وهابیگری

مشخصات کتاب

سرشناسه : الگار، حامد، 1940- م.

Algar, Hamid

عنوان و نام پدیدآور : وهابیگری/ حامد الگار؛ ترجمه احمد نمایی.

مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1386.

مشخصات ظاهری : 86 ص.

شابک : 6500 ریال : 978-964-971-104-1

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (برون سپاری)

یادداشت : عنوان اصلی: Wahhabism: A critical essy,2002

یادداشت : کتابنامه: ص. [71] - 76؛ همچنین به صورت زیرنویس.

یادداشت : نمایه.

موضوع : وهابیه

شناسه افزوده : نمایی، احمد، 1317 - ، مترجم

شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره : BP207/6/الف7و9 1386

رده بندی دیویی : 297/416

شماره کتابشناسی ملی : 1029002

ص:1

اشاره

ص:2

وهابیگری

حامد الگار

ترجمه احمد نمایی

ص:3

ص:4

فهرست مطالب

سخن مترجم 7

جایگاه وهابیگری 13

خاستگاه وهابیگری 16

آموزه های وهابی 34

گسترش دولت سعودی 38

خاتمه 59

پیوست ها 61

نمونه ای از نوشته های محمد بن عبدالوهاب 61

نظر یکی از مورخان هم زمان با آغاز وهابیگری 64

پاسخ یکی از علمای شیعه به وهابیگری 66

گاهشمار وقایع تاریخی 69

کتابنامه 71

نمایه 71

ص:5

ص:6

سخن مترجم

درود و سپاس بر خداوند یکتای بی همتایی که بر اهل ایمان منت گذاشت و رسولی از خود آن ها در میان آنان برانگیخت که آیات خدا را بر آنان بخواند و نفوس آنان را پاک گرداند و به آن ها احکام شریعت و حقایق حکمت بیاموزد هر چند از آن پیش در گمراهی بودند. رسولی که مرحمت خدا او را با مردم خوشخوی گردانید و اگر سخت دل می بود مردم از گرد او متفرق می شدند. پس چون امت بد می کردند از آنان در می گذشت و از خدا برای آنان طلب آمرزش می کرد. رسولی که به حکمت و برهان و موعظه نیکو مردم را به راه خدا دعوت می کرد و با بهترین طریق با مردم مناظره می کرد. و درود بر خاندان او که خداوند آنان را از هر آلایشی پاک و از هر عیبی منزه شان فرمود و پاداش رسالت را دوستی در حق خویشاوندان پیامبر خود قرار داد. و درود بر یاران و تابعان صالح او و همه پیامبران و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران که خداوند بر آنان لطف و عنایت فرمود.

در برابر این لطف و محبت خداوند از آغاز اسلام کسانی بودند که به ستیز با پیامبر اسلام و جانشینان او پرداختند. هنوز رسول خدا صلی علیه و آله در قید حیات بود که مسیلمه کذاب، مردی از نجد با پیوند با زنی از بنی تمیم به نام سجاح به جنگ با مسلمانان برخاست.

ص:7

در حدود دو سده پیش نیز مردی از سرزمین مسیلمه و از قبیله سجاح بدعتی تازه نهاد(1) و به جنگ با امت رسول خدا پرداخت. او با اشاره به آیاتی از قرآن کریم و استناد به روایاتی که دلالت بر ادعایش نداشت همه مسلمانان زمان خودش و حتی مسلمانان نهصد سال پیش از خود را که گفته های او را باور نداشتند مشرک و کافر خواند؛ و او با پیوند با محمد بن سعود، امیر دِرعِیّه، با قساوت تمام به شهرهای اسلامی حمله کرد، مردان و زنان و کودکان را از دم تیغ گذرانید، اموالشان را به غارت و زنانشان را به اسارت برد. اکنون باید دید بین او و رسول خدا که اسوه رحمت و مرحمت بود و حتی سرسخت ترین دشمنان خود را می بخشید و هرگز به زنان و کودکان آزاری نمی رساند چه شباهتی وجود دارد.

این بدعت گذاران آیه مبارکه ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ را که یادآور دو صفت بخشایندگی و آمرزندگی خداوند است در نماز بر زبان نمی آورند و به جای آن تصویر دو شمشیر بر پرچم خود می نگارند.

از این که بگذریم آن ها تنها خود را مسلمان می دانند و دیگران را مشرک. از این رو مردم مؤمنی را که رو به قبله مسلمانان نماز می گزارند و روزی چند بار ﴿اِیَّاکَ نَعبُدُ وَ اِیَّاکَ نَستَعیِنُ﴾ از دل بر زبان می آورند مشرک می شمارند و هنگامی که برای باز ستاندن سرزمین های از دست رفته خود با کافران غاصب می جنگند در تحریم همکاری با این مؤمنان فتوا صادر می کنند، اما با کافران و مشرکانی که خدا راه تسلط آنان را بر مسلمانان بسته است پیمان مودت می بندند و آنان را به سرزمین وحی می خوانند و حتی ورود آنان به مسجد الحرام و کشتار مسلمانان به وسیله آن ها را می پذیرند.

ص:8


1- کلمه بدعت اقتباسی است از دکتر محمد سعید رمضان البوطی، السلفیﺔ ُمرحلﺔ ٌزمنیﺔٌ مبارکﺔ ٌلامذهبٌ اسلامﻲ، دارالفکر دمشق، سوریه، 1408/1988، ص 228 و بعد؛ محمد سعید رمضان البوطی، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسین صابری، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، 1375، ص252 و بعد.

پس فلسفه وجودی دولت وهابی- سعودی چیست؟ جایگاه و خاستگاه وهابیگری کجاست؟ آموزه های آن چیست و علت توسعه و دوام به نسبت دراز مدت آن چه سرّی دارد؟ این ها مطالبی است که حامد الگار، نویسنده کتاب به شرح آن پرداخته است.

پروفسور حامد الگار در 1940 در انگلستان متولد شد. در زادگاه خود به کسب علم و دانش پرداخت. پس از کسب درجه کارشناسی با رتبه اول در زبان های شرقی (عربی و فارسی) از دانشکده ترینتی کمبریج موفق به دریافت بورس تحصیلی برای دانشگاه تهران شد. اما زمانی که او به ایران آمد، 2-1961 (1340ش) از سال های بسیار ناآرام ایران، به خصوص دانشگاه تهران بود و از آن زمان «خاطره به یاد ماندنی حمله چتربازان شاه به محوطه دانشگاه» در ذهن او مانده است. او دانشگاه را ترک کرد و در عوض به مدت یک سال به گردش در سراسر ایران پرداخت. الگار برای اتمام دوره دکتری به کمبریج بازگشت و رساله خود را درباره نقش سیاسی علمای شیعه در سده نوزدهم (سیزدهم هجری) نوشت. پس از گذراندن دوره دکترا در کمبریج در سال 1965 به آمریکا رفت و در دانشگاه برکلی کالیفرنیا در رشته های مختلف از جمله تفسیر، تصوف، تشیع، تاریخ اسلام و ایران، ادبیات عربی، فارسی و ترکی به تدریس پرداخت. از جوانی علاقه و توانایی زیادی به یادگیری زبان داشت. آلمانی و فرانسوی را به خوبی در دبیرستان فرا گرفت.

او در زمان تبعید امام خمینی در پاریس به حضور ایشان رسید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز چندین بار به ایران آمد و با امام خمینی و با آیﺔ الله خامنه ای دیدار کرد.

پس از ترجمه کتاب امامت و رهبری نوشته آقای سید مجتبی موسوی لاری و دلایل محکم و منسجمی که در حقانیت مذهب شیعه در آن دید تمایل شدیدی به تغییر مذهب و پذیرفتن تشیع در او پیدا شد. اما قبل از

ص:9

التحریرگرفتن تصمیم نهایی مناسب دید بعضی از کتاب هایی را که در رد تشیع نوشته شده بود نیز مطالعه کند تا شاید دلیلی بیابد که او را از تغییر مذهب باز دارد. از این رو صواعق محرقه ابن حجر و تحفة اثنی عشریه عبدالعزیز دهلوی را خواند اما مطالعه این کتاب ها تصمیم او را در انتخاب مذهب تشیع راسخ تر کرد؛ از این رو مذهب شیعه اثنی عشری را برگزید و از آن پس اعمال دینی خود را مطابق این مذهب انجام می دهد.

او بیش از صد مقاله در دایره المعارف ایرانیکا نوشته و علاوه بر آن کتاب های زیر را نیز ترجمه یا تألیف کرده است.

نوشته ها

Surat al-Fatiha: Foundation of the Quranاا

Sufism: Principles and Practiceاا

Jesus in the Quranا

The Sunnah: Its Obligatory and Exemplary Aspectsا

Imam Abu Hamid Ghazali: An Exponent of Islam in Its Totalityا

Hassan Al-Banna: Founder of the First Modern Islamic Movementا

Roots of the Islamic Revolution in Iran/ Four Lectures/ Revised ا Expandedا

Wahhabism: A Critical Essayا

ترجمه ها

امامت و رهبری نوشته سید مجتبی موسوی لاری

جامعه شناسی ادیان نوشته دکتر علی شریعتی

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

اسلام و انقلاب: نوشته ها و اعلامیه های امام خمینی

ص:10

مقالات

"Tasawwuf and Literature in Bosnia", Kuala Lumpur: Hizbiاا Publications, 1996; ا

"Elements de provenance Malamati dans la tradition primitiveا Naqshbandi" in Melamis-Bayramis: Etudes sur trois mouvementsا mystiques musulmans, Clayer, Popovic, and Zarcone (eds.), ا Istanbul: Editions Isis, 1998; ا

"The Hamzeviye; A Deviant Movement in Bosnian Sufism" inا Islamic Studies (Islamabad), XXXVI: 2-3 (1997); ا

"Iran'in Dini Dusuncesinde Degism ve Devrim" in Islam, Gelenek veا Yenilesme, Yel and Aslan (eds.), Istanbul: Turkiye Diyanet Vakfi, ا 1996; ا

"The Literature of the Bosnian Muslims: A Quadrilingual Heritage" inا Nadwah Ketawaan Melalui Kreativiti, Jafar Husin (ed.), ا Kuala Lumpur: Dewan Bahasa dan Pustaka, 1995; ا

"Some Notes on the Naqshbandī Tarīqat in Bosnia". Die Welt desا Islams '1971, 13 (3/4): 168-203. ا

"The Naqshbandī order: A Preliminary Survey of Its History andا Significance". Studia Islamica, 1674, 44: 123-152. ا

ص:11

ص:12

جایگاه وهابیگری

آنچه در پیش رو دارید بررسی مختصری است از تاریخ، آموزه ها و مفهوم امروزی وهابیگری. مردم وفادار به این تعالیم که در این جا آنان را «وهابی» می نامیم ممکن است این عنوان را نپذیرند، زیرا این اسم را کسانی بیرون از این جنبش و بیشتر برای خرده گیری بر آن نهاده اند. وهابیان خود عنوان الموحدون یا اهل التوحید «مدافعان یکتایی خداوند» را می پسندند. اما واقعیت این است که انتخاب این نام برخاسته از آن گرایش است که اصل توحید را که پایه اسلام است به صورتی انحصاری در آورند و به طور ضمنی تمام مسلمانان دیگر را با آلودن به شرک برکنار از اسلام بشمارند. دلیلی برای پذیرش این فرض آنان برای این حق انحصاری وجود ندارد. و از آن جا که این جنبش مورد بحث در اصل محصول کار یک نفر، محمد بن عبدالوهاب، بود منطقی و مناسب است که از «وهابیگری» و «وهابیان» سخن گوییم.

دو مطلب مقدماتی دیگر. نخست آن که وهابیگری در تاریخ کاملاً طولانی و پربار اندیشه اسلامی جایگاه ویژه ای ندارد. این جنبش که از اصالتی عقلانی بر کنار بود این نیک بختی را داشت که در شبه جزیره عربستان (هر چند در نجد، نقطه ای به نسبت کوچک و دورافتاده در این شبه جزیره) و در نتیجه در نزدیکی حرمین، مرکز اصلی جغرافیای جهان اسلام پدیدار شود و سرنوشت پشتیبانان سعودی آن این بود که در سدة بیستم به ثروت عظیم نفت دست یابند که بخشی از آن صرف تلاش هایی

ص:13

برای تبلیغ وهابیگری در جهان اسلام و فراسوی آن شود. اگر این دو عامل نبود وهابیگری به صورت جنبش فرقه گرایانه ای کم اهمیت و ناپایدار به تاریخ سپرده می شد. این دو عامل تا حدی متناسب با گرایش های دیگری در جهان اسلام موجب دوام به نسبت زیاد وهابیگری شد.

دیگر آن که وهابیگری پدیده ای به کلی ویژه است و ضروری است آن را مکتب فکری جداگانه و یا حتی فرقه ای خاص خود بشناسیم. گاهی دیگران و مخصوصاً ناظران غیر مسلمانی که در جست و جوی توصیفی کوتاه از وهابیان هستند آنان را سنّیانی «افراطی» یا «محافظه کار» با صفاتی مانند بیش از اندازه «خشن» یا «سختگیر» توصیف می کنند. با وجود این، نظر سنّیان فاضل از قدیم ترین زمان این بوده که وهابیان طبقه ای از اهل سنّت و جماعت شمرده نمی شوند، زیرا تقریباًً تمام اعمال، سنّت ها و باورهایی را که محمد بن عبدالوهاب مردود می شمرد، از نظر مسلمانان اهل سنّت اصلی تاریخی بود که در مجموعه عظیمی از آثار خود سعی در حفظ آن داشتند و مورد قبول اکثریت قاطع مسلمانان بود. درست به همین علت بسیاری از علمای هم زمان با آغاز پیدایش وهابیگری پیروان آن را خارج از مرزهای اهل سنّت و جماعت معرفی کردند. اگر اکنون وهابیان را سنّی می شمارند به این دلیل است که واژه «سنّی» مفهوم کاملاً آشفته ای گرفته است، که به مشروع شناختن چهار خلیفه اول (که سنیان آنان را خلفای راشدین می دانند) محدود نمی شود، بلکه تقریبا به معنی «غیر شیعه» است. بنابراین توصیف ما از وهابیان به عنوان غیرسنّی بیش از هر چیز پالایشی تاریخی است؛ و در حقیقت دارای هدفی کلامی نیست، هر چند از نظر نویسنده این سطور سنّیگری جز یک تصور و تفسیر از اسلام چیز دیگری نیست.

تصور دیگری از آن که در ذهن بسیاری از مسلمانان نقش بسته این است که وهابیگری خاستگاه مجموعه ای از جنبش های اصلاحی است که

ص:14

در مواردی هنوز در جهان اسلام جریان دارد. از این رو تصور می شود که جمال الدین افغانی، محمد عبده و رشید رضا و پس از آنان اِخوان المسلمین و در یک کلام توده مردم و جنبش هایی که به سلفیه شهرت یافته است وارثان مستقیم وهابیان عربستان هستند. به طوری که پس از این در این رساله به بررسی آن خواهیم پرداخت، در حقیقت اصول مشترکی بین وهابیان و سلفیان وجود دارد، و کاملاً

اتفاقی نبود که از دهه 1960 به بعد بسیاری از مبارزان اِخوان برای فرار از تعقیب عبد الناصر به عربستان سعودی پناه بردند. اما بین وهابیگری و جنبش هایی که بعداً در جهان اسلام پدید آمد ارتباطی ریشه ای دیده نمی شود. رواج نسبی شیوه های فکری وهابی که اکنون در کشورهای مختلف اسلامی دیده می شود، پدیده ای است تازه تر و ناشی از پیشامدهای گوناگونی که ارتباطی با ظهور آغازین این فرقه ندارد. اشتباه کلی این است که وهابیگری را جنبشی اصلاحی بدانیم که از آغاز پیدایش در جهان اسلام بازتابی گسترده و دوست داشتنی داشته است یا با الگوی کلی «تجدید حیات» که در آن زمان در خاورمیانه، در جنوب آسیا و در آفریقا و در جاهای دیگر در جریان بود هماهنگ بوده است. تمامی این جنبش ها از نظر ماهیتی که داشتند به کلی متفاوت با وهابیگری بودند و باید آن را در موقعیت خاص زمانی خود یک استثنا، یک انحراف و یا در بهترین وجه یک نابهنجاری به شمار آورد.

ص:15

خاستگاه وهابیگری

محمد بن عبدالوهاب در سال 1111/1700 در شهر کوچک عُیینة نجد در بخش شرقی آنچه امروزه پادشاهی عربستان سعودی نامیده می شود به دنیا آمد. نجد از نظر علمی یا جنبش های تجدید حیات دینی در خور اهمیت شمرده نمی شد، موقعیت جغرافیایی و بی حاصل این سرزمین در تمام زمان ها در تاریخ فکری آن مؤثر بوده است. در احادیث نشانه هایی دیده می شود که نجد در مقایسه با شهرهایی مانند سوریه و یمن کمتر از لطف الهی برخوردار بود و آن جاست که «فتنه و آشوب و تولید مثل شیطان» (الزلزال و الفتن و قرن الشیطان) در آن پیدا می شود. ارتباط دادن اخبار ملاحم با پدیده های تاریخی آشکار امری خطرناک است، اگر به راستی این حدیث معتبر باشد مفهومی به کلی بی ارتباط با وهابیگری دارد.(1)

اما چون وجود آن در کتاب های حدیث نوعی پیشگویی درباره این بخش از جزیرﺓ العرب را بیان می کند، حکایت از این دارد که هر نوع جنبشی که از این سرزمین برخیزد باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد.

پدر محمد بن عبدالوهاب و نخستین معلم او قاضی عُیینه بود و بر اساس مذهب حنبلی که از نظر سنتی مذهب رایج در آن ناحیه بود عمل می کرد. عثمان بن عبدالله بن بِشر، نویسنده تاریخ پذیرفته شده سعودی، درباره نخستین سال های زندگی محمد بن عبدالوهاب می نویسد که

ص:16


1- شاید تحقق آن مربوط به استقبال نجدیان از پیامبر دروغین، مسیلمه کذاب، باشد که در اواخر عمر رسول خدا اتفاق افتاد.

«خدای متعال دل او را در شناخت توحید الهی شکوفا کرد و به او توان آن را بخشید که مطالب متناقضی را که سبب گمراهی بشر از راه خدا می شود درک کند»(1)

نخستین متکلمان مخالف وهابیگری مطالبی کاملاً متفاوت بیان می کنند: آنان نقل می کنند که پدرش و برادرش سلیمان، هر دو در اوان کودکی او نشانه های شدید انحراف مکتبی در او مشاهده کردند.(2) تنها موردی که تردیدی در آن نیست این است که سلیمان بعداً به مخالفت با او برخاست و نخستین ردّیه مبسوط بر ضد وهابیگری را نوشت. پدرش از آغاز چشم پوشی بیشتری نشان می داد و بر اثر رفتار این پسر بود که پدر از مقام خود بر کنار شد و در سال 1139/1726 ناچار به ترک عُیینه و کوچ کردن به شهر حریملا در آن نزدیکی گردید. محمد بن عبدالوهاب خود مدتی در عُیینه ماند و پیش از آن که به این نتیجه برسد که «گفتار به تنهایی بی اثر است» (لایغنی القول) کوشید گرایش هایی را که از نظر او مشرکانه بود اصلاح کند.(3)

بنابر این او پیش از عزیمت به حجاز، در ابتدا به قصد گزاردن حج به نزد پدر در حریملا بازگشت.

از آن پس چهار سال را در مدینه گذراند که لازم است گفته شود، در آن زمان هنوز مرکز اصلی دانش و بحث های اسلامی بود و استادان و شاگردان بسیاری را از بخش های مختلف جهان اسلام جذب خود کرده بود. شیخ عبدالله بن ابراهیم، از نجدیان همانند او، و محمد حیاﺓ سندی یکی از عالمان هندی اهل حدیث از جمله کسانی هستند که او از آنان دانش آموخت. گاهی وابستگی به سندی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا او از بین شاگردان بسیارش گاهی از شاه ولی الله دهلوی،

ص:17


1- عثمان بن عبدالله بن بشر، عنوان المجد فی تاریخ نجد (حققه و علق علیه بعض الافاضل بامرمن وزارﺓ المعارف السعودیه)، مطبعه صادر، بیروت، بی تا، ص 16.
2- ر.ک: پسین، ص 71.
3- عنوان المنجد، ص 67.

صوفی و فقیه مشهور نام می برد و این را نشانه ای از

نوعی وابستگی یا هماهنگی بین وهابیگری و جنبش های تجدید حیات دینی در شبه قاره هند که حاصل میراث شاه ولی الله بود دانسته اند.(1)

چنین نتیجه گیری ای اصلاً درست نیست، زیرا مقایسه ای حتی بسیار شتاب زده بین وهابیگری و تعلیمات کاملاً پربار و عمیق (هر چند اغلب نامتعارف) شاه ولی الله تفاوت مستقیماً آشکاری را نشان می دهد. علاوه بر این، این حقیقت محض که شاگردی که از استاد مُعیّنی درس آموخته است، الزاماً به این معنی نیست که تمام دیدگاه های استادش را فرا گرفته باشد. و استاد را نیز نباید مسئول نظریه هایی دانست که شاگرد او بعداً به جزئیات آن پرداخته است؛ به عبارت دیگر وهابیگری و یا مؤتلفه های اصلی آن را نمی توان به طور واپس گرایانه ای منسوب به محمد حیاﺓ سندی دانست.

مهم تر این که گفته می شود محمد بن عبدالوهاب در زمان اقامت در مدینه بیشتر وقت خود را صرف مطالعه آثار ابن تیمیه (د 728/1328) می کرد. او در حقیقت یکی از چهره های برجسته در تاریخ علوم عقلی اسلام است، هر چند شهرت او بیشتر پس از پایان دوران زندگی اش بود. او همچون محمد بن عبدالوهاب اهل جدل بود و مسیحیان، شیعیان، بسیاری از کارها و آموزه های صوفیان و معتزلیان را هدف حمله خود قرار داده بود. البته ارزش قدرت مشکوک او با توجه به این حقیقت است که دوران حیات معتزلیان پیشتر سپری شده بود. به علت علاقه ای که محمد بن عبدالوهاب به آثار ابن تیمیه داشت، اغلب ادعا می شود که وهابیگری بیانی از میراث دیر هنگام و ظاهری اوست. تایید این ادعا مشکل است، هر

ص:18


1- John Voll, "Muhammad Hayat al-Sindi and Muhammad ibn Abd al-Wahhab: anا اAnalysis of an Intellectual Group in Eighteenth-Century Medina," Bulletin of theا School of Oriental and African Studies, XXXVIII: 1(1975), pp. 32-38ا (جان وُل،«محمد حیاﺓ سندی و محمد بن عبدالوهاب: بررسی یک گروه فکری در مدینه سده هجدهم».)

چند از کوشش برای پیوند دادن پیشوای وهابیگری به شاه ولی الله به حقیقت نزدیک تر است. بی جهت نیست که دونالد پ. لیتل زمانی مقاله ای با عنوان «آیا عقل ابن تیمیه پاره سنگ بر می داشت؟»، نوشت.(1)

اما مواضع ابن تیمیه را هر قدر بی اساس توصیف کنیم او متفکری بسیار جدی تر و دقیق تر و عالمی بسیار پرکارتر از محمد بن عبدالوهاب بود.(2) علاوه بر این اختلاف اصلی بین این دو این است که ابن تیمیه با وجود آن که با بعضی از جنبه های تصوف که به تصور او نادرست یا فاسد بود مخالفت می کرد اما آن را به طور کامل رد نمی کرد؛ او خود یکی از مبتدیان طریقت قادریه بود.(3)

به عکس محمد بن عبدالوهاب با تصوف از بیخ و بن، نه با مظاهر خاص آن، در کل مخالف بود. وهابیگری از اساس جنبشی بی اصل و نسب است، از هیچ جا نیامده و به تعبیری نه تنها از سرزمین بی حاصل نجد، که از جایگاهی کاملاً بی سابقه در تاریخ اسلام پیدا شد.

البته از نظر خود وهابیان نداشتن سابقه ای تاریخی ممکن است دقیقاً یک فضیلت شمرده شود. هدف اصلی وهابیگری برچیدن ساختارهای دشوار و ظریف شرع، کلام، و تصوف است، نه ذکر تکالیف دینی که از زمان نزول قرآن به حد کمال رسیده بود و نه برای یافتن راهی برای بازگشت به دو منبع اصلی اسلام یعنی قرآن و سنت. این هدف ها در نگاه

ص:19


1- Donald P.Little, "Did Ibn Taymiyya have a screw loose?", Studia Islamica, XLIا (1975), pp. 93-111. ا دونالد پ. لیتل، («آیا عقل ابن تیمیه پاره سنگ بر می داشت؟»). بسنجید، ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه دکتر محمد علی موحد، ج 1، چاپ پنجم، تهران، پاییز 1370، ص 132؛ ابن بطوطه، رحله، دار التراث، بیروت 1388/1968، ص 90.م.
2- آثار پرحجم ابن تیمیه را امروزه معمولاً نه هواداران پرشور و نه منتقدان او می خوانند. از قضای روزگار ابن عربی به همین کیفر محتوم ابن تیمیه در بین صوفیان گرفتار آمده است.
3- George Makdisi, "Ibn Taymiya: a Sufi of the Qadiriya Order.", American Journalا of Arabic Studies, I (1974), pp. 118-129. ا (جورج مکدسی. «ابن تیمیه: صوفی ای از طریقة قادری».)

اول ممکن است مورد تحسین قرار گیرد، و بدون شک بسیاری از مسلمانانی که خود وهابی نیستند در آن سهیم باشند. در حقیقت آنچه تاریخ به جزئیات آن پرداخته است الزاماً ارزشمند نیست، بلکه ارزش الزامی تنها برای چیزی است که در قرآن و سنت آمده است. اما تصور دسترسی به معانی و کاربردهای قرآنی، به هر مقدار و با هر روش قابل استفاده ای، بدون توجه به کلیت

واقعی احادیث بعدی اسلامی امری نامعقول است. همچنین تصور این که فرد یا جامعه صفحه سفیدی است که قرآن و سنت را بدون ترکیبی از تاریخ یا شرایط موجود به درستی می توان بر آن نوشت خیالی باطل است. دقیقا روند و روش نزول قرآن حکایت از تعاملی پیوسته با واقیعت های متغیر جوامع انسانی دارد، واقعیت هایی که طبیعتاً دارای بعدی تاریخی است.

بازگردیم به شرح کلی احوال. محمد بن عبدالوهاب از مدینه به حریملا بازگشت و به دلایلی که اکنون روشن نیست به بصره رفت و در دهکده ای به نام مجموعه رحل اقامت افکند. به بیان عثمان بن عبدالله بن بِشر، مورخ سعودی، او در آن جا «با چیزهایی که آن را شرکیات یا بدعت می دانست به مخالفت برخاست.»(1)

و شاید در آن جا بود که برای نخستین بار به طور مستقیم با شیعه آشنا شد. احسا که به رغم ده ها سال شکنجه و آزار وهابیان سعودی تا این زمان یکی از مراکز عمدتاً شیعه است، با تمام مصیبت هایش در مجاورت نجد قرار دارد، اما نشانه ای در دست نیست که محمد بن عبدالوهاب پیش از اقامت در مجموعه اطلاع چشمگیری از تشیع داشته باشد. اکنون شیعه به عنوان مجموعه ای به اصطلاح از شرکیات مورد توجه او قرار گرفت. در هر صورت او برای قبولاندن نقطه ضعف های شدید سنیان یا شیعیان توفیقی به دست نیاورد و آن جا را

ص:20


1- عنوان المجد، ص 18. واژه «شرکیات» احتمالاً تنها هدیه وهابیگری به مجموعه اصطلاحات فنی اسلام است.

ترک کرد. بنا به گفته عثمان بن عبدالله بن بِشر، او قصد رفتن به دمشق را داشت (شاید به علت حضور علمای حنبلی در آن جا) اما به نحوی پولی را که برای سفر لازم داشت از دست داد و به جای آن از راه احسا به حریملا بازگشت. این مورخ سعودی می گوید، علت آن بود که «خدایی که پنهان و آشکار را می داند می خواست با متحد شدن مردم نجد در زیر لوای رهبری واحد امر او پیروز شود و کلمه او تعالی یابد.»(1)

روایت دیگری، احتمالاً افسانه ای و از نویسنده ای ناشناس، می گوید که محمد بن عبدالوهاب از بصره به بغداد رفت، در آن جا با زنی ثروتمند ازدواج کرد و پنج سال در آن شهر ماند. نقل شده که او پس از آن از راه کردستان رهسپار ایران شد و برای آموختن فلسفه از همدان، قم و اصفهان دیدن کرد.(2)

اگر واقعاً او به چنین سفری پرداخته باشد به رغم تنفرش از تشیع، انگیزه ای که او را وادار به چنین سفری کرد از اسرار است. در منابع فارسی این دوره نامی از محمد بن عبدالوهاب نیامده است و این بدان معنی است که- به فرض این که واقعا به ایران سفر کرده باشد- در آنجا به نظریات واقعی او توجه نشده و یا با استفاده موقتی از عمل تقیه شیعی آراء خود را پنهان کرده بود. تنها به دلایل تاریخی، احتمال زیاد می رود که او کم و بیش به طور مستقیم از بصره به حریملا بازگشته باشد.

در آن جا او به پدرش پیوست و به طوری که عثمان بن عبدالله بن بِشر با ظرافت آن را بیان کرده است با چنان شوق خستگی ناپذیری به بدگویی از «نادانی، شرک و بدعت» پرداخت که پدرش از او به جان آمد و «بین پدر و پسر کار به مشاجره کشید» (وقع بینه و بین ابیه کلام).(3)

او همچنین

ص:21


1- عنوان المجد، ص 18.
2- Neşet Çağataay, "Vehhabilik," Islam Ansiklopedisi, XIII, p.263 (نشاط جغتای، «وهابیگری»، اسلام آنسیکلوپدیسی، ج 13؛ لمعﺔ الشهاب فی تاریخ محمد بن عبدالوهاب، به اهتمام احمد ابوحکیمه، بیروت، 1967.
3- عنوان المجد، ص 18.

فرصتی به دست آورد تا رساله ای به نام کتاب التوحید بنویسد. به رغم وعده برای شرح اساسی ترین آموزه های اسلامی که در عنوان کتاب آمده بود این رساله تنها شامل احادیثی بدون تفسیر است که در شصت و هفت فصل تنظیم شده است. اسماعیل راجی فاروقی فقید که در زمان خود یکی از حامیان اصلی وهابیگری در آمریکای شمالی بود، هنگامی که در مقدمه ترجمه اش از این وجیزه، کتاب التوحید را دارای «ظاهر یادداشت های یک طلبه» توصیف کرد تقریباً حق آن را ادا کرد. اگر گفته شود که این کتاب و دیگر آثار محمد بن عبدالوهاب یادداشت های یک طلبه است راه دوری نرفته ایم. فاروقی در یک خیال پردازی که در شأن مدیحه سرای درباری قرون وسطایی بود سعی کرد معمولی بودن کلی اثر مکتوب قهرمان خود را این گونه بیان کند که «او با قدرت فکری بیش از توان قلم خود را وقف

[اصلاح شناخت به اعتقاد او، نادرست توحید به وسیله تقریباً همه مسلمانان] کرده بود.»(1)

البته او در صدد بود قدرت محمد بن عبدالوهاب را نشان دهد اما جای این سئوال باقی است که آیا از نوع فکری آن.

مناسب است گریز کوتاهی بزنیم به آنچه با بلند نظری می توان آن را محصول علمی محمد بن عبدالوهاب نامید. همه آثارش هم از نظر محتوا و هم از نظر حجم کم اهمیت و مختصر است. فاروقی برای موجه جلوه دادن مدح و ثنایش از محمد بن عبدالوهاب به هر فصلی از ترجمه اش از کتاب التوحید فهرستی از«موضوعات اضافی» را که خود تنظیم کرده است می افزاید و اشاره می کند که مؤلف در اصل بعضی از «موضوعاتی» را که از احادیث سرچشمه گرفته به صورتی ابتکاری مورد بحث قرار داده بود؛ اما او چنین بحثی نکرده بود. همچنین نسخه دیگری از کشف الشبهات

ص:22


1- شیخ محمد بن عبدالوهاب، کتاب التوحید، ترجمه، مقدمه و شرح [به انگلیسی] از اسماعیل فاروقی، دهلی، 1988، ص xv.

محمد بن عبدالوهاب در سال 1388/1968 در ریاض چاپ شد. چنین توصیفی در صفحه عنوان آمده است، «شرح و تفصیل (قام بتفصیله) از علی حمد صالحی.» کتاب دیگری منسوب به محمد بن عبدالوهاب، مسائل الجاهلیه (مدینه، الجامعه الاسلامیه، 1395/1975) چنین نشانه ای با خود دارد «شرح و تفسیر (توسعّ فیها) از سید محمود شکری آلوسی.» در هیچ یک از این دو مورد نشانه ای دیده نمی شود که نوشته محمد بن عبدالوهاب کجا پایان می یابد و شارحان از کجا آغاز می کنند. ظاهراً پاسداران وهابیگری که از بی اهمیتی این آثار هنری محمد بن عبدالوهاب شرمنده شده بودند لازم می دانستند درصدد توسعه این تنگناها بر آیند.

درست است که در عربستان سعودی کتاب های به نسبت پر حجمی به عنوان مجموعه آثار محمد بن عبدالوهاب (مؤلفات الشیخ الامام محمد بن عبدالوهاب، ریاض: جامعه الامام محمدبن سعود) به چاپ رسیده است اما این ها چیزی بیش از مجموعه یادداشت ها و تنظیم حدیث بر اساس موضوع های خاص نیست. نویسنده این سطور جلد های یک، دو و چهار این کتاب را در اختیار دارد؛ روشن نیست مجموعه کامل این آثار چند جلد است.جلدهای اول و دوم به طور کامل شامل احادیثی است مربوط به آداب وضو، نماز، و زکات؛ هیچ شرح و توصیفی از محمد بن عبدالوهاب در آن دیده نمی شود و شناسایی منابع احادیث در پانوشت ها آمده است که همگی نتیجه کار سرویراستار این مجموعه است.(1) جلد چهارم با رساله کوتاهی با عنوان کتاب فضائل القرآن، آغاز می شود، باز هم مجموعه ای از احادیث بدون شرح که در هجده فصل مرتب شده است. این جلد با کار نوید بخشی با عنوان تفسیر آیات القرآن الکریم ادامه می یابد که بیش از بابیانی دیگرگفتن بعضی از آیات قرآن و توضیحاتی در

ص:23


1- ویراستاران عبارتند از عبدالعزیز بن زید الرومی، محمد بلتجی و سید حجاب.

مورد نکات مقدماتی نحو که در دیگر کتاب ها آمده است چیزی در آن دیده نمی شود. تنها جاذبه ای که در آن محسوس است نیش های گاه و بیگاه جدلی است که نویسنده بر ضد کسانی که آن ها را پیشوایان شرک (ائمﺔ الشرک) می نامد به کار می برد. این جلد با خلاصه ای از محمد بن عبدالوهاب از کتاب زاد المعاد ابن قیم جوزیه، کتابی نه در خور توجهی خاص، پایان می پذیرد.

ارزیابی دستاوردهای محمد بن عبدالوهاب در مقام یک عالم و نویسنده برای برآورد موفقیت بزرگتر او معیاری کاملاً منطقی است، زیرا تاریخ اسلام به عنوان سنتی عقلانی و معنوی بالاتر از همه شامل علما و آثار نویسندگان خود است که کتاب می نویسند، کتاب نمونه اصیلی از ساخته دست بشر در تمدن اسلامی است. هر چهره شاخصی که جنبش نوینی در تاریخ اسلام آغاز کرده است نویسنده ای پرکار و تأثیر گذار بوده است. شیخ عثمان دان فودیو(1) و شاه ولی الله دهلوی دو نمونه تقریبا همزمان با محمد بن عبدالوهاب هستند. او به هیچ

یک از این دو کمترین شباهتی ندارد. در حقیقت آدمی تصور می کند محمد بن عبدالوهاب هر کار شرعی را بیشتر بدعتی غیر شرعی می شمرد که قرن ها ذهن مسلمانان را مکدر کرده بود.

از این گریز باز گردیم به شرح احوال. درگذشت پدرش در سال 1153/1740 ظاهراً او را از تمام محدودیت هایی که برای از ریشه کندن مظاهر ادعایی شرک داشت آزاد کرد. هر چند توانست چند پیرو پیدا کند، اما به زودی چنین اندیشید که حریملا را ترک کند و توانست به عُیینه باز گردد که شرایطی بسیار مطلوب تر از آنچه چهارده سال پیش، در زمانی که مجبور به ترک آن جا شده بود، بر آن حکومت می کرد. اکنون عثمان بن

ص:24


1- عثمان دان فودیو در سال 1232/1817 و شاه ولی الله دهلوی در سال 1177/1763 در گذشت.م.

مُعمّر محمد بن عبدالوهاب را در حمایت خود قرار داد و سوگند وفاداری به مفهوم توحیدی که او به تبلیغ آن پرداخته بود یاد کرد. ازدواج محمد بن عبدالوهاب با جوهره عمّه عثمان بن مُعمّر به این پیمان استحکام بخشید. محمد بن عبدالوهاب که در زیر چتر حمایتی حاکم قرار داشت پیش از برنامه خرابکاری بسیار بلند پروازانه اش: یعنی تخریب قبر زید بن خطاب یکی از اصحاب رسول خدا و برادر خلیفه دوم که در جنگ یمامه در نبرد با مسیلمه کذاب به قتل رسیده بود، شروع به بریدن چند درخت قابل ایراد کرد. عثمان بن معمر با گروهی مرکب از ششصد نفر محمد بن عبدالوهاب و گروه اندک پیروان او را به هنگام درهم کوبیدن بنای قبر زید همراهی کرد. اما پس از سنگسار کردن زن زانیه ای که ظاهرا به طور آزاد و مکرر به گناه خود اعتراف کرده بود نام محمد بن عبدالوهاب بر سر زبان ها افتاد. عثمان بن عبدالله بن بِشر می نویسد «از آن پس کار او رونق گرفت، قدرت او افزایش یافت، و توحید واقعی، همراه با امر به معروف و نهی از منکر در همه جا گسترش یافت.»(1)

درست در این زمان بود ک عثمان بن مُعمّر بر اثر فشار یکی از امیران قدرتمند ناحیه ناچار شد محمد بن عبدالوهاب را از عُیینه بیرون راند . این ضربه آشکار در حقیقت به سود او تمام شد، زیرا او به دِرعِیّه رفت و با محمدبن سعود حاکم شهر پیمان جدیدی بست و با ازدواجی دیگر آن را محکم کرد. این پیمان ثابت ماند و موجب پیدایش موجودیتی سیاسی شد که در طی سال ها به طور مساوی وهابی یا سعودی نام گرفت. واقعیت این است که دولت سعودی در سده بیستم فلسفه وجودی دیگری گرفت و ابزار امتیاز منافع خارجی در خاورمیانه­- نخست برای بریتانیا و سپس برای برای آمریکا- شد. اما اساس آن تنها نیروی سیاسی و نظامی فرقه

ص:25


1- عنوان المجد، ص 20.

وهابی بود. تضعیف روابط بین نهاد دینی و آل سعود که اکنون به روشنی در جریان است در اصل پیامد اجتناب ناپذیر اختلاف نظر بین این دو وابستگی موروثی: یعنی وهابی از یک سو و انگلیسی- آمریکایی از سوی دیگر است. آینده نشان خواهد داد روزی که این دوقلوی به هم چسبیده سیامی: وهابیگری و آل سعود، از هم جدا شوند چه اتفاقی خواهد افتاد و کدام یک به حیات خود ادامه خواهد داد.

پیمان فروپاشیده دوباره با خوشبختی آغاز شد. محمد بن سعود برای جهاد بر ضد کسانی که از راه توحید به گفته محمد بن عبدالوهاب منحرف شده بودند با او بیعت کرد. اما شرط کرد: که محمد بن عبدالوهاب او را از دریافت خراج سالانه ای که به طور معمول از مردم دِرعِیّه می گرفت باز ندارد. محمد بن عبدالوهاب او را مطمئن ساخت که جهادی را که در پیش دارد غنائمی بیش از آن خراج برای او به ارمغان خواهد آورد.(1) از این رو صحنه مبارزه برای قتل و غارت در سراسر عربستان آماده شد.

در سال 1159/1746 دولت وهابی- سعودی برای جهاد با تمام کسانی که به نظر آنان توحید را نپذیرفته بودند و در نتیجه بی دین و متهم به شرک و ارتداد شمرده می شدند اعلامیه ای رسمی صادر کرد.

قابل توجه است که عثمان بن عبدالله بن بِشر در تاریخ خود، عنوان المجد فی تاریخ نجد، هر جا واژه «مسلمان» به کار برده منظور او تنها وهابیان است. اما این که وهابیان همه مسلمانان، به جز خودشان، را به عنوان کافر رد می کنند چیزی مهم تر از یک مفهوم تاریخی

است. این نگرش انحصار طلبانه اعتراض که در طول سالیان دراز با احتیاط تمام پوشیده مانده بود، حتی هنگامی که به روشنی بیان نمی شد، هنوز ادامه

ص:26


1- عنوان المجد، ص 22.

دارد. عوامل مختلفی در این کار دخالت دارد که بیش از همه اشتیاق نظام سعودی است که سعی می کند خود را حافظ منافع مسلمانان، به شیوه تفکر وهابیان و کسانی که تحت تأثیر آن قرار گرفته اند، نشان دهد. هر چند شواهد فراوانی بر خلاف آن دیده می شود.(1)

ایوب صبری پاشا دریا سالار عثمانی و یکی از نخستین نویسندگان تاریخ جنبش وهابیگری در کتاب تاریخ وهابیان بین وهابیگری و جنبش قرمطیان، شاخه فرعی نهضت اسماعیلیان، که در سال 317/930 مکه را تصرف کرد مقایسه جالبی به عمل آورده است.(2)

این مقایسه بر آنچه در زمان تصرف حرمین به وسیله وهابیان از سال 1220/1806 تا 1227/1812 اتفاق افتاد مبتنی بود. افسران دیگر عثمانی به صورت عبرت آموزتری آنان را با خوارج مقایسه کرده اند.(3)

در زمانی خیلی قدیم تر در تاریخ اسلام، خوارج، مانند وهابیان، مسلمانانی را که آموزه های آنان را دقیقا نمی پذیرفتند مرتد می شمردند و جهاد بر ضد آنان را مباح- نه واجب- می دانستند و در نتیجه اقدام به راهزنی از آنان کردند. هنگامی که وهابیان در نیمه سدة هجدهم در سرتاسر جزیرﺓ العرب پراکنده شدند رفتار آنان و منطقی که به آن استناد می کردند بی شباهت به خوارج نبود. از این رو در جنبش خوارج، بدون در نظر گرفتن جزئیات عقیدتی بلکه از نظر شیوه روابط متقابل با دیگران شاید بتوان به رغم همه چیز پیشینه ای تاریخی برای وهابیان پیدا کرد.

نفرت از مسلمانان غیر وهابی به دقت بیش از یک بار در طول سدة بیستم سبب بستن پیمانی با قدرت های غیر اسلامی شده است؛ به به عنوان مثال، در خور توجه است که عبد العزیز بن سعود که از سال

ص:27


1- ر.ک: پسین، ص 53.
2- ایوب صبری پاشا، تاریخ وهابیان، استانبول، 1296/1879، ص 3-17.
3- نشاط جغتای، «وهابیگری»، اسلام آنسیکلوپدیسی، ج 13، ص 267.

1319/1902 تا 1373/1953 حکومت را در دست داشت زمانی به سنت جان («عبدالله») فیلبی، رابط وزارت امور خارجه بریتانیا، گفته بود که او مسیحیان را برتر از مسلمانان غیر وهابی می داند. او توضیح داده بود که مسیحیان بر اساس دین خود عمل می کنند، اما مسلمانانی که از استنباط وهابیان درباره توحید پیروی نمی کنند به گناه شرک آلوده اند. به عبارتی دیگر یک مسیحی بهتر از یک مسلمان غیر وهابی است.(1)

اگر روابط آل سعود با حامیان خارجی شان را بخشی از بازگردان این نگرش ها به خط مشی آنان تعبیر کنیم راه دوری نرفته ایم.

در پانزده سال پس از اعلامیه وهابی جهاد بخش های وسیعی از عربستان به تصرف آنان در آمد. ابتدا سعودی ها بیشتر نجد را به اشغال خود در آوردند؛ سپس قبایل مرکزی عربستان تسلیم شدند و عسیر و بخش هایی از یمن به تصرف آنان در آمد. محمد بن سعود در سال 1180/1766 درگذشت و عبد العزیز جانشین او شد. او اکنون با نیروی بیشتری از امیر پیشین، خود را وقف گسترش قلمرو سعودی و تبلیغ اجباری وهابیگری کرد. در سال 1187/1773 ریاض را اشغال کرد و هفده سال بعد به حجاز حمله کرد و قلمرو خود را به نحود چشمگیرتری گسترش داد. محمد بن عبدالوهاب در سال 1146/1733 پیش از آن که مورد حمایت آل سعود قرار گیرد، گروه نمایندگانی مرکب از سی نفر به نزد مسعود بن سعید، شریف مکه، فرستاد که اجازه گزاردن حج برای خود و پیروانش بگیرد. شریف پی برد که بخشی از منظور او انتشار تعالیمش در جمع حاجیان است، در نتیجه بین وهابیانی که به دیدار او آمده بودند و عالمان مکه و مدینه مناظره ای ترتیب داد. نمایندگان محمد بن عبدالوهاب

ص:28


1- Elizabeth Monroe, Philby of Arabia, London, 1973, pp. 69-70(الیزابت مونرو، فیلبی عربستان)

در مناظره شکست خوردند و قاضی مکه، بر اساس حدیث نبوی که هر کس برادر مسلمانش را

کافر بخواند و چنین نباشد خود او کافر است،(1) حکم به کافر بودن آنان داد. محمد بن عبدالوهاب در سال 1206/1791، اندکی پس از آغاز درگیری های عبدالعزیز با امیران حجاز در گذشت. اما این واقعه چیزی از عطش سعودی ها برای تصرف شهرها و قتل عام مردم مکه نکاست. در زمانی کمتر از ده سال عقاید وهابیان- هر چند به زور شمشیر- بر مردم حرمین تحمیل شد.

پیش از فتح حجاز در سال 1217/1803 و قساوت هایی که به دنبال داشت، سعودی ها به کربلا، شهری در جنوب عراق و مشهد امام حسین(ع)، حمله کردند. بنابر نقل بعضی منابع این حمله درست در روز 10 محرم، روزی که شیعیان برای برگزاری عزای آن بزرگوار در کربلا جمع می شوند رخ داد. اگر تنظیم تاریخ این یورش درست باشد، این زمان به عمد برای بیشترین آزار و اهانت به شیعیان انتخاب شده بود. حقیقت این است که عثمان بن عبدالله بن بشر زمان آن را سه ماه جلوتر از این می داند:

در سال 1216 سعود [پسر عبدالعزیز] در رأس لشکری پیروز و سواره نظامی مرکب از شهریان و بادیه نشینان نجد، از جنوب، از حجاز و از نواحی دیگر به قصد کربلا حرکت کرد و به جنگ بر ضد مردمان شهر حسین(ع) برخاست، این حمله در ماه ذی القعده بود. مسلمانان [یعنی وهابیان] باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد آن جا شدند و بیشتر مردم را در کوچه و بازار و خانه هایشان به قتل رساندند. گنبدی را، که مردمی که به چنین چیزهایی معتقدند، بر بالای مرقد حسین(ع) ساخته بودند خراب کردند. آن ها هر چه را در درون گنبد و اطراف آن یافتند با خود بردند. نرده های اطراف گنبد را که با زمرد و یاقوت و جواهر ترصیع شده بود تصرف کردند و هر چه در شهر

ص:29


1- ر.ک: مسلم بن حجاج، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 2، بیروت، 1407/1987، ص 49.م.

یافتند از اموال مختلف، اسلحه، لباس، فرش، طلا، نقره نسخه های گران قیمت قرآن و هر چیز دیگری که از شمار بیرون بود غارت کردند. بیش از نصف روزی در کربلا نماندند و نزدیک ظهر پس از کشتن دو هزار نفر با تمام اموالی که گرد آورده بودند از شهر رفتند. سعود از راه ماء الابیض روانه شد و غنایمی را که جمع کرده بود در پیشاپیش خود داشت. خمس اموال را برای خود برداشت و بقیه را بین مسلمانان [یعنی وهابیان] تقسیم کرد به پیاده یک سهم و به سواره دو سهم داد و سپس به وطن خود بازگشت.(1)

ظاهراً همه این ها در یک روز اتفاق افتاد.

وهابیان اولین جایی را که در حجاز گرفتند شهر طائف بود، که در ذی القعده 1217/ فوریه 1803 پس از محاصره ای طولانی که با دسیسه های مختلف و گفتگوهای بی حاصل شکسته شده بود شهر را تصرف کردند. در این جا نیز همه را از دم شمشیر گذراندند، کتاب هایی را که یافتند به جز قرآن و حدیث، سوختند، و قبر هر صحابی را که به آن دسترسی پیدا کردند در هم کوبیدند. مورخ سعودی واقعه را چنین وصف می کند:

عثمان [که از ارتش غالب، شریف مکه جدا شده بود] همراه با دسته هایی که او را همراهی می کردند وارد شهر شد. خداوند آنان را یاری کرد که شهر را به زور اما بدون جنگ بگیرند [کذا](2) و حدود دویست نفر را در بازارها و در خانه هایشان کشتند و اموال زیاد و اشیاء گرانبها مانند سکه، سلاح، پارچه و جواهر بیش از حد و عدد به دست آوردند. عثمان تمام آن ها را برای عبد العزیز فرستاد و او را حاکم طائف و بقیه حجاز اعلام کرد.(3)

حدود دو ماه بعد عبدالعزیز وارد مکه شد و علمای شهر را مجبور کرد که با او بیعت کنند. اما در اولین تصرف، قدرت وهابیان در مکه عمری کوتاه داشت، زیرا دو ماه و نیم بعد شریف غالب آن را باز پس گرفت.

ص:30


1- عنوان المجد، ص 114-115.
2- جمله کتاب چنین است «و فتح الله لهم عنوﺓ بغیر قتال و قتلوا من اهله فی الاسواق و البیوت نحوماتین»، عنوان المجد، ص 116.م.
3- عنوان المجد، ص116.

طولی نکشید که عبدالعزیز در دِرعِیّه به وسیله عثمان نامی به قتل رسید. روایت های مختلفی درباره این عثمان نقل شده است بعضی او را درویشی کُرد از مردم موصل می دانند که وانمود می کرد از پیروان پرشور وهابیگری است و بعضی او را شیعه ای- احتمالاً افغانی- از مردم کربلا می دانند که به قصد انتقام از قتل عامی که در آن جا اتفاق افتاده بود دست به این کار زد.(1)

سعود، قصاب کربلا، بی درنگ جانشین پدر شد و جنگ با درنگی کوتاه ادامه یافت. در محرم 1220/ آوریل 1805 لشکر سعودی- وهابی مدینه را تصرف کرد و در ذی القعده 1220/ ژانویه 1806 برای دومین بار مکه را به تصرف درآورد. اشغال حرمین تا سال 1227/1812، یعنی شش سال و نیم ادامه یافت. در این مدت وهابیان توانستند آرای خود را بر مردم مکه و مدینه تحمیل کنند و به برنامه مورد نظرشان در تخریب گنبدها بپردازند. در مکه، گنبدهای زادگاه رسول خدا، خدیجه کبری، امام علی و ابوبکر صدیق را خراب کردند و مرقدهایی را که در گورستان تاریخی معلاﺓ قرار داشت با خاک یکسان کردند. در مدینه خزانه مسجد رسول خدا را غارت کردند و هنگامی که تعداد زیادی از مردمان غیرتمند تا سر حد مرگ مانع خراب کردن گنبدی شدند که بر فراز آرامگاه رسول خدا قرار داشت وهابیان این کار را رها کردند. اما تمام ساختمان ها و سنگ قبرهایی را که در گورستان مشهور جنﺔ البقیع و پیوسته به مسجد رسول خدا بود خراب کردند. در این قبرستان همسران و اصحاب رسول خدا، چند امام از اهل بیت رسول خدا و چندین چهره تابناک تاریخ معنوی و فکری اسلام مدفون بودند. پیشتر هنگامی که علمای حرمین از قید اِعمال زور وهابیان آزاد بودند بی درنگ آموزه وهابیگری را رد کردند؛ و اکنون ناچار بودند آن را بپذیرند. از جمله

ص:31


1- عنوان المجد، ص 119-120. برای شناخت این انتساب ادعایی افغانی، ر.ک: عباس العزّاوی، تاریخ العراق بین الاحتلالین، بغداد، 1956 ج 6، ص 160.

کارهایی که بر آنان و به طور کلی بر مردم این دو شهر تحمیل شد عبارت بود از گزاردن اجباری پنج نوبت نماز به جماعت، آموزش اجباری تعلیمات وهابی برای عالمان و مردمان عادی؛ از بین بردن کتاب هایی که مدافع شرک انگاشته می شد- از جمله برای مثال، دلائل الخیرات جزولی و روض الریاحین یافعی. و از کارهایی نیز نهی شدند، از جمله بعضی از فروع نماز که در مذهب حنفی و شافعی ذکر شده بود، استفاده از تسبیح، بزرگداشت میلاد نبی مخصوصاً با خواندن اشعار، نقل تعدادی از احادیث پیش از خطبه نماز جمعه، در اختیار داشتن و استعمال دخانیات و (برای مدتی) نوشیدن قهوه. علاوه بر این مانع نزدیک شدن کاروان های حجی شدند که از سوریه و مصر می آمدند و حاملان آزار دهنده شرک بودند.

با تصرف حرمین توسط وهابیان دولت عثمانی مجبور شد قاطعانه عمل کند. اعتبار این دولت در مقام پاسدار مذهب سنی و وارث خلافت بستگی به این داشت که دست کم سرپرستی اسمی حرمین را در دست داشته باشد. اعمال قدرت اصلی آن بارها از طرف شریفان مکه مورد سئوال قرار گرفته بود. بعضی از مورخان عرب با گرایش ملی گرایی، دست کم مورخان نسل قدیم وسوسه می شدند که جنبش وهابیگری را قیام واقعی ملی گرایی بدانند که هدف آن «آزاد کردن عربان از جنگ حکومت عثمانی» بود. به تازگی حکومت سعودی ادعا کرده است که اولین بار تصرف جزیرﺓ العرب توسط وهابیان «حسادت دولت عثمانی را بر انگیخت.» و در این آرزو بود که «ملتی نوخاسته را سرکوب کند.»(1) چنین شخصیت پردازی هایی امروز قدیمی شده است. اندیشه وهابی هیچ سر و کاری با ملیت گرایی نداشت. اکنون جای این سئوال باقی است که آیا

ص:32


1- "King Fahd of Saudi Arabia", advertising supplement to the Economist, ا November 17-23, 2001. ا «ملک فهد عربستان سعودی»، ضمیمه تبلیغاتی مجله اکونومیست، 17-23 نوامبر 2001.

ملتی سعودی هم اکنون وجود دارد. به هر تقدیر می توان استدلال کرد که ظهور دولت وهابی- سعودی در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم و استحکام و توسعه آن در سده بیستم در شرایطی اتفاق افتاد که اروپاییان در حال تجاوز به سرزمین های عربی بودند و در نتیجه به عنوان عاملی برای تضعیف این بخش به کار رفت. شیخ احمد بن زینی

دحلان مورخ یادآوری می کند که دولت عثمانی به طور هم زمان با دو فتنه روبرو بود: حمله ناپلئون به مصر و چیرگی وهابیان در عربستان؛ شاید، در حقیقت سعودی ها با فرانسویان مکاتبه داشتند. فرانسویان تنها رقیبان دولت عثمانی نبودند که در این زمان مجبور شدند رودر روی آن قرار گیرند؛ جنگ و ستیز های مکرری بر ضد روسیه و اتریش نیز در جریان بود.

با توجه به این نگرانی ها بعد از جنگ هایی که حاکم بصره بر ضد وهابیان شروع کرد و به شکست انجامید، دولت عثمانی وظیفه آزاد سازی حرمین را به محمد علی پاشا، حاکم مصر سپرد. در سال 1226/1811 او در ساحل ینبُع در کنار دریای سرخ از کشتی پیاده شد و تا پایان سال بعد توانست مدینه و سه ماه بعد مکه را آزاد کند. سعودی ها به نجد گریختند و لشکر محمد علی پاشا به تعقیب آنان پرداخت. او در سال 1234/1819 مرکز آنان در دِرعِیه را تصرف و غارت کرد. دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به قتل رسیدند و عبد الله بن سعود به استانبول فرستاده شد. در آن جا بنا بر فتوای مصطفی عاصم افندی، شیخ الاسلام وقت، به قتل رسید. وهابی- سعودی های دیگر را به نقاط مختلف اطراف شهر فرستادند تا همه را به قتل برسانند و عبرتی باشند برای کسانی که برای رسیدن به آرمان های سیاسی به انحراف از دین روی می آورند. هر چند این درس عبرت را دولت عثمانی در اواخر دوران تاریخ خود به مردم آموخت.

ص:33

آموزه های وهابی

اکنون بازگردیم به بیان مشروح تری از آموزه های محمد بن عبدالوهاب. بنابر تعریف او توحید بر سه اصل استوار است: توحید الربوبیه (شناخت خدا فقط با صفت ربّ، پروردگار و آفریننده جهان، او که مرگ و زندگی به دست اوست)؛ توحید الاسماء و الصفات (تصریح مطلق نام ها و صفت هایی که در قرآن ذکر شده است، بدون هیچ تأویلی، و حرمت به کار بردن این نام ها برای غیر خدا، برای مثال حتی کلمه کریم) و توحیدالعباده (توجه در همه عبادات به خدا)

این شیوه فکری محمد بن عبدالوهاب، در طرح خشک و بی روح مکتبی او وهم در ارزشیابی تحقیرآمیزش از مسلمانان که از نظر او در طول قرن ها چنین بوده است، پر معنی تر از همه چیزی است. باردّ اجماع عالمانه پیشینیان، او نخستین جزء سازنده توحید یعنی اقرار به زبان را در اصل بی ارزش می داند و برای کسب صفت مسلمان کافی نمی داند، زیرا به ادعای او مشرکان دوران جاهلیت عربستان به آن ایمان داشتند.(1)

او بیش از تکرار گفته های ابن تیمیه که بی شباهت به تجسیم نیست، چیزی درباره نوع دوم توحید نمی گوید. نوع سوم توحید، است که از نظر محمد بن عبدالوهاب، مرز دقیق بین اسلام و کفر، بین توحید و شرک را مشخص می کند. بخشی از استدلال او این است که اصل توحید العباده حتی پیش از اعمال عبادی مانند نماز، زکات، روزه و حج بر رسول خدا نازل شد و

ص:34


1- ر.ک: پسین، ص 69.

این اصل بود که توانست به صورت عمل در آید و بنابر این مقدم بر این اعمال است. درست به همین صورت است که توحید الربوبیه برای مسلمانان نامیدن فرد کافی نیست، و اگر از اصل توحید العباده- بر اساس تعریف فرقه وهابی- از آن تخلف ورزد نمی تواند با انجام اعمال عبادی به آن خصلت دست یابد.

هر گاه یک عمل عبادی، به هر صورتی، شامل چیزی به جز پرستش خدا باشد این تخلف اتفاق می افتد. مثال های فراوانی برای تخلف وجود دارد. دعا به امید برآورده شدن بهتر حاجت، به کار بردن جمله هایی مانند به حرمت ...، یا استعانت و استغاثه که از رسول خدا یا بزرگان دیگر نام برده شود، یا از چیزهای مادی یا اشیاء معنوی به شکل کلماتی که درخواست کمک از شخص معینی به جز خدا باشد، حتی اگر شخص مورد نظر وسیله یا شفیعی برای کمک الهی باشد، توسل، یا در نظر داشتن اشخاصی هر چند بلند مرتبه، به عنوان وسیله ای برای امکان نزدیکی به خدا؛ زنده دانستن و وسیله قرار دادن مردگان به صورت دعا حتی بدون هدف عبادت؛ انتظار از، یا آرزوی، شفاعت از پیامبران، اولیا، شهیدان و دیگر بزرگان؛ تبرک جستن به قبرها؛ زیارت قبور به عنوان انجام عملی درست و با قصد قبلی و ساختن و برافراشتن بنایی بر فراز چنین قبرهایی، همة این ها سبب نقض توحید العباده می شود و مرتکب آن مشرک است. به عبارت دیگر توحید العباده را فقط به مفهوم منفی، نه مثبت آن می توان تعریف کرد، این تعریف ترس را در دل هر وهابی می افکند و طبیعتی ذاتاً عیبجویانه در آن پدید می آورد. اما علمای زیادی چه سنی و چه شیعه که به پدیده وهابیگری پرداخته اند تمام این اعمال انحرافی از نظر وهابیان را نه تنها با اشاره به سنت و اجماع بلکه با نقل احادیث تأیید کرده اند. اگر چنین نبود، و اعتقاد به مفید و معتبر بودن زیارت نادرست بود، دلیلی منطقی در دست نیست که آن را به علت غیر اسلامی دانستن محکوم

ص:35

کنیم؛(1)

زیرا اشتباهی که وهابیان در همسان دانستن این اعمال با شرک دارند ناشی از این تصور آشفته است که آنچه با توسل به شخص، زنده یا

مرده از خدا خواسته می شود در حقیقت درخواست از خود آن شخص با نادیده گرفتن مشیت، لطف و کرم الهی است.(2)

پیامد مشرک شناختن هر مسلمانی به جز وهابیان این بود که جنگ بر ضد مسلمانان نه تنها مباح بلکه واجب شمرده شد: شرعاً می توانستند خون آنان را بریزند، اموالشان را غارت کنند و زنان و فرزندانشان را به بردگی بگیرند. به طوری که حوادث کربلا و طائف در سال 1217/1803 نشان داد وهابیان از وظیفه قصابی که تعلیمات آنان بر دوش آنان نهاده بود ابایی نداشتند.

موضوع عمده وابسته به تعلیمات وهابیان مفهوم وسیع و غیر دقیق بدعت در امور مذهبی است. این مفهوم چنین تعریف شده است «هر رسم تازه ای که صحابه و تابعان بر آن نبوده باشند و دلیل شرعی آن را اقتضا نکرده باشد» معمولاً ضد سنت شناخته می شود: به کار بستن سنت موجب شکستن بدعت است.(3)

اما مفهوم گسترده و دقیق تر آن درگیر شدن است. برای مثال عزالدین بن عبد السلام عالم شافعی بر این عقیده بود که سخن گفتن از «بدعت حسنه» جایز است و بدعت به احکام پنجگانه تقسیم می شود: واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام.(4)

محمد بن عبدالوهاب استنباط به کلی منفی و از نظر تاریخی محدود این مفهوم را انتخاب کرد. بدعت عمل یا مفهومی دینی بود که بعد از سده سوم هجری پیدا شده

ص:36


1- ر.ک: پسین، ص 73.
2- لازم است در حاشیه گفته شود که دانشمندان غربی مزخرفات زیادی درباره آنچه ایشان آن را «پرستش قبر» یا «پرستش اولیا» در جهان اسلام می نامند نوشته اند که به طور ضمنی تأییدی بر رأی وهابیان است که معتقدند زیارت و یا نماز در نزد قبر هر چند برای صاحب قبر نباشد نوعی پرستش قبر است.
3- الشریف الجرجانی، کتاب التعریفات، بیروت، 1403/1983، ص 43.
4- به نقل از Rahmi Yaran,"Bid'at", Türkiye Diyanet Vakfi Islam Ansiklopediasi, VI, p. 129 (رحمی یاران، «بدعت»، دایره المعارف اسلامی بنیاد دینی ترکیه، ج. 6.)

باشد. این دوره شکل گیری مورد قبول، نه تنها شامل دو نسل نخستین- صحابه و تابعین- است بلکه دوران چهار امام مذاهب اهل سنت را نیز در بر می گیرد. اما تقلید از هر یک از این چهار مذهب تا آن جا که امام ظاهراً چیز دیگری جز قرآن و سنت را پذیرفته باشد بدعت شمرده می شد. به طوری که ادعا می شد بدعت بیش از هر روش خطرناک دیگری جامعه اسلامی را فرا گرفته بود و آن شامل چیزهایی بود مانند انواع ذکر و دیگر اعمال عبادی طریقت های تصوف: سنت های مردمی که در مراسم مذهبی خاص، مانند عید قربان و فطر برگزار می شود؛ درود و صلوات بر رسول خدا به عنوان دینی، مخصوصاً هنگامی که با جمله ها یا عبارت های خاصی مانند آنچه در دلائل الخیرات جزولی آمده است به کار رود، و هر نوع بزرگداشتی از میلاد رسول خدا به ویژه هنگامی که با مراسم خاص همراه باشد، به خصوص با خواندن اشعاری مانند قصیده مشهور برزنجی، اما بدعت منحصر به این ها نمی شد. اعتقاد محمد بن عبدالوهاب به این که بدعت- نه شرک- امت اسلامی را بیش از نهصد سال در خود فرو برده بود یکی از عواملی بود که جنبش های اصلاح طلبی معاصر را از او جدا ساخته بود. این جنبش ها معتقد بودند که امت اسلامی در هر دوره به تجدید و تصفیه نیاز دارد و این نیاز را می تواند مجددّی خاص، با توجه به ظهور این مجددّ در هر صد سال(1)، بر آورده کند. از نظر محمد بن عبدالوهاب چنین مجددّی از سال 299 هجری ظاهر نشده بود و اگر ظاهر شده بود در جلوگیری از رشد سریع بدعت های فراوان توفیقی به دست نیاورده بود، از این رو اسلام به عنوان واقعیتی عملی ششصد سال یا بیشتر مسکوت مانده بود. بنابراین محمد بن عبدالوهاب نه تنها معاصران خود را تقبیح کرد و با آنان جنگید؛ بلکه با اسلاف آنان نیز سر جنگ داشت.

ص:37


1- بسنجید: عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج 11 دار الفکر بیروت، چاپ سوم، 1399، ص 385. م.

گسترش دولت سعودی

پس از رفتن سربازان محمد علی پاشا، جنبش سعودی- وهابی به تدریج در سرزمین اصلی خود، نجد تجدید سازمان کرد. مرکز جدیدی در ریاض تشکیل داد و ده سال بعد اداره امور احسا را در دست گرفت. همچنین در سال 1248/1832 با اعزام نیروی نظامی به عمان سلطان مسقط را مجبور به پرداخت خراج به ریاض کرد. این موج توسعه در جهت شرق سعودی ها را به طور غیر منتظره ای به بریتانیایی هایی نزدیک کرد که درصدد تحکیم نفوذ خود بر خلیج فارس و همچنین طرح نقشه هایی برای تجزیه دولت عثمانی بودند.(1)

نخستین ازتباط در سال 1282/1865

ص:38


1- در این جا می توان به نظریه توطئه آمیزی پرداخت که اصل وهابیت و نه فقط پادشاهی عربستان سعودی را نتیجه شیطنت بریتانیایی ها می داند. این نظریه در کتاب به اصطلاح مذاکرات مستر همفر، خاطرات ادعایی عامل بریتانیا در خاورمیانه در اوایل سده هجدهم آمده است، با عنوان فرعی الجاسوس البریطانی فی البلاد الاسلامیه. این خاطرات ادعایی، به طور عمده فقط به زبان عربی موجود است که شخص ناشناخته ای به نام دکتر ج.خ آن را به زبان عربی ترجمه کرده است. تنها نسخه انگلیسی موجود که به وسیله گروهی از ضد وهابیان علاقمند در استانبول به چاپ رسیده از عربی و به طرز ناپخته ای ترجمه شده است. به نظر می رسد «مستر همفر» نقش خود را به عنوان جاسوس چنان پوشیده نگاه داشته بود که به جای سال های مسیحی سال های هجری را به کار می برد. از دیگر نشانه های نامعتبر بودن این کتاب اشاره به ضرورت تشویق به ملی گرایی به عنوان وسیله ای برای فروپاشی وحدت اسلامی است- آن هم در زمانی که ملی گرایی حتی در اروپا ظهور کم رنگی داشت- اقتضای پشتیبانی از تنظیم خانواده برای جلوگیری از افزایش جمعیت مسلمانان جهان و نیاز به جای گزینی زبان عربی «با زبان های محلی مانند سانسکریت». با توجه به اشاره های خوش بینانه به شیعه در کتاب به نظر می رسد نویسنده شیعه بوده است. بهتر بود این نویسنده کار ردّ وهابیگری را به دانشمندی مانند شیخ جعفر کاشف الغطا واگذار می کرد که گزیده ای از رسالة او در پایان این کتاب آمده است. نسخه ای از مذاکرات مستر همفر که نویسنده این سطور در دست دارد از تهران تهیه شده و تاریخی که در پایان کتاب نوشته شده 1/2/1973 (12/11/1352 ش) است، اهمیت این تاریخ و محل چاپ آن روشن نیست.

بود و با نزدیک شدن جنگ جهانی اول کمک های مالی دولت بریتانیا به صورت فزاینده ای به جیب آل سعود سرازیر می شد. این پیوند در زمان جنگ به حد کمال رسید. در سال 1333/1915 بریتانیایی ها با عبدالعزیز بن سعود (ابن سعود)، امیر وقت سعودی قراردادی را که معمولاً با زیر دستانشان منعقد می کنند و به زعم آن ها به «قرارداد دوستی و همکاری» شهرت داشت امضا کردند. البته پول مایه اصلی خریدن دوستی و همکاری بود و تا سال 1335/1917 امیران سعودی هر ماه پنج هزار پوند می گرفتند که برای مزدور کوچک امپراتوری بریتانیا پول بدی نبود، اما بریتانیا از روی محبت نیز مناسب دانست که مدال و لقبی به قهرمان وهابیگری اعطا کند.(1)

(در سال های بعد انجام این تشریفات ادامه یافت؛ در سال 1354/1935 عبدالعزیز بن سعود شوالیه فرقة باث (a Knight of the Order of the Bath) لقب گرفت. همچنین در سال 1407/1986 به هنگام دیدار ملک فهد «خادم حرمین شریفین» با ملکه الیزابت عکسی گرفته شد که ملک فهد نشانِ بریتانیا با نماد صلیب را به گردن آویخته بود.)(2)

ص:39


1- بریتانیایی ها بعد از پایان جنگ جهانی اول با شوق و حرارتی که برای تسلط بر خاورمیانه داشتند به شدت به ضرب مدال و اعطای لقب پرداختند. از جمله کسانی که از بذل و بخشش آن ها در این زمان بهره مند شدند، عبد البهاء، پسر بهاء الله مبدع بهاییگری است. هر چند یکی از پیروانش او را با عنوان سرالله ثنا گفت (ر.ک. ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، کمبریج، 1924، ج 4، ص 207)، عبدالبهاء در سال 1339/1920 از روی محبت به لقب کم ارزش تری رضایت داد (الساندرو بوسانی، «عبدالبهاء»، دایره المعارف ایرانیکا، ج 1، ص 103). وهابیان و بهاییان هر دو از خوان نعمت امپراتوری که با بی طرفی وحدت ادیان همراه بود بهره مند بودند.
2- در مورد عکسی تمام رنگی از این دیدار تاریخی، ر.ک: فؤاد الفارسی، خادم الحرمین الشریفین ملک فهد بن عبدالعزیز Guernsey, Channel Islands، 2001، ص 214. روشن نیست که شیفتگی و دلباختگی شگرف او به مارگارت تاچر که ملک فهد در سال های بعد از آن اعتراف کرد تأثیری در تحکیم بیشتر پایه های مناسبات دوستانه انگلیس و سعودی داشته است یا خیر.

در خواست های بریتانیا از دولت کوچک سعودی- وهابی ابتدا در حد معمول بود: لشکریان خود را- از سر علاقه- با سلاح و مربیان بریتانیایی تجهیز کند، به بنو رشید هم پیمانان اصلی دولت عثمانی در شمال شرقی عربستان

هجوم برد و مانع استحکام موقعیت عثمانی ها در سواحل جنوبی خلیج فارس شود. این وظایف به دقت انجام شد.

اما موضوع کمی پیچیده بود؛ بریتانیا هنوز به ابن سعود اجازه نداده بود که سرتاسر جزیرﺓ العرب را تصرف کند. به اقتضای زیرکی ای که توطئه گری بریتانیایی ها را زبانزد خاص و عام کرده است آنان در آن زمان بیش از یک همدست در عربستان داشتند. از این رو آنان با شریف حسین امیر مکه و پدر خاندان هاشمی که تاکنون خادمان وفادار منافع خارجی بوده اند ارتباط داشتند (چنین افرادی در عرف رسانه های غربی امیران میانه رو عرب معرفی می شوند) و با کمک پول و مشوق های دیگر او را وادار کردند به نام ملت متحد عربی که قرار بود او پادشاه آن باشد بر ضد دولت عثمانی قیام کند. جالب است که دولت بریتانیا به عنوان شرطی از حمایت خود بر شریف حسین تحمیل کرده بود که سعودی ها را در نجد و سایر بخش های شرقی عربستان به رسمیت بشناسد.

پیامد جنگ جهانی اول و عواقب آن در جزیرﺓ العرب کاملاً معلوم است. دو مقام رقیب بریتانیایی- که حتی با معیار سادة طبقه حاکم بریتانیا در آن روزهای طلایی ذاتاً ناخوشایند بود- ادعاهای دست پروردگان رقیب خود را تکرار کردند: توماس لورنس به نفع خاندان هاشمی به جنگ پرداخت و سنت جان («عبدالله») فیلبی از سعودی ها پشتیبانی کرد.(1)

شریف حسین به علت اشتباه کودکانه اش خطا کار شناخته شد. او

ص:40


1- سرنوشت لورنس و فیلبی تا حد زیادی در تقدیر دست پروردگانشان نمایانده شد. شریف حسین سلطنت اتحادیه عربی را که به او قول داده بودند از دست داد و لورنس در یک حادثه غیر عادی موتور سیکلت جان خود را از دست داد. ابن سعود بیشتر سرزمین های جزیرﺓ العرب را تصرف کرد، و فیلبی نمایندگی پر سود کمپانی فورد در عربستان را به دست آورد. بدون آن که ذکری از نوعروسانی شود که پی در پی در اختیار او قرار می گرفتند.

تصور می کرد وعده های بریتانیا را در زمان جنگ برای تأسیس دولت متحد عربی به سرپرستی او باید جدی گرفت و در نتیجه مایة دردسر بود. علاوه بر این، بر خلاف سعودی ها، او فاقد لشکر جنگاوری بود که توان اداره تمام جزیرﺓ العرب را داشته باشد و استقرار ثبات از نظر منافع امپراتوری بریتانیا اهمیت بسیار داشت، اما ابن سعود با در اختیار داشتن گروه بدنام موسوم به اخوان، نیروهای ضربت و نیروهای اجرایی وهابیان این توان را داشت. بنابراین خاندان هاشمی را کنار گذاشتند و برای تصرف سرتاسر جزیرﺓ العرب به ابن سعود چراغ سبز نشان دادند. گسترش نظارت سعودی بر سرتاسر جزیرﺓ العرب، توسعه ای خودجوش و مستقل نبود بلکه باید در زمینه تغییر شکل کلی خاورمیانه ای که در آن زمان مورد نظر بود انجام می گرفت. این کار با حمایت خیرخواهانه بریتانیا انجام شد که همیشه زمین هایی را به دیگران می بخشید که متعلق به آنان نبود. این جریان بخشی از الگوی تقسیم سرزمین عربی هلال حاصلخیز به واحد های ساختگی، تحقق دولت صهیونیستی در فلسطین با قیومیت انگلیس، تأسیس دولت «غیر دینی» جمهوری ترکیه و تشکیل خاندان پهلوی در ایران را شامل می شد.

تأسیس پادشاهی عربستان سعودی نیز حادثه صلح جویانه ای نبود. دومین پیروزی دولت وهابی- سعودی بر جزیرﺓ العرب بیش از 400000 کشته و زخمی بر جای گذاشت. اِخوان در شهرهایی مانند طائف، بُریده و هدی مردم را علناً قتل عام کردند. حاکمان شهرهایی که به وسیله ابن سعود منصوب شده بودند به طوری که نقل شده در جریان تصرف جزیرﺓ العرب 40000 نفر را گردن زدند و دست و پای 350000 نفر را بریدند. عکس العمل خاصی نسبت به جمعیت غالب شیعه در احسا نشان داده

ص:41

شد. ابن سعود خویشاوند خود عبدالله بن مُسلَّم جلاوی، شاید شاخص ترین قصاب خانواده بعد از خود سلطان، را مأمور کرد که آنان را به فرمان در آورد. او با اعدام هزاران نفر و کشتار رهبران دینی و قبایل شیعه این مأموریت را انجام داد. وهابیان در سال 1344/1925 دوباره مکه و مدینه را تصرف کردند و با اجرای معتقدات وهابی چهره این دو شهر دگرگون شد. کوشش جدید برای خراب کردن گنبد مسجد رسول خدا ناکام ماند، اما اماکن تاریخی بسیاری که از حمله اول وهابی ها

در امان مانده بود اکنون با خاک یکسان شد.(1)

(جای بس شگفتی است که در زمانی که آرای وهابیان به صورت وسوسه انگیزی به زیان بار بودن گنبدهای بالای قبرها می پردازد قصر های سر به فلک کشیده ای که شاهان سعودی بنا نهادند از خرده گیری های بزرگان این قوم در امان مانده است). به نام «امر به معروف و نهی از منکر» دخانیات دوباره ممنوع شد، مردان برای ریش نگذاشتن با طول مشخص مجازات شدند، موسیقی غیر مجاز اعلام شد و معتقد بودند گلدان های سفالی با رنگ های شاد نظم عمومی را بر هم می زند و همه را در هم شکستند.(2)

واقعیت این است که چون مسأله اداره حرمین پیش آمد و لزوم سازش با بینش های دیگر مسلمانان اجتناب ناپذیر شد بعضی از این معیارها مسکوت ماند. نمی توان انکار کرد که نقش هزارساله حرمین به عنوان مراکز علوم اسلامی و مبادلات عقلانی در

ص:42


1- برای یافتن دلیلی برای تخریب بناهای تاریخی مرتبط با مقدسات از قدیم ترین دوران اسلام تا عصر حاضر که سیاست روشن وهابی- سعودی است، ر.ک: Elaine Sciolino, ا"Where the Prophet Trod, He Begs, Tread Lightly", New York Times, February 15, 2002. (الین سیولینو، «در جایی که پیامبر گام نهاد به نرمی گام بردارید»، نیویورک تایمز، 15 فوریه 2002). نکته مهم در این مقاله نقل فتوای شماره 16626 است که در سال 1414/1994 از طرف عبدالعزیز بن عبدالله بن باز صادر شد که در بخشی از آن چنین آمده است: «تکریم ساختمان ها و اماکن تاریخی جایز نیست. چنین عملی موجب شرک است، زیرا ممکن است مردم تصور کنند مکان ها دارای ارزش معنوی است»
2- در مورد تمام این حوادث، ر.ک: Said K. Aburish, The rise, corruption, and coming fall of the House of Saud, London, 1994 (سعید ک. ابوریش، ظهور، فساد و زوال آتی آل سعود.)

این زمان بدون شک به پایان رسید. استادان و شاگردانی از اقصی نقاط آسیای مرکزی، سرزمین مالایا، اندونزی، جنوب صحرای آفریقا و هند به این مراکز مهاجرت می کردند. سایة سنگین وهابیگری هیچ چیزی را در جای خود باقی نگذاشت. به استثنای چند حلقه درسی نیمه مخفی، آنچه اکنون در مکه و مدینه دیده می شود آموزشگاه هایی برای تبلیغ وهابیگری است که با شگفتی به غلط نام دانشگاه بر آن نهاده اند.

تاریخ بعدی آل سعود، دست یافتن به ثروت نفت و روی آوردن از بریتانیا به آمریکا به عنوان حامی خارجی، بیرون از چهارچوب این مقاله است. اما بی مناسبت نیست که به کوشش های جاری نظام وهابیگری در خارج از عربستان بپردازیم.

پیشتر یادآوری کردیم که وهابیگری زمانی که برای نخستین بار ظاهر شد بازتاب مثبت بسیار اندکی در خارج از جزیرﺓ العرب داشت. نویسندگان غربی برچسب وهابی را به تعدادی از جنبش های اسلامی زده اند که شباهت بسیار کمی با فرقه وهابی دارد. شاهد این مدعا گروه اهل حدیث در هند است. مقامات روسیه تزاری، شوروی و پس از شوروی عملاً به همه جنبش های اسلامی که در شمال قفقاز و آسیای میانه در مقابل حکومت روسیه مقاومت می کنند همین بر چسب وهابی را زده اند. (این انتساب گسترش جهانی به وهابیگری شاید نخستین نمونه از تمایل غربی ها باشد که تمام جنبش های اسلامی را بدون استثناء به یک منبع شرارت نسبت دهند). تنها جنبشی در سده نوزدهم که با اطمینان می توان ریشة آن را در وهابیگری جست قیام پَدری در سرزمین های کوهستانی مینانکابائو در سوماترا بود، به رهبری حاجی مسکین نامی که در دوران اشغال کوتاه مدت مکه به وسیله وهابی ها در سال 1218/1803 در آن جا به سر می برد.(1)

ص:43


1- ر.ک: Christine Dobbin, Islamic Revivalism in Changing Peasant Economy: Central Sumatra, 1784-1847, London and Malmö, 1983, pp. 128-149 (کریستین دوبین، جنبش احیاگری اسلامی در تغییر اقتصاد کشاورزان سوماترای مرکزی در 1784-1847)

هنگامی که در سال 1348/1929 اربابان بریتانیایی ابن سعود اِخوان را از تجاوز به عراق به وسیله بمباران هوایی باز داشتند، روشی که مورد پسند آن ها برای حفظ نظم در خاورمیانه بود، اعمال زور و توسعة نظامی بیشتر، به عنوان وسیله ای برای تبلیغ، کنار گذاشته شد. عجیب آن که دو عرب مسیحی: امین ریحانی و جورج انتونیوس، به عنوان ترویجی مسالمت آمیز، نخستین مبلغان تجدید حیات نظام سعودی بودند با این حال، پس از چندی مدافعی مسلمان از خارج از جزیرﺓ العرب سر برآورد. او رشید رضا (د 1354/1935) بود که از سال

1327/1909 به علت ملیت سوریایی اش متهم به وهابیگری شده بود.(1)

و بعد از دیداری از حجاز که تازه به تصرف وهابیان در آمده بود کتابی در ستایش امیر سعودی نوشت و او را ناجی حرمین و عامل آداب صحیح اسلام خواند، و دو سال بعد مجموعه ای از رسایل وهابی را گردآوری کرد.(2)

احتمالاً به خاطر داریم که پیامدهای جنگ جهانی اول، هم به برانداختن خلافت عثمانی و هم به عدم موفقیت شریف حسین برای در دست گرفتن پادشاهی دولت متحدة عربی یا نامزدی او برای تجدید خلافت توسط مسلمین توجه داشت. بنابراین شاید جای شگفتی نباشد که کسانی مانند رشید رضا با گرایش سلفی که با درماندگی به دنبال قهرمانی می گشتند، با دیده ای خوشبین به ابن سعود و با نظری موافق به وهابیت می نگریستند.

با وجود این سلفیه عوامل مشترکی با وهابیگری داشتند، بالاتر از همه نفرت از همة شرح و بسط های پس از سلف صالح (که منظور دو نسل

ص:44


1- در مورد گرایش های نخستین رشید رضا به وهابیگری، ر.ک: David Dean Commins, Islamic Reform: Politics and Social Change in Late Ottoman Syria, Oxford, 1990, ا pp. 129-131 (دیوید دین کمینس، اصلاح گرایی اسلامی: تغییرات سیاسی و اجتماعی در سوریه عثمانی در دوره های اخیر).
2- رشید رضا، الوهابیون و الحجاز، قاهره 1344/1926؛ رشید رضا (محقق)، مجموعﺔ التوحید النجدیه. قاهره، 1346/1928.

اول اسلام بود)، مخالفت با تصوف، و دست کشیدن از تقلید کلی از چهار مذهب سنی. چند دهه پس از تصرف حجاز به وسیله سعودی ها، جنبش سلفی گری- مخصوصاً در مصر- گرایش اصول گرایانه تری برگزید و حکومت اسلامی در جامعه آن روز را جاهلیت جدید نامید.(1)

شاید بتوان این رخداد را بازتابی تأخیری از وهابیگری دانست که همه مسلمانان را به عنوان مشرک کنار می گذاشتند. اما معمولاً دو ویژگی مهم و مرتبط با هم برای بازشناختن سلفی از وهابی به کار می رود: تکیه بر تشویق به همداستان کردن دیگر مسلمانان به امر خودشان به جای اعمال زور؛ و توجهی آگاهانه به بحران های سیاسی و اقتصادی- اجتماعی جهان اسلام.

به هر تقدیر در دهه 1380/1960 وهابیگری و سلفیگری ارتباط نزدیک تری پیدا کردند، علت آن نه تنها آتش تبلیغات گسترده وهابیگری بود که دلارهای نفتی آن را شعله ور می کرد، بلکه شرایط سیاسی دنیای عرب بود. آنچه جنگ سرد اعراب نامیده می شود در آن زمان در جریان بود: مبارزه ای بین گروه هایی که از یک سو به وسیله مصر و هم پیمانانش رهبری می شد و از سوی دیگر عربستان سعودی و دوستانش. نظام سعودی که با محبوبیت جمال عبدالناصر مورد تهدید قرار گرفته بود خط مشی متفاوتی برای حصول اطمینان از بقای حکومتش تدارک دید. در جبهه نظامی به نمایندگی مصر در یمن آغاز به جنگ کرد و در جبهه سیاسی با کمک حامیان ناموجه اسلام مانند بورقیبه رییس جمهور تونس و شاه ایران به کارهای تبلیغی زیادی به نام «همبستگی اسلامی» پرداخت.(2)

ص:45


1- برای نمونه می توان سید قطب (د 1386/1966) در آثار متعددش، به ویژه در عدالت اجتماعی در اسلام (ترجمه به انگلیسی به نام Social Justice in Islam به وسیله جان ب. هاردی، نیویورک، 2000) و برادرش محمد قطب در کتاب جاهلیه القرن العشرین قاهره، 1964 را نام برد.
2- جالب است هنگامی که در نتیجه انقلاب، نظام اسلامی قابل قبولی در ایران شکل گرفت عربستان سعودی از جمله جدی ترین و قاطع ترین دشمنان این جمهوری اسلامی نوبنیاد بود. «همبستگی اسلامی» در آن سوی خلیج فارس به زودی به فراموشی سپرده شد. البته سعودی ها در فروردین 1361 ش ده میلیون دلار به یک سرهنگ نیروی هوایی ایران پرداختند تا کودتایی ترتیب دهد که از جمله هدف های آن بمباران محل سکونت امام خمینی در شمال تهران بود؛ این کودتا بی درنگ کشف و خنثی شد.

در جبهه عقیدتی در سال 1382/1962،- درست هم زمان با قیام جمهوری خواهان در یمن همسایه عربستان- گروهی را به نام انجمن جهانی اسلام (رابطﺔ العالم الاسلامی) تشکیل داد.

هدف این سازمان، در اصل، زیر پوشش قرار دادن همه سازمان های فراملیتی اسلامی دیگر بود و در دل این انجمن ارتباط نزدیک تری بین سلفی ها و وهابی های برجسته شکل گرفت. شورای مؤسس آن برای نخستین بار در شعبان 1381/ دسامبر 1962 به ریاست محمد بن ابراهیم آل الشیخ از نوادگان محمد بن عبد الوهاب و مفتی اعظم وقت عربستان سعودی برگزار شد. این ریاست تاکنون بر عهده مفتی اعظم سعودی است. از جمله هشت عضو دیگر این

شورا نمایندگان برجسته ای با گرایش های سلفی بودند، مانند سعید رمضان داماد حسن البنّا بنیانگذار اِخوان المسلمین مصر و مدعی جانشینی او، مولانا ابوالاعلاء مودودی (د 1399/1979) رهبر جماعت اسلامی پاکستان؛ و مولانا ابوالحسن ندوی (د 1421/2000) از هند. بر اساس مصوبات این انجمن، ریاست آن

همیشه از شهروندان سعودی بوده است و اولین کسی که این مقام را به دست آورد محمد سُرور السَّبان (د 1392/1972) بود. اعضای مصری (و بعداً سوری) اِخوان المسلمین با توجه به این که در وطن خود تحت تعقیب بودند و از طرفی در مقام سلفی قادر بودند خشونت سنتی وهابیگری را تا حدی کاهش دهند، دست کم در سطح انجمن، کم تر مورد عیبجویی قرار گرفتند. دیگران چنین عذری نداشتند و در هر صورت باید بهای سیاسی آن را می پرداختند یعنی آشکار یا ضمنی سیاست های حکومت سعودی را تأیید می کردند، زیرا ماده چهارم میثاق انجمن جهانی اسلام (رابطﺔ العالم الاسلامی) تصویب کرده بود برای

ص:46

ایجاد «همبستگی اسلامی» به صورتی که نظام سعودی آن را تعبیر می کند تلاش کنند.(1)

انجمن جهانی اسلام با تأسیس شعبه هایی در سرتاسر جهان نهایت کوشش را به عمل آورده است تا به عنوان خود وفادار بماند. این شعبه ها در اروپا، شمال و جنوب شرقی آسیا و بیشتر در افریقا تمرکز یافته است. بخشی از عملکرد این شعبه ها به طوری که در وب سایت این مجمع به ظرافت بیان شده «دفع عقاید و گرایش های گمراه کننده» است. این به طور کلی به معنای تبلیغ وهابیگری به هزینه سنّت های اسلامی محلی است، وظیفه ای که دانش آموختگان به اصطلاح دانشگاه اسلامی مدینه با شوق و حرارت در آن شرکت دارند. سنت های ریشه دار تصوف بدعت و مردود شمرده می شود، کاری ویران گر و تفرقه انگیز مخصوصاً در کشورهای افریقایی که در آن ها انجام آداب و رسوم اسلامی اغلب در راستای پیروی از طریقت تصوف است. به همین دلیل مراسم مولد النبی اغلب مورد حمله قرار می گیرد.(2)

بعضی از سازمان های دانشجویی اسلامی گاهی به عنوان عوامل تبلیغ وهابیگری در خارج مخصوصاً در ایالات متحده عمل می کنند. انجمن اسلامی دانشجویان امریکای شمالی و کانادا در سال 1963 یک سال پس از تأسیس انجمن جهانی اسلام، که با آن روابط نزدیکی دارد، تشکیل شد. مخصوصاً در دهه های 1960 و 1970 در نشست های سالانه انجمن اسلامی دانشجویان اجازه هیچ نقدی بر عربستان سعودی داده نمی شد و نیز، ملک فیصل به عنوان قهرمان شجاع اسلام شناخته می شد. انجمن های

ص:47


1- برای گزارش جامعی درباره انجمن جهانی اسلام (رابطه العالم الاسلامی): ر.ک: Reinhard Schulze, Islamischer Internationalismus im20 Jahrhundert:Untersuchunchen zur Geschichte der islamischen Weltliga, Leiden, 1990. (رینهارد شولتز، ملیت گرایی اسلامی در سده بیستم: بررسی تاریخی در جوامع اسلامی جهان)
2- این مطالب بیشتر بر اساس بازدیدی از نایروبی، مومباسا، مالیندی و جزیره لامو در سال 1985 است.

محلی آن در هر نماز جمعه انبوهی از نشریات انجمن را به زبان انگلیسی و عربی پخش می کنند و نهایت سعی خود را به عمل می آورند تا از انتشار «گرایش ها و عقاید گمراه کننده» جلوگیری کنند. اسماعیل فاروقی که پیشتر به خاطر کوشش های گزافه آمیزش برای ارتقای نظام محمد بن عبد الوهاب از او یاد کردیم چندین سال مشاور عقیدتی انجمن دانشجویان بود. هر چند روابط انجمن دانشجویان با دولت های عربی به تدریج گسترش یافت امّا تأیید رسمی وهابیگری محکم بر جای ماند. در سال 1980 شعبه انتشاراتی آن مناسب دانست ترجمه («شرح»؟) فاروقی از سه رساله محمد بن عبد الوهاب را به نام اصول اندیشه اسلامی منتشر کند. شاید در آغاز شگفت انگیز باشد که دانشجویانی که تحصیلات عالی را دنبال می کنند باید جذب قرائتی وهابی از اسلام شوند. اما این جاذبه به یک معنا طبیعی است: آنان هماهنگ با جهان بینی عقلانی که از راه آموختن دانش مهندسی و علوم طبیعی در ذهنشان پدید آمده است، در وهابیگری یک نوع «اسلام عقلانی» می بینند، اسلامی عاری از جزئیات و ابهامات استدلال شرعی، پیچیدگی های کلامی، و ظرافت های

تصوف؛ همه این ها به عنوان «اضافات» تقبیح شده است. شاید بتوان گفت در این مفهوم خاص که فاروقی با تأکیدی کاملاً اغراق آمیز اصرار می ورزید که «دِرعیه بزرگترین مرکز نوگرایی اسلامی شده است بدون آن که دستخوش تأثیری نوگرا شده باشد» واقعا درست گفته باشد.(1)

در سال 1980 انجمن اسلامی دانشجویان اصلی به سازمانی دانشجویی تقسیم شد. که همان نام پیشین را داشت و بخش جدیدی از آن انجمن اسلامی آمریکای شمالی نام گرفت. این انجمن هم اکنون بزرگترین سازمان دانشجویی در ایالات متحده است و از این جهت بازتابی وسیع- نه به میزانی برابر- بر گرایش و سلیقه های غالب بر جامعه دارد. به صورتی مشابه صدها گروه از

ص:48


1- مقدمه ترجمه، کتاب التوحید، ص xiv..

دانشجویان مسلمانی که اکنون در ایالات متحده فعالیت دارند منعکس کننده طیف وسیعی از عقاید متنوع و مخالف هر گونه توصیف یکسان از خود هستند.

در سال 1966 همکاری بین انجمن اسلامی دانشجویان اصلی و سازمان های مشابه در نقاط دیگر جهان موجب تأسیس فدراسیون بین المللی اسلامی سازمان های دانشجویی شد، گروهی که به داشتن روابط نزدیک با انجمن جهانی اسلام، توصیف شده است. این فدراسیون با انجمن جهانی جوانان مسلمانان همپوشی دارد، دبیر کل فدراسیون به مقتضای سمت، عضو هیأت امنای انجمن اسلامی است. دفتر مرکزی انجمن جهانی جوانان مسلمان که در سال 1972 تأسیس شد با هماهنگی در خور تأملی در ریاض واقع است.(1)

همچنین لازم است به مفهوم انعطاف پذیر «جوانان» که به وسیله چند تن از اعضای مهم دایمی در اولین دهه گسترش یافت اشاره ای داشته باشیم.

یک نشریه پرتیراژ آموزه های وهابی مجله الجمعه است، گاهنامه ای به زبان انگلیسی که در سال 1991 تأسیس شد و «گروهی» در ایالات متحده، لندن و عربستان سعودی آن را تهیه می کنند، و نام آن را «راهنمای شما به سوی یک زندگی اسلامی» اعلام کرده اند. این مجله به «تصحیح عقیده» یعنی رد تفسیر غیر وهابی از اسلام، چاپ فتواهایی که بیشتر محرمات را شامل می شود و مطالب مربوط به زندگی روزانه اختصاص دارد. با وجود این مجله خسته کننده ای نیست: روی کاغذ گلاسه چاپ می شود. حتی از اشخاص زنده، اما به صورت عجیبی بی سر و ته، و با توجه به ممنوع ب

ص:49


1- Sayyid Muhammad Syeed, "International Islamic Federation ofا Student Organizations", Oxford Encyclopeadia of the Modern Islamic World, Oxford, ا 1995, II pp. 207-209ا (سید محمد سعید، «فدراسیون بین المللی اسلامی سازمان های دانشجویی»، دایره المعارف جهان اسلام معاصر، 1995، ج 2.)

ودن چهره موجودات زنده طرح هایی غیر واقعی از آنان چاپ می کند. ترجمه قرآن به زبان انگلیسی به وسیله محمد تقی الدین هلالی و محمد محسن نیز قابل ذکر است. این ترجمه در سال 1994 در ریاض به چاپ رسید و حتی از طرف عبدالعزیز بن عبدالله بن باز مفتی سعودی مورد تأیید قرار گرفت.(1)

مترجمان، علاوه بر مطالب دیگر، در پایان ترجمه شان می گویند «ما دریافته ایم بیشتر کسانی که به دین اسلام می گروند [کذا] معنی واقعی نخستین اصل اسلامی یعنی لا اله الی الله؛ محمد رسول الله را درک نمی کنند.»(2) آنچه در پشت این تعبیر زشت نهفته است مشرک شمردن اکثریت قاطع مسلمانان به وسیله وهابیان است.

به رغم تمام این کوشش ها وهابیگری از نظر جهانی موفق نبوده است. در سرزمین های بسیاری از خاورمیانه طریقت های تصوف دارای انعطاف و شور و نشاطی هستند که وهابیگری و دانشمندان غربی را به طور یکسان به شگفت آورده اند. با وجود این نواحی خاصی از جهان اسلام، مخصوصاً کسانی که پس از سال ها از حکومت کمونیستی و جنگ رهایی یافته اند تحت تأثیر وهابیگری قرار می گیرند. نمی توان انکار کرد که وهابیگری در

جمهوری های آسیای مرکزی و شمال قفقاز پیشرفت هایی داشته است اما نه به آن اندازه که مسکو ادعا می کند. مصیبت هایی که در سال های اخیر بر مسلمانان بوسنیایی وارد شد مورد تأکید خارجیان متعددی و بیش از همه وهابیان، قرار گرفت که قرائت های خود از اسلام را با تأکید بر سنت های محلی تبلیغ کنند. این تبلیغ دارای ابعادی عقیدتی و معماری بود. گویا ویرانی هایی که صرب ها و کروات ها در طول جنگ

ص:50


1- جای سئوال است که آیا مفتی به حد کافی به زبان انگلیسی تسلط داشته است تا دربارة صحت ترجمه قضاوت کند.
2- Interpretation of the Meanings of the Noble Qur'an in English Language, Riyad, ا 1994, p. 1011. ا (قرآن کریم، ترجمه و تفسیر به زبان انگلیسی.)

به بار آوردند کافی نبود، اعمال وهابیان در بوسنی به نام بازسازی موجب بد شکل شدن قیافه شهرها شد. تزیینات مسجد جامع(1) شهر سرایوو را با دوغابِ آهک پوشاندند به طوری که اگر به خاطر فرش ها نبود داخل مسجد شبیه یک بخش بیمارستانی به نظر می رسید. لوحه هایی که بر روی دیوار کنار در ورودی و جاهای دیگر نصب شده بود به یاد نمازگزار می آورد که «بازسازی» مسجدی که به آن می نگرد در سایة بخشش های سعودی است؛ در مواردی بوسنیایی ها روی این لوحه ها را خط انداخته بودند. مسجد دیگری که به تازگی در زنیکا ساخته شده بود به همین صورت فاقد تزیینات دیواری بود. ساخت آن را نیز دولت سعودی تأمین کرده بود. باید هر نمازگزاری به هنگام سجده این را به یاد داشته باشد زیرا بر روی هر قطعه فرشی که زمین مسجد را می پوشاند به دو زبان عربی و بوسنیایی نوشته شده است «هدیه ای از پادشاهی عربستان سعودی.»(2)

تخریب بناهای اسلامی به وسیله وهابیان در کوزوو، چچن و حضرموت نیز گزارش شده است.

ارزیابی نظام لجوج و بی صلاحیت طالبان که خوشبختانه اکنون نابود شده است به عنوان جلوه ای از وهابیگری منطقی به نظر می رسد، هر چند مبنای فقهی آن حنفی بود نه حنبلی و وجود این جنبش مدیون کمک های سخاوتمندانه مالی پاکستان و مقامات نظامی و امنیتی آن بود. همکاری رسمی سعودی با طالبان در سال 1995 و زمانی آغاز شد که مولانا فضل الرحمان رهبر جامعه علمای اسلامی پاکستان شاهزادگان سعودی را برای شکار به منطقه قندهار دعوت کرد. اما برای علمای وهابی مسایل عقیدتی لذت بخش تر از بررسی پیشرفت امر طالبان بود. پس از قبول این مطلب که طالبان سربازانی کوشا برای این امر می باشند، به

ص:51


1- Gazihusrevebegova Džamijaا
2- بر اساس دیدار شخصی نویسنده این سطور از بوسنی در 1998 و 1999.

خوبی توانستند نظام سعودی را وادار کنند که دست برادری خود را به سوی طالبان دراز کند.(1) در آوریل 1997، ملا ربانی فقید (نباید او را با برهان الدین ربانی رییس جمهور سابق افغانستان و عضو افتخاری کنونی نیروی هوایی ایالات متحده در کابل به اشتباه گرفت) از ریاض دیدن کرد و در پایان دیدارش اعلام کرد: «ملک فهد از معیارهای مفیدی که طالبان پذیرفته و وضع شریعت را که در کشور به دست گرفته اند ابراز خرسندی کرد.» (به نقل از رابرت فیسک، «سعودی ها از طالبان روی برگردانده اند،» ایندینیدنت، 27 سپتامبر 2001). خصومت های نفرت انگیزی که طالبان نسبت به هزاره ها نشان دادند- از جمله قتل عام 5000 نفر پس از تصرف دوباره مزار شریف در سال 1998 و قساوت های جدیدتر در منطقه بامیان و به اسارت گرفتن زنان هزاره به عنوان متعه را تا حدی باید به علت هویت شیعی مردم آن منطقه تبیین کرد.(2)

همچنین اقدامات طالبان مانند جلوگیری از شادی های کوچک و کم ضرر چون بادبادک هوا کردن بچه ها، تأکید بر نتراشیدن ریش و تعیین طول آن، گزاردن اجباری پنج نوبت نماز به جماعت و کنار گذاشتن بی رحمانه زنان از هر نوع فعالیت اجتماعی و اقتصادی یادآور

سنت هایی گذشته وهابیگری بود.(3)

اما سقوط این دولت به این معنی نیست که دوران وهابیگری در افغانستان سپری

ص:52


1- Ahmad Rashid, Taliban: Militant Islam, Oil and Fundamentalism in Centralا Asia. New Haven and London, 2000, p. 201. ا (احمد رشید، طالبان: اسلام ستیزه جو، نفت و بنیادگرایی در آسیای مرکزی.)
2- لازم است این مطلب با بی طرفی ذکر شود. در ژوئن 1997 (خرداد 1375) که نویسنده این سطور در جلسة ملاقات با آیﺔ الله سید علی خامنه ای شرکت کرده بود، دو نفر از نمایندگان یک سازمان شیعه افغان از ناکافی بودن کمک ایران، به ادعای آنان، برای تأمین ادامه زندگی شان گله داشتند. آیﺔ الله خامنه ای سازمان مورد بحث را برای به کار گرفتن همان ددمنشی طالبان در جنگ که به حق به آن متهم بودند سرزنش کرد. شاید او قتل عام پادگان طالبان در مزار شریف را در نظر داشت که ماه قبل اتفاق افتاده بود. احتمالاً این تدبیری عاقلانه یا با توجه به قتل عامی که طالبان در جای دیگری در افغانستان مرتکب شده بودند عملی انتقام جویانه بود.
3- در مورد فتواهای طالبان ر.ک: احمد رشید، طالبان، ص 217-219.

شده است. عبد الرسول سیاف یکی از رهبران به اصطلاح اتحاد شمال مانند هر یک از رهبران طالبان از معتقدان پر و پا قرص وهابیگری است و مسئول کشتار فرقه ای شیعیان در دوران هرج و مرج در کابل پیش از روی کار آمدن حکومت طالبان بود.

با وجود این علمای عربستان با از بین رفتن نظام طالبان سخت به دردسر افتاده اند. در اعلامیه بدون تاریخی که در 5 دسامبر 2001 در وب سایت وهابی ها آمده بود ده تن از آنان ورود اتحاد شمال را که «مرکب از کمونیست ها، شیعیان و منافقان توصیف شده بود» به شرح زیر محکوم کرده بودند: «آن ها معبدهای شرک را که طالبان بسته بودند [منظور خانقاه های تصوف است] دوباره گشودند، ریش ها را تراشیدند، حجاب را کنار زدند و همراه با نمایش فیلم به موسیقی و آوازه خوانی پرداختند.» معلوم نیست شرارت اتحاد شمال کمتر از طالبان باشد اما اعتراض در خور توجهی که بر این عاقلان وارد است بی توجهی آنان به مصیبت های واقعی و شدید مردم افغان و توجه آنان به عیبجویی از مسایلی همانند مسایل پیشین است. ارزیابی ایشان از حمله به مرکز تجارت جهانی به عنوان «مکافات الهی» را می توان نوعی دیگری از سنگدلی آنان دانست. روشن نیست هزاران انسانی که به سرِ کار روزانه می رفتند مرتکب چه گناهی شده بودند که سزاوار عذاب الهی باشند، مگر این که آدمی از اعتقاد به گناه دسته جمعی در قرآن بتواند دلیلی بیاورد. ده عالم برجسته نیز معتقدند که «ترس و شیوع بیماریهای پس از آن [11 سپتامبر]» نمونه ای از سنت های الهی (سنن الله) است. نویسنده این سطور می ترسد کفر گویی باشد اگر بگوید بنابر این مرگ مأموران پست بی خبر از محموله پستی عامل سیاه زخم نیز جلوه ای از مشیّت و حکمت الهی است.(1)

ص:53


1- «اعلامیه مهم ده تن از علما پس از عقب نشینی طالبان». www.as-sahwah.com. امضا کنندگان عبارت بودند از عبدالرحمان بن صالح المحمود، احمد بن صالح السنانی، سعد الحُمید، عبدالعزیز بن محمد آل عبد اللطیف، عبد العزیز بن ناصر الجلیل، حمد بن ریس، فارح بن صالح البهلال، حمد بن عبدالله الحُمیدی و ناصر بن حمد الفهد.

پیمان تاریخی بین وهابیان و آل سعود، به عنوان عربستان سرزمین اصلی وهابیگری مدتی است نقش بر آب شده است. شورش مکه در آغاز نوامبر 1979 (ذی الحجه 1379) به وسیله جهیمان محمد عُتیبی نامی نشانه ای از بازگشت ناگهانی و غیر منتظره اِخوان وهابی است؛ چتر بازان فرانسوی، که اجازه خاص علمای وهابی وفادار به رژیم سعودی را دریافت کرده بودند، وارد مسجد الحرام شدند، مسجد را آب انداختند و با کشتن شورشیان به وسیله برق فتنه را خواباندند.(1) اما جنگ خلیج در سال 1991 و گسترش وسیع حضور نظامی امریکا که به همراه داشت موجب رنجش بیشتر بین وهابیان و نظام سعودی شد. با توجه به حضور افسران بریتانیایی در نجد در اوایل جنگ جهانی اول و پایگاه های هوایی دیرینه امریکا در ظهران، برای نظام عربستان تازگی نداشت که نیروهای خارجی را دعوت به سنگر بندی در عربستان کند (یا، به طور دقیق تر، به درخواست آنان برای این کار رضایت دهد). با وجود این چنان که به درستی تعبیر شده است در نظر است پایگاه های جدید تحمیلی تر، دایمی و گسترده تر از هر چیز دیگری در گذشته باشد. موضوع دیگری که به همان اندازه نامتعارف بود پدیده زنانی بود که در شهر ریاض پشت فرمان نشسته بودند و خود رانندگی می کردند. تعدادی از علمای وهابی این کار را ناخوش داشتند. سر دسته این گروه صفر بن عبد الرحمان الحوالی و سلمان بن فهد العوده بودند که به سزای ایجاد مزاحمت هایشان به زندان های دراز مدت محکوم شدند.

ص:54


1- سعید ک. ابوریش، آل سعود، ص 118؛ انتفاضﺔ الحرم، کتابچه ای چاپ منظّمات الثورﺓ الاسلامیه فی الجزیرﺓ العربیه (سازمان انقلاب اسلامی جزیرﺓ العرب)، بی جا (تهران؟)، بی تا.

لازم است گفته شود که نگرانی های مربوط به حضور آمریکایی ها و نتایج اندیشه فرهنگی که بر اثر آن به بار آمد در نگرانی های دیرینة وهابیان نسبت شیعه تغییری ایجاد نکرد. در سخنرانی ای در موضوع قدر الله فی هذه الجزیره (تقدیر الهی برای این جزیره) که سلمان بن فهد عوده مذکور ایراد کرد بر آنچه از نظر او اهمیت وهابیگری برای رفاه و سعادت عربستان

بود تأکید کرد و در پایان از مردم خواست تمام ساکنان شیعه آن را اخراج کنند، و از شیعیان با همان واژه ناشایست روافض نام برد.(1)

از آن بدتر اینکه عبدالله بن جبرین در سال 1991 فتوایی صادر کرد که مسلمانان شیعه را «مشرکینی می دانست که ریختن خون آنان مباح است.» نظام سعودی شاید برای آن که خشم وهابیان صالح را فرو نشاند سال بعد اقدام به زندانی کردن و اعدام تعدادی از شهروندان شیعه خود و در هم کوبیدن چهار مسجد شیعی کرد.(2)

حوالی و عوده از پیشرفت های جهان خارج به هیچ عنوان بی اطلاع نیستند، اعتبار نظریات آنان در مورد دست کم جنگ خلیج و روند سیاسی آمریکا را نمی توان انکار کرد. اما آنان تجربه مستقیمی از غرب ندارند و به همان نسبت تقریباً در آن جا ناشناخته مانده اند. محمد مسعری و سعد فقیه که هر یک به وفاداری به وهابیگری شهرت دارند دو چهره مخالف از دو جهت متفاوت اند.

ص:55


1- به نقل از Mamoun Fandi, Saudi Arabia and the Politics of Dissent, New York, 1999, p. 101. (مأمون فندی، عربستان سعودی و سیاست نارضایتی) این درخواست تازه ای نبود. در اوایل سال 1927 علمای وهابی فتوایی صادر کردند که تمام شیعیان احسا را تهدید به اخراج می کرد مگر این که تخریب تمام مساجدشان و آموزش وهابیگری را بپذیرند. این فتوا به دلایل سیاسی به موقع اجرا گذاشته نشد. ر.ک: Jacob Goldbery "The Shi'i Minority in Saudi Arabia", Juan R. Cole and Nikki R. Keddie, eds., Shi'ism ا and Social Protest, New Haven, 1989, pp. 235-236. (یاکوب گلدبرگ،«اقلیت شیعی در عربستان سعودی»، دریوان ر. کول و نیکی ر. کدی (ویراستاران)، شیعه و اعتراض اجتماعی). توجه دایمی علمای وهابی به گزینه اخراج شیعیان بدون شک طرح «انتقال» صهیونیست ها یعنی تخلیه کامل فلسطین از ساکنان اصلی آن را در ذهن زنده می کند.
2- سعید ک. ابوریش، آل سعود، ص 110-111.

اولی رهبر فعلی هیئت دفاع از حقوق شرعی (لجنه الدفاع عن الحقوق الشرعیه) است، گروهی که در مه 1993 به وسیله جمعی از علما تأسیس شد که در رأس آن پدرش شیخ عبدالله مسعری قرار داشت.(1)

محمد مسعری که عنوان سخنگوی این گروه را داشت در 15 مه دستگیر شد و جنگی تبلیغاتی بر ضد هیئت به راه افتاد. او در 26 مه به آن پاسخ داد و هدف های خود را به روشنی بیان کرد. امضا کنندگان بر ماهیت اصلاح طلبی هدف های خود تأکید کردند و ادعا کردند که با نهادهای موجود کاملاً موافق اند و در پایان تأکید کردند که «تمام اعضای هیئت به اصول اعتقادات اهل السنه ایمان دارند و به معیارهای این اصول اعتقادی مورد نظر امامان آن عمل می کنند.»(2)

بدون شک این تأکید دو پیام را در بر داشت: به رغم نهادهای مخالف، اعضای این هیئت هیچگونه وابستگی به شیعه ندارند بلکه سنیانی (یعنی وهابیانی) وفادار هستند، دیگر آن که بر خلاف برچسبی که به آنان می زدند به حکم تحریم قیام بر ضد اولیای امور احترام می گذاردند. در حقیقت در نجد سرزمین اصلی وهابیگری بیش از هر جای دیگری از اعلامیه ها و بیانیه های هیئت دفاع مشتاقانه استقبال شد. محمد مسعری چندی بعد در 1994 به لندن نقل مکان کرد و عملاً ریاست سازمان را در دست گرفت و با استفاده از امکانات رسانه ای موجود در تبعید شروع به­شناساندن جنایات نظام سعودی کرد.(3)

در 1995

ص:56


1- Arabia Monitor, II: 5 (may 1993), p. 1 (اربیا مونیتور) 5:2 ص 1. اعضای دیگر این هیئت عبارت بودند از حمد سُلیفیه، عبدالله بن جبرین (صاحب فتوای قتل عام شیعیان)، عبدالله حامد و عبدالله تُویجری. ر.ک: فندی، عربستان سعودی و سیاست نارضایتی، ص 118-119.
2- اربیا مونیتور، 6:3 (ژوئن 1993) ص 4.
3- سرانجام کوشش های بی نتیجه برای خاموش کردن مسعری یا حتی انتقال او از بریتانیا به دومینیکا در جزایر هند غربی تصویر روشنی از روابط محکمی را که هنوز بین بریتانیا و نظام سعودی وجود دارد در اختیار می گذارد. دولت وقت بریتانیا سعی کرد چشم پوشی خود از مسعری را با اشاره به انبوه قرادادهای تسلیحاتی قریب الوقوع با عربستان سعودی توجیه کند.

با چاپ اثری به نام الادلﺔ القاطعیﺔ علی عدم شرعیﺔ الدولﺔ السعودیه پا را از اصول اصلاح طلبی گروه فراتر نهاد. شاید برجسته ترین مطلب این کتاب انتقاد از خود محمد بن عبدالوهاب باشد که در آغاز با آل سعود پیمان بست و از نظر او دعوت وهابی را از هدف جهانی خود باز داشت.(1)

بنابراین در این طرح سیاسی او بازتابی از وهابیگری دیده می شود که در دولت مورد نظر او از انتصاب شهروندان شیعه عربستان

سعودی در مشاغل مهم منع می کند.(2)

اما این تصویر متغیر است، زیرا او اخیراً گفت و گو با علمای شیعه ساکن لندن مانند آیه الله محسن اراکی و مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران را پذیرفته است.(3)

و اما سعد فقیه. او کارش را به عنوان عضوی فعال در هیئت دفاع آغاز کرد ولی در 1996 به منظور تأسیس سازمان جدید جنبش اصلاحات اسلامی (الحرکﺔ الاسلامیﺔ للاصلاح) که هدف های اصلی هیئت دفاع را حفظ می کرد، از این حرکت جدا شد (یا، به گفته مسعری از آن اخراج شد). اگر این بیان هدف ها چیزی بیش از نتیجه جنگی سازمانی با محمد مسعری باشد، ناگزیر به این معنی است که سعد فقیه نیز جنبش خود را بر مبنای وفاداری به وهابیگری بنا نهاد. به طوری که نقل شده او به طور دقیق و برای «تثبیت شرح و بیان» نوشته های محمد بن عبدالوهاب و همچنین ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه در واقع از فقه حنبلی پیروی می کرد؛ اما رهنمون های سلفی را برتر از توضیحات وهابی می دانست. سعد فقیه خود ادعا می کند که آماده سازش با شیعه است اما علت خودداری از گشودن باب مذاکره ای دوستانه با نمایندگان این جامعه را تعصب های هوادارانش در عربستان می داند.(4)

ص:57


1- الادلﺔ القاطعﺔ علی عدم شرعیﺔ الدولﺔ السعودیه، ص 233.
2- فندی، عربستان سعودی و سیاست نارضایتی، ص 146.
3- فندی، عربستان سعودی و سیاست نارضایتی، ص 173.
4- فندی، عربستان سعودی و سیاست نارضایتی، ص161-162، 173.

ارزیابی میزان حمایت از هیئت دفاع یا جنبش اصلاحات اسلامی در داخل عربستان سعودی ممکن نیست. اما پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 و حمایت نسبتاً مشکوک نظام از آمریکایی ها در حمله به افغانستان، از نظر علمای وهابی داخل کشور ظاهراً راه بازگشتی نمانده است. شیخ حمود شُعیبی و عبدالله جبرین فتواهایی صادر کرده اند که نه تنها حمله به مرکز تجارت جهانی را توجیه می کند- و تمام گفت و گوها دربارة قربانیان بی گناه را به عنوان «وراجی» با ظرافت رد می کند- بلکه همکاری هر مسلمانی با آمریکا و از جمله آل سعود را کفر می داند.(1)

دو فلسفه وجودی نظام سعودی- سرسپردگی به قدرت های خارجی و وفاداری به فرقة وهابی- به طور روز افزونی سر ناسازگاری با هم دارند. از صمیم قلب- به معنی واقعی کلمه- امید می رود که اگر سلطنت سعودی فرو پاشید چیزی غیر از نظام ارتجاعی وهابی از خرابه های آن سر بر آورد.

ص:58


1- فتواها در 15 اکتبر 2001 در www.as-sahwah.com دیده شد.

خاتمه

خواننده تیزبین تا کنون به این نکته توجه داشته که نویسنده این سطور رابطه یا توافقی با وهابیگری نداشته است. بنابراین مایل است در خاتمه نکات توضیحی زیر را بیان کند.

اول این که، همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که وهابیان و کسانی که تحت تأثیر آنان قرار دارند سال هاست آزادانه دیگران را به شرک یا بدعت متهم می کنند. این کار نفرت انگیز اکنون وارونه شده است. افرادی با هویت و انگیزه های نامعلوم که خود را پشتیبان اهل سنت و جماعت می دانند («میانه رو»، «اصلی» و «سنتی» صفت هایی هستند که به خود نسبت می دهند) سعی می کنند هر که را هماهنگ با آراء سیاسی و دینی آنان نیست متهم به وهابیگری کنند. بدیهی است که اشتیاق به کسب حمایت گروه های خاص است که کسانی را که به مخالفت با وهابیان شهرت دارند به وهابیگری متهم کنند، مخصوصاً مسلمانانی را که مسئله فلسطین برای آنان در درجه اول اهمیت قرار دارد. بدون شک روش فکری سلفی طرفداران فراوانی دارد و به طوری که پیشتر گفته شد بی تردید نکات مشترک فراوانی با وهابیگری دارد. در هر صورت این امری نادرست، غیر مسئولانه و خطرناک است- مخصوصاً در حال وهوای بعد از حوادث 11 سپتامبر آمریکا- که «سلفی» را با «وهابی» یکی بدانیم و تصویری از مسلمانان امریکا به عنوان اکثریت وهابی ترسیم کنیم.(1)

ص:59


1- در حقیقت این اظهار نظر شیخ صالح آل الشیخ وزیر امور اسلامی سعودی عاری از صحت نیست که در رسانه های غربی نماز گزاردن در مسجد «عملی افراطی است، و از آن جا که افراط گرایی را برابر با تروریسم می دانند، پس همه ما تروریسم شمرده می شویم». نیویورک تایمز؛ 4 دسامبر، 2001.

دوم، نگاه­انتقادی به­وهابیگری در غرب­از دو منبع سرچشمه می­گیرد. نفرت از کسانی که مسئول حادثه 11 سپتامبر بوده اند و اکثر آنان دارای زمینه ای وهابی هستند؛ و مبارزان و واعظان وهابی که نظام سعودی را بیش از پیش از انجام نقش تعیین کننده اش در اجرای طرح های آمریکا با رضایت کامل برای سلطه کامل نظامی و سیاسی بر خاورمیانه باز می دارند. اولین نظر آنان کاملاً منطقی است، اما دومی اعتبار کمتری دارد. این آگاهی فزاینده درباره وهابیگری در شرایط جنگ بی پایان آمریکا بر ضد تروریسم است که در هر حال تا آن جا که تعریف شده چیزی است که فقط به مسلمانان، سازمان ها یا دولت های اسلامی نسبت داده می شود. این جنگ با همدستی متحدانی چون روسیه که دستش به خون مسلمانان چچن آلوده است؛ چین که از این فرصت برای سرکوبی بیشتر مسلمانان ترکستان شرقی [سین کیانک] استفاده می کند و ازبکستان که در آن جا نماز گزاردن در مسجد سال ها زندانی شدن را به همراه دارد دامن زده می شود. از آن بدتر این که این جنگ با نسل کشی فلسطینیان به وسیله اسرائیل که با حمایت کامل امریکا انجام می شود هم زمان شده است.

به جز اعلام انزجار از تأیید نفرت انگیز بعضی از وهابیان از ارتکاب عمل شرم آوری که نسبت به مردم بی گناه نیویورک در 11 سپتامبر انجام شد هدف اصلی نویسنده ربطی با این بحران ندارد. آنچه الهام بخش من در نوشتن این مقاله بود، که پیش نویس آن بیش از یک سال است که تدوین شده است، بیان این نگرانی است که وهابیان اصول تعلیمات اسلام را کاملاً وارونه جلوه داده اند؛ چندین دهه پشتیبان عقیدتی نظامی بوده اند که ثروت جزیرﺓ العرب را بر باد داده است؛ به مسلمانان سنی و شیعه و غیر مسلمانان تهمت زده و خونشان را ریخته اند؛ به هر جا قدم نهاده اند تفرقه و درگیری را آغاز یا تشدید کرده اند؛ بخش اعظمی از میراث فرهنگی مسلمانان را ابتدا در حجاز و سپس در جاهایی مانند چچن، بوسنی و کوزوو تخریب کرده اند و سهم قابل ملاحظه ای در گسترش عقلانی اسلام یا پیشرفت برنامه های سیاسی یا فرهنگی آن در عصرحاضر نداشته اند

ص:60

پیوست ها

نمونه ای از نوشته های محمد بن عبدالوهاب

در آثار مکتوب بنیان گذار وهابیگری مطالبی پیوسته که بتواند صادقانه روش فکری او را بیان کند کمتر دیده می شود، زیرا چنان که پیشتر گفته شد بیشتر نوشته های او شامل مجموعه هایی از احادیث است. آثار دیگر او دستخوش «شرح» قرار گرفته و کتابی که این بخش ها از آن انتخاب شده از این تغییر برکنار نبوده است. اما بدون تردید آرای اصلی که در این اثر آمده به درستی از خود اوست، جز آن که در اصل عاری از ظرافت است. نکته در خور توجه بحث او این است که مشرکان عربی که رسول خدا با آنان روبرو بود در اصل یکتاپرست بودند، غیر از آن که اعتقاد به واسطه هایی داشتند. این تصویر کاملاً نادرست از مشرکان مکه سبب شد که محمد بن عبدالوهاب به سادگی مسلمانان زمان خودش را محکوم کند. به طوری که در گزیده دوم آمده است او به راستی، مسلمانان هم عصر خود را بدتر از کسانی می دانست که رسول خدا برای عقاید باطلشان با آنان جنگیده بود؛ شاید این توجیهی باشد برای درنده خویی وهابی که رسول خدا هرگز اغوا نشد که خود وارد جنگ شود. همچنین جالب است که در گزیده دوم محمد بن عبدالوهاب بی گناهی و پارسایی در اشیاء بی جان می بیند.

در بیان آن که نخستین وظیفه پیامبران تحقق توحید عبادت بود

بدان، خداوند بر تو ببخشاید، که توحید منحصر کردن عبادت در خداوند است و این دین تمام پیامبرانی است که او به سوی بندگانش

ص:61

فرستاد. اولین آن ها نوح بود که خداوند او را هنگامی به رسالت به سوی مردمش فرستاد که در مورد صالحان یعنی ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر غلو کردند. آخرین پیامبران محمد، صلی الله علیه و سلم است؛ او بود که تندیس های آن صالحان را در هم شکست. خداوند او را به سوی کسانی فرستاد که عبادت می کردند، حج می گذاردند، صدقه می دادند و بسیار ذکر خدا می کردند، اما آفریدگانی را واسطة بین خود و خدا قرار می دادند، می گفتند «ما می خواهیم به وسیله آنان به خداوند نزدیک تر شویم و ما شفاعت آنان را می طلبیم،» آفریدگانی مانند فرشتگان، مسیح، مریم و مردم دیگری از صالحان.

پس خداوند محمد صلی­الله­علیه­و­سلم را به سوی آنان فرستاد که دین پدران آنان ابراهیم علیه­السلام­را برای آنان تجدید کند و آنان­را آگاه کند که تقرب­و­اعتقاد خاصِّ خداوند­است، هیچ ملک مقرب یا نبی­مرسلی شایسته این­اعتقاد نیست چه رسد به­غیر آنان. و گرنه این­مشرکان شهادت می­دادند که خداوند خالق یکتاست و شریکی ندارد و تنها اوست که روزی رسان است و تنها اوست که زنده می کند و می میراند و کسی جز او تدبیر امور نمی کند. و این که تمام آسمان ها و آنچه در آن است و زمین های هفت گانه و آنچه در آن است همه بنده او و در تصرف و قدرت اوست.

(کشف­الشبهات،­ محمد بن­عبدالوهاب،­ مقدمه و­ تعلیق علی­الحمد الصالحی، تذییل­شیخ­ عبدالرحمن­المحمد الدوسری، چاپ دوم، ریاض، بی­تا، ص­14-15).

اثبات این که شرک پیشینیان کمتر از آن مردم زمان ما بود، به دو دلیل

و چون دانستی آنچه مشرکان زمان ما آن را «اعتقاد»(1)

می نامند شرکی است که قرآن برای آن نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و سلم برای آن با مردم جنگید.

ص:62


1- منظور از «اعتقاد» باور داشتن این است که بعضی از شخصیت ها، مخصوصاً پس از مرگ این ویژگی را دارند که شفاعت آنان نزد خداوند مورد قبول قرار گیرد.

پس بدان که شرک پیشینیان به دو دلیل سبک تر از شرک مردم زمان ما بود: نخست آن که پیشینیان جز به هنگام خوشی و آسایش شرک نمی ورزیدند و در کنار خداوند فرشتگان و اولیا و بتان را نمی خواندند، اما به هنگام سختی دست دعا تنها به درگاه خدا می بردند.

چنان که خداوند متعال می فرماید: «و چون در دریا به شما خوف و خطری می رسد در آن حال به جز خدا همه را فراموش می کنید. آن گاه که خدا شما را از خطر نجات داد باز از خدا روی می گردانید و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است.» (اسرا (17)/67). و باز می فرماید: «بگو: اگر عذاب خدا یا ساعت مرگ شما را فرا رسد چه خواهید کرد؟ آیا در آن ساعت سخت غیر خدا را می خوانید اگر راست می گویید. بلکه در آن هنگام تنها خدا را می خوانید تا اگر مشیت او قرار گرفت شما را از سختی برهاند و آنچه را با خدا شریک قرار می دادید به کلی فراموش می کنید.» (انعام(6)/40-41). و نیز خداوند می فرماید: «و انسان را هرگاه فقر و مصیبت و رنجی پیش آید در آن حال به دعا توبه و انابه به درگاه خدا رود و چون نعمت و ثروت به او اعطا کند خدایی را که از پیش می خواند به کلی فراموش سازد و برای خدا شریک و همتا قرار دهد تا خلق را از راه خدا گمراه سازد با چنین کسی بگو به کفر و عصیان لذت و آسایش جو که عاقبت از اهل دوزخی.» (زمر (39)/8). و «هر گاه که موجی مانند کوه ها آنان را فرو گیرد در آن حال خدا را با عقیده پاک و اخلاص کامل خوانند.» (لقمان (38)/32).

پس هر کس این مسئله را که خدا در کتابش بیان کرده است درک کند یعنی این که مشرکانی که رسول خدا صلی الله علیه و سلم با آنان می جنگید در هنگام خوشی و آسایش غیر او را می خواندند، و اما به هنگام رنجوری و سختی به جز خدای یکتای بی همتا را نمی خواندند و اربابان خود را از یاد می بردند، اختلاف بین شرک مردم زمان ما و شرک پیشینیان

ص:63

روشن می شود. اما کو آن کسی که این مسئله را به درستی درک کند. و خداوند یاری کننده است.

دلیل دوم؛ پیشینیان کسانی را همراه خدا می خواندند که مقرب در نزد خدا بودند، مانند پیامبران، فرشتگان و اولیاء یا درختان و سنگ ها که فرمانبر خداوند بودند و نافرمانی او نمی کردند. اما مردم زمان ما مردمی را همراه با خدا می خوانند که از گناه کارترین مردمند. کسانی را می خوانند که از آنان گناهانی مانند زنا، سرقت و ترک نماز و غیر آن نقل کرده اند. کسی که به صالحی یا به چیزی که نافرمانی خدا نمی کند، مانند سنگ و چوب اعتقاد دارد گناهش سبک تر از کسی است که به مردمی اعتقاد دارد که به گناه و فساد شهرت دارند. (کشف الشبهات، ص38-39 )

نظر یکی از مورخان هم زمان با آغاز وهابیگری

احمد بن زینی دحلان در 1231/1816 پا به جهان نهاد در 1288/1871 قاضی شافعی مکه شد و در سال 1304/1886 در همان جا در گذشت. بنابر این او نمی تواند شاهد عینی وقایعی باشد که در دوران نخستین اشغال حرمین توسط وهابیان اتفاق افتاد، اما با مردم بسیاری که در آن زمان در حرمین می زیستند آشنا شد. گزیده زیر از کتاب تاریخی مهم او، تاریخ الفتوحات الاسلامیه است که نگرش مردم نسبت به وهابیگری را که در دو سه دهه بعد در حجاز متداول بود بیان می کند.

بنیان­گذار خبیث­این­مذهب، محمد بن­عبدالوهاب، اصل او از شرق جزیرﺓ العرب و از قبیله بنی­تمیم بود. او از کسانی بود که عمر دراز کرد و شاید بتوان او را در شمار مهلت یافتگان شمرد. حدود یک صد سال زندگی کرد و به­نشر گمراهی­های خود پرداخت. در سال 1111 به­دنیا آمد و بر طبق ماده تاریخ ذیل در سال­1206­درگذشت. (بدا هلاک الخبیث 1206)(1)

ص:64


1- ب د ا ه ل ا ک ا ل خ ب ی ث 2 4 1 5 30 1 20 1 30 600 2 10 500

در آغاز او از طلاب علوم دینی در مدینه منوره- علی ساکنها افضل الصلاﺓ و السلام- بود. پدرش مردی صالح از اهل علم بود و برادرش شیخ سلیمان نیز چنین بود. پدر و برادر و

استادانش، از آنچه در گفتار و رفتار و گرایش های او در مسائل مختلف دیدند پیش بینی کردند که در آینده دچار انحراف و گمراهی خواهد شد. او را سرزنش کردند و مردم را از پیروی اش باز داشتند. خداوند این پیش بینی را به حقیقت پیوست زیرا، محمد بن عبدالوهاب بدعت خود را با انحراف و گمراهی آغاز کرد و نادانان را با آن فریفت با ائمة دین به مخالفت برخاست و کار را بدان جا رساند که مؤمنان را کافر خواند و گمان کرد که زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه و سلم و توسل به او و پیامبران و اولیاء و صالحان و زیارت قبرهای آنان شرک است و خطاب کردن به پیامبر صلی الله علیه و سلم به هنگام توسل به او شرک است و همچنین مورد خطاب قرار دادن کسی جز خدا، از پیامبران و اولیاء و صالحان به هنگام توسل به آنان شرک است. و اگر کسی چیزی را به غیر خدا نسبت دهد هر چند به صورت مجاز عقلی، آن شخص مشرک است، مانند این که کسی بگوید این دارو برای من سودمند بود و یا به فلان ولی برای درخواست چیزی توسل جستم. و دلیل هایی اقامه می کرد که مراد او از آن حاصل نمی شد و عبارت هایی دروغین و ظاهر فریب می آورد و امر را بر عوام مشتبه می ساخت تا از او پیروی کردند و رساله هایی نوشت و به آنان قبولاند که بیشتر اهل توحید مشرک اند و به امیران شرق جزیرﺓ العرب، به ویژه دِرعیه پیوست و در نزد آنان سکونت اختیار کرد تا این که به یاری او برخاستند و دعوت او را ترویج کردند و آن را وسیله استحکام حکومت و گسترش قدرت خود قرار دادند و بر بادیه نشینان و صحرا نشینان چیرگی یافتند تا این که این مردم به صورت سپاهیان پیشگام آنان درآمدند و پذیرفتند هر که به گفته

ص:65

های محمد بن عبدالوهاب اعتقاد نداشته باشد کافر مشرکی است که خون و مال او مباح است. آغاز امر او در 1143 بود و آغاز نشر آن 1150 بود.

علما از جمله برادرش شیخ سلیمان و بقیه استادانش رساله هایی در رد او نوشتند... اما محمد بن عبدالوهاب ادعا می کرد هدف او از این مذهبی که بنیاد نهاده بود تطهیر توحید و دوری جستن از شرک بود و این که مردم ششصد سال بود که مشرک بودند و او دین مردم را برایشان تجدید کرد.

(تاریخ الفتوحات الاسلامیه، قاهره، 1387/1968، ج 2، ص 234-235)

پاسخ یکی از علمای شیعه به وهابیگری

در 1210/1795 چند سال پیش از غارت کربلا به وسیله وهابیان، شیخ جعفر کاشف الغطاء (د 1228)، از مراجع بزرگ شیعه در زمان خودش رساله ای موزون و مؤدبانه به نام منهج الرشاد لمن اراد السداد خطاب به عبد العزیز بن محمد سعود نوشت. او با استفاده از کتاب های حدیث منحصراً سنی در صدد رد اتهامات فراوان کفر و شرکی بود که وهابیان بر مسلمانان و مخصوصاً بر شیعه بسته بودند. گزیده زیر مربوط به مسئله استغاثه و اعمالی است که وهابیان آن را شرک می انگارند اما بخشی از سنت عبادی موجه و استوار سنی و شیعه است. اهمیت نظر نویسنده در این است که ایمان به جواز چنین اعمالی و یا مخالفت با آن از ضروریات ایمان در اسلام نیست.

به حق خدای یکتایی که شنوایی و بینایی به تو ارزانی داشت در این موضوع به دقت بیندیش و نفس خود را از میل به انفراد پاک گردان همچنان که بر ما لازم است از میل به پیروی از آباء و اجداد خودداری ورزیم.

تفاوتی بین زندگان و مردگان [از جهت استمداد از آن ها] نیست، زیرا کسی که به مخلوق استغاثه می کند با این تصور که وی موجودی فاعل

ص:66

مختار است به او پناه می برد البته نوعی کفر است. در مورد استغاثه به عیسی یا به مریم نیز این چنین است.

و اعتقاد به این که مرده استمدادی را که از او می شود می شنود یا نمی شنود از اعتقاداتی نیست که شناخت آن برای مسلمانان ضروری باشد. کسی که به یکی از این دو امر اعتقاد دارد یا راه درست رفته و مأجور است و یا به خطا رفته و معذور است.

و از این گونه است کلماتی که رجاء، توکل، اعتماد، تأویل، التجاء و استغاثه به غیر را افاده می کند، این عبارات را اگر به معنای ظاهری آن بگیریم در دنیا مسلمانی باقی نمی ماند زیرا هیچ کس نیست که بر ضد دشمنانش کمک نگیرد یا به دوستانش اعتماد نکند و یا به امیران پناهنده نشود و امثال این ها. اگر منظور این است که مخلوقی که به او پناه می بریم یا از او یاری می طلبیم از خود، و بدون امر خدا، دارای اختیار و تدبیر برای نظم جهان است این در حقیقت کفر به خدا است، در غیر این صورت ایرادی بر آن نیست.

در این جا مناسب می دانم آنچه را قتیبی در این مورد نقل کرده است بیان کنم. او نقل می کند روزی در نزد قبر رسول خدا (ص) نشسته بودم که اعرابی ای وارد شد. بر پیامبر سلام کرد و این اشعار را خواند.

یا خیرَ مَن دُفِنت بالقاع أعظمُهُ فطابَ مِن طیبهنَّ القاعُ والأکمُ

نفسی الفداء لقبرٍ انتَ ساکنُهُ فیه العَفافُ ، و فیه الجودُ و الکرمُ

ای بهترین و بزرگترین کسی که تا کنون در زمین به خاک سپرده شده

آنان که با عطر خود زمین را مشک افشان کرده اند،

جانم فدای قبری که تو در آن جا گرفته ای،

در آن پاکی، جود و کرم جا گرفته است.

اعرابی سپس گفت: «ای رسول خدا، اینک من به خود ستم کرده ام و از خدا طلب آمرزش دارم و از تو ای رسول خدا می خواهم که برایم طلب

ص:67

آمرزش کنی.» قتیبی می گوید سپس به خواب رفتم و رسول خدا را در خواب دیدم که می فرماید «ای قتیبی این اعرابی را دریاب و به او مژده بده که خداوند او را بخشید.» قتیبی می گوید: من خود را به اعرابی رساندم و این مژده را به او دادم.

(از منهج الرشاد لمن اراد السداد، ضمیمه محمد حسین کاشف الغطاء، العبقات العنبریه فی الطبقات الجعفریه، تحقیق جودت القزوینی، بیروت، 1418/1998، ص 555)

ص:68

گاهشمار وقایع تاریخی

1111/1700 تولد محمد بن عبدالوهاب در عُیینه.

1139/1726 برکناری پدر محمد بن عبدالوهاب از قضاوت عُیینه، اجبار به سکونت در حریملا.

1140/1727 محمد بن عبدالوهاب دوره چهار ساله تحصیل در مدینه را آغاز می کند.

1145/1732 او به مجموعه، نزدیک بصره، می رود.

1146/1733 نمایندگان اعزامی او به مکه برای به دست آوردن اجازه حج در مناظره با علما شکست می خورند.

1153/1740 پدرش می میرد، او به عُیینه باز می گردد و با امیران آن جا عثمان بن مُعمّر پیمان می بندد.

1157/1744 او به درعیه می رود؛ به محمد بن سعود پیمان می بندد و در نتیجه اتحاد وهابی- سعودی پایه ریزی می شود.

1159/1746 دولت وهابی- سعودی با مسلمانان اعلان جهاد می کند.

1206/1791 مرگ محمد بن عبدالوهاب.

1216/1802 قتل عام و غارت مردم کربلا به وسیله وهابیان.

1217/1803 قتل­عام مردم طائف، نخستین تصرف مکه توسط وهابیان.

1218/1803 قتل عبدالعزیز بن محمد بن سعود.

1220/1805 تصرف مدینه به وسیله وهابیان.

1220/1806 دومین تصرف مکه به وسیله وهابیان.

ص:69

1228/1813 آزاد سازی مکه و مدینه به وسیله محمد علی پاشا.

1234/1819 قتل عام مردم دِرعیه به وسیله محمد علی پاشا؛ اعدام عبدالله بن سعود در استانبول.

1282/1865 نخستین آشنایی آل سعود با بریتانیا.

1333/1915 قرارداد انگلیسی سعودی.

1343/1925 تصرف حجاز به وسیله سعودی ها.

1348/1929 سرکوبی اِخوان.

1351/1932 اعلان رسمی پادشاهی عربستان سعودی.

1372/1953 مرگ عبدالعزیز بن سعود.

1382/1962 تأسیس انجمن جهانی اسلام.

1399/1979 شورش مکه.

1401/1981 جنگ خلیج.

1314/1993 تأسیس هیئت دفاع از حقوق شرعی.

1422/2001 پایان حکومت طالبان در افغانستان.

ص:70

کتابنامه

الف) نوشته های محمد بن عبدالوهاب:

کتاب التوحید، ترجمه، مقدمه و شرح [به انگلیسی] از اسماعیل فاروقی، دهلی، 1988.

ثلاث رسائل فی العقیده الاسلامیه

Sources of Islamic thought: Three Epistles on Tawhid, translated ا and edited by Isma'il al-Faruqi,

Indianapolis, 1980. ا

کشف الشبهات، مقدمه و تعلیق از علی الحمد الصالحی، تذییل الشیخ عبدالرحمن المحمد الدوسری، چاپ دوم، ریاض، بی تا.

مسائل الجاهلیه، شرح از محمود شکری الآلوسی، مکه، بی تا.

مؤلفات الشیخ الامام محمد بن عبدالوهاب، به اهتمام عبدالعزیز بن یزید الرومی، محمد بلتجی و سید حجاب، ریاض، بی تا. 4 (؟) جلد.

ب) ردیه هایی بر وهابیگری:

جعفر کاشف الغطاء؛ منهج الرشاد لمن اراد السداد، ضمیمه محمد حسین کاشف الغطاء، العبقات العنبریه فی الطبقات الجعفریه، (تحقیق) جودت القزوینی، بیروت 1418/1998، ص 505-587.

خواجه محمد حسن جان صاحب سرهندی مجدّدی، الاصول الاربعه فی تردید الوهابیه (فارسی)، پیشاور، 1346/1928.

ص:71

داود بن سلیمان البغدادی النقشبندی الخالدی، المنحﺔ الوهْبیه فی رد الوهابیه، استانبول، 1305/1887.

سلیمان بن عبد الوهاب النجدی، الصواعق الالهیه فی الرعد علی الوهّابیه، تجدید چاپ، استانبول، 1396/1976.

محمد حسین کاشف الغطاء، نقض فتوی الوهابیه، قم، 1416/1995.

مفتی محمود پیشاوری، ردّ وهابی، دهلی، 1264/1848.

(کتاب های یاد شده در بالا فقط گزیده ای از مهم ترین عنوان های موجود است. در مورد فهرست جامعی از آثار نوشته شده در ردّ وهابیگری و تعلیمات و افراد وابسته به آن بنگرید. السید عبدالله محمد علی، «معجم ما ألّفه علماء الامﺔ الاسلامیه للرد علی خرافات الدعوﺓ الوهابیه»، تراثنا، ش 18، شوال 1409، ص 866-898.

ج) منابع دیگر:

ابن بِشر، عثمان بن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ نجد (حققه و علق علیه­بعض الافاضل بامر من وزارﺓ المعارف السعودیه)، مطبقه صادر، بیروت، بی تا.

ابن بطوطه، رحله، دارالتراث، بیروت، 1388/1968.

، سفرنامه، ترجمه دکتر محمد علی موحد، ج 1، چاپ پنجم، تهران، پاییز 1370.

انتفاضه الحرم، کتابچه ای چاپ منظمات الثورﺓ الاسلامیه فی الجزیرﺓ العربیه (سازمان انقلاب اسلامی جزیرﺓ العرب)، بی جا (تهران؟)، بی تا.

البوطی، الدکتور محمد سعید رمضان، السلفیﺔ ُمرحلﺔ ٌزمنیﺔ ٌ لامذهبُ اسلامی، دارالفکر دمشق، سوریه، 1408/1988.

، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسین صابری، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد 1375.

الجرجانی، الشریف، کتاب التعریفات، بیروت، 1403/1983.

رضا، رشید، الوهابیون و الحجاز، قاهره، 1344/1926.

رضا، رشید (محقق)، مجموعﺔ التوحید النجدیه، قاهره، 1346/1928.

زینی دحلان، احمد بن، تاریخ الفتوحات الاسلامیه، قاهره، 1386/1964.

صبری پاشا، ایوب، تاریخ وهابیان، استانبول، 1296/1879.

ص:72

العزّاوی، عباس، تاریخ العراق بین الاحتلالین، بغداد، 1956، ج 6.

عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج 11، دارالفکر بیروت، چاپ سوم، 1399.

قطب، سید، عدالت اجتماعی در اسلام (ترجمه به انگلیسی به نام Social Justice in Islam به وسیله جان.ب هاردی، نیویورک، 2000).

قطب، محمد، جاهلیﺔ القرن العشرین، قاهره، 1964.

لمعﺔ الشهاب فی تاریخ محمد بن عبدالوهاب، به اهتمام احمد ابوحکیمه، بیروت، 1967.

مسلم بن حجاج، صحیح مسلم بشرح النّووی، ج 2، بیروت، 1407/1987.

Interpretation of the Meanings of the Noble Qur'an in the English ا Language, Riyad, 1994. ا

قرآن کریم، ترجمه و تفسیر به زبان انگلیسی.

Aburish, Said k., The rise, corruption, and coming fall of the ا House of Saud, London, 1994. ا

ابوریش، سعید ک. ظهور، فساد و زوال آتی آل سعود.

Arabia Monitor, II: 5 (May 1993); III: 6 (June 1993). ا

اربیا مونیتور، 2: 5 (مه 1993)؛ 3: 6 (ژوئن 1993).

Asad, Muhammad, The Road To Mecca, London, 1954. ا

اسد، محمد، راه مکه.

Bausani, Alessandro, "Abd al-Baha", Encyclopedia Iranica, I. ا

بوسانی، آلساندرو، «عبدالبهاء»، دایرﺓ المعارف ایرانیکا، ج 1.

Browne, E.G. A literacy History of Persia, Cambridge, 1924, IV. ا

براون، ا.گ: تاریخ ادبیات ایران، ج 4.

Burckhardt, J.L., Notes on the Bedouins and Wahabys, London,ا1830. ا

بورکهارت، یادداشت هایی درباره بدویان و وهابیان.

Çağatay, Neşet, "Vahhabilik", Islam Ansiklopedisi, XIII. ا

جغتای، نشاط، «وهابیگری»، اسلام آنسیکلوپدیسی، ج 13.

ص:73

Commins, David Dean, Islamic Reform: Politics and Social Change in Late ا Ottoman Syria, Oxford, 1990. ا

کمینس، دیوید دین، اصلاح گرایی اسلامی: تغییرات سیاسی و اجتماعی در سوریه عثمانی دوره های اخیر.

de Gaury, Gerald, Rulers of Mecca, London, 1951. ا

دو گرُی، جرالد، امیران مکه.

Dobbin, Christine, Islamic Revivalism in a Changing Peasant ا Economy, Central Sumatra 1384-1847, London and Malmö, 1983. ا

دوبین، کریستین، جنبش احیاگری اسلامی در تغییر اقتصاد کشاورزان سوماترای مرکزی در 1784-1847.

Fandi, Mamoun, Saudi Arabia and the Politics of Dissent, New York, 1999. ا

فندی، مأمون، عربستان سعودی و سیاست نارضایتی.

Farsy Fouad al-, Custodian of the Two Holy Mosques, King Fahd bin Abdul ا Aziz, Guernsey, Channel Islands, 2001. ا

الفارسی، فؤاد، خادم الحرمن الشریفین، ملک فهد بن عبد العزیز

Goldbery, Jacob, "The Shi'i Minority in Saudi

Arabia", Juan R. ا Cole and Nikk R. Keddie, eds., Shi'ism and Social Protest, New ا Haven, 1986. ا

گلدبرگ، یاکوب، «اقلیت شیعی در عربستان سعودی»، در یوان ر. کول و نیکی ر. کدی (ویراستاران)، شیعه و اعتراض اجتماعی.

"King Fahd of Saudi Arabia", advertising supplement to The ا Economist, November, 17-23, 2001. ا

«ملک فهد عربستان سعودی»، ضمیمه تبلیغاتی مجله اکونومیست، 17-23، نوامبر 2001.

Laoust, Henri, "Ibn 'Abd al-Wahhâb, Muhammad", Encyclopedia ا of Islam, (new edition), III. ا

ص:74

لائوست، هانری، «ابن عبدالوهاب، محمد»، دایرﺓ المعارف اسلام (چاپ جدید) ج 3.

Little, Donald P., "Did Ibn Taymiyya have a screw loose?", Studia ا Islamica, XLI (1975). ا

لیتل، دونالد پ.، «آیا عقل ابن تیمیه پاره سنگ بر می داشت؟».

Makdisi, George, "Ibn Taymiya: a Sufi of the Qadiriya Order", ا American Journal of Arabic Studies, I (1974). ا

مکدسی، جورج، «ابن تیمیه صوفی ای از طریقة قادری».

Monroe, Elizabeth, Philby of Arabia, London, 1973. ا

مونرو، الیزابت، فیلبی عربستان.

Noelle, Christine, "the Anti Wahhabi Reaction in Nineteenth-Century ا Afghanistan", Muslim World, LVIII (1995). ا

نوئل، کریستین، «واکنش ضد وهابیگری در افغانستان سدة نوزدهم»، جهان اسلام، دورة 58.

Peskes, Esther and Werner Ende, "Wahhabiyya", Encyclopedia of ا Islam (new edition), X, pp. ا39-47 (with detailed biographies on pp. 45, 46-47). ا

پسکز، اِستر و ورنر اِندی، «وهابیت»، دایرﺓ المعارف اسلام (چاپ جدید)، ج 10.

Rashid, Ahmad, Taliban: Militant Islam, Oil and Fundamentalism ا in Central Asia, New Haven and London, 2000. ا

رشید، احمد، طالبان: اسلام ستیزه جو، نفت و بنیادگرایی در آسیای مرکزی.

Safiullah, Sheikh M., "Wahhabism: A Conceptual Relationship Between ا Muhammad Ibn 'Abd al-Wahhab and Taqiyy al-Din Ahmad Taymiyya", ا Hamdard Islamicus, X/I (1987). ا

صفی الله، شیخ م.، «وهابیگری، رابطه عقلی بین محمد بن عبدالوهاب و تقی الدین احمد تیمیه، همدرد اسلامی، دورة 10/1 (1987).

Schulze, Reinhard, Islamischer, Internationalismus im 20.

ص:75

ا Jahrbundert: Untersuchungen zur Geschichte der islamischen ا Weltliga, Leiden, 1990.

شولتز، رینهارد، ملیت گرایی اسلامی در سده بیستم: بررسی تاریخی در جوامع اسلامی جهان.

Sciolino, Elaine, "Where the Prophet Trod, He Begs, Tread ا Lightly", New York Times, February 15, 2002. ا

سیولینو، الین، «در جایی که پیامبر گام نهاد به نرمی گام بردارید»، نیویورک تایمز، 15 فوریه 2002.

Syeed, Sayyid Muhammad, "International Islamic Fedration of ا Student Organizations", Oxford Encyclopeia of the Modern Islamic ا World,

Oxford, 1995, II. ا

سعید، سید محمد، «فدراسیون بین المللی اسلامی سازمان های دانشجویی»، دایرﺓ المعارف جهان اسلام معاصر،1995، ج 2.

Voll, John, "Muhammad Hayat al-Sindi and Muhammad ibn 'Abd ا al-Wahhab: an Analysis of an Intellectual Group in Eighteenth- ا Century Medina", Bulletin of the School Oriental and African ا Studies, XXXVIII: (1974). ا

وُل، جان، «محمد حیاﺓ سندی و محمد بن عبدالوهاب: بررسی یک گروه فکری در مدینه سده هجدهم».

Winder, R. Bayly, Saudi Arabia in the Nineteenth Centry, New ا York, 1980.

ویندر ر. بیلی، عربستان سعودی در سده نوزدهم.

Yaran, Rahmi, "Bid'at", "Türkiye Diyanet Vakfi Islam ا Ansiklopedisi, VI. ا

یاران، رحمی، «بدعت»، دایرﺓ المعارف اسلامی بنیاد دینی ترکیه، ج 6.

ص:76

نمایه

آسیای میانه, 46

آفریقا, 15, 45, 50

آل الشیخ, محمد ابراهیم، 49, 64

آل سعود, 26, 29, 42, 45, 46, 56,

57, 58, 59, 61, 76, 79

آل عبد اللطیف, 56

آلوسی, 24

آمریکا, 9, 26, 46, 57, 58, 61, 64

آمریکای شمالی, 23, 50

ائمﺔ الشرک, 24

ابراهیم, شیخ عبدالله بن، 18، 49, 68

ابن بطوطه, 20, 78

ابن تیمیه, 19, 20, 35, 60, 81

ابن حجر, 10

ابن سعود عبدالعزیزبن سعود

ابن قیم جوزیه, 25, 60

ابوبکر صدیق, 32

اتحاد شمال, 55, 56

اتریش, 34

احسا, 21, 41, 44, 58

اِخوان, 15, 44, 47, 49, 57, 76, 15, 44, 47, 49, 57, 76

اِخوان المسلمین, 15, 49

ص:77

الادلﺔ القاطعیﺔ علی عدم شرعیﺔ الدولﺔ السعودیه, 59

اراکی, 60

اراکی، محمد محسن, 60

ارتداد, 27

اروپا, 41, 50

اروپاییان, 33

ازبکستان, 64

اسماعیلیان, 28

اصحاب رسول خدا, 26, 32

اصفهان, 22

اصول اندیشه اسلامی, 51

افغانی, سید جمال الدین، 15, 32

الگار, حامد، 9

امام خمینی, 9, 10

امام علی, 32

امپراتوری بریتانیا, 42, 44

امر به معروف و نهی از منکر, 26, 45

انتونیوس, جورج، 47

انجمن اسلامی آمریکای شمالی, 51

انجمن اسلامی دانشجویان, 50, 52

انجمن جهانی اسلام, 49, 50, 52, 76

انجمن جهانی جوانان مسلمانان, 52

انجمن دانشجویان, 51

اندونزی, 45

انگلستان, 9

اهل التوحید, 13

اهل بیت رسول خدا, 32

اهل حدیث, 18, 46

اهل سنّت و جماعت, 14

ایالات متحده, 50, 52, 55

ایران, 9, 10, 22, 42, 44, 48, 55, 60, 79

باز، عبدالعزیزبن عبدالله بن، 45، 52

بامیان, 55

بدعت, 8, 21, 22, 37, 50, 63, 71, 78, 82

بدعت حسنه, 37

برزنجی, 38

بریتانیا, 26, 28, 41, 42, 43, 46, 59, 76

بریتانیایی, 41, 42, 43, 47, 57

بُریده, 44

بصره, 21, 22, 34, 75

ص:78

بغداد, 22, 32, 79

بلتجی, 24, 77

بنی تمیم, 7

بورقیبه, 48

بوسنی, 53, 54, 65

بوسنیایی, 53

پاریس, 9

پاکستان, 54

پَدری, 46

پهلوی, 44

تاچر, مارگارت، 42

تاریخ الفتوحات الاسلامیه, 71, 72, 78

تجدید حیات, 15, 17, 19, 47

تجسیم, 35

تحفة اثنی عشریه, 10

ترکستان شرقی [سین کیانک], 64

تشیع, 9, 21, 22

تصوف, 9, 20, 38, 47, 50, 51, 53, 56

تفسیر آیات القرآن الکریم, 24

تقیه, 22

توحید, 13, 18, 23, 26, 27, 28, 35, 36, 67, 72

توحید الاسماء و الصفات, 35

توحید الربوبیه, 35, 36

توحید العباده, 35, 36

جامعه علمای اسلامی پاکستان, 54

جاهلیﺔ القرن العشرین, 48

جبرین, عبدالله بن، 58، 60

جزولی, 32, 38

جزیرﺓ العرب, 17, 28, 33, 43, 44, 46, 47, 57, 65, 71, 72, 78

جزیره لامو, 50

جلاوی, عبدالله بن مُسلّم، 44

جماعت اسلامی پاکستان, 49

جمهوری ترکیه, 44

جمهوری های آسیای مرکزی, 53

جنبش اصلاحات اسلامی, 60

جنﺔ البقیع, 32

جنگ جهانی اول, 42, 43, 47, 57

جنگ خلیج, 57, 58, 76

جنوب آسیا, 15

جنوب شرقی آسیا, 50

ص:79

جهان اسلام, 13, 15, 18, 37, 48, 52, 53, 81, 82

جوهره, 25

چچن, 54, 64, 65

چین, 64

حجاز, 18, 29, 30, 31, 47, 48, 65, 71, 76

حرمین, 13, 28, 30, 32, 33, 34, 42, 45, 47, 70

حریملا, 18, 21, 22, 25, 75

حسن البنّا, 49

حضرموت, 54

حکومت سعودی, 49

حکومت کمونیستی, 53

حمد بن ریس, 56

حمد سُلیفیه, 58

الحُمید, سعد، 56

الحُمیدی, حمد بن عبدالله، 56

حنبلی, 21, 54, 60

حنفی, 33, 54

الحوالی, صفربن عبدالرحمن، 57

خامنه ای, آیﺔ الله سید علی، 9، 55

خاندان هاشمی, 43

خاورمیانه, 15, 41, 42, 44, 47, 53, 64

خدیجه کبری, 32

خلفای راشدین, 14

خلیج فارس, 41, 48

خلیفه دوم, 26

خوارج, 28

دانشگاه برکلی, 9

دانشگاه تهران, 9

دایرﺓ المعارف ایرانیکا, 10

دِرعِیّه, 8, 26, 27, 31, 34, 8, 26, 27, 31

دلائل الخیرات, 32, 38

دمشق, 8, 21, 78

الدوسری, شیخ عبدالرحمن المحمد، 68, 77

دولت بریتانیا, 43

دولت سعودی, 5, 26, 54

دولت صهیونیستی, 44

دولت عثمانی, 33, 34, 43

دولت وهابی- سعودی, 33

ص:80

دومینیکا, 59

ربانی, برهان الدین، 54

ربانی، ملا، 54

رضا, رشید، 15, 47, 78

رمضان, سعید، 8, 49, 78

روافض, 58

روسیه, 34, 46, 64

روض الریاحین, 32

ریاض, 23, 24, 29, 41, 52, 55, 57, 68, 77

ریحانی, امین، 47

زاد المعاد, 25

زنیکا, 54

زید بن خطاب, 26

زینی دحلان, احمدبن، 33, 70, 78

سازمان های دانشجویی اسلامی, 50

السَّبان, محمد سرور، 49

سجاح, 7, 8

سرزمین های عربی, 33

سرزمین وحی, 8

سعودی, 13, 15, 17, 21, 24, 26, 27, 29, 30, 31, 32, 33, 34, 41, 42, 43, 44, 45, 47, 48, 49, 50, 52, 54, 57, 58, 59, 60, 64, 75, 76, 80, 82

سلف صالح, 47

سلفیان, 15

سلفیه, 8, 15, 47, 78

سلیمان, بن عبدالوهاب، 18, 71, 72, 78

سلیمان،

السنانی، احمد بن صالح, 56

سنت جان («عبدالله») فیلبی, 28, 43

سندی, 18, 19, 82

سواع, 68

سوریه, 8, 17, 33, 47, 78, 80

سوماترا, 46

سیاف, عبد الرسول، 55

سید حجاب, 24, 77

شافعی, 33, 37, 70

شاه ولی الله, 18, 19, 25

شاهان سعودی, 45

شبه جزیره عربستان, 13

شبه قاره هند, 19

ص:81

شرک, 13, 22, 24, 25, 27, 28, 32, 35, 37, 38, 45, 56, 63, 69, 70, 71, 72

شرکیات, 21

شریعتی, دکتر علی، 10

شریف, 29, 31, 43, 47, 55

الشریف الجرجانی, 37

شریف حسین, 43

شریف مکه, 29, 31

شُعیبی, شیخ حمود، 60

شمال قفقاز, 46, 53

شهر حسین(ع), 30

شوالیه فرقة باث, 42

شوروی, 46

شیعه, 5, 9

شیعی, 22, 55, 58, 80

شیعیان, 19, 21, 30, 55, 56, 58

صابری, حسین، 8

الصالحی, علی الحمد، 68, 77

صبری پاشا, ایوب، 28

صحیح مسلم بشرح النووی, 29, 79

صرب, 53

صواعق محرقه, 10

صوفیان, 19, 20

طائف, 31, 37, 44, 76

طالبان, 54, 55, 56, 76, 81

ظهران, 57

عاصم افندی, مصطفی، 34

عبدالعزیز بن ناصر الجلیل، 56

عبد الناصر, جمال، 15، 48

عبدالرحمان بن صالح المحمود, 56

عبدالعزیز بن زید الرومی, 24، 77

عبدالعزیز بن سعود (ابن سعود)، 42، 43، 44، 47

عبدالعزیزبن محمد سعود، 28، 29، 31، 72، 76

عبدالعزیز دهلوی, 10

عبدالله بن جبرین, 58

عبدالله بن سعود، 34

عبدالله تُویجری, 58

عبدالله حامد, 58

عبده, محمد، 15

العبقات العنبریه فی الطبقات الجعفریه, 74, 77

ص:82

عُتیبی, محمد جهیمان، 56

عثمان بن عبدالله بن بِشر, 17, 18, 21, 22, 25، 26, 27, 30، 31، 75، 78

عثمان بن مُعمّر, 25, 26, 75

عثمان [از ارتش شریف غالب]

عثمان [قاتل عبدالله بن سعود]، 31

عثمان دان فودیو, 25

عثمانی, 28, 33, 34, 41, 43, 47, 80

عدالت اجتماعی در اسلام, 48, 79

عربستان, 15, 17, 24, 27, 29, 33, 34, 35, 41, 43, 44, 46, 48, 49, 50, 52, 54, 56, 57, 58, 59, 60, 76, 80, 81, 82

عزالدین بن عبد السلام, 37

علی حمد صالحی, 23

عنوان المجد, 18, 21, 22, 26, 27, 31, 78

العوده, 57، 58

عون المعبود، شرح سنن ابی داود, 38, 79

عید فطر, 38

عید قربان, 38

عیسی, 73

عُیینه, 17, 17, 18, 25, 26, 75

غالب, 31, 44, 51

غیر شیعه, 14

غیر وهابی, 28, 52

غیرسنّی, 14

فارح بن صالح البهلال, 56

فاروقی, اسماعیل راجی، 23, 50, 77

فدراسیون بین المللی اسلامی سازمان های دانشجویی, 52, 82

فرانسویان, 34

فرشتگان, 68, 69, 70

فضائل القرآن, 24

فضل الرحمان, مولانا 54

فقیه, سعد، 19, 58, 60

فلسطین, 44, 58, 63

الفهد, ناصر بن حمد، 56

قادریه, 20

قبایل شیعه, 44

قتیبی, 73, 74

قرمطیان, 28

ص:83

قطب, سید، 48

قطب, محمد، 48

قم, 22, 78

قندهار, 54

کابل, 55

کاشف الغطا, 41, 72, 74, 77, 78

کالیفرنیا, 9

کتاب التعریفات, 37, 78

کتاب التوحید, 22, 23, 51, 77

کربلا, 30, 31, 37, 72, 75

کردستان, 22

کروات, 53

کشف الشبهات, 23, 68, 70, 77

کمبریج, 9

کوزوو, 54

لندن, 52, 59

لورنس, توماس، 43

لیتل, دونالد پ.، 20, 81

مؤلفات الشیخ الامام محمد بن عبدالوهاب, 24

ماء الابیض, 30

مالایا, 45

مالیندی, 50

مجدّد, 38

مجله الجمعه, 52

مجموعه,21

محسن، محمد، 52

محمد بن سعود, 8، 24، 26، 27، 29، 57

محمد بن عبدالوهاب, 5, 13, 14, 17, 18, 19, 21, 22, 23, 24, 25, 26, 27, 29, 34, 35, 37, 59, 60, 67, 68, 71, 72, 75, 77, 79, 81, 82

محمد تقی الدین هلالی, 52

محمد سعید رمضان البوطی, 8

محمد علی پاشا, 34, 41, 76

مدینه, 18, 19, 21, 24, 29, 32, 34, 45, 50, 71, 75, 76, 82

مذهب حنبلی, 17

مردم افغان, 56

مرقد حسین(ع), 30

مرکز تجارت جهانی, 56, 60

مریم, 68, 73

مسائل الجاهلیه, 24, 77

ص:84

مستر همفر, 41

مسجد الحرام, 8, 57

مسجد رسول, 32, 45

مسعری, شیخ عبدالله، 58, 59, 60

مسعری، محمد، 58

مسعود بن سعید, 29

مسقط, 41

مسکو, 53

مسکین, حاجی، 46

مسلم بن حجاج, 29, 79

مسلمان, 8, 27, 29, 35, 47, 52

مسیح, 68

مسیحیان, 19, 28

مسیلمه کذاب, 7, 8، 17, 26

مشهد امام حسین(ع), 30

مصر, 33, 34, 48, 49

معتزلیان, 19

معلاﺓ, 32

مفتی اعظم سعودی, 49

مکه, 28, 29, 31, 32, 33, 34, 43, 45, 46, 56, 67, 70, 75, 76, 77, 79, 80

ملت متحد عربی, 43

ملک فهد, 33, 42, 55, 80

ملکه الیزابت, 42

ملی گرایی, 33, 41

منهج الرشاد لمن اراد السداد, 74

مودودی, 49

موسوی لاری, سید مجتبی، 9, 10

موصل, 31

مولد النبی, 50

مومباسا, 50

میلاد رسول, 38

میلاد نبی, 33

مینانکابائو, 46

ناپلئون, 34

نایروبی, 50

نجد, 7, 13, 17, 18, 20, 21, 27, 29, 30, 34, 41, 43, 57, 59, 78

ندوی, مولانا ابوالحسن، 49

نسر, 68

نظام سعودی, 48, 49, 54, 57, 61

نوح, 68

نیروهای ضربت, 44

ص:85

نیویورک, 45, 48, 64, 79, 82

ود, 68

وهابی, 5, 9, 13, 15, 20, 26, 27, 28, 29, 32, 33, 34, 35, 36, 41, 44, 45, 46, 47, 48, 49, 51, 52, 54, 56, 57, 58, 59, 60, 64, 67, 75, 78

وهابی- سعودی, 9

وهابیان, 13, 14, 15, 20, 21, 27, 28, 30, 31, 32, 33, 34, 36, 37, 41, 42, 44, 45, 47, 53, 56, 57, 63, 64, 70, 72, 75, 76, 79

وهابیگری, 5, 9, 13, 14, 17, 18, 19, 20, 21, 22, 23, 24, 27, 28, 29, 31, 33, 36, 41, 42, 45, 46, 47, 48, 49, 50, 53, 54, 56, 57, 58, 59, 60, 63, 64, 67, 70, 71, 72, 77, 78, 80, 81

هدی, 44

هزاره, 55

هلال حاصلخیز, 44

همبستگی اسلامی, 48, 49

همدان, 22

همسران پیامبر، 32

هند, 45, 46, 49, 59

هیئت دفاع از حقوق شرعی, 58, 60, 76

یازده [11] سپتامبر, 56, 60, 64

یافعی, 32

یعوق, 68

یغوث, 68

یمامه, 26

یمن, 17, 29, 48

ینبُع, 34

ص:86

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109