راز گلشن، مهدي موعود در گلشن راز شبستري

مشخصات كتاب

شماره کتابشناسی ملی : ایران 76-25741 سرشناسه : بابایی رضا عنوان و نام پديدآور : راز گلشن مهدی موعود در گلشن راز شبستری بابایی رضا منشا مقاله : ، موعود، ش 6 ، (بهمن اسفند 1376): ص 66 - 70. توصیفگر : محمدبن حسن عج ، امام دوازدهم توصیفگر : انسان کامل توصیفگر : مهدویت توصیفگر : کتاب گلشن راز توصیفگر : شبستری محمودبن عبدالکریم توصیفگر : لاهیجی محمدبن یحیی

راز گلشن

درآ كه در دل خسته توان در آيد باز بيا كه در تن مرده، روان در آيد بازبيا كه فرقت تو، چشم من چنان در بست كه فتح باب وصالت مگر گشايد بازبه پيش آينه دل هر آنچه مي دارم به جز خيال جمالت نمي نمايد بازشيوه و طريقه ويژه عارفان، اقتضا مي كند كه سيماي دلرباي مهدويت را از منظر انسان كامل بنگرند. اگر گروههايي از طوايف و طبقات مسلمين، اين موضوع را با ماجراي منجي عالم، پيوند زده اند، اهل معرفت، به سائقه تفكرات و گرايشهاي ويژه خود، بيشتر ساحت انسان كامل را براي بحث از حضرت حجت، برگزيده اند. اين گزينش، بيش و پيش از آن كه اختياري باشد، ضرورتي است كه سمت و سوي مباحث عرفاني برمي تابد و از آن گريزي نيست. آنان بيشتربه منجي آدم مي نگرند و دغدغه نجات روح را دارند، تا نگراني اصلاح اجتماع؛ هر چند يكي را از گذر ديگري مي بينند، وليكن، مايه و اساس اصلاح عالم را در سلامت انسان جست وجو مي كنند. به همين خاطر، آنجا كه سخن از ابدال، اقطاب، ولي، خضر و مدار ولايت مي گويند، نگاهي پر - نه نيم نگاه - به مهدي موعود

- بر اساس مقدمات كلامي مذهب خود - دارند.درباره انسان كامل، تحقيقا همه گونه هاي دانشمندان اسلامي و حتي غير اسلامي سخن بسيار گفته اند. مشارب و مسالك گونه گون، اين فرد فريد از نوع انسان را نامهايي به مقتضاي انديشه هاي خود نهاده اند: بودا او را «ارهات مي نامد و كنفوسيوس، «كيون تسو». آيينهاي يوگا و بهاكتي نيز از او با عنوان «انسان آزاده نام مي برند. افلاطون او را «فيلسوف مي خواند و ارسطو «انسان بزرگوار»، صوفيه، «قطب و شيخ و پير» نام نهاده اند و نيچه «ابرانسان ، و از همه بالاتر آنكه قرآن وي را «خليفة الله خوانده است. [1] .موضوع و مجال اين نوشته كوتاه، اقتضا نمي كند كه بحث درباه انسان كامل را به دامنه هاي خرم عرفان و تصنيفات عرفا بكشانيم. اما از اين مقدار نمي توان چشم پوشيد كه در طرح عرفاني هستي، انسان كامل در جايي قرار مي گيرد كه حذف و يا غفلت از آن به ويراني جهان و بيهودگي آفرينش مي انجامد. در دايره خلقت، حلقه آخرين، وجود خاتم اوصياست و نسبت اين حلقه به دايره، نسبت ثمر است به شجر و يا قافيه به بيت:ظاهر آن شاخ اصل ميوه است باطنا بهر ثمر شد شاخ هست گر نبودي ميل و اوميد ثمر كي نشاندي باغبان بيخ شجر؟ پس به معني آن شجر از ميوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد [2] .مثال قافيه نسبت به بيت، يكي از گوياترين مثالهايي است كه اهل ذوق، آفريده اند. زيرا، قافيه گرچه آخرين جزء بيت است، اما همه كلمات و الفاظ در شعر آن گونه مي آيند كه جاي را براي قافيه آماده كنند. بدانسان كه هر كلمه در

مجموعه يت به اين انگيزه انتخاب و جايگزين شده است كه خدمتي به قافيه كرده باشد و حضور و ظهور قافيه را موجه بنماياند.اول بيت ارچه به نام تو بست نام تو چون قافيه آخر نشست خط فلك، خطه ميدان توست گوي زمين، در خم چوگان توست تا زعدم گرد فنا بر نخاست مي تك و مي تاز كه ميدان تو راست تازه ترين صبح نجاتي مرا خاك توام، كآب حياتي مرا خاك تو خود، روضه جان من است روضه تو جان جهان من است [3] .و اگر گفته اند:زاحمد تا احد يك ميم فرق است جهاني اندرين يك ميم غرق است [4] .بدان خاطر است كه با ظهور خاتم، حلقه هستي، دور كمال خود را با آن مي يابد و درخت آفرينش به بار مي نشيند. با اين تفسير از عالم و خاتم است كه مي توان براي هر چه آفريده شده است، توجيهي موجه يافت و حافظانه گفت كه:«خطا بر قلم صنع نرفت [5] .

شيخ محمود شبستري و گلشن راز

«سعدالدين محمودبن عبدالكريم بن يحيي شبستري ، عارف نامي و انديشور سترگ قرن هفتم و هشتم هجري است. تولد وي را687 ق و وفاتش را در سن سي و سه سالگي، يعني به سال 720 ق گمان زده اند. [6] .غير از اثر جاوداني و ماندگار شبستري، موسوم به «گلشن راز» و آثار منظوم و منثور ديگري نيز از او نام برده اند. گلشن راز، «سعادت نامه از منظومات اوست و «حق اليقين ، «مرآة المحققين و «شاهدنامه از نوشته هاي منثور وي است. [7] .همان طور كه گفته شد، مثنوي گلشن راز مهمترين و خواندني ترين اثر شيخ است. ماجراي سرودن اين هزاره را او خود در مقدمه گلشن بتفصيل

مي آورد. آنچه اينك بايسته يادآوري است، نكات ارزشمندي است كه در شناخت بهتر اين اثر عرفاني راهگشاست.گلشن راز، در واقع پرسشهاي منظوم و مختصري است كه شيخ شبستر در جواب نامه «امير حسيني هروي براي او ارسال مي كند. از پرسشها چنين برمي آيد كه هروي خود اهل فن و فرهيخته است و شگفت آن كه همه اين ابيات نغز و گاه سهل و ممتنع در يك شب سروده شده است. پاسخهاي شيخ در اين اثر، تماما هماهنگ با مشرب «شيخ اكبر محي الدين ابن عربي است. مطالعه گلشن فرصت مغتنمي است كه خواننده را با هزار توي انديشه هاي ابن عربي آشنا كند.گلشن راز از همان ابتداي ظهورش، طرف توجه بسياري از بزرگان و دانشمندان عرفان مسلك قرار گرفت. اين توجه و اهتمام منشا خلق شرحهاي بسياري شد كه شمار آنان از بيست تجاوز مي كند. اما از ميان همه اين شروح، آنچه از قلم «شمس الدين محمد لاهيجي ، عارف قرن نهم تراوش كرده است، مقام والايي دارد. شرح لاهيجي، جدا از آن كه شرح است، خود به عنوان اثري مستقل و تصنيفي ارزشمند مورد توجه و نظر است. لاهيجي در اين شرح، مباحث گسترده اي از عرفان نظري و عملي را بيان كرده كه بسيار مغتنم و سودبخش است. گرايشهاي شيعي و نزديكي انديشه هاي لاهيجي به عقايد پذيرفته ما بر قدر و ارزش اين شرح مي افزايد.در اين نوشتار نگاه نگارنده بيش از هر توضيح و تفسيري به گفته هاي لاهيجي است. نام مبارك حضرت مهدي، عجل الله تعالي فرجه، در اين شرح بارها و بارها با اعزاز و اكرام بسيار آورده مي شود و اين توجه به رويه عرفا در بحث از انسان كامل،

بسيار شگفت و جالب مي نمايد. وي بر خلاف اكثر مصنفان متون عرفاني، به بيان مفهوم اكتفا نكرده و جاي جاي كتابش را به نام موعود، متبرك مي كند.از آنجا كه مقصود اين نوشته نگاهي به موضوع انسان كامل در گلشن راز و شرح لاهيجي است، بيش از اين سخن را درباره شيخ، گلشن و شارح فاضل آن دراز نمي كنيم و مقطع اين مقدمه را به مطلع گلشن مي آراييم:به نام آن كه جان را فكرت آموخت چراغ دل به نور جان برافروختز فضلش هر دو عالم گشت روشن ز فيضش خاك آدم گشت گلشن

موعود گلشن

اشاره به انسان كامل كه به توضيح و تفسير برخي شارحان گلشن، حضرت مهدي،عليه السلام، است، در چند جاي اين مثنوي كوتاه آمده است. از همه پر رنگتر و تخصصي تر در پاسخ پرسشهاي پنجم و ششم متمركز شده است:مسافر چون بود؛ رهرو كدام است؟ كه را گويم كه او مرد تمام است؟در پاسخ، شيخ نخست نگاهي دارد به اطوار سير انسان از جمادي تا مقام «لي مع الله [8] سپس درباره مقام نبوت و مقايسه آن با رتبه ولايت سخن مي گويد و اينكه ولايت در نبوت خود را آشكار مي كند و از آن اعم و افضل است. لاهيجي، در سنجش دو مقام نبوت و ولايت مي نويسد:«اگرچه مبدا نبوت نبي، ولايت است، يعني ولايت خود، چه ولايت نبي افضل از نبوت اوست. فاما مبدا ولايت غير نبي، نبوت است و ميان نبي و ولي عموم و خصوص مطلق است؛ چه، هر نبي البته مي بايد كه ولي باشد؛ فاما هر ولي لازم نيست كه نبي بود؛ مثل اولياي امت محمد، صلي الله عليه وآله، كه ولايت بدون نبوت دارند.» [9] .از

توضيحات ديگر لاهيجي چنين برمي آيد كه دليل افضليت ولايت، جهت حقاني و ابدي است و اينكه هرگز منقطع نمي شود. اما نبوت جهتي است نسبت به خلق كه قابليت زوال دارد. با اين وجود ولايت در برابر نبوت، چون ما در مقابل خورشيد است؛ زيرا مبدا و ماخذ ولايت غير نبي، نبوت است.نبي چون آفتاب آمد ولي ماه مقابل گردد اندر لي مع اللهجهاني كه شيخ در گلشن، طرح آن را ترسيم مي كند از خلقت جماد و نبات آغاز مي شود و پايان قوس نزولش با آفرينش آدم،عليه السلام، اعلام مي گردد. آدم،عليه السلام، نقطه آغازين قوس صعوداست؛ازآن پس تا اوج قوس صعودكه تولدحضرت خاتم الانبيا، صلي الله عليه وآله، است ادامه مي يابد.پس ازظهورپيامبرگرامي اسلام، نيمه دوم قوس صعود آغاز مي گردد و حلقه پاياني اين قوس حضور حضرت مهدي، عليه السلام، است.اين صورت عالم است. اما در واقع، ولايت دايره اي است كه تمامي اين دو را دربرمي گيرد و سايه بر همه آفرينش گسترانده است.ولايت را ظهور از آدم آمد كمالش در وجود خاتم آمد ولايت بود باقي تا سفر كرد چو نقطه در جهان دوري دگر كرد ظهور كل او باشد به خاتم بدو يابد تمامي دور عالملاهيجي در شرح اين ابيات، خاطرنشان مي كند كه معني اين سخنان آن است كه «ظهور تمامي ولايت و كمالش به خاتم اوليا خواهد بود؛ چه كمال حقيقت دايره در نقطه اخير به ظهور مي رسد». [10] .آنگاه نام مبارك حضرت مهدي، عليه السلام، را يادآور مي شود و اينكه پيامبر،صلي الله عليه وآله، فرموده اند: «لولم يبق من الدنيا الايوم لطول الله ذلك اليوم حتي يبعث فيه رجلا مني او من اهل بيتي يواطي اسمه و اسم ابيه اسم ابي يملا الارض قسطا و عدلا كماملئت جورا و ظلما»اما بلافاصله متذكر اين روايت شريف مي شود

كه پيامبر فرمودند:«المهدي من عترتي من اولاد فاطمه [11] .مهدي از خاندان من، از فرزندان فاطمه است.شارح فاضل، در شرح «بدو يابد تمامي دور عالم مي نويسد:«يعني به خاتم الاوليا كه عبارت از مهدي است، دور عالم تمامي و كمال تام يابد و حقايق و اسرار الهي در زمان آن حضرت بكلي ظاهر شود» [12] .لاهيجي باذكر روايتي چند بر اين حقيقت پاي مي فشارد كه غرض و مقصود خلقت، ظهور حضرت مهدي، عليه السلام، است. از جمله روايتي بدين مضمون: «زندگان تمنا كنند كه كاشكي مردگان زنده شدندي تا فايده و غرض حيات، حاصل كردندي و عارف حقيقي گشتندي .اينكه مهدي،عليه السلام، از فرزندان حضرت زهرا،سلام الله عليها، مورد اتفاق نظر و از ضروريات مذهب تشيع است. اما بسياري از دانشمندان اهل سنت، ضرورتي بر چنين خويشاوندي نمي بينند. حتي ايشان تولد و حضور آن گرامي را در حال حاضر مانند ظهورش منكرند. مثلا «مولانا جلال الدين رومي بلخي ، كه عارفي حنفي مذهب و اشعري مسلك است، در مثنوي خود آورده است:پس به هر دور وليي قائم است تا قيامت آزمايش دايم است هر كه را خوي نكو باشد برست هر كسي كو شيشه دل باشد شكست پس امام حي قايم آن ولي است خواه از نسل عمر خواه از علي است [13] .صاحب گلشن رابطه مهدي، عليه السلام، و همه اوليا را رابطه كل و جز دانسته مي گويد:وجود اوليا او را چو عضوند كه او كل است و ايشان همچو جزوند [14] .شرح لاهيجي بر اين بيت، از راي صواب و بينش صحيح او در اين باره خبر مي دهد.يعني در دايره ولايت مطلقه كه خاتم الاولياء مظهر آن است، نقاط وجودات اولياء همه مثال

اعضاي خاتم الاولياءاند؛ چه حقيقت ولايت هر فردي از افراد اوليا به صفتي از صفات كمال ظاهر گشته است و به جميع صفات كمال در نقطه اخير كه «... مهدي است، ظهور يافته و كمال بالقوه دايره ولايت در اين نقطه آخرين به ظهور رسيده و به فعل آمده است و چنانچه همه انبياء، عليهم السلام، اقتباس نور نبوت تشريعي از مشكات نبوت خاتم الانبياء مي نمايند، جميع اولياء نور ولايت و كمال از آفتاب ولايت خاتم الاولياء مي برند. فلهذا ولايت خاتم الاولياء مسما به «ولايت قمريه چه ماخذ نور ولايت جميع اولياء ولايت مطلقه خاتم الاولياست، همچنان كه نور قمر مستفاد از شمس است . [15] .لاهيجي پيش از آن كه «نسبت تام ميان خاتم الانبياء خاتم الاولياء را توضيح دهد. به عنوان پيش درآمد بر بيت گلشن مي گويد: «خاتم اولياء باطن خاتم انبياست . [16] آنگاه سخن شيخ را مي آورد كه گفته است:چواو [مهدي] ازخواجه يابد نسبت تام از او با ظاهر آيد رحمت عام [17] .لاهيجي در شرح اين بيت، نخست «نسبت تام را توضيح مي دهد. آنگاه معلوم مي دارد كه چنين نسبتي در همه عالم تنها ميان دو كس برقرار است و آن خاتم انبياء،صلي الله عليه وآله، و خاتم اوصيا،عليه السلام، است. يكي از مصاديق اين نسبت، نسبت صلبي و پدر فرزندي است. اقرار به چنين نسبتي، يعني همسوشدن با آنچه از زبان بزرگان مذهب تشيع گفته شده است و اين در حالي است كه شاعر و شارح بظاهر چنين مذهبي ندارند.بدان كه نسبت فرزندي به سه نوع متحقق مي شود: يكي نسبت صلبي كه متعارف و مشهور است؛ دوم نسبت قلبي كه به حسن ارشاد و متابعت، دل تابع در صفا مثل دل متبوع

گردد؛ سيم نسبت حقي حقيقي كه تابع به بركت حسن متابعت، به نهايت مرتبه كمال كه فرق الجمع است برسد و تابع و متبوع يكي گردد.چون خاتم اوليا[مهدي] البته از آل محمد، صلي الله عليه وآله، است، نسبت صلبي ثابت است؛ و چون دل مباركش به سبب حسن متابعت خاتم انبيا مرآت تجليات نامتناهي الهي شده است، نسبت قلبي واقع است؛ چون وارث مقام «لي مع الله گشته است، نسبت حقي حقيقي كه فوق جميع نسبتهاست، تحقق يافته است. پس هر آينه ميان خاتم الولاية و خاتم النبوة،عليهماالسلام، نسبت تام كه نسبت ثلاثه است، واقع باشد و بحقيقت خاتم الاوليا همان حقيقت و باطن نبوت خاتم الانبياست. [18] .لاهيجي به پيروي از صاحب گلشن دائما يادآور مي شود كه اين ظهورات، نه از باب تناسخ كه از مقوله بروز است؛ يعني آن چنان نيست كه روح خاتم الانبيا در خاتم اوصيا تجلي دوباره نموده باشد؛ بلكه اين دو روح در دو منشا مظهر و مجلاي يك رحمت عام اند: «از او با ظاهر آيد رحمت عام .سپس شيخ شبستر، نمايي از جهان پس از ظهور را ترسيم مي كند. گزارش شيخ از جهان پس از ظهور بكلي مستند به رواياتي است كه نزد شيعه و سني پذيرفته است:شود او مقتداي هر دو عالم خليفه گردد از اولاد آدمبنا به توضيح لاهيجي، ولايت مطلقه، باطن نبوت حضرت رسالت است. اما در نشاه نبوت، وصف رسالت، مانع اظهار كمال آن است. با ظهور خاتم الاوليا حضرت مهدي، عليه السلام، باطن ولايت مطلقه بر وجه اتم و اكمل، ظهور و بروز مي يابد. نبوت با ظهور پيامبر خاتميت يافت و ولايت در عصر ظهور مهدي، عجل الله فرجه الشريف، ختم مي گردد. زيرا دايره كمال به نقطه پايان خود رسيده و از

آن پس دور ديگري را آغاز خواهد كرد.ولايت شد به خاتم جمله ظاهر بر اول نقطه هم ختم آمد آخر ازو عالم شود پر امن و ايمان جماد و جانور يابد ازو جان نماند درجهان يك نفس كافر شود عدل حقيقي جمله ظاهر [19] .توضيح لاهيجي بر بيت اخير بدين قرار است:«چون ذات آن حضرت مستلزم انكشاف اسرار توحيد و كمال است و كفر و ستم كه از لوازم جهل است، در آن زمان بالكل مرتفع است، هرآينه يك نفس كافر در جهان يافت نشود و همه عارف و موحد باشند، و عدل حقيقي كه ظل وحدت حقيقيه است كه مشتمل بر علم شريعت و طريقت و حقيقت [است] به تمام و كمال ظاهر شود و هر كس به كمالي كه لايق استعداد اوست، برسد؛ كه مقتضاي اسم العدل آن است كه حق هر ذي حق به حسب استحقاق او بدهد. [20] .در پايان، اين نكته را بايد يادآور شد كه شرح عرفاني از ماجراي غيبت و ظهور حضرت حجت،ارواحنا له الفداء، يكي از دل انگيزترين مباحث نظري در عالم انديشه است. كساني كه از اين مزرعه، خوشه اي چيده اند، مي دانند كه سينه تابناك عارفان حقيقي، خزانه گفتنيهاي بسياري در اين باب است. آنچه گفته آمد اندكي از آن همه بسيار نيز نيست. هرچند سخنان گزاف و بي پايه بر زبان هر فرقه اي از طوايف مسلمين، گه گاه راه مي يابد، اما نبايد اين نقيصه، چشمان ما را از نگريستن به تماميت مسلك و مشرب گروهي باز دارد.مثلا آنچه در مثنوي درباره انسان كامل و ختم ولايت آمده است، آنچنان دل انگيز و شورآفرين است كه هر انسان كريم النفسي را به خطاپوشي از نقايص مثنوي در باب مهدي، عليه السلام، مي خواند. نگارنده خود كمترين بضاعت را

نيز در اين مقولات دارا نيست، اما شنيده و دانسته است كه سخن عارفان و صاحبان اهل دل درباره مهدي،ارواحنا له الفداء، آنچنان از سر صدق و صفاي نفس است كه بي گمان بر دل نشيند و سينه جان را بشكافد. چگونه چنين نباشد. كه:آن را كه دل از عشق پرآتش باشد هر قصه كه گويد همه دلكش باشد [21] .

پاورقي

[1] نصري، عبدالله، سيماي انسان كامل از ديدگاه مكاتب، ص 5.

[2] مولانا جلال الدين بلخي، مثنوي، نسخه قونيه، دفتر چهارم، ابيات 523-521.

[3] نظامي، گزيده سخن پارسي؛ مخزن الاسرار، به كوشش عبدالمحمد آيتي، ص 24.

[4] اين بيت با همه نغز و زيبايي در نسخ كهن و معتبر گلشن راز نيامده است و ظاهرا از ملحقات گلشن باشد.

[5] حافظ: پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرين بر نظر پاك و خطاپوشش باد.

[6] درباره نام، سال تولد، وفات و حتي برخي آثار شيخ اختلافات بسيار است.

[7] ر.ك: لاهيجي، شمس الدين محمد، مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز، مقدمه و تصحيح و تعليقات از محمدرضا خالقي و عفت كرباسي، ص 22، (در اين مقاله ماخذ نگارنده همين شرح است).

[8] «لي مع الله وقت لا يسعني فيه ملك مقرب ولا نبي مرسل ؛ براي من با خدا، هنگامه اي است كه در آن نه فرشته مقرب مي گنجد و نه پيامبر مرسل، ر.ك: فروزان فر، بديع الزمان، احاديث مثنوي، ص 39.

[9] لاهيجي، شمس الدين محمد، همان، ص 234. [

[10] همان، ص 266.

[11] همان جا.

[12] همان جا.

[13] مثنوي، دفتر دوم، ابيات 819 -817.

[14] گلشن، بيت 371.

[15] لاهيجي، شمس الدين محمد، همان، ص 267.

[16] همان، ص 268.

[17] گلشن، بيت 372.

[18] لاهيجي، شمس الدين محمد، همان، ص 268، اين بخشها از مفاتيح الاعجاز براي كساني كه در پي تحقيق درباره مهدي،عليه السلام، در متون عرفاني هستند، بسيار خواندني

و قابل تامل و دقت نظرند.

[19] گلشن، ابيات 392 -390.

[20] لاهيجي، شمس الدين محمد، همان، ص 286.

[21] مثنوي معنوي.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109