مولف:محمد تقی مصباح یزدی
مساله عصمت انبیاء از مسائل مهم کلامی است که در اکثر کتب کلام آمده است متکلمان بر عصمت انبیاء دلایل عقلی و نقلی متعددی ذکر کرده اند که برخی از آنها ذکر می شود: نخستین دلیل عقلی بر لزوم عصمت انبیاء علیهم السلام از ارتکاب گناهان این است که هدف اصلی از بعثت ایشان راهنمایی بشر به سوی حقایق و وظایفی است که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده است و ایشان در حقیقت، نمایندگان الهی در میان بشر هستند که باید دیگران را به راه راست، هدایت کنند. حال اگر چنین نمایندگان و سفیرانی پای بند به دستورات الهی نباشند و خودشان برخلاف محتوای رسالتشان عمل کنند مردم، رفتار ایشان را بیانی متناقض با گفتارشان تلقی می کنند و دیگر به گفتارشان هم اعتماد لازم را پیدا نمی کنند، و در نتیجه، هدف از بعثت ایشان بطور کامل، تحقق نخواهد یافت. پس حکمت و لطف الهی اقتضا دارد که پیامبران، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند و حتی کار ناشایستی از روی سهو و نسیان هم از ایشان سر نزند تا مردم، گمان نکنند که ادعای سهو و نسیان را بهانه ای برای ارتکاب گناه، قرار داده اند. دومین دلیل عقلی بر عصمت انبیاء علیهم السلام این است که ایشان علاوه بر اینکه موظفند محتوای وحی و رسالت خود را به مردم ابلاغ کنند و راه راست را به ایشان نشان دهند همچنین وظیفه دارند که به تزکیه و تربیت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرین مرحله کمال انسانی برسانند. به دیگر سخن: ایشان علاوه بر وظیفه تعلیم
و راهنمایی، وظیفه تربیت و راهبری را نیز بر عهده دارند که هم تربیتی همگانی که شامل مستعدترین و برجسته ترین افراد جامعه نیز می شود و چنین مقامی در خور کسانی است که خودشان به عالیترین مدارج کمال انسانی رسیده باشند و دارای کامل ترین ملکات نفسانی (ملکه عصمت) باشند. افزون بر این، اساساً نقش رفتار مربی در تربیت دیگران بسی مهمتر از نقش گفتار اوست و کسی که از نظر رفتار، نقصها و کمبودهایی داشته باشد گفتارش هم تاثیر مطلوب را نمی بخشد. پس هنگامی هدف الهی از بعثت پیامبران بعنوان مربیان جامعه، بطور کامل تحقق می یابد که ایشان از هرگونه لغزشی در گفتار و کردارشان مصون باشند.
1_ قرآن کریم، گروهی از انسانها را مخلَص [1] (خالص شده برای خدا) نامیده است که حتی ابلیس هم طمعی در گمراه کردن ایشان نداشته و ندارد و در آنجا که سوگند یاد کرده که همه فرزندان آدم علیه السلام را گمراه کند مخلَصین را استثناء کرده است. چنانکه در آیه 82 و 83 از سوره "ص" از قول وی می فرماید: " قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ - إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ". و بی شک، طمع نداشتن ابلیس در گمراهی ایشان بخاطر مصونیتی است که از گمراهی و آلودگی دارند و گرنه دشمنی وی شامل ایشان هم می شود و در صورتی که امکان می داشت هرگز دست از گمراه کردن ایشان بر نمی داشت. بنابراین، عنوان "مخلَص" مساوی با "معصوم" خواهد بود. و هر چند دلیلی بر اختصاص این صفت به انبیاء علیهم السلام نداریم ولی بدون تردید، شامل ایشان می شود،
چنانکه قرآن کریم تعدادی از انبیاء را از مخلصین شمرده و از جمله در آیه 45 و 46 از سوره "ص" می فرماید: وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ - إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَهٍ ذِکْرَی الدَّارِ و در آیه 51 از سوره "مریم" می فرماید: وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَی إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا و نیز علت مصونیت حضرت یوسف علیه السلام را که در سخت ترین شرایط لغزش، قرار گرفته بود مخلص بودن وی دانسته و در آیه 24 از سوره "یوسف" می فرماید: کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ. قرآن کریم، مناصب الهی را اختصاص به کسانی داده است که آلوده به "ظلم" نباشند. 2_ قرآن کریم، اطاعت پیامبران را بطور مطلق، لازم دانسته، و از جمله در آیه 63 از سوره "نساء" می فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ و اطاعت مطلق از ایشان در صورتی صحیح است که در راستای اطاعت خدا باشد. و پیروی از آنان منافاتی با اطاعت از خدا متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خدای متعال و اطاعت مطلق از کسانی که در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود. 3_ قرآن کریم، مناصب الهی را اختصاص به کسانی داده است که آلوده به "ظلم" نباشند و در پاسخ حضرت ابراهیم علیه السلام که منصب امامت را برای فرزندانش درخواست کرده بود می فرماید: " لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ " [2] و می دانیم که هر گناهی دست کم، ظلم به نفس می باشد و هر گنهکاری در عرف قرآن کریم "ظالم" نامیده می
شود پس پیامبران یعنی صاحبان منصب الهی نبوت و رسالت هم منزه از هرگونه ظلم و گناهی خواهند بود. از آیات دیگر و نیز از روایات فراوانی می توان عصمت انبیاء علیه السلام را استفاده کرد.
[1] باید توجه داشت که مخلَص غیر از مخلِص است و اولی، دلالت دارد بر اینکه خدا شخص را خالص کرده است، و معنای دومی این است که شخص اعمالش را با اخلاص انجام می دهد.
[2] سوره بقره، آیه 124.