مناسك حج حضرت آیه‌الله العظمی حاج شیخ مجتبی تهرانی

مشخصات كتاب

نويسنده : مجتبي تهراني
ناشر :تهران: پيام آزادي
برگرفته از:
http://www.mojtabatehrani.ir/resale/manasek

مقدمه

اشاره

بدان كه بر هر مكلف كه جامع شرائط باشد وجوب حج به دليل قرآن و احاديث وارده از نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم ;السلام ثابت است. حج يكي از اركان دين است و از ضروريات آن بشمار ميرود. ترك حج با اقرار به وجوب، يكي از گناهان كبيره و با انكار، موجب كفر است؛ البته اگر انكار او به انكار توحيد يا رسالت برگردد. خداوند متعال در قرآن مجيد فرمود: ?وَللّه عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّه ;َ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ .
شيخ كليني (قده) به طريق معتبر از حضرت صادق عليه ;السلام روايت نموده كه: هر كس از دنيا رود وحجة الاسلام را به جا نياورد بدون اين كه او را حاجتي ضروري باشد يا آن كه به جهت بيمار شدن از آن باز ماند يا آن كه پادشاهي از رفتن آن جلوگيري نمايد چنين كسي در حال مردن، به يهوديت يا نصرانيت از دنيا خواهد رفت.
اين آيه و اين روايت، در اهميت حج و وجوب آن كافي است وروايات بسياري در اين دو قسمت وارد شده كه اين مختصر، گنجايش ذكر آنها را ندارد وچونكه مستحبات حج، بيش از آن است كه در اين رساله بيان شود، لذا به بيان مقداري از آنها اكتفا كرده و بقيه را به كتب مفصله وا ميگذاريم كه به جا آوردن آنها باميد ثواب اشكالي ندارد.
و نظر به اين كه اين مناسك براي فارسي زبانان ميباشد و تكليف آنها عمره و حج تمتع است، اكتفا به بيان احكام آنها شد و قبل از شروع در مناسك، كه مشتمل است بر دو باب و چند فصل و مسائلي چند، بعض مسائل و شرائط وجوب حجة الاسلام و بعض مسائل نيابت و وصيت به حج و چند مساله ديگر بيان ميشود:

[1]

م - حجة الاسلام كه حج واجب بر شخص مستطيع است، بيش از يك مرتبه در تمام عمر واجب نيست.

[2]

م - وجوب حج، بر شخص مستطيع فوري است، يعني واجب است در سال اول استطاعت به جا آورد وتأخير آن جايز نيست و در صورت تأخير، واجب است در سال بعد انجام دهد و هم چنين...

[3]

م - اگر درك حج، بعد از حصول استطاعت، متوقف بر مقدماتي مثل سفر و تهيهي اسباب آن باشد، تحصيل آن واجب است به طوري كه در همان سال به حج برسد و در صورتي كه شخص كوتاهي كند و به حج در آن سال نرسد، حج بر او مستقر ميشود كه بايد در هر صورت بعدا به حج برود، هر چند استطاعت از بين برود.

عقل و بلوغ

اشاره

اوّل و دوم - بلوغ و عقل. پس بر كودك و ديوانه حج واجب نيست.

[4]

م - اگر غير بالغ حج به جا آورد صحيح است، هر چند از حجة الاسلام كفايت نميكند.

[5]

م - اگر كودك مميز براي حج محرم شود و در وقت درك مشعر الحرام بالغ باشد كفايت از حجة الاسلام ميكند و هم چنين اگر مجنون قبل از درك مشعر عاقل شود.

[6]

م - كسي كه گمان ميكرد بالغ نشده و قصد حج استحبابي كرد و بعد معلوم شد بالغ بوده حج او كفايت از حجة الاسلام ميكند با اين فرض كه جميع شرايط ديگر نيز وجود داشته باشد.

[7]

م - از براي بچهي مميز، مستحب است حج رفتن، و صحيح است حج او مگر آنكه ولّي او را منع كند، لكن بعد از بالغ شدن، اگر استطاعت داشت بايد حج برود و حج زمان كودكي كافي نيست.

[8]

م - مستحب است ولّي طفلِ غيرِ مميز او را محرم كند و لباس احرام به او بپوشاند، و نيت كند كه اين طفل را براي حج محرم ميكنم يا اين طفل را معتمر ميكنم به عمره تمتع، و اگر ميشود، تلبيه را به او تلقين كند، والا خودش بعوض او بگويد.

[9]

م - مراد از ولّي در اين ;جا همان ولّي شرعي است و مادر هم در اين مورد ملحق به ولّي شرعي است.

[10]

م - بعد از آن كه طفل محرم شد يا او را محرم كردند بايد ولّي، او را از محرّمات احرام باز دارد، و اگر مميز نيست خود ولّي او را از محرمات حفظ كند.

[11]

م - بعد از اين كه طفل محرم شد، اگر محرمات احرام را بجا آورد يا ولّي، او را از آنها باز نداشت كفاره بر ولي طفل است نه بر مال طفل بنابر اقوي در صيد و ظاهرا در غير صيد نه بر وليّ واجب است و نه در مال طفل، و پول قرباني و كفارهي صيد بر وليّ واجب است.

[12]

م - گوسفند قرباني براي حج، بر عهده ولّي طفل است.

[13]

م - تمام اعمال حج و عمره را بايد ولّي، طفل را وادار كند كه به جا آورد و اگر نميتواند، ولّي او به نيابت طفل به جا آورد.

[14]

م - اگر طفل نابالغ قبل از اين كه در ميقات محرم شود بالغ شد، حج او حجة الاسلام است، اگر از همانجا كه محرم ميشود مستطيع باشد.
اقسام حج
حج سه قسم است: 1- تمتع 2- قران 3- افراد .
1- تمتع، وظيفهي كساني است كه چهل و هشت ميل كه شانزده فرسخ است از مكه دور باشند. و مراد از فرسخ، فرسخ شرعي است كه معادل 5/22 كيلو متر است.
قِران و اِفراد بر غير آنها واجب ميشود و اين تفصيل در حَجة الاسلام است.

استطاعت

اشارة

چهارم: استطاعت از جهت مال وصحت بدن و توانائي و باز بودن راه و آزادي آن و همچنين وسعت وقت و كفايت آن لازم است ولي جزء معناي استطاعت نيست.

[15]

م - استطاعت از جهت مال يعني داشتن زاد و راحله كه توشه راه و مركب سواري است اگر به آن نياز داشته باشد و چنانچه عين آنها را در اختيار ندارد كافي است چيزي مثل پول يا متاع ديگر داشته باشد كه ممكن است آن را صرف در تهيهي آنها نمايد، و شرط است كه مخارج برگشتن را نيز داشته باشد اگر قصد برگشتن به وطن داشته باشد يا جايي كه دور از وطن باشد و در غير اين دو صورت تا محلي كه ميخواهد برود. و امور ديگري در استطاعت معتبر است كه در مسائل آينده بيان ميشود.

[16]

م - شرط است در وجوب حج، علاوه بر مصارف رفتن و برگشتن، اين كه ضروريات زندگي وآنچه را در معيشت به آن نياز دارد و مناسب شأن او است، داشته باشد، مثل خانهي مسكوني و اثاث خانه و وسيلهي سواري و غير، آن در حدي كه مناسب با شأن او باشد، و چنانچه عين آنها را ندارد، پول يا چيزي كه بتواند آنها را تهيه كند، داشته باشد.

[17]

م - اگر ضروريات زندگي يا پول آنها را در حج صرف كند از حجة الاسلام كفايت نميكند.

[18]

م - كسي كه نياز به ازدواج دارد و براي آن پول لازم دارد، در صورتي مستطيع ميشود كه علاوه بر مخارج حج، مصارف ازدواج را هم داشته باشد. و منظور از نياز اين نيست كه به خاطر ترك آن به عسر و حرج بيفتد بلكه همين اندازه كه ازدواج از شئون زندگي او بوده و در صدد آن باشد كفايت ميكند.

[19]

م - كسي كه از ديگري طلب دارد، و بقيهي شرائط استطاعت را نيز دارا است، اگر وقت طلب او رسيده يا حالّ است و ميتواند بدون واقع شدن در حرج و مشقّت، آن را بگيرد واجب است مطالبه كند و بگيرد و به حج برود، مگر مديون نتواند بپردازد كه در اين صورت مطالبه جايز نيست واستطاعت حاصل نميشود و هم چنين اگر وقت طلب او نرسيده و مديون بخواهد بپردازد لازم است طلبكار آن ;را بگيرد و مستطيع ميشود، ولي اگر مديون نميخواهد بپردازد مطالبه واجب نيست، هر چند با مطالبه حاضر به پرداخت شود.

[20]

م - اگر غير مستطيع، مصارف حج را قرض كند و اداي آن آسان باشد، حج بر او واجب ميشود و كفايت از حجة الاسلام ميكند، لكن واجب نيست قرض كند.

[21]

م - كسي كه مخارج حج را دارد و بدهي نيز دارد، چنانچه بدهي او مدت دار باشد ومطمئن است كه در وقت اداي بدهي، تمكن از اداء آن را دارد، واجب است به حج برود، و همچنين در صورتي كه وقت اداء بدهي، رسيده لكن طلبكار راضي به تأخير اداء باشد و بدهكار مطمئن است كه در وقت مطالبه ميتواند بدهي را بدون حرج و مشقت اداء نمايد و در غير اين دو صورت حج واجب نيست.

[22]

م - كسي كه خمس يا زكات بدهكار است در صورتي مستطيع ميشود كه علاوه بر آنها مخارج حج را داشته باشد. ولي در هر حال تصرف در اموالي كه خمس يا زكات آنها را نداده جايز نيست.

[23]

م - كسي كه از جهت مالي مستطيع است و از جهت صحت بدن يا باز بودن راه مستطيع نيست ميتواند در مال تصرف كند وخود را از استطاعت مالي هم خارج كند ولي اگر از آن جهات هم استطاعت دارد و فقط وسائل رفتن را تهيه نكرده يا وقت حج نرسيده، نميتواند خود را از استطاعت خارج كند و اگر كرد، حج بر او مستقر ميشود و بايد بهر نحو است به حج برود.

[24]

م - اگر در سالي كه استطاعت مالي دارد از جهت صحت بدن يا باز بودن راه استطاعت ندارد و در سالهاي ديگر از آن جهات استطاعت پيدا ميكند، ميتواند در مال تصرف كند وخود را از استطاعت خارج نمايد.

[25]

م - كسي كه استطاعت حج دارد بايد خرجهاي مقدماتي را، از قبيل خرج تذكره و ويزا و وديعه و آنچه مربوط به حج است بدهد، و اين خرجها موجب سقوط حج نميشود، ولي اگر استطاعت اين نحو مخارج را نداشته باشد مستطيع نيست.

[26]

م - اگر اجرت ماشين يا هواپيما زياد باشد يا زيادتر از حد معمولي باشد و همينطور قيمت اجناس در سال استطاعت زياد باشد يا زيادتر از حد متعارف باشد بايد حج برود، وجايز نيست تأخير از سال استطاعت مگر آن كه بقدري زياد باشد كه موجب حرج و مشقت در زندگاني شود كه حرج و مشقت در اين ;جا نسبت به وضعيت هر كس جداگانه سنجيده ميشود.

[27]

م - شخص مستطيع اگر پول ندارد لكن ملكي كه مورد نياز يا در شأن او است دارد بايد بفروشد و به حج برود اگر چه به واسطهي مشتري نداشتن بكمتر از قيمت معمولي بفروشد مگر آن كه فروش به اين نحو موجب حرج ومشقت براي او شود يا مصداق اتلاف مال باشد و يا اجحاف به او محسوب گردد.

[28]

م - كساني كه كتب يا هر مال ديگري زياد دارند و محل احتياج آنها نيست و اگر زائد را بفروشند بقدر موءونهي حج ميشود و ساير شرايط را نيز دارا باشند واجب است به حج بروند، بلكه اگر از كتب موقوفه رفع احتياج ميشود وكتاب ملكي بقدر حج هست واجب است حج بروند به شرط آن كه كتابهاي موقوفه در معرض زوال نباشد.

[29]

م - اگر شك كند مالي كه دارد به اندازه استطاعت هست يا نه و تحقيق هم به سهولت ممكن باشد احتياط واجب آن است كه تحقيق كند، و فرقي نيست در وجوب تحقيق، ميان آن كه مقدار مال خود يا مقدار مخارج حج را نداند.

[30]

م - اگر نذر كند كه در روز عرفه كربلاي معلي يا يكي از مشاهد ديگر را زيارت كند، نذرش صحيح است، لكن اگر مستطيع بوده يا در اين سال مستطيع شد بايد حج برود، ونذر مانع از حج نميشود، و اگر نرفت حج بر او مستقر ميشود، و بايد به نذر عمل كند، و اگر حج رفت تخلف نذر موجب كفاره نميشود، ولي اگر حج نرفت و به نذر هم عمل نكرد كفاره نذر را بايد بدهد.

[31]

م - اگر رفتن حج موجب ترك واجب يا فعل حرامي ميشود بايد ملاحظه اهميت حج يا حرام و واجب را كرد، اگر حج اهميتش بيشتر است بايد برود، والا نبايد برود، لكن اگر رفت و حرامي به جا آورد يا واجبي را ترك كرد معصيت كار است ولي حج او صحيح است.

[32]

م - اگر با اعتقاد به اين كه مستطيع نيست، قصد حج استحبابي كند و بعد معلوم شود كه مستطيع بوده در صورتي كه حج او به قصد قربت بوده باشد مجزي است و كفايت از حجة الاسلام ميكند.

[33]

م - اگر شخص، زاد و راحله ندارد ولي به او گفته شد كه حج به جا آور و نفقه تو و عائله ;ات بر عهدهي من، با اطمينان به وفاء و عدم رجوع باذل، حج واجب ميشود و اين حج را بذلي ميگويند و در آن رجوع به كفايت كه از شرائط وجوب است شرط نيست، بلي اگر قبول بذل و رفتن به حج موجب اخلال در امور زندگي او شود واجب نيست.

[34]

م - اگر مالي كه براي حج كفايت ميكند را به او ببخشند براي اين كه حج به جا آورد، بايد قبول كند و حج به جا آورد مگر آنكه قبول آن موجب ذلت و مهانت او باشد. و همچنين اگر واهب بگويد مخيري بين اين كه حج به جا آوري يا نه. ولي اگر اسم حج را نياورد و فقط مال را به او ببخشد قبول واجب نيست.

[35]

م - باذل ميتواند از بذلش بر گردد، ولي اگر در بين راه باشد بايد نفقهي برگشتن او را بدهد، و اگر بعد از احرام رجوع كند بايد نفقهي اتمام حج را نيز بپردازد.

[36]

م - پول قرباني در حج بذلي بر عهدهي باذل است ولي كفارات بر عهدهي او نيست و اگر پول قرباني را بذل نكند حج واجب نميشود مگر در صورتي كه خود توانايي خريد آن را از مال خود داشته باشد. بلي اگر پرداخت پول قرباني موجب ناراحتي مالي او شود قبول بر او واجب نخواهد بود.

[37]

م - كسي كه در راه حج براي خدمت اجير شود به اجرتي كه با آن مستطيع ميشود، حج بر او واجب ميشود هر چند اجاره بر او واجب نبوده است ولي بعد از آن مستطيع ميشود و بايد حج به جا آورد.

[38]

م - كسي كه براي نيابت از ديگري اجير شد و با اجرت آن مستطيع گشت در صورتي كه حج نيابي مقيد به همان سال نباشد حج خود را مقدم بدارد ولي در صورتي كه استيجار براي سال اول باشد بايد حج نيابي را مقدم بدارد و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقي بماند براي خودش در سال بعد حج به جا آورد.

[39]

م - شرط است در استطاعت كه مخارج عائله ;اش را تا برگشت از حج داشته باشد هر چند عائله واجب النفقهي او نباشند.

[40]

م - شرط است در استطاعت، رجوع به كفايت، يعني بعد از برگشت از حج، تجارت يا زراعت يا صنعت يا منفعت ملك، مثل باغ و دكان داشته باشد به طوري كه براي زندگاني به شدت و حرج نيفتد و اگر قدرت بر كسب لائق به حالش هم داشته باشد كافي است و اگر بعد از مراجعت نياز به مثل زكاة وخمس و ساير وجوه شرعيه داشته باشد كفايت نميكند مگر آنكه زندگي او به نحوي باشد كه پس از بازگشت در آن تفاوتي پديد نيايد، بنابراين بر طلاب و اهل علمي كه در بازگشت از حج نياز به شهريهي حوزه ;هاي علميه دارند حج واجب نيست.

[41]

م - شرط است در وجوب حج، استطاعت بدني و استطاعت از جهت باز بودن راه و استطاعت زماني، پس بر مريضي كه قدرت رفتن به حج ندارد يا بر او حرج و مشقت زياد دارد واجب نيست و بر كسي كه راه براي او باز نيست يا وقت تنگ است به طوري كه نميتواند به حج برسد نيز واجب نيست ولي اگر كسي قبلاً قدرت رفتن به حج را داشته ولي حالا به سبب مريضي قدرت بدني از او سلب گرديده است در صورت يأس از بهبودي بايد فورا نايب بگيرد والاّ صبر كند تا مباشرتا حج را به جا آورد.

[42]

م - اگر با وجود شرائط استطاعت، حج را ترك كرد حج بر او مستقر ميشود و بايد بعدا به هر نحو ميتواند به حج برود، مگر اينكه جاهل قاصر يا غافل بوده و پس از رفع جهل يا غفلت هم از استطاعت افتاده و رفتن به حج هم براي او حرجي باشد.

[43]

م - مستطيع بايد خودش به حج برود و حج ديگري از طرف او كفايت نميكند، مگر در مورد مريض يا پير، به شرحي كه بعدا بيان ميشود.

[44]

م - كسي كه خودش مستطيع است نميتواند از طرف ديگري براي حج نايب شود يا حج استحبابي به جا آورد، و اگر حج نيابي يا استحبابي به جا آورد باطل است، ولي اگر حج را به قصد قربت مطلق بجا آورده باشد از حجة ;الاسلام كفايت ميكند.

[45]

م - كسي كه حج بر او مستقر شد و بجا نياورد تا فوت شد، بايد از تركهي او برايش حج بدهند و حج ميقاتي كفايت ميكند وتا حج او را ندهند، ورثه نميتوانند در تركه تصرف نمايند و لازم است در همان سال فوت، حج را اداء نمايند و تأخير از آن جايز نيست، و چنانچه در آن سال استيجار ممكن نباشد مگر از بلد، لازم است از بلد اجير بگيرند و از اصل تركه خارج ميشود، و هم چنين اگر در آن سال از ميقات نتوانند اجير بگيرند مگر به زيادتر از اجرت متعارف، لازم است اجير بگيرند و تاخير نيندازند، و اگر وصي يا وارث اهمال كنند و تاخير بيندازند و تركه از بين برود ضامنند، بلي اگر ميت تركه نداشته باشد، بر وارث، حج او واجب نميشود.

مسائل متفرقه‌ي استطاعت

[46]

م - اگر زني شوهرش از دنيا برود و در حيات شوهرش استطاعت مالي نداشته باشد و بعد از مردن او، از ارث شوهر، استطاعت مالي پيدا كند ولي از جهت مرض نتواند به حج برود، در صورتي كه مرض او به نحوي است كه قدرت بر رفتن به حج ندارد، مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست و همچنين اگر بعد از مردن شوهر، شغل يا زراعت يا صنعتي كه بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگي خود را اداره كند نداشته باشد، مستطيع نميشود، هر چند ارثي كه برده، براي رفتن به حج و برگشتن كافي باشد.

[47]

م - زني كه مهريه ;اش وافي براي مخارج حج هست و آن ;را از شوهر خود طلبكار است، اگر شوهرش تمكن از اداي آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست و اگر تمكن دارد و مطالبهي آن براي زن مفسده ;اي ندارد، با فرض اين كه شوهر نفقه و مخارج زندگي زن را ميدهد، لازم است زن، مهريه را مطالبه كند وبه حج برود و چنانچه براي او مفسده دارد، مثل اين كه ممكن است مطالبه به نزاع وطلاق منجر شود كه براي زن مفسده دارد، مستطيع نشده است.

[48]

م - با وجوه شرعيه مثل سهم امام و سهم سادات، شخص مستطيع نميشود و اگر به مكه برود، كفايت از حجة الاسلام نميكند، مگر آنكه از سهم في سبيل اللّه ; به او داده شده باشد.

[49]

م - اگر كسي منزل گران قيمتي دارد و در صورتي كه آن ;را بفروشد و منزل ارزان ;تر بخرد و با تفاوت قيمت آن بتواند به حج برود، چنانچه منزلي كه دارد زائد بر شئون او نباشد لازم نيست آن ;را بفروشد و با اين فرض مستطيع نيست و اگر زائد بر شئون او باشد، با وجود ساير شرائط مستطيع است.

[50]

م - كسي از راه كسب يا غير كسب مخارج رفتن و برگشتن حج را دارد و بعد از برگشتن از حج، مقداري از موءنهي زندگي خود را از در آمد كسب، مثل منبر و بقيه را از شهريه ;اي كه از وجوه شرعيه است تأمين ميكند، اگر در راه ادارهي زندگي بعد از مراجعت از حج، نياز به شهريه داشته باشد مستطيع نيست، اما اگر پس از بازگشت، تفاوتي در زندگي او پيدا نميشود، مستطيع است.

[51]

م - اگر كسي زمين يا چيز ديگري را بفروشد كه منزل مسكوني تهيه كند، در صورت نياز به منزل مسكوني مستطيع نميشود هر چند پولي كه به دست آورده، براي مخارج حج كافي باشد.

[52]

م - اگر شخصي از سالهاي قبل مستطيع بوده وفعلا مسافرت با هواپيما، بجهت كسالت، براي او مقدور نباشد وغير از هواپيما وسيلهي ديگري براي او فراهم نباشد در صورتي كه اميد به بهبودي ندارد واجب است فورا نايب بگيرد، والاّ نميتواند نائب بگيرد و بايد در وقت تمكن به حج برود و اگر متمكن نشد تا فوت شد بايد از تركه ;اش براي او حج بدهند و اگر از سالهاي قبل استطاعت نداشته، در فرض مزبور مستطيع نشده است.

[53]

م - هر گاه زني با كسب ميتواند مخارج خويش را متكفل شود و مخارج حجش را نيز دارد و در صورت رفتن او به حج، شوهرش براي مخارج به زحمت ميافتد اگر به زحمت افتادن شوهر، موجب حرج براي زن نباشد مستطيع است و بايد به حج برود و به زحمت افتادن شوهر، مانع استطاعت زن نميشود.

[54]

م - كسي كه در محل خودش مستطيع نيست، واجب نيست به حج برود، هر چند استطاعت حج ميقاتي را داشته باشد، ولي اگر رفت و وقتي به ميقات رسيد استطاعت حج از آنجا را با همهي شرايط ديگر داشت مستطيع ميشود و كفايت از حجة الاسلام ميكند.

[55]

م - كسي كه بعد از استطاعت مالي بدون تأخير، سعي در رفتن به حج داشته و در قرعه ;كشي شركت نموده و از جهت اين كه قرعه به نامش اصابت نكرده نتوانسته به حج برود و رفتن به حج از طرق قانوني ديگر هم براي او ممكن نباشد مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست ولي اگر مسامحه كرد وتأخير نمود و در سال ;هاي بعد در قرعه كشي شركت كرد حج بر او مستقر شده است هر چند قرعه به نام او اصابت نكند.

[56]

م - كسي كه براي حج نيابتي، اجير شده و بعد در همان سال استطاعت مالي پيدا كرده، چنانچه براي حج در آن سال اجير شده باشد، بايد حج نيابتي را به جا آورد و اگر استطاعت او باقي ماند، حج خودش را در سال بعد انجام دهد ولي اگر حج نيابتي مقيد به آن سال نباشد، اول بايد حج خود را بجا آورد.

[57]

م - در حصول استطاعت فرقي نيست بين اين كه در شهر حج يعني شوال و ذيقعده وذيحجه مال پيدا كند يا قبل از آن، بنابراين اگر بعد از اتمام موسم حج تا موسوم حج آينده استطاعت مالي پيدا شود و استطاعت بدني وساير شرائط موجود باشد نميتواند خود را از استطاعت خارج كند، حتي در اوائل سال و قبل از ماه ;هاي حج.

[58]

م - خدمهي كاروانها كه وارد جدّه ميشوند اگر ساير شرايط استطاعت را دارند از قبيل داشتن وسايل زندگي بالفعل يا بالقوه و رجوع به كفايت، مثلاً كار وصنعت وغير آن، كه با آنها ميتوانند پس از مراجعت ادامهي زندگي مناسب خود را بدهند، مستطيع هستند و بايد حجة الاسلام به جا آورند وكفايت از حج واجب آنان ميكند، و چنانچه ساير شرايط را ندارند به مجرد امكان حج، براي آنان استطاعت حاصل نشده است و حج آنان استحبابي است و چنانچه بعدا استطاعت پيدا كردند، بايد حج واجب را به جا آورند، وحكم روحاني كاروان نيز همين است لكن اگر بعد از مراجعت از مكه نياز به شهريهي حوزه دارند مستطيع نميشوند.

[59]

م - پزشكان يا كسان ديگري كه با مأموريت به ميقات آمده ;اند و در ميقات جامع شرايط استطاعت هستند، واجب است حجة الاسلام به جا آورند هر چند كه لازم است مأموريت خود را نيز انجام دهند، مگر آنكه تمام مدت حج تمتع را در اختيار موجر قرار داده باشند بطوري كه نتوانند وظايف خود را انجام دهند.

نيابت در حج

[60]

م - در نائب اموري شرط است:
1 - بلوغ، بنابر احتياط واجب، مگر در حج مستحبي.
2 - عقل.
3 - ايمان.
4 - وثوق و اطمينان به انجام دادن او و اگر نايب ثقه باشد، اخبار او كافي است. اما بعد از اجراء عمل نائب، لازم نيست اطمينان به صحت آن، و در صورت شك در صحت، حكم به صحت ميشود واستنابه صحيح است هر چند قبل از عمل شك داشته باشد، ولي اگر قبل از عمل شك داشته باشد كه اعمال را صحيح انجام ميدهد يا نه، استنابه جايز نيست.
5 - معرفت نائب به افعال واحكام حج ولو با ارشاد كسي در حال عمل.
6 - ذمهي نائب، مشغول به حج واجبي در آن سال نباشد، مشروط به آنكه نايب علم به آن وجوب داشته باشد.
7 - معذور در ترك بعض افعال حج نباشد.

[61]

م - در منوب عنه اموري شرط است:
1 - اسلام
2 - در حج واجب شرط است كه منوب عنه فوت شده باشد يا اگر زنده است حج بر او مستقر شده و خودش از جهت مرضي كه اميد خوب شدن آن نيست يا از جهت پيري نتواند به حج برود و در حج استحبابي اين شرط نيست و در منوب عنه بلوغ و عقل شرط نيست ومماثله بين نائب و منوب عنه نيز شرط نيست ولي اگر منوب عنه مرد و زنده باشد كه به خاطر عدم تمكن نميتواند حجة الاسلام را بجا آورد، احتياط واجب آن است كه مودي را كه تا كنون به حج نرفته به نيابت خود به حج بفرستد. و جايز است كسي كه تاكنون به حج نرفته ومستطيع نيست براي ديگري نائب شود.

[62]

م - نائب بايد در عمل قصد نيابت نمايد ومنوب عنه را در نيت تعيين كند ولو اجمالا وشرط نيست اسم او را ذكر كند گرچه مستحب است.

[63]

م - ذمه منوب عنه فارغ نميشود مگر به اين كه نائب، عمل را صحيحاً انجام دهد. بلي اگر نائب بعد از احرام و دخول حرم بميرد از منوب عنه مجزي است و در اجراء اين حكم در حج تبرعي اشكال است بلكه در غير حجة الاسلام خالي از اشكال نيست.

[64]

م - لباس احرام و پول قرباني در حج نيابي بر اجير است مگر در صورتي كه شرط شده باشد كه مستأجر بدهد وهمچنين اگر اجير موجبات كفاره را انجام دهد كفاره بر عهدهي خود او است نه مستأجر.

[65]

م - نائب در طواف نساء نيز بايد قصد منوب عنه نمايد و احتياط استحبابي آن است كه به قصد ما في الذمه به جا آورد.

[66]

م - اگر نائب طواف نساء را صحيحا انجام ندهد زن بر او حلال نميشود و بر منوب عنه چيزي نيست.

[67]

م - استيجار كسي كه وقتش از اتمام حج تمتع ضيق شده و وظيفهي او عدول به افراد است براي كسي كه وظيفهي او حج تمتع است صحيح نيست، بلي اگر در سعه وقت او را اجير كرد و بعد وقت ضيق شد بايد عدول كند و بنابر احتياط از منوب عنه مجزي نيست.

[68]

م - در حج واجب نيابت يك نفر از چند نفر در يك سال جايز نيست و در غير واجب مانع ندارد.

[69]

م - كسي كه حج بر او مستقر شده، يعني سال اول استطاعت حج نرفته، اگر به واسطهي مرض، يا پيري قدرت رفتن ندارد يا رفتن براي او حرج و مشقت دارد واجب است نائب بگيرد، در صورتي كه اميد خوب شدن وقدرت پيدا كردن نداشته باشد، و به احتياط واجب بايد فورا نائب بگيرد و اگر مستقر نشده باشد بر او، اقوي عدم وجوب است.

[70]

م - بعد از آن كه نائب عمل را به جا آورد، حج ازمعذور ساقط ميشود و لازم نيست خودش حج كند اگر چه عذرش بر طرف شود و اما اگر قبل از اتمام حج عذر بر طرف شد، چه قبل از احرام يا بعد بايد خودش حج برود.

[71]

م - كسي كه حج بر او واجب باشد چه سال استطاعتش باشد وچه حج بر او مستقر شده باشد، جائز نيست نيابت كند از غير، و اگر نيابت كند باطل است، چه عالم به حكم باشد يا نباشد.

[72]

م - اگر اجير براي حجة الاسلام بعد از احرام بستن و داخل شدن در حرم بميرد كفايت ميكند از حج كسي كه براي او به جا آورده است، و لازم نيست حج كردن براي او و اگر قبل از احرام يا بعد از آن و قبل از داخل شدن در حرم بميرد بايد دو مرتبه اجير بگيرند، و همين حكم را دارد كسي كه براي خودش به حج برود.

[73]

م - اگر كسي را براي حج اجير كردند و قرار نگذاشتند كه أجرت براي خصوص عمل باشد يا در مقابل عمل و رفت و آمدها باشد پس اگر قبل از داخل شدن در حرم مرد، ظاهرا مستحق اجرت رفتن تا محل موت ميباشد ، و همين طور اگر بعد از احرام و دخول حرم بميرد، بيشتر از آن چه ذكر شد واجرت احرام مستحق نيست، اگر چه حج از ميت ساقط ميشود، و اگر بعض اعمال را به جا آورد ومرد مستحق اجرت آن اعمال نيز ميباشد، و اگر اعمال را به نحوي به جا آورده است كه در عرفگفته شود كه عمره و حج را به جا آورد، مستحق تمام اجرت است، اگر چه بعض اعمال را كه مضر به صحت حج نيست ومحتاج به اعاده نيست نسيانا ترك كرده باشد. و اگر مورد اجاره برائت ذمه منوب عنه از حج باشد مستحق تمام اجرت است.

[74]

م - كسي كه به عنوان نيابت رفت به مكه، و خودش حج واجب به جا نياورد، احتياط، آن است كه بعد از عمل نيابت، براي خودش عمرهي مفرده به جا آورد و اين احتياط واجب نيست لكن خيلي مطلوب است.

[75]

م - كسي كه اجير شده براي حج، تمتع ميتواند اجير ديگري شود براي طواف يا ذبح يا سعي يا عمرهي مفرده بعد از عمل حج، چنانچه ميتواند براي خودش طواف و عمرهي مفرده به جا آورد.

[76]

م - كسي كه عذر داشته باشد از بعض اعمال حج، نميشود او را اجير كرد براي حج، و اگر شخص معذور از بعض اعمال، تبرعا از غير، حج بكند اكتفا كردن به آن اشكال دارد.
شرائط وجوب حَجَة الاسلام
با چند شرط، حج واجب ميشود و بدون وجود تمامي آنها حج واجب نيست.

حج استحبابي

[77]

م - مستحب است كسي كه شرائط وجوب حج را ندارد از بلوغ و استطاعت و غير آنها، در صورت امكان حج به جاآورد و هم چنين بر كسي كه حج واجبش را انجام داده است مستحب است دو مرتبه به حج برود و تكرار حج در هر سال مستحب است. و مستحب است در وقت خارج شدن از مكّه نيت برگشتن نمايد و مكروه است قصد برنگشتن داشته باشد.

[78]

م - مستحب است تبرعاً از طرف خويشاوندان يا غير آنها حج به جا آورد، چه زنده باشند يا مرده و همچنين از طرف معصومين و نيز طواف از طرف آنها و غير آنها مستحب است به شرط آن كه معذور باشند.

[79]

م - كسي كه زاد وراحله ندارد مستحب است قرض كند و به حج برود، در صورتي كه ميتواند قرض را اداء كند.

[80]

م - با مال حرام جايز نيست به حج برود و اگر مال او مشتبه است وعلم به حرمت آن ندارد، ميتواند آن را صرف كند.

[81]

م - بعد از فارغ شدن از حج استحبابي ميتواند ثواب آن را به ديگري هديه كند، همچنان كه در وقت شروع ميتواند آن را نيت كند.

[82]

م - كسي ;كه مال ندارد تا با آن حج به جا آورد مستحب است ولو با اجاره دادن خودش ونيابت از ديگري نيز به حج برود.

اقسام عمره

[83]

م - عمره هم مانند حج دو قسم است: ?واجب? و ?مستحب . و بر كسي كه شرائط استطاعت را داشته باشد يكمرتبه در عمر واجب ميشود و وجوب آن مانند حج فوري است و در وجوب آن استطاعت حج معتبر نيست بلكه اگر براي عمره مستطيع باشد واجب ميشود، هر چند براي حج مستطيع نباشد همچنانكه عكس اين هم همينطور است كه اگر شخص براي حج استطاعت داشته باشد و براي عمره مستطيع نباشد بايد حج به جا آورد لكن بايد معلوم باشد كه براي كساني كه از مكه دور هستند، مثل ايرانيان كه وظيفه آنها حج تمتع است، هيچ گاه استطاعت حج از استطاعت عمره و استطاعت عمره از استطاعت حج جدا نيست چون حج تمتع مركب از هر دو عمل است، بخلاف كساني كه در مكه يا قريب به آن هستند كه وظيفهي آنها حج و عمرهي مفرده است كه نسبت به آنها استطاعت براي يكي از دو عمل تصور ميشود.

[84]

م - واجب است بر كسي كه ميخواهد داخل مكه شود با احرام وارد شود و براي احرام بايد نيت عمره يا حج داشته باشد و اگر وقت حج نيست و ميخواهد وارد مكه شود واجب است عمرهي مفرده انجام دهد و از اين حكم كساني كه مقتضاي شغلشان اين است كه زياد وارد مكه ميشوند و از آن خارج ميشوند استثناء شده است.

[85]

م - تكرار عمره مانند تكرار حج مستحب است و اقوي عدم اعتبار فاصله بين دو عمره است.

حج اِفراد و عمره‌ي مفرده

[86]

م - صورت حج اِفراد، كه گاهي مورد ابتلاي متمتع ميشود، از اين قرار است كه: زن حائض يا كسي كه به واسطهي ضيق وقت نميتواند عمرهي تمتع را به جا آورد، بايد قصد كند حج افراد را، وبه همان احرام عمرهي تمتع، كه عدول به افراد كرده، برود به عرفات و مثل ساير حجاج وقوف كند، بعد از آن برود به مشعر و وقوف كند، بعد برود به مِني و اعمال مني را به جا آورد مگر هَدْي را كه بر او واجب نيست. بعد برود به مكه وطواف زيارت و نماز و سعي و طواف نساء و نماز آن ;را به جا آورد، پس در اين وقت از احرام خارج ميشود، بعد از آن برگردد به مني براي بيتوته و اعمال ايام تشريق، به همان نحو كه ساير حجاج به جامي ;آورند، پس صورت حج افراد عين صورت حج تمتع است با يك فرق كه در حج تمتع هَدْي بايد ذبح كند و در حج افراد واجب نيست ولي استحباب دارد.

[87]

م - صورت عمره مفرده - كه بايد كسي كه حج تمتع او بدل به حج افراد شد، بعد از حج به جا آورد - آن است كه خارج شود به ادني الحل، وافضل آن است كه از ?جعرانه? يا ?حديبيه? يا ?تنعيم? كه از همه نزديكتر به مكه است محرم شود، و بيايد به مكه و طواف كند و نماز آن ;را بخواند وسعي بين صفا و مروه بكند و تقصير كند يا سر بتراشد وطواف نساء به جا آورد و نماز طواف بخواند.

[88]

م - ?عمرهي مفرده? با ?عمرهي تمتع? كه تفصيلاً خواهد آمد در صورت فرق ندارند، مگر در سه چيز:
اول - آن كه در عمرهي تمتع بايد تقصير كند، يعني از مو يا ناخن خود بايد بگيرد، و سر تراشيدن جايز نيست و در عمرهي مفرده مخير است بين سر تراشيدن و تقصير.
دوم - آن كه در عمرهي تمتع طواف نساء ندارد و در عمرهي مفرده دارد.
سوم - آن كه ميقات عمرهي تمتع يكي از مواقيت پنجگانه است كه ذكر آن ميآيد.
و ميقات عمرهي مفرده ادني الحل است و جايز است از يكياز مواقيت پنجگانه محرم شود.

[89]

م - كيفيت أفعال حج افراد، از احرام و وقوفين و اعمال مني و اعمال مكه، عين كيفيت حج تمتع است، و در احكام، مشترك هستند، و كيفيت افعال عمرهي تمتع از احرام و طواف و ساير اعمال، عين كيفيت عمرهي مفرده است.

[90]

م - عمرهي تمتع را اگر كسي به جا بياورد، كافي از عمرهي مفرده است.

[91]

م - كسي كه وظيفه ;اش حج تمتع است، مثل اشخاصي كه از مكه شانزده فرسنگ شرعي دور باشند، اگر استطاعت براي عمره داشته باشند و براي حج نداشته باشند، مثل اشخاصي كه به نيابت، حج ميكنند بنا بر احتياط واجب، عمرهي مفرده بر او واجب است ولي كسي ;كه عمرهي تمتع بجا آورد. مجزي از عمرهي مفرده است.

[92]

م - كسي كه محرم شد به احرام عمرهي مفردهي حرام ميشود بر او جميع چيزهائي كه در احرام تمتع گفته شد و بعد از آن كه تقصير كرد يا سر تراشيد، همه چيز بر او حلال ميشود مگر زنها و بعد از آن كه طواف نساء را با نمازش به جا آورد، زن هم بر او حلال ميشود.

[93]

م - طواف نساء را در عمرهي مفرده، بايد بعد از تقصير يا سرتراشي به جا آورد.

[94]

م - كسي كه به احرام عمرهي مفرده وارد مكه شده، اگر احرامش در ماههاي حج بوده، جايز است كه آن را عمرهي تمتع قرار دهد و دنبال آن، حج تمتع به جا آورد و در اين صورت هَدْي بر او واجب ميشود.

حج تمتع

اشاره

بدان كه حج تمتع مركب است از دو عمل: يكي ?عمرهي تمتع? و ديگري ?حج تمتع . و عمرهي تمتع مقدم است بر حج.
و عمرهي تمتع مركب است از پنج جزء:
اول - احرام.
دوم - طواف كعبه
سوم - نماز طواف
چهارم - سعي بين كوه صفا و مروه.
پنجم - تقصير، يعني گرفتن قدري از موي يا ناخن.
و چون محرم از اين اعمال فارغ شد، آنچه بر او به واسطهي احرام بستن حرام شده بود حلال ميشود.
و حج تمتع مركب است از سيزده عمل:
اول - احرام بستن در مكه.
دوم - وقوف به عرفات.
سوم - وقوف به مشعر الحرام.
چهارم - انداختن سنگريزه به جمرهي عقبه در مِني.
پنجم - قرباني در مني.
ششم - تراشيدن سر يا تقصير كردن در مني.
هفتم - طواف زيارت در مكه.
هشتم - دو ركعت نماز طواف.
نهم - سعي بين صفا ومروه.
دهم - طواف نساء.
يازدهم - دو ركعت نماز طواف نساء.
دوازدهم - ماندن به مني، شب يازدهم و شب دوازدهم، و شب سيزدهم براي بعض از اشخاص.
سيزدهم - در روز يازدهم و دوازدهم رمي جمرات، و اشخاصي كه شب سيزدهم در مني ماندند روز سيزدهم بايد رمي جمرات كنند.
آنچه ذكر شد صورت اجمالي اين دو عمل است و تفصيل آنها بعداً ذكر ميشود.

[95]

م - لازم نيست مكلف اين اعمال را قبل از ورود به عمره و حج بداند ولو اجمالا، وكافي است كه نيت كند عمرهي تمتع را، يعني عبادتي را كه خداوند بر او واجب كرده، وهمين طور حج تمتع را به نحوي كه واجب است بر او، وكيفيت و تفصيل هر يك را از رساله در وقت عمل ياد بگيرد وعمل كند، ولي ياد گرفتناجمالي آن بهتر وموافق احتياط است.

مسجد شجره

[96]

م - بدان كه محل احرام بستن براي عمرهي تمتع، كه آن ;را ميقات مينامند، مختلف ميشود به اختلاف راه ;هائي كه حجاج از آنها به طرف مكه ميروند، و آن پنج محل است: اول - مسجد شجره است كه آن را ذو الحليفه? مينامند و آن ميقات كساني است كه از مدينهي منوره به مكه ميروند.

[97]

م - جائز است در صورت ضرورت، احرام را از مسجد شجره تأخير بيندازد تا ميقات اهل شام.

[98]

م - احتياط واجب آن است كه در داخل مسجد شجره محرم شود نه خارج آن، هر چند نزديك به آن باشد.

[99]

م - شخص جنب وحائض ميتوانند در حال عبور از مسجد محرم شوند، و نبايد در مسجد توقف كنند.

[100]

م - اگر جنب به واسطه زيادي جمعيت نتواند در حالعبور از مسجد احرام ببندد، و آب براي غسل نباشد، و نتواند صبر كند تا آب پيدا شود بايد تيمم كند و داخل مسجد شود و احرام ببندد.

[101]

م - اگر حائض نتواند تا وقت پاك شدن صبر كند احتياط آن است كه نزديك مسجد محرم شود و در ?جحفه? يا محاذي آن احرام را تجديد كند.
مستحبّات
مستحبات احرام چند چيز است:
1 - آن كه قبلاً بدن خون را پاكيزه نموده وناخن وشاربخود را بگيرد وموي زير بغل وعانه را با نوره ازاله نمايد.
2 - كسي كه قصد حج دارد از اول ماه ذي القعده و شخصي كه قاصد عمرهي مفرده است پيش از يك ماه موي سر و ريش را رها كند.
3 - آن كه پيش از احرام در ميقات غسل احرام بنمايد و اين غسل از زن حائض و نفساء نيز صحيح است و تقديم اين غسل به خصوص در صورتي كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود جائز است و در صورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد مستحب است غسل را اعاده بنمايد و بعد از اين غسل اگر مكلف لباسي را پوشيد يا چيزي را خورد كه بر محرم حرام است باز هم اعاده مستحب است و اگر مكلف در روز غسل نمود از غسل تا آخر شب آينده كفايت ميكند و هم چنين اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آينده كافي است ولي اگر بعد از غسل وپيش از احرام به حدث أصغر محدث شد غسل را اعاده نمايد.
4 - آن كه دو جامهي احرام از پنبه باشد.
5 - آن كه احرام را به ترتيب ذيل ببندد در صورت تمكن بعد از فريضهي ظهر، و در صورت عدم تمكن بعد از فريضهي ديگر، و در صورت عدم تمكن از آن بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله، در ركعت اول پس از حمد، سورهي توحيد، و در ركعت دوم سورهي حمد را بخواند، و شش ركعت أفضل است، و بعد از نمازحمد و ثناي إلهي را به جا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد آنگاه بگويد:
?اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ أَمْرَكَ فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ لا أُوقَي إِلاّ مَا وَقَيْتَ وَ لا آخُذُ إِلاّ مَا أَعْطَيْتَ وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ عَلَي كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ وَ تُقَوِّيَنِي عَلَي مَا ضَعُفْتُ عَنْهُ وَ تَسَلَّمَ مِنِّي مَنَاسِكِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الَّذِينَ رَضِيتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ اللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجِّي وَ عُمْرَتِي اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ عَلَي كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ ص فَإِنْ عَرَضَ لِي شَيْءٌ يَحْبِسُنِي فَحُلَّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي لِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الاْآخِرَة.?
6- هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:
?الْحَمْدُ للّه الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي وَ أَرَدْتُهُ فَأَعَانَنِي وَ قَبِلَنِي وَ لَمْ يَقْطَعْ بِي وَ وَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَ كَهْفِي وَ حِرْزِي وَ ظَهْرِي وَ مَلاذِي وَ مَلْجَئِي وَ مَنْجَايَ وَ ذُخْرِي وَ عُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَ رَخَائِي.?
7 - آن كه تلبيه ;ها را در حال احرام تكرار كند خصوصاً درموارد آينده:
الف: وقت برخاستن از خواب.
ب - بعد از هر نماز واجب و مستحب.
ج - وقت رسيدن به سواره.
د - هنگام بالا رفتن از تل يا سرازير شدن از آن.
ه - وقت سوار شدن يا پياده شدن.
و - آخر شب.
ز - اوقات سحر.
زن حائض و نفساء نيز اين تلبيه ;ها را بگويند.
و شخص متمتّع تلبيه گفتن او در عمره مستمر خواهد بود تا آن كه خانه ;هاي مكه را ببيند. و اما تلبيهي حج تا ظهر روز عرفه مستمر است.

واجبات

واجبات در وقت احرام سه چيز است: نيت، تلبيه، پوشيدن جامه احرام

مسائل متفرقه ميقات

[102]

م - اگر بينهي شرعيه قائم شد، يعني دو شاهد عادل شهادت دادند كه فلان مكان ميقات است، تفتيش و تحصيل علم لازم نيست، و اگر علم و بينه ممكن نشود ميتواند اكتفا كند به ظن حاصل از پرسيدن از كساني ;كه اهل اطلاع به آن مكانها ميباشند.

[103]

م - هر گاه از راهي برود كه به هيچ يك از ميقات ;هاعبورش نيفتد، بايد از محاذات ميقات احرام ببندد.

[104]

م - اگر عبور او طوري است كه محاذات با دو ميقات پيدا ميكند احتياط واجب آن است كه از جايي ;كه اول، محاذات پيدا ميكند احرام ببندد، و در محاذات ميقات بعد، تجديد نيت احرام كند.

[105]

م - كساني كه از محاذات غير مسجد شجره عبور ميكنند، احتياط مستحب آن است كه قبل از رسيدن به محاذات، به نذر محرم شوند و بهتر آن است كه در محاذات، تجديد احرام كنند.

[106]

م - شخص مستطيع اگر احرام را از ميقات تأخير بيندازد از روي علم و عمد و ممكن نشود برگردد به ميقات، به واسطهي عذري، و ميقات ديگري در پيش نداشته باشد حج او باطل است، و بايد سال ديگر حج به جا آورد.

[107]

م - شخصي كه ميخواهد از محاذي ميقات محرم شود، اگر محاذات را نداند بايد از اهل اطلاع مورد وثوق بپرسد، وقول مجتهد كه اهل اطلاع به آن مكانها نيست اعتبار ندارد، و اگر نتواند محاذات را بفهمد قبل از رسيدن به محلي كه احتمال ميدهد از محاذات گذشته است به نذر محرم شود، بلكه اگر از محل معيني پيش از رسيدن به محاذات، به نذر محرم شود احوط است.

[108]

م - كساني ;كه با هواپيما به حج ميروند و ميخواهندبعد از حج به مدينه مشرف شوند، احتياط آن است كه بدون احرام بروند ?جده? و از اهل اطلاع مورد اعتماد تحقيق كنند اگر جده يا ?حده? معلوم شد، محاذي با يكي از ميقاتها است از آنجا محرم شوند و الا بروند به ميقات ديگر، مثل جحفه و از آنجا محرم شوند، و اگر نتوانستند به جحفه يا به ميقات ديگر بروند با نذر از جده محرم شوند، و بهتر آن است كه در ?حده? تجديد احرام كنند اگر چه لازم نيست.

[109]

م - مراد از ?محاذات? آن است كه كسي كه ميرود به طرف مكه به جائي برسد كه ميقات به طرف راست يا چپ او واقع شود به خط راست، به طوري كه اگر از آنجا بگذرد ميقات متمايل به پشت او شود.

[110]

م - محاذات ثابت ميشود به علم و به دو شاهد عادل، و اگر اينها ممكن نشود، اگر گمان حاصل شد از قول كساني كه مطلع به آن مكانها هستند ظاهراً كافي است، بلكه از قول كساني كه اهل خبره هستند و از روي قواعد علميه محاذات را تعيين ميكنند، اگر گمان حاصل شد ظاهراً كافي است.

[111]

م - كسي كه به واسطهي فراموشي يا ندانستن مسأله وعذر ديگر بدون احرام از ميقات عبور كرد پس اگر امكان داشت برگشتن به ميقات و به اعمال عمره ميتوانست با برگشتن برسد واجب است بر گردد و از ميقات احرام ببندد، چه داخل حرم شدهباشد يا نه و اگر ممكن نيست، به نحوي كه گفته شد، پس اگر داخل حرم نشده، از همانجا احرام ببندد، و احتياط مستحب آن است كه هر مقداري ميتواند به طرف ميقات برگردد و آنجا محرم شود، و اگر داخل حرم شده، واجب است اگر ميتواند و به اعمال عمره ميرسد، از حرم خارج شود و محرم گردد، و اگر نميتواند به نحوي كه گفته شد همانجا محرم شود، و احتياط مستحب آن است كه هر قدر ميتواند به طرف خارج حرم برگردد و آنجا محرم شود.

[112]

م - زن حائض اگر مسأله نميدانست و عقيده داشت كه نبايد در ميقات محرم شود و احرام نبست، حكمش همان است كه در مسأله دهم گفته شد.

[113]

م - جايز نيست احرام بستن پيش از رسيدن به ميقات، و اگر احرام ببندد صحيح نيست ولي اگر نذر كند كه از محلّي ;كه پيش از ميقات است احرام ببندد جائز است، و بايد از همانجا محرم شود، مثلاً اگر نذر كرد كه از ?قم? محرم شود واجب است عمل كند، و بهتر آن است كه به ميقات يا محاذات ميقات كه رسيد احرام را تجديد كند.

[114]

م - جايز نيست احرام را از ميقات تأخير بيندازد اختيارا، بلكه احتياط واجب آن است كه از محاذات ميقات بدون احرام عبور نكند، اگر چه ميقات ديگري بعد از آن باشد.

[115]

م - اگر از ميقات بدون احرام عبور كرد واجب است در صورت امكان برگردد و از آن ميقات محرم شود، بلكه اگر ميقات ديگري بعد از آن ميقات باشد بايد در صورت امكان به احتياط واجب برگردد به ميقاتي كه از آن گذشته و محرم شود.

[116]

م - احتياط واجب آن است كه از خود مسجد شجره احرام بسته شود نه اطراف آن و احتياط مستحب آن است كه در محلي اصلي مسجد محرم شود اگر چه از مسجد مطلقاً جايز است حتي در قسمتي كه مسجد توسعه پيدا كرده است.

[117]

م - اگر زن در ميقات حائض باشد ويقين كند كه نميتواند عمرهي تمتع را در وقت خود انجام دهد بايد نيت حج افراد كند و براي حج افراد محرم شود ولي اگر بعد از آن كشف خلاف شد در صورتي كه براي حجة الاسلام محرم شده احرام او باطل است و بايد براي عمرهي تمتع مجددا محرم شود.

[118]

م - كساني كه با هواپيما به جده ميروند نميتوانند از جده يا حديبيه محرم شوند بلكه بايد به يكي از مواقيت مثل جحفه بروند و از آنجا محرم شوند و اگر از مدينه بروند بايد از مسجد شجره محرم شوند و در اين حكم فرقي بين اين كه قصد عمرهي تمتع يا مفرده داشته باشند نيست و حديبيه ميقات عمرهي عمرهي عمرهي @مفردهاست براي كساني كه در مكه هستند.

[119]

م - كساني كه ميقات براي آنها مشخص نيست نميتوانند به گفته راهنما (بلد) يا حمله دار كه ميگويد فلان محل ميقات است محرم شوند مگر از گفته او اطمينان پيدا كنند والاّ بايد به عرف محل مراجعه نمايند.

[120]

م - در صورتي كه ثابت نيست كه رابغ محاذي جحفه است احرام از آن جايز نيست.

[121]

م - كسي كه در غير ماههاي حج به مكه رفته و عمرهي مفرده به جا آورده و در مكه مانده تا ماههاي حج براي احرام عمرهي تمتع بايد به يكي از مواقيت پنجگانهي معروفه برود و نميتواند از تنعيم محرم شود.

[122]

م - كساني كه براي عمرهي مفرده به مكه مشرف ميشوند و بايد به يكي از مواقيت معروفه بروند، نميتوانند بدون احرام از ميقات تجاوز كنند و در صورت تجاوز، واجب است به ميقات برگردند و از آنجا محرم شوند. و اگر كسي نتوانست برگردد و از ادني الحل كه ميقات عمرهي مفرده است محرم شود، عمرهي او صحيح است.

[123]

م - اگر شخص در مكه باشد و بخواهد عمرهي تمتع به جا آورد و به عللي از رفتن به ميقات عمرهي تمتع معذور باشد لازم است بخارج حرم برود و از آنجا محرم شود و از ادني الحل كافي است.

[124]

م - ميقات براي شاغلين در جده از ايرانيان و غير آنها در عمرهي تمتع و عمرهي مفرده همان مواقيت معروفه است، و نميتوانند از جده يا ادني الحل محرم شوند، و اگر از روي جهل به مسأله در جاي ديگر محرم شوند، احرام آنها صحيح نيست و محرمات احرام بر آنها حرام نميشود چنانچه در صورت علم و عمد هم حكم همين است هر چند در صورت جهل، اگر بعد از اعمال، مسأله را فهميده ;اند عمل آنان صحيح است.

[125]

م - خدمهي كاروان ;ها كه ميخواهند به مكه بروند و بعد از آن بايد از مكه خارج شوند بنابر احتياط نبايد عمرهي تمتع انجام دهند، بلكه براي دخول مكه بايد به يكي از مواقيت معروفه بروند واز آنجا براي عمرهي مفرده محرم شوند. وادني الحل، ميقات اين اشخاص نيست، وپس از انجام اعمال عمرهي مفرده ميتوانند از مكه خارج شوند، و در صورت خارج شدن از مكه اگر فقط به جده بيايند براي ورود به مكه در مرتبه دوم و سوم و بعد از آن، احرام واجب نيست، ولي اگر به مدينه بروند و از آنجا بخواهند به مكه بروند بنابر احتياط بايد در مسجد شجره محرم شوند براي عمرهي مفرده ديگر و در هر صورت اين اشخاص آخرين مرتبه ;اي كه به مكه ميروند بايد به يكي از مواقيت معروفه، مثل مسجد شجره يا جحفه، بروند و از آنجا براي عمرهي تمتع محرم شوند.
دوازدهم - كشتن جانوراني كه در بدن ساكن ميشوند مثل شپش و كَيك و كنه كه در بدن حيوان است، مگر آنكه موجب اذيت انسان يا موجب ضرر شوند.

[241]

م - جائز نيست انداختن شپش وكيك را از بدن.

[242]

م - جائز نيست نقل كردن آن ;را از مكاني كه محفوظ است به جايي كه از آن ساقط شود و بيفتد و احتياط آن است كه به محلي كه در معرض آن است كه بيفتد نقل ندهد.

[243]

م - احتياط مستحب آن است كه آن ;را از محلي به محل ديگر از بدن نقل ندهند اگر مكان اول محفوظ تر باشد.

[244]

م - بعيد نيست كه در كشتن يا انتقال دادن كفاره نباشد، لكن بنابر احتياط واجب يك كف از طعام صدقه بدهد.

نيّت

اشاره

اول - نيت، يعني انسان قبل از احرام بايد نيت كندو در نيت تعيين وجه لازم نيست اما تعيين نوع لازم است يعني بايد معلوم باشد كه احرام براي تمتع است يا عمرهي مفرده و در صورت عدم نيت يا نيت بر خلاف وظيفه احرام او باطل است، و احتياطا قصد كند كه محرمات را اجمالاً ترك نمايد.

[126]

م - آنچه ذكر شد كه لازم نيست قصد كند ترك محرمات را در غير آن محرماتي است كه عمره يا حج را باطل ميكند مثل اكثر محرمات، و اما آنچه عمره يا حج را باطل ميكند مثل نزديكي با زن در بعضي از صور كه ذكر خواهد شد پس با قصد ارتكاب آن احرام باطل است بلكه غير ممكن است.

[127]

م - عمره و حج و اجزاء آنها از عبادات است و بايد با نيت خالص براي طاعت خداوند تعالي به جا آورد.

[128]

م - اگر عمره را به رياء يا غير آن باطل كند احتياط واجب آن است كه حج افراد به جا آورد و پس از آن عمرهي مفرده بجا آورد و در سال ديگر حج را اعاده كند.

[129]

م - اگر حج را به نيت خالص به جا نياورد و به رياء و غير آن باطل كند بايد سال ديگر عمره و حج را اعاده كند.

[130]

م - اگر بعضي از اركان عمره يا حج را به نيت خالص نياورد و به رياء و غير آن باطل كند ونتواند آن را جبران كند پس در عمره حكم بطلان عمره را دارد و در حج حكم بطلان حج را، ولي اگر محل جبران باقي است و جبران كرد عملش صحيح ميشود، گرچه معصيت كار است.

[131]

م - اگر به واسطهي ندانستن مسأله يا جهت ديگر به جاي نيت عمرهي تمتع، حج تمتع را قصد كند پس اگر در نظرش آن است كه همين عمل را كه همه به جا ميآورند او هم به جا آورد وگمان كرده جزء اول از دو جزء حج، اسمش: حج تمتع است ظاهراً عمل او صحيح است و عمرهي تمتع است، و بهتر آن است كه نيت را تجديد كند.

[132]

م - اگر به واسطهي ندانستن مسأله يا جهت ديگر گمان كند كه حج تمتع بر عمرهي تمتع مقدم است و نيت حج تمتع كند به عزم اين كه پس از احرام برود به عرفات و مشعر و حج به جا آورد و عمره را پس از آن به جا آورد احرام او باطل است، و بايد در ميقات تجديد احرام كند، و اگر از ميقات گذشته است بايد در صورت امكان برگردد به ميقات ومحرم شود، والاّ از همان ;جا محرم شود، و اگر وارد حرم شده و ملتفت شد بايد در صورت امكان از حرم خارج شود و محرم شود، والاّ در همان ;جا محرم شود.

تلبيه

اشارة

دوم - تلبيه يعني لبيك گفتن وصورت آن بنابر اصح آن است كه بگويد:
?لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ .
و به اين مقدار اگر اكتفا كند محرم شده و احرامش صحيح است، و احتياط مستحب آن است كه پس از آن كه چهار ?لبيك? را به صورتي كه گفته شده گفت بگويد:
?إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لا شَرِيكَ لَكَ . و اگر بخواهد احتياط بيشتر بكند پس از گفتن آنچه ذكر شد، بگويد:
?لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لا شَرِيكَ لَكَ .
و مستحب است بعد از آن بگويد.
?لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَي دَارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْجَلالِ وَالاْءِكْرَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعَادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ?
و اين جملات را نيز بگويد خوب است:
?لَبَّيْكَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَعاً لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ هَذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَةٍ إِلَي الْحَجِّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَلْبِيَةً تَمَامُهَا وَ بَلاغُهَا عَلَيْكَ لَبَّيْكَ.?

[133]

م - واجب است صحيح گفتن قدر واجب از لبيك را كه گذشت، همان طور كه صحيح گفتن تكبيرة الاحرام در نماز واجب است.

[134]

م - اگر تلبيه را بقدر واجب كه ذكر شد، نداند بايد آن ;را ياد بگيرد يا كسي او را در وقت گفتن تلقين كند، يعني كلمه كلمه آن شخص بگويد و شخصي كه ميخواهد احرام ببندد دنبال او به طور صحيح بگويد.

[135]

م - اگر نتواند ياد بگيرد يا وقت ياد گرفتن نباشد و با تلقين هم نتواند بگويد احتياط آن است كه بهر نحو كه ميتواند بگويد، و ترجمه ;اش را هم بگويد، و بهتر آن است كه علاوه بر آن نايب هم بگيرد، و اگر كسي جاهل مقصر باشد يعني ميتوانسته ياد بگيرد ولي ياد نگرفته است بنا بر احتياط واجب نايب هم بگيرد.

[136]

م - اگر لبيك گفتن را فراموش كرد يا به واسطه ;يندانستن حكم نگفت، واجب است برگردد به ميقات در صورت امكان واحرام ببندد ولبيك بگويد، و اگر نتواند برگردد همان ;جا بگويد اگر داخل حرم نشده است، و اگر داخل حرم شده واجب است برگردد بخارج حرم واحرام ببندد ولبيك بگويد، و اگر ممكن نيست همانجا محرم شود ولبيك بگويد، و اگر بعد از گذشتن وقت جبران يادش آمد بعيد نيست صحت عمل.

[137]

م - اگر كسي لبيك واجب را نگفت چه به واسطهي عذري وچه بدون عذر چيزهائي كه بر محرم حرام است بر او حرام نميشود، و اگر آنچه در احرام موجب كفاره ميشود به جا آورد كفاره ندارد، و هم چنين اگر لبيك را به رياء باطل كند.

[138]

م - اگر بعد از گفتن لبيك واجب در ميقات فراموش كند كه نيت عمرهي تمتع كرده يا نيت حج تمتع، بنا بگذارد كه نيت عمرهي تمتع كرده، و عمرهي او صحيح است، و همچنين اگر بعد از لبيك گفتن در روز هشتم كه بايد براي حج تمتع بگويد فراموش كرد كه لبيك را براي حج گفت يا براي عمره، بنا بگذارد كه براي حج تمتع گفته، و حج او صحيح است و احتياط مستحب در تجديد تلبيه است.

[139]

م - جائز نيست لبيك واجب را از ميقات تأخير بيندازد، و اگر تأخير انداخت بايد به دستوري كه در مسأله (111) كه بعد از بيان مواقيت ذكر شد، عمل كند.

[140]

م - واجب در لبيك بيش از يك مرتبه نيست، ولي مستحب است تكرار آن و زياد گفتن آن هر چه ميتواند، و براي هفتاد مرتبه گفتن ثواب زيادي ذكر شده است و لازم نيست آنچه را در حال احرام بستن گفته است تكرار كند، بلكه كافي است بگويد ?لَبَّيْكَ اَللّهُمَ لَبَّيْكَ? يا تكرار كند ?لَبَّيْك? را فقط.

[141]

م - احتياط واجب آن است كه كسي كه براي عمرهي تمتع محرم شد در وقتي كه خانه ;هاي مكه پيدا ميشود لبيك را ترك كند و ديگر لبيك نگويد، ومراد از خانه ;هاي مكه خانه ;هائي است كه در زماني كه عمره به جا ميآورد جزء مكه باشد هر چند مكه بزرگ شود، و احتياط واجب براي كسي كه احرام حج بسته آن است كه لبيك را تا ظهر روز عرفه بيشتر نگويد.

پوشيدن جامه احرام

اشاره

سوم - پوشيدن دو جامهي احرام براي مردان كه يكي ?لنگ? است وديگري ?رداء? كه بايد آن ;را به دوش بيندازند. و در اين ;جا مسائلي است:

[142]

م - احتياط واجب آن است كه اين دو جامه را قبل از نيت احرام و لبيك گفتن بپوشد و اگر بعد از لبيك پوشيد احتياط آن است كه لبيك را دوباره بگويد.

[143]

م - لازم نيست كه لنگ، ناف وزانو را بپوشاند، و كفايت ميكند كه به نحو متعارف باشد، ولي مستحب است كه نافو زانو را بپوشاند.

[144]

م - در پوشيدن دو جامه احرام ترتيب خاصي معتبر نيست، بلكه بهر ترتيبي بپوشد مانع ندارد، فقط بايد يكي را لنگ قرار دهد به هر كيفيتي كه ميخواهد، و يكي را رداء قرار دهد به هر كيفيتي كه ميخواهد، مشروط بر آنكه صدق رداء بكند و احتياط مستحب آن است كه رداء شانه ;ها را بپوشاند.

[145]

م - احتياط واجب آن است كه در حال اختيار اكتفاء نكند به يك جامهي بلند كه مقداري از آن را لنگ كند ومقداري را رداء قرار دهد، بلكه بايد دو جامهي جدا باشند.

[146]

م - در پوشيدن جامهي احرام احتياط واجب آن است كه نيت كند و احتياط مستحب آن است كه در كندن جامهي دوخته هم نيت كند و در همهي موارد قصد قربت كافي است.

[147]

م - شرط است در اين دو جامه كه نماز در آنها صحيح باشد، پس كفايت نميكند جامهي حرير و غير مأكول و جامه ;اي كه نجس باشد به نجاستي كه در نماز عفو از آن نشده باشد.

[148]

م - لازم است جامه اي را كه لنگ قرار ميدهد ستر عورت نمايد، ولي در مورد رداء، صدق رداء كافي است و لو بدن نما باشد.

[149]

م - احتياط واجب آن است كه لباس احرام زن حرير خالص نباشد، بلكه احتياط آن است كه تا آخر احرام حرير نپوشد.

[150]

م - دو جامه ;اي كه ذكر شد كه بايد محرم بپوشد مخصوص به مرد است، ولي زن ميتواند در لباس خودش به هر نحو هست محرم شود چه دوخته باشد يا نباشد ولي حرير محض نباشد چنانچه گذشت.

[151]

م - هر وقت در بين اعمال يا غير آن در احوال احرام اين دو جامه نجس شود اگر بيش از مقدار معفو در نماز باشد تطهير يا تبديل لازم است
تطهير يا تبديل لازم است و احوط مبادرت به تطهير بدن است در حال احرام اگر نجس شود.

[152]

م - اگر تطهير نكند جامهي احرام يا بدن را كفاره ندارد.

[153]

م - احتياط آن است كه جامهي إحرام از پوست نباشد، لكن ظاهراً اگر به آن جامه گفته شود مانع ندارد.

[154]

م - لازم نيست كه جامهي احرام منسوج و بافتني باشد، بلكه اگر مثل ?نمد? ماليده باشد و جامه به آن گفته شود مانع ندارد و نايلون هم اگر عرفا جامه ناميده شود اشكال ندارد.

[155]

م - افضل آن است كه محرم اگر جامهي احرام را عوض كرده وقتي كه وارد مكه ميشود براي طواف همان جامه اي را كه در آن محرم شده است بپوشد، بلكه موافق احتياط استحبابي است.

[156]

م - اگر محرم اضطرار پيدا كند به پوشيدن قبا يا پيراهنبراي سردي هوا يا غير آن ميتواند قبا وپيراهن بپوشد، لكن بايد قبا را پايين و بالا كند و به دوش بيندازد، و دست از آستين آن بيرون نياورد، واحوط آن است كه پشت و رو نيز بكند، و پيراهن را نيز بايد به دوش بيندازد و نپوشد ، و اگر اضطرار رفع نميشود مگر به پوشيدن قبا و پيراهن ميتواند بپوشد، ولي بايد براي آن كفاره بدهد.

[157]

م - لازم نيست جامهي احرام را هميشه در بر داشته باشد، بلكه جائز است آنها را عوض كند و براي شستن بيرون بياورد و براي حمام رفتن آنها را بِكَنَد بلكه جائز است براي حاجت هر دو را بيرون بياورد و لخت شود.

[158]

م - شخص محرم ميتواند از دو جامهي احرام بيشتر بپوشد، مثل دو سه رداء و دو سه لنگ براي حفظ از سرما يا غرض ديگر.

[159]

م - اگر لباس احرام را عمدا نپوشد يا لباس دوخته در حالي كه ميخواهد محرم شود بپوشد معصيت كرده است، ولي به احرام او ضرر نميرساند واحرامش صحيح است، و اگر از روي عذر باشد معصيت هم نكرده واحرامش صحيح است.

[160]

م - گره زدن لباس احرام اشكال ندارد ولي احتياط واجب آن است كه آن ;را كه لنگ قرار داده بگردن گره نزند، و اگر از روي جهل يا نسيان گره زد احتياط آن است كه فوراً باز كند، ولي بهاحرامش ضرر نميرساند وچيزي هم بر او نيست، و سنگ در جامهي احرام گذاشتن وبانخ بستن نيز جائز است.

[161]

م - شرط نيست در احرام بستن پاك بودن از حدث اصغر و اكبر ، پس جائز است در حال جنابت وحيض ونفاس محرم شود ، بلكه غسل احرام براي حائض و نفساء مستحب است.

[162]

م - اگر پيراهن بپوشد بعد از آن كه محرم شد لازم است كه پيراهن را شكاف دهد و از پايين بيرون آورد، ولي اگر در پيراهن محرم شود لازم نيست شكاف دهد و از پايين بيرون آورد، وهمين قدر لازم است آن ;را بكند ولباس احرام بپوشد، و در هر دو صورت احرامش صحيح است.

[163]

م - اگر نيت كرده و لبيك را هم بگويد ولي فراموش كند جامه احرام را و به خاطرش نيايد مگر بعد از اتمام همه واجبات و نتواند جبران كند احتياط در بطلان عمره او است اگر چه صحت آن به نظر بعيد نيست، ولي اگر اعمال حج را هم تمام كرد و يادش آمد عملش صحيح است.

شكار

اشاره

اول - شكار صحرائي كه وحشي باشد، مگر در صورتي كه ترس داشته باشد از آزار آن.

[164]

م - خوردن گوشت شكار بر محرم حرام است چه خودش شكار كند يا غير خودش چه محرم شكار كند يا غير محرم.

[165]

م - نشان دادن شكار را به شكارچي حرام است و همين طور اعانت او به هر نحوي حرام است.

[166]

م - اگر محرمي صيد را ذبح كند از جميع جهات در حكم ميته خواهد بود بنابر مشهور، و به احتياط واجب هم در بارهي محرم و هم مُحِل.

[167]

م - شكار دريائي مانع ندارد، و آن حيواني است كه تخم وجوجه هر دو را در دريا كند.

[168]

م - ذبح و خوردن حيوانات اهلي مثل مرغ خانگي و گاو و گوسفند و شتر مانع ندارد.

[169]

م - پرندگان، جزء شكار صحرائي ميباشند وملخ نيز در حكم شكار صحرائي است.

[170]

م - احتياط واجب آن است كه زنبور را نَكُشَد اگر قصد اذيت او را نداشته باشد.

[171]

م - نگاه داشتن صيد حرام است اگر چه خودش مالك آن باشد.

[172]

م - اگر پرنده ;اي كه نزد او است ?پر? در نياورده يا پر او را چيده ;اند واجب است آن ;را حفظ كند تا پر در آورد و آن را رها كند، بلكه بعيد نيست كه واجب باشد حفظ بچهي صيد را، مثل آهو بره تا بزرگ شود ورها كند آن ;را.

[173]

م - هر شكاري كه حرام است، جوجه و تخم آن نيز حرام است.
بدان كه در شكار احكام بسياري است و چون محل حاجت چندان نيست از بيان آنها خودداري شد.

جماع

اشاره

دوم - جماع كردن با زن. چه زوجه ;اش باشد و چه غير آن و بوسيدن، و دست بازي كردن، و نگاه به شهوت، بلكه هر نحو لذت و تمتعي بردن.

[174]

م - اگر كسي در احرام عمرهي تمتع از روي علم و عمدبا زن چه در قُبُل و چه در دُبُر و يا با مرد مرد جماع كند ظاهراً عمره ;اش باطل نشود ولكن موجب كفاره است كه بيان آن ميآيد، و احتياط آن است كه اگر اين عمل پيش از سعي واقع شد عمره را تمام كند و آن ;را دو مرتبه به جا آورد، و اگر وقت تنگ است حج افراد به جا آورد و بعد از آن عمرهي مفرده به جا آورد، و احتياط بيشتر آن است كه سال ديگر حج را اعاده كند. و اگر اين عمل را در عمرهي مفرده انجام دهد، اصلاً عمره ;اش باطل است ولي ماندن تا ماه بعد لازم نيست.

[175]

م - اگر در عمرهي تمتع اين عمل را از روي علم وعمد پس از سعي مرتكب شود كفاره بر او واجب ميشود، وكفاره بنابر احتياط واجب يك شتر است چه ثروتمند باشد يا نباشد.

[176]

م - اگر در احرام حج اين عمل را از روي علم وعمد بجا آورد اگر قبل از وقوف به عرفات بوده حج او فاسد است مسلماً، و اگر بعد از وقوف به عرفات وقبل از وقوف به مشعر الحرام بوده حج او فاسد است بنابر اقوي، و در هر دو صورت كفارهي آن يك شتر است.

[177]

م - در اين دو صورت كه حج فاسد شد بايد حج را تمام كند و در سال ديگر نيز حج به جا آورد. اين در صورتي است كه حج تمتع واجب باشد والاّ اگر حج مستحبي است صوري دارد كه احكام آن مختلف ميشود.

[178]

م - اگر اين عمل بعد از وقوف به عرفات و مشعر واقع شد دو صورت دارد: يكي آن كه قبل از تجاوز از نصف طواف نساء مرتكب شده، در اين صورت حج او صحيح است، و فقط بايد كفاره بدهد.
دوم آن كه بعد از تجاوز از نصف طواف نساء مرتكب شده، پس حج او صحيح است و كفاره هم ندارد بنابر اقوي.

[179]

م - اگر زني را از روي شهوت ببوسد كفارهي آن يك شتر است، و اگر بدون شهوت ببوسد كفارهي آن يك گوسفند است. و احتياط مستحب آن است كه يك شتر كفاره بدهد.

[180]

م - اگر عمدا نگاه كند به غير زن خود وانزالش شود واجب است كه اگر ميتواند يك شتر كفاره بدهد، و اگر نميتواند يك گاو، و اگر آن ;را هم نميتواند يك گوسفند كفاره بدهد، و در صورت عدم انزال اگر چه مرتكب معصيت شده است ولي كفاره ندارد.

[181]

م - اگر محرم نگاه كند به زن خود از روي شهوت و انزالش شود مشهور آن است كه يك شتر كفاره است، ولي اگر از روي شهوت نباشد كفاره ندارد و حرام هم نيست.

[182]

م - اگر كسي با زن دست بازي كند به شهوت وانزالش نشود بنابر احتياط يك گوسفند كفاره آن است، و اگر انزالش شود احتياط آن است كه يك شتر كفاره بدهد اگر چه كفايت گوسفند،خالي از قوت نيست.

[183]

م - هر يك از اين امور كه موجب كفاره است اگر با جهل به مسأله يا از روي غفلت يا از روي نسيان واقع شود به عمره و حج او ضرر نميرساند و بر شخص كفاره نيست.

[184]

م - اگر مردي با زن خود كه محرم است از روي اجبار جماع كند بر زن چيزي نيست، و مرد بايد علاوه بر كفاره خود كفارهي زن را هم بدهد، و اگر زن از روي رضايت جماع دهد كفاره بر خود او است، و مرد بايد كفاره خودش را بدهد، و كفاره ;اي كه بايد بدهند گذشت.

عقد كردن

اشاره

سوم - عقد كردن زن از براي خود يا غير، چه آن غير، احرام بسته باشد يا نبسته باشد و مُحِلّ باشد.

[185]

م - جايز نيست شخص محرم شاهد شود از براي عقد گرچه آن عقد براي غير محرم باشد.

[186]

م - احتياط مستحب آن است كه شهادت ندهد بر عقد اگر چه شاهد عقد شده باشد، در حال محرم نبودن، اگر چه جائز بودن آن خالي از قوت نيست.

[187]

م - بنابر احتياط واجب خواستگاري در حال احرام جائز نيست.

[188]

م - رجوع كردن به زني كه طلاق رجعي داده است مانع ندارد.

[189]

م - اگر زني را در حال احرام براي خود عقد كند با علم به مسأله، آن زن بر او حرام دائمي ميشود.

[190]

م - اگر زني را با جهل به مسأله براي خود عقد كند عقدي كه كرده است باطل است، لكن حرام دائمي نميشود، ولي احتياط آن است كه آن زن را نگيرد خصوصاً اگر با او نزديكي كرده باشد.

[191]

م - ظاهرا فرقي بين زن عقدي و صيغه ;اي نيست در احكامي كه ذكر شد.

[192]

م - احتياط آن است كه زن اگر احرام بسته باشد ومرد محرم نباشد وعقد كند او را، با او نزديكي نكند و طلاق دهد او را، و در صورت علم به مسأله او را طلاق دهد، وبا او هيچ وقت ازدواج نكند.

[193]

م - اگر كسي عقد كند زني را براي محرمي و محرم دخول كند پس اگر هر سه عالم بحكم باشند بر هر يك آنها يك شتر كفاره است، و اگر دخول نكند كفاره نيست، و در اين حكم فرق نيست بين آن كه زن و عاقد محل باشند يا محرم، و اگر بعضي از آنها حكم را ميدانند وبعضي نميدانند بر آن كه ميداند كفاره است .

استعمال عطر

اشاره

پنجم - استعمال عطريات؛ از قبيل مشك وزعفران و كافور و عود و عنبر، بلكه مطلق عطر هر قسم كه باشد.

[194]

م - ماليدن عطر بر بدن و لباس جائز نيست و همين ;طور پوشيدن لباسي كه بوي عطر ميدهد اگر چه قبلاً به آن عطر ماليده شده باشد.

[195]

م - خوردن چيزي كه در آن چيزي است كه بوي خوش ميدهد مثل زعفران جائز نيست.

[196]

م - اگر به پوشيدن لباس يا خوردن غذائي كه بويخوش ميدهد اضطرار پيدا كند بايد دماغ خود را بگيرد كه بوي خوش به آن نرسد.

[197]

م - از گلها يا سبزيهائي كه بوي خوش ميدهد بايد اجتناب كند، مگر بعضي انواع كه صحرائي است، مثل ?بومادران? و ?درمنه? و ?خزامي? كه ميگويند از خوشبوترين گلها است.

[198]

م - احتياط آن است كه از ?دارچيني? و ?زنجبيل? و ?هل? و امثال آنها اجتناب كند اگر چه اقوي حرام نبودن آنها است.

[199]

م - از ميوه ;هاي خوشبو از قبيل سيب و بِه اجتناب لازم نيست، وخوردن آنها و بوييدن آنها مانع ندارد، لكن احتياط آن است كه بوييدن را ترك كند.

[200]

م - اقوي حرمت گرفتن دماغ است از بوي بد، لكن فرار كردن از بوي بد به تُند رفتن عيب ندارد.

[201]

م - خريد و فروش عطريات اشكال ندارد لكن نبايد آنها را براي امتحان بو كند يا استعمال كند.

[202]

م - كفاره استعمال بوي خوش اگر عمدي باشديك گوسفند است بنابر احتياط واجب، و اگر از روي فراموشي باشد كفاره ندارد.

[203]

م - مشهور آن است كه استعمال خلوق كعبه و آن چيزي است كه كعبه را به آن خوش بو ميكنند حرام نيست، لكن چون معلوم نيست كه خلوق چيست احتياط آن است كه اجتنابكند از بوي خوشي كه در كعبه است.

[204]

م - اگر بوي خوش را مكرر استعمال كرد در وقت واحد بعيد نيست يك گوسفند كفايت كند، لكن احتياط در تعدد است، و اگر در اوقات متعدده استعمال كرد احتياط ترك نشود، و اگر بعد از استعمال كفاره داد و باز استعمال كرد احتياط واجب است كه باز كفاره بدهد.
قرن المنازل
سوم - قرن المنازل است، و آن ميقات كساني است كه از راه طائف حج ميروند.

وادي عقيق

دوم - وادي عقيق است، كه اوائل آن را مسلخ? و اواسط آن ;را غمره? و اواخر آن را ذات عرق? ميگويند كه محل احرام عامه است، و آن ميقات كساني است كه از راه عراق و نجد به مكه ميروند.

مكروهات

مكروهات احرام چند چيز است:
1 - احرام در جامه سياه، و أفضل احرام در جامه سفيد است.
2 - خوابيدن محرم بر رخت و بالش زرد رنگ.
3 - احرام بستن در جامهي چركين و اگر جامه در حال احرام چرك شود بهتر آن است كه مكلف مادامي كه در حال احراماست آن ;را نشويد.
4 - احرام بستن در جامهي راه راه.
5 - استعمال حنا پيش از احرام در صورتي ;كه اثر آن تا حال احرام باقي بماند.
6 - حمام رفتن و أولي آن است كه محرم بدن خود را با كيسه و مثل آن نسايد.
7 - لبيك گفتن محرم در جواب كسي كه او را صدا نمايد.

پوشيدن دوخته

اشاره

ششم - پوشيدن چيز دوخته؛ مثل پيراهن و زير جامه و قبا و امثال آنها.

[205]

م - چيزهائي كه شبيه به دوخته است مثل پيراهن ;هائي كه با چرخ يا با دست ميبافند يا چيزهائي را كه با نمد بشكل بالاپوش ميمالند مثل كليجه و پستك و كلاه و غير آن جائز نيست پوشيدن آنها. اما پوشيدن لباسهايي را كه صدق ?دوخته? بر آنها شكوك است، مانعي ندارد مثل آنچه امروزه دوخت نايلوني ناميده ميشود.

[206]

م - احوط اجتناب از مطلق دوخته است هر چند كم باشد، مثل كمربند دوخته و شب كلاه.

[207]

م - همياني را كه در آن پول ميگذارند اشكال ندارد به كمر ببندد هر چند دوخته باشد، و بهتر آن است كه قسمي كند كه بي گره باشد.

[208]

م - فتق بند اگر دوخته باشد براي ضرورت جائز استببندد، لكن احتياط آن است كه كفاره بدهد.

[209]

م - اگر به لباس دوخته احتياج پيدا كرد جائز است بپوشد، ولي كفاره بايد بدهد.

[210]

م - جائز است گره زدن لباس احرام را ولي احتياط در گره نزدن است، و احتياط واجب آن است كه لنگ را بگردن گره نزنند.

[211]

م - جائز است كه لباس احرام را با سوزن يا چيز ديگر بعضي را به بعضي وصل كند گرچه احتياط در ترك است.

[212]

م - از براي زنها جائز است لباس دوخته هر قدر ميخواهند بپوشند و كفاره ندارد، بلي جائز نيست از براي آنها پوشيدن ?قفازين? و آن چيزي بوده كه زنهاي عرب در آن پنبه ميگذاشتند ودست ميكردند براي حفظ از سرما.

[213]

م - كفاره پوشيدن لباس دوخته براي متعمد و يا مضطر يك گوسفند است. به خلاف ناسي و ساهي و جاهل كه چيزي بر آنها نيست.

[214]

م - اگر محرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل پيراهن و قبا و عبا براي هر يك بايد كفاره بدهد و احتياط واجب آن است كه اگر آنها را توي هم كرد ويك دفعه پوشيد باز براي هر يك كفاره بدهد.

[215]

م - اگر از روي اضطرار لباسهاي متعدد پوشيد كفارهساقط نميشود.

[216]

م - اگر يك قسم لباس بپوشد مثل پيراهن وكفاره بدهد و باز پيراهن ديگر بپوشد يا آن ;را كه پوشيده بكند وباز بپوشد بايد براي دفعه ديگر نيز كفاره بدهد.

[217]

م - احتياط واجب آن است كه اگر چند لباس از يك نوع بپوشد مثل چند قبا يا چند پيراهن چه در مجلس واحد يا در مجالس عديده براي هر يك كفاره بدهد .

سرمه كشيدن

اشاره

هفتم - سرمه كشيدن به سياهي كه در آن زينت باشد هر چند قصد زينت نكند، و احتياط واجب اجتناب از مطلق سرمه است كه در آن زينت باشد، بلكه اگر بوي خوش داشته باشد بنابر اقوي حرام است، و به طور كلي اقوي حرمت مطلق تزيّن است.

[218]

م - حرام بودن سرمه كشيدن به زن اختصاص ندارد وبراي مرد نيز حرام است.

[219]

م - در سرمه كشيدن كفاره نيست، لكن اگر در سرمه بوي خوش باشد احتياط كفاره دادن است.

[220]

م - در صورتي كه احتياج داشته باشد به سرمه كشيدن مانعي ندارد.

نگاه كردن در آينه

اشاره

هشتم - نگاه كردن در آينه.

[221]

م - در اين حكم فرقي بين زن ومرد نيست.

[222]

م - نگاه كردن به اجسام صاف صيقل داده شده كهعكس در آن پيداست و نگاه كردن در آب صاف اشكال ندارد.

[223]

م - عينك زدن اگر زينت نباشد اشكال ندارد، ولي اگر زينت محسوب شود جايز نيست.

[224]

م - در نظر كردن به آينه كفاره نيست لكن مستحب است كه بعد از نگاه كردن لبيك بگويد.

[225]

م - اگر در اطاقي كه ساكن است آينه باشد و بداند كه گاهي چشم او سهوا به آينه ميافتد اشكال ندارد، لكن احتياط آن است كه آن ;را بردارد يا چيزي روي آن بيندازد.

[226]

م - اگر از نگاه در آينه غرض ديگري غير از زينت داشته باشد مانند نگاه كردن راننده جهت ديدن ماشين ;هاي پشت سري اشكال ندارد.
يلملم
چهارم - يلملم است، كه اسم كوهي است، و آن ميقات كساني است كه از راه يمن ميروند. پنجم - جحفه است و آن ميقات كساني است كه از راه شام ميروند.

پوشيدن كفش

اشاره

نهم - پوشيدن موزه و چكمه و گيوه و جوراب و هر چه تمام روي پا را ميگيرد.

[227]

م - اين حكم اختصاص به مردان دارد و براي زن مانع ندارد.

[228]

م - اگر مرد محتاج شود به پوشيدن چيزي كه روي پا را ميگيرد احتياط واجب آن است كه روي آن ;را و نيز پشت آن ;را شكاف دهد.

[229]

م - پوشيدن آنچه روي پا را ميگيرد بنابر احتياط واجب يك گوسفند كفاره دارد.

فسوق

اشاره

دهم - فسوق

[230]

م - فسوق اختصاص به دروغ گفتن ندارد و مراد در اين ;جا كذب حرام است و كذب در موارد استثنا مشمول عنوان فسوق نيست، بلكه فحش دادن و فخر بديگران كردن نيز فسوق است، و از براي فسوق كفاره نيست، فقط بايد استغفار كند، و مستحب است چيزي كفاره بدهد و اگر گاو ذبح كند بهتر است.

جدال

اشاره

يازدهم - جدال است و آن گفتن ?لا وَاللّه ;? و ?بَلي وَاللّه ;? است.

[231]

م - آن كه گفتن كلمه ?لا? و كلمه ?بلي? و در ساير لغات مرادف آن مثل ?نه? و ?آري? دخالتي در جدال ندارد، بلكه قسم خوردن در مقام اثبات مطلب يا رد غير، جدال است.

[232]

م - قسم اگر به لفظ ?اللّه ;? باشد يا مرادف آن مثل ?خدا? در زبان فارسي جدال است، و اما قسم به غير خدا به هر كس باشد ملحق به جدال نيست.

[233]

م - احتياط واجب الحاق اسماء و صفات مختصه است به لفظ جلاله، پس اگر كسي مثلاً قسم بخورد به خالق و سموات و ارض، جدال محسوب ميشود به احتياط واجب.

[234]

م - در مقام ضرورت براي اثبات حقي يا ابطال باطلي جايز است قسم بخورد به جلاله و غير آن ولي در اين حال هم بايد كفاره بدهد.

[235]

م - اگر در جدال راستگو باشد در كمتر از سه مرتبه چيزي بر او نيست مگر استغفار، و در سه مرتبه كفاره بايد بدهد، و كفارهي آن يك گوسفند است.

[236]

م - اگر در جدال دروغگو باشد احتياط واجب آن است كه در يك مرتبه يك گوسفند كفاره بدهد، و در دو مرتبه يك گاو و در سه مرتبه يك شتر بلكه خالي از قوت نيست.

[237]

م - اگر در جدال به دروغ در دفعه اول يك گوسفند كفاره ذبح كرد بعيد نيست كه اگر بعد از آن جدال كند به دروغ كفاره آن يك گوسفند باشد نه گاو.

[238]

م - اگر در جدال به دروغ دو مرتبه جدال كرد و يك گاو ذبح كرد براي كفاره و بعد يك مرتبه ديگر جدال كرد به دروغ، ظاهراً يك گوسفند كفاره است، و اگر بعد از ذبح گاو دو مرتبه دروغ گفت و جدال كرد ظاهراً يك گاو كفاره آن است.

[239]

م - اگر به راست جدال كرد بيشتر از سه مرتبه هر چند باشد يك گوسفند كفاره است مگر آن كه بعد از سه مرتبه كفاره بدهد، در اين صورت اگر سه مرتبه ديگر جدال كند به راست بايد يك گوسفند ذبح كند.

[240]

م - اگر به دروغ ده مرتبه يا بيشتر جدال كند كفاره يك شتر است ظاهراً، مگر آن كه پس از سه مرتبه يا زيادتر كفاره را ذبح كند كه در اين صورت در دفعه اول گوسفند و در دفعه دوم گاوو در دفعه سوم شتر است.
كندن دندان
بيست و دوم - كندن دندان است؛ هر چند خون نيايد بنابر احتياط، و احتياط آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد.

انگشتر به‌دست كردن

اشاره

سيزدهم - انگشتر به دست كردن به جهت زينت و اگر براي استحباب باشد مانع ندارد.

[245]

م - اگر انگشتر به دست كند نه براي زينت و نه براي استحباب مثل آن كه براي خاصيتي به دست كند اشكال ندارد.

[246]

م - احتياط واجب آن است كه محرم ?حنا? براي زينت نبندد بلكه اگر زينت باشد ولو قصد نكند احتياط در ترك است بلكه حرمت آن در هر دو صورت خالي از وجه نيست.

[247]

م - اگر قبل از احرام ?حنا? ببندد چه به قصد زينتباشد يا نباشد و چه اثرش تا زمان احرام بماند يا نماند مانع ندارد، ولي احتياط خوب است.

[248]

م - احتياط واجب آن است كه براي انگشتر به دست كردن گوسفندي كفاره بدهد.

پوشيدن زيور

اشاره

چهاردهم - پوشيدن زيور است براي زن به جهت زينت.و در اين ;جا چند مسأله است:

[249]

م - اگر زيور زينت باشد احتياط واجب آن است كه ترك كند هر چند قصد تزيين نداشته باشد بلكه حرمت آن خالي از قوّت نيست.

[250]

م - زيورهائي را كه عادت داشته به پوشيدن آن قبل از احرام لازم نيست براي احرام بيرون بياورد.

[251]

م - زيورهائي را كه عادت داشته به پوشيدن آن نبايد به مرد نشان دهد حتي به شوهر خود.

[252]

م - پوشيدن زيور حرام است و احتياط واجب دادن گوسفند به عنوان كفاره است.

روغن ماليدن به بدن

اشاره

پانزدهم - روغن ماليدن است به بدن.

[253]

م - احوط بلكه اقوي حرام بودن ماليدن روغن است اگر چه بوي خوش در آن نباشد.

[254]

م - جائز نيست روغني كه بوي خوش در آن است استعمال كند پيش از احرام اگر اثرش باقي ميماند تا وقت احرام.

[255]

م - اگر از روي اضطرار و احتياج روغن بمالد عيبي ندارد.

[256]

م - خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوي خوش مثل زعفران نباشد.

[257]

م - اگر در روغن بوي خوش نباشد در ماليدن آن كفاره نيست.

[258]

م - اگر در روغن بوي خوش باشد كفارهي آن يك گوسفند است اگر چه از روي اضطرار باشد. اما اگر از روي جهل، روغني كه به بوي خوش دارد بمالد احتياطا يك فقير را اطعام كند.

ازاله‌ي مو از بدن

اشاره

شانزدهم - ازالهي مو است از بدن خود يا غير خود چه محرم باشد چه مُحِل.

[259]

م - در حرمت ازالهي مو فرقي نيست ميان كم و زياد بلكه ازاله يك مو نيز حرام است.

[260]

م - ازاله مو اگر از روي ضرورت باشد عيب ندارد، مثل زيادي شپش و درد سر و موي چشم كه اذيت ميكند اما بايد احتياطا كفارهي آن را بدهد.

[261]

م - اگر در وقت غسل يا وضوء موئي بدون قصد كنده شود اشكال ندارد.

[262]

م - در ازالهي مو فرقي نيست بين تراشيدن يا نوره ماليدن يا كندن يا قيچي كردن و غير آن، و فرقي نيست بين اينكهمو از كجاي بدن باشد.

[263]

م - كفارهي سر تراشيدن اگر به جهت ضرورت باشد دوازده ?مد? طعام است كه بايد به شش مسكين بدهد، يا سه روز، روزه بگيرد، يا يك گوسفند قرباني كند. و ?مد? يك چارك (ده سير) است تقريباً.

[264]

م - اگر تراشيدن از روي ضرورت نباشد احتياط واجب آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد، بلكه تعيّن گوسفند در اين صورت بعيد نيست.

[265]

م - اگر از زير هر دو بغل خود ازالهي مو كند بايد يك گوسفند ذبح كند براي كفاره، بلكه احتياط آن است كه اگر از زير يك بغل هم ازالهي مو كند يك گوسفند كفاره بدهد.

[266]

م - احتياط واجب آن است كه اگر موي سر را ازاله كند به غير تراشيدن كفاره تراشيدن را بدهد.

[267]

م - اگر دست بكشد به سر يا ريش خود ويك مو يا بيشتر بيفتد احتياط آن است كه يك كف طعام صدقه بدهد.

پوشانيدن سر

اشاره

هفدهم - پوشانيدن مرد است سر خود را به هر چه او را به پوشاند.

[268]

م - احتياط واجب آن است كه سر را به چيزهاي غير پوششي هم نپوشاند، مثل گل وحنا ودوا وپوشال وغير اينها.

[269]

م - احتياط واجب آن است كه چيزي بر سر نگذاردمثل بار براي حمل كه سر به آن پوشيده شود.

[270]

م - جائز است به بعض بدن خود، سر را به پوشاند، مثل آن كه دستها را روي سر بگذارد، لكن احتياط در ترك است.

[271]

م - جائز نيست سر را زير آب كند بلكه جائز نيست زير مايع ديگري مثل گلاب وسركه و غير آن كند.

[272]

م - گفته شده كه در حكم سر است بعض سر و البته اين مطلب ثابت نيست اگر چه موافق احتياط است، پس احتياطاً نبايد بعض سر را هم به پوشاند و نه زير آب يا مايع ديگري كند.

[273]

م - گوشها ظاهراً از سر محسوب است پس نبايد آنها را پوشانيد.

[274]

م - پوشانيدن رو براي مردان مانع ندارد و از سر محسوب نيست، پس در وقت خواب مانعي از پوشاندن آن نيست.

[275]

م - گذاشتن بند خيك آب بر سر از حكم پوشش استثناء شده ومانع ندارد.

[276]

م - دستمالي را كه براي سردرد بسر ميبندد عيب ندارد.

[277]

م - گذاشتن سر روي بالش براي خوابيدن مانع ندارد.

[278]

م - اگر پارچه ;اي را روي كماني بيندازند به نحوي كه بالاي سر باشد و سر را زير آن كنند براي حفظ از پشه مانع ندارد،و هم چنين رفتن در پشه ;بند اشكال ندارد.

[279]

م - زير دوش حمام رفتن براي محرم مانع ندارد، لكن زير آبشاري كه سر را فرو گيرد جائز نيست.

[280]

م - اگر سر را شست نبايد با حوله و دستمال خشك كند و بعض سر در حكم همهي سر نيست مگر احتياطاً.

[281]

م - در وقت خوابيدن مرد نبايد سر خود را به پوشاند، و اگر بدون التفات پوشانيد بايد فوراً آن ;را باز كند، و همين ;طور اگر از روي فراموشي پوشانيد واجب است فوراً سر را باز كند، و مستحب است تلبيه بگويد بلكه احوط است گفتن آن.

[282]

م - اگر سر را به پوشاند به نحوي از انحاء، كفارهي آن يك گوسفند است، و احتياط واجب كفاره است براي پوشاندن بعض سر.

[283]

م - احوط آن است كه اگر مكرر سر را پوشانيد مكرر كفاره بدهد، يعني براي هر دفعه يك گوسفند كفاره است، گرچه تعدد كفاره معلوم نيست و به نظر بعيد نميآيد واجب نبودن.

[284]

م - اگر سر را پوشانيد و گوسفند را براي كفاره ذبح كرد وباز سر را پوشانيد احتياط به كفاره دادن دوباره خيلي مطلوب است گرچه وجوبش معلوم نيست.

[285]

م - كفاره در صورتي واجب است كه از روي علم به مسأله وعمد سر را به پوشاند پس اگر از روي ندانستن مسأله يا غفلت و سهو و نسيان به پوشاند كفاره ندارد.
استمناء
چهارم - استمناء؛ يعني طلب بيرون آمدن مني كردن به دست يا غير آن هر چند به خيال باشد يا به بازي كردن با زن خود ياكس ديگر به هر نحو باشد، پس اگر مني خارج شود و خروج مني به واسطهي بازي كردن با آلت خود باشد در كفاره و فساد عمره و حج حكم جماع را دارد و اگر به واسطهي تصور و نگاه و امثال آنها باشد كفاره دارد ولي بنا بر اظهر عمره و حج او باطل نميشود و كفاره آن يك شتر است و اگر نتواند شتر بدهد قرباني كردن يك گوسفند كافي است و اين در صورت علم به حكم و عمد است و اگر استمنا با كاري است كه او با خود انجام ميدهد و پيش از مزدلفه است لازم است حج را تمام كند و در سال بعد آن را دوباره بجا آورد و اگر استمنا بوسيلهي همسرش انجام شده احتياط واجب آن است كه باز هم اينگونه عمل كند. و احتياط واجب آن است كه در جايي كه جماع موجب بطلان است استمناء نيز موجب بطلان باشد به نحوي كه در جماع گفته شد.

پوشانيدن روي با نقاب و روبند

اشاره

هجدهم - پوشانيدن زن است روي خود را به نقاب و روبند و برقع.

[286]

م - پوشانيدن رو را به هر چيز اگر چه چيزهاي غير متعارف باشد مثل پوشال و گل و چيزهاي ديگر جائز نيست بنابر احتياط، و جائز نيست با باد بزن روي خود را به پوشاند.

[287]

م - بعض رو در حكم تمام آن است ونبايد آن ;را به پوشاند.

[288]

م - اگر دست ;هاي خود را روي صورت بگذارد مانع ندارد.

[289]

م - اگر روي خود را براي خوابيدن روي بالش بگذارد مانع ندارد.

[290]

م - واجب است براي نماز سر را به پوشاند، و مقدمتا براي پوشانيدن سر كمي از اطراف رو را به پوشاند، لكن واجب است بعد از نماز فورا آن را باز كند.

[291]

م - جائز است براي روي گرفتن از نامحرم چادر يا جامه را كه به سرافكنده پايين بيندازد تا محاذي بيني، بلكه، چانه، بلكه
در صورت احتياج تا گردن و چيزي بر او نيست.

[292]

م - بهتر آن است كه آن چيزي را كه در موقع حاجت از سر پايين مياندازد با دست يا چيز ديگر دور از رو نگهدارد كه بهصورت نچسبد ، بلكه اينكار احوط است.

[293]

م - بعضي براي دور نگه نداشتن جامه را از صورت كفاره لازم دانسته ;اند، و آن احوط است گرچه اقوي واجب نبودن آن است.

[294]

م - در نقاب انداختن و پوشاندن رو به هر نحو كه باشد كفاره لازم نيست گرچه موافق احتياط است.

قرار گرفتن در سايه

اشاره

نوزدهم - سايه قرار دادن مرد است بالاي سر خود، فقط در روز والاّ شبها اشكال ندارد.

[295]

م - سايه قرار دادن جايز نيست از براي مردان، و براي زنها وبچه ;ها جائز است، وكفاره هم ندارد.

[296]

م - حرام بودن سايه قرار دادن بالاي سر مختص منزل طي كردن است، و اما در حالي ;كه در محلي منزل كرد در مني باشد يا غير آن زير سايه رفتن مانع ندارد، و با چتر ومثل آن سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد اگر چه در حال راه رفتن باشد پس مانع ندارد كه در مني از چادر خود تا محلي كه ذبح ميكنند يا محلي كه رمي جمرات ميكنند با چتر برود گرچه احتياط مستحب ترك است در حال راه رفتن.

[297]

م - فرق نيست در حرام بودن سايه قرار دادن در وقت طي كردن منزل بين آن كه در محملي باشد كه روپوش دارد يا در اتومبيل سر پوشيده باشد يا در هواپيما باشد يا زير سقف كشتي باشد.

[298]

م - احتياط آن است كه در وقت طي منزل به پهلوي محمل يا هر چيزي كه بالاي سر او باشد استظلال نكند، اگر چه جائز بودن آن خالي از قوت نيست.

[299]

م - كساني كه از تهران يا جاي ديگر ميخواهند به مكه مشرف شوند با هواپيما اگر نذر كنند براي احرام بستن از تهران نذر آنها صحيح است و بايد محرم شوند، و اگر راه ديگري نباشد جز هواپيما بايد بروند به حج، لكن براي زير سقف بودن در حال طي منزل بايد كفاره بدهند.

[300]

م - كسي كه نذر كرد از تهران يا جاي ديگر محرم شود بايد محرم شود، و حتي الامكان بايد از راهي برود كه زير سايه در طي منزل قرار نگيرد، و اگر راهي نباشد كه زير سقف قرار نگيرد در صورت التفات به اين مطلب پيش از نذر معصيت كار است براي آن كه خود را از روي عمد مبتلاي به معصيت كرده است.

[301]

م - كساني كه ميخواهند با هواپيما به مكه بروند لازم است با هواپيما به مدينه بروند، و از آنجا در مسجد شجره محرم شوند وبا اتومبيلي كه سقف ندارد به مكه بروند ويا آن كه بروند جده بقصد رفتن به جحفه و در صورت امكان بروند به جحفه و از آنجا محرم شوند با اتومبيل بي روپوش بروند به مكه معظمه ، و اگر رفتن به ميقات امكان نداشت از جده محرم شوند وبهتر آن است كه در ?حده? هم كه بين جده ومكه است تجديد احرام كنند.

[302]

م - نشستن در زير سقف در حال طي منزل در شب جائز است و اشكال ندارد.

[303]

م - در جائز نبودن سايه بالاي سر قرار دادن فرق نيست بين سواره و پياده.

[304]

م - كساني كه كشتي سوار ميشوند در حال احرام زير سقف آن نبايد بروند، لكن در كنار ديوار كشتي كه سايه است ظاهرا نشستن جايز است.

[305]

م - استظلال در وقت طي منزل براي عذري مثل شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگي جائز است، لكن بايد كفاره بدهد.

[306]

م - كفارهي سايه قرار دادن در حال طي منزل يك گوسفند است چه با عذر سايه افكنده باشد چه با اختيار بنابر احتياط واجب.

[307]

م - اقوي كفايت يك گوسفند است در احرام عمره هر چند بيش از يك مرتبه سايه قرار داده باشد ، ويك گوسفند است در احرام حج هر چند بيش از يك مرتبه استظلال كرده باشد.

بيرون آوردن خون از بدن

اشاره

بيستم - بيرون آوردن خون است از بدن خود:

[308]

م - بيرون آوردن خون از بدن ديگري مثل حجامت كردن او يا دندان او را كشيدن حرام نيست.

[309]

م - جايز نيست به مثل خراشيدن بدن خون از آنبيرون آورد، و همين طور به مسواك نمودن خون از بن دندانها بيرون آورد.

[310]

م - جائز است در حال احتياج خون بگيرد به حجامت و غير آن، و همين طور خون دمل را بيرون آوردن در حال احتياج وجرب را خاريدن در صورتي كه موجب آزار است، اگر چه از آن خون در آيد.

[311]

م - خون از بدن در آوردن كفاره ندارد.
سلاح در برداشتن
بيست و چهارم - سلاح در برداشتن بنابر احوط مثل شمشير و نيزه و تفنگ و هر چه از آلات جنگ باشد مگر براي ضرورت، و مكروه است سلاح را همراه بردارد در صورتي كه به تن او نباشد اگر ظاهر باشد و احوط ترك آن است.

ناخن گرفتن

اشاره

بيست و يكم - ناخن گرفتن.

[312]

م - جائز نيست بعض ناخن را هم بگيرد مگر آن كه موجب آزار شود ، مثل آن كه بعض آن افتاده باشد وبعض ديگر موجب آزار او باشد.

[313]

م - جائز نيست ناخن پا را هم بگيرد چنانچه جائز نيست ناخن دست را بگيرد.

[314]

م - فرقي نيست بين آلات ناخن گيري قيچي باشد يا چاقو يا ناخن ;گير، و احتياط واجب آن است كه ازالهي ناخن نكند به هيچ وجه حتي به سوهان و دندان.

[315]

م - اگر انگشت زيادي داشته باشد جايز نيست ناخن آن را بگيرد احتياطا، و همچنين اگر دست زيادي داشته باشد احتياط آن است كه ناخن آن را نگيرد اگر چه بعيد نيست جواز، اگر معلوم شود آن انگشت يا آن دست زيادي است.

[316]

م - اگر يك ناخن از دست يا پا بگيرد يك مد طعام بايد كفاره بدهد، و براي هر ناخن دست تا به ده نرسيده بايد يك مد طعام بدهد، و هم چنين در ناخنهاي پا.

[317]

م - اگر تمام ناخن دستها وپاها را در يك مجلس بگيرد يك گوسفند كفارهي آن است.

[318]

م - اگر ناخن دستها را تمام بگيرد در يك مجلس يا چند مجلس و در محل ديگر يا چند محل ديگر ناخن پاها را بگيرد دو گوسفند كفارهي آن است.

[319]

م - اگر تمام ناخن دست ;ها را بگيرد از ناخن پاها را كمتر از ده ناخن بگيرد يك گوسفند براي ناخن دست و براي هر يك از ناخنهاي پا يك مد طعام بايد بدهد و هم ;چنين اگر ناخن پاها را بگيرد تمام وناخن دست ;ها را كمتر از ده بگيرد.

[320]

م - اگر پنج ناخن از پا بگيرد و پنج ناخن از دست براي هر يك بايد يك مد طعام كفاره بدهد، و هم ;چنين است اگر كمتر از ده در هر يك از دست و پا بگيرد براي هر يك بايد كفاره بدهد.

[321]

م - اگر بيشتر از ده ناخن داشته باشد پس اگر تمام را بگيرد بايد يك گوسفند بدهد، و احتياط مستحب آن است كه براي ناخن زيادي از ده تا كفاره بدهد براي هر يك، يك مد.

[322]

م - اگر كسي كه بيشتر از ده ناخن دارد ده ناخن اصلي را بگيرد احتياط واجب آن است كه يك گوسفند بدهد، و اگربعضي از ناخن ;هاي اصلي را و بعضي از ناخنهاي زيادي را بگيرد براي ناخنهاي اصلي يك مد بدهد و براي زيادي ;ها احتياط مستحب آن است كه كفاره بدهد.

[323]

م - اگر تمام ناخنهاي دست را گرفت و كفارهي آن را داد وبعد در همان مجلس ناخنهاي پا را تماما گرفت بايد يك گوسفند ديگر كفاره بدهد.

[324]

م - اگر كسي كمتر از ده ناخن داشت وتمام آن ;را گرفت براي هر يك، يك مد طعام بايد بدهد، و احتياط مستحب آن است كه يك گوسفند ذبح كند.

[325]

م - اگر محتاج شد به گرفتن ناخن احتياط واجب آن است كه كفاره به همان نحو كه ذكر شد بدهد.
مستحبات دخول حرم
1 - همين كه حاجي به حرم رسيد، پياده شده و به جهت دخول حرم غسل نمايد.
2 - از براي تواضع وفروتني نسبت به حضرت حق جل و علا پا برهنه شده و نعلين خود را در دست گرفته داخل حرم شود واين عمل ثواب زيادي دارد.
3 - وقت دخول حرم اين دعا را بخواند:
?اَللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ: ?وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ? اَللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ مِنْ فَجٍّ عَمِيقٍ سَامِعاً لِنِدَائِكَ وَ مُسْتَجِيباً لَكَ مُطِيعاً لاِءَمْرِكَ وَ كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَي مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ أَبْتَغِي بِذَلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَ التَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّكَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَي النَّارِ وَ آمِنِّي مِنْ عَذَابِكَ وَ عِقَابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.?
4 - وقت دخول حرم مقداري از علف (اذخر) گرفته آن ;رابجود.

كندن گياهي كه در حرم روييده

اشاره

بيست و سوم - كندن درخت يا گياهي كه در حرم روييده باشد. يا قطع كردن و بيرون آوردن آن به هر شكل كه باشد چه بالمباشره و چه بوسيلهي ديگري و البته اين از محرمات حرم است و نه احرام.

[326]

م - اگر گياهي يا درختي در منزل محرم روييده شده باشد بعد از آن كه منزل او شده پس اگر آن را خودش كاشته باشد جائز است آن ;را بِكَنَد.

[327]

م - اگر درختي در منزل او روييده بعد از آن كه منزل او شده لكن خودش آن ;را نكاشته باشد احتياط آن است كه آن را قطع نكند گرچه اقوي جواز است.

[328]

م - اگر گياهي كه در منزل او روييده بعد از آن كه منزل او شده و خودش آن را نكاشته باشد احتياط واجب آن است كه آن را قطع نكند.

[329]

م - اگر منزلي خريده باشد كه داراي درخت وگياه است نبايد آن را قطع كند.

[330]

م - درختهاي ميوه ودرخت خرما از اين حكم بيرون است و ميتواند آنها را قطع كند، و در گياه ;ها (اذخر) كه گياه معروفي است از حكم مستثني است و قطع آن مانع ندارد.

[331]

م - اگر درختي را كه جائز نيست كندنش بكند احتياط آن است كه اگر بزرگ باشد يك گاو كفاره بدهد و اگر كوچك باشد يك گوسفند.

[332]

م - اگر بعض درخت اراك را قطع كند اقوي آن است كه قيمت آن ;را كفاره بدهد. و اگر غير درخت اراك باشد نيز بنا بر احتياط قيمت آن را كفاره بدهد و درخت اراك درختي است كه از چوب آن براي مسواك استفاده ميشود.

[333]

م - قطع گياهان كفاره ندارد ولي چون مرتكب معصيت شده است بايد استغفار كند.

[334]

م - جائز است كه شتر يا هر مركب ديگر خود را بگذارد كه علف بخورد، ولي خودش براي او قطع نكند.

[335]

م - آنچه ذكر شد از قطع درخت و گياه حرم مختص به محرم نيست بلكه براي همه كس ثابت است.

[336]

م - اگر بنحو متعارف راه برود و گياهي از راه رفتن او قطع شود اشكالي ندارد.

مسائل متفرقه محرمات احرام

[337]

م - اگر حاجي در حال احرام براي سردرد دستمالي بدور سر ببندد اگر چه تمام سر را بگيرد كفاره ندارد.

[338]

م - آنچه در حال احرام حرام است، سايه بر سر قرار دادن است. بنابر اين اگر ماشين از زير پل ;هايي كه در مسير واقع شده برود و بناچار محرمين از زير پل ;ها عبور كنند و يا در محل بنزين در زير سقف متوقف شود و محرمين زير سقف قرار گيرند اشكالي پيدا نميشود و كفاره ندارد.

[339]

م - شخصي كه با ماشين مسقف رانندگي ميكند بايددر هر احرام يك گوسفند كفاره بدهد و با تكرار پياده و سوار شدن كفاره تكرار نميشود، و هم چنين در ساير موارد سايه بر سر قرار دادن.

[340]

م - پوشيدن نعليني كه بندهاي عريضي داشته باشد ولي تمام روي پا را نگيرد در حال احرام مانعي ندارد.

[341]

م - در شب استظلال نيست بنابر اين جايز است محرم در شب با ماشين سقف ;دار به مكه برود ولي در هواي ابري در روز جايز نيست مگر ابر به طوري تيره باشد كه استظلال صدق نكند.

[342]

م - جايز است از جاهاي دور مثل تهران با نذر محرم شود ولي اگر زير سقف سفر ميكند بايد كفاره بدهد.

[343]

م - تزريق آمپول در حال احرام مانع ندارد ولي اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن ميشود تزريق نكند مگر در مورد حاجت وضرورت.

[344]

م - در حرام بودن سايه بر سر قرار دادن فرقي بين سايه ;اي كه با شخص حركت كند مثل چتر وماشين مسقف وسايه ثابت مثل پل وغيره نيست و فرقي بين اجبار و اختيار نيست ولي بر عبور از زير پل ;هايي كه در جاده ;ها هست صادق نيست.

[345]

م - كسي كه حجش را باطل كند اگر حج فاسد شده را به اتمام رسانده از احرام خارج شده وگرنه در احرام باقي است.

[346]

م - بعد از آن كه محرم به منزل رسيد ولو در محله ;هايجديد مكه كه از مسجد الحرام دور هستند ميتواند براي رفتن به مسجد الحرام در ماشينهاي مسقف سوار شود يا زير سايه برود.
مستحبات دخول مكه معظمه
براي دخول مكه معظمه نيز مستحب است مكلف غسل به نمايد. و هنگامي كه وارد مكه ميشود با حالت تواضع وارد شود، و كسي كه از راه مدينه برود از بالاي مكه داخل شده و وقت بيرون آمدن از پايين آن بيرون آيد.

طواف

اشاره

كسي كه محرم شد به احرام عمرهي تمتع و وارد مكه معظمه شد اول چيزي ;كه از اعمال عمره بر او واجب است آن است كه طواف كند به دور خانه كعبه براي عمرهي تمتع.

[347]

م - طواف عبارت است از هفت مرتبه دور خانه كعبه گرديدن به نحوي كه خواهد آمد، و هر دوري را شوط ميگويند، پس طواف عبارت از هفت شوط است.
طواف از اركان عمره است، وكسي كه آن را از روي عمد ترك كند تا وقتي كه فوت شود وقت آن، عمره او باطل است چه عالم به مسأله باشد وچه جاهل باشد.

[348]

م - چنين كسي كه عمرهي خود را باطل كرد احوط آن است كه حج افراد به جا آورد، و پس از آن عمرهي مفرده به جا آورد، و حج را در سال بعد اعاده كند.

[349]

م - وقت فوت طواف وقتي است كه اگر بخواهد آن را با بقيهي اعمال عمره به جا آورد نتواند وقوف به عرفات كند.

[350]

م - اگر از روي سهو ترك كرد طواف را لازم است آن را بجا آورد هر وقت كه باشد، و اگر برگشته به محل خود ونتواند برگردد به مكه يا مشقت داشته باشد برگشتن، بايد شخص مورد اطميناني را نائب بگيرد.

[351]

م - اگر سعي را به جا آورده پيش از آن كه طواف را به جا آورد احتياط واجب آن است كه سعي را هم به جا آورد، و اگر نماز طواف را به جا آورده بايد آن را هم بعد از طواف اعاده كند.

[352]

م - اگر شخص محرم به واسطهي مرض، خودش قدرت نداشته باشد كه طواف كند و تا وقت تنگ شود قدرت حاصل نكند، اگر ممكن است خود او را به يك نحو ببرند و طواف دهند اگر چه به دوش گرفتن يا بر تخت گذاشتن باشد، و اگر ممكن نشود بايد براي او نايب بگيرند.

[353]

م - شخص مريض را كه طواف ميدهند بايد مراعات شرايط و احكام طواف را به مقداري كه براي او ممكن است بكنند.

1 - نيت

اشاره

اول - نيت است؛ يعني بايد طواف را با قصد خالص براي خدا به جا آورد.

[354]

م - نيت را لازم نيست به زبان بياورد و لازم نيست به قلب بگذراند، بلكه همان كه بنا دارد اين عمل را به جا آورد وبا اين بنا به جا آورد، كفايت ميكند وبه عبارت ديگر، نيت در عبادت و كارهاي ديگر در اين جهت فرق ندارد، پس همان طور كه انسان با قصد آب ميخورد وراه ميرود عبادت را اگر همان طور به جا آورد با نيت به جا آورده.

[355]

م - بايد عبادت را براي اطاعت خدا به جا آورد و در اين جهت با كارهاي ديگر فرق پيدا ميكند. پس بايد طواف را براي اطاعت خداوند به جا آورد.

[356]

م - اگر در به جا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره و حج كه عبادي است رياء كند يعني براي نشان دادن وبه رخ ديگري كشيدن و عمل خود را خوب جلوه دادن به جا آورد طواف او و همين ;طور هر چه را اين طور به جا آورده باطل است، و در اين عمل معصيت خدا را هم كرده است.

[357]

م - رياء بعد از عمل وتمام كردن طواف يا ديگر اعمال باعث بطلان عمل نميشود.

[358]

م - كفايت ميكند در صحيح بودن عمل آن كه براي خدا بياورد يا براي اطاعت امر خدا يا براي ترس از جهنم يا برايرسيدن به بهشت وثواب.

[359]

م - اگر در عملي كه براي خدا ميآورد رضاي ديگري را هم شركت دهد و خالص براي خدا نباشد عمل باطل است.
آداب دخول مسجد الحرام
مستحب است مكلف براي دخول مسجد الحرام غسل به نمايد و هم ;چنين مستحب است با پاي برهنه وبا حالت سكينه و وقار وارد شود وهنگام ورود از درب ?بني شيبه? وارد شود و گفته ;اند كه باب بني شيبه در حال كنوني مقابل باب السلام است بنابر اين نيكو اين است كه شخص از باب السلام وارد شده و مستقيما بيايد تا از ستون ;ها بگذرد.و مستحب است بر درب مسجد الحرام ايستاده بگويد: ?السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللّه ;ِ وَ بَرَكَاتُهُ بِسْمِ اللّه ;ِ وَ بِاللّه ;ِ وَ مِنَ اللّه ;ِ وَ مَا شَاءَ اللّه وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللّه ;ِ وَ آلِهِ وَ السَّلامُ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِهِ وَ السَّلامُ عَلَي أَنْبِيَاءِ اللّه ;ِ وَ رُسُلِهِ وَ الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينَ.?
و در روايت ديگر وارد است كه نزد درب مسجد بگويد:
?بِسْمِ اللّه ;ِ وَ بِاللّه ;ِ وَ مِنَ اللّه ;ِ وَ مَا شَاءَ اللّه وَ عَلَي مِلَّةِ رَسُولِ اللّه ;ِ صَلي اللّه ; عَلَيهِ وَ آلهِ وَ خَيْرُ الاْءَسْمَاءِ للّه وَ الْحَمْدُ للّه وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللّه ;ِ صَلي اللّه ; عَلَيه وَ آلهِ السَّلامُ عَلَي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّه ;ِ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللّه ;ِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَي أَنْبِيَاءِ اللّه ;ِ وَ رُسُلِهِ السَّلامُ عَلَي إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ السَّلامُ عَلَي الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينَ السَّلامُ عَلَيْنَا وَ عَلَي عِبَادِ اللّه ;ِ الصَّالِحِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَ عَلَي أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ سَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي طَاعَتِكَ وَ مَرْضَاتِكَ وَ احْفَظْنِي بِحِفْظِ الاْءِيمَانِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي جَلَّ ثَنَاءُ وَجْهِكَ الْحَمْدُ للّه الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ وَفْدِهِ وَ زُوَّارِهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يُنَاجِيهِ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ زَائِرُكَ فِي بَيْتِكَ وَ عَلَي كُلِّ مَأْتِيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتَاهُ وَ زَارَهُ وَ أَنْتَ خَيْرُ مَأْتِيٍّ وَ أَكْرَمُ مَزُورٍ فَأَسْأَلُكَ يَا اللّه يَا رَحْمَانُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللّه الَّذِي لاآ إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ وَ بِأَنَّكَ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ صَلَّي اللّه عَلَيْهِ وَ عَلَي أَهْلِ بَيْتِهِ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا مَاجِدُ يَا جَبَّارُ يَا كَرِيمُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إِيَّايَ بِزِيَارَتِي إِيَّاكَ أَوَّلَ شَيْءٍ تُعْطِينِي فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ.?
پس سه مرتبه ميگويد:
?اللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّار .
پس ميگويد:
?وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ شَيَاطِينِ الاْءِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ.?
پس داخل مسجد الحرام شود ورو به كعبه دستها را بلند نموده و بگويد:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِي مَقَامِي هَذَا فِي أَوَّلِ مَنَاسِكِي أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَ أَنْ تَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي وَ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي الْحَمْدُ للّه الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرَامَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا بَيْتُكَ الْحَرَامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً مُبَارَكاً وَ هُدًي لِلْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ وَ الْبَيْتُ بَيْتُكَ جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَ أَوءُمُّ طَاعَتَكَ مُطِيعاً لاِءَمْرِكَ رَاضِياً بِقَدَرِكَ أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِكَ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَ مَرْضَاتِكَ.?
بعد خطاب ميكند بسوي كعبه و ميگويد:
?الْحَمْدُ للّه الَّذِي عَظَّمَكِ وَ شَرَّفَكِ وَ كَرَّمَكِ وَ جَعَلَكِ مَثَابَةًلِلنَّاسِ وَ أَمْناً مُبَارَكاً وَ هُدًي لِلْعَالَمِينَ.?
و مستحب است وقتي كه محاذي حجر الأسود شد بگويد:
?أَشْهَدُ أَنْ لاآ إِلـهَ إِلاّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّه ;ِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللاّتِ وَ الْعُزَّي وَ عِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَي مِنْ دُونِ اللّه ;.?
و هنگامي كه نظرش به حجر الأسود افتاد متوجه بسوي او شود و بگويد:
الْحَمْدُ للّه الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللّه سُبْحَانَ اللّه ;ِ وَ الْحَمْدُ للّه وَ لاآ إِلـهَ إِلاّ اللّه وَ اللّه أَكْبَرُ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَكْبَرُ مِمَّنْ أَخْشَي وَ أَحْذَرُ وَ لاآ إِلـهَ إِلاّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِير اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ سَلامٌ عَلَي جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُومِنُ بِوَعْدِكَ وَ أُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَ أَتَّبِعُ كِتَابَكَ.?
و در روايت معتبر وارد است كه وقتي كه نزديك حجر الأسود رسيدي دستهاي خود را بلند كن وحمد وثناي إلهي را به جا آور، و صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول كند پس از آن حجر را بوسيده واستلام نما. و اگربوسيدن ممكن نشد استلام نما، و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن و بگو:
?اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَي سُنَّةِ نَبِيِّكَ أَشْهَدُ أَنْ لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّه ;ِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللاّتِ وَ الْعُزَّي وَ عِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَي مِنْ دُونِ اللّه ;?
و اگر نتواني همه را بخواني بعضي را بخوان و بگو:
?اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَ فِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سَيْحَتِي وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَوَاقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الاْآخِرَةِ.?

واجبات طواف

واجبات طواف دو قسم است:
قسم اول - چيزهائي كه شرط طواف است
قسم دوم - چيزهايي كه داخل در حقيقت طواف است.

آداب و مستحبات طواف

در حال طواف، مستحب است بگويد:
?اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يُمْشَي بِهِ عَلَي طَلَلِ الْمَاءِ كَمَا يُمْشَي بِهِ عَلَي جَدَدِ الاْءَرْضِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدَامُ مَلائِكَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ مُوسَي مِنْ جَانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلي اللّه ; عَلَيهِ و َآلهِ وَ سَلَّمْ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا.?
وبه جاي كذا وكذا حاجت خود را بطلبد. ونيز مستحب است در حال طواف بگويد:
?اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ إِنِّي خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَ لا تُبَدِّلِ اسْمِي.?
و صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد بخصوص وقتي كه به در خانه كعبه ميرسد. وبخواند اين دعا را:
?سَائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ فَأَعْتِقْنِي وَ وَالِدَيَّ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِيَ الْمُوءْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يَا جَوَادُ يَا كَرِيم.?
و وقتي كه به حجر اسماعيل رسيد رو به ناودان وسر را بلندكند و بگويد:
?اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَي الْمِيزَابِ وَ أَجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ وَ عَافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاْءِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ.?
و چون از حجر بگذرد وبه پشت كعبه برسد بگويد:
?يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْجُودِ وَ الْكَرَمِ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.?
و چون به ركن يماني برسد دست بردارد و بگويد:
?يَا اللّه يَا وَلِيَّ الْعَافِيَةِ وَ خَالِقَ الْعَافِيَةِ وَ رَازِقَ الْعَافِيَةِ وَ الْمُنْعِمَ بِالْعَافِيَةِ وَ الْمَنَّانَ بِالْعَافِيَةِ وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعَافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلَي جَمِيعِ خَلْقِكَ يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الاْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا الْعَافِيَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامَ الْعَافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعَافِيَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الاْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.?
پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد: ?الْحَمْدُ للّه الَّذِي شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ وَ الْحَمْدُ للّه الَّذِي بَعَثَنِي نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَلِيّاً إِمَاماً اللَّهُمَّ أَهْدِ لَهُ خِيَارَ خَلْقِكَ وَ جَنِّبْهُ شِرَارَ خَلْقِكَ?
و چون ميان ركن يماني و حجر الاسود برسد بگويد:
?رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الاْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّار.?
و در شوط هفتم وقتي كه به مستجار (1) رسيد مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد وشكم وروي خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:
?اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هَذَا مَكَانُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ.?
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن ;را بطلبد كه انشاء اللّه ; تعالي مستجاب خواهد شد بعد بگويد:
?اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعَافِيَةُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ اغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ خَفِيَ عَلَي خَلْقِكَ ثُمَّ تَسْتَجِيرُ بِاللّه ;ِ مِنَ النَّارِ.?
و آنچه خواهد دعا كند ، و ركن يماني را استلام كند وبه نزد حجر الاسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
?اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَ بَارِكْ لِي فِيمَا آتَيْتَنِي.?
و براي طواف كننده مستحب است در هر شوط أركان خانه كعبه وحجر الاسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد:
?أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ?

قسم اول: شرايط

قسم اول - چيزهائي كه شرط طواف است و آن پنج امر است:
1 - نيت
2 - طهارت از حدث اكبر و اصغر
3 - طهارت بدن و لباس از نجاست
4 - ختنه كردن
5 - ستر عورت

قسم دوم: اجزاء

قسم دوم از [واجبات طواف] چيزهائي است كه گفته ;اند داخل در حقيقت طواف است، اگر چه بعضي از آنها نيز شرط است از براي طواف، لكن در عمل فرقي نميكند، و آن هفت چيز است:
1- ابتدا به حجر الأسود
2- ختم هر دور به حجر الأسود
3- واقع شدن كعبه در طرف چپ
4- داخل كردن حجر اسماعيل
5- طواف بين خانه خانه كعبه و مقام ابراهيم
6- خروج از كعبه و آنچه از آن محسوب شود
7- هفت شوط زدن

2 - طهارت از حدث اكبر و اصغر

اشاره

دوم - آن است كه طاهر باشد از حدث اكبر؛ مثل جنابت و حيض و نفاس و از حدث اصغر يعني بايد با وضوء باشد.

[360]

م - طهارت از حدث اكبر واصغر در طواف واجب شرط است، چه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء، حتي در عمره و حج مستحب كه پس از احرام بستن واجب است آن را تمام كند.

[361]

م - طهارت از حدث اكبر واصغر در طواف مستحبي شرط نيست، لكن كسي كه جنب يا حائض است جايز نيست در مسجد الحرام وارد شود، ولي اگر غفلتا يا نسياناً طواف مستحب كرد صحيح است.

[362]

م - طواف - يعني هفت دور اطراف خانه كعبه گرديدن - مستحب است، و بلكه هر چه شخص بتواند طواف كند خوب است. و در اين طواف طهارت شرط نيست.

[363]

م - اگر شخصي كه حدث اكبر يا اصغر داشته طواف كند باطل است، چه از روي عمد باشد يا از روي غفلت يا نسيان يا ندانستن مسأله باشد.

[364]

م - اگر در اثناي طواف حدث عارض شود پس اگرپس از تمام شدن دور چهارم است بايد طواف را قطع كند و طهارت تحصيل كند و از همانجا كه طواف را قطع كرده تمام كند.

[365]

م - اگر در فرض سابق پيش از تمام شدن دور چهارم، حدث عارض شود احتياط واجب آن است كه تمام كند طواف را و اعاده كند، و اين حكم در حدث اصغر است.

[366]

م - اگر در اثناء طواف حدث اكبر مثل جنابت يا حيض عارض شود بايد فوراً از مسجد الحرام بيرون رود، پس اگر پيش از تمامي دور چهارم بود پس از غسل طواف را اعاده كند.

[367]

م - اگر عذر داشته باشد از وضو و غسل، واجب است تيمم كند بدل از وضوء يا بدل از غسل.

[368]

م - اگر تيمم كرد بدل از غسل، و حدث اصغر عارض شد، براي حدث اكبر لازم نيست تيمم كند، بلكه براي حدث اصغر بايد تيمم كند، وتا حدث اكبر براي او حاصل نشده وعذرش باقي است همان تيمم اول كافي است، لكن احتياط مستحب آن است كه تيمم بدل از غسل هم بكند .

[369]

م - احتياط واجب آن است كه اگر اميد دارد كه عذرش از وضوء يا غسل مرتفع شود صبر كند تا وقتي كه وقت تنگ شود يا اميدش قطع شود.

[370]

م - اگر با وضوء بوده وشك كند كه حدث عارض شده است يا نه، بنا بر وضوء داشتن بگذارد و لازم نيست وضوء بگيرد،و هم چنين اگر از حدث اكبر پاك بوده و شك كند كه حدث عارض شده.

[371]

م - اگر محدث به حدث اصغر يا اكبر بوده وشك كند كه وضوء گرفته يا نه يا غسل كرده يا نه بايد در فرض اول وضوء بگيرد و در فرض دوم غسل كند.

[372]

م - اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند كه با وضوء آن ;را به جا آورده يا نه يا شك كند با غسل آن ;را به جا آورد يا نه طواف او صحيح است، لكن براي اعمال بعد بايد طهارت تحصيل كند.

[373]

م - اگر در اثناء طواف شك كند كه وضوء داشته يا نه پس اگر بعد از تمامي دور چهارم است طواف را رها كند ووضوء بگيرد و از همانجا تتمه طواف را به جا آورد، و اگر قبل از تمام شدن دور چهارم است احتياط واجب آن است كه طواف را تمام كند و اعاده كند.

[374]

م - در تمام صورت ;هايي كه در شك گفته ;شد كه بنابر طهارت بگذارد يا طوافش صحيح است بهتر آن است كه تجديد وضوء كند ورجاءاً غسل به جا آورد، چون ممكن است كه بعد معلوم شود وضوء يا غسل نداشته واشكال پيدا ميشود.

[375]

م - اگر در اثناء طواف شك كند كه غسل كرده است از جنابت يا حيض يا نفاس يا نه بايد فوراً از مسجد الحرام بيرونبرود، پس اگر شوط چهارم را تمام كرده بوده و شك كرده، بعد از غسل بر گردد و تتمه را به جا آورد، والاّ بعد از غسل اعاده كند طواف را، و احتياط آن است كه در صورت اول نيز اعاده كند.

[376]

م - اگر آب و چيزي كه به آن جايز است تيمم كند موجود نباشد حكم آن حكم غير متمكن از طواف است، پس با مأيوس بودن از پيدا شدن يكي از آن دو، بايد نايب بگيرد. و احتياط وجوبي آن است كه اگر جنب وحائض و نفساء نيست خودش نيز طواف كند وچون مستحاضه بدون به جا آوردن غسلهائي كه بر او لازم است ميتواند وارد مسجد الحرام شود وطواف كند ، بنابر اين به احتياطي كه در غير جنب و حائض و نفساء شد بايد عمل كند، گرچه دخول مسجد الحرام نيز براي او خلاف احتياط استحبابي است.

3- طهارت بدن ولباس از نجاست

اشاره

سوم - طهارت بدن ولباس است از نجاست.

[377]

م - احتياط واجب آن است كه از نجاساتي كه در نماز عفو شده - مثل خون كمتر از درهم وجامه اي كه با آن نتوان نماز خواند اجتناب كند و در مواردي مثل انگشتر كه ثوب بر آنها صدق نميكند اجتناب واجب نيست همچنين همراه داشتن چيز متنجس در حال طواف مانعي ندارد.

[378]

م - در خون قروح و جروح اگر تطهير آن مشقت داشته باشد لازم نيست تطهير كند.

[379]

م - در خون قروح و جروح تا آن اندازه ;اي كه ميشود تطهير كرد و لباس را عوض كرد احتياط واجب آن است كه تطهير كند يا جامه را عوض كند.

[380]

م - احتياط آن است كه اگر ميتواند تأخير بيندازد طواف راتا بشود بي ;مشقت تطهير كرد، تأخير بيندازد به شرطي كه وقت تنگ نشود.

[381]

م - اگر طواف كند و بعد از آن كه از طواف فارغ شد علم پيدا كند به نجاست در حال طواف اظهر آن است كه طوافش صحيح است.

[382]

م - اگر شك داشته باشد كه لباسش يا بدنش نجس است ميتواند با آن حال طواف كند، وصحيح است چه بداند كه پيش از اين پاك بوده يا نداند، لكن اگر بداند كه قبلاً نجس بوده ونداند كه تطهير شده است نميتواند با آن حال طواف كند بلكه بايد تطهير كند وطواف كند.

[383]

م - اگر در بين طواف نجاستي به بدن يا لباس او عارض شود اظهر آن است كه دست از طواف بردارد وجامه يا بدن را تطهير كند و طواف را از همان جا تمام كند، و طواف او صحيح است .

[384]

م - اگر در بين طواف نجاستي در بدن يا لباس خود ببيند و احتمال بدهد كه در اين حال نجاست حاصل شده ظاهراحكم مسأله قبل را دارد.

[385]

م - اگر در بين طواف علم پيدا كند كه نجاست به بدن يا لباس او از اول بوده احتياط آن است كه طواف را رها كند وتطهير كند، و از همان جا بقيهي طواف را تمام كند و بعد از آن طواف را اعاده كند خصوصاً اگر تطهير زياد طول بكشد، و در اين صورت بعد از اتمام، نماز طواف را بخواند وپس از آن طواف را اعاده كند و نماز طواف را نيز اعاده كند، و در اين احتياط فرقي نيست بين آن كه بعد از چهار دور علم پيدا كند يا قبل از آن، گرچه در صورت دوم احتياط شديدتر است.

[386]

م - هرگاه است نجاست بدن يا لباس خود را فراموش نموده و با آنها طواف نمايد و بعد از طواف يادش آيد طوافش بنا بر اظهر صحيح است، ولي اگر بعد از نماز طواف يادش بيايد، فقط نماز طواف را اعاده كند و اعادهي طواف لازم نيست.

4 - ختنه كردن

اشاره

چهارم - ختنه كردن است در حق مردان كه البته شرط طواف است نه احرام و به هر حال اين شرط در زن ;ها نيست، و احتياط واجب آن است كه در باره بچه ;هاي نا بالغ مراعات شود.

[387]

م - اگر بچه را كه ختنه نشده وادار به احرام كنند يا او را محرم كنند احرام او صحيح است ولي طواف او صحيح نيست، پس اگر محرم به احرام حج شود چون طواف نساء او باطل است بنابر احوط حلال شدن زن بر او مشكل ميشود مگر آن كه او را ختنهكنند وطواف دهند يا خودش بعد از ختنه شدن طواف كند يا آن كه نايب براي او بگيرند تا طواف كند.

[388]

م - اگر بچه ختنه كرده بدنيا بيايد طواف او صحيح است.

5- ستر عورت

اشاره

پنجم - ستر عورت است، پس اگر بدون ساتر عورت طواف كند باطل است، و معتبر است در آن اباحه، پس با ساتر غصبي طواف صحيح نيست بلكه با لباس غصبي غير ساتر نيز بنابر احتياط واجب، و احتياط آن است كه مراعات شرايط لباس نمازگزار را بنمايند.

[389]

م - احتياط واجب آن است كه مراعات موالات عرفيه را در طواف بكند، يعني در بين دورهاي طواف آن قدر طول ندهد كه از صورت يك طواف خارج شود.

1- ابتدا به حجر الأسود

اشاره

اول - آن كه ابتداء كند به حجر الاسود.

[390]

م - در ابتداء كردن به حجر الاسود لازم نيست كه تمام اجزاء بدن طواف كننده به تمام اجزاء حجر الاسود عبور كند، بلكه واجب آن است كه انسان از حجر الاسود، هر جاي آن باشد شروع كند و به همان جا ختم كند.

[391]

م - آنچه واجب است آن است كه در عرف گفته شود از حجر الاسود شروع به طواف كرد وختم كرد به حجر الاسود، چه از ابتداء آن شروع كند چه از وسطش چه از آخرش ولي احتياط آن است كه از باب مقدمه علميه در شروع طواف كمي قبل از حجر الاسود نيت كند و در پايان هم كمي از آن بگذرد.

[392]

م - از هر جاي حجر الاسود كه شروع كرد بايد در دوره هفتم به همان جا ختم كند، پس اگر از اولش شروع كرد بايد به اولش ختم شود. و هم چنين اگر از وسط يا آخر شروع كرد بايد به همان جا ختم شود.

[393]

م - در طواف بايد به همان طوري كه همه مسلمين طواف ميكنند، از محاذات ?حجر الاسود? بدون دقتهاي صاحبان وسوسه، شروع كنند، و در دورهاي ديگر بدون توقف دور بزنند تا هفت دور تمام شود.

[394]

م - گاهي ديده ميشود كه اشخاص نادان در هر دوري كه ميزنند ميايستند و عقب و جلو ميروند كه محاذات را درست كنند، و اين موجب اشكال است و گاهي حرام است.
2- ختم هر دور به حجر الأسود
دوم - ختم نمودن هر دوري است به حجر الاسود و اين حاصل ميشود به اين كه عرفاً بدون توقف، هفت دور را ختم كند و در دور هفتم به همان جا كه شروع كرده ختم شود، و لازم نيست در هر دوري بايستد و باز شروع كند، و كارهاي جهال را نبايد بكنند.

3- واقع شدن كعبه در طرف چپ

اشاره

سوم - آن كه در طواف كردن، خانهي كعبه در طرف چپ طواف ;كننده واقع شود و البته موالات عرفيه فقط در طواف واجب شرط است، بنا براين ترك موالات ضرري به طواف مستحبي نميزند، هم ;چنين در طواف واجب هم ميتوان مثلاً در صورت ضرورت حتي خارج از مطاف استراحت كرد و اين ضرري به موالات عرفي نميزند.

[395]

م - لازم نيست در تمام حالات طواف خانه را حقيقتا به شانه چپ قرار دهد، بلكه اگر در موقع دور زدن به حجر اسماعيل عليه ;السلام خانه از طرف چپ قدري خارج شود مانع ندارد، حتي اگر خانه متمائل به پشت شود لكن دور زدن به نحو متعارف باشد اشكال ندارد.

[396]

م - اگر در موقع رسيدن بگوشه ;هاي خانه شانه از محاذات كعبه خارج شود هيچ اشكالي ندارد اگر به طور متعارف دور زند، حتي اگر خانه متمائل به پشت شود.

[397]

م - گاهي ديده ميشود كه بعضي از نادانان براي احتياط، ديگري را وادار ميكنند كه او را طواف دهد وخود طواف كننده اختيار را از خود سلب ميكند، وبه دست ديگري ميدهد وتكيه به دست او ميدهد واو را آن شخص ديگر با فشار دور ميدهد، اين طواف باطل است، و اگر طواف نساء را اين طور به جا آورد زنها يا مردها بر او حرام خواهند بود.

[398]

م - احتياط به اين كه خانه در تمام حالات طواف حقيقتاً به طرف چپ باشد گرچه خيلي ضعيف است و قابل اعتناء نيست و بايد اشخاص جاهل و اهل وسوسه از آن احتراز كنند وبه همان ترتيب كه ساير مسلمين دور ميزنند بزنند، لكن اگر شخص عاقل عالمي بخواهد احتياط كند و قدري شانه را چپ كند در موقع رسيدن به حجر اسماعيل يا اركان كعبه به طوري كه خلاف متعارف وموجب انگشت نمائي نشود مانع ندارد.

[399]

م - اگر به واسطهي مزاحمت طواف كنندگان مقداري از دور زدن به خلاف متعارف شد مثل آن كه روي طواف كننده به كعبه واقع شد يا پشتش واقع شد و يا عقب عقب طواف كرد بايد آن مقدار را جبران كند و از سر بگيرد.

[400]

م - اگر به واسطهي كثرت جمعيت، انسان را بدون اختيار خود بردند ودور دادند كفايت نميكند و بايد آن دور را از سر بگيرد، اگر چه خانه هم طرف چب او بوده.

[401]

م - در طواف كردن هر طور برود مانع ندارد، ميتواند آهسته برود و ميتواند تند برود و ميتواند بدود و ميتواند سواره طواف كند يا با دوچرخه طواف كند، لكن بهتر آن است كه به طور ميانه روي برود.

4- داخل كردن حجر اسماعيل

اشاره

چهارم - داخل كردن حجر اسماعيل عليه ;السلام است در طواف، و حجر اسماعيل محلي است كه متصل به خانهي كعبه است، و بايدطواف كننده دور حجر اسماعيل نيز بگردد.

[402]

م - اگر دور حجر اسماعيل نگرديد و از داخل آن طواف كرد طوافش باطل است، و بايد اعاده كند.

[403]

م - اگر عمدا اين كار را بكند حكم ابطال عمدي طواف را دارد كه گذشت.

[404]

م - اگر سهوا اين كار را بكند حكم ابطال سهوي را دارد.

[405]

م - اگر در بعضي از دورها حجر اسماعيل را داخل در دور زدن نكرد احتياط واجب آن است كه آن دور را از سر بگيرد، و اعاده كند طواف را اگر چه ظاهر آن است كه اعادهي طواف لازم نيست؛ همان گونه كه اكتفا به از سر گرفتن دور از همان جايي كه داخل حجر شده خالي از وجه نيست.

[406]

م - اگر كسي در بعضي از دورها از روي ديوار حجر اسماعيل عليه ;السلام برود، احتياط آن است كه به دستور مسأله قبل عمل كند، و در اين فرض نيز به احتياط واجب كفايت نميكند تمام كردن دور را از آنجايي كه از روي ديوار رفته است.

5- طواف بين خانه خانه كعبه و مقام ابراهيم

اشاره

پنجم - بودن طواف است بين خانه كعبه ومقام حضرت ابراهيم عليه ;السلام از همه اطراف. در صورت امكان و بنا بر احتياط اما اگر عرفا ضرورت داشته باشد يا مثلاً طواف در اين مقدار به دليل ازدحام جمعيت داراي زحمت يا موجب اذيت ديگران باشد،طواف از پشت مقام اشكال ندارد و البته رعايت اتصال به طواف كنندگان و نزديكي به بيت بهتر است و اگر مكان فعلي مقام را تغيير دهند و مثلاً به انتهاي مسجد الحرام ببرند مانعي ندارد و طواف ميان آن مكان و كعبه در هر حال مجزي است.

[407]

م - مراد از اين كه طواف بين كعبه ومقام باشد آن است كه ملاحظه شود مسافتي را كه ميان خانه ومقام ابراهيم عليه ;السلام است و در همهي اطراف خانه كعبه طواف كننده از آن مقدار دورتر نباشد

[408]

م - اگر شخص از پشت مقام ابراهيم طواف كند كه مقام ابراهيم هم داخل در طوافش شود طوافش باطل است و بايد اعاده كند.

[409]

م - اگر بعضي از دورها را از پشت مقام طواف كند بايد آن دور را با اعادهي همان جزء تمام كند واحوط آن است كه طواف را هم اعاده كند اگر چه ظاهراً اعاده لازم نباشد، بلكه بعيد نيست كفايت اعادهي همان جزء.

[410]

م - در طرف حجر اسماعيل عليه ;السلام محل طواف تنگ ميشود زيرا كه مقدار حجر از آن كاسته ميشود.

[411]

م - اگر از جانب حجر اسماعيل بيشتر از مقدار باقي مانده در دور زدن دور شد اظهر آن است كه آن جزء را اعاده كند و از مطاف دور بزند.

6- خروج از كعبه و آنچه از آن محسوب شود

اشاره

ششم - خروج طواف كننده است از خانه و آنچه از آن محسوب است.

[412]

م - در اطراف ديوار خانه يك پيش آمدگي است كه آن ;را شاذروان? گويند، و آن جزء خانهي كعبه است، وطواف كننده بايد آن ;را هم داخل قرار دهد.

[413]

م - اگر كسي در بعضي از احوال به واسطهي كثرت جمعيت يا غير آن بالاي شاذروان برود ودور بزند آن مقدار كه دور زده باطل است، و بايد اعاده كند.

[414]

م - دست به ديوار خانه كعبه گذاشتن در آنجايي كه شاذروان است جائز است، و بطواف ضرر نميرساند گرچه احتياط مستحب ترك آن است.

[415]

م - در حال طواف دست گذاشتن روي ديوار حجر اسماعيل عليه ;السلام جائز است، و به طواف ضرر نميرساند گرچه احتياط مستحب در ترك است.
مستحبات نماز طواف
در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در ركعت أول سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند، و پس از نماز، حمد و ثناي إلهي را به جا آورده وصلوات بر محمد وآل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نمايد و بگويد:
?اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي و لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي الْحَمْدُ للّه بِمَحَامِدِهِ كُلِّهَا عَلَي نَعْمَائِهِ كُلِّهَا حَتَّي يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إِلَي مَا يُحِبُّرَبِّي وَ يَرْضَي اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ طَهِّرْ قَلْبِي وَ زَكِّ عَمَلِي.?
و در روايت ديگر است:
?اللَّهُمَّ ارْحَمْنِي بِطَوَاعِيَتِي إِيَّاكَ وَ طَوَاعِيَتِي رَسُولَكَ ص اللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدَّي حُدُودَكَ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلائِكَتَكَ وَ عِبَادَكَ الصَّالِحِينَ.?
و در بعضي از روايات است كه حضرت صادق عليه ;السلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين ميگفت:
?سَجَدَ وَجْهِي لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لاآ إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الاْءَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ الاْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلَي نَفْسِي وَ لا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ.?
و بعد از سجده، روي مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.

7- هفت شوط زدن

اشاره

هفتم - آن كه هفت شوط يعني هفت دفعه دور بزند نه كمتر و نه زيادتر.

[416]

م - اگر از روي عمد، طواف كننده از اول قصد كند كمتر از هفت دور به جا آورد و يا بيشتر به جا آورد طوافش باطل است اگر چه به هفت دور تمام كند، و كسي كه از روي جهل يا سهو يا غفلت چنين قصدي كرده است اگر قبل از اتمام هفت دور ملتفتشود و به هفت دور تمام كند طوافش صحيح است.

[417]

م - اگر در اثناء طواف از قصد هفت دور آوردن بر گردد به قصد زيادتر آوردن يا كمتر آوردن، از آنجا كه اين قصد را كرده وهر چه به اين عمل كرده باطل است و بايد اعاده كند، و اگر با اين قصد زيادتر آورد اصل طواف باطل ميشود. و احتياط آن است كه طوافش را كامل كند و بعد اعاده نمايد.

[418]

م - اگر از اول قصد كند كه هشت دور به جا آورد لكن قصدش آن باشد كه هفت دور آن طواف واجب باشد و يك دور قدم زدن دور خانه براي تبرك يا مقصد ديگر باشد طواف او صحيح است.

[419]

م - اگر گمان كند كه يك دور نيز مستحب است همان طور كه هفت دور مستحب است و قصد كند كه هفت دور واجب را بياورد و يك دور مستحب هم دنبال آن بياورد طواف او صحيح است.

[420]

م - اگر بعد از طواف واجب كه هفت دوراست به خيال آن كه يك دور نيز مستحبي جداگانه است هشت دور به جا آورد طوافش صحيح است.

[421]

م - اگر كم كند از طواف واجب چه يك دور يا كمتر يا بيشتر از يك دور از روي عمد واجب است آن ;را اتمام كند ، و اگر نكند حكمش حكم كسي است كه طواف را عمدا ترك كرده ? كهدر مسائل فصل چهارم گذشت - به احتياط واجب، وحكم جاهل به مسأله حكم عالم است.

[422]

م - اگر بعد از كم كردن از طواف كاري كند كه موالات فوت شود حكمش حكم قطع طواف است كه ميآيد.

[423]

م - اگر سهوا از طواف كم كند پس اگر تجاوز از نصف كرده باشد اقوي آن است كه از همانجا تمام كند طواف را در صورتي كه فعل كثير نكرده باشد، والاّ احتياط واجب اتمام و اعاده است.

[424]

م - اگر سهوا كم كرده وتجاوز از نصف نكرده، طواف را اعاده نمايد، لكن سزاوار نيست ترك احتياط در همهي موارد سهو. بتمام كردن طواف ناقص و اعاده كردن.

[425]

م - اگر متذكر نشود كه ناقص كرده است طواف را مگر بعد از مراجعت به وطن خود احتياط آن است كه خودش برگردد و اگر نتوانست يا مشكل بود مراجعت، نائب بگيرد.

[426]

م - در طواف واجب، قران جائز نيست يعني جائز نيست طواف واجب را با طواف ديگر دنبال هم آورد بدون آن كه بين دو طواف، نماز طواف فاصله شود، و در طواف مستحب مكروه است.

[427]

م - اگر زياد كند دوري را يا كمتر يا بيشتر از دور بر طواف و قصدش آن باشد كه زياده را جزء طواف ديگر قرار دهد،داخل در قران ميان دو طواف است كه حرام است. و چون فرض مسئله صورت عمد است اگر از ابتداي طواف اول يا در اثناي آن قصد زياده كند، به دليل عدم تمشي قصد قربت، طواف اول باطل است.

[428]

م - در فرض سابق اگر از اول قصد داشته يا در اثناء طواف قصد زياده كرده باشد احتياط واجب آن است كه طواف اول را اعاده كند، و اگر بعد از تمام شدن، قصد به جا آوردن طواف ديگر براي او حادث شد و به دنبال طواف اول، زياده را آورد اقوي صحت طواف اول است، و احتياط مستحب اعاده است.

[429]

م - اگر سهوا زياد كند بر هفت دور پس اگر كمتر از يك دور است قطع كند آن را وطوافش صحيح است ، و اگر يك دور يا زيادتر است احوط آن است كه هفت دور ديگر را تمام كند به قصد قربت بدون تعيين مستحب يا واجب ودو ركعت نماز قبل از سعي ودو ركعت بعد از سعي بخواند، ودو ركعت اول را براي فريضه قرار دهد بدون آن كه تعيين كند براي طواف اول يا طواف دوم است.

[430]

م - جائز است قطع طواف نافله را بدون عذر و اقوي كراهت قطع طواف واجب است بدون عذر و به مجرد خواهش نفس، و احوط قطع نكردن آن است، به اين معني كه قطع نكند به طوري كه ترك بقيه را كند تا موالات عرفيه به هم بخورد.

[431]

م - اگر بدون عذر طواف را قطع كرد احوط آن است كهاگر چهار دور به جا آورده باشد طواف را تمام كند و بعد اعاده كند، واين در صورتي است كه منافي به جا آورده باشد حتي مثل زياد فاصله دادن كه موالات عرفيه بهم بخورد.

[432]

م - اگر طواف را قطع كند و منافي به جا نياورده باشد اگر بر گردد وتمام كند طوافش صحيح است.

[433]

م - اگر در بين طواف عذري براي اتمام آن پيدا شد مثل مرض يا حيض يا حدث بي اختيار پس اگر بعد از تمام شدن چهار دور بوده بعد از رفع عذر برگردد و از همان جا تمام كند و اگر قبل از آن بوده طواف را اعاده كند، و احتياط مستحب در فرض اول در غير حيض آن است كه اتمام كند و اعاده نمايد.

[434]

م - اگر شخصي كه به خاطر مرض طواف را قطع كرده نتوانست بجا آورد تا آن كه وقت تنگ شد اگر ممكن است او را حمل كنند و طواف دهند، و اگر ممكن نيست نايب براي او بگيرند. و در هر صورت چنانچه ترك طواف به واسطهي عذر قبل از اتمام دور چهارم بوده طواف را از ابتدا اعاده كند و اگر بعد از آن بوده مقدار باقي مانده را تدارك نمايد.

[435]

م - اگر مشغول طواف است و وقت نماز واجب تنگ شود واجب است طواف را رها كند و نماز بخواند، پس اگر بعد از چهار دور رها كرد از همان جا طواف را تمام كند، والاّ اعاده كند.

[436]

م - جائز است بلكه مستحب است قطع كند طواف رابراي رسيدن به نماز جماعت يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب، و از هر جا قطع كرد از همان جا بعد از نماز اتمام كند، و احتياط آن است كه به دستور مسأله قبل عمل كند، وسزاوار نيست اين احتياط ترك شود.

[437]

م - اگر بعد از تمام شدن طواف وانصراف از آن شك كند كه آيا طواف را زيادتر از هفت دور به جا آورده يا نه يا شك كند كمتر به جا آورده يا نه اعتناء نكند و طوافش صحيح است، لكن در صورت دوم خالي از اشكال نيست و احتياط ترك نشود.

[438]

م - اگر بعد از طواف شك كند كه صحيح به جا آورده آن را يا نه مثلاً احتمال بدهد كه از طرف راست طواف كرده يا محدث بوده يا از داخل حجر اسماعيل عليه ;السلام طواف كرده اعتنا نكند، وطوافش صحيح است اگر چه باز در محل طواف باشد و از آن ;جا منصرف نشده يا مشغول كارهاي ديگر نشده باشد، در صورتي كه هفت دور بودن معلوم باشد بي زياده ونقيصه.

[439]

م - اگر در آخر دور كه به حجر الاسود ختم شد شك كند كه هفت دور زده يا هشت دور يا زيادتر، اعتناء به شك نكند و طوافش صحيح است.

[440]

م - اگر قبل از رسيدن به حجر الاسود وتمام شدن دور شك كند كه آنچه را دور ميزند دور هفتم است يا هشتم طوافش باطل است.

[441]

م - اگر در آخر دور يا اثناء آن شك كند ميان شش و هفت و هر چه پاي نقيصه در كار است، طواف او باطل است.

[442]

م - اگر در طواف مستحب شك كند در عدد دورها، بنابر اقل گذارد، و طوافش صحيح است.

[443]

م - شخص كثير الشك در عدد دورها اعتناء به شكش نكند و احتياط آن است كه كسي را وادار كند كه عدد را حفظ كند.

[444]

م - گمان در عدد دورها اعتبار ندارد و حكم شك را دارد.

[445]

م - اگر مشغول سعي بين صفا ومروه شد و يادش آمد كه طواف به جا نياورده بايد رها كند و طواف كند وپس از آن سعي را اعاده كند.

[446]

م - اگر در حال سعي يادش آمد كه طواف را ناقص به جا آورده بايد برگردد و طواف را از همان ;جا كه ناقص كرده تكميل كند وبر گردد تتمهي سعي را به جا آورد و طواف وسعيش صحيح است، لكن احتياط آن است كه اگر كمتر از چهار دور به جا آورده طواف را تمام كند و اعاده نمايد، و هم چنين اگر سعي را كمتر از چهار بار انجام داده تمام كند و اعاده كند.

[447]

م - اگر سهوا يا غفلتا يا جهلاً طواف را بي وضوء به جا آورد طوافش باطل است، و همين طور اگر با حال جنابت يا حيض و نفاس به جا آورد.

[448]

م - اگر كسي مريض يا طفلي را حمل كند وطواف دهد و خودش نيز قصد طواف كند طواف هر دو صحيح است.

[449]

م - در حال طواف تكلم كردن وخنده نمودن وشعر خواندن اشكال ندارد لكن كراهت دارد ومستحب است در حال طواف مشغول دعا وذكر خدا وتلاوت قرآن باشد.

[450]

م - واجب نيست در حال طواف روي طواف كننده طرف جلو باشد بلكه جايز است به يمين و يسار نگاه كند و صفحهي صورت را برگرداند بلكه به عقب نگاه كند، و ميتواند طواف را رها كند و خانه را ببوسد و برگردد از همان جا اتمام كند.

[451]

م - جائز است در بين طواف براي رفع خستگي و استراحت بنشيند يا درازا بكشد و بعد از همان جا اتمام كند، ولي نبايد آن قدر طول دهد كه موالات عرفيه به هم بخورد، و اگر آن قدر نشست كه موالات عرفيه به هم خورد چنانچه قبل از اتمام نصف بوده است، آن را از ابتدا اعاده نمايد و اگر بعد از آن بوده احتياطا طواف را اتمام و سپس اعاده كند.

مسائل متفرقه واجبات طواف

[452]

م - در طواف در مقابل حجر اسماعيل بايد طوري حركت كند كه طواف بيت صادق باشد و به نحو متعارف باشد و مخفي نماند كه حجر اسماعيل از بيت نيست هر چند بايد درخارج آن طواف كرد.

[453]

م - در صورت امكان و بنابر احتياط ولو در وقت خلوت بايد طواف در حد بين مقام ابراهيم و خانه كه مسافت بيست و شش ذراع و نيم است باشد و دورتر از آن حد، كفايت نميكند و در صورت عدم امكان ولو در وقت خلوت، طواف در خارج حد مزبور مانع ندارد با مراعات الاقرب فالاقرب.

[454]

م - هر گاه در طواف خانه خدا مثلاً در چند قدم از طواف اشكالي پيش آمد مثل اين كه او را بي ;اختيار بردند، همان چند قدم را بايد از سر بگيرد و اگر از حجر الاسود به قصد طواف شروع كند، اشكال دارد. يعني بايد فقط همان چند قدم را از سر بگيرد نه آنكه آن دور را از ابتدا اعاده كند.

[455]

م - اگر در طواف بي اختيار او را ببرند، اعاده آن مقدار لازم است و بايد طواف را صحيح انجام دهد وخودش به اختيار طواف كند و چنانچه ممكن نيست بايد در وقت خلوت طواف نمايد ولي بايد دانست كه منظور از بي ;اختيار شدن اين نيست كه در اثر فشار جمعيت تندتر برود بلكه در اين صورت اگر قدمها را به اختيار خود برمي ;دارد ضرر ندارد و طوافش صحيح است.

[456]

م - اگر در حال طواف در اثر فشار و ازدحام جمعيت پشت به خانه شود و قسمتي از طواف به اين صورت انجام گيرد يا در اثر فشار جمعيت، شخص را مقداري جلو ببرند بايد مقداري ازطواف كه پشت به خانه يا بدون اختيار بوده، اعاده شود و اگر نميتواند برگردد با جمعيت بدون قصد طواف برود تا به جائي كه بايد از آن ;جا طواف را اعاده كند برسد و از آن ;جا تدارك نمايد.

[457]

م - اگر حاجي در حال طواف، پول خمس نداده همراه داشته باشد طوافش اشكال پيدا نميكند.

[458]

م - اگر كسي پس از انجام اعمال حج تمتع فهميد كه در طواف عمره يا حج چند شوط از هفت شوط را از داخل حجر اسماعيل دور زده، حج او صحيح است و بايد آن چند شوط را اعاده كند و البته اعاده نماز طواف هم خالي از وجه نيست.طواف را اعاده كند.

[459]

م - زني كه در غير ايام عادت لك ديده و به اعتقاد پاكي، طواف و نماز را انجام داده و شب بعد خون ديده، با شرائط حيض، اگر يقين كند كه بعد از ديدن لك، خون در باطن فرج بوده و قطع نشده، حيض بوده است و طواف و نمازش صحيح نيست و اگر شك دارد يا يقين كند كه خون قطع شده، حيض نبوده است و اعمالش صحيح است و در صورت او حج او صحيح است و بايد طواف و نماز را اعاده كند و اگر در عمره بوده در صورت ضيق وقت احتياطا بعد از حج، يك عمرهي مفرده نيز به جا آورد.

واجبات نماز طواف

[460]

م - واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره دو ركعت نماز بخواند مثل نماز صبح.

[461]

م - ميتواند نماز طواف را با هر سوره ;اي كه خواست بخواند مگر سوره ;هاي سجده، ومستحب است در ركعت اول بعد از ?حمد?، ?سوره ?قل هو اللّه ; احد? را بخواند، و در ركعت دوم سوره ?قل يا ايها الكافرون? را بخواند.

[462]

م - جائز است نماز طواف را بلند بخواند مثل نماز صبح يا آهسته مثل نماز ظهر.

[463]

م - شك در ركعات نماز طواف بعد از تروّي به اندازه ;اي كه صورت نماز را از بين نبرد. موجب بطلان نماز است، و بايد اعاده كند، و بعيد نيست اعتبار ظن در ركعات، و در ظن درافعال احتياط كند. و در احكام، اين نماز با نماز يوميه مساوي است.

[464]

م - اقوي آن است كه بعد از طواف مبادرت عرفي به نماز كند.

[465]

م - واجب است كه اين نماز نزد مقام ابراهيم واقع شود حتي اگر احتمالاً مكان مقام ابراهيم را در مسجد الحرام تغيير دهند و احتياط واجب آن است كه پشت مقام به جا آورد كه سنگي كه مقام است بين او و خانه كعبه واقع شود و بهتر آن است كه هر چه ممكن باشد نزديك تر بايستد، لكن نه به طوري كه مزاحمت با سايرين كند.

[466]

م - اگر به واسطهي زيادي جمعيت نتوانست پشت مقام بايستد به طوري كه گفته شود نزد مقام نماز ميكند به واسطهي دوري زياد، در يكي از دو جانب به جا آورد در جائي كه گفته شود نزد مقام نماز ميخواند.

[467]

م - اگر ممكن نشد در دو جانب نزد مقام را به جا آورد بايد ملاحظه نزديك تر را بكند از ميان دو جانب و پشت مقام، و اگر سه طرف مساوي باشند، در پشت نماز بخواند، و در دو طرف كافي نيست، و اگر دو طرف نزديك تر از پشت باشند به مقام ولكن هيچ كدام نزد مقام نباشد بعيد نيست جائز بودن اكتفاء به پشت لكن احتياط آن است كه يك نماز در پشت مقام بخواند و يك نماز دريك طرف يا ملاحظه نزديك ;تري، و احوط اعادهي نماز است در صورت امكان در پشت مقام تا وقتي كه وقت تنگ نشده براي سعي.

[468]

م - جائز است نماز طواف مستحب را در هر جاي مسجد الحرام كه بخواهد به جا آورد اگر چه در حال اختيار، بلكه گفته ;اند كه آن ;را ميتواند عمدا ترك كند. ولي ترك عمدي نماز طواف محل تأمل است.

[469]

م - اگر كسي نماز طواف واجب را فراموش كند بايد هر وقت كه يادش آمد در مقام ابراهيم به جا آورد وبه همان دستوري كه در نماز طواف واجب ذكر شده عمل نمايد.

[470]

م - اگر نماز طواف را فراموش كند و در بين سعي بين صفا ومروه يادش بيايد از همان ;جا سعي را رها كند وبرگردد دو ركعت نماز را بخواند بعد از آن سعي را از همان ;جا تمام كند.

[471]

م - شخصي كه نماز را فراموش كرده وساير اعمال را كه بعد از نماز بايد عمل كند عمل كرده اعادهي آنها ظاهراً لازم نباشد اگر چه احتياط استحبابي در اعاده است.

[472]

م - اگر برگشتن به مسجد الحرام مشكل باشد از براي شخصي كه نماز را فراموش كرده بايد هر جا يادش آمد نماز را به جا آورد اگر چه در شهر ديگر باشد اما اگر برگشتن براي او مشكل نيست، برگردد و نماز را در محل آن به جا آورد.

[473]

م - اگر كسي اين نماز را به جا نياورد و بميرد واجب است بر پسر بزرگ او كه آن ;را قضا كند به نحوي كه در كتاب ?صلاة? تفصيل داده شده است.

[474]

م - جاهل به مسأله در احكام كه براي ناسي ذكر شد شريك است با او.

[475]

م - واجب است بر هر مكلفي كه نماز خود را ياد بگيرد و قرائت و ذكرهاي واجب را پيش كسي درست كند كه تكليف الهي را به طور صحيح به جا آورد، خصوصا كسي كه ميخواهد به حج برود بايد نماز را تصحيح كند، چون بعضي گفته ;اند اگر نماز او درست نباشد عمرهي او باطل است، و هم چنين حج نيز باطل است، پس علاوه بر آن كه به اين قول از حجة الاسلام برائت ذمه پيدا نميكند ممكن است چيزهايي كه در احرام بر او حرام شده بود مثل زن و چيزهائي كه گذشت بر او حلال نشود.

[476]

م - اگر شخصي نتواست قرائت يا ذكرهاي واجب را ياد بگيرد بايد نماز را به هر ترتيبي كه ميتواند خودش به جا آورد و كافي است، و اگر ممكن است، كسي را بگمارد كه نماز را تلقين او كند، و احتياط آن است كه در مقام ابراهيم به شخص عادلي اقتدا كند، لكن اكتفا به نماز جماعت نكند چنانچه نائب گرفتن نيز كافي نيست.

[477]

م - نماز طواف را در همه اوقات ميشود خواند مگرآن كه مزاحمت كند يا وقت نماز واجب كه اگر نماز طواف بخواند موجب فوت يوميه شود پس بايد اول نماز يوميه را بخواند.

[478]

م - اگر كسي از روي بي مبالاتي مسامحه كرد در ياد گرفتن قرائت و ذكر واجب نماز تا وقت تنگ شد نماز را به هر نحو كه ميتواند بايد يخواند و صحيح است، لكن معصيت كار است، و احتياط آن است كه به دستور 476 عمل كند، و اگر ممكن است كسي را وادار كند كه تلقين او كند.

[479]

م - نماز طواف استحبابي لازم نيست در نزد مقام ابراهيم باشد بلكه در هر جاي مسجد الحرام جايز است بخصوص در موقع ازدحام مناسب است مراعات ساير حجاج را بنمايند.
مستحبات سعي
مستحب است بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعي به نزد چاه زمزم رفته يك يا دو دلو آب بكشد و آن ;را بياشامد و به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد:
?اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْم.?
پس از آن به نزد حجر الاسود بيايد، و مستحب است از دري كه محاذي حجرالاسود است به سوي صفا متوجه شود و با آرامي دل و بدن بالاي صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركني كه حجر الاسود در او است رو نمايد و حمد و ثناي إلهي را به جا آورد و نعمتهاي إلهي را به خاطر بياورد آن ;گاه اين أذكار را بگويد:?
اَللّه أَكْبَرُ، هفت مرتبه. ?الْحَمْدُ للّه هفت مرتبه ?لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه ;ُ? هفت مرتبه. ?لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.? سه مرتبه. پس صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد، پس بگويد: ?اللّه أَكْبَرُ عَلَي مَا هَدَانَا وَ الْحَمْدُ للّه عَلَي مَا أَوْلانَا وَ الْحَمْدُ للّه الْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ الْحَمْدُ للّه الْحَيِّ الدَّائِم . سه مرتبه. پس بگويد: ?أَشْهَدُ أَنْ لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا نَعْبُدُإِلاّ إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون? سه مرتبه. پس بگويد: ?اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْيَقِينَ فِي الدُّنْيَا وَ الاْآخِرَة.?
سه مرتبه. پس بگويد: ?للَّهُمَّ آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الاْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ?
سه مرتبه. پس بگويد: ?اللّه ; أكبر? صد مرتبه. ?لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه ;ُ? صد مرتبه. ?الْحَمْدُ للّه صد مرتبه. ?سُبْحَانَ اللّه ;ِ? صد مرتبه. پس بگويد: ?لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ غَلَبَ الاْءَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ اللَّهُمَّ بَارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ وَ فِي مَا بَعْدَ الْمَوْتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلاّ ظِلُّكَ?
و بسيار تكرار كند سپردن دين ونفس وأهل ومال خود را به خداوند عالم. پس بگويد: ?أَسْتَوْدِعُ اللّه ;ِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ الَّذِي لا يَضِيعُ وَدَائِعُهُ نَفْسِي وَ دِينِي وَ أَهْلِي اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلَي كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ وَ تَوَفَّنِي عَلَي مِلَّتِهِ وَ أَعِذْنِي مِنَ الْفِتْنَة.?
پس بگويد: ?اَللّه أَكْبَرُ? سه مرتبه. پس دعاي سابق را دو مرتبه تكرار كند ، پس يك بار تكبير بگويد وباز دعا را اعاده نمايد و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدر كه ميتواند بخواند. و مستحب است كه رو به كعبه نمايد و اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُفَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِي وَ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِي وَ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَي رَحْمَتِكَ فَيَا مَنْ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَي رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِي اللَّهُمَّ لا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْنِي وَ لَمْ تَظْلِمْنِي أَصْبَحْتُ أَتَّقِي عَدْلَكَ وَ لا أَخَافُ جَوْرَكَ فَيَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لا يَجُورُ ارْحَمْنِي.?
پس بگويد: ?يَا مَنْ لا يَخِيبُ سَائِلُهُ وَ لا يَنْفَدُ نَائِلُهُ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ.?
و در حديث شريف وارد شده است هر كس كه بخواهد مال او زياد شود ايستادن بر صفا را طول دهد و هنگامي كه از صفا پايين ميآيد بر پله چهارم بايستد و متوجه خانه كعبه شود و بگويد:
?اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ فِتْنَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ وَ وَحْشَتِهِ وَ ظُلْمَتِهِ وَ ضَيْقِهِ وَ ضَنْكِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلاّ ظِلُّكَ.?
پس از پله چهارم پايين رود و احرام را از روي كمر خود بردارد و بگويد: ?يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلَي بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَي الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا قَرِيبُ يَا بَعِيدُ ارْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَ مَرْضَاتِكَ.?
و مستحب است پياده سعي نمايد و از صفا تا به مناره ميانه راه رود و از آنجا تا جائيكه محل بازار عطاران است مانند شتر تندرود و اگر سوار باشد اين حد را في الجمله تند نمايد و از آنجا تا به مروه نيز ميانه رود و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب مراجعت نمايد و از براي زنها هروله نيست و مستحب است در هنگامي ;كه ميرسد به مناره ميانه بگويد:
?بِسْمِ اللّه ;ِ وَ اللّه أَكْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الاْءَعَزُّ الاْءَكْرَمُ وَ اهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّي اللَّهُمَّ لَكَ سَعْيِي وَ بِكَ حَوْلِي وَ قُوَّتِي فَتَقَبَّلْ عَمَلِي يَا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِين.?
و همين كه از محل بازار عطاران گذشت بگويد:
?يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْكَرَمِ وَ النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْت.?
و هنگامي كه به مروه رسيد برود بالاي آن وبجا آورد آنچه را كه در صفا به جا آورد و بخواند دعاهاي آنجا را به ترتيبي كه ذكر شد. و پس از آن بگويد: ?اللَّهُمَّ يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلَي بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَي الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ.?
و مستحب است در گريه كردن كوشش كند وخود را بگريه وادارد و در حال سعي دعا بسيار كند وبخواند اين دعا را:
?اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ فِي كُلِّ حَالٍ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ.?

واجبات سعي

[480]

م - واجب است بعد از به جا آوردن نماز طواف سعي كند بين صفا ومروه كه دو كوه معروفند.

[481]

م - مراد از سعي آن است كه از كوه صفا برود به مروه واز مروه برگردد به صفا.

[482]

م - واجب است سعي بين صفا ومروه هفت مرتبه باشد كه به هر مرتبه شوط گويند، به اين معني كه از صفا به مروه رفتن يك شوط است و از مروه به صفا برگشتن نيز يك شوط است.

[483]

م - واجب است اول از صفا شروع كند و بايد در دور هفتم به مروه ختم شود، و اگر از مروه شروع كند هر وقت فهميد بايد اعاده كند، و اگر در بين سعي بفهمد بايد از سر بگيرد و از صفا شروع كند.

[484]

م - احتياط آن است كه ابتداء كند از جزء اول صفا و ازآنجا شروع به سعي كند، و در صورتي كه روي كوه برود و همان طور بنحو متعارف سعي كند كفايت ميكند.

[485]

م - در سعي ما بين صفا و مروه جائز است سواره وبر روي محمل، چه در حال اختيار و چه با عذر لكن راه رفتن افضل است.

[486]

م - طهارت از حدث وخبث و ستر عورت در سعي معتبر نيست گر چه احوط مراعات طهارت از حدث است.

[487]

م - واجب است سعي را بعد از وطواف و نماز آن به جا آورد، و اگر عمدا پيش از آنها به جا آورد بايد بعد از طواف و نماز آن ;را اعاده كند.

[488]

م - اگر از روي فراموشي مقدم بدارد سعي را بر طواف اقوي آن است كه آن ;را اعاده كند و هم چنين است اگر از روي ندانستن مسأله مقدم بدارد.

[489]

م - واجب است رفتن وبرگشتن از راه متعارف باشد، پس اگر از راه غير متعارف به صفا برود يا به مروه سعيش باطل است.

[490]

م - اگر بين صفا ومروه را دو طبقه يا چند طبقه كنند وتمام طبقات بين دو كوه باشد از هر طبقه جائز است سعي كند اگر چه احوط سعي از همان راهي است كه از اول متعارف بوده.

[491]

م - اگر طبقه زير زميني درست شد وكوه صفا ومروهريشه دار بود وسعي بين آندو واقع شد صحيح است علي الظاهر، وأحوط سعي از طبقه روي زميني است.

[492]

م - واجب است در وقت رفتن به طرف مروه متوجه به آنجا، ووقت رفتن رو به صفا متوجه به آن باشد، پس اگر عقب عقب برود يا پهلو را به طرف صفا يا مروه كند و برود باطل است، لكن نگاه كردن به چپ و راست بلكه گاهي به پشت سر اشكال ندارد.

[493]

م - جائز است به جهت استراحت ورفع خستگي، نشستن يا خوابيدن بر صفا يا مروه ، و همين طور جائز است نشستن يا خوابيدن بين آنها براي رفع خستگي و لازم نيست عذري داشته باشد بنابر اقوي.

[494]

م - جائز است تأخير سعي از طواف و نماز آن براي رفع خستگي يا تخفيف گرمي هوا، و جائز است بدون عذر تأخير بيندازد تا شب گرچه احتياط در تأخير نينداختن است.

[495]

م - جائز نيست تأخير انداختن تا فردا بدون عذر از قبيل مرض.

[496]

م - سعي از عبادات است و بايد آن ;را با نيت خالص براي فرمان خداي تعالي بياورد.

[497]

م - سعي مثل طواف ركن است و حكم ترك آن از روي عمد يا سهو چنان است كه در طواف گذشت.

[498]

م - زياد كردن در سعي بر هفت مرتبه از روي عمد موجب باطل شدن آن است به تفصيلي كه در طواف گذشت.

[499]

م - اگر از روي فراموشي زياد كند بر سعي چه كمتر از يك مرتبه يا بيشتر سعي او صحيح است، و بهتر آن است كه زائد را رها كند، گرچه بعيد نيست كه بتواند آن را به هفت مرتبه برساند.

[500]

م - اگر سعي را كم كند سهوا واجب است آن ;را اتمام كند هر وقت يادش بيايد، و اگر به وطن خود مراجعت كرده و براي او مشقت ندارد بايد مراجعت كند، و اگر نميتواند يا مشقت دارد بايد نائب بگيرد.

[501]

م - اگر كمتر از يك مرتبه سعي كرد و بقيه را فراموش كرد بياورد، احتياط واجب آن است كه سعي را از سر بگيرد، و اگر بعد از تمام كردن يك مرتبه يا بيشتر فراموش كرد به هفت مرتبه برساند جائز است از همان ;جا سعي را تمام كند، لكن احتياط آن است كه اگر چهار مرتبه را تمام نكرده تمام كند و از سر بگيرد.

[502]

م - باتمام كردن سعي حلال نميشود بر او آنچه حرام شده بود به واسطه احرام.

[503]

م - اگر فراموش كرد بعض سعي را در عمرهي تمتع پس به گمان اين كه أعمال عمره تمام شده از احرام خارج شد و بعد از آن نزديكي با زنان كرد واجب است برگردد وسعي را تمام كند، و اقوي آن است كه يك گاو براي كفاره ذبح كند.

[504]

م - اگر فراموش كرد بعض سعي را در عمرهي تمتع و تقصير كرد و بعد از آن نزديكي با زنان كرد احتياط واجب آن است كه به دستور مسأله سابق عمل كند، بلكه احتياط واجب آن است كه در اين دو حكم سعي در غير عمرهي تمتع را نيز ملحق به تمتع كند در كفاره و اتمام.

[505]

م - اگر شك كند در عدد رفت وآمدها بعد از تقصير اعتناء نكند، و اگر شك كند بعد از آن كه از عمل فارغ شد ومنصرف شد چون بنا گذاري بر اتمام واعتناء نكردن به شك خالي از اشكال نيست احتياط آن است كه آنچه احتمال نقص ميدهد اتمام كند، خصوصا اگر شك در ناقص گذاشتن در اين باشد كه عمدا براي حاجتي ترك كرده است سعي را كه بر گردد و اتمام كند كه در اين صورت وجوب اتمام بعيد نيست، و اگر شك در زياده دارد و ميداند ناقص نشده اعتناء نكند.

[506]

م - اگر بعد از فارغ شدن از سعي يا از هر دوري شك در درست آوردن آن كند اعتناء نكند و سعيش صحيح است، و همين طور اگر در بين رفت وآمد شك در صحيح به جا آوردن جزء پيش كند اعتناء نكند.

[507]

م - اگر در مروه شك كند كه هفت دفعه رفت و آمد كرده يا زيادتر مثل اين كه شك كند بين هفت و نه اعتناء نكند، و اگر قبل از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور هفت است يا كمترظاهرا سعي او باطل است، و هم چنين است هر شكي كه به كمتر از هفت تعلق بگيرد، مثل شك بين يك و سه يا دو و چهار و هكذا.

[508]

م - اگر طواف را در روزي به جا آورد و روز بعد شك كرد كه سعي كرده است يا نه بعيد نيست بنا گذاري بر آوردن، اگر عالم به مسأله بوده و ميدانسته كه نبايد بدون عذر تا روز بعد تأخير بيندازد به شك خود اعتنا نكند والاّ احتياط واجب در آوردن آن است، مگر آن كه بعد از تقصير شك كند كه در اين صورت لازم نيست سعي كند.

[509]

م - كسي كه ميدانسته بايد هفت مرتبه بين صفا و مروه سعي كند وبا همين نيت از صفا شروع كرده ولي رفت وبرگشت را يك مرتبه حساب كرده و در نتيجه چهارده مرتبه سعي نموده احتياط آن است كه سعي را اعاده كند اگر چه اقوي كفايت همان سعي است.

[510]

م - كسي كه بعد از ظهر، طواف و نماز را به جا ميآورد و سعي را شب انجام ميدهد اگر بدون تأخير عرفي، سعي در شب واقع شود مانع ندارد و احتياط آن است كه تا شب تأخير نيندازد اگر چه اقوي كفايت است.

[511]

م - سعي در طبقه فوقاني اگر محرز نيست كه بين صفاو مروه است، جايز نيست.

احكام تقصير

[512]

م - واجب است بعد از آن كه سعي كرد تقصير كند، يعني قدري از ناخنها يا قدري از موي سر يا شارب يا ريش را بزند، و بهتر آن است كه اكتفا بزدن ناخن نكند، و از موي قدري بزند، بلكه موافق احتياط است، وتراشيدن سر در تقصير كفايت نميكند بلكه حرام است.

[513]

م - اين عمل نيز از عبادات است و بايد با نيت پاك و خالي از قصد غير اطاعت خدا بياورد و اگر ريا كند موجب باطل شدن عمره ;اش ميشود مگر آن كه جبران كند.

[514]

م - اگر تقصير را فراموش كند تا وقتي كه احرام حج را ببندد عمره ;اش صحيح است ومستحب است فديه يك گوسفند، و احتياط آن است كه فديه بدهد.

[515]

م - اگر عمدا تقصير را ترك كند تا احرام بستن به حج، عمره او باطل ميشود بنابر اقوي و ظاهراً حج او حج افراد شود، و احتياط واجب آن است كه پس از تمام كردن حج افراد عمرهي مفرده بجا آورد و در سال بعد حج را اعاده كند.

[516]

م - در عمرهي تمتع طواف نساء واجب نيست، و اگر بخواهد احتياط كند طواف و نماز آن ;را رجاءاً به جا آورد .

[517]

م - بعد از آن كه شخص محرم تقصير كرد حلال ميشود بر او به غير از تراشيدن سر هر چه حرام شده بود بر او به واسطهي احرام حتي نزديكي با زن.

مسائل متفرقه تقصير و احكام بين عمره و حج تمتع

[518]

م - در تقصير، كندن مو كافي نيست بلكه ميزان، كوتاه كردن است به هر وسيله ;اي باشد و اكتفاء به كوتاه كردن موي زير بغل ونحو آن مشكل است و احوط در تقصير، گرفتن ناخن يا چيدن ريش يا شارب يا موي سر است.

[519]

م - بعد از انجام عمرهي تمتع وقبل از حج تمتع نبايد عمرهي مفرده به جا آورده شود و اگر به جا آوردند صحت عمرهي مفرده محل اشكال است ولي براي عمره و حج تمتع اشكالي ايجاد نميشود.

[520]

م - خدمه كاروان ;هاي حج اگر عمرهي مفرده به جاآورده باشند هر دفعه كه از مكه خارج ميشوند و به جده ميروند و برمي ;گردند لازم نيست محرم شوند ولي اگر عمرهي تمتع به جا آورده ;اند بنابر احتياط نبايد از مكه خارج شوند مگر در صورت حاجت در حالي كه محرمند به احرام حج.

تبدل حج تمتع به اِفراد

[521]

م - اگر شخصي كه احرام عمره بسته است به واسطهي عذري دير وقت وارد مكه شد به طوري كه اگر ميخواست عمره بجا بياورد وقت وقوف به عرفات ميگذشت يا خوف داشت كه بگذرد، بايد عدول كند به حج إفراد، و پس از به جا آوردن آن عمرهي مفرده به جا آورد و حج او صحيح و كافي از حجة الاسلام است.

[522]

م - اگر زني احرام بست و وقتي به مكه وارد شد به واسطهي حيض يا نفاس نتواست طواف به جا آورد و اگر ميخواست بماند تا پاك شود ترس آن داشت كه وقت وقوف به عرفات بگذرد به دستوري كه در مسأله قبل گفته شد بايد عمل كند.

[523]

م - اگر بدون احرام وارد مكه شد ونبستن احرام به واسطهي عذري بوده و وقت هم تنگ باشد بايد در مكه احرام حج افراد ببندد و به دستور سابق عمل كند.

[524]

م - اگر از روي عمد و بي ;جهت احرام نبسته و عمره خود را باطل كرده و وقت تنگ شده از عمرهي تمتع، احتياط واجب آن است كه حج افراد به جا آورد و پس از آن عمرهي مفرده، و در سال ديگر حج را اعاده كند.

[525]

م - مراد از تنگي وقت در مسأله ;هاي پيش، خوف نرسيدن به وقوف اختياري عرفه است كه از ظهر نهم ماه ذي الحجه است تا غروب.

[526]

م - كسي كه حج مستحب به جا ميآورد وپس از ورود به مكه ديد وقت تنگ است عدول به افراد كند و حج افراد به جا آورد، و عمرهي مفرده بر او واجب نيست.

[527]

م - كسي كه محرم شد به احرام تمتع از حج واجب و عمدا تأخير انداخت تا وقت تنگ شد بايد به دستوري كه در مسأله 524 ذكر شد عمل نمايد.

[528]

م - كسي كه وظيفه او حج تمتع است و در وقت احرام بستن علم پيدا كند كه اگر بخواهد عمرهي تمتع به جا آورد به وقوف عرفات نميرسد ميتواند از اول محرم شود به حج افراد و آن ;را به جا آورد. و پس از آن عمرهي مفرده به جا آورد و عملش صحيح است.

واجبات اِحرام

[529]

م - واجب است بر مكلف كه بعد از تمام شدن اعمال عمره، احرام ببندد براي حج تمتع.

[530]

م - اگر نيت كند حج تمتع را ولبيك ;هاي واجب را به طوري كه در احرام عمره ذكر شد بگويد محرم ميشود، و قبل از احرام بايد نيت كند و در نيت تعيين وجه لازم نيست اما تعيين نوع لازم است و در صورت عدم نيت يا نيت بر خلاف وظيفه احرام او باطل است، و هم ;چنين احتياطا قصد كند كه محرمات را اجمالاً ترك نمايد.

[531]

م - نيت بايد خالص براي اطاعت خداوند باشد، و رياء موجب بطلان عمل است.

[532]

م - كيفيت احرام بستن و لبيك گفتن همان نحو استكه در احرام عمره ذكر شد.

[533]

م - تمام چيزهائي كه در محرمات احرام بيان شد در اين احرام هم حرام است، وآنچه كفاره داشت كفاره دارد به همان ترتيب .

[534]

م - وقت احرام موسع است، و تا وقتي كه بتواند بعد از احرام به وقوف اختياري عرفه برسد ميتواند تأخير بيندازد و از آن وقت نميتواند عقب بيندازد.

[535]

م - احتياط واجب آن است كه كسي كه از عمرهي تمتع فارغ شد و محل گرديد از مكه خارج نشود بدون حاجت، و اگر حاجتي براي بيرون رفتن پيش آمد در صورتي كه بداند پس از بازگشت. وقت كافي و توانايي براي احرام دارد، نيازي نيست محرم شود ولي اگر اطمينان ندارد. احتياط واجب آن است كه محرم شود به احرام حج و بيرون رود وبه همان احرام براي اعمال حج برگردد.

[536]

م - اگر بدون حاجت و بدون احرام بيرون رفت از مكه لكن برگشت و احرام بست و حج به جا آورد عملش صحيح است.

[537]

م - مستحب است احرام بستن در روز ترويه بلكه احوط است.

[538]

م - محل احرام حج، شهر مكه است هر موضع كه باشد گر چه در محله ;هاي تازه ;ساز، و احتياط مستحب آن است كه درمكه قديم محرم شود و نيز مستحب است در مقام ابراهيم عليه ;السلام يا حجر اسماعيل عليه ;السلام واقع شود.

[539]

م - اگر فراموش كند احرام بستن را وبيرون رود به مني و عرفات، واجب است برگردد به مكه واحرام ببندد، و اگر ممكن نشد به واسطه تنگي وقت يا عذر ديگر از همان جا كه هست محرم شود.

[540]

م - اگر يادش نيايد كه احرام نبسته مگر بعد از تمامي اعمال، حجش صحيح است ظاهراً و احتياط مستحب آن است كه اگر يادش آمد بعد از وقوف به عرفات و مشعر يا قبل از فارغ شدن از اعمال احرام ببندد و تمام كند حج را و در سال بعد اعاده كند.

[541]

م - جاهل به مسأله اگر احرام نبندد در حكم كسي است كه به واسطهي فراموشي احرام نبسته.

[542]

م - اگر كسي از روي علم وعمد ترك كند احرام را تا زمان فوت وقوف به عرفه ومشعر، حج او باطل است.

واجبات وقوف به عرفات

[543]

م - واجب است وقوف به عرفات - كه محلي است معروف و محدود است بحدود معروفه - بقصد قربت و خالص مثل ساير عبادات.

[544]

م - مراد از وقوف ، بودن در آن مكان است چه سواره و چه پياده يا نشسته يا خوابيده يا در حال راه رفتن، به هر حال كه باشد كافي است.

[545]

م - اگر در تمام وقت بيهوش باشد يا خواب بدون آنكه قبلاً قصد وقوف كرده باشد، وقوف او باطل است.

[546]

م - به احتياط واجب لازم است در عرفات باشد از بعد از زوال روز نهم تا غروب شرعي كه وقت نماز مغرب است، پس جائز نيست تأخير بيندازد و در وقت عصر بيايد وتوقف كند.

[547]

م - تأخير انداختن از اول ظهر اگر كم باشد مثلاً به مقدار نماز ظهر و عصر كه جمع بين آنها كند، معلوم نيست حرام باشد، ولي احتياط آن است كه تأخير نيندازد.

[548]

م - بودن در مجموع بعد از ظهر تا مغرب گرچه واجب است چنانچه گذشت لكن تمام آن ركن نيست كه حج به ترك آن باطل شود، پس اگر مقدار كمي توقف كند و برود يا طرف عصر بيايد وتوقف كند حج او صحيح است اگر چه توقف نكردن از روي عمد و علم باشد.

[549]

م - آنچه در وقوف ركن است مسماي وقوف است به اين معني كه به قدري بماند كه عرفا بگويند در عرفات توقف كرده است.

[550]

م - اگر از روي عمد وعلم، وقوف ركني را ترك كند يعني در هيچ جزء از بعد از ظهر تا مغرب در عرفات نباشد حجش باطل است، و كفايت نميكند براي او وقوف در شب عيد كه وقوف اضطراري است.

[551]

م - اگر كسي عمدا پيش از غروب شرعي از عرفات كوچ كند و از حدود عرفات بيرون رود و پس از آن نادم شود و برگردد و تا غروب توقف كند چيزي بر او نيست بنابر اقوي، لكن احتياط در كفاره است به يك شتر، و هم چنين اگر بدون آن كه پشيمان شود از كار خود، براي حاجتي برگردد لكن بعد از رسيدنبا قصد قربت توقف كند چيزي بر او نيست.

[552]

م - اگر در فرض سابق مراجعت نكرد كفاره آن يك شتر است كه بايد در راه خدا قرباني كند هرجا بخواهد، و احتياط مستحب آن است كه در مكه قرباني كند، و اگر متمكن از قرباني نباشد هيجده روز روزه بگيرد، و احتياط مستحب آن است كه پشت سرهم روزه بگيرد.

[553]

م - اگر سهوا كوچ كرد و بيرون رفت پس اگر يادش آمد بايد مراجعت كند، و اگر مراجعت نكرد گناهكار است، و بنابر احتياط كفاره دارد و اگر يادش نيامد چيزي بر او نيست.

[554]

م - اگر كسي از روي ندانستن مسأله، آنچه ذكر شد بكند حكم او حكم كسي است كه سهوا كرده است.

[555]

م - اگر كسي به واسطهي عذري مثل فراموشي وتنگي وقت ومثل آن، از ظهر نهم تا غروب شرعي در عرفات نباشد وهيچ جزئي از زمان را درك نكند كافي است كه مقداري از شب عيد را هر چند اندك باشد در عرفات باشد، و اين زمان را وقت اضطراري عرفه ميگويند.

[556]

م - اگر كسي كه به واسطهي عذر، روز نهم را وقوف نكرده وشب دهم را عمدا و بي ;عذر در عرفات وقوف نكند ظاهراً حج او باطل ميشود اگر چه درك كند وقوف به مشعر را.

[557]

م - اگر كسي به واسطهي فراموشي يا غفلت يا عذرديگر ترك كند وقوف به عرفات را در روز نهم كه وقت اختياري است و در شب دهم كه وقت اضطراري است كفايت ميكند در صحيح بودن حج او كه وقوف اختياري مشعر را درك كند چنانچه خواهد آمد.
مستحبات هدي
مستحبات هدي چند چيز است:
1 - در صورت تمكن، قرباني شتر باشد، و در صورتنبودن آن گاو و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.
2 - قرباني بسيار فربه باشد .
3 - در صورت شتر يا گاو بودن آن از جنس ماده و در صورت گوسفند يا بز بودن آن از جنس نر باشد.
4 - شتري كه ميخواهند او را نحر كنند ايستاده و از سردستها تا زانوي او را ببندند وشخص از جانب راست او بايستد، و كارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در وقت ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:
وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ حَنيفًا وَمآ اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ * اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي للّه رَبِّ الْعالَمينَ * لاشَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَاَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِمينَ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللّه ;ِ وَ اللّه أَكْبَرُ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّي.?
5- اينكه خود قرباني را بكشد و اگر نتواند، دست خود را بالاي دست كشنده بگذارد.

واجبات وقوف به مشعر الحرام

[558]

م - بعد از آن كه از وقوف به عرفات در مغرب شب دهم فراغت حاصل شد، بايد كوچ كند به مشعر الحرام كه محل معروفي است وحدود معيني دارد.

[559]

م - احتياط واجب آن است كه شب دهم را تا طلوع فجر در مشعر الحرام به سر ببرد ونيت كند اطاعت خدا را در اين به سر بردن شب.

[560]

م - چون فجر طلوع كرد نيت وقوف به مشعر الحرام كند تا طلوع آفتاب يعني تجديد نيت كند و اين نيت با نيت در مسئلهي قبلي فرق ميكند، و چون اين وقوف، عبادت خداوند است بايد با نيت خالص از رياء وخود نمايي وقوف كند، والاّ حج او در صورت رياء كردن با عمد وعلم باطل خواهد شد.

[561]

م - اقوي جواز كوچ كردن بلكه استحباب آن استكمي قبل از طلوع آفتاب به نحوي كه قبل از طلوع آفتاب از وادي ?محسّر? تجاوز نكند و اگر تجاوز كرد گناهكار است ولي كفاره بر او نيست و احتياط آن است كه وقتي حركت كند كه قبل از طلوع آفتاب وارد وادي محسّر نشود.

[562]

م - واجب است از طلوع فجر تا كمي قبل از طلوع آفتاب (به ;طوري كه در مسأله پيش گفته شد) در مشعر بمانند، لكن تمام آن ركن نيست بلكه ركن وقوف كمي از بين الطلوعين است به مقداري كه عرفا بگويند توقف در مشعر كرده است، پس اگر كسي وقوف بين الطلوعين را يكسره ترك كند به تفصيلي كه ميآيد حج او باطل خواهد شد.

[563]

م - جائز است براي كساني ;كه عذري دارند قدري كه شب در مشعر توقف كردند كوچ كنند به مني مثل زنها وبچه ;ها و بيماران و پير مردان و اشخاص ضعيف و اشخاصي كه براي پرستاري يا راهنمائي آنها لازم است همراه باشند، و احتياط واجب آن است كه پيش از نصف شب حركت نكنند، بنابر اين براي اين اشخاص وقوف بين الطلوعين لازم نيست، و احتياط مستحب آن است كه اگر توقف مشكل نباشد تخلف نكنند.

[564]

م - كسي كه شب يا بعض آن ;را در مشعر بوده است اگر قبل از طلوع فجر عمدا وبدون عذر از مشعر بيرون رود وتا طلوع آفتاب برنگردد در صورتي كه وقوف عرفه از او فوت نشده استبنابر مشهور حج او صحيح است، و بايد يك گوسفند كفاره بدهد، لكن اگر اقوي بر خلاف آن نباشد، حداقل احتياط بر خلاف آن است، يعني بعد از اتمام حج لازم است در سال ديگر حجش را اعاده كند، و اين احتياط ترك نشود.

[565]

م - كسي كه درك نكند وقوف بين الطلوعين را يا وقوف شب را در صورتي كه صاحب عذر باشد اگر مقداري از طلوع آفتاب تا ظهر در مشعر توقف كند اگر چه كم باشد حج او صحيح است. با اين فرض كه درك اختياري يا اضطراري عرفه را كرده باشد.

[566]

م - از آنچه گذشت معلوم شد كه براي وقوف به مشعر سه وقت است:
اول - شب عيد براي كساني كه عذري دارند.
دوم - بين طلوع فجر و طلوع آفتاب.
سوم - از طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم كه اضطراري مشعر است، چنانچه قسم اول نيز اضطراري است

حالات مختلف مورد ابتلا در وقوف به عرفات و مشعر

[567]

م - چون معلوم شد كه وقوف به عرفات ومشعر اختياري واضطراري دارند و از براي وقوف به مشعر دو قسم اضطراري است، پس به ملاحظه ادراك هر دو موقف يا يكي از آنها در وقت اختياري يا اضطراري مفرداً و مركباً وبه ملاحظه ترك عمدي يا جهلي يا نسياني اقسام زيادي دارد كه در اين ;جا آنچهمورد ابتلاء ممكن است بشود ذكر ميشود:
اول - آن كه مكلف، درك هر دو موقف كند در وقت اختياري، يعني از ظهر روز عرفه، عرفات را و بين الطلوعين صبح دهم، مشعر را درك كند. پس اشكالي در صحت حج او نيست.
دوم - آن كه هيچ يك از دو موقف را درك نكند نه اختياري آنها را و نه اضطراري را، پس اشكالي نيست در بطلان حج او، و بايد به همان احرام حج عمرهي مفرده كه عبارت است از طواف و نماز آن و سعي و تقصير و طواف نساء و نماز آن به جا آورد و از احرام محل شود، و اگر گوسفند همراه داشته باشد احتياطا ذبح كند، و بايد سال ديگر، حج به جا آورد اگر شرايط استطاعت را دارا باشد، در صورتي كه درك نكردن موقف به واسطهي عذر باشد.

[568]

م - اگر درك نكردن دو موقف كه ذكر شد از روي تقصير بوده حج بر او مستقر ميشود و بايد سال ديگر چه شرايط باشد يا نباشد به حج برود.

[569]

م - احتياط مستحب آن است كه اين شخص كه حج او باطل شد و بايد عمره به جا آورد نيت عدول به عمرهي مفرده بكند.
سوم - آن كه درك كند اختياري عرفه را با اضطراري مشعر در روز، يعني اضطراري نهاري مشعر را، پس اگر اختياري مشعر را عمدا ترك كرده باشد حج او باطل است، وإلاّ صحيح است.
چهارم - آن كه درك كرده باشد اختياري مشعر را بااضطراري عرفه، پس اگر اختياري عرفه را عمدا ترك كرده حج او باطل است والاّ صحيح است.
پنجم - آن كه درك كرده باشد اختياري عرفه را با اضطراري شب مشعر يعني قبل از طلوع فجر، پس اگر اختياري مشعر را با عذر ترك كرده است چنانچه گفته شد حج او صحيح است، والاّ باطل است بنابر احتياط واجب.
ششم - آن كه درك كرده باشد اضطراري ليلي مشعر و اضطراري عرفه را پس اگر صاحب عذر باشد واختياري عرفه را عمدا ترك نكرده باشد ظاهراً حج او صحيح است، وغير صاحب عذر اگر اختياري يكي را عمدا ترك كرده باشد حجش باطل است بنابر اقوي در يكي، و بنابر احتياط در ديگري كه اختياري مشعر باشد. و اگر به غير عمد باشد احتياط واجب در بطلان است.
هفتم - آن كه درك كرده باشد اضطراري عرفه واضطراري يومي مشعر را، پس اگر ترك يكي از دو اختياري را عمدا كرده باشد حج او باطل وإلاّ صحت بعيد نيست گرچه احتياط اعاده است در سال بعد با حاصل بودن شرايط وجوب.
هشتم - آن كه درك كند اختياري عرفه را فقط، احتياط واجب در اين صورت اتمام و اعاده است اگر اختياري مشعر را عمدا ترك نكرده باشد، والاّ حج او باطل است.
نهم - آن كه درك اضطراري عرفه را فقط، در اين صورتحج او باطل است.
دهم - آن كه درك كند اختياري مشعر را، در اين صورت حج او صحيح است اگر وقوف عرفه را عمدا ترك نكرده باشد، وإلاّ حج او باطل است.
يازدهم - آن كه درك اضطراري روز مشعر را فقط، در اين صورت حج او باطل است.
دوازدهم - آن كه درك كند اضطراري ليلي مشعر را فقط، در اين صورت اگر وقوف عرفات را عمدا ترك نكرده باشد و از صاحبان عذر باشد ظاهراً حج او صحيح است والاّ باطل است.

واجبات رمي

اشاره

اول - رمي جمره عقبه
يعني ريگ انداختن به جمره كه نام محلي است در مني.
و در اين ;جا چند مسأله است:

[570]

م - شرط است در سنگي كه ميخواهد بيندازد به آن (حصي) يعني ريگ گفته شود، پس اگر آن قدر ريز باشد كه ريگ به آن گفته نشود مثل (شن) كافي نيست، و اگر خيلي بزرگ باشد نيز كافي نيست، چنانچه به غير ريگ مثل كلوخ و خزف و اقسام جواهرات نيز جائز نيست، و اما اقسام سنگها حتي سنگ مرمر مانع ندارد.

[571]

م - شرط است كه سنگها از حرم باشد، وسنگ خارج حرم كافي نيست، و در حرم از هر موضعي كه مباح باشد ميتواندبردارد مگر مسجد الحرام او مسجد خيف بلكه ساير مساجد بنابر احوط و مستحب است از مشعر بردارد.

[572]

م - شرط است كه سنگها بكر باشند، يعني آنها را كسي ديگري به وجه صحيح نينداخته باشد اگر چه در سالهاي قبل.

[573]

م - شرط است كه مباح باشد پس با سنگ غصبي يا آن چه كه ديگري براي خودش حيازت كرده كافي نيست.

[574]

م - وقت انداختن سنگ از طلوع آفتاب روز عيد است تا غروب آن و اگر فراموش كرد تا روز سيزدهم ميتواند به نيت قضا به جا آورد، و اگر تا آن وقت متذكر نشد احتياطا در سال ديگر خودش يا نايبش بيندازد.

[575]

م - واجب است در انداختن سنگها چند امر:
اول - نيت، با قصد خالص بدون رياء و نمايش دادن عمل به غير كه موجب بطلان ميشود.
دوم - آن كه آنها را بيندازد، پس اگر برود نزديك و با دست بگذارد به جمره، كافي نيست.
سوم - آن كه به انداختن، به جمره برسد. پس اگر سنگ را انداخت و سنگ ديگران به آن خورد وبه واسطه آن يا كمك آن به جمره رسيد كافي نيست، لكن اگر سنگ به جائي بخورد وكمانه كند و به جمره برسد كافي است ظاهراً.
چهارم - عدد سنگ ;ريزه ;ها بايد هفت باشد.
پنجم - بايد به تدريج يكي يكي عقب هم بيندازد و در اين صورت اگر با هم به جمره بخورد مانع ندارد ولي اگر همه را يا چند عدد را با هم بيندازد كافي نيست اگر چه با هم به جمره نرسد و دنبال هم برسد.

[576]

م - اگر شك كند كه سنگ را ديگري استعمال كرده يا نه جائز است به آن بيندازد.

[577]

م - اگر سنگي را كه در حرم است احتمال بدهد از خارج آورده ;اند اعتناء نكند.

[578]

م - اگر شك كند به سنگي كه ميخواهد بيندازد (حصي ;يعني ريگ گفته ميشود بايد به آن اكتفاء نكند.

[579]

م - اگر شك كند در عدد انداختن در وقتي كه مشغول عمل است بايد چندان بيندازد تا علم به عدد پيدا كند، و هم چنين اگر شك كند كه سنگي كه انداخت خورد به جمره يا نه بايد بيندازد تا علم به رسيدن پيدا كند.

[580]

م - اگر سنگي را كه انداخت به جمره نرسيد بايد دو مرتبه بيندازد اگر چه در وقت رمي گمانش آن بود كه رسيده است ، پس اگر پهلوي جمره چيزهاي ديگري نصب شده و اشتباها به آنها رمي كرده كافي نيست، و بايد اعاده كند اگر چه در سال ديگر به وسيله نايبش.

[581]

م - اگر چند سنگ را با هم بيندازد مانع ندارد لكن يكيحساب ميشود، چه يكي از آنها به محل بخورد يا همه.

[582]

م - جائز است سواره و پياده سنگ بيندازد.

[583]

م - بايد سنگ را با دست بيندازد، اگر با پا يا دهان بيندازد كافي نيست و اكتفا كردن با فلاخن، خلاف احتياط است.

[584]

م - اگر بعد از آن كه سنگ را انداخت و از محل منصرف شد شك كند در عدد سنگها، در صورتي كه شك او بعد از صدق عرفي فراغ باشد، به شك خود اعتنا نكند ولي اگر قبل از آن شك در نقيصه كند بايد برگردد و نقيصه را تمام كند، و در شك در زياده اعتناء نكند.

[585]

م - اگر بعد از ذبح يا سر تراشيدن شك كند در انداختن سنگ يا در عدد آن اعتناء نكند.

[586]

م - اگر بعد از فارغ شدن شك كند در اين كه درست انداخته يا نه، بنابر صحت بگذارد، بلي اگر در رسيدن سنگ آخري به محل شك كند در صورتي كه بعد از صدق عرفي فراغ باشد اعتنا نكند و اگر قبل از آن است بايد تدارك كند، ولي اگر رسيدن را دانست و احتمال داد كه با پا انداخته باشد يا سنگ مستعمل انداخته باشد اعتناء نكند.

[587]

م - ظن به رسيدن سنگ و عدد آن اعتبار ندارد.

[588]

م - در انداختن سنگها شرط نيست طهارت از حدث يا خبث و در خود سنگها نيز طهارت شرط نيست.

[589]

م - از بچه ;ها و بيماراني كه اميد ندارند تا غروب بهبودي حاصل كنند و كساني ;كه نميتواند به واسطهي عذري - مثل اغماء - خودشان رمي كنند، كسي ديگر نيابت كند و در نيابت نيازي به اذن منوب عنه نيست.

[590]

م - مستحب است بلكه موافق احتياط است كه اگر بشود مريض را حمل كنند و ببرند نزد جمره و در حضور او سنگ بيندازند .

[591]

م - اگر مريض خوب شد و بي ;هوش به هوش آمد بعد از آن كه نايب سنگها را انداخت لازم نيست خودش اعاده كند، و اگر در بين سنگ انداختن خوب شد يا به هوش آمد بايد خودش از سر، سنگ بيندازد، وكفايت كردن به مقداري كه نايب عمل كرده مشكل است.

[592]

م - كساني كه عذر دارند از اين كه روز رمي كنند ميتوانند شب عمل كنند، هر وقت شب كه باشد.
مستحبّات وقوف به مشعر الحرام
بدان كه مستحب است با تن و دلي آرام از عرفات بسوي مشعر الحرام متوجه شده واستغفار نمايد، و همين كه از طرف دست راست به تل سرخ رسيد بگويد:
?اَللَّهُمَّ ارْحَمْ تَوْقِفِي وَ زِدْ فِي عِلْمِي وَ سَلِّمْ لِي دِينِي وَ تَقَبَّلْ مَنَاسِكِي.?
و در راه رفتن ميانه روي نمايد وكسي را آزار ندهد، و مستحب است نماز مغرب و عشاء را تا مزدلفه به تأخير اندازد اگر چه ثلث شب نيز بگذرد، و ميان هر دو نماز به يك اذان و دو اقامه جمع كند، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا به جا آورد و درصورتي كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعي رسيد، بايد نماز مغرب وعشا را بتأخير نيندازد، و در ميان راه بخواند و مستحب است كه در وسط وادي از طرف راست راه نزول نمايد، و اگر حاجي صروره باشد مستحب است كه در مشعر الحرام قدم بگذارد و مستحب است كه آن شب را به هر مقدار كه ميسور باشد به عبادت واطاعت إلهي بسر برد و اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ هَذِهِ جَمْعٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ لِي فِيهَا جَوَامِعَ الْخَيْرِ اللَّهُمَّ لا تُوءْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُكَ أَنْ تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي وَ أَطْلُبُ إِلَيْكَ أَنْ تُعَرِّفَنِي مَا عَرَّفْتَ أَوْلِيَاءَكَ فِي مَنْزِلِي هَذَا وَ أَنْ تَقِيَنِي جَوَامِعَ الشَّر?
و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناي إلهي را به جا آورد، و به هر مقداري كه ميسور باشد از نعم و تفضلات حضرت حق ذكر كند و بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد آنگاه دعاء نمايد و اين دعا را نيز بخواند:
?اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاْءِنْسِ اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ وَ خَيْرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْئُولٍ وَ لِكُلِّ وَافِدٍ جَائِزَةٌ فَاجْعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هَذَا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِي وَ أَنْ تَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَي مِنَ الدُّنْيَا زَادِي?
و مستحب است سنگ ريزه ;هائي را كه در مني رمي خواهد نمود از مزدلفه بردارد و مجموع آنها هفتاد دانه است ومستحب است وقتي كه از مزدلفه به سوي مني رفته و به وادي محسّر رسيد به مقدار صد قدم مانند شتر تند رود و اگر سواره است سواري خود را حركت دهد و بگويد:
?اللَّهُمَّ سَلِّمْ لِي عَهْدِي وَ اقْبَلْ تَوْبَتِي وَ أَجِبْ دَعْوَتِي وَ اخْلُفْنِي فِيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدِي.?

واجبات ذبح

[593]

م - واجب است بر كسي كه حج تمتع به جا ميآورد ذبح يك هدي، يعني يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند، وشتر افضل است وپس از آن گاو بهتر است.

[594]

م - كفايت نميكند براي چند نفر به شركت، يك هديدر حال اختيار بلكه در حال ضرورت نيز محل اشكال است، و احتياط واجب جمع بين شركت در ذبح و روزه است كه ذكر ميشود. هم ;چنين است اگر ذبح به صورت انفرادي ممكن نيست ولي به صورت مشترك ممكن است، در اين ;جا هم احتياط واجب جمع بين ذبح مشترك و روزه است.

[595]

م - ساير حيوانات غير از سه حيوان مذكور كافي نيست.

[596]

م - در هدي چند چيز معتبر است و بايد مراعات شود:
اول - آن كه اگر شتر باشد سن آن كمتر از پنج سال نباشد وداخل در شش سال شده باشد، و اگر گاو است بنابر احتياط واجب كمتر از دو سال نباشد وداخل در سه سال شده باشد، و همچنين در ?بز? كمتر از سن گاو نباشد، و در ميش به احتياط واجب كمتر از يك سال نباشد وداخل در سال دوم شده باشد.
دوم - بايد صحيح باشد پس حيوان مريض كافي نيست حتي مثل كچلي بنابر احتياط.
سوم - بنابر احتياط واجب بايد خيلي پير نباشد.
چهارم - بايد تام الاجزاء باشد، وناقص كافي نيست. پس اگر واضح باشد كوري يا لنگي آن بنابر اقوي كافي نيست، و اگر واضح نباشد به احتياط واجب كافي نيست و احتياط واجب آن است كه چشمش سفيد نشده باشد و بايد گوش بريده و دم بريده وشاخ داخل آن شكسته يا بريده نباشد.
پنجم - بايد عرفاً لاغر نباشد
ششم - بايد ?خصي? نباشد، يعني بايد خصيتين آن را بيرون نياورده باشند.
هفتم - بايد بيضه آن را نكوبيده باشند به احتياط واجب.
هشتم - بايد در اصل خلقت بي دم نباشد به احتياط واجب، و اگر گوش يا شاخ در خلقت اصلي نداشته باشد بعيد نيست كفايت، اگر چه خلاف احتياط است.
نهم - در اصل خلقت بي بيضه نباشد.

[597]

م - اگر غير از خصي يافت نشود بعيد نيست كفايت ذبح خصي و كسي كه نتواند قرباني را با اين شرايط تهيه كند، هرچه برايش ممكن باشد، همان كافي است، گرچه احتياط در جمع بين آن و سالم در ماه ذي الحجه همان سال، و اگر نشد سال ديگر، يا جمع بين ناقص و روزه.

[598]

م - گاوميش در ذبح واجب، كافي است لكن گفته ;اند كراهت دارد.

[599]

م - اگر حيوان، شاخ خارجش شكسته يا بريده باشد اشكال ندارد، و شاخ خارج، شاخ سخت سياهي است كه به منزله غلاف است از براي شاخ داخل كه آن شاخ سفيد است.

[600]

م - شكاف داشتن گوش و سوراخ بودن آن مانع ندارد،و احتياط آن است كه چنين نباشد.

[601]

م - بايد ذبح را بعد از رمي جمره عقبه بكند به احتياط واجب. ولي اگر از روي جهل و فراموشي مقدم بدارد اعاده لازم نيست.

[602]

م - يك گوسفند، كمتر چيزي است كه كافي است براي ذبح، لكن هر چه بيشتر ذبح كند افضل است و در روايت است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم صد شتر همراه آوردند، سي و چهارتاي آنها را براي حضرت أمير الموءمنين عليه ;السلام نحر كردند و شصت و شش تاي آنها را براي خودشان.

[603]

م - اگر هدي يافت نشود قيمت آن را پيش شخصي اميني بگذارد كه در بقيهي ذي الحجه بگيرد و در مني ذبح كند، و اگر در اين سال ممكن نشود سال بعد اين كار را بكند.

[604]

م - اگر هدي ناقص يافت شود (از غير جهت خصي بودن كه گذشت) احتياط واجب آن است كه آن ;را ذبح كند ويك هدي تام هم در بقيهي ذي الحجه، و اگر نشد در سال آينده ذبح كند، و احتياط بهتر آن است كه جمع كند بين هدي ناقص وهدي تام به طوري كه گفته شد و روزه به نحوي كه ذكر شد.

[605]

م - احتياط واجب آن است كه ذبح هدي را از روز عيد تأخير نيندازد.

[606]

م - اگر به واسطهي عذري مثل فراموشي يا غير آنذبح را در روز عيد نكرد احتياط واجب آن است كه در ايام ?تشريق? ذبح كند، و اگر نشد در بقيهي ماه ذي الحجه، و در تأخير عمدي نيز همين حكم است.

[607]

م - اگر حيواني را به گمان آن كه صحيح و سالم است ذبح كرد بعد معلوم شد كه مريض يا ناقص بوده كافي نيست، و بايد دوباره ذبح كند. ولي اگر پس از خريد و قبل از ذبح معلوم شد مريض يا ناقص بوده اما تعويض آن براي او امكان نداشت ذبح همان كافي است.

[608]

م - اگر حيواني را به گمان چاقي ذبح كرد بعد معلوم شد لاغر است كافي است.

[609]

م - اگر حيواني را به گمان لاغري خريد وبه اميد آن كه چاق در آيد براي اطاعت خدا رجاءا ذبح كرد و بعد معلوم شد چاق است كافي است.

[610]

م - اگر احتمال نميداد كه حيوان چاق است يا احتمال ميداد لكن از روي بي مبالاتي ذبح كرد نه به اميد موافقت امر خداوند كافي نيست.

[611]

م - اگر لاغري آن را اعتقاد داشت و به واسطهي جهل به مسأله براي اطاعت خداوند ذبح كرد بعد معلوم شد چاق است كفايت ميكند.

[612]

م - اگر ناقص بودن را اعتقاد داشت و به واسطهي جهلبه مسأله براي اطاعت خدواند ذبح كرد و بعد معلوم شد صحيح است ظاهرا كافي باشد.

[613]

م - احتياط آن است كه ذبيحه را سه قسمت كنند، يك قسمت را هديه بدهند. و يك قسمت را صدقه بدهند، وقدري هم از ذبيحه بخورند و صدقه را به موءمنين بدهند، ولكن هيچ يك از اين احتياط ;ها واجب نيست، و اگر صدقه را به فقراي كفار بدهد يا آن كه تمام ذبيحه را به آنها بدهد اشكال ندارد و ضامن حصهي فقراء نيست، لكن احتياط خصوصاً در خوردن قدري از ذبيحه خيلي مطلوب است.

[614]

م - جائز است كه ذبح را كسي ديگر به نيابت انجام دهد و نيت را نائب كند و بنابر احتياط واجب خود شخص هم نيت كند.

[615]

م - احتياط مستحب آن است كه ذابح موءمن باشد.

[616]

م - در صورتي كه قرباني به دست غير موءمن انجام گيرد كفايت ميكند.

[617]

م - ذبح هم از عبادات است و در آن نيت خالص وقصد اطاعت خداوند لازم است.

[618]

م - احتياط آن است كه اگر احتمال نقص يا مرض در گوسفند بدهند آن ;را معاينه كنند، اگر چه اقوي در احتمال آن كه عيبي حادث شده باشد مثل آن كه احتمال بدهد گوش يا دمش رابريدند يا آن ;را خصي كردند، عدم لزوم معاينه است، و احتياط در عيبهائي كه محتمل است از حال تولد داشته ومادر زاد بوده، ترك نشود.

[619]

م - اگر بعد از ذبح كردن احتمال داد ناقص بودن يا نداشتن ساير شرايط را اعتناء نكند.

[620]

م - اگر به كسي نيابت داد براي خريداري كردن و ذبح و نايب انجام داد و بعد از آن شخص محرم احتمال داد كه نايب به شرايط عمل نكرده باشد به اين احتمال اعتناء نكند وذبح كافي است.

[621]

م - اگر كسي را نايب كرد براي خريداري وذبح، بايد علم پيدا كند يا اطمينان به اين كه عمر كرده است، وگمان كفايت نميكند.

[622]

م - اگر نايب عمدا بر خلاف دستور شرع در اوصاف ذبيحه يا در كشتن آن عمل كرد ضامن است و بايد غرامت آن را بدهد، و بايد دو مرتبه ذبح كنند.

[623]

م - اگر نايب از روي اشتباه يا جهل بر خلاف دستور عمل كند چه براي عمل اجرت گرفته باشد و چه نگرفته باشد، ضامن است و در هر صورت بايد اعاده شود.
مستحبات وقوف به عرفات
در وقوف به عرفات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال وقوف.
2 - غسل نمودن وبهتر آن است كه نزديك ظهر باشد.
3 - آنچه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد تا آن كه قلب او متوجه جناب أقدس إلهي گردد.
4 - نسبت به قافله اي كه از مكه ميآيد وقوف شخص در طرف دست چپ كوه واقع گردد.
5 - وقوف او در پايين كوه و در زمين هموار بوده باشد، وبالا رفتن كوه مكروه است.
6 - در اول وقت، نماز ظهر و عصر را به يك اذان ودو اقامه بجا آورد.
7 - قلب خود را به حضرت حق جلّ و علا متوجه ساخته وحمد إلهي وتهليل و تمجيد نموده وثناي حضرت حق را به جا آورد، پس از آن صد مرتبه ?اَللّه أَكْبَرُ? و صد مرتبه: سوره ?توحيد?را بخواند و آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم به خدا پناه ببرد و اين دعا را نيز بخواند:
?اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشَاعِرِ كُلِّهَا فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاْءِنْسِ اللَّهُمَّ لا تَمْكُرْ بِي وَ لا تَخْدَعْنِي وَ لا تَسْتَدْرِجْنِي يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا.?
و به جاي كذا وكذا حاجت خود را نام ببرد پس دست به آسمان بردارد و بگويد:
?اللَّهُمَّ حَاجَتِي الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي وَ إِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي أَسْأَلُكَ خَلاصَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ مِلْكُ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ وَ أَجَلِي بِعِلْمِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُوَفِّقَنِي لِمَا يُرْضِيكَ عَنِّي وَ أَنْ تُسَلِّمَ مِنِّي مَنَاسِكِيَ الَّتِي أَرَيْتَهَا خَلِيلَكَ إِبْرَاهِيمَ صلوات اللّه ; عليه وَ دَلَلْتَ عَلَيْهَا وَ نَبِيِّكَ مُحَمَّداً وَ صَلي اللّه ; عَلَيهِ وَ آلهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيتَ عَمَلَهُ وَ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ أَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ.?
8 - اين دعار را بخواند:
?لا إِلَهَ إِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْءٍقَدِيرٌ اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَالَّذِي تَقُولُ وَ خَيْراً مِمّا نَقُولُ وَ فَوْقَ ما يَقُولُ الْقائِلُونَ، اَللَّهُمَّ لَكَ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي وَ لَكَ تُراثِي (بَراءَتِي خ ل) وَ بِكَ حَوْلِي وَ مِنْكَ قُوَّتِي، اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَساوِسِ الصُّدُورِ وَ مِنْ شَتاتِ الاْءَمْرِ وَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ الرِّياحِ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما تَجِيءُ بِهِ الرِّياحُ وَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَ خَيْرَ النَّهارِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ فِي سَمْعِي وَ بَصَرِي نُوراً وَ فِي لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ عُرُوقِي وَ مَقْعَدِي وَ مَقامِي وَ مَدْخَلِي وَ مَخْرَجِي نُوراً وَ أَعْظِمْ لِي نُوراً يَا رَبِّ يَوْمَ أَلْقاكَ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.?
و در اين روز تا ميتواند از خيرات وصدقات كوتاهي نكند.
9 - آن كه كعبه را استقبال نموده و اين أذكار را بگويد:
?سُبْحَانَ اللّه ;ِ? صد مرتبه ?اللّه أَكْبَرُ? صد مرتبه ما شاء اللّه ; لا قوة إلا باللّه ;? صد مرتبه: ?أَشْهَدُ أَنْ لاآ إِلـهَ إِلاّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.?
صد مرتبه پس از سوره بقره ده آيه بخواند پس سوره توحيد سه مرتبه وآية الكرسي را بخواند تا آخر پس اين آيات را بخواند:
?إِنَّ رَبَّكُمُ اللّه الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الاْءَمْرُ تَبارَكَ اللّه ;ُرَبُّ الْعالَمِين - ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ - لا تُفْسِدُوا فِي الاْءَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها - وَ لا تُفْسِدُوا فِي الاْءَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللّه ;ِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ.?
پس سوره ?قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ? و سوره ?قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ? را بخواند. پس آنچه از نعم إلهي بياد داشته باشد يكايك ذكر نموده و حمد إلهي نمايد، و همچنين بر أهل و مال و سائر چيزهايي كه حضرت حق به او تفضل نموده حمد بنمايد و بگويد:
?اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَي نَعْمَائِكَ الَّتِي لا تُحْصَي بِعَدَدٍ وَ لا تُكَافَي بِعَمَل .
و به آياتي از قرآن كه در آنها ذكر حمد شده است خدا را حمد نمايد وبه آياتي كه در آنها ذكر تسبيح شده است خدا را تسبيح نمايد وبه آياتي كه در آنها ذكر تكبير شده است خدا را تكبير نمايد وبه آياتي كه در آنها تهليل شده است خدا را تهليل نمايد و بر محمد و آل محمد عليهم الصلاة والسلام زياد صلوات بفرستد و به هر اسمي از اسماء اللّه ; كه در قرآن موجود است خدا را بخواند و به آنچه از اسماء إلهي كه در ياد دارد خدا را ذكر كند، وبه اسماء إلهي كه در آخر سوره حشر موجود است خدا را بخواند و آنها عبارتند از: ?اللّه - عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ - الرَّحْمنُ الرَّحيمُ - الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ - السَّلامُ الْمُوءْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبّارُ الْمُتَكَبِّرالْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ.? و اين دعا را بخواند:
?أَسْأَلُكَ يَا اللّه يَا رَحْمَانُ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِجَمِيعِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ بِجَمْعِكَ وَ بِأَرْكَانِكَ كُلِّهَا وَ بِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِكَ الاْءَكْبَرِ الاْءَكْبَرِ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ كَانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ تُجِيبَهُ وَ بِاسْمِكَ الاْءَعْظَمِ الاْءَعْظَمِ الاْءَعْظَمِ الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ كَانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ لا تَرُدَّهُ وَ أَنْ تُعْطِيَهُ مَا سَأَلَ أَنْ تَغْفِرَ لِي جَمِيعَ ذُنُوبِي فِي جَمِيعِ عِلْمِكَ فِي.?
و هر حاجت كه داري بخواه و از حق سبحانه وتعالي طلب كن كه توفيق حج بيابي در سال آينده وهر سال. وهفتاد مرتبه بگو: ?أَسْأَلُكَ الْجَنَّة? و هفتاد مرتبه ?أَسْتَغْفِرُ اللّه ;َ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ . پس بخوان اين دعا را: ?اللَّهُمَّ فُكَّنِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاْءِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَم?
10 - آن كه نزديك غروب آفتاب بگويد:
?اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ تَشَتُّتِ الاْءُمُورِ وَ مِنْ شَرِّ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ أَصْبَحَ ذُلِّي مُسْتَجِيراً بِعِزِّكَ وَ أَصْبَحَ وَجْهِيَ الْفَانِي مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ الْبَاقِي يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَي وَ أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ جَلِّلْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ أَلْبِسْنِي عَافِيَتَكَ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِكَ.?
وبدانكه أدعيه وارده در اين روز شريف بسيار است وهر قدر كه ميسور باشد خواندن دعا مناسب است، وبسيار خوب است كه در اين روز دعاي حضرت سيد الشهداء عليه ;السلام و دعاي حضرت زين العابدين سلام اللّه ; عليه را كه در صحيفه كامله است خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد:
?اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هَذَا الْمَوْقِفِ وَ ارْزُقْنِيهِ مِنْ قَابِلٍ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي وَ اقْلِبْنِيَ الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي بِأَفْضَلِ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ عَلَيْكَ وَ أَعْطِنِي أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ بَارِكْ لِي فِيمَا أَرْجِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ وَ بَارِكْ لَهُمْ فِيَّ.?
و بسيار بگويد: ?اللَّهُمَّ أَعْتِقْنِي مِنَ النَّار .

بدل ذبيحه

[624]

م - اگر قادر نباشد بر ذبح بايد سه روز در حج وهفت روز پس از مراجعت از حج روزه بگيرد.

[625]

م - مراد از اين كه قادر بر ذبح نباشد آن است كه نه هدي را داشته باشد ونه پولش را.

[626]

م - اگر ميتواند بدون زحمت ومشقت قرض كند و در ازاء قرض چيزي كه ادا كند داشته باشد بايد قرض كند وذبح كند.

[627]

م - اگر ميتواند بدون مشقت چيزي كه زائد از موءونه سفر است بفروشد بايد بفروشد، و هدي بخرد.

[628]

م - لازم نيست كسب كند وپول هدي را تهيه كند، لكن اگر كسب كرد و تهيه كرد بايد ذبح كند.

[629]

م - اگر لباسي دارد كه مورد نياز او نيست، بنا بر احتياط واجب بايد آن را بفروشد و قرباني تهيه كند.

[630]

م - اين سه روز روزه را بايد در ماه ذي الحجه بگيرد، و احتياط واجب آن است كه از هفتم تا نهم بگيرد، وجلوتر نگيرد.

[631]

م - بايد اين سه روز دنبال هم باشد.

[632]

م - اگر روز هفتم نتوانست روزه بگيرد روز هشتم و نهم بگيرد ، و يك روز ديگر بعد از مراجعت از مني بگيرد و احتياط آن است كه بعد از ايام تشريق كه يازدهم و دوازدهم وسيزدهم است بگيرد.

[633]

م - اين سه روز روزه را در أيام تشريق در مني جائز نيست بگيرد، بلكه در أيام تشريق در مني روزه براي همه كس حرام است بنابر احتياط واجب، چه حج به جا بياورد يا نه.

[634]

م - احتياط مستحب براي كسي كه روز هفتم را روزه نگرفته و هشتم و نهم را گرفته آن است كه بعد از مراجعت از مني سه روز روزه بگيرد - كه اول آن، روز كوچ كردن است يعني سيزدهم مشروط بر اينكه روز سيزدهم در مني نباشد والاّ بايد از روز چهاردهم شروع كند. - و متوالي بگيرد، و قصدش آن باشد كه سه روز از پنج روز براي اداء روزه واجب باشد.

[635]

م - اگر روز هشتم را روزه نگرفت روز نهم را هم نگيرد وبعد از مراجعت از مني سه روز دنبال هم بگيرد.

[636]

م - جائز است اگر از هشتم روزه تعويق افتاده تا آخر ذي الحجه هر وقت بخواهد اين سه روز را روزه بگيرد، اگر چه احتياط آن است كه بعد از ايام تشريق فوراً بگيرد.

[637]

م - اين سه روز را در سفر ميتواند روزه بگيرد و لازم نيست در مكه قصد اقامت كند، بلكه اگر براي ماندن سه روز در مكه مهلت نيست بين راه هم جائز است بگيرد.

[638]

م - اگر سه روز روزه را گرفت و بعد از آن متمكن شد از هدي لازم نيست ذبح كند، لكن اگر قبل از تمام شدن سه روز متمكن شد بايد ذبح كند.

[639]

م - اگر اين سه روز روزه را نگرفت تا ماه ذي الحجه تمام شد بايد هدي را خودش يا نايبش در مني ذبح كند، و روزه فايده ندارد.

[640]

م - بايد اين سه روز روزه را بعد از احرام به عمره به جا آورد و قبل از آن نميتواند.

[641]

م - هفت روز بقيه را بايد بعد از مراجعت از سفر حج روزه بگيرد.

[642]

م - احتياط واجب آن است كه پي در پي به جا آورد.

[643]

م - جائز نيست اين هفت روز را در مكه يا در راه روزه بگيرد، مگر آن كه بناي اقامت در مكه داشته باشد، در اين صورت اگر مدتي بگذرد كه در آن مدت ميتوانست به وطن خود مراجعت كند جائز است به جا آورد، و همچنين جائز است اگر يك ماه بماند.

[644]

م - در اين ايام كه با هواپيما مراجعت ميكنند بعيد نيست براي كسي كه در مكه اقامت كرده جائز باشد به همان مقداري كه هواپيما اشخاص را به محل ميرساند صبر كند وروزه بگيرد، لكن احتياط خلاف آن است وبه احتياط واجب جمع بين سه روز و هفت روز را نكند.

[645]

م - اگر در غير مكه چه در راه يا در بلدي غير از وطن خودش اقامت كرد در صورتي كه قصد توطن كند يا به اندازه ;اي كهمي ;توانست به وطن برسد صبر كند، ميتواند روزه را بگيرد.

[646]

م - ابتداء ماهي را كه اگر بماند در مكه جائز است روزه را بگيرد و همين طور ابتداء حساب موقع رسيدن به وطن را ظاهراً بايد از وقتي كه بناي مجاورت يا اقامت به مكه كرد حساب كند.

[647]

م - اگر متمكن از روزه گرفتن شد وقبل از آن كه روزه بگيرد مرد، واجب است وَلّيِ او سه روز را قضا كند بنابر اقوي، و هفت روز ديگر را بنابر احتياط واجب.

[648]

م - لازم نيست بعد از برگشتن به بلد خود در همان جا روزه بگيرد، پس اگر در جاي ديگر قصد اقامت كرد ميتواند بگيرد.

[649]

م - اگر متمكن از سه روز روزه نشد در مكه وبرگشت به محل خود در صورتي كه ماه ذي الحجه باقي است ميتواند در محل بگيرد، لكن با هفت روز روزه فاصله بدهد و اگر ماه گذشته باشد بايد هدي ذبح كند اگر چه به وسيلهي شخص اميني باشد.
مستحبات رمي
در رمي جمرات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال رمي.
2 - هنگامي كه سنگها را در دست گرفته وآماده رمي است اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ هَذِهِ حَصَيَاتِي فَأَحْصِهِنَّ لِي وَ ارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي .
3 - با هر سنگي كه مياندازد تكبير بگويد.
4 - هر سنگي را كه مياندازد اين دعا را بخواند:
?اللّه أَكْبَرُ، اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ وَ جُنُودَهُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَ عَمَلاً مَقْبُولاً وَ سَعْياً مَشْكُوراً وَ ذَنْباً مَغْفُوراً.?
5 - ميان او وجمره در جمره عقبه ده يا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمره اولي و وسطي كناره جمره بايستد.
6 - جمره عقبه را رو به جمره وپشت به قبله رمي نمايد و جمره اولي و وسطي را رو به قبله ايستاده رمي نمايد.
7 - سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده و با ناخن انگشت شهادت بيندازد.
8 - پس از برگشتن به جاي خود در مني اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ فَنِعْمَ الرَّبُّ أَنْتَ وَ نِعْمَ الْمَوْلَي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ.?

مسائل متفرقه هدي

[650]

م - تقسيم قرباني به سه قسم واجب نيست. وفروش يا هبه سهم فقير قبل از قرباني وبدون قبض آن باطل است، بنابر اين، عمل بعضي كه به ادعاي فقر يا وكالت از فقير ثلث فقير را از قرباني بخود حاجي ميفروشند يا هبه ميكنند صحيح نيست. اما جايزاست كه قبل از قبض، از فقيري در وطنش وكالت بگيرد كه در يك سوم قرباني طبق خواستهي او تصرف كند.

[651]

م - گفته ميشود كه در مني، مسلخ فعلي كمي در وادي محسر ساخته شده و در اين صورت هر چند در صورت امكان ولو تا آخر ذيحجه بايد در مني قرباني كنند لكن قرباني در مسلخ جديد مجزي است.

[652]

م - كسي كه اجير در حج است ميتواند براي قرباني، شخص ثالثي را وكيل كند و وكيل مزبور نيت قرباني حجي كه موكلش از طرف موكل خود انجام ميدهد را مينمايد. و بنا بر احتياط واجب خود شخص هم بايد نيت بكند.

[653]

م - تأخير ذبح از روز عيد عمدا جايز نيست علي الاحوط لكن اگر تأخير شد عمدا يا جهلاً يا نسيانا، ذبح در شب كفايت ميكند.

[654]

م - كساني كه وكيل ديگري هستند كه براي او قرباني كنند ميتوانند قبل از اين كه حلق يا تقصير كنند قرباني ديگري را ذبح نمايند.

واجبات حلق و تقصير

[655]

م - هر مكلفي مختار است كه بعد از ذبح كردن، يا سر بتراشد و يا از ناخن يا موي خود قدري بچيند مگر چند طايفه:
اول - زنها كه بايد از مو يا ناخن خود قدري بگيرند، و كافي نيست ظاهراً براي آنها سر تراشيدن.
دوم - كسي كه سال اول حج او باشد، كه بايد سر بتراشد به احتياط واجب.
سوم - كسي كه موي سر خود را به عسل يا ?صمغ? يا نحو آن براي رفع شپش و نحو آن چسبانيده باشد بايد سر بتراشد به احتياط واجب.
چهارم - كسي كه موي خود را جمع كرده وگره زده و درهم پيچيده و بافته است بايد سر بتراشد به احتياط واجب.
پنجم - خنثاي مشكل اگر از اين سه دسته اخير نباشد بايد تقصير كند و سر نتراشد.

[656]

م - اگر خنثاي مشكل از اين سه طايفه باشد، واجب است هم تقصير كند وهم سر بتراشد احتياطا.

[657]

م - احتياط آن است كه كسي كه سر را ميتراشد تمامش را بتراشد.

[658]

م - در تقصير كفايت ميكند مقدار كمي از موي سر يا ريش يا شارب را چيدن به هر نحو و يا هر آلت كه باشد، و يا ناخن گرفتن، و بهتر است كه هم مقداري از مو بگيرد و هم ناخن را بگيرد.

[659]

م - سر تراشيدن و تقصير چون از عبادات است بايد با نيت خالص از رياء و براي اطاعت خداوند باشد و بدون آن صحيح نيست، وآنچه بايد به آن حلال شود حلال نميشود.

[660]

م - جائز است سر را خود انسان بتراشد يا به سلماني بدهد، و هم چنين در تقصير و بايد خودش نيت كند، و بهتر آن است كه سلماني هم نيت كند.

[661]

م - كساني ;كه سر تراشيدن بر آنها متعين است مثل اشخاصي كه در مسأله اول ذكر شد، اگر سر آنها مو نداشته باشد بايد تيغ را بكشند به سر آنها، و آن كافي است از تراشيدن سر.

[662]

م - كساني كه مخير هستند ميان تراشيدن سر و گرفتن موي ريش يا شارب و گرفتن ناخن، اگر سرشان مو نداشت بايد تقصير كنند، و اگر هيچ مو نداشتند حتي موي ابرو بايد ناخن بگيرند، و اگر آن ;را هم نداشتند تيغ را به سر بكشند كافي است.

[663]

م - تراشيدن ريش كفايت نميكند از تقصير.

[664]

م - اكتفا كردن به تقصير موي زير بغل ياعانه محل اشكال است.

[665]

م - محل تراشيدن سر وتقصير نمودن مني است، و جائز نيست اختياراً در غير آنجا.

[666]

م - احتياط آن است كه در روز عيد باشد اگر چه بعيد نيست جواز تأخير تا آخر ايام تشريق.

[667]

م - اگر كسي سر نتراشيد وتقصير نكرد در مني و از آنجا كوچ كرد بايد مراجعت كند وعمل را انجام دهد، وفرقي نيست در اين حكم بين كسي كه عمدا ترك كرده يا نسياناً و سهوايا به واسطهي مسأله ندانستن.

[668]

م - اگر براي اين شخص ممكن نشود برگشتن به مني هرجا كه هست سر بتراشد يا تقصير كند، وموي خود را بفرستد به مني در صورت امكان، ومستحب است كه مو را در مني دفن كند در محل خيمه خود.

[669]

م - جائز نيست طواف حج بكند قبل از تقصير يا سرتراشي، و هم چنين سعي را جائز نيست جلو بيندازد.

[670]

م - اگر قبل از سر تراشي يا تقصير طواف وسعي كند از روي سهو يا جهل به حكم، بايد برگردد وسر بتراشد يا تقصير كند، وپس از آن طواف و نماز آن و سعي را به جا آورد، و اگر نميتواند به مني برگردد هر جا هست سر بتراشد و تقصير كند و اعاده كند طواف و نماز و سعي را.

[671]

م - اگر از روي علم و عمد اين ;كار را كرده بايد علاوه بر اعاده طواف و نماز و سعي يك گوسفند ذبح كند.

[672]

م - اگر فقط طواف را از روي علم وعمد مقدم داشته گوسفند لازم است، و اگر فقط سعي را مقدم داشته گوسفند لازم نيست، لكن بايد اعاده كند آن را بعد از حلق يا تقصير وطواف و نماز آن.

[673]

م - اگر از روي علم يا جهل يا نسيان بعد از طواف يا سعي يا هر دو، سر را تراشيد يا تقصير كرد، احتياط آن است كهاعاده كند تا ترتيب حاصل شود، و اگر تكليفش سر تراشي بوده تيغ را به سر بكشد احتياطا.

[674]

م - به احتياط واجب بايد در مني اول رمي جمره كند و بعد از آن ذبح كند و بعد تقصير يا حلق.

[675]

م - اگر برخلاف اين ترتيب عمل كند پس اگر از روي غفلت و سهو بوده اعاده لازم نيست، و اگر از روي جهل به مسأله بوده بعيد نيست كه اعاده نخواهد و احتياط به اعاده است، و اگر از روي علم وعمد بوده در صورت امكان احتياط را ترك نكند.

[676]

م - بعد از آن كه محرمي كه وظيفه ;اش سر تراشيدن بود سر تراشيد، يا تقصير كردن بود تقصير كرد حلال ميشود بر او تمام چيزهايي كه حرام شده به واسطه احرام حج، مگر زن وبوي خوش، و اما صيد از دو جهت حرمت داشت: يكي آن كه در حرم صيد جائز نيست نه براي محرم ونه براي غير محرم و اين حرمت باقي است، دوم آن كه در خصوص محرم نيز صيد جائز نيست چه در حرم باشد يا غير حرم و بعيد نيست كه به واسطهي حلق يا تقصير از جهت دوم حرمت برداشته شود، پس جائز است از براي او صيد در خارج حرم.
مستحبات طواف حج و نماز آن و سعي
آنچه كه از مستحبات در طواف عمره و نماز آن وسعي ذكر شد اين ;جا نيز جاري است، ومستحب است شخصي كه به جهت طواف حج ميآيد، در روز عيد قربان بيايد وبر درب مسجد بايستد و اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَي نُسُكِكَ وَ سَلِّمْنِي لَهُ وَ سَلِّمْهُ لِي أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ أَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي وَ أَنْ تَرْجِعَنِي بِحَاجَتِي اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ وَ الْبَيْتُ بَيْتُكَ جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَ أَوءُمُّ طَاعَتَكَ مُتَّبِعاً لاِءَمْرِكَ رَاضِياً بِقَدَرِكَ أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ الْمُطِيعِ لاِءَمْرِكَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذَابِكَ الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِكَ أَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ وَ تُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ.?
پس به نزد حجر الاسود بيايد واستلام وبوسه نمايد، و اگر بوسيدن ممكن نشد دست به حجر ماليده ودست خود را ببوسد، و اگر آن هم ممكن نشد مقابل حجر ايستاده و تكبير بگويد وبعد آنچه در طواف عمره به جا آورده بود به جا آورد.

مسائل متفرقه حلق و تقصير

[677]

م - اگر قرباني به دليلي از روز عيد تاخير افتاد ، بنابراحتياط نميتواند حلق كند و از احرام خارج شود و بعد قرباني كند بلكه ترتيب بين قرباني وحلق واعمال مترتبه بر آن را بايد مراعات كند علي الاحوط. در صورت تمكن و نه در صورت اضطرار و يا حرج.

[678]

م - تأخير حلق تا آخر ايام تشريق مانع ندارد هر چند عمدي باشد و حلق در شب هم صحيح است وكفايت ميكند.

[679]

م - اگر حاجي براي قرباني به كسي وكالت دهد، تا وكيل او قرباني نكرده نميتواند حلق كند ولي اگر با اعتقاد به اين كه وكيل او براي او قرباني كرده حلق كرد بعد معلوم شد كه وكيل او هنوز قرباني نكرده، حلق مزبور كافي است و اگر بعد از حلق اعمال مكه را هم انجام داده باشد كفايت ميكند و لازم نيست آنها را اعاده كند.

[680]

م - كساني كه سال اول حج آنها است و وظيفهي آنها سر تراشيدن ميباشد بنابر احتياط، جايز نيست به واسطهي زيادي مو، اول سر را ماشين كنند و بعد آن ;را بتراشند هر چند فوراً بتراشند و در صورت علم وعمد كفاره دارد.

[681]

م - كسي كه بخواهد ديگري را حلق نمايد نميتواند قبل از اين كه خودش حلق يا تقصير كند سر او را بتراشد ولي ميتواند ناخن ديگري را براي تقصير بگيرد، و ازالهي موي ديگري نيز قبل از خارج شدن از احرام جايز نيست ولو برايتقصير. و البته اگر چنين كرد بعيد نيست كه تقصير واقع و موجب احلال شود.

مستحبات حلق

[682]

م - در حلق چند چيز مستحب است:
1 - آن كه از جانب راست پيش سر ابتدا كند و اين دعا را بخواند:
اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ
2 - آنكه موي سر خود را در مني در خيمهي خود دفن نمايد و اولي اين است كه بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته و هم ;چنين ناخن ;ها را بگيرد.

واجبات اعمال مكه

اشاره

واجب است بعد از تمام شدن اعمال مني كه سه چيز بود مراجعت به مكه، براي اعمالي كه در آنجا واجب است.

[683]

م - جائز است بلكه مستحب است روز عيد كه از اعمال مني فارغ شد بيايد به مكه براي بقيهي اعمال حج، و جائز است تأخير بيندازد تا روز يازدهم و بعيد نيست كه جائز باشد تأخير تا آخر ذي الحجه به اين معني كه روز آخر ذي الحجه هم اگر آمد و اعمال را به جا آورد مانع ندارد.

[684]

م - اعمالي كه در مكه واجب است به جا بياورد: اول - طواف حج است كه آن ;را طواف زيارت ميگويند. دوم - نماز طواف است. سوم - سعي بين صفا و مروه است. چهارم - طواف نساء است. پنجم - نماز طواف نساء است.

[685]

م - كيفيت طواف حج و نماز آن وسعي وطواف نساء و نماز آن به همان نحو است كه در طواف عمره و نماز آن و سعي گذشت بدون هيچ تفاوت مگر در نيت كه اين ;جا بايد به نيت طواف حج وسعي آن وطواف نساء به جا آورد.

[686]

م - جائز نيست طواف حج و نماز و سعي و طواف نساء و نماز آن را قبل از رفتن به عرفات و به جا آوردن اعمال عرفات ومشعر واعمال سه گانه مني به جا آورد در حال اختيار.

[687]

م - چند طايفه ;اند كه براي آنها جائز است طواف حج و نماز وسعي وطواف نساء و نماز آن ;را بعد از آن كه محرم به احرام حج شدند قبل از رفتن به عرفات به جا آورند، وعمل آنها مجزي است: اول - زنهايي كه ترس آن دارند كه در برگشتن حائض يا نفساء شوند و پاك نشوند ونتوانند بمانند تا پاك شوند. دوم - پير مردها يا پير زنهائي كه عاجز باشند از طواف در موقع مراجعت براي زيادي جمعيت يا عاجز از برگشتن به مكه باشند. سوم - اشخاص مريضي كه بترسند در وقت ازدحام طواف كنند يا عاجز باشند از آن. چهارم - كساني ;كه ميدانند تا آخر ماه ذي الحجه به جهتي براي آنها ممكن نميشود طواف وسعي.

[688]

م - سه طايفه اول اعمالي را كه جلو انداختند كافي است اگر چه بعد خلاف آن ظاهر شود مثلاً زن حائض نشود، و مريض خوب شود، و ازدحام چندان نباشد كه موجب مزاحمتشود، پس بر اين ;ها لازم نيست اعاده اعمال گر چه احوط است.

[689]

م - طايفه چهارم كه عقيده داشت نميتواند أعمال را به جا آورد اگر از جهت مرض و پيري و عليلي بود باز مجزي است، و اما اگر از جهت ديگر بود مثل آن كه اعتقاد داشت سيل مانع ميشود و بعد خلافش ظاهر شد بايد اعاده كند اعمال را بعد از رجوع.

[690]

م - شخص محرم كه به واسطهي احرام حج چيزهائي بر او حرام شد كه در سابق به تفصيل ذكر شد در سه موقع و بعد از سه عمل به تدريج آنها بر او حلال ميشود: اول - بعد از تقصير كردن يا سر تراشيدن در مني كه به آن همه چيز حلال ميشود مگر بوي خوش وزن چنانچه پيش ذكر شد، و گفته شد كه صيد از جهت احرام نيز حلال ميشود نه از جهت حرم. دوم - بعد از به جا آوردن طواف زيارت و نماز آن وسعي بين صفا ومروه به تفصيلي كه گذشت، حلال ميشود بر او بوي خوش، ولي زن بر او حرام است. سوم - بعد از به جا آوردن طواف نساء و نماز آن كه در كيفيت مثل طواف و نماز عمره است كه گذشت، حلال ميشود بر او زن نيز، پس بعد از اين سه عمل همه چيز كه به احرام حرام شده بود حلال ميشود، و اما صيد كردن در حرم حرام است براي همه كس چه محرم و چه مُحِل.

[691]

م - كساني كه به واسطهي عذر مثل پيري وخوفحيض، طواف زيارت وطواف نساء را مقدم داشتند، بوي خوش وزن بر آنها حلال نميشود، وتمام محرمات بعد از تقصير يا حلق حلال خواهد شد.

[692]

م - طواف نساء اختصاص به مرد ندارد بلكه بر زن و خنثي و خصي و بچهي مميز نيز لازم است كه اگر طواف نساء نكنند زن به همان تفصيل كه سابق گفته شد بر آنها حلال نميشود، و نيز اگر زن آن را ترك كند مرد بر او حلال نميشود ، بلكه طفل غير مميز اگر وَلّيِ، او را محرم كرده بايد او را به احتياط واجب طواف نساء بدهد تا بعد از بالغ شدن، زن يا مرد بر او حلال شود.

[693]

م - طواف نساء و نماز آن اگر چه واجب است وبدون آن زن حلال نميشود، لكن ركن نيست وترك عمدي آن موجب باطل شدن حج نميشود، بلكه واجب است بر كسي كه حج كرده آن را به جا آورد، و اگر به جا نياورد زن بر او حلال نميشود، بلكه آنچه از زن بر او حرام شده بود مثل عقد كردن وخطبه كردن و شاهد شدن نيز بر او حلال نميشود بنابر احتياط واجب.

[694]

م - جائز نيست مقدم داشتن سعي را بر طواف زيارت يا بر نماز آن اختياراً، و جائز نيست مقدم داشتن طواف نساء را بر طواف زيارت وبر سعي اختياراً، و اگر مقدم داشت اعاده كند تا ترتيب حاصل شود.

[695]

م - جائز است طواف نساء را قبل از سعي به جا آورددر حال ضرورت مثل ترس از حيض ونتوانستن اقامت به مكه تا زمان پاكي، لكن احتياط در آن است كه نايب بگيرد كه بعد از آن بجا آورد و اين احتياط ترك نشود.

[696]

م - اگر سهوا طواف نساء را قبل از سعي به جا آورد يا به واسطهي ندانستن حكم مقدم بدارد طواف وسعيش صحيح است، و احتياط در اعاده طواف است.

[697]

م - اگر طواف نساء را سهوا يا عمداً به جا نياورد تا برگشت از حج پس اگر ميتواند بايد خودش برگردد و به جا بياورد، و اگر نميتواند يا مشقت دارد نايب بگيرد وپس از به جا آوردن زن به او حلال ميشود.

[698]

م - اگر كسي طواف واجب را - چه طواف عمره وچه طواف حج و چه طواف نساء - فراموش كرد وبرگشت وبا زن نزديكي كرد بايد يك هدي در مكه قرباني كند. و احتياط آن است كه شتر باشد، و اگر ميتواند خودش برود وطواف و نماز آن را به جا آورد. و احتياطا در غير طواف نساء سعي را هم به جا آورد. و اگر نميتواند يا مشقت دارد نايب بگيرد.

[699]

م - اگر كسي طواف را چه طواف عمره يا طواف زيارت از روي جهل به مسأله به جا نياورد وبرگشت به محل خود بايد حج را اعاده كند ويك شتر قرباني كند.

واجبات بيتوته به مني

[700]

م - واجب است بر حاج كه شب يازدهم ذي الحجه و شب دوازدهم را در مني بيتوته كند، يعني در آنجا بماند از غروب آفتاب تا نصف شب.

[701]

م - چند طايفه بايد در شب سيزدهم نيز تا نصف شب بمانند:
اول - كسي كه صيد كرده است در احرام، و احتياط واجب آن است كه اگر صيد را گرفته باشد و نكشته باشد شب سيزدهم را بماند، لكن غير از صيد كردن چيزهاي ديگر كه از صيد بر محرم حرام است مثل خوردن گوشت صيد ونشان دادن صيد به صياد و غير آن را اگر اجتناب نكرده واجب نيست بيتوته شب سيزدهم.
دوم - كسي كه نزديكي با زن كرده در احرام چه در قبل وچه در دبر وچه با زن خود يا اجنبيه. ولي غير از جماع كارهاي ديگر مثلبوسيدن و لمس و غير آن را اگر اجتناب نكرده واجب نميشود بيتوته شب سيزدهم.
سوم - كسي كه در روز دوازدهم كوچ نكرد از مني وغروب شب سيزدهم را درك كرد.

[702]

م - چند طايفه ;اند كه واجب نيست در شبهاي يازده و دوازده و سيزدهم در مني بمانند:
اول - بيماران و پرستاران آنها، و ديگر كساني كه براي آنها مشقت داشته باشد ماندن به هر عذري كه باشد.
دوم - كساني كه ترس آن دارند كه اگر شب را بمانند مال آنها در مكه از بين ميرود، به شرطي كه مال مُعْتَدِّ به باشد.
سوم - شبان ;هائي كه احتياج دارد حيوانات آنها به چرانيدن در شب.
چهارم - كساني كه متكفل آب دادن به حجاج هستند در مكه.
پنجم - كساني كه شب را در مكه بيدار باشند و به عبادت مشغول باشند تا صبح و كار ديگر جز آن نكنند مگر كارهاي ضروري از قبيل خوردن و آشاميدن به قدر احتياج و تجديد وضوء.

[703]

م - كسي كه در احرام عمرهي تمتع از صيد وزن اجتناب نكرده بايد شب سيزدهم بماند، و اين حكم اختصاص بهاحرام حج ندارد.

[704]

م - مقدار شب كه واجب است در اين سه شب بيتوته كرد از اول شب است تا نصف آن، پس كسي كه از غروب بيتوته كرد در مني تا نيمه شب مانع ندارد بعد از آن بيرون برود، و احتياط مستحب آن است كه پيش از طلوع فجر وارد مكه نشود.

[705]

م - كسي كه در اول شب بي عذر در مني نبود احتياط واجب آن است كه قبل از نيمه شب برگردد و تا صبح بماند.

[706]

م - نيمه شب را براي كساني ;كه نيمه اول شب را بيتوته ميكنند بايد از اول غروب تا طلوع آفتاب حساب كنند بنابر احتياط واجب، و احتياط آن است كه براي كساني ;كه نيمه دوم شب را بيتوته ميكنند از مغرب شرعي حساب كنند.

[707]

م - بيتوته در مني از عبادات است بايد با نيت خالص براي اطاعت خداوند به جا آورد.

[708]

م - جائز نيست در غير مكه مشغول عبادت شود وبه مني نرود، حتي در بين راه مني ومكه به احتياط واجب.

[709]

م - كسي كه ترك كند بيتوته به مني را در شبي كه واجب است بماند براي هر شبي يك گوسفند بايد قرباني كند.

[710]

م - فرقي نيست در واجب بودن قرباني بين آن كه از روي علم وعمد باشد يا از روي نسيان باشد يا از روي ندانستن مسأله.

[711]

م - كساني كه در مكه تا صبح به عبادت مشغول بودند و نيامده ;اند به مني قرباني بر آنها واجب نيست.

[712]

م - چهار طايفه ;ايكه در مسألهي سوم گفته شد واجب نيست در مني بمانند در صورتي كه نماندند بايد براي هر شب يك گوسفند كفاره قرباني كنند حتي دسته سوم وچهارم به احتياط واجب.

[713]

م - گوسفندي كه بايد قرباني شود هيچ يك از شرايط هدي را كه در مني براي حج بايد ذبح كند لازم نيست داشته باشد.

[714]

م - گوسفندي را كه بايد قرباني كند محل معيني ندارد حتي ميتواند پس از مراجعت به محل خود قرباني بكند اگر چه احتياط آن است كه درمني قرباني كند.

[715]

م - اگر قسمتي از اول شب كه بايد در مني بيتوته كرد، درك نشود يا زودتر از نصف شب از مني خارج شوند، احتياط واجب آن است كه يك گوسفند قرباني كنند وفرقي بين صورت عذر و عدم عذر نيست.

[716]

م - كساني ;كه جائز است براي آنها كوچ كردن در روز دوازدهم بايد بعد از ظهر كوچ كنند و جائز نيست قبل از ظهر، و كساني ;كه در روز سيزدهم كوچ ميكنند مختارند هر وقت را بخواهند كوچ كنند.

مسائل متفرقه بيتوته به مني

[717]

م - اگر حاجي صبح دوازدهم به مكه بيايد واجب نيست براي نفر، بعد از ظهر به مني برگردد گر چه رفتن او به مكه قبل از ظهر جايز نيست.

[718]

م - در كوچ كردن بعد از ظهر روز دوازدهم زنها هم حكم مردان را دارند بنابر اين اگر با عذر از رمي در روز، شب دوازدهم رمي كردند نميتوانند قبل از ظهر از مني كوچ كنند مگر از ماندن تا بعد از ظهر معذور باشند.

[719]

م - كساني كه در زمين ;هاي متصل به مني كه از مني نيست در شب يازدهم و دوازدهم بيتوته ميكنند بايد كفاره بدهند و براي هر شب يك گوسفند قرباني كنند هر چند اعتقاد پيدا كرده باشند كه آنجا از مني است يا به گفته اشخاص محلي، مطمئن شده باشند.

[720]

م - اگر حاجي قبل از غروب آفتاب شب سيزدهم از مني خارج شده و بعد از غروب به مني مراجعت كرده، واجب نيست شب را بماند ورمي روز سيزدهم بر او واجب نميشود.

واجبات رمي جمرات سه گانه

[721]

م - شب ;هائي كه واجب است درمني بيتوته كند بايد در روز آنها رمي جمرات سه گانه كند، يعني سنگ ريزه بزند به سه محل كه يكي را جمره اولي و يكي را جمره وسطي و يكي را جمره عقبه گويند، ولي اگر عمدا همه آن ;را ترك كند به حج او ضرر نميرسند و صحيح است گر چه در صورت عمد معصيت كار است. ولي بنا بر احتياط بايد آن را قضا كند يا نائب بگيرد.

[722]

م - اشخاصي كه بايد شب سيزدهم را در مني بمانند واجب است روز سيزدهم رمي جمرات كنند.

[723]

م - عدد سنگ ريزه كه بايد به جمره بزند براي هر يك در هر روزي بايد هفت عدد باشد و كيفيت انداختن و شرايط و واجبات آن به همان نحو است كه سابقاً در جمره عقبي گفته شد.

[724]

م - وقت انداختن سنگ از اول طلوع آفتاب تا غروب آفتاب روزي است كه شب آنروز را بيتوته كرده است، و در شبجائز نيست به جا آورد.

[725]

م - اگر كسي عذري داشته باشد از اين كه روز به جا آورد مثل شبان و مريض و عليل و كسي كه ترس داشته باشد از چيزي مثل تزاحم جمعيت بايد شب آن روز، (شب مقدم) رمي نمايد و اما شب مؤخر با علم به تمكن از رمي قضايي در روز مؤخر پس احوط تأخير قضا است تا طلوع آفتاب.

[726]

م - واجب است ترتيب در سنگ انداختن به اين كه اول به جمره اولي و بعد از آن به جمره وسطي و بعد از آن به جمره عقبه سنگ بيندازد.

[727]

م - اگر به ترتيبي كه گفته شد به جا نياورد بايد دو باره آنچه كه بر خلاف ترتيب كرده به جا آورد به طوري كه ترتيب حاصل شود، مثلاً اگر اول به جمره وسطي انداخت و بعد به جمره اولي كفايت ميكند كه جمره وسطي را دوباره به جا آورد و بعد جمره عقبه را و اعاده جمره اولي لازم نيست .

[728]

م - در حكمي كه در مسألهي هفتم ذكر شد فرق نيست ميان آن كه از روي علم و عمد خلاف ترتيب كند يا از روي سهو ونسيان يا از روي ندانستن مسأله، در هر صورت بايد اعاده كند.

[729]

م - اگر كسي چهار سنگ به جمره اولي بيندازد و آن ;را رها كند ومشغول جمره بعدي بشود كافي است، و لازم نيست تمام هفت سنگ مقدم باشد پس ميتواند چهار سنگ به جمره اوليبزند و بعد چهار سنگ به جمره وسطي و بعد مشغول جمره عقبه شود، و به هر ترتيب ميخواهد هفت سنگ جمره عقبه و سه سنگ آن دو تاي ديگري را بيندازد، لكن احتياط واجب از براي كسي كه از روي علم وعمد اين كار را كرده اعاده است.

[730]

م - اگر كسي فراموش كند در يكي از روزها رمي كند واجب است روز بعد آن ;را قضا كند، و اگر دو روز را فراموش كرد بايد در روز بعد هر دو را قضا كند، و هم ;چنين است اگر از روي عمد ترك كرده باشد.

[731]

م - واجب است قضا را مقدم بدارد بر اداء پس در روز يازدهم اگر بخواهد قضاي روز عيد را به جا بياورد اول قضاي عيد را به جا آورد و بعد رمي روز يازدهم را كه اداء است، و هم چنين بايد قضاي روز جلو را مقدم بدارد بر قضاي روز بعد، پس اگر در روز سيزدهم مثلاً بخواهد قضاي روز عيد و روز يازدهم وروز دوازدهم را به جا آورد بايد به ترتيب از قضاي روز عيد شروع وبه روز سيزدهم ختم كند كه اداء است.

[732]

م - چنانچه قضاء رمي جمرات سه گانه واجب است قضاء رمي بعض از آنها هم اگر ترك شده باشد واجب است، پس اگر در روز يازدهم جمره اولي را رمي كرد و دو تاي ديگر را نكرد روز بعد بايد آن ;را كه نكرده اتيان كند و بعد تكليف اين روز را به جا آورد.

[733]

م - اگر در روز بعد فهميد كه جمرات روز قبل رابخلاف ترتيب انداخته بايد قضا كند به طوري كه ترتيب حاصل شود وبعد وظيفه اين روز را به جا آورد.

[734]

م - اگر به هر يك از جمرات يا بعض آنها چهار سنگ انداخته باشد و در روز بعد يادش بيايد احتياط واجب آن است كه بقيهي روز قبل را قضا كند و بعد وظيفهي روز را به جا آورد.

[735]

م - اگر كسي فراموش كند رمي جمرات سه گانه را وخارج شود از مني و به مكه بيايد پس اگر در ايام تشريق يادش آمد بايد برگردد و به جا آورد و اگر متمكن نيست بايد نائب بگيرد، و اگر بعد از ايام تشريق يادش بيايد يا عمدا تعويق بيندازد تا بعد، احتياط واجب آن است كه خودش يا نايبش از مكه برگردد و به جا آورد، و در سال ديگر هم در ايامي كه فوت شده است خودش يا نايبش قضا كند.

[736]

م - اگر فراموش كرد رمي جمرات را ويادش نيامد مگر بعد از خروج از مكه احتياط واجب آن است كه در سال ديگر قضا كند آن ;را خودش يا نايبش.

[737]

م - كسي كه بعض از جمرات را فراموش كند حكمش همان است كه در دو مسئلهي قبل ذكر شد، بلكه كسي كه كمتر از هفت سنگ در تمام جمرات يا بعض آن انداخت همين حكم را دارد بنابر احتياط واجب.

[738]

م - كسي كه عذري داشته باشد از انداختن سنگ مثلآن كه مريض باشد يا طفل باشد كه نتواند رمي كند يا عليل باشد مثل آن كه دست يا پايش شكسته باشد يا از شدت بي ;حالي نتواند يا بي ;هوش باشد بايد نايبش به جا آورد، و اگر از نايب گرفتن هم عاجز باشد مثل بي ;هوش و طفل كوچك، ولي او يا شخص ديگري از طرف او به جا آورد، و احتياط واجب آن است كه تا مأيوس نشده از اين كه خودش عمل كند نايب عمل نكند وبهتر آن است كه اگر ميشود شخص معذور را ببرند و در حضور او رمي كنند، و اگر ميشود سنگ را در دست او بگذارند وبيندازند.

[739]

م - اگر بعد از آن كه نايب عمل را به جا آورد عذر بر طرف شد آوردن خودش لازم نيست اگر چه احوط است.

[740]

م - اگر شخص مريض مأيوس باشد از خوب شدن يا شخص معذور مأيوس باشد از رفع عذر، واجب است كه نايب بگيرد ، و اگر مأيوس نيست ميتواند نايب بگيرد، لكن اگر عذر رفع شد احتياط آن است كه خودش عمل كند.

[741]

م - اگر ديگران مأيوس باشند از رفع عذر معذور، لازم نيست از او اذن بگيرند اگر چه احوط است، و اين احتياط نبايد ترك شود و اگر نتواند اذن بدهد اذن معتبر نخواهد بود.

[742]

م - اگر بعد از گذشتن روزي كه واجب بوده در آن رمي كند شك كند كه به جا آورده يا نه اعتناء نكند.

[743]

م - اگر بعد از انداختن شك كند كه كيفيت آن صحيحبوده يا نه اعتناء نكند.

[744]

م - اگر در وقتي كه مشغول رمي جمره عقبه است شك كند كه اولي را يا دومي را يا هر دو را رمي كرده يا صحيح انجام داده يا نه اعتناء نكند.

[745]

م - اگر در عدد شك كند كه آيا هفت بوده يا كمتر قبل از آن كه داخل شود در رمي جمره بعدي بايد آنچه محتمل است كه كسر شده بياورد تا يقين كند هفت عدد شده هر چند منصرف از عمل شده باشد و مشغول كارهاي ديگر باشد بنابر احتياط واجب.

[746]

م - اگر بعد از گذشتن روزي كه بايد رمي كند يقين پيدا كند كه يكي از سه جمره را رمي نكرده ظاهرا جائز است اكتفاء به قضاء رمي جمره عقبه كند، و احتياط آن است كه هر سه را قضا كند. و اين احتياط نبايد ترك شود.

[747]

م - اگر بعد از آن كه داخل در جمره بعدي شد شك كند در عدد قبلي پس اگر بداند چهار سنگ از قبلي را انداخته و شك كند كه بقيه را يا بعض از آنها را انداخته يا نه به احتياط واجب بقيه را اتيان كند اگر چه بعد از اتيان جمره بعدي، و اگر در كمتر از چهار، شك داشته باشد تا مقدار چهار اعتناء نكند و سه سنگ ديگر را بزند.

[748]

م - اگر بعد از انداختن به هر سه جمره يقين پيدا كند كه يك سنگ يا دو سنگ يا سه سنگ از يكي از سه جمره ناقص شده بايد هر چه را احتمال كسري داده به هر يك از سه جمره بزند.

[749]

م - اگر بعد از انداختن سنگ به هر سه يقين كند كه يكي از آنها را از چهار كمتر انداخته بعيد نيست جواز اكتفا به كسري جمرهي آخري، و احتياط آن است كه جمرهي اخري را از سر بگيرد، و احتياط بالاتر آن است كه هر سه را از سر بگيرد و اين احتياط ترك نشود .

[750]

م - اگر بعد از گذشتن وقت هر سه روز يقين كند كه يك روز را رمي نكرده و نداند كدام روز است بايد هر سه روز را قضا كند با مراعات ترتيب.

مسائل متفرقه رمي

[751]

م - زنها و مراقبين آنها و افراد ضعيفي كه مجازند بعد از نصف شب از مشعر الحرام به مني وارد شوند اگر از رمي در روز معذورند ميتوانند شب رمي كنند بلكه زنها مطلقاً مجازند همان شب رمي نمايند.

[752]

م - در طبقهي دوم جمرات رمي جايز است و لازم نيست در طبقهي اول رمي نمايند.

[753]

م - كساني كه عذر دارند از اين كه روز عيد رمي كنند بايد شب همان روز رمي كنند، و اگر از رمي روز يازدهم نيز معذورند ميتوانند بعد از رمي به جا روز عيد، در شب يازدهم رمي روم يازدهم را هم انجام دهند.
مستحبات احرام حج تا وقوف به عرفات
اموري كه در احرام عمره مستحب بود در احرام حج نيز مستحب است و پس از اين كه شخص، احرام بسته و از مكه بيرون آمد همين كه بر ابطح مشرف شود به آواز بلند تلبيه بگويد، وچون متوجه مني شود بگويد:?اللَّهُمَّ إِيَّاكَ أَرْجُو وَ إِيَّاكَ أَدْعُو فَبَلِّغْنِي أَمَلِي وَ أَصْلِحْ لِي عَمَلِي.? و با تن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالي برود و چون به مني رسيد بگويد:
?الْحَمْدُ للّه الَّذِي أَقْدَمَنِيهَا صَالِحاً فِي عَافِيَةٍ وَ بَلَّغَنِي هَذَا الْمَكَانَ.?
پس بگويد:
?اللَّهُمَّ وَ هَذِهِ مِنًي وَ هِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَي أَوْلِيَائِكَ مِنَ الْمَنَاسِكِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ فِيهَا بِمَا مَنَنْتَ عَلَي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ.? و مستحب است شب عرفه را در مني بوده وبه اطاعت إلهي مشغول باشد، و بهتر آن است كه عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خيف به جا آورد، و چون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته پس به عرفات روانه شود، و اگر خواسته باشد بعد از طلوع فجر روانه شود مانعي ندارد، ولي سنت آن است كه تا آفتاب طلوع نكرده از وادي محسر رد نشود و روانه شدن پيش از فجر مكروه است و چون به عرفات متوجه شود اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ وَ إِيَّاكَ اعْتَمَدْتُ وَ وَجْهَكَ أَرَدْتُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ أَنْ تَجْعَلَنِي الْيَوْمَ مِمَّنْ تُبَاهِي بِهِ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي .

مستحبات مني و مكه

[754]

م - بدان كه براي حاجي مستحب است كه روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در مني بماند، و حتي به جهت طواف مستحب از مني بيرون نرود، و تكبير گفتن در مني بعد از پانزده نماز و در غير مني بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد است مستحب ميباشد و بعضي آن ;را واجب دانسته ;اند و بهتر در كيفيت تكبير آن است كه بگويد:
?اللّه أَكْبَرُ اللّه أَكْبَرُ لاآ إِلـهَ إِلاّ اللّه وَاللّه أَكْبَرُ اللّه أَكْبَرُ وَللّه ألْحَمْدُ اللّه أَكْبَرُ عَلي ما هَدَانا اللّه أَكْبَرُ عَلي مَا رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الاْءَنْعامِ وَ الْحَمْدُ للّه عَلي ما أَبْلانا.?
و مستحب است مادامي ;كه درمني اقامت دارد نمازهاي واجب ومستحب را در مسجد خيف به جا آورد، و در حديث است كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با عبادت هفتاد سال برابر است، و هر كس در آنجا صد مرتبه ?سُبْحَانَ اللّه ;ِ? بگويد ثواب آن برابر ثواب بنده آزاد كردن است، و هر كس در آنجا صد مرتبه ?لاآ إِلـهَ إِلاَّ اللّه ;ُ? بگويد ثواب آن برابر است با ثواب كسي كه إحياء نفس كرده باشد و هر كس در آنجا صد مرتبه ?الْحَمْدُ للّه بگويد ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقين كه در راه خدا تصدق نمايد. مستحبات ديگر مكه معظمه آداب و مستحبات ديگر درمكه معظمه از اين قرار است:
1 - زياد ذكر خدا نمودن و خواندن قرآن.
2 - ختم نمودن قرآن.
3 - خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را بخواند: ?اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْم.?
و نيز بگويد: ?بِسْمِ اللّه ;ِ وَ بِاللّه ;ِ وَالشُّكْرُ للّه
4 - نظر نمودن به كعبه و بسيار تكرار كردن آن.
5 - در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن، در اول شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخول صبح دو طواف، و بعد از ظهر دو طواف.
6 - هنگام توقف در مكه بعدد أيام سال يعني سيصد وشصت مرتبه طواف نمايد و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ميسور نشد هر مقداري كه بتواند.
7 - به خانه كعبه داخل شود خصوصا كسي كه سفر اول او است ومستحب است قبل از دخول غسل بنمايد و در وقت داخل شدن بگويد:
?اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً فَآمِنِّي مِنْ عَذَابِ النَّار.?
پس دو ركعت نماز بين دو ستون بر سنگ قرمز بگذارد در ركعت اول بعد از حمد، ?حم سجده? و در ركعت دوم بعد از حمد،پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاي قرآن بخواند.
8 - دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه كعبه و بعد از نماز اين دعا را بخواند:
?اللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ أَوِ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَي مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ جَائِزَتِهِ وَ نَوَافِلِهِ وَ فَوَاضِلِهِ فَإِلَيْكَ يَا سَيِّدِي تَهْيِئَتِي وَ تَعْبِئَتِي وَ إِعْدَادِي وَ اسْتِعْدَادِي رَجَاءَ رِفْدِكَ وَ نَوَافِلِكَ وَ جَائِزَتِكَ فَلا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ رَجَائِي يَا مَنْ لا يَخِيبُ عَلَيْهِ سَائِلٌ وَ لا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ فَإِنِّي لَمْ آتِكَ الْيَوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ وَ لا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ وَ لَكِنِّي أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ وَ الاْءِسَاءَةِ عَلَي نَفْسِي فَإِنَّهُ لا حُجَّةَ لِي وَ لا عُذْرَ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ هُوَ كَذَلِكَ أَنْ تُعْطِيَنِي مَسْأَلَتِي وَ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَنِي بِرَغْبَتِي وَ لا تَرُدَّنِي مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَ لا خَائِباً يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَرْجُوكَ لِلْعَظِيمِ أَسْأَلُكَ يَا عَظِيمُ أَنْ تَغْفِرَ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ لا إِلَهَ إِلاّ أَنْتَ.?
و مستحب است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه ?اَللّه أَكْبَرُ? بگويد پس بگويد:
?اللَّهُمَّ لا تُجْهِدْ بَلاءَنَا رَبَّنَا وَ لا تُشْمِتْ بِنَا أَعْدَاءَنَا فَإِنَّكَ أَنْتَ الضَّارُّ النَّافِع?
بعدا پايين آمده و پله ;ها را دست چپ قرار داده كعبه را استقبال نمايد ونزد پله ;ها دو ركعت نماز بخواند.

[755]

م - بدان كه بعد از فراغ از اعمال حج در صورتي كه ميسور باشد مستحب است عمرهي مفرده به جا آورده شود و در اعتبار فاصله بين اين عمره و عمرهي سابق خلاف است و احتياط در اين است كه در فصل كمتر از يك ماه به قصد رجاء به جا بياورد و كيفيت اين عمره در صورت حج افراد و عمرهي مفرده ذكر شد.

طواف وداع

[756]

م - بدان كه براي كسي كه ميخواهد از مكه بيرون رود مستحب است طواف وداع نمايد، و در هر شوطي حجر الاسود و ركن يماني را در صورت امكان استلام نمايد و چون به مستجار رسد مستحباتي كه قبلاً براي آن مكان ذكر شد به جا آورد وآنچه خواهد دعاء نمايد بعدا حجر الاسود را استلام نموده وشكم خود را به خانه كعبه به چسباند يك دست را بر حجر ودست ديگر را به طرف درب گذاشته و حمد و ثناي إلهي نمايد و صلوات بر پيغمبر وآل او بفرستد و اين دعاء را بخواند: ?
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ كَمَا بَلَغَ رِسَالاتِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّي أَتَاهُ الْيَقِينُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي بِأَفْضَلِ مَايَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْعَافِيَةِ.?
و مستحب است وقت بيرون آمدن از باب حناطين كه مقابل ركن شامي است بيرون رود و از خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد و وقت بيرون رفتن يك درهم خرما خريده و آن ;را بر فقراء تصدق نمايد.

مسائل متفرقه

[757]

م - در وقتي كه در ?مسجد الحرام? يا ?مسجد النبي? نماز جماعت منعقد شد، موءمنين نبايد از آنجا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نكنند و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند.

[758]

م - سجده نمودن بر تمام اقسام سنگها چه مرمر باشد يا سنگهاي سياه معدني يا سنگ گچ وآهك قبل از آن كه پخته شود، جايز است. و سنگهائي كه در مسجد الحرام از اين قبيل است سجده بر آنها اشكال ندارد و همين طور در مسجد رسول ;اللّه صلي الله عليه و آله و سلم .

[759]

م - در ?مكه? و ?مدينه? در مسافرخانه و هتل اگر خلاف تقيه، ولو تقيه مداراتي باشد نبايد نماز را به جماعت بخوانند و ميتوانند در جماعت ساير مسلمين در مساجد شركت كنند و نماز را به جماعت بخوانند.

[760]

م - تخيير بين قصر و اتمام در مكه و مدينه اختصاص به مسجد الحرام و مسجد النبي دارد و در تمام مكه و مدينه جاري نيست بلي اختصاص به مسجد اصلي ندارد و در جاهاي توسعه داده شده مسجد هم جاري است هر چند احتياط اقتصار بر مسجد اصلي است پس در تمام مسجد فعلي مسافر ميتواند نماز را تمام بخواند همان طور كه ميتواند شكسته بخواند.

[761]

م - در تقصيرهائي كه در عمرهي تمتع كرده است احتياط واجب آن است كه گوسفند يا غير آن را در مكه سر ببرد، و اگر در حج تقصير كرد در مني سر ببرد، و اگر ترك كرد آن ;را وبرگشت به محل خود، در محل خود بكشد و صدقه بدهد.

[762]

م - كسي كه در ميقات يا محاذي آن يا جاي ديگري كه تكليف اقتضاء ميكرد محرم شد نميتواند احرام خود را به هم بزند و محل شود براي رفتن به مدينه منوره يا براي مقصد ديگري، و اگر لباس احرام را هم بكند وقصد بيرون آمدن از احرام را بكند احرامش به هم نميخورد، و آنچه به واسطهي احرام بر او حرام شده حلال نميشود، و اگر كاري كه موجب كفاره است به جا آورد بايد كفاره بدهد.

[763]

م - اگر به واسطهي عذري مثل مرض نتواند لباس دوخته خود را بكند و لباس احرام به پوشد بايد در ميقات يا محاذات آن نيت عمره ويا حج كند ولبيك بگويد، و كافي است،وهر وقت عذرش بر طرف شد جامه دوخته را بكند، و اگر لباس احرام نپوشيده به پوشد، و لازم نيست به ميقات برگردد، ولي براي پوشيدن لباس دوخته بايد يك گوسفند قرباني كند.

[764]

م - كسي كه از روي ندانستن مسأله يا نسيان از حكم يا موضوع يا غفلت، بعضي از محرمات احرام را ارتكاب نمود كفاره ندارد مگر صيد كه در هر صورت كفاره دارد، پس در غير صيد ارتكاب از روي عمد وعلم موجب كفاره است.

[765]

م - عمرهي تمتع و حج تمتع بايد در يك سال واقع شوند، پس اگر در يك سال عمرهي تمتع به جا آورد و در سال ديگر حج تمتع صحيح نميباشد.

[766]

م - كسي كه وظيفه ;اش حج تمتع است بايد در حاليكه ميخواهد احرام عمره ببندد نيت آن داشته باشد كه عمرهي تمتع كند وبعد از آن حج تمتع اگر چه به نيت ارتكازي اجمالي، پس اگر نيت عمرهي مفرده بكند و بعد بخواهد آن ;را عمرهي تمتع قرار دهد حج او اشكال پيدا ميكند.

[767]

م - اگر بعد از مشغول شدن به حج تمتع شك كند كه عمرهي تمتع را به جا آورده يا نه يا شك كند كه صحيح به جا آورده يا نه اعتناء نكند و عملش صحيح است.

[768]

م - در هر يك از اعمال عمره و حج اگر شك كند بعد از آن كه وارد عملي شده باشد كه مترتب بر او است اعتناء نكند، چهشك كند كه آورده يا نه، يا شك كند كه صحيح آورده يا فاسد.

[769]

م - بايد عمرهي تمتع و حج تمتع هر دو در ماههاي حج واقع شود، و ماههاي حج، شوال وذي القعده وذي الحجه است. پس اگر كسي در شوال يا ذي القعده عمرهي تمتع به جا آورد و در موقع حج، حج تمتع به جا آورد صحيح است، و اگر قبل از شوال بخواهد عمرهي تمتع به جا آورد صحيح نيست اگر چه بعض اعمال عمره قبل از شوال واقع شود وبقيه در شوال يا ساير ماههاي حج.

[770]

م - كسي كه به احرام عمرهي تمتع وارد مكه شد در صورتي كه حج او فوت شده قصد عمرهي مفرده كند، و به همان احرامي كه بسته، عمرهي مفرده به جا آورد و از احرام خارج شود، و اگر حج بر او مستقر بوده يا سال ديگر شرايط استطاعت را دارا باشد بايد به حج برود.

[771]

م - شرايطي كه براي هدي است كه در حج تمتع بايد ذبح كند هيچ يك در حيواني كه براي كفارهي تقصير بايد قرباني كند معتبر نيست پس ميتواند گوسفند خصي و معيوب را براي كفاره قرباني كند.

[772]

م - غير از هدي تمتع از هديهائي كه براي كفاره يا چيز ديگر بر انسان واجب ميشود نميتواند شخص كفاره دهنده از گوشت آنها بخورد، و اما از قرباني استحبابي، جايز است بخورد.

[773]

م - مصرف كفارات، فقراء و مساكين هستند.

[774]

م - اگر در حرم چيزي پيدا كرد برداشتن آن كراهت شديد دارد، بلكه احتياط در بر نداشتن است و اين احتياط ترك نشود .

[775]

م - اگر (لقطه) حرم را برداشت و از يك درهم كمتر باشد ميتواند قصد تملك آن ;را بكند وآن ;را مصرف كند، و ضامن صاحبش نيست، و چنانچه تملك نكرد وتفريط نكرد ضامن نيست، ولي اگر بدون تملك نگاه داشت و در نگاهداري كوتاهي و تفريط كرد ضامن است، و اگر قصد تملك كرد و صاحبش قبل از تلف شدن پيدا شد بايد آن را به صاحبش رد كند به احتياط واجب.

[776]

م - اگر لقطه را كه در حرم برداشت يك درهم يا بيشتر ارزش داشت بايد يك سال تعريف كند و از صاحبش جستجو كند، پس اگر نيافت او را بعد از يك سال، يا اگر بداند تعريف فايدهاي ندارد يا كمتر از يك سال تعريف كند ولي از پيدا شدن مالك مأيوس شود مخير است بين دو امر: يكي آن كه آن را براي صاحبش حفظ كند، در اين صورت اگر در نگاهداري كوتاهي نكرد ضامن نيست در صورت تلف. دوم آن كه براي صاحبش صدقه بدهد، لكن اگر صاحبش پيدا شد و راضي به صدقه نشد بايد عوضش را به او بدهد، و بنابر احتياط جائز نيست آن را تملك كند، و اگر تملك كند مالك نميشود و ضامن هم ميشود.

[777]

م - كسي كه بعد از محرم شدن نتوانسته باشد وظيفه ;ايانجام دهد كه محل شود اگر مصدود يا محصور است بايد به وظيفه آنها كه در آخر مناسك ذكر شده عمل نمايد و اگر مصدود يا محصور نيست در بعض موارد با انجام عمرهي مفرده ميتواند محل شود.

[778]

م - در مسجد النبي صلي الله عليه و آله و سلم سجده كردن روي فرشهاي مسجد مانع ندارد و مهر گذاشتن جايز نيست، و لازم نيست در جائي كه سنگ است نماز بخوانند، و لازم نيست حصير يا نحو آن با خود ببرند مگر آنكه مخالف تقيه و موجب هتك و انگشت نما شدن نباشد كه در اين صورت بايد در محلي قرار گيرد كه پيشاني او بر سنگ يا آنچه سجده بر آن صحيح است قرار گيرد، همچنين اگر مراعات كنند كه موجب وهن نشود و حصير براي جانماز با خود داشته باشند و روي آن نماز بخوانند به طوري كه متعارف ساير مسلمين است اشكال ندارد، لكن تاكيد ميشود كه از عملي كه موجب هتك و انگشت نماشدن باشد اجتناب نمايند.

احكام محصور و مصدود

[779]

م - مصدود عبارت است از كسي كه دشمن او را منع كند از عمره يا حج به تفصيلي كه ميآيد. و محصور آن است كه به واسطهي مرض ممنوع شود از عمره يا حج.

[780]

م - كسي كه محرم شد به احرام عمره يا احرام حج،واجب است عمره و حج را تمام كند و اگر نكند در بعضي از صور به احرام باقي خواهد ماند ولي بقاي احرام در بعضي ديگر از صور معلوم نيست.

[781]

م - اگر كسي احرام عمره را بست و بعد از آن دشمني يا كسي ديگر از قبيل عمال دولت يا غير آنها او را منع كنند و از رفتن مكه، وراه ديگري نباشد جز آن راهي كه ممنوع است يا اگر باشد موءونه آن ;را نداشته باشد ميتواند در همان محل كه ممنوع شده يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند قرباني كند و از احرام خارج شود، و احتياط واجب آن است كه به نيت تحليل قرباني كند، وبه احتياط واجب قدري از مو يا ناخن خود را بگيرد، و در اين صورت بر او همه چيز حلال ميشود حتي زن.

[782]

م - اگر كسي به احرام عمره وارد مكه شد ودشمن يا كسي ديگر او را از به جا آوردن اعمال عمره منع كرد همان حكم مسأله پيش را دارد ، بلكه بعيد نيست كه اگر از طواف يا سعي نيز منع كند همين حكم را داشته باشد.

[783]

م - كسي را كه به واسطهي بدهكاري كه ندارد بدهد، حبس كنند يا به ظلم حبس كنند حكم سابق را دارد.

[784]

م - اگر بعد از احرام براي رفتن به مكه يا اجازه به جا آوردن اعمال، پولي مطالبه كنند پس اگر داشته باشد بايد بدهد، مگر آن كه حرجي باشد، و اگر نداشته باشد يا حرجي باشد ظاهراًحكم مصدود را داشته باشد.

[785]

م - اگر از يك طريق مصدود شد و راه ديگري هست كه باز است و مخارج رفتن از آن راه را دارد به احرام باقي بماند واز آن راه برود، و اگر از آن راه رفت و حج او فوت شد بايد عمرهي مفرده به جا آورد و از احرام خارج شود.

[786]

م - اگر شخص مصدود خوف آن داشته باشد كه اگر از راه ديگر برود به حج نميرسد نميتواند عمل شخص مصدود را بكند و مُحِل شود، بلكه بايد به راه ادامه دهد و صبر كند تا فوت محقق شود و با عمرهي مفرده متحلل شود.

[787]

م - تحقق پيدا ميكند مصدود بودن در حج به اين كه به هيچ يك از وقوف اختياري واضطراري عرفه و مشعر نرسد، بلكه تحقق پيدا ميكند اگر نرسد به چيزي كه به فوت آن، حج فوت ميشود هر چند از روي علم وعمد نباشد، وصور آن سابق ذكر شد، بلكه ظاهراً تحقق پيدا كند به اين كه بعد از وقوفين منع كنند او را از مني و مكه و نتواند نايب بگيرد، و ظاهر آن است كه به منع از اعمال مني به تنهايي صدّ محقق نميشود و لذا اگر قادر به انجام اعمال پس از مني نيست، بايد براي انجام آن نايب بگيرد؛ ولو در سال بعد باشد.

[788]

م - كسي كه مصدود شد از آمدن به مكه يا از اتمام اعمال يا از به جا آوردن اعمالي كه به ترك آنها حتي به غير عمد حج باطل ميشود و به دستوري كه گفته شد از احرام خارج شد،اگر حج بر او مستقر شده بوده يا آن كه در سال ديگر مستطيع است و حج واجب را به جا نياورده بايد بعد از رفع منع دوباره به حج برود واعمالي كه نموده كافي از حجة الاسلام نيست.

[789]

م - كسي كه مصدود است اگر اميد بر طرف شدن مانع را داشته باشد بلكه گمان آن را هم داشته باشد ميتواند به دستوري كه گفته شد از احرام خارج شود، گرچه احتياط مستحب آن است كه تا اميد برطرف شدن مانع از بين نرفته است. صبر كند.

[790]

م - كسي كه احرام عمره بست و به واسطهي مرض نتوانست برود به مكه اگر بخواهد مُحِل شود بايد هدي كند، وبه احتياط واجب هدي يا پول آن ;را بفرستد به وسيلهي اميني به مكه وبا او قرار داد كند كه در چه روز و چه ساعتي آن ;را در مكه ذبح كند و وقتي كه روز وساعت موعود رسيد تقصير كند، پس از آن هر چه بر او حرام شده بود حلال ميشود مگر زن، و احتياط آن است كه در ذبح، هم نايب و هم منوب عنه قصد تحليل كنند.

[791]

م - كسي كه احرام حج بست و به واسطهي مرض نتوانست برود براي عرفات و مشعر، بايد هدي كند، و به احتياط واجب هدي يا پول آن ;را بايد بفرستد به مني كه در آنجا ذبح كنند و مواعده كنند كه روز عيد ذبح شود و در آن وقت تقصير كند، پس هر چه بر او حرام شده بود حلال ميشود مگر زن.

[792]

م - كسي كه حج واجب به عهده او است و به واسطهي مرض، محصور شد زن بر او حلال نميشود مگر آن كه خودشبيايد و اعمال حج را به جا بياورد وطواف نساء بكند، ولي اگر عاجز شد از آمدن، بعيد نيست كفايت عمل نايب براي تحليل زن بر او. و اما كسي كه حج او استحبابي بوده بعيد نيست كفايت طواف نايب از او، ولكن احتياط آن است كه در صورت امكان خودش برود.

[793]

م - اگر كسي كه با او قرار داده بود ذبح كند نكرده بوده و شخص محرم در روز موعود مُحِل شد و با زن هم نزديكي كرد معصيت نكرده و كفاره هم ندارد، لكن بايد باز هدي يا پول را بفرستد و مواعده كند و بايد از زن اجتناب كند، و احتياط واجب آن است كه از وقتي كه معلوم شد عمل نشده اجتناب كند گر چه محتمل است كه وجوب اجتناب از وقتي باشد كه شخص را مي فرستد براي ذبح.

[794]

م - تحقق محصور بودن مثل تحقق مصدود بودن است كه گذشت.

[795]

م - اگر مريض بعد از آن كه هدي يا پولش را فرستاد حالش خوب شد به طوري كه توانائي رفتن به مكه را داشت بايد برود، پس اگر محرم به احرام تمتع است و به وقت رسيد، اعمال عمره و حج را به جا ميآورد و اگر وقت تنگ شد به طوري كه اگر بخواهد عمره به جا بياورد وقوف به عرفات فوت ميشود بايد برود به عرفات و حج افراد به جا بياورد، و احتياط آن است كه قصد عدول كند و بعد از آن عمرهي مفرده بكند، و كافي است از حجة الاسلام. و اگر وقتي رسيد به مكه كه حج فوت شده يعني بهوقت اختياري مشعر نميرسد عمرهي او مبدل ميشود به عمرهي مفرده و بايد آن را به جا آورد و از احرام خارج شود، و احتياط آن است كه قصد عدول به عمرهي مفرده كند، و حج واجب را با وجود شرايط در سال ديگر به جا آورد.

[796]

م - مصدود به دشمن در حكمي كه براي مريض در مسأله پيش ذكر شده مانند او است.

[797]

م - كساني كه مريض نيستند لكن به علت ديگر بعد از احرام نتوانستند به مكه بروند مثل كسي كه پايش يا كمرش شكسته يا به واسطهي خونريزي ضعف بر او مستولي شده حكم مريض را دارند، پس اگر حج فوت شده، عمرهي مفرده به جا بياورند و از احرام خارج شوند، و حج اگر واجب بوده با وجود شرايط اعاده كنند.
[798] م - زماني كه بايد مريض مواعده كند براي ذبح در احرام حج، روز دهم است به احتياط واجب و بايد قرار تأخير تا ايام تشريق ندهد، و در احرام عمرهي تمتع احتياط آن است قبل از خروج حاج به عرفات باشد.
وَالْحَمْدُ للّه اَوّلاً وَآخِرا وَظاهِرا وَباطِنا وَالسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِبينَ وَاللَّعْنَ عَلي أَعْدائِهِمْ أَجْمَعينَ.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».