تقيه مداراتي

مشخصات كتاب

‏شماره كتابشناسي ملي : ايران۷۹-۱۴۹۵
‏سرشناسه : رحماني، محمد
‏عنوان و نام پديدآور : تقيه مداراتي/ رحماني، محمد
‏منشا مقاله : ، ميقات حج، ش ۳۰ ، (زمستان ۱۳۷۸): ص ۱۵۱ - ۱۷۷.
‏توصيفگر : تقيه
‏توصيفگر : فقه
‏توصيفگر : مدارا
‏توصيفگر : احاديث
‏توصيفگر : اسلام‌

پيشگفتار

«تقيه» از موضوعاتي است كه ريشه در كتاب و سنت دارد و درباره آن بحث ها و گفتگوهاي بسيار صورت گرفته است. زيرا كه تقيه افزون بر نقش كليدي اش در مباحث فقهي، اهميت به سزايي در مباحث سياسي و اجتماعي، به ويژه در ارتباطات جهان اسلام دارد. وبايد گفت كه به اهداف مهمي چون وحدت، عزت، مودّت، قدرت و شوكت اسلامي نمي توان رسيد جز از راه به كار بستن آن. اين مطلب هنگامي روشن مي شود كه مبناي فقهي امام خميني(قدس سره) در باره «تقيه مداراتي» تبيين و ترويج شود. اين مقاله كه بنا است در فصلنامه «ميقات حج» به مناسبت بزرگداشت يكصدمين سال تولد آن فقيه كم نظير چاپ ومنتشر شود، در اين راستا و با اين هدف نوشته مي شود. پيش از آغاز بحث، يادآوري نكته اي ضروري است و آن اينكه مباحث مربوط به اصل تقيه فراوان است و در يك مقاله نمي گنجد، ازاين رو تنها برخي از مباحث فقهي «تقيه مداراتي» را جهت بررسي برگزيديم; از جمله: الف ـ مفهوم تقيه از نگاه لغت ب ـ تعريف تقيه در اصطلاح فقيهان [ صفحه 152] ج ـ تقسيمات تقيه د ـ اختلاف فقها در بحث «تقيه مداراتي» هـ ـ ادلّه تقيه مداراتي: دسته اول از روايات دسته دوم دسته سوم دسته چهارم و دسته پنجم و ـ روايات معارض ز ـ قلمرو اخبار تقيه مداراتي ح ـ تقيه مداراتي در موضوعات ط ـ گستره آثار تقيه مداراتي ك ـ شرط عدم مندوحه و مباحثي از تقيه مداراتي كه بحث نشد به قرار ذيل است: الف ـ جريان تقيه در معاملات به معناي اعم ب ـ جريان تقيه در مستحبات ج ـ ترك تقيه موجب بطلان عمل است يا خير؟ د ـ مواردي كه جاي تقيه نيست هـ ـ اشكالات اهل سنت بر تقيه مداراتي

مفهوم تقيه از نگاه لغت

بي گمان، روشن شدن معناي لغوي تقيه، پيش از آغاز مباحث فقهي آن، امري ضروري است; از اين رو رجوع به كتاب هاي لغت، درصورتي كه ميان كارشناسان در مفهوم تقيه اختلاف باشد، لازم است. الخليل در كتاب العين، مفهوم تقيه را «تحفظ وجلوگيري» مي داند وي در اين باره مي نويسد: «وكلّ ما وَقي شيئاً فهو وقاء لَهُ وَوقاية... والتقوي فيالأصل وقوي فلما فتحت ابدلت تاء فتركت فيتصريف الفعل فيالتقي والتقوي والتقاة والتّقيّة». [1] . [ صفحه 153] علامه فيوي در كتاب «مصباح المنير» تقيه را اسم براي فعل «وقي» و به معناي حفظ كردن دانسته است. وي مي نويسد: «وقاه الله السوء يقيه وقاية بالكسر حفظه... والتقية والتقوي اسم منه والتاء مبدلة مِن واو والأصل وَقوي من وقيت». [2] . ابن اثير تقيه را از فعل «وقي» و به معناي پوشاندن و مصون كردن دانسته است: «وقا فوقي أحدكم وجهه النار وقيت الشيء اقيه اذا صنته وسترته عن الأذي... و منه الحديث علي كنا اذا احمرّ البأس اتقينا برسول الله صلّي الله عليه وآله أيجعلناه وقاية لنا مِنَ العدوّ». [3] . صاحب «قاموس قرآن» به نقل از راغب، آورده است كه: فعل «وقي» به معناي حفظ است: «وَقي وِقاية و وقاءً، حفظ شيء است از آنچه اذيت و ضرر مي رساند.» [4] . جمع بندي از مجموع آنچه از اهل لغت آورديم، روشن مي شود كه آنان در مفهوم تقيه اختلاف نظريه ندارند و در معناي تحفظ و مصونيت و مرادف آن براي تقيه هم عقيده اند.

تعريف تقيه در اصطلاح فقها

در فقه براي تقيه تعريف هاي گوناگون شده است; در اينجا دو تعريف را از فقهاي صدر اول و فقهاي متأخر مي آوريم: شيخ مفيد در تعريف تقيه مي نويسد: «تقيه مخفي كردن حق و پوشاندن عقيده حق است و نيز مخفي كاري و ترك آشكارسازي با مخالف در مورد چيزهاي است كه ضرر ديني و يا دنيايي را درپي دارد.» [5] . [ صفحه 154] شيخ انصاري در تعريف تقيه مي نويسد: «مقصود از تقيه در اينجا، جلوگيري از ضرر بر ديگري است بهوسيله هماهنگي با مخالفِ حق، با گفتار و يا در رفتار.» [6] . نقد و بررسي همانگونه كه ملاحظه مي شود، ميان اين دو تعريف از جهاتي تفاوت وجود دارد: 1ـ شيخ مفيد در تعريف تقيه گفت: افعالي است كه موجب تحفظ از ضرر مي شود. به خلاف شيخ انصاري كه تقيه را به خود تحفظ تعريف كرد. 2ـ شيخ مفيد تقيه را به كارهاي سلبي; مانند كتمان، نهان كاري و ترك آشكارسازي تعريف كرد، ولي شيخ انصاري تعريف آن را به گونه اي آورد كه با افعال ايجابي سازگار است. 3ـ بر اساس تعريف شيخ مفيد و با توجه به توضيحي كه وي درباره تقيه مي دهد، تقيه منحصر در موارد خوف از ضرر نيست بلكه گاهي تقيه به جهت اصلاح است. بنابراين تقيه مداراتي، بر اساس نظر شيخ مفيد، قسمي از تقيه به شمار مي آيد. وامّا شيخ انصاري، تقيه را منحصر به تقيه ترس از ضرر كرد. هرچند ميان اين دو تعريف از جهاتي اختلاف به چشم مي خورد وليكن به نظر مي رسد در مقصود و هدف اين نوشته تأثيرگذار نيست. از اين رو نقد و بررسي اين دو نظريه ضرورتي ندارد، به ويژه اينكه اگر بخواهيم حقيقت مطلب روشن شود بايد اقسام تقيه نيز تبيين گردد.

تقسيمات تقيه

تقيه، مانند هر مقوله اجتماعي ديگر، از جهاتي قابل تقسيم است و ممكن است حكم هر قسم از تقيه با قسم ديگر متفاوت باشد. براي روشن شدن جايگاه تقيه مداراتي، كه موضوع اين نوشته است، بررسي تقسيمات تقيه، هرچند مختصر لازم است. حضرت امام در آغاز بحث تقيه مي فرمايد: «چون تقيه از عناويني است كه در ارتباط با متقي (تقيه كننده) و متقي منه (شخص ويا اشخاصي كه از آنها تقيه شده) و متقي فيه (امري كه از آن تقيه شده است) مي باشد، به [ صفحه 155] حسب اين امور وذات آن، به اقسامي تقسيم مي شود: الف ـ به لحاظ ذات تقيه تقسيم مي شود به «خوفي»، «مداراتي»، «كتماني» و «اكراهي». تقيه خوفي نيز گاهي به خاطر ورود ضرر به جان يا آبرو و يا مال متقي و وابستگان او است و گاهي به خاطر احتمال وقوع ضرر بر افراد ديگر مؤمنان است و گاهي هم احتمال وقوع ضرر بر كيان اسلام است; مثلا ترس از اختلاف و تفرقه مسلمان ها، سبب تقيه مي شود. تقيه مداراتي عبارت است از جلب دوستيِ مخالف، به خاطر وحدت كلمه، بي آنكه ضرري از سوي او شخص را تهديد كند و تقيه كتماني، تقيه اي است كه به خودي خود داراي ارزش است و در برابر افشاي سرّ قرار دارد. اما تقيه اكراهي كه بحث آن در مكاسب محرّمه، آمده، عبارت از تقيه اي است كه ضرورت و اضطرار سبب آن مي شود. ب ـ تقيه به لحاظ فرد تقيه كننده، تقسيم مي شود به اينكه: تقيه كننده، گاهي فردي عادي است و گاهي از افراد سرشناس است; مانند پيامبر (اگر تقيه براي او روا باشد) و ائمه(عليهم السلام) و فقها و مانند آنها، حكم تقيه در هريك از اين دو مورد، تفاوت دارد. ج ـ تقيه از جهت افرادي كه از آنها تقيه مي شود، چند قسم است: تقيّه از كفار، حكمرانان اهل سنت، فقها و قضات اهل سنت، مردم عادي از اهل سنت و سلاطين يا مردم عادي شيعه. د ـ تقسيم تقيه به لحاظ فعلي كه تقيه در آن انجام مي گيرد، بدين صورت است: «فعل حرام، ترك واجب، ترك شرط، ترك جزء، انجام فعلي كه مانع و يا قاطع است و يا عملي كه طرف مخالف، عقيده به حجّيت آن دارد.» [7] . افزون بر تقسيم حضرت امام تقسيمات ديگري نيز براي تقيه كرده اند. اينك به نمونه اي از آنها اشاره مي شود: حضرت آية الله خويي(رحمه الله) تقيّه را با نگاهي ديگر به سه قسم تقسيم كرده است. ايشان پس از اينكه تقيه را به معناي تحفظ از ضرر و خوف دانسته، در تقسيم آن مي نويسد: الف ـ تقيه گاهي در معناي عام; يعني تحفظ از هر ضرر احتمالي، هرچند در امور تكويني، استسعال مي شود; مانند اينكه گفته مي شود جهت جلوگيري از درد، با خوردن دواي آن، دوري كن. [ صفحه 156] ب ـ گاهي نيز در مفهوم خاص به كار مي رود و آن عبارت است از تقيه از اهل سنت. اين معنا، همان تقيه اصطلاحي است. ج ـ همچنين گاهي تقيه از خدا است كه عبارت است از بجا آوردن واجبات وترك محرّمات. اين تقيه وجوب عقلي دارد نه حكم شرعي. [8] . شيخ انصاري(رحمه الله) تقيه را با توجه به احكام تكليفي، به پنج قسم تقسيم كرده است. او در اين باره مي نويسد: تقيه به لحاظ حكم پنج قسم است: 1ـ واجب، و آن عبارت از تقيه اي است كه به خاطر دفع ضرر صورت مي گيرد و مثال هاي آن فراوان است. 2ـ مستحب، و آن تقيه اي است كه تركش، به تدريج منتهي به ضرر مي شود; مانند ترك مدارا و دوري گزيدن از معاشرت با اهل سنت. 3ـ مباح، وآن موردي است كه دوري كردن از ضرر و يا نكردن آن مساوي باشد; مانند تقيه نسبت به اظهار كلمه كفرآميز. 4ـ مكروه، و آن تقيه اي است كه ترك آن و نيز تحمّل ضرر آن ناشي از اين ترك، بهتر باشد; مانند ترك كلمه كفرآميز از سوي اشخاصي كه رهبر و مقتداي مردم اند. 5 ـ حرام، و آن تقيه در مورد دماء است. [9] . جمع بندي بي گمان برخي از مطالب و مثال هايي كه در اين تقسيمات مي آيد، مورد اشكال است; به عنوان نمونه: سخن مرحوم شيخ انصاري در تقيه مكروه، كه گفت: مقصود از مكروه چيزي است كه ضد آن افضل است; زيرا پر واضح است ترك چيزي كه افضل است و بهتر، در همه جا مكروه نيست و نيز مثال تقيه مستحب به ترك مدارا; زيرا پس از اين خواهد آمد كه نفس جلب محبت اهل سنت مطلوب است، هرچند ضرري درپي نباشد، وليكن چون هدف از گزارش تقسيمات نقد و بررسي و بيان صحيح و باطل آنها نبوده، بلكه هدف آشنايي با اقسام تقيه و روشن شدن محل بحث; يعني تقيه مداراتي است، از اين رو از نقد و بررسي اين تقسيمات خودداري مي كنيم و تنها اشاره اي مي كنيم به اين مطلب كه تقسيم حضرت امام از [ صفحه 157] جهات فراواني نسبت به ديگر تقسيمات برتري دارد; از جمله جامعيت و منطقي بودن را مي توان نام برد.

اختلاف فقها در تقيه مداراتي

نگاه و باور فقها به تقيه مداراتي از جهات گوناگون و متفاوت است. سزاست پيش از آغاز بحث، اين اختلاف روشن شود. براي پرهيز از طولاني شدن نوشته، تنها به بيان نظريات شيخ انصاري و حضرت امام (رحمهماالله) نسبت به تقيه خوفي و مداراتي مي پردازيم: 1ـ شيخ انصاري تقيه خوفي را مَقْسَم و تقيه مداراتي را بخشي از آن مي داند. بنابر اين، از نگاه شيخ انصاري، تقيه مداراتي قسمي از تقيه خوفي است و در نتيجه تقيه مداراتي در طول تقيه خوفي است نه در عرض آن. حضرت امام به خلاف نظريه شيخ انصاري، تقيه مداراتي را قسيم و در عرض تقيه خوفي مي داند. ايشان در مقام بيان تقسيمات تقيه، آن را با صرف نظر از ارتباطش با امور ديگر و به اصطلاح في حدّ ذاته، تقسيم مي كند به «خوفي»، «مداراتي»، «اكراهي» و «كتماني» [10] . 2ـ مرحوم شيخ انصاري تقيه مداراتي را از نظر حكم مستحب مي?داند. [11] . و اما حضرت امام آن را واجب مي داند. [12] . 3ـ شيخ انصاري در ماهيت تقيه مداراتي، ضرر را شرط كرد. ولي مي فرمايد: «ضرر تدريجي» [13] و اما حضرت امام در ماهيت تقيه مداراتي جز جلب محبّت و ايجاد وحدت كلمه چيزي را شرط نمي كند. [14] . بنابراين، نگاهِ حضرت امام با نگاه شيخ انصاري به تقيه مداراتي، از نظر حكم و ماهيت و جايگاه و رتبه با همديگر تفاوت دارد. اين اختلاف مبنا و ديد، نسبت به تقيه مداراتي آثاري را پي دارد و از همه مهمتر آن است كه جايگاه و اهميت تقيه مداراتي روشن مي شود.

ادله تقيه مداراتي

اشاره

مهمترين دليل بر تقيه مداراتي روايات است و از آنجا كه روايات فراوان و با مضامين مختلف وارد شده و نقد و بررسي تمامي آنها به طول مي انجامد، در اينجا به چند نمونه از هر [ صفحه 158] مضمون بسنده مي كنيم:

دسته 01

شيخ حرّ عاملي در كتاب شريف وسائل الشيعه، بابي را با عنوان «باب وجوب عشرة العامة بالتقيه» گشوده و در آن چهار روايت آورده است; از جمله آنها كه مورد استدلال امام راحل بر تقيه مداراتي قرار گرفته، روايت هشام الكندي است كه مي گويد: «قال سمعت أبا عبدالله(عليه السلام) يقول إيّاكم أن تعملوا عملاً نعير به فانّ ولد السوء يعير والده بعمله كُونوا لمَنْ انقطعتم اليه زيناً ولا تكونوا عليه شيناً، صلّوا في عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم ولا يسبقونكم إلي شيء الي الخير من الخير فأنتم أولي به منهم والله ما عُبد الله بشيء أحبّ إليه منَ الخبأ، قلت: وما الخبأ؟ قال: التقيّه» [15] . «شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمود: بپرهيزيد از كاري كه ما با آن كار سرزنش مي شويم. همانا فرزند بد با كار بدش، پدر خويش را در معرض سرزنش قرار مي دهد. نزد آنان كه با شما قطع رابطه كرده اند، زينت (دوست) باشيد نه بدخلق و دشمن. با آنها درميان قبيله هايشان [16] نماز بگزاريد. مريضان آنها را عيادت كنيد. در تشييع جنازه مردگانشان حضور يابيد. آنان نبايد در كارهاي نيك بر شما پيشي بگيرند; زيرا شما نسبت به كارهاي نيك سزاوارتريد. سوگند به خدا، پروردگار به چيزي بهتر از خبأ پرستيده نشد. پرسيدند خبأ چيست؟ فرمود تقيه.» دلالت اين روايت بر تقيه مداراتي تمام است و مطالبي از آن استفاده مي شود: 1ـ حضور در مجالس و مساجد و مدارا كردن و عيادت مريض ها و تشييع جنازه مردگان آنان مطلوب ائمه(عليهم السلام) بوده و مورد تأكيد آنها است. 2ـ بر اساس اين روايت مدارا كردن با اهل سنت و شركت در مراسم عبادي ـ اخلاقي آنان، تقيه ناميده شده است. گفتني است كه سند روايت نيز بي اشكال و صحيح است. حضرت امام در مقام بيان دلالت اين روايت مي نويسد: [ صفحه 159] «ظهور روايت، در مقامِ تشويق انجام عمل برطبق نظريات آنها و خواندن نماز در مساجد ايشان است و بي شك خواندن نماز در مساجد آنها مستلزم ترك برخي از اجزاء و يا شرايط و يا انجام برخي از موانع است با اين وصف حضرت فرموده اين عمل بهترين عبادت است و اين عبادت دفع استبعاد و صحت عمل است.» حضرت امام افزون بر اين روايت، به روايت سوم همين باب نيز تمسك جسته اند. جز حضرت امام، بسياري از فقهاي ديگر نيز دلالتِ اين روايت را بر تقيه مداراتي، دست كم در مورد روايت; يعني شركت در نمازهاي جماعت آنان پذيرفته اند; از جمله حضرت آية الله خويي با اينكه تقيه مداراتي را به عنوان يك قاعده كلّي در تمام ابواب فقه مورد خدشه قرار داده، پس از گزارش اين روايت مي نويسد: «از اين روايت استفاده مي شود حكمت تشريع تقيه در مورد شركت در نماز جماعت و مانند آن، مبتني بر ترس از ضرر نيست بلكه حكمت مدارا كردن با آنان و رعايت مصلحت نوعيّه و اتّحاد كلام مسلمانان است، بي آنكه ترك شركت در نماز جماعت ضرري را در پي داشته باشد; زيرا در آن روزگار ياران امام به «تشيّع» معروف بودند. بنابراين امر امام(عليه السلام) به شركت در نماز آنان، به جهت شناخته نشدن اصحاب نبوده بلكه براي مؤدب شدن به اخلاق نيكو بوده تا با اين رفتار، شيعه با اوصاف زيبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شوند و گفته شود خدا رحمت كند جعفر را كه اصحاب خوبي تربيت كرده است.» [17] . خلاصه اينكه، بر اساس مفاد اين دسته از روايات، ائمه(عليهم السلام) ما را ترغيب و تشويق كرده اند كه با اهل سنت ارتباط داشته باشيم و از راه هاي مختلف; از جمله شركت در نماز آنها، محبت آنان را به دست آوريم.

دسته 02

روايات فراواني دلالت دارد بر مطلوب بودن شركت در نماز جماعت اهل سنت; به ويژه اينكه در صف اوّل ايستادن مورد تأكيد قرار گرفته است. صاحب وسائل بابي را با عنوان «استحباب حضور الجماعة خلف من لا يقتدي به التقية و القيام في الصف الأول معه» گشوده و در آن، يازده روايت آورده است. [ صفحه 160] حضرت امام(قدس سره) پنج روايت از اين روايات را نقد و بررسي كرده است. به لحاظ اهميت و نقش اساسي اين گونه روايات در بحث تقيه مداراتي، آنها را مي آوريم: روايت اول: امام صادق(عليه السلام) فرمود: «عن حماد بن عثمان عن أبي عبدالله(عليه السلام) إنّه قال من صلّي معهم في الصفّ الأوّل، كان كمن صلّي خلف رسول الله(صلي الله عليه وآله) في الصفّ الأوّل». «هركس با اهل سنت، در صف اول آنها نماز بگزارد، مانند كسي است كه پشت سر رسول الله(صلي الله عليه وآله)، در صف اول نماز گزارده است.» حضرت امام در مقام تقريب دلالتِ روايت بر «تقيه مداراتي» مي فرمايد: «نماز با رسول خدا صحيح و داراي فضيلت فراوان است، پس نماز با اهل سنت، در حال تقيه، صحيح و داراي ثواب زياد است.» [18] . سند روايت صحيح است. روايت دوم: امام صادق(عليه السلام) فرمود: «عن أبي عبدالله(عليه السلام) قال: يحسب لك إذا دخلت معهم وإن كنت لا تقتدي بهم مثل ما يحسب لك إذا كنت مع من تقتدي به». [19] . «اگر با اهل سنت وارد نماز شوي، گرچه به آنان اقتدا نكني، همان اندازه فضيلت براي تو نوشته مي شود كه پشت سر كسي كه اقتدا به او صحيح است نماز گزارده باشي!» آية الله خويي درباره اين روايت مي فرمايد: «اين روايت نيز دلالت دارد بر اينكه در تقيه مداراتي در مورد نماز، ترس از ضرر لازم نيست بلكه ملاك مدارا و مجامله با اهل سنت است.» [20] . [ صفحه 161] روايت سوم: اسحاق بن عمار گويد: عن اسحاق بن عمّار قال: «قال لي أبوعبدالله(عليه السلام) يا اسحاق أتُصلّي معهم في المسجد، قال صلّ معهم فانّ المصلّي معهم في الصفّ الأوّل كالشاهر سيفه في سبيل الله». [21] . «امام صادق(عليه السلام) از اسحاق پرسيد: آيا با اهل سنت در مسجد نماز مي خواني؟ عرض كردم بله، فرمود: با آنان نماز بخوان; زيرا نماز خواندن با آنان در صف اوّل، مانند كسي است كه شمشيرش را در راه خدا تيز كرده باشد.» روايت چهارم: «عن عليّ بن جعفر في كتابه، عن أخيه موسي بن جعفر(عليه السلام) قال: صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن نصلّي معهم». [22] . علي بن جعفر در كتاب خود از برادرش امام موساي كاظم(عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: «امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) پشت سر مروان نماز خوانده اند و ما نيز با آنها نماز مي خوانيم.» روايت پنجم: عن سماعة، قال سألته عن مناكحتهم، والصلاة خلفهم، فقال...قد أنكح رسول الله(صلي الله عليه وآله) وصلّي علي(عليه السلام) وراءهم». [23] . سماعه گويد: «از امام(عليه السلام) درباره ازدواج و نماز خواندن پشت سر اهل سنت پرسيدم، فرمود: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) با زنان اهل سنت ازدواج كرده و علي(عليه السلام) پشت سر آنها نماز خوانده است.» دلالت اين از روايات بر اعتبار تقيه مداراتي تمام است و سند آنها نيز بي اشكال و معتبر است. [ صفحه 162]

دسته 03

روايات فراواني دلالت مي كند كه در نماز جماعت اهل سنت نيز همچون نماز جماعت شيعيان برائت از مأموم ساقط است. صاحب وسائل الشيعه اين روايات را با عنوان باب «سقوط القراءة خلف مَنْ لا يقتدي به مع تعذّرها والاجتزاء بادراك الركوع مع شدّة التقية» آورده است. از جمله اين روايات كه مورد استدلال حضرت امام نيز واقع شده، عبارت از روايت اسحاق بن عمار است كه مي?گويد: في حديث قال قلت لابي عبدالله(عليه السلام) إنّي أدخل المسجد فأدخل المسجد فأجد الإمام قد ركع و قد ركع القوم فلا يمكنني أن أؤذن وأقيم وأكبّر، فقال لي فإذا كان ذلك، فادخل معهم في الركعة واعتد بها فانّها من أفضل ركعاتك...» [24] . «به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: من وارد مسجد (اهل سنت) مي شوم و مي بينم كه امام جماعت همراه با مأمومين به ركوع رفته اند. در اين هنگام برايم ممكن نيست كه اذان و اقامه و تكبير بگويم و نماز خودم را بخوانم. حضرت فرمود: همراه با آنان به ركوع رفته، آن را يك ركعت به شمار آور; زيرا آن ركعت از بهترين ركعات نماز تو مي باشد.» پر واضح است سقوط قرائت دلالت دارد بر اينكه تقيه مداراتي حجت و لازم است و موجب صحت عمل مي باشد. گفتني است، سند روايت نيز بي اشكال است.

دسته 04

چندين روايت دلالت مي كند كه اگر كسي نمازش را فرادا بخواند و پس از آن در جماعت اهل سنت شركت كند، ثواب و فضيلت فراوان دارد. شيخ حرّ عاملي برخي از اين روايات را در بابي با عنوان «استحباب ايقاع الفريضة قبل المخالف أو بعده وحضورها مَعَه» گزارش كرده است; از جمله: عن عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله(عليه السلام) إنّه قال ما من عبد يصلّي في الوقت [ صفحه 163] و يفرع ثمّ يأتيهم ويصلّي معهم وهو علي وضوء، إلاّ كتب الله له خمساً وعشرين درجة». امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «هيچ بنده اي نيست مگر اينكه نمازش را در وقت مي خواند، سپس در حالي كه وضو دارد، با اهل سنت در نماز جماعت شركت مي كند، خداوند براي وي بيست و پنج درجه مي نويسد.» [25] . اين روايت نيز دلالت مي كند كه تقيه مداراتي مورد تأكيد و تشويق ائمه(عليهم السلام) بوده است. سند روايت هم بي اشكال است.

دسته 05

رواياتي دلالت دارد كه هركس تقيه را به عنوان شعار و علامت خويش قرار ندهد از ما نيست اين روايات فراوان است از جمله: قال سيّدنا الصادق(عليه السلام) عليكم بالتقيّه فإنّه ليس منّا من لم يجعلها شعاره ودثاره مع من يأمنه لتكون سجيّة مع من يحذره». [26] . امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «بر شما لازم است انجام تقيه; زيرا از ما نيست كسي كه تقيه را شعار و دثار [27] خود با كساني از آنها كه در امان است قرار ندهد. آية الله خويي درباره اين دسته از روايات مي فرمايد: «رواياتي كه دلالت دارد از ما نيست هركس تقيه را شعار و دثار خويش قرار ندهد، ناگزير بايد حمل شود بر تقيه مداراتي; مانند حضور در مجالس آنان و شركت در نمازشان; زيرا در تقيه مداراتي ترس از ضرر شرط نيست و ممكن نيست اين گونه از روايات بر تقيه خوفي حمل گردد; چرا كه چنين تقيه اي مشروط به وجود ترس از ضرر است و پر واضح است، از كسي كه نسبت به او امان هست، ترس وجود ندارد.» [28] . با بيان آية الله خويي دلالتِ روايت بر مدعا روشن مي گردد و نياز به توضيح بيشتر نيست. سند روايت تمام است. [ صفحه 164] جمع بندي طبق آنچه تا اينجا گفتيم، برخي از روايات در مورد تقيه مداراتي وارد شده و از نظر سند، جز روايت آخر، بي اشكال اند و بيشتر آنها از نظر اصطلاح رجالي صحيح مي باشند. و از نظر دلالت نيز بر لزوم رعايت تقيه دلالت دارند، و بي شك اين تقيّه مداراتي است; زيرا حمل آنها بر تقيه خوفي وجهي ندارد; چون مورد آنها، بلكه صَريح برخي از آنها جايي است كه ترس هيچ گونه ضرري نمي رود. دلالت اين روايات بر مدعا، نه تنها از نگاه حضرت امام خميني(قدس سره) تمام است بلكه از نظر كساني كه تقيه مداراتي را قبول ندارند، همانند آية الله خويي(رحمه الله) نيز پذيرفته شده است. ايشان در رابطه با دلالت اين روايات مي نويسد: اگر در ترك تقيه ضرري بر جان خود و يا ديگري مترتب نباشد بلكه تقيه براي جلب منفعت; يعني مودّت و دوستي و مجامله با اهل سنت صورت گيرد، چنين تقيه اي انگيزه براي ارتكاب عمل حرام و يا ترك واجب نمي شود; زيرا مفهوم تقيه صادق نيست، بله اين تقيه درخصوص نماز رواست به اينكه در مساجد آنان حاضر و براي مدارا و مجامله با اهل سنت، با آنان نماز بخواند بي آنكه بر ترك اين تقيه ترس از ضرري نسبت به خود و يا ديگران باشد. دليل اين مطلب اطلاق رواياتي است كه امر به اين عمل (خواندن نماز با آنها) مي كند; زيرا رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه نماز با آنها در صف اول، مانند نماز پشت سر رسول الله(صلي الله عليه وآله) مي باشد، مقيد به صورتي نيست كه ضرر بر ترك آن مترتب است. بلكه روشن شد كه حمل اين گونه روايات بر صورت ترس از ضرر، حمل بر فرد نادر است... و ظاهر اين روايات، ترغيب و حثّ بر اظهار موافقت با آنان در نماز و غير نماز، از اعمال با قدرت واختيار است نه از روي ترس و تقيه» [29] .

روايات معارض

اشاره

در برابر ادله اي كه دلالت داشت بر اعتبار و اجزاء عمل تقيه اي، رواياتي هم وجود دارد كه دلالت دارد بر مجزي نبودنِ آن. براي تمام و كامل شدن بحث، ناگزير از نقد و بررسي اين دسته از روايات هستيم: [ صفحه 165]

روايت علي بن يقطين

سألت أبا الحسن(عليه السلام) عن الرجل يصلّي خلف من لا يقتدي بصلاته والامام يجهر بالقرائة، قال اقرأ لنفسك وان لم تسمع نفسك، فلا بأس». [30] . «از امام رضا(عليه السلام) درباره مردي پرسيدم كه پشت سر كسي كه به او اقتدا نمي شود نماز مي خواند، در حالي كه امام جماعت قرائت را بلند مي خواند. حضرت فرمود: قرائت را براي خودت بخوان هرچند خودت نشنوي.» سند روايت صحيحه است و اما دلالت ربطي به تقيه ندارد; زيرا راجع به امام جماعت فاسق شيعه است و مانند اين روايت بسيار است.

روايت فقه رضوي

ولا تصلّ خلف أحد إلاّ خلف رجلين أحدهما من تثق به و تدين بدينه و ورعه، آخرٌ من تتّقي سيفه و سوطه وشرّه وبوائقه». [31] . «پشت سر هيچ كس جز دو شخص نماز جماعت نخوان 1 ـ كسي كه به دين و پرهيزكاري او ايمان داري 2 ـ كسي كه از شمشير و شلاق و شرّ و دشمني او تقيه كني.» دلالت روايت بر مدعا تمام است; زيرا امام جماعت در تقيه مداراتي نه مصداق شقّ اول است و نه مصداق شقّ دوم، چون گفته شد كه در تقيه مداراتي خوف از ضرر نيست تا از آن جهت تقيه محقق گردد. اشكال در سند روايت است، چون ثابت نشده است كتاب فقه رضوي كتاب روايي باشد تا تا بحث از اعتبار سند آن شود.

روايت دعائم الاسلام

عن أبي جعفر(عليه السلام) لا تصلّوا خلف ناصب ولا كرامة أن تخافوا علي أنفسكم...». [32] . امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «پشت سر ناصبي و كرامتي نماز نخوانيد مگر اينكه ترس از جانتان داشته باشيد...» [ صفحه 166] دلالت روايت بر اينكه پشت سر ناصبي نبايد نماز خوانده شود مگر از باب تقيه خوفي تمام است وليكن ربطي به بحث ما ندارد; زيرا ناصبي محكوم به كفر بلكه از نظر برخي فقها نجس است و از موضوع تقيه مداراتي خارج مي باشد ثانياً ـ ممكن است گفته شود اين روايت مخصوص روايات تقيه مداراتي است و نتيجه اين خواهد بود كه تقيه مداراتي در مورد ناصبي روا نيست ثالثاً ـ اين روايت مرسله است و قابل اعتماد نيست.

روايت زراره

سألت أبا جعفر(عليه السلام) عن الصلاة خلف المخالفين، فقال ما هم عندي إلاّ بمنزلة الجدر». [33] . از امام صادق(عليه السلام) درباره نماز جماعت پشت سر اهل سنت پرسيدم. حضرت فرمود: «آنان در نظر من همانند ديوارند.»

روايت ابن راشد

قال قلت لأبي جعفر(عليه السلام) إنّ مواليك قد اختلفوا فأصلّي خلفهم جميعاً، فقال: لا تصلّ إلاّ خلف من تثق بدينه». [34] . ابن راشد مي گويد: «از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: دوستان شما درباره نماز خواندن پشت سر مخالفان (اهل سنت) اختلاف كرده اند، آيا پشت سر آنها نماز بخوانم؟ حضرت فرمود: «نماز نخوان جز پشت سر كسي كه به دين او اطمينان داري.» روايات بسياري به اين مضمون وارد شده است كه به جهت طولاني شدن، از آوردن يكايك آنها خودداري كرده، در پاسخ اين گونه روايات، كلام دو فقيه بزرگ را مي آوريم: حضرت امام(قدس سره) پس از بيان رواياتي كه دلالت دارد تقيه مداراتي موجب مجزي بودن عمل است، درمقام ردّ روايات معارض مي نويسد: «پاسخ رواياتي كه دلالت دارد خواندن نماز جماعت پشت سر اهل سنت جايز نيست و آنان به منزله ديوار هستند و جز پشت سركسي كه به دينش اطمينان داري نبايد نماز بخواني، عبارت است از اينكه اين روايات ناظر به بيان حكم اوّلي مي باشد و منافاتي ميان اين دو دسته از روايات نيست (چون رواياتي كه دلالت دارد عمل تقيه مداراتي [ صفحه 167] مجزي و صحيح است، به عنوان ثانوي است و اين روايات ناظر به عنوان اولي است) در هر حال جاي هيچ گونه شبهه اي در صحيح بودن نماز و ديگر عبادات كه به صورت تقيه مداراتي انجام مي گيرد نيست.» [35] . حضرت آية الله خويي پس از تفصيل ميان عمل تقيه اي كه امر خاصي ندارد و مورد ابتلا نيست و عمل تقيه اي كه مورد ابتلاي مردم است و پس از اينكه قسم دوم را مجزي از مأمور به واقعي مي داند، مي نويسد: «در هيچ روايتي از روايات ما، امر به اعاده و يا قضا، هرچند از باب استحباب، وارد نشده است. گرچه صاحب «وسائل الشيعه» بابي را تحت عنوان «استحباب وقوع نماز واجب پيش از جماعت با مخالف و يا پس از آن» منعقد كرد وليكن در هيچ روايتي از روايات گزارش شده، امر به اعاده و يا قضاي عمل تقيه اي، هرچند از روي استحباب، ندارد.»

قلمرو دلالت اخبار

از جمله مباحث مهم در بحث تقيه آن است كه آيا فعلي و عملي كه از باب رعايت تقيه، موافق اهل سنت و بر خلاف نظر فقهي شيعه انجام شده، مجزي است؟ تفصيل اين بحث در تقيه خوفي آمده و از بحث ما خارج است. آنچه كه با تقيه مداراتي ارتباط دارد، اين است كه فقها اختلاف كرده اند، برخي از آنان عمل بر طبق تقيه مداراتي را مجزي از مأمور به واقعي نمي دانند و مهمترين دليل آنان اين است كه نماز با آنان، نماز واقعي نيست بلكه صورت نماز است; زيرا در روايات عنوان اقتدا نيامده است. آية الله خويي پس از نقد و بررسي روايات مربوط به تقيه مداراتي در ذيل عنوان «تنبيه» مي نويسد: «نماز با اينان مانند نماز پشت سر امام عادل نيست بلكه بر اساس آنچه از روايات استفاده مي شود صورت نماز است كه اهل سنت آن را نماز مي پندارند، از همين جاست كه در روايات عنوان اقتدا وارد نشده بلكه تنها خواندن نماز با آنها مورد تأكيد است. بنابراين نمازگزار بايد با آنها وارد نماز شود و اذان و اقامه و قرائت را براي خودش، به گونه اي كه صدايش را ديگران نشنوند، بخواند. هيچ روايتي دلالت ندارد كه نماز با آنها واقعي است بلكه در برخي از روايات آمده است نماز پشت سرِ آنها به منزله نماز [ صفحه 168] پشت سر ديوار است.» [36] . نقد و بررسي به نظر مي رسد اين نظريه درست نباشد; زيرا با دقت در روايات وارده، درباب، كه مورد قبول حضرت ايشان نيز مي باشد، مي توان گفت كه شركت در نماز جماعت اهل سنت تنها شكل و صورت نماز نيست بلكه نماز واقعي و مجزي است. البته اين بررسي صرف نظر از روايات معارض و بحث لزوم و يا عدم لزوم مندوحه است; زيرا اين دو بحث، پس از اين مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت. بر اين مدعا شواهد فراواني مي توان بيان كرد; از جمله: 1ـ در ذيل صحيحه هشام بن حكم مي خوانيم: شركت در نماز جماعت اهل سنت از بهترين عبادات است، به ويژه حضرت سوگند ياد مي كند كه: «والله ما عبدالله بشيء أحبّ اِلَيه من الخبأ» روايت از جهت انجام وظيفه مانند خواندن قرائت اطلاق دارد آيا شكل نماز و به عبارت ديگر نماز باطل با اين سوگند و تأكيد امام كه از بهترين عبادات است، سازگار مي باشد؟! اگر گفته شود مقصود نماز جماعتي است كه مكلّف وظيفه خودش را انجام دهد، در پاسخ بايد گفت: از اين جهت روايت مطلق است و اگر چنين چيزي بود با توجه به نياز و ابتلاي مردم بايد بيان مي شد. 2ـ روايات فراواني دلالت داشت كه نماز با آنها مانند نماز جماعت پشت سر رسول الله است. آيا نماز صوري و باطل مانند نماز جماعت پشت سر رسول خدا است؟! امام(عليه السلام) در اينجا نفرمود: اين نماز ثواب نماز رسول خدا را دارد، بلكه مقتضاي تشبيه آن است كه افزون بر ثواب از جهات ديگر ازجمله صحيح بودن نيز مانند نماز پشت سر رسول الله باشد. 3ـ در موثقه اسحاق بن عمار، كسي از امام(عليه السلام) مي پرسد: من به قرائت امام جماعت نرسيده ام، چه كنم؟ حضرت مي فرمايد: با آنها به ركوع برو. و حضرت آنگاه جهت دفع مقذّر تصريح مي كند كه اين ركوع را يك ركعت به شمار آور و پس از آن، جهت رد اين گونه اشكالات مي فرمايد: اين ركعت از بهترين ركعات نماز تو مي باشد. آيا چنين عباداتي با نماز باطل و شكلي و صوري سازگار است؟! [ صفحه 169] اگر در نماز جماعت با آنها، مكلف بايد قرائت را خودش بخواند، چرا در اينجا امام(عليه السلام)تصريح مي كند كه لازم نيست و با آنها به ركوع برو. و همچنين اگر اين نماز باطل است چرا امام مي فرمايد: اين ركعت از بهترين ركعات است. بنابراين روايت كه از نظر سند نيز اعتبار دارد، به خوبي دلالت مي كند نماز با آنها نماز حقيقي است نه شكلي و صوري. 4ـ در روايت عبدالله بن سنان، امام(عليه السلام) مي فرمايد: اگر كسي نمازش را فرادا خوانده، و پس از آن، در حالي كه وضو دارد با آنان نماز جماعت بخواند خداوند براي او بيست و پنج درجه مي نويسد، سؤال اين است كه اگر نماز با اهل سنت تنها شكل نماز است نسبت به فردي كه نمازش را خوانده و مي خواهد شكل و صورت نماز را انجام دهد شرط داشتن وضو معنا ندارد. بي وضو نيز مي توان نماز صوري را خواند. آيا شرط وضو در مورد تكرار نماز، دلالت ندارد كه نماز با آنها واقعي است; و اگر نماز را نخوانده بود از نماز واقعي مجزي بود. و روايت عمربن يزيد نيز به همين مضمون است [37] . 5 ـ از همه اينها گذشته، اگر پيامِ اين گونه روايات، با آن شدت كه: اگر كسي تقيه نداشته باشد از ما نيست و يا عبارت: هركس تقيه ندارد، دين ندارد (و در حالي كه مستشكل محترم پذيرفته است كه اين روايات در مورد تقيه مداراتي است) در مورد شركت در نماز جماعت براي صورت و شكل نماز باشد، نقض غرض خواهد بود; زيرا غرض و هدف از اين شركت جلب مودّت، محبت، وحدت كلمه، شوكت و در زمان ما ردِّ اين توهّم كه شيعه اهل نماز نيست، مي باشد. پُر واضح است اگر تمام شيعيان بخواهند در نماز جماعت آنها شركت كنند و تمام آنها نيز اين نماز را باطل بدانند مگر اينكه وظايف خويش را انجام دهند اين مطلب براي آنها (مخالفان، سرانجام) روشن خواهد شد، چون چنين امري كه هميشه مورد ابتلا است و از تمام افراد نيز سر مي زند، بر آنها مخفي نخواهد ماند و ثمره آن اين مي شود كه بگويند شيعه اهل نفاق و دروغگويي است! با كمال تأسّف يكي از اتهاماتي كه در مناطق سني نشين به شيعه زده مي شود همين است. 6ـ هرچند عنوان اقتدا در روايات نيامده است، ليكن در بسياري از روايات «الصلاة معهم» به مفهوم اقتدا است از باب نمونه: «عن سماعة عن أبي بصير قال سألته عن رجل صلّي مع قوم وهو يري انّها [ صفحه 170] الأولي و كانت العصر قال فليجعلها الأولي و ليصلّ معهم.» [38] . در اين روايت، عبادت «صلي مع قوم» بي شك به معناي اقتدا است، چون اگر صرف هماهنگي با آنها باشد، جايي براي اين پرسش نيست و سؤال و جواب لغو است. اين گونه روايات در ابواب صلاة جماعت فراوان است. [39] . پس اشكال به اينكه عنوانِ «اقتدا» در روايات نيامده، به نظر مي رسد ناتمام باشد. 7ـ فقها در بحث اجزاء و كفايت نمازي كه با تقيه خوانده شده از نماز واقعي، اين بحث را مطرح كرده اند كه آيا وجود مندوحه طولي و يا عرضي لازم است يا نه؟ اگر نماز واقعي نباشد و مكلف بايد وظايف خودش را انجام دهد، اين بحث لغو و بي معنا خواهد بود. 8ـ به نظر مي رسد كه روايات تقيه مداراتي مانند روايات امتناعيه است و شارع مقدس از باب امتنان براي حفظ مصلحتِ اهم; يعني وحدت كلمه و عزّت و شوكت مسلمانان، اين نماز هرچند ناقص را به عنوان ثانوي به جاي نماز واقعي اوّلي پذيرفته است و نظير اين مطلب در فقه اسلامي در عبادات و غير عبادات فراوان است. 9ـ با توجه به اينكه اين مطلب (خواندن قرائت و انجام ديگر وظايف) مورد ابتلا و نياز بوده است، بايد از سوي شارع به گونه صريح بيان گردد. با اين وصف روايتي كه دلالت كند ائمه(عليهم السلام) در نماز جماعت با آنها وظايف را خودشان انجام مي داده اند و يا دلالت كند مكلف بايد خودش قرائت را بخواند، ديده نشده است. ممكن است اشكال طرح شود كه هرچند روايات تقيه مداراتي ما را به شركت در نماز جماعت با آنان ترغيب و تشويق مي كند وليكن مفهوم آن صحت نماز نيست، بلكه بايد پيش از آن و يا بعد از آن، نماز اعاده و يا قضا شود; شاهد بر اين مطلب رواياتي است كه صاحب وسايل تحت عنوان «استحباب ايقاع الفريضة قبل المخالف أو بعده» [40] گشوده است. حضرت امام در مقام پاسخ اين اشكال مي فرمايد: «منافاتي ميان صحّت نماز تقيه اي با رواياتي كه دلالت دارد بر خواندن نماز واجب قبل از جماعت و يا بعد از آن، نيست; زيرا اين دسته از روايات بر استحباب حمل مي شود و چون آن روايات نص هستند در صحت و اين روايات ظهور دارند بر لزوم اعاده و قضا.» [ صفحه 171] افزون بر اين پاسخ، آية الله خويي نيز از اين روايات جواب مي دهد كه در هيچ روايتي از روايات كه در اين باره گزارش شده، امر به اعاده و يا قضا، هرچند به گونه استحباب نيامده است. و از آن جا كه اين پاسخ پيش از اين در مبحث روايات معارض آمد، از نقل دوباره آن خودداري مي شود. جمع بندي از مجموع قرائن و شواهد، اين مطلب روشن مي شود كه ادلّه تقيه مداراتي دلالت دارند كه عمل از روي تقيه شكلي و صوري نيست بلكه صحيح و امري واقعي است، وليكن واقعي ثانوي. و شارع مقدس از باب رعايت حفظ مصلحت اهم كه مربوط به اصل و كيان اسلام و مسلمانان است، اين عمل ناقص را به جاي مأمور به واقعي كامل پذيرفته است و در ابواب فقه شبيه آن فراوان است. بنابر اين مستفاد از روايات صحّت عمل مورد تقيه است، دست كم اين مطلب در صلاة با شرايطي كه پس از اين بحث مي شود پذيرفته شده است. جاي شگفتي از مستشكل بزرگوار است كه در جاي جاي كتاب تنقيح به اين مطلب اشاره كرده و آن را پذيرفته اند، اما با اين وصف، اشكال مي كنند. ازجمله ايشان پس از اينكه مي فرمايد: اگر عمل مورد تقيه امر به خصوص نداشته باشد، بايد تفصيل بدهيم ميان اينكه عمل مورد تقيه مورد ابتلاي مردم است يا نه، اگر از قسم اول باشد، مانند تكتّف در نماز و شستن پاها در وضو مي فرمايد: «چاره اي نيست از ملتزم شدن به صحت و اجزا و عدم وجوب اعاده و قضا; زيرا ردع نكردن از چيزي كه سيره بر آن واقع شده، قوي ترين دليل بر صحت و اجزاء است و اگر تقيه در اين موارد مفيد اجزاء نباشد، با توجه به اينكه عمل مورد ابتلاي مردم است، بايد از سوي ائمه(عليهم السلام) بيان شود... و از سوي ديگر در هيچ روايتي امر به اعاده و يا قضاي عمل مورد تقيه هرچند به گونه استحباب وارد نشده است. گرچه صاحب وسائل الشيعه بابي را تحت عنوان «استحباب خواندن نماز واجب قبل و يا بعد از نماز جماعت» آورده وليكن هيچ روايتي از اين روايات امر به اعاده و يا قضا هرچند از باب استحباب ندارد. بلكه در بعضي از روايات كه جاي اشكال در دلالت آنها [ صفحه 172] نيست، دلالت بر اجزاء دارد; مانند رواياتي كه دلالت دارد نماز با آنان مانند نماز پشت سر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) است. آيا كسي احتمال مي دهد نماز پشت سر رسول خدا مجزي از مأموربه اولي نباشد...؟!» [41] .

تقيه مداراتي در موضوعات

روشن شد كه عمل به تقيه مداراتي، موجب اجزاي عمل مي شود و قدر متيقّن از اين اجزا، در احكام، آن هم در «صلاة» است. به دنبال اين مطلب، اين پرسش مطرح خواهد شد كه: آيا تقيه مداراتي، افزون بر احكام، در موضوعاتي مانند وقوف در عرفه نيز جاري است يا نه؟ به نظر مي رسد كه ملاك و معيار در تقيه مداراتي، در برخي از موضوعات باشد بنابراين تفاوتي ميان شركت در نماز جماعت آنان، با شركت در وقوف در عرفه، كه در نظر آنها روز نهم و در نظر شيعه روز هشتم و يا دست كم مشكوك باشد، نخواهد بود. شاهد بر اين مطلب آن است كه در طول تاريخ پس از رسول خدا ائمه و ياران آنها با اهل سنت مراسم حج را انجام مي دادند و به گونه قطع، برخي از سالها اختلاف در ميان آنها نسبت به روز نهم بوده است، با اين وصف از ائمه چيزي كه دلالت كند بر مخالفت، گزارش نشده است. حضرت امام(قدس سره) در اين باره مي نويسد: «از جمله چيزهايي كه گواه است بر اينكه تقيه مداراتي در موضوعات، از جمله وقوف در عرفه و مشعر در غير زمان آن دو، مجزي است، آن است كه پس از رحلت رسول الله(صلي الله عليه وآله) ائمه(عليهم السلام) و پيروان آنها به رعايت تقيه مبتلا بودند و در مدت دويست سال با اين حجج كه از سوي خلفاي جور نصب شده بودند و تعيين زمان وقوف در اختيار آنها بود، مراسم حج را انجام مي دادند و بي گمان اختلاف در زمان وقوف بسيار اتفاق مي افتاد، با اين وصف چيزي از آنها مبني بر جواز مخالفت و يا لزوم اعاده حج در سال هاي بعد و يا درك وقوف عرفه و مشعر به گونه مخفي همانگونه كه برخي از شيعيان جاهل انجام مي دهند، گزارش نشده است و اگر يكي از اين امور از سوي ائمه اتفاق مي افتاد، به طور مسلّم گزارش مي شد، چون داعي فراوان است و اين بهترين دليل بر اجزاء عمل تقيه اي در موضوعات است.» [42] . بنابر اين سيره مستمره ميان ائمه(عليهم السلام) و شيعيان، دليل بر اجزاء عمل تقيه اي در حج است. [ صفحه 173] همين مضمون را آية الله خويي(رحمه الله) نيز بيان كرده اند. [43] . دليل ديگر بر جاري بودن تقيه مداراتي در موضوعات، اطلاق ادلّه است; زيرا اطلاق ادله شامل احكام و موضوعات مي شود. ممكن است اشكال شود كه اطلاق و عموم اخبار از موضوعات انصراف دارد. [44] . در پاسخ گفته مي شود: وجهي براي اين انصراف نيست; زيرا همانگونه كه احكام، مربوط به شارع و مصداق براي اطّلاعات و عمومات است، همچنين موضوعات شرعي مربوط به شارع مي شود; به ويژه اطلاق رواياتي مانند «ايّاكم أن تعملوا عملا نعيّر به»; [45] «بپرهيزيد از كارهايي كه موجب سرزنش ما گردد.» البته جاي اين بحث هست كه جريان تقيه مداراتي در موضوعات، درصورتي است كه شك داشته باشيم و يا با فرض علم به خلاف نيز جاري است. قدر متيقّن صورت اول است، برخي مانند حضرت آية الله حكيم باور دوّم را پذيرفته اند. آية الله حكيم پس از آن كه در اجزاء تفصيل مي دهند، ميان فعل تقيه اي كه ناقص باشد و ميان ترك واجب مي فرمايد: «بله، حج با وقوف در روز هشتم از باب اعتماد بر حكم حاكم اهل سنت، مصداق اتيان فعل ناقص تقيه اي است و همچنين است افطار پيش از غروب... و از اينجا مجزي بودن حج درصورتي كه با اهل سنت وقوف شود و اين وقوف در روز نهم نباشد، روشن مي شود و در اين مطلب فرقي ميان اينكه علم به مخالفت با واقع باشد و يا شك، وجود ندارد.» [46] . البته ايشان پس از اين، تفصيلي دارند ميان اينكه حج در همان سال استطاعت باشد و يا پس از آن، و جوابي از اين اشكال مي دهند. افزون بر تمام اينها، روايت ابي الجارود بر اين مطلب دلالت دارد. او مي گويد: سألتُ أباجعفر(عليه السلام) انّا شكلنا فيسنة فيعام من تلك الأعوام في الاضحي فلمّا دخلت علي أبي جعفر(عليه السلام) وكان بعض أصحابنا يُضحي فقال الفطر يوم يفطرالنّاس والاضحي يوم يُضحي النّاس والصوم يوم يصوم النّاس». [47] . «در يكي از سالها نسبت به عيد قربان شك كرديم، چون به امام صادق(عليه السلام) برخورديم، برخي از ياران را ديديم كه عيد گرفته اند. پس حضرت فرمود: عيد فطر روزي است كه [ صفحه 174] مردم (اهل سنت) عيد مي گيرند و عيد قربان روزي است كه مردم عيد مي گيرند و روزه روزي است كه مردم روزه مي گيرند.» دلالت حديث بر ثبوت موضوعات با تقيه روشن است. اشكال در سند حديث است كه راوي ابن جارود است و عقيده اش فاسد است. البته شيخ مفيد او را توفيق كرده است.

گستره آثار تقيه مداراتي

مطلب ديگري كه شايسته است به گونه مختصر مورد توجه قرار گيرد اين است كه آيا تقيه مداراتي و يا غير مداراتي كه موجب جايگزيني عمل تقيه اي به جاي مأمور به اوّليِ واقعي مي شود، در تمامِ آثار است يا نه. توضيح: آثار دو قسم است: برخي آثار فعل مكلف است و بعضي آثار فعل مكلف نيست; مثلا اگر متنجّسي كه دوبار بايد شسته شود و يا بايد خاك مالي گردد، از باب تقيّه يك بار شسته شود و يا خاك مالي نشود و با آن از باب تقيه نماز بخوانند، در اينجا تنها نماز صحيح است و نجاست متنجّس باقي است; زيرا متنجس شدن لباس از آثار ملاقات با نجاست است نه از آثار فعل مكلف تا با تقيه مداراتي برداشته شود. نظير اين مطلب در بحث از حديث رفع بيان آمده است كه با آن تنها آثار فعل مكلف برداشته مي شود. بنابراين اگر مكلّف از روي اضطرار دستش به نجس بخورد، با حديث رفع نجاست آن برداشته نمي شود.

شرط عدم مندوحه

ازجمله مباحث مهم تقيّه اين است كه: جريان تقيه و اجزاء عمل تقيه اي از مأموربه واقعي، مشروط به نبود مندوحه عرضي و يا طولي هست يا نه؟! پيش از بحث لازم است مقصود از مندوحه عرضي و طولي روشن گردد. مندوحه عرضي; يعني مكلّف بتواند در همان زماني كه بايد تقيه شود، عمل واقعي را به صورت صحيح واقعي انجام دهد و مقصود از مندوحه طولي عبارت است از اينكه مكلّف بتواند عمل تقيه اي را پس از زمان تقيه، به صورت صحيحِ واقعي انجام دهد. پس از روشن شدن اين دو اصطلاح، به نظر مي رسد اين بحث در تقيه مداراتي راه [ صفحه 175] ندارد; زيرا هدف و حكمت تقيه مداراتي جلب محبت و مودت و وحدت كلمه مسلمانان است و به اين معنا دست پيدا نمي شود مگر انجام عمل برطبق نظر آنها و در جمع آنان. حضرت امام پس از اينكه تفصيل مي دهند ميان اينكه دليل تقيّه مطلقات و عمومات اضطرار باشد در اين صورت عدم مندوحه شرط است و ميان اينكه دليل تقيه روايات خاص باشد، در اين صورت عدم مندوحه شرط نيست، مي فرمايد: «ظاهر اين است كه عدم مندوحه در تقيه مستفاد از اخبار خاصه (مداراتي) شرط نباشد، بنابراين اگر كسي مي تواند نمازش را به غير صورت تقيه بخواند بر او واجب نباشد بلكه بهتر اين است در حضور اهل سنت و با رعايت تقيه خوانده شود و نيز رعايت حيله لازم نيست به جهت اطلاق و تأكيد اخبار نسبت به حضور در جماعت آنها.» [48] .

پاورقي

[1] خليل فراهيدي، كتاب العين، ج 5، ص 238، چاپ دارالهجره.
[2] علامه فيومي، مصباح المنير، ج 2، ص 922.
[3] ابن اثير، النهايه، ج 5، ص 217، چاپ مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
[4] سيد علي اكبر قرشي، قاموس قرآن، ج 5، ص 236، چاپ دارالكتب الاسلاميه.
[5] شرح عقايد صدوق، ص 246.
[6] شيخ انصاري، وسائل فقهيه، ص 71، اعداد لجنة تحقيق ثرات الشيخ الاعظم.
[7] الرسائل، ص 174.
[8] تنقيح فيشرح عروة الوثقي، ج 5، ص 254، مؤسسه آل البيت.
[9] شيخ انصاري، رسائل فقهيه، ص 73.
[10] رسائل، ص174.
[11] رسائل فقهيه، ص 2.
[12] الرسائل، ص 174.
[13] همان.
[14] همان.
[15] شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج11، باب 26، از ابواب الأمر والنهي، ج2، ص471.
[16] «عشاير» جمع عشيره، در كتابهاي لغت به معناي برادران و قبيله آمده است.
[17] تنقيح، ج 4، ص 316.
[18] الرسائل، ص 198.
[19] وسائل الشيعه، ج5، ص381، ح3.
[20] تنقيح، ج4، ص316.
[21] تنقيح، ج 4، ص 316.
[22] وسائل الشيعه، ج 5، ب 5 از ابواب صلاة الجماعه، ج 9.
[23] همان، ح10.
[24] همان، باب 34، ج 5، ص 431.
[25] همان، باب 6، ج 5، ح 2، ص 383.
[26] همان، باب 24، ج 11، ح 28.
[27] «دثار» در لغت ضد «شعار» است و به جامه زير كه چسبيده به بدن است گفته مي شود. و در اينجا كنايه از آن است كه تقيه بايد هميشگي باشد.
[28] تنقيح، ج 4، ص 318.
[29] تنقيح، ج 4، ص 315.
[30] وسائل الشيعه، ج 5، باب 33 از ابواب صلاة الجماعه، ج 1، ص 427.
[31] حاج ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسايل، ج 6، باب 9 از ابواب الجماعه، ح 1، ص 422، مؤسسه آل البيت.
[32] دعائم الاسلام، ج 1، ص 151.
[33] وسائل الشيعه، ج 5، باب 33 از ابواب الجماعه، ج 10.
[34] همان، باب 10، ج 2، ص 389.
[35] الرسائل، ص 99.
[36] تنقيح، ج 5، ص 313.
[37] همان، باب 6، ج 1.
[38] وسايل الشيعه، ج 5، باب 53، ح 4.
[39] از باب نمونه، به باب 53، ح 2 و 5 مراجعه شود.
[40] وسائل الشيعه، ج 5: باب 6 از ابواب جماعت.
[41] تنقيح، ج 4، ص 289.
[42] الرسائل، ص 196.
[43] تنقيح، ج 4، ص 292.
[44] اين اشكال از شيخ انصاري است، مطالب، مسأله تقيه، ص 321.
[45] وسايل الشيعه، ج 11، ابواب الامر و النهي باب 26، ح 2.
[46] آية الله حكيم، مستمسك العروة الوثقي، ج 2، ص 407، دارالكتب الحليه.
[47] وسائل الشيعه، ج 4، ب 57 از ابواب ما يمسك عند الصائم، ح 7، ص 95.
[48] الرسائل، ص 203.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».