مناسك حج آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني

مشخصات كتاب

سرشناسه : صافي، لطف الله، 1297-

عنوان و نام پديدآور : مناسك حج/ مطابق با فتاواي لطف الله صافي گلپايگاني.

مشخصات نشر : قم: موسسه انتشارات حضرت معصومه سلام الله عليها، 1380.

مشخصات ظاهري : 304 ص؛11 × 5/16س م.

شابك : 964-6197-43-45000ريال ؛ :چاپ هجدهم5000ريال

يادداشت : چاپ هجدهم: 1385.

موضوع : حج.

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه.

رده بندي كنگره : BP188/8/ص 16م 8 1380

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : م 82-5019

فضيلت حج

بِسْمِ الله الرّحْمن الرّحِيْم

اَلْحَمدُللهِ رَبِّ الْعالَمِيْنَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ، عَلي خَيْرِ خَلْقِهِ وَاَشْرَف بَريَّتِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِينَ، لاَسيَّما بَقيَّةُ اللهِ في الأرضينَ، وَلَعْنَةُ اللهِ عَلي أعْدائِهِمْ أجمَعينَ إلي قِيامِ يَوْمِ الدِّينِ.

قال الله تعالي: ولله عَلي النّاسِ حِجُّ البَيْتِ مَنِ استَطَاعَ إِليهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فإنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ العالَمينْ

حجّ بيت الله الحرام، در بين واجبات و فرائض دين اسلام داراي موقعيت خاص و جايگاه ويژه است.

حكمت ها و منافع تربيتي، اجتماعي و سياسي آن بسيار است. حج، مدرسه عالي و دانشگاهي است كه در كلاس هايش بخش هاي مهمّي از معارف قرآن كريم و تعاليم و هدايت هاي اسلام، ضمن عمل به اركان و دستورات آن آموخته مي شود.

اسلام حقيقي، كه تسليم محض در برابر احكام و اطاعت خالص از خداوند متعال است در عمل به برنامه هاي آن ظاهر مي گردد. همه مواقف و مشاعر آن سازنده و موجب رشد فكر و پرواز روح به عوالم غير متناهي و درس و جهاد با نفس و سير در فضاهاي رحماني و ملكوتي است.

حج، مشتمل بر عبادات و وظايف مهم ديني است مثل نماز، دعا، انفاق، خضوع و خشوع در درگاه الهي، خويشتن داري و صبر و بازداري از مشتهيات، آشنايي با مسلمانان مسائل اجتماعي و سياسي جهان اسلام و

اعلاء، كلمه اسلام و ظهور نفوذ دعوت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه وآله در شرق و غرب و دورترين نقاط و حضور در يك اجتماع ميليوني از نمايندگان مردم سراسر جهان و امور بسيار ديگر، همه در حج مندرج است.

خلاصه؛ فضايل اين فريضه بزرگ، بسيار بوده و ثواب هايي كه براي يكايك آن اعمال مقرر است بي شمار مي باشد. بايد كساني كه به حج مشرف مي شوند درك تشرّف انجام اين مراسم نوراني و حضور در اين اجتماع پر فيض را توفيقي بزرگ شمرده، خودسازي و استفاده هاي معنوي در هر كدام از مواقف آن را نصب العين خود قرار دهند. و مخصوصاً تعجيل فرج حضرت صاحب الامر ارواح العالمين له الفداء را در همه آن مشاهد مقدسه از خداوند متعال مسئلت نمايند.

احكام حج

مسأله 1. بر هر مكلف مستطيع در تمام عمر يك بار حجة الاسلام واجب مي شود كه بايد اعمال آن را بجا آورد.

مسأله 2. واجب است مستطيع در سال اول استطاعت به حج برود، و تأخير آن بدون عذر، گناه كبيره است و اگر در سال اول نرفت، و تا سال بعد از استطاعت افتاد حج از او ساقط نمي شود، و بايد به هر صورت ممكن حج نمايد.

اقسام حج

مسأله 3. حج بر سه قسم است:

1. حج تمتع و اين وظيفه كساني است كه منازل آنان تا مكه معظمه 16 فرسخ شرعي يا بيشتر باشد.

2 و 3. حج قِران و اِفراد و اين وظيفه اهالي مكه معظمه و كساني است كه فاصله منازل آنان از مكه معظمه كمتر از 16 فرسخ شرعي است. و بر آن ها واجب است بعد از حج عمره مفرده بجا آورند.

مسأله 4. تعيين وظيفه نسبت به حجة الاسلام همان است كه ذكر شد، اما در حج مستحبي اهل مكه هم مي توانند حج تمتع بجا آوردند، و اشخاصي كه منزلشان از مكه 16 فرسخ يا زيادتر، دور باشد مي توانند حج قرآن يا افراد بجا آورند، بلي تمتع براي هر دو طايفه در حج مستحبي افضل است.

- حج قِران

كيفيّت حج قران مانند حج افراد است در همه اعمال مگر اينكه حج افراد قرباني ندارد و در حج قران كه مكلف قرباني به همراه خود مي آورد بايد همان قرباني را ذبح يا نحر كند و چنين شخصي مخير است در عقد احرام بين اينكه تلبيه بگويد يا اشعار و يا تقليد نمايد و به هر كدام ابتدا كرد احرامش بهمان منعقد مي شود و چون حج افراد و قِران خيلي مورد ابتلاء نيست به همين اشاره مختصر اكتفا مي شود و وظيفه كساني كه عمره تمتع آن ها به جهت بعض عذرها مبدل به حج افراد مي شود در جاي خود بيان خواهد شد.

- حج اِفراد

كيفيت و آداب و اعمال واجبه و مستحبه حج افراد مانند حج تمتع است، و در چند چيز با هم تفاوت دارند:

1. مكلف بايد از ميقات هاي معروفه محرم شود و به عرفات برود برخلاف حج تمتع كه از مكه محرم مي شود بلي كساني كه وظيفه آن ها حج تمتع است و از ميقات براي عمره تمتع محرم مي شوند و بعد به جهت عذري عمره آن ها مبدل به حج افراد مي شود يا همان احرام به عرفات مي روند.

2. قرباني ندارد.

3. بعد از انجام آن بايد عمره مفرده بجا آورد.

4. جايز است براي كسيكه حج افراد بجا مي آورد كه طواف زيارت و سعي را قبل از وقوف در عرفات و مشعر انجام دهد ليكن مكروه است و ترك آن احوط است برخلاف حج تمتع كه در آن تقديم طواف و سعي بر وقوفين جايز نيست مگر در وقت اضطرار كه در مسائل آينده ذكر مي شود.

- حج تمتّع

چون نوع واجب حج بر فارسي زبانان و ايرانيان بلكه بر بيشتر مسلمانان حج تمتع است، احكام و مسائل حج تمتع مشروحاً بيان خواهد شد انشاء الله تعالي.

مسأله 5. حج تمتع، مركب از دو عبادت است كه اول را عمره تمتع و دوم را حج تمتع گويند، و بايد عمره تمتع قبل از حج تمتع بجا آورده شود. و اگر كسي به شرحي كه گفته خواهد شد بواسطه عذري نتواند عمره تمتع را پيش از حج تمتع بجا آورد، حج او حج افراد مي شود.

مسأله 6. در انجام حج هم مانند ساير عبادات ديگر قصد قربت لازم است، و همين مقدار كه پيش از پوشيدن لباس احرام، قصد كند بجا آوردن عمره و حج

واجب خود را براي خدا كافي است، و لازم نيست كه در ابتدا، صورت حج تمتع را بداند، پس اگر وقتي كه مي خواهد احرام ببندد تمام كارهاي واجب حج را نداند ولي نيت كند كه براي اطاعت امر خداوند متعال عمره و حج واجب خود را بجا مي آورم، و قصدش اين باشد كه بعد از مشغول شدن به عمل، هر چه را لازم است مطابق رساله اي كه نزد او مي باشد، يا مطابق دستور مجتهد يا عالم مورد وثوق كه همراه اوست انجام دهد كفايت مي كند، و عمل او صحيح است.

- عمره تمتّع

مسأله 7. اول از كارهاي حج تمتع، عمره تمتع مي باشد و كارهاي واجب عمره تمتع پنج چيز است:

1. احرام.

2. طواف خانه كعبه.

3. دو ركعت نماز طواف.

4. سعي بين صفا و مروه.

5. تقصير.

كه در شرح احكام هر يك خواهد آمد، ان شاء الله تعالي.

مستحبّات اِحْرام عمره

مسأله 8. كارهائي كه پيش از احرام، و در وقت مهيّا شدن براي احرام و در حال بستن احرام و بعد از آن، مستحب است ده چيز است:

1. پيش از احرام پاكيزه كردن بدن و گرفتن ناخن و شارب و زائل كردن موي زير بغل و موي عانه (زير شكم) با نوره.

2. غسل احرام در ميقات، و هر گاه احتمال دهد كه در ميقات آب نباشد، جايز است كه پيش از رسيدن به ميقات غسل كند. و اگر پيش از ميقات غسل كرد و در ميقات آب يافت، مستحب است كه در ميقات دوباره غسل كند، و اگر بعد از غسل خواب برود، يا چيزي را كه خوردنش و يا پوشيدنش براي محرم جائز نيست بخورد يا بپوشد، يا استعمال بوي خوش كند، مستحب است دوباره غسل را بجا آورد. و اگر محدث، به حدث اصغر، غير از خواب بشود، بهتر است رجاءاً غسل را اعاده كند، و غسل روز براي شب و غسل شب براي

روز كفايت مي كند، خصوصاً اگر غسل شب در آخر شب، و غسل روز در آخر روز باشد، و بهتر آن است كه به غسل اول روز براي روز و به غسل اول شب براي شب اكتفا كند. و غسل احرام بر حائض و نفسا نيز مستحب است و شرط احرام، طهارت از حدث نيست.

3. خواندن اين دعا

در وقت غسل است:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَاَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ شِفآءً مِنْ كُلِّ دآءٍ وَسُقْمٍ، اَللّهُمَّ طَهِّرْنِي وَ طَهِّرْ قَلْبِي، وَاشْرَحْ لِي صَدْري، وَاَجْرِ عَلي لِسانِي مَحَبَّتَكَ وَمِدْحَتَكَ وَالثَّنآءَ عَلَيْكَ، فَاِنَّهُ لا قُوَّةَ لِي اِلّا بِكَ وَقَدْ عَلِمْتُ اَنَّ قِوامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لَكَ، وَالْاِتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ.

4. نتراشيدن و نگرفتن موي سر و ريش از اول ذيقعده بنابر مشهور بين علما مستحب است، بلكه احوط و اولي ترك آن است، و نگرفتن موي سر براي زن ها هم از اول ذيقعده بعيد نيست مستحب باشد.

5. آن كه بعد از نماز ظهر محرم شود، و اگر در وقت نمازهاي ديگر مي خواهد محرم شود بعد از يكي از آن ها، و اگر نه، بعد از نماز قضا احرام ببندد، و اگر نماز قضا بر ذمه ندارد شش ركعت نماز يا حداقل دو ركعت نماز بخواند، و در ركعت اول، بعد از حمد، سوره قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد (توحيد) و در ركعت دوم، بعد از حمد سوره قُلْ يا اَيُّها الْكافِرُون (جحد) را بخواند، و چون از نماز فارغ شود و بخواهد نيت احرام كند، حمد و ثناي خدا بجاي آورد، و صلوات بر محمد و آل محمد صلوات الله عليهم بفرستد و اين دعاء را بخواند:

اَللّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُك أنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ وَامَنَ بِوَعْدِكَ واتَّبَعَ اَمْرَكَ، فَاِنِّي عَبْدُكَ وفِي قَبْضَتِكَ، لا اُوْقي اِلّا ما وَقَيْتَ وَلا اخُذُ اِلّا ما اَعْطَيْتَ، وَقَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَاَسْأَلُكَ اَنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ عَلي كِتابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقَوِّيَنِي عَلي ما ضَعُفْتُ عَنْهُ وَتُسَلِّمَ لِي مَناسِكِي فِي يُسْرٍمِنْكَ وَعافِيَةٍ، وَاجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ

الَّذِين رَضِيتَ وارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَكَتَبْتَ، اَللّهُمَّ اِنِّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ، وَاَنْفَقْتُ مالِيَ ابْتِغآءَ مَرْضاتِكَ، اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجَّتِي وَعُمْرَتِي، اَللّهُمَّ اِنِّي اُرِيدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ اِلَي الْحجِّ عَلي كِتابِكَ وَسُنِّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِه، فَاِنْ عَرَضَ لِي عارِضٌ يَحْبِسُنِي فَحُلَّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي بِقَدرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَي، اَللّهُمَّ إنْ لَمْ تَكُنْ حِجَّةً فَعُمْرَةً اُحْرِمُ لَكَ شَعْرِي و بَشَرِي وَلَحْمِي وَدَمِي وَعِظامِي وَمُخِّي وَعَصَبِي مِنَ النِّسآءِ وَالثِّيابِ وَالطِّيْبِ اَبْتَغِي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَالدّارَ الآخِرَة.

پس دو جامه احرام را بطوري كه در واجبات گفته مي شود بپوشد.

6. جامه احرام از پنبه باشد، و در حال پوشيدن احرام بگويد:

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي رَزَقَنِي ما اُوارِي بِهِ عَوْرَتِي وَاُؤَدِّي فِيْهِ فَرْضِي وَاَعْبُدُ فِيْهِ رِبِّي وَاَنْتَهِي فِيْهِ اِلي ما اَمَرَنِي، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي وَاَرَدْتُهُ فَاَعانَنِي وَقَبِلَنِي وَلَمْ يَقْطَعْ بِي وَوَجْهَهُ اَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَكَهْفِي وَحِرْزِي وَظَهْرِي وَمَلاذِي وَمَلْجأِي وَمَنْجاي وَذُخْرِي وَعُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَرَخائِي.

7. نيت احرام را به زبان بياورد، و چنان كه در واجبات احرام هم گفته خواهد شد واجب است مقارن نيت بگويد:

لَبَّيْكَ اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبِّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك.

و بنابر احتياط واجب جمله ذيل را هم بگويد:

اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لا شَرِيكَ لَك.

و بهتر آن است كه بعد از اين جمله، يك لَبَّيْكَ ديگر نيز بگويد.

8. پس از آن مستحب است بگويد:

لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ دَاعِياً إلي دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لبَّيكَ غَفّارَالذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَاالْجَلالِ وَالإكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِءُ وَالْمَعادُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْني وَيُفْتَقَرُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْغُوباً وَمَرْهُوباً إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إلهَ الحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَاالنَّعْمَآءِ وَالفَضْلِ الحَسَنِ الجَمِيلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشّافَ الْكُرَبِ العِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدَيكَ

لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يَا كَرِيْمُ لَبَّيْكَ.

و اين جمله را نيز به رجاء استحباب بخواند:

لَبَّيْكَ اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِمُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ بِعُمْرَة.

و در احرام حج بگويد: لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ و پس از آن، در عمره تمتع بگويد:

لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ وَهذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَةٍ اِلي الْحَجِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَلْبِيَةً تَمامُها وَبَلاغُها عَلَيْكَ.

9. مرد تَلْبِيَه را بلند بگويد مگر در ميقات مدينه، كه در آن جا بهتر آن است كه اگر سواره است آهسته تَلْبِيَه بگويد، و وقتي كه زمين بيداء (هموار) نمايان شود بلند بگويد، و كسي كه از مكه محرم به حج مي شود مستحب است وقتي كه به (رقطاء) مي رسد، يا مشرف بر (ابطح) شود بلند بگويد.

10. در وقت بيدار شدن از خواب، و عقب هر نماز واجب و مستحب، و وقت رسيدن به منزل، و وقتي كه به سواره برسد، و وقت سوار شدن، و وقت بالا رفتن برتلي، و پائين رفتن از سراشيبي نيز تلبيه بگويد، و در سحرها بسيار بگويد، هر چند جنب يا حايض باشد، و در عمره تمتع تَلبِيَه را قطع نكند در عمره تمتع تا خانه هاي مكه را ببيند، و در حج تمتع تا ظهر روز عرفه تَلْبِيَه بگويد.

مكروهات احرام

مسأله 9. در احرام، ده چيز مكروه است:

1. پوشيدن لباس سياه، بلكه اولي ترك پوشيدن هر پارچه رنگ شده است مگر رنگ سبز كه در بعضي روايات معتبره استثناء شده است.

2. خوابيدن در رختخواب و بالش زرد رنگ، و هم چنين مكروه است محرم شدن در جامه كثيف. و سزاوار است جامه احرام نظيف باشد، و بهتر آن است كه تا نجس نشود آن را نشويد.

3. حنا بستن بدون قصد زينت،

ولي با قصد زينت خلاف احتياط است، بلكه احتياط آن است كه مطلقا حنا نبندد، حتي پيش از احرام در صورتي كه اثرش تا حال احرام باقي بماند، و نيز مكروه است براي زن پيش از احرام حنا بستن، هر گاه رنگ آن تا حال احرام باقي بماند.

4. حمام رفتن و سائيدن بدن.

5. لبَّيْك گفتن در جواب كسي كه او را بخواند.

6. شستن بدن با آب سرد.

7. مبالغه در مسواك كردن و سائيدن رو.

8. كشتي گرفتن، و هر كاري كه در آن بيم مجروح شدن، يا افتادن موي از بدن باشد.

9. شعر خواندن.

10. استعمال رياحين و گل هاي خوشبو، و بهتر ترك شستن سر، به سدر و خطمي مي باشد.

مواقيت احرام

مسأله 10. محلي را كه در آن احرام بستن واجب است ميقات گويند و هر كس بايد در آن ميقاتي كه در راه او به مكه است محرم شود به اين شرح:

1. مسجد شجره و آن ميقات اهل مدينه و كساني است كه از راه مدينه منوره به مكه مشرف مي شوند، مثل بسياري از حاجيان ايران و آن را ذوالحليفه نيز مي نامند، و اكنون به آبار علي معروف است. و فاصله آن، بنابر نقل بعضي تا مكه 464 كيلومتر است، و تا مدينه تقريباً هفت كيلومتر است. و بهتر بلكه احوط آن است كه در داخل مسجد محرم شوند و جنب و حائض در حال عبور از داخل مسجد محرم شوند. و اگر از پشت مسجد هم محرم شوند، صحيح است. و در وقت ضرورت، احرام بستن را تا ميقات اهل شام كه جحفه است مي توانند به تأخير اندازند، و در جحفه محرم شود.

2. جُحفه،

و آن ميقات اهل جحفه و نواحي آن، و ميقات مردم مصر و شام و شهرهاي مغرب و اروپا مي باشد، و هم اكنون بعضي ايرانيان هم از آن جا محرم مي شوند و هر كسي كه از كانال سوئز به قصد مكه عبور مي كند، بايد در دريا در محاذات جحفه محرم شود، و تقريباً مسافت بين مكه و جحفه 220 كيلومتر است و به رابغ نزديك است و احرام از رابغ مجزي نيست.

3. وادي عقيق، و آن ميقات اهل نجد و عراق و كساني است كه از آن طريق به حج مي روند، و افضل آن است كه از اول آن، كه مسلخ است _ اگر بطور يقين معلوم شود _ محرم گردند، والا وقتي كه يقين كردند به وادي عقيق رسيده اند پيش از رسيدن به ذات عرق محرم شوند. و اگر بواسطه تقيه ناچار شوند از تأخير احرام تا ذات عرق، قبل از آن كه به آن جا برسند در لباسي كه پوشيده اند، نيت احرام نموده، و آهسته تلبيه بگويند. و اگر ممكن شود لباس هاي خود را بيرون آورده، و دو جامه احرام را بپوشند، و بعد لباس احرام را درآورده و لباس خود را بپوشند، و به جهت آن _ بطوري كه گفته خواهد شد _ فديه دهند، و هر گاه كه به ذات عرق رسيدند آن جا جامه احرام را بپوشند.

4. قرن المنازل كوهي است مشرف به عرفات، در 94 كيلومتري مكه، و آن ميقات اهل طائف و نواحي آن و كساني است كه از آن طريق به مكه مشرف مي شوند.

5. يلملم كوهي است از كوه هاي تهامه، در 94 كيلومتري مكه، و آن ميقات اهل يمن

و كساني است كه از آن طريق به حج مشرف مي شوند.

احكام ميقات

مسأله 11. لازم است تحصيل علم، يا بينه شرعيه، به رسيدن به ميقاتي كه بايد در آن محرم شود، و اگر تحصيل هيچيك ممكن نشود، اكتفا به ظن حاصل از گفته اهل اطلاع و معرفت به آن اماكن جايز است.

مسأله 12. هر كس منزل او از اين ميقات ها به مكه نزديكتر باشد، يعني منزل او بعد از يكي از اين ميقات ها باشد، ميقات او همان منزل اوست كه از همانجا بايد محرم شود.

مسأله 13. بهتر آن است كه از راهي برود كه از يكي از ميقات ها عبور كند، و اگر از راهي مي رود كه به هيچ يك از اين پنج ميقات عبور نمي كند، بايد در محاذي هر ميقاتي كه ابتدءاً از آن عبور مي كند احرام ببندد، هر چند كه نسبت به ميقات ديگر دورتر از مكه باشد، يا فاصله اش با اصل ميقات بيشتر باشد، و اگر بعد از آن، در راه خود به محاذات ميقات ديگر رسيد در آنجا هم تجديد احرام كند.

مسأله 14. اگر كسي احرام بستن از ميقات را فراموش كند، بعد از آن كه يادش آمد _ خواه بعد از داخل شدن به حرم يادش بيايد يا پيش از وارد شدن به حرم _ اگر برگشتن به ميقات ممكن است، برگردد و از ميقات محرم شود، و اگر برگشتن به ميقات ممكن نيست، احتياط واجب آن است كه هر مقدار ممكن است بسوي ميقات برگردد و از آن جا محرم شود، و اگر برگشتن هيچ ممكن نيست، از همان مكان خود احرام خود را ببندد، و هم چنين است حكم براي

جاهل، مثل آن كه زن حائض گمان كرده كه احرام براي او صحيح نيست و بدون احرام از ميقات گذشته است.

مسأله 15. در احرام، طهارت از حدث اصغر و حدث اكبر شرط نيست، پس جايز است شخص جنب و زن حائض و نفسا محرم شوند، بلكه اگر وقت نباشد كه صبر كند تا از حيض و نفاس پاك شود، واجب است با همان حال از ميقات احرام ببندد، و غسل احرام براي حائض و نفساء مستحب است.

احكام اِحرام بانوان

مسأله 16. زن اگر در حال حيض محرم شود به احرام عمره تمتع، و گمان كند كه براي عمره پاك مي شود، ولي پاك نشود، تا وقت آن بگذرد، حج او مبدل به افراد مي شود، و لازم است با همان احرام به عرفات و مشعر برود، و وقوفين را با مردم بجا آورد، و بعد به مني بيايد، و اعمال مني را انجام دهد، و در حج افراد قرباني واجب نيست، و روز دوازدهم يا سيزدهم به مكه مراجعت نمايد و در آنجا بماند، هر وقت پاك شد طواف زيارت و نماز آن را بجا آورد، و بعد سعي بين صفا و مروه نمايد، پس از آن طواف نساء و نماز آن را بجا آورد، و آن گاه به خارج حرم رفته و محرم شود به احرام عمره مفرده، و به مكه آمده و اعمال عمره را تمام نمايد.

مسأله 17. در مسأله سابق اگر آن زن نمي تواند بماند تا پاك شود _ مثلا همسفرهاي او مهلت نمي دهند و ناچار از مراجعت است _ بايد براي طواف زيارت و نماز آن نايب بگيرد، و پس از آن كه نايب، طواف

و نماز آن را بجا آورد، آن زن سعي بين صفا و مروه نمايد، و پس از آن براي طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد، و بعد برود خارج حرم و محرم به احرام عمره مفرده شود و بيايد مكه، و براي طواف عمره و نماز آن نايب بگيرد، و بعد خودش سعي بين صفا و مروه نمايد، و بعد تقصير كند و بعد براي طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد.

مسأله 18. اگر زن در ميقات پاك باشد و محرم شود به احرام عمره تمتع، و قبل از طواف عمره، حائض شود و پاك نشود تا وقت عمره بگذرد، عدول به حج افراد نموده، و بنحوي كه قبلا ذكر شد عمل نمايد.

مسأله 19. اگر زن در حال احرام پاك بود و محرم به احرام عمره تمتع شد، و در بين طواف حائض شد، واجب است فوراً از مسجد الحرام خارج شود، پس اگر بعد از چهار شوط حائض شده، عمره تمتع او صحيح است، مي رود سعي بين صفا و مروه مي نمايد و بعد تقصير مي نمايد، و از عمره محل مي شود، و بعد در خارج از مسجد در مكه محرم شود به احرام حج، و اعمال عرفات و مشعر و مني را بجا آورد، و بعد از مراجعت از مني هر وقت پاك شد طواف زيارت و نماز آن و سعي و طواف نساء و نماز آن را به ترتيب بجا آورد، پيش از طواف حج آن چه از طواف عمره و نماز طواف باقي مانده آن را بجا آورد، و احتياطاً سعي را هم اعاده نمايد، هر چند لازم نيست، و اگر قبل

از پاك شدن ناچار است از مراجعت به وطن، براي كسري طواف عمره و نماز آن و براي طواف زيارت و نماز آن نايب بگيرد، و بعد از آن كه نايب، طواف و نماز آن را بجا آورد خودش سعي نمايد، و بعد براي طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد و اگر بعد از سه شوط و نيم و پيش از تمام شدن شوط چهارم حائض شود احوط اين است كه سعي بين صفا و مروه را رجاءاً به قصد سعي عمره تمتع انجام دهد و تقصير كند و در خارج مسجد در مكه، به احرام حج تمتع، رجاءاً محرم شود و اعمال عرفات، مشعر و مني را به قصد ما في الذمّه از حج تمتع يا افراد بجا آورد و بعد از مراجعت از مني هر وقت پاك شد باقي مانده طواف عمره و سعي را رجاءاً قبل از طواف زيارت بجا آورد و طواف زيارت و نماز آن و رجاءاً سعي و طواف نساء و نماز آن را به قصد ما في الذمه بجا آورد، سپس يك عمره مفرده بجا آورد و احتياطاً براي تقصير كفاره بدهد.

مسأله 20. اگر زن در ميقات پاك است، لكن احتمال مي دهد كه قبل از طواف عمره حائض شود و پاك نشود، تا وقت عمره بگذرد، يا آن كه در ميقات حائض باشد و احتمال بدهد پاك نشود تا وقت عمره بگذرد، احتياط آن است كه در وقت احرام قصد كند محرم مي شوم به احرامي كه بر من واجب است از عمره تمتع يا حج افراد، پس اگر قبل از گذشتن وقت عمره پاك شد اعمال را تمام

كند و محل شود، و بعد اعمال حج را بجا آورد و حج تمتع او صحيح است و اگر پاك نشد، با همان احرام اعمال حج را بجا آورد و بعد عمره مفرده بجا آورد، و حج او حج افراد است. و اگر فرصت طواف ها را ندارد بنحوي كه در مسائل گذشته ذكر شد براي طواف ها نايب بگيرد.

مسأله 21. اگر زن در ميقات حائض است و يقين دارد پاك نمي شود تا وقت عمره تمتع بگذرد، يا آن كه در ميقات پاك است و يقين دارد قبل از طواف عمره حائض مي شود و پاك نمي شود تا وقت عمره بگذرد جمعي فرموده اند: واجب است از ميقات محرم به حج افراد شود، ليكن چون اين يقين بر حسب عادت است و امكان دارد برخلاف عادت پاك شود، و يا در فرع دوم در حيض تأخير شود، احتياط مسأله قبل را ترك نكند و به همان نحو عمل نمايد.

مسأله 22. اگر زن چون يقين داشت براي عمره تمتع پاك نيست به قصد حج افراد محرم شد، و اتفاقاً در مكه بر خلاف عادت پاك شد، لازم است از حج افراد _ عدول به عمره تمتع كند _ يعني طواف و نماز آن و سعي را بجا آورد و تقصير نمايد، و بعد براي حج محرم شود و اعمال حج را بجا آورد، و اين مخصوص كسي است كه مكلف به حج تمتع باشد، و اما كسي كه حج افراد هم از او صحيح است مختار است كه عدول نمايد به تمتع يا حج افراد را تمام كند.

مسأله 23. اگر زن در بين طواف قبل از سه شوط و نيم

حائض شود، و تا گذشتن وقت عمره پاك نشود، حكم حائض شدن قبل از طواف را دارد، و عمره تمتع او باطل است، و واجب است عدول به حج افراد نمايد بنحوي كه گذشت.

مسأله 24. اگر كسي احرام را فراموش نمايد، و تا بعد از انجام جميع واجبات به خاطرش نيايد، اقوي صحت آن عمره است، و جاهل به مسأله در حكم ناسي است، و هم چنين است حكم، در ترك تِلبيَه جهلاً يا نسياناً.

مسأله 25. اگر كسي عمداً احرام را ترك كند، و برگشتن به ميقات ممكن نباشد اقوي فساد عمره اوست، اگر چه احوط آن است كه از هر مكاني كه ممكن باشد محرم شود و عمره را انجام دهد و بعد هم قضاء آن را بجا آورد.

جدّه ميقات نيست

مسأله 26. ميقات بودن جدّه به نظر حقير محرز نيست، لذا اشخاصي كه از ايران يا ساير ممالك از طريق هوائي وارد جدّه مي شوند، لازم است يا قبل از حركت نذر كنند كه در محل خود محرم شوند، و بعد از احرام حركت كنند، و براي نشستن زير سقف يك گوسفند كفاره در مكه ذبح نمايند، در اين صورت از هر طريق بخواهند مي توانند وارد مكه شوند، و با همان احرام اعمال عمره را بجا آورند و تجديد نيت هم لازم نيست، هر چند از يكي از ميقات ها عبور نمايند و يا آن كه اگر نذر نمي كنند لازم است در اين حركت، عازم ورود به مكه نباشند، بلكه قصد كنند كه مي رويم جدّه كه از آن جا به يكي از ميقات ها برويم، و در اين صورت واجب است پس از ورود به جدّه به يكي

از ميقات ها بروند و از آن جا محرم شوند، چنانچه با اين فرض نتوانستند به ميقات بروند، احتياطاً هر مقدار ممكن است بجانب ميقات بروند محرم شوند، و اگر نتوانستند بجانب ميقات بروند، در جدّه محرم شوند، و در حديبيه و يا جعرانه يا ادني الحل احتياطاً تجديد نيت كنند، و در غير اين صورت در جدّه نمي توانند محرم شوند.

نذر احرام پيش از ميقات

مسأله 27. چنانچه گفته شد پيش از رسيدن به ميقات يا محاذات آن، احرام بستن جائز نيست، ولي اگر كسي نذر كند كه پيش از رسيدن به ميقات در محل معيني محرم شود، مثلاً نذر كند كه در تهران يا مشهد يا كوفه محرم شود بايد به نذر خود وفا كند، و در همان محل معين كه نذر كرده است احرام ببندد، و احرام او صحيح است.

مسأله 28. براي صحت نذر احرام قبل از ميقات، كافي است بگويد مثلاً:

لِهِتر عَلي أنْ اُحْرِمَ مِنْ طِهْران

يا فارسي بگويد:

از براي خدا بر من است كه از تهران محرم شوم.

مسأله 29. در هر جا كه تشخيص ميقات يا محاذات آن به علم يا ظن معتبر ممكن نشود، بهتر آن است كه نذر كند پيش از ميقات يا پيش از محاذات ميقات، در محل معيني احرام ببندد، و از همان محلي كه نذر كرده محرم شود.

مسأله 30. اگر در وقت نذر احرام پيش از ميقات، بنا داشته باشد كه با وسيله سقف دار مثل هواپيما يا كشتي يا اتومبيل مسقّف حركت نمايد، نذر او صحيح است، ولي مرد بايد تا ممكن مي شود در حال حركت و طي منزل، زير سقف ننشيند، و اگر مضطر باشد جايز است، و كفاره دارد كه

در بحث كفاره ذكر مي شود.

مسأله 31. كسي كه مي خواهد با هواييما به حج برود، اگر ناچار باشد و طور ديگر ممكن نباشد، جايز است نذر كند از محل خود محرم شود، ولي در حين احرام قصد كند كه تا بتوانم تظليل نكنم، و با اضطرار، هر چند از جهت ضيق وقت باشد يا وسيله اي غير آن نباشد، جايز است به هواپيما سوار شود، و براي تظليل فديه بدهد، ليكن اگر هواپيما شب حركت كند وجوب فديه معلوم نيست، ولي مطابق احتياط است.

واجبات احرام

مسأله 32. واجبات احرام سه چيز است:

اول _ پوشيدن دو جامه احرام، و واجب است كه يكي از آن ها از ناف تا زانو را بپوشاند كه آن را لنگ گويند، و ديگري بايد بر دوش انداخته شود، و بقدري باشد كه شانه ها را بپوشاند و آن را ردا گويند، و احتياط لازم آن است كه پيش از نيت و گفتن تلبيه هاي واجب، لباس دوخته را درآورد، و لباس احرام را بپوشد و بعد نيت كند، و احتياط مستحب آن است كه زن ها نيز اين دو جامه را بپوشند، و درآوردن لباس دوخته بر آن ها واجب نيست، و جايز است بانوان بعد از احرام، دو جامه احرام را بيرون بياورند، و با لباس خودشان باشند، و بهتر آن است كه در حال سعي و طواف دو جامه احرام را در برداشته باشند.

مسأله 33. احرام بايد در لباسي باشد كه نماز خواندن در آن صحيح باشد، پس اگر لباس احرام حرير (ابريشم) خالص باشد، يا از اجزاي حيوان حرام گوشت، يا نجس باشد به نجاستي كه در حال نماز از آن عفو نشده يا

غصبي باشد، احرام در آن صحيح نيست، ولي اگر لباس احرام به نجاستي كه نماز خواندن با آن صحيح است نجس باشد، مثل خون زخم و جراحت و دمل ضرر ندارد.

مسأله 34. بايد پارچه اي كه از ناف تا زانو را مي پوشاند، بقدري نازك نباشد كه پوست بدن از زير آن نمايان باشد، و احوط در پارچه اي كه بدوش انداخته مي شود نيز اين است، كه به حدي كه گفته شد نازك نباشد.

مسأله 35. اگر لباس احرام در بعض حالات احرام نجس شود، احتياط مستحبّ آن است كه آن را عوض كند و يا تطهير نمايد، بلكه احوط و اولي آن است كه اگر محرم بدنش نجس شود نجاست را از آن زايل كند.

مسأله 36. جامه احرام زن نيز مثل جامه احرام مرد، بايد از ابريشم خالص نباشد، بلكه احتياط آن است كه ساير لباس هاي او نيز از ابريشم خالص نباشد.

مسأله 37. احتياط واجب آن است كه لباس احرام بافتني باشد، چه محرم مرد باشد و چه زن، و از پوست يا مثل نمد ماليده نباشد، و هم چنين از اجناس جديد مثل پلاستيك و نايلون و امثال آن اگر بافته نيستند، نباشد.

دوم _ از واجبات احرام، نيت است، يعني قصد كند كه احرام مي بندم براي عمره تمتع حجة الاسلام به جهت اطاعت فرمان خداوند عالم. و معناي احرام بستن، آن است كه براي توجه به مكه، و بجا آوردن اعمال حج و عمره، برخود قرار دهد و ملتزم شود كارهائي را كه در عمره تمتع بر او حرام است ترك نمايد، و مستحب است كه نيت احرام را به زبان بياورد چنانچه گذشت.

سوم _ گفتن چهار

تلبيه است بعد از نيت، و صورت آن اين است كه بگويد:

لَبَّيْكَ اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ،

و بنابر احتياط واجب جمله ذيل نيز گفته شود.

إنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لاشَريكَ لَكَ

و بهتر، اضافه يك لَبَّيْكَ ديگر است بعد از لا شَرِيكَ لَكَ، و واجب است كه اين عبارت را به عربي صحيح بگويد، و احوط و اولي كسر همزه اِنَّ و فتح كاف الملك است، و واجب است كسي كه اين عبارت را نمي داند به طور صحيح آن را ياد بگيرد، يا كسي به او در وقت گفتن تلقين كند، و اگر ممكن نشد، به هر صورت كه مي تواند بگويد، و ترجمه اش را به فارسي يا زبان ديگر بگويد، و نايب هم بگيرد رجاءاً كه از طرف او بطور صحيح بگويد.

مسأله 38. مكرر گفتن اين چهار تلبيه مستحب است، و بيش از يك مرتبه گفتن آن واجب نيست.

مسأله 39. شخص محرم تا محل نشده جايز نيست لباس دوخته بپوشد، ولي بيرون آوردن لباس احرام براي او در صورتي كه ناظر محترم نباشد جايز است.

مسأله 40. هر گاه پوشيدن لباس احرام را فراموش نمايد، و پيش از آن كه مشغول طواف شود، بخاطرش بيايد، احوط آن است كه به ميقات برگردد، و لباس احرام را بپوشد، و تلبيه را هم رجاءاً بگويد، و اگر برگشتن به ميقات ممكن نباشد، هر مقدار ممكن است برگردد، و در آن جا بپوشد، و اگر برگشتن اصلا ممكن نشود، هر جا به خاطرش آمد همانجا لباس احرام بپوشد، و تلبِيَه را بنحوي كه ذكر شد بگويد، و اگر با تمكن برنگشت، و هر جا يادش آمد لباس احرام

پوشيد، احرام او صحيح است علي الظاهر، گرچه خلاف احتياط است.

مسأله 41. معلوم شد كه احرام اين است كه شخص ملتزم شود، و بر خود قرار دهد، ترك كارهائي را كه در حال احرام حرام است. پس لازم است آن كارها را، پيش از نيت احرام بطور اجمال بشناسد، تا در موقع نيت، ترك آن ها را بر خود قرار دهد، و كفايت مي كند كه در نظر داشته باشد ترك محرماتي كه در مناسك نوشته شده، و لازم نيست كه بطور تفصيل در وقت احرام آن كارها در نظرش باشد.

25 چيز بر محرم حرام است

1 _ شكار حيوان صحرائي.

2 _ جماع (نزديكي) با زن و ساير لذات.

3 _ عقد كردن زن.

4 _ شاهد عقد شدن.

5 _ استمناء.

6 _ بوئيدن بوي خوش و گرفتن بيني از بوي بد.

7 _ پوشيدن چيز دوخته براي مرد.

8 _ سرمه كشيدن.

9 _ نگاه كردن در آينه.

10 _ پوشيدن روي پا براي مرد.

11 _ دروغ گفتن و فحش دادن.

12 _ قسم خوردن.

13 _ كشتن جانوران بدن.

14 _ براي زينت انگشتر بدست نمودن.

15 _ پوشيدن زيور براي زن.

16 _ ماليدن روغن به بدن.

17 _ زايل نمودن مو از بدن.

18 _ پوشاندن مرد سر و گوش خود را.

19 _ پوشاندن زن صورت خود را.

20 _ استظلال براي مرد.

21 _ بيرون آوردن خود از بدن خود.

22 _ ناخن گرفتن.

23 _ كندن دندان.

24 _ كندن درخت حرم.

25 _ بستن آلات حرب بر بدن.

و تفصيل اين امور به شرح ذيل است:

اول _ شكار حيوان صحرائي وحشي، حلال گوشت باشد يا حرام گوشت، مثل روباه و خرگوش و آهو و ملخ و طيور، و حرام است كمك به صياد، و نشان

دادن شكار به او، و خوردن گوشت آن، و نگاه داشتن آن، هر چند پيش از احرام مالك آن شده باشد. و هر حيواني كه شكار كردن آن برمحرم حرام است، برداشتن تخم و جوجه آن نيز، بر محرم حرام است.

مسأله 42. صيد حيوانات وحشي در حرم، و هم چنين برداشتن جوجه و تخم آن ها و خوردن آن بر غير محرم نيز حرام است.

مسأله 43. شكار حيوان دريائي و كشتن حيوان اهلي، مثل گاو و گوسفند و شتر و خوردن گوشت آن ها بر محرم حلال است، و هم چنين كشتن حيوان صحرايي وحشي كه از اذيت آن ترس داشته باشد، مانعي ندارد.

مسأله 44. محرم شكار وحشي را مالك نمي شود، و اگر كسي آن را به او بفروشد يا ببخشد ملك او نمي شود، و اگر پيش از احرام آن را شكار كرده باشد و با خود آورده باشد، وقتي محرم شد از ملك او بيرون مي رود و بايد آن را رها كند.

مسأله 45. اگر محرم حيواني را كه شكارش حرام است بكشد، بايد كفاره بدهد. و تفصيل آن را در كتاب هاي حج، فقها ذكر فرموده اند.

مسأله 46. اگر محرم صيدي را ذبح كند ميته است، و خوردن آن بر محرم، و محل حرام است.

دوم _ جماع كردن با زن و بوسيدن، و بازي كردن، و نگاه كردن به شهوت به او است بلكه بردن هر لذتي از زن حرام است، هر چند حلال خودش باشد، و لذّت بردن مرد محرم از زن نامحرم، و يا مرد از مرد، علاوه بر آن كه پيش از احرام حرام بوده، بواسطه احرام مؤكد مي شود.

مسأله 47. اگر كسي با علم و

عمد، در عمره تمتع جماع كند، خواه در فرج باشد يا در دبر، اگر پيش از سعي باشد بنابر مشهور عمره او فاسد است، و بايد احتياطاً آن را تمام كند، و بعد از تمام كردن عمره، پيش از حج، واجب است عمره را اعاده نمايد، و يك شتر كفاره بر او واجب است. و اگر وقت اتمام و اعاده ندارد، آن را به قصد ما في الذمه، از اتمام و تمام اعاده نمايد. و اگر به واسطه تنگي وقت نتواند، آن را پيش از حج اعاده كند، ولي مي تواند اتمام كند، اتمام كند، و تقصير نمايد. و احتياطاً به يكي از مواقيت برود، و محرم به احرام حج افراد شود، و اگر وقت تنگ است هر چه مي تواند بطرف ميقات برود و محرم شود و به مكه بيايد، و درمكه نيز احتياطاً محرم به احرام حج تمتع شود، و ساير اعمال را بقصد ما في الذمه از حج تمتع يا افراد بجا آورد، و بعد يك عمره مفرده بجا آورد. و احوط اعاده حج است در سال آينده. و اگر بعد از سعي جماع كند فقط يك شتر، كفاره بر او لازم است، و حج او صحيح است.

مسأله 48. اگر كسي در احرام حج جماع كند، اگر پيش از وقوف به عرفات و مشعر بوده حج او فاسد است، و بايد آن را تمام كند، و در سال ديگر قضاء آن را بجا آورد. و هم چنين است حكم، بنابر اشهر، اگر بعد از وقوف به عرفات و پيش از مشعر جماع كند، و بايد در هر دو صورت تا تمام شدن مناسك حج

بين زن و شوهر جدائي باشد، يا شخصي ثالثي نزد آنان باشد، و اين حكم در سال بعد نيز كه حج مي كنند و به اين محل مي رسند در حق ايشان جاري است، و حكم زن، مثل حكم مرد است اگر راضي باشد، و اگر مرد، او را مجبور نموده حج زن صحيح است، و دو كفاره بر مرد است. و اگر بعد از وقوف عرفات و مشعر باشد در صورتي كه پنج شوط از طواف نساء را بجا نياورده باشد فقط كفاره بر او لازم است و حج او صحيح است، و بعد از پنج شوط، كفاره بر او نيست اگر چه احوط است.

مسأله 49. كفاره بوسيدن زن اگر از روي شهوت باشد يك شتر است، و اگر به غير شهوت نيز باشد، بنابر احتياط واجب، يك شتر است.

مسأله 50. اگر محرم عمداً از روي شهوت به زن خود نگاه كند و مني از او بيرون آيد، يا زن خود را ببوسد، كفاره آن يك شتر است، و اگر به غير عيال خود نگاه كند و مني از او بيرون آيد، بنابر احتياط واجب كفاره آن يك شتر است، و اگر نتواند، يك گاو و اگر آن را هم نتواند يك گوسفند كفاره بدهد.

سوم _ آن كه، زني را براي خودش يا براي شخص ديگر عقد كند، اگر چه آن شخص محرم نباشد، و عقد هم باطل است. و احتياط واجب آن است كه زن را خواستگاري هم نكند ولي رجوع به مطلقه رجعيه در عده مانعي ندارد.

مسأله 51. كسي كه زني را براي محرمي عقد كند، و آن محرم به آن زن دخول كند،

بر آن كسي كه عقد كرده اگر چه محرم نباشد، و بر محرمي كه دخول كرده، هر يك، يك شتر كفاره واجب است. و بر زن نيز اگر چه محل باشد و بداند كه شوهرش محرم است همين كفاره لازم است. ولي اگر دخول واقع نشود بر هيچ يك كفاره نيست.

چهارم _ آن كه شاهد عقد ازدواج شود، و اگر پيش از احرام شاهد شده است در حال احرام شهادت بر آن جايز نيست.

پنجم _ استمناء است (استمناء به غير ملاعبه با حليله خود، در غير حال احرام نيز حرام است) يعني كارهائي كه به سبب آن ها مني از انسان خارج مي شود، مثل ملاعبه با زن، بلكه با دست يا خيالات شهوت انگيز كه مني از او بيرون آيد، كفاره آن يك شتر است. و احوط آن است كه اين كارها را ترك كند، اگر چه سبب بيرون آمدن مني نشود.

ششم _ بوئيدن بوي خوش، مثل مشك و زعفران و كافور و عود و عنبر، و نيز ماليدن آن ها بر بدن و خوردن آن و پوشيدن لباسي كه در آن بوي خوش باشد اگر اثرش باقي باشد حرام است و در صورت احتياج به خوردن يا پوشيدن، بايد بيني خود را بگيرد، و بنابر احتياط لازم، بايد استعمال گل هاي خوشبو را نيز ترك كند، و بنابر احتياط، از بوئيدن ميوه هاي خوشبو، مثل سيب و به، خودداري كند، ولي خوردن آن ها ضرر ندارد.

مسأله 52. چنانچه اتفاقاً از برابر دكان هاي عطر فروشي عبور كند، بنابر احتياط لازم، بيني خود را بگيرد كه بوي خوش به آن نرسد.

مسأله 53. احوط آن است كه از بوهاي خوش كعبه هم

خودداري كند، ولي آن چه به غير اختيار در حال طواف از بوي آن به شامه يا به لباس يا بدن مي رسد ظاهراً اشكال ندارد، و گرفتن بيني يا شستن لباس و بدن واجب نيست.

مسأله 54. كفاره استعمال بوي خوش بنابر احتياط واجب كشتن يك گوسفند است.

مسأله 55. در حال احرام گرفتن بيني از بوي بد حرام است ولي از آن به تعجيل گذشتن حرام نيست.

هفتم _ پوشيدن چيز دوخته است، هر چند كوچك باشد، ولي بستن هميان پول به كمر عيبي ندارد هر چند دوخته باشد، و بهتر آن است كه طوري ببندد كه بدون گره باشد و بستن فتق بند نيز، اگر ناچار باشد مانعي ندارد اگر چه دوخته باشد ولي بنابر احتياط مستحب، يك گوسفند كفاره دارد.

مسأله 56. احتياط لازم آن است كه به لباس احرام خصوصاً ردا، گره نزند و تكمه در آن ندوزند و به چوپ يا سوزن و سنجاق آن را بهم وصل ننمايند.

مسأله 57. حرمت پوشيدن لباس دوخته مخصوص مردها است، پس جايز است زن ها لباس دوخته بپوشند، ولي بايد از پوشيدن قفازين كه دستكش مخصوصي است خودداري نمايند.

مسأله 58. گذاردن سنگ در لاي لباس احرام، و بستن و پيچيدن آن با نخ، بدون آن كه گره بزند مانعي ندارد، بشرط آن كه دو طرف رداء را روي يكديگر نگذارد كه مثل گريبان (يقه) شود، و جايز نيست رداء را سوارخ كند و سرش را از رداء بيرون آورد.

هشتم _ سرمه كشيدن است به چيز سياهي كه اسباب زينت باشد اگر چه قصد زينت هم نداشته باشد. و احوط آن است كه به چيزي كه سياه هم نباشد به

قصد زينت خصوصاً اگر بوي خوش داشته باشد سرمه نكشد.

نهم _ نگاه كردن در آينه براي محرم حرام است مگر در حال ضرورت، مثل راننده كه گاهي از اوقات براي او ضرورت دارد، ولي نگاه كردن در آب صاف ضرر ندارد، اگر چه احتياط مستحب ترك آن است، و هم چنين احتياط مستحب ترك عينك زدن است.

دهم _ از چيزهائي كه بر مرد مُحرم حرام است پوشيدن چيزي است كه تمام روي پا را بپوشاند مثل چكمه و جوراب، و احتياط آن است كه از پوشيدن چيزي كه قسمتي از روي پا را هم بپوشاند نيز خودداري كند، ولي بند نعلين كه مقداري از روي پا را مي پوشاند اشكال ندارد، و اگر محتاج شود به پوشيدن چيزي كه تمام روي پا را بپوشاند از جهت نداشتن نعلين، احوط شكافتن روي آن ها است.

يازدهم _ فسوق است _ فسوق در غير حال احرام نيز حرام است، و آن دروغ و فحش دادن است. و نيز حرام است عيبي را از خود دور و به ديگري نسبت دهد، يا صفت خوبي را براي خود بگويد، و آن را از ديگري سلب كند، بلكه احتياط آن است كه از هر سخن زشت و ناروائي در حال احرام خودداري كند.

مسأله 59. دروغ و فحش دادن سبب فساد احرام نمي شود، و كفاره آن استغفار است. و مستحب است صدقه دادن به چيزي، بلكه كشتن يك گاو، مستحب است.

دوازدهم _ جدال است، و آن قسم خوردن به گفتن لا والله يا گفتن بلي والله است، خواه راست باشد يا دروغ، و احتياط واجب آن است كه به غير اين دو لفظ هم

قسم نخورد، و در موقع ناچاري كه اثبات حق يا رد باطل به غير آن نشود مانعي ندارد. و آري والله و بله والله و نه واللهَ ملحق به آن است بنابر احتياط لازم.

مسأله 60. اگر قسمي كه خورده است راست باشد تا دو مرتبه كفاره ندارد و بايد استغفار كند، و در مرتبه سوم، كفاره آن يك گوسفند است و امّا قسم دروغ در مرتبه اول، كفاره آن يك گوسفند، و در مرتبه دوم، يك گاو، و در مرتبه سوم، يك شتر است.

سيزدهم _ كشتن شپش يا كك و كنه و مانند اين ها است، در بدن باشد يا در لباس. و هم چنين انداختن شپش و كك از بدن، بلكه آن ها را از جاي خودشان بجاي ديگر _ در صورتي كه جاي اول محفوظ تر باشد _ نقل ندهند، و اما اگر جاي اول محفوظ تر نيست، عوض كردن جاي آن ها مانعي ندارد.

چهاردهم _ به جهت زينت، انگشتر بدست كردن براي محرم حرام است، ولي به قصد استحباب عيبي ندارد. و احتياط آن است كه از بستن حنا به قصد زينت، بلكه به غير قصد زينت، در حال احرام و پيش از احرام، اگر اثرش تا حال احرام باقي مي ماند خودداري كند.

پانزدهم _ پوشيدن زيور است براي زن به قصد زينت، ولي آن چه را عادت بپوشيدن آن پيش از حال احرام داشته، لازم نيست بيرون بياورد، ولي نبايد براي شوهرش با مرد ديگر آن را نمايان سازد.

شانزدهم _ ماليدن روغن به بدن است، هر چند در آن بوي خوش نباشد، و نيز پيش از احرام روغن ماليدن، اگر در آن بوي خوش باشد، و

اثرش تا حال احرام باقي بماند جايز نيست.

مسأله 61. اگر در حال احرام ناچار شود از ماليدن روغن، در اين صورت ماليدن آن، مانعي ندارد.

هفدهم _ ازاله كردن مو است از بدن خود، يا از بدن كس ديگر، اگر چه آن كس محرم نباشد، اگر چه يك مو باشد، ولي اگر ناچار باشد، مثل آن كه براي رفع درد سر مو را برطرف كند، يا آن كه مو، چشم را اذيت كند، ازاله آن حرام نيست.

مسأله 62. كنده شدن مو در حال وضو يا غسل بدون قصد ضرر ندارد.

مسأله 63. كفاره تراشيدن سر، و ازاله، موي زير هر دو بغل، بلكه زير يك بغل، اگر ناچار شود، يك گوسفند، يا سه روز روزه، يا صدقه دادن ده مُدّ، بر ده مسكين است. و بعضي دوازده مُدّ بر شش مسكين فرموده اند. و اين مطابق با احتياط است و ترك نشود، و اگر ناچار نشود بنابر احتياط واجب، كفاره كشتن گوسفند است. و هر گاه دست به سر يا به ريش خود بكشد، و يك مو يا دو مو بيفتد، احتياطاً يك مشت گندم يا جو و مانند اينها صدقه بدهد.

هيجدهم _ آن كه مرد، سر و گوش خود را بپوشاند، و احتياط واجب آن است كه گل و حنا به سر نمالد، و چيزي هم بر سر نگذارد، بلكه احتياط مستحب اين است كه با دست نيز سر را نپوشاند.

مسأله 64. پوشيدن قسمتي از سر نيز حرام است، ولي گزاردن بند مشك آب بر سر مانعي ندارد، و پوشيده شدن مقداري از سر، يا تمام آن، بواسطه دستمالي كه براي درد سر به سر مي بندد مانعي

ندارد، ليكن يك گوسفند كفاره دارد، چنان كه مذكور خواهد شد.

مسأله 65. در حال احرام، سر به زير آب يا مايع ديگر فرو كردن، براي مرد جايز نيست، بلكه احتياط براي زن نيز ترك آن است.

مسأله 66. پوشاندن صورت براي مردها جايز است.

مسأله 67. كفاره پوشيدن سر، يك گوسفند است، اگر چه از روي ناچاري باشد، و احتياط آن است كه اگر بيش از يك بار سر را بپوشاند، براي هر بار جداگانه كفاره بدهد، خصوصاً اگر بدون عذر باشد، و مخصوصاً اگر مجلس آن هم متعدد شود.

نوزدهم _ آن كه زن، تمام يا قسمتي از صورت خود را با نقاب يا چيز ديگر بپوشاند.

مسأله 68. اگر زن در موقع نماز، براي آن كه يقين كند سر و گردن او پوشيده شده، مقداري از اطراف صورت را بپوشاند اشكال ندارد، ولي بايد بعد از نماز فوراً آن مقدار را باز كند.

مسأله 69. جايز است به جهت روگرفتن از نامحرم، مقداري از چادر يا چيز ديگري كه به سر انداخته، تا محاذي چانه پائين بيندازد، ليكن احتياط لازم اين است كه آن را به دست يا به چيزي دور از صورت نگهدارد، كه مثل نقاب نشود، و در غير اين صورت يك گوسفند كفاره بر او لازم است.

بيستم _ آن كه مرد محرم، در روز در حال راه پيمودن، بالاي سر خود سايه قرار دهد، چه سواره باشد و چه پياده، و احتياط مستحب آن است كه در شب هم در حال راه پيمودن، براي خود سايه قرار ندهد.

مسأله 70. براي زن و بچه، بالاي سر، سايه قرار دادن اشكال ندارد.

مسأله 71. احتياط مستحب آن است

كه مرد محرم، در حال راه پيمودن، در سايه چيزي كه بالاي سر او هم نيست نباشد.

مسأله 72. در وقت ناچاري، مثل شدت سرما يا گرما يا باران، در حال راه پيمايي، زير سايه رفتن جايز است، ولي يك گوسفند كفاره آن بر او واجب مي شود، و اما اگر در احرام عمره يا حج، مكرر سوار مركب سقف دار شود و پياده شود، به تكرار آن، كفاره تكرار نمي شود، بلي اگر هم در احرام عمره و هم در احرام حج سوار مركب سقف دار شود، بايد براي هر يك جداگانه كفاره بدهد. و احتياط آن است كه اگر بتواند براي هر روز يك گوسفند كفاره بدهد.

مسأله 73. مرد محرم، در وقتي كه منزل مي كند، زير طاق و مانند آن برود، يا چتر به سر بگيرد اشكال ندارد، اگر چه در حال رفت و آمد براي كارهاي منزل باشد، و نشسته نباشد، ولي احتياط آن است كه در وقت رفت و آمد در كارهاي منزل هم، زير سايه نباشد هر چند مراعات آن لازم نيست.

بيست و يكم _ آن كه از بدن خودش خون بيرون بياورد، هر چند به خراشاندن بدن يا مسواك كردن باشد، اگر بداند كه اين كارها سبب بيرون آمدن خون مي شود، ولي در حال ناچاري مانعي ندارد، و كفاره آن بنا بر احوط و اولي يك گوسفند است.

مسأله 74. اگر از بدن شخص ديگر خون بيرون آورد، اشكال ندارد.

بيست و دوم _ ناخن گرفتن است، اگر چه مقدار كمي از يك ناخن باشد، و اما اگر ناچار باشد _ مثل آن كه مقداري از آن افتاده باشد، و باقي مانده، او را

اذيت كند _ گرفتن آن جايز است، و كفاره آن يك مُدّ (تقريباً سه ربع كيلو) طعام است، مثل گندم يا جو و مانند اين ها كه بايد به فقير بدهد. و كفاره گرفتن تمام ناخن نيز يك مُدّ است، و اگر تمام ناخن هاي دست و پا را در يك مجلس بگيرد، يك گوسفند لازم است، و اگر ناخن دست ها را در يك مجلس، و پاها را در مجلس ديگر بگيرد، دو گوسفند لازم است. و اگر شخصي اشتباهاً به محرمي بگويد: گرفتن ناخن در حال احرام اشكال ندارد، و آن محرم باور كند، و ناخن بگيرد و اتفاقاً خون بيفتد، بايد كسي كه مسأله را اشتباه گفته يك گوسفند كفاره بدهد، چه محرم باشد، و چه محل و چه مجتهد باشد يا نباشد.

بيست و سوم _ كشيدن دندان است، هر چند خون نيايد، و كفاره آن بنابر احتياط، يك گوسفند است.

بيست و چهارم _ كندن درخت و گياهي است كه در حرم روئيده باشد، ولي كندن درخت و گياهي كه در ملك خودش روئيده باشد مانعي ندارد.

مسأله 75. اگر محرم، درختي را كه كندن آن در حال احرام حرام است بكند، جمعي فرموده اند: كه اگر بزرگ باشد كفاره آن يك گاو و اگر كوچك باشد يك گوسفند است، و اين قول مشهور است. و بعضي فرموده اند: قيمت درخت را به فقير بدهد. و ظاهر اين است كه اگر گاو يا گوسفند را، به قصد ما في الذمه، از عين آن ها يا قيمت درخت بدهد، و قيمت درخت بيشتر نباشد، كافي است. و اگر مقداري از يك درخت را بكند، بايد به مقدار قيمت آن به

فقير بدهد. و اگر گياهي را بكند، استغفار كند ولي كفاره ندارد.

مسأله 76. كندن درخت يا گياه حرم به تفصيلي كه گفته شد براي كسي كه محرم هم نيست حرام است، ولي جايز است حيوان خود را رها كند تا علف را بخورد، بدون آن كه خودش به جهت او آن را قطع كند، چنانچه راه رفتن بطور متعارف، اگر موجب كنده شدن گياه حرم شود مانعي ندارد.

بيست و پنجم _ اسلحه و آلات حرب بر خود بستن است، و بعضي زره و خُود و هر چه از وسائل دفاع باشد نيز جز سلاح شمرده، و پوشيدن آن ها را حرام دانسته اند.

مسأله 77. احتياط واجب آن است كه اسلحه را اگر نمايان باشد همراه برندارد، اگر چه به تن او نباشد.

محل ذبح كفاره

مسأله 78. محل ذبح يا نحر كفاره صيد، اگر در احرام عمره باشد مكه است، و اگر در احرام حج باشد مني است. و بنابر احتياط، محل ذبح كفاره غير صيد نيز در احرام حج مني است، و در احرام عمره مكه است، ولي اگر متمكن از آن در مكه يا مني نشد يا فقيري كه آن را به او صدقه بدهد نبود و يا به هر جهت ديگر ترك شد در وطنش ذبح كند، و به فقير بدهد.

مسأله 79. از كارهائي كه بر محرم حرام است، پانزده قسم آن كفاره دارد، ليكن در بعضي از آن اقسام كفاره بنابر احتياط است.

1 _ شكار.

2 _ عقد به شرط دخول.

3 _ استمناء.

4 _ جماع و بوسيدن زن.

5 _ استعمال بوي خوش.

6 _ پوشيدن چيز دوخته براي مرد.

7 _ جدال.

8 _ زايل كردن موي زير بغل

و تراشيدن سر (تراشيدن و زايل كردن موي زير بغل غير، كفاره ندارد، اگر چه حرام است).

9 _ پوشانيدن سر براي مرد.

10 _ پوشانيدن زن تمام يا قسمتي از صورت خود را.

11 _ سايه بالاي سر قرار دادن براي مرد در حال سير.

12 _ بيرون آوردن خون از بدن خود.

13 _ ناخن گرفتن.

14 _ كندن دندان.

15 _ كندن درخت و گياه حرم.

و شرح هر يك به مقداري كه در اين رساله مناسب بود گفته شد.

مسأله 80. اگر كسي از روي فراموشي يا ندانستن مسأله، يكي از كارهائي را كه سبب كفاره مي شود انجام دهد، كفاره بر او واجب نمي شود، مگر در شكار، و بعض موارد ديگر كه حكم آن بعداً ذكر مي شود كه در صورت فراموشي و ندانستن مسأله نيز كفاره لازم مي شود.

طواف عمره

مسأله 81. دانسته شد كه دوم از اعمال واجب عمره تمتع، طواف خانه كعبه است. و پيش از بيان احكام آن، مستحبات داخل شدن به حرم، و مستحبات داخل شدن به مكه، و مستحبات داخل شدن به مسجد الحرام را به تفصيل شرح مي دهيم انشاء الله.

- مستحبات داخل شدن به حرم

مسأله 82. بدان كه مقداري از زمين هائي كه از جهات چهارگانه محيط به مكه است، حرم مي باشد، و طول و عرض آن هر يك چهار فرسخ است، لكن مسافت آن از تمام جهات به مكه مساوي نيست و علاماتي از طرف جدّه و عرفات، و ساير اطراف كه وارد مكه مي شوند نصب شده است كه معلوم است.

مسأله 83. مستحب است كه محرم چون به حرم رسيد، قبل از ورود به آن پياده شود، و براي وارد شدن به حرم غسل كند، و پا را برهنه كند، و نعلين را در دست گيرد، و وارد حرم شود. و در حديث است كسي كه چنين كند براي تواضع و فروتني نسبت به خداوند متعال، خداوند عالم، جلّ ذكره، محو كند از او صد هزار گناه، و بنويسد از براي او صد هزار حسنه، و صد هزار حاجت او را برآورد، و مستحب است كه در وقت وارد شدن به حرم، اين دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ إنَّكَ قُلْتَ في كِتَابِكَ وَقَوْلُكَ الحَقُّ وَأذِّنْ في النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجَالاً وَعَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأتِيْنَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق. اللَّهُمَّ إنّي أَرْجُوْ أَنْ أَكُوْنَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَفَجٍّ عَمِيقٍ، سَامِعاً لِنِدَآئكَ وَمُسْتَجِيباً لَكَ، مُطِيعاً لاِمْرِكَ، وَكُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَإحْسَانِكَ إلَيَّ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلي مَاوَفَّقْتَني لَهُ، أبْتَغِيْ بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ،

وَالْقُرْبَةَ إلَيْكَ، وَالْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ، وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي، وَالتَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّكَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ، وَحَرِّمْ بَدَني عَلَي النَّارِ، وَآمِنِّي مِنْ عَذَابِكَ وَعِقَابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أرْحَمَ الرّاحِمِيْنَ.

- مستحبات داخل شدن به مكه معظمه

بدان كه مكه معظمه مركز طلوع انوار وجود محمدي، و مشرق آفتاب هدايت اسلامي، و مهبط ملائكه مقربين، و محل بزرگ ترين و باشكوه ترين اجتماع مؤمنين و موحدين، و مكان نزول امطار رحمت و مغفرت، و آيات بينات الهي، و مقام ابراهيم خليل است. و از اين جهات و جهات بسيار ديگر، مخصوصاً از جهت وجود بيت الله الحرام در آن، شرافت و حرمت آن بسيار است. كسي كه وارد آن شهر مقدس مي شود بايد فضايل مشاهد بزرگ و شعائر اسلامي را كه خداوند متعال مقرر داشته متوجه باشد، تا براي ادراك بركات و فضايل آن اماكن مقدسه آماده شود، و نور حقيقت بر حال او ظاهر شده، و گناهانش آمرزيده، و عيوبش بر طرف شود، انشاء الله تعالي.

اِنَّما سُمِّيَتْ مَكَّةَ لِأنَّها تَمُكُّ الذُّنُوبَ اَيْ تُزِيْلُها كُلَّها.

مكّه را به اين نام نهاده اند چون تمام گناهان را محو و نابود مي كند.

مسأله 84. مستحب است به جهت وارد شدن به مكه اگر

ممكن شود غسل ديگر كند، و با آرامش دل و بدن با فروتني و وقار وارد مكه شود، و چون وارد مكه شود از راه بالاي مكه داخل شود از عقبه (كداء) كه در شمال مكه است. و بعضي اين حكم را مختص به كساني دانسته اند كه از راه مدينه مي روند. و در موقع خروج، از عقبه ذي طوي كه در جنوب مكه واقع است خارج شود.

- مستحبات داخل شدن به مسجدالحرام

مسأله 85. بنا به فرموده بعضي از علما، مستحب است غسل به جهت وارد شدن به مسجدالحرام و مستحب است كه از در بني شيبه كه مقابل باب السلام است، و بواسطه توسعه مسجد در خود مسجد

واقع شده است وارد شود. و در كمال خضوع و خشوع، و آرامش دل و بدن، در نزد آن بايستد و بگويد _ چنان كه در خبر صحيح است _:

السَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ الله وَبَرَكَاتُهُ بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَمِنَ اللهِ وَمَاشَآءَ اللهُ، السَّلاَمُ عَلي أنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ، السَّلامُ عَلي رَسُوْلِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اَلسَّلامُ عَلي إبْرَاهِيْمَ خَلِيْلِ اللهِ وَالْحَمْدُ لِهِلل رَبِّ العَالَمِيْنَ.

و در روايت ديگر وارد است كه ميگويد:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَمِنَ اللهِ وَإلَي الله وَمَاشَاءَ اللهُ، وَعَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَخَيْرُ الأَسْمَاءِ ِللهِ، وَالحَمْدُلِلّهِ وَالسَّلامُ عَلي رَسُوْلِ اللهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَاالنَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَي أنْبِيَاءِ الله وَرُسُلِهِ، اَلسَّلاَمُ عَلي إبْرَاهِيْمَ خَلِيْلِ الرَّحْمنِ، اَلسَّلامُ عَلي المُرْسَلِيْنَ، وَالحَمْدُلِهّو رَبِّ العَالَميْنَ، اَلسَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلي عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِيْنَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَبَارِكْ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلي إبْرَاهِيْمَ وَآلِ إِبْراهِيْمَ إنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي إبْراهِيْمَ خَلِيْلِكَ، وَعَلي أنْبِيَائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَسَلاَمٌ عَلَي المُرْسَلِيْنَ، وَالْحَمْدُلِهِ رَبِّ العَالَمَيْنَ. اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبَوابَ رَحْمَتِكَ، وَاسْتَعْمِلْني في طَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ، وَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإيْمَانِ أَبَداً مَاأبْقَيْتَنِي، جَلَّ ثَنَاءُ وَجْهِكَ، اَلْحَمْدُلِهِاع الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يُناجِيْهِ. اَللَّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ وَزائِرُكَ في بَيْتِكَ وَعَلي كُلِّ مَأتِيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أتَاهُ وَزارَهُ، وَأنْتَ خَيْرُ مَأتِيٍّ وَأكْرَمُ مَزُورٍ، فَأَسْأَلُكَ يا اللهُ يا رَحْمنُ بِأنَّكَ أنْتَ اللهُ لاَ إلَهَ إلّا أنْت، وَحْدَكَ لا شَرِيْكَ لَكَ، بِأِنّكَ واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ (لَكَ)

كُفُوّاً أحَدٌ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَعَلي أهلِ بَيْتِهِ، يَا جَوادُ يَا كَرِيْمُ يَا مَاجِدُ يَا جَبَّارُ يَا كَرِيْمُ، أسْألُكَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إيَّايَ بِزِيَارَتي إيّاكَ أوَّلَ شَيءٍ تُعْطِيَني فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ.

پس سه مرتبه مي گويي:

اَللّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النّار.

پس مي گوئي:

وَاَوْسِعْ عَلَي مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَيِّب، وَادْرَأ عَنِّي شَرَّ شَياطِينِ الْجِنِّ وَالْاِنسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ.

پس داخل مسجد مي شوي و مي گويي:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِه.

پس دست ها را بردار و روي به كعبه معظمه كن و بگو:

اَللَّهُمَّ إنِّي أسْأَلُكَ في مَقَامِي هَذَا، و فِي أوَّلِ مَنَاسِكِي أنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي، وَأَنْ تَتَجَاوَزَ عَنْ خَطِيْئَتِي، وَأَنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِيْ بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ. اَللّهُمَّ إنّي أَشْهَدُ أنَّ هَذَا بَيْتُكَ الْحَرَامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبَارَكاً وَهُدي لِلْعَالَمينَ، اَللّهُمَّ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ وَالْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأَؤُمُّ طَاعَتَكَ، مُطِيعاً لأَمْرِكَ رَاضِياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الفَقِيْرِ إلَيْكَ، الْخَائِفِ مِنْ عُقُوبَتِكَ. اَللّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ، وَاسْتَعمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ.

پس خطاب به كعبه كن و بگو:

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَ كَرَّمَكِ وَجَعَلَكِ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأمْناً مُبَارَكاً وَهُدي لِلْعَالَمَيْنَ.

و چون نظر بر حجر الاسود افتد رو بسوي او كن و بگو:

اَلَحَمْدُلِلّهِ الّذي هَدَانَا لِهَذَا وَما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَولا أنْ هَدانَا اللهُ، سُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلاَ إلهَ إلَّا اللهُ وَاللهُ أكْبَرُ، اللهُ أكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ، وَاللهُ أكْبَرُ مِمّا أخشي وَأَحْذَرُ، لا إلهَ إلَّا اللهُ وَحَدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ يَحْيِي وَيُمِيْتُ وَيُمِيْتُ وَيُحْيِي وَهُوَ حَي لاَ يَمُوْتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيْرٌ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَبَارِكْ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا صَلَّيْتَ

وَبَارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلي إبْرَاهِيْمَ وَآلِ إبْراهِيْمَ إنَّكَ حَميْدٌ مَجِيْدٌ، وَسلاَمٌ عَلي جَمِيْعِ النَّبِيِّيْنَ وَالمُرْسَلِيْنَ، وَالحَمْدُلِهِ م رَبِّ العَالَميْنَ. اللَّهُمَّ إنِّي أُؤمِنُ بِوَعْدِكَ وَ اُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَأتَّبِعُ كِتَابَكَ.

پس به تأني وآهسته روانه شو و گام ها را كوتاه بگذار پس چون به نزديك حجر الاسود رسيدي دست ها را بردار و حمد و ثناي الهي بجا آور و صلوات بر محمد و آل محمد فرست و بگو:

اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي.

و اگر توانستي دست و رو و بدن را به حجر الاسود مي مالي _ و مي بوسي آن را و اگر نتوانستي ببوسي دست به مال و اگر نتواني دست را بمالي اشاره كن و بگو:

اَللَّهُمَّ أمانَتِي أَدَّيْتُهَا، وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ، لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافَاةِ. اَللّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَعَلي سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، أشْهَدُ أنْ لاَ إله إلّا اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، آمنْتُ بِاللهِ وَكَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَالطَّاغُوْتِ وَاللّاتِ وَالعُزّي، وَعِبَادَةِ الشَّيْطَانِ، وَعِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعي مِنْ دُوْنِ اللهِ.

و اگر نتوانستي همه را بخواني بعضي را بخوان و بگو:

اَللّهُمَّ إلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي، وَفِيما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي، فَاقْبَلْ سُبْحَتي، وَاغْفِرْلي، وَارْحَمْني، اَللَّهُمَّ إنِّي أعُوْذُبِكَ مِنَ الكُفْرِ، وَالفَقْرِ، وَمَوَاقِفِ الخِزْي فِي الدُّنْيا والآخِرَةِ.

و بعد از آن شروع به طواف كن.

احكام طواف عمره تمتع

مسأله 86. كسي كه وظيفه او عمره تمتع است بعد از احرام، و وارد شدن به مكه معظمه، واجب است هفت شوط طواف كند. يعني هفت مرتبه دور كعبه بگردد، كه آن را طواف عمره تمتع مي گويند.

مسأله 87. طواف ركن عمره است، يعني اگر كسي عمداً طواف را ترك كند و وقت آن بگذرد عمره او باطل است، چه عالم باشد چه جاهل، چه تمام طواف را ترك كند

چه بعض آن را، و موقعي وقت آن مي گذرد كه نتواند پيش از وقوف به عرفات آن را بجا آورد، كه در اين حال چون بعيد نيست كه احرام او نيز باطل شده باشد بنابر احتياط واجب به ميقات برود و اگر بواسطه تنگي وقت متمكن از رفتن به ميقات نيست هر مقدار مي تواند به طرف ميقات برود و رجاءاً محرم به احرام حج افراد شود و به عرفات برود. و كارهاي حج را انجام دهد، و بعد از آن عمره مفرده بجا آورد، در سال ديگر نيز بايد حج خود را بجا آورد. ولي كسي كه حج تمتع او بواسطه عذري _ چنان كه گفته خواهد شد _ بدل به افراد شود بعد از تمام كردن حج افراد و بجا آوردن عمره مفرده به تكليف خود عمل كرده، و ديگر در سال بعد حج بر او لازم نيست.

مسأله 88. اگر كسي طواف را فراموش كند بايد هر وقت بخاطرش آمد آن را انجام دهد، و اگر بعد از رفتن به شهرش يادش آمد، و برگشتن براي او ممكن نباشد يا دشوار باشد،

نايب بگيرد كه از طرف او طواف و نماز آن را بجا آورد.

مسأله 89. كسي كه طواف را فراموش كرده و سعي را بجا آورده باشد، بنابر احتياط لازم بايد خود يا نايبي كه از طرف او طواف را بجا آورده، سعي هم بنمايد.

مسأله 90. اگر مريض نمي تواند طواف كند، او را بطوري طواف دهند كه پاهايش بر زمين كشيده شود، و اگر ممكن نشود او را توسط دوش يا چيز ديگر طواف دهند، و اگر هيچ گونه ممكن نشود نايب بگيرد

كه از براي او طواف كند.

شرايط طواف

در طواف پنج چيز شرط است.

شرط اول _ آن كه با طهارت باشد، پس محدث به حدث اكبر يا اصغر، طواف واجب او باطل است، اگر چه از روي فراموشي يا جهل به حكم باشد.

مسأله 91. اگر در وقتي كه مشغول طواف است وضوء يا غسل او بي اختيار باطل شود، يا عذر ديگري برايش پيدا شود كه نتواند طواف را تمام كند، پس اگر شوط چهارم را تمام كرده است، از همانجا طواف را رها كند، و بعد از وضوء يا غسل يا بعد از رفع عذر، طواف را از همانجا كه رها كرده تمام نمايد، و اگر قبل از تمام كردن شوط چهارم بوده، اگر به سه شوط و نيم نرسيده، طواف او باطل است، و بايد بعد از وضوء يا غسل يا بعد از رفع عذر، طواف را از سر بگيرد، و اگر به سه شوط و نيم رسيده و شوط چهارم را تمام نكرده، احتياط آن است كه بعد از وضو يا غسل يا بعد از برطرف شدن عذر، باقي مانده را از همانجا كه رها كرده تمام كند، و دو ركعت نماز طواف بخواند و دوباره هفت دور طواف كند و دو ركعت ديگر نماز طواف را نيز بجا آورد.

مسأله 92. كسي كه قبل از طواف، يا در بين طواف قبل از تمام شدن هفت شوط شك كند كه غسل كرده يا وضو گرفته يا نه، يا بداند كه حدثي از او صادر شده و غسل يا وضو هم گرفته، ولي نداند كدام جلوتر بوده بايد غسل كند يا وضوء بگيرد. و بعد، طواف

را از سر بگيرد و اگر بعد از طواف شك نمايد اعتنا به آن شك نكند. و كسي كه شك كند كه وضوء يا غسلش باطل شده يا نه به آن شك اعتنا نكند، و طواف را بجا آورد، چه قبل از طواف باشد، و چه در بين، و چه بعد از طواف.

مسأله 93. اگر كسي بواسطه عذري نتواند وضو بگيرد يا غسل كند، احتياط واجب آن است كه صبر كند تا عذرش برطرف شود. و اگر عذرش تا تنگي وقت برطرف نشود، بايد براي طواف بدل از غسل يا وضو تيمم كند، بطوري كه در تيمم نماز عمل مي كند. و كسي كه تيمم بدل از غسل جنابت كرده بعد از آن كه خودش طواف را بجا آورد احتياطاً نائب هم بگيرد.

مسأله 94. زن حائض بعد از پاك شدن و قبل از غسل، در وجوب غسل با امكان، و تيمم با عدم امكان غسل، حكم او حكم جنب است، و اگر در تمام مدتي كه در مكه است پاك نشود، بايد براي هر طواف و نماز آن نائب بگيرد، و خودش طواف نكند. ولي ساير اعمال را خودش بجا آورد.

شرط دوم _ در طواف پاك بودن بدن و لباس است، به طوري كه در نماز شرط شده است، بلكه احتياط واجب آن است كه در صورت امكان، با خون كمتر از درهم و خون زخم و جراحت كه در نماز عفو شده نيز طواف نكند، و براي طواف، آن را برطرف نمايد، و تطهير كند و اگر بر طرف كردن و تطهير آن ممكن نيست، احتياط آن است كه هم خودش با آن حال

طواف كند و هم نائب بگيرد تا براي او طواف نمايد. ولي درصورتي كه وقت دارد و مي تواند تطهير كند بنابر احتياط واجب بايد طواف را به تأخير بيندازد.

مسأله 95. اگر بعد از طواف بفهمد كه لباس يا بدنش نجس بوده طوافش صحيح است. و اگر فراموش كرد و با بدن يا لباس نجس طواف كرد، احتياط لازم آن است كه طواف را دوباره بجا آورد.

مسأله 96. اگر در بين طواف لباس يا بدنش نجس شود، يا بفهمد كه از پيش نجس بوده، و بدون رها كردن طواف شستن آن ممكن نباشد، طواف را رها نمايد. و اگر چهار دور يا بيشتر طواف كرده، بعد از تطهير بدن يا لباس، طواف را تمام كند. و اگر به سه دور و نيم نرسيده، طواف او باطل است، و بايد بعد از تطهير از سر بگيرد. و اگر از سه دور و نيم گذشته، و چهار دور را تمام نكرده، احتياط آن است كه بعد از تطهير از همانجا كه رها كرده طواف را تمام كند، و نماز طواف را بخواند و دوباره طواف و نماز آن را بجا آورد.

شرط سوم _ آن است كه مرد طواف كننده ختنه شده باشد. پس اگر ختنه نكرده باشد طواف او باطل است، و بنابراين، طواف نساء از مرد غير مختون باطل است، و بنابر احتياط لازم بچه اي كه ختنه نشده اگر طواف نساء كند يا او را طواف دهند، طوافش باطل خواهد بود و بعد از ختنه تا خودش يا نايبش از طرف او طواف هايي را كه بر ذمّه دارد بجا نياورد، زن بر او حلال نخواهد شد.

شرط چهارم

_ پوشانيدن عورت است با چيزي كه مباح باشد و غصبي نباشد. بلكه احتياط آن است كه در آن تمام شرايط لباس نمازگزار رعايت شود.

شرط پنجم _ آن است كه نيت كند كه براي اطاعت فرمان خداوند عالم هفت دور طواف خانه كعبه انجام مي دهم طواف عمره تمتع حجّة الاسلام.

واجبات طواف

واجبات طواف هفت چيز است:

اول و دوم _ آن است كه طواف را در هر دور از حجرالاسود شروع كند و به حجرالاسود تمام كند، و براي اين كه يقين نمايد در هر دور، از جزء اول حجر شروع نموده و به جزء اول تمام كرده، در طواف اول بايد كمي پيش از رسيدن به حجرالاسود نيت كند، و قصد نمايد كه ابتدا در هر دور از محاذي اولين جزء حجر باشد، و انتهاي آن همان موضعي كه واقعاً انتهاي دور است باشد، و با همين نيت هفت دور طواف كند.

سوم _ آن كه طوري طواف كند كه در تمام مدتي كه به طواف مشغول است خانه كعبه طرف دست چپ او باشد پس اگر در ين طواف رو به خانه كعبه كند براي بوسيدن اركان يا جهت ديگر، يا آن كه به بواسطه زيادي جمعيت پشت به خانه يا روي به خانه كند، آن مقدار جزء طواف محسوب نمي شود، و بايد برگردد و آن مقدار را بطوري كه خانه كعبه بطرف دست چپش باشد بجا آورد، و اگر نمي تواند برگردد آن موضع را نشان كند، و بدون نيت دور بزند تا به آن موضع كه رسيد از آن جا قصد طواف كند، و طواف را تمام كند.

مسأله 97. براي اين كه در تمام احوال

طواف، شانه چپ، مقابل خانه كعبه باشد دستور داده اند بهتر اين است كه وقتي از حجر الاسود گذشت، پيش از رسيدن به در حجر اسماعيل كمي بدن را به طرف چپ خود كج كند، و پيش از رسيدن به در ديگر حجر اسماعيل نيز قدري بدن را به طرف راست كج كند، تا شانه چپ از خانه رد نشود، و مقابل هر ركني كه مي رسد به همين دستور عمل كند، ولي رعايت اين دقت ها لازم نيست، و همين كه بطور متعارف هفت شوط را انجام دهد كافي است.

چهارم _ آن است كه حجر حضرت اسماعيل (عليه السلام) را كه مدفن مادر آن حضرت، بلكه مدفن بسياري از انبياء علي نبينا و آله و عليهم السلام است، در طواف خود داخل كند، يعني در خارج حجر طواف كند، و داخل آن نشود، و چنانچه از داخل حجر طواف نمايد آن دور از طواف او باطل مي شود، و اعاده آن از موضعي كه داخل حجر شده كافي نيست، بلكه بايد آن دور را از سر بگيرد، و اگر اعاده نكند طواف او باطل است و در اين جهت فرقي بين عالم و جاهل و ناسي نيست.

و با اعاده چون احتمال باطل شدن اصل طواف نيز مي رود، احتياط لازم آن است كه پس از تمام كردن طواف و خواندن نماز، دوباره طواف كند، و نماز آن را بخواند.

پنجم _ آن كه در حال طواف بيشتر از بيست و شش ذراع و نيم از كعبه دور نشود (ذراع از آرنج است تا سر انگشتان) پس اگر در بين طواف بيشتر از اين مقدار از خانه دور شود، بايد آن مقدار

را كه دور بوده از طواف حساب نكند، و دوباره بطور صحيح بجا آورد، ولي اگر چاره اي از طواف در خارج از اين فاصله نباشد طواف در دورتر از اين فاصله بشرط صدق طواف و رعايت نزديكي ممكن اشكال ندارد.

ششم _ آن كه در حال طواف از خانه و آن چه از خانه حساب مي شود خارج باشد، پس اگر روي سكوي اطراف خانه كه آن را شاذروان گويند راه برود، آن مقدار از طواف كه بر روي سكو راه رفته باطل است، و بايد آن مقدار را بطور صحيح دوباره بجا آورد، و طواف را تمام و بعد از خواندن نماز طواف دوباره آن را با نمازش، احتياطاً اعاده نمايد، و هم چنين اگر در اثناء طواف روي حجر اسماعيل برود بلكه احتياط آن است كه در بين طواف روي شاذروان براي دست ماليدن به ركن ها يا غير آن، دست دراز نكند و نيز دست را روي ديوار حجر نگذارد تا اين كه در تمام طواف، تمام بدن او از خانه و حجر خارج باشد.

هفتم _ آن كه هفت شوط يعني هفت دور طواف كند و آن را كم و زياد نكند.

مسأله 98. اگر عمداً يك شوط يا بيشتر كم كند، واجب است آن را تمام كند در صورتي كه كاري كه موالات و پي درپي بودن طواف را بهم مي زند انجام نداده باشد، و اگر تمام نكند تا موالات به هم بخورد، در حكم ترك طواف است پس اگر وقت باقي است بايد طواف را عاده كند و اگر وقت گذشته حكم مسأله 87 را دارد كه گذشت.

مسأله 99. اگر سهواً كمتر از هفت دور

طواف كند، پس اگر از سه دور و نيم نگذشته، بايد طواف را از سر بگيرد، و اگر از سه دور و نيم گذشته، و فقط يك دور كم كرده آن را تمام كند، و اگر بيشتر از يك دور كم كرده بنابر احتياط لازم آن را تمام كند و نماز طواف بخواند و دوباره هفت دور طواف و نماز آن را بجا آورد، ولي در طواف مستحب تمام كردن كافي است.

مسأله 100. اگر عمداً يك دور يا بيشتر از يك دور زياد كند به قصد آن كه جزء طواف ديگر باشد قران (جمع) بين طوافين است كه در طواف مستحب مكروه، و در طواف واجب، حرام است. بلكه بنابر احتياط لازم سبب باطل شدن طواف مي شود، چه آن كه از اول طواف، اين قصد را كرده باشد يا در بين يا در آخر، و اگر به قصد لغويت آن را بجا آورده باشد ضرري به طواف نمي زند، و اگر به قصد آن كه جزء طواف اول باشد بجا آورد پس اگر از ابتداي طواف قصد داشته، بي اشكال طوافش باطل است، و اگر در بين طواف قصد كند از همان وقت باطل مي شود، و اگر در آخر طواف قصد كند، مشهور فرموده اند: طوافش باطل است، ولي احتياط اين است كه نماز را بخواند و بعد طواف را با نماز آن اعاده نمايد.

مسأله 101. اگر از روي فراموشي بر هفت شوط زياد كند، پس اگر كمتر از يك دور است آن را رها كند، و طواف او صحيح است، و اگر يك شوط يا بيشتر زياد كند طواف واجب او صحيح است، و مستحب است

كه آن چه را زياد كرده به قصد قربت مطلقه به هفت دور برساند، و در اين صورت احوط آن است كه يك نماز طواف پيش از سعي، جهت طواف واجب، و يك نماز طواف بعد از سعي، جهت طواف مستحب، بجا آورد، و بهتر آن است كه بعد از عمل به اين احتياط، اصل طواف و نماز آن را دوباره قبل از سعي بجا آورد.

مسأله 102. كسي كه تمام طواف يا بعض آن را فراموش كند، و يادش نيايد تا به شهر خود برگردد، و براي او مشكل باشد كه به مكه مراجعت نمايد، و آن چه را فراموش كرده بجا آورده، واجب است نائب بگيرد كه براي او طواف كند، و نماز طواف بخواند و بنابر احتياط لازم سعي هم بنمايد و در اين صورت بنابر احتياط واجب هدي بفرستد، و احوط آن است كه شتر باشد، و در مواردي كه گفته شد بايد وجوباً يا احتياطاً بعد از اتمام و نماز طواف، اعاده نمايد، نايب نيز به همان شرح عمل كند.

مسأله 103. اگر بعد از طواف، در عدد دروهاي آن شك كند، به آن شك اعتنا نكند، و اگر در آخر يكي از دورها شك كند كه آن شوط هفتم بوده يا هشتم، بنا گذارد كه دور هفتم بوده است، و اگر در بين شوطي شك كند كه هفتم است يا هشتم، احوط بجا آوردن نماز طواف و اعاده طواف با نماز آن است.

مسأله 104. اگر يقين داشته باشد كه بيشتر از هفت شوط

طواف نكرده، و شك در عدد آن كند، وجوب از سر گرفتن طواف، خالي از قوت نيست، و احتياط آن

است كه بنا را بر اقل گذارد. و تمام كند، و نماز طواف بخواند، و بعد طواف را از سر بگيرد.

مسأله 105. اگر ازدحام جمعيت، انسان را مقداري در طواف جلو ببرد، در صورتي كه بكلي از اختيار او خارج نشود و قصد طواف داشته باشد اشكال ندارد.

مسأله 106. طواف و سعي بوسيله چرخ هايي كه اخيراً معمول شده، يا نشستن در طبقها، يا سوار شدن بر دوش ديگران اشكال ندارد، و اگر با پاي خود برود ثواب آن زيادتر است.

مستحبات و مكروهات طواف

مسأله 107. مستحب است كه در حال طواف سر برهنه و پابرهنه، و مشغول دعاءِ، و ذكر خدا باشد، و حرف بيهوده نزند، و كارهائي كه در نماز مكروه است انجام ندهد، و گام ها را كوچك بردارد، به سند معتبر از حضرت رسول صلَّي الله عليه و آله روايت شده، كه هر كس طواف خانه كعبه كند در وقت زوال با سر برهنه، و گام ها را تنگ بردارد، و چشم خود را از نامحرم و عورت بپوشاند، و دست يا بدنش را در هر شوطي به حجر الاسود بمالد، بدون آن كه به كسي آزار رساند و ذكر خدا را از زبان نيندازد، خداي تعالي بنويسد براي او به عدد هر گامي هفتاد هزار حسنه، و محو كند از او هفتاد هزار گناه، و بلند گرداند از براي او هفتاد هزار درجه، و بنويسد از براي او ثواب آزاد كردن هفتاد هزار بنده، كه بهاي هر يك ده هزار درهم باشد، و او را شفيع سازد در هفتاد هزار كس از اهل بيت او، و برآورد از براي او هفتاد هزار حاجت، كه اگر خواهد

در دنيا به او رساند، و اگر خواهد در آخرت، و مستحب است كه در حال طواف اين دعا را بخواند:

اَللَّهمَّ إنِّي أسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذِيْ يُمْشي بِهِ عَلَي طَلَلِ الْمَاءِ كَمَا يُمْشي بِهِ عَلَي جُدَدِ الأرْضِ، وَأسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ، وَأسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذِيْ تَهْتَزُّ لَهُ أقْدَامُ مَلائِكَتِكَ، وَأسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذِيْ دَعَاكَ بِهِ مُوْسي مِنْ جَانِبِ الطُّوْرِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَأَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَاَسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذِيْ غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأخَّرَ، وَاَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أنْ تَفْعَلَ بي (كذا و كذا).

و حاجت خود را بطلبد، و سنت است كه در حال طواف نيز بگويد:

اَللَّهُمَّ إنّي إلَيْكَ فَقِيْرٌ، وَ إنِّي خَائِفٌ مُسْتَجِيْرٌ، فَلاَ تُبَدِّلِ اسْمِي، فَلاَ تُغَيِّرْ جِسْمِي.

و در هر شوط كه به در خانه كعبه رسد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و اين دعاء را بخواند:

سَائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِيْنُكَ بِبَابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، اَللّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَالْحَرَمُ حَرَمُكَ، وَالعَبْدُ عَبْدُكَ، وَهَذَا مَقَامُ العَائِذِ، المُسْتَجِيْرِبِكَ مِنَ النَّارِ، فَاعْتِقْنِي وَوَالِدَيَّ وَأهْلِيْ وَوُلْدِيْ وَإخْوَانِيَ المُؤمِنِينَ مِنَ النَّارِ، يَا جَوَادُ يَا كَرِيْمُ.

و چون به حجر حضرت اسماعيل علي نبينا و آله و عليه السلام برسد نگاه به ناودان طلا كند و بگويد:

اَللَّهُمَّ أدْخِلّنِي الجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَأجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ وَعَافِنِي مِنَ السُّقْمِ، وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الحَلالِ، وَادْرَأ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَالإنْسِ، وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ.

و چون از حجر بگذرد و به پشت كعبه برسد بگويد:

يَاذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ، يَاذَا الجُوْدِ وَالْكَرَمِ، إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي إنَّكَ أنْتَ السَّمِيْعُ العَلِيْم.

و چون به ركن يماني برسد دست بردارد و بگويد:

يَااللهُ يَا وَلِيَّ العَافِيَةِ، وَ خَالِقَ العَافِيَةِ، وَرَازِقَ العَافَيِة، وَالمُنْعِمُ

بالعافية، وَالمُتَفَضِّلُ بِالعَافِيَةِ عَلَي وَعَلي جَمِيْعِ خَلْقِكَ، يَا رَحْمنَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَرَحِيْمَهُمَا، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَارْزُقْنا العَافِيَةَ وَ تَمَامَ العَافِيَةِ وَشُكْرَ العَافِيَةِ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةَ يَا أرْحَمَ الرَّاحِمِيْنَ.

پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد:

اَلحَمْدُلِهِ الَّذِي شَرَّفَكِ وَعَظَّمَكِ، وَالْحَمْدُلِهِي الَّذِيْ بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَلِيّاً إمَاماً. أللّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيَارَ خَلْقِكَ، وَجَنِّبْهُ شِرَارَ خَلْقِكَ.

و چون ميان ركن يماني و حجر الاسود برسد بگويد:

رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنةً، وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذَابَ النَّارَ.

و چون در شوط هفتم به مستجار رسد _ و آن پشت كعبه است _ نزديك به ركن يماني برابر در خانه بايستد، و دست ها را بگشايد رو به خانه، و روي خود و شكم خود را برساند به كعبه و بگويد:

اللَّهُمَّ البَيْتُ بَيْتُكَ، وَالعَبْدُ عَبْدُكَ، وَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ. اَللّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعَافِيَةُ. اَللّهُمَّ إنَّ عَمَلي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي، وَاغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنَّي وَخَفِيَ عَلَي خَلْقِكَ، أسْتَجِيْرُ بِاللهِ مِنَ النَّارِ.

و بگويد:

اَللّهُمَّ إنَّ عِنْدِي أفْوَاجاً مِنْ ذُنُوبٍ، وَأفْوَاجاً مِنْ خَطَايَا، وَعِنْدَكَ أفْواجٌ مِنْ رَحْمَةٍ، و أفْواجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ، يَا مَنِ اسْتَجَابَ لِأبْغَضِ خَلْقِهِ إذْ قَالَ أنْظِرْنِي إلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ اِسْتَجِبْ لي.

پس حاجت خود را بطلبد، و دعا بسيار كند و اقرار به گناهان خود كند هرچه داند مفصلاً، و هرچه را بخاطر نداشته باشد مجملاً اقرار نمايد، و طلب آمرزش نمايد كه البته آمرزيده مي شود، انشاء الله تعالي.

پس چون به حجر الاسود رسد بگويد:

اَللّهُمَّ قَنِّعْني بِمَا رَزَقْتَنِي، وَبَارِكْ لِي فِيما آتَيْتَنِي.

و مي بايد كمال ملاحظه را بكند در هر مرتبه كه مي رود حجر را ببوسد، و اگر نتواند ببوسد، استلام

كند، و اگر استلام، باعث زحمت باشد از دور اشاره كند، و هم چنين مستحب است استلام ساير اركان، و هم چنين مستحب است كه خود را به مستجار بمالد، و آ ن جا را نشان كند، و چون اين اعمال را بجا آورد باز بجاي خود رود، و از آن جا به طواف ادامه دهد، تا زياده و كم، در طواف حاصل نشود.

نماز طواف

مسأله 108. واجب است بعد از هر طواف واجب، دو ركعت نماز مثل نماز صبح، به نيت نماز طواف در نزد مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام) بجا آورد، جهراً يا اخفاتاً، و احتياط آن است كه نماز را بعد از طواف فوراً بخواند، و نيز احتياط آن است كه نماز را در پشت مقام بخواند _ يعني طوري بايستد كه سنگي كه نشانه پاي حضرت ابراهيم (عليه السلام) بر آن است روبروي او باشد _ و اما اگر به علت زيادي جمعيت نتواند پس در جائي بايستد كه عرفاً بگويند پشت مقام ايستاده است، بايد

در يكي از دو طرف مقام بايستد، و نماز بخواند، و اگر آن هم ممكن نباشد در هر جائي از مسجد كه به پشت مقام و دو طرف آن نزديكتر است نماز را بخواند، و بهتر آن است كه هر وقت توانست نماز را دوباره پشت مقام بخواند رجاءاً.

مسأله 109. نماز طواف مستحب را مي توان در هر جاي از مسجد بجا آورد، بلكه بعضي فرموده اند كه ترك آن عمداً جايز است ليكن سزاوار نيست ترك كند.

مسأله 110. اگر كسي نماز طواف واجب را فراموش كرد، هر وقت به يادش آمد بايد در پشت مقام به تفصيلي كه در مسأله قبل

ذكر شد بجا آورد و اگر سعي و كارهاي ديگر را بجا آورده، لازم نيست دوباره بجا آورد، اگر چه احوط است.

مسأله 111. بنابر آن كه ترتيب، در بين نماز طواف و كارهاي بعد از آن معتبر باشد، بعضي فرموده اند: كه كسي كه واجبات نماز مثل قرائت و غير آن را نداند عمره او باطل است، و از حجةالاسلام بريء الذمه نخواهد شد، پس علاوه بر آن كه براي نمازهاي واجب ديگر لازم است انسان قرائت صحيح و احكام واجبه نماز را بياموزد، در وقتي كه اراده حج دارد نيز بايد قرائت خود را صحيح نمايد، و واجبات نماز را ياد بگيرد، و اگر ممكن نشود، نماز طواف را به جماعت بخواند، ولي اكتفا به آن اشكال دارد، و واجب است بطور فرادي نيز بخواند، و اگر نائب هم بگيرد جهت نماز، بهتر و مطابق با احتياط است.

مسأله 112.كسي كه نماز طواف را فراموش كرده است، بايد برگردد پشت مقام بجا آورد، و اگر برگشتن به مسجد برايش دشوار باشد، مي تواند آن را در هر محلي كه يادش آمد بخواند، هر چند در شهر ديگر باشد، و بهتر آن است كه نايب هم بگيرد تا پشت مقام براي او بجا آورد.

مسأله 113. اگر كسي نماز طواف واجب را فراموش كند و پيش از بجا آوردن آن بميرد، بايد پسر بزرگ تر، قضاي آن را بجا آورد، مثل ساير نمازهائي كه از ميت فوت شده.

مستحبات نماز طواف

مستحب است كه در ركعت اول نماز طواف، بعد از حمد سوره قُلْ هُوَ اللهُ أحَد و در ركعت دوم بعد از حمد سوره قُلْ يا اَيَّها الكافِرُون بخواند، و

چون از نماز فارغ شود حمد و ثناي الهي را بجا آورد، و صلوات بفرستد و بگويد:

اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي وَلاَ تَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي، اَلْحَمْدُلِهِوم بِمَحَامِدِهِ كُلِّهَا عَلي نَعْمَاءِهِ كُلِّهَا، حَتَّي يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إلي مَا يُحِبُّ وَيَرْضي، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَتَقَبَّلْ مِنِّي وَطَهِّر قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلِي.

و در بعضي از روايات وارد است كه بگويد:

اَللَّهُمَّ ارْحَمْنِي بِطَاعَتِي إيَّاكَ وَطَاعَةِ رَسُولِكَ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أنْ أتَعَدَّي حُدُودَكَ، وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَيُحِبُّ رَسُولَكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَلائِكَتَكَ وَعِبَادَكَ الصَّالِحِيْنَ.

پس به سجده رود و بگويد:

سَجَدَ لَكَ وَجْهِي تَعَبُّداً وَرِقّاً، لاَ الهَ إلّا أنْتَ حَقّاً حَقّاً، الأوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيءٍ وَالآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيءٍ، وَهَا أنَاذا بَيْنَ يَدَيْكَ، نَاصِيَتِي بِيَدِكَ، فَاغْفِرْ لِي، إنَّهُ لاَيَغْفِرُ الذَّنْبَ العَظِيْمَ غَيْرُكَ، فَاغْفِرْلِي فَإنِّي مُقِرُّ بِذُنُوبِي عَلي نَفْسِي، وَلاَ يَدْفَعُ الذَّنْبَ العَظِيْمَ غَيْرُكَ.

سعي

مسأله 114. بعد از نماز طواف، واجب است هفت مرتبه بين صفا و مروه سعي نمايد، يعني از ابتدا ء صفا پياده يا سواره يا بر دوش كسي به مروه برود، و اين يك مرتبه حساب مي شود، و از مروه به صفا برگردد، كه با رسيدن به صفا دو مرتبه سعي كرده است، پس به هر رفتن از صفا به مروه و برگشتن، دو سعي حاصل مي شود و به اين ترتيب سعي را بجا آورد، و سعي هفتم در مروه تمام مي شود.

مسأله 115. سعي مثل طواف، ركن است. و اگر كسي آن را عمداً يا از جهت ندانستن مسأله ترك كرده باشد، چنانچه قبل از وقوف به عرفات متوجه شود و مي تواند سعي و تقصير را بجاي آورد، بايد تدارك نمايد، و اگر وقت گذشته،

احتياطاً حج افراد با عمره مفرده بجاي آورد، و چون احتمال مي رود كه احرام او نيز باطل شده باشد، چنانچه وقت براي رفتن به ميقات تنگ نيست، به ميقات برود و رجاءاً محرم به احرام حج افراد شود و اگر وقت تنگ است هر مقدار كه مي تواند به طرف ميقات برود و محرم شود. ليكن به اين حج اكتفاء نكند و سال بعد حج تمتع بجا آورد، هر چند مستطيع نباشد.

مسأله 116. در سعي، وضو و غسل و پاك بودن بدن و لباس شرط نيست، ولي احتياط مستحب آن است كه با غسل يا وضو باشد.

- واجبات سعي

مسأله 117. هشت چيز در سعي واجب است:

اول _ نيت است: پس اگر سعي او براي عمره تمتع است: چنين نيت كند كه براي انجام فرمان خداوند عالم هفت مرتبه سعي عمره تمتع حجّةالاسلام را بين صفا و مروه بجا مي آورم، و مستحب است نيت را به زبان بياورد، و بايد پيش از شروع به سعي نيت كند كه از اول جزء آن با نيت باشد.

دوم و سوم _ آن است كه سعي را از صفا ابتداء و به مروه تمام كند. و احتياط آن است كه براي تحصيل اطمينان قدري از تلّي كه در جانب صفا و مروه است بالا رود، و از آن جا شروع و به آن جا ختم كند.

چهارم _ آن است كه هفت مرتبه سعي كند، نه كمتر و نه بيشتر.

مسأله 118. اگر عمداً بيشتر از هفت بار سعي كند سعيش باطل مي شود، و اگر از جهت ندانستن مسأله يا فراموشي، زياد كند سعيش صحيح است.

مسأله 119. اگر سعي را فراموش كرده و يا سهواً

از هفت مرتبه كمتر بجا آورد، بايد هر وقت بيادش آمد تمام يا بقيه آن را انجام دهد، و اگر از مكه بيرون رفته، اگر چه به وطنش رسيده باشد، بايد برگردد و آن را بجا آورد. و اگر نتواند برگردد بايد نايب بگيرد، و احتياط مستحب آن است كه اگر چهار مرتبه سعي نكرده، بعد از اتمام اول، آن را از سر بگيرد.

مسأله 120. كسي كه سهواً از هفت مرتبه كمتر سعي كند، آن چه بر او به سبب احرام حرام شده، تا بقيه سعيش را انجام ندهد حلال نمي شود، و اگر به خيال آن كه مُحلّ شده با زن نزديكي كند، يك بقره كفاره دارد بنابر احوط، و هم چنين است اگر ناخن بگيرد.

مسأله 121. اگر كسي سعي را فراموش كند و يادش نيايد، تا به شهر خودش برگردد، و براي او مشكل باشد كه به مكه برگردد بايد نايب بگيرد و اگر قبل از انجام سعي با زن نزديكي كرده باشد بايد كفاره بدهد. و اگر تقليم اظفار نمايد بايد بنابر احتياط كفاره بدهد.

مسأله 122. اگر بعد از منصرف شدن از سعي، شك در عدد آن كند، به آن شك اعتنا نكند، و سعيش صحيح است، ليكن اگر احتمال مي دهد كه كمتر از هفت مرتبه سعي كرده است، احتياط آن است كه دوباره سعي كند.

مسأله 123. اگر در بين آن كه مشغول سعي است و در مروه مي باشد شك كند كه هفت بار سعي كرده يا بيشتر، به شكّش اعتنا نكند، و بنا را بر تمام گذارد.

مسأله 124. اگر در بين صفا و مروه شك كند كه اين مرتبه هفتم است يا بيشتر،

سعيش باطل است، و بايد از سر بگيرد.

پنجم _ آن است كه سعي بين صفا و مروه از طريق معمول و متعارف باشد، و از غير آن صحيح نيست.

ششم _ آن است كه در وقت رفتن به مروه رو به مروه باشد، و در وقت برگشتن به صفا رو به صفا، پس اگر بطور قهقري برود و برگردد كه در وقت رفتن به مروه رويش به صفا، و در برگشتن رويش به مروه باشد، سعيش صحيح نيست.

هفتم _ آن است كه لباس و كفش او مباح باشد، بلكه بنابر احوط چيز غصبي همراه نداشته باشد، و اگر سواره سعي مي كند بايد مركب او غصبي نباشد.

هشتم _ از واجبات، ترتيب بين طواف و سعي است، و اگر فراموش كرد يا به جهت ندانستن مسأله، پيش از طواف سعي كرد، احتياط واجب آن است كه دوباره بعد از طواف سعي را بجا آورد.

- مستحبات سعي

مسأله 125. مستحب است كسي كه مي خواهد سعي كند نزد حجر الاسود برود، و آن را ببوسد و دست ها يا بدن را به آن بمالد، يا اشاره كند، پس به نزد چاه زمزم رود، و مقداري از آب آن بردارد، و بر سر و پشت و شكم بريزد و بخورد، و اين دعا را بخواند:

اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً، وَرِزْقاً واسِعاً، وَشِفاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ.

پس متوجه صفا شود از دري كه محاذي حجر الاسود است _ و آن دري است كه حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله از آن در بيرون رفت _ با آرامش و خضوع برود بالاي كوه صفا، تا نظر كند به خانه كعبه، و رو به ركن عراقي

كند و حمد و ثناي الهي را بجا آورد، و از نعمت هاي الهي بخاطر آورد، پس هفت نوبت الله اكبر بگويد، و هفت نوبت الحمدلله، و هفت نوبت لا اله الّا الله، پس سه مرتبه بگويد:

لا إلهَ إلّا اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيْتُ وَيُمِيتُ وَ يُحْيِي، وَهُوَ حَيُّ لاَ يَمُوْتُ بِيَدِهِ الخَيْرُ، وَهُوَ عَلي كُلِّ شَيء قَدِيْرٌ.

پس صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و سه نوبت بگويد:

اللهُ أكْبَرُ عَلي مَاهَدَانَا، وَالْحَمْدُلِهِد عَلي مَا أَبْلانا، وَالْحَمْدُلِهِد الحَي القَيُّومِ، وَالحَمْدُللهِ الحَيِّ الدَّائِمِ.

پس سه نوبت بگويد:

أشْهَدُ أنْ لا إلَهَ إلّا الله، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، لاَ نَعْبُدُ إلّا إيَّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُوْنَ.

و سه مرتبه بگويد:

اللَّهُمَّ إنِّي اُسْألُكَ الْعَفْوَ وَالْعافِيَةَ وَالْيَقِيْنَ في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ.

پس سه مرتبه بگويد:

اَللَّهُمَّ آتِنَا في الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.

پس صد مرتبه بگويد: الله اكبر و صد مرتبه لا اله الّا الله و صد مرتبه الحمدلله و صد نوبت سبحان الله پس بگويد:

لا إلَهَ إلّا اللهُ وَحَدَهُ وَحْدَهُ أنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَغَلَبَ الأحْزَابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ المُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ. اَللّهُمَّ بَارِكْ لي في المَوْتِ، وَفِيْما بَعْدَ المَوْتِ. اللَّهُمَّ إنّي أعُوْذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ القَبْرِ وَوَحْشَتِهِ، اللَّهُمَّ أظِلَّنِي في ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إلّا ظِلُّكَ.

و بسيار تكرار كند سپردن دين و نفس و اهل خود را به خداوند عالم و بگويد:

أسْتَوْدِعُ اللهَ الرَّحمنَ الرَّحِيْمَ، الَّذِيْ لاَ تَضِيعُ وَدَائِعُهُ، دِيْنِي وَنَفْسِي وَأهْلِي وَمَالي وَوُلْدِي. اَللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْني عَلي كِتَابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيَّكَ، وَتَوَفَّنِي عَلي مِلَّتِهِ وَأَعِذْنِي مِنَ الفِتْنَةِ.

پس سه نوبت بگويد: الله اكبر پس دو مرتبه دعاي سابق را بخواند، پس يكبار

تكبير بگويد و بخواند دعاي سابق را و اگر همه آن چه را كه ذكر شد نتواند بخواند پس هر قدر كه مي تواند بخواند.

و مستحب است كه اين دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ اغْفِرْلي كُلَّ ذَنْبٍ أذْنَبْتُهُ قَطُّ، فَإنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَي بِالمَغْفِرَةِ، فَإنَّكَ أنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيْمُ. اَللّهُمَّ افْعَلْ بي مَا أنْتَ أهْلُهُ فَإنَّكَ إنْ تَفْعَلْ بِي مَا اَنْتَ أهْلُهُ تَرْحَمْني، وَإنْ تُعَذِّبْنِي فَأنْتَ غَنِي عَنْ عَذَابِي، وَأنَا مُحْتَاجٌ إلي رَحْمَتِكَ، فَيَا مَنْ أنَا مُحْتاجٌ إلي رَحْمَتِهِ إرْحَمْني، اَللّهُمَّ لاَتَفْعَلْ بِي مَا أنَا أهْلُهُ، فَإنَّكَ إنْ تَفْعَلْ بي مَا أنَا أهْلُهُ تُعَذِّبْني وَلَمْ تَظْلِمْني، أصْبَحْتُ أتَّقِيْ عَدْلَكَ وَلاَ أخَافُ جَوْرَكَ، فَيَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لاَيَجُورُ ارْحَمْني.

پس بگويد:

يَامَنْ لاَيَخِيبُ سَائِلُهُ، ولايَنْفَذُ نائِلُهُ، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وأَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ.

و در صفا در بالاي تل رو به كعبه اين دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ إنّي أعُوذُبِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ وَغُرْبَتِهِ وَوَحْشَتِهِ وَظُلْمَتِهِ وَضِيقِهِ وَضَنْكِهِ. اَللّهُمَّ أَظِلَّني في ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لاظِلَّ إلّا ظِلُّكَ.

پس از آن قدري پائين آيد و بگويد:

يَارَبَّ العَفْوِ، يَامَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ، يَامَنْ هُوَ أَوْلي بِالْعَفْوِ، يَامَنْ يُثِيْبُ عَلَي الْعَفْوِ، اَلْعَفْوَ، العَفْوَ، العَفْوَ، يَا جَوَادُ يَاكَرِيْمُ يَا قَرِيْبُ يَا بَعِيدُ، أُرْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ.

مسأله 126. مستحب است كه پس از نماز طواف، مبادرت به سعي كند و در حال سعي، بدن و لباس او پاك و با وضو يا غسل باشد، و از صفا تا محلي كه علامت هروله در آن جا نصب شده، بطور متوسط راه برود، يعني نه تند برود نه كُند، و از آن جا تا علامت ديگر اگر مرد باشد هروله كند، يعني قدم ها را كوتاه و تند بردارد.

و براي زن ها هروله مستحب

نيست، و چون به محل هروله برسد بگويد:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَاللهُ أكْبَرُ، وَصَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وأهْلِ بَيْتِهِ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ، وَتجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إنَّكَ أنْتَ الأعَزُّ الأكْرَمُ، وَاهْدِني لِلَّتي هِيَ أقْوَمُ. اَللّهُمَّ إنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ، فَضَاعِفْهُ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي. اَللّهُمَّ لَكَ سَعْيِي، وَبِكَ حَوْلي وَقُوَّتِي، تَقَبَّلْ مِنِّي عَمَلِي يَامَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِيْنَ.

پس تند برود تا به محل ديگر كه علامت نصب شده، و آن جا هروله را ترك كند، و چون از آن جا بگذرد بگويد:

يَا ذَا المَنِّ وَالفَضْلِ وَالْكَرَمِ وَالنَّعْمَاءِ وَالجُوْدِ، إغْفِرْلي ذُنُوبِي، إنَّه لاَيَغْفِرُ الذُّنُوْبَ إلّا أنْتَ.

و چون به مروه رسيد دعاي اول را بخواند كه در صفا خواند و بگويد:

اَللَّهُمَّ يَامَنْ أمَرَ بِالْعَفْوِ، يَامَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ، يَامَنْ يُعْطِي عَلَي الْعَفْوِ، يَا مَنْ يَعْفُو عَلَي الْعَفُوِ، يَارَبِّ الٌعَفْوِ، اَلْعَفْوَ الْعَفْوَ اَلْعَفْوَ.

و اهتمام كند در گريه كردن، و خود را به گريه بدارد، و دعا بسيار كند در حال سعي و اين دعاء را بخواند:

اَللّهُمَّ إِنِّي أَسْألُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ عَلي كُلِّ حَالٍ، وَصِدْقَ النِّيَّةِ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ.

و اگر هروله را فراموش كرد، هر جا بخاطرش آمد بطور قهقري برگردد تا به موضع هروله برسد، پس هروله كند، و هم چنين مستحب است هروله، وقتي از مروه بسوي صفا سعي مي كند.

تقصير

مسأله 127.بعد از تمام شدن سعي بايد تقصير كند، يعني به قصد حلال شدن چيزهائي كه در عمره تمتع حجة الاسلام بر او حرام بوده است براي انجام فرمان خداوند متعال مقداري از ناخن ها يا موي سر يا ريش يا شارب خود را كوتاه كند، و تراشيدن سر در عمره تمتع كافي نيست بلكه حرام است.

مسأله 128. اگر كسي در عمره

تمتع بجاي تقصير، حلق كند، و تمام سر را بتراشد بنابر احتياط، يك گوسفند قرباني كند هر چند از روي جهل يا نسيان باشد.

مسأله 129. اگر كسي تقصير را فراموش كند و تا بعد از احرام حج، يادش نيايد، عمره او صحيح است، و بنابر احتياط واجب يك گوسفند كفاره بر او واجب مي شود.

مسأله 130. اگر كسي عمداً تقصير را ترك كند تا محرم به حج شود، عمره تمتع او باطل است، و حج او حج افراد مي شود، پس بايد حج را تمام كند، و بنابر احتياط واجب بعد از حج، يك عمره مفرده بجا آورد، و سال بعد نيز دوباره حج كند.

مسأله 131. بعد از تقصير در عمره تمتع، هر كاري كه بر او به سبب احرام حرام شده بود غير از تراشيدن سر حلال مي شود، ولي تراشيدن سر جايز نيست، و اگر سر بتراشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد بنابر احتياط هر چند جاهل يا ناسي باشد.

مسأله 132. اقوي آن است كه در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست، و وجوب آن مخصوص به حج و عمره مفرده است خواه، واجب باشد يا مستحب.

مسأله 133. اگر وقت بقدري تنگ باشد كه اگر بخواهد در وقت ورود به مكه عمره تمتع را بجا آورد بوقوف به عرفات نمي رسد، يا زن حائض اگر بخواهد صبر كند تا پاك شود و طواف را بجا آورد وقت وقوف به عرفات مي گذرد، بايد بجاي حج تمتع حج افراد بجا آورد، پس اگر بواسطه عذري مثل بيماري و فراموشي و ندانستن مسأله از ميقات احرام نبسته است و فعلا هم متمكن نيست كه به ميقات برگردد هر چند

ادني الحل باشد يابد هر كجا هست محرم شود به احرام حج افراد، و اگر در ميقات به جهت عمره تمتع احرام بسته است عدول كند به حج افراد، و با همان احرام اول، تمام اعمال حج را به نحوي كه بعداً شرح داده مي شود به نيت حج افراد بجا آورد، مگر قرباني را كه در حج افراد واجب نيست.

و بعد از تمام شدن اعمال حج افراد، بايد از حرم بيرون رود، و به نيت عمره مفرده محرم شود، و به مكه برگردد و طواف و سعي و تقصير و طواف نساء و نماز آن را بطوري كه شرح داده شد انجام دهد، و اگر بدون عذر در ميقات احرام نبسته، احرام بستن او از مكه محل اشكال است.

مسأله 134. اگر موقعي عمره تمتع را باطل كند كه وقت آن كه دوباره آن را بجا آورد، نداشته باشد بايد حج افراد كند، و بعد از آن عمره مفرده بجا آورد، و بنابر احتياط و اجب بايد سال بعد حج تمتع را بجا آورد.

مسائل حج تمتع

مسأله 135. چنان كه گفته شد حج تمتع، مركب است از عمره تمتع و حج تمتع و گفته شد كسي كه تكليف او حج تمتع است بايد اول عمره تمتع را بجا آورد، و پس از انجام اعمال عمره تمتع واجب است جزء ديگر حج تمتع را كه به آن نيز حج تمتع مي گويند بجا آورد و واجبات آن سيزده چيز است.

اول: احرام.

دوم: و وقف به عرفات يعني ماندن در عرفات كه معروف است.

سوم: وقوف به مشعر الحرام كه به آن مزدلفه و جمع نيز مي گويند، و بين مني و عرفات

است.

چهارم و پنجم و ششم: اعمال مني است، و اعمال آن در روز عيد، انداختن سنگريزه بر جمره عقبه، قرباني كردن، تراشيدن سر يا گرفتن كمي از ناخن يا موي سر است.

هفتم: طواف زيارت.

هشتم: دو ركعت نماز طواف زيارت.

نهم: سعي بين صفا و مروه.

دهم: طواف نساء.

يازدهم: دو ركعت نماز طواف نساء.

دوازدهم: ماندن در مني در شب هاي يازدهم و دوازدهم ذي حجه و بر بعضي حاجيان واجب است كه شب سيزدهم را نيز در مني بمانند.

سيزدهم: انداختن سنگريزه بر سه جمره در مني در روز يازدهم و دوازدهم و بعضي بايد در روز سيزدهم، به جمره سنگريزه بيندازند، و احكام هر يك از اين ها بطور مفصل بيان مي شود انشاء الله تعالي.

احرام حج

مسأله 136. بعد از تمام شدن عمره تمتع واجب است محرم شدن براي حج تمتع، و وقت آن موسع است ولي اگر وقت به قدري تنگ شود كه اگر در آن وقت محرم نشود وقوف به عرفات در روز عرفه (نهم ذي حجه) از او فوت مي شود بايد فوراً محرم شود كه روز عرفه وقوف به عرفات را درك كند.

مسأله 137. پيش از روز ترويه (هشتم ذي حجه) احرام بستن جايز است، و احتياط آن است كه بيشتر از سه روز پيش از ترويه احرام نبندد چنان كه احتياط آن است كه اگر مُحرم شد پيش از روز ترويه از مكه خارج نشود، و مستحب آن است كه در روز ترويه مُحرم شود.

مسأله 138. در احرام حج تمتع نيز پوشيدن دو جامه احرام (بعد از بيرون آوردن لباس دوخته براي مردها) و نيت و تلبيه به نحوي كه در احرام عمره تمتع گذشت

واجب است، پس بايد نيت كند كه احرام مي بندم براي حج تمتع يعني: ملتزم مي شوم و برخود قرار مي دهم كارهائي را كه در حال احرام حرام است ترك نمايم در حج تمتع، به جهت اطاعت فرمان خداوند متعال، و دستور احرام و كارهائي كه در حال احرام ترك آن ها واجب است به شرحي است كه در احرام عمره گفته شد.

مسأله 139. محل احرام بستن براي حج تمتع، مكه است و بنابر احتياط واجب تا مي تواند از مكّه قديم محرم شود.

مسأله 140. اگر كسي از روي فراموشي يا ندانستن مسأله مُحرم نشود، تا برود به مني يا عرفات، و قبل از اعمال ملتفت شود، بايد به مكه برگردد، و محرم شود و با احرام، اعمال را بجا آورد، و اگر براي تنگي وقت يا عذر ديگر نتواند برگردد، احتياط آن است كه هر قدر مي تواند برگردد، و اگر نتوانست برگردد، واجب است از همانجائي كه ملتفت شده محرم شود.

مسأله 141. اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسأله محرم نشود، و بعد از تمام كردن اعمال حج ملتفت شود، حجش صحيح است ولي اگر بعد از گذشتن وقت وقوف به عرفات و مشعر الحرام، و يا پيش از تمام شدن ساير اعمال حج بفهمد كه محرم نشده، واجب است فوراً همانجا محرم شود و حج را تمام كند، و احتياط آن است كه سال آينده، دوباره بجا آورد، اگر چه بعيد نيست جواز اكتفا به حج اول.

مسأله 142. اگر كسي عمداً براي حج محرم نشود، تا وقت وقوف به عرفات و مشعر بگذرد، حج او باطل است.

مستحبات احرام حج تا وقت وقوف به عرفات

مسأله 143. بهترين اوقات

احرام بستن براي حج، روز ترويه است تا قبل از زوال، بطوري كه بتواند نماز ظهر را در مني بجا آورد، و يا بعد از نماز ظهر است و اگر ممكن نشد بعد از نماز عصر، و اگر ممكن نشد بعد از نماز واجب ديگر، اگر چه نماز قضا باشد، و اگر نماز قضاء هم بر ذمه نداشته باشد بعد از نماز احرام كه اقل آن دو ركعت است محرم شود، به نحوي كه در احرام عمره شرح داده شد، و بهترين جاهاي مكه براي احرام مسجدالحرام است، و بهترين جا در مسجد الحرام براي احرام، حجر اسماعيل يا مقام حضرت ابراهيم عليه السلام است، پس در آن جا بعد از پوشيدن جامه احرام و كارهائي كه پيش از اين در احرام عمره گذشت واجب است نيت كند، و لبيّك هاي واجب را به دستوري كه در احرام عمره گذشت بگويد ولي در عوض كلماتي كه مخصوص به عمره است كلمات ديگر بگويد مثلا عوض (وَهذِهِ عُمْرةُ مُتْعةٍ اِلي الحَجِّ) بگويد: (وَهذِهِ حَجَّةُ تَمَتُّعٍ) و چون مشرف بر ابطح شود به صداي بلند تلبيه بگويد، و چون متوجه مني شود بگويد:

اَللّهُمَّ إيّاكَ أَرْجُو، وَاِيّاكَ أَدْعُو، فَبَلِّغْني أَمَلِي، وَأَصْلِحْ لي عَمَلِي.

و با آرام تن و دل برود با تسبيح و تقديس و ذكر حق تعالي. و چون به مني رسيد بگويد:

اَلْحَمْدُلِهِك الَّذِي أقْدَمَنِيْها صَالِحاً في عَافِيَةٍ وَبَلَّغَني هَذَا الْمَكَانَ.

پس بگويد:

اَللَّهُمَّ هذِهِ مِني، وَهِي مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنا مِنَ الْمَناسِكِ، فَأسْألُكَ أنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِمَا مَنَنْتَ عَلي أنْبِيَائكَ، فِإنَّمَا أنَا عَبْدُكَ وَفِي قَبْضَتِكَ.

و مستحب است كه شب عرفه در مني باشد، و مشغول طاعت الهي باشد، و بهتر آن است

كه اين عبادت ها را خصوصاً نمازها را در مسجد خيف بجا آورد و چون نماز صبح خواند تعقيب بخواند تا طلوع آفتاب و روانه عرفات شود و اگر بخواهد مي تواند بعد از طلوع فجر روانه شود و ليكن سنت بلكه احوط آن است كه از وادي محسّر رد نشود تا آفتاب طلوع كند و مكروه است كه پيش از فجر روانه شود بلكه خلاف احتياط است. مگر از جهت ضرورتي مثل بيماري و كسي كه خوف ازدحام مردم را داشته باشد و چون متوجه عرفات شود اين دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ إلَيْكَ صَمَدْتُ، و إيّاكَ اعْتَمَدْتُ، وَوَجْهَكَ أردْتُ، أسْألُكَ أن تُبَارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي، وَ اَنْ تَقْضِيَ لي حَاجَتي، وَأنْ تَجْعَلَنِي الْيَوْمَ مِمَّن تُبَاهِي بِهِ مَنْ هُوَ أفْضَلُ مِنِّي.

و تلبيه بگويد: تا به عرفات برسد و چون رسيد خيمه اش را در نمره كه نزديك عرفات است بزند.

وقوف به عرفات

مسأله 144. بر كسي كه حج بجا مي آورد ماندن در عرفات واجب است، و بنابر احتياط واجب وقت آن از ظهر روز عرفه (نهم ذيحجه) است تا مغرب، پس بايد در تمام وقت در آن جا بماند، و از حدود عرفات از ظهر تا مغرب خارج نشود، و اين وقت، وقت اختياري عرفه است، و در ماندن در عرفات فرق نمي كند كه پياده باشد يا سواره، راه برود يا نشسته و يا خوابيده باشد.

مسأله 145. اگر كسي از ظهر تا مغرب روز عرفه در عرفات خواب يا بيهوش باشد، وقوف او باطل است. و اگر بعد از قصد وقوف و دخول وقت بخوابد ضرر ندارد، وقوف او صحيح است.

مسأله 146. بودن در عرفات از ظهر تا مغرب اگر چه

بنابر احتياط واجب است، ولي آن مقداري كه ركن است اين است كه بين ظهر تا مغرب به قدري در عرفات بماند كه عرفا بگويند در آنجا توقف كرده است، و كسي كه عمداً اين مقدار را ترك كند حجش باطل مي شود، اگر چه بوقوف اضطراري عرفات برسد، يعني شب دهم را در عرفات بماند و وقوف مشعر را هم درك كند، و چنانچه سهواً ترك كرد حج او باطل نيست، مگر آن كه وقوف به مشعر را هم عمداً يا سهواً ترك كند، كه در اين صورت حجش باطل است، و تفصيل آن ذكر مي شود انشاء الله.

مسأله 147. در وقوف به عرفات نيت واجب است، به اين نحو كه نيت كند از ظهر امروز تا مغرب براي حج تمتع حجة الاسلام براي اطاعت فرمان خداوند عالم در عرفات مي مانم.

مسأله 148. اگر كسي عمداً بعد از گذشتن مقداري از ظهر در عرفات حاضر شود، وقوفش صحيح است و كفاره ندارد، ولي خلاف احتياط نموده، و بنابر آن كه وقوف از اول ظهر تا مغرب واجب باشد گناه كرده است.

مسأله 149. جايز نيست پيش از مغرب از عرفات خارج شود، و اگر كسي عمداً پيش از مغرب از عرفات بيرون برود و در همان روز برنگردد، بر او واجب است قرباني كردن يك شتر، كه در راه خدا در روز عيد در مني نحر كند، و اگر نتواند، هيجده روز پي درپي روزه بگيرد، و بر او واجب است در صورت توانائي، برگشتن به عرفات و ماندن در آن جا تا غروب، و اگر پشيمان شد و در همان روز به عرفات برگشت نيز بنابر احتياط مستحبّ

كفاره از او ساقط نمي شود.

مسأله 150. اگر كسي از روي فراموشي يا ندانستن مسأله پيش از مغرب از عرفات بيرون رفت، پس اگر در همان روز ملتفت شد، بايد برگردد و اگر برنگردد معصيت كرده است، و بنابر احتياط، كفاره بدهد و اگر بعد از مغرب ملتفت شد چيزي بر او نيست.

مسأله 151. اگر بواسطه فراموشي يا تنگي وقت، يا عذر ديگر، نتواند هيچ مقداري از ظهر تا مغرب روز عرفه را در عرفات بماند _ بايد مقداري از شب عيد را تا فجر طالع نشده هر چند كم باشد در عرفات بماند و اين زمان را وقت اضطراري عرفه مي گويند _ و اگر عمداً هيچ مقداري از شب عيد را هم در آن جا نماند حج او باطل مي شود اگر چه وقوف به مشعر را درك نمايد.

مسأله 152. اگر كسي وقوف به عرفات را به عذري مثل فراموشي يا ندانستن مسأله در وقت اختياري و اضطراري ترك نمود، ولي وقوف در مشعر الحرام را شب عيد يا بين الطلوعين چنانچه خواهد آمد درك كند حجش صحيح است.

مسأله 153. هر گاه در پيش قاضي عامه، اول ماه ذي حجه ثابت شود و براي شيعه شرعاً ثابت نشده باشد، و به اين جهت روز نهم ذي حجه در نزد آن ها روز هشتم در پيش شيعه باشد، احتياط واجب آن است كه اگر ممكن است وقوف اختياري عرفات را در روزي كه پيش شيعه نهم است انجام دهد و اگر ممكن نشد اضطراري آن را درك كند، و به مشعر رفته و وقوف در آن جا را نيز درك كند، و اعمال روز عيد را در مني بجا آورد،

و اگر درك اضطراري عرفات هم ممكن نشد درك اختياري مشعر كافي است، و حجش صحيح است و درك اضطراري عرفه و اضطراري مشعر نيز چنانچه گفته خواهد شد بنابر اقوي كفايت مي كند، و اگر درك هيچ يك از اين مواقف ميسر نشود حكم آن، در مسأله بعد ذكر خواهد شد.

مسأله 154. هر گاه هلال، نزد قاضي عامه ثابت شود و نزد شيعه ثابت نشده باشد، ليكن از جهت تقيه ناچار به متابعت باشند و از عمل به وظيفه خود خائف باشند، اقوي صحت و كفايت همين حج است از حجة الاسلام، هر چند عالم به خلاف باشند و اگر بدون خوف متمكن از عمل به وظيفه باشند احوط آن است كه با آن ها رجاءاً متابعت كنند، و بعد واجب است عمل به وظيفه خود نمايند، حتي با عدم علم به خلاف.

مستحبات وقوف به عرفات

1. خيمه اش را در محلي كه آن را نمره گويند و متصل به عرفات است بزند.

2. در دست چپ كوه و پائين آن در زمين هموار وقوف كند و مكروه است كه بالاي كوه رود.

3. با رفقا در يك جا وقوف كند.

4. با طهارت باشد و غسل كند.

5. هر چه را كه باعث تشويش حواس و مانع از كمال توجه به خدا مي شود رفع كند.

6. نماز ظهر و عصر را اول وقت با يك اذان و دو اقامه بجا آورد.

7. بعد از نماز بايستد و مشغول دعا شود.

8. در تمام مدت وقوف، بايستد و نشسته يا سواره بودن در حال وقوف مكروه است، و اگر نمي تواند بايستد هر قدر مي تواند بايستد، و اگر ايستادن مانع از حضور قلب و توجه باشد نشستن

بهتر است.

9. رو به قبله كند، و دل خود را متوجه به خداوند عالم نمايد و حمد و ثناي او را بجا آورد، و تمجيد و تهليل بكند و صد مرتبه الله اكبر و صد مرتبه الحمدلله و صد مرتبه سبحان الله و صد مرتبه لا اله الّا الله بگويد و صد مرتبه آية الكرسي بخواند و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد صلَّي الله عليه و آله بفرستد و هم چنين صد مرتبه سوره انا انزلناه بخواند و صدمرتبه لا حول ولا قوة الّا بالله بگويد و صد مرتبه سوره قل هو الله احد بخواند.

10. آن چه مي خواهد دعا كند و دعا زياد كند كه اين روز روز دعا و مسألت است و هيچ چيز در نزد شياطين خوشتر از اين نيست كه انسان را از خداوند متعال غافل سازند.

11. پناه بردن به خدا از شيطان.

12. شمردن گناهان و توبه و استغفار كردن.

13. گريه كردن، و اگر نتواند، خودش را بگريه وادار كند.

14. دعا براي خود و پدر و مادر و برادران مؤمن، و اقل آن چهل نفر است، و در حديث است كه آنچه او براي برادر مؤمن طلب كند فرشته اي موكل است كه براي او صدهزار برابر آن را طلب كند.

15. تمام زمان وقوف را به دعا و استغفار و ذكر خدا صرف كند، و بعضي از علما اين را واجب دانسته اند، و دعاهاي منقوله را بخواند خصوصاً دعاي صحيفه كامله، و دعاي حضرت امام حسين عليه السلام و زيارت آن حضرت و دعاي حضرت امام زين العابدين عليه السلام.

و مستحب است كه بگويد:

اَللّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ، فَلاَ تَجْعَلْنِي مِنْ أخْيَبِ وَفْدِكَ، وَارْحَمْ مَسِيْري إلَيْكَ

مِنَ الفَجِّ العَمِيقِ.

اَللّهُمَّ رَبَّ الْمَشاعِرِ كُلِّها، فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلاَلِ، وَادْرَأ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَالإنْسِ. اَللّهُمَّ لاتَمْكُرْبِي وَلاَ تَخْدَعْنِي وَلاَتَسْتَدْرِجْنِي. اَللّهُمَّ إنِّي أسْألُكَ بَحَولِكَ وَجُوْدِكَ وَكَرَمِكَ وَفَضْلِكَ وَمَنِّكَ، يَاأسْمَعَ السَّامِعِيْنَ وَيَا أبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَيَا أسْرَعَ الحَاسِبِيْنَ، وَيَا أرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، أنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَأن تَفْعَلَ بِيْ (كذا و كذا) (وأَنْ تَرْزُقَنِي خَيْرَ الدُّنْيا وَالآخرَة).

آن گاه حاجت خود را بخواهد پس دست بجانب آسمان بردارد و بگويد:

اَللَّهُمَّ حَاجَتِي اِلَيْكَ إنْ أعْطَيْتَنِيْهَا لَمْ يَضُرُّنِي مَامَنَعْتَني، وَإنْ مَنَعْتَنِيْهَا لَمْ يَنْفَعْني مَا أعْطَيْتَني، أسْألُكَ خَلاَصَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ. اَللّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ، وَمِلْكُ نَاصِيَتِيْ بِيَدِكَ وَأَجَلِي بِعِلْمِكَ، أسْألُكَ أنْ تُوَفِّقَنِي لِمَا يُرْضِيْكَ عَنِّي، وَأنْ تُسَلِّمَ مِنِّي مَنَاسِكي الَّتِي أرَيْتَها خَلِيْلَكَ إبْرَاهِيمَ عَلَيْه السَّلاَمُ، وَدَلَلْتَ عَلَيْهَا نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ و سَلَّمَ.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيْتَ عَمَلَهُ، وَأطَلْتَ عُمْرَهُ، وَأحْيَيْتَهُ بَعْدَ المَوْتِ حَيوةً طَيِّبَةً.

پس بگويد:

لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ، وَهُوَ حَيُّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ، اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَالَّذِي تَقُولُ وَخَيْراً مِمّا نَقُولُ وَفَوْقَ ما يَقُولُ الْقائِلُونَ اَللّهُمَّ لَكَ صَلاتِي وَنُسُكِي وَ مَحْيايَ وَمَماتِي وَلَكَ تُراثِي وَبِكَ حَوْلِي وَمِنْكَ قُوَّتِي اَللَّهُمَّ إنِّي أعوذُبِكَ مِنَ الفَقْرِ وَمِنْ وَساوِسِ الصَّدرِ وَمِنْ شَتاتِ الْاَمْرِ وَمِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، اَللّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ ما تَجيءُ بهِ الرِّياحُ و أعوذُبِكَ مِنْ شَرِّ ما تَجيءُ به الرِّياحُ فَاَسْأَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَخَيْرَ النَّهارِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَفِي سَمْعِي نُوراً وَفِي بَصَري نُوراً وَفِي لَحْمِي وَدَمِي وَعِظامِي وَعُرُوقِي وَمَقْعَدِي وَمَقامِي وَمَدْخَلِي وَمَخْرَجِي نُوراً وَاَعْظِمْ لِي نُوراً يا رَبِّي يَوْمَ اَلْقاكَ إنَّكَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ.

و

تا تواند در اين روز از خيرات و تصدقات كوتاهي نكند خصوصاً بنده آزاد كردن و ديگر رو به قبله كند و بگويد:

(سُبْحَانَ الله) صد بار و (اَللهُ اَكْبَرُ) صد بار و (ما شاءَ اَللهُ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ) صد بار (اَشهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُميتُ وَيُميتُ وَيُحيْي وَ هُوَ حَيُّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلي كُلّ شَيءٍ قَدِيرٌ) صدبار

پس ده آيه اول سوره بقره را بخواند و آن ده آيه اين است:

بسم الله الرحمن الرحيم

الم {1} ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًي لِّلْمُتَّقِينَ {2} الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ {3} والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ {4} أُوْلَ_ئِكَ عَلَي هُدًي مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ {5} إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ {6} خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ {7} وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ {8}يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ {9} فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ {10}

ديگر سوره قل هو الله احد سه بار بخواند و آية الكرسي را بخواند و آيه سخره را كه در سوره اعراف آيه (54) است بخواند و آن آيه اين است:

اِنَّ رَبَّكُمْ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَرْضَ فِي سِتَّةِ اَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعرْشِ يُغْشِي اللَّيلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَمْرُ تَبارَكَ اللهُ رَبُّ الْعالَمِينَ.

پس معوذتين را بخواند سپس نعمت هاي

الهي را يك يك بشمارد آن چه بداند از اهل و مال و ساير نعمت ها و رفع بلا و بگويد:

اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلي نَعْمائِكَ الَّتِي لا تُحْصي بِعَدَدٍ وَلا تُكافي بِعَمَلٍ.

و حمد كند حق سبحانه و تعالي را به هر آيه اي كه در آن حمد كرده است خداوند عالم را با آن در قرآن، و تكبير كند به هر تكبيري كه خداوند عالم تكبير خود كرده است در قرآن، و تهليل كند بذكر لا اله الّا الله كه حق سبحانه و تعالي تهليل خود كرده است به آن در قرآن، و صلوات بر محمد و آل محمد بسيار بفرستد و جهد و سعي كند در آن، و بخواند حق سبحانه تعالي را به نام هايي كه خود را به آن در قرآن خوانده است و به هر اسمي كه داند و به اسماء آخر سوره حشر، و بگويد.

أسْألُكَ يَا اللهُ يَا رَحْمنُ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، وأسْألُكَ بِقُوَّتِكَ وَعِزَّتِكَ وَجَمِيْعِ مَا أحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَبِأرْكَانِكَ كُلِّهَا، وَبِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَبِاسْمِكَ الأكْبَرِ الأكْبَرِ الأكْبَرِ، وَبِاسْمِكَ العَظِيْمِ الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ كَانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ لاَتَرُدَّهُ وَأنْ تُعْطِيَهُ مَاسَأَلَكَ أنْ تَغْفِرَلِي جَمِيعَ ذُنُوبِي في جَمِيْعِ عِلْمِكَ فِيَّ.

و هر حاجت كه دارد بخواهد و از حق سبحانه و تعالي طلب كند كه توفيق حج بيابد در سال آينده و هر سالي و هفتاد مرتبه بگويد: (أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ) و هفتاد مرتبه (اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّي وَاَتُوبُ اِلَيْه) بگويد.

پس بخواند دعائي را كه جبرئيل در اين مقام به حضرت آدم عليه السلام تعليم نمود براي قبول توبه او:

سُبْحانَكَ اللّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَظَلَمْتُ نَفْسِي فَاعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْلِي

اِنَّكَ اَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ سُبْحانَكَ اللّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَظَلَمْتُ نَفْسي فَاعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْلِي اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيم.

و چون آفتاب فرو رود بگويد:

اللَّهُمَّ إنِّي أعوذُبِكَ مِنَ الفَقْرِ وَمِن تَشَتُّتِ الأمْرِ وَمِنْ شَرِّ مَايَحْدُثُ لِي بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، أمْسي ظُلْمِي مُسْتَجِيْراً بِعَفْوِكَ، وَأمْسي خَوْفِي مُسْتَجِيراً بِأمَانِكَ، وَأمْسي ذَنْبِي مُسْتَجِيْراً بِعِزِّكَ، وَأمْسَي وَجْهِيَ الفَاني مُسْتَجِيْراً بِوَجْهِكَ البَاقي، يَاخَيْرَ مَنْ سُئلَ وَيا أجْوَدَ مَنْ أعْطي، يَا أرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، جَلِّلْنِي بِرَحْمَتِكَ، وَألْبِسْني عَافِيَتَكَ، وَاصْرِفْ عَنِّي شَرَّ جَمِيْعِ خَلْقِكَ وَارْزُقْنِي خَيْرَ الُّدنْيا وَالآخِرَة.

پس روانه به جانب مشعر الحرام شود با آرام تن و استغفار كند و اين دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ لاَتَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ هَذَا المَوْقِفِ، وَارْزُقْني العَوْدَ أبَداً مَا أبْقَيْتَنِي، وَاقْلِبْنِي اليَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي، مَرْحُوْماً مَغْفُوراً لي، بِأفْضَلِ مَايَنْقَلِبُ بِهِ اليَوْمَ أحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَحُجَّاجِ بَيْتِكَ الحَرَامِ، وَاجْعَلْنِي اليَوْمَ مِنْ أكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْكَ، وَأَعْطِنِي أفْضَلَ مَاأعْطَيْتَ أحَداً مِنْهُمْ مِنَ الخَيْرِ وَالبَرْكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوَانِ وَالمَغْفِرَةِ، وَبَارِكْ لي فِيْما أرْجِعُ إلَيْهِ مِنْ أهْلٍ أوْمَالٍ أوْ قَلِيْلٍ أوْ كَثِيْرٍ، وَبَارِكْ لَهُمْ فِي.

و بسيار بگويد:

اَللّهُمَّ اَعْتِقْنِي مِنَ النّار.

و بگويد:

اللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِي، وَزِدْ في عَمَلي، وَسَلِّمْ دِيْني، وَتَقَبَّلْ مَنَاسِكِي.

وقوف به مشعر

مسأله 155. بر كسي كه حج بجا مي آورد بعد از وقوف به عرفات، وقوف به مشعرالحرام كه آن را مزدلفه و جمع نيز مي نامند واجب است، و آن مكاني است كه در بين عرفات و مني واقع است. و معروف است، پس بايد بعد از مغرب روز نهم از عرفات بسوي مشعر كوچ كند، و احتياط واجب آن است كه عمداً تا طلوع فجر تأخير نيندازد، هر چند اگر تأخير انداخت و بين الطلوعين را درك كرد حج او

صحيح است، و واجب است كه شب را در آنجا بماند و احتياط آن است كه در مشعر ذكر خدا را ترك نكند، هر چند مختصر و كم باشد. و بايد نيت كند كه براي اطاعت فرمان خداوند عالم در حج تمتع حجة الاسلام شب را تا صبح در مشعر الحرام مي مانم، و نبايد عمداً بدون عذر پيش از اذان صبح كوچ كند، هر چند اگر مقداري از شب مانده باشد و كوچ كند حجش صحيح است، و ليكن معصيت كرده و يك گوسفند كفاره بايد ذبح كند، و چون فجر طالع شود دوباره جهت بين الطلوعين نيت وقوف كند، پس در حج تمتع قصد كند كه براي اطاعت فرمان خداوند متعال در حج تمتع حجة الاسلام از حالا تا اول طلوع آفتاب در مشعرالحرام مي مانم، و ممكن است كه از ابتدا قصد كند شب را تا طلوع فجر و از طلوع فجر تا اول آفتاب مي مانم و به همان قصد باقي باشد.

مسأله 156. اگر چه اشهر و احوط آن است كه ماندن در مشعر تا طلوع آفتاب واجب است، ليكن بعيد نيست استحباب كوچ كردن كمي پيش از آفتاب، ولي بايد از وادي محسّر كه اسم محلي است نگذرد، بلكه بنابر احتياط، وارد وادي محسّر نشود، پس اگر عمداً پيش از طلوع آفتاب از وادي محسّر بگذرد گناه كرده است، و احوط آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد، اگر چه اقوي واجب نبودن كفاره است.

مسأله 157. ماندن در مشعرالحرام از طلوع فجر تا طلوع آفتاب بمقداري كه عرفاً بگويند در آن جا توقف كرده است ركن مي باشد، پس اگر كسي عمداً آن را ترك كند

حجش را باطل مي شود، مگر آن كه مقداري از شب را در مشعر توقف كرده باشد، كه در اين صورت حج او صحيح است ليكن گناه كرده است، و به كفاره كه يك گوسفند است جبران مي شود.

مسأله 158. كساني كه كار ضروري داشته باشند و پيرمردها و زن ها و بيماران كه اگر تا صبح در مشعر بمانند بواسطه ازدحام و زيادي جمعيت در زحمت مي افتند، اگر شب را در مشعر به قصد وقوف مانده باشند مي توانند پيش از طلوع فجر از مشعر به مني بروند، و اگر بدون عذر پيش از اذان صبح از مشعر بيرون بروند حجشان صحيح است، به شرط آن كه وقوف به عرفات را انجام داده باشند، و شب را در مشعر به قصد وقوف مانده باشند، وليكن بر آن ها يك گوسفند كفاره واجب است.

و اگر سهواً يا جهلاً قبل از طلوع فجر كوچ كنند كفاره بر آن ها واجب نمي شود، وليكن بايد بعد از التفات و تنبه در صورتي كه متمكن از رجوع باشند براي وقوف بين الطلوعين برگردند.

مسأله 159. كسي كه شب و بين الطلوعين روز عيد به جهت عذري نتوانسته است در مشعر وقوف كند، در صورتي كه از اول آفتاب روز عيد تا پيش از ظهر مقداري در آن جا بماند حجش صحيح است، به شرط آن كه درك اختياري يا اضطراري عرفه را كرده باشد.

مسأله 160. چنان كه معلوم شد وقوف در مشعر سه قسم است كه دو قسم آن وقوف اضطراري مشعر است.

اول _ وقوف شب عيد است براي كساني كه بواسطه عذري نتوانند بعد از طلوع فجر در مشعر بمانند.

دوم _ وقوف در روز عيد تا پيش از

ظهر است براي كساني كه به وقوف شب و وقوف از طلوع صبح تا طلوع آفتاب نرسيده باشند، و يك قسم آن وقوف اختياري مشعر است، و آن از اذان صبح تا اول آفتاب روز عيد است، و چون عرفات هم به شرحي كه گفته شد دو وقوف دارد، يكي وقوف اختياري و آن ماندن در عرفات است از ظهر تا مغرب روز نهم و يكي وقوف اضطراري و آن ماندن در عرفات است در مقداري از شب دهم، پس به ملاحظه ادراك هر دو وقوف (وقوف به مشعر و وقوف به عرفات) يا ادراك اضطراري يكي، و اختياري ديگري، و نرسيدن به اضطراري و اختياري هر دو وقوف، اقسام آن، نه قسم مي شود:

اول _ آن كه وقوف به عرفات و وقوف به مشعر هر دو را در وقت اختياري انجام دهد، كه حج او بي اشكال صحيح است.

دوم _ آن كه هيچ يك از اختياري و اضطراري دو وقوف را درك نكند، كه در اين صورت حج از او فوت شده است، پس به همان احرام حج، عمره مفرده كه عبارت از طواف و نماز و سعي و تقصير و طواف نساء و نماز آن باشد بجا مي آورد، و بعد از اين اعمال از احرام بيرون مي رود، و اگر گوسفند همراه او باشد، قرباني كند، و مستحب است كه بماند در مني با حاجيان و چون به مكه رود اعمال عمره را بجا آورد و اگر حج بر او مستقر بوده بايد در سال آينده به حج برود، و هم چنين در صورتي كه حج بر او مستقر نشده اگر سال بعد مستطيع شود

بايد حج كند.

سوم _ آن كه اختياري عرفه را با اضطراري مشعر درك كند، كه در اين صورت حجش صحيح است.

چهارم _ آن كه اختياري مشعر و اضطراري عرفات را درك كند، كه در اين صورت نيز حجش صحيح است.

پنجم _ آن كه اضطراري هر دو وقوف را درك كند، كه اقوي در اين صورت هم صحت حج است، اگر چه احتياط مستحب آن است كه در سال آينده با بقاء شرايط وجوب، حج را اعاده نمايد.

ششم _ آن كه فقط وقوف اضطراري مشعر را درك كند، كه در اين صورت اگر چه صحّت حجّش بعيد نيست ولي احتياط ترك نشود به انجام اعمال به قصد ما في الذّمه از عمره و حج و بجا آوردن حج در سال آينده در صورت استقرار حج بر او يا بقاء استطاعت.

هفتم _ تنها ادراك وقوف اختياري عرفات است، و احتياط در آن ترك نشود به اين كه اعمال را بقصد ما في الذمّه از عمره و حج بجاي آورد و در سال بعد نيز در صورتي كه حج بر او مستقر بوده يا استطاعتش باقي باشد حج بجاي آورد.

هشتم _ تنها ادراك اختياري مشعر است، كه در اين صورت نيز حجش صحيح است.

نهم _ آن كه فقط اضطراي عرفات را درك كند كه حج در اين صورت صحيح نيست.

مسأله 161. كسي كه يكي از وقوف اختياري يا اضطراري عرفات يا مشعر را عمداً ترك كند حج او باطل است مثلا اگر از ظهر تا غروب با تمكن عمداً در عرفات هيچ توقف نكرد حج او باطل است چه مقداري از شب در عرفات بماند يا نماند و چه

شب عيد يا ما بين الطلوعين يا پيش از ظهر آن در مشعر توقف كند يا نكند و هم چنين اگر از ظهر تا مغرب معذور باشد از توقف در عرفات، امّا وقوف مقداري از شب عيد را در عرفات عمداً ترك كند حج او باطل است، اضطراري مشعر يا اختياري آن را درك كند يا نكند، و هم چنين اگر بين الطلوعين مشعر را بدون عذر ترك كند حج او باطل است، چه اختياري يا اضطراري عرفات را درك كرده باشد يا نكرده باشد، و چه تا ظهر مشعر را درك كرده باشد يا نكرده باشد، و اگر بين طلوعين از جهت عذر ترك شود، لكن وقوف مقداري از شب عيد را در مشعر با تمكن ترك كرده حج او باطل است، چه ساير وقوفات را درك كرده باشد يا درك نكرده باشد، و اگر كسي بواسطه عذر، تكليف او وقوف قبل از ظهر عيد شد در مشعر، و عمداً آن را ترك كند حج او باطل است، هر چند وقوف عرفات را درك كرده باشد.

مستحبات وقوف به مشعر

مسأله 162.مستحبات وقوف به مشعر چند چيز است: از جمله آن كه از عرفات به سوي مشعر الحرام با وقار و آرامي دل و بدن برود، و استغفار كند، و مركب را، تند نراند، و كسي را آزار نرساند، و چون به تل سرخ رسد از طرف دست راست راه برود و بگويد:

اللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِي، وَزِدْ في عَمَلي، وَسَلِّمْ لي دِيْني، وَتَقَبَّلْ مَنَاسِكِي.

و شهيد (قدس سره) در دروس فرموده كه بعد از اين دعا بگويد:

اللَّهُمَّ لاَتَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ هَذَا المَوْقِفِ، وَارْزُقْنِيهِ أبَداً مَا أبْقَيْتَنِي.

و در حال حركت بسيار

بگويد:

اَللّهُمَّ اَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النّار.

و نماز مغرب و عشا را تأخير كند تا مشعر الحرام، و اگر چه ثلث شب بگذرد.

ولي اگر نتواند پيش از نصف شب به مشعر برسد بايد پيش از رسيدن به مشعر نماز را بجا آورد. و براي نماز مغرب اذان و اقامه و براي عشا فقط اقامه بگويد، و ميان نماز مغرب و عشا فاصله نيندازد، بلكه نافله مغرب را بعد از نماز عشا رجاءاً بخواند. و در وادي در جانب راست راه فرود آيد، و اين دعا را بخواند.

اللَّهُمَّ إنِّي اسْألُكَ أنْ تَجْمَعَ لي فِيْهَا جَوَامِعَ الخَيْرِ. اللَّهُمَّ لاَتُؤْيِسْني مِنَ الخَيْرِ الَّذِي سَألْتُكَ أنْ تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي، وَأطْلُبُ إلَيْكَ أنْ تُعَرِّفِني مَاعَرَّفْتَ أوْلِياءَكَ فِي مَنْزِلِي هذَا، وَاَنْ تَقِيَني جَوَامِعَ الشَّرِّ.

و تا مقدور باشد آن شب را به عبادت و طاعت الهي به روز آورد، كه در خبر است كه درهاي آسمان در اين شب بسته نمي شود، و اصوات مؤمنان بالا مي رود، و خداوند عالم مي فرمايد: من خداوند شمايم و شما بندگان من هستيد، ادا كرديد حق مرا و بر من لازم است كه اجابت نمايم دعاهاي شما را پس براي بعضي از ايشان تمام گناهان را مي آمرزد، و بعضي را بعض گناهان مي آمرزد، و مستحب است كه هفتاد سنگريزه براي رمي جمرات در اين شب از اينجا بردارد، و مستحب است كه غسل كند و در حال وقوف با وضو باشد و دعاهاي منقوله از ائمه عليهم السلام را بخواند، و حمد و ثناي الهي را بجاي آورد، و اين دعا را نيز بخواند:

اللَّهُمَّ رَبَّ المَشْعَرِ الحَرَامِ، فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَي مِنْ رِزْقِكَ الحَلاَلِ الطَّيِّبِ، وَادْرَأْ

عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالإنْسِ. اَللّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إلَيْهِ، وَخَيرُ مَدْعُوٍّ، وَخَيْرُ مَسْؤُولٍ، وَلِكُلِّ وَافِدٍ جَائِزَةٌ فَاجْعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوْطِنِي وَمَوقِفِي هَذَا أنْ تُقيِلَنِي عَثْرَتِي وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتي، وَ أَنْ تَتَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوي مِنَ الدُّنْيَا زادِي وَتَقْلِبَني مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي بِاَفْضَلِ ما يَرْجِعُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَزُوّارِ بَيْتِكَ الْحَرام.

و دعا بسيار كند به جهت پدر و مادر و برادران و اهل و مال و فرزندان، و احتياط آن است كه بمقداري كه عرفاً گفته شود ذكر خداوند عالم نموده دعا كند، يا ذكر خداوند متعال بنمايد.

بهتر آن است كه كمي پيش از طلوع آفتاب از مشعر كوچ كند، ليكن بنابر احتياط داخل وادي محسّر نشود تا آفتاب طلوع كند.

و چون آفتاب به كوه ثبير افتد هفت مرتبه به گناهان خود اقرار كند، و هفت مرتبه استغفار نمايد و چون روانه مني شود با ذكر و استغفار و آرامي و وقار برود، و چون به وادي محسّر برسد، اگر پياده باشد، هروله كند به نحوي كه در سعي گفته شد، و اگر سواره باشد مركب خود را تند براند، و اگر هروله را فراموش كرد برگردد و هروله كند، و در وقت هروله بگويد:

اَللّهُمَّ سَلِّمْ عَهْدِي، وَاقْبَلْ تَوْبَتِي، وَأَجِبْ دَعْوَتِي، وَاخْلُفنِي فِيْمَنْ تَرَكْتُ بَعْدِي (و بگويد) رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّكَ اَنْتَ الْاَعزُّ الْاَكْرَمُ.

اعمال مني در روز عيد

مسأله 163. چهارم و پنجم و ششم از كارهاي حج تمتع اعمال واجب مني است و آن سه عمل است:

1. رمي جمره عقبه.

2. قرباني.

3. حلق يا تقصير.

در روز عيد بايد حجاج از مشعرالحرام به محلي كه آن را مني مي گويند بروند، و در

آن جا اين سه عمل را به شرحي كه گفته مي شود انجام دهند.

رمي جمره عقبه

مسأله 164. اول از كارهاي واجب در مني رمي جمره عقبه يعني انداختن هفت سنگريزه به جمره عقبه است، و وقت آن بعد از طلوع آفتاب روز عيد تا غروب است، و اگر سهواً يا جهلا ترك كرد بايد روز بعد تا روز سيزدهم، روزها بجا آورد، و اگر تا روز سيزدهم ملتفت نشد بايد در سال آينده خودش برود رمي كند، يا نايب بگيرد كه از طرف او بجا آورد.

مسأله 165. جايز نيست رمي جمره در شب، مگر براي مريض و خائف (كسي كه از دشمن مي ترسد) و كساني كه از رمي در روز عذر داشته باشند، تا وقتي كه خودشان بتوانند در شب رمي كنند نبايد در روز براي خود نايب بگيرند، و در جواز رمي در شب براي صاحبان عذر، فرقي نمي كند كه شب قبل رمي كنند يا شب بعد، و اگر متمكن نباشند كه رمي هر روز را در شب آن روز انجام دهند مي توانند رمي سه روز را در يك شب بجا آورند.

مسأله 166. سنگريزه ها بايد طوري باشد كه عرفاً آن ها را سنگ بگويند، و از سنگريزه هاي حرم و بكر باشد، يعني خودش يا كس ديگر قبلا به طور صحيح با آن ها رمي نكرده باشد.

مسأله 167. در رمي پنج چيز شرط است:

اول _ نيت كند كه هفت سنگ به جمره عقبه در حج تمتع حجة الاسلام براي اطاعت فرمان خداوند عالم مي اندازم.

دوم _ انداختن سنگريزه هاست، پس اگر آن ها را به جمره بگذارد كافي نيست.

سوم _ آن كه سنگريزه ها بواسطه انداختن به جمره برسد، پس اگر بجاي ديگر بخورد

و از آن جا به جمره برسد، يا بواسطه انسان ديگر يا حيواني به جمره برسد كافي نيست، و اگر شك كند كه به جمره خورده يا نه بنا را بر نخوردن بگذارد.

چهارم _ آن كه سنگ هائي كه مي اندازد از هفت عدد كمتر نباشد.

پنجم _ آن كه آن ها را پشت سر هم جدا جدا بيندازد، پس اگر با هم بيندازد صحيح نيست، اگر چه پشت سر هم به جمره برسند، و اگر پشت سر هم بيندازد و با هم به جمره برسند، صحيح است هر چند وقوعش به اين نحو بعيد است.

مسأله 168. اگر سهواً يا جهلا كمتر از هفت سنگريزه رمي

كند، و پيش از به هم خوردن موالات عرفيه متوجه گردد، بايد بقيه را بجا آورد، و اگر موالات به هم خورده باشد احتياط آن است كه باقي مانده را بجا آورد، و دوباره به طور كامل رمي نمايد.

مسأله 169. اگر در عدد سنگريزه هائي كه انداخته، شك كند، بنا را بر كمتر بگذارد و عدد را تمام كند.

مستحبات رمي

مسأله 170. مستحب است كه سنگريزه ها را شب عيد از مشعر بردارد، و مستحب است كه سنگريزه ها رنگين يا برنگ سرمه اي يا رنگ ديگر و نقطه دار باشند. و آن ها را دانه دانه از روي زمين بردارد و بقدر سر انگشت و سست باشند، و مستحب است كه در وقت سنگ انداختن پياده و با وضو باشد، بلكه احوط آن است، كه سنگ ها را بدست چپ بگيرد و با دست راست بيندازد، و نيز مستحب است كه رمي مقارن ظهر باشد. و وقتي سنگريزه ها را بدست مي گيرد اين دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ هذِهِ حَصَياتِي فَأَحْصِهِنَّ لِي، وَارْفَعْهُنَّ

فِي عَمَلِي.

و هر سنگريزه كه مي اندازد اين دعا را بخواند:

اَللهُ أكْبَرُ، اَللّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ، اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَعَلي سُنَّةِ نَبِيَّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللهُ عَلَيه وَآلِهِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً، وَعمَلاً مَقْبُولاً، وَسَعْياً مَشْكُوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً.

و ميانه او و جمره ده ذراع يا پانزده ذراع فاصله باشد، و پشت به قبله كند و روي به جمره، به خلاف دو جمره ديگر كه مستحب است در آن ها رو به جانب قبله باشد، و آن كه سنگريزه را برانگشت بزرگ بگذارد، و با ناخن انگشت شهادت (سبابه) بيندازد، و چون بجاي خود آيد در مني، سنت است كه اين دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ وَنِعْمَ المَوْلي وَنِعْمَ النَّصِيْرُ.

قرباني

مسأله 171. واجب دوم از واجبات مني در حج تمتع بعد از رمي جمره عقبه قرباني كردن يك شتر، يا يك گاو يا يك گوسفند در روز عيد است، و از دو نفر يا بيشتر يك قرباني كفايت نمي كند، بلكه بر هر حاجي يك قرباني واجب است.

مسأله 172. اگر كسي از روي جهل يا نسيان يا بواسطه عذري در روز عيد قرباني نكرد، بايد تا آخر ذي حجه قرباني نمايد، و احوط آن است هر چه ممكن است زودتر قرباني كند.

مسأله 173. در قرباني نيت قرباني شرط است، پس اگر خودش قرباني را ذبح مي كند بايد در حج تمتع قصد كند ذبح يا نحر قرباني را، كه در حج تمتع حجةالاسلام واجب است براي اطاعت امر خداوند متعال، و اگر براي ذبح نايب مي گيرد بايد نايب نيت كند كه ذبح مي كنم قرباني واجب حج تمتع حجة الاسلام كسي را كه مرا نايب نموده براي

اطاعت فرمان خداوند متعال، و احوط آن است كه علاوه بر نايب، خودش هم اگر در وقت ذبح حاضر باشد نيت كند و اگر حاضر نيست موقعي كه نايب يا وكيلي را كه از طرف او براي ذبح نائب مي گيرد مي فرستد، نيت كند و نيت را تا وقت ذبح مستمر بدارد، و چنان كه به آن اشاره شد لازم نيست نيت را در دل خطور دهد، بلكه همين قدر كه داعي او بر اين كار اطاعت خداوند متعال باشد كافي است و همين قدر كه غفلت از حج و وظيفه نباشد بطور عادي اين امور با نيّت و قصد قربت واقع مي شود و مشكلي نيست.

مسأله 174. اگر قرباني پيدا نشود بايد پول آن را نزد شخص

مورد اعتمادي بگذارد كه در بقيه ماه ذي الحجه بگيرد و ذبح كند، و اگر در اين سال ممكن نشد در سال آينده بگيرد و ذبح نمايد.

مسأله 175. اگر قرباني شتر باشد، شرط است كه پنج سال آن تمام شده باشد، و داخل در سال ششم شده باشد، و اگر گاو يا بز باشد احوط آن است كه دو سالش تمام و داخل در سال سوم شده باشد، و اگر ميش باشد احوط آن است كه سال اولش تمام و داخل در سال دوم شده باشد.

مسأله 176. قرباني بايد صحيح باشد و اعضايش ناقص نباشد، پس قرباني كور و لنگ و ناخوش و بسيار پير كافي نيست، حتي اگر كمي از گوش آن را بريده باشند يا از شاخ داخلي او چيزي كم باشد كفايت نمي كند، و نيز بايد لاغر نباشد، و مشهور آن است كه همين قدر كه

در گرده آن پيه باشد كافي است، و احوط آن است كه علاوه بر اين طوري باشد كه عرفاً آن را لاغر نگويند.

مسأله 177. اگر گوش قرباني شكافته يا سوراخ باشد ضرر ندارد.

مسأله 178. احتياط واجب آن است كه حيواني را كه شاخ يا گوش يا دم در اصل خلقت ندارد قرباني نكند.

مسأله 179. قرباني كردن حيواني كه بيضتينش را كشيده اند كفايت نمي كند و احتياط آن است كه حيواني كه عروق و بيضتين او را ماليده باشند قرباني نكند.

مسأله 180. اگر حيواني را خريد و ذبح كرد، به گمان آن كه صحيح است، و بعد معلوم شد ناقص است كفايت نمي كند.

مسأله 181. اگر قرباني را بگمان چاقي ذبح كرد و لاغر درآمد كافي است.

مسأله 182. اگر قرباني را با گمان لاغري ذبح كرد به احتمال آن كه چاق باشد و چاق درآمد كافي است، ولي اگر لاغر درآمد كافي نيست.

مسأله 183. اگر حيواني را با علم به اين كه لاغر است از راه ندانستن مسأله قرباني كند، و بعد معلوم شود چاق است كفايت مي كند، ولي اگر با علم به لاغر بودن و دانستن مسأله آن را ذبح نمايد هر چند چاق در آيد كفايت نمي كند.

مسأله 184. اگر قرباني با خود نداشته باشد، و پول هم ندارد، كه بتواند آن را بخرد، بايد ده روز روزه بگيرد سه روز پي درپي در حج، و آن روز هفتم و هشتم و نهم ذيحجه است، و بعد از آن كه به وطنش برگشت هفت روز ديگر روزه بگيرد، و احتياط مستحب در اين هفت روز روزه آن است كه پي درپي و متوالي باشد.

مسأله 185. اگر كسي

كه نمي تواند قرباني بخرد نتواند روز هفتم را روزه بگيرد، بايد روز هشتم و نهم و يك روز هم بعد از برگشتن از مني روزه بگيرد، و احتياط مستحب آن است كه در اين صورت بعد از برگشتن از مني سه روز متوالي روزه بگيرد كه اول آن سه روز، روز كوچ كردن و حركت از مني باشد، و قصدش انجام تكليف سه روزه در ضمن پنج روز باشد. و اگر روز هشتم را روزه نگرفت روز نهم را نگيرد، بلكه صبر كند بعد از مراجعت از مني بگيرد، و احتياط آن است كه بعد از مراجعت از مني هر چه زودتر بگيرد، اگر چه اشهر آن است كه تا آخر ذي حجه مي شود بجا آورد.

مسأله 186. اگر بعد از روزه سه روز قادر بر خريدن قرباني شد احتياط آن است كه بخرد و ذبح نمايد.

مسأله 187. اگر قرباني ناقص و مريض يافت شود و گوسفند بي عيب و سالم نباشد، واجب است ناقص را قرباني كند و به آن اكتفا مي شود، و احتياط مستحب آن است كه سه روز در حج و هفت روز پس از حج به شرحي كه گفته شد روزه بگيرد.

مسأله 188. احتياط واجب آن است كه قدري از قرباني را خودش بخورد و قدري را هديه دهد، و مقداري را به فقير مؤمن صدقه بدهد، و احتياط آن است كه هديه را هم به مؤمن دهد، و اين كه هر يك از صدقه و هديه كمتر از ثلث قرباني نباشد، و در هديه فقر شرط نيست.

مسأله 189. لازم نيست كه سهم هر يك را جدا كند، بلكه اگر همين طور

هديه و تصدق كند، و بعد آن فقير مؤمن، و مؤمني كه هديه را قبول كرده سهم خود را به ديگري صدقه بدهد اشكال ندارد، و اگر پيش از عمل كردن به اين احتياط، افرادي قرباني را به دزدي يا غارت ببرند، لازم نيست دوباره قرباني كند. ولي اگر قرباني را به آن ها بدهد، بايد قيمت گوشت قرباني سهم فقرا را به فقرا برساند، نه قيمت گوسفند زنده را.

مسأله 190. چون ممكن است در مني بواسطه حاضر نبودن فقير مؤمن، تصدق دادن ثلث قرباني به مؤمن فقير و هم چنين هديه دادن ثلث آن به مؤمن ممكن نباشد، بهتر اين است كه از بعض برادران ديني خود، و از بعض فقراي مؤمن كه آن ها را مي شناسد در شهر خود، وكالت بگيرد كه از جانب آن ها ثلث قرباني را به هديه، و ثلث آن را به صدقه قبول كند، و هم چنين وكالت بگيرد كه بعد از قبول كردن از جانب آن ها هر عملي مي خواهد انجام دهد، در اين صورت در مني ثلث آن را به فقير مؤمني كه از طرف او وكالت دارد صدقه دهد، و ثلث ديگر را بمؤمن ديگري كه از جانب او وكيل است هديه بدهد،

و از طرف آن ها قبول كند و بعد به هر كس خواست بدهد يا همانجا بگذارد و برود.

مسأله 191. اگر حاجي عمداً خودش از گوشت قرباني نخورد، گناه كرده ليكن به حج او ضرر نمي رساند.

مستحبات قرباني

مسأله 192. مستحبات قرباني شش چيز است:

1. آن كه قرباني شتر باشد و بعد از آن گاو و بعد از گاو گوسفند.

2. قرباني بسيار چاق و فربه باشد.

3. اگر شتر يا

گاو است ماده باشد، و اگر گوسفند يا بز است نر باشد.

4. شتر در حال نحر ايستاده و از سر دست ها تا زانوي آن بسته باشد، و كسي كه قرباني مي كند در طرف راست شتر بايستد و كارد يا نيزه يا خنجر را به گودي گردنش فرو برد.

5. در وقت نحر شتر يا ذبح گاو و گوسفند بگويد:

وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمآوَاتِ وَالْارْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَمَا أنَا مِنَ المُشْرِكِيْنَ، إنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِهِ رَبِّ العَالَمِينَ، لاَشَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ اُمِرْتُ وَأنَا مِنَ المُسْلِمِينَ، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ، بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ و اللهُ أكْبَرُ، اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي.

(و در بعضي روايات اين تتمه وارد شده است.)

اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي كَاَ تَقَبَّلْتَ مِنْ إبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَمُوْسي كَلِيمِكَ وَمُحَمَّدٍ حَبِيبِكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَعَلَيهِمْ.

6. مستحب است كه خودش قرباني را نحر يا ذبح كند و اگر نمي تواند دست روي دست كسي كه آن را مي كشد بگذارد.

مسأله 193. قرباني را به كسي مي توان داد سر ببرد كه ذبيحه او حلال باشد (يعني مسلمان باشد هر چند اثنا عشري نباشد).

حلق يا تقصير

مسأله 194. بعد از قرباني كردن بايد حلق كنند، يعني سرشان را بتراشند يا تقصير نمايند، يعني قدري از ناخن يا موي شارب خود را بگيرند، و براي مردي كه موي سر خود را با يكي از مواد چسبنده چسبانيده، يا موي خود را جمع كرده و گره زده و درهم پيچيده و بافته باشد، احتياط لازم تراشيدن تمام سر است، و هم چنين هر كسي كه حج اول او باشد احتياط واجب براي او تراشيدن موي تمام سر و اكتفا نكردن به تقصير است.

مسأله 195. بر زن ها و

خنثي، يعني كسي كه هم آلت مردي و هم آلت زني دارد، واجب است تقصير كردن، يعني ناخن گرفتن يا از مو گرفتن و براي آن ها سر تراشيدن جايز نيست.

مسأله 196. در حلق يا تقصير بايد نيت كند كه براي انجام فرمان خداوند متعال در حج تمتع حجة الاسلام سر خود را مي تراشم يا مو يا ناخن خود را مي گيرم، و بهتر آن است كه كسي سر او را مي تراشد نيز نيت كند.

مسأله 197. وقتي حاجي حلق يا تقصير نمود، هر چه بر او در احرام حرام شده بود حلال مي شود، مگر زن و صيد و بوي خوش.

مسأله 198. بنابر احتياط واجب بايد رمي و قرباني و حلق يا تقصير را به ترتيب بجا آورد، ولي اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسأله اول قرباني كرد و بعد رمي و حلق نمود يا اول حلق كرد و بعد رمي و قرباني را انجام داد، ضرر ندارد و اگر عمداً خلاف ترتيب عمل كند مشهور آن است كه اعاده واجب نيست، ولي اگر احتياط ممكن باشد ترك نكند.

مسأله 199. اگر در روز عيد حلق يا تقصير را فراموش كرد تا از مني بيرون رفت، واجب است برگردد و حلق يا تقصير كند، و اگر ممكن نشود در هر جا يادش آمد حلق يا تقصير كند، و مستحب است اگر ممكن شود موي خود را به مني بفرستد، كه در آن جا دفن شود.

مسأله 200. اگر حلق يا تقصير را فراموش كند، و بعد از طواف يادش بيايد بايد حلق يا تقصير كند، و دوباره طواف را بجا آورد، و اگر بعد از طواف و سعي يادش

بيايد، بايد بعد از حلق يا تقصير دوباره طواف و سعي را انجام دهد.

مستحبات حلق و تقصير

مسأله 201. مستحبات حلق و تقصير سه چيز است.

1. در وقت سر تراشيدن رو به قبله كند.

2. از طرف راست جلو سر شروع كند و اين دعا را بخواند.

اَللّهُمَّ أَعْطِنِي بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَة.

3. موي سر را در مني در محل خيمه خود دفن كند، و احوط آن است كه از اطراف سر و ريش و شارب مو بگيرد، و ناخن ها را نيز بگيرد.

واجبات بعد از اعمال مني

مسأله 202. هفتم و هشتم و نهم و دهم و يازدهم از واجبات حج تمتع، طواف زيارت و نماز آن و سعي بين صفا و مروه و طواف نساء و نماز آن مي باشد، پس واجب است بعد از رمي و قرباني و حلق يا تقصير، از مني به مكه برگردد، و آن ها را به

دستوري كه در عمره تمتع گفته شد بجا آورد، ليكن واجب نيست كه بعد از اعمال مني فوراً به مكه برگردد، بلكه مي تواند تا روز يازدهم برگشتن به مكه را تأخير بيندازد، و بلكه بعيد نيست جايز باشد تا آخر ذي حجه اعمال مكه را تأخير بيندازد، اگر چه احوط آن است كه تأخير نيندازد.

مسأله 203. جايز نيست براي متمتع پيش از رفتن به عرفات و مشعر و مني بجا آوردن طواف و سعي، ولي كسي كه نتواند بعد از برگشتن به مكه آن را بجا آورد مثل زن كه گمان كند بعد از برگشتن از مني حيض يا نفاس ببيند يا آن كه پيرمرد بواسطه زيادي جمعيت بعد از برگشتن نتواند طواف كند، در اين صورت براي او جايز است پيش از رفتن به عرفات و مشعر و مني طواف و سعي را بجا آورد،

و احتياط آن است كه بعد از برگشتن اگر ممكن شود در ايام تشريق (روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم) و اگر نه تا آخر ذيحجه طواف و سعي را دوباره بجا آورد.

مسأله 204. كسي كه يقين دارد بعد از برگشتن از مني در تمام ماه براي او طواف و سعي ممكن نمي شود، واجب است پيش از رفتن به عرفات و مشعر و مني طواف و سعي را بجا آورد، ولي احوط آن است كه پس از مراجعت از مني كسي را نائب بگيرد كه از طرف او طواف و نماز و سعي را بجا آورد.

مسأله 205. بعد از بجا آوردن طواف زيارت و نماز آن، و سعي بين صفا و مروه علاوه بر آن چه بواسطه تقصير بر او حلال شده بود، بوي خوش نيز بر او حلال مي شود، ولي صيد و زن بر او حرام است، و وقتي طواف نساء و نماز آن را كه دستورش مثل طواف زيارت و نماز آن است بجا آورد، زن و صيدهائي كه براي احرام بر او حرام شده بود بر او حلال مي شود، اما صيد حيوانات حرم كه حرمت آن براي حرم است بر او حرام مي باشد، و احتياط واجب در حج تمتع آن است كه پيش از طواف نساء و نماز آن از بوي خوش نيز اجتناب كند.

مسأله 206. از آن چه گفته شد معلوم شد كه هر كس حج تمتع بجا مي آورد بتدريج محرمات احرام در سه مرتبه بر او حلال مي شود: اوّل _ بعد از حلق يا تقصير. دوم _ بعد از سعي بين صفا و مروه. سوم _ بعد از نماز طواف نساء.

مسأله 207.

اگر كسي عمداً اگر چه جاهل باشد يا سهواً طواف نساء و نماز آن را ترك نمايد حجش فاسد نمي شود، بلكه واجب است آن را بجا آورد، و تا آن را بجا نياورد زن بر او حلال نمي شود، حتي عقد كردن و شاهد عقد شدن هم حرام است، و احتياط واجب آن است كه اداي شهادت هم ننمايد، و هم چنين زن تا طواف نساء را بجا نياورد مرد بر او حلال نمي شود.

مستحبات طواف زيارت و سعي و طواف نساء

مسأله 208. مستحبات طواف زيارت و سعي و طواف نساء چند چيز است:

از جمله آن كه روز عيد، بعد از اعمال مني به مكه برگردد، و اگر نشد فرداي آن روز كه روز يازدهم است مراجعت به مكه كند، و ديگر آن كه غسل كند، و متوجه مسجدالحرام شود، و ذكر و تمجيد و تعظيم الهي را بجا آورد، و بر محمد و آل محمد صلوات الله عليهم، صلوات بفرستد، و چون به در مسجدالحرام آيد اين دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ أعِنِّي عَلي نُسُكِكَ، وَسَلِّمْنِي لَهُ وَسَلِّمْهُ لِي. اَللّهُمَّ إنِّي أسْألُكَ مَسْألَةَ العَلِيلِ الذَّلِيلِ المُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ، أنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي، وَأنْ تُرْجِعَنِي بِحاجَتِي. اَللّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ، وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأؤُمُّ طَاعَتَكَ، مُتَّبِعاً لِاَمْرِكَ راضِياً بِقَدَرِكَ، أسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الفَقِيْر المُضْطرِّ إلَيْكَ، المُطِيْعِ لِاَمْرِكَ، اَلْمُشْفِقِ مِنْ عَذَابِكَ، اَلْخَائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ، وَتُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ.

پس به نزد حجر الاسود بيايد و آن را ببوسد، و آن چه در طواف عمره بجاي آورده بجا آورد، و تكبير بگويد و نيت كند، و هفت شوط بدستوري كه در طواف عمره گفته شد طواف كند، آداب طواف زيارت و نماز آن و سعي

و طواف نساء و نماز آن، چنان است كه سابقاً در طواف و سعي عمره گفته شد.

ماندن در مني در شب هاي تشريق

شب هاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم

مسأله 209. دوازدهم از واجبات حج تمتع، ماندن در مني در شب هاي يازدهم و دوازدهم است، و اگر از زن يا صيد پرهيز نكرده باشد واجب است شب سيزدهم را نيز بماند، پس بر كسي كه حج مي گذارد اگر روز عيد براي طواف و سعي به مكه رفته باشد، واجب است براي آن كه اين شبها را در مني به سر برد به مني برگردد.

مسأله 210. برگشتن از مني بعد از ظهر روز دوازدهم جايز است، و قبل از ظهر جايز نيست. و اگر تا شب برنگشت بايد شب را در آن جا بماند، و در روز سيزدهم نيز به سه جمره سنگ بيندازد.

مسأله 211. براي ماندن در مني در اين شبها بايد نيت كند كه اين شب را در مني مي مانم از براي حج تمتع حجة الاسلام براي اطاعت فرمان خداوند متعال.

مسأله 212. بايد تا بعد از نصف شب در مني بماند، پس اگر بعد از نصف شب بيرون رود ضرر ندارد، و احتياط مستحب آن است كه پيش از طلوع فجر وارد مكه نشود.

مسأله 213. اگر كسي بدون عذر، ماندن در اين شبها را در مني ترك كند گناه نموده ليكن حج او صحيح است، و واجب است كه براي هر شبي يك گوسفند ذبح نمايد. و احتياط آن است كه اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسأله و عذر ديگر،

مثل بيماري و پرستار بودن ترك كرد يك گوسفند ذبح نمايد، هر چند گناه نكرده است.

مسأله 214. براي كسي كه

اين شب ها را به عبادت در مكه احيا كند، و بكار ديگر غير از عبادت مشغول نباشد مگر كارهاي ضروري، مانند خوردن و آشاميدن و تجديد وضو، ماندن در مني واجب نيست و كفاره ندارد.

رمي جمرات سه گانه

مسأله 215. واجب است در روز يازدهم و دوازدهم رمي جمرات، يعني انداختن هفت سنگريزه به سه جمره، به اين ترتيب:

اول _ جمره اولي.

دوم _ جمره وسطي.

سوم _ جمره عقبه.

پس اگر برخلاف اين ترتيب رمي مي كند بايد دوباره آن چه را برخلاف ترتيب انجام داده از سر بگيرد كه ترتيب بعمل آيد. پس اگر مثلا اول به جمره وسطي سنگ انداخت، و بعد به جمره اولي، بايد رمي جمره وسطي را دوباره انجام دهد و بعد از آن رمي جمره عقبه را بجا آورد.

مسأله 216. در روز سيزدهم نيز بر كسي كه ماندن شب بر او به شرحي كه گفته شد واجب شده باشد، رمي جمرات سه گانه واجب است.

مسأله 217. اگر چهار سنگ به جمره انداخت و از روي فراموشي مشغول رمي جمره بعد شد كفايت مي كند، و سه سنگ باقي مانده را بعد از آن به جمره اي كه چهار سنگ زده بزند، و اگر عمداً باشد احتياط لازم آن است كه با رعايت ترتيب رمي را دوباره انجام دهد، چنان كه احوط الحاق جاهل است به عامد.

مسأله 218. واجبات ديگر رمي، به شرحي است كه در اعمال مني در رمي عقبه گفته شد.

مسأله 219. اگر كسي رمي جمرات سه گانه را سهواً يا عمداً اگر چه جاهل باشد ترك كرد، بايد اگر به مكه يا خارج مكه هم رفته تا ايام تشريق نگذشته برگردد به مني،

و رمي را بجا آورد، و اگر متمكن از رجوع نيست نايب بگيرد و اگر تا ايام تشريق خودش يا نايبش بجا نياورد، بايد در سال بعد خودش يا نايبش رمي را قضا نمايد در ايام تشريق.

مسأله 220. اگر كسي مريض باشد و مأيوس باشد از اين كه بتواند در وقتي كه گفته شد رمي نمايد، ديگري با نيابت او رمي كند، و اگر ممكن باشد سنگ را بدست خود بگيرد، و ديگري رمي كند، و اگر خوب شد اعاده رمي لازم نيست، اگر چه احوط آن است كه در صورتي كه در ايام تشريق خوب شود خودش آن را بجا آورد.

مسأله 221. كسي كه عمداً رمي جمرات را ترك كند حجش باطل نمي شود ولي گناه كرده.

مسأله 222. اگر كسي نتواند بواسطه عذري در روز، رمي كند، مي تواند در شب قبل از آن روز، آن را انجام دهد.

مسأله 223. اگر رمي يك روز را فراموش كرد روز ديگر يادش آمد، بايد اول قضاي رمي روز گذشته را انجام دهد، و بعد رمي واجب آن روز را بجا آورد.

مسأله 224. كسي كه بر او ماندن شب سيزدهم در مني واجب نيست، لازم نيست روز سيزدهم رمي جمرات نمايد.

مستحبات مني در روزهاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم

مسأله 225. در اين روزها چند چيز مستحب است:

1. چون از مكه به مني مراجعت كند بگويد:

اللَّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ، وَ بِكَ آمَنْتُ وَلَكَ اَسْلَمْتُ وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ وَنِعْمَ المَوْلي وَنِعْمَ النَّصِيْرُ.

2. آن كه اگر طواف زيارت را روز عيد بجا آورده در اين سه روز از مني بيرون نرود، حتي به جهت طواف مستحب.

3. در وقت رمي جمره اُولي و وُسطي رو به قبله كند، و

در جانب چپ جمره بايستد و رمي كند، و در رمي جمره عقبه رو به روي آن بايستد و پشت به قبله نمايد، بلكه احوط است چنان كه گذشت.

4. موقع رمي، الله اكبر بگويد، و حمد و ثناي خداوند عالم بجا آورد، و صلوات بفرستد، پس اندكي پيش رود و دعا كند و بگويد:

اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي

پس كمي بيشتر رود و دعائي را كه روز دهم در وقت رمي مي خواند بخواند و رمي كند.

5. تكبير گفتن در مني مستحب است، و احوط آن است كه آن را در مني و غير آن ترك نكند، و در مني عقب پانزده نماز، از نماز ظهر روز عيد تا نماز صبح روز سيزدهم، تكبير بگويد، و كيفيت آن چنانچه در بعض روايات است اين است:

اَللهُ اَكْبَرُ اَللهُ اَكْبَرُ لا إلَهَ إلّا اللهُ، وَاللهُ أكْبَرُ، اللهُ أكْبَرُ، وَللهِ الحَمْدُ، اللهُ أكْبَرُ عَلي ما هَدانَا، اَللهُ اَكْبَرُ عَلي مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيْمَةِ الانْعَامِ.

و در بعضي از روايات در آخر آن اين جمله نيز هست:

وَالْحَمْدُللهِ عَلي مَا أبْلاَنَا.

6. اگر روز دوازدهم از مني كوچ كرد بيست و يك سنگريزه را در مني دفن كند.

7. نمازهاي واجب و مستحب را در مسجد خيف بجا آورد، و در حديث است كه هر كه در مسجد خيف صد ركعت نماز بگزارد پيش از آن كه مسجد بيرون رود، برابر است با عبادت هفتاد سال و هر كه صد مرتبه سبحان الله بگويد بنويسد از براي او ثواب بنده آزاد كردن، و هر كه صد مرتبه لا اِلهَ إلَّا اللهُ بگويد برابر است با ثواب احياء نفسي، و هر كه صد مرتبه الحمدلله بگويد، برابر

است با خراج عراقين كه در راه خدا صدقه دهد.

مستحبات بازگشت به مكه براي طواف وداع

مسأله 226. مستحب است مراجعت از مني به مكه به جهت طواف وداع، هر گاه طواف واجب و سعي و طواف نساء را قبلا انجام داده باشد، و اگر انجام نداده باشد واجب است برگشتن به مكه براي بجا آوردن آن ها.

مسأله 227. مستحب است پيش از حركت از مني شش ركعت نماز در مسجد خيف بخواند.

مسأله 228. مستحب است كه چون به مكه رود داخل خانه كعبه شود خصوصاً اگر حج اولش باشد، كه در حديث است: داخل شدن در كعبه داخل شدن در رحمت خدا است، و بيرون رفتن از آن بيرون رفتن از گناهان است.

مسأله 229. مستحب است به جهت وارد شدن در خانه كعبه غسل كند، و پاي برهنه وارد شود، و پيش از ورود هر دو حلقه در را بگيرد و بگويد:

اَللّهُمَّ إنَّ الْبَيْتَ بَيْتُكَ، وَالْعَبْدَ عَبْدُكَ، وَقَدْ قُلْتَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً، فَآمِنِّي مِنْ عَذابِكَ، وَاَجِرْنِي مِنْ سَخَطِكَ.

(پس داخل شود و بگويد).

اَللّهُمَّ اَنْتَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ، وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً، اَللّهُمَّ فَآمِنِّي مِنْ عَذابِكَ عَذابِ النار.

پس دو ركعت نماز بخواند در ميان دو ستون سرسنگ سرخ، و در ركعت اول بعد از حمد، سوره (حم سجده) و در ركعت دوم بعد از حمد، پنجاه و چهار آيه از ساير قرآن بخواند، و در گوشه هاي خانه نيز نماز بخواند، پس به ركني آيد كه در آن جا حجر الاسود است، و بطن خود را به آن بچسباند، پس دور ستون بگردد و ظهر و بطن خود را به آن ستون بمالد، و چون خواست بيرون آيد نردبان را بدست چپ بگيرد، و

نزديك كعبه دو ركعت نماز بخواند.

مسأله 230. مستحب است بسيار طواف كردن، و آن براي حاجيان از نماز مستحبي بهتر است، لكن در سعي غير از سعي واجب در هر يك از حج و عمره مشروع بودن آن، چه براي خود و چه به نيابت از غير، محل اشكال است.

مسأله 231. مستحب است طواف به نيابت حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرات دوازده امام عليهم السلام، و به نيابت پدر و مادر و زن و فرزند، و اهل شهر و ساير مؤمنين و ثواب آن بسيار است و ممكن است يك طواف به نيابت چند نفر بجا آورد.

مسأله 232. مستحب است بجا آوردن سيصد و شصت طواف به عدد ايام سال و اگر نتوانست سيصد و شصت دور طواف كند كه پنجاه و يك طواف و سه شوط مي شود و چون هر طواف بايد هفت دور باشد چهار دور ديگر بر آن اضافه كند كه پنجاه و دو طواف شود.

مسأله 233. مستحب است ختم قرآن مجيد در مكه، و مشرف شدن به مكان ولادت حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله و منزل حضرت خديجه ام المؤمنين، و زيارت قبر حضرت أبي طالب و عبدالمطلب و آمنه مادر مكرمه پيغمبر صلّي الله عليه وآله و قبر خديجه ام المؤمنين كه در حجون معروف است، و رفتن به غار حرا كه حضرت رسول صلّي الله عليه و آله در ابتداي بعثت در آن عبادت مي كردند و رفتن به غار ثور.

دستور عمره مفرده

مسأله 234. بعد از انجام اعمال حج عمره مفرده مستحب است و فاصله بين عمره مفرده بعد

از حج و عمره تمتع معتبر نيست پس مي تواند بلافاصله بعد از انجام حج تمتع، عمره مفرده بجاي آورد. بلي اگر عمرة مفرده اي را براي خودش انجام داده باشد و بخواهد مكرراً براي خودش بجاي آورد و يا براي ديگري بجاي آورده و بخواهد مكرراً براي همان شخص بجا آورد چون در همان ماهي است كه عمره اولي را بجاي آورده عمره دوّم را رجاءاً بجا آورد ولي در تكرار عمره به قصد اشخاص مختلف فصل معتبر نيست.

مسأله 235. ميقات احرام عمره مفرده ادني الحلّ است و مقصود از آن اولين مكان خارج حرم است از هر طرف و بهتر احرام بستن از جعرانه يا تنعيم يا حديبيه است.

مسأله 236. در عمره مفرده بعد از احرام، طواف و نماز طواف و سعي و تقصير كند، و طواف نساء و نماز آن لازم است، و تا بجا نياورد زن بر مرد و مرد بر زن حلال نمي شود.

طواف وداع

مسأله 237. چون بخواهد از مكه بيرون رود مستحب است غسل كند، و طواف وداع بجا آورد، و در هر دوري دست يا بدن به حجرالاسود و ركن يماني برساند، و چون به مستجار رسد دعاهائي را كه پيش از اين گفته شد بخواند، پس به نزد حجرالاسود بيايد، و خود را به خانه بسايد، و يك دست به حجرالاسود گذارد و دست ديگر بجانب خانه بگشايد، و حمد و ثناي خداوند متعال را بجا آورد، و صلوات بر محمد آل محمد عليهم السلام بفرستد، و مستحب است كه از در حناطين كه مقابل ركن شامي است بيرون رود، و عزم كند كه دوباره به حج برگردد، و

از خدا بخواهد كه به او توفيق مراجعت عنايت فرمايد، و در وقت بيرون رفتن يك درهم خرما بگيرد و تصدق بدهد بر فقرا، براي احتمال آن كه در حال احرام از روي غفلت بعض محرمات حال احرام را مرتكب شده باشد.

استفتاءات حجّ

س _ اگر كسي نذر احرام پيش از ميقات كرده باشد و پيش از ميقات محرم شود و بعد از ورود به جدّه وسايل حركت او به مدينه فراهم شود، آيا مي تواند محل شود و به مدينه برود و بعد از آن ميقات ديگر محرم شده و وارد مكه شود؟

ج _ انصراف از نيت احرام، سبب بيرون آمدن از احرام نمي شود، و با آن كه احرام بسته، تجديد به نحو جزم مشروع نمي باشد، بلي رجاءً بخواهد در مسجد شجره تجديد نيت كند مانعي ندارد.

س _ اگر از حاجي در حال احرام عملي سرزند كه موجب كفاره است حيوان كفاره را در كجا بايد ذبح يا نحر كند؟

ج _ در احرام عمره تمتع احوط آن است كه در مكه ذبح يا نحر نمايد، و اگر در احرام حج است بايد در مني نحر يا ذبح كند، و اگر عمداً يا از روي فراموشي در اين دو مكان ذبح نكرد، در صورت امكان بايد نايب بگيرد كه از طرف او در مني يا مكه ذبح نمايد، و اگر ممكن نشد هر چند به واسطه عدم دسترسي به فقير مؤمن در مكه و مني باشد در شهر خودش يا در جاي ديگر رجاءاً ذبح نمايد.

س _ در حيوان كفاره نيز، رعايت شرايط حيوان قرباني در مني لازم است يا خير؟

ج _ احتياط مستحب رعايت آن

شرايط است.

س _ سجده كردن بر سنگ ها ئي كه مسجدالحرام و مشاهد مشرفه به آن فرش شده، از سنگ مرمر و غيره آن جايز است يا خير؟

ج _ بلي جايز است، و معادني كه سجده بر آن جايز نيست معادني است كه عرفاً به آن ها زمين گفته نمي شود مثل طلا و نقره و عقيق و مس و ساير فلزات.

س _ اگر جامه احرام را با پول خمس يا زكات نداده خريده باشند، احرام در آن صحيح است يا خير؟

ج _ اگر به عين آن پول معامله واقع شده باشد احرام در آن جايز نيست، و هم چنين اگر خود جامه احرام متعلق خمس شده باشد محرم شدن در آن جايز نيست، و طواف در آن باطل است ولي اگر آن را با پول كلي خريده باشد احرام در آن ضرر ندارد هر چند در مقام پرداخت قيمت، پول خمس يا زكات نداده را بدهد لكن ذمه او به مقدار خمس يا زكات بري نمي شود، و ضامن آن مقدار خمس و زكات مي باشد.

س _ در مقام حضرت ابراهيم عليه السلام به واسطه ازدحام و كثرت جمعيت، ممكن نمي شود كه در موقع نماز طواف، مرد يا زن طوري بايستند كه محاذي هم نباشند و يا زن، جلو مشغول نماز نباشد، در اين صورت نماز آن ها صحيح است يا خير؟

ج _ بلي صحيح است.

س _ كسي كه مي دانسته است در سعي بايد از صفا شروع و به مروه ختم كند، ولي جاي آن ها را نمي دانسته و از كسي پرسيده و او مروه را بجاي صفا به او نشان داده، و بنا به گفته او از مروه شروع به

سعي كرده، پس از اين كه هفت مرتبه سعي انجام داده، ملتفت اشتباه شده، و يك مرتبه ديگر سعي نموده، آيا سعي او صحيح است يا خير؟

ج _ احوط اعاده سعي است.

س _ اگر زن بعد از اعمال حج در مني حائض شود، و به مكه بيايد، و پيش از آن كه پاك شود ناچار به رفتن از مكه شود، مثل اين كه همراهان او عازم مراجعت باشند، آيا مي تواند براي طواف حج و نماز آن، و طواف نساء و نماز آن، نايب بگيرد؟

ج _ بلي لازم است بر او كه نايب بگيرد، و بعد از آن كه نايب، طواف حج و نماز آن را انجام داد، خودش سعي را بجا آورد، و بعد از سعي براي طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد.

س _ كسي كه حج تمتع بجا مي آورد اگر پس از احرام و بعد از وارد شدن به حرم فوت شود، كفايت از ساير اعمال حج مي نمايد يا بايد براي او نائب گرفته شود؟

ج _ كفايت مي كند و گرفتن نايب لازم نيست خواه حج خودش باشد يا نايب از غير باشد.

س _ اگر زن پس از اعمال حج اثر عادت در خود ببيند و شك كند كه پيش از انجام عمل، حايض شده يا بعد از تمام شدن اعمال، حج او صحيح است يا خير؟

ج _ اعتنا به اين شك نكند و حج او محكوم به صحت است.

س _ كسي كه با احرام عمره تمتع وارد جدّه شد، و به واسطه نبودن وسيله، احرام را به هم زد و رفت به مدينه منوره، كه در مراجعت، از مسجد شجره محرم شود حكمش

چيست؟

ج _ شخص مذكور اگر احرام اول او صحيح بوده تا اعمال عمره را تمام نكند از احرام بيرون نمي رود، اگر چه قصد به هم زدن آن را كرده باشد، و بايد با همان احرام، عمره را تمام كند، و تجديد احرام، بعد از برگشت از مدينه لازم نيست، ليكن اگر بخواهد رجاءً در مسجد شجره تجديد احرام كند مانعي ندارد، ولي لازم نيست، و اگر به گمان اينكه احرامش به هم خورده مرتكب يكي از محرمات شود، حكم آن در احكام محرمات احرام گفته شد.

س _ شخصي كه به احرام عمره تمتع، در ماه شوال و ذي قعده و ذي حجه وارد مكه معظمه شود و بعد از اتمام عمره قصد رفتن به مدينه يا محل ديگري كرد كه در مراجعت از ميقات، مجدداً احرام ببندد آيا اين كار صحيح است يا خير؟

ج _ كسي كه عمره تمتع را بجا آورده و محل شده، تا حج را بجا نياورد جايز نيست از مكه بيرون رود مگر براي حاجت، كه در اين صورت مي تواند از سه روز پيش از ترويه در مكه محرم شود به احرام حج تمتع، و بعد براي انجام حاجت خود از مكه بيرون برود، و پس از مراجعت، با همان احرام، باقي اعمال حج را بجا آورد. اما قبل از سه روز در صورتي كه ترك خروج براي او حرجي باشد مي تواند بدون احرام بيرون برود، پس اگر مراجعتش در همان ماهي باشد كه عمره اولي را بجا آورده همان عمره اولي كافي است، و جايز نيست دوباره محرم شود به احرام عمره، و اگر در غير آن ماه باشد بايد

در ميقات محرم به احرام عمره تمتع شود، و بعد از وارد شدن به مكه عمره تمتع را انجام دهد و عمره اولي مفرده مي شود، و بعد محرم به احرام حج شود.

س _ كفاره كشتن ملخ در حال احرام چيست؟

ج _ يك كف طعام يا يك دانه خرما است به طور تخيير، و اگر هر دو را بدهد بهتر است.

س _ اگر ملخ را در حال احرام بكشد و بخورد كفاره آن چيست؟

ج _ يك گوسفند قرباني بر او واجب مي شود.

س _ اگر ملخ بسيار باشد و همه آن ها را بكشد حكم آن چيست؟

ج _ احوط آن است كه اگر بيشتر از يك ملخ كشته باشد يك گوسفند قرباني كند، و احوط از آن، ضميمه ساختن يك كف طعام و يك دانه خرما است .

س _ اگر از جهت زيادي ملخ در بين راه نتواند خود را از كشتن آن ها حفظ نمايد چه كند؟

ج _ در اين صورت چيزي بر او واجب نيست.

س _ روزه گرفتن در روزهاي تشريق جايز است يا نه؟

ج _ بر كسي كه در مني باشد حرام است، و روزه عيد قربان بر همه كس حرام است.

س _ طواف نساء و نماز آن كه اگر در عمره مفرده و در حج بجا آورده نشود زن حلال نمي شود، بر زن ها نيز اين طواف و نماز آن لازم است يا نه؟

ج _ بلي بر زن نيز لازم است و تا آن را بجا نياورد مرد بر او حلال نمي شود، بلكه اگر طفل را هم محرم نمودند طواف نساء او هم لازم است، و تا طواف نساء او انجام نشود زن بر او

حلال نمي شود.

س _ نماز طواف مستحب، واجب است يا مستحب؟

ج _ مستحب است.

س _ در حرم بر محل، صيد كردن حرام است يا نه؟

ج _ هر صيدي كه بر محرم در حال احرام حرام است بر محل نيز در حرم حرام است.

س _ كسي كه بدون وصيت فوت نموده و مستطيع نيز بوده است، آيا حج بلدي براي او واجب است يا غير بلدي هم كفايت مي كند؟

ج _ حج ميقاتي كفايت مي كند.

س _ زن ها در حال احرام مي توانند جوراب بپوشند يا بايستي روي پاي آن ها مثل مردان باز باشد؟

ج _ اقوي جواز پوشيدن جوراب است براي زن.

س _ بر حسب فتواي حضرت مستطاب عالي جايز است كه محرم، در منزل زير سقف و سايه برود يا چتر بر سر بگيرد، آيا مراد از منزل، شهر مكه است يا منزلي كه در شهر مكه دارد، و هم چنين در مني و عرفات؟

ج _ مراد از منزل، محل نزول است، در مقابل حال طي طريق، پس در شهر مكه و مني و عرفات و قهوه خانه هاي بين راه و امثال آن، براي محرم بعد از منزل كردن تا قبل از كوچ كردن استظلال مانعي ندارد، هر چند درآمد و شد براي حوائج باشد.

س _ پوشيده شدن روي پا در حال احرام در موقع نشستن، يا آمدن جامه احرام روي پا، در حال سير، يا در منزل چه صورت دارد؟

چ _ اشكال ندارد.

س _ در منزل سر روي بالش نرم گذاشتن كه باعث پوشيدن مقداري از سر مي شود چه صورت دارد؟

ج _ سر روي بالش گذاردن مانعي ندارد.

س _ در اثر هجوم جمعيت، وقت بوسيدن حجرالاسود

ممكن است جامه احرام بعض از حاجيان سر آن ها را يا سر ساير حجاج را بپوشاند، اگر تصادفاً اين طور شد چه صورت دارد؟

ج _ در صورت تصادف اشكال ندارد.

س _ محرم اگر روي لباس دوخته يا پتوي دوخته بنشيند يا بخوابد، يا زير پتوي دوخته يا لحاف بخوابد، چه صورت دارد؟

ج _ اقوي جواز آن است، ليكن پتو و لحاف را بخود نپيچد كه مثل لباس شود.

س _ در غير حال طواف و نماز آن اگر جامه احرام يا بدن محرم نجس شود، مثل نجس شدن بدن يا لباس در قربانگاه، آيا براي حرام او اشكال دارد يا نه؟

ج _ براي احرام او اشكال ندارد ولكن احوط آن است كه در صورت امكان تطهير يا تبديل نمايد.

س _ نظر حضرت عالي درباره كسي كه در عمره مفرده نماز طواف نساء را نخوانده، و به ولايت خود مراجعت كرده چيست؟

ج _ اگر برگشتن به مسجدالحرام براي او دشوار باشد مي تواند آن را در هر محلي كه يادش آمد بخواند، هر چند در شهر ديگر باشد.

س _ شخصي به واسطه ندانستن مسأله، طواف نساء را بجا نياورده، ولي نيت طواف مستحب كرده، به اين نيت كه اين طواف را براي هر نقصاني كه در طواف داشته ام قربةً الي الله بجا مي آورم، و بعد از گذشتن يك سال ملتفت شده آيا اين طواف او، از طواف نساء كفايت مي كند؟

ج _ در مورد سؤال احوط آن است كه بعد از التفات، با زن نزديكي نكند، و در صورت تمكن برود طواف نساء را خودش بجا آورد، و اگر مشقت دارد نايب بگيرد كه براي او طواف

نساء و نماز آن را بجا آورد، اگر چه در غير ماه حج باشد.

س _ در حج لازم است كه طواف نساء و نماز آن را بعد از طواف حج و نماز و سعي بجا آورد يا خير؟

ج _ بلي لازم است طواف نساء را بعد از سعي بجا آورد، و اگر عمداً مقدم داشت اعاده آن با نمازش بعد از سعي لازم است، و در صورت جهل و فراموشي اعاده آن احوط است، و اگر خودش نمي تواند اعاده كند نائب بگيرد.

س _ كسي كه عمره مفرده استحبابي بجا مي آورد، اگر طواف نساء آن را عمداً اگر چه جاهل به حكم باشد يا سهواً ترك كند، آيا زن بر او حرام مي شود؟

ج _ بلي تا طواف نساء را بجا نياورد زن بر او حلال نمي شود، و از اين جهت فرقي ميان عمره مفرده واجب و مستحب نيست.

س _ در صورتي كه جهلا نماز را قبل از طواف بجا آورد تكليف او چيست؟

ج _ نماز را دوباره بجا آورد.

س _ اگر نماز طواف حج را بعد از سعي بجا آورد آيا لازم است براي حفظ ترتيب، سعي را اعاده نمايد؟

ج _ احتياط مستحب اعاده سعي است.

س _ اگر جهلا سعي را بر طواف زيارت مقدم دارد چه حكمي دارد؟

ج _ احتياط واجب آن است كه سعي را اعاده نمايد.

س _ روي صفا و مروه طاقي زده شده محاذي زير، آيا سعي را در طبقه فوقاني صحيح مي دانيد يا خير؟

ج _ در صورتي كه فوقاني بلندتر از كوه صفا و مروه نباشد به طوري كه سعي بين دو كوه صدق بكند مانعي ندارد.

س _ آيا لازم

است كه تقصير در عمره تمتع را بعد از سعي، بدون فاصله بجا آورد يا نه؟

ج _ قبل از احرام حج تقصير نمايد كافي است، و مدركي براي فوريت آن به نظر نرسيده.

س _ آيا اجازه مي دهيد كه در حال ضرورت، يك نفر به نيابت از چند نفر قرباني نمايد؟

ج _ در قرباني مباشرت شرط نيست، و مي تواند وكيل اين كار را انجام دهد، هر چند ضرورت نباشد لكن بايد در حين قرباني قصد كند كه اين گوسفند قرباني زيد است مثلاً و اگر چه گوسفند به قصد چند نفر قرباني كند بدون قصد تعيين، صحيح نيست.

آداب تشرف به مدينه طيبه و زيارت

حضرت پيغمبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلم

مسأله 238. يكي از مستحبات مؤكده مخصوصاً براي حاجيان، زيارت مرقد منور و روضه مطهره حضرت رسول خدا صلّي الله عليه وآله و مراقد مقدسه اهل بيت عليهم السلام و خصوصاً حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام و ائمه بقيع عليهم السلام است. و در حديث وارد شده كه ترك زيارت حضرت پيغمبر صلّي الله عليه وآله بعد از حج، جفا بر آن حضرت است، و شرح فضايل و ثواب و آداب زيارت هر يك با زيارت هايي كه وارد شده، در كتاب هاي دعا و زيارت مفصلاً مذكور است، كه سزاوار است به آن كتاب ها رجوع شود، و بطور اختصار به بعض مستحبات و آداب اشاره مي شود.

1. مستحب است پيش از ورود به شهر مدينه يا پس از ورود به آن غُسل كردن، و هم چنين مستحب است غسل، براي ورود در مسجد پيغمبر صلّي الله عليه و آله و براي زيارت آن حضرت، و اگر در غسل اول هر سه را نيت كند كافي

است.

2. از باب جبرئيل وارد شود.

3. اذن دخول بخواند.

4. با آرامي و وقار وارد مسجد شود.

5. در وقت ورود دعاهائي را كه وارد شده بخواند.

6. دو ركعت نماز تحيت بجا آورد.

7. سلام دادن به آن حضرت از جانب پدر و مادر و همراهان.

8. دو ركعت نماز براي زيارت، و هديه نمودن ثواب آن براي آن حضرت.

9. نزد منبر ايستادن، و حمد و ثناي خدا بجا آوردن و دعا كردن.

10. نماز و دعا در مقام جبرئيل عليه السلام

11. نماز در خصوص روضه (بين قبر و منبر).

12. نماز در بيت فاطمه عليهاالسلام.

13- صلوات فرستادن بر پيغمبر صلّي الله عليه وآله در وقت ورود و خروج از مسجد.

14. نماز در مقام پيغمبر صلّي الله عليه و آله.

15. دو ركعت نماز نزد اسطوانه ابي لبابه معروف به اسطوانه توبه، و خواندن نمازهاي وارده.

16. مواظبت بر اداء نمازهاي واجب در مسجد پيغمبر صلّي الله عليه وآله.

و بر حسب بعض روايات، ثواب نماز در مسجد آن حضرت

معادل با هزار نماز در مساجد ديگر غير از مسجد الحرام، و در بعض روايات برابر ده هزار نماز است.

17. در مسجد رسول خدا صلّي الله عليه و آله صدا را بلند نكند.

18. در مدينه از تصدق به فقير هر چه مي تواند كوتاهي نكند و هم چنين بسيار تسبيح و ذكر بگويد، و قرائت قرآن بكند و استغفار بنمايد و صلوات بسيار بفرستد.

19. زيارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در خانه آن حضرت، و بين قبر و منبر (روضه) و در بقيع بنمايد.

20. زيارت فاطمه بنت اسد عليها السلام مادر محترمه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ابراهيم فرزند رسول خدا صلّي الله عليه و

آله.

21. زيارت جناب حمزه و ساير شهداء احد در احد.

22. رفتن به مسجد قبا و مشربه ام ابراهيم فرزند رسول خدا، و مسجد فضيخ كه در آن ردّ شمس براي اميرالمؤمنين عليه السلام شده، و مسجد احزاب و مساجد ديگر كه در اين مساجد نماز خواندن خصوصاً مسجد قبا فضيلت بسيار دارد.

23. مستحب است نماز در مسجد غدير خم كه در بين مكه و مدينه در طرف رابغ واقع است.

آداب زيارت

مدينه منوره

آداب زيارت مدينه منوره

اما زيارت حضرت رسول صلّي الله عليه وآله.

شيخ كفعمي فرموده چون خواستي داخل شوي به مسجد حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله يا در يكي از مشاهده مشرفه ائمه طاهرين عليهم السلام پس بگو:

اَللّهُمَّ إنِّي قَدْ وَقَفْتُ عَلي بابٍ مِنْ أَبْوابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ يَدْخُلُوا اِلّا بِاِذْنِهِ، فَقُلْتَ (يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِي اِلّا اَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ) اَللّهُمَّ اِنِّي اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذا الْمَشْهَدِ الشَّرِيفِ فِي غَيْبَتِهِ، كَما اَعْتَقِدُها فِي حَضْرَتِهِ، وَاَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَكَ وَخُلَفاءَكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ اَحْياءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ، يَرَوْنَ مَقامِي وَيَسْمَعُونَ كَلامِي وَيَرُدُّونَ سَلامِي، وَاَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلامَهُمْ، وَفَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُناجاتِهِمْ، وَاِنِّي اَسْتَأْذِنُكَ يا رَبِّ أَوَّلاً، وَاَسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثانِياً، وَاَسْتَأْذِنُ خَلِيفَتَكَ الاِمامَ الْمَفْروضَ عَلَيَّ طاعَتُهُ

نام آن امامي را كه زيارت كند ذكر مي كند و هم چنين نام پدرش را ببرد مثلا اگر در زيارت امام حسين عليه السلام است بگويد:

اَلْحُسَينَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيهِمَا السَّلام....

و هكذا پس بگويد:

وَالمَلائِكَةَ المُوَكَّلِينَ بِهذِهِ البُقْعَةِ المُبارَكَةِ ثالِثاً، ءَأَدْخُلُ يا رَسُولَ اللهِ، ءَأَدْخُلُ يا حُجَةَ اللهِ، ءَأَدْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللهِ المُقَرَّبِيْنَ المُقِيمِينَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ، فَأْذَنْ لِي يا مَولايَ فِي الدّخُولِ اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِاَحَدٍ مِنْ اَوْلِيائِكَ، فَاِنْ لَمْ اَكُنْ اَهْلاً لِذلِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ لِذْلِك.

پس داخل شو و بگو:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَفِي سَبِيلِ اللهِ، وَعَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِي وَارْحَمْنِي، وَتُبْ عَلَي، اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيم.

زيارت اول

كيفيت زيارت رسول خدا صلّي الله عليه وآله

اما كيفيت زيارت حضرت رسول صلّي الله عليه وآله و سلم چنين است هرگاه وارد شدي به مدينه پيغمبر صلّي الله

عليه وآله و سلم پس غسل كن براي زيارت و چون خواستي داخل مسجد آن حضرت شوي، بايست نزد در و بخوان اذن دخول را و داخل شو از در جبرئيل و مقدم بدار پاي راست را در وقت دخول پس صد مرتبه الله اكبر بگو پس دو ركعت نماز تحيت مسجد بگذار و برو به سمت حجره شريفه و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَمَ النَّبِيِّينَ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَاَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّكوةَ، وَاَمَرْتَ بِالمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ المُنْكَرِ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتَّي أَتاكَ الْيَقِينُ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.

پس بايست نزد ستون پيش كه از جانب راست قبر مطهر است و رو به قبله كه دوش چپ بجانب قبر باشد و دوش راست بجانب منبر كه موضع سر رسول خدا صلّي الله عليه و آله است و بگو:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيك لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللهِ، وَاَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ، وَنَصَحْتَ لِاُمَّتِكَ، وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَعَبَدْتَ اللهَ حَتّي أَتاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَاَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَاَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالمُؤْمِنينَ، وَغَلُظْتَ عَلَي الْكافِرِينَ، فَبَلَغَ اللهُ بِكَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ المُكَرَّمِينَ، اَلْحَمْدُ لِهِظ الَّذِي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ، اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبِينَ وَ اَنْبِيائِكَ المُرْسَلِينَ

وَعِبادِكَ الصّالِحينَ، وَاَهْلِ السَّماواتِ وَالْأرَضِينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، عَلي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَاَمِينِكَ وَنَجِيِّكَ وَحَبِيبِكَ وَصَفِيِّكَ وَخاصَّتِكَ وَصَفْوَتِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، اَللّهُمَّ

اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ، وَآتِهِ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً، يَغْبِطُهُ بِهِ الْاَوَّلُونَ وَالآخِرُونَ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ: (وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً)، وَاِنِّي اَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنُوبِي، وَيا مُحَمَّدُ اِنِّي اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلَي اللهِ رَبِّي وَرَبِّكَ لِيَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي.

و اگر ترا حاجتي باشد رو به قبله كن و دست ها را بردار و حاجت خود را بطلب بدرستي كه سزاوار است كه برآورده شود إن شاء الله تعالي.

پس زيارت كن حضرت فاطمه سلام الله عليها را از نزد روضه مطهره و مستحب است كه بگوئي:

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبِيبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمِينِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ أفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ. اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِي اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الحَسَنِ وَالحُسَينِ سَيِّدَيْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَرْضِيَّةُ الرِّضِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الحَوْراءُ الاِنْسِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا المُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلي بَعْلِكِ وَبَنِيكِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّي اللهُ عَلَيْكِ وَعَلي رُوحِكِ، وَبَدَنِكِ، اَشْهَدُ اَنَّكِ مَضَيْتِ عَلي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَاَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللهِ، صَلَّي اللهُ عَليْهِ

وَآلِهِ، وَمَنْ جَفاكِ فَقَدْ جَفا رَسُولَ اللهِ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذي رَسُولَ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللهِ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللهِ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، لِاَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ، وَرُوحُهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ، اُشْهِدُ اللهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ، اَنّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلي مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مُتَبَرِّءٌ مِمَّنْ تَبَرَّأتِ مِنْهُ مُوالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ اَبْغَضْتِ، مُحِبُّ لِمَنْ اَحْبَبْتِ، وَكَفي بِاللهِ شَهِيداً وَحَسِيباً وَجازِياً وَمُثِيباً.

پس صلوات مي فرستي بر حضرت رسول و ائمه عليهم السلام. زيارت دوم

زيارت دوم زيارتي است كه سيد بن طاووس عليه الرحمه نقل نموده:

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيَّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَي النَّاسِ اَجْمَعِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها.

پس بگو:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي اَمَتِكَ وَابْنَةِ نَبِيِّكَ وَزَوجَةِ وَصِي نَبِيِّكَ، صَلاةً تُزْلِفُها فَوْقَ زُلْفي عِبادِكَ المُكَرَّمِينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَاَهْلِ الأَرَضِينَ.

كه روايت شده است كه هر كه به اين زيارت آن حضرت را زيارت كند و از خداوند طلب آمرزش كند حق تعالي گناهانش را بيامرزد و او را داخل بهشت نمايد و بعضي از علماء اين زيارت را اختصاص داده اند به روز وفات آن مظلومه كه سوم جمادي الثاني باشد و صلوات بر آن مظلومه اين است:

اَللُّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَنَبِيِّكَ وَاُمِّ اَحِبّائِكَ وَاَصْفِيآئِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَفَضَّلْتَهَا وَاخْتَرْتَهَا عَلي نِساءِ الْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَكُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَم اَوْلادِها، اَللَّهُمَّ وَكَمَا جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدي وَحَلِيلَةَ صاحِبِ اللِّوا، وَالْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَأ الْاَعْلي، فَصَلِّ عَلَيهَا وَعَلي اُمِّهَا صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبِيها مُحَمَّدٍ

صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقِرُّ بِها اَعْينَ ذُرِّيَّتِها، وَاَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هذِهِ السَّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلام.

در بحارالانوار از تهذيب نقل مي كند از ابراهيم بن محمد عريضي كه حضرت باقر عليه السلام فرمودند: وقتي كه موفق شدي به زيارت جدّه خود فاطمه سلام الله عليها بگو:

يا مُمْتَحَنةُ امْتَحَنَكِ اللهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا اَنّا لَكِ اَوْلِياءُ وَمُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ ما اَتانا بِهِ اَبُوكِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاَتانا بِهِ وَصِيُّهُ، فَاِنّا نَسْأَلُكِ اِنْ كُنّا صَدَّقْناكِ اِلّا اَلْحَقْتِنا بِتَصدِيقِنا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بِاَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.

زيارت ائمه بقيع عليهم السلام

زيارت ائمه بقيع عليهم السلام يعني حضرت امام حسن مجتبي و امام زين العابدين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام.

چون خواستي زيارت كني اين بزرگواران را بايد بعمل آوري آن چه در آداب زيارت ذكر شد از غسل و طهارت و پوشيدن جامه هاي پاك و پاكيزه و استعمال بوي خوش و رخصت طلبيدن در دخول و نحو اينها و نيز بگو:

يَا مَوالِيَّ يَا اَبْنَاءَ رَسُولِ اللهِ، عَبْدُكُمْ وَابْنُ اَمَتِكُمْ، اَلذَّلِيلُ بِيْنَ اَيْدِيكُمْ، وَالْمُضْعِفُ فِي عُلُوِّ قَدْرِكُمْ، وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ، جاءَكُمْ مُسْتَجِيراً بِكُمْ، قاصِداً اِلي حَرَمِكُمْ، مُتَقَرِّباً اِلي مَقامِكُمْ، مُتَوَسِّلاً اِلَي اللهِ تَعالي بِكُمْ، ءَاَدْخُلُ يامَوالِيَّ، ءَأَدْخُلُ يا اَوْلِياءَ اللهِ، ءَأَدْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللهِ الْمُحْدِقينَ بِهذَا الْحَرَمِ، اَلْمُقيِمِينَ بِهذَا المَشْهَدِ.

و بعد از خضوع و خشوع و رقت داخل شو و پاي راست را مقدم دار و بگو:

اللهُ اَكْبَرُ كَبِيراً، وَالْحَمْدُ لِهِ پ كَثِيراً، وَسُبْحانَ اللهِ بُكْرَةً وَاَصِيلاً، وَالْحَمْدُ لِهِا الْفَرْدِ الصَّمَدِ، الْماجِدِ الْاَحَدِ، اَلْمُتَفَضِّلِ المَنّانِ، اَلْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ، الَّذِي مَنَّ بِطَوْلِهِ، وَسَهَّلَ زِيارَةَ ساداتِي بِاِحْسانِهِ وَلَمْ يَجْعَلْنِي عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً،

بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَح.

پس نزديك قبور مقدسه ايشان برو و پشت به قبله و رو به قبر ايشان كن و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْهُدي، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ التَّقْوي، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الحُجَجُ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا، اَلسَّلامُ عَلَيكُمْ اَيُّهَا القُوَّامُ فِي البَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَهْلَ النَّجْوي، اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فِي ذاتِ اللهِ، وَكُذِّبْتُمْ وَاُسِيءَ اِلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَاَشْهَدُ أنَّكُمُ الْاَئِمَّةُ

الرّاشِدُونَ الْمُهتَدُونَ، وَاَنَّ طاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَاَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ، وَاَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا، وَاَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَاَنَّكُمْ دَعائِمُ الدِّينِ وَاَرْكانُ الاَرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللهِ، يَنْسَخُكُمْ مِنْ اَصْلابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ، وَيَنْقُلُكُمْ مِنْ أرْحامِ المُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الجاهِلَيَّةُ الْجَهلاءُ، وَلَمْ تَشْرَكْ فِيْكُمْ فِتَنُ الاَهْواءِ، طِبْتُمْ وَطابَ مَنْبَتُكُمْ، مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنا دَيَّانُ الدِّينِ، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، وَجَعَلَ صَلواتَنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنا وَكَفّارَةً لِذُنُوبِنا، اِذِ اخْتارَكُمُ اللهُ لَنَا، وَطَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ بِهِ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِكُمْ، وَكُنّا عِنْدَهُ مُسَمَّيْنَ بِعِلْمِكُمْ، مُعْتَرِفِينَ بِتَصْديقِنا اِيّاكُمْ، وَهذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَاَخْطَأَ وَاسْتَكانَ وَاَقَرَّ بِما جَني، وَرَجي بِمَقامِهِ الْخَلاصَ، وَاَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكي مِنَ الرَّدي، فَكُونُوا لِي شُفَعاءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَيْكُمْ اِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ اَهْلُ الدُّنْيا، وَاتَّخَذُوا آياتِ اللهِ هُزُواً، وَاسْتَكْبَرُوا عَنْها، يا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا يَسْهُو، وَدائِمٌ لا يَلْهُو، وَمُحِيطٌ بِكُلِّ شَيءٍ، لَكَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِي، وَعَرَّفْتَنِي بِما اَقَمْتَنِي عَلَيْهِ، اِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُكَ وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ، وَاسْتَخَفُّوا بِحَقَّهِ، وَمالُوا اِلي سِواهُ، فَكانَتِ المِنَّةُ مِنْكَ عَلَي مَعَ اَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَني بِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ اِذْكُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقامِي هذا مَذْكُوراً مَكْتُوباً، فَلا تَحْرِمْنِي ما رَجَوْتُ، وَلا تُخَيِّبْنِي فِيما دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِينَ، وَصَلَّي

اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.

پس دعا كن از براي خود به هر چه خواهي و بعد از آن هشت ركعت نماز زيارت بكن يعني از براي هر امامي دو ركعت.

زيارت امين الله

كه در جميع روضات مقدسه بايد به آن مواظبت نمود از حضرت امام زين العابدين عليه السلام مأثور است كه به زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، نزد قبر ايستاد و گريست و گفت:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِينَ اللهِ فِي اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلي عِبادِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِيرَ المُؤمِنينَ.

(اگر زيارت براي غير اميرالمؤمنين خوانده شود) اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ المُؤمِنينَ در آن گفته نمي شود، بلكه رجاءاً نام امامي را كه زيارت مي كند ببرد و بعد بدون هيچ تغييري زيارت را تا آخر بخواند ليكن در قبرستان بقيع كه قبور شريفه چهار امام در آن جا است هر گاه همه آن بزرگواران با هم بيك مرتبه زيارت امين الله خواندن زيارت شوند زيارت را باين نحو شروع كند.

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اُمَناءَ اللهِ فِي اَرْضِهِ وَحُجَجَهُ عَلي عِبادِهِ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ جاهَدْتُمْ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَعَمِلْتُمْ بِكِتابِهِ، وَاتَّبَعْتُمْ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ حَتّي دَعاكُمُ اللهُ اِلي جِوارِهِ فَقَبَضَكُمْ اِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ، وَاَلْزَمَ أَعْداءَكُمْ الحُجَّةَ مَعَ مالَكُمْ مِنَ الحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلي جَمِيعِ خَلْقِةِ، و از جمله (اَللّهُمَّ اجْعَلْ).

بدون تغيير زيارت را تا آخر بخواند.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ راضِيَةً بِقَضائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَدُعائِكَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيائِكَ، مَحْبُوبَةً فِي اَرْضِكَ وَسَمائِكَ، صابِرَةً عَلي نُزُولِ بَلائِكَ، شاكِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمائِكَ ذاكِرَةً لِسَوابِغ آلائِكَ، مُشْتاقَةً إلي فَرْحَةِ لِقائِكَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَي لِيَوْمِ جَزائِكَ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيائِكَ، مُفارِقَةً لِاَخْلاقِ اَعْدائِكَ، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِكَ وَثَنائِكَ.

پس پهلوي روي مبارك خود را بر قبر گذاشت و گفت:

اَللَّهُمَّ اِنَّ

قُلُوبَ المُخْبِتِينَ اِلَيْكَ وَاِلهَةٌ وَسُبُلَ الرّاغِبِينَ اِلَيْكَ شارِعَةٌ وَاَعْلامَ الْقاصِدِينَ اِلَيْكَ واضِحَةٌ وَاَفْئِدَةَ الْعارِفِينَ مِنْكَ فازِعَةٌ وَاَصْواتَ الدّاعِينَ اِلَيْكَ صاعِدَةٌ وَاَبْوابَ الْاِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاكَ مُسْتَجابَةٌ وَتَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَعَبْرَةَ مَنْ بَكي مِنْ خَوْفِكَ مَرْحومَةٌ وَالْاِغاثَةَ لِمَنْ اسْتَغاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ وَالْاِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ وَعِداتِكَ لِعبادِكَ مُنْجَزَةٌ وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَكَ مُقالَةٌ وَاَعْمالَ الْعامِلينَ لَدَيكَ مَحْفُوظَةٌ وَاَرْزاقَكَ اِلَي الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نازِلَةٌ وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ اِلَيْهِم وَاصِلَةٌ وَذُنُوبَ المُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَحَوائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَجَوائِزَ السّائلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ مُتَواتِرَةٌ وَمَوائِدَ المُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَمَناهِلَ الظِّماءِ مُتْرَعَةٌ، اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعائِي وَاقْبَلْ ثَنائِي وَاجْمَعْ بَيْنِي وَبَيْنَ اَوْلِيائِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِي وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالحُسَيْنِ، اِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمائِي وَمُنْتَهي مُنايَ وَغايَةُ رَجائِي فِي مُنْقَلَبِي وَمَثْوايَ.

و در كامل الزياره اين اضافات مسطور است.

اَنْتَ اِلهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ اغْفِرْ لِاَوْلِيائِنا وَكُفَّ عَنّا اَعْدائَنَا وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَاَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيا وَاَدْحِضْ كَلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلي اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ.

ذكر ساير زيارات در مدينه طيبه

در زيارت ابراهيم فرزند رسول الله صلّي الله عليه وآله و سلَّم مي ايستي نزديك قبر و مي گويي:

اَلسَلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي نَبِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي حَبِيبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي صَفِي اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي نَجِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ، سَيِّدِ الأنْبِياءِ وَخَاتَمِ المُرْسَلِينَ وَخِيَرَةِ اللهِ مِنْ خَلْقِهِ فِي اَرْضِهِ وَسَمائِهِ، اَلسَّلامُ عَلي جَميعِ اَنْبِيائِهِ وَرُسُلِهِ، اَلسَّلامُ عَلي الشُّهَداءِ وَالسُّعَداءِ وَالصَّالِحينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَعَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحيِنَ، اَلسَّلامُ عَلَيْنا اَيَّتُهَا الرُّوحُ الزّاكِيَةُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا النَّفْسُ الشَّرِيفَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا السُّلالَةُ الطّاهِرَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا النَّسَمَةُ الزّاكِيَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خَيْرِ الْوَري، اَلسَّلامُ عَليْكَ يَابْنَ النَّبِيِّ المُجْتَبي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمَبْعُوثِ اِلي كافَّةِ الْوَري، اَلسَّلامُ

عَلَيْكَ يَابْنَ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ السِّراجِ المُنِيرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ المُؤَيَّدِ بِالقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ المُرْسَلِ اِلَي الاِنْسِ وَالْجانَّ، اَلسَّلامُ عَليْكَ يَابْنَ صاحِبِ الرّايَةِ وَ الْعَلامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الشَّفِيعِ يَوْمَ الْقِيامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ مَنْ حَباهُ اللهُ بِالكَرامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدِ اخْتَارَ اللهُ لَكَ دارَ اِنْعامِهِ قَبْلَ اَنْ يَكْتُبَ عَلَيْكَ اَحْكامَهُ اَوْ يُكَلِّفَكَ حَلالَهُ وَحَرامَهُ فنَقَلَكَ اِلَيْهِ طَيِّباً زاكياً مَرْضِيّاً طاهِراً مِنْ كُلِّ نَجَسٍ مُقَدَّساً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَبَوَّأَكَ جَنَّةَ المَأوي وَرَفَعَكَ اِلَي الدَّرجاتِ الْعُلي وَصَلَّي اللهُ عَلَيْكَ صَلاةً تَقَرُّ بِها عَيْنُ رَسُولِهِ وَتُبَلِّغُهُ اَكْبَرَ مَأمُولِهِ.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَفْضَلَ صَلَواتِكَ وَاَزْكاها وَانْمي بَرَكاتِكَ وَأَوْفاها عَلي رَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ مِنْ خَلْقِكَ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّنَ، وَعَلي مَنْ نَسَلَ مِنْ اَوْلادِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَعَلي مَنْ خَلَّفَ مِنْ عِتْرَتِهِ الطّاهِرِينَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. اَللّهُمَّ اِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِيَّكَ

وَإبْراهِيمَ نَجْلِ نَبِيِّكَ اَنْ تَجْعَلَ سَعْيِي بِهِمْ مَشْكُوراً وَذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَحَياتِي بِهِمْ سَعِيدَةً وَعاقِبَتي بِهِمْ مَرْضِيَّةً وَ اُمُورِي بِهِمْ مَسْعُودَةً وَشُئُونِي بِهِمْ مَحْمُودَةً، اَللَّهُمَّ وَاَحْسِنْ لِيَ التَّوْفِيقَ وَنَفِّسْ عَنِّي كُلَّ هَمٍّ وَضِيق، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِي عِقابَكَ وَامْنَحْنِي ثَوابَكَ وَاَسْكِنِّي جِنانَكَ وَارْزُقْنِي رِضْوانَكَ وَاَمانَكَ وَاَشْرِكْ لِي فِي صالِحِ دُعائِي والِدَي وَوُلْدِي وَجَمِيعَ الْمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ الاَحْياءِ مِنْهُمْ وَالاَمْواتَ اِنَّكَ وَلِي الْباقِياتِ الصَّالِحاتِ، آمِينَ ربَّ العالَمينَ.

پس بخواه حاجات خود را و دو ركعت نماز زيارت بخوان.

زيارت جناب فاطمه بنت اسد والده محترمه اميرالمؤمنين عليه السلام مي ايستي نزد قبر شريفش و مي گويي:

اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ المُرْسَلِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الأَوَّلِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الآخِرِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مَنْ بَعَثَهُ اللهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِي وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،

اَلسَّلامُ عَلي فاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ اَلْهاشِمِيَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الْمَرْضِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا كافِلَةَ مُحَمَّد خَاتَمِ النَّبِيِّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُها عَلي رَسُولِ اللهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ تَرْبِيَتُها لِوَلِيِّ اللهِ الْاَمِينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلي رُوحِكِ وَبَدَنِكِ الطّاهِرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلي وَلَدِكِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، اَشْهَدُ اَنَّكِ أَحْسَنْتِ الكَفالَةَ، وَاَدَّيْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فِي مَرْضاتِ اللهِ، وَبالَغْتِ فِي حِفْظِ رَسُولِ اللهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِ، مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِ، مُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ، كافِلَةً بِتَرْبِيَتِهِ، مُشْفِقَةً عَلي نَفْسِهِ، واقِفَةً علي خِدْمَتِهِ، مُخْتَارَةً رِضاهُ، مُؤْثِرَةً هَواهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَي الاِيْمانِ وَالتَّمَسُّكِ بِاَشْرَفِ الاَدْيانِ، راضِيَةً مَرْضِيَّةً، طاهِرَةً زَكِيَّةً، تَقِيَّةً نَقِيَّةً، فَرَضِيَ اللهُ عَنْكِ وَاَرْضاكِ، وَجَعَلَ الجَنَّةَ مَنْزِلَكِ وَمَأواكِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَّمدٍ وَآل مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنِي بِزيارَتِها، وَثَبِّتْنِي عَلي مَحَبَّتِها وَلاتَحْرِمْنِي شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ الْاَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِها، وَارْزُقْنِي مُرافَقَتَها، وَاحْشُرْنِي مَعَها وَمَعَ اَوْلادِها الطّاهِرِينَ، اَلَّلهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِي إيّاها، وَارْزُقْنِي الْعَوْدَ اِلَيْها اَبَداً ما اَبْقَيْتَنِي، وَاِذا تَوَفَّيْتَنِي فَاحْشُرْنِي فِي زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنِي فِي شَفاعَتِها، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، اَللَّهُمَّ بِحَقِّهَا عِنْدَكَ وَمَنْزِلَتِها لَدَيْكَ، اِغْفِرْلِي وَلِوالِدَيَّ ولِجَمِيعِ المُؤْمِنِينَ وَالمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِكَ عَذابَ النّار.

پس دو ركعت نماز زيارت مي كني و دعا مي كني به آن چه خواهي.

زيارت حضرت حمزه عم بزرگوار

پيغمبر صلّي الله عليه و آله در احد

چون به زيارت آن حضرت رفتي مي گويي نزد قبرش:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ رَسُولِ اللهِ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ الشُّهَداءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَسَدَ اللهِ وَاَسَدَ رَسُولِهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ جاهَدْتَ فِي اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَجُدْتَ بِنَفْسِكَ، وَنَصَحْتَ رَسُولَ اللهِ، وَكُنْتَ فِيما عِنْدَ اللهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِاَبِي أَنْتَ وَاُمِّي، اَتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً

اِلَي اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِزِيارَتِكَ، وَمُتَقَرِّباً اِلي رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِذلِكَ، راغِباً اِلَيْكَ فِي الشَّفاعَةِ، اَبْتَغِي بِزِيارَتِكَ خَلاصَ نَفْسِي مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّهَا مِثْلِي بِما جَنَيْتُ عَلي نَفْسِي، هارِباً مِنْ ذُنُوبِي الَّتِي احْتَطَبْتُها عَلي ظَهْرِي، فَزِعاً اِلَيْكَ رَجاءَ رَحْمَةِ رَبِّي، اَتَيْتُكَ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ، طالِباً فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَقَدْ اَوْقَرَتْ ظَهْرِي ذُنُوبِي، وَاَتَيْتُ مَا اَسْخَطَ رَبِّي، وَلَمْ اَجِدْ اَحَداً اَفْزَعُ اِلَيْهِ خَيْراً لِي مِنْكُمْ اَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ، فَكُنْ لِي شَفيعاً يَوْمَ فَقْرِي وَحاجَتِي، فَقَدْ سِرْتُ اِلَيْكَ مَحْزُوناً، وَاَتَيْتُكَ مَكْرُوباً، وَسَكَبْتُ عَبْرَتِي عِنْدَكَ باكِياً، وَصِرْتُ اِلَيْكَ مُفْرَداً، وَاَنْتَ مِمَّنْ اَمَرَنِيَ اللهُ بِصِلَتِهِ، وَحَثَّنِي عَلي بِرِّهِ، وَدَلَّنِي عَلي فَضْلِهِ، وَهَدانِي لِحُبِّهِ، وَرَغَّبَنِي فِي الْوِفادَةِ اِلَيْهِ، وَاَلْهَمَنِي طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَهُ، اَنْتُمْ اَهْلُ بَيْتٍ لا يَشْقي مَنْ تَوَلّاكُمْ، وَلا يَخِيبُ مَنْ أتَاكُمْ، وَلا يَخْسَرُ مَنْ يَهْواكُمْ، وَلايَسْعَدُ مَنْ عاداكُمْ.

پس رو به قبله كن و دو ركعت نماز زيارت بجا آورد و بعد از فراغ خود را به قبر بچسبان و بگو:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، اَللَّهُمَّ اِنِّي تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِكَ بِلُزُومي لِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، لِيُجِيرَنِي مِنْ نِقْمَتِكَ فِي يَوْمٍ تَكْثُرُ فِيهِ الاَصْواتُ، وَتُشْغَلُ كُلُّ نَفْسٍ بِما قَدَّمَتْ، وَتُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، فَاِنْ تَرْحَمْنِي الْيَوْمَ فَلا خَوْفٌ عَلَيَّ وَلا حُزْنٌ، وَاِنْ تُعَاقِبْ فَمَوْلي لَهُ القُدْرَةُ عَلي عَبْدِهِ، وَلاتُخَيِّبْنِي بَعْدَ الْيَوْمِ، وَلاتَصْرِفْنِي بِغَيرِ

حاجَتِي، فَقَدْ لَصِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ، وَتَقرَّبْتُ بِهِ اِلَيْكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ وَرَجاءَ رَحْمَتِكَ، فَتَقَبَّلْ مِنِّي، وَعُدْ بِحِلْمِكَ عَلي جَهْلِي، وَبِرَأْفَتِكَ عَلي جِنايَةِ نَفْسِي، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِي، وَما اَخافُ اَنْ تَظْلِمَنِي، وَلكِنْ اَخافُ سُوءَ الْحِسابِ، فَانْظُرِ الْيَوْمَ تَقَلُّبِي عَلي قَبْرِ عَمِّ نَبِيِّك، فَبِهِما فُكَّني مِنَ النّارِ، ولا تُخيِّبْ سَعْيي، ولا يَهُونَنَّ

عَلَيْكَ ابْتِهالِي، وَلاتَحْجُبَنَّ عَنْكَ صَوْتِي، وَلاتَقْلِبْنِي بِغَيرِ حَوائِجِي، ياغياثَ كُلِّ مَكْرُوبٍ وَمَحْزُونٍ، وَيا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَلْهُوفِ الحَيْرانِ الْغَرِيقِ المُشْرِفِ عَلَي الْهَلَكَةِ، فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْظُرْ اِلَيَّ نَظْرَةً لا اَشْقي بَعْدَها اَبَداً، وَارْحَمْ تَضَرُّعِي وَعَبْرَتِي وَانْفِرادِي، فَقَدْ رَجَوْتُ رِضاكَ، وَتَحَرَّيْتُ الْخَيْرَ الَّذِي لا يُعْطِيهِ اَحَدٌ سِواكَ، فَلا ترُدَّ اَمَلِي، اَلّلهُمَّ اِنْ تُعاقِبْ فَمَوْلي لَهُ القُدْرَةُ عَلي عَبْدِهِ وَجَزاءِهِ بِسُوءِ فِعْلِهِ، فَلا اَخِيبَنَّ الْيَوْمَ، وَلاتَصْرِفْنِي بِغَيْرِ حاجَتِي، وَلاتُخَيِّبَنَّ شُخُوصِي وَوِفادَتِي، فَقَدْ اَنْفَدْتُ نَفَقَتِي، وَاَتْعَبْتُ بَدَنِي، وَقَطَعْتُ المَفازاتِ، وَخَلَّفْتُ الْاَهْلَ وَالْمالَ وَماخَوَّلْتَنِي، وَآثَرْتُ ماعِنْدَكَ عَلي نَفْسِي، وَلُذْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِيَّكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتَقَرَّبْتُ بِهِ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ، فَعُدْ بِحِلْمِكَ عَلي جَهْلِي، وَبِرَأْفَتِكَ عَلي ذَنْبِي، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِي، بِرَحْمَتِكَ يا كَرِيمُ يا كَرِيم.

زيارت قبور شهداء احد رضوان الله عليهم

اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ ابْنِ عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَداءُ المُؤْمِنُونَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهلَ بَيْتِ الْاِيمانِ وَالتَّوحِيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصَارَ دِينِ اللهِ وَاَنْصارَ رسُولِهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ اَلسَّلامُ سَلامٌ عَلَيكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّار، اَشْهَدُ اَنَّ اللهَ اخْتارَكُمْ لِدِينِهِ وَاصْطَفاكُمْ لِرَسُولِه، وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللهِ و عَنْ نَبِيِّهِ وَجُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللهِ فَجَزاكُمُ اللهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِسْلامِ وَاَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَعَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ فِي مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَمَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّديقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحينَ وَحَسُنَ اُولِئِكَ رَفِيقاً.

اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللهِ وَانَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حَارَبَ اللهَ وَاَنَّكُمْ لَمِنَ المُقَرَّبِينَ الْفائِزِينَ الَّذِينَ هُمْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ، فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللهِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ اَجْمَعِينَ، اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوحِيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وَبِزِيارَتِكُمْ اِلَي

اللهِ مُتَقَرِّباً وَبِما سَبَقَ مِنْ شَرِيفِ الْاَعْمالِ وَمَرْضِيِّ الْاَفْعالِ عالِماً، فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللهِ وَرَحْمَتُهُ وَبَرَكاتُهُ، وَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللهِ وَغَضَبُهُ وَسَخَطُهُ، اَللّهُمَّ انْفَعْنِي بِزِيارَتِهِمْ وَثَبِّتْنِي عَلي قَصْدِهِمْ وَتَوَفِّنِي عَلي مَا تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَاجْمَعْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فِي مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ، اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَنَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ.

و مي خواني سوره انّا انزلناه في ليلة القدر را آن چه تواني.

زيارت وداع

هر گاه خواستي از مدينه بيرون آئي غسل كن و برو نزد قبر پيغمبر صلّي الله عليه و آله و زيارت آن بزرگوار را بجا آور پس وداع كن آن حضرت را و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ، اَسْتَوْدِعُكَ اللهَ وَاَسْتَرْعِيكَ وَاَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلامَ، آمَنْتُ بِاللهِ وَبِما جِئْتَ بِهِ وَدَلَلْتَ عَلَيْهِ، اَللَّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ، فَاِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذلِكَ فَاِنِّي اَشْهَدُ فِي مَماتِي عَلي ما شَهِدْتُ عَلَيْهِ فِي حَياتِي، اَنْ لا اِلهِ اِلّا اَنْتَ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ.

و حضرت صادق عليه السلام (علي المحكي) در وداع قبر پيغمبر به يونس بن يعقوب فرموده بگو:

صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ تَسْلِيمي عَلَيْكَ.

دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه

بِشْر و بَشير فرزندان غالب روايت نموده اند، كه در روز عرفه خدمت امام حسين عليه السلام رسيديم در حالي كه آن حضرت با اهل بيت و فرزندان و پيروانش از خيمه خارج شده و در طرف چپ كوه زير آسمان روي پا ايستاده دست ها را مقابل صورت گرفته و به حالت خضوع و خشوع كامل چنين مي خواندند:

بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِيم

اَلْحَمْدُ لِهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضاءِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطاءِهِ مانِعٌ، وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعَ، وَاَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لاتَخْفي عَلَيْهِ الطَّلائِعُ، وَلا تَضِيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازِي كُلِّ صانِعٍ، وَرائِشُ كُلِّ قانِعٍ، وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ، وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ، وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَيْءَ يَعْدِلُهُ، وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ، وَهُوَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.

اَللّهُمَّ اِنِّي اَرْغَبُ اِلَيْكَ، وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ، مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبِّي، وَاَنَّ اِلَيْكَ مَرَدِّي، اِبْتَدَاْتَنِي

بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً، وَخَلَقْتَنِي مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِي الْأصْلابَ، آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنِينَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلي رَحِمٍ فِي تَقادُمٍ مِنَ الْأيّامِ الْماضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخالِيَةِ، لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَاْفَتِكَ بِي، وَ لُطْفِكَ لِي، وَ اِحْسانِكَ اِلَيَّ فِي دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ، اَلَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ، وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ، ل_كِنَّكَ اَخْرَجْتَنِي لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدي الَّذِي لَهُ يَسَّرْتَنِي، وَ فِيهِ اَنْشَاْتَنِي، وَ مِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بِي، بِجَمِيلِ صُنْعِكَ وَ سَوابِغِ نِعَمِكَ، فَابْتَدَعْتَ خَلْقِي مِنْ مَنِيٍّ يُمْني، وَ اَسْكَنْتَنِي فِي ظُ_لُماتٍ ثَلاثٍ، بَيْنَ لَحْمٍ وَ دَمٍ وَ جِلْدٍ، لَمْ تُشْهِدْنِي خَلْقِي، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَيَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرِي، ثُمَّ اَخْرَجْتَنِي لِلَّذِي سَبَقَ لِي

مِنَ الْهُدي اِلَي الدُّنْيا ت_امّاً سَوِيّاً، وَ حَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً، وَرَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذاءِ لَبَناً مَرِيّاً، وَ عَطَفْتَ عَلَيَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَ كَفَّلْتَنِي الْأمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَ كَلَاْتَنِي مِنْ طَوارِقِ الْجانِّ، وَسَلَّمْتَنِي مِنَ الزِّيادَةِ وَ النُّقْصانِ، فَتَعالَيْتَ يا رَحِيمُ يا رَحْمنُ، حَتّي اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، اَتْمَمْتَ عَلَيَّ سَوابِغَ الْاِنْعامِ، وَ رَبَّيْتَنِي زائداً فِي كُلِّ عامٍ، حَتّي اِذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتِي، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتِي، اَوْجَبْتَ عَلَيَّ حُجَّتَكَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنِي مَعْرِفَتَكَ، وَ رَوَّعْتَنِي بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ، وَ اَيْقَظْتَنِي لِما ذَرَاْتَ فِي سَماءِكَ وَاَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ، وَ نَبَّهْتَنِي لِشُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ، وَاَوْجَبْتَ عَلَيَّ طاعَتَكَ وَ عِبادَتَكَ، وَ فَهَّمْتَنِي ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ، وَ يَسَّرْتَ لِي تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ، وَ مَنَنْتَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذلِكَ بِعَوْنِكَ وَ لُطْفِكَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنِي مِنْ خَيْرِ الثَّري، وَلَمْ تَرْضَ لِي يا اِلهِي نِعْمَةً دُونَ اُخْري، وَ رَزَقْتَنِي مِنْ اَنْواعِ الْمَعاشِ، وَ صُنُوفِ الرِّياشِ، بِمَنِّكَ الْعَظِيمِ الْأعْظَمِ عَلَيَّ، وَ اِحْسانِكَ الْقَدِيمِ اِلَيَّ، حَتّي اِذا اَتْمَمْتَ عَلَيَّ جَمِيعَ النِّعَمِ،

وَ صَرَفْتَ عَنِّي كُلَّ النِّقَمِ، لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلِي وَ جُرْاَتِي عَلَيْكَ اَنْ دَلَلْتَنِي اِلي ما يُقَرِّبني اِلَيْكَ، وَ وَفَّقْتَنِي لِما يُزْلِفُنِي لَدَيْكَ، فَاِنْ دَعَوْتُكَ اَجَبْتَنِي وَاِنْ سَأَلْتُكَ اَعْطَيْتَنِي، وَ اِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي، وَ اِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنِي، كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لِاَنْعُمِكَ عَلَيَّ، وَ اِحْسانِكَ اِلَيَّ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعِيدٍ حَمِيدٍ مَجِيدٍ، وَ تَقَدَّسَتْ اَسْماؤُكَ، وَ عَظُمَتْ آلاؤُكَ، فَاَيُّ نِعَمِكَ يا اِلهِي اُحْصِي عَدَداً وَ ذِكْراً، اَمْ اَيُّ عَطاياكَ اَقُومُ بِها شُكْراً، وَ هِيَ يا رَبِّ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعادُّونَ، اَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَاْتَ عَنِّي.

اَللّهُمَّ مِنَ الضُّ_رِّ وَ الضَّ_رّاءِ اَكْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لِي مِنَ الْعافِيَةِ وَ السَّ_رّاءِ، وَ اَنَا اَشْهَدُ يا اِلهِي بِحَقِيقَةِ اِيمانِي، وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقِينِي، وَ خالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي، وَ باطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي، وَ عَلائِقِ مَجارِي نُورِ بَصَرِي، وَ اَسارِيرِ صَفْحَةِ جَبِينِي، وَ خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسِي، وَ خَذارِيفِ مارِنِ عِرْنِينِي، وَ مَسارِبِ سِماخِ سَمْعِي، وَما ضُمَّتْ وَ اَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتايَ، وَ حَرَكاتِ لَفْظِ لِسانِي، وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَ فَكِّي، وَ مَنابِتِ اَضْراسِي، وَ مَساغِ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي، وَ حِمالَةِ اُمِّ رَأسِي، وَ بَلُوعِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِي، وَ مَااشْتَمَلَ عَلَيْهِ تامُورُ صَدْرِي، وَ حَمائِلِ حَبْلِ وَتِيني، وَ نِياطِ حِجابِ قَلْبِي، وَ اَفْلاذِ حَواشِي كَبِدِي، وَ ما حَوَتْهُ شَراسِيفُ اَضْلاعِي، وَ حِقاقُ مَفاصِلِي، وَ قَبْضُ عَوامِلِي، وَ اَطْرافُ اَنامِلِي، وَ لَحْمِي، وَ دَمِي، وَ شَعْرِي، وَ بَشَرِي، وَ عَصَبِي، وَ قَصَبِي، وَ عِظامِي، وَ مُخِّي وَ عُرُوقِي، وَ جَمِيعُ جَوارِحِي، وَ مَا انْتَسَجَ عَلي ذلِكَ اَي_ّامَ رِضاعِي، وَ ما اَقَلَّتِ الْأرْضُ مِنِّي، وَ نَوْمِي، وَ يَقْظَتِي، وَسُكُونِي، وَ حَرَكاتِ رُكُوعِي وَ سُجُودِي، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَي الْأعْصارِ

وَ الْأحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اُؤَدِّيَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ اَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلّا بِمَنِّكَ، الْمُوجَبِ عَلَيَّ بِهِ شُكْرُكَ اَبَداً جَدِيداً، وَ ثَناءاً طارِفاً عَتِيداً، اَجَلْ، وَلَوْ حَرَصْتُ اَنَا وَ الْعادُّونَ مِنْ اَنامِكَ اَنْ نُحْصِيَ مَدي اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَآنِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَ لا اَحْصَيْناهُ اَمَداً، هَيْهاتَ اَنّي ذلِكَ، وَ اَنْتَ الْمُخْبِرُ فِي كِتابِكَ النّاطِقِ، وَ النَّبَأِ الصّادِقِ ( وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها)، صَدَقَ كِتابُكَ اَللّهُمَّ وَ اِنْباؤُكَ، وَ بَلَّغَتْ اَنْبِياؤُكَ وَ رُسُلُكَ ما اَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَ بِهِمْ مِنْ دِينِكَ، غَيْرَ اَنِّي يا اِلهِي اَشْهَدُ بِجَهْدِي وَ جِدِّي، وَ مَبْلَغِ طاعَتِي وَ وُسْعِي، وَ اَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً: اَلْحَمْدُ لِهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي مُلْكِهِ فَيُضادَّهُ فِيما ابْتَدَعَ، وَلا وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فِيما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ اِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللهِ الْواحِدِ الْأحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ لِهِ حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ، وَ اَنْبِياءِهِ الْمُرْسَلِينَ، وَصَلَّي اللهُ عَلي خِيَرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيِّينَ وَآلِهِ الطَّ_يِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْمُخْلَصِينَ وَسَلَّمَ.

سپس شروع به درخواست هاي خود از خداوند نمود، و در دعا اهتمام مي ورزيد، و در حالي كه مي گريست، مي فرمود:

اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي اَخْشاكَ كَاَنِّي اَراكَ، وَ اَسْعِدْنِي بِتَقْواكَ، وَ لا تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ، وَ خِرْلِي فِي قَضاءِكَ، وَ بارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ، حَتّي لا اُحِبُّ تَعْجِيلَ ما اَخَّرْتَ، وَلا تَاْخِيرَ ما عَجَّلْتَ.

اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنايَ فِي نَفْسِي، وَالْيَقِينَ فِي قَلْبِي، وَ الْاِخْلاصَ فِي عَمَلِي، وَ النُّورَ فِي بَصَرِي، وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي، وَ مَتِّعْنِي بِجَوارِحِي، وَاجْعَلْ سَمْعِي وَ بَصَرِي الْوارِثَيْنِ مِنِّي، وَ

انْصُرْنِي عَلي مَنْ ظَلَمَنِي، واَرِنِي فِيهِ ثارِي وَ مَآرِبِي، وَاَقِرِّ بِذلِكَ عَيْنِي.

اَللّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتِي، وَاسْتُرْ عَوْرَتِي، وَاغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي، وَاخْسَأ شَيْطانِي، وَفُكَّ رِهانِي، وَاجْعَلْ لِي يا اِلهِي الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِي الْآخِرَةِ وَ الْأولي.

اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي سَمِيعاً بَصِيراً، وَلَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي خَلْقاً سَوِيّاً رَحْمَةً بِي، وَقَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً.

رَبِّ بِما بَرَأتَنِي فَعَدَّلْتَ فِطْرَتِي، رَبِّ بِما اَنْشَأَتَنِي فَاَحْسَنْتَ صُورَتِي، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَيَّ وَفِي نَفْسِي عافَيْتَنِي، رَبِّ بِما كَلَأتَنِي وَ وَفَّقْتَنِي، رَبِّ بِما اَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَهَدَيْتَنِي، رَبِّ بِما اَوْلَيْتَنِي وَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَعْطَيْتَنِي، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنِي وَ سَقَيْتَنِي، رَبِّ بِما اَغْنَيْتَنِي وَ اَقْنَيْتَنِي، رَبِّ بِما اَعَنْتَنِي وَ اَعْزَزْتَنِي، رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنِي مِنْ سِتْرِكَ الصّافِي، وَيَسَّرْتَ لِي مِنْ صُنْعِكَ الْكافِي، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَعِنِّي عَلي بَوائِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّيالِي وَ الْأي_ّامِ، وَنَجِّنِي مِنْ اَهْوالِ الدُّنْيا وَكُرُبَاتِ الْآخِرَةِ، وَاكْفِنِي شَرَّ ما يَعْمَلُ الظ_ّالِمُونَ فِي الْأرْضِ.

اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاكْفِنِي، وَ ما اَحْذَرُ فَقِنِي، وَفِي نَفْسِي وَدِينِي فَاحْرُسْنِي، وَفِي سَفَرِي فَاحْفَظْنِي، وَفِي اَهْلِي وَمالِي فَاخْلُفْنِي، وَفِيما رَزَقْتَنِي فَبارِكْ لِي، وَفِي نَفْسِي فَذَلِّلْنِي، وَفِي أعْيُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنِي، وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْأنْسِ فَسَلِّمْنِي، وَبِذُنُوبِي فَلا تَفْضَحْنِي، وَبِسَرِيرَتِي فَلا تُخْزِنِي، وَبِعَمَلِي فَلا تَبْتَلِنِي، وَ نِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْنِي، وَاِلي غَيْرِكَ فَلا تَكِلْنِي.

اِلهِي اِلي مَنْ تَكِلُنِي، اِلي قَرِيب فَيَقْطَعُنِي، اَمْ اِلي بَعِيد فَيَتَجَهَّمُنِي، اَمْ اِلَي الْمُسْتَضْعَفِينَ لِي، وَاَنْتَ رَبِّي وَ مَلِيكُ اَمْرِي، اَشْكُو اِلَيْكَ غُرْبَتِي وَ بُعْدَ دارِي، وَ هَوانِي عَلي مَنْ مَلَّكْتَهُ اَمْرِي.

اِلهِي فَلا تُحْلِلْ عَلَيَّ غَضَبَكَ، فَاِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ فَلا اُبالِي سِواكَ، سُبْحانَكَ غَيْرَ اَنَّ عافِيَتَكَ اَوْسَعُ لِي، فَاَسْئَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي اَشْرَقَتْ لَهُ الْأرْضُ وَالسَّمواتُ، وَكُشِفَتْ بِهِ الظ_ُّلُماتُ،

وَصَلُحَ بِهِ اَمْرُ الْأوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، اَنْ لا تُمِيتَنِي عَلي غَضَبِكَ، وَلا تُنْزِلَ بِي سَخَطِكَ، لَكَ الْعُتْبي حَتّي تَرْضي قَبْلَ ذلِكَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، وَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ، اَلَّذِي اَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظِيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْماءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ اَعْطَي الْجَزِيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتِي فِي شِدَّتِي، يا صاحِبِي فِي وَحْدَتِي، يا غِياثِي فِي كُرْبَتِي، يا وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي.

يا اِلهِي وَاِلهَ آبائِي اِبْراهِيمَ وَ اِسْمعِيلَ وَ اِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ وَ رَبَّ جَبْرِئِيلَ وَ مِيكائِيلَ وَ اِسْرافِيلَ، وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ وَآلِهِ الْمُنْتَجَبِينَ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقانِ، وَ مُنَزِّلَ ك_هيع_ص وَ طه وَيس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، اَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِيَ الْمَذاهِبُ فِي سَعَتِها، وَ تَضِيقُ بِيَ الْأرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكِينَ، وَ اَنْتَ مُقِيلُ عَثْرَتِي، وَ لَوْلا سَتْرُكَ اِيّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ، وَ اَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلي اَعْدائِي، وَلَوْلا نَصْرُكَ اِيّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ.

يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ، فَاَوْلِياءُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ المُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلي اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأعْينِ وَ ما تُخْفِي الْصُّدُورُ، وَ غَيْبَ ما تَأتِي بِهِ الْأزْمِنَةُ وَ الدُّهُورُ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ اِلّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ ما هُوَ اِلّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُهُ اِلّا هُوَ، يا مَنْ كَبَسَ الْأرْضَ عَلَي الْماءِ، وَ سَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، يا مَنْ لَهُ اَكْرَمُ الْأسْماءِ، يا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِي لا يَنْقَطِعُ اَبَداً، يا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ، وَ جاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً، يا رادَّهُ عَلي يَعْقُوبَ بَعْدَ

اَنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمُ، يا كاشِفَ الضُّ_رِّ وَ الْبَلْوي عَنْ اَيُّوبَ، وَيا مُمْسِكَ يَدَيْ اِبْراهِيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَفَناءِ عُمْرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيي، وَلَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحِيداً يا مَنْ اَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِي اِسْرائِيلَ فَاَنْجيهُمْ، وَجَعَلَ فِرْعَونَ وَ جُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِينَ، يا مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلي مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فِي نِعْمَتِهِ يَأكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ، وَ قَدْ حادُّوهُ وَنادُوهُ وَكَذَّبُوا رُسُلَهُ.

يا اَللهُ يااَللهُ يا بَدِئُ، يا بَدِيعاً لانِدَّ لَكَ، يا دائِماً لا نَفادَ لَكَ، يا حَيّاً حِينَ لا حَيَّ، يا مُحْيِيَ الْمَوْتي، يا مَنْ هُوَ قائِمٌّ عَلي كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرِي فَلَمْ يَحْرِمْنِي، وَ عَظُمَتْ خَطِيئَتِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي، وَرَآنِي عَلَي الْمَعاصِي فَلَمْ يَشْهَرْنِي، يا مَنْ حَفِظَنِي فِي صِغَرِي، يا مَنْ رَزَقَنِي فِي كِبَرِي، يا مَنْ اَيادِيهِ عِنْدِي لا تُحْصي، وَ نِعَمُهُ لا تُجازي، يا مَنْ عارَضَنِي بِالْخَيْرِ وَالْاِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالْاِساءَةِ وَالْعِصْيانِ، يا مَنْ هَدانِي للْايمان مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُكْرَ الْاِمْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِيضاً فَشَفانِي، وَعُرْياناً فَكَسانِي، وَ جائِعاً فَاَشْبَعَنِي، وَعَطْشاناً فَاَرْوانِي، وَ ذَلِيلاً فَاَعَزَّنِي، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنِي، وَوَحِيداً فَكَثَّرَنِي، وَ غائِباً فَرَدَّنِي، وَ مُقِ_لّاً فَاَغْنانِي، وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَنِي، وَ غَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنِي، وَ اَمْسَكْتُ عَنْ جَمِيعِ ذلِك فَابْتَدَأَنِي فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ، يا مَنْ اَقالَ عَثْرَتِي، وَ نَفَّسَ كُرْبَتِي وَ اَجابَ دَعْوَتِي، وَ سَتَرَ عَوْرَتِي، وَ غَفَرَ ذُنُوبِي، وَ بَلَّغَنِي طَلِبَتِي، وَ نَصَرَنِي عَلي عَدُوِّي، وَ اِنْ اَعُدَّ نِعَمَكَ وَ مِنَنَكَ وَ كَرائِمَ مِنَحِكَ

لا اُحْصِيها.

يا مَوْلاي، اَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَجْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذِي اَكْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذِي وَفَّقْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَعْطَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَغْنَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَقْنَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَيَّدْتَ، اَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي عافَيْتَ، اَنْتَ الَّذِي اَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ وَ تَعالَيْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دائِماً، وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً اَبَداً.

ثُمَّ اَنَا يا اِلهِي الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْها لِي، اَنَا الَّذِي اَسَأتُ، اَنَا الَّذِي اَخْطَأتُ، اَنَا الَّذِي هَمَمْتُ، اَنَا الَّذِي جَهِلْتُ، اَنَا الَّذِي غَفَلْتُ، اَنَا الَّذِي سَهَوْتُ، اَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ، اَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ، اَنَا الَّذِي وَعَدْتُ وَ اَنَا الَّذِي اَخْلَفْتُ، اَنَا الَّذِي نَكَثْتُ، اَنَا الَّذِي اَقْرَرْتُ، اَنَا الَّذِي اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَي وَعِنْدِي، وَاَبُوءُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْها لِي، يا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وَ هُوَ الْغَنِيُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَ الْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ اِلهِي وَسَيِّدِي.

اِلهِي اَمَرْتَنِي فَعَصَيْتُكَ، وَ نَهَيْتَنِي فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَرائَةٍ لِي فَاَعْتَذِرُ، وَلا ذا قُوَّةٍ فَاَنْتَصِرُ، فَبِاَيِّ شَيءٍ اَسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلايَ، اَبِسَمْعِي اَمْ بِبَصَرِي اَمْ بِلِسانِي اَمْ بِيَدِي اَمْ بِرِجْلِي، اَلَيْسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِنْدِي، وَ بِكُلِّها عَصَيْتُكَ يا مَوْلايَ، فَلَكَ الْحُجَّةُ وَالسَّبِيلُ عَلَيَّ، يا مَنْ سَتَرَنِي مِنَ الْآباءِ وَالْأمَّهاتِ اَنْ يَزْجُرُونِي، وَ مِنَ الْعَشائِرِ وَ الْإخْوانِ اَنْ يُعَيِّرُونِي، وَ مِنَ السَّلاطِينِ اَنْ يُعاقِبُونِي، وَلَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلايَ عَلَيَّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي اِذاً ما اَنْظَرُونِي، وَلَرَفَضُونِي وَ قَطَعُونِي، فَها اَنَا ذا يا اِلهِي بَيْنَ

يَدَيْكَ يا سَيِّدِي خاضِعٌ ذَلِيلٌ حَصِيرٌ حَقِيرٌ، لا ذُو بَرائَةٍ فَاَعْتَذِرُ، وَلا ذُو قُوَّةٍ فَاَنْتَصِرُ، وَلا حُجَّةٍ فَاَحْتَجُّ بِها، وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوءً وَ ما عَسَي الْجُحُودُ، وَلَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلايَ يَنْفَعُنِي، كَيْفَ و اَنّي ذلِكَ، وَ جَوارِحِي كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَيَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَ عَلِمْتُ يَقِيناً غَيْرَ ذِي شَكٍّ اَنَّكَ سائِلِي مِنْ عَظائِمِ الْأمُورِ، وَ اَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذِي لا يَجُورُ، وَ عَدْلُكَ مُهْلِكِي، وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبِي، فَاِنْ تُعَذِّبْنِي يا اِلهِي فَبِذُنُوبِي بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ، وَ اِنْ تَعْفُ عَنِّي فَبِحِلْمِكَ وَجُودِكَ وَ كَرَمِكَ.

لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الظ_ّالِمِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْخائِفِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْوَجِلِينَ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الرّاجِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الرّاغِبِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّ_لِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ السّائِلِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرِينَ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ رَبِّي وَ رَبُّ آبائِيَ الْأوَّلِينَ.

اَللّهُمَّ هذا ثَنائِي عَلَيْكَ مُمَجِّداً، وَ اِخْلاصِي لِذِكْرِكَ مُوَحِّداً، وَ اِقْرارِي بِآلاءِكَ مُعَدِّداً، وَ اِنْ كُنْتُ مُقِرّاً اَنِّي لَمْ اُحْصِها لِكَثْرَتِها وَ سُبُوغِها وَ تَظاهُرِها وَ تَقادُمِها اِلي حادِثٍ، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنِي بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنِي وَ بَرَأتَنِي مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الْأغْناءِ مِنَ الْفَقْرِ وَ كَشْفِ الضُّ_رِّ وَ تَسْبِيبِ الْيُسْرِ وَ دَفْعِ الْعُسْرِ وَ تَفْرِيجِ الْكَرْبِ وَ

الْعافِيَةِ فِي الْبَدَنِ وَ السَّلامَةِ فِي الدِّينِ، وَلَوْ رَفَدَنِي عَلي قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَمِيعُ الْعالَمِينَ مِنَ الْأوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ما قَدَرْتُ وَلا هُمْ عَلي ذلِكَ، تَقَدَّسْتَ وَ تَعالَيْتَ مِنْ رَبٍّ كَرِيمٍ عَظِيمٍ رَحِيمٍ، لا تُحْصي آلاؤُكَ، وَلا يُبْلَغُ ثَناؤُكَ، وَ لا تُكافي نَعْماؤُكَ، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَ اَتْمِمْ عَلَيْنا نِعَمَكَ، وَ اَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ، سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ.

اَللّهُمَّ اِنَّكَ تُجِيبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَكْشِفُ السُّوءَ، وَ تُغِيثُ الْمَكْرُوبَ، وَ تَشْفِي السَّقِيمَ، وَ تُغْنِي الْفَقِيرَ، وَ تَجْبُرُ الْكَسِيرَ، وَ تَرْحَمُ الصَّغِيرَ، وَ تُعِينُ الْكَبِيرَ، وَلَيْسَ دُونَكَ ظَهِيرٌ، وَلا فَوْقَكَ قَدِيرٌ، وَاَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأسِيرِ، يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ، يا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجِيرِ، يا مَنْ لا شَرِيكَ لَهُ وَلا وَزِيرَ، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاَعْطِنِي فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ، اَفْضَلَ ما اَعْطَيتَ وَ اَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِكَ مِنْ نِعْمَةٍ تُولِيها، وَآلاءٍ تُجَدِّدُها، وَبَلِيَّةٍ تَصْرِفُها، وَكُرْبَةٍ تَكْشِفُها، وَدَعْوَةٍ تَسْمَعُها، وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها، وَسَيِّئَةٍ تَتَغَمَّدُها، اِنَّكَ لَطِيفٌ بِما تَشاءُ خَبِيرٌ، وَعَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ.

اَللّهُمَّ اِنَّكَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِيَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ، وَاَكْرَمُ مَنْ عَفي، وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطي، وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ،يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُما، لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْئُولٌ وَلا سِواكَ مَاْمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَاَجَبْتَنِي، وَسَئَلْتُكَ فَاَعْطَيْتَنِي، وَ رَغِبْتُ اِلَيْكَ فَرَحِمْتَنِي، وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَنِي، وَفَزِعْتُ اِلَيْكَ فَكَفَيتَنِي.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ، وَعَلي آلِهِ الطَّ_يِّبِينَ الطّاهِرِينَ اَجْمَعِينَ، وَ تَمِّمْ لَنا نَعْماءَكَ، وَهَنِّئْنا عَطاءَكَ، وَاكْتُبْنا لَكَ شاكِرِينَ، وَلِآلائِكَ ذاكِرِينَ، آمِينَ آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ.

اَللّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِيَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطّالِبِينَ الرّاغِبِينَ، وَ مُنْتَهي اَمَلِ الرّاجِينَ، يا مَنْ اَحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقِيلِينَ رَأفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً.

اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ

فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ، اَلَّتِي شَرَّفْتَها وَ عَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَرَسُولِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَاَمِينِكَ عَلي وَحْيِكَ، اَلْبَشِيرِ النَّذِيرِ، اَلسِّراجِ الْمُنِيرِ، اَلَّذِي اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَي الْمُسْلِمِينَ، وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظِيمُ، فَصَلِّ عَلَيْهِ وَعَلي آلِهِ الْمُنْتَجَبِينَ الطَّ_يِّبِينَ الطّاهِرِينَ اَجْمَعِينَ، وَ تَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنّا، فَاِلَيْكَ عَجَّتِ الْأصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنَا اللّهُمَّ فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ، وَ نُورٍ تَهْدِي بِهِ، وَرَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَبَرَكَةٍ تُنْزِلُها، وَ عافِيَةٍ تُجَلِّلُها، وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.

اَللّهُمَّ اَقْلِبْنا فِي هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِينَ مُفْلِحِينَ مَبْرُورِينَ غانِمِينَ وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطِينَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطاءِكَ قانِطِينَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبِينَ، وَلا مِنْ بابِكَ مَطْرُودِينَ، يا اَجْوَدَ الْأجْوَدِينَ وَ اَكْرَمَ الْأكْرَمِينَ، اِلَيْكَ اَقْبَلْنا مُوقِنِينَ، وَلِبَيْتِكَ الْحَرامِ آمِّينَ قاصِدِينَ، فَاَعِنّا عَلي مَناسِكِنا، وَاَكْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاعْفُ عَنا وَعافِنّا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيْكَ اَيْدِيَنا، فَهِيَ بِذِلَّةِ الْاِعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ.

اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ ما سَئَلْناكَ، وَاكْفِنا مَا اسْتَكْفَيْناكَ، فَلا كافِيَ لَنا سِواكَ، وَلا رَبَّ لَنا غَيْرُكَ، نافِذٌ فِينا حُكْمُكَ، مُحِيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فِينا قَضاؤُكَ، اِقْضِ لَنَا الْخَيْرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيْرِ.

اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظِيمَ الْأجْرِ وَ كَرِيمَ الذُّخْرِ وَ دَوامَ الْيُسْرِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعِينَ، وَلا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكِينَ، وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَأفَتَكَ وَرَحْمَتَكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.

اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فِي هذا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاَعْطَيْتَهُ، وَشَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ، وَ تَنَصَّلَ اِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَا الْجَلالِ وَالْاِكْرامِ.

اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاعْصِمْنا، وَاقْبَلْ تَضَ_رُّعَنا يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا اَرْحَمَ مَنِ

اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يَخْفي عَلَيْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلا لَحْظُ الْعُيُونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِي الْمَكْنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُكَ وَوَسِعَهُ حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَ تَعالَيْتَ عَمّا يَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُواً كَبِيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الْأرَضُونَ وَ مَنْ فِيهِنَّ، وَاِنْ مِنْ شَيءٍ اِلّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الْمَجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَا الْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْاِنْعامِ، وَ الْأيادِي الْجِسامِ، وَ اَنْتَ الْجَوادُ الْكَرِيمُ الرَّءُوفُ الرَّحِيمُ.

اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ عافِنِي فِي بَدَنِي وَدِينِي، وَآمِنْ خَوْفِي وَ اَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ.

اَللّهُمَّ لا تَمْكُرْ بِي، وَلا تَسْتَدْرِجْنِي، وَلا تَخْدَعْنِي، وَادْرَءْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ.

سپس آن حضرت عليه السّلام سر به آسمان برداشته، و در حالي كه بر گونه هاي شريفش اشك مي ريخت، با صداي بلند مي فرمود:

يا اَسْمَعَ السّامِعِينَ، يا اَبْصَرَ النّاظِرِينَ، وَ يا اَسْرَعَ الْحاسِبِينَ، وَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ السّادَةِ الْمَيامِينَ، وَ اَسْئَلُكَ اللّهُمَّ حاجَتِيَ الَّتِي اِنْ اَعْطَيْتَنِيها لَمْ يَضُرَّنِي ما مَنَعْتَنِي، وَاِنْ مَنَعْتَنِيها لَمْ يَنْفَعْنِي ما اَعْطَيْتَنِي، اَسْئَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ وَ لَكَ الْحَمْدُ، وَ اَنْتَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ، يا رَبِّ يا رَبِّ.

و مكرّر مي گفت يا رَبِّ كساني كه همراه حضرت بودند گوش مي دادند و فقط آمين مي گفتند پس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت تا آفتاب غروب كرد و روانه به طرف مشعرالحرام شدند.

زيارت حضرت امام حسين عليه السلام در روز عرفه

يكي از مستحبات روز عرفه زيارت حضرت امام حسين عليه السلام است پس اين زيارت را به قصد رجاء بخوان:

اَلسَّلامُ

عَلَيْكَ يا وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ إِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَارِثَ مُوسي كَليمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عيسي رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبيبِ الله، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اَميرالمؤْمِنين، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ فاطِمَةَ الزَهْراءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِي الْمُرْتَضي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةِ الزَّهْراءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خديجَةَ الْكُبْري، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُور اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ، وَآمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وأطَعْتَ اللهَ حَتّي أَتيكَ الْيَقينُ، فَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتلَتْكَ، و لَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِه، يا مَوْلاي يا اَبا عَبْدِاللهِ، أشْهِدُ اللهَ وَمَلائِكَتَهُ وَ اَنْبِياءَهُ وَرَسُلَهُ اَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرائِعِ ديني، وَخوَاتِيمِ عَمَلي، وَ مُنْقَلَبِي اِلي رَبِّي، فَصَلواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَعَلي اَرْواحِكُمْ وَعَلي اَجْسادِكُمْ وَعَلي شاهِدِكُمْ وَعَلي غائِبِكُمْ وَظاهِرِكُمْ وَباطِنِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خاتَمِ النَّبِيِينَ، وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ، وَابْنَ اِمَامِ الْمُتَّقِينَ، وَابْنَ قائِدِ الغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ اِلي جَنّاتِ النَّعيمِ، وَكَيْفَ لا تَكُونُ كَذلِكَ وَاَنْتَ بابُ الهُدي، وَاِمامُ التُّقي، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقي، وَالْحُجَّةُ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا، وَخامِسُ اَصْحابِ الْكِساءِ، غَذَتْكَ يَدُ الرَّحْمَةِ، وَرُضِعْتَ مِنْ ثَدْيِ الاِيمانِ، وَرُبِيّتَ في حِجْرِ الاِسْلامِ، فَالنَّفْسُ غَيْرُ راضِيَةٍ بِفِراقِكَ، وَلاشاكَّةٍ فِي حَياتِكَ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آباءِكَ وَ اَبْناءِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَرِيعَ الْعَبْرَةِ السّاكِبَةِ، وَقَرِينَ الْمُصِيبَةِ الرّاتِبَةِ، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْكَ الْمَحارِمَ، وَانْتَهَكَتْ فِيكَ حُرْمَةَ الْاِسْلامِ، فَقُتِلْتَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ مَقْهُوراً، وَاَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِكَ مَوْتُوراً، وَاَصْبَحَ كِتابُ اللهِ بِفَقْدِكَ مَهْجُوراً، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلي جَدِّكَ وَاَبِيكَ، وَاُمِّكَ وَاَخِيكَ، وَعَلَي الْأئِمَةِ

مِنْ بَنِيكَ، وَعَلَي الْمُسْتَشْهَدِينَ مَعَكَ، وَعَلَي الْمَلائِكَةِ الْحافِّينَ بِقَبْرِكَ، وَالشّاهِدِينِ لِزُوّارِكَ، اَلْمُؤْمِنينَ بِالْقَبُولِ عَلي دُعاءِ شِيعَتِكَ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، بِاَبِي اَنْتَ وَاُمِّي يَابْنَ رَسُولِ اللهِ، بِاَبِي اَنْتَ وَاُمِّي يا اَبا عَبْدِاللهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ، وَجَلَّتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلي جَميعِ اَهْلِ السَّمَاواتِ وَالْاَرْضِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَهَيَّأَتْ لِقِتالِكَ، يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، تَوَسَّلْتُ وَ تَوَجَّهْتُ اِليك اَسْأَلُ اللهَ بِالْشَأنِ الَّذِي لَكَ عِنْدَهُ، وَبِالمَحَلِّ الَّذِي لَكَ لَدَيْهِ، اَنْ يُصَلِّي عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَ اَنْ يَجْعَلَني مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، بِمَنِّه وَجُودِهِ وَكَرَمِهِ.

سپس دو ركعت نماز بخوان و بگو:

اَللَّهُمَّ اِنِّي صَلَّيْتُ وَرَكَعْتُ وَسَجَدْتُ لَكَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ، لِاَنَّ الصَّلاةَ وَالرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ لاتَكُونُ إِلّا لَكَ، لاِنَّكَ اَنْتَ اللهُ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَبْلِغْهُمْ عَنِّي اَفْضَلَ التَحِيَّةِ وَالسَّلامِ وارْدُدْ عَلي مِنْهُمُ التَّحِيَّةَ وَالسَّلام، اَللّهُمَّ وَهَاتانِ الرَّكْعَتانِ هَدِيَّةٌ مِنِي اِلي مَوْلاي وَسَيِّدِي وَاِمامِيَ الْحُسِيْنِ بْنِ عَلِي عَلَيْهِمَا اَلسَّلامُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلُ ذلِكَ مِنِّي، وَاجْزِنِي عَلي ذلك اَفْضَلَ اَمَلِي وَرَجاءِي فِيكَ، وَفِي وَلِّيكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.

و در زيارت حضرت علي اكبر عليه صلوات الله بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ نَبِي اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالمُؤمِنِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابنَ الحُسَيْنِ الشَّهِيدِ، الَسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ بْنُ الشَّهيد، اَلسّلامُ عَلَيْكَ اَيُّها الْمَظْلُومُ ابْنُ الْمَظْلُوم، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمْتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِي اللهِ وَابْنَ وَلِيِّه، لَقَدْ عَظُمَتِ المُصِيبَةُ، وَجَلَّتِ الرَّزِيَّةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ، فَلَعنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَاَبْرَءُ اِلَي اللهِ وَاِلَيْكَ مِنْهُمْ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ.

و در

زيارت ساير شهداء عليهم السلام بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِياءَ اللهِ وَاَحِبّاءَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِياءَ اللهِ وَاَوِدّاءَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دِينِ اللهِ، وَاَنْصارَ نَبِيِّهِ، وَاَنْصارَ اَميرِالمُؤمِنينَ، وَاَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبِي محَمَّدٍ الْحَسَنِ الْوَلِي النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارِ اَبِي عَبْدِاللهِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الْمَظْلُومِ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ، بِاَبِي اَنْتُمْ وَاُمِّي، طِبْتُمْ وَطابَتِ الاَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ وَاللهِ فَوْزاً عَظِيماً، يالَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَاَفُوزَ مَعَكُمْ فِي الجِنانِ مَعَ الشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ، وَحَسُنَ اُولئِكَ رَفِيقاً، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ.

و از حضرت صادق عليه السلام نقل شده، هر كس زيارت كند آن حضرت را در هر كجا و در هر وقت به اين كيفيت كه بجانب راست و چپ نظر كند پس سر بجانب آسمان كند و اين كلمات را بگويد:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وبَرَكاتُهُ.

اميد است كه ثواب حج و عمره براي او نوشته شود بنابراين شايسته است كساني كه روز عرفه در عرفات هستند اين سلام مختصر را نيز ترك نكنند.

فهرست

فضيلت حج3

احكام حج4

اقسام حج4

- حج قِران4

- حج اِفراد4

- حج تمتّع5

- عمره تمتّع5

مستحبّات اِحْرام عمره6

مكروهات احرام8

مواقيت احرام9

احكام ميقات10

احكام اِحرام بانوان10

نذر احرام پيش از ميقات13

واجبات احرام14

25 چيز بر محرم حرام است15

محل ذبح كفاره23

طواف عمره24

- مستحبات داخل شدن به حرم24

- مستحبات داخل شدن به مكه معظمه25

- مستحبات داخل شدن به مسجدالحرام25

احكام طواف عمره تمتع27

شرايط طواف28

واجبات طواف30

مستحبات و مكروهات طواف32

نماز طواف34

مستحبات نماز طواف35

سعي36

- واجبات سعي36

- مستحبات سعي38

تقصير40

مسائل حج تمتع41

احرام حج42

وقوف به عرفات44

مستحبات وقوف به عرفات45

وقوف به مشعر49

اعمال مني در روز عيد53

رمي جمره عقبه53

مستحبات رمي54

قرباني55

مستحبات قرباني57

حلق يا تقصير58

مستحبات حلق و تقصير59

واجبات بعد از اعمال مني59

مستحبات طواف زيارت و

سعي و طواف نساء60

ماندن در مني در شب هاي تشريق61

شب هاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم61

رمي جمرات سه گانه61

مستحبات مني در روزهاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم63

مستحبات بازگشت به مكه براي طواف وداع64

دستور عمره مفرده65

طواف وداع65

استفتاءات حجّ66

آداب تشرف به مدينه طيبه و زيارت71

حضرت پيغمبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلم71

آداب زيارت73

مدينه منوره73

آداب زيارت مدينه منوره73

زيارت ائمه بقيع عليهم السلام76

زيارت امين الله77

ذكر ساير زيارات در مدينه طيبه78

زيارت حضرت حمزه عم بزرگوار80

زيارت قبور شهداء احد رضوان الله عليهم81

زيارت وداع81

دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه82

55

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109