آشنایی با کرامات اهل بیت علیهم السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : انصاریان، حسین، 1323 -

عنوان و نام پدیدآور : آشنایی با کرامات اهل بیت علیهم السلام /مولف حسین انصاریان ؛ ویرایش و تحقیق مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی.

مشخصات نشر : قم : دارالعرفان، 1388.

مشخصات ظاهری : 35 ص.؛21×12س م.

شابک : 3500 ریال:978-964-2939-24-4

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : انصاریان، حسین، 1323 - -- وعظ

موضوع : کرامت -- جنبه های مذهبی -- اسلام

رده بندی کنگره : BP10/5/الف82آ5 1388

رده بندی دیویی : 297/08

شماره کتابشناسی ملی : 1948587

ص: 1

سخن ناشر

آنچه انسان را در مسیر پر فراز و نشیب زندگانی از نابسامانی ها محفوظ می دارد و موجب سعادت و سرفرازی و سربلندی او در امتحانات الهی می شود ، پژوهش پیرامون علوم الهی و معارف اسلامی و پوشاندن جامۀ عمل به دستورات بلند ربانی می باشد .

در این خصوص ، دست یابی به حقیقت معارف الهی و آشنایی با جایگاۀ حساس و ویژۀ آن ها در حیات انسانی ، ضروری احساس می شود .

مرکز علمی تحقیقاتی دار العرفان ، در راستای اهداف الهی خود ، این بار افزون بر استفاده از مطالب پربار و عالمانۀ دانشمند محقّق حضرت استاد حسین انصاریان ، با انتشار گلچینی از متن سخنرانی های معظّم له ، از بیان پر حرارت و جذاب سخنرانی های استاد نیز تشنگانِ معارف سراسر نور ائمه اطهار : را بی نصیب نگذاشته و بدون خارج ساختن متن سخنرانی از قالب گفتاری آن ، باب دیگری را برای استفاده از معارف آل الله : و سیراب گشتن از این چشمه پرفیض باز نموده است . امید که با عنایات خاص اهل بیت عصمت و طهارت : بیش از بیش بتوانیم از زمزم معارف آن ذوات مقدّس سیراب گردیم .

مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سی__د الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین

المعصومین المکرمین

قرآن کتاب یادآوری

کتاب خدا می فرماید : «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ» (1) این قرآن جز یک منبع یادآورِ حقایق عالم ، یادآورِ احکام الهی ، یادآورِ حلال و حرام خدا ، یادآورِ سرگذشت گذشتگان برای عبرت گیری مخاطبان و یادآورِ مسائل بعد از مرگ برای جهانیان ، نیست .

ص: 3


1- تکویر:27.

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ . »(1)تکویر:27.(2) : این کتاب ، یک منبع کامل هدایت ، یک منبع کامل موعظه ، یک منبع کامل پند ، یک منبع کامل عبرت و درس آموزی ، و یک منبع کامل قوانین زندگی است . اما برای چه کسی ؟ این قسمت خیلی مهم است : «لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ» (3) : برای کسی که بخواهد در صراط مستقیم حق قرار گیرد ، این منبع اثر بخش است : «لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أن یَسْتَقِیمَ . » این خواستن شما ، خیلی مهم است و آن ، خواستن شما به صورت فوق العاده است ، و آن ، خواستنی است که موتور حرکت شما برای پذیرش این منبع ، و به اجرا گذاشتن برنامه های این منبع است ، امّا اگر کسی در دنیا ، به اختیار خودش ، این منبع را نخواهد ، چه سودی از این منبع عایدش می شود ؟ باید گفت ، هیچ سودی از این منبع به او نمی رسد . در آخرت هم از شفاعت این کتاب بهره ای نمی برد ؛ چون این کتاب در قیامت شفاعت کنندة ردة اول است : «فَاِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفِّعٌ» .

این سخن پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله وسلم است که منابع روایی شیعه و سنی این روایت را نقل کرده اند . (4)

ص: 4


1-
2-
3- تکویر:28.
4- شیخ کلینی، کافی، ج2، ص599 _ بیهقی، سنن کبری، ج10، ص9.

حالا اگر کسی بخواهد این خواستة مثبت را که اگر ارایه به غیر خدا ، به غیر انبیاء ، به غیر ائمه : و به غیر قرآن بشود ، یا اصلاً برآورده نمی شود ؛ چون غیر این منابع ، قدرت برآوردن این خواسته های مثبت را کسی ندارد ، یا اگر برآورده بشود ، در حدّ کاملی برآورده نخواهد شد :

دست حاجت چو بری ، پیش خداوندی بر

که کریم است و غفورست و رحیمست و دود

کرم__ش ن_امتن_اه_ی ، ن_عم_ش ب__ی پایان

هیچ خواهن__ده ازی__ن در نرود بی مقصود (1)

ص: 5


1- سعدی.

آن منابعی را هم که خودش برای برآوردن خواسته ها قرار داده ، کار خودش را انجام می دهند ، مثل قرآن ، مثل انبیاء ، مثل ائمة طاهرین : . این جا آدم باید عاقلانه کار کند ؛ یعنی تمام خواسته های مثبتش را ببرد درِ خانه خدا ؛ ببرد درِ خانه انبیاء ؛ ببرد درِ خانه ائمه : ؛ ببرد در پیشگاة قرآن مجید . به اذن الله این منابع مسئولند که خواسته های مثبت بشر را برآورده کنند .

ص: 6

شرک ، ظلم عظیم

خیلی این مسأله عظیم است . نمونه ای از قرآن را برای تان بگویم . قرآن شرک را «ظلم عظیم» می داند ؛ یعنی کسی بیاید در کنار پروردگار ، یک قدرت دیگری را قایل بشود و بگوید ، به صورت مستقل کار به دست این شریک در قدرت خدا هم هست . چیزی را عَلَم بکند ، حالا یا بت جاندار را ، یا بت بی جان را ، این کار ظلم عظیم است : «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (1). این یک آیه است . «إِنَّ اللَّهَ لاَیَغْفِرُ أن یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»(2) : در قیامت هر گناهی را هر کس می خواهد پیش من بیاورد ، من آن را می بخشم ، ولی شرک را نمی بخشم : «إِنَّ اللَّهَ لاَیَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ . »(3) این سخن را که گفتم ، در قیامت است ؛ چون در دنیا تا آدم مهلت دارد ، شرک قابل آمرزش است ؛ چنان که قبل از بعثت انبیاء ، درصد بالایی از مردم مشرک بودند . آن هایی از مشرکان که متدیّن گشتند ، آمرزیده شدند«إِنَّ اللَّهَ لاَیَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ» (4)

ص: 7


1- لقمان:13.
2- نساء: 48.
3- نساء: 48.
4- نساء: 48.

، این سخن ، موضع خداوند نسبت به شرک است . حالا همین خدا با این موضع گیری سخت ، چه در برابر خود شرک که گفته است : ظلم عظیم است ، و چه در این که گفته من شرک را نمی آمرزم . حالا شما بگو خدایا به کبریائت بر نمی خورد ، مشرکین را هم بیامرز . نه ارادة ازلیش تعلّق گرفته به این که بعد از مردن ، هیچ مشرکی را نبخشد . معلوم می شود ، مشرک خیلی مورد نفرت خدا است . حالا همین خدا ، در سورة توبه به پیغمبر : می گوید ، که اگر لحنش را نگاه کنید ، لذّت می برید . آدم دلش می خواهد برای چنین

خدایی بمیرد ، از بس که این خدا خوب است : «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ» (1)

ص: 8


1- توبه: 6.

: و حبیب من ! اگر مشرکی که دچار ظلم عظیم و گناهی است که من او را نمی بخشم ، از تو درخواست پناهندگی کرد ، اوقاتت تلخ نشود و چهره ات در هم نرود ، «وَ إِنْ أحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأجِرْهُ» (1) : بلافاصله درخواست پناهندگی او را قبول کن و بگذار بیاید . آغوش خودت را باز کن ، و به خانه ات راهش بده ؛ در مسجد راهش بده . الآن است که ما می گوییم ، مشرک و یهودی به داخل مسجد نیایند ، اما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پروردگار فرموده بود ، ای پیامبر ! درِ خانه ات و مسجد من را بر روی همه باز

ص: 9


1- توبه: 6.

بگذار . چون من خواستة همه را می توانم اجابت کنم و من خدایی نیستم که کسی بیاید بگوید چیزی به من عطا کن ، و من بگویم ، ندارم ، «فَأجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ . » (1) : بگذار بیاید و از این زبان نرم تو ، کلام خدا را بشنود و معالجه شود و برگردد .

پروردگار خواستة مثبت احدی را رد نمی کند . انبیاء هم مسئولند که رد نکنند . ائمة طاهرین هم مسئولند که رد نکنند . آنان چه سفره ای برای ما انداخته اند ، که ما خودمان هم نمی دانیم ، و نمی فهمیم ؟

ص: 10


1- توبه: 6.

امیرمؤمنان علیه السلام مظلومِ دارای کرم

امیرمؤمنان علیه السلام پس از مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خیلی زجر کشید . عبارت «خیلی» که می گویم ، یعنی واقعاً و بدون مبالغه ، «خیلی» . بگذارید از قول خودشان که به تواتر از ایشان رسیده ، بگویم . هنگامی که شنید کسی داد می زد : «اَنَا مَظْلُومٌ» : من ستمدیده ام . به او فرمود : «هَلُمَّ فَلْنَصْرِخْ مَعَاً فَاِنِّی مَا زِلْتُ مَظْلُومَاً» : بیا با هم فریاد کنیم که من همواره مظلوم بوده ام . امام با این کار ، هم ناراحتی او را تسکین داد و هم مظلومیت خویش را اعلام فرمود که من از زمان مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تا هم اکنون مظلوم واقع شده ام ، و نیز در سخنی فرمود : پروردگارا قریش را رسوا ساز که مرا از حقم ممنوع ساختند و خلافتم را غصب نمودند ، و نیز از آن حضرت علیه السلام رسیده : من همیشه تحت فشار حکومت استبداد بوده ام و از آنچه حقم بود و سزاوار آن بودم ، ممنوع گشتم .

ص: 11

در اواخر حکومتش ، وقتی که پیاپی برایش خبر می آوردند که لشکر معاویه بر شهرها دست یافته اند ، آن حضرت از سستی یاران خود در جنگ با دشمنان و مخالفتشان با فرمان و تدبیرش ، دلتنگ و آزرده گردید و این چنین رنج علی علیه السلام به اوج رسید . حضرت در حالی که از شدت اندوه دلتنگ شده بود و می نالید ، بر منبر مسجد کوفه رفت و در انتهای سخنان عتاب آلودش به کوفیان گفت : «فَأبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی اللَّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ کَمَا یُمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ»(1) : خدایا ! علی را از این مردم بگیر و یکی

دیگر را به این ها بده . مردم کوفه ! شما از بس که مرا اذیت کردید ، دعا می کنم که خدا دل هایتان را بساید ؛ مانند : نمکی که در آب ساییده شود .

ص: 12


1- مکارم شیرازی، ترجمة گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، ج2، ص546 به نقل از شرح ابن ابی الحدید، ج9، ص305.

مالک اشتر در روز روشن دید که کنار درختی علی علیه السلام تک و تنها نشسته و زار زار دارد گریه می کند . گفت : علی جان ! برای چی گریه می کنی ؟ فرمود : از دست مردم ، به اندازة ریگ ها و تک تک پشم هایی که روی بدن گوسفندان است ، به من ظلم شده است . دلم را آب کردید ، خدایا ! من را بگیر . مالک ! امان از دست مردم ، زبان مردم ، قضاوت مردم ، تهمت مردم ، سستی مردم .

ص: 13

با این همه ، همین مردم ، روزی آمدند و در خانه اش را زدند . او که دم درب آمد ، آن ها گفتند : باغ ها ، زراعت هایمان دارد می سوزد ، آخر تو پیش خدا آبرو داری ، دعا کن تا باران بیاید .

فکر می کنید این علی با مردم چه کار کرد ؟ آیا گفت : به به ، الان روز تلافی است . مردم نامرد ! چشمتان کور ؛ رنج ببرید . نه ، چنین نبود و او آنان را از کرم خویش مأیوس نکرد . حضرت سرش را به داخل خانه برگرداند و حسن و حسین علیه السلام را صدا کرد و از آن ها خواست دعاهای طلب باران را بخوانند . همین که آن دو از دعا کردن فارغ شدند ، به امر خداوند متعال ، آسمان شروع به باریدن کرد . (1)

ص: 14


1- مدینة المعاجز، ج3، ص395..

گریه بر حسین علیه السلام ، عطیۀ کریم مطلق

در روایات است که به طور کلی گریه از اثربخش ترین عبادات است که هیچ پیمانه و وزنی نمی تواند ارزش آن را بسنجد .(1)

یک گریه در قرآن است که خداوند دربارة آن می فرماید : « أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ»(2)عارفان به من ! از دو چشمانشان ، مانند دو چشمۀ آب ، اشک می ریزد . این گریه ، گریة وصل به خداست . دومین گریه ای که کنار گریه برای خدا ، از

بزرگ ترین گریه هاست ، گریه برای اباعبدالله الحسین علیه السلام است . این گریه را هم خدا انتخاب کرده . چکارش می شود کرد ؟ به چه کسانی داده ؟ به شما . چیزی را از شما گرفته و این گریه را داده است ؟ نه ، آن را مجانی به شما داده ، بهشت مجانی ، آمرزش مجانی ، شفاعت مجانی . چرا مجانی ؟ چون کریم است . یکی که از او چیزی می خواهد ، نمی تواند به او عنایت نکند . نمی تواند کسی به کریم بگوید که او بخل می ورزد . بخل در حریم کریم راه ندارد . نمی شود دربارة کریم مطلق چنین گفت ؛ چنانکه دربارة کرم حاتم که - یک قطره از ده ها اقیانوس بی کران کرم خداوند هم نیست- ،

ص: 15


1- شیخ کلینی، کافی، ج2، ص481.
2- مائده:83..

بخل راه نداشت و به همین جهت حاتم وقتی که مرد با آنکه مشرک بود در عین حال پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به او احترام می کرد . همیشه از او ذکر خیر می کرد . وقتی که در جنگ با قبیلة طی ، دختر حاتم اسیر شد . هرچند پسر حاتم توانست به شام فرار کند . وقتی دختر حاتم به اسارت به مدینه آورده شد ، به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم گفت ، یا رسول الله ! من دختر حاتم هستم . پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وَلَدِهِ»(1) : باید احترام پدر در فرزندش حفظ شود . پس فرمود : تو آزادی . گفت من این آزادی را نمی خواهم . پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : اگر مدینه بمانی ، به کنیزی می برندت . گفت : نه ، اگر می خواهی من را آزاد کنی ، بقیه را هم آزاد کن . پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : بقیه هم آزادند .(2)

ص: 16


1- ابن طیفور، بلاغات النساء، ص17، به روایت فاطمه3.
2- حائری، شجرة طوبی، ج2، ص400.

در آن زمان ها ، جوانی برای ازدواج با دختری به خواستگاری رفته بود . پدر که با رئیس قبیله ای جنگ و دشمنی داشت ، به این پسر گفت : مهریة دختر من ، سر بریدة حاتم است . جوان هم گفت که من می روم و برایت این سر را می آورم . او به قبیلۀ بنی تیم ، قبیلة حاتم ، رفت . از یکی پرسید که خیمة حاتم کجاست ؟ آن فرد که خود حاتم بود ، بی آن که خود را معرفی کند ، آن جوان را به چادرش برد و به او گفت : جوان ! اهل کجا هستی ؟ جوان گفت : متعلّق به فلان قبیله ام . حاتم گفت : این جا برای چه چیزی آمدی ؟ گفت : خواهشی از حاتم دارم . حاتم گفت : خواهشت چیست ؟ جوان گفت : نمی توانم به شما بگویم و باید خودش را ببینم . سِر است . حاتم گفت :

من امینم و سخنت را برای هیچ کس نقل نمی کنم و من می توانم دردت را دوا کنم . چی می خواهی ؟ جوان گفت : خودش را باید ببینم . حاتم گفت : فرض کن خودش من هستم . این قدر این جوان محبت دید تا بالاخره به قول ما فریب محبت را خورد و راز خود را به حاتم گفت : راستش این است که من عاشق دختری شدم و خانواده اش او را به من نمی دهند مگر این که سر بریدة حاتم را به عنوان مهر پیش آن ها ببرم . حاتم به او گفت : حالا تو مسافری و خسته ای ، بنشین تا من شربت و نانی بیاورم تا میل کنی ، شب که شد ، من تو را راهنماییت می کنم که بتوانی بی سر و صدا سر حاتم را بُبری و با خودت بَبری . نیمه شب ، حاتم جوان را بیدار کرد و کاردی به دست او داد و گفت : اگر مشکل تو با سر من حل می شود ، این کارد و این هم سر من . چه اشکالی می شود به حاتم گرفت ، جز این که باید گفت او کریم بود ، و مقتضای کریم بودن این است . حاتم که دید جوان در انجام خواستة خود تعلّل می کند ، به او گفت : چرا بلند نمی شوی ؟ جوان گفت : من از آن دختر ، بلکه از همة دنیا گذشتم ، حیف است که به شما تلنگری بخورد ، تو باید سالم بمانی .

ص: 17

ما هم در شب جمعه به در خانه کریم مطلق رفته و می خوانیم : «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیَِّةِ یَا بَاسِِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّةَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَی سَجِیَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا یَا ذَا الْعُلَی فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةَ»(1) ، البته ، منهای دو گریه ای که گفته شد و در واقع عطیه هایی از جانب کریم مطلق اند ، گریه در مصیبت عزیزان را هم به ما اجازه داده اند ، تا حدی که به جزع و فزع نرسد . به جزع و فزع که رسید ، دیگر خوب نیست فرد گریه کند (2)

ص: 18


1- کفعمی، المصباح، ص647.
2- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص921.

خواسته های مثبت و منابع کرم

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیٍ» ، این فقره از دعای کمیل به ما می گوید ، تمام انسان هایی که دارای سلسلة خواسته های مثبت اند ، باید این خواسته ها را پیش کریم ببرند و آبروی شان را پیش بخیل نبرند ؛ این خواسته ها را پیش افراد محدود نبرند . اصلاً پیش کسی نبرند ؛ چرا که خداوند متعال آن همه منبع کرم برای ما قرار داده است . برای درک این منابع کرم ، چند قضیه برای تان نقل می کنم .

شب جمعه ساعات رحمت الهی است . به خدا قسم ! این مطالبی را که من می گویم ، از روی اعتقاد می گویم . به خدا قسم ! من جبری مسلک نیستم . من اعتقادم نسبت به عمل انسان ، همانی است که ائمه : فرمودند . من جبری مسلک نیستم ، اما خود خدا کارهایی را می کند که ظاهرش به شکل اختیار ماست . به خدا قسم ! این لباس سیاه را خود او به ما پوشانده است . به خدا قسم ! این اشک را خود او جاری کرده است . ما و گریه برای ابی عبدالله علیه السلام ؟ ما کی هستیم ؟ او کریم است و این از کرم اوست . چه کار می کند این کریم ؟ این قضیه را پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم برای تان نقل می کند . حضرت صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید : شب معراج ، رفیق و همسفر من ، امین وحی ، جبرئیل علیه السلام بود . از جمله جاهایی که او من را بُرد و گرداند ، بهشت بود ؛ بهشتی که در قیامت آشکارش می کنند .

ص: 19

در حال گشتن ، دو قصر را دیدم نماکاری یکی از این قصرها ، از رنگ سبز بود و نماکاری یکی دیگر از این ها از رنگ قرمز . به امین وحی گفتم ، این دو قصر متعلّق به چه کسی است ؟ خیلی با ارزشند . جبرئیل علیه السلام گفت : یکی از آن ها متعلّق به حسن علیه السلام تو است و یکی هم متعلّق به حسین علیه السلام توست . گفتم : چرا به این رنگ ها ؟ گفت : امّا حسن علیه السلام تو را زهر سختی می دهند و او به مرگ طبیعی نمی میرد و در هنگام مرگ رنگش به سبزی می گراید ، اما حسین علیه السلام تو ، در خون خودش می غلطد . خدا خواسته این دو نشانه را حفظ کند .(1)

ص: 20


1- علامة مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص145.

پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به محض این که به این شکل خبر شهادت حسن و حسین علیه السلام خود را شنید ، زار زار در معراج گریه کرد . خطاب رسید حبیب من ! گریة تو برای من سخت است ، گریه نکن ! گریه نکن ! گفت : خدایا ! این محبت به بچه ها را مگر خودت به آدم نمی دهید ؟ دلم می سوزد . دربارة کریم دارم می گویم . گفت : حبیب من ! اگر دلت می خواهد نسوزد ، من پروندة شهادت حسن و حسین علیه السلام تو را ببندم و در برابرش ، تو نباید در قیامت به یک نفر از امتت کار داشته باشی . از کلّ آن ها خودم حساب می کشم و از شفاعت دیگر خبری نیست و ما با هم معامله می کنیم . جواب را ببین . پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم گفت : مگر می شود که من دارا باشم و در قیامت از دارایی ام به فقیری ندهم . گفت خدایا ! اگر نور دو چشمم ، زهرا سلام الله علیها ، هم با این دو تا بچه کشته بشود ، شفاعت مرا از امّتم نگیر !

ص: 21

ما این جا باید ثابت قدم بمانیم و پیش خدا بمانیم که او هر خواستة مثبت ما را برآورده می کند . پیش پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و پیش علی علیه السلام بمانیم . کنار درِ خانه زهرا سلام الله علیها بمانیم . پیش اباعبدالله علیه السلام بمانیم . به آن ها اجازه دادند همۀ مشکلات ما را حل کنند ؛ خواسته های مثبت ما را برآورده کنند .

در خرابۀ شام نشسته اند . روز است و هر کسی در گوشه ای سر به دیوار دارد و آرام آرام دارد گریه می کند . خانمی که خیلی با ادب هم بود ، یک دیگ بزرگ غذا آورد و آرام پرسید : بزرگ شما کیست ؟ زینب کبری علیه السلام آمد .

ص: 22

و گفت : چکار دارید ؟ آن زن گفت : مقداری غذا آوردم . زینب کبری سلام الله علیها خیلی آرام فرمود : قانون دین ما صدقه گرفتن را بر ما حرام کرده . آن زن گفت : خانم ! این صدقه نیست ؛ بلکه نذر است . من در اصل اهل شام نیستم . من بچة چهار ساله بودم که مریض شدم . لمس شدم . همان طوری ماندم و معالجه نشدم . یک روز مادرم با عصبانیت به پدرم گفت ، این گوشت افتاده را بردار و ببر در خانة علی ، یا بگو دمی بزند تا او خوب بشود یا بمیرد به خانه نیاید .

ص: 23

خانم ! خدا امید هیچ مادری را ناامید نکند . من را برد و روی خاک کوچه خواباند و در زد . علی آمد و در را باز کرد . پدرم گفت : آقا ! مادرش خیلی ناراحت است و من نمی خواهم مزاحم شما بشوم . گفت : یا بمیرد یا خوبش کنید . پدرم که این سخن را به حضرت علیه السلام گفت ، او سرش را به داخل خانه برگرداند و صدا زد : حسین من ! بیا . خانم ! آن وقت حسین علیه السلام پنج سالش بود که آمد دم درب . علی علیه السلام به او گفت : پسرم ! خدا بنا ندارد نَفَس تو را برگرداند . نگاهی به این بچه بینداز و خوبش کن . خانم ! حسین علیه السلام نگاهی به من کرد و من الآن پنجاه سال است که دارم زندگی می کنم .

ص: 24

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109