شفاعت در تفسير مناهج البيان

مشخصات كتاب

عنوان: شفاعت در تفسير مناهج البيان
پديدآورنده: نهلا غروي نائيني
نشريه: سفينه
شماره نشريه: 1
سال: 1382
ماه: 10,11,12
تعداد صفحه: 117-124
زبان: فارسي
موضوع: تفاسير شيعه - مناهج البيان - مباحث كلامي - شفاعت - آيات -

چكيده

يكي از مباحث اعتقادي مسلمانان ـ كه به دليل اهميت فراوان، محلّ بحث و گفتگوي زيادي بوده و هست ـ بحث شفاعت است. مرحوم آية الله ملكي ميانجي در تفسير مناهج البيان، مانند ديگر مفسّران، در باب شفاعت، مباحثي آورده، كه در اين گفتار، به آن مباحث اشاره مي‌شود. براي تكميل فائده، عناوين بحث تفصيلي آية الله ملكي در كتاب ديگر او (بدايع الكلام في تفسير آيات الاحكام) نيز ارائه شده است.

مقدمه

يكي از مباحث اعتقادي و كلامي در طول تاريخ مسلمانان، مسئله شفاعت است كه قرآن كريم در آيات متعدد درباره آن سخن گفته است. اديان الهي ديگر نيز متذكّر آن بوده‌اند، لكن انسانها بر اساس مشربها و پيش فرض‌ها و مكاتب خود، هريك به نوعي درباره آن اعتقاد داشته‌اند. مفسران قرآن نيز اغلب موضوع شفاعت را مطرح كرده و درباره آن نظر داده‌اند. ايشان نيز بر اساس اعتقادات فرقه‌اي و گروهي خويش درباره وجود يا عدم شفاعت ـ و به عبارت ديگر در اثبات يا نفي آن ـ به بحث‌هاي كلامي پرداخته‌اند. يكي از مفسران و علماي معاصر عالم تشيع، مرحوم شيخ محمد باقر ملكي ميانجي (1377- 1285 ش) است كه تفسيري به زبان عربي بر چهار جزء اول و دو جزء آخر از قرآن كريم به نام «مناهج البيان في تفسير القرآن» نگاشته است. ايشان نيز در تفسير خويش در چند مورد به دليل وجود آيات مربوط به شفاعت، به بيان اين مسئله پرداخته است. وي با استناد به [ صفحه 117] آيات قرآن كريم و به سبب مالكيت مطلق حق تعالي، انجام هرگونه شفاعت ـ چه در دنيا، چه برزخ، چه قيامت و بطور كلي در هر مرحله ـ را تنها به اذن الهي مي‌داند و مي‌گويد كه اين اذن علاوه بر فضل باري‌تعالي، به سبب لياقت و شايستگيِ شفاعت كننده و شفاعت شونده خواهد بود. اين مقاله بيانات مفسر را به صورت ذيل تقسيم و بيان كرده است.

شفاعت چيست؟

درخواست كننده با اصرار و ابرام بر اساس طبيعت خويش براي رسيدن به مقصودش، ديگري را كه نزد صاحب قدرت مقرب‌تر و نزديكتر و داراي منزلت و مقام است به خود ضميمه مي‌كند تا براي درخواست و پافشاري در برابر صاحب قدرت كمك و ياريش كند. اين مطلبي است كه ميان خردمندان از ملتها و مردمان ديگر نيز پذيرفته‌است.(ملكي، مناهج، ج 1، ص 226)

واژه شفاعت

در بيان واژه شفاعت، مفسر از كتابهاي لغت همچون اساس البلاغة، لسان العرب، مجمع البحرين و النهايه بهره جسته و مي‌نويسد: الشفع: خلاف الوتر و هو الزوج (لسان العرب). شفعت الشي‌ء شفعاً من باب نفع يعني ضممته الي الفرد(مجمع البحرين). كان وتراً فشفعته بآخر، و هو مشفوع به (لسان البلاغة). شفع يشفع شفاعة فهو شافع و شفيع و المشَفع: الذي يقبل الشفاعة، و المشَفَّع: الذي تقبل شفاعته (النهاية، به نقل: مناهج، ج 1، ص 225؛ ج 3، ص 10).

حق شفاعت

نزد خردمندان واضح است كه خداوند سبحان در همه شؤن الوهيت و ربوبيت يكتاست و همه امور مخلوقات و شؤن تكويني و تشريعي مِلك مطلق اوست و از ازل تا ابد در دنيا وآخرت به او باز مي‌گردد. ظهور اين مالكيت در آخرت ـ كه كسي را در آنجا قدرتي نيست ـ آشكارتر و واضح‌تر است و اگر در اين دنيا مالكيت و يا سلطنت يا قدرتي را به كسي بخشيد، در قيامت همه از قدرتها و مايملك دنيايي تهي مي‌شوند و همه قدرتها و سلطه‌ها و نعمت‌هايي كه [ صفحه 118] به صورت امانت در دست آنها بود، به مالك اصلي و بخشنده آن يعني خداي ملك حقّ قيّوم باز مي‌گردد. همان گونه كه در قرآن مي‌فرمايد: «مهطعين مقنعي رؤوسهم لا يرتد اليهم طرفهم و افئدتهم هواء» (ابراهيم، 43). مفسر براي تحكيم بيان خود از آيه 16 سوره مؤمن و امثال آن استمداد مي‌طلبد كه مي‌فرمايد: «يوم هم بارزون لا يخفي علي الله منهم شي‌ء لمن الملك اليوم لله الواحد القهار» روزي كه آنها نمودارند، بر خدا چيزي از ايشان پنهان نماند. در آن روز پادشاهي از آنِ چه كسي است؟ از آنِ خداي يكتاي چيرگي جو (مناهج، ج 1، ص 227؛ ج 3، ص 10). حق اين است كه شفاعت و تصرف در عفو يا عقوبت بندگان با عدل و فضل حق تعالي و مطلقاً از آنِ اوست. شكي نيست در اين كه خداوند سبحان، مالك بخشش و مجازات كردن بندگان است، بدون اينكه كسي توانايي يا قدرتي در برابر او داشته باشد و اگر شفيعان براي فردي شفاعت كنند، اين از مالكيت و قدرت حق تعالي نمي‌كاهد زيرا خداوند كه مالك عفو و عقاب است در مرتبه شفاعت هم مي‌تواند ببخشد و مي‌تواند نبخشد يعني شفاعت را بپذيرد يا نپذيرد (همان، ج 1، ص 227). مرحوم ميانجي در ضمن تفسير، گاه كلامي از استادش [1] ـ با تعبير «شيخ ما» ـ مي‌آورد، چنانكه در اين مورد هم مي‌نويسد: شيخ ما مي‌گفت: «آنچه درباره اثبات شفاعت آمده از متشابهات است كه روش گذشتگان به تفويض و تسليم امر شفاعت بود و اين مزيتي است كه خداوند در روز قيامت به هر كه بخواهد اين امكان را مي‌دهد. ما از معني شفاعت به حقيقت آگاه نيستيم و هنگامي كه درباره نسبت شفاعت به خداوند صحبت مي‌كنيم، مقام او جلّ جلاله منزه است از معناي شفاعتي كه در اذهان مردم شناخته شده است» (مناهج، ج 1، ص 227). [2] .

انواع شفاعت

اشاره

از سخنان مفسران در تفسير آيات مربوط به شفاعت، حاصل مي‌شود كه آيات شفاعت بر دو نوع است، يك گروه آياتي كه شفاعت را جز براي خداوند به كلّي نفي مي‌كنند و گروه ديگر آياتي [ صفحه 119] كه شفاعت را اثبات مي‌كنند.

آيات نفي شفاعت

برخي از مفسران مانند صاحب تفسير المنار با استناد به برخي آيات، شفاعت را به طور كلّي منتفي مي‌دانند، مانند: «لا بيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة» در آن روز، سوداگري و دوستي و شفاعت نيست (بقره، 254) «فما تنفعهم شفاعة الشافعين» شفاعتِ شفاعت كنندگان سودشان ندهد. (تكوير، 48) مفسر مناهج البيان مي‌نويسد: با مطالبي كه درباره مالكيت مطلق حق تعالي آورديم، ضعف گفته صاحب المنار آشكار است. زيرا آياتي نشان دهنده اين است كه شفاعتي وجود دارد. مانند آيه: «من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه» كيست كه بدون اذن او (الله) نزدش شفاعت كند.(بقره، 255) مرحوم ميانجي، نفي شفاعت را در مورد كساني مي‌داند كه از روي هوي و هوس و خرافات خويش براي حق تعالي شريك قائل بودند و در پرستش و عبوديت، بت‌ها و امثال آن را مدّ نظر داشتند. لذا آيات قرآن مي‌فرمايد كه در روز دين و روز حساب - روزي كه همه حقيقت‌ها براي همه روشن مي‌شود - هيچ شفيع و ياوري نخواهند داشت. و در بيان آن، آيات زير را شاهد مي‌آورد: و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نري معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضّل عنكم ما كنتم تزعمون (انعام، 94) لا بيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة (بقره، 254). مفسّر مي‌نويسد: قطع شدن اسباب و چاره و هرگونه وسيله‌اي در روز قيامت و آشكار شدن قدرت الهي بر دشمنانش و خوار كردن آنها در آن روز، حقّ كفار است. نيز مي‌فرمايد: «واتقوا يوماً لا تجزي نفس عن نفس شيئاً و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون» بترسيد از روزي كه هيچ نفسي به جاي نقس ديگر جزا داده نشود و از او شفاعتي پذيرفته نگردد و از او عوضي نگيرند و ياري نشود.(بقره، 48) مشركاني كه بت‌ها را به جاي خداوند مي‌پرستيدند و آنها را شفيع قرار مي‌دهند بدانند كه بت‌ها هيچگونه استقلالي در امر شفاعت ندارند (مناهج، ج 3، ص 11). مرحوم ميانجي آيه 53 سوره اعراف را براي بيان حال مشركان در قيامت شاهد مي‌آورد كه مي‌گويند: «فهل لنا من شفعاء فيشفعوا لنا» آيا شفيعاني هستند كه براي ما شفاعت كنند؟ در آيه [ صفحه 120] 51 سوره انعام نيز مي‌فرمايد: «ليس لهم من دونه ولي و لا شفيع لعلهم يتقون» غير از او ولي و شفيعي ندارند، بسا كه تقوا پيشه كنند. و در آيه 18يونس مي‌فرمايد: «و يعبدون من دون الله ما لايضرهم و لا ينفعهم و يقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله» جز خدا چيزي را كه نه زياني برايشان دارد و نه نفعي عبادت مي‌كنند. (همان، ج 1، ص 228) بنابراين نفي شفاعت يعني نفي شفاعتي كه بدون اجازه و امر الهي باشد (همان، ج 30، ص 240) ذيل آيه 255 بقره كه مي‌فرمايد: «من ذا الذي يشفع عنده» مفسّر مي‌نويسد: استفهام، استفهام انكاري است، يعني كسي قادر نيست كه نزد خدا شفاعت كند، زيرا شفاعت، دخالت و تصرّف در امور تكويني است و اثر نمي‌كند و عمل نمي‌كند مگر به خواست و قدرت حق تعالي. اينكه پس از آن مي‌فرمايد: «الاّ باذنه» استثنا از نفي مطلق است. بديهي است كه استثنا در مسئله‌اي نفي شده، اثبات براي چيزي از آن است و آيه مباركه نصّ صريح در نفوذ شفاعت و جواز آن و رخصت شفاعت با اجازه حق تعالي دارد، بعد از آنكه اين حقّ را به افرادي از بندگان صالح تمليك كرده است. بنابراين آياتي از قرآن كريم وجود شفاعت نزد حق تعالي را اثبات مي‌كند (همان، ج 3، ص 13).

آيات اثبات شفاعت

آياتي از قرآن كريم، وجود شفاعت را اثبات مي‌كند. مانند: «قل لله الشفاعة جميعاً له ملك السموات و الأرض ثم اليه ترجعون» بگو همه شفاعت از آن خداست، پادشاهي آسمانها و زمين از آن اوست، سپس به سوي او بازگردانده مي‌شويد. (زمر، 44) همچنان‌كه گفته شد، شفاعت جزء مالكيت و الوهيت حق تعالي است. لكن خداوند، اجازه شفاعت را به افراد خاصي داده است. اين افراد، كساني هستند كه درباره آنها مي‌فرمايد:«يومئذ لا تنفع الشفاعة الاّ من أذن له الرحمن و رضي له قولاً» در آن روز شفاعت سود ندهد مگر كسي را كه خداي مهربان به او اذن داده و از گفتار براي او رضايت دارد (طه، 109) همچنان‌كه آيه مي‌فرمايد، اين اجازه شفاعت به تمليك حق تعالي است و كسي مي‌تواند شفاعت كند كه خداوند از او راضي باشد و اين رضايت حاصل نمي‌شود مگر در فعل و عقائد آنها يعني رضايت از دينشان.(همان، ج 1، ص 229) شفاعت كردن آنها هم براي هر فردي نيست بلكه براي افرادي [ صفحه 121] كه خداوند اجازه شفاعت كردن براي آنها را هم بدهد، چنانكه قرآن مي‌فرمايد: «و نسوق است المجرمين الي جهنم وردا. لا يملكون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا» (مريم، 86 - 87). مفسر در بيان اين آيه در ادامه بحث شفاعت مي‌نويسد: ضمير فاعلي در كلمه «لايملكون» اگر به شفاعت شوندگان برگردد، همانگونه كه ظاهر است، شفاعت شامل حالشان نمي‌شود و اثري برايشان ندارد مگر به شرط اينكه ميان حق تعالي و آنها پيمان يا قراري بوده باشد، كه براي برقراري پيمان، چاره‌اي نيست مگر اينكه آن فرد، از صالحان باشد. اما اگر ضمير به شفاعت كنندگان برگردد، اشكالي براي استدلال پيش نمي‌آيد. در هر دو حال، حرفي نيست كه به تصريح آيه، اجازه شفاعت از آنِ الله جل جلاله است. در تأييد اينكه چه كساني مي‌توانند شفاعت كنند، مرحوم ميانجي اين آيه را كمك مي‌گيرد: «و كم من ملك في السموات لاتغني شفاعتهم شيئا الا من بعد أن يأذن الله لمن يشاء و يرضي»(نجم، 26) آيه كريمه بيان مي‌كند كه ملائكه براي هر كه خدا بخواهد و از دينش راضي باشد، شفاعت مي‌كنند. واضح است كه ايمان و عمل صالح موجب رضاي خداوند است و حق تعالي از كفر و عمل زشت بندگانش راضي نمي‌شود. در ادامه اين نظر، اين آيه را نيز شاهد مي‌آورد: «و لا تنفع الشفاعة عنده الاّ لمن أذن له حتي اذا فُزّع عن قلوبهم قالوا ماذا قال ربّكم قالوا الحق و هو العلي الكبير» شفاعت نزد او سود ندهد جز براي كسي كه اجازه به او داده شد تا گاهي كه گرفته شود هراس از دلهاي آنها، گويند پروردگارتان چه گفت؟ گويند حق را و اوست برتر بزرگوار. (سبأ، 23) معناي آيه نزديك به استدلال ماست، كه شافعان بايد اذن شفاعت در حقّ كسي داشته باشند تا شفاعت آنها پذيرفته شود. و براي بيان شرط آنان آيه را شاهد مي‌آورد: «و لايملك الذين يدعون من دونه الشفاعة الاّ من شهد بالحق و هم يعلمون» آنان كه جز وي (خدا) را خوانند داراي شفاعت نيستند جز آنكه به حق گواهي دهد و ايشان مي‌دانند.(زخرف،86) استثنا، استثناي منقطع است، زيرا ميان آنان كه بتها و الهه‌هاي باطل را مي‌خوانند و پرستش مي‌كنند، با كساني كه به حق شهادت مي‌دهند و قسط و عدل به پا مي‌دارند و ربانيون ملتها و امتها هستند، هيچگونه مشاركتي و مشابهتي نيست. افزون بر آن، آيه بيانگر اين است كه گروه دوم اجازه شفاعت را از جانب الهي دريافت داشته‌اند (همان، ج 1، ص 229). بنابراين، شفاعتِ ثابت شده، شفاعتي است كه به اجازه و امر الهي باشد، خواه در دنيا يا برزخ [ صفحه 122] و بعد از آن در آخرت و جايگاه‌هاي مختلف و نهايي از آخرت. گنهكاران فقط به امر الهي مورد شفاعت قرار مي‌گيرند و شفاعت كنندگان هم تنها با اجازه الهي مي‌توانند شفاعت كنند و اين است عبوديت حقيقي و توحيد خالص (همان، ج 30، ص 240).

تكمله

يكي از آثار مرحوم آية الله ملكي ميانجي، كتاب «بدايع الكلام في تفسير آيات الاحكام» است كه در آن به تفسير آيات احكام (فقط باب طهارت و صلاة) پرداخته است. در اين كتاب، گاهي اوقات به اقتضاي تفسير بعضي از آيات، مباحثي پيرامون عقايد آورده است. از آن جا كه صدر آيه 79 سوره اسراء، «و من الليل فتهجّد به نافلة لك» در بيان اوقات نمازها است و ذيل آن «عسي أن يبعثك ربك مقاما محمودا» به شفاعت تفسير شده، مفسّر، پس از بحث‌هاي تحليلي فقهي در مورد اوقات نمازها، به بحث تفصيلي پيرامون شفاعت مي‌پردازد. (بدايع الكلام، ص175 ـ 212). وي، پس از بيان معني شفاعت (ص 175)، كلام محمد عبده را نقل مي‌كند (ص175 ـ 176)، سپس به آن جواب اجمالي مي‌دهد. آنگاه آياتي را كه بر اثبات شفاعت به اذن الهي براي شفاعت كنندگان و شفاعت شنوندگانِ خاصّ دلالت دارد، نقل مي‌كند، و ذيل هر كدام توضيحاتي بيان مي‌دارد. (ص177 ـ 199) اين آيات، شامل 14 آيه است، كه آنها را در سه گروه مي‌توان جاي داد: گروه اول ـ آياتي كه تصريح دارد شفاعت به اذن الهي شامل افرادِ پسنديده خداوند مي‌شود، مانند: «ولا يشفعون الاّ لمن ارتضي» (انبياء، 28)، «لا تنفع الشفاعة الا لمن اذن له» (سبأ، 23). اين معني در آيات زير نيز آمده است: نجم، 26؛ طه، 109؛ مريم، 87؛ زخرف، 86؛ بقره، 255. گروه دوم ـ آياتي است كه در آن، استغفار فردي ديگر براي انسان را مفيد و عملي پسنديده مي‌داند، كه اين خود، نوعي شفاعت است. از جمله: «سوف استغفر لكم ربّي»(يوسف، 98).در اين گروه، آيات زير ياد شده است: نساء، 64؛ غافر، 7؛ منافقون، 5؛ آل عمران، 159. گروه سوم ـ آياتي را در برمي‌گيرد كه براساس روايات خاصّه و عامّه، به شفاعت تفسير شده است. در اين گروه، از دو آيه ياد مي‌كند: «عسي أن يبعثك ربك مقاما محمودا» (اسراء، 79)؛ «و [ صفحه 123] لسوف يعطيك ربّك فترضي» (ضحي، 5) مفسر، پس از بيان چهارده آيه، پنج نكته مهم در بحث شفاعت بيان مي‌كند (ص199 ـ 212): 1) عموميّت و شمول شفاعت در تمام مواطن (دنيا، برزخ، قيامت)، از آيات و اخبار مستفاد مي‌شود. مؤلف، رواياتي را كه مي‌رساند ائمه عليهم‌السلام در برزخ شفاعت نمي‌كنند، معارض با روايات ديگر مي‌داند كه اطلاق شفاعت را مي‌رساند. و پس از بحث علمي، روايات گروه دوم را ترجيح مي‌دهد. 2) درخواست شفاعت از رسول اكرم و پيامبران اكرم عليهم الصلاة و السلام، بر اساس آيات و روايات، جايز است. 3) شفاعت آن بزرگواران، علاوه بر آمرزش گناهان، شامل رفع مشكلات، بالابردن درجات و... مي‌شود. 4) آيات و روايات جواز شفاعت، آنها را براي گنهكارانِ اهل توحيد، ثابت مي‌كند. امّا تقييد و تخصيص آنها به نصوص ديگر بر عهده فقيه است. 5) در اين قسمت، مؤلف به چند پرسش در باب شفاعت پاسخ مي‌دهد: الف) آيا بخشيدن جرم مجرمان در قيامت با مصلحت تشريع تضادّ دارد؟ ب) آيا شفاعت، تحميل اراده شفيع است بر حكمي كه مجرم را مي‌گيرد؟ ج) آيا شفاعت، سبب اغراء مردم بر معصيت و تساهل آنها در طاعت مي‌شود؟ و آيا اين كار با هدف بعثت منافات ندارد؟ د) عبادت، يعني تذلّل و خضوع در برابر خداوند. پيوند عبادت با شفاعت چيست؟ همين مبحث، خود، به تنهايي، به عنوانِ رساله‌اي مستقلّ در باب شفاعت، قابل مراجعه و استفاده است.

پاورقي

[1] علامه ميرزا مهدي غروي اصفهاني (م 1365ق).
[2] شفاعت در عرف يعني وساطت است كه صاحب آبرو و منزلتي است نزد صاحب قدرتي براي فردي كه مورد مؤاخذه قرار مي‌گيرد و يا حاجتي دارد، تا از گناه و تقصير او درگذرند و يا حاجتش را برآورند.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».