علم غيب معصوم (ع)

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران
سرشناسه : لطيفي ، رحيم
عنوان و نام پديدآور : علم غيب معصوم (ع)/* رحيم لطيفي
منشا مقاله : معارف ،ش۴۶ ، خرداد۱۳۸۶ : ص۲۵-۲۹
معارف ، ش۴۷ ، تير۱۳۸۶ : ص۱۲-۱۶
معارف ، ش۴۸ ، مرداد و شهريور۱۳۸۶ : ص۱۰-۱۶
يادداشت : * استاد وعضو هيئت علمي دانشنامه كلام اسلامي موسسه تخصصي كلام اسلامي
چكيده : بخش اول- دوم - سوم
توصيفگر : قرآن
توصيفگر : غيبگويي (اسلام)
توصيفگر : امامان[۱]
توصيفگر : علم امام
توصيفگر : Knowledge of Imam*
توصيفگر : جوهر (فلسفه)
توصيفگر : متكلمان
توصيفگر : فيلسوفان
توصيفگر : احاديث
توصيفگر : علم حضوري
توصيفگر : عصمت امام
توصيفگر : عصمت پيامبران
توصيفگر : اسناد
توصيفگر : شبهه
توصيفگر : Misgiving*

اشاره

در بخش نخست، اهميت بحث علم امام، اتفاق دانشمندان ديني شيعي بر اصل برخورداري امام(ع) از اين موهبت و تفاوت‌هاي موضعي آنان در اين موضوع و نيز جايگاه وجودي امام(ع)، تعيين موضوع بحث، تفاوت علم غيب امام با علم غيب خدا، اقرار منابع اهل سنت بر اثبات علم غيب براي غير خدا، پاسخ به آياتي كه علم غيب را منحصر به خدا مي‌دانست و اثبات علم غيب براي معصوم(ع) از ديدگاه قرآن، بيان شد. در بخش دوم، اثبات علم غيب براي معصوم(ع) از منظر متكلمان، حكما و روايات، پي‌گيري شد. در اين بخش، نخست آيات و رواياتي طرح مي‌شود كه در نگاه ابتدايي نافي علم غيب از معصوم است و در گام بعدي پاسخ مبنايي و موردي هر كدام بيان مي‌شود و با يك بحث سندي و قراين و شواهد موجود، برتري منطوق آيات و روايات ثابت‌كنندة علم غيب براي معصوم(ع) محرز مي‌شود. در پايان به كمك روايات، محدوده و منابع علم غيب معصوم(ع) بيان و در خاتمه به پاسخ چند شبهه پرداخته مي‌شود.

دلايل نفي علم غيب و علم حضوري امام

در مقدمه يادآوري شد كه علم غيب ائمه (ع) در ادامه علم غيب رسول اكرم (ص) است كه داراي فلسفة مشترك مي‌باشد (اقتضاي وجود و وظايف آنان است)، بنابراين اگر دلايلي بر انكار علم غيب از نبي اكرم (ص) آورده شود، علم غيب امام ني ز انكار مي‌شود. از ظاهر برخي ايات و روايات بر مي ايد كه پيامبر و امام، علم غيب ندارند كه ذي لاً بي ان مي‌شود: «وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ [1] ؛ وَلا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ [2] ؛ سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسَي» [3] خداوند از پيامبرش مي خواهد كه فراموش نكند اگر رسول اكرم (ص) علم غيب و حضوري داشت نسي ان و فراموشي معنا نداشت. «وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ.» [4] . در روايات آمده است كه پيامبر (ص) براي نماز صبح بي دار نشد تا آنكه طلوع خورشيد او را از خواب بي دار كرد: «انّ الله تبارك وتعالي انام رسوله (ص) عن صلوة الفجر حتي طلع الشمس ثم قال فبداء فصلي الركعتين الاتين قبل الفجر ثم صلي الفجر.» [5] . در روايات ديگر آمده است كه پيامبر (ص) در نماز، سهو كرد و نماز ظهر را به جاي چهار ركعت، پنج ركعت خواند و در مورد ديگر دوركعت خواند: «واسهاه (ص) في صلاته في ركعتين ثم وصف ما قاله ذو الشمالين.» [6] . در روايتي آمده است كه امام علي (ع) نماز جماعت را بدون وضو خواند و شخصي اين امر را به مردم ندا داد. [7] . در روايتي آمده است كه امام صادق (ع) صريحاً علم غيب را از خود نفي فرمود: «يا عجباً لأقوامي زعمون انا نعلم الغيب، ما يعلم الغيب الاّالله عزوجل ّلقد هممت بضرب جاريتي فلانه، فهربت مني، فما علمت في اي بيوت الدارهي» [8] .

پاسخ دلايل نفي علم غيب از پيامبر و امام

اشاره

از ايات و رواياتي كه علم غيب را از پيامبر (ص) و امام(ع) نفي مي كند و يا مواردي را براي آنان اثبات مي كند كه مستلزم نفي علم غيب است، دوگونه پاسخ مي توان داد كه هر يك از اين پاسخها تركيبي از بيان عقلي و نقلي دارد.

پاسخ كلي و مبنايي

استدلال متكلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظايف پيامبر(ص) و امام(ع) وجود عصمت و علم غيب را براي رهبران الهي ثابت كرد، اگر فرستاده خدا از ملكه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه مي تواند پيام الهي را به صورت كامل و صحيح به بندگان برساند و نه هدايت كامل آنان را عهده‌دار شود و انسان‌ها هم نمي توانند به او اعتماد و اطمينان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغويت در كار خدا مي شود! حكيمان و فلاسفة الهي با مطالعه وجود شناختي، مرتبه وجودي عالي را براي پيشوايان الهي ثابت كرده‌اند كه لازمه‌اش عصمت و علم برتر است. ايات و روايات متعدد براي اولياي الهي مراتبي از علم غيب را ثابت مي‌دانند. بيان شد كه ميان علم غيبي كه مربوط به خداوند است با علم غيب پيامبر(ص) و امام(ع) تفاوت بسيار است. نتيجه طبيعي و عقلي اين مسلمات، وجود علم غيب براي پيامبر (ص) و امام(ع) است و اين يافته بر اساس عقل و نقل قطعي است، پس هر گاه بر خلاف اين يافته، ايه يا روايتي پيدا شد، بايد محتواي آن به دقت بررسي شود تا راه حل مناسب پيدا شود.

پاسخ جزئي و موردي

نتيجه پاسخ كلي ضرورت بررسي موارد نافي علم غيب را آشكار ساخت، لذا به بررسي تك تك موارد ادعايي پرداخته مي شود: پاسخ از ايه ولو كنت اعلم الغيب: اين ايه درصدد نفي علم غيبي ذاتي است؛ يعني پيامبر، بالذات و بدون تعليم و مشيت الهي غيبي نمي داند و اين با اياتي كه علم غيب را براي رسولان و برخي اوليا استثنا مي كرد، منافاتي ندارد. همچنين اين ايه علم غيب مطلق و نامحدود را نفي مي كند كه اين امر با اثبات برخي موارد علم غيب منافات ندارد. [9] . پاسخ از ايه سنقرئك فلا تنسي: در كتاب قاموس اللغه "نسيان" به ترك عمدي و اختياري معنا شده است نه به معناي فراموشي از روي سهو و بدون اختيار. پس معناي ايه اين مي شود كه اي رسول ما بر تو خوانديم پس مبادا آنان را از ياد ببري! تنها چيزهايي را از ياد ببر و از خاطر محو كن كه خدا بخواهد (ذيل ايه، الاّ ما شاء الله) مانند مواردي كه نسخ مي شود. [10] . پاسخ از ايه "ومن اهل المدي نه.... مراد اين است كه اي رسول گرامي تو نفاق و ماهيت آنان را با امارات و نشانه‌هاي ظاهري آنان و درك حواس ظاهري خود نمي‌تواني كشف كني، چون آنان در نفاقشان بسيار مهارت دارند «مردوا علي النفاق» و خدا از باطن آنان خبر دارد لذا ازعلم لدني به تو خبر مي دهد. يا اينكه مراد اين باشد كه مورد خطاب پيامبر (ص) است اما مقصود ياران و اصحاب هستند؛ چنانكه اين نوع مكالمه و مخاطبه ميان اهل زبان رايج است: «اياك اعني واسمعي يا جاره؛ (در به تو مي گويم ديوار بشنو» با همين قاعده ايات ديگر نيز توجيه مي شود [11] مانند، «و مَا اََدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ [12] وَمَا اَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ.» [13] . پاسخ از روايتي كه از خواب ماندن و قضاي نماز پيامبر (ص) مي گفت: برخي اينگونه پاسخ گفته‌اند كه خداوند پيامبر را در خواب نگه داشت و اين حكمتي داشت و آن اينكه براي بندگان بفهماند كه هر گاه هنگام فريضه صبح به خواب مانديد ملامت و سرزنشي بر شما نيست. پس به خواب ماندن رسول اكرم (ص) در اين مورد رحمتي از جانب خدا بر بندگان است. ولي اين پاسخ نادرست است؛ زيرا اولاً راه‌هاي ديگري بود كه اين پيام به مردمان رسانيده شود، چنانكه رواياتي اين مهم را با عنوان رفع تكليف از شخص خواب بيان كرده است. ثانياً قضا شدن نماز با شأن و جايگاه افراد مذهبي سازگار نيست تا چه رسد با جايگاه رفيع رسول اكرم (ص) كه روايات در وصف حضرت مي گويد: دل و باطن او هرگز به خواب نمي رفت. ثالثاً، بحث نبوت مربوط به اصول دين و عقايد ماست كه بر محور عقل مي چرخد، و هر گاه عقل قطعي وجود كمالي را براي پيشواي الهي لازم و رفع نقصي را ضروري تشخيص داد، ديگر به ظاهر نقل توجهي نمي شود به ويژه كه اينگونه روايات معارض‌هاي قطعي نيز داشته باشد. [14] . رابعاً، مي توان ادعا كرد كه آنچه روايت نقل مي‌كند در صورت و ظاهر جاري است و در واقع هيچ واجبي از پيامبر (ص) فوت نشده است؛ توضيح اينكه رسول خدا (ص) فريضه صبح را انجام داده و پس از فجر خوابيده بود پس از بيدار شدن دو ركعت نافله خوانده است اطرافي ان گمان برده‌اند حضرت هنگام نماز صبح خواب مانده و حضرت به خاطر نفي غلو يا تعليم احكام قضا و سجده سهو و يا به خاطر "كلّم الناس علي قدر عقولهم" در مقام ردّ توهّم آنان برنيامده است. [15] . مفاد اين احاديث بر خلاف دلايل قطعي، عقلي و نقلي است و از لحاظ تعارض قدرت معارضه با بسياري از رواياتي كه هرگونه سهو و نسيان را از پيامبر (ص) و امام(ع) نفي مي‌كند، ندارد. اينگونه روايات هم از لحاظ سند ضعيف هستند و هم از لحاظ متن، لذا دانشمندان اسلامي به مفاد اين روايات عمل نكرده‌اند. تنها شيخ صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه به اين روايات توجه كرده است. [16] . پاسخ ديگر اينكه مسأله سهو و نسيان پيامبر و امام مربوط به عقايد و اصول دين است كه بر محور عقل استوار است. پس هر گاه روايتي در حوزه عقايد و اصول دين بر خلاف آن بياني داشت قبول نمي‌شود به ويژه كه نقل متواتر هم معارض آن باشد. [17] بر همين اساس، شيخ طوسي كه روايت سهو النبّي را نقل كرده است در ذيل آن مي‌نويسد: «مضمون اين حديث را ادله قطعي عقلي نمي پذيرد؛ چون دلايل عقلي هرگونه سهو و غلط را از پيامبر (ص) نفي مي كند.» [18] .

پاسخ از روايت امام صادق (ضرب الجاريه)

احاديث صحيح و متواتر براي امام (ع) علم غيب را ثابت مي‌كند و اين امر از پشتوانه‌هاي عقلي و قرآني نيز برخوردار است، پس اگر در موردي خلاف اين امر بدست آمد، حتماً محمل و توجيهي دارد. توجيهي كه در خصوص اين روايت بيان شده اينكه، امام صادق به افكار و انديشه‌ها و لغزش‌هاي مردمان آگاه است و مي داند كه در ميان آنان كساني هستند كه قدرت هضم برخي امور را ندارند اگر امام، مواهب الهي و كمالات خويش را همواره در معرض ديد همگان بگذارد، گروهي از مردمان به عقايد و باورهاي منافي گرايش پيدا مي‌كنند و در حق امام به غلو روي مي آورند، وجود برخي غاليان در طول تاريخ گواه زنده بر صحت اين امر است، لذا امام در بسياري موارد علم غيب و ديگر مواهب خود را در معرض نمي‌گذاشت و تنها در عصر ظهور حضرت حجت (ع) است كه امكانات و شرايط آماده است و حضرت (ع) با علم غيب و برتري كه دارد به تدبير جهان مي‌پردازد. ذيل همين روايت گواهي صحت مطالب بالا را امضا مي‌كند كه امام(ع) فرمود: «علم الكتاب كلّه عندنا علم الكتاب والله كله عندنا» كتاب همان چيزي است كه خداوند معرفي كرده است (تبياناً لكل شيءٍ) پس علم‌الكتاب علم وسيع است. [19] . مطالعه شرايط حساس امامان (حسادت دستگاه حكومتي و سختگيري هاي حاكمان جور بر آنان و عدم ارتباط كافي ميان امام و محبان آنان) حكمت و فلسفه اينگونه سخن گفتن را آشكار مي‌كند. اينگونه روايات توجيه مهم ديگري هم دارند و آن اينكه مراد امام از نفي علم غيب از خودش، نفي علمي باشد كه امامان مأذون به بروز آن باشند نه علم مكتوم از مردم. توضيح اينكه امامان در بروز علم غيبشان به همگان مأذون نيستند. لذا مي توان گفت ائمّه، علم غيبي كه مأذون در بروز آن باشند ندارند و اين منافات با وجود علم غيب مكتوم و پوشيده از مردم ندارد. [20] .

بحث سندي

دانشمندان فن با الهام از قرآن و روايات براي مواردي كه ميان روايات تعارض يا تنافي باشد، راه حل‌هايي معين كرده‌اند، هر چند برتري رواياتي كه علم غيب و حضوري وسيع را براي پيامبر (ص) و امام(ع) ثابت مي‌كند محرز و مستدل شد؛ ولي از راه مرجحات سندي و قوانين حاكم در موارد تعارض نيز برتري با همين دسته است. بررسي مشروح مرجحات از عهده نويسنده و حوصله مقاله خارج است، گزيده آن از زبان اهل فن بيان مي‌شود.

مرحجات سندي

1ـ سند همه رواياتي كه براي پيامبر (ص) و امام(ع) نوعي سهو و نسيان را نسبت مي‌داد ضعيف است و نيز داراي متن و عبارات مضطرب و ناهمگون است. 2ـ تعداد رواياتي كه وسعت علم غيب امام (ع) را قيد مي‌زند و يا نسبت سهو و نسيان به پيامبر (ص) و امام(ع) مي‌دهد به يك دهم رواياتي كه اثبات علم غيب وسيع و نفي سهو و نسيان مي‌كنند، نمي رسد. 3ـ روايات سهو و نسيان، شاذ و نادر هستند و نيز مطابق با عقايد مخالفان اماميه مي‌باشند، اما روايات مثبت مشهور و بر اساس باور اماميه هستند. 4ـ در اوصاف پيامبر (ص) و امام (ع) كه مربوط به عقايد و اصول دين است هيچ گاه نمي‌توان به اخبار شاذ، نادر و كم تعداد اعتماد كرد. [21] . بر اساس همين مرجحات و به ويژه ناسازگاري با باورهاي بنيادين شيعه به پيامبر و امامان، بزرگان دين از اينگونه روايات روي گرداني ده و در برابر آن واكنش نشان داده‌اند. شيخ الطايفه مرحوم طوسي، روايات سهو النبي را مردود و خلاف دلايل قطعي نقل و عقل اعلام كرده است. [22] . علامه حلي روايت "ذوالشمالين" كه مي‌گفت رسول‌الله نماز ظهر را بجاي چهار ركعت، پنج ركعت خواند را نزد اماميه باطل مي‌داند؛ چون اماميه باور به عصمت نبي دارند. [23] . شهيد اول روايت «ذو الشمالين» را ميان اماميه متروك اعلام مي‌دارد و مي‌فرمايد: بر عصمت انبيا دليل عقلي قايم است و اجماع اماميه همين است. [24] . حرّ عاملي اخبار سهو نبي(ص) و امام (ع) را معارض اجماع شيعه مي‌داند و مي‌فرمايد: «مخالفت اشخاص معلوم النسب (شيخ صدوق و استادش) ضرري به اجماع نمي‌زند.» [25] .

مؤيدات (تقويت و پشتيباني روايات علم غيب)

براي اثبات اصل علم غيب پيامبر(ص) و امام (ع) دلايل مشروح كلامي، فلسفي، قرآني و روايي بيان شد، در اينجا به شماري از اياتي اشاره مي‌شود كه موضع پيشين از جمله وسعت و گستردگي علم غيب را تقويت مي‌كند. لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ [26] اين دستور مطلق است و وسعت الگو بودن رسول اكرم (ص) ملازم با وسعت علم غيب او است، اگر كسي در محدوده‌هايي جاهل باشد نمي‌تواند الگوي مطلق باشد. وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [27] وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [28] دستور به پيروي مطلق در همة امور و همة زمان‌ها و نيز دريافت و اطاعت از هر آنچه پيامبر بدهد و خودداري از آنچه نهي كند، عصمت و علم غيب وسيع او را مي‌رساند. سيد مرتضي مي‌فرمايد: ان للامام لا يجب الغيوب وما كان و ما يكون، لان ذلك يؤدي الي انه مشارك للقديم تعالي في جميع معلوماته و أن معلوماته لا يتناهي و أنه يوجب أن يكون عالماً بنفسه و قد ثبت انه عالم بعلم محدث... و بينا ان الذي يجب ان يعلمه علوم الدين و الشريعة، فامّا الغائبات او الكائنات الماضيات و المستقبلات فان علم باعلام الله تعالي فجائز و الّا فذلك غير واجب. [29] .

محدوده علم غيب امام و پيامبر عصمت و علم غيب

ديدگاه رسمي و مشهور دانشمندان شيعه اين است كه انبيا و امامان (ع) از هرگونه گناه ـ صغيره و كبيره ـ و از هرگونه خطا و سهو و نسيان، به دور هستند و چنين عصمتي از آغاز زندگي تا پايان زندگي آنها بر قرار است. لازمه چنين عصمتي علم غيب وسيع است. نبي و امام بايد عالم به حقايق اشيا و امور پنهاني باشند تا چنين عصمتي محقق شود و حتي خطا و نسيان نيز از آنان سر نزند. مشهور دانشمندان اهل سنت، عصمت را قبل از رسيدن به مقام نبوت براي نبي شرط نمي‌دانند و نيز صدور خطا و سهو را حتي پس از رسيدن به مقام نبوت ممتنع نمي‌دانند. [30] بر اساس اين ديدگاه داشتن علم غيب براي پيامبر (ص) از اساس منتفي و يا دست كم بسيار محدود مي‌شود. برخي از دانشمندان شيعه سهو را بر پيامبر و امام جايز مي‌دانند و مواردي را ذكر مي كنند كه نتيجة سخن آنان انكار وسعت علم غيب امام و نبي است. محمد بن علي بن بابويه قمي معروف به شيخ صدوق (وفات 381ق) و استادش شيخ محمد بن الحسن بن احمد الوليد (وفات 343ق) باور به عدم سهو نبي (ص) را نخستين مرحله غلو مي دانند. شيخ صدوق مي فرمايد: مي خواستم كتابي در اثبات سهو النبي بنويسم. [31] . اين قول شيخ صدوق بر اساس رواياتي است كه پيش‌تر بيان شد. (سهو پيامبر (ص) در تعداد ركعات و قضا شدن نماز بخاطر خواب ماندن) امين الاسلام طبرسي آنجا كه در ردّ علي جبائي و به دفاع از شيعه حرف مي‌زند و معناي تقيه و عدم جواز نسيان بر پيامبر را توضيح مي‌دهد مي‌گويد: «اما النسيان و السهو فلم يجز و هما علي هم في ما يؤدونه عن الله تعالي فأما ما سواه فقد جوّزوا علي هم اني نسوهأ و يسهوا عنه مالم يؤد ذلك الي إخلال بالعقل و كيف لا يكون كذلك و قد جوزوا علي هم النوم و لا غماء و هما من قبيل السهو...» [32] . شيخ محمد تقي شوشتري طي يك رساله كه در ضمن اثر مشهورش قاموس‌الرجال چاپ شده، به ياري شيخ صدوق شتافته است. مشهور شيعه با نگاشتن كتاب‌ها و رساله‌هاي استدلالي و با استناد قطعي هرگونه گناه و معصيت و نسيان و سهو را از پيامبر و امامان (ع) به دور مي‌دانند. [33] . نتيجه سخن اينكه پس از اثبات اصل علم غيب براي پيامبر (ص) و امام (ع) اين پرسش مطرح مي‌شود كه محدوده اين علم غيب تا كجاست؟ اين بحث حالت درون مذهبي دارد؛ يعني در ميان دانشمندان شيعه اختلافي است كه منشاء آن نيز اختلاف روايات است، برخي به پي روي از شيخ صدوق سهو و نسيان را براي پيامبر ممكن مي‌دانند كه نتيجة آن محدود ساختن علم غيب است در محدوده گناهان عمدي و بيان احكام شرعي. رهيافت تلاش كلامي و فلسفي و صريح روايات در موضوع علم غيب پيامبر (ص) و امام(ع) دو چيز است: يكي اثبات اصل علم غيب كه به اذن الهي به آنان داده شده است، و ديگر اثبات وسعت وگستره اين علم تا آنجا كه عدالت و عصمت‌آور باشد و پيامبر و امام در سايه آن هرگونه موارد عصيان و خطاء و سهو و نسيان را بشناسد و در نتيجه از او سر نزند در غير اين صورت ديگر به رسالت و هدايتگري اشاطمي ناني نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد. براي تثبيت وسعت علم غيب امام (ع) نخست سخن كساني كه به نحوي به محدوديت علم غيب امام بر مي‌گردد بررسي و نقد مي‌شود و به دنبال آن روايات ثابت‌كننده وسعت علم غيب امام نقل مي شود. در ميان منكران عمده شيخ صدوق است و سخن ايشان نيز چندان صراحت به نفي علم غيب ندارد؛ [34] چون تعليلي كه در ادامه سخنشان آمده است به صراحت مي‌رساند كه مرادشان «اسهاء» است نه سهو. توضيح اينكه با قضا شدن نماز رسول خدا (ص) و در خواب ماندن ايشان چنين تعليل شده است كه مبادا قضا شدن نماز در اثر خواب ماندن براي مسلمانان عار و عيب باشد و اين قضا شدن نماز پيامبر (ص) بخاطر رحمت خداوند بر بندگان بوده است، از نوع اين تعليل معلوم مي‌شود كه مراد شيخ سهو شيطاني نيست، بلكه چيزي مانند «اسهاء رباني» است؛ يعني خداوند نوعي سهو را بر نبي مكرمش مسلط كرده است، نه اينكه رسول خدا متصف به سهو و نسيان باشد. [35] در جاي ديگر شيخ صدوق تصريح مي‌كند كه اسهاء نبي به خاطر اين بوده است كه مردم در حق او غلو نكنند و او را تا مقام رباني جلو نبرند. [36] لكن در ادامه اين نوشتار بيان خواهد شد كه عقيده به عدم سهو غلو نيست. يا اينكه غلبه خواب يك امر قهري از جانب خداوند بوده و پيامبر نيز صرفاً مأمور بوده است، يا اينكه اين حادثه خاص از قبيل تبديل واقع بر پيامبر (ص) بوده كه در اين صورت پيامبر مأمور به واقعيت جديد است نه به واقع يا اينكه پيامبر پس از اداي نماز صبح، خوابيده و وقتي بيدار شده است دو ركعت نافله خوانده و اطرافيان گمان نماز قضا كرده‌اند، و پيامبر هم براي تسهيل بر مردمان چيزي نفرموده است. [37] . شيخ صدوق در آثار خود امام و پيامبر را چنان توصيف مي‌كند كه اصولاً با سهو و عدم علم غيب ناسازگار است. [38] . صرف نظر از ملازمه كه جواز سهو با عدم علم غيب دارد در جاهاي ديگر شيخ صدوق تصريح به وجود علم غيب در پيامبر و امام دارد و هرگونه نسيان را نفي مي‌كند. قال رسول الله (ص) لعلي (ع) أكتب ماأملي عليك، قال: يا نبي الله أتخاف علي النسي ان فقال (ص): لست اخاف عليك النسي ان و قد دعوت الله بحفظك ولاينسيك... [39] و عن الرضا (ع): ماينقلب جناح طائر في الهواء الا وعندنا علم منه... [40] . از اين سخنان شيخ صدوق و رواياتي كه نقل و قبول كرده است، معلوم مي‌شود كه اگر در موردي نسبت سهو به پيامبر يا امام داده است، مرتكب سهو شده است، به گفته شيخ بهايي در اين حكم، ابن بابويه شيخ صدوق سهو كرده است؛ زيرا ايشان سزاوار به سهو است تا نبي اكرم(ص). [41] . ماهيت علم غيب پيامبر و امام چنان ترسيم و تصوير شده است كه هيچگونه شايبه غلو يا شرك را در پي ندارد علم غيب عطايي طولي باذن الله با علم غيب بالذات مستقل الهي اصولاً قابل قياس نيست، اولين و آخرين مرحله غلو اين است كه كسي را در هر صفتي ا كمالي در عرض خدا و در كنار خدا جا دهند و گرنه شايبه غلو و شرك منتفي است و اين حقيقت را خود ائمه (ع) فرموده‌اند: «لاتجاوزوا بنا العبوديه ثم قولوا فينا ما شئتم و لن تبلغوا [42] اجعلونا عبيدا ًمخلوقين و قولوا فينا ماشئتم [43] اياكم و الغلو فينا، قولوا انّآ عبيد مربوبون وقولوا في فضلنا ماشئتم.» [44] . پس نفي سهو و نسيان و اثبات علم غيب هيچ كدام، پيامبر و امام را ربّ و معبود نمي سازد، بلكه آنان را بندگاني با علم عالي و عصمت عالي معرفي مي‌كند. علم ارادي اشائي و محدوديت علم غيب در كتاب اصول كافي [45] و بصائر [46] حدود چهار روايت آمده است كه علم غيبي پيامبر و امام را از نوع علم ارادي اشائي معرفي مي‌كند؛ يعني علم غيبي آنها حضوري مطلق نيست، بلكه هر گاه امام بخواهد و اراده كند كه از مجهولي يا غيبي اگاه گردد خداوند آنان را آگاه مي سازد. اينگونه روايات نيز به نوعي براي علم غيبي پيامبر و امام تعيين محدوده مي كند. امام صادق (ع)فرمود: «انّ الامام إذا شاء أني علم علم» و نيز فرمود: «إذا أراد الامام اني علم شيئاً أعلمه الله ذلك.» [47] . از اينگونه روايات هم پاسخ داده شده و در نتيجه وسعت علم غيب پيامبر (ص) و ائمه (ع) ثابت شده است. يكم) علم غيب به اين معنا كه، اگر امام اراده كند و بخواهد، خداوند او را از غيب آگاه مي‌سازد، معناي مجازي است، معناي حقيقي علم غيب يعني امام بالفعل و بدون هيچ قيد و شرطي از غيب آگاه است هر گاه علم غيب گفته شود همين معنا متبادر مي شود و به علم ارادي مقيد به مشيت اسم علم غيب اطلاق نمي شود، بلكه سلب اين اسم از آن صحيح است. [48] . دوم) رواياتي كه علم غيب فعلي و وسيع را براي پيامبر و امام ثابت مي‌كنند، بسيار صريح و مطلق هستند؛ به گونه‌اي كه با هرگونه قيد و تخصيص سازگار نيستند. [49] . سوم) رواياتي كه علم غيب فعلي وسيع را ثابت مي كنند، در مقام امتنان و منت‌گذاري از جانب خداوند است و روشن است كه نعمت و موهبتي كه خداوند بر عبدش منت مي‌گذارد و عطا مي كند به نحو كامل آن است و نيز اينگونه روايات در مقام معرفي و شمارش علائم خاص امامت است؛ يعني از نشانه‌هاي امام را داشتن علم غيب معرفي مي كند؛ پس نمي توان گفت مراد علم غيبي با قي د و شرط است. [50] . چهارم) رواياتي كه براي امام علم غيب را ثابت مي كنند در سياق و ريخت اثبات ديگر اوصاف ائمه (ع) است، پس همان طوري كه اوصاف عصمت، طهارت از عيوب، ولايت و... مقيد و مشروط به اراده و مشيت و... نيستند، روايات ثابت‌كننده علم غيب نيز مطلق وصف را ثابت مي‌كنند. [51] . پنجم) بازخواني رواياتي كه از جانب ائمه (ع) خبر از امور غيبي داده‌اند، مانند خبر از رحم مادران، از معناي حركات حيوانات، پاسخ از پرسش‌هاي طرح نشده، از نيات پنهان مردمان و... به روشني معلوم مي‌كند كه علم غيب امامان مقيد به اراده و مشروط به مشيت نيست. [52] . ششم) اگر پيامبر (ص) و امام(ع) به موضوعات خارجي و امور غيبي و حوادث، علم غيب نداشته باشند، امكان سهو و نسيان، بلكه وقوع آن حتمي مي‌شود و در نتيجه در مواردي مرتكب حق‌كشي ها و خطاها مي‌شوند و اين كاستي بزرگي است كه با منصب آنان منافات دارد، بلكه فلسفة وجوديشان زير سئوال مي‌رود. افزون بر اين اگر علم پيامبر و امام محدود مي بود و مرتكب خطاها يا فراموشي هايي مي‌شدند اين موارد با توجه به تعداد ائمه(ع) حتماً براي ما نقل مي‌شد. [53] .

برخي امور غيبي مخصوص خداست

در بصائرالدرجات [54] و تفسير صافي و مجمع البيان حدود چهارده حديث وارد شده است كه مضمون ايه ذيل را تاييد مي‌كند و دست كم علم پنج موضوع را مخصوص خدا معرفي مي كند: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِايِّ اََرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» [55] . اينگونه روايات نيز وسعت علم غيب امام را محدود مي‌كند. امام باقر (ع) فرمود: «انّ لله علماً عاماً و علماً خاصاً فاما الخاص فالذي لم يطلع عليه ملك مقرب ولا نبي مرسل و اما علمه العام الذي اطلعت عليه الملائكة المقربين و الانبياء المرسلين قد رفع ذلك كله الينا ثم قال اما تقرء و عنده علم الساعة وينزل الغيث...» [56] . امام سجاد (ع) فرمود: «لولا اية في كتاب الله لحدثّكم بما كان و ما يكون الي يوم القيامة فقلت له اية اية؟ فقال قول الله يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب.» [57] . امام علي (ع) موارد بالا را از معلومات انحصاري خداوند مي داند و ديگر موارد را از معلومات پيامبر و امامان (ع) مي‌داند فهذا علم الغيب الّذي لايعلمه الاّ الله و ما سوي ذلك فعلم ًعلمه الله فعلّمنيه. [58] .

علم غيب الهي دوگونه است

يكي ديگر از رواياتي كه محدوديت علم غيب ائمه (ع) را بيان مي سازند، رواياتي است كه مي‌گويد: «أن لله علماً عاماًوعلماً خاصاً فأما الخاص فهو الذي لم يطّلع عليه ملك مقرب ولا نبي مرسل و اما علمه العام الذي اطلعت عليه الملائكه المقربون والانبياءالمرسلون و قد وقع كله الينا.» پاسخ ـ پيش‌تر گفته شد كه ميان علم خدا و علم امام، تفاوت‌هاي اساسي است؛ چنانكه وجود پيامبر (ص) و امام (ع) با وجود خداوند قابل مقايسه نيست؛ هكذا صفات آنان، بر اين اساس مواردي است كه مخصوص خداست و پيامبر و امام به اذن و خواست خدا آگاه مي‌شوند. پس اينگونه روايات در صدد نفي علم ذاتي است.

منابع علم ائمه

حال كه اثبات علم غيب براي امامان (ع) برهاني شد، پرسش اين است كه منبع و سرچشمه اين علوم غيبي چيست؟ پاسخ اين پرسش تا حدودي از راه بررسي روايات ممكن است هر چند پاسخ نهايي آن چه بسا ممكن نباشد و از مصاديق علوم غيبي باشد كه از انسان‌هاي عادي ايمان به آنها خواسته شده است الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ. [59] .

منابع عمده علوم امامان از ديد روايات چنين است

نزد ائمه اسم اعظم است

روايات اسم اعظم را داراي هفتاد و سه حرف مي‌داند كه هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه (ع) است و يك حرف آن مخصوص خداي سبحان است، نزد آصف بن برخيا، كارگزار حضرت سليمان كه كارهاي شگفت انجام مي‌داد، تنها يك حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. [60] . اينكه حقيقت اسم اعظم چيست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هيچ گاه براي ما روشن نخواهد شد، تنها همين مقدار فهميده مي‌شود كه دارنده اين اسم داراي مقام عالي و استثنايي است و خداوند از اين حروف به«علم من الكتاب» تعبير كرده است. [61] .

نزد امامان مواهب انبيا است

برخي روايات خبر از وجود ايات و مواهب انبيا در نزد ائمه(ع) مي دهند، مانند الواح حضرت موسي (ع) و انگشتر حضرت سليمان(ع). [62] . اين موضوع ثابت مي‌كند كه امامان از علم و قدرت عالي برخوردارند. ج) نزد ائمه (ع) هزاران باب علمي است كه رسول اكرم(ص) به امام علي (ع) آموخته است: امام صادق (ع) فرمود: «انّ النبّي (ص) حدّث عليآً بالف باب يوم توفي رسول الله (ص) وكل باب يفتح الف باب فذلك الف الف باب.» [63] . امام صادق (ع) ضمن تاييد اين منبع، سه منبع ديگر (الجامعه، مصحف الفاطمه و جفر) را مي‌افزايد. [64] .

پاسخ به چند شبهه

رهيافت نهايي اين نوشتار با اتكا به عقل و نقل، اثبات علم غيب وسيع براي پيامبر (ص) و امام(ع) شد. بر اين اساس، هرگونه باوري خلاف اين عقيدة قطعي، شبهه‌اي بيش نخواهد بود، اينجا به طرح و پاسخ چند شبهه پرداخته مي‌شود. يكم) اگر علم غيبي پيامبر و امام وسيع و فعلي و حضوري است، پس نزول جبرئيل (ع) و ارسال وحي بيهوده است. پاسخ) در پيشگفتار بيان شد كه علم غيب پيامبر و امام با علم غيب خداوند بسيار تفاوت دارد؛ علم غيب امام بالذات نيست، بلكه از جانب خداوند داده شده است و عطاي الهي نيز منبع و واسطه مي‌خواهد؛ يكي از منابع علم غيب پيامبر و امام وحي و الهام است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» [65] يعني اولاً نزول ملائكه هميشگي است پس معلوم مي‌شود پس از خاتميت، امام ميزبان ملائكه و دريافت‌كننده اخبار و علوم است. ثانياً اين عطاي علوم باذن ربّ است. ثالثاً اين عطاي علوم، وسيع و گسترده است. «من كل امر». دوم) اگر علم غيب امام وسيع و همي شه نزد او حاضر است، پس خوابيدن حضرت علي (ع) در ليلة‌المبيت در بستر پيامبر اكرم (ص) نشانة شجاعت و فداكاري حضرت نمي‌شود، همين طور نبردهاي حضرت در جنگ‌هاي اسلام با كفار و مشركان. پاسخ) پرسش‌گر، علم غيب وسيع و حضوري را پذيرفته منتها از زاويه ديگر اشكال كرده است و مي‌توان پاسخ گفت كه مقوله علم غير از عمل است، همين كه امام (ع) با جان و دل در كنار رسول اكرم(ص) است و از هيچ تلاش و ايثار دريغ نكرده است، كرامت و امتيازي بزرگ براي امام است. عمل بر اساس علم نيز يك امتياز محسوب مي‌شود، چه بسا انسان‌هايي كه علم دارند، ولي بر اساس آن عمل نمي‌كنند. سوم) به نص قرآن مجيد حضرت موسي (ع) از همراه خودش (خضر (ع)) مي‌خواهد كه چيزهايي را به او بياموزد: «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»، [66] پس معلوم مي شود كه پيامبر (موسي) علم غيب وسيع حضوري نداشته است. پاسخ) پيش‌تر گفته شد كه انبيا و ائمه (ع) علم غيبي بالذات ندارند، بلكه خداوند به آنها عطا كرده است و ممكن است يكي از راههاي عطاي الهي به حضرت موسي (ع) همين راه بوده باشد (دريافت از همراهش)، گواه اين گفتار سخن قرآن مجيد است كه اين مرد را داراي علم لدني خدادادي معرفي مي‌كند: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» [67] .

سوتيترها

استدلال متكلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظايف پيامبر(ص) و امام(ع) وجود عصمت و علم غيب را براي رهبران الهي ثابت كرد، اگر فرستاده خدا از ملكه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه مي تواند پيام الهي را به صورت كامل و صحيح به بندگان برساند و نه هدايت كامل آنان را عهده‌دار شود و انسان‌ها هم نمي توانند به او اعتماد و اطمينان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغويت در كار خدا مي شود! حكيمان و فلاسفة الهي با مطالعه وجود شناختي، مرتبه وجودي عالي را براي پيشوايان الهي ثابت كرده‌اند كه لازمه‌اش عصمت و علم برتر است. در ميان منكران عمده شيخ صدوق است و سخن ايشان نيز چندان صراحت به نفي علم غيب ندارد؛ چون تعليلي كه در ادامه سخنشان آمده است به صراحت مي‌رساند كه مرادشان «اسهاء» است نه سهو شيخ صدوق در آثار خود امام و پيامبر را چنان توصيف مي‌كند كه اصولاً با سهو و عدم علم غيب ناسازگار است از برخي سخنان شيخ صدوق و رواياتي كه نقل و قبول كرده است، معلوم مي‌شود كه اگر در موردي نسبت سهو به پيامبر يا امام داده است، مرتكب سهو شده است، به گفته شيخ بهايي در اين حكم، ابن بابويه شيخ صدوق سهو كرده است؛ زيرا ايشان سزاوار به سهو است تا نبي اكرم(ص). ماهيت علم غيب پيامبر و امام چنان ترسيم و تصوير شده است كه هيچگونه شايبه غلو يا شرك را در پي ندارد علم غيب عطايي طولي باذن الله با علم غيب بالذات مستقل الهي اصولاً قابل قياس نيست، اولين و آخرين مرحله غلو اين است كه كسي را در هر صفت يا كمالي در عرض خدا و در كنار خدا جا دهند علاوه بر ضعف سندي روايات سهوالنبي و عدم عصمت پيامبر اكرم و امامان معصوم(ع) بزرگاني از علماي شيعه از جمله شيخ‌الطايفه مرحوم طوسي، علامه حلي، شهيد اول و شيخ حر عاملي اينگونه روايات را مردود مي‌دانند.

پاورقي

[1] اعراف /188: واگر غيب مي دانستم به نفع وخي ر (خود) مي افزودم.
[2] هود /31.
[3] اعلي /6.
[4] توبه /101.
[5] شي خ صدوق، من لا ي حضره الفقيه، ج1،ص 358، ح 1031.
[6] همان و شي خ طوسي، التهذيب، ج2، ص347، ح 1438؛ ج2،ص353ح 1461؛ انّ النبي (ص) صلي بالناس الظهر ركعتين ثم سهي فقال له ذو الشمالين: أحدث في الصلوة شي ء؟... فقام وأتم الصلوه وسجد سجدتي السهو...؛ صلي بنا النبي الظهر خمس ركعات ثم انتقل، فقال له بعض القوم هل زيد في الصلوة شيء؟.
[7] شيخ طوسي، الاستبصار، ج1، ص433، ح 5، م 1671. صلي علي (ع) بالناس علي غير طهر ثم دخل وخرج منادي هان امير المومنين(ع)....
[8] كلي ني، اصول كافي، كتاب الحجه، ج1، ص257، ح 3 باب نادر فيه ذكر الغيب.
[9] مظفر، علم الامام، ص41 - 42. [
[10] لاري، المعارف السلمانيه، ص91.
[11] همان، ص90.
[12] قدر/2.
[13] انفطار /17.
[14] مظفر، علم الامام،ص50.
[15] لاري، المعارف السلمانيه، ص92؛ پاسخ از رواياتي كه به گونه‌اي سهو يا فراموشي را براي پيامبر و امام ثابت مي‌كرد.
[16] مظفر، علم الامام، ص 49.
[17] همان، ص49 تا 50.
[18] شيخ طوسي، الاستبصار، ج 1، ص371 ح 6، م 1411: حديث ذوالشمالين وسهو النبي (ص) و ذلك مما تمنع منه الادله القاطعه في انه لا يجوز عليه السهو ولاغلط.
[19] مظفر، علم الامام، ص 48 -49.
[20] لاري، المعارف السلمانيه، ص55.
[21] همان، ص117.
[22] شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج2، ص181، ح27، م 726: حديث ذوالشمالين و سهوالنبي (ص) مما تمنع العقول؛ همو، الاستبصار، ج1،ص371 ح 6، مسلسل 1411.
[23] علامه حلي، تذكرة الفقهاء، ج3 ،ص275: وخبر ذي الي دين عندنا باطل، لانّ النبي (ص) لا ي جوز عليه السهو مع انّ جماعة من اصحاب الحديث طعنوا فيه لانّ راويه ابو هريره...
[24] شهيد اول، الذكري، ص215: و هو متروك بين الاماميه لقيام الدليل العقلي علي عصمة النبي (ص) عن السهو و لم يصر الي ذلك غير ابن بابويه... هذا حقيق بالارض عنه لان الاختيار معارضة بمثلها في رجع الي قضية العقل و لوصح النقل وجب تأويله، علي ان اجماع الاماميه في الاعصار السالفة علي هذين الشيخين...
[25] حر العاملي، رسالة التنبيه بالمعلوم، ص64.
[26] احزاب /21.
[27] اعراف /158.
[28] حشر/7.
[29] شريف مرتضي، رسائل الشريف المرتضي، ج3، ص131.
[30] چنين روايتي در منابع اهل سنت كم نيست كه پيامبر فرمود: انما انا بشر مثلكم أنسيكما تنسون.
[31] شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص360، ذيل ح 1031. برخي از محققان با ظرافت در حق او گفته‌اند: الحمدلله الذي قطع وتينه قبل ان يؤلف هذه الرسالة، ر.ك: لاري، المعارف السلمانيه، ص5.
[32] طبرسي، مجمع البي ان، ج4، ص82.
[33] مانند رساله شيخ مفيد كه در ج 17، ص122 بحارالانوار آمده است و نيز رساله التنبيه بالعلوم من البرهان علي تنزيه المعصوم عن السهو و النسيان تأليف شيخ حرّ عاملي.
[34] چون محور روي سخن شيخ صدوق موضوع سهو ونسيان نبي آن هم به نحو "اسهاء" است نه نفي علم غيب يا بيان وسعت آن.
[35] حمود، تعليقه علي المعارف السلمانيه، ص51، شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1،ص359 ذيل ح 1031.
[36] شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج1، ص360.
[37] لاري، المعارف السلمانيه، ص 91. مشروح پاسخ در همين نوشتار گذشت. اعلم الناس، احكم الناس ويري خلفه كما يري من بين يديه وتنام عينه ولاينام قلبه.....
[38] شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه ج4، ص 428، م 5914.
[39] شيخ صدوق؛ علل الشرايع، ص208، ح 8.
[40] شيخ صدوق، عيون الاخبا ر، ج2، ص36، ح 54.
[41] حمود، تعليقه علي المعارف السلمانيه، ص52.
[42] مجلسي، بحارالانوار ص260، ح6.
[43] صفار، بصائر الدرجات، ص261.
[44] شيخ صدوق، الخصال، ص614.
[45] كليني، اصول كافي، ج1، ص316، باب 46.
[46] صفار، بصائر الدرجات، ص334 باب في الامام بانه ان شاء اني علم العلم علم.
[47] كليني، اصول كافي؛ ج1، ص316.
[48] لاري، المعارف السلمانيه، ص101.
[49] همان.
[50] همان، 102.
[51] همان،102.
[52] مشروح اينگونه روايات و نيز ديگر پاسخها را ر.ك: لاري، المعارف السلمانيه، ص106ـ116.
[53] مظفر، علم الامام، ص60.
[54] صفار، بصائر الدرجات، ص 129، باب في الائمه (ع) انه صارالي هم جميع العلوم التي...
[55] لقمان/ 34.
[56] صفار، بصائر ص128، ح 1.
[57] حويزي، تفسير نور الثقلين، ج2، ص512، ح 160.
[58] نهج البلاغه، خطبه 128.
[59] بقره /3.
[60] كليني، اصول كافي، ج1، ص287، سه حديث، باب مااعطي الائمه (ع) من اسم الله الاعظم.
[61] مظفر، علم الامام (ع)، ص36.
[62] كليني، اصول كافي، ج1، ص288، پنج حديث، باب ما عندهم من ايات الانبياء(ع).
[63] همان، ص357، كتاب الحجه، باب 65، ح 9.
[64] همان، ص296، هشت حديث باب ذكر فيه الصحيفه و الجفر و الجامعه ر.ك:كليني،اصول كافي، ج1، ص296، هشت حديث باب ذكر فيه الصحيفه و الجفر و الجامعه.
[65] قدر /4.
[66] كهف /66.
[67] كهف /65، پاسخ مشروح، ر.ك: لاري، المعارف السلمانيه، 95.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».