اخلاق و آداب در حج و زيارت

مشخصات كتاب

سرشناسه : رهبر، محمدتقي، 1314 -

عنوان و نام پديدآور : اخلاق و آداب در حج و زيارت/ محمدتقي رهبر.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1381.

مشخصات ظاهري : 159 ص.

شابك : 5000 ريال: 9646293530 ؛ 5000 ريال (چاپ سوم) ؛ 5000 ريال (چاپ چهارم) ؛ 5000 ريال (چاپ پنجم) ؛ 5000 ريال (چاپ هفتم) ؛ 7000 ريال (چاپ سيزدهم) ؛ 10000ريال(چاپ بيست و چهارم)

يادداشت : چاپ سوم: تابستان 1381.

يادداشت : چاپ چهارم :1381.

يادداشت : چاپ پنجم :1382.

يادداشت : چاپ هفتم :1382.

يادداشت : چاپ سيزدهم: تابستان 1385.

يادداشت : چاپ بيست و چهارم:1389.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع : حج

رده بندي كنگره : BP188/8/ر9الف3 1381

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : م 81-3636

ص: 1

پيشگفتار

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

اشاره

ص: 11

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

«مراتب معنوى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مى نمايد، حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حج بطور صحيح و شايسته مو به مو عمل شود».

حضرت امام خمينى قدس سره

حجّ نمايشى پرشكوه، از اوج رهايى انسان موحّد از همه چيز جز او، و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس، و جلوه بى مانندى از عشق و ايثار، و آگاهى و مسؤوليت، در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاى مكتب اسلام است.

مؤمنان گرچه با اين عبادت الهى، آشنايى ديرينه دارند، و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم، زنگار دل، با زلال زمزم توحيد مى زدايند، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مى كنند، و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما، مشحون از آموزه هاى حياتبخش حجّ است، امّا هنوز ابعاد بى شمارى از اين فريضه مهمّ، ناشناخته و مهجور مانده است.

ص: 12

پيروزى انقلاب اسلامى، در پرتو انديشه هاى تابناك امام خمينى قدس سره حجّ را نيز همچون ساير معارف و احكام اسلامى، در جايگاه واقعى خويش نشاند، و سيماى راستين و محتواى غنى آن را نماياند. امّا هنوز راهى دراز در پيش است، تا فلسفه و ابعاد و آثار و بركات حجّ، شناخته و شناسانده شود، و مؤمن حجّ گزار با آگاهى و شعور دينى، بر آن مواقف كريمه، و مشاعر عظيمه، كه محلّ هبوط ملائكة اللَّه، و توقّف انبيا و اوليا بود، گام بگذارد.

در راستاى تحقق اين هدف بزرگ، بعثه مقام معظّم رهبرى با الهام از انديشه هاى والا و ماندگار امام راحل قدس سره، احياگر حجّ ابراهيمى و بهره گيرى از رهنمودهاى ارزشمند رهبر عزيز انقلاب اسلامى حضرت آيةاللَّه خامنه اى- مدّ ظلّه العالى- با تأسيس معاونت آموزش و تحقيقات، تلاش مى كند فصل جديدى فرا راه انديشمندان مسلمان، و علاقمندان به فرهنگ حجّ، و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد. از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ، آشنايى با اماكن مقدسه، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاى بزرگ اسلام، بررسى رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاشهايى را آغاز كرده است.

آنچه اينك پيش روى خواننده قرار دارد برگ سبزى است از اين دفتر.

بى گمان راهنمايى و همراهى انديشوران، از نارساييها خواهد كاست، و در اين راه معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظّم رهبرى، از همكارى همه علاقمندان استقبال كرده، و دست آنان را به گرمى مى فشارد.

ومن اللَّه التوفيق وعليه التكلان

معاونت آموزش و تحقيقات

بعثه مقام معظم رهبرى

ص: 13

حج فريضه اى است جهانشمول و داراى ابعاد گوناگون فردى، اجتماعى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى، اقتصادى و مادى و معنوى كه هر يك در جاى خود شايان توجه و تأمل است و بايد به شرح آن پرداخت.

يكى از اين ابعاد كه روح حج را تشكيل مى دهد؛ كمال انسانى، تزكيه نفس و تخلّق به اخلاق فاضله و تأدّب به آداب حسنه اسلامى است كه از يك سو در پربار شدن معنويات حج و عمره نقش اساسى دارد و منابع روايى، رهنمودهاى بسيار ارزنده اى را در اين باره ارائه مى دهد؛ و از سوى ديگر آثار درخشانى است كه حج و زيارت در پالايش روح و تكامل نفس و رشد اخلاقى، فردى و اجتماعى بر جاى مى نهد و با هدف انسان سازى در ارتباط است.

به عبارت ديگر: همانگونه كه اخلاق و آداب، در كمال حج تأثير دارد، حج نيز در رشد و تكامل بيشتر اخلاق و آداب انسانى مؤثر است و اين همان تأثير متقابل است كه در تمامى مسائل اعتقادى، اخلاقى و عبادى اسلام نيز مى توان يافت و نشان دهنده انسجام معارف شرع مقدس است.

ص: 14

جايگاه تزكيه و اخلاق

اگر به فلسفه بعثت بنگريم و با نقشى كه خداوند براى رسالت خاتم انبيا صلى الله عليه و آله در تزكيه نفوس و تعليم و تربيت انسان ها قائل شده؛ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ (1) آشنا شويم. اگر توجه ويژه اى كه قرآن دراين باره دارد را به دقت مطالعه كنيم، آنجا كه با سوگندهاى مكرر در سوره «والشمس» (كه نظير آن را در ديگر موارد نمى توان يافت) تأكيد مى ورزد كه فلاح و رستگارى انسان در تزكيه نفس است و زيانكارى و بدبختى او، در آلودگى نفس؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (2) اگر بشناسيم نقشى را كه رسول مكرّم صلى الله عليه و آله براى اخلاق در نظام شريعت قائل شد و تكميل و تتميم آن را هدف رسالت خواند:

«بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاق» (3)

و نيز اخلاق حسنه را نشانه كمال ايمان دانست و فرمود:

«أكمل المؤمنين ايماناً أحسنهم خُلْقاً» (4)

و آن را نيمى از دين ناميده و گفته اند

«حُسْن الخُلْقِ نِصْفُ الدِّين» (5)

و براى حسن خلق پاداشى چون پاداش صائم شب زنده دار قائل شده اند:

«انّ صاحب الخُلق الحسن له مثل أجر الصائم القائم» (6)

و بالأخره اگر به روايات بسيار ديگرى كه در اين زمينه وجود دارد توجه كنيم، اذعان خواهيم كرد كه جايگاه اخلاق كريمه و


1- جمعه: 2
2- الشمس: 8
3- مجمع البيان، ج 10، ص 333
4- وسائل، 8، 509
5- همان، ص 507
6- همان، 504

ص: 15

سجاياى خجسته در شريعت والاى اسلام، در چه پايه از اهميت است تا آنجا كه با عنايت مخصوصى از ميان همه غايات و اهداف رسالت روى آن انگشت نهاده شده است!

و به عبارتى: انسان سازى و اتصاف به صفات ربوبى، غايت خلقت و فلسفه بعثت انبيا مى باشد و شرايع و احكام در اين راستا جهت گيرى دارد كه حج نيز از اين قاعده مستثنا نيست؛ چنانكه قرآن كريم تصريح مى كند:

«سخنان زشت، لغو، فحش، فسق، فجور، مِراء و جدال در حج جايگاهى ندارد»؛ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ (1) و پيامبر اكرم مى فرمايد:

«مَنْ حَجّ البَيْتَ فَلَم يرفث ولم يفسق، خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْم وَلَدَتْهُ امُّه» (2)

«كسى كه حج كند و مرتكب زشتى و فسق نگردد، از گناهانش پاك شود چنانكه گويى از مادر متولد گرديده است».

و اين خود يك اصل است كه هر عبادتى بايد با روح تقوا و طهارت نفس همراه باشد تا مورد قبول واقع شود؛ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْ الْمُتَّقِينَ (3) از اين رو در روايت آمده كه تحوّل اخلاقى فرد در اين سفر روحانى و احتراز از معاصىِ گذشته، نشانه قبولىِ حجّ اوست؛ قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

«آيَةُ


1- بقره: 197، «الرفث» اسم جامع لكل لغو و خنى و فحش من الكلام و «الفسوق» اسم جامع لكل خروج عن طاعة اللَّه و «الجدال» هو المبالغة فى الخصومة والمبارات بما يورث الضغاين. محجة البيضاء، ج 2، ص 191
2- احياء علوم الدين، ج 1، ص 246
3- مائده: 27

ص: 16

قَبُول الحَجّ ترك ما كان عليه مُقيماً من الذنوب» (1)

خلاصه اينكه: حج نقطه تحول روحى و اخلاقى حاجيان است و بدون شك بايد آثار اين تحول در اعمال و اخلاق حج گزاران مشهود باشد، چنانكه براى تشرف به حج، اين ضيافت بزرگ الهى نيز بايد آمادگى لازم را از نظر روحى و اخلاقى فراهم آورند.

امام على بن موسى الرضا عليه السلام طى روايتى جامع، به ابعاد فردى واجتماعى حج مى پردازد وازبُعد اخلاقى وتهذيب نفوس سخن مى گويد ومى فرمايد:

«انّما امِرُوا بِالْحَجّ لِعِلّة الوفادة الى اللَّه عَزّوجلّ وطلب الزيادة والخروج مِنْ كلّ ما اقترف العبد تائباً ممّا مضى مستأنفاً لما يستقبل مع ما فيه من اخراج الأموال وتعب الأبدان والاشتغال عن الأهل والولد و حظراً الأنفس عن اللّذات، شاخصاً في الحرّ والبرد، ثابتا على ذلك، دائما مع الخضوع والإستكانة والتذلّل ...» (2).

«همانا به حج مأمور شدند تا به محضر خداوند بزرگ باريابند و از او نعمتِ افزون تر طلب كنند و از گناهانى كه بندگان مرتكب شده اند خارج گردند و از گذشته توبه كنند و در آينده جبران نمايند و راه درست پيش گيرند و نيز از اين رهگذر اموال خرج شود و بدنها به رنج افتد و از سرگرمى زن و فرزند بيرون آيند و نفس را از لذّتها دور نگهدارند و گرما و سرما را تحمل كنند و به آن حالتى كه به دست آورده اند پابرجا باشند و خضوع و خاكسارى و افتادگى را تمرين كنند».


1- الحج والعمرة فى الكتاب والسنة، ص 269 محمّدى رى شهرى
2- عيون الرضا عليه السلام، ج 2، ص 90؛ علل ص 101؛ وسائل، ج 8، ص 7

ص: 17

از جمله روايات اين باب گفتگوى امام سجاد عليه السلام با شبلى است كه درباره تأثيرات تربيتى و اخلاقى به تفصيل سخن مى گويد و در اغلب كتاب هاى حج آمده است. چنانكه ملاحظه مى كنيم، تهذيب نفس وانسان سازى به عنوان فلسفه حج در آيات و روايات، به كرّات آمده و اين امر حكايت از اهميت آثار اخلاقى و تربيتى حج دارد كه نبايد از ديد حج گزاران و آموزش دهندگان و راهنمايان آنها پوشيده بماند.

ضعف هاى اخلاقى و عملى

با اينكه به گواهى ناظران و اعتراف ديگران، زائران ما از نظر آراستگى اخلاقى بهترينند و حج گزارى كشورما الگويى آبرومند براى حج است، اما در ميان انبوه زائران پاكدل و وارسته و مهذّب، افرادى بوده و هستند كه به هر دليل، از بعد اعتقادى و اخلاقى، علمى و عملى و مقررات شناسى، ضعف و كاستى هايى داشته و دارند كه حل آن، راه كارهاى عملى خاصى را مى طلبد. اين مشكلى است كه هميشه وجود داشته و در روايات به طور مكرر از آن سخن به ميان آمده است.

از جمله روايتى است از حضرت امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل شده كه درباره حج گزاران زمانشان (كه بسيارى از عمال ظلمه و مخالفان اهلبيت بودند) فرمودند:

«ما أكثر الضجيج واقَلّ الحجيج» (1)

؛ «هياهو و سر و صدا زياد است اما حج گزار كم».

اين گونه روايات درس عبرتى است براى حج گزار كه مغرور نباشد و به صرف اينكه به خانه خدا يا حرم نبوى و بقيع و ساير اماكن مشرفه


1- بحارالانوار، ج 24، ص 124

ص: 18

مى رود، تصور نكند به حريم كبريايى و قرب خداوندى راه يافته بلكه قبل از هر چيز به شرايط و آداب، اخلاق و معنويات و تحول روحى و عملى بينديشد، باشد كه در زمره زائران واقعىِ خانه خدا در آيد و مصداق اين شعر نباشد:

به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند كه تو در برون چه كردى كه درون خانه آيى؟!

مسؤوليت سنگين اخلاقى ما

با توجه به آنچه به اختصار از نظر گذشت، ضرورت اخلاق و آداب در اين هجرت روحانى و سفر الهى، واضح تر از آن است كه آن را به شرح و بيان نياز باشد. اين سفر براى بيشتر زائران، در طول عمر تنها يكبار پيش مى آيد و از دست دادن فرصت كوتاه و زود گذر حج و غفلت از وظايف و مقرّرات و تذكرات، خسارتى است جبران ناپذير كه افزون بر زيانهاى فردى و تيرگى صفاى عبوديت، آثار نامطلوب اجتماعى و مكتبى فراوانى به بارمى آورد. حج مجمع جهانى وجوه مسلمين از همه اقطار عالَم است.

در اين كنگره عظيم جهانى و بين المللى، ضعف هاى اخلاقى، بويژه از ما پيروان اهلبيت عليهم السلام كه زير ذرّه بينِ دوست و دشمن قرار داريم، به سرعت نمايان مى شود و تا كرانه هاى جهان پيش مى رود و چهره اى زشت و نامطلوب از شيعه نشان مى دهد و سمعه ملّت بزرگ و ميهن اسلامى را مخدوش مى سازد و اگر خداى ناخواسته يك زائرى عملى نامناسب و رفتارى نامطلوب از خود نشان دهد، علاوه بر گناه فردى و ضايع كردن زحمات خود، به حيثيت نظام و تشيع و مكتب والاى اهلبيت لطمه زده و ديگران آن را به حساب مذهب و ملت و نظام ما خواهند گذاشت. در

ص: 19

حالى كه توصيه امام صادق عليه السلام است: «شما شيعيان مايه آبرو و سربلندى ما باشيد و نه موجب سرشكستگى و بدنامى ما»؛

(كُونُوا لَنا زَيْناً وَلاتَكُونُوا عَلَيْنا شَيْناً) (1)

مع الأسف، در ميان زائران در گذشته، مواردى از تخلّفات و ضعف هاى اخلاقى و ندانم كارى هايى ديده شده كه با روح حج و شؤون زائر بيت اللَّه سازگار نبوده است.

و اين شگفت نيست؛ چرا كه در ميان ده ها هزار مرد و زن با تيپ ها و طبقه ها و فرهنگ هاى مختلف، دانسته و ندانسته اشتباهات و تخلفاتى وجود دارد كه بايد از پيش در صدد پيشگرى و چاره انديشى بر آمد و به حداقل رسانيد و اين كار مستلزم ريشه يابى، تعليم و تربيت و هدايت و توجيه و حتّى گزينش زائر و نظارت دقيق و حساب شده و برنامه ريزى هاى لازم ديگر از سوى مسئوولان حج، طى ماه هاى قبل از عزيمت زائر و طول سفر حج و زيارت است، كه امر آموزش و توجيه مرحله نخستين آن مى باشد.

بدين ترتيب يكى از ضرورت هاى آموزشى و عملى زائران و راهنمايان و دست اندركاران اين سفر مبارك، آشنايى با اخلاق و آداب اسلامى و حُسن معاشرت با همسفران و برخورد صحيح با ديگر مسلمانان كشورها و مراقبت هاى دقيق اخلاقى و نظارت و هدايت زائران است كه بدون آن اين سير و سلوك معنوى ناقص و كم بهره و بى روح خواهد بود و در بعد اجتماعى نيز عواقب و ضايعات غير قابل جبرانى ببار خواهد آورد و اين كار حساس، مشاركت دست اندركاران حج و عمره، بويژه روحانيان و مديران گروه ها و نيز همكارى جدى زائران گرامى را


1- وسائل، ج 8، ص 400

ص: 20

طلب مى كند.

نگارش كتاب حاضر پاسخى است به اين نياز. اين نوشتار، آداب و اخلاق سفر حج و زيارت را، از همان آغاز كه زائر عزم سفر مى كند و مقدمات را فراهم مى سازد و همراه با زائران منزل به منزل طى مسير مى كنند، تا هنگامى كه به وطن باز مى گردند، مورد توجه قرار داده است. و در هر باب آن، از منابع اسلامى؛ كتاب، سنت و سيره، بويژه روايت اهلبيت عليهم السلام يارى جسته است. همچنين نويسنده در پاره اى موارد از تجارب چند ساله اين سفر بهره گرفته است اميد آنكه منشأ تأثير و نتايج مطلوب باشد.

مطالب اين نوشته در چند بخش آمده است:

1- مقدمات سفر حج و زيارت.

2- آداب و اخلاق در سفر.

3- اخلاق و آداب در حرمين.

4- اغتنام فرصت، توديع و ره آورد سفر.

ص: 21

بخش اول: مقدمات سفر

اشاره

زائر پيش از عزيمت به ديار وحى، به آمادگى هاى لازمِ مادى و معنوى نياز دارد كه بخشى از آنها در زمينه هاى روحى، اخلاقى، عرفانى و اقتصادى است و بخشى ديگر در فراگيرى و اهتمام به انجام تكاليف شرعى و برخى در تداركات سفر.

به منظور تبيين موارد فوق، عناوين ذيل را برگزيده ايم:

* توجه به عظمت حج.

* تجريد قلب و خلوص نيت.

* انقطاع و هجرت الى اللَّه.

* آموزش احكام و مناسك.

* اصلاح نفس و آمادگى روحى.

* انتخاب همسفر شايسته.

* تداركات و لوازم سفر.

* توديع و بدرقه مسافر.

توجه به عظمت حج

آگاهى از اسرار حج و توجه به شكوه و عظمت آن، مى تواند در بيدار ساختن احساس و شور و عاطفه زائر نقش مؤثر ايفا كند. آن كس كه عزم اين سفر را دارد، پيش از آنكه به آن ديار مقدس گام نهد، در ضمير خويش

ص: 22

شعور خاصى نسبت به مفاهيم ربانى احساس مى كند كه اگر اين شعور و احساس هدايت شود و تفسير گردد، آثار عميق آن براى هميشه در جانش پايدار مى ماند و اين همان «ره آورد معنوى حج» است.

حقيقت اين است كه اگر اعمال حج، با شعور و درك صحيح، بدرستى و با توجه كامل انجام گيرد، نه تنها زائر در زمان حج از گناه و خطا، و رفتار نامناسب دورى مى جويد بلكه از اين سفر روحانى باز مى گردد در حالى كه قلب او از هر گناه و پليدى، بيزارى جسته و به انواع خير و نيكى مايل و راغب مى گردد و در تمام عمر از اين دست آورد گرانقدر بهره مى برد.

حقيقت عظمت حج را اولياى خدا چه زيبا، دريافته بودند. آنان با پاى پياده رهسپار ديار محبوب مى شدند، در حالى كه مركب ها و محمل ها پيش روى شان در حركت بود، همان گونه كه از سيره معصومين بارها شنيده ايم و يا خوانده ايم. (1) شكوهِ احرام و ورود در حريمِ كبريايى حق را كسانى دريافته بودند كه همچون حضرت زين العابدين عليه السلام، از روى تواضع و تذلّل در پيشگاه حق، كه براى كمتر كسى ميسر است، هنگام گفتن تكبير به خود مى لرزيد و اضطراب سراسر وجود مباركش را مى گرفت و مى گفت: بيم آن دارم كه در پاسخ «لبيك» من گفته شود: «لا لبيك»؛ (2) يعنى نه، تو پاسخ درست نداده اى!

و در آن مواقف كريمه، اشگِ خوف و رجا، از جذبه شوق و سوز عشق، از ديده جارى مى ساختند كه دعا و مناجات عرفانى، با شكوه و بى نظير امام حسين عليه السلام در عرفات نمونه اى از آنها است.


1- «وَ كانَ الحَسَنِ بْن عَلىّ عليهما السلام يَمْشي وَ تساق معه المَحامِل والرِّحال». محجّة البيضاء، ج 2، ص 150
2- احياء علوم الدين، ج 1، ص 275؛ محجة البيضاء، ج 2، ص 201

ص: 23

زائر خانه خدا بايد بداند كه در اين سفر قدم جاى قدم اين بزرگواران مى نهد و تأسّى به ابراهيم عليه السلام و محمد صلى الله عليه و آله و ساير انبياى خدا عليهم السلام مى جويد كه اين مكتب انسان ساز را تأسيس و تكميل كردند؛ مكتبى كه ميلياردها انسان را، در طول تاريخ بشرى، تربيت كرده است.

زائر گرامى! تشرف به حج، پاسخ به دعايى است كه در تمام عمر كرده اى واينك به اجابت رسيده است؛ خواسته اى كه در دعاهاى ماه مبارك رمضان ده ها بار بر زبانت جارى ساختى و اينك به تحقق پيوسته است.

گويى ضيافت ماه صيام، كه اردوگاه تصفيه نفس است، مقدمه اى بوده براى ضيافت حج و آماده سازى روح با صيام و قيام و مناجات و ره توشه اى براى اين مهمانى بزرگ خداوندى و حضور در جوار بيت اللَّه الحرام. و اين خود رمزى است كه ارتباط صيام و حج، و ذى حجه و رمضان را مى رساند و آن پالايش روح و تزكيه نفس در اين دو مهمانى و دو اردوگاه معنوى، تا سيراب شدن از چشمه فيض و زمزم عشق ربّانى است.

بنابراين، از شور و عظمت حج غافل مباش و هشيار و آگاه رهسپار كوى يار شو و پيش از آنكه به حرم درآيى، قلب را حريم دوست گردان؛ چنانكه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«القَلْبُ حَرَم اللَّهِ فَلا تُسْكِن حَرَمَ اللَّه غَيْرَ اللَّه»

«قلب حرم خدا است در حرم خدا جز خدا را جاى نده».

حافظ گويد:

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم

تجريد قلب و خلوص نيت

الف- تجريد قلب:

قرآن كريم حج را حقّ مستقيم خداوند بر بندگان خوانده، مى فرمايد:

وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا (1) «از براى خداوند است كه هر كس استطاعت دارد آهنگ اين خانه كند».

حج براى خدا است و بس و هيچ چيزِ ديگر در آن جايگاهى ندارد.

سفر سفر زيارت است و ديدار و قرب و حضور، نه سياحت و تجارت يا ريا و شهرت. حتى اگر از مقاصد سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى سخن گفته مى شود، به عنوان تابعى است از اهداف معنوى حج و جلب رضاى خدا و تقرّب او و البته اينها را با مقاصد ياد شده تضادى نيست چه، اگر مسائل فرهنگى، اجتماعى و سياسى، در راستاى عزّت دين خدا و مصلحت مسلمين باشد، مكمّل حج است.

بارى، هدف اصلى حج تقرب به خدا و تحصيل رضاى اوست و اين جز با تجريد قلب و پاكسازى آن از اغيار ميسّر نيست.

امام صادق عليه السلام با اشاره به اين آمادگى قلبى و انقطاع از غير، و پيوستن به حق مى فرمايد:

«اذا أرَدتَ الْحَجَّ فجرّد قلبك للَّه عزّ و جلّ مِنْ قَبل عَزْمك مِن كلّ شاغِلٍ و حجب كلّ حاجب ...»

«هر گاه اراده حج كردى، قبل از عزيمت قلب خود را از تمامى مشغله ها


1- آل عمران: 97

ص: 24

ص: 25

و موانع تهى ساز و براى خداوند بزرگ خالص گردان. همه امور خود را به آفريدگارت بسپار و در تمام حركات و سكنات بر او توكّل كن و تسليم حكم و قضاى الهى باش دنيا و راحت و خلق را رها كن و در اداى حق واجب مردم بكوش. بر زاد و راحله و ياران و همسفران و قدرت و ثروت و جوانى خود تكيه مكن. چه، بيم آن مى رود كه اينها دشمن و وبال تو گردند، تا معلوم شود كه براى هيچكس توان و چاره اى جز در پناه خداوند متعال و توفيق او وجود ندارد. و بدانگونه آمادگى پيدا كن كه گويى اميد برگشتن ندارى» (1).

نكته اساسى سخن امام صادق عليه السلام طريق دستيابى به روح حج؛ يعنى قصد خدا كردن است. كه جز با تجريد قلب قابل دسترسى نيست.

ب: خلوص نيت

«نيت» روح عمل است، عمل بدون نيتِ خالص، كالبدى است بى روح.

از سخنان پيامبر اكرم است كه فرمود:

«انّما الأعْمال بِالنِّيات»

و

«لا عَمَلَ الّابِالّنيةِ» (2).

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «خداوند در قيامت مردم را با نيت هايشان محشور مى كند»؛

(انّ اللَّهَ يَحْشُرُ النّاسَ عَلى نِيّاتِهِم) (3)

. بنابراين، نخستين گام براى زائر بيت اللَّه الحرام، شناخت هدف و مقصود و خالص كردن


1- مصباح الشريعة، ص 48-/ 47
2- مصباح الشريعه. باب النية.
3- كافى ج 5 ص 20.

ص: 26

نيّت و توجه به آن كانونى است كه دل هاى پاكان را به خود متوجه كرده است؛ زيرا آنچه زائر در محشر حج نيت كند، در قيامت نيز حشر و نشرش با همان چيز خواهد بود.

چه، حج به معناى قصد است و قصد خالص و مقصد و نيت نبايد جز خدا چيز ديگرى باشد كه قبله عشق يكى بيش نيست.

آنكه با ما سر سودا سپرد نيست لايق كه دگر جانگرد

هست آيين دو بينى ز هوس قبله عشق يكى باشد و بس

انقطاع و هجرت الى اللَّه

اشاره

«هجرت و انقطاع» در درونِ حج نهفته و نقطه آغازين آن، با همين فلسفه بوده است و اين فلسفه بايد در روح حج همچنان باقى و ماندگار باشد.

«هر گاه به داستان حضرت ابراهيم عليه السلام و هجرت او با زن و فرزندش به سرزمين مكه و اسكان آنها در آن ديار مقدس بنگريم و به حوادثى كه براى آنها پيش آمد مانند ذبح اسماعيل و فدا آمدن از جانب خداوند براى وى و بناى خانه كعبه، دقّت كنيم، يك دوره كامل از سير بندگى را مى بينيم كه يك بنده از خويشتن به خدا سفر مى كند و از سرزمين دور، بارِ سفر مى بندد، تا به ساحت قرب ره مى گشايد و از زخارف دنيا و لذات و آرزوى جاه و مال و زن و فرزند چشم مى پوشد تا از وساوس شيطان رهايى مى يابد و با اخلاص و توجه تمام به مقام قرب و خانه كبريايى متوجه مى گردد. اينها منزل هايى است متعدد و پياپى كه به صورت تسلسل پيموده مى شود و

ص: 27

يك داستان تاريخى را ترسيم مى كند كه از سير عبوديت بنده به سوى خدا سخن مى گويد و آداب سير و سلوك، طلب و حضور و راه و رسم محبّت و شيدايى و اخلاص را مى آموزد و هر اندازه در راز اين اعمال و مناسك تأمل كنيم، جلوه و جمال اين حقايق بيشتر متبلور مى گردد» (1) و تو اى زائر خانه خدا توجه داشته باش كه قدم جاى قدم ابراهيم خليل اللَّه و خاندانش نهاده اى و به راهى كه آنان رفتند ره مى سپارى و جرعه نوش زلال زمزم آن عشقى هستى كه اسماعيل ذبيح اللَّه بدان خاطر به قربانگاه رفت و آن پدر و پسر از آن آزمايش بزرگ و «بلاى عظم» سر بلند به در آمدند. بنابراين، عظمت صاحبخانه را به يادآور، و ادب حضور نگهدار و ديده از زمزم اشگ و شوق لبريز گردان؛ چرا كه:

طواف كعبه عشق از كسى درست آيد كه ديده زمزم او گشت و دل مقام خليل (2)

حج هجرت است، هجرت از «خلق الى الحقّ»؛ يعنى خلق و دنيا را پشت سر افكندن. خانه، خانواده، زن و فرزند، مال و منال، عنوان و مقام و ديگر تعلقات را رها كردن. و عجب و كبر و خودبينى و خودنمايى و توان جسمانى و روح و زاد و راحله را زير پا نهادن و خليل وار از زن و فرزند و ديار و يار و جان و مال بريدن و چون اسماعيل پاى در كوير انقطاع ساييدن تا از زمزم عشق سيراب شدن و چون هاجر آسيمه سر و برهنه پاى در سنگلاخ حيرت و انقطاع از اين سو بدان سوى بى قرار و اشگبار دويدن و به خدا پناه بردن تا درخشيدن بارقه اميد را ديدن و فيض رحمانى را در


1- علامه طباطبائى، تفسير الميزان، ج 1، ص 301 آيات 125 تا 129 سوره بقره.
2- وحشى بافقى.

ص: 28

آغوش كشيدن و در دامان مهرش جاى گرفتن.

در ميعادگاه عشق

حج وفود، ورود به محضر خداست، ميعادى است براى عاشقان كويش و شيفتگان وصلش. ورود به اين حريم كبريايى، حضور روحانى مى طلبد. چه، اين قرب، مكانى نيست، بلكه قرب معنوى است. شأنى و عرفانى است. واين مستلزم رهايى از خلق و فناى در حق است و تا رسيدن به مقام قرب منزلها و مرحله هاست كه پيمودن آن، مركب رهوار مى طلبد وآن چيزى جزنفس وارسته و تمسك به حبل اللَّه و ولاى اولياءاللَّه نيست.

بُعد مسافت اگر چه در ره او نيست تا سر كويش هزار مرحله باشد

نى ز ملك جو نشان و نى ز فلك پوى راه به سويش نفوس كامله باشد (1)

و اين سفر تصويرى است از سفر آخرت و پوشيدن احرام رمز لباس آخرت و ميقات رستاخير خلق و نمودى از محشر است كه جز با قلب سليم بدانسوى نبايد رفت؛ يَوْمَ لَايَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (2) در اين سير و سفر روحانى، زائر بايد با قلب و قالب و جان و تن و اطمينان نفس به بلدِ امنِ ايمان در آيد و با اين سرمايه بزرگ و ره توشه روحى پر معنا درون خويش را غنا بخشد و از تقوا و خشيت و بيم و اميد


1- حكيم سبزوارى اسرار.
2- شعراء: 89

ص: 29

لبريز گرداند تا روح بالنده شود و به پرواز درآيد و عاطفه حبّ خدا و رسول و اوليا را بيدار كند. بدينسان حج نقطه تحوّلى است در حيات معنوى حاجيان و نخستين گام اين سفر، برون كردن جامه عصيان و پوشيدن لباس تقوا و بندگى است و تلبيه گفتن، پاسخى خالصانه به آن دعوتِ ربانى است.

چنانكه حضرت صادق عليه السلام فرمودند:

«ولبّ بمعنى اجابة صافية» (1).

زائر گرامى! بنگر به كجا مى روى؟ تو رو به قبله معشوق دارى و خانه بهانه اى است كه ره گم نشود. پس لوح دل از ماسوى اللَّه پاك گردان و جان به سوداى محبّت يار بسپار و در اين بازار معنوى به قرب دوست و دولت پايدار آخرت بينديش، نه مقصد ديگر؛ چنانكه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:

«الحَجّة ثَوابها الجَنّة و العمرة كفارة كلّ ذَنْبٍ» (2)

«پاداش حج بهشت است و عمره كفاره هر گناه است».

اى دل اگر عزم ديار يار دارى قصد حجاز و كعبه ديدار دارى

شوق شهود حضرت دلدار دارى اول ز دل نقش سوى اللَّه پاك گردان

بايد نخست از جامه عصيان درآيى با جامه طاعت به كوى دلبر آيى

بشكست اگر پايت در اين ره با سرآيى تا گام بتوانى زدن در كوى جانان (3)


1- مصباح الشريعه، ص 48
2- وسائل الشيعه، ج 8، ص 66
3- مهدى الهى قمشه اى.

ص: 30

اصناف حج گزاران

و بديهى است كه رسيدن به مقام قرب و پاداش اخروى، شرايط لازم را مى طلبد و هر زائرى تنها با تشرف، چنين شايستگى را پيدا نمى كند. چه بسيارند كسانى كه اين آمادگى را كسب نكرده و از عرفان و معنويت حج بهره اى نبرده اند و آن را به اغراض و مقاصد مادى و دنيوى آلوده اند؛ چنانكه در روايات از سخنان معصومين به اين امر هشدار داده شده است.

از جمله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«يأتي عَلى النّاس زمانٌ يَكُونُ حَجّ الملوك نزهة و حجّ الأغنياء تجارة و حجّ المساكين مسألة» (1).

«زمانى براى مردم مى آيد كه حج شاهان تفرّج، حج توانگران تجارت و حج نيازمندان گدايى است».

مرحوم شيخ حرّعاملى صاحب وسائل، در اينجا توضيحى دارد كه ذكر آن بى تناسب نيست. وى مى گويد: «اين روايت به طور صريح بر بطلان حج دلالت ندارد و در مقام نكوهش هم نيست بلكه صرفاً جنبه اخبارى دارد. و يا اينكه مقصودش نكوهش كسانى است كه تنها به قصد تفريح و تجارت به حج مى روند و يا بيانگر كراهت آميختن حج به تجارت و امثال آن مى باشد هر چند حج مجزى است و با انجام آن تكليف ساقط مى شود» (2).

در هر حال اختلاف درجات ايمان و مراتب اخلاص، امرى طبيعى و


1- تهذيب، ج 5، ص 463
2- وسائل الشيعه، ج 8، ص 41

ص: 31

اجتناب ناپذير است، اما در اين ميان آنچه مسلّم است اينكه: هر عبادتى كه صرفاً با انگيزه منافع مادى باشد، پذيرفته نيست و هر اندازه درجه اخلاص، معرفت و فضل و كمال بالاتر برود، ارزش عمل و پاداش آن افزون تر خواهد بود.

امام صادق عليه السلام با اشاره به اختلاف درجه حج گزاران و بهره اى كه از اين سفر مى برند، مى فرمايد: «حج گزاران سه گروه اند:

1- آنان كه برات آزادى از آتش دوزخ گيرند.

2- آنان كه از گناهان پاك شوند؛ همانند روزى كه از مادر زاده شده اند.

3- كسانى كه مال و خاندانشان حفظ و حراست شود، و اين كمترين بهره اى است كه حج گزار با آن بر مى گردد» (1)

بنابراين هيچ زائرى از فيض حج بى بهره نمى ماند و دست خالى برنمى گردد اما بايد همت بلند داشته باشد و به چيزى فراتر از اهداف زودگذر دنيوى بيانديشند؛ به چيزى كه ماندگار و جاودانه است.

به قول حافظ:

تو بندگى چو گدايان بشرط مزد مكن كه خواجه خود كرمِ بنده پرورى داند

آموزش احكام و مناسك

اشاره

از تكاليف اوليه يك مسلمان، فراگيرى فقه و احكام دين است. امام باقر عليه السلام فقه دين را يكى از عناصر كمال برشمرده و فرمايد: «كمال به مفهوم


1- وسائل الشيعه، ج 8، ص 65، «الحجاج ثلاثة: صنف يعتق من النار و صنف يخرج من ذنوبه كهيئته يوم ولدته امه و صنف يحفظ فى اهله و ماله فذاك ادنى ما يرجع به الحاج».

ص: 32

كامل آن، به تفقّه در دين، صبر در مصيبت و تدبير امر معاش است»؛

(الكمال كلّ الكمال التفقّه في الدّين و الصّبر عَلَى النائبة و تقديرُ المَعِيشة) (1)

امام صادق عليه السلام به ابان بن تغلب مى فرمايد: «دوست دارم بر سر يارانم تازيانه بخورد تا در دينشان فقيه و داناگردند»؛

(قال عليه السلام: يا أبان لوددت أنّ أصحابي ضربت رؤوسهم بالسياط حتّى يَتَفَقَّهُوا) (2)

در روايت ديگر از آن حضرت آمده است: «آنكه بدون بصيرت عمل كند، به كسى ماند كه به بيراهه مى رود، كه سرعتِ سير، جز دورى از مقصد براى وى نيفزايد»؛

(العامِل عَلى غَيْر بصيرة كالسائر عَلى غير الطريق، لايزيده سرعة السير الّا بُعداً) (3)

فقه دين به مفهوم عام، هر چند شامل كليه شرايع و تكاليف؛ اعم از مسائل عبادى، حقوقى، سياسى، اجتماعى، فردى و اجتماعى است، اما محور سخن ما در اينجا مسائل مورد نياز حج گزاران است كه بايد براى اين سفر فرا گيرند. و اين از مهمترين وظايف زائر است؛ زيرا او براى انجام فريضه اى مهم و يا عمره مفرده مستحبى، آماده مى شود كه اگر تكاليف مربوط به آن بطور صحيح انجام نشود، نه تنها سعى و تلاشش عبث و بيهوده خواهد بود و تكليفش ساقط نمى شود، بلكه عواقب جبران ناپذيرى در زندگى فردى و خانوادگى براى وى خواهد داشت. بنابراين، اكنون كه پس از انتظار طولانى توفيق تشرف دست داده، بيش از هر چيز به قبولى اعمال خود كه هدف اصلى اين سفر است بايد فكر كرد و نه امور


1- اصول كافى، ج 1، ص 32
2- اصول كافى، ج 1، ص 31
3- همان، ص 43

ص: 33

ديگر و اين امر به فقه دين و انجام صحيح عمل و ساير شرايط بستگى دارد و از همين جاست كه ضرورت آموزش فقه و معارف حج احساس مى گردد.

پيامبر گرامى و ائمه عليهم السلام اهتمام بسيار داشتند تا مسائل حج را به مردم بياموزند و چهره حج را از آنچه در جاهليت مرسوم بوده است، بزدايند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «رسول خدا صلى الله عليه و آله ده سال در مدينه بسر بردند و حج ننمودند (1) تا اينكه آيه وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (2) نازل شد و موظف گرديد در ميان مردم آهنگ حج را ندا دهد تا پياده و سواره از راههاى دور بيايند. به دنبال اين فرمان، حضرتش مناديان را دستور دارد تا با بانگ بلند اعلام كنند: كه پيامبر عازم حج است. در پى اين اعلام، مردم مدينه و اطراف آن و ساير اعراب آگاه شدند و براى برگزارى فريضه حج گرد آمدند تا در ملازمت پيغمبر صلى الله عليه و آله حج گزارند مسائل ومناسك را از آن حضرت فراگيرند آنگاه امام صادق عليه السلام تمام اعمال و مناسك را، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله انجام داده بودند، از آغاز تا پايان، بطور مشروح بيان فرموده است. (3) بدين ترتيب حج پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آموزش عملى مناسك نيز بود كه پيروانش آن را براى هميشه و تا قيامت دستور العمل قرار داده و مى دهند.


1- از روايات ديگرى استفاده مى شود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بطور مكرر حج گزارده اند، اما حج به صورت رسمى و اعلام عمومى، همان «حجة الوداع» بوده است.
2- حج: 27
3- تهذيب، ج 5، ص 457-/ 454

ص: 34

گستردگى مسائل و اسرار حج

نكته شايان ذكر، گستردگى بى مانند مسائل حج و اسرار معنوى آن است. زرارة بن اعين مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، چهل سال است كه از حج و مسائل و اسرار آن مى پرسم و شما فتوى مى دهيد! (و آنها تمام نمى شود) حضرت فرمود: زراره! خانه اى كه فرشتگان دو هزار سال قبل از آدم به سوى آن حج گزاردند، انتظار دارى مسائل آن طى چهل سال به پايان رسد»؟

(يا زرارة! بيت حُجَّ الَيه قبل آدم بِألفَي عام، تريد أن تفنى مسائله في أربعين عاماً) (1).

با اين حال تفاصيل احكام و مناسك حج و اسرار معنوى و معارف عرفانى و اخلاقى و آثار اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى اين فريضه جهانشمول، در كلام و عمل معصومين عليهم السلام بويژه سخنان امام صادق عليه السلام براى تمامى مسلمانان تبيين شده كه ديگران نيز به نقش تعاليم آن حضرت، در بيان مناسك، اعتراف كرده اند.

شيخ صدوق رحمه الله، از قول نعمان بن ثابت، ابوحنيفه؛ يكى از پيشوايان معروف اهل سنت آورده است كه گفت:

«لَوْلا جعفربن محمّد ماعَلِمَ النّاسُ مَناسِكَ حَجِّهم» (2).

«اگر جعفر بن محمد عليهما السلام نبود، مردم به مناسك حج خود دانا و آگاه نمى شدند.»

وظايف امروز ما و زائران

يكى از وظايف مهمّ برنامه ريزان حج و عمره، بويژه روحانيان كاروانها،


1- الفقيه، ج 2، ص 306
2- الفقيه، ج 2، ص 307، ح 1517

ص: 35

اين است كه مسائل حج را براى زائران بيان كنند و فلسفه و اسرار آن را توضيح دهند. وظيفه زائران نيز آن است كه مناسك حج را طبق فتواى مرجع و فقيه مورد نظر خود فراگيرند و با شركت در جلسات آموزشى و توجيهى قبل از عزيمت و احكام، مناسك را ياد گيرند و چگونگى آن را مورد توجه قرار دهند و هر نقطه ابهامى را از روحانيون محترم كاروان ها بپرسند و آگاهانه راهىِ اين سفر شوند تا از عواقب نامطلوب بى خبرى از احكام در امان بمانند.

نماز و ساير احكام

علاوه بر مناسك حج و عمره احكام و مسائل ديگرى است كه اگر به وجه صحيح انجام نشود، به اعمال حج لطمه مى زند؛ مانند مسائل طهارت و نجاست، غسل، وضو، تيمم و ... كه همگى در طواف و نماز آن شرط ضرورى است، و همچنين اصلاح قرائت و اذكار و كيفيت انجام نماز و مقدمات و مقارنات از وظايف بسيار مهم زائر است كه علاوه بر نياز مبرم اعمال حج به آنها، در تمام عمر براى مكلّف ضرورى است؛ زيرا نماز يك فريضه همگانى است از آغاز تكليف تا پايان زندگى، در سفر و حضر، به هنگام سلامت و بيمارى و بالأخره در همه حال و در همه شرايط بايد انجام شود و كوتاهى در يادگيرى احكام آن، گناهى است غيرقابل گذشت بويژه براى زائران خانه خدا كه بايد اعمال و عباداتشان براى ديگران الگوى عمل باشد.

زائر خانه خدا بايد چند ماه قبل از عزيمت، از صحّت نمازِ خود مطمئن شود و نزد علماى محل يا كسانى ديگركه مورد اطمينان هستند برود و قرائت و اذكار و نماز خود را عرضه كند تا اگر اشكالى داشت، به

ص: 36

طور جدّى در صدد رفع و اصلاح آن برآيد و قبل از سفر، نزد روحانى گروه تمرين كند و در طول سفر نيز در رفع اشكالات آن بكوشد و به جاى صحبت هاى غير مفيد و سخن گفتن از بازار و خريد و فروش اجناس، به فكر اصلاح عبادات و اعمال خود باشد و روى اين كار وقت بگذارد و از ديگر زائران و همسفران در اصلاح قرائت و اعمال و آداب نماز كمك بگيرد. و افزون بر اينها، از ويژگى نماز در حرمين و در جماعت اهل سنت و احكام ويژه آنها نيز آگاه گردد كه در موارد بعدى بدان اشاره خواهيم داشت.

اصلاح مال و مسائل حقوقى

اشاره

از ديگر وظايف زائر پيش از عزيمت، اصلاح دارايى و رسيدگى به حقوق شرعى در رابطه با خدا و مردم است (هر چند كه اين وظيفه نيز براى همه عمر مى باشد و اختصاص به امر حج ندارد).

در روايات معصومين عليهم السلام از پاكيزه كردن مال به عنوان شاخصه شرافت و مروّت ياد شده است. امير مؤمنان عليه السلام خطاب به فرزندش حسن بن على عليهما السلام مى فرمايد: «پسرم! مروت چيست؟ او در پاسخ مى گويد: عفت و پاكدامنى و اصلاح دارايى»؛

(سَأَلَهُ عَلِى: يا بُنَىَّ ما المروّة؟ قال: العِفاف وَ اصْلاحُ المال) (1).

همچنين در روايت ديگرى آمده است كه معاويه از امام حسن عليه السلام همين پرسش را كرد و امام در پاسخ فرمود: «مروّت اين است كه آدمى


1- وسائل، ج 8، ص 319

ص: 37

نسبت به دين خود جدّى باشد و در اصلاح مال خود بكوشد و به اداى حقوق قيام كند»

(قال عليه السلام: شح الرجل على دينه و اصلاح ماله و قيامه بحقوقه) (1)

حج و عمره و هيچ عبادت ديگرى با مال حرام يا مشتبه به حرام، پذيرفته نمى شود و اصولًا سزاوار نيست كه مال و دارايى مسلمان به حرام آلوده باشد و موظّف است دست كم هر سال يكبار مسائل مالى و حقوقى خود را روشن سازد و اگر مديون است در پرداخت آن مسامحه نكند.

بنابراين، اگر زائر تاكنون به وجوهات شرعى پايبند نبوده، اكنون كه عزم حج و زيارت دارد، بايد به فقيه و عالمى رجوع كند و وضعيتِ مالى خود را، از آغاز اشتغال به كسب و درآمد، در ميان بگذارد و اگر خمس، زكات، نذورات يا صدقات بر ذمه دارد، در اداى آن بكوشد تا حج و عمره اش صحيح باشد و اگر تعهدى در پرداخت نمود، خود را در انجام آن ملزم و مديون بداند.

در توقيع شريف حضرت مهدى- ارواحنا فداه- آمده است:

«لعنة اللَّه و الملائكة و الناس أجمعين عَلَى مَنْ أكَلَ مِنْ مالِنا دِرْهماً حَراماً» (2)

«لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى باد كه درهمى از مال ما را به حرام بخورد» (3).


1- وسائل، ج 8، ص 319
2- احتجاج طبرسى، ص 480
3- با تأسف گاهى ديده مى شود كه زائر به هنگام عزيمت به حج، حساب مال خود را كرده، تعهد مى سپارد و وجوه شرعى را با روحانى و عالمى دست به دست مى كند و مديون مى شود، امّا پس از بازگشت، آن را به دست فراموشى مى سپارد و مال امام زمان و سهم سادات فقير را پرداخت نمى كند، با اين تصوّر غلط كه محاسبه مال تنها براى چند روز ايام حج بوده و با اتمام حجّ مسؤوليت تمام مى شود! و اين در حالى است كه همين افراد، پس از بازگشت از سفر، سوغات فراوان با خود مى آورند. سفره هاى رنگين مى گسترند و ... اين حقايق تلخ هر چند درباره جمعى خاص و افرادى ويژه صادق است، امّا تجارب تلخ آن براى ديگران وسيله تنبّه است.

ص: 38

روايات اهلبيت عليهم السلام بر اين مطلب تصريح و تأكيد مى كند كه: حج زمانى پاسخ واقعى به دعوت الهى است كه با مال حرام انجام نشود.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «هرگاه كسى از راه غيرحلال مالى كسب كند و تلبيه حج بگويد، در پاسخ او گفته مى شود:

«لالبّيك و لاسعديك»

؛ «نه، تو پاسخ مثبت نداده اى، مبارك و ميمون مباد تو را». و اگر مالش را از راه حلال به دست آورد، گويند:

«لبّيك و سعديك»

؛ «بله، بله خوش آمدى».

(إذا اكتسب الرجل مالًا من غير حله ثم حج فلبىّ نودى لا لبيك و لا سعديك وان كان من حله فلبّى، نودى لبيك و سعديك). (1)

مسائل حقوقى مردم

زائر همچنين بايد در پرداخت ديون مردم اهتمام ورزد و اگر مال او به حرام، ربا، رشوه، غصب، مظالم و حق الناس آلوده است، در حل و اصلاح آن بكوشد و با صاحبان حقوق، به نوعى مصالحه كند و آنان را راضى نمايد و به پيشگاه خداوند نيز توبه و استغفار كند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«وَاخْرُجْ مِنْ حُقُوق يَلْزَمُكَ مِنْ الْمَخْلُوقين» (2)؛


1- الحج و العمره فى الكتاب والسنة، ص 250، به نقل از فقيه: 1، ص 189
2- مصباح الشريعه، ص 48

ص: 39

«حال كه عزم حج دارى حقوقى را كه از ناحيه خلق بر ذمّه تو است ادا كن و از عهده آن بدر آى.»

مسائل اخلاقى

اگر زائر با كسى كدورتى دارد و كسانى از او ناراضى هستند و به دلايل اخلاقى در برابر ديگران مسؤول است، قبل از عزيمت در اصلاح اين مشكل همت گمارد. حقوق اخلاقى والدين، همسر، فرزندان، برادر و خواهر، اقوام و خويشاوندان، همسايگان، همكاران و ساير مردمان از اينگونه است. يا اگر از كسى غيبتى كرده يا تهمت و افترايى زده، يا كينه و عداوتى در دل داشته، خود را از آلودگى آن پاكيزه كند و از ذمّه آن بدر آورد؛ زيرا حقوق، منحصر به مسائل مالى نيست و مسائل اخلاقى و معاشرتى، اگر مهم تر نباشد، دست كم ندارد. يكى از فلسفه هاى توديع و خداحافظى همين است كه در چنين لحظاتى كه زائر عزم سفر دارد، برخورد عاطفى او با افراد مى تواند كدورتها را برطرف سازد و گاه مى شود با يك ديدار و توديع و عذرخواهى، كوهى به كاهى بخشيده شود و صاحب حق درگذرد.

تأمين هزينه زندگى

از شرايط وجوب حج، قدرت زائر بر تأمين هزينه زندگىِ خود، خانواده و افراد واجب النفقه و «رجوع به كفايت» پس از بازگشت از سفر حج است. بنابراين زائر نبايد تنها به راحتى و رفاه خود در سفر فكر كند بلكه بايد رفاه حال زن و فرزند و افراد تحت تكفل خود را در نظر گيرد كه آنان در نبودن وى در رنج و مشقّت نباشند

ص: 40

و خود نيز پس از بازگشت بتواند هزينه زندگى اش را طبق شأنش تأمين كند.

وصيت

يكى از سنت هاى حسنه كه از ديرباز در ميان مؤمنان مرسوم بوده وصيت كردن است. در فقه نيز بابى است به عنوان «وصايا» كه فروع فقهى و احكام مسأله را به بحث نهاده است. درباره وصيت به هنگام عزيمت به سفر نيز سفارش شده و امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«مَنْ رَكِبَ راحِلَة فليوص» (1)

؛ «كسى كه بر مركب سفر مى نشيند بايد وصيت كند». بنابراين بسيار پسنديده است كه زائر قبل از عزيمت وصيت نامه اى تنظيم كند و حقوق واجب شرعى و ديون و محاسبات مردمى را كه فعلا پرداخت آن مقدور نيست در آن بنويسد و اعمال خيرى را كه مى خواهد ديگران پس از وى انجام دهند و تصرفات ديگر را يادآور شود و به امينى بسپارد.

درباره وصيت، كلامى است از على عليه السلام كه نقل آن در اينجا بى مناسبت نيست. آن حضرت مى فرمايد:

«يَابْنَ آدَم! كُنْ وَصِىّ نفسك في مالك وَاعْمَل فِيهِ ماتؤثر أن يُعمل مِنْ بَعْدِك» (2)

؛ «اى فرزندآدم! تو خود وصى خود در دارايى ات باش و عمل كن آنچه را دوست دارى پس ازتو درآن عمل شود».

اين سخن تأكيد مى ورزد كه ثروت اندوزى نكن و براى ديگران نگذار


1- كافى، ج 4، ص 542
2- نهج البلاغه، محمّد عبده، قصار، ص 256

ص: 41

بلكه كار خيرى كه مى توانى و مى خواهى انجام دهى خود با دست خود انجام ده و به ديگران موكول نكن؛ زيرا نمى دانى كه ديگران پس از تو چه خواهند كرد. بعلاوه اعمال صالحى كه انسان خود با ايمان و اخلاص و گذشت انجام دهد ارزش و پاداش ديگرى دارد.

در هر حال، در اين دو روايت تضادى نيست بلكه آنها مكمّل يكديگرند و هر يك در جاى خود صحيح است.

تهذيب نفس و آمادگى روحى

ز منجلاب هوس گربرون نهى قدمى نزول در حرم كبريا توانى كرد

زائر گرامى! بدان كه سفر بسيار مهمى را در پيش دارى، به مهمانى خداوند رهسپارى، پس براى اين مهمانى بزرگ خود را مهيا ساز. روح را مصفا كن و هفته ها پيش از عزيمت با مراقبت هاى اخلاقى و مجاهدت و خودسازى، در تهذيب نفس بكوش تا شايسته چنين سفر روحانى و حرم كبريايى شوى. چشم و گوش و دست و زبان و قلب و قالب را از معاصى مصون بدار و از گناهان گذشته توبه و استغفار كن و به درگاه خدا تضرع نما كه لياقت درك محضرش را به تو عنايت كند. با تلاوت قرآن، دعا و توسل، عبادت و تهجد، تفكر و تأمل، مراقبه و محاسبه خود را از آلودگى ها پيراسته گردان و آرايش معنوى ده و در حفظ ظاهر و باطن بكوش و به صورت اسلامى و سيرت ايمانى اهتمام ورز، تا شايستگى تشرف به بارگاه دوست و محضر محبوب را به دست آرى و لايق زيارت بيت اللَّه و قبر رسول اللَّه و ائمه طاهرين عليهم السلام شوى و از عبادت خود لذت ببرى و با عمل مقبول و سعى مشكور از سفر حج بازگردى.

ص: 42

على عليه السلام مى فرمايد:

«كَيْفَ يَجِدُ لَذّة العِبادَة مَنْ لا يَصُومُ عَنْ الْهَوى» (1)

«كسى كه از روى هواى نفس روزه نگيرد و كف نفس نكند، چگونه مى تواند لذت عبادت را دريابد؟»

رهنمود امامان عليهم السلام

تهذيب وتزكيه نفس از رذائل وتحلّى به فضائل دررهگذار حج، به طور گسترده اى در سخنان معصومين عليهم السلام منعكس است؛ از جمله در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:

«براى حج بگونه اى مهيا باش كه گويى ديگر اميد برگشتن ندارى. با همسفرانت نيكو مصاحبت كن. اوقات نمازهاى فريضه و سنت هاى نبوى را مراقب باش و بر آنچه از ادب و بردبارى و صبر و شكر و مهربانى و بخشندگى و تدارك توشه آخرت بر تو واجب شده است مداومت كن و با آب توبه خالصانه خود را از آلودگى گناه شست وشو ده و جامه صدق و صفا و خضوع و خشوع در بر كن و از آنچه تو را از ياد خدا غافل مى سازد و از اطاعت او باز مى دارد، احرام بند و با هروله از هواى نفس بگريز و با رفتن به منا از غفلت و لغزش ها بدر آى و آنچه را كه بر تو حلال نيست و استحقاق ندارى آرزو مكن و در عرفات به خطا اعتراف كن و با خدا عهد ببند و با وحدانيت او به ساحت قربش تقرب جوى، و در مزدلفه (مشعر) تقوا و پرهيزكارى پيشه ساز و روح خود را بر بلنداى قله كوه به ملأ اعلى عروج ده، و با قربانى كردن، گلوى هوا و طمع را ببر و با رمى جمرات،


1- تصنيف غرر الحكم، ص 199

ص: 43

شهوت، رذيلت و پستى و اعمال نكوهيده را رمى و طرد كن و با ستردن موى، عيوب ظاهر و باطن را از خود دور ساز. در صفا روح خود را تصفيه كن و در مروه جوانمردانه با خدا پيمان بند كه صفات ناشايست را رها سازى و بر آنچه در حج با خدا شرط كردى استقامت ورزى و بر عهد خود با خدا و عمل براى آخرت استوار باشى» (1).

دراين باره روايات بسيارى است كه بخشى از آن در آداب و اخلاق سفر خواهد آمد. در اينجا به يك روايت ديگر از سخن امام باقر عليه السلام بسنده مى كنيم. آن حضرت مى فرمايد: «چگونه آهنگ اين سفر مى كند كسى كه داراى سه خصلت نباشد:

الف: ورع و پرهيزكارى كه او را از معاصى خداوند باز دارد.

ب: بردبارى كه به وسيله آن بر خشم و غضب فائق آيد.

ج: حسن معاشرت با همسفران خود»؛

(مايعبأ من يسلك هذا الطريق اذا لم يكن فيه ثلاث خصال: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَن معاصي اللَّه وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الصحبة لِمَنْ صَحِبَهُ) (2).

شايسته است روحانيون محترم كاروان ها، گفتار امام سجاد عليه السلام با شبلى، سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه و بيانات امام صادق و امام رضا عليهما السلام را كه در كتاب علل الشرايع و وسائل الشيعه و ساير منابع روايى آمده و گنجينه هايى است پربها، براى زائران بيان كنند تا با آمادگى روحى بيشتر عازم حج شوند.


1- مصباح الشريعه، ص 49-/ 48
2- الكافى، ج 4، ص 286؛ الحج و العمره، ص 253

ص: 44

انتخاب همسفر مناسب

يكى از نيازهاى مسافر، همسفر مناسب و شايسته است. در سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده است: «نخست رفيق انتخاب كن و آنگاه راهى سفر شو»؛

«الرفيق ثمّ الطريق» (1)

و

«الرفيق ثم السفر» (2)

همسفر خوب و شايسته كسى است كه مؤدب به آداب حسنه و متخلّق به اخلاق فاضله، امين، عفيف، راستگو، متواضع، مهربان، بى تكلّف، دانا، دلسوز، مشوق خير و ياور دين و دنياى انسان باشد. بنابراين زائر قبل از عزيمت بايد همسفرى با اين اوصاف برگزيند كه يار و مددكار او در نشيب و فراز سفر باشد و از مصاحبت افراد سست ايمان و وظيفه نشناس بپرهيزد.

در روايات معصومين عليهم السلام از ويژگى هاى مصاحبان و همسفران و همنشينان، و تأثيرى كه در سرنوشت آدمى دارند، بسيار سخن گفته شده.

از جمله ابن عباس مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند بهترين همنشين ها كيانند؟ حضرت در پاسخ فرمود:

«كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بياندازد، گفتارش بر علم و دانشتان بيفزايد و عملش شما را به آخرت راغب گرداند»؛

(مَنْ يذكركم اللَّه رؤيته، و يزيد فى علمكم منطقه، و يرغبكم فى الآخرة عمله) (3)

و نيز از سخن آن حضرت است كه فرمود:

«لا تصاحب الّا مؤمناً


1- وسائل، ج 8، ص 229
2- وسائل، ج 8، ص 229
3- وسائل، 8، ص 412

ص: 45

وَ لايَأكل طَعامك الّاتقى» (1)

؛ «جز با مؤمن مصاحبت نكن و غذاى تو را جز پرهيزگار نخورد».

و نيز على عليه السلام مى فرمايد: «با كسى كه براى تو در سفر ارج نمى نهد، آنگونه كه تو براى وى ارج مى نهى، مصاحبت نكن»؛

(لا تصحبنّ في سفر مَنْ لايرى لك من الفضل عليه كما ترى له عليك) (2)

همسفر بايد در هر پايه و جايگاهى كه هست، حرمت ديگران را نگهدارد و به چشم برترى به خود ننگرد و تنها از ديگران انتظار تعظيم نداشته باشد بلكه بايد بدور از عناوين و مشخصه هاى فردى يا اجتماعى به ديگران احترام بگذارد.

در باب مصاحبت و ويژگى آن، امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«باكسى هم صحبت باش كه زيور و آبروى تو باشد نه آنكه مى خواهد به وسيله تو كسب آبرو كند»؛

(أصْحبْ مَنْ تتزيّن به ولاتصحب من يتزين بك) (3)

همچنين آن حضرت گزينش ياران و مصاحبان را به دو چيز مشروط ساخته است:

الف: مراقبت اوقات نماز.

ب: نيكى كردن در راحت و رنج.

«اختبروا اخوانكم بخصلتين فانْ كانَتا فيهم وَالّا فاعزب ثمّ اعزب: المحافظة على الصلوات فى مواقيتها و البرّ بالإخوان فى العُسْر واليُسْر» (4).


1- نك: احياء العلوم، ج 2، ص 321
2- وسائل، ج 8، ص 302
3- همان، ص 301
4- كافى، ج 1، ص 326؛ وسائل، ج 8، ص 503

ص: 46

«برادرانتان رابا دوخصلت بيازماييد، اگر داراى اين دو خصلت بودند مصاحبت كنيد و گرنه از آنان جداً فاصله بگيريد: يكى مراقبت در انجام نمازها در اوقات مقرّر آن، ديگر نيكى كردن به برادران در دشوارى و رفاه».

بارى، همسفر در سرنوشت زائر تأثير فراوان دارد. اگر شايسته و صالح باشد: ره آورد معنوى حج را افزون مى سازد، در مجاورت او اخلاق زائر متحول مى گردد و در انجام تكاليف خود بهتر موفق مى شود و از اوقات گرانبهاى اين سفر مبارك بهره كامل مى گيرد و آن را بيهوده هدر نمى دهد و در نشيب و فراز سفر يارى مى رساند.

البته زائر همانگونه كه در جستجوى چنين همسفرى است و از ديگران اينگونه انتظار دارد، خود نيز براى همسفران بايد بدينگونه عمل كند تا حق مصاحبت را ادا كرده باشد.

لوازم سفر و توشه حلال

اشاره

تهيه و تدارك زاد و توشه حلال و امكانات و لوازم سفر از ديگر آدابِ مقدماتىِ حج و زيارت است. در سفر نمى توان همه امكانات لازم را همراه داشت لذا بايد به لوازم ضرورى بسنده كرد. بخشى از اين لوازم و امكانات امروزه به وسيله سازمان حج و زيارت و كاروانها و هيأت پزشكى تهيه و تدارك مى شود و بخشى ديگر را زائر بايد براى خود تأمين كند كه موارد آن به وسيله مدير كاروان و از طريق جزوات آموزشى به اطلاع زائران مى رسد.

روايات نيز در خصوص لوازم سفر مواردى را خاطرنشان ساخته است. سيد بن طاووس در كتاب «امان الاخطار» آورده است: هرگاه

ص: 47

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سفر مى كردند، پنج چيز با خود همراه مى بردند: آيينه، سرمه دان، قاشق، مسواك و قيچى»؛

(انّ النّبى اذا سافر حمل خمسة اشياء:

المراة والمكحله والمِذرى والسواك،- و في رواية- والمقراض). (1)

در روايت ديگر، علاوه بر اينها، از شيشه روغن (دارو) و شانه، و نخ و سوزن نام برده شده است. (2) همچنين بنا به نقل سيد بن طاووس از امام صادق عليه السلام: «همراه داشتنِ انگشترِ عقيق در سفر حرز و امان است».

(الخاتم العقيق امان في السفر)؛ (الخاتم العقيق حرز في السفر) (3)

و در روايت ديگر از همراه داشتن انگشتر فيروزه نيز ياد شده است. (4) امروزه عمده لوازم ضرورىِ زائر عبارت است از: حوله احرام دو دست، لباس مناسب، سرپايى، مسواك، كتاب مناسك و دعا، داروهاى خاص كه ممكن است در سفر مشكل به دست آيد، وسيله تراشيدن سر، ناخن گير، قيچى كوچك، قمقمه آب، ملافه شخصى و آينه و امثال اينها.

تذكر ضرورى

و همين جا تأكيد مى كنيم كه زيبنده حج گزار نيست كه اشياى قاچاق با خود حمل كند كه مجازات سختِ قانونى دارد و در پاره اى موارد مجازاتش اعدام است. و علاوه بر اين، زائر نبايد در فكر تجارت باشد و اجناس براى فروش حمل كند و در بازارهاى جده و مكه و مدينه به


1- وسائل ج 8، ص 314؛ احياء العلوم، ج 2، ص 245
2- مستدرك، ج 8، ص 217
3- همان، ص 217
4- وسائل، ج 8، ص 314

ص: 48

پسته فروشى، زعفران فروشى و امثال آن بپردازد كه بسيار زننده و دون شأن زائران ما است. كسى كه به حج و عمره مى رود و مبالغى هزينه مى كند، از اين سودهاى ناچيز درگذرد تا آبروى خود و آبروى نظام اسلامى را نگهدارد. اين كار براى همه ناپسند است، بويژه بانوان. نگارنده مناظر زننده اينگونه اعمال ناپسند را مكرر ديده ام و خاطره آن همواره مرا مى آزارد و هر ناظر ديگرى را آزرده مى سازد.

به اميد آنكه زائران گرامى توجه كامل به اين نكات داشته باشند و در آموزش به آنان تذكر مكرر داده شود. برخى از زائران توجه ندارند كه با چه مشكلاتى و هزينه اى داده اند به حج مى روند و دولت جمهورى اسلامى نيز بهاى سنگينى براى حج هزينه مى كند. لذا بى انصافى است كه زائر به اين نعمت و خدمت بى توجه باشد و با برخى اعمال نامناسب، زحمات خود و ديگران را بر باد دهد.

ره توشه تقوا

آنچه از نظر گذشت، از لوازم سفر زائرند، اما ره توشه واقعى سفر حج، چيز ديگرى است كه اين سفر الهى را معنى مى بخشد و پربار مى كند و آن تقواى قلب است. چنانكه قرآن كريم اشاره فرمود:

وَمَاتَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَالزَّادِ التَّقْوَى (1) «و عمل خيرى كه مى كنيد خدا مى داند و توشه برگيريد كه بهترين توشه تقوا و پرهيزگارى است».

سفر حج نمودارى است از سفر آخرت و همچنانكه امام صادق عليه السلام


1- بقره: 199

ص: 49

بيان مى كند: (1) «آنچه در اين سفر مى گذرد يادآور آخرت و آمادگى براى آن و اشاره به مرگ و قبر و بعث و نشور و حال بهشتيان و دوزخيان است» و همانگونه كه توشه آخرت تقواست، توشه سفر حج نيز جز تقوا چيزى نيست. با تقوا بايد رفت و با تقواى بيشتر مراجعت كرد و زائر بايد به اين توشه معنوى فكر كند تا شايسته ضيافةاللَّه شود و به تداركات ظاهرى و راحتى وسيله سفر و پذيرايى و خواب و خوراك چندان وابسته نباشد كه از كاروان اهل معنى فرو ماند.

توديع و بدرقه مسافر

ازآداب مقدماتى سفر اين است كه مسافر توديع و خدا حافظى كند و بى خبر به سفر نرود. امام صادق عليه السلام ازقول پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:

«حَقٌّ عَلَى الْمُسْلِمِ اذا أرادَ سفراً أنْ يُعْلِم اخْوانَه وَ حَقّ عَلى اخْوانِهِ اذا قدم أن يأتوهُ». (2)

«حق است بر مسلمان كه هرگاه اراده سفر دارد، به برادرانش اعلام كند و بر آنهاست كه چون از سفر باز مى گردد به ديدارش بشتابند.»

توديع و اعلام سفر آثار سودمندى دارد؛ از جمله اينكه در چنين لحظاتى كه زائر عزم حج دارد و با اقوام و آشنايان خداحافظى مى كند، برخورد عاطفى او با افراد، كدورت ها را از دلها مى زدايد و بسا با يك ديدار و حلاليت خواستن، مسائل مهمّ حقوقى تصفيه مى گردد. علاوه بر آن، روابط عاطفى در سفر و حضر تجديد مى گردد و نيز دعاى خير زائر شامل


1- مصباح الشريعه، ص 50
2- وسائل، ج 8، ص 329

ص: 50

كسانى كه توفيق تشرف ندارند مى شود. و چنين است بدرقه مسافر كه در روايات بر آن تأكيد شده است.

هنگامى كه ابوذر را از مدينه تبعيد مى كردند، با اينكه حكومتِ وقت از بدرقه اباذر منع كرده بود، اميرالمؤمنان على عليه السلام وى را مشايعت نمود و به فرزندان خود حسن و حسين عليهما السلام و عقيل بن ابيطالب و عبداللَّه ابن جعفر و عمار بن ياسر فرمود كه ابوذر را بدرقه كنند و اين سخن را گفت:

«وَدِّعُوا أخاكم فَانَّهُ لابُدّ للشاخص أن يمضي و للمشيّع أن يرجع ...» (1)

براى توديع مسافر آداب و ادعيه اى در كتب حديث ذكر شده است؛ از جمله اينكه: هرگاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با مؤمنان وداع مى كرد، مى فرمود:

«خداوند تقوا را توشه راهتان سازد، خير و خوبى را فرارويتان قرار دهد، حاجت هايتان را برآورد و دين و دنيايتان را حفظ كند و با سلامتى به خانواده تان باز گرداند و آنها نيز سالم باشند.» (2) و نيز هرگاه با مسافرى وداع مى كرد مى فرمود:

«خداوند بهترين يار و مددكار تو باشد، سختى را بر تو آسان گرداند و دور را نزديك سازد، مهم تو را كفايت كند، دين و امانت و سرانجام تو را نگهبان باشد و تو را خير دهد. بر تو باد به تقواى خداوند، خود را به خدا بسپار و با بركت او روانه شو.»

و در روايت است كه امام صادق عليه السلام براى گروهى از ياران خود كه پياده عازم حج بودند چنين دعا كردند: «خداوندا! آنان را توان راه پيمودن و آرامش نفس عطا فرما.»؛

«اللّهمّ احملهم على أقدامهم وسكّن عروقهم»

(3)


1- وسائل، ج 8، ص 297
2- همان، ص 298
3- همان، ص 299

ص: 51

بخش دوم: آداب و اخلاق در سفر

آغاز سفر:

غسل:

كسى كه رهسپار ديار پاكان است و عزم كوى يار دارد، بايد جسم و جان خود را پاك و پاكيزه كند تا لياقت حضور داشته باشد. از اينرو در آداب تشرّف به حج و عمره، براى هر مقطعى غسلى وارد شده است:

- غسل قبل از حركت.

- غسل براى احرام و ورود به حرم.

- غسل براى طواف و ...

آرى، غسل علاوه بر پاكيزگى ظاهرى، در طهارت روح نيز تأثير دارد؛ چنانكه در روايت آمده است كه مسافر قبل از سفر غسل كند و اين دعا را بخواند:

«بِسْمِ اللَّه و بِاللَّه و لاحَولَ و لا قوّة الّا بِاللَّه وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّه والصادقين عَن اللَّه صَلَوات اللَّه عَلَيهِم اجْمَعين. أللّهمّ طَهِّر بِهِ

ص: 52

قَلْبي وَاشْرَحْ بِهِ صَدْري وَ نَوِّر بِهِ قَبْري اللّهمّ اجْعَلْهُ نُوراً وَ طَهُوراً و حرزاً وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَ آفَةٍ وَ عاهةٍ و سوء مِمّا أخاف واحذر و طَهِّر قَلْبي و جَوارِحي وَ عِظامي وَدَمي و شعري و بشري و مُخي و عَصَبي و ما اقلت الأرض مِنّي ...» «1»

«بنام خدا و به يارى او، حركت و توانى جز به مدد او نيست. بر آيين رسول خدا و آنانكه با صدق از خدا سخن گفته اند. خدايا! به اين غسل قلبم را پاك گردان، سينه ام را بگشاى و قبرم را روشن ساز. خدايا! آن را نور، طهور، حرز و شفا از هر درد و آفت و نكبت و بدى كه از آن بيم دارم قرار ده و بدين وسيله قلب و جوارحم، استخوانهايم، خون و موى و پوست و مخ و اعصاب و تمام وجودم را پاكيزه گردان ...»

چنانكه ملاحظه مى كنيم مفاهيم اين دعا رمز طهارت روح و جسم و نخستين گام در شست و شوى آلودگى هاست؛ يعنى همان چيزى كه در فلسفه حج لحاظ گرديده است.

ابن طاووس در امان الاخطار گويد: براى اين غسل مى تواند چند نيت را تداخل كند: غسل توبه، غسل حاجت، غسل زيارت، غسل استخاره (طلب خير) غسل نماز، غسل دعا و اگر جمعه بود غسل جمعه و اگر احتمال غسل واجب داشت، نيت همه را تداخل نمايد كه بر حسب روايت، يك غسل براى همه اينها است. «2» و همزمان با غسل، روح را نيز از آلودگى تطهير نمايد. حكيمى گويد:

اگر زآب رياضت برآورى غسلى همه كدورت دل را صفا توانى كرد

نماز و دعا:

پس از غسل دو ركعت يا چهار ركعت نماز بجا آورد و ادعيه مخصوص را بخواند؛ از آن جمله است اين دعا كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است:

«أللّهمّ انّي اسْتَودِعُكَ نَفْسي وَ أهْلِي وَ مالي وَ ذُرّيتي وَ دُنياي و آخِرَتي وَ أمانَتِي وَخاتمة عَمَلِي».

«بار خدايا! خود و خاندانم، مال و فرزندانم، دنيا و آخرتم، امانت و پايان كارم را نزد تو به امانت مى سپارم.»

پس هرگاه كسى چنين كند و نماز و دعا را بخواند، خداوند خواسته وى را اجابت فرمايد. و اين بهترين چيزى است كه مسافر براى خانواده خود برجاى مى نهد. (1) هنگام حركت و خروج از خانه:

بر در خانه بايستد و سورهاى: «حمد و معوذتين و توحيد و آية الكرسى» را بخواند و بگويد:

«أللّهمّ احْفَظْنِي وَاحْفَظْ ما مَعِي وَسَلِّمني وَسَلِّم ما مَعِي وَبَلِّغْني وَ بَلِّغْ مَا مَعِي بِبَلاغِكَ الْحَسَن الْجَمِيل» (2)

«خدايا! مرا و همراهان مرا حفظ كن و به سلامت بدار و به نيكوترين وجه، به مقصد برسان.»


1- وسائل، ج 8، ص 275
2- همان، ص 277

ص: 53

ص: 54

دعا هنگام سوار شدن:

از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده كه فرمود: هنگام سوارشدن بر وسيله نقليه، اين دعا را بخوان:

«بِسم اللَّهِ الحَمْدُللَّهِ الَذّي اكْرَمَنَا وَحملنا في البَرّ والبَحْر وَرَزَقَنا مِنَ الطَّيّبات وَ فَضَّلَنا عَلى كَثير مِمّن خُلِق تفضيلًا. سُبْحان الَّذي سَخَّرلَنا هذا و ماكنّا لَهُ مقرنين، رَبِّ اغْفِرْلي ذنوبىِ انّه لايَغْفِر الذّنوب الّا انْت» (1)

«بنام خدا، سپاس خداى را كه ما را گرامى داشت و در خشكى و دريا حمل نمود و از غذاهاى پاكيزه روزى داد و بر بسيارى از مخلوقات برترى بخشيد. منزه است آن كسى كه اين مركب را مسخّر ما فرمود و ما هماورد آن نبوديم و تسخير آن در توان ما نبود. خدايا! گناهانم را بيامرز كه جز تو آمرزنده گناه نيست»

امام سجاد عليه السلام فرمود اگر: «كسى پياده حج كند و سوره قدر را بخواند خستگى راه را احساس نخواهد كرد و اگر هنگام سوار شدن بخواند آمرزيده شود و سالم به مقصد برسد و به سلامت به وطن بازگردد.» (2) دعاهاى ديگرى نيز براى زمان ترك خانه و شهر، و هنگام سوار شدن به مركب و در حال پيمودن راه تا وصول به مقصد، در كتب حديث آمده كه به جهت اختصار، از نقل آن خوددارى شد. و نيز ادعيه بسيارى است ويژه حج و عمره؛ چون دعاى احرام، دعاى ورود به حرم و مسجدالحرام، ادعيه طواف و سعى تا ادعيه روز عرفه و وقوف به عرفات و مشعر و منا و در حال رمى و ذبح و حلق، كه در كتب ادعيه و مناسك حج آمده و زائران از


1- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 139
2- وسائل، ج 8، ص 289

ص: 55

آن غفلت نخواهند ورزيد، همچنانكه به تلاوت قرآن، بويژه در حرمين شريفين، تأكيد فراوان شده كه از مهمترين عبادتها است.

فلسفه اين دعاها

خواندن دعا و قرآن در مكتب انسان ساز اسلام، به منظور رسيدن به مقام قرب و حضور و تلطيف روح و طمأنينه نفس و زدودن تيرگى هاى قلب و تنظيم افعال و اعمال است كه در تأدب به آداب و اخلاق حسنه و حسن معاشرت با مردم تأثير عميق دارد و اين هنگامى است كه قرآن و دعا با حضور قلب و خضوع و خشوع و توجه به مفاهيم آن خوانده شود و تنها به ظواهر و عبارات بسنده نگردد. از اين رو به زائران گرامى توصيه مى شود كه: لحظه هاى نورانى را مغتنم شمارند و در هيچ حال از ذكر و دعا و قرآن و صلوات بر آل محمد عليهم السلام غافل نباشند و از عواملى كه موجب غفلت مى شود دورى گزينند.

صدقه

كمك به مستمندان و صدقات مستحبى، در همه حال مطلوب است و آثار و بركات دنيوى و اخروى دارد. بويژه در مورد صدقه به هنگام سفر توصيه اكيد شده و آن را عامل دفع بلاها و خطرات دانسته اند. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«اذا أردْتَ سفراً فَلاتَضَع رِجْلك في الركاب حتى تقدم بين يديك صدقة قَلَّ أم كَثُرَ ...» (1)


1- سفينة البحار، ماده سفر، ص 626

ص: 56

«هنگامى كه عزم سفر كردى، پيش از آنكه پاى خود را در ركاب بگذارى، صدقه اى بده، كم باشد يا زياد ...»

و در روايات ديگر آمده است: «كسى كه دلش چركين است، پيش از آن كه خارج شود، به اولين فقير مستمندى كه مى بيند صدقه اى بدهد و راهى سفر شود»؛

(و روى لمن وقع في نفسه شى ء أن يتصدق عَلى اوّل مسكين ثُمَّ يخرج) (1)

در روايت است كه از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا در روزهايى مانند چهارشنبه مسافرت كراهت دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: «سفرت را با صدقه آغاز كن و براى رفع نگرانى خود «آية الكرسى» را بخوان»؛

(افْتَح سَفَرك بالصَّدَقة وَاقْرأ آيةالكُرْسى اذا بَدالَكَ» (2)

در روايت ديگر از آن حضرت است كه:

«تَصَدَّقْ وَاخْرُج أىّ يَوْم شِئْت» (3)

؛ «صدقه بده و هر روز كه خواهى سفر كن».

بنابراين شايسته است زائر و يا هر مسافرى، هنگام سفر چيزى را به عنوان صدقه اختصاص دهد و اگر هنگام خروج از منزل يا در طى سفر نيازمندى ديد، از دادن صدقه كوتاهى نكند و خود و همراهان را بدينوسيله بيمه نمايد.


1- سفينة البحار، ماده سفر، ص 626
2- وسائل الشيعه، ج 8، ص 273 در روايات به روزهايى از هفته و ماه، به عنوان بهترين روزهاى سفر اشاره شده؛ مانند شنبه، پنجشنبه و جمعه پس از نماز جمعه. و برخى روزها مكروه اعلام شده است. نك: وسائل ج 8، ص 253 به بعد.
3- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 125

ص: 57

مراقبت اخلاقى در جمع ميهمانان خدا

اشاره

كعبه بيت مكرم و مطهر، قبله مؤمنان و مطاف پاكدلان است. خداوند براى تكريم اين بيت و تشريف زائران خانه اش، ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح را مأمور ساخت تا خانه كعبه را تطهير نمايند و لوث شرك و كفر و فسق و فساد و ستم و بيداد را از دامن آن بزدايند:

وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (1) «با ابراهيم و اسماعيل پيمان بستيم كه خانه ام را براى طواف كنندگان و ملازمان و ركوع و سجودكنندگان پاك و پاكيزه كنيد».

تطهير بيت از هرگونه ارجاس و آلودگى ها، از يك سو به جهتِ حرمتِ خانه و انتساب آن به ربّ البيت و صاحبخانه است و از سوى ديگر به احترام ميهمانى كه به اين خانه فرا خوانده شده و امانت الهى را بر دوش دارد. از اين رو مهمانى كه به اين خانه وارد مى شود، بايد احترام خانه و صاحبخانه را نگهدارد و تشريف و تكريمى را كه آن ميزبان كريم، براى وى قائل شده است درك كند. قدر و جايگاه خود را بشناسد و بداند كه خانه پاك، زائر پاك مى طلبد، پاك از همه آلودگى هاى درون و برون، تا شايسته ضيافت الهى گردد و گرنه ميهمانى است ناخوانده كه شايستگى پذيرايى ندارد.

فضاى روحانى حج نمودارى است از بهشت برين و زائران بايد در


1- بقره: 25

ص: 58

سايه يك تحوّل عميق روحى، همانند بهشتيان باشند، با خُلق و خوى پسنديده و خصال ستوده كه خداوند براى اهل بهشت بيان فرموده است:

وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنْ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ (1) «آنان به سخنان پاكيزه هدايت شده و به راه و رسم ستوده رهنمون گشته اند».

صفوان جمال گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: «هرگاه كسى آهنگ اين خانه كند، اما داراى سه خصلت نباشد، به او توجه نخواهد شد:

الف: حلم و بردبارى كه خشم و غضب را بدان مهار كند.

ب: خُلق و خويى كه به وسيله آن با همسفران خود مصاحبت نمايد.

ج: پارسايى و ورع كه وى را از معاصى باز دارد.

(ما يُعبَأُ بمن يَؤُمُّ هذا البيت اذا لم يكن فيه ثلاث خصال: حلم يملك به غضبه و خُلق يصاحب به مَنْ صحبه و ورع يحجزه عن معاصي اللَّه). (2)

قداست حرم ايجاب كرده كه تخطى از دستورات شرع و آلودگى به رذائل اخلاقى در آن حريم كبريايى به مثابه الحاد تلقّى شود كه اين تعبير در مورد هيچيك از رذائل و در ساير شرايط ديده نمى شود.

چنانكه صريح آيه كريمه است:

وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (3) «كسى كه به الحاد و ستم به مسجدالحرام درآيد، او را عذابى دردناك خواهيم چشانيد».


1- حج: 24
2- تهذيب، ج 5، ص 445
3- حج: 25

ص: 59

امام صادق عليه السلام در تفسير آيه مى فرمايد:

«وَكُلّ ظُلْمٍ يَظْلمُ الرَّجُل نَفْسَهُ بِمَكّة مِنْ سِرقَةٍ أو ظُلْم احَد أو شى ء مِنَ الظُّلم فَانِّى أراه الْحاداً ...» (1)

«هر نوع ستمى كه شخص در مكه نسبت به خود مرتكب شود؛ از قبيل سرقت يا ظلم به كسى، يا هر نوع ستم ديگرى، من آن را الحاد مى دانم ...»

همچنين به پرهيزكارى و ترك محرمات تأكيد و توصيه شده، كه از جمله آنهاست سخن زشت گفتن. معاويه بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:

«اتّقِ الْمُفاخرة وَعَلَيْكَ بِوَرَعٍ يَجُجُزُك عَنْ مَحارم اللَّه عزّوجلّ، فَانّ اللَّه عزّوجلّ يَقُول:

ثم لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ

و من التفث أن تَتَكلّم في احْرامك بكلام قبيح ...» (2)

«از تفاخر و خودبينى بپرهيزو بر تو باد به پرهزكارى كه تو را از معصيت خداى بزرگ باز دارد، چه خداوند مى فرمايد: «سپس آلودگى هاى خود را دور كنند» و از جمله آلودگى ها اين است كه در احرام خود سخن زشت و ناروا بگويى».

امنيت اخلاقى در حرم

حرم، حريم كبريايى است كه علاوه بر انسانها، همه جانداران و درختان و گياهان و حتّى جمادات و خاك و سنگهاى مسجد الحرام و صفا و مروه، از امنيت برخوردارند و بدين جهت نبايد مورد تعرض قرار گيرند


1- الميزان، ج 14، ص 413
2- الفقيه، ج 2، ص 223

ص: 60

بديهى است كه در چنين فضاى روحانى و حريم امنى، بايد همه حج گزاران در امان باشند. آيه وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً (1) هر گونه امنيتى را شامل است. امنيت جانى، مالى، دينى و ناموسى، ... از شؤون امنيت، امنيت اخلاقى است. از اين رو دست و زبان و همه اعضا و جوارح را در اين حريم پاك بايد به بند بندگى كشيد تا كارى بر خلاف شؤون حج و آن محضر باشكوه انجام ندهند و اين تمرينى باشد براى يك مسلمان كه در همه حال و تمام عمر و هر جا كه باشند، از سلامت و امنيت اخلاقى برخوردار گردند، بدانگونه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسانِهِ»

امام على بن موسى الرضا عليه السلام در بيان آثار و فلسفه حج، گفتار جامعى دارد؛ و از جمله به اين نكته اخلاقى اشاره فرموده اند كه: يكى از آثار حج باز داشتن نفس از فساد است:

«وَحظر الأَنْفُس عَنِ الفساد» (2)

و در همين حال بايد بدانيم كه نفس سركش همه جا با ما است و شيطان افسونگر آدميان را رها نمى سازد. بر سر راه بشر كمين مى كند و با چهره هاى گوناگون و اشكال مختلف ظاهر مى شود و از هر روزنه اى كه بتواند نفوذ مى كند تا روح عبوديت و بندگى را بگيرد و فضاى صافى و روحانى حج را آلوده كند تا افراد را از آن سرزمين پاك، ناكام و با دست خالى برگرداند؛ چنانكه بر سر راه انبيا نيز در اين سرزمين ظاهر شد و وسوسه ها كرد و داستان رجم شيطان به دست ابراهيم و اسماعيل و شكست دادن ابليس، در اين نبرد، با همين فلسفه بود و حاجيان كه در رمى جمرات، اين مصاف نمادين تاريخى ميان حق و باطل و خدا و شيطان را


1- آل عمران: 97
2- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 90

ص: 61

تجديد و تكرار مى كنند، بايد هنگام رمى جمره، به اين معنى توجه داشته باشند كه در واقع شيطان و شيطان صفتان و خوى شيطانى را سركوب كنند؛ همانگونه كه امام صادق عليه السلام در حديث مصباح الشريعه بر آن تأكيد فرموده است:

«و با رمى جمرات، شهوات و رذالت ها و پستى ها و اعمال ناشايست را از خود دور كن ...» (1) و در روايت ديگر، ضمن بيان اعمال عرفات بر اين مطلب تصريح فرموده:

«و تعوذ باللَّه مِنَ الشيطان الرجيم فإنَّ الشيطان لن يُذهلك في موطن قطّ أحبُّ إليه مِن أن يذهلك في ذلك الموطن و ايّاك أن تشتغل بالنظر الى الناس و اقبل قبل نفسك، وليكن فيما تقوله: أللّهمّ انّي عبدك فلا تجعلني مِن أخيب وفدك وَارْحَم مَسِيري الَيك مِنَ الفجّ العَمِيق». (2)

«از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر؛ زيرا شيطان هرگز تو را از ياد نمى برد و بهترين جايى كه دوست دارد تو را غافل سازد، همين مكان مقدس است. بنابراين از سرگرم شدن به تماشاى خلق برحذر باش و به خويشتن بپرداز و در ضمنِ دعاهايى كه مى خوانى، بگو: خدايا! من بنده توام، مرا از ميهمانان محروم خود قرار نده و بر من رحم آور كه از راه دور به درگاه تو آمده ام»

حاصل آنكه فضاى حج فضاى امنيت اخلاقى است. اولياى خدا تا بدانجا در حفظ حريم اين امنيت احترام داشتند كه در يكى از نمونه هاى


1- مصباح الشريعه.
2- تهذيب، ج 5، ص 182

ص: 62

آن، در زندگى امام سجاد، على بن الحسين عليهما السلام مى خوانيم: آن حضرت چهل بار با ناقه اى حج گزارد اما حتى يك تازيانه بر آن حيوان نزد!

«وَحَجّ علي بن الحسين عليهما السلام علي ناقة لَهُ أربعين حِجّة فما ضربها بِسوطٍ» (1)

امنيت ناموسى

در راستاى همين امنيت اخلاقى است كه زائران خانه خدا در طول سفر و مواقف و مشاهد بايد تمرين كنند. ديده از محرّمات و نامحرمان بپوشند و شايد با اين فلسفه باشد كه استتار وجه در حال احرام بر بانوان جايز نيست تا آزمايشى باشد براى مردان كه چقدر بر نفس امّاره تسلّط دارند و لذا مردان و زنان بايد سعى كنند از اين امتحان درست بيرون آيند.

در آن ازدحام جمعيت كه صدها هزار مرد و زن از مليّت ها و رنگ هاى مختلف در تردد هستند و حتّى در مسجد الحرام و در طواف و هنگام نماز لغزشگاههاى نفسانى وجود دارد، به اصول عفاف و پاكى چشم و طهارت روح و جسم دقت كنند. اين نكته در برخى روايات مورد توجه قرار گرفته و از ويژگى هاى مكه و حرم بشمار آمده است.

امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «مكه را از آن جهت «بكه» گويند كه مردان و زنان در آنجا اصطكاك و برخورد دارند، زن پيش روى تو و در چپ و راست تو است با تو نماز مى خواند و مانعى در ميان شما نيست. در حالى كه اين امر در ساير شهرها ناپسند است»؛

«وَانّما سُمِّيَتْ مَكَة بكة لأَنَّهُ يَبُكُّ بها الرجال و النساء و المرأة تُصَلّي بَيْن يَدَيْكَ وَ عَن يَمِينك وَ عَنْ شِمالك و معك، و لا بأس بذلك انّما يكره في ساير البلدان» (2)


1- الفقيه، ج 2، ص 191
2- علل الشرايع، ص 398

ص: 63

توصيه به بانوان:

مناسب است به بانوان حج گزار نيز توصيه شود كه آنان نيز به اصول عفاف و حجاب، كاملًا توجه داشته باشند تا اعمال و مناسكشان مورد قبول واقع شود. آنان بايد خود را در معرض ديد بيگانه قرار ندهند. و در همه جا رعايت حجاب و عفاف را بنمايند. زيور و زينت خود را پوشيده دارند. سنگين حرف بزنند. در پوشش موى سر و اعضاى بدن دقت نمايند. از وضو گرفتن و شست وشو كردن با آستين هاى بالا زده پيش روى مردان بويژه در منا و در عرفات كه فضايش باز است، جداً بپرهيزند.

حدود و مرزها را به هنگام نماز در مسجد الحرام، تا حدّ ممكن رعايت كنند. در تردّد بازار و سخن گفتن با بيگانه و هنگام خريد اجناس، وقار يك زن مسلمان را داشته باشند. تا مبادا خداى ناكرده، با رعايت ننمودن حجاب اسلامى به اعمال دينى و ارزش معنوى آنان لطمه وارد شده، به جاى ثواب مرتكب معصيت گردند، متأسفانه موارد بى توجهى به مسأله حجاب در عرفات و منا كه فضاى باز است، بيشتر ديده مى شود.

در سفر عمره نيز پاره اى موارد بد حجابى و بى توجهى به شعائر اسلامى مشاهده مى شود.

در هر حال، علاوه بر مسؤوليت فردىِ اينگونه زنان و مردان، روحانيون و مديران محترم كاروانها و نيز گروههاى امر به معروف و نهى از منكر بايد بيشتر توجه نموده، تذكرات لازم را به موقع به زائران ارائه دهند. آنان را راهنمايى نمايند تا در نتيجه تخلفات رفتارى كمتر اتفاق افتد.

ص: 64

بردبارى در مشقت هاى سفر

سفر داراى مشكلات خاصّ خود است، حتّى با امكانات رفاهى و تداركات گسترده كه امروزه وجود دارد. و در اين ميان سفرِ حج نيز گرچه آكنده از معرفت و محبّت و شوق و عشق است كه سختى ها را هموار مى سازد، اما با اين حال، پاره اى مشكلات غيرقابل اجتناب در اين سفر وجود دارد. حكمتِ الهى ايجاب كرده و قلم صنع چنين رقم زده است كه خانه كعبه در سرزمينى خشك و سوزان، در ميان كوههاى داغ و صخره هاى عبوس باشد و مشاعر عظام در وادى لم يزرع و كوير بى آب و علف، تا مؤمنان با تبعات و رنج سفر در معرض آزمايش قرار گيرند و جسم و روح آنها پالايش شود و در وادى انقطاع از لذّات مادى، صحراى محشر را بياد آورند و لذّات معنوى براى آنها قابل لمس گردد. و بارقه ايمان و عشق درخشيدن گيرد. چنانكه امير مؤمنان عليه السلام به اين نكته اشاره فرموده است:

«اگر خداوند سبحان مى خواست، خانه محترم و مشاعر عظام خود را در ميان باغ ها و نهرها و سرزمين هاى هموار، با انبوه درختان و ميوه هاى فراوان و آثار و ابنيه بسيار قرار مى داد اما در اين صورت بر حسب كمى سختى ها اجروپاداش ناچيزمى شد. تاآنجا كه مى فرمايد: بدينسان خداوند بندگان خود را به انواع سختى ها آزمايش مى كند و با مجاهدات گوناگون به بندگى فرا مى خواند و به ناملايمات مبتلا مى سازد تا كبر و منيت را از دلهايشان بزدايد و خاكسارى را در نفوسشان جايگزين كند و بدينوسيله

ص: 65

درهاى فضل خويش بگشايد و اسباب عفوش را فراهم سازد.» (1) بنابراين حج گزار نبايد همّت خويش را به رفاه و آسايش مصروف سازد تا اگر رنج و سختى ديد، آن را خلاف انتظار ببيند و عكس العمل نشان دهد و نسبت به سرويس دهىِ غذا و غيره اعتراض بى جا كند.

ازدحام جمعيت، مشكل تردّد وسائل نقليه، پياده روى هاى اضطرارى، گرمى هوا، خستگى، بى خوابى، بخصوص ايام عرفات و مشعر و منى و كمبود جاى استراحت و مشكل رساندن تداركات و كاستى هايى كه طبيعى اين سفر است و ساير عوامل براى افرادى كه سابقه تشرف ندارند، امورى غير عادى است و آن را بر خلاف توقع و انتظار مى بينند. و گاه مى شود افراد كم ظرفيت و راحت طلب و ناز پرورده و پرتوقع را از حال عادى خارج مى سازد و عنان صبر و بردبارى را از كف آنها مى ربايد. با خرده گيرى هاى بى مورد، با اين و آن مشاجره مى كنند. گاه با مدير گروه، گاه با خدمه، گاه با همسفران و بالأخره باخودى و بيگانه به مكابره و منازعه و درشت گويى مى پردازندكه باروح حج وفلسفه خودسازى وخويشتن دارى تناسب ندارد. شايد به همين لحاظ است كه قرآن تأكيد نموده كه:

فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ (2) «كسى كه حج و عمره بجا مى آورد، در حج درشت گويى و فجور و جدال جايگاهى ندارد.»

بنابراين اگر زائر در گذشته ضعف هاى اخلاقى داشته، بايد در سفر حج به اصلاح و رفع آن همت گمارد تا وقتى از خانه خدا برمى گردد چهره اش


1- نهج البلاغه، خطابه 192
2- بقره: 197

ص: 66

كاملًا انسانى شده باشد و اخلاق محمدى صلى الله عليه و آله به ارمغان آورد. نه اينكه، اگر چيزى بر خلاف ميل خود ديد و بر سر مسائل جزئى؛ مانند تقدّم و تأخّر در صف ورود و خروج و سوار شدن هواپيما يا اتومبيل و تحويل اثاثيه و امثال آن، دستخوش عجله و شتابزدگى شود، خشم گيرد، مهار بردبارى را بگسلد. از كوره بدر رود و عكس العمل نامناسب نشان دهد و در چشم آشنا و بيگانه، درشت گويى و بدزبانى و بداخلاقى كند كه نمونه هاى مكرر آن ديده شده، و يا خود در حفظ حقوق و حدود ديگران قصور و تقصير كند و موجب تيرگى صفاى جمع شود.

اخلاق و آداب مصاحبت

اشاره

نظام تربيتى اسلام، با هر مناسبت و در هر ارتباطى، آداب و اخلاق و حقوقى را مقرر داشته است؛ از آن جمله، آداب مسافرت و حق همسفر است، كه فصلى از حقوق و اخلاق را تشكيل مى دهد. بدين ترتيب يكى از مهمترين مسؤوليت هاى اخلاقى زائر، وظيفه شناسى او در رابطه با همسفرانى است كه وى را در اين سفر روحانى همراهى مى كنند كه مواردى از آن را بر اساس روايات خاطر نشان مى سازيم:

معارفه و شناسايى: از آداب معاشرت اين است كه هر گاه گروهى مصاحبت مى كنند، در مرحله نخست از نام و نشان يكديگر جويا شوند، معارفه كنند و انس بگيرند. اهميت اين امر تا بدانجاست كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ترك آن را يكى از موارد جفا بر شمرده اند.

«جعفر بن محمد عليهما السلام عَنْ أبيه قال: قَالَ رَسُول اللَّه صلى الله عليه و آله: «ثَلاثةٌ مِنَ

ص: 67

الجَفاءِ أنْ يصحب الرجل الرجل فلا يسأله عن اسمه و كنيته ...» (1)

و نيز رسول گرامى صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «هر گاه يكى از شما برادر مسلمان خود را دوست مى دارد، بايد نام او و نام پدرش و نام قبيله و خانواده اش را از وى سؤال كند كه اين حق واجب است و صدق اخوت به اين است و گرنه دوستى جاهلانه اى خواهد بود» (2) مفضل گويد: در سفرى شرفياب محضر امام صادق عليه السلام شدم. آن حضرت خطاب به من چنين فرمود: در اين سفر چه كسى تو را همراهى مى كرد؟ عرض كردم يكى از برادران مسلمانم. فرمود: او چه شد و كجاست؟ گفتم از لحظه اى كه وارد شده ام از حال و مكان او خبر ندارم.

حضرت فرمود: مگر نمى دانى كه هر گاه كسى با مؤمن چهل قدم هم صحبت شود، خداوند در روز قيامت از وى به جهت رفتارى كه با او داشته است، سوال و بازخواست خواهد كرد؟

«أما عَملت أن من صحب مؤمنا أربعين خطوة سأله اللَّه عنه يوم القيامة» (3)

طرح دوستى افكندن

همچنين شايسته است كه زائر با همسفران خود طرح دوستى بيفكند و از چنين فرصتى براى يافتن دوستان صالح و مؤمن بهره گيرد و با آنان رابطه داشته باشد نه اينكه آشنايى تنها از فرودگاه باشد تا فرودگاه و حاجيان تنها در مكه و مدينه يكديگر را بشناسند و بعد هيچ!


1- وسائل، ج 8، ص 501
2- وسائل، ج 8، ص 501
3- همان، ج 8، ص 408، سفينة البحار، ماده «سفر».

ص: 68

على عليه السلام فرمايد:

«أعْجَزُ النّاس مَنْ عجز عَنْ اكتساب الإخوان في اللَّه وَ اعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفَر بِهِ مِنْهُم» (1)

«عاجزترين مردم كسى است كه نتواند برادرانى را در جهت خدا بيابد و ناتوان تر از او كسى است كه آنكه را به دست آورده از دست بدهد».

حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد:

«مَنْ اسْتَفادَ أَخاً فِي اللَّهِ اسْتَفادَ بَيْتاً في الْجَنّةِ» (2)

«كسى كه در راه خدا برادرى به دست آورد، خانه اى در بهشت براى خود فراهم ساخته است».

و نيز امام صادق عليه السلام از پدران خود، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آورده اند كه:

«مرد مسلمان پس از اسلام فايده بدست نمى آورد همچون برادرى كه از او در راه خدا يارى جويد»؛

(ما استفاد امرء مسلم فائدة بعد الاسلام مثل اخ يستفيده فى اللَّه) (3)

از سوى ديگر در روايات تأكيد شده كه كناره گيرى و دورى گزيدن از مردم سبب عداوت و دشمنى است؛

«عن أحدهما عليهما السلام: الانقباض مِنَ النّاس مكسبة لِلعَداوَة» (4)

حسن معاشرت

در اين سفر معنوى، لحظه هاى شيرين كه براى زائر دست داده، بايد


1- نهج البلاغه، حكمت 12
2- وسائل، ج 8، 565
3- همان
4- همان، ص 406

ص: 69

بكوشد تا بهترين خط مشى را در معاشرت پيش گيرد. درون و برون خويش به زيور اخلاق بيارايد. همسفرى شايسته، مؤدب همراه و همكار، مهربان و وظيفه شناس براى دوستان باشد، بويژه اگر خانواده او را همراهى مى كنند، بيشترين توجه را به حسن سلوك در گفتار و كردار با آنان پيشه سازد و حلاوت سفر را با كج رفتارى، بر آنان تلخ نكند.

امام صادق عليه السلام در اين خصوص مى فرمايد:

«عزم كن كه با مصاحبان با خلق نيك معاشرت كنى و زبانت را نگهدارى و خشم خود فرو نشانى و از بيهوده گويى بر حذر باشى و عفو گذشت بگسترانى و سخاوت و كرم را پيشه سازى»؛

(وطن نَفْسَك على حسن الصَّحابة لمن صحبت فى حسن خلقك و كفّ لسانك و اكظم غيظك و اقل لغوك و تفرش عفوك و تسخو نفسك). (1)

در احوالات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آورده اند: كه در يكى از سفرهايى كه به حج مى رفتند فرمودند:

«مَنْ كانَ يسئ الجوار فلا يصاحبنا» (2)

«آن كس كه در مصاحبت وهمجوارى بد عمل مى كند باماهمسفرنشود».

بنابراين، زائران گرامى بايد مراقب باشند توصيه هاى پيشوايان دين را در اين سفر روحانى به كار بندند و از آنچه دون شأن يك زائر با معرفت است، احتراز كنند و از عصبانيت، خشم، لغو، غيبت و سخت گيرى هاى بى مورد، عجله و شتابزدگى و ناسازگارى بپرهيزند تا حج و عمره، لذّت و مفهوم ديگرى يابد.


1- كافى، ج 4، ص 286
2- وسائل، ج 8، ص 505؛ مكارم الاخلاق، ص 288

ص: 70

حسن خلق

شيرينى سفر به حسن خُلق، سعه صدر، گشاده رويى، گذشت و صبر و بردبارى است و سفر حج به لحاظ معنويّتى كه دارد، از ويژگى مخصوص برخوردار است. از اين رو بر زائر خانه خدا است كه با اخلاق و خُلق ستوده، مشى و سلوك كند تا علاوه بر آنكه از شيرينى اين سفر بهره مى گيرد، به حج، معنويت و روحانيت بيشترى بدهد. از سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است:

«مايوضع فى ميزان امرأ يوم القيامة أفضل مِن حُسْن الْخُلْق»؛ (1)

«در ميزان و ترازوى عمل انسان در قيامت، چيزى بهتر از حسن خلق نهاده نمى شود»

همچنين با اشاره به آثار منفى و زيانبار سوء خلق بر اعمال مى فرمايد:

«الخلق السّى ء يُفْسد العمل كما يفسد الخلّ العسل». (2)

«اخلاق بد عمل را تباه مى كند چنانكه سركه عسل رافاسد مى سازد».

بر زائران گرامى است، با الهام از سيره مباركه پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام كه درسهاى ارزنده اخلاقى را در معاشرت به مردم آموخته اند، در برخورد با همه زائران، بويژه همسفران خود اخلاق خوب، تحمل، رفق و مدارا و سازش و هميارى را پيش گيرند و در امور معنوى به يكديگر يارى رسانند.

ابن اعثم كوفى يكى از شعراى شيعه در شعر زيبايى با بيان اخلاق سفر گويد:


1- وسائل، 8، ص 506
2- مستدرك سفينة البحار، ماده سفر، ص 58

ص: 71

و ليحسن الإنسان فى حال السفر اخلاقه زيادة على الحضر

و ليكثر المزح مع الصحب اذا لم يسخط اللَّه و لم يجلب اذى (1)

انسان بايد در سفر اخلاق خود را بيش از وطن نيكو گرداند. و با همسفران بسيار مزاح كند، بگونه اى كه خدا را خشمگين نسازد و كسى را نيازارد.

اخلاق سفر در كلام لقمان

بنا به فرموده امام صادق عليه السلام در وصاياى لقمان حكيم به فرزندش آمده است:

«هر گاه با گروهى سفر كردى، در كار خود و كار آنان، با آنها به مشورت بپرداز و در چهره ايشان بسيار تبسم كن و بر توشه خود كريم و بخشنده باش و چون تو را دعوت كنند اجابت نماى و اگر از تو كمك خواستند يارى ده، سكوت طولانى و نماز بسيار كن و سخاوت نفس را در مركب سوارى و توشه خود بكار بند و چون از تو گواهى حقّى طلبند گواهى ده و چون مشورت كنند تمام توان انديشه ات را براى ارائه رأى صحيح بكار گير و چون راه پيمايند با آنان همگام شو و چون به كارى پردازند، با آنان مشاركت كن، و چون به صدقه يا قرض دادن اقدام نمايند تو نيز بذل كن و با آنان كه از تو سالخورده ترند گوش فرا ده و هر گاه به كارى فرا خوانند و يا چيزى خواهند پاسخ مثبت ده و از مخالفت بپرهيز» (2) روايات در اين باب بسيار است. تنها به يك سخن ديگر از امام


1- سفينة البحار، ماده سفر، ص 629
2- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 192؛ بحار ج 13، ص 424

ص: 72

صادق عليه السلام بسنده مى كنيم:

ابى الربيع شامى گويد: در محضر امام صادق بوديم مجلس آكنده از جمعيت بود، امام خطاب به حاضران فرمود:

«لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يحسن صحبة من صحبه و مرافقة من رافقه و ممالحة من مالحه و مخالقة من خالقه» (1)

«از ما نيست كسى كه با مصاحبان خود به نيكى مصاحبت نكند و با رفيقان رفق و مدارا پيشه نسازد و در غذا خوردن تمايل ديگران را در نظر نگيرد و در خُلق و خوى اخلاق ديگران را ناديده انگارد».

تحمل ناسازگارى ها

از آداب مصاحبت، تحمّل ناسازگاريهاست. در سخن امام معصوم آمده است: «حُسن همجوارى تنها به آزار ندادن بر ديگران نيست بلكه بردبارى در برابر اذيت ها نيز از حسن همجوارى است.»؛

(ليس حسن الجوار كَفّ الأذى ولكنّ حُسن الجوار صبرك عَلَى الأذى) (2)

و نيز از كلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه: «هرگاه دو تن همسفر شدند، آن كس كه بيش از ديگر رفق و مدارا نسبت به رفيق خود پيش گيرد، نزد خدا محبوبتر و پاداشش عظيم تر است»؛

«ما اصطحب اثنان الّا كان أعظمهما أجراً و أَحبّهما الَى اللَّه أَرْفَقُهُما بِصاحِبِهِ» (3)

بنابر اين اگر زائر از همسفر خود، به هر دليل، رفتارى نامطلوب ديد،


1- مكارم الاخلاق، ص 286
2- وسائل، ج 8، ص 484
3- همان، ص 302

ص: 73

نخست بايد از باب موعظه و ارشاد، با زبان ملايم و عطوفت و رأفت و حسن عمل، در صدد اصلاح او برآيد و بالأخره اگر ناسازگارى ادامه يافت با تحمل و بردبارى سفر را به پايان برد و درصدد نزاع و مجادله و پاسخگويى برنيايد تا اجرى مضاعف از حج خود ببرد.

على عليه السلام در شعر زيبا و آموزنده اى به فرزندان خود مى فرمايد:

سليم العرض من حذر الجوا با و من دارى الرجال فقد اصابا

وَ مَنْ هاب الرجال تهيبوه و من حقر الرجال فلن يهابا (1)

«آبروى كسى محفوظ مى ماند كه از پاسخ دادن (ناروا) برحذر باشد. و آنكس كه با مردم مدارا كند راه صواب پيموده است.»

«و هركس به مردم احترام كند او را احترام نمايند و كسى كه مردم را حقير شمارد مورد احترام واقع نگردد.»

ادب و احترام نسبت به برادران ايمانى، از ديگر وظايف اخلاقى مؤمن است. اگر كسى حرمت ديگرى را پاس ندارد، نبايد از ديگران چنين انتظارى داشته باشد؛ چنانكه در شعر فوق منسوب به اميرمؤمنان عليه السلام ملاحظه كرديم. احترام به ديگران بويژه، بزرگسالان، در تربيت اسلامى از اهميت ويژه اى برخوردار است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«مَنْ عرف فضل كبير لِسنّه فوقّره، آمنه اللَّه من فزع يوم القيامة» (2)

«كسى كه برترى بزرگتر را به خاطر سن و سالش بشناسد و بدو احترام


1- وسائل، ج 8، ص 541
2- همان، ص 466

ص: 74

كند، خداوند وى را از دهشت و اضطراب روز قيامت در امان دارد».

آرى، همسفران در هر پايه و جايگاهى كه باشند، بدور از امتيازات و عناوين ويژه خود، بايد احترام يكديگر را نگهدارند و در نشستن و برخاستن و سوار و پياده شدن بر هواپيما و اتومبيل و غذا خوردن و انتخاب مكان استراحت و ... ديگران را بر خود مقدم دارند، بويژه سالخوردگان و بيماران و بانوان را يارى دهند كه در فشار جمعيت در رنج نباشند.

در سفارشات امام صادق عليه السلام به زائران خانه خدا آمده است:

«ولا توطؤوا ضعيفا» (1)

؛ «مراقب باشيد افراد ناتوان را پايمال نكنيد. به آنان تنه نزنيد».

آزار نرساندن به ديگران

زائران بايد در حال طواف يا هنگام نماز طواف يا در بوسيدن حجرالأسود و رمى جمره و موارد ديگرى كه ازدحام وجود دارد، مراقب باشند به افراد سالخورده، بيمار، ضعيف و كسانى كه در طواف هستند يا به نماز ايستاده اند؛ اعم از آشنا يا بيگانه، آزار نرسانند، بلكه با آرامش و وقار اعمال را انجام دهند. از هول و هراس و شتابزدگى و بى توجهى ديگران، جداً بپرهيزند كه اين از آداب حسن سلوك در اين سفر معنوى است. در اين باره توصيه هاى جدّى در كلام معصومين عليهم السلام وجود دارد. از جمله امام صادق عليه السلام ضمن بيان اعمال عرفات مى فرمايد:


1- الحج والعمرة فى الكتاب والسنة، ص 222

ص: 75

«چون خورشيد غروب كرد با مردم كوچ كن و بر تو باد به آرامش و متانت و وقار. با مردم همراهى كن و از خدا آمرزش طلب. و از تند رفتن مانند بسيارى از عامه مردم بپرهيز؛ چرا كه حج تند راندن و كند راندن نيست، از خدا بهراسيد و به نحو شايسته حركت كنيد. ضعيفى را پايمال نكنيد و مسلمانى را تنه نزنيد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خود با آرامش عمل كردند و و مى فرمودند: «بر شما باد به آرامش و وقار» (1) بسيار ديده شده كه زائران ناوارد، بويژه در سفر اوّل با حالت وحشت زدگى و هول و هراسى كه جهت انجام اعمال دارند، ديگر مسلمانان را مورد هجوم و ايذا قرار مى دهند يا نزاع و مشاجره مى كنند و در حال عبادت؛ مانند نماز و طواف به حق ديگران اعتنايى ندارند كه با اين حال عبادت خود و ديگران را خراب مى كنند و چهره نامطلوبى از خود و كشور و مذهب ارائه مى دهند.

وظيفه روحانيان و ديگر راهنمايان است كه در جلسات آموزشى به اين امور توجه دهند، گاهى براى سوار شدن به اتوبوس برابر مسجدالحرام در آن گرمى هوا و ازدحام جمعيت، بر ضعيفان و زنان حمله مى كنند و اين را به حساب زرنگى و توانمندى خود مى گذارند كه واقعاً دون شأن زائر است. اينها نياز به كار ار شادى و توجيهى و بسا اجرايى دارد تا زائر وظيفه خود را بشناسد و بداند هر اندازه صبر و تحمل پيشه كند و ايثار نمايد و در يارى رساندن به ديگران پذيراى رنج باشد، نزد خدا مقرب تر است؛ زيرا يكى از فلسفه هاى اين سفر چنانكه در روايات آمده، تحمل شدايد و سختى هاست كه تكامل نفس و تقويت روح بندگى را به ارمغان مى آورد.


1- تهذيب، ج 5، ص 187 و 188

ص: 76

على عليه السلام در خطبه قاصعه، آنجا كه از حج و آثار و حكمت هاى آن سخن مى گويد، بدين نكته پرداخته و مى فرمايد:

«ولكنّ اللَّه يختبر عباده بأنواع الشدائد و يتعبدهم بأنواع المجاهد و يبتليهم بضروب المكاره اخراجا للتكبّر مِنْ قلوبهم واسكانا للتذلّل فى نفوسهم» (1)

«خداوند بندگان خود را با سختى هاى گوناگون مى آزمايد و با انواع مجاهدات، به بندگى فرا مى خواند و با ناملايمات مختلف در معرض ابتلا قرار مى دهد تا تكبر و خودبينى را از دلهايشان بزدايد و ذلت بندگى را در نفوسشان جايگزين كند.»

عفو و گذشت

بر زائر خانه خدا است كه موجب آزار و نارضايتى كسى نگردد. اما انسان مصون از خطا نيست و افراد وظيفه ناشناس همه جا هستند. هرگاه زائر با چنين مواردى مواجه شد، سزاوار است با بردبارى و گذشت از كنار آن بگذرد و مجادله و مخاصمه نكند و درصدد انتقام برنيايد. پيامبر صلى الله عليه و آله طى خطبه اى دراين باره مى فرمايد:

«مَنْ كظم غيظه وعفى عن اخيه المسلم اعطاه اللَّه اجر شهيد» (2)

«كسى كه خشم خود را فرو نشاند و از برادر مسلمانش درگذرد، خداوند پاداش شهيد بدو عنايت فرمايد.»

امام صادق عليه السلام فرمود:

«انّا أهل بيت مروتنا العفو عمن ظلمنا» (3)


1- نهج البلاغه، خطبه 193
2- وسائل، ج 8، ص 525
3- همان، ص 522

ص: 77

«ما خاندانى هستيم كه راه و روشمان عفو و گذشت از كسى است كه به ما ستم كند.»

آيات و روايات در باب عفو و گذشت فراوان است و بدون شك در سفر حج نيز بدان نياز است. و اين فرصتى است كه زائر بردبارى و خويشتن دارى را تمرين كند و اگر ناملايمى ديد، با حلم و عفو از كنار آن بگذرد و اين خصلت اخلاقى را براى هميشه عمر، ذخيره نمايد.

مروت و جوانمردى

در روايات ما از «حسن معاشرت»، «رفق و مدارا» و «حفظ الغيب همسفران» به عنوان نشانه مروت در سفر ياد شده است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«المروءَة مروءَتان؛ مروءَة في السّفر و مروءَة في الحضر ...

فأمّا المروءَة فى الحضر فتلاوة القرآن و حضور المساجد و صحبة أهل الخير والنظر في الفقه. وامّا المروءَة فى السفر، فبذل الزاد والمزاح في غير ما تسخط اللَّه و قلة الخلاف على من صحبك و ترك الرواية عليهم اذا فارقتهم» (1)

«مروت دو گونه است: مروت در حضر و مروت در سفر. مروت در حضر عبارت است ازتلاوت قرآن، حضور در مساجد، همنشينى با اهل خير و نظر در فقه و مسائل فقهى. اما مروت در سفر عبارت است از بذل و بخشش، مزاح كردن در صورتى كه خدا را به خشم نياورد، مخالفت نكردن با همسفران و سخن نگفتن پشت سر آنان، پس از جدا شدن از آنها».


1- وسائل، ج 11، ص 436

ص: 78

سفر و وقايع آن امانت است و در حفظ امانت بايد كوشيد. بنابراين، اگر زائر به هنگام معاشرت با همراهان، از آنها ضعفى ديد و نامطلوبى مشاهده كرد، بايد در سفر بگذارد و برود و آن را بازگو نكند كه اين خلاف مروت است.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«ليس مِنَ المروة أن يحدث الرجل بما يلقى مِنْ خيرٍ أو شرٍّ» (1)؛

«دور از جوانمردى است كه شخص آنچه از نيك و بد مى بيند بازگو كند.»

كمك به همسفران

همسفران همانند اعضاى يك خانواده اند، بايد در همه حال و در رنج و راحت با هم باشند. به يكديگر يارى رسانند. خدمت كردن به ديگران را كه در رواياتِ سفر حج بسيار تأكيد شده، دون شأن خود ندانند، كه سيره اولياى خدا چنين بوده است و علاوه بر آنكه يك فضيلت اخلاقى است، ارزش و پاداش عمل را افزون مى سازد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«من أعان مؤمناً مسافراً فرج اللَّه كربه و اجاره فى الدنيا والأخرة من الغمّ والهمّ و نفس كربه العظيم يوم يعض الناس بأنفاسهم» (2)

«كسى كه مسافر با ايمانى را يارى رساند، خداوند گرفتاريش را برطرف سازد و در دنيا و آخرت او را در پناه خود گيرد و از غم و اندوه گرانبار


1- وسائل، ج 11، ص 437
2- همان، ج 8، ص 315

ص: 79

قيامت، كه مردمان را به هراس مى افكند، رهايى بخشد.»

زائر بايد از فردگرايى و گرايش گروهى محدود بپرهيزد؛ زيرا همه زائران ميهمانان خدا هستند و كمك به آنها از عبادت است. متاسفانه گاه ديده شده كه تنگ نظرى بر فرد يا گروه حاكم مى شود و امكانات و وسيله نقليه را از آن خود مى دانند و با وجودى كه مى توانند به زائران ديگر، بويژه هموطنان خود يارى رسانند، بى تفاوت مى گذرند و يا بخل مى ورزند و تنها به راحتى خود مى انديشند كه اين با فلسفه حج در تضاد است.

خدمت كردن به ديگران در سفر، بويژه در سفر حج، مايه مباهات و نشانه سيادت و بزرگوارى است. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«سيّد القوم خادمهم فى السفر». (1)

بنابراين، زائر بايد از راهنمايى، كمك و خدمت به ديگران، حتى افراد ناشناس، دريغ نورزد و در اين خدمت، رضاى خداوند را در نظر بگيرد.

در احوالات امام زين العابدين عليه السلام آورده اند كه آن حضرت سفر نمى كرد، مگر با گروهى كه او را نشناسند و با آنان شرط مى كرد كه از خدمتگزاران آنها باشد و در حوائجشان بكوشد. نقل شده كه آن حضرت با گروهى همسفر شد كه يكى از افرادِ گروه در خلال سفر او را شناخت و آسيمه سر به همراهان گفت: مى دانيد اين آقا كيست؟ گفتند: نه، گفت: او على بن الحسين عليهما السلام است. آنها با شنيدن اين سخن از جاى جستند و بر دست و پاى آن حضرت بوسه زدند و گفتند: اى فرزند رسول خدا، آيا مى خواستيد ما را به دوزخ افكنيد!، اگر از دست و زبان ما خطايى سر


1- سفينة البحار، ماده «سفر».

ص: 80

مى زد، براى هميشه هلاك مى شديم؛ چرا خود را معرفى نكرديد؟

امام در پاسخ فرمود: من يكبار با كاروانى همسفر شدم آنها مرا مى شناختند و بدليل بستگى من با پيامبر، آنقدر به من نيكى كردند كه مستحق آن نبودم، حال بيم داشتم كه شما نيز چنين كنيد، لذا بهتر آن ديدم كه خود را معرفى نكنم» (1) ما كه شيعه و پيرو اين بزرگوار هستيم، بايد از مشى و سلوك حضرتش درس بياموزيم و خدمت به ميهانان خدا را براى خود مايه افتخار بدانيم.

كار كردن در سفر

سيره پيامبر و امامان، اين بود كه هرگاه با گروهى همسفر مى شدند؛


1- بحارالانوار، ج 46، ص 69 نام بلندآوازه و شخصيت والاى ائمه طاهرين و ذريه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله مشهورتر از آن بود كه براى كسى ناشناخته باشد، همانگونه كه فرزدق، شاعر آزاده شيعه در قصيده معروف خود كه در مسجدالحرام در حضور هشام وليعهد وقت و جمعى از مردم شام سرود، بدين نكته اشاره داشت: هذا الذى تعرف البطحاء وطأته والبيت يعرفه والحلّ والحرم هذا ابن خير عباداللَّه كلّهم هذا التقىّ النقىّ الطاهر العلم وليس قولك من هذا بضائره والعرب يعرف من انكرت والعجم! «اين آقا كسى است كه سرزمين بطحا و مكه و خانه كعبه و حِلّ و حرم و عرب و عجم وى را مى شناسند و چهره پاك و تقوا و فضائلش شهره آفاق است ....» بنابر اين، آنچه در داستان فوق از ناشناس بودن آن حضرت در ميان گروه آمده است، مقصود عدم شناسايى چهره و مشخصه هاى ظاهرى است، به جهت محدوديت و تضييقاتى كه دولت غاصب اموى در تماس با اين خاندان اعمال كرده بود، نه نام و نشان و شخصيت آنها. دليل مطلب اين است كه: آن گروه به مجرد شنيدن نام مبارك امام، آسيمه سر بر قدم حضرتش بوسه زدند و عذرخواهى كردند و اين خود نشانه معرفت و ارادت مردم نسبت به آن بزرگوار است.

ص: 81

مانند ديگران كار مى كردند و اين را به عنوان يك دستور به ديگران مى آموختند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با گروهى همسفر شد؛ و در آن سفر دستور داد:

گوسفندى ذبح كنند، يكى از اصحاب گفت من ذبح آن را انجام مى دهم، ديگرى گفت من پوست آن را جدا مى كنم، سوّمى گفت من آن را قطعه قطعه مى كنم، چهارمى عهده دار طبخ آن شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من هم هيزم جمع مى كنم. ياران گفتند: اى رسول خدا، لازم نيست شما به زحمت بيفتيد ما اين كار را مى كنيم. فرمود: مى دانم، اما خداوند دوست ندارد بنده با جمعى باشد و مانند آنها نباشد. آنگاه برخاست و به جمع آورى هيزم پرداخت.» (1) در عصر پيامبر، گروهى همسفر شدند، پس از بازگشت از سفر، خدمت آن حضرت عرض كردند: اى رسول خدا، در اين سفر مردى بهتر از فلانى نديديم. او روزها روزه مى گرفت و چون به منزلى فرود مى آمديم به نماز مى ايستاد و همچنان سرگرم عبادت بود تا كوچ كنيم!

پيامبر فرمود: پس چه كسى كارهاى او را انجام مى داد و اسباب آسايشش را فراهم مى ساخت؟ پاسخ دادند: ما حوائج او را تأمين مى كرديم. در اين حال پيغمبر فرمود: «در اين صورت همه شما بر او برترى داريد»؛

(كلّكم أفضل مِنْهُ) (2)

هرچند در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله شيوه خدمات به صورت كنونى نبود و همه بايد كار مى كردند تا امور سفر سامان گيرد و آب و غذا و ديگر لوازم فراهم


1- مكارم الاخلاق، ص 288
2- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 260؛ سفينة البحار، ماده «سفر».

ص: 82

شود و وضعيت امروز با گذشته تفاوت بسيار دارد، اما در عين حال اين روايات بيانگر فضيلت كار در سفر و همكارى با همسفران است و شايسته است زائران بدان توجه نمايند و در صورت لزوم، در كارها تشريك مساعى كنند تا پاداش افزونترى ببرند.

تداركات سفر حج كارى سنگين است و گرچه در هر گروه و كاروانى خدمه ويژه اى عهده دار اين وظيفه هستند اما در عين حال، اگر زائر بتواند در اين خدمت ارزشمند سهمى داشته باشد، بسيار ستوده است. خدمه گرامى، از تراكم كار خسته مى شوند و همكارى به آنان در كارها؛ نظير جمع و حمل اثاث، تميز كردن اتاق محلّ سكونت، توزيع غذا، و جمع ظروف، و همكارى در عرفات و منا و ... مى تواند كمك روحى و جسمى به اين برادران باشد كه در عين انجام وظيفه، اعمال حج را نيز انجام مى دهند.

بعلاوه، سزاوار است زائران نسبت به عوامل خدماتى، كه افرادى با شخصت هستند و خدمت ميهمانان خدا را پذيرفته اند، به عنوان اجير ننگرند و حرمت آنان را داشته باشند؛ چرا كه اينان نه به عنوان مزد بلكه به عشق زيارت و خدمت، اين مسؤوليت را پذيرفته اند.

پاداش خدمه و پرستاران

پاداش كسانى كه در سفر حج براى رفاه حال زائران خالصانه خدمت مى كنند و بار مشقت اين سفر را بر دوش دارند، از ساير زائران كمتر نيست، بلكه بنا به مضمون روايات، اجر مضاعفى دارند. اسماعيل حثعمى گويد: «خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: هنگامى كه وارد مكه شديم رفيقان و همسفران ما به طواف رفتند و مرا گذاشتند تا مراقب بار و اثاثيه

ص: 83

آنها باشم. امام فرمود: پاداش تو بيش از آنهاست»؛

(قال: قلتُ لأبيعبداللَّه اذا قدمنا مكّة ذهب أصحابنا يطوفون و يتركوني أحفظ متاعهم؛ قال عليه السلام أنت أعظَمُهُمْ أجراً). (1)

ملازم بن حكيم گفت: «من و محمدبن مصادف همسفر شديم، چون به مدينه رسيديم، بيمار شدم و او مرا تنها رها مى كرد و به مسجد مى رفت.

از اين موضوع به مصادف گله و شكوه كردم، او اين مطلب را به عرض امام صادق عليه السلام رسانيد. امام براى وى پيام فرستاد كه: اگر نزد او (بيمار) بنشينى، فضيلت آن بيش از نماز خواندن در مسجد است.» (2) چنانكه مى دانيم ثواب نماز در مسجدالنّبى معادل يكهزار نماز نسبت به ساير اماكن، جز مسجدالحرام است، با اينحال از روايت فوق مى توان دريافت كه پرستارى برادران ايمانى و انس با آنها، بويژه بيماران، چقدر فضيلت دارد كه امام عليه السلام فضيلت آن را از نماز در مسجد برتر خوانده است.

از اين روايات و امثال آن مى توان به پاداش معنوى خدمت به زائران و پرستارى بيماران پى برد و دريغ است كه زائر خانه خدا از اين ثواب و پاداش محروم بماند و اگر بتواند در خدمت آنها باشد مسامحه كند.

توصيه و تذكر به خدمه

بى مناسبت نيست كه در رابطه با مسؤوليت خدمه، تذكراتى داده شود:

* ارزش معنوى عمل خود را بدانند و خالصانه خدمت كنند.

* در معاشرت با ميهمانان خدا و معاشرت با يكديگر، صميميت و


1- فروع كافى، ج 4، ص 545
2- كافى، ج 4، ص 545

ص: 84

اخلاق اسلامى را رعايت كنند.

* احترام زائران را داشته باشند و با آنان، با چهره گشاده برخورد نمايند.

* تقوا و پاكىِ چشم و دست و زبان را سرلوحه عمل خود بدانند. چه، آنان امين جان و مال و ناموس زائران كاروانند.

* از دخالت در امور شرعى بپرهيزند و مسائل را به روحانى گروه واگذارند.

* با بازرسان بعثه همكارى كنند.

* در حسن انجام اعمال حج، تا آنجا كه ممكن است، تشريك مساعى نمايند.

* به مسؤولين تداركاتِ غذا و خدمات تأكيد مى شود كه از اسراف و تبذير و تضييع نعمت هاى الهى برحذر باشند. همچنين در تهيه غذا و خوراك در آبدارخانه و آشپزخانه، مسائل مربوط به طهارت و پاكى و آب و آب كشى را بدرستى توجه كنند كه مسؤوليت شرعى اين امور بر عهده آنان است.

* در حفظ اشياى هتل ها كه متعلق به كشور ميزبان است، امانت را رعايت كنند كه اين وظيفه همه است.

همراهى با همسفران

همراهى با همسفر نيز از آداب و اخلاق مسافرت است. همسفر را نبايد تنها گذاشت، بويژه در سفر حج كه به انس و همكارى و همگامى بيشتر نياز است. بنابر اين افراد آگاه، كه اين سفر را پيشتر پيموده اند و به راه و چاه آگاهند و افراد جوان كه توانايى دارند، در رفت و آمدها و مسيرهاى

ص: 85

پياده، بويژه در عرفات و مشعر و منا و رمى جمرات، كه احتمال گم شدن يا بيمارى و سرگردانى زائر بسيار است، به ديگران يارى رسانند؛ زيرا براى افراد ناآگاه و تازه وارد و ناتوان، از نظر جسمى و روحى، انجام اعمال با مشكلاتى همراه است كه مراقبت حال آنها اهميت بسيار دارد و از اجر و پاداش معنوى بالايى برخوردار است و كوتاهى كردن در اين امر، بسا با خطرات جانى همراه باشد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «كسى كه با برادر ايمانى خود در راهى مصاحبت كند و او را رها سازد و بر او سبقت گيرد تا از نظرش ناپديد شود، به ريختن خون او اقدام كرده و به نابوديش كمك نموده است»؛

(مِنْ صَحب أخاه المُؤمن في طريق فتقدمه بقدر ما يغيب عنه، فقد اشاط بدمه و أعانَ عَلَيهِ) (1).

اهميت حقّ همسفر تا بدانجاست كه آن را يكى از حقوق ويژه انسانى برشمرده اند، كه حتى اگر همسفر غير مسلمان باشد، اين حق پابرجاست! روايت اصول كافى، كتاب العشره، اين ادعا را تأييد مى كند. در اين روايت آمده است:

على عليه السلام با مردى ذمّى همسفر شدند، ذمى پرسيد: قصد كجا دارى؟

فرمود: قصد كوفه دارم. همينكه بر سر دو راهى رسيدند، اميرالمومنين به جاى اينكه راه كوفه را بپيمايد، آن مرد را همراهى كرد. ذمى گفت: مگر قصد كوفه نداشتى؟ فرمود: چرا. عرض كرد پس چرا به مقصد خود رهسپار نشدى؟ فرمود: مى دانم، ولى تكميل حق مصاحبت به اين است كه همسفر، همسفر خود را با ميل و رغبت مشايعت كند. پيامبر ما، ما را به اين


1- وسائل الشيعه، ج 8، ص 305

ص: 86

امر فرمان داده است. ذمى گفت: پيامبر شما چنين فرموده؟ امام فرمود:

آرى. ذمى گفت: پيروان اين پيامبر به خاطر همين صفات خجسته اش او را پيروى كرده اند! حال گواه باش كه من آيين او را پذيرفتم (1)

بدين ترتيب يك فرد غيرمسلمان به بركت حسن مصاحبت و معاشرت اميرمومنان عليه السلام به اسلام رو آورد و آن را پذيرفت. و اين براى همه ما، بويژه زائران بيت اللَّه الحرام، كه با مليّت ها و مذاهب گوناگون برخورد دارند، بايد الگوى عمل باشد.

اين توصيه در مورد ضعفا و بيماران و زنان معذور، از اهميت بيشترى برخوردار است. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در اين خصوص مى فرمايد:

«هرگاه در سفر بوديد و يكى از شما بيمار شد، به خاطر او دو سه روز توقف كنيد (تا بهبودى يابد)»

«اذا كنتم في سفرٍ فَمَرِضَ أحدكم فاقيموا عَلَيهِ ثَلاثَةَ ايّام» (2)

همچنين در مورد زنان معذور كه نمى توانند به مسجدالحرام داخل شوند و طواف و نماز انجام دهند، توصيه شده كه همسفران به خاطر آنها توقف كنند تا آنان نيز بتوانند اعمال خود را بجا آورند.

على بن ابى حمزه گويد: از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مسائل مربوط به حائض رامى پرسيدم؛ ازجمله اينكه اميركاروان واعضاى گروه از همراهى و توقف بخاطر وى خوددارى كردند. امام فرمود: «آنها چنين حقى را ندارند، آنها بايد صبركنند تا او پاك شود واعمال خود راانجام دهد.» (3)


1- اصول كافى، ج 2، ص 670
2- وسائل، ج 8، ص 315
3- همان، ص 306

ص: 87

البته در وضعيت كنونى، كه تاريخ حركت كاروان ها با برنامه ريزى و هماهنگى هواپيمايى مشخص مى گردد و تغيير آن غيرممكن است، نبايد انتظار داشت كه كاروان حركت خود را به تأخير اندازد. بنابراين زنان معذور طبق وظيفه اى كه دارند با نظر روحانى گروه بايد وظايف خود را كه بعضاً به نيابت نياز دارد، انجام دهند و اين كفايت مى كند.

خضوع و تواضع

يكى از حكمت هاى عميق حج، پرورش روح عبوديت و بندگى و تواضع و تذلّل در پيشگاه خدا و مبارزه با خودبينى، عجب، غرور و روحيه استكبارى است. چنانكه ملاحظه مى كنيم لباس ساده احرام و ترك زينت و زيور و زىّ تعين، ژوليدگى و خاكسارى، و در مشاعر و مواقف و مطاف و سعى، همپاى خلق حركت كردن، همه براى پرورش روح تواضع و تذلّل و خضوع و خشوع و نفى كبر و غرور، و تشخص و تعين و خودبينى و فرو ريختن مرزهاى طبقاتى است.

از اميرالمومنين عليه السلام پرسيدند: چرا مكه را «بكه» گويند؟ فرمود: بدان جهت كه گردنكشان و تبهكاران را درهم كوبيده است؛

«لأنّها بكّت رقاب الجبّارين والمذنبين» (1)

آرى، در اين ميعادگاه بزرگ توحيد و وحدت، قدرتمداران روزگار بايد به ذلّت افتند تا عزّت بندگىِ خدا را بچشند و تفاخر و تكاثر و غرور و ترف را زير پا گذارند.

فاكهى در اخبار مكه آورده كه: اسكندر ذوالقرنين پياده به حج آمد و


1- بحارالانوار، ج 99، ص 85

ص: 88

چون ابراهيم خليل اين را شنيد به استقبال او شتافت؛

(وَرُوِى أنّ ذاالقرنَيْن حَجَّ ماشياً فَسَمِعَ بِهِ ابراهيمُ فَتَلَقّاهُ) (1)

يكى از دلائل فضيلت پياده روى در سفر حج، همين است كه تواضع بنده را به نمايش مى گذارد كه البته دلائل و رموز ديگرى هم دارد؛ از جمله اينكه بنده با پاى پياده و رنج تن عزم كوى دوست كند و از رفاه و راحت فاصله بگيرد تا با انقطاع از مظاهر دنيا به خدا و آخرت بيشتر بينديشد.

حافظ گويد:

در بيابان گر به طوف كعبه خواهى زد قدم سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور

از اين رو پيامبر و ائمه عليهم السلام، بدينگونه عمل كرده و نسبت به آن توصيه فرموده اند. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«فَضْلُ المشاة عَلَى الرُّكبان كَفَضْل القَمَر ليلةالْبَدْرِ عَلَى النُجُومِ» (2)

«فضيلت پيادگان بر سواره ها همچون برترى ماه شب چهاردهم است بر ساير ستارگان.»

ابن عباس مى گويد: بر چيزى تأسف نخوردم جز اينكه نتوانستم پياده حج گزارم. شنيدم از پيامبر صلى الله عليه و آله كه مى فرمود: خداوند در آيه كريمه يَأتُوكَ رِجالًا وَعَلَى كُلِّ ضامِرٍ ... به پيادگان ابتدا فرموده است» (3) امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«ما عُبِداللَّهُ بِشَى ءٍ اشَدّ مِنَ الْمَشْي وَلا


1- اخبار مكه، ج 1، ص 394
2- همان، ص 396
3- همان.

ص: 89

افْضَل» (1)

؛ «خداوند به چيزى بهتر و برتر از پياده روى، بندگى نشده است.»

ابان بن تغلب مى گويد: در سفر حج، امام صادق عليه السلام را همراهى مى كردم، همينكه آن حضرت به حرم رسيد، از مركب فرود آمده و غسل كرد و نعلين خود را به دست گرفت و برهنه پا وارد حرم شد. من نيز مانند آن حضرت عمل كردم. امام فرمود:

«اى ابان! هركس ازروى تواضع براى خداوند بزرگ، همانند من عمل كند، خداوند صدهزارگناه از او محوكند وصدهزار حسنه براى وى بنويسد و صدهزار درجه در بهشت قرار دهد و صدهزار حاجت برآورد»؛

(يا ابانْ مَنْ صَنَعَ مثل ما رأيتني صنعت تواضعاً للَّه عزّوجلّ، محى عَنْه مأة ألف سيئة و كتب له مأة ألف حسنة و بُنِىَ له مأة ألف درجة و قضى عنه مأة ألف حاجة) (2)

در اين باب روايات ديگرى نيز هست كه به موجب، آن در پاره اى موارد سواره بودن افضل است و اين بستگى به وضعيت زمان و محيط و حال فرد و فقر و غنا و قدرت يا ضعف زائر دارد. (3) و نيز امام صادق عليه السلام با اشاره به فلسفه سعى صفا و مروه، سعى را محبوبترين مكان ناميد؛ چرا كه جباران در آنجا به ذلّت مى افتند، بويژه هنگام هروله كه همه ساز و برگ ها از بدن فرو مى ريزد (4) بنابر اين حج گزار بايد در اين سفر معنوى، به اولياى خدا تأسّى جويد.


1- محجة البيضاء، ج 2، ص 192، از تهذيب.
2- تهذيب، ج 5، ص 97
3- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 127
4- نك: محجة البيضاء، ج 2، ص 192

ص: 90

تواضع و خاكسارى را تمرين كند و جامه خودبينى و غرور را بدرد و رفاه و راحت را پشت سر افكند و در توحيد ذوب شود و با خلق، همسان گردد و اين حالت روحانى را براى هميشه نگهدارد.

پرهيز از عُجب و غرور

يكى از آفات عبادت عُجب است، شيطان بدينوسيله مى كوشد تا خودبينى را تلقين كند و حج گزار امكان دارد كه گرفتار چنين آفتى شود و با پايان گرفتن اعمال و مناسك، حالت استكبارى و خودبزرگ بينى در قالب عبادت! در نفس او پديد آيد و تبعات ناشايست اخلاقى ببار آورد.

در پاره اى موارد ديده شده كه پس از بازگشت از عرفات و منا و رمى جمرات، چنين حالتى رخ نموده، تكبر و خشونت و ناسازگارى جاى تواضع، عطوفت و مهر را گرفته است و در حين بازگشت به وطن و در فرودگاه جده، در مسائل جزئى جدال و مكابره درگرفته و داد و هوار فضا را پر كرده است گويى در اين سفر انسان ساز، زائر هيچ چيز كسب نكرده و تنها با كوله بارى از سوغاتِ حجيم از مكه و مدينه بازگشته است.

چنين حالتى را بايد در همان عجب و خودبينى ريشه يابى كرد كه بى طاقتى و عصبى شدن نيز به آن كمك مى كند. مواردى را كه بدان اشاره شد، نگارنده طى سفرهاى مكرر از برخى زائران ديده ام كه خاطره تلخ آن هرگز از يادم نمى رود.

زائر بايد سعى كند كه اخلاق محمدى صلى الله عليه و آله از سفر حج به ارمغان آورد و ابليس را به پاى جمرات به خاك سپارد. جلسات آموزشى و ارشادى مى تواند در اين خصوص نقش مؤثر ايفا كند. همكاران روحانى بايد در مسائل اخلاقى زائران تأكيد بيشترى داشته باشند و به زائران توجه دهند كه

ص: 91

اگر حج آنها پذيرفته شود، در برابر امامان و اولياى خدا كه با آنهمه عبادت و رياضت و سفرهاى مكرر حج، سراپا خضوع و خشوع بوده اند، عمل آنها بسيار ناچيز است.

ياد آورند حالت زين العابدين عليه السلام را كه هنگام تلبيه بر خود مى لرزيد و ياراى سخن نداشت و مى فرمود مى ترسم خداوند بگويد:

«لا لبيك»

! و سخنان آن حضرت را با شبلى كه فرمود: اگر از اسارت نفس و هواهاى نفسانى بيرون نشده اى، حج انجام نداده اى و حج تو قالبى بى روح بوده است!

اين تذكرات مى تواند در روحيه زائر مؤثّر باشد و او را به حقيقت حج واقف سازد و با اخلاق حج گزاران واقعى آشنا كند. متأسفانه شِكوه هاى اخلاقى در سفر حج و زيارت كم نيست. همه اينها حكايت از آن دارد كه زائر قبل از عزيمت و طىّ سفر، آماده نشده و اعمال حج چنانكه بايد بر او تأثير ننهاده است. خالى رفته و خالى برگشته و از معنويت و اخلاق حج، كه فلسفه اصلى است، بى بهره مانده و تنها وسواس و توجه وى به قالب اعمال بوده نه قلب و حقيقت و روح حج. در حالى كه اگر روح عمل ضعيف و كم مايه باشد، از قالب كارى ساخته نيست.

حج برنامه تكامل و تربيت است، نه تنها يك مانور و حركت دورى. و اگر ره آورد تربيتى اين حركت ضعيف و ناچيز باشد، از آن حركات دورى چيزى به دست نيامده است.

به همين دليل است كه مى بينيم برخى زائران، با پايان گرفتن اعمال و پس از بازگشت از منا، چهره اى را كه به گرد و غبار عرفات و مشعر و منا تبرك شده، مسخ مى كنند و چون به وطن باز مى گردند، استقبال كنندگان با چهره اى خالى از خضوع و خشوع و توام با نوعى كبر و تجمّل روبرو

ص: 92

مى گردند و از آنچه زائر در مدينه و روضه پيامبر صلى الله عليه و آله و قبرستان بقيع و حرم امامان، ديده، اثرى نمى بينند. همه توجه به دوربين فيلم بردارى و حلقه گل و جمع استقبال كننده و آداب و سنن صورى است. آنان كه از ديار حق به وطن مألوف خود بازمى گردند بايد مراقب باشند تا در سيما و چهره آنان آثار تحوّل روحى و اخلاقى مشهود بوده، ديگران را نيز تحت تأثير قرار دهد.

به همين دليل است كه بعد از ايام در عمل زائر اثرى از رنگ و بوى خدايى و انقطاع ابراهيمى و اخلاق محمدى صلى الله عليه و آله ديده نمى شود بلكه قساوت و جسارت بيشترى بر قلب ها سايه مى افكند. خودبينى غلبه مى كند. رحم از دلها رخت برمى بندد؛ چنانكه گويى حج گزار مجوّز ارتكاب گناه گرفته و برگشته است!

بايد به خدا پناه برد. اگر زائر از اين فرصت معنوى و كلاس انسان ساز نتواند بهره گيرد و تنها به سرابى بسنده كند و قطره اى از زمزم اخلاص و معنويت و ايثار را نچشيده باشد، بر چنين حج و عمره اى بايد تأسف خورد.

آداب سخن و سكوت

اشاره

از نشانه هاى حكمت و درايت آدمى، رعايت آداب سخن گفتن و شناختن مواضع سخن و سكوت است. در آيات و روايات و كتب اخلاقى، در باب زبان و شيوه سخن، رهنمودهاى ارزشمندى وجود دارد كه چگونه از اين نعمت گرانقدر الهى بايد بهره گرفت. سخن ترجمان عقل و معرفت و ايمان و ادب انسانى است. على عليه السلام مى فرمايد:

ص: 93

«المَرْأ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ» (1)

«مرد زير زبان خويش پنهان است»؛

و هم آن حضرت در خصوص شناخت موارد سخن و سكوت، مى فرمايد:

«لاخير في الصمت عن الحكم كَما انّه لاخَيْر في الْقَوْلِ بِالْجَهْل» (2)

«در خوددارى كردن از سخن حق خيرى نيست، چنانكه در سخن گفتن از روى نادانى»

و نيز از سخن آن حضرت است درباره پرگويى:

«مَنْ كَثُرَ كَلامه كَثُرَ خَطائُه» (3)

«هركس زياد حرف بزند خطايش بسيار گردد»

همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «خداوند به چيزى مانند سكوت كردن و رهسپار خانه خدا شدن، بندگى نشده است»؛

«ما عُبِدَاللَّه بِشَى ءٍ مِثْل الصمت وَالْمَشْي الَى بَيْت اللَّه» (4)

اين توصيه ها كه براى همه جا و همه احوال مؤمن است، در حج ويژگى خاصى دارد.

اين سفر روحانى كه پس از انتظار بسيار براى زائر دست داده، فرصتى است كه به تهذيب نفس بپردازد و با خلوت كردن با خدا و ذكر و دعا و قرآن، روح خود را غنى سازد و دريغ است كه با سخنان بى حاصل، اوقات


1- نهج البلاغه، عبده، قصار 148
2- وسائل، ج 8، ص 538
3- نهج البلاغه، عبده، قصار 347
4- وسائل، ج 8، ص 929

ص: 94

عزيز را هدر دهد. در اين خصوص امام ششم، صادق آل محمد عليهم السلام رساله اى دارد براى شيعيان خود كه توجه به محتواى آن براى زائران لازم است. آن حضرت به يارانش خاطر نشان مى سازد:

«از خدا پروا گيريد و زبانهايتان را جز از خير و نيكى باز داريد.

بر شما باد به سكوت، مگر از آنچه خداوند به وسيله آن در امر آخرت به شما سودى رساند و پاداشى قرار دهد.

بسيار بگوييد

لااله الااللَّه

و تقديس و تنزيه حق كنيد و ثناى او گوييد و به او تضرّع نماييد و به آنچه نزد اوست از خير و نيكى، كه كسى نتواند قدر آن را تعيين كند و به كنه آن برسد، راغب باشيد و بدينوسيله زبانهايتان را از آنچه خداوند نهى فرموده از سخنان باطل كه اگر كسى از آن توبه نكند و دست برندارد موجب خلود در آتش شود، برحذر باشيد» (1) معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: «چون محرم شدى بر تو باد به تقواى خدا و ذكر بسيار و سخن كم، مگر سخن خير؛ زيرا كمال حج و عمره به اين است كه مرد زبان خود را جز از نيكى حفظ كند، همانگونه كه خداوند بزرگ فرموده است: «كسيكه حج گزارد، زشتى، فسق و جدال در حج نيست»؛

(اذا احرمت فعليك بتقوى اللَّه و ذكراللَّه كثيراً وَقِلّة الكلام الّا بِخَيْر فَانّ مِنْ تَمامِ الحجّ والعمرة أنْ يحفظ المرأ لِسَانَهُ الّا مِنْ خَيْر كَما قالَ اللَّه عَزّوجلّ:

فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الحَجّ ... (2) زائر گرامى! در حرمين شريفين، بويژه مسجدالحرام و مسجدالنبى، كه مقدس ترين اماكن روى زمين اند، با كلام پاك و دعا و ذكر و تلاوت قرآن


1- وسائل، ج 8، ص 538
2- كافى، ج 4، ص 338

ص: 95

اوقات خود را مشغول دار. از سخنان بى حاصل و از بازار و كالا و خريد و فروش در موسم عبادت بپرهيز و چون در اين اماكن مقدسه سخن مى گويى، ادب آن محضر را نگهدار و حرمت حرم را پاس بدار، و آهسته و آرام و متين سخن بگوى تا مزاحم ديگران نباشى. حتى با دعا خواندنت در طواف و غيره، آرامش را حفظ كن؛ چرا كه هركسى براى خود حالى دارد كه آن حالت را نبايد از او گرفت.

مراقبت زبان در معاشرت

افزون بر آنچه گفته شد، بايد بكوشى در معاشرت با همسفران و مسلمانان ديگر، به نيكوترين وجه سخن بگويى. از خشونت، جسارت، جدال، دروغ، غيبت نيش زبان و سخنان رنجش آور و بيهوده و تفرقه انگيز برحذر باشى، خاصه در حال احرام و انجام اعمال و مناسك و زيارت كه بيشترين توجه و ادب را مى طلبد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«اتَّقِ الْمَفاخَرة وَ عَلَيْكَ بورعٍ يَحْجُزُك عَنْ مَعاصِى اللَّه عَزّوجَلّ، فَانّ اللَّهَ عَزّوجَلّ يَقُول: ثمّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ مِنَ التفث أن تَتَكَلّم فِي احْرامِك بِكَلامٍ قبيح، فاذا دَخَلْتَ فَطفت بِالبَيْتِ تكلّمت بكلام طيب و كان ذلك كفارة لذلك» (1)؛

«از فخرفروشى بپرهيز و برتو باد به پرهيزكارى كه از معصيت خداوند بزرگ تو را باز دارد. چه، خداوند مى فرمايد: آنگاه آلودگى را از خود بزداييد و از جمله آلودگى ها اين است كه در احرام خود سخن زشت بگويى، پس چون داخل مكّه شدى و طواف خانه نمودى و به كلام پاك زبان گشودى، اين كفاره آن گناه است».


1- فقيه، ج 2، ص 333؛ كافى، ج 4، ص 543

ص: 96

كلام پاك وهم صحبتى باپاكان، دلها وجانها راپاكيزه مى سازدو آلودگى ها را مى زدايد و اين پاكى و پاكيزگى گفتار و عمل، به عنوان ارمغان حج بايد با زائر همراه باشد، نه اينكه چون از احرام بيرون شود گرمى هوا و خستگى راه و عصبانيت هاى بيجا او را از كوره بدر كند و بند از زبان او برداشته شود و ناشايستى بر زبان براند! كلامِ پاك علاوه بر آنكه از آداب معاشرت است در قبولى اعمال و مناسك نيز نقش بسزايى دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«الحَجُّ الْمَبْرُور ليس له جزاء الّا الجَنّة، فقيل يا رَسُول اللَّه ما برّالحجّ؟ قال طيب الكلام و اطعام الطعام» (1)

«حج مقبول پاداشى جز بهشت ندارد. پرسيدند: اى رسول خدا! قبولى حج به چيست؟ فرمود: نيكو سخن گفتن و اطعام كردن».

سخن گفتن با ديگران

توجه به ادب سخن در معاشرت و برخورد با ديگران، از اهميت بيشترى برخوردار است؛ زيرا فرهنگ و تربيت شيعه و جايگاه مكتب و منزلت پيشوايان آنها را در نظر ديگران منعكس مى كند. در روايات اهلبيت به اين امر تأكيد شده است.

سليمان بن مهران گويد: شرفياب محضر امام صادق عليه السلام شدم، جماعتى از شيعه نيز در خدمت آن بزرگوار بودند. در آن حال شنيدم كه امام خطاب به آنان چنين فرمود:

«معاشر الشيعة! كونوا لنا زينا ولا تكونوا علينا شيناً، قولوا


1- محجة البيضاء، ج 2، ص 691

ص: 97

للناس حسناً واحفظوا السنتكم و كفوها عن الفضول و قبيح القول» (1)

«اى گروه شيعه! زينت ما باشيد و سبب بدنامى ما نشويد، با مردم به نيكى سخن بگوييد، زبانهايتان را نگهداريد و از حرف بيهوده و كلام زشت باز داريد»

بسيار مى شود كه يك سخن نابجا و نسنجيده مى تواند فتنه اى به پا كند، كينه اى را برانگيزد و بهانه اى به دست مخالفان بدهد كه به استناد آن، درباره شيعه به ناحق داورى كنند و موجب اهانت به دوستان اهلبيت و بدبينى نسبت به رهبرانشان گردد و اين گناهى است غيرقابل گذشت.

عثمان بن عيسى گويد: در محضر ابوالحسن عليه السلام بودم مردى از ايشان توصيه اى خواست. حضرت فرمود:

«احْفَظ لِسانك تعز وَلاتمكن الناس من قيادك فتذل» (2)

«زبانت را نگهدار تا عزيز و سربلند باشى، عنان خود به دست مردم نده و آنها را برخود مسلط نكن كه ذليل و خوار گردى».

از اينگونه روايات، كه در آداب سخن و معاشرت بسيار است، مى توان به نقش زبان و زبان دان ها در معامله و مباحثه و گفتگو با ديگران پى برد كه در آموزش حج نقش بسزايى دارد.

به مورد است، همين جا به زبان دان ها و مترجمان و مبلّغان توصيه شود، كه آنان نيز حساب شده و سنجيده سخن بگويند، امانت مكتب و مذهب و انقلاب را نگهدارند و با هركس هر سخنى را نگويند و بدانند بطور حتم افراد مشكوكى هستند كه در صدد تخليه اطلاعات مى باشند و به شيوه اى


1- وسائل، ج 8، ص 535
2- وسائل، ج 8، ص 533

ص: 98

مرموز آنان را به بحث مى گيرند و بسا چيزها كه شايسته گفتن نيست از زبان آنهان بكشند.

آداب مجلس و اخلاق مجالست

اشاره

مجلس و مجالست را آداب و اخلاقى است كه توجه به اين آداب و اخلاق، فضاى جمع را صميميت مى بخشد. در روايات ما رهنمودهاى جالبى است در آداب مجالست و حفظ امانت مجلس، كه هريك در تربيت اسلامى نقش سازنده دارد، زائران خانه خدا نيز در طول سفر به اين اخلاق و آداب نيازمندند. اينك به پاره اى از اين موارد مى نگريم:

مكان نشستن

مجلسى كه مؤمنان را در برمى گيرد، صدر و ذيل ندارد. امام صادق عليه السلام در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«كانَ رَسُول اللَّه اذا دَخَلَ مَنْزِلًا قَعَدَ في أدنى الْمَجْلِس حِينَ يَدْخُل» (1)

«پيامبر خدا هرگاه به منزلى وارد مى شدند در پايين مجلس، همانجا كه داخل مى شدند مى نشستند».

و نيز مى فرمايد: «اين از تواضع است كه شخصى جايى بنشيند كه دون شأن و شخصيت اوست»؛

(انّ مِنَ التّواضُع أنْ يَجْلِسَ الرَّجُل دوُنَ شَرَفِهِ) (2)


1- وسائل، ج 8، ص 474
2- همان.

ص: 99

از سخن پيامبر آورده اند كه: «هرگاه گروهى در مجلسى نشسته اند، اگر يكى از آنها برادر دينى خود را دعوت كرد و جايى براى او باز نمود، اجابت كند كه اين احترامى است كه وى را بدان گرامى داشته اند و اگر براى او جايى باز نكردند، هر جا را كه فراخترين يافت، همانجا بنشيند» (1).

بنابراين، زائران گرامى در اتاق محل سكونت و يا خيمه هاى عرفات و منا و هر جاى ديگر، در انديشه صدر و ذيل مكان و مجلس نباشند و هرجا مناسب بود بنشينند و حتى ديگران را بر خود مقدّم دارند.

احترام به شخصيت ديگران

اين مطلب در معاشرت و آداب مجلس اهميت فراوان دارد. بديهى است كه هر انسانى خواهان ارج نهادن به شخصيت خود است، اما هنگامى ديگران براى كسى حرمت و شخصيت قائل اند كه به شخصيت آنها احترام گذارد. كسى كه براى ديگران احترام قائل نيست نبايد انتظار داشته باشد به او احترام كنند. در روايات نيز به توقير و تعظيم دوستان و ياران مسلمان توصيه شده است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد پدرم مى فرمود:

«عظموا أصحابكم و وقّروهم ولا يتهجم بعض عَلى بَعض ولا تضاروا ولا تحاسدوا و ايّاكم والبخل و كُونُوا عِباداللَّه المخلصين» (2)

«دوستانتان را تعظيم كنيد و به آنها احترام بگذاريد. به روى يكديگر چهره درهم نكشيد. به يكديگر زيان نرسانيد. حسد نورزيد. از بخل


1- وسائل، ج 8، ص 475
2- همان، ص 406

ص: 100

بپرهيزيد و از بندگان مخلص خدا باشيد.»

رعايت اين مطلب در خصوص افراد سالمند و كسانى كه اهل فضل و كمال مى باشند، از اهميت بيشترى برخوردار است. در خصوص حفظ احترام اهل مجلس، در شيوه نشستن و سخن گفتن، از سيره و سخن معصومين عليهم السلام رهنمودهاى سودمندى است.

امام صادق عليه السلام درباره اخلاق و آداب نبى گرامى صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«پيامبر صلى الله عليه و آله هرگز در ميان ياران خود پاهايش را دراز نمى كرد»؛ (

لم يبسط رسول اللَّه صلى الله عليه و آله رجْلَيْه بين اصحابه) (1).

و نيز لازمه احترام است كه هرگاه كسى سخن مى گويد حرف او را قطع نكنند و در بين سخن او حرف نزنند كه اين نوعى بى حرمتى است.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«مَنْ عَرَضَ لأخِيه الْمُسْلِم المُتَكلّم في حديثه فكأنّما خدش وجهه» (2)

«كسى كه ميان سخن برادر مسلمان وارد شود و سخن او را قطع كند و خود سخن گفتن آغاز نمايد، به آن ماند كه چهره او را خراش داده است!»

و نيز توصيه امام صادق عليه السلام است كه: «هرگاه سه نفر نشسته اند، دو نفر از آنها درِگوشى سخن نگويند كه اين كار ايذاء و بى احترامى به فرد سوم است»؛

(قال الصادق عليه السلام: اذا كان القوم ثلاثة، فلا يتناجى منهم اثنان دون صاحبهما، فانّ ذلك ما يحزنه و يؤذيه) (3)


1- وسائل، ج 8، ص 474
2- همان، ص 472
3- همان.

ص: 101

مزاح و تبسم

شوخى كردن و خنديدن اگر در حد اعتدال باشد و همراه با معصيت و غيبت و استهزا و اسائه ادب نباشد، پسنديده است؛ زيرا خستگى و ملالت را از جسم و روح برطرف مى كند و دلها را شادمانى مى بخشد. امام باقر عليه السلام فرمود:

«تبسم كردن مؤمن در چهره برادر دينىِ خود، حسنه است و زدودن خاشاك از او حسنه است و خداوند به چيزى مانند شاد كردن مؤمن بندگى نشده است»؛

(تبسم المؤمن في وجه أخيه حسنة و صرفه القذى عنه حسنة وَ ما عُبداللَّه بِشَىْ ءٍ بِمِثْل ادخال السرور على المؤمن) (1)

«از سخن امام صادق عليه السلام است: «كه خداوند مزاح كردن در جمع را در صورتى كه سخن زشت گفته نشود، دوست دارد»؛

(انّ اللَّهَ يُحِبّ المداعبة فى الجماعة بلا رفث) (2)

«در هر حال، افراط در شوخى يا خنده ناپسند است و بسا موجب عواقب نامطلوبى خواهد بود. اين مطلب نيز در روايات مورد توجه قرار گرفته است.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«كَثْرة الضِّحْك تُذْهِب بِماءِ الْوَجْه» (3)

و

«كَثْرةُ الْمِزاح تُذْهِبُ بِماءِ الوجه» (4)


1- وسائل، ج 8، ص 483
2- همان، ص 478
3- وسائل، ج 8، ص 481
4- وسائل، ج 8، ص 481

ص: 102

«خنده و شوخى زياد، حيا و حيثيت آدمى را مى برد.»

در مقام جمع ميان اين روايات، مى توان گفت كه مؤمن بايد خنده رو و خوش اخلاق باشد. اگر مطايبه كرد زياده روى نكند، در گناه وارد نشود، ادب مجلس را نگهدارد، اوقات را به افراط در خنده و مزاح نگذراند كه موجب بطالت عمر شود. در دل ديگران شادى بيافريند، بويژه در سفر كه خوش خلقى و خنده رويى مطلوبيت بيشتر دارد.

لازم است تأكيد شود كه زائران گرامى ايام زودگذر حج را غنيمت شمارند و مجالس خود را به ذكر و مسائل شرعى بيارايند و از گفتن و خنديدن كه اوقات را ضايع مى كند بپرهيزند و از قهقهه با صداى بلند، خصوصاً در مساجد و مجامع برحذر باشند كه در روايات نكوهش شده است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«ضِحْكُ المُؤمن تبسّم». (1)

«خنده مؤمن تبسم است».

و نيز فرمود:

«القَهْقهة مِن الشّيطان» (2)

؛ «قهقهه از شيطان است» از افراط در خنده و مزاح بپرهيزيد كه آثار نامطلوب دارد:

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«كَثْرة الضِّحْك تميت القلب» (3)

؛ «خنده زياد قلب را مى ميراند.»

«كثرة الضحك تميث الدين كما تميث المِلْح في الماء» (4)

؛ «خنده بسيار، دين را ذوب مى كند، آنگونه كه نمك در آب


1- وسائل، ج 8، ص 479
2- همان، ص 481
3- همان، ص 481
4- همان، ص 481

ص: 103

حل مى شود.»

توسعه مجلس

از آداب مجالست، توسعه مجلس براى ديگران است. قرآن بر اين امر چنين فرمان مى دهد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحُ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا (1) «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هرگاه به شما گفته شود در مجلس توسعه دهيد، توسعه دهيد و چون گفته شود بپاخيزيد برخيزيد.»

بنابر اين بر اهل مجلس است كسى را كه وارد مى شود، جاى دهند و نيز شايسته است در نوع نشستن يا استراحت كردن به گونه اى عمل كنند كه جا براى ديگران تنگ نشود و از صدرنشينى بپرهيزند. همچنين در روايات توصيه شده كه اهل مجلس رعايت فاصله را بكنند و براى نشستن در جاى مطلوب، عرصه را بر ديگران تنگ نكنند. از سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است:

«ينبغى لِلجُلَساء أنْ يَكُونَ بَيْنَ كُلّ اثْنَيْنِ مِقْدار عظم الذراع لئلا يشق بعضهم عَلى بعض» (2)

«شايسته است ميان افرادى كه در مجلس نشسته اند به مقدار يك ذراع (استخوان دست) فاصله باشد تا موجب مشقت و زحمت يكديگرنشوند.»


1- مجادله: 11
2- وسائل، ج 8، ص 405

ص: 104

رعايت اين امر در موارد گرمى هوا و يا سرايت بيمارى بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد.

امانت مجلس

از دستورات مهم در آداب و اخلاق مجالست، امانت مجلس است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ضمن وصايايى به ابى ذر فرمود:

«يا اباذر المَجالِسُ بِالأمانة وَ افْشائُك سرّاخيك خيانة فاجتنب ذلك وَ اجْتنب مَجْلس العثرة» (1)

«اى اباذر، مجلس ها امانت است و افشا كردن امانتِ برادرِ دينى خيانت است. پس بپرهيز از اين كار، و از مجلسى كه آلوده به لغزش هاست اجتناب كن.»

امانت مجلس ايجاب مى كند آنچه كه شخص را در مجالست از همسفران ديده، همچون رازى نگهدارد و جاى ديگر نقل نكند كه موجب عيب و منقصت ديگران شود.

سعدى گويد:

هزار مرتبه سعدى تو را نصيحت كرد كه نقل مجلس ما را به محفلى نبرى

تخلف از اين توصيه مهمّ اخلاقى، در روايات منافى با جوانمردى و متضاد با ديندارى شمرده شده است.

حفص بنِ غياث گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:


1- وسائل، ج 8، ص 617

ص: 105

«لِيْسِ مُنِ الْمُروّة انْ يَحْدُث الّرجل بِما يلقى في سفره من خيرٍ أو شرٍّ» (1)

«از مروت و جوانمردى دور است كه هرگاه كسى در مسافرت از همسفرِ خود، خوب يا بد ديد آن را بازگو كند.»

همچنين آن حضرت مى فرمايد:

«أدنى ما يَخْرج بِهِ الرّجُل مِنَ الإيمان أن يواخى الرجل على دينه فيحصى عليه عثراته و زلاته ليعيّره بِهِ يوماًما» (2)

«نزديكترين چيزى كه مرد به وسيله آن، از ايمان خارج مى شود اين است كه بنام دين باكسى طرح برادرى بيفكند وآنگاه خطاها و لغزش هاى او را شماره كند تا روزى بدينوسيله وى را مورد نكوهش قرار دهد.»

فقه معيشت در سفر

چنانكه در مقدمات سفر آورديم، تأمين هزينه، نگهدارى آن و نوع خرج كردن و غذا خوردن است. از آداب سفر است كه در روايات به عنوان «فقه معيشت» از آن نام برده شده و در ذيل مواردى را در اين خصوص مى نگريم:

الف- توشه كافى برگرفتن

در روايات، به برداشتن توشه كافى و خوردنى هاى خوب براى مسافر توصيه شده و آن را نشانه شرافت و جوانمردى دانسته اند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله


1- من لايحضر، ج 2، ص 108
2- همان، ص 595

ص: 106

مى فرمايد:

«مِنْ شَرَفِ الرّجُل أنْ يطيب زاده اذا خَرَجَ في سَفَرٍ» (1)

«از شرافت مرد اين است كه چون به سفر رود، توشه خوب و پاكيزه بردارد.»

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«انّ مِنَ المُرُوّةِ في السّفر كَثْرَة الزاد و طيبه و بذله لمن كان معك» (2)

«از نشانه هاى مروت و جوانمردى در سفر، توشه فراوان و مطبوع برداشتن و بذل و بخشش به همسفران است.»

در روايت ديگر از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: «به حقّ آن كس كه جدّم را به پيامبرى برگزيد، خداوند بزرگ بنده را بقدر جوانمردى اش كمك و يارى را به اندازه خرج كردن مى رساند.» (3) ابن اعثم كوفى در منظومه خود گويد:

مِنْ شَرَفِ الإنسان فى الأسْفار تطيبه الزاد مع الاكثار

وليدع عند الوضع للخوان مَنْ كانَ حاضراً مِنَ الإخوان (4)

«از شرافت مرد در سفر اين است كه توشه مطبوع و فراوان بردارد.»

«و چون آن را بر سفره مى نهد، برادرانى را كه حضور دارند دعوت كند.»

و به اين مطلب در سفر حج بيشتر توصيه شده است.

در اوصاف امام چهارم عليه السلام آورده اند كه به مسؤول تداركات خود توصيه


1- وسائل، ج 8، ص 310
2- الفقيه، ج 2، ص 192
3- وسائل، ج 8، ص 317
4- سفينة البحار، ماده «سفر».

ص: 107

مى فرمود:

«كه هرگاه مى خواهد لوازم و مايحتاج حج خريدارى كند در خريدن خشگى نكند.»

«وَ كانَ يَقُول عَلِىّ بن الحسين لقهرمانه اذا اراد أن يشتري حوائج الحجّ، اشتر ولاتماكس» (1)

و نيز در احوالات آن حضرت آمده كه هر گاه به قصد حج و عمره عازم مكه مى شدند، از بهترين خوردنى ها چون بادام، شيرينى، قاووت ترش و شيرين همراه مى بردند. (2) البته سفر زيارت امام حسين عليه السلام از اين مورد مستثنى است (3).

ب- سخاوتمندى در سفر حج

هرچند در ساير موارد زندگى، از ريخت و پاش و خرج كردن زياد نهى شده، اما در سفر حج و عمره به خرج كردن زياد ترغيب شده است؛ بدين معنى كه در سفر حج سخاوتمندانه بايد خرج كرد و از گدامنشى و خشگى پرهيز نمود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«ما مِنْ نَفَقَةٍ أحَبّ الَى اللَّه عَزّوَجلّ مِنْ نَفَقة قصد و يبغض الإسراف الّا في الحجّ و العمرة فَرَحِمَ اللَّه مؤمنا اكتسب طيبا وانفق من قصدٍ أو قدم فضلًا» (4)

«پسنديده ترين نوع خرج كردن نزد خداوند، اقتصاد و ميانه روى است و


1- مكارم الاخلاق، ص 305
2- وسائل، ج 8، ص 310
3- همان.
4- وسائل، ج 8، ص 305

ص: 108

خدا از اسرافكارى بيزار است، مگر در حج و عمره، خدا بيامرزد بنده اى را كه مال حلال و پاكيزه كسب كند و با رعايت اعتدال خرج كند و يا به ديگران بذل نمايد.»

دو تذكر مهم:

1- صرفه جويى در مصرف آب: دست و دلبازى در مصرف هنگامى است كه به اسراف منجر نگردد و مشكل آفرين نباشد؛ مثلا مسأله كمبود آب در سرزمين خشك حجاز همواره يكى از مشكلات موسم بوده و به همين دليل «سقايت حاج» وظيفه مهم متوليان حج بشمار آمده است. در سالهاى اخير هرچند مشكل آب تا حدود زيادى حل شده، اما ازدحام جمعيت و مصرف بالا جداً مشكل آفرين است و عمده آب مكه و مدينه به وسيله اتومبيل تأمين مى شود و آب شهر هرگز كافى نيست و مصرف بى رويه موجب قطع مكرر آب مى شود. لذا به زائران جداً توصيه مى شود در مصرف آب كاملًا صرفه جويى كنند و در وضو و غسل و شست وشوى لباس و غيره وضعيت كم آبى را درنظر بگيرند و از هدر دادن آب و بازگذاشتن شير آب و وسوسه كارى بپرهيزند كه علاوه بر مسؤوليت شرعى، براى خود و ديگران نيز مشكل به وجود خواهند آورد.

2- مقصود از خروج كردن زياد، تنها سوغات سفر خريدن نيست، بلكه زائر بايد براى رفاه حال خود و خانواده و همراهانش، در طول سفر هزينه كند و از امساك و خشگى بپرهيزد.

گاهى ديده شده كه برخى زائران از پرداخت چند ريال سعودى بابت كرايه اتوبوس يا تاكسى جهت رفاه حال خود و خانواده براى رفت و آمد به حَرَم، بخل مى ورزند و در آفتاب گرم مكه، چند كيلومتر، مشقّتِ پياده

ص: 109

رفتن را تحمل مى كنند اما هنگام خريد تلويزيون و دوربين اسباب بازى و عروسك! و امثال آن دست و دل بازند و در بازگشت به وطن، پذيرايى هاى مفصل دارند كه اين يك تناقض آشكار است! زائر بايد بداند مهمترين كار او در حج و زيارت، اعمال عبادى اوست و آنچه بابت رفت و آمد به حرم مى پردازد، طبق روايات جزئى از هزينه حج است و بهترين مصارف ارز مى باشد؛ زيرا ساير هزينه ها را سازمان حج مى پردازد. بنابراين از اينكه در طول سفر صد ريال بابت كرايه حرم رفتن بپردازد هرگز نبايد سرسختى و خسّت نشان دهد. مناسب است روحانيان محترم كاروانها زائران را به اين امور بيشتر توجه دهند.

حفظ هزينه سفر

دقت در نگهدارى پول و خرجى راه، يكى از آداب معيشت سفر است؛ چنانكه در روايت از قول امام باقر و امام صادق عليه السلام آمده است:

«مِنْ فِقْه المُسافِر حِفْظِ نَفَقَتِهِ» (1)

«نگهدارى هزينه، از فقه سفر است.»

بديهى است امكانات سفر محدود است و تهى دست شدن، بويژه در كشور خارجى، براى خود و همراهان مشكلاتى را به وجود مى آورد. از اين رو در روايات، حفظ هزينه سفر «پشتوانه نيرومند» ناميده شده است.

صفوان جمال گويد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: من به همراه خانواده ام عزم حج دارم، پول خود را به كمر مى بندم، اين چه صورت دارد؟ امام در پاسخ فرمود: آرى، پدرم مى فرمود:

«مِنْ قوّة المسافر حِفْظ نَفَقَتِهِ». (2)

به همين دليل است كه بستن كمربند، هر چند دوخته باشد، اگر به


1- بحار الأنوار، ج 76، ص 307
2- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 182

ص: 110

صورت هميان جهت نگهدارى پول و لوازم ضرورى انجام گيرد براى مُحرِم اشكالى ندارد؛ چنانكه فقها فتوا داده اند. در عين حال بايد توجه داشت كه امروزه كمربند هم چندان وسيله مطمئنى نيست و گاه شده در حال احرام يا رمى جمرات آن را پاره كرده و پول زائر را به سرقت برده اند.

لذا زائر نبايد بيش از حدّ نياز پول همراه ببرد بلكه بايد پول خود را در جاى مطمئنى بگذارد و يا به مدير كاروان امانت بسپارد. و اصولا راه بازار را از راه حرم جدا كند. اينها را بايد روحانى و مدير، به زائر تذكر دهند.

همگون بودن معيشت

از آداب معيشت سفر اين است كه مسافر با كسانى هم خرج و هم غذا شود كه در سطح او باشند. چه، در غير اين صورت ممكن است براى او و همسفرانش مشكلاتى در اخلاق معاشرت پديد آيد و به عزّت و كرامت او لطمه وارد سازد و صفاى جمع به تيرگى گرايد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«يكره للرجل أنْ يصحب من يتفضل عليه».

«براى مرد ناپسند است با كسانى همسفر شود كه بر او برترى دارند»

و نيز مى فرمايد:

«اصحب مثلك»

؛ «تو با امثال خود همسفر شو.» (1) ابى بصير گويد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: گاه مى شود كه شخصى با گروهى مرفّه همسفر مى شود در حالى كه توان مالى او به پايه آنها نمى رسد و آنها توشه و خوراك خود را مى آورند در صورتى كه او مانند آن را ندارد تا بر سر سفره بگذارد. حضرت فرمود:


1- وسائل، ج 8، ص 304

ص: 111

«ما احِبُّ أنْ يُذِلّ نَفْسَهُ لِيَخْرُجَ مَعَ مَنْ هُوَ مِثْله» (1).

«من دوست ندارم كه او خود را خوار كند، او بايد با امثال خود همسفر شود»

يكى از ويژگيهاى حج در حال حاضر براى ايرانيان، همگون بودن معيشت به شكل طبيعى و سازمان يافته است. مسكن، پذيرايى، خوراك، وسيله نقليه و ساير تداركات با يك نظام هماهنگ و برابر براى كليه زائران فراهم مى گردد و تبعيضى در تقسيم امكانات وجود ندارد، همه بر سر يك سفره مى نشينند و يكنوع غذا مى خورند و در ساير موارد نيز يكسانند. در حالى كه كشورهاى ديگر چنين نيستند، و از اين بابت نيز زائران ما بايد سپاسگزار نعمت هاى الهى و قدردان مسؤولان حج و عوامل خدماتى باشند. البته بسيارى از زائران ما از اين امتيازات ويژه آگاهى ندارند و چنين مى پندارند كه همه كشورها داراى چنين برنامه منظمى هستند، لذا لازم است در باب ذكر الطاف و نعمتهاى الهى و سپاسگزارى از متصديان امور جهت تأمين كامل رفاه زائران، اين نكات در توجيه هاى اخلاقى و به منظور نعمت شناسى، به زائر گفته شود كه در تقويت روحيه و شكر و سپاس تأثير بسزا دارد: وَاذْكُروا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُم (2)

غذا خوردن گروهى

از آداب و سنن سفر، غذا را گروهى خوردن است، چرا كه انس همسفران را افزون مى سازد و لذت غذا خوردن را بيشتر مى كند. لذا در


1- وسائل، ج 8، ص 303
2- مائده: 7

ص: 112

روايات به اين امر توصيه شده است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«مِنَ السُّنَّةِ اذا خَرَجَ الْقَوْم في سَفَر أنْ يَخْرُجُوا نَفَقَتَهُمْ فَانَّ ذلِك اطْيَب لأنْفُسِهِم وَ احْسَنُ لأخْلاقِهِم» (1)

«يكى از سنت ها اين است كه هر گاه گروهى به سفر مى روند، توشه خود را بياورند (و بر سفره بگزارند) كه غذا بهتر بر دلهايشان مى نشيند و در حسن اخلاقشان نيز تأثير بيشترى دارد.»

رعايت بهداشت

از وظايف بسيار مهم زائران، رعايت بهداشت در بدن و لباس و خوراك و پاكى و پاكيزگى است كه هر يك در جاى خود اهميت ويژه دارد.

اما در باب فقه معيشت دو نكته مورد توجه است:

1- سعى شود در خوردن غذا و آشاميدن آب، از ظرف و ليوان اختصاصى استفاده گردد نه ظروف و قمقمه هاى مشترك. قبل از غذا دست و دهان و صورت را بشويد و پس از غذا نيز از شست وشوى دست و دهان و خلال و مسواك غفلت نكند، كه زمينه هاى بيمارى در فضاى سفر فراوان است.

2- از پرخورى در همه حال، بويژه در ايام مخصوص حج بپرهيزد كه علاوه بر عوارض جسمانى و احتمال بيمارى، بر روح و آمادگى روحى زائر تأثير نامطلوب مى گذارد. بدن را سنگين مى كند، كسالت مى آورد و موجب خواب و بى حالى مى شود و در نتيجه حال دعا و توجه را مى گيرد و در لحظاتى كه زائر بايد سبك بال در فضاى معنويت پرواز كند، اسير تن


1- وسائل الشيعه، ج 8، ص 302

ص: 113

و كسالت و سنگينى بدن مى شود. بنابراين هر مقدار زائر اين اصول را رعايت كند جسم و روح او سالم تر مى ماند و از فرصت هاى معنوى و زودگذر حج بهتر بهره مى گيرد.

ص: 114

بخش سوم: اخلاق و آداب در حرمين

رفتار با ديگر زائران

اشاره

اجتماع كنندگان در حج، تركيبى هستند از مسلمانان جهان، با مليّت ها و مذاهب گوناگون كه هر چند در اصول و مبادىِ دين، داراى وحدت نظرند، اما در مسائل فرعى و آداب و سنن موارد اختلافى دارند.

موارد اختلاف هر چند از ديد جامعه بزرگ اسلامى، مانع وحدت و همدلى امت نيست اما در اين ميان پاره اى فرقه هاى تندرو و متحجّر و خشگ و افراطى هستند كه مى كوشند اختلافات فرعى را به عامل تفرقه تبديل كنند و دستمايه كينه امت نسبت به يكديگر سازند و پيروان مذاهب اسلامى را در جبهه كاذب مشغول و سرگرم نگهدارند كه نتيجه آن چيزى جز غفلت از دشمن اصلى مشترك اسلام و مسلمين (استكبار جهانى) نيست؛ مثلًا زيارت اولياى خدا و توسل به آنها را كه يك سنت حسنه اسلامى و مستند به روايات فريقين و سنت نبوى و سيره مسلمين است، دستاويز قرار داده و بدان وسيله تا سرحد تكفير مؤمنان پيش مى روند كه

ص: 115

نمونه هاى آن را در نوشته ها و خطابه ها و تبليغات انحرافى آنها، حتى در مراسم حج، كه مظهر وحدت و توحيد است، به صورت گسترده اى مشاهده مى كنيم. اينها دانسته و ندانسته به نام اسلام، به دشمنان اسلام خدمت مى كنند. امپرياليسم و صهيونيسم را خشنود مى سازند و گروههاى مؤمن و مخلص اسلامى را از جمع مسلمين طرد مى كنند و با تعصب و تحجّر و تنگ نظرى عقايد سخيف و باطل خود را بر ديگران تحميل مى نمايند كه شرح اين ماجرا از توان اين نوشتار خارج است.

آنچه در اينجا محور سخن است اينكه: در چنين فضايى، زائران ما، كه پيروان ائمه عليهم السلام هستند، از بُعد اخلاقى و آداب معاشرت و عمل به شرايع دين و سنن خاتم المرسلين صلى الله عليه و آله، بايد بهترين خط مشى و سلوك را داشته باشند و با مواضع حكيمانه و اصولى و با سعه صدر خود، مصالح جهان اسلام را در نظر بگيرند و درگير مسائل جزيى نشوند و مجال به تفرقه افكن ها ندهند.

خوشبختانه سنت و سيره اهلبيت در اينجا نيز وظيفه را مشخص نموده است و از آنجا كه تاريخ اسلام پس از عصر رسالت با شرايطى از اين قبيل مواجه بوده، بويژه در روزگار اموى و عباسى كه عمال خلافت، بيشترين تلاش را در منزوى ساختن اهلبيت پيامبر عليهم السلام و سركوب شيعيان آنها داشتند و مى كوشيدند افكار مسلمانان را با تبليغات مسموم خود آلوده سازند تا بذر نفاق را به ثمر بنشانند و كينه مسلمانان را بر گروهى مظلوم از اهل ايمان برانگيزند، در اين اوضاع و احوال ائمه ما، كه وارثان وحى بودند، به پيروان خود توصيه هاى حكيمانه لازم را در چگونگى انجام وظايف و آداب و اخلاق داشته اند و روايات اين موضوع، فصلى را در كتب حديث تشكيل مى دهد.

ص: 116

شيعه بايد اسوه حسنه باشد

در اين روايات، از يكسو به شيعيان توصيه شده كه چهره عملىِ صالحى از خود نشان دهند و آنگونه كه زيبنده يك فرد مؤمن و پيرو اهلبيت است عمل كنند، آداب حسنه را در معاشرت پيش گيرند كه اين مسؤوليت شيعه بودن است، از سوى ديگر به نوع موضعگيرى در برابر مخالفان در گفتار و كردار مسالمت و مماشات، بدانگونه كه مصالح اسلام و عموم مسلمين را در بر گيرد، توصيه شده است.

در بخش اول؛ يعنى مسؤوليت شيعه، روايات بسيارى است كه بر تقوا و پاكى و عمل صالح و امانت و صدق و تقيّد تام به آداب و سنن شرع مقدس و واجبات و مستحبات و اخلاق و عادات برگرفته از كتاب و سنت و سيره نبوى و عترت عليهم السلام تأكيد دارد كه از آن ميان به ترجمه رواياتى از امام صادق عليه السلام مبادرت مى كنيم:

زيد شحام گويد: امام صادق عليه السلام بر من چنين فرمود: «سلام مرا به كسانى كه فرمانبردار ما هستند و به سخن ما گوش فرا مى دهند برسان و بگو من شما را به تقواى خداوند عزّوجلّ توصيه مى كنم. در دين خود پرهيزكار باشيد و براى خدا جدّ و جهد كنيد و در صدق گفتار و اداى امانت و طول سجود و حسن همجوارى بكوشيد كه اين رسالت حضرت محمد صلى الله عليه و آله است. امانت را به كسى كه شما را امين بشمارد ادا كنيد، خواه نيكوكار باشد يا بد كردار؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله حتى به باز گرداندن نخ و سوزن دستور مى دهد. با اقوام خود صله رحم كنيد، به تشييع جنازه هاى مسلمين برويد.

بيمارانشان را عيادت كنيد. حقوق آنها را بدهيد، چرا كه: هر گاه مردى از شما در دين خود اهل ورع و پرهيزكارى بود و سخن راست گفت و اداى امانت كرد و با مردم حسن خلق داشت، گويند او جعفرى است و اين مرا

ص: 117

شادمان مى كند. و گويند اين ادب و تربيت جعفر است. و اگر جز اين باشد، بلا و ننگ آن دامن مرا خواهد گرفت و گويند اين ادب و تربيت جعفر است! به خدا سوگند پدرم براى من حديث كرد كه هرگاه مردى از شيعيان على عليه السلام در ميان قبيله اى به سر مى برد، زينت و زيور آن قبيله بود، از همه آنها بهتر امانت دارى مى كرد و در پرداخت حقوق جدّيت بيشترى داشت و از همه راستگوتر بود. مردم ودايع و وصاياى خود را نزد او مى سپردند و او را ضرب المثل امانت دارى و راستگويى مى دانستند.» (1) و نيز امام صادق عليه السلام خطاب به شيعيان فرمود:

«عليكم بالصلوة فى المساجد و حسن الجوار للناس و اقامة الشهادة و حضور الجنائز انّه لابدّلكم مِنَ النّاس ان احداً لايستغنى عن الناس حياته و الناس لابدّ لبعضهم من بعض» (2)

«بر شما باد خواندن نماز در مسجدها و نيك رفتارى با همسايگان و شهادت دادن به حق و حضور در تشييع جنازه ها؛ چرا كه شما بايد با مردم باشيد و هيچيك از مردم در زندگى خود از مردم بى نياز نيست و مردم بناچار بايد با يكديگر باشند.»

در امثال اين روايات، كه از شماره بيرون است و صفات و علايم شيعه و مسؤوليت آنها را بيان مى كند، به نماز در اوقات مخصوص آن، حضور در مساجد، تلاوت قرآن، تقوا و صلاح، حسن معاشرت و اداى امانت و ساير اعمال نيك توصيه شده است. با توجه به اين روايات كه در منابع روايى شيعه فراوان است و با عنايت به اين دستورالعمل ها، شيعه بايد


1- وسائل، ج 8، ص 398 و 399
2- همان ص 399

ص: 118

مسؤوليت خود را بشناسد و تنها به داشتن نام شيعه و توسل و گريه بسنده نكند، بلكه بايد بكوشد صالح ترين چهره عملى اسلام را از خود نشان دهد تا زيبنده عنوان مقدس شيعه باشد؛ زيرا شيعه، يعنى پيرو على و فرزندانش عليهم السلام اطاعت تام از كتاب خدا و سنت نبوى و سيره آن بزرگواران، و اين در واژه «شيعه» نهفته است و بدون پيروى و اطاعت از رسول خدا و اوصياى آن حضرت، كسى شايسته نام مبارك «شيعه» نخواهد شد. چنانكه امام باقر عليه السلام فرمود: «آيا اين كافى است كه كسى تنها با اظهار محبت و دوستى ما، دعوى تشيّع داشته باشد؟ به خدا قسم شيعه ما نيست مگر كسى كه تقواى الهى و اطاعت او را پيشه كند»

و آنگاه به بيان صفات شيعه پرداخته اند كه از جمله آنهاست: تواضع، خشوع، بسيار ياد خدا كردن، اقامه نماز، نيكى به پدر و مادر تفقد از همسايگان و نيازمندان، قرض دادن، نوازش يتيمان، راستگويى، تلاوت قرآن و نگهدارى زبان، جز از خير و نيكويى.

«أيكتفي مَنْ انْتَحَل التشيّع أن يقول بحبّنا أهل البيت؟ فواللَّه ما شيعتنا الّا من اتقى اللَّه و اطاعه ...» (1)

بنابراين، جدا از هر گونه مصلحت انديشىِ اجتماعى، نفس شيعه بودن مسؤوليت است. كسى كه مدّعى ولايت على عليه السلام و فرزندان اوست؛ يعنى در حقيقت خود را پيرو واقعى اسلام و امت صديق محمد صلى الله عليه و آله و عامل به قرآن كريم مى داند، بايد اين دعوى را در عمل به اثبات رساند. كسى كه در برابر امامان سر تسليم فرود مى آورد، در مصائب آنها گريه مى كند و بر آنان


1- اصول كافى، ج 2، ص 74

ص: 119

سلام و صلوات مى فرستد، به بيوت و قبور آنان احترام مى گذارد، بايد آن بزرگواران را كه اسوه حسنه اسلامى بودند، در عمل اطاعت كند و بداند كه اگر خلاف اين عمل نمايد روح پاك امامان را آزرده است، علاوه بر آنكه در نظر مخالفان چهره ناصالح از تشيّع ارائه نموده و اين در پيشگاه خداوند نكوهيده است.

در وضعيتى كه امپرياليسم و صهيونيسم و دست نشاندگان و فريب خوردگان آنها، كشور و ملت ما را زير رگبار تهمت و افترا گرفته و قشرهايى از مردم ناآگاه به ناحق درباره ما قضاوت مى كنند و به استناد آنچه از مخالفان شنيده اند، ما را مورد هجوم قرار مى دهند و گروهى متعصب و متحجّر با چشم عداوت به ما مى نگرند و تريبون ها و قلم ها را در نبرد متعصبانه و غير منصفانه عليه ما بكار گرفته اند و ... عملكرد نامناسب يا اعمال غيرعادى ما و بى توجهى به وظايف دينى و اخلاقى مناسب، در حج و عمره بدترين آثار را بر جاى مى نهد و مهر تأييدى است بر دعوى كسانى كه مى خواهند از كاهى كوهى بسازند و به بهانه پاره اى مسائل جزئىِ مورد اختلاف كه به ظواهر شرع مربوط است، تيشه بر اصول و عقايد و مبانى فكرى شيعه بزنند.

اين همان خطرى است كه در روايات ما بدان اشاره شده و ائمه معصومين در عصر حاكميت جهل و جور شيعيان را بدان توجه داده و به اتخاذ خطمشى اصولى و صحيح و اخلاق و آداب حسنه و امانت و صدق، با ديگر مسلمانان فرا خوانده اند.

عبداللَّه بن سنان گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود:

«اوصيكم بتقوى اللَّه و لاتحملوا الناس على اكتافكم فتذلوا انّ اللَّه عزّوجلّ يقول فى كتابه «قولوا للناس حسناً» ثم قال عليه السلام:

ص: 120

عودوا مرضاهم و احضروا جنائزهم و اشهدوا لهم و عليهم و صلّوا معهم فى مساجدهم ...» (1)

شما را سفارش مى كنم به تقواى خداوند و اينكه مردم را بر دوش خود مسلط نكنيد كه خوار و ذليل شويد، خداوند بزرگ مى فرمايد: «با مردم به نيكى سخن بگوييد» سپس فرمود: بيمارانشان را عيادت كنيد در تشييع جنازه هايشان حاضر شويد، به نفع يا ضرر آنها (آنچه حق است) گواهى دهيد با آنها در مسجدهايشان نماز بخوانيد ...»

در يكى ديگر از وصاياى امام صادق عليه السلام به «كثير بن عقله» چنين آمده است: «تو را به پرهيزكارى و ترس از خداوند و ورع و بندگى و سجده طولانى و اداى امانت و صدق گفتار و حسن مجاورت توصيه مى كنم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله به اين امور مبعوث گرديده است.

با خويشاوندان صله رحم كنيد. بيمارانتان را عيادت نماييد و به جنازه هايتان حاضر شويد. زينت ما باشيد و موجب سرافكندگى ما نشويد.

مردم را با محبت ما آشنا سازيد و موجب بغض و كينه آنها نسبت به ما نگرديد. دوستى ها را به سوى ما بكشانيد و دشمنى ها را دفع كنيد» (2) معاوية بن وهب مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: ما در ميان خود و جمعيت خودمان و با كسانى كه هم عقيده ما (يعنى شيعه) نيستند اما با ما معاشرند، چگونه عمل كنيم؟ امام در پاسخ فرمود: «به امامان خود كه مقتداى شما هستند بنگريد و هر كارى آنها مى كنند همان را بكنيد، به خدا آنها بيمارانشان را عيادت مى كنند، به جنازه هايشان حاضر مى شوند، و بر نفع يا ضرر آنها گواهى مى دهند و امانت را به آنها


1- وسائل، ج 8، ص 399-/ 400
2- وسائل، ج 8، ص 400

ص: 121

ادا مى كنند» (1) اين روايات خط مشى شيعه را در برابر ديگران روشن مى سازد تا عزّت شيعه پا بر جا بماند و مصلحت عموم مسلمانان رعايت شود و تخلّف از اين خط مشى را موجب ذلت و خوارى و بهانه دادن به دست مخالفان مى داند كه ائمه عليهم السلام به آن راضى نيستند و با اينهمه اگر از ناحيه مخالفان در زمان حاكميت آنها نسبت به شيعه ناروايى رخ دهد، شيعه بايد به حكم تقيه و تا آنجا كه مصلحت اسلام است تحمل كند و كظم غيظ نمايد و بردبارى را پيشه سازد.

امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايد:

«كظم الغيظ من العدّو في دولتهم تقية خرم لمن أخذ به و تحرز به من التعرض للبلاء فى الدنيا و معاندة الاعداء فى دولتهم و مماظتهم فى غير تقية ترك أمراللَّه عزّوجلّ، فجاملوا الناس يسمن ذلك لكم عندهم و لا تعادوهم فتحملوهم على رقابكم فتذلوا» (2)

«فرو خوردن خشم در برابر دشمنان در دولت آنها، تقيه و دورانديشى است براى آنكس كه بدان عمل كند و بدينوسيله از تعرض بلا در دنيا مصون بماند و عناد دشمنانشان را در دولتشان دفع كند و درگير شدن با آنها بدون تقيه مخالفت با امر خداوند بزرگ است. پس با مردم سازش و مدارا كنيد تا شما را در نظر آنان سنگين جلوه دهد و با آنان دشمنى نكنيد كه موجب شود آنها را بر خودتان مسلط نماييد و خوار و ذليل گرديد.»


1- اصول كافى، ج 1، ص 636؛ وسائل، ج 8، ص 398-/ 399
2- وسائل، ج 8، ص 526-/ 525

ص: 122

خط مشى اصولى شيعه

ناگفته نماند كه استراتژى شيعه در طول تاريخ با تكيه بر مكتب اهلبيت همكارى نكردن با ظلم و ستم و فساد و تجاوز بوده است و به همين دليل شيعه مظلوم ترين فرقه اسلامى در هر زمان بوده است؛ چرا كه دست بيعت به ظالمان و غاصبان نداده و غرامت اين آزادگى و ستم ستيزى را در زندان هاى مخوف و بر چوبه هاى دار و با شهادت و اسارت پرداخته است.

و اما آنچه در حسن معاشرت و مماشات با مخالفان رسيده، در حقيقت شيوه و تاكتيك عملى را در فضاى مخالف ارائه مى كند و با مواضع اصولى شيعه منافاتى ندارد.

پاسدارى كرامت شيعه

در ميان جمع ميليونى زائران مسلمان جهان و در اوضاع و احوال كنونى شيعه بايد بيشتر از هر زمان چهره صالحى در معاشرت از خود نشان دهد و اعمال و مناسك را به نيكوترين وجه و نظم و وقار به پايان برد تا آبرويى باشد براى كشور و مذهب و انقلاب اسلامى كه امروزه مورد توجه دوستان و هجمه دشمنان قرار دارد.

بى توجهى نسبت به آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد بهانه اى است تا ديگران ضعف هاى ما را هر چند كه ناچيز باشد، بزرگ كنند و در ديد جهانيان به نمايش بگذارند ... زائران بايد توجه داشته باشند كه دولت جمهورى اسلامى ايران و سازمان حج و بعثه مقام معظم رهبرى بيشترين تلاش را در برگزارى حج و عمره، به شيوه اى آبرومند دارند و از هر گونه فداكارى مادى و معنوى در اين خصوص دريغ نمى ورزند و به اعتراف ديگران، بهترين نوع برگزارى و سرويس دهى و خدماتى در حج و عمره،

ص: 123

از آنِ ايرانيان است و اين از بى انصافى است كه برخى قدر اين نعمت را نشناسند و با بى توجهى به وظايف شرعى و اخلاقى و يا اظهار عجز و ندارى به خاطر چند ريال بى ارزش در خريد اجناس و چانه زدن هاى زياد، كرامت خود و كشور را لكه دار كنند.

آداب و وظايف در حرمين

اشاره

مسجد الحرام و مسجد النبى و حرم اهلبيت عليهم السلام آداب و ادعيه و اذكارى دارد كه برخى در مناسك و برخى در كتب آداب و ادعيه حرمين آمده است و البته اينها محور بحث ما نيست. آنچه در اينجا مورد نظر ماست لزوم رعايت شأن حرمين شريفين و احترام و ادب به هنگام تشرف و دخول و خروج و استفاده صحيح از لحظه هايى است كه براى عبادت و زيارت در اين اماكن مقدس اختصاص داده مى شود و خود دارى از آنچه مناسب با آن حريم پاك نيست و براى زائر ناپسند و از نگاه ديگران نقص و عيب است.

كسى كه مى خواهد در اين حريم پاك وارد شود، نه تنها از نظر غسل و وضو و طهارت بدن و لباس بايد خود را مهيا سازد، بلكه از پاكى درون و صفاى نفس نيز بايد برخوردار باشد. بداند به كدام سرزمين گام مى نهد، با چه كسى سخن مى گويد. كوچكى خود و عظمت صاحبخانه را متذكر باشد. سنن و آداب تشرف را بداند. ادب حضور را نگهدارد. بى محابا و بى مقدمه وارد نشود. بر در خانه توقف كند. اذن دخول بخواند و با هر زبان كه مى تواند اجازه ورود بخواهد و وقار و سكينه و ادب و تمكين با خود همراه ببرد. با تواضع و تعبد و احترام سخن بگويد و شأن و منزلت ميزبان

ص: 124

را، كه خدا و رسول و امامان هستند، با تمام وجود رعايت كند و از آنچه در شأن اين حريم كبريايى نيست و شواغل و عوامل غفلت بپرهيزد. به وسوسه هاى شيطانى كه معمولًا در طواف و سعى و نماز و ... اتفاق مى افتد توجه نكند.

آداب مسجدالحرام

زائر گرامى! سيره نبوى و امامان و اولياى خدا را، در آن هنگام كه به مسجد الحرام مى آمدند، بياد آور كه آن بزرگواران دراين لحظات و در اين ميعادگاه ايمان و عشق چه حالى داشتند و چگونه با حضرت معبود سخن مى گفتند. در احوالات حضرت باقر العلوم عليه السلام آورده اند كه چون وارد مسجد الحرام گرديد، صدايش به گريه بلند شد و آنقدر گريست كه صداى گريه اش در مسجد پيچيد و اهل مسجد را تحت تأثير قرار داد. (1) طاووس يمانى گويد: شبى بر گرد خانه طواف مى كردم، حضرت زين العابدين را در حال طواف ديدم، آنگاه كه پرده خانه كعبه را گرفته بود و اين اشعار را مى خواند:

يا من يجيب دعا المضطر في الظلم يا كاشف الضرّ و البلوى مع السقم

قد نام و فدك حول البيت قاطبة و أنت وحدك يا قيوم لم تنم

ادعوك ربّ دعاء قد امرت به فارحم بكائى بحقّ البيت و الحرم


1- منتهى الامال محدث قمى، ج 2، ص 675

ص: 125

ان كان عفوك لايرجوه ذوسرف فمن يجود على العاصين بالنعم (1)

«اى آنكه دعاى بيچارگان را در دل شب به اجابت مى رسانى. اى كسى كه پريشانى و مصيبت و درمندى را درمان مى كنى.

ميهمانان تو در پيرامون خانه ات خفته اند و تنها تويى اى خداوند قيوم كه به خواب نمى روى

اى آفريدگار من! تو را مى خوانم چنانكه فرمان داده اى، پس به حقّ خانه و حرم بر گريه هايم ترحّم كن اگر به عفو تو گنهكار چشم اميد نبندد، پس چه كسى هست كه به گنهكاران ببخشايد»

معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:

«هرگاه داخل مسجد شدى، با پاى برهنه و با سكينه و وقار و خضوع و خشوع وارد شو.»

راوى گفت: خشوع چيست؟ امام فرمود: «آرامش و وقار و طمأنينه و اينكه با تكبّر وارد نشوى»

(اذا دخلت المسجد الحرام فادخله حافياً عَلَى السكينة و الوقار و الخشوع. وقال: من دخل بخشوع غفرله ان شاء اللَّه.

قلت و ما الخشوع؟ قال: السكينة، لاتدخله بتكبر)

آنگاه فرمود: چون به مسجد داخل شدى درب مسجد توقف كن و بگو:

«السلام عليك ايّها النّبى و رحمة اللَّه و بركاته، بسم اللَّه و باللَّه و من اللَّه و ماشاء اللَّه و السلام على انبياء اللَّه و السلام على رسول اللَّه و السلام على ابراهيم و الحمدللَّه رب العالمين»

و هنگاميكه به مسجد درآمدى دستهايت را بلند كن و رو به خانه كعبه بايست و بگو:


1- مستدرك الوسائل ج 9 ص 353

ص: 126

«خدايا! در اين مقام و در آغاز مناسك خود از تو مى خواهم توبه ام را بپذيرى، ازخطاهايم درگذرى و بار سنگين گناه رااز دوشم بردارى» (1)همچنين از سيره مباركه نبوى آورده اند كه چون در حجة الوداع وارد مسجد الحرام شد، همينكه چشمش به كعبه افتاد، اين دعا را خواند:

«اللّهمّ زد بيتك هذا تشريفاً و تعظيماً و تكريماً و مهابةً»

«بار خدايا! اين خانه ات را شرافت و عظمت و كرامت و مهابت افزون تر ببخش.»

آنگاه دست مبارك بلند كرده و با گفتن تكبير چنين عرض نياز كرد:

«اللّهمّ أنت السّلام و مِنك السّلام حيّنا ربّنا بالسلام»

«خداوندا! تويى سلام و از تو سلام. اى پروردگار، ما را به سلام و تحيت خود گرامى دار.» (2) زائر گرامى! احوال اين بزرگواران را بياد آور و مقامى را كه در آن قرار دارى توجه داشته باش و با تضرّع و زارى دامن دوست بگير و از او بخواه تا دست تو را بگيرد و بگو:

«المسكين ببابك فتصدّق عليه بالجنة» (3)

«مستمندى و گرفتارى به درگاهت آمده، پس از بهشت برين، او را صدقه اى ده.»

به آب توبه از زمزم وضو كن به چشم دل به صاحبخانه رو كن

مواظب باش اينجا كوى يار است ز شوقش جان و دلها بى قرار است


1- تهذيب الاحكام، ج 5، ص 100
2- وحيدالدين خان، حقيقة الحج، ص 92
3- كافى، ج 4، ص 533

ص: 127

چو پروانه به گرد شمع جانان به گاه طوف بگذر از سر و جان

بخواه از قاضى الحاجات، حاجات برون آور ز دل دست مناجات

وظايف زائر

افزون بر انجام مناسك واجب، كه زائر در آغاز ورود به مسجد الحرام انجام مى دهد، وظايف ديگرى نيز دارد كه نبايد از آنها غفلت ورزد. بر زائر است كه در يك مراقبت دائمى، فكر و ذهن و فرصت هاى گرانقدر را در اين مكان مقدس به كارهاى بيهوده مشغول ندارد و بيشتر اوقاتش را به ذكر و فكر، دعا و نماز و طواف و تلاوت قرآن بگذراند.

در روايت آمده است زائر به عدد ايام سال قمرى، كه 360 روز است، طواف كند و اگر آن مقدار ممكن نبود هر قدر كه ممكن است طواف نمايد. در برخى روايات توصيه شده 52 طواف كند كه هر طواف هفت شوط (1) است. امام چهارم حضرت زين العابدين عليه السلام درباره خواندن قرآن فرمود: «اگركسى در مكه ختم قرآن كند نمى ميرد تاآنكه پيامبر خدا را ببيند و جايگاه خود را در بهشت مشاهده كند»؛

(من ختم القرآن بمكة لم يمت حتّى يرى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و يرى منزله فى الجنة.) (2)

آيا دريغ نيست چنين فرصتى از دست برود و حسرت آن باقى بماند؟

يا زائر گرامى بايد توجّه داشته باشى، نظر كردن به كعبه عبادت است و


1- تهذيب الاحكام، ج 6، ص 471
2- همان ص 468؛ فقيه، ج 2، ص 146؛ كافى، ج 4، ص 612

ص: 128

كسى كه به خانه كعبه نظر كند پيوسته براى او ثواب و حسنه بنويسند و گناهانش را محو سازند تا هنگامى كه چشم از خانه برگرداند»؛

(و رُوِىَ أنّ مَنْ نظر الى الكعبة لم يزل يُكتب له حسنة و يُمْحى عنه سيّئة حتّى يصرف ببصره منها) (1).

به گفته شاعر عرب:

اذا ما رأته العين زال ظلامها و زال عن القلب الكئيب التألم

چو ديده بنگردش ظلمتش زدوده شود چنانكه رنج و غم از قلب رخت بربندد

بنابراين، تا در مسجد نشسته اى ديدگانت را به خانه كعبه و آن مناره هاى نور متوجه گردان كه اين خود عبادت است:

«النظر الَى الكعبة عبادة»

تا چشم و دلت فروغ و بها گيرد و پشت بر خانه ننشين و با اين و آن حرف نزن و خود را به اين سو و آن سو مشغول ندار كه فرصت بسيار كم است و عمر سفر كوتاه.

آيا زائر گرامى مى داند كه نماز در مسجد الحرام به فرموده امامان معصوم عليه السلام باصد هزارنماز در جاى ديگر برابرى مى كند؟!؛

(عن ابى عبداللَّه عن آبائه عليهم السلام «الصلاة فى مسجد الحرام تعدل مأة ألف صلاة») (2).

بنابراين، از نماز بسيار غفلت نبايد كرد، بخصوص در شبهاى نورانى مكه و مسجد الحرام و آيا زائر گرامى مى داند كه نماز در مسجد النبى صلى الله عليه و آله در


1- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 132
2- كافى، ج 4، ص 524

ص: 129

مدينه طيبه، به روايتى معادل هزار نماز و بنا به برخى روايات ده هزار نماز در جاى ديگر است؟! (1)

؛ قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فى حديث: «الصلاة فى مسجد

المدينة عشرة آلاف» و فى حديث: «تعدل ألف صلاة») (2).

و على عليه السلام مى فرمايد: «نماز در حرمين معادل هزار نماز است»؛

(الصلاة فى الحرمين تعدل ألف صلاة) (3).

بنابراين، از فضيلت چنين نمازى نبايد خود را محروم كرد و در ايام كوتاه مدينه نماز مسجد النبى را از دست نبايد داد. و همچنين زيارت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و ائمه بقيع و فاطمه زهراء عليهم السلام و ساير بزرگان كه هر اندازه تكرار شود ثواب و اجر مضاعف دارد. پس، از اين فرصت ها بايد استفاده كامل كرد و نبايد اوقات خود را به خوابيدن يا گشت و گزار در بازارها و نشستن در پشت درب مغازه ها، با آن وضع زننده، به بطالت گذرانيد.

خالى كردن مطاف براى ديگران

از آدابى كه بايد زائر در زمانهاى ازدحام رعايت كند، اين است كه اگر طواف واجب خود را انجام داده و نماز طواف را خوانده و مى خواهد طواف مستحبى بجا آورد و يا نماز مستحبى بخواند، با فاصله بيشترى از كعبه طواف كند و نماز را در هر نقطه اى از مسجد كه خلوت بود، بجا آورد تا آنانكه طواف واجب دارند و ضعفا و زنان و بيماران بتوانند بدون مشكل اعمال خود را انجام دهند.


1- مى توان گفت اختلاف درجه ثواب انسان نمازگزار، به پايه معرفت و توجه او بستگى دارد.
2- الحج فى الكتاب و السنة، ص 478 و 479
3- كافى، ج 4، ص 240

ص: 130

روايات نيز به اين نكته توجه داده و آن را يكى از مصاديق عدل دانسته اند كه امام عدل براى تحقّق آن اقدام خواهد كرد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«أوّل ما يظهر من القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الأسود و الطواف» (1)

«نخستين مورد از عدل كه به ظهور قائم آل محمد صلى الله عليه و آله تحقق مى پذيرد اين است كه منادى آن حضرت ندا مى دهد: آنانكه طواف مستحبى دارند، حجرالاسود و مطاف را براى كسانى كه طواف فريضه دارند خالى كنند»

استلام حجر

اين مشكل در مورد حجرالأسود بيشتر است. هر چند بوسيدن حجرواستلام آن واجب نيست و مستحب است و هر گاه استلام حجر ممكن نباشد اشاره با دست كفايت مى كند، چنانكه در روايت آمده كه معاوية بن عمار از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: مردمى به حج مى آيند و استلام حجر نمى كنند؟ امام فرمود:

«اگر نتوانند خداوند عذرشان را مى پذيرد»؛

«فان لَمْ يقدر عليه فاللَّه اولى بالعذر» (2)

و نيز محمد بن عبيد خدمت حضرت رضا عليه السلام عرضه مى دارد: مردم ازدحام مى كنند و براى استلام حجر با يكديگر مى جنگند! امام مى فرمايد:


1- كافى، ج 4، ص 545
2- تهذيب، ج 5، ص 103

ص: 131

«هرگاه چنين وضعى بود با دست خود اشاره كن»؛

(اذا كان كذلك فأؤمّ بيدك) (1).

از اين روايات چنين استفاده مى شود كه بوسيدن و استلام حجر مستحب مؤكد است اما در زمانى كه ازدحام اجازه نمى دهد، نبايد به بوسيدن و استلام اصرار ورزيد و به اشاره مى توان اكتفا كرد.

در زمان ائمه كه ازدحام به مراتب كمتر از امروز بود، چنين توصيه مى فرمودند اما امروز كه اجتماع ميلونى زائران به حج مى روند اگر بخواهند همه استلام حجر كنند تصوّر كنيد چه مشكلى پيش خواهد آمد! بنابراين، توصيه مى شود كه زائران، بويژه زنان و ضعفا از نزديك شدن به حجر الأسود خوددارى كنند كه علاوه بر خطر جانى، مشكل شرعى نيز دارد؛ زيرا اصطكاك بدنهاى نامحرم شديد است و نه تنها ثواب حاصل نمى شود كه گاه مرتكب گناه نيز مى شود.

بنابراين، همانگونه كه پيشوايان دستور داده اند، به جاى استلام حجر به اشاره با دست اكتفا شود.

حضور جدى در نماز جماعت

زائران ما بايد مانند مسلمانان ساير كشورها، در مراسم عبادى، بويژه نماز جماعت حاضر شوند و با اعمال غيرعادى موجب وهن مذهب و تنفر ديگران از مكتب حيات بخش اهل بيت نشوند كه اين خسرانى عظيم و غيرقابل جبران است و روح امامان از آن برائت دارد و بيزار است. ترك كردن مساجد در اوقات اذان و نماز و خروج از صفوف نماز گزاران و


1- تهذيب، ج 5، ص 103

ص: 132

گردش در بازار و خيابان و يا نشستن پشت در مغازه ها يا دربِ هتل ها و يا به دوش كشيدن كالا و راهىِ منزل شدن در موقعى كه سيل جمعيت به سوى مسجد الحرام و مسجد النبى سرازير است در هيچ وضعيتى صحيح و زيبنده نيست بويژه در محيطى كه اعمال شيعه با حساسيت دنبال مى شود و ناظران آن را به حساب مكتب تشيع مى گذارند.

زائران ما در جلسات آموزشى قبل از عزيمت، بايد بگونه اى تربيت شوند و در سفر نيز توجيه گردند كه فيض نماز اول وقت در مسجد الحرام و مسجد النبى را با هيچ چيز ديگر عوض نكنند. نمازى كه در مسجد الحرام معادل صد هزار و در مسجد النبى معادل يك هزار نماز در جاى ديگر است.

آيا محروم ماندن در چنين فيض عظيمى خسارت نيست؟

تفكيك نماز از زيارت

همچنين به زائران بايد توصيه شود كه هنگام نماز خود را به زيارت بقيع مشغول نسازند و حتى در پشت ديوارهاى بقيع به نماز نايستند كه در وضعيت كنونى، چهره بسيار نامطلوبى دارد و امامان مظلوم بقيع هرگز رضا نمى دهند كه شيعه آنها وقت نماز پشت ديوار بقيع به توسل و زيارت يا نماز بايستد و از نماز مسجد النبى محروم بماند و زبان ديگران را به بدگويى بگشايد.

شيعه مدعى پيروى از امامانى است كه حتى اگر در ميدان جنگ بودند، نماز اوّل وقت را رها نمى ساختند كه نمونه آن نماز اميرالمؤمنين عليه السلام در صفين و نماز سيدالشهدا عليه السلام در كربلا است، حال چگونه چنين شيعه اى نماز در مسجد مدينه را با آنهمه فضيلت جلو چشم آشنا و بيگانه از دست

ص: 133

مى دهد و خود را به زيارت يا بازار و يا اتلاف وقت، پشت مغازه ها مشغول مى دارد و در گوشه و كنار مى نشيند تا نماز تمام شود و به پرسه زدن در بازار ادامه دهد و ...؟!

مع الأسف با وجود تأكيدهاى مكرر و توصيه گروه هاى امر به معروف و نهى از منكر و روحانيان، در جهت امور دينى همه ساله مواردى از اين مناظر ناپسند در حرمين مشاهده مى شود كه راه چاره علمى جدّى مى طلبد.

نكاتى درباره نماز

به زائران گرامى توصيه مى شود: هنگامى كه به مسجد مشرف مى شوند، آداب مسجد را رعايت كنند. لباس سنگين و آبرومند بپوشند.

با پيژامه و پيراهن كوتاه وارد نشوند. آرام سخن بگويند. با ادب و وقار وارد شوند. در ميان صفوف نماز گزاران حركت نكنند. همينكه تكبيرة الاحرامِ نماز گفته شد، بى درنگ، با رعايت نظمِ صفوف، تكبير بگويند و در همه حال جماعت را همراهى كنند و چون نماز تمام شد قدرى توقف كنند كه صفوف خلوت شود و نمازهاى نافله ديگران به پايان رسد. سپس محلّ نماز را ترك كنند. اگر نماز فرادى يا نماز زيارت پس از جماعت مى خوانند قدرى تامل كنند و با فاصله زمانى بخوانند.

از قنوت خواندن و تجافى در نماز، به دليل تبعيت از جماعت، خوددارى نمايند. در حال نماز به طور دقيق رو به كعبه باشند. اگر دعا و زيارت مى خوانند آرام و آهسته بخوانند كه مزاحم ديگران نشوند. بطور خلاصه: كارى كنند كه انگشت نما نشوند. هر چند مسافر در

ص: 134

حرمين (به قول جمعى از فقها و در مسجد الحرام و مسجدالنبى به گفته جمعى ديگر)، ميان قصر و اتمام مخير است اما اتمام نماز در مسجدين شريفين افضل از قصر است؛ چنانكه در روايت آمده،

«اتمام الصلوة افضل» (1).

و امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

«كان رَسُول اللَّه يحبّ اكثار الصلاة فى حرمين فاكثر فيهما و اتم» (2)

«پيامبر خدا نماز بسيار را در حرمين دوست مى داشت، پس تو نيز نماز بسيار در اين دو مكان مقدس بخوان و نمازت را تمام كن»

بويژه آنكه نماز شكسته خواندن، نظم جماعت را بر هم مى زند و در انظار ديگران زننده است. بنابراين، بايد به زائران توجه داد كه وظيفه خود را در آن مكان مقدس بدانند و عمل كنند.

تذكراتى درباره مسجد النبى و مسجد الحرام

در اينجا مناسب است، علاوه بر آنچه گفتيم، پاره اى تذكّرات مختلف در خصوص مسجد النبى و مسجد الحرام به زائران داده شود. مسائلى كه لازم است در اين دو مكان و برخى ديگر از اماكن مقدس حرمين، مراعات كنيم و آنها را انجام ندهيم:

* خروج از مسجد هنگام نماز.

* اختلاط مرد و زن به هنگام نماز.


1- كافى، ج 4، ص 524
2- تهذيب، ج 5، ص 425

ص: 135

* با يكديگر حرف زدن در زمان اذان و نماز.

* ناهماهنگى در صفوف.

* سجده كردن برمهر، كاغذ، حصيروتسبيح و يا پشت دست و امثال آن.

* رعايت نكردن جهت دقيق قبله.

* پشت به خانه كعبه نشستن در مسجد الحرام.

* پشت به ضريح نماز خواندن در مسجد النبى.

* دست تكان دادن هنگام سلام و تكبيرهاى آخر نماز.

* عبور كردن از جلو نماز گزاران.

* دراز كردن پا به هنگام قرائت قرآن و دعا.

* نهادن قرآن بر زمين.

* خارج كردن قرآن هاى وقفى از مساجد.

* شكسته خواندن نماز در جماعت، به نحوى كه نظم نماز را بر هم بزند.

* با صداى بلند صلوات فرستان.

* با صداى بلند زيارت خواندن.

* با يكديگر بلند سخن گفتن و خنديدن.

* خوابيدن در مسجد و سر روى پاى يكديگر گذاشتن.

* عكس بردارى و فيلم بردارى.

* نوشتن يادگارى روى ديوارها.

* بردن اشياى حجيم به مسجد.

* سيگار كشيدن.

* شيون كردن و گريه هاى غير معمول داشتن.

* لباس نامناسب پوشيدن.

ص: 136

* با پيژامه وارد مسجد شدن.

* مشاجره با مأموران حرم.

* نزاع و مجادله كردن.

* با پاى كثيف و جوراب بدبو وارد مسجد شدن.

* نماز فرادى در حال جماعت.

* زنجير كردن دست ها هنگام طواف و حلقه زدن در پشت مقام جهت نماز طواف كه مخلّ به نماز و طواف ديگران است.

اگر كسانى دعاهاى طواف را دسته جمعى مى خوانند، صدا را آنقدر بلند نكنند كه مزاحم ديگران شوند و پشت مقام را براى كسانى كه نماز طواف واجب دارند خلوت كنند و ...

تذكراتى در بقيع

به زائران امامان مدفون در بقيع توصيه مى شود، با توجه به وضعيت ويژه مدينه و حساسيت هاى موجود هنگام زيارت قبور امامان و ساير قبور، موارد ذيل را مورد توجه قرار دهند:

* هنگام دعا و زيارت رو به قبله بنشينند.

* نماز زيارت را در حرم نبوى (مسجد النبى صلى الله عليه و آله) بخوانند.

از مواردى كه در زير مى آوريم بپرهيزند:

* نماز خواندن در قبرستان.

* برداشتن خاك و سنگ از قبرستان.

* انداختن عريضه بر قبور.

* بستن نخ يا پارچه بر پنجره ها (دخيل بستن).

ص: 137

* انداختن پول به داخل بقيع يا بر قبور.

* عكس گرفتن و فيلم برداشتن.

* بوسيدن درها و ديوارها.

* سيگار كشيدن.

* خوابيدن پشت بقيع.

* سدّ معبر كردن در مدخل بقيع.

* گريه هاى غير عادى و بلند و سر و صدا هنگام زيارت.

* استفاده از بلندگو.

* اختلاط زن و مرد هنگام دعا و زيارت.

* انداختن پوست ميوه بر زمين.

* پول جمع كردن پس از زيارت و دعا.

* نماز زيارت خواندن پشت ديوار بقيع.

* پشت به حرم پيامبر نشستن هنگام زيارت ائمه بقيع.

موارد فوق را در ساير اماكن مقدسه حرمين مانند قبر حضرت حمزه و مساجد ديگر مدينه و مكه بايد مورد توجه قرار داد.

در بازار و خيابان

مواردى را نيز درباره بازار و خيابان، متذكر مى شويم كه لازم است برادران و خواهران زائر حج و عمره از آنها بپرهيزند:

* خريد هنگام نماز.

* تجمع جلو مغازه ها وقت نماز.

* خريدن اجناس ممنوعه.

* هياهو و هيجان زدگى هنگام خريد و هنگام سوار شدن بر اتومبيل ها.

ص: 138

* فروش پسته و زعفران و انگشتر و تسبيح و غيره توسط زائران.

* چانه زدن زياد و اظهار فقر هنگام خريد.

* قسم دروغ خوردن و دروغ گفتن.

* بى ادبى و مجادله با كسبه.

* پوشيدن پيژامه در بازار و خيابان.

* دست در دست هم نهادن شوهران و همسرانشان.

* تنها بيرون رفتن خانم ها.

* استفاده از چادرهاى رنگى يا نازك و لباسهاى نامناسب و بدحجابى.

* توقّف خانم ها در محل هاى نامناسب.

* خريد كردن خانم ها به تنهايى و چانه زدن با كسبه و شوخى و خنده با بيگانه.

* انداختن آب دهان در اطراف اماكن مقدسه.

* سيگار كشيدن در اطراف حرم نبوى و مسجد الحرام.

* بى توجهى به مقررات رانندگى و عبور از چراغ قرمز براى رانندگان ...

تذكر ديگر آنكه:

صبح هاى جمعه در حرمين، معمولًا امام جماعت سوره سجده مى خواند مأمومين با شنيدن آيه سجده همراه با امام سجده مى كنند. در اينجا بايد تبعيت كرد و اشكالى به نماز وارد نمى شود. نماز جماعت مسجد الحرام به صورت دائره اقامه مى شود كه بهتر است زائران در جهتى بايستند و جماعت بخوانند كه پشت سر امام باشند و دقت كنند در نقطه اى قرار گيرند كه مقدم بر امام نباشند.

ص: 139

عمره مفرده

يكى از مستحبات، عمره مفرده است و تكرار آن به

«قصد رجاء»

محدوديت زمانى ندارد، عمره مفرده را مى توان به قصد نيابت معصومين عليهم السلام و مؤمنين حتّى براى چندين نفر، نيابت كرد. اما از اين نكته نبايد غفلت ورزيد كه هر چند عمره مفرده در اصل مستحب است ولى هر گاه كسى براى عمره محرم شد، اتمام آن به وجهِ صحيح مانند مناسك عمره و حج تمتع واجب است وگرنه تبعات و آثار آن بدون كم و كاست باقى مى ماند.

بنابراين، زائران را در صورتى مى توانيم به عمره مفرده تشويق كنيم كه از صحّت اعمال و نمازشان كاملا مطمئن باشيم، در غير اين صورت بهتر آن است كه زائر بجاى عمره هاى مكرر، طواف مستحبى كند كه مشكلى ندارد و نماز طواف را در هر نقطه اى از مسجد الحرام بخواند كافى است و لازم نيست پشت مقام باشد و مزاحم نماز واجب ديگران شود. مخصوصاً به بانوان توصيه مى شود كه نماز طواف خود را در مواقع ازدحام جمعيت، با فاصله بيشترى از مقام و پشت سر مردان بخوانند تا حضورِ قلب بيشترى داشته باشند و مورد اذّيت ديگران يا اهانت مأموران قرار نگيرند.

بى توجهى به اين تذكرات، چنانكه مى بينيم، چهره نامطلوبى از ايرانيان نشان مى دهد كه عملًا در برخورد ديگر زائران و مأموران و شرطه حرم مشاهده مى كنيم.

رعايت مقررات

در اين سفر، چه از ناحيه كشور ما و چه از سوى كشور عربستان مقررّاتى وجود دارد كه رعايت آنها وظيفه زائر است و برخى بى توجهى ها

ص: 140

در اين خصوص، مشكلاتى را ببار مى آورد؛ مثلًا:

حاضر نشدن به موقع، جهت پرواز يا سوار شدن به اتومبيل. همراه نداشتن مدارك. تأخير جهت صرف غذا. خريد اجناس سنگين كه هواپيمايى غيرمجاز اعلام كرده است. اضافه بار و نداشتن ارز جهت پرداخت آن در فرودگاه جده، بويژه در عمره. زيارت رفتن در لحظه هاى حركت كه موجب ناراحتى ديگران مى شود. پنهان كردن حمل براى زنان باردار كه در سفر مشكلات زيادى ببار مى آورد. و همراه آوردن چيزهايى كه قبلًا آوردن آن ممنوع اعلام شده است.

موارد بالا و مانند آن مواردى است به زائر تذكر داده مى شود و او ملزم به رعايت آنها است. چه، در غير اين صورت كار سفر با مشكل مواجه مى شود و بسا به اعمال لطمه مى زند.

ص: 141

بخش چهارم: اغتنام فرصت، توديع، ره آورد سفر

اغتنام فرصتهاى معنوى حج

براى بيشتر حج گزاران توفيق تشرف، به مكه و مدينه، تنها يك بار اتفاق مى افتد، اما چنانكه خصلت طبيعى آدمى است كه هر گاه نعمتى را در اختيار دارد با توهّم اينكه هميشه آن نعمت باقى است، قدردان آن نيست و در صدد بهره گيرى از آن برنمى آيد و اين نيز از توطئه هاى ابليس است تا انسان را از بركات عظيم حج محروم سازد و با هر افسون و نيرنگى كه شده رنج او را بى حاصل كند. لذا زائر بايد بهوش باشد و شيطان را طرد كند و به اشتغالات مادى مجال ندهد كه قلب او را تسخير كند. زائر گرامى بايد توجه كند كه عرفات با آنهمه عظمت و فضيلت، فقط يك روز است و مشعر يك شب و منا سه روز و دو شب و مكه يك يا دو هفته و مدينه كمتر از ده روز و اين مواقف ميعادگاه اولياء اللَّه است كه حاجيان براى درك آن، آه حسرت مى كشيدند و دولتى است مستعجل كه به سرعت سپرى مى شود و شايد ديگر تكرار نگردد. كدامين غبن و خسارت بالاتر از اين كه

ص: 142

انسان دست خالى از آن مشاهد شريفه و مواقف كريمه مراجعت كند، همانند تشنه اى كه از لب دريا خشك لب برگردد!

به منظور اغتنام فرصت و بهره ورى از معنويت حج، كه اساس انسان سازى است، نخست بايد وارستگى از تعلّقات مادى را تمرين كرد. تذكّر خاطره حضرت ابراهيم و اسماعيل و هاجر كه در حج نماد وارستگى هستند، در اينجا بسيار سودمند است و تشريح داستان قربانى اسماعيل و قربانگاه منا درسى است براى حاجيان تا بدانند آن كس كه آهنگ ديار يار دارد، بايد از اغيار دل بركند. در اين داستان هر چند حكمت خداوندى ايجاب كرد، اسماعيل قربان نشود و بماند تا نسلى موحّد از دودمان او پديد آيد و شجره پاك رسالت از آن نسل برويد و به ثمر نشيند، اما ابراهيم و اسماعيل در اين آزمايشِ بزرگ پيروز شدند. آنها بى درنگ سر تسليم فرود آوردند و خود را براى آن فداكارى آماده ساختند و بدينسان مقصودِ اصلى تحقق يافت. چه، مقصد اصلى، كه در علم حق گذشته بود، ذبح اسماعيل نبود بلكه ذبح محبت فرزند و دل از تعلّق غيرخدا تهى كردن بود كه اين به تمام معنى تحقق يافت و ابراهيم با افكندن فرزند بر خاك منا و نهادن كارد بر گلوى او، تعلّق فرزند را كه عميق ترين تعلّقات بود و به طريق اولى ساير علائق را نيز در مسلخ عشق قربان كرد. «همينكه تسليم شدند و او را با پيشانى بر زمين افكند، وى را ندا داديم: هان اى ابراهيم! آن رؤيا را تصديق كردى، آرى نيكو كاران را اينچنين پاداش دهيم»؛

(فلما اسلما و تله للجبين و ناديناه أن يا ابراهيم قد صدّقت الرؤيا انّا كذلك نجزي المحسنين)؛ (1)


1- الصافات: 103-/ 106

ص: 143

اين داستان بلنداى قلّه فداكارى را به نمايش مى گذارد. پدر پيرى را نشان مى دهد كه در واپسين روزهاى زندگى خود، فرزند جوانش را در زير آفتاب سوزان منا آن سرزمين خاموش اما پر غوغا، روى خاك هاى داغ افكنده، تا ميان سر و بدنش جدايى بيفكند. نه پدر را ترديدى است و نه فرزند را امتناعى. هر دو تسليم محض اند، اما تنها اين كارد است كه نمى برد؛ چرا كه خليل فرمانش مى دهد و جليل نهيش مى كند و قربانى به تأخير مى افتد و ابراهيم خشمگين كارد را به سويى مى افكند تا خدايش اطمينان مى دهد كه ديگر بس است، شما كار خود را كرديد ما نيز پذيرفتيم و اينك قربانى ديگر به فديه اسماعيل مى رسد و كار خاتمه پيدا مى كند و سنت قربانى جاودانه مى شود و نام ذبيح بر اسماعيل مى ماند؛ چرا كه در حقيقت او ذبيح است، ذبيحى كه با اراده خود پذيراى قربان شدن گرديد.

زائر گرامى! تو كه رهپوى ابراهيم خليل هستى، تأمل كن كه رهروان قبله عشق در سرزمين آرزوها (منا) چگونه عمل كردند و همچنانكه در اعمال و مناسك به آنها تأسى جسته اى، در اين كار نيز پيروى كن، آنچه را جز خداست از دل بيرون بريز. محبت هاى مجازى را قربان كن. محشر را بياد آور كه مال و اولاد سودى ندارد و تنها قلب سليم از تو مى خواهند و بس

؛ «يوم لاينفع مالٌ و لابنون الّا مَن أتى اللَّه بِقلبٍ سليمٍ» (1)

قلبى كه بى غل و غش باشد، آلوده به شرك و هوا نباشد، بل معمور به ايمان و محبت حقيقى و آكنده از مهر خدايى باشد. تلاش كن با چنين قلبى آهنگ كوى دوست كنى و چون ابراهيم در جلب رضاى محبوب، سر از پا نشناسى، فانى فى اللَّه شوى تا باقى باللَّه گردى كه سفر حج سفر از خود به


1- شعراء: 88 و 89

ص: 144

خدا و از اغيار به سوى يار است. اگر توانستى چنين حالتى را در خود پديد آورى سراپا نور مى شوى به گفته حافظ:

دست از مس وجود چو مردان ره شوى تا كيمياى عشق بيابى و زر شوى

از پاى تا سرت، همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چو بى پا و سر شوى

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد باللَّه كز آفتاب فلك خوبتر شوى

و اينجاست كه مى توانى از سفر به سوى حق بهره گيرى و با توشه اى وافر به ميان خلق باز گردى؛ چرا كه «حج سفر از خلق به حق و از حق به خلق، همراه با حق» است.

در چنين وضعى، ديگر از رذيلت هاى اخلاقى اثرى نمى ماند و همه فضيلت مى شود و غرض نهايى حج كه رنگ خدايى گرفتن است تحقق مى پذيرد.

بنابراين، بر آموزش دهندگان است كه عرفان حج و سير و سلوك الى اللَّه را كه اصل اساسى اين عبادت است، براى زائران بيان كنند و همراه احكام و مناسك، معارف حج را نيز آموزش دهند تا قلب ها را، و نه تنها قالب ها را، به حق متوجه سازند و در يك مراقبت دائمى، بر اين مطلب تأكيد ورزند تا زائر خانه خدا خالى نرود و خالى برگردد و از عرفان و معنويت و فضيلت ها پر شده باشد.

در چنين صورتى است كه زائر فرصت هاى گرانقدر را در حرمين شريفين به كارهاى بيهوده مادى مشغول نمى دارد و عمده اوقاتش را به

ص: 145

ذكر و فكر و نماز و دعا و قرآن و زيارت و عبادت سپرى مى كند و از آداب حرمين غفلت نمى ورزد.

تمرين عطوفت و رأفت

اشاره

چنانكه در مباحث اجتماعى حج تبيين شده، تحكيم روابط مسلمانان و پرورش روح نوع دوستى و چاره انديشى دردها و مشكلات جهان اسلام يكى از اهداف محورى حج است.

حج اگر آنگونه كه شايسته است تحقق پذيرد، علاوه بر آنكه روح را در فضاى معنويت و تكامل اخلاقى و عرفانى سير و سلوك مى دهد، روحيه انساندوستى را عمق مى بخشد و در روابط عاطفى ميان مسلمانان و پرورش رأفت و رحمت اسلامى و مواسات و ايثار، نقش مؤثر ايفا مى كند.

و اگر حج گزار با چنين ارمغان معنوى باز گردد، آثار آن در همه جوانب حيات وى متبلور خواهد بود. با توجه به اين نكته حساس اجتماعى است كه در روايات اهلبيت عليهم السلام اعمال خير و قضاى حوائج مؤمنان و محرومان، با حج و عمره در كفه سنجش نهاده مى شود تا اهل ايمان، بويژه حج گزاران توجه كنند كه ثواب و پاداش را تنها در حج و عمره نجويند بلكه بايد به فكر اعمال صالحى نيز باشند كه پاداش آن كمتر از حج و عمره نيست و بلكه گاه پاداش مضاعفى براى آنها دارد و آن تلاش در جهت رفع گرفتارى مؤمنان و درمان دردمندان و خدمت به نيازمندان جامعه است. به مثل معروف گاه مى شود كه حج در كنار خانه انسان است و او توفيق درك آن را ندارد.

ابى بصير از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: «اگر من يك حج

ص: 146

بجا آورم بيشتر دوست دارم تا بنده اى آزاد كنم و تا ده بنده بر شمرد و همچنان بر آن افزود تا به هفتاد بنده رسيد سپس فرمود: و اگر خاندانى را از مسلمانان سرپرستى نمايم، گرسنگانشان را سير كنم، برهنگانشان را بپوشانم و آنان را از اظهار نيازمندى بين مردم بى نياز سازم، نزد من پسنديده تر است تا اينكه بطور مكرر حج گزارم و تا ده حج و سپس تا هفتاد حج برشمرد. (1) مشمعل اسدى گويد: سالى به حج مشرف شدم، پس از بازگشت، خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم، امام از ثواب حج براى من سخن گفت و پاداشى كه خداوند در دنيا و آخرت براى حج گزار قرار داده است. سپس فرمود: «آيا خبر دهم تو را به چيزى كه ثواب آن بيشتر از اينهاست؟ عرض كردم: بفرماييد. فرمود:

«بر آوردن حاجت مؤمن از حج هاى مكرّر برتر و افضل است و تا ده حج را برشمرد.»

«لقضاء حاجة امرءٍ مؤمن، أفضل مِنْ حَجّةٍ وَ حَجَّةٍ و حَجّةٍ حتى عَدَّ عشر حجج» (2)

و در روايت ديگر از آن حضرت است:

«قضاء حاجة المؤمن أفضل مِن طَوافٍ وَ طَوافٍ وَ طَوافٍ حتّى عدّ عشراً» (3)

اين روايات كه نظير بسيار دارد، براى اهميت پاداش خدمات انسانى، كافى است. اينها هشدار به كسانى است كه همه ساله براى حج و عمره مبالغى هزينه مى كنند اما اگر امر خير و خدمت انسانى پيش آيد، تعلل و


1- بحار الانوار، ج 99، ص 5
2- بحار الانوار، ج 99، ص 3
3- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 134

ص: 147

بخل مى ورزند و شانه از زير بار مسؤوليت خالى مى كنند، در حالى كه اگر كسى در پى جلب رضاى خدا و ثواب آخرت باشد، بايد بداند كه ثواب را فقط به حج و عمره نمى دهند كه گاهى از روى دلخواه و تمايل نفسانى انجام مى گيرد و اگر چنين زائرى راست مى گويد چرا يكسال هزينه سفر خود را به مصرف يتيمان و مستضعفان و دردمندان نمى رساند و سير و سفر را چون با خواسته دل او موافق است بر آنها ترجيح مى دهد؟ و گاه در يك سال بارها به سفرهاى زيارتى و سياحتى مى رود و براى ديد و بازديد سفرهايش ريخت و پاش مى كند اما اگر يك خانواده آبرومندى را ببيند كه براى اجاره خانه يا ازدواج پسر و دخترشان در سختى و عسرت باشد اينجا دست كرمش گشوده نيست!

اين است كه در برخى اعمال، كه صورت شرعى دارد، بايد ترديد كرد و به خداوند دروغ نگفت، كه او بر زواياى دل انسان ها آگاهى دارد. در اينجا مناسب است به ذكر داستانى بپردازيم و سخن را به پايان بريم.

يك داستان آموزنده

«شخصى بنام عبدالجبار مستوفى حج مى رفت. او هزار دينار زر همراه داشت، روزى از كوچه اى در كوفه مى گذشت به طور اتفاق به خرابه اى رسيد، زنى را ديد كه در آنجا چيزى را جستجو مى كرد و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشه اى مرغ مرده اى ديد و آن را زير چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: اين زن احتياج دارد و فقير است، بايد ببينم وضع او چگونه است. بدنبال او رفت تا اينكه زن داخل خانه اى شد.

كودكانش پيش او جمع شدند و گفتند: اى مادر! براى ما چه آورده اى كه از گرسنگى هلاك شديم؟ زن گفت: مرغى آورده ام تا براى شما بريان كنم!

ص: 148

عبدالجبار چون اين را شنيد گريست و از همسايگان آن زن احوالش را پرسيد. گفتند زن عبداللَّه بن زيد علوى است. شوهرش را حَجّاج كشته و كودكانش را يتيم كرده است. مروت خاندان رسالت، وى را نمى گذارد كه از كسى چيزى طلب كند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهى كرد، حجّ تو اين است. آن هزار دينار را از ميان باز كرد و به آن خانه رفت و كيسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در كوفه ماند و به سقايى مشغول شد. چون حاجيان مراجعت كردند و به كوفه نزديك شدند مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نيز رفت. چون نزديك قافله رسيد، شتر سوارى، جلو آمد و بر وى سلام كرد و گفت: اى عبدالجبار! از آن روز كه در عرفات ده هزار دينار به من سپردى تو را مى جويم، زر خود را بستان، و ده هزار دينار به وى داد و ناپديد شد. آوازى برآمد كه اى عبدالجبار! هزار دينار در راه مابذل كردى ده هزار دينار فرستاديم و فرشته اى را به صورت تو خلق كرديم تا از برايت هر ساله حج گزارد تا زنده باشى كه براى بندگانم معلوم شود كه رنج هيچ نيكوكارى به درگاه ما ضايع نيست» (1) غرض از نگارش اين سطور پايين آوردن منزلت حج نيست. چه، در روايت آمده است كه اگر كسى هم وزن كوه ابوقبيس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند جاى حج را نخواهد گرفت، همچنين در تكرار حج سفارشات مؤكّدى است و خانه خدا نبايد خالى بماند و شعار بلند آوازه حج بايد جاودانه باشد، هدف يادآورى اين نكته مهم است كه يك بعدى نبايد نگريست و راه افراط و تفريط نبايد پيمود كه حج جايى دارد و


1- رحيم كارگر، داستان ها و حكايتهاى حج، ص 39 و 40، از كتاب مصابيح القلوب و چند منبع ديگر.

ص: 149

خدمت به بندگان نيازمند خدا جايى و هر يك نبايد ديگرى را نفى كند و از هيچكدام نبايد غفلت ورزيد.

دعا و نيابت براى ديگران

در همين راستا و پيوند عاطفى با ديگر مسلمانان، بر زائر است همانگونه كه در روايت تأكيد شده، دعاهاى خود را تعميم دهد و مؤمنان را دعا كند و در اعمال مستحبى چون طواف، عمره مفرده و حج مستحبى، براى ديگران نيابت كند. چه اين كار نه تنها از ثواب عمل وى نمى كاهد بلكه سبب آن مى شود كه عملش مقبول و دعايش مستجاب گردد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «اگر هزار نفر را در حج خود شريك سازى براى هر يك از آنها يك حج خواهد بود، بدون آنكه از حج تو چيزى كسر شود»؛

«لواشركت ألفاً في حجّتك لكان لكلّ واحدٍ حجةً مِنْ غَيْر أنْ تنقص حجتك شيئاً» (1)

على بن ابراهيم از پدرش (ابراهيم بن هاشم) نقل مى كند كه عبداللَّه جندب را در موقف (عرفات) ديدم، حالتى بهتر از حالت او نديده بودم.

دست ها به آسمان برداشته يكسره اشك بر چهره اش جارى بود و بر زمين مى ريخت. همينكه مردم متفرق شدند گفتم: اى ابامحمد! موقفى بهتر از موقف تو هرگز نديده بودم.

در پاسخ گفت: به خدا جز براى برادرانم دعا نكردم؛ زيرا حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مرا خبر داد كه اگر كسى پشت سر برادرش دعا كند وى را از جانب عرش ندا دهند كه:


1- كافى، ج 4، ص 316

ص: 150

«صد هزار برابر آنچه خواستى براى تو باد»؛

(ولك مأة ألف ضعف مثله)

و من دوست نداشتم كه صد هزار تضمين شده را رها كنم و به دعا براى خود بپردازم كه نمى دانم آيا به اجابت مى رسد يا نه؟! آرى در دعا نيز مردم مقدم اند.

بنابراين حج گزار بايد از حصار فرديت خارج شود و به درياى انسان ها بپيوندد تا خود نيز در اين دريا از فيض ربوبى برخوردار گردد.

وداع با حرمين

اشاره

براى زائر خانه خدا، از آن هنگام كه آهنگ بازگشت به وطن دارد تا رسيدن به خانه، آدابى است؛ از جمله:

توديع با حرمين:

مستحب است كه زائر براى آخرين بار طواف وداع كند و از خانه خدا بيرون آيد و نيز با زيارت وداع حرم نبوى و جنة البقيع را ترك گويد و همانگونه كه در ادعيه و زيارات آمده، از خداوند بخواهد كه آن را آخرين زيارت او قرار ندهد؛ چرا كه تعلّق قلب به خدا و رسول و ائمه هدى عليهم السلام و اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه از لوازم ايمان و محبت است

(مَنْ أحبّ شيئاً احَبّ آثاره)

و هم عامل هدايت و تربيت، و اين تعلّق و وابستگى بايد جاودانه باشد.

وداع با كعبه معظمه

معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: هرگاه

ص: 151

خواستى از مكه خارج شوى، با خانه خدا وداع كن و هفت شوط طواف بنما و اگر توانستى حجرالأسود و ركن يمانى را در هر شوط استلام كن و اگر نتوانى از حجر آغاز و بدانجا ختم مى كنى و اگر نتوانستى طواف كنى رخصت دارى. آنگاه به مستجار برو و همان كار كن كه روز ورود نمودى.

سپس از خداوند براى خود طلب خير كن و پس از استلام حجر شكم را بر خانه كعبه بچسبان و حمد و ثناى الهى بگو و بر محمد صلى الله عليه و آله و خاندانش درود فرست و بگو:

«... أللّهمّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِك»

؛ «خدايا! اين را آخرين ديدار من با خانه ات قرار نده.»

بعد از آن، به زمزم برو و آب بنوش و بيرون بيا و بگو:

«آئبون تائبون عابدون، لربّنا حامدون الى ربّنا راغبون راجعون»

«بازگشت كنندگانيم و توجه كنندگان و پرستندگان و ستايشگران اوييم به خداوندگارمان راغبيم و به سوى او رجوع كنندگانيم.»

معاويةبن عمار مى گويد: امام صادق عليه السلام بدينگونه با كعبه وداع كرد و چون خواست از مسجد الحرام خارج شود، درِ مسجد خود را بر زمين افكند و سجده طولانى نمود و آنگاه برخاست و خارج شد. (1) و نيز از سخنان آن حضرت است كه چون وداع خانه كنى، دست خود را بر در بگذار و بگو:

«المِسْكِينُ بِبابِكَ فَتَصدّق عليه بِالجَنّة» (2)

«بيچاره اى بر درگاه تو است، او را با بهشت صدقه بده.»


1- تهذيب، ج 5، ص 280
2- همان، 282

ص: 152

و نيز توصيه شده كه زائر هنگام وداع قصد بازگشت كند و اين را از خداوند بخواهد. از سخن امام صادق عليه السلام است كه: «هر كس از مكه بازگردد، در حالى كه قصد حج سال آينده را داشته باشد عمرش افزون شود.»

(مَنْ رَجَعَ مِنْ مَكّة وَ هُوَ يَنْوي الْحَجّ مِنْ قابِل، زِيدَ في عُمْرِهِ) (1).

همچنين در روايات نكوهش شده است از اينكه كسى حج كند و قصد بازگشت مجدد نداشته باشد. محمد بن ابى حمزه از قول امام معصوم آورده است كه: «هرگاه كسى از مكه خارج شود و قصد مراجعت نداشته باشد، اجلش فرا رسد و عذابش نزديك گردد.» (2) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «يزيد بن معاويه (لعنة اللَّه عليهما) حج كرد و در بازگشت شعرى گفت بدين مضمون:

هنگامى كه به كوه ثافل (بين مكه و شام) رسيديم، از آن پس هرگز براى حج و عمره تا زنده ايم رجوع نخواهيم كرد.

اذا جعلنا ثافلا يميناً فلا نعود بعده سنينا

للحج و العمرة ما بقينا

به دنبال اين سخن، خداوند عمرش را كوتاه كرد و مرگش را قبل از موعد رسانيد.

(فنقص اللَّه مِنْ عُمْرِهِ وَ أماته قَبْلَ اجَلِهِ) (3)

اينگونه سخنان از يزيد و خاندانش غير منتظره نيست. چه آنان


1- تهذيب، ج 5، ص 281
2- تهذيب، ج 5، ص 281
3- همان، ج 4، ص 444

ص: 153

منافقانى بودند كفر پيشه كه حج برايشان مفهوم نداشت. او به مجلس شراب و غنا و قمار و لهو و ميمون بازى و ولگردى وابستگى بيشترى داشت تا چيز ديگر و روح خبيث او با اسلام و حج بيگانه بود.

سوغات سفر

اشاره

ازآداب ومستحبات سفر، آوردن هديه براى نزديكان است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«اذا سافَرَ أحْدَكُمْ فَلْيأتِ أهْلَه بِما تَيَسّر وَلَوْ بِحَجرٍ ...» (1)

اين حديث تأكيد بر اين است كه مسافر دست خالى نيايد و چيزى به عنوان سوغات، هر چند كم بها، بياورد آنگاه حضرت داستان حضرت ابراهيم را نقل كرد كه هر گاه به ديدار اقوامش مى رفت و در بازگشت چيزى نداشت به خانه بياورد، براى آرامش روح ساره همسرش مقدارى ريگ در خورجين مركبش مى ريخت و بدين حال داخل مى شد و آن را در كنارى مى نهاد و به نماز مى ايستاد. چون ساره مى آمد و خورجين را باز مى كرد، مى ديد داخل آن پر از آرد است! آن را خمير مى كرد و نان مى پخت و ابراهيم را صدا مى زد كه بيايد و تناول كند.

ابراهيم عليه السلام به ساره مى گفت: اين نان از كجاست؟ ساره پاسخ مى داد از آن آردى كه در خورجين آورده بودى. آنگاه ابراهيم سر به آسمان برداشته، و مى گفت: «بار خدايا! گواهى مى دهم كه تويى خليل و دوست بنده خود»

(أشْهَدُ أنّكَ الخَلِيل)

(2).


1- تهذيب، ج 5، ص 337 و 338.
2- تهذيب، ج 5، ص 337 و 338.

ص: 154

هديه حج:

علاوه بر آنچه در باب سوغات سفر ديديم، در خصوص هديه حج توصيه هاى ويژه اى است. در روايت آمده است كه: «هديه حج از هزينه هاى حج است»،

(هدية الحجّ مِنْ نفقة الحجّ) (1)

، (هدية الحج من

الحج) (2)

يعنى آنچه زائر به عنوان هداياى حج مى آورد جزو هزينه هاى حج محسوب مى شود. بنابراين پاداش معنوى دارد.

مناسب است هداياى حج و زيارت چيزى باشد كه مناظر و مشاهد متبركه را ياد آورد و هنگام عبادت و ذكر نيز به كار آيد و خاطره حج و زيارت را تجديد كند.

و نيز در هداياى حج، فقرا، يتيمان و مستمندان را نبايد فراموش كرد كه ثواب افزون ترى خواهد داشت.

گفتنى است كه حج يك سفر معنوى است و بهترين سوغات اين سفر، طهارت روح براى خود و دعا و زيارتِ نيابت براى مسلمين است، اما پسنديده و بلكه مستحب است كه زائر براى خانواده و يا دوستان نزديك خود هديه بياورد.

بايد گفت كه سوغات سفر آوردن بايد به شيوه معقول و بقدر ممكن باشد و نبايد به شكلى باشد كه زائر از بركات معنوى حج محروم و يا


1- كافى، ج 4، ص 280؛ فقيه، ج 2، ص 225
2- همان.

ص: 155

كم بهره شود و اوقات گرانبها را به جاى عبادت و زيارت صرف خريد سوغات كند.

آداب زمزم

زمزم، نماد جوشش چشمه اميد و آب حيات در كوير انقطاع و حريم پارسايى و از خود گذشتگى است.

در روايت به نوشيدن آب زمزم و نيز هديه دادنِ آن، سفارش شده است؛ از جمله در كتاب

«محجّة البيضاء»

روايت كرده كه هر كس آب زمزم بنوشد، از بيمارى شفا يابد.

(وَ رُوِىَ من روى ماء زمزم احدث له به شفاء و صرف عنه داء) (1).

در ادعيه نيز آمده است كه چون آب زمزم نوشيدى، علم نافع و سلامت و عافيت از خداوند طلب كن. در خصوص هديه دادن آب زمزم نيز روايتى است كه پيامبر اكرم آنگاه كه در مدينه بود، مى خواست كه آب زمزم برايش هديه آورند؛

«وَ كان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله يَسْتَهدي ماء زمزم و هو بالمدينة» (2)

حاجى! از مهمانى خدا چه آوردى؟

در روايت است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با دو حوله يمانى محرم شدند و همان را كفن خود قرار دادند (3) شايد اين عمل رسول خدا رمزى باشد از اين كه زائر خانه خدا بايد براى آخرت خود كارى كند و چيزى بياورد. البته نه فقط لباس آخرت و حوله يمانى، كه تهيه كردن آن سهل است، بلكه


1- محجة البيضاء فيض كاشانى، ج 2، ص 154
2- همان.
3- بحارالانوار، ج 21، ص 40

ص: 156

لباس تقوا و عمل صالح كه ذخيره حقيقى آخرت است؛

«انّ خير الزّاد التقوى»

حج و عمره بازارند اما نه بازار دنيا، بلكه بازار آخرت. در اين بازار بايد در انديشه سفر آخرت بود، چنانكه امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

«الحَجّ و العمرة سوقان من اسواق الآخرة اللازم لهما من اضياف اللَّه عزّوجلّ ان ابقاه ابقاه و لاذنب له و ان اماته أدخَلَه الجنّة» (1)

«حج و عمره دو بازارند از بازارهاى آخرت، كسى كه ملازم آن دو باشد، در زمره ميهمانان خداوند است، اگر او را زنده بدارد گناهش بخشد و اگر بميراند به بهشت جاى دهد.»

بنابراين، آنچه حاجى به عنوان سوغات و هديه براى ديگران مى آورد.

سوغات واقعى نيست او براى خود بايد چيزى ارزشمند و ماندگار بياورد و آن آمرزش گناه و تحصيل بهشت است و اين را به ارزانى نمى دهند و براى هر كس فراهم نمى شود. در اين بازار معنوى بايد چنين كالايى را خريدارى كرد و بهاى آن نيت خالص، عمل صالح، قلب سليم و تحوّل روحى و مال حلال است. اثر چنين تحوّلى را بايد ديگران در سيماى ظاهرى و سيرت و سيره عملى زائر ببينند. زائر در فكر اين نباشد كه پس از اعمال با صورت و لباس آراسته جلو دوربين استقبال كنندگان ظاهر گردد و آنچه كمتر در سيمايش ديده مى شود همان معنويت حج و رنگ و بوى مدينه و گرد عرفات و مشعر و منا باشد! چنين زائرى در صحنه زندگى و معاشرت با مردم نيز نشانه اى از حج نخواهد داشت و تنها نامش را سنگين كرده و غرورش را افزون تر! بايد به خدا پناه برد، ان شاءاللَّه كه زائران ما


1- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 143

ص: 157

اينگونه نباشند و گرنه از حج تنها سياحتى باقى مى ماند و بس كه جاى ديگر نيز ميسر بود.

بارى، حج نورانيت خاص دارد و اين نورانيت را زائر، بايد حفظ كند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«الحاج لايزال عليه نور الحج ما لم يذنب» (1)

«حج گزار همواره نوانيت حج را با خود دارد، مادامى كه مرتكب گناه نشود.»

آرى گناه نور ايمان را تحت الشعاع قرار مى دهد و ظلمات ماديت را بر قلب سايه افكن مى سازد.

بازگشت به وطن

از جمله آداب حج، مربوط به بازگشت مسافر است. همچنانكه پسنديده است، زائر قبل از عزيمت خود به ديگران اعلام كند و با آنان توديع نمايد، در بازگشت نيز حقّ زائر است كه ديگران به ديدن او بشتابند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«حقّ المسلم على المسلم اذا أراد سَفَراً أنْ يُعلم اخوانه و حقّ على اخوانِهِ اذا قدم أن يأتوه» (2)

«حق مسلمان برگردن مسلمان اين است كه هر گاه قصد سفر دارد،


1- كافى، ج 4، ص 255
2- وسائل، ج 8، ص 337

ص: 158

برادرانش را مطلع سازد و بر برادران اوست كه چون از سفر بازگردد به ديدنش بيايند»

بديهى است كه در سفر حج و عمره، اين ديدار ارزش معنوى و پاداش اخروى دارد، تا بدانجا كه در برخى روايات به عنوان واجب از آن ياد شده است. حضرت على بن الحسين عليهما السلام مى فرمايد:

«اى كسانى كه موفق به حج نشده ايد، هنگامى كه حاجيان مى آيند، به استقبال آنها بشتابيد و با آنان مصافحه كنيد و قدرشان را بزرگ شماريد كه اين بر شما واجب است، تا در اجر و ثواب شريك آنان باشيد.»؛

(يا مَعْشَر مَنْ لَمْ يَحِجّ! اسْتَبشِرُوا بالحاجّ اذا قدموا فصا فحوهم و عظموهم فانّ ذلك يجب عليكم تشاركوهم فى الأجر) (1)

و نيز امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

«وقّروا الحاج و المعتمر فانّ ذلك واجب عليكم»؛ (2)

«زائر حج و عمره را احترام كنيد كه اين بر شما واجب است.» همچنين امام صادق عليه السلام به ديدار و مصافحه و و معانقه حجاج بيت اللَّه هنگامى كه از گرد راه مى رسند توصيه فرموده است:

«مَنْ عانَقَ حاجّاً بغبار كأنّما استلم الْحَجَر» (3)

«اگر كسى با حج گزارى كه از گرد راه مى رسد، معانقه كند، گويى حجرالأسود را استلام نموده است».

و نيز امام صادق عليه السلام از جد بزرگوار خود حضرت سيدالساجدين عليه السلام نقل فرموده است كه: «بر زائر حج و عمره سبقت گيريد و مصافحه كنيد، پيش از آنكه به گناه آلوده شوند»؛

(بادِرُوا بِالسَّلام عَلَى الحاجّ و المعتمر و


1- كافى، ج 4، ص 264
2- وسائل، ج 8، ص 337
3- همان، 328

ص: 159

مصافحتهم مِنْ قبل أن تخالطهم الذّنوب) (1)

از اين روايات استفاده مى شود كه زائر حرمين شريفين از مقام و منزلت والا برخوردار است؛ چرا كه مهمان خداوند بزرگ بوده و يك سفر روحانى پيموده و با بذل مال و رنج تن ره توشه اى معنوى تحصيل كرده است و لذا زيارت او و مصافحه با او و سلام بر او، حقى است بر گردن ديگران.

بعلاوه چنانكه ديديم، از نظر ثواب، ديدار زائر خانه خدا با همان گرد و غبار سفر به مثابه زيارت و استلام حجر و مشاركت در ثواب حج و زيارت اوست.

زائر بايد خود اين قدر و منزلت را بداند و بشناسد، و آن حالت معنوى را كه به دست آورده، با گناه از دست ندهد و همچنين در بازگشت به وطن، صورتى را كه به خانه كعبه تبرك شده و گرد منا و عرفات و بقيع و مدينه را با خود دارد و ديگران مى خواهند بدان تبرك جويند، از سيماى زائر خانه خدا خارج نسازد. چه، ره آورد واقعى اين سفر چنانكه مكرر گفته ايم، همانا منوّر شدن به نور ايمان و اتصاف به سيرت صالحين است كه براى حج گزار مى ماند و در دنيا و قبر و برزخ و آخرت او را همراهى مى كند.

با توفيق خداوند


1- وسائل، ج 8، ص 327

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109