مناسك حج آيت الله قربانعلي محقق كابلي

مشخصات كتاب

سرشناسه : محقق كابلي، قربانعلي، 1307-

عنوان و نام پديدآور : مناسك حج/ مطابق با فتاوي قربانعلي محقق كابلي.

مشخصات نشر : قم: دفتر آيت الله قربانعلي محقق كابلي، 1373.

مشخصات ظاهري : [216] ص.

شابك : 1000ريال ؛ 1000 ريال ( چاپ دوم )

يادداشت : چاپ دوم: زمستان 1376.

موضوع : حج

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

موضوع : Islamic Law, Jafari -- Handbook, manual, etc.*

رده بندي كنگره : BP188/8 /م3م8 1373

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : م 74-582

برگرفته از:

http://www.mohaqeq.org/fa/library/readbook16

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد الله رب العالمين، الصلاة و السلام على اشرف الانبياء والمرسلين محمد (ص) و آله الطاهرين.

قال الله تبارك و تعالى: و للَّه على الناس حجّ البيت من استطاع اليه سبيلا.

هركسى كه قدرت و توان رفتن به مكه معظمه را داشته باشد به امر خداوند تبارك و تعالى حجّ بيت الله الحرام بر او واجب است

اقسام حجّ

حج بر سه قسم است:حجّ قرآن، حجّ افراد، حجّ تمتّع.

حج قران و افراد فريضه كسانى است كه در مكه و اطراف آن باشدتا حدود 16 فرسخ و كسانى كه بيش از 16 فرسخ از مسجد الحرام دور باشند فريضه شان حجّ تمتّع مى باشد.

چون خوانندگان اين مناسك فريضه شان تمتّع است ما فقط به بيان حجّ تمتّع مى پردازيم و آن مركب از دو عمل است: اول عمره، دوم حجّ

اجزاء عمره تمتع

مسأله 1)

عمره تمتّع پنج جزء دارد:

1 - احرام

2 - طواف

3 - نماز طواف

4 - سعى بين صفا و مروه

5 - تقصير، يعنى كوتاه كردن مقدارى مو يا ناخن

اجزاء حج تمتع

مسأله 2)

حجّ تمتّع 14 جزء دارد:

1 - احرام بستن در مكه معظمه

2 وقوف در عرفات

3 - وقوف در مشعر الحرام

4 - رمى جمره عقبه در منى

5 - قربانى كردن در منى

6 - تراشيدن سر در منى

7 - طواف زيارت

8 - دو ركعت نماز طواف

9 - سعى بين صفا و مروه

10 - طواف نساء

11 - دو ركعت نماز طواف

12 - ماندن در منى شب ياز دهم

13 - رمى جمره هاى سه گانه روز يازدهم

14 - رمى جمره هاى روز دوازدهم

اعمال عمره تمتع

1_ احرام

احكام ميقاتها

مسأله 3)

كسانى كه جهت انجام دادن حجّ تمتّع عازم شده اند بايد در يكى از ميقاتهاى پنج گانه احرام ببندند:

1 - مسجد شجره، براى كسانى كه از مدينه عازم شده اند

2 - جحفه، براى كسانى كه با هوا پيما به جده مى روند و اهالى شام

3 - قرن المنازل، براى كسانى كه از طائف عازم شده اند

4 - وادى عقيق، براى اهل عراق

5 - يلملم، براى كسانى كه از يمن عازم شده اند.

مسأله 4)

كسانى كه با هوا پيما وارد جده مى شوند اگر وقت زياد باشد به مدينه منوره مى روند جهت زيارت حضرت رسول (ص) و زيارت ائمه بقيع (ع) و از آنجا كه عازم مكه مى شوند بايد درمسجد شجره احرام ببندند يعنى لباسهاى دوخته را از بدن بيرون مى آورند و دو قطعه پارچه سفيد مى پوشند و بنا بر احتياط زنها بادو قطعه لباس سفيد اگر چه دوخته باشد خود را محرم نمايند ومستحب است براى مرد و زن كه پيش از احرام بستن غسل نمايند.

مسأله 5)

اگر وقت تا روز عرفه كم باشد حجّاجى كه به جده آمده اند بايد به جحفه بروند و در آنجا احرام بنبدند.

مسأله 6)

كسانى كه از طائف عازم مكه شده اند بايد در قرن المنازل احرام ببندند.

مسأله 7)

در هر يك از مواقيت كه باشد، بعد از پوشيدن دو پارچه لباس احرام، نيت مى كند: احرام مى بندم از جهت عمره تمتّع ازفرض حجةالاسلام قربة الى الله. بعد بلا فاصله مى گويد:

لَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ، لَبَّيكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيكَ ، ِانَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَالمُلْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيكَ.

مسأله 8)

اگر انسان نائب از كسى شده باشد چنين نيت مى كند:احرام مى بندم به نيابت از فلان از جهت عمره تمتّع از فرض حجةالاسلام قربة الى الله )و به جاى فلان نام شخص را بگويد(. و اگر حجّ تمتّع استحبابى باشد مى گويد:احرام مى بندم از جهت عمره تمتّع از حجّ تمتّع قربة الى الله.

مسأله 9)

زن اگر حائض باشد و در مسجد شجره يا مسجد جحفه از دحام زياد نباشد در حال عبور از مسجد احرام ببندد و اگر ازدحام زياد باشد و عبور از مسجد بدون مكث ممكن نباشد ازپهلوى مسجد در حالتى كه شانه اش به طرف مسجد باشد احرام ببندد

محل ذبح كفاره محرمات

مسأله 73)

اگر شخص محرم به احرام عمره، مرتكب شكار شود، كفّاره آن را در مكّه معظمه نحر يا ذبح نمايد، و احوط اين است كه كفّاره غير شكار را نيز، در مكّه معظمه انجام دهد.

مسأله 74)

اگر محرم به احرام حج، مرتكب شكار شود ذبح يا نحر را بايد در منى انجام دهد، و احوط اين است كه كفّاره غير صيد را نيز، در منى انجام دهد.

2_ طواف

مسأله 75)

حجاج بعد از وارد شدن به مكه معظمه، بايد به دور خانه كعبه 7 شوط طواف كنند.

شرايط صحت طواف

مسأله 76)

در صحت طواف پنج چيز شرط است:

1_ نيت
اشاره

(1) نيت و طواف بدون قصد قربت باطل است، و بهتر است اين طور نيت كند:

"هفت شوط دور خانه كعبه طواف مى كنم از جهت عمره تمتّع از فرض حجة الاسلام قربة الى الله"

مسأله 77)

اگر در طواف يا بقيه اعمال حجّ و عمره و قصد قربت نداشته باشد، باطل است چه قصد رياكند يا قصد ورزش و امثال آن.

2_ طهارت از حدث اكبر و اصغر
اشاره

2 - طهارت از حدث اكبر و اصغر پس هرگاه بدون طهارت طواف كند باطل است چه اينكه عمدا باشد يا از نادانى و يا از جهت فراموشى.

مسأله 78)

اگر وضو گرفته باشد و شك كند حدثى از او سرزده است يا نه حكم به بقاء طهارت اومى شود و اگر حدثى از او سر زده باشد و شك كند آيا بعد از آن وضو گرفته يا نه حكم مى شود طهارت ندارد و بايد وضو بگيرد.

مسأله 79)

اگر عمداً طواف را ترك كند، چه جاهل به حكم باشد يا موضوع عمره باطل مى شود و بطلان عمره تمتّع وقتى موجب بطلان حجّ تمتّع مى شود و بطلان عمره تمتّع وقتى تحقق پيدا مى كند كه اگر آن را انجام دهد وقت وقوف در عرفات فوت مى شود و در اين صورت بايد عدول به حجّ افراد كند، و حجّ تمتّع را در سال آينده بجا آورد.

مسأله 80)

هرگاه طواف را از روى فراموشى ترك كند چند صورت دارد:

1 - اينكه وقتى متوجه شود كه وقت براى طواف باقى اين صورت بايد اول طواف را انجام دهد و بعداز نماز طواف احتياطاً سعى را هم اعاده كند.

2 - وقتى متوجه شود كه وقوفين را انجام داده باشد و در اين صورت بايد اول قضاء طواف عمره راانجام دهد و بعد از آن طواف حجّ را انجام دهد.

3 - وقتى يادش بيايد كه از مكه خارج شده باشد و يك ماه يا بيشتر گذشته باشد و برايش بر گشتن به مكه ممكن باشد در اين صورت بايد احرام ببندد و بيايد طواف را قضاء كند و احتياطاً سعى را نيز انجام دهد.

4 - وقتى متوجه شود كه به وطن خويش بر گشته است در اينصورت اگر با همسر خود نزديكى كرده باشد شخصى را نائب بگيرد و يك گوسفند كفاره دهد و آن را در مكه ذبح كند و طواف نائب كافى است و احوط اين است كه نائب بعد از طواف سعى را نيز به نيابت انجام دهد، و اگر با همسر خود نزديكى نكرده باشد نائب براى طواف بگيرد و كفاره

لازم نيست.

مسأله 81)

هر گاه در هنگام طواف از محرم حدثى سر زند چند صورت دارد:

1 - آنكه حدث بعد از شوط چهارم بدون اختيار صادر شود، در اين صورت طواف را قطع مى كند و بعد از تحصيل طهارت، از همانجا كه قطع نموده، تمام مى كند و طوافش صحيح است.

2 - آنكه صدور حدث پيش از رسيدن به نصف باشد كه در اين صورت، طواف باطل است و بعد ازتحصيل طهارت، طواف را از اول شروع مى كند.

3 - آنكه حدث بعد از نصف و پيش از تمام نمودن شوط چهارم باشد ويا بعد از تمام نمودن شوط چهارم و اختيارى باشد، مقتضاى احتياط در اين دو صورت اين است كه، بعد از تحصيل طهارت طواف خود را از جايى كه قطع كرده تمام كند و بعد از آن، طواف را اعاده كند.

مسأله 82)

در صورت سوم مى تواند يك طواف كامل انجام دهد به قصد ما فى الذمه، به اين معنى كه اگر در ذمه اش طواف كامل است به اين طواف ذمه اش فارق شود و اگر در ذمه اش اتمام طواف سابق است، آن طواف كامل شود و زيادتى بر آن لغو باشد.

مسأله 83)

هر گاه بعد از طواف شك كند كه طواف را با طهارت انجام داده يا بدون طهارت، به شك خود اعتنا نكند، اگر چه احوط اعاده طواف است، ولى براى نماز طواف حتماً تحصيل طهارت بنمايد.

مسأله 84)

هرگاه مكلف نتواند تحصيل طهارت بواسطه آب نمايد، مثلاً اينكه استعمال آب برايش ضرر داشته باشد، بايد تيمم نمايد و طواف را انجام دهد، و اگر قادر به تيمم كردن هم نباشد، بايد نائب بگيرد و احتياطاً خودش هم طواف را بدون طهارت انجام دهد.

مسأله 85)

اگر مرد جنب باشد يا زن حيض و نفاس پاك شده باشد، بايد غسل كنند و طواف را انجام دهند و اگر غسل ضرر داشته باشد يا از جهات ديگر غسل نتوانند بايد با تيمم طواف كنند و احتياطاً نائب هم بگيرند، و اگر تيمم هم نتوانند، نائب گرفتن متعين است.

مسأله 86)

هر گاه زن هنگام بستن احرام، براى عمره تمتع، يا پس از بستن احرام حيض ببيند و وقت باقى باشد كه بعد از پاك شدن و غسل نمودن، اعمال عمره را انجام دهد، بايد صبر كند تا بعد از غسل اعمال را انجام دهد.

مسأله 87)

هر گاه پيش از بستن احرام، حيض ببيند و بداند كه قبل از روز نهم پاك نمى شود، در اين صورت حجّ تمتعش به حجّ افراد بدل مى شود و واجب است بعد از اعمال حج، عمره مفرده را نجام دهد، و همچنين اگر بعد از بستن احرام، خون ببيند و بداند كه پيش از روز نهم پاك نمى شود، بايد اول حجّ افراد را بجا آورد و بعد از آن عمره مفرده را انجام دهد.

مسأله 88)

اگر زن در حين طواف حيض شود، مشهور بين فقهاء اين است كه اگر حيض شده پيش از گذشتن از نصف طواف باشد، طوافش باطل ميشود، و چنانچه بعد از گذشتن از نصف طواف باشد، آنچه بجا آورده صحيح است، و واجب است بعد از پاكى و غسل نمودن، باقيمانده را بجا آورد، ولى احوط در هر دو صورت اين است كه بعد از پاك شدن، يك طواف كامل به نيت اعم از تمام و اتمام بجا آورد، به اين معنى كه چنين نيت كند كه اگر يك طواف كامل بر من واجب است، كه اين طواف است، و اگر بجا آورند كمبود طواف سابق بر من واجب است، هرمقدارى كه از اين طواف كمبود طواف سابق را تكميل مى كند، بكند و باقى مانده زيادى باشد، البته اين در صورتى است كه وقت گنجايش اين كار را داشته باشد، و در غير اين صورت سعى و تقصير نموده و براى حجّ محرم شود و لازم است پس از بازگشت از منى و قبل از طواف حجّ قضا طواف عمره را به نحوى كه گفته شد بجا

آورد.

مسأله 89)

هر گاه زن بعد از طواف و پيش از نماز آن يعنى بين طواف و نمازش حيض شود، طوافش صحيح است و نماز طواف را پس از پاكى و غسل و غسل بجا آورد، ولى اگر وقت نداشت و سعى و تقصير را بجا آورده و نماز طواف را پيش از طواف حجّ قضاء نمايد.

مسأله 90)

هرگاه زنى بعد از طواف و نمازش احساس كند كه حائض شده و نداند كه اول آمدن خون پيش از طواف و يا پيش از نماز طواف و يا بعد از نماز بوده طواف و نمازش صحيح مى باشد و اگر بداند كه پيش از نماز بوده و وقت تنگ باشد سعى و تقصير نمايد و نماز طواف را تا پس از پاكى به تأخير اندازد عمره اش صحيح است.

مسأله 91)

هرگاه زنى به مكه برسد و بتواند اعمال عمره را بجاى آورد ولى با علم و عمد بجا نياورد و حيض شود و وقت هم تنگ باشد ظاهراً عمره اش فاسد است و احتياط اين است كه عدول به حجّ افراد كند و حجة الاسلام را كه به ذمه اش باشد در سال آينده انجام دهد.

مسأله 92)

طواف مستحبى را مى تواند بدون طهارت انجام داد و طهارت در آن شرط نيست ولى نمازمستحبى بدون طهارت باطل است مثل نماز طواف واجب.

مسأله 93)

كسى كه وضوء يا غسل جبيره انجام دهد ميتواند طواف كند و طوافش صحيح است وهمچنين كسى كه وظيفه اش تيمم باشد طوافش با تيمم صحيح است و ميتواند نماز طواف را خودش بخواند و هم نائب بگيرد.

مسأله 94)

كسى كه اسهال باشد مقتضاى احتياط واجب اين است كه خودش طبق وظيفه خويش تحصيل طهارت كند و طواف نمايد و نائب بگيرد و نماز طواف را هم خودش بخواند و هم نائب بگيرد.

مسأله 95)

زنى كه مستحاضه به استحاضه قليله باشد براى هركدام از طواف و نماز طواف جداگانه وضو بگيرد و اگر استحاضه متوسطه باشد يك غسل مى كند و بارى هر كدام از طواف و نماز طواف وضوء جدا گانه مى گيرد.

اگر استحصاضه اش كثيره باشد بايد براى هركدام از طواف و نمازطواف غسل كند و وضو بگيرد.

3_ طهارت از خبث
مسأله 96)

شرط سوم از شرائط طواف، طهارت از خبث مى باشد يعنى طواف بايد با بدن و لباس طاهر صورت بگيرد و اگر بدن يا لباس نجس باشد بنابر احتياط طواف باطل است.

مسأله 97)

اگر خون كمتر از درهم باشد در نماز بخشوده است ولى بنابر احتياط در طواف بخشوده نيست.

مسأله 98)

خون و خونابه زخم و دمل كه اجتناب از آن سخت باشد و مشقت داشته باشد در طواف چه در بدن باشد يا لباس، مانعى ندارد.

همچنين حمل متنجس در طواف مانعى ندارد و هرچيزى كه در نماز ساتر نيست مثل هميان و كلاه و جوراب نجس در طواف اشكالى ندارد.

مسأله 99)

هرگاه طواف كننده، نجاست لباس يا بدن را نداند و بعد از فراغ از طواف، بداند كه در هنگام طواف بدن يا لباسش نجس بوده طوافش صحيح است، وهمچنين در نماز طواف هرگاه نجاست را پيش از فراغ از نماز نداند، نمازش صحيح است.

مسأله 100)

هرگاه نجاست بدن يا لباس را فراموش كند و طواف نمايد و بعد از طوافش يادش بيايد، طوافش صحيح است، ولى احتياط استحبابى در اعاده طواف است

مسأله 101)

هرگاه نجاست را فراموش كند و بعد از نماز طواف يادش بيايد، بايد نماز طواف را اعاده كند.

مسأله 102)

هرگاه نجاست بدن يا لباس را نمى دانسته و در حين طواف متوجه آن شود و يا اينكه نجاست در حين طواف به لباس يا بدنش برسد، اگر جامه پاك همراه داشته باشد بايد فوراً آن را عوض كند و طواف را به اتمام رساند و اگر جامه پاك همراه نداشته باشد واين اتفاق بعد از اتمام شوط چهارم باشد، طواف را قطع نموده و بعد از ازاله نجاست باقيمانده طواف را انجام دهد، و اگر علم به نجاست يا حدوثش پيش از اتمام شوط چهارم باشد، بايد باز هم طواف را قطع كند ونجاست را ازاله نمايد، و بنابر احتياط يك طواف كامل به قصد تام يا اتمام انجام دهد. به اين معنا كه اگر وظيفه اش طواف كامل باشد اين طواف كامل، و اگر وظيفه اش اتمام طواف سابق باشد، چند شوط اين طواف، متمم آن و بقيه زائد و لغو باشد.

4_ ختنه براي مردان
مسأله 103)

در طواف براى مردان، مختون بودن شرط است بلكه طفل مميز اگر احرام را خودش انجام دهد بايد مختون باشد، و اگر مميز نباشد يا احرامش را ولى انجام د هد اعبتار ختان در او ثابت نيست، اگر چه احوط است.

مسأله 104)

هرگاه محرم ختنه نشده بالغ يا طفل مميز باشد وطواف نمايد طوافش باطل است، و اگر طواف را ختنه شده اعاده نكند، مانند كسى خواهد بود كه طواف را ترك كرده باشد و احكام آينده بر او جارى خواهد شد.

مسأله 105)

هرگاه مكلف ختنه نشده مستطيع شود واجب است اول خود را ختنه كند و بعد به حجّ برود، و اگر جمع بين هردو در يك سال ممكن نباشد، اگر چه از جهت ضيق وقت باشد بايد خود را ختنه كند و حجّ را در سال آينده انجام دهد، و اگر ختنه كردن براى او مشقت يا ضرر كلى داشته باشد بايد حجّ را بجا آورد ولى احتياط اين است كه عمره و حجّ شخصاً طواف نموده و براى طواف نائب هم بگيرد ولى نماز طواف را خودش انجام دهد و احتياط استحبابى اين است كه نماز طواف را نائب نيز بخواند.

واجبات طواف

مسأله 107)شش چيز در طواف واجب است:
1_ از برابر حجر الاسود شروع كند

1 - آنكه از محاذى حجر الاسود شروع كند، و احوط و اولى اين است كه تمام بدن خود را به تمام حجر الاسود بگذارند، و براى اين احتياط همين مقدار كفايت مى كند كه قبل از حجر الاسود بايستد و نيت نمايد كه طواف را از جايى كه محاذى واقعى حجر الاسود مى باشد، بجا مى آورم و زياده بر آن مقدمه علميه باشد، به اين معنى كه وقتى از جلوتر شروع كرد علم پيدا مى كند كه اولين جزء طوافش با اولين جزء حجر الاسود محاذى و برابر شده است.

2_ هر دور به حجر الاسود ختم كند

2 - هر شرط و دورى به حجر الاسود ختم شود در شوط آخر احتياطاً قدرى از حجر الاسود بگذرد و زيادى را مقدمه علميه حساب كند.

3_ كعبه را در طرف چپ خود قرار دهد
اشاره

3 - آنكه كعبه را در جميع احوال طواف طرف چپ خود قراردهد، و ظاهر اين است كه ميزان در قادر دادن كعبه طرف چپ صدق عرفى است و از طواف نمودن پيغمبر اكرم (ص) سواره اين مطلب به خوبى آشكار مى شود.

مسأله 108)

در عصر حاضر كه به جهت كثرت حجاج، در طواف از دحام زياد است حاجى بايد در هنگام طواف از بوسيدن اركان يا خانه كعبه صرف نظر كند زيرا در وقت بوسيدن رو به كعبه مى شود و اگر به همان حالت، مقدارى از طوافش واقع شود طوافش باطل مى شود و بوسيدن مستحب، سبب بطلان طواف مى شود.

مسأله 109)

حاجى در هنگام مسيرى را اختيار كند كه اختيار خود حركت نمايد و اگر با فشار جمعيت اختيار از او سلب شود و رفتنش به اراده خودش نباشد طوافش باطل مى شود

4_ حجر اسماعيل را داخل مطاف قرار دهد

4 - آنكه حجر اسماعيل را داخل مطاف قرار دهد، به اين معنى كه دور حجر اسماعيل بگردد و داخل حجر نشود.

5_ طواف بايد بيرون از خانه كعبه باشد

5 - آنكه طواف كننده از بيرون دور خانه خدا طواف كند نه درون خانه خدا و دور تا دور خانه خدا بطور شيب بنائى كه به آن شاذروان مى گويند طواف كننده نبايد روى آن راه برود و اگر روى آن راه برود طوافش باطل است.

6_ هفت دور پي در پي باشد

6 - آنكه هفت دور متوالى پى در پى دور خانه خدا بچرخد و كمتر از هفت دور كافى نيست و عمداً هم اگر بيش از هفت دور طواف كند، طوافش باطل است. چنانچه خواهد آمد

احكام طواف

اشاره

6 - آنكه هفت دور متوالى پى در پى دور خانه خدا بچرخد و كمتر از هفت دور كافى نيست و عمداً هم اگر بيش از هفت دور طواف كند، طوافش باطل است. چنانچه خواهد آمد.

مسأله 110)

مشهور بين فقها اين است كه طواف بايد بين مقام ابراهيم (ع) و خانه خدا باشد يعنى از هر طرف اين مسافت در نظر گرفته شود و مسافت آن بيست و شش و نيم تقدير شده است و نظر به اين اينكه حجر اسماعيل داخل مطاف است و خود بيست ذراع مى باشد پس در طرف آن بيش از شش و نيم ذراع نبايد دور شود.

اشكالى نيست كه عمل به قول مشهور موافق احتياط مى باشد و در حال اختيار مراعات شود ولى اگر ازدحام زياد باشد كه طواف در محدوده مذكور در معرض اين باشد كه حركت و دور زدن اختيارى از انسان سلب شود طواف كردن از خارج محدوده جائز بلكه متعين است

مساله 111)

هرگاه طواف كننده از مطاف بيرون رفته و وارد كعبه شود طوافش باطل و اعاده آن لازم است ولى اگر اين كار بعد از تجاوز نصف طواف باشد بهتر است طولف را تمام كند سپس اعاده نمايد.

مسأله 112)

اگر هنگام طواف روى شاذروان رفت، آن مقدار از طواف كه روى شاذروان بوده باطل است و احتياط اين است كه آن مقدار را كه روى شادروان رفته اعاده كند وطواف را تمام نمايد و بعد اصل طواف را اعاده كند و احتياط اين است كه هنگام طواف دست خود را در طرف شذروان به ديوار كعبه يا اركان آن دراز نمايد.

مسأله 113)

هرگاه طواف كننده به حجر اسماعيل برود شوطى كه رفتن در جر در آن بوده باطل و لازم است اعاده شود و بهتر اين است كه طواف را تمام نموده سپس اعاده كند و بنابر احتياط بالارفتن بر ديوار حجر در حكم رفتن در حجر است، و احوط اين است كه در حال طواف دست بر ديوار حجر نگذارد.

مسأله 114)

هرگاه طواف كننده پيش از تجاوز از نصف طواف، از مطاف بدون عذر خارج شود، اگر موالات عرفيه از او فوت شود طوافش باطل و اعاده اش لازم است، و اگر موالات فوت نشود يا خروج بعد از تجاوز نصف باشد، احتياط اين است كه آن طواف را تمام نموده سپس اعاده كند.

مسأله 115)

اگر در اثناء طواف حدثى از سر زند جائز است بيرون رود و تطهير نموده بر گردد و طواف خود را تمام كند همچنان كه گذشت و همچنين است بيرون رفتن براى تطهير بدن يا لباس.

مسأله 116)

اگر زنى هنگام طواف حيض شود واجب است طواف را قطع نموده فوراً از مسجد خارج شود و حكم او در مسأله "88" گذشت.

مسأله 117)

اگر طواف كننده جهت حدوث مرض مثل در دل و درد سر و مانند آن ناچار از مطاف خارج شود، اگر قبل از اتمام شوط چهارم باشد، طوافش باطل و اعاده لازم است. و اگر بعد از آن بوده احتياط اينست كه براى اتمام آن نائب بگيرد و بعد از زوال عذر، باقيمانده را انجام دهد و اصل طواف را اعاده كند.

مسأله 118)

طواف كننده مى تواند جهت عيادت مريض يا حاجت خصوصى خودش يا برآوردن حاجت برادر مؤمن خود از مطاف بيرون رود، ولى اگر يك يا دو شوط طواف واجب را انجام داده باشد، بعد از برگشتن بايد طواف را اعاده كند، و اگر بيرون رفتنش بعد از شوط سوم باشد احتياط اين است كه يك طواف كامل بقصد اعم از تمام يا اتمام بجا آورد.

مسأله 119)

نشستن هنگام طواف جهت استراحت و رفع خستگى جائز است ولى بايد به اندازه اى نباشد كه موالات عرفيه از بين برود كه در اين صورت طوافش باطل شده بايد از سر بگيرد.

مسأله 120)

اگر مقدارى از طواف را سهواً كم كند، اگر پيش از فوت موالات يادش آمد، و از مطاف بيرون نرفته باشد فرموش شده يك شوط باشد، يك شوط را بجا آورد و طوافش صحيح است.

مسأله 121)

اگر يك شوط را فراموش كند و يادش نيايد، تا اينكه به وطن مراجعه كند و سپس يادش بيايد بايد شخصى را نائب بگيرد كه آنرا به نيابت او انجام دهد، و اگر فراموش شده دو يا سه شوط باشد بايد بر گردد و شخصا انجام دهد و احوط اين است كه بعد از آن طواف را اعاده كند و نماز طواف را نيز احتياطاً بخواند.

مسأله 122)

اگر طواف خود را از روى سهو، بيشتر از هفت شوط بنمايد پس اگر زيادى كمتر از يك شوط باشد، آن را رها كند و نماز طواف را بخواند طوافش صحيح است و اگر زيادى يك شوط يا دو شوط باشد، احتياط اين است كه باقى آن را تا يك طواف كامل شود به قصد قربت مطلقه انجام دهد و چهار ركعت نماز طواف را نيز به قصد قربه مطلقه بخواند

شك در عدد دور ها (اشواط)

مسأله 123)

هرگاه بعد از اتمام و تجاوز از محل شك كند كه ايا طوافم هفت شوط يا كمتر يا بيشتربوده اعتنا به شك خود ننمايد مثلا اينكه بعد از داخل شدن به نماز طواف شك كند كه هفت شوط گردش نموده يا شش شوط يا هشت شوط به ان اعتنا نكند.

مساله 124)

هرگاه برابر حجرالاسود برسد و شك كند كه همين شوط هفتم بود يا هشتم بنا را بر هفت بگذارد و طوافش صحيح است.

مساله 125)

در غير شك بين 7 و 8 كه بيان شد طواف فريضه شك بردار نيست. پس اگر انسان در عدد شوطها شك كند طوافش باطل است و بايد آن را از اول اعاده كند، ولى در شك بين 7 و 8 پيش از رسيدن به حجر الاسود در شوط اخير مقتضاى احتياط اتمام آن و اعاده اصل طواف است.

مسأله 126)

طواف كننده ميتواند بر رفيق و همراه خود در حفظ شماره شوط اعتماد كند درصورتيكه رفيق او يقين به عدد اشواط داشته باشد مثلاً اگر رفيق مى گويد اين شوط ششم است يك شوط ديگر طواف مى كند و طوافش صحيح است

مسأله 127)

هرگاه در طواف مستحبى شك كند بنا را بر كمتر بگذارد و طوافش صحيح است

ترك يا فراموش كردن طواف

مسأله 128)

هرگاه طواف عمره تمتّع را عمدا ترك كند چه اينكه علم به وجوب آن داشته يا نداشته باشد و قبل از وقوف عرفات تدارك نتواند، عمره اش باطل مى شود و واجب است حجّ تمتّع را درسال آينده انجام دهد.

مسأله 129)

اگر طواف را عمدا ترك كند عمره اش باطل مى شود و احرامش نيز محكوم به بطلان است ولى احتياط اين است كه عدول به حجّ افراد نمايد و اعمالش را تمام كند.

مسأله 130)

هرگاه طواف حجّ را عمدا ترك كند حجّش باطل مى شود و بايد حجّ را در سال آينده بجا آورد و اگر ترك آن از جهت جهل به حكم باشد يك شتر كفاره هم بدهد.

مسأله 131)

هرگاه از روى فراموشى طواف را ترك كند بعد از آنكه يادش آمد بايد تدارك كند و اگر وقتش گذشته باشد بايد قضا نمايد و حجّش محكوم به صحت مي باشد و احتياط اينست كه بعد از قضا نمودن طواف، سعى را نيز بجا آورد.

مسأله 132)

هر گاه طواف را فراموش كند و بعد از برگشتن به وطن يادش بيايد حجّش صحيح است و بايد كسى را نائب بگيرد تا طوافش را بجا آورد و احوط اين است كه نائب بعد از طواف سعى را نيز به نيابت انجام دهد.

مسأله 133)

هرگاه طواف را فراموش كند و به وطن بر گردد و مواقعه با اهلش بنمايد و بعد يادش بيايد اگر فراموش شده طواف حجّ باشد يك گوسفند قربانى كفاره به منى بفرستد، و اگر فراموش شده طواف عمره باشد گوسفند كفاره را به مكه بفرستد.

مسأله 134)

هرگاه طواف را فراموش كند و وقتى يادش بيايد كه قضايش ممكن باشد با همان احرام قضايش را انجام دهد ولى اگر از مكه خارج شده باشد و يا يك ماه يا بيشتر گذشته باشد بايد براى داخل شدن به مكه احرام ببندد و با همان احرام قضاء طواف را انجام دهد.

مساله 135)

زن و بوى خوش بر فراموش كننده طواف بر حرمت باقى ميماند تا اينكه خودش درصورت امكان يا نائبش طواف را انجام دهد.

مساله 136)هر گاه به جهت مرض يا شكستگى نتواند طواف را انجام دهد بايد از ديگرى كمك بگيرد اگر چه به سوار شدن بر دوش اوباشد و اگر به كمك ديگرى نيز نتواند طواف را انجام دهد بايد نائب بگيرد.

3_ نماز طواف

مسأله 137)

واجب سوم از واجبات عمره تمتّع دو ركعت نماز طواف است كه مثل نماز صبح مى باشد و جائز است كه مخفى يا بلند بخواند.

مساله 138)

واجب است نماز طواف را پشت مقام حضرت ابراهيم نزديك به ان بخواند و در صورت ازدحام و عدم امكان احتياط اين است كه پشت مقام با مراعات الاقرب فالاقرب انجام دهد.

مسأله 139)

نماز طواف مستحب را در هر نقطه از مسجد كه بخواند صحيح است.

مسأله 140)

كسى كه عمدا نماز طواف را نخواند حجّش باطل است زيرا بدون نماز طواف سعى باطل است.

مسأله 141)

نماز طواف بايد بعد از طواف فوراً خوانده شود و تاخير در آن به نحوى كه در عرف گفته شود بين طواف و نماز فاصله انداخته جائز نيست.

مسأله 142)

اگر نماز طواف را فراموش كند و بعد از سعى بين صفا و مروه يادش بيايد بايد فورا به مقام ابراهيم بر گردد و نماز طواف را بخواند و اعاده سعى واجب نيست اگر چه احوط است.

مسأله 143)

هرگاه در حين سعى يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده بايد برگردد و نماز طواف را بخواند سپس از جايى كه سعى را قطع نموده شروع كند و به اتمام رسانده و سعيش صحيح است.

مسأله 144)

اگر بعد از خروج از مكه يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده اگر مشقت ندارد بايد برگردد و نماز را در مقام ابراهيم بخواند و اگر مشقت دارد، و در همانجا كه يادش آمده بخواند.

مسأله 145)

اگر نماز طواف را از جهت نادانى و جهالت نخوانده، مثل كسى كه آن را فراموش كرده باشد و تفصيل گذشته مى آيد و فرق بين جاهل قاصر و مقصر نيست.

مسأله 146)

هرگاه نماز طواف را فراموش كند و بميرد بر ولى لازم است كه آن را قضاء نمايد.

مسأله 147)

هرگاه قرائت نماز گزار غلطى نداشته باشد در صورتى كه نتواند آن را درست كند، نمازش مثل بقيه نمازها صحيح است.

اگر قدرت به تصحيح قرائت داشته باشد واجب است آن را تصحيح كند، و اگر در اين كار اهمال و سهل انگارى نمود تا وقت ضيق شد، احوط اين است كه خودش نماز طواف را بخواند و نائب نيز بگيرد.

مسأله 148)

هرگاه نداند قرائتش غلط دارد و در ندانستن خود معذور باشد و نماز طواف را بخواند و بعد از آن بفهمد كه قرائتش درست نيست نمازش محكوم به صحت است و محتاج به اعاده نيست، ولى اگر معذور نبوده و در تعليم سهل انگارى و مسامحه كرده لازم است پس از تصحيح قرائت نماز را اعاده كند و حكمش مثل كسى است كه نماز طواف را فراموش كرده باشد.

4_ سعى بين صفا و مروه

مسأله 149)

بعد از فراغ از نماز طواف واجب است هفت شوط بين صفا و مرده سعى "گردش" نمايد، و آن يكى از اركآن است كه اگر عمدا ترك شود حجّ باطل است چه اينكه علم به وجوبش داشته باشد ياجاهل باشد.

مسأله 150)

سعى بين صفا و مرده عبادت است و در آن قصد قربت معتبر است و بهتر است در صفا بايستد و چنين نيت كند: "فهت شوط سعى مى كنم بين صفا و مرده از جهت فمره تمتّع از فرض حجةالاسلام قربة الى الله تعالى و اگر در حجّ باشد بگويد: حجّ تمتّع از فرض حجة الاسلام".

مسأله 151)

طهارت از حدث يا خبث در سعى معتبر نيست، ولى سعي با طهارت افضل است.

مسأله 152)

اگر سعى را قبل از طواف يا نماز آن، عمدا بجا آورد بايد آن را بعد از نماز طواف اعاده كند، و اگر طواف يا نماز طواف را فراموش كند و سعى را بجا اورد حكم آن گذشت.

مسأله 153)

بعد از نيت نمودن در صفا رفتن بسوى مروه را شروع كند همين كه به مروه رسيد يك شوط تحقق پيدا مى كند و از آنجا بطرف صفا ميرود و هنگامى كه به صفا رسيد، دو شوط تحقق پيدا ميكند ووقتى كه در دفعه دوم به مروه رسيد سه شوط حساب ميشود و دفعه ديگرى كه به صفا رسيد، چهار شوط تكميل شده و ديگر بار كه به مروه برسد، پنج شوط ميشود و در مرتبه ديگرى كه به صفا برسد شش شوط تحقق پيدا كرده و وقتى كه به مروه رسيد شوط هفتم تكميل مى شود.

مسأله 154)

سعى را نمى شود از مروه شروع كند و اگر چنين كند، سعى باطل است و بايد از صفا شروع كند و فرق نيست در بطلان سعى بين صورت عمد و جهل، و بايد هر مقدار شوط را كه انجام داده الغا كند و از صفا شروع نمايد.

مسأله 155)

در سعى پياده رفتن افضل است و سواره رفتن نيز جايز است چه بر حيوان باشد يا چرخ كه در آنجا متداول است.

مسأله 156)

در هنگام رفتن از صفا بايد روبروى مروه برود و در رفتن از مروه به صفا بايد رو به صفا برود و اگر به نحو عقب گرد برود باطل است و اگر به چرخ يا حيوان سوار شود نيز بايد در رفتن به سوى مروه رو به مرو و در رفتن به صفا رو به صفا باشد و اگر به چرخ سوار شود و در رفتن به سوى مروه پشت به مروه باشد و در رفتن به صفا پشت به آن باشد سعى باطل است.

مسأله 158)

نشستن در صفا يا مروه جهت استراحت و رفع خستگى اشكالى ندارد و همچنين نشستن بين صفا و مروه جائز است و احوط اين است كه در صورت عدم خستگى از نشستن بين صفا و مروه خود دارى كند.

مسأله 158)

سعى بين صفا و مروه از اركان حجّ است و اگر آنرا عمداً با علم يا جهل به حكم، تا زمانى كه تداركش پيش از وقوف به عرفات ممكن نباشد، ترك كند، حجّش باطل است و در سال آينده بايد حجّ نمايد.

مسأله 159)

هر گاه سعى از روى فراموشى ترك شود، هر وقت كه يادش بيايد بايد بجا آورد، اگر چه بعد از فارغ شدن از اعمال حجّ باشد، و اگر شخصاً نتوانست يا برايش حرجى باشد، بايد نائب بگيرد و حجّش محكوم به صحّت مى باشد.

مسأله 160)

هر گاه انسان شخصاً، پياده و يا سواره نتواند سعى را انجام دهد، بايد نائب بگيرد و در صورتى كه نائب انجام بدهد، حجّش صحيح است.

مسأله 161)

بعد از طواف و نماز آن بنابر احتياط، بلافاصله سعى را انجام دهد و اگر گرما شدت داشته باشد و يا خسته شده باشد، تأخير انداختن آن تا سرد شدن هوا بلكه تا شب جائز است و امّا تا فردا تأخير آن بدون عذر جائز نيست.

مسأله 162)

زياد نمودن در سعى، از روى علم و عمد، موجب بطلان سعى مى باشد مثل طواف: ولى اگر از روى جهل به حكم، زياد نموده باشد سعيش صحيح است، اگر چه احتياط در اعاده است.

مسأله 163)

كسى كه از روى جهل به حكم، معتقد باشد كه رفتن و برگشتن، يك شوط حساب مى شود و چهارده مرتبه سعى نموده باشد، هفت مرتبه آن صحيح و هفت مرتبه ديگر زيادى و ملغى است.

مسأله 164)

هر گاه از روى خطا، در سعى خود زيادى نمود سعيش صحيح است و زيادى ملغى مى باشد، ولى اگر زيادى يك شوط باشد، مستحب است شش شوط ديگر بر آن بيفزايد تا يك سعى كامل غير از سعى اول شود و ختم سعى دوم به صفا خواهدبود.

مسأله 165)

اگر زيادى خطا، پيش از يك شوط باشد مى تواند آن را ملغى كند و دست بردارد و اتمام نمودن آن تا هفت شوط، به قصد رجا و احتمال مطلوبيت مانعى ندارد.

مسأله 166)

هرگاه عمداً با علم به حكم و يا جهل به آن، از سعى خود كم كند و تا پيش از وقوف به عرفات تدارك نتواند، حجّش فاسد شده و لازم است سال بعد اعاده نمايد، و اقوى اين است كه احرامش نيز باطل مى شود، ولى احوط و اولى اين است كه عدول به حجّ افراد نموده و با نيت اعم از حجّ و عمره مفرده تمامش نمايد.

مسأله 167)

هرگاه كمبود سعى از روى فراموشى و بعد از شوط چهارم باشد، واجب است هر وقت يادش بيايد، اگر چه بعد از فراغت از اعمال حجّ باشد، تدارك نمايد و در صورتى كه خودش تدارك نتواند يا تداركش سخت و دشوار باشد، واجب است نائب بگيرد چه در راه مراجعت به وطن باشد و يا به وطن رسيده باشد، و احتياط اين است كه نائب يك سعى تمام، به قصد اتمام يا تمام انجام دهد يعنى قصدش اين باشد كه اگر منوب عنه مشغول الذّمه به يك سعى كامل است، اين سعى كامل و اگر مشغول الذمه به چند شوط باشد، اين چند شوط متمّم سعى او باشد.

مسأله 168)

اگر فراموش شده، پيش از شوط چهارم باشد مثلاً اينكه چهار شوط را فراموش كرده باشد، احوط اين است كه يك سعى كامل انجام دهد به قصد تام يا اتمام، و اگر مراجعتش غيرممكن باشد يا دشوار، نائب بگيرد و او نيز هفت شوط سعى به قصد تمام يا اتمام دهد و اگر ماه ذيحجّه گذشته باشد در سعى نيت قضا نمايد.

مسأله 169)

هر گاه از روى فراموشى مقدارى از سعى را درعمره تمتّع كم نمود و به اعتقاد اينكه از سعى فارغ شده با عيالش نزديكى كند يا ناخن بگيرد و يا موى خود را بچيند، بايد يك گاو كفّاره بدهد و واجب است سعى را چنانچه گفته شد تمام كند.

شك در عدد اشواط سعى

مسأله 170)

شك در عدد اشواط سعى، بعد از تقصير اعتبار ندارد. ولى عده اى ازفقهاء گفته اند كه شك در عدد اشواط، بعداز شك در عدد اشواط، بعد ازسعى، اگرچه پيش از تقصير باشد به آن اعتنا نمى شود اگر از مسعى خارج شده باشد، ولى احتياط اين است كه به اين شك اعتنا كند، مثلاً به اعتقاد اينكه هفت شوط تمام شده از مسعى خارج شود و پيش از تقصير، شك كند كه همين شوط هفتم بود يا پنجم، بايد سعى را از سر بگيرد.

مسأله 171)

هرگاه در مروه شك كند كه همين شوط را كه انجام داده هفتم است يا نهم، به شك خود اعتنا نكند و سعيش صحيح است، و اگر همين شك پيش از رسيدن به مروه عارض شود سعيش باطل است و بايد به صفا برود و سعى را از سر بگيرد.

مسأله 172)

شك در عدد اشواط سعى، مثل شك در عدد اشواط سعى، مثل شك در عدد اشواط طواف، موجب بطلان سعى مى باشد، پس حاجى بايد شمار شوطهاى سعى را با انگشت يا چيز ديگر ضبط كند تا مبتلى به اعاده نشود.

5_ تقصير

مسأله 173)

بعد از هفت شوط سعى بين صفا و مروه، واجب است تقصير نمايد، يعنى گرفتن مقدارى از ناخن دست يا پا يا چيدن مقدارى از موى سر يا ريش يا سبيل، و قصد قربت در آن واجب است و بهتر است چنين نيت كند: "تقصير مى كنم از جهت عمره تمتّع از فرض حَجَّةُالاسلام قربةً الى اللّه".

مسأله 174)

كندن مو در تقصير كفايت نمى كند.

مسأله 175)

بيرون آمدن از احرام عمره تمتّع بايد به تقصير باشدو تراشيدن سر،عوض تقصير كافى نيست بلكه حرام و موجب كفاره است و كفاره آن يك گوسفند است و احتياط اين است كه اگر جهلا نيز سر خود را بتراشد، گوسفند كفاره دهد.

مسأله 176)

هر گاه بعد از سعى و پيش از تقصير با زنى نزديكى كند، بنابر احتياط بايد شتر كفّاره بدهد و در صورت عجز، يك گاو و در صورت عجز از آن يك گوسفند و فرق بين عالم به حكم و جاهل نيست .

مسأله 177)

تقصير پيش از اتمام سعى، حرام و موجب كفاره است .

مسأله 178)

بعد از تمام شدن سعى، تقصير واجب است ولى تأخير آن تا پيش از احرام حجّ جائز است و مكانش نيز اختصاص به مروه ندارد و مى تواند در مروه يا منزل و يا جاى ديگر انجام دهد.

(مسأله 179): هرگاه تقصير را عمدا ترك كند تا براى حجّ احرام ببندد، عمره اش فاسد و باطل خواهد بود و ظاهر اين است كه حجّ تمتعش بدل به حجّ افراد مى شود و لازم است بعد از حجّ عمره مفرده بجا آورده و احتياط اين است، كه حجّ تمتّع را در سال بعد انجام دهد.

(مسأله 180): هرگاه بعد از سعى تقصير را فراموش كند و احرام حجّ را ببندد و يادش بيايد، عمره اش صحيح است و احتياطا يك گوسفند كفّاره بدهد.

مسأله 181)

همينكه محرم در عمره تمتّع تقصير نموده آنچه به جهت احرام بر او حرام بر او حرام شده بود حلال ميشود، بجز سر تراشيدن كه مى آيد.

مسأله 182)

هرگاه عمره تمتّع را در ماه شوال بجا آورد، تا زمانى كه سى روز از عيد فطر نگذشته باشد، تراشدن سر جائز است، و اما بعد ا ز سى روز، احتياط اين كه سر را نتراشد، و اگر از روى عمد و علم بتراشد احتياط اين است كه يك گوسفند كفّاره بدهد.

مسأله 183)

طواف نساء در عمره تمتّع واجب نيست وبجا آوردن ان به قصد رجاء اشكال ندارد.

اعمال حجّ

1_ احرام

اشاره

در مسأله دوم اعمال حجّ را به طور اجمالى بيان كرديم كه چهارده چيز بر حاجى واجب است.

مسأله 184)

از واجبات حج، اول احرام بستن است و بهترين وقت ان روز ترويه (هشتم ذى الحجّه) است، اگر چه تأخير آن تا وقتى كه وقوف اختيارى عرفه فوت نشود جائز است.

مسأله 185)

تقدين احرام حجّ تا سه روز جائز است، خصوصا براى مريضان و اشخاص پير كه از ازدحام بترسند، و اين افراد پيش از خروج عموم حجاج، احرام ميبندند و به عرفات مى روند.

مسأله 186)

هرگاه احرام حجّ را از روز ترويه تأخير كند جائز است، ولى نبايد به قدرى تأخير كند كه وقوف اختيارى عرفه را درك نكند.

مسأله 187)

احرام حج، در كيفيت و واجبات و محرمات، مانند احرام عمره است وفرق بين هر دو تنها در نيت مى باشد و بهتراست به اين نحو نيت كند: (( احرام مى بندم از جهت حجّ تمتّع ازفرض حَجَّة الا سلام قربةً الى اللّه لَبَّيكَ اَللّهُمّ لَبَّيكَ، لَبَّيكَ لاشريكَ لَكَ لَبَّيكْ واحوط والى اضافه نمودن اين جمله است : اِنَ الْحَمْدَ وَالنَّعْمَةَ لَكَ، وَالْمُلْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيك)).

مسأله 188)

مكّه فعلا توسعه يافته و بزرگ شده است و احرام بايد از مكّه قديمه بسته شود، و افضل احرام بستن در مسجدالحرام است و مستحب است در مقام ابراهيم يا حجر اسماعيل دو ركعت نماز بخواند و احرام ببندد.

مسأله 189)

كسى كه احرام حجّ را از روى علم و عمد ترك كند واجب است تداركش نمايد، و اگر پيش از وقوف به عرفات، امكان تدارك پيدا نكند، حجّش فاسد است و لازم در سال بعد، اعاده حجه الاسلام نمايد.

مسأله 190)

حاجى وقتى كه احرام حجّ را بست، احتياط اين است كه پيش از رفتن به عرفات، طواف مستحبى نكند، و اگر طواف نمود احوط اين است كه تلبيه را تجديد كند.

2_ وقوف در عرفات

مسأله 191)

واجب دوم از واجبات حجّ تمتّع وقوف (بودن) درعرفات است با قصد قربت، وبهتر است بگويد: (( مى باشم در اين مكان از هنگام زوال تا غروب شرعى از جهت حجّ تمنع از فرض حجه الاسلام قربه الى الله)). ومراد از وقوف، بودن در عرفات است چه ايستاده باشد يا بنشيند يا حركت كند و يا سواره باشد.

مسأله 192)

براى صحراى عرفات، حدودى معين شده كه نام آنها بطن عرنه، ثويه، نمره تا ذى المجاز و از مأزمين تا اخر موقف مى باشد و اين حدود از موقف خارج است و توقف در آنجا كفايت نمى كند، و شناخت آن حدود توسط اهل خبره وساكنين مكه، تحقق پيدا مى كند.

مسأله 193)

جبل رحمت در موقف، داخل است ولى وقوف بالاى كوه مكروه ميباشد و مستحب است در دامنه كوه، طرف چپ آن وقوف كند.

مسأله 194)

وقوف در عرفات بايد از روى اختيار باشد، پس اگر در تمام وقت، خواب يا بيهوش يا غافل باشد وقوف تحقق پيدا نكرده است، ولى اگر بعد از زوال قصد وقوف بيمايد و بعد از آن به خواب رود يا بيهوش يا غافل شود، وقوفش صحيح است.

مسأله 195)

مقتضاى احتياط اين است كه شخص مختار از اول شمس، تا غروب شرعى در عرفات باشد، اگر چه تأخير از اول زوال تا مقدار يك ساعت جائز است.

مسأله 196)

اگر حاجى اختياراً تيم ساعت قبل از غروب به عرفات بيايد، حجّش صحسح است ولى از جهت تأخير انداختن وقوف، گناهكار مى باشد.

مسأله 197)

معلوم شد كه وقوف اختيارى در عرفات، از زوال تا مغرب شرعى مى باشد، واگر كسر ازجهت اضطرار يا نسيان يا جهل يا عذر ديگر، نتواند آن را درك كند واجب است بر او وقوف اضطرارى و آن وقوف در عرفات، پاره اى از شب عيد مى باشد و حجّش صحيح است و اگر آنرا عمدا ترك كند، حجّش فاسد است.

مسأله 198)

اگر حاجى وقوف اختيارى و اضطرارى عرفه را جهت عذرى درك نكند ولى وقوف در مشعر الحرام را درك كند، حجّش صحيح است.

مسأله 199)

كوچ كردن از عرفات، پيش از غروب شمس از روى علم وعمد حرام است ولى موجب بطلان حجّ نيست، پس اگر پشيمان شود و برگردد چيزى بر او نيست و اگر بر نگردد، يك شتر كفاره دهد و آن را در منى نحر كند، واگر قدرت نداشته باشد هجده روز روزه بگيرد، و احتياط اين است كه پى در پى باشد

مسأله 200)

هرگاه از جهت نسيان يا جهل به حكم، پيش از غروب عرفات كوچ كند و بعد از آن متوجه شود يا علم به حكم پيدا كند واجب است برگردد، واگر برنگردد بنابر احتياط كفاره بدهد، ولى اگر تا مغرب متوجه نشود ويا علم به حكم پيدا نكند، كفاره بر او نيست.

مسأله 201)

هرگاه هلال نزد قاضى اهل سنت ثابت شود و بر طبق آن حكم كند ودر نزد شيعه ثابت نشود، مبابعت آنها و وقوف با آنها و ترتيب جميع اثار ثبوت هلال بسبت به مناسك حج، واجب است و كفايت از حجه الاسلام مى كند و مخالفت با آنها حتى به عنوان احتياط جائز نيست، و در اين امر فرق بين علم به مخالفت حكم فاضى اهل سنت با واقع و شك به مخالفت نيست و در هر دو صورت حجّ از جهت تقيه صحيح است.

3_ وقوف در مشعر الحرام

مسأله 202)

واجب سوم از واجبات حجّ تمتع، وقوف در مشعرالحرام (مزدلفه) است وحدود آن از مأزمين (دوراه باريك) تاحياض تا وادى محسر مى تاشد و اين حدود، داخل در موقف نيست ولى در هنگام ازدحام و ضيق وقت، بلا رفتن تا مازمين جائزاست.

مسأله 203)

وقوف در مشعر الحرام نيز عبارت است و وقصد قربت در آن معتبر است واحوط اين است كه شب عيد را در مشعرالحرام با قصد قربت به روز برساند.

مسأله 204)

وقوف در مشعر الحرام از طلوع افتاب روز عيد قربان واجب است ولى آنچه ركن است وقوف مختصرى است كه اگر بين طلوعين وقوف نمود و سپس عمداً كوچ كرد حجّش صحيح است گرچه فعل حرامى بجا آورده است.

مسأله 205)

اگر حاجى وقوف بين طلوع فجر تا طلوع افتاب را اصلاً ترك كند، يعنى پيش از طلوع فجر عمدا از مشعر خارج شود، حجّش باطل است و باند در سال آينده حجّ را انجام دهد، ولى زنان و كودكان و مريضان و پيرمردان و شخصى كه از دشمن ميترسد، از اين حكم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از دشمن ميترسد، از اين حكم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از مقدارى وقوف نمودن در شب عيد، پيش از طلوع فجر به سوى منى كوچ كنند.

مسأله 206)

هرگاه حاجى در شب عيد در مزدلفه (مشعرالحرام) وقوف نمايد و ا ز جهت ندانستن حكم مسأله پيش از طلوع فجر كوچ كند، ظاهراً حجّش صحيح است و يك گوسفند كفاره بدهد.

مسأله 207)

كسى كه از جهت فراموشى يا جهل يا عذر ديگرى، نتواند وقوف اختيارى بين طلوعين را در مزدلفه (مشعر الحرام) درك كند، واجب است وقوف اضطرارى بنمايد و ان، وقوف مختصرى است بين طلوع شمس و ظهر روز عيد، و اگر عمدا آنرا ترك كند حجّش فاسد است.

مسأله 208)

وقوف در عرفات و مشعر، هر كدام دو كدام دو قسم است (اختيارى و اضطرارى) پس اگر مكلف، اختيارى هر دو را درك كند بدون شبهه، حجّش صحيح است و اگر هيچ يك از وقوف اختيارى و اضطراى عرفات و مشعر را درك نكند، حجّش باطل است و با همان احرام حج، عمره مفرده را انجام دهد و در صورتى كه استطاعتش باقى بماند و يا حجّ از سالهاى قبل برذمه اش مستقر باشد، سال بعد حجّ را بجا اورد.

مسأله 209)

هرگاه مكلف وقوف اختيارى عرفات و اضطرارى مشعر را درك كند، مثلا از ظهر روز نهم تا غروب در عرفات باشد و بين طلوع آفتاب روز عيد و ظهر، مقدارى در مشعر بماند حجّش صحيح است بلا اشكال، و همچنين حجّش صحيح است اگر درك كند وقوف اضطرارى عرفه و اختيارى مشعر و در اين دو صورت همچ شكى در صحت حجّ نيست.

مسأله 210)

هرگاه مكلف، وقوف اضطرارى عرفات و اضطرارى مشعر را درك كند حجّش صحيح است ولى احتياط اين است كه اگر استطاعتش باقى باشد يا حجّ بر ذمه اش از سالهاى قبل مستقر باشد، در سال آينده حجّ را انجام دهد

مسأله 211)

هرگاه مكلف، فقط وقوف اختيارى مشعر را درك كند و وقوف عرفات، حتى وقوف اضطرارى آن را درك نكند، حجّش صحيح است

مسأله 212)

هرگاه مكلف فقط وقوف اضطرارى مشعر را درك كند و وقوف عرفات مطلقا از او فوت شده باشد، بعيد نيست حجّش صحيح باشد ولى احتياط اين است كه بقيه اعمال را به قصد ما فى الذمه بجا آورد و حجّ را در سال آينده انجام دهد و حتى الامكان، اين احتياط ترك نشود.

مسأله 213)

هرگاه مكلف فقط وقوف اختيارى عرفه را درك كند و مشعر را اصلاً درك نكند، مشهور صحت حجّ است ولى اظهر بطلان است، مگر اينكه شب از مشعر عبور كرده باشد و ترك وقوفش در مشعر از جهت جهل به حكم يا موضوع باشد مثلاً اينكه نداند وجوب وقوف در مشعر را يا اينكه وجوب را بداند و نداند كه اينجا مشعر است و در اينجا بايد يك گوسفند كفاره دهد و حجّش صحيح است، و اگر از مشعر عبور نكرده باشد حجّش باطل است و منقلب ميشود به عمره مفرده، و اعمال عمره عمره مفره را انجام دهد.

مسأله 214)

هرگاه مكلف تنها وقوف اضطرارى عرفه را درك كند حجّش باطل است و بايد با همان احرام، عمره مفرده را انجام دهد و ملخص كلام اين است كه صور متصوره درك وقوف نه صورت است:

(1)درك وقوف اختيارى عرفات و مشعر.

(2)درك وقوف اختيارى عرفه واضطرارى مشعر.

(3)درك وقوف اختيارى مشعر و اضطرارى عرفه.

(4)درك تنها وقوف اضطرارى عرفه و مشعر.

(5)درك تنها وقوف اختيارى مشعر.

در اين پنج صورت حجّش بلا اشكال صحيح است.

(6)درك تنها وقوف اضطرارى مشعر، كه در اين صورت نيز بعيد نيست كه حجّش صحيح باشد، اگرچه احتياط در اعاده حجّ در سال آينده است.

(7)درك تنها وقوف اختيارى عرفه با عبور از مشعر در شب عيد، كه اقوى صحت حجّ است.

(8)درك وقوف اختيارى عرفه با عدم عبور از مشعر در شب عيد، كه در اين صورت حجّش باطل است.

(9)درك تنها وقوف اضطرارى عرفه كه در اين صورت نيز بودن شك، حجّش باطل است و بدل به عمره مى شود.

4_ رمى جمره عقبه

مسأله 202)

واجب سوم از واجبات حجّ تمتع، وقوف در مشعرالحرام (مزدلفه) است وحدود آن از مأزمين (دوراه باريك) تاحياض تا وادى محسر مى تاشد و اين حدود، داخل در موقف نيست ولى در هنگام ازدحام و ضيق وقت، بلا رفتن تا مازمين جائزاست.

مسأله 203)

وقوف در مشعر الحرام نيز عبارت است و وقصد قربت در آن معتبر است واحوط اين است كه شب عيد را در مشعرالحرام با قصد قربت به روز برساند.

مسأله 204)

وقوف در مشعر الحرام از طلوع افتاب روز عيد قربان واجب است ولى آنچه ركن است وقوف مختصرى است كه اگر بين طلوعين وقوف نمود و سپس عمداً كوچ كرد حجّش صحيح است گرچه فعل حرامى بجا آورده است.

مسأله 205)

اگر حاجى وقوف بين طلوع فجر تا طلوع افتاب را اصلاً ترك كند، يعنى پيش از طلوع فجر عمدا از مشعر خارج شود، حجّش باطل است و باند در سال آينده حجّ را انجام دهد، ولى زنان و كودكان و مريضان و پيرمردان و شخصى كه از دشمن ميترسد، از اين حكم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از دشمن ميترسد، از اين حكم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از مقدارى وقوف نمودن در شب عيد، پيش از طلوع فجر به سوى منى كوچ كنند.

مسأله 206)

هرگاه حاجى در شب عيد در مزدلفه (مشعرالحرام) وقوف نمايد و ا ز جهت ندانستن حكم مسأله پيش از طلوع فجر كوچ كند، ظاهراً حجّش صحيح است و يك گوسفند كفاره بدهد.

مسأله 207)

كسى كه از جهت فراموشى يا جهل يا عذر ديگرى، نتواند وقوف اختيارى بين طلوعين را در مزدلفه (مشعر الحرام) درك كند، واجب است وقوف اضطرارى بنمايد و ان، وقوف مختصرى است بين طلوع شمس و ظهر روز عيد، و اگر عمدا آنرا ترك كند حجّش فاسد است.

مسأله 208)

وقوف در عرفات و مشعر، هر كدام دو كدام دو قسم است (اختيارى و اضطرارى) پس اگر مكلف، اختيارى هر دو را درك كند بدون شبهه، حجّش صحيح است و اگر هيچ يك از وقوف اختيارى و اضطراى عرفات و مشعر را درك نكند، حجّش باطل است و با همان احرام حج، عمره مفرده را انجام دهد و در صورتى كه استطاعتش باقى بماند و يا حجّ از سالهاى قبل برذمه اش مستقر باشد، سال بعد حجّ را بجا اورد.

مسأله 209)

هرگاه مكلف وقوف اختيارى عرفات و اضطرارى مشعر را درك كند، مثلا از ظهر روز نهم تا غروب در عرفات باشد و بين طلوع آفتاب روز عيد و ظهر، مقدارى در مشعر بماند حجّش صحيح است بلا اشكال، و همچنين حجّش صحيح است اگر درك كند وقوف اضطرارى عرفه و اختيارى مشعر و در اين دو صورت همچ شكى در صحت حجّ نيست.

مسأله 210)

هرگاه مكلف، وقوف اضطرارى عرفات و اضطرارى مشعر را درك كند حجّش صحيح است ولى احتياط اين است كه اگر استطاعتش باقى باشد يا حجّ بر ذمه اش از سالهاى قبل مستقر باشد، در سال آينده حجّ را انجام دهد

مسأله 211)

هرگاه مكلف، فقط وقوف اختيارى مشعر را درك كند و وقوف عرفات، حتى وقوف اضطرارى آن را درك نكند، حجّش صحيح است

مسأله 212)

هرگاه مكلف فقط وقوف اضطرارى مشعر را درك كند و وقوف عرفات مطلقا از او فوت شده باشد، بعيد نيست حجّش صحيح باشد ولى احتياط اين است كه بقيه اعمال را به قصد ما فى الذمه بجا آورد و حجّ را در سال آينده انجام دهد و حتى الامكان، اين احتياط ترك نشود.

مسأله 213)

هرگاه مكلف فقط وقوف اختيارى عرفه را درك كند و مشعر را اصلاً درك نكند، مشهور صحت حجّ است ولى اظهر بطلان است، مگر اينكه شب از مشعر عبور كرده باشد و ترك وقوفش در مشعر از جهت جهل به حكم يا موضوع باشد مثلاً اينكه نداند وجوب وقوف در مشعر را يا اينكه وجوب را بداند و نداند كه اينجا مشعر است و در اينجا بايد يك گوسفند كفاره دهد و حجّش صحيح است، و اگر از مشعر عبور نكرده باشد حجّش باطل است و منقلب ميشود به عمره مفرده، و اعمال عمره عمره مفره را انجام دهد.

مسأله 214)

هرگاه مكلف تنها وقوف اضطرارى عرفه را درك كند حجّش باطل است و بايد با همان احرام، عمره مفرده را انجام دهد و ملخص كلام اين است كه صور متصوره درك وقوف نه صورت است:

(1)درك وقوف اختيارى عرفات و مشعر.

(2)درك وقوف اختيارى عرفه واضطرارى مشعر.

(3)درك وقوف اختيارى مشعر و اضطرارى عرفه.

(4)درك تنها وقوف اضطرارى عرفه و مشعر.

(5)درك تنها وقوف اختيارى مشعر.

در اين پنج صورت حجّش بلا اشكال صحيح است.

(6)درك تنها وقوف اضطرارى مشعر، كه در اين صورت نيز بعيد نيست كه حجّش صحيح باشد، اگرچه احتياط در اعاده حجّ در سال آينده است.

(7)درك تنها وقوف اختيارى عرفه با عبور از مشعر در شب عيد، كه اقوى صحت حجّ است.

(8)درك وقوف اختيارى عرفه با عدم عبور از مشعر در شب عيد، كه در اين صورت حجّش باطل است.

(9)درك تنها وقوف اضطرارى عرفه كه در اين صورت نيز بودن شك، حجّش باطل است و بدل به عمره مى شود.

5_ ذبح و نحر در منى

مسأله 226)

بعد از رمى جمره عقبه در روز عيد، قربانى كردن واجب است و آن واجب پنجم از اعمال حجّ تمتّع مى باشد و قصد غربت در آن معتبر است و بهتر اين است كه چنين نيت كند: " قربانى مى كنم اين گوسفند يا گاو يا شتر را از جهت حجّ تمتّع ازفرض حَجَّةُ الاسلام قربةً الى الله".

مسأله 227)

واجب است قربانى را در روز انجام دهد و اگر ترس از دشمن داشته باشد، مى تواند در شب انجام دهد.

مسأله 228)

ذبح يا نحر قربانى واجب است كه در منى باشد، و اگر از جهت تغيير محل قربانى، ذبح و نحر در منى ممكن نباشد، و تأخير انداختن آن تا اواخر ذى الحجّه، موجب عسر و حرج نوعى باشد، مى تواند ذبح و نحر را در خارج منى انجام دهد و اگر تأخير موجب عسر و حرج نباشد، صبر مى كند و طواف و سعى را بعد از ذبح انجام مى دهد، اگر چه بعد از ايام تشريق باشد.

مسأله 229)

دانسته باشد كه وجوب قربانى، بعد از رمى جمره عقبه مى باشد ولى اگر از جهت فراموشى يا جهل، قربانى را پيش ازرمى جمره عقبه انجام دهد، صحيح است و محتاج به اعاده نيست.

مسأله 230)

احتياط واجب آن است كه ذبج يا نحر در روز عيد باشد واز آن تأخير نيندازد، ولى اگر فراموش كند و يا جاهل به حكم باشد و تأخير اندازد، بايد در ايام تشويق انجام دهد و از آن عملاً تاخير نكند( ايام تشويق، يازدهم، دوازدهم ،وسيزدهم مى باشد) واگر عذر ادامه يابد، تا آخر ذيحجّه هر وقست متذكّرشودانجام دهد و اگر عذر ادامه يابد ،تا تا ذيحجه منقضى شود، بايد درذيحجه سال آينده خودش يا نائبش انجام دهد.

)ميأله 231): هر گاه قربانى را فراموش كند و طواف زيارت را انجام دهد و بعد از آن متوجه شود بايد به منى برگردد و قربانى بنمايد و اعاده طواف واجب نيست ولى احوط است، واگر عمداً طواف را بر قربانى تقديم اعاده طواف بعد از قربانى واجب است، زيرامقدم نمودن طواف، بر قربانى جائز نيست.

(مسأله 232): بر هر فرد از حجاج در حجّ تمتّع قربانى واجب است و يك قربانى از دو نفر كفايت نمى كند.

(مسأله 233): قربانى يا شتر، يا گاو ويا گوسفند باشد، و اگر شترباشد بايد پنج سال را تمام نموده داخل در سال ششم باشد، و اگرگاو باشد بايد يكسال را تمام نموده داخل در سال دوم باشد و اگربز باشد نيز بايد در سال دوم داخل شده باشد ولى احتياط در گاو و بز اين است كه دو سال را تكمين نموده، داخل سال سوم شده

باشد و اگر گوسفند باشد بايد هشت ماه داشته باشد و كمتر از آن كافى نيست و احتياط اين است كه يكسالش تمام و داخل سال دوم باشد.

(مسأله 234): هر گاه پس از قربانى كردن معلوم شد اينكه قربانى به سن معتبر نبوده بايد قربانى ديگر كه داراى سن معتبر باشد بنمايد.

(مسأله 235): قربانى بايد صحيح و سالم باشد و قربانى، شاخ شكسته و لنگ و گوش بريده و لاغر در نزد عرف و كور و شل و اخته شده، كفايت نمى كند.

(مسأله 236): قربانى اگر موجوء(رگ ماليده) و مرضوض (تخم كوبيده ) و گوش سوراخ يا مشقوق(شق شده) و يا پير كه مغز استخوانش آب شده و يا در اصل خلقت شاخ و يا دم نداشته و يا مريض باشد، كفايت مى كند ولى احوط اين است كه از اين عيبها هم سالم باشد.

(مسأله 237): هر گاه قربانى را به عقيده اينكه سالم است، خريدارى نمايد و قيمتش را بپردازد، بعد معلوم شود عيبى دارد، بعيد نيست كه مجزى باشد ولى احوط عدم اكتفاء به آن است.

مسأله 238)

شرائط و اوصافى كه براى قربانى ذكر شد، اختصاص به حال تمكّن دارد پس اگر واجد شرائط ميسر نشود، هرآنچه ميسر شود كافى است.

مسأله 239) هر گاه قربانى را به عقيده اينكه چاق است ذبخ نمايد و بعد از آن معلوم شود كه لاغر بوده كافى است و لازم نيست كه قربانى چاق ديگرى تهيه نمايد.

مسأله 240)

هرگاه ذبح يا نحر كند و بعد از آن شك نمايد كه آيا قربانى واجد شرائط بوده، يا نه، اگر احتمال مى دهد كه شايد احراز شرائط را هنگام ذبح نموده باشد كافى است و حكم به صحت قربانى مى شود.

مسأله 241)

هر گاه بعد از قربانى شك كند كه در منى واقع شده يا در خارج منى، پس اگر احتمال مى دهد كه شرطيت منى را احرازكرده است كافى است.

مسأله 242)

هر گاه شك كند كه آيا قربانى كرده است يا نه، پس اگر شك بعد از حلق باشد، بنا را برا اينكه قربانى كرده است بگذرد، و اگر شكش پيش از تراشيدن سر باشد، بايد قربانى بنمايد.

مسأله 243)

هر گاه شك كند كه آيا اين قربانى را كه تهيه نموده چاق است يا لاغر و به اميد اينكه چاق باشد و شايد امتثال امر خدواند شود آنرا ذبح يا نحر نمايد، پس اگر به شك خود باقى باشد كفايت نمى كند و همچنين است اگر كشف شود كه لاغر است، و اگر كشف شود كه چاق بوده كفايت مى كند.

مسأله 244)

هر گاه حيوان سالمى را براى قربانى خريدارى نمايد و بعد از آن مريض شود يا بعضى از اعضايش بشكند و ياعيب ديگرى بر او عارض شود، براى قربانى كافى است و لازم نيست آنرا عوض نمايد و قربانى ديگرى بخرد.

مسأله 245)

هر گاه قربانى خريد و آن قربانى گم شد، بايد قربانى ديگرى عوض آن بخرد، پس اگر اولى پيش از كشتن دومى پيداشود، اولى را بكشد و نسبت به دومى مخير است كه بكشد يا نكشد و در حكم ساير اموال او خواهد بود و احتياط استحبابى در ذبح آن است، و اگر اولى بعد از ذبح دومى پيدا شود، احتياط اين است كه اولى را نيز ذبح كند.

مسأله 246)

اگر حاجى نتواند قربانى پيدا كند بايد پولش را نزد امينى بگذارد تا قربانى بخرد و تا آخر ذيحجه، از جانب از ذبح كند و اگر ماه ذيحجه گذشت نبايد قربانى كند مگر در ذيحجه سال آينده، و روزه بدل هدى بر او واجب نيست.

مسأله 247)

كسى كه نه قربانى دارد و نه پولش را، بجاى قربانى بايد ده روز روزه بگيرد، سه روزش را در حجّ يعنى روزهاى هفتم و هشتم و نهم ذيحجه روزه بگيرد و هفت روز ديگر را در وطن بعد از مراجعت روزه بگيرد و احتياط اين است كه پى در پى بگيرد و اما سه روز اول را كه در ايام حجّ مى گيرد، بايد پى در پى باشد.

مسأله 248)

اگر حاجى قدرت به قربانى نداشت و روز هفتم وهشتم و نهم را در مكه روزه گرفت و بعد از اعمال حجّ به وطن برنگشت و در مكه ماند واجب است صر كند تا حجاج به اوطانشان برگردند و آن وقت هفت روز باقى مانده را روزه بگيرد و يا ماه صبر كند و بعد از آن هفت روز، روزه بگيرد.

مسأله 249)

كسى كه وظيفه اش روزه گرفتن است، اگر نتواند روز هفتم را روزه بگيرد، بايد روز هشتم و نهم را روزه بگيرد، و يك روز باقى مانده را بعد از بازگشت از منى روزه بگيرد، و اگر روز هشتم را نيز نتواند روزه بگيرد، هر سه روز را تا برگشت از منى به تأخير بيندازد، و احتياط اين است كه بعد از بازگشت، هرچه زودتر روزه ها را بگيرد و بدون عذر نبايد تأخير كند.

مسأله 250)

اگر بعد از بازگشت از منى نتواند روزه بگيرد، اين سه روز را در راه بازگشت به وطن روزه بگيرد در سفر، و اگر در سفرنگرفت بايد بعد از مراجعت به وطن روزه بگيرد ولى بين سه روز و هفت روز، فاصله بيندازد و ده روز را، پى در پى نگيرد.

مسأله 251)

اگر تا اول محرم سه روز را روزه نگرفت، روزه از او ساقط مى شود و بايد در سال آينده قربانى بنمايد.

مسأله 252)

كسى كه نه قربانى دارد و نه پولش را، و سه روز، روزه گرفت و بعد از آن قربانى برايش ميسر شد، بنابر احتياط قربانى بر او واجب است.

مسأله 253)

كسى كه نمى تواند به تنهايى، قربانى تهيه كند ولى مى توند با ديگرى شركت نمايد، احوط اين است كه بين روزه به ترتيبى كه گفته شد و شركت در قربانى، جمع نمايد.

مسأله 254)

در قربانى مباشرت شرط نيست، پس مى شود انسان كسى را وكيل بگيرد كه از جانب او قربانى بنمايد، و اگر شك كند كه وكيل قربانى نموده يا نه؟ بنا بگذارد كه قربانى نكرده، ولى اگر وكيل مورد وثوق باشد و بگويد قربانى كردم، كافى است و اين واجب از او ساقط مى شود و همچنين است حال در كفّاره.

مسأله 255)

نيت در كفّاره و قربانى بايد از موكّل و منوب عنه تاهنگام ذبح مستمر باشد، و احتياط اين است كه كشنده نيز نيت نيابت از او را بنمايد با قصد تقرب.

مسأله 256)

شرايطى كه در قربانى معتبر است در كفاره معتبر نيست، اگر چه احتياط در مراعات آن است.

مصرف قربانى

مسأله 257)

احتياط اين است كه قربانى را سه قسمت كند، يك قسمت را به فقير مؤمن صدقه دهد و يك قسمت را براى برادر مؤمن هديه كند و قسمت سوم را براى خود قرار دهد و چيزى ازآن بخورد.

مسأله 258)

سهم فقير را لازم نيست به خود فقير بدهد، بلكه اگر به وكيل فقير مؤمن هم بدهد كافى است، و وكيل در آن طبق اجازه موكّل تصرف مى كند چه در بخشيدن يا فروختن و يا اعراض از آن و اگر خود حاجى، وكيل فقير باشد، به وكالت او هر گونه اجازه داده باشد تصرف مى كند.

مسأله 259)

صدقه دادن بايد به مؤمن فقير باشد و چون در منى مؤمن فقير پيدا نمى شود، لهذا بايد حجاج محترم هنگام حركت از وطن، از مؤمن فقير وكيل شوند تا در ثلث قربانى طبق دستور او عمل كنند.

مسأله 260)

تقسيم و جدا نمودن هر قسمت را از ديگرى، درخارج واجب نيست و همينكه يك سوم (ثلث) را به نحو مشاع به وكيل فقير مؤمن بدهد و يك سوم )ثلث) را به نحو مشاع به وكيل فقير مؤمن بدهد و يك سوم (ثلث) را براى برادر مؤمن هديه كند واز يك سوم (ثلث) باقيمانده، چيزى بخورد كافى است.

مسأله 261)

بعد از آنكه برادر مؤمن و مؤمن فقير، قسمت هديه و صدقه را قبول و قبض كنند، هر نحو تصرف در آن حتّى بخشيدن به غير مؤمن و يا اعراض برايشان جائز است.

مسأله 262)

هرگاه قربانى را كشت و بعد از آن كسى به زور ببرد و يا سارق آن راسرقت كند و يا به افت سماوى تلف شود، صاحب قربانى ضامن نيست. ولى اگر خودش به غير مومن صدقه بدهد يا هديه كند، از براى دو ثلث آن ضامن مى باشد بنابر احتياط، و همچنين است اگرعمداً تلف كند.

6_ حلق يا تقصير

مسأله 263)

واجب ششم از واجبات حجّ تمتّع حلق (سرتراشيدن) يا تقصير (گرفتن مقدارى از مو يا ناخن) است، و قصد قربت در آن معتبر است و احتياط اين است كه بعد از رمى جمره وقربانى در روز عيد انجام شود، ولى تقديم آن بر رمى جمره يا قربانى و يا هر دو از جهت نادانى يا فراموشى مجزى است و اعاده لازم نيست.

مسأله 264)

بر زنان تقصير متعين است و سر تراشيدن جائزنيست.

مسأله 265)

مردان بين حلق و تقصير، مخيرند كه هر كدام راخواسته باشند اختيار كنند ولى حلق (سر تراشيدن) افضل است.

مسأله 266)

صروره (كسى كه بار اول حجّ مى كند) بنابر احتياط بايد حلق نمايد و كسانى كه موى سر را بافته و يا با صمغ يا عسل چسبانيده يا موى سر را در هم پيچيده و گره زده اند، بايد سر رابتراشند و تقصير برايشان كافى نيست.

مسأله 267)

كسى كه مى خواهد سر بتراشد و مى داند كه سلمانى سر او را زخمى خواهد كرد، بايد اول تقصير كند ومقدارى از موى سر خود را چيده و سپس سر را بتراشد.

مسأله 268)

خنثاى مُشكِل، اگر موى سر خود را نچسبانده يا نبافته باشد، بايد تقصير نمايد و اگر بافته يا چسبانده باشد، بايد هم تقصير و هم حلق نمايد و احتياطاً تقصير را بر حلق، مقدم بدارد.

مسأله 269)

بعد از حلق يا تقصير، آنچه بر محرم حرام شده بود حلال مى شود، بجز زن و بوى خوش و بنابر احتياط شكار.

مسأله 270)

هر گاه از روى فراموشى يا نداستن حكم، پيش ازحلق و تقصير از منى خارج شود، بايد به منى برگردد و در آنجا سرخود را بتراشد يا تقصير نمايد، و اگر بازگشتن به منى دشوار يا غيرممكن باشد در همان جا كه متوجه شده سرش را بتراشد يا تقصير كند و موى خود را در صورت امكان به منى بفرستد.

)مسأله 271): هر گاه از روى فراموشى يا نادانى، حلق و تقصير نكرد و بعد از فراغ از اعمال حج، متوجه شد و آن را تدارك نمود، اعاده طواف احوط است، بلكه احوط اعاده سعى نيز هست، خصوصاً اگر از مكّه خارج نشده باشد.

7.8.9_ طواف حجّ و نماز طواف وسعى

مسأله 272)

هفتم و هشتم و نهم از واجبات حج، طواف و نماز طواف و سعى است، و شرائط و كيفيت اين سه واجب، عين شرائط مى باشد و كيفيت طواف عمده تمتّع و نماز و سعى آن مى باشد.

مسأله 273)

طواف حجّ تمتع، بايد بعد از حلق يا تقصير باشد، واگر با علم وعمد طواف را پيش از حلق يا تقصير انجام دهد، واجب است بعد حلق يا تقصير آنرا اعاده نموده و يك گوسفند كفّاره دهد.

(مسأله 274): مقتضاى احتياط اين است كه طواف را روز دهم يازدهم انجام دهد، اگر چه تأخير آن تا اخر ايام تشويق (13.12.11 ذيحجه) جائز است ولى افضل، روز عيد و بعد از آن روز يازدهم است.

مسأله 275) پيش انداختن طواف حجّ و نماز و سعى بر وقوفين در حجّ تمتّع جائز نيست، مگر براى پيران و يا زنى كه بيم حيض شدن دارد و يا مريض، كه براى اينها جائز است طواف و نمازش را پيش از وقوفين انجام دهند و سعى را در وقت خودش انجام دهند، و احواط اين است كه سعى را نيز مقدم داشته و در وقت خودش نيز، انجام دهند و اولى و افضل اين است كه در صورت امكان در ايام تشويق، طواف و نمازش را اعاده كنند.

مسأله 276)

كسى كه از مراجعت به مكه بعد ازحلق و تقصير، برجان خود مى ترسد مى تواند از طواف حجّ و نماز و سعى را بر وقوفين، مقدم بدارد و بلكه تقديم طواف نساء نيز اشكال ندارد و بعد از اعمال منى هر جا دلش بخواهد برود.

مسأله 277)

كسى كه داخل شدن در مسجد الحرام برايش جائزنيست مثل زن حائض يا نفساء و نتواند تا پاك شدن، در مكه بماندكه طواف كند برايش جائز است براى طواف و نماز نائب بگيرد وپس از طواف نائب، خودش سعى را انجام دهد.

مسأله 278)

هر گاه در حجّ تمتع، طواف حجّ و نماز و سعى راانجام دهد، بوى خوش برايش حلال مى شود مى شود وازمحرمات احرام، فقط زن و بنابر احتياط شكار باقى مى ماند.

مسأله 279)

هر گاه طواف زيارت و سعى را انجام دهد، عقد نكاح برايش حلال مى شود، ولى مقتضاى احتياط، اجتناب از مطلق استمناع به زن مى باشد واما جماع به حرمت باقى است تا اينكه طواف نساء را انجام دهد.

مسأله 280)

براى كسانى تكه تقدم طواف و سعى بروقوفين، برايشان جائز است و آنها را انجام دهند،بوى خوش(طيب)برايشان حلال نمى شود تا اينكه مناسك منى را انجام دهند و وقتى كه رمى و رنج و حلق يا تقصير را انجام دهند،بوى خوش (طيب) برايشان حلال مى شود.

10 . 11_ طواف نساء و نماز آن

مسأله 281)

واجب دهم و يازدهم از واجبات حج، طواف نساءو نماز آن است و اين دو اگر چه واجب است ولى از اجزا و مناسك حجّ نيست، به قسمتى كه اگر ترك شود، حجّ باطل نمى شود ولى زن به حرمت باقى مى ماند و با قطع نظر از حرمت زن، طواف نساء فى نفسه واجب، و تركش جائز نيست و بر پيرمردى كه اصلاً ميل به زن ندارد نيز واجب است، و همچنين بر پيرزن و خنثى.

مسأله 282)

گفته شد كه طواف نساء همچنانكه بر مردان واجب است بر زنان نيز واجب است و اختصاص به مردان ندارد و اگر زن آن را ترك كند، بر علاوه اينكه ترك واجب نموده مرد نيز بر اوحرام است.

مسأله 283)

كسى كه به نيابت ديگرى حجّ را انجام مى دهد، طواف نساء را نيز از طرف منوب عنه و به نيابت او انجام مى دهد، ولى اگر آن را ترك كند بر علاوه اينكه عمل نيابى را كامل انجام نداده ترك واجب كرده، زن نيز بر نائب حرام است.

مسأله 284)

طواف نساء و نمازش در شرائط و كيفيت، عيناً مثل طواف حجّ و نماز آن است.

مسأله 285)

كسى كه به جهت مرض يا پيرى نمى تواند طواف نساء را بجا آورد، از ديگرى كمك بگيرد و آنرا انجام دهد، اگر چه بر دوش انسان يا پشت حيوانى سوار شود، و اگر به اين نحو هم نتواند، بايد ديگرى را نائب بگيرد و اين حكم در نماز طواف نيزجارى است.

مسأله 286)

كسى كه عمداً با دانستن حكم يا ندانستن يا فراموشى، طواف نساء را انجام ندهد، زن به حرمت خود باقى مى ماند تا اينكه آنرا انجام دهد و اگر انجام دادن آن برايش غيرممكن يا دشوار باشد مى تواند نائب بگيرد و وقتى كه نائب آنراانجام دهد، زن بر منوب عنه حلال مى شود، و اگر پيش از آنكه طواف نساء را خودش يا نائبش انجام دهد بميرد، احتياط اين است كه از تركه اش قضاء آن انجام داده شود.

مسأله 287)

تقديم طواف نساء بر سعى جائز نيست، و كسى كه عمداً آنرا بر سعى مقدم دارد، واجب است بعد از سعى آنرا اعاده كند، و بنابر احتياط اعاده واجب است، حتى اگر آنرا از روى نادانى يا فراموشى بر سعى مقدم دارد.

مسأله 288)

كسى كه از روى عذر طواف نساء را بر و قوفين، مقدم دارد تا وقتيس كه مناسك منى را انجام نداده، زن بر او حلال نمى شود.

مسأله 289)

هر گاه زن حائض شود و قافله تا پاك شدن او منتظرنماند، بنابر احتياط مى تواند براى طواف نساء و نمازش نائب بگيرد و با قافله حركت كند.

مسأله 290)

هرگاه زن در حال طواف، بعد از تجاوز نصف آن حائض شود، بايد آنرا ترك كند و مى تواند با قافله خارج شود واحتياط اين است كه براى بقيه طواف و نماز آن نائب بگيرد.

مسأله 291)

فراموشى نماز طواف نساء، مثل فراموشى نمازطواف حجّ مى باشد، پس اگر در مكّه يادش آمد به مسجدالحرام برمى گردد و آنرا بجا مى آورد، و اگر از مكه خارج شده باشد وبرگشتن موجب عسر و حرج نباشد، بر مى گردد و آنرا انجام مى دهد و اگر برگشتن غير ممكن يا دشوار باشد، هر جا كه يادش آمد آنرا انجام مى دهد.

مسأله 292)

در حجّ تمتّع، هر گاه طواف نساء و نماز آنرا بجا آورد، زن بر او حلال مى شود، و اگر زن بجا آورد مرد بر او حلال مى شود ولى بنابر احتياط حرمت شكار از جهت احرام تا ظهر روزسيزدهم بر حاجى باقى مى ماند، و اما شكار در حرم و كندن درخت و گياه حرم اختصاص به محرم ندارد بلكه براى شخص مُحِلْ نيز حرام است.

12_ بيتوته در منى

مسأله 293)

واجب دوازدهم از واجبات حج، بودن در منى است با قصد قربت در شب يازدهم و دوازدهم، پس اگر حاجى روز دهم از جهت طواف زيارت و سعى به مكه برود بايد شب به منى برگردد و در آنجا بماند، و اگر روز يازدهم به مكه برود نيز، واجب است برگردد و شب دوازدهم را در منى بماند، و كسى كه در حال احرام از صيد اجتناب نكرده باشد، شب سيزدهم نيزواجب است در منى باشد و همچنين است بنابر احتياط، كسى كه در حال احرام با زن نزديكى كرده باشد، پس او نيز شب سيزدهم درمنى بيتوته مى كند و براى غير اينها جائز است روز دوازدهم، بعد از زوال از منى كوچ كند ولى اگر تا شب كوچ نكند، واجب است كه شب سيزدهم نيز در منى بماند.

مسأله 294)

هر گاه آماده براى خروج از منى شود و از جاى خود حركت كند، ولى از جهت ازدحام نتواند قبل از مغرب از منى خارج شود، پس اگر ماندن برايش در منى ممكن باشد، واجب است شب بماند و اگر ممكن نيست يا ماندن در آنجا دشوار باشد، جائز است كه كوچ كند و احتياطاً يك گوسفند كفّاره بدهد.

مسأله 295)

كسى كه بودن شب در منى بر او واجب است، بودن روز در منى، بيش از مقدار زمان رمى جمره ها، بر او واجب نيست و بعد از رمى جمره ها مى تواند هر جا بخواهد برود.

مسأله 296)

شب ماندن در منى از اول شب تا آخر آن واجب نيست، بلكه واجب بودن در منى از اول شب تا بعد از نصف شب و يا قبل از نصف شب تا طلوع فجر مى باشد، ولى كسى كه از اول شب تا بعد از نصف آن، در منى مى ماند و بعد از نصف شب از آنجا خارج مى شود، سزاوار است كه پيش از طلوع فجر وارد مكه نشود.

مسأله 297)

بيتوته (شب ماندن) در منى بر چند طائفه واجب نيست:

(1) اشخاص معذور مثل مريض و پرستار و كسى كه بر جان و مال خود در منى بترسد.

(2) كسى كه در مكّه تمام شب مشغول عبادت باشد و به جز حاجات ضرورى مثل خوردن، آشاميدن، تطهير كردن و امثال آنها، كار ديگرى نداشته باشد.

(3) كسى كه طواف كعبه معظمه را نموده و در عبادت باقى مانده و سپس از مكه بيرون رفته و از عقبه مدينين گذشته باشد، چنين شخصى مى تواند در راه بيتوته نمايد و لازم نيست خود را به منى برساند.

مسأله 298)

براى سه طائفه فوق الذكر، تأخير در رجوع به منى، به مقدارى كه رمى، جمره هاى سه گانه در روز يازدهم و دوازدهم فوت نشود، جائز است.

مسأله 299)

كسى كه بيتوته در منى را در شب يازدهم يا دوازدهم عمداً ترك كند، واجب است كه يك گوسفند كفّاره دهد واگر در هر دو شب ترك كند، دو گوسفند كفاره بدهد و مقتضاى احتياط، كفاره دادن است و در صورتى كه ترك بيتوته از جهت جهل به وجوب آن يا نسيان وجوب باشد، و همچنين احتياط دركفّاره دادن معذور است، و اما بر كسى كه در شب مشغول عبادت در مكه بوده يا اينكه طواف و سعى را در مكه انجام داده باشد و به سوى منى خارج شده و از جهت راه بندان، پيش از طلوع صبح به منى نرسيده، در صورتى كه از عقبه مدينين گذشته باشد، كفّاره نيست.

مسأله 300)

هرگاه در روز دوازدهم از منى كوچ كند ولى بعد ازمغرب، در شب سيزدهم به جهت كارى به منى بر گردد، واجب نيست كه در منى بيتوته كند بلكه مى تواند از منى برود.

13_ رمى جمرات

مسأله 301)

واجب سيزدهم از واجبات حج، رمى جمره هاى سه گانه در روزهاى يازدهم و دوازدهم مى باشد، و هر گاه شب سيزدهم در منى بماند، رمى جمره ها در روز سيزدهم نيز بنابراحتياط واجب خواهد بود.

مسأله 302)

رمى جمره ها در حال اختيار، واجب مباشرى مى باشد، پس در صورت قدرت و نبودن حرج و مشقت، نائب گرفتن جائز است.

مسأله 303)

ترتيب بين رمى جمره هاى سه گانه واجب است، پس بايد اول جمره اولى، پس از آن وسطى و سپس عقبه را رمى كند، پس اگر به خلاف اين ترتيب رمى كند واجب است به طوريكه ترتيب حاصل شود رمى كند، هر چند مخالفت از روى نادانى يا فراموشى باشد، ولى اگر جمره سابق چهار ريگ و فراموش نمود و پس از آن جمره بعدى را هفت ريگ زد واجب نيست رمى جمره را از اول اعاده كند، بلكه اگر سه ريگ ديگر به جمله سابق بزند، كافى است.

مسأله 304)

شرايطى كه در رمى جمره عقبه در روز عيد، ذكرشد در رمى جمره هاى سه گانه در روز يازدهم و دوازدهم نيزمعتبر است. رجوع شود به مسئله 216

مسأله 305)

رمى جمره ها بايد در روز باشد، پس كسانى كه درروز رمى نمى تواند، مانند چوپان و غلام و بدهكارى كه مى ترسد گرفتار شود، و هر كسى كه بر جان و مال و ناموس خود بترسد، مى تواند در شب آن روز رمى كند، و همچنين است پيرمرد و زن و بچه كه بر جان خود از اذهام مى ترسند.

مسأله 306)

هرگاه رمى روز يازدهم را فراموش كند، واجب است روز دوازدهم آن را نمايد و هر گاه رمى روز دوازدهم را فراموش كند واجب است قضاى آن را در روز سيزدهم به جا آورد، و احتياط اين است كه بين اداء همان روز و قضاء روز قبل فاصله بيندازد. پس اول قضاى روز قبل را طرف صبح انجام دهد و اداء آن روز را هنگام زوال .

مسأله 307)

هر گاه رمى را در منى فراموش كند، پس از كوچ به مكه، يادش بيايد واجب است به منى برگشته و رمى نمايد. و هر گاه فراموش شده، رمى دو يا سه روز باشد، احتياط اين است كه بين رمى يك روز و روز ديگر مقدار يك ساعت فاصله بياندازد و هرگاه بعد از خارج شدن از مكه يادش بيايد رجوع به او واجب نيست، بلكه بايد فضاى آن را بنابر احتياط در سال آينده خودش يا نائبش انجام دهد.

مسأله 308)

مريضى كه اميد ندارد تا مغرب حالش خوب شود، بايد براى رمى جمرات نائب بگيرد و اگر اتفاقا پيش ازغروب آفتاب بهبودى پيدا كند و حالش خوب شود، احتياطاً خودش رمى جمرات را انجام دهد.

مسأله 309)

حجّ به ترك رمى حجرات باطل نمى شود، اگر چه عمداً آن را ترك كند و بنابر احتياط در سال بعد خودش يا نائبش آنرا قضاء كند.

احكام مصدود

مسأله 310)

مصدود كسى است كه بعد از احرام بستن براى حجّ يا عمره، از انجام اعمال آن منع شود.

مسأله 311)

كسى كه احرام عمره را بسته و از اتمام آن منع شده، در همان مكان منع، قربانى كند و از احرام خارج مى شود، واحتياط اين است كه حلق يا تفصير را نيز در همان مكان انجام دهد.

مسأله 312)

مصدود و ممنوع از حج، اگر ممنوع از وقوفين بالخصوص وقوف در مشعر باشد، وظيفه اش قربانى در محل صد (جلوگيرى) و بيرون آمدن از احرام است و احتياط اينست كه علاوه بر قربانى، حلق يا تقصير نيز نمايد.

مسأله 313)

هر گاه صد و جلوگيرى بعد از درك وقوف عرفات و مشعر باشد، چه اينكه پيش از اعمال منى باشد يا بعد از آن، پس اگر تمكن داشته باشد كه براى بقيه اعمال نائب بگيرد، احتياط اين است كه قربانى را در محل صد، انجام دهد و براى اعمال باقيمانده نائب بگيرد، و اگر تمكن نائب گرفتن نداشته باشد، وظيفه اش قربانى نمودن در محل صد و جلوگيرى، است.

مسأله 314)

هر گاه بعد از درك وقوفين صد و منع شود از دخول به مكه، در اينجا تنها قربانى كردن كافى است و نائب گرفتن لازم نيست، و اگر به مكه داخل شود و از طواف زيارت و و سعى وطواف نساء منع شود، تنها نائب گرفتن كافى است و قربانى كردن لازم نيست، بنابر احتياط به جمع

مسأله 315)

هر گاه صد و جلوگيرى تنها از مناسك منى باشد، پس از نائب گرفتن ممكن باشد، براى رمى جمرات و زبح، نائب مى گيرد و بعد از آن سر مى تراشد يا تقصير مى كند و مُحِل مى شود و طواف زيارت و سعى و طواف نساء را در مكه انجام مى دهد و اگر نائب گرفتن ممكن نباشد، بايد در محل صد قربانى كند و حلق يا تقصير نمايد و به مكه برگردد از جهت مناسك باقى مانده، و بعد از آن مُحِل مى شود نسبت به محرمات احرام و حتى نسبت به زن و حجّش صحيح است و فقط رمى جمرات به ذمهّ اش مى ماند كه احتياطاً در سال آينده يا بالمباشره و يا به نيابت انجام ميدهد.

مسأله 316)

اگر صد و جلوگيرى قبل از وقوفين باشد و مصدود، از سالهاى پيش مستطيع بوده يا استطاعتش تا سال آينده باقى باشد به قربانى كه ذكر شد، حجّ از او ساقط نمى شود، بلكه واجب است در سال بعد، حجّ نماند.

مسأله 317)

اگر حاجى بعد از اعمال حج، از بيتوته در منى و رمى حجرات منع شود، حجّش صحيح است و براى رمى حجرات، در صورت امكان نائب بگيرد و اگر ممكن نشود، بنابراحتياط در سال بعد نائب بگيرد.

مسأله 318)

هر گاه منع از اتمام اعمال حجّ غير از صد و حصر، چيز ديگر باشد مثلاً اينكه بعد از احرام بستن، ماشين و سواريش خراب شود يا حيوانى كه بر آن سوار است، هلاك شود يا حيوان درنده در راه باشد يا سرما و گرما به حدى باشد كه تحملش ممكن نباشد و امثال اينها، مقتضاى احتياط قربانى نمودن در همانجا است تا از احرام خارج شود.

مسأله 319)

شخص مصدود كه قربانى مى كند، فرق بين اقسام آن (از شتر و گاو يا گوسفند) نيست، و اگر قربانى را قدرت ندارد، بدل آن را كه روزه گرفتن است بنابر احتياط به ترتيبى كه گذشت انجام دهد.

مسأله 320)

كسى كه حجّ خود را به جماع فاسد كرده، مثلاً مصدود شود آيا حكم صد بر او جارى مى شود يا نه؟ ظاهر اين است كه جارى مى شود زيرا وظيفه محرمى كه حجّ خود را فاسد كرده اتمام همان حجّ است پس در هنگام صد، چون تمام نمى تواند بايد قربانى كند و علاوه بر آن كفاره افساد حجّ را نيز بدهد.

مسأله 321)

كسى كه قربانى همراه خود برده، هر گاه مصدود شود، همان قربانى كفايت مى كند و قربانى ديگرى بر او واجب نيست.

احكام محصور

مسأله 322)

محصور كسى است كه به واسطه بيمارى و مانندآن، پس از پوشيدن احرامى نتواند اعمال عمره يا حجّ را انجام دهد.

مسأله 223)

هر گاه در عمره مفرده محصور شود، مخير است بين اينكه در مكان حصر قربانى كند و يا اينكه يك قربانى بفرستد و با دوستان خود وقت بگذارد كه در آن وقت معين از احرام خارج مى شود، و بر چنين شخصى بعد از به جا آوردن يكى از دو عمل ذكر شده، حلال مى شود تمام آنچه كه بواسطه احرام حرام شده بود به جز زن، و زن بر او حلال نمى شود، مگر بعد از آنكه خوب شود و عمره مفرده را انجام دهد.

مسأله 324)

كسى كه در عمره تمتّع محصور شود، حكمش حكم سابق است، بجز آنكه زن هم بر اين شخص حلال مى شود.

مسأله 325)

هر گاه در احرام حجّ محصور شود، باز هم حكمش حكم سابق است و احتياط اين است كه با زن نزديكى نكند تا آنكه طواف حجّ و سعى طواف نساء را در حجّ يا عمره مفرد انجام دهد، آن وقت زن بر او حلال مى شود.

مسأله 326)

هر گاه محصور شود و قربانى خود را بفرستد و بعد از آن مرضش سبك تر شود، اگر گمان كند يا احتمال دهد كه حجّ را درك خواهد نمود، واجب است خود را به حجاج برساند، و اگرهر دو موقف يا فقط مشعر را درك نمود حجّ را درك نمود حجّ را درك كرده است، و اگر مشعر را درك نكرده و قربانيش كشته نشده حجّ او بدل به عمره مفرده مى شود و قربانيش كشته شده، از احرام خارج شده و تمام محرمات بر او حلال شده است به جز زن، و بنابر احتياط بر او واجب است كه طواف حجّ و نمازش و سعى و طواف نساء و نمازش را به جا آورد تا زن نيز بر او حلال شود.

مسأله 327)

هر گاه حصرش فقط از مناسك و واجبات منى باشد، حكم محصور، بر او جارى نمى شود و براى رمى جمرات و قربانى نائب گرفته و خود، حلق يا تقصير نموده و به مكه مى رود تا مناسكش را انجام دهد، و اگر نائب گيرش نيايد، پول قربانى را نزدشخص امينى به امانت مى گذارد كه به جاى او قربانى كند، و خود، حلق يا تقصير نموده، به مكه مى رود و اعمال مكه را بجا مى آورد، و احتياط اين است كه رمى را در سال بعد، خودش يا نائبش به جاآورد.

مسأله 328)

هر گاه بعد از وقوفين و اعمال منى، فقط از رفتن به مكه و اداء مناسكش محصور شود، براى اداء مناسك مكه نائب بگيرد و وظيفه محصور را نيز بنابر احتياط انجام دهد و آن ذبح هدى است و پس از اعمال نائب و ذبح هدى تمام محرمات احرام، حتى زن بر او حلال مى شود.

مسأله 329)

هر گاه محصور شود و قربانى را به سوى منى بفرستد و پيش از آنكه هدى به محلش برسد، سرش او را اذيت كند جائز است گوسفندى را در محل حصر ذبح كند يا سه روز روزه بگيرد يا شش مسكين را طعام كند به دادن دو مد طعام به هرمسكين، و سرش را بتراشد.

مسأله 330)

محصورى كه وقوف معشر را درك نكرده باشد، به واسطه ذبح هدى محل مى شود و اگر استطاعتش از سالهاى قبل بوده يا استطاعتش تا سال بعد باقى بماند، حجّ از او ساقط نيست بايد در سال آينده حجّ را انجام دهد.

مسأله 331)

هر گاه محصور نه قربانى و نه پولش را داشته باشد، بايد ده روز روزه بگيرد، چنانچه گذشت

مسأله 332)

مستحب است كه وقت احرام بستن با پروردگارخود شرط كند، كه هر جا نتواند اعمال را از جام دهد از احرام بستن بيرونش آورد. هر چند بيرون آوردن از احرام متوقف به آن شرط نيست، زيرا هر جا كه نتوانست و عذر يا مانعى پيدا كرده به وظيفه مصدور و محصور عمل كرد از احرام بيرون مى آيد، چه شرط مذكور را كرده باشد يا نكرده باشد.

مسأله 333)

در گذشته معلوم بود كه حجّ تمتّع در بعضى احيان و درب حجّ افراد مى شود، لهذابه طور اجمال كيفيت حجّ افراد رابيان مى كنيم .

مسأله 334)

محشور بين فقها اين است كه حجّ افراد پيش ازعمره به جا آورده مى شود و مقتضاى احتياط هم همين است.

مسأله 335)

حجّ افراد با حجّ تمتّع در عده اى از اعمال اشتراك دارد و در چند چيز با هم فرق دارند: 1- حجّ افراد لازم نيست متصل به عمره و در يك سال باشد و حجّ تمتّع در يك سال بايد بعد از عمره انجام داده شود چناچه گذشت. 2- آنكه در حجّ افراد قربانى لازم نيست ولى در حجّ تمتّع چناچه بيان شد قربانى لازم است. 3- آنكه در حجّ افراد جايز است در حال اختيار طواف زيارت و سعى حجّ را بر وقوفين مقدم نمود ولى در حجّ تمتّع تقديم جايز نيست. 4- آنكه احرام حجّ تمتّع بايد از مكه باشد، و احرام حجّ افراد از ميقات است اگر منزلش دورتر از ميقات باشد، و اگر نزديك تر از ميقات باشد از منزلش احرام مى بندد. 5 - آنكه عمره حجّ افراد را مى شود پيش از حجّ يا بعد از آن انجام داد، و احوط اين است كه بعد از حجّ انجام دهد ولى در حجّ تمتّع بايد عمره پيش از حجّ بجا آورده شود. 6- آنكه بعد از احرام حجّ افراد جائز است طواف مستحبى انجام داد، ولى در حجّ تمتّع بنابر احتياط واجب پس از احرام جائز نيست طواف مستحبى انجام داده شود.

مسأله 336)

هر گاه در يكى از مواقيت جهت عمره تمتّع احرام بست و وارد مكه شد و نتوانست عمره تمتّع را به جا آورد وظيفه اش عدول به حجّ افراد مى باشد مثل زن حائض چنانچه گذشت و همان احرام جهت حجّ افراد كافى است.

مسائل متفرقه

مسأله 337)

احرام حجّ بايد از مكه بسته شود، و مقتضاى احتياط واجب آن است كه از مكه قديمه احرام ببندد نه از محلات جديده مثل عزيزيه و شيشه و خنا و امثال آن .

مسأله 338)

هرگاه حاجى در شهر مكه قصد اقامه كند و درعرفات و منى و مشعر برود در صورتى كه مسافت بين مكه ومناطق مذكوره كمتر از چهار فرسخ باشد در تمام اين مناطق وظيفه اش تمام است نه شكسته.

مسأله 339)

اگر حاجى قصد داشته باشد در مكه و عرفات ومشعر و منى ده روز بماند نمازش در تمام اين امكان شكسته مى باشد.

مسأله 340)

با انكه مسجد تنعيم داخل شهر مكه قرار گرفته اگردر آنجا جهت عمره مفرده احرام ببندد بايد تا محل اقامت يا مسجدالحرام در ماشين هاى سرپوشيده نرود و چتر نيز در حال راه رفتن بر سر نگيرد، و اگر زير سايه برود بايد كفاره بدهد.

مسأله 341)

مقتضاى احتياط اين است كه در محلات جديده شهر مكه از تظليل و زير سايه مشى كردن اجتناب كند همچنانكه احرام بستن براى حجّ از آنجا اشكال دارد.

مسأله 342)

خدمه كاروان ها كه وقوف اختيارى مشعرالحرام رادرك نمى كنند چون قبل از طلوع فجر از مشعرالحرام كوچ مى كنند نمى توانند نائب حجّ شوند .

مسأله 343)

قربانى كردن در محل قربانى فعلى كه گفته مى شود خارج از منى مى باشد اشكال دارد پس هر كس برايش مشقت دارد كه درمنى قربانى كند در مذبح فعلى قربانى مى تواند و براى كسى كه مشقت ندارد بايد در منى قربانى كند.

مستحبات سفر

شخصي كه اراده سفر مكه يا سفر ديگر را دارد مستحب است كه از حضرت جل و علا طلب خير كند و وصيت بنمايد و صدقه بدهد تا آنكه به آن صدقه سلامتي خود را خريداري نمايد و وقتي كه براي مسافرت مهيا شده مستحب است در خانه خود چهار ركعت نماز در هر ركعتي فاتحه الكتاب و سوره توحيد را بخواند و بگويد:

"اللهم انّي اتقرّب اليك بهنّ فاجعلهنّ خليفتي في اهلي و مالي".

و مستحب است بدرب خانه خود ايستاده و سه مرتبه از پيش رو و طرف راست و طرف چپ سوره فاتحه و بهمين ترتيب سه مرتبه آيه الكرسي را بخواند و بعد از آن بگويد:

"اللهم احفظني و احفظ ما معي و سلّمني و سلّم ما معي و بلّغني و بلّغ ما معي ببلاغك الحسن الجميل".

مستحبات احرام

مستحبات احرام چند چيز است:

1 - آنكه قبلاً بدن خود را پاكيزه نموده و ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير بغل و عانه را با نوره ازاله نمايد.

2 - كسى كه قصد حجّ دارد از اول ماه ذى القعده و شخصى كه قاصد عمره مفرده است پيش از يك ماه موى سر و ريش را رها كند و بعضي از فقهاء بوجوب آن قائل شده اند و اين قول اگر چه ضعيف است ولي احوط است.

3 - آنكه پيش از احرام غسل احرام بنمايد و اين غسل از زن حائض و نفساء نيز صحيح است و تقديم اين غسل بخصوص در صورتي كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود حائز است و در صورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد

مستحب است غسل را اعاده بنمايد و بعد از اين غسل اگر مكلف لباسي را پوشيد يا چيزي را خورد كه بر محرم حرامست باز هم اعاده مستحب است و اگر ملكلف در روز غسل نمود آن غسل تا آخر شب آينده كفايت مي كند و همچنين اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آينده كافي است ولي اگر بعد از غسل و پيش از احرام بحدث اصغر محدث شد غسل را اعاده نمايد.

4- هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:

"اَلْحَمْدُ للّهِ الّذِي رَزَقَنِي مَا اُواري بِهِ عَوْرَتي وَ اُؤَدّي فِيهِ فَرْضِي وَ أعْبُدُ فِيهِ رَبّي وَ أنْتَهِي فِيهِ إلى ما أمَرَنِي، اَلْحَمْدُ للّهِ الّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلّغَنِي وَ أردتُهُ فَأعانَنِي وَ قَبِلَنِي وَ لَمْ يقْطَعْ بِي وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَ كَهْفِي وَ حِرْزِي وَ ظَهْرِي وَ مَلاذِي وَ رَجائي وَ مَنْجاي وَ ذُخْرِي وَ عُدّتِي في شِدّتِي وَ رَخائِي".

5 - آنكه دو جامه احرام از پنبه باشد.

6 - آنكه احرام را به ترتيب ذيل ببندد در صورت تمكن بعد از فريضه ظهر، و در صورت عدم تمكن بعد از فريضه ديگر، و در صورت عدم تمكن از آن بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله، در ركعت أول پس از حمد سوره توحيد، و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند، و شش ركعت أفضل است، و بعد از نماز حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد آنگاه بگويد:

"اللهُمّ إنّى أسْأَلُكَ أنْ تَجْعَلَنِي مِمّنِ اسْتَجابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتّبَعَ أمْرَكَ فَاِنّي عَبْدُكَ وَ في قَبْضَتِكَ لا اُوْقى إلّا ما وَقيتَ وَ

لا آخُذُ إلاّ ما أعْطَيتَ وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجّ فَأسْألُكَ أنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيهِ عَلى كِتابِكَ وَ سُنّةِ نَبِيكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِه وَ تُقَوّينِي عَلى ما ضَعُفْتُ وَ تُسَلّمَ لِي مَناسكي في يسْرٍ مِنْكَ وَ عافِيةٍ وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الّذي رَضِيتَ وَ ارْتَضَيتَ وَ سَمّيتَ وَ كَتَبْتَ، اللهُمّ إنّي خَرَجْتُ مِنْ شُقّةٍ بَعيدَةٍ وَ أنْفَقْتُ مالِي ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ اللهُمّ فَتَمّمْ لِي حَجّتِي وَ عُمْرَتِي، اللهُمّ إنّي اُريدُ التّمَتّعَ بِالْعُمْرَةِ إلَى الْحَجّ عَلى كِتابِكَ وَ سُنّةِ نَبِيكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ، فَاِنْ عَرَضَ لِي عارِضٌ يحْبِسُنِي فَخَلّنِي حَيثُ حَبَسْتَنِي بِقَدَرِكَ الّذي قَدّرْتَ عَلَي اللهُمّ إنْ لَمْ تَكُنْ حَجّةً فَعُمْرَةً، أحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ مُخّي وَ عَصَبِي مِنَ النّساء وَ الثّياب وَ الطّيبِ أبْتَغِي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ الدارَ الْآخِرَةَ".

مكروهات احرام

مكروهات احرام چند چيز است:

1 - احرام در جامه سياه بلكه احوط ترك انست و افضل احرام در جامع سفيد است.

2 - خوابيدن محرم در رخت و بالش زرد رنگ

3- احرام بستن در جامه چركين و اگر جامه در حال احرام چرك شود بهتر آنستكه مكلف مادامي كه در حال احرام است آنرا نشويد.

4 - احرام بستن در جامه راه راه .

5 - استعمال حنا پيش از احرام در صورتي كه اثر آن تا حال احرام باقي بماند.

6- حمام رفتن و اولي بلكه احوط آنست كه محرم بدن خود را با كيسه و نحو آن نسايد.

7- لبيك گفتن محرم در جواب كسي كه او را صدا نمايد بلكه احوط ترك آنست.

مستحبات دخول حرم

همينكه حاجى به حرم رسيد، پياده شده و به جهت دخول حرم غسل نمايد.

2 - از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق جلّ و علا پا برهنه شده و نعلين خود را در دست گرفته داخل حرم شود و اين عمل ثواب زيادى دارد.

3 - وقت دخول حرم اين دعا را بخواند:

"اللّهُمّ إنّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ وَقَوْلُكَ الْحَقّ: وَأَذّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجّ يأْتُوكَ رِجالاً وَعَلى كُلّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ كُلّ فَجّ عَميقٍ. اللّهُمّ إنّي اَرْجُوْ اَنْ اَكُونَ مِمّنْ اَجابَ دَعْوَتَكَ، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقّةٍ بَعيدةٍ وَفَجّ عَميقٍ سامِعاً لِنِدائكَ وَمُستَجيباً لَكَ مُطيعاً لِامْرِكَ وَكُلّ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلي وَاِحْسانِكَ إلَي فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ما وَفّقْتَنِي لَهُ أبْتَغِي بِذلِكَ الزّلْفَةَ عِنْدَكَ وَالْقُرْبَةَ إلَيكَ وَالْمَنْزِلَةَ لَدَيكَ وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَالتّوْبَةَ عَلَي مِنْها بِمَنّكَ، اللّهُمّ صَلّ عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَحَرّمْ بَدَنِي عَلَى النّارِ وَآمِنّي مِنْ عَذابِكَ وَعِقابِكَ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمِينَ".

4 - وقت دخول حرم

مقدارى از علف (اذخر) گرفته آنرا مضغ نمايد ( يعني بجود ) .

مستحبات دخول مكه معظمه

براي دخول مكه معظمه نيز مستحب است مكلف غسل بنمايد و هنگامي كه وارد مكه مي شود با حالت تواضع وارد شود و كسي كه از مدينه برود از بالاي مكه داخل شده و وقت بيرون آمدن از پايين آن بيرون آيد.

آداب مسجد الحرام و مكه معظمه

مستحب است مكلف براى دخول مسجد الحرام غسل بنمايد و همچنين مستحب است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود و هنگام ورود از در "بني شيبه" وارد شود و گفته اند كه باب بني شيبه در حال كنونى مقابل باب السلام است و بهتر است اينكه از باب السلام وارد شود و مستقيماً حركت كند تا از سطونها تجاوز كند، در اين صورت دخول او از باب بني شيبه محقّق مي شود.

و در در ورودي مسجد بايستد و بگويد:

"السّلامُ عَلَيكَ أيها النّبِي وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَكاتُهُ، بِسْم اللّه وَبِاللّهِ وَما شاءَ اللّهُ، السّلامُ عَلى أنْبِياءِ اللّهِ وَرُسُلِهِ، اَلسّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ السّلامُ عَلى إبْراهِيمْ خَلِيلِ اللّهِ، وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِ الْعالَمِين".

سپس داخل مسجد شود و دستهاي خود را بلند كند و رو به بيت بايستد و بگويد:

"اللهُمّ إنّي أسْأَلُكَ في مَقامي هذا وَفي أوّلِ مَناسِكي أنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَأنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتي وَأنْ تَضَعَ عَنّي وِزْري، الْحَمْدُ للّهِ الّذي بَلّغَنِي بَيتَهُ الْحَرامَ اللهُمّ إنّي أشْهَدُ أنّ هذا بَيتُكَ الْحَرامُ الّذي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأمْناً مُبارَكاً وَهُدىً لِلْعالَمينَ اللهُمّ إنّي عَبْدُكَ وَالْبَلَدَ بَلَدُكَ وَالْبَيتَ بَيتُكَ جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأؤُمّ طاعَتَكَ مُطِيعاً لِأمْرِكَ راضياً بِقَدَرِكَ أسْأَلُكَ مَسْألَةَ الْفَقِيرِ إلَيكَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ اللهُمّ افْتَحْ لِي أبْوابَ رَحْمَتِكَ واسْتَعْمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ".

و در روايت ديگر وارد است كه نزد در مسجد بگويد:

"بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَمِنَ

اللّهِ وَإلَى اللّهِ وَما شاءَ اللّهُ وَعَلى مِلّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ، وَخَيرُ الْأسْماءِ للّهِ ِ، وَالْحَمْدُ للّهِ وَالسّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ، السّلامُ عَلى مُحَمّدْ بِنْ عَبْداللّهِ، السّلامُ عَلَيكَ أيها النّبِي وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ، السّلامُ عَلى أنبِياءِ اللّهِ وَرُسُلِهِ، السّلامُ عَلى خَلِيلِ اللّهِ الرّحْمنِ السّلامُ عَلَى الْمُرسَلِينَ وَالْحَمْدُ للّهِ رَبّ الْعالَمِينَ، السّلامُ عَلَينا وَعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ، اللهُمّ صَلّ عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّد وَبارِكْ عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَارْحَمْ مُحَمّداً وَآلَ مُحَمّد كَما صَلّيتَ وَبارَكْتَ وَتَرَحّمْتَ عَلى إبْراهِيمَ وَآلِ إبْراهيمَ إنّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ أللّهُمّ صَلّ عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ اللهُمّ صَلّ عَلى إبْراهِيمَ خَلِيلِكَ وَعَلى أنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلّمْ عَلَيهِمْ، وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للّهِ رَبّ الْعالَمِينَ اللهُمّ افْتَحْ لِي أبْوابَ رَحْمَتِكَ وَاسْتَعْمِلْنِي في طاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ وَاحفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمانِ أبَداً ما أبْقَيتَني جَلّ ثَناءُ وَجْهِكَ، الْحَمْدُ للّهِ الّذي جَعَلَني مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ وَجَعَلَني مِمّنْ يعْمُر مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَني مِمّنْ يناجِيهِ أللّهُمّ إنِي عَبْدُكَ وَزائِرُكَ في بَيتِكَ وَعَلى كُلّ مَأتِي حَقّ لِمَنْ أتاهُ وَزارَهُ، وَأنْتَ خَيرُ مَأتِي وَأكْرَمُ مَزُوْرٍ فأسْأَلُكَ يا اللّهُ يا رَحْمنُ بِأَنّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنْتَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ بِأنّكَ واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ يكُنْ لَهُ (لكَ خ ل) كُفُواً أحَدٌ، وَأنّ مُحَمّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَعَلى أهْلِ بَيتِهِ يا جَوادُ يا كَرِيمُ يا ماجِدُ يا جَبّارُ يا كَريمُ أسْأَلُكَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إياي بِزِيارَتي إياكَ أوّلَ شي ءٍ تُعْطِينِي فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ".

پس سه مرتبه مى گويد:

"اللهُمّ فُكّ رَقَبَتي مِنَ النّارِ".

پس مى گويد:

"وَأوْسِعْ عَلَي مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطّيبِ وَادْرَأ عَنّي شَرّ شَياطِينِ الْجِنّ وَالْاِنْسِ وَشَرّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ".

و مستحب است وقتى كه محاذى حجر الأسود

شد بگويد:

"أشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَأنّ مُحَمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَاللّاتِ وَالْعُزّى وَبِعِبادَةِ الشّيطانِ وَبِعِبادَةِ كُلّ نِدّ يدْعى مِنْ دُونِ اللّهِ".

پس نزديك حجر الاسود رفته و آنرا استلام نمايد و بگويد:

"الْحَمْدُ للّهِ ِ الّذِي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِي لَوْ لا أنْ هَدانَا اللّهُ سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا إلهَ إلّا اللّهُ وَاللّهُ أكْبَرُ، اللّهُ أكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَاللّهُ أكْبَرُ مِمّا أخْشى وَاَحْذَرُ، لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يحْيي وَيمِيتُ وَيمِيتُ وَيحْيي وَهُوَ حَي لا يمُوتُ بِيدِهِ الْخَيرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ"

و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد ، و سلام بر پيغمبران بدهد چناچه وقت دخول مسجد سلام ميداد آنگاه ميگويد:

" انّي اومن بوعدك و اوفي بعهدك "

و در روايت معتبر وارد است كه وقتى كه نزديك حجر الأسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن و حمد و ثناى الهى را بجا آور، و صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حجّ تو را قبول كند پس از آن حجر را بوسيده و استلام نما. و اگر بوسيدن ممكن نشد با دست استلام نما، و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن و بگو:

"اللهُمّ أمانَتِي أدّيتُها وَمِيثاقِي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ اللهُمّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ وَعَلى سُنّةِ نَبِيكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَآلِهِ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَأنّ مُحَمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطاغُوتِ وَاللّاتِ وَالْعُزّى وَعِبادَةِ الشّيطانِ وَعِبادَةِ كُلّ نِدّ يدْعى مِنْ دونِ اللّهِ".

و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:

"اللهُمّ إليكَ بَسَطْتُ

يدِي وَفِيما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سُبْحَتي وَاغْفِرْ لِي وَارْحَمْنِي، اللهُمّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَواقِفِ الْخِزْي في الدّنيا وَالْاخِرَةِ".

آداب و مستحبات طواف

در حال طواف، مستحب است بگويد:

"اللهُمّ إنّي أسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الّذِي يمْشى بِهِ عَلى ظُلَلِ الْماءِ كَما يمْشى بِهِ عَلى جُدَدِ الأَرْضِ وَأسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الّذِي يهْتَزّ لَهُ عَرْشُكَ وَأسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الّذِي تَهْتَزّ لَهُ اَقْدامُ مَلائِكَتِكَ وَأسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الّذِي دَعاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جانِبِ الطُورِ فاسْتَجَبْتَ لَهُ وَألْقَيتَ عَلَيهِ مَحَبّةً مِنْكَ وَأسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الّذي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمّدٍ صلى الله عليه و آله ما تَقَدّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَما تَأخّرَ وأتْمَمْتَ عَلَيهِ نِعْمَتَكَ أنْ تَفْعَلَ بِي كَذا وَكَذا".

و حاجت خود را بطلبد و نيز مستحب است در حال طواف بگويد:

"اللهُمّ إنّي إلَيكَ فَقِيرٌ وَإنّي خائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلا تُغَيرْ جِسْمِي وَلا تُبَدّلْ إسْمِي".

و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد بخصوص وقتى كه به در خانه كعبه مى رسد. و وقتى كه به حجر اسماعيل رسيد رو به ناودان نگاه نموده و بگويد:

"اللهُمّ أدْخِلْنِي الْجَنّةَ وَأجِرْنِي مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِكَ وَعافِنِي مِنَ السّقْمِ وَأوْسِعْ عَلَي مِنَ الرّزْقِ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّي شَرّ فَسَقَةِ الجِنّ وَالْإنْسِ وَشَرّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ".

و چون از حجر بگذرد و به پشت كعبه برسد بگويد:

"يا ذَا الْمَنّ وَالطّوْلِ ياذَا الْجُودِ وَالْكَرَمِ إنّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَتَقَبّلْهُ مِنّي إنّكَ أنْتَ السّمِيعُ الْعَلِيمُ".

و چون به ركن يمانى برسد دست بردارد و بگويد:

"يا أللّهُ يا وَلِي الْعافِيةِ وَخَالِقَ الْعافِيةِ وَرَازِقَ الْعافِيةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعافِيةِ وَالْمَنّانُ بِالعافِيةِ والمُتَفَضّلُ بِالْعافِيةِ عَلَي وَعَلى جَمِيعِ خَلْقِكَ يا رَحْمنَ الدّنْيا وَالآخِرَةِ وَرَحيمَهُما صَلّ عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَارْزُقْنَا الْعافِيةَ وَتَمامَ الْعافِيةِ وَشُكْرَ الْعافِيةِ في الدّنْيا وَالآخِرَةِ ياأرْحَمَ الرّاحِمِينَ".

پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد:

"اَلْحَمْدُ

للّهِ الّذي شَرّفَكِ وَعَظّمَكِ وَالْحَمْدُ للّهِ الّذي بَعثَ مُحَمّداً نَبِياً وَجَعَلَ عَلياً اِماماً اللهُمّ اهْدِ لَهُ خِيارَ خَلْقِكَ وَجَنّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ".

و چون ميان ركن يمانى و حجر الأسود برسد بگويد:

"رَبّنا آتِنا في الدّنيا وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ".

و در شوط هفتم وقتى كه به مستجار رسيد مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و روى خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:

"اللهُمّ الْبَيتُ بَيتُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهذا مَكانُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النّار".

پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد كه انشاء اللّه تعالى مستجاب خواهد شد بعد بگويد:

"اللهُمّ مِنْ قِبَلِكَ الرّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعافِيةُ أللّهُمّ إنّ عَمَلِي ضَعيفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَاغْفِرْ لي مَااطّلَعْتَ عَلَيهِ مِنّي وَخَفِي عَلى خَلْقِكَ أسْتَجِيرُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ".

و آنچه خواهد دعا كند، و ركن يمانى را استلام كند و به نزد حجر الأسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:

"اللهُمّ قَنّعْنِي بِما رَزَقْتَني وَبارِكْ لِي فِيما آتَيتَني".

و براى طواف كننده مستحب است در هر شوط أركان خانه كعبه و حجر الأسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد:

"أمانَتي أدّيتُها وَمِيثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ".

مستحبات نماز طواف

در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در ركعت اول سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند، و پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورده و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نمايد، و در بعضي از روايات است كه حضرت صادق عليه السلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين ميگفت:

"سَجَدَ لَكَ وَجهِي تَعَبّداً وَرِقّاً

لا إلهَ إلّا أنْتَ حَقّاً حَقّاً الأوّلُ قَبْلَ كُلّ شَي ءٍ وَالْآخِرُ بَعْدَ كُلّ شَي ءٍ وَهاأنَاذا بَينَ يدَيكَ ناصِيتي بِيدِكَ فاغْفِرْ لي إنّهُ لا يغْفِرُ الذّنْبَ الْعَظيمَ غَيرُكَ فَاغْفِرْ لِي فإنّي مُقِرّ بِذُنُوبي عَلى نَفْسي وَلا يدْفَعُ الذّنْبَ الْعَظِيمَ غَيرُكَ".

و بعد از سجده، روى مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه گويا در آب فرو رفته باشد، و بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعي مستحبست بنزد چاه زمزم رفته يك يا دو دلو آب بكشد و آنرا به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد:

" اللّهم اجعله علما نافعاً و رزقاً واسعاً و شفاءً من كلّ داء و سقم ".

پس از آن به نزد حجر الاسود بيايد، و مستحب است از دري كه محاذي حجرالاسود است به صفا متوجه شود و با آرامي دل و بدن بالاي صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركني كه حجرالاسود در او است رو نمايد و حمد و ثناي الهي را بجا آورد و از نعمتهاي الهي به خاطر اندازد آنگاه اين اذكار را بگويد:

" اللّه اكبر" هفت مرتبه " الحمد اللّه" هفت مرتبه " لا اله الا الله " هقت مرتبه " لا اله الا الله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد يحيي و يميت و يميت و يحيي و هو حي لا يموت و هو علي كل شيء قدير ".

سه مرتبه، پس صلوات بر محم و آل محمد بفرستد پس بگويد:

" الله اكبر علي ما هدانا و الحمد لله علي ما ابلانا و الحمد لله الحي القيوم و الحمد للّه الدّائم ".

سه مرتبه، پس

بگويد:

" اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله لا نعبد الاّ اياه مخلصين له الدّين و لوكره المشركون".

سه مرتبه، پس بگويد:

" اللّهم انّي اسالك العفو و العافيه و اليقين في الدّنيا و الاخره ".

سه مرتبه، پس بگويد:

" اللّهم آتنا في الدّنيا حسنه و في الاخره حسنه و قنا عذاب النّار".

سه مرتبه، پس بگويد:

"اللّه اكبر" صد مرتبه. "لا اله الا الله" صد مرتبه. " الحمد الله" صد مرتبه. "سبحان الله" صد مرتبه، پس بگويد:

"لا اله الا الله و حده وحده انجزه وعده و نصر عبده و غلب الاحزاب وحده فله الملك و له الحمد وحده اللهمّ بارك لي في الموت و فيما بعد الموت اللهمّ انّي اعوذ بك من ظلمه القبر و وحشته اللهمّ اظلّني قي ظلّ عرشك يوم لاظلّ الا ظلّك".

و بسيار تكراركند سپردن دين و نفس و اهل و مال خود را بخداوند عالم پس بگويد:

" استودع الله الرحمن الرّحيم الّذي لا تضيع ودايعه ديني و نفسي و اهلي اللهم استعملني علي كتابك و سنّه نبيك و توفّني علي ملّته و اعذني من الفتنه"

پس بگويد: "اللّه اكبر" سه مرتبه.

پس آنها را دو مرتبه تكرار كند پس يكبار تكبير بگويد و باز آنها را اعاده نمايد و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدر كه ميتواند بخواند. و مستحب است كه اين دعا را بخواند:

"اللهم اغفرلي كلّ ذنب اذنبته قطّ فان عدت فعد علي بالمغفره فانّك انت الغفور الرّحيم اللهم افعل بي ما انت اهله فانّك ان تفعل بي ما انت اهله ترحمني و ان تعذّبني فانت غني عن عذابي و انا محتاج الي رحمتك فيا

من انا محتاجّ الي رحمته ارحمني اللهم لا تفعل بي ما انا اهله فانّك ان تفعل بي ما انا اهله تعذبني و لم تظلمني اصبحت اتقي عدلك و لا اخاف جورك فيا من هو عدله لا يجور ارحمني"

در حديث شريف وارد شده است هر كس كه بخواهد مال او زياد شود ايستادن در صفا را طول دهد و بدانكه مستحب است پياده سعي نمايد و از صفا تا به مناره ميانه راه رود و از آنجا تا جائي كه بازار عطاران است مانند شتر تند رود و اگر سوار باشد اين حد را في الجمله تند نمايد و از آنجا تا بمروه نيز ميانه رود و در وقت برگشتن نيز بهمان ترتيب مراجعت نمايد و از براي زنها هروله نيست، و مستحب است در گريه كردن سعي كند و خود را به گريه وادارد در حال سعي دعاء بسيار كند.

مستحبات احرام تا وقوف بعرفات

اموري كه در احرام عمره مستحب بود در احرام حجّ نيز مستحب است و پس از اينكه شخص احرام بسته و از مكه بيرون آمد همينكه بر ابطح مشرف شود به آواز بلند تلبيه بگويد، و چون متوجه مني شود بگويد:

"اللهم اياك ارجوه اياك ادعو فبلّغني املي و اصلح لي عملي".

و با تن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالي برود و چون بمني رسيد بگويد :

"الحمد الله الّذي اقدمنيها صالحاً في عافيه و بلغني هذا المكان".

"اللهم هذه مني و هي مما مننت به علينا من المناسك فاسالك ان تمنّ علي بما مننت علي انبيائك فانّما انا عبدك و في قبضتك".

و مستحب است شب عرفه را در مني بوده و باطاعت الهي مشغول

باشد، و بهتر آنست كه عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خيف بجا آورد، و چون نماز صبح را بخواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته پس به عرفات روانه شود مانعي ندارد، ولي سنّت بلكه احوط آنست كه تا آفتاب طلوع نكرده از وادي محسّر رد نشود و روانه شدن پيش از صبح مكروه و از بعضي حرمت آنرا نقل نموده اند مگر از براي ضرورت مانند بيمار و كسي كه از ازدحام مردم خائف باشد و چون به عرفات متوجه شود اين دعا را بخواند.

"اللهم اليك صمدت و اياك اعتمدت و وجهك اردت اسالك ان تبارك لي في رحلتي و ان تقضي لي حاجتي و ان تجعلني ممّن تباهي به اليوم من هو افضل منّي".

و تا رسيدن به عرفات تلبيه بگويد.

مستحبات وقوف به عرفات

در وقوف به عرفات چند چيز مستحب است:

1 - با طهارت بودن در حال وقوف.

2 - غسل نمودن و بهتر آن است كه نزديك ظهر باشد.

3 - آنچه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد تا آنكه قلب او متوجه جناب اقدس الهى گردد.

4 - نسبت به قافله اى كه از مكه مى آيد وقوف شخص در طرف دست چپ كوه واقع گردد.

5 - وقوف او در پائين كوه و در زمين هموار بوده باشد، و بالا رفتن كوه مكروه است.

6 - در اول وقت، نماز ظهر و عصر را به يك اذان و دو اقامه بجا آورد.

7 - قلب خود را به حضرت حق جلّ و علا متوجه ساخته و حمد الهى و تهليل و تمجيد نموده و ثناى حضرت حق را بجا آورد، پس از آن صد مرتبه: "اللّهُ أكْبَرُ"

و صد مرتبه: سوره "توحيد" را بخواند و آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم به خدا پناه ببرد و اين دعا را نيز بخواند:

"اللّهُمّ رَبّ الْمشَاعِرِ كُلّها فُكّ رَقَبَتي مِنَ النّارِ وَأوْسِعْ عَلَي مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّي شَرّ فَسَقَةِ الْجِنّ وَالْاِنْسِ، أللّهُمّ لا تَمْكُرْ بِي وَلا تَخْدَعْني وَلا تَسْتَدْرِجْني يا أسْمَعَ السّامِعينَ وَيا أبْصَرَ النّاظِرينَ وَيا أسْرَعَ الْحاسِبِينَ وَيا أرْحَمَ الرّاحِمينَ أسْأَلُكَ أنْ تُصَلّي عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَأنْ تَفْعَلَ بي كَذا وَكَذا".

و حاجت خود را نام ببرد پس دست به آسمان بردارد و بگويد:

"اللّهُمّ حاجَتي إلَيكَ الّتي اِنْ أعْطَيتَنِيها لَمْ يضُرّني ما مَنَعْتَني وَإنْ مَنَعْتَنيها لَمْ ينْفَعَني ما أعْطَيتَني، أسْأَلُكَ خَلاصَ رَقَبَتي مِنَ النّارِ أللّهُمّ إنّي عَبْدُكَ وَمِلْكُ ناصِيتي بِيدِكَ وَأجَلي بِعِلْمِكَ، أسْأَلُكَ أنْ تُوَفّقَني لِما يرْضيكَ عَنّي وَأنْ تُسَلّمَ مِنّي مَناسِكِي الّتي أرَيتَها خَلِيلَكَ اِبْراهيمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وَدَلَلْتَ عَلَيها نَبِيكَ مُحَمّداً9 أللّهُمّ اجْعَلْني مِمّنْ رَضِيتَ عَمَلَهُ وَأطَلْتَ عُمْرَهُ وَأحْييتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ".

8 - اين دعا را بخواند:

"لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يحْيي وَيمِيتُ وَهُوَ حَي لا يمُوتُ بِيدِهِ الْخَيرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ، اللّهُمّ لَكَ الْحَمْدُ كَالّذي تَقُولُ وَخَيراً مِمّا نَقُولُ وَفَوْقَ ما يقُولُ الْقائِلُونَ، أللّهُمّ لَكَ صَلاتي وَنُسُكي وَمَحْياي وَمَماتي وَلَكَ تُراثي (بَراءَتي خ ل) وَبِكَ حَوْلي وَمِنْكَ قُوّتي، أللّهُمّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَمِنْ وَساوِسِ الْصّدورِ وَمِنْ شَتاتِ الأمْرِ وَمِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، أللّهُمّ إنّي أسْأَلُكَ خَيرَ الرّياح وَأعُوذُ بِكَ مِنْ شَرّ ما يجي ءُ بِهِ الرّياحُ وَأسْأَلُكَ خَيرَ اللّيلِ وَخَيرَ النّهارِ، اللّهُمّ اجْعَلْ في قَلْبي نُوراً وَفي سَمْعي وَبَصَري نُوراً وَفي لَحْمي وَدَمي وَعِظامي وَعُرُوقِي وَمَقْعَدي وَمَقامي وَمَدْخَلي وَمَخْرَجي نُوراً

وَأعْظِمْ لي نُوراً يا رَبّ يوْمَ أَلْقاكَ إنّكَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَديرٌ".

و در اين روز تا مى تواند از خيرات و صدقات تقصير نكند.

9 - آنكه كعبه را استقبال نموده و اين اذكار را بگويد:

"سُبْحانَ اللّهِ" صد مرتبه "اللّهُ أكْبَرُ" صد مرتبه "ما شاءَ اللّهُ لا قُوّةَ إلّا بِاللّهِ" صد مرتبه "أشْهَدُ أنْ لا اِلهَ اِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يحْيي وَيمِيتُ وَيمِيتُ وَيحْيي وَهُوَ حَي لا يمُوتُ بِيدِهِ الْخَيرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ" صد مرتبه.

پس از اول سوره بقره ده آيه بخواند پس سوره توحيد سه مرتبه و آية الكرسى را بخواند تا آخر پس اين آيات را بخواند:

"اِنّ رَبّكُمُ اللّهُ الّذي خَلَقَ السّماواتِ وَالْأَرْضَ في سِتّةِ أيامٍ ثُمّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يغْشِي اللّيلَ النّهارَ يطْلُبُهُ حَثِيثاً وَالشّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنّجُومَ مُسَخّراتٍ بِأمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبّ الْعالَمِينَ * اُدْعُوا رَبّكُمُ تَضَرّعاً وَخُفْيةً اِنّهُ لا يحِبّ المُعْتَدِينَ * وَلا تُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً اِنّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ الُْمحْسِنينَ".

پس سوره "قُلْ أعُوذُ بِرَبّ الْفَلَق" و سوره "قُلْ أعُوذُ بِرَبّ النّاسِ" را بخواند.

پس آنچه از نعم الهى بياد داشته باشد يكايك ذكر نموده و حمد الهي نمايد، و همچنين بر اهل و مال و سائر چيزهايى كه حضرت حق به او تفضل نموده حمد بنمايد و بگويد:

"اللّهُمّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى نَعْمائِكَ الّتي لا تُحْصى بِعَدَدٍ وَلا تُكافَأُ بِعَمَلٍ".

و به آياتى از قرآن كه در آنها ذكر حمد شده است خدا را حمد نمايد و به آياتى كه در آنها ذكر تسبيح شده است خدا را تسبيح نمايد و به آياتى كه در آنها ذكر

تكبير شده است خدا را تكبير نمايد و به آياتى كه در آنها ذكر تهليل شده است خدا را تهليل نمايد و بر محمد و آل محمد عليهم الصلاة و السلام زياد صلوات بفرستد و به هر اسمى از اسماء اللّه كه در قرآن موجود است خدا را بخواند و به آنچه از اسماء الهى كه در ياد دارد خدا را ذكر كند، و به اسماء الهى كه در آخر سوره حشر موجود است خدا را بخواند و آنها عبارتند از:

" هو الله الّذي لا اله الا هو عالِمُ الْغَيبِ وَالشّهادَةِ. هو الرّحْمنُ الرّحِيمُ. هو الله الّذي لا اله الا هو هو الْمَلِكُ الْقُدّوسُ السّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبّارُ الْمُتَكَبّرُ الخالِقُ الْبارئُ الْمُصَوّرُ".

و اين دعا را بخواند:

"أسْأَلُكَ يا اللّهُ يا رَحْمنُ بِكُلّ اْسْمٍ هُوَ لَكَ وَأسْأَلُكَ بِقُوّتِكَ وَقُدْرَتِكَ وَعِزّتِكَ وَبِجَميعِ ما أحاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَبِجَمْعِكَ وَبِأرْكانِكَ كُلّها وَبِحَقّ رَسُولِكَ صَلواتُ اللّهِ عَلَيهِ وَآلِهِ وَبِاسْمِكَ الْاَكْبَرِ الاَكْبَرِ وَبِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الّذي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيكَ أنْ لا تُخّيبَهُ وَبِاسْمِكَ الْاَعْظَمِ الْاَعْظَمِ الّذي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيكَ أنْ لا تَرُدّهُ وَأنْ تُعْطِيهُ ما سَأَلَ أنْ تَغْفِرَ لِي جَميعَ ذُنُوبي في جَميع عِلْمِكَ فِي".

و هر حاجت كه دارى بخواه و از حق سبحانه و تعالى طلب كن كه توفيق حجّ بيابى در سال آينده و هر سال. و هفتاد مرتبه بگو:

"أسْأَلُكَ الْجَنّةَ" و هفتاد مرتبه "أسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّي وَأتُوبُ اِلَيهِ".

پس بخوان اين دعا را:

"اللهُمّ فُكّنِي مِنَ النّارِ وَأوْسِعْ عَلَي مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَيبِ وَادْرَأْ عَنّي شَرّ فَسَقَةِ الْجِنّ وَالْاِنْسِ وَشَرّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ".

10 - آنكه نزديكي غروب آفتاب بگويد:

"اللهُمّ اِنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الفَقْرِ وَمِنْ

تَشَتّتِ الْاُمُورِ وَمِنْ شَرّ ما يحْدُثُ بِاللّيلِ وَالنّهارِ أمْسى ظُلْمِي مُسْتَجِيراً بِعَفْوِكَ وَأمْسى خَوْفي مُسْتَجيراً بِأمانِكَ وَأمْسى ذُنُوبي مُسْتَجِيرَةً بِمَغْفِرَتِكَ وَأمْسى ذُلّي مُسْتَجِيراً بِعِزّكَ وَأمْسى وَجْهِي الْفانِي الْبالِي مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الْباقي يا خَيرَ مَنْ سُئِلَ وَيا أجوَدَ مَنْ أعْطى جَلّلْنِي بِرَحْمَتِكَ وَأَلْبِسْني عافِيتَكَ وَاصْرِفْ عَنّي شَرّ جَمِيعِ خَلْقِكَ".

و بدان كه ادعيه وارده در اين روز شريف بسيار است و هر قدر كه ميسور باشد خواندن دعا مناسب است، و بسيار خوب است كه در اين روز دعاى صحيفه كامله و دعاى حضرت سيد الشهداء و دعاى حضرت زين العابدين سلام اللّه عليهما خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد:

"اللهُمّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذا الْمَوْقِفِ وَارْزُقْنِيهِ مِنْ قابِلٍ أبَداً ما أبْقَيتَني وَاقْلِبْنِي الْيوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُستَجاباً لِي مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي بأفْضَلِ ما ينْقَلِبُ بِهِ الْيوْمَ أحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَحُجّاجِ بَيتِكَ الْحَرامِ وَاجْعَلْنِي الْيوْمَ مِنْ أكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيكَ وَأعْطِني أفْضَلَ ما أعْطَيتَ أحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيرِ وَالْبَرَكَةِ وَالرّحْمَةِ والرّضْوانِ وَالْمَغْفِرَةِ وَبارِكْ لِي فِيما أرْجِعُ اِلَيهِ مِنْ أهْلٍ أوْ مالٍ أوْ قَلِيلٍ أوْ كَثيرٍ وَبارِكْ لَهُمْ فِي".

و بسيار بگويد:

"اللهُمّ أعْتِقْنِي مِنَ النّارِ".

مستحبات وقوف بمزدلفه

بدان كه مستحب است با تن و دلى آرام از عرفات بسوى مزدلفه متوجه شده و استغفار نمايد، و همين كه از طرف دست راست به تلّ سرخ رسيد بگويد:

"اللهُمّ ارْحَمْ تَوَقّفِي وَزِدْهُ في عَمَلي وَسَلّمْ لِي دِيني وَتَقَبّلْ مَناسِكي".

و در راه رفتن ميانه روى نمايد و كسى را آزار ندهد، و مستحب است نماز شام وخفتن را تا مزدلفه بتأخير اندازد اگرچه ثلث شب نيز بگذرد، و ميان هر دو نماز به يك اذان ودو اقامه جمع كند، و نوافل مغرب را

بعد از نماز عشا بجا آورد و در صورتى كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعى رسيد، بايد نماز مغرب و عشا را بتأخير نينداخته و در ميان راه بخواند و مستحب است كه در وسط وادى از طرف راست راه نزول نمايد، و اگر حاجى صروره باشد مستحب است كه در مشعر الحرام قدم بگذارد و مستحب است كه آن شب را به هر مقدار كه ميسور باشد به عبادت و اطاعت الهى بسر برد و اين دعا را بخواند:

"اللهُمّ هذِهِ جُمَعُ، اللّهُمّ اِنّي أسْأَلُكَ أنْ تَجْمَعَ لِي فِيها جَوامِعَ الْخَيرِ، اللّهُمّ لا تُؤْيسْني مِنَ الْخَيرِ الّذي سَأَلْتُكَ أنْ تَجْمَعَهُ لِي في قَلْبي وَأطْلُبُ اِلَيكَ أنْ تُعَرّفَني ما عَرّفْتَ أوْلِياءَكَ في مَنْزِلِي هذا وَأنْ تَقِيني جَوامِعَ الشّرّ".

و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى الهى را بجا آورد، و به هر مقدارى كه ميسور باشد از نعم و تفضلات حضرت حق ذكر كند و بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد آنگاه دعاء نمايد و بعضي بوجوب آن قائل شده اند و اين دعا را نيز بخواند:

"اللهُمّ رَبّ الْمَشْعَرِ الْحَرام فُكّ رَقَبَتي مِنَ النّارِ وَأوْسِعْ عَلَي مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّي شَرّ فَسَقَةِ الْجِنّ وَالْاِنْس، أللّهُمّ أَنْتَ خَيرُ مَطْلُوبٍ اِلَيهِ وَخَيرُ مَدْعُوّ وَخَيرُ مَسْؤُولٍ وَلِكُلّ وافِدٍ جائِزَةٌ فَاجْعَلْ جائِزَتي في مَوْطِني هذا أنْ تُقِيلَني عَثْرَتي وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتي وَأنْ تُجاوِزْ عَنْ خَطِيئَتي ثُمّ اجْعَلِ التّقْوى مِنَ الدّنيا زادِي".

و مستحب است سنگ ريزه هايى را كه در منى رمى خواهد نمود از مزدلفه بردارد ومجموع آنها هفتاد دانه است و مستحب است وقتى كه از مزدلفه بسوى منى رفته و

به وادى محسّر رسيد به مقدار صد قدم مانند شتر تند رود و اگر سواره است سوارى خود را حركت دهد و بگويد:

"اللهُمّ سَلّمْ لي عَهْدي وَاقْبَلْ تَوْبَتي وَأجِبْ دَعْوَتي وَاخْلُفْني فِيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدي".

مستحبات رمى جمرات

در رمى جمرات چند چيز مستحب است:

1 - با طهارت بودن در حال رمى.

2 - هنگامى كه سنگها را در دست گرفته و آماده رمى است اين دعا را بخواند:

"اللّهُمّ هذِهِ حصَياتي فَأحْصِهِنّ لِي وَارْفَعْهُنّ في عَمَلي".

3 - با هر سنگى كه مى اندازد تكبير بگويد.

4 - هر سنگى را كه مى اندازد اين دعا را بخواند:

"اللّهُ أكْبَرُ، أللّهُمّ ادْحَرْ عنّي الشّيطانَ أللّهُمّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ وَعَلى سُنّةِ نَبِيكَ أللّهُمّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْياً مَشْكُوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً".

5 - ميان او و جمره در جمره عقبه ده يا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمره اولى و وسطى كناره جمره بايستد.

6 - جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى نمايد و جمره اولى و وسطى را رو به قبله ايستاده رمى نمايد.

7 - سنگريزه رابرانگشت ابهام گذارده وبا ناخن انگشت شهادت بيندازد.

8 - پس از برگشتن بجاى خود در منى اين دعا را بخواند:

"اللهُمّ بِكَ وَثِقْتُ وَعَلَيكَ تَوَكّلْتُ فَنِعْمَ الرّبُ وَنِعْمَ الْمَوْلى وَنِعْمَ النّصِيرُ".

مستحبات هدى (قرباني كردن)

مستحبات هدى چند چيز است:

1 - در صورت تمكن، قربانى شتر باشد، و در صورت نبودن آن گاو و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.

2 - قربانى بسيار فربه باشد.

3 - در صورت شتر يا گاو بودن آن از جنس ماده و در صورت گوسفند يا بز بودن آن از جنس نر باشد.

4 - شترى كه مى خواهند او را نحر كنند ايستاده و از سر دستها تا زانوى او را ببندند و شخص از جانب راست او بايستد، و كارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در وقت ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:

"وَجّهْتُ وَجْهِي لِلّذِي

فَطَرَ السّماواتِ وَالْاَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ اِنّ صَلاتِي وَنُسُكي وَمَحْياي وَمَمَاتِي للّهِ رَبّ الْعالَمِينَ لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ اُمِرْتُ وَأنا مِنَ الْمُسْلِمِينَ، اللّهُمّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ أكْبَرُ، أللّهُمّ تَقَبّلْ مِنّي".

5 - اينكه خود، قربانى را بكشد و اگر نتواند دست خود را بالاى دست كشنده بگذارد.

مستحبات حلق

در حلق چند چيز مستحب است :

1- آنكه از جانب راست پيش سر ابتداء كند و اين دعا را بخواند:

"اللهم اعطني بكلّ شعره نوراً يوم القيامه".

2- آنكه موي سر خود را در مني در خيمه خود دفن نمايد و اولي اين است كه بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته و همچنين ناخنها را بگيرد.

مستحبات طواف حجّ و نماز آن و سعى

آنچه كه از مستحبات در طواف عمره و نماز آن و سعى ذكر شد اينجا نيزجارى است، ومستحب است شخصى كه به جهت طواف حجّ مى آيد، در روز عيد قربان بيايد و بر درب مسجد بايستد و اين دعا را بخواند:

"اللهُمّ اَعِنّي عَلى نُسُكِكَ وَسَلّمْني لَهُ وَسَلّمْهُ لي أسْألُكَ مَسْألَةَ الْعَليلِ الذّلِيلِ الْمُعْتَرِفِ بذَنْبِهِ أنْ تَغْفِرَ لي ذُنُوبي وَأنْ تُرْجِعَني بِحاجَتَي، اللهُمّ اِنّي عَبْدُكَ وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ وَالبَيتُ بَيتُكَ جئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأؤُمّ طاعَتَكَ مُتّبِعاً لِأمْرِكَ راضِياً بِقَدَرِكَ أسْألُكَ مَسْألَةَ الْمُضْطَرّ إلَيكَ الْمُطِيعِ لِأمْرِكَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِكَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ أنْ تُبَلّغَني عَفْوكَ وَتُجِيرَني مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِكَ".

پس بنزد حجر الأسود بيايد و استلام و بوسه نمايد، و اگر بوسيدن ممكن نشد دست به حجر ماليده و دست خود را ببوسد، و اگر آن هم ممكن نشد مقابل حجر ايستاده و تكبير بگويد و بعد آنچه در طواف عمره بجا آورده بود بجا آورد.

مستحبات منى

بدان كه براى حاجى مستحب است كه روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در منى بماند، و حتى به جهت طواف مستحب از منى بيرون نرود، و تكبير گفتن در منى بعد از پانزده نماز و در غير منى بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد است مستحب مى باشد و بعضى آن را واجب دانسته اند و بهتر در كيفيت تكبير آن است كه بگويد:

"اللّهُ أكْبَرُ اللّهُ أكْبَرُ لا إلهَ إلّا اللّهُ وَاللّهُ أكْبَرُ اللّهُ أكْبَرُ وَللّهِ ِ الْحَمْدُ اللّهُ أكْبَرُ عَلى ما هَدانَا اللّهُ أكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الْأنْعامِ وَالْحَمْدُ للّهِ على ما أبْلانا".

و مستحب است مادامى كه در منى اقامت دارد نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد

خيف بجا آورد، و در حديث است كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با عبادت هفتاد سال برابر است، و هركس در آنجا صد مرتبه "سُبْحانَ اللّهِ" بگويد ثواب آن برابر ثواب بنده آزاد كردن است، و هركس در آنجا صد مرتبه "لا إلهَ إلّا اللّهِ" بگويد ثواب آن برابر است با ثواب كسى كه احياء نفس كرده باشد و هركس در آنجا صد مرتبه "ألْحَمْدُللّهِ" بگويد ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقين كه در راه خدا تصدق نمايد.

مستحبات ديگر مكه معظمه

آداب و مستحبات ديگر در مكه معظمه از اين قرار است:

1 - زياد ذكر خدا نمودن و خواندن قرآن.

2 - ختم نمودن قرآن.

3 - خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را بخواند:

"اللهُمّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفاءً مِنْ كُلّ داءٍ وَسُقْمٍ".

و نيز بگويد: "بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالشّكْرُ للّهِ".

4 - نظر نمودن به كعبه و اكثار از آن.

5 - در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن؛ در اول شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخول صبح دو طواف، و بعدازظهر دو طواف.

6 - هنگام توقف در مكه بعدد ايام سال يعنى سيصد و شصت مرتبه طواف نمايد و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ميسور نشد هر مقدارى كه بتواند.

7 - شخص صروره به خانه كعبه داخل شود و مستحب است قبل از دخول غسل بنمايد و در وقت داخل شدن بگويد:

"اللهُمّ إنّكَ قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَآمِنّي مِنْ عَذابِ النّارِ".

پس دو ركعت نماز گزارده در ركعت اول بعد از حمد، "حم سجده" و در ركعت

دوم بعد از حمد، پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاى قرآن بين دو ستون بر سنگ قرمز بخواند.

8 - دوركعت نماز خواندن درهريك ازچهار زاويه كعبه و بعد از نماز اين دعا را بخواند:

"اللهُمّ مَنْ تَهَيأ أوْ تَعَبّأ أوْ أعَدّ أوِ اسْتَعَدّ لِوِفادَةٍ إلى مَخْلُوقٍ رَجاءَ رِفْدِهِ وَجائِزَتِهِ وَنَوافِلِهِ وَفَواضِلِهِ فَاِلَيكَ يا سَيدِي تَهْيئَتِي وَتَعْبِئَتِي وَإعْدادي وَاسْتِعْدادي رَجاءَ رِفْدِكَ وَنَوَافِلِكَ وَجائِزَتِكَ، فَلا تُخَيبِ الْيوْمَ رَجائِي يا مَنْ لا يخِيبُ عَلَيهِ سائِلٌ وَلا ينْقُصُهُ نائِلٌ فَاِنّي لَمْ آتِكَ الْيوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدّمْتُهُ وَلا شَفاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ وَلكِنّي أتَيتُكَ مُقِرّاً بِالظّلْمِ وَالْإساءَةِ عَلى نَفْسِي فَاِنّهُ لا حُجّةَ لِي وَلا عُذْرَ فأسْأَلُكَ يا مَنْ هُوَ كَذلِكَ أنْ تُصَلّي عَلى مُحَمّدٍ وَآلِهِ وَتُعْطِينِي مَسْأَلَتِي وَتَقْلِبَني بِرَغْبَتي وَلا تَرُدّنِي مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَلا خائِباً يا عَظِيمُ يا عَظِيمُ يا عَظِيمُ أرْجُوكَ لِلْعَظِيمِ، أسْأَلُكَ يا عَظِيمُ أنْ تَغْفِرَ لِي الذّنْبَ الْعَظِيمَ لا إلهَ إلّا أَنْتَ".

و مستحب است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه "اللّهُ أكْبَرُ" بگويد پس بگويد:

"اللهُمّ لا تَجْهَدْ بَلاءَنَا رَبّنا وَلا تُشْمِتْ بِنا أعْداءَنا فَاِنّكَ أنْتَ الضّارّ النّافِعُ".

بعداً پائين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده كعبه را استقبال نمايد و نزد پله ها دو ركعت نماز بخواند.

طواف وداع

بدانكه براى كسى كه مى خواهد از مكه بيرون رود مستحب است طواف وداع نمايد، و در هر شوطى حجرالاسود و ركن يمانى را در صورت امكان استلام نمايد و چون به مستجار رسد مستحباتى كه قبلاً براى آن مكان ذكر شد بجا آورد و آنچه خواهد دعا نمايد بعداً حجرالاسود را استلام نموده و شكم خود را به خانه كعبه بچسباند يك دست را بر حَجَر و دست ديگر را به طرف

درب گذاشته و حمد و ثناى الهى نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و اين دعا را بخواند:

"اللهُمّ صَلّ عَلى مُحَمّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيكَ وَاَمِينِكَ وَحَبِيبِكَ وَنَجِيكَ وَخِيرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، أللّهُمّ كَما بَلّغَ رِسالاتِكَ وَجاهَدَ في سَبِيلِكَ وَصَدَعَ بِأَمْرِكَ وَاُوذِي في جَنْبِكَ وَعَبَدَكَ حَتّى أتاهُ الْيقِينُ، أللّهُمّ أقْلِبْني مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بِأفْضَلِ ما يرْجِعُ بِهِ أحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ الْمَغْفِرةِ وَالْبَرَكَةِ وَالرّحْمَةِ وَالرّضْوانِ وَالْعافِيةِ".

و مستحب است وقت بيرون آمدن از باب حناطين كه مقابل ركن شامى است بيرون رود و از خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد و وقت بيرون رفتن يكدرهم خرما خريده و آن را بر فقراء تصدق نمايد.

زيارت رسول اكرم بعد از حج

بدانكه از جمله امور مستحبه كه بسيار موكد است اين است كه شخص هنگام برگشتن از راه مدينه طيبه برگردد تا آنكه بزيارت حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله و حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها و ائمه بقيع عليهم السلام مشرف گردد.

زيارت حضرت رسول اكرم (ص)

السّلامُ عَلى رَسولِ اللهِ (ص) السّلامُ عَلَيكَ يا حَبيبَ اللهِ السّلامُ علَيكَ يا صَفوَةَ اللهِ السّلامُ عَلَيكَ يا اَمينَ اللهِ أشهَدُ انّكَ قَد نَصَحْتَ لِاُمّتِكَ وَ جاهَدتّ في سَبيلِ اللهِ وَ عَبَدْتَةُ حتّى أتاكَ الْيقينُ، فَجَزاكَ اللهُ أفْضَلَ ماجَزى نَبياً عَنْ أُمَّتِه اللّهُم صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ اَفْضَلَ ما صَلّيتَ عَلى ِابْراهيمَ وَ آلِ اِبْراهيمَ اِنّكَ حَميدٌ مَجيدٌ".

زيارت حضرت صديقه (ع)

يا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَكِ اللهُ الّذي خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِما اِمْتَحَنَكِ صابِرَةَ وَ زَعَمْنا اَنّا لَكِ اَوْلياءُ وَ مُصَدِّقوُنَ وَ صابِروُنَ لِكُلِّ ما اَتَانا به اَبُوكِ وَ اَتَانا بِه وَصيهُ فَإِنّا نَساَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ اِلا اَلْحَقْتِنا بِتَصْديقِنا لَهُما ( بالبُشري - خ ل ) لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بانّا قَدْ طَهُرنا ِبِولايتِكِ".

زيارت جامع كه هر يك از ائمه ( عليهم اسلام ) به آن زيارت ميشود

اَلسَّلامُ عَلى اَوْلِياءَ اللهِ وَاَصْفِيائِهِ، اَلسَّلامُ عَلى اُمَناءِ اللهِ وَاَحِبّائِهِ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْصارِ اللهِ وَخُلَفائِهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَساكِنِ ذِكْرِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُظْهِرى اَمْرِ اللهِ وَنَهْيهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْمُسْتَقِرّينَ فى مَرْضاتِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الُْمخْلِصينَ فى طاعَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الاَْدِلاّءِ عَلَى اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الَّذينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللهَ، وَمَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللهِ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللهَ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللهَ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ، وَمَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، وَاُشْهِدُ اللهَ اَنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَعَلانِيتِكُمْ، مُفَوِّضٌ فى ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيكُمْ، لَعَنَ اللهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَاَبْرَأُ اِلَى اللهِ مِنْهُمْ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ.

و الحمد لله اولاً و آخراً".

دعاء الحسين (ع) يوم عرفه

روي ان بشر و بشير ولدا غالب الاسدي انهما قالا لما كان عصر عرفه في عرفات و كنا عند ابي عبدالله الحسين عليه السلام، فخرج عليه اسلام من خيمته مع جماعه من اهل بيته و اولاده و شيعته بحال التذلل و الخشوع و الاستكانه ، فوقف في الجانب الايسر من الجبل و توجه الي الكعبه و رفع يديه قبال وجهه كمسكين يطلب طعاما و قرا هذا الدعاء:

"اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَيسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِع، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ، واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لا تَخْفى عَلَيهِ الطَّلائِعُ، وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازى كُلِّ صانِع، وَرائِشُ كُلِّ قانع، وَراحِمُ كُلِّ ضارِع، وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ، بِالنُّورِ السّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَيرُهُ، وَلا

شَىءَ يعْدِلُهُ، وَلَيسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ، اللَّطيفُ الْخَبيرُ، وَهُوَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيكَ، وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيةِ لَكَ، مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى، اِلَيكَ مَرَدّى، اِبْتَدَأتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيئاًمَذكوراً، وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ، آمِناً لِرَيبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ والسِّنينَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْب اِلى رَحِم، فى تَقادُم مِنَ الاَْيامِ الْماضِيةِ، وَالْقُرُونِ الْخالِيةِ، لَمْ تُخْرِجْنى لِرَأفَتِكَ بى، وَلُطْفِكَ لى، وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ، فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ، وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ، لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى للَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى، الَّذى لَهُ يسَّرْتَنى، وَفيهِ اَنْشَأْتَنى، وَمِنْ قَبْلِ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ، وَسَوابِغِ نِعَمِكَ، فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىّ يمْنى، وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُمات ثَلاث، بَينَ لَحْم وَدَم وَجِلْد، لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيئاً مِنْ اَمْرى، ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِياً، وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِياً، وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِياً، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَكَفَّلْتَنِى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَكَلاْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ، وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ، فَتَعالَيتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ، حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابِغَ الانْعامِ، وَرَبَّيتَنى آيداً فى كُلِّ عام، حَتّى إذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى، اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ، بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ، وَرَوَّعْتَنى بِعَجايبِ حِكْمَتِكَ، وَاَيقَظْتَنى لِما ذَرَأتَ فى سَمآئِكَ وَاَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ، وَنَبَّهْتَنى لِشُكْرِكَ، وَذِكْرِكَ، وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ، وَفَهَّمْتَنى ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ، وَيسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ، وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيرِ الثَّرى، لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى، وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ، وَصُنُوفِ الرِّياشِ بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ، وَاِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ، حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ، وَصَرَفْتَ عَنّى

كُلَّ النِّقَمِ، لَمْ يمْنَعْكَ جَهْلى وَجُرْأَتى عَلَيكَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يقَرِّبُنى اِلَيكَ، وَوفَّقْتَنى لِما يزْلِفُنى لَدَيكَ، فَاِنْ دَعْوَتُكَ اَجَبْتَنى، وَاِنْ سَأَلْتُكَ اَعْطَيتَنى، وَاِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنى، وَاِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنى، كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ، وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ، مِنْ مُبْدِئ مُعيد، حَميد مجيد، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ، وَعَظُمَتْ آلاؤُكَ، فَأَىُّ نِعَمِكَ يا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِكْراً، أَمْ اَىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْراً، وَهِىَ يا رَبِّ اَكْثرُ مِنْ اَنْ يحْصِيهَا الْعآدّوُنَ، أَوْ يبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ، أَكْثَرَ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيةِ وَالسَّرّآءِ، وَاَنَا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَةِ ايمانى، وَعَقْدِ عَزَماتِ يقينى، وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى، وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى، وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى، وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى، وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنَينى، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى، وَما ضُمَّتْ وَاَطبَقَتْ عَلَيهِ شَفَتاىَ، وَحرِكاتِ لَفظِ لِسانى، وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمى وَفَكّى، وَمَنابِتِ اَضْراسى، وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى، وَحِمالَةِ اُمِّ رَأْسى، وَبُلُوغِ فارِغِ حبائِلِ عُنُقى، وَمَا شْتَمَلَ عَليهِ تامُورُ صَدرى، وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى، وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى، وَأَفْلاذِ حَواشى كَبِدى، وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى، وَحِقاقُ مَفاصِلى، وَقَبضُ عَوامِلى، وَاَطرافُ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى، وَشَعْرى وَبَشَرى، وَعَصَبى وَقَصَبى، وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى، وَجَميعُ جَوارِحى، وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيامَ رَِضاعى، وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى، وَنَوْمى وَيقَظَتى وَسُكُونى وَحرَكاتِ رُكُوعى وَسُجُودى، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَة مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرَكَ اَبَداً جَديداً، وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً، اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِكَ، أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ، سالِفِهِ وَآنِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداً، هَيهاتَ أنّى ذلِكَ وَاَنْتَ الُْمخْبِرُ فى كِتابِكَ النّاطِقِ، وَالنَّبَأِ الصّادِقِ، وَاِنْ تَعُدُّوا

نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها، صَدَقَ كِتابُكَ اَللّهُمَّ وَاِنْبآؤُكَ، وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُكَ وَرُسُلُكَ، ما اَنْزَلْتَ عَلَيهِمْ مِنْ وَحْيكَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِكَ، غَيرَ أَنّى يا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى، وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَمْ يتَّخِذْ وَلَداً فَيكُونَُ مَوْرُوثاً، وَلَمْ يكُنْ لَهُ شَريكٌ فى مُلْكِهِ فَيضآدَُّهُ فيما ابْتَدَعَ، وَلا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيرْفِدَهُ فيما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ اِلاَّ الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللهِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ، وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ للهِ حَمْداً يعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلينَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى خِيرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيينَ، وَآلِهِ الطَّيبينَ الطّاهِرينَ الُْمخلَصينَ وَسَلَّمَ ".

پس شروع فرمود آنحضرت در سوال و اهتمام نمود در دعا و آب از ديدهاي مباركش جاري بود پس فرمود:

"اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَاُنّى اَراكَ، وَاَسْعِدْنى بِتَقوايكَ، وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيتِكَ، وَخِرْلى فى قَضآئِكَ، وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَأخيرَ ما عَجَّلْتَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى، وَالْيقينَ فى قَلْبى، وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى، وَالنُّورَ فى بَصَرى، وَالْبَصيرَةَ فى دينى، وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى، وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرىَ الْوارِثَينِ مِنّى، وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى، وَاَرِنى فيهِ ثَاْرى وَمَآرِبى، وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَينى، اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى، وَاسْتُرْ عَوْرَتى، وَاغْفِرْ لى خَطيئَتى، وَاخْسَأْ شَيطانى، وَفُكَّ رِهانى، وَاْجَعْلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاْخِرَةِ وَالاُْوْلى، اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَميعاً بَصيراً، وَلَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِياً رَحْمَةً بى، وَقَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِياً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما اَنَشَأْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَيتَنى، رَبِّ بِما كَلاَتَنى وَوَفَّقْتَنى، رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَيتَنى، رَبِّ

بِما اَوْلَيتَنى وَمِنْ كُلِّ خَير اَعْطَيتَنى، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَيتَنى، رَبِّ بِما اَغْنَيتَنى وَاَقْنَيتَنى، رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى، رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِكَ الصّافى، وَيسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِكَ الْكافى، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَعِنّى عَلى بَوائِقِ الدُّهُورِ، وَصُرُوفِ اللَّيالى وَالاَْيامِ، وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْيا وَكُرُباتِ الاْخِرَةِ، وَاكْفِنى شَرَّ ما يعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ، اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاكْفِنى، وَما اَحْذَرُ فَقِنى، وَفى نَفْسى وَدينى فَاحْرُسْنى، وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى، وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى، وَفى ما رَزَقْتَنى فَبارِكْ لى، وَفى نَفْسى فَذلِّلْنى، وَفى اَعْينِ النّاسِ فَعَظِّمْنى، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى، وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَريرَتى فَلا تُخْزِنى، وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَِلْنى، وَنِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْنى، وَاِلى غَيرِكَ فَلا تَكِلْنى،اِلهى اِلى مَنْ تَكِلُنى اِلى قَريب فَيقطَعُنى، اَمْ اِلى بَعيد فَيتَجَهَّمُنى، اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفينَ لى، وَاَنْتَ رَبّى وَمَليكُ اَمْرى، اَشْكُو اِلَيكَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى، وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّكْتَهُ اَمْرى، اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ، فَاِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَكَ غَيرَ اَنَّ عافِيتَكَ اَوْسَعُ لى، فَأَسْأَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّماواتُ، وَكُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَصَلُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرِينَ، اَنْ لا تُميتَنى عَلى غَضَبِكَ، وَلا تُنْزِلْ بى سَخَطَكَ، لَكَ الْعُتْبى لَكَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِك، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَيتِ الْعَتيقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْنَاً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ اَعْطَى الْجَزيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتى فى شِدَّتى، يا صاحِبى فى وَحْدَتى، يا غِياثى فى كُرْبَتى، يا وَلِيى فى نِعْمَتى، يا اِلهى وَاِلهَ آبائى اِبْراهيمَ وَاِسْماعيلَ وَاِسْحاقَ وَيعْقُوبَ، وَرَبَّ جَبْرَئيلَ وَميكائيلَ وَاِسْرافيلَ، وَربَّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِييينَ وَآلِهِ الْمُنْتَجَبينَ، مُنْزِلَ

التَّوراةِ وَالاِْنْجيلَ، وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِّلَ كهيعص، وَطه وَيس، وَالْقُرآنِ الْحَكيمِ، اَنْتَ كَهْفى حينَ تُعيينِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها، وَتَضيقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ، وَاَنْتَ مُقيلُ عَثْرَتى، وَلَوْلا سَتْرُكَ اِياىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ، وَاَنْتَ مُؤَيدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى، وَلَوْلا نَصْرُكَ اِياىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ، يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ، فَاَوْلِيآؤهُ بِعِزِّهِ يعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نَيرَ الْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، يعْلَمُ خائِنَةَ الاَْعْينِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَغَيبَ ما تَأتِى بِهِ الاَْزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، يا مَنْ لا يعْلَمُ كَيفَ هُوَ اِلاّ هُوَ، يا مَنْ لا يعْلَم ما هُوَ اِلاّ هُوَ، يا مَنْ لا يعْلَم يعْلَمُهُ، اِلاّ هُوَ يا مَنْ كَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ، وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ، يا مَنْ لَهُ اَكْرَمُ الاَْسْمآءِ، يا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذى لا ينْقَطِعُ اَبَداً، يا مُقَيضَ الرَّكْبِ لِيوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبودِيةِ مَلِكاً، يا رآدَّهُ عَلى يعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْيضَّتْ عَيناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ، يا كاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَيوبَ، وَمُمْسِكَ يدَىْ اِبْرهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ، وَفَنآءِ عُمُرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيا فَوَهَبَ لَهُ يحْيى، وَلَمْ يدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا مَنْ اَخْرَجَ يونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى اِسْرآئيلَ فَاَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ، يا مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّرات بَينَ يدَىْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ يأكُلُونَ رِزْقَهُ، وَيعْبُدُونَ غَيرَهُ، وَقَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَكَذَّبُوا رُسُلَهُ، يا اَللهُ يا اَللهُ، يا بَدىُ يا بَديعُ، لا نِدَّلَكَ، يا دآئِماً لا نَفَادَ لَكَ، يا حَياً حينَ لا حَىَّ،

يا مُحْيىَ الْمَوْتى، يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى كُلِّ نَفْس بِما كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرى فَلَمْ يحْرِمْنى، وَعَظُمَتْ خَطيئَتى فَلَمْ يفْضَحْنى، وَرَآنى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ يشْهَرْنى، يا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى، يا مَنْ رَزَقَنى فى كِبَرى، يا مَنْ اَياديهِ عِنْدى لا تُحْصى، وَنِعَمُهُ لا تُجازى، يا مَنْ عارَضَنى بِالْخَيرِ والاِْحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالاِْساءَةِ وَالْعِصْيانِ، يا مَنْ هَدانى لِلاْيمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُكْرَ الاِْمْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفانى، وَعُرْياناً فَكَسانى، وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى، وَعَطْشاناً فَاَرْوانى، وَذَليلاً فَاَعَزَّنى، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى، وَوَحيداً فَكَثَّرَنى، وَغائِباً فَرَدَّنى، وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى، وَغَنِياً فَلَمْ يسْلُبْنى، وَاَمْسَكْتُ عَنْ جَميعِ ذلِ َ فَابْتَدَاَنى، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ، يا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى، وَنَفَّسَ كُرْبَتى، وَاَجابَ دَعْوَتى، وَسَتَرَ عَوْرَتى، وَغَفَرَ ذُنُوبى، وَبَلَّغَنى طَلِبَتى، وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى، وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَكَ وَمِنَنَكَ وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لا اُحْصيها، يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنْنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَكْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْطَيتَ، اَنْتَ الَّذى اَغْنَيتَ، اَنْتَ الَّذى اَقْنَيتَ، اَنْتَ الَّذى آوَيتَ، اَنْتَ الَّذى كَفَيتَ، اَنْتَ الَّذى هَدَيتَ، اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذى مَكَّنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذى اَيدْتَ، اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذى شَفَيتَ، اَنْتَ الَّذى عافَيتَ، اَنْتَ الَّذى اَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ وَتَعالَيتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دآئِماً، وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً اَبَداً، ثُمَّ اَنَا يا اِلهَى الْمُعَتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، اَنَا الَّذى اَسَأتُ، اَنَا الَّذى اَخْطَأتُ، اَنَا الَّذى هَمَمْتُ، اَنَا الَّذى جَهِلْتُ، اَنَا الَّذى غَفِلْتُ، اَنَا الَّذى سَهَوْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ، اَنَا الَّذى تَعَمَّدْتُ، اَنَا الَّذى وَعَدْتُ، وَاَنَا الَّذى اَخْلَفْتُ،

اَنَا الَّذى نَكَثْتُ، اَنَا الَّذى اَقْرَرْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَىَّ وَعِنْدى، وَاَبُوءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، يا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِه، فَلَكَ الْحَمْدُ اِلهى وَسيدى، اِلهى اَمَرْتَنى فَعَصَيتُكَ، وَنَهَيتَنى فَارْتَكَبْتُ نَهْيكَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَرآءَة لى فَاَعْتَذِرُ، وَلاذا قُوَّة فَاَنْتَصِرَُ، فَبِأَىِّ شَىء اَسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلاىَ، اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى، َاْم بِلِسانى، اَمْ بِيدى اَمْ بِرِجْلى، اَلَيسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِندى، وَبِكُلِّها عَصَيتُكَ يا مَوْلاىَ، فَلَكَ الْحُجَّةُ وَالسَّبيل

عَلىَّ، يا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْباءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ يزجُرُونى، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ يعَيرُونى، وَمِنَ السَّلاطينِ اَنْ يعاقِبُونى، وَلَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى، وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى، فَها اَنَا ذا يا اِلهى بَينَ يدَيكَ يا سَيدى خاضِعٌ ذَليلٌ، حَصيرٌ حَقيرٌ، لا ذُو بَرآءَة فَاَعْتَذِرَ، وَلا ذُو قُوَّة فَاَنْتَصِرَُ، وَلا حُجَّة فَاَحْتَجُّ، بِها، وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ، وَلَمْ اَعْمَلْ سُواً، وَما عَسَى الْجُحُودُ وَلَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلاىَ ينْفَعُنى، كَيفَ وَاَنّى ذلِكَ وَجَوارِحى كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ يقيناً غَيرَ ذى شَكٍّ اَنَّكَ سآئِلى مِنْ عَظائِمِ الاُْمُورِ، وَاَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ، وَعَدْلُكَ مُهْلِكى، وَمِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبى، فَاِنْ تُعَذِّبْنى يا اِلهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَىَّ، وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِكَ وَجُودِكَ وَكَرَمِكَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْخائِفينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الَّراجينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ

مِنَ الرّاغِبينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ السّائِلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ رَبّى وَرَبُّ آبائِىَ الاَْوَّلينَ، اَللّهُمَّ هذا ثَنائى عَلَيكَ مُمَجِّداً، وَاِخْلاصى بِذِكْرِكَ مُوَحِّداً، وَاِقْرارى بِآلائكَ مَعَدِّداً، وَاِنْ كُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِكَثْرَتِها وَسُبوغِها، وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِث، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنى َبَرَأتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ، مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَكَشْفِ الضُّرِّ، وَتَسْبِيبِ الْيسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفريجِ الْكَرْبِ، وَالْعافِيةِ فِى الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِى الدّينِ، وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَميعُ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ،، ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِكَ، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَيتَ مِنْ رَبٍّ كَريم، عَظيم رَحيم، لا تُحْصى آلاؤُكَ، وَلا يبْلَغُ ثَنآؤُكَ، وَلا تُكافى نَعْمآؤُكَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَتْمِمْ عَلَينا نِعَمَكَ، وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ، سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ، وَتَكْشِفُ السُّوءَ، وَتُغيثُ الْمَكْرُوبَ، وَتَشْفِى السَّقيمَ، وَتُغْنِى الْفَقيرَ، وَتَجْبُرُ الْكَسيرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغيرَ، وَتُعينُ الْكَبيرَ، وَلَيسَ دُونَكَ ظَهيرٌ، وَلا فَوْقَكَ قَديرٌ، وَانْتَ الْعَلِىُّ الْكَبيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبِّلِ الاَْسيرِ، يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ، يا عِصْمَةَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجيرِ، يا مَنْ لا شَريكَ لَهُ وَلا وَزيرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِيةِ، اَفْضَلَ ما اَعْطَيتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِكَ، مِنْ نِعْمَة تُوليها، وَآلاء تُجَدِّدُها، وَبَلِية تَصْرِفُها، وَكُرْبَة تَكْشِفُها، وَدَعْوَة تَسْمَعُها، وَحَسَنَة تَتَقَبَّلُها، وَسَيئَة تَتَغَمَّدُها، اِنَّكَ لَطيفٌ بِما تَشاءُ خَبيرٌ، وَعَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ، وَاَكْرَمُ مَنْ عَفى، وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى، وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، يا رَحمنَ الدُّنْيا والاْخِرَةِ وَرحيمُهُما،

لَيسَ كَمِثْلِكَ مَسْؤولٌ، وَلا سِواكَ مَأمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَاَجَبْتَنى، وَسَأَلْتُكَ فَاَعْطَيتَنى، وَرَغِبْتُ اِلَيكَ فَرَحِمْتَنى، وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيتَنى، وَفَزِعْتُ اِلَيكَ فَكَفَيتَنى، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيكَ، وَعَلى آلِهِ الطَّيبينَ الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآءَكَ، وَهَنِّئْنا عَطآءَكَ، وَاكْتُبْنا لَكَ شاكِرينَ، وَلاِلائِكَ ذاكِرينَ، آمينَ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ، اَللّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايةَ الطّالِبينَ الرّاغِبينَ، وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجينَ، يا مَنْ اَحاطَ بِكُلِّ شَىء عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقيلينَ رَأفَةً وَحِلْماً، اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَيكَ فى هذِهِ الْعَشِيةِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّد نَبِيكَ وَرَسُولِكَ، وَخِيرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَاَمينِكَ عَلى وَحْيكَ، الْبَشيرِ النَّذيرِ، السِّراجِ الْمُنيرِ، الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ، وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، كَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظيمُ فَصَلِّ عَلَيهِ وَعَلى آلِهِ، الْمُنْتَجَبينَ الطَّيبينَ الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنّا، فَاِلَيكَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِيةِ نَصيباً مِنْ كُلِّ خَير تَقْسِمُهُ بَينَ عِبادِكَ، وَنُور تَهْدى بِهِ، وَرَحْمَة تَنْشُرُها، وَبَرَكَة تُنْزِلُها، وَعافِية تُجَلِّلُها، وَرِزْق تَبْسُطُهُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَللَّهُمَّ اقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطينَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومينَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِكَ قانِطينَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبينَ وَلا مِنْ بابِكَ مَطْرُودينَ، يا اَجْوَدَ الاَجْوَدينَ، وَاَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ، اِلَيكَ اَقْبَلْنا مُوقِنينَ، وَلِبَيتِكَ الْحَرامِ آمّينَ قاصِدينَ، فَاَعِنّا عَلى مَناسِكِنا، وَاَكْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاْعْفُ عَنّا وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيكَ اَيدينا فَهِىَ بِذِلَّةِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ، اَللَّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِيةِ ما سَأَلْناكَ، وَاكْفِنا مَا اسْتَكْفَيناكَ، فَلا كافِىَ لَنا سِواكَ، وَلا رَبَّ لَنا غَيرُكَ، نافِذٌ فينا حُكْمُكَ، مُحيطٌ بِنا عِلْمُكَ،

عَدْلٌ فينا قَضآؤُكَ، اِقْضِ لَنَا الْخَيرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيرِ، اَللَّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الاَْجْرِ، وَكَريمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْيس رِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعينَ، وَلا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكينَ، وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَأفَتَكَ وَرَحْمَتَك، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَاَلَكَ فَاَعْطَيتَهُ، وَشَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَيكَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَيكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ يا ذَالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ، اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا واقْبَلْ تَضَرُّعَنا، يا خَيرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يخْفى عَلَيهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، َولا لَحْظُ الْعُيونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَكْنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُكَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَتَعالَيتَ عَمّا يقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً كَبيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السَّماواتُ السَّبْعُ، وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فيهِنَّ، وَاِنْ مِنْ شَىء اِلاّ يسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالَْمجْدُ، وَعُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ، وَالاَْيادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ الْكَريمُ، الرَّؤُوفُ الرَّحيمُ، اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَعافِنى فى بَدَنى وَدينى، وَآمِنْ خَوْفى، وَاعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، اَللّهُمَّ لا تَمْكُرْ بى، وَلا تَسْتَدْرِجْنى، وَلا تَخْدَعْنى، وَادْرَأ عَنّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ ".

پس سر و ديده خود را بسوي آسمان بلند كرد و از ديدهاي مباركش آب ميريخت مانند دو مشك و بصداي بلند ميگفت:

يا اَسْمَعَ السّامِعينَ، يا اَبْصَرَ النّاظِرينَ، وَيا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ، وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد السّادَةِ الْمَيامينَ، وَاَسْأَلُكَ اَللَّهُمَّ حاجَتِى اَّلتى اِنْ اَعْطَيتَنيها لَمْ يضُرَّنى ما مَنَعْتَنى، وَاِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ ينْفَعْنى ما اَعْطَيتَنى، اَسْأَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ، وَلَكَ الْحَمْدُ، وَاَنْتَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، يا رَبُّ يا رَبُّ ".

پس مكرر مي

گفت يا رب. و كساني كه دور آنحضرت بودند بتمام گوش داده بودند بدعاء آنحضرت و اكتفا كرده بودند به آمين گفتن پس صداهايشان بلند شد بگريستن با آنحضرت تا غروب كرد آفتاب و بار كردند و بجانب مشعر الحرام روانه شدند. محدّث قمي اعلي الله مقامه الشريف ميفرمايد كفعمي دعاء عرفه امام حسين عليه السلام را در بلد الامين تا اينجا نقل فرموده و علامه مجلسي در زاد المعاد اين دعا را موافق روايت كفعمي ايراد نموده و لكن سيد بن طاوس در اقبال بعد از ذكر يا رب يارب اين زياد يرا ذكر فرموده:

"اِلهى اَنَا الْفَقيرُ فى غِناىَ فَكَيفَ لا اَكُونُ فَقيراً فى فَقْرى، اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَكَيفَ لا اَكُونُ جَهُولاً فى جَهْلى، اِلهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِكَ، وَسُرْعَةَ طَوآءِ مَقاديرِكَ، مَنَعا عِبادَكَ الْعارِفينَ بِكَ عَنْ السُّكُونِ اِلى عَطآء، وَالْيأْسِ مِنْكَ فى بَلاء، اِلهى مِنّى ما يليقُ بِلُؤُمى وَمِنْكَ ما يليقُ بِكَرَمِكَ، اِلهى وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى، اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى، اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الَْمحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِكَ، وَلَكَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ، وَاِنْ ظَهَرْتِ الْمَساوىُ مِنّى فَبِعَدْلِكَ، وَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ اِلهى كَيفَ تَكِلُنى وَقَدْ تَكَفَّلْتَ لى، وَكَيفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى، اَمْ كَيفَ اَخيبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى، ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَيكَ بِفَقْرى اِلَيكَ، وَكَيفَ اَتَوَسَّلُ اِلَيكَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يصِلَ اِلَيكَ، اَمْ كَيفَ اَشْكُو اِلَيكَ حالى وَهُوَ لا يخْفى عَلَيكَ، اَمْ كَيفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَكَ بَرَزٌ اِلَيكَ، اَمْ كَيفَ تُخَيبُ آمالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيكَ، اَمْ كَيفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى وَبِكَ قامَتْ، اِلهى ما اَلْطَفَكَ بى مَعَ عَظيمِ جَهْلى، وَما اَرْحَمَكَ بى مَعَ قَبيحِ فِعْلى، اِلهى ما

اَقْرَبَكَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْكَ، وَما اَرْاَفَكَ بى فَمَا الَّذى يحْجُبُنى عَنْكَ، اِلهى عَلِمْتُ بِاِخْتِلافِ الاْثارِ، وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ، اَنَّ مُرادَكَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىء، حَتّى لا اَجْهَلَكَ فى شَىء، اِلهى كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى كَرَمُكَ، وَكُلَّما آيسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُكَ، اِلهى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ، فَكَيفَ لا تَكُونُ مُساويهِ مَساوِىَ، وَمَنْ كانَتْ حَقايقُهُ دَعاوِىَ، فَكَيفَ لا تَكُونُ دَعاوِيهِ دَعاوِىَ، اِلهى حُكْمُكَ النّافِذُ، وَمَشِيتُكَ الْقاهِرَةُ لَمْ يتْرُكا لِذى مَقال مَقالاً، وَلا لِذى حال حالاً، اِلهى كَمْ مِنْ طاعَة بَنَيتُها، وَحالَة شَيدْتُها، هَدَمَ اِعْتِمادى عَلَيها عَدْلُكَ، بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُكَ، اِلهى اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّى فِ ْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً، اِلهى كَيفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ، وَكَيفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْمِرُ، اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ يوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنى عَلَيكَ بِخِدْمَة تُوصِلُنى اِلَيكَ، كَيفَ يسْتَدَلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيكَ، اَيكُونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيسَ لَكَ، حَتّى يكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليل يدُلُّ عَليكَ، وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الاْثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَيكَ، عَمِيتْ عَينٌ لا تَراكَ عَلَيها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيباً، اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْثارِ فَاَرْجِعْنى اِلَيكَ بِكِسْوَةِ الاَْنْوارِ، وَهِدايةِ الاِْسْتِبصارِ، حَتّى اَرْجَعَ اِلَيكَ مِنْها كَما دَخَلْتُ اِلَيكَ مِنْها، مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَيها، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَينَ يدَيكَ، وَهذا حالى لا يخْفى عَلَيكَ، مِنْكَ اَطْلُبُ الْوُصُولُ اِلَيكَ، َوِبَكَ اَسْتَدِلُّ عَلَيكَ، فَاهْدِنى بِنُورِكَ اِلَيكَ، وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِيةِ بَينَ يدَيكَ، اِلهى عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِكَ الَْمخْزُونِ، وَصُنّى بِسِتْرِكَ الْمَصُونِ، اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ، وَاسْلُكْ

بى مَسْلَكَ اَهْلِ الْجَذْبِ، اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبيرِكَ لى عَنْ تَدْبيرى، وَبِاخْتِيارِكَ عَنِ اخْتِيارى، وَاَوْقِفْنى عَلى مَراكِزِ اضْطِرارى، اِلهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى، وَطَهِّرْنى مِنْ شَكّى وَشِرْكى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى، بِكَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى، وَعَلَيكَ اَتَوَكَّلُ فَلا تَكِلْنى، وَاِياكَ اَسْأَلُ فَلا تُخَيبْنى، وَفى فَضْلِكَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى، وَبِجَنابِكَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى، وَبِبابِكَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى، اِلهى تَقَدَّسَ رِضاكَ اَنْ يكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ، فَكَيفَ يكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى، اِلهى اَنْتَ الْغِنىُّ بِذاتِكَ اَنْ يصِلَ اِلَيكَ النَّفْعُ مِنْكَ، فَكَيفَ لا تَكُونُ غَنِياً عَنّى، اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ يمَنّينى، وَاِنَّ ا ْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ اَسَرَنى، فَكُنْ اَنْتَ النَّصيرَ لى، حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى، وَاَغْنِنى بِفَضْلِكَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِكَ عَنْ طَلَبى، اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِيآئِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَوَحَّدوكَ، وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِكَ حَتّى لَمْ يحِبُّوا سِواكَ، وَلَمْ يلْجَأوا اِلى غَيرِكَ، اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَيثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى هَدَيتَهُمْ حَيثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ، وَمَا الَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِّلاً، كَيفَ يرْجى سِواكَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ، وَكَيفَ يطْلَبُ مِنْ غَيرِكَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ الاِْمْتِنانِ، يا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ، فَقامُوا بَينَ يدَيهِ مُتَمَلِّقينَ، وَيا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِياءَهُ مَلابِسَ هَيبَتِهِ، فَقامُوا بَينَ يدَيهِ مُسْتَغْفِرينَ، اَنْتَ الذّاكِرُ قَبْلَ الذّاكِرينَ، وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدينَ، وَاَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ، وَاَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضينَ، اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِكَ حَتّى اَصِلَ اِلَيكَ، وَاجْذِبْنى بِمَنِّكَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَيكَ، اِلهى اِنَّ رَجآئى لا ينْقَطِعُ عَنْكَ وَاِنْ عَصَيتُكَ، كَما اَنَّ خَوْفى لا يزايلُنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ، فَقَدْ دَفَعْتَنِى الْعَوالِمُ اِلَيكَ، وَقَدْ

اَوْقَعَنى عِلْمى بِكَرَمِكَ عَلَيكَ، اِلهى كَيفَ اَخيبُ وَاَنْتَ اَمَلى، اَمْ كَيفَ اُهانُ وَعَلَيكَ مُتَكَّلى، اِلهى كَيفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّةِ اَرْكَزْتَنى، اَمْ كَيفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَيكَ نَسَبْتَنى، اِلهى كَيفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى، اَمْ كَيفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيتَنى، وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَيرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَىء فَما جَهِلَكَ شَىءُ، وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىء، فَرَاَيتُكَ ظاهِراً فى كُلِّ شَىء، وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ َىء، يا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِيتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَيباً فى ذاِتِهِ، مَحَقْتَ الاْثارَ بِالاْثارِ، وَمَحَوْتَ الاَْغْيارَ بِمُحيطاتِ اَفْلاكِ الاَْنْوارِ، يا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَْبْصارُ، يا مَنْ تَجَلّى بِكَمالِ بَهآئِهِ، فَتَحَقَّقتْ عَظَمَتُهُ مَنْ الاِْسْتِوآءَ، كَيفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ، اَمْ كَيفَ تَغيبُ وَاَنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىء قَدير، وَالْحَمْدُ للهِ وَحْدَهُ ".

دعاء علي بن الحسين (ع) ( در صحيفه سجاديه) در روز عرفه

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَي ءٍ، لَيسَ كَمِثْلِهِ شَي ءٌ، وَ لَا يعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَي ءٍ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَي ءٍ مُحِيطٌ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَي ءٍ رَقِيبٌ. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْعَلِي الْمُتَعَالِ، الشَّدِيدُ الْمِحَالِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ

عَدَدٍ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ، وَ الْكِبْرِياءِ وَ الْحَمْدِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْياءَ مِنْ غَيرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. 13) أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَي ءٍ تَقْدِيراً، وَ يسَّرْتَ كُلَّ شَي ءٍ تَيسِيراً، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِيراً أَنْتَ الَّذِي لَمْ يعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ، وَ لَمْ يوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ، وَ لَمْ يكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِيرٌ. أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ، وَ قَضَيتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَيتَ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ. أَنْتَ الَّذِي لَا يحْوِيكَ مَكَانٌ، وَ لَمْ يقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ، وَ لَمْ يعْيكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَيانٌ. أَنْتَ الَّذِي أَح صَيتَ كُلَّ شَي ءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَي ءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَي ءٍ تَقْدِيراً. أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيفِيتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَينِيتِكَ. أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً. أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيعَانِدَكَ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيكَاثِرَكَ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيعَارِضَكَ. أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ. سُبْحَانَكَ مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ، وَ أَسْنَى فِي الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ سُبْحَانَكَ مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ، وَ حَكِيمٍ مَا أَعْرَفَكَ سُبْحَانَكَ مِنْ مَلِيكٍ مَا أَمْنَعَكَ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ، وَ رَفِيعٍ مَا أَرْفَعَكَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْكِبْرِياءِ وَ

الْحَمْدِ. سُبْحَانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيرَاتِ يدَكَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَايةُ مِنْ عِنْدِكَ، فَمَنِ الْتَمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيا وَجَدَكَ سُبْحَانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِي عِلْمِكَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ سُبْحَانَكَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ سُبْحَانَكَ سَبِيلُكَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَي صَمَدٌ. سُبْحَانَكَ قَولُكَ حُكْمٌ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ. سُبْحَانَكَ لَا رَادَّ لِمَشِيتِكَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ. سُبْحَانَكَ بَاهِرَ الْآياتِ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يدُومُ بِدَوَامِكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ. وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يوَازِي صُنْعَكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يزِيدُ عَلَى رِضَاكَ. وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ، وَ شُكْراً يقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ حَمْداً لَا ينْبَغِي إِلَّ لَكَ، وَ لَا يتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيكَ حَمْداً يسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَ يسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الْآخِرِ. حَمْداً يتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَ يتَزَايدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً. حَمْداً يعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ، وَ يزِيدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِي كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ حَمْداً يوازِنُ عَرْشَكَ الْمَجِيدَ وَ يعَادِلُ كُرْسِيكَ الرَّفِيعَ. حَمْداً يكْمُلُ لَدَيكَ ثَوَابُهُ، وَ يسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّيةِ حَمْداً لَمْ يحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَ لَا يعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ حَمْداً يعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ، وَ يؤَيدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيتِهِ. حَمْداً يجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَ ينْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ. حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ يحْمَدُكَ

بِهِ. حَمْداً يوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ حَمْداً يجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ، وَ يقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ، وَ بَارِكْ عَلَيهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً زَاكِيةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَيهِ صَلَاةً نَامِيةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَيهِ صَلَاةً رَاضِيةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ، وَ صَلِّ عَلَيهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا، وَ لَا تَرَى غَيرَهُ لَهَا أَهْلًا. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ، وَ يتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ، وَ لَا ينْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِيائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ. رَبِّ صَلِّ عَلَيهِ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُحِيطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ، وَ صَلِّ عَلَيهِ وَ عَلَى آلِهِ، صَلَاةً مَرْضِيةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ، وَ تُنْشِئُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا، وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيامِ زِيادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يعُدُّهَا غَيرُكَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَايبِ أَهْلِ بَيتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيكَ،

وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْياءَ مِنْ عَطَاياكَ وَ نَوَافِلِكَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ. رَبِّ صَلِّ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِي أَوَّلِهَا، وَ لَا غَايةَ لِأَمَدِهَا، وَ لَا نِهَايةَ لِآخِرِهَا. رَبِّ صَلِّ عَلَيهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ، وَ مِلْ ءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَينَهُنَّ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً. اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيهِ، وَ أَلَّا يتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا يتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَة الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ. اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يسِيراً، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَينِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ. وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ، صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيهِ وَ آلِهِ، وَ أَحْي بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيائِكَ، وَ ابْسُطْ يدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ، وَ

هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ، وَ إِلَيكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ. اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلَايتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيامَهُمُ، الْمَادِّينَ إِلَيهِمْ أَعْينَهُمُ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِياتِ النَّامِياتِ الْغَادِياتِ الرَّائِحَاتِ. وَ سَلِّمْ عَلَيهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَيهِمْ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ، وَ خَيرُ الْغَافِرِينَ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ هَذَا يوْمُ عَرَفَةَ يوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ، وَ مَنَْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيتَكَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ. اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِياهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيتَهُ لِدِينِكَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالَاةِ أَوْلِيائِكَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ. ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ ينْزَجِرْ، وَ نَهَيتَهُ عَنْ مَعْصِيتِكَ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْيكَ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَيكَ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَيلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَيهِ عَارِفاً بِوَعِيدِكَ، رَاجِياً لِعَفْوِكَ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَيهِ أَلَّا يفْعَلَ. وَ هَا أَنَا ذَا بَينَ يدَيكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ،

وَ لَا يمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ. فَعُدْ عَلَي بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَى مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ، وَ جُدْ عَلَي بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِيدِهِ إِلَيكَ مِنْ عَفْوِكَ، وَ امْنُنْ عَلَي بِمَا لَا يتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَى مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ، وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ، وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا ينْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْي الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ، وَ أَتَيتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيكَ بِمَا لَا يقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بالتَّقَرُّبِ بِهِ. ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالْإِنَابَةِ إِلَيكَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكَانَةِ لَكَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يخِيبُ عَلَيهِ رَاجِيكَ. وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ، وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ، وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ، وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ. وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا، فَيا مَنْ لَمْ يعَاجِلِ الْمُسِيئِينَ، وَ لَا ينْدَهُ الْمُتْرَفِينَ، وَ يا مَنْ يمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِينَ، وَ يتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِينَ. أَنَا الْمُسِي ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِئُ الْعَاثِرُ. أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيكَ مُجْتَرِئاً. أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً. أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ. أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ. أَنَا الَّذِي لَمْ يرْهَبْ سَطْوَتَكَ، وَ لَمْ يخَفْ بَأْسَكَ. أَنَا الْجَانِي عَلَى نَفْسِهِ أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيتِهِ. أَنَا القَلِيلُ الْحَياءِ. أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ. بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيتَهُ

لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيتِكَ، وَ مَنِ اجْتَبَيتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيتَهُ كَمَعْصِيتِكَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِكَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ، تَغَمَّدْنِي فِي يوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيكَ مُتَنَصِّلًا، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِباً. وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيكَ وَ الْمَكَانَةِ مِنْكَ. وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِكَ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ، وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ. وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ، وَ تَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْكَامِكَ. وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ يشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي. وَ نَبِّهْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِينَ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِينَ، وَ نَعْسَةِ الْمَخْذُولِينَ وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِينَ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِينَ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِينَ. وَ أَعِذْنِي مِمَّا يبَاعِدُنِي عَنْكَ، وَ يحُولُ بَينِي وَ بَينَ حَظِّي مِنْكَ، وَ يصُدُّنِي عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَيكَ وَ سَهِّلْ لِي مَسْلَكَ الْخَيرَاتِ إِلَيكَ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيهَا مِنْ حَيثُ أَمَرْتَ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ. وَ لَا تَمْحَقْنِي فِيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِمَا أَوْعَدْتَ وَ لَا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ وَ لَا تُتَبِّرْنِي فِيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْ سُبُلِكَ وَ نَجِّنِي مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ، وَ خَلِّصْنِي مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى، وَ أَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ. وَ حُلْ بَينِي وَ بَينَ عَدُوٍّ يضِلُّنِي، وَ هَوًى يوبِقُنِي، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ وَ لَا تُؤْيسْنِي مِنَ الْأَمَلِ فِيكَ فَيغْلِبَ عَلَي الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لَا تَمْنَحْنِي بِمَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي

مِمَّا تُحَمِّلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ. وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيرَ فِيهِ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيهِ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْي مَنْ سَقَطَ مِنْ عَينِ رِعَايتِكَ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيهِ الْخِزْي مِنْ عِنْدِكَ، بَلْ خُذْ بِيدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِينَ. وَ عَافِنِي مِمَّا ابْتَلَيتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمَائِكَ، وَ بَلِّغْنِي مَبَالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيهِ، وَ رَضِيتَ عَنْهُ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً، وَ تَوَفَّيتَهُ سَعِيداً وَ طَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا يحْبِطُ الْحَسَنَاتِ، وَ يذْهَبُ بِالْبَرَكَاتِ وَ أَشْعِرْ قَلْبِي الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّيئَاتِ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَا ِ. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِمَا لَا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لَا يرْضِيكَ عَنِّي غَيرُهُ وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيا دَنِيةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَكَ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيكَ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ. وَ زَينْ لِي التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيلِ وَ النَّهَارِ وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيتِكَ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ. وَ هَبْ لِي التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيانِ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايا، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيتِكَ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ، وَ ظَاهِرْ لَدَي فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ وَ أَيدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَ تَسْدِيدِكَ، وَ أَعِنِّي عَلَى صَالِحِ النِّيةِ، وَ مَرْضِي الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى حَوْلِي وَ قُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ. وَ لَا تُخْزِنِي يوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِكَ، وَ لَا تَفْضَحْنِي بَينَ يدَي أَوْلِيائِكَ، وَ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لِآلْائِكَ، وَ أَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِي بِمَا أَوْلَيتَنِيهِ،

وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَيتَهُ إِلَي. وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ، وَ حَمْدِي إِياكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ وَ لَا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فَاقَتِي إِلَيكَ، وَ لَا تُهْلِكْنِي بِمَا. أَسْدَيتُهُ إِلَيكَ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِينَ لَكَ، فَإِنِّي لَكَ مُسَلِّمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ، وَ أَنَّكَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ، وَ أَهْلُ التَّقْوَى، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْكَ بِأَنْ تُعَاقِبَ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ. فَأَحْينِي حَياةً طَيبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يسْعَى نُورُهُ بَينَ يدَيهِ وَ عَنْ يمِينِهِ. وَ ذَلِّلْنِي بَينَ يدَيكَ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ، وَ ارْفَعْنِي بَينَ عِبَادِكَ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِي عَنِّي، وَ زِدْنِي إِلَيكَ فَاقَةً وَ فَقْراً. وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ، تَغَمَّدْنِي فِيمَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنِّي بِمَا يتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ، وَ الْآخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْياكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا، وَ قَدِيمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا، وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً يقْسُو مَعَهُ قَلْبِي، وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً يذْهَبُ لَهَا بَهَائِي، وَ لَا تَسُمْنِي خَسِيسَةً يصْغُرُ لَهَا قَدْرِي وَ لَا نَقِيصَةً يجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي. وَ لَا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا، وَ لَا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَهَا، اجْعَلْ هَيبَتِي فِي وَعِيدِكَ، وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ

إِنْذَارِكَ، وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آياتِكَ. وَ اعْمُرْ لَيلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ، وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ، وَ تَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيكَ، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِي بِكَ، وَ مُنَازَلَتِي إِياكَ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِي مِنْ نَارِكَ، وَ إِجَارَتِي مِمَّا فِيهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِكَ. وَ لَا تَذَرْنِي فِي طُغْيانِي عَامِهاً، وَ لَا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتَّى حِينٍ، وَ لَا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ لَا نَكَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ، وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيرِي، وَ لَا تُغَيرْ لِي اسْماً، وَ لَا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً، وَ لَا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ، وَ لَا سُخْرِياً لَكَ، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِكَ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالِانْتِقَامِ لَكَ. وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيحَانِكَ، وَ جَنَّةِ نَعِمِكَ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيمَا يزْلِفُ لَدَيكَ وَ عِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ. وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً، وَ كَرَّتِي غَيرَ خَاسِرَةٍ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ، وَ تُبْ عَلَي تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيةً وَ لَا سَرِيرَةً. وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ، وَ كُنْ لِي كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ، وَ حَلِّنِي حِلْيةَ الْمُتَّقِينَ، وَ اجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْغَابِرِينَ، وَ ذِكْراً نَامِياً فِي الْآخِرِينَ، وَ وَافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ. وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ، عَلَي، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَي، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يدِي، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَي، وَ جَاوِرْ بِي الْأَطْيبِينَ مِنْ أَوْلِيائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَينْتَهَا لِأَصْفِيائِكَ، وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ.

وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا آوِي إِلَيهِ مُطْمَئِنّاً، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا، وَ أَقَرُّ عَيناً، وَ لَا تُقَايسْنِي بِعَظِيمَاتِ الْجَرَائِرِ، وَ لَا تُهْلِكْنِي يوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ، وَ أَزِلْ عَنِّي كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ، وَ اجْعَلْ لِي فِي الْحَقِّ طَرِيقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ، وَ أَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ، وَ وَفِّرْ عَلَي حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ. وَ اجْعَلْ قَلْبِي وَاثِقاً بِمَا عِنْدَكَ، وَ هَمِّي مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَكَ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَكَ، وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَكَ، وَ اجْمَعْ لِي الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الْعَافِيةَ. وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيتِكَ، وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ، وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ، وَ ذُبَّنِي عَن

الْتِمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ. وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يداً وَ نَصِيراً، وَ حُطْنِي مِنْ حَيثُ لَا أَعْلَمُ حِياطَةً تَقِينِي بِهَا، وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ، إِنِّي إِلَيكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ، وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ، إِنَّكَ خَيرُ الْمُنْعِمِينَ وَ اجْعَلْ بَاقِي عُمُرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، يا رَبَّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَ السَّلَامُ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ أَبَدَ الْآبِدِينَ. ".

دعاء الحسين (ع) يوم عرفه

روي ان بشر و بشير ولدا غالب الاسدي انهما قالا لما كان عصر عرفه في عرفات و كنا عند ابي عبدالله الحسين عليه السلام، فخرج عليه اسلام من خيمته مع جماعه من اهل بيته و اولاده و شيعته بحال التذلل و الخشوع و الاستكانه ، فوقف في الجانب

الايسر من الجبل و توجه الي الكعبه و رفع يديه قبال وجهه كمسكين يطلب طعاما و قرا هذا الدعاء:

"اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَيسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِع، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ، واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لا تَخْفى عَلَيهِ الطَّلائِعُ، وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازى كُلِّ صانِع، وَرائِشُ كُلِّ قانع، وَراحِمُ كُلِّ ضارِع، وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ، بِالنُّورِ السّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَيرُهُ، وَلا شَىءَ يعْدِلُهُ، وَلَيسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ، اللَّطيفُ الْخَبيرُ، وَهُوَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيكَ، وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيةِ لَكَ، مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى، اِلَيكَ مَرَدّى، اِبْتَدَأتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيئاًمَذكوراً، وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ، آمِناً لِرَيبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ والسِّنينَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْب اِلى رَحِم، فى تَقادُم مِنَ الاَْيامِ الْماضِيةِ، وَالْقُرُونِ الْخالِيةِ، لَمْ تُخْرِجْنى لِرَأفَتِكَ بى، وَلُطْفِكَ لى، وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ، فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ، وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ، لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى للَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى، الَّذى لَهُ يسَّرْتَنى، وَفيهِ اَنْشَأْتَنى، وَمِنْ قَبْلِ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ، وَسَوابِغِ نِعَمِكَ، فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىّ يمْنى، وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُمات ثَلاث، بَينَ لَحْم وَدَم وَجِلْد، لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيئاً مِنْ اَمْرى، ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِياً، وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِياً، وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِياً، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَكَفَّلْتَنِى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَكَلاْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ، وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ، فَتَعالَيتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ، حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابِغَ الانْعامِ، وَرَبَّيتَنى آيداً فى كُلِّ عام، حَتّى إذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى،

اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ، بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ، وَرَوَّعْتَنى بِعَجايبِ حِكْمَتِكَ، وَاَيقَظْتَنى لِما ذَرَأتَ فى سَمآئِكَ وَاَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ، وَنَبَّهْتَنى لِشُكْرِكَ، وَذِكْرِكَ، وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ، وَفَهَّمْتَنى ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ، وَيسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ، وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيرِ الثَّرى، لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى، وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ، وَصُنُوفِ الرِّياشِ بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ، وَاِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ، حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ، وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ، لَمْ يمْنَعْكَ جَهْلى وَجُرْأَتى عَلَيكَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يقَرِّبُنى اِلَيكَ، وَوفَّقْتَنى لِما يزْلِفُنى لَدَيكَ، فَاِنْ دَعْوَتُكَ اَجَبْتَنى، وَاِنْ سَأَلْتُكَ اَعْطَيتَنى، وَاِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنى، وَاِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنى، كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ، وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ، مِنْ مُبْدِئ مُعيد، حَميد مجيد، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ، وَعَظُمَتْ آلاؤُكَ، فَأَىُّ نِعَمِكَ يا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِكْراً، أَمْ اَىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْراً، وَهِىَ يا رَبِّ اَكْثرُ مِنْ اَنْ يحْصِيهَا الْعآدّوُنَ، أَوْ يبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ، أَكْثَرَ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيةِ وَالسَّرّآءِ، وَاَنَا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَةِ ايمانى، وَعَقْدِ عَزَماتِ يقينى، وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى، وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى، وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى، وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى، وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنَينى، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى، وَما ضُمَّتْ وَاَطبَقَتْ عَلَيهِ شَفَتاىَ، وَحرِكاتِ لَفظِ لِسانى، وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمى وَفَكّى، وَمَنابِتِ اَضْراسى، وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى، وَحِمالَةِ اُمِّ رَأْسى، وَبُلُوغِ فارِغِ حبائِلِ عُنُقى، وَمَا شْتَمَلَ عَليهِ تامُورُ صَدرى، وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى، وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى، وَأَفْلاذِ حَواشى كَبِدى، وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى، وَحِقاقُ مَفاصِلى، وَقَبضُ عَوامِلى، وَاَطرافُ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى، وَشَعْرى وَبَشَرى، وَعَصَبى وَقَصَبى، وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى، وَجَميعُ جَوارِحى،

وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيامَ رَِضاعى، وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى، وَنَوْمى وَيقَظَتى وَسُكُونى وَحرَكاتِ رُكُوعى وَسُجُودى، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَة مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرَكَ اَبَداً جَديداً، وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً، اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِكَ، أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ، سالِفِهِ وَآنِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداً، هَيهاتَ أنّى ذلِكَ وَاَنْتَ الُْمخْبِرُ فى كِتابِكَ النّاطِقِ، وَالنَّبَأِ الصّادِقِ، وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها، صَدَقَ كِتابُكَ اَللّهُمَّ وَاِنْبآؤُكَ، وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُكَ وَرُسُلُكَ، ما اَنْزَلْتَ عَلَيهِمْ مِنْ وَحْيكَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِكَ، غَيرَ أَنّى يا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى، وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَمْ يتَّخِذْ وَلَداً فَيكُونَُ مَوْرُوثاً، وَلَمْ يكُنْ لَهُ شَريكٌ فى مُلْكِهِ فَيضآدَُّهُ فيما ابْتَدَعَ، وَلا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيرْفِدَهُ فيما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ اِلاَّ الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللهِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ، وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ للهِ حَمْداً يعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلينَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى خِيرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيينَ، وَآلِهِ الطَّيبينَ الطّاهِرينَ الُْمخلَصينَ وَسَلَّمَ ".

پس شروع فرمود آنحضرت در سوال و اهتمام نمود در دعا و آب از ديدهاي مباركش جاري بود پس فرمود:

"اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَاُنّى اَراكَ، وَاَسْعِدْنى بِتَقوايكَ، وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيتِكَ، وَخِرْلى فى قَضآئِكَ، وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَأخيرَ ما عَجَّلْتَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى، وَالْيقينَ فى قَلْبى، وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى، وَالنُّورَ فى بَصَرى، وَالْبَصيرَةَ فى دينى، وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى، وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرىَ الْوارِثَينِ مِنّى، وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى، وَاَرِنى

فيهِ ثَاْرى وَمَآرِبى، وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَينى، اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى، وَاسْتُرْ عَوْرَتى، وَاغْفِرْ لى خَطيئَتى، وَاخْسَأْ شَيطانى، وَفُكَّ رِهانى، وَاْجَعْلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاْخِرَةِ وَالاُْوْلى، اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَميعاً بَصيراً، وَلَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِياً رَحْمَةً بى، وَقَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِياً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما اَنَشَأْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَيتَنى، رَبِّ بِما كَلاَتَنى وَوَفَّقْتَنى، رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَيتَنى، رَبِّ بِما اَوْلَيتَنى وَمِنْ كُلِّ خَير اَعْطَيتَنى، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَيتَنى، رَبِّ بِما اَغْنَيتَنى وَاَقْنَيتَنى، رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى، رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِكَ الصّافى، وَيسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِكَ الْكافى، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَعِنّى عَلى بَوائِقِ الدُّهُورِ، وَصُرُوفِ اللَّيالى وَالاَْيامِ، وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْيا وَكُرُباتِ الاْخِرَةِ، وَاكْفِنى شَرَّ ما يعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ، اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاكْفِنى، وَما اَحْذَرُ فَقِنى، وَفى نَفْسى وَدينى فَاحْرُسْنى، وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى، وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى، وَفى ما رَزَقْتَنى فَبارِكْ لى، وَفى نَفْسى فَذلِّلْنى، وَفى اَعْينِ النّاسِ فَعَظِّمْنى، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى، وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَريرَتى فَلا تُخْزِنى، وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَِلْنى، وَنِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْنى، وَاِلى غَيرِكَ فَلا تَكِلْنى،اِلهى اِلى مَنْ تَكِلُنى اِلى قَريب فَيقطَعُنى، اَمْ اِلى بَعيد فَيتَجَهَّمُنى، اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفينَ لى، وَاَنْتَ رَبّى وَمَليكُ اَمْرى، اَشْكُو اِلَيكَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى، وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّكْتَهُ اَمْرى، اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ، فَاِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَكَ غَيرَ اَنَّ عافِيتَكَ اَوْسَعُ لى، فَأَسْأَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّماواتُ، وَكُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَصَلُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرِينَ، اَنْ لا تُميتَنى عَلى غَضَبِكَ، وَلا تُنْزِلْ بى سَخَطَكَ، لَكَ

الْعُتْبى لَكَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِك، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَيتِ الْعَتيقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْنَاً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ اَعْطَى الْجَزيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتى فى شِدَّتى، يا صاحِبى فى وَحْدَتى، يا غِياثى فى كُرْبَتى، يا وَلِيى فى نِعْمَتى، يا اِلهى وَاِلهَ آبائى اِبْراهيمَ وَاِسْماعيلَ وَاِسْحاقَ وَيعْقُوبَ، وَرَبَّ جَبْرَئيلَ وَميكائيلَ وَاِسْرافيلَ، وَربَّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِييينَ وَآلِهِ الْمُنْتَجَبينَ، مُنْزِلَ التَّوراةِ وَالاِْنْجيلَ، وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِّلَ كهيعص، وَطه وَيس، وَالْقُرآنِ الْحَكيمِ، اَنْتَ كَهْفى حينَ تُعيينِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها، وَتَضيقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ، وَاَنْتَ مُقيلُ عَثْرَتى، وَلَوْلا سَتْرُكَ اِياىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ، وَاَنْتَ مُؤَيدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى، وَلَوْلا نَصْرُكَ اِياىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ، يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ، فَاَوْلِيآؤهُ بِعِزِّهِ يعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نَيرَ الْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، يعْلَمُ خائِنَةَ الاَْعْينِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَغَيبَ ما تَأتِى بِهِ الاَْزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، يا مَنْ لا يعْلَمُ كَيفَ هُوَ اِلاّ هُوَ، يا مَنْ لا يعْلَم ما هُوَ اِلاّ هُوَ، يا مَنْ لا يعْلَم يعْلَمُهُ، اِلاّ هُوَ يا مَنْ كَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ، وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ، يا مَنْ لَهُ اَكْرَمُ الاَْسْمآءِ، يا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذى لا ينْقَطِعُ اَبَداً، يا مُقَيضَ الرَّكْبِ لِيوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبودِيةِ مَلِكاً، يا رآدَّهُ عَلى يعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْيضَّتْ عَيناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ، يا كاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَيوبَ، وَمُمْسِكَ يدَىْ اِبْرهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ، وَفَنآءِ عُمُرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيا فَوَهَبَ لَهُ يحْيى، وَلَمْ يدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا

مَنْ اَخْرَجَ يونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى اِسْرآئيلَ فَاَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ، يا مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّرات بَينَ يدَىْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ يأكُلُونَ رِزْقَهُ، وَيعْبُدُونَ غَيرَهُ، وَقَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَكَذَّبُوا رُسُلَهُ، يا اَللهُ يا اَللهُ، يا بَدىُ يا بَديعُ، لا نِدَّلَكَ، يا دآئِماً لا نَفَادَ لَكَ، يا حَياً حينَ لا حَىَّ، يا مُحْيىَ الْمَوْتى، يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى كُلِّ نَفْس بِما كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرى فَلَمْ يحْرِمْنى، وَعَظُمَتْ خَطيئَتى فَلَمْ يفْضَحْنى، وَرَآنى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ يشْهَرْنى، يا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى، يا مَنْ رَزَقَنى فى كِبَرى، يا مَنْ اَياديهِ عِنْدى لا تُحْصى، وَنِعَمُهُ لا تُجازى، يا مَنْ عارَضَنى بِالْخَيرِ والاِْحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالاِْساءَةِ وَالْعِصْيانِ، يا مَنْ هَدانى لِلاْيمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُكْرَ الاِْمْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفانى، وَعُرْياناً فَكَسانى، وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى، وَعَطْشاناً فَاَرْوانى، وَذَليلاً فَاَعَزَّنى، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى، وَوَحيداً فَكَثَّرَنى، وَغائِباً فَرَدَّنى، وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى، وَغَنِياً فَلَمْ يسْلُبْنى، وَاَمْسَكْتُ عَنْ جَميعِ ذلِ َ فَابْتَدَاَنى، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ، يا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى، وَنَفَّسَ كُرْبَتى، وَاَجابَ دَعْوَتى، وَسَتَرَ عَوْرَتى، وَغَفَرَ ذُنُوبى، وَبَلَّغَنى طَلِبَتى، وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى، وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَكَ وَمِنَنَكَ وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لا اُحْصيها، يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنْنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَكْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْطَيتَ، اَنْتَ الَّذى اَغْنَيتَ، اَنْتَ الَّذى اَقْنَيتَ، اَنْتَ الَّذى آوَيتَ، اَنْتَ الَّذى كَفَيتَ، اَنْتَ الَّذى هَدَيتَ، اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ، اَنْتَ

الَّذى اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذى مَكَّنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذى اَيدْتَ، اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذى شَفَيتَ، اَنْتَ الَّذى عافَيتَ، اَنْتَ الَّذى اَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ وَتَعالَيتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دآئِماً، وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً اَبَداً، ثُمَّ اَنَا يا اِلهَى الْمُعَتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، اَنَا الَّذى اَسَأتُ، اَنَا الَّذى اَخْطَأتُ، اَنَا الَّذى هَمَمْتُ، اَنَا الَّذى جَهِلْتُ، اَنَا الَّذى غَفِلْتُ، اَنَا الَّذى سَهَوْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ، اَنَا الَّذى تَعَمَّدْتُ، اَنَا الَّذى وَعَدْتُ، وَاَنَا الَّذى اَخْلَفْتُ، اَنَا الَّذى نَكَثْتُ، اَنَا الَّذى اَقْرَرْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَىَّ وَعِنْدى، وَاَبُوءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، يا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِه، فَلَكَ الْحَمْدُ اِلهى وَسيدى، اِلهى اَمَرْتَنى فَعَصَيتُكَ، وَنَهَيتَنى فَارْتَكَبْتُ نَهْيكَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَرآءَة لى فَاَعْتَذِرُ، وَلاذا قُوَّة فَاَنْتَصِرَُ، فَبِأَىِّ شَىء اَسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلاىَ، اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى، َاْم بِلِسانى، اَمْ بِيدى اَمْ بِرِجْلى، اَلَيسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِندى، وَبِكُلِّها عَصَيتُكَ يا مَوْلاىَ، فَلَكَ الْحُجَّةُ وَالسَّبيل

عَلىَّ، يا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْباءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ يزجُرُونى، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ يعَيرُونى، وَمِنَ السَّلاطينِ اَنْ يعاقِبُونى، وَلَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى، وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى، فَها اَنَا ذا يا اِلهى بَينَ يدَيكَ يا سَيدى خاضِعٌ ذَليلٌ، حَصيرٌ حَقيرٌ، لا ذُو بَرآءَة فَاَعْتَذِرَ، وَلا ذُو قُوَّة فَاَنْتَصِرَُ، وَلا حُجَّة فَاَحْتَجُّ، بِها، وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ، وَلَمْ اَعْمَلْ سُواً، وَما عَسَى الْجُحُودُ وَلَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلاىَ ينْفَعُنى، كَيفَ وَاَنّى ذلِكَ وَجَوارِحى كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ يقيناً غَيرَ ذى شَكٍّ اَنَّكَ سآئِلى مِنْ عَظائِمِ الاُْمُورِ، وَاَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ، وَعَدْلُكَ مُهْلِكى، وَمِنْ كُلِّ عَدْلِكَ

مَهْرَبى، فَاِنْ تُعَذِّبْنى يا اِلهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَىَّ، وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِكَ وَجُودِكَ وَكَرَمِكَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْخائِفينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الَّراجينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الرّاغِبينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ السّائِلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ رَبّى وَرَبُّ آبائِىَ الاَْوَّلينَ، اَللّهُمَّ هذا ثَنائى عَلَيكَ مُمَجِّداً، وَاِخْلاصى بِذِكْرِكَ مُوَحِّداً، وَاِقْرارى بِآلائكَ مَعَدِّداً، وَاِنْ كُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِكَثْرَتِها وَسُبوغِها، وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِث، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنى َبَرَأتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ، مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَكَشْفِ الضُّرِّ، وَتَسْبِيبِ الْيسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفريجِ الْكَرْبِ، وَالْعافِيةِ فِى الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِى الدّينِ، وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَميعُ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ،، ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِكَ، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَيتَ مِنْ رَبٍّ كَريم، عَظيم رَحيم، لا تُحْصى آلاؤُكَ، وَلا يبْلَغُ ثَنآؤُكَ، وَلا تُكافى نَعْمآؤُكَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَتْمِمْ عَلَينا نِعَمَكَ، وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ، سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ، وَتَكْشِفُ السُّوءَ، وَتُغيثُ الْمَكْرُوبَ، وَتَشْفِى السَّقيمَ، وَتُغْنِى الْفَقيرَ، وَتَجْبُرُ الْكَسيرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغيرَ، وَتُعينُ الْكَبيرَ، وَلَيسَ دُونَكَ ظَهيرٌ، وَلا فَوْقَكَ قَديرٌ، وَانْتَ الْعَلِىُّ الْكَبيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبِّلِ الاَْسيرِ، يا

رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ، يا عِصْمَةَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجيرِ، يا مَنْ لا شَريكَ لَهُ وَلا وَزيرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِيةِ، اَفْضَلَ ما اَعْطَيتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِكَ، مِنْ نِعْمَة تُوليها، وَآلاء تُجَدِّدُها، وَبَلِية تَصْرِفُها، وَكُرْبَة تَكْشِفُها، وَدَعْوَة تَسْمَعُها، وَحَسَنَة تَتَقَبَّلُها، وَسَيئَة تَتَغَمَّدُها، اِنَّكَ لَطيفٌ بِما تَشاءُ خَبيرٌ، وَعَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ، وَاَكْرَمُ مَنْ عَفى، وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى، وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، يا رَحمنَ الدُّنْيا والاْخِرَةِ وَرحيمُهُما، لَيسَ كَمِثْلِكَ مَسْؤولٌ، وَلا سِواكَ مَأمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَاَجَبْتَنى، وَسَأَلْتُكَ فَاَعْطَيتَنى، وَرَغِبْتُ اِلَيكَ فَرَحِمْتَنى، وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيتَنى، وَفَزِعْتُ اِلَيكَ فَكَفَيتَنى، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيكَ، وَعَلى آلِهِ الطَّيبينَ الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآءَكَ، وَهَنِّئْنا عَطآءَكَ، وَاكْتُبْنا لَكَ شاكِرينَ، وَلاِلائِكَ ذاكِرينَ، آمينَ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ، اَللّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايةَ الطّالِبينَ الرّاغِبينَ، وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجينَ، يا مَنْ اَحاطَ بِكُلِّ شَىء عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقيلينَ رَأفَةً وَحِلْماً، اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَيكَ فى هذِهِ الْعَشِيةِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّد نَبِيكَ وَرَسُولِكَ، وَخِيرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَاَمينِكَ عَلى وَحْيكَ، الْبَشيرِ النَّذيرِ، السِّراجِ الْمُنيرِ، الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ، وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، كَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظيمُ فَصَلِّ عَلَيهِ وَعَلى آلِهِ، الْمُنْتَجَبينَ الطَّيبينَ الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنّا، فَاِلَيكَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِيةِ نَصيباً مِنْ كُلِّ خَير تَقْسِمُهُ بَينَ عِبادِكَ، وَنُور تَهْدى بِهِ، وَرَحْمَة تَنْشُرُها، وَبَرَكَة تُنْزِلُها، وَعافِية تُجَلِّلُها، وَرِزْق تَبْسُطُهُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَللَّهُمَّ اقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطينَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلا تَحْرِمْنا

ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومينَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِكَ قانِطينَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبينَ وَلا مِنْ بابِكَ مَطْرُودينَ، يا اَجْوَدَ الاَجْوَدينَ، وَاَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ، اِلَيكَ اَقْبَلْنا مُوقِنينَ، وَلِبَيتِكَ الْحَرامِ آمّينَ قاصِدينَ، فَاَعِنّا عَلى مَناسِكِنا، وَاَكْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاْعْفُ عَنّا وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيكَ اَيدينا فَهِىَ بِذِلَّةِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ، اَللَّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِيةِ ما سَأَلْناكَ، وَاكْفِنا مَا اسْتَكْفَيناكَ، فَلا كافِىَ لَنا سِواكَ، وَلا رَبَّ لَنا غَيرُكَ، نافِذٌ فينا حُكْمُكَ، مُحيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فينا قَضآؤُكَ، اِقْضِ لَنَا الْخَيرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيرِ، اَللَّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الاَْجْرِ، وَكَريمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْيس رِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعينَ، وَلا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكينَ، وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَأفَتَكَ وَرَحْمَتَك، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَاَلَكَ فَاَعْطَيتَهُ، وَشَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَيكَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَيكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ يا ذَالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ، اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا واقْبَلْ تَضَرُّعَنا، يا خَيرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يخْفى عَلَيهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، َولا لَحْظُ الْعُيونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَكْنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُكَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَتَعالَيتَ عَمّا يقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً كَبيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السَّماواتُ السَّبْعُ، وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فيهِنَّ، وَاِنْ مِنْ شَىء اِلاّ يسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالَْمجْدُ، وَعُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ، وَالاَْيادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ الْكَريمُ، الرَّؤُوفُ الرَّحيمُ، اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَعافِنى فى بَدَنى وَدينى، وَآمِنْ خَوْفى، وَاعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، اَللّهُمَّ لا تَمْكُرْ بى، وَلا تَسْتَدْرِجْنى، وَلا تَخْدَعْنى، وَادْرَأ عَنّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ ".

پس سر و ديده خود را بسوي آسمان بلند كرد

و از ديدهاي مباركش آب ميريخت مانند دو مشك و بصداي بلند ميگفت:

يا اَسْمَعَ السّامِعينَ، يا اَبْصَرَ النّاظِرينَ، وَيا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ، وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد السّادَةِ الْمَيامينَ، وَاَسْأَلُكَ اَللَّهُمَّ حاجَتِى اَّلتى اِنْ اَعْطَيتَنيها لَمْ يضُرَّنى ما مَنَعْتَنى، وَاِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ ينْفَعْنى ما اَعْطَيتَنى، اَسْأَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ، وَلَكَ الْحَمْدُ، وَاَنْتَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، يا رَبُّ يا رَبُّ ".

پس مكرر مي گفت يا رب. و كساني كه دور آنحضرت بودند بتمام گوش داده بودند بدعاء آنحضرت و اكتفا كرده بودند به آمين گفتن پس صداهايشان بلند شد بگريستن با آنحضرت تا غروب كرد آفتاب و بار كردند و بجانب مشعر الحرام روانه شدند. محدّث قمي اعلي الله مقامه الشريف ميفرمايد كفعمي دعاء عرفه امام حسين عليه السلام را در بلد الامين تا اينجا نقل فرموده و علامه مجلسي در زاد المعاد اين دعا را موافق روايت كفعمي ايراد نموده و لكن سيد بن طاوس در اقبال بعد از ذكر يا رب يارب اين زياد يرا ذكر فرموده:

"اِلهى اَنَا الْفَقيرُ فى غِناىَ فَكَيفَ لا اَكُونُ فَقيراً فى فَقْرى، اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَكَيفَ لا اَكُونُ جَهُولاً فى جَهْلى، اِلهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِكَ، وَسُرْعَةَ طَوآءِ مَقاديرِكَ، مَنَعا عِبادَكَ الْعارِفينَ بِكَ عَنْ السُّكُونِ اِلى عَطآء، وَالْيأْسِ مِنْكَ فى بَلاء، اِلهى مِنّى ما يليقُ بِلُؤُمى وَمِنْكَ ما يليقُ بِكَرَمِكَ، اِلهى وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى، اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى، اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الَْمحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِكَ، وَلَكَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ، وَاِنْ ظَهَرْتِ الْمَساوىُ مِنّى فَبِعَدْلِكَ، وَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ اِلهى كَيفَ تَكِلُنى

وَقَدْ تَكَفَّلْتَ لى، وَكَيفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى، اَمْ كَيفَ اَخيبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى، ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَيكَ بِفَقْرى اِلَيكَ، وَكَيفَ اَتَوَسَّلُ اِلَيكَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يصِلَ اِلَيكَ، اَمْ كَيفَ اَشْكُو اِلَيكَ حالى وَهُوَ لا يخْفى عَلَيكَ، اَمْ كَيفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَكَ بَرَزٌ اِلَيكَ، اَمْ كَيفَ تُخَيبُ آمالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيكَ، اَمْ كَيفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى وَبِكَ قامَتْ، اِلهى ما اَلْطَفَكَ بى مَعَ عَظيمِ جَهْلى، وَما اَرْحَمَكَ بى مَعَ قَبيحِ فِعْلى، اِلهى ما اَقْرَبَكَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْكَ، وَما اَرْاَفَكَ بى فَمَا الَّذى يحْجُبُنى عَنْكَ، اِلهى عَلِمْتُ بِاِخْتِلافِ الاْثارِ، وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ، اَنَّ مُرادَكَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىء، حَتّى لا اَجْهَلَكَ فى شَىء، اِلهى كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى كَرَمُكَ، وَكُلَّما آيسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُكَ، اِلهى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ، فَكَيفَ لا تَكُونُ مُساويهِ مَساوِىَ، وَمَنْ كانَتْ حَقايقُهُ دَعاوِىَ، فَكَيفَ لا تَكُونُ دَعاوِيهِ دَعاوِىَ، اِلهى حُكْمُكَ النّافِذُ، وَمَشِيتُكَ الْقاهِرَةُ لَمْ يتْرُكا لِذى مَقال مَقالاً، وَلا لِذى حال حالاً، اِلهى كَمْ مِنْ طاعَة بَنَيتُها، وَحالَة شَيدْتُها، هَدَمَ اِعْتِمادى عَلَيها عَدْلُكَ، بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُكَ، اِلهى اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّى فِ ْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً، اِلهى كَيفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ، وَكَيفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْمِرُ، اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ يوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنى عَلَيكَ بِخِدْمَة تُوصِلُنى اِلَيكَ، كَيفَ يسْتَدَلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيكَ، اَيكُونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيسَ لَكَ، حَتّى يكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليل يدُلُّ عَليكَ، وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الاْثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَيكَ، عَمِيتْ عَينٌ لا تَراكَ عَلَيها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ

حُبِّكَ نَصيباً، اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْثارِ فَاَرْجِعْنى اِلَيكَ بِكِسْوَةِ الاَْنْوارِ، وَهِدايةِ الاِْسْتِبصارِ، حَتّى اَرْجَعَ اِلَيكَ مِنْها كَما دَخَلْتُ اِلَيكَ مِنْها، مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَيها، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ، اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَينَ يدَيكَ، وَهذا حالى لا يخْفى عَلَيكَ، مِنْكَ اَطْلُبُ الْوُصُولُ اِلَيكَ، َوِبَكَ اَسْتَدِلُّ عَلَيكَ، فَاهْدِنى بِنُورِكَ اِلَيكَ، وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِيةِ بَينَ يدَيكَ، اِلهى عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِكَ الَْمخْزُونِ، وَصُنّى بِسِتْرِكَ الْمَصُونِ، اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ، وَاسْلُكْ بى مَسْلَكَ اَهْلِ الْجَذْبِ، اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبيرِكَ لى عَنْ تَدْبيرى، وَبِاخْتِيارِكَ عَنِ اخْتِيارى، وَاَوْقِفْنى عَلى مَراكِزِ اضْطِرارى، اِلهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى، وَطَهِّرْنى مِنْ شَكّى وَشِرْكى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى، بِكَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى، وَعَلَيكَ اَتَوَكَّلُ فَلا تَكِلْنى، وَاِياكَ اَسْأَلُ فَلا تُخَيبْنى، وَفى فَضْلِكَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى، وَبِجَنابِكَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى، وَبِبابِكَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى، اِلهى تَقَدَّسَ رِضاكَ اَنْ يكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ، فَكَيفَ يكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى، اِلهى اَنْتَ الْغِنىُّ بِذاتِكَ اَنْ يصِلَ اِلَيكَ النَّفْعُ مِنْكَ، فَكَيفَ لا تَكُونُ غَنِياً عَنّى، اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ يمَنّينى، وَاِنَّ ا ْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ اَسَرَنى، فَكُنْ اَنْتَ النَّصيرَ لى، حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى، وَاَغْنِنى بِفَضْلِكَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِكَ عَنْ طَلَبى، اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِيآئِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَوَحَّدوكَ، وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِكَ حَتّى لَمْ يحِبُّوا سِواكَ، وَلَمْ يلْجَأوا اِلى غَيرِكَ، اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَيثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى هَدَيتَهُمْ حَيثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ، وَمَا الَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِّلاً، كَيفَ يرْجى سِواكَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ، وَكَيفَ يطْلَبُ مِنْ غَيرِكَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ

الاِْمْتِنانِ، يا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ، فَقامُوا بَينَ يدَيهِ مُتَمَلِّقينَ، وَيا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِياءَهُ مَلابِسَ هَيبَتِهِ، فَقامُوا بَينَ يدَيهِ مُسْتَغْفِرينَ، اَنْتَ الذّاكِرُ قَبْلَ الذّاكِرينَ، وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدينَ، وَاَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ، وَاَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضينَ، اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِكَ حَتّى اَصِلَ اِلَيكَ، وَاجْذِبْنى بِمَنِّكَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَيكَ، اِلهى اِنَّ رَجآئى لا ينْقَطِعُ عَنْكَ وَاِنْ عَصَيتُكَ، كَما اَنَّ خَوْفى لا يزايلُنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ، فَقَدْ دَفَعْتَنِى الْعَوالِمُ اِلَيكَ، وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِكَرَمِكَ عَلَيكَ، اِلهى كَيفَ اَخيبُ وَاَنْتَ اَمَلى، اَمْ كَيفَ اُهانُ وَعَلَيكَ مُتَكَّلى، اِلهى كَيفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّةِ اَرْكَزْتَنى، اَمْ كَيفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَيكَ نَسَبْتَنى، اِلهى كَيفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى، اَمْ كَيفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيتَنى، وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَيرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَىء فَما جَهِلَكَ شَىءُ، وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىء، فَرَاَيتُكَ ظاهِراً فى كُلِّ شَىء، وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ َىء، يا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِيتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَيباً فى ذاِتِهِ، مَحَقْتَ الاْثارَ بِالاْثارِ، وَمَحَوْتَ الاَْغْيارَ بِمُحيطاتِ اَفْلاكِ الاَْنْوارِ، يا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَْبْصارُ، يا مَنْ تَجَلّى بِكَمالِ بَهآئِهِ، فَتَحَقَّقتْ عَظَمَتُهُ مَنْ الاِْسْتِوآءَ، كَيفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ، اَمْ كَيفَ تَغيبُ وَاَنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىء قَدير، وَالْحَمْدُ للهِ وَحْدَهُ ".

استفتائات جديد در مناسك حج (1)

س:1 - كسيكه سال خمسى ندارد و احياناً با پول غير مخمس براى حجّ ثبت نام كرده و احياناً لباسهاى احرام او هم با پول غيرمخمس تهيه شده، آيا چنين حجّ صحيح است يانه؟

بسمه تعالى

ج - در صورتيكه با حاكم شرع مراجعه نكرده باشد تا خمس را در ذمه او قرار دهد حجّش باطل است.

س:2

- اگر كسى مقدارى از مخارج را قرض كند ولى وضع كار و معيشتش جورى باشد كه بسهولت بعد از مراجعت از سفر مكه مى تواند آنرا ادا كند آيا با چنين حجى حجة الاسلام از او ساقط مى شود يانه؟

ج - حجة الاسلام ساقط ميشود، ولى قرض كردن واجب نيست.

س:3 - آيا كسى مستطيع است مى تواند از كسى ديگر نيابت كند؟ و اگر در صورت عدم توجه به مسئله نائب شده و در حين عمل و بعد از انجام عمره تمتع يا بعد از مراسم حجّ متوجه وشد وظيفه او چيست؟

ج - بسمه تعالى حجّ نيابتى صحيح است ولى اگر اجير مستحق اجرة المسمّى نيست بلكه مستحق اجرة المثل مى باشد.

س:4 - آيا كسى وظيفه او وقوف اظطرارى است مثل زنان و پير مردان مى توانند نائب بشوند ياخير؟

ج - نمى توانند نائب شوند.

س:5 - كسيكه استطاعت مالى براى انجام حجّ دارد ولى پسرش هم نياز به ازدواج و خانه دارد كدام يكى مقدم است؟ اگر فراًپول براى پسرش صرف كرد، ايا حجّ بر او مستقر ميشود يانه؟

ج - براى مستطيع جائز نيست تفويت استطاعت اگر چه سبب تفويت ازدواج پسر باشد، اگر چنين كند عصيان نموده و حجّ درذمه اش مستقر مى شود

س:6 - اگر خود شخص هم مستطيع است و هم نياز به ازدواج دارد، آيا حجّ مقدم است يا ازدواج؟

ج - حجّ مقدم است.

7 - اگر كسى خانه ندارد و در عالم مهاجرت نمى تواند خانه بخرد آيا بر چنين كسى حجّ واجب ميشود يانه؟ با اينكه با رهن واجاره منزل زندگى مى كند.

ج - در مفروض سئوال حجّ واجب است.

س:8 - اگر كسى به اندازه پول حجّ به شخصى بذل كند

كه به مكه برود با اينكه شرائط استطاعت را ندارد، و غيبت او در ايام حجّ موجب اخلال در معاش و زندگى او هم نمى شود آيا چنين حجّ مجزى از حجة الاسلام هست يانه؟

ج - بلى از حجة الاسلام كفايت مى كند.

س:9 - اگر كسى استطاعت بدنى ندارد و اميد به استطاعت بدنى هم تا آخر عمر ندارد آيا لازم است خودش در زمان حيات خودنائب بگيرد؟ درصورت لزوم آيا استنابه از ميقات كفايت مى كند يانه؟ و در فرض مذكور اگر بعد از انجام حجّ توسط نائب استطاعت بدنى حاصل شد وظيفه چيست؟

بسمه تعالى

ج: 1) واجب است در زمان حياتش نائب بگيرد.

ج: 2) استنابة از ميقات كفايت مى كند.

ج: 3) در صورتيكه استطاعت بدنى و مالى حاصل شود بنا بر احتياط واجب، مباشرة حجّ را انجام دهد.

س:10 - كسيكه قرائت نمازش صحيح نيست براى نماز طواف چه كار كند؟

ج- مقتضاى احتياط اين است كه خودش هم بخواند و نائب هم بگيرد.

س:11 - كسيكه قرائتش درست نيست مى تواند نائب بشود يانه؟

ج - نمى تواند نائب شود.

س:12 - آيا كسيكه معذور است در ارتكاب بعض محرمات احرام مثل تظليل و پوشاندن سر ميتواند نائب بشود يانه؟ و كفاره به عهده كيست؟

ج - نائب شده مى تواند ولى كفاره به عهده نائب است.

س:13 - آيا كسيكه از انجام دادن بعض از اعمال حجّ معذور است مثل قرائت و رمى جمرة... و در ا ثر ندانستن مسئله نائب شده ميتواند كسى ديگر را براى انجام آن اعمال نائب بگيرد يانه؟

ج - در صورتيكه متوجه نبوده و نائب شده در آنجا هم خودش از منوب عنه آن اعمال را انجام دهد و هم نائب بگيرد.

س:14 -

آيا عدم جواز تظليل براى محرم مرد اختصاص به روز دارد، يا در شب هم تظليل صدق مى كند؟ به عبارت روشن تروقتى از جده به ميقات و از ميقات بعد از احرام به طرف مكه حركت ميكنيم با ماشين غير مسقف حركت كنيم، و يا اينكه باماشين مسقف هم حركت كرديم مانعى ندارد

ج - بايد ما ماشين غير مسقف حركت كند.

س:15 - نظر حضرت عالى راجع به نگهدارى محرم خودش را از سرما و باران در روز و شب چيست؟

ج - معنى حرمت تظليل نگهدارى از سرما و گرما مى باشد و اگر ترك تحفظ مشقت داشته و سرما يا گرما شديد باشد، تظليل با دادن كفاره جائز است.

س:16 - حكم تظليل در شهر مكه يعنى آمدن از هتل به طرف حرم براى انجام اعمال عمره تمتع چيست؟

ج - بعد از رسيدن مكّه تظليل جائز است.

س:17 - نظر شما راجع به اتيان عمره مفردة در ماه ذى الحجة بعد از انجام حجّ چيست؟ آيا فاصله دو عمره لازم است يانه؟ و درصورت لزوم چه مقدار فاصله بايد باشد؟

ج - احوط اين است كه فصل بين دو عمره يكماه باشد، و اقوى كفاية فصل به ده روز مى باشد و اگر دو عمره ز طرف دوشخص فاصله به كمتر از ده روز نيز جائز است.

س:18 - بعضى از افراد ساكن در عربستان براى ورود به مكه مشكل دارند و اگر از ميقات محرم شوند براى عمره تمتع چه بسامأموراين حكومت سعودى آنهارا دستگير مى كند فلذا اينها بدون احرام به صورت مخفى وارد مكه مى شوند، و ظيفه اينها براى انجام دادن اعمال چگونه است؟

ج - آنها بايد بعد از گذشتن از

ميقات در هر جا كه تمكن پيدا كنند در خارج حرم به رفتن در ميقات ديگر بروند آنجا احرام ببندند و اگر ممكن نشد به حديبيه و يا جعرانه و يا تنعيم رفته ببندند.

س:19 - اشخاص كه محرم ميشوند براى عمرة تمتع و بعد ز آن دستگير ميشوند و حكومت مانع از ورود شان به مكه ميشودچگونه از احرام خارج شوند؟

ج - آنها گوسفند را در محل صد و منع قربانى نموده با ضميمه تقصير و يا حلق از احرام خارج مى شوند.

س:20 - اگر كسى نماز طواف عمره تمتع را اشتباهاً در حجر اسماعيل بخواند به خيال ينكه مقام ابراهيم است، و بعد از محرم شدن برلى حجّ و يا بعد از اعمال متوج شود وظيفه او چيست؟

ج - بنا بر احتياط نماز طواف را رجاءً در مقام ابراهيم اعاده كند.

س:21 - اگر كسى در تلبيه به جاى لَبّيك اَلهُم... بگويد: لبِّيك )بكسر ب( صحيح است يانه؟

ج - صحيح نيست.

س:22 - اگر هوا سرد باشد و محرم خوف ابتلاء به مرض داشته باشد ميتواند از لباس مخيط مثل پتو استفاده كند يانه؟ و درصورت جواز كفاره هم دارد يانه؟

ج - استفاده از پتو مانعى ندارد چون مخيط نيست.

س:23 - آيا در مسجد شجره و جحفه لازم است داخل مسجد محرم شود يا از بيرون مسجد هم كفايت مى كند؟ و آيا بين اين دومسجد در اين حكم فرق است يانه؟

ج - احرام اگر از خارج مسجد ببندد نيز صحيح است فرق بين هردو مسجد نيست.

س:24 - واجبات تلبيه چند جمله است؟

ج - واجب است بعد از نيبت بگويد: لَبّيكَ، لَبّيكَ لا شريكَ لَكَ لَبّيكَ

س:25 - اگر زن

حائض است و مى داند تا روز هشتم هم پاك نميشود چگونه محرم شود و وظيفه او چيست؟ و يا در ميقات حايض نيست و ميداند قبل انجام اعمال عمره حايض مى شود، و تا آخر پاك نمى شود.

ج - حجّ تمتع آن زن تبديل به حجّ افراد مى شود و تفضيل را در مسأله اى 87 مناسك حقير مراجعه كنيد.

س:26 - اگر در فرض مذكور كشف خلاف شد به اين صورت كه قبل از يوم الترويه پاك شد به طوريكه ميتواند اعمال عمره تمتع را انجام بدهد، يا اصلاً عادت نشد چه كار كند؟

ج - بايد غسل كند و اعمال عمره تمتع را انجام دهد و تا ظهر روز نهم ذيحجة خود را به عرفات برساند.

س:27 - لطفاً كيفيت و الفاظ معتبرة در نيت احرام عمره تمتع را بيان فرمايد؟

ج - بعد از پوشيدن لباس احرام در ميقات بگويد: احرام مى بندم از جهت عمره تمتع از فرض حجة الاسلام قربة الى الله: لبيك...

س:28 - مقدار واجب تلبيه چه مقدار است؟ و جاى قطع آن كجاست؟

ج - در جواب سئوال 24 گذشت.

س:29 - اگر لباس يا بدن محرم نجس شود تطهير آن فوراً لازم است يانه؟ و اگر دسترسى به آب ندارد چكار كند؟

ج - بايد فوراً تطهير كند و در مكه معظمه آب فراوان است با امكان آب طواف بابدن يا لباس نجس باطل است.

س:30 - لباس احرام بانوان بايد چگونه باشد؟ آيا اگر حرير خالص هم باشد جايز است يانه؟ و آيا طهارت لباس آنهاهم لازم است يانه؟

ج - لباس زن از حرير باشد مانعى ندارد و لى طهارت بدن و لباس براى زن شرط صحت طواف است مثل مرد.

س:31

- اگر در حين احرام بعضى از لباسهاى دوخته را عمدايا نسيانا در نياورد و لباس احرام را روى ان بپوشد احرامش صحيح است يا نه؟ و در صورت نسيان بعد از التفات چه كار كند؟

ج - اگر عمدا لباس مخيط كرده باشد احرام صحيح است ولى يك گوسفند كفاره بدهد،و اگر نسيانا كرده باشد بعد از التفات فورا در اورد.

س:32 - اگر كسى جهلا يا نسيانا يكى از محرمات احرام را مرتكب شد مثل نگاه كردن در آيينه،يا پوشيدن سر،و يا ازاله مو ازبدن،يا خون كردن دندان،دادن كفاره لازم است يا نه؟

ج - در غيرصيد (شكار) كفاره لازم نيست اما در صيد (شكار) اگر جهلا و نسيانا باشد نيز كفاره دارد.

س:33 - آيا گرفتن بينى از بوى بد يا دود و بخار ماشين از محرمات احرام است يانه؟ اگراز محرمات است كفاره هم دارد يانه؟

ج - از محرمات احرام است ولى كفاره ندارد،بعد از آن استغفار كند.

س:34 - اگر محرمى در حال طواف بدنش به بدن جنس مخالف چسبيد و احيانا تحريك هم شد و خود را هم نميتواند از آن حالت نجات دهد در اثر كثرت جمعيت آيابر چنين شخصى كفاره لازم است يانه؟ و اگر در فرض مذكور منى از او خارج شود چه كاركند؟

ج - اگر تماس از جهت كثرت جمعيت و بدون قصد بوده يعنى از جهت اضطرار و قهرا چسبيده باشد و نتواند از تماس جلوگيرى كند،حكمش حكم زنى است كه در اثناء طواف،حيض شود و حكم آن در مسأله 88 مناسك ذكر شده است واگرقدرت داشته كه جلوگيرى كند و نكرده باشد، كفاره اش يك شتر است.

س:35 - اگربه اجنبيه يازن خودش از

روى شهوت نگاه كند كفاره دارد يا نه؟

ج - نظر كردن از روى شهوت حرام است اگر منى خارج شود كفاره اش شتر است و اگر منى خارج نشود استغفار كافى است.

س:36 - آيا خوردن و بوئيدن ميوه هاى خوشبو مثل سيب و به اشكال دارد يانه؟

ج - خوردن آنها اشكال ندارد ولى از بوئيدن آنها اجتناب كنيد.

س:37 - آيا بوئيدن خلوق كعبه جايز است يانه؟ و كفاره استعمال بوى خوش چيست؟ و آيا در كفاره فرقى بين صورت جهل ونسيان و عمد هست يانه؟

ج - بوئيدن خلوق كه يك نوع عطر است مانعى ندارد، و كفاره استعمال بوى خوش بنابر احتياط يك گوسفند است و در غيرصيد در صورت جهل و نسيان كفاره نيست و در صيد مطلقا كفاره است.

س:38 - آيا گره زدن لباس احرام يا دوختن تكمه يا پرس كردن تكمه قابلمه در آن و يا با سوزن و سنجاق به هم وصل كردن دوطرف آن جايز است يانه؟

ج - احوط اين است كه در لنگ از امور مذكوره اجتناب كند و ردا، را اگر با سوزن و سنجاق به هم وصل كند مانعى ندارد.

س:39 - آيا حمل ساك دستى مخيط براى محرم جايز است يا نه؟

ج - مانعى ندارد.

س:40 - حكم پوشيدن صورت براى زن كه محرم است را بيان بفرماييد، و همينطور حكم پوشيدن دستكش دوخته را، و پوشاندن قسمتى از صورت را، در حال نماز و غير نماز و براى حفظ از نظر نامحرم؟

ج - پوشانيدن صورت براى زن محرمه جائز نيست به مثل پوشيه و نقاب، و در حال نماز كمى از بالاى صورت از جهت سترمو از باب مقدمه

علميه اشكال ندارد و بعد از نماز بردارد و از جهت حفظ از نامحرم گوشه چادر را آويزان كند و با دست مانع شود از اصابت آن به صورت.

س:41 - حكم عينك زدن و انگشتر به دست كردن براى محرم چيست؟

ج - براى زينت حرام است و اگر چشم ضعيف باشد، جهت قرئت قرآن و دعا، اشكار ندارد و اگر غرض از انگشتر استجاب باشد جائز است.

س:42 - آيا فسوق كه بر محرم حرام اختصاص به دروغ گفتن دارد، و يا فحش دادن و عيبى را از خود دور كردن و به ديگرى نسبت دادن، و فخر كردن به ديگران مثلاً بگويد: من وابسته به فلان شخصيت علمى يا سياسى... هستم را هم شامل مى شود.

ج - فسوق دروغ گفتن و دشنام دادن مى باشد، و تفاخر اگر موجب توهين و تحقير ديگران باشد حرام است و الا جائز است اگرتفاخر به كذب نباشد.

س:43 - لطفاً كفاره فسوق را هم بيان فرماييد؟

ج - كفاره اش توبه و استغفار مى باشد.

س:44 - آيا بر محرم زن لازم است كه زيور و زينتهايى كه هميشه داشته براى احرام از بدنش در بياورد يانه؟

ج - بيرون آوردن واجب نيست و لى بايد به هيچ مرد حتى شوهرش نشان ندهد.

س:45 - آيا ماليدن پماد و ويكس به بدن در حال احرام براى جلوگيرى يا در مان عرق سوزى جائز است يانه؟

و در صورت عدم جواز كفاره آن چيست؟

ج - جائز است.

س:46 - اگر كسى نسياناً يا جهلاً سر يا قسمتى از آن را بپوشاند مثل صورت عمد كفاره دارد يانه؟

و آيا گوش ها هم از سر محسوب مى شود يانهج - گوش ها از سر محسوب مى شود ولى

پوشانيدن سر يا قسمتى از آن جهلا يا سهواً اشكال ندارد.

س:47 - محل كشتن كفارات كجا است؟ و آيا ميشود آن را در مجلس كه حاجى بعد از باز گشتن مكه بر قرار ميكند مصرف كرديانه؟

ج - محل ذبح مكه مكرمه است و آن اختصاص به ارتكاب صيد در احرام عمره و اگر در احرام حجّ مرتكب صيد شود محل ذبح كفاره اش منى مى باشد و احوط و اولى اين است كه كفارات احرام عمره را در مكه و كفارات احرام حجّ را در منى ذبح كنند اگر موجب آن غير صيد باشد.

س:48 - اگر زن در حال طواف حايض بشود وظيفه اش چيست؟

ج - در مسئله 88 مناسك حقير مراجعه كنيد.

س:49 - اگر زن بعد از طواف و قبل از نماز آن حايض شود چكار كند؟

ج - در مسئله 89 مراجعه كنيد.

استفتائات جديد در مناسك حج (2)

س:50 - خوردن قرص براى جلوگيرى از حيض چه حكمى دارد؟

و از قرص استفاده كردن و اتفاقاً در همان ايام كه محرم شد و براى انجام اعمال عمره وارد مكه شد لك ببيند، آيا در اين حال ميتواد طواف كند يانه؟

ج - قرص خوردن مانعى ندارد، و اگر لكه ببيند و قطع شود اعمال استحاضه را انجام طوافش صحيح است چون خون كمتر ازسه روز حيض نيست.

س:51 - اگر در حال طواف بدن يالباس محرم خونى شود وظيفه او چيست؟ و اگر بعد از طواف متوجه شود كه در حال طواف بدن يا لباسش نجس بوده طوافش صحيح است يانه؟

ج - خون را تطهير كند، و اگر بعد از طواف ببيند طوافش صحيح است.

س:52 - اگر نجاست لباس و بدن را فراموش كند و بعد از

طواف يادش بيايد طوافش صحيح است يانه؟

ج - صحت طواف بعيد نيست ولى احوط اعاده طواف است ولى نماز طواف را حتماً اعاده كند.

س:53 - آيا طواف از پشت مقام ابراهيم صحيح است يانه؟

ج - صحيح است و اگر ازدحام زياد باشد و خوف داشته باشد كه بدون اختيار به فشار مردم حركت كند، بايد از پشت مقام ابراهيم طواف كند.

س:54 - اگر در حال طواف چند قدمى انسان را هول دادند بطوريكه هيچ اختيارى از خود نداشت وظيفه چيست؟

ج - بايد بر گردد و همان مقدار را اعاده كند و اگر برگشتن مشكل باشد جهت ازدحام از بيرون مقام ابراهيم بر گردد آن مقداررا اعاده كند.

س:55 - نوعاً در اثر كثرت جمعيت و ازدحام در حال طواف حركت اختيارى كامل نيست، فقط پاهارا انسان بلند ميكند، ولى حركت بدن دسته جمعى است مثلاً چند هزار نفر به هم چسپيده باهم حركت مى كنند آيا اين طواف صحيح است يانه؟

ج - صحت آن بعيد نيست ولى احوط اين است كه از پشت مقام ابراهيم طواف كند.

س:56 - اگر هفت شوط طواف انجام داد بعد بگويد اين طواف به دلم نچسبيد، يك شوط يا طواف ديگر انجام ميدهد احتياطاًبعد نماز آن را مى خواند آيا اين طواف صحيح است يانه؟

ج - به اعاده يك شوط احتياط نمى شود، و اگر احتياطاً يك طواف كند مانعى ندارد.

س:57 - اگر شك كرد كه شش شوط طواف كرده يا هفت شوط، گفت حالا من يك شوط ديگر احتياطاً اضافه مى كنم، آياصحيح است يانه؟

ج - صحيح نيست زيرا طواف فرضيه شك بردار نيست فقط در يك صورت شك موجب بطلان نيست مثل اينكه به حجراسود

برسد و شك كند كه اين شوط هفتم بود يا هشتم بنا را بر هفت بگذارد صحيح است و در غير اين صورت اگر شك كندطواف را به هم بزند و اعاده كند.

س:58 - آيا نشستن براى رفع خستگى و تجديد قوى جائز است يانه؟

ج - نشستن مختصر مانع ندارد.

س:59 - قطع طواف و سعى بواسطه اقامه جماعت چه صورت دارد؟

ج - قهراً قطع ميشود بعد از تمام نماز اعاده كند.

س:60 - آيا لازم است كه نماز طواف پشت مقام ابراهيم خوانده شود يانه؟

ج - درصورت تمكن بايد آنجا بخواند و در صورت ازدحام الاقرب فالاقرب را در پشت مقام ابراهيم مراعات كند.

س:61 - اقتدا كردن به جماعت مكه و مدينه لازم است يانه؟ اگر لازم است به چه صورت؟ آيا حمد و سوره خود انسان بخواند يا نه؟

ج - حمد و سوره را خود انسان بخواند و صورت متابعت امام جماعت را بنمايد.

س:62 - در صوت امكان سجده كردن بر سنگ فرشهاى مسجد النبى )ص( آيا سجده بر فرش جايز است يانه؟

ج - جايز نيست.

س:63 - اگر نماز طواف را فراموش كند در اثناء سعى يا بعد از آن متوجه شود وظيفه آن چيست؟

ج - به مسأله 143 مناسك مراجعه كنيد.

س:64 - اگر كسى قرائت نمازش صحيح نيست آيا همان نماز خودش كفايت مى كند يا نائب هم بگيرد؟

ج - هم خودش بخواند و هم نائب بگيرد.

س:65 - آيا كسى كه نمازش درست نيست ميتواند آنرا با جماعت بخواند يا نه؟

ج - اگر امام جماعت اثنا عشرى باشد احوط خواندن به جماعت است.

س:66 - گاهى اوقات در اثر كثرت جمعيت زن و مرد محاذى هم،

يا زن جلو مرد نماز طواف مى خوانند، و همين طور در نمازهاى يوميه، آيا اين نماز صحيح است يا نه؟

ج - در صورتيكه بين زن و مرد يك وجب فاصله باشد اشكال ندارد ولى اگر ده ذراع فاصله نباشد كراهت دارد و نمازش صحيح است.

س:67 - در نماز جماعت مسجد الحرام كه بصورت دايره وار نماز مى خوانند و چه بسا انسان در مقابل امام جماعت قرارمى گيرد، آيا اين نماز جماعت صحيح است؟

ج - اگر امام جماعت اثنا عشرى نباشد، صورتاً اقتدا كند و نماز خود را بخواند و اگر اثنا عشرى باشد نيز اقتدا محل اشكال است و احوط عدم اقتدا است.

س:68 - آيا جايز است بين طواف و سعى فاصله انداختن يانه؟

ج - افضل عدم تأخير سعى است از طواف و نماز آن ولى از جهت خستگى ياگرمى هوا تأخير تا شب جائز است ولى تا فرداجائز نيست.

س:69 - آيا سعى در طبقه فوقانى جائز است يانه؟

ج - بر خلاف احتياط است حتى الامكان سعى در زمين باشد.

س:70 - شخصى قادر بر سعى يا طواف نبوده او را سوار چرخ كرده اند در حال سعى يا طواف خواب رفته و نمى داند چه مقدارخواب بوده آيا سعى و طواف او صحيح است يانه؟

ج - احوط اين است كه سعى را از سر بگيرد و توجه داشته باشد كه خواب نرود.

س:71 - و اگر از روى جهل و ندانستن مسأله تقصير را ترك كند وظيفه اش چيست؟

ج - ظاهرا جاهل ملحق به ناسى ميباشد در صورتيكه قاصر باشد و اگر مقصر باشد، الحاقش به عامد اظهر است و حكم آن درمسأله 179 مناسك مذكور است.

س:72 - آيا در عمره

تمتع طواف نساء واجب است يا نه؟

ج - واجب نيست.

س:73 - براى احرام حجّ لازم است كه از محله قديم مكه محرم شويم يا از محله هاى جديد مثل عزيزيه و شيشه هم كفايت ميكند؟

ج - از محله قديم بايد احرام بست.

س:74 - اگر در رمى جمره شك كند كه سنگ به جمره اصابت كرد يا نه وظيفه چيست؟ و همينطور اگر شك كند در عدد سنگها وظيفه چيست؟

ج - به مسأله 217 مناسك رجوع كنيد بايد يقين كند 7 سنگ رسيده است.

س:75 - آيا رمى از طبقه فوقانى جايز است يا نه؟

ج - احتياط واجب در ترك آن است.

س:76 - آيا رمى جمره از چهار طرف كفايت ميكند يا از طرف كه سنگ چين است بايد رمى بشود؟

ج - احوط آن است كه طرف سنگ چيده را رمى كند

س:77 - آيا به خاطر ازدحام جمعيت يا گرانى گوسفند مى توانيم قربانى را از روز عيد تأخير بيندازيم يا نه؟

ج - در صورتيكه روز عيد غير ممكن يا حرجى باشد، فردايش انجام دهد

س:78 - آيا در نيابت در ذبح لازم است كه نائب شيعه باشد يا نيابت سنى هم مانعى ندارد؟

ج: اگر سنى ناصبى نباشد و استقبال و تسميه را مراعات كند ذبحش صحيح است

س:79 - هل يجوز الذبح بغير الحديد أم لا؟

ج - لا يجوز ذلك.

س:80 - آيا نائب مى تواند شخص ديگر را براى قربانى وكيل كند يانه؟ در هر صورت آيا بودن نام منوب عنه، هنگام نيت قربانى لازم است يانه؟

ج - اگر مستأجر مباشرت را شرط كرده باشد نائب گرفته نميتواند احوط ذكر اسم منوب عنه مى باشد.

س:81 - اگر در وادى محسّر قربانى كرد بعد

همانجا تقصير هم كرد مجزى است يا بايد حلق و تقصير در منى باشد؟ و در صورت جهل به مسأله و تقصير در وادى محسّر وظيفه چيست؟

ج - مى تواند بعد از آن در منى تقصير كند و بر او چيزى نيست.

س:82 - مخير بودن مسافر بين قصر و تمام اختصاص به مسجدالحرام قديم و مسجدالنبى قديم دارد يا حكم ديگر در مسأله است؟

ج - اختصاص به قديم دارد.

س:83 - آيا برداشتن سنگ ريزه از قبرستان بقيع به عنوان تيمن و تبرك جايز است يانه؟

ج - برداشتن ازقبور ائمه اربعه ممكن نيست از جاى ديگر تبرك نيست.

س:84 - آيا در تشهد نماز بعد از صلوات كلمه عجل فرجهم گفتن جايز است يا نه؟ در صورت عدم جواز ميشود به كسى كه اين كلمه را ميگويد اقتدا كرد يا نه؟

ج - اگر واجد شرايط امامت باشد اقتدا جايز است و احوط اين است كه مصلى آنرا ترك كند.

س: 85 - شخصى كه عمره تمتّع را انجام داده در مكه فوت مي كند آيا براي انجام حجّ تمتّع نايب لازم دارد يا كه انجام عمره تمتّع از حجّه الاسلام كفايت مي كند؟

ج - نائب گرفتن واجب نيست عمره تمتع از حجه الاسلام در فرض سوال كفايت مي كند.

س: 86 - شخصي را كه بعد از انجام عمره تمتع ماشين مي زند در بيمارستان بسترى مى شود آيا اين شخص براى اعمال تمتّع نايب لازم دارد يا خير؟ اگر چنانچه نايب لازم داشته باشد كسى كه خودش حجّ واجب انجام مى دهد مى تواند از اين شخص نايب شود يا خير؟

ج: اين شخص حكم محصور از حجّ را دارد اگر حجّ

در ذمه اش مستقر شده ( يعنى قبلاً مستطيع شده و اقدام به حجّ نكرده است ) و يا استطاعتش تا سال آينده باقى بماند در هر دو صورت بر او واجب است كه در سال آينده حجّش را انجام دهد در صورتى كه در اين سال امكان نداشته باشد و الّا محرم شود بمقدار واجب درك وقوفين كند و ساير اعمال را خودش انجام دهد اگر نمى تواند نائب بگيرد.

س: 87 - شخصى كه از مدينه منوره احرام مى بندد به اميد كه در مسجد شجره نيت نمايد در مسجد شجره هم متوجه نمى شود مى آيد در مكه نيت مى كند حجّ او صحيح است يا خير؟

ج: در فرض سوال حجّش صحيح نيست و اگر قبل از اعمال برگردد و از يكى از ميقاتها محرم شود كافى است و همچنين است بعد از اعمال در صورت بقاء وقت.

س: 88 - اگر شخصى با احرامى وارد مكه شود اعمال عمره تمتع را انجام بدهد و قبل از انجام حجّ تمتّع مي تواند عمره مفرده انجام دهد يا خير؟

ج: نمى تواند.

س: 89 - اگر شخصى اعمال عمره تمتع را انجام بدهد وقبل از انجام حجّ تمتّع ميتواند عرفات، منى، مشعر، غار حراء، غار ثور برود يا خير؟

ج: در غير ضرورت و حاجت خارج شدن از مكه جواز ندارد و تا آن مقدار كه صدق مكه عرفا مى كند تردد حرام نيست.

س: 90 - شخصى بعد از طواف و سعى صفا و مروه از اعمال عمره تمتّع تقصير كرده بعد مى آيد به اطاق سرش را مى تراشد آيا اين كفّاره دارد يا خير؟

ج: اگر

عمره تمتع را در ماه شوال انجام داده است تا آخر ماه شوال تراشيدن سر جايز است و بعد از آن اگر عالماً و عامداً سرش را بتراشد بنابر احتياط واجب يك گوسفند كفاره بدهد.

س: 91 - اگر كسى از اعمال عمره تمتع فارغ شده مى تواند با خانمش نزديكى نمايد يا خير؟

ج: بعد از انجام دادن تقصير نزديكى با خانمش اشكال ندارد.

س: 92 - زنى از دنيا رفته است و قبل از مرگش شخصى را وصى گرفته و به او گفته است كه زمينهاى من را بفروش و با پولش به نيابت از من به حجّ برو، برادر شوهر اين زن كه زمينهاى مذكور بعد از فوت موصى در دست او بوده بدون اجازه وصى و موصى به حجّ مى رود و ادّعا مى كند به نيابت از ميت رفته، در اين صورت آيا اين حجّ نيابتي درست است؟

ج: اگر در زمان حياتش حجّ در ذمه او استقرار پيدا كرده بوده آن وصيت نافذ است و نياز به اجازه ورثه ندارد و اگر مستطيعه نبوده آن وصيت بمقدار ثلث ميت نافذ است و زايد بر ثلث بين ورثه تقسيم مى شود و آن شخص كه بدون اجازه وصى به نيابت ميت حجّ انجام داده است صحيح است و ميت برى الذمه مى شود ولى مستحق اجرت المثل نيست اگر وصى و ورثه از باب احسان اجرت او را بدهند خوب است.

س: 93 - در اين سالها در مكه معظّمه ايام حجّ قربانگاه را از مني بيرون برده پشت جبل النور كه غار حرا در آن قرار دارد از طرف ديگر هم از هر حاجى

چهار صد ريال، دولت سعودى مى گيرد بعد گوسفند و يا بز را كه ميدهد واجد شرائط نيست بنابراين آيا ميشود كه حجاج روز عيد قربان از طريق تلفن تماس بيگيرند قربانى را در وطن خودشان انجام دهند؟

ج: در مفروض سوال تلفن در منطقه بنمايند تا بنيابت حاجى قربانى كنند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109