اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا/ تهيه و تنظيم بنياد نشر آثار و انديشه هاي شهيد آيت الله دكتر بهشتي.

مشخصات نشر : تهران: روزنه، 1390.

مشخصات ظاهري : 179 ص.

شابك : 978-964-334-357-6

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : چاپ قبلي: بقعه، 1386.

موضوع : اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا

موضوع : دانشجويان -- اروپا -- انجمن ها

موضوع : دانشجويان ايراني -- كشورهاي خارجي -- فعاليت هاي سياسي

شناسه افزوده : بنياد نشر آثار و انديشه هاي آيت الله شهيد دكتر بهشتي

رده بندي كنگره : DSR1482/الف2 1390

رده بندي ديويي : 955/0820838

شماره كتابشناسي ملي : 2357973

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

اتحادیه انجمن های اسلامی و دانشجویان در اروپا

شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی

بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی

تهران 1386

ص: 4

ص: 5

ص: 6

فهرست

پيشگفتار ...9

بخش اول : پیام مکتوب خطاب باه اتحادیه (سپتامبر 1966) ...13

بخش دوم : وظایف اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا در برابر جوانان مسلمان (دسامبر 1966) ...21

وظایف اتحادیه ..24

عوامل تضعیف کننده پیوند برابری میان مسلمانان ...26

1- زبان ...26

2- ملیت ...28

3- مذاهب فقهی و کلامی ...30

4- لباس عادات و سنن محلی ...33

5- سیاست های محلی و منطقه ای ...34

چند توصیه به اتحادیه انجمن های اسلامی ...41

بخش سوم : نظرهای مشورتی مرکز اسلامی هامبورگ در نشست پنجم مجمع عمومی اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا (گروه فارسی زبان) در سال 1348 ش / 1969 م ...47

هدف ما چیست ؟ ...50

مقدمات و لوازم حرکت های متشکل سیاسی - اسلامی ...54

1- شناسایی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی ...54

2- تطبیق ایدئولوژی اسلام بر همه پدیده ها ...54

3- شناخت درست جوامع اسلامی ...55

عکس العمل گروه فارسی زبان در برابر رویدادهای سیاسی ...58

پاسخ به پرسش ها ...61

برگزاری منظم جلسات انجمن ها ...74

آمادگی مرکز اسلامی هامبورگ برای برگزاری سخنرانی در شهرهای مختلف ...82

استقلال مالی و اقتصادی اتحادیه ...85

ص: 7

بررسی علمی و مستند کارهای گذشته ...90

خط مشی گروه فارسی زبان در سیاست خارجی ...93

تهیه جزواتی درباره کلیات رویدادهای سیاسی ...97

موافقت مرکز اسلامی هامبورگ با تشکیل کلاس های تابستانی ...98

تقویت فضیلت و ایمان اعضا بر اساس ایدئولوژی اسلامی ...99

بخش چهارم : نظرهای مشورتی مرکز اسلامی هامبورگ در نشست ششم مجمع عمومی اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا ...103

(گروه فارسی زبان) در سال 1349 ش / 1970 م ...103

توجه به ارتقای کیفی و محتوایی سازمان ...108

راه های رشد کیفی و محتوایی سازمان ...109

1- تکیه هرچه بیشتر روی ایمان و عمل ...109

2- برخورد محبت آمیز بادیگران ...114

3- دوری از خودخواهی و پذیرش انتقاد ...115

4- اهمیت انضباط تشکیلاتی و خو گرفتن به آن ...116

5- تقویت روحیه افراد ...117

6- تقویت جسم و پرداختن به تفریحات سالم ...118

7- نظم در زندگی خصوصی ...120

8- اهمیت به کارهای تعاونی ...121

اصول انضباط تشکیلاتی در اسلام ...122

دگم اول : ویژگی افراد مسئول ...126

دگم دوم : آزادی انتقاد از رهبران ...27

دگم سوم : مسئولیت طبقه آگاه تر ...128

چند توصیه ...131

بخش پنجم : پیام های ارسالی به انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ...145

پیام به انجمن اسلامی هانوفر ...147

پیام به مناسبت تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان (گروه فارسی زبان) ...151

پیام به اجتماع سالانه سازمان جوانان در انگلستان ...155

چند توصیه ...156

1- شناخت بهتر اسلام و معرفی اسلام اصیل به دیگران ...156

2- پایبندی به اسلام در گفتار و عمل ...161

نمایه ...167

ص: 8

پیشگفتار

يكي از زمينه هاي فعاليت اجتماعي شهيد آيت الله دكتر بهشتي همكاري مستقيم يا غيرمستقيم با كارهاي دسته جمعي بود كه در جهت ايجاد يك جامعة نمونة اسلامي صورت مي گرفت. اگرچه علاقه به اين فعاليت ها از اوان نوجواني در منش و روش او جلوه داشت اما ورود به زندگي اجتماعي و بيش از سي سال شركت در اينگونه تلاش ها و همراه ساختن عمل اجتماعي با ارزيابي نقادانه از شيوة كار و تلاش جمعي و دستاوردهاي آن در جامعة ايراني، در ساختن شخصيتي كه بعدها به عنوان مديري مدبر، دورانديش، نهادساز، برنامه ريز و پايبند به اصول كار جمعي بروز كرد تأثيري بسزا داشت.

يكي از اين تلاش هاي جمعي، همكاري با انجمن هاي اسلامي دانشجويان ايراني در اروپا در جهت گسترش انجمن ها، ارتقاي كمي و كيفي آن ها و شكل گيري «اتحادية انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا» (گروه فارسي زبان) بود. اگرچه انديشة تشكيل اتحاديه، به تصريح دكتر بهشتي در صفحاتي كه در پي مي آيد، از جانب تعدادي از دانشجويان مسلمان ايراني فعال كه هدف آن ايجاد تشكلي بر محور اسلام به مثابه آيين زندگي فردي و جمعي بود مطرح شد، اما نقش مهم دكتر بهشتي، به عنوان مدير «مركز اسلامي هامبورگ»

طي سالهاي

ص: 9

49-1344 و پس از بازگشت به ايران تا لحظة شهادت، در برقراري پيوند انديشة اسلامي با مبارزات دانشجويي خارج از كشور و پيشرفت و توسعة اين تشكل دانشجويي فعال و مؤثر، انكارناپذير است. بايد توجه داشت كه تا آن زمان، تشكل هاي دانشجويي اسلامي، از جمله انجمن هاي اسلامي كه به منظور رسيدگي به مسئلة دانشجويان ايراني در برخي از شهرهاي كشورهاي اروپايي تشكيل شده بودند به طور پراكنده فعاليت مي كردند و تشكل هاي غيراسلامي مثل كنفدراسيون جهاني محصلين و دانشجويان ايراني، نقش اصلي را در مبارزات دانشجويي عليه نظام حاكم بر ايران ايفا مي كردند. با شكل گيري اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان (گروه فارسي زبان) و گسترش آن و مديريت مدبرانة هيأت هاي مديرة انتخابي، اين تشكل به رساترين صداي نهضت اسلامي ايران در خارج از كشور تبديل شد كه در تثبيت رهبري امام خميني، افشاگري نسبت به سياست هاي ظالمانة نظام شاهنشاهي، سياست هاي سلطه طلبانة ابرقدرت ها در منطقه و جهان و پشتيباني از نهضت هاي آزاديبخش اسلامي، از جمله مبارزات مردم فلسطين، نقشي بس مهم ايفا كرد. نوع رابطة دكتر بهشتي با اين تشكل، نقطه نظرهاي او در زمينة تشكيلات و سازماندهي، ايده هاي مطرح شده در جهت پويايي و استقلال سازمان نامبرده و ده ها نكتة ديگر، خواندن مجموعة حاضر را براي پژوهشگران تاريخ نهضت اسلامي ايران و جنبش هاي دانشجويي خارج از كشور، علاقه مندان به كار جمعي و حزبي و ايجاد تشكل هاي پايدار، و بطور غيرمستقيم كاوشگران عرصة جامعه شناسي دين جالب توجه مي نمايد.

مجموعة حاضر شامل پنج بخش گوناگون اما مرتبط است. در بخش نخست، پيام مكتوب خطاب به اتحاديه (سپتامبر 1966) و در بخش دوم

ص: 10

متن كامل سخنراني آيت الله دكتر بهشتي در پنجمين كنگرة سالانه اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا آمده است. اين سخنراني در سال 1345ش/ 1966م تحت عنوان ”وظايف انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا در برابر جوانان مسلمان“ به زبان عربي ايراد شده كه ترجمة آن در شمارة 2 نشرية ”اسلام، مكتب مبارز“ چاپ گرديد. بخش سوم شامل نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ در نشست پنجم مجمع عمومي اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا (گروه فارسي زبان) مي باشد كه در سال 1348ش/ 1969م ايراد گرديده است. بخش چهارم نيز منعكس كنندة نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ در نشست ششم مجمع عمومي اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا (گروه فارسي زبان) است. اين سخنراني در سال 1349ش/ 1970م صورت گرفته است. بخش پنجم يا پاياني نيز نظرهاي مشورتي دكتر بهشتي را دربر دارد كه خطاب به اتحاديه، موضوعاتي را به صورت پيام هاي صوتي ارسال داشته اند.

اين مجموعه را همزمان با چهلمين سالگرد بنيانگذاري اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا (گروه فارسي زبان) منتشر كرده ايم تا در بزرگداشت و فهم بهتر اين پديدة مهم تاريخ جنبش دانشجويي كشورمان سهم خود را ايفا كرده باشيم. بنياد نشر آثار و انديشه هاي شهيد آيت الله دكتر بهشتي

ص: 11

ص: 12

بخش اول: پيام مكتوب خطاب به اتحاديه (سپتامبر 1966)

*پيام مكتوب خطاب به اتحاديه (سپتامبر 1966) (1)پیام مکتوب شهید آیت الله دکتر بهشتی خطاب به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا - گروه فارسی زبان که در سپتامبر 1966 م صادر گردیده و در شماره 1 نشریه اسلام مکتب مبارز از سلسله انتشارات اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا چاپ شده است.(2)

ص: 13


1-
2-

ص: 14

بنام خداي يكتا

سلام بر جوانان برومندي كه كمر همت بسته اند تا در راه ترويج بيشتر آيين الهي اسلام با هم بكوشند. سلام بر جوانان تحصيل كردة مسلمان كه بهترين و ارزنده ترين سرماية امت بزرگ اسلام اند. سلام بر دانشجويان مسلمان كه امروز در دانشگاه هاي مختلف دنيا سرگرم تحصيل اند و بدون ترديد در ساختن جامعه اسلامي آينده نقش مهمي خواهند داشت.

جوانان ما در زندگي شخصي و اجتماعي خود به يك نوع تكيه گاه روحي نياز فراوان دارند. تكيه گاهي كه بتوانند بر اساس آن هدف، خط مشي و شيوة روشن و سعادت بخشي براي خود انتخاب كنند و در برخورد با مسائل ساده يا پيچيدة زندگي آينده خود، از هرگونه تزلزل يا ابهام و سرگرداني محفوظ بمانند.

عدّة قابل توجهي از جوانان تحصيل كرده اين تكيه گاه را در آيين مقدس اسلام جستجو مي كنند. اينها مي خواهند اسلام راهنماي آن ها در همة شئون زندگي باشد. بايد به اين خواستة پرارج آن ها پاسخ داد. هر قدر پاي بندي جوانان ما به اسلام، آشنايي آن ها به تعاليم معنوي، مادي، فردي و اجتماعي اين دين الهي بيشتر و علمي تر و اعتقاد و عمل آن ها به اين تعاليم زنده و زنده كننده افزون تر باشد، خدمت آنان در حال و آينده به اسلام و مسلمين جهان بيشتر خواهد بود.

ص: 15

ديني كه آيات كتاب الهي و كلمات پيغمبر بزرگوار و جانشينان گرامي است همواره به تدبّر و تفكّر دعوت مي كند؛ ديني كه همه را به پيروي از حقايق قطعي و اثبات شده علمي مي خواند و از پيروي هر نوع وهم و گمان و پندار خرافي و بي اساس برحذر مي دارد؛ ديني كه ميدان كار و زندگي را يكي از ارزنده ترين ميدان هاي عبادت پروردگار مي شمرد و مرد و زن و پير و جوان را به شادابي و نشاط و كار و كوشش دعوت مي كند و هر نوع افسردگي، پژمردگي، بيكاري، تنبلي و تن آسايي را نكوهش مي كند؛ ديني كه همه كس را به شركت در ميدان هاي فعاليت اجتماعي برمي انگيزد و هر گونه تك روي ناشي از ترس و ضعف و زبوني يا خودخواهي و خودپسندي را مذموم مي شمرد؛ ديني كه مبارزه در راه حق و عدالت را زنده ترين نمودار كمال و فضيلت و ايمان مي شناسد؛ چنين ديني به حق دين جوانان است.

چه خوب است كه جوانان با ايمان و فعال بتوانند با ايمان و عمل خود، با نوشته ها و گفته هاي خود منادي اين دين در اروپا و بخصوص در ميان طبقه جوان و تحصيل كرده باشند. شك نيست كه هدف كار شما، با توجه به شيوه تفكر جهاني اسلام، دانشجوي مسلمان است؛ اهل هر زبان و هر سرزمين كه باشد. كوشش شما در درجه اوّل در اين راه خواهد بود كه همة جوانان عزيز مسلمان در يك سازمان بزرگ بر مباني عالي اسلامي گردهم باشند و در راه تحقق بخشيدن به خواسته هاي اسلامي و انساني خود با هم همكاري كنند. در پرتو اين همكاري نزديك همديگر را بهتر بشناسند، از گوشه و كنار سرزمين بزرگ و پهناور اسلام و مردمي كه در نقاط مختلف آن زندگي مي كنند اطلاعات واقعي تر و سودمندتري به دست آورند و خود عامل نيرومند و مؤثري در پيوند و

ص: 16

همبستگي خلل ناپذير همة مسلمانان جهان باشند. اتحاديه انجمن هاي اسلامي در اروپا كه دانشجويان علاقه مند از بلاد مختلف در آن شركت دارند مي تواند در اين راه قدم هاي سودمند و مؤثري بردارد.

در فعاليت هاي همه جانبه و وسيعي كه بايد به وسيله اتحاديه مزبور و سازمان هاي مشابه آن در راه هدف هاي عمومي جهان اسلام صورت گيرد به اين واقعيت انكارناپذير بايد توجه شود كه مردم سرزمين هاي مختلف جهان اسلام با كمال تأسف زبان مشتركي ندارند كه بتوانند به آساني با هم صحبت كنند و يكديگر را بفهمند و از آنچه عملاً در زندگاني هر يك مي گذرد آگاه گردند. دانشجوياني هم كه از نقاط مختلف سرزمين پهناور اسلام براي تحصيل به اروپا يا نقاط ديگر عزيمت مي كنند غالباً جز به زبان محلي خود به زبان مشترك ديگري آشنايي كافي ندارند. بنابراين انجمن هاي اسلامي دانشجويي در اروپا و امريكا بايد همراه با فعاليت هاي عمومي اسلام كه همه در آن شركت دارند، فعاليت هايي نيز به زبان هاي مختلف محلّي اعضاي خود داشته باشند تا بهتر بتوانند به نيازمندي هاي معنوي و روحي آنان پاسخ دهد.

اين نكته مخصوصاً در مورد جواناني كه تازه براي تحصيل به خارج آمده اند و هنوز به زبان كشوري كه در آن تحصيل مي كنند آشنايي كافي ندارند اهميت بيشتري دارد. اين دانشجويان در آغاز ورود به اروپا يا امريكا يا نقاط ديگر احتياج فراوان به يك پناهگاه اجتماعي اسلامي دارند كه بتوانند زود با آن آشنا و مأنوس شوند؛ در برنامه هاي متنوع آن به راحتي شركت كنند؛ با هم كيشان خود دربارة مسائل مختلف، بخصوص مسائلي كه در آغاز ورود به يك كشور خارجي با آن روبه رو مي شوند، به راحتي بحث و گفتگو كنند و راه حل هاي عملي و صحيح براي آنها به

ص: 17

دست آورند. اين نيازمندي آن ها را فقط از راه برنامه هاي گروهي، كه به زبان محل آن ها باشد، مي توان تأمين كرد. در غير اين صورت جوان مسلمان تازه وارد در برخورد با مسائل جديد، خود را يكه و تنها مي يابد؛ هم از اين تنهايي رنج مي برد و هم در معرض اشتباه و لغزش در حل مسائل جديد قرار مي گيرد. مجامع بزرگ اسلامي كه برنامه آن ها به زبان محلي اين گونه جوانان نباشد، هر چند براي آن ها بسيار مفيد و ضروري و مخصوصاً احساس انگيز است ولي هرگز قادر بر تأمين همة نيازمندي هاي ديني آنان نيست.

با توجه به اين واقعيت است كه كار تازه اي كه جوانان عزيز فعّال - كه عموماً از اعضاي فعّال و احياناً مؤسس اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا هستند - تحت عنوان ”گروه فارسي زبان“ آغاز كرده اند بسيار مفيد و ضروري و منطبق با نيازمندي هاي واقعي جوانان مسلمان به نظر مي رسد.

اميدوارم همه جوانان مسلمان فارسي زبان در اروپا بر اين محور، و داخل سازمان بزرگ و عمومي دانشجويي اسلامي، با هم صميمانه همكاري كنند و از اين راه خدمت گزار با صدق و صفاي اسلام و مسلمين باشند. همچنين اميدوارم در همة قدم هايي كه در اين راه برمي داريد، اصل يكپارچگي و همبستگي كامل همة مسلمانان جهان را چنان رعايت كنيد كه كار شما به راستي، يك نمونه عملي و قابل تحسين براي حل مشكلات ناشي از زبان هاي مختلف محلي در جامعة بزرگ اسلامي باشد.

اميدوارم موفق شويد اين پيام اسلام را به گوش همه جوانان آماده و مستعد برسانيد كه آنچه اسلام از هر مسلمان، از مرد و زن، از پير و جوان

ص: 18

مي خواهد، پاكدامني و خويشتن داري در برابر طغيان هوس ها، پيشگيري از عوامل مختلف فردي و اجتماعي كه به طغيان هوس ها و افسارگسيختگي و خودكامگي انسان كمك مي كند، دفاع از عدالت همه جانبه و ريشه دار اجتماعي و كوشش در راه تكامل فضيلت هاي انساني است.

آيا جوانان بلند همت و فضيلت دوست چيزي جز اين مي طلبند؟ با گفتار و عمل خود به همه جواناني كه در پي اين گمشده خويش مي گردند با صراحت تمام ابلاغ كنيد كه آن را فقط يك جا مي توانند به دست آرند، آن هم در تعاليم همه جانبه اسلام. والسلام.

ص: 19

ص: 20

بخش دوم: وظايف اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا در برابر جوانان مسلمان (دسامبر 1966)

اشاره

*وظايف اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا در برابر جوانان مسلمان (دسامبر 1966) (1)ترجمه متن کامل سخنرانی آیت الله دکتر بهشتی که در پنجمین کنگره سالانه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا در تاریخ 1345/10/10 ش برابر با 31 دسامبر 1966 م در شهر هانوفر آلمان غربی به زبان عربی ایراد گردیده است.(2)

ص: 21


1-
2-

ص: 22

بسم الله الرحمن الرحيم

ستايش و سپاس از آن خداي يكتاست و درود بي پايان بر پيغمبران بزرگوار او به ويژه برآورندة قرآن، حضرت محمد بن عبدالله و بر خاندان و ياران پاك سيرت او.

سلام بر همه بندگان نيكوكار خدا. سلام بر شما برادران و خواهران عزيز!

قبل از هر چيز از ديدار شما در اين كنگره كه به همت گروهي از دانشجويان مسلمان در اروپا تشكيل شده است خوشوقتم. اهتمام اين گروه به مسائل اسلامي نشان مي دهد كه اين ها از آن قشر از جوانان ارزندة امت اسلام اند كه مي دانند و ايمان دارند كه جوان مسلمان پيش از هر چيز بايد يك مسلمان باشد. نه دوري از وطن و زندگي در يك سرزمين غيراسلامي او را از اسلام و امت اسلامي غافل كند و نه اشتغال به تحصيل يا كار يا هر دو، او را از توجّه به وظايفي كه اسلام بر هر مسلمان مقرر كرده باز دارد. به نظر مي رسد كه بنيان گذاران اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا با چنين انگيزه اي به پاخاسته اند تا در راه انجام وظايفي كه بر عهدة خويش ديده اند بكوشند. اميدوارم تلاش آن ها مورد قدرداني و سپاس ما و همة امت اسلام قرار گيرد و خدايشان پاداش نيك عنايت كند.

ص: 23

مسئولان كنگره از اينجانب دعوت كردند كه در مجمع اسلامي شما شركت كنم تا با يكديگر از نزديك آشنا شويم و درباره يكي از موضوعات مورد احتياج و يا مورد علاقه كنگره بحث و گفتگو كنيم.

موضوع بحث و سخنراني امروز ”وظايف اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا در برابر جوانان امت اسلام“ است و اميدوارم آنچه در اين گفتگو مطرح مي شود به گرايش بيشتر اين اتحاديه به سوي هدف هايي كه شايسته آن است كمك كند. از خداي متعال خواستارم ما را از خطا و لغزش نگه دارد و صفا و خلوص نيّتي دهد كه كار خود را با نيّتي پاك و دور از آلودگي ها دنبال كنيم.

وظايف اتحاديه

اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا چند وظيفه اساسي بر عهده دارد:

1- كوشش در راه نشر صحيح دعوت اسلام.

2- حفظ اصالت اسلامي دانشجويان مسلمان در اروپا و صيانت آن ها در برابر آفت غرب زدگي، سست ايماني و لااُبالي گري، هوس پرستي و خودپرستي.

3- راهنمايي و كمك به دانشجويان مسلمان در زندگي تحصيلي و خصوصي.

4- كوشش در راه تفاهم، شناسايي متقابل و همبستگي جوانان مسلمان با يكديگر به صورتي كه از آن ها نيروي هم فكر، هم هدف و فعالي به وجود آيد كه در راه عزت اسلام و مسلمين و مصالح امت اسلام و وحدت و يكپارچگي واقعي مسلمانان جهان صميمانه بكوشند.

ص: 24

با كمال تأسف بايد اعتراف كرد كه تفاهم و همبستگي بين جوانان مسلمان كم و بيش ضعيف است. جوانان امت اسلام آن درجه از تفاهم و همبستگي را كه اسلام از همه ما خواسته است ندارند. نه تنها جوانان، سالخوردگان نيز كم و بيش همين طورند. احساس اين وضع بر همه ما تلخ است ولي واقعيت را هر چند كه تلخ باشد بايد شناخت و بدان اعتراف كرد. بايد علل و عوامل آن را هم شناخت و با روشن بيني به چاره جويي پرداخت وگرنه با انكار و به روي خود نياوردن، واقعيت عوض نمي شود و گاه گاه زيان هاي جبران ناپذيري به بار مي آيد.

هيچ يك از ما ترديدي در اين ندارد كه تعاليم اسلام با صراحت مقرّر كرده است كه مسلمانان همه با هم برادرند يا به عبارت ديگر خواهر و برادرند. اختلاف در اقليم زندگي، اختلاف در رنگ، اختلاف در زبان و حتي اختلاف در فهم كتاب و سنت نبايد كمترين خللي در اين برادري به بار آورد. اين برادري فقط يك عاطفه ساده و كم اثر كه در حد دوست داشتن قلبي و خوش برخوردي در ملاقات دو مسلمان متوقف گردد نيست. اگر برادري اسلامي صرفاً همين بود كه دو مسلمان بايد يكديگر را قلباً دوست بدارند و وقتي بهم مي رسند سلام عليكم و اهلاً و مرحباً بگويند؛ هرگز نمي گفتم تفاهم و همبستگي مسلمانان متأسفانه كم است چون با كمال خوشوقتي مي بينيم كه برادران و خواهران مسلمان بخصوص طبقه جوان، غالباً با محبت قلبي و گشاده رويي و سلام با يكديگر برخورد مي كنند. ولي اسلام خيلي بيش از اين از ما خواسته است. برادري اسلامي تا حدّ همدردي، شركت در سود و زيان اجتماعي و بالاخره يگانگي به جاي بيگانگي بالا مي رود. برادري اسلامي اين است كه اگر در هر گوشه جهان به يك فرد يا يك گروه از مسلمانان تجاوزي

ص: 25

شود يا ستمي رود يا آسيبي رسد همة مسلمانان جهان آن را تجاوز و ستم و آسيب به خود بشمارند و در برابر آن عكس العمل مناسب نشان دهند. وقتي سخن از اين نوع برادري اسلامي به ميان آيد تصديق مي كنيد كه بايد با كمال تأسف اعتراف كرد كه بهرة ما از آن ضعيف است و بايد به تقويت آن پرداخت.

عوامل تضعيف كنندة پيوند برادري ميان مسلمانان

اشاره

علل و عوامل اين كم بهرگي متعدد و مختلف است و در گفتار امروز چند عامل را كه مهم تر به نظر مي رسد مطرح مي كنيم:

1- زبان 2 - مليّت 3- مذاهب فقهي و كلامي 4- لباس يا عادات و سنن ديگر محلي 5 - سياست هاي محلي و منطقه اي.

1- زبان

اساسي ترين عامل پيوند اجتماعي بدون شك، هدف و عقيده يا به اصطلاح، ايد ئولوژي مشترك است ولي عوامل ديگري هم وجود دارد كه در اين زمينه مؤثر است.

زبان و لغت مشترك، يكي از عوامل مؤثر در تفاهم و نزديكي اجتماعي است. دو نفر كه زبان يكديگر را نمي فهمند به اين آساني نمي توانند يكديگر را درك كنند و از احوال همديگر آگاه گردند.

شك نيست كه مناسب ترين زباني كه مي تواند زبان مشترك مسلمانان جهان باشد زبان عربي است كه زبان قرآن و حديث است. نمي خواهم بگويم كه هر كس مسلمان مي شود زبان مادري خود را كنار بگذارد و به عربي صحبت كند، اين نه عملي است و نه لازم. نمي خواهم بگويم هر

ص: 26

جا اسلام قدم گذارد يا مي گذارد بايد زبان محلي از رسميت بيفتد و زبان عربي جانشين آن شود؛ ولي همان طور كه در صد سال اخير ياد گرفتن يك زبان خارجي در بسياري از كشورها رواج يافته و در برخي از كشورها هر فرد مدرسه رفته و درس خوانده به يك زبان خارجي نيز آشنا است، اين طرح بسيار عملي و سودمند است كه در همه سرزمين هاي اسلامي هر فرد مسلمان علاوه بر زبان محلي خود زبان عربي را نيز تا حدود امكان ياد بگيرد.

مي دانيم كه براي هر فرد آلماني درس خواندن تا كلاس نهم اجباري است و مي دانيم كه در اين دوره نه ساله از كلاس پنجم تا نهم يك زبان خارجي (غالباً انگليسي) نيز تدريس مي شود، يعني هر كودك آلماني موظف است پنج سال زبان انگليسي بخواند. البته اين مقدار براي يادگيري كامل زبان انگليسي كافي نيست ولي براي آشنايي در حدود احتياجات معمول كافي است. چرا يك آلماني بايد انگليسي ياد بگيرد؟ براي اينكه در مسافرت هايي كه به خارج آلمان مي كند، در برخورد با مسافراني كه از خارج به آلمان مي آيند و به طور كلي در تماس و ارتباط با ساير مردم دنيا به او كمك كند زيرا آشنايي به يك زبان مشترك، ارتباطات را ساده و آسان مي كند و بر ميزان ارتباط مي افزايد.

پس اين مطلب عادي است كه يك فرد مسلمان احتياج دارد زبان عربي ياد بگيرد. زيرا يك زبان مشترك به پيوند فكري و عملي مسلمانان با يكديگر كمك فراواني مي كند. براي نمونه به همين نماز جمعه و نماز عيد در آلمان توجه كنيد. مسئله مهم در نماز جمعه و نماز عيد خطبه است. خطبه يعني سخنراني امام براي نمازگزاران درباره تعاليم اسلام و مسائل جاري مربوط به زندگي مسلمانان. اين سخنراني را بايد نمازگزاران

ص: 27

بفهمند. حالا اگر همه نمازگزاران لااقل اين اندازه عربي بدانند كه سخنراني امام را بفهمند مشكلي پيش نمي آيد. اما اگر همه به يك زبان آشنا نباشند چطور؟ چقدر مطلب مشكل مي شود! به همين كنگره سالانه اتحاديه توجه كنيد. اگر همه شركت كنندگان به همان اندازه كه به زبان آلماني، انگليسي يا فرانسه آشنا هستند به زبان عربي آشنا بودند چقدر كار آسان تر و مؤثرتر مي شد! در كنگره هاي اسلامي ديگر هم همين طور.

انگيزه اشخاص براي فرا گرفتن يك زبان ديگر، غير از زبان مادري، گاه احتياج شغلي است و گاه احتياج تحصيلي و علمي. ولي در مورد ياد گرفتن يك زبان مشترك ميان مسلمانان انگيزة اساسي تري هست و آن تسهيل روابط فكري و اجتماعي ميان مسلمانان جهان است كه يكي از بزرگترين واجبات اسلامي ماست و در پرتو آن، پيوند فكري و عقيدتي و همبستگي علمي و اجتماعي در فرهنگ، سياست، اقتصاد و غيره ميان مسلمانان محكم تر مي شود و آنان را به صورت يك واحد بزرگ و نيرومند و با عزت علمي و سياسي و اقتصادي در دنيا درمي آورد. اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا مي تواند در حوزه فعاليت خود اين قدم را بردارد و اعضاي خود را به ياد گرفتن زبان عربي تشويق كند و كلاس هاي رايگان در اختيار آن ها و همه مسلماناني كه مايلند زبان عربي ياد بگيرند قرار دهد. اميدوارم مركز اسلامي هامبورگ نيز در اولين فرصت به اين كار اقدام كند.

2- مليت

عاطفه اجتماعي بشر رنگ هاي گوناگوني به خود مي گيرد. عاطفه خانوادگي، عاطفه خويشاوندي، عاطفه همسايگي، عاطفه دوستي، عاطفه

ص: 28

صنفي، عاطفه محلي، عاطفه همشهري گري، عاطفه ملي، عاطفه ديني، عاطفه حيواني و... . تا آنجا كه در مطالعات اسلامي دريافته ام، اسلام از ميان اين اشكال گوناگونِ عاطفه اجتماعي، فقط بعضي از آن ها را محترم شمرده است، آن هم به شرط اينكه حدود هر يك در جاي خود مراعات شود. عاطفه حيواني، يعني ترحم بر موجودات زنده و به اصطلاح امروز حمايت از حيوانات، عاطفه انساني و ترحم بر انسان ها، عاطفه ديني و برادري اسلامي، عاطفه دوستي و رفاقت، عاطفه همسايگي، عاطفه خويشاوندي و صله ارحام و عاطفه خانوادگي و دوستي متقابل پدر، مادر و فرزندان. از ميان اين چند عاطفه، آنچه از نظر اسلام از همه مهم تر و محور اساسي وحدت اجتماعي و حقوق مشترك مدني و سياسي است، عاطفه ديني است.

قرآن صريحاً مسلمانان را برادر يكديگر مي خواند و مي گويد: «انما المؤمنونَ اِخوَةٌ فَأَصلِحُواْ بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقوااللهَ لَعلكُمْ تُرْحَمُون. مسلمانان همه با هم برادرند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح برقرار كنيد و جانب خدا را نگهداريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد.»

اسلام با صراحت هر نوع تفاخر قومي و قبيله اي و غرور ملي را در داخل امت بزرگ خود قدغن كرده است. مليت به آن معني رسمي و قانوني كه امروز در حقوق بين الملل از يك طرف و در حقوق سياسي و مدني هر ملت از طرف ديگر مطرح مي شود و موضوع بسياري از قوانين و حقوق قرار مي گيرد در اسلام نيز به صورت كامل مطرح هست ولي براي امت بزرگ اسلام، نه براي اقوام و قبايل و نظاير اين ها. كتاب خدا و سنت رسول خدا با كمال صراحت اعلام مي دارد كه محور همه حقوق

ص: 29

سياسي و مدني، چه در ميدان سياست خارجي و چه در ميدان سياست داخلي، فقط اسلام است. هيچ حكومت محلي حق ندارد يك مسلمان را، از هر كجاي عالم كه باشد، در قلمرو حكومت محلي خود بيگانه به شمار آورد. مسلمان به هر جا از سرزمين اسلام برود وطن اوست و در آنجا بيگانه نيست. اين وضع كه با يك نفر مسلمان اهل ايران يا عراق يا سوريه يا مصر يا پاكستان يا تركيه يا اندونزي در مناطق اسلامي چون يك بيگانه رفتار بشود بدون شك برخلاف نص تعاليم اسلام است. اين درست مثل اين است كه حكومت محلي در شيراز با يك ايراني اهل همدان و در دمشق با يك سوري اهل حلب و در آنكارا با يك ترك اهل ازمير همچون بيگانه رفتار كند. آيا قوانين ايران به حكومت محلي شيراز و قوانين سوريه به حكومت محلي دمشق و قوانين تركيه به حكومت محلي آنكارا چنين اجازه اي مي دهد؟ هرگز! قوانين اسلام نيز همين طور.

اتحاديه دانشجويان اسلامي در اروپا مي تواند با خلوص نيت با تشكيل سمينارها يا با پخش نشريات مستدل اسلامي به سهم خود در اين زمينه تلاش كند تا لااقل اين گروه تحصيل كرده هاي ما، كه بدون شك چند سال ديگر هر يك در اداره جامعه خود مؤثر خواهند بود، به اين ايدة عالي اسلامي ايمان بياورند و بعداً در ميدان نفوذ و تأثير خود اجازه ندهند هرگز با يك مسلمان چون يك بيگانه رفتار شود.

3- مذاهب فقهي و كلامي

اين يك واقعيت انكارناپذير است كه مسلمانان از مذاهب فقهي و كلامي متعددي پيروي مي كنند كه معروفترين آنها در فقه؛ حنفي، شافعي، جعفري، مالكي، حنبلي و زيدي و در كلام؛ اشعري و معتزلي و به يك نظر شيعي است.

ص: 30

بسيار بعيد به نظر مي رسد كه ما بتوانيم همه مسلمانان را به پيروي يكي از اين مذاهب و رها كردن مذهبي كه تاكنون پيرو آن بوده اند بكشانيم. ممكن است صد يا هزار يا يك ميليون نفر يا بيشتر را به اين كار بكشانيم ولي همه را نه.

اين هم عملي به نظر نمي رسد كه همه مذاهب موجود را به يك سو بگذاريم و همه را به مذهب تازه اي درآوريم. تجارب مكرر نشان داده است كه هر وقت به اين فكر افتاده اند كه مشكل اختلاف در مذاهب فقهي و كلامي را به اين صورت حل كنند نه تنها موفق نشده اند بلكه اختلاف را شديدتر و وسيع تر كرده و در حقيقت، مذهبي بر مذاهب قبلي افزوده اند.

راه حل اساسي براي اين مشكل همان است كه از ديرباز مورد توجه بسياري از علماي بزرگ اسلام بوده و در زمان ما «دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه» آن را محور فعاليت خود قرار داده والحق كم و بيش موفقيت هايي هم در اين زمينه به دست آورده است. اين راه حل، اين است كه بر طبق نص كتاب و سنت، هر مسلمان كه به خداي يكتا و نبوّت پيغمبران او و پيغمبر بزرگوار اسلام معتقد باشد و كتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) را بي چون وچرا بپذيرد و اساس عقيده و عمل خود بشناسد و به تعاليم مسلّم اسلام از قبيل معاد و جزاي اعمال، نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، دوستي خاندان رسول خدا(ص)، اطاعت از ائمّه عدل و مبارزه با ائمّه جور، دفاع از سرزمين اسلام، امر به معروف و نهي ازمنكر و... معتقد باشد، چنين شخصي مسلمان و عضو رسمي امت اسلام است و اختلاف نظر در جنبه هاي ديگر كه مربوط به طرز استنباط مطالب از كتاب و سنت و تابع علل و عوامل گوناگون است هرگز نبايد

ص: 31

سبب شود كه صاحبان آراء فقهي يا كلامي گوناگون، يكديگر را تكفير كنند و هر يك ديگري را خارج از اسلام و غيرمسلمان بشمارند.

اجازه دهيد به عنوان يك مسلمان شيعه دوازده امامي اين روايت را كه تاكنون مكرر در مجامع برادران و خواهران مسلمان خوانده ام اينجا نيز بخوانم تا معلوم شود ائمه شيعه اثني عشريه در اين زمينه چه گفته اند.

«محمدبن يعقوب كليني» كه يكي از محدثان بزرگ شيعه و صاحب كتاب «اصول كافي»، از مهم ترين جوامع حديث اماميه است، در باب درجات ايمان از قسمت «ايمان و كفر» كتاب اصول كافي، از يكي از كارگزاران امام جعفر صادق - عليه السلام - چنين روايت مي كند:

«ابوعبدالله، يعني امام صادق(ع)، در حيره بود. من و گروهي از دوستان را به دنبال كاري فرستاد. شامگاه برگشتيم. بستر من در سرايي بود كه منزل كرده بوديم. خسته بوديم و من يك سو خود را در بستر انداختم. در همين وقت امام صادق - عليه السلام - به سراغ ما آمد. من برخاستم و نشستم. امام هم بر بالاي بستر نشست و دربارة كاري كه مرا به دنبال آن فرستاده بود سؤال كرد. جريان را گزارش دادم. امام خدا را سپاس گفت. بعد صحبت يك عده به ميان آمد. من گفتم: فدايت شوم! ما از اين عده بيزار هستيم چون عقيده آنها در مورد مسئله «امامت» با ما يكي نيست و معتقد به امامت شما - كه امام صادق هستيد - نيستند. امام گفت: آن ها دوستدار ما، خاندان پيغمبر، هستند ولي عقيدة آن ها با شما در مورد امامت يكي نيست، آن وقت شما از آن ها بيزاريد؟! گفتم: بله! گفت: پيش ما هم چيزهايي (معارف عاليه اي) هست كه پيش شما نيست؛ آيا سزاوار است ما به اين دليل از شما بيزار باشيم؟ گفتم: فدايت شوم! نه. گفت: پيش خدا چيزهايي (علم هاي الهي) هست كه پيش ما

ص: 32

نيست؛ آيا فكر مي كني كه خدا به اين جهت ما را مطرود كرده است؟ گفتم: فدايت شوم! به خدا قسم، نه. حال مي گويي ما چه كنيم؟ گفت: آن ها را دوست بداريد و از آن ها بيزار نباشيد و جدايي نگيريد. در ميان مسلمان ها كساني هستند كه از ايمان و معرفت يك سهم دارند، كساني دو سهم،كساني سه سهم، كساني چهار سهم، كساني پنج سهم، كساني شش سهم و كساني هفت سهم. شايسته نيست آنچه ”از كمال در ايمان و عمل و معرفت“ در صاحب دو سهم است بر صاحب يك سهم تحميل شود؛ نه آنچه در صاحب سه سهم است بر صاحب دو سهم، نه آنچه در صاحب چهار سهم است بر صاحب سه سهم، نه آنچه در صاحب پنج سهم است بر صاحب چهار سهم، نه آنچه در صاحب شش سهم است بر صاحب پنج سهم و نه آنچه در صاحب هفت سهم است بر صاحب شش سهم.»

بعد در روايت مثال مفصلي هم آمده كه براي اختصار از نقل آن صرفنظر مي كنم.

4 - لباس، عادات و سنن محلي

اسلام خود براي بسياري از شئون زندگي و آداب و سنن آن تعاليم و سنت هاي خاص آورده تا مسلمانان حتي از نظر عادات و آداب زندگي نيز هرچه بيشتر همانند و به هم نزديك شوند ولي مسلمانان هر منطقه باز به حكم عادات موروثي يا مقتضيات طبيعي و منطقه اي، عادات و آداب فردي و اجتماعي خاصي دارند و در ميان آن ها لباس هاي محلي مختلف، جشن هاي محلي، عادات خاصي در مراسم عقد و ازدواج، تولّد يا مرگ، مسافرت و غير اين ها ديده مي شود.

ص: 33

شك نيست كه لازم است همه مسلمانان جهان، اعياد اسلامي، به خصوص دو عيد «فطر» و «قربان» را با شكوه هر چه تمام تر جشن بگيرند. سنت هايي را كه اسلام سفارش كرده بشناسند و به آن ها احترام بگذارند. آنچه اسلام ناپسند كرده يا حرام شمرده بشناسند و ناپسند بشمارند. در اين گونه مراسم و تشريفات زندگي بايد همه با هم يكسان باشند اما يكنواختي كامل ميان همه مسلمانان ممكن نيست. لباسي كه براي مناطق كوهستاني يا سردسير مناسب است چه بسا براي زندگي در دشت گرمسير اصولاً به درد نخورد. در جشن ها و عادات محلي ديگر البته هر چه هماهنگي و همانندي مسلمانان بيشتر باشد بهتر است، ولي اگر در يك جا روز اول بهار را به عنوان روز اول سال جشن بگيرند و در جاي ديگر روز اول سال قمري را، بايد آن را به حساب عادات محلي گذارد نه به حساب دين.

اتحاديه دانشجويان در اروپا مي تواند براي شناساندن عادات و سنت هاي محلي بلاد مختلف اسلامي به اعضاي خود، برنامه هاي جالبي تهيه و اجرا كند و با ايراد سخنراني هاي مستند همراه با تصاوير رنگي و دياز يا فيلم و توضيح درباره منشأ هر يك از عادات محلي و نظر اسلام درباره آن ها از پيدايش هر نوع جدايي يا سوءتفاهم در اين زمينه جلوگيري كند.

5- سياست هاي محلي و منطقه اي

يكي از مؤثرترين عوامل همبستگي اجتماعي، منافع و مصالح مشترك اقتصادي و سياسي است. منافع و مصالح مشترك حتي در همبستگي خانوادگي و قبيله اي و در تشكيل ملت ها نيز عامل مؤثري است و در

ص: 34

تشكيل ملت ها، اگر عامل منحصر به فرد نباشد، عامل درجه اول هست. با توجه به اهميت اين مطلب، اسلام مي گويد يكي از وظايف مهم ديني و اسلامي هر مسلمان اين است كه خود را در مصلحت اقتصادي و سياسي و به طور كلي مصلحت اجتماعي با همه مسلمانان جهان شريك بداند؛ يعني، طوري زندگي كند كه راستي مصالح اجتماعي او به مصالح اجتماعي همه مسلمانان جهان وابسته باشد.

اين روايت را كه شايد همه شما شنيده ايد باز از كتاب كافي تأليف محمد بن يعقوب كليني، كه در سال 329 هجري وفات كرده است، نقل مي كنم:

كليني در بخش ايمان و كفر، باب اهتمام به امور مسلمانان و دلسوزي و خيرخواهي براي آنان، چندين روايت نقل كرده است. از جمله، روايت زير از امام جعفر صادق(ع) از پيغمبر اكرم(ص) :

«مَنْ اَصْبَحَ لايَهْتَمُّ بِامور المسلمين فَلَيْسَ مِنْهُم و مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادي يا لَلْمُسلمين فَلَم يُجِبْهُ فَلَيْس بِمُسْلِمٍ».

هر كس از بامداد به فكر كارهاي مربوط به مسلمانان نباشد از مسلمان ها نيست و هر كس صداي مردي را بشنود كه بانگ مي زند و مي گويد اي مسلمانان! و آن ها را به كمك مي خواند و به او پاسخ ندهد و به كارش نرسد، مسلمان نيست.»

آيا عبارتي بهتر و رساتر از اين مي شناسيد كه شركت همة مسلمانان جهان را در مصالح اجتماعي بيان كند؟ قرآن كريم مسلمانان را به طور كلي «اولياء» يكديگر مي شمرد؛ يعني قبول اسلام خود به خود همراه با قبول يك سلسله قراردادها و پيمان هاي اجتماعي با همه مسلمانان جهان است كه بر طبق آن ها مصالح عمومي سياسي و اقتصادي و به طوركلي

ص: 35

اجتماعي هر مسلمان خود به خود به مصالح سياسي و اقتصادي و به طور كلي اجتماعي همه مسلمانان جهان وابسته مي شود. هيچ فرد يا گروه مسلماني در هيچ گوشه دنيا و به هيچ عنوان حق ندارد فقط به مصالح اجتماعي خود بينديشد و نسبت به مصالح سياسي و اقتصادي و به طوركلي اجتماعي ديگران بي تفاوت بماند. نتيجه نهايي اين تعليم اسلامي آن است كه همه مسلمانان جهان يك حكومت اسلامي مشترك يا چيزي شبيه به آن، از قبيل يك فدراسيون واقعي، نه باسمه اي و حكيم فرموده (1)به معنای سرهم بندی و پوشالی..(2) ، داشته باشند كه چه از نظر داخلي و چه از نظر خارجي و بين المللي، به طور يكسان نگهبان مصالح اقتصادي و سياسي و به طوركلي اجتماعي همه آن ها باشد تا آنجا كه هر نوع مصلحت و سياست محلي در هر نقطه نسبت به مصالح و سياست امت اسلام در درجه دوم قرار گيرد.

با كمال تأسف بايد اعتراف كرد كه امروز ما چنين حكومتي را در سراسر بلاد اسلامي سراغ نداريم. دولت هايي كه در گوشه و كنار جهان اسلام مقدرات يك قسمت از سرزمين بزرگ اسلام و ساكنان آن را در دست گرفته اند، چه ضد ملي باشند چه ملي و چه نيم بند، همه در راهي ديگر مي روند. نهضت هاي اجتماعي نيز كه در هر منطقه هست غالباً رنگ مليت؛ يعني، «ناسيوناليزم» دارد، همان ناسيوناليزمي كه در بحث مليت معني صحيح و غلط آن را باز نموديم.

به اين ترتيب به جاي يك سياست مشترك اسلامي، سياست هاي محلي و منطقه اي گوناگون و گاهي متضاد بر مقدرات اجتماعي مسلمانان جهان تسلط يافته و اين وضع به صورت مؤثرترين عامل در ضعف

ص: 36


1-
2-

ارتباط و جلوگيري از تشكل معنوي و مادي، سياسي و اقتصادي و به طور كلي اجتماعي آن ها درآمده است.

اين وضع حتي بسياري از جوانان مسلمان را كه به راستي مي خواهند به وظايفي كه اسلام از نظر دفاع از حقوق امت بزرگ اسلام و كوشش در راه بهبود وضع اجتماعي مسلمانان جهان بر عهده آن ها گذارده عمل كنند، دچار سرگرداني كرده است. اگر حكومتي كه در منطقه آن ها سركار آمده و به اصطلاح امروز يك حكومت ملي باشد؛ يعني، حكومتي كه در راه مصالح قلمرو خود صميمانه مي كوشد و مورد قبول اكثريت ساكنان قلمرو خويش نيز هست ولي خود را مسئول مصالح ديگر مسلمانان جهان نمي شناسد، چه كنند؟ با او همكاري يا مبارزه كنند يا بي تفاوت بمانند يعني نه همكاري و نه مبارزه؟ اگر مبارزه كنند يا لااقل همكاري نكنند؛ آيا در دنياي امروز كه سياست هاي استعماري سرخ و سياه و زرد، با انواع تجهيزات و تسليحات دهن باز كرده تا همه را ببلعند، اين مبارزه يا همكاري نكردن آن ها، بدون آنكه خودشان بخواهند، به سود اين سياست ها تمام نمي شود؟ اگر آن ها نيروي خود و همفكران خود را كنار بكشند و در راه به وجود آوردن يك حكومت جهاني اسلامي، يا لااقل يك حكومت محلي كه فقط خود را مسئول مصالح قلمرو خود نداند بلكه مسئول مصالح جهان اسلام بشناسد، به كار اندازند از نظر تئوري اسلامي راهي رفته اند مطابق تعاليم اسلام، اما از نظر عملي چطور؟ تجاربي كه در زمان ما يا در گذشتة نزديك درباره اين طرز فكر و عمل داريم اين جوانان را در قابليت اجراي اين طرح، دچار ترديد كرده است و به دنبال يافتن راهي مطمئن تر و عملي تر به سوي اين هدف كشانيده است.

ص: 37

اگر حكومتي كه در منطقة آن ها سركار است ضد ملي باشد، مشكل اين جوانان دو چندان مي شود. زيرا در مبارزه با اين حكومت ترديدي ندارند و مي دانند كه نه تنها نبايد با آن همكاري كنند بلكه بايد با آن بجنگند. ولي در برابر اين گونه حكومت ها، غالباً نهضت هاي ملي - منطقه اي وجود دارد كه بر پايه ناسيوناليزم محلي، از قبيل عربي، ايراني، تركي، پاكستاني و نظاير اين ها است نه بر مبناي اسلام و مصالح امت اسلام.

حالا اين جوانان در مبارزه با حكومت ضد ملي كه بر آن ها به زور حكومت مي كند و چه بسا عامل استعمار هم هست چه كنند؟ آيا به صفوف مليّين بپيوندند يا خود دسته مستقلي تشكيل دهند؟ و اگر دسته مستقلي تشكيل دهند با دسته هاي ملي بر چه پايه و تا چه حد و تحت چه شرايطي همكاري كنند؟ قدر مسلّم اين است كه هر نوع شكاف و جدايي ميان صفوف مبارزان با يك حكومت ضدملي سبب مي شود كه مبارزه دير به ثمر رسد يا اصلاً به ثمر نرسد.

ايد ئولوژي هاي موجود در نهضت هاي ملي - منطقه اي نيز اغلب، پايه و مايه اسلامي صحيحي ندارد و خود به خود نمي تواند اين جوانان باايمان را كه مي خواهند بر اساس يك ايد ئولوژي اسلامي صحيح مبارزه كنند، به خود جلب كند. اين وضع خود به خود در نهضت هاي ملي موجود در اين مناطق، نقطه ضعفي به وجود آورده و هم بسياري از جوانان متدين و علاقه مند به شركت در مبارزات اجتماعي را سرگردان كرده است.

نتيجة اين وضع در بسياري از جاها اين شده است كه در گروهي از جوانان ارزنده اين فكر پيدا شود كه راه انجام وظيفه و شركت در مبارزه عليه ظلم و بيداد به روي آن ها بسته است و اين طرز فكر - كه اگر شيوع

ص: 38

پيدا كند بسيار مضر است - عملاً آن ها را منزوي و كناره گير كرده است. اين ها از هر نوع فعاليت سياسي دست كشيده و به زندگي شخصي و احياناً خانوادگي و يا حداكثر يك نوع خدمت اجتماعي ساده پرداخته اند و اين خود موافق دلخواه استعمارگران و ايادي داخلي آن ها است.

اينك مي خواهيم بدانيم اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا در حلّ اين مشكل چه وظيفه اي بر عهده دارد و چه نقشي مي تواند ايفا كند؟ آيا مي تواند يك نوع رهبري سياسي غني و فعّال و نيرومند و متشكل بر عهده گيرد كه اين گونه جوانان مسلمان بر آن تكيه كنند و در پرتو رهبري ايد ئولوژي و اجرايي اتحاديه در كار ساختن يك نهضت بزرگ اسلامي شركت كنند و آن را به ثمر برسانند يا لااقل به سوي نتيجه پيش ببرند؟

اين سؤالي است كه مسئولان اتحاديه بايد به آن جواب بدهند. ولي اگر از من بپرسيد، مي گويم اصولاً از يك اتحاديه دانشجويي چنين انتظاري نمي رود. رهبري ايد ئولوژيكي و اجرايي يك نهضت اجتماعي - سياسي، كار فرد يا گروهي ورزيده، كارآزموده و به ثمر رسيده است كه سال ها از زندگي خود را صرف مطالعه و بررسي علمي مسائل ايد ئولوژيكي و اجرايي مربوط به يك نهضت بزرگ و وسيع اجتماعي كرده و خود نيز تجاربي اندوخته باشد. بخصوص در دنياي امروز كه با توسعه و تنوّع و پيچيدگي خاص مسائل اجتماعي، براي يك چنين رهبري، سرمايه علمي و عملي فراواني لازم است. در صورتي كه دانشجو، هر كه باشد و از هر كجا باشد و هر قدر هم با استعداد باشد، در ميانة راه درس خواندن و در آغاز تجربه اندوختن است و به استثناي دانشجويان علوم اجتماعي و رواني و اقتصادي، مطالعات او كه در

ص: 39

رشته هاي علمي و فني و اختصاصي ديگر تحصيل مي كند، بر وسعت اطلاعات اجتماعي او چندان نمي افزايد. بنابراين، توقع رهبري عالي يك نهضت بزرگ اجتماعي از يك گروه دانشجويي توقعي بيجاست. اما آيا يك اتحاديه دانشجويي به كلّي با رهبري عالي اجتماعي بيگانه است؟ هرگز! اتحاديه هاي دانشجويي مي توانند در تقويت نهضت هاي ارزنده اجتماعي كه به وسيله رهبران شايسته شروع و رهبري مي شود نقش مؤثّري داشته باشند و مخصوصاً در مرحله سازندگي يا نزديك به سازندگي يك نهضت، عامل مؤثّري در به ثمر رسانيدن آن باشند. علاوه بر اين رهبران و كارگردان هاي آينده از ميان همين دانشجويان بر خواهند خاست. بنابراين، اتحاديه هاي دانشجويي مي توانند برنامه هاي متناسبي براي رشد سريع تر و كامل تر استعداد هاي شناخته شده يا شناخته نشده اي كه در دانشجويان هست طراحي و اجرا كنند و در ساختن رهبران و كارگردانان آينده كمك بسيار ارزنده و مؤثري باشند. اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا نيز همين طور.

جواناني كه امروز از بلاد مختلف اسلامي براي تحصيل به اروپا مي آيند بدون شك كارگردان هاي آيندة امت اسلامي در بسياري از نقاط خواهند بود. اگر اين جوانان يكديگر را اينجا بهتر بشناسند و در پرتو اين آشنايي از طرز فكر، آداب و سنن محلي، امكانات يا مشكلات طبيعي و اجتماعي بلاد مختلف اسلامي اطّلاعات مشروح و مستندي كسب كنند و با ايمان به يك ايد ئولوژي عالي اسلامي مشترك، دور از آفات غرب زدگي و همراه با سرمايه علمي و فنّي به بلاد اسلامي باز گردند، پس از بازگشت حُكم حلقه هاي ارتباطي را خواهند داشت كه در وحدت سياسي و اقتصادي و به طوركلي اجتماعي مسلمانان جهان تأثير فراواني

ص: 40

دارند و چه بسا از ميان آن ها يا هم طرازان ديگر آن ها كادري به هم پيوسته به وجود آيد كه از نظر ارزش معنوي و تقواي ديني و اجتماعي، از نظر قدرت نفس و اراده، از نظر همت عالي، از نظر معلومات ارزنده اسلامي، از نظر قدرت ابتكار، طرح، اجرا و اداره، از نظر قابليت اعتماد اجتماعي، از نظر روح همكاري و كار دسته جمعي، صلاحيت رهبري ايد ئولوژيكي و اجرايي يك نهضت عالي و پيشروي اجتماعي را براي امت اسلام، بر مبناي اسلام و با توجه به همه نيازمندي هاي امروز و فرداي مسلمانان داشته باشند.

كوشش اتحاديه در راه ارتباط هر چه بيشتر با دانشجويان بلاد مختلف و دعوت آن ها به همكاري و اجتماع، شايان تقدير است؛ به شرط اينكه اين كوشش با كشش نيز همراه باشد؛ يعني، روش عملي اتحاديه و برنامه هاي مختلف آن طوري تنظيم شود كه دانشجويان مسلمان در اروپا عموماً اتحاديه را از خودشان احساس كنند، نه وابسته به منطقه عربي يا ايراني يا پاكستاني يا تركيه و... و نه وابسته به يك سياست خاص در اين منطقه ها. اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا بايد به حفظ جنبه عمومي و همگاني خود بر مبناي اسلام بسيار اهميت دهد؛ به طوري كه هر چه پيشتر مي رود از اعتماد عمومي دانشجويان مسلمان بيشتر برخوردار گردد و اتّهام وابستگي به يك سياست يا جناح خاص يا كشور يا منطقه خاص به آن نچسبد.

چند توصيه به اتحاديه انجمن هاي اسلامي

براي اين منظور، توجه شما برادران و خواهران عزيز و افراد علاقه مند ديگر را به مسائل زير جلب مي كنم:

ص: 41

1- پايه و اساس و زيربناي فكر و عمل در همه فعاليت هاي اتحاديه، اسلام و تعاليم آن و مصالح امت بزرگ اسلامي باشد.

2- در انتخاب رهبران و كارگردانان اتحاديه در سازمان هاي مختلف آن همواره اين اصل مهم رعايت شود كه افرادي با ايمان، پايبند به احكام اسلام، پاك نيت و خوشنام، بلند همت، فعال و داراي ابتكار و قدرت اراده باشند.

3- ترتيبي داده شود كه چه در كادر رهبري و چه در واحدهاي تشكيلاتي ديگر اتحاديه، حتي الامكان، جواناني از بلاد مختلف اسلامي شركت داشته باشند. اين رويه هم جنبه عمومي اتحاديه را در داخل و خارج و در افكار و انظار دور و نزديك حفظ مي كند و هم خود يك نوع ضامن عملي براي پيشگيري از گرايش اتحاديه به يك جهت يا منطقه يا سياست خاص و دور شدن از جهات و مناطق ديگر و سياست عمومي اسلامي است.

4- روش اتحاديه در فعاليت هاي گوناگون خود از قبيل خطابه ها و نشريه ها، انتقادها يا تأييدها در برابر حكومت ها و سياست هايي كه در بلاد اسلامي هست طوري باشد كه وصلة وابستگي به يك سياست خاص محلي به آن نچسبد؛ وگرنه از ارزش عمومي و ميزان قابليت اعتماد آن براي عموم دانشجويان مسلمان در اروپا خودبه خود كاسته خواهد شد و ديگر نمي تواند جنبه يك اتحاديه اسلامي عمومي و غيرمحلي را داشته باشد. البته اعضاي اتحاديه مي توانند برحسب تحقيق و تجربه شخصي و با استمداد از كوششي كه اتحاديه در بالا بردن معلومات و رشد سياسي و اجتماعي اعضاي خود بر مبناي اسلام مي كند در هر نهضت اجتماعي كه آن را منطبق با موازين اسلام تشخيص مي دهند شركت كنند ولي خود

ص: 42

اتحاديه به عنوان يك واحد اجتماعي، بهتر است هر چه بيشتر جنبه عمومي خود را در همه جهات حفظ كند.

5 - اتحاديه در اخبار و گزارش ها به مطالبي اعتماد كند كه از مأخذ قابل اعتماد به دست آن رسيده باشد و فرمان قرآن كريم را درباره لزوم تبيين به صورت وسيع رعايت كند و همواره به اين نكته توجه داشته باشد كه يك خبر خلاف واقع يا مبالغه آميز از اعتبار و قابليت اعتماد اتحاديه خواهد كاست.

6- اتحاديه بايد از هر وسيله مؤثّر و مشروع در مأنوس كردن و گردهم آوردن دانشجويان مسلمان استفاده كند. نماز جماعت، جمعه و عيد، سمينار، بازديد دسته جمعي از واحدهاي فعال اسلامي در اروپا، گردش علمي و بازديد از مؤسسات فني، ورزش ها و تفريح هاي دسته جمعي، همكاري براي بررسي هاي مفيد در شناخت قوّت يا ضعف سيستم هاي حزبي در نقاط مختلف اروپا يا بررسي تجارب اجتماعي كه از نهضت ها و فعاليت هاي اجتماعي در بلاد اسلامي به دست آمده است، نمونه هاي متنوعي است كه مي توان در حدود امكانات از آن استفاده كرد.

7- جواناني كه براي تحصيل به اروپا مي آيند در تنظيم وضع تحصيلي يا زندگي شخصي و گاه در انتخاب رشته تحصيل، احتياج فراوان به راهنمايي افراد دلسوز و مطلع و قابل اعتماد دارند. اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا مي تواند در اين زمينه نقش مؤثّري داشته باشد.

8 - گاهي براي دانشجويان مسلمان، مشكلات خصوصي، مالي يا غيرمالي پيش مي آيد. شك نيست كه يك اتحاديه دانشجويي بايد در اين مواقع به كمك بشتابد و در حدود امكانات مشكل گشايي كند.

ص: 43

9- هر وقت در قسمتي از سرزمين اسلام حادثه اي از قبيل سيل يا زلزله يا نظاير اين ها پيش بيايد، چه بهتر كه اتحاديه خدمتي، ولو كم بر عهده گيرد كه نمودار روح تعاون و برادري اسلامي باشد.

10- مهمترين وظيفه يك اتحاديه دانشجويي، كوشش در راه رشد كمال و فضيلت در دانشجويان است و اميد همه ما اين است كه اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا با فضليت هاي زير به سرزمين اسلام بازگردند:

الف: ايمان و تقوي

ب: اطلاعات ارزنده و مستند از اسلام و تعاليم آن

ج: عشق به كار و خدمت

د: رشد كافي براي اداره صحيح زندگي خانوادگي و شركت مؤثّر در اداره جامعه

ه- : اطلاعات علمي و فني ارزنده در يكي از رشته هاي مورد نياز امت اسلام به صورتي كه به رشد و بي نيازي فنّي و اقتصادي و اجتماعي امت اسلام كمك كند.

و: اطّلاعات ارزنده و مستند از بلاد اسلامي و مردم آن

ز: همبستگي و همفكري ريشه دار با هم دوره هاي تحصيلي خود از بلاد ديگر اسلامي و با افراد مؤثّر و علاقه مندي كه آن ها را براي خدمت و فعاليت مشترك در راه عزّت اسلام و مسلمين آماده كند.

ح: ايمان به اين ايدة عالي و بزرگ اسلامي كه سعادت مسلمانان دنيا در اين است كه بر محور اسلام با هم متّحد باشند و يك واحد بزرگ سياسي و اقتصادي و به طور كلّي اجتماعي تشكيل دهند كه در راه مصالح معنوي و مادي همه مسلمانان جهان به طور يكسان بكوشد.

ص: 44

معني طرح اين مسائل در بحث امروز اين نيست كه اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا تاكنون به هيچ يك از آن ها توجّه نداشته است. آنچه مسلّم است اتحاديه به بسياري از اين مطالب و وظايف توجّه داشته و در كارهايي كه تاكنون انجام داده و نشرياتي كه منتشركرده است، اين توجّه به خوبي به چشم مي خورد ولي از آنجا كه موضوع بحث امروز وظايف اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا در برابر جوانان مسلمان است، لازم بود به همة آن ها اشاره كنم. آيا در ميان آن ها مطلبي يافت مي شود كه اتحاديه قبلاً به آن توجّه نداشته يا توجّه داشته ولي عملاً رعايت نكرده است؟ نمي دانم؛ آنچه مي دانم اين است كه همة ما بايد به سهم خود در راه توسعه و تكامل اين گونه واحدهاي اجتماعي اسلامي، همفكري و همكاري كنيم و آنچه گفته شد سهمي است كه در اين همفكري بر عهده داشتم و اميدوارم خيري براي اسلام و امت اسلامي دربرداشته باشد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

ص: 45

ص: 46

بخش سوم: نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ در نشست پنجم مجمع عمومي اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا

اشاره

*نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ در نشست پنجم مجمع عمومي اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا (گروه فارسي زبان) در سال 1348ش/ 1969م (1)این سخنرانی طی دو روز در نشست پنجم مجمع عمومی اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا ( گروه فارسی زبان) و در شهر کوچک اشتایت هوده (stein hude) از توابع هانوفر (hannover) ایراد گردیده است.(2)

ص: 47


1-
2-

ص: 48

به نام خدا

به نام خداي يكتا، آفريدگار انسان و جهان. خدايي كه انسان را براي زندگي برتر آفريد و به او همة امكانات و ابزارهاي لازم براي تلاشي پيگير در راه خوشبختي اين سرايي و آن سراييش عنايت كرد. و پيامبراني براي راهنمايي اساسي اش در اين راه ساده ولي در عين حال پيچ و خم دار فرستاد تا آدمي بر هشياري و بينش خود از يك طرف، و بر وحي آفريدگار جهان از طرف ديگر تكيه زند و با اين دو بال گسترده و نيرومند تا بالاترين مراحل هستي و مراحل نيكبختي و سعادت، اوج گيرد. درود فراوان ما بر همه اين راهنمايان حق از جانب خدا باد. درود بر پيغمبر بزرگوار اسلام كه قرآن كريم را براي هدايت ما آدميان از جانب خدا آورد. سلام فراوان بر ياران و خاندان پاك او باد و سلام بر همه شما برادران و خواهران عزيز.

دوستان! قبل از هر چيز بار ديگر خوشبختي فراوان خود را از اين كه امسال در اين نشست با عدة بيشتري از دوستان دانشجو از شهرهاي مختلف مأنوس مي شوم ابراز مي كنم. امسال ما چهره هاي تازه اي در نشست گروه فارسي زبان مي بينيم. چهره هايي كه من در آن ها در همين ديدار كوتاه، اثر علاقه قابل توجه به اسلام و زندگي اسلامي را توانستم با چشم ببينم. اميدوارم اين تلاش ارزنده اي كه به دست عدة كمي از

ص: 49

برادران عزيز تحصيل كرده، در چند سال پيش بينان گذاري شده، همچنان پيش برود؛ از نظر كمّ و كيف، تكامل پيدا كند و نقطة حركتي ، نقطة شروعي براي يك حركت اصيل اسلامي از جانب ما باشد.

هدف ما چيست؟

براي اينكه بتوانيم بسياري از سئوالات را پاسخ بدهيم و قسمتي از نظرهاي مشورتي را هم كه بنده عرض مي كنم براي دوستان زيربنايش روشن شده باشد، بايد در آغاز سخن اين سئوال را مطرح كنيم: ما؛ يعني من و همة ما، در اين تلاش خود خواستار چه هستيم؟ چه مي خواهيم؟ دنبال چه مي گرديم؟ هدف ما چيست؟

پاسخ خودم را به اين سؤال، باز به صورت يك نظر مشورتي از طرف مركز اسلامي هامبورگ اين طور مطرح مي كنم: ايده آل ما و هدف اساسي ما، حتّي در اين تلاش هاي فعلي، به وجود آوردن يك جامعه نمونه اسلامي است كه در آن اسلام و تعاليم آن، تعاليم خالص، همه جانبه و متحرّك آن، محور اساسي زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي در همه زمينه هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اخلاقي و عبادي باشد.

اگر از ما بپرسيد شما چه هدفي را در آن دور دست پيش نظر گرفته ايد كه حركت و تلاش مي كنيد، پاسخي كه بنده مي دهم اين است: نظر ما اين پاسخ از نظر تلاش هاي خود من و از نظر تلاش هاي مركز اسلامي هامبورگ به صورت يك پاسخ قاطع است ولي براي گروه فارسي زبان به عنوان يك نظر مشورتي عرضه مي شود - نظري مشورتي كه فكر مي كنم در دوره هاي قبل تصويب و روي آن تصميم گرفته شده است، مي تواند هدف ما را مشخص كند. در عين حال همواره مي تواند

ص: 50

باز روي آن شور، مشورت و بررسي شود. اين را عرض كنم كه ما نخستين افراد يا گروهي نيستيم كه به اين تلاش دست مي زنيم. پيش از ما و همزمان با ما گروه ها و افراد فراوان به اين تلاش دست زده اند. ما هم يكي از اين گروه ها هستيم. به همين دليل ما سعي مي كنيم اين افراد و اين گروه ها را بهتر بشناسيم و در حدود شناسايي و اطمينانمان از يك طرف و امكاناتمان از طرف ديگر، حتي به آن ها بپيونديم و از پيوند همة ما، گروهِ فعالِ متحركِ نيرومندتري با امكانات و نيروهاي بيشتر به وجود بيايد تا شايد ما را براي رسيدن به هدف، آماده تر و قدم هايمان را سريع تر كند. جهت گيري ما - ما كه مي گويم باز منظور مركز اسلامي هامبورگ است به طور قاطع. همه اين هايي كه عرض مي كنم و از اين به بعد تكرار مي كنم، چه به عنوان مركز اسلامي هامبورگ و چه به عنوان شخص خودم براي دوستان جنبه مشورتي دارد - جهت گيري ما در برابر همه افراد و گروه هايي كه در اين راه تلاش مي كنند اين است؛ هرگروهي كه زودتر موفق شود در يك گوشه، چنين جامعة نمونه اي بر اساس اسلام بوجود بياورد، ما بي درنگ به سراغ آن گروه مي رويم و وقتي كار او را براستي در راه اين هدفِ ايده آل خودمان يافتيم نيروهايمان را در مجراي تلاش او سرمايه گذاري مي كنيم. به او بي قيد و شرط مي پيونديم زيرا ما گروهي نيستيم، دسته اي نيستم كه هدفمان در دست گرفتن قدرت باشد. ما اگر در پي در دست گرفتن قدرت سياسي هم هستيم، آن قدرت را به عنوان يك ابزار و وسيله براي تحقق بخشيدن به هدف خودمان مي خواهيم. يعني، [در راه] جامعه نمونه اسلامي به كار ببريم نه اينكه خودِ در دست گرفتن قدرت براي ما هدف و ايده آل باشد. چون روحية ما اين است بنابراين، اگر

ص: 51

دسته يا گروهي قبل از ما اين موفقيت را پيدا كرد، ما رقيب او نيستيم. از موفقيت او بسيار خوشحال مي شويم و بي درنگ با تمام امكاناتمان در اختيار او هستيم. هر دسته اي كه باشد.

دوستان عزيز، اين روحيه، خود يكي از امتيازات بزرگ مكتب هاي معنوي است. كساني كه تلاش هايشان بر پايه مصلحت هاي معنوي است، يكي از بزرگ ترين مواهبي كه از آن برخوردار هستند همين روحيه است و فكر مي كنم در ميان مكتب هاي موجود كه ما مي شناسيم هيچ مكتبي به اندازه اسلام صلاحيت نداشته باشد كه انسان را اين گونه تربيت كند.

با توجه به اين ايده و هدفي كه عرض كردم گروه فارسي زبان و يا مركز اسلامي هامبورگ، سازمان هايي نيستند كه از سياست و هدف هاي سياسي كناره گيري كنند؛ هرگز! من با صراحت مي گويم با تمام تلاش هايي كه ما داريم و با تمام صراحت هايي كه در هر مورد داريم، هرگز روا نيست كسي ما را متهم كند كه در برابر رويدادهاي سياسي يا اهداف سياسي، حالت كناره گيري و انزوا به خود گرفته ايم. اصولاً مگر مي شود يك مسلمان در برابر مسائل سياسي بي تفاوت و بي طرف باشد. «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمنّا بالله وَ هُمْ لايُفْتَنُون» «آيا مردم چنين مي پندارند كه آن ها را رهايشان مي كنيم همانطور زباني بگويند ما به خدا ايمان داريم اما در معركه هاي جهاد و تلاش خطرآور، مورد آزمايش قرار نمي گيرند.» ما از وارد شدن به خطرناك ترين معركه هاي سياسي هم اجتناب نمي كنيم و هرگز رو نمي گردانيم.

ممكن است باز اين سؤال پيش بيايد كه خوب، اگر اين طور است پس معني اين كه مثلاً مركز اسلامي هامبورگ يك موسسه سياسي نيست

ص: 52

يا گروه فارسي زبان يك سازمان سياسي نيست؛ يعني چه؟ اين سئوال مكرر از طرف دوستان به صورت فردي و در سخنراني ها و تا حدودي هم در نشست هاي گذشته مطرح شده است و من در مذاكرات ديروز احساس كردم كه تجزيه و تحليلي كه از اين مطلب، درگذشته صورت گرفته ذهن عدة قابل توجهي از رفقا را دربارة اين مسئله كاملاً روشن كرده است و در صحبت هاي ديروز دوستان، كاملاً اين روشنايي را در فكر عده اي از رفقا احساس مي كردم ولي از آنجا كه ممكن است باز هم سؤال كننده اي وجود داشته باشد كه هنوز اين مطلب برايش روشن نشده باشد بار ديگر مطلب را به صورت كوتاه پاسخ مي دهم.

ما اگر نخواهيم دربارة خودمان و وضع موجودمان غلوّ بكنيم بايد اعتراف كنيم كه هنوز همة آمادگي هاي لازم را براي شروع يك حركت متشكل فعال سياسي بر اساس اسلام، در جامعه بزرگ اسلامي خودمان نمي شناسيم. حركت هاي سياسي - اسلامي را كه مي شناسيم فردي يا نيمه فردي است. يعني، حركت هايي كه دسته جمعي است اما باز با رهبري فردي. من هر حركت دسته جمعي - دسته جمعي كلمه زيادي است براي اين - هر حركت گروهي را كه با رهبري فردي صورت بگيرد، خيلي برايش با حركت فردي تفاوت قائل نيستم و اين نتيجة تجارب من در طول بيست و يك سال كار اجتماعي - اسلامي است.

حركت دسته جمعي متشكلِ سازمان دار اسلاميِ سياسي، آمادگي ها و مقدماتي لازم دارد كه ما همة اين مقدمات را هنوز نداريم. براي اينكه دوستان به صورت كلي اما در عين حال مشخص با اين مقدمات آشنا بشوند، اين مقدمات را مي شمارم.

ص: 53

مقدمات و لوازم حركت هاي متشكل سياسي - اسلامي

1- شناسايي اسلام به عنوان يك ايدئولوژي

آمادگي اول: «شناسايي كامل اسلام به صورت يك ايدئولوژي همه جانبه». اين كار مدت ها به وسيله عدة قابل توجّهي از دانشمندان اسلامي شروع و زحمات زيادي در اين زمينه كشيده شده است. موفقيت هاي قابل توجهي هم نصيب شده است. شايد بتوانم بگويم تا حدود هشتاد درصد اين كار انجام گرفته ولي مختصري از آن باقي است. اميدوارم ما در اين كار به سهم خودمان سهيم بشويم و همه اين باقيمانده يا قسمت قابل توجهي از آن را تامين كنيم.

2- تطبيق ايدئولوژي اسلام بر همة پديده ها

آمادگي دوم: «تطبيق ايدئولوژي همه جانبه اسلام بر همه پديده هاي عصر ما و پديده هاي آينده در حدودي كه براي ما قابل پيش بيني است». يك حركت فعال سياسي روبه جلو، نه رو به عقب، به پيش بيني هاي قابل توجّه نسبت به مسائل اساسي كه در آينده با آن روبه رو مي شود احتياج دارد؛ مسائلي كه تحوّلات اصلي آن ها را به وجود مي آورد. هيچ ايدئولوژي - حتي اسلام - نمي تواند بگويد من حاكم صددرصد بر تحول زمان هستم. اگر يك ايدئولوژي خيلي از نظر رهبري كامل باشد مي تواند تحوّلات زمان را در مسير هدف خودش رهبري كند و الاّ مسلّط نيست. بنابراين، اگر ما بخواهيم يك حركت فعال سياسيِ اجتماعيِ اسلامي داشته باشيم، بايد بر روي تطبيق ايدئولوژي اسلامي بر پديده هاي موجود در زمان ما و بر پديده هايي كه ممكن است درآينده با آن روبرو شويم، پديده هايي كه زمان آن را مي زايد، كار بكنيم و بايد از

ص: 54

همه نظر مجهز شويم. اين كار باز تا حدودي به دست افراد و يا دسته هاي نيمه متشكلي انجام گرفته است ولي مقدار قابل توجهي از آن بيش از بيست تا سي درصد باقي است. بايد در اين راه تلاش كرد.

3- شناخت درست جوامع اسلامي

آمادگي سوم: «شناخت صحيح و علمي جامعه اسلامي خودمان». اگر ما مي خواهيم اين حركت را در جامعه؛ يعني در سرزمين اسلام يا در جاي ديگر شروع كنيم بايد با شناخت صحيح علمي آنجا باشد. به هر حال، هر گوشه اي كه بخواهيم اين حركت را شروع كنيم بايد ميدان حركتمان را لااقل در حدودي كه براي سال هاي اول و دوره اول حركت لازم است به صورت صحيح، علمي و واقع بينانه بشناسيم. در اين شناسايي، ما و تمام دسته هاي سياسي كه من تا اين لحظه در عالم اسلام مي شناسم ولو دسته هاي ضد اسلامي، بسيار ضعيف هستند. تاكنون دسته اي را نمي شناسم كه از اين نظر شناسايي اش قابل توجه باشد. خيلي ضعيف هستند. شكستِ بسياري از تلاش هاي اجتماعي - سياسي، چه آن هايي كه در جهت اسلام بوده است و چه آن هايي كه بر محور غيراسلامي مي چرخيده، به مقدار زيادي، نتيجه اين ناشناختن است. مگر مي شود با خيالات و ارقام و محاسبات خيالي يك حركت اجتماعي را در اين منطقه شروع كرد، محال است. مسلّم، قمار است. محال نيست؛ قمار است. به صورت قمار ممكن است موفقيت داشته باشد. آدم عاقل در كارهاي اجتماعي و سياسي قمار مي كند!؟ در اين مرحله ما بسيار ضعيفيم. كارهايي كه انجام گرفته كاملاً سطحي است. خيلي كم كارهاي عميق مي شناسم. به هر حال، كار خيلي زياد است و بايد انجام داد.

ص: 55

دوستان عزيز! براي اين سه آمادگي، ما احتياج داريم به كارِ فعالِ روشنِ مؤثرِ قابل دوام. كاري كه با مرگ يك نفر و دو نفر از بين نرود. كاري كه با كنار رفتن يك نفر از بين نرود. كاري كه با دلسرد شدن يك يا دو نفر از بين نرود. يعني، كار دسته جمعي؛ كار متشكل. آه! تشكل، دسته جمعي! چيزي كه گفتنش آسان و عمل كردنش به خصوص براي امثال ما كه براي اين منظور نه درخانه، نه در مدرسه و نه در اجتماع تربيت نشده ايم، مشكل است. حتي جوّ خاص طبيعي و سياسي و اجتماعي كه ما در آن زندگي كرده ايم ما را در جهت مخالف آن بار آورده است؛ هر چه بيشتر خودخواه و يكه تاز.

بنابراين، ما براي به وجود آوردن اين سه آمادگي به كار دسته جمعي احتياج داريم و بايد عملاً آماده شويم. رفقا! كار دسته جمعي به يك نوع ديد خاص احتياج دارد. به يك نوع روحيه خاص، به عادت هاي مخصوص كه با گفتن و نصيحت كردن درست نمي شود. با تمرين عملي درست مي شود. اين وزنة سنگين را وزنه بردارهايي با موفقيت بلند مي كنند كه از وزنه هاي كوچك، تمرين را شروع كنند و آن قدر با پشتكار و حوصله ادامه دهند تا بتوانند به صورت قهرمان، وزنة قهرماني را بلند كنند. به همين جهت من همواره - شايد رفقايي كه در دوره دبيرستان دين و دانش با من بودند يادشان است - مي كوشيدم در محيط زندگي ام تا آنجا كه مي شود كار قائم به شخص نكنم؛ تا آن جا كه مي شود. نمي خواهم بگويم كه كارهايي كه كردم همه اش قائم به شخص نبوده و صددرصد در مسير خودش مترقّي باقي مانده است، نه. ولي آن چه از دست من بر مي آمد انجام مي دادم چون به اين امر ايمان داشتم و حالا هم ايمان دارم.

ص: 56

با صراحت به شما دوستان بگويم، آنچه باز در نشست ديروز از صبح تا شب اينجا با چشم ديدم، تأييد مي كنم كه رفقاي ما از نظر بدست آوردن روحيه، صفات و عادت هاي لازم براي كار دسته جمعي به صورت قابل توجهي پيش رفته اند. يعني، طرز جلسه داري و برخورد شما در جلسه ديروز حتي اگر با نشست سال پيش مقايسه كنم بايد بگويم بسيار پيشرفت كرده است و بايد به شما تبريك بگويم. يعني، مي خواهم بگويم از اين موفقيت خوشحال باشيد. اميدوارم تا آخر اين نشست، اين وضع ادامه داشته باشد و بتوانيم با صرف مقدار محدود وقتي كه دراختيار داريم با رعايت سنت هاي مربوط به بحث هاي دسته جمعي و نتيجه گيري از آن، كار بيشتري انجام دهيم و نتيجه هاي بيشتري بگيريم و خيلي با صميميت و هم فكري و هم هدفي بيشتر از يكديگر خدا حافظي كنيم. اميدوارم عين اين وضع در جلسات انجمن ها و واحدها هم، حكم فرما باشد.

گروه فارسي زبان و مركز اسلامي هامبورگ و مؤسسات مشابه آن، به معني يك سازمان سياسي كه در راه كسب آمادگي هاي مربوط به يك حركت سياسي فعال اجتماعي - اسلامي مي كوشد، نيست و هنوز تلاش هاي ما به آن مرحله نرسيده است كه بگوييم داراي يك سازمان فعال سياسيِ اسلامي هستيم. بنابراين، پاسخ من به اين سوال اين است كه گروه فارسي زبان يك سازمان سياسي نيست چون اصلاً ما هنوز به چنين مرحله اي نرسيده ايم. از اهداف سياسي - اسلامي هم كناره گير و بي تفاوت نيست براي اينكه در راه كسب آمادگي هاي مربوط به اين تلاشِ سياسي، با تمام نيروها مي كوشد.

ص: 57

عكس العمل گروه فارسي زبان در برابر رويدادهاي سياسي

يك سؤال ديگر در اينجا مي ماند و آن اين كه دانشجويان يا گروه فارسي زبان، در برابر رويدادهاي سياسي آني مربوط به جامعه اسلامي يا جامعه بشري چه عكس العملي خواهد داشت؟

پاسخ: به عنوان يك سازمان و ارگانيزاسيون، هيچ. براي اينكه عكس العمل سازماني احتياج به رهبري دارد و چون ما به مرحله رهبري سياسي نرسيده ايم، اگر بگوييم ما به صورت يك سازمان، يك عكس العمل سياسي انجام مي دهيم، دروغ است. اين دروغ است. معني اين مطلب اين است كه ما بگوييم در عين حالي كه هنوز به آن مرحله نرسيده ايم، به آن مرحله رسيده ايم. «كوسه و ريش پهني» (1) كه نمي شود. به صورت سازماني هيچي. به صورت سازماني، اين پديده ها را نيز، با مطالعه گري شايسته مطالعه مي كند، نتيجه گيري مي كند، از برخورد با اين پديده ها تجربه ها مي آموزد - همان آمادگي - و اين كار را نه تنها ما مي كنيم بلكه تمام دسته هاي صادقِ راستگو بايد بكنند و مي كنند. منتها ما صريحاً مي گوييم كه نمي كنيم براي اين كه ما شجاعت داريم. ما شجاعت اين را داريم كه وقتي كاري را نمي توانيم بكنيم، بگوييم نمي كنيم. دروغ نگوييم كه فلان كار را مي كنيم و واقعاً هم نكنيم. ولي به صورت ديگر در داخل سازمان هاي سياسي ديگر، يا به صورت فردي يا به هر صورت ديگر كه ممكن است هر يك از ما در برابر تمام رويدادهاي سياسي حادّ آني وظيفه داريم در حدود امكانمان عكس العمل مناسب انجام بدهيم و

ص: 58


1- کوسه و ریش پهنی : درباره دو امر یا دو کلام متضاد و مانعة الجمع گویند که مانند صفت کوسگی و ریش پهنی که اجتماع آن دو در یک نفر ممکن نیست. (داستان نامه بهمنیاری - ص 452 - ضرب المثل شماره 4271) ..

مي دهيم. اگر مي توانيم با همكاري يك واحد سياسي ديگري اين عكس العمل را انجام دهيم و همكاري با آن واحد صحيح است، انجام خواهيم داد وگرنه به صورت فردي انجام مي دهيم؛ به هر صورتي كه برايمان ميسر است. تا رسيدنِ به مرحلة شروعِ يك تلاشِ دسته جمعيِ مؤثر بر محور اسلام، آرام نمي نشينيم و حتي در اين رويه از پيغمبر بزرگوار اسلام - صلوات الله والسلامه عليه - الهام و تعليم مي گيريم.

در زمانِ پيغمبر كه در سن سي و چند سالگي بود و هنوز پيغمبر نشده بود و محمد پسر عبدالله خطاب مي شد، در مكه، عده اي از افراد حساسِ نيكخواهِ علاقه مند به مسائل اجتماعي در اثر برخورد با يك حادثه اي كه از آن حادثه مكرر در سرزمين حجاز روي مي داد، تحريك شدند. حادثه اين بود: محيط مكّه به عنوان محيط حرم شناخته مي شد. چهار ماه هم به عنوان ماه هاي حرام و حرم شناخته مي شد. اگر كسي قدم به محيط مكه مي گذاشت يا در آن چهار ماه براي تجارت و آمد و شد به اين طرف و آن طرف مي رفت، كسي حق نداشت به هيچ عنوان متعرض و مزاحم او بشود. حتي به عنوان اينكه اين پدر مرا كشته است، حالا مي خواهم او را قصاص كنم؛ باز هم حق نداشت. اين مسئله براي مكه و محيط مكه يك افتخار شمرده مي شد؛ يك امتياز بود. مردي با سرمايه اي كه داشت براي تجارت - يا براي چيزي كه جزئيات آن را فراموش كردم - به مكه آمد و در آنجا مورد تجاوز دشمنان قبلي خودش قرار گرفت. اموالش را بردند. بيچار ه اش كردند. اين مرد فرياد زد: «كجا هستند آن كساني كه از يك آدم مورد تجاوز قرار گرفته و ستمديده حمايت كنند؟» اين فرياد در دل آن هايي كه بايد بنشيند، نشست. گروهي از افراد حساس تحريك شدند، گفتند: «ما به صورت يك دسته، يك دسته اي كه تازه به

ص: 59

وجود مي آيد پيمان مي بنديم و قسم ياد مي كنيم كه هر كس در سرزمين مكه مورد تجاوز قرار گرفت از هر طايفه اي كه مي خواهد باشد از او حمايت كنيم تا داد او را از ستمگر باز خواهيم.» اين پيمان به عنوان «حلف الفضول» يعني، پيمان جوانمردان در مكه بسته شد. نخستين پيمان اجتماعي بود كه از دايره قبيله بيرون بود. يعني، تا قبل از اين، حمايت ها حمايت قبيله اي بود. هر كس فقط از هم قبيله اي هاي خودش حمايت مي كرد. حالا يك گروه تشكيل شده، مي گويد من از هر كس، از هر قبيله كه باشد به اينجا بيايد و مورد تجاوز قرار بگيرد حمايت مي كنم. يك مرحله تكامل. از محمد پسر عبدالله نيز دعوت كردند كه در اين پيمان شركت كند و محمد بن عبدالله شركت كرد. حالا شركت كردنش هيچ؛ در آخرين سال هاي پس از نبوت از پيغمبر روايتي نقل شده كه فرمود: «قبل از اسلام مرا براي شركت در پيماني دعوت كردند كه از شركت در آن بسي خوشحالم و اگر آن را بخواهم با ثروتي قابل توجه، به مقياس آن روزِ سرزمين حجاز، مبادله كنم حاضر نيستم مبادله كنم. كاري كه اگر امروز در اسلام هم مرا به آن دعوت كنند در آن شركت خواهم كرد.»

مهم اين نكته است؛ يعني، ما هم كه مسلمانيم قبل از اينكه بتوانيم يك حركت سياسي فعال اسلامي بوجود بياوريم در حدود امكاناتمان براي مبارزه با ستم و ستمگري و تجاوز آمادگي داريم و عكس العمل نشان مي دهيم. اما در حدود امكاناتمان و در حدود رعايت ايدئولوژيمان. معني اين آمادگي اين نيست كه دسته هايي كه ايدئولوژهاي ضد اسلامي دارند بتوانند از نيروهاي ما بهره برداري كنند يا براي اهداف خودشان تحت هر نام و عنوان، سياه لشكر درست كنند. هرگز! هشيارانه و بيدار در اين راه قدم بر مي داريم، تلاش مي كنيم، تلاشي كه فقط در اين راه باشد. اگر

ص: 60

تلاشي است كه در راه هاي ديگر استخدام مي شود، نخواهيم كرد. پيغمبر هم در كاري شركت كرد كه هدفش روشن بود. بنابراين، ما در برابر رويدادهاي سياسي و اجتماعيِ قبل از موفقيت جامعه خودمان، در راه بوجود آوردن يك سازمانِ سياسيِ فعالِ اجتماعيِ اسلامي، باز بيكار و بي تفاوت نخواهيم نشست. اولاً از تمام اين رويدادها به عنوان تجربه تاريخ معاصر بايد استفادة مطالعاتي بكنيم و ثانياً بايد در حدود امكاناتمان عكس العمل لازم را به حكم وظيفه نشان دهيم.

اين پاسخ من به اين سؤال، زمينه اي براي نظرهاي مشورتي ديگري است كه يادداشت كرده ام كه به گروه فارسي زبان، به صورت يك مشاور بگويم. اگر دوستان مايلند قبل از شروع نظرهاي مشورتي روي اين مطلب بحث كنيم به شرط اين كه وقت محدود داشته باشد و بتوانيم به آن نظرهاي مشورتي هم برسيم؛ من آماده هستم در حدودي كه مسئول جلسه آقاي طباطبايي به نظرشان مساعد و مناسب برسد، روي اين موضوع بحث كنيم و بعد نظر هاي مشورتي را يك يك بشمارم.

پاسخ به پرسش ها

* در اين قسمت شهيد بهشتي به پرسش هاي مكتوب پاسخ داده اند و به اصل سؤال ها اشاره اي نشده است.

جواب سؤال اول: نگفتم كه اصلاً اين بحث [رهبري] حتي در آينده هم ممكن است در اتحاديه نباشد چون ما يك مسئله بعدي داريم و آن اين است كه تا يك سازمان سياسي اسلامي بوجود نيامده است خودبه خود گروه فارسي زبان يك سازمان سياسي مباشر نباشد. اگر هم يك روزي يك سازمان سياسي اسلامي بوجود آمد، آيا مصلحت است سازمان

ص: 61

دانشجويي هم، مباشر سياسي باشد يا نه؟ اين تصميمي است كه آنروز خود آن سازمان خواهد گرفت و ما هم دربارة آن چيزي نمي گوييم. ما كه گفتيم رهبري نيست، نه اين كه رهبري در گروه فارسي زبان نيست؛ كار تشكيلاتي كه بي رهبري نمي شود. يعني، رهبري سياسي اسلامي نه در داخل گروه فارسي زبان است نه در خارج آن. ما هنوز يك رهبري به حدِّ نصاب رسيدة سياسيِ متشكلِ و تشكيلاتي - اسلامي نمي شناسيم. اگر من شخصاً روزي يك رهبريِ سياسيِ متشكلِ اسلاميِ منطبق با ايده هاي اسلام يافتم؛ - متشكل - من بايد روي تشكل تكيه زيادي بكنم - به او مي پيوندم. وظيفه ام است؛ بايد بپيوندم. علتي هم كه نداريم را توضيح دادم و آن اين بود كه اين آمادگي ها را نداريم. بايد با سرعت هر چه بيشتر هم كسب كنيم؛ نه اينكه خواب بمانيم. اين پاسخ به سؤال اول بود و اگر گفتم نيست، اين است؛ نه اينكه رهبري داخل اتحاديه نيست. پس حتماً رهبري داخل اتحاديه هست.

سؤال دوم جزء نظرهاي مشورتي است.

سؤال سوم: بسيار هم خوب درك كرده ايد. من وقتي مي بينم اين مسائلي كه قبلاً روي آن با دوستان بحث كرده ايم بدون اينكه به آقاي فتحي يا به آقاي بهشتي و يا به ساير دوستان القا كرده باشم، به ذهن خود آن ها رسيده است، خوشحال مي شوم، براي اين كه احساس مي كنم مباني و زيربناهاي فكري دارد خيلي به هم نزديك مي شود. آقاي فتحي، عين اين مطلب را من به يك سازمان نسبتاً متشكل ايدئولوژيك عربي گفته ام. به آن ها گفته ام كه اگر شما به راستي به كار خودتان علاقه منديد يكي از وظايف شما اين است كه در «الفتح» پايه گيري و سنگرگيري كنيد و نگذاريد اين حركت به سمت هاي غيراسلامي غصب شود و همان طور كه

ص: 62

خودتان مي دانيد اين كار در درجه اول كار دوستان عرب ماست. حتي كار من هم نيست. براي اين كه من هم نمي توانم و اصلاً آشنا نيستم. يعني، در كار خودم كه هستم به وضع فلسطين و اردن آنقدر آشنايي ندارم كه بتوانم اين كارهاي ظريف را انجام دهم. اتفاقاً اين كار ظريف را خود آن سازماني كه در اردن يا از همين فلسطينِ غصب شدة الان برخاسته و سازمان هاي مشابه آن مي توانند انجام دهند. من مخصوصاً اين را به آن ها تأكيد كرده ام و همان طوركه مي دانيد وظيفه است. در عين حال، الآن در حدودي كه واقعاً از من ساخته باشد هر نوع كار ديگري هم مي كنم.

حتي به خود اين سازمان دانشجويان فلسطيني متديّن هم كه در اينجا بودند اين را گفته ام كه بايد سعي كنيد اين كار را انجام دهيد. الآن كه به آنجا مي رويد مي توانيد يك مقدار كتاب هاي ايدئولوژيكي اسلامي - سياسي، كه به زبان عربي بيشتر از زبان فارسي موجود است، ببريد و بدهيد آن ها بخوانند. آخر اين به اصطلاح پارتيزان ها بايد مطالعه هم بكنند. پس بگذاريد اين مطالب در مغزشان جاي گير بشود، البته بدون اينكه اين حركت پارتيزاني را فعلاً جهت بدهند و الاّ مي ترسم تجزيه شود. اين كار يك كار خيلي ظريفي است كه بايد به هر حال به دست كساني صورت بگيرد كه به وضع آنجا كاملاً آشنايي دارند. و هستند دسته هايي كه به آن ها من توصيه كرده ام.

آقاي سرفراز: دين اسلام تنها آداب و احكام فردي نيست بلكه بايستي شخص با روح اجتماع آشنا شود. من هم به سهم خود از اين موضوع واقعاً خوشحال شدم چون اين طرز فكر، حرف مسلمان واقعي است و اين خيلي فرق مي كند با طرز فكر مبلغين قبلي ما كه دين را فقط به يك

ص: 63

عده احكام تشريفاتي مثل روزه، زكات، نماز و مانند اين ها محدود مي كردند. ولي بعد فرموديد كه چون ما سازمان مجهزي هستيم به خود اجازه نمي دهيم كه از يك حدود معيني بيشتر تجاوز كنيم و وارد سياست شويم تا اين كه آمادگي آن را پيدا كنيم. صحبت شما تا حدودي صحيح است ولي من اين سؤال را دارم كه چگونه مي شود خودمان را آماده كنيم تا آن آمادگي را كه مورد نظرتان هست و همة ما به آن ايمان داريم، بدست آوريم؟ آيا بايستي اقدامات خودمان را فقط محدود كنيم به اين كه اگر چنانچه صلاح بود يك اعلاميه اي منتشر كنيم يا در يك انجمني شركت بكنيم، اگر چنانچه صلاح بود؛ تا وقتي كه ما اين آمادگي را پيدا كنيم؟

دكتر بهشتي: دوستان، خودِ تلاش براي اين آمادگي كار اجتماعي است. تلاش براي رسيدن به اين حد نصاب، خودش پرداختن به كار اجتماعي است. ما اگر گفتيم به سرسبز كردن و ايجاد جنگل در اين منطقه اهميت مي دهيم، معنايش اين نيست كه برويم يك مقداردرختان كاج ده متري از آمريكا وارد كنيم؛ كاج ده متري را در زمين فرو كنيم و بگوييم اين هم جنگل. اين جنگل مي خشكد. اين معنايش اين است كه بكوشيم زمين را اگر آماده نيست، آماده كنيم. نهال بياوريم و بهترين نهال را پرورش بدهيم و بكاريم. بعد از ده سال اينجا جنگل مي شود. تفاوت اينجاست كه يك عده اي مي گويند نه آقا، ما جنگل را الآن مي خواهيم. چه كار كنيم؟ هيچ. مي رويم يك مقدار درخت ده - پانزده متري سفارش مي دهيم مي آوريم اينجا مي كاريم، اين شد جنگل. بسياري از كارهاي سياسي ما تا حالا واقعاً همين حالت را داشته است. چرا تعارف مي كنيم، جنگلِ اينجوري بوده است. خشكيده اند. جنگلِ اينجوري مي خشكد.

ص: 64

خشكيد. نه تنها خشكيد بلكه يك مقدار هيزم خشك هم سر راه ما آورد كه نه مي شود آن را بسوزانيم، نه زورمان مي رسد اين طرف و آن طرف ببريم. ما مي گوييم ايجاد جنگل به آماده كردن، فرصت و زمان احتياج دارد. در اين مسألة «زمان» هم بايد واقع بين بود. اگر دوستان مي گويند با امكانات كم كار نكنيم، اين يأس است. اگر مي گوييم با امكانات كم هم مي شود، كار را بايد شروع كرد؛ خوب، بايد با واقع بيني باشد نه با خود گزاف بيني. خود كم بيني بد است، خود گزاف بيني هم بد است. با واقع بيني بايد كار كنيم. بنابراين، تلاش پي گير ما در راه به وجود آوردن اين آمادگي ها، خود، همان عمل به وظيفه اجتماعي اسلامي است و باز در اين راه - نه اين كه اين ابتكار بنده باشد يا يك فكر ابتكاري باشد - راهنماي ما خود پيامبر بزرگوار اسلام است. مگر پيغمبر در طول سيزده سال كه در مكه زندگي مي كرد در آنجا با يك نوع سيستم اجتماعي غلط رو برو نبود. ولي پيغمبر در مكه تا چه حد در كارهاي سياسي دخالت كرد. بد نيست تاريخ پيغمبر را در مكه بخوانيد. پيغمبري كه در مدينه در برابر كمترين حادثه سياسي، عكس العملِ حاد نشان مي داد، در مكه اين طور نبود. سعد ابن ابي وقاص با چند نفر نماز مي خواند. عده اي از كفار آمدند و آن ها را مسخره كردند. آنقدر ناراحت شدند و تحريك شدند تا اين كه دعوا شد. بالاخره در اين دعوا سعد با استخوان شتري كه نزديك دستش بود سر يكي از آن ها را هم شكست. بعد با ناراحتي نزد پيغمبر آمدند و گفتند: خوب، محمد! ما تا كي ساكت باشيم؟ اجازه بدهيد شمشير به كار بياندازيم. فرمود: نه؛ هنوز وقتش نيست. يعني چه هنوز وقتش نيست؟ يعني با قهرمان صفتي، قهرمان صفتي فردي نمي شود كار انجام داد.

ص: 65

حركت موفقيت آميز حركت تنظيم شده است. ما مي گوييم تا وقتي كه به مرحله حركت تنظيم شدة رهبري شده اي نرسيده ايم، كه حد نصابش اين است كه ابتكار رهبري در دست خود آن حركت كنند گان و سازمان باشد، دست به كار سياسي به مفهومي كه من مي فهمم نمي زنيم ولي در برابر رويدادهاي سياسي هم بي تفاوت نمي نشينيم. اين بي تفاوت نشستن، منحصر به اين كه به عنوان مثال گفتم اعلاميه امضا كنيم و... نيست. اگر مثال هاي ديگري داريد مطرح كنيد تا نظر خودم را با صراحت بگويم، ولي گفتم به هر حال ما در باره اين كارهايي كه پيش مي آيد بي تفاوت نمي نشينيم.

آقاي سرفراز: خيلي متشكرم؛ مثل اينكه سوء تفاهم شد. آقايان اگر هر يك به اطرافشان دقت بكنند مي بينند رفقاي خودشان به علت اينكه دين اسلام را به اشتباه فهميده اند خودشان را به دام انجمن هاي ديگري مي اندازند كه آن ها هم نمي دانند كه اين نسل از كجا اداره مي شود و چه طوري اين ها را رهبري مي كنند. انجمن اسلامي مسلماً كارهايي كرده و كتاب هايي منتشر كرده است ولي من آن را كافي نمي دانم. آيا انجمن اسلامي خودش را در اين دوره موظف نمي داند كه حداقل منِ دانشجويي را كه از وضع زندگي فعلي مردم ايران در اينجا بي خبر هستم، باخبر بكند؟ ما را با كساني كه در راه ملت جانبازي كرده اند و در زندان ها به سر مي برند آشنا كند؟ آيا انجمن اسلامي هامبورگ يا انجمن هاي اسلامي وابسته به آن، خودشان را موظف نمي دانند كه هم رديف با جزواتي كه در مورد احكام دين منتشر مي كنند اين مطالب را نيز در اختيار بگذارند. دو هفته قبل يك جزوه اي از تهران به دستم رسيد؛ وقتي آن را باز كردم مربوط به احكام دين، وضو و احكام ديانت اسلام بود ولا غير، ولي روح جوان ما تشنه مطالب ديگري است كه چون اينجا يك قدري آزادي دارد، آن ها را بدست

ص: 66

بياورد. ما مطالبي را كه از انجمن هاي دانشجويي، از انجمن اسلامي هامبورگ، اخذ مي كنيم چون به آن ايمان داريم در ما اثر خواهد كرد.

آقايان اطلاع دارند كه انجمن هاي وابسته به مكتب هاي دروغين جزوات يا نشرياتي را منتشر مي كنند. بنابراين من سر تعظيم فرود مي آورم و با كمال ادب پيشنهادي دارم: آيا انجمن اسلامي هامبورگ خودش را كمتر از آن ها مي داند يا آن لياقت را حداقل در ما نمي بيند كه بتوانيم فكرهايمان را روي هم بگذاريم و از اشخاص بزرگ، اشخاصي كه در راه دين جانبازي مي كنند و اين را عملاً نشان دادند، كمك بگيريم كه لااقل بتوانيم ماهي يك مرتبه يك جزوه كوچك را منتشر كنيم و نشان بدهيم كه دين از سياست جدا نيست؛ عملاً نشان بدهيم؟

دكتر بهشتي: پاسخ به اين سوال آقاي سرفراز هم مثل پاسخ به سؤال دوم آقاي فتحي، اتفاقاً اولين پيشنهادي است كه به عنوان نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ مطرح شد. مي توانيد تا آن موقع به تأخير بيندازيد.

آقاي مسعود؛ سؤال اول: فرموديد جنبش هايي كه به وجود آمده، چه آن هايي كه جنبه اسلامي داشته و يا جنبه فردي، اكثرشان چون رويه رهبري فردي داشته اند محكوم به شكست شده اند. مي خواستم اين را بگويم كه به عقيده من آن جنبش ها چه آن ها كه صددرصد مذهبي بودند مانند قيام سيد جمال الدين اسدآبادي و قيام مفتي فلسطين و چه آن هايي كه جنبه ملي داشته اند مثل مبارزه رشيد عالي گيلاني (1) و نهضت ملي شدن

ص: 67


1- رشید عالی یا رشید علی گیلانی از پایه گذاران حزب بعثت می باشد که به کمک آلمان های نازی موفق به تشکیل یک رژیم نازی اولیه در عراق شد ولی پس از یک حمله نظامی مختصر به وسیله بریتانیا در ژوئن 1941 م ساقط گردید و به برلین پناه برد.

صنعت نفت و رهبري نهضت ملي، اين ها تنها جنبه رهبري فردي نبوده و رهبر، قدرت را يك اهرم اجتماعي براي پيشبرد نظريات شخصي خودش نمي دانسته بلكه براي بهتر تنظيم كردن روابط عمومي بوده است و حتّي در اين راه نه تنها از افكار عمومي پيروي كرده است و كوچك ترين تخطي هم نكرده بلكه در راه پيروي اين افكار عمومي از منافع اصولي و حقّة خود نيز صرف نظر كردند و علت شكستشان را هم در جاهاي ديگري بايد جستجو كرد. تنها اختلاف نظر ما با اين رهبري ها و با اين نهضت ها، چه آن هايي كه جنبه اسلامي داشتند و چه آن هايي كه جنبه ملي داشتند، در اين است كه ما اين ها را وسيله اي براي رسيدن به هدفمان مي دانيم نه هدف. هدف ملي شدن براي نهضت ملي هدف است ولي براي بنده وسيله ايست. كوتاه كردن دست اجنبي از منابع ملي و زرخيز ايران، فقط يك مورد از خواسته هاي ماست نه تكامل خواستة ما. به عقيده ي من اينها لازم است ولي كافي نيست.

آقاي مسعود؛ سؤال دوم: فرموديد كه «تطبيق جهان بيني اسلامي اسلام با همه پديدهاي امروزي». من فقيه نيستم آيا جهاد نمي تواند دربرگيرنده جهاد فكري باشد و آيا مسلمانان نبايد به اسلحه روز آماده باشند و آيا وجود مجتهد براي اين آمادگي و تطبيق با شرايط زمان نيست؟ و من درست برخلاف آن مكتب علمي كه خودش را در چارچوب تعصبات كوركورانه دچار ساخته است و علم را براي هميشه در اختيار خود گرفته، اين فضيلت و مزيت را براي اسلام قائل هستم كه اين باب اجتهاد را باز كرده و در چارچوب اصول اسلامي اين حق را به مسلمانان براي هميشه داده است و اما اشاره اي كه دوست محترممان كرد ...

دكتر بهشتي: بهتر است كه من يكي يكي جواب بدهم.

ص: 68

آقاي مسعود؛ سؤال سوم: ... يك سؤال ديگر بيش نيست. آيا رويدادهاي ايران را بايد از نظر دور داشت؟ مثلاً، بنده شنيده ام حضرت آيت الله طالقاني گرفتار شده اند. آيا واقعيت دارد و آيا عكس العملي انجام شده است؟ آيا ما به عنوان اينكه هنوز قدرت را در دست نداريم نبايد كاري بكنيم؟ و اگر منافع آن احزاب يا دسته ها با منافع ما مغاير بود ما نبايد خودمان رأساً كاري بكنيم؟

دكتر بهشتي: در سؤال اول احساس كردم كه دوست عزيزمان آقاي مسعود، رهبري فردي را با بهره برداري فردي اشتباه كرده اند. آنچه ما گفتيم در نهضت هاي گذشته نبوده و به چشم نمي خورد رهبري دسته جمعي بوده است. ما گفتيم رهبري ها غالباً فردي بوده است يا نيمه فردي، نه اينكه بهره برداري فردي بوده است. اين ها خيلي با هم ديگر فرق دارد. معناي اينكه رهبري، فردي بوده است اين است كه وقتي فرد به صورتي از دايره كنار مي رفت مثلاً مي مرد و يا حادثه اي برايش پيش مي آمد، آن حركت در مسير مشخص خودش ادامه نمي يافت. اين تابع اين شانس بود كه بعداً چه كساني، چگونه و چه فردي سركار بيايد؟ اصلاً نيروهاي به جاي مانده روي يك كاري توافق بكنند يا نكنند؟ تجزيه بشوند و يا نشوند؟ به هر حال، ديگر مسير مشخص نبود. ما در تاريخ گذشته چه كاري كه مرحوم سيد جمال الدين اسدآبادي كرده است، چه كاري كه ديگران كرده اند، چه كار هاي مذهبي، چه كارهاي اجتماعي و ملي - عموماً يك نوع رهبري هاي فردي يا نيمه فردي مي بينيم. نه اينكه خواسته باشيم بگوييم اين ها براي منافع فردي خود كار مي كردند؛ هرگز! هرگز ما نه چنين چيزي گفته ايم و نه چنين چيزي فكر كرده ايم. آن نقيصه اي كه امروز ما در پي جبرانش هستيم اين است كه كارهايي را كه

ص: 69

مي كنيم به خواست خدا طوري باشد كه ابتر نماند. با رفتن يا مرگ يك فرد، با پديد آمدن حادثه اي براي يك يا دو نفر، كاري از بين نرود. اين است آنچه ما به آن علاقه منديم.

آقاي مسعود: معذرت مي خواهم متأسفانه عامل زمان و مكان اجازه نمي دهد. انگار نه طرح از بين رفته است و نه طرز تفكر، زيرا اين فكر هنوز به قوّت خودش باقي است و حتي قوت هم گرفته است.

دكتر بهشتي: رهبري، برادر! فكر كه از بين نمي رود. يك نفر نويسنده كه مي نويسد، از بين نمي رود. من از دوستان خواهش مي كنم كه روي كلماتي كه گفته مي شود دقت كنند، نه اين كه آن چيزي كه در فكر خودشان است را به جاي آن چه من عرض مي كنم تلقي كنند. مي خواهيد بگويم كه رهبري يك حركت اجتماعي معنايش مثل چيست؟ مثل يك قطار است كه پر از مسافر در حال حركت مي باشد و يك نفر راننده قطار پشت آن نشسته و دارد قطار را مي برد. اين را مي گوييم رهبري، نه اينكه فكر. اصلاً فكر نيست. رهبري؛ يعني سكان و فرمان گرو ه ها و نيروهايي را در دست مي گيرد؛ به اين سو مي كشاند، خراب مي كند، آباد مي كند، از بين مي برد يا مي سازد. اين را رهبري مي گوييم. نه اين كه رهبري معنايش اين باشد كه ما به فلان كس «رهبر عاليقدر» مي گوييم. نه، اين كه رهبري نيست.

آقاي مسعود: مي خواهم بگويم رهبراني هستند و آن رهبري ها انفرادي و فردي نبوده است.

دكتر بهشتي: چطور؟ بفرماييد توضيح بدهيد.

آقاي مسعود: رهبري دسته جمعي هم نبوده است ولي دشمن چون اين طرز رهبري را خطرناك مي داند، آن ها را به عناويني از بين مي برد و

ص: 70

يا كاري مي كند كه آن ها نتوانند كاري بكنند. الان رهبري خطرناك تر، سرسخت تر و لجوج تر از رهبر سابق هم هست. يعني، دستگاه رهبري هست، منتها عامل زمان و مكان و بيداري دشمن، اين اجازه را نمي دهد و پشت آن رهبر يعني، دستگاه رهبري هست. منظور رهبري فردي نيست كه با مرگ او رهبري از بين رفته باشد.

دكتر بهشتي: آقاي مسعود «وقتي يك رهبر از بين مي رود، مي ميرد و يك نفر خود به خود جايش مي آيد» اين را رهبري دسته جمعي نمي گويند.

آقاي مسعود: نه خير، زمان همان رهبر.

دكتر بهشتي: يعني به انتخاب همان سازمان برآمده است؟ يعني، واقعاً آن رهبر قبلي زمينه را براي رهبري رهبر بعدي آماده كرده بود، به اين معنا كه اين رهبر بعدي بر اساس سيستماتيك و متشكل براي اين رهبري انتخاب شد؟

آقاي مسعود: عامل مؤثرافكار عمومي بوده كه خودش تعيين كرده است.

دكتر بهشتي: آقاي مسعود، اين «ديمي» است برادر من. كار ديمي غير از كار اصولي است. اين رهبري ديمي است برادر عزيز من. در دنيايي كه با تشكل هاي پيچيده براي نيستي ما اقدام مي كند، نمي توانيم با كار ديمي روبه رو شويم. من نمي گويم اين كار بد است، نمي گويم كم ارزش است، نمي گويم نباشد؛ اشتباه نكنيم، مي گويم كم است. مي گويم ما بايد با تشكيلات، سري و علني گوناگون و پيچيده اي كه ماشين تشكيلاتي اش شايد اجزايش و روابط پيچيده اش از يك ميليون موجود اندام دار پيچيده تر است و بيشتر عضو دارد، نمي توانيم ديمي روبه رو شويم. خرد

ص: 71

مي شويم. همان طور كه خودتان مي گوييد. مي گوييد دشمن داناست؛ داناست يعني چه؟ يعني، در سر او مغز آدم است ولي در سر ما مغز غير آدم؟ نه! داناست يعني، سازمان درست كرده است؛ يعني، با فكر و انديشه و تدبير ماشين سياسي ساخته است. حالا ما مي خواهيم مقابل تانك سياسي با هفت تير روبرو شويم؛ نمي شود. پس ما بايد چه كنيم؟ ما هم بايد لااقل تانك سياسي به وجود بياوريم. حرف من اين است. يعني، ما مي گوييم چاره اي نداريم جز اين كه از حالت حركت هاي ديمي و نيمه ديمي و رهبري هاي فردي و نيمه فردي اجتماعي دربياييم و ما هم يك ماشين بشويم؛ ماشيني كه اجزايش با همديگر مي خوانند. ماشيني (انساني) كه آينده اش را هم مي تواند حفظ كند، همان طور كه آن ها مي كنند. منتها ما بايد بر اساس ايدئولوژي اسلام عمل كنيم و آن ها بر اساس ايدئولوژي خودشان.

سؤالات بعدي كه فرموديد، سؤال دومتان باز همان سؤال آقاي سرفراز بود و سوال آقاي فتحي را هم پاسخ خواهم گفت. سؤال سوم هم كه وصل به سؤال دوم است، باز پاسخ خواهم گفت. يعني، به سؤال دوم و سوم ضمن سؤالات ديگر پاسخ خواهم گفت.

دوستان عزيز، پس از اين بحث ها اگر روي آن مطلبِ اول كه به عنوان زيربناي كارما، فكرما و عمل ما تفاهم كرده باشيم - نمي توانم بگويم تفاهم صددرصد و كامل زيرا بالاخره هميشه وقتي دور هم بنشينيم روي اين مسائل باز هم بحث خواهيم كرد - تفاهم كافي كرده باشيم به طوري كه همه، خود را همراهان يك راه و خواستاران يك هدف بشناسيم، در اين صورت است كه هم ما به عنوان مركز اسلامي هامبورگ افكاري كه به خواست خدا و باپشيباني مراجع تقليد و علماي بزرگ اسلامي و با

ص: 72

همكاري عده اي از مسلمانان علاقه مند و با تكيه بر توده مسلمان، نه بر اقليت هاي خاص يا بر قدرت هاي ديگر و با همكاري دوستان، شروع كرده ايم خوشحاليم و مي توانيم به آن افتخار كنيم و هم گروه فارسي زبان بايد كاري كه بر همين اساس شروع كرده است، كاري پر ارج بشناسد و تلاش و كوشش در به ثمر رساندن اين كار را از وظايف مهم خودش قلمداد كند. بر اين اساس، ديروز ضمن بحث ها و بررسي ها به عنوان مشاور مطالبي را عرض كردم و اعلام كردم كه مركز اسلامي هامبورگ هرگز نمي خواهد رهبري كار گروه فارسي زبان را بر عهده بگيرد. هرگز! مركز اسلامي هامبورگ به عنوان يك مشاور در اختيار شماست و رهبري بايد از داخل شما برخيزد. دليل آنرا مي گويم: نه اين كه من شخصاً يا مركز اسلامي هامبورگ بخواهم و بخواهيم از زير بار مسئوليتي شانه خالي كنيم بلكه به دليل مشاغل سنگين و قالب خاصي كه هر كاري براي خودش دارد و به دليل اينكه در كارهاي دسته جمعي نو و جوان، شايسته است از داخل آن كارها رهبران آينده جامعة ما و كارهاي اجتماعي ما برخيزند - نه اينكه حتماً آن كارها به وسيله رهبراني خارج از آن كادرها رهبري و اداره شود - به اين دليل است كه مركز اسلامي هامبورگ مصلحت هدف گروه فارسي زبان را در اين ديده است كه اين گروه يك واحد دانشجويي مستقل اسلامي باشد تا بتواند از همكاري همه مؤسسات اسلامي از جمله مركز اسلامي هامبورگ برخوردار باشد. اگر دوستان در داخل و خارج مي بينند كه بين گروه فارسي زبان و مركز اسلامي هامبورگ ارتباط نزديك تري هست، به دليل اين است كه اين دو سازمان يا اين دو واحد، خيلي نزديك به هم فكر مي كنند و نزديك به هم عمل مي كنند. طبعاً خيلي به هم نزديكند زيرا هر دو واحد در اروپا هستند و به خصوص بازدر منطقه

ص: 73

آلماني زبان در اروپا به وجود آمدند و اين چيزها خيلي طبيعي است. اين پيوند بايد كاملاً طبيعي تلقي شود. من صريحاً به دوستان بگويم نخستين هسته گروه فارسي زبان قبل از اينكه مركز اسلامي هامبورگ از آن خبر داشته باشد با همت خود دانشجويان بوجود آمد، منتها از همان لحظه بوجود آمدن با ما تماس گرفتند و ما هم استقبال كرديم كه با آنچه در اختيار داريم به همكاري بشتابيم. پس اصولاً شايسته است كه گروه فارسي زبان مستقل بماند و مستقل باشد و هم شايسته است مركز اسلامي هامبورگ همانطور كه از آغاز كار شروع كرده، هميشه همكار صميمي، مشاور، كمك و پشتيباني براي اين حركت اسلامي دانشجويان باشد. بعداً در اين زمينه باز دوستان مي توانند اگر مطلبي دارند بگويند.

نظرهاي مشورتي كه امروز مطرح مي كنم فشرده و كوتاه به اين ترتيب است كه مي توانيد يادداشت كنيد:

برگزاري منظم جلسات انجمن ها

انجمن ها سعي كنند حتي الامكان، حداقل دو هفته يكبار جلسة بحث داشته باشند. اين بحث هاي دو هفته يكبار حداقل يك در ميان، بين بحث هاي ايدئولوژيكي اسلامي و بحث مربوط به مسائل جاري تقسيم شوند؛ يعني، اگر مثلاً يك انجمني دو جلسه بحث در ماه دارد، يك جلسه براي بحث هاي ايدئولوژيكي كلي اسلامي و يك جلسه براي بحث و بررسي وضع موجود عالم اسلام، وضع دانشجويان در اروپا، سازمان هاي دانشجويي، گروه فارسي زبان و غيره باشد. در قسمت بحث هاي ايدئولوژيكي، مركز اسلامي هامبورگ از اين پس مسئوليت تهية اين بحث ها را بر عهده خواهد گرفت.

ص: 74

در قسمت بحث هاي مربوط به وضع موجود عالم اسلام، ما؛ يعني، مركز اسلامي هامبورگ، الآن سرمايه ها و ابزارها و افراد كافي براي اين كار در اختيار نداريم. اين كاري است كه متقابلاً دوست داريم خودِ گروه فارسي زبان بر عهده گيرد و از وسايلِ مطالعه و ارتباط هاي شخصي كه دارد استفاده كند و از اين پس، جزو برنامة كار هيأت مسئولان و كميته هاي وابسته قرار بگيرد كه روي اين بحث ها مطالعه كنند و ببينند چگونه مي شود تهيه و توزيع كرد. در اين زمينه هر كمكي از ما ساخته باشد از هر نظر، بي دريغ خواهيم كرد. كوشش شود كه هر دو رشته از بحث ها به هر صورت كه ممكن باشد به وسيله پلي كپي تكثير شود و در اختيار انجمن ها و حتي افراد قرار بگيرد. سؤالاتي كه در بحث هاي ايدئولوژيكي در ضمن بحث هاي انجمن ها وارد مي شود، در هر جلسه برگة يادداشت همراهش باشد؛ همانجا سؤالات نوشته شود و بلافاصله براي مركز اسلامي هامبورگ فرستاده شود. پاسخ اين سؤالات به خواست خدا تا جلسة ماه بعد براي انجمن ها فرستاده خواهد شد. چون ما فكر مي كنيم بحث هاي ايدئولوژيكي علي كل حال بايد تفسير شود و لااقل براي همه انجمن ها فرستاده شود و در شرايط حاضر مركز اسلامي هامبورگ تجهيزاتي براي اين تكثير ندارد، نه اين كه ماشين پلي كپي ندارد؛ يعني آن جا براي ما نيروي انساني كافي موجود نيست. قبل از اينكه ما خودمان بتوانيم وسيله تكثير اين بحث ها را تهيه كنيم از گروه فارسي زبان مي خواهيم كه اگر مي توانند در تكثير اين ها همكاري كنند. در اين صورت مسئولين مربوط، معين شوند؛ اين بحث ها در اول هر ماه براي آن ها فرستاده شود و آن ها در طي يك هفته تا نُه روز اين موارد را تكثير كنند و خودشان براي شعبه ها، انجمن ها و واحدها بفرستند. روي اين كار

ص: 75

بعد از اين نشست بررسي شود ببينيد به اين سؤال تا چه حد مي توانيد پاسخ دهيد و تا چه اندازه براي كار، امكانات در اختيار داريد. اين نظر مشورتي اول با توضيحات مربوط به آن بود.

اگر باز مناسب مي دانيد كه يك يك در اين زمينه سوالاتي كه هست پاسخ بدهم خيلي كوتاه، با رعايت وقت پاسخ خواهم داد. مثلاً براي هر كدام از اين ها ممكن است حداكثر هشت تا ده دقيقه وقت بدهيد.

سؤال كننده: آيابه جاي اين بحث ها كه به فاصله يك در ميان به بحث هاي اسلامي و وضع موجود مي پردازد بهتر نيست كه ايدئولوژي هاي ديگري هم كه وجود دارد مورد بررسي قرار بگيرد؟

دكتر بهشتي: در هر بحث ايدئولوژيك اسلامي خودبه خود مسئله مقايسه و تطبيق به ميان مي آيد و اينكه گفتم اگر سؤالاتي هست براي ما بفرستيد، اين است كه هر موقع در اين مقايسه و تطبيق سؤالي پيش آمد، البته مقداري از اين مقايسه و تطبيق را خودمان خواهيم كرد، اگر مطلبي باز پيش آمد به صورت سوال مي فرستيد و ما پاسخ مي دهيم.

سؤال كننده: اطلاع دادند كه در مراكز بيشتر شهرها مثل هانوفر امتيازاتي وجود دارد كه مثلاً مي توانند از دستگاه تكثير استفاده بكنند. بنابراين، فكر مي كنم اين پيشنهاد را مركز اسلامي هامبورگ يا آنجايي كه مقالات را مي خواهد چاپ و تكثير كند، يك رونوشت بفرستند و اين رونوشت ها همان شب به وسيله انجمن هاي اسلامي تكثير شود و مورد بررسي بچه ها قرار بگيرد. اولاً اين كه احتياج به نيروي زياد مخصوصاً در مركز اسلامي هامبورگ نيست و اين مسئله كارها را آسان تر مي كند. ثانياً پخش اين ها خيلي سريع تر انجام مي شود چون كه در همان محل انجام مي دهيم و احتياجي نيست كه به مركز اتحاديه برود و از آنجا دو مرتبه پخش شود.

ص: 76

دكتر بهشتي: اين كه ما گفتيم گروهي براي اين كار تعيين شوند، اينطور كه خود آقايان پيشنهاد مي كنيد، براي اين است كه به جاي اينكه ده يا دوازه انجمن براي پلي كپي كردن زحمت بكشند اگر يك انجمن اين كار را بكند و به جاي 50 نسخه، 500 نسخه پلي كپي كند - كه خيلي از نظر وقت فرق ندارد - بعد اين را همان انجمن با پست بفرستد، نه اين كه بفرستد به مركز و مركز به جاهاي ديگر بفرستد، نوعي صرفه جويي در وقت است. يعني، همان گروه و شهري كه مسئول تهيه اين قسمت مي شود آدرس ها در اختيارش گذاشته شود كه فوراً پست كند و مخارج اين كار هم از صندوق مركزي بايد پرداخت شود يعني، از صندوق گروه به صورت مركزي پرداخت خواهد شد نه از صندوق آن انجمن محلي كه از نظر مالي چيزي بر آن تحميل شود ولي از نظر صرفه جويي در كار وقتي فرض كنيد هانوفر مي خواهد 20 نسخه تهيه كند، 200 نسخه تهيه مي كند، چه فرقي مي كند؟ بعد آن ها را پست مي كند و فقط يك پست اضافه مي شود؛ بهتر نيست؟

سؤال كننده: شما بحث هاي خود را به دو قسمت تقسيم كرديد. به اينكه بحث هايي راجع به مسائل ايدئولوژيك و بحث هايي راجع به آيين اسلام در امروز داشته باشيم. واضح است كه بررسي آيين اسلام در امروز بدون ايدئولوژي اسلامي يك چيز معيوبي خواهد بود. بنابراين، ما بايد از اين ايدئولوژي اسلامي خارج شويم و مسائل روز را مورد بحث قرار دهيم تا بدين وسيله اشتباهات زيادمان را نيز مرتفع نماييم. مثلاً به شئونات اجتماعي و حكومت ايران و جامعة اردن و جاهاي ديگر بپردازيم و يا اشتباهات جامعة روحانيت ايران را بررسي كنيم زيرا اين شناخت ها ضروري است.

ص: 77

دكتر بهشتي: بله، به صورت جامع. اما در مورد اول اينكه، اين بررسي ها همان طور كه گفته شد بصورت ناقص است و ناقصي كه بهتر از نبود آن است. يعني، يك نوع ورزيدگي و يك نوع آگاهي و در عين حال، يك نوع تنوع براي بحث ها از هر نظر خوب است. بهتر از هيچ است. عالي تر اين است كه ما مرحله آشنايي ايدئولوژيك را طي مي كرديم و از اين به بعد تمام اين بررسي ها بر اساس و با ملاك ايدئولوژي مشخصِ شناخته شده، بررسي و تجزيه و تحليل مي شد. كاملاً صحيح است ولي فكر مي كنم همان طور كه خودتان گفتيد تا آن موقع منتظر نمانيد. الآن يك نوع بررسي ولو ناقص را شروع كنيم و به تدريج دوستان هم خودبه خود به موازات پيشرفت ايدئولوژيكي با آن تطبيق خواهند كرد.

اما اين كه گفتيد چه مسائلي باشد؛ همه مسائل بايد مطرح شود و به طوركلي مسائلي كه بتواند به آمادگي سوم از سه آمادگي كه در بحث قبل اشاره كردم كمك كند. يادتان هست آمادگي سوم چيست ؟ شناسايي محيطي كه بايد در آينده، آن حركت سياسي فعالِ اجتماعيِ اسلامي بوجود آيد. بنابراين، با آن ملاك، دوستان مي توانند بفهمند كه بيشتر چه چيزهايي را در درجه اول بايد مطالعه بكنند و يكي از دوستان گفتند آيا ما وسيله داريم يا نه؟ بدون شك همه دوستان براي اين كار وسيله هايي داريد. مثلاً نشريات عمومي. دوستان عزيز، تنها بريدن و مطرح كردن آنچه در نشريات آلماني زبان در اين زمينه منتشر مي شود هم يك كار ارزنده است. تنها همين هم ارزنده است. نمي خواهم بروم سراغ چيزهاي دور دست و بگويم نشريه هاي خود اين محل ها را بررسي كنيد تا شما هم بگوييد ما غير از فارسي نمي دانيم و يا آن هم به دست ما نمي رسد و . . .؛ من مي گويم همين يك كار، چيز خيلي خوبي است. فكر مي كنم هر

ص: 78

كدام از شماها كم و بيش يك نشريه آلماني را دوست داريد بخوانيد يا اگر علاقه مند باشيد مي رويد مي خوانيد و براي زبانتان و اطلاعاتتان هم كمك است. بريدن و مطرح كردن آن و بعد اگر بتوانيد آن بريده ها را جمع كنيد و يا اگر براي ما بفرستيد، ما يك جا جمع مي كنيم و اين كمك شايسته اي به كارهاي آينده ماست. اين يك نمونه است. يعني در اين زمينه با گسترش مطبوعات در دنياي امروز، با بودن را ديو و تلويزيون، با نشر كتاب هاي گوناگون - الآن كتابي منتشر شده است به نام جنگ شش روزة اعراب و اسرائيل، نمي دانم دوستان مطالعه كرديد يا نه؟ كتاب تازه به دست من رسيده است. همراهم آورده بودم تا مطالعه كنم و هنوز فرصت نكردم. از اين گونه نشريه ها موجود است. حتي چيز كوچكي راجع به فلسطين و عراق به زبان فارسي منتشر كرده بودند. من در سفر عراق گرفتم و آوردم. يك نسخه اش هست به دوستان يا به كتابخانة گروه مي دهم. يك كدام از گروه ها به هر حال مي تواند نسخه هاي بيشتري تهيه كند و بفرستد - و از اين قبيل مآخذ و مداركي كه هست، دوستان، بايد همتي داشته باشيم. يكي از ورزيدگي هاي رفقا اين مأخذيابي و منبع يابي است. ما تا اينجا نشستيم مي گوييم كجا؟ وقتي به راه افتاديم مي بينيم عجيب، منابع خيلي فراوان است، ما خبرنداشتيم. حتي منابعي را مي شناختيم، آگاهي نداشتيم، توجه نداشتيم، تنبه نداشتيم. بنابراين، آقايان! راه باز است. بحمدالله بيش از مقدار و ظرفيتِ وقت و توانايي دانشجويان منابع براي اين كار امروز در اختيار عموم هست. مثلاً دوستان يك تاريخچه مختصري درباره وضع اسرائيل - چون اسرائيل مطرح گرديد - تهيه كنند. چقدر يهودي در آنجا بوده است؛ چگونه يهودي ها زياد شدند؟ تنها اين مطلب در دايرة المعارف بريتانيكا، بحثِ مفصلِ تحقيق شده اي

ص: 79

است كه، آن را از زبان مردمي كه در كشور لعنتي بنيانگذار اسرائيل كتاب تهيه مي كنند، مي شنويد و مي بينيد كه چقدر اطلاعاتش جالب است. مثلاً اين كه در اواخر قرن نوزده در سرزمين فلسطين كمتر از ده هزار يهودي زندگي مي كرده است و حالا وطن يهود شده است. از اين قبيل چيزهايي كه براي آگاهي و براي بحث ها از هر نظر برايتان سودمند است. مأخذ وجود دارد. دوستان، همين قدر كه به راه بيفتيد آنوقت راه هاي وسيعي پيش پاي خودتان خواهيد يافت.

سؤال كننده: شما به مطلبي اشاره كرديد كه من لازم مي دانم روي اين مطلب بيشتر كار شود و آن اينكه رهبري بايد از داخل اتحاديه باشد. من اگر اجازه داشته باشم مي خواهم اظهارنظر كنم كه اصلاً مركز اسلامي هامبورگ نمي تواند رهبري اسلامي داشته باشد نه اينكه نمي خواهد بلكه نمي تواند.

دكتر بهشتي: همين است و من هم همين را گفتم. نمي خواهد، نه اينكه نمي خواهد همكاري كند. گفتم مركز اسلامي هامبورگ با مجموعه كار خودش در يك حدودي قرار دارد كه با كار اتحاديه نمي خواهد اين كار را بكند. نمي خواهد، يعني مي داند كه نبايد بكند. چه بهتر! يعني باز اين تأييدكنندة آن فكر ماست كه بايد سعي كنيم گروه فارسي زبان فعلاً يك گروه مستقلي حتي از نظر رهبري باقي بماند.

سئوال كننده: در واقع در مطالعات ايدئولوژيك ما بايد سعي كنيم مكاتب و آراء را با هم تطبيق بكنيم. من در افكار استاد قطب مطالعه مي كردم، ديدم او اصلاً معتقد نيست كه ما بايد اسلام را با ساير مكاتب مقايسه كنيم. مي خواهم بدانم نظر شما چيست؟ نظر شما اين است كه در راه مطالعه و در راه تحقيق بايد جستجوهايمان را كامل كنيم يا براي آمادگي با عقايد مخالف، خودمان را آماده سازيم؟

ص: 80

دكتر بهشتي: بسيار خوب شد كه اين را مطرح كرديد. اين مطلب كه غالباً هم كج فهميده مي شود و موجب سوء تفاهم هايي مي شود، خوب بود كه قبلاً مطرح مي شد تا پاسخ مي داديم. يك وقت كسي مي گويد من براي اين كه اسلام را اثبات كنم يا بشناسم بايد از دلايل استخراج شده از علوم طبيعي، فيزيكي، روانشناسي و جامعه شناسي به عنوان دليلِ صحتِ اسلام استفاده كنم كه اين انحراف است. اين اصلاً غلط است. هيچ يك از تعاليم اسلام را نمي شود به دلايل ويسِن شافت ليش (1) و علمي اثبات يا بحث كرد و در همان پيشنهادهايي كه مي دهيم و نظرهاي مشورتي به اين مسئله خواهيم رسيد. يك وقت كسي مي گويد من براي بهتر فهميدن تعاليم اسلام و تطبيق آن بر پديده هاي عصري بايد از پيشرفت هاي علمي در علوم طبيعي، علوم انساني و اجتماعي آگاه باشم كه اين بسيار حرف پسنديده اي است. بدون اينكه به آن مسئله اي كه شما بصورت دوم مطرح كرديد برسيم و آن اينكه حتماً ما آراء ديگران را مي خوانيم براي اينكه بهتر بتوانيم با آن ها جنگ كنيم كه من آن را نمي گويم بلكه من هميشه مي گويم كه مي خواهيم خود را خوب بسازيم، وقتي خود را خوب ساختيم خودبه خود حريفِ حريف هايمان هم مي توانيم بشويم. دوستان روحية مرا مي دانند چيست. من مي گويم از نظر ساختن خودمان و شناخت صحيح اسلامي، نمي توانيم به دلايل ويسِن شافت ليش طبيعي يا انساني استناد كنيم اما آگاهي بر نتايج اين علوم، به ما يك نوع قدرت فهم بهتري براي اسلام از نظر انطباق و تطبيق با عهد خودمان مي دهد. اين كار را نه اينكه بهتر است بكنيم بلكه بايد انجام دهيم. آنچه مرحوم قطب و

ص: 81


1- wissenschaftlich (واژه آلمانی) : علمی..

ديگران، حتي همان «حزب التحرير» كه اشاره كرديد، در آثارشان بر آن تكيه مي كنند مقصودشان همان اولي است. ولي متأسفانه تاكنون مطالبي را كه ما در كتاب ها ديده ايم با عبارت هايي گفته شده اند كه خواننده فكر مي كند آن ها به آن دومي هم نظر منفي دارند در حالي كه ندارند. ما مي بينيم خود آن ها روي اين مسائل مطالعه كردند. دقت كرديد! اين است كه من گفتم در اين بحث ها خودبه خود متعرض مي شويم نه متعرض جدلي، ما اگردر بحث هايمان بحثي دربارة مسلك ها و مكتب هاي ديگر كرديم با فرمولِ كوبيدن و جدلي وارد نمي شويم بلكه از راهي وارد مي شويم كه آن ها را بفهميم و بعد مي بينيم اسلام چه مي گويد و با توجه به اين فكر و اين ايده، ما چه نتيجه اي مي گيريم. بحث ها در اين سيستم مطرح است.

آمادگي مركز اسلامي هامبورگ براي برگزاري سخنراني در شهرهاي مختلف

مركز اسلامي هامبورگ مصمم است از اين پس به هر يك از شهرهاي دانشجويي در منطقه آلمان و اتريش لااقل يك مسافرت از طرف مركز صورت گيرد. كلمه لااقل را مي گويم كه اگر توانايي و امكان بيشتر داشتيم، در هر جا مناسب ديديم، اقدام شود. چون من حساب كردم كه نزديك سي و هفت شهر دانشجويي در آلمان و اتريش وجود دارد و علاوه بر اين، ما چند شهر غيردانشجويي ديگر هم، بايد برويم كه نزديك به چهل شهر مي شود. اگر ما بيست مسافرت بتوانيم بكنيم كه خودش خيلي است، با توجه به تعطيلي ها، آن وقت ببينيد كه چگونه مي شود. در اين مسافرت ها مي تواند سخنراني هايي عمومي به زبان آلماني تنظيم شود؛ مي تواند سخنراني هايي به زبان فارسي تنظيم شود و

ص: 82

به هر حال برنامه مسافرت هر چه باشد بايد ساعتي، نه يك ساعت؛ يعني مقداري از وقت، مخصوص رفع نيازمندي هاي علمي و فكري انجمن آن شهر بشود. براي اينكه اين مسافرت ها بتواند بهتر انجام گيرد، در صورتيكه گروه فارسي زبان بتواند فرصت هاي مناسب در مسافرت به هر شهر را به موقع برايمان بفرستد - مثلاً اعلام كند كه به فلان شهر، در طول اين يك ماه و در فلان روز از اين يك ماه مسافرت كنيم، اما هفته اش معين نشود چون ما نمي توانيم اين را الآن قول بدهيم، بنويسيد مثلاً در شهر فلان خوب است در ماه آوريل يا در ماه مِي و مثلاً در يكي از سه شنبه هاي ماه مسافرتي صورت بگيرد، يك چنين پيشنهادي را مي توانيد بدهيد - آن وقت ما مي توانيم تا حدي اين برنامه را يك ساله تنظيم كنيم، به طوري كه برنامه مسافرت ها از اين به بعد منظم باشد. در اين زمينه اگر سؤالي هست مطرح شود و اگر سؤالي نيست، سراغ مطلب بعدي برويم.

سؤال كننده: معذرت مي خواهم براي شهرهايي كه بيشتر احتياج دارند، از اين برنامه ها بيشتر گذاشته شود. يعني ممكن است بعضي شهرها باشند كه به اين نوع مسافرت ها كمتر احتياج داشته باشند اما بعضي شهرها به مناسبت وضعيت به خصوصي كه دارند به اين نوع مسافرت ها و كنفرانس ها بيشتر احتياج دارند.

دكتر بهشتي: سعي خواهيم كرد. البته مي دانيد ما فكر كرديم كه اگر سالي يكبار هم به يك شهر نرويم خيلي بريده مي شود. تصميم داريم كه هر سال همه جا حداقل يك بار برويم. در حدود امكان، آن وقت به شهرهايي كه احتياج بيشتري هست يا زمينه بيشتري هست طبعاً بيش از يك بار مي رويم. انشاءالله!

ص: 83

سؤال كننده: آيا درست فهميدم، شما منظورتان اين بود كه مثلاً يك انجمني هميشه يك ماه معيني يا دو ماه معين شما را دعوت بكند؟

دكتر بهشتي: نه براي هميشه تا آخر عمر، بلكه سال به سال است. سال به سال يك برنامه اي داشته باشند.

سؤال كننده: جناب آقاي بهشتي، مركز اسلامي هامبورگ در مواردي كه انجمن ها به سخنراني خاصي احتياج داشته باشند يعني فعاليت سياسي - اجتماعي اشخاص و افراد انجمن براي مقابله با شرايط مختلف به سخنراني و مشورت محتاج باشد، آيا مركز اسلامي هامبورگ براي دعوت از چنين سخنراناني آماده است؟

دكتر بهشتي: در صورت امكان. ببينيد الآن نمي توانيم بگوييم. آقايان، ظرفيت نيروي انساني ما را مي دانيد كه چيست و امكانات ما معلوم است. ما الآن در مقابل شما تعهد كارهايي را مي كنيم كه اگر بخواهيم مسافرت بكنيم ديگر به آن كارها نمي رسيم. تهيه بحث هاي ايدئولوژيكي و غيره مثل آب خوردن نيست كه آدم بنشيند يك ليوان آب بنوشد و بعد تمام شود و بعد هم مسافرت كنيم. بلكه به بررسي، مطالعه، وقت، فراغت، نوشتن و تنظيم كردن احتياج دارد. كارهاي جاري هم كه هست. اگر مكاتبات هم عقب بيفتد گله مي كنيد. حق هم داريد گله كنيد طبعاً به هر مقدار كه برسيم، در خدمتيم. خوشبختانه حالا كه من از هامبورگ آمدم، تقريباً نامة بدون جواب نداشتيم. بنابراين، دوستان عزيز توجه كنند كه بالاخره ما هم از نظر جسم و روح انسان هاي ضعيفي هستيم. خلاصه تا يك ساعت معيني مي توانيم در شبانه روز كار بكنيم. مأيوستان نكنم در حدود امكان چنين خواهيم كرد.

ص: 84

سؤال كننده: در حدود امكان به نظر من خيلي خيلي كم است. حتي در سال به يكي از شهرها هم نمي رسيم. به خاطر اين كه در سال ما هفت ماه داريم كه امكانات سفر وجود دارد. اين حداكثرش است چون در تعطيلات به هيچ وجه سازمان ها نمي توانند جلسات را تشكيل بدهند.

دكتر بهشتي: بعضي جاها مي شود. ما معدل حساب كرده ايم هشت ماه مي شود.

همان شخص: هشت ماه به سي و هفت تا نمي رسد چون بالاخره يك هفته براي هر كدام از آن ها وقت لازم است.

دكتر بهشتي: آقا، مگر نمي دانيد جناب آقاي شبستري تشريف دارند. فرض اين است كه ايشان، چرا زودتر تشريف نياوره اند. [خندة حضار] حتي ما مي خواهيم از آقاي سرداني هم خواهش كنيم كه در اين زمينه با ما همكاري كنند و در بعضي از موارد كه ايشان مي توانند، كمك كنند. گاهي بيايند بنشينند صحبت بكنند. به هر حال بنده نخواستم بگويم كه همة اين بارها را يكنفري مي توانم بر دارم؛ زيرا در زير اين بار خم خواهم شد.

استقلال مالي و اقتصادي اتحاديه

مسئله بعدي، دوستان عزيز، مسئله اي است كه ديروز مطرح كردم و امروز مي خواهم به طور مخصوص و حتي به صورتي براي آيندة دورتر مطرح كنم. سازمان شما بايد هر چه بيشتر از نظر مالي و اقتصادي مستقل شود و وابسته به خودش باشد. اگر كساني كه در مكتب هاي ماترياليستي اعم از ماترياليسم همراه با سوسياليست و كمونيسم يا ماترياليسم همراه با كاپيتاليسم - اصلاً بي خود مارك ماترياليسم را فقط به پيشاني كمونيست ها زدند، اين كاپيتاليست ها صد برابر از آن ها ماترياليست تر هستند.

ص: 85

ماترياليست يعني كسي كه زندگي را فقط در چهارديوار زندگي مادي و ارضاي خواست هاي مادي مي شناسد و فقط براي ماده اصالت قائل است. اين معناي عام ماترياليست است و معمولاً يك كاپيتاليستي هم كه از هر دري براي ارضاي خواسته هاي مادي خودش وارد مي شود بدون رعايت هيچ جنبه ديگر آن هم ماترياليست است - اگر ماترياليست هاي مختلف، عامل اقتصادي را مهمترين عامل و عامل زيرين مي شناسند ولي ما عامل اقتصاد را عامل زيرين نمي شناسيم و از اين نظر با آن ها تفاوت مسلكي و اختلاف نظر داريم، معنايش اين نيست كه ما اصلاً اقتصاد را بيكاره و بي اثر - يا از اين ور يا از آن ور - مي دانيم. شما شايد غالبتان اين جمله عربي را شنيده ايد كه اگر خودش روايت نباشد بازگوكننده اي از تعاليم اسلام است: «مَنْ لا مَعاشَ له لا مَعاد له» هر كس زندگي رو به راهي ندارد در خطر اين است كه آخر و عاقبت و آخرت رو به راهي هم نداشته باشد. اين معنايش اين است كه وضع زندگي و عوامل مربوط به زندگي حتي در جنبه هاي روحي و معنوي انسان، مي تواند موثر واقع شود. من صريحاً مي گويم كه ما از اين تجربة تاريخيِ ريشه دارِ پرسابقه اي كه تاريخ بشريت نشان مي دهد سابقه دار است و در عصر ما به صورتي برجسته تر به چشم مي خورد، و آن اين كه عامل اقتصادي در جهت گيري و جهت دادن به فعاليت هاي افراد و موسسات و سازمان ها تأثير بسزايي دارد به هيچ وجه نبايد غفلت كنيم و الاّ خودمان را گول زده ايم. اين حرف كه «ما ايمان قاطع داريم؛ بنابراين، منحرف نمي شويم.» حرف صحيحي است. ما ايمان قاطع داريم اما اين ايمانِ قاطع ما در برابر خطرهاي سهمگين چرا قرار بگيرد؟ چرا به دست خودمان، خودمان و ايمان قاطعمان را به مخاطره بيندازيم؟ اين عيناً مثل يك آدمي است كه

ص: 86

بگويد من آدم خيلي سالمي هستم و چون خيلي سالم هستم هر غذاي آلوده اي باشد مي خورم. اين منطق صحيح است؟ معنايش اين نيست كه اين آقا سالم نيست. ولي اين عقلايي نيست كه يك انسان سالم با اتكاء بر سلامتي اش هر غذاي آلوده به ميكروبي را بخورد. او آدمي خيالاتي است.

عامل اقتصادي نظير همان خوراك هاست. خوراكي هايي كه از نظر اقتصادي به گروه فارسي زبان داده مي شود بايد حتي الامكان آلوده به ميكروب ها نباشد و بهتر از همه و مطمئن تر از همه اين است كه به دست خود اين گروه و از داخل خود اين گروه تهيه شود. من هر نوع اتكاي اين تلاش و جنبش شما را از نظر اقتصادي بر عوامل خارجي حتي بر مركز اسلامي هامبورگ غلط مي دانم. مركز اسلامي هامبورگ هر كمكي كه مي تواند بكند، خواهد كرد اما اتكاء نمي كند. بنابراين، پيشنهاد و نظريه مشورتي من اين است. رفقا! اين موضوع را در سال گذشته تا حدي شوخي گرفتيم.

آفرين! من از دوستان اجازه مي خواهم كه اين آفرين را بگويم براي اينكه ما بايد كار خوب انجمن ها را تقدير كنيم. اين خداي نكرده معنايش اين نيست كه به ديگران بخواهم گوشه بزنم. آفرين به انجمن اسلامي آخن و هانوفر و بعضي از شهرهاي ديگر كه به اين تعهد سال گذشته خود بصورت شايسته اي عمل كرده اند.

خوب، رفقا! واقعاً چه عيبي داشت كه همة افراد، سال گذشته - حتي آن هايي كه تاكنون مزة كار كردن را نچشيده اند - يك روز، دو روز و

ص: 87

حتي سه روز در هفته را كار مي كردند و حدوداً ده يا بيست يا پنجاه درصد اجرت آن روز را در اختيار صندوق مذهبي قرار مي دادند. اين يك بحث سازماني است كه مربوط به خودتان است. آنچه مهم است اين است كه چه مانعي داشت كه اين كار صورت مي گرفت. من يك فكري دارم. اين فكر را مطالعه كنيد. آيا انجمن ها مي توانند بناي خودشان را بر اين بگذارند كه لااقل افراد موثر آن انجمن يك صدم مخارج خودشان را در سال - صرفه جويي مي خواهند بكنند يا نمي خواهند نكنند، من وارد آن بحث نمي شوم - به صندوق انجمن بريزند. يعني، به صورت يك فرمول اين را مطرح مي كنم. يك صدم، يك در صد. اگر دانشجويي در سال 3000 مارك خرج مي كند؛ 30 مارك و اگر 4000 مارك خرج مي كند؛ در سال 40 مارك، به صورت ماه به ماه يا روزبه روز پرداخت كند. اگر در روز 3 مارك خرج مي كند؛ 3 فنيك. يك صدم آن را عرض كردم؛ 3 فنيك. روزي 5 مارك خرج مي كنيد؛ 5 فنيك از اين 5 مارك را كمتر خرج كنيد و كنار بگذاريد. يك صدم را عرض كردم نه يك دهم. مثل اينكه حالا دوستان به نظرشان خيلي عملي مي آيد. روزي كه 5 مارك خرج مي كنيد و به مغازه تشريف مي بريد، ببينيد چگونه اين 5 مارك را خرج كنيد كه 5 فنيك كمتر بدهيد و كنار بگذاريد. بنابراين دوستان، روي اين فرمول فكر كنيد. اگر مي توانيد سيستم يك در صد را فعلاً شروع كنيد. اگر توانستيد شروع كنيد يك سيستم قابل اعتمادي ممكن است براي آينده باشد. اين مطلب تمام شد.

حالا يك مسئله از اين بالاتر و وابسته به اين مبحث را مي خواهم بگويم. من مي خواهم موسسات ديگر، حتي مركز اسلامي هامبورگ، در آينده اي كه دوستان اين دورة ما داراي زندگي و درآمد مي شوند،

ص: 88

تكيه شان از نظر مالي و اقتصادي روي كساني باشد كه درآمد آن ها مستند به حفظ رژيم هاي اقتصادي مخصوصي نباشد. كساني كه حتي الامكان با نيروي كار و تلاش درآمد دارند. بنابراين، من مي خواهم به شما دوستان عزيز بگويم خودتان را براي يك نوع زندگي مالي، چه در دورة دانشجويي و چه در آينده، آماده كنيد كه تأمين هزينه هاي فعاليت هاي اسلامي و اجتماعي از مجراي افراد هم هدف، هم فكر و هم ايده اي باشد كه زندگي آن ها، به هر حال با هر نوع اسلوب اقتصادي كه با موازين اسلام سازگار است تأمين شده باشد. بحمدالله مركز اسلامي هامبورگ در شرايط حاضر نيز صراحت خود را در مسائل گوناگون دارد. من با كمال صراحت مي گويم كه اگر ما نتوانيم در هامبورگ صراحت هايي را كه تاكنون داشته ايم حفظ بكنيم و حتي روزي به دليل اين صراحت ها در فشار اقتصادي قرار بگيريم و از منابع ديگري كه با صراحتِ ما سازگارند نتوانيم هزينه ها را تأمين كنيم، آنگاه يا دايره سؤالاتمان را كم خواهيم كرد يا اصلاً مركز اسلامي را منحل مي كنيم. مركز اسلامي هامبورگِ در مسير اسلام ارزش دارد نه مركز اسلامي هامبورگي كه حتي تحت تاثير عوامل اقتصادي از مسير خودش منحرف شود. اين شيوه اي است كه من شخصاً در تمام كارهاي گذشته ام داشته ام و اميداورم تا آنجايي كه به سهم خودم مي توانم در اين مؤسسه موثر باشم، اين شيوه را حفظ كنم و از آنجا كه فكر من اين است كه اين موسسات وابسته به شخص من نباشد اميدوارم تا حدي كه از دست ما ساخته است كوشش كنيم براي اينكه آنجا براي هميشه حفظ شود.

بنابراين ما به هر صورت، كوشش خودمان را براي حفظ طهارت و پاكي مركز اسلامي هامبورگ خواهيم كرد و به خواست خدا نخواهيم

ص: 89

گذاشت كه از مجراي عوامل مالي كم ترين آلودگي در كار ما وارد شود. اما براي اين كه اين پاكي ها ضمانت بيشتري داشته باشد، بايد از همين حالا كه دور هم نشسته ايم فكر كنيم كه در آينده، اين مؤسسات و مشابه آن ها را به موازات گسترش امكانات اقتصادي و ماليمان تأمين نماييم. فكر كنيم اگر در آينده مثلاً 2000 مارك در ماه خرج مي كنيم، ماهي 20 مارك براي اين كار بپردازيم. يا اگر تا حالا يك درصد آن را مي داديم، پنج درصد بپردازيم.

به هر صورت بايد اين مؤسسات از نظر اقتصادي، از نظر روحي، از نظر اجتماعي، متّكي بر كساني باشد كه با اين موسسات همفكري دارند. با كساني كه روح آن ها با اين مؤسسات سازگار است و همه با هم در راه يك هدف فعاليت دارند. اين است كه من مي خواهم بگويم حتي دوستاني كه در آينده اي نزديك فارغ التحصيل مي شوند، حالا مركز اسلامي هامبورگ فعلاً سرجاي خودش، تصميم بگيرند وقتي فارغ التحصيل شدند ارتباط خودشان را از نظر مالي و فكري با سازمان گروه فارسي زبان قطع نكنند و پشتوانه اقتصادي و اجتماعي اين حركت اسلاميِ دانشجويي، هم از دانشجويان موجود و هم از دانشجويان آينده تشكيل شده باشد.

بررسي علمي و مستند كارهاي گذشته

دوستان، كار شما در مرحله اي است كه اگر دير بجنبيد يا اگر در همين سال هم واقعاً نجنبيد، در آينده دچار يك عاملِ داخلي عقب افتادگي و عقب ماندگي مي شويد و آن اين است كه هر سازماني و هر موسسه اي بايد وضع گذشته خودش را به طور كلي و به صورت علمي بررسي كند.

ص: 90

اين بررسي بايد علمي، مستند به آمارها، ارقام و گزارش هاي قابل استناد باشد. من هنوز اين گونه بررسي را در كار گروه فارسي زبان يا گروه هاي امثال آن نديدم. آيا گروه فارسي زبان در سال گذشته، يعني سال 68-69م در مقايسه با سال 67- 68 پيشرفت كرده است يا نه؟ در كدام جهت جلو رفته و در كدام جهت عقب رفته است و براي اين منظور نمودارهايي تهيه كند.

ما دائم صحبت از افكار تشكيلاتي و سيستماتيك مي كنيم، غافل از اينكه كار تشكيلاتي و سيستماتيك، مطالعه سيستماتيك هم دربارة خودمان احتياج دارد. چيزهايي كه الآن تكنيك غربي به عنوان وسيله مطالعه به كار مي برد ديگر غرب زدگي نيست، استفاده از اين ها عقل است؛ بايد استفاده كرد. مثل اين است كه شما مي خواهيد شيمي بخوانيد اما بگوييد استفاده از لوازم محاسباتي و آزمايشي شيمي اروپايي ها را بايد كنار بگذاريم و روي شناخت خودمان شيمي بخوانيم. خوب، اين نمي شود. هر جاي دنيا بخواهيد شيمي بخوانيد بايد از نتيجه اين گونه چيزها استفاده كرد چون علم و دانش، شرق و غرب، مسلمان و غيرمسلمان نمي شناسد. علم و دانش هيچ يك از اين ها را نمي شناسد. وقتي شما مي شنويد كه پيامبراكرم(ص) نقل مي كنند كه دنبال علم ولو در چين برويد، هم بعد مكان و شايد هم از نظر اينكه مي خواهند مسلمان باشند يا غيرمسلمان مدنظر باشند. علم اين حرف ها را ندارد؛ علم، علم است.

بنابراين نظر مشورتي ما اين است كه پرونده هاي شما از اين به بعد مشتمل باشد بر آمارها، نمودارها و ابزارهايي كه مطالعة دقيقِ علميِ مستند را درباره وضع گذشتة شما براي يك مطالعه گر آسان بكند. من

ص: 91

خواهش مي كنم كه اگر مي شود اين را در نسخه هاي متعدد تهيه كنيد و يك نسخه اش را هم براي ما بفرستيد كه ما هم هميشه در همكاري با شما بتوانيم از مطالعات محاسبه شده اي برخوردار باشيم. بدانيم واقعاً چه احتياج داريد. ما بايد كجا بيشتر همكاري كنيم. ما هم به مطالعه جديد احتياج داريم. البته اجمالاً نشان مي دهد كه گروه فارسي زبان، امسال بهتر از پارسال و پارسال بهتر از دو سال گذشته بوده است ولي اين كافي نيست. ديمي كار كردن است و كافي نيست. بايد ميزان پيشرفت، علل پيشرفت، خلأهايي كه به اين پيشرفت كمك كرده و چه بسا آن خلأها در سال بعد نباشد، بررسي علمي كرد. الآن كميتة خط مشي تشكيل شده است. اين كميته روي چه چيزي مطالعه مي كند؟ روي همان حرف هاي سال هاي گذشته؟ اين درست نيست. روي حرف هايي كه در متن ماست؟ اين هم درست نيست. بايد اين گروه و كميته خط مشي، وقتي مي خواهد مطالعه بكند يك مقدار مواد مطالعاتي جديد در اختيار داشته باشد تا بتوان آن را يك مطالعة جدي دانست. پس نظر مشورتي مركز اسلامي هامبورگ اين است كه گروه فارسي زبان از همين امسال تصميم بگيرد براي كليه كارهايش متون كتبي تهيه كند. وقتي سال آينده اينجا مي آييم همة گزارش ها كتبي باشد. نه اينكه بعضي از انجمن ها از حفظ بگويند و بعضي ها يادداشت بدهند و از روي يادداشت گزارش بدهند. مخصوصاً گاهي مي بينيد كه مجموعه ترقي كرده است اما در فلان شهر، فلان انجمن تنزل كرده است. چرا؟ چرا تنزل كرده است؟ عواملش چيست؟ چرا راكد مانده است؟ عواملش چيست؟ چه كاري برايش مي شود انجام داد؟ اميدوارم در اينجا، در نشست سال آينده با مقدار قابل توجهي از اين مآخذ مطالعاتي به درد بخور آشنا بشويم.

ص: 92

خط مشي گروه فارسي زبان در سياست خارجي

1- با مطالعه كار كنيد.

مسئله بعد مربوط به روش گروه فارسي زبان در سياست خارجي است. گروه فارسي زبان، خودبه خود، بخواهد يا نخواهد بحمدالله بصورت يك واحدي كه از آن نامبرده مي شود درآمده است. وقتي يك واحدي ارزش پيدا كرد دوست و دشمن پيدا مي كند. پس بايد بداند كه با دوستان و دشمنانش با چه خط مشيي و سياستي روبه رو شود. در حال حاضر سازمان هاي دانشجويي، دسته هاي سياسي و مؤسسات مختلف در اروپا - حداقل اين ها كه فعلاً نزديك شما هستند - موجودند و نظر مشورتي ما اين است كه در سال 69 -70 يك گروه، مأمور مطالعه و تهيه اسنادي تعيين كننده - يعني كمك كننده به تعيين خط مشي گروه فارسي زبان - با دوستان يا احياناً با دشمنانش، كه اميدوارم دشمني هنوز نداشته باشد مگر شيطان كه در خود ماست، تشكيل شود و به اين وسيله ما در طول سال آينده بتوانيم اين مطلب را بصورت علمي بررسي كنيم. اين كاري نيست كه بگويم الآن مي توانيد انجام دهيد. گاهي دوستان از من در اين زمينه سؤال مي كنند. من هم آنچه را مي دانم مي گويم ولي به دليل همان استقلالي كه در جنبه مالي يا در جنبه رهبري عرض كردم در اين زمينه باز دوست دارم گروه، واقعاً خودش تصميم بگيرد اما باز به صورت مشاور هر چه از من بخواهيد در اختيارتان هستم يا از مركز اسلامي بخواهيد در اختيارتان هستيم. اما اتكايي نمي خواهيم در اين زمينه به وجود بيايد.

ص: 93

بنابراين بايد دربارة اُمْزُ (umso) (1)، ايمزو، كنفدراسيون، فدراسيون و دربارة همه موسسات و دسته هاي ديگر مطالعه كنيم. من حتي به دوستان گفتم، دوستان عزيز! حتي روابط تان با مركز اسلامي هامبورگ بامطالعة عميق توأم باشد. براي اينكه اگر مركز اسلامي هامبورگ قابل اعتماد است در بعضي موارد كه به نظرتان مشتبه مي رسد دچار تزلزل نشويد و بگوييد اين مركز قابل اعتماد است و اگر اين كار را كرده كه به نظر ما ممكن است مورد سوء ظن قرار بگيرد حتماً دليلي داشته است. چون ممكن است اين كارها پيش بيايد. حتماً پيش مي آيد. اصلاً براي شما هم پيش مي آيد. چنين نيست كه انسان هميشه بتواند قدوس مآب در جامعه زندگي كند و به هيچ كس نگويد كه بالاي چشمت ابروست. خوب، چنين چيزي نمي شود. كساني كه بخواهند در جامعه طوري زندگي كنند كه هيچكس نگويد بالاي چشمشان ابروست بايد بروند در همان مُغاره ها به صورت رهبانان زندگي كنند. آدم وقتي در جامعه زندگي مي كند ممكن است كارهايي از او سر بزند و به نظر بعضي سوء تعبير شود. اينجا شناسايي مهم است يعني، من وقتي آقاي دربندي را از نزديك شناختم و فهميدم كه چه مقدار روي اصول خودش پايبند است اگر فلان كار را هم كرد كه به نظر سطحي و يا خلاف اصول به نظر مي رسد مي گويم حتماً يك دليل اصولي داشته است. از او مي پرسم، يا به من مي گويد يا به من نمي گويد. به هر حال از من مي پرسند نمي توانم چيزي بگويم. بنابراين، بايد براي اعتماد صحيحِ متقابل با دوستانتان و همچنين با دشمنان احتمالي مطالعه داشته باشيد.

ص: 94


1- امز (umso) مخفف united muslim students organisations یا اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان می باشد.

2- با برادران عرب متناسب با واقعيات برخورد شود:

در عين حال دربارة مسائل مربوط به اُمْزُ لازم مي دانم يك نكته را يادآوري كنم و شايد حتي ايمزو هم، بله، تقريباً يكي است. دوستان، توجه داشته باشيد به اين كه برادران عرب ما، به خصوص از دو سال قبل به اين طرف، در يك وضع بحراني زندگي مي كنند. اينكه ما خودمان را به اندازة آن ها در اين بحران احساس نمي كنيم، حرف ديگري است. شما فكر كنيد كه اگر حالتي مشابه حالت اسرائيل و همسايگانش در داخل ايران بود وضع روحي شما همين طور بود كه الآن هست؟ اجتماعاتتان، دور هم جمع شدنتان و حتي كشمكش هايي كه آن ها الآن دارند نداشت؟ اگر اين طور فكر مي كنيد، فكر مي كنم اشتباه مي كنيد. دوستان عرب ما در حالت بحراني به سر مي برند. بحران هايي كه من ريشه هايش را نمي خواهم اينجا بازگو كنم. بحث مفصلي است. اگر شما در آن ها چيزهايي مي بينيد، بيشتر مربوط به اين حالت بحراني است، فكر نكنيد اين ها چون عربند اين طورهستند. فكر نكنيد كه اين ها چون فلان رويه را دارند اين گونه هستند، نه. سه سال قبل اين بحران ها، اين حالت روحي در آن ها هيچ نبود. گرمي ها، صفاها، خلوص ها و همبستگي ها خيلي بيشتر بود. طبعاً وقتي در يك منطقه اي بحران هايي اين گونه وجود دارد كه هر كس خانه اش، كاشانه اش و زندگي اش چنين در خطر است؛ اصلاً، ديگر فرصت فكر كردن نسبت به اين مسائل اصولي پيدا نمي كند. ديگر حوصله نمي كند. پرداختن به مسائل اصولي هم يك شرايط خاصي مي خواهد. اين است كه خواهش مي كنم دوستان توجه به اين وضع بحراني برادران عرب داشته باشيد تا بهتر و صحيح تر بتوانيد وضعي را كه در اُمْزُ يا ايمزو و امثال اين ها هست را توجيه كنيد و در خط مشيي كه با

ص: 95

آن ها داريد به اين واقعيت توجه داشته باشيد. اگر در آن ها به قول آقاي بهشتي تنبلي ها، كم كاري ها و غيره ديده مي شود؛ نه اينكه ايمان آن ها از ما ضعيف تر است، آد م هاي مصيبت زده اند. هرچه هم ايمان داشته باشند مثل آدم هاي مصيبت زده واقعاً كلافه اند. دلش به اين كار نمي رود. با روش هايي كه متناسب با اين واقعيت رواني در برادران عرب ما هست با آن ها برخورد كنيد. توقعاتتان با توجه به اين واقعيت باشد. اين چيزي است كه فكر نكنيد من هم از همان اول دريافتم. من در طول اين مدت كه با دوستان برخورد داشتم؛ در طول مذاكرات خصوصي با افراد و يا مسئولين سازمان، به تدريج به نظرم رسيد كه ريشة اصلي اين است. نمي خواهم بگويم تمام مطلب اين است ولي مي خواهم بگويم كه عامل مهم اين است و به نظرم منطقي مي رسد.

3- از احساسات ناسيوناليستي و تفرقه هاي مذهبي پرهيز شود:

به نظر مركز اسلامي هامبورگ اولاً گروه فارسي زبان، وابستگي خودش را به اُمْزُ بايد حفظ كند چون اين وابستگي بحمدالله سد راه شما نيست و ركودي در كار شما ايجاد نكرده است و نمي كند - من از نظر گروه مي گويم، حالا به انجمن هاي محلي مثل ايمزو كاري ندارم. راجع به اُمْزُ سخن مي گويم. راجع به ايمزو كه يك گروه محلي است بعداً بحث مي كنم - ثانياً آن نقطة برجسته از ايده اسلامي مان اين است كه ما در تلاش هاي اسلامي به عرب و عجم و شيعه و سني قائل نيستيم و همه مسلمانان را برادران و خواهران عزيزمان مي دانيم و عملاً اين مورد را حفظ كرده ايم و كسي هم نمي تواند بر ما خرده بگيرد. لذا ما گفتيم اين تلاش گروه فارسي زبان، به استناد يك واقعيت است و آن واقعيت اين است كه جوان هاي تازه وارد، نه زبان عربي مي دانند، نه زبان آلماني.

ص: 96

اين ها تا مي آيند در جلسات عمومي اُمْزُ وارد بشوند از دست رفته اند. بايد ما واحدهايي داشته باشيم كه به زبان و عادات محلي آن ها آشنا باشند و آن ها را زودتر جذب كنند. وقتي آن ها ماندند و زبان ياد گرفتند خود به خود در جلسات، شركت مي كنند. اين يك حرف منطقي بود كه اُمزُ هم به طور رسمي پذيرفت. گفتيم دوستان عرب و ترك مشابه اين كار را انجام بدهند و بسيار منطقي و خوب است و من بسيار خوشبختم كه تا اين لحظه با استفاده از همين زمينه هاي منطقيِ صحيح، روابط خودمان را حفظ كرده ايم. اتفاقاً، يكي از بهترين فوايد مشورت بنيان گذاران گروه فارسي زبان با مركز اسلامي هامبورگ از اول كار، همين بود. چون دوستان اول تيتر ديگري براي اين سازمان در نظر گرفته بودند؛ «اتحاديه دانشجويان مسلمان ايراني در اروپا» و من با مبادله پيام و نامه دوستان را قانع كردم كه اين غلط است و تبديلش كرديم به تيتر فعلي يعني به «اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا - گروه فارسي زبان» و واقعاً احساس مي كنم كه همين چيز كوچك، چقدر توانسته است در حفظ ما و در مسير خودمان مؤثر واقع بشود و ما را دچار ماليخولياهاي ناسيوناليستي نكند. اين است كه دوستان مدارك و ساير موارد را حتي دربارة اُمْزُ جمع آوري كنند تا بلكه در طول اين يك سال يا لااقل در نشست آينده بتوانيم به اين مسائل بيشتر توجّه كنيم.

اگر در اين زمينه سؤالي هست بفرماييد تا جواب بدهم.

تهيه جزواتي دربارة كليات رويدادهاي سياسي

يكي از مشكلات دوستان مربوط به برخوردهاي فردي خود با رويدادهاي سياسي مرتبط با جهان اسلام يا ايران يا سازمان هايي است كه خودبه خود

ص: 97

با شما ارتباط دارند - از قبيل روحانيت و همان چيزهايي كه آقاي بهشتي گفتند - و آن اين است كه احتياج به يك نوع ايده دادن دارند. به هر جواني و هر كسي نمي توانيم بگوييم خودت برو فكر كن و تصميم بگير. اگر گروه بتواند اين نوع مسائل را جزو كارهاي مطالعاتي خود بياورد و باز در هر موردي از مركز اسلامي هامبورگ مشورت و همفكري بخواهد و در تماس با آنجا باشد؛ فكر مي كنم كار عملي تر و صحيح تري است. اگر گروه بتواند لااقل يك نوع كليات، نه خيلي كلي؛ كليات راهنمايي كننده كه آدم را تا حدي از سردرگمي در بياورد در اختيار واحدها و افراد بگذارد، اين يك نوع كمك فكري براي اعضاي گروه در برابر حوادث است كه دچار ترديد و تزلزل كمتري شوند. من نمي گويم گروه مي تواند صد در صد نظر قاطع بدهد ولي مي تواند از اين تزلزل تا حدي بكاهد.

موافقت مركز اسلامي هامبورگ با تشكيل كلاس هاي تابستاني

پس از بررسي با كمال خوشبختي موافقت قطعي خودمان را با تشكيل كلاس هاي آموزش تابستاني در مركز اسلامي هامبورگ اعلام مي كنيم. [دست زدن حضار] متشكرم. از دوستان خواهش مي كنم كه ترتيب كار را طوري بدهيد كه بتوان از قبل جاهايي را براي سكونت شما تهيه كرد تا ما هم بتوانيم برنامة خود را تنظيم كنيم و لااقل در آن دو هفته براي خودمان هيچ كاري غير از كارهاي ضروري كه پيش مي آيد نگذاريم تا بتوانيم با دوستان مأنوس باشيم. اگر بشود لااقل از هر انجمن، يك يا دو فرد به آنجا بيايند كه اگر دو فرد باشد خيلي بهتر است. دو فرد كه مي گويم معنايش دو تا نيست زيرا دو نفر چهار برابر ارزش پيدا مي كند. براي اينكه وقتي دو فرد آنجا بيايند و آراء را بررسي كنند و برگردند دو

ص: 98

تا فكر مي تواند به حل مسائل كمك كند. بنابراين، اگر از هر انجمني يك يا دو نفر به هامبورگ بيايند و در اين كلاس هاي تابستاني شركت كنند ما هم برنامه مفيدي به خواست خدا براي آن ها تنظيم مي كنيم.

يكي از حضار: اگر مي شود تاريخ آن را پيشنهاد كنيد.

دكتر بهشتي: پيشنهاد كردم. ديروز گفتم اگر بشود سپتامبر باشد، فكر مي كنم از همه مساعدتر است.

يكي از حضار: مدتش چقدر است؟

دكتر بهشتي: دو هفته. فعلاً دو هفته.

تقويت فضيلت و ايمان اعضا براساس ايدئولوژي اسلامي

آنچه كه بايد با دوستان عزيز در ميان بگذارم مربوط به زيربناي سياست داخلي و حتي خارجي است يعني زيربناي اصلي و مهمترين مسئله اي كه بايد در كار ما و گروه فارسي زبان به آن توجه شايسته بشود. دوستان توجه داريد كه ما به هر دليل، تلاش گروه فارسي زبان را بر اساس اسلام و تعاليم اسلام شروع كرده ايم. همانطور كه دوستان ديروز مي گفتند، شرط اين كار اين است كه در داخل اين گروه، روح اسلام هر چه قوي تر و عملي تر به چشم بخورد. بايد پاكي و فضيلت ها در داخل گروه حفظ شود و از گناهان مسلم اسلامي از قبيل نوشيدن مشروبات الكلي، خوردن گوشت خوك، قمار كردن، ناپاكي هاي جنسي، زنا و روابط جنسي نامشروع، دروغ، دو به هم زني، غيبت، نادرست بودن، امين نبودن، خيانت به خود، خانواده و جامعه و حرام هاي مسلّم اسلام اجتناب شود. از اين نظر سال به سال گروه دارد به جلو مي رود. سال به سال افراد زبده تر و پاك تر مي شوند. دوستان، اين يك راه دارد و آن اين است: مادام

ص: 99

كه ما پاية زندگي خود را بر اين اساس نگذاريم كه مؤمن باشيم؛ براي فاصله بين تولد و مرگ زندگي نكنيم بلكه براي از تولد تا بي نهايت زندگي كنيم و مؤمن به زندگي جاويد؛ نمي شود. اگر قرآن اينقدر روي ايمان به آخرت تكيه مي كند بي جهت نيست. اگر قرآن ايمان به مبدأ و خدا را بدون ايمان به آخرت، باز بي ارزش مي داند، علت دارد. براي اينكه ايمان به خدايي كه جهان را آفريده است و كاري به كار ما ندارد و فقط هر وقت دلمان تنگ مي شود مي رويم و با او راز و نياز مي كنيم، اين ايمانِ مسيحي به درد نمي خورد. اين نمي تواند منشأ ثمر باشد. ايماني كه مي تواند زندگي بشر را در سطح عالي بشري بياورد ايمان به مبدأ و معادِ با هم است. ببينيد در تمام آيات قرآن تقريباً - اينكه مي گويم تمام؛ يعني الآن استثنا در حافظه ام سراغ ندارم. تقريباً را براي اين مي گويم - سعادت موكول مي شود به دو زيربنا، ايمان به خدا و ايمان به رستاخيز و قيامت و آخرت، و يك روبنا، عمل صالح و كاري كه با اين ايمان تنظيم شود.

رفقا، ديگر شوخي برنمي دارد. اگر گروه فارسي زبان، براستي اسلام را پايه و ايده و زيربناي فكر و عمل خودش مي داند؛ كوشش شود اين روحيه در افراد تقويت شود. اينجاست كه نقش عبادت ها، نمازگزاردن هاي روح دار، روزه گرفتن ها، پاكي ورزيدن ها، از گناه صرف نظر كردن ها و تقويت اراده در برابر هر گناه، بسيار مؤثر به چشم مي خورد. بنابراين، اهميت به نماز و نماز جماعت بايد جزو برنامة گروه ها باشد. هر وقت جلسه داريد با هم نماز بخوانيد. نگوييد درس مقدم است. اگر وقت، وقت نماز است نمازتان را بخوانيد. بعد بنشينيد، بحث كنيد. اهميت بدهيد به اينكه با هم در وضع زندگي شخصي و خانوادگي تان فكر كنيد وگرنه صريحاً مي گويم كه اين كار و اين تلاش به

ص: 100

جايي نخواهد رسيد. تلاش بي پايه است. به همين دليل نظر مشورتي ديگر مركز اسلامي هامبورگ از نظر تشكيلاتي، اين است كه تقويت فضيلت و ايمان در اعضاي انجمن ها جزو برنامه هاي اساسي تلقي شود. حتي يكي از امتيازهاي قابل توجهي كه در انتخاب مسئولان در داخل انجمن يا در هيأت مسئولين گروه بايد روي آن حساب شود، اين است كه چه كسي از نظر زندگي شخصي و اجتماعي بيشتر مي تواند سمبل يك مسلمان باشد. البته فكر نكنيد كه بنده مطلق فكر مي كنم و مي گويم جوان هاي آن انجمن نبايد ديگر دست از پا خطا كنند و هيچ گناه نكنند. همه ممكن است گناه كنيم. فرق است بين اين كه از انسان گناهي سر بزند و اين كه نسبت به گناه بي مبالات باشد. آن چيزي كه ما مي خواهيم هرگز در شما نباشد بي مبالاتي نسبت به گناه است؛ و الاّ ممكن است يك بار هم گناهي از شما سر بزند. من هم بر شما خرده نمي گيرم، آنچه خرده مي گيرم بي مبالاتي در برابر گناه يا در برابر واجبات است. ممكن است يك بار هم فراموش شود نمازتان را بخوانيد؛ البته نبايد فراموش بكنيد ولي ممكن است پيش بيايد. بي مبالات نشويد كه اگر بي مبالات شديد؛ پايه سست مي شود.

بنابراين، در انتخاب مسئولان، در داخل هر انجمن و همچنين مسئولين گروه، مسئله مبالات ديني داشتن يك امتياز تلقي شود. البته، نمي گويم فقط اين بايد باشد؛كارداني، قدرت مديريت و به درد آن كار خوردن از امتيازهاي اصلي است اما نه اينكه فقط روي آنها تكيه شود. يادتان نرود؛ ما، سازمان گروه فارسي زبان اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا هستيم. مسلمان!

اين آخرين نظر مشورتي ما بود كه خوشبختانه درست در ساعت يازده و نيم دارد تمام مي شود. اميدوارم اين نظرهايي كه عرضه شد،

ص: 101

بتواند يك نوع كمك و همفكري از جانب مركز اسلامي هامبورگ با گروه فارسي زبان باشد.

اميدوارم همكاران ما در مركز اسلامي هامبورگ بتوانند در آينده منشأ خدمت شايسته اي براي پيشرفت اين سازمان دانشجويي ارزنده باشند. سلام بر همة شما. [دست زدن حضار]

ص: 102

بخش چهارم: نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ در نشست ششم مجمع عمومي اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا

اشاره

*نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ در نشست ششم مجمع عمومي اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا (گروه فارسي زبان) در سال 1349ش/ 1970م (1)

ص: 103


1- این سخنرانی به عنوان نظرهای مشورتی مرکز هامبورگ در اشتاین هوده (stein hude) از توابع هاوفر(hannover) ایراد گردیده است.

ص: 104

دوستان عزيز، بار ديگر خوشوقتم كه اين فرصت پيش آمده است تا در اجتماع سالانة شما دوستان شركت كنم.

سال گذشته، من در آخرين جمله هاي خداحافظي به دوستان پيشنهاد كرده بودم كه سعي كنيد امسال، من به عنوان مشاور شركت نكنم. دليل خواهش من اين بود كه معتقد هستم و اعتقاد قاطع دارم كوشش همة ما در راه اين هدف است كه سازمان شما هر چه بيشتر از هر نظر روي پاي خود بايستد و فكر مي كردم كه علايق و محبت هاي شما به مركز اسلامي - كه مطلبي است خيلي روشن - سبب شود كه من بيش از يك فرد مشاور بتوانم در كارتان سهيم باشم و اين را مصلحت سازمان شما نمي دانستم و حالا هم نمي دانم و در آينده هم فكر مي كنم كه نخواهم دانست. با اين حال امسال هم كه دوستان از من دعوت كردند كه باز به عنوان مشاور شركت كنم از طرف مركز اسلامي شركت كردم. دليل آن اين بود كه به تشخيص رفقا امسال هم بايد نقطه عطف جديدي در كار اتحاديه و تشكيلات شما باشد.

دوستان، آن هايي كه لااقل در اين سه نشست اخير شركت داشتند، بايد به خاطر داشته باشند كه در دو سال گذشته براستي در هر سالي اتحادية شما يك مرحله را طي كرده است و اين از ديد من و دوستانم - كه سابقه كارهاي اجتماعي داريم - خيلي مهم است. رفقا، خيلي مهم

ص: 105

است كه يك تشكيلاتي در هر سالي بتواند يك مرحله را طي كند. اميدوارم اين سرعت در طي مراحل شما را تشويق كند ولي مغرور نكند.

امسال در جريان نشست تا اين لحظه كه دور هم هستيم، نقطه هاي قوّت خاصي به چشم مي خورد. گزارش هيأت مديره بسيار خوب تنظيم شده بود و تكاملي را نشان مي داد. معناي اين سخن، اين نيست كه به گزارش هيأت مديره انتقادي نيست؛ نه. معني اين سخن، اين است كه من كه سه سال است گزارش هيأت مديره را گوش مي كنم در تنظيم گزارش، تكامل احساس مي كنم. با توجه به مفاد گزارش و توجه به آنچه از كار اتحاديه در جريان اين يك سال آگاه هستم؛ پيشرفت قابل ملاحظه اي در كار اتحاديه به چشم مي خورد. ولي رفقا اگر در يك سال گذشته پيشرفت قابل ملاحظه اي وجود دارد و گزارش ها خوب تنظيم شده است با صراحت مي گويم كه معنايش اين نيست كه ما اين پيشرفت را حتي در تنظيم گزارش به حساب دوستانمان آقاي طباطبايي، فروهش و نواب واريز مي كنيم؛ هرگز! اين طرز تفكرِ تجريديِ فرديِ ضد تشكيلاتي بايد در ما از بين برود. معنايش اين است كه دوستانِ مسئولين و اعضاي اتحاديه در سال هاي قبل، با كوشش و تلاش خودشان و با خلوص و صفايي كه من در عده اي از آن ها سراغ دارم به سهم خودشان كوشيده اند راه را براي اين پيشرفت سريع در سال گذشته آماده نمايند. به همين دليل، پيشرفت هر سالي نتيجه و بازده تمام كارهاي گذشته است. به همين جهت، من حتي گزارش هاي بسيار خوب رفقا را بيش از آنچه بازده كار شخصي آن ها حساب كنم؛ بازده مجموع كار اتحاديه در اين عمر چند ساله خودش حساب مي كنم. جالب اين است كه همين حالا كه اينجا نشسته ايم، مسئولين يك دوره هم در اين جلسه به عنوان نمايندگان

ص: 106

شركت دارند و حتي يكي از آن ها به عنوان علي البدل شركت مي كند و به عنوان نماينده شركت ندارد ولي اين اشخاص كه مسئول سال هاي قبل بوده اند، در سال گذشته با هيأت اجرايي، همكاري صميمانه كردند. دوستان، اين نكته ها بايد جالب باشد؛ چرا؟ چرا مي گويم جالب باشد؟ براي اينكه در سازمان هاي ديگري كه ما با آن ها تماس داشته ايم مسئولين دورة قبل مي كوشيدند در دورة بعد چوب لاي چرخ مسئولين بگذارند، مبادا آن ها بهتر از اين ها گل بكنند. اين ها قيمت دارد. اين ها ارزش هاي اساسي كار شما است كه بايد حفظ شود و در داخل تك تك انجمن هاي ديگر هم به وجود آيد.

مكرر گفته ايم در يك جامعه اسلامي چنين نيست كه اگر يك آقايي يا يك گروهي امروز زمامدار و رئيس شد بايد تا ابد در اين سمت بماند يا اگر كنار رفت و فردا گروه ديگري رئيس شد و اين ها مرئوس شدند بگويند ما كه يك دوره رئيس بوديم بايد كنار برويم و بنشينيم تا به ما تعارف كنند. ما ديگر نمي توانيم در پست مرئوس خدمت كنيم. بعد از دو يا چهار سال يا بايد در پست رياست بمانيم يا كنار برويم و يا باز رقابت هاي منفي و حسادت ها سبب شود كه در كار بعدي ها حتي كارشكني كنيم. اين ها آفت هاي زندگي اجتماعي است. من در نظرهاي مشورتي بعدي روي آن تكيه خواهم كرد.

معناي اين كه گفتم همة اين پيشرفت ها را به حساب آقاي طباطبايي، فروهش و نواب واريز نمي كنيم، معنايش اين نيست كه ما در مقام مقايسه، ارزش اشخاص را كتمان بكنيم. ما مي دانيم كه لياقت و تلاش گري ها در افراد، مختلف است و بايد در عين حالي كه به نكته اول توجه داريم به نكته دوم هم توجّه داشته باشيم كه واقعاً در مقام سنجش،

ص: 107

اگر ديديم فردي يا گروهي لايق تر از ديگران هست از آن ها قدرداني كنيم. اين كه وارد چنين مقايسه اي شوم كار من نيست ولي به عنوان نظر كلي مشورتي، تطبيق مي كنم تا مسئله جان پيدا كند و مثال داشته باشد.

توجّه به ارتقاي كيفي و محتوايي سازمان

من تنها به عنوان يك نظر كلي مشورتي عرض مي كنم و آن نظر كلي كه زيربناي بحث امروز ماست اين است: اتحادية شما تا زماني به راستي يك واحد ارزنده است كه نه فقط از نظر عرض، طول، ارتفاع، ابعاد جسماني، مادي، آماري و كميت، سال به سال بزرگ تر شود بلكه بيش از آن و قبل از آن از نظر محتواي روحي، معنوي و محتواي خاص تشكيلاتي اش رشد نمايد. يك شرط اين رشد محتواي تشكيلاتي اين است كه سازمان اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا، گروه فارسي زبان، لااقل در تاريخ خودش سازماني به هم پيوسته باشد؛ يعني، از روزي كه اين كار به وجود آمده تا وقتي كه ادامه داشته باشد و به هر جا كه برسد، همواره پيوستگي حال با گذشته و آينده رعايت شود. اين را من به عنوان يك «دگم» (اصل جزمي) مي گويم و روي اين دگم ها در پايان نظرهاي مشورتي تكيه خواهم كرد. دوستان، از ديد من اين يك دگم براي شما باشد. هر وقت ديديد فردي يا گروهي سركار مي آيد و مي خواهد اين پيوستگي را از بين ببرد يا به آن آسيب برساند در حسن نيت آن ها ترديد كنيد و در صلاحيت آن ها براي اين كه سمَتي در كار اتحاديه داشته باشند، شك كنيد. بايد اين پيوستگي - كه بحمدالله در اين چهار سال كاملاً به چشم مي خورده و حفظ شده است و اين را من از بهترين امتيازات سازمان شما مي شناسم - به عنوان يك اصل و ارزش مهم قابل توجه،

ص: 108

همواره محفوظ بماند و شما در هر نشستي خوب احساس كنيد كه مسئولين سال گذشته مي كوشند تلاش هاي خود را بگويند اما بدون اين كه بخواهند همه چيز را به حساب شخص خود واريز كنند يا راه را براي تلاش ديگران در سال هاي آينده ببندند.

با كمال خوشوقتي اين روحيه در اين چهارسال وجود داشته و به همين دليل است كه من اينقدر روي آن تاكيد مي كنم. حالا كه اين ارزش بزرگ را داريم بايد آن را نگه داريم و رشد دهيم.

راه هاي رشد كيفي و محتوايي سازمان

اشاره

چه كنيم كه محتواي واقعي اتحاديه بالا برود؟ چه كنيم كه دچار بيماري رشد سلولي و گاهي هم سرطاني نشويم و واقعاً رشد اتحاديه ما عبارت باشد از رشد مجموعي؛ جسم و جانش به موازات يكديگر رشد كنند. از اين آدم هاي خيلي چاق و گندة دويست كيلويي اما توخالي نشود. نكته هايي را كه به عنوان نظرهاي مشورتي عرض مي كنم اگر همه اش از قرآن گرفته نشده باشد لااقل مقدار خيلي زيادش اقتباس از قرآن كريم است و آيا از من جز اين انتظاري مي رود؟ نه. اين نظرها عبارتند از:

1- تكيه هرچه بيشتر روي ايمان و عمل

ايمان به آن ايده اي كه شما آن را به عنوان ايدة سازمانتان قبول كرده ايد؛ يعني، اسلام. عمل به اسلام به صورت همه جانبه. دوستان، اين را بگويم اگر فكر كنيد من يا ديگران انتظار داريم كه اعضاي اتحاديه، مسئولين واحدها و مسئولين اتحاديه در اين مرحله تكاملي، سلمان ها، ابوذرها و يا علي(ع) باشند؛ خير، ما چنين انتظاري نداريم. ما بايد بدانيم كه در

ص: 109

محتواي اتحادية ما چه انسان هايي هستند و ميزان ايمان و پايبندي عملي آن ها به اسلام چقدر است؟ در اين مورد من نمي خواهم مطلق فكر كنيم. نمي خواهيم بگوييم آن هايي كه صددرصد به اسلام پايبندند و هيچ وقت دست از پا خطا نمي كنند، هيچ واجبي از آن ها فوت نمي شود و هيچ گناهي را مرتكب نمي شوند مدنظر است. چنين چيزي مطرح نيست. آنچه مطرح است اين است كه در داخل سازمان و اتحادية ما، امتياز ايمان و عملِ همه جانبه، در تعيين اشخاص براي سمت ها، مهم و موردتوجه باشد. اين مهم است. معلوم باشد ما جامعه اي كوچك و سازماني هستيم كه در آن، ملاكي اساسي براي احراز سِمَت ها وجود دارد و آن، داشتن ايمان بيشتر به اسلام و عمل همه جانبه به آن است. كسي كه ميزان عملِ همه جانبه اش به اسلام بيشتر است، براي اين كه سمتي را به او بسپاريم امتياز بالاتري دارد.

چرا گفتم عمل همه جانبه؟ براي اين كه در سفر اينسبروك (1) يكي از افراد گروه هاي ديگر، نه گروه شما گفت: «آيت الله خميني گفتند امروز ديگر روز نماز و روزه نيست؛ روز مبارزه است.» من تعجب كردم كه چطور آيت الله خميني مي توانند چنين حرفي بزنند؛ امروز ديگر روز نماز و روزه نيست. يعني، نماز و روزه را كنار بگذاريم و مبازره كنيم. گفتم: آقا! اين حرف را از كجا نقل مي كنيد؟ حدس زدم ايشان جملة زير يكي از عكس هايي كه منتشر شده است را نقل مي كند. حدس زدم، خودش چيزي نگفت. گفتم: اما آنچه را كه تو ديده اي و من هم ديده ام، نمي گويد امروز روز نماز و روزه نيست، روز مبارزه است، مي گويد: «اسلام فقط نماز و روزه نيست؛ مبارزه هم هست.» همِ آن را انداخته اي.

ص: 110


1- insbrueck شهری در اتریش..

دوستان عزيز، اگر به راستي اسلام و ايدئولوژي اسلامي، زير بناي تلاش هاي دسته جمعي شماست، اين مطلب بايد در مجموعة كار شما به چشم بخورد كه مجموعه سازمان شما مي كوشد همه جانبه به اسلام، نزديك تر شود. چه در نماز و روزه اش، چه در راستگويي، پاكي جنسي، اجتناب از مشروب خواري و قمار و چه در مبارزه و تلاش هاي اجتماعي اش. به روايت ديگر، چه در امر به معروف و نهي از منكرِ جاندار واقعي اسلامي و چه در جهادِ محكِ ايمانش.

دوستان، من بحثي درباره نماز كرده ام. خوشحال مي شوم اگر اين بحث را همة انجمن ها گوش كنند. نوارش هست. جزوة نماز هم مفاد همان بحث را منتشر كرده است ولي باز خود آن نوار امتيازاتي دارد. نماز فقط اين نيست كه ما بلند شويم و خود را خم و راست كنيم. اگر اين بود آن وقت جا داشت كسي بگويد حالا اين موضوع چقدر اين در كار ما نقش دارد؟ اگر ما نماز بخوانيم، واقعاً قرآن نماز را با اين صفت معرفي مي كند: «وَ اَقِمِ الصَّلواةَ اِنَّ الصَّلواةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشآءِ وِ الْمُنْكَر» (1) «نماز را به پا دار كه نماز واقعاً عاملي است براي پيش گيري از ناپاكي ها، زشتي ها و ستمگري ها».

اگر نمازهاي ما، نماز باسمه اي است؛ عوضش كنيم. نماز جاندار و روح دارش كنيم. البته بايد جزو كارهاي اتحاديه شود. نماز بايد صبح و ظهر و شب، نشاط ايماني را در اعضاي اتحاديه تقويت كند. نماز بايد به زندگي شما در برابر نفوذ عشق مادي هوسبازانه در اين محيط، يك نوع مصونيت نسبي بدهد. اگر نماز ندهد؛ بفرماييد چه چيزي مي خواهد اين را به ما بدهد؟ در اين محيط كه از در و ديوارش تحريك به شهوت و

ص: 111


1- سوره عنکبوت آیه ی 45..

هوسبازي مي بارد، چه چيزي مي تواند شما را در برابر اين تحريكات مصون بدارد؟ نماز؛ نماز روح دار و آهنگ دار كه در آن سخنراني نامش را «سرود پاكي و فضيلت و تقوا؛ سرود يكتاپرستي» گذاشتم. به صورت يك سرود باشد. من مي ديدم كه ديروز در همان موقع كه اين سرود اسلامي پخش شد در رفقا احساس برمي انگيخت. وقتي يك سرود مي تواند در شما احساس برانگيزد، چرا نماز در ما احساس برنينگيزد؟ اگر ما با روزه نخواهيم در برابر هوس ها، شهوت ها، خودخواهي ها، گرسنگي ها و تشنگي ها مقاومت كسب كنيم با چه چيزي مي توانيم اين مقاومت را كسب كنيم؟

دوستان كه دور هم مي نشينند وقتي مجلسشان گل مي كند درباره مبارزات مي گويند: بايد ما خودمان را آماده كنيم تا ده ها سال هم در زندان بخوابيم. آخر، اين آماده كردن با لفظ و شعار كه نمي شود. منظورم آن نوع آمادگي است كه بعد از آن پشيماني نباشد. چون بنده به چشمم، پشت ميله هاي زندان از اين آماده هاي پشيمان ديده ام. خانمي به ملاقات همسرش كه آقايي بود در يك تشكيلات غيراسلامي و خودش را آماده خيال مي كرد به زندان آمده بود. بنده هم به ديدار يك زنداني باايمانِ مسلمان - كه از دوستان ما بود - رفته بودم تا با او صحبت كنم. اين آقا كه چند سالي هم زنداني بود، در حضور من به تمام همكاران قبلي خود فحش مي داد و مي گفت: «اين پدرسوخته هاي خائن، ما را اينجا به زندان انداختند». اصلاً به خوبي به چشم مي خورد كه اين آقا از به زندان افتادن پشيمان است. منتها ديگر راه چاره اي ندارد. اين آقايان و خانم هاي مبارز كجا مي خواهند به مقاومت در برابر سختي هاي زندان يا هر سختي ديگر عادت كنند؟ روزه يكي از اين تمرين هاست. آيا جز با ارادة نيرومند و

ص: 112

قوي و قدرت نفس مي توان در برابر گرسنگي، تشنگي، نيازهاي جنسي و امثال اين ها به نتيجه رسيد؟ اگر روزه براي ما عبارت باشد از اين كه از غروب تا اذان صبح شكم خود را پر كنيم تا باد بكند؛ بعد هم از صبح تا شب بخوابيم و از دل درد هم گاهي خوابمان نبرد؛ خوب، اين ديگر روزه نيست. قرآن مي گويد: «روزه را بر شما واجب كرديم باشد كه شما به راه پرهيز و تقوي درآييد.» يعني، روزه بايد عامل ايجاد تقوي در ما باشد. اين روزه اسلامي است.

دوستان، عرض كردم اسلامِ همه جانبه؛ مبارزه بدون شك يكي از نقطه هاي برجسته اين اسلام همه جانبه است. آمادگي دوستان براي شركت فعال در مبازرات اجتماعي، هم يك وظيفه اسلامي و تشكيلاتي براي خود آن هاست و هم عامل مؤثري در جذب و جلب نيروهاي خارج از تشكيلات شماست. انجمن اسلامي كه كارش فقط قرآن خواندن، نماز و روزه باشد قدرت جذب نيروهاي جديد را در مسيرهاي آينده ندارد و انجمن هاي اسلامي هم كه فقط كارشان مبارزه باشد اما اعضاي انجمن به سلامتي اسلام گاهي پياله اي هم مي زنند و در مجالس جشن و سرورهاي توأم با گناه شركت مي كنند؛ نمازشان را هم گاهي مي خوانند و گاهي نمي خوانند؛ ماه رمضان هم، گاهي روزه مي گيرند يا نمي گيرند، نمي تواند نيروهاي صحيح را جمع كنند. سازمان شما بايد بكوشد هر چه زودتر يك سازمان اسلامي واقعاً همه جانبه باشد. آن وقت است كه مي تواند نيروهاي واقعي خود را در جامعه اسلامي و حتي در جامعه غيراسلامي و در دنيا جذب كند.

علاوه بر اين ها مسائل ديگري هم هست كه من خيلي فشرده و تيتر مانند يادآوري مي كنم.

ص: 113

2- برخورد محبت آميز با ديگران

برخورد محبت آميز در ادامه همكاري ها ميان خودتان و در جلب همكارهاي جديد، اهميت دارد. دوستان گاهي صراحت را با صراحت تلخ اشتباه مي كنند و صراحت شيرين را هم با مجامله و مزاج گويي عوض مي كنند. دوستان عزيز، ما بايد صريح باشيم و مي توانيم صريح باشيم اما لازم نيست اين صراحت ما تلخ باشد. من در مجموعة اتحاديه، عده اي از دوستان را ديده ام كه گاهي صراحت هاي تلخ دارند. چشم ها فقط متوجه آقاي بهشتي ما نشود. اگر بخواهم بشمارم در اطراف خود آقاي بهشتي چند نفر هستند كه اسم هايشان را مي برم. [خندة حضار] دوستان عزيز! صراحت داشتن غير از صراحت تلخ داشتن است. وقتي خدا به محمد(ص) مي گويد: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فظاً غَليظَ القَلْبِ لاَانْفَضُّوا مِنْ حَولِكَ» (1) «اي محمد با آن مهري كه خدا تو را با آن بار آورد، با آن مهر انسانيت، در برابر ديگران نرمش بجا نشان دادي و اگر تو خشن بودي همين دوستانت هم از كنارت پراكنده مي شدند.» وقتي به او اين را مي گويد ديگر بنده و شما چه مي گوييم؟ محمد صريح نبود؟ مجامله گو بود؟ نه، صراحت داشت اما صراحتش را هم با شيرينيِ ممكن به كار مي برد. حالا اين دربارة محمد است؛ بگذاريد دربارة خود مسلمانان بگويم. قرآن وقتي مي گويد: «مُحَمدٌ رَسُولُ اللهِ وَالّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُمْ ترَئهُمْ رُكَّعاً سُجّداً يَبْتَغُونَ فضلاً مِنَ الله وَ رِضواناً سِيما هُمْ في وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُود» (2) ببينيد قرآن محمد و گروه محمد را كه به وجود آورنده نهضت اسلام هستند چگونه تصوير مي كند.

ص: 114


1- سوره آل عمران آیه ی 159..
2- سوره ی فتح آیه ی 29.

مي گويد: «محمد پيغمبر خداست و آن ها كه با او هستند كساني هستند كه خشونت هايشان به صورت قهر در برابر دشمن هايي است كه جز با قهر نمي شود با آن ها روبه رو شد اما داخل خودشان با مهر و محبت با هم رفتار مي كنند - اگر گله هم دارند گلة محبت آميز مي كنند - و آن ها را در حال عبادت و ركوع و سجود مي يابيد، به طوريكه از چهره آن ها آثار نيايش به درگاه خدا همواره به چشم مي خورد.» اين است كه دوستان، ما بايد به نقش برخورد محبت آميز در داخل خودمان با غير خودمان اهميت بدهيم. من نمي خواهم مثل مسيحيت باشيم كه بگوييم محبت، محبت، محبت حتي محبت با پلنگ تيز دندان زيرا آنجا ديگر ستمكاري بود بر گوسفندان. من اين را نمي خواهم بگويم ولي بي محبتي هم، نه. قرآن و اسلام اين را فرموله كرده است و من اجمالاً به دوستان يادآوري مي كنم كه در داخل خودمان و با افراد خارج از خودمان - به غير از دشمناني كه بايد با آن ها با جنگ و ستيز روبه رو شد - لااقل با بي طرف ها با محبت روبه رو بشويم. يك نفر ممكن است امروز نمازش را نخواند، روزه اش را نگيرد، گناهي بكند؛ در درجه اول شما نبايد مثل خشك مقدس هاي ما بگوييد: «اي ملعون! چرا نمازت را نخواندي؟» نه، در درجه اول بنشينيد با او صحبت كنيد؛ خوب برادر! نماز يعني چه، روزه يعني چه، راستگويي يعني چه، مشروب نخوردن يعني چه، پاكي جنسي يعني چه و ... با زبان نرم، ملايم و روشنگرانه او را آماده كنيد.

3- دوري از خودخواهي و پذيرش انتقاد

نكتة ديگر دوستان، اهميت خالي كردن خودمان از خودخواهي هاي مفرط - يك ملاك لااقل مي گويم - لااقل به اين اندازه كه تاب شنيدن انتقاد از

ص: 115

خودمان را از زبان ديگران داشته باشيم. اين موارد بايد در داخل ما رشد كند. انجمن هاي اسلامي، اعضايشان را به اين صورت رشد دهند كه لااقل بدون اخم و ناراحتي، نمي گويم با خنده، انتقادِ انتقادكننده را تحويل بگيرند. نمي گويم من به اين حد كمال رسيده ام اما هميشه در سفرهايي كه به شهرستان ها مي روم به دوستان مي گويم: به من محبت مي كنيد و مي گوييد سخنراني شما خوب است ولي عيب هاي سخنراني مرا نيز بگوييد چون تا عيب هاي آن را نگوييد رشد نمي كنيم. ممكن است عيب هايي را هم كه مي گويند، ته دلم ناراحت شوم. خوب، من هم انسان هستم، ممكن است احساسم جريحه دار شود اما اين سبب نمي شود كه من باز از آن اصرار خود دست برندارم. باز هم مي گويم اگر عيبي در كار ما هست بگوييد؛ يعني، اگر مي خواهيم تكامل پيدا كنيم با همين جريحه دار شدن احساس بايد ساخت. دوستان عزيز، اگر ما نتوانيم در داخل خود صريحاً از همديگر انتقاد كنيم كار ما پيش نمي رود. همين طور كه در قسمت قبلي عرض كردم؛ لازم نيست انتقاد و صراحت با خشونت و با آهنگ هاي تلخ همراه باشد، مي تواند شيرين باشد. صراحت بايد باشد ولي با شيريني.

4- اهميت انضباط تشكيلاتي و خوگرفتن به آن

موضوع ديگر دوستان، اهميت انضباط هاي تشكيلاتي و عادت كردن به تحمل آن هست. دربارة اين مطلب بعداً مفصل تر صحبت مي كنم. فقط آنچه الآن مي خواهم بگويم اين است كه رفقا، دور هم نشستن و دو يا سه ساعت كار جدي كردن تمرين مي خواهد. بي رودربايستي اين يك نقطه ضعفي است در كار ما كه جلسات جدي ما بيش از اندازه به خنده و شوخي آميخته است. نمي گويم كاملاً خشك باشد اما حدش رعايت

ص: 116

شود. در اين دو روز در من اين احساس پيدا شده است كه در جلساتمان آن انضباطي را كه در كارهاي جدي دلمان مي خواهد، به حد نصاب نداشته ايم. بيشتر مي خواستيم به صورت تفريحي دور هم بنشينيم. بين دور هم نشستنِ تفريحي و دور هم نشستن براي كار جدي فرق است. اگر مي بينيم در ايام تعطيل هشت يا ده ساعت دور هم نشستن سخت است ميانش يك ساعت تفريح بدهيد؛ بيرون برويم و در هواي آزاد راه برويم، تجديدقوا كنيم، بگوييم، بشنويم، بخنديم، بدويم، بازي كنيم، چيزي بخوريم و بعد با نشاط برگرديم و جدي دور هم بنشينيم. اما اگر همين طور ده ساعت دور هم بنشينيم و هر ده ساعت را بخواهيم شوخي كنيم و بخنديم، اين نمي شود. چون خسته ايم دنبال كمترين بهانه بگرديم تا بخنديم، خوب اين نمي گذارد ما كاري بكنيم.

5- تقويت روحية افراد

موضوع ديگري كه به آن مي پردازم، اهميت به تقويت روحية افراد و آماده كردن آن ها، لااقل براي بيان مطالب و معرفي خودشان است. من در اين جلسه و همچنين در نشست سال قبل مي ديدم كه بعضي از دوستان هنوز خجالت مي كشند كه بايستند و مثلاً بگويند بنده محمد بهشتي هستم از مركز اسلامي هامبورگ. خوب، اين، گفتنش ديگر نه خجالت دارد و نه رودربايستي. اين كه آدم آرام بلند شود و بعد هم نيمه كاره بنشيند، اين غلط است. آدم، صاف بلند مي شود گردنش را هم راست مي گيرد و مي گويد: حسن تقوي هستم، دانشجوي پلي تكنيك، از كجا و بعد هم مي نشيند. به اين عادت نكرديم. مثل اين كه برايمان ناراحت كننده است. خجالتي بار آمده ايم. البته اين ها نتيجة سال ها تربيت گذشته است

ص: 117

اما بالاخره انجمن هاي اسلامي بايد اين نقص ها را برطرف كنند به طوري كه در نشست سال هاي بعد كه به اينجا مي آييم نمايندگان انجمن ها روي اين مسئله هم كار و تمرين كرده باشند. خيلي آسان آقا، بگويند تو كه آنجا مي روي از جمله كارهاي تو اين است كه مي گويند خودت را معرفي كن. يكي مي گويد آقا، من اين طور بلند مي شوم و صاف مي ايستم. البته لازم نيست مثل كسي باشد كه عصا قورت داده است ولي خجالتي هم نباشد. به عقيده من اين يك تمرين است. بايد اين ها تمرين شود چون مهم است. مي دانيد چرا مهم است؟ براي اينكه همين چيزهاي كوچك گاهي سبب مي شود كه انسان از اظهارنظرهاي بزرگ خودداري كند. بنابراين، نمايندگان لااقل وقتي به اينجا مي آيند از قبل چنين تمريني داشته باشند. اين را من توصيه مي كنم و اصولاً تقويت روحيه افراد براي اين گونه برخوردها بايد جزء برنامه انجمن ها باشد تا راحت به بيان عقيده خود به طور منطقي بپردازند. من اينجا به يكي از دوستان خودمان ديشب توصيه كردم و گفتم: برادر، تو مي آيي حرفت را با دو جمله مي گويي كه آن معني را كه خودت مي خواهي نمي دهد. آن وقت يك ساعت بحث ايجاد مي كند. اگر جلوتر خود را آماده كنيم و جمله اي را كه مي خواهيم بگوييم همان معني را بدهد كه در نظر داريم، يك ساعت وقت در اين نشست سه روزه - كه امسال چهار روز شده و خيلي هم كار داريم - صرفه جويي كرديم.

6- تقويت جسم و پرداختن به تفريحات سالم

دوستان، به تقويت جسم و تفريحات سالم اهميت بدهيد. من در اين سفرها مكرر به دوستان گفته ام كه انجمن هاي ما بايد انجمن انسان هاي

ص: 118

زنده، با نشاط و نيرومند باشد. نمي خواهيم آدم هاي پژمرده و كج و معوج در انجمن داشته باشيم. نمي گويم نمي خواهيم داشته باشيم؛ مي خواهم بگويم اگر آن ها هم آمدند به آن ها هم نشاط بدهيم.

آقاي حبيبي اجازه مي دهيد يك جمله اي بگويم؛ اجازه مي دهيد؟ ايشان 8 سال است حتي قبل از اين كه به اروپا بيايند - گوشت هم نمي خورند - ولي ماشاءالله آقايي هستند خيلي سالم، آب و رنگ دار، شوخ و شنگ و انساني كه آدم از انس با او لذت ها مي برد. چه عيبي دارد انجمن هاي ما حتي با التزام به تمام اين چيزهايي كه حالا نمي خواهم روي آن پافشاري بكنم بتواند افرادي اين گونه داشته باشد. التزام به امور مذهبي، اجتناب از محرمات، التزام به اداي واجبات و غيره، شرطش اين نيست كه انسان خمود و بي نشاط و رنگ پريده باشد. انسان مي تواند با نشاط و قوي باشد. در سال هاي قبل قرار شد برنامه هايي داشته باشيم ولي چون عمل نشد، باز هم مي گويم. ما همواره به دوستان در سال هاي قبل توصيه كرديم ورزش هاي دسته جمعي، گردش دسته جمعي، انس دسته جمعي و مانند اين ها جزو برنامه هاي انجمن ها قرار گيرد. انجمن اسلامي كه فقط بخواهد بحث كند، براي من هم خسته كننده است. اين انجمنِ جوان ها، بايد انجمن جوان ها باشد، نه انجمن پيرمردها. جوان، نشاط، جست وخيز و حركت مي خواهد و بايد انجمن ها واقعاً به اين خواسته هاي جوانان توجه كنند.

خوشبختانه امسال به جز دو انجمن كه خودشان مقدمات مسافرت را فراهم نكرده بودند، به همة شهرهايي كه انجمن هست حتي بيش از يك بار، گاهي دو بار و گاهي سه بار مسافرت شد. در اين مسافرت ها همواره به دوستان تأكيد شده است كه انجمن ها، انجمن هاي با نشاط باشد. علاوه

ص: 119

بر اين، دوستان! به شما كه مي خواهيد براي آيندة جامعه برنامه بدهيد با صراحت مي گويم كه تفريحات سالم جزو نيازمندي هاي بشر است و اين تفريحات سالم را بايد شما در همين سني كه سن تفريح است، بشناسيد تا بعداً به ديگران بشناسانيد. اين اصلاً جزو رسالت شماست.

7- نظم در زندگي خصوصي

مسئله ديگر اهميت تنظيم زندگي شخصي است. رفقاي عزيز، در دنيا شده است افرادي كه خودشان خيلي منظم نيستند ولي منشأ حركات و كارهاي مهمي شده اند؛ اما معمولاً آن كساني توانسته اند آثار خيلي ارزنده در تاريخ به جاي بگذارند كه در زندگي خودشان هم منظم بوده اند؛ تنظيم مالي، تنظيم وقتي و زماني، تنظيم فعاليتي و تنظيم تحصيلي. به خصوص براي كساني كه بايد در آينده به عنوان كادر تربيت شوند، اين خيلي مهم است. مكرر به دوستان گفته شده است كه انجمن هاي اسلامي بايد نشان دهند كه پيشرفت نسبي اعضايشان از نظر تحصيلي، با توجه به مسئوليت هايشان، پيشرفت ممتاز و خوبي است و براي اين منظور به دوستان توصيه شد كه هر دوستي سعي كند واقعاً تحصيلاتش را در حداقل مدت تمام كند. اگر كارهاي تشكيلاتي ايجاب مي كند، مقداري وقت سرمايه گذاري كند و حتي الامكان از آن وقت هاي اضافي كه بي خود تلف مي كنيم استفاده شود و يا دست بالا اينكه در مجموع تحصيلش يك الي دو زيمس (1) ، نه بيشتر، براي اين كارها سرمايه گذاري كند.

دوستان، ممكن است تلاش هاي اجتماعي روزي به جايي برسد كه در چنين جلسه اي بنده بگويم واجب است كه تمام كارها را زمين بگذاريم و

ص: 120


1- semester یا همان ترم تحصیلی.

به ميدان برويم اما ما هنوز در آن مرحله نيستيم. رفقا! اين مرحله ها را عوضي گرفتن كار را خراب مي كند. من صريحاً مي گويم اگر قرار شد انجمن هاي اسلامي به هر دليل، ولو به دليل مبارزات - مبارزات فعلي را مي گويم يعني اين مبارزات كه الآن از دستتان ساخته است - سبب عقب افتادن افراد از تحصيلاتشان، بيش از يك الي دو زيمس شود؛ خودش ضربه اي بر رشد اين انجمن ها، ولو در آينده اي دورتر خواهد بود. علاوه بر اين به دوستان توصيه شد كه تعاون تحصيلي در داخل انجمن ها رعايت شود و واقعاً تا آنجا كه مي شود دوستان به همديگر كمك تحصيلي كنند.

8- اهميت به كارهاي تعاوني

موضوع ديگر، كارهاي تعاوني است كه در بعضي از انجمن ها خوب رشد كرده بود و در بعضي ها كمتر. دوستان، بايد به نقش كارهاي تعاوني به چند دليل اهميت دهيد. يكي به دليل اينكه ما انسان ها خوشمان مي آيد به ما كمك كنند. كيست كه از كمك ديگران خوشش نيايد؟ همين طور كه شما خوشتان مي آيد كه ديگران به شما كمك كنند، ديگران هم خيلي خوششان مي آيد تا شما به آن ها كمك كنيد. بنابراين، اين تعاون ها، همبستگي روحي ما را زياد مي كند. اين واقعيت است. وقتي در زندگي به درد هم بخوريم خودبه خود برادري ميان ما تقويت مي شود. لذا پيغمبر وقتي كه به مدينه آمد، گفت، برادري خشك و خالي را كنار بگذاريد. اخي اخي گفتن را كنار بگذاريد، برادري ميان مسلمان ها وقتي پيغمبر آمد فقط اخي، اخي گفتن و برادر، برادر گفتن نبود؛ مسلمانان مدينه و مكه از همديگر ارث مي بردند. اين گونه با هم جمع المال بودند. حالا ما باز نمي خواهيم تند برويم و بگوييم بايد در آن حد باشيم؛ نه، در آن حد هم

ص: 121

نيستيم. اصلاً خود آن شرايط را بعد پيغمبر عوض كرد. بعد از اينكه قدري وضع بهتر شد مسئله ارث بردن، دو مرتبه در خانواده آمد و ارث بردن برادر ايماني از برادر ايماني با آن عقد اخوت از بين رفت. اما لااقل در حدي كه شرايط خودمان ايجاب مي كند به درد هم بخوريم و به خصوص اين كارهاي تعاوني در جلب افراد جديد مؤثر است. در جلب افراد جديد انجمن هايي موفقيتشان خيلي بيشتر بوده است كه به خصوص روي كار تعاوني براي افراد تازه وارد، بيشتر تكيه و سرمايه گذاري كرده اند. يكي از عوامل مؤثّر در موفقيت انجمن ها براي جلب اعضاي جديد اين بود.

همه اين ها كه تا حالا عرض كردم مربوط به بالا بردن محتواي روحي افراد و يا كم و بيش تشكيلات بود. ولي بحث و پيشنهاد اساسي امروز من، مربوط به بالا بردن محتواي روحي، معنوي و واقعي سازمان به عنوان يك سازمان است.

اصول انضباط تشكيلاتي در اسلام

بنده در حدود مطالعات اسلامي خودم معتقد به اصالت نسبي فرد و جامعه هستم. يعني، هم جامعه اصالت نسبي دارد و صرفاً مجموعه اي از افراد نيست و هم فرد اصالت نسبي دارد و صرفاً يك پيچ و مهره بي ارادة بي جان از جامعه نيست. اين بحث را هم براي سمينارها مي گذاريم زيرا جاي آن اينجا نيست. به دليل اصالت نسبي جامعه - حالا اين جامعه مي خواهد خانواده، اتحاديه يا يك جامعه بزرگ باشد - و اين كه جامعه به صفت جامعه بودن، خودش يك واقعيت ولو نسبي است، پس كساني كه عضو يك تشكيلات جامعه مي شوند خودبه خود مقداري از آزادي هاي فردي و امكانات مناسب براي رشد فردي خود را از دست مي دهند. من

ص: 122

هنوز مي بينم نه فقط در داخل سازمان شما، در خارج هم همين طور است؛ ما با عناصر بااستعدادي روبه رو مي شويم كه مي خواهند در تشكيلات كار بكنند اما به شرط اينكه راه براي ابراز تمام آرايشان باز باشد؛ وقت براي اظهار تمام عقايدشان موجود باشد؛ امكانات براي به كار افتادن همة نيروهايشان مثل يك فردي كه مستقل زندگي مي كند، موجود باشد؛ اين محال است. رفقا، اگر كسي دنبال چنين چيزي مي گردد اين سراب و رؤياست. صريحاً مي گويم كه در داخل يك تشكيلات خودبه خود وقت براي اظهارنظر يك شخص محدود مي شود. اينكه ما مي گوييم اين چه تشكيلاتي است كه به ما وقت نمي دهد همه حرف هاي خود را بزنيم؛ اين رؤيايي فكر كردن است. اين ذهني گري است. خوب، معلوم است ما بالاخره چند روز مي توانيم دور هم باشيم؟ چهار روز، نه؟ چهل روز. بيشتر كه نمي توانيم. خيلي خوب، چند نفر هستيم؟ حدود 80 نفر. انصاف بدهيد هر كدام چقدر حرف داريم بزنيم؟ نصف روز؟ گمان مي كنم بيشتر. خيلي از ما به اندازه ده الي پانزده روز حرف براي گفتن داريم. حالا مي فرماييد چه كار كنيم؟ دور هم جمع نشويم يا جمع شويم و به همه بگوييم در چهار روز به اندازه چهار سال صحبت كنند؟ مي گوييد به يك مسئله برسيم تا تمام شود بهتر است از اين كه به ده مسئله نيمه كاره برسيم. خوب، ما با اين ده مسئله در سال آينده مواجهيم. چطور به آن ها نرسيم؟ اصلاً چنين پيشنهادي يعني چه؟! نخير آقا، به بيست درصد از اين ده مسئله در امسال برسيم و جمعاً بيست درصد در سال آينده، در ده مسئله روشن تر باشيم به مراتب صحيح تر است تا يك مسئله را 80 درصد روشن كنيم و به نه تاي ديگر اصلاً نرسيم. علاوه بر اين كه اصلاً مسائل و كارهاي ما به گونه اي است كه همان يكي هم بدون رسيدگي

ص: 123

نسبي به آن نه تا، 80 درصد قابل روشن كردن نيست. اصلاً خيلي از مسائل با هم قابل روشن كردن است. حقيقت اين است كه اين ها واقعيت هاي خيلي ملموسي است اما موقع برخورد كه مي شود يادمان مي رود.

در كار تشكيلاتي اصل اولي كه اعضاي تشكيلات بايد به عنوان يك اصل غيرقابل تغيير قبول كنند اين است كه هر فردي كه عضو يك تشكيلاتي شد مقداري از فرديت خودش را از دست مي دهد. اين روحيه بايد در تشكيلات شما رشد كند تا تشكيلات شما تشكيلات باشد. بحث مفصلي در اين زمنيه در نشست سوم، قبل از اين نشست شده است.

من عرض كردم اصالت نسبي فرد و اصالت نسبي جامعه؛ اين هماني بود كه عرض كردم انضباط تشكيلاتي را بيان خواهم كرد. امروز در دنيا - چه در شرق و چه در غرب - جامعه هايي هستند كه ما به آن ها جامعه هاي ماشيني مي گوييم، منتها در بلوك كمونيستي بيشتر است. در اين جامعه ها اصلاً جامعه به صورت يك ماشين درآمده است و اكثر افراد به صورت پيچ و مهره هاي بي شعور، مانند «آنچه استاد ازل گفت بگو مي گويم» تسليم نظام ماشين هستند. حقيقت اين است كه جامعه اسلامي نبايد چنين جامعه اي باشد. بنابراين، سازمان ها هم، چنين سازمان هايي نبايد باشند. در يك سازمان اسلامي بايد اصالت نسبي فرد هم حفظ شود؛ اما نسبي. اين نسبت هم بسته به شرايط زمان و مكان تا حدودي تغيير مي كند اما اصلش از بين نمي رود. و اين اصالت نسبي هم، براي همه حفظ شود نه فقط براي كارهاي بالا.

هر چند اين يك بحثي ايدئولوژيكي است اما چون به كار اين نشست مربوط است ناچارم كمي امروز توضيح بدهم.

در اسلام يك اصل كلي وجود دارد كه من اسمش را اصل انضباط تشكيلاتي مي گذارم. و آن اصل كه در قرآن آمده است: «يا ايها الذين

ص: 124

ءامنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم». (1) آياتي كه مربوط به لزوم اطاعت از پيغمبر و اولي الامر آمده مفادش اين است: «وقتي فرماني از مقامات مسئول صادر شد بايد اطاعت شود». يك طرف مطلب يعني وقتي دستوري از مقامات مسئول صادر شد، اجراي اين دستور براي مقامات پايين تر الزامي است. اين انضباط تشكيلاتي است اما انضباط تشكيلاتي اسلام يك طرفه نيست؛ دو طرفه است و اتفاقاً مهم، طرف دوم آن است. يعني، دنيا طرف اول را تقريباً حل كرده است. جامعه هاي زيادي داريم كه مقامات بالا هر چه بگويند پاييني ها چشم بسته اطاعت مي كنند. مهم، حلِّ آن طرف مطلب است. چه كنيم كه اين مقامات دستور دهنده و مقامات مسئول، مبدّل به عنصرهاي خودسر و خودكامه نشوند؟ اين مهم است. چه كنيم كه افرادِ در مراحل پايين تر تبديل به ابزار - كارهاي فاقد شعور و ارادة مقامات رهبري و بالاتر نشوند؟ اين مهم است. اين در كار تشكيلاتي شما چون مهم است؛ مطرح كردم.

براي تأمين اين منظور تعاليم اسلام چند تا دگم(اصل جزمي) معين كرده است. اين دگم هايي كه رفقا مي گويند: «اينقدر دگم نباش»، بايد بگويم سازمان و جامعه بي دگم اصلاً معني ندارد. مخصوصاً جامعه ايدئولوژيكي بي دگم معني ندارد. مقداري دگم بايد باشد. اگر قرار شود همة محتواي ايدئولوژيكي و فكري يك جامعه پلاستيكي و الاستيكي باشد، خوب، اين به كجا بند است. نقطه هاي مقاومتي حتماً لازم است كه باشد و آن همان دگم هاست. چند تا دگم در اسلام هست؛ من اين ها را مي گويم و پيشنهاد مي كنم كه در كار تشكيلاتي شما شروع شود:

ص: 125


1- سوره نساء آیه ی 59.

دگم اول: ويژگي هاي افراد مسئول

1- در انتخاب و به كار گماردن مسئولان مختلف بايد شرايطي قطعي رعايت شود. در اين مورد اسلام - اسلام به طور كلي اعم از شيعه و سني - مي آيد يك دگم قطعي مي دهد و آن اين است؛ مي گويد: مسئوليت هاي اداري جامعه را به خصوص آنجا كه با سپردن قدرت، به خصوص قدرت توأم با يك سنگر نفوذ، به دست كسي بدهيد كه زندگي او نشان دهد كه اين آدم، پايبندي به اسلام برايش از هر مسئله ديگر در زندگي، مهم تر است.

2- اين آدم خودش را در اختيار جامعه گذاشته است و زندگيش اين را نشان مي دهد؛ نه اين كه جامعه را براي كامراني خودش مي خواهد. حالا اين جامعه مي خواهد يك انجمن اسلامي، يك اتحاديه يا يك جامعه بزرگ تر باشد. اين يك دگم است؛ دگم در مورد انتخاب افراد.

شكي نيست كه اين افراد بايد لايق و كاردان باشند و لذا اصلاً در اسلام روي اين موضوع تكيه نشده است. اين زِلبس فِرِشتِندليش (selbstverstaendlich) (1) است. خوب، معلوم است كه بايد كاردان و لايق باشند. اين مطلب آمده اما آن قدر روي آن تأكيد نشده است، براي اين كه يك چيز معلومي است. چيزي كه خيلي مهم است اين است كه در جامعه، ما مي گوييم فلاني، لايق است اما درست نيست. گاهي آن قدر كه به لياقت اهميت مي دهيم به درستي اهميت نمي دهيم غافل از اين كه:

«چو دزدي با چراغ آيد *** گزيد ه تر برد كالا»

ص: 126


1- واژه آلمانی به معنای واضح و روشن.

اين است كه يك دگم در اسلام وجود دارد و آن دگم «عدالت» است. و در همه كساني كه قدرت به آن ها سپرده مي شود بايد اين شرط وجود داشته باشد: قدرت قضايي، اداري، اجرايي و هر قدرت كه متمم اين ها باشد. اين كه عرض كردم اسلام، اعم از شيعه و سني، براي اين است كه عده اي خيال مي كنند برادران سني ما شرط عدالت را در اين گونه اشخاص قائل نيستند؛ اين اشتباه است. كساني كه كتاب هاي برادران سني ما را نخوانده اند اين را مي گويند. كتاب «الاحكام السلطانيه» ماوردي، كتاب «الاحكام السلطانيه» ابويعلاء و كتاب هاي فقهي ديگر همگي پر است از اين مطلب كه اين شرط، شرط عمومي است.

دگم دوم: آزادي انتقاد از رهبران

«آزادي انتقاد از رهبران» در اسلام دگم است. هيچ حكومتي تحت هيچ عنواني، تحت شرايط فوق العاده و غيرعادي و به طور كلي تحت هيچ شرايطي حق ندارد آزادي انتقاد از رهبران را از مردم بگيرد. حيف كه نمي توانم خيلي با اصطلاحات فقهي حرف بزنم و الاّ مي گفتم. چون چيزهايي هست كه فقها مي گويند به عنوان اولي واجب است ولي به عنوان ثانوي حرام مي شود. بعضي چيزها هست كه عنوان ثانوي برنمي دارد. اين ها عنوان ثانوي برنمي دارد. يعني برطبق آنچه كه ما از اسلام مي شناسيم هيچ حكومتي تحت هيچ شرايطي حق ندارد آزادي انتقاد از رهبران را از دست مردم بگيرد. اين در اسلام دگم است. رفقا، اين مهم است. «ما در شرايط فوق العاده هستيم، با دشمن هاي مختلف روبه رو هستيم، حكومت نظامي اعلام مي كنيم»؛ اين در اسلام نيست. براي اينكه مي دانيد علي(ع) با دشمنان گوناگون روبه رو بود؛ در حال

ص: 127

جنگ با معاويه هم بود؛ هيچ هم حكومت نظامي اعلام نمي كرد. نه تنها حكومت نظامي اعلام نمي كرد، حتي براي خودش حرس و پاسبان هم نگذاشته بود. آزاد در ميان مردم مي آمد و صريحاً مي گفت: «آن روزي فساد در جامعه رخنه مي كند و زمامداران به صورت بت در مي آيند كه رابطه مستقيم ميان مردم و زمامداران بكلي بريده شود.» از نظر فقه اسلامي «حجاب» حرامِ مطلق است. حجاب يعني چه؟ يعني اينكه زمامدار طوري زندگي كند كه هر كس مي خواهد پيش او برود بايد از درباني، مأمور تشريفاتي يا رئيس دفتري اجازه بگيرد. بايد حداقل هفته اي يك بار، روزي يك بار، مقداري كه براي شرايط زمان و مكان كافي باشد؛ در اختيار عموم باشد. «آقا، ترورش مي كنند!» بكنند؛ چه كسي از علي(ع) ارزنده تر، كه ترور شد. خوب، ترورش كنند. جامعه اي كه بخواهد روي كاكل زري يك آقا پايش بند باشد، اصلاً، مرگ بر اين جامعه! خوب، ترورش كنند؛ چه مي شود؟ يكي ديگر سر جاي او مي آيد. اگر جامعه، جامعه است، يكي ديگر سر جاي او مي آيد. اگر بنده از جان خودم مي ترسم؛ اصلاً نبايد زمامدار بشوم. كسي كه از جان خودش مي ترسد نبايد زمامدار شود. اين ها در اسلام دگم است. من مي گويم دگم، دگم، دگم؛ براي اين كه بدانيد اين ها هيچ قابل انعطاف نيست.

دگم سوم: مسئوليت طبقة آگاه تر

دگم سوم به صورت يك شعار اينجا نوشته شده است. مثل اينكه خيلي از آن ها به صورت يك شعار اينجا هست؛ اما حالا من به صورت دگم آن را مي گويم. اي كاش متمّم اين شعار هم نوشته مي شد. «مسئوليت طبقه آگاه تر». من نه از كلمه روشنفكرها خوشم مي آيد نه از كلمه روحانيين. به

ص: 128

جاي كلمة «روحانيين» كلمة «علماي اسلام» را به كار مي برم. اما اين طبقه آگاه تر، مخصوص علماي اسلامي نيست. طبقه آگاه تر، نبايد حتماً عمامه به سر يا عالم اسلامي باشد. طبقه آگاه تر يعني علما. اين علما كه اينجا نوشته است، نه خيال كنيد فقط عمامه به سر ها هستند، شما هم هستيد: «وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَي العلماء أَن لايُقارّوا عَلَي كِظَّةِ ظالمٍ وَ لا سَغَبِ مظلوم» (1) «خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است كه در برابر سيري بي انداره ظالم و گرسنگي بي انداره مظلوم آرام نگيرد.» شما هم همين طور، علما، آگاه تر ها. فرصت نيست كه روي اين موضوع باز بحث كنيم، همين چندي قبل بحث كرفلد (2) روي اين موضوع بود كه نوارش موجود است. از آنجا كه توده ها معمولاً قابل اغفالند در همين دنياي پيشرفتة امروز كه مي گوييم دنياي پيشرفته، پيشرفتة داراي فرهنگ وسيع، باز هم توده ها قابل اغفالند. يك مشت (تعدادي) دگم در اسلام معين شده كه تا آنجا كه ميسر است، نَه صددرصد، از اين اغفال جلوگيري شود. يكي از آن ها اين است: به توده ها گفته مي شود شما يك مشت عقل و چشم و گوش منفصل داريد به نام طبقه آگاه تر، علما، اگر چيزهايي را خود تان نمي توانيد مستقيماً درك كنيد، آن ها به جاي شما بايد بروند، بفهمند، درك كنند و به شما بگويند. اما آمده روي اين علما و طبقه آگاه تري كه مي تواند چشم و گوش و فكر و عقل منفصل توده باشد، آنقدر متّه به خشخاش گذاشته است كه كدام طبقه؟ هركس تيتر پروفسوريش با چند تا دكتر پروفسور، دكتر، دكتر، دكتر كي، كه در آلمان مخصوصاً هست، يا

ص: 129


1- نهج البلاغه - سخنان علی (ع) - خطبه سوم (شقشقیه) - تصحیح و ترجمه دکتر شهیدی - ص 11.
2- krefeld یکی از شهرهای آلمان.

اين كه هر كس حضرت آيت الله العظمي يا معظم يا چند تا لقب ديگر دنبالش مي آيد؟ نه، اين ها نيست.

در اسلام باز روي اينجا قيد شده است. من اين قيد را براي شما مي گويم؛ عالمي كه با علمش - اجازه بدهيد كلمه آلماني آن را بگويم - «گِشِفت» (1) نكند. چرا آلماني آن را گفتم؟ براي اينكه اگر مي خواستم بگويم كسب و كار نكند، باز آن قدر مفهوم نبود. با اين كه خوشم نمي آيد كلمات خارجي به كار ببرم؛ اما مثل اين كه گاهي اوقات اين را بايد يك جايي گفت. عالمي كه علم را وسيله كسب روزي و مال يا كسب جاه و مقام قرار ندهد. در اين زمينه بحث «روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين» را در كتاب «مرجعيت و روحانيت» مطالعه كنيد، بيشتر توضيح نمي دهم اما اين يك دگم است. وقتي با عالمي معاشرت و زندگي مي كنيم، ديديم علمش وسيله زندگي او يا وسيلة جاه اوست، آنجاست كه حق داريم نسبت به امانت و درستي او ترديد كنيم. دوستان، اين دگم سوم هنوز در اتحاديه شما آن طور كه بايد نيست و تا نيايد، اتحاديه شما به آن مراحل خطر نزديك است.

من در سمينار تابستاني گذشته در هامبورگ در آن بحث آخري - لزوم يك هسته متفكر تشكيلاتي اسلامي - در اين زمينه صحبت كردم و نوارش هم هست و فكر مي كنم دوستان، واقعاً مصلحت با شد اين نوار را لااقل براي همة انجمن ها تكثير كنيد. اين مهم است. اگر بخواهيد محتواي تشكيلاتي شما؛ يعني، اين تشكيلات به صورت يك جمع بالا برود؛ لازم است اولاً، پيوند تشكيلات شما با ايدئولوژي اسلامي به صورت جمعي و

ص: 130


1- gesechaeft کاسبی.

فردي روزبه روز تقويت شود و اين مطلب به چشم بخورد؛ ثانياً، اين اصولِ خيلي كلي كه درباره تشكيلات از نظر اسلام عرض كردم به چشم بخورد كه روزبه روز در كار تشكيلاتي شما به كار مي آ يد.

چند توصيه

علاوه بر اين، چند تذكر اينجا يادداشت كردم كه اين ها را هم به عنوان متمم اين بحث براي دوستان عرض مي كنم. اين ها مربوط است به هر دو جنبة بحث گذشته.

1- كوشش در به كار انداختن استعداد دوستان در پژوهش و تحقيق. عده اي از دوستان نگران بودند كه تهيه بحث هاي ايدئولوژيكي از طرف مركز اتحاديه، رفقا را در مطالعه و كاوش تنبل مي كند. اگر دوستان يادشان باشد پارسال، در همين اتاق، ما گفتيم حداقل هر انجمني دو جلسه در ماه داشته باشد. يعني هر دو هفته يك بار يك جلسه. در هر چهار هفته يك بار آن بحث هاي ايدئولوژيكي تهيه و خوانده شود و روي آن بحث شود. در جلسه ديگر دربارة مسائل روز، اطلاعات و مطالعات ديگر كار شود و اين را گفتيم كه خود انجمن ها و اتحاديه انجام دهند. چرا اين كار را كرديم؟ براي اينكه بحث هاي ايدئولوژيكي اسلامي اصولاً يك مطالعه كاملاً فني است و فكر مي كرديم از عهدة انجمن ها فعلاً ساخته نيست. گفتيم بسيار خوب، ما اين بار را سبك كنيم. افراد فني اين كار را بكنند و كاري كه دوستان بايد انجام دهند و از عهده آن افراد فني ساخته نيست، مطالعات عمومي اجتماعي است كه بايد دوستان بكنند و با يك تير دو نشان زديم. اولاً، كارهاي مطالعاتي و فرهنگي اتحاديه، تنوع لازم

ص: 131

را پيدا كرده است؛ ثانياً، بارها در يك گوشه - نه آن طرف، نه اين طرف - متمركز نشده است. نه آن طرف، نه اين طرف. اگر به اين توصيه توجه شده بود؛ نسبت به اين مسئله كه انجمن ها تنبل شوند بيمي وجود نداشت.

دوستان عزيز، ما بايد اين دنيا را بشناسيم. جامعه انساني امروز را بشناسيم. جامعه اسلام را بشناسيم. جامعه خود را بشناسيم و اين ها خيلي مطالعه مي خواهد و مسئوليت مطالعه هم بر عهده خود انجمن ها و اتحاديه است. اين كاملاً در گزارش پارسال مشخص بود.

2- كوشش در ايجاد يك سيستم براي مطالعه و بررسي خود اتحاديه. اتحادية شما به حكم اين كه جوان است خوشبختانه، هنوز برايش دير نشده است. اتحاديه شما به نظر من احتياج دارد به يك فرد يا گروه كه كار و مسئوليتش اين باشد كه اين پروسه اتحاديه را از اول تا حالا و همچنين در آينده مطالعه و تحقيق كند؛ يك مطالعه علمي. ممكن است بگوييد اين كار هر ساله بر عهدة هيأت اجرايي است. شما مي دانيد هيأت اجرايي شما تعويض مي شود و ممكن است اشخاصي هم نتوانند هر سال اين مسؤليت را قبول كنند. اما معمولاً دانشجوياني اينجا هستند كه پنج، شش يا ده سال در اروپا درس مي خوانند. اگر از حالا يك يا دو - سه نفر شايسته را انتخاب كنيد، ولو سمت مسئول اجرايي را قبول نكنند اما مطالعه در اين زمينه را قبول كنند و اصلاً كار و خدمتشان به اتحاديه در اين امر متمركز شود، آن وقت شما همواره مي توانيد يك گروه مطالعه گر داشته باشيد كه اين ها بتوانند نتيجة مطالعاتشان را در اختيار مجمع عمومي و در اختيار هيأت اجرايي بگذراند و همواره چه مجمع عمومي و چه هيأت اجرائيه مطالعه كرده،

ص: 132

كار كنند. پيشنهادم را فشرده مي كنم: يك، دو يا سه نفر، فرد يا گروه، تعيين شوند كه اميد مي رود اين ها تا چند سال ديگر مخصوصاً در اروپا باشند و اختيار مطالعه گري هم داشته باشند، اين ها خدمتشان را به اتحاديه در اين متمركز كنند كه روي اين پروسه اتحاديه مطالعه كنند. پرونده هاي اتحاديه و اسناد آن را بگيرند مطالعه كنند. ببينند در كجا پيش رفتيم. كجا عقب رفتيم. علل پيشرفت و عقب رفت چه بوده است؟ همة اين ها را مطالعه كنند و لااقل در هر نشستي و يا حتي در سمينارهايي كه پيشنهاد مي شود در آنجا بررسي و مطرح شود.

علاوه بر اين، دوستان مكرر درباره موضعگيريشان در برابر سازمان هايي كه با آن تماس مستقيم دارند از قبيل سازمان هاي فلسطيني مثل سازمان الفتح و دفاع از فلسطين و سازمان هاي ديگر، سازمان اُمزُ و سازمان كنفدراسيون دانشجويان ايراني؛ درباره اين ها دائماً سؤالاتي داريد و منتظر آن هستيد كه اين سؤالات را فردي از راه برسد و جواب بدهد؛ خوب، اين طور كه نمي شود. يا منتظريد كه هيأت اجرائيه درباره اش تصميم بگيرد، كدام هيات اجرائيه؟ شما كه امسال ناچاريد دو مرتبه، سه نفر يا دو نفر يا يك نفر جديد انتخاب كنيد كه هنوز از كار خودتان سر در نمي آورد و بعد هم هزار مشغله بر عهده اش مي گذاريد؛ دربارة چه چيزي مطالعه و تحقيقق بكند؟ اين ها چه مي شود؟ خوب، چرا ما نمي خواهيم واقع بين باشيم؟ شكي نيست كه باز بايد در مورد اين سازمان ها، يك فرد يا دو فرد مأمور شوند تا مطالعة تحقيقي كنند آن هم با اسناد، نه فقط زباني. واقعاً اسنادي را جمع آوري كنند كه بعداً خلاصة كار آن ها يا به مجمع عمومي يا به هيات اجرائيه تسليم شود و يا در سمينارها مورد بررسي قرار گيرد.

ص: 133

دوستان گاهي فكر مي كنند كه آقا ما رفتيم يك يا دو سال آن جا كار كرديم، نشد. خيلي خوب آقا، كاري كه در دوسال نشد ديگر هيچ وقت نمي شود؟ اين چه فكر است كه ما داريم! اين باز يك نقطه ضعف ماست. آقا ما دو سال كار كرديم نشد، پس ديگر نمي شود. نه، اصلاً اين جور نيست. اگر دنياي ما مي خواست اين گونه فكر بكند ديگر دنياي ما نبود. اما پيغمبر اسلام - كه شما مي خواهيد دنباله رو او باشيد - سيزده سال كار كرد و نشد. ولي بالاخره سال سيزدهم شد. همان سيزدهي كه مي گويند نحس است آنجا خيلي هم سعد از كار درآمد.

3- پيشنهاد سوم، پر كردن خلأهاست. دوستان، الآن در داخل اتحادية شما، يعني در انجمن هاي شهرها، خلأهايي وجود دارد و يا در آينده به وجود مي آيد كه يكي از اين خلاء ها، خلأ فردي است. در فلان شهر يك انجمن خوب داريم ولي اين انجمن نتوانسته براي خودش به هر دليل اعضاي نو به وجود بياورد. اين كه مي گويم يعني اينجا توصيه كنيم كه بايد انجمن ورتسبورگ (1) كوشش كند افراد نو به وجود بياورد؛ بايد انجمن ترير (2) ، انجمن اينسبروك كوشش كنند؛ اين توصيه ها خوب است اما كافي نيست، اين كارِ فردي است؛ كارِ تشكيلاتي نيست. معناي اينكه شما تشكيلات داريد اين است كه اين تشكيلات بزرگ، ترتيبي اتخاذ كند كه در حدود امكانات، اين خلأها را پر كند. يعني چه؟ يعني، فرض بفرماييد هانوفر يا وين (3) يا گراتس (4) چهار تا از دوستان زبده اش

ص: 134


1- wuerzburg شهری در آلمان.
2- trier شهری در آلمان.
3- wien پایتخت اتریش.
4- gratz شهری در اتریش.

را مي تواند بگويد كه آقا شما اگر تغيير جا بدهيد، برويد اينسبروگ، مونيخ (1) يا ورتسبورگ، خيلي خوب است؛ دانشگاه، دانشگاه است ديگر. و بعد هم براي تغيير دانشگاه او و اين كارهايي كه بايد بكند، كوشش كند. البته بايد كوشش شود يك يا دو فرد تازه نفس آنجا بفرستيم. يا آن هايي كه در اِشتودين كولگ (2) كار مي كنند - كه يك كار خيلي واجبي است - افراد را تشويق كنند؛ مقدمات فراهم كنند تا به شهرهايي كه افراد كمتري در آنجا هست، بروند. اين هم يك راه عملي است. و اگر بخواهيد اتحاديه روزي واقعاً تشكيلات باشد، يكي از مراحل تكاملي تشكيلاتي اش اين است كه بتواند اين خلأها را - حالا يا از افراد زبده اش يا از افراد تازه نفسش - پر كند.

يكي ديگر از اين خلأ ها، خلأ فكري - فرهنگي است. انجمن آخن بر طبق گزارشي كه داد، گفت ده ها مقاله سودمند تهيه كرده است. انجمن اينسبورگ گفت شش ماه روي يك مطلب بحث كرده ولي اين بحث ها در همان انجمن مدفون شده است. در حالي كه از انجمن كجا و كجا نام نمي برم؛ در همين نشست، مراجعه مي كنند كه آقا، ما مي توانيم كار بكنيم ولي به شرط اين كه مطالبي در اختيارمان گذاشته شود و در جلسات فرهنگيمان مطالب نو داشته باشيم. چرا در اختيار آن ها نمي گذاريد؟

ما اين را هم پارسال به صورت ديگري يادآوري كرده بوديم ولي باز تاكيد مي كنم و به صورت يك پيشنهاد فشرده و مشخص، پيشنهاد مي كنم كه امسال مركز اتحاديه موظف باشد نوارهايي از اين بحث ها تهيه كند و

ص: 135


1- munenchen مرکز استان بایرن در جنوب آلمان.
2- studienkolleg به معنی کالج می باشد.

به جاهاي ديگر بفرستد و يا اگر نوار نيست؛ نوشته هايي تهيه بكنند و به جاهاي ديگر بفرستند و من اين طور پيشنهاد مي كنم كه اگر از اين بحث ها از قبل يك نمونه به مركز اتحاديه فرستاده شود و در آنجا جمع آوري شود، بعد انجمن هايي كه احتياج دارند، از مركز بخواهند كه به طور اتوماتيك براي آن ها فرستاده شود. و چه بهتر كه اگر مي شود بحث ها از اين به بعد روي نوار ضبط شود.

4- مسئله ديگر تبادل تجارب و كارداني هاست كه ديشب به مناسبت استماع گزارش انجمن ها هم مطرح شد.

دوستان عزيز، بدون شك انجمن هاي شما از نظر فعاليت، متدهاي مختلف دارند. هر انجمني براي خودش تجاربي دارد. اين تجارب بايد به صورتي مورد بحث و تبادل نظر قرار بگيرد. پيشنهاد من اين است كه در سال آينده، حداقل در همان سمينارهاي منطقه اي، لااقل يك روز به بحث دربارة اين تجارب اختصاص داده شود. اگر مدت سمينار كوتاه است لااقل يك نصف روز، ولي اگر يك روز باشد، بهتر است. من نمي گويم حالا يك سمينار جديد براي اين كار درست بشود، چون مي دانم سمينار به وجود آوردن چقدر مشكل است؛ اما در همان سمينارها طوري برنامه ها تنظيم شود كه يك روز يا نصف روز لااقل روي اين تجارب به طور مخصوص بحث شود.

5- شما دوستان، فعلاً بخواهيد يا نخواهيد، «اسلام، مكتب مبارز» به عنوان ارگان تشكيلاتتان شناخته شده است و من در اين سفر كاملاً اين را درك كردم و اين يك واقعيت است. كوشش هر چه بيشتر براي بالا رفتن محتواي اين نشريه و بهتر شدنش و مخصوصاً تنوع آن و پرداختنش به مسائل روز، براي اتحاديه يك واجب است. اين چيزي است كه من قبلاً نگرانش بودم. قبل از اينكه آن را به ثمر برسانيد

ص: 136

نگرانش بودم و مي گفتم اگر مي بينيد نمي شود، نكنيد. حتي يك بار، صريحاً با ادامه انتشارش مخالفت كردم. گفتم عبس نمي شود كرد. ولي اين ديگر گذشته است. نمي خواهم بگويم كه هنوز روي آن رأي خودم باقي هستم. ممكن است بنده هم اشتباه كرده باشم. ممكن است وجودش واقعاً با همه نواقصش بهتر از عدمش باشد ولي از اين به بعد ماندنش در سطح هاي پايين خطرناك است. من رسماً به شما مي گويم كه برخورد من در اين مسافرت هاي اخير، كاملاً اين خطر را نشان مي داد. لااقل از همين امسال «اسلام، مكتب مبارز» بايد از محتوا و مقاله ها، اخبار و اين گونه چيزهاي مبتذل خالي باشد، ولو ده صفحه باشد. لازم نيست شصت صفحه به صورت مبتذل باشد. من نمي گويم الآن؛ به عنوان مثال عرض مي كنم. لااقل در آن مطلب مبتذلي كه برايتان اين طرف و آن طرف دست بگيرند نباشد.

6- آخرين پيشنهاد و نظر مشورتي، مطلبي است كه سال گذشته هم روي آن تأكيد كرديم؛ كوشش در راه حفظ و افزايش استقلال هر چه بيشتر مالي، فكري و تشكيلاتي اتحاديه مي باشد. تكرار مي كنم: مالي، فكري و تشكيلاتي اتحاديه. دوستان، بار ديگر با صراحت مي گويم كه اگر اتحاديه شما حتي روي مركز اسلامي هامبورگ بخواهد يك پايش بند باشد، خطر دارد. از مركز اسلامي، هر قدر كمك بخواهيد؛ اگر بتواند و از او ساخته باشد خواهد كرد. دوستان ديگر و علاقه مندان هم خواهند كرد اما اين كمك گيري ها چه از افراد و چه از مؤسسات، بايد وابستگي در اتحاديه شما - نه الآن و نه در آينده - ايجاد نكند. من با صراحت - كه گاهي اوقات هم اين صراحت تلخ آمده - وقتي به من مي گويند: اين اتحاديه شما چنين مي كند گفته ام اين اتحاديه ما نيست،

ص: 137

اتحاديه دانشجويان است. بنده اگر گاهي شركت مي كنم، مي خواهند مشورت بكنند؛ مال بنده نيست. مال ما هم نيست. مال مركز اسلامي هم نيست. اصلاً نگذاريد دوستان، اين انعكاس پيدا كند. اصلاً ممكن است خيلي از همكاري ها را شما به طور عادي از مؤسسات و افراد بگيريد كه اين قدر سروصدا نداشته باشد.

حفظ استقلال مالي. من نمي دانم مسئله ذخيره يك درصد از مخارج روزانه چقدر عملي شده است؟ مسئله يك روز كار را ديروز گفتم اما مسئله يك درصد خيلي مشخص نشد. مثل اينكه بعضي از انجمن ها داده بودند؛ حالا چقدر، نمي دانم. ولي دوستان، مثل اينكه سال قبل گفتيد كه فرمول خوبي است؛ كمي هم عمل شده است؛ خوب، باز هم عمل كنيد.

بعد هم استقلال فكري. اگر كمي هم كُند پيش برويد اما روي پاي خودتان؛ بهتر است تا تند پيش برويد ولي روي پاي ديگران.

يكي هم استقلال تشكيلاتي است. روي استقلال تشكيلاتي تكيه صددرصد دارم. هيچ مقامي، فردي و تشكيلاتي حق ندارد كه در داخل كار شما جنبه دستوردهي داشته باشد. از حرف ديروز آقاي خطير يا آقاي معين نسبت به نقش ما مشاورين خوشم آمد. يك چيزي ما گفتيم؛ بعد هم قبول كرديم، اين يعني چه؟ ما با كمال صراحت، حتي اگر قرار باشد خودمان را بشكنيم، مي شكنيم كه بُت نشويم. قبل از اين كه بت شويم خودمان را مي شكنيم. براي اينكه ما اصلاً با بت پرستي داريم مبارزه مي كنيم. اگر مي خواهد در اتحاديه شما بت به وجود بيايد؛ خوب، همان بساط بت پرستي شكل مي گيرد.

اميدوارم اين پيشنهادها چه آن قسمت كه سال هاي قبل گفته شده بود و امسال براي يادآوري مجدد عرض كردم؛ چه آن قسمت كه كم و بيش

ص: 138

نو بود، بتواند به عنوان نظرهاي مشورتي مركز اسلامي هامبورگ، در پيشرفت كار اتحادية شما مؤثر واقع بشود. ضمناً براي اين كه من وقت مجددي از دوستان نگرفته باشم، به اطلاع همه دوستان مي رسانم كه به دليل ضرورتي كه در كارهاي شخصي ام به وجود آمده، ناچارم لااقل براي مدت چند ماهي اروپا را ترك كنم و به ايران بروم و چند ماه از شما دور خواهم بود. ولي در مركز اسلامي هامبورگ همكاران ما آقاي شبستري و دوستان ديگر هستند و رسالت و وظيفه اي را كه مركز اسلامي نسبت به كارهاي دانشجويي و به طوركلي اتحادية شما به طوركلي دارد به خواست خداوند در حدود امكاناتشان ايفا مي كنند. تأكيد مي كنم دوستان، مبادا اگر رفتن من طولاني تر شد، روزي باز دور هم بنشينيد و بگوييد: «تا فلاني بود مي توانستيم كارهايي بكنيم. حيف كه او حالا ديگر نيست. پس نمي توانيم كاري بكنيم». باز هم تكرار مي كنم؛ اگر اتحاديه اي روي كاكل زري فلان آقا يا روي پيچ هاي عمامه بنده بند باشد؛ اصلاً بهتر است نباشد. سازمان شما بايد با بود و نبود ما راه خودش را ادامه دهد. براي نيروهايي كه از دست مي دهد، فكر كند، بگردد و بدل انتخاب كند. اين فكر را در خود بكشيد كه تلاش ها و پيشرفت هاي شما به حسن يا حسين و اين شخص يا آن شخص بستگي دارد. بدانيد كه اسلام مي گويد: «شما بندگان خداي جهانيانيد و انسان هايي هستيد كه ميدانِ تلاشتان جهان است.» اين قدر خودتان را محدود نكنيد. وقتي قرار است شما در خانه، شهر و وطن محدود نباشيد، چطور محدود در يك فرد يا يك مؤسسه مي شويد؟ خوب، نشويد! از همين حالا. بنده، خودم را عرض مي كنم، شك نيست حالا كه از مركز اسلامي مي روم، به عنوان يك شخص تا آنجا كه از دستم ساخته باشد باز هر نوع كمك و همكاري نياز

ص: 139

باشد، خواهم كرد. اين وظيفه من است. وظيفه شما هم اين است كه فكر كنيد اصلاً بهشتي هم مرده است، آن وقت چه مي كرديد؟ كارهايتان متوقف مي شد؟ نه، هرگز متوقف نمي شد. با شجاعت كارتان را پيش ببريد. دوستان، اميدوارم كه اگر من به درد كار شما مي خورم، به هر حال دير يا زود به كار شما بازگردم و اين آخرين كلام من با شماست. [كف زدن ممتد حضار]

[سؤال: نامفهوم]

خيلي زياد اهيمت داده مي شود كه چند تا انجمن داريم و هر انجمني چند تا عضو دارد؟ در حالي كه اين در جاي ديگر مطرح خواهد شد. البته اين را عرض كنم كه چون وقت امروز كم بود، ما ناچار بوديم بعضي از قسمت ها را از پيشنهاد ها حذف كنيم و موكول كنيم به نظرهاي مشورتي كه به عنوان مشاور، بعداً خواهم گفت؛ از قبيل موضعگيري در برابر مؤسسات الفتح، اُمْزُ يا كنفدراسيون.

همچنين مسئله مهم ديگر، اينكه آيا مي شود در تكنيك تشكيلاتي گروهِ شما نكات جديدي را - از قبيل اينكه انجمن ها عضو و حاضرشونده در جلسه داشته باشند يا نه - وارد كرد؟ به هر حال، آنچه مي خواستم بگويم اين است كه مي شود سازمان شما به اين صورت درآيد كه از نظر جسمي، آماري، عده افراد و انجمن ها خيلي بزرگ جلوه نكند اما با محتواي خيلي بيشتر به كار خود ادامه دهد. اين يك راه است. راه ديگر، اينكه نه؛ ما امسال چهارده تا انجمن داريم، سال ديگر بيست تا انجمن داشته باشيم، سال ديگر سي تا اما محتوا يا در همين حد بماند يا اين نسبت بالا نرود يا حتي گاهي هم تنزل پيدا بكند. اين همان چاه هاي توخالي مي شود.

ص: 140

يكي از حضار: منظور شما اين است كه رشد چند واحد را زياد بكنيم.

دكتر بهشتي: نه، منظور اين نبود. منظور مجموع اتحاديه بود.

همان شخص: پس منظور شما تكيه بيشتر روي ايمان و عمل است؛ ايمان و عمل همه جانبه. ولي مطلب اين است كه شروع اين كار را بايد پيدا بكنيم يا اين كه به اسلام به صورت همه جانبه عمل بكنيم، شروع آن چگونه است؟ مي خواهم بدانم شما چه پيشنهاد و چه فرمولي داريد؟

دكتر بهشتي: در بحثم فرمول را گفتم. ببينيد، جهتِ عملِ همه جانبه دارد بالا مي رود. لازم نيست اين يك باره درست شود. همين قدر كه در انجمن شما اهتمام عمل به اسلام، همه جانبه در حال افزايش باشد اين خودش راه را باز مي كند و شروع اين بخش اين است كه همين عده اي كه الان هستيد در داخل خودتان اين كوشش شروع شود.

همان شخص: چگونه ما مي توانيم به اين مطلب سرعت بيشتري بدهيم يا چگونه مي توانيم اين حركت و كوشش را آرامتر كنيم؟

دكتر بهشتي: براي اتحاديه فعلاً در اين مرحله سرعت اصلاً مطرح نيست؛ در مراحل بعدي مطرح خواهد بود. پوست كنده بگويم آن طور كه من مي بينم در بعضي از انجمن ها اصلاً به اين مطلب اهميت داده نمي شود. همين قدر كافي است كه چند ساعت دور هم جمع مي شويم و بحث مي كنيم. به جاي انجمن هاي اسلامي، انجمن هاي بحثي درست مي كنيم. ولي در بعضي از انجمن ها به اين مطلب توجه مي شود. خوب، سعي كنيم مسلمان تر باشيم. توجه به اين مطلب و وارد دستور كردن آن، شروع كار است.

من يك تذكر دارم و آن اينكه به جا بود اسم كساني كه مي خواستند بحث كنند نوشته مي شد و وقت تقسيم مي شد.

ص: 141

يكي از حضار: شما راجع به موضوعات ايدئولوژيكي و «مكتب مبارز» صحبت كرديد كه از نظر شما بايد سطح «مكتب مبارز» بالاتر برود و به يك حد صحيح برسد. بعد، از استقلال فكري صحبت كرديد كه همه بايد داراي استقلال فكري باشند. اينجا براي من يك اشكال به وجود آمده است و آن اين است كه چگونه سطح انتشارات بايد از نظر معلومات اسلامي بايد بالا باشد و بتوانيم مكتب مبارزي را كه سطحش الان به نظر من براي اتحاديه بالا هست، بالاتر از اين ببريم و اين امكان را به انتشارات داخل اتحاديه بدهيم كه سطح مكتب مبارز بالا برود و در عين حال استقلال فكريمان را هم حفظ كنيم؟

دكتر بهشتي: اگر شما اين سؤال را نمي كرديد و يكي از آقايان كه پارسال در هامبورگ نبود مي كرد، بهتر بود. براي اينكه ما پارسال روي اين بحث كرديم كه چه كار بكنيم و براي آن فرمول داديم و در اين باره گفتيم سازمان شما بايد يك فرد يا گروه اسلام شناس را بپذيرد. دقت كرديد؟ به طوري كه قبلاً اين كار را كم و بيش كرده ايد. الآن ارتباط شما با مركز اسلامي هامبورگ تقريباً در اين زمينه موجود است اما باز هم شايد كامل نباشد ولي لازم است اين مركز اسلامي باشد. به طور كلي ما گفتيم كه شما بايد در داخل خودتان يك هسته ايدئولوگ اسلامي داشته باشيد. حالا اين داخل، نمي گويم دانشجو باشند. داخل؛ يعني، اينكه وابستگي تشكيلاتي با او داشته باشيد. به عبارت ديگر، آن فرد يا گروهي را كه نسبت به آن شناخت داريد، مطالعه كرده ايد و همه جوانب آن را رسيدگي كرده ايد به عنوان كارشناس اسلامي خودتان بپذيريد. اين غير از اين سبك ديمي است كه اصلاً استقلال فكري نداريد. امروز چهار تا مقاله از فلان جا مي گيريد؛ پس فردا هم از فلان جا، و اين ها احياناً از نظر

ص: 142

فكر اسلامي هم گاهي با هم هماهنگي ندارند. حالا در نشريه تان مهم نيست، بحث نشريه جدا بود اما در داخل سازمان شما بايد يك فكر اسلامي حكومت بكند و ملاك قرار بگيرد تا استقلال فكري بشود و الاّ هرج و مرج فكري و از هر گوشه اي سخني شنيدن مي شود.

ص: 143

ص: 144

بخش پنجم: پيام هاي ارسالي به انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا

اشاره

ص: 145

ص: 146

پيام به انجمن اسلامي هانوفر

بسم الله الرحمن الرحيم

آقاي رجا و دوستان ديگر هانوفر، سلام بر همة شما. بسيار خوشوقتم همت كرده ايد و در اين سال هاي تحصيل در دورة دانشجويي تان در آلمان، جلسه اي، جلسة انسي و جلسة بحثي از خودتان به وجود آورده ايد، كانوني به وجود آورده ايد، كانوني كه چندتن از برادران عزيز مسلمان ما با گرمي و پاكي اسلامي دور هم جمع باشند، هم با هم مأنوس باشند و رنج غربت و دوري از محيط انس و محبت خانواده و وطن را تا حدي بكاهند و هم با يكديگر بحث كنند و سطح معرفت و شناسايي آن ها نسبت به اسلام بالا برود و هم يكديگر را در برابر عوامل انحراف آور و فاسدكنندة فكري يا عملي و اخلاقي محيط حمايت كنند و نگه دارند. همچنين كانوني كه بتواند شما را از نظر معلومات اسلامي لااقل تا آن پايه مجهز كند كه در برخورد با ديگران، با كساني كه اطلاعاتشان از اسلام كمتر از شماست بتوانيد اطلاعات ارزنده و صحيحي در اختيار آنها بگذاريد. در تماس با جوانان مسلمان زاده يا مسلمانِ كشور خودمان يا كشورهاي ديگر و خواه در تماس با مردم غيرمسلمان از آلمان يا كشورهاي ديگر، توجه داشته باشيد كه از نظر تبليغ و نشر و دعوت اسلام، مُبلّغ واقعي اسلام شما هستيد كه در محيط دانشجويي امكان بحث

ص: 147

و تماس مستقيم و نزديك با افراد گوناگون برايتان فراهم است. بخصوص دورة دانشجويي كه صرف نظر از درس هاي برنامه اي كه مسلماً مقدار زيادي از وقت شما را مي گيرد؛ معمولاً، همراه با جلسات و كارهاي فوق برنامه است و در اين تماس ها و جلسات و كارهاي فوق برنامه فرصت مناسبي براي شما پيش مي آيد كه بتوانيد دربارة دين اسلام اطلاعاتي در اختيار ديگران بگذاريد و چه بهتر كه قبل از آنكه شما در صدد اين بربياييد كه از اسلام به ديگران مطلبي بگوييد، شناسايي خودتان دربارة اسلام عميق تر و ريشه دارتر باشد و به وجود آمدن اين كانون ها و اين جلسات كمك مؤثري به اين منظور خواهد كرد.

من به سهم خود همواره كوشش كرده ام برادران و خواهران عزيز مسلمان دانشجو را تشويق كنم كه اگر با خودشان از وطن، از خانه و خانواده، از مدرسه و از محيط معلومات كافي اسلامي به اينجا همراه نياورده اند، در اينجا فرصتي و وسايلي در اختيار آنها گذارده بشود كه اين كمبود را جبران كنند و هر چه زودتر از اين نظر مجهز بشوند.

همچنين با توجه به اينكه يك جوان، وقتي از آغوش پُر مهر و محبت خانواده، از خاك وطن، از محيط دوستان دوران كودكي و دبيرستاني و دوستان خانوادگي اش دور مي شود و از نظر عواطف، احساس كمبود مي كند، چه بهتر كه اين كمبودِ محيطِ عاطفي به وسيلة انجمن هاي اسلامي دانشجويي در اينجا جبران بشود و شما برداران و خواهران عزيز مسلمان در مجمع انجمن هاي اسلامي دانشجويي محلي، بتوانيد با پاكي و دور از هر نوع آلودگي، بر پاية اسلام دور هم جمع بشويد و سرگرمي تان هم يك مقدار بحث و كاوش براي شناسايي بيشتر اسلام، بحث هاي دوستانه، علمي و اجتماعي باشد و جلساتتان همواره جلساتي باشد كه براي طبقة جوان در

ص: 148

عين پاكي مأنوس كننده و گرم باشد. چه بهتر است كه اگر ساعات تشكيل جلسات با ساعات نماز مقارن مي شود با همديگر نماز جماعت بخوانيد. يكي از شما، آنكه به فضيلت و پاكي بهتر شناخته شده، جلو بايستد و ديگران به جماعت با او نماز بگزاريد و همبستگي خودتان را همراه با عبادت پُرارج الهي يعني نماز، با اين شعار ارزندة اسلام، حفظ كنيد.

به هر حال من به اين انجمن هاي اسلامي دانشجويي علاقة فراواني دارم و همواره آماده ام تا آن مقدار كه از من ساخته است و امكاناتي كه در اختيار دارم با اين انجمن ها همكاري كنم، كتاب و لوازم ديگر را در اختيارشان بگذارم، به سؤالات آن ها پاسخ بدهم و فرصت هايي پيش بيايد كه به شهرستان ها مسافرت كنم و با اعضاي انجمن ها از نزديك آشنا بشوم، دوستانه بنشينيم و با هم صحبت كنيم.

در اين هفتة گذشته به دعوت انجمن اسلامي وين به اتريش رفته بودم. چند روزي آنجا بودم. به راستي جلسات بسيار گرم و خوبي با آن ها داشتيم و گذشته از يك جلسة بزرگ سخنراني كه به مناسبت مبعث تشكيل داده بودند و تقريباً بيشتر به همين منظور بود، در چند جلسة ديگر با دوستان دانشجويمان، با دانشجويان ايراني به زبان فارسي و در جلسه اي كه دوستان عرب دعوت كرده بودند به زبان عربي نشستيم و دوستانه با هم صحبت و بحث كرديم. در جلسات، دوستان دانشجوي فارسي زبانمان كه بعضي از برادران افغاني مان هم شركت كرده بودند از هر گوشه اي سؤالي مي شد، جلسه اي خيلي گرم و براي من بسيار مسرّت بخش بود. چقدر خوشحال شدم و اميدوارم كه از اين انجمن ها در هر شهر دانشجويي به وجود بيايد. همين قدر كه سه نفر دانشجوي مسلمانِ علاقه مند فارسي زبان بوديد، يك انجمن فارسي زبان اسلامي از

ص: 149

كساني كه فارسي مي دانند - ايراني، افغاني و غيره - تشكيل بدهيد. البته همانطور كه در پيام ها و نوشته ها به گروه فارسي زبان اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا توضيح داده ام همة شما در لواي اسلام و تحت عنوان اسلام به همديگر پيوسته مي شويد و حتماً از دوستان خواهش مي كنم كه در جلسات مربوط به انجمن هاي اسلامي عمومي كه با شركت برادران عرب و يا برادران پاكستاني، هندي، اروپايي و غيره تشكيل مي شود شركت بكنيد. منتها چون هر گروهي وقتي با زبان مادري با هم مأنوس مي شوند براي آن ها يك نوع لذت ديگري دارد و اين امري طبيعي و غيرقابل انكار است. اين است كه در داخل واحد بزرگ اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا مناسب است گروه هايي به زبان هاي محلي بزرگ مانند گروه ترك زبان، فارسي زبان، عربي زبان و حتي اردو زبان تشكيل بشود كه در ساعات معيني و با برنامه هاي معيني، دوستان بتوانند با زبان مادري با همديگر مأنوس بشوند. بخصوص براي جوانان تازه واردي كه از هر يك از اين سرزمين ها مي آيند و هنوز به زبان آلماني كه فعلاً زبان مشترك جامعة شماست آشنايي كامل ندارند، بودن اين جلسات خيلي ضرورت دارد.

به هر حال من اين همت ارزنده را به همة شما تبريك مي گويم و اعلام مي كنم كه آماده هستم در حدود امكاناتم كمك و همكاري كنم. من هيچ وقت دوست ندارم به دوستانم وعده اي بدهم كه بيش از حد امكاناتم باشد. گاهي واقعاً گرفتاري من اينجا آنقدر زياد مي شود كه نمي توانم به آن سرعتي كه دلخواه خودم است و شايد مورد انتظار دوستان باشد جواب بفرستم يا نامه اي را پاسخ بدهم. ولي به هر حال همواره مي كوشم و اميدوار هستم كه بتوانم با شما دوستان عزيز همكاري كنم.

ص: 150

همراه با اين نوار، سه بحث تفسيري - كه شب هاي جمعه از سورة انفال انجام مي شود - براي شما دوستان فرستاده مي شود. به اين بحث ها گوش خواهيد كرد و حتي در زمينة اين بحث هايي كه شده است هر سؤالي كه داشته باشيد باز مي توانيد روي كاغذ بنويسيد و به وسيلة نوار يا نامه به سؤالات شما با كمال ميل پاسخ خواهم داد. از خداي متعال خواستارم كه ما و شما را در راهي كه موجب رضاي او و ماية سعادت و خوشبختي ما و امت اسلامي ماست، موفق بدارد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

پيام به مناسبت تأسيس انجمن اسلامي دانشجويان (گروه فارسي زبان)

بسم الله الرحمن الرحيم

خداي يكتا را مي ستايم و جز او را ستايش نمي كنم. هم او كه ما را آفريد و جهان را آفريد. هم او كه به ما نيروي كار و تفكر و ابتكار بخشيد و به ما راه و چاه را نمود و براي ما راهنماياني از ميان خود ما برگزيد و فرستاد تا بيراهه و راه را به ما بنمايانند و ما سپاس او گزاريم و قدر اين نعمت هاي پُربهاي او بشناسيم، قدم در راه گذاريم و از بيراهه بپرهيزيم.

درود بر پيغمبران بزرگوار او و بندگان برگزيدة او باد. درود بر پيغمبر بزرگوار اسلام و خاتم پيغمبران، حضرت محمّد(ص) و بر دودمان پاك و ياران جانباز او باد.

سلام بر همة بندگان درست كردار خدا.

برادران عزيز! خوشبختم كه گرد هم جمع آمده ايد تا در راه هدفي كه داريد تشريك مساعي كنيد و از راه فعاليت مشترك، بر نيرو و اثر كار

ص: 151

خود بيفزاييد. البته همة انجمن هاي اسلامي دانشجويان در يك واحد بزرگتر؛ يعني، اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا مدت هاست گرد هم هستيد و با هم همكاري مي كنيد و پيوند شما با آن واحد بزرگتر بايد روزبه روز بيشتر شود و تشكيل اين واحد كنوني نبايد به هيچ وجه از همبستگي شما با آن واحد بزرگ بكاهد. همچنان كه آن واحد بزرگ نيز خود پيوندي از امت بزرگ اسلام است. حال همة ما، چه فرد و چه اجتماعات كوچك ما، شاخه اي از درخت نيرومند امت بزرگ اسلام هستيم. معني تشكيل اين واحد اين است كه شما در فعاليت هايي كه با سرمايه هاي اختصاصي خود از قبيل زبان مادري و اطلاعات بيشتري كه از يك گوشة جهان اسلام يعني، ايران كه با مذهب تشيع هم متناسب است؛ تلاش و كوششي مي كنيد كه جزئي از تلاش و كوشش جهاني و بين المللي اسلامي است بي آنكه در چهارچوب زبان، خود را زنداني كنيد و از شناسايي هر چه بيشتر افراد از گروه هاي مسلمان كه سرمايه هاي اختصاصي ديگر دارند، ذره اي بكاهيد.

توجه داريد كه ما مسلمان ها بايد هر چه بيشتر همديگر را بشناسيم و بفهميم و اين تاب و توان را داشته باشيم كه در مسائل مشترك اسلامي برادروار و بي دريغ با هم همكاري كنيم. توجه به مختصات، هرچه و از هر قبيل باشد، فرعي است و در درجة دوم از اهميت است، ما را از درك كامل و كوشش در راه اصول و تعاليم مشترك اسلامي و مصالح مشترك امتِ اسلام كه در درجة اول اهميت است باز ندارد. مخصوصاً براي كساني كه افتخار تشيّع؛ يعني، پيروي از حضرت اميرالمؤمنين علي و ائمه طاهرين (ع) را دارند، توجه به اين نكته بسيار ضروري است كه آن حضرت خود در دوران زندگي، مخصوصاً در سي سال زندگي پر حادثة بعد از وفات

ص: 152

پيغمبر همواره به اين رويه عمل مي فرمود و كوشش در راه نشر تعاليم مشترك و اساسي اسلام و حفظ مسائل مشترك امتِ اسلام را بر هر امر ديگر مقدم مي داشت. مخصوصاً در تشكيل واحد كنوني طوري عمل شود كه اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا از همين آغاز امر، در روش، رفتار، كار و عمل و هر نوع نشريه يا گفتار شما به خوبي درك كنند كه به اين نكته كاملاً توجه داشته ايد و توجه خواهيد داشت. مبادا اين اقدام شما را انشعابي در اتحادية خود تصور كنند و بعد هم آن را به حساب مسائل محلّي و ملّي يا تشيّع بگذارند و از اين راه خللي به وحدت اسلامي - كه ارزش فوق العادة آن بر هيچ كس پوشيده نيست - وارد آيد.

به هرحال من به كار شما بيشتر از جنبة اثباتي آن مي نگرم. گروهي جوان تحصيل كرده، كوشش در راه بهتر شناختن، بهتر شناساندن و بهتر عمل كردن به تعاليم اسلام را هدف خود قرار داده اند و براي چنين هدف ارزنده و جامعي تصميم به همكاري متشكل دارند. چه خوب! مگرنه اينكه يكي از اساسي ترين نيازمندي هاي جوانان ما تمرينِ همكاري و كار متشكل است. كار متشكل؛ كاري كه در آن هدفِ مشخص و ارزنده و شايستة فداكاري و تلاشِ تا سر حد امكان وجود دارد. كاري كه همة كساني كه براي آن همت به كار مي بندند و همة افرادي كه به آن مي پيوندند به درستي و بي غرضي يكديگر اعتماد داشته باشند. اصول اساسي را همه رعايت كنند و در مسائل غير اساسي نظر اكثريتِ صلاحيت دار را مقدم دارند و ملاك عمل قرار دهند و در عين حال به نظر اقليت نيز احترام گذارند و به ايشان فرصت دهند، آزادانه نظر خود را بگويد و از آن دفاع كند. اقليت نيز در دفاع از نظر خود از راه منطق و انصاف منحرف نشود و در صدد آن برنيايد كه از راه مشروب كردن افكار

ص: 153

و منحرف كردن احساسات ديگران، نيرويي خارجي براي خود دست و پا كند و به اتكاي آن، اكثريت را مرعوب سازد و نظر خود را هر چه هست بر همه تحميل كند. كاري كه در آن هر كس وظيفه خود را انجام دهد و از دخالت در حوزة مسئوليت ديگران خودداري كند و اگر نسبت به كار ديگران نظر انتقادي و اصلاحي دارد نظر خويش را در جاي خود و در محل خود بيان كند و تذكر لازم را بدهد و باز تصميم نهايي را به عهدة اكثريت صلاحيت دار بگذارد. تشكيل اين واحدها اگر به راستي بتواند اين كمالات را در جوانان ما رشد دهد خود بسي پرارزش خواهد بود.

اميدوارم با خلوص نيت، روشن بيني، واقع بيني و پشتكار، كاري را كه شروع كرده ايد دنبال كنيد و از خداي متعال مي خواهم كه آن را منشأ خير و بركت فراوان قرار دهد. مطمئن باشيد هر اندازه خلوص، واقع بيني، پاكدلي، درست انديشي و درستكاري شما در اين راه بيشتر باشد نتيجة آن بيشتر و ارزنده تر و سريع تر و اساسي تر خواهد بود.

ما همه بايد بكوشيم، تلاش و كوشش ما در راه خدا، يعني، راه درستي و پاكي و تقوا، راه خلوص نيت و پاكدلي، راه درست انديشي و واقع بيني باشد تا بتوانيم به خود مطمئن باشيم و به خود اطمينان دهيم كه خدا نيز ما را هدايت خواهد كرد و با ما همراه خواهد بود. «والذينَ جاهدوا فينا لَنَهْدينهم سُبُلنا و اِنَّ اللهَ لَمَعَ الحُسنين» (1) «آن ها كه در راه ما تلاش و كوشش كنند، ما حتماً راه هاي خود را به آن ها نشان خواهيم داد و خدا با كساني كه راه نيكوكاري پيش مي گيرند يار و همراه است.»

من نيز به انجام وظايفي كه در اين راه بر عهده ام خواهد آمد در حدود فرصت و استطاعت، اهتمام فراوان دارم و اميدوارم بتوانم آنچه از

ص: 154


1- سوره عنکبوت آیه 69.

دستم ساخته است براي همبستگي بيشتر شما جوانان علاقه مند و مصمم انجام دهم.

خدا يار و راهنما و پشتيبان شما باد. خواهشمندم همة اعضاي انجمن هاي اسلامي را از جانب من سلام گوييد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

پيام به اجتماع سالانة سازمان جوانان در انگلستان

بسم الله الرحمن الرحيم

خداي يكتاي جهان آفرين را ستايش مي كنم و بر همة پيامبران پاكش درود مي فرستم. درود فراوان ما بر آورندة قرآن حضرت محمّد و بر همة پاكان از خاندان و ياران او باد.

سلام بر همة شما برادران و خواهران عزيز.

دوستان عزيز، اجتماع سالانة شما را در جلسة سازمان جوانان مسلمان انگلستان صميمانه تهنيت مي گويم و از دعوتي كه براي شركت من در اين اجتماع كرده بوديد بسيار تشكر مي كنم. خيلي مايل بودم بتوانم در جمع شما شركت كنم و با همة شما از نزديك آشنا و مأنوس شوم تا در اين فرصت مناسب با يكديگر دربارة مسائل مربوط به اسلام و مسلمانان، بخصوص مسائل مربوط به اسلام و مسلمين در اروپا سخن گوييم. متأسفانه با همه علاقه اي كه داشتم نتوانستم وقت خودم را در اين دو سه روز از كارهاي ديگري كه براي اين چند روز در نظر گرفته شده بود آزاد كنم و به سوي شما بيايم.

برادر عزيزمان، آقاي محمدحسن رجا، در نامه اي كه امروز به دست من رسيد خواسته بودند كه لااقل از اين فرصت استفاده كنم و براي

ص: 155

دوستان پيامي بفرستم. ايشان خواسته بودند كه من پيام كتبي بفرستم و خودم مايل بودم كه اين پيام به هر حال چه نوشته و به صورت يك پيام كتبي و چه به صورت يك پيام شفاهي، به زبان انگليسي باشد تا براي همة شما دوستان عزيز، اصل پيام، از نظر زبان، قابل فهم باشد. ولي وقتي امروز نامه به دست من مي رسد كه بايد و مناسب است براي فردا پيامي براي دوستان بفرستم، پيداست كه نمي توانم پيامي كتبي آماده كنم و يا حتي پيام شفاهي به زبان انگليسي كه به هر حال زبان مادري من نيست و مخصوصاً اينكه مدت هاست كه در اين سال هاي اقامت در آلمان بيشتر به زبان آلماني نزديك شده ام و خودبه خود كم و بيش از زبان انگليسي كه سابقاً تنها زبان اروپايي بود كه مي دانستم تا حدودي دور شده ام. به همين جهت تصميم گرفتم پيام را به فارسي بفرستم و اميدوارم دوستان در آنجا آن را براي همگان به انگليسي ترجمه كنند.

چند توصيه:

1- شناخت بهتر اسلام و معرفي اسلام اصيل به ديگران:

رفقاي عزيز، خودتان خوب مي دانيد و تجربة سال هاي اقامت و فعاليت در اروپا براي من هم خوب روشن كرده است كه ما در اين سرزمين و در اين دورة خاص از تاريخ جامعة اسلامي، رسالت بسيار سنگيني بر عهده داريم. قبل از هر چيز بايد همة ما با اين رسالت آگاه شويم كه تا چه اندازه مي توانيم آن را ايفا كنيم و بايد آگاه بشويم كه از چه راهي و به چه ترتيبي بهتر از عهدة اداي اين رسالت برمي آييم.

قبل از هر چيز همة ما بايد كوشش كنيم اسلام را بهتر بشناسيم. آن اسلامي كه بر پيغمبر بزرگوار خدا حضرت محمّد - صلي الله عليه و آله

ص: 156

وسلم - از جانب خداي متعال به صورت وحي الهي نازل شد. آن اسلامي كه در آيينة روشن قرآن كريم مي توان ديد و شناخت. قرآن، تنها كتاب ديني بزرگ كه از نظر تاريخ، استنادش به آورندة كتاب؛ يعني حضرت محمّد(ص) روشن است و از نظر محققين، از نظر تحقيق تاريخي و حتي از نظر محققين غير مسلمان كه در اين باره سال ها مطالعه و بررسي كرده اند در استنادش به محمّد(ص) كمترين ترديد تاريخي راه ندارد. قرآني كه با آهنگ خاصش و با محتواي فطرت پذيرش توانست جامعة متحرك روح دار پيشروي مترقي به نام جامعة اسلام به وجود بياورد. ما بايد اسلام را بشناسيم، اسلامي كه در آيينة سنت پيغمبر اكرم، راه و رسمي كه او در زندگي اسلاميش داشت، راه و رسمي كه او در شيوة رهبريش داشت، سنتي كه از طريق صحابة مورد اعتماد و بخصوص از طريق اهل بيت - سلام الله عليهم اجمعين - به دست ما رسيده باشد و با مقايسة با قرآن، انطباق و هماهنگي اش با اسلامِ قرآن براي محقق و مجتهد مسلمان روشن باشد.

همه مي دانيد كه در دنياي امروز ما، در ميان گروه هاي مختلف اسلامي، چه شيعه و چه سني، چه عرب و چه غيرعرب، با كمال تأسف، اسلام به آن صورت بي پيرايه اش كمتر شناخته شده است. مسلمانان امروز ما، فكر اسلامي رنگ گرفتة عجيبي دارند.

چندي قبل يك خانم آلماني به من تلفن كرد و گفت: آنجا مسجد است. گفتم: بله. گفت: شما امام مسجد هستيد. گفتم: بله. گفت: من از شما خواهش مي كنم يك حرز (1) فاطمه، حرز حضرت زهرا براي من بفرستيد. گفتم: ما چنين چيزي نداريم. چه هست؟ مقصودتان چيست؟ گفت: من چندي پيش به پاريس مسافرت كرده بودم، در مسجد پاريس

ص: 157


1- حرز : دعایی است که بر بازو می بندند یا بر کاغذی نویسند و همراه خود نگاه دارند.

چيزي به من فروختند به نام حرز فاطمه و من بچة اولم همراهم بود، اين حرز را پيش او گذاشتم و در اين مدت تجربه كرده ام كه او از بيماري و رنج و ناراحتي دور بوده است، حالا بچة دومي دارم و براي او هم يك چنين چيزي مي خواهم. به او گفتم: خانم، من نمايندة اين اسلام حِرزساز نيستم. اسلام، اين نگهباني ها را به صورت غيبي و الهي اش مخصوص خدا مي داند و بعد هم به ما انسان ها مي گويد براي نگهباني كوچك و بزرگ در برابر خطرها و بيماري ها تنها از دو عامل مي توانيد استفاده كنيد: دعا به درگاه خدا و استفاده از وسايلي كه خدا در اين طبيعت براي مبارزه با بيماري ها، رنج ها و مشكلات آفريده است و در اختيار شما نهاده است. به او گفتم: شما بهتر است به جاي اينكه از من حرزي بخواهيد، از من نشريه اي بخواهيد كه فكر شما را دربارة اسلام روشن كند و اگر حوصلة خواندن فراوان و مطالعة زياد در اين زمينه نداريد ما يك نشرية كوچك دربارة اصول تعاليم اسلام به زبان آلماني داريم كه براي شما مي فرستم تا مطالعه كنيد و آن وقت خواهيد فهميد كه اين بساط حرزسازي تا چه حد از اسلام دور است. خوشبخت شدم و براي او نشريه اي فرستادم. بعد با خودم گفتم: واي بر ما! سال هاست فكر كرده ايم و در شهري چون پاريس مسجدي به وجود آمده است - حالا تاريخ ساختن و پرداختن و ادارة مسجد و . . . در جاي خودش محفوظ ولي به هر حال مسجدي بسيار زيبا، مفصل و بزرگ در شهري چون پاريس است - و اين مسجد معرفي اش از اسلام به كساني كه به ديدار مسجد مي آيند، اين است كه به آن ها حرز فاطمه بفروشد.

دوستان، همه شما آگاه هستيد كه فكر و عمل اكثريت برادران و خواهران مسلمان ما در قسمت هاي مختلف سرزمين پهناورِ اسلام،

ص: 158

نماينده و معرف خوبي از اسلام نمي تواند باشد. وضع اجتماعي و روابط اجتماعي، بخصوص روابط ميان حكومت و مردم و حتي روابط ميان علماي اسلامي و مردم هم در جامعة ما نمي تواند روابط بين پيغمبر اكرم، روابط ميان علي(ع)، روابط ميان زمامداران اسلام و رهبران بزرگ اسلام و مسلمانان را آنطور كه در تاريخ و بخصوص در سيرة پيغمبر مي خوانيم معرفي بكند. بنابراين بايد كوشش كنيم خودمان با مطالعه اي عميق تر و با ايجاد واحد هايي مطالعه گر و كاوش گر و با پيوستگي به واحدهاي كاوش گري كه كم و بيش به وجود آمده است، سيما و چهرة واقعي اسلام را بهتر بشناسيم. خدايي را كه اسلام معرفي مي كند، پيغمبري را كه اسلام معرفي مي كند، رستاخيز و معاد و سرا و جهان ديگري را كه اسلام معرفي مي كند، انساني را كه اسلام معرفي مي كند، شيوة زندگي انساني را كه اسلام معرفي مي كند، مسئوليتي را كه اسلام بر عهدة ما گذاشته است، روابط اجتماعي و روابط ميان قشرهاي مختلف جامعه، بخصوص روابط ميان مردان و زمامداران و روابط متقابل ميان آنها، روابط اقتصادي، علمي، اخلاقي، عاطفي و همة اين ها را آن طور كه اسلام خواسته و ساخته و پرداخته است به همان صورت بشناسيم.

من اميدوارم كه مركز اسلامي هامبورگ كه بر اين پايه، كار خودش را شروع كرده است، به تدريج بتواند در اين راه قدم هاي مؤثري بردارد. ما از آنچه شده است، خرسنديم.

حتماً دوستان مي دانيد كه برادران و خواهران شما در قارّه [اروپا] هم اجتماعاتي، تشكيلاتي، تلاشي و نشاطي دارند و مي دانيد و شنيده ايد كه اخيراً گروهي كه مي توانند به مركز اسلامي هامبورگ پيوسته تر باشند، يعني گروه فارسي زبان، اين ها هم موفق شده اند به كار خودشان سروسامان

ص: 159

بيشتري بدهند. همين چند روز پيش در شهر اشتاين هوده در نزديكي هانوفر سميناري از دانشجويان منطقة آلمان با شركت دو نفر از دوستان، يكي از پاريس و ديگري از اتريش تشكيل شده بود. جلوتر از اين، در حدود يك ماه قبل يا كمي جلوتر، در اتريش، سمينار منطقة اتريش تشكيل شده بود و آنچه به صورت گزارش از اين سمينارها به اطلاع من رسانده شد، بسيار روح بخش و اميدبخش بود. بخصوص اينكه دوستان قبل از هر چيز، از صفا و معنويتي كه در اين اجتماعات دانشجويي حكمفرماست لذت برده اند و در نامه ها و گزارش هايشان اين لذت روحي و معنوي به چشم مي خورد. در همة اين دوستان كوششي خالص و بي ريا براي شناختن چهرة واقعي اسلام به چشم مي خورد. همچنين اميدوارم، شما دوستان عزيزِ سازمان جوانان مسلمان انگلستان نيز در اين راه تلاش هاي مؤثر داشته باشيد. جزوه هايي را كه شما منتشر كرده ايد كم و بيش ديده ام. نمي خواهم بگويم از نقايص خالي است، ولي مي خواهم بگويم قدمي است كه برداشته ايد و بسيار از اين قدم خوشبختم. چقدر مايل بودم مي توانستم در تهيه و تنظيم اين جزوه ها با شما همكاري بيشتر داشته باشم. دريغا كه واقعاً فرصت هاي موجود براي كارهايي كه تاكنون بر عهده گرفته ايم كم است و آن طور كه بايد و شايد به همة كارها نمي رسيم. با نيروي كم و امكانات محدود، انسان بايد برنامه اش را طوري تنظيم كند كه به كارهايي كه بر عهده گرفته است خوب برسد. به همه كار دست زدن و به هيچ كدام خوب نرسيدن، خود برخلاف اسلام است. به همين دليل، كوشش مي شود كه مركز اسلامي هامبورگ از اين رويه حتي الامكان دور بماند.

به هر حال، دوستان عزيز، از يك راه بايد بكوشيد آگاهي خودتان را نسبت به اسلام اصيل بيشتر كنيد و بعد در گفتگوهايتان با ديگران -

ص: 160

ديگران كه مي گويم يعني مسلمانان ديگر كه در راه شما هنوز نيستند و غيرمسلمانان- اسلام اصيل را معرفي كنيد و در ميان بگذاريد.

2- پايبندي به اسلام در گفتار و عمل:

قدم دوم كه بايد همراه با قدم اول برداشته شود اين است كه زندگي شخصي شما، بخصوص روابط اجتماعي شما در چهارچوب سازمانتان، بايد معرّف خوبي براي اسلام باشد. اگر قرار باشد همة ما خوب حرف بزنيم ممكن است شنونده هاي خوبي پيدا كنيم؛ اما همراهان خوبي نمي توانيم پيدا كنيم. واقعاً اگر مي خواهيد در راهي كه قدم گذاشته ايد همراه ها، همكارها و همفكرهاي صميمي ارزنده اي پيدا كنيد، لازم است همراه با بهتر شناختن اسلام، بهتر عمل كردن به آن و تعاليم حيات بخشش، در زندگي شخصي، در گفتار، در رفتار و بخصوص در سازمان و روابط اجتماعي داخل سازمان به چشم بيايد. مي دانيد كه يك گويندة عمل كننده، گفتارش از دل برمي خيزد و بر دل مي نشيند. مي دانيد كه وقتي گفتار، پشتوانه اي به نام عمل و كردار هماهنگ با گفتار داشته باشد آنقدر قبولش براي ديگران آسان مي شود كه شما زحمت زيادي براي جر و بحث و استدلال بر عهده نخواهيد داشت. در اين راه، همواره سفارش و خواهش من از دوستان اين بوده است كه بياييد از همان قدم هاي اول، علم و قول را با عمل همراه كنيم. اگر اسلام چيز خوبي است كه ما بيگانه را به آن دعوت مي كنيم، چرا خودمان از اين چيز خوب در زندگي بيشتر بهره مند نباشيم؟ چرا خودمان بيشتر برطبق اين اسلام زندگي نكنيم تا خودمان هم سعادتمند باشيم و بعد آن سعادت موجودِ ما بتواند به صورت يك جاذبة گيرنده و مغناطيس پرنيرو،

ص: 161

ديگران را به سوي اسلام جذب كند؟ اينكه از پيغمبر اكرم - صلوات الله و سلامه عليه - نقل مي شود كه فرمود: «مردم را از طريق اعمال و رفتارتان به اسلام بخوانيد، پيش از آنكه آن ها را به وسيلة اقوال و گفتارتان به سوي اسلام دعوت كنيد» رمزش روشن است. براي اينكه دعوت كننده اي كه نتواند در مرحلة خودسازي، خودش را برطبق مسلكي كه زندگي مي كند بسازد چگونه مي تواند گفتارش در ديگران اثري دلنشين و عميق بگذارد.

بنابراين قدم دوم اين است كه سازمان شما پناهگاهي باشد براي جوانان، برادران و خواهراني كه تصميم گرفته اند يا لااقل آماده شده اند برطبق اسلام زندگي كنند و بعد چنين واحدي درخشندگي و جاذبة خاص خودش را خواهد داشت. من به شما با كمال صراحت قول مي دهم كه آنچه از دست ما برآيد در اين راه با شما همكاري خواهيم كرد. حتي بسيار مايل بودم براي تهية محل ثابتي براي سازمان شما اقدامي به عمل آيد، ليكن همانطور كه شنيده ايد با كمال تأسف ساختمان مسجد هامبورگ هنوز ناتمام است و مبلغي در حدود پنجاه هزار ليرة انگليسي يا حتي قدري بيشتر لازم است تا ما بتوانيم اين ساختمان را تمام كنيم و تصديق مي كنيد كه باز قبل از اينكه ما اينجا را تمام كنيم، به هيچ كار ديگري كه احتياج به سرماية قابل توجه مالي داشته باشد نمي توانيم دست بزنيم. صرف نظر از اين مسئله يعني ناتمام بودن ساختمان، هامبورگ و لندن و جاهاي ديگر، براي من مساوي است. به طوري كه اگر امكان مالي در اختيارم بود و از من سؤال مي شد كه در كجا خوب است از اين امكان مالي استفاده كنيم و پايگاه ثابتي به وجود بياوريم، قبل از هر چيز لندن يا شهرهاي مشابه آن را پيشنهاد مي كردم. بخصوص من در نمايندگان شما

ص: 162

كه تاكنون ملاقاتشان كرده ام آنقدر صفا و صميميت ديده ام كه جداً به گروه و كار علاقة قلبي خاصي پيدا كرده ام.

يادش بخير، دوست عزيز ما، آقاي مهندس جعفر شهاب كه ظاهراً اينك در بحرين به سر مي برد و همچنين دوستان ديگر آقاي محمّدحسن رجاء و آقاي حاتمي كه به اينجا آمدند، ديدار همة اين ها براي من بسيار لذتبخش و روح آور بود و نشان مي داد كه گروهي كه آنجا دور هم هستيد به راستي از صفاي اسلامي بهره ها داريد. اميدوارم اين بهره ها روزافزون و رو به تكامل باشد و همة شما يكي از ديگري بهتر باشيد و در اين راه بر يكديگر پيشي گيريد كه قرآن كريم همة ما را به مسابقه در راه نيكي ها دعوت مي كند و در سورة مائده، آية 48 مي گويد: «... لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلَكِن لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ ءاتئكم فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْراتِ إِليَ اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» «براي هر گروه شما راه و روش و آئيني مقرر كرده ايم و اگر خدا مي خواست هم از آن راه جامعه اي با يك آئين فراهم مي ساخت و لكن ميان شما راه ها و آئين هاي گوناگون، پديد آورد تا شما را در آنچه به شما عنايت كرده بيازمايد. بنابراين به جاي هر نوع برخورد منفي و سلبي، برخوردهايتان برخوردي اثباتي و ايجابي باشد. در راه نيكي ها با يكديگر مسابقه بگذاريد كه بازگشت همة شما به سوي خداست و اوست كه در روز رستاخيز به شما خبر خواهد داد كه آنچه درباره اش اختلاف داشتيد و با يكديگر همفكر نبوديد ريشه اش چيست و كجاست و در اين ميان، حق كدام و باطل كدام است؟»

دوستان عزيز، اسلام، مسلمانِ تلاشگر در راه نيكي ها مي خواهد و اسلاف، گذشتگان و پيشينيان شما، مسلمانانِ صدر تربيت شدة پيغمبر، آن

ص: 163

گروه هاي اولين، السابقونَ السابقون، مردمي بودند كه به راستي اين چنين تربيت شده بودند و در راه نيكي ها با يكديگر مسابقه داشتند. لذت مي بردند كه كداميك زودتر و بهتر مي تواند خود را به هدف هاي اسلام نزديك كند و به ساختن جامعة اسلامي بيشتر كمك كند.

اميدوارم در تلاش خودتان موفق باشيد و پيوندتان با برادران و خواهرانِ فعال ديگرتان در اروپا و جاهاي ديگر، هر روز بيشتر شود و يكديگر را بيشتر بشناسيد و از تجارب همديگر بيشتر استفاده كنيد.

بحمداللّه گروه فارسي زبان اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا، به صورت گروهي در آمده است كه مي توان به كار آن اميدوار بود و در دايرة نسبتاً وسيعِ فعاليتش تجاربي خواهد داشت كه بدون شك اين تجارب، براي دوستان همگام و همفكر ديگر آن ها سودمند است. همچنين شما نيز حتماً در كار خود تجاربي داريد كه دوستانتان به اين تجارب نيازمندند. با يكديگر نزديك بشويد. نيروي واحد اسلامي تشكيل بدهيد. تشريك مساعي كنيد. دوستانتان در آمريكا هم دست به كار شده اند. علاوه بر آن ميدان وسيع قبلي كه اتحادية دانشجويان مسلمان در آمريكا و كانادا فعاليت داشته اند، گروه فارسي زبان آنجا هم مي خواهد فعاليت بكند. البته، مي دانيد مركز اسلامي هامبورگ، مخصوص فارسي زبان ها نيست، متعلق به همة مسلمان هاست و خود را متعلق به همة جامعة بزرگ اسلامي مي داند.

اين كه من از گروه فارسي زبان بيشتر صحبت مي كنم براي اين است كه اين گروه توانسته است كارش را با ايده هاي مركز اسلامي هامبورگ هماهنگ تر بكند وگرنه من بسيار خوشبختم كه ارتباطم با دوستان و برادران مسلمان عرب، پاكستاني، آفريقايي، برادراني از تركيه و كشورهاي

ص: 164

ديگر بسيار دوستانه و نزديك است و همواره با يكديگر همفكري ها و همكاري هايي داشته ايم و نشانة آن هم، اين است كه هر سال در كنگرة اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا، با كمال علاقه شركت مي كنم و حتي در سال گذشته به جاي يك روز، هر سه روز شركت كردم و در هر حال به دعوت دوستان آنجا سخنراني و بحثي ايراد كرده ام و بعداً با دوستان در بحث ها و كاوش ها، همفكري و همكاري داشته ام ولي گروه فارسي زبان در اين ميان، از نظر شيوة فكر و عمل، به مركز اسلامي هامبورگ نزديك تر شده است و خودبه خود بر اين پايه، نه بر پاية فارسي زبان بودن و نه بر هيچ پايه اي ديگر، حس مي كنم كه راه همكاري بيشتر، بين مركز اسلامي هامبورگ و اين گروه روزبه روز بازتر و هموارتر مي شود.

اميدوارم كه شما دوستان هم، در راه و تلاشي كه داريد موفق باشيد و بدانيد كه آيندة جامعة اسلامي به نتايج ثمربخش اين تلاش هاي همگاني شما بستگي فراوان دارد.

اميدوارم كار شما طليعه و طلاية يك حركت سودمند اسلامي باشد و بتواند ولو در زمان هاي دور، جامعة اسلامي ما را از مشكلاتي كه امروز دست به گريبان اوست رها سازد. بدانيد كه در اين راه، ناهمواري هاي زيادي در پيش داريد اما اگر تلاش كنيد؛ تلاشي خالص، خدا پشتيبان شماست كه «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين» (1) «آنهايي كه در راه ما تلاش گري كنند راه هاي خود را به آنان مي نماييم و خدا يار و ياور نيكوكاران است.»

سلام گرم من بر همة شما و خدا نگهدار شما باد.

ص: 165


1- سوره عنکبوت آیه ی 69.

ص: 166

نمايه

اشخاص، مليت ها

آيت الله خميني 10، 28، 33

آلماني 27، 78، 83، 102، 159، 165، 167

ابو عبدالله - امام جعفر صادق(ع) 33

ابوذر 116

ابويعلاء 134

اروپايي 10، 96، 158، 165

آفريقايي 174

افغاني 158

امام علي(ع) 116، 135، 161، 168

امير برزين، خطير 146

انگليسي 27، 28، 165، 172

پاكستاني 39، 43

پيغمبر اكرم - حضرت محمد(ص) 16، 23، 32، 36، 51، 62، 63، 69، 121، 160، 164، 166

حاتمي 172

حبيبي 126

دربندي 100

رجا، محمدحسن 155، 164، 172

رشيدعالي گيلاني 71

زهرا(س) 167

سرداني 90

سرفراز 67، 70، 71، 76

سعد ابن ابي وقاص 69

سلمان 116

سيد جمال الدين اسدآبادي 71، 73

سيد قطب 85، 86

سيد محمد، حسيني بهشتي 66، 75، 89، 101، 103، 120

سيد محمود، طالقاني 72

شهاب، جعفر 172

طباطبايي 64، 112، 114

عرب 66، 100- 103، 166، 174

فاطمه (س) 167، 168

فتحي 65، 66، 71، 76

فروهش، محمدابراهيم 112، 114

ص: 167

كليني، محمدبن يعقوب 33، 36

ماوردي 134

مجتهد شبستري، محمد 90، 147

مسعود 71-75

معين 146

نوّاب 112، 114

هندي 158

كشورها و شهرها

آخن 93، 143

آلمان 28، 87، 137، 155، 156، 165، 169

آمريكا 17، 18، 68، 174

آنكارا 31

اتريش 116، 142

اردن 66، 82

اروپا 10، 11، 17، 18، 21، 23، 24، 29، 31، 35، 40، 42، 43، 44، 45، 47، 78، 79، 96، 98، 103، 108، 109، 114، 126، 140، 147، 153، 158، 160، 164، 169، 173

ازمير 31

اسرائيل 83 ، 84 ، 100

اشتاين هوده 169

اندونزي 30

انگلستان 164، 169

ايران 9، 10، 30، 31، 70، 72، 82، 100، 147، 161

اينسبروك 116، 142

بحرين 172

برلين

بريتانيا

پاريس 167، 168

پاكستان 30

تركيه 30، 31، 43، 174

ترير 142

تهران 70

چين

حجاز 62، 63

حلب 30

حيره 33

دمشق 30، 31

سوريه 30، 31

شيراز 30، 31

عراق 30، 84

فلسطين 10، 66، 71، 84، 141

كانادا 174

لندن 172

مصر 30

مكه 62، 63، 69، 129

مونيخ 142

هامبورگ 5، 6، 10، 11، 29، 49، 52-55، 60، 70، 71، 78-81، 85، 87، 89، 92، 94-99، 102-109، 124، 138، 145، 147، 150، 169، 170، 172، 174

ص: 168

هانوفر 81، 93، 142، 155، 169

همدان 30

ورتسبورگ 142

وين 142، 157

كرفلد 137

گروه ها، انجمن ها، پيمان ها

اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا

اُمْزُ 9-103، 148

انجمن اسلامي 9-11، 17

انجمن اسلامي هامبورگ 70

ايمزو 99، 101، 102

حلف الفضول 63

دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه 32

سازمان جوانان مسلمان آخن

الفتح 66، 141، 148

فدراسيون 37، 99

كنفدراسيون 10، 99، 141، 148

كنگرة اتحادية دانشجويان مسلمان در اروپا 174

نام اديان، مذاهب و مكاتب

اثني عشريه (اثنا عشري) 33

اسلام (در اكثرصفحات)

اشعري 31

اماميه 33

جعفري 31

حنبلي 31

حنفي 31

زيدي 31

سوسياليست 91

شافعي 31

شيعه (شيعي) 33، 102، 133، 134، 166

كمونيسم 91

ماترياليسم 91

مالكي 31

مسيحيت 122

معتزله (معتزلي) 31

ناسيوناليزم 38، 39

يهود 84

كاپيتاليست

كتاب ها

احكام السلطانيه ابويعلاء 134

احكام السلطانيه، ماوردي 134

اصول كافي 33

دائرةالمعارف بريتانيكا 84

ص: 169

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109