سجده بر خاك در پرتو كتاب و سنت

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران83-12653

سرشناسه : سبحاني تبريزي، جعفر

عنوان و نام پديدآور : سجده بر خاك در پرتو كتاب و سنت/ سبحاني تبريزي، جعفر

منشا مقاله : ، فقه اهل بيت، ش 37، (بهار 1383): ص 37 - 70.

توصيفگر : سجده

توصيفگر : عبادات

توصيفگر : نماز

توصيفگر : احاديث

توصيفگر : تفاسير فقهي

توصيفگر : احكام شرعي

توصيفگر : فقيهان

توصيفگر : مهر

مقدمه

اسلام، عقيده و شريعت است و عقيده، ايمان به خدا و روز قيامت و پيامبران اوست و شريعت هم احكام و دستورهاي الهي است كه زندگي بهتر را براي بشر تأمين مي كند و سعادت دنيوي و اخروي را براي او به ارمغان مي آورد. شريعت اسلامي [در مقايسه با ديگر شرايع آسماني] از اين امتياز برخوردار است كه گستردگي و شمول دارد و براي همه مشكلاتي كه انسان در عرصه هاي مختلف زندگي با آن رو به رو مي شود، راه حلهايي قرار داده است. خداوند سبحان مي فرمايد: «أَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإسْلاَمَ دِيناً» [1] ؛ [امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را براي شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم]. اما مسائلي فقهي وجود دارد كه ديدگاه فقها به دليل اختلافي كه در روايات نقل شده از پيامبر اكرم(ص) دارند، متفاوت شده است. از آنجا كه حقيقت، زاده بحث است، سعي كرديم كه آن مسائل را در اين سلسله از مباحث مطرح كنيم. باشد كه طرح اين گونه مباحث، وسيله اي براي وحدت كلمه و نزديكي انظار در اين باره باشد؛ چرا كه اين گونه اختلافات، اختلافاتي در جوهر و اصول دين نيست تا موجب دشمني و كينه نسبت به

همديگر شود، بلكه اختلافي است در آنچه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است و در مقابل مسائل فراواني كه مورد اتفاق همه مذاهب اسلامي است، ناچيز و اندك است. راهنماي ما در اين راه، اين كلام خداوند است: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَمِيعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَ اذْكُروُا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْوَاناً...»؛ [2] [و همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را برخود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاي شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او، برادر شديد...].

سجده بر زمين

شايد يكي از روشن ترين مظاهر بندگي و تسليم و فروتني مخلوق در برابر خداوند، سجده باشد. موءمن با سجده، بر عبوديت و بندگي خويش نسبت به خداوند تأكيد مي ورزد. تقدير خداوند، عزّاسمه، بر اين تعلّق گرفته است كه بنده، خود را در مقابل او چنين كوچك شمارد تا لطف و احسانش را بر او جاري سازد. از اين رو در برخي روايات آمده است: «نزديك ترين حالات بنده به خداوند، حال سجده اوست». و از آنجا كه در ميان عبادتها، نماز، معراج موءمن است و با اين عبادت است كه موءمن از كافر ممتاز مي گردد و سجده، يكي از اركان آن محسوب مي شود، چيزي آشكارتر از سجده بر خاك، شن، سنگ و ريگ، نشان دهنده اين فروتني و تذلّل نيست؛ زيرا فروتني و تذلّلي كه در سجده بر اين امور وجود دارد، به مراتب، آشكارتر و روشن تر از تذلّلي است كه در سجده بر حصير و بوريا وجود دارد؛ چه رسد به سجده بر لباسهاي فاخر و فرشهاي پرپشت

و طلا و نقره. البته سجده بر همه اين موارد، سجده است، اما عبوديت و بندگي، در سجده بر خاك و امثال آن، از سجده بر هر چيز ديگري آشكارتر است. اماميه در سفر و غير سفر، به سجده بر زمين ملتزم و مقيّدند و سجده بر غير زمين را جايز نمي دانند؛ مگر بر چيزي كه از زمين روييده شده باشد؛ البته مشروط بر اينكه خوردني و پوشيدني نباشد. به دليل روايات متواتري كه از پيامبر اكريم(ص) و اهل بيت(ع) و اصحاب او رسيده است، جايز نمي دانند كه به هنگام نماز و در حال صحّت و سلامتي، بر غير زمين و روييدنيهايِ از آن سجده شود. بعداً(در خلال بحث) روشن خواهد شد كه روش اصحاب پيامبر(ص) التزام به سجده بر زمين و روييدنيهايِ از آن بوده است و عدول از اين سنّت در زمانهاي بعد روي داده است.

اختلاف نظر فقها در شرايط محل سجده

مسلمانان بر وجوب دو بار سجده در هر ركعت از ركعتهاي نماز، اتفاق نظر دارند و دراينكه اين سجده در مقابل چه كسي بايد باشد هم اختلافي ندارند؛ چرا كه اين خداي سبحان است كه آنچه در آسمانها و زمين است، از روي اطاعت يا اكراه، او را سجده مي كنند [3] و اين كلام خداوند، شعار هر مسلمان است كه: «... لاَتْسجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاَلِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا للَّهَ الَّذِي خَلَقَهُنَّ...» [4] ؛ [خورشيد و ماه را سجده نكنيد، بلكه خداي را كه آنها را آفريد، سجده كنيد]. اختلاف مسلمانان تنها در شرايط محلّ سجده است؛ يعني جايي كه سجده كننده، پيشاني اش را بر روي آن مي گذارد. شيعه معتقد است كه سجده بايد بر زمين يا روييدنيهاي غير

خوراكي و پوشاكي، مانند حصير و بوريا باشد، اما ديگر مذاهب اسلامي در اين مسئله با شيعه مخالفند. اينك آراي فقها در اين زمينه: شيخ طوسي [5] در بيان آراي فقها مي گويد: در حال اختيار، سجده بجز بر زمين يا روييدنيهاي غير خوراكي و غير پوشاكي، از قبيل پنبه و كتان، جايز نيست، اما فقهاي اهل سنّت مخالف اين نظر هستند؛ زيرا به اعتقاد آنان سجده بر پنبه، كتان، مو، پشم و امثال اينها جايز است.... شيخ طوسي در ادامه مي فرمايد: سجده بر چيزي كه داراي پنبه يا كتان باشد، مانند سجده بر پيچ عمامه و گوشه عبا و آستين پيراهن، جايز نيست. شافعي هم بر اين عقيده است و از علي(ع)، ابن عمر، عبادة بن صامت، مالك و احمد بن حنبل هم چنين روايت شده است. ابو حنيفه گفته است: «اگر كسي بر چيزي سجده كند كه داراي پنبه باشد، مانند لباسي كه بر تن دارد، كفايت مي كند و چنانچه بر چيزي سجده كند كه از او جدا نيست، مثل اينكه دست خود را بر روي زمين پهن و بر آن سجده كند، كفايت مي كند، اما مكروه است». اين مطلب از حسن بصري روايت شده است. [6] علاّمه حلّي [7] در بيان آراي فقها درباره محلّ سجده مي فرمايد: از نظر همه علماي شيعه، سجده بر غير زمين و بر چيزي كه از زمين نروييده؛ مانند پوست و پشم، جايز نيست، اما علماي اهل سنّت بر جواز سجده بر غير زمين اتفاق نظر دارند. [8] . شيعيان در اين رأي و نظر، از امامان معصوم(ع) كه بر طبق حديث ثقلين، عِدل و هم رديف قرآن

به شمار آمده اند، پيروي كرده اند. اينك ما در اين زمينه به ذكر چند روايت از آنها بسنده مي كنيم: شيخ صدوق با سند خويش از هشام بن حكم روايت كرده است كه به امام صادق(ع) عرض مي كند: «أَخبِرنِي عمّا يجوز السجود عليه و عمّا لايجوز»؛ مرا از چيزهايي كه سجده بر آنها جايز است و چيزهايي كه سجده بر آنها جايز نيست، خبر دِه. امام(ع) مي فرمايد: «السجود لايجوز إلاّ علي الأرض أوعلي ما أنبتت الأرض إلاّ ما اُكل أو لُبس»؛ يعني: سجده، جز بر زمين و چيزهاي غير خوراكي و پوشاكي كه از زمين مي رويد، جايز نيست. هشام بن حكم سوءال مي كند: «جُعِلْتُ فِداكَ ما العلّة فِي ذلك؟»؛ فدايت شوم، علّت اين امر چيست؟ امام(ع) مي فرمايد: لأنّ السجود خضوعء للّه عزّ و جلّ فلاينبغي أن يكون علي ما يوءكل و يلبس، لأنّ ابناء الدنيا عبيد ما يأ كلون و يلبسون، و الساجد في سجوده، في عبادة اللّه عزّ و جلّ فلا ينبغي أن يضع جبهته في سجوده علي معبود أبناء الدنيا الذين اغترّوا بغرورها. [9] . زيرا سجده، يك نوع خضوع در مقابل خداوند عزّو جلّ است. پس سزاوار نيست كه بر خوراكي و پوشيدني انجام شود؛ زيرا دنيا طلبان، بنده خوردنيها و پوشيدنيها هستند، در حالي كه كسي كه سجده مي كند، در حين سجده، مشغول عبادت خداوند، عز ّو جلّ است. بنابراين، شايسته نيست كه پيشاني اش را هنگام سجده، بر چيزي نهد كه مورد پرستش دنيا طلباني است كه فريب امور بيهوده دنيا را خورده اند. امام صادق(ع) فرموده است: و كلّ شي ءٍ يكون غذاء الانسان في مطعمه أو مشربه أو ملبسه، فلاتجوز الصلاة عليه، ولاالسجود

إلاّ ما كان من نبات الارض من غير ثمر، قبل أن يصير مغزولاً، فإذا صار غزلاً فلاتجوز الصلاة عليه إلاّ في حال الضرورة؛ [10] . و هر چيزي كه غذاي انسان است، اعم از خوراكي، نوشيدني و پوشيدني، نماز و سجده بر آن صحيح نيست؛ مگر آنكه روييدني از زمين و بي ميوه باشد و ريسيده نشده باشد؛ و اگر ريسيده باشد، نماز بر آن جايز نيست، مگر در حال ضرورت. بنابراين، با توجه به روايات ياد شده، اگر شيعيان به سجده كردن بر زمين و گياهان غير خوراكي و غير پوشاكي ملتزمند، سزاوار ملامت نيستند؛ چرا كه آنها در اين مسئله به امامانشان اقتدا مي كنند. علاوه بر اين، رواياتي در اين باره از اهل سنّت نقل شده است كه ديدگاه شيعه را تقويت مي كند و به زودي به هنگام نقل اين روايات، روشن خواهد شد كه سنّت پيامبر اكرم(ص) در نماز، نخست سجده بر زمين بوده، آنگاه سجده بر تنها حصير و بوريا نيز رخصت داده شده و پس از آن، ترخيص سومي نرسيده، بلكه مي توان گفت همچنان كه كاملاً بررسي خواهد شد، رواياتي وجود دارد كه سجده بر غير موارد مزبور را ممنوع كرده است. محدّث نوري در مستدرك از دعائم الاسلام از امام صادق(ع) از پدرانش روايت كرده است كه رسول خدا(ص) فرمود: إنّ الارض بكم برّة، تتيمّمون منها، و تصلّون عليها في الحياة(الدّنيا) و هي لكم كفاة في الممات، و ذلك من نعمة اللّه، له الحمد، فأفضل ما يسجد عليه المصلّي الأرض النقيّة؛ [11] . زمين براي شما نيكوكار است، با آن تيمّم مي كنيد و در زندگي(دنيا) برروي آن نماز مي گزاريد

و در مرگ، شما را بس است و اين از نعمتهاي خداوند است كه حمد و ستايش مخصوص اوست. بنابراين، برترين چيزي كه نمازگزار مي تواند بر آن سجده كند، زمين پاك است. محدّث نوري همچنين از امام صادق(ع) نقل كرده است كه فرمود: ينبغي للمصلّي أن يباشر بجبهته الأرض و يعفّر وجهه في التراب، لأنّه من التذلّل للّه؛ [12] . شايسته است كه نمازگزار، پيشاني اش را مستقيماً بر زمين بگذارد و صورت را [با گذاشتن روي زمين] خاك آلود كند؛ زيرا اين كار، نوعي اظهار ذلّت در مقابل خداوند است. شعراني [در ذيل حديث فوق] مي گويد: مقصود از [تعفير و به خاك ماليدن صورت]، اظهار خضوع و فروتني با سر است تا زمين را با صورت كه شريف ترين عضو بدن است، لمس كند؛ خواه اين لمس، با پيشاني باشد يا با بيني؛ و چه بسا قراردادن پيشاني با بيني بر زمين، نزد گروهي از فقها اولويت داشته باشد؛ زيرا ريشه كلمه «أنف» كه به معناي بيني است، از «انفه» و «كبريا» به معناي بزرگي گرفته شده؛ از اين رو اگر نماز گزار آن را بر زمين گذارد، گويي در برابر خداوند، از بزرگي و كبريايي كه نماز گزار دارد، خارج شده است؛ زيرا ورود در محضر خداوند بر كسي كه در او كوچك ترين ذرّه اي از ريا وجود داشته باشد، حرام است؛ چرا كه محضر الهي در حقيقت، بهشت اكبر است و رسول خدا(ص) فرموده است: «كسي كه كوچك ترين ذرّه از كبر در وجودش باشد، وارد بهشت نمي شود». [13] . امام مغربي مالكي روداني طي حديث مرفوعه اي از ابن عباس نقل مي كند: «من لم يلزق

أنفه مع جبهته بالأرض أو اسجد لم تجز صلاته»؛ [14] كسي كه در سجده، بيني اش همراه با پيشاني به زمين نرسد، نمازش كفايت نمي كند. [در اين باره ذكر اين نكته ضروري است كه] همچنان كه اعمال عبادي در اصل، توقيفي است، شرايط و احكام آنها نيز از اموري است كه بايد از طرف مفسّر شريعت و مبلّغ آن، يعني رسول خدا(ص) تبيين و روشن شود؛ زيرا اوست كه طبق تصريح قرآن كريم، الگو و تبيين كننده قرآن عزيز است و بر تمامي مسلمانان واجب است كه احكام دين و جزئيات شريعتشان را از او فراگيرند. خداوند سبحان فرموده است: «لَقَدْ كَان لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةء حَسَنَةء لِمَنْ كَانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ اْل آخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً» [15] ؛ مسلّماً براي شما در زندگي رسول خدا(ص) سرمشق نيكويي بود براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند. «وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» [16] ؛ آنچه رسول خدا براي شما آورده، بگيريد و از آنچه نهي كرده، خودداري كنيد.

فرق بين «مسجود له» و «مسجود عليه»

گاهي تصوّر مي شود كه التزام و اعتقاد به سجده بر زمين يا روييدنيهاي از زمين، بدعت است؛ به خيال اينكه تربتي كه بر آن سجده مي شود، بت است. اين افراد، كساني هستند كه بين «مسجودء له»(يعني كسي كه براي او سجده مي شود) و «مسجودء عليه»(يعني چيزي كه بر آن سجده مي شود) تفاوتي نمي گذارند و چنين مي پندارند كه سنگ يا تربتي كه در مقابل نماز گزار گذاشته شده است، بتي است كه نمازگزار آن را با قراردادن پيشاني بر رويش، مي پرستد، اما

شيعه چه تقصيري دارد كه درك مخالفانش چنين ضعيف است كه بين اين دو فرقي نمي گذارند و موحدّ را با مشرك، به خاطر اشتراك در ظاهر، مقايسه مي كنند؛ و به صورت و ظاهر اشيا اهمّيت مي دهند، در حالي كه ملاك، باطن امور است. بنابراين، براي بت پرست، بت، معبود و «مسجودء له» است و آن را در مقابلش مي گذارد و براي او ركوع و سجود مي كند، اما موحّد كه مي خواهد نهايت عبوديت خويش را اظهار كند، براي خداوند سجود و اظهار تذلّل و فروتني مي كند. موحّد، پيشاني اش را بر روي خاك، سنگ، شن و ريگ مي گذارد تا به اين وسيله، در مقام ارزيابي، برابري اش را با اين امور اظهار كند و بگويد «خاك كجا و ربّ الارباب كجا؟» آري، سجده كننده بر خاك، غير از پرستنده آن است. او مي خواهد با سجده بر خاك، در برابر خداوند تذلّل و فروتني كند و كسي كه خلاف اين را توهّم كند، مراتب ناداني خود را نشان داده است. او با اين كارش موجب گرفتاري همه نمازگزاران و محكوم شدن آنها به شرك مي شود؛ زيرا كسي كه بر فرش و پارچه و غير اينها نماز مي خواند نيز بايد طبق اين ديدگاه، پرستنده آنها باشد و اين، خيلي عجيب است. آمُدي از امام علي(ع) نقل مي كند كه فرمود: «السجود الجسماني: وضع عتائق الوجوه علي التراب» [17] ؛ سجود جسماني عبارت است از قراردادن مواضع لطيف صورت بر روي خاك.

سجده در لغت

بدون شك، سجده از واجبات نماز است. هر دو فرقه شيعه و اهل سنّت از ابن عباس(رضي اللّه عنه) روايت كرده اند كه رسول خدا(ص) فرمود: «أُمرت أن

أسجد علي سبعة أعظم: علي الجبهة و اليدَيْنِ و الركبتَيْنِ و أطراف القدمَيْنِ»؛ [18] مأمور شده ام كه بر هفت استخوان سجده كنم: برپيشاني، دو دست، دو زانو و نوك دو پا. با اين حال، حقيقت سجده و واقعيت و مقوّم آن، قرار دادن پيشاني بر زمين است و موارد شش گانه ديگر، بيشتر شبيه شرايط سجده است [تا اينكه در حقيقت آن نقش داشته باشد]. دليل اين مطلب، كلام صاحبان كتب لغت است؛ زيرا آنان در تعريف سجده، جز قراردادن پيشاني بر زمين، چيز ديگري را ذكر نكرده اند؛ بنابراين، گويي ديگر موارد، از شرايط سجده است كه شارع آن را واجب و به حقيقت لغوي و عرفي سجده، افزوده است. ابن منظور به نقل از ابن سيده گفته است: «سجد يسجد، سجوداً يعني پيشاني اش را بر زمين قرارداد. اسم فاعل آن ساجد و جمع ساجد، سجود و سُجَّد است». [19] . ابن اثير گفته است: «سجود نماز عبارت است از قراردادن پيشاني بر زمين و هيچ خضوعي بزرگ تر از سجده نيست». [20] . در تاج العروس من جواهر القاموس آمده است: سجده يعني خضوع، و سجود نماز از همين ريشه و به معناي قراردادن پيشاني بر زمين است و خضوعي بزرگ تر از سجود نيست. اسم آن «سجده» به كسر سين است. [21] . اين سخنان و نظاير آن از صاحبان كتابهاي لغت، گوياي اين حقيقت است كه حقيقت و مقوّم سجده، همان قراردادن پيشاني بر زمين است و چنانچه پيامبر(ص) سجده بر هفت استخوان را واجب نكرده بود، براي سجده، گذاشتن پيشاني بر زمين كفايت مي كرد، اما علاوه بر گذاشتن پيشاني بر زمين، امور ديگري

هم براي سجده اضافه كرده كه موجب شده است سجده بر هفت عضو واجب باشد. با توجه به مطالب فوق، تعجبي نيست كه از بيان اعضاي هفت گانه، گذاشتن پيشاني بر زمين، داراي شرط خاصي باشد و آن اينكه «مسجودء عليه» يعني چيزي كه بر آن سجده مي شود، بايد زمين يا روييدني از زمين باشد و سجده بر غير اين موارد، جايز نباشد.

علت لزوم مكشوف بودن پيشاني در سجده

شاهد اينكه از ميان اعضاي هفت گانه، پيشاني شرايط خاصي دارد، اين است كه اكثر فقهاي اهل سنّت معتقدند كه تنها در سجده است كه پيشاني بايد مكشوف باشد [و با چيزي پوشيده نشده باشد]. بنابراين، اگر ساير اعضا مانند پيشاني، نقشي در حقيقت سجده داشتند، بايد حكم آن اعضا هم مانند حكم پيشاني باشد؛ در حالي كه واقعيت، خلاف اين است [و براي روشن شدن مطلب، آراي فقهاي اهل سنّت را در اين زمينه نقل مي كنيم]: 1. در مختصر ابي القاسم خرقي و شرح آن آمده است: «بنابر يكي از اين دو روايت، واجب نيست كه نماز گزار، غير از پيشاني، ساير اعضا را بدون حايل، بر روي محل نماز(سجّاده) بگذارد» و در روايتي ديگر آمده است: واجب است نماز گزار، پيشاني اش را مستقيماً و بدون حايل، بر روي محل نماز بگذارد. اين روايت را ابوالخطاب نقل كرده و اثرم روايت كرده است: از امام صادق(ع) در باره سجده بر پيچ عمامه سوءال كردم كه آيا درست است يانه؟ امام(ع) فرمودند: بر پيچ عمامه سجده نمي شود، بلكه بايد آن قسمت از عمامه كه جلوي پيشاني را گرفته، برداشته شود، و اين مذهب شافعي است. خباب روايت كرده است كه از

شدّت گرمايي كه بر پيشاني و دستان ما [به هنگام گذاشتن پيشاني روي زمين] مي رسيد، نزد رسول خدا(ص) شكايت كرديم، اما به شكايت ما توجهي نكرد. تا آنجا كه مي گويد: از علي(ع) نقل است كه فرموده است: «هرگاه هريك از شما نماز مي خواند، بايد عمامه را از روي پيشاني كنار بزند». اين حديث را بيهقي نقل كرده است. [22] . 2. در الوجيز آمده است: در سجود، واجب است پيشاني آشكار و پيدا باشد؛ زيرا از خباب روايت شده است كه از شدّت گرمايي كه بر پيشاني و دستان ما مي رسيد، نزد رسول خدا(ص) شكايت كرديم، اما او به شكايت ما توجهي نكرد. در شرح اين حديث گفته است: لازم نيست همه پيشاني پيدا و مكشوف باشد، بلكه به مقداري كه پيشاني بر آن صدق كند، كافي است؛ همچنان كه درباره مقداري كه بايد روي زمين قرار مي گيرد نيز چنين است. واجب است آن مقداري از پيشاني كه بر روي زمين قرار مي گيرد، پيدا و مكشوف باشد. بنابراين، اگر مقداري از پيشاني را آشكار كند، ولي موضع ديگري را بر زمين گذارد، كافي نيست. كشف پيشاني، موقعي حاصل مي شود كه بين پيشاني و محل سجده، حايلي متّصل به پيشاني كه با برداشتن پيشاني، آن نيز برداشته شود، وجود نداشته باشد. بنابراين، اگر بر گوشه اي از آن حايل يا پيچي از عمامه اش سجده كند، كفايت نمي كند؛ زيرا پيشاني اش را مستقيماً بر محلّ سجده نگذاشته است. دليل ما حديث خباب است. همچنين روايت شده است كه پيامبر(ص) فرمود: «پيشاني ات را به زمين بچسبان». [23] . 3. ابن رشد گفته است: فقها اختلاف نظر دارند كه آيا يكي

از شرايط سجود، اين است كه دست سجده كننده بايد [هنگام سجده] مكشوف و آشكار باشد و مستقيماً بر زمين قرار گيرد [و مثلاً با عبا پوشيده نشده باشد] يا اينكه چنين شرطي در باره دستان وجود ندارد؟ مالك گفته است آن، شرط سجود است، اما تصوّر مي كنم شرط تماميت آن باشد. [24] گروهي نيز گفته اند آن، از شرايط سجود نيست. اختلاف نظر فقها در سجده بر لايه هاي عمامه نيز از همين باب است. در اين زمينه سه نظريه ابراز شده است: گروهي ممنوع مي دانند و گروهي ديگر جايز و گروهي هم بين سجده بر لايه هاي كم و لايه هاي زياد عمامه، فرق گذاشته اند. گروهي هم بين اينكه بخشي از پيشاني سجده كننده به زمين برسد و يا هيچ بخشي از پيشاني اش به زمين نرسد، تفاوت قائل شده اند. [25] . 4. قفال گفته است: اگر به خاطر مرضي، دستاري بر پيشاني نماز گزار بسته شده باشد و با آن دستار سجده كند، كفايت مي كند و لزومي به اعاده نماز نيست. فقهاي ما قول ديگري را نيز نقل كرده اند كه مطابق آن، در صورت مسح بر جبيره، اعاده واجب است. [26] . 5. در كتاب الفقه علي المذاهب الاربعه آمده است: شافعيه معتقدند كه سجده بر پيچ عمامه يا دستار، در صورتي كه پيشاني را پوشانده باشد، اشكال دارد. بنابراين، چنانچه نمازگزار از روي علم و عمد، بر محل آشكار ومكشوف پيشاني اش سجده نكند، نمازش باطل است؛ مگر آنكه عذري داشته باشد؛ مثل اينكه جراحتي بر پيشاني اش باشد و باز كردن دستار، مشقّت زيادي داشته باشد كه در اين صورت، سجده با دستار، صحيح است.

[27] . ظاهراً حكمت لزوم كشف پيشاني به هنگام سجده، اين است كه پيشاني به خاك بچسبد تا نمازگزار به نهايت خضوع و عبوديت برسد. اما اين فقها كشف پيشاني را به عدم وجود حايلي كه مانع از سجود شود، مانند پيچ عمامه و لايه هاي آن، منحصر كرده اند و به رغم آن حكمت، سجده بر فرش و سجّاده را جايز شمرده اند و اين، موجب بطلان حكمت كشف پيشاني به هنگام سجده و فايده آن مي شود. بدين سان، اين سوءال متوجه آنان است كه: اگر سجده بر فرش و سجّاده جايز است، پس چه فرقي بين سجده بر فرش يا سجّاده با سجده بر پيچ عمامه يا دستاري كه دور سر بسته شده است، وجود دارد؟ تفاوت قائل شدن بين اين دو، امر عجيبي است؛ زيرا دستار يا عمامه، مانند فرش و سجّاده، بافته شده از نخ است و اگر به زعم آنان، سجده، هم با گذاشتن پيشاني بر عمامه يا دستار محقّق مي شود و هم با گذاشتن پيشاني بر فرش يا سجّاده، در اين صورت، همراه بودن عمامه يا دستار با نماز گزار و همراه نبودن فرش يا سجاده با نمازگزار، نمي تواند محملي براي تفاوت قائل شدن بين اين دو باشد؛ به طوري كه سجده با يكي جايز و با ديگري، ممنوع باشد. اما اگر قائل شديم كه حكمت كشف پيشاني به هنگام سجده، اين است كه پيشاني به خاك بچسبد، در اين صورت، سجده با عمامه يا دستار، با سجده بر فرش، تفاوتي نخواهد داشت. بدين ترتيب، علماي شيعه، بر همين اعتقادند. علاّمه حلّي مي گويد: «واجب است پيشاني را براي سجده، بر چيزي كه

سجده بر آن صحيح است، آشكار كرد». [28] .

روش سجود در عصر پيامبر و پس از او

اشاره

پيامبر اكرم(ص) و اصحاب او مدت زيادي به سجده بر روي زمين ملتزم بودند و مدت چند سال شدّت گرما، غبار خاك و رطوبت زمين را تحمّل مي كردند. در اين دوره، هيچ كس بر لباس، پيچ عمامه و حتي بر حصير، بوريا، فرش و سجّاده سجده نمي كرد. نهايت كاري كه نمازگزاران براي رفع آزار پيشاني انجام مي دادند، اين بود كه با كف دستشان ريگها را سرد كرده، آنگاه بر آن سجده مي كردند تا جايي كه برخي اصحاب، نزد پيامبر(ص) از شدّت گرما شكايت كردند، اما او به اين گلايه ها وقعي نمي نهاد؛ زيرا وظيفه نداشت از پيش خود، تكليف الهي را تغيير دهد تا اينكه به سجده بر حصير رخصت داده شد و گشايشي اگر چه در چارچوبي محدود، در امر مسلمانان پديد آمد. بنابراين، در آن زمان مسلمانان تنها سه مرحله را پشت سر گذاشتند، نه بيشتر: 1. مرحله اي كه بر مسلمانان، سجده بر زمين و انواع مختلف آن؛ مثل خاك، شن، سنگريزه و گل خشك واجب بود و در غير اين موارد، هيچ رخصتي داده نشده بود. 2. مرحله اي كه براي تسهيل امر مسلمانان و رفع حرج و مشقّت، سجده بر روييدنيها؛ از قبيل حصير و بوريا، رخصت داده شد. 3. مرحله اي كه سجده بر لباس، در صورت ضرورت و اضطرار، مجاز شمرده شد.

سجده بر زمين

اشاره

1. هر دو فرقه شيعه و سنّي، از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده اند كه فرمود: «و زمين براي من محلّ سجده و پاك كننده قرار داده شده است». [29] . از حديث فوق متبادر مي شود كه هر بخشي از زمين، محلّ سجده و پاك كننده است كه مي توان بر آن

سجده و تيمّم كرد. بنابراين، زمين از دو حيث مورد نظر قرار مي گيرد: يكي براي سجده و ديگري براي تيمّم. اين حديث، به روشني ثابت مي كند كه اصلِ در سجده، سجده بر زمين است؛ خواه خاك باشد يا سنگ و ريگ. زمين است كه بايد به عنوان محلّ سجده انتخاب شود و بدون دليل ديگري نمي توان از آن تعدّي كرد. اما تفسير روايت فوق به اينكه: «عبادت خدا و سجده در مقابل او، منحصر به مكان خاصي نيست، بلكه به رغم اعتقاد غير مسلمانان به اينكه عبادت، تنها بايد در كليسا و كنيسه انجام شود، اسلام معتقد است كه همه زمين، مسجد مسلمانان است. آري، اين تفسير، مخالف تفسيري كه ما كرديم، نيست؛ زيرا اگر زمين به طور مطلق، مسجد نماز گزار باشد، لازمه اش اين است كه همه جاي آن براي عبادت صلاحيت داشته باشد. بنابراين، تفسير فوق، به معناي التزامي تفسيري است كه ما از حديث ذكر كرديم و نشان دهنده اين است كه چرا واژه «طهوراً» يعني پاك كننده، پس از واژه «مسجداً» آمده و هر دو كلمه، مفعول فعل «جعلت» قرار گرفته است. نتيجه اينكه زمين، موصوف به دو وصف شده است: يكي مسجد و ديگري طهور(يعني پاك كننده). جصاص هم از حديث، چنين فهميده و گفته است: «همان زميني را كه خداوند مسجد و محلّ سجده قرار داده، همان را طهور و پاك كننده هم قرار داده است.» [30] . ديگر شارحان حديث نيز همين سخن را گفته اند؛ بنابراين، اگر تربت و سنگ، پاك كننده است، همان هم بايد محل سجده نماز گزار قرار گيرد. پس انحصار طهور و مسجد به

زمين در حديث فوق، دليل بر اين است كه جز زمين، بر چيز ديگري نمي توان سجده كرد؛ مگر اينكه دليل ديگري قائم شود كه مسجد و محلّ سجده، اعم از طهور و غير طهور است.

سرد كردن ريگها براي سجده بر آن

2. از جابر بن عبداللّه انصاري نقل شده است كه گفت: با پيامبر(ص) نماز ظهر مي خواندم. از شدّت گرما [و داغ شدن ريگها] مشتي از ريگ برمي داشتم و آن را كف دستم قرار مي دادم، سپس آن را به كف دست ديگرم مي ريختم تا سرد شود. آنگاه آنها را بر زمين قرار مي دادم تا بر آن سجده كنم. [31] . بيهقي در ذيل اين حديث، توضيحي اضافه كرده است كه شيخ گفته است: اگر سجده بر لباس متّصل به نماز گزار جايز بود، سجده كردن بر آن آسان تر از سرد كردن ريگ با دست و قراردادن آن بر زمين براي سجده بود [و اينكه مسلمانان اين مشقّت را متحمّل مي شده اند چون سجده بر لباس متّصل به نماز گزار جايز نبوده است]. [32] . ما مي گوييم: اگر سجده بر مطلق لباس، خواه متّصل به نماز گزار باشد يا جداي از او، جايز بود، سجده كردن بر آن آسان تر از سرد كردن ريگ بود و مسلمانان براي رهايي از گرماي ريگها دستمال يا سجّاده و امثال اينها را به همراه خود مي آوردند تا بر آن سجده كنند [و چون چنين كار آساني را نمي كردند، معلوم مي شده كه سجده بر مطلق لباس، جايز نبوده است]. 3. انس روايت كرده است كه در گرماي شديدي، با رسول خدا(ص) بوديم، يكي از ما مقداري سنگريزه برداشت و در دستش نگه داشت و وقتي سرد شد،

آن را بر زمين گذاشت و بر آن سجده كرد. [33] . 4. از خباب بن ارت نقل است كه گفت: نزد رسول خدا(ص) از شدّت گرمايي كه [به هنگام سجده] به پيشاني و كف دستان ما اصابت مي كرد، شكايت كرديم، ولي او به شكايت ما توجهي نكرد. [34] . ابن اثير در معناي حديث فوق مي گويد: «آنها چون نزد رسول خدا(ص) از مشقّتي كه هنگام سجده بر زمين متحمّل مي شدند، شكايت كردند، حضرت به آنها اجازه نداد بر گوشه لباسشان سجده كنند». [35] . اين روايات، گوياي اين حقيقت است كه سنّت رسول خدا(ص) و مسلمانان در نماز، فقط سجده بر زمين بوده است. حتي پيامبر(ص) به مسلمانان اجازه نمي دهد كه از سجده بر زمين عدول كرده، بر پارچه متّصل به خود يا جداي از خود سجده كنند. پيامبر(ص) با اينكه نسبت به موءمنان رئوف بودند، بر آنان واجب كردند كه پيشاني را [به هنگام سجده] بر زمين گذارند؛ هر چند كه شدت گرماي زمين، آنها را آزار دهد. احاديث متعدّدي كه طي آنها پيامبر اكرم(ص) دستور مي دهد تا مسلمانان به هنگام سجده، صورت خود را بر خاك قرار دهند، گوياي اين مطلب است كه مسلمانان به سجده بر زمين ملتزم بوده اند و پيامبر اكرم(ص) اصرار داشته است كه پيشاني به هنگام سجده، بر زمين قرار گيرد، نه بر پارچه؛ اعم از اينكه متّصل به نماز گزار باشد، مثل پيچ عمامه يا جداي از او، مثل دستمال و سجّاده.

امر به قراردادن صورت بر خاك

5. از خالد جهني نقل است كه پيامبر(ص) صهيب را در حال سجده ديد، به گونه اي كه گويا از خاك، پرهيز مي كند. به او

فرمود: اي صهيب! صورتت را بر خاك قرارده. [36] . ظاهراً صهيب با سجده بر پارچه متّصل يا جداي از خود و دست كم با سجده بر حصير، بوريا و سنگهاي صاف، از قراردادن صورت بر خاك پرهيز مي كرده است. در هر صورت، اين حديث شاهد بر برتري سجده بر خاك است؛ در مقابل سجده بر ريگ؛ زيرا قبلاً بيان شد كه سجده بر ريگ، بر خلاف سجده بر غير زمين، جايز است. 6. اُمّ سلمه روايت كرده است: پيامبر اكرم(ص) يكي از غلامانمان را كه به او «افلح» مي گفتند ديد كه هنگام سجده، بر زمين مي دمد؛ پس به او فرمود: اي افلح! صورتت را بر خاك قرار ده. [37] . 7. در روايت ديگري آمده است كه پيامبر(ص) فرمود: اي رباح! صورتت را بر زمين قرارده. [38] . 8. ابوصالح روايت كرده است: بر اُمّ سلمه وارد شدم. در همين حال، برادرزاده اش نيز وارد شد. آنگاه دو ركعت نماز در خانه او خواند. هنگام سجده، به خاك مي دميد [تا كنار رود]. ام سلمه گفت: برادر زاده! فوت نكن؛ زيرا من از رسول خدا(ص) شنيدم كه به غلامش به نام يسار [كه به هنگام سجده، بر خاك مي دميد] فرمود: صورتت را بر خاك بگذار. [39] .

امر به كنار زدن عمامه از پيشاني

9. روايت شده است كه پيامبر(ص) در هنگام سجده، عمامه را از پيشاني اش كنار مي زد. [40] . 10. از امير الموءمنين(ع) نقل شده است كه فرمود: «هرگاه يكي از شما خواست نماز گزارد، بايد عمامه را از صورتش كنار بزند»؛ براي اينكه بر پيچ عمامه سجده نكند. [41] . 11. صالح بن حيوان سبائي روايت كرده است: رسول

خدا(ص) مردي را ديد كه عمامه اي بر پيشاني اش بسته و مشغول سجده است؛ پس عمامه اش را از پيشاني كنار زد. [42] . 12. از عياض بن عبداللّه قرشي نقل است: رسول خدا(ص) مردي را ديد كه بر عمامه اي كه دور سرش بسته شده، سجده مي كند؛ پس با دستش اشاره كرد كه عمامه ات را كنار بزن، و به پيشاني اش اشاره كرد. [43] . اين روايات نشان دهنده اين است كه مسلمانان در آن زمان، تكليفي جز سجده بر زمين نداشته اند و رخصتي جز خنك كردن ريگها [براي سجده] نداشته اند و چنانچه ترخيصي وجود داشت، به خنك كردن ريگ اقدام نمي كردند و پيامبر(ص) هم به گذاشتن صورت بر خاك و كنار زدن عمامه امر نمي كرد.

سيره پيامبر در سجده

ظهور بسياري از روايات چنين مي نمايد كه پيامبر(ص) به سجده بر زمين اهتمام داشته است. اينك نمونه هايي از اين روايات: 1. وائل بن حجر مي گويد: پيامبر را ديدم كه هنگام سجده، پيشاني و بيني اش را بر زمين گذاشت. [44] . 2. ابن عباس مي گويد: پيامبر(ص) بر سنگ سجده مي كرد. [45] . 3. از عايشه روايت شده است: هرگز پيامبر را نديدم كه چيزي را مانع صورتش قرار دهد. [46] . ابن حجر [ذيل اين حديث] مي گويد: در اين حديث اشاره شده است كه در سجده، اصل، تماس مستقيم پيشاني با زمين است؛ زيرا [عدم تماس مستقيم] منوط به عدم استطاعت و توانايي شده است. [47] . اين حديث گوياي اين حقيقت است كه به هنگام ضرورت، سجده بر لباس و پارچه جايز است و در غير ضرورت؛ يعني در حالي كه نمازگزار مختار است، جايز نيست. از امامان(ع) نيز

اين مطلب روايت شده است. از عيينه نقل است كه لباس نازك كتاني مي خرد و به امام صادق(ع) عرض مي كند: در روزي كه هوا شديداً گرم است، به مسجد مي روم و چون دوست ندارم بر ريگها نماز بخوانم، لباسم را پهن مي كنم و بر آن سجده مي كنم [آيا صحيح است؟] امام مي فرمايد: بله اشكالي ندارد. [48] . از قاسم بن فضيل نقل است: به امام رضا(ع) عرض كردم: فدايت شوم! [اگر] فردي به خاطر آزار گرما و سرما، بر آستينش سجده كند [اشكال دارد؟] امام(ع) فرمود: اشكالي ندارد. [49] . احاديثي وجود دارد كه نشان مي دهد پيامبر(ص) در سرماي گزنده، بر گِل خشك و زمين سجده مي كرده است و با عبايي نماز مي خوانده تا با حايل قراردادن آن به هنگام سجده، دست و پاي او از گزند سرماي زمين محفوظ باشد، ولي اين كار را براي پيشاني نمي كرده اند. اينك احاديثي كه در اين زمينه وارد شده است: 1. از وائل بن حجر نقل است: رسول خدا(ص) را ديدم كه در صبح سردي با عبايي سفيد نماز مي خواند و با حايل قرار دادن عبا به وسيله دست و پا، آنها را از سرماي زمين مصون مي دارد. [50] . 2. از ثابت بن صامت نقل شده است: رسول خدا(ص) در حالي كه خود را به عبايي پيچيده بود، در قبيله بني عبدالاشهل نماز مي خواند و [به هنگام سجده] دستش را بر عبايش مي گذاشت تا او را از سرماي ريگها حفظ كند. [51] . 3. از ابو هريره نقل شده است: رسول خدا(ص) در يك روز باراني سجده كرد، به طوري كه من اثر آن را در پيشاني

و نوك بيني او مي ديدم. [52] . اين روايات و نظاير آن، نشان دهنده كيفيت سجده پيامبر(ص) در يك روز باراني و سرد است و اينكه او گاهي بر گلِ سجده مي كرده و صورتش را با چيزي نمي پوشانده، و گاهي دستانش را مي پوشانده، بدون اينكه به صورتش كاري داشته باشد. دقت راويان حديث در بيان توجه پيامبر(ص) در حفظ دستان خود از سرما و گلِ به واسطه عبا و ياد نكردن از پيشاني، نشان دهنده اين است كه او صورت خود را با چيزي نمي پوشانده است؛ و گرنه چنانچه صورت خود را نيز مانند دستان محفوظ مي داشت، از ديد راويان مستور نمي ماند و آن را ذكر مي كردند.

سيره صحابه و تابعين در سجده

از روايات متعددي آشكار مي شود كه سيره مجموعه اي از اصحاب پيامبر(ص) سجده كردن بر زمين بوده است. 1. از ابي اميه نقل است كه ابوبكر خود را به زمين رسانده، بر آن سجده مي كرد و نماز مي گزارد. [53] . 2. از ابو عبيده نقل است كه ابن مسعود، جز بر زمين سجده نمي كرد يا نماز نمي گزارد. [54] . 3. مسروق بن اجدع كه از اصحاب ابن مسعود بوده، سجده بر غير زمين را جايز نمي دانسته است. او حتي در كشتي با خود چيزي مي آورده و بر آن سجده مي كرده است. [55] . 4. ابراهيم نخعي كوفي كه فقيه و يكي از تابعين بوده است، بر بردي مي ايستاده و بر زمين سجده مي كرده است. راوي مي گويد: «گفتيم بردي چيست؟ گفت: بردي، حصير است». [56] . در نقلي ديگر آمده است: او بر حصير نماز مي گزارد و بر زمين سجده مي كرد. 5. عمربن عبدالعزيز به حصير اكتفا نمي كرد، بلكه

مقداري خاك بر روي آن مي گذاشته و بر آن سجده مي كرده است. [57] . 6. عروة بن زبير اكراه داشته است بر چيزي غير از زمين نماز گزارد. [58] . 7. عليّ بن عبداللّه بن عباس به «زرين» نامه اي نوشت كه تخته سنگي از سنگهاي كوه مروه براي او بفرستد تا بر او سجده كند. [59] . نتيجه اينكه تذلّل و خضوع در مقابل عظمت خداوند سبحان، تنها با قراردادن پيشاني بر خاك و گلِ خشك و گفتن اين جمله با زبان حال كه «خاك كجا و ربّ الارباب كجا» و اينكه او با خاك يكسان است، به بهترين وجه تحقّق مي يابد و چنين وضعي، با سجده بر ساخته هاي بشري حاصل نمي شود. علاّمه اميني در اين زمينه سخن گرانقدري دارد كه متن آن چنين است: براي سجده كه چيزي جز اظهار كوچكي و خواري در مقابل عظمت مولا نيست، مناسب تر اين است كه بخشي از زمين به عنوان محل سجده انتخاب شده، نمازگزار صورت خود را بر آن قرار دهد و بيني خود را به آن بمالد تا سجده كننده طينت پستي را كه از آن آفريده شده و به آن بر مي گردد و دوباره از آن بازگشت داده مي شود، ياد آور شود و به اين وسيله، پند گيرد و دائم به ياد بي ارزشي و پستي اصلش باشد و برايش خضوعي روحي، خواري اي در باطن، پستي اي در نفس، انگيزه اي در اعضاي بدن براي عبوديت و عقب نشيني اي از ترفّع و انانيّت حاصل شود و به اين بصيرت برسد كه موجودي كه از خاك آفريده شده است، شايسته چيزي جز خواري و بيچارگي نيست.

بديهي است كه چنين اصراري، هرگز در پارچه اي بافته شده از پشم، ديبا و حرير و امثال آن كه از وسايل راحتي و رفاه انسان است و موجب مي شود انسان در خود، احساس بزرگي، حرمت، كرامت و مقام كند، دچار تكبّر، عصيان و استعلا شود و خضوع و خشوع از وجودش رخت بر بندد، يافت نمي شود. [60] .

جواز سجده بر حصير

احاديثي كه از صحاح و مسانيد و ديگر منابع حديثي نقل كرديم، حاكي از آن بود كه پيامبر(ص) و اصحاب او به سجده بر زمين، با انواعي كه دارد، ملتزم بوده اند و هيچ گاه از آن عدول نمي كرده اند؛ هر چند گرمي هوا شديد و التزام به سجده برزمين، دشوار باشد. اما نصوصي وجود دارد كه نشان مي دهد پيامبر(ص)(به واسطه وحيي كه به او شده) سجده بر روييدني از زمين را مجاز شمرده است. پيداست كه با اين ترخيص مسئله سجده براي مسلمانان آسان شده، بار تكليف و مشقّت در گرما و سرما و به هنگام خيس بودن زمين، برداشته مي شود. اينك توجه خواننده را به اين نصوص جلب مي كنيم: 1. از انس بن مالك نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصير نماز مي خوانده است. [61] . 2. از ابن عباس نقل شده است: رسول خدا(ص)(و در تعبيري ديگر، پيامبر(ص»بر حصير نماز مي خوانده است. [62] . 3. از عايشه نقل شده است: پيامبر(ص) بر حصير نماز مي خوانده است. [63] . 4. از امّ سلمه نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصير نماز مي خوانده است. [64] . 5. از ميمونه نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصير نماز مي خوانده و بر آن سجده مي كرده است. [65] . 6.

از امّ سليم نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصير نماز مي خوانده است. [66] . 7. از عبداللّه بن عمر نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصير نماز مي خوانده است. [67] . [در سفري كه به مكه داشتم] يكي از مأموران مسجد الحرام كه تقيّد من به سجده بر حصير را ديد، به من اعتراض كرد و از علت اين كار جويا شد. به او گفتم: [زيرا] پيامبر(ص) بر حصير نماز مي خوانده است. گفت: نماز خواندن پيامبر(ص) بر حصير و بوريا مستلزم سجده بر آنها نيست؛ زيرا ممكن است بر حصير نماز مي خوانده اما بر چيز ديگري سجده مي كرده است. به او گفتم: ذوق سليم، بين نماز خواندن و سجده كردن فرق نمي گذارد؛ زيرا اين سخن كه بر حصير نماز مي خوانده، به اين معناست كه او در تمامي حالتهاي نماز، از قبيل قيام، ركوع و سجود، بر حصير نماز مي خوانده، نه اينكه پاها يا زانوها يا دستان خود را بر روي حصير، اما پيشاني را بر چيز ديگري قرار مي داده است. علاوه بر اين، در دسته اي از روايات تصريح شده كه حضرت بر حصير سجده مي كرده است: 1. ابوسعيد خدري روايت كرده است: بر پيامبر(ص) وارد مي شود و مي بيند بر حصيري نماز مي خواند و بر آن سجده مي كند. [68] . 2. از انس بن مالك نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصير نماز مي خوانده و بر آن سجده مي كرده است. [69] . در پرتو اين روايات، روشن مي شود كه سجده بر زمين و خاك و بعضي از روييدنيها، مثل حصيري كه از چوب شاخه درخت خرما ساخته شده، جايز است.

سجده بر لباس (به هنگام داشتن عذر)

قبلاً درباره مرحله اوّل

و دوم بحث كرديم. اگر مرحله سومي باشد، عبارت است از جواز سجده بر غير زمين و غير روييدنيهاي از آن به هنگام ضرورت و داشتن عذر. بديهي است كه ترخيص سجده بر غير زمين، پس از مرحله قبل بوده است؛ زيرا قبلاً بيان شد كه پيامبر(ص) به شكايت اصحاب از گرماي شديد، وقعي ننهاد و او و اصحابش با تحمّل گرما و آزار آن، همواره بر زمين سجده مي كرده اند. اما خداوند، عزّ اسمه، براي رفع حرج، سجده بر لباس را به هنگام ضرورت و داشتن عذر، اجازه مي دهد. اينك رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است: 1. از انس بن مالك نقل شده است: هنگامي كه با پيامبر(ص) نماز مي خوانديم و يكي از ما قادر به قراردادن پيشاني بر زمين نبود، لباسش را پهن كرده، آنگاه بر آن سجده مي كرد. 2. همين حديث به شكل ديگري هم روايت شده است: با پيامبر(ص) نماز مي خوانديم كه يكي از ما از شدت گرما، بخشي از لباسش را بر زمين پهن كرد؛ پس چنانچه يكي از ما قادر نبود كه پيشانيش را بر زمين گذارد، لباسش را پهن مي كرد. حديث فوق، چنين هم نقل شده است: هنگامي كه با پيامبر(ص) نماز مي خوانديم، يكي از ما از شدت گرما، بخشي از لباسش را در مكان سجده گذاشت. [70] . اين روايت را كه اصحاب صحاح، سنن و مسانيد نقل كرده اند، از حقيقت برخي روايات كه ظهور در جواز سجده بر لباس در حال اختيار نيز دارد، پرده برمي دارد؛ زيرا روايت انس تصريح مي كند كه جواز سجده بر لباس، مختص حالت ضرورت است. پس اين روايت، قرينه مي شود

بر اينكه مراد از اين روايات مطلق چيست؟ اينك ذكر چند روايت در اين زمينه: 1. عبداللّه بن محرز از ابو هريره نقل مي كند: رسول خدا(ص) بر پيچ عمامه اش سجده مي كرد. [71] . با توجه به اينكه اين روايت با رواياتي كه قبلاً نقل كرديم و طي آن، پيامبر(ص) از سجده بر پيچ عمامه نهي مي فرمود، معارض است، بنابراين بايد آن را بر حالت ضرورت و داشتن عذر حمل كرد. بيهقي در سننش با تصريح به اين مطلب گفته است: شيخ گفته است: اما روايتي كه در اين زمينه از پيامبر(ص) در باره سجده بر پيچ عمامه نقل شده است، چيزي را ثابت نمي كند و روايت صحيح، روايت حسن بصري است كه از اصحاب پيامبر(ص) حكايت كرده است. [72] . از ابن راشد روايت شده است: مكحول را ديدم كه بر عمامه اش سجده مي كند. گفتم چرا بر آن سجده مي كني؟ گفت: تا به اين وسيله مانع رسيدن سرما به دندانهايم بشوم. [73] . 2. از انس روايت شده است: با پيامبر(ص) نماز مي خوانديم كه يكي از ما بر لباسش سجده كرد. [74] . اين روايت، بر حالت وجود عذر حمل مي شود؛ به قرينه رواياتي كه ما از پيامبر(ص) نقل كرديم و بخاري از او نقل كرده است. در روايت بخاري آمده است: در گرماي شديد، با پيامبر(ص) نماز مي خوانديم، چون يكي از ما نتوانست پيشاني اش را بر زمين بگذارد، لباسش را پهن كرده، بر آن سجده كرد. [75] . روايت نسائي نيز آن را تأييد مي كند كه: وقتي ظهرها پشت سر پيامبر(ص) نماز مي خوانديم، براي محفوظ بودن از گرما، بر لباسهايمان سجده مي كرديم. [76] .

رواياتي وجود دارد كه دلالتشان تام نيست؛ زيرا فقط دلالت دارد كه پيامبر(ص) بر پوست نماز مي خوانده است؛ اما بر اينكه آيا بر آن سجده هم مي كرده يا نه، دلالتي ندارد. 3. از مغيرة بن شعبه نقل شده است: پيامبر(ص) بر حصير و پوست دباغي نماز مي خوانده است. [77] . اين روايت، علاوه بر اينكه به واسطه وجود يونس بن حرث در سلسله سندش، ضعيف است، ظهور در سجده پيامبر بر پوست ندارد و ملازمه اي هم بين نماز خواندن بر پوست و سجده بر آن وجود ندارد؛ مخصوصاً اگر پوست، كوچك باشد؛ چه بسا پيامبر(ص) بر زمين يا گياهي روييده شده از آن سجده كرده باشد و بر فرض كه بين نماز خواندن بر چيزي و سجده كردن بر آن، ملازمه وجود داشته باشد، اين روايت و امثال آن نمي تواند در مقابل رواياتي كه در دو مرحله گذشته نقل كرديم، مقاومت كند.

نتيجه مباحث گذشته

كسي كه در روايات ياد شده تأمّل كند، به روشني در مي يابد كه مسئله سجده در نماز، دو يا سه مرحله را پشت سر گذاشته است: در مرحله نخست، سجده بر زمين واجب بوده و مسلمانان اجازه نداشته اند بر غير زمين سجده كنند. در مرحله دوم، اجازه مي يابند كه بر روييدنيها هم سجده كنند. غير از اين دو مرحله، مرحله ديگري براي سجده، در نماز نبوده، جز اين مرحله كه به مسلمانان اجازه داده مي شود تا در صورت ضرورت و داشتن عذر، بر لباس سجده كنند. بنابراين، رواياتي كه ظهور در جواز سجده بر پوست وامثال آن دارد، بايد يا بر حالت ضرورت حمل شود و يا اينكه بگوييم اين دسته از

روايات، اساساً بر سجده بر پوست دلالت ندارد، بلكه نهايت دلالتشان بر نماز بر آنهاست. از اينجا معلوم مي شود كه آنچه شيعه به آن ملتزمند؛ يعني سجده بر زمين يا روييدنيهاي از زمين، عين سنّت نبوي است و به اندازه يك بند انگشت هم از آن منحرف نشده است و ما دعوت مي كنيم كه براي دريافت حقيقت و گذر از بدعت، كمي تأمّل شود. بنابراين، سجده بر فرش، سجاده، گليمهاي بافته شده از پشم، كُرك، حرير و امثال اينها و همچنين سجده بر لباس متّصل به نماز گزار، هرگز دليل توجيه كننده اي نداشته است و هيچ مستندي براي جواز آن در سنّت وجود ندارد. اين شما و اين صحاح شش گانه اهل سنّت كه عهده دار بيان احكام دين و بويژه احكام نماز، يعني عمود دين است، اما حتي يك حديث و كلمه اي كه اشاره به جواز سجده بر اين موارد باشد، در آنها يافت نمي شود. بنابراين، قول به جواز سجده بر فرش و سجّاده و التزام به آن و فرش كردن مساجد به آنها براي سجده بر آنها، آن گونه كه متداول است، بدعت محض و امري جديد و غير مشروع است و با سنّت خدا و سنّت رسول او(ص) مخالفت دارد: «وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِيلاً». [78] .

فلسفه مهر

در اينجا سوءالي باقي مي ماند كه برادران اهل سنّت، بسياري اوقات آن را مطرح مي كنند و آن اينكه چرا شيعيان در سفر و غير سفر، به هنگام نماز، در مقابل خود مُهر مي گذارند و بر آن سجده مي كنند؟ و چه بسا انسانهاي ساده توهّم كنند(همچنان كه قبلاً گفتيم) شيعيان براي مُهر سجده مي كنند، نه

بر آن؛ يعني سنگ و خاك را عبادت مي كنند! اين توهّم از آنجا ناشي مي شود كه اين بيچارگان، بين سجده بر مُهر و سجده براي مُهر فرق نمي گذارند. به هر حال پاسخ اين سوءال روشن است؛ زيرا توجه و اهتمام شيعه به اين است كه آنچه بر آن سجده مي كنند، خاكِ پاك باشد، و فرقي نمي كند كه آن خاك از چه زمين و جايي باشد. اين التزام شيعيان، شبيه التزام آنان به طهارت بدن، لباس و محل نمازگزار است، اما التزام و تقيّد آنان به مُهر، از اين لحاظ است كه اطمينان به طهارت زميني كه انسان بر آن وارد مي شود و مي خواهد در آن نماز بخواند، در هر جايي حاصل نمي شود. چگونه اين اطمينان حاصل شود، در حالي كه قشرهاي مختلف مردم، اعم از مسلمان و غير مسلمان و كساني كه مقيّد به طهارت هستند و غير اينها، در اين اماكن رفت و آمد مي كنند؟! به دست آوردن چنين اطميناني، موجب مي شود مسلمانان در نمازهايشان با سختيهاي زيادي رو به رو شوند. بنابراين، چاره اي نيست جز اينكه نمازگزار، تربتي را كه به طهارت آن اطمينان دارد، براي خود انتخاب كند و به هنگام نماز، بر آن سجده كند تا مبادا بر پليدي، نجاست و كثافات كه هرگز موجب تقرّب انسان به خدا نمي شود و سنّت پيامبر(ص) آن را جايز نمي داند و عقل سليم نيز آن را نمي پذيرد، سجده كند بويژه كه به طهارت نماز گزار و لباس او و نهي از نماز خواندن در اماكني از قبيل محلّ زباله، كشتارگاه، حمام، وسط راه و محلّ زندگي شتران، تأكيد فراوان، بلكه به تطهير مساجد و

خوش بو كردن آنها امر شده است. [79] . اين قانون، نزد گذشتگان صالح ما ثابت و پا برجا بوده است؛ اگر چه تاريخ از نقل آن غفلت كرده است. در اين باره روايت شده است: تابعي فقيه، مسروق بن اجدع، متوفي به سال 62 هجري، در سفرهايش خشتي را از مدينه همراه خود مي آورده و بر آن سجده مي كرده است. اين روايت را ابن ابي شيبه نيز در كتابش المصنف در باب «من كان حمل في السفينة شيئاً يسجد عليه» و با دو سند نقل كرده است كه: مسروق هر گاه سفر مي كرد، با خود در كشتي، خشتي مي آورد و بر آن سجده مي كرد. [80] . تا اينجا روشن شد كه التزام و تقيّد شيعه به مُهر به عنوان محلّ سجده، تنها به اين علت است كه كار نماز گزار در سفر و غير سفر آسان شود تا مبادا زمين يا حصير پاكي نيابد و مسئله نماز برايش دشوار شود. مثل اينكه مسلماني مقداري خاك پاك ذخيره كند تا [به وقت نياز] بر آن تيمّم كند. اما اينكه شيعيان، ملتزم و مقيّدند كه ترجيحاً بر تربت حضرت امام حسين(ع) سجده كنند، به خاطر اين هدف عالي است كه نماز گزار به هنگام قرار دادن پيشاني بر اين تربت، به ياد فداكاريهاي امام حسين(ع) و اهل بيت(ع) و اصحاب او در راه خدا و اسلام و مبارزه با ظلم و فساد بيفتد. و از آنجا كه سجده، مهم ترين ركن نماز است و در حديث آمده است: «نزديك ترين حالات بنده به خدا، حال سجده اوست»، بنابراين، مناسب است كه مسلمانان با قراردادن پيشاني بر اين تربت

پاك، به ياد كساني باشند كه بدنهاي خود را در راه حق قرباني كردند و ارواحشان به ملأ اعلي پيوست؛ تا به اين وسيله، حالت خشوع و خضوعي به آنها دست دهد و با پستي و بلندي همراه شده، اين دنياي فريبنده و ناپايدار را حقير شمارد. شايد مراد از حديثي كه طبق آن، سجده بر تربت امام حسين(ع) حجابهاي هفت گانه را مي درد، همين باشد. بنابراين، معلوم مي شود كه در سجده، سرّ صعود از تراب به سوي ربّ الارباب است. [81] . علاّمه اميني مي فرمايد: ما قطعه هايي نوراني از تربت كربلا را برمي داريم و بر آن سجده مي كنيم. همچنان كه فقيه سلف، مسروق بن اجدع، خشتي از تربت مدينه منوره را با خود حمل كرده، بر آن سجده مي كرد. در حالي كه اين مرد، شاگرد خلافت راشده و فقيه مدينه منوّره و آموزگار سنّتي است كه در آن شهر رايج بوده است و حاشا كه در اين زمينه بدعتي گذاشته باشد. بنابراين، در اين كار، كوچك ترين تأويل و تفسيري خلاف نداي قرآن كريم يا سنّت الهي و سنّت رسول خدا(ص) و يا خروج از حكم عقل وجود ندارد. البته از نظر شيعه، سجده بر تربت كربلا اجباري نيست و شيعيان معتقد نيستند كه شرع و دين، يا مذهب، آن را واجب كرده است و هيچ يك از شيعيان، از آغاز تا به حال، بر خلاف تصوّر جاهلان، بين آن و ديگر خاكها، از نظر جواز سجده بر آن، فرقي نگذاشته است. ترجيح سجده بر تربت كربلا چيزي جز استحسان عقلي، يعني انتخاب چيزي براي سجده كه عقل و منطق و خرد ورزي، آن

را برتر مي داند، چيز ديگري نيست؛ همچنان كه بسياري از مردم مذاهب مختلف، در سفرهاشان چيزهايي جز تربت كربلا، كه سجده بر آنها صحيح است، مانند حصير پاك و تميزي كه به پاكي آن اطمينان دارند و يا سجّاده اي پاك، با خود مي آورند و در نمازهايشان بر آنها سجده مي كنند. [82] . آنچه گذشت، بحثي اجمالي از اين مسئله فقهي بود و تفصيل آن را به محل خودش موكول مي كنيم. البته آنچه دانشمندان نامدار و بزرگ عصر در اين زمينه نوشته اند، ما را از آن بي نياز مي كند كه اينك به ذكر مقداري از آنها بسنده مي كنيم: 1. مصلح كبير، محمد حسين كاشف الغطاء(1295_1373ه_) در كتاب: الارض و التربة الحسينية. 2. علاّمه، شيخ عبدالحسين اميني، موءلّف الغدير(1320_1390 ه_) كه در انتهاي كتابش به نام سيرتنا و سنّتنا، رساله اي در اين موضوع نگاشته است. 3. كتاب السجود علي الأرض، اثر علاّمه شيخ علي احمدي كه خيلي خوب تحقيق و تتبّع كرده است. بنابراين، آنچه ما در اين مسئله گفتيم، از انوار علوم آنان اقتباس شده است كه خدا گذشتگان آنها را رحمت و بازماندگان آنان را حفظ فرمايد.

خاتمه

تحميل عقيده و فقه خاص بر زائران

از عجايب روزگار كه تا وقتي زندگي مي كني، روزگار شگفتيهايي را به تو نشان مي دهد، اين است كه در حرمين شريفين، آزاديها گرفته شده، بر زائران، عقيده و فقه خاصي تحميل مي شود؛ در حالي كه سيره و روش مسلمانان در طي قرون متمادي چنين بوده است كه زائران در حرمين شريفين، نسبت به عقيده و عملشان آزادي داشته اند. توسّل و تبرّك به پيامبر(ص) و امامان اهل بيت(ع) در طي قرون گذشته متداول بوده و هيچ منعي در اين

زمينه وجود نداشته است. در اين باره روايات صحيح و مسندي وارد شده و همواره حرمين شريفين، محل امني براي زائران بوده است؛ همچنان كه مشيّت خداوند سبحان هم بر اين قراردارد. خداوند مي فرمايد: «فيِه ِآيَاتء بَيِّنَاتء مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً» [83] ؛ [در آن، نشانه هاي روشن(از جمله) مقام ابراهيم است و هركس داخل آن شود، در امان خواهد بود] و در مقام بيان دعاي حضرت ابراهيم مي فرمايد: «وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً»؛ [84] [و هنگامي كه ابراهيم عرض كرد: پروردگارا اين سرزمين را شهر امني قرارده]. اما امروزه اين سرزمين، از اين نظر خلاف آنچه حضرت ابراهيم(ع) دعا كرده، شده است؛ چرا كه زائر شيعي كه مطابق فقه امامان اهل بيت(ع) عمل مي كند، مجاز نيست به روش خود رفتار كند و از اعتقادات خود سخن بگويد. براي نمونه، او بايد بر فرش سجده كند و براي او سجده بر زمين و خاك، ممنوع است. ما در حدّ خود، به دولت خرد مدار حاكم بر سرزمينهاي وحي پيشنهاد مي كنيم به همه حاجيان، آزاديهاي مشروعشان را بدهد تا با آزادي، مطابق روش خود عمل كنند؛ چرا كه اين كار موجب تحكيم پيوند وحدت و تعاون ميان گروههاي مختلف مسلمانان مي شود.

تبديل سنت به بدعت

قبلاً آگاه شديم كه سجده بر زمين يا حصير و بوريا، و امثال آن، سنّت پيامبر(ص) و اصحاب او، و سجده بر فرش و سجّاده و امثال آن، بدعت بوده است و خداوند آن را معتبر نمي داند، اما متأسفانه امروزه سنّت به بدعت و بدعت به سنّت تبديل شده است؛ به طوري كه اگر كسي در مساجد و

در انظار مردم به سنّت عمل كرده، بر خاك و سنگ سجده كند، بدعت گذار شمرده مي شود. البته مسئله سجده بر خاك و سنگ، تنها مسئله اي نيست كه عمل به آن، بدعت محسوب شود، بلكه در فقه مذاهب چهارگانه، نظاير ديگري هم از اين قبيل به چشم مي خورد كه موارد زير از آن جمله است: 1. شيخ محمد بن عبدالرحمن دمشقي گفته است: سنّت پيامبر(ص) در باره قبر، صاف و مسطّح كردن آن بوده است و به احتمال قريب به يقين، شافعي هم آن را اولي مي داند. ابوحنيفه و مالك گفته اند: بلندتر كردن قبر از روي زمين، بهتر است؛ زيرا صاف و مسطّح كردن آن، شعار شيعه شده است. [85] . رافعي گفته است: پيامبر(ص) قبر فرزندش، ابراهيم را تسطيح كرد. از قاسم بن محمد نقل شده است كه قبر پيامبر(ص)، ابو بكر و عمر را صاف و مسطّح ديدم. ابن ابي هريره گفته است: امروزه بهتر است به جاي تسطيح قبور، آنها را بلندتر از روي زمين قرار دهيم؛ زيرا تسطيع، شعار رافضيها شده است. بنابراين، مخالفت كردن با آنها و حفظ ميّت و خانواده او از اتهام بدعت، بهتر است. نظير اين سخن نيز از او حكايت شده و آن اينكه: چنانچه در موردي جهر به «بسمله» شعار شيعه شده باشد، بهتر است براي مخالفت با آنان، آهسته ادا شود. وي براي اين موضوع گيري، به حديثي از پيامبر(ص) استدلال مي كند كه: «هرگاه پيامبر(ص) جنازه اي مي ديد، مي ايستاد؛ تا اينكه به او عرض شد: يهوديان چنين مي كنند؛ پس از آن، اين كار را براي مخالفت با آنها ترك كرد. اين دليل، همان دليلي است كه او به آن

در كتابش پاسخ داده و شيخ ابو محمد به آن گراييده و قاضي روباني از او پيروي كرده است، اما جمهور برآنند كه حق، همان جهر به «بسمله» است. آنها گفته اند: اگر آنچه را در سنّت ثابت شده، به خاطر اجماع و اتّفاق برخي بدعت گذاران برآن، ترك كنيم، موجب مي شود كه سنّتهاي بسياري را ترك كنيم. در حالي كه اگر ما يك عمل را دائماً انجام دهيم، در اين صورت، ديگر شعار بدعت گذاران نخواهد بود. [86] . 2. امام فخر رازي گفته است: بيهقي از ابو هريره نقل كرده است كه رسول خدا(ص) در نماز، جمله «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مي خواند. علي(ع) نيز همين كار را مي كرد و اين با روايات متواتري ثابت شده است. و عليّ بن ابي طالب(ع) مي گفته است: «اي كسي كه ذكر او شرفِ ذاكران است». با توجه به اين مطالب، چگونه شايسته انسان عاقل است كه در اخفاي چنين چيزي سعي داشته باشد. شيعه معتقد است: سنّت، جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» است؛ اعم از اينكه در نمازهاي جهريه باشد يا در نمازهاي اخفاتيه [مثل نماز ظهر و عصر]، اما جمهور فقها [ي اهل سنت] با آنان مخالفند... علي(ع) در جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» مبالغه مي كرد. از اين رو وقتي حكومت به بني اميه رسيد، آنها براي نابود كردن آثار علي(ع) در جلوگيري از جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» مبالغه كردند. [87] . 3. زمخشري در تفسير آيه «إِن اللَّه و مَلآئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ» مي گويد: اگر گفته شود نظر شما در باره صلوات بر غير پيامبر(ص) چيست؟ در پاسخ مي گوييم: قياس، حكم

مي كند كه بگوييم صلوات بر هر موءمني جايز است؛ زيرا خداوند فرموده است: «هو الَّذي يصلّي عليكم»؛ [او كسي است كه بر شما صلوات مي فرستد] و همچنين فرموده است: «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنء لَهُمْ»؛ [بر آنها صلوات فرست كه صلوات تو مايه آرامش آنهاست] و همچنين پيامبر(ص) فرموده است: «أَللهمَّ صَلِّ علي آلِ أبي أوفي»؛ [خدايا صلوات فرست بر خاندان ابي أوفي]، اما علما در اين مسئله تفصيلي دارند و آن اينكه: اگر صلوات براي متابعت [از قرآن و پيامبر] باشد، مثل اينكه مي گويي: «صلّي اللّه علي النّبيّ و آله»، اشكالي ندارد، اما اگر براي فرد خاصي صلوات فرستاده شود چنان كه امروزه چنين است، مكروه است؛ زيرا اين گونه صلوات فرستادن، شعار شيعه به هنگام ذكر نام رسول خدا(ص) شده و موجب متّهم شدن انسان به رفض مي شود. [88] . 4. در فتح الباري آمده است: علما پس از اتفاقشان بر جواز سلام و صلوات بر زندگان، بر جواز سلام و صلوات بر غير پيامبران اختلاف كرده اند. عده اي گفته اند كه مطلقاً مشروع است، گروهي ديگر گفته اند براي متابعت اشكالي ندارد و نبايد به فرد خاصي اختصاص يابد؛ زيرا شعار رافضيها شده است. اين را نووي از شيخ ابي محمد جويني نقل كرده است. [89] . معناي اين سخن آن است كه وي توجيهي براي ترك آنچه اسلام آن را تشريع كرده، نيافته است؛ به جز عمل رافضيها به سنّت اسلام. اگر اين توجيه صحيح باشد، بايد همه فرايض و سنّتهايي كه رافضيها به آن عمل مي كنند، ترك شود؛ «قُلْ كُلّ مَتَرَبِّص فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّويِّ وَ مَنِ اهْتَدَي». [90] .

پاورقي

[1] مائده/3.

[2] آل عمران/ 103.

[3] اشاره به كلام خداوند است كه مي فرمايد: «وَللَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَاْلأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلاَلُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَاْلآصَالِ»(رعد/ 15).

[4] فصّلت / 37.

[5] يكي از علماي سرشناس شيعه در قرن پنجم هجري و داراي آثار متعدد كه در سال 385 هجري متولد شد و در سال 460 هجري وفات كرد. او يكي از شاگردان شيخ مفيد (336_413ه_.) و سيد مرتضي (355_436 ه_.) رضي اللّه عنهم بوده است.

[6] الخلاف، ج1، ص357_358، مسئله 112_113، كتاب الصلاة.

[7] حسن بن يوسف مطهر حلّي (648_726ه_.)، رهبر شيعه در قرن هفتم و هشتم كه روزگار، مانند او را جز در زمانهاي خاصي ارزاني نكرده است.

[8] التذكرة، ج2، ص434، مسئله 100.

[9] وسائل الشيعه، ج3، باب اوّل از ابواب «مايسجد عليه»، حديث 1. در اين باب، رواياتي با همين مضمون وجود دارد و مضمون تمامي آنها اين است كه هدف از سجده كه همان اظهار ذلّت در مقابل خداوند است، با سجده بر غير زمين و چيزهاي خوراكي و پوشاكي روييده از آن، حاصل نمي شود. [

[10] وسائل الشيعه، ج3، باب اوّل از ابواب «مايسجد عليه»، حديث 11.

[11] مستدرك الوسائل، ج4، ص 14، باب دهم از ابواب «ما يسجد عليه»، حديث 1.

[12] همان، حديث2.

[13] عبدالوهّاب بن أحمد بن عليّ الأنصاري (معروف به شعراني از علماي برجسته قرن دهم)، اليواقيت و الجواهر في عقائد الأكابر، ج1، ص164، چاپ اوّل.

[14] محمد بن محمد بن سليمان مغربي (متوفي 1049 ه_.)، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، ج1، ص214، شماره 1515.

[15] احزاب / 21.

[16] حشر / 7.

[17] غرر الحكم و درر الكلم، ج1، ص107، شماره 2234.

[18] اين روايت را

مسلم و بخاري نقل كرده اند. ر. ك: صحيح بخاري، ج1، ص206؛ صحيح مسلم، ج1، ص354.

[19] لسان العرب، ج6، ماده «سَجَد».

[20] النهاية، ج2، ماده «سَجَدَ».

[21] تاج العروس، ج8، ماده «سَجَدَ».

[22] الشرح الكبير (شرح وجيز اثر خرقي)، ج1، ص557 _ 558 كه در حاشيه المغني است.

[23] العزيز، شرح «الوجيز» (معروف به الشرح الكبير)، ج1، ص521.

[24] معنايش اين است كه شرط صحّت سجده نيست، بلكه شرط كمال آن است.

[25] بداية المجتهد، ج1، ص139.

[26] حلية العلماء في معرفة مذهب الفقهاء، ص122.

[27] الفقه علي المذاهب الاربعة، ج1، ص233.

[28] منتهي المطلب، ج5، ص154.

[29] صحيح بخاري، ج1، ص91؛ كتاب التيمم، حديث 2؛ سنن بيهقي، ج2، ص433، باب «أينما ادركتك الصلاة فصلّ فهو مسجد». اين روايت را ديگر اصحاب سنن و صحاح نيز نقل كرده اند.

[30] احكام القرآن، ج2، ص389، چاپ بيروت.

[31] مسند احمد، ج3، ص327 از حديث جابر؛ سنن بيهقي، ج1، ص439، باب «ما روي في التعجيل بها في شدّة الحرّ».

[32] سنن بيهقي، ج2، ص105.

[33] السنن الكبري، ج2، ص106.

[34] سنن بيهقي، ج2، ص105، باب «الكشف عن الجبهة».

[35] النهايه، ج2، ص497، ماده «شكا».

[36] متقي هندي، كنز العمال، ج7، ص465، شماره 19810.

[37] همان، ج7، ص459، شماره 19776.

[38] همان، شماره 19777.

[39] همان، ص465، شماره 19810؛ مسند احمد، ج6، ص301.

[40] الطبقات الكبري، ج1، ص151.

[41] منتخب كنزالعمال (كه در حاشيه مسند چاپ شده است)، ج3، ص194.

[42] السنن الكبري، ج2، ص105.

[43] همان.

[44] احكام القرآن، ج3، ص36؛ مسند احمد، ص315 و 317.

[45] سنن بيهقي، ج2، ص102.

[46] المصنف، ج1، 397؛ كنزالعمال، ج4، ص212.

[47] فتح الباري، ج1، ص414.

[48] وسائل الشيعه، ج3، باب چهارم از ابواب «ما يسجد عليه»، حديث 1.

[49] همان، حديث 2.

[50] السنن الكبري، ج2، ص106.

[51] سنن ابن ماجه، ج1، ص329.

[52]

مجمع الزوائد، ج2، ص126.

[53] المصنّف، ج1، ص397.

[54] همان، ص367.

[55] ابن سعد، الطبقات الكبري، ج6، ص53؛ عبدالرزاق، المصنّف، ج2، ص583.

[56] عبدالرزاق، المصنف، ج1، ص397.

[57] فتح الباري، ج1، ص410.

[58] همان.

[59] ازرقي، اخبارمكه.

[60] سيرتنا و سنّتنا، ص125 و 126.

[61] ابو نعيم اصفهاني، اخبار اصفهان، ج2، ص141.

[62] مسند احمد، ج1، ص169، 303، 309و358.

[63] همان، ج6، ص179. در حديث اين جمله وجود دارد كه: پيامبر (ص) در حالي كه در مسجد بود، به جاريه اش فرمود: حصير را براي من بياور.

[64] همان، ص302.

[65] مسند حنبل، ج6، ص331 _335.

[66] همان، ص377.

[67] همان، ج2، ص92_ 98.

[68] صحيح مسلم، ج2، ص62، دارالفكر بيروت.

[69] صحيح ابن خزيمه، ج2، ص105، المكتب الاسلامي، چاپ دوم، 1412 ه_؛ المعجم الوسيط، ج8، ص348؛ المعجم الكبير، ج12، ص292.

[70] صحيح بخاري، ج1، ص101؛ صحيح مسلم، ج2، ص109؛ مسند احمد، ج1، ص100؛ السنن الكبري، ج2، ص106.

[71] كنز العمال، ج8، ص 130، شماره 22238.

[72] السنن الكبري، ج2، ص 106.

[73] عبدالرزاق، المصنّف، ج1، ص400؛ سيرتنا و سنّتنا، السجدة علي التربة، ص93.

[74] السنن الكبري، ج2، ص106، باب «من بسط ثوباً فسجد عليه».

[75] صحيح بخاري، ج2، ص64، كتاب الصلاة، باب «بسط الثوب في الصلاة للسجود».

[76] ابن اثير، جامع الاصول، ج5، ص468، شماره 3660.

[77] سنن أبي داود، باب ما جاء في الصلاة علي الخمرة، شماره 331.

[78] سيرتنا و سنّتنا، ص133 و 134.

[79] همان، ص 158 و 159.

[80] ابوبكر بن ابي شيبة، المصنف، ج2، ص172، دارالفكر، 1409 ه_.

[81] الارض و التربة الحسينيه، ص24.

[82] سيرتنا و سنّتنا، ص116 و 167، چاپ نجف اشرف.

[83] آل عمران، / 97.

[84] بقره/ 126.

[85] دمشقي، رحمة الأُمة في اختلاف الائمة، ج1، ص88؛ علاّمه اميني، الغدير، ج10، ص209.

[86] العزيز، شرح الوجيز، ج2، ص453.

[87] فخر الدين

رازي، مفاتيح الغيب، ج1، ص205 و 206.

[88] الكشّاف، ج2، ص549.

[89] فتح الباري، ج11، ص14.

[90] طه/ 135.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109