توسل به اولياي خدا

مشخصات كتاب

‏شماره كتابشناسي ملي : ايران
‏سرشناسه : شمخي، مينا
‏عنوان و نام پديدآور : توسل به اولياي خدا/ - مينا شمخي
‏منشا مقاله : معرفت ،ش ۱۱۳ ، ارديبهشت ۱۳۸۶ : ص ۱۴۳- ۱۵۶
‏يادداشت : * دانشجوي دكتراي علوم قران و حديث
‏توصيفگر : توسل
‏توصيفگر : اولياء‌الله
‏توصيفگر : اعتقادات مذهبي
‏توصيفگر : دعا
‏توصيفگر : احاديث‌

چكيده

(دانشجوي دكتري علوم قرآن و حديث) يكي از انواع دعاهايي كه در ميان مسلمانان، به ويژه شيعيان، مرسوم مي باشد، توسل و استعانت از پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) است كه حتي از نظر لفظ هم به شكل ندا و دعا بيان مي شود; مانند «يا رسول اللّه»، «يا علي بن ابي طالب» و «يا فاطمة الزهراء». در مقابل، برخي از مسلمانان مدعي شده اند كه اين سبك از دعا يكي از مصاديق دعاي شرك آلود است و خواندن غير خدا محسوب مي شود. آيا به راستي توسل به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام)، شرك آور است يا عين عبادت و توحيد؟ در اين مقاله مرز بين توسل و خواندن اولياي خدا و شرك به خدا روشن شده است. خواندن هر چيز و هر كسي كه خداوند آن را واسطه فيض خود قرار نداده باشد شرك است. اما توسل به اولياي خدا به عنوان وسايط فيض حق تعالي نه تنها ممنوع نيست، بلكه امري است كه مورد توجه و عنايت حق تعالي نيز واقع مي باشد. كليدواژه ها: توسّل، وسيله، توسّل عام، توسّل خاص.

مقدمه

واژه «دعا» در ادبيات ديني در عين سادگي معنا، يكي از عميق ترين مفاهيم عرفاني را در وراي خود دارد. نقش دعا در تربيت انسان به اندازه اي است كه آن را «قرآن صاعد» لقب داده اند. دعا زيباترين سرود و نغمه خلقت است; سرود انقطاع انسان از ظلمت و حقارت و وصال او به معدن نور و عظمت. دعا تنها سرمايه عبد فقير در محضر رب غني است. در جهان بيني الهي همه بالذات فقيرند و تنها پروردگار جهان غني بالذات است: (أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ)(فاطر: 15); شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بي نياز ستوده است. و هر كس از اين تنهاترين سرمايه استفاده نكند دچار خسران ابدي شده و خود را به ورطه پوچي و هلاكت افكنده است. پس هيچ كس نبايد بپندارد كه از دعا بي نياز است، حتي وجود مبارك پيامبران الهي و اوليا و معصومان (عليهم السلام)، همواره خود را نيازمند دعا و استغاثه و تضرّع مي ديده اند. يكي از انواع دعاهايي كه در ميان مسلمانان متداول است، توسل و استعانت به پيامبر (صلي الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) است. برخي توسل به انبيا و اوليا را كه در شيعه به عنوان يك اعتقاد راسخ مطرح است، مصداق خواندن غير خدا پنداشته اند. يكي از دلايل قرآني كه بر صحت توسل اقامه شده، آيه 35 سوره مائده است كه مي فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ) (مائده: 35); اي كساني كه به خدا ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد، و به او (توسل) و تقرب جوييد.

مفهوم شناسي واژه «وسيله»

آنچه اين نوشتار بدان مي پردازد تجزيه و تحليلي است درباره موضوع توسل به پيامبر و اولياي خدا (عليهم السلام)، فرضيه تحقيق اين است كه توسل، مصداق خواندن غير خدا نيست.

معناي لغوي

خليل بن احمد فراهيدي در معناي واژه «وسيله» مي نويسد: «وَسَّلْتُ الي رَبّي وسيلةً أي عَمِلْت عملا أتقرّبُ بِه اليه»; [1] مراد از وسيله هر عملي است كه موجب تقرّب و نزديكي به پروردگار شود. وي در تأييد اين معنا شعري نيز نقل مي كند: اَري الناس لايدرونَ ما قدر أمرهم++ بلي كلُّ ذِي لُبٍّ الي اللّه واسلٌ [2] . مردم را مي بينيم كه قدر كارشان را نمي دانند. آري، هر صاحب خردي به خدا نزديك است. ابن فارس مي گويد: از اين كلمه [كه مشترك لفظي است] دو معناي كاملا متباين به دست مي آيد: معناي اول، ميل و رغبت است. [3] . وقتي كسي به چيزي ميل و رغبت پيدا كرد مي گويند: وَسِلَ إليه. اسم فاعل آن «الواسل» است; يعني «راغب» به خداوند ـ عزّوجلّ. با اين قياس به هر چيزي كه باعث ميل و رغبت شود وسيله گفته مي شود. [4] . راغب در مفردات مي نويسد: «الوسيلة التوصُّلُ الي الشيءِ بِرَغبَة وَ هيَ أَخَصُّ مِن الوَصيلَةِ لِتُضَمُّنها لِمَعْني الرَّغْبةِ وَ حَقيقةُ الوسيلةِ اِلي اللَّهِ تعالي مُرَاعاةُ سبِيلهِ بِالْعلمِ وَ العِبادةِ و تَحَرِّي مَكارِم الشَّرِيعَةِ وَ هي كَالقُرْبةِ»; [5] وسيله تمسّك به چيزي با ميل و رغبت است و آن «اَخص» از وصيله (با صاد) است; زيرا «وسيله» معناي ميل و رغبت را دارد ولي «وصيله» قيد ميل و رغبت را ندارد. حقيقت وسيله به سوي خدا عبارت است از مراعات راه خدا با علم و عبادت و پي گيري دستورات شرع، مانند قربت و نزديكي به خدا. ابن منظور علاوه بر اين معاني، سه معناي ديگر براي لغت «وسيله» ذكر مي كند: «المنزلةُ عند الملك»، «الدرجةُ» و «القُرب» كه جمع آن «وسائل» است. [6] . شيخ طبرسي در بخش تبيين لغت درباره «وسيله» چنين نوشته است: الوَسيلة: فَعيلة، من قولهم توسّلتُ إليه أيْ تقرّبتُ»; [7] وسيله بر وزن فعليه است به معناي قربت و نزديكي. اگر كسي بگويد: توسّلتُ إليه; يعني به او نزديك شده و تقرّب پيدا كردم. با دقت در اقوال لغويان چنين به دست مي آيد كه «وسيله» لفظ عربي اصيلي است كه در قرآن و سنت و كلام عرب وارد شده و به معاني ذيل آمده است: 1. قرب و نزديكي به مطلوب (خدا); 2. مقام و منزلت نزد سلطان; 3. درجه و رتبه; 4. تمسّك به چيزي با ميل و رغبت; 5. انجام هر عملي كه باعث نزديكي و تقرّب به خدا شود كه در اين صورت، در مقام آلت و ابزار توسّل خواهد بود.

معناي اصطلاحي

اغلب مسلمانان، به ويژه شيعيان، معتقدند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و ائمه هدي(عليهم السلام) علاوه بر اينكه از جانب خداوند حكيم به مقام مرجعيّت ديني منصوب گشته اند و واسطه ابلاغ احكام و شرايع آسماني به بشر مي باشند، از نظر سير و سلوك دادن روح انسان ها و تكامل بخشيدن به نفوس آدميان در مسير تقرّب به خدا و همچنين از لحاظ تصرف در ساير شئون تكويني و حلّ مشكلات و قضاي حاجات نيز از فضل خدا و اذن او ـ جلّ و علا ـ واجد قدرت گسترده اي هستند. از اين رو، در زمان گرفتاري ها و سختي ها بعد از توجه به خدا، متوجه مقرّبان درگاه ايزد منّان شده و دست توسّل به سوي آنان، كه وسيله خدا در بين خلقش هستند، دراز كرده و از نيروي خدادادي آنان در رفع اين مصائب كمك مي طلبند تا با وساطت آن بزرگواران، به اخذ فيض از مبدأ هستي نايل شده و بدين طريق مشكلاتشان حل و حاجاتشان برآورده گردد.

دو ديدگاه درباره توسل

درباره توسل اختلاف نظر وجود دارد، ولي به طور عمده دو ديدگاه در اين رابطه مطرح است: 1. اغلب مسلمانان، به ويژه شيعيان، توسّل به انبيا و اولياي الهي را يكي از مصاديق روشن وسيله مي دانند; زيرا آن انوار مقدّسه و نفوس مطهره، اشرف و افضل مخلوقاتند كه به اعلي درجه انسانيت رسيده و نزديك ترين فرد به درگاه خدا هستند و پس از مرگشان نيز در جوار رحمتش زنده و متنّعم اند. بنابراين، توسّل به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) در نظر اين افراد از جمله اسباب و وسايلي است كه باعث نزديكي بندگان به خدايشان مي شود و همان گونه كه در روايات متعددي آمده، اين عمل موجب قبولي طاعات و سرعت بخشيدن به اجابت دعا خواهد بود و مهم ترين راه نجات و رستگاري. از اين رو، دعا و نيايش بايد با توسّل به معصومان (عليهم السلام) همراه باشد. 2. برخي از مسلمانان درخواست حاجت از ائمّه (عليهم السلام) و استغاثه به آن عزيزان را مورد اعتراض قرار داده و دو اشكال عمده بر آن وارد مي كنند: الف. بدعت: مخالفان توسّل، اين عمل را نوعي بدعت مي دانند كه در دين اسلام نبوده و مسلمانان صدر اسلام نيز چنين عملي را انجام نمي دادند. ب. شرك: برخي از اين مخالفان، كه وهابيون [8] مي باشند، با اين قضيه به شكل افراطي برخورد كرده، آن را شرك و عبادت مخلوق مي دانند. در بخش هاي بعدي عقايد اين دو گروه را مورد بررسي قرار خواهيم داد.

توسل در نظام حكيمانه الهي

خداوند حكيم در آيات متعددي از قرآن، مؤمنان و معتقدان به نظام متقن و تغييرناپذير الهي را دعوت به امر توسّل مي كند كه بايد براي كسب فيض و الطاف الهي به وسايل و اسبابي پناه ببرند كه خالق جهان آنها را آفريده و اين قدرت و خاصيّت را به ايشان بخشيده است. هر يك از اجزاي مختلف با قدرتي كه خداوند به آنها داده و تحت فرمان او، به كاري مشغول هستند و در گردش اين عالم مؤثرند. تنها ذات يگانه خداست كه مؤثر اصلي است: «لامؤثر في الوجود الّا اللّه.» همه موجودات براي رسيدن به كمالات نوعي خود دست نياز به سوي موجودات خارج از وجود خويش دراز كرده و از يكديگر تأثير مي پذيرند. اين همان توسّل است كه در همه جا به چشم مي خورد و هيچ خردمندي نمي تواند خاصيّت و تأثير موجودات و نياز متقابل آنها را انكار كند.

انواع توسل

اشاره

توسّل به دوگونه است: توسّل عام و توسّل خاص.

توسل عام

توسّل عام آن است كه همه موجودات جهان به خاطر تأثيرهايي كه در جهان دارند، براي رفع نيازمندي هاي خود، دست كمك و ياري به سوي هم دراز كرده و از يكديگر بهره مي برند. همه افراد اين نوع توسّل را قبول داشته و به وجود آن در خود كاملا واقفند. براي مثال، خدا كه خالق و رازق ماست، وقتي به بندگان خود مي فرمايد: اين من هستم كه از شما رفع عطش مي كنم ولي به وسيله آب، و من هستم كه از شما رفع مرض مي كنم ولي به وسيله دارو، و شما موظف هستيد براي رسيدن به اين رحمت ها، آب و دارو مصرف نماييد; يا وقتي كه قرآن كريم از زبان حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي گويد: (الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ)(شعراء: 78ـ82) (آن كس كه مرا آفريده و همو راهنمايي ام مي كند، و آن كس كه او به من خوراك مي دهد و سيرابم مي گرداند، و چون بيمار شوم او مرا درمان مي بخشد، و آن كس كه مرا مي ميراند و سپس زنده ام مي گرداند، و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد) مسلماً اين بيانات به اين معنا نيست كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) تأثير دارو را در شفابخشي يا آب را در سيراب كردن انكار مي كرد; بلكه بدين معناست كه آن حضرت بر اساس بينش عميقي كه درباره جهان آفرينش داشت، در باطن همه اين امور، دست تواناي خدا را مي ديد. آري، شفابخشي دارو، سيراب كنندگي آب و همه و همه، به حكم قضا و قدر الهي است. بنابراين، توحيد واقعي اقتضا مي كند كه ما براي سيراب گشتن و بهبودي يافتن، متوسّل به «آب» و «دارو» بشويم و از طريق همين ها، خود را در معرض رزق و شفابخشي خداي يكتا قرار داده و آنها را وسايل و اسبابي مقرّر شده از جانب خداي واحد بشناسيم و آثار آنها را جداً آثار خدا بدانيم.

توسل خاص

توسّل خاص همان عملي است كه شيعيان انجام مي دهند و به آن اعتقاد راسخ دارند. آنان در زمان گرفتاري ها و مشكلات، يكي از افراد مقرّب درگاه الهي را واسطه قرار داده و به وسيله او از خداوند رفع سختي ها و برآورده شدن حاجاتشان را طلب مي كنند. اين نوع از توسّل نيز منافاتي با توحيد نداشته، بلكه عين توحيد است; چراكه اعتقاد به وسيله، اعتقاد به آفريننده وسيله (خدا) است. بنابراين، مشخص مي گردد كه آنان در باب «توسّل» به اولياء اللّه و مقرّبان درگاه خدا، منظوري جز «ابتغاء وسيله» و «اعتصام بحبل اللّه» از نظر راه يابي به مقام «قرب خدا» كه صريحاً مورد امر و ترغيب قرآن كريم و مقتضاي عقل سليم است ندارند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةََ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.)(مائده:35) آنان نه كسي جز خدا را مي پرستند و نه چيزي را بي اذن خدا، مؤثر و قادر بر كاري مي شناسند، بلكه همه چيز و همه كس را مخلوق خدا و «ممكن الوجود» و «فقير بالذات» مي دانند كه تا از جانب خدا به آنها، وجود و توانايي بر ايجاد و اثر گذاري عطا نشود، نه از خود داراي وجود مي باشند، و نه قادر بر ايجاد چيزي و يا اثرگذاري در چيزي خواهند بود. از اين رو، اگر در ادعيه و زيارت هايي كه در ميان مسلمانان، به ويژه شيعه، متداول است دقت شود، اين حقيقت به دست مي آيد كه اين افراد در عين اينكه نهايت تواضع را به پيشگاه اهل بيت عصمت (عليهم السلام) اظهار مي دارند، آن بزرگواران را به عنوان وسايلي مي شناسند كه خداوند براي هدايت بندگان به سوي كمال، در دسترس انسان ها قرار داده و از آنان خواسته تا با ياري گرفتن از آنها خود را به مقام قرب الهي برسانند. [9] . به طور كلّي، توسّل به وسايل و تسبّب به اسباب با توجه به اينكه خدا سبب را آفريده و سبب را سبب قرار داده و از ما خواسته است از اين وسايل و اسباب استفاده كنيم، به هيچ وجه شرك نيست، بلكه عين توحيد است. در اين ميان، هيچ فرقي ميان اسباب مادي و روحي، اسباب ظاهري و معنوي، و اسباب دنيوي و اخروي نيست. هنگامي كه انسان متوسّل مي شود بايد توجهش به خدا و از خدا به وسيله باشد. اما اگر توجه اصيل به وسيله باشد و نه از ناحيه توجه به خدا، شرك در عبادت خواهد بود. [10] .

شواهد قرآني بر صحت توسل

اشاره

در اين قسمت به ذكر چند آيه به عنوان گواه بر اين مطلب مي پردازيم: 1. درخواست كار و كمك از زندگان در امور عادي كه اسباب طبيعي و عادي دارد، اساس تمدّن بشر را تشكيل مي دهد. زندگي بشر در اين جهان خاكي بر پايه تعاون استوار است و همه عقلاي جهان در امور زندگي از يكديگر كمك مي طلبند و احدي در آن اشكال نكرده است. [11] قرآن نيز اين موضوع را در قصه ذوالقرنين (ساختن سدّ در برابر تجاوز يأجوج و مأجوج) بيان مي كند و سخن وي را خطاب به ساكنان منطقه اين گونه مطرح مي نمايد: (قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّة أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً)(كهف: 95); گفت: آنچه پروردگارم به من در آن تمكّن داده [از كمك مالي شما] بهتر است، مرا با نيرويي [انساني] ياري كنيد تا ميان شما و آنها سدّي استوار قرار دهم. 2. صحّت درخواست دعاي خير و يا طلب آمرزش از زندگان در جهان مادّه از ضروريات قرآن مجيد است. قرآن به شيوه پيامبران در طلب مغفرت براي امّت خود اشاره مي كند. خداي متعال گاه گناهكاران را راهنمايي فرموده است كه علاوه بر اينكه خود طلب مغفرت مي كنند، از آن بزرگواران بخواهند كه برايشان چنين تقاضايي كنند: (وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً)(نساء: 64); و هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهي از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتي به خود ستم كرده بودند، پيش تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر [نيز] براي آنان طلب آمرزش مي كرد، قطعاً خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند. 3. استمداد از فرد زنده براي انجام كارهاي خارق عادت كه در قدرت و توانش نيز مي باشد; مثل اينكه بيماري را شفا دهد يا چشمه اي را جاري كند كه چنين درخواستي از پيامبران (عليهم السلام) صحيح است. بني اسرائيل در خشك سالي از پيامبر خود طلب آب نمودند: (وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً....)(اعراف: 160); و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امّتي بودند تقسيم كرديم، و به موسي ـ وقتي قومش از او آب خواستند ـ وحي كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن دوازده چشمه جوشيد.... بنابراين، هيچ مانعي ندارد كه خداوند به اولياي خود قدرت انجام خارق العاده اي كه از قدرت بشر بيرون است مرحمت بفرمايد و ما نيز از آنان بخواهيم كه اين گونه كارها را انجام دهند; زيرا اين كارها، اعم از مادي و غير مادي را مستقلا انجام نمي دهند، بلكه اين اعمال در طول و به اذن فاعل و نيروي مستقلي كه خداي يگانه باشد انجام مي گيرد. با اين بيان، مشخص مي گردد كه توسّل امري كاملا طبيعي مي باشد. توسّل از نظر عقل و شرع هم هيچ نوع ممنوعيتي نداشته، بلكه يك عقيده صددرصد توحيدي است. مفهوم و مصداق وسيله از ديدگاه قرآن قرآن كريم در دو مورد از توسّل سخن به ميان آورده است:

آيه 35 سوره مائده

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.) (مائده: 35); اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد، و به او [توسل و] تقرّب جوييد و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد. در اين آيه، خداوند مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و به آنها سه دستور براي نيل به رستگاري داده است: 1. پيشه كردن تقوا و پرهيزگاري; 2. تقرّب و نزديكي به خدا (اتخاذ وسيله براي نزديكي به خدا); 3. جهاد در راه خدا. موضوع مورد بحث در اين آيه، دستور دوم خداوند مي باشد كه در آن، وظيفه مؤمنان را براي نزديكي به خود مشخص كرده است تا شايد زودتر به درجه رفيع رستگاري نايل شوند. همان گونه كه در معناي لغت «وسيله» آمد، اين واژه در اصل به معناي تقرّب جستن و يا هر چيزي است كه باعث تقرّب به ديگري از روي رغبت گردد. در اين صورت، معناي وسيله در آيه مطلق بوده و تقييدي نداشته، بلكه موارد متعددي را شامل مي شود. اكثر مفسّران براي اين واژه معناي گسترده اي قايلند: هر نوع اعتقاد، عمل و چيزي كه صلاحيت نزديك كردن به پيشگاه مقدّس پروردگار را داشته باشد و موجب رضايت او شود. مهم ترين آنها عبارتند از: ايمان به خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و هر كار نيك ديگر. حضرت علي (عليه السلام) در يكي از خطبه هايشان كه در بيان اسباب تقرّب به خداوند و حفظ شعاير اسلام است، به طور كامل به اين موضوع پرداخته و برترين وسيله تقرّب به خداوند را ده چيز برشمرده اند: 1. تصديق و اعتراف به يگانگي خداوند و رسالت فرستاده او (محمّد(صلي الله عليه وآله)). 2. جهاد و جنگيدن در راه حق تعالي (با كفار و دشمنان دين) كه ستون بلند اسلام است. 3. كلمه اخلاص (گفتن لا اله الااللّه) كه فطري و جبلّي (بندگان الهي) است. 4. برپا داشتن نماز كه ركن عظيم دين و ملّت است. 5. زكات مال كه بر مسلمان فرض و واجب است. 6. روزه گرفتن در ماه رمضان كه سپري است در پيش عذاب قيامت. 7. حج گزاردن در خانه خدا و عمره آن را به جاي آوردن; زيرا كه اين دو فقر و تنگدستي را برطرف كرده و گناه را مي شويند. 8. صله رحم و نيكي با خويشان كه موجب فراواني روزي و تأخير اجل است. 9. صدقه دادن پنهاني كه كفاره گناهان است و صدقه دادن آشكار كه مرگ هاي بد نظير سوختن، غرق شدن و پرت شدن را برطرف مي سازد. 10. به جاي آوردن كارهاي نيكو (احسان به خلق، دستگيري بينوايان و اصلاح ذات البين) كه شخص را از ابتلا به خواري ها مصون مي دارد. [12] . در اين خطبه، حضرت علي (عليه السلام) حقيقت توسّل را روشن كرده و آن را عملي مي داند كه باعث تقرّب و كمال روحي و معنوي و پاك نمودن انسان از آلودگي گناه، بدبختي، درماندگي و نااميدي مي گردد. پس عنوان «توسّل» بر همه اين موارد و يا موارد ديگر هم صدق مي كند و نمي توان آن را محدود نمود. شيخ طبرسي و برخي ديگر از مفسّران مي گويند: منظور از «وابتغوا اليه الوسيله» اين است كه به سوي خدا با «طاعات» طلب قرب كنيد و از حسن، مجاهد، عطاء و سُدي نقل است كه مراد از وسيله، تقرّب به خداست از طريق طاعاتي كه مورد رضايت اوست. [13] . البته معناي ديگري نيز براي «وسيله» ذكر شده است. نافع بن الازرَق از ابن عبّاس پرسيد: مرا از فرموده خداوند (وَابتَغُوا إلَيهِ الوَسيلَه) خبر ده. جواب داد: وسيله حاجت است. [14] . در تفسير مجمع البيان از قول پيامبر اعظم (صلي الله عليه وآله) نقل شده كه ايشان فرمود: «از خداي براي من وسيله بخواهيد كه آن درجه اي در بهشت است كه جز يك نفر به آن نمي رسد و من اميدوارم كه آن فرد باشم.» [15] . روايت ديگري از سعد بن طريف از اصبغ بن نباته از حضرت علي (عليه السلام) نقل شده كه: «در بهشت دو لؤلؤ زير عرش هست; يكي زرد و ديگري سفيد. در هر يك از آن دو، هفتاد هزار غرفه است كه درها و جام هاي آن از يك ماده است. لؤلؤ سفيد همان «وسيله» براي حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله) و اهل بيتش است و لؤلؤ زرد براي ابراهيم و اهل بيت او.» [16] . در تفسير نورالثقلين، از روضه كافي خطبه اي از حضرت علي (عليه السلام) به نام «خطبه وسيله» نقل شده كه حضرت در ضمن اين خطبه مي فرمايد: «اي مردم; خداوندِ ـ عزّو جلّ ـ به پيامبرش محمّد (صلي الله عليه وآله) وعده وسيله داده است و وعده خدا حق است و هرگز تخلف نمي كند و بدانيد كه وسيله بالاترين درجه بهشت است....» [17] . در عيون الاخبار از امام رضا (عليه السلام) نقل شده كه حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) فرمودند: «ائمّه از فرزندان امام حسين (عليه السلام) هستند و هر كس از آنها اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است و هر كس آنها را نافرماني كند خدا را نافرماني كرده است; چرا كه اينان عروة الوثقي و وسيله به سوي خدا مي باشند.» [18] نظير اين گونه احاديث در كتب معتبر و صحاح اهل سنّت نيز آمده است كه به چند مورد از آنها اشاره مي شود: ـ در سنن نسائي در باب صلوات فرستادن بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) بعد از اذان آمده است: «سُويد با ذكر سند خود از عبداللّه بن عمرو نقل مي كند كه وي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) شنيده است كه: وقتي صداي مؤذن را شنيديد مثل آنچه او مي گويد شما نيز بگوييد و بر من صلوات بفرستيد كه هر كس بر من صلوات و درود فرستد خدا ده برابر آن بر او مي فرستد. سپس از خدا براي من وسيله بخواهيد كه آن منزلتي در بهشت است كه فقط به يكي از بندگان خدا مي رسد و من اميدوارم آن فرد باشم. پس هر كس براي من وسيله بخواهد شفاعت براي او حلال است.» [19] . ـ در مسند احمد بن حنبل نيز چندين حديث به اين مضمون آمده است: عبداللّه با سند خود از ابي هريره از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل مي كند:«هرگاه بر من صلوات فرستاديد از خدا برايم وسيله بخواهيد. از رسول خدا پرسيدند: «وسيله» چيست؟ فرمود: بالاترين درجه در بهشت كه فقط يك نفر به آن مي رسد و اميدوارم كه من آن شخص باشم» [20] . با دقت در اين احاديث و تطبيق معناي آيه بر آن، فهميده مي شود كه وسيله همان مقام پيامبر (صلي الله عليه وآله) در بهشت است كه سبب نزديكي به سوي خدا مي شود. علّامه طباطبائي از اين احاديث چنين نتيجه مي گيرد كه در ابتدا «وسيله» مقام مختص به رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) مي باشد كه به وسيله آن به خدا نزديك مي شود و بعد از ايشان شامل اهل بيت آن حضرت مي شود و سپس مردم شايسته امّت آن حضرت هم به ايشان ملحق مي شوند. [21] . درست است كه از روايات ذكر شده چنين استفاده مي شود كه «وسيله» مقام مختص به نبي اكرم (صلي الله عليه وآله) است، اما در روايت ديگري ـ كه بيان گرديد ـ آمده بود: فرزندان امام حسين (عليه السلام) نيز اين مقام را دارا مي باشند. حتي بدون در نظر گرفتن اين گونه احاديث به دليل آنكه امامان معصوم (عليهم السلام) جانشينان پيامبر (صلي الله عليه وآله) و داراي مقام والاي عصمت و ولايت مي باشند، صلاحيت اين را دارند كه انسان ها، به خصوص در مواقع سختي و حاجات، به ايشان متوسّل شوند. پس با اين آيه مي توان به مشروعيت استعانت به پيامبران، امامان (عليهم السلام) و صالحان و مقرّبان درگاه خدا و وسيله قرار دادن آنان استدلال نمود; چرا كه علاوه بر آيه وسيله ـ كه ذكر شد ـ و بر اين معنا دلالت مي كند، احاديث شيعه و سني نيز بر آن دلالت دارند.

آيه 57 سوره اسراء

(أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً)(اسراء: 57); آن كساني كه ايشان مي خوانند [خود] به سوي پروردگارشان تقرّب مي جويند [تا بدانند] كدام يك از آنها [به او] نزديك ترند و به رحمت وي اميدوارند، و از عذابش مي ترسند; چراكه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است. آنچه مشركان به عنوان معبود خود مي خوانند (از ملائكه، جن و انس)، خود براي تقرّب به درگاه پروردگارشان به دنبال وسيله هستند تا به او نزديك تر باشند. همه اميد رحمت از خداوند دارند و در تمامي حوايج زندگي به او مراجعه مي كنند و نافرماني اش نمي كنند; چراكه بايد خود را از عذاب خدا دور سازند. در تفسير الميزان چنين آمده است: «مسئله توسّل و دست به دامن شدن به بعضي از مقرّبين درگاه خدا، به طوري كه از آيه اول برمي آيد، عمل صحيحي است; غير اين عمل است كه مشركينِ بت پرست مي كنند; چه ايشان متوسّل درگاه خدا مي شوند ولي تقرّب و عبادت را نسبت به ملائكه و جن و اولياء انس انجام مي دهند، و عبادت خداي را ترك مي كنند; نه او را عبادت مي كنند و نه به او اميدوارند و نه از او بيمناك، بلكه همه اميد و ترسشان نسبت به وسيله است و لذا تنها او را عبادت مي كنند، و اميدوار رحمت او و بيمناك از عذاب اويند، آنگاه براي تقرّب به آن وسيله كه به زعم ايشان يا ملائكه است و يا جن و يا انس متوسّل به بتها و مجسمه ها شده خود آن آلهه را رها مي كردند و بتها را مي پرستيدند. و با دادن قرباني ها به آنها تقرّب مي جستند.» [22] . شأن نزول آيه: در تفسير درالمنثور و جامع البيان شأن نزول هاي مختلفي با سندهاي گوناگون درباره اين آيه ذكر شده است: الف. برخي شأن نزول اين آيه را درباره مردمي مي دانند كه جن را عبادت مي كردند و خداوند در اين آيه اعتقاد نادرست آنان را مورد انتقاد قرار مي دهد. حسن با سند خود از قتاده نقل مي كند كه گروهي از جاهلان جنّيان را عبادت مي كردند و بعد از بعثت نبي (صلي الله عليه وآله) جنّيان مسلمان شدند و نزديكي و تقرّب به سوي خدا را مي جستند. [23] . ب. برخي ديگر سبب نزول اين آيه را درباره مشركاني مي دانند كه ملائكه را مورد عبادت قرار مي دادند تا به خدايشان تقرّب جويند. [24] . ج. عده اي ديگر مي گويند اين آيه درباره مردمي است كه حضرت مسيح يا عزير (عليهما السلام) را پرستش مي كردند و به سوي آنها وسيله مي جستند. [25] . ابن جرير طبري بعد از ذكر اين اقوال، به تحليل گفته ها مي پردازد و بهترين سخن را، سخن ابن مسعود (مورد دوّم) مي داند و دليلش اين است كه چون مشركان اين عمل را در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) انجام مي دادند و با توجه به اينكه حضرت مسيح و عزير در آن زمان نبودند، پس اينها نمي توانند به عنوان وسيله مطرح باشند و كسي شايستگي وسيله بودن را دارد كه موجودي زنده باشد و اطاعت كند و با اعمال صالح به او تقرّب پيدا كند و كسي كه قادر به انجام اعمال نباشد نمي تواند وسيله باشد. پس فقط ملائكه مي توانند وسيله باشند. [26] . فرق بين توّسل به ائمّه با توسّل به بت ها و ديگر معبودان: از صريح قرآن و اقوال مفسّران شيعي و سني برمي آيد [27] كه اين آيه متعرض اعتقاد و عمل مشركان شده; چون آنها بر اين باور بودند كه انسان شايستگي عبادت و ارتباط با خدا را ندارد، پس براي نزديكي به خدا بايد بندگان مقرّب او، از جمله ملائكه و جن، را وسيله قرار داد و اينان در عمل «وسيله» را مستقلا پرستش مي كردند و حتي از او طلب نفع و دفع ضرر مي كردند، بدون اينكه خدا را در اين امور مؤثر بدانند. از اين رو، قايل به شرك در ربوبيت مي شدند و حال آنكه اينها نيز براي نزديكي خود به خدا بايد وسيله جويند و طاعتش را به جاي آورده و موجب خشنودي اش گردند. بدين طريق، قرآن نظر آنان را باطل و مردود مي داند. پس توسّل به بت ها غير از توسّل به پيامبران و ائمّه (عليهم السلام) و مقرّبان درگاه خداست; چراكه در اين نوع از توسّل كه همگان قبول دارند، احدي استقلال براي اين عزيزان قايل نبوده و آنان را عبادت نكرده، بلكه توجه اصلي متوسلان فقط به خداست.

توسل از منظر روايات

رواياتي كه از طريق شيعه و سني در زمينه توسّل و استغاثه به انبيا و مقرّبان درگاه خدا نقل شده فراوان است. از مجموع آنها استفاده مي شود كه توسّل به آن معنايي كه در ميان اغلب مسلمانان رواج دارد عملي نيك و بجاست و تنها گروهي به نام «وهابيون» به ردّ و انكار اين موضوع مي پردازند. اين گروه توسّل ازشخص زنده را جايز مي دانند، آن هم تنها در امور مادي يا معنوي طبيعي و عادي نه امور خارق العاده; در حدّي كه براي ما «دعا» كنند نه اينكه خود آن راانجام دهند. ايشان به طور كامل توسّل به شخص مرده راردّ مي كنند; چون معتقدند شخصي كه از دنيا رفته، دست او از اين دنيا كوتاه است و قادر به انجام كاري نيست. در اينجا تنها به برخي از رواياتي كه در زمينه توسّل از طريق اهل سنّت نقل شده است اشاره مي كنيم; چون در ميان شيعيان ـ به خلاف اهل تسنن ـ اين سنّت مرسوم بوده و اختلافي در آن نيست. حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) ضمن خطبه اي مي فرمايد: «حمد كنيد خدايي را كه عظمت و نورش ايجاب مي كند كه اهل آسمان ها و زمين (براي نزديك گشتن به او) وسيله بجويند و ما وسيله او در ميان خلقش هستيم.» [28] . يكي از دانشمندان معروف اهل تسنن چنين مي نويسد: «ياري گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر (صلي الله عليه وآله) و از مقام و شخصيت او، از فعل پيامبران و سيره مسلمين و صالحين است و اين در هر حالي، قبل از خلقتش و بعد از خلقت و تولدش، در دوران حياتش و هم بعد از رحلتش در برزخ و سراي قيامت واقع مي شود.» [29] . وي در ادامه، به ذكر و توضيح اين حالت مي پردازد: حالت اوّل: توسّل به حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) قبل از خلقت كه روايات معروف توسّل حضرت آدم به پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) به آن گواهي مي دهند. [30] . حالت دوّم: توسّل به حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) بعد از خلقتش در دوران حياتش; [31] . حالت سوّم: توسّل به پيامبر (صلي الله عليه وآله) بعد از وفاتش. [32] . چون در زمان حاضر، پيامبر و يا امامي در قيد حيات نيست كه بتوان به خدمتشان رفت و مستقيماً متوسّل به آنها شد، از اين رو، بيشتر توسّلات ما از طريق استمداد از ارواح مقدّسه آنان صورت مي گيرد و مسلمانان نيز بدون هيچ ترديدي به اين امر توجه و عنايت دارند. اما وهابيّون در اينجا به اشكال تراشي پرداخته و مي گويند: توسّل به شخص مرده صحيح نيست; زيرا او در قيد حيات نيست و كاري از دستش برنمي آيد. اما از سوي ديگر، حرف خود را نقض كرده و مي گويند: پيامبر (صلي الله عليه وآله) در زمان قيامت مي تواند شفيع مسلمانان باشد، از اين رو، فقط مي توان در روز قيامت به ايشان متوسّل شد نه در غير اين زمان. از اينجا مي توان به بطلان سخن آنها رسيد; چون كسي كه مرده است، چه در قيامت و يا غير آن نبايد بتواند كاري انجام دهد، اگر در عرصه قيامت كه موضوعي مهم است بتواند شفاعت كند و واسطه شود، قبل از آن در عالم برزخ كه به عنوان مقدمه عالم قيامت است و سختي آن عالم را ندارد، حتماً مي تواند اين كار را انجام دهد و ايشان نيز بعد از مرگ وارد برزخ مي شوند. آلوسي در اين باره مي گويد: «توسّل به پيامبران و انسان ها تا زماني كه در قيد حياتند، به قصد طلب دعا از آنان جايز است، ولي در اين ترديدي نيست كه توسّل به انسان مرده يا غايب جايز نبوده و شرك بزرگ است و با توحيد و سيره مسلمين مخالف است و نوعي بدعت است كه از گذشتگان كسي آن را انجام نداده است. درست است كه سلام بر اهل قبور مشروع است و پيامبر (صلي الله عليه وآله) به اصحابش ياد مي دادند كه در موقع زيارت قبور بر آنها سلام كنند; اما از آنها ديده نشده است كه از اهل قبور چيزي را بطلبند و اگر اين امر درست بود حتماً اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه بر هر چيزي بيشتر از ديگر مردم اهتمام داشتند اين كار را انجام مي دادند. [33] . ابن تيميّه نيز در اين باره مي نويسد: «مشركين كنار قبر مرده مي آيند و او را مخاطب قرار داده و يا شخص زنده اي را كه غايب است همچون شخص حاضري مورد خطاب قرار داده با آنها سخن مي گويند و براي آنها قصيده مي سرايند و ضمن آن مي گويند: اي آقاي من... نزد خدا براي من شفاعت كن. از خدا بخواه كه...، و حال آنكه تمام اين مخاطبات و گفت وگوها با فرشتگان و پيامبران و صالحان پس از مرگشان، در كنار قبر و مخفيگاهشان، از بزرگ ترين انواع شرك موجود در بين مشركين است.» [34] . در ابتدا پاسخ ابن تيميّه را از زبان يكي از نويسندگان سنّي مي آوريم تا مشخص شود كه خود سني ها نيز سخن ابن تيميّه، و پيروانش را قبول ندارند و در اين موضوع با شيعه هم عقيده هستند. وي در اين باره مي نويسد: «اگر ما دليلي بر صحت توسّل و استغاثه به پيامبر (عليه السلام) بعد از رحلتش نداشته باشيم و آن را با توسّل در مدت حياتش قياس كنيم همين كافي است; زيرا ايشان در دو جهان عنايت كامل و دايمي به امتش دارد و در شئون آنها به اذن خدا تصرف مي كند و به حال آنها آگاه است، اعمال امتش بر او عرضه مي شود، حتي صلوات امت بر او عرضه مي شود... مذهب اهل سنت بر جواز توسّل به پيامبر (صلي الله عليه وآله) در حيات و ممات و همچنين غير ايشان از انبيا و اوليا و صالحين اتفاق دارند، همان طور كه احاديث بر آن دلالت دارد; فرقي بين توسّل به پيامبر (صلي الله عليه وآله) و غير ايشان از اوليا نيست، همان طور كه فرقي بين مرده و زنده بودنشان نيست; زيرا آنها نمي خواهند چيزي را خلق و ايجاد كنند و خلق و ايجاد تنها براي خداست.» [35] .

پاسخ به اشكالات

در پاسخ به اشكال ابن تيميّه مي توان گفت: همان گونه كه از آيات قرآن استفاده مي شود، انسان پس از مرگ نابود نمي گردد، بلكه به سراي ديگري كه از اين سرا وسيع تر و والاتر است منتقل شده و به زندگي ابدي خود ادامه مي دهد. خداوند در آياتي صريحاً مي فرمايد: كساني را كه در راه خدا كشته شده اند مرده قلمداد نكنيد، بلكه آنان نزد پروردگارشان از رحمت او برخوردارند:(وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ)(بقره: 154); كساني را كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند، ولي شما نمي دانيد. (وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران: 169); هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند. پس با توجه به نصّ قرآن، انسان با مرگ نابود نمي شود و روح او كه واقعيتش را تشكيل مي دهد نيز باقي است. در نتيجه، قدرت و اثر خود را داشته و اگر در اين عالم قادر بر انجام كاري بوده حتماً در آن عالم نيز به اذن خدا قادر خواهد بود. موسي محمّدعلي، نويسنده سنّي، بخشي از كتاب خويش را به بيان شبهه انكار توسّل و استغاثه و رد بر آن اختصاص داده و چنين افرادي را دشمن نام نهاده و در اين رابطه مي نويسد: «تهمتي كه عده اي به مسلمانان مي دهند مبني بر اينكه ايشان در الوهيّت و ربوبيّت قايل به شرك شده اند بي دليل است.» [36] . پاسخ ديگر را از شهيد مطهّري نقل مي كنيم. ايشان در توضيح مرز توحيد و شرك مي نويسد: «اعتقاد به تأثير و سببيّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نيز با توجه به اينكه همان طور كه موجودات استقلال در ذات ندارند، استقلال در تأثير هم ندارند، موجودند به وجود او، و مؤثرند به تأثير او، شرك در خالقيّت نيست، بلكه متمّم و مكمّل اعتقاد به خالقيت خداوند است... جهان عين فيض، عين تعلق و عين «از اويي» است. از اين رو، تأثير و سببيّت اشيا، عين تأثير و سببيّت خداوند است. بلكه اعتقاد به اينكه نقش داشتن اشيا در كار عالم شرك است، شرك است; زيرا اين اعتقاد ناشي از اين نظر است كه ناآگاهانه براي ذات موجودات، استقلالي در مقابل ذات حق قايل شده ايم. به علاوه، تفكيك ميان مرده و زنده به اين شكل كه مردگان حتي در جهان ديگر زنده نيستند و تمام شخصيت انسان بدن اوست كه به صورت جماد درمي آيد، يك انديشه مادّي و ضد الهي است. اينجاست كه به معني سخن رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) پي مي بريم كه فرمود: راه يافتن شرك در انديشه ها و عقايد آنچنان آهسته و بي سر و صدا و بي خبر است كه راه رفتن مورچه سياه در شب تاريك بر روي سنگ سخت.» [37] .

نتيجه گيري

مخالفان شيعه با تمسّك به آياتي از قرآن كريم ـ مانند آنچه در پي مي آيد ـ توسّل به انبيا و اوليا را مصداق «خواندن غير خدا» دانسته اند: 1. (فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً.) (جن: 18); هيچ كس را با خدا مخوانيد. 2.(وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ.)(احقاف: 6); و چون مردم محشور گردند، دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انكار ورزند. جوابي كه مي توان به مخالفان داد اين است كه «دعا» در آيات مزبور صرفاً به معناي استعانت و استغاثه نيست، بلكه به معناي عبادت است. كافران با عبادت غير خدا، شرك مي ورزيدند، حال آنكه مؤمناني كه به انبيا و اوليا متوسّل مي شوند، هيچ گاه آنها را معبودي در كنار خدا نمي دانند، بلكه آنها را تنها وسايط فيض خدا مي دانند و خدا را به حرمت و عزّتي كه خودش به آنها بخشيده سوگند مي دهند كه رحمتش را شامل حال آنها گرداند. خداوند در قرآن مي فرمايد: (أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ.)(لقمان: 14); شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوي من است. در اين آيه، خداوند «شكر والدين» را عِدلِ «شكر خود» قرار داده است و اين به معناي شرك در شكرگزاري نيست، بلكه با جمله «إلَيَّ المَصير» به ما مي فهماند كه شكر والدين در جهت شكر خداست و در مقابل آن نيست. پس اگر خداوند كافران و مشركان را از خواندن بت ها باز مي دارد براي اين است كه اولا، آنها را آلهه پنداشته اند و به عبادت آنها پرداخته اند. ثانياً هيچ گونه دليلي بر اينكه آنها واسطه فيض خدا هستند وجود ندارد; يعني براي روي آوردن به غير خدا و واسطه قرار دادن آنها بايد دليلي بر واسطيت آنها وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، اين خداست كه واسطه فيض تعيين مي كند تا ما دست به دامن او شويم نه اينكه ما براي موجودي جعل واسطيّت كنيم. دليل ما بر اين مطلب آيه زير است: (مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَان)(يوسف: 40); شما به جاي او جز نام هايي [چند] را نمي پرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذاري كرده ايد، و خدا دليلي بر [حقانيت] آنها نازل نكرده است. همان گونه كه ملاحظه مي شود، خداوند در مورد چيزهايي كه مشركان به آنها متوسّل مي شدند و آنها را شفيع خود نزد خدا قرار مي دادند، مي فرمايد: «مَا أنزل اللَّهُ بِها مِن سُلْطن; يعني خداوند هيچ گونه واسطيّت در جهت فيض بخشي به آنها نداده است. پس اگر دلايلي وجود داشته باشد كه حاكي از واسطيّت عدّه اي براي فيض خدا باشد، توسّل به آنها هيچ مانعي ندارد; همان گونه كه تنها خداوند «مُحيي» و «مُميت» است; اما عده اي مانند حضرت عيسي (عليه السلام) نيز به اذن خدا مرده را زنده مي كنند.

پاورقي

[1] خليل بن احمد فراهيدي، ترتيب كتاب العين، قم، نشر اسلامي، 1414، ماده «وسل».
[2] شعر، قول شاعر لبيد است كه در بعضي نسخه ها به جاي كلمه «لُب» لغت «رأي» و يا «دين» آمده است.
[3] معناي دوم اين واژه «سرقت و دزدي» است كه در معجم مفردات الفاظ القرآن و لسان العرب نيز به آن اشاره شده است.
[4] احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، مكتبة الاعلام الاسلامي، 1404، ج 6، ماده «وسل» / فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، المكتبة المرتضويه، ج 5، ماده وسل.
[5] راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، المكتبة المرتضويه، ماده «وسل».
[6] ابن منظور، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1404، ج 11، ماده وسل.
[7] فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1406، ج 3، ص 237.
[8] وهابيون كه هم اكنون بر حجاز حكومت مي كنند پيروان محمّد بن عبدالوهاب هستند كه افكار خود را از ابن تيميه، احمد بن حنبل عبدالحميد دمشقي (متوفاي 728) گرفته اند. او در قرن هفتم اين امر مسلم را منكر شد و بعد از آن شدت يافت، به حدّي كه توسّل به پيشوايان را نوعي شرك و كفر خواندند. اين افراد هيچ تقدس و حرمتي براي اماكن مذهبي و حرم هاي مطهّر قايل نبوده و به نفي زيارت قبور و توسّل به بزرگان مي پرداختند. اما اكثر قاطع مسلمانان (تعداد زيادي از علماي سني) عقايد اين گروه را مورد اعتراض قرار داده و حتي برخي علما آنان را تكفير كردند.
[9] ر. ك. سيّدمحمّد ضياءآبادي، توسّل (وسيله جويي براي كسب فيض از مبدأ هستي از ديدگاه عقل، قرآن و حديث و پاسخ به شبهات)، مؤسسة اهل البيت، بنياد بعثت، 1362، ص 118. [
[10] ر. ك. مرتضي مطهّري، عدل الهي، چ دوم، تهران، صدرا، ص 283ـ284.
[11] ر. ك. جعفر سبحاني، آيين وهابيت، چ سوم، مشعر، 1375، ص 211ـ225.
[12] إنَّ أَفضَلَ ما تَوسَّل بِه المُتوَسّلون الي اللَّهِ (سبحانه و تعالي) الإيمانُ بهِ و بِرَسولهِ، وَالجِهادُ فِي سَبيلهِ فإنَّهُ ذِرْوَةُ الإسلامِ، و كَلِمةُ الإخلاصِ فإنَّها الفِطرَةُ، و إقامُ الصَلوةِ فإنَّها المِلَّةُ، وَ إيتآءُ الزَكوةِ فإنَّها فَريضةٌ وَاجبةٌ، وَصَوْمِ شَهْرِ رمضانَ فإنَّه جُنَّةٌ مِن العِقابِ، وَ حجُّ البَيتِ وَ اعْتِمارُهُ فإنَّهما يَنْفِيانِ الفَقرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنبَ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ فإنّها مَثْرأَةٌ فَي المالِ و مَنسَأَةٌ في الأَجَلِ، وَ صَدَقةُ السِّرِ فإنَّها تُكَفِّرُ الخَطيئَةَ وَ صَدَقَةُ العَلانِيَةِ فَاِنَّما تدفَعُ السُّوءِ، وَ صَنآئِعُ المعروفِ فإنَّها تَقِي مَصَارعَ الهَوانِ.» (نهج البلاغه، ترجمه محمّدعلي انصاري، خ 109، تهران، نوين، ص 295ـ297.).
[13] فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 3، ص 237 / محمدبن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ط. الثانيه، مصر، مكتبة مصطفي البابي الحلبي و أولاده، 1373 ق، ج 4، ص 146 / محمد الطوسي، التبيان في تفسيرالقرآن، مكتبة الاعلام الاسلامي، 1409، ج 3، ص 509 / فخرالدين الرازي، التفسيرالكبير، ط. الثالثه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411، ج 11، ص 220.
[14] جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، تهران، اميركبير، 1361، ج 1، ص 414.
[15] «سَلوا اللّه لي الوسيلة فانّما درجة في الجنة لاينالها إلا عبد واحد و أرجو ان أكون هو» (فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 3، ص 237.).
[16] «في الجنة لؤلؤتان الي بطنان العرش احداهما بيضاء و الأخري صفراء في كل واحدة منهما سبعون ألف غرفة أبوابها و أكوابها من عرق واحدة فالبيضاء الوسيلةُ لِمحمد (صلي الله عليه وآله) و أهل بيته و الصفراء لإبراهيم و أهل بيته» (فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 3، ص 237.).
[17] «أيها الناس إن اللّه عزّو جلّ وعدَ نبيَّهُ محمّداً (صلي الله عليه وآله) و وعده الحق و لن يُخلفِ اللّه وعده، ألا و إنَّ الوسيلةَ أعلي درج الجنة و...» (ابن جمعه العروسي الحويزي، نورالثقلين، ط. الرابعة، قم، اسماعيليان، 1415، ج 1، ص 625ـ 627.).
[18] همان، ج 1، ص 625ـ627.
[19] «أخبرنا سُويد قال أنبأنا عبدُاللّه عن حَيْوَةَ بن شُرَيعِ أنَّ كعبَ بنَ علقَمَةَ سَمعَ عبدالرحمن ابن جُبَيْر مَولي نافع بن عَمْرو القُرَيْشي يُحَدِّثُ أَنَّه سمع عبداللّه بن عَمرو يقولُ سمعْتُ رسولَ اللّه (عليه السلام) يقول إذا سَمِعْتم المؤذنَ فقولوا مِثلَ ما يقولُ وَصَلّوا عَلَيَّ فانَّه مَن صَلَّي عليَّ صلاةً صَلّي اللّه عليه عشراً ثم سَلُوا اللّه لِيَ الوسيلةَ فانّها منزلةٌ في الجنة لاَ ينبغي إلّا لِعَبد من عباداللّه أرجو أن اكون أنا هو فمن سأل لِيَ الوسيلةَ حَلَّتْ لَهُ الشفاعَةُ» (احمد بن شعيب بن علي نسائي، سنن نسائي، به شرح الحافظ جلال الدين السيوطي، ط. الثالثة، بيروت، مكتب المطبوعات الاسلامية بحلب، 1409، ج 2، باب 37، ص 25.).
[20] حدثنا عبدالّه حدثني أبي حدثنا عبدالرزاق أباسفيان عن ليث عن كعب عن أبي هريرة أنَّ رسول اللّه (صلي الله عليه وآله) قال إذا صَلّتيم عَليَّ فاسألوا اللّه لَيِ الوسيلة قيل يا رسول اللّه و مَا الوسيلة، قال، أعلي درجة في الجنة لاينالها الارجل واحد و أرجو أن أكون أنا هو.» (احمد بن حنبل، مسند، بيروت، دارصادر، ج 2، ص 168 و 265، ج 5، ص 395 و ج 3، ص 83.).
[21] سيد محمّدحسين طباطبائي، تفسيرالميزان، ترجمه سيد محمّدباقر موسوي همداني، تهران، اميركبير، 1363، ج 5، ص 507.
[22] همان، ج 12، ص 220.
[23] ر. ك. محمد طبري، پيشين، ج 8، ص 72.
[24] جلال الدين سيوطي، درالمنثور في التفسير بالمأثور، قم، مكتبة آية اللّه العظمي المرعشي النجفي، 1404، ج 4، ص 189ـ190 / فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 6، ص 545.
[25] همان.
[26] ر. ك. فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 4، ص 190.
[27]: ما آنها را جز براي اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند نمي پرستيم، البته خدا ميان آنان درباره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند داوري خواهد كرد.... (فضل بن حسن طبرسي، ترجمه تفسير مجمع البيان، ترجمه حاج علي صحت، انتشارات فراهاني، 1385، ج 21، ص 140 / محمّد طوسي، پيشين، ج 9، ص 5 / محمود زمخشري، الكشاف، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1414، ج 4، ص 111 / فخرالدين رازي، پيشين، ج 26، ص 241.).
[28] «وَاحْمَد واللَّه الذي لِعَظِمَتهِ و نوره يبتغيِ من في السَّموات والارض إليه الوسيلة و نحنُ وسيلتهُ فِي خَلقِه» (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، دارالجيل، 1407، ج 16، ص 211.).
[29] نورالدين علي بن احمد السمهورديّ، وفاء الوفاء، ط. الثالثه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1401، ج 3، ص 1371.
[30] همان، ص 1371ـ1372.
[31] همان.
[32] همان، ص 1372ـ1373.
[33] محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، ط. الرابعة، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405، ج 6، ص 125ـ128.
[34] ر. ك. احمدبن تيميّه، التوسّل و الوسيله، بيروت، دارالفكر، 1992، ص 18ـ19.
[35] موسي محمّدعلي، حقيقة التوسّل و الوسيلة علي ضوءالكتاب و السنه، ط. الثانية، بيروت، عالم الكتب، 1405، ص 73ـ75.
[36] همان، ص 137ـ143.
[37] ر. ك. مرتضي مطهّري، جهان بيني توحيدي، چ هشتم، تهران، صدرا، 1374، ص 72ـ80.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».