نگاهی به مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام

مشخصات کتاب

شابک::978-964-2939-25-1 35000ریال

شماره کتابشناسی ملی:1948343

عنوان و نام پدیدآور:نگاهی به مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام/مولف حسین انصاریان ؛ ویرایش و تحقیق مرکز علمی دارالعرفان الشیعی .

مشخصات نشر:قم: دارالعرفان، 1388.

مشخصات ظاهری:33ص.؛م.س. 7/5 x 16

موضوع:انصاریان، حسین، 1323 - -- وعظ

موضوع:فاطمه زهرا سلام الله علیها ، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل

رده بندی دیویی:297/08

رده بندی کنگره:BP10/5/الف82ن8 1388

سرشناسه:انصاریان، حسین، 1323 -

شناسه افزوده:انتشارات دارالعرفان

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

ص :5

ص :6

سخن ناشر

باسمه تعالی

آنچه انسان را در مسیر پر فراز و نشیب زندگانی از نابسامانی ها محفوظ می دارد و موجب سعادت و سرفرازی و سربلندی او در امتحانات الهی می شود، پژوهش پیرامون علوم الهی و معارف اسلامی و پوشاندن جام عمل به دستورات بلند ربانی می باشد.

در این خصوص، دست یابی به حقیقت معارف الهی و آشنایی با جایگا حساس و ویژ آن ها در حیات انسانی، ضروری احساس می شود.

مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان، در راستای اهداف الهی خود، این بار افزون بر استفاده از مطالب پربار و عالمان دانشمند محقّق حضرت استاد حسین انصاریان، با انتشار گلچینی از متن

ص:7

سخنرانی های معظّم له، از بیان پر حرارت و جذاب سخنرانی های استاد نیز تشنگانِ معارف سراسر نور ائمه اطهار: را بی نصیب نگذاشته و بدون خارج ساختن متن سخنرانی از قالب گفتاری آن، باب دیگری را برای استفاده از معارف آل الله: و سیراب گشتن از این چشم پرفیض باز نموده است.

امید که با عنایات خاص اهل بیت عصمت و طهارت: بیش از بیش بتوانیم از زمزم معارف آن ذوات مقدّس سیراب گردیم.

مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی

ص:8

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوۀ و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین

هر موجودی چهار وجود دارد

کسانی که در فلسفۀ الهی و در عرفان مثبت کار کرده و کارکشته شده اند و متخصّص فن شناخته شده اند، برای هر موجودی در این عالم، چهار وجود قایلند. آنان برای گفتار و مطلب خود در این بحث، فقط به یک حقیقت مثل می زنند و آن، کتاب خدا قرآن مجید است. البته، آن ها بحث خود را به صورت کلی مطرح نموده و بیشتر آن ها هم مثالی را برای آن ذکر نکرده اند؛ چون فکر

ص:9

می کردند چنین مسأله ای، برای همۀ مردم، مسألۀ روشن و واضحی باشد.

چهار وجود برای قرآن مجید

قرآن مجید، دارای چهار وجود است؛ یعنی دارای چهار جلوۀ هستی می باشد.

یک وجود قرآن، وجود کتبی قرآن است که عبارت می باشد از مجموعۀ سی جزء قرآن که با قلم بر صفحه نوشته می شود؛ همین قرآنی که به فرمودۀ شیخ صدوق، بین دو جلد، در سی جزء، در صد و بیست حزب، در شش هزار و ششصد و چند آیه، در اختیار ماست. این قرآن، با قرآن زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم یک نقطه هم اختلاف ندارد. ترتیب این قرآن همان ترتیب زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می باشد. آیاتش هم بی کم و زیاد، آیات زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم است. (1)

در یک کلمه، اگر این گونه نبود، حجت خدا بر بندگانش کامل نبود و ناقص بود و خدا هم حجت ناقص ندارد. در همه چیز و در هر کجا، حجت پروردگار عالم، کامل، تمام و جامع است. برای این که به قول خود قرآن، تا فردای قیامت، کسی به خداوند نگوید: اگر راهنمایی کرده بودی، و اگر گفته بودی، من عمل می کردم. از کجا معلوم

ص:10


1- (1)) . شیخ صدوق، اعتقادات، تحقیق عصام عبدالسید، ص.

می شود که من عمل نمی کردم. خود پروردگار می گوید، من این هدایت را کامل و جامع فرستادم که روز قیامت کسی بر خدا حجت نداشته باشد: (لِئَلاّٰ یَکُونَ لِلنّٰاسِ عَلَی اللّٰهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کٰانَ اللّٰهُ عَزِیزاً حَکِیماً). (1)این وجود وجود کتبی قرآن هست.

وجود دوم قرآن ، وجود لفظی است. وجود لفظی قرآن، عبارت است از آیاتی که انسان از روی صفحۀ کاغذ یا از صفحه ذهنش، بر زبان جاری می کند : (ذٰلِکَ الْکِتٰابُ لاٰ رَیْبَ فِیهِ ). (2)

همان وقتی که داریم یک خطبه را، یک صفحه کاغذ را، یک(ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ) را بر زبان جاری می کنیم؛ یعنی آیه را تلفّظ می نمایم و آن را می خوانیم. در این جا، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، به خوانندگان قرآن، یک سفارش بسیار بسیار مهم دارد که خوانندگان قرآن باید این سفارش

ص:11


1- (1)) . نساء: 165.
2- (2)) . بقره: 1.

پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را حتما ًعمل کنند. آن سفارش این است که شما باید هنگام خواندن قرآن، (طهروا افواهکم .) (1): با دهان و زبان پاک، قرآن را بخوانید. با دهان یهودی مسلک، با زبان مسیحی مسلک، با زبان لائیک مسلک، با زبان آلوده به حرام، با دهان آلوده به گفته های باطل، یاوه، سب، ناسزا و فحش، قرآن را نخوانید. این قرآن، دارای پاک ترین آیات، پاک ترین کتاب و پاک ترین حکمت است که باید در دهان های پاک جاری بشود؛ یعنی اگر کسی بخواهد قاری مورد قبول خدا باشد، همیشه پاک می ماند؛ دهانش؛ زبانش؛ بدنش؛ جسمش؛ پوستش؛ گوشش. قرآن کریم، حریمِ علم پروردگار است. ورود به این حریم، باید با پاکی انجام بگیرد: (لاٰ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ .) (2)برخی از مفسران می گویند: فعل: (لاٰ یَمَسُّهُ) ، معنای امری دارد؛ یعنی

ص:12


1- (1)) . مستدرک الوسائل، محقّق نوری، تحقیق مؤسسۀ آل البیت:، ج1، ص.
2- (2)) . واقعه: 79.

کسی که پاک نیست حق ندارد با قرآن تماس بگیرد؛ لذا دیده می شود حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از مرگ پیغمبر، یکبار هم، نه هنگام باز بودن پنجره، و نه با باز کردن پنجره، اگر بسته بود، نخواسته که صدای اذان گویان حکومت زمان خودش را بشنود؛ مستمع نشد.

ما یک استماع داریم و یک سماع. یک وقت، صدا به گوش می خورد، ولی آدم اصلاً توجّهی به آن صدا ندارد. حتّی به صدای الفاظ هم متوجّه نیست تا چه برسد به معانی آن ها.

صبح، ظهر و شب، کنار مسجد پیغمبر که خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها در آن جا بود، اذان می گفتند و ایشان نشنید؛ چون نمی خواست بشنود. در این نود و پنج روز، فقط یکبار به درخواست خودش، بلال اذان گفت که آن هم نیمه کاره ماند؛ چون این زبان، این گلو و این بدن، این روح را صد در صد پاک می دانست. او می گفت: (الله اکبر) از این گلو و زبان، شنیدنی است، ولی نسبت به بقیۀ (الله اکبر)ها باید درِ گوش را گرفت و نباید شنید:

ص:13

زیبقم (1) در گوش کن تا نشنوم یا درم بگشای تا بیرون روم (2)وقتی ابلیس به عیسی بن مریم علیه السلام گفت: یک (لا اله الا الله) بگو. گفت: نمی گویم. گفت: مگر این شعار توحید نیست؟ گفت: چرا. گفت: پس چرا نمی گویی. عیسی علیه السلام گفت: برای این که تو می گویی، من نمی گویم؛ چون گفتار تو و درخواست تو، توأم با آلودگی است و هدف ناشایستی از آن داری که وقتی به من می گویی، آن را بگو. من نمی گویم؛ ( لا اله اله الله)ای که تو می گویی، با هر آلودگی ای می سازد و این ( لا اله اله الله)ای که ما می گوییم، با هر پاکی ای می سازد.

ص:14


1- (1)) . زیبق؛ یعنی سیماب(فلزی مایع)، جیوه
2- (2)) . سعدی.

این که چه کسی آن را اظهار می نماید، فرق می کند. (1) به هر حال، این وجود دوم است.

پس یک وجود قرآن، وجود کتبی آن است و یک وجود دیگر آن، وجود لفظی.

امّا وجود سوم قرآن، وجود ذهنی است. حفظ قرآن، گاهی با یک قرآن روی کاغذ است و گاهی با یک قرآن بر روی زبان، و گاهی هم با یک قرآن در حافظه، حافظ قرآن است. آن قرآن هم قرآن است، ولی وجود ذهنی قرآن.

وجود چهارم کتاب خدا، وجود عینی آن است. (عین)؛ یعنی وجود حقیقی؛ به عبارت دیگر؛ یعنی وجودی که همۀ آثار شیء، از این وجود ظهور می کند.

حالا این پرسش مطرح می شود که وجود عینی قرآن کدامیک از این قرآن های گفته شده است.

ص:15


1- (1)) . إحیاء علوم الدین، جلد8، ص53.

این قرآن هایی که آن را تلاوت می کنیم، قرآن کتبی است. قرآن های موجود در ذهن حافظان هم که وجود ذهنی آن است. قرآنی نیز که بر روی زبان جاری می شود، قرآن لفظی است. پس آن قرآن عینی کدام است؟

قرآن عینی و حقیقی فقط در وجود انسان کامل

قرآن عینی و قرآن حقیقی را فقط باید در وجود انسان کامل ببینید. ما یک مقدار قرآن حفظ هستیم و قاری قرآن هم می باشیم و چند جور هم قرآن چاپی در خانه هایمان داریم، اما ما قرآن عینی نیستیم. قرآن عینی فقط در وجود انسان کامل قابل مشاهده است؛ یعنی آن انسانی که از ابتدای ورود به تکلیف یا بندگی خدا تا لحظۀ خروج از دنیا، در ایمان، اخلاق و عمل از نظر قرآن کم نداشت. این سخن، تعریف قرآن عینی است.

ارزش این قرآن عینی، برای کسی قابل درک نیست؛ علتش هم این است که عقل های ما محدود

ص:16

بوده و دنیا هم محدود است. ما اگر بخواهیم چیزی را عظیم تر از این دنیا ببینیم، این جا نمی توانیم آن را ببینیم؛ چون این جا گنجایش آن را ندارد و ما را باید در یک عالم دیگری ببرند که در آن عالم، حقیقت انسان کامل قابل ظهور باشد و بعد به اولین و آخرین انسان ها بگویند، اگر می خواهی آن انسان کاملی را ببینی که مصداق عینی قرآن بوده، الان آن برای تو قابل دیدن و قابل تماشاست؛ آن هم نه با چشم سر؛ بلکه با چشم عقلی که به عین الله وصل است؛ چون اگر آن چشم قلب هم وصل به چشم خدا نباشد، آن انسان کامل هم با کمالاتش برای تو قابل مشاهده و قابل دیدن نخواهد بود.

فاطمه علیها السلام، از مصادیق واقعی آیات قرآن

حالا ما باید برای درک این وجود عینی، به سراغ یک انسان کامل یا به تعبیری، قرآن عینی و مصداقی برویم. من برای شما چند آیه قرائت

ص:17

می کنم و بعد طبق خود قرآن و روایات، دنبال مصداق این آیات می گردم. خیلی راحت هم این مصداق قابل پیدا کردن است؛ چرا که تاریخ اسلام از زمان بعثت پیغمبر تا الان که ما این جا نشسته ایم، تقریباً به صورت روشن در اختیار ماست و ما در کلّ امت، یکی از انسان های کاملی را که می توانیم بگوییم از مصادیق واقعی آیات قرآن است، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. در این بخش هم قرآن فقط یک مصداق دارد و دو تا مصداق ندارد. شما هیچ دلیلی را هم نمی توانید پیدا کنید که در این بخش خاص، قرآن دو مصداق داشته باشد. در این بخش، یک انسان کامل، بیش تر وجود ندارد و بقیۀ انسان ها ما دون این انسان و زیر مجموعۀ او در کمالات و فضایل هستند و آن، وجود مبارک فاطم زهرا سلام الله علیها است که در زنان جهانیان، تنها انسان کاملی که مصداق آیات قرآن می باشد، اوست. مریم کبری سلام الله علیها ، خدیجه کبری سلام الله علیها ، زینب کبری سلام الله علیها و هر زنی که در دایرۀ انسان کامل بودن می باشد، ما دون ایشان است و او مصداق اتم،

ص:18

اجمع، اکمل، اکتع (1) مجموعۀ آیات قرآن مجید در جنس زنان،بوده و دومی و هم وزن دیگری ندارد.

این مطالبی که می گویم، دلیل قرآنی همراه آنان است، نه این که به عنوان یک روحانی شیعه، برای مستمع شیعه، عظمتی را بسازم و القا بکنم. عظمت سازی بدون دلیل قرآنی و روایتی، کار نادرستی است. لطف مسأله، این است که ما از چهارچوب قرآن و روایات برای معرفی این عزیزان بیرون نرفته و از خودمان چیزی را نسازیم؛ چون اگر از چهارچوب قرآن و روایات، آن ها را به کنار ببریم، یا دربارۀ آن ها دچار افراط می شویم یا دچار تفریط؛ چنان که آن هایی که دچار تفریط شدند، صدیقۀ طاهره را تا جایی پایین آورده اند که در حقّ او فقط می گویند حضرت زهرا سلام الله علیها زنی بزرگوار، همسرِ علی بن ابی طالب و انسانی پاک است و قابل این است که الگو باشد. این ها در جادۀ تفریطند، و آن هایی که مقام سازی می کنند، آن هم مقام

ص:19


1- (1)) *. همگی.

الوهیت و ربوبیت برای آن حضرت، آنان نیز در جادۀ افراطند؛ چرا که قرآن می گوید: (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ.) (1): هیچ چیزی در این عالم، در هیچ چیزی، مانند خدا نیست. بنا براین، بهترین راه شناخت، آیات قرآن و روایاتند که نه افراط دارند و نه تفریط. قرآن کلام عدل است؛ قرآن کلام حق است. البته، آیاتی که مصداق اکتع و اکملش این انسان کامل در جنس زنان است، کم نیست. من برای نمونه چند آیه آن را می خوانم، شاید هم بعضی از این آیات برای تان تازگی داشته باشد. فکر نکنید که می خواهم به سراغ آیۀ تطهیر و آیۀ مباهله و آیات سورۀ دهر بروم که این آیات را صدها بار شنیده اید. آنها در جای خودش معلوم و روشن است؛ بلکه باید دربارۀ این آیه که می گویم و آثارش، دقت کنید.

ص:20


1- (1)) . شوری: 11.

فاطمه سلام الله علیها بلد طیّبۀ است

یک کاری که خداوند متعال برای نزدیک کردن حقایق به ذهن مخاطبش در قرآن کرد، مثل زدن است. در همۀ زمینه ها، زمینه های علمی، طبیعی، فلسفی، عرفانی، انسانی و اخلاقی، خداوند مثل زده است، همه. این مثل ها در قرآن مجید هست: (وَ تِلْکَ الْأَمْثٰالُ نَضْرِبُهٰا لِلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ) (1): ما این مثل ها را برای شناخت شما می زنیم تا شما را به حقیقت نزدیک کنیم و شما راحت تر با مَثَل به عمق حقیقت برسید.

ببینید این آیه چه می گوید: (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ ...) . (2) نمی گوید: (وَ الْبَلَدُ). سرزمین خالی را نمی گوید؛ بلکه سرزمین را مقیّد به کلمۀ طیّب می کند. حالا شما همین لغت طیّب را با مشتقاتش در قرآن

ص:21


1- (1)) 1. حشر: 21.
2- (2)) 2. اعراف:58.

بگیرید: (وَ الطَّیِّبٰاتُ لِلطَّیِّبِینَ ) (1)، (أَذْهَبْتُمْ طَیِّبٰاتِکُمْ ) (2)، (طِبْتُمْ). (3) (طیّب)، این لغت یعنی چه؟ کلمۀ (طیّب)؛ یعنی پاکِ نابی که هیچ آلودگی با او گره ندارد؛ (طیب) مقابل (خبیث) است؛ چون در آیه بعد هم کلمۀ (خبیث) را آورده و رو در روی (طیّب) قرار داده است. این رو در رویی، در خیلی چیزها هست: نور و ظلمت، حق و باطل، ابلیس و خدا، حرام و حلال، حیات و مرگ. این ها همه با هم تقابل دارند. تقابل دارند، یعنی چه؟ یعنی این که هیچ کدام با یک دیگر هیچ نسبتی ندارند. طیّب یک داستانی دارد و خبیث هم یک داستانی دیگر؛ هم چنین نور یک داستانی دارد و ظلمت یک داستان دیگر. شما به اندازۀ یک سر سوزن ظلمت را در نور پیدا نمیکنی. یک سر سوزن نور را هم در ظلمت پیدا نخواهی کرد. اصلاً این دو تا با هم

ص:22


1- (1)) 1. نور: 26.
2- (2)) 2. احقاف: 20.
3- (3)) 3. زمر: 73.

تقابل دارند؛ نه صفت ابلیس در خدا هست و نه صفت خدا در ابلیس.

(وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ ) : زمین پاک، (یَخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ) (1)، خیلی آیۀ عجیبی است. (طیّب)، ( اذن رب)، ( نبات)؛ یعنی تا دست خدا در بلد طیّب در کار نباشد، بلد طیّب آثاری را ظهور نمی دهد.

دست خدا وقتی در بلد طیّب بیاید، چه دستی است؟ دست قدرت، دست علم، دست رحمت، دست کرامت، دست احسان، دست فضل. این ها دست خداست.

(وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ .) (2)دربارۀ آیه باز دقت بفرمایید. ( بلد) با قید ( طیّب)، با قید (اذن رب) و (خروج و سر در آوردن آثار این بلد طیّب) است، ولی با دست اندرکار بودن دست خدا که همان دست صفات خداست.

ص:23


1- (1)) 1. اعراف:58.
2- (2)) 2. اعراف: 58.

وجود مقدّس حضرت زهرا سلام الله علیها ، بلد طیّب است؛ کسی که در این بلد طیّب دانه پاشید، پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بود. دیگر، باغبانی، نمونۀ او نیست. یک انسان کامل آمد دانه های قرآن را، آیات توحید را ، علم را، معرفت را، اصالت را، شرافت را، اخلاق را، عمل صالح را در این زمین پاشید. او فقط این دانه ها را پاشید. باغبان این دانه ها، ربّ فاطمه سلام الله علیها بود. خداوند متعال با جلوۀ ربوبیتش، تمام کاشته های پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را از این سرزمین بیرون آورد.

ص:24

تعریف جامع و مانع از فاطمه سلام الله علیها

پس حالا زهرا سلام الله علیها را با این مقدمه چگونه باید معنا کرد، با این جمله باید تعریف کرد. این جمله را دقت بکنید! این شکل از تعریف را می گویند، جامع افراد و مانع اغیار. این تعریف، یک تعریف منطقی است که یک عالِم در این عالَم به این تعریف نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها ، راه وارد کردن ایراد را اصلاً ندارد. ما به هر کس هم که ایراد بر این تعریف داشته باشد، با قرآن جواب می گوییم، و یا فقط با روایات خودشان. این تعریف، مانع اغیار و جامع افراد است؛ یک تعریف علمی و منطقی: حضرت زهرا سلام الله علیها ؛ یعنی انسانی که جامع تمام کمالات ملکی و ملکوتی و فاقد تمام عیب ها و نقص ها. او مصداق عینی این آیه است. شما هر چه حقیقت معنوی در این عالم می بینید، از ایشان ظهور کرده و هر چه نعمت اخروی است، فردای قیامت در کنار ایشان بروز می کند. این را از جهت اخرویش، ساده تر معنا کنم.

ص:25

فاطمه سلام الله علیها، حبیبۀ حق است

که این در روایات ما وارد شده است که دارای معانی عمیقی است که کمتر به آن توجه شده است. در قیامت بنابر روایات اصیل مان، پروردگار عالم به حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب می کند: (یا حبیبتی!). (1)(2) این عکس آن جملۀ دعای کمیل است. در دعای کمیل، امیرمؤمنان علیه السلام به خدا می گوید: (حبیب)؛ می گوید: (یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ!). در قیامت خدا به زهرا سلام الله علیها می گوید: ای حبیبۀ من. این عکس آن جمله است پیش خدا چه چیزی ارزش دارد؟ این قیافه، این بدن، وزن بدن؟ نخیر، آنچه

ص:26


1- (1)) 1. شیخ صدوق، أمالی، تحقیق مؤسسۀ بعثت، ص69.
2- (2)) *. بخشی دیگر از متن مورد نظر روایت که امام باقر علیه السلام آن را از جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند، چنین است : «قال رسول الله 6: إذا کان یوم القیامۀ تقبل ابنتی فاطمۀ....فإذا النداء من قبل الله جلّ جلاله : یا حبیبتی و ابنۀ حبیبی! سلینی تعطی ، و اشفعی تشفعی، فوعزتی و جلالی لاجازنی ظلم ظالم. فتقول: إلهی و سیدی! ذریتی و شیعتی و شیعۀ ذریتی ، و محبی و محبی ذریتی. فإذا النداء من قبل الله جلّ جلاله: أین ذریۀ فاطمۀ و شیعتها و محبّوها و محبو ذریتها؟ فیقبلون و قد أحاط بهم ملائکۀ الرحمۀ ، فتقدّمهم فاطمۀ حتی تدخلهم الجنۀ.»

پیش پروردگار ارزش دارد، فقط واقعیات وجود انسان است که رنگ بی نهایتش در خودش می باشد؛ چون عبدی را متصل به خودش در صفات، در فعل، در اخلاق می بیند، او می شود محبوب پروردگار: (یا حبیبتی!): حبیبۀ من! تمام درهای بهشت بر روی تو باز است، از هر دری می خواهی وارد شو. انگار، خدا به زهرا سلام الله علیها می خواهد بگوید، این هشت بهشت ملک تو است. برو دختر با عظمت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ! او به امر الله حرکت می کند. وقتی که بر دمِ درِ بهشت است ( حالا این دری که می گویم، درِ اصطلاحی نیست؛ این در، مقام و مرتبه است) وقتی به آن جا می رسد، برمی گردد به طرف محشر و می ایستد.

حبیب با محبوبش گفت و گو می کند: دختر پیغمبر! همۀ درها که اکنون بر روی تو باز است، پس چرا نرفتی؟

ص:27

حضرت زهرا سلام الله علیها می گوید: خدایا! من دلِ تنها رفتن به آن جا را ندارم؛ یعنی اگر بروم، خوش نیستم.

خدا می گوید: پس با چه کسی می خواهی بروی؟

می گوید: خدایا! با هر که در دنیا از نظر قلب،عمل و چشم، با ما در ارتباط بوده؛ قلبش محبّ ما بوده، چشمش گریان برای من و بچه هایم بوده، عملش هم در حدّ خودش هماهنگ با من بوده است.

خطاب می رسد: من عددی برایت نمی گذارم، هر کسی را می خواهی صدا کن.

آن وقت، میلیون ها نفر با یک ندای ای پیروان ما و محبین ما و گریه کنندگان بر ما! من منتظر شما هستم که با شما به بهشت بروم؛ بیایید! و هم آن ها راه می افتند.

اگر بگویید: پس دادگاه های ما چه می شود؟ می گویم: گریه کن، عاشق و فرد عامل که دادگاه فوق العاده ای ندارند. دادگاهی شدن را هم به شما می بخشند. چون مگر شما آلوده به گناهان کبیره اید

ص:28

که نگه تان دارند، یا آلوده به ربا، شراب، قمار، ظلم بوده اید، و یا حق را ناحق کرده اید که شما را نگه دارند؟ ما لغزش داریم، امّا این لغزش ها کم است؛ همان گونه که امیرمؤمنان علیه السلام در خطبۀ متقین در وصف آنان می گوید: ( قَلِیلاً ذلَلُهُ ) (1)، و اصلاً با رحمت و کرم خدا سازگار نیست که برای یک لغزش کم بگوید، فرد را نگهش دارید؛ زنجیرش کنید؛ برایش دادگاه تشکیل بدهید. در دنیا دادگاه ها این کار را نمی کنند؛ به طرفین دعوا می گویند، بروید از هم بگذرید، آن وقت خدا برای لغزشِ کم، سختگیری می کند؟!

فقط گریۀ خالی مُحبّی، عاملی و گریه کننده ای، خارِ لغزش ها را می سوزاند و خاکستر می کند.

آن وقت همه راه می افتند. وقتی همه نزدیک بهشت آمدند، فاطم زهرا سلام الله علیها می گوید، شما وارد شوید، من تا نفر آخرتان در بهشت نرود، خودم نمی آیم؛ یعنی شما در بهشت مهمانِ آثار آنهایی

ص:29


1- (1)) 1. نهج البلاغه، ص199، خطبۀ حضرت در وصف متّقین و مؤمنان.

هستید که در وجودتان ظهور کرده؛ یعنی هر کس از این امت در بهشت برود، سر سفرۀ علی، فاطمه، حسن و حسین:نشسته است، نگوید متعلّق به خودم است. اگر آن ها نبودند، ما نه به خدا راه داشتیم، نه به بهشت. این هشت رکعت نمازی را هم که امروز به ما اجازه دادند بخوانیم والله قسم، به خاطر گل روی فاطمه سلام الله علیها به ما اجازه دادند، ما خواندیم. این نماز ما هم متعلّق به گل روی زهرا سلام الله علیها بود. آن روزۀ ماۀ رمضان ما هم متعلّق به اهل بیت: است. آن حج ما هم متعلّق به اهل بیت: است. این اشک چشمان ما هم متعلّق به اهل بیت: است. ما چیزی از خودمان نداریم، آن ها را در دنیا به ما کریمانه می پردازند و فردای قیامت هم به صورت بهشت همین پرداخت ها ظهور می کند.

آنچه گفته شد، معنای بلد طیّب بود: (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ). (1)باغبانی مثل خاتم

ص:30


1- (1)) 1. اعراف:58.

انبیاء صلی الله علیه و آله وسلم دانه های ملکوتی را به صورت قرآن در زهرا سلام الله علیها قرار داد. خداوند این دانه ها را با علم، رحمت، کرم، لطف، فضل و احسانش شکافت. چه گل هایی، و چه محصولاتی، از شکافته شدن این دانه ها به وجود آمد. تمام نمازهای زهرا سلام الله علیها و روزه های زهرا سلام الله علیها همین: (یَخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ). (1)بود. نبات ها و روییدنی ها گوناگون بود و یکی از روییدنی های وجود این بلد طیب، حسن، حسین و زینب کبری: است. این ها درخت این زمینند. آن جا هم خدا باز مثل می زند: (ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی السَّمٰاءِ). (2)

برای این که قوت بین دو زمین پاک را بتوانید اندازه بگیرید، باز باید به قرآن مراجعه کنید. حضرت مریم سلام الله علیها هم بلد طیّب بود. فقط یک

ص:31


1- (1)) 1. اعراف:58.
2- (2)) 2. ابراهیم: 24.

عیسی علیه السلام از او به وجود آمد. عیسی علیه السلام هم هیچ فرزندی از او به وجود نیامد و در سنّ سی و سه سالگی، او را به آسمان ها بردند. امّا از زهرا سلام الله علیها ، نُه امام معصوم به وجود آمد. قوت زمین و قدرت زمین را ببین!

بهار علی علیه السلام کنار فاطمه سلام الله علیها

امّا این زمین را خداوند متعال کنار بهاری مثل امیرمؤمنان علیه السلام قرار داد. چرا من از امیرمؤمنان علیه السلام تعبیر به بهار کردم؟ همین امروز مفاتیح را بخوانید. در آخرش یک سلسله دعا است. سر صفحه، به خط درشت نوشته است: دعا و زیارت ولی عصر(عج). در زیارت های امام زمان(عج) ، یک جمله اش این است: (السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَبِیعَ الْاَنَامَ!) (1) : درود بر تو ای بهار انسان ها. امام زمان(عج) بالاتر است یا امیرمؤمنان علیه السلام ؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می گوید:

ص:32


1- (1)) 1. ص875.

امیرمؤمنان علیه السلام ، برتر از فرزندانش است. حتی برتر از حسن و حسین علیه السلام : (ابُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا). (1) علی علیه السلام ، امامِ حسن بن علی و حسین بن علی علیه السلام ، و حسن و حسین علیه السلام ، مأمومِ ِ امیرمؤمنان علیه السلام هستند. وقتی امام زمان(عج) بهار انسان ها باشد، البته، این بهار بودنش را از علی علیه السلام گرفته است.

خزانِ بهار علی علیه السلام

خدا بهاری مثل علی علیه السلام را کنار زهرا سلام الله علیها قرار داد و از نسیم این بهار است که نُه امام از این سرزمین سر بر آوردند و دنیا و آخرت را هر کدامشان به تنهایی روشن کردند. وقتی امام زین العابدین علیه السلام گلوی بریده پدر بزرگوارش را روی خاک گذاشت، فرمود: (ابَتَا! امَّا الدُّنْیَا، فَبَعْدُکَ مُظْلِمَۀٌ؛ فَامَّا الآخِرَۀُ، فَبِنُورَ وَجْهَکَ مُشْرِقَۀٌ.) هریک از

ص:33


1- (1)) 1. عیون اخبار الرضا7، ج1، ص26.

امامان، مُشْرِقِ آخرتند و جدا کردنشان از زندگی، مُظْلِِم زندگی هر انسان جداشونده ای است.

بهار فصل خیلی زیبایی است، هوای خیلی زیبایی دارد، نسیمش حیات بخش است، بهار برای تمامی اهل دنیا زیباترین و با نشاطترین و صفابخش ترین زمان است. هیچ بهاری در عالم، بهار وجود علی علیه السلام نیست، و به دلیل قرآن، با شهادت زهرا سلام الله علیها این بهار خزان شد. تمام گل های این بهار پرپر شد، تمام گل ها؛ چون گفتیم زهرا سلام الله علیها انسان کاملی است و به دلیل آیات و روایات، تعریف منطقی برای او آوردیم؛ جامع همۀ کمالات و فاقد همۀ عیب ها. پس می شود گفت، امروز همۀ گل های حیات علی علیه السلام ریخت؛ تمام شاخه های سبز آن، خشک شد. به این خاطر، او به کنار بدنش برگشت

ص:34

و گفت: (لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاۀِ...). (1)زندگی دنیوی زهرا سلام الله علیها دیگر تمام شد؛ دیگر کسی علی علیه السلام را سر حال نخواهد دید. در نهج البلاغه است و سید رضی1 آن را نقل کرده که علی علیه السلام رو به قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم گفت: من زهرا سلام الله علیها را دفن کردم، ولی یا رسول الله! تا شب نوزد رمضانی که شمشیر را بر فرق من بزنند و تا آن زمان، سی سال طول می کشد، من با این که امام معصومم، همیشه اندوهگین هستم، و دیگر، شب بی گریه ای برایم نخواهد بود، و من در تمام عمرم، مقداری از شبم را بیدار می مانم و گریه می کنم. (2) در این جا، به سبک روضه خوان های قدیم می خواهم چند بیت شعر بخوانم. حضرت علی علیه السلام به

ص:35


1- (1)) 1. بحارالانوار، علامۀ مجلسی، ج42، ص.213
2- (2)) 1. نهج البلاغه، ص238، کلام 193.

مردم مدینه نگفت که برای زهرا سلام الله علیها گریه کنید. آن ها ارزش آن را نداشتند و گریه هایشان هم نجس بود، بلکه خود کنار قبر، رو به آسمان ها کرد و گفت:

بر احوالم ببار ای ابر! اشک از آسمان امشب

که من با دست خود کردم گُلم در گِل نهان امشب

حسن گریان، حسین نالان، پریشان زینبَیْن از غم

چه سان آرام بنمایم من این بی مادران امشب

زمین! با پیکر رنجیدۀ زهرا مدارا کن

که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب.

ص:36

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109