علي (ع) هفتاد ذراع و حجمش بسيار بوده و نمي توان آن ها را يكي پنداشت.

در جمع بندي و نتيجه گيري از احتمالات، مي توان گفت اگر مراد از صحيفه همان مُلْحَقه شمشير پيامبر است، صحيفه مذكور، بخشي از صحيفه و كتاب علي (ع) است؛ زيرا در روايت محمد بن عبدالملك آمده است: عندنا واللَّه صحيفة طولها سبعون ذراعاً. [88] چنان كه در روايات عبداللَّه بن يعفور آمده است: صحيفة طولها سبعون ذراعاً. [89] در حالي كه اين تعبير براي جامعه نيز آمده است: عندنا الجامعة و هي سبعون ذراعاً. [90] در جايي ديگر آمده است: عندنا لَصَحيفَةٌ يقال لها جامعة. [91] يا در روايت فضيل بن يسار آمده است: عندنا كتاب عَلِيٍّ سبعون ذراعاً. [92] و در روايت مروان آمده است: عندنا كتاب علي سبعون ذراعاً. [93] بنابراين، كتاب علي (ع)، جامعه و صحيفه، يكي شمرده مي شوند و از ويژگي هايي يگانه برخوردارند، و اين كه در روايات

گاه واژه «كتاب» به كار رفته و گاه «جامعه» و گاه «صحيفه»، مراد كتابي يگانه بوده است؛ زيرا ويژگي هاي هر سه با يك كتاب هماهنگ است.

كتابي كه بنا بر روايات، پيوست يا همراه شمشير پيامبر بوده است، ممكن است رساله اي كوچك بوده باشد، اما از آن جا كه ويژگي هايش با ويژگي هاي صحيفه حضرت همسان است، بايد بخشي از كتاب بسيار مفصلي باشد كه ويژه احكام و فرايض است. گواه اين حقيقت، برخي روايات است: اَقْرَأني ابوجعفر شيئاً مِن كتابِ عَلِيٍّ. [94] يا در روايت عبدالملك بن اعين آمده است: اراني ابوجعفر بَعْضَ كُتُبِ عليّ. [95].

از سوي ديگر، آن چه در منابع اهل سنت نقل شده است كه نزد علي (ع) جز اين صحيفه در «قراب سيف» نبوده و از پيامبر به ارث نرسيده است، [96] محل ترديد است؛ زيرا اين دسته از روايات در برابر رواياتي قرار دارند كه در منابع ديگر (اعم از شيعه و سني) در مقام علمي امام علي (ع) و اهل بيت (ع) نقل گشته اند و نشان مي دهند پيامبر ودايع خود را به ايشان واگذارده است. [97] چنان كه اشاره شد، فضاي سنگين عهد بني اميه و بني عباس، زمينه چنين نظريه اي را تقويت مي كند.

از برخي روايات به دست مي آيد كه در عصر خود حضرت، اين پرسش مطرح بوده كه امام علي (ع) از پيامبر چه به ارث برده است.

عن ابي اراكه قال: كُنّا مع عليّ بمسكن. فَحدّثنا اَنّ عليّاً وَرِثَ مِن رسول اللَّه السيف، و بعض يقول: أنّ البغلة، و بعض يقول: ورث صحيفة في حمائل السيف، اذ خرج عليّ (ع) و - نحن في حديثه - فقال … و أيم اللَّه اِنّ عندي لَصُحُفٌ كثيرةٌ قَطائعُ

رسولِ اللَّه و أَهلِ بيته و اِنّ فيها لَصَحيفَةٌ يقال لها العُبيطة؛ [98] «ابو اراكه مي گويد: همراه با علي در خانه اي بوديم. سخن از علي بود كه از پيامبر خدا چه به ارث برده است: شمشير يا قاطر؟ برخي گفتند: صحيفه اي در جلد شمشير به ارث برده است. در اين هنگام علي (ع) - در حالي كه ما درباره او سخن مي گفتيم - به جمعمان درآمد و گفت: به خدا سوگند، در پيش من صحيفه هايي بسيار از پيامبر خدا است كه يكي از آن ها درباره مرگ هاي ناگهاني [عُبيطه]است.»

بنابراين، حضرت صحيفه هايي چند در اختيار داشته است كه مجموع آن ها جامعه و كتاب علي (ع) را تشكيل مي داده است و اين كه ويژگي هاي يك يا چند صحيفه در احاديث برشمرده شده است، بدين معنا نيست كه هر يك، كتابي مستقل بوده اند. [99].

نسبت ميان كتاب و مصحف امام علي

از آن چه درباره كتاب و مصحف علي (ع) باز نموده شد، مي توان به تفاوت هاي آن ها دست يافت. بي گمان، كتاب علي (ع) در بردارنده احكام و مقررات فقهي بوده است و از آن جا كه احكام را دامنه اي گسترده است، حجم آن كتاب بسيار بوده است؛ چنان كه بنابر روايات، طول صحيفه هفتاد ذراع و عرضش در حدود دو ذراع و قطرش به اندازه ران شتر بوده است. [100] در اين دسته از روايات مطلبي كه حاكي از تفسير قرآن باشد، به چشم نمي آيد.

از سوي ديگر، از ويژگي هاي گفته شده درباره مصحف امام علي (ع) مي توان دريافت كه محتواي كتاب، قرآن و علوم وابسته به قرآن بوده و تنها احكام صرف نبوده است؛ مانند مبحث محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و اسباب نزول و سرانجام، تفسير و تأويل. از

اين رو، اين كه دو نوشته را يكي بپنداريم، به ظاهر درست نمي نمايد. تنها آن چه زمينه وحدت موضوعي اين دو كتاب را تداعي مي كند، تشابه موضوعات فقهي و برخي ويژگي هاي ديگر است؛ مثلاً در روايت سُليم آمده است كه هر حكم حلال و حرام و كيفر و حكمي - حتي ديه خراش - كه مسلمانان تا روز رستاخيز بدان نيازمندند، با املاي پيامبر خدا (ص) و خطعلي (ع) نوشته شده است. [101] اين تعبير درباره كتاب علي (ع) بارها به كار رفته است. به عنوان نمونه، در روايت عبدالرحمان بن عبداللَّه از امام صادق (ع) نقل شده است: ما خَلَقَ اللَّهُ مِن حَلالٍ ولا حَرامٍ إلّا فيها حَتَّي أرش الخَدش. [102].

بنابر آن چه گذشت، ويژگي هاي مشترك مصحف و كتاب عبارتند از:

- در برداشتن احكام حلال و حرام و جامعيت مصحف و كتاب در اين قلمرو.

- بيان احكام براي همه زمان ها و شرايط گوناگون.

- منبع و مأخذ هر دو نوشته، املاي پيامبر و خط علي (ع) است. [103].

پس مانعي نيست كه مصحف امام در همان حال كه تفسير است، احكام را نيز به گونه اي گسترده بيان كند. و اگر در روايات امامان، تعبير «كتاب» و «صحيفه» به چشم مي آيد، از اين باب است كه در عهد صادقين (ع) اصطلاح «مصحف»، قرآن را به ذهن مي آورده است. البته حضرت مي توانسته است مجموعه اي مستقل به نگارش درآورده باشد.

نكته ديگر آن كه كتاب علي (ع) گاه در اختيار ديگران قرار گرفته است و شماري از صحابه آن را بارها در دست امامان ديده اند، ولي مصحف علي (ع) را كسي نديده است و جز از گذر توضيحاتي كلي، خبري از آن در دست نيست. مصحف

امام علي (ع) پس از امام حسن (ع) و امام حسين (ع) به امام سجاد (ع) و از آن حضرت به امام باقر (ع) و امام صادق (ع) رسيد، ولي از زمان امام سجاد (ع) به بعد، كم تر تعبير «مصحف» به كار رفته است؛ در حالي كه آن چه در روايات شيعي از زمان امام باقر (ع) به بعد به چشم مي آيد، تعبير «كتاب علي» است و همين، احتمال يگانگي دو نوشته را تقويت مي كند.

چگونگي نگارش مصحف امام علي

پس از اين كه آشكار شد مصحف امام علي (ع)، تنها قرآن نيست، اين پرسش مطرح است كه نگارش مطالب تفسيري حضرت چگونه بوده است. آيا مانند تفسيرهاي روزگار ما آيات و تفسير آن ها، هر دو، در متن مي آمده اند و مباحث درهم نگاشته مي شده اند يا به گونه متن و حاشيه مي آمده اند؟

شيوه كتاب هاي تفسيري همواره دو گونه است:

اول. متن آيه در بالا، و توضيح ها و تفسيرها در حاشيه آورده مي شود. حجم اين توضيح هاي حاشيه اي، بسته به اهداف، مخاطبان و شرايط علمي مفسر متفاوت است.

دوم. آيه، بخش بخش آورده مي شود و پس از ذكر هر بخش، توضيح و تفسير آن ها مذكور مي آيد و آن گاه نوبت بخش هاي بعدي فرامي رسد.

در متون كهن در اين باره سخني به ميان نيامده است و از كتاب هايي كه از آن روزگار بر جاي مانده اند، با توجه به تحولات خط، نوشت افزار و دگرگوني نسخه ها، نمي توان نظريه اي قطعي در باب كيفيت نگارش فراچنگ آورد؛ به ويژه درباره مصحف امام كه برخي مي پنداشته اند تنها نسخه اي از قرآن بوده است و از اين رو، اين پرسش در ذهن آنان مطرح نبوده كه نگارش مطالب بر چه شيوه بوده است.

از سوي ديگر، از برخي گزارش ها مي توان دريافت كه در

عصر خلفا، شماري از صحابه و تابعين، توضيح خود را در حاشيه يا متن قرآن مي نوشتند؛ تا آن جا كه خليفه دوم در فرماني مشهور، نگارش تفسير را در متن آيات قرآن ممنوع ساخت و قرظة بن كعب انصاري را مأمور كرد قرآن را از تفسير جدا كند. [104] اشتباه برخي خاورشناسان [105] و همچنين صاحبان مصاحف درباره قرائت ترادفي و سوء استفاده از آن براي پذيرش تحريف قرآن از اين جا برخاسته است كه پنداشته اند آن چه در مصاحف كساني مانند ابن مسعود، ابي بن كعب، عايشه و حفصه و ديگران به جاي كلمه اي، كلمه ديگر نقل شده يا در كنار آن قيد توضيحي آمده است، اختلاف قرائت و ترادف كلمات قرآن بوده؛ [106] در صورتي كه روشن است بسياري از اين موارد نه از باب اختلاف قرائت يا بر نهادن كلمه اي بر جاي كلمه اي ديگر است، بلكه توضيح و تفسير صاحبان مصاحف است و هيچ ارتباطي با تحريف ندارد.

تنها كسي كه در اين ميان به اين موضوع پرداخته و كيفيت نگارش مصحف امام را به پژوهش نهاده است، محمد بن عبدالكريم شهرستاني (م 548 ق) نويسنده كتاب الملل والنحل است. او در مقدمه تفسير خويش به اين مصحف اشاره مي كند و مي گويد: «برخي گفته اند مصحف امام علي، متن و حاشيه داشته است و قرآن در متن بوده و تفسيرها در عرض و حواشي.» [107] شهرستاني با تعبير «قيل» از نظريه يادشده سخن مي گويد و منبع آن را نام نمي برد، اما اين گفته با حساسيت حضرت براي نياميختن متن و تفسير و تجربه اي كه بعدها براي خليفه دوم پيش آمد، سازگار مي نمايد؛ به ويژه آن كه اين روش رواج يافت

و تا سال ها برجاي ماند.

شايد اين كه برخي پنداشته اند مصحف امام علي (ع)، تنها قرآن بوده است، از اين جا ناشي شده است كه اصل و متن عبارت از قرآن بوده است؛ چنان كه در روزگار ما اگر قرآني با حاشيه چاپ شود، باز آن را «قرآن» مي شماريم. به همين دليل، شهرستاني پس از گفتاري مفصل درباره رويدادهاي پس از پيامبر و اين كه چگونه مصحف علي (ع) را نپذيرفتند، گلايه مي كند كه چرا آن را به شايسته ترين كسي كه مي توانست قرآن را گرد آورد، نسپردند و به نوشته اش بها ندادند. او در پايان مي نويسد: «با اين همه، نقل نشده است كه حضرت علي (ع) گردآوري ديگران را رد كرده و نپذيرفته باشد.» [108].

همچنين، در نسخه كرمانيه شواهدالتنزيل، نوشته حسكاني (م قرن پنجم ق)، از ابن سيرين (م 110 ق) نكته اي نقل شده است كه گوشه اي ديگر از چگونگي نگارش مصحف امام را روشن مي سازد: «من خبردار شدم كه حضرت، در پي قرآن، ناسخ و منسوخ را مي نوشته است.» [109] تعبير «في اثره»، شايد گفتار شهرستاني را تقويت كند كه مصحف امام داراي حواشي و تعليقاتي بوده و اين گونه نبوده است كه در متن قرآن، افزوده هاي تفسيري و تاريخي جاي گيرند.

مدت گردآوري مصحف امام علي

از پرسش هايي كه درباره مصحف امام مطرح است مدت گردآوري يا تأليف آن است. اين پرسش از آن جا مطرح شده است كه گزارش ها دگرگونند، به گونه اي كه حتي اصل موضوع را نيز خدشه دار كرده است؛ مثلاً در برخي گزارش ها مدت گردآوري سه روز و در برخي شش يا هفت روز و در برخي شش ماه آمده است.

اكنون پيش از بررسي لازم است به پرسشي ديگر بپردازيم. پرسش اين

است كه اگر مصحف به املاي پيامبر و كتابت حضرت علي (ع) است، بايد نگارشش در زمان خود پيامبر انجام گرفته باشد؛ در صورتي كه بحث تأليف و جمع، درباره روزگار پس از پيامبر است؛ به ويژه آن كه از برخي روايات دريافته مي شود كه كتاب در همان روزگار نزول قرآن سامان يافته و به تعليم پيامبر بوده است؛ مثلاً در روايت كمال الدين، نوشته شيخ صدوق، آمده است: ما نَزَلَتْ عَلي رَسُولِ اللَّهِ آيةٌ مِنَ القُرآن اِلّا اَقْرَأَنيها و أملاها عَلَيَّ فَكَتَبْتُها بخطّي و عَلَّمَني تأويلَها و تفسيرَها. [110].

از جمله «فكتبتها بخطي»، كه با فاء عاطفه آمده است، استفاده مي شود كه هر گاه آيه اي نازل مي شده، پيامبر آن را بر حضرت علي (ع) مي خوانده و آن حضرت بي درنگ آيه را برمي نوشته و تأويل و تفسيرش را از پيامبر مي آموخته است. ولي در ذيل روايت، عبارتي است كه معنايي ديگر به ذهن مي رساند: فما نَسيتُ آيةً مِن كتابِ اللَّهِ و لا عِلْماً أَمْلأَهُ عَلَيَّ. زيرا وقتي امام علي (ع) مي فرمايد: «هيچ آيه اي از كتاب و علمي را كه رسول خدا بر من املا كرد، فراموش نكردم»، بدين معنا است كه نوشتن در همان زمان املا انجام نگرفته؛ و اگر جز اين بود، سخن از فراموش نكردن و مانند آن به ميان نمي آمد.

همكاران امام علي در كار گردآوري

آيا علي (ع) در كار گردآوري تنها بوده است، يا دستياراني داشته و اگر دستياراني داشته به چه كاري از مصحف مشغول بوده اند؟

از ظاهر بيش تر روايات چنين برمي آيد كه كار گردآوري مصحف، ويژه علي (ع) بوده است. او به دليل ويژگي علمي و ارتباطي كه با سرچشمه وحي داشته و نيز به اين دليل كه مصحف پيامبر را نزد

خويش داشته است، براي گردآوري و تأليف قرآن بي همتا بوده است. بنابراين، نياز به همكاري كسي براي نوشتن محتوا و يا گردآوري مطالب مطرح نبوده است؛ ولي در برخي گزارش ها آمده است كه برخي كسان با حضرت همكاري داشته اند. شايد اين همكاري، كاري همچون آماده كردن و مرتب ساختن دست نوشته ها بوده است و شايد ادعاي برخي كسان به همكاري، براي فرار از بيعت با خليفه و پناه آوردن به خانه علي (ع) بوده است. به يكي از اين گزارش ها، كه ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جوهري (م حدود 300 ق) نقل كرده است، بسنده مي كنيم. سعد بن ابي وقاص با مقداد بن اسود در خانه فاطمه گردآمده بودند كه مأموران عمر به خانه يورش بردند. عمر فرياد زد: «بيرون آييد وگرنه خانه را آتش مي زنم!» در اين هنگام، زبير با شمشير آخته بيرون آمد و فاطمه به گونه اي ديگر، و گفتند: «ما در خانه به گناه مشغول نيستيم؛ گردآمده ايم و قرآن را در مصحفي يگانه بازمي نويسيم.» [111].

به هر سان، بعيد نيست كه حضرت براي سامان دادن و هماهنگ كردن نوشته ها - نه نوشتن محتوا - از همكاري كساني سود برده باشد؛ به ويژه آن كه برخي روايات مدت گردآوري را سه يا شش روز دانسته اند.

سرنوشت مصحف امام علي

بي گمان، رويدادهاي عهد بني اميه و بني عباس و فشارهايي كه بر خاندان علوي وارد مي ساختند، از ناگوارترين رويدادهاي تاريخ اسلام است. اين، به تنهايي مي تواند دليلي براي پنهان ماندن مصحف امام باشد. اما امام علي (ع)، خود نيز مدتي حكومت را در دست داشت و مي توانست مصحف خويش را مطرح سازد تا مردم از آن، نسخه بردارند و استفاده كنند. با اين حال، گزارشي از

اين كه حضرت در دوران خلافت، مصحف را به مردم نشان داده است، در دست نيست، بلكه اخباري ديگر در دسترس است كه حضرت دستور داده است به همان مصحف عثماني بسنده كنند. [112] حتي بنابر روايت سُليم، امام علي (ع) به طلحه مي گويد: «اگر به قرآني كه گرد آورده اند، تن در دهيد، از آتش مي رهيد و به بهشت درمي آييد.» [113].

آيا پس از شهادت امام علي (ع) و سپري شدن دوران بني اميه و بهبود وضع علويان، امامان نمي توانستند مصحف علي (ع) را آشكار كنند و در دسترس مردم قرار دهند و دست كم، بخشي از آن را براي استنساخ در اختيار ديگران قرار دهند؟

چنان كه گذشت، مصحف امام تنها كلام الهي نبوده تا فقدانش به هدف راستين نزول قرآن آسيب رساند و كوشش هاي پيامبر گرامي (ص) را بر باد دهد و نابودي دين را در پي آوَرَد. آن چه حضرت نوشته بود، افزون بر قرآن، عبارت از تأويل ها، تفسيرها، بيان شأن نزول ها، ناسخ ها و منسوخ ها بود. حضرت مي دانست اگر در دوران خلافت مصحف را در اختيار ديگران قرار دهد، چه بسا در آن تصرف كنند و به خواست خود تغييرش دهند؛ چنان كه بسياري از روايات پيامبر را چنين كردند. [114] وانگهي، بيم آن مي رفت كه پس از شهادت امام، در اختيار داشتن مصحف براي اصحاب مايه گرفتاري شود. حضرت با دورانديشي برنامه پس از رحلت خويش را تنظيم كرده و فرمان داده بود او را مخفيانه دفن كنند و جاي قبرش را آشكار نسازند [115] تا دشمنان نتوانند به كاري ناشايست دست زنند. بي گمان، نوشته ها و آثار معنوي و علمي امام با خطري بيش تر روبه رو بودند و پنهان ساختن آن ها،

راهي كارساز براي رويارويي با خطر به شمار مي رفت.

نكته ديگر آن كه دشمنان علي (ع)، تنها از گذر بر ساختن فضيلت و منقبت براي دشمنان، با آن حضرت به ستيز برنمي خاستند، بلكه گاه سخنانش را تحريف مي كردند و بدين وسيله هدف خويش را پي مي جستند. ابراهيم بن ابي محمود مي گويد: به حضرت امام رضا (ع) گفتم: ما اخباري در فضايل اميرمؤمنان و شما از دشمنان مي شنويم كه از شما نمي شنويم. آيا اين اخبار را بپذيريم؟ فرمود: «اي پسر ابي محمود، دشمنان، اخباري را در فضايل ما برساخته اند كه بر سه دسته اند: اخباري كه گزاف و زياده گويي است؛ اخباري كه از سر كوتاهي در حق ما است و اخباري كه مشتمل بر تصريح به طعن و مذمت دشمنان ما است.» [116].

از اين روايت به خوبي در مي يابيم كه دشمنان، بسيار پيچيده عمل مي كرده اند؛ گاه اخباري را به ظاهر براي بيان فضيلت هاي امامان برمي ساخته اند، ولي در حقيقت مي خواسته اند جايگاهشان را در پيش مردم فرو آورند و باور عمومي را تغيير دهند. درباره ابوالخطاب محمد بن ابي زينب نقل است كه كتاب هاي اصحاب امام صادق (ع) را مي گرفت تا رونويسي كند. آن گاه اخباري برمي ساخت و به كتاب راه مي داد و نسخه هايي چند تكثير مي كرد و ميان مردم منتشر مي ساخت. [117].

برخي روايات حاكي از آنند كه امام علي (ع) گفته است كه مردمان، تنها با حضور امام معصوم مي توانند از كتاب او بهره برند: «چونان كه قرآن از عترت جدايي ناپذير است، از مصحف من نيز تنها با حضور عترت مي توانند سود برند.» [118] از اين جا مي توان به راز اصرار اهل بيت (ع) بر حفظ اسرار و آثار و دستور به تقيه

و مواظبت بر نقل روايات پي برد. چنان كه امامان هر آن احتمال مي داده اند كه مأموران حكومت به خانه آنان يورش برده و نوشته هاي خود و پدرانشان را تاراج كنند، ناچار مي گشتند از خانه ديگران براي پنهان ساختن نوشته ها سود جسته يا آن ها را در زمين دفن كنند.

ابي الصباح كناني مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: از پيامبر در حق امام علي (ع) رسيده است: انتَ اخي و صاحبي و صفيّي و وصيّي و خالصي مِن أَهل بيتي و خليفتي في امّتي. فرمود: «آري، چنين روايتي هست و هذا مكتوبٌ عندي في كتابِ عَلِيٍّ. اما اين كتاب را از ترس مأموران دفن كرده ام.» [119] همچنين معلي بن خنيس از امام صادق (ع) نقل مي كند كه كتاب هاي امام علي (ع) در پيش خود آن حضرت در مدينه بوده و هنگام هجرت به عراق آن ها را پيش ام سلمه به امانت گذاشته است. [120].

مشابه اين تعبيرات درباره ائمه ديگر، به ويژه حسنين (ع)، بسيار رسيده است؛ مثلاً درباره اين دو آمده كه آنان براي حفظ ميراث پيامبر اين نوشته ها را در اختيار ام سلمه قرار دادند. [121] اين نگراني ميان اصحاب و ياران حضرت نيز بوده است و آنان همواره بيم داشته اند كه روزي دچار عقوبت دشمنان اهل بيت (ع) شوند. نمونه اي از آنان، رُشيد هجري است كه دست و پاي و زبانش را به دليل هواخواهي از علي (ع) مي برند [122] و نيز ميثم تمار كه به گونه اي بسيار فجيع به قتل مي رسد. [123] نيز نقل است كه كميل بن زياد را حجاج مي كشد [124] و حجر بن عدي كندي (م 51 ق) به دستور معاويه، در مرج عَذرا، با شماري از

شيعيان علي (ع) كشته مي شود [125] و افرادي ديگر شكنجه مي شوند يا به قتل مي رسند. نگاه به زندگي و رنج هاي چنين كساني به ما نشان مي دهد كه شرايط روزگار پس از امام علي (ع) چقدر دشوار بوده و ياران و هواخواهان حضرت چقدر در فشار و رنج بوده اند و نمي توانسته اند از امام خويش به راحتي حديث و روايت نقل كنند.

فشارها و حساسيت ها براي اصحاب ديگر امامان نيز ادامه يافت و آنان نيز همواره در هراس بودند. در تاريخ آمده است كه در اثر چنين وضعيتي، آثار و روايات بسياري از امامان و صحابه آنان از دست رفته است. درباره محمد بن ابي عمير نقل است كه چون او را گرفتند و به زندان انداختند، خواهرش از ترس اين كه مبادا روايات امامان و نام راويان به دست مأموران افتد، آن ها را در زمين دفن كرد و در نتيجه، نوشته هاي بسياري از او نابود شدند و تنها چهل جلد از آن ها بر جاي ماند. [126].

چنان كه گذشت، مصحف امام علي (ع) در آغاز روزگار خلافت، با بي اعتنايي روبه رو شد. خلافت امام علي (ع) نيز همواره در معرض طوفان فتنه ها و جنگ ها بود و از اين رو، آثار مكتوب حضرت، زمينه عرضه و استفاده عمومي نيافتند. پس از شهادت امام، اين وضعيت سخت و سخت تر شد و بني اميه، علويان را در تنگنا و سختي انداختند. پنهان ماندن مصحف امام را بايد معلول شرايط اجتماعي و سياسي آن روزگار دانست كه امام و فرزندانش نتوانستند مصحف را براي بهره برداري به ديگران بسپارند. البته حضرت داراي برخي نوشته هاي ديگر نيز بوده كه نمي خواسته است آن ها را در دسترس ديگر مردم بگذارد. در اين

نوشته ها، آن دسته از اسرار علوم آمده بود كه ويژه امامان است. اما بي گمان، مصحف امام از چنين نوشته هايي نبوده است.

امام علي (ع) و ديگر امامان اهل بيت (ع) به جاي اين كه متن مصحف را به اصحاب واگذارند، به نقل احاديث مصحف و كتاب علي (ع) همت گماردند و رواياتي را مناسب با پرسش هاي اصحاب يا در ضمن بيان احكام و تفسير آيات و شأن نزول آن ها نقل مي كردند. [127] اما متن كامل اين كتاب چه شده و در اختيار چه كسي است؟ از برخي روايات دريافته مي شود كه اصل كتاب در اختيار امامان بوده و دست به دست مي گشته تا به حضرت ولي عصر (عج) رسيده و هم اكنون در دست او است. [128].

در جستجوي مصحف امام علي

با اين كه به علت هايي كه گذشت، مصحف امام علي (ع) از دسترس پنهان شد، ياران و علاقه مندان آن امام همام (ع) همواره در پي آن بودند. ابن سيرين در اين باره مي گويد: «در جست وجوي كتاب برآمدم و نامه اي به مدينه نوشتم و از ديگران براي يافتنش ياري خواستم، اما به آن دست نيافتم.» [129] ابن نديم مي گويد: «مصحف نزد آل جعفر بود و آن را نزد ابويعلي حمزه حسني ديدم كه پاره اي از صفحه هايش از ميان رفته بود و به خط امام بود.» [130].

راميار بر آن است كه چون ابن نديم الفهرست را حدود 377 ق تأليف كرده است، آشكار مي شود كه نسخه اي از مصحف تا اواخر قرن چهارم نزد بني حسن بوده است. [131] اما معلوم نيست تشخيص ابن نديم و آل حسن در اين باره كه خط از آنِ اميرمؤمنان (ع) و نوشته يادشده همان مصحف بوده، درست باشد. چه

بسا مصاحفي كه منسوب به امام است، ولي در صحت اين انتسابْ ترديدهاي بسيار موجود است. [132].

مصحف هاي منسوب به امام علي

در برخي كتابخانه ها و موزه ها مصحف هايي به چشم مي آيند كه برخي مي گويند نويسنده آن ها امام علي (ع) است و يا در حاشيه آن ها آمده است كه به خط علي بن ابي طالب است. چنين انتساب هايي ويژه امام نيست، بلكه درباره ديگران - از امام حسن مجتبي (ع) و امام رضا (ع) گرفته تا خلفاي راشدين - نقل شده اند. مثلاً ابن بطوطه (م 779 ق) در رحله خويش در گزارشي از سفر بصره مي نويسد: «در مسجد علي، مصحفي ديدم كه عثمان هنگام كشته شدن قرائت مي كرده و آثار خون در صفحه اي از آن يافت مي شد و بر آيه فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ و هُوَ السَّميعُ العَليمُ، [133] خون چكيده بود.» [134] جالب اين است كه ابن جزري (م 833 ق) و ابن فضل اللَّه عمري، همين داستان را در مورد مصحف شامي نقل مي كنند. ابن جزري مصحفي در مصر ديده است كه عثمان مشغول خواندن آيه بالا از آن بوده و در اين حال كشته شده و خونش به صفحه ريخته است. [135].

در خزائن الآثار مسجد حسيني قاهره نيز مصحفي هست معروف به مصحف عثماني كه مي گويند از مصاحف امام (گردآوري عهد عثمان) است. اما زرقاني در صحت اين ادعا ترديد مي كند و آن را از نظر فني درست نمي داند و مي گويد: «تزئينات هنري و علامات و تقسيم بندي سوره ها و آيه ها (كه بعدها پس از عهد حجاج، رفته رفته، پاي گرفته اند) با ويژگي هاي مصحف عثماني سازگار نيستند؛ زيرا مصاحف عثماني داراي اين علامت ها نبوده اند.» [136].

همچنين، زرقاني از مصحفي از امام علي (ع) در اين خزانه

ياد مي كند كه بر آن نوشته شده است: «كتبه بخطه»؛ آن گاه توضيح مي دهد: «خط اين مصحف از نوع خط كوفي قديم است؛ با اين تفاوت كه نسخه از نظر حجم، از نسخه مصحف عثماني كوچك تر است و جاهاي خالي اش كم تر و رسمش موافق با رسم الخط غير مدني و غير شامي. از اين رو، محتمل است به خط امام علي (ع) باشد يا در كوفه دستور به كتابتش داده باشد.» [137].

از اين نقل ها درباره مصاحف، بسيار است. [138] براي اين كه از حجم مصحف هاي منسوب به امام علي (ع) آگاه شويم، نمونه اي از گزارش ها را از نظر مي گذرانيم و سپس آن ها را به نقد و ارزيابي مي نهيم.

1. از آن چه ابن نديم گفته است، مي توان دريافت كه او دو گونه مصحف ديده است: مصحفي كه حضرت آن را گردآورده و در نزد آل جعفر است (و البته آن را نديده)؛ و مصحفي كه شماري از صفحه هايش به مرور زمان از ميان رفته و نزد ابويعلي حمزه حسني بوده است. حتي ابن نديم خبر مي دهد كه اين نسخه به خط علي بن ابي طالب بوده است. [139].

2. مقريزي خبر مي دهد كه در سال 516 ق، مأمون بطائحي، وزير فاطمي، مصحفي را در جامعه مصري زراندود كرده است كه گفته اند به خط علي (ع) بوده است. [140].

3. جمال الدين داوودي (م 828 ق)، از مصحف هايي چند خبر مي دهد كه به خطعلي (ع) بوده است. [141].

4. در موزه آستان قدس رضوي، مصحفي منسوب به امام علي (ع) است (قرآن شماره6)، كه از آغاز سوره هود تا آخر سوره كهف و به خط كوفي است و بر پوست آهو نوشته شده است. در پايانش نوشته

شده است: «كتبه علي بن ابي طالب في سنة اربعين.» اين قرآن را شاه عباس صفوي وقف كرده و مهم تر آن كه شيخ بهايي در جمادي الاول 1008 تأييد كرده است كه خط، از سيّد الاوصياء، حجّةاللَّه علي اهل الارض والسماء است. [142].

شبهه ها و اشكال ها

درباره مصحف امام شبهه ها و اشكال هايي مطرح است. برخي از شبهه هاي رواييِ مربوط به بحث را در مبحث اثبات وجود مصحف امام و ويژگي هاي آن باز گفتيم و بدان ها پاسخ داديم، اما برخي شبهه ها از گونه تاريخي و كلامي اند كه اينك به چند نمونه از آن ها اشاره مي كنيم.

1. وقتي مصحف در روزگار ما ناياب است و در دسترس نيست، چه سودي دارد كه درباره اش سخن گوييم؟ هدف پژوهش گران مسائل تاريخي، كشف مجهولات تاريخ و افزودن بر آگاهي هاي تاريخي است و پژوهش و تفحص درباره مصحف امام، بر آگاهي هاي تاريخي و فرهنگي ما مي افزايد و به روشن شدن دسته اي از مسائل تاريخي - مانند سير كتابت در جهان اسلام و آغاز تدوين تفسير - كمك مي كند؛ به ويژه اگر درباره كتابي تحقيق كنيم كه مربوط به امام علي (ع) است و درباره اش نظريه هايي گوناگون باز گفته باشند و حقيقت در پرده اي از ابهام و تاريكي جاي گرفته باشد.

ارزشمندترين سود پژوهش درباره مصحف امام، روشن شدن زواياي تاريخ جمع قرآن است؛ اين كه گردآوري قرآن در روزگار پيامبر بوده يا پس از آن، نخستين گردآورنده كه بوده و چه انگيزه اي داشته است و حضرت علي (ع) در اين باره چه كرده است و در برابر، خلفا با چه انگيزه اي به جمع قرآن پرداخته اند. ديگر آن كه مصحف امام علي (ع) منشأ پرسش هايي درباره مصحف عثماني شده است و چنان كه

توضيح خواهيم داد، برخي كسان بر شيعه تاخته اند و گفته اند: شيعيان معتقدند قرآن تحريف شده است؛ زيرا به مصحفي جز مصحف كنوني ايمان دارند. روشن شدن موضوع مصحف امام علي (ع) به رفع اين شبهه ها كمك مي كند و موضع اهل بيت (ع) را درباره قرآن آشكار مي سازد.

2. گزارش هايي درباره مصحف در دست است كه با نقل متواتر قرآن ناسازگارند؛ به ويژه اخباري كه گونه اي اختلاف در مضمون قرائت ها را مطرح مي سازند. با توضيحاتي كه درباره مصحف امام به دست داديم، منافاتي ميان مصحف امام و تواتر قرآن برجاي نمي ماند. درست است كه اخبار مصحف امام از نظر سندي داراي جايگاه استواري همچون نقل قرآن نيستند، اما چون منابع گوناگون و تعبيرهايي مختلف از آن گزارش داده اند، گونه اي اطمينان به صحت و واقعيت گزارش ها حاصل مي گردد.

آن چه در باب اختلاف قرائت ها نقل شده است - بر فرض صحتِ منقولات - با تواتر قرآن ناسازگار نيست؛ زيرا اصلِ قرآن قطعي است، اما قرائت هاي قرآن متواتر نيستند [143] و از اين رو، اگر در روايتي، قرائتي بر خلاف قرائت رايج مطرح گردد، تنها قرائتي خواهد بود در كنار ديگر قرائت ها. آن گاه كه در باب كلمات قرآن از هفت تا چهارده قرائت نقل شده است و هيچ يك از معصوم به تواتر نرسيده است، چگونه مي توان نقل خبري درباره يكي از قرائت ها را مخالف قرآن دانست؟ از سوي ديگر، آن چه از مجموع منقولات ترديدناپذير شمرده شده است، اصل وجود مصحف امام علي (ع) است؛ اما كم و كيف آن بايد بر معيار قبول خبر ارزيابي شود. بدين رو، به صرف نقل خبري درباره قرائتي، نمي توان از قرائت مشهور دست كشيد.

3. برخي اخبار مصحف حكايت از

تحريف قرآن دارند و چون شيعه و سني بر مصونيت قرآن از تحريف يگانه اند، بايد در وجود مصحف ترديد كرد. به نظر مي رسد مهم ترين شبهه اي كه درباره مصحف امام مطرح است، همين باشد. اين شبهه دو سويه دارد:

1. شماري از محدثانِ قائل به تحريف، با پذيرفتن برخي روايات ناظر به مصحف امام، قائل به تحريف شده اند. ميرزاي نوري در كتاب فصل الخطاب في اثبات تحريف كتاب رب الارباب، دليل چهارم بر تحريف را وجود قرآن اميرمؤمنان دانسته و گفته است: «اين قرآن، هم از نظر ترتيب با مصحف كنوني تفاوت دارد و هم در آن مطالبي است كه از احاديث قدسيه محسوب نمي شود.» [144] در دليل يازدهم نيز رواياتي را مي آورد كه بنابر مفاد آن ها، مصحف امام تفاوت كمي با مصحف موجود دارد؛ از آن جمله مي گويد: «در كتاب سُليم بن قيس آمده كه در مصحف علي (ع) هجده هزار آيه است.» [145] يا «در خبر سالم بن ابي سالمه آمده است كه هنگامي كه قائم ما قيام كند، مصحفي را كه علي (ع) نوشته درخواهد آورد كه قرائتش با قرائت اين مصحف تفاوت دارد.» [146].

2. اين شبهه از سوي كساني است كه به داعيان و راويانِ مدعي چنين مصحفي حمله كرده و اين فكر را از سوي سبئيه دانسته و گفته اند: «ريشه پيدايش انديشه مصحف امام علي (ع)، توسط سبئيه (گروه عبداللَّه بن سبأ)؛ يعني كساني كه به الوهيت علي (ع) قائل بوده اند، مطرح شده است.» [147] جالب اين است كه مسئله وجود مصحف را با بحث نخستين گردآورنده قرآن پيوند زده و گفته اند: «نخستين كسي كه اين موضوع را در كتابش مطرح كرده، سُليم بن

قيس است.» [148].

اكنون در چند بند به شبهه پاسخ مي دهيم و نادرستي اش را آشكار مي كنيم:

خبري كه محمد صالح مازندراني از كتاب سليم بن قيس نقل كرده است، به هيچ وجه در نسخه هاي تصحيح شده اين كتاب موجود نيست. [149] حتي در نسخه بدل ها نيز چنين عبارتي ديده نمي شود. معلوم نيست كه مازندراني اين خبر را از كجا نقل كرده است كه در مصحف امام علي (ع) هجده هزار آيه است. از اين گذشته، مشهور است كه كتاب سُليم را نسخه هايي گوناگون است. آقا بزرگ تهراني از نسخه هاي گوناگون و متفاوتي از اين كتاب ياد مي كند. [150] بدين رو، با اين اختلاف نسخه ها و دست بردن هاي بسيار در نسخه و شبهه هايي كه درباره اين كتاب مطرح است، استناد به چنين روايتي هرگز پذيرفتني نيست. [151] البته در اصول كافي، روايتي ديگر از هشام بن سالم (در برخي نسخه ها از هارون بن مسلم) آمده است كه به روايت پيش گفته مي نمايد؛ با اين تفاوت كه مي گويد: «قرآني كه جبرائيل بر پيامبر نازل كرده است، هفده هزار آيه داشته است.» [152] ممكن است روايت كليني با روايت سُليم خلط شده باشد. اما اين روايت، كه به ظاهر از نظر سند، صحيح است و همه رجالش مورد وثوق است، از چند جهت مورد مناقشه و ناپذيرفتني است:

اول. كليني از طبقه نهم است و علي بن حكم، راوي كليني، از طبقه ششم. كليني نمي تواند بي واسطه از او روايت نقل كند. پس بايد در اين ميان كساني باشند كه در طريق افتاده اند و چون معلوم نيست طريق كليني به علي بن حكم كيانند، سند حديث مورد خدشه جدي است. [153].

دوم. علي بن حكم نابينا

بوده و از كساني بسيار حديث شنيده و به حافظه سپرده و از ديگران خواسته در دفترش بنويسند. مطمئن نيستيم كه هر آن چه او شنيده است، به كتابش راه يافته باشد؛ زيرا در عهد امام صادق (ع) كساني مانند سعيد بن مغيره و ابوالخطاب نسخه نويسي مي كردند و مطالبي را به نام امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برمي ساختند. بسيار محتمل است اين خبرسازان دروغ نويس، نسخه علي بن حكم را به دلخواه تغيير داده باشند. از اين موارد در تاريخ فراوان ديده شده است؛ مثلاً يونس بن عبدالرحمان آن چه را از كتاب هاي اصحاب امام صادق (ع) رونويسي كرده بود، با دل نگراني به امام رضا (ع) عرضه مي كند و آن حضرت حديث هاي جعلي را مشخص مي سازد و نشان مي دهد. [154].

آن چه مرحوم كليني نقل كرده است، بسان روايتي است كه عامه از ابي بن كعب نقل كرده اند كه «سوره احزاب كه اينك 73 آيه است، در حقيقت، به اندازه سوره بقره [يعني 286 آيه] بوده است.» [155] همچنين از عبداللَّه بن عمر نقل كرده اند كه «هيچ كس نبايد بگويد: من همه قرآن را آموخته ام؛ زيرا كسي از قرآن خبر ندارد. بخشي بسيار از قرآن از ميان رفته است.» [156] رواياتي ديگر نيز از طرق عامه نقل شده اند كه جايگاه رفيع اين كتاب آسماني را فرو مي آورند و آن را كتابي تحريف شده معرفي مي كنند كه البته داراي ارزش تاريخي و علمي نيستند. [157].

سوم. در برخي نسخه هاي الكافي، عدد «عشر» نيامده است؛ (يعني سبعة عشر آلاف)، و بدين سان، شمار آيات قرآن هفت هزار (سبعة آلاف) مي شود. تعبير تخميني آيات قرآن از 6236 آيه به هفت هزار غير طبيعي

نيست؛ [158] زيرا معمول است كه به جاي عدد شكسته از عدد سر راست سود برند.

چهارم. در روايت الكافي نيامده است كه شمار آيات در مصحف امام اين مقدار بوده است تا بتوان بر مصحف خرده گرفت. آن چه ميرزاي نوري، به نقل از مازندراني، از كتاب سليم نقل كرده است، ناظر به مصحف امام علي (ع) است كه گفتيم چنين عبارتي در كتاب سليم نيست و كتاب الكافي، ناظر به كتاب امام نيست.

پنجم. محقق كتاب الكافي در پانوشت درباره حديث يادشده گفته است كه شايد اختلاف در شمار آيات از ناحيه چگونگي تقسيم بندي آيات است نه اين كه قرآن كم و زياد شده باشد. [159].

ششم. هيچ يك از اصحاب، در عمل، به اين روايات توجه نكرده اند و آن ها را به عنوان اخبار شاذ و نادر ياد كرده اند. [160].

پاورقي

[1] فراهيدي، خليل بن احمد، العين، ج 3، ص 120.

[2] جوهري، صحاح اللغه، ج 4، ص 138.

[3] هلالي، سليم بن قيس، كتاب سُليم بن قيس، ج 2، ص 863 و 665 و 656 و 625 و 581.

[4] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 50.

[5] صدوق، التوحيد، ص 73.

[6] شهرستاني، عبدالكريم، مفاتيح الاسرار و مصابيح الانوار، ج 1، ص 128.

[7] ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 2، ص 420.

[8] ابن ضريس، فضائل القرآن، ص 36.

[9] ر.ك: سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 1، ص 204.

[10] ابن نديم، الفهرست، ص 30.

[11] كحاله، عمر رضا، معجم المؤلفين، ج 10، ص 59.

[12] ابن حجر، فتح الباري، ج 9، ص 13.

[13] سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 1، ص 204.

[14] ابن ضريس، فضائل القرآن، ص 35 و 22 و 21؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق (ترجمة الامام علي)، ص 28.

[15] شهيد ثاني «مضطرب الحديث»

را با «لين الحديث» يكي گرفته، مي نويسد: «اي يتساهل في روايته عن غير الثقة.» ر.ك: شهيد ثاني، الرعاية في علم الدرايه، ص 209.

[16] يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه ابراهيم آيتي، ج 2، ص 15.

[17] مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، مصنفات الشيخ المفيد، ج 4 (اوائل المقالات)، ص 81.

[18] مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، مصنفات الشيخ المفيد، ج 1، ص 79؛ عياشي، محمد بن مسعود، تفسيرالعياشي، ج 1، ص 89، ح 46. گويا مفاد حديث اين باشد كه ترتيب آيات بر اساس نزول، مطلب را روشن مي كرد؛ هر چند نام اشخاص برده نشده باشد.

[19] شهرستاني، عبدالكريم، مفاتيح الاسرار و مصابيح الانوار، ج 1، ص 120. البته به چنين مطلبي در تفسيرالقرآن العظيم دست نيافتم.

[20] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 27.

[21] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 56.

[22] جُزي، محمد بن احمد الكلبي، التسهيل لعلوم التنزيل، ج 1، ص 7.

[23] فيض كاشاني، محسن، تفسيرالصافي، ج 1، ص 47.

[24] زنجاني، ابوعبداللَّه، تاريخ القرآن، ص 76.

[25] خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسيرالقرآن، ص 222.

[26] عسكري، سيد مرتضي، القرآن و روايات المدرستين، ج 3، ص 200.

[27] عاملي، سيد جعفر مرتضي، حقائق هامة حول القرآن الكريم، ص 152 - 172.

[28] ابن خطيب، الفرقان، ص 47.

[29] آل غازي، ملا حويش، بيان المعاني، ج 1، ص 4.

[30] خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 222.

[31] عاملي، سيد جعفرمرتضي، حقائق هامه، ص 152.

[32] منابعِ شيعي اين احاديث، عمدتاً كتاب سُليم بن قيس هلالي، بصائرالدرجات، از محمد بن حسن صفار (م 290 ق)، تفسير منسوب به علي بن ابراهيم قمي (م 320 ق)، تفسيرالعياشي، از محمد بن مسعود بن عياش (م 320 ق)، اثبات الوصيه، منسوب به علي بن حسين

مسعودي (م 346 ق)، التوحيد، صدوق (م 381 ق) و مناقب ابن شهر آشوب مازندراني (م 588 ق) است. اين كتاب ها هر يك به گونه اي ضعفِ سندي و مشكلات استنادي دارند. در اين زمينه، دو دسته اشكال به طور مشخص مطرح است: يكي در صحت انتساب اين كتاب ها به مؤلفان آن ها است؛ مثلاً در مورد تفسير علي بن ابراهيم يقيناً مي دانيم كه اين كتاب از آنِ علي بن ابراهيم نيست (ر.ك: ايازي، سيد محمدعلي، المفسرون حياتهم و منهجهم، ص 330). در مورد بصائرالدرجات نيز نمي دانيم كتابي كه هم اكنون در اختيار ما است، همان كتاب محمد بن صفار باشد. چون طريق متقن - مانند كتب اربعه - براي اتصال سندي به مؤلف ندارد تا از طريق اجازه و تداول عام به مؤلف منتهي شود و او صحت آن را تأييد كند. از آن جا كه در گذشته معمول بوده كه صحافان و وراقان در كتابْ دست مي بردند يا مستنسخان به لحاظ گرايش هاي فكري و مذهبي روايات را تغيير مي دادند، چنين اطميناني براي عدم تصرف و اتصال آن ها به مؤلف وجود ندارد. ر.ك: شوشتري، محمدتقي، قاموس الرجال، ج 8، ص 131. در مورد برخي ديگر از اين كتاب ها مشكل ارسال سندي وجود دارد؛ مانند تفسير العياشي كه استنساخ گر، اسناد روايات را حذف كرده و طريق خبر مشخص نيست. انتساب اثبات الوصيه به مسعودي و طريق او معلوم نيست. مناقب ابن شهر آشوب، طريق روايات خود را مشخص نمي كند و به اين جهت مشكل مربوط به راويان هم دارد؛ مانند ابان بن ابي عياش (م 138ق) در طريق كتاب سُليم بن قيس كه در رجال ضعيف خوانده شده است. ر.ك: كتاب سُليم،

ج 1، ص 157-234، به ويژه صفحه 216 درباره ابان. به اين جهت، بحث ما در استناد به اين روايات، با صرف نظر از مباحث سندي و رجالي است.

[33] هلالي، سُليم بن قيس، كتاب سُليم، ج 2، ص 581.

[34] هلالي، سُليم بن قيس، كتاب سُليم، ج 2، ص 656.

[35] هلالي، سُليم بن قيس، كتاب سُليم، ج 2، ص 625.

[36] هلالي، سُليم بن قيس، كتاب سُليم، ج 2، ص 581 و657.

[37] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 50.

[38] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 150.

[39] حسكاني، عبيداللَّه بن عبداللَّه، شواهد التنزيل، ج 1، ص 37.

[40] حسكاني، عبيداللَّه بن عبداللَّه، شواهد التنزيل، ج 1، ص 37.

[41] قمي، علي بن ابراهيم، تفسيرالقمي، ج 2، ص 455.

[42] ابن ضريس، فضائل القرآن، ص 36.

[43] صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 193.

[44] ابن نديم الفهرست، ص 30.

[45] عياشي، محمدبن مسعود، تفسيرالعياشي، ج 3، ص 70.

[46] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 28، ص 231.

[47] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 36.

[48] مفيد، محمدبن محمد بن نعمان، مصنفات الشيخ المفيد، ج 4، ص 81.

[49] فيض كاشاني، محسن، تفسيرالصافي، ج 1، ص 47.

[50] زنجاني، ابوعبداللَّه، تاريخ القرآن، ص 76.

[51] خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 222.

[52] هلالي، سُليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 581؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 40.

[53] هلالي، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس، ص 582.

[54] هلالي، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس، ص 657؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 41.

[55] راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 333.

[56] ر.ك: زركشي، بدرالدين، البرهان في علوم القرآن، ج 2، ص 6.

[57] راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص

335.

[58] راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 337.

[59] بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، ج 3، ص 226.

[60] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 240، ح 2.

[61] همان، ح 1.

[62] همان، ح 3؛ صفار قمي، محمدبن حسن، بصائرالدرجات، ص 43.

[63] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 241، ح 4.

[64] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 241، ح 5.

[65] ر.ك: عاملي، اكرم بركات، حقيقة مصحف فاطمة عندالشيعه.

[66] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 42، ح 71.

[67] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 45.

[68] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 43.

[69] قصير عاملي، مصطفي، كتاب علي والتدوين المبكر، ص 23.

[70] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 143.

[71] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 166.

[72] به عنوان نمونه به روايت صفحات 166 و 165 و 147 مراجعه كنيد.

[73] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 239؛ صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 143.

[74] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 145.

[75] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 241.

[76] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 144.

[77] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 143.

[78] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 241.

[79] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 148.

[80] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 160.

[81] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 164 و 143.

[82] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 118 و 100.

[83] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 145؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 35.

[84] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص

242 و 240؛ صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 161 و 157.

[85] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 1، ص 241. در روايت آمده: «مثل فخذ الفالج.».

[86] ر.ك: صدوق، معاني الاخبار، ص 379، ح 3. روايت چنين است: «كانت معلقة في ذوابة السيف او قرابة.».

[87] مصطفي قصير اين نظريه را نقل مي كند، اما قائل آن را مشخص نمي سازد. ر.ك: قصير عاملي، مصطفي، كتاب علي و التدوين المبكر، ص 57.

[88] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 144.

[89] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 144.

[90] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 160.

[91] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 144.

[92] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 147.

[93] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 147.

[94] حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 24، ص 13؛ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 6، ص 219؛ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 9، ص 2.

[95] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 162.

[96] مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج 9، ص 143.

[97] پيش تر، منابع اين روايات را آورده ايم.

[98] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 37؛ صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 41.

[99] محدثين اهل سنت، به ويژه شارحان صحيح بخاري، مانند نووي و ابن حجر عسقلاني و عيني، اين اخبار را مستمسك كرده، روايات ديگري را كه از طريق اهل سنت درباره علوم علي (ع) و اهل بيت رسيده، مورد هجمه قرار داده اند و شيعه را از اين جهت براي نقل اين روايات ملامت كرده اند. ر.ك: قصير عاملي، مصطفي، كتاب علي و التدوين المبكر، ص 56 - 63.

[100] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 1، ص 241: «صحيفة طولها سبعون ذراعاً في عرض الأديم

مثل فخذ الفالج.».

[101] هلالي، سليم بن قيس، كتاب سُليم بن قيس، ج 2، ص 657.

[102] صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 144.

[103] ر.ك: همان، ص 161 و 160 و 143 و 142.

[104] خطيب بغدادي، تقييدالعلم، ص 34 و 33، به نقل از راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 401.

[105] ر.ك: جولد تسير [گلدزيهر] اجنتس، مذاهب التفسيرالاسلامي، ترجمه عبدالعليم نجار، ص 16.

[106] ر.ك: معرفت، محمد هادي، صيانةالقرآن من التحريف، ص 211 - 220.

[107] شهرستاني، عبدالكريم، مفاتيح الاسرار و مصابيح الانوار، ج 1، ص 120.

[108] شهرستاني، عبدالكريم، مفاتيح الاسرار و مصابيح الانوار، ج 1، ص 121.

[109] حسكاني، عبيداللَّه بن عبداللَّه، شواهدالتنزيل، ج 1، ص 38.

[110] صدوق، كمال الدين، ج 1، ص 401؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 99.

[111] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 56.

[112] ر.ك: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 88 و 74؛ صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 193.

[113] هلالي، سليم بن قيس، كتاب سُليم بن قيس، ج 2، ص 659.

[114] درباره چگونگي برخورد با حديث نبوي، ر.ك: ابوريه، محمود، اضواء علي السنةالمحمديه، ص 121.

[115] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوارج 42، ص 214، ح 15 و 16 و 17 و 19 و 30 و 33؛ مفيد، الارشاد، ص 10.

[116] صدوق، عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 304، ح 63.

[117] طوسي، اختيار معرفةالرجال (رجال كشي)، ص 224. درباره روايات ابوالخطاب و مذمت او از سوي امام صادق (ع)، ر.ك: همان، ص 294 - 295.

[118] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 28، ص 308؛ مسعودي، علي بن حسين، اثبات الوصيه، ص 121 - 122.

[119] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 53 و 52.

[120] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 50.

[121] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 207.

[122]

مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 42، ص 121 و 138.

[123] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ص 127 و 138.

[124] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ص 163؛ محدث قمي، عباس، سفينةالبحار، ج 4، ص 264.

[125] محدث قمي، عباس، الكني والالقاب، ج 1، ص 304.

[126] تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، ج 8، ص 5.

[127] قبانچي در كتاب مسندالامام علي، عمده مطالب جلد اول و دوم را به رواياتي اختصاص داده كه از حضرت در باب قرآن نقل شده است. حجم اين روايات، گوياي نقل گسترده ائمه (ع) از حضرت در باب تفسير است؛ گر چه براي ما روشن نيست كه ائمه (ع) چقدر در باب تفسير قرآن سخن گفته اند، و آن چه براي قضاوت به ما رسيده همين مقدار است. البته بايد در كنار اين روايات، روايات ديگري را كه از طرق ابن عباس، حسن بصري، ابن جبير و ديگران نقل شده و صريحاً نام حضرت در آن ها نيامده است، اما شواهد گوياي آن است كه از اهل بيت (ع) باشند، به حساب آورد.

[128] الكافي، ج 2، ص 462.

[129] سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 1، ص 204.

[130] ابن نديم، الفهرست، ص 30.

[131] راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 374.

[132] ر.ك: همان، ص 375 - 377.

[133] بقره، آيه 137.

[134] ابن بطوطه، رحله، ج 1، ص 54؛ ابن كثير، فضائل القرآن، ص 51.

[135] رومي، فهد، دراسات في علوم القرآن، ص 95.

[136] زرقاني، مناهل العرفان، ج 1، ص 403.

[137] زرقاني، مناهل العرفان، ج 1، ص 403.

[138] ر.ك: صبحي صالح، مباحث في علوم القرآن، ص 88.

[139] ابن نديم، الفهرست، ص 30.

[140] راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 374، به نقل از: مقريزي، خطط، ج 1، ص 480.

[141] راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 374، به نقل از: مقريزي،

خطط، ج 1، ص 480.

[142] ركني، محمد مهدي، نامه هدايت، پيوست ها از صفحات 260 به بعد.

[143] ر.ك: خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 157.

[144] محدث نوري، حسين، فصل الخطاب، ص 105 - 120.

[145] محدث نوري، حسين، فصل الخطاب، ص 235، ح 2؛ مازندراني، ملاصالح، شرح اصول الكافي، ج 11، ص 76.

[146] محدث نوري، حسين، فصل الخطاب، ح 3؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 88، ح 28؛ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 2، ص 633، ح 23.

[147] قفاري، ناصر بن عبداللَّه بن علي، اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشريه، ج 1، ص 202.

[148] قفاري، ناصر بن عبداللَّه بن علي، اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشريه، ج 1، ص 235 - 236 و 229.

[149] اين كتاب را محمد باقر انصاري تحقيق، و نشر الهادي در سه مجلد منتشر كرده است.

[150] تهراني، آقا بزرگ. الذريعةالي تصانيف الشيعه، ج 17، ص 276.

[151] ر.ك: معرفت، محمدهادي، صيانةالقرآن من التحريف، ص 225.

[152] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، كتاب فضل القرآن.

[153] خويي، سيدابوالقاسم، معجم رجال الحديث، ج 11، ص 394؛ نجاشي، ابوالعباس، رجال النجاشي، ص 338؛ طوسي، فهرست كتب الشيعة و اصولهم، ص 264.

[154] تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، ج 9، ص 500. به همين دليل رجاليون برخي از طرق حديثي يونس را معلول و داراي مشكل دانسته اند؛ مثل طريق محمد بن عيسي. ر.ك: اردبيلي، جامع الرواة، ج 2، ص 357.

[155] سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 3، ص 82.

[156] سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 3، ص 82.

[157] تفصيل اين موارد را مي توانيد در: سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 3، ص 82 - 85 ببينيد.

[158] عميدي، ثامر هاشم، دفاع عن الكافي، ج 2، ص 344.

[159] كليني، محمد بن يعقوب، الكافي في الاصول، ج 2،

ص 634، پاورقي شماره 3، تحقيق علي اكبر غفاري.

[160] عميدي، ثامر هاشم، دفاع عن الكافي، ج 2، ص 344.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109