قتل عام حجاج يمني توسط وهابيان

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران79-4891

عنوان و نام پديدآور : قتل عام حجاج يمني توسط وهابيان

منشا مقاله : ، درسهايي از مكتب اسلام، سال 40، ش 2 ، (ارديبهشت 1379): ص 55 - 62.

توصيفگر : وهابيه

توصيفگر : كشتار دسته جمعي

توصيفگر : عربستان سعودي

توصيفگر : انگلستان

توصيفگر : آل سعود

مقدمه

در سال 1341 وهابيان با حجاج يمني كه هيچ گونه وسيله ي دفاعي با خود نداشتند، روبه رو شدند. آنان در ابتدا با حجاج همراه شدند و به ايشان امان دادند ولي بعدا نيرنگ بكار بردند وقتي كه به دامنه ي كوه رسيدند وهابيان در قسمت بالاي و پهناي كوه قرار گرفتند و حجاج يمني در پائين، آنگاه دهانه ي توپها را به طرف آنها كرده و همه را به گلوله بستند و همه ي آنها را كه حدود هزار نفر بودند، كشتند و تنها دو نفر موفق به فرار شدند و از جريان اين كشتار وحشيانه اطلاع دادند. مرحوم علامه ي اميني، پس از نقل اين جريان و جنايت هولناك مي گويد: «صاحب المنار طبق عادت ديرينه اش كه براي اعمال زشت و ناهنجار وهابيان عذرتراشي مي كند، از اين جنايت هولناك وهابيان نيز در مجموعه مقالات خود «الوهابيون و الحجاز» اين چنين عذرتراشي كرده است: «پس از درگذشت سيد محمدعلي ادريسي كه از منطقه ي عسير به نفع پادشاه نجد كناره گفته بود، ملك حسين به آنجا يورش برد و وهابيان را سخت گوشمالي داد و به دنبال آن رويداد قتل حجاج يمني پيش آمد، وهابيان به تصور آن كه آنان سپاهيان امدادي ملك حسين هستند، به سوي آنها تيراندازي كردند و پس از آن كه به اشتباه خود پي [ صفحه 56] بردند سلطان عبدالعزيز از

امام يحيي پوزش خواست و با پرداخت غرامت معقولي بر حفظ مراتب دوستي موافقت كردند». [1] . با اين گونه عذرتراشي هاي خنك و فاسد هرگز نمي تواند جنايات وهابيان را در ريختن خون مسلمانان توجيه كند و بپوشاند زيرا اين اولين بار نيست كه وهابيان وحشي دست به چنين جنايت هولناك مي زنند، بلكه آنها در هر فرصتي كه پيش آمده، دهانه ي توپهاي خود را به سوي مسلمانان گشوده اند و مسلمانان را با نيرنگ و ستم گاه در سوريه و گاه در حجاز يا عراق و يمن كشتار كرده اند، آري اين جنايات وهابيها را همه فهميده اند و هرگز اين عذرهاي بدتر از گناه نمي تواند بر روي آنها پرده كشد! صاحب المنار مي گويد: وهابيها گمان كردند كه حجاج يمني كمك و سپاه امدادي ملك حسين هستند، چگونه مي توان چنين احتمالي داد در صورتي كه آنها سلاح با خود نداشتند و آنها مجاز نبودند در كشور ديگري با خود سلاح حمل كنند و اگر آنها اسلحه با خود داشتند وهابيها نمي توانستند آنها را قتل عام كنند، آيا وضع زائران خانه ي خدا از وضع جنگجويان شناخته نيست؟! چگونه انسان عاقلي مي تواند چنين احتمالي بدهد كه اين جمعيت حجاج سپاه امدادي باشند؟ آيا وهابيها درباره ي عربهاي شرق اردن نيز تصور كرده بودند كه آنان سپاه امدادي هستند كه با آنها در خانه هايشان جنگيدند و همه شان را به توپ و گلوله بستند و همه را از بين بردند؟! آيا مردم عراق را نيز سپاه امدادي مي پنداشتند كه پي در پي به آنها يورش مي بردند و مي كشتند و غارت مي كردند و... [2] .

هجوم وحشيانه ي وهابيان بر حجاز

ابن سعود به تدريج نفوذ خود را در تمام سرزمين

نجد توسعه داد و رقيب نيرومند خود ابن الرشيد را از ميان برد، درصدد برآمد حكومت خود را توسعه دهد و حجاز را به [ صفحه 57] تصرف خود درآورد و حرمين شريفين را ضميمه ي حكومت خويش نمايد. مسأله ي فتح حجاز به واسطه ي وجود شهرهاي مقدس مكه و مدينه بسيار دشوارتر و حساستر بود. از سوي ديگر ابن سعود كه اكنون سالي 000 / 60 ليره ي استرلينگ از انگلستان دريافت مي كرد مايل نبود برخلاف ميل آنها عمل كند. و بالاخره فرقه گرائي خشونت آميز وهابيان از نظر عربها و مسلمانان غير وهابي خوشايند نبود و سبعيت و بي رحمي آنان زماني كه يك قرن پيش محمد بن مسعود حاكم بر مكه بود، از خاطره ها محو نشده بود. حال براي فتح حجاز عبدالعزيز بن عبدالرحمن بن سعود مي بايستي دو كار انجام دهد، يكي اين كه انگليسي ها را به وفاداري بي چون و چراي خود نسبت به آنان كاملا مطمئن سازد و ديگر اين كه مسلمانان جهان را متقاعد كند كه قادر به سرپرستي و نگهبان اماكن مقدس اسلام مي باشد. در مورد نكته ي اول كار ابن سعود مشكل نبود زيرا مي دانست انگلستان از دست شريف حسين به تنگ آمده است، حسين مرتب سالوسي ها و رياكاريهاي گذشته ي انگليسي ها را به رخ آنها مي كشيد و از آن مهمتر جهان اسلام را بر ضد اعلاميه ي بالفور و ايجاد يك «كانون ملي يهود» در فلسطين به شورش دعوت مي كرد، لذا انگليسي ها از همان شخصي كه در «جنگ جهاني اول» به عنوان «قهرمان قيام عرب» نام مي بردند، اكنون با صفتهاي «مزور، دروغگو، زودباور، شكاك، لجوج، خودپسند، نادان، حريص و بي رحم» و به عبارت خلاصه نفرت انگيز ياد مي كردند. [3]

. و نيز آن طور كه مؤلف تاريخ مكه نوشته است [4] ، مطامع استعماري انگليسيها اقتضا مي كرد كه بندر عقبه را از حجاز جدا سازند و ادعا مي كردند كه آن را ضميمه ي شرق اردن كه تحت حكومت امير عبدالله فرزند شريف حسين است، خواهند ساخت. شريف در اين باره، به انگليسيها سخت پرخاش كرد و آنان در عوض او را در مقابل [ صفحه 58] رقيب ديرينه اش ابن سعود، تنها گذاشتند، عاقبت ابن سعود، تصميم گرفت به حجاز حمله كند، از اين روي در غره ي ماه ذيقعده ي سال 1342 در رياض انجمني مركب از علماي وهابي و رؤساي قبائل به رياست پدرش عبدالرحمن تشكيل داد. ابتدا عبدالرحمن آغاز به سخن كرد و گفت نامه هايي رسيده و از ما درخواست سفر حج كرده اند من آن نامه ها را نزد فرزندم عبدالعزيز فرستاده ام، او امام شماست، و هر چه مي خواهيد از او بخواهيد. سپس ابن سعود خطاب به حاضرين گفت: نامه هاي شما رسيد و از شكايت شما آگاه شدم، هر چيزي پاياني دارد و هر كاري بايد به موقع انجام گيرد. بعد از سخنان ابن سعود، مذاكراتي جريان يافت و در نتيجه همه ي حاضران حمله به حجاز را تأييد كردند. مدت سه سال بود كه شريف حسين به نجديان، اجازه ي حج نداده بود. ابن سعود به دنبال تصميم به جنگ، سپاهي به فرماندهي سلطان بن بجاد به سوي مكه، گسيل داشت، نيروهاي وهابي در سال 1342 به محلي رسيدند كه از آنجا شهر طائف يكي از شهرهاي مهم حجاز ديده مي شد، شهرتي كه نيروهاي رزمنده ي وهابي بهم زده بودند، طوري بود كه قواي پادگان طائف كه فرماندهي آن را علي بن حسين،

پسر حسين امر حجاز برعهده داشت، پيش از آن كه حمله آغاز شود، فرار كردند. چند ساعت بعد، پس از آن كه مذاكرات در مورد تسليم شهر با زعماي قوم صورت گرفت ابن سعود وارد طائف شد. با آن كه زعماي قوم شهر را تسليم كرده بودند، خونريزي بي رحمانه اي صورت گرفت و مردم بي دفاع شهر اعم از مرد و زن و اطفال را از دم تيغ گذراندند و رقم كشته شدگان كه در ميان آنها علما و صلحا زياد بود، نزديك دو هزار نفر بودند، مغازه هاي بازار را تاراج كردند و خانه ها را به آتش كشيدند و چندان كارهاي زشت انجام دادند كه از شنيدن آنها مو بر بدن انسان راست و دل هر انساني كباب مي شود، چنانكه در دفعات [ صفحه 59] قبل نيز نظير اين جنايات را كرده بودند از جمله كشته شدگان، شيخ عبدالله زواري مفتي شافعي ها بود كه از مسجد بيرون كشيدند و قطعه قطعه كردند و در ميان كشته شدگان برخي پرده داران و خدمتگزاران كعبه ي مكرمه كه براي ييلاق به طائف آمده بودند، ديده مي شدند. البته ابن سعود نتوانست اين جنايات هولناك را انكار كند و ضمن اعتراف، كار وهابيان را به اعمال خالد بن وليد در فتح مكه تشبيه كرد و با سخن رسول خدا كه در آن زمان فرمود: «اللهم اني ابرء اليك مما صنع خالد» پوزش خواست. [5] . سعوديها امروزه مي گويند: احتمالا ارتش بر اثر تحريكاتي كه شده بود، واكنش بيش از حد تندي نشان داد. ولي آنچه مسلم است، خبر اين كشتار در سراسر حجاز پيچيد و وحشت آفريد ملك حسين، انگليسي ها را به كمك طلبيد، سفير انگليس

به او وعده داد كه درخواست وي را به دولت متبوع خويش اطلاع دهد. شريف از جده به مكه بازگشت و منتظر كمك انگلستان نشست ولي آن دولت در جواب درخواست او به سفير خود اشعار داشته بود كه جنگ ميان ابن سعود و ملك حسين يك جنگ مذهبي است كه انگلستان به خود اجازه ي مداخله در آن را نمي دهد، اما اگر زمينه را مساعد ببيند، حاضر به ميانجيگري مي باشد. [6] . طبق گفته ي «جرج آنتونيوس» دولت انگلستان گفته بود اگر طرفين درخواست كنند كه ميان آنها، حكم شود، در كارشان مداخله خواهد كرد. [7] . و بنا به نقل ديگر انگليسي ها در پاسخ حاضر شدند صرفا او را تا بندر عقبه اسكورت و همراهي كنند كه از حجاز خارج شود و به نفع پسر خود علي كناره گيري نمايد. [ صفحه 60] در آن موقع، جمعيتي در مكه به نام حزب وطني تشكيل يافت كه هدف نهائي آن رها ساختن حجاز از وضع آشفته اي بود كه دچار آن گرديده بود، جمعيت مزبور، مقرر داشت كه ملك حسين، به نفع فرزند خود ملك علي، از حكومت كنار برود و ملك علي فقط پادشاه حجاز باشد. اين جمعيت به اين مزبور در تاريخ چهارم ربيع الأول سال 1343 تلگرافي به امضاي صد و چهل تن از علما و اعيان و تجار و اصناف ديگر به ملك حسين مخابره كرد و موضوع مزبور را به او تكليف نمود. ملك حسين ناگزير اين پيشنهاد را پذيرفت و حزب وطني در روز بعد، ضمن تلگرافي، ملك علي را كه در جده بود، از جريان آگاه ساخت و او به مكه آمد

و در تاريخ پنجم ربيع الأول 1343 زمام امور را در دست گرفت اما اين تدبير هيچ مشكلي را حل نكرد، زيرا اولا با مخالفت خشك انگلستان مواجه شد و ثانيا ابن سعود به ملك علي همان نظري را داشت كه به ملك حسين پدرش دارا بود. [8] . چنين حكومتي در حول علي بن حسين تشكيل شد، اما هيچ كشوري آن را به رسميت نشناخت. تا مدت يك سال بعد هنوز مسأله ي حقوقي حجاز حل نشده بود و علي بن حسين كناره گيري پدر به نفع خود را عنوان كرده خود را حاكم حجاز دانست در همان سال وهابيان بي آنكه جنگي رخ دهد، وارد شهر مقدس مكه شدند، ملك حسين و پسرش كه به جده رفته بودند، وهابيها خانه ي او را غارت كرده و تمام دارائي او را تصاحب نمودند. آنگاه او بالاجبار از حجاز خارج و روانه ي بندر عقبه گرديد. پس از رسيدن به مقصد، در راه پيشرفت ملك علي كوشش فراوان مي كرد و به دوام حكومت وي اميد فراوان داشت. در همين حال دولت انگلستان به وسيله ي يكي از اميرالبحرهاي خود به ملك حسين اخطار كرد در مدت سه هفته بندر عقبه را ترك كند و به هر كجا مي خواهد برود. وي ابتدا اين اخطار را جدي نگرفت، ولي پس از جرياناتي كه رخ داد، مجبور شد [ صفحه 61] سوار كشتي شود و عازم جزيره ي قبرس گردد. شريف حسين به قدري به انگليسيها بدبين شده بود كه غذا جز از دست آشپز مخصوص خود نمي خورد و مي ترسيد وي را مسموم كنند. شريف تا سال 1931 م در قبرس ماند و در اين سال

بيمار شد وي را به عمان (پايتخت اردن مركز پسرش امير عبدالله) انتقال دادند و در آنجا و در همان سال فوت كرد و در جوار قدس شريف در بيت المقدس مدفون ساختند. [9] . سرزمين حجاز، بجز مدينه و جده و بندر ينبع در تصرف قواي ابن سعود افتاده بود از طرفي نمايندگاني از دو سوي، در رفت و آمد بودند تا مگر قضيه با صلح فيصله يابد، اما هيچ نتيجه اي نمي گرفتند. در روز دهم ربيع الثاني سال 1343 ابن سعود به نيت عمره، از رياض به سوي مكه حركت كرد و براي پيشبرد مقصود خود دست به ابتكاري زد و از سران مسلمانان جهت برگزاري يك كنفرانس اسلامي دعوت به عمل آورد، تا درباره ي اين كه چگونه بيت الله الحرام از تمايلات سياسي دور نگاه داشته شود، با يكديگر تبادل افكار نمايند، ظاهرا فقط مسلمانان هندوستان به دعوت او پاسخ مثبت دادند. [10] . ابن سعود در حالي كه جمعيت زيادي از سپاهيان و علماي نجد و جمعي از خاندان محمد بن عبدالوهاب و عده اي از رؤساي قبائل همراه او بودند، در مدت بيست و چهار روز به نزديكي مكه رسيد، در كوه عرفات «ابن لؤي» يكي از فرماندهان سپاه او در مكه، با هزار تن از جمعيت اخوان، به استقبال وي آمد ورود او به مكه غروب روز هفتم جمادي الأولي سال 1343 بود. پس از فتح طائف و مكه توسط وهابيان، جنگ ميان ابن سعود و ملك علي در جده درگرفت و در همان سال برنامه ي حج تعطيل گرديد. ملك علي جمعي از افسران [ صفحه 62] سوري و افراد ديگر را به حجاز فراخواند و اسلحه و

هواپيما خريد و پولها خرج كرد، ولي فائده اي نداشت وهابيها جده را محاصره كردند، و چون محاصره ي جده به طول انجاميد، اميرعلي ناگزير از مصالحه با وهابيها گرديد و قرارداد صلح به وسيله ي كنسول انگلستان در جده تدوين شد و او با يك كشتي جنگي بريتانيائي و يا وسيله ي قطار از جده خارج گرديد. [11] . وهابيها به سال 1344 وارد اين شهر شدند و كشتي هاي ملك حسين را تصاحب كردند و ملك علي در عراق نزد برادرش ملك فيصل اقامت گزيد و با خروج او از حجاز ملك سعود پادشاه نجد و حجاز هر دو شد و وهابيها بر مدينه و تمام سرزمين حجاز دست يافته و عربهاي حجاز را زير فرمان خود درآوردند. ابن سعود در گرماگرم جنگ با اميرعلي مي گفت كه او به حجاز نيامده مگر آن كه مردم حجاز را از ظلم و ستم اشراف رهائي بخشد و او قصد ندارد پادشاه حجاز بشود و در اين خصوص او از مردم حجاز نظر خواهد خواست. [12] . او اين سخنان را همچون ديگر سياستمداران و نيرنگ بازان دنيا كه پيش از به قدرت رسيدن وعده ها مي دهند و هرگز بدان عمل نمي كنند، بر زبان مي راند ابن سعود به عنوان پادشاه حجاز تاجگذاري كرد «اخوان» (سربازان خاص سعودي) ناخرسندي خود را ابراز داشتند و در مراسم تاجگذاري شركت نكردند. «اخوان» به تدريج از رئيس خود ناراضي شده بودند، آنها گمان مي كردند كه در راه خدا پيكار مي كنند ولي نمي دانستند كه در خدمت جاه و شكوه امير قرار دارند. [13] .

پاورقي

[1] الوهابيون و الحجاز: ص 33.

[2] كشف الارتياب: ص 50 - 51.

[3] نظام آل سعود، ص

54.

[4] تاريخ مكه: ج 2، ص 236.

[5] كشف الارتياب: ص 52.

[6] المملكة العربية السعودية: ج 2، ص 300 - 299.

[7] يقظة العرب: ص 455.

[8] صلاح الدين مختار، تاريخ المملكة العربية السعودية، ج 2، ص 300.

[9] صلاح المختار، ج 2، ص 306 و 314 تا 316. [

[10] نظام آل سعود: ص 57.

[11] تاريخ المملكة العربية السعودية: ج 3، ص 357 و 363.

[12] كشف الارتياب: ص 53.

[13] نظام آل سعود، ص 57.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109