دانستنيهاي اربعين حسيني

مشخصات كتاب

شماره کتابشناسی ملی : ایران 76-7770

سرشناسه : اکرمی ، رضا

عنوان و نام پديدآور : اربعین حسینی / اکرمی ، رضا

منشا مقاله : ، اطلاعات ، (4 تیر 1376): ص 7.

توصیفگر : اربعین

توصیفگر : قیام عاشورا

توصیفگر : تاریخ اسلام

اربعين

مقدمه

(پژوهشي در بازگشت اهل بيت به کربلا) محمد امين پور اميني حسنين

بسمه تعالي اربعين حسيني يکي از پربحث ترين واقعه ي طف است ، که از جوانب مختلف مورد تحقيق و بررسي محققان قرار گرفته و تاکنون آثار و دست آوردهاي گران بهايي در اين زمينه ارائه گرديده است و با حرکت زمان پژوهشهاي ارزنده تر و جامع و کامل تري بهره ي جامعه ي پژوهشگران سخت کوش مي گردد و از جمله ي اين تحقيقات ارزنده ، تحقيقي است که محقق فاضل و نستوه جناب عمدة الأعزة آقاي محمد امين پوراميني از فضلاي بنام حوزه ي علميه ي قم انجام داده ، و جدا قابل استفاده و بهره مندي حقيقت جويان قرار گرفته و در طليعه ي تحقيقات ديگر ايشان مورد توجه مي باشد . وفقه الله لمرضاته و ايده بروحه ، آمين . قم - محمد هادي معرفت 15 محرم 1424 ه

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم نهضت حسيني از زواياي گوناگون قابل بررسي است ، بررسي شرايط سياسي اجتماعي آن روز و موشکافي جريانات بستر ساز قيام ، نقش آفريني بي نظير سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام ، وفاداري ياران ، نقش اهل بيت پس از شهادت ، تأثيرگذاري امام زين العابدين عليه السلام و زينب کبري عليهاالسلام در تداوم نهضت ، الگو گشتن آن در راستاي حرکت تاريخ و ده ها موضوع ديگر ذهن کاوشگران و انديشه ي پژوهشگران را به خود مشغول ساخته واز ديرباز تاکنون هر يک به فراخور ظرفيت و استعداد و درک و برداشت خود مطالبي را گردآوري کرده و برخي به تحليل مسائل پرداخته اند . از قرن اول تاکنون ، ده ها تن از دانشمندان و مورخان ، با نگارش کتاب مقتل الامام الحسين عليه السلام و

يا در ضمن بحثهاي تاريخي خود ، فاجعه ي فراموش نشدني کربلا را آورده و به ذکر وقايع آن برآمده اند . مسئله ي بازگشت اهل بيت عليهم السلام و از آن جا به مدينه ، يکي از مسائل مهم تاريخ نهضت حسيني است و چون برخي مشکلات تاريخي به همراه دارد ، هر سال به هنگامه ي ماه صفر و تجديد خاطره و ياد حضرت سيدالشهدا عليه السلام در روز اربعين ، بر سر زبانها مي افتد و عده اي به چگونگي آن و برخي به نفي و اثبات آن مي پردازند و عده اي ساکت و بي نظر از کنار آن مي گذرند . از آن جايي که اين رويداد بسيار پراهميت است و عده اي از بزرگان درباره ي آن قلم زده اند ، لذا ما را به نقد و بررسي نظرات و نگارش مطالبي پيرامون اين مهم واداشت ، اميدوارم که از نقطه نظرات صاحبنظران و انتقادات ايشان بهره مند شوم .

محمد امين پوراميني

29 / صفر المظفر 1423 برابر با 12 ارديبهشت ماه 1381

شوق لقا

زيارت مرقد پاک قبر امام حسين عليه السلام داراي جايگاهي بلند و بسيار رفيع و از خصوصيات منحصر به فردي برخوردار است . در اين بخش با بهره گيري از روايات ، به زواياي گوناگون اين بحث خواهيم پرداخت .

نخستين زائر امام حسين کيست ؟

ابن نما حلي ، از ابن عايشه روايت مي کند که سليمان بن قته ي عدوي ، سه روز پس از شهادت امام حسين عليه السلام از کربلا عبور کرد و چون نگاهش بر جاي قتلگاه ايشان افتاد ، تکيه بر اسب عربي خود نمود واين ابيات را سرود :

مررت علي أبيات آل محمد

فلم أرها أمثالها يوم حلت

ألم تر أن الشمس أضحت مريضة

لفقد الحسين و البلاد اقشعرت

و کانوا رجاءا ثم أضحوا رزية

لقد عظمت تلک الرزايا و جلت

و تسألنا قيس فنعطي فقرها

و تقتلنا قيس اذا النعل زلت

و عند غني قطرة من دماءنا

سنطلبهم يوم بها حيث حلت

فلا يبعد الله الديار و أهلها

و ان أصبحت منهم برغم تخلت

فان قتيل الطف من آل هاشم

أذل رقاب المسلمين فذلت

و قد أعولت تبکي النساء لفقده

و أنجمنا ناحت عليه و صلت [1] .

ممکن است کسي بگويد که بنابر اين روايت ، نخستين زائر را بايد سليمان بن قتة دانست ؛ ولي اين سخن با توجه به مطالب زير ، قابل پذيرش نيست : 1 . تاکنون کسي او را به اين عنوان نشناخته و نشناسانده است . 2 . نقل با اين خصوصيت را تنها ابن نما نقل کرده است ؛ در حالي که برخي تاريخ نويسان ، به ذکر مرثيه و اشعار او در کربلا بسنده نموده اند ، بدون آن که زمان آن را معين سازند [2] و بيشتر

ايشان تنها ابيات او را نقل کرده اند ، بدون آن که به مکان و زمان آن تصريح نمايند . [3] . 3 . اين روايت ، ناظر به عبور سليمان از کربلاست و اين با عنوان زيارت فرق مي کند ؛ چون عبارتي که ابن نما آورده اين است : مر سليمان بن قتة العدوي مولي بني تميم بکربلاء بعد قتل الحسين عليه السلام بثلاث ، فنظر الي مصارعهم ، فاتکأ علي فرس له عربية ، و أنشأ . . . ؛ سليمان بن قته ي عدوي پس از گذشت سه روز از شهادت حسين عليه السلام از کربلا گذشت و به جايگاه شهادتشان نگاه افکند و درحالي که به اسب عربي خود تکيه نموده بود ، چنين سرود . . . [4] . و عبور از آن مکان مقدس اعم از آن است که به قصد زيارت باشد يا نباشد و اين غير از عمل کسي است که به قصد زيارت قبر آن حضرت ، رنج سفر را بر خود هموار سازد و عواقب اين کار را به جان بخرد . با توجه به اين مطلب ، حال عبيدالله بن حر جعفي نيز روشن مي شود ، او که دعوت شخص امام حسين عليه السلام را براي ياري رساني نپذيرفته بود و به گمان خود با زرنگي توانسته بود رعايت بي طرفي را نموده و از حضور در لشکر ابن زياد نيز سرباز زند ، پس از واقعه ي جانگداز کربلا ، هنگامي که از سوي ابن زياد بازخواست شد ، بر جان خود ترسيد و از کوفه فرار کرد و به کربلا آمد و با نهايت پشيماني از ياري نرساندن به فرزند رسول خدا صلي

الله عليه و آله اشعاري را سرود . [5] ولي باز نمي توان عنوان شريف «زائر» را بر او منطبق ساخت . افزون بر آن زمان حضور او را در کربلا دقيقا نمي دانيم . «زيارت» قبر حسين عليه السلام تنها پس از دفن جسد مطهر است ، نه پيش از آن . و با اين بيان ، بني أسد را که توفيق دفن اجساد مطهر را يافتند ، نمي توان داخل در عنوان فوق دانست . با توجه به اين مطالب ، بايد جابر بن عبدالله انصاري را نخستين کسي دانست که شرافت کسب اين عنوان را پيدا نموده است ؛ چون او کسي است که به قصد زيارت قبر سالار شهيدان ، أباعبدالله الحسين عليه السلام ، با توجه به کهولت سني خود و با در نظر گرفتن شرايط بسيار سخت سياسي روز ، از مدينه به کربلا آمد ؛ چنان که بسياري از بزرگان به اين مطلب تصريح نموده اند . شيخ مفيد مي فرمايد : و في اليوم العشرين منه - صفر - . . . هو اليوم الذي ورد فيه جابر بن عبدالله الأنصاري صاحب رسول الله صلي الله عليه و آله و رضي الله تعالي عنه من المدينة الي کربلاء ، لزيارة قبر سيدنا أبي عبدالله عليه السلام ، فکان أول من زاره من الناس ؛ بيستم ماه صفر ، روزي است که جابر بن عبدالله انصاري ، يار رسول خدا صلي الله عليه و آله ، به قصد زيارت قبر حضرت أباعبدالله عليه السلام ، از مدينه به کربلا رفت و او نخستين کسي است که به زيارت قبر آن حضرت شتافت . [6] . و اين مطلب

را بسياري از عالمان و دانشمندان نقل کرده اند . شيخ طوسي [7] ، علامه ي حلي [8] ، شيخ رضي الدين علي بن يوسف بن مطهر حلي [9] ، شيخ کفعمي [10] ، علامه ي مجلسي [11] محدث نوري از جمله ي اين دانشمندان اند . [1] مثير الأحزان ، ص 110 ؛ بحارالأنوار ، ج 45 ، ص 293 . [2] تذکرة الخواص ، ص 272 ؛ اللهوف ، ص 233 ؛ ينابيع المودة ، ج 3 ، ص 100 . [3] الطبقات الکبري ، (ترجمة الامام الحسين عليه السلام من القسم غير المطبوع) ، ص 92 ؛ مقاتل الطالبيين ، ص 121 ، أنساب الأشراف ، ج 3 ، ص 420 ؛ المناقب ، ج 4 ، ص 117 ؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 64 ؛ تهذيب الکمال ، ج 6 ، ص 447 ؛ سير أعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 318 ؛ الاستيعاب ، ج 1 ، ص 379 ؛ تهذيب ابن عساکر ، ج 4 ، ص 345 ؛ البداية و النهاية ، ج 8 ، ص 213 ؛ جواهر العقدين ، ج 2 ، ص 33 . [4] مثير الأحزان ، ص 110 . [5] سبط ابن جوزي در تذکرة الخواص ، ص 270 اشعار وي را اين گونه آورده است :

يقول أمير غادر أي غادر *** ألا کنت قاتلت الشهيد بن فاطمة

ونفسي علي خذلانه و اعتزاله *** و بيعة هذا الناکث العهد لائمة

فياندمي ألا أکون نصرته *** ألا کل نفس لا تسدد نائمة

و اني علي أن لم أکن من حماته *** لذو حسرة ما ان تفارق لازمة

سقي الله أرواح

الذين تآزروا *** علي نصره سقيا من الغيث دائمة

وقفت علي أطلالهم و محالهم *** فکاد الحشي ينفض و العين ساجمة

لعمري لقد کانوا سراعا الي الوغي *** مصاليت في الهيجا حماة خضارمة

فان يقتلوا في کل نفس بقية *** علي الأرض قد أضحت لذلک واجمة

و ما أن رأي الراؤن أفضل منهم *** لدي الموت سادات و زهر قماقمة

أيقتلهم ظلما و يرجوا ودادنا *** فدع خطة ليست لنا بملائمة

لعمري لقد ارغمتمونا بقتلهم *** فکم ناقم منا عليکم و ناقمة

أهم مرارا أن أسير بجحفل *** الي فئة زاعت عن الحق ظالمة

فکفوا و الا زرتکم في کتايب *** أشد عليکم من زحوف الديالمة .

[6] مسار الشيعة ، ص 46 . [7] مصباح المتهجد ، ص 730 . [8] منهاج الصلاح ، بنابر نقل لؤلؤ و مرجان ، ص 147 . [9] العدد القوية ، ص 219 ، ص 11 ؛ بحارالأنوار ، ج 98 ، ص 195 . [10] مصباح کفعمي ، ص 489 . [11] بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 334 .

بررسي شخصيت جابر بن عبدالله الانصاري

جابر بن عبدالله ، از شخصيتهاي بسيار برجسته و محترم دنياي اسلام است که از موضع گيريهاي بسيار خوب فکري و سياسي برخوردار بوده است . کشي ، چنين روايت کرده است : او از پيشتازان گرد آمده اطراف وجود اميرمؤمنان عليه السلام [1] و جزء گروه هفتاد نفر [2] و آخرين کس باقي مانده از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و از پيروان اهل بيت عليهم السلام بود . او در حالي که عمامه ي سياهي بر سر داشت ، در مسجد مي نشست و صدا مي زد : اي باقر العلم ! [3] و در

حالي که تکيه بر عصايش زده بود ، در کوچه هاي مدينه مي گشت و مي گفت : علي خير البشر ؛ علي برترين بشر است . [4] و چون پيرمرد شده بود ، حجاج کاري به او نداشت . [5] . محدث نوري مي گويد : او از پيشتازان گرد آمده ي اطراف وجود اميرمؤمنان علي عليه السلام و حامل سلام پيامبر صلي الله عليه و آله براي امام باقر عليه السلام و نخستين زائر قبر أباعبدالله الحسين عليه السلام و روايتگر خبر لوح (دربردارنده ي نص خداوند بر امامت امامان) بود و او تنها صحابي پيامبر صلي الله عليه و آله بود که آن لوح را نزد فاطمه ي زهرا عليهاالسلام ديده بود . او داراي مناقبي ديگر و فضايلي بي شمار بود . » [6] . محدث قمي مي گويد : او صحابي و يار جليل القدر پيامبر بود و پيوستگي او به اهل بيت عليهم السلام و جلالت او ، مشهورتر از آن است که ذکر شود . وي به سال 78 از دنيا رفت و رواياتي که دلالت بر فضل او نمايد ، بسيار است . . . از أسدالغابة منقول است که او هجده جنگ را در رکاب پيامبر صلي الله عليه و آله ، وجنگ صفين را در رکاب امير مؤمنان علي عليه السلام حاضر شد و در آخر عمر کور گرديد . . . . [7] . آيت الله خويي مي نويسد : او جنگ بدر [8] و هجده غزوه را همراه پيامبر صلي الله عليه و آله حاضر شد و از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و از بهترين ياران اميرمؤمنان و از جمله شرطة الخميس بود . وي

از ياران امام حسن و امام حسين و امام سجاد و امام باقر عليهم السلام و جليل القدر بود . . . کليني با سند صحيح خود از امام باقر عليه السلام اين سخن را درباره ي وي روايت کرده است : هيچ گاه جابر دروغ نگفته است . [9] . در اين جا برخي فضايل و برجستگيهاي زندگي جابر بن عبدالله انصاري را برمي شماريم [10] : - او و پدرش هر دو از ياران رسول خدا بودند . [11] وي از اهل بيت رضوان ، و از شاهدان شب دوم عقبه ، و از حاضران در جنگ خندق و بيعت شجره بوده است . [12] . در جريان عقبه ، او که کودکي بيش نبود ، همراه پدر در جمله ي هفتاد تني بود که در آن جا با رسول خدا صلي الله عليه و آله بيعت نمودند . [13] . - او کهنسالي است که از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و اميرمؤمنان و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين و امام باقر عليهم السلام شمرده مي شود [14] و به هنگام مرگ حدود 90 سال داشت . [15] . - او از راوياني است که عده ي زيادي از وي نقل حديث نموده اند . برخي احاديث وي را تا 1540 روايت شمرده اند [16] و از اين رو ، از وي به عنوان کسي ياد مي کنند که از جمله مکثرين در حديث و حافظان سنن بوده است . [17] . - ابن عقده وي را منقطع به اهل بيت عليهم السلام معرفي نموده [18] و برقي او را از اصفيا مي داند . [19] . - برجستگي علمي وي

به حدي است که ذهبي او را فقيه و مفتي مدينه در زمان خود معرفي نموده [20] و مرحوم سيد امين ، وي را از اجلاي مفسران مي داند . [21] .

پي نوشتها

[1] اختيار معرفة الرجال ، ج 1 ، ص 38 ، ح 78 .

[2] همان ، ج 1 ، ص 41 ، ح 87 .

[3] همان ، ج 1 ، ص 41 ، ح 88 .

[4] همان ، ج 1 ، ص 44 ، ح 93 .

[5] همان ، ج 2 ، ص 124 ، ح 195 .

[6] مستدرک الوسائل ، ج 3 ، ص 580 (الفائدة الخامسة من الخاتمة) ، ترجمه ي جابر ؛ سفينة البحار ، ج 1 ، ص 141 .

[7] سفينة البحار ، ج 1 ، ص 141 - 140 .

[8] عبدالله بن عماره بن قدح روايت کرده است که جابر تمامي مشاهد را جز جنگ بدر حاضر گرديده است (ر . ک : تهذيب الکمال ، ج 4 ، ص 448) ، ولي اين مسئله مورد اختلاف است ، ابن اثير تصريح مي کند که برخي مي گويند که وي در بدر نيز حاضر بوده است (ر . ک : اسد الغابة ، ج 1 ، ص 257) ، و برخي روايات درکتابهاي فريقين بر اين مطلب دلالت دارد ، از جمله شيخ طوسي به نقل از حضرت امام باقر عليه السلام درباره جابر نقل مي کند که : «او بدري ، احدي ، شجري . . . بوده است» (ر . ک : سفينة البحار ، ج 1 ، ص 534) و بخاري نيز از جابر روايت کرده است که

در روز بدر براي اصحاب آب مي رسانده است (ر . ک : تاريخ البخاري ، ج 2 ، ص 207 ، ح 2208) ، و کلبي نيز تصريح به حضور وي در جنگ بدر دارد (ر . ک : اعيان الشيعة ، ج 4 ، ص 46) .

[9] معجم رجال الحديث ، ج 4 ، ص 330 ، ش 2026 ؛ المفيد من معجم رجال الحديث ، ص 100 .

[10] تفصيل آن را در کتاب ما بعد شهادة الحسين عليه السلام اثر نگارنده مطالعه فرماييد .

[11] تهذيب الکمال ، ج 4 ، ص 443 .

[12] سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 336 .

[13] کتاب الثقات ، ج 3 ، ص 51 ؛ المعجم الکبير ، ج 2 ، ص 180 ، ح 1730 و 1731 ؛ مختصر تاريخ دمشق ، ج 5 ، ص 375 .

[14] اعيان الشيعة ، ج 4 ، ص 46 .

[15] سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 337 .

[16] سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 339 .

[17] اسد الغابة ، ج 1 ، ص 257 .

[18] تنقيح المقال ، ج 1 ، ص 199 .

[19] اعيان الشيعة ، ج 4 ، ص 46 .

[20] سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 336 .

[21] اعيان الشيعة ، ج 4 ، ص 336

بررسي شخصيت عطية بن سعد عوفي

ابوحسن ، عطية بن سعد بن جناده ي عوفي ، از دانشمندان بنام اسلامي و از مفسران قرآن کريم ، شخصيتي است که توفيق همراهي جابر را در زيارت قبر أباعبدالله الحسين عليه السلام يافته است و مي توان او را دومين

زائر آن حضرت دانست . مرحوم محدث قمي مي فرمايد : «عطيه ي عوفي يکي از مردان علم و حديث است که اعمش و ديگران از وي روايت نقل نموده اند و از او روايات زيادي در فضيلت اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده است . » [22] . برخي از فضايل اين شخصيت بزرگ عبارت است از : -انتخاب نام وي توسط اميرمؤمنان عليه السلام ؛ هنگامي که وي ولادت يافت ، پدرش به آن حضرت گفت : پسري از من به دنيا آمده است ، نامي بر او بگذار . آن حضرت فرمود : هذا عطية الله ؛ او داده ي خداوند است . از اين روي او را «عطية» نام نهادند . - توفيق زيارت قبر سيدالشهدا عليه السلام همراه جابر بن عبدالله انصاري . - پس از خروج ابن اشعث و فرار عطيه به فارس ، حجاج به محمد بن قاسم ثقفي نوشت که عطيه را فراخوان . اگر اوعلي بن ابي طالب را لعن کرد که هيچ ، وگرنه به او چهارصد ضربه شلاق بزن و موي سر و ريش او را بزن . عطيه پس از احضار ، از انجام اين کار سر باز زد و ضربات شلاق و تحمل اهانت را در ولاي مولاي خود به جان خريد . - او داراي تفسير قرآن در پنج جزء بود . اين سخن از اوست : «من قرآن را سه بار با ديد تفسيري و هفتاد بار با نگاه قرائتي بر ابن عباس عرضه داشتم . » [23] .

[22] سفينة البحار ، ج 2 ، ص 205 (ماده ي عطا) .

[23] سفينة البحار ، ج 2 ، ص 205 ، (ماده ي

عطا) .

نخستين زيارت

شيخ ابوجعفر محمد بن ابي القاسم محمد بن علي طبري به سندش از عطيه ي عوفي نقل مي کند : همراه جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر حسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام بيرون آمديم . هنگامي که به کربلا وارد شديم ، جابر خود را به کنار فرات رساند و غسل کرد . لنگ به کمر بسته و حوله را بر دوش انداخت و خود را خوشبو ساخت . هر گامي که برمي داشت ذکر خدا مي گفت ، تا آن گاه که نزديک قبر رسيد . به من گفت : دستانم را بر قبر او بگذار . چنان کردم . خود را بر قبر مطهر انداخت و بي هوش افتاد . قدري آب بر او پاشيدم . وقتي که به هوش آمد ، سه بار گفت : «يا حسين ! » ، سپس گفت : حبيب لا يجيب احبيبه ؛ آيا دوست پاسخ دوستش را نمي دهد ؟ آن گاه گفت : چگونه پاسخ دهي و حال آن که رگهاي گردنت بر پشت و شانه ات آويخته و بين بدن و سرت جدايي افتاده است ، و پس از آن ، آن حضرت را با کلماتي که نشان از کمال ايمان وي دارد ، اين گونه زيارت مي کند : فأشهد أنک ابن خاتم النبيين ، و ابن سيد المؤمنين ، و ابن حليف التقوي ، و سليل الهدي ، و خامس أصحاب الکساء ، و ابن سيد النقباء ، و ابن فاطمة سيدة النساء ، و ما لک لا تکون هکذا ، و قد غذتک کف سيد المرسلين ، و ربيت في حجر المتقين ، و رضعت من ثدي الايمان ، و فطمت بالاسلام

، فطبت حيا ، و طبت ميتا ، غير أن قلوب المؤمنين غير طيبة لفراقک ، و لا شاکة في الخيرة لک ، فعليک سلام الله و رضوانه ، و أشهد أنک مضيت علي ما مضي عليه أخوک يحيي بن زکريا ؛

شهادت مي دهم که تو فرزند خاتم پيامبران و سيد مؤمنان هستي . و تو هم پيمان پرهيزکاري و نتيجه ي هدايت و پنجمين اصحاب کسايي . و تو فرزند سيد نقيبان و زاده ي فاطمه سيده ي بانواني ، و چگونه چنان نباشي و حال آن که دستان سيد مرسلان غذايت داد و در دامن پرهيزکاران پرورش يافتي و از سينه ي ايمان شير خوردي و با اسلام از آن جدا گشتي . پس خوب زيستي و خوب به لقاي الاهي رسيدي ، گر چه دلهاي مؤمنان از فراق تو آرامش نمي گيرد ، و هيچ شک و ترديدي را در انتخاب صحيح تو و آنچه که در آن خير و صلاح توست ، به خود راه نمي دهد . پس بر تو سلام و رضوان خدا باد . و گواهي مي دهم که تو بر همان راهي قرار گرفتي که برادرت يحيي ، فرزند زکريا ، بر آن قدم نهاد . آن گاه نگاهش را به اطراف قبر مطهر دوخت و خطاب به شهيدان گلدشت کربلا گفت : سلام بر شما اي ارواحي که در اطراف حسين رحل افکنديد . . . ! شهادت مي دهم که شما نماز را به پا داشتيد و زکات را پرداختيد و امر به معروف نموديد و نهي از منکر کرديد و با کافران به جنگ برخاستيد و خدا را بندگي نموديد تا آن که به حد

يقين رسيديد . قسم به آن کسي که محمد را به پيامبري برانگيخت ! که ما در آنچه که انجام داديد شريک هستيم . عطيه مي گويد : به او گفتم : اي جابر ! چگونه ما با آنان شريکيم و حال آن که کاري نکرديم . نه در دشتي فرود آمديم و نه بر کوهي بالا رفتيم و نه جنگيديم و اينان بين سرها و بدنهاشان جدايي افتاد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بي سرپرست شدند ! ؟ جابر گفت : اي عطيه ، از حبيب خودم رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که فرمود : «هر کس که قومي را دوست بدارد ، با آنان محشور گردد و هر کس که کار قومي را دوست بدارد در عملشان شريک گردد . » قسم به کسي که محمد را به پيامبري برانگيخت که نيت من و ياران من ، با نيت و قصد حسين و يارانش يکي است . مرا به سمت خانه هاي کوفه ببر . . . [1] . اين خبر به خوبي وضعيت جابر را روشن مي سازد . چرا که از يک طرف ژرفاي شناخت و معرفت وي را نسبت به آل محمد صلي الله عليه و آله روشن و ادب زيارت او را آشکار ساخته ، و از سوي ديگر ، دشمنان امام حسين عليه السلام را ملحدان و بي دينان معرفي نموده است و به خوبي ميزان تولي و تبري وي را آشکار ساخته است . سيد بن طاووس چگونگي زيارت جابر را با تفصيلي ديگر به نقل از عطا [2] اين گونه آورده است : من در روز بيستم ماه صفر با

جابر بن عبدالله همراه بودم . هنگامي که به غاضريه رسيديم ، در نهر آب غسل کرد و پيراهن پاکي که همراه داشت به تن کرد . پس به من گفت : آيا چيزي از مواد خوشبو کننده همراه داري ؟ گفتم : سعد [3] دارم ، مقداري از آن را بر سر و تن خود قرار داد و با پاي برهنه به راه افتاد و در برابر سر مبارک حسين عليه السلام ايستاد و سه بار تکبير گفت و بي هوش روي قبر افتاد . هنگامي که به هوش آمد ، شنيدم که چنين مي گفت : السلام عليکم يا آل الله السلام عليکم يا صفوة الله ، السلام عليکم ياخيرة الله من خلقه ، السلام عليکم يا سادةالسادات ، السلام عليکم يا ليوث الغابات ، السلام عليکم يا سفينة النجاة ، السلام عليک يا أباعبدالله و رحمة الله و برکاته ، السلام عليک يا وارث علم الأنبياء ، السلام عليک يا وارث آدم صفوة الله ، السلام عليک يا وارث نوح نبي الله ، السلام عليک يا وارث ابراهيم خليل الله ، السلام عليک يا وارث اسماعيل ذبيح الله ، السلام عليک يا وارث موسي کليم الله ، السلام عليک يا وارث عيسي روح الله ، السلام عليک يا ابن محمد المصطفي ، السلام عليک يا ابن علي المرتضي ، السلام عليک يا ابن فاطمة الزهراء ، السلام عليک يا شهيد بن الشهيد ، السلام عليک يا قتيل بن القتيل ، السلام عليک يا ولي الله و ابن وليه ، السلام عليک يا حجة الله و ابن حجته علي خلقه ، أشهد أنک قد أقمت الصلاة ، و آتيت الزکاة ،

و أمرت بالمعروف ، و نهيت عن المنکر ، و بررت والديک ، و جاهدت عدوک ، أشهد أنک تسمع الکلام ، و ترد الجواب ، و أنک حبيب الله و خليله و نجيبه و صفيه و ابن صفيه ، زرتک مشتاقا ، فکن لي شفيعا الي الله ، يا سيدي ، أستشفع الي الله بجدک سيد النبيين ، و بأبيک سيد الوصيين ، و بأمک سيدة نساء العالمين ، لعن الله قاتليک و ظالميک و شانئيک و مبغضيک من الأولين و الآخرين ؛

سلام بر شما اي آل الله . سلام بر شما اي برگزيدگان خدا . سلام بر شما اي کساني که خداوند ايشان را از ميان خلق خود برگزيد . سلام بر شما اي سروران سرورها . سلام بر شما اي شيران جنگلها . سلام بر شما اي کشتي نجات . سلام بر تو اي اباعبدالله . و رحمت و برکت خداوندي بر تو باد ! سلام بر تو اي وارث علم پيامبران . سلام بر تو اي وارث آدم ، برگزيده ي خدا . سلام برتو اي وارث نوح ، پيامبر خدا . سلام بر تو اي وارث ابراهيم ، خليل الله . سلام بر تو اي وارث اسماعيل ذبيح الله . سلام بر تو اي وارث موسي ، کليم الله . سلام بر تو اي وارث عيسي ، روح الله . سلام بر تو اي فرزند محمد مصطفي . سلام بر تو اي فرزند علي مرتضي . سلام بر تو اي فرزند فاطمه ي زهرا . سلام بر تو اي شهيد فرزندشهيد . سلام بر تواي کشته ي فرزند کشته . سلام بر تو

اي ولي خدا و فرزند حجت او بر خلقش . گواهي مي دهم که تو نماز را به پا داشتي و زکات را پرداختي و امر به معروف و نهي از منکر نمودي و به پدر و مادرت نيکي روا داشتي و تو با دشمنت به جهاد برخاستي . شهادت مي دهم که تو سخن من را مي شنوي و پاسخ من را مي دهي و تو حبيب و دوست و نجيب و برگزيده ي خداوند و فرزند برگزيده ي او هستي . با حالت اشتياق به زيارت تو شتافتم ، پس به درگاه خداوند شفيع من باش . آقاي من ! من به واسطه ي جد ، تو سيد پيامبران و پدر تو سيد وصيان و مادر تو سرور زنان جهانيان ، شفاعت را خواهانم . خداوند لعنت کند کشندگان و ستمکاران و بدگويان و دشمنان تو را ، از اول ايشان تا آخرشان . آن گاه خود را بر روي قبر انداخت و دو گونه ي خود را بر آن نهاد و سپس چهار رکعت نماز خواند و به سمت قبر علي اکبر عليه السلام آمد و گفت : السلام عليک يا مولاي و ابن مولاي ، لعن الله قاتلک ، لعن الله ظالمک ، أتقرب الي الله بمحبتکم ، و أبرأ الي الله من عدوکم ؛ سلام بر تو اي مولا و فرزند مولايم ! خدا لعنت کند کشنده ي تو را ! خدا لعنت کند ستم کننده ي به تو را ! با دوستي به شما به خداوند نزديک مي شوم و از دشمنانتان نزد خداوند بيزاري مي جويم . سپس قبر را بوسيد و دو رکعت نماز خواند و رو به شهيدان نمود و گفت

: السلام علي الأرواح المنيخة بقبر أبي عبدالله ، السلام عليکم يا شيعة الله و شيعة رسوله و شيعة أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين ، السلام عليکم يا طاهرون ، السلام عليکم يا مهديون ، السلام عليکم يا أبرار ، السلام عليکم و علي ملائکة الله الحافين بقبورکم ، جمعني الله و اياکم في مستقر رحمته تحت عرشه ؛ سلام بر ارواحي که گرداگرد قبر اباعبدالله رحل افکنده اند . سلام بر شما اي شيعيان خدا و پيروان فرستاده ي او و تابعان اميرمؤمنان و حسن و حسين . سلام بر شما اي پاکان . سلام بر شما اي هدايت گران . سلام بر شما اي نيکان . سلام بر شما و بر فرشتگان خداوندي که بر گرد قبرهايتان مي گردند . خداوند من و شما را در جايگاه رحمت و در زير عرش خود به هم رساند . پس از آن به سمت قبر عباس فرزند اميرمؤمنان عليهماالسلام آمد و در حال ايستاده گفت : السلام عليک يا أباالقاسم ، السلام عليک يا عباس بن علي ، السلام عليک يا ابن أميرالمؤمنين ، أشهد لقد بالغت في النصيحة ، و أديت الأمانة ، و جاهدت عدوک و عدو أخيک ، فصلوات الله علي روحک الطيبة ، و جزاک الله من أخ خيرا ؛ سلام بر تو اي ابوقاسم . سلام بر تو اي عباس بن علي . سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان . شهادت مي دهم که تو نهايت کوشش را در نصيحت به کار بستي و حق امانت را به جا آوردي و بادشمن خود و برادرت به جهاد برخاستي . پس درود خداوندي بر روح پاک تو

باد . و خداوند در برابر خدمتي که به برادرت نمودي ، پاداش خيرت دهد . آن گاه دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و برگشت [4] . در هر صورت ، جابر همراه عطيه به شرف زيارت نايل آمد ؛ گر چه روشن نيست که چگونه عطيه به جابر پيوسته و هم سفر گرديده است و دو احتمال در اين جا وجود دارد : 1 . عطيه در آن سال به حج مشرف شده باشد و همراه جابر ، از حجاز به سمت کربلا آمده باشد . 2 . جابر خود به کوفه آمده و از آن جا همراه وي به کربلا مشرف شده باشد . زمان زيارت نيز بر روايت ابن طاووس ، روز بيستم صفر بوده است . ملاقات ايشان با امام زين العابدين عليه السلام و همراهانشان را در هيچ يک از دو روايت طبري و ابن طاووس نمي يابيم و اين نکته را در بحثهاي آينده بايد در نظر داشت .

پي نوشتها

[1] بشارة المصطفي ، ص 74 ، و همين مضمون با اندکي تفاوت در مقتل خوارزمي ، ج 2 ، ص 190 ديده مي شود .

[2] ظاهرا مقصود از عطا همان عطيه است ، همان طوري که محدث نوري نيز اين احتمال را داده است ، ر . ک : لؤلؤ و مرجان ، ص 149 .

[3] سعد ماده ي گياهي خوشبو کننده است . ابن منظور مي نويسد : السعد بالضم : من الطيب ، و السعادي مثله . . . قال الأزهري : السعد : نبت له أصل تحت الأرض أسود طيب . (ر . ک : لسان العرب ج 3 ، ص 316) .

[4] مصباح الزائر ،

ص 286 ؛ بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 329 .

آيا اهل بيت به کربلا آمدند ؟

مسئله ي ورود اسيران اهل بيت به کربلا ، امري است غير قابل انکار . چرا که افزون بر امکان آن ، اصل واقعه در بسياري از کتب تاريخي آمده است . ابن نما (م 645) آورده است : و لما مر عيال الحسين عليه السلام بکربلاء وجدوا جابر بن عبدالله الأنصاري ، رحمة الله عليه و جماعة من بني هاشم قدموا لزيارته في وقت واحد ، فتلاقوا بالحزن و الاکتئاب و النوح علي هذا المصاب المقرح لأکباد الأحباب ؛ و هنگامي که اهل بيت حسين عليه السلام به کربلا رسيدند ، جابر بن عبدالله انصاري و گروهي از بني هاشم را يافتند که براي زيارت آن حضرت آمده و هم زمان به هم رسيده بودند . آنان با حزن و اندوه و ناله بر اين مصيبت دلسوز گرد هم آمدند و به سوگواري پرداختند . [1] . سيد ابن طاووس (م 664) مي گويد : فوصلوا الي موضع المصرع ، فوجدوا جابر بن عبدالله الأنصاري رحمة الله و جماعة من بني هاشم و رجالا من آل الرسول صلي الله عليه و آله قد وردوا لزيارة قبر الحسين عليه السلام ، فوافوا في وقت واحد ، و تلاقوا بالبکاء و الحزن و اللطم ؛ پس به جايگاه شهادت رسيدند و جابر بن عبدالله انصاري و گروهي از بني هاشم و مرداني از آل پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدند که براي زيارت قبر حسين عليه السلام ، هم زمان گرد هم آمده بودند و گريه و اندوه سر داده و به سينه ي خود مي زدند . [2] . از اين بالاتر روايتي است که مرحوم

شيخ صدوق به سند خود ، از فاطمه ي بنت علي عليهاالسلام درباره ي جريان اسيران اهل بيت در شام نقل مي فرمايد ، تا آن جا که فرمود : الي أن خرج علي بن الحسين عليه السلام بالنسوة و رد رأس الحسين عليه السلام الي کربلاء ؛ تا آن گاه که حضرت علي بن حسين عليه السلام همراه زنان از شام خارج شد و سر حسين عليه السلام را به کربلا بازگرداند [3] . مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد اشراقي (ارباب) مي فرمايد : به حسب عادت ، بعيد مي نمايد که آن قافله ي دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گريه و سوگواري ممنوع شدند و اجساد شريفه ي شهداي خود را مقابل آفتاب ديدند ، بدون آگاهي بر حال مقابر مقدسه و اطلاع بر حال ، به مدينه رجوع کنند و به زيارت آن تربت مقدسه فائز نشده برگردند [4] . در اين جا اين پرسش به ذهن مي رسد که چرا برخي از علما به اين مسئله تصريح نکرده اند ؟ در پاسخ مي گوييم : اولا ، بسياري از دانشمندان اين مطلب را ذکر کرده اند ، که در صفحات آينده بيان خواهيم کرد . ثانيا ، عدم ذکر برخي از مورخان و بزرگان به معناي عدم حصول اين واقعه ي تاريخي نيست ، و نمي توان به صرف عدم ذکر ، اين مسئله را انکار نمود . [5] . بزرگاني که تنها به حرکت اهل بيت از شام به سمت مدينه اشاره نموده اند و سخني از کربلا به ميان نياورده اند ، عبارتند از : - شيخ مفيد ، ايشان مي نويسد : و في العشرين منه (الصفر) کان رجوع حرم سيدنا و مولانا أبي عبدالله

عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ بيستم ماه صفر روز بازگشت اهل بيت سيد و مولاي ما اباعبدالله الحسين عليه السلام از شام به سمت مدينه بود [6] . - شيخ طوسي ؛ ايشان چنين نگاشته است : و في اليوم العشرين منه (صفر) کان رجوع حرم سيدنا أبي عبدالله الحسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ در روز بيستم ازماه صفر اهل بيت سيد ما اباعبدالله حسين بن علي بن ابي طالب عليهماالسلام از شام به سوي مدينه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بازگشتند [7] . - شيخ رضي الدين علي بن يوسف بن مطهر حلي ؛ ايشان چنين آورده است : و في اليوم العشرين من صفر سنة احدي و ستين أو اثنين و ستين علي اختلاف الرواية به في قتل مولانا الحسين عليه السلام ، کان رجوع حرم مولانا أبي عبدالله الحسين عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ در روز بيستم ماه صفر سال 61 و يا 62 [8] ، بنابر اختلاف در روايت ، بازگشت اهل بيت مولاي ما حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از شام به سمت مدينه صورت گرفت [9] . - شيخ کفعمي ؛ ايشان در کتاب المصباح مي نويسد : و في العشرين منه (الصفر) کان رجوع حرم الحسين بن علي عليه السلام الي المدينة ؛ در بيستم از ماه صفر اهل بيت حسين بن علي عليه السلام به سمت مدينه بازگشتند [10] . و در جاي ديگر کتاب آورده است : و في هذا اليوم (العشرين من صفر) کان رجوع حرم الحسين عليه السلام من الشام الي

المدينة ؛ و در اين روز (بيستم صفر) اهل بيت حسين عليه السلام از شام به مدينه بازگشتند . [11] . به نظر مي رسد اين بزرگان تنها در مقام مشخص ساختن روز خروج اهل بيت از شام به قصد مدينه بوده اند و در اين جا به مسئله ي رفتن آنان به کربلا نظر نداشته اند ؛ چه آن که مسئله ي رفتن به کربلا بعدا مطرح گرديد . گرچه بايد ريشه ي آن را درخواست امام زين العابدين عليه السلام از يزيد براي بازگرداندن سر مطهر يافت . بنابر مطالب پيش گفته مي توان اين گونه نتيجه گرفت :

يک . اين بزرگان را نمي توان از مخالفان مسئله شمرد ؛ دو . بر طبق نقل آنان ، بيستم صفر ، زمان خروج ايشان از شام به قصد مدينه است و اين قصد ، منافاتي با رفتن به کربلا ندارد ؛ چون مرور از کربلا با قصد رفتن به مدينه که وطن اصلي ايشان است ، قابل جمع است . سه . اين که برخي ، چون سيد ابن طاووس ، از ظاهر عبارت شيخ طوسي چنين برداشت کرده اند که مقصود ايشان اين است که اهل بيت در بيستم صفر ، به مدينه رسيده اند ؛ خلاف ظاهر ، و يا لااقل مجمل است . ظاهر عبارت اين است که در اين روز از شام خارج شدند ، نه آن که به مدينه رسيدند ؛ چون کلمه ي «رجوع» غير از کلمه ي «وصول» است و با اين بيان ، ديگر مجالي براي استبعاد سيد ابن طاووس باقي نمي ماند .

پي نوشتها

[1] مثير الأحزان ، ص 107 .

[2] اللهوف ، ص 225 ؛ تسلية المجالس ، ج 2 ، ص 458 .

[3] شيخ صدوق ، الأمالي

، ص 232 ، ح 243 ؛ روضة الواعظين ، ص 192 ، بحارالأنوار ، ج 45 ، ص 140 ؛ العوالم ، ج 17 ، ص 440 .

[4] الأربعين الحسينية ، ص 207 .

[5] و به عبارتي ديگر عدم تصريح اعم از تصريح به عدم است .

[6] مسار الشيعة ، ص 46 .

[7] مصباح المتهجد ، ص 730 ؛ بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 334 .

[8] اين ترديد جا ندارد ، سال شهادت حضرت اباعبدالله حسين عليه السلام ، بنابر قول مشهور و بلکه متواتر سال شصت و يک هجري قمري بوده است .

[9] العدد القوية ، ص 219 .

[10] مصباح کفعمي ، ص 510 .

[11] همان ، ص 489

کدامين اربعين

چهل روز پس از شهادت

تعيين روز اربعين و سالي که اسيران اهل بيت در آن روز وارد کربلا شدند ، از مباحث مهم تاريخي در نهضت حسيني است ، که از ديرباز ذهن و انديشه ي دانشمندان را مشغول ساخته و موجب طرح نظريات و احتمالات گوناگوني گرديده و عده اي را به نفي و اثبات آن وادار نموده است . جا دارد که در آغاز مطالبي را به عنوان پيش درآمد مطرح ساخته و آن گاه وارد اصل مسئله گرديم .

اقوال در زمان بازگشت اهل بيت به کربلا

در رابطه ي با زمان بازگشت اهل بيت عليهم السلام به کربلا ، سه نظر وجود دارد : يک . آنان در اربعين اول ، يعني در بيستم صفر سال 61 هجري به کربلا آمدند . دو . ايشان در اربعين دوم ، يعني در بيستم صفر سال 62 هجري آمدند . سه . آنان در زماني غير از اين دوتاريخ ، به کربلا مشرف شدند . حق در بحث اين است که مسئله دائر مدار قول اول و سوم است . گر چه برخي از تاريخ نويسان [1] قول دوم را ذکر کرده اند ، ولي نمي توان به آن اعتماد نمود ، چون خالي از استدلال و شواهد تاريخي است و تنها براساس ظن و گمانه زني است . بنابراين ، مسئله را در دو محور اربعين اول و غير آن قرار مي دهيم ، و به ذکر دلايل هر دو نظريه و نقد آن مي پردازيم . [1] گويا احتمال آن را مرحوم سپهر در ناسخ التواريخ داده است و مرحوم آيت الله طبسي نجفي در مقتل الامام الحسين ، ص 285 (مخطوط) آن را نقل نموده است .

موافقان اربعين اول

عده اي از بزرگان ، نظر به بازگشت اهل بيت عليهم السلام عليهم السلام در اربعين اول داده اند ، و يا دست کم از ظاهر کلام ايشان اين معنا استفاده مي شود : يک . ابوريحان بيروني (م 440) ؛ ايشان در کتاب الآثار الباقية مي نويسد : شهر صفر ؛ في اليوم الأول : أدخل رأس الحسين عليه السلام مدينة دمشق ، فوضعه يزيد لعنه الله بين يديه ، و نقر ثناياه بقضيب کان في يده و هو يقول : لست من خندف ان لم

أنتقم *** من بني أحمد ما کان فعل

ليت أشياخي ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل

فأهلوا و استهلوا فرحا *** ثم قالوا يا يزيد لا تشل

قد قتلنا القرم من أشياخهم *** و عدلناه ببدر فاعتدل

و في العشرين رد رأس الحسين الي مجثمه [1] حتي دفن مع جثته ، وفيه زيارة الأربعين ، و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام [2] ؛ در روز اول ماه صفر ، سر حسين عليه السلام را وارد دمشق نمودند ، و يزيد - که لعنت خدا بر وي باد - آن را در مقابل خود نهاد . . . و در روز بيستم آن ، سر حسين عليه السلام را به بدنش ملحق کردند و در همان جا دفن نمودند و زيارت اربعين درباره ي اين روز است . و بدين سبب اين زيارت را «اربعين» گويند که چهل تن از اهل بيت او پس از مراجعت از شام قبرش را زيارت کردند ! [3] . دو . قرطبي (م 671) در تذکرة مي نويسد : و الامامية تقول ان الرأس أعيد الي الجثة بکربلاء بعد أربعين يوما من القتل ، و هو يوم معروف عندهم يسمون الزيارة فيه زيارة الأربعين ؛ اماميه مي گويند : سر مقدس ايشان پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و اين روز نزد آنان معروف است و از آن به زيارت ياد مي کنند و مقصود زيارت «اربعين» است [4] . سه . زکريا بن محمد بن محمود قزويني (م 682) ؛ ايشان در کتاب عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات مي نويسد : اليوم الأول منه : عيد بني أمية ، أدخلت فيه رأس

الحسين عليه السلام بدمشق ، و العشرون منه ردت رأس الحسين الي جثته ؛ اول ماه صفر عيد بني اميه است ؛ چون در آن روز سر حسين عليه السلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بيستم آن ماه ، سر ايشان را به بدن بازگردانده شد [5] . چهار . شيخ بهايي (م 1030) ؛ ايشان در کتاب توضيح المقاصد چنين آورده است : التاسع عشر (من الصفر) ؛ فيه زيارة الأربعين لأبي عبدالله الحسين عليه السلام - وفي هذا اليوم و هو يوم الأربعين من شهادته عليه السلام کان قدوم جابر الأنصاري رضي الله عنه لزيارته عليه السلام ، و اتفق في ذلک اليوم ورود حرمه عليه السلام من الشام الي کربلاء ، قاصدين المدينة علي ساکنه السلام و التحية ؛ روز نوزدهم ماه صفر ، زيارت اربعين حضرت امام حسين عليه السلام است . . . و در اين روز که روز اربعين است ، روز ورود جابر بن عبدالله انصاري است ، که به زيارت قبر آن حضرت شتافت و آن روز با روز ورود اهل بيت امام حسين عليه السلام از شام به کربلا يکي گرديد ؛ در حالي که ايشان قصد عزيمت به مدينه را داشتند . [6] . پنج . مناوي (م 1031) در ضمن ذکر اقوال گوناگون درباره ي محل دفن سر مطهر امام حسين عليه السلام مي گويد : و الامامية يقولون الرأس أعيد الي الجثة و دفن بکربلاء بعد أربعين يوما من القتل ؛ اماميه مي گويند : پس از چهل روز از شهادت ، سر به بدن بازگردانده شد و درکربلا دفن گرديد . [7] . شش . علامه ي مجلسي (م 1110) در رابطه ي با علت

استحباب زيارت سيدالشهداء عليه السلام در روز اربعين مي فرمايد : و المشهور بين الأصحاب أن العلة في ذلک رجوع حرم الحسين صلوات الله عليه في مثل ذلک اليوم الي کربلاء عند رجوعهم من الشام و الحاق علي بن الحسين صلوات الله عليه الرؤس بالأجساد ؛ مشهور بين اصحاب اين است که علت آن ، بازگشت اهل بيت حسين عليه السلام در چنين روزي به کربلا است ، هنگامي که از شام باز مي گشتند . و علي بن حسين عليه السلام سرهاي مقدس را به اجساد ايشان ملحق ساخت . [8] . - برخي از ظاهر اين عبارت چنين برداشت کرده اند که ايشان شهرت بين اصحاب را درباره ي بازگشت اهل بيت در روز اربعين بازگو نموده اند . ممکن است گفته شود که متعلق شهرت ، استحباب زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام در روز اربعين است ، نه بازگشت اهل بيت در روز اربعين به کربلا ! هفت . شبراوي مي نويسد : و قيل أعيد الي الجثة بکربلاء بعد أربعين يوما من مقتله ؛ گفته شده است که سر به بدن آن حضرت بعد از چهل روز پس از شهادت ، به بدن بازگردانده شد [9] . هشت . شبلنجي (م 1322 [10] ) نيز مي گويد : و ذهبت الامامية الي أنه أعيد الي الجثة و دفن بکربلاء بعد أربعين يوما من المقتل ؛ نظر اماميه اين است که سر آن حضرت به بدن ايشان ملحق گرديد ، و چهل روز پس از شهادت آن حضرت در کربلا به خاک سپرده شد . [11] . نه . آيت الله ميرزا محمد اشراقي (ارباب) (م 1341 ق) پس از ذکر روايت بشارة المصطفي درباره ي زيارت

جابر مي نويسد : در اين خبر معتبر ، مذکور نيست که زيارت جابر در روز اربعين بوده يا روز ديگر و نيز ذکر نشده که زيارت جابر در سال اول شهادت بود يا بعد ؛ ليکن مذکور در ساير کتب شيعه ، تحقق هر دو امر است . در هر حال ورود اهل بيت را به کربلا در روز اربعين بسياري ذکر کرده اند ، از عامه و خاصه ؛ مانند ابن نما و ابن طاووس و ابومخنف و صاحب کتاب نورالعين ، و از عبارت امالي صدوق نيز ظاهر شود که گويد : خرج علي بن الحسين عليه السلام

بالنسوة و رد الرأس الي کربلاء . . . و در سيره و تاريخ محفوظ است . که بعد از سال شهادت ، اهل بيت مسافرتي به عراق ننموده اند . ايشان پس از ذکر خلاصه ي نظر محدث نوري مي فرمايد : و حاصل او زياده بر استبعاد چيزي نيست و امور منقوله را نتوان به استغراب تکذيب کرد ، اگر چه سيد بن طاووس با آن که خود او در کتاب لهوف ورود اهل بيت [12] را در اربعين ذکر کرده ، در کتاب اقبال استبعاد نموده و هرگاه کسي تأمل و تتبع در وضع مسافرت اعراب و خصوصا در ازمنه ي سابقه نموده باشد ، مي داند که اين گونه طي مسافت ايشان خلاف عادت نيست ، خصوصا هر گاه قافله اي شتاب داشته باشد و از اين قبيل سرعت سير (در) مسافرت بسي معهود است . . . در هر حال وجهي براي تکذيب ورود اهل بيت به کربلا نيست . [13] . ده . آيت الله شهيد قاضي طباطبايي ؛ ايشان رنج فراواني در اثبات اين

مسئله تحمل نمود و کتابي بزرگ در اين باره گردآوري نمود ، که خلاصه ي ادله ي او را به هنگام طرح ادله ي محدث نوري خواهيم آورد . - گفتني است که گر چه برخي از نقلهاي فوق ، تنها بازگرداندن سر مقدس به بدن طاهر آن حضرت در روز اربعين را ذکر کرده است ، ولي از آن جا که مسئله ي الحاق سر به بدن ، از مسئله ي بازگشت اهل بيت به کربلا جدا نيست ، و بنابر قول مشهور اين کار توسط امام زين العابدين عليه السلام صورت پذيرفت ، از اين رو سخن قرطبي و پس از آن قزويني ، مناوي ، شبراوي و شبلنجي را آورديم .

پي نوشتها

[1] جثته (خ ل) .

[2] الآثار الباقية ، ص 422 .

[3] الآثار الباقية ، فصل 20 ، ص 528 (ترجمه ي اکبر دانا سرشت) .

[4] التذکرة ، ج 2 ، ص 668 .

[5] عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات ، ص 45 .

[6] توضيح المقاصد ، ص 6 . همان گونه که گذشت ، فرمايش ايشان که روز نوزدهم را روز اربعين دانسته اند ، مبني برمحاسبه ي روز عاشورا در ضمن عدد اربعين است ، وظاهر آن است که محاسبه از روز بعد است ، و هيچ کس جز ايشان اين روز را به عنوان روز اربعين معرفي نکرده است .

[7] فيض القدير ، ج 1 ، ص 205 .

[8] بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 334 .

[9] الاتحاف بحب الأشراف ، ص 70 .

[10] معجم المؤلفين ، ج 13 ، ص 53 .

[11] نور الأبصار ، ص 121 .

[12] مرحوم سيد در لهوف تنها ورود اهل بيت را به کربلا و ملاقات

با جابر را نقل نموده اند ، و زمان را معين نساخته اند .

[13] الأربعين الحسينية ، ص 207 - 205 .

مخالفان اربعين اول

عده اي از دانشمندان نتوانسته اند بازگشت اهل بيت عليهم السلام را در اربعين اول بپذيرند و آن را بعيد و يا محال دانسته اند ، که سخنان برخي از ايشان را مي آوريم : يک . سيد بن طاووس ؛ ظاهرا ايشان نخستين کسي است که به اين مطلب خدشه وارد مي سازد ، و با برداشتي که خود از کلام شيخ طوسي دارد ، بازگشت اهل بيت را در اين تاريخ بعيد دانسته است . او مي نويسد : و وجدت في المصباح أن حرم الحسين عليه السلام و صلوا المدينة مع مولانا علي بن الحسين عليه السلام يوم العشرين من صفر ، و في غير المصباح أنهم وصلوا کربلاء أيضا في عودهم من الشام يوم العشرين من صفر ، و کلاهما مستبعد ، لأن عبيدالله بن زياد لعنه الله کتب الي يزيد يعرفه ما جري و يستأذنه في حملهم ، و لم يحملهم حتي عاد الجواب اليه ، و هذا يحتاج الي نحو عشرين يوما أو أکثر منها ، و لأنه لما حملهم الي الشام روي أنهم أقاموا فيها شهرا في موضع لا يکنهم من حر و لا برد ، و صورة الحال يقتضي أنهم تأخروا أکثر من أربعين يوما من يوم قتل عليه السلام الي أن وصلوا العراق أو المدينة ، و أما جوازهم في عودهم علي کربلاء ، فيمکن ذلک ، و لکنه ما يکون وصولهم اليها يوم العشرين من صفر ، لأنهم اجتمعوا علي ما روي جابر بن عبدالله الأنصاري ، فان کان جابر وصل زائرا من الحجاز فيحتاج وصول

الخبر اليه و مجيئه أکثر من أربعين يوما ، و علي أن يکون جابر وصل من غير الحجاز من الکوفة أو غيرها ؛ در مصباح ديدم که اهل بيت حسين عليه السلام همراه علي بن حسين عليه السلام در روز بيستم صفر ، به مدينه رسيدند و در غير مصباح يافتم که آنان به هنگام بازگشت از شام ، در همان روز به کربلا رسيدند و هر دوي آن بعيد است ؛ براي آن که عبيدالله بن زياد - لعنه الله - نامه اي براي يزيد نوشت که در آن ماجرا را نوشته و براي فرستادن اسيران به شام کسب اجازه نمود و او تا هنگامي که پاسخ را دريافت نکرد ، اقدام به ارسال ايشان ننمود و اين کار به بيست روز يا بيشتر نيازمند است . همچنين روايت شده است هنگامي که اهل بيت را به شام بردند ، آنان يک ماه در جايي بودند که ايشان را از گرما و سرما بازنمي داشت و صورت قضيه اين است که آنان پس از اربعين به عراق و يا مدينه رسيدند . اما عبور ايشان از کربلا هنگام بازگشت امکان پذير است ، ولي در روز بيستم صفر نبوده است ؛ چرا که آنها - طبق روايت - با جابر بن عبدالله انصاري ملاقات کردند و اگر جابر به عنوان زيارت از حجاز آمده باشد ، رسيدن خبر به او و آمدن وي به کربلا ، بيش از چهل روز نيازمند است . [1] . - گفتني است که آنچه ايشان از کلام شيخ طوسي در مصباح المجتهد نقل کرده است ، با عبارتي که ما از اين کتاب آورديم

نمي سازد . آنچه در مصباح شيخ است اين است : و في اليوم العشرين منه کان رجوع حرم سيدنا أبي عبدالله الحسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ [2] . «رجوع» و بازگشت از شام به مدينه غير از «وصول» و رسيدن به مدينه است . در کلام شيخ طوسي کلمه ي وصول وجود ندارد ، بنابراين ، اين را بايد برداشت سيد بن طاووس از کلام شيخ دانست ، که ما با برداشت ايشان موافق نيستيم و با اين بيان ، اين که ايشان دو امر بازگشت به مدينه و يا به کربلا در تاريخ بيستم صفر سال 61 را بعيد دانسته است ، امر اول موضوعا منتفي است ؛ ولي در هر حال ، ايشان با توجه به قراين و مستندات تاريخي که ذکر مي کند ، بازگشت اهل بيت را در اربعين اول و حتي زيارت جابر بن عبدالله انصاري را در اين تاريخ نمي پذيرد و اين شواهد را دليل قول خود مي داند : الف . عبيدالله بن زياد ، از کوفه نامه براي يزيد فرستاد و کسب تکليف کرد ، رفت و برگشت نامه ، حدود بيست روز و يا بيشتر لازم دارد . ب . روايت شده است که اهل بيت حدود يک ماه در شام در جاي بسيار نامناسبي که ايشان را از گرماي روز و از سرماي شب محافظت نمي نمود اقامت داشتند . ج . جابر بن عبدالله نيز نمي تواند در بيستم صفر خود را به کربلا برساند ، چون رسيدن خبر به حجاز و حرکت او از حجاز به سمت کربلا

به بيش از چهل روز نياز دارد . ايشان در پايان ، امکان عبور از کربلا و ملاقات با جابر را در غير اربعين اول مي پذيرد . - فرمايش اخير ايشان مبني بر اين که : «چنانچه جابر در حجاز از شهادت آن حضرت آگاه شده و آن گاه رهسپار کربلا شده باشد ، به بيش از چهل روز وقت نياز خواهد بود» ، تمام نيست ؛ چون مدينه در شهادت امام حسين عليه السلام سه بار به ضجه افتاد : 1 . در روز عاشورا ، ام سلمه خواب عجيبي ديد . وي پيامبر صلي الله عليه و آله را غبار آلود ديد . از او علت را پرسيد . خبر داد که من هم اکنون به شهادت رسيدن حسين را ديدم . [3] همچنين آن حضرت به ام سلمه شيشه اي پر از خاک داده بود و فرموده بود که هر گاه اين خاک رنگ خون به خود گرفت ، بدان که حسينم به شهادت رسيده است . ام سلمه پس از آن خواب ، سراغ آن خاک رفت و آن را چنان يافت که پيامبر صلي الله عليه و آله پيش بيني فرموده بود . آن گاه چنان ضجه و فغان وناله سر داد که هجوم زن و مرد اهل مدينه را در پي داشت ، که از جمله ي آنان ابن عباس بود . [4] ماجراي قاروره در کتب شيعه و اهل سنت نقل شده است ؛ [5] بنابراين ، هيچ بعدي ندارد که جابر در مدينه بوده و با آن معرفتي که دارا بود ، پس آگاهي يافتن از عمق فاجعه ي کربلا ، به دان سو رهسپار گردد . 2

. پس از فاجعه ي کربلا ، از سوي عاملان حکومت ، خبر رسمي به والي مدينه و مردم اعلام شد ، بنابراين فرض ، با توجه به وجود پيک ، چنانچه تا حوالي آخر محرم و ابتداي صفر اين خبر به مدينه رسيده باشد ، باز حرکت جابر از مدينه و رسيدن او به کربلا در بيستم صفر توجيه پذير خواهد بود . 3 . به هنگام رسيدن اهل بيت به مدينه [6] . دو . علامه ي مجلسي ؛ ايشان پس از ذکر قول مشهور بين اصحاب درباره ي بازگشت به کربلا در اربعين اول و قول ديگر مبني بر مراجعت ايشان در اين تاريخ به مدينه ، هر دو را نمي پذيرد و مي گويد : اعلم أنه ليس في الأخبار ما العلة في استحباب زيارته صلوات الله عليه في هذا اليوم ، و المشهور بين الأصحاب أن العلة في ذلک رجوع حرم الحسين صلوات الله عليه في مثل ذلک اليوم الي کربلاء عند رجوعهم من الشام ، و الحاق علي بن الحسين صلوات الله عليه الرؤوس بالأجساد ، و قيل في مثل ذلک اليوم رجعوا الي المدينة ، و کلاهما مستبعدان جدا ، لأن الزمان لا يسع ذلک کما يظهر من الأخبار و الآثار ، و کون ذلک في السنة الأخري أيضا مستبعد ؛ از اخبار و روايات ، علت استحباب زيارت آن حضرت در روز اربعين دانسته نيست و مشهور بين اصحاب اين است که علت آن ، بازگشت اهل بيت امام حسين عليه السلام در مثل چنين روزي از شام به کربلا و ملحق ساختن سرها به بدنها به دست علي بن حسين عليه السلام است . و

گفته شده است که در مثل چنين روزي ، آنان به مدينه بازگشتند و هر دوي آن بعيد است ؛ چون زمان ، گنجايش آن را ندارد ؛ همان گونه که از اخبار و روايات دانسته مي شود . و اما آن که آنان در اربعين سال بعد به کربلا رسيده باشند ، آن هم بعيد است . [7] . سه . محدث نوري ؛ ايشان مسئله بازگشت در اربعين اول را به طور کلي منکر شده است و ادله اي قابل توجه دارد . که ذهن عده اي را به خود مشغول داشته است و تفصيل کلام ايشان خواهد آمد . چهار . محدث قمي ؛ ايشان نيز بازگشت در اربعين اول را بعيد دانسته و مي نويسد :

مکشوف باد که ثقات محدثين و مورخين متفق اند ، بلکه خود سيد جليل علي بن طاووس نيز روايت کرده که بعد از شهادت حضرت امام حسين عليه السلام ، عمر سعد ملعون نخست سرهاي شهدا را نزدابن زياد لعين روانه کرد و از پس آن ، روز ديگر اهل بيت را به جانب کوفه برد و ابن زياد خبيث بعد از شناعت و شماتت با اهل بيت عليهم السلام ايشان را محبوس داشت ، و نامه به يزيد بن معاويه فرستاد که در باب اهل بيت و سرها چه عمل نمايد . يزيد لعين جواب نوشت که به جانب شام روان بايد داشت . لاجرم ابن زياد ملعون تهيه ي سفر ايشان نموده و ايشان را به جانب شام فرستاد . و آنچه از قضاياي عديده و حکايات متفرقه ي سير ايشان به جانب شام از کتب معتبره نقل شده چنان مي نمايد که سير ايشان را از راه سلطاني و

قراي بريه و غربي فرات بوده ، آن هم قريب به بيست روز مي شود . چه ما بين کوفه و شام به خط مستقيم 175 فرسخ گفته شده ، و در شام هم قريب به يک ماه توقف کرده اند ، چنان که سيد در اقبال فرموده . . . پس با ملاحظه ي اين مطالب خيلي مستبعد است که اهل بيت بعداز اين همه قضايا از شام برگردند و روز بيستم صفر که روز اربعين و روز ورود جابر به کربلا بوده وارد شوند و خود سيد أجل اين مطلب را در اقبال مستبعد شمرده ، به علاوه آن که احدي از أجلاي فن حديث و معتمدين اهل سير و تواريخ در مقاتل و غيره اشاره به اين مطلب نکرده اند ، با آن که ديگر ذکر آن از جهاتي شايسته بوده ، بلکه از سياق کلام ايشان انکار آن معلوم مي شود ؛ چنان که ازعبارت شيخ مفيد در باب حرکت اهل بيت به سمت مدينه دريافتي . و قريب اين عبارت را ابن اثير و طبري و قرماني و ديگران ذکر کرده اند و در هيچ کدام ، ذکري از سفر عراق نيست ؛ بلکه شيخ مفيد و شيخ طوسي و کفعمي گفته اند که در روز بيستم صفر حرم حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام رجوع کردند از شام به مدينه و در همان روز جابر بن عبدالله به جهت زيارت امام حسين عليه السلام به کربلا آمد و اول کسي است که امام حسين عليه السلام را زيارت کرد . . . و بعضي احتمال داده اند که اهل بيت عليهم السلام در حين رفتن از کوفه به شام به کربلا آمده اند و اين احتمال به جهاتي بعيد است و

هم احتمال داده شده که بعد از مراجعت از شام به کربلا آمده اند ، ليکن در غير روز اربعين بوده ، چه سيد و شيخ ابن نما که نقل کرده اند ورود ايشان را به کربلا ، به روز اربعين مقيد نساخته اند واين احتمال نيز ضعيف است ، به سبب آن که ديگران مانند صاحب روضة الشهداء و حبيب السير و غيره که نقل کرده اند ، مقيد به روز اربعين ساخته اند . و از عبارت سيد نيز ظاهر است که با جابر در يک روز و يک وقت وارد شدند ، چنان که فرموده : «فوافوا في وقت واحد» ، و مسلم است که ورود جابر به کربلا در روز اربعين بوده و به علاوه ي آنچه ذکر شد تفصيل ورود جابر به کربلا در کتاب مصباح الزائر سيد بن طاووس ، و بشارة المصطفي که هر دو از کتب معتبره است موجود است و ابدا ذکري از ورود اهل بيت در آن هنگام نشده ، با آن که به حسب مقام بايد ذکر شود . [8] . ايشان مطلبي اضافه بر سخن محدث نوري ندارد ، و با پاسخي که آن جا داده مي شود پاسخ ايشان معلوم مي گردد . پنج . مرحوم شيخ محمد ابراهيم آيتي ؛ ايشان نيز منکر قضيه شده است و آن را جزء افسانه هاي تاريخي شمرده است ! [9] . شش . آيت الله شهيد مطهري ؛ ايشان خبر ملاقات اهل بيت با جابر را منکر شده و مي فرمايد تنها کسي که اين مطلب را نقل کرده سيد بن طاووس در لهوف است ، و هيچ کس غير از ايشان نقل نکرده است ! حتي خود سيد در ديگر

کتابهاي خود متعرض آن نگرديده است و دليل عقلي نيز با آن سازگاري ندارد . [10] . - گفتني است که اگر مقصود ايشان از انکار خبر ملاقات ، عدم حصول آن در خصوص روز اربعين است ، که ظاهر عبارت ايشان ، به ويژه با ضميمه ي دليل عقلي ، اين را مي نمايد ، بايد گفت که سيد بن طاووس ، حتي در کتاب لهوف ، نيز چنين چيزي را نگفته است . و اگر مقصود ايشان انکار اصل ملاقات اهل بيت با جابر در کربلاست ، سيد متفرد نيست و پيش از او ابن نما [11] و پس از اوشيخ بهايي [12] و سيد محمد بن ابي طالب [13] ، علامه مجلسي [14] ، قندوزي [15] و ديگران گفته اند .

پي نوشتها

[1] اقبال الأعمال ، ص 589 .

[2] مصباح المتهجد ، ص 730 .

[3] ر . ک : سنن ترمذي ، ج 5 ، ص 657 ؛ المعجم الکبير ، ج 23 ، ص 373 ، ح 882 ؛ تاريخ دمشق (ترجمة الامام الحسين عليه السلام) ، ص 388 ؛ کفاية الطالب ، ص 433 ؛ اسد الغابة ، ج 1 ، ص 22 ؛ الخصائص الکبري ، ج 2 ، ص 126 ؛ البداية و النهاية ، ج 8 ، ص 202 ؛ سير اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 316 ؛ الصواعق المحرقه ، ص 294 ؛ تهذيب الکمال ، ج 2 ، ص 439 ؛ مقتل الخوارزمي ، ج 2 ، ص 96 ؛ ذخائر العقبي ، ص 148 ؛ نظم درر السمطين ، ص 217 ؛ جواهر المطالب ، ج 2 ، ص 298

؛ امالي شيخ صدوق ، ص 202 .

[4] امالي شيخ طوسي ، ص 315 ، مجلس 11 ، ح 640 .

[5] المعجم الکبير (طبراني) ، ج 3 ، ص 114 ، ح 2817 ؛ کفاية الطالب ، ص 426 ؛ مقتل الخوارزمي ، ج 1 ، ص 162 ؛ تهذيب الکمال ، ج 6 ، ص 408 ؛ مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 189 ؛ الصواعق المحرقة ، ص 292 ؛ تهذيب التهذيب ، ج 2 ، ص 346 ؛ ذخائر العقبي ، ص 146 ؛ الخصائص الکبري ، ج 2 ، ص 125 ؛ الکامل في التاريخ ، ج 4 ، ص 93 ؛ الارشاد ، ج 2 ، ص 130 ؛ دلائل الامامة ، ص 180 ؛ اعلام الوري ، ص 217 ؛ روضة الواعظين ، ج 1 ، ص 193 ؛ نظم درر السمطين ، ص 215 .

[6] ر . ک : الرکب الحسيني في الشام و منها الي المدينة المنورة ، ص 373 .

[7] بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 334 .

[8] منتهي الآمال ، ص 525 - 524 .

[9] بررسي تاريخي عاشورا ، ص 148 .

[10] حماسه ي حسيني ، ج 1 ، ص 30 .

[11] مثير الأحزان ، ص 107 .

[12] توضيح المقاصد ، ص 6 .

[13] تسلية المجالس ، ج 2 ، ص 458 .

[14] جلاء العيون ، ص 450 .

[15] ينابيع المودة ، ج 3 ، ص 92 .

متوقفان

و در مقابل ، برخي چون آيت الله شيخ محمد رضا طبسي نجفي ، در مسئله توقف نموده و هيچ يک از دو

نظر اربعين اول يا دوم را نتوانسته اختيار کند و مي فرمايد : فعليه أنا من المتوقفين في ذلک ، و لکن المشهور عند عوام الناس في السنة الأولي ، مع أن ظاهر عدة التواريخ أن توقفهم في الشام لا يقل من شهر ؛ بنابراين ، من از زمره ي توقف کنندگان در مسئله هستم (و هيچ يک از دو قول را اختيار نمي کنم) ولي مشهور نزد عوام مردم اين است که آنان در اربعين اول به کربلا بازگشتند . با آن که ظاهر بعضي کتب تاريخي اين است که توقف ايشان در شام کمتر از يک ماه نبوده است . [1] . [1] مقتل الامام الحسين عليه السلام ، ص 285 (نسخه ي خطي) .

دو ديدگاه در ترازوي نقد

مرحوم محدث نوري و قاضي طباطبايي ، در دو جهت مسئله قرار دارند . محدث نوري به طور کلي منکر بازگشت اهل بيت در اربعين اول است و شبهه ي ابن طاووس در اقبال الأعمال را با حواشي ديگر پرورش داده و ديگراني چون محدث قمي تحت تأثير او قرار گرفته اند . و در طرف مقابل ، شهيد قاضي طباطبايي در مقام اثبات مراجعت اهل بيت در اربعين اول برآمده و با پروراندن جواب مرحوم اشراقي و نگارش کتابي قطور به پاسخ گويي ايشان آمده و به حق رنج فراوان و زحمت بسيار کشيده است . از اين روي ، ما به طور خلاصه ، ادله ي هر دو طرف را به نقد و بررسي مي نشينيم .

سخن و ديدگاهي ديگر

تاکنون معلوم شد که شهرت مورد ادعا با توجه به محذورات ذکر شده کارساز نيست ، وشواهدي که ذکر گرديد فرض امکان را ثابت مي کند ، ولي براي اثبات وقوع کافي نيست . و اما ملازمه بين زيارت جابر و ملاقات وي با اهل بيت را با بازگشت ايشان به کربلا در اربعين اول اينگونه مي توان منتفي دانست : با توجه به قراين ، به نظر مي رسد جابر بن عبدالله انصاري ، آن يار وفادار و دانشمند عارف و آگاهي که رنج سفر را به جان خريده و از عواقب کار خود نهراسيده و در بزرگسالي و کهولت سن به سمت کربلا رهسپار شده است ، به يک زيارت بسنده نکند و دست کم دو بار به زيارت قبر مولا و محبوب خود سالار شهيدان امام حسين عليه السلام شتافته باشد : زيارت اول : زيارتي است که طبري در بشارة المصطفي [1] و

سيد بن طاووس در مصباح الزائر [2] و خوارزمي در مقتل الحسين عليه السلام [3] آورده اند . زيارت دوم : زيارتي است که مقرون به ملاقات با اهل بيت عليهم السلام است . در زير به تبيين اين ديدگاه خواهيم پرداخت : 1 . در روايت طبري و سيد بن طاووس و خوارزمي ، هيچ گونه اشاره اي به مسئله ي ملاقات نشده است ؛ بلکه قرينه بر عدم حصول ملاقات نيز وجود دارد . طبري و خوارزمي تصريح مي کنند که پس از انجام زيارت ، جابر از عطيه مي خواهد که او را به سمت خانه هاي کوفه هدايت کند . آن گاه هر دو در اين مسير گام برداشتند . [4] بسيار بعيد است که حادثه اي با اين اهميت واقع گردد و عطيه آن را نقل نکند . 2 . آنچه از خبر طبري و سيد بن طاووس و خوارزمي استفاده مي شود اين است که هنگام زيارت جابر ، کسي غير از ايشان نبوده است و حال آن که زيارت مقرون به ملاقات با اهل بيت ، وقتي بوده است که گروهي از بني هاشم نيز به زيارت قبر آن حضرت شتافته بودند و اهل بيت هنگامي که به کربلا رسيدند ، جابر را با عده اي از بني هاشم در آن جا يافتند . [5] . 3 . در زيارت اول ، نام و نقش عطيه برجسته است ، در صورتي که در زيارت دوم هيچ نام و اثري از عطيه وجود ندارد . 4 . تصريح مورخان و دانشمندان مبني بر اين که جابر نخستين زائر امام حسين عليه السلام است ، اثبات کننده ي اين مطلب است که زيارت وي پيش از زيارت گروهي از بني هاشم است و با

اين بيان ، زيارت جابر با عطيه را بايد

نخستين زيارت او قرار داد . خلاصه ، آنچه طبري و سيد بن طاووس در (مصباح الزائر) و خوارزمي آورده اند ، که در آن نام عطيه وجود دارد و هيچ گونه اشاره اي از حضور بني هاشم ندارد و سرانجام زيارت ، به رهسپاريشان به سمت کوفه ختم مي شود ، با آنچه که ابن نما و سيد بن طاووس در (لهوف) آورده اند ، که در آن اثري از نام و نقش عطيه نيست ، فرق مي کند و هيچ گونه بعدي ندارد که شخصي چون جابر به يک زيارت بسنده نکند . بنابراين ، روز اربعين روز زيارت جابر پس از گذشت چهل روز از شهادت سالار شهيدان ، حسين بن علي عليهماالسلام است ، و زيارت اهل بيت و ملاقات جابر با ايشان پس از اربعين است ؛ گرچه دقيقا روز آن را نمي دانيم ، ولي مسلما پيش از اربعين دوم است . با توجه به نقلي که ورود سر مطهر را به شام در اول ماه صفر تعيين کرده است [6] ، چنانچه ورود اهل بيت را هم در اين تاريخ به شام بدانيم [7] و با تکيه به خبري که زمان خروج ايشان ، بيستم ماه صفر تعيين شده است [8] ، مدت اقامت ايشان در شام ، بيست روز بوده و بابر آن که مسير بازگشت آنان از راه ميانبر باديةالشام بوده باشد ، زمان رسيدن اهل بيت به کربلا فاصله ي چنداني با اربعين اول ندارد . و مي توان گمان کرد که آنان در حدود پايان صفر و يا در اوايل ربيع الاول به کربلا رسيده باشند و چنانچه مدت اقامت ايشان

را حدود يک ماه [9] و يا يک ماه و نيم [10] ، بدانيم ، و يا بازگشت را هم از راه سلطاني بدانيم زمان مقداري به تأخير مي افتد و بعيد است که درغير از ماه ربيع الاول بوده باشد . با اين بيان بسياري از مشکلات مسئله حل مي شود ، و بسياري از منازعات و کشمکشها پايان مي پذيرد . اما آنچه مرحوم قاضي طباطبايي از آن به عنوان فهم علما ياد کرده است ، نمي تواند به عنوان دليل مطرح گردد و در فرض تحقق ، ناشي از ثبوت ملازمه ي بين زيارت جابر و حصول ملاقات است ، که مورد پذيرش قرار نگرفت . با توجه به مطالب گذشته ، نتيجه ي بحث اين است : چنانچه اهل بيت را از طريق بادية الشام به شام برده و آنان از همان مسير به کربلا بازگشته باشند ، و زمان خروج را نيز بيستم صفر ندانيم ، امکان رسيدن به کربلا در اربعين اول وجود دارد . ولي قرايني مسير رفت را از اين مسير تأييد نمي کند ، و سيد امين که اين احتمال را ذکر مي کند ، هيچ گونه دليل و شاهدي را نمي آورد و تنها با ذکر کلمه ي «لعل» و شايد آن را مطرح ساخته است و در هيچ کتاب معتبر و غير معتبري ، اثري از حرکت در اين مسير به چشم نمي خورد . افزون بر آن ، حکومت فاسد بني اميه مي خواست نهايت بهره را از جنايت ننگين خود به دست آورد ؛ بنابراين ، حرکت دادن آنها از راه سلطاني ، که گفته مي شود چهل منزل را در خود داشت ، منطقي جلوه مي سازد

و حرکت در اين مسير به حدود بيست روز وقت نياز دارد . و باقي ماندن آثاري از شهيدان و اهل بيت در اين مسير به عنوان تأييد مي تواند مورد استناد قرار گيرد ، مثل مشهد نقطه [11] ، و يا مدفن برخي از کودکان آل البيت درمسير ، مثل شهرهاي حلب يا بعلبک . در برخي ازکتب مورد توجه تاريخي ، بعضي از جريانات راه را ذکر کرده اند که مربوط به راه سلطاني است ؛ مثل قضيه ي دير راهب [12] در قنسرين [13] ، سخنان بعضي از اهل بيت در بعلبک . بنابراين ، با توجه به مدت اقامت اهل بيت در شام که تا حدود يک تا يک ماه و نيم گفته اند ، همچنانکه سيدبن طاووس ، و پيش از او قاضي نعمان گفته است و باعنايت به مدتي که در کوفه زنداني بوده اند ، (اگر چه آن مدت کم باشد) و مسئله ي کسب تکليف از يزيد توسط پيک و يا حتي کبوتر نامه بر ، باز بازگشت اهل بيت را در اربعين اول منطقي نمي دانيم . اما تصريح برخي مثل بيروني و قزويني و شيخ بهايي و ديگران ، معارض است با نقل برخي همانند قاضي نعمان ، که از نظر تاريخي بر آنها مقدم است و مثل آنان ذوفنون نبوده است . و آنچه به اماميه نسبت داده اند ناشي از ملازمه ي بين زيارت جابر و حصول ملاقات وي با اهل بيت در اربعين اول است که مورد پذيرش قرار نگرفت ، و آن را در زيارتي ديگر پس از اربعين دانستيم . اما تاريخ الحاق سر مطهر به جسد طاهر را يا بايد در روز اربعين ندانيم ،

و يا آن را امري ويژه ، و با شرايطي خاص بدانيم ؛ همچنان که سيد بن طاووس به آن رسيده است . [14] .

پي نوشتها

[1] بشارة المصطفي ، ص 74 .

[2] مصباح الزائر ، ص 286 .

[3] مقتل الحسين ، ج 2 ، ص 190 .

[4] آن جا که جابر به عطيه مي گويد : «خذني نحو ابيات کوفان ، ثم صارا في الطريق» (ر . ک : بشارة المصطفي ، ص 75) .

[5] ابن نما در مثير الأحزان ، ص 107 مي گويد : «و لما مر عيال الحسين عليه السلام وجدوا جابر بن عبدالله الأنصاري رحمة الله عليه و جماعة من بني هاشم قدموا لزيارته» و قريب اين مضمون را سيد در لهوف ، ص 225 آورده است .

[6] الآثار الباقية ، ص 422 ؛ عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات ، ص 45 .

[7] که به گمان قوي چنان است .

[8] مسار الشيعة ، ص 46 ؛ مصباح المتهجد ، ص 730 ؛ العدد القوية ، ص 219 ؛ مصباح کفعمي ، ص 510 و 489 .

[9] اقبال الأعمال ، ص 589 .

[10] شرح الأخبار ، ج 3 ، ص 269 .

[11] در سفري که اين جانب اخيرا به کشور سوريه داشتم ، توفيق زيارت اين مکان مقدس را در شهر حلب پيدا نمودم ، وسنگي را که قسمتي از آن رنگ خون گرفته بودمشاهده کردم ، و اين جريان مهم را جناب آقاي شيخ ابراهيم نصرالله ، متولي آن مقام در تاريخ 11 محرم الحرام 1424 ه- ق ، برابر با 24 / 12 / 1381 ه- ش برايم بازگو نمود :

«حدود هفت سال پيش در ايام عزاداري حضرت سيدالشهدا عليه السلام عده اي از شيعيان پاکستاني در کنار اين مقام مشغول عزاداري خالصانه بودند که ناگهان خوني تازه بر روي سنگ ظاهر مي شود ، و بعد به تدريج در آن فرو مي رود ، وقتي که خبر به من رساندند ، خودم را در لحظات آخر رساندم . آنچه ديدم يک قطره ي خون تازه بود که باقي مانده بود ، و بعد آن هم به تدريج فرو رفت . » .

[12] مناقب آل ابي طالب ، ج 4 ، ص 60 ؛ بحارالأنوار ، ج 45 ، ص 303 ؛ العوالم ، ج 17 (تاريخ الامام الحسين عليه السلام) ، ص 418 ؛ ازمناقب ابن شهر آشوب ، به نقل از نطنزي در خصائص .

[13] قنسرين : هي کورة بالشام منها حلب ، و کانت قنسرين مدينة ، بينها و بين حلب مرحلة من جهة حمص بقرب العواصم . . . (ر . ک : معجم البلدان ، ج 4 ، ص 404) .

[14] ر . ک : اقبال الاعمال ، ص 588 .

فرازهايي از زيارت اربعين

مقدمه

از امام صادق عليه السلام روايت شده که فرموده اند: «در روز اربعين هنگامي که روز بلند شد زيارت مي کني و مي گويي: سلام بر ولي خدا و حبيب او، سلام بر خليل خدا و بنده نجيب او، سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده او، سلام بر حسين مظلوم شهيد، سلام بر آقايي که در ميان امواج بلا گرفتار آمد و کشته اشک روان است. آن گاه امام صادق عليه السلام فرمودند: عليه آن حضرت هم دست شدند کساني که دنيا فريبشان

داده بود و بهره خود را در ازاي بهايي ناچيز فروختند و آخرت خويش را به قيمت ناچيز حراج کردند. در چاه هوا و هوس فرو رفتند و تو و پيامبرت را به خشم آورده و مطيع بندگان شقي گرديدند؛ امام حسين عليه السلام در مقابل آنان تن به ذلت نداد و با آنان با شکيبايي به جهاد پرداخت تا آن گاه که خونش را ريختند و اهل بيتش را به اسارت بردند.

اولين زائر

از عطيه روايت شده که در روز اربعين، با جابر بن عبداللّه انصاري به زيارت قبر امام حسين عليه السلام رفتيم. وقتي به کربلا رسيديم، جابر غسل کرده و بر سر قبر حضرت رفت و گفت: «دست مرا بر قبر گذار.» چون دستش به قبر رسيد بي هوش شد و وقتي به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين، سپس گفت: «آيا دوست، جواب دوست را نمي دهد؟ چگونه جواب مي دهي در حالي که سرت را از بدن جدا کرده اند.» و گفت: «سوگند به خدا که ما نيز در آن جا حضور داشتيم.» من گفتم: چگونه؟ در حالي که شمشيري نزديم، و اين گروه مابين سرو بدن شان جدايي افتاده و اولادشان اسير شده و [ما...]، جابر گفت: «از رسول خدا شنيدم که هر که گروهي را دوست دارد، با آنان محشور مي شود و هر که عمل مردمي را دوست داشته باشد، در عمل ايشان شريک شود. همانا دوست ايشان به بهشت بازگشت نمايد و دشمن ايشان به دوزخ بازگردد.

ديدار اهل بيت از شهداي کربلا در روز اربعين

سيدبن طاووس در کتاب مقتل خود به نام لهوف آورده است: زماني که اهل بيت حضرت سيدالشهداء عليهم السلام از شام به مدينه برمي گشتند در عراق از کاروان دار خواستند که آن ها را از راه کربلا ببرد. چون به بر تربت پاک امام حسين عليه السلام رسيدند، جابر بن عبداللّه را با گروهي از طايفه بني هاشم و مرداني از آل پيغمبر صلي الله عليه و آله ديدند که به زيارت حضرت آمده اند. آنان شروع به عزاداري و نوحه سرايي کردند، زنان قبائل عرب نيز که در آن اطراف

بودند جمع شده و عزاداري کردند. کاروانيان سپس از آن جا به سوي مدينه کوچ کردند.

اسارت زن مسلمان

از مظلوميت هايي که حکايت از نقض آشکار قوانيني است که اسلام به آنها سفارش کرده، اسير گرفتن زن مسلمان است. در حادثه کربلا پس از پايان نبرد، اهل بيت امام حسين را اسير کرده و شهر به شهر گرداندند و در کوفه و شام به نمايش گذاشتند. اسير گرفتن زن مسلمان از نظر اسلام مردود است چنان که علي عليه السلام در جنگ جمل اسير کردن را روا نشمرد و عايشه را به همراه عده اي زن به شهر خودش بازگرداند؛ اما متجاوزان اموي فرزندان پيامبر را مثل اسيران کافر، از کوفه به شام فرستادند و چهره زنان اسير را بر اهالي شهرها نمودند و درنهايت سنگ دلي با آنان رفتار کردند. چنان که حضرت زينب عليهاالسلام هنگام عبور از کنار اجساد شهدا (در اعتراض به اسارت اهل بيت) فرمود:اي محمّد صلي الله عليه و آله اين دختران تو هستند که به اسارت مي روند.

اربعين حسيني و اسراي كربلا

بيستم ماه صفر در تاريخ، به عنوان اربعين حسيني مشهور شده است. در برخي از روايات به بزرگداشت اين روز اشاره شده است. در حديثي از امام حسن عسكري زيارت اربعين به عنوان يكي از نشانه هاي مؤمن شمرده شده است.[1] «اربعين» در منابع، بيشتر به دو رويداد اشاره دارد:

1- روز مراجعت اسراي كربلا از شام به مدينه؛

2- روزي كه جابر بن عبدالله انصاري به زيارت قبر امام حسين(ع) مشرف شد.

اما در اينكه در اين روز اسراي كربلا به كربلا رسيده باشند، ترديدي جدي وجود دارد.

شيخ مفيد در «مسار الشيعه» آورده است:

«روز اربعين، روزي است كه اهل بيت امام حسين(ع)، از شام به سوي مدينه مراجعت كردند و نيز

روزي است كه جابر بن عبدالله براي زيارت امام حسين(ع) وارد كربلا شد».[2]

شيخ طوسي در «مصباح المتهجّد»[3]و ابن اعثم در الفتوح[4] نيز همين مطلب را ذكر كرده اند. ميرزا حسين نوري مي نويسد:

«از عبارت شيخ مفيد و شيخ طوسي استفاده مي شود كه روز اربعين روزي است كه اسرار از شام به مقصد مدينه خارج شدند. نه آنكه در آن روز به مدينه رسيدند.[5] »

در اين ميان سيد بن طاوس در «لهوف»، اربعين را روز بازگشت اسرا از شام به كربلا ذكر كرده است. ايشان مي نويسد:

«وقتي اسراي كربلا از شام به طرف عراق بازگشتند به راهنماي كاروان گفتند: ما را به كربلا ببر. بنابراين آن ها به محل شهادت امام حسين(ع) آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گريه و زاري براي اباعبدالله پرداختند ...»[6]

ابن نما حلي نيز روز اربعين را روز بازگشت اسرا از شام به كربلا و ملاقات آن ها با جابر و عده اي از بني هاشم ذكر كرده است.[7] ميرزا حسين نوري پس از از نقل قول سيد بن طاوس به نقد آن پرداخته است.[8]

رسول جعفريان مي نويسد:

«شيخ مفيد در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسين، بلاذري در انساب الاشراف، دينوري در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الكبري، اشاره اي به بازگشت اسرا به كربلا نكرده اند».[9]

شيخ عباس قمي هم داستان آمدن اسراي كربلا را در اربعين از شام به كربلا بسيار بعيد مي داند.[10]

محمدابراهيم آيتي[11] و شهيد مطهري (ره) نيز آمدن اسراي كربلا را در روز اربعين به كربلا، انكار كرده اند. شهيد مطهري مي نويسد:

«جز در كتاب لهوف كه آن هم نويسنده اش در كتاب هاي ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تأكيد نكرده، در

هيچ كتاب ديگري چنين چيزي نيست و هيچ دليل عقلي هم اين را تأييد نمي كند».[12]

امّا در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاري در روز اربعين سال 61 هجري به كربلا، به نظر مي رسد بين منابع تاريخي چندان اختلافي نباشد. شيخ طوسي مي نويسد:

«روز اربعين روزي است كه جابر بن عبدالله انصاري صحابي رسول خدا(ص) از مدينه براي زيارت قبر امام حسين(ع) به كربلا آمد و او اولين زائري بود كه قبر شريف آن حضرت را زيارت كرد».[13]

مرحوم آيتي مي نويسد:

«جابر بيستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد كربلا شد و سنت زيارت اربعين امام به دست او تأسيس گرديد».[14]

فردي كه به همراه جابر در اين روز به كربلا آمده «عطيه بن سعد بن جناده عوفي كوفي» است. آيتي، در خصوصي شخصيت وي مي نويسد:

«بسيار شده است كه از روي ناداني و بي اطلاعي وي را غلام جابر گفته اند، در حالي كه او يكي از بزرگترين دانشمندان و مفسران اسلامي است. وي از بزرگان تابعين و از شاگردان عبدالله بن عباس مي باشد. و تفسيري در پنج مجلّد بر قرآن مجيد نوشته و از راويان حديث محسوب مي شود».[15]

در كتاب بشارة المصطفي آمده است:

عطيه عوفي مي گويد، به همراه جابر بن عبدالله انصاري به منظور زيارت قبر امام حسين(ع) وارد كربلا شديم. جابر نزديك شريعه فرات رفت. غسل كرد و لباس هاي نيكو پوشيد ... سپس به طرف قبر مطهر حركت كرديم. جابر هيچ قدمي را بر نمي داشت، الا اينكه ذكر خدا مي گفت. تا به نزديك قبر رسيديم. سپس به من گفت مرا به قبر برسان.[16]

من دست او را روي قبر گذاشتم. جابر روي

قبر افتاد و غش كرد. سپس من مقداري آب روي صورتش پاشيدم وقتي به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين. سپس گفت: اي حسين چرا جواب مرا نمي دهي؟! سپس به خودش گفت: چگونه مي تواني جواب دهي در حالي كه رگ هاي گلوي تو را بريده اند و بين سر و بدنت جدايي افتاده است. شهادت مي دهم كه تو فرزند خاتم النبين و سيد المؤمنين ... و پنجمين فرد از " اصحاب کساء " هستي ...درود و سلام و رضوان الهي بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسين(ع) حركت كرد و گفت: السلام عليكم ايتها الارواح التي حلت بفناء الحسين ... اشهد انكم اقمتم الصلاة و آتيتم الزكاة و امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر...»[17]

به نظر مي رسد روز اربعين روزي است كه اهل بيت امام حسين(ع) از شام به قصد مدينه حركت كرده اند. به جز «لهوف»[18] كه جريان ورود اهل بيت امام حسين(ع) را در اين روز به كربلا نقل كرده، و البته در كتاب هاي ديگرش هم آن را تائيد نكرده است، در منابع دست اول مطلبي در خصوص ورود اسراي كربلا در روز اربعين به كربلا وجود ندارد.

پي نوشتها

[1]- محمد بن محمد بن نعمان، المزار، قم، مدرسه الامام الهادي، چاپ اول،ص 53.

[2]- محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشيعه، بيروت، دارالمفيد، 1414، چاپ دوم، ص 46.

[3]- شيخ طوسي، محمد بن حسن؛ مصباح المتهجد، بيروت، مؤسسه الشيعه، چاپ اول، 1411، ص 787.

[4]- ابن اعلم كوفي، احمد؛ ترجمه محمد بن محمد بن مستوفي هروي، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامي، 1372، ص 916.

[5]- النوري، الميرزا؛ لولو و مرجان، تهران، فراهاني، 1364، ص 154.

[6]- حسني، سيد

ابن طاووس، اللهوف في قتلي الطوف، بيجا، مهر، 1417ه.ق، ص114

[7]- حلي، ابن نما؛ مثير الاحزان، نجف، الحيدريه، 1369ه.ق، ص86.

[8]- نوري، الميرزا؛ پيشين، ص 152.

[9]- جعفريان، رسول؛ نأملي در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، 1386ش، ص 216.

[10]- قمي، شيخ عباس؛ منتهي الامال، بي جا، مطبوعاتي حسيني، 1370، ج1، ص 525.

[11]- آيتي، محمد ابراهيم؛ بررسي تاريخ عاشورا، تهران، صدوق، 1372ه.ش، هشتم، ص139.

[12]- مطهري، مرتضي؛ حماسه حسيني، تهران، صدرا، 1373، چاپ بيست و يكم، ج1، ص 30.

[13]- طوسي، محمد بن حسن؛ پيشين، ص 787.

[14]- آيتي، محمدابراهيم، پيشين، ص 231-230.

[15]- همان، ص 232-231.

[16]- برخي نقل كرده اند كه جابر در اين زمان تقريباً نابينا بوده است.

[17]- طبري، محمد بن علي؛ بشارة المصطفي، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1420، چاپ اول، ص 126.

[18]- به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه لهوف از منابع دست اول نيست اين كتاب در قرن هفتم هجري نوشته شده است. نويسنده : يدالله حاجي زاده

ارزش و جايگاه اربعين حسيني

اهميت اربعين از کجاست ؟

اهميت اربعين از کجاست ؟ صرف اينکه چهل روز از شهادت شهيد مي گذرد ، چه خصوصيتي دارد ؟ اربعين خصوصيتش به خاطر اين است که در اربعين حسيني ياد شهادت حسين زنده شد و اين چيز بسيار مهمي است . شما فرض کنيد اگر اين شهادت عظيم در تاريخ اتفاق مي افتاد يعني حسين بن علي و بقيه شهيدان در کربلا شهيد مي شدند ، اما بني اميه موفق مي شدند همانطور که خود حسين را و ياران عزيزش را از صفحه روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زير خاک پنهان کردند ، ياد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهاي بعد محو کنند .ببينيد در

اين صورت آيا اين شهادت فايده اي براي عالم اسلام داشت ؟ يا اگر هم براي آن روز يک اثري مي گذاشت ، آيا اين خاطره در تاريخ هم ، براي نسلهاي بعد هم ، براي گرفتاريها و سياهي ها و تاريکي ها و يزيديهاي دوران آينده تاريخ هم اثري روشنگر و افشا کننده داشت ؟ اگر حسين شهيد مي شد ، اما مردم آن روز و مردم نسلهاي بعد نمي فهميدند که حسين شهيد شده ، آيا اين خاطره چه اثري و چه نقشي مي توانست در رشد و سازندگي و هدايت و برانگيزانندگي ملتها و اجتماعات و تاريخ بگذارد ؟

مي بينيد که هيچ اثري نداشت ، بله حسين که شهيد مي شد ، خود او به اعلي عليين رضوان خدا مي رسيد ، شهيداني که کسي نفهميد و در غربت ، در سکوت ، در خاموشي شهيد شدند ، به اجر خودشان در آخرت رسيدند ، روح آنها فتوح و گشايش را در درگاه رحمت الهي به دست آورد ، اما آيا چقدر درس شدند ، چقدر اسوه شدند ، درس ، آن شهيدي مي شود که شهادت او و مظلوميت او را نسلهاي معاصر و آينده او بدانند و بشنوند ، درس و اسوه آن شهيدي مي شود که خون او بجوشد و در تاريخ سرازير بشود ، مظلوميت يک ملت آن وقتي مي تواند زخم پيکر ستم کشيده شلاق خورده ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که اين مظلوميت فرياد بشود ، اين مظلوميت به گوش انسانهاي ديگر برسد ، براي همين است که امروز ابرقدرتها صدا توي صدا

انداختند که صداي ما بلند نشود ، براي همين است که حاضرند پولهاي گزاف خرج کنند تا دنيا نفهمد که جنگ تحميلي چرا به وجود آمد ، با چه انگيزه اي ، با دست که ، با تحريک که . آن روز هم دستگاههاي استکباري ، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قيمت اين که نام و ياد حسين و خون حسين و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهاي بعد باقي نماند و شناخته نشود . البته در اوائل کار درست نمي فهميدند که چقدر مطلب با عظمت است . هر چه بيشتر گذشت ، بيشتر فهميدند .

در اواسط دوران بني عباس حتي قبر حسين بن علي عليه السلام را ويران کردند ، آب انداختند ، خواستند از او هيچ اثري باقي نماند . نقش ياد و خاطره شهيدان و شهادت اين است ، شهادت بدون خاطره ، بدون ياد ، بدون جوشش خون شهيد ، اثر خودش را نمي بخشد و اربعين آن روزي است که برافراشته شدن پرچم پيام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست . حالا چه در اربعين اول ، خانواده امام حسين عليه السلام به کربلا آمده باشند و چه نيامده باشند . اما اربعين اول آن روزي است که براي اولين بار زائران شناخته شده حسين بن علي به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاري است و عطيه از اصحاب پيغمبر ، از ياران امير المومنين و آمدند آن جا و جابربن عبدالله حتي نابينا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و

دستش را عطيه گرفت و برد روي قبر حسين بن علي گذاشت و او قبر را لمس کرد و گريه کرد و با حسين بن علي عليه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسين بن علي را زنده کرد و سنت زيارت قبر شهداء را پايه گذاري کرد . يک چنين روزمهمي است روز اربعين.

حركت امام حسين(ع) براى اقامه ى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى اريد ان امر بالمعروف وانهى عن المنكر ...»( بحارالانوار، ج 44، ص 329). در زيارت اربعين كه يكى از بهترين زيارات است، مى خوانيم: «و منح النّصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرةالضّلاله». آن حضرت در بين راه، حديث معروفى را كه از پيامبر(ص) نقل كرده اند، بيان مى فرمايند: «ايهاالنّاس انّ رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناكثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلم يعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).

تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتارى كه درباره ى آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن مى كند كه غرض، اقامه ى حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامه ى راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: «يا وارث ادم صفوةاللَّه يا وارث نوح نبىّ اللَّه ...»( مفاتيح الجنان، زيارت وارث ) و معلوم است كه پيامبران هم براى چه آمدند: «ليقوم النّاس بالقسط». اقامه ى قسط و

حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامى.

اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايه گذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسين بن على(عليه السّلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده ى زيادى نخواهند برد.

درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مى دارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعى يى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همه ى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و اراده ى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مى توانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفه ى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم.

رمز زنده ماندن واقعه ى عاشورا

اگر زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) و امام سجّاد(صلوات اللَّه عليه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفه ى عاشورا و هدف حسين بن على و ظلم دشمن را بيان نمى كردند، واقعه ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى ماند.

چرا امام صادق(عليه الصّلاة والسّلام) - طبق روايت - فرمودند كه هر كس يك بيت شعر درباره ى حادثه ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند

بهشت را بر او واجب خواهد كرد؟(1) چون تمام دستگاههاى تبليغاتى، براى منزوى كردن و در ظلمت نگهداشتن مسأله ى عاشورا و كلاً مسأله ى اهل بيت، تجهيز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضيه چه بود. تبليغ، اين گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداكثر استفاده را از تبليغات دروغ و مغرضانه و شيطنت آميز مى كردند. در چنين فضايى، مگر ممكن بود قضيه ى عاشورا - كه با اين عظمت در بيابانى در گوشه يى از دنياى اسلام اتفاق افتاده - با اين تپش و نشاط باقى بماند؟ يقيناً بدون آن تلاشها، از بين مى رفت.

آنچه اين ياد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسين بن على(عليه السّلام) بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسين بن على(عليه السّلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب (عليهاالسّلام) و مجاهدت امام سجّاد(عليه السّلام) و بقيه ى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه ى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكته ها بايد توجه كنيم.

درسى كه اربعين به ما مى دهد

درسى كه اربعين به ما مى دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايه شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم

و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه ها و مجله ها و كتابهايى كه منتشر مى كردند، در ذهن آدمهاى ساده لوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند.

حتّى افراد معدودى از آدمهاى ساده دل و جاهل و نيز انسانهاى موجّه و غير موجّهى در كشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهايى مى زدند كه ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقايق بود. همين چيزها بود كه امام عزيز را برمى آشفت و وادار مى كرد كه با آن فرياد ملكوتى ، حقايق را با صراحت بيان كند.

اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است. البته، اكثريت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به بركت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبليغات دشمن بيمه هستند و مصونيت پيدا كرده اند. از بس دشمن دروغ گفت و چيزهايى را كه در مقابل چشم مردم بود، به عكس و واژگون نشان داد و منعكس كرد، اطمينان مردم ما نسبت به گفته ها و بافته ها و ياوه گوييهاى تبليغات جهانى ، بكلى سلب شده است.

دستگاه ظالم جبار يزيدى با تبليغات خود، حسين بن على(ع) را محكوم مى ساخت و وانمود مى كرد كه حسين بن على(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنيا قيام كرده است!! بعضى هم، اين تبليغات دروغ را باور مى كردند. بعد هم كه حسين بن على(عليه السّلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيله ى دژخيمان در صحراى كربلا به

شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود مى كردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافته ها را عوض كرد. حق، اين گونه است.

29/ 06/ 68

منبع :

پايگاه مقام معظم رهبري

منتديات يا حسين

اربعين نور

جويبار هميشه جاري

هر اربعين حسيني، قاصد حماسه ناميرا، پيامدار استعلاي ايمان، نشانه اي از شکوه عشق، و برگ هميشه سبزي بر درخت هماره سرخ شهادت است. اربعين يک واژه نيست؛ کتابي قطور و پرماجراست. کتابي که گذر زمان و حادثه هاي زمين، هرگز نمي تواند نوشته هاي آن را محو کند و البته کهنگي در آن راه ندارد. اربعين، هنرنامه مصوّر آرمان گرايي و حق ياوري است. اربعين، نشانه اي بر اعتلاي دين و بالندگي زمزمه هاي دعا و تلاوت قرآن در شب عاشوراي حسيني است. اربعين، صداي عدالت و صداقت، و شاخه هاي درخت آزادگي است که از خاک کربلا روييده وتا ژرفاي روزها و روزگاران ريشه دوانيده است. اربعين، جويبار هميشه جاري و سرخ تاريخ، و جوشش چشمه هاي خون خداوند از چهار سوي عالَم است.

چله عارفانه تشيّع

عاشورا، روز شهادت حماسه سازان و اربعين، روز زيارت مرقد عاشورا سازان است. عاشورا، خروش خون حسين واربعين، پژواک اين فرياد ظلم شکن است. عاشورا و اربعين، نقطه ابتدا و انتهاي عشق نيست؛ بلکه چله عارفانه تشيع سرخ علوي است. عاشورا تا اربعين، نقطه اوج عشق حسيني است و در اين چهل روز، حسين عليه السلام تنها سخن محافل است تا در طول عمر انسان، بهانه بيداري و ظلم ستيزي باشد. عاشورا، زمانه خون و ايثار است و اربعين، بهانه تبليغ و پيمان. در عاشورا، حسين عليه السلام با تاريخْ سخن گفت و در اربعين، تاريخ پاي درس حسين عليه السلام نشست. عاشورا روز کشت «خون خدا» در کوير جامعه ظلم زده است و اربعين، آغاز برداشت نخستين ثمره آن. آري، اربعينْ فرصتي براي اعلام همبستگي با عاشوراست.

اهميت اربعين

گرامي داشت اربعين، تعظيم شعاير ديني و رمز پويايي هميشگي نهضت پربار حسيني و اعلام پاي بندي به مکتب سرخ عاشوراست. اگر پيشوايان معصوم ما به برگزاري مراسم عزاداري، نوحه خواني و مرثيه سرايي تأکيد بسيار داشته اند و اگر براي گرياندن و گريستن، زيارت کردن و نماز خواندن بر تربت امام حسين7 ثواب و فضيلت هاي فراواني بيان کرده اند، به دليل همين آثار بالنده معنوي و عاطفي است که در روح مسلمانان آزاده بر جاي مي گذارد.

سرگذشت جاودانه

در آينه تاريخ، حوادثي ديده مي شود که مثل يک حباب در خاطره ها مي ترکد و گرد و غبار فراموشي مي پذيرد و به کلي از صفحه يادها محو مي شود. اما حوادثي نيز هست که همانند موج، دامنه مي گيرد، گسترده مي شود و کران تاکران را در مي نوردد. چنين حادثه هايي، جاويد و بي مرگ است و هيچ سدّ و پرده اي را توان پوشاندن آنها نيست. يکي از اين سرگذشت هاي جاودانه، ياد بزرگ سردار دشت کربلا، حضرت حسين بن علي عليه السلام است که با هر اربعين، حرمتي فزون تر مي يابد؛ زيرا گرامي داشت چهلمين روز شهادت آن پرچمدار بزرگ اسلام، زنده نگه داشتن ياد و خاطره او و پاسداري از ارزش هاي معنوي است. حتي در نخستين اربعين عاشوراي حسيني نيز، جابر بن عبداللّه انصاري و عطيه عوفي، به زيارت تربت پاک سيدالشهداء رفتند و در سوگ آن عزيز گريستند و به عزاداري پرداختند. از آن پس، در اين روز، مراسم با شکوهي در کشورهاي مختلف برگزار مي شود تا شور و حماسه ديگري در تداوم عاشورا

پديد آيد.

تأکيد بر زيارت امام حسين عليه السلام

از مقدس ترين و با فضيلت ترين عبادت هايي که در فرهنگ روايي اسلام به آن سفارش شده، زيارت اولياي الهي و امامان معصوم عليهم السلام است و در ميان آن بزرگواران، زيارت امام حسين عليه السلام اهميت ويژه اي دارد، به گونه اي که براي زيارت هيچ يک از معصومان، اين اندازه سفارش نشده است. امام صادق عليه السلام به ابن بُکَير که از ترس در راه زيارت امام حسين عليه السلام سخن مي گفت، فرمود: «آيا دوست نداري که خداوند تو را در راه ما ترسان ببيند؟» از آن جا که خداوند قلب هاي مردم را در گرو عشق به امام حسين عليه السلام نهاد و عشق، عاشق را به سر منزل دوست مي رساند، عاشقان حسين عليه السلام از نخستين اربعين، با وجود حاکميت بيداد اموي و انواع فشارهاي پنهان و آشکار، پاي در راه زيارت حضرت ابي عبداللّه نهادند و تا به امروز، زيارت امام حسين عليه السلام به عنواƠيک آرزوي هميشگي براي هر ŘјϠو زن مسلمان بوده است.

آثار و برکات زيارت امام حسين عليه السلام

در روايات اسلامي، براي زيارت قبر سيدالشهداء، آثار و برکات زيادي نقل شده است؛ زيارتي که در آن شناخت و تقرب وجود داشته باشد. از جمله علامه مجلسي رحمه الله در بحارالانوار، چنين آورده است:

1. خداوند خطاب به فرشتگان مقرّب نموده و مي فرمايد: «آيا زائران حسين را نمي بينيد که چگونه با شور و شوق به زيارت او مي شتابند؟»

2. «زائر امام حسين عليه السلام در فراز عرش، هم سخن آفريدگارش مي شود».

3. «زائر امام حسين عليه السلام در بهشت به همسايگي پيامبر و خاندانش مفتخر و مهمان

آنان مي گردد».

4. «زائر امام حسين عليه السلام به مقام فرشتگان گراميِ خدا ارتقاء مي يابد».

اربعين حسيني وکودکان

اربعين حسيني وکودکان

صداي سنج، صداي زنجير، صداي نوحه. مگه چه خبر شده بچه ها؟ باز هم همه جا سياه پوش شده بچه ها. آخه مي دونيد، امروز اربعين امام حسينه. کي مي دونه اربعين چه روزيه. بله بچه هاي خوبم. امروز چهل روز از واقعه عاشورا مي گذره و براي همين، ما هر سال چهلم شهداي کربلا رو عزاداري مي کنيم تا باز هم به ياد شهادت امام حسين عليه السلام باشيم و بر کساني که اون حضرت و يارانش رو به شهادت رسوندن، لعنت بفرستيم. پس امروز هم که شما بچه هاي خوب و عاشق امام حسين، در مراسم اربعين حسيني شرکت مي کنيد، يادتون باشه دعا کنيد تا خداي بزرگ همه دشمناي دين اسلام رو نابود کنه. ان شاءاللّه .

ديداري دوباره

بچه ها! احمد به مطالعه خيلي علاقه داره. اون کتاب هاي زيادي درباره زندگي پيامبران و امامان مطالعه کرده و چيزهاي زيادي مي دونه. اون امروز دوستاشو دور هم جمع کرده و درباره اربعين حسيني براشون حرف مي زنه. اون مي دونه که اربعين روزيه که حضرت زينب عليهاالسلام و کاروان اهل بيت پس از مدت ها به کربلا رفتن و دوباره با شهداي کربلا ديدار کردن و بر سر مرقد مطهّرشون عزاداري کردن. اون از شهداي کربلاو وقايع عاشورا براي بچه ها حرف زد و بعد هم همه با هم براي شهداي کربلا و به مناسبت اربعين امام حسين عزاداري کردن. آفرين به احمد و همه بچه هاي با ايمان کشورمون.

عزاداري اربعين

هر سال، روزي مثل امروز، يعني اربعين حسيني که همه براي امام حسين عليه السلام و يارانش عزاداري مي کنن، توي خونه مهتاب کوچولو هم يه مراسم برپاست. هر سال اربعين که مي شه، اهالي محل به خونه اونا مي آن تا با هم زيارت اربعين رو بخونن و براي امام حسين عليه السلام عزاداري کنن. مهتاب کوچولو هم که به امام حسين عليه السلام خيلي علاقه داره، هميشه توي برگزاري اين مراسم به پدرو مادرش کمک مي کنه و مثلاً اون کتاب هاي زيارت اربعين رو بين مردم تقسيم مي کنه. خداي بزرگ بچه هاي خوبي مثل مهتاب رو خيلي خيلي دوست داره. بچه هاي با ايماني که براي امام هاشون عزاداري مي کنن. من مي دونم که شما بچه ها هم همين طور هستيد.

نشانه ايمان

بچه هاي خوبم! توي دين ما اسلام، دستورهايي وجود داره که باعث سعادتمندي انسان مي شه؛ يعني انسان با انجام دادن اون دستورها، به خدا نزديک تر شده و پاداش خوبي ازخدا مي گيره. حالا خوب گوش کنيد. امام حسن عسگري عليه السلام امام يازدهم ما شيعيان فرمودن که انسان با ايمان چند تا نشونه داره. يکي از نشونه هاي آدم با ايمان، خوندن زيارت اربعين امام حسين عليه السلام . اميدوارم که شما بچه هاي خوب و با ايمان، از همين دوران کودکي هر سال به همراه بزرگ تراتون يا خودتون به تنهايي بتونيد روزهاي اربعين، اين زيارت رو بخونيد و براي ما هم دعا کنيد.

زيارت اربعين

سلام بر تو اي ولّي خدا و حبيب خاص خدا، سلام بر تو اي دوست دار و محبوب و برگزيده خدا!

نمي دونم چند نفر از شما بچه هاي خوبم تا حالا زيارت اربعين امام حسين عليه السلام رو خونديد. جمله هايي رو که براتون خوندم، قسمت هايي از زيارت اربعينه که در روز اربعين، شيعيان اون رو مي خونن. ما در اين دعا، به امام حسين عليه السلام که در کربلا به شهادت رسيد، سلام و درود مي فرستيم و از خدا مي خوايم که دشمنان و کساني که امام سوم ما شيعيان و يارانش رو به شهادت رسوندن، به سزاي عملشون برسونه. اميدوارم که همتون بتونيد اين زيارت زيبا رو در روز اربعين بخونيد.

عزاداران اربعين

آفرين به شما بچه هايي که عاشق امامانتون هستيد. بله با شما هستم، با شما دوستاي خوبم که از همين الان لباس هاي مشکي کوچيکتون رو به تن کرديد؛ همون لباس هايي که با خط سبز زيبا روش نوشته شده «ياحسين». چون مي دونيد که امروز اربعينه و منتظريد تا همراه بزرگ تراتون تو مراسم عزاداري اربعين شرکت کنيد. شما بچه هاي با ايمان به اون مراسم مي ريد تا پس از گذشت چهل روز از شهادت امام حسين و يارانش، براي امامتون، براي علي اصغر کودک امام حسين که در کربلا به شهادت رسيد، عزاداري کنيد. آفرين به شما، آفرين.

بازگشت دوباره

بچه ها! مي خوام براتون يه قصه بگم، خوب گوش کنيد. مدت ها از واقعه عاشورا مي گذشت و يزيد، که دشمن دين خدا بود، دستور داد تا اُسراي کربلا رو به مدينه ببرن. براي همين يکي از سربازانش رو مأمور کرد تا اسرا رو به مدينه برسونه. حضرت زينب عليهاالسلام که در ميون اسرا بود، از اون مأمور درخواست کرد تا اون ها رو به کربلا ببره تا حضرت زينب و بقيه اهل بيت، بتونن مرقد پاک امام حسين عليه السلام و يارانش رو زيارت کنن. اون مأمور هم قبول کرد و اون ها روز چهلم، يعني اربعين به کربلارسيدن. پس بچه ها، اربعين روزيه که حضرت زينب و ديگر اسيران بعد از چهل روز که از عاشورا مي گذشت، دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسين عليه السلام و يارانش رو زيارت کردن.

خواهر داغ ديده

خيلي از شما بچه هاي عزيزم، حتما چيزهاي زيادي درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسين شنيديد، ولي ببينم درباره اربعين حسيني هم کسي براتون حرفي زده؟ همون روزي که حضرت زينب و ديگر اسرا به ميون کشتگان کربلااومدن. در اون روز، حضرت زينب وقتي به مزار برادرش امام حسين عليه السلام رسيد، به ياد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاري شد و با برادرش از رنج هايي که کشيده بود حرف زد و از دست دشمن شکايت کرد.

بچه هاي عزيز! ما هم براي زنده موندنِ نام امام حسين عليه السلام ، هر سال عاشورا و اربعين رو با شکوه بيش تري عزاداري مي کنيم.

پرسش هايي درباره اربعين حسيني

نکاتي درباره ي اربعين

1. عدد چهل

2. اربعين امام حسين (عليه السلام)

3. بازگشت اسيران به مدينه يا كربلا

4. ميرزا حسين نوري و اربعين

5. شهيد قاضي طباطبائي و اربعين

اعتبار اربعين امام حسين (عليه السلام) از قديم الايام ميان شيعيان و در تقويم تاريخي وفاداران به امام حسين (عليه السلام) شناخته شده بوده است . كتاب مصباح المتهجد شيخ طوسي كه حاصل گزينش دقيق و انتخاب معقول شيخ طوسي از روايات فراوان درباره تقويم مورد نظر شيعه درباره ايام سوگ و شادي و دعا و روزه و عبادت است ، ذيل ماه «صفر» مي نويسد: نخستين روز اين ماه (از سال 121)، روز كشته شدن زيد بن علي بن الحسين است .

روز سوم اين ماه از سال 64 روزي است كه مسلم بن عقبه پرده كعبه را آتش زد و به ديوارهاي آن سنگ پرتاب نمود در حالي كه به نمايندگي از يزيد با عبدالله بن زبير در نبرد بود.

روز 20 صفر _ يعني اربعين

_ زماني است كه حرم امام حسين (عليه السلام) يعني كاروان اسرا ، از شام به مدينه مراجعت كردند. و روزي است كه جابر بن عبدالله بن حرام انصاري ، صحابي رسول خدا (ص ) ، از مدينه به كربلا رسيد تا به زيارت قبر امام حسين (عليه السلام) بشتابد و او نخستين كسي است از مردمان كه قبر آن حضرت را زيارت كرد.

اعمال روز اربعين امام حسين (عليه السلام):

در اين روز زيارت امام حسين (عليه السلام) مستحب است و اين زيارت ، همانا خواندن زيارت اربعين است كه از امام عسكري (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: علامات مؤمن پنج تاست : خواندن 51 ركعت نماز در شبانه روز _ نمازهاي واجب و نافله و نماز و شب _ به دست كردن انگشتري دردست راست ، برآمدن پيشاني از سجده ، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحيم در نماز.

شيخ طوسي سپس متن زيارت اربعين را با سند به نقل از حضرت صادق عليه السلام آورده است : السلام علي ولي الله و حبيبه ، السلام علي خليل الله و نجيبه ، السلام علي صفي الله و ابن صفيه ...

اين مطلبي است كه شيخ طوسي ، عالم فرهيخته و معتبر و معقول شيعه در قرن پنجم درباره اربعين آورده است . طبعاً بر اساس اعتباري كه اين روز ميان شيعيان داشته است ، از همان آغاز كه تاريخش معلوم نيست ، شيعيان به حرمت آن ، زيارت اربعين مي خوانده اند و اگر مي توانسته اند مانند جابر بر مزار امام حسين (عليه السلام) گرد آمده و آن امام را زيارت مي كردند. اين سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست و شاهديم که ميليونها شيعه

عراقي و غير عراقي در اين روز بر مزار امام حسين (عليه السلام) جمع مي شوند.

در اينجا و در ارتباط با اربعين چند نكته را بايد توضيح داد.

1. عدد چهل

نخستين مسأله اي كه در ارتباط با « اربعين » جلب توجه مي كند، تعبير اربعين در متون ديني است . ابتدا بايد نكته اي را به عنوان مقدمه يادآور شويم :

اصولا بايد توجه داشت كه در نگرش صحيح ديني ، اعداد نقش خاصي به لحاظ عدد بودن ، در القاي معنا و منظوري خاص ندارند؛ به اين صورت كه كسي نمي تواند به صرف اين كه در فلان مورد يا موارد، عدد هفت يا دوازده يا چهل يا هفتاد به كار رفته ، استنباط و استنتاج خاصي داشته باشد. اين يادآوري ، از آن روست كه برخي از فرقه هاي مذهبي ، بويژه آنها كه تمايلات «باطني گري » داشته يا دارند و گاه و بيگاه خود را به شيعه نيز منسوب مي كرده اند ، و نيز برخي از شبه فيلسوفان متأثر از انديشه هاي انحرافي و باطني و اسماعيلي ، مروج چنين انديشه اي درباره اعداد يا نوع حروف بوده و هستند.

در واقع ، بسياري از اعدادي كه در نقلهاي ديني آمده ، مي تواند بر اساس يك محاسبه الهي باشد، اما اين كه اين عدد در موارد ديگري هم كاربرد دارد و بدون يك مستند ديني مي توان از آن در ساير موارد استفاده كرد، قابل قبول نيست . به عنوان نمونه ، در دهها مورد در كتابهاي دعا ، عدد صد بكار رفته كه فلان ذكر را صد مرتبه بگوييد ، اما اين دليل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمي شود. همينطور ساير عددها. البته ناخواسته براي مردم عادي ، برخي

از اين اعداد طي روزگاران ، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده هايي هم از آن ها مي شود.

تنها چيزي كه درباره برخي از اين اعداد مي شود گفت آن است كه آن اعداد معين نشانه كثرت است . به عنوان مثال ، درباره هفت چنين اظهار نظري شده است . بيش از اين هر چه گفته شود، نمي توان به عنوان يك استدلال به آن نظر كرد.

مرحوم اربلي ، از علماي بزرگ اماميه ، در كتاب كشف الغمه في معرفة الائمة در برابر كساني كه به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده گانه براي اثبات امامت ائمه اطهار(عليه السلام) استناد كرده اند ، اظهار مي دارد ، اين مسأله نمي تواند چيزي را ثابت كند؛ چرا كه اگر چنين باشد ، اسماعيليان يا هفت امامي ها ، مي توانند دهها شاهد _ مثل هفت آسمان _ ارائه دهند كه عدد هفت مقدس است ، كما اين كه اين كار را كرده اند.

عدد «اربعين » در متون ديني

يكي از تعبيرهاي رايج عددي ، تعبير اربعين است كه در بسياري از موارد به كار رفته است . يك نمونه آن كه سن ّ رسول خدا (صلي الله عليه واله ) در زمان مبعوث شدن ، چهل بوده است . گفته شده كه عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فكري است . گفتني است كه برخي از انبياء در سنين كودكي به نبوّت رسيده اند. از ابن عباس (گويا به نقل از پيامبر (ص )) نقل شده كه اگر كسي چهل ساله شد و خيرش بر شرش غلبه نكرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلي آمده است كه ، مردمان طالب دنيايند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پي آخرت خواهند

رفت . (مجموعه ورام ، ص 35)

در قرآن آمده است «ميقات » موسي با پروردگارش در طي چهل روز حاصل شده است . در نقل است كه ، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روي كوه صفا در حال سجده بود. (مستدرك وسائل ج 9، ص 329) در باره بني اسرائيل هم آمده كه براي استجابت دعاي خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه مي كردند. (مستدرك ج 5،ص 239) در نقلي آمده است كه اگر كسي چهل روز خالص براي خدا باشد، خداوند او را در دنيا زاهد كرده و راه و چاه زندگي را به او مي آموزد و حكمت را در قلب و زبانش جاري مي كند. بدين مضمون روايات فراواني وجود دارد. چله نشيني صوفيان هم درست يا غلط ، از همين بابت بوده است . علامه مجلسي در کتاب بحار الانوار در اين باره كه برگرفتن چهل نشيني از حديث مزبور نادرست است ، به تفصيل سخن گفته است .

اعتبار حفظ چهل حديث كه در روايات فراوان ديگر آمده ، سبب تأليف صدها اثر با عنوان اربعين در انتخاب چهل حديث و شرح و بسط آنها شده است . در اين نقلها آمده است كه اگر كسي از امّت من ، چهل حديث حفظ كند كه در امر دينش از آنها بهره برد ، خداوند در روز قيامت او را فقيه و عالم محشور خواهد كرد. در نقل ديگري آمده است كه اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من بيعت مي كردند ، در برابر دشمنانم مي ايستادم . (الاحتجاج ، ص 84 )

مرحوم كفعمي نوشته است : زمين از يك قطب ، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر

نجيب ، هيچگاه خالي نمي شود. (بحار ج 53، ص 200)

درباره نطفه هم تصور براين بوده كه بعد از چهل روز عَلَقه مي شود. همين عدد در تحولات بعدي علقه به مُضْغه تا تولد در نقلهاي كهن بكار رفته است ، گويي كه عدد چهل مبدأ يك تحول دانسته شده است .

در روايت است كه كسي كه شرابخواري كند، نمازش تا چهل روز قبول نمي شود. و نيز در روايت است كه كسي كه چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند مي شود. نيز در روايت است كه كسي كه چهل روز طعام حلال بخورد ، خداوند قبلش را نوراني مي كند. نيز رسول خدا (صلي الله عليه واله) فرمود: كسي كه لقمه حرامي بخورد ، تا چهل روز دعايش مستجاب نمي شود. (مستدرك وسائل ، ج 5، ص 217)

اينها نمونه اي از نقلهايي بود كه عدد اربعين در آنها به كار رفته است .

2. اربعين امام حسين (عليه السلام)

بايد ديد در كهن ترين متون مذهبي ما ، از «اربعين » چگونه ياد شده است . به عبارت ديگر دليل برزگداشت اربعين چيست ؟ چنان كه در آغاز گذشت ، مهمترين نكته درباره اربعين ، روايت امام عسكري (عليه السلام) است . حضرت در روايتي كه در منابع مختلف از ايشان نقل شده فرموده اند: نشانه هاي مؤمن پنج چيز است : 1 _ خواندن پنجاه و يك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل ) 2 _ زيارت اربعين 3 _ انگشتري در دست راست 4 _ وجود آثار سجده بر پيشاني 5 _ بلند خواندن بسم الله در نماز.

اين حديث تنها مدرك معتبري است كه جداي از خود زيارت اربعين كه درمنابع دعايي آمده ، به اربعين امام حسين (عليه السلام) و بزرگداشت آن روز تصريح

كرده است .

اما اين كه منشأ اربعين چيست ، بايد گفت ، در منابع به اين روز به دو اعتبار نگريسته شده است .

نخست: روزي كه اسراي كربلا از شام به مدينه مراجعت كردند.

دوم : روزي كه جابر بن عبدالله انصاري ، صحابي پيامبر خدا (ص ) از مدينه به كربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) را زيارت كند. شيخ مفيد (م 413) در«مسار الشيعه» كه در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار عليهم السلام است ، اشاره به روز اربعين كرده و نوشته است : اين روزي است كه حرم امام حسين (عليه السلام)، از شام به سوي مدينه مراجعت كردند. نيز روزي است كه جابر بن عبدالله براي زيارت امام حسين (عليه السلام) وارد كربلا شد.

كهن ترين كتاب دعايي مفصل موجود، كتاب «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي از شاگردان شيخ مفيد است كه ايشان هم همين مطلب را آورده است . شيخ طوسي پس از ياد از اين كه روز نخست ماه صفر روز شهادت زيد بن علي بن الحسين (عليه السلام) و روز سوم ماه صفر ، روز آتش زدن كعبه توسط سپاه شام در سال هجري است ، مي نويسد: بيستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه كربلا) روزي است كه حرم سيد ما اباعبدالله الحسين از شام به مدينه مراجعت كرد و نيز روزي است كه جابر بن عبدالله انصاري ، صحابي رسول خدا (ص ) از مدينه وارد كربلا شد تا قبر حضرت را زيارت كند. او نخستين كس از مردمان بود كه امام حسين (عليه السلام) را زيارت كرد. در چنين روزي زيارت آن حضرت مستحب است و آن زيارت اربعين است . (مصباح المتهجد، ص 787)

در همانجا آمده است كه وقت خواندن زيارت اربعين ، هنگامي است كه روز بالا آمده است .

در كتاب «نزهة الزاهد» هم كه در قرن ششم هجري تأليف شده ، آمده : در بيستم اين ماه بود كه حرم محترم حسين از شام به مدينه آمدند. (نزهة الزاهد، ص 241) همين طور در ترجمه فارسي فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم ، تصحيح مجد طباطبائي ، ص ) و كتاب مصباح كفعمي كه از متون دعايي بسيار مهم قرن نهم هجري است اين مطلب آمده است . برخي استظهار كرده اند كه عبارت شيخ مفيد و شيخ طوسي ، بر آن است كه روز اربعين ، روزي است كه اسرا از شام به مقصد مدينه خارج شدند نه آن كه در آن روز به مدينه رسيدند. (لؤلؤ و مرجان ، ص 154) به هر روي ، زيارت اربعين از زيارت هاي مورد وثوق امام حسين (عليه السلام) است كه از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است .

3. بازگشت اسيران به مدينه يا كربلا

اشاره كرديم كه شيخ طوسي ، بيستم صفر يا اربعين را، زمان بازگشت اسراي كربلا از شام به مدينه دانسته است . بايد افزود كه نقلي ديگر، اربعين را بازگشت اسرا از شام را به «كربلا» تعيين كرده است . تا اينجا، از لحاظ منابع كهن ، بايد گفت اعتبار سخن نخست بيش از سخن دوم است . با اين حال ، علامه مجلسي پس از نقل هر دو اين ها، اظهار مي دارد: احتمال صحت هر دوي اينها (به لحاظ زماني ) بعيد مي نمايد. (بحار ج 101، ص 334 _ 335) ايشان اين ترديد را در كتاب دعايي خود «زاد المعاد» هم عنوان كرده است . با اين حال ، درمتون بالنسبه قديمي ، مانند «لهوف» و «مثيرالاحزان» آمده است كه

اربعين ، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به كربلاست . اسيران ، از راهنمايان خواستند تا آنها را از كربلا عبور دهند.

بايد توجه داشت كه اين دو كتاب ، در عين حال كه مطالب مفيدي دارند ، از جهاتي ، اخبار ضعيف و داستاني هم دارند كه براي شناخت آنها بايد با متون كهن تر مقايسه شده و اخبار آنها ارزيابي شود. اين نكته را هم بايد افزود كه منابعي كه پس از لهوف ، به نقل از آن كتاب اين خبر را نقل كرده اند، نبايد به عنوان يك منبع مستند و مستقل ، ياد شوند. كتابهايي مانند «حبيب السير» كه به نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به كربلا آورده اند، (نفس المهموم ترجمه شعراني ، ص 269) نمي توانند مورد استناد قرار گيرند.

در اينجا مناسب است دو نقل را در باره تاريخ ورود اسرا به دمشق ياد كنيم . نخست نقل ابوريحان بيروني است كه نوشته است :

در نخستين روز ماه صفر ، أدخل رأس الحسين عليه السلام مدينة دمشق ، فوضعه يزيد لعنه الله بين يديه و نقر ثناياه بقضيب كان في يده و هو يقول :

لست من خندف ان لم أنتقم

من بني أحمد، ما كان فَعَل

ليْت َ أشياخي ببدرٍ شهدوا

جَزَع الخزرج من وقع الاسل

فأهلّوا و استهلّوا فرحا

ثم قالوا: يا يزيد لاتشل

قد قتلنا القرن من أشياخهم

و عدلناه ببدر ، فاعتدل (الاثار الباقيه ، ص 422)

وي روز اول ماه صفر را روزي مي داند که سر امام حسين (عليه السلام) عليه السلام را وارد دمشق کرده و يزيد هم در حالي که اشعار ابن زبعري را مي خواند و بيتي هم بر آن افزوده بود ، با چوبي که در دست

داشت بر لبان امام حسين (عليه السلام) مي زد.

دوم سخن عماد الدين طبري (م حوالي 700) در «كامل بهائي» است كه رسيدن اسرا به دمشق را در16 ربيع الاول دانسته _ يعني 66 روز پس از عاشورا _ ميداند كه طبيعي تر مي نمايد.

4. ميرزا حسين نوري و اربعين

علامه ميرزا حسين نوري از علماي برجسته شيعه ، و صاحب كتاب «مستدرك الوسائل» در كتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزيابي برخي از روضه ها و نقلهايي پرداخته كه به مرور در جامعه شيعه رواج يافته و به نظر وي از اساس ، نادرست بوده است . ظاهرا وي در دوره اخير نخستين کسي است که به نقد اين روايت پرداخته و دلايل متعددي در نادرستي آن اقامه کرده است.

ايشان اين عبارت سيد بن طاوس در لهوف را نقل كرده است كه اسرا در بازگشت از شام ، از راهنماي خود خواستند تا آنها را به كربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است . (لؤلؤ و مرجان ، ص 152)

داستان از اين قرار است كه سيد بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به كربلا در اربعين نقل كرده است . در آنجا منبع اين خبر نقل نشده و گفته مي شود كه وي در اين كتاب مشهورات ميان شيعه را كه در مجالس سوگواري بوده ، درآن مطرح كرده است .

اما همين سيد بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به اين كه شيخ طوسي در مصباح مي گويد اسرا روز اربعين از شام به سوي مدينه حركت كردند و خبر نقل شده در غير آن كه بازگشت آنان را در اربعين به كربلا دانسته اند، در هر دو مورد ترديد مي كند. ترديد او از اين

ناحيه است كه ابن زياد مدتي اسراء را در كوفه نگه داشت. با توجه به اين مطلب و زماني که در اين نگه داشته صرف شده و زماني كه در مسير رفت به شام و اقامت يك ماهه در آنجا و بازگشت مورد نياز است ، بعيد است كه آنان در اربعين به مدينه يا كربلا رسيده باشند. ابن طاوس مي گويد: اين كه اجازه بازگشت به كربلا به آنها داده باشد، ممكن است ، اما نمي توانسته در اربعين باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به كربلا گفته شده است كه همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاووس در اين كه جابر هم روز اربعين به كربلا رسيده باشد، ترديد مي كند. (اقبال الاعمال ، ج 3، ص 101).

اين ممکن است که ابن طاووس لهوف را در جواني و اقبال را در دوران بلوغ فکري تأليف کرده باشد. در عين حال ممکن است دليل آن اين باشد که آن کتاب را براي محافل روضه خواني و اين اثر را به عنوان يک اثر علمي نوشته باشد. دليلي ندارد که ما ترديد هاي او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعين بپذيريم. به نظر مي رسد منطقي ترين چيزي که براي اعتبار اربعين در دست است همين زيارت جابر در نخستين اربعين به عنوان اولين زائر است.

اما درباره اعتبار اربعين به بازگشت اسرا به کربلا توجه به اين نکته هم اهميت دارد که شيخ مفيد در کتاب مهم خود در باب زندگي امامان و در بخش خاص به امام حسين (عليه السلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا،

اصلا اشاره اي به اين كه اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همين طور ابومخنف راوي مهم شيعه هم اشاره اي در مقتل الحسين خود به اين مطلب ندارد. در منابع كهن تاريخ كربلا هم مانند انساب الاشراف ، اخبارالطوال ، و طبقات الكبري اثري از اين خبر ديده نمي شود.

روشن است كه حذف عمدي آن معنا ندارد؛ زيرا براي چنين حذف و تحريفي ، دليلي وجود ندارد.

خبر زيارت جابر، دركتاب بشارة المصطفي آمده ، اما به ملاقات وي با اسرا اشاره نشده است .

مرحوم حاج شيخ عباس قمي هم ، به تبع استاد خود نوري ، داستان آمدن اسراي كربلا را در اربعين از شام به كربلا نادرست دانسته است . (منتهي الامال ، ج 1،صص 817 _ 818) در دهه هاي اخير مرحوم محمد ابراهيم آيتي هم در كتاب بررسي تاريخ عاشورا بازگشت اسرا را به كربلا انكار كرده است . (بررسي تاريخ عاشورا، صص 148 _ 149) همين طور آقاي مطهري که متأثر از مرحوم آيتي است. اما اين جماعت يک مخالف جدي دارند که شهيد قاضي طباطبائي است.

5. شهيد قاضي طباطبائي و اربعين

شهيد محراب مرحوم حاج سيد محمدعلي قاضي طباطبائي رحمة الله عليه ، كتاب مفصلي با نام «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيد الشهداء» درباره اربعين نوشت که اخيرا هم به شکل تازه و زيبايي چاپ شده است.

هدف ايشان از نگارش اين اثر آن بود تا ثابت كند، آمدن اسراي از شام به كربلا در نخستين اربعين ، بعيد نيست . اين كتاب كه ضمن نهصد صفحه چاپ شده ، مشتمل بر تحقيقات حاشيه اي فراواني در باره كربلاست كه بسيارمفيد و جالب است . اما به نظر مي رسد در اثبات نكته مورد نظر با همه زحمتي که مؤلف محترم کشيده ، چندان

موفّق نبوده است .

ايشان درباره اين اشكال كه امكان ندارد اسرا ظرف چهل روز از كربلا به كوفه ، از آنجا به شام و سپس از شام به كربلا بازگشته باشند ، هفده نمونه از مسافرتها و مسيرها و زمانهايي كه براي اين راه در تاريخ آمده را به تفصيل نقل كرده اند. دراين نمونه ها آمده است كه مسير كوفه تا شام و به عكس از يك هفته تا ده دوازده روز طي مي شده و بنابر اين ، ممكن است كه در يك چهل روز، چنين مسير رفت و برگشتي طي شده باشد. اگر اين سخن بيروني هم درست باشد كه سر امام حسين (عليه السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده ، مي توان اظهار كرد كه بيست روز بعد، اسرا مي توانستند در كربلا باشند.

بايد به اجمال گفت : بر فرض كه طي اين مسير براي يك كاروان ، در چنين زمان كوتاهي ، با آن همه زن و بچه ممكن باشد، بايد توجه داشت كه آيا اصل اين خبر در كتابهاي معتبر تاريخ آمده است يا نه . تا آنجا كه مي دانيم ، نقل اين خبر در منابع تاريخي ، از قرن هفتم به آن سوي تجاوز نمي كند. به علاوه ، علماي بزرگ شيعه ، مانند شيخ مفيد و شيخ طوسي ، نه تنها به آن اشاره نكرده اند، بلكه به عكس ِ آن تصريح كرده و نوشته اند: روز اربعين روزي است كه حرم امام حسين (عليه السلام) وارد مدينه شده يا از شام به سوي مدينه خارج شده است .

آنچه مي ماند اين است كه نخستين زيارت امام حسين (عليه السلام) در نخستين اربعين، توسط جابر بن عبدالله انصاري صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار عليهم

السلام كه از هر فرصتي براي رواج زيارت امام حسين (عليه السلام) بهره مي گرفتند، آن روز را كه نخستين زيارت در آن انجام شده ، به عنوان روزي كه زيارت امام حسين (عليه السلام) در آن مستحب است ، اعلام فرمودند.

متن زيارت اربعين هم از سوي حضرت صادق عليه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامين عالي ، شيعيان را از زيارت آن حضرت در اين روز برخوردار مي كند.

اهميت خواندن زيارت اربعين تا جايي است كه از علائم شيعه دانسته شده است ، درست آن گونه كه بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز در روايات بيشماري ، از علائم شيعه بودن عنوان شده است .

زيارت اربعين در «مصباح المتهجد» شيخ طوسي و نيز «تهذيب الاحكام» وي به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است . وي گفت كه مولايم صادق (عليه السلام) فرمود: زيارت اربعين که بايد وقت برآمدن روز خوانده شود چنين است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذيب الاحكام ، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال ، ج 3، ص 101، مزار مشهدي ، ص 514 (تحقيق قيومي )، مزار شهيد اول (تحقيق مدرسة الامام المهدي ، قم 1410)، ص 185 _ 186).

اين زيارت ، به جهاتي مشابه برخي از زيارات ديگر است ، اما از آن روي كه مشتمل بر برخي از تعابير جالب در زمينه هدف امام حسين از اين قيام است ، داراي اهميت ويژه مي باشد. در بخشي از اين زيارت در باره هدف امام حسين (عليه السلام) از اين نهضت آمده است :"... و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة ... و قد توازر عليه من غرّته الدنيا و باع حظّه بالارذل الادني ".

خدايا ، امام

حسين (عليه السلام) همه چيزش را براي نجات بندگانت از نابخردي و سرگشتگي و ضلالت در راه تو داده در حالي كه مشتي فريب خورده كه انسانيت خود را به دنياي پست فروخته اند بر ضد وي شوريده آن حضرت را به شهادت رساندند.

دو نکته کوتاه:

نخست آن که برخي از رواياتي كه در باب زيارت امام حسين (عليه السلام) در كتاب كامل الزيارات ابن قولويه آمده ، گريه چهل روزه آسمان و زمين و خورشيد و ملائكه را بر امام حسين (عليه السلام) يادآور شده است . (اربعين شهيد قاضي ، ص 386)

دوم اين که ابن طاووس يك اشكال تاريخي هم نسبت به اربعين بودن روز بيستم صفر مطرح كرده و آن اين كه اگر امام حسين (عليه السلام) روز دهم محرم به شهادت رسيده باشد، اربعين آن حضرت نوزدهم صفر مي شود نه بيستم . در پاسخ گفته شده است، به احتمال ماه محرمي كه در دهم آن امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيده ، بيست و نه روز بوده است . اگر ماه كامل بوده ، بايد گفت كه روز شهادت را به شمارش نياورده اند. (بحار الانوار، ج 98، ص 335).

نويسنده:رسول جعفريان

منبع:سايت تخصصي امام حسين عليه السلام

اخبار اربعين

زوار شيعه و عزاداران حسيني در روز اربعين در شهر مقدس كربلا سر و روي خودرا به نشانه عزا گل آلود كرده و در عزاي حضرت سيدالشهدا و يارانش سوگواري مي كنند

دسته هاي زنجيرزن در اربعين حسيني در شهر كربلا با نظم و ترتيب در حال عزاداري هستند.

خيل انبوه شيعيان در حال سينه زني در اربعين حسيني در شهر مقدس كربلا.

مداحان شيعه براي انبوه زوار روايت سوزناك واقعه كربلا

را در اربعين حسيني نقل مي كند.

جمعيت سوگوار در اربعين حسيني در شهر كربلا بر سر و سينه مي زنند.

نوجوانان شيعه زنجيرزن در حال سوگواري براي سالار شهيدان در روز اربعين در شهر مقدس كربلا.

انبوه زوار شيعه پيرامون ضريح مطهر بارگاه ملكوتي حضرت امام حسين ( ع ) در شهر كربلا با خداي خود راز و نياز كرده و حاجت مي طلبند.

انبوه زوار شيعه با پاي پياده از کودک وبزرگ پيروجوان در راه حرم مطهر بارگاه ملكوتي حضرت امام حسين ( ع ) در شهر كربلا درايام اربعين بوده و با خداي خود راز و نياز كرده و حاجت مي طلبند.

زيارت اربعين

مقدمه

از زيارت هايي که در روايات اسلامي به عنوان علامت ايمان شمرده شده، زيارت اربعين امام حسين عليه السلام است. امام حسن عسکري عليه السلام در اين زمينه فرموده است: «پنج چيز علامت مؤمن است: 51 رکعت نماز در شبانه روز، زيارت اربعين، انگشتر در دست راست، بر خاک گذاشتن پيشاني و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم در نماز». زيارت نامه امام حسين عليه السلام در روز اربعين، از امام صادق عليه السلام و به وسيله صفوان جمّال نقل شده است. صفوان، ساکن کوفه و از راويان مورد اعتماد به شمار مي رود. او فردي پرهيزکار بود که افتخار شاگردي امام کاظم عليه السلام را هم داشته است.

عطيه و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام در اربعين

اربعين و زيارت امام حسين عليه السلام با نام دو تن عجين است. يکي از اين دو تن «عطية بن عوف کوفي» است که در نخستين اربعين سيدالشهداء، به کربلا رفت و مرقد پاک آن حضرت را زيارت نمود. عطيه، اهل کوفه بود و در زمان خلافت اميرمؤمنان علي عليه السلام ديده به جهان گشود. از او نقل شده است: وقتي از مادر متولد شدم، پدرم مرا به کوفه نزد علي عليه السلام برد و عرض کرد: اين پسر به تازگي از مادر متولد شده، او را چه بنامم؟ امام فرموده بود: «هذا عَطيّة اللّه ؛ اين هديه اي الهي است.» به همين مناسبت، مرا عطيه ناميدند. عطيه با «محمدبن اشعث» بر ضد «حجاج بن يوسف ثقفي» حاکم ظالم مدينه قيام کرد، ولي پس از شکست محمدبن اشعث، راهي فارس شد. وي از مردان مورد اعتماد است که شيعه و سني از او روايت نقل کرده

اند. عطيه هم چنين خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام را در مورد غصب فدک از عبداللّه بن حسن شنيده و آن را نقل کرده است.

جابربن عبداللّه انصاري و زيارت اربعين

آن زمان که سر پاک امام حسين عليه السلام بر نيزه رفت و اهل بيت او به اسارت برده شدند، عشق حضور در کربلا و زيارت مرقد مطهر امام حسين عليه السلام براي عاشقانش، آرزويي دست نيافتني به نظر مي رسيد؛ زيرا دستگاه ستم اموي، چنان پرده سياه خود را برجهان اسلام گسترده بود که کسي باور نمي کرد بتوان اين پرده نفاق را دريد و خود را به زيارت سرور شهيدان عالم رساند. اما آتش محبت حسين عليه السلام چنان در قلب هاي مؤمنان فروزان بود که هيچ گاه نتوانستند آن را خاموش کنند. آري، همين محبت بود که انسان هاي دلباخته را به سوي کربلا کشاند و هنوز يک اربعين بيشتر از شهادت او نگذشته بود که عشق حسيني، پاي جابربن عبداللّه انصاري را براي رفتن استوار ساخته، شوق ديدارو زيارت امام حسين عليه السلام او را حرکت داد. جابر وقتي خود را به کنار فرات رسانيد، در آن غسل کرد تا پاک و مطهر شود، آن گاه به سوي قبر مطهر اباعبداللّه الحسين عليه السلام حرکت کرد. او وقتي دست خود را روي قبر شريف حضرت نهاد، فريادي زد و از هوش رفت. بعد از آن که به هوش آمد، سه بار گفت: يا حسين! و سپس شروع به خواندن زيارت کرد.

ورود اهل بيت در اربعين اول

بدون ترديدي اهل بيت بعد از واقعه عاشورا، به زيارت اباعبداللّه عليه السلام مشرف شدند. اما بين تاريخ نگاران درباره تاريخ اين جريان، اختلاف نظر وجود دارد. گروهي از آن ها، اربعين اول و برخي نيز اربعين سال بعد، را زمان ورود اهل بيت به کربلا مي دانند. از

جمله افرادي که ورود اهل بيت را در اربعين اول تأييد مي کند، سيد بن طاووس است. وي در کتاب اللهوف مي نويسد: وقتي زنان و فرزندان حسين عليه السلام از شام برگشته و به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماي قافله گفتند: «ما را از کربلا ببر». وقتي به کربلا رسيدند، جابربن عبداللّه انصاري و جمعي از بني هاشم و مرداني از اولاد پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدند که براي زيارت مرقد مطهر حسين عليه السلام آمده اند. پس همگي در يک زمان در آن سرزمين گرد آمدند.

زيارت نامه اربعين

در اعمال اين روز

يعنى بيستم صفر شيخ درتهذيب و مصباح روايت كرده از حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام كه فرموده علامات مؤمن پنج چيز است پنجاه و يك ركعت نماز گذاشتن كه مراد هفده ركعت فريضه و سى و چهار ركعت نافله است در هر شب و روز و زيارت اربعين كردن و انگشتر در دست راست كردن و جبين را در سجده بر خاك گذاشتن و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمن الرَّحيمِ را بلند گفتن و كيفيّت زيارت حضرت امام حسين عليه السلام در اين روز به دو نحو رسيده يكى زيارتيست كه شيخ در تهذيب و مصباح روايت كرده از صفوان جمّال كه گفت فرمود به من مولايم حضرت صادق عليه السلام در زيارت اربعين كه زيارت مى كنى در هنگامى كه روز بلند شده باشد و مى گوئى:

متن زيارت

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبيبِهِ، اَلسَّلامُ عَلى خَليلِ اللَّهِ وَنَجيبِهِ، اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِيِّهِ، اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ، اَلسَّلامُ على اَسيرِ الْكُرُباتِ، وَقَتيلِ الْعَبَراتِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِيُّكَ وَابْنُ وَلِيِّكَ، وَصَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ، الْفآئِزُ بِكَرامَتِكَ، اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ، وَاَجْتَبَيْتَهُ بِطيبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ، وَاَعْطَيْتَهُ مَواريثَ الْأَنْبِيآءِ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الأَْوْصِيآءِ، فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا، وَباعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الأَْدْنى ، وَشَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ، وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ، وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِيَّكَ، وَاَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبينَ النَّارَ، فَجاهَدَهُمْ فيكَ صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّى سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ، وَاسْتُبيحَ حَريمُهُ، اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبيلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَليماً، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ

عَلَيْكَ يَا بْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيآءِ اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمينُ اللَّهِ وَابْنُ اَمينِهِ، عِشْتَ سَعيداً، وَمَضَيْتَ حَميداً وَمُتَّ فَقيداً مَظْلُوماً شَهيداً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ، وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ، وَجاهَدْتَ فى سَبيلِهِ حَتّى اَتيكَ الْيَقينُ، فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فىِ الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيابِها، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعآئِمِ الدّينِ وَاَرْكانِ الْمُسْلِمينَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنينَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ الْأِمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ، الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى ، وَاَعْلامُ الْهُدى ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى ، وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْيا، وَاَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرايِعِ دينى وَخَواتيمِ عَمَلى ، وَقَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَاَمْرى لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى يَاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ، وَعلى اَرْواحِكُمْ وَاَجْسادِكُمْ، وَشاهِدِكُمْ وَغآئِبِكُمْ، وَظاهِرِكُمْ وَباطِنِكُمْ، آمينَ رَبَ الْعالَمينَ

پس دو ركعت نماز مى كنى و دعا مى كنى به آنچه مى خواهى و برمى گردى و ديگر زيارتى است كه از جابر منقول است و كيفيّت آن چنان است كه از عطا روايت شده كه گفت با جابر بن عبداللّه انصارى بودم در روز بيستم ماه صفر چون به غاضريّه رسيديم در آب فرات غسل كرد و پيراهن طاهرى كه با خود داشت پوشيد پس گفت كه آيا با تو چيزى هست از بوى خوش اى عطا گفتم با من سُعد هست پس قدرى از آن گرفت و بر سر و بدن پاشيد و پابرهنه

روانه شد تا ايستاد نزد سر مبارك امام حسين عليه السلام و سه مرتبه اَللَّهُ اَكْبَرُ گفت پس افتاد و بيهوش شد و چون به هوش آمد شنيدم كه مى گفت اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا آلَ اللَّه الخ كه به عينه همان زيارت نيمه رجب است كه ما ذكر نموديم و با آن فرقى ندارد جز چند كلمه كه شايد از اختلاف نسخ باشد چنانچه شيخ مرحوم احتمال داده پس اگر كسى خواست كه آن را نيز بخواند رجوع كند به زيارت نيمه رجب و همان را بخواند مؤلّف گويد كه زيارت امام حسين عليه السلام در اوقات شريفه و ليالى و ايّام متبرّكه به غير از اين اوقات كه ذكر شد نيز افضل است خصوصاً اوقاتى كه به آن حضرت نسبتى داشته باشد مانند روز مباهله و روز نزول هَلْ اَتى و روز ولادت شريف آن حضرت و شبهاى جمعه و از روايتى مستفاد مى شود كه حق تعالى در هر شب جمعه نظر مكرمتى بر آن حضرت فرمايد و جميع پيمغبران و اوصياى ايشان را به زيارت او بفرستد و ابن قولويه از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه هر كه زيارت كند قبر امام حسين عليه السلام را در هر جمعه آمرزيده شود البته و از دنيا بيرون نرود با حال حسرت از دنيا و مَسْكَنَشْ در بهشت با امام حسين عليه السلام باشد و در خبر اعمش است كه همسايه او براى او گفت در خواب ديدم كه رقعه ها از آسمان فرو مى ريزد كه در آنها امان نوشته اند براى هر كه زيارت امام حسين عليه السلام كند در شب جمعه و بعد از اين در اعمال كاظمين در حكايت

حاجى على بغدادى اشاره به اين مطلب خواهد شد و غير اين از اوقات شريفه ديگر و روايت شده از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه آيا زيارت امام حسين عليه السلام را وقتى هست كه بهتر از وقت ديگر باشد فرمود كه زيارت كنيد آن حضرت را در هر وقت و هر زمان زيرا كه زيارت آن حضرت خير مُقَرَّرى است هر كه آن را بيشتر به عمل آورد خير بيشتر خواهد يافت و هر كه كمتر كند كمتر خواهد يافت و سعى كنيد در زيارت كردن آن حضرت در اوقات شريفه كه اعمال صالحه در آنها ثوابش مضاعف است و در آن اوقات شريفه ملائكه از آسمان نازل مى شوند از براى زيارت آن حضرت الخ و از براى خصوص اين اوقات مذكوره زيارت منقولى يافت نشده بلى در روز سيّم ماه شعبان كه روز تولّد حضرت امام حسين عليه السلام است دعائى از ناحيه شريفه بيرون آمده كه بايست آن را خواند و ما آن را در اعمال ماه شعبان ذكر كرديم و بدان نيز كه زيارت آن حضرت در غير كربلا از شهرهاى دور فضيلت زيادى دارد و ما در اينجا به ذكر دو روايت كه در كافى و تهذيب و فقيه است قناعت مى كنيم روايت اوّل ابن ابى عمير از هشام روايت كرده كه حضرت صادق عليه السلام فرمود كه هرگاه راه يكى از شما دور و از خانه اش تا به قبور ما مسافت بسيار باشد بالا رود به پشت بام بلندتر منزل خود و دو ركعت نماز كند و اشاره كند به سلام كردن به سوى قبرهاى ما پس بدرستى كه آن به ما مى رسد روايت

دويّم از حنّان بن سُدَيْر از پدرش منقولست كه حضرت صادق عليه السلام به من فرمود اى سدير زيارت مى كنى قبر حسين عليه السلام را در هر روز عرض كردم كه فداى تو گردم نه فرمود شما چه جفاكاريد در هر جمعه زيارت مى كنيد او را گفتم نه فرمود در هر ماهى زيارت مى كنيد گفتم نه فرمود در هر سالى او را زيارت مى كنيد گفتم گاهى از سالها شده كه زيارت كرده ام فرمود اى سُدير چه جفا كاريد شما به امام حسين عليه السلام آيا ندانستيد كه حق تعالى را دو هزار هزار فرشته است (و در تهذيب و فقيه هزار هزار فرشته است) ژوليده مو گردآلوده كه مى گريند بر آن حضرت و زيارت مى كنند وسست نمى شوند و چه مى شود براى تو اى سدير كه زيارت كنى قبر حسين عليه السلام را در هر جمعه پنج مرتبه و در هر روزى يك مرتبه گفتم فدايت شوم بين ما و بين او فرسخهاى بسيار است فرمود به من كه بالا رو به بام خانه ات پس نظر كن به جانب راست و چپ پس بلند كن سر خود را بسوى آسمان پس قصد كن جانب قبر آن حضرت را و بگو «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ» نوشته مى شود براى تو زيارتى و آن زيارت حجّه و عمره است سُدير گفت بسا شد كه بجا آوردم اين را در ماه بيشتر از بيست مرتبه و در صدر زيارت اوّل از زيارات مطلقه گذشت چيزى كه مناسب اين مقام بود.

اربعین به روایت تصویر

تصویر1

تصویر2

تصویر3

تصویر4

تصوبر5

پایان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109