امام حسن عليه السلام

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : آخرین خورشید پیدا: نگرشی کوتاه بر زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام مولف واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران مشخصات نشر : قم مسجد مقدس صاحب الزمان (جمکران ، 1417ق = 1375. مشخصات ظاهری : ص 96 شابک : 1800ریال ؛ 1800ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی يادداشت : چاپ دوم 1383؛ 4000 ریال یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس موضوع : حسن بن علی ع ، امام یازدهم 260 - 232ق -- سرگذشتنامه شناسه افزوده : مسجد جمکران واحد تحقیقات شناسه افزوده : مسجد جمکران رده بندی کنگره : BP50 /آ3 رده بندی دیویی : 297/9584 شماره کتابشناسی ملی : م 75-6622

امام حسن عليه السلام

نام: حسن

القاب : مجتبى، سبط اكبر

كُنيه: ابومحمّد

نام پدر: على عليه السلام نام مادر: فاطمه عليها السلام تاريخ ولادت: 15 رمضان سال 3 هجرى قمرى

محل ولادت: مدينه مدّت حكومت: 10 سال مدّت عمر: 47سال

تاريخ شهادت: 28 صفر سال 50 هجرى قمرى

محل شهادت: مدينه نام قاتل: جعده- به دستور معاويه -با زهر

مرقد مطهر: مدينه قبرستان بقيع

ولادت امام حسن عليه السلام

با تولّد امام حسن عليه السلام وعده خداوند در سوره كوثر آشكار گرديد و آنان كه پيامبر صلى الله عليه وآله را بدون نسل مى خواندند دريافتند كه اشتباه كرده اند.

با ولادت امام حسن عليه السلام ولايت و امامت شكل تازه اى به خود گرفت و سلسله امامت به وسيله ولايت امام حسن عليه السلام ادامه پيدا كرد.

او در خانه اى به دنيا آمد كه يك در آن به كوچه باز مى شد و در ديگر آن به سوى مسجد و اين در حالى بود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به فرمان پروردگار، همه درهايى را كه به سوى مسجد گشوده مى شد به غير از در خانه امام على عليه السلام بست. ولادت امام حسن عليه السلام كه موجى از سرور و شادى را در خانواده پيامبر ايجاد كرده بود مايه شادمانى و روشنايى چشم همگان گرديد.

اين مولود مبارك، كه نخستين ثمره ازدواج حضرت على عليه السلام و حضرت فاطمه عليها السلام بود مورد توجّه همه بود.

هنگامى كه امام حسن به دنيا آمد او را به محضر پيامبر صلى الله عليه وآله آوردند. آن حضرت وى را حسن ناميد و گوسفندى برايش عقيقه(1) كرد و گوشت آن را در بين فقرا تقسيم نمود.

زيبائى و شكوه امام حسن عليه السلام

امام حسن عليه السلام از نظر قيافه و زيبايى به قدرى با شكوه بود كه نوشته اند بعد از رسول خداصلى الله عليه وآله هيچ كس همچون او چهره شكوهمندى نداشت.

روزى، شخصى به امام حسن عليه السلام عرض كرد: در چهره شما عظمت و بزرگ منشى ديده مى شود. آن حضرت در جواب فرمودند كه خداوند مى فرمايد: عزّت از آنِ خدا و رسول خدا و مؤمنان است.(2)

سخاوت امام حسن عليه السلام و توجّه او به محرومان

امام حسن عليه السلام در زندگى خود، دوبار همه اموالش را بين فقرا و نيازمندان تقسيم كرد و سه بار نيز اموالش را نصف كرد و نصفى را براى خود نگه داشت و نصف ديگر را اهدا نمود.

داستانى از گذشت امام حسن عليه السلام

فقيرى نزد امام حسن عليه السلام آمد و تقاضاى كمك كرد. امام حسن عليه السلام كه در آن هنگام پولى در دست نداشت به او فرمود: اكنون پولى نزد من نيست امّا تو را به كارى راهنمايى مى كنم. اكنون دختر خليفه تازه از دنيا رفته و او عزادار است. من سخنى به تو مى گويم كه اگر نزد او بروى و اين سخن را به عنوان تسليت به او بگويى به خواسته ات مى رسى و آن سخن اين است: «خدا را شكر كه دخترت در زير سايه تو از دنيا رفت، و اگر تو از دنيا مى رفتى، دخترت آواره و مورد بى احترامى قرار مى گرفت». فقير نزد خليفه رفت و با اين جمله به او تسليت گفت و احساسات و عواطف او را جلب كرد. خليفه پرسيد: آيا اين سخنان از تو بود؟ فقير گفت: نه، اين سخنان را حسن بن على به من آموخته بود. خليفه گفت: راست مى گويى، اين سخن از او است كه او معدن سخنان شيوا و شيرين است. آن گاه به فقير پول زيادى داد.

تواضع امام حسن عليه السلام

روزى امام حسن عليه السلام هنگام عبور، چند نفر فقير را ديد كه روى خاك نشسته اند و در حال خوردن نان هاى خرده و خشك هستند. آن ها تا امام عليه السلام را ديدند، گفتند: بفرما از غذاى ما بخور. امام حسن عليه السلام كنار آن ها رفت و فرمود: خداوند متكبران را دوست ندارد و بر روى زمين نشست و با آن ها غذا خورد و سپس آن ها را به خانه خود دعوت كرد. آن ها نيز به خانه امام حسن عليه السلام آمدند و غذا خوردند. هنگام رفتن، امام حسن عليه السلام به هر

كدام لباسى عطا فرمود.

بردبارى و صبر انقلابى امام حسن عليه السلام

از صفات ممتاز امام حسن عليه السلام صبر و بردبارى ايشان بود.

بردبارى؛ يعنى انسان در سختى ها با صبر و تحمل خود خويشتن دارى كند و مشكلات را با سر آرامش و تسلط بر اعصاب حل نمايد.

داستانى از حلم امام حسن عليه السلام

پيرمردى ناآگاه، از اهالى شام بود كه در مدينه به سر مى برد. روزى با ديدن امام حسن عليه السلام تا توانست به ايشان بدگويى كرد. وقتى كه بدگويى هايش تمام شد امام عليه السلام كنار او آمد و به او سلام كرد و در حالى كه لبخند در چهره داشت به او فرمود: اى پيرمرد! گمانم غريب هستى؟

پيرمرد كه از رفتار بد خود و برخورد خيلى خوب امام منقلب و شرمنده شده بود با گريه گفت: گواهى مى دهم كه تو خليفه خدا در زمينش هستى، خداوند آگاه تر است كه مقام رسالت خود به كسى بدهد، تو و پدرت مبغوض ترين افراد در نزد من بوديد ولى اينك محبوب ترين انسان ها در نزد من مى باشيد و چنين بود كه امام با صبر خود انسانى را از گمراهى خارج نمود.

تشويق يك كودك نيك كردار

روزى امام حسن عليه السلام كودكى را ديد كه نان خشكى در دست دارد. لقمه اى از نان را خود مى خورد و لقمه اى را به سگى كه در آنجا بود مى دهد، و آن كودك از فرزندان يكى از بردگان بود. امام از او پرسيد: پسر جان، چرا چنين مى كنى؟ كودك جواب داد: من از خداى خود خجالت كشيدم كه خودم غذا بخورم، و حيوانى گرسنه به من نگاه كند و من به او غذا ندهم.

امام حسن عليه السلام از روش و سخن زيباى اين كودك بسيار خوشحال شد، غذا و لباس فراوانى به آن كودك عطا كردند. سپس آن كودك را از اربابش خريد و آزاد نمود.

تدبير در كودكى

پيرمردى مشغول وضو گرفتن بود، امّا طرز صحيح وضو گرفتن را نمى دانست.

امام حسن و امام حسين عليهما السلام در كه آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن اشتباه پيرمرد را ديدند. آن ها مى دانستند كه واجب است وضو صحيح را به پيرمرد ياد دهند؛ امّا اگر مستقيماً به او مى گفتند كه وضو تو صحيح نيست، گذشته از اين كه موجب ناراحتى او مى شوند، براى هميشه خاطره تلخى از وضو گرفتن در ذهن او مى ماند بعلاوه از كجا معلوم كه او اين تذّكر را براى خود، تحقير تلقى نكند و روش صحيح وضو را قبول كند.

اين دو طفل فكر كردند تا به طور غير مستقيم به او وضو صحيح را آموزش دهند.

در ابتدا با يكديگر به بحث پرداختند و پيرمرد مى شنيد.

يكى گفت: «وضوى من از وضوى تو كامل تر است».

ديگرى گفت: «وضوى من از وضوى تو كامل تر است».

بعد باهم توافق كردند كه در حضور پيرمرد هر دو نفر وضو بگيرند و پيرمرد قضاوت كند. طبق

قرار عمل كردند و هر دو نفر وضو صحيح و كاملى جلوى چشم پيرمرد گرفتند پيرمرد كه تازه متوجه شده بود كه وضو صحيح چگونه است به روشنى مقصود اصلى دو طفل را دريافت و سخت تحت تأثير ادب بى شائبه و هوش زياد آن ها قرار گرفت و گفت: «وضوى شما صحيح و كامل است، من پيرمرد هنوز وضو صحيح را نمى دانم. به خاطر محبتى كه به امّت جد خود داريد، مرا آگاه نموديد، لذا از شما دو بزرگوار متشكرم».

مبارزات امام حسن عليه السلام پيش از دوران امامت

امام حسن عليه السلام فردى بسيار شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس در وجود او راه نداشت. او در راه پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمى ورزيد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. امام حسن عليه السلام در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امير مؤمنان عليه السلام در خط مقدم جبهه مى جنگيد و از ياوران دلاور و شجاع حضرت على عليه السلام سبقت مى گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مى كرد.

پيش از شروع جنگ نهروان نيز، به دستور پدر، و به همراه عمار ياسر و تنى چند از ياران اميرمؤمنان عليه السلام وارد كوفه شد و مردم كوفه را جهت شركت در اين جهاد دعوت كرد.

او وقتى وارد كوفه شد كه هنوز ابو موسى اشعرى يكى از سران حكومت غاسب قبلى بر سر كار بود و با حكومت عادلانه اميرالمؤمنين عليه السلام مخالفت نموده و از پشتبانى مردم در مبارزه آن حضرت با پيمان شكنان جلوگيرى مى كرد، با اين حال امام حسن عليه السلام توانست با وجود كارشكنى هاى ابوموسى و همدستانش، بيش از نه هزار نفر را از شهر كوفه به ميدان

جنگ بفرستد.

همچنين امام حسن عليه السلام در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش اميرمؤمنان عليه السلام براى جنگ با سپاه معاويه، در جنگ صفين، نقش مهمى به عهده داشت و با سخنان پر شور و مهيّج خويش، مردم كوفه را به جهاد در ركاب اميرمؤمنان عليه السلام و سركوبى خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود.

جنايات معاويه

معاويه كه از دشمنان سرسخت امام على عليه السلام بود بعد از شهادت امام على عليه السلام، تمام توان خود را براى از بين بردن حكومت امام حسن عليه السلام كه بعد از شهادت پدرش به امامت رسيده بود گذشت از اين رو معاويه از هيچ كوششى در ضربه زدن به امام كوتاهى نكرد.

از جمله توطئه معاويه اين بود كه دو نفر از جاسوسان خود را براى اغتشاش و اختلاف اندازى و اطلاع رسانى، به بصره و كوفه فرستاد. امام حسن عليه السلام كه از اين موضوع اطلاع يافت فرمان داد آن دو نفر را دستگير كنند آن گاه براى معاويه نامه اى نوشت و او را در مورد فرستادن جاسوسان سرزنش و تهديد نمود.

صلح امام حسن عليه السلام با معاويه

روزگار به سختى مى گذشت. امام عليه السلام كه ياران با وفاى زيادى نداشت، هر روز شاهد از دست دادن سرداران و نيروهاى سپاه خود در برابر وعده هاى دنيايى معاويه و محلق شدن ايشان به سپاه معاويه بود. امام كه اسلام را در خطر مى ديد براى حفظ اسلام مجبور به صلح با معاويه شد.

گرچه شرايط تلخ روزگار موجب شد كه امام عليه السلام براى حفظ اسلام و تشيّع و ... مجبور به پذيرفتن صلح گردد، ولى به معنى تسليم شدن بى قيد و شرط امام در برابر معاويه نبود، چنان كه در بررسى متن صلح نامه، اين نكته به روشنى پيداست.

در موارد متعدّدى، از برخوردهايى كه بين امام حسن عليه السلام و معاويه پيش آمد، امام با كمال قاطعيت، به معاويه پاسخ داد، و در بين جمعيت اعتراض شديدى به او كرد.

1 - معاويه چند روز پس از برقرارى صلح وارد كوفه شد، و چند روز در آنجا ماند بعد از

چند روز در مسجد كوفه و در ميان اجتماع مردم، بالاى منبر رفت و به سخنرانى پرداخت.

در اين سخنرانى، نام مبارك حضرت على عليه السلام را به زبان آورد و به آن حضرت و امام حسن عليه السلام بى احترامى كرد. سپس اجداد و طايفه خود را ستود، و اجداد و طايفه حضرت على عليه السلام را تحقير كرد و اين در حالى بود كه امام حسن و امام حسين در آن مجلس حضور داشتند.

امام حسين عليه السلام برخاست تا پاسخ معاويه را بدهد، امّا امام حسن عليه السلام دست او را گرفت و نشانيد. آن گاه خود برخاست و خطاب به معاويه، چنين گفت:

اى كسى كه على عليه السلام را به بدى ياد كردى! من حسن و پدرم على عليه السلام است امّا تو معاويه و پدرت صخره، مادر من فاطمه عليها السلام و مادر تو هند، جدّ من رسول خدا صلى الله عليه وآله و جدّ تو حرب، جدّه من خديجه عليها السلام و جدّه تو فتيله است. خداوند لعنت كند آن كسى را كه نامش پليدتر، و حَسَب و نَسَبش پست و سابقه اش بد و كفر و نفاق دارد.

گروه هاى مختلفى كه در مسجد بودند فرياد زدند: آمين، آمين.

به اين ترتيب، امام حسن عليه السلام معاويه را شرمگين و سرافكنده نمود و اثر سخنرانى عوام فريبانه و بيهوده او را خنثى كرد.

2 - روزى معاويه به امام حسن عليه السلام گفت: من از تو بهترم.

امام حسن عليه السلام فرمود: به چه علّت؟

معاويه: به خاطر آن كه مردم به دور من اجتماع كرده اند.

امام حسن عليه السلام: هيهات، هيهات! (چقدر اين ادّعا دور از حقيقت است).اى فرزند هند جگرخواره! اجتماع مردم به دور تو دو

گونه است:

دسته اى از روى اجبار و زور؛ دسته اى ديگر از روى اختيار و آزادى دسته اوّل به فرموده قرآن (به خاطر اجبار) معذورند و دسته دوم گنهكارند.

هرگز من به تو نمى گويم كه از تو بهترم؛ زيرا خوبى اى در تو نيست تا از تو خوب تر باشم (تو قابل مقايسه با من نيستى) ولى بدان كه خداوند مرا از صفات زشت و تو را از صفات نيك، دور ساخته است. بنابراين، معيار برترى، ارزش هاى انسانى است نه جمع شدن مردم به دور كسى.

در بيان شهادت امام حسن عليه السلام

معاويه كه وجود امام حسن عليه السلام را مانع اهداف خود مى ديد، مقدارى پول به همراه مقدارى زهر براى «جعده» همسر امام فرستاد و پيغام داد كه اگر اين زهر را به حسن بخورانى در عوض صد هزار درهم به تو مى دهم و تو را به عقد پسر خود يزيد در مى آورم.

جعده كه فريفته پيشنهاد معاويه شده بود تصميم گرفت اين كار را انجام دهد.

هوا بسيار گرم بود، تشنگى بر امام حسن عليه السلام كه روزه بود اثر كرده و در وقت افطار بسيار تشنه بود. آن زن شربتى زهرآگين براى آن حضرت آورد و به آن حضرت داد. چون آن حضرت شربت را نوشيد فهميد كه زهرآگين است، پس روى به جعده كرد و فرمود: اى دشمن خدا! خدا تو را بكشد، به خدا سوگند كه هديه اى بعد از من نخواهى گرفت. آن شخص تو را فريب داده، خدا تو و او را با عذاب خود خوار نمايد.

زمانى كه امام بر اثر زهر در بستر بيمارى بود، مردى به خدمت امام حسن عليه السلام رسيد و گفت: يا بن رسول اللَّه! ما شيعيان را ذليل كردى

و ما را غلام بنى اميّه گردانيدى.

حضرت عليه السلام فرمود: به چه سبب؟

گفت: به سبب آن كه خلافت را به معاويه دادى.

امام عليه السلام فرمود: به خدا سوگند كه ياورى نيافتم و اگر ياورى مى يافتم، شب و روز با او جنگ مى كردم تا خدا ميان من و او حكم كند. اهل كوفه را شناختم و امتحان كردم و دانستم كه آن ها به كار من نمى آيند و در عهد و پيمان خود وفادار نيستند و بر گفتار و كردار ايشان اعتمادى نيست. آن ها زبانشان با من است و دل شان با بنى اميّه.

آن حضرت در حال سخن گفتن بود كه ناگاه بر اثر زهر، خون از گلوى مباركش آمد. طشتى طلب كرد و در زير گلويش گرفت و پيوسته خون مى آمد تا آن كه آن طَشت پر از خون شد.

مرد پرسيد: اى پسر رسول خدا! اين چيست؟ حضرت فرمود: معاويه زهرى فرستاده بود كه به خورد من داده اند. آن زهر به جگر من رسيده است و اين خون ها كه در طَشت مى بينى قطعه هاى جگر من است. گفتم چرا مداوا نمى كنى؟ حضرت فرمود: دو مرتبه ديگر مرا زهر داده و مداوا كرده ام، اين مرتبه سوّم است و قابل معالجه و دوا نيست. آن حضرت بعد از دو روز از خوردن سم به شهادت رسيد.

پي نوشت ها

1) قربانى كردن گوسفند براى سلامتى بچّه.

2) بحار 43، سوره منافقون آيه 8

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109