سرشناسه : مظاهري، حسين، ۱۳۱۲ -
عنوان و نام پديدآور : مناسك حج به انضمام: اسرار حج، آداب و مستحبات زيارت مكه مكرمه و مدينه منوره / حسين مظاهري.
مشخصات نشر : اصفهان: مؤسسه فرهنگيمطالعاتي الزهرا(س)، ۱۳۸۷.
مشخصات ظاهري : ۳۳۵ ص.؛ ۱۲ × ۱۷ سم.
فروست : مجموعه آثار حضرت آيهاللهالعظمي مظاهري؛۱۲. فقه؛ ۳.
شابك : ۱۵۰۰۰ ريال: 978-964-2985-11-1
وضعيت فهرست نويسي : فاپا
يادداشت : چاپ چهارم.
يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.
موضوع : حج
موضوع : حج -- فتواها
رده بندي كنگره : BP۱۸۸/۸/م۵۸۳م۸ ۱۳۸۷
رده بندي ديويي : ۲۹۷/۳۵۷
شماره كتابشناسي ملي : ۱۳۱۰۷۰۳
برگرفته از:
http://almazaheri.org/Farsi/Index.aspx?TabID=0602&BookNum=50&BookName=%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%DA%A9%20%D8%AD%D8%AC&CompileNum=21&CompileName=%D8%AF%D8%B1%20%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87%20%D9%81%D9%82%D9%87
سفر حج سفري است عرفاني و داراي سه منزل:
منزل اوّل «سِير مِنَ الخَلقِ إلَي الحَقّ»:
بريدن از ما سوي اللَّه براي پيوند با خدا.
منزل دوّم «سِير مِنَ الحَقِّ فِي الحَقّ»:
ادامه و استمرار پيوند با خدا و سعي در تحكيم آن پيوند، تا نيل به مقام لقاء و عبوديت.
منزل سوّم «سِير مِنَ الحَقِّ إلَي الخَلق»:
بازگشت به ميان خلق و اجتماع به منظور هدايت، پس از كامل شدن و رسيدن به مقام عبوديت.
اين منزل خود داراي مراتب و مقاماتي است:
مهمتر از همه مراتب، توبه است. معناي توبه كه منزلِ اول سلوك است، رجوع از شيطانها و طاغوتها به سوي اللَّه، رجوع از خوي انساني به نفس روحاني، رجوع از طبيعت به سوي روحانيت نفس، رجوع از هوا و هوس و نفس امّاره به معنويت و فضائل و تدارك گذشتهها است كه هيچ حقّي از خدا و از خلق بر ذمّه او باقي نماند. و از ميان مردم بيرون رود و احدي از او ناراضي نباشد جز شيطان. به اين ترتيب، حقيقت بنيادين مقام توبه، چيزي جُز «رو گرداندن» و «روكردن» نيست، سالك راه خدا، از موانع وصول به محبوب عبور كرده و روگردان ميشود و روي توجّه به جانب حضرت حق«جَلَّ جَلالُه» ميآورد و تمام فكر و نظر خويش را به سوي او معطوف ميدارد.
نقطه آغاز در اين رجوع، تفكّر در تبعات و آثار وحشتانگيز گناهان و به اين وسيله، روشن كردن آتش ندامت در سينه و قلب است.
و همين آتش پشيماني و در پي آن احساس نقص و كاستي و فرو ريختن است كه برانگيزاننده سالك براي سلوك و نقطه عطف حركت سالكانه او به سوي كمال و مايه تحوّل و دردمندي اوست. اين است كه توبه را بدون ترديد، بايد آغاز زندگاني جديد، به شمار آورد.
معناي يقظه توجّه، آگاهي و بيداري است و در اين سفر عرفاني، يقظه به معناي توجّه به قدر و منزلت خانه خدا و حريم پاك اوست. توجّه به توفيقي كه پروردگار عالم به بنده خويش عنايت كرده است. توجّه به اين كه در اين مسافرت نبايد كسي يا چيزي او را مشغول كند.
آگاهي از اين كه اگر حجّ يا عمره مقبولي انجام دهد به هدف و مقصود از خلقت انسان (مقام لقاء و عبوديت) خواهد رسيد. توجّه به انجام «بايدها» و «ارزشها»؛ يعني واجبات، و اجتناب از «نبايدها» و «ضدّ ارزشها»؛ يعني گناهان، و اين كه خداوند عمل گنهكاران را نميپذيرد و قبولي تمامي اعمال وابسته به تقوا است؛
«اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقيِنَ» [1]
همانا فقط و فقط، خداوند از پروا پيشگان ميپذيرد.
و نيز توجّه و اهتمام به مستحبّات؛ به ويژه خدمت به همنوعان. و خلاصه آگاهي و توجّه به اين كه در اين مسافرت روحاني، همانند هر حال ديگري، در محضر خداوند، پيغمبر اكرم«صلي الله عليه و آله و سلم» و ائمه طاهرين«سلام الله عليهم» است؛
«قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرياللهُ عَمَلَكمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [2]
بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را ميبينند.
از اين رو، بنياد يقظه، بر محور توجّه و آگاهي است و اين بيداري حيات آفرين است كه سالك و مسافر كوي دوست را براي مراتب و مقامات پسين آماده ميگرداند.
پس از مقام توبه و يقظه، بايد در منزل اوّل به مرتبه «تخليه» صعود كند. مقام تخليه آن است كه دل را يكسره از صفات زشت و ناپسند و رذائل اخلاقي، خالي كند و ريشههاي هرز صفات رذيله نظير؛ حسد، بخل، كبر، ريا، تملّق، شقاوت، جاه طلبي و ... را كه مايه تيره بختي و سيه روزي آدمي است، به آتش اراده و عزم بر تركِ اين رذائل، بسوزاند و زقّوم رذيلتهاي زشت را از سرزمين قلب خود به دستِ همّت بَركَند و آن را عرصه كشتِ گُلهاي با طراوت فضيلتهاي انساني گرداند و بدين ترتيب از اين مرتبه، به مقام «تحليه» پا بگذارد.
بنيادِ مرتبتِ «تحليه»، آراستن دل به خصائص زيبا و فضائل عاليه نظير؛ خير خواهي، سخاوت، گشاده دستي، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و آزادگي از همه تعلّقات و ... است. سالك راه دوست بايد بكوشد تا خويشتن را به فضائل اخلاقي بيارايد و مهمتر از هر فضيلتي، ملكه خلوص و اخلاص در عمل است و در اين صورت است كه حجّ يا عمره وي، ابراهيمي خواهد بود:
«اِنّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَ الأَرْضَ حَنيفاً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ» [3]
من روي خويشتن به سوي آن كسي كردم كه آسمانها و زمين را آفريد من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم.
اگر زائران و سالكان در اين سفر عرفاني، نيّت خويش را خالص گردانند و هيچ يك از اغراض پست مادّي و دنيوي و حتي اغراض اخروي را در اين عمل شريف دخالت ندهند، بلكه توجّه خود را يكسره به جانب ميزبان و «صاحب البيت» معطوف دارند و جز رضايت او را در نظر نياورند:
«اِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْاَعْلي» [4]
مگر جستن خشنودي پروردگار والاي خويش.
آنگاه محصول تلاش خود را در خشنودي دوست، نظاره خواهند كرد:
«وَ لَسَوفَ يَرْضَي» [5]
و زود است كه خشنود شود.
و چرا به اين خشنودي دست نيابند؟ كه رنگ خدا بهترين رنگهاست:
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» [6]
رنگ خدا و چه رنگي از رنگ خدا بهتر است؟
البته اين متاع گرانبها بعد از گذر از ريشه كن نمودن رذيله ريا و تظاهر، در مقام تخليه به وسيله توجّه به عواقب سوء و نتايج شوم اين رذيله است كه به چنگ زائران ميافتد، توجّه به اين نكته پر اهميّت كه رنگ ريا و تظاهر، آدمي را تا سر حدّ شرك ساقط ميكند:
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ» [7]
همانند آن كسان نباشيد كه سرمست غرور و براي خودنمايي از ديار خويش بيرون آمدند، ديگران را از راه خدا باز داشتند و خدا به هر كاري كه ميكنند، احاطه دارد.
سالك، پس از مقام تخليه و تحليه و مداومت و استمرار بر دو عنصر «عدالت» و «اخلاص»، ميبايد به وسيله رياضات ديني به ويژه تداوم در تلاوت قرآن همراه با تفكّر در آن، دعا و تضرّع به درگاه خداوند متعال و توسّل و توجّه به پيشگاه اهل بيت «سلام الله عليهم»بالأخص مصداق حاضر ولايت محمّديّه، محوريّت عالم امكان، وليّ اللَّه الاعظم(ارواحنا فداه) به مقام «تجليه» صعود كند.
و حقيقت اين مقام بالاتر از آن است كه در تصوّر هر كسي آيد و اين مرتبتي است كه نصيب اولياي الهي ميشود. در اين مقام، قلب سالك به نور خدا منوّر ميشود:
«وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ» [8]
و نوري بر او قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود.
تا در اين سفر مبارك در سايهبان الطاف حق بتواند به مقام عبوديت نائل گردد و بدين ترتيب ارزشها را از ضدّ ارزشها و ارزشمندان را از دون قيمتان و پاكان را از ناپاكان و خواستهاي تعالي بخش خدا را از خواهشهاي ذلّت آفرين نفس و هوا و هوس، تميز دهد؛
«اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» [9]
اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براي شما وسيلهاي براي جدايي حق از باطل قرار ميدهد.
تجلّي انوار الهي با قلب سالك، نه آن ميكند كه در گفت و شنود آوريم، تنها بايد به آن مرتبت رسيد تا طعم شيرين و روح افزاي آن را چشيد.
مجموع اين مقامات پنج گانه منزل اوّل، در كلام بلند و ارجمند امام صادق«سلام الله عليه» جلوهگر و نمايان است:
«اِذا أَرَدْتََّ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ ِللَّهِ جل جلاله مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شاغِلٍ وَ حَجْبِ كُلِّ حاجِبٍ وَ فَوِّضْ اُمُورَكَ كُلَّها اِلي خالِقِكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ في جَميعِ ما يَظْهَرُ مِنْ حَرَكاتِكَ وَ سَكَناتِكَ، وَ سَلِّمْ لِقَضائِهِ وَ حُكْمِهِ وَ قَدَرِهِ وَ دَعِ الدُّنْيا وَ الراحَةَ وَ الْخَلْقَ وَ أخرج مِنْ حُقُوقٍ تَلْزِمُكَ مِنْ جَهَةِ الْمَخْلُوقينَ وَ لاتَعْتَمِدْ عَلي زادِكَ وَ راحَتِكَ وَ اَصْحابِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ شَبابِكَ وَ مالِكَ، فَاِنَّ مَنِ ادَّعي رِضَا اللَّهِ وَ اعْتَمَدَ عَلي شَيْءٍ صَيَّرَهُ عَلَيْهِ عَدُوّاً وَ وَبالاً لِيَعْلَمَ اَنَّهُ لَيْسَ لَهُ قُوَّةٌ وَ لا حيلَةٌ وَ لا لِأَحَدٍ اِلّا بِعِصْمَةِ اللَّهِ تَعالي وَ تَوفيقِهِ، وَ اسْتَعِدَّ اسْتِعْدادَ مَنْ لايَرجُو الرُّجُوعَ وَ اَحْسِنِ الصُّحْبَةَ وَ راعِ اَوقاتِ فَرائِضِ اللَّهِ وَ سُنَنِ نَبِيِّهِ صَلَّياللهعَلَيهِوَآلِهِوسلم وَ ما يَجِبُ عَلَيْكَ مِنَ الأَْدَبِ وَ الْاِحْتِمـالِ وَ الصّـَبْرِ وَ الشُّكـْرِ وَ الشَّـفَقَةِ وَ السَّخاءِ وَ ايثارِ الزَّادِ عَلي دَوامِ الأَْوقاتِ» [10]
هر گاه خواستي حجّ به جاي آوري، پس قلب خود را پيش از آغاز عمل از هر گونه مشغول كننده و مانع و حاجب، براي خداي متعال بر كنار كن و جريان امور خويش را به خداوند واگذار و در تمام حركات و سكنات خود، خالق خويش را وكيل قرار ده و در برابر فرمان و حكم و تقدير او، مطيع و تسليم باش و دنيا و آسودگي و مردمان را رها كن و خود را از حقوق مردم خارج كن( تا مردم از تو طلبكار و ناراضي نباشند) و (در اين راه) به زاد و توشه و ياران و توانايي و جواني و ثروت خود اعتماد مكن؛ زيرا آن كس كه دعوي مقام رضا و تسليم الهي كند و با اين حال به چيز ديگري اعتماد كند، خداوند همان چيز را دشمن و موجب ضرر و وبال او ميگرداند، تا او بفهمد و بداند كه نه او و نه هيچ كس را قدرت و تدبيري نيست مگر به عصمت و توفيق اعطا شده از جانب خداوند. و (در اين سفر) به اندازهاي خود را آماده و مستعدّ كن كه گويا اميد مراجعت براي تو نيست و در مصاحبت و رفاقت و همراهي با ديگران، خوشرفتار و نيكو كردار باش و پيوسته اوقات، واجبات الهي و سنن رسول محمّدي«صلي الله عليه و آله و سلم» را و آنچه بر تو واجب است از آداب عرفي و تحمّل و بردباري در برابر ناراحتيها و ابتلائات و شكر نعمتهاي خداوندي و گشاده دستي و بخشش، مراعات نما.
از امام صادق«سلام الله عليه» در ادامه اين روايت، بيانات گهرباري نقل شده كه در منازل بعدي از آن سود خواهيم جُست.
[1]. مائده/27
[2]. توبه/105
[3]. انعام/79
[4]. ليل/20
[5]. ليل/21
[6]. بقره/138
[7]. انفال/47
[8]. انعام/122
[9]. انفال/29
[10]. مصباح الشّريعه، باب22
چاپ
مشتمل بر اعمالي است:
مقدّمه احرام، غسل احرام است. حقيقت اين غسل، توبه و رجوع است:
«اِغْسِلْ بِماءِ التَّوبَةِ الْخالِصَةِ ذُنُوبَكَ وَ اَلْبِسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفاءِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ» [1]
در مقام احرام، معاصي و گناهان سابق را به ياد آريد و آن را با آب توبه شستشو داده و آنگاه لباس صداقت و صفا و خضوع و ترس را به تن كنيد.
احرام در عمره؛ نظير تكبيرةالاحرام در نماز است، همانگونه كه نمازگزار به واسطه گفتن تكبيرةالاحرام بايد تمام توجّهش به جانب معشوق باشد، و از ابتداي نماز تا انتهاي آن، چيزي و كسي او را مشغول نكند، همچنين است احرام.
احرام؛ يعني پشت كردن به دنيا و آنچه در دنياست و رو نمودن به خدا و رضايت خدا و اجابت امر خدا، چنانچه از امام صادق«سلام الله عليه» نقل شده است:
«أَحْرِمْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَمْنَعُكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ يَحْجُبُكَ عَنْ طاعَتِهِ» [2]
مُحرم شو از هر چيزي كه تو را از ياد خدا منع ميكند و از بندگي او باز ميدارد.
و نيز به هنگام احرام، ميبايد متذكّر مرگ، كفن و قبر شود كه روزي با اين هيأت، خداي متعال را ملاقات خواهد كرد و در موقع گفتن لبّيك كه تكمله مقام احرام است، توجّه به اين كه خداوند او را دعوت كرده است و او با اين الفاظ، حضرتش را اجابت ميكند.
«وَ لَبَّ بِمَعْني اِجابَة صافِيَة زاكِيَة ِللَّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ في دَعْوَتِكَ مُتَمَسِّكاً بِعُرْوَتِهِ الْوُثْقي» [3]
و از تلبيات خود، پاسخ دادن خداوند را با نهايت صفاي خاطر و خلوص نيّت، قصد كند؛ در حالي كه به عروة الوثقاي حقّ و به حقيقت ايمان، تمسّك ميجويد.
طواف تشبّهي است به فرشتگاني كه پيرامون عرش خداوند دائم در طوافند:
«وَ تَرَي الْمَلائِكَةَ حافّينَ مِنْ حَولِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم» [4]
فرشتگان را ميبيني كه بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و پروردگار خود را حمد ميكنند.
همانگونه كه طواف آن ملائكه در عرش، نشانه عشق آنها به خداوند است، طواف بنده نيز نشانه عشق بنده به خداست:
«طِفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلائِكَةِ حَولَ الْعَرْشِ كَطَوافِكَ مَعَ الْمُسْلِمينَ بِنَفْسِكَ حَولَ الْبَيْتِ» [5]
آن چنانكه جسمت پيرامون بيت خدا دور ميزند، با قلب خود گرداگرد عرش خداوند طواف كن.
تكرار طواف به منظور پيدا شدن مقام تسليم و عبوديت است، و با حصول اين مرتبه، دريده شدن حجابها و پس از آن آراسته شدن به زينت ذلّت و مسكنت در مقابل حقّ، تواضع و حلم در مقابل خلق، زهد، سخاوت و قناعت در برابر دنيا (مقام تخليه و تحليه) ميباشد، در آن حال است كه نور خدا در دل او جلوهگر ميشود (مقام تجليه) و راههاي سلامتي يكي پس از ديگري براي او كشف ميگردد و از ظلمتها (ظلمت صفات رذيله، ظلمت نفس امّاره، ظلمت متابعت از طاغوتهاي انسي و جنّي، ظلمت هوا و هوس، ظلمت غم و اضطراب و...) به نور مطلق كشانده ميشود و مورد عنايت خاصّ خداوند واقع ميگردد كه خواه ناخواه به مقام لقاء و فناء كه همان انتهاي صراط مستقيم است ميرسد:
«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَي النُّورِ بِاِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ اِلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» [6]
قطعاً براي شما از جانب خدا روشنايي و كتابي روشنگر آمده است. خداوند هر كه را از خشنودي او پيروي كند، بهوسيله آن [كتاب] به راههاي سلامت رهنمون ميشود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون ميبرد و به راهي راست هدايتشان ميكند.
طواف كننده به واسطه طواف به مقام عبوديت ميرسد؛ پس بايد نماز شكر به جاي آورد. چون به واسطه رسيدن به مقام بندگي و تذلّل، معراج براي او واجب ميشود، بايد به نماز بايستد، زيرا معراج مؤمن همان نماز است؛ چراكه نماز مكالمه بين بنده و خداست و چون توسّل به اهلبيت«سلام الله عليهم» در هر حال يك امر ضروري است، تشهّد و سلامهاي اين نماز، به منزله مكالمه بين عبد و اهلبيت« سلام الله عليهم»است و اين توسّل با بيعتي كه پس از اين نماز به وسيله استلام حجر صورت ميپذيرد، ادامه و استمرار مييابد. استلام حجرالاسود و بوسيدن آن به منزله تجديد ميثاق و عهد با رسول گرامي اسلام«صلي الله عليه و آله و سلم» است. امام صادق«سلام الله عليه» نيز فرمودهاند كه در هنگام استلام حجر اين چنين گفته شود:
«أَمانَتي أَدَّيْتُها وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوافاة» [7]
امانتي را كه به گردن من بود ادا نمودم و پيمان خود را بر عهده گرفتم، تا تو در روز جزا بر وفاداري من گواه باشي.
پس استلام حجـر نيز يك ميثـاق قلبي است كه جايـگاه آن دلهاي حاجيان است و نيز تجسّم خضوع در برابر عزّت خداوند و نشانه رضايت به تقدير اوست:
«وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضيً بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعِزَّتِهِ» [8]
حجرالاسود را استلام كن در حالي كه به آنچه خدا نصيب كرده است راضي هستي و در برابر عزّت خداوند خاضع هستي.
اين عمل خاطره شيريني است از پيامبر بزرگ خداوند كه پروردگار عالم در قرآن او را به خُلَّت پذيرفته است:
«وَ اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهيمَ خَليلاً» [9]
خدا ابراهيم را به دوستي خود انتخاب كرد.
پيامبري كه مقام عبوديت و تسليم او را پروردگار عالم امضا كرده است:
«اِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أسْلِمْ قالَ اَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» [10]
به خاطر بيـاور هنگامي را كه پروردگار به او گفت: اسلام بياور (و تسليم در برابر حق باش. او فرمان پروردگار را از جان و دل پذيرفت) گفت: در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم.
سعي بين اين دو كوه، تجسّم اميدواري زني است كه با اميد به رحمت خداوند، در بيابان بي آب و علف براي به دست آوردن آبي براي كودكش در تكاپوست، و با تلاطم دروني، از صفا به مروه و از مروه به صفا ميرود و به عبارت ديگر از صداقت به مروّت و مردانگي و از مردانگي به صداقت و صفا ميرود و سرانجام با خلوصش از نظر برون به آب زمزم و از جنبه درون به آب حيات ميرسد، و در اثر صبر و تحمّل و كوشش و استقامت، خانه خدا را آباد و نسل خود را به وجاهت ميرساند، اين خاطرات اگر چه تلخ، امّا شيرين است. تلخي اضطراب و تلاطم ممزوج به شيريني جوشش و نزول رحمت.
شعف كه مرتبهاي از عشق است، در حالي كه با سوزندگي همراه ميشود، لذّتآور است و در حالي كه لذّت آور باشد، دل و سراپاي عاشق را چون شمع ميسوزاند.
پس حاجيان بايد در ميان صفا و مروه درس عشق و ايثار و گذشتن از همه چيز براي خدا را از حضرت ابراهيم«سلام الله عليه» و يارانش بياموزند:
«قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في اِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ» [11]
براي شما تأسّي نيكي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند، وجود داشت.
و از اين رو آن كس كه سعي بين صفا و مروه كند و هنوز روح خوديّت و منيّت، در او زنده باشد، به حقيقت سعي نرسيده است. اگر برابر برخي از روايات در اين مكان شيطان بر ابراهيم«سلام الله عليه» مجسّم گشته و حضرتش با سعي خود او را تعقيب كرده تا از ساحت مقدّس بيت اللَّه دور سازد؛ [12] پس حاجي سالك نيز با اين عمل، حركت ابراهيم خليل«سلام الله عليه» را تكرار ميكند و شيطان را از قلب خود كه نه تنها خانه خدا كه «عرش قدس الهي» است، ميراند و با هروله كردن، از هوا و هوس خود فرار ميكند و از قدرت و شخصيت خود، تبرّي ميجويد:
«وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً هَرَباً مِنْ هَواكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَميعِ حَولِكَ وَ قُوَّتِكَ» [13]
و هروله كن در حالي كه از هواي نفس خويش فرار ميكني و از قدرت خويش بيزاري ميجويي.
و به اين وسيله، روح و درون خود را براي لقاء و ديدار يار، پاك و پاكيزه و آماده ميگرداند:
«وَ صَفَّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقاءِ اللَّهِ يَومَ تَلْقاهُ بِوُقُوفِكَ عَلَي الصَّفاء» [14]
به واسطه ايستادن بر كوه صفا روح و درونت را صفا بده، براي ديدارخداوند در روزي كه او را ملاقات ميكني.
و با نفي صفات و شخصيّات كاذب و مجازي و ساختگي خويش، مردانه در مقابل صفات جلال و جمال پروردگارش، مقام بندگي و فقر و فنا برقرار ميسازد:
«وَ كُنْ ذا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ تَقِياً أَوصافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَة» [15]
و با نفي صفات خويش، مردانه در مقابل صفات پروردگار، مقام بندگي و فقر و فناء برقرار كن.
كوتاه كردن موي سـر و صورت يعني زائل كردن باقي مانده كدورتها، رذالتها و اصلاح دل از زنگار منيّتها و خوديّتها؛ زيرا سالك هر چه خودسازي كند، باز بايد بداند كه ريشههاي رذالت تا عمق جان وي را فرا گرفته است. از اين رو، پس از اصلاح سر و صورت، كه رمز ريشه كن كردن صفات رذيله است، اگر سالك از منزل تخليه نگذشته باشد، بايد بداند كه در اين امتحان الهي پيروز نگشته است، گرچه رفع تكليف از او شده باشد.
تقصير توجّه از عالم ملكوت، به عالم ناسوت است. توجّه از لذّات روحي به سوي لذّات جسمي و توجّه از وحدت به كثرت است.
تقصير، تحليل بعد از تحريم است؛ به اين معنا كه آنچه قبل از احرام براي مُحرم حلال نبود، اينك به واسطه احرام، طواف، نماز، سعي بين صفا و مروه و تقصير، حلال شده است.
تجلّي نور خدا، نظر به عالم ملكوت، لياقت نيل به مراتب يقين و ديدۀ بصيرت كه تماماً براي او حرام بود اينك حلال شده است؛ چرا كه حاجيِ سالك، صفات شيطاني خود را تقصير كرده است و مگر نه اين كه:
«لَو لا اَنَّ الشَّياطينَ يَحُومُونَ عَلي قُلُوبِ بَني آدَم لَنَظرُوا اِلي مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الْاَرْض» [16]
اگر نبود آن كه شياطين بر دلهاي فرزندان آدم هجوم ميبرند، هر آينه ديده آنان به ملكوت آسمانها و زمين، روشن ميگشت.
طواف نساء
به واسطه تقصير، آنچه براي حاجي حرام بوده حلال ميشود، جز بوي خوش و تمتّع از غريزه جنسي، و تحليل اين دو متوقّف بر آن است كه طواف نساء و نماز آن را به جاي آورد، آنگاه بوي خوش و تمتّع از غريزه جنسي نيز بر او حلال ميشود.
شايد رمز ادامۀ حرمت اين دو عمل تا قبل از پايان طواف نساء و نماز آن، اين باشد كه سالك هر چه از نظر مقام و منزلت بالا باشد و به مقام تجليه و لقاء نيز رسيده باشد، تسلّط او بر غريزه جنسي، احتياج به عنايت افزونتر و مقام بالاتري دارد:
«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِه وَ هَمَّ بِها لَولا اَنْ رَأي بُرْهانَ رَبِّهِ» [17]
آن زن قصد يوسف را كرد، و او نيز اگر برهان پروردگارش را نميديد، قصد وي را مينمود.
يوسف صدّيق«سلام الله عليه» كه در امتحانات الهي يكي پس از ديگري كسب توفيق نمود، در برابر غريزه جنسي، احساس ناتواني ميكند و ميگويد: اين خدا بود كه مرا نجات داد نه خودم، و اگر او نبود در امتحان باز مانده بودم:
«وَ الّا تَصْرِفْ عَنّي كَيْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَيْهِنَّ وَ اَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ» [18]
و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگرداني، قلب من به آنها متمايل ميگردد و از جاهلان خواهم بود.
بنابر اين طواف نساء درس آموزندهاي براي همه سالكان و به ويژه جوانان است.
[1]. مصباح الشّريعه، باب22
[2]. مصباح الشّريعه، باب22
[3]. همان
[4]. زمر/75
[5]. مصباح الشّريعه، باب22
[6]. مائده/16-15
[7]. وسائل الشيعه، ج 9، ص 407
[8]. مصباح الشّريعه، باب22
[9]. ) نساء/125
[10]. بقره/131
[11]. ممتحنه/4
[12]. وسائل الشّيعه، ج 9، ص 513
[13]. مصباح الشّريعه، باب22
[14]. همان
[15]. همان
[16]. بحار الانوار، ج 7، ص 59
[17]. يوسف/24
[18]. يوسف/33
اين منزل با بازگشت از مكّه و مدينه به وطن آغاز ميگردد و در اين منزل مسؤوليت، مشكلتر از منزل اوّل و دوّم است؛ زيرا در اين منزل وظيفه سالك، وظيفه پيامبران الهي است؛ چرا كه حاجيان سالك، اينك بايد به تبليغ رسالتهاي الهي در ميان ديگر مردمان بپردازند و اين، عين وظيفه انبياء است:
«أَلَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ» [1]
(پيامبران پيشين) كساني بودند كه تبليغ رسالتهاي الهي ميكردند.
در منزل اوّل و دوّم « خود سازي» بود و در اين منزل «ديگرسازي» است، و ديگرسازي گرچه متوقف بر خودسازي است، امّا به اندازهاي مشكل است كه پيامبر گرامي اسلام«صلي الله عليه و آله و سلم» فرمودند:
«شَيَّبَتْني سُورَةُ هُود لِمَكانِ قَولِه: فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ وَ مَنْ مَعَكَ» [2]
سوره هود مرا پير كرد؛ چرا كه در اين سوره آمده است تو و «يارانت» بايد استقامت كنيد.
خودسازي« فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ» [3] در سوره شوري نيز آمده است، ولي آنچه ريش و محاسن پيامبر«صلي الله عليه و آله و سلم» را سفيد كرد، ديگرسازي« وَ مَنْ مَعَكَ» است.
سالك پس از بازگشت از مكّه و مدينه، بايد آنچه از آنجا به سوغات آورده است (خودسازي) عملاً به ديگران تزريق كند، گفتار و كردار و روش و منش او سرمشق براي ديگران باشد و اين بهترين هديه او براي ديگران است.
سالك بايد با اهتمامش به فرائض ديني و به ويژه نماز، آن هم در مسجد با جماعت، اهميّت اين عبادت بزرگ را به ديگران بفهماند. آن كسي كه در وقت نماز غفلت از نماز دارد و مشغول امور دنيا است، قطعاً از عمره خود بهرهاي نبرده است و قرآن با وي به خطاب عتاب آميز، سخن ميگويد:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلوتِهِمْ ساهُون» [4]
پس واي بر نمازگزاراني كه نماز خود را به دست فراموشي ميسپارند.
و نيز كسي كه پس از بازگشت از عمره، تارك خمس و زكات باشد، از نظر قرآن، هم مشرك است و هم كافر:
«وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ الَّذينَ لايُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» [5]
واي بر مشركان، همانها كه زكات را ادا نميكنند و آخرت را منكرند.
همچنين بانوان بايد پس از بازگشت از عمره، در حجاب، اسوه و الگوي ديگران واقع گردند.
مرد و زن عمره گزار بايد اخلاق اسلامي را در خانه و در ميان مردم عملاً تبليغ كنند و عفو و گذشت و ايثار و فداكاري، شعار آنها باشد و به ديگران روش «ديگرگرايي» را كه در قرآن بدان سفارش اكيد شده است، بياموزند:
«لِيُنْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَليُنْفِق مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» [6]
آنها كه امكانات وسيعي دارند، بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنها كه تنگدستند از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند.
پس به راستي كه اين منزل سوّم، بسيار مشكل است، ولي پاداش آن نيز به همان اندازه بالاست:
«مَنْ اَحْياها فَكَأَنّما اَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» [7]
و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است.
از اين رو، سالك پس از طي منزل اوّل و دوّم، نكتهاي را كه بايد در منزل سوّم در نظر داشته باشد، آن است كه اينك حساب وي در نزد خدا و اهل بيت«سلام الله عليهم» و نيز ديگر مردمان، غير از حساب عموم مردم است و با چشم ديگري نگريسته ميشود.
حضرت آدم«سلام الله عليه» ترك اولائي بيش نكرد، ولي چون از خواص بود و چون آن ترك اولي سزاوار روح مقدّس وي نبود، با خطاب عتاب آميزي سقوط كرد:
«اِهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» [8]
از آن مقام عالي (بهشت) به اين مقام داني (دنيا) همگي(به زمين) فرود آئيد در حالي كه بعضي دشمن ديگري خواهيد بود.
و نيز حضرت يوسف صدّيق«سلام الله عليه» با آن مقام و منزلت، براي آن كه در زندان متوسّل به غير از خدا شد، قريب ده سال زندان او ادامه يافت:
«فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ» [9]
چند سال در زندان باقي ماند.
پس اگر سالك عمره گزار به وسيله عمل ناروايش، ابهّت اين عمل با فضيلت را در ميان مردم بيرنگ يا كم رنگ كند، گناه او به اندازهاي بزرگ است كه معلوم نيست موفّق به توبه شود.
قرآن در مورد چنين زائري ميفرمايد: او نظير كسي است كه همه مردم جهان را كشته باشد:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ اَو فَسادٍ فِي الْاَرْضِ فَكَأنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً» [10]
هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد، چنان است كه گويي همه انسانها را كشته و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است.
اين است كه امير مؤمنان«سلام الله عليه» حجّ را «آزموني بزرگ و امتحاني سخت و آزمايشي روشنگر و پاكسازي رسا و خالص كننده» ميشمارد. [11]
و از حضرت صادق«سلام الله عليه» منقول است كه پس از برشمردن اسرار حجّ ـ كه ما در ضمن مطالب گذشته از آن استفاده جستيم ـ ميفرمايد:
«وَ اسْتَقِمْ عَلي شُرُوطِ حَجِّكَ هذا وَ وَفاءِ عَهْدِكَ الَّذي عاهَدْتَ بِهِ مَعَ رَبِّكَ وَ اَوجَبْتَهُ اِلي يَومِ الْقيامَة» [12]
پس از حجّ گزاردن، بر اسرار و مراتب و منازل آن كه در سفر سلوكيات، به چنگ آوردهاي، و نيز بر وفاي عهدي كه در آن سفر با خداي خود، برقرار كردهاي، استقامت پيشه كن و تا روز قيامت بر آنها پايدار باش.
[1]. احزاب/39
[2]. الدرّ المنثور، ج 3، ص320
[3]. شوري/15
[4]. ماعون/5-4
[5]. فصّلت/7-6
[6]. طلاق/7
[7]. مائده/32
[8]. بقره/36
[9]. يوسف/42
[10]. مائده/32
[11]. نهج البلاغه، خطبه قاصعه
[12]. مصباح الشّريعه، باب22
مسئله1: يكي از واجبات بزرگ در اسلام حج است و ترك آن - بدون عذر- از گناهان بزرگي است كه در حدّ كفر ميباشد.
«وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ اسْتَطاَعَ اِلَيهِ سَبِيلاً وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌ عَنِ العَالَميِنَ» [1]
و خدا را بر عهدۀ مردم (اين حق) است كه آن خانه را قصد كنند و اعمال حج آنجا را به جا آورند؛ البته براي كسي كه بتواند به سوي آن راه يابد، و هركه كفران نمايد (بداند كه) حتماً خداوند بينياز از جهانيان است.
و در وصيت پيامبر«صلياللهعليه وآله وسلّم» به اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» آمده است:
«مَن سَوَّفَ الحَجّ حَتّي يَموت بَعَثَهُ الله يَومَ القيامَةِ يَهودِياً اَو نَصْرانِيّاً» [2]
كسي كه حج را به تأخير بيندازد تا اينكه از دنيا رود، خداوند او را در روز قيامت، يهودي يا نصراني برخواهد انگيخت.
[1]. آل عمران / 97
[2]. وسائل الشيعة، ج 8، باب 7، حديث 3
مسئله119: انجام حج در هر سال براي كساني كه حجّ واجب خود را به جا آوردهاند، مستحب است، بلكه ترك حج در پنج سال متوالي مكروه است. ولي در شرايطي كه عزيمت به حج موجب تأخير نوبت كساني ميشود كه تاكنون به حج مشرّف نشدهاند، سزاوار است به جاي حجّ استحبابي، عمرۀ مفرده يا كار خير ديگري انجام شود.
مسئله 120: كسي كه استطاعت مالي براي انجام حج ندارد، مستحب است گرچه به نيابت ديگري باشد به حج برود.
مسئله121: مستحب است براي كساني كه واجب الحج نيستند و نتوانستهاند به حج بروند، حج به جا آورده شود.
مسئله122: مستحب است انسان از اموال خودش كسي كه تمكّن مالي براي انجام حج ندارد را به حج بفرستد.
مسئله123: انجام حجّ مستحبي براي زن شوهردار يا زني كه در عدۀ طلاق رجعي است، نياز به اذن شوهر دارد. ولي اذن شوهر براي زني كه در عدۀ طلاق بائن يا وفات است، شرط نيست.
مسئله124: اگر انجام حجّ مستحبي فرزند، موجب آزار و اذيت پدر و مادر شود و يا او را از رفتن نهي نمايند، رفتن او اشكال دارد.
مسئله 125: حجّ مستحبّي را ميتوان به نيابت از افراد بيشماري به جا آورد و فرقي نميكند كه آن افراد قبلاً حج به جا آورده باشند يا خير. همچنين ميتوان ثواب حج را به ديگران هديه نمود، گرچه در حين عمل يا بعد از اتمام آن باشد.
مسئله2: حج در تمام عمر يك مرتبه بر كسي كه برخوردار از شرايط وجوب آن باشد، واجب ميشود.
مسئله3: لازم نيست همۀ شرايط وجوب حج، همزمان بر مكلّف مستقر شود. مثلاً اگر كسي استطاعت مالي دارد، بايد ثبت نام كند تا پس از فرا رسيدن نوبت، حج به جا آورد.
مسئله4: وجوب حج، بر مكلّفي كه شرايط آن را دارا باشد، فوري است. يعني بايد در اوّلين سال ممكن، حج به جا آورد يا ثبت نام كند.
مسئله5: اگر واجب الحج، بدون عذر در تشرّف به حج يا ثبت نام تأخير اندازد، وجوب حج بر عهدۀ وي باقي ميماند تا در اوّلين زمان ممكن و به هر نحوكه باشد به جا آورد، هرچند مهلت ثبت نام تمام شود يا استطاعت مالي را از دست بدهد و اگر قدرت بدني خود را براي انجام اعمال حج از دست بدهد، بايد در زمان حيات، نايب به حج بفرستد.
مسئله6: اگر عزيمت به حج متوقّف بر تهيۀ مقدّماتي باشد، بايد آن مقدّمات را فراهم نمايد تا شرايط وجوب حج در او تكميل شود و به حج برود.
مسئله126: اگر كسي كه بالغ و رشيد است، از روي قصد و اختيار، نذر كند كه حج به جا آورد، در صورتي كه تشرّف به حج براي او مقدور باشد، واجب است حج به جا آورد.
مسئله127: اگر كسي نذر كند كه حج به جا آورد، ولي قدرت يا استطاعت عزيمت به حج را نداشته باشد، واجب نيست به نذر خود عمل كند.
مسئله128: نذر زن شوهردار يا زني كه در عدۀ طلاق رجعي است، نياز به اذن شوهر دارد و اگر اجازه نداد نميتواند به نذر خود عمل كند.
مسئله129: اگر خانمي قبل از ازدواج نذر كند كه حج به جا آورد، در صورتي كه بعد از ازدواج بخواهد به نذر خود عمل كند، نياز به اذن شوهر دارد.
مسئله130: اگر فرزند نذر كند كه حج بهجا آورد، در صورتي كه پدر و مادر نهي كنند يا رفتن او موجب آزار و اذيّت آنان شود، نبايد به نذر خود عمل كند.
مسئله131: كسي كه تاكنون شرايط وجوب حج را نداشته، اگر نذر كند كه حج به جا آورد و اتّفاقاً به طور طبيعي حج بر او واجب شود، انجام يك حج براي هر دو نيّت كافي است.
مسئله132: اگر كسي براي اداي حاجتي نذر كند، چنانچه قبل از رسيدن به حاجت از دنيا برود، اداي نذر او واجب نيست. ولي اگر در زمان حيات به حاجت خود برسد و نذر خود را ادا نكند، بر ورثه واجب است بعد از مرگ او براي او حج به جا آورند يا نايب بگيرند.
مسئله7: حج براي غيربالغ مستحبّ است. و اگر شخص غيربالغ، برخوردار از ساير شرايط وجوب حج باشد، بعد از بلوغ، حج بر او واجب ميشود.
مسئله8: اگر غير بالغ به حج رفت و اعمال حج را انجام داد، حجّ او صحيح است، هر چند بدون اذن ولي رفته باشد. و اين حج، كفايت از حجّ واجب او ميكند و لازم نيست بعد از بلوغ اعاده نمايد.
مسئله9: اگر كسي به گمان اينكه بالغ نشده است، حجّ استحبابي بهجا آورد و بعد معلوم شود بالغ بوده، حجّ او كفايت از حجّ واجب ميكند.
مسئله10: اگر وليّ طفل غير بالغ او را محرم كرد، بايد او را وادار كند كه اعمال حج را خودش انجام دهد. مثلاً تلبيه را به او تلقين كند تا خودش بگويد يا درمثل طواف او را طواف دهد يا براي وقوفين او را به عرفات و مشعر ببرد و نظائر آن. امّا اگر طفل محرم بعضي از اعمال را نتوانست انجام دهد، بايد وليّ او به نيابت از او انجام دهد. نظير اينكه تلبيه را به نيابت از او بگويد.
مسئله11: اگر وليّ طفل غير بالغ او را محرم كرد، بايد او را از انجام محرّمات احرام باز دارد و اگر محرّمات را انجام داد و كفّاره بر او واجب شد، پرداخت كفّاره به عهدۀ وليّ او است.
مسئله12: اگر وليّ طفل غير بالغ او را محرم كرد، قرباني به عهدۀ وليّ است.
مسئله13: حج براي ديوانه واجب نيست، ولي اگر ديوانۀ ادواري باشد و در ايّام حج عاقل باشد و بتواند اعمال را بهجا آورد، حج بر او واجب است. و اگر ديوانگي او در موسم حج باشد، حج بر او واجب نيست و لازم نيست سرپرست او قبل يا بعد از مردن او براي او نايب بگيرد.
مسئله14: اگر كسي پس از حصول شرايط وجوب حج و قبل از احرام عمرۀ تمتّع، ديوانه شود، به نحوي كه نتواند اعمال را به جا آورد، وجوب حج از او ساقط ميشود. پس اگر سال اول استطاعت او بوده است، وجوب حج در سالهاي بعد بستگي به جمع شدن شرايط وجوب دارد. ولي اگر حج بر او مستقر بوده است، يعني قبلاً و در زمان سلامت، حج بر او واجب بوده و بدون عذر انجام نداده است، بايد در همان سال يا سالهاي بعد براي او نايب بگيرند تا حجّ واجب را انجام دهد.
مسئله15: اگر عاقل در حال احرام حج، ديوانه شود و نتواند اعمال را به جا آورد، سرپرست او (وليّ او يا رييس كاروان و مانند آنها) بايد در اعمالي كه قابل نيابت است مانند ذبح و رمي از او نيابت كند و در مثل طواف او را طواف دهد و در مثل وقوف او را به عرفات و مشعر ببرد و در تقصير او را تقصير نمايد. در اين صورت حجّ وي صحيح است و در صورتي كه در سالهاي بعد عاقل شود، اعادۀ حج لازم نيست.
مسئله16: اگر عاقل، در بين اعمال عمرۀ تمتّع و يا در فاصلۀ زماني بين عمرۀ تمتّع و حجّ تمتّع ديوانه شود، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود و لازم نيست ديگران آن حج را تكميل نمايند. ولي اگر بردن او به عرفات و مشعر امكان دارد، وليّ او يا سرپرست كاروان ميتواند به صورتي كه در مسئلۀ قبل ذكر شد، حج او را تكميل كند. در اين صورت حجّ وي صحيح است و اگر در سالهاي بعد عاقل شد، اعادۀ حج لازم نيست.
مسئله17: اگر عاقل در بين اعمال عمرۀ تمتّع يا در فاصلۀ زماني بين عمرۀ تمتّع و حجّ تمتّع و يا درحال احرام حج، ديوانه شود و نتواند اعمال حج را انجام دهد و بردن او نيز به عرفات و مشعر ممكن نباشد، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود.
مسئله18: اگر عاقل در خلال اعمال حج ديوانه شود و حجّ او مبدّل به عمرۀ مفرده شود، براي تكميل عمرۀ او، اگر ممكن است او را طواف و سعي ميدهند و اگر ممكن نيست، براي طواف و طواف نساء و نماز دو طواف و سعي، از طرف او نيابت ميكنند و در تقصير، خودش را تقصير مينمايند و با اين اعمال، عمرۀ مفردۀ او تكميل شده و از احرام خارج ميشود.
حج بر كسي واجب ميشود كه قدرت براي اعمال حجّ داشته باشد و قدرت به چند چيز حاصل ميشود:
مسئله19: حج بر كسي واجب ميشود كه قدرت بدني براي انجام اعمال حج داشته باشد. بنابراين اگر كسي مريض است و رفتن به حج براي او مشقّت دارد، حج بر او واجب نيست.
مسئله20: اگر كسي پس از حصول شرايط وجوب حج و قبل از احرام عمرۀ تمتّع، به نحوي مريض شود كه نتواند اعمال حج را حتي اضطراراً به جا آورد، وجوب حج از او ساقط ميشود. پس اگر سال اول استطاعت او بوده است، وجوب حج در سالهاي بعد بستگي به حصول شرايط وجوب دارد. ولي اگر حج بر او مستقر بوده است، وجوب حج بر عهدۀ او باقي ميماند تا در صورت احراز شرايط، انجام دهد يا نايب بگيرد.
مسئله21: اگر كسي در حال احرام حج، مريض شود و نتواند اعمال را به جا آورد، سرپرست او (وليّ او يا رييس كاروان و مانند آنها) بايد در اعمالي كه قابل نيابت است مانند ذبح و رمي از او نيابت كند و در مثل طواف او را طواف دهد و در مثل وقوف او را به عرفات و مشعر ببرد و در تقصير او را تقصير نمايد. در اين صورت حجّ وي صحيح است و در صورتي كه در سالهاي بعد سالم شود، اعادۀ حج لازم نيست.
مسئله22:اگر كسي در بين اعمال عمرۀ تمتّع و يا در فاصلۀ زماني بين عمرۀ تمتّع و حجّ تمتّع به نحوي مريض شود كه نتواند بقيۀ اعمال را انجام دهد، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود و لازم نيست ديگران حجّ وي را تكميل كنند. ولي اگر بردن او به عرفات و مشعر امكان دارد، وليّ او يا سرپرست كاروان، ميتواند به صورتي كه در مسئله قبل ذكر شد، حجّ او را تكميل نمايد. در اين صورت آن حج صحيح است و لازم نيست در سالهاي بعد اعاده شود.
مسئله23: اگر كسي در بين اعمال عمرۀ تمتّع يا در فاصلۀ زماني بين عمرۀ تمتّع و حجّ تمتّع و يا درحال احرام حج، مريض شود و نتواند اعمال حج را انجام دهد و بردن او نيز به عرفات و مشعر ممكن نباشد، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود.
مسئله24: اگر كسي در خلال اعمال حج مريض شود و حجّ او مبدّل به عمرۀ مفرده شود، براي تكميل عمرۀ او، اگر ممكن است او را طواف و سعي ميدهند و اگر ممكن نيست، براي طواف و طواف نساء و نماز دو طواف و سعي، از طرف او نيابت ميكنند و در تقصير، خودش را تقصير مينمايند و با اين اعمال، عمرۀ مفردۀ او تكميل شده و از احرام خارج ميشود.
مسئله25: اگر شرايط وجوب حج در كسي جمع شود ولي به قدري مريض يا پير باشد كه قدرت بدني براي رفتن به مكّه و انجام اعمال حج نداشته باشد، اگر در همان سال واجبالحج شده است، وجوب حج از او ساقط ميشود. و اگر قبلاً واجبالحج بوده است و ميتوانسته به حج برود و نرفته است، حج بر او واجب است و بايد در حال حيات نايب بگيرد.
مسئله26: كسي كه واجبالحج شده است، اگر كسالتي دارد كه مانع مسافرت او با هواپيما ميشود، چنانچه به طور متعارف با وسيلۀ ديگري نيز نتواند به حج مشرّف شود، اگر سال اول استطاعت او است، وجوب حج از او ساقط ميشود. ولي اگر قبلاً حج بر او واجب بوده و ميتوانسته برود و نرفته است، بايد در زمان حيات خود براي انجام حج نايب بگيرد.
مسئله27: حج بر كسي واجب ميشود كه امكان رفتن او به حج موجود باشد. بنابراين اگر براي كسي راه باز نباشد يا نوبت رفتن او نشده باشد يا رفتن به حج براي او امنيّت ندارد، يعني در راه يا در آنجا خطري متوجّه جان يا مال او است، يا نبودن در وطن موجب سلب امنيّت مالي و ناموسي او ميشود، حج بر او واجب نيست.
مسئله28: حج بر كسي واجب است كه براي رسيدن به مكّه و انجام اعمال حج وقت كافي داشته باشد.
مسئله29: اگر كسي زماني به مكّه برسد كه وقت كافي براي انجام عمرۀ تمتّع نداشته باشد ولي بتواند حجّ تمتّع انجام دهد، حجّ او مبدّل به حجّ إفراد ميشود و در صورت انجام اعمال حجّ إفراد، حجّ او كفايت از حجّ واجب ميكند.
مسئله30: اگر كسي دير به مكّه برسد و وقت كافي براي انجام اعمال حجّ تمتّع نداشته باشد، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود و حجّ واجب را بايد در سالهاي بعد به جا آورد.
مسئله31: اگر كسي نداند كه يكي از واجبات، حج است يا نداند كه مستطيع شده و حج بر او واجب است و حج نرود تا از استطاعت بيافتد، حج بر او واجب نيست.
مسئله32: استطاعت حج به سه چيز حاصل ميگردد:
1- داشتن مخارج رفتن و برگشتن به حسب نياز و شأن خود.
2- داشتن مخارج كساني كه شرعاً يا عرفاً پرداخت مخارج آنها بر او واجب است.
3- داشتن مال يا كسبي كه بعد از بازگشت بتواند به حسب حال و شأن خود زندگي كند.
مسئله33: حج بر كسي واجب است كه استطاعت مالي داشته باشد، به اين معني كه پول رفت و برگشت و مخارج خود و عيال را داشته باشد. و علاوه بر اين از نظر زندگي در حدي كه مناسب با شأن اوست در رفاه باشد .
مسئله34: لازم نيست بعد از بازگشت از حج سرمايه بالفعل نظير پول يا باغ و مغازه و مانند آن داشته باشد، بلكه اگر سرمايه بالقوه نظير كسب يا زراعت يا حرفهاي داشته باشد، حج بر او واجب است.
مسئله35: كسي كه اكنون فقط توانايي ثبت نام حج را دارد و با توجه به درآمد و شغلي كه دارد، به طور طبيعي در مييابد زماني كه نوبت حجّ او ميشود، استطاعت رفتن حج را به طور كامل پيدا خواهد كرد، بايد ثبت نام كند.
مسئله36: كسي كه نياز به خانه مسكوني يا لوازم زندگي يا ازدواج و مانند اينها دارد و اگر پولي كه دارد در حج صرف كند نميتواند رفع نياز كند، حج بر او واجب نيست. ولي اگر نياز به اينها نداشته باشد، حج بر وي واجب است.
مسئله37: كسي كه پول رفتن و برگشتن حج را ندارد ولي اگر قرض كند، بعداً به آساني ميتواند قرض خود را ادا كند مثل اينكه ملكي دارد كه بعد از بازگشت ميفروشد يا درآمد سرشاري دارد كه بعد از برگشت، از آن درآمد قرض را ادا ميكند، حج بر او واجب است.
مسئله38: اگر كسي مخارج حج را دارد و در مقابل آن بدهي نيز دارد و مطمئن است كه در برگشت به خوبي ميتواند بدهي خود را ادا نمايد، حج بر او واجب است.
مسئله39: اگر مخارج حج زيادتر از حدّ متعارف باشد و انسان بتواند بدون مشقّت آن را تهيه كند، حج بر او واجب است.
مسئله40: روحاني و پزشك و خدمه كاروانها اگر در برگشت ميتوانند زندگي خود را به طور مناسب شأن خود اداره كنند، حج بر آنها واجب است. و حجّي كه انجام ميدهند، كفايت از حجۀالاسلام آنها ميكند.
مسئله41: كسي كه مستطيع است بايد هزينههاي مقدماتي سفر حج از قبيل تهيۀ گذرنامه و ويزا و آزمايشهاي پزشكي و نظائر آن را بپردازد و اگر توان پرداخت اين هزينهها را ندارد، مستطيع نيست.
مسئله42: اگر زني مهريه يا خانۀ او براي رفتن حج كافي است، ولي شوهر او به آساني نميتواند مهريۀ او را بدهد يا خانۀ ديگري تهيه كند، حج براي او واجب نيست. همچنين اگر مهريۀ او سفر حج باشد، وقتي حج بر او واجب است كه شوهرش بتواند به طور متعارف مخارج حجّ او را تهيه كند.
مسئله43: اگر مستطيع پس از احرام بميرد، هرچند مردن او قبل از وارد شدن به حرم باشد، احرام او كفايت از حج ميكند و لازم نيست ورثه براي او حجّ واجب به جا بياورند.
مسئله44: انسان ميتواند قبل از رسيدن وقت حج، خود را از استطاعت بياندازد، نظير اينكه مال خود را به ديگري ببخشد، همچنين لازم نيست خود را مستطيع كند، گرچه بر او آسان باشد. ولي اگر مستطيع شد و حجّ او متوقف بر مقدماتي نظير اسمنويسي در كاروانها يا گرفتن ويزا و مانند اينها بود، بايد آن مقدمات را تهيه كند و اگر تهيه نكرد و نتوانست مكّه برود، علاوه بر اينكه گناه كرده است، حج بر او مستقر ميشود و بايد بعداً حج را به جا آورد، گرچه از استطاعت افتاده باشد.
مسئله45: اگر كسي به گمان عدم استطاعت، به قصد حجّ استحبابي محرم شود و اعمال حج را به جا آورد و بعداً بفهمد كه مستطيع بوده است، حجّ او كفايت از حجّ واجب ميكند.
مسئله46: اگر كسي كه مستطيع نيست، به گمان اينكه مستطيع است، محرم شود و اعمال حج را به جا آورد، حج او صحيح است و اگر در بازگشت بتواند مخارج خود و واجب النّفقۀ خود را اداره كند، حجّ او كفايت از حجّ واجب ميكند.
مسئله47: كسي كه در استطاعت خود شك دارد، واجب است در اين خصوص تحقيق كند و اگر واجبالحج بود و بر اثر عدم تحقيق، حج به جا نياورد، حج بر او مستقر ميشود و در هر صورت بايد به جا آورد. و اگر بعداً قدرت بدني براي انجام حج نداشت، در زمان حيات بايد نايب بگيرد.
مسئله48: كسي كه از راه وجوه شرعيه اداره ميشود، نظير اهل علم، اگر مالي داشته باشد كه بتواند با آن به حج برود و در بازگشت بتواند از وجوه شرعيه يا غير آن به طور متعارف اداره شود، حج بر او واجب است. ولي اگر با وجوه شرعيه بخواهد به مكّه برود، حجّ او كفايت از حجّ واجب نميكند، بلكه در بعضي موارد سفر او خالي از اشكال نيست.
مسئله49: اگر كسي پول رفت و برگشت حج را نداشته باشد ولي كس ديگري پول حج را به او ببخشد يا او را به حج بفرستد و مخارج زن و فرزند او را نيز در اين مدت بپردازد، حج بر او واجب ميشود و بايد به جا آورد، مگر عذر موجهي داشته باشد. به چنين حجّي، حجّ بذلي گفته ميشود و كفايت از حجّ واجب ميكند.
مسئله50: در حجّ بذلي اطمينان حجگزار از اينكه بعد از بازگشت بتواند به طور متعارف زندگي خود را اداره نمايد، شرط نيست.
مسئله51: اگر پول حج به كسي بخشيده شود و او قدرت بدني براي انجام اعمال حج نداشته باشد، بايد پول را به باذل برگرداند و اگر از دنيا رفت، ورثۀ او بايد پول را برگردانند و انجام حجّ نيابي با اين پول جايز نيست.
مسئله52: اگر نهاد يا اداره يا ارگاني، شخصي را بدون الزام به انجام كاري به حج بفرستد، حكم حجّ بذلي را پيدا ميكند و بايد آن شخص بپذيرد.
مسئله53: اگر پذيرش حجّ بذلي از سوي حجگزار، مستلزم پذيرش منّت قابل توجهي باشد يا براي او ضرر يا مشقّت مهمي داشته باشد، واجب نيست بپذيرد.
مسئله54: در حجّ بذلي پرداخت پول قرباني به عهدۀ باذل است ولي كفاره را - در صورت وجوب - حجگزار بايد بپردازد.
مسئله55: در حجّ بذلي، اگر حجگزار يقين دارد كه باذل از پولي كه متعلّق خمس است، به او بذل كرده است، بايد خمس آن را بدهد و قبل از پرداخت خمس نميتواند با آن پول، حج بهجا آورد.
مسئله56: در حجّ بذلي باذل و مبذولٌ له، مطلقاً حقّ رجوع ندارند و بايد طبق قرارداد عمل كنند.
مسئله57: حج بر غلام و كنيز كه در زمانهاي گذشته مرسوم بوده است آنها را بخرند، واجب نيست. ولي اگر غلام و كنيز مالك مال بشوند، مستطيع ميشوند و حج بر آنها واجب است، به شرط اينكه مولي اجازه عزيمت به آنها بدهد و اگر اجازه نداد، واجبالحج نيستند.
هفتم: عدم تزاحم با انجامواجب يا ترك حرام مهمتر
مسئله58: اگر كسي بداند حجّ او سبب ترك واجب مهمتر نظير ترك نماز يا جهاد ميشود، يا آنكه حجّش متوقّف بر فعل حرامي است كه اجتناب از آن مهمتر از حج است، نظير سلطۀ اجانب بر او يا ابتلاي به زنا و مانند آن، حج بر او واجب نيست.
مسئله59: اگر حجّ او متوقّف بر ترك واجبي است كه حج، مهمتر از آن است، نظير مخالفت يا نهي پدر يا مادر يا شوهر و يا متوقّف است بر گناهي كه حج مهمتر از اجتناب از آن گناه است، نظير نگاه نامحرم به او، يا تزريق آمپول به وسيلۀ نامحرم و مانند اينها، حج بر او واجب است.
مسئله60: اگر كسي با وجود خوف خطر در حج يا با علم به اينكه انجام حج براي او مستلزم ترك واجب مهمتر يا به جا آوردن فعل حرام است، به حج مشرف شود و آن خطر به او برسد يا واجب مهمتر را ترك و يا حرام را به جا آورد، گرچه گناه كرده است ولي حجّ او صحيح است و كفايت از حجّ واجب ميكند.
حج بر سه گونه است [1] : «تَمتُّع»، «قِران» و «إفراد»
مسئله 133: انجام حجّ تمتّع وظيفه كساني است كه «چهل و هشت ميل» يا «شانزده فرسخ» از مكّه دور باشند و حج «قِران» و «إفراد» وظيفه كساني است كه در مكّه ساكن هستند يا فاصلۀ آنها تا مكّه كمتر از «شانزده فرسخ» است.
مسئله 134: كساني كه وظيفه آنها حجّ تمتّع است، اگر در مكّه مقيم شوند و حداقل دو سال به قصد مجاورت در مكّه بمانند، در صورت احراز شرايط وجوب حج، حكم اهل مكّه را پيدا ميكنند.
مسئله 135: كساني كه وظيفۀ آنها انجام حجّ إفراد يا حجّ قِران است در انتخاب يكي از آن دو حج، مخيّر هستند. ولي بهتر است حجّ قِران انجام دهند.
مسئله 136: در حجّ استحبابي همۀ افراد، چه اهل مكّه و اطراف آن باشند و چه اهل شهرهاي دور، در انتخاب اقسام سه گانۀ حج مخيّرند، گرچه حجّ تمتّع افضل است.
پي نوشت ها:
[1]. به جهت اينكه اين مناسك بيشتر مورد استفادۀ كساني واقع ميشود كه «حجّ تمتّع» انجام ميدهند، در فصل بعدي به شرح اعمال «حجّ تمتّع» پرداخته ميشود و در ادامۀ اين فصل اشارهاي به اعمال «حجّ افراد» و «حجّ قِران» ميگردد.
مسئله61: نيابت يعني انجام عملي از طرف يك شخص ديگر و به كسي كه عمل را انجام ميدهد نايب و به كسي كه عمل از طرف او انجام ميشود، منوبٌعنه گفته ميشود.
مسئله62: نيابت در حجّ نظير نيابت در ساير عبادات جايز است.
مسئله63: براي نيابت حج و نظاير آن، لازم نيست نايب نيّت را به زبان بياورد يا خطور به دل كند، بلكه همين مقدار كه توجّه داشته باشد حج به نيابت است كفايت ميكند.
مسئله64: لازم نيست نايب، بالغ، عاقل و رشيد باشد و اگر منوبٌ عنه اطمينان داشته باشد كه نايب عمل را به جا ميآورد و بعداً هم اطمينان پيدا كند كه عمل را به طور صحيح به جا آورده است، نيابت وي صحيح است.
مسئله65: لازم نيست، ذمّۀ نايب در سال نيابت مشغول به حجّ واجب نباشد. بنابراين اگر نايب حجّ واجب خودش به ذمّهاش باشد ميتواند نايب شود و حجّ او صحيح است، گرچه گناه كرده است.
مسئله66: نايب بايد شيعه و مورد اطمينان باشد و كسي را كه شيعه نيست نميتوان در عبادات نايب كرد.
مسئله67: نايب بايد طبق فتواي مرجع تقليد خودش عمل نمايد و لازم نيست بداند فتواي مرجع تقليد منوبٌ عنه چيست.
مسئله68: كسي را كه نميدانيم عمل را به جا ميآورد يا نه، نميتوان نايب قرار داد، ولي اگر اطمينان داشته باشيم كه عمل را به جا ميآورد، در صورتي كه آشنايي با مسائل حجّ داشته باشد نيابت او صحيح است.
مسئله69: نايب شدن مرد از زن، يا زن از مرد، نظير بقيه عبادات اشكال ندارد، ولي نايب در اعمال بايد به وظيفۀ خودش عمل كند.
مسئله70: به جا آوردن حجّ واجب به نيابت از بيش از يك نفر در يك سال جايز نيست. ولي در حجّ مستحبّي نيابت از بيش از يك نفر اشكال ندارد و ميشود حج را به نيابت از افراد نامحدودي انجام داد. و لازم نيست افرادي كه حجّ مستحبّي به نيابت از آنان انجام ميشود به تفصيل مشخص باشند، بلكه نيّت كلّي كفايت ميكند. مثلاً ميتوان به نيابت از همۀ مسلمانان يا همۀ خويشاوندان و... حجّ مستحبّي به جا آورد.
مسئله71: نيابت از جانب شخص زنده در حجّ مستحبّي اشكال ندارد، گرچه خود او هم حجّ را به جا آورد.
مسئله72: نيابت از جانب شخص زنده در حجّ واجب، در صورتي صحيح است كه آن شخص قبلاً واجبالحج بوده و به جهتي مشرّف به حج نشده است و اكنون به علّت پيري يا بيماري قادر به رفتن مكّه يا انجام اعمال حج نيست و اميد به بهبودي هم ندارد، در اين صورت واجب است در زمان حيات كسي را به نيابت از خود به حج بفرستد. و اگر از دنيا رفت ورثۀ او واجب است براي حجّ او نايب بگيرند.
مسئله73: اجازه و اطّلاع منوبٌعنه در حجّ واجب براي صحّت حجّ نايب، شرط است.
مسئله74: اگر كسي محرم شود كه براي خودش عمرۀ مفرده يا حجّ مستحبّي به جا آورد، بعد از احرام نميتواند ديگري را در احرام خود شريك كند يا از نيّت خود عدول كند، ولي اعمال ديگر نظير طواف را ميتواند براي خودش و به نيابت از ديگري به جا آورد، همان گونه كه ميتواند بعد از اتمام، ثواب آن عمره يا حجّ را گرچه حجّ واجب باشد به ديگري چه زنده و چه مرده هديه كند.
مسئله75: اگر كسي در سال اول استطاعت، قدرت بدني براي انجام اعمال حج نداشته باشد، حج بر او واجب نيست و بعد از مرگ او هم نيابت براي حجّ او لازم نميباشد.
مسئله76: اگر حجّ نايب دچار مشكلي شد يا در جايي ناقص انجام شد يا كفّاره واجب گرديد، چيزي بر عهدۀ منوبٌ عنه نيست و نايب بايد جبران نمايد.
مسئله77: نايب بايد طواف نساء را در حجّ نيابي مانند ساير اعمال به نيابت از منوبٌعنه انجام دهد و نيّت خاصّي لازم ندارد و چنانچه طواف نساء دچار مشكل شد يا صحيح انجام نشد، زن بر نايب حرام ميشود نه منوبٌعنه.
مسئله78: اگر عذر منوبٌ عنه، در بين اعمال حجّ نايب يا پس از اتمام آن بر طرف شود، لازم نيست خودش حج را اعاده كند.
مسئله79: كسي كه در ترك محرّمات حجّ يا در به جا آوردن اعمال حجّ به طور متعارف معذور است، نظير اينكه بايد در حال احرام زير سايه برود يا در طواف و رمي نايب بگيرد، يا به ناچار بايد بعد از نيمه شب از مشعر به مني رود، ميتواند نايب شود و حجّي كه مطابق وظيفه خودش به جا ميآورد كافي از حجّ منوبٌعنه ميباشد.
مسئله80: همان گونه كه اگر كسي بعد از احرام بميرد، حجّش صحيح است، اگر نايب بعد از احرام بميرد كافي از حجّ منوبٌ عنه است و استحقاق تمام اجرت را هم دارد.
مسئله81: اگر نايب در انجام برخي اعمال حج دچار مشكل شود، ميتواند براي انجام آن عمل، نايب ديگري اختيار كند. مانند وقتي كه براي انجام طواف عذري دارد و مجبور است نايب بگيرد.
مسئله82: كسي كه اجير شده است تا حجّ تمتّع به جا آورد، ميتواند در ضمن اعمال حجّ يا بعد از آن براي طواف يا ذبح يا رمي جمره و مانند اينها بلكه براي عمرۀ مفرده، اجير شخص ديگري شود، همان گونه كه ميتواند براي خودش طواف و عمرۀ مفرده به جا آورد.
مسئله83: در حجّ نيابي لازم نيست از بلد نايب بگيرند و همين مقدار كه از ميقات كسي را نايب كنند كفايت ميكند، همان گونه كه اگر كسي را از بلد نايب كنند، لازم نيست از شهر منوبٌ عنه حركت كند.
مسئله84: اگر نايب در مكّه دچار تنگي وقت بشود و حجّ او مبدّل به حجّ إفراد شود و اعمال حجّ إفراد را به جا آورد، حجّ او صحيح است و كافي از حجّ واجب منوبٌعنه ميباشد.
مسئله85: كسي كه نايب بوده و عمرۀ تمتّع را انجام داده و بعد ناچار شده است كه به وطن برگردد، ميتواند بقيه اعمال را به ديگري واگذار نمايد ولي استحقاق اجرتي را كه گرفته است ندارد، گرچه منوبٌ عنه بريء الذّمّه ميشود، و بايد با كسي كه او را اجير كرده است، تصالح كند.
مسئله86: كسي كه نايب بوده و عمرۀ تمتّع را انجام داده و محرم به احرام حجّ شده و بعد از وقوف به عرفات ناچار شده است كه به وطن باز گردد، ميتواند در بقيه اعمال نايب بگيرد و علاوه بر اينكه منوبٌ عنه بريء الذّمّه ميشود استحقاق تمام اجرت را هم دارد.
مسئله87: هرگاه شخصي را براي عمرۀ مفرده يا حجّ واجب يا مستحب اجير كنند و اجير عمره يا حجّ را با جماع فاسد كند، واجب است حجّ يا عمره را به آخر برساند و كفّاره هم بايد بدهد. ولي اين حجّ يا عمره براي منوبٌ عنه كفايت نميكند و نايب استحقاق اجرت ندارد، مگر اينكه كسي كه او را اجير كرده است راضي شود كه در سالهاي بعد، آن حجّ يا عمره را به جا بياورد.
مسئله88: در حجّ نيابي پرداخت پول احرام و قرباني بر عهدۀ نايب است. مگر اينكه توافق ديگري صورت پذيرد.
مسئله89: اگر كسي در حجّ نيابي به مبلغي اجير شود و مبلغي كه گرفته است كمتر از پول حجّ او باشد، بايد به نيابت عمل كند و كمبود را خودش جبران نمايد، چنانچه اگر مبلغ اجرت زيادتر از هرينۀ حج باشد، آن زياده متعلق به نايب است.
مسئله90: اگر در نيابت حج شرط شودكه خود نايب حج به جا آورد، او نميتواند بدون اجازۀ منوبٌعنه، ديگري را به حج بفرستد.
مسئله91: اگر در نيابت مشخص نشود كه چه زماني حج انجام شود، نايب بايد در اولين سال ممكن آن حج را به جا آورد و بدون اجازۀ منوبٌعنه، تأخير جايز نيست.
مسئله92: شايسته است انسان به نيابت از انبياي عظام و حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» و اولياي الهي و مخصوصاً به نيابت از حضرت وليعصر«ارواحنا فداه» حجّ مستحبّي به جا بياورد.
مسئله 137: حجّ إفراد مركب از دو عمل است: حج و عمرۀ مفرده.
مسئله138: در حجّ إفراد، ابتدا بايد اعمال حجّ تمتّع، انجام شود و پس از آن عمرۀ مفرده به جا آورده شود.
مسئله139: كيفيت و احكام حجّ إفراد مانند حجّ تمتّع است با اين تفاوت كه: اولاً قرباني در حجّ تمتّع واجب و در حجّ إفراد مستحب است. ثانياً محلّ احرام در حجّ تمتّع شهر مكّه است و در حجّ إفراد، يكي از مواقيت يا منزل حجگزار است و اگر اهل مكّه باشد، محلّ احرام او، شهر مكّه است.
مسئله140: در حجّ إفراد، لازم نيست عمرۀ مفرده را بلافاصله بعد از اعمال حج به جا آورد، بلكه هر زماني انجام شود، جايز است، گرچه در ماههاي حج نباشد.
مسئله141: كسي كه حج إفراد بر او واجب نيست، لازم نيست بعد از به جا آوردن اعمال حجّ، عمرۀ مفرده به جا آورد، گرچه مستحب است.
مسئله142: حجگزار در حجّ إفراد، بدون عذر هم ميتواند اعمال مكّه (طواف حج و نماز آن، سعي، طواف نساء و نماز آن) را قبل از رفتن به عرفات انجام دهد، گرچه به جا آوردن اين اعمال بعد از تقصير يا حلق در مني، بهتر است.
مسئله143: اگر كسي در حجّ إفراد اعمال مكّه را زودتر از رفتن به عرفات انجام دهد، تا زماني كه اعمال حج را تمام نكند، لذت جنسي بر او حلال نميشود.
مسئله144: كسي كه محرم به احرام عمرۀ تمتّع شده است و به جهتي حجّ او مبدّل به حجّ إفراد ميشود، بايد با همان احرام، اعمال حجّ إفراد را به جا آورد.
مسئله93: كسي كه حجةالاسلام بر ذمّهاش باشد، وقت مرگ واجب است به آن وصيّت كند. و بر ورثه واجب است حجّ او را از اصل تركه ادا كنند، هرچند وصيّت نكرده باشد.
مسئله94: كسي كه بميرد و حج بر ذمّهاش باشد و وصيّت به ثلث كرده باشد. ورثه ميتوانند حجّ را از ثلث ادا كنند.
مسئله95: اگر كسي كه حجّ واجب بر عهدۀ او است بميرد و مال او به مقدار هزينه حج نباشد، بر ورثه واجب نيست كه حجّ او را ادا كنند، گرچه سزاوار است ميّت را بريء الذّمّه كنند.
مسئله96: اگر حج و واجبات مالي ديگر نظير خمس و زكات بر ذمّۀ ميّت باشد و تركۀ او كفايت از همه آنها نكند و خمس يا زكات در اصل مال نباشد، اداي حجّ بر آنها مقدّم است.
مسئله97: در فرض مسئلۀ قبل، اگر خمس يا زكات در اصل مال باشد، اداي خمس و زكات مقدّم است. همان گونه كه اداي خمس و زكات بر اداي قرض نيز مقدم است.
مسئله98: اگر حجّ واجب بر ذمۀ ميّت باشد، ورثۀ او پيش از اداي حجّ نميتوانند در اموال او تصرّف كنند، همان گونه كه تا واجبات مالي ديگر نظير خمس و زكات و قرض را ادا نكنند، نميتوانند در اموال ميّت تصرّف كنند، ولي اگر وصيّ يا قيّم ميّت، ديون او را از اصل مال بيرون كند، ورثه ميتوانند در اموال ميّت تصرّف نمايند.
مسئله99: اگر وصي يا وارث ميّتي كه حج بر او واجب بوده است، در اداي حجّ او كوتاهي يا سهلانگاري كند و مال ميّت از بين برود، ضامن است و به هر نحو بايد براي او حج به جا بياورد يا براي اداي آن نايب بگيرد.
مسئله100: اگر ميّت وصيت به حجّ بلدي نكرده باشد، بر ورثه واجب نيست از بلد نايب بگيرند و نايب گرفتن از ميقات كفايت ميكند، گرچه عقيدۀ ميّت اجتهاداً يا تقليداً حجّ بلدي باشد. البته سزاوار است از وطن نايب گرفته شود، امّا اجرت بيشتر از ميقات از وارث صغير برداشته نميشود.
مسئله 101: اگر ميّت وصيّت به حجّ بلدي نموده باشد، واجب است از بلد نايب گرفته شود و مازاد بر اجرت حجّ ميقاتي از ثلث برداشته ميشود.
مسئله 102: كسي كه بميرد و حجةالاسلام بر ذمّۀ او باشد بر ورثه واجب است در همان سال نايب بگيرند، گرچه بيشتر از مقدار معمول باشد و گرچه در بين ورثه صغير نيز باشد.
مسئله 103: اگر كسي حجةالاسلام ميّت را تبرّعاً به جا آورد، بر ورثه واجب نيست براي او نايب بگيرند و مقدار هزينه حجّ به ورثه ميرسد.
مسئله 104: اگر ميّت وصيّت به حجّ بلدي كرده باشد، ولي ورثۀ او كسي را از ميقات اجير نمايند، گرچه گناه كردهاند ولي ميّت بريءالذّمّه ميشود.
مسئله 105: اگر ميّتي كه حجةالاسلام بر ذمّۀ اوست، نزد شخصي مالي داشته باشد و آن شخص بداند كه ورثه، حجّ ميّت را به جا نميآورند، او بايد با آن مال، حجّ ميّت را به جا آورد و فرقي نيست بين آنكه نايب بگيرد يا خودش حجّ را به جا آورد.
مسئله 106: اگر ميّت براي حجةالاسلام اجرت تعيين كرده باشد، نظير اينكه بگويد مغازهام را صرف حجّ واجب كنيد، ورثه بايد حجّ او را ادا كنند و در صورتي كه آن مال كفايت نكند، كمبود آن را بايد از اصل مال بردارند، ولي اگر آن مال زيادتر از هزينه حجّ باشد، آن زيادي به ورثه ميرسد.
مسئله 107: اگر ميّت براي حجةالاسلام اجرت تعيين كرده باشد، نظير اينكه بگويد مغازهام را صرف حجّ واجب كنيد، و ورّاث بدانند در آن مال خمس و زكات هست بايد اوّل خمس و زكات آن را بپردازند و مابقي را صرف حجّ كنند.
مسئله 108: اگر ميّت شخص بخصوصي را براي به جا آوردن حجّ تعيين كرده باشد، عمل به وصيّت لازم است، ولي اگر آن شخص قبول نكرد يا بيشتر از مقدار متعارف اجرت خواست، ورثه ميتوانند ديگري را اجير كنند.
مسئله145: اگر محرم به احرام عمرۀ تمتّع، زماني به مكّه برسد كه وقت كافي براي انجام اعمال عمرۀ تمتّع نداشته باشد، يعني در صورت انجام عمره، خوف نرسيدن به وقوف عرفات را داشته باشد، حجّ تمتّع او مبدّل به حجّ إفراد ميشود. بنابراين بايد با همان احرام به عرفات برود و اعمال حج را طبق دستور حجّ إفراد انجام دهد و پس از اتمام، در صورت واجب بودن حجّ او، عمرۀ مفرده به جا آورد. در اين صورت حجّ وي صحيح است و كافي از حجّ واجب ميباشد.
مسئله146: اگر زني كه محرم به احرام عمرۀ تمتّع است به جهت حيض يا نفاس نتواند طواف عمرۀ تمتّع را به جا آورد و معطّل شدن او خوف نرسيدن به وقوف عرفات را همراه داشته باشد، ميتواند نيّت خود را به حجّ إفراد برگرداند و طبق مسئلۀ قبل عمل نمايد. در اين صورت حجّ وي صحيح و كافي از حجّ واجب ميباشد.
مسئله147: فرقي نميكند كه حجگزار در ميقات بفهمد به وقوف عرفات نميرسد يا در مكّه و اگر در ميقات خوف نرسيدن به عرفات را داشته باشد، ميتواند از اوّل به نيت حجّ إفراد محرم شود و اعمال حج را به جا آورد.
مسئله148: اگر كسي بواسطۀ عذري بدون احرام وارد مكّه شود و وقت هم براي انجام اعمال حج تنگ باشد، بايد براي حجّ إفراد در مكّه احرام ببندد و اعمال حج را به جا آورد و بعد عمرۀ مفرده انجام دهد. در اين صورت حجّ وي صحيح و كافي ميباشد.
مسئله149: هرگاه حجگزار عمداً و بدون عذر اعمال عمرۀ تمتّع را انجام ندهد تا وقت تنگ شود بايد حجّ إفراد و عمرۀ مفرده به جا آورد و در سال بعد نيز حجّ ديگري به جا آورد.
مسئله 109: كسي كه تاكنون مقلّد هيچ يك از فقهاي عظام نبوده، براي انجام اعمال حج بايد از يك مجتهد جامعالشّرايط زنده تقليد كند و اعمال گذشته را حمل بر صحّت نمايد.
مسئله 110: تقليد ابتدايي از ميّت جايز نيست ولي كسي كه قبلاً از مجتهدي تقليد ميكرده است، پس از وفات او ميتواند با اجازۀ مجتهد جامعالشرايط زنده، بر تقليد وي باقي بماند.
مسئله 111: كسي كه باقي بر تقليد مجتهد متوفّي است، در اعمال حج نيز ميتواند از او تقليد نمايد، هر چند قبلاً حج به جا نياورده باشد.
مسئله150: اعمال و احكام حجّ قِران نيز مانند حجّ إفراد است و ابتدا بايد اعمال حج و پس از آن عمرۀ مفرده انجام شود.
مسئله151: حجگزار در حجّ قِران مخيّر است كه با تلبيه احرام ببندد يا با تعيين قرباني براي حج.
مسئله152: محرم شدن با تعيين قرباني به اين صورت است كه اگر قرباني شتر باشد به واسطۀ خوني كه از طرف راست كوهان ميگيرد، كوهان شتر را خونآلود كند كه به آن «اشعار» ميگويند و اگر قرباني گاو يا گوسفند است، حجگزار كفش هاي خود را به گردن او آويزان نمايد، كه به آن تقليد ميگويند.
مسئله153: بهتر است كه شتر را هم «اشعار» كند و هم «تقليد» نمايد و بهتر از آن، اين است كه علاوه بر تعيين قرباني، تلبيه هم بگويد.
مسئله 112: يكي از شرايط قبولي حج، استفاده از مال حلال براي اين سفر معنوي است و اگر كسي با مال غصبي يا با مالي كه خمس آن را نداده است، به حج مشرّّف شود، هرچند حج او صحيح است، ولي گناه بسيار بزرگي مرتكب شده كه ثواب حج نمي تواند جبران آن گناه را بنمايد و خداوند چنين حجّي را قبول نميكند.
مسئله 113: پولي را كه انسان جهت ثبت نام حج پرداخت مي كند، اگر از سرمايهاش برداشت كند، در صورتي كه خمس سرمايه را داده باشد، خمس ندارد. ولي اگر خمس سرمايه را نداده باشد، بايد خمس آن را پرداخت كند.
مسئله114: اگر مبلغي كه بابت ثبت نام حج پرداخت مي شود، از ارث يا بخشش يا مهريّه باشد، خمس ندارد، گرچه چند سال طول بكشد تا مشرّّف شود.
مسئله115: كسي كه از محلّ درآمد سال خود براي حج ثبت نام مي كند، اگر در همان سال مشرّّف شود، لازم نيست خمس آن را بپردازد. به شرط آنكه خمس درآمد سال هاي قبل را پرداخته باشد. هر چند بهتر است خمس آن را بدهد.
مسئله 116:اگر مبلغ ثبت نام حج از درآمد سال هاي قبل باشد، يعني سال بر آن گذشته باشد و يا از درآمد همان سال باشد و در سال هاي بعد مشرّّف شود، بايد خمس آن را بدهد.
مسئله117:كسي كه ملك يا شيءگران قيمتي دارد وتنها با فروش آن ميتواند براي حج ثبت نام كند، در صورتي كه آن ملك يا شيء، متعلّق خمس باشد و پس از پرداخت خمس، مبلغ باقيمانده براي ثبت نام حج كافي نباشد، حج بر او واجب نيست و بايد بفروشد و خمس آن را بدهد.
مسئله118: كسي كه تا به حال خمس پرداخت نكرده و اكنون مي خواهد به حج مشرّّف شود، در صورتي كه محاسبه و پرداخت خمس همه دارايي ها براي او مشكل باشد، مي تواند با اجازۀ مجتهد جامعالشّرايط، خمس پول حج و احرام و قرباني را پرداخت كند و پس از بازگشت حسابرسي تمام اموال را بنمايد، هرچند بسيار به جا است تلاش كند كه همۀ خمس خود را قبل از عزيمت به حج پرداخت نمايد.
عمرۀ مفرده [1]
مسئله154: عمرۀ مفرده يكي از اعمال بسيار با فضيلت در اسلام به شمار ميآيد و هفت جزء دارد كه عبارتند از:
1. احرام، 2. طواف كعبه، 3. نماز طواف، 4. سعي بين صفا و مروه، 5. تقصير، 6. طواف نساء، 7. نماز طواف نساء
مسئله155: عمرۀ مفرده بر كسي واجب نيست، گرچه استطاعت آن را داشته باشد يا براي حجّ نايب شده باشد، ولي به جا آوردن آن خصوصاً در ماه رجب مستحبّ است.
مسئله156: در هر زماني ـ حتي در ايّام حجّ تمتّع ـ مي شود عمرۀ مفرده به جا آورد. و فرقي نمي كند كسي كه مي خواهد عمرۀ مفرده به جا بياورد، اهل مكّه باشد يا نباشد و قبل از عمرۀ تمتّع باشد يا بعد ازآن. و بالاخره در هر زماني انجام عمرۀ مفرده جايز است.
مسئله157: كسي كه محرم به حجّ تمتّع است، در صورتي كه بخواهد عمرۀ مفرده به جا بياورد، بايد قبل از احرام حجّ تمتّع يا بعد از محلّ شدن، محرم به احرام عمرۀ مفرده شود.
مسئله158: لازم نيست فاصلهاي بين دو عمرۀ مفرده يا عمرۀ تمتّع و عمرۀ مفرده باشد. بنابراين هر روز مي شود به نيّت خود يا ديگران، عمرۀ مفرده به جا آورد. بلكه در شبانه روز مي توان چندين عمرۀ مفرده به جا آورد و قصد رجاء هم لازم نيست.
مسئله159: عمرۀ مفرده را مي توان به نيابت از ديگران انجام داد و لازم نيست نايب قبلاً خودش عمره به جا آورده باشد. بلكه در مرتبه اوّل نيز مي تواند علاوه بر خودش، اعمال عمرۀ مفرده را به نيابت از ديگران انجام دهد. همچنين محدوديتي در تعداد افرادي كه نايب مي تواند به نيابت از آنان عمرۀ مفرده به جا بياورد وجود ندارد.
مسئله160: كساني كه در مكّه حضور دارند، براي انجام عمرۀ مفرده لازم نيست به مواقيت پنجگانه بروند و ميتوانند از ادنيالحل [2] محرم شوند. ولي احرام از يكي از سه مسجد «تنعيم» و «جعرانه» و «حديبيّه» بهتر است و فرقي نميكند كه اين افراد ساكن مكّه باشند يا به عنوان مسافر در مكّه حضور داشته باشند.
مسئله161: كسي كه محرم به احرام عمرۀ مفرده ميشود، همۀ محرّمات احرام بر او حرام ميگردد و بعد از تقصير همۀ محرّمات بر او حلال مي گردد به غير از نزديكي با همسر و استعمال بوي خوش كه پس از انجام طواف نساء و نماز آن، حلال ميگردد.
مسئله162: اعمال عمرۀ مفرده از احرام تا تقصير، همانند اعمال عمرۀ تمتّع است و طواف نساء و نماز آن نيز، مثل طواف نساء و نماز آن در اعمال مكّه، از حج تمتّع ميباشد، با اين تفاوت كه همۀ اين اعمال به نيّت عمرۀ مفرده انجام ميشود و شرح مفصّل آن در فصل بعدي ميآيد.
پي نوشت ها:
[1]. احكام عمرۀ مفرده مطابق با فتاواي معظّمله در كتاب مجزايي منتشر شده است و در اين كتاب مسائل كلي عمرۀ مفرده به اختصار بيان ميشود.
[2]. نزديكترين محلّ خارج از حرم، به حرم را «ادنيالحل» ميگويند.
حجِّ تمتّع از دو بخش تشكيل ميشود: «عمرۀ تمتّع» و «حجِّ تمتّع».
زمان حجّ و عمره
مسئله163: عمرۀ تمتّع و حجّ تمتّع، هر دو بايد در ماههاي حج يعني شوّال و ذيالقعده و ذيالحجّه، واقع شوند؛ و اگر كسي در شوّال يا ذيالقعده، عمرۀ تمتّع به جا آورد و در موقع حج، حجّ تمتّع به جا آورد، صحيح است؛ ولي اگر قبل از شوّال، عمرۀ تمتّع به جا آورد، صحيح نيست، اگرچه بعضي از اعمال عمره، قبل از شوّال و بقيه در شوّال، يا ساير ماههاي حج، واقع شود.
مسئله164: عمرۀ تمتّع و حج تمتّع، بايد در يك سال واقع شوند؛ پس اگر كسي در يك سال، عمرۀ تمتّع و در سال ديگر، حج تمتّع به جا آورد، صحيح نميباشد.
اعمال عمرۀ تمتّع
عمرۀ تمتّع پنج جزء دارد كه عبارتند از:
1. احرام
2. طواف كعبه
3. نماز طواف
4. سعي بين صفا و مروه
5. تقصير
كسي كه قصد عمرۀ تمتّع ميكند، ابتدا بايد در يكي از مواقيت احرام، محرم به احرام عمرۀ تمتّع شود و پس از آن فاصله بين ميقات تا شهر مكّه و بيتاللهالحرام را طي كرده و پس از ورود به خانۀ خدا، هفت مرتبه دور خانه كعبه طواف نمايد و پس از آن دو ركعت نماز طواف به جا آورد.
سپس لازم است فاصله بين كوه صفا و كوه مروه را كه هر دو در مجاورت خانه كعبه واقع شدهاند، هفت مرتبه طي نمايد و در مرتبه هفتم اين «سعي» كه به كوه مروه ميرسد، تقصير نمايد. يعني مقداري از موي سر يا صورت يا ناخن خود را كوتاه كند. بعد از تقصير اعمال عمرۀ تمتّع به پايان ميرسد و همۀ محرّماتي كه بهواسطۀ احرام عمرۀ تمتّع بر حجگزار حرام شده بود، حلال مي گردد.
مسئله165: اوّلين عمل عمرۀ تمتّع احرام است و مركّب از سه عمل ميباشد كه عبارتند از: «پوشيدن لباس احرام»، «نيّت» و «گفتن لبّيك».
مكان احرام
مسئله166: احرام عمرۀ تمتّع بايد از يكي از مكانهايي كه براي همين منظور تعيين شده و به آن ميقات گفته ميشود، صورت پذيرد.
ميقات كساني كه در مكّه هستند
مسئله167: كساني كه در مكّه حضور دارند؛ نظير كساني كه قبلاً با احرام عمرۀ مفرده وارد مكّه شدهاند؛ براي انجام عمرۀ تمتّع ميتوانند از محدوده حرم خارج شوند و در «ادني الحلّ» محرم شوند. و بهتر است در يكي از سه مسجد «تنعيم»، «جعرانه» و «حديبيّه» محرم گردند.
ميقات كساني كه از راه دور قصد عمرۀ تمتّع ميكنند
مسئله168: كساني كه از راه دور به حج مشرّف ميشوند، بايد در يكي از ميقاتهاي پنجگانۀ ذيل براي عمرۀ تمتّع، محرم شوند و عبور از اين مواقيت بدون احرام جايز نيست.
1. «مسجد شجره»: كه در منطقه «ذوالحليفه» و نزديك شهر مدينه واقع شده است و كساني كه از مسير شهر مدينه به مكّه وارد ميشوند، بايد از اين ميقات محرم شوند.
مسئله169: لازم نيست كه احرام در مسجد باشد، گرچه بهتر است. بنابراين شخص جنب و حائض بايد نزديك مسجد يا در حال عبور از مسجد محرم شوند.
مسئله170: احرام در همه مكانهاي توسعه يافتهاي كه امروز به عنوان مسجد شجره شناخته ميشود، صحيح است و لازم نيست حتماً در مكان مسجد قبلي باشد.
2. «وادي عقيق»: و آن ميقات كساني است كه از راه «عراق» و «نجد» به مكّه وارد ميشوند.
مسئله171: اوايل وادي عقيق را «مسلخ» و اواسط آن را «غمره» و اواخر آن را «ذات عرق» ميگويند و احرام در هر جاي اين وادي صحيح است. گرچه محرم شدن از مسلخ افضل ميباشد. ولي اگر احرام از مسلخ خلاف روش سنّيها باشد، بايد از جايي كه آنها محرم ميشوند (ذات عرق) محرم شد.
3. «قرن المنازل»: و آن ميقات كساني است كه از راه «طائف» به مكّه وارد ميشوند.
4. «يَلَملَم»: و آن ميقات كساني است كه از راه «يمن» به مكّه وارد ميشوند.
5. «جحفه»: و آن ميقات كساني است كه از راه «شام» و «مصر» و ... به مكّه وارد ميشوند.
مسئله172: زائراني كه از جدّه به مكّه ميروند نيز بايد در جحفه محرم شده و به مكّه وارد شوند.
مسئله173: اگر كسي در يكي از اين ميقاتها شك كرد، ميتواند ميقات را به واسطه يك نفر ثقه يا پرسيدن از افرادي كه از گفته آنها اطمينان حاصل ميشود، به دست آورد.
مسئله174: هرگاه كسي از راهي برود كه از هيچ يك از مواقيت عبور نكند، بايد از محاذات [1]يكي از ميقاتها احرام ببندد و فرقي نميكند كه آن مكان از راه زميني محاذات ميقات باشد يا از راه هوايي. مثلاً در صورت ضرورت در هواپيمايي كه از بالاي سر يك ميقات عبور ميكند نيز ميتوان محرم شد.
مسئله175: جايز نيست كسي احرام خود را از ميقات به تأخير اندازد، مگر اينكه عذري داشته باشد.
مسئله176: اگر كسي از روي علم و عمد از ميقات محرم نشود، گناه كرده است. پس اگر ميقاتي در جلو دارد بايد از آن ميقات محرم شود و اگر به ميقاتي برخورد نميكند، اگر ميتواند بايد برگردد و از ميقات محرم شود و اگر نميتواند بايد از هر جايي كه ميتواند محرم شود و احرام او صحيح است.
مسئله177: اگر به واسطه جهل يا فراموشي يا عذر، در ميقات محرم نشود، لازم نيست برگردد، بلكه بايد از هر جا كه ميتواند محرم شود و احرام او صحيح است.
مسئله178: اگركسي قبل از رسيدن به ميقات محرم شود، احرام او صحيح نيست. ولي پوشيدن لباس احرام قبل از رسيدن به ميقات، لطمهاي به صحّت احرام وارد نميكند. مثلاً كسي كه از مدينه به سمت مكّه عازم است، ميتواند در مدينه لباس احرام خود را بپوشد و در مسجد شجره محرم شود.
مسئله179: افراد دائمالسّفر كه به واسطه شغل خود زياد از مكّه خارج ميشوند، ميتوانند بدون احرام از ميقات گذشته و وارد مكّه شوند. نظير رانندهها و متصديّان امور حاجيان.
مسئله180: اگر عمرۀ تمتّع كسي باطل شد، براي اعادۀ آن لازم نيست به ميقاتي كه قبلاً از آن محرم شده است برگردد، بلكه احرام از ادني الحل يا هر ميقات ديگري كفايت ميكند.
مسئله181: بايد نيّت احرام براي عمرۀ تمتّع و با قصد قربت باشد. مسئله182: كسي كه ميخواهد نيّت عمرۀ تمتّع كند، لازم نيست نيّت را به زبان آورد. بلكه همين مقدار كه در نظر او باشد همين عملي را كه همه به جا ميآورند او هم به جا آورد، كفايت ميكند. حتّي اگر از نظر تلفّظ هم خطا كند، مثلاً به جاي عمرۀ تمتّع، عمرۀ مفرده يا حجّ تمتّع بگويد، اشكال ندارد.
مسئله183: لباسي كه محرم براي احرام ميپوشد، بايد شرايط لباس نمازگزار را دارا باشد. بنابراين لباس احرام بايد پاك و حلال بوده و از اجزاء مردار و حيوان حرام گوشت نباشد. همچنين احرام در لباس بدن نما و طلاباف و لباسي كه از ابريشم خالص باشد، صحيح نيست.
مسئله184: لباس احرام مردان علاوه بر شرايطي كه در مسئله قبل بيان شد، بايد دوخته نباشد و مركب از دو قسمت است كه يكي را لنگ ميگويند و بايد به خود ببندند و ديگري عبا است كه بايد به دوش بيندازند و مستحبّ است كه لنگ از ناف تا زانو را بپوشاند. چنانچه در عبا مستحبّ است كه از شانه تا ناف را بپوشاند.
مسئله185: لباس احرام بانوان غير از شرايطي كه در مسئله 52 بيان شد، شرايط خاصي ندارد و آنان ميتوانند در لباسهاي معمولي خود، محرم شوند.
مسئله186: شرايط لباس احرام بايد تا وقتي كه محرم از احرام بيرون ميآيد، ادامه داشته باشد. بنابراين اگر لباس او نجس شود، بايد تطهير يا تعويض نمايد.
مسئله187: محرم ميتواند به جاي يك لنگ و يك عبا، لنگ يا عباهاي متعدّد بپوشد، مثلاً ميتواند در حال سرما پارچه يا پتوئي به دوش بگيرد. همچنين در حال اضطرار ميتواند لباس دوخته به دوش بيندازد، ولي آن را نپوشد. مگر اينكه مضطرّ شود.
مسئله188: ضرورتي ندارد محرم جامه احرام را هميشه در بر داشته باشد. بلكه ميتواند براي شستن يا حمّام رفتن و مانند اينها آن را از خود جدا كند.
مسئله189: اگر محرم عمداً لباسي بپوشد كه شرايط لباس احرام در آن مراعات نشود؛ مثل اينكه مرد در لباس دوخته محرم شود؛ احرام او منعقد نميشود، ولي اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسئله يا عذر باشد، احرامش صحيح است. و هنگامي كه مسئله را ياد گرفت يا به ياد آورد يا عذرش برطرف شد، بايد فوراً لباس احرام را به تن كند.
مسئله190: گره زدن لباس احرام اشكال ندارد، گرچه گره نزدن آن مخصوصاً گره نزدن لنگ، بهتر است.
مسئله191: قرار دادن سنگ و اشياء مانند آن در لباس احرام و بستن آن با نخ وكش و امثال آن جايز است. همچنين وصل كردن دو طرف جامۀ احرام با سنجاق و نظائر آن به همديگر اشكال ندارد.
مسئله192: تلبيه يعني لبّيك گفتن كه به واسطۀ آن احرام منعقد ميشود، نظير تكبيرة الاحرام كه نمازگزار به واسطۀ آن وارد نماز ميشود. و صورت آن چنين است:
«لَبَّيْكَ، أللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»
و معناي آن اين است:
«اجابت و اطاعت ميكنم تو را، خدايا، اجابت ميكنم تو را، براي تو هيچ شريكي نيست، اجابت ميكنم تو را»
و مستحبّ است اضافه كند:
«انَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»
و معناي آن اين است:
«به درستي كه ستايش و نعمت و سلطنت از آن توست، هيچ شريكي نداري، اجابت ميكنم تو را.»
مسئله193: يك بار گفتن لبّيك بر محرم واجب ميباشد و مستحبّ است لبّيك را تكرار كند تا وقتي كه به شهر مكّه برسد و از آن به بعد گفتن لبّيك جايز نيست.
مسئله194: منظور از شهر مكّه براي قطع تلبيه، آنجايي است كه شهر جديد مكّه به خوبي ديده شود و براي ميقاتي نظير مسجد تنعيم كه داخل شهر مكّه واقع شده است، گفتن تلبيه در داخل مسجد جايز است و زماني كه محرم از مسجد خارج شد بايد تلبيه را قطع نمايد.
مسئله195: گفتن لبّيك بايد صحيح باشد به طوري كه از لفظي كه گفته ميشود، معني آن فهميده شود و اگر محرم قدرت بر گفتن يا صحيح گفتن نداشته باشد، عبارات عربي تلبيه را به هر صورتي كه بگويد كفايت ميكند.
مسئله196: در صورتي كه محرم گنگ باشد، بايد عبارات تلبيه را با اشاره بخواند.
مسئله197: اگر وليِّ كودك او را محرم كرده باشد، بايد عبارات تلبيه را به او تلقين كند، تا او به هر صورتي كه ميتواند بگويد، اما اگر آن كودك اصلاً نميتواند لبّيك بگويد، وليّ او بايد به نيابت از او بگويد.
مسئله198:پيش از تلبيه، محرّمات احرام هنوز حرام نيست و در صورت انجام آن، كفّاره ندارد، هر چند محرم لباس احرام پوشيده باشد و نيّت كرده باشد. ولي به مجرّدي كه لبّيك گفت، همۀ محرّمات احرام بر او حرام ميشود.
مسئله199: كسي كه ميخواهد محرم شود مستحبّ است اعمال زير را انجام دهد:
1. بدن را پاكيزه كند.
2. ناخن و شارب و موي زير بغل و عانه را ازاله نمايد.
3. از يك ماه قبل موي سر و ريش خود را كوتاه نكند.
4. غسل احرام كند. (زن حائض و نفسا نيز ميتوانند اين غسل را به جا آورند.)
هنگام غسل احرام اين دعا را بخواند:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ أَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَ طَهِّرْ لِي قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ أَجْرِ عَلَي لِسَانِي مَحَبَّتَكَ وَ مِدْحَتَكَ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْكَ فَإِنَّهُ لَا قُوَّةَ لِي إِلَّا بِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوَامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ وَ الِاتِّبَاعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه» [2]
5. لباس احرام تميز، سفيد و از پنبه باشد.
و هنگام پوشيدن جامه احرام بگويد:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَزَقَنِي مَا أُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي وَ أُؤَدِّي بِهِ فَرْضِي وَ أَعْبُدُ فِيهِ رَبِّي وَ أَنْتَهِي فِيهِ إِلَي مَا أَمَرَنِي الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي وَ أَرَدْتُهُ فَأَعَانَنِي وَ قَبِلَنِي وَ لَمْ يَقْطَعْ بِي وَ وَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَ كَهْفِي وَ حِرْزِي وَ ظَهْرِي وَ مَلَاذِي وَ مَلْجَئِي وَ مَنْجَايَ وَ ذُخْرِي وَ عُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَ رَخَائِي» [3]
6. بعد از نماز واجب محرم شود.
7. قبل از احرام شش ركعت نماز يا حداقل دو ركعت نماز به جا آورد و بعد از نماز حمد بگويد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ أَمْرَكَ فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ لَا أُوقَي إِلَّا مَا وَقَيْتَ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ عَلَي كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ و تُقَوِّيَنِي عَلَي مَا ضَعُفْتُ عَنْهُ وَ تَسَلَّمَ مِنِّي مَنَاسِكِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الَّذِينَ رَضِيتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ اللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجِّي وَ عُمْرَتِي اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ التمتّع بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ عَلَي كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ (صَلَّياللهعَلَيهِوَآلِه) فَإِنْ عَرَضَ لِي شَيْءٌ يَحْبِسُنِي فَحُلَّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي لِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ» [4]
8. لبّيك را تا رسيدن به شهر مكّه تكرار كند.
9. بعد از گفتن تلبيهاي كه در مسئلۀ 192 ذكرشد بگويد:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَي دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعَادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ» [5]
مسئله200: انجام كارهاي زير براي محرم مكروه است:
1. احرام بستن در جامۀ زرد و سياه.
2. احرام بستن در جامۀ چركين.
3. خوابيدن در رختخواب و بالش زرد و سياه.
4. حنا بستن و استعمال ساير لوازم آرايشي قبل از احرام، به طوري كه تا وقت محرم شدن اثر آن باقي بماند.
5. حمّام رفتن و ساييدن بدن.
6. احرام در جامۀ راه راه.
7. لبّيك گفتن در پاسخ كسي كه مُحرم را صدا ميزند.
مسئله201: انجام اعمالي كه ذيلاً شرح داده ميشود بر محرم حرام است و اگر هركدام از آنها را با علم و عمد و با اختيار و بدون عذر به جا آورد، مرتكب گناه شده و انجام بعضي از اين امور موجب فساد عمره يا در برخي موارد باعث وجوب پرداخت كفّاره ميشود. ولي اگر از روي جهل يا نسيان يا عذر واقع شود، به صحّت عمره ضرري نميرساند و كفّاره نيز ندارد.
1. هرگونه بهرهگيري و التذاذ جنسي
مسئله202: هرگونه لذّت جنسي دو انسان از يكديگر نظير جماع، لواط، بوسيدن، لمس كردن و نگاه با شهوت، هرچند با حلال خود باشد، حرام است. و اگر با نامحرم باشد و يا به صورتي باشد كه پيش از احرام، حرام بوده است، به واسطه احرام حرام موكّد ميشود.
مسئله203: اگر محرم از روي علم و عمد و اختيار و بدون عذر جماع يا لواط كرد، چنانچه قبل از فراغت از سعي بين صفا و مروه باشد، عمرهاش فاسد ميشود و كفّاره نيز بايد بدهد و اگر پس از فراغت از سعي باشد عمرهاش فاسد نميشود ولي كفّاره را بايد بدهد.
مسئله204: اگر كسي ـ چه مرد و چه زن ـ در لذّت جنسي كسي را مجبور كند، علاوه بر كفّاره خودش، كفّاره او را هم بايد بدهد، و كسي كه مجبور شده، عمرهاش صحيح است و كفّاره اي هم بر او واجب نيست.
مسئله205: مرد محرم ميتواند با همسر خود هرچند او نيز محرم باشد، صحبت كند، يا به او نگاه كند و يا در كنار همديگر بنشينند و دست همديگر را بگيرند. مشروط بر اينكه همه اين امور از روي لذّت نباشد.
مسئله206: محرميّت افرادي مثل پدر، مادر، خواهر، عمه، خاله، عمو، دايي و نظاير آن كه در غير احرام به انسان محرم هستند، در حالت احرام نيز باقي است و معاشرت مُحرم با آنها با غير حالت احرام تفاوتي ندارد، هرچند آنها نيز مُحرم باشند.
مسئله207: كفّاره جماع يا لواط، ذبح يك شتر است و درصورت ناتواني، يك گاو و در صورتي كه توان ذبح گاو را هم ندارد، ذبح يك گوسفند كفايت ميكند.
مسئله208: در غير جماع و لواط به سبب كارهايي نظير بوسيدن، لمس كردن و نگاه كردن، عمره فاسد نميشود، ولي بايد كفّاره بدهد. و كفّارۀ آن براي انجام هر كدام از كارهاي فوق، اگر موجب بيرون آمدن مني شود، همان كفّارۀ مسئلۀ قبل است، ولي اگر مني بيرون نيايد، براي بوسيدن باز هم بايد همان كفّاره را بپردازد و براي لمس كردن، بايد يك گوسفند قرباني نمايد و نگاه كردن با لذّت گرچه حرام است ولي كفّاره ندارد.
2. استمناء
مسئله209: استمناء يا خود ارضائي حرام است و حرمت آن در حال احرام، مؤكّد ميشود.
مسئله210: اگر محرم از روي علم و عمد و اختيار و بدون عذر استمناء كند، چنانچه قبل از فراغت از سعي بين صفا و مروه باشد، عمرهاش فاسد ميشود و كفّاره نيز بايد بدهد و اگر پس از فراغت از سعي باشد، عمرهاش فاسد نميشود ولي كفّاره را بايد بدهد.
مسئله211: كفّاره استمناء، قرباني كردن يك شتر است و در صورت ناتواني قرباني كردن يك گاو و در صورت عجز از قرباني كردن گاو، ذبح يك گوسفند كفايت ميكند.
3. عقد كردن
مسئله212: صيغه عقد خواندن براي خود يا ديگري و ازدواج كردن در حال احرام، حرام است و اگر يكي از طرفين عقد يا كسي كه صيغه عقد را ميخواند محرم باشند، آن عقد باطل است و در اين خصوص تفاوتي بين عقد دائم و موقّت نيست.
مسئله213: اگر عمداً و از روي علم و با اختيار، صيغۀ عقدي جاري شود كه لااقل يكي از طرفين عقد يا كسي كه صيغه را ميخواند، محرم باشند، آن زن و مرد بر يكديگر حرام ابدي ميشوند.
مسئله214: اگر محرم از روي فراموشي يا جهل، صيغۀ عقد بخواند يا ازدواج كند، عقد باطل است. ولي اين كار موجب حرمت ابدي زن و مرد نميشود.
مسئله215: ازدواج و صيغه عقد خواندن در حال احرام، عمداً باشد يا سهواً، گرچه حرام است ولي كفّاره ندارد.
4. پوشيدن لباس دوخته(مخصوص مردان)
مسئله216: پوشيدن لباس دوخته نظير پيراهـن و شلوار و مانند اينها و همچنين پوشيدن چيزهايي كه شبيه به دوخته است، نظير ژاكت و كلاه و نظائر آن براي مرد محرم، حرام است.
مسئله217:در لباس دوخته تفاوتي بين لباس كوچك و بزرگ و لباس زير و لباس رو نيست و پوشيدن آنچه كه مصداق لباس دارد و دوخته باشد، حرام است.
مسئله218: به دوش گرفتن پتوهاي دوخته شده يا به روانداختن روانداز يا لحاف دوخته شده، براي محرم اشكال ندارد.
مسئله219: پوشيدن چيزهايي كه به آنها لباس نميگويند نظير كمربند، فتق بند، هميان، كوله بار، ساعت و مانند اينها براي محرم مانعي ندارد، هرچند دوخته باشد.
مسئله220: كساني كه در اثر بيماري قادر به نگهداري از بول خود نيستند، ميتوانند لباس كوچكي كه براي نگهداري ادرار استفاده ميشود بپوشند، هر چندآن لباس دوخته باشد.
مسئله221: پوشيدن لباس دوخته براي مردها در حال اضطرار و براي زنها چه در حال اختيار و چه در حال اضطرار مانعي ندارد.
مسئله222: اگر مرد محرم همزمان چند لباس دوخته بپوشد، يك مرتبه پرداخت كفّاره براي او كفايت ميكند ولي اگر چند بار لباس دوخته بپوشد يا يك لباس دوخته را چندبار از تن درآورد و دوباره بپوشد، بايد به تعداد دفعاتي كه لباس دوخته پوشيده است، كفّاره بپردازد.
مسئله223: اگر مردي سهواً يا جهلاً در حال احرام لباس دوخته بپوشد و وقتي علم به حرمت آن پيدا كرد، فوراً آن را از تن در آورد، لازم نيست كفّاره بپردازد.
مسئله224: كفّاره پوشيدن لباس دوخته براي مرد محرم، در صورتي كه با علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد، قرباني نمودن يك گوسفند است.
5. پوشاندن سر(مخصوص مردان)
مسئله225: پوشاندن تمام يا قسمتي از سر براي مردها در حال احرام، حرام است.
مسئله226: پوشاندن سر را با دست، يا گذاشتن سر روي بالش و مانند اينها مانعي ندارد.
مسئله227: اگر مرد محرم سهواً يا عمداً لباس احرام خود را از سر درآورد، مشروط بر آنكه آن لباس را بر روي سر خود نگه ندارد، اشكال ندارد.
مسئله228: مرد محرم ميتواند سر خود را با حوله و دستمال و مانند اينها خشك كند، ولي نبايد آن حوله و دستمال را به طوري كه سر را بپوشاند، روي سر خود نگه دارد.
مسئله229: اگر به هنگام خواب، پتو يا روانداز محرم روي سر او كشيده شود، اشكال ندارد.
مسئله230: استفاده از كلاه گيس و موي مصنوعي براي مرد محرم حرام است. ولي اگر آن كلاه گيس و موي مصنوعي را قبلاً به طور معمول روي سر خود ميگذاشته است، لازم نيست براي احرام بردارد.
مسئله231: گذاردن بار روي سر يا فرو بردن سر در آب يا زير دوش رفتن براي محرم مانعي ندارد.
مسئله232: پوشاندن سر براي مردان در حال احرام، گرچه حرام است ولي كفّاره ندارد. هرچند بهتر است براي اين كار يك گوسفند قرباني شود.
6. پوشاندن روي پا(مخصوص مردان)
مسئله233: پوشاندن تمام روي پا براي مردها در حال احرام، حرام است.
مسئله234: پوشيدن دمپايي و كفش روباز براي محرم، مانعي ندارد.
مسئله235: اگر پاي مرد محرم هنگام خواب توسّط پتو و روانداز و امثال آن پوشانده شود و يا لنگ احرام او در بعضي مواقع خود به خود روي پاي آنها را بپوشاند، مانعي ندارد.
مسئله236: پوشاندن روي پا براي مرد محرم گرچه حرام است ولي كفّاره ندارد. هرچند بهتر است براي آن يك گوسفند قرباني شود.
7. سايه قراردادن(مخصوص مردان)
مسئله237: چنانچه سفر مرد محرم در روز باشد، جايز نيست زير سايه برود يا سايباني سيّار مانند سقف اتومبيل و چتر و نظائر آن داشته باشد، خواه سواره باشد يا پياده. ولي سايه قرار دادن براي زنها و بچّههاي مُحرم ـ دختر و پسر ـ در هر زماني اشكال ندارد.
مسئله238:حرمت سايه قراردادن مربوط به سفر محرم است و چنانچه در محلّي يا شهري منزل كند، ميتواند زير سقف برود. بنابراين محرم ميتواند به محض ورود به شهر جديد مكّه، به وسيله اتومبيل مسقّف حركت كند يا در هر نقطه از مكّه زير سقف برود.
مسئله239: اگر كسي در مسجد تنعيم محرم شود، ميتواند هنگام بازگشت در اتومبيل سقف دار بنشيند، هرچند روز باشد.
مسئله240: اگر محرم در شب؛ يعني از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب كه در راه است و مثلاً از مدينه به مكّه ميآيد، در اتومبيل سقف دار بنشيند، مانعي ندارد.
مسئله241: اگر اتومبيل بدون سقف در روز از داخل تونلها و زير پُلها عبور كند يا براي بنزين زدن زير سقف برود يا محرم براي استراحت و توقُف بين راهي به مساجد يا مكانهاي مُسقَّف بين راه داخل شود، مانعي ندارد.
مسئله242: حركت محرم در كنار ديوار يا كنار اتومبيل و نظائر آن اشكال ندارد، هرچند اين حركت در روز باشد و سايه آن اشياء روي سر يا بدن محرم بيافتد.
مسئله243: كفّاره زير سايه رفتن براي مرد محرم؛ در صورتي كه با علم و عمد و از روي اختيار باشد و در هنگام سفر و در روز به زير سايه برود؛ قرباني كردن يك گوسفند است.
8. پوشاندن صورت(مخصوص زنان)
مسئله244: پوشاندن تمام يا قسمتي از صورت در حال احرام براي زنان حرام است و فرقي نميكند كه اين پوشاندن با چادر و مقنعه باشد يا نقاب يا پوشيه يا بادبزن و مانند اينها.
مسئله245: رو گرفتن زن مُحرم از نامحرم، در نماز و غير آن مانعي ندارد، ولي بهتر است براي رو گرفتن، چادر را از صورت خود دور نگه دارد كه به صورت نچسبد.
مسئله246: گذاشتن صورت روي بالش يا دستها روي صورت يا خشكانيدن صورت توسّط حوله و دستمال براي محرم مانعي ندارد. همچنين اگر به هنگام خواب، پتو يا روانداز از روي صورت او كشيده شود يا هنگام تعويض لباس، لحظهاي روي صورت او پوشيده شود، اشكال ندارد.
مسئله247: پوشاندن صورت براي زنان، گرچه حرام است، ولي كفّاره ندارد. هرچند بهتر است براي آن يك گوسفند قرباني شود.
9. استعمال عطريّات
مسئله248: بوييدن و خوردن عطريّات نظير گل و زعفران و ادكلن و مانند اينها براي محرم، حرام است.
مسئله249: خوردن چيزهايي كه بوي خوش دارد، نظير سيب، نعناع، دارچين و مانند اينها اشكالي ندارد، گرچه اجتناب از خوردن آنها خوب است.
مسئله250: استفاده از صابون و شامپو و خمير دندان معطّر، براي محرم اشكال ندارد، اگر چه اجتناب از آنها بهتر است.
مسئله251: خريد و فروش عطريّات اگر بوي آنها استشمام نشود، اشكال ندارد.
مسئله252: گرفتن بيني از بوي بد در حال احرام حرام است، ولي گذشتن از آن با سرعت مانعي ندارد و باعث وجوب پرداخت كفّاره هم نميشود.
مسئله253: اگر كسي در حال احرام، با علم و عمد و اختيار و بدون عذر عطريّات را استعمال كرد، كفّارۀ آن قرباني نمودن يك گوسفند است.
10. زينت كردن و استفاده از زيورآلات
مسئله254: زينتكردن نظير استعمال لوازم آرايشي و ماليدن سرمه و كرم و مانند اينها و همچنين استفاده از زيورآلات نظير گردنبند و گوشواره و انگشتر و عينك زينتي و مانند اينها، در حال احرام حرام است.
مسئله255: اگر محرم قبل از احرام زينت كرده باشد و قصد او زينت احرام بوده باشد، واجب است براي احرام آن را پاك كند. ولي اگر استعمال آنها براي زينت نباشد، نظير سرمه كشيدن براي ديد چشم و كرم ماليدن براي رفع خشكي دست، مانعي ندارد.
مسئله256: عينك زدن براي ديدن و انگشتر به دست كردن براي استحباب يا شمردن اشواط طواف و همچنين استفاده زنان از زيورآلاتي كه قبل از احرام به طور معمول استفاده ميكرده اند، مشروط بر اينكه آن زيورآلات را مردان نبينند، مانعي ندارد.
مسئله257: محرم نبايد به قصد زينت موهاي خود را رنگ كند يا دست و پا و صورت و موي خود را حنا ببندد، ولي اگر رنگ و حنا را قبل از احرام و بدون قصد زينت احرام، استفاده كرده باشد، لازم نيست براي احرام آن را پاك كند.
مسئله258: زينت كردن و استفاده از زيورآلات در حال احرام، گرچه حرام است ولي كفّاره ندارد.
11. نگاه كردن در آئينه
مسئله259: نگاه كردن در آينه براي محرم حرام است.
مسئله260: نگاه كردن به اجسام صيقلي كه در آن عكس پيداست و نگاه كردن در آب صاف اشكال ندارد.
مسئله261: نگاه كردن در آئينه در حال اضطرار نظير نگاه كردن راننده در آئينه ماشين، مانعي ندارد.
مسئله262: عكسبرداري و فيلمبرداري و نگاه در دوربين توسط محرم مانعي ندارد ولي زنان بايد توجه داشته باشند كه دوربين روي صورت آنها قرار نگيرد.
مسئله263: نگاه كردن در آئينه گرچه براي محرم حرام است، كفّاره ندارد. ولي مستحبّ است محرم بعد از نگاه كردن در آيينه لبّيك بگويد.
12. بيرون آوردن خون از بدن
مسئله264: بيرون آوردن خون از بدن محرم ـ توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگري ـ براي او حرام است، گرچه به واسطه خارش بدن يا مسواك زدن يا حجامت يا تزريق و امثال آن باشد.
مسئله265: اگر خون دادن محرم، براي نجات جان كسي لازم باشد و يا درمان و سلامتي محرم متوقّف بر خون دادن او يا حجامت يا رگ زدن او يا تزريق همراه با خونريزي و امثال آن باشد، انجام همه امور فوقالذّكر در حد ضرورت براي محرم، اشكال ندارد.
مسئله266: اگر هنگام تقصير سر مرد محرم خون بيايد، اشكال ندارد.
مسئله267: محرم ميتواند از بدن ديگري خون بيرون آورد، هرچند آن ديگري نيز محرم باشد.
مسئله268: بيرون آوردن خون از بدن گرچه براي محرم حرام است ولي كفّاره ندارد.
13. كندن يا كشيدن دندان
مسئله269:كشيدن يا كندن دندان محرم- توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگري- براي او حرام است. گرچه در اثر كندن دندان، خون هم نيايد.
مسئله270: محرم ميتواند دندان ديگري را، خواه آن ديگري محرم باشد يا نباشد، بكشد. حتي اگر در اثر كشيدن دندان، خون بيرون بيايد.
مسئله271: اگر دندان محرم شديداً درد بگيرد و باعث آزار او شود، ميتواند آن دندان را توسط پزشك يا شخص ديگري بكشد.
مسئله272: كشيدن دندان گرچه براي محرم حرام است ولي كفّاره ندارد.
14. ناخن گرفتن
مسئله273: ناخن گرفتن از انگشتان دست يا پاي محرم ـ توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگري ـ براي او حرام است. گرچه يك ناخن يا بعضي از يك ناخن باشد.
مسئله274: گرفتن يا چيدن ناخن در صورت ضرورت مانعي ندارد. مثل اينكه قسمتي از ناخن شكسته باشد و قسمت باقيمانده، مضرّ باشد يا موجب آزار محرم شود.
مسئله275: ناخن گرفتن محرم براي ديگري اشكال ندارد، كفّاره هم ندارد، هرچند آن ديگري نيز محرم باشد. بنابراين محرم ميتواند قبل از تقصير خود، ناخن محرم ديگري را به قصد تقصير بچيند، و تقصير او هم صحيح است.
مسئله276: كفّاره گرفتن هر ناخن، براي محرم اگر از روي علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد، معادل 750 گرم گندم است، ولي اگر تمام ناخنهاي دست و پا را در يك مجلس بگيرد، كفّاره آن يك گوسفند است و اگر دستها را در يك مجلس و پاها را در مجلس ديگري بگيرد، كفّاره آن دو گوسفند است.
15. ازالۀ مو
مسئله277: جدا كردن و ازالۀ موي سر و صورت و بدن محرم- توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگري- براي او حرام است، حتي اگر يك مو باشد.
مسئله278: اگر به واسطه دست كشيدن به سر و صورت يا بدن يا هنگام وضو و غسل ـ واجب و مستحبّ ـ موهايي ريخته شود مانعي ندارد.
مسئله279: جدا كردن مو از ديگري توسط محرم اشكال ندارد، كفّاره هم ندارد، هرچند آن ديگري نيز محرم باشد. بنابراين محرم ميتواند قبل از تقصير خود، براي محرم ديگري تقصير كند، و تقصير او هم صحيح است.
مسئله280: كفّاره تراشيدن سر يا ماشين كردن آن در حال احرام و همچنين كفّاره ازاله موي زير هر دو بغل، اگر از روي علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد، ذبح يك گوسفند است.
16. فسوق
مسئله281: فسوق عبارتاست از دروغ، دشنام و فخرفروشي و با اينكه در هر حالي حرام است، در حالت احرام، حرمت آن شديدتر ميشود.
مسئله282: به غير از دروغ و دشنام و تفاخر، هر سخن يا كردار زشت و ناروائي نظير غيبت و سرزنش و امثال آن نيز در حال احرام، حرام ميباشد.
مسئله283: دستوردادن محرم به ديگران اشكال ندارد، ولي اگر اين دستوردادن همراه با فخرفروشي يا سرزنش باشد، حرام است.
مسئله284: كفّاره فسوق، استغفار از گناهي است كه محرم انجام داده است.
17. جدال
مسئله285: مراء و جدال، لجاجت و مشاجره در گفتگو، براي غلبه بر ديگري يا اظهار فضل، گرچه در هر حالي حرام است، ولي براي محرم حرمت آن شدّت مييابد.
مسئله286: قسم خوردن در مجادله، مخصوصاً قسم خوردن به نام خداوند متعال به هر لفظ و زباني كه باشد، حرام است.
مسئله287: قسم خوردن بدون مجادله مثل قسمهايي كه بر حسب عادت بر زبان بعضي از افراد جاري ميشود، حرام نيست. گرچه پرهيز از آن، چه در حالت احرام و چه در غير حالت احرام بهتر است.
مسئله288: اگر جدال با قسم به يكي از اسماءالهي همراه باشد، كفّاره دارد و كفّاره آن قرباني نمودن يك گوسفند است. به صورتي كه اگر محرم در جدال راستگو باشد، كفّاره در مرتبه سوم قسم ياد كردن واجب ميشود و چنانچه محرم در جدال دروغگو باشد، در مرتبه اوّل قسم خوردن كفّاره بر او واجب ميشود.
مسئله289: اگر جدال ـ با قَسم يا بدون قَسم ـ براي اثبات حقّي يا ابطال باطلي باشد، علاوه بر آنكه حرام نيست، كفّاره هم ندارد.
18. كشتن و انداختن جانوران بدن
مسئله290:اگر جانوري نظير شپش و كك وكنه، در بدن يا لباس محرم ساكن باشد و ضرر يا آزاري براي او نداشته باشد، كشتن يا انداختن آن جانور حرام است.
مسئله291: كشتن يا انداختن جانوري نظير مورچه و مگس و زنبور و پشه، كه جاي آن در بدن يا لباس محرم نباشد، مانعي ندارد.
مسئله292: كفّاره كشتن يا انداختن جانور ساكن در بدن يا لباس محرم، اگر از روي علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد، صدقه دادن يك مشت طعام است.
19. شكار حيوان وحشي
مسئله293: شكار حيوان وحشي نظير پلنگ و آهو و كبك و ملخ و مانند اينها و كمك كردن به صيّاد و نگاهداري حيوان شكار شده، براي محرم حرام است.
مسئله294: اگر محرمي حيوان وحشي و حلال گوشت را شكار يا ذبح كرد، خوردن گوشت و اجزاء آن بر او و هر محرم ديگري حرام است، ولي غيرمحرم ميتواند از آن بخورد.
مسئله295: شكار حيوان دريايي و خوردن آن و ذبح و خوردن حيوانات اهلي نظير مرغ و گوسفند و مانند اينها براي محرم و غير محرم مانعي ندارد.
مسئله296: اگر كسي از آزار حيواني نظير شير و گرگ بترسد، كشتن آن مانعي ندارد.
مسئله297: كفّاره كشتن حيوانات وحشي مختلف است كه چون امروزه محلّ حاجت نيست، از ذكر آن خودداري ميشود.
20. كندن درخت و گياهِ حرم [6]
مسئله298: كندن يا سوزاندن درخت و گياهي كه در حرم روييده شده، براي محرم و غير محرم حرام است. و براي محرم گناهش بيشتر ميباشد.
مسئله299: اگر گياهي در اثر راه رفتن عادي يا توسط اتومبيل در حال حركت قطع شود، اشكالي ندارد.
مسئله300: قطع گياهان و درختهايي كه در منزل يا باغهاست، نظير گلها و درختهاي ميوهدار مانعي ندارد.
مسئله301: كفّاره كندن درخت در محدوده حرم، قيمت آن است كه بايد به فقير داده شود. ولي كندن گياهان كفّاره ندارد.
جدول خلاصۀ محرّمات احرام و كفّارات
گرچه كفّارۀ هريك از محرّمات احرام در جاي خود به تفصيل بيان شد، ولي براي سهولت يادگيري مكلّفين، خلاصه محرّمات و كفّارات احرام، در جدول ذيل ذكر گرديده است.
البتّه به جهت رعايت اختصار، جزئيات احكام كفّارات در اين جدول بيان نشده است؛ بنابراين مطالعه شرح تفصيلي كفّاراتي كه در مسائل محرّمات احرام آمده است، ضروري است.
[1]. محاذات به مكانهايي گفته ميشود كه روبروي يكي از مواقيت باشد.
[2]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 527
[3]. همان
[4]. الكافي، ج 4، ص 331؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 318
[5]. الكافي، ج 4، ص 335؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 91
[6]. حدّ حرم بنابر آنچه نقل شده، از طرف شمال مكّه، «مسجد تنعيم» با فاصله حدوداً شش كيلومتر تا مسجدالحرام، و از طرف جنوب محلّي به نام «اضائة لبن» با فاصله حدوداً دوازده كيلومتر تا مسجدالحرام، و از جانب شرق «جعرانه» با فاصله تقريباً سي كيلومتر، و از سمت غرب «حديبيّه» با فاصلۀ حدوداً چهل و هشت كيلومتر ميباشد.
مسئله302: كسي كه به قصد انجام عمره محرم شده است، بايد پس از ورود به مسجدالحرام، هفت دور به گرد خانه كعبه بگردد. به اين عمل «طواف» و به هر دور آن يك «شوط» گفته ميشود.
مسئله303: طواف به هر شكلي باشد اشكال ندارد؛ مثلاً طواف كننده ميتواند پياده طواف نمايد يا بر صندلي چرخدار يا طبق يا دوش كسي بنشيند، چنانچه ميتواند آهسته يا تند برود، يا حتّي بدود. ولي بهتر است پياده و با وقار و طمأنينه حركت نمايد.
ترك طواف
مسئله304: اگر كسي عمداً طواف را ترك كند و پس از احرام، سعي صفا و مروه و تقصير نمايد، عمرۀ او باطل است.
زمان طواف
مسئله305: از زماني كه محرم وارد مسجدالحرام ميشود، ميتواند طواف نمايد. ولي لازم نيست به محض ورود به خانۀ خدا طواف را شروع كند، بلكه ميتواند قبل از طواف واجب، طواف مستحبّي يا اعمال ديگري به جا آورد.
مسئله306: تأخير در انجام طواف تا وقتي كه محرم در مكّه حضور دارد و وقت كافي براي انجام ساير اعمال عمرۀ تمتّع و حجِّ تمتّع دارد، جايز است. ولي بسيار به جاست كه همۀ اعمال عمره در اوّلين فرصت ممكن انجام شود.
مكان طواف
مسئله307: طواف بايد در مسجدالحرام انجام شود و همه جاي مسجد مطاف است. بنابراين طواف در مكانهاي دورتر مسجد و در طبقات بالا هم صحيح است. گرچه بهترين مكان براي طواف، بين خانه كعبه و مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» ميباشد.
نيابت در طواف
مسئله308: طواف كننده بايد به هر شكل ممكن خودش طواف را انجام دهد و جواز نائب گرفتن در طواف مربوط به موارد خاصّي است كه به هيچ وجه امكان طواف كردن نباشد. [1]
مسئله309: اگر كسي به واسطۀ عذري نظير مرض يا فلج و مانند اينها، خودش نتواند طواف كند، اگر ممكن است بايد او را به دوش بگيرند يا با صندلي و تخت روان و نظاير آن، او را طواف دهند و اگر ممكن نيست بايد نايب بگيرد.
1. نيّت
مسئله310: چون طواف خانه خدا يكي از عبادات است، بايد با نيّت خالص و براي خداوند متعال به جا آورده شود. بنابراين اگر كسي در طواف ريا كند، علاوه بر اينكه طواف او باطل است، مرتكب گناه بزرگي هم شده است.
مسئله311: منظور از خلوص نيّت در طواف و ساير اعمال عبادي اين است كه انسان در آن عمل انگيزه الهي داشته باشد و ديگري را در اين انگيزه شريك قرار ندهد. و براي صحّت آن عمل فرقي نميكند كه براي تقرّب به درگاه الهي انجام شود يا براي رضا و خشنودي خداوند يا براي اطاعت امر او يا براي رفتن به بهشت يا براي سعادت دنياي خود و وابستگان و يا حتي براي ترس از كيفر و عقاب خداوند، و در همه موارد چون آن عبادت براي خداوند تبارك و تعالي انجام ميشود، كافي و صحيح است.
مسئله312: لازم نيست نيّت را به زبان بگويد يا از قلب بگذراند بلكه همين قدر كه بنا دارد آن عمل را به جا آورد كفايت ميكند. ولي از اوّل بايد قصد انجام طواف معيّني را داشته باشد.
مسئله313: لازم نيست در ابتداي هر شوط نيّت تكرار شود، بلكه همين مقدار كه از اوّل تا آخر توجّه به عملي كه انجام ميشود داشته باشد، كفايت ميكند.
مسئله314: اگر بعد از طواف يا ديگر اعمال عمره، ريا و تظاهر باشد، گرچه گناه است و به حقيقت طواف يا آن عمل ضرر ميزند، ولي باعث بطلان نيست.
2. طهارت از حدث
مسئله315: رعايت طهارت شرط صحّت طواف است و طواف كننده بايد با وضو يا غسل باشد.
مسئله316: در بين اعمال عمرۀ تمتّع فقط طواف عمره، طواف نساء و نمازهاي اين دو طواف نياز به وضو يا غسل دارند و رعايت طهارت در ساير اعمال عمرۀ تمتّع لازم نيست.
مسئله317: هر غسلي ـ واجب و مستحبّ ـ كفايت از وضو ميكند و ميشود با آن طواف كرد، مگر غسل استحاضه. بنابراين اگر كسي با غسل احرام يا غسل زيارت يا غسل طهارت و نظائر آن طواف كند، طواف او صحيح است، گرچه بهتر است وضو هم بگيرد.
مسئله318: اگر كسي عمداً يا سهواً يا از روي جهل به مسئله بدون طهارت طواف كند، طواف او باطل است.
مسئله319: اگر در اثناي طواف، طهارت كسي باطل شد، بايد طواف را رها كند و وضو يا غسل خود را اعاده نمايد.
مسئله320: اگر طهارت كسي بعد از اتمام شوط چهارم باطل شود، پس از تحصيل طهارت و بازگشت به مطاف ميتواند طواف را از همان جا كه قطع كرده است ادامه دهد و تمام نمايد. ولي طواف كسي كه قبل از اتمام شوط چهارم محدث شده، باطل است و پس از تجديد طهارت بايد طواف را از سر گيرد.
مسئله321: كسي كه نميتواند وضو بگيرد يا غسل كند، اگر وقت طواف تنگ باشد، بايد طواف را خودش با تيمّم انجام دهد و گرفتن نايب براي او كافي نيست. ولي اگر بداند عذرش برطرف ميشود بايد صبر كند.
مسئله322: اگر زن در بين طواف حائض شود، بايد فوراً از مسجدالحرام خارج شود و پس از پاك شدن و به جا آوردن غسل حيض برگردد و اعمال را ادامه دهد.
مسئله323: زن حائض يا نفساء كه وقت ندارد در مكّه بماند تا پاك شود و معطّل ماندن او خوف نرسيدن به وقوف عرفات را به همراه دارد، حجّ او مبدّل به حجّ افراد مي شود. و در صورتي كه بخواهد بر حجّ تمتّع باقي بماند، بايد براي انجام طواف واجب و نماز آن، نايب بگيرد و سعي و تقصير را خودش انجام دهد. و در هر دو صورت، حجّ وي صحيح است.
مسئله324: زن مستحاضه براي انجام طواف و نماز آن، ميتواند به دستور استحاضه عمل نمايد و خودش طواف را به جا آورد.
مسئله325: كسي كه جنب است يا غسل مسّ ميّت بر عهدۀ اوست، اگر امكان غسل كردن او نباشد و وقت كافي هم براي صبر كردن و بر طرف كردن عذر خود نداشته نباشد، بايد تيمّم كند و طواف واجب و نماز طواف و ساير اعمال عمره را خودش به جا بياورد.
مسئله326: زن حائض يا نفساء كه پاك شده است، اگر امكان غسل كردن او نباشد و وقت كافي هم براي صبر كردن تا بر طرف شدن عذر خود نداشته باشد، بايد تيمّم كند و طواف و نماز طواف و ساير اعمال عمره را خودش به جا بياورد.
مسئله327: بانوان ميتوانند با خوردن قرص، عادت ماهيانۀ خود را عقب بيندازند و طواف و نماز طواف و ساير اعمال عمره را تا آخر به جا آورند و عمرۀ آنها صحيح است.
مسئله328: اگر كسي معذور از غسل باشد و براي طواف، تيمّم بدل از غسل كند، ولي قبل از طواف و يا در بين طواف، تيمّم او باطل شود و عذر او همچنان باقي باشد، بايد براي طواف و نماز آن وضو بگيرد.
مسئله329: كسي كه به قصد غسل واجب يا مستحبّ، به حمّام رفته ولي بعد از بيرون آمدن از حمّام شك ميكند كه غسل انجام داده است يا خير، لازم نيست به شكِّ خود اعتنا كند و ميتواند بنا را بر اين بگذارد كه غسل كرده است و طواف و نماز آن با همان غسل صحيح است. گرچه بهتر است وضو هم بگيرد.
مسئله330: كسي كه ميداند قبلاً طهارت داشته ولي شك دارد كه وضو يا غسل او باطل شده است، ميتواند به شكِّ خود اعتنا نكند و طواف او صحيح است. هرچند در ابتداي طواف يا قبل از شروع شدن طواف شك كند.
مسئله313: كسي كه قبل از شروع شدن طواف شك ميكند قبلاً طهارت داشته است يا خير، بايد براي طواف وضو بگيرد يا غسل كند.
مسئله332: اگر كسي در بين طواف يا بعد از طواف شك كند كه طهارت داشته است يا نه، ميتواند به شك خود اعتنا نكند و طواف او صحيح است. گرچه شك او قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد، ولي اگر نماز طواف را به جا نياورده بايد براي نماز، طهارت تحصيل كند.
مسئله333: اگر كسي در بين طواف شك كند غسل جنابت يا حيض يا نفاس انجام داده يا نه، بايد طواف را رها كند و غسل نمايد. پس اگر بعد از شوط چهارم طواف را رها كرده باشد، ميتواند پس از غسل، از همان جا كه رها كرده ادامه دهد و تمام نمايد، و اگر قبل از شوط چهارم باشد، بايد پس از غسل از اوّل شروع كند.
مسئله334: اگر كسي بعد از اتمام طواف شك كند غسل جنابت يا حيض يا نفاس انجام داده يا نه، لازم نيست طواف را اعاده نمايد. ولي براي خواندن نماز طواف، بايد غسل كند.
مسئله335: كسي كه در اثر بيماري قادر به نگهداري بول يا باد معدۀ خود نيست، يك وضو يا غسل براي انجام طواف و نماز طواف او كفايت ميكند. هرچند طواف واجب باشد.
3. پاك بودن بدن و لباس
مسئله336: بدن و لباس كسي كه طواف انجام ميدهد، بايد پاك باشد و طواف با بدن يا لباس نجس، باطل است.
مسئله337: اگر در بدن يا لباس طواف كننده نجاستي باشد كه در نماز عفو شده است، طواف او صحيح است.
مسئله338: اگر چيز نجسي كه جزو لباس طواف كننده نيست همراه او باشد، طوافش صحيح است. مثل در بغل گرفتن بچه با بدن و لباس نجس يا همراه داشتن انگشتر و عينك و دستمال نجس و نظائر آن.
مسئله339: اگر كسي بعد از طواف بفهمد كه بدن يا لباسش نجس بوده، طوافش صحيح است.
مسئله340: اگر كسي فراموش كرد كه بدن يا لباسش نجس است و با بدن يا لباس نجس طواف كرد، طواف او اشكال ندارد، گرچه اعادۀ آن بهتر است.
مسئله341: اگر كسي در اثناي طواف متوجّه شد كه بدن يا لباسش نجس است، اگر ميتواند بايد تطهير يا تعويض نمايد، يا بدون آن طواف كند. و اگر هيچكدام ممكن نيست، بايد از مطاف بيرون رود و پس از ازالۀ نجاست برگردد، پس اگر بعد از اتمام شوط چهارم بوده ميتواند از همان جايي كه قطع كرده ادامه دهد، و اگر پيش از اتمام شوط چهارم بوده، بايد طواف را از اوّل شروع كند.
مسئله342: اگر كسي در بين طواف متوجّه شد بدن يا لباس ديگري نجس است، لازم نيست به او اطلاع دهد.
مسئله343: اگر كسي در اثر بيماري قادر به نگهداري بول خود نيست و پس از شروع طواف، بدن و لباس او مرتباً نجس ميشود، ميتواند با همان لباس طواف خود را ادامه دهد. گرچه بهتر است براي جلوگيري از نجاست بدن و لباس از لباسهاي كوچكي كه براي نگهداري ادرار دوخته شده است، استفاده نمايد.
4. ختنه
مسئله344: مرد طواف كننده بايد ختنه شده باشد وگرنه طواف او باطل است.
مسئله345: اگر پسر نابالغ كه ختنه نشده است محرم شد يا او را محرم كردند، طوافش باطل است.
5. ستر عورت و رعايت پوشش
مسئله346: پوشاندن عورت براي طواف كننده واجب است.
مسئله347: زن بايد در حال طواف تمام بدن خود را بپوشاند، ولي پوشاندن قرص صورت و دستها از سر انگشتان تا مچ لازم نيست.
مسئله348: اگر در بين طواف عورت مرد يا مقداري از موهاي زن يا جايي از بدن او كه بايد در حال طواف پوشيده باشد ظاهر شود، در صورتي كه عمداً و با علم به مسئله باشد، طواف او باطل است و اگر از روي سهو يا جهل به مسئله باشد، اشكال ندارد.
6. شروع طواف از حجرالاسود و ختم به آن
مسئله349: طواف كننده بايد در هر شوط، طواف را از مقابل گوشهاي از كعبه كه حجرالاسود در آن قرار دارد، شروع و به آن ختم كند. و لازم نيست دقّت عقلي شود، بلكه همين مقدار كه عرفاً گفته شود از حجرالاسود شروع يا به آن ختم شد، كفايت ميكند.
مسئله350: طواف كننده بايد همان طور كه مردم طواف ميكنند، طواف را از مقابل حجرالاسود شروع كند و دور بزند و هنگام رسيدن مجدّد به حجرالاسود بدون توقّف به حركت خود ادامه دهد تا هفت شوط تمام شود.
مسئله351: شروع طواف از چند قدم مانده به خط مقابل حجرالاسود اشكال ندارد، ولي كارهايي كه اهل وسوسه براي به دست آوردن محاذات حجرالاسود انجام ميدهند، مثل اينكه توقّف ميكنند يا عقب و جلو ميروند، چه قبل از شروع طواف باشد و چه در بين طواف، حرام است.
7. بودن كعبۀ معظّمه در سمت چپ
مسئله352: طواف كننده بايد طوري طواف كند كه كعبه معظّمه در طرف چپ او باشد.
مسئله353: در حال طواف لازم نيست در همه حالات شانه چپ طوافكننده به طرف كعبه معظّمه باشد و اگر در موقع دور زدن به واسطه رسيدن به حجر اسماعيل يا رسيدن به گوشههاي خانه كعبه و نظاير آن، شانه چپ طواف كننده قدري از سمت كعبه خارج و يا متمايل به پشت شود، اشكال ندارد. و به طور كلي طواف كننده بايد بهطور متعارف و همانطور كه همۀ مسلمين طواف ميكنند، دور بزند و از كارهايي كه اهل وسوسه ميكنند، پرهيز نمايد.
مسئله354: اگر طواف كننده مقداري از طواف را خلاف متعارف انجام دهد، مثل آنكه رو به كعبه معظّمه يا پشت به آن طواف نمايد، بايد آن مقدار را جبران كند. پس اگر ميتواند بايد برگردد و آن مقدار را جبران كند و اگر نميتواند، بايد بدون قصد طواف دور بزند تا به آنجا برسد و بقيه طواف را به جا آورد.
مسئله355: برگرداندن سر به راست يا چپ يا عقب در حال طواف اشكال ندارد، به شرط آنكه كعبه معظّمه از سمت چپ بدن خارج نشود.
مسئله356: اگر كودك محرم براي طواف در بغل ديگري باشد، لازم نيست شانه چپ او به سمت كعبه باشد، هرچند رعايت آن بهتر است.
مسئله357: اگر طواف كننده به واسطۀ كثرت جمعيّت، بياختيار به اين طرف و آن طرف كشيده شود، طواف او صحيح است.
8. انجام طواف بيرون از حجر اسماعيل
مسئله358: در كنار خانه كعبه و متّصل به آن، مكاني است به نام حجر اسماعيل«سلاماللهعليه» و طواف كننده بايد هنگام طواف دور حجر بگردد و داخل آن نشود.
مسئله359: اگر طواف كننده از داخل حجر اسماعيل طواف كند، آن شوط از طواف او باطل است و اعادۀ آن از جايي كه داخل حجر شده كافي نيست، بلكه بايد آن شوط را دو مرتبه به جا آورد و بهتر آن است كه طواف را تمام نموده و سپس اعاده نمايد.
مسئله360: اگر كسي در اثناي طواف، از روي ديوار حجر اسماعيل«سلاماللهعليه» طواف كند، بايد آن مقدار از طواف را اعاده نمايد.
مسئله361: دست گذاشتن روي ديوار حجر اسماعيل«سلاماللهعليه» يا بوسيدن آن اشكال ندارد.
9. بيرون بودن از كعبه معظّمه
مسئله362: طواف بايد بيرون خانۀ كعبه انجام شود و ورود به خانۀ كعبه همه طواف را باطل ميكند.
مسئله363: در پايين ديوار اطراف كعبه يك پيش آمدگي وجود دارد كه به آن «شاذروان» ميگويند و طواف از روي آن نيز صحيح نيست.
مسئله364: اگر طواف كننده مقداري از طواف را روي شاذروان انجام داد، بايد آن مقدار را اعاده نمايد.
مسئله365: دست گذاشتن به ديوار كعبه يا بوسيدن آن در حال طوافِ واجب يا مستحبّ، اشكال ندارد.
10. انجام هفت شوط كامل و پي در پي
مسئله366: طواف بايد هفت شوط كامل و پي در پي باشد و كمتر يا بيشتر شدن تعداد اشواط طواف، صحيح نيست.
مسئله367: رعايت موالات عرفي در بين اشواط طواف واجب است. يعني بين اشواط طواف نبايد اينقدر فاصله بيفتد كه از صورت طواف خارج شود. ولي قدري نشستن و استراحت كردن در بين اشواط طواف اشكال ندارد.
مسئله368: اگر به جهت قطع طواف، بين چهار شوط اوّل و سه شوط آخر طواف فاصله بيفتد، اشكال ندارد و موالات عرفي به هم نميخورد.
مسئله369: اگر كسي عمداً طواف را ترك كند يا عمداً كمتر يا بيشتر انجام دهد و پس از آن سعي صفا و مروه و تقصير نمايد، عمرۀ او باطل است.
مسئله370: اگر كسي كه طواف را ترك كرده است، قبل از تقصير بخواهد آن را به جا آورد، بايد به مطاف برگردد و پس از انجام طواف و نماز آن، سعي را اعاده نموده و تقصير نمايد و در اين صورت عمرۀ او باطل نيست.
مسئله371: «قران بين طوافين» جايز نيست، يعني طواف را ـ چه واجب و چه مستحبّ ـ نبايد با طواف ديگر دنبال هم آورد، بلكه بايد بعد از هر طواف نماز آن خوانده شود.
مسئله372: اگر كسي دو طواف را پشت سر هم انجام دهد و بين دو طواف، نماز طواف اوّل را نخواند، فعل حرام انجام داده و گناه كرده است، ولي طواف او باطل نميشود.
مسئله373: اگر طواف كننده بعد از تمام شدن طواف و پيش از خواندن نماز طواف، اطمينان پيدا كند كه طواف را ناقص انجام داده، بايد برگردد و طواف را كامل كند.
مسئله374: اگر طواف كننده بعد از نماز طواف و پيش از سعي، اطمينان پيدا كند كه طواف را ناقص انجام داده است، بايد برگردد و اگر يقين دارد كه قبلاً چهار شوط طواف را انجام داده است، طواف را كامل كند. و اگر اطمينان به اتمام چهار شوط ندارد، بايد طواف را از سر گيرد. و در هر صورت لازم است نماز طواف را اعاده كند و بعد مشغول سعي شود.
مسئله375: اگر كسي سهواً بر تعداد اشواط طواف اضافه كند و قبل از كامل شدن شوط هشتم متوجّه شود، بايد آن شوط را رها نمايد و طوافش صحيح است. ولي اگر بعد از كامل شدن شوط هشتم متوجّه شود، بهتر است طواف را به چهارده شوط برساند و پس از آن نماز طواف اوّل را به جا آورد و مشغول سعي شود و نماز طواف دوّم را پس از انجام سعي به جا آورد.
مسئله376: گمان در طواف اعتبار ندارد و حكم شك را دارد.
مسئله377: اگر كسي بعد از تمام شدن شوطي از طواف، در صحّت آن شك كند، نبايد به شك خود اعتنا كند، ولي اگر شك او در اثناي شوط باشد، معتبر است و بايد همان شوط را اعاده نمايد.
مسئله378: اگر كسي بعد از تمام شدن طواف شك كند كه آيا آن را زيادتر يا كمتر از هفت شوط به جا آورده يا شك كند صحيح به جا آورده يا نه، لازم نيست به شك خود اعتنا كند و طوافش صحيح است، گرچه از محلّ طواف بيرون نرفته باشد.
مسئله379: اگر كسي در اثناي طواف شك كند كه چند شوط به جا آورده، طواف او باطل است و بايد آن را از اوّل شروع كند.
مسئله380: اگر كسي در حال طواف در عدد شوطها شك كند و با همين حال طواف را تمام كند و بعد يقين به صحّت طواف پيدا كند، اشكال ندارد و طواف او صحيح است.
مسئله381: اگر كسي در اثناي طواف شك كند هفت شوط به جا آورده يا هشت شوط، بايد بنا را بر هفت بگذارد و طواف را تمام كند و طوافش صحيح است.
مسئله382: كثير الشّك در عدد شوطها نبايد به شكِّ خود اعتنا كند و بايد بنا را بر آنچه به نفع اوست بگذارد و كثير الشّك به كسي ميگويند كه سه مرتبه در يك طواف يا در سه طواف شك كند و چنين كسي در مرتبۀ چهارم نبايد به شكِّ خود اعتنا نمايد.
احكام قطع طواف
مسئله383: قطع كردن طواف بدون عذر، مكروه است. و در اين خصوص تفاوتي ميان طوف واجب و مستحبّ نيست.
مسئله384: قطع طواف مستحبّ به جهت رفع حوائج مسلمانان، جايز، بلكه مستحبّ است.
مسئله385: قطع طواف واجب به جهت رفع حوائج مسلمانان، اگر قبل از اتمام شوط چهارم باشد، جايز، بلكه مستحبّ است. ولي بعد از اتمام شوط چهارم، جايز نيست.
مسئله386: قطع طواف ـ واجب و مستحبّ ـ براي رسيدن به نماز جماعت يا درك وقت فضيلت نماز، مستحبّ است.
مسئله387: اگر كسي به هر دليلي طواف مستحبّ را قطع نمايد، بعداً ميتواند آن را از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد، گرچه در شوط اوّل قطع كرده باشد.
مسئله388: اگر كسي طواف واجب را به هر دليلي بعد از پايان شوط چهارم قطع نمايد، بعد از بازگشت ميتواند طواف را از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد. ولي بهتر است اعاده نمايد.
مسئله389: اگر طواف كننده طواف واجب را به هر دليلي قبل از پايان شوط چهارم قطع نمايد، بعد از بازگشت بايد آن را از سر گيرد.
مسئله390: اگر در اثناي طواف كسي، نماز جماعت مسجدالحرام شروع شود و صفوف نماز با طواف او تداخل داشته باشد، بايد طواف را رها كند و به اقامه نماز بپردازد و پس از پايان نماز با توجه به اينكه قبلاً تا چه شوطي انجام داده طبق دو مسئله قبل عمل كند.
مسئله391: اگر كسي بين اشواط طواف براي رفع خستگي قدري بنشيند يا استراحت كند، اشكال ندارد و بعد ميتواند طواف را از همان جا ادامه دهد، هرچند در سه شوط اوّل باشد.
مسئله392: اگر كسي از طواف خود منصرف شود، طواف او باطل ميشود. گرچه از مطاف بيرون نرفته و موالات عرفيه به هم نخورده باشد و يا بعد از شوط چهارم باشد. بنابر اين اگر مقداري از طواف را به جا آورده و دلچسب او واقع نشد، ميتواند از آن منصرف شده و آن را رها سازد و بلافاصله از اوّل شروع كند. چنانچه اگر در طواف شكّي كند كه طواف را باطل ميكند، ميتواند بلافاصله طواف را از اوّل شروع كند.
مسئله393: اگر طواف كننده از شوطي از طواف منصرف شود، آن شوط به مجرّد انصراف باطل ميشود. ولي طواف باطل نميشود.
احكام طواف مستحبّ
مسئله394: از مستحبّاتي كه در روايات اهل بيت«سلاماللهعليهم» بسيار به آن سفارش شده است طواف به دور كعبه معظّمه است.
مسئله395: طواف مستحبّ هم مانند طواف واجب هفت دور است و از حجرالاسود شروع شده و به آن ختم ميگردد.
مسئله396: طواف مستحبّ هم مانند طواف واجب، در همه جاي مسجدالحرام صحيح است و جاي مخصوصي ندارد.
مسئله397: انجام طواف مستحبّ در هر زماني جايز است. بنابر اين در اثناي اعمال عمره و قبل از طواف واجب و بعد از نماز طواف هم ميتوان طواف مستحبّ به جا آورد.
مسئله398: مستحبّ است پس از اتمام طواف مستحبّ، نماز طواف هم خوانده شود.
مسئله399: نماز طواف مستحبّ را در همه جاي مسجدالحرام ميشود خواند و جاي مخصوصي ندارد.
مسئله400: طواف مستحبّ را ميتوان به نيابت از ديگران ـزنده و مرده، زن و مرد، كوچك و بزرگ ـ انجام داد.
مسئله401: طواف مستحبّ را ميتوان به نيابت از كساني كه در مكّه يا در مسجدالحرام حضور دارند و عذري هم براي انجام طواف ندارند، به جا آورد.
مسئله402: محدوديتي در تعداد افرادي كه طواف به نيابت از آنان انجام ميشود، وجود ندارد. همچنين لازم نيست نام اين افراد به تفصيل مشخص باشند، بلكه نيّت كلّي كفايت ميكند. مثل به نيابت از همه بستگان يا همكاران و ...
مسئله403:شايسته است انسان به نيابت از انبياي عظام و حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» و اولياي الهي و بزرگان دين، طواف مستحبّي به جا آورد.
مسئله404: شك در تعداد اشواط طواف مستحبّ، آن را باطل نميكند و طواف كننده ميتواند در صورت شكّ، بنا را بر اقل يا اكثر گذاشته و طواف را تمام كند.
مسئله405: رعايت موالات عرفي، شرط صحّت طواف مستحبّ نيست و اگر كسي به هر دليلي طواف مستحبّ را رها كرد، بعد از بازگشت ميتواند از همان جا ادامه دهد، هر چند قبل از اتمام شوط چهارم، طواف را رها كرده باشد.
مسئله406: زن مستحاضه ميتواند طواف به جا آورد و عمل به دستورات استحاضه هم براي صحّت طواف او لازم نسيت. ولي اگر ميخواهد نماز طواف هم بخواند بايد به دستورات استحاضه عمل كند.
مسئله407: مستحبّ است طواف با حضور قلب انجام شود و طواف كننده در حال طواف، با وقار و طمأنينه باشد و دعا بخواند يا ذكر بگويد و به گناهان خود اعتراف نمايد و از خداوند طلب آمرزش كند و در هر شوط اگر مزاحمت براي خود و ديگران ايجاد نشود، حجرالاسود را ببوسد و روي آن دست بكشد.
مسئله408: حرف زدن، خنديدن، سر را اين طرف و آن طرف گرداندن و انجام هر عملي كه طواف كننده را از حقيقت طواف غافل كند، مكروه است.
مسئله409: مستحبّ است طواف كننده در حال طواف دعاهايي كه از جانب حضرات ائمۀ اطهار«سلاماللهعليهم» وارد شده بخواند و از آن جمله دعاهايي است كه ذيلاً ميآيد.
1 ـ مستحبّ است در حال طواف بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يُمْشَي بِهِ عَلَي طَلَلِ الْمَاءِ كَمَا يُمْشَي بِهِ عَلَي جَدَدِ الْأَرْضِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدَامُ مَلَائِكَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ مُوسَي مِنْ جَانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ (صَلَّي اللهُعَلَيْه وَآله) مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا و كَذَا» [2]
به جاي كذا و كذا حاجت خود را بطلبد.
2 ـ همچنين مستحبّ است در حال طواف بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ إِنِّي خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلَا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَ لَا تُبَدِّلِ اسْمِي» [3]
3 ـ مستحبّ است در حال طواف و مخصوصاً وقتي كه به در كعبه معظّمه ميرسد صلوات بر محمّد و آل محمّد«صلي الله عليه و آله و سلم» بفرستد.
4 ـ مستحبّ است روبروي درب كعبه معظّمه اين دعا را بخواند:
«سَائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِير بِكَ مِنَ النَّارِ فَأَعْتِقْنِي وَ وَالِدَيَّ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ» [4]
5- مستحبّ است وقتي به حجر اسماعيل«سلاماللهعليه» رسيد، رو به ناودان كرده و سر را بلند كند و بگويد:
«اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِك وَ أَجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ وَ عَافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ» [5]
6- مستحبّ است وقتي از حجر گذشت و به پشت كعبه رسيد بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْجُودِ وَ الْكَرَمِ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» [6]
7- مستحبّ است وقتي به ركن يماني رسيد، دستها را بلند كند و بگويد:
«يَا اللَّهُ يَا وَلِي الْعَافِيَةِ وَ خَالِقَ الْعَافِيَةِ وَ رَازِقَ الْعَافِيَةِ وَ الْمُنْعِمَ بِالْعَافِيَةِ وَ الْمَنَّانَ بِالْعَافِيَةِ وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعَافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلَي جَمِيعِ خَلْقِكَ يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا الْعَافِيَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامَ الْعَافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعَافِيَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» [7]
پس سر به جانب كعبه معظّمه بالا كند و بگويد:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَلِيّاً إِمَاماً اللَّهُمَّ أَهْدِ لَهُ خِيَارَ خَلْقِكَ وَ جَنِّبْهُ شِرَارَ خَلْقِكَ» [8]
8- مستحبّ است وقتي ميان ركن يماني و حجرالاسود ميرسد بگويد:
«رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ» [9]
9- مستحبّ است در شوط هفتم وقتي به مستجار (پشت كعبه، نزديك ركن يماني و برابر درب كعبه معظّمه) ميرسد دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و صورت خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:
«اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهَذَا مَكَانُ الْعَائِذِبِكَمِنَ النّار» [10]
10- مستحبّ است به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد كه انشاءالله مستجاب خواهد شد، بعد بگويد:
«اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعَافِيَةُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ اغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ خَفِيَ عَلَي خَلْقِك أَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّار» [11]
و آنچه ميخواهد دعا كند.
11- مستحبّ است ركن يماني را استلام كند يعني به آن دست بكشد و به نزد حجرالاسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
«اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَ بَارِكْ لِي فِيمَا آتَيْتَنِي» [12]
12ـ مستحبّ است در هر شوط، اركان كعبۀمعظّمه و حجرالاسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد:
«اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ عِنْدَكَ لِي بِالْمُوَافَاةِ» [13]
پي نوشت ها:
[1]. برخي از موارد جواز و عدم جواز نيابت، در قسمت «واجبات طواف» آمده است.
[2]. الكافي، ج 4، ص 406؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 532
[3]. الكافي، ج 4، ص 407؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 104
[4]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 531
[5]. الكافي، ج 4، ص 407؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 105
[6]. الكافي، ج 4، ص 407
[7]. عيون أخبارالرضا«ع»، ج 2، ص 16
[8]. الكافي، ج 4، ص 410؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 240
[9]. الكافي، ج 4، ص 407؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 533
[10]. الكافي، ج 4، ص 411؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 104
[11]. الكافي، ج 4، ص 411؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 533
[12]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 534؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 105
[13]. الكافي، ج 4، ص 404؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 102
سوّم: نماز طواف [1]
مسئله410: پس از اتمام طواف واجب، خواندن دو ركعت نماز بر محرم واجب ميشود كه به آن نماز طواف ميگويند.
ترك نماز طواف
مسئله411: اگر كسي عمداً يا سهواً يا به واسطه جهل به مسئله، نماز طواف را به جا نياورد، گرچه در صورت عمد گناهكار است، ولي در هر صورت عمرۀ او باطل نيست و نماز به ذمّه او باقي است و اگر هنوز در مكّه است، بايد نماز را در مسجدالحرام بخواند و اگر از مكّه خارج شده باشد و به طور متعارف امكان بازگشت او نباشد، بايد نايب بگيرد تا نماز را در مسجدالحرام بخواند. و اگر ممكن نباشد نماز را در هر كجا بخواند كفايت ميكند.
مسئله412: اگر كسي در اثناي سعي بين صفا و مروه يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده، بايد از همان جا سعي را رها كند و برگردد و نماز را بخواند و بعد سعي را از همان جا ادامه دهد و تمام نمايد، گرچه بعد از نماز، اعادۀ آنچه به جا آورده بهتر است.
مسئله413: اگر بعد از سعي يا تقصير يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده، بايد نماز را بخواند واعادۀ سعي و تقصير واجب نيست، گرچه بعد از نماز اعادۀ آنچه به جا آورده بهتر است.
كيفيّت نماز طواف
مسئله414: كيفيّت نماز طواف مثل نماز صبح است، ولي اذان و اقامه ندارد.
مسئله415: در نماز طواف پس از حمد، هر سورهاي ميتوان خواند، مگر سورههايي كه سجدۀ واجب دارد. [2]
مسئله416: نماز طواف را ميتوان بلند يا آهسته خواند.
مسئله417: نماز طواف از نظر احكام تفاوتي با نمازهاي يوميّه ندارد. مثلاً گمان در افعال و اقوال آن حكم يقين را دارد و شك در ركعات آن نماز را باطل ميكند.
مسئله418: كسي كه غسل واجب بر عهده دارد و براي غسل كردن معذور است و وقت كافي هم براي صبر كردن ندارد، بايد نماز طواف را خودش با تيمّم انجام دهد.
مسئله419: نماز طواف واجب را ميتوان به جماعت خواند. به شرط آنكه امام جماعت هم مشغول خواندن نماز طواف واجب يا ساير نمازهاي واجب يوميّه باشد.
مسئله420: نماز طواف بايد به صورت صحيح خوانده شود و ياد گرفتن آن واجب است.
مسئله421: رعايت قواعد تجويدي در نماز طواف لازم نيست، بلكه همين مقدار كه عرفاً گفته شود نمازش را صحيح ميخواند كفايت ميكند.
مسئله422: اگر كسي خواندن نماز را به صورت صحيح ياد نگرفت، بايد خودش هر طور كه ميتواند، نماز طواف را بخواند و كافي است. ولي اگر ممكن است و مشقّت ندارد بايد به جماعت بخواند يا كسي نماز را براي او تلقين كند و در هر صورت نايب گرفتن به اين دليل، براي زن يا مرد كافي نيست. ولي اگر علاوه بر خواندن خودش، نايب هم بگيرد خوب است.
مسئله423: نماز طواف را مانند نمازهاي يوميّه با هر غسلي ـ واجب و مستحبّ ـ ميتوان خواند. به جز برخي اقسام غسل استحاضه كه احكام مخصوص به خود دارد.
مسئله424: سجده بر سنگفرشهاي مسجدالحرام در نماز طواف و در هر نمازي صحيح است.
مسئله425: اگر كسي در حال خواندن نماز طواف، در اثر ازدحام جمعيّت بياختيار قدري جا به جا شود، اشكال ندارد و نمازش صحيح است.
زمان نماز طواف
مسئله426: نماز طواف بايد فوراً پس از اتمام طواف خوانده شود و فاصله انداختن بين طواف و نماز طواف، جايز نيست. ولي فاصله كم به طوري كه در عرف، فوراً محسوب شود، اشكال ندارد.
مسئله427: اگر كسي بدون عذر، نماز طواف را با تأخير بخواند، گناه كرده است ولي عمرۀ او باطل نيست.
مسئله428: اگر كسي به واسطه عذري نظير اقامه نماز جماعت در مسجدالحرام يا باطل شدن وضو يا نجس شدن لباس و نظائر آن، نتواند فوراً پس از طواف، نماز آن را به جا بياورد، بايد بعد از برطرف شدن عذرش نماز را بخواند و طواف و نماز او صحيح است.
مسئله429: نماز طواف حتماً بايد بعد از طواف خوانده شود و اگر كسي آن را قبل از طواف خوانده باشد، كافي نيست و بايد بعد از طواف اعاده نمايد.
مسئله430: خواندن نماز طواف در هر ساعتي از شبانه روز جايز است. ولي اگر پس از اتمام طواف، وقت براي اداي نماز يوميّه محرم تنگ باشد، بايد اوّل نماز يوميّه را بخواند و بعد نماز طواف را به جا آورد.
مكان نماز طواف
مسئله431: نماز طواف واجب بايد پشت مقام ابراهيم«سلاماللهعليه»خوانده شود. و لازم نيست حتماً نزديك مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» باشد، بلكه نماز طواف در پشت مقام ابراهيم«سلاماللهعليه»و دو طرف آن تا آخر مسجدالحرام و در همه طبقات مسجد صحيح است. هر چند بهتر است در صورتي كه امكان آن باشد و مزاحمتي براي نمازگزار و ديگران ايجاد نشود، نماز طواف در پشت مقام و نزديك به آن خوانده شود.
مسئله432: نماز طواف مستحبّ را در همه جاي مسجدالحرام ميشود خواند، گرچه بهتر است در صورت امكان و در صورتي كه مزاحمت براي ديگران ايجاد نشود، پشت مقام حضرت ابراهيم«سلاماللهعليه» و هرچه نزديكتر به آن خوانده شود.
مسئله433: لازم نيست در نماز طواف، مرد جلوتر از زن بايستد و اگر زن برابر مرد يا جلوتر بايستد، نماز هر دو صحيح است.
مستحبّات نماز طواف
مسئله434: در نماز طواف مستحبّ است در ركعت اوّل بعد از حمد سورۀ توحيد و در ركعت دوّم بعد از حمد سورۀ كافرون خوانده شود.
مسئله435: مستحبّ است محرم بعد از به جا آوردن نماز طواف، اعمال زير را انجام دهد:
1- پس از نماز طواف، حمد و ثناي الهي بگويد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و از خداوند متعال قبولي اعمال را طلب نمايد.
2- مستحبّ است بگويد:
«اللَّهُمَّ ارْحَمْنِي بِطَوَاعِيَتِي إِيَّاكَ وَ طَوَاعِيَتِي رَسُولَكَ(صَلَّي اللهُ عَلَيْه وَ آلِه) اللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدَّي حُدُودَكَ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلَائِكَتَكَ وَ عِبَادَكَ الصَّالِحِينَ» [3]
و در بعضي از روايات آمده است كه حضرت امام صادق«سلاماللهعليه» بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين ميفرمودند:
«سَجَدَ وَجْهِي لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلَي نَفْسِي وَ لَا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ» [4]
و بعد از سجده روي مبارك آن حضرت از گريه چنان بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.
3- پس از فراغت از نماز از «آب زمزم» بنوشد و به سر و پشت خود بريزد و بگويد:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ» [5]
4- نزد حجرالاسود آمده و آن را استلام كند.
5- با وقار و طمأنينه به سوي صفا برود.
پي نوشت ها:
[1]. مسائلي كه مربوط به طهارت نمازگزار است، به همراه مسائل طهارت طواف كننده، در ذيل عنوان واجبات طواف همين كتاب ذكر گرديده و در اين قسمت از تكرار آن خودداري ميگردد.
[2]. سورههايي كه سجده واجب دارند عبارتند از: سجده، فصّلت، نجم و علق
[3]. تهذيب الأحكام، ج 5، ص 143
[4]. تهذيب الأحكام، ج 3، ص 94
[5]. الكافي، ج 4، ص 430؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 534
مسئله436: محرم بايد بعد از به جا آوردن نماز طواف، هفت دور فاصلۀ بين دو كوهِ كوچك صفا و مروه كه در مجاورت خانۀ كعبه قرار دارند را بپيمايد. به اين عمل «سعي» و به هر دور آن «يك شوط» ميگويند.
مسئله437: سعي مستحبّ نداريم و شايسته است كساني كه سعي واجب خود را انجام دادهاند، مكان سعي را براي سايرين كه سعي واجب دارند، تخليه نمايند.
مسئله438:سعي از نظر احكام مانند طواف است. ولي طهارت بدن و لباس و ستر عورت و داشتن وضو يا غسل، شرط صحّت سعي نيست، گرچه مراعات همۀ اين موارد در سعي مستحبّ است.
مسئله439: محرم ميتواند هنگام سعي، ديگري را به دوش بگيرد يا با صندلي و تخت و نظاير آن او را سعي دهد و سعي هر دو صحيح است.
مسئله440: محرم ميتواند سعي را پياده انجام دهد يا در طبق يا صندلي چرخدار و نظير آن بنشيند تا او را سعي دهند، گرچه پياده سعي كردن افضل است.
ترك سعي
مسئله441: اگر كسي عمداً سعي را ترك كند و تقصير نمايد، عمرۀ او باطل است.
مسئله442: اگر كسي سهواً يا جهلاً سعي را ترك كند و تقصير نمايد، بايد برگردد و سعي را انجام دهد و تقصير را اعاده نمايد و در اين صورت عمرۀ او باطل نيست.
زمان سعي
مسئله443: زمان انجام سعي، پس از به جا آوردن طواف و نماز طواف است. و اگر سعي عمداً قبل از طواف يا نماز آن انجام شود، باطل است و بايد بعد از اقامۀ نمازِ طواف، اعاده گردد.
مسئله444: وجوب انجام سعي پس از نماز طواف فوري نيست و تا زماني كه وقت براي اتمام اعمال عمره و حج، باقي است، تأخير سعي جايز است. هرچند بهتر است در اوّلين فرصت ممكن انجام شود.
مكان سعي
مسئله445: همان طور كه بيان شد مكان سعي حدّ فاصل دو كوه صفا و مروه است. و فرقي نميكند كه در طبقۀ اوّل باشد يا در طبقات بالا و اگر در آينده طبقات فوقاني اضافه شود يا زيرزمين در اين مكان احداث شود، سعي از آنجا هم صحيح است. و همچنين اگر مكان سعي عريضتر شود، گرچه از دو كوه صفا و مروه بگذرد، سعي در آنجا نيز صحيح است.
مسئله446: سعي در مسعاي جديد (كه در سال 1387 شمسي توسعه يافته و عريضتر شده و محلّ نيّت در آن جلوتر از قبل است) صحيح ميباشد.
نيابت در سعي
مسئله447: اگر كسي به هيچ وجه قدرت ندارد پياده يا سواره يا در طبق و صندلي و نظائر آن سعي نمايد، بايد نايب بگيرد.
مسئله448: از آن جا كه طهارت، شرط صحّت سعي نيست و محل سعي نيز مسجد نميباشد، سعي زن حائض يا نفسا يا مستحاضه صحيح است و نائب گرفتن به اين دليل صحيح نيست و كفايت نميكند.
مسئله449: كسي كه به جهت داشتن عذري براي طواف و نماز آن نايب گرفته است و سعي را بايد خودش انجام دهد، لازم است رعايت ترتيب بنمايد. يعني صبر كند تا نماز طواف نايب تمام شود و سپس سعي را آغاز نمايد.
مسئله450: چون سعي عبادت است بايد از اوّل تا آخر با قصد تقرّب و با توجّه به عمل باشد، بنابراين اگر كسي در اثناي سعي، ريا نمايد، يا اگر او را سعي ميدهند، خوابش ببرد، بايد آن مقدار را كه خواب بوده يا ريا نموده، تدارك نمايد.
مسئله451: سعي بايد از صفا شروع شود، به اين ترتيب كه محرم بايد از ابتداي صفا به ابتداي مروه برود و اين يك دور محسوب ميشود و آنگاه كه از مروه به صفا باز ميگردد، دور دوّم به پايان ميرسد و به همين ترتيب ادامه ميدهد تا در دور هفتم به مروه برسد و سعي تمام شود.
مسئله452: لازم نيست در هر شوطي روي كوه صفا يا مروه برود و همين مقدار كه از ابتداي سراشيبي صفا شروع و به ابتداي سراشيبي مروه ختم كند و يا به عكس، يك شوط محسوب ميشود.
مسئله453: در هنگام سعي بايد مسير بين صفا و مروه به صورت معمول و متعارف طي شود. و اگر محرم در هنگام سعي از داخل مسجدالحرام يا فضاي خارج مسجد عبور كند، صحيح نيست و آن مقدار از سعي را بايد جبران نمايد.
مسئله454: محرم بايد هنگام حركت به سوي مروه، رو به مروه و هنگام بازگشت به طرف صفا، رو به صفا حركت كند. بنابر اين عقب عقب رفتن يا به پهلو رفتن صحيح نيست. ولي نگاه كردن به اطراف يا برگرداندن سر، اشكال ندارد.
مسئله455: اگر كسي قسمتي از سعي را غير متعارف انجام دهد، يعني عقب عقب يا به پهلو حركت نمايد، بايد برگردد و همان مقدار از سعي را اعاده نمايد.
مسئله456: تعداد اشواط سعي بايد هفت شوط كامل باشد و كمتر يا زيادتر انجام دادن آن صحيح نيست.
مسئله457: اگر كسي عمداً تعداد اشواط سعي را كمتر يا زيادتر از هفت شوط انجام دهد، گناه كرده است ولي قبل از تقصير ميتواند آن را تدارك نمايد، به صورتي كه اگر كمتر انجام داده است، كمبود را جبران كند و اگر در حال انجام اشواط بعد از شوط هفتم باشد، سعي را از همان جا رها كند و تقصير نمايد و عمرۀ او صحيح است.
مسئله458: اگر كسي از روي عمد تعداد اشواط سعي را كمتر يا زيادتر از هفت شوط انجام دهد و تقصير نمايد، عمرۀ او باطل است.
مسئله459: اگر كسي بفهمد سعي را سهواً يا جهلاً، كمتر از هفت شوط انجام داده است، اگر ميتواند بايد برگردد و آن تعداد از اشواط سعي كه يقين دارد انجام نداده است، جبران نمايد. و اگر نميتواند برگردد، بايد نايب بگيرد. و چنانچه تقصير را انجام داده باشد، لازم نيست اعاده كند و عمرۀ او صحيح است.
مسئله460: اگر كسي سهواً يا جهلاً سعي را بيش از هفت شوط انجام دهد، عمرۀ او باطل نيست، هر چند تقصير كرده باشد و اگر قبل از تقصير و در حال انجام اشواط اضافي بفهمد كه سعي را بيش از هفت شوط انجام داده است، بايد سعي را از همان جا رها كند و تقصير نمايد و عمرۀ او صحيح است.
مسئله461: اگر كسي بعد از تمام شدن سعي در تعداد شوطهاي آن شك كند، نبايد به شك خود اعتنا كند.
مسئله462: اگر كسي در اثناي سعي در تعداد شوطها شك كند، سعي او باطل است و بايد آن را از سر گيرد، مگر در شك بين هفت و هشت، كه بايد بنا را بر هفت بگذارد و سعي را تمام كند و تقصير نمايد.
مسئله463: گمان در سعي حكم شك را دارد.
مسئله464: رعايت موالات عرفي بين اشواط سعي لازم است، يعني نبايد بين اشواطِ سعي آنقدر فاصله بيفتد كه عرفاً پي در پي محسوب نشود. ولي محرم ميتواند در آخر هر شوط يا حتّي بين اشواط قدري بنشيند يا استراحت كند يا روي صفا و مروه برود و بعد سعي را ادامه دهد.
مسئله465: مختون بودن در حال سعي، براي مردان واجب است. و اين حكم پسر نابالغ را نيز شامل ميشود.
مسئله466: اگر كسي به هر دليلي سعي خود را قطع كند، به شرط آنكه موالات عرفيه به هم نخورده باشد، بعداً ميتواند از همان جا كه قطع كرده است ادامه دهد و فرقي نميكند كه قبلاً چند شوط انجام داده باشد.
مسئله467: قطع سعي براي رسيدن به نماز جماعت يا درك نماز اوّل وقت مستحبّ است.
مسئله468: اگر كسي از سعي يا از شوطي كه در حال انجام آن است، منصرف شود، سعي يا آن شوط از سعي باطل ميشود و بدون اينكه محل سعي را ترك كند ميتواند سعي يا آن شوط را از اوّل شروع كند.
مسئله469: انجام اعمال زير هنگام سعي براي زائر مستحب است:
1 ـ مستحبّ است از دري كه مقابل حجرالاسود است به سوي صفا متوجّه شود و با آرامي دل و بدن، بالاي صفا رفته و به كعبه نظر كند و به ركني كه حجرالاسود در آن است رو كند و حمد و ثناي الهي را به جا آورد و نعمتهاي الهي را به خاطر بياورد، سپس اين اذكار را بگويد:
«أللهُ أكْبَرُ» هفت مرتبه.
«ألْحَمْدُلله» هفت مرتبه.
«لا الهَ الاَّ اللهُ» هفت مرتبه.
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» سه مرتبه.
سپس صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَي مَا هَدَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي مَا أَوْلَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِّ الدَّائِمِ»
پس سه مرتبه بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»
پس سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْيَقِينَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»
پس سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُمَّ آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ»
پس از آن بگويد:
«أللهُ أكْبَرُ» صد مرتبه.
«لا الهَ الاِّاللهُ» صد مرتبه.
«ألْحَمْدُلله» صد مرتبه.
«سُبْحانَالله» صد مرتبه.
پس بگويد:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ غَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ اللَّهُمَّ بَارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ و فِي مَا بَعْدَ الْمَوْتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ»
و مكرراً خودش و دينش و مالش را به خداوند تبارك و تعالي بسپارد و بگويد:
«أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ الَّذِي لَا يَضِيعُ وَدَائِعُهُ نَفْسِي وَ دِينِي وَ أَهْلِي اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلَي كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ وَ تَوَفَّنِي عَلَي مِلَّتِهِ وَ أَعِذْنِي مِنَ الْفِتْنَةِ»
سپس سه مرتبه بگويد: «أللهُ أكْبَرُ»
و پس از آن دعاي سابق را تكرار كند، و دوباره «أللهُ أكْبَرُ» بگويد و باز دعا را اعاده نمايد. اگر كسي تمام اين عمل را نميتواند انجام دهد، هر مقدار كه ميتواند بخواند. [1]
2 ـ مستحبّ است رو به كعبه نمايد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِي وَ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِي وَ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَي رَحْمَتِكَ فَيَا مَنْ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَي رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِي اللَّهُمَّ لَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْنِي وَ لَمْ تَظْلِمْنِي أَصْبَحْتُ أَتَّقِي عَدْلَكَ وَ لَا أَخَافُ جَوْرَكَ فَيَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لَا يَجُورُ ارْحَمْنِي» [2]
پس بگويد:
«يَا مَنْ لَا يَخِيبُ سَائِلُهُ وَ لَا يَنْفَدُ نَائِلُهُ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ» [3]
3 ـ در حديث شريف وارد شده است هر كسي كه بخواهد مال او زياد شود، ايستادن بر صفا را طول دهد و هنگامي كه از صفا پايين ميآيد متوجّه كعبه معظّمه شود و بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ فِتْنَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ وَ وَحْشَتِهِ وَ ظُلْمَتِهِ وَ ضَيْقِهِ وَ ضَنْكِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّك» [4]
پس بگويد:
«يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلَي بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَي الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا قَرِيبُ يَا بَعِيدُ ارْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَ مَرْضَاتِك» [5]
4 ـ مستحبّ است پياده سعي كند.
5 ـ مستحبّ است در مقداري از سعي كه فعلاً بين چراغهاي سبز رنگ واقع شده است، هروله كند.
6 ـ مستحبّ است هنگامي كه به مناره ميانه يا اوّلين چراغ سبز ميرسد بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ وَ اهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّي اللَّهُمَّ لَكَ سَعْيِي وَ بِكَ حَوْلِي وَ قُوَّتِي فَتَقَبَّلْ عَمَلِي يَا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ» [6]
و وقتي كه از آن محلّ گذشت بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْكَرَمِ وَ النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْلِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ يَا كَرِيمُ» [7]
7 ـ هنگامي كه به مروه رسيد، از كوه بالا رود و آنچه براي صفا گفته شد، به جا آورد سپس بگويد:
«يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يَجْزِي عَلَي الْعَفْوِ يَا مَنْ دَلَّ عَلَي الْعَفْوِ يَا مَنْ زَيَّنَ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَي الْعَفْوِ يَا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُعْطِي عَلَي الْعَفْوِ يَا مَنْ يَعْفُو عَلَي الْعَفْوِ يَا رَبَّ الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْو» [8]
8 ـ در حال سعي، در گريه كردن كوشش كند و خود را به گريه وا دارد.
9 ـ در حال سعي، بسيار دعا كند و اين دعا را نيز بخواند:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ فِي كُلِّ حَالٍ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ» [9]
پي نوشت ها:
[1]. الكافي، ج 4، ص 431؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 535
[2]. الكافي ، ج 4، ص 432؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 147
[3]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 535
[4]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 536
[5]. همان
[6]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 536
[7]. همان
[8]. همان
[9]. الكافي ، ج 4، ص 433؛ تهذيب الأحكام، ج 5، ص 148
مسئله470: محرم بايد پس از اتمام سعي، تقصير نمايد. يعني مقداري از موي سر يا صورت يا ناخن خود را كوتاه كند.
مسئله471: در تقصير بهتر است كه هم مقداري از ناخن گرفته شود و هم مقداري از موي سر يا صورت كوتاه شود.
مسئله472: كندن مو براي تقصير كفايت نميكند، بلكه حرام است و اگر كسي به جاي چيدن مو، آن را بكند، حكم كسي را دارد كه تقصير نكرده است.
مسئله473: تقصير نيز از عبادات است و بايد با توجّه و قصد تقرّب به جا آورده شود.
مسئله474: اگر كسي عمداً تقصير نكند، عمرهاش باطل نميشود و بايد تقصير كند.
مسئله475: اگر كسي سهواً يا جهلاً تقصير نكند، عمرهاش صحيح است و هرجا كه يادش آمد بايد تقصير نمايد. پس اگر هنوز در مكّه حضور دارد يا امكان بازگشت متعارف دارد، بايد خودش اعاده كند و گرنه بايد نائب بگيرد.
مسئله476: تقصير بايد پس از سعي انجام شود و اگر كسي عمداً زودتر از سعي تقصير كند، عمرۀ او باطل ميشود و اگر غير عمد باشد، بايد بعد از سعي تقصير كند و عمرۀ او صحيح است.
مسئله477: وجوب تقصير پس از سعي فوري نيست و تأخير آن تا زماني كه محرم براي ساير اعمال عمره و حج، وقت دارد، جايز است.
مسئله478: تقصير عمره مكان مشخّصي ندارد و در همۀ مكانها صحيح است و لازم نيست حتماً در محلّ سعي يا در مروه صورت پذيرد.
مسئله479: اگر محرم بعد از تقصير شك كند كه صحيح انجام داده است يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
مسئله480: محرم ميتواند قبل از تقصير خودش، مو يا ناخن ديگري را به عنوان تقصير كوتاه نمايد و ضرري به احرام خود يا ديگري نميزند.
مسئله481: تقصير كردن شيعه و سنّي براي همديگر اشكال ندارد.
مسئله482: بانوان بايد هنگام تقصير موي خود را از ديد نامحرم بپوشانند، هر چند در صورت نمايان شدن مو، تقصير آنان صحيح است.
مسئله483: بعد از تقصير، همۀ محرّماتي كه به واسطۀ احرام بر محرم حرام شده بود، حلال ميشود.
احكام فاصلۀ زماني بين عمرۀ تمتّع و حجِّ تمتّع
مسئله484: خروج حجگزار از مكّه، بعد از فراغت عمرۀ تمتّع و قبل از حج، اشكال ندارد. ولي بايد در برگشت محرم شود و عمرۀ مفرده به جا آورد. و در اين فاصلۀ زماني انجام عمرۀ مفرده به جا آورد. و در اين فاصلۀ زماني انجام عمرۀ مفرده -ولو مكرراً- جايز است و ضرر به صحت عمرۀ تمتّع و حج نميزند، بلكه ثواب عظيم دارد.
مسئله485: اگر كسي در فاصلۀ بين عمرۀ تمتّع و حجّ، از مكّه خارج شود و بعد بدون احرام به مكّه برگردد و در مكّه براي حج احرام ببندد و به عرفات برود، حجّ و عمرۀ او صحيح است. ولي به جهت ورود بدونِ احرام به مكّه، گناه كرده است.
مسئله486: مسئولين اجرايي حج و كساني كه شغل آنها اقتضا ميكند كه از مكّه خارج شوند، در صورت خروج، ميتوانند بدون احرام به مكّه برگردند ولي اگر در برگشت، محرم به احرام عمرۀ مفرده شوند و عمره به جا آورند، ثواب عظيم دارد.
مسئله487: رفتن به غار حراء يا غار ثور و مكانهاي ديگر نزديك مكّه، بعد از اتمام عمرۀ تمتّع و قبل از حج، اشكال ندارد و ضرر به صحت حج و عمره نميزند.
مسئله488: اگر كسي بعد از فراغت از عمرۀ تمتّع مجبور به ترك حج شود، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود و بايد طواف نساء و نماز آن را به جا آورد.
مسئله489: خروج از مكّه بعد از عمرۀ تمتّع و يا انجام عمرۀ مفرده در آن مقطع زماني، براي نايب اشكال ندارد و ضرر به نيابت او نميزند.
مسئله490: كوتاه كردن موي سر يا ماشين كردن سر، بعد از اتمام عمرۀ تمتّع و قبل از حج اشكال ندارد و اصلاح صورت، در آن فاصلۀ زماني حكم خاصّي ندارد و مانند ساير ايّام است.
1) توجّه: زائران گرامي كه به سفر حجّ تمتّع يا عمر مفرده مشرّف ميشوند، قبل از هر چيز بايد به عظمت و معنويّت اين سفر روحاني، توجّه داشته باشند. توجّه به اينكه به چه سفري ميروند و اين سفر عرفاني چه بركات و فوائدي را ميتواند براي آنان به همراه داشته باشد، ضروري است. «توجّه داشتن و غافل نبودن»، اوّلين گام در سير و سلوك است. بدين ترتيب زائر خان خدا بايد با هوشياري و توجّه كامل، از فريضه انسانساز حج، كمال بهرهبرداري را بنمايد تا علاوه بر اينكه عبادت او مورد پذيرش حضرت حق واقع شود، پيشرفت قابل ملاحظهاي نيز در سير و سلوك داشته باشد.
2) تفكّر: سفر معنوي حج، فرصت بسيار مناسبي براي تفكّر است. تفكّر، در آموزههاي ديني از اهميّت والايي برخوردار است. خداوند تعالي، در آيات متعدّدي از قرآن كريم، فلسفۀ نزول قرآن را، تفكّر برميشمارد. چنانكه در آيات متعدّدي، انسان را به سبب بيتوجّهي و عدم تفكّر مؤاخذه ميكند. هم چنانكه در آيات متعدّدي، تفكّر را ويژۀ انسانهاي خردمند و خردپيشه ميداند.
انسان بايد با سلاح تفكّر به مبارزه با شيطان بپردازد. خصوصاً كسي كه به حج مشرّف ميشود بايد بيش از ديگران خود را به سلاح تفكّر مجهّز نمايد. گاهي اوقات عدم تفكّر موجب ميشود حجگزار از ناحيۀ عباداتي كه انجام ميدهد، فريب شيطان را بخورد. اساساً كسي كه اهل تفكّر نباشد، نميتواند توجّه و آگاهي پيدا كند و به ورطۀ غفلت كشانده ميشود. بنابراين زائر خانۀ خدا بايد در شبانه روز، ساعتي يا ساعاتي را به تفكّر اختصاص دهد و با خود بينديشد كه هدف از خلقت او چيست؟ براي چه در اين دنيا آمده است؟ و به كجا خواهد رفت؟ بايد در مورد حركتي كه به سوي خدا دارد فكر كند. به زاد و توشهاي كه در اين راه پرمشقّت لازم دارد، بينديشد. در مورد اسرار و رازهاي شگفت نهفته در فريضۀ انسانساز حج تفكّر كند تا اعمالي كه به جا ميآورد علاوه بر صحت فقهي، از حقيقت و كمال معنوي نيز برخوردار شود و داراي صحّت اخلاقي نيز باشد و مقبول درگاه پروردگار متعال گردد.
3) محاسبۀ نفس: كسي كه ميخواهد به حج يا عمره مشرّف شود، بايد قبل از سفر به محاسبه نفس بپردازد. يعني از اعمال و احوال خود، بازرسي دقيقي به عمل آورد و بنگرد كه آيا عباداتي نظير نماز، روزه، خمس، صلۀ رحم و نيكي به ديگران و ساير عبادات را به نحو صحيح انجام داده است؟ آيا اموال و دارايي او حلال است؟ آيا ديگران به ويژه نزديكان و وابستگان او از وي راضي هستند؟ و بدين صورت قبل از سفر به سوي خداوند متعال، متوجّه اعمال خويش گردد و ضمن محاسبۀ آن اعمال با خود بينديشد كه اگر به جاي سفر حج، به عالم برزخ وارد ميشد، وضع او چگونه بود؟
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون ـ اي كساني كه ايمان آوردهايد، تقواي الهي پيشه كنيد و هركس بايد بنگرد كه براي فردا، چه عملي پيش فرستاده است. تقواي الهي پيشه كنيد كه خداوند به اعمال شما آگاه است.»(حشر / 18)
بنابر اين آيۀ شريفه، هر انساني بايد بنگرد كه آيا در محضر خداوند قادر ميتواند پاسخگوي رفتار، گفتار و كردار خويش باشد؟ و سپس بر اين اساس به اصلاح اعمال خود بپردازد و سعي كند خداوند متعال و بندگان خداوند را از خود راضي نموده و آنگاه آماد سفر حج يا عمره شود و به تعبير زيباي اميرمؤمنان«سلاماللهعليه»: «بهحساب اعمال نفسخود رسيدگي كنيد و از آن بخواهيد كه وظايف و مسئوليّتهاي خود را انجام دهد و از آنچه رفتني و تمامشدني است براي آنچه ماندني و جاودان است بهره برگيرد، و پيش از آنكه برانگيخته شويد، توشۀ راه و سفر را برداريد و خود را آماده و مهيّا سازيد.»(غررالحكم، 4779)
4) توبه: كسي كه ميخواهد عازم مكّه شود، نبايد در نامه اعمال خود، هيچ گناهي را باقي گذارد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَياللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاًـ اي كساني كه ايمان آوردهايد! به درگاه خداوند توبه كنيد؛ توبهاي نصوح و خالصانه.»(تحريم / 8) اگر زائر خانۀ خدا قبلاً از شيطان و هواهاي نفساني پيروي كرده و مرتكب گناه شده است، قبل از تشرّف به حج شايسته است كه از معاصي گذشته توبه نمايد و در برابر رحمت خداوند رحمان و رحيم شرمسار و خجالتزده باشد. و مطمئن باشد كه اگر واقعاً توبه نمايد، خداوند گناهان او را ميآمرزد و پروند سياه و پر از گناه او را به پروندهاي روشن و درخشان - كه صفحه اوّل آن مزيّن به توبه است - مبدّل ميسازد: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً ـ كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و كارهاي شايسته انجام دهند، خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل ميكند و خداوند آمرزنده و مهربان است.»(فرقان / 70) و انجام حج يا عمره با چنين پروندۀ درخشاني بهتر و بيشتر مورد قبول خداوند واقع ميشود، چراكه بنابر فرمودۀ رسول خدا«صلياللهعليه وآله وسلّم» «نزد خداوند هيچ چيز محبوبتر از مرد يا زن توبه كننده نيست.»(بحارالانوار، ج 6، ص 21)
5) اجتناب از گناه: پس از آنكه زائر خانۀ خدا از گناهان گذشتۀ خود توبه كرد و مشرف به سفر حج يا عمره شد، بايد مراقبت و مواظبت كامل از اعمال و رفتار خود داشته باشد. از هرگونه گناه و معصيتي اجتناب نمايد و خداوند سبحان را ناظر بر اعمال خود ببيند. نكتۀ مهمي كه بايد توجّه داشت اين است كه اگر كسي متّقي شود و تقوا را در عمق جان خود رسوخ دهد، بنابر فرمايش قرآن كريم به مقام فرقان دست مييابد. يعني حالتي در او به وجود ميآيد كه ناخود آگاه بين حق و باطل تميز ميدهد و الهامات رحماني را از وسوسههاي شيطاني تشخيص ميدهد و به اين ترتيب ميتواند وظيفۀ و مسئوليت «مراقبه» را به خوبي انجام دهد. چنين كسي وقتي در مراسم حج و عمره، لبيك ميگويد، ميتواند پاسخ دلنشين خداوند متعال را با گوش دل و جانِ خويش بشنود. بنابراين زائر خانۀ خدا بايد متّقي شود و توجّه داشته باشد كه گناه موجب سقوط و ظلمت است و اين ظلمت، مانع رسيدن رحمت خداوند متعال به او ميشود. از اينرو بايد از همۀ گناهان مخصوصاً گناهاني نظير سوءظن، بد اخلاقي، غيبت، تهمت، استهزاء، سخنچيني، اهانت و... پرهيز كند و اگر خداي نخواسته گناهي براي او پيش آمد، فوراً به فكر جبران و تدارك آن باشد، يعني از رحمت خداوند مأيوس نشود و مجدداً توبه نمايد و با حفظ توبۀ خود مراقبت كند كه در سراشيبي گناه واقع نشود. گناهّ متعدّد و گناه روي گناه و خصوصاً توجيه گناه، آدمي را سياهبخت و حج و عمرۀ او و بلكه همۀ اعمال او را ضايع خواهد كرد.
6) ذكر: دوام ذكر و استمرار ارتباط با خداوند متعال و قطع ارتباط با غير خداوند، در اين سفر معنوي از اهميّت فراواني برخوردار است. چرا كه باعث ميشود، انسان مورد توجّه خداوند واقع شود «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم ـ مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.»(بقره / 152) كسي كه به حج يا عمره مشرّف ميشود بايد دنيا و تعلقات دنيوي و مادي مربوط به آن را رها كند و دائماً در حالت ذكر و به ياد خداوند سبحان باشد و او را تحميد و تسبيح نمايد و به اين وسيله، آمادگي و آرامش لازم براي درك معنويّت حج و عمره را به دست آورد و از اضطرابها و تشويشهاي ماديّت و دنياگرايي رهايي پيدا كند. نماز و دعا و تلاوت قرآن در ايجاد و استمرار اين ارتباط و حالت ذكر، نقش برجستهاي دارد. بنابراين حجگزار نبايد از خواندن نماز اوّل وقت و نماز شب و ساير نمازهاي مستحب غافل شود. و نيز نبايد از تلاوت قرآن غفلت نمايد و دست كم در اين سفر روحاني، يك دوره قرآن كريم را تلاوت و ختم نمايد و در مفاهيم و در آيات شريفه، تا حدّي كه براي او ممكن است دقت و تدبّر كند و چنانكه رسول خدا«صلياللهعليه وآله وسلّم» فرمودهاند: «عَلَيْكَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ ذِكْرِ اللَّهِ كَثِيراً فَإِنَّهُ ذِكْرٌ لَكَ فِي السَّمَاءِ وَ نُورٌ لَكَ فِي الْأَرْض ـ بر تو باد به تلاوت قرآن و بسياريِ ذكر و ياد خداوند؛ زيرا كه آن در آسمان براي تو نام و آوازه خواهد بود و در زمين موجب نور و روشنايي براي تو خواهد شد.»(الخصال، ص 525)
البته نكتۀ مهم در مسألۀ «ذكر»، توجّه به حقيقت ذكر است. رسول خدا«صلياللهعليه وآله وسلّم» در اينباره ميفرمايند: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ إِنْ قَلَّتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ وَ تِلَاوَتُهُ لِلْقُرْآنِ ـ هركس خداوند را اطاعت و فرمانبرداري كند، به درستي كه ذكر خدا كرده است، هرچند نماز خداوند و روزه گرفتن و قرآن خواندنش، اندك باشد.»(بحارالانوار، ج 77، ص 86) و بايد توجّه داشته باشيم كه رويگرداني از ياد و ذكر خداوند تعالي آثار و تبعات وحشتناك و شكنندهاي دارد كه مهمترين آن، همنشيني و همراهي شيطان با انسان است: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين ـ هركس از ياد خداوند رحمان، روي گرداند، شيطاني را بر او ميگماريم تا همدم و همراه او باشد.»(زخرف / 36)
7) دعا: دعا، مغز عبادات و خواستۀ و محبوبِ الهي و بهترين عبادت و كليد رستگاري و چراغ تاريكي و سلاح مؤمن و قائمۀ دين و به تعبير بلند قرآن كريم، وسيلۀ جلب توجّه خداوند تعالي است: «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعاؤُكُم...ـ بگو اگر دعاي شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايي به شما نميكند.»(فرقان / 77) و حتّي امام باقر«سلاماللهعليه» در پاسخ به اين سؤال كه زياد تلاوت قرآن كردن بهتر است يا زياد دعا كردن؟ با استناد به همين آيۀ شريفه فرمودند: دعا كردن.(بحارالانوار، ج 93، ص 299) بهترين دعاها كه بايد در مواقع استجابت دعا به آن اهميّت داده شود، دعا براي ظهور و فرج حضرت وليعصر«ارواحنافداه» است كه استجابت همۀ دعاهاي ديگر را نيز در بردارد و بعد از آن ميتوان به دعا براي عافيت، حسن عاقبت، كسب تقوا، رفع صفات رذيله و تقرّب إليالله به عنوان بهترين دعاها اشاره نمود. همچنين زائران گرامي بايد دعا براي ديگران را مقدم بر دعاي براي خود بدانند و براي رفع گرفتاريها و رنجهاي شخصي و اجتماعي مؤمنان دعا نمايند. امام صادق «سلاماللهعليه» نقل فرمودهاند كه حضرت زهراي اطهر«سلاماللهعليها» هرگاه به دعا بر ميخاست، براي مردان و زنان مؤمن دعا ميكردند و براي خودشان دعا نميفرمود. در اينباره از آن حضرت سؤال شد حضرت زهرا«سلاماللهعليها» فرمودند: اوّل همسايه سپس خانه.(بحارالانوار، ج 93، ص 388)
8) توسّل: توسّل به عترت طاهره«سلاماللهعليهم»وسيلۀ ارتباط با خداوند است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة...ـ اي كسانيكه ايمان آوردهايد! تقواي الهي پيشه كنيد و براي تقرّب و نزديكي به او، وسيله و واسطه بجوييد.»(مائده / 35) و رسول خدا«صلياللهعليه وآله وسلّم» هم فرمودهاند: «امامان و رهبران اين امّت از نسل حسين بن علي «سلاماللهعليه» هستند. هركه آنان را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و هركه آنان را نافرماني كند، خداوند را سرپيچي كرده است. آنان دستگيرۀ محكماند و آنان وسيلۀ تقرّب و نزديكي به خداوند عزوجل هستند»(عيون اخبارالرّضا«سلاماللهعليه»، ج 2، ص52) بنابراين بايد با توسّل و به واسطۀ اهل بيت«سلاماللهعليهم» به درگاه خداوند رفت. توسّل به آن ذوات مقدّس در استجابت دعا و استغفار و قبولي حج و عمره تأثير فراواني دارد. و از برترين توسّلات، دعا و استغفار در مراقد و مزارات مطهّر آنان است كه در حقيقت دعا و استغفار در محضر آنها است. از اين رو به زائران محترم توصيه ميشود خصوصاً زماني كه در مدينۀ منوّره به سر ميبرند، از توسّل به حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» غفلت ننمايند.
9) اخلاص: حجّ و عمره بايد تنها و تنها، براي رضاي خداوند متعال به جا آورده شود و هيچ رنگي جُز رنگ خدا كه بهترين رنگهاست نداشته باشد. كسي كه به مكّه ميرود بايد ناخالصيها را از نيّت و قصد خود پاك كند و حج يا عمرۀ خود را فقط براي اطاعت فرمان الهي انجام دهد. چرا كه اگر غير از اين باشد، به تعبير رسول خدا«صلياللهعليه وآله وسلّم» مورد قبول خداوند واقع نخواهد شد: «إِذَا عَمِلْتَ عَمَلًا فَاعْمَلْ لِلَّهِ خَالِصاً لِأَنَّهُ لَا يَقْبَلُ مِنْ عِبَادِهِ الْأَعْمَالَ إِلَّا مَا كَانَ خَالِصا ـ هرگاه عملي را انجام دادي، آن را تنها براي خداوند انجام ده، زيرا او تنها، اعمالِ خالص بندگانش را ميپذيرد.»(بحارالانوار، ج77، ص103)
اگر حج يا عمرۀ كسي جنبۀ تفريحي پيدا كند يا براي به دست آوردن عنوان و شهرت يا براي تجارت و استراحت و مانند اينها باشد، يا تكرار آن از شأن او بالاتر باشد، حقيقتِ عباديِ خود را از دست ميدهد و به ظاهري بدون مغر و قالبي پوچ تبديل ميگردد و به اين ترتيب نابود ميگردد و به تعبير اميرمؤمنان«سلاماللهعليه»: «ضَاع مَن كَان لَه مَقصَد غيرالله ـ هركس مقصد و هدفي غير از خداوند داشته باشد، ضايع و تلف و نابود ميشود.»(غررالحكم، 5907)
بنابراين شايسته است مؤمنين بهجاي حجِّ استحبابي متعدّد يا عمرههاي مكرّر، از همنوعان به ويژه بستگان و نزديكان خويش دستگيري كنند و آنان را در مشكلات و رنجهايشان ياري نمايند.
10) اغتنام فرصت: شايسته است زائران گرامي در اين مدت كوتاه، فرصتها را غنيمت دانسته و از دست ندهند و نسبت به حضور همراه با توجّه و ادب در حرمهاي شريفه و انجام اعمال و مستحبات مكّۀ مكرّمه و مدينۀ منوّره و احياء و شب زندهداري در ايّام حج و عمره غفلت نورزند و وقت خود را به بطالت نگذرانند و به جاي حضور بيش از اندازه در بازار و محلّ اقامت و مكانهاي ديگر، به عبادت در حرمين مشغول باشند. و از بركات معنوي آن دو مسجد شريف بهره بگيرند و فرصت كوتاه و زودگذر اين سفر معنوي را غنيمت بشمارند و از آن به خوبي بهرهبرداري نمايند. اميرمؤمنان«سلاماللهعليه» ميفرمايند: «إنْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ فَإِنَّهَا تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب ـ فرصتهاي خوب را دريابيد، زيرا فرصتها همچون ابر ميگذرند.»(غررالحكم، 2501)
11) حضور قلب: زائر مكه و مدينه، بايد بيش از هر زمان ديگر، در استمرار و افزايش حضور قلب خود، سعي نمايد و توجّه داشته باشد كه در محضر خداوند تعالي و معصومين«سلاماللهعليهم» است و گفتار و كردار و افكار و نيّات او در محضر آن بزرگواران ميباشد و از اين جهت بايد با دلي پاك، ضميري خالص و با آمادگي كامل به دو حرم شريف و قبرستان بقيع وارد شود و ادب حضور را مراعات نمايد و بداند كه خداوند متعال فرموده است: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون... ـ و بگو عمل كنيد! خداوند و رسول او و مؤمنان(كه اهل بيت«سلاماللهعليهم» هستند،) اعمال شما را ميبينند.»(توبه / 105) لذا با حضور قلبِ هرچه بيشتر از فيض آن اماكن مقدّس براي سلوك معنوي خود بهره گيرد. چنانكه در زيارت جامعۀ كبيره خطاب به آن بزرگواران ميگوييم: «بِكُمْ يُسْلَكُ إِلي الرِّضْوَان» و در دعاي ندبه ميخوانيم: «فَكَانُوا هُمُ السَّبِيلَ إِلَيْكَ وَ الْمَسْلَكَ إِلَي رِضْوَانِكَ»، از آن ذوات مقدّس براي سير و سلوك و كمك و مساعدت بطلبد.
12) حُسن خُلق: زائران خانۀ خدا بايد از نظر اخلاقي، نمونه و اسوه باشند و در عمل، موجب اعتلاي آبروي اسلام و مسلمانان و تشيّع و نيز مايۀ زينت و فخر ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» باشند. امام صادق«سلاماللهعليه» خطاب به شيعيان ميفرمايند: «اي جماعت شيعه! مايۀ آبروي ما باشيد نه باعث بدنامي ما. با مردم به زيبايي و خوبي، سخن بگوييد. زبانهايتان را حفظ و مواظبت كنيد و آنها را از بيهودهگويي و سخنان زشت، باز داريد.» (الامالي صدوق، ص327) بنابراين لازم است زائرين گرامي به حكم آيۀ مباركۀ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة...»(حجرات / 10) با يكديگر رفتاري همراه با گذشت و بردباري، ايثار و فداكاري، حُسن خلق و مهرباني داشته باشند و عطوفت و مهرورزي و محبّت در ميان آنان حكمفرما باشد. و بدانند كه به فرمودۀ امام حسن عسكري«سلاماللهعليه»: «شِيعَةُ عَلِيٍّ«سلاماللهعليه» هُمُ الَّذِينَ يَقْتَدُونَ بِعَلِيٍّ«سلاماللهعليه» فِي إِكْرَامِ إِخْوَانِهِمُ الْمُؤْمِنِين ـ شيعيان علي«سلاماللهعليه»، آنانند كه در اكرام و احسان و گراميداشت برادران مؤمن خويش به علي«سلاماللهعليه» اقتدا ميكنند.» (بحارالانوار، ج 68، ص 162) و در حقيقت همانگونه كه خداوند تعالي هميشه به بندگان خويش نيكي و خوبي ميكند، آنان نيز به همديگر نيكي و خوبي مينمايند و به دنبال فسادانگيزي و شرّ و بدي نيستند چرا كه خداوند مفسده انگيزان را دوست نميدارد: «وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِي الأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لايُحِبُّ الْمُفْسِدين» (قصص/77)
13) رعايت عفاف و پوشش اسلامي و اخلاقي براي همگان اعمّ از مردان و زنان لازم و ضروري است. به ويژه بانوان محترمه بايد با چادر مشكي كه نشانه و نمادِ بارز عفاف است، باشند و ارتباط آنان با نامحرم به اندازه متعارف و به قدر ضرورت باشد.
14) انجام هر عملي كه موجب وهن شيعه و بياحترامي به پيشوايان دين و اولياء معصومين«سلاماللهعليهم» و هتك شيعيان ميشود، جايز نيست؛ بنابراين زائران بايد از اموري نظير دست كشيدن و بوسيدن در و ديوار حرمين شريفين، ضريح پيامبراكرم«صلياللهعليه وآله وسلّم» و نردههاي بقيع و يا نمازخواندن در قبرستانهاي بقيع و ابوطالب و نيز برداشتن خاك از بقيع يا ساير اماكن متبرّكه و اعمالي از اين قبيل جدّاً پرهيز نمايند.
15) شايسته است انسان به نيابت از انبياي عظام و حضرات ائمّۀ معصومين«سلاماللهعليهم» و اولياي الهي و بزرگان دين، حج مستحب يا عمرۀ مفرده يا طواف مستحب به جا آورد.
16) يكي از شرايط قبولي حج و عمره، استفاده از مال حلال و اداء واجبات مالي براي اين سفر معنوي است و اگر كسي با مال غصبي يا با مالي كه خمس يا زكات آن را نداده است، به حج يا عمره مشرّّف شود، هرچند حج و عمرۀ او صحيح است، ولي گناه بسيار بزرگي مرتكب شده كه ثواب حج و عمره نمي تواند موجب جبران آن گناه شود و خداوند سبحان چنين حج و عمرهاي را قبول نميكند.
17) كسي كه تا كنون مقلّد هيچ يك از فقهاي عظام نبوده، براي انجام اعمال حج يا عمره بايد از يك مجتهد جامعالشّرايط زنده تقليد كند و اعمال گذشته را حمل بر صحّت نمايد.
18) كسي كه حجّةالاسلام«حجّ واجب» بر ذمّهاش باشد و موفّق به انجام آن نشده باشد، واجب است پيش از مرگ خود به انجام آن وصيّت كند. و بر ورثۀ او واجب است حجّ او را از اصل باقيماندۀ اموال وي ادا كنند، هرچند وصيّت نكرده باشد.
19) بيرون بردن قرآن و ديگر اشياء از مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلياللهعليه وآله وسلّم» جايز نيست و موجب ضمان ميباشد.
20) برداشتن سنگ از صفا و مروه جايز نيست و به طور كلي برداشتن هر شيئي كه بدون اجازه، از آن دو مسجد شريف و يا ساير مكانهاي مكّه و مدينه برداشته شود، موجب ضمان است.
21) مستحبّ مؤكد است كه نمازهاي پنجگانه در مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلياللهعليه وآله وسلّم» خوانده شود و سزاوار نيست مؤمنين فضيلت نماز در اين دو مسجد گرانقدر را از دست بدهند.
22) شركت در نماز جماعت اهل سنّت كه در حرمين شريفين برگزار ميشود، مستحبّ است و زائرين گرامي بايد نماز را به همان صورتي كه آنان ميخوانند، بخوانند. ولي اكتفا كردن به آن نماز صحيح نيست و بايد اعاده كنند.
23) هنگام اقامۀ نماز جماعت مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلياللهعليه وآله وسلّم» خروج از اين دو مسجد جايز نيست. همچنين سزاوار نيست زائرين، هنگام برگزاري نماز جماعت به كارهاي ديگري نظير مراجعه به بازار و نظاير آن بپردازند.
24) سجده بر انواع سنگهايي كه در مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلياللهعليه وآله وسلّم» به كار رفته است، صحيح ميباشد.
25) استفاده از مهر، حصير، كاغذ و نظائر آن براي سجده در مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلياللهعليه وآله وسلّم» موجب انگشت نما شدن و وهن شيعه ميشود و جايز نيست.
26) در راه رفت و برگشت سفر حجّ و عمره، در هواپيما، اگر وقت نماز واجب تنگ باشد، زائرين ميتوانند به همان صورتي كه در صندلي نشستهاند، نماز خود را بخوانند و رعايت قبله و ساير موارد لازم نيست. بلكه اگر مسئولين هواپيما اجازه ندهند، قبلهيابي، ايستادن و... جايز نيست.
27) زائران ميتوانند نماز خود را در تمام شهر جديد و قديم مكّه و مدينه و مكانهايي كه بعداً به اين شهرها افزوده ميشود، به صورت تمام بخوانند، بلكه تمام خواندن نمازها، افضل و بهتر است.
28) روزۀ مستحبّ مسافر صحيح است و نياز به قصد ده روز ندارد. بنابراين كسي كه در مكّه يا در مدينه حضور دارد، ميتواند بدون قصد يا نذر، روزۀ مستحب بگيرد، هرچند روزۀ قضا بر عهده داشته باشد.
29) هر غسلي ـ چه واجب و چه مستحب ـ كفايت از وضو ميكند و ميشود با آن، طواف و نماز واجب و مستحب را به جا آورد، مگر غسل استحاضه. بنابراين اگر كسي با غسل احرام يا غسل زيارت يا غسل طهارت و نظائر آن طواف كند يا نماز بخواند، طواف و نماز او او صحيح است، گرچه بهتر است وضو هم بگيرد.
30) كسي كه از ترك محرّمات حج يا از به جا آوردن اعمال حج به طور متعارف معذور است، نظير اينكه بايد در حال احرام، زير سايه برود يا در طواف و رمي نايب بگيرد، يا به ناچار بايد بعد از نيمه شب از مشعر به مِني برود، ميتواند نايب شخص ديگري شود و حجّي كه مطابق وظيفه و طبق فتواي مرجع تقليد خودش به جا ميآورد، كافي از حجّ منوبٌعنه ميباشد. همچنين نايب شدن مرد از طرف زن يا زن از طرف مرد در حج يا عمره يا برخي اعمال، اشكال ندارد.
31) انجام حج در هر سال براي كساني كه حجّ واجب خود را به جا آوردهاند، مستحب است، بلكه ترك حج در پنج سال متوالي مكروه است. ولي در شرايطي كه عزيمت به حج موجب تأخير نوبت كساني ميشود كه تاكنون به حج مشرّف نشدهاند، سزاوار است به جاي حجّ مستحب، عمرۀ مفرده يا كار خير ديگري انجام شود.
32) انجام حجّ مستحب يا عمرۀ مفرده براي زن شوهردار يا زني كه در عدۀ طلاق رجعي است، نياز به اذن شوهر دارد. ولي اذن شوهر براي زني كه در عدۀ طلاق بائن يا وفات است، شرط نيست.
33) اگر انجام حجّ مستحب يا عمرۀ مفردۀ فرزند، موجب آزار و اذيت پدر و مادر شود و يا او را از رفتن نهي نمايند، رفتن او اشكال دارد.
34) حجّ مستحب و عمرۀ مفرده را ميتوان به نيابت از افراد بيشماري به جا آورد و فرقي نميكند كه آن افراد قبلاً حج يا عمره به جا آورده باشند يا خير. همچنين ميتوان ثواب حج و عمره را به ديگران هديه نمود، گرچه در حين عمل يا بعد از اتمام آن باشد.
35) عمرۀ مفرده بر كسي واجب نيست، گرچه استطاعت آن را داشته باشد يا براي حجّ نايب شده باشد، ولي به جا آوردن آن خصوصاً در ماه رجب مستحبّ است.
36) در هر زماني ـ حتي در ايّام حجّ تمتّع ـ مي شود عمرۀ مفرده به جا آورد. و فرقي نمي كند كسي كه مي خواهد عمرۀ مفرده به جا بياورد، اهل مكّه باشد يا نباشد و قبل از عمرۀ تمتّع باشد يا بعد ازآن. و بالاخره در هر زماني انجام عمرۀ مفرده جايز است.
37) لازم نيست فاصلهاي بين دو عمرۀ مفرده يا عمرۀ تمتّع و عمرۀ مفرده باشد. بنابراين هر روز مي شود به نيّت خود يا ديگران، عمرۀ مفرده به جا آورد. بلكه در شبانه روز مي توان چندين عمرۀ مفرده به جا آورد و قصد رجاء هم لازم نيست.
38) حجّاج بايد براي تعيين روز عرفه و عيد قربان و ساير ايّام حج، تابع اعلام كشور سعودي باشند و هماهنگ با ساير حجّاج عمل كنند. و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند، بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف كنند، انجام اعمال در همان ايّام صحيح است.
39) حدودي كه اهل سنّت براي عرفات و مشعر و مني و مسلخ و مانند اينها تعيين كردهاند، كفايت ميكند و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف پيدا كنند، انجام اعمال در همان حدود تعيين شده كفايت ميكند.
40) همه جاي مسجدالحرام مطاف است. بنابراين طواف- چه واجب و چه مستحب- در پشت مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» و مكانهاي دورتر مسجد و در طبقات بالا هم صحيح است. گرچه بهترين مكان براي طواف، بين خانۀ كعبه و مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» است.
41) كارهايي كه اهل وسواس براي بهدست آوردن محاذات حجرالاسود انجام ميدهند، مثل اينكه توقف ميكنند يا عقب و جلو ميروند چه قبل از شروع طواف باشد و چه در بين طواف، حرام است.
42) در حال طواف لازم نيست در همۀ حالات، شانۀ چپ طواف كننده به طرف كعبۀ معظّمه باشد و اگر در موقع دور زدن به واسطۀ رسيدن به حجر اسماعيل يا رسيدن به گوشههاي خانۀ كعبه و نظائر آن شانۀ چپ طواف كننده قدري از سمت كعبه خارج و يا متمايل به پشت شود، اشكال ندارد. و به طور كلّي طواف كننده بايد به طور متعارف و همانطور كه همۀ مسلمين طواف ميكنند، دور بزند و از كارهايي كه اهل وسواس ميكنند، پرهيز نمايد.
43) اگر طواف كننده به واسطۀ كثرت جمعيت، بياختيار به اين سو و آن سو كشيده شود يا در حال اقامۀ نماز طواف قدري جابهجا شود، طواف و نماز طواف او صحيح است.
44) نماز طواف واجب بايد پشت مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» خوانده شود. ولي لازم نيست حتماً نزديك مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» باشد، بلكه نماز طواف در پشت مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» و دو طرف آن تا آخر مسجدالحرام و در همۀ طبقات مسجد صحيح است. هر چند بهتر است در صورتي كه امكان آن باشد و مزاحمتي براي نمازگزار و ديگران ايجاد نشود، نماز طواف در پشت مقام و نزديك به آن خوانده شود.
45) نماز طواف مستحبّ را در همه جاي مسجدالحرام ميشود خواند، گرچه بهتر است در صورت امكان و در صورتي كه مزاحمت براي ديگران ايجاد نشود، پشت مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» و هرچه نزديكتر به آن خوانده شود.
46) نماز طواف واجب را ميتوان به جماعت خواند. به شرط آنكه امام جماعت هم مشغول خواندن نماز طواف واجب يا ساير نمازهاي واجب يوميّه باشد.
47) لازم نيست در نماز طواف مرد جلوتر از زن بايستد و اگر زن برابر مرد يا جلوتر بايستد، نماز هر دو صحيح است.
48) كثيرالشّك، در عدد شوطهاي(دورهاي) طواف و سعي، نبايد به شك خود اعتنا كند و بايد بنا را بر آنچه به نفع اوست بگذارد.
49) قطع طواف مستحب به جهت رفع حوائج مسلمانان، جايز بلكه مستحب است و قطع طواف واجب به جهت رفع حوائج مسلمانان، اگر قبل از شوط چهارم باشد، جايز بلكه مستحب است، ولي بعد از اتمام شوط چهارم، جايز نيست.
50) انجام طواف نساء و نماز آن در حجّ تمتّع و عمرۀ مفرده بر همه ـ اعمّ از مرد و زن، پير و جوان و بالغ و نابالغ ـ واجب است.
51) سعي مستحبّ نداريم و شايسته است كساني كه سعي واجب خود را انجام دادهاند، مكان سعي را براي سايرين كه سعي واجب دارند، ترك نمايند.
52) مكان سعي، حدّ فاصل دو كوه صفا و مروه است. و فرقي نميكند كه در طبقۀ اوّل باشد يا در طبقات بالا و اگر در آينده طبقات فوقاني اضافه شود يا زيرزمين در اين مكان احداث شود، سعي از آنجا هم صحيح است. و همچنين اگر مكان سعي عريضتر شود، گرچه از دو كوه صفا و مروه بگذرد، سعي در آنجا نيز صحيح است.
53) كسي كه سعي صفا و مروه به جا ميآورد، لازم نيست در هر شوطي روي كوه صفا يا مروه برود و همين مقدار كه از ابتداي سراشيبي صفا شروع و به ابتداي سراشيبي مروه ختم كند و يا به عكس، يك شوط محسوب ميشود.
54) مُحرم ميتواند قبل از تقصير خودش، مو يا ناخن ديگري را به عنوان تقصير كوتاه نمايد و ضرري به احرام خود يا ديگري نميزند.
55) محلّ احرام حج، شهر مكّۀ مكرّمه است و در هر موضع از شهر مكّه حتّي نقاط تازهساز، انجام احرام كفايت ميكند. ولي مستحبّ است در مسجدالحرام و نزد مقام ابراهيم«سلاماللهعليه» يا در حجر اسماعيل «سلاماللهعليه» باشد.
56) مرد مُحرم اگر در روز مسير ميقات تا مكّه را طي ميكند يا در حال مسافرت ديگري باشد، نميتواند در ماشين سقفدار بنشيند ولي سايه قرار دادن او در مكّه يا مكان ديگري كه براي استراحت و... اسكان ميكند و يا در شب (بين راه يا مكّه) اشكال ندارد و كفّاره هم ندارد. همچنين سايه قرار دادن زنها و بچههاي مُحرم ـ اعمّ از دختر و پسر ـ در هر زماني اشكال ندارد.
57) افراد دائمالسّفر كه به واسطۀ شغل خود، زياد از مكّه خارج ميشوند نظير رانندهها و متصدّيان امور حجّاج، ميتوانند بدون احرام از ميقات گذشته و وارد مكّه شوند.
58) احرام عمره در همۀ مكانهاي توسعه يافتهاي كه امروزه به عنوان مسجد شجره شناخته ميشود، صحيح است و لازم نيست حتماً در مكان مسجد قبلي باشد. همچنين لازم نيست كه احرام در مسجد شجره يا ساير مواقيت باشد، گرچه بهتر است. بنابراين اشخاص جنب و حائض بايد نزديك مسجد و يا در حال عبور از مسجد محرم شوند.
59) پوشيدن چيزهايي كه به آنها لباس نميگويند نظير كمربند، زانوبند، مُچبند، فتقبند، هميان، كولهبار، ساعت و مانند اينها براي محرم مانعي ندارد، هرچند دوخته باشد.
60) كسي كه در اثر بيماري، قادر به نگهداري از بول خود نيست ميتوانند لباس كوچكي كه براي نگهداري ادرار استفاده ميشود بپوشد، هرچند آن لباس دوخته باشد.
61) كسي كه در اثر بيماري، قادر به نگهداري بول يا باد معدۀ خود نيست، يك وضو يا غسل براي انجام طواف و نماز طواف او كفايت ميكند، هر چند آن طواف، طواف واجب باشد. همچنين اگر بدن و لباس او نيز مرتباً نجس ميشود، ميتواند با همان بدن و لباس، طواف را ادامه دهد.
62) طواف با چيز نجسي كه جزو لباس طواف كننده نيست، صحيح است. مثل در بغل گرفتن بچه با بدن و لباس نجس يا همراه داشتن انگشتر و عينك و دستمال نجس و نظائر آن.
63) رطوبتهايي كه در اثر شستشوي كف مسجدالحرام يا مسجدالنّبي«صلياللهعليه وآله وسلّم» ايجاد ميشود، محكوم به طهارت است و اجتناب از آنها لازم نيست.
64) گره زدن لباس احرام اشكال ندارد، گرچه گره نزدن آن مخصوصاً گره نزدن لنگ بهتر است. همچنين قرار دادن سنگ و اشياء مانند آن در لباس احرام و بستن آن با نخ و كش و امثال آن و يا وصل كردن دو طرف جامۀ احرام با سنجاق و نظائر آن به همديگر، اشكال ندارد.
65) كفّارات انجام محرّمات احرام مربوط به وقتي است كه آن محرّمات با علم و عمد و با اختيار و بدون عذر، انجام شود. ولي اگر از روي جهل يا نسيان يا عذر واقع شود، به صحّت عمره ضرري نميرساند و كفّاره نيز ندارد.
66) رمي تمامي ديواري كه در مِني ساختهاند و ديواري كه احياناً در آينده اضافه ميشود و رمي از طبقۀ دوّم و طبقاتي كه احياناً در آينده اضافه ميشود، جايز است.
67) قرباني در هر نقطه از مِني - مسلخ جديد و قديم - و حدودي كه اهل سنّت براي مسلخ تعيين كردهاند، جايز است، ولي در مكان ديگري خارج از مِني جايز نيست.
68) ذبح قرباني با كاردهاي استيل كه آهني بودن آن مشخّص نيست و نيز ذبح قرباني با وسايل ماشيني - در صورت رعايت احكام ذبح- جايز است.
69) در عمرۀ مفرده و عمرۀ تمتّع، فقط تقصير (كوتاه كردن موي سر)، جايز است و حَلق (تراشيدن سر) جايز نيست، ولي در حجّ واجب، مردها بين حلق و يا تقصير مخيّرند، هر چند سال اوّل حجّ آنها باشد يا نايب باشند. ولي زنها بايد تقصير كنند و حلق براي آنها كافي نيست.
70) كساني كه از حجّ تمتّع يا عمرۀ مفرده به وطن خود باز ميگردند، بايد از نظر رفتار و گفتار و روش و منش و خلاصه در اخلاق فردي و اجتماعي، سرمشق و نمونه براي ديگران بشوند. حُسن خلق و مهرباني و گذشت و ايثار و فداكاري را سرلوحۀ اعمال خود قرار دهند و با اهتمام به فرائض ديني نظير نماز خصوصاً نماز جماعت، اهميّت اين فرائض را به طور عملي به ديگران بياموزند. غفلت از نماز و ساير واجبات يا اهميّت ندادن و كوچك شمردن خمس و زكات، يا عدم رسيدگي به همنوعان يا عدم اجتناب از گناه و يا عدم پرهيز از رذائل و مفاسد اخلاقي، بعد از اتمام حج يا عمره، حاكي از اين است كه زائر بهرهاي از حج يا عمرۀ خود نبرده است. همچنين بانوان بايد پس از بازگشت از حج يا عمره، در حجاب و عفاف اسوه و نمونۀ ديگران واقع شوند.
حجّ تمتّع متشكّل از سيزده عمل است:
1. احرام
2. وقوف در عرفات
3. وقوف در مشعر
4. رمي جمرۀ عقبه در مني
5. قرباني درمني
6. حلق يا تقصير در مني
7. طواف حج
8. نماز طواف
9. سعي بين صفا و مروه
10. طواف نساء
11. نماز طواف نساء
12. بيتوته در مني
13. رمي جمرات سهگانه
سير اجمالي اعمال حج به اين صورت است كه حجگزار بعد از اتمام عمرۀ تمتّع تا زماني كه براي درك وقوف در عرفات وقت دارد، بايد در مكّه محرم شود و به سرزمين عرفات عزيمت نمايد و از ظهر تا غروب آفتاب روز عرفه(نهم ذيالحجّه) در عرفات وقوف نمايد. پس از آن بايد به مشعرالحرام برود و از طلوع فجر روز عيد قربان(دهم ذيالحجّه) تا طلوع آفتاب، در مشعرالحرام وقوف نمايد. بعد بايد به مني برود و هفت سنگ به جمرۀ عقبه پرتاب كند. سپس قرباني نمايد و بعد از قرباني حلق يا تقصير كند، يعني سر را بتراشد يا مقداري از موي سر يا صورت يا ناخن را كوتاه كند.
پس از آن بايد به مكّه برگردد و به نحوي كه در اعمال عمره گذشت، طواف خانۀ خدا و نماز طواف و سعي بين صفا و مروه را به جا آورد ولي تقصير نكند و پس از سعي صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء را بهجا آورد.(انجام اعمال مكّه بعد از بيتوته در مني هم جايز است.)
سپس بايد به سرزمين مني باز گردد و شبهاي يازدهم و دوازدهم و احياناً شب سيزدهم ذيالحجّه را در مني بيتوته كند و روزهاي يازدهم و دوازدهم و احياناً روز سيزدهم به هر يك از جمرههاي سه گانه، هفت سنگ بزند. و پس از آن، اعمال حجّ تمتّع به پايان خواهد رسيد.
مسئله491: اوّلين عمل از اعمال حجّ تمتّع، احرام حج است كه از جهت واجبات و محرّمات و مستحبّات و مكروهات و ساير جهات با احرام عمرۀ تمتّع يكسان است و فقط از حيث نيّت و زمان و مكان، با احرام عمرۀ تمتّع تفاوت دارد.
مسئله492: احرام بايد براي حجّ تمتّع و با قصد قربت باشد.
مسئله493: لازم نيست نيّت به زبان آورده شود بلكه همين مقدار كه در نظر حجگزار باشد همين عملي كه همه انجام ميدهند را به جا آورد، كفايت ميكند. حتي اگر نظر تلفّظ هم خطا كند، اشكال ندارد.
مسئله494: زمان احرام حج، بعد از تمام شدن عمرۀ تمتّع است تا زماني كه بعد از احرام، وقت كافي براي رسيدن به وقوف اختياري عرفه باشد. ولي بهترين وقت احرام حجّ تمتّع، روز ترويه(هشتم ذيالحجّه) است.
مسئله495: محلّ احرام حج، شهر مكّۀ مكرّمه است و در هر موضع از شهر مكّه حتّي نقاط تازهساز، كفايت ميكند. ولي مستحبّ است در مسجدالحرام و نزد مقام حضرت ابراهيم«سلاماللهعليه»يا در حجر حضرت اسماعيل«سلاماللهعليه» باشد.
مسئله496: اگر كسي عمداً بدون احرام به عرفات برود، بايد برگردد و از مكّه محرم شود و اگر تا وقتي كه براي وقوف عرفات و مشعر وقت دارد، برنگشت يا نتوانست برگردد، حجّ او باطل است.
مسئله497: اگر حجگزار به واسطۀ فراموشي يا ندانستن مسئله يا عذري، محرم نشود و به عرفات برود، اگر ميتواند بايد برگردد و از مكّۀ مكرّمه محرم شود و اگر مشقّت دارد، بايد از همانجا كه متوجّه شده محرم شود و اگر بعد از تمام شدن حج متوجّه شود، حجّ او صحيح است.
مسئله498: علاوه بر اموري كه به عنوان مستحبّات احرام عمره بيان شد، انجام اعمال ذيل نيز در احرامحج، مستحبّ است:
1 ـ مستحبّ است پس از اينكه شخص احرام بست و از مكّۀ مكرّمه بيرون آمد همين كه بر ابطح مشرِف شود، به آواز بلند تلبيه بگويد، و چون متوجّه مني شود بگويد:
«اللَّهُمَّ إِيَّاكَ أَرْجُو وَ إِيَّاكَ أَدْعُو فَبَلِّغْنِي أَمَلِي وَ أَصْلِحْ لِي عَمَلِي» [1]
2 ـ و با تن و دل آرام و با تسبيح و ذكر حقتعالي برود و چون به مني رسيد بگويد:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَقْدَمَنِيهَا صَالِحاً فِي عَافِيَةٍ وَ بَلَّغَنِي هَذَا الْمَكَانَ»
پس بگويد:
«اللَّهُمَّ وَ هَذِهِ مِنًي وَ هِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَي أَوْلِيَائِكَ مِنَ الْمَنَاسِكِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ فِيهَا بِمَا مَنَنْتَ عَلَي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ» [2]
3 ـ چون به عرفات متوجّه شود اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ وَ إِيَّاكَ اعْتَمَدْتُ وَ وَجْهَكَ أَرَدْتُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ أَنْ تَجْعَلَنِي الْيَوْمَ مِمَّنْ تُبَاهِي بِهِ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي» [3]
مسئله499: مستحبّ است حجگزار شب عرفه را در مني مشغول عبادت باشد و بهتر آن است كه عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خيف به جا آورد. و بعد از طلوع آفتاب به عرفات برود و مستحبّ است تا آفتاب طلوع نكرده از وادي محسّر رد نشود.
مسئله500: محرّمات احرام حجِّ تمتّع، به تدريج و در سه مرحله، حلال ميشود:
مرحلۀ اوّل: بعد از حلق يا تقصير در مني كه به وسيلۀ آن همۀ محرّمات احرام ـغير از بويخوش و التذاذجنسيـ حلال ميشود.
مرحلۀ دوّم: بعد از انجام طواف حج و نماز آن و به جا آوردن سعي صفا و مروه، استعمال بوي خوش حلال ميشود.
مرحلۀ سوّم: بعد از به جا آوردن طواف نساء و نماز آن، التذاذ جنسي از همسر نيز حلال ميگردد.
مسئله501: حجّاج بايد براي تعيين روز عرفه و عيد قربان و ساير ايّام حج، تابع اعلام كشور ميزبان باشند و هماهنگ با ساير حجّاج عمل كنند. و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند، بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف كنند، انجام اعمال در همان ايّام صحيح است.
[1]. الكافي، ج 4، ص 460
[2]. من لايحضرهالفقيه، ج 2، ص 537
[3]. الكافي، ج 4، ص 461
مسئله502: كسي كه محرم به احرام حج شده واجب است از اول ظهر تا مغرب روز نهم ذيالحجّه در عرفات وقوف كند. كه به آن وقوف اختياري عرفه ميگويند.
مسئله503: وقوف در عرفات بايد با توجّه و با قصد قربت باشد، ولي به زبان آوردن نيّت يا خطور به قلب يا گذراندن از ذهن واجب نيست.
مسئله504: وقوف در عرفات يعني بودن در عرفات؛ بنابراين نشستن در جاي مخصوصي و انجام عمل خاصّي لازم نيست ولي ارتباط با خداوند در آن مكان مقدّس خيلي كارساز است.
مسئله505: وقوف پياده يا سواره، نشسته يا خوابيده يا در حال حركت، اشكال ندارد.
مسئله506: اگر در تمام وقت وقوف در عرفات خواب يا بيهوش باشد يا در توقّف ريا كند، وقوف او باطل است، ولي اگر بيشتر وقت را خواب يا بيهوش باشد، اشكال ندارد.
مسئله507: اگر كسي عمداً تمام وقت وقوف اختياري عرفه را ترك كند، حجّش باطل است.
مسئله508: اگر كسي مقدار كمي توقّف كند و برود يا طرف عصر بيايد و توقّف كند، هرچند توقّف او بسيار كم باشد، حجّ او صحيح است.
مسئله509: كفاره ترك عمدي وقوف اختياري عرفات، ذبح يك شتر است.
مسئله510: اگر كفارۀ ترك عمدي وقوف اختياري عرفات بر كسي واجب شد و قدرت بر قرباني نداشت، بايد هر وقت و هر كجا كه ميتواند، هيجده روز روزه بگيرد.
مسئله511: اگر كسي سهواً يا به واسطۀ ندانستن مسئله يا به واسطۀ عذري نظير تنگي وقت از ظهر تا مغرب در عرفات نباشد، بايد مقداري از شب عيد را هر چند بسيار كم باشد در عرفات بماند و اين مدّت را وقت وقوف اضطراري عرفه ميگويند.
مسئله512: اگر كسي سهواً يا به واسطۀ ندانستن مسئله يا به واسطۀ عذري وقوف اختياري عرفه را درك نكند و وقوف اضطراري آن را نيز عمداً ترك نمايد، حجّ او باطل است.
مسئله513: اگر كسي سهواً يا به واسطۀ ندانستن مسئله يا به واسطۀ عذري، وقوف اختياري عرفه را درك نكند و وقوف اضطراري آن را نيز سهواً يا به واسطۀ جهل به مسئله يا به واسطۀ عذري ترك نمايد، وقوف به مشعر (كه بعداً ميآيد) براي صحّت حجّ او كفايت ميكند.
مسئله514: در وقت وقوف بالا رفتن از كوه عرفات (جبل الرّحمه) مكروه است.
مسئله515: حدودي كه عامّه براي عرفات تعيين كردهاند، كفايت ميكند و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف پيدا كنند نيز همان حدود كفايت ميكند.
مسئله516: مستحبّ است حجگزار در حال وقوف با وضو يا غسل بوده و قلب خود را به حضرت حق «جلّوعلا» متوجّه ساخته و حمد الهي و تهليل و تمجيد نموده و ثناي حضرت حق را به جا آورد. پس از آن صد مرتبه«اَللهُ أَكْبَرُ» و صد مرتبه سورۀ «توحيد» را بخواند و آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم به خدا پناه ببرد و اين دعا را بخواند:
« اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشَاعِرِ كُلِّهَا فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ اللَّهُمَّ لَا تَمْكُرْ بِي وَ لَا تَخْدَعْنِي وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا»
و حاجت خود را نام ببرد، پس دست به آسمان بردارد و بگويد:
«اللَّهُمَّ حَاجَتِي الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي وَ إِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي أَسْأَلُكَ خَلَاصَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ مِلْكُ يَدِكَ وَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ وَ أَجَلِي بِعِلْمِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُوَفِّقَنِي لِمَا يُرْضِيكَ عَنِّي وَ أَنْ تُسَلِّمَ مِنِّي مَنَاسِكِيَ الَّتِي أَرَيْتَهَا إِبْرَاهِيمَ خَلِيلَكَ وَ دَلَلْتَ عَلَيْهَا حَبِيبَكَ مُحَمَّداً صلياللهعليهوآله وَ لْيَكُنْ فِيمَا تَقُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيتَ عَمَلَهُ وَ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ أَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حَيَاةً طَيِّبَةً» [1]
و مستحبّ است اين دعا را بخواند:
« لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَالَّذِي تَقُولُ وَ خَيْراً مِمَّا نَقُولُ وَ فَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُونَ اللَّهُمَّ لَكَ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي وَ لَكَ بَرَاءَتِي وَ بِكَ حَوْلِي وَ مِنْكَ قُوَّتِي اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَسَاوِسِ الصُّدُورِ وَ مِنْ شَتَاتِ الْأَمْرِ وَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ الرِّيَاحِ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا تَجِيءُ بِهِ الرِّيَاحُ وَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَ خَيْرَ النَّهَارِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ فِي سَمْعِي وَ بَصَرِي نُوراً وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ عُرُوقِي وَ مَقْعَدِي وَ مَقَامِي وَ مَدْخَلِي وَ مَخْرَجِي نُوراً وَ أَعْظِمْ لِي نُوراً يَا رَبِّ يَوْمَ أَلْقَاكَ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» [2]
و در اين روز تا ميتواند از خيرات و صدقات كوتاهي نكند.
همچنين مستحبّ است رو به كعبه نموده، اين اذكار را بگويد:
«سُبْحانَالله» صد مرتبه
«أَللهُ أَكْبَرُ» صد مرتبه
«ماشاءَاللهُ لا قُوِّةَ الاّ بالله» صدمرتبه
« أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» صدمرتبه
پس ده آيه از اوّل سوره بقره بخواند.
بعد سوره توحيد را سه مرتبه و آيةالكرسي را يك مرتبه تا آخر بخواند.
سپس اين آيات را بخواند:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ * ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ * وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ»
آنگاه سورههاي فلق و ناس را بخواند.
پس آنچه از نعم الهي به ياد داشته باشد يكايك ذكر نموده و حمد الهي نمايد، و همچنين بر اهل و مال و ساير چيزهايي كه حضرت حق جلّ و علا به او تفضّل نموده، حمد بنمايد و بگويد:
«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَي نَعْمَائِكَ الَّتِي لَا تُحْصَي بِعَدَدٍ وَ لَا تُكَافَي بِعَمَلٍ»
و مستحبّ است بعد از آن به آياتي از قرآن كه در آنها ذكر حمد شده است خدا را حمد نمايد، و به آياتي كه در آنها ذكر تسبيح شده است خدا را تسبيح كند، و به آياتي كه در آنها ذكر تكبير شده است خدا را تكبير نمايد، و به آياتي كه در آنها ذكر تهليل شده است خدا را تهليل كند، و بر محمّد و آل محمّد«صلي الله عليه و آله و سلم»زياد صلوات بفرستد، و به هر اسمي از اسماء الله كه در قرآن موجود است خدا را بخواند، و به آنچه از اسماء الهي كه در ياد دارد خدا را ذكر كند، و به اسماء الهي كه در آخر سوره حشر موجود است خدا را بخواند و آنها عبارتند از:
«اَللهُ، عالمُ الْغَيْب وَ الشَّهادَة، الرَّحمنُ، الرَّحيمُ، الْمَلكُ، القُدُّوسُ، السَّلامُ، الْمُؤْمنُ، الْمْهَيْمنُ، الْعَزيزُ، الْجَبّارُ، الْمُتكَبِّرُ، الْخالقُ، الْباريءُ، الْمُصَوِّرُ»
و سپس اين دعا را بخواند:
«أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِجَمِيعِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ بِجَمْعِكَ وَ بِأَرْكَانِكَ كُلِّهَا وَ بِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِكَ الْأَكْبَرِ الْأَكْبَرِ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ كَانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ تُجِيبَهُ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ كَانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ لَا تَرُدَّهُ وَ أَنْ تُعْطِيَهُ مَا سَأَلَ أَنْ تَغْفِرَ لِي جَمِيعَ ذُنُوبِي فِي جَمِيعِ عِلْمِكَ فِيَّ»
و هر حاجت كه دارد بخواهد، و از حق سبحانه و تعالي طلب كند كه در سال آينده و در هر سال توفيق حجّ پيدا كند.
و هفتاد مرتبه بگويد: «أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»
و هفتاد مرتبه بگويد: «أَسْتَغْفرُ اللهَ رَبّي و أَتُوبُ الَيْه»
پس اين دعا را بخواند:
« اللَّهُمَّ فُكَّنِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ الطَّيِّبِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ» [3]
و نزديك غروب آفتاب بگويد:
« اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ تَشَتُّتِ الْأَمْرِ وَ مِنْ شَرِّ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ أَمْسَي ظُلْمِي مُسْتَجِيراً بِعَفْوِكَ وَ أَمْسَي خَوْفِي مُسْتَجِيراً بِأَمَانِكَ وَ أَمْسَي ذُلِّي مُسْتَجِيراً بِعِزِّكَ وَ أَمْسَي وَجْهِيَ الْفَانِي مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ الْبَاقِي يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَي جَلِّلْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ أَلْبِسْنِي عَافِيَتَكَ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِك» [4]
ادعيۀ وارده در اين روز شريف بسيار است و هر مقدار كه ميسور باشد خواندن دعا مناسب است و بسيار خوب است كه در اين روز، دعاي عرفه حضرت سيّدالشّهداء«سلاماللهعليه» و دعاي حضرت زينالعابدين«سلاماللهعليه»كه در صحيفۀ كامله است خوانده شود.
مستحبّ است بعد از غروب آفتاب اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هَذَا الْمَوْقِفِ وَ ارْزُقْنِيهِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي وَ اقْلِبْنِي الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي بِأَفْضَلِ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ وَ اجْعَلْنِي الْيَوْمَ مِنْ أَكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْكَ وَ أَعْطِنِي أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الْعَافِيَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ بَارِكْ لِي فِيمَا أَرْجِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ وَ بَارِكْ لَهُمْ فِيَّ» [5]
و بسيار بگويد: «اللَّهُمَّ أَعْتِقْنِي مِنَ النَّارِ» [6]
[1]. الكافي، ج 4، ص 463
[2]. التهذيب الاحكام، ج 5، ص 183
[3]. من لايحضره الفقيه، ج 2، صص 542-541
[4]. الكافي، ج 4، ص 464
[5]. من لايحضرهالفقيه، ج 2، ص 543
[6]. الكافي، ج 4، ص 467
مسئله517: سومين عمل حج، وقوف مشعرالحرام است كه بعد از وقوف عرفات، در مشعرالحرام يا مزدلفه انجام ميشود.
مسئله518: زمان وقوف مشعرالحرام از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز دهم ذيالحجّه است. ولي سزاوار است حجگزار بعد از مغرب، از عرفات به مشعرالحرام برود و شب عيد را در آنجا بماند.
مسئله519: وقوف مشعر بايد با توجّه و قصد قربت باشد.
مسئله520: وقت نيت وقوف، هنگام طلوع فجر است. يعني حجگزار در هنگام طلوع صبح بايد نيت كند كه تا طلوع آفتاب در مشعر وقوف كند.
مسئله521: اگر كسي عمداً تا قبل از طلوع فجر به مشعرالحرام نرود گناه كرده است، ولي حجّ او صحيح است.
مسئله522: اگر حجگزار سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري تا قبل از طلوع فجر به مشعرالحرام نرود، مانعي ندارد.
مسئله523: اگر كسي عمداً مقدار كمي از وقوف اختياري مشعر را درك كند، هرچند توقّف او بسيار كم باشد حجّ او صحيح است، گرچه گناه كرده است.
مسئله524: وقوف در مشعرالحرام به غير از وقوف اختياري داراي دو وقوف اضطراري نيز ميباشد. وقوف اضطراري اول، مقداري از شب عيد است كه به آن وقوف اضطراري لَيلي ميگويند. و وقوف اضطراري دوّم، مقداري از صبح عيد، از طلوع آفتاب تا اذان ظهر ميباشد كه به آن وقوف اضطراري نَهاري گفته ميشود.
مسئله525: اگر حجگزار عمداً تمام وقوف اختياري مشعر را ترك نمايد، در صورتي كه وقوف اضطراري اوّل يعني مقداري از شب عيد را (ولو بسيار كم) درك كرده باشد، حجّ او صحيح است.
مسئله526: اگر كسي عمداً تمام وقوف اختياري مشعر را ترك نمايد، و هيچ مقدار از وقوف اضطراري اوّل را هم (ولو بسيار كم) درك نكرده باشد، حجّ او باطل ميشود.
مسئله527: اگر كسي عمداً تمام وقوف اختياري مشعر را ترك نمايد و سهواً يا به واسطۀ جهل به مسئله يا عذري وقوف اضطراري اوّل را هم ترك كرده باشد بايد وقوف اضطراري دوّم را درك كند. يعني بعد از طلوع آفتاب تا ظهر، ولو به مقدار كم، در مشعرالحرام توقّف نمايد.
مسئله528: اگر كسي كه وظيفهاش درك وقوف اضطراري دوّم است، اين وقوف را نيز عمداً ترك نمايد، حجّ او باطل است.
مسئله529: اگر كسي كه وظيفهاش درك وقوف اضطراري دوّم است، اين وقوف را سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري ترك نمايد، در صورتي كه وقوف به عرفه را (ولو به مقدار كم، گرچه وقوف اضطراري آن را) درك كرده باشد، حجّ او صحيح است.
مسئله530: اگر كسي كه وظيفهاش درك وقوف اضطراري دوّم است، اين وقوف را سهواً يا جهلاً يا به واسطه عذري ترك نمايد، و وقوف به عرفه را هم (ولو به مقدار كم، گرچه وقوف اضطراري آن را) درك نكرده باشد، حجّ او باطل است.
مسئله531: در هر صورتي كه به جهت ترك وقوف به مشعر حجّ كسي باطل شود، احرام او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود و بايد يك گوسفند ذبح كند و حجّ را در سالهاي بعد اعاده نمايد.
مسئله532: زنها و افراد ضعيف و معذور، نظير خدمۀ كاروانها و افرادي كه سرپرست زنها و افراد ضعيف هستند، ميتوانند وقوف اضطراري اوّل را درك كنند. يعني مقداري از شب را در مشعرالحرام بمانند و قبل از طلوع فجر، بلكه قبل از نصف شب از مشعر بيرون روند. ولي مستحبّ است بعد از نماز صبح حركت كنند تا قبل از طلوع آفتاب به وادي محسّر كه حدّ مشعرالحرام است برسند و بعد از طلوع آفتاب از آنجا بگذرند.
مسئله533: افرادي كه سرپرست افراد ضعيف و بيمار هستند و به همراه آنها وقوف اضطراري اول را درك ميكنند و از مشعرالحرام كوچ مينمايند، لازم نيست براي درك وقوف اختياري مشعر برگردند و همان وقوف اضطراي براي آنها كفايت ميكند.
مسئله534: افراد معذور يا همراهان آنها، اگر نايب باشند نيز ميتوانند به وقوف اضطراري مشعر اكتفا كنند و زودتر از مشعر خارج شوند و ضرر به صحّت نيابت آنان نميزند.
مسئله535: حدودي كه عامّه براي مشعر تعيين كردهاند، كفايت ميكند و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف پيدا كنند نيز همان حدود كفايت ميكند.
مسئله536: در وقوف مشعر الحرام چند چيز مستحبّ است:
1 ـ مستحبّ است با بدن و دلي آرام از عرفات به سوي مشعرالحرام متوجّه شود و استغفار نمايد و همين كه از سمت راست به تلّ سرخ رسيد بگويد:
«اللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِي وَ زِدْ فِي عِلْمِي وَ سَلِّمْ لِي دِينِي وَ تَقَبَّلْ مَنَاسِكِي» [1]
2 ـ مستحبّ است شب عيد را در مشعرالحرام با خضوع و خشوع به هر مقدار كه ميسور باشد به عبادت و اطاعت الهي بهسر برد و نماز بخواند و ذكر بگويد و اين دعا را بخواند:
« اللَّهُمَّ هَذِهِ جَمْعٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ لِي فِيهَا جَوَامِعَ الْخَيْرِ اللَّهُمَّ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُكَ أَنْ تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي وَ أَطْلُبُ إِلَيْكَ أَنْ تُعَرِّفَنِي مَا عَرَّفْتَ أَوْلِيَاءَكَ فِي مَنْزِلِي هَذَا وَ أَنْ تَقِيَنِي جَوَامِعَ الشَّرِّ» [2]
3 ـ مستحبّ است نماز مغرب و عشاء را با يك اذان و اقامه، در مشعر بخواند گرچه ثلث شب نيز بگذرد و نوافل نماز مغرب را بعد از نماز عشاء بخواند.
4 ـ مستحبّ است بعد از نماز صبح، با طهارت حمد و ثناي الهي را بهجا آورد و هر مقداري كه ميسور باشد از نعم و تفضّلات حضرت حق جلّ و علا ذكر كند و متذكّر نعمتهايي از جمله توفيق تشرّف به حج شود و بر محمّد و آل محمّد«صلي الله عليه و آله و سلم» صلوات بفرستد، آنگاه دعا نمايد و اين دعا را نيز بخواند:
«اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةالْجِنِّ وَ الْإِنْسِ اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ وَ خَيْرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْئُولٍ وَ لِكُلِّ وَافِدٍ جَائِزَةٌ فَاجْعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هَذَا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِي وَ أَنْ تَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَي مِنَ الدُّنْيَا زَادِي» [3]
5 ـ مستحبّ است سنگريزههايي را كه در مني ميخواهد رمي كند، از مزدلفه بردارد و بهتر است هفتاد سنگ يا بيشتر بردارد.
6 ـ مستحبّ است وقتي كه از مزدلفه به سوي مني رفت و به وادي محسّر رسيد، به مقدار صد قدم هروله كند و بگويد:
«اللَّهُمَّ سَلِّمْ لِي عَهْدِي وَ اقْبَلْ تَوْبَتِي وَ أَجِبْ دَعْوَتِي وَ اخْلُفْنِي فِيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدِي» [4]
[1]. الكافي، ج 4، ص 467
[2]. همان، ص 468
[3]. الكافي، ج 4، ص 469
[4]. الكافي، ج 4، ص 470
مسئله537: چهارمين عمل واجب حجّ تمتّع رمي جمرۀ عقبه است كه بايد در روز عيد قربان، از طلوع آفتاب تا مغرب، در سرزمين مني انجام شود. و منظور از آن پرتاب هفت سنگ يكي پس از ديگري به آخرين ستوني است كه در مني واقع شده و به آن جمرۀ عقبه ميگويند.
مسئله538: فرقي نميكند رمي كننده پياده باشد يا سواره، نشسته باشد يا ايستاده و به هر حالتي كه باشد كفايت ميكند.
مسئله539: رمي جمره بايد با توجه به عمل و با قصد قربت باشد.
مسئله540: رمي تمامي ديوار 25 متري كه در مني ساختهاند و ديواري كه احياناً در آينده اضافه مي شود و رمي از طبقۀ دوم و طبقاتي كه احياناً در آينده اضافه ميشود، جايز است.
مسئله541: غير از سنگ يا ريگ، رمي با چيز ديگري نظير كلوخ، سنگ، شن و مانند اينها كفايت نميكند.
مسئله542: سنگها بايد به جمره پرتاب شود، پس اگر سنگها را روي جمره بگذارد يا در حالي كه سنگ در دست او است به جمره بكوبد، كافي نيست.
مسئله543: سنگها بايد به جمره اصابت كند و انداختن در حوضچۀ پايين جمره يا روي سنگهاي پايين آن كافي نيست.
مسئله544: سنگ ها حتماً بايد يكي يكي به جمره برسد و اگر كسي هفت ريگ را با هم به جمره بزند كفايت نميكند و فقط يك مرتبه محسوب ميگردد.
مسئله545: ريگها بايد بكر باشد يعني كسي با آنها رمي نكرده باشد، و همچنين بايد از حرم [1]برداشته شود، و مستحبّ است از مشعرالحرام برچيده شود.
مسئله546: سنگها بايد مباح باشند. بنابراين رمي با سنگ غصبي يا سنگي كه ديگري براي خود جمع كرده - بدون رضايت او- مجزي نيست.
مسئله547: لازم نيست ريگهايي كه براي رمي جمره برداشته ميشود پاك باشد، گرچه مستحبّ است.
مسئله548: اگر كسي شك كند ريگهايي كه از حرم برداشته، از حرم است يا نه، و يا بكر است يا نه، به شك خود اعتنا نكند. همچنين بايد به طور متعارف سنگ بردارد و تفحّص در اين موارد لازم نيست، بلكه جايز هم نميباشد.
مسئله549: اگر حجگزار بعد از فراغت از رمي، در صحيح به جا آوردن آن شك كند، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسئله550: اگر كسي احتياطاً بيش از هفت سنگ پرتاب كند اشكال ندارد، مگر دچار وسواس شود كه بايد ترك كند.
مسئله551: اگر سنگ دو نفر كه در حال رمي هستند به هم اصابت كند و با هم به جمره برسد و يا شتاب يكي موجب پرتاب ديگري به جمره شود، اشكال ندارد. همانگونه كه اگر سنگ به جايي اصابت نمايد و كمانه كند و به جمره بخورد، اشكال ندارد.
مسئله552: اگر كسي در بين رمي، در صحيح به جا آوردن آن شك كند، مثلاً شك كند كه به جمره رسيده يا نه، بايد دوباره رمي كند.
مسئله553: اگر در بين رمي در تعداد ريگهاي زده شده شك كند، بايد بنا را بر اقلّ بگذارد.
مسئله554: اگر بعد از فراغت از رمي در تعداد ريگها شك كند، بايد به شك خود اعتنا ننمايد.
مسئله555: گمان در رمي اعتبار ندارد و حكم شك را دارد.
مسئله556: رعايت طهارت در وقت رمي واجب نيست، گرچه مستحبّ است بدن و لباس حجگزار پاك باشد و با وضو، بلكه با غسل باشد.
مسئله557: رمي در شب در حال اختيار جايز نيست ولي افرادي كه رمي براي آنها مشقّت دارد نظير زنها و افراد مسنّ و ضعيف و مريض و همراهان آنها ميتوانند در شب رمي كنند.
مسئله558: اگر كسي نتواند رمي كند، بايد نايب بگيرد و رمي نايب حتماً بايد در روز انجام شود. و مستحبّ است نايب در حضور منوبٌعنه ريگ بيندازد.
مسئله559: اگر بعد از رمي جمره توسط نايب، عذر منوبٌعنه بر طرف شود، لازم نيست خودش رمي را اعاده كند.
مسئله560: اگر عذر منوبٌعنه قبل از رمي نايب بر طرف شود، بايد خودش رمي كند. ولي اگر در حين رمي نايب عذر او برطرف گردد، ميتواند رمي را ادامه دهد و بهتر است اعاده كند.
مسئله561: اگر كسي سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري در روز عيد رمي نكند مانعي ندارد و بايد روز بعد آن را قضا نمايد.
مسئله562: اگر كسي عمداً در روز عيد رمي نكند، مانعي ندارد و بايد روز بعد آن را قضا نمايد، گرچه گناه كرده است.
مسئله563: اگر حج گزار سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ ندانستن مسئله، يكي از اعمال حجّ نظير ذبح يا حلق را قبل از رمي انجام داد، مانعي ندارد و بايد رمي كند و هر دو عمل صحيح است.
مسئله564: اگر عمداً يكي از اعمال حجّ نظير ذبح و يا حلق را قبل از رمي بجا آورد، بايد رمي كند و اعمالش صحيح است، گرچه معصيت كرده است.
مسئله565: اگر كسي بعد از تمام شدن روز عيد متوجّه شود كه روز عيد رمي نكرده، بايد قضاي آن را به جا آورد.
مسئله566: اگر كسي رمي را عمداً يا سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري ترك كند، بايد تا وقتي كه در مني حضور دارد يعني روزهاي يازدهم و دوازدهم و احياناً روز سيزدهم آن را قضا نمايد، و اگر به مكّه رفته بايد برگردد و رمي را قضا كند و حجّش صحيح است، گرچه در صورت عمد گناه كرده است.
مسئله567: كسي كه ميخواهد رمي جمرۀ عقبه را در روزهاي بعد به جا آورد، لازم نيست آن را زودتر از رمي جمرات آن روزها انجام دهد، گرچه بهتر است اول قضاي رمي جمرۀ عقبه را به جا آورد و بعد جمرات سهگانه را رمي نمايد.
مسئله568: اگر كسي كه بايد رمي را قضا كند، تا روز سيزدهم رمي قضا را به جا نياورد، بايد آن را در سال بعد قضا كند، و اگر خودش نميتواند بايد نايب بگيرد و حجّش صحيح است، گرچه در صورت عمد گناه كرده است.
مسئله569: جمرۀ عقبه و ساير جمرات را از هر طرف آن ميشود رمي كرد، گرچه مستحبّ است هنگام رمي جمرۀ عقبه پشت به قبله و هنگام رمي دو جمرۀ ديگر، رو به قبله باشد.
مسئله570: چند چيز در رمي مستحبّ است:
1 ـ با خضوع و خشوع باشد.
2 ـ با طهارت باشد.
3 ـ هنگام رمي جمرۀ عقبه پشت به قبله و هنگام رمي جمرۀ اولي و جمرۀ وسطي رو به قبله باشد.
4 ـ هنگام رمي جمرۀ عقبه بين او و جمره، ده تا پانزده ذراع(پنج تا هفت متر) فاصله باشد و در رمي جمرۀ اولي و وسطي، كنار جمره بايستد.
5 ـ سنگ ريزه را بر انگشت ابهام (شَست) گذاشته و با ناخن انگشت شهادت (انگشت پهلوي شَست) بيندازد.
6 ـ مستحبّ است هنگامي كه سنگها را در دست گرفته و آماده رمي است اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ هذه حَصَيَاتي فَأَحْصهِنَّ لي وَ ارْفَعهُنَّ في عَمَلي» [2]
7 ـ هر سنگي كه مياندازد تكبير بگويد و اين دعا را بخواند:
« اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلَي سُنَّةِ نَبِيِّكَ ص اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَ عَمَلًا مَقْبُولًا وَ سَعْياً مَشْكُوراً وَ ذَنْباً مَغْفُوراً»
8 ـ پس از برگشتن به جاي خود در مني اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ فَنِعْمَ الرَّبُّ وَ نِعْمَ الْمَوْلَي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ»[3]
[1]. تمام مشعرالحرام و مني در حرم قرار دارد ولي عرفات خارج از حرم است.
[2]. الكافي، ج 4، ص 478
[3]. همان
مسئله571: بر كسي كه حجّ تمتّع بهجا ميآورد، واجب است بعد از رمي جمرۀ عقبه در روز عيد قربان، قرباني كند.
مسئله572: قرباني نيز بايد با توجه و قصد قربت انجام شود.
مسئله573: قرباني بايد يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند باشد و ساير حيوانات غير از اين سه حيوان، كافي نيست.
مسئله574: هركس بايد يك قرباني انجام دهد و شركت چند نفر در يك قرباني، در حال اختيار و اضطرار جايز نيست.
مسئله575: قرباني در هر نقطه از مني - مسلخ جديد و قديم - و حدودي كه عامّه براي مسلخ تعيين كردهاند، مجزي است. ولي در مكان ديگري خارج از مني جايز نيست.
مسئله576: اگر كسي سهواً يا جهلاً، يا به واسطۀ عذري در مني ذبح نكرد، هر جا ذبح كرده باشد كافي است.
مسئله577: قرباني بايد بعد از رمي جمرۀ عقبه انجام شود، ولي اگر كسي زودتر انجام داد اشكال ندارد، گرچه در صورت عمد گناه كرده است.
مسئله578: اگر حجگزار در روز عيد سهواً، جهلاً يا بهواسطۀ عذري، بلكه عمداً ذبح نكرد، حجّ او صحيح است، گرچه در صورت عمد گناه كرده است و بايد در روزهاي يازدهم و دوازدهم، يا در بقيۀ ذيالحجّه در مني ذبح نمايد، و اگر نكرد بايد در سال بعد قضاي آن را در مني به جا آورد و اگر نميتواند، نايب بگيرد.
مسئله579: حيواني كه ذبح ميشود، چند شرط دارد:
1 ـ اگر شتر است داخل در سال ششم و اگر گاو است داخل در سال سوّم و اگر گوسفند است داخل در سال دوّم شده باشد.
2 ـ سالم باشد، بنابراين حيوان مريض كافي نيست.
3 ـ خيلي پير نباشد.
4 ـ تامّ الاجزاء باشد. بنابراين حيوان كور يا لنگ دائمي و گوش بريده و بيدم يا دم بريده و شاخ شكسته و بيتخم يا تخم كشيده يا كوبيده كافي نيست.
5 ـ زياد لاغر نباشد.
مسئله580: اگر كسي حيواني را به گمان اينكه داراي شرايط است ذبح كرد و بعد معلوم شد كه آن شرايط را نداشته، اشكال ندارد.
مسئله581: اگر حجگزار شرايط قرباني را نداند و حيواني كه داراي شرايط نيست ذبح نمايد، كفايت ميكند.
مسئله582: اگر قرباني داراي شرايط يافت نشود، ذبح حيواني كه شرايط را ندارد كافي است.
مسئله583: اگر بعد از ذبح شك كند كه آيا قرباني داراي شرايط بوده يا نه، بلكه اگر گمان يا يقين كند كه داراي شرايط نبوده، كفايت ميكند.
مسئله584: ذبح قرباني با كاردهاي استيل كه معلوم نيست از آهن است يا نه، اشكال ندارد.
مسئله585: ذبح قرباني با وسايل ماشيني - در صورت رعايت احكام ذبح- جايز است.
مسئله586: نايب گرفتن براي قرباني و ذبح، مطلقاً جايز است و در اين صورت بايد كسي كه نايب شده، قصد قربت نمايد و قصد قربت ذبحكننده شرط نيست. بنابراين اگر ذبحكننده قصد قربت نكرد يا شيعه نبود، اشكال ندارد.
مسئله587: اتّصال بين ذبح و قصد قربت لازم نيست، بنابراين اگر كسي با قصد قربت، ديگري را براي ذبح فرستاد و او ذبح نمود، كفايت ميكند. گرچه آن ديگري قصد قربت نكند يا شيعه نباشد.
مسئله588: نايب قرباني بايد ثقّه باشد و در اين صورت اگر منوبٌعنه شك كرد كه آيا نايب ذبح نموده يا قرباني داراي شرايط ذبح بوده يا نه، بلكه اگر گمان دارد كه قرباني حائز شرايط نبوده، به شك يا گمان خود اعتنا نكند.
مسئله589: اگر نايب از روي جهل يا اشتباه بر خلاف دستور شرع عمل كند، لازم نيست دو مرتبه ذبح كند.
مسئله590: اگر نايب عمداً بر خلاف دستور شرع عمل كرد بايد دومرتبه ذبح كند، و غرامت آن نيز به عهدۀ خود نايب است.
مسئله591: نايب ميتواند قبل از خود، به نيابت از ديگران ذبح كند.
مسئله592: اگر قرباني براي كسي پيدا نشود، يا قدرت خريد نداشته باشد، بايد سه روز پي در پي در حجّ و هفت روز بعد از مراجعت از حج، روزه بگيرد (در اين هفت روز پيدرپي بودن شرط نيست.)
مسئله593: اگر كسي قدرت بر ذبح قرباني ناقص پيدا كرد، بايد همان قرباني ناقص را ذبح كند و نميتواند روزۀ بدل از قرباني بگيرد.
مسئله594: كسي كه پول قرباني ندارد ولي متاعي در وطن يا همراه خود دارد كه با فروش آن، پول قرباني تأمين ميشود، بايد بفروشد و قرباني بخرد.
مسئله595: كسي كه پول قرباني ندارد ولي ميتواند قرض كند و در وطن قرض خود را ادا نمايد، بايد قرض كند و قرباني بخرد.
مسئله596: اگر قرض كردن يا فروش چيزي، يا كسب براي خريد قرباني مشقّت داشته باشد، لازم نيست قرباني كند ولي اگر خود را به مشقّت انداخت و قرباني كرد، قرباني او كفايت ميكند.
مسئله597:سه روز روزۀ بدل از قرباني را ميشود در سفر گرفت. ولي بايد در ماه ذيالحجّه و بعد از عمرۀ تمتّع باشد و در روز عيد قربان و در ايّام تشريق (از يازدهم تا سيزدهم)، نباشد و بهتر است از روز هفتم تا نهم ذيالحجّه باشد.
مسئله598: اگر كسي روز هفتم را روزه نگرفت، ميتواند روز هشتم و نهم را روزه بگيرد و روزۀ سوّم را بعد از ايّام تشريق بگيرد.
مسئله599:اگر كسي سه روز روزه را نگرفت تا ماه ذيالحجّه تمام شد بايد خودش يا نايبش در سال بعد در مني قرباني نمايد.
مسئله600: اگر كسي بعد از سه روز روزه يا در اثناي آن قدرت بر قرباني پيدا كرد، لازم نيست قرباني كند، بلكه قرباني كفايت نميكند و بايد روزهها را بگيرد.
مسئله601: هفت روزۀ باقيمانده بايد بعد از مراجعت از سفر، در وطن گرفته شود، و گرفتن اين روزهها در مكّه يا شهر ديگري يا بين راه جايز نيست، مگر با قصد اقامت ده روز.
مسئله602: چند چيز در قرباني مستحبّ است:
1 ـ قرباني، شتر باشد و در صورت عدم امكان، گاو و بسيار فربه باشد و در صورتي كه هيچكدام نشد، به گوسفند اكتفا كند.
2 ـ اگر شتر يا گاو است، ماده باشد، و اگر گوسفند است نر باشد.
4 ـ اگر ميتواند خودش ذبح كند و اگر نميتواند دست خود را روي دست ذبح كننده بگذارد.
5 ـ قرباني را سه قسمت كند، مقداري از آن را خودش بخورد و مقداري از آن را هديه دهد، و مقداري از آن را صدقه دهد.
6 ـ مستحبّ است در وقت ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:
« وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي» [1]
مسئله603: اگر كسي به استحباب تقسيم قرباني عمل نكرد و قرباني را رها نمود ضامن نيست.
مسئله604: حيواني كه بايد براي كفّاره ذبح شود، هيچ يك از شرايط قرباني حجّ را ندارد، بنابراين ذبح گوسفند معيوب براي كفاره اشكال ندارد.
مسئله605: لازم نيست حيواني كه براي كفّاره ذبح ميشود در مني يا مكّه و يا در ايّام ذيالحجّه باشد، بلكه مطلقاً ميتواند آن را در وطن خود ذبح نمايد و در زمان حاضر ذبح كفارات در وطن مهمتر است.
مسئله606: مصرف حيواني كه براي كفّاره ذبح ميشود، مانند مصرف قرباني در حجّ است (مستحبّ است آن را سه قسمت كند، قسمتي به فقرا و قسمتي هديه و قسمتي را بخورد)، ولي بهتر است تمام آن را صدقه بدهد.
[1]. الكافي، ج 4، ص 498
مسئله607: ششمين عمل از اعمال حجّ تمتّع كه بايد روز عيد و بعد از رمي و ذبح انجام شود، حلق يا تقصير است.
مسئله608: مكان حلق يا تقصير در حجّ تمتّع، مني است.
مسئله609: حجگزار بين حلق (سر تراشيدن) و تقصير (چيدن قدري از ناخن يا موي سر يا صورت) مخيّر است، هر چند سال اول حجّ او باشد يا نايب باشد.
مسئله610: كساني كه سال اوّل حجّ آنها است، بهتر است حلق نمايند، بلكه حلق براي همه بهتر از تقصير است.
مسئله611: زنها بايد تقصير كنند، و تراشيدن سر براي آنها كافي نيست.
مسئله612: در تقصير چنانچه در احكام عمره گذشت چيدن مقدار كمي از موي سر يا ريش يا گرفتن يك ناخن كفايت ميكند، ولي در حلق بايد تمام سر را بتراشد.
مسئله613: حلق و تقصير چون از عبادات است بايد با توجّه به عمل و با قصد تقرّب انجام گيرد و اگر ديگري هم سر او را ميتراشد يا تقصير ميكند بايد خودش نيّت كند.
مسئله614: در تقصير، كندن مو كفايت نميكند و بايد موي سر يا صورت چيده شود.
مسئله615: كسي كه هنوز محرم است و حلق يا تقصير نكرده، ميتواند براي ديگري حلق يا تقصير كند و ضرر به احرام هيچ كدام نميزند.
مسئله616: اگر كسي سرش مو نداشته باشد، بايد تقصير كند، و تراشيدن ريش يا چيدن موهاي ساير بدن كافي نيست، علاوه بر اينكه تراشيدن ريش در حالت عادي هم حرام است.
مسئله617: اگر كسي سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري بلكه عمداً در روز عيد يا در مني حلق يا تقصير نكرد، حجِّ او صحيح است و اگر ميتواند بايد به مني برگردد و اگر نميتواند برگردد يا ميتواند ولي برنگردد، هرجا به جا آورد كافي است، و لازم نيست موي خود را به مني بفرستد. ولي در صورت عمد گناهكار است.
مسئله618: اگر حجگزار حلق يا تقصير را قبل از رمي يا ذبح انجام داد كفايت ميكند و حجّ او صحيح است، گرچه در صورت عمد گناه كرده است.
مسئله619: اگر حلق يا تقصير را بعد از طواف حجّ يا سعي يا طواف نساء انجام داد كفايت ميكند و حجّ او صحيح است، گرچه در صورت عمد گناه كرده است.
مسئله620: بعد از حلق يا تقصير تمام محرماتي كه به واسطۀ احرام بر حجگزار حرام شده بود حلال ميشود، مگر استعمال بوي خوش كه بعد از انجام طواف حج و نماز آن و سعي صفا و مروه حلال ميشود و التذاذ جنسي كه بعد از به جا آوردن طواف نساء و نماز آن، حلال ميگردد.
مسئله621: چند چيز در حلق و تقصير مستحبّ است:
1 ـ اگر سر ميتراشد از جانب راست جلوي سر شروع كند و اين دعا را بخواند:
« اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَة» [1]
«خدايا، براي هر مويي نوري در روز قيامت به من عطا فرما.»
2 ـ موي سر خود را در مني در خيمه خود دفن نمايد.
3 ـ بعد از تراشيدن سر، ريش وشارب خود را اصلاح كند و تمام ناخنهاي خود را بگيرد.
[1]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 550
مسئله622: بعد از حلق يا تقصير، اعمال پنجگانۀ مكّه بر حجگزار واجب ميشود كه عبارتند از:
1.طواف حج كه به آن طواف زيارت نيز گفته ميشود.
2. نماز طواف
3. سعي بين صفا و مروه
4. طواف نساء
5. نماز طواف نساء
مسئله623: كيفيّت اعمال مكّه به همان صورتي است كه در اعمال عمره گذشت، مگر اينكه تقصير ندارد و بايد اين اعمال به نيّت اعمال حج به جا آورده شود.
مسئله624: وقت به جا آوردن اعمال مكّه، بعد از تقصير در مني، تا آخر ذي الحجّه است گرچه مستحبّ است در روز عيد و يا در ايّام تشريق به جا آورده شود.
مسئله625: مراجعت به مكّه براي انجام اعمال پنجگانه در روز عيد و بعد از اعمال مني جايز بلكه مستحبّ است.
مسئله626: حجگزار ميتواند بعد از حلق يا تقصير به مكّه برود و اعمال مكّه را به جا آورد و براي بيتوتۀ نيمۀ دوّم شب به مني برگردد. همانگونه كه ميتواند بعد از تقصير در مني بماند و بيتوتۀ نيمۀ اوّل شب يازدهم را درك كند و بعد از نيمه شب به مكّه برود و اعمال را به جا آورد. همچنين ميتواند بعد از تقصير تا آخر ايّام تشريق در مني بماند و پس از آن به مكّه برگردد و تا آخر ذيالحجّه اعمال مكّه را به جا آورد.
مسئله627: اگر كسي اعمال مكّه را قبل از اعمال مني بهجا آورد، كفايت ميكند و حجّ او صحيح است، گرچه در صورت عمد گناه كرده است.
مسئله628: انجام اعمال مكّه قبل از رفتن به عرفات و مشعر و اعمال سهگانۀ مني، جايز نيست، مگر براي چند گروه:
1ـ زنهايي كه ترس آن دارند كه در برگشت از مني حائض يا نفسا شوند و نتوانند در مكّه بمانند تا پاك شوند.
2ـ افراد مسنّ و بيمار.
3ـ افرادي كه انجام اعمال در موقع بازگشت، به خاطر ازدحام جمعيت و مانند آن، براي آنها مشقّت داشته باشد.
4ـ كساني كه ميدانند تا آخر ذي الحجّه به جا آوردن اين اعمال براي آنها ممكن نيست.
مسئله629: كسي كه اعمال مكّه را قبل از عزيمت به عرفات انجام ميدهد، بايد پس از محرم شدن به احرام حج، اعمال پنجگانۀ مكّه را به جا آورد و با همان احرام به عرفات برود.
مسئله630: كسي كه حجّ افراد يا حجّ قران به جا ميآورد، در حال اختيار هم ميتواند اعمال مكّه را قبل از رفتن به عرفات انجام دهد.
مسئله631: براي افرادي كه انجام اعمال مكّه قبل از رفتن به عرفات جايز است، بعد از حلق يا تقصير در مني، تمام محرّمات حلال ميشود.
مسئله632: كسي كه اعمال مكّه را قبل از رفتن به عرفات انجام داده است، اگر بعد از حلق يا تقصير در مني، عذر او برطرف شد و يا به آن چيزي كه از آن ترسان بود مبتلا نشد، لازم نيست اعمال مكّه را اعاده نمايد.
مسئله633: انجام طواف نساء بر همه، حتّي بچّهها واجب است.
مسئله634: اگر كسي طواف نساء را ترك كند، اگر مرد باشد زن بر او حلال نميشود و اگر زن باشد مرد بر او حلال نميگردد و اگر بچّه باشد نميتواند ازدواج كند.
مسئله635: طوافنساء و نماز آن، گرچه واجب است و بدون آن همسر حلال نميشود، لكن اگر كسي سهواً يا به واسطۀ عذري يا به واسطۀ ندانستن مسئله بلكه عمداً آن را به جا نياورد، حجّ او صحيح است.
مسئله636: اگر حجگزار طواف نساء را به جا نياورد تا از مكّۀ مكرّمه برگردد، اگر ميتواند بايد خودش برگردد و به جا آورد و اگر مشقّت دارد، بايد نايب بگيرد و اگر از دنيا رفت، وليّ او بايد قضاي آن را به جا آورد يا براي انجام آن نايب بگيرد و لازم نيست انجام قضاي طواف نساء در ذي الحجّه باشد.
مسئله637: اگر قبل از به جا آوردن طواف نساء با كسي نزديكي كند بايد كفّاره بدهد و كفّارۀ آن يك گوسفند است، گرچه شتر بهتر است.
مسئله638: اعمال پنجگانۀ مكّه بايد به ترتيب انجام شود. ولي در صورت ضرورت مثل وقتي كه زن خوف حائض شدن بعد از سعي صفا و مروه را دارد، ميتوان طواف حج و نماز آن را و طواف نساء و نماز آن را قبل از سعي به جا آورد، گرچه بهتر است اعمال به ترتيب انجام شود و در صورت بروز عذري مثل حيض، براي طواف نساء و نماز آن نايب گرفته شود.
مسئله639: هرگاه زني قبل از انجام اعمال مكّه حائض يا نفساء شود و نتواند طوافها و نمازهاي دو طواف را به جا آورد و مهلت براي ماندن و پاك شدن هم ندارد، بايد براي طواف حج و نماز آن نايب بگيرد و سعي را خودش به جا آورد و پس از آن براي طواف نساء و نماز آن مجدداً نايب بگيرد.
مسئله640: اگر عذري مانع به جا آوردن هر كدام از اعمال مكّه شود و مهلت حجگزار براي ماندن در مكّه تا برطرف شدن عذر كافي نباشد، بايد براي انجام همان عمل نايب بگيرد.
مسئله641: مستحبّات طواف و سعيحج نيز مانند مستحبّاتي است كه براي طواف و سعي عمره بيان گرديد.
مسئله642: بعد از اتمام اعمال پنجگانۀ مكّه(در صورتي كه اعمال سهگانۀ مني انجام شده باشد)، همۀ محرّماتي كه بهواسطۀ احرام بر محرم حرام شده بود حلال ميگردد.
مسئله643: بر كسي كه حج به جا ميآورد، واجب است شب يازدهم و دوازدهم و در برخي موارد شب سيزدهم ذيالحجّه را در مني بيتوته كند. يعني در آن سرزمين بماند.
مسئله644: بيتوته در مني بايد با توجّه و قصد قربت باشد. و عمل واجب خاصّي ندارد، ولي حجگزار بايد از اين فرصتها براي عبادت و ارتباط با خداوند، استفاده كند.
مسئله645: مقدار شب كه حجگزار بايد در مني بماند، از اوّل شب تا نصف شب يا از نصف شب تا طلوع فجر ميباشد.
مسئله446: سه گروه واجب است شبسيزدهمدر مني بمانند:
1ـ كساني كه مغرب شب سيزدهم در مني باشند.
2ـ افرادي كه در حال احرام با زن نزديكي كردهاند.
3ـ افرادي كه در حال احرام صيد كردهاند.
مسئله647: كسي كه قبل از مغرب روز دوازدهم از مني كوچ ميكند و بعد از مغرب براي كاري به مني بر ميگردد، لازم نيست شب سيزدهم را در مني بماند.
مسئله648: ماندن در مني براي دو دسته لازم نيست:
1ـ كساني كه ماندن در مني براي آنها مشقّت دارد، نظير بيماران و پرستاران آنها و خدمۀ كاروانها.
2ـ كسي كه تمام شب را در مسجدالحرام مشغول عبادت باشد و جز عبادت، كار ديگر نكند مگر كارهاي ضروري نظير خوردن و آشاميدن و تجديد وضو.
مسئله649: كسي كه شب در مني بيتوته ميكند، لازم نيست روز هم در مني بماند، مگر كسي كه صبح دوازدهم در مني باشد كه بايد بعد از ظهر كوچ نمايد.
مسئله650: بازگشت از مني در روز دوازدهم بايد بعد از اذان ظهر باشد و خروج قبل از ظهر از مني جايز نيست. ولي كسي كه شب سيزدهم را در مني بيتوته كرده است، ميتواند پيش از ظهر روز سيزدهم از مني خارج شود.
مسئله651: اگر كسي معذور باشد و رمي جمرات سهگانه را بعد از بيتوته و در شب دوازدهم به جا آورد، ميتواند همان شب از مني كوچ كند.
مسئله652: اگر كسي سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري، شبها را در مني نماند، حجّ او صحيح است و چيزي بر او نيست.
مسئله653: اگركسي عمداً شبهايي كه واجب است در مني بماند را نماند، حجّ او صحيح است، ولي گناه كرده است و بايد براي هر شبي يك گوسفند كفّاره بدهد.
مسئله654: حدودي كه عامّه براي مني تعيين كردهاند، كفايت ميكند و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند، بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف پيدا كنند نيز همان حدود كفايت ميكند.
مسئله655: شبهايي كه بيتوته در مني براي حجگزار واجب است، بايد در روز آنها جمرات سه گانه (جمرۀ اولي، جمرۀ وسطي، جمرۀ عقبه) را رمي كند.
مسئله656: كيفيّت رمي و احكام و مستحبّات آن به همان صورتي است كه در رمي جمرۀ عقبه بيان شد.
مسئله657: وقت رمي جمرات از طلوع تا غروب آفتاب هر روز است و رمي در شب در حال اختيار، جايز نيست.
مسئله658: كساني كه از رمي جمرات در روز معذورند، مثل زنان و بيماران و افراد پير و همراهان آنان و خدمۀ كاروان، ميتوانند رمي هر روز را در شب قبل يا شب بعد انجام دهند.
مسئله659: اگر كسي سهواً يا جهلاً، بلكه عمداً رمي جمرات را به جا نياورد واجب است در روز بعد قضاي آن را به جا آورد و لازم نيست قضاي روز قبل مقدّم بر اداي همان روز باشد، گرچه بهتر است.
مسئله660:در رمي جمرات سه گانه ترتيب شرط است و بايد اوّل جمرۀ اولي و سپس جمرۀ وسطي و در آخر جمرۀ عقبه رمي شود.
مسئله661: اگر كسي سهواً يا جهلاً يا به واسطۀ عذري ترتيب را رعايت نكند كفايت ميكند و حجّ او صحيح است.
مسئله662: اگر كسي عمداً ترتيب را رعايت نكند بايد رمي را اعاده نمايد.
مسئله663: اگر بعد از فراغت از رمي جمـرات شك كند كه هر سه جمره را رمي كرد يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسئله664: اگر بعد از فراغت از رمي جمـرات شك كند كه درست رمي كرد يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسئله665: اگر يقين كند كه يكي از جمرهها را رمي نكرده، ولي نداند كدام است، رمي جمرۀ عقبه كفايت ميكند. گرچه بهتر است هر سه را رمي نمايد.
مسئله666: افرادي كه معذور از انداختن سنگها هستند، مانند بيماران و معلولين و... بايد نايب بگيرند و نايب بايد جمرات را در روز رمي كند.
مسئله667:علاوه بر مستحبّاتي كه در رمي جمرۀ عقبه بيان شد، در رمي جمرات سهگانه چند چيز مستحبّ است:
1 ـ روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در مني بماند و حتّي به جهت طواف مستحبّ از آنجا خارج نشود.
2 ـ مستحبّ مؤكّد است بعد از پانزده نماز كه اوّل آنها نماز ظهر روز عيد است اين تكبير را بگويد:
«اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَي مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَي مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي مَا أَبْلَانَا»[1]
3 ـ نمازهاي واجب و مستحبّ را در مسجد خيف بهجا آورد و در روايات آمده كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با هفتاد سال عبادت برابر است.
[1]. الكافي، ج 4، ص 517
مسئله668: كسي كه محرم به احرام عمره يا حج ميشود، واجب است اعمال حج و عمره را به پايان رساند مگر اينكه مصدود يا محصور شود كه در اين صورت بايد طبق احكام خاصي كه ذيلاً ميآيد عمل كند.
مسئله669: مصدود به شخصي ميگويند كه كسي نظير دشمن، طلبكار و مانندآن، يا چيزي نظير سيل و مانند آن او را از انجام اعمال عمره يا حجّ منع كند.
مسئله670: محصور كسي است كه به واسطۀ مرض، ضعف، شكستگي استخوان و مانند اينها از انجام اعمال عمره يا حجّ عاجز باشد.
مسئله671: اگر كسي محرم به احرام عمره يا حجّ شود و بعد كسي يا چيزي نظير دشمن، سيل و مانند اينها او را از انجام اعمال عمره يا حجّ منع كند، ميتواند در همان محل كه ممنوع شده يا هر جا كه بخواهد قرباني كند و از احرام خارج شود و بسيار خوب است علاوه بر قرباني تقصير هم بنمايد ولي كفايت از حجّ واجب نميكند.
مسئله672: كسي كه محرم به احرام عمره يا حجّ شود و به واسطۀ مرض يا ضعف يا شكستن استخوان و مانند اينها نتواند اعمال را به جا آورد، اگر ميتواند بايد كسي را وكيل كند تا در روز عيد از طرف او در مني قرباني نمايد و بعد از ذبح از احرام خارج شود، و بهتر است تقصير هم بنمايد و هرچه بر او حرام شده بود، حلال ميشود مگر لذّت جنسي كه بايد طواف نساء و نماز آن را خودش به جا آورد و اگر نميتواند بايد نايبش به جا آورد، و بعد از آن لذّت جنسي نيز حلال ميشود، ولي اين حجّ كفايت از حجّ واجب نميكند.
مسئله673: كسي كه محرم به احرام عمره يا حجّ شود و به واسطۀ مرض يا ضعف يا شكستن استخوان و مانند اينها نتواند اعمال را به جا آورد، و نتواند براي قرباني در مني نايب بگيرد، ميتواند در همان محل يا هرجا كه خواست، قرباني كند و از احرام خارج شود ولي تا طواف نساء و نماز آن را خودش و اگر نتواند نايبش انجام ندهد، لذّت جنسي بر او حلال نميشود، و اين حجّ نيز كفايت از حجّ واجب نميكند.
مسئله674: اگر مصدود يا محصور از اعمالي منع شود كه نيابت در آن جايز است نظير طواف و رمي و ذبح بايد نايب بگيرد و حجّ او صحيح است.
مسئله675: اگر براي رفع منع، چارهاي باشد نظير پول دادن يا از راه ديگر رفتن، اگر مشقّت نداشته باشد، بايد انجام دهد.
مسئله676:اگر براي رفع مرض و مانند آن، چارهاي باشد نظير مداوا، اگر مشقّت نداشته باشد بايد انجام دهد.
مسئله677: اگر مصدود يا محصور بتواند بعد از رفع منع به وقوف اضطراري عرفات يا مشعر برسد، بايد اعمال حجّ را به جا آورد و حجّ او صحيح است.
مسئله678: اگر مصدود يا محصور قدرت بر قرباني نداشته باشد، بايد سه روز پي در پي روزه بگيرد و از احرام خارج شود و بعد از برگشت به وطن هفت روز روزه بگيرد.
مسئله679: كسي كه محرم به احرام حجّ گرديده، اگر مصدود يا محصور شود و نتواند اعمال حجّ را به جا آورد، حجّ او تبديل به عمرۀ مفرده ميشود و بايد عمرۀ مفرده به جا آورد و از احرام خارج شود و اگر حجّ از سالهاي قبل بر او واجب بوده، حجّ را در سالهاي بعد اعاده نمايد.
مسئله680: اگر مصدود يا محصور سال اوّل استطاعت او باشد، حج بر او واجب نيست، مگر آنكه در سالهاي بعد مستطيع شود.
مسئله681: كسي كه ميخواهد حجِّ واجب به جا آورد، واجب است احكام آن را بياموزد و يا تحت نظر افرادي كه احكام را مي دانند حجِّ خود را به صورت صحيح انجام دهد و اعمال آن را به پايان رساند.
مسئله682: مستحبّ مؤكّد است كه نمازهاي پنجگانه در مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلي الله عليه و آله و سلم» خوانده شود و سزاوار نيست مؤمنين فضيلت نماز در اين دو مسجد را از دست بدهند.
مسئله683: شركت در نماز جماعت اهل سنّت كه در حرمين شريفين برگزار ميشود، مستحبّ است و زائرين گرامي بايد نماز را به همان صورتي كه آنان ميخوانند، بخوانند. ولي اكتفا كردن به آن نماز صحيح نيست و بايد اعاده كنند.
مسئله684: هنگام اقامۀ نماز جماعت مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلي الله عليه و آله و سلم» خروج از اين دو مسجد جايز نيست. همچنين سزاوار نيست زائرين، هنگام نماز جماعت در بازار بوده يا مشغول كار ديگري غير از نماز جماعت باشند.
مسئله685: سجده بر انواع سنگها كه در مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلي الله عليه و آله و سلم» به كار رفته است، صحيح ميباشد.
مسئله686: استفاده از مهر، بادبزن، حصير و كاغذ و نظائر آن براي سجده در مسجدالحرام و مسجدالنّبي«صلي الله عليه و آله و سلم» موجب انگشتنما شدن و وهن شيعه ميشود و جايز نيست.
مسئله687: برداشتن قرآن و ديگر اشياء از مسجدالحرام و مسجدالنبي«صلي الله عليه و آله و سلم» جايز نيست و ضمانآور ميباشد.
مسئله688: برداشتن سنگ از صفا و مروه جايز نيست و به طور كلي برداشتن هر شيئي كه بدون اجازه، از آن دو مسجد و يا ساير مكانهاي مكّه و مدينه برداشته شود، موجب ضمان است.
مسئله689:انجام هر عملي كه موجب وهن شيعه و بياحترامي به پيشوايان دين و شيعيان ميشود، جايز نيست؛ بنابراين زائران بايد از كارهايي نظير دست كشيدن و بوسيدن دربهاي حرمها، ضريح پيامبر«صلي الله عليه و آله و سلم» و نردههاي بقيع و يا نماز خواندن در قبرستانهاي بقيع و ابوطالب و نيز برداشتن خاك از بقيع يا ساير اماكن و اعمالي از اين قبيل جدّاً پرهيز نمايند.
مسئله690: زائران ايراني خانه خدا بايد از نظر اخلاقي نمونه باشند و موجب اعتلاي آبروي تشيّع و جمهوري اسلامي گردند. بنابراين لازم است با يكديگر و نيز با ساير مسلمانان رفتاري همراه با گذشت، ايثار و فداكاري داشته باشند و عطوفت و مهرباني در ميان آنان حكمفرما باشد.
مسئله691: رعايت پوشش اسلامي و اخلاقي براي زن و مرد لازم و ضروري است. مخصوصاً زنها بايد با چادر مشكي و روگرفته باشند. و تماس آنها با نامحرم به اندازه متعارف باشد.
مسئله692: رطوبتهايي كه در اثر شستشوي كف مسجدالحرام يا مسجدالنّبي«صلي الله عليه و آله و سلم» ايجاد ميشود، محكوم به طهارت است و اجتناب از آنها لازم نيست.
مسئله693: روزۀ مستحبّي مسافر صحيح است و نياز به قصد ده روز ندارد. بنابراين كسي كه در مكّه يا در مدينه حضور دارد، ميتواند بدون قصد و نذر و... روزۀ مستحبّي بگيرد، هرچند روزۀ قضا بر عهده داشته باشد.
مسئله694: حجّ و عمره بايد براي رضاي خداوند متعال بهجا آورده شود و اگر جنبۀ تفريحي پيدا كند يا تكرار آن از شأن زائر بالاتر باشد، حقيقتِ عباديِ خود را از دست ميدهد. و شايسته است مؤمنين بهجاي حجِّ مستحبّي متعدّد يا عمرههاي مكرّر، از ديگران دستگيري كنند.
مسئله695: در راه رفت و برگشت سفر حجّ و عمره و در هواپيما، اگر وقت نماز واجب تنگ باشد، زائرين ميتوانند به همان صورتي كه در صندلي نشستهاند، نماز خود را بخوانند و رعايت قبله و ساير موارد لازم نيست. بلكه اگر مسؤولين هواپيما اجازه ندهند، قبلهيابي، ايستادن و... جايز نيست.
مسئله696: زائران ميتوانند نماز خود را در همۀ شهر جديد و قديم مكّه و مدينه و مكانهايي كه بعداً به اين شهرها افزوده ميشود، تمام بخوانند، بلكه تمام خواندن افضل است.
مسئله697: حدودي كه عامّه براي عرفات، مشعر، مني و مسلخ و مانند اينها تعيين كردهاند، يا روزهايي كه به عنوان عرفه يا عيد قربان اعلام ميكنند، كفايت ميكند و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق كنند و نبايد به شك يا گمان خود اعتنا نمايند بلكه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف پيدا كنند نيز همان حدود و ايّام كفايت ميكند.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».