فضائل علی علیه السلام در قرآن

مشخصات کتاب

سرشناسه: روحانی حسینی ، داود، - 1333

عنوان و نام پدیدآور: فضائل علی علیه السلام در قرآن / تالیف داود روحانی حسینی

مشخصات نشر: تبریز: داود روحانی حسینی ، 1380.

مشخصات ظاهری: [455] ص

شابک: 964-06-0087-315000ریال

وضعیت فهرست نویسی: فهرستنویسی قبلی

یادداشت: عنوان روی جلد: علی علیه السلام در قرآن .

یادداشت: کتابنامه

عنوان روی جلد: علی علیه السلام در قرآن .

عنوان دیگر: علی علیه السلام در قرآن

موضوع: علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، 23 قبل از هجرت - 40ق . -- جنبه های قرآنی

موضوع: علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، 23 قبل از هجرت - 40ق . -- فضایل

رده بندی کنگره: BP104/ع8 ر9 1380

رده بندی دیویی: 297/951

شماره کتابشناسی ملی: م 80-8056

دانش و فرهنگ امام

علی بن ابیطالب در عقل و اندیشه، یگانه و بی همتاست و بهمین جهت او محور فکری اسلام و جامع و سرچشمه علوم عربی است.

علی بن ابیطالب، بسرپرستی پسر عمویش، پیامبر، پرورش یافت و سپس شاگرد وی شد و اخلاق و روش او را درباره زندگی و خلق، فرا گرفت و به ارث برد و این میراث در قلب و عقل او، بطور یکسان نفوذ یافت. در بررسی قرآن با بینش و نظر حکیمانه ای - که مغز اشیاء را جستجو می کند تا حقائق آنها را بدست آورد - دقت نمود و در زمان طولانی خلافت ابوبکر و عمر و عثمان، فرصت یافت که به این بررسی عمیق و کامل بپردازد و ظاهر و باطن قرآن را بخوبی بداند و درک کند و زبان و قلب او، بوسیله آن استوار گردد و با آن به هم آمیزد.

علم او نسبت به حدیث چیزی نیست که بر آن غبار شک بنشیند. و هیچ جای تعجب هم نیست، زیرا که امام، بیشتر از هر صحابی و مجاهد دیگری با پیامبر در تماس بود و از

او علاوه بر چیزهائی که همه شنیدند، مطالبی شنید که دیگران نشنیدند و می گویند علی هیچ حدیثی را روایت و نقل نکرد، مگر آنکه خود از پیامبر شنیده بود و او اطمینان داشت که از احادیث پیامبر، کلمه ای هم از قلب و گوش او فوت نشده است. و به علی گفتند: «چطور شده که از همه اصحاب پیامبر بیشتر، حدیث داری؟» در جواب گفت: «برای اینکه اگر من از پیامبر سؤال می نمودم به من پاسخ می داد و اگر سکوت می کردم، پیامبر خود شروع می کرد و به من حدیث می گفت.

طبیعی است که علی بن ابی طالب فقه اسلامی را هم از همه بهتر بداند چنانکه از همه بهتر به آن عمل می کرد، و آنهائی که در عصر او بودند، کسی را کاملتر و صالحتر از او در فقه و فتوی نشناختند.

دانش علی در فقه اسلامی، منحصر به نصوص و احکام فقهی نبود، بلکه در علوم مقدماتی فقه نیز، از قبیل حساب، بر دیگران تفوق و برتری داشت. و اگر ابو حنیفه را در قرون پس از علی «امام اعظم فقه می دانند، باید توجه داشت که او شاگرد علی بود، زیرا او در پیش جعفر بن محمد درس خوانده و جعفر بن محمد از پدرش استفاده کرده بود … و سلسله به علی بن ابیطالب منتهی می گردد.

مالک بن انس نیز با چند واسطه شاگرد علی بود، زیرا او از ربیعه و ربیعه از عکرمه و عکرمه از عبد الله بن عباس و عبد الله بن عباس از علی استفاده کرده بود. به ابن عباس که استناد همه اینها بود گفته شد: «نسبت علم تو با پسر عمویت

- علی - چگونه است؟» در جواب گفت: «مانند قطره بارانی در برابر اقیانوس.

همه یاران پیامبر معترفند که پیامبر یکبار فرمود: علی در قضاوت از همه شما برتر است «قاضی ترین شما علی است. علی برای این از همه مردم دوران خود در قضاوت برتر بود که از همه آنها بر فقه و شریعت که منبع و منشاء قضاوت در اسلام است، آشناتر و داناتر بود، و علاوه، در نیروی تعقل و تفکر نیز آنچنان بود که بتواند در موارد بروز اختلاف، وجهی را کشف و بیان دارد که به واقعیت نزدیکتر باشد و با منطق صحیح، بیشتر انطباق یابد.

و از طرف دیگر، علی آن قدر از صفاء وجدان و پاکی درون بهره مند بود که به او اجازه می داد تا علم و آگاهی خود را در قضاوت، به بهترین روشی، اجرا کند و در حکم و داوری، عدالت را بر پایه ای از عقل و وجدان - هر دو - استوار سازد.

و از عمر بن خطاب نقل شده که به علی گفت: «ای ابو الحسن، خداوند مبارک نگرداند هر مشکلی را که تو در آن حکم و داوری نکنی و: «اگر علی نبود، عمر هلاک می شد» و: «هنگامی که علی در مسجد حاضر باشد، هیچ کس فتوی ندهد»!.

از آنجائی که علی بن ابیطالب از آن کسانی بود که در امور به ظواهر اکتفا نمی کنند و همیشه می خواهند که در هر مسئله ای به مغز و باطن آن پی ببرند، در «قرآن و موضوع آن که «دین بود، بدقت پرداخت، آنچنانکه متفکران جهان در کارها به دقت و تامل می پردازند. و از همین جا بود که علی مسئله دین

و مذهب را یک موضع قابل دقت و تفکر و تعمق می دانست و هرگز هم شخصیتی بزرگ مانند علی، از دین و مذهب فقط بظاهر آن و باجراء احکام و اقامه حدود و برپا داشتن مراسم عبادت، اکتفا نمی کند. و در صورتی که اکثریت مردم، به ظاهر دین و نتایج مادی آن در معامله و قضاوت می نگرند، علی در کنار دانش ظاهر احکام دین، آن را به مثابه یک موضوع فکری محض و قابل تحقیق و ررسی و دقت عمیق، مورد مطالعه و تفقه قرار می دهد و از تفکر و بررسی خود دست بر نمی دارد مگر آن هنگامی که اطمینان می یابد که این دین، بر پایه اساسی محکم و بنیادی متحد در اصول و حقایق، استوار است …

و از همین جا، علم کلام یا فلسفه دین، پیدا شد و روی همین اصل، علی نخستین دانشمند کلامی و بلکه پدر علم کلام است، برای آنکه دانشمندان نخستین این علم، از سرچشمه علی بن ابیطالب سیراب شده اند و اصول و مبادی این علم از راه علی به آنان رسیده است، و دانشمندان بعدی هم همچنان به نور او راه می یابند و علی را پیشوای خود و راهبر پیشینیان می دانند.

گویا خداوند چنین خواسته است که علی بن ابیطالب در علوم عربی نیز رکن و اساس باشد، به آن نحو که در علوم اسلامی رکن بود. برای آنکه در میان مردم دوران امام، کسی وجود نداشت که در علوم عربی با امام برابر باشد. و همین تبحر او در علوم عربی و منطق صحیح و قوای ذهنی خارق العاده اوست که برای ضبط اصول و قواعد عربی به او یاری

کرد تا زبان عربی مستند به دلیل و برهان باشد که نشان دهنده قدرت عقلی او در استدلال و قیاس منطقی است.

در واقع علی به حق واضع و پایه گذار علوم عربی بود که راه را برای آیندگان هموار ساخت. تاریخ ثابت می کند که علی بنیان گذار علم نحو است. شاگرد و رفیق او ابوالاسود دئلی روزی به نزد علی آمد و او را غرق در تفکر دید، پرسید: «در چه چیزی فکر می کنی یا امیر المؤمنین؟!» فرمود: من در شهر شما - کوفه - سخنی شنیدم که از نظر ادبی غلط بود، از این رو می خواهم کتابی در اصول عربی آماده سازم. سپس کاغذی به او داد که در آن چنین بود: کلام عبارت است از اسم و فعل و حرف تا آخر …

این مطلب را به شکل دیگری نیز نقل کرده و گفته اند: ابو الاسود دئلی به پیشگاه امام شکایت کرد که پس از فتوحات اسلامی، بعلت آمیزش و اختلاط اعراب با دیگران، غلط گوئی در بین مردم شیوع و رواج یافته، چون مردم غیر عرب سخن را به درستی ادا نمی کنند. امام لختی سر بزیر انداخت و سپس به ابوالاسود فرمود: آنچه را که می گویم بنویس، ابوالاسود قلم و کاغذی بدست گرفت، علی فرمود: کلام عرب از اسم و فعل و حرف، ترکیب می یابد. اسم آن است که از مسمی خبر دهد و فعل آن است که از حرکت آن آگاه سازد و حرف معنائی می دهد که نه اسم است و نه فعل! اشیاء بر سه قسم است: ظاهر و مضمر، و چیزی که هیچ یک از این دو نیست - بنا به

قول بعضی از علمای نحو، مراد اسم اشاره است - آنگاه به ابوالاسود فرمود: بدین نحو مطلب را تکمیل کن و از همان روز این علم - قواعد ادبیات عرب - بعنوان «علم نحو» شناخته شد.

از مزایای علی تیزی هوش و سرعت درک او است. موارد و نمونه های بسیاری که بطور ارتجال و بدون سابقه مطلبی را می گفت، نشان می دهد که علی نیروئی در این زمینه داشت که در دیگران نبود و بسیار می شد که در میان دوستان یا دشمنان، بدون مقدمه و بطور ارتجال، حکمتی نغز و سخنی شیوا می گفت که مورد توجه همگان قرار می گرفت.

علی در سرعت درک و حل مشکلات حساب در زمان خود بی نظیر بود و مردم آن دوران، این مشکلات را معماهائی به شمار می آوردند که برای حل آن راهی نبود و راز آن را کسی نمی دانست!. برای نمونه می گویند: زنی به نزد علی آمد و شکایت کرد که برادرش از دنیا رفته و ششصد دینار از خود باقی گذاشته ولی در موقع تقسیم، به او فقط یک دینار داده اند؟ علی فرمود: شاید برادرت یک زن، دو دختر، یک مادر، دوازده برادر و تو را داشته است؟ … و همینطور هم بود که علی گفت.

امام علی درباره مسائل زندگی و جهان، جامعه بشری، اسرار توحید، الهیات و شناخت ماوراء الطبیعه، نظریات فراوانی ابراز داشته.

علی استادی است که همه آنهائی که پس از وی آمدند و صاحب نظر شدند، به کمال و اصالت او اعتراف کردند و در واقع خود، پیروان آراء و شرح دهندگان نظریات او بودند.

کتاب بزرگ امام «نهج البلاغه به مقداری از گوهر حکمت غنی است که

امام را در صف اول و مقدم همه فلاسفه و حکماء جهان قرار می دهد.

و هنگامی که پیامبر فرمود: «دانشمندان امت من همچون پیامبران بنی اسرائیل هستند» آیا مقصودی جز علی داشت؟!.

اقتباس از کتاب امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی (علی و حقوق بشر)

تالیف: جرج جرداق

ترجمه: سید هادی خسروشاهی

انفاق و ایثار علی

و از اخلاق خاص علی، کرم و بخشش او بود که حد و مرزی نداشت، ولی بخششی که در اصول و هدف پاک و سالم بود نه مانند بخشش فرمانداران و زورمندانی که از مال و کوشش مردم بخشش می فرمایند! اینان وقتی که چنین بخششی می کنند فقط به خویشان و نزدیکان و یا هوادارانشان می بخشند که در راه حکومت و سلطنت آنها شمشیر می زنند واگر گامی بالاتر نهند برای آن بخشش می کنند که گفته شود آنها اهل کرم و بخشش هستند! تا مورد توجه عامه مردم قرار گیرند و اختلاسها و دزدیها و ستمها و ضعف اداری امور و غیره را بدین ترتیب پرده پوشی کنند.

و این شکل از اشکال بخشش را که در واقع فرقی با رشوه ندارد - و اکثریت کسانی که در تاریخ ما و تاریخ قدرتمندان دیگران به کرم و بخشش مشهورند با این نوع بخشش سرو کار داشتند - علی بن ابیطالب در سراسر زندگی خود ندید و یک بار هم به آن دست نیالود و آن را نشناخت. کرم و بخشش علی چیزی است که از همه مردانگیهای او پرده برمی دارد و با جان و دل او به هم آمیخته است او با اینکه دختر خود را از اینکه گردنبندی را از بیت المال به امانت گرفته که در عیدی

از اعیاد به آن آرایش کند توبیخ می کند و با اینکه برادر خود عقیل را که مختصری از مال عمومی مردم را بیجا خواسته بود از خود می رنجاند و با اینکه او هرگونه رشوه خوار و هوادار مال بی کوشش و بدون حق را، از خود طرد می کند، با این حال، چنانکه در روایات صحیح آمده است او با دست خود نخلهای گروهی از یهودیان را در مدینه سیراب می کند، تا آنجا که دست او تاول می زند و زخم می شود و آنگاه مزدی را می گیرد و به بیچارگان و درماندگان می بخشد و یا با آن بندگانی را می خرد و بلافاصله آزاد می سازد.

«شعبی از زبان کسانیکه علی را خوب می شناختند روایت می کند که او بخشنده ترین مردم بود که از مال خود برای مردم می بخشید واگر گواهی دشمن در بعضی موارد صحیحترین شهادتها باشد باید فهمید که بخشش و کرم علی تا چه پایه بوده که معاویه بن ابی سفیان هم به آن شهادت داده، در حالی که او همیشه می کوشید که از علی عیب جویی کند و از او انتقاد نماید.

معاویه می گوید: «اگر علی خانه ای پر از طلای ناب و خانه ای پر از علوفه داشته باشد، طلا را پیش از علوفه می بخشد!» امام علی (ع) صدای عدالت انسانی. ج 2 - 1 صفحه 122.

تالیف: جرج جرداق

ترجمه: سید هادی خسرو شاهی

فداکاری بی نظیردر لیله المبیت

اعمال ورفتار هر فرد، زاییده طرز تفکر وعقیده او است.جانبازی وفداکاری از نشانه های افراد با ایمان است.اگر ایمان انسان به چیزی به حدی برسد که آن را بالاتر از جان ومال خود بداند، قطعا در راه آن سر از پا نمی شناسد وهستی وتمام شؤون خویش را فدای

آن می سازد. قرآن مجید این حقیقت را در آیه زیر منعکس کرده است:

انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون.(حجرات: 15)

«مؤمنان کسانی هست که به خدا وپیامبر او ایمان آوردند ودر آن هرگز تردید نکردند وبا مال وجان خود در راه خدا کوشیدند؛ آنان به راستی در ایمان خود صادقند.

در سالهای آغاز بعثت، مسلمانان سخت ترین شکنجه ها وزجرها را در راه پیشبرد هدف تحمل می کردند. آنچه که دشمنان را از گرایش به آیین توحید باز می داشت همان عقاید خرافی نیاکان وحفظ مقام خدایان وتفاخر به امتیازات قومی وطبقاتی وکینه های موروثی قبیله ای بود.این موانع تا روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مکه را فتح کرد، بر سر راه پیشرفت اسلام در مکه واطراف آن وجود داشت وجز با قدرت نیرومند ارتش اسلام از میان نرفت.

فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهی از آنان به حبشه وگروه دیگری به یثرب مهاجرت کنند. با آنکه پیامبر وحضرت علی از حمایت خاندان بنی هاشم وبالاخص ابوطالب برخوردار بودند، اما جعفر بن ابی طالب ناگزیر شد به همراه تنی چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گوید وتا سال هفتم هجرت که سال فتح خیبر بود در آنجا اقامت گزیند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سال دهم بعثت حضرت ابوطالب، بزرگترین حامی ومدافع خویش را، در مکه از دست داد. بیش از چند روز از مرگ عموی بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خدیجه، که هیچ گاه از بذل جان ومال در پیشبرد هدف

مقدس پیامبر دریغ نمی داشت، نیز چشم از جهان پوشید. با در گذشت این دو حامی بزرگ، میزان خفقان وفشار بر مسلمین در مکه فزونی گرفت؛ تاآنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شورای عمومی تصمیم گرفتند که ندای توحید را بازندانی کردن پیامبر یا با کشتن ویا تبعید او خاموش سازند. قرآن مجید این سه نقشه آنان را یاد آور شده، می فرماید:

واذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین (انفال: 30)

به یاد آور هنگامی را که کافران بر ضد تو حیله کردند وبر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند ویا تبعید کنند.آنان از در مکر وارد می شوند وخداوند مکر آنان را به خودشان باز می گرداند؛ وخداوند از همه چاره جوتر است.

سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردی انتخاب شود وسپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب یکباره بر خانه محمد صلی الله علیه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده می شدند وهم خون او در میان قبایل عرب پخش می شد ولذا خاندان هاشم نمی توانست با تمام قبایلی که در ریختن خون وی شرکت کرده بودند به خونخواهی ومبارزه برخیزند.

فرشته وحی پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند.

شب مقرر فرا رسید.مکه ومحیط خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تاریکی شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویی به جانب

خانه رسول خدا روی آوردند.اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیری خانه را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است ودر بستر خود آرمیده است. برای اجرای این نقشه لازم بود که فرد جانبازی در بستر او بخوابد وروانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادی که نقشه قتل او را کشیده اند تصور کنند که او هنوز خانه را ترگ نگفته است ولذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود واز راه عبور ومرور افراد در کوچه وبیرون مکه جلوگیری نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد ودر خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار، لابد کسی است که پیش از همه به وی ایمان آورده است واز آغاز بعثت، پروانه وار، گرد شمع وجود او گردیده است. آری، این شخص شایسته کسی جز حضرت علی -علیه السلام نیست واین افتخار باید نصیب وی شود.

از این رو، پیامبر رو به حضرت علی کرد وگفت: مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیده اند وتصمیم گرفته اند که به طور دسته جمعی به خانه من هجوم آورند ومرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابی وآن پارچه سبز را به خود بپیچی تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه ام ودر بسترم آرمیده ام ومراتعقیب نکنند. وحضرت علی -علیه السلام در اطاعت امر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید.

چهل نفر آدمکش اطراف خانه پیامبر رامحاصره کرده بودند واز شکاف در به داخل می نگریستند

ووضع خانه را عادی می دیدند وگمان می کردند که پیامبر در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند وآنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش موری از نظر آنان مخفی نمی ماند.

اکنون باید دید که پیامبر اکرم، با این مراقبت شدید، چگونه خانه را ترک گفت.

بسیاری از سیره نویسان بر آنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که آیاتی از سوره یس را قرائت می کرد [1] صف محاصره کنندگان را شکافت وآنچنان ازمیانشان عبور کرد که احدی متوجه نشد.امکان این مطلب قابل انکار نیست؛ چه هرگاه مشیت الهی بر این تعلق گیرد که پیامبر خود را از طریق اعجاز وبه طور غیر عادی نجات دهد، هیچ چیز نمی تواند مانع از آن شود.ولی سخن اینجاست که قراین زیادی حکایت می کند که خدا نمی خواست پیامبر خود را از طریق اعجاز نجات بخشد، زیرا در این صورت لازم نبود که حضرت علی در بستر پیامبر بخوابد وخود پیامبر به غار «ثور» برود وسپس با زحمات زیادی راه مدینه را در پیش گیرد.

برخی نیز می گویند هنگامی که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود وپیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولی این نظر دور از حقیقت است وهرگز شخص عاقل باور نمی کند که چهل آدمکش که خانه را برای این محاصره کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموریت خود را آنچنان سرسری بگیرند که همگی با خیال آسوده بخوابند!

ولی بعید نیست،همان طور که برخی نوشته اند، پیامبر پیش از گرد آمدن تروریستها، خانه را ترک گفته بود. [2].

یورش به خانه وحی

ماموران

قریش، در حالی که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظه ای بودند که همگی به خانه وحی یورش آورند وخون پیامبر را که در بسترش آرمیده است بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می نگریستند واز فرط فرح در پوست نمی گنجیدند وتصور می کردند که به زودی به آخرین آرزوی خود خواهند رسید. ولی علی -علیه السلام، با قلبی مطمئن وخاطری آرام، در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود، زیرا می دانست که خداوند پیامبر عزیز خود رانجات داده است.

دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند وسرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند وماموریت خود را انجام دهند. پرده های تیره شب به کنار رفت وصبح صادق سینه افق را شکافت. ماموران با شمشیرهای برهنه به طور دسته جمعی به خانه پیامبر هجوم آوردند واز اینکه در آستانه تحقق بزرگترین آرزوی خود بودند از شادی در پوست خود نمی گنجیدند، اما وقتی وارد خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدند حضرت علی -علیه السلام را به جای پیامبر یافتند.خشم وتعجب سراپای وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علی کردند وپرسیدند محمد کجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می خواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیت به سوی حضرت علی -علیه السلام حمله بردند واو را به سوی مسجد الحرام کشیدند، ولی پس از بازداشت مختصری ناگزیر آزادش ساختند ودر حالی که خشم گلوی آنان را می فشرد تصمیم گرفتند که از پای ننشینند تا جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله

و سلم را کشف کنند. [3].

قرآن مجید برای اینکه این فداکاری بی نظیر در تمام قرون واعصار جاودان بماند، در طی آیه ای جانبازی حضرت علی -علیه السلام را می ستاید واو را از کسانی می داند که جان به کف در راه کسب رضای خدا می شتابند:

ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد. (بقره: 207)

برخی از مردم کسانی هستند که جان خود را برای تحصیل رضای خداوند از دست می دهند؛ وخداوند به بندگان خود رؤوف ومهربان است.

جنایتکار عصر بنی امیه

بسیاری از مفسران شان نزول آیه اخیر را حادثه «لیله المبیت می دانندوبر آنند که آیه به همین مناسبت در باره حضرت علی -علیه السلام نازل شده است. [4].

سمره بن جندب، عنصر جنایتکار عصر اموی، با گرفتن چهار صد هزار درهم حاضر شد که نزول این آیه را در باره حضرت علی -علیه السلام انکار کند ودر یک مجمع عمومی بگوید که آیه در باره عبد الرحمان بن ملجم نازل شده است! وی نه تنها نزول این آیه را در باره علی -علیه السلام انکار کرد بلکه افزود که آیه دیگری(که در باره منافقان است) در باره علی -علیه السلام نازل شده است. [5] آیه مزبور این است:

دانشمند معروف شیعه، مرحوم شیخ طوسی، در امالی خود دنباله واقعه هجرت را که منتهی به نجات پیامبر شد چنین می نویسد:

شب هجرت سپری شد وعلی -علیه السلام از محل اختفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آگاه بود وبرای فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند. [6].

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در

یکی از شبها حضرت علی -علیه السلام وهند بن ابی هاله فرزند خدیجه به غار رفتند وبه محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند. پیامبر دستورهای زیر را به حضرت علی داد:

1) دو شتر برای من وهمسفرم آماده کن.(در این موقع ابوبکرگفت: من قبلا دو شتر برای این کار آماده کرده ام. پیامبر فرمود: در صورتی این دو شتر را از تو می پذیرم که پول هر دو را بپردازم.سپس به علی دستور داد که پول شتران را بپردازد».

2) من امین قریش هستم وهم اکنون امانتهای مردم در خانه من است.فردا باید در محل معینی از مکه بایستی وبا صدای رسا اعلام کنی که هرکس امانتی نزد محمد دارد بیاید وآن را باز گیرد.

3) بعد از رد امانتها باید خود را آماده مهاجرت کنی.هروقت نامه من به تو رسید، دخترم فاطمه ومادرت فاطمه وفاطمه دختر زبیر بن عبد المطلب را همراه خود بیاور.واگر کسانی از بنی هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نیز فراهم کن.(سپس فرمود:) «از این پس هر خطری که در کمین تو بود از تو برطرف شده است ودیگر آسیبی به تو نخواهد رسید». [7].

فداکاری امیر مؤمنان -علیه السلام در شبی که خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طرف آدمکشان قریش محاصره شده بود امری نیست که بتوان آن را انکار کرد ویا کوچک شمرد. خداوند برای اینکه به این رویداد تاریخی رنگ ابدی وجاودانی بخشد در قرآن مجید (سوره بقره، آیه 207) از آن یاد کرده است و مفسران بزرگ نیز در تفسیر آیه مربوط به این واقعه به نزول آن در شان حضرت

علی -علیه السلام اشاره کرده اند.و اما در اینجا دو گواه تاریخی بر آن می آوریم

دو مطلب تاریخی گواه می دهد که عمل حضرت علی -علیه السلام در آن شب جز فداکاری نبوده، آن حضرت به راستی آماده قتل وشهادت در راه خدا بوده است.

1) اشعاری که امام -علیه السلام پیرامون این حادثه تاریخی سروده وسیوطی همه آنها را در تفسیر خود [8] نقل کرده است، گواه روشن بر جانبازی اوست:

وقیت بنفسی خیر من وطا الحصی محمد لما خاف ان یمکروا به وبت اراعیهم متی ینشروننی ومن طاف بالبیت العتیق و بالحجر فوقاه ربی ذو الجلال من المکر و قد وطنت نفسی علی القتل و الاسر

من جان خود را برای بهترین فرد روی زمین ونیکوترین شخصی که خانه خدا وحجر اسماعیل را طواف کرده است سپر قرار دادم.

آن شخص عالیقدر محمد بود. ومن هنگامی دست به این کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشیده بودند ولی خدای من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.

من در بستر وی بیتوته کردم ودر انتظار حمله دشمن بودم وخود را برای مرگ واسارت آماده کرده بودم.

2) دانشمندان سنی وشیعه نقل کرده اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئیل ومیکائیل، خطاب کرد که: اگر من برای یکی از شما مرگ وبرای دیگری حیات مقرر کنم کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد وزندگی را به دیگری واگذار کند؟ در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد ودر راه دیگری فداکاری کند.سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمین فرود آیید وببینید که علی چگونه مرگ را خریده، خود را فدای پیامبر کرده

است؛ سپس جان علی را از شر دشمن حفظ کنید. [9].

اگر از نظر بعضی مرور زمان بر این فضیلت بزرگ پرده کشیده است، ولی در آغاز اسلام عمل حضرت علی -علیه السلام در نظر دوست ودشمن بزرگترین فداکاری به شمار می رفت.در شورای شش نفری که به فرمان عمر برای تعیین خلیفه تشکیل شد علی -علیه السلام با ذکر این فضیلت بزرگ بر اعضای شورا احتجاج کرد وگفت:

من شما اعضای شوری را به خدا سوگند می دهم که آیا جز من کسی بود که برای پیامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آیا جز من کسی در جای او خوابید وخود را سپر بلای او کرد؟ همگی گفتند: والله جز تو کسی نبوده است. [10].

مرحوم سید بن طاووس در باره فداکاری حضرت علی -علیه السلام تحلیل جالبی دارد وآن را به فداکاری اسماعیل وتسلیم او در برابر پدر قیاس کرده، برتری ایثار حضرت علی -علیه السلام را اثبات کرده است. [11].

فروغ ولایت صفحه 45

آیه الله سبحانی

پیک ونماینده مخصوص پیامبر

حضرت علی -علیه السلام به فرمان خدا آیات سوره برائت و قطعنامه ویژه ریشه کن ساختن بت پرستی را، به هنگام حج، برای همه قبایل عرب برخواند وبرای این کار، درست در جای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تکیه کرد.

تاریخ اسلام حاکی است که در آن روزی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم رسالت خود را اعلان نمود، در همان روز نیز خلافت وجانشینی حضرت علی -علیه السلام را پس از خود اعلام کرد.

پیامبر گرامی در طول رسالت بیست وسه ساله خود، گاهی به صورت کنایه واشاره وکرارا به تصریح، لیاقت وشایستگی حضرت علی -علیه السلام را برای پیشوایی

وزمامداری امت به مردم یاد آوری می کرد وافرادی را که احتمال می داد پس از درگذشت وی با حضرت علی -علیه السلام در افتند واز در مخالفت با او در آیند اندرز می داد ونصیحت می کرد واحیانا از عذاب الهی می ترساند.

شگفت آور اینکه هنگامی که رئیس قبیله بنی عامر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشنهاد کرد که حاضر است از آیین او سرسختانه دفاع کند اما مشروط به اینکه زمامداری را پس از خود به او واگذار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ او فرمود:

«الامر الی الله یضعه حیث شاء» [12].

یعنی: این امر در اختیار خداست وهرکس را برای این کار انتخاب کند او جانشین من خواهد بود.

هنگامی که حاکم یمامه پیشنهادی مشابه پیشنهاد رئیس قبیله بنی عامر مطرح کرد، باز هم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخت برآشفت ودست رد بر سینه او زد. [13].

با وجود این، پیامبر گرامی در موارد متعدد وبه عبارات مختلف حضرت علی -علیه السلام را جانشین خود معرفی می کرد وازا ین راه به امت هشدار می داد که خدا حضرت علی را برای وصایت وخلافت انتخاب کرده و او در این کار اختیاری نداشته است. از باب نمونه مواردی را در اینجا یاد آور می شویم:

1- در آغاز بعثت، هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از طرف خدا مامور شد که خویشاوندان خود را به آیین اسلام دعوت کند، در آن جلسه، حضرت علی -علیه السلام را وصی ووزیر وخلیفه خویش پس از خود خواند.

2- هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رهسپار تبوک شد موقعیت حضرت علی -علیه السلام را

نسبت به خود به سان موقعیت هارون نسبت به موسی -علیه السلام بیان داشت وتصریح کرد که همه مناصبی را که هارون داشت، جز نبوت،حضرت علی -علیه السلام نیز داراست.

3- به بریده ودیگر شخصیتهای اسلام گفت: علی -علیه السلام شایسته ترین زمامدار مردم پس از من است.

4- در سرزمین غدیر ودر یک اجتماع هشتاد هزار نفری(یا بیشتر) دست حضرت علی -علیه السلام را گرفت واو را به مردم معرفی کرد وتکلیف مردم را در این مورد روشن ساخت.

علاوه بر تصریحات یاد شده، گاهی پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم بعضی کارهای سیاسی را به حضرت علی -علیه السلام واگذار می کرد و از این طریق افکار جامعه اسلامی را برای تحمل زمامداری حضرت علی آماده می ساخت.از باب نمونه، جریان زیرا را بررسی می کنیم:

متجاوز از بیست سال بود که منطق اسلام در باره شرک ودوگانه پرستی در سرزمین حجاز ودر میان قبایل مشرک عرب انتشار یافته بود واکثر قریب به اتفاق آنها از نظر اسلام در باره بتان وبت پرستان آگاهی پیدا کرده بودند ومی دانستند که بت پرستی چیزی جز یک تقلید باطل از نیاکان نیست ومعبودهای باطل آنان چنان ذلیل وخوارند که نه تنها نمی توانند در باره دیگران کاری انجام دهند بلکه نمی توانند حتی ضرری از خود دفع کنند ویا نفعی به خود برسانند وچنین معبودهای زبون وبیچاره در خور ستایش وخضوع نیستند.

گروهی که با وجدان بیدار ودل روشن به سخنان رسول گرامی گوش فرا داده بودند در زندگی خود دگرگونی عمیقی پدید آوردند واز بت پرستی به توحید ویکتاپرستی گرویدند. خصوصا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مکه را فتح

کرد وگویندگان مذهبی توانستند در محیط آزاد به تبیین وتبلیغ اسلام بپردازند تعداد قابل ملاحظه ای از مردم به بت شکنی پرداختند وندای توحید در بیشتر نقاط حجاز طنین انداز شد. ولی گروهی متعصب ونادان که رها کردن عادات دیرینه برای آنان گران بود، گرچه پیوسته با وجدان خود در کشمکش بودند، از عادات زشت خود دست بر نداشتند واز خرافات واوهام پیروی می کردند.

وقت آن رسیده بود که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم هر نوع مظاهر بت پرستی وحرکت غیر انسانی را با نیروی نظامی درهم بکوبد وبا توسل به قدرت، بت پرستی را که منشا عمده مفاسد اخلاقی واجتماعی ویک نوع تجاوز به حریم انسانیت بود(وهست) ریشه کن سازد وبیزاری خدا ورسولش را در منی ودر روز عید قربان ودر آن اجتماع بزرگ که از همه نقاط حجاز در آنجا گرد می آیند اعلام بدارد. خود آن حضرت یا شخص دیگری قسمتی از اول سوره برائت را، که حاکی از بیزاری خدا وپیامبر او از مشرکان است، در آن اجتماع بزرگ بخواند وبا صدای رسا به بت پرستان حجاز اعلام کند که باید وضع خود را تا چهار ماه دیگر روشن کنند، که چنانچه به آیین توحید بگروند در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت وبه سان دیگران از مزایای مادی ومعنوی اسلام بهره مند خواهند بود، ولی اگر بر لجاجت وعناد خود باقی بمانند، پس از چهار ماه باید آماده نبرد شوند وبدانند که در هرجا دستگیر شوند کشته خواهند شد.

آیات سوره برائت هنگامی نازل شد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تصمیم به شرکت در مراسم حج نداشت. زیرا در سال

پیش، که سال فتح مکه بود، در مراسم حج شرکت کرده بود وتصمیم داشت که در سال آینده نیز که بعدها آن را «حجه الوداع نامیدند در این مراسم شرکت کند. از این رو ناچار بود کسی را برای ابلاغ پیامهای الهی انتخاب کند. نخست ابوبکر را به حضور طلبید وقسمتی از آغاز سوره برائت را به او آموخت واو را با چهل تن روانه مکه ساخت تا در روز عید قربان این آیات را برای آنان بخواند.

ابوبکر راه مکه را در پیش گرفت که ناگهان وحی الهی نازل شد وبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که این پیامهارا باید خود پیامبر ویا کسی که از اوست به مردم برساند وغیر ازاین دو نفر، کسی برای این کار صلاحیت ندارد. [14].

اکنون باید دید این فردی که از دیده وحی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است واین جامه بر اندام او دوخته شده است کیست؟

چیزی نگذشت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی -علیه السلام را احضار کرد وبه او فرمان داد که راه مکه را در پیش گیرد وابوبکر را در راه دریابد وآیات را از او بگیرد وبه او بگوید که وحی الهی پیامبر را مامور ساخته است که این آیات را باید یا خود پیامبر ویا فردی از اهل بیت او برای مردم بخواند واز این جهت انجام این کار به وی محول شده است.

حضرت علی -علیه السلام با جابر وگروهی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در حالی که بر شتر مخصوص پیامبر

سوار شده بود، راه مکه را در پیش گرفت وسخن آن حضرت را به ابوبکر رسانید. او نیز آیات را به حضرت علی -علیه السلام تسلیم کرد.

امیرمؤمنان وارد مکه شد ودر روز دهم ذی الحجه بالای جمره عقبه، با ندایی رسا سیزده آیه از سوره برائت را قرائت کرد وقطعنامه چهار ماده ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را با صدای بلند به گوش تمام شرکت کنندگان رسانید. همه مشرکان فهمیدند که تنها چهار ماه مهلت دارند که تکلیف خود را با حکومت اسلام روشن کنند. آیات قرآن و قطعنامه پیامبر تاثیر عجیبی در افکار مشرکین داشت وهنوز چهار ماه سپری نشده بود که مشرکان دسته دسته به آیین توحید روی آوردند وسال دهم هجرت به آخر نرسیده بود که شرک در حجاز ریشه کن شد.

اگر بخواهیم در این حادثه تاریخی بی طرفانه داوری کنیم، باید بگوییم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به امر الهی قصد داشت در دوران حیات خود دست حضرت علی -علیه السلام را در مسائل سیاسی وامور مربوط به حکومت اسلامی باز بگذارد تا مسلمانان آگاه شوند وعادت کنند که پس از غروب خورشید رسالت، در امور سیاسی وحکومتی باید به حضرت علی -علیه السلام مراجعه کنند وپس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای این امور فردی شایسته تر از حضرت علی -علیه السلام نیست. زیرا آشکارا دیدند که یگانه کسی که از طرف خدا برای رفع امان از مشرکان مکه، که از شؤون حکومت است، منصوب شد همان حضرت علی -علیه السلام بود.

اقتباس از کتاب فروغ ولایت صفحه 117تا

123

آیه الله سبحانی

جایگاه علی در قرآن در رابطه با پیامبر

در سال نهم پس از هجرت پیامبر،گروهی به نمایندگی از نصارای نجران یمن به مدینه آمدند تا راجع به اسلام از پیامبر (ص) سؤالهایی بکنند و با او درباره دین به احتجاج پردازند.و میان آنان با پیامبر بحث و گفتگویی شد که پیامبر در این گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسیح و تعلیمات او بیان کرد.و لیکن آنان در موضع منفی خود نسبت به تعلیمات اسلامی پافشاری کردند.آن گاه وحی نازل شد و پیامبر را مأمور به مباهله با آنان ساخت.مباهله نفرین کردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسیله خداوند بر آن که باطل است عذابش را نازل کند: «هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند.بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم،لابه و زاری کنیم و لعنت خدا را نثار دروغگویان گردانیم» [15].

پیامبر (ص) به دلیل مأموریتی که داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسیحی را به مباهله دعوت کرد.نیشابوری در تفسیر: غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زیر را نقل کرده است: «پیامبر به آنان فرمود: خداوند مرا مأمور کرده است که اگر پذیرای برهان نشدید با شما مباهله کنم،گفتند ای ابو القاسم!ما باز می گردیم و درباره کار خود با هم مشورت می کنیم،آن گاه به نزد تو می آییم.و چون بازگشتند به شخص دوم هیأت نمایندگی که مردی کاردان و با تدبیر بود گفتند: ای عبد المسیح!نظر تو چیست؟اوگفت: به خدا قسم ای جمعیت نصارا شما دانستید که محمد پیامبری است فرستاده از جانب خدا.و براستی سخن قاطع را درباره صاحبتان مسیح برای شما بیان کرد.و به خدا سوگند،هرگز

قومی با پیامبری مباهله نکرد مگر آن که بزرگ و کوچک آنان از میان رفتند.و شما اگر این کار را بکنید بیچاره می شوید!اگر خوش ندارید،در موضع خود بایستید و بر دین خود پافشاری ورزید و این مرد را به حال خود واگذارید و به شهرهای خود باز گردید.

هیأت نمایندگی مسیحیان به حضور پیامبر (ص) آمد،دیدند او برای مباهله بیرون آمده است در حالی که عبایی از موی سیاه بر دوش داشت؛حسین (ع) در آغوش آن حضرت بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) در پی او حرکت می کرد،علی (ع) نیز پشت سر فاطمه حرکت می کرد،و پیامبر (ص) به آنها می گفت هر وقت من دعا کردم شما آمین بگویید.اسقف نجران رو به همراهان کرد و گفت: ای گروه نصارا!من چهره هایی را می بینم که اگر دست به دعا بردارند و از خداوند بخواهند که کوه را از جا بکند،فورا خواهد کند!پس با او مباهله مکنید که هلاک می شوید و بر روی زمین تا روز قیامت یک مسیحی باقی نخواهد ماند.سپس،رو به پیامبر کردند و گفتند: ای ابو القاسم!تصمیم ما این است که با تو مباهله نکنیم … » [16].

طبری در تفسیر خود از چندین طریق نقل کرده است که پیامبر خدا (ص) علی،فاطمه،حسن و حسین را در داستان مباهله به همراه خود آورده بود [17].

و در صحیح مسلم از سعد بن ابی وقاص روایت شده است که چون این آیه نازل شد: «بیایید فرزندان و … خود را گرد آوریم» پیامبر خدا (ص) علی،فاطمه،حسن و حسین را طلبید و گفت: بارلها اینان اهل بیت منند» [18]. خداوند پیامبرش را مأمور کرده بود

تا به هیأت نمایندگی نجران بگوید: «بیائید فرزندان،زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم … » برای اطاعت این فرمان پیامبر حسنین را حاضر کرد که پسران دختر او و در حقیقت فرزندان او بودند؛فاطمه را به حضور خواست که او برجسته ترین زنان از اهل بیت رسول بود.و لیکن چرا به همراه آنان علی را آورده بود که نه از پسران پیامبر است و نه از زنان او؟

برای علی در آیه مبارکه جایی نیست،مگر این که داخل در فرموده خدای متعال «انفسنا» باشد.براستی که بردن علی دلیل بر این است که پیامبر خدا او را به منزله خود به حساب می آورد و اگر پیامبر خدا او را چنین به حساب می آورد پس،در حقیقت او را در میان همه مسلمانان ممتاز دانسته است.پیامبر خدا در موارد مختلفی صریحا می فرمود: علی از من است و من از اویم.و حبشی بن جناده روایت کرده است که او خود از پیامبر خدا شنید که می فرمود: «علی از من است و من از او و کسی از جانب من کاری را انجام نمی دهد بجز علی.» [19].

بحث و گفتگوی میان امام رضا (ع) و مأمون

چه زیباست گفتگویی که بین امام علی الرضا (ع) و مأمون اتفاق افتاد … مأمون به امام رضا (ع) گفت: «چه دلیلی بر امامت جدت وجود دارد؟» امام جواب داد: دلیل بر امامتش قول خدای تعالی: «و انفسنا و انفسکم» است.

مقصود حضرت رضا (ع) این است که همراه بردن علی (ع) در داستان مباهله،قرار دادن او به منزله خود پیامبر (ص) است و به منزله خود پیامبر (ص) بودن آن است که وی پیشوای مسلمانان است.آن گاه

مأمون گفت: اگر قول خدای تعالی: «و نساءنا و نساءکم» نبود[حرف شما راست بود]امام (ع) در جواب فرمود: آری اگر[پس از آن این سخن خدا «و ابناءنا و ابناءکم» نمی بود.

منظور مأمون این است که امکان دارد میان مسلمانان کسی در فضیلت همسان با علی باشد و ممکن است همان شخص در نزد پیامبر به منزله نفس پیامبر (ص) بوده باشد.و لیکن پیامبر نخواسته است همه اشخاصی را که همانند خود می بیند،به همراه آورد،بلکه یکی از آنان را احضار کرده است و او علی است.و دلیلی بر این مطلب کلمه «نساءنا» است که شایسته است تمام زنان منتسب به پیامبر (ص) از جهت نسبت و همسری را مشمول آن بدانیم،و لیکن پیامبر (ص) یکی از آنان را که از جهت نسبت انتساب به او دارد احضار کرد،و او فاطمه (ع) بود به عنوان نمونه ای از زنانی که انتساب به آن حضرت دارند.

حضرت رضا (ع) به او جواب داد که اگر زنان دیگر برابر با فاطمه بودند آنان را نیز با فاطمه (ع) همراه می برد چنان که پیامبر (ص)،حسن و حسین (ع) را با هم احضار فرمود چون آن دو برابرند.یکی از آنها را تنها به عنوان نمونه فرزندان احضار نکرد،و به همین دلیل همراه بردن علی (ع) دلیل بر این است که علی (ع) تنها مردی است که پیامبر او را همانند خود به حساب می آورد.

روایت شده است که عمرو بن عاص از پیامبر (ص) راجع به محبوب ترین مردان از میان همه مردم در نظر خود پرسید.جواب داد: ابو بکر.دوباره پرسید: بعد از ابو بکر چه کسی؟فرمود: عمر.پس ابن عاص گفت: جایگاه علی کجا؟پیامبر (ص) نگاهی

به حاضران کرده فرمود: «این مرد از کسی می پرسد که خود من است» [20].

صفحات گذشته روشن ساخت که پیامبر بزرگ برادری خود را با علی به امت اعلان فرمود و اعلان این مطلب پس از هجرت انجام وعده ای نبود که پیامبر پیش از هجرت وعده داده بود،بلکه پیامبر پیش از آن به وعده خود با علی عمل کرده بود،آن گاه که در یوم الدار با او عقد اخوت بست،در حالی که به او وعده نداد که این برادری را در آینده به مسلمانان اعلان خواهد کرد.

البته پیامبر (ص) آن کار را علنی و رو در رو انجام داد،زیرا او می دید علی استحقاق این بزرگداشت بی نظیر را دارد،و از طرفی،این اعلان امت را در آینده برای رهبری و زمامداری علی آماده می سازد و رهنمود بر شاخص هدایتی است که پس از پیامبر (ص) امت بدان نیاز خواهد داشت.

چون پسندیده بود که پیامبر (ص) برای امت روشن سازد که او به علی مقام اخوت خود را اعطا کرده است و نیز ضرورت داشت تا برای امت بیان کند که به علی دو مقام وصایت و خلافت را که در یوم الدار نیز در حضور اعضای فامیل اعلان داشته بود،مرحمت کرده است.براستی که بزرگترین چیزی که امت پس از ایمان به رسالت نیازمند آن است این است که جای امنی برای خود پیدا کند تا بعد از پیامبر به آن پناه ببرد.رهبری شایسته همان است که ضامن استمرار رسالت و صفای آن باشد،و امت را در طول قرون آینده از گمراهی در امان نگهدارد.

و پیامبر (ص) برای اعلان آن به امت در سال دهم پس از هجرت روزی

را در حجه الوداع انتخاب کرد.پس در حضور هزاران فرد حجگزار ولایت علی را اعلان فرمود.ولایت بر امور مسلمانان بعد از پیامبر طبق پیمانی از طرف پیامبر (ص) به معنی جانشینی و متضمن وصایت است.پیامبر (ص) با هر که پیمان ببندد تا امور مسلمانان را عهده دار شود،همو جانشین اوست.

امیرالمؤمنین (ع) اسوه وحدت صفحه 162

محمد جواد شری

علی نفس پیامبر است به شهادت قرآن

1 در سال دهم هجرت گروهی از نصارای نجران به نمایندگی از سوی مسیحیان به مدینه آمده، و گفتند: دین شما چه فضیلتی بر دین ما دارد؟ و چرا ما به شما مسلمانان «جزیه» بدهیم؟

پیامبر اسلام، دلایل زیادی در جامعیت و تکامل اسلام بیان داشتند، ولی تعصب و هواهای نفسانی نگذاشت افراد مزبور حقایق اسلام را از زبان پیامبر بزرگ ما بپذیرند، در این هنگام آیه زیر برای داوری میان دو گروه نازل شد:

«فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل: تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین» [21].

هرگاه بعد از علم و دانشی که درباره مسیح به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو «بیائید ما و شما در برابر یکدیگر با فرزندان و زنان و نفوس خود مباهله نموده، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

رسول گرامی اسلام پس از دریافت این آیه «نصارای نجران» را به «مباهله» دعوت کرد، قرار شد در روز معینی هر دو گروه با افراد خود به مباهله بیایند، و همدیگر را نفرین کنند، تا خداوند گروه باطل را نابود سازد.

روز موعود فرا رسید، و نصارا را دیدند پیامبر

اسلام با «امام حسن و حسین و حضرت فاطمه و حضرت امیر المومنین» علیهم السلام بیرون آمد، و آن چنان عظمت و بزرگواری اهل بیت آنان رامرعوب ساخت که گفتند «اگر اینان از خدا بخواهند که کوهها را نابود سازد هر آینه مستجاب می گردد» [22] و لذا از مباهله خودداری نموده، و آماده پرداخت «جزیه» شدند.

آنچه از این آیه و قضیه تاریخی به بحث ما مربوط است این که: خداوند متعال «حسنین» را فرزندان رسول خدا معرفی نموده و فاطمه زهرا علیها السلام را اسوه زنان بیان داشته، و «امیر المومنین» علی علیه السلام را «نفس پیامبر» آورده است که ارزش وجودی علی را می رساند، و نشان می دهد که جایگاه علی و مقام وی، جایگاه و مقام پیامبر است!!

خوشبختانه اکثر مفسرین قریب به اتفاق اعم از شیعه و سنی به این حقیقت اعتراف کرده اند و مورخین و محققین اهل سنت در کتابها و سیره های خویش به این موضوع اشاره نموده و علی علیه السلام رانفس پیامبر خوانده اند، که شما خوانندگان عزیز می توانید مراجعه فرمائید. [23].

«احمد بن حنبل» در مسند خود می نویسد: گروهی از نمایندگان قوم «ثقیف» به حضور پیامبر خدا آمدند، و مذاکراتی را با آن حضرت انجام داده، ولی در گفتار خویش سرسختی نشان دادند، رسول گرامی اسلام خطاب به آنان فرمودند:

«لتسلمن، او لا بعثن الیکم رجلا منی عدیل نفسی، فلیضربن اعناقکم و لیسبین ذراریکم و لیاخذن اموالکم» قال عمر: فما تمنیت الاماره الا یومئذ و جعلت انصب له صدری رجاء ان یقول: هو هذا. فالتفت فاخذ بید علی و قال: «هو هذا» مرتین.» [24].

یا اسلام را بپذیرید، و یا مرد بزرگواری را که

از من است، و مساوی من می باشد به سوی شما خواهم فرستاد، او در صورت جنگ کردن گردن شما را می زند، و زنانتان را اسیر می گیرد، و اموالتان را به نفع اسلام تصرف می نماید، «عمر بن خطاب» می گوید: من هرگز مقام فرماندهی را آرزو نکردم، جز در این روز، و با خود می گفتم: ای کاش پیامبر خدا مرا به این کار منصوب کند، ولی او دست روی علی علیه السلام گذاشته و فرمود: آن شخص همین مرد بزرگوار است، و این را دو بار متذکر شد.

این حدیث را به صراحت علی علیه السلام را نفس پیامبر و مساوی با وی معرفی می کند.

آفتاب ولایت ص 76

علی اکبر بابازاده

آگاهی علی

آگاهی به حقایق هستی فضیلت بزرگی است که انسان از آن بهره مند می باشد.همین فضیلت موجب برتری انسان از فرشتگان است.زیرا که خدای سبحان هنگامی که فرشتگان را مأمور نمود بر انسان کامل سجده کنند،ملاک فضیلت برتری و سجده را آگاهی انسان کامل به حقایق عنوان نمود: و علم الآدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه [25] «خدای سبحان آدم را از حقایق با خبر ساخت،آنگاه بر فرشتگان عرضه و از آنان خواست که شما نیز از حقایق خبر دهید.» فرشتگان خود اعتراف نمودند که آگاهی مسجود فرشتگان برتر از ماست،زیرا هنگامی که خدای سبحان از آنان خواست از حقایق خبر دهند نتوانستند،لیکن وقتی از انسان کامل این نکته خواسته شد وی فرشتگان را از حقایق با خبر ساخت و معلم فرشتگان قرار گرفت.فرشتگان نیز بر برتری اعتراف نمودند: قالوا لا علم لنا الا ما علمتنا [26].

خدای سبحان آگاه به همه چیز است و اگر کسی مظهر صفات الهی شد

رنگ و بوی صفات خدا را می دهد.و به توان ظرفیت خود مظهر اسماء حسنای الهی قرار می گیرد.و هر مقدار ظرفیت گسترده تر باشد شروق و فروغ الهی بر ان بیشتر می تابد زیرا که انسان جانشین خدا بر زمین است و جانشین مرحله ای از صفات و مقام فوق را در بر دارد.بنابر این می توان برهان عقلی ارائه نمود که انسان که مظهر اسماء الهی شد صفات وی در علم و آگاهی،قدرت،عطوفت،غضب و … همانند خدای سبحان خواهد شد.

آگاهی انسان به دو گونه است،کسبی و لدنی.آگاهی کسبی که با تلاش مدرسه و تجربه و … به دست می آید و مملو از خطا و اشتباه و جهل مرکب است.آگاهی لدنی آشکار شدن حقایق در نزد عالم،شفاف و زلال است.هیچ گونه آمیختگی با نادانی و خطا ندارد.

انسان های الهی افزون بر آگاهی کسبی آگاهی لدنی دارند.انبیا باذن الله به عالم حقایق واقف هستند و عالم غیب بر آنها مشهود می شود.این فضیلت اختصاص به انبیا ندارد بلکه راه آن برای همگان هموار است،هر کس مظهر صفات الهی شد از آگاهی لدنی که مصون از خطا و منطبق به واقعیت است بهره می برد.میزان بهره وری انسان از این فضیلت به ظرفیت و طهارت و تقوای وی وابسته است.هر مقدار تقوا بالاتر ظرفیت بیشتر تا به آن مرحله برسد که در توان ممکن الوجود می باشد.

علی علیه السلام مظهر علم الهی

علی از جمله اولیاء الله است که در این عرصه به مقام والایی که در خور توان انسان می باشد،رسیده است.به آن مرحله ای که کسی را ظرفیت و توان مندی نیست به آن دستیازد.

لی مظهر علیم و خبیری است که به آنچه هست و آنچه در گذشته و آینده

تحقق دارد آگاه می باشد.علی به تعلیم الهی و به تعلیم معلم لدنی و شهر علم و فضیلت دروازه علم و آگاهی است که می فرماید: انا مدینه العلم و علی بابها،انامدینه الجنه و علی بابها [27] «شهر آگاهی و علم منم لیکن راه ورود به این شهر و کلیدهای این آگاهی علی است.من شهر فضیلت و بهشت هستم لیکن در ورودی آن علی است».از راه علی می توان به این شهر راه یافت.

گرچه این نوع از علم که لدنی نام دارد تعلیمی نیست لیکن علم کسبی متداول مدرسه نیست و الا به تعلیم الهی و به تعلیم معلم لدنی می تواند تعلیمی باشد: علی علیه السلام عن رسول الله صلی الله علیه و آله حدثنی بالف باب یفتح کل باب الف باب. [28] «رسول الله صلی الله علیه و آله بر من هزار در دانش گشود که از هر دری هزار در دیگر گشوده می شد.» علی در فضیلت آگاهی غیب و شهود بر وی شهود است و پرده ها از چشم وی بر کنارند.همان پرده هایی که روزی از چشم دیگران نیز کنار می روند روز دیدن حقایق روز آشکار شدن پنهان ها: یوم تبلی السرائر [29] روزی که دید چشم ها و چشم انداز دیده ها گسترده می شود: و فبصرک الیوم حدید. [30].

افتخار علی این است که پرده ها را خود کنار زده است و چشم انداز وی وسیع است.بر همین اساس که غیب و شهادت یکسان شده است می گوید اگر پرده ها کنار رود به آگاهی و یقین من افزوده نخواهد شد: لو کشف الغطاء ما ازدت یقینا. [31] و بر همین اساس این چنین ادعای منحصر به فرد می کند: سلونی قبل ان تفقدنی

فانی بطرق السماء اعلم منی بطرق الأرض. [32] «پیش از این که دستتان از من کوتاه شود از من سؤال کنید زیرا که من آگاهی ام از آسمان ها بیش از زمین است».

نقش آگاهی

علم به حقایق هستی انسان همراه با باور را الهی،و مظهر اراده خدا نموده و کار وی را همانند کار خدا جلوه گر می سازد.همان که نمونه آن در مورد کارگزاران سلیمان علیه السلام تجلی یافت.هنگامی که سلیمان علیه السلام از اطرافیان در خواست نمود که کدام توان مندی است که تخت بلقیس را در اسرع وقت حاضر کند،کسی که بخشی از علم کتاب نصیبش شده بود،گفت من به کمتر از چشم بهم زدن تخت را حاضر می کنم: قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک قبل یرتد الیک طرفک [33].

انسان الهی همه شؤونش الهی می شود این فرد که جزیی از علم الکتاب را می دانست چنین کاری انجام داد که کمتر از چشم به هم زدن تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر نمود.که وی برخی از اسم اعظم را آگاهی داشت.لیکن آن که علم کتاب را آگاه است بر کارهای بسی بالاتر توان مند است.که از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود آن کسی که علم الکتاب را دارد علی علیه السلام است: قال الذی عنده علم الکتاب هو امیر المؤمنین علیه السلام [34] آنگاه ادامه می دهد آن که توانست تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر کند آگاهیش نسبت به آگاهی علی علیه السلام ذره ای از دریا «نمی ازیم» بود. [35] آن که اسم اعظم الهی می داند آن که هر روز و شب فضایی از فضایل رسول الله صلی الله علیه و آله بر او

برافراشته شده است و هزاران فضای علم و فضیلت بر او گشوده می شود،او اراده اش اراده الهی است که: اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون. [36] «هرگاه امری را بخواهدانجام دهد همین که اراده کند انجام می گیرد.» او دستش ید اللهی است،او که در خیبر که سهل،صدها خیبر را با یک اراده زیر و رو می نماید: ما قلعت باب خیبر بقوه جسمانیه بل بقوه رحمانیه. [37].

این گونه است که تمام شؤون هستی و زندگی علی یاد و نام خداست و جلوه حق است.خدا در شؤون علی در زبان علی در جهاد علی،در تهجد و شب زنده داری علی جلوه گر است.که علی سراپای وجودش بوی و خوی اوست.

امام علی(ع) الگوی زندگی ص 45

حبیب الله احمدی

انفاق و ایثار علی

وابستگی انسان به متاع دنیا از خطرهای بزرگ حرکت تکاملی وی می باشد.جاذبه مال و منال و مقام،و آنچه متاع دنیا به حساب می آید انسان را از مسیر خود باز می دارد.وابستگی به دنیا پر خطرترین دام سر راه انسان است.بسیاری این خطر را احساس می کنند.لیکن مهم چاره سازی این مشکل است که چگونه باید از دام این خطر رهید.

نهاد دین که رهنمود انسان در ابعاد گوناگون است،در این عرصه هم ضمن شناخت و آگاهی دادن به واقعیت ها،راه حل ارائه می دهد.دین وابستگی انسان به مال و متاع دنیا را به عنوان یک واقعیت و بر اساس گرایش طبیعی انسان معرفی می نماید.و برای رهانیدن انسان از این علاقه مندی تلاش می نماید.و راه رهیدن این وابستگی بریدن از دنیا و انفاق عنوان می نماید و به لحاظ شدت این وابستگی رهیدن از این خطر را آن چنان با اهمیت می داند که جهاد با مال را در کنار جهاد

با جان عنوان می نماید: جاهدوا باموالکم و انفسکم [38].هدیه کردن مال در راه خدا همانند هدیه کردن جان در راه خداست.

قرآن افزون بر رهنمود،الگوهایی نیز برای تأثیر گذاری بیشتر ارائه می دهد.و زندگی برگزیدگان را در جلو دیدگان انسان ها ترسیم می نماید.آنان که از انفاق در راه خدا از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.آنان که از بهترین امکانات خود در سخت ترین شرایط در راه خدا گذشتند و در رفتار آنها نه تنها انفاق بلکه فراتر از انفاق ایثار جلوه گر است.با بررسی چند نمونه از رفتار امام همام از خرمن فضایلش خوشه بر می چینیم.

الف: فرزندان علی و فاطمه(حسن و حسین)بیمار شدند.به آنها پیشنهاد شد برای بهبودی فرزندانشان نذر کنند.علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و فضه در درگاه خدا نذر کردند هنگامی که بر فرزندانشان آفیت حاصل شد،سه روز روزه بگیرند.خدای سبحان نعمت سلامتی را نصیب آنان کرد.اینک آنان باید به نذر خود وفا کنند،لیکن چیزی در خانه علی یافت نمی شود.علی سه پیمانه جو برای فراهم آوردن نان قرض می کند.سه روز روزه شروع می شود.یک پیمانه آن روز اول آرد و فاطمه علیها السلام چند گرده نان برای افطار روز اول تهیه می کند.هنگام افطار که فرا می رسد مسکینی در خانه را می کوبد همه نان ها را به وی داده با آب خالص افطار می کنند!روز دوم نیز همانند روز اول بخشی دیگر آرد را برای تهیه افطاری نان تهیه می کنند،و هنگام افطار که فرا می رسد یتیمی در خانه را می زند.همانند روز اول همه نان ها را به یتیم داده با آب خالص افطار می نمایند.و برای روز سوم آماده می شوند روزه بگیرند.در هنگام افطار روز سوم که همانند روزهای پیش چند گرده نان

تهیه می شود،ناگهان اسیری در خانه علی می آید.و همانند شب های پیش گرده نان ها نصیب وی می شود.افطار هر سه روز روزه با آب خالص سپری می شود!رخسار اهل بیت از گرسنگی رنجور شده است.رسول الله صلی الله علیه و آله وارد خانه علی و فاطمه شده،رخسار رنجور آنان را مشاهده می کند سبب می پرسد فاطمه برای پدر توضیح می دهد.آنگاه ایثار علی و فاطمه تجلی می نماید و غذای بهشتی نصیب خانواده عترت می گردد.خدای سبحان ستایش از ایثار آنها بخشی از آیات سوره انسان را نازل می نماید: [39] یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. [40] «به نذر خود وفا می کنند و از شر و عذاب فراگیر روز قیامت در هراسند.طعام را با این که خود نیاز دارند و محبوب آنهاست در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر اطعام می نمایند».

ب: انفاق مال در راه خدا در صورتی تأثیر گذار است و باعث تزکیه نفس می شود و انسان را از وابستگی نجات می دهد که اولا انسان در انفاق خویش اخلاص داشته باشد ریا نکند،برای بدست آوردن خوشنودی خدا انفاق کند.دیگر این که از بهترین و پاک ترین اموال شخصی خود انفاق کند.انفاق چیزهایی که به کار انسان نمی خورد یا افزون بر نیازهای انسان است که در تمام این موارد محبوب انسان هم نخواهد بود،سازندگی و تأثیر مطلوب را نخواهد داشت: و انفقوا من طیبات ما کسبتم. [41] «از پاکترین و پاکیزه ترین اموال خود انفاق کنید.»

علی علیه السلام دو رکعت از نماز ظهرش را بجا آورده است.نیازمندی به وی خطاب نموده از او طلب کمک می کند.علی انگشتر قیمتی که هزار دینارارزش داشت

و انگشتر مخصوص پادشاه حبشه بوده و از جانب نجاشی به رسول الله صلی الله علیه و آله هدیه شده بود و رسول الله صلی الله علیه و آله هم آن را به علی هدیه نموده بود،از انگشت خویش بیرون آورده و در حال نماز به نیازمند می دهد. [42].

قرآن از این انفاق ستایش می کند: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون. [43] «رهبر شما مردم،خدا و پیامبرش و آن کسانی اند که به خدا ایمان دارند و نماز را به پا می دارند و در هنگامی که در رکوع هستند زکات می پردازند».

ج: شخص گرسنه ای به رسول الله صلی الله علیه و آله مراجعه نموده طعام می طلبد.حضرت کسی را برای تهیه طعام به حجره های همسران خویش می فرستد.آنها می گویند چیزی جز آب در حجره ها پیدا نمی شود.رسول الله صلی الله علیه و آله خطاب به حاضرین می فرماید چه کسی حاضر است این شخص را امشب مهمان کند.علی علیه السلام داوطلب می شود همراه مهمان به منزل مراجعه می کند.از دختر رسول الله صلی الله علیه و آله می پرسد چه چیز یافت می شود.فاطمه علیها السلام جواب می دهند تنها غذای بچه ها وجود دارد.علی می فرماید مهمان را بر کودکان خویش برمی گزینیم.کودکان با شکم گرسنه سر بر بالین می نهند اما مهمان رسول الله صلی الله علیه و آله را پذیرایی می نمایند.خدای سبحان از این ایثار علی و فاطمه ستایش می کند: [44] و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه. [45] «با این که خود شدیدا نیازمند هستند دیگران را بر خود برمی گزینند.» این است ایثارعلی علیه السلام در راه خدا.

البته در این گونه موارد اسراری

وجود دارد که چه بسا برای همگان آشکارنباشد،که چگونه امام همام فرزندان تحت تکفل خویش را گرسنه می خواباند و از قوت آنان مهمان پذیرایی می نماید؟!آیا پیروان حضرت در این حد مکلف هستند؟شاید کسی از فقها به چنین تکلیفی فتوا ندهند.لیکن امام همام که محرم اسرار است،این چنین عمل می کند.در هر صورت ایثار علی کاملا بر پیروانش آشکار و شایسته الگوگیری است.علی از دست رنج و کار و تلاش خویش فراوان انفاق نمود.علی در مزرعه بیل می زد و نخلستان آباد می کرد و از کد یمین و عرق جبین خویش هزاران بنده آزاد کرد: ان امیر المؤمنین علیه السلام اعتق الف مملوک من کده یده. [46].

علی علیه السلام در تلاش سازندگی برای همگان الگو بود.قنات های فراوان جاری نمود و نخلستان های بسیاری در اطراف مدینه آباد و سر سبز نمود در عین حال که خود از زندگی در سطح بسیار پایین بر خوردار بود.چنین سازندگی و تلاش را انجام می داد و به آن افتخار می نمود.

علی علیه السلام به گونه ای صحرا را آباد کرد و آب ها جاری می نمود که هیچ گونه وابستگی به مال و مزرعه و قنات خویش پیدا نمی کرد.وی قنات حفر کرد وقتی آب همانند گردن شتر به سوی آسمان فوران شد،فورا آن را وقف حجاج بیت الله الحرام و رهگذران نمود.امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله زمینی را تقسیم نمود بخشی از این سهم علی شد.در میان آن چشمه حفر نمود آب همانند گردن شتر جاری شد.فرمود بشارت بدهید به ورثه که این صدقه خالص در راه حجاج بیت الله الحرام و رهگذران: و بشر الوارث هی صدقه بته بتلاء

فی حجیج بیت الله و عابر سبیل الله. [47].

انفاق و ایثار امامان از بهترین اموال خویش و در سخت ترین شرایطنیازمندی صورت می گرفت.این چنین است آنان الگوی زندگی و تلاش در سازندگی برای همگان هستند.آنان با این ارزش ها دلها را شیفته خود و چشم ها را خیره هنرهای خویش نموده اند و وحی الهی و سروش آسمانی از سیره،انفاق و ایثار آنان،این چنین ستایش می نماید.

امام علی(ع) الگوی زندگی صفحه 49

حبیب الله احمدی

پاورقی

[1] منظور آیات هشتم ونهم ازاین سوره است.

[2] سیره حلبی، ج 2، ص 32.

[3] تاریخ طبری، ج 2، ص 97.

[4] مدارک نزول آیه را در باره علی -علیه السلام سید بحرینی در تفسیر برهان (ج 1، ص 206 -207) ومرحوم بلاغی در تفسیر آلاء الرحمان (ج 1، ص 184- 185) نقل کرده اند. شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،می گوید: مفسران نزول آیه را در حق علی نقل کرده اند.(ر.ک. ج 13، ص 262).

[5] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4 ص 73.

[6] اعیان الشیعه، ج 1، ص 237.

[7] متن عبارت پیامبر این است: «انهم لن یصلوا الیک من الآن بشی ء تکرهه.

[8] الدر المنثور، ج 3، ص 180.

[9] بحار الانوار، ج 19، ص 39، به نقل از احیاء العلوم غزالی.

[10] خصال صدوق، ج 2، ص 123؛ احتجاج طبرسی، ص 74.

[11] ر.ک.اقبال، ص 593؛ بحار الانوار، ج 19، ص 98.

[12] تاریخ طبری، ج 8، ص 84 وتاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 65.

[13] طبقات ابن سعد، ج 1، ص 262.

[14] لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک ودر برخی از روایات وارد شده است: او رجل من اهل بیتک. سیره ابن هشام، ج 4، ص 545 وغیره.

[15] سوره آل عمران (3) آیه 62.

[16] این مطالب را در تفسیر نیشابوری که در حاشیه تفسیر طبری ج 3 ص 192193

چاپ شده است می خوانیم.

[17] ج 3 ص 192193 و همچنین در تفسیر جلالین (2) ج 15 ص 176.

[18] ج 15 ص 176.

[19] سنن ابن ماجه،حدیث 143.

[20] این روایت را ابن نجار (کنز العمال،ج 15 ص 125،شماره حدیث 361) نقل کرده است.

[21] سوره آل عمران آیه 61.

[22] «هذه وجوه لو اقسمت علی الله ان یزیل الجبال لازالها».

[23] کامل ابن اثیر ج 2 ص 293، صحیح مسلم ج 7 ص 120، تفسیر طبری ج 3 ص 192، مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 185، سنن ترمذی فی فضائل علی، و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 65، احقاق الحق ج 3 ص 46 تفسیر فخر رازی ج 8 ص 85، جامع الاصول ج 9 ص 470.

[24] مسند احمد بن حنبل کتاب الفضائل لعلی (ع) بنقل از ابن ابی الحدید ج 9 ص 167 خبر الثانی.

[25] بقره 31.

[26] بقره 33.

[27] بحار،ج 40،ص 203،الغدیر،ج 3،ص 96.اسد الغابه،ج 4،ص 109.

[28] بحار،ج 4،ص 216،ج 2،ص 645.

[29] طارق، 9.

[30] ق، 22.

[31] بحار،ج 46،ص 135.

[32] نهج البلاغه صبحی الصالح،خ 189،ص 280.

[33] سبأ،ص 40.

[34] نور الثقلین،ج،4،ص 87.

[35] همان،ص 88.

[36] یس، 82.

[37] بحار،ج 21،ص 21.

[38] توبه، 41.

[39] نور الثقلین،ج 5،ص 470.

[40] انسان، 8.

[41] بقره، 267.

[42] نور الثقلین،ج 1،ص 643.

[43] مائده، 55.

[44] بحار،ج 41،ص 34.

[45] حشر، 9.

[46] فروع کافی،ج 5،ص 74.

[47] بحار،ج 41،ص40.

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109