تذكره القبور: بضميمه اشعار و مثنويات‌

اشارة

سرشناسه : گزي برخواري، عبدالكريم‌بن مهدي، ق‌۱۳۳۹ - ۱۲۶۰
عنوان قراردادي : [تذكره القبور]
عنوان و نام پديدآور : تذكره القبور: بضميمه اشعار و مثنويات/ تصنيف عبدالكريم گزي اصفهاني ;بكوشش ناصر باقري بيدهندي
مشخصات نشر : قم: كتابخانه عمومي حضرت آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، ۱۳۷۱.
مشخصات ظاهري : ص ۱۶۰
شابك : بها:۱۴۰۰ريال
وضعيت فهرست نويسي : فهرستنويسي قبلي
يادداشت : كتابنامه به‌صورت زيرنويس
موضوع : اصفهان -- آرامگاهها
موضوع : شعر فارسي -- قرن ق‌۱۳
شناسه افزوده : باقري بيدهندي، ناصر، گردآورنده
شناسه افزوده : كتابخانه عمومي حضرت آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي
رده بندي كنگره : DSR۲۰۰۱/ص۷۴گ۴ ۱۳۷۱
رده بندي ديويي : ۹۵۵/۹۳
شماره كتابشناسي ملي : م‌۷۳-۴۵

مدخل

مدخل بسم الله الرحمن الرحيم خوانندهء گرامي! كتابي كه هم اينك در دست مطالعه داريد يكي از آثار عالم جليل القدر شادروان آيت الله حاج شيخ عبد الكريم گزي اصفهاني (1) است.
اين فقيه عاليقدر، از دانشمندان نامور و محققان قدر اول آسمان ادب و تحقيق ايران و از مدرسان بنام و مراجع بزرگوار در حوزهء علميهء اصفهان بوده كه اخلاق نيكو و معاشرت صحيح أو موجب شهرت و محبوبيت بيشتر اين عالم بزرگ در جامعه شده بود.
شادروان استاد جلال الدين همائي كه از شاگردان آن مرحوم بوده
١ - شرح زندگاني اين عالم بزرگ، در منابع و كتابهاي بسياري آمده است، از جمله رك:
نقباء البشر / ١١٨٣، مصفي المقال / ٢٣٣، الذريعة ج ٤ / ٤٤.
المستدرك علي معجم المؤلفين / ٤٠٧، زندگاني حضرت آيت الله چهار سوقي ١٧٨.
معجم مؤلفي الشيعه / ٣٣، همائي نامه ١٩ - ٢٠.
مؤلفين كتب چاپي ج ٢ / ٩٢٩، دايره المعارف تشيع ج 1 / 14 و 15.
تذكرة القبور يا دانشمندان و بزرگان اصفهان / 418.
تراجم نگاران (خطي است)، رجال اصفهان با حواشي و ملحقات استاد سيد مصلح الدين مهدوي.
تذكرة القبور / 115 (در مورد والد آن مرحوم) وملا محمد تقي گزي جد امي أو نيز ص آخر اصل كتاب. و بيان المفاخر ج 1 / 277 دانشمندان و بزرگان اصفهان. 210 / 159.
(٥)
صفحه مفاتيح البحث: دولة ايران (1)، مدينة إصفهان (4)، جلال الدين (1)، عبد الكريم (1)، كتاب معجم المؤلفين لعمر كحالة (1)، القبر (2)
است دربارهء آخوند گزي مينويسد:
" ديگر از استادان بزرگوار من مرحوم آخوند ملا عبد الكريم گزي است. وي به راستي شيخ بهائي عصر خود بود و مرجعيت تامهء قضا و فتوا داشت، و در عين اينكه سي چهل سال تمام امور قضائي اصفهان و توابعش در دست أو بود، شبي كه در گذشت خانوادهء أو نفت چراغ و نان نداشتند. و مرحوم فشاركي از محل وجوهات حواله داد تا براي خانوادهء أو شام شب و لوازم معيشت تهيه كردند. و من خود يكي از حاضران آن واقعه و مباشر آن خدمت بوده ام. اول آفتاب و پيش از ظهرها و اوايل شب، پس از نماز مغرب و عشاء حوزهء درس فقه و اصول داشت … وي همه نوع حق ولي نعمتي بر گردن من دارد …
خدايش بيامرزد كه چه بزرگ مردي بود … آن مرحوم طبع شعر داشت و گاهي عصرهاي جمعه انجمن شعراي شيدا را نيز زينت مي‌داد ". (1) آن مرحوم حدود ده كتاب و رساله نوشته است، اما از بين آنها كتاب " تذكرة القبور " از شهرت بيشتر برخوردار است.
اين كتاب ارزشمند و كم حجم حاوي شرح حال يكصد نفر از عالمان بزرگ و عارفان بلند مرتبه و شاعران معروف و مدفون در اصفهان و توابع آن مي‌باشد. و چون به فارسي تأليف شده فوق العاده مورد استقبال عامهء مردم واقع گرديده است.
ايشان در حدود سال 1260 متولد و در سال 1339 ه ق (مطابق 1300 شمسي) وفات يافته، و در تخت فولاد اصفهان، در تكيه كازروني مدفون گرديد.
1 - " همائي نامه "، 19، 26.
(٦)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (3)، الشيخ البهائي (1)، عبد الكريم (1)، القبر (1)، الدفن (1)
كارهايي كه دربارهء كتاب انجام شده نخست در سال 1324 در زمان حيات مؤلف به چاپ رسيده و فوق العاده مورد توجه واقع گرديده و جمع كثيري بر آن حاشيه زده اند از جمله:
مرحوم آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (قدس سره)، مرحوم استاد محمد علي معلم حبيب آبادي، مرحوم استاد جلال الدين همائي، استاد حاج ملا حسين علي صديقين اصفهاني، سيد عبد الحجة بلاغي، عالم جليل سيد محمد رضا خراساني، واعظ شهير آقا شيخ محمد رضا حسام الواعظين اصفهاني، استاد عاليقدر سيد مصلح الدين مهدوي در سال 1369 ق براي مرتبه دوم آن را با ملحقات و اضافاتي كه چندين برابر اصل كتاب بود و هفت صد تن از بزرگان اصفهان را در آن معرفي كرد و به نام " رجال اصفهان " در تهران به طبع رساند و براي بار سوم آن را كامل تر و مفصل‌تر نموده و متجاوز از هزار نفر را معرفي كرده و به نام " تذكرة القبور (1) يا دانشمندان و بزرگان اصفهان " در اصفهان كتابفروشي ثقفي به چاپ رسانده.
استاد سيد محمود موسوي ده سرخي اصفهاني نيز در شوال 1405 ق
1 - نا گفته نماند كه استاد مهدوي در مقدمه كتاب اخير و نيز زندگينامهء علامه مجلسي جلد اول از صفحه 22 تا 30 به قبرستانهاي اصفهان و محل دقيق آنها اشاره كرده است، و نيز بنگريد: سيري در تاريخ تخت فولاد اصفهان از آقاي مهدوي چاپ اصفهان انجمن كتابخانه‌هاي عمومي اصفهان.
(٧)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (8)، شهر شوال المكرم (1)، جلال الدين (1)، القبر (1)، النوم (2)
نسخهء چاپ اول كتاب را با افزودن مدرك احاديث و فهرستي به ترتيب حروف الفبا به چاپ رساند.
با اين همه در عصر ما نيز اين كتاب كم حجم و بسيار مفيد، كمياب و شايد هم ناياب شده و احتياج به تجديد طبع داشت، لذا نگارنده به چاپ مجدد آن به شكلي كه ملاحظة مي‌فرماييد - و با چاپ اول بسيار متفاوت است - مبادرت ورزيد تا شايد ضمن إحياء نام وآثار عالمان دين، به فرهنگ اسلام و كشور اسلاميمان خدمتي كرده باشد.
در پايان تذكر سه نكته ضروري مي‌نمايد:
1 - اساس چاپ اين كتاب، چاپ 1405 ق است كه مشخصات آن ذكر شد.
2 - رسم الخط كتاب به همان صورت كه در اصل بود حفظ شد مگر در مواردي كه مشكلاتي براي خوانندهء كتاب ايجاد مي‌كرد مثلا بسياري جاها " تخت فولاد " به صورت " تخته فولاد " نوشته شده و " خاتون آباد " كه به صورت " خواتون آباد " نوشته شده و " أي " در مثل " رساله‌اي " و " فرقه أي " كه به صورت " رسالهء " و " فرقهء " نوشته شده است. در موارد فوق رسم الخط امروزي و صحيح آنها لحاظ شد. و …
3 - در احياء اين اثر دايي زاده گراميم، فاضل ارجمند جناب آقاي محسن صادقي (حفظه الله ورعاه) مرا ياري داده است كه از ايشان صميمانه تشكر نموده ومزيد توفيقاتش را از باري تعالي خواستارم.
از خداي مهربان توفيق خدمتگزاري در راه فرهنگ واقعي را براي همگان خواهانم. و من الله التوفيق.
قم: ناصر باقري بيد هندي
(٨)
صفحه مفاتيح البحث: النوم (1)

مقدمة چاپ اول

مقدمهء چاپ اول چون كتاب مستطاب " تذكرة القبور " كه از تصنيفات كثير البركات سركار شريعتمدار، قبلة الانام، مرجع الاحكام حاوي الفروع والاصول، جامع المعقول والمنقول، استاد الفضلاء والمحصلين، ناصر الملة والدين قدوة العلماء والمجتهدين آقاي آخوند ملا عبد الكريم مجتهد جزي اصفهاني - دامت افاضاته وبركاته علي الاقاصي والاداني - است از نسخ مرغوبهء مطلوبهء عامه مؤمنين از عالمان و عاميان، خاصه اهالي اصفهان، و با آنكه جمعي استنساخ نموده، نوع عباد از فيض انتفاع به آن قرين حرمان و آرزوي طبع واكثار نفع آن را مي‌نمود.
لهذا حسب الفرمايش شخص محترم جليلي بزرگ منش به زيور طبع، آرايش گرفت تا عباد و عباد و فضلاء واوتاد گذشته از انتفاعات علميه كه از مطالعهء آن حاصل نمايند، در وقت زيارت قبور علماء و صلحاء و اهل ايمان سيما تخت فولاد كه بعد از مشاهد مشرفه افضل مقابر مسلمانان است، نسخه أي در دست داشته باشند تا در تعيين صاحبان قبور حيران نمانند و با معرفت آداب، درك فيوضات زيارت را بفرمايند.
و به جهت تكميل انتفاع، قدري اشعار كه آن عالم بزرگوار " دام ظله " به
(٩)
صفحه مفاتيح البحث: زيارة القبور (1)، مدينة إصفهان (1)، عبد الكريم (1)، القبر (3)
طريق مثنوي در معارف و اخلاق نافعه گاهي مناسب حال، منظوم فرموده و فوائد كثيره در تهذيب نفوس و احياء قلوب و رفع شبهات و جمع جهات داشت، به آن ملحق گرديده تا نفع آن اعم و اتم باشد. مرجو از مطالعه كنندگان فتوت و مرحمت بنيان آنكه ساعيان اين كتاب شرافت نصاب را از دعاي عافيت وحسن عاقبت فراموش نفرمايند.
توضيح آنكه: بعضي حواشي و آنچه آخر تذكره ملحق شده بعد از نوشتن و قبل از به طبع رسيدن واقع شده كه در غير موقع خود واقع شده به سنهء 1324 (ق).
صفحه(١٠)
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله والصلوة علي محمد صلي الله عليه وآله رسول الله وعلي آله آل الله واللعنة علي أعدائهم أعداء الله وأشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله.
و بعد چنين گويد بندهء محتاج به عفو رب رحيم ابن الحاج ملا مهدي، عبد الكريم جزي بر خواري اصفهاني كه چون از جملهء مستحبات مؤكدهء شريعت، بلكه از ختومات مجربهء اهل طريقت، زيارت اهل قبور سيما علما و صالحين است چنانچه در حديث است: " كسي كه قادر نباشد بر زيارت ما، زيارت كند صالحين شيعهء ما را " (1). و در خصوص اصفهان مقابر كاملين بسيار و معرفت آداب زيارت و مواضع قبور، فوائد بيشمار داشت، اين رسالهء مختصره را به عبارت عاميانه تأليف نموده كه در ضمن، احياء نام بسياري از علماء نيز شده باشد، و چون در معرفت كتابهاي علماء براي خواص و عوام فوائد بسيار بود ذكر كتب هم شد. و مشتمل است بر مقدمه أي در آداب و اوقات زيارت و ابواب چند در تشخيص مقابر و قبور به قدر مناسب و ميسور، و بيان قدري از حالات و فضائل صاحب قبر يا مطابق مشهور يا به نقل صحيح مأثور يا به نحوي كه در كتاب معتبر
١ - " من لا يحضره الفقيه "، ج ٢، ص ٤٣، ذيل ح ٣، " كامل الزيارات "، فصل 105، ح 2 / 319، " بحار "، ج 99 / 295، كتاب " المزار " شيخ مفيد / 185 و " مزار " شهيد اول / 221.
(١١)
صفحه مفاتيح البحث: الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (1)، مدينة إصفهان (1)، عبد الكريم (1)، الإستحباب (1)، القبر (6)، الحج (1)، النوم (1)، كتاب فقيه من لا يحضره الفقيه (1)، كتاب كامل الزيارات لجعفر بن محمد بن قولويه (1)، كتاب المزار للشهيد الأول (1)، الشهادة (1)
مسطور باشد.
و اميد است كه مؤمنين از آن بهره‌هاي كامل يابند و اين عاصي را نيز در حيات و ممات از دعا فراموش ننمايند، و ناميده شد به تذكرة القبور.
(١٢)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (1)

در آداب اهل قبور و اوقات آن

در آداب زيارت اهل قبور و اوقات آن مقدمه در بيان اوقات و آداب زيارت بدانكه زيارت اهل قبور همه وقت مناسب است و از اخبار بسيار، استحباب آن مستفاد مي‌شود، در حديث است: قال أمير المؤمنين (ع): " زوروا موتاكم فإنهم يفرحون بزيارتكم … " (1) تا آخر حديث.
يعني: زيارت كنيد اموات خود را كه آنها خشنود مي‌شوند به زيارت شما. و بايد حاجت بخواهيد نزد قبر پدر و مادر، بعد از دعاء به آنها.
و در حديث (2) است كه محمد بن مسلم از امام جعفر صادق (ع) سؤال از زيارت آنها نمود كه: مي‌فهمند؟
فرمود: " نعم " يعني: بلي.
گفت: علم پيدا مي‌كنند به ما وقتي كه مي‌رويم؟
امام فرمود: " إي والله " عالم مي‌شوند به شما، و خشنود مي‌شوند به شما، و انس مي‌گيرند به سوي شما. و غير اينها از اخبار.
1 - " الكافي "، ج 3، ص 22، ح 10.
2 - " من لا يحضره الفقيه "، ج 1، ص 115، ح 39، " مدينة العلم " صدوق (ره).
(١٣)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، محمد بن مسلم (1)، القبر (3)، كتاب فقيه من لا يحضره الفقيه (1)
بلي، در شبها زيارت آنها احتمال كراهت دارد به ملاحظهء حديثي (1) كه نقل مي‌شود بر آنكه ارواح آنها شبها به وادي السلام جمع مي‌شوند و آمدنشان يا توجهشان بخصوصه به محل قبور به جهت ملاحظهء زيارت مؤمنين، ايشان را خوش نيست، پس بهتر آنكه شبها را به طريق عبور، فاتحه يا غير آن هديهء ايشان نمايند.
و اما روز‌ها، پس خصوص بعد از ظهر پنج شنبه تا مغرب بسيار مطلوب است و در حديث است كه پيغمبر (صلي الله عليه وآله) با جماعتي از اصحاب، زيارت اهل قبور را در بقيع مدينه در اين وقت مواظبت داشته اند (2).
و صبح شنبه نيز در حديث است (3) كه فاطمهء زهرا (سلام الله عليها) مخصوصا سر قبر شهداء در بقيع تشريف مي‌بردند و سر قبر حمزه رفته، ترحم و استغفار مي‌كردند.
در روز دوشنبه و جمعه هم خصوصيت فضيلت نقل كرده اند، و در حديث (4) است كه فاطمه (سلام الله عليها) بعد از پدر، هفته أي دو روز " دوشنبه " و " پنج شنبه " سر قبور شهدا مي‌رفتند.
و هكذا در باب جمعه، ولي حديثي است (5) دلالت دارد كه صبح جمعه پيش از آفتاب مخصوصا به زيارت اهل قبور بروند نه بعد، بلكه روز جمعه خصوصيت دارد زيارت والدين و حاجت خواستن از خداوند.
پس افضل وقتها براي زيارت اهل قبور، عشيهء خميس كه بعد از ظهر تا غروب از روز پنج شنبه باشد، بلكه تمام آن روز، و صبح شنبه، و صبح جمعه پيش از
1 - " سفينة البحار "، ج 2، ص 396.
2 - " وسائل الشيعه "، ج 2، ص 879، ح سوم.
3 - رك " من لا يحضره الفقيه " وبحار ج 99 / 300 به نقل از مصباح الزيارات / 264.
4 - " وسائل الشيعة "، ج 2 / 879، ح 1 و " كافي "، ج 3 / 228 وج 4 / ص 541.
5 - " امالي طوسي " از امام باقر (ع) نقل كرده ج 2 / 300.
(١٤)
صفحه مفاتيح البحث: السيدة فاطمة الزهراء سلام الله عليها (2)، مقبرة بقيع الغرقد (2)، القبر (6)، الشهادة (1)، الإمام محمد بن علي الباقر عليه السلام (1)، كتاب أمالي الصدوق (1)، كتاب فقيه من لا يحضره الفقيه (1)، كتاب وسائل الشيعة للحر العاملي (2)، السفينة (1)

در كيفيت زيارت اهل قبور

آفتاب، و روز دوشنبه است.
در كيفيت زيارت اهل قبور و اما آداب زيارت اهل قبور پس چند چيز است:
* اول: آنكه با وضو باشد.
* دويم: آنكه بخواند سلامهائي كه وارد شده است و مناسب خواندن آنها هنگام ورود به قبرستان است، آنها چند قسم است: بعضي عبارت آن نزديك با بعضي ديگر است، و جمع كردن به خواندن همهء آنها البته بهتر است.
يكي: از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با اصحاب كه به بقيع مي‌رفتند سه مرتبه: " السلام عليكم يا اهل الديار " بعد سه مرتبه: " رحمكم الله " مي‌فرمود.
ديگر (1) از آن حضرت است كه وقت عبور به قبرها مي‌فرمود: " السلام عليكم من ديار قوم مؤمنين وإنا إن شاء الله بكم لاحقون " (2).
ديگر (3): از امير المؤمنين (عليه السلام) كه گذشتند به قبور، اول ملتفت طرف راست شده فرمود: " السلام عليكم يا اهل القبور من اهل القصور، انتم لنا فرط ونحن لكم تبع، وانا ان شاء الله بكم لاحقون " و بعد ملتفت طرف چپ شده همين را خواندند.
١ - " كافي "، ج ٣ / ص ٢٢٩، ح ٧.
٢ - " كامل الزيارات "، فصل 105، حديث 14 / 322، " بحار " ج 99 / 299.
3 - " مستدرك الوسائل "، ج 1 / ص 130، ح 5.
(١٥)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، مقبرة بقيع الغرقد (1)، القبر (2)، كتاب كامل الزيارات لجعفر بن محمد بن قولويه (1)، كتاب مستدرك الوسائل (1)
ديگر: چند سلام است قريب به هم، همه از حضرت امام جعفر صادق (1) (عليه السلام) نقل شده است در طريق سلام به اهل قبور: " السلام علي اهل الديار من المؤمنين والمسلمين، انتم لنا فرط ونحن ان شاء الله بكم لاحقون ".
ديگر (2): " السلام علي اهل الديار من المؤمنين والمسلمين، رحم الله المستقدمين منكم والمستأخرين، وانا ان شاء الله بكم لاحقون ".
ديگر (3): " السلام علي اهل الديار من المؤمنين والمؤمنات والمسلمين والمسلمات انتم لنا فرط وانا بكم ان شاء الله لاحقون ".
ديگر (4): " السلام علي اهل القبور، السلام علي من كان فيها من المسلمين والمؤمنين، انتم لنا فرط، ونحن لكم تبع، وانا بكم لاحقون، وانا لله وانا إليه راجعون. يا اهل القبور بعد سكني القصور، يا اهل القبور بعد النعمة والسرور صرتم إلي القبور. كيف وجدتم طعم الموت؟ " پس بگويد: " ويل لمن صار إلي النار " و اشك بريزد و برگردد.
و اگر چه بعضي از اين سلامها با بعضي كمي تفاوت دارد، اگر همه خوانده شود كه به همهء روايات عمل شده باشد بهتر است. به يكي هم بخواهد اكتفا كند خوب است.
و از حضرت صادق (5) (عليه السلام) است در داخل شدن " جبانه " - كه قبرستاني بوده -: " السلام علي اهل الجنة ".
و فضيلت بسيار در سلامي است كه دعاي علي (عليه السلام) است كه فرمودند:
١ - " كافي "، ج ٣ / ٢٢٩، ح ٥، " كامل الزيارات "، فصل ١٠٥، ح ٩ / ٣٢١.
٢ - " كافي "، ج ٣ / ٢٢٩، ح ٨، " من لا يحضره الفقيه "، ج ١ / ص ١١٤، ح ٣٢، " كامل الزيارات " / ٣٢١، " بحار " ج ٩٩ / ٢٩٧.
٣ - " مستدرك الوسائل "، ج ١ / ص ١٣٠، ح ٤.
٤ - " مستدرك الوسائل "، ج ١ / ١٣٠، " كامل الزيارات "، فصل ١٠٥، ح ١٧ / ٣٢٣، " بحار " ج ٩٩ / ٢٩٩.
٥ - " مستدرك الوسائل "، ج ١ / ١٣٠، ح ٧، " بحار " ج ٩٩ / ٢٩٩، " كامل الزيارات " / 323.
(١٦)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، القبر (5)، الموت (1)، كتاب فقيه من لا يحضره الفقيه (1)، كتاب كامل الزيارات لجعفر بن محمد بن قولويه (4)، كتاب مستدرك الوسائل (3)
از پيغمبر (صلي الله عليه وآله) شنيدم كسي كه اين دعا را در قبرستان بخواند، خداوند به أو دهد ثواب پنجاه سال، و از أو بردارد گناهان پنجاه سال، و از پدر و مادرش هم (1):
" بسم الله الرحمن الرحيم السلام علي اهل لا إله الا الله، من اهل لا إله الا الله، يا اهل لا إله الا الله، به حق لا إله الا الله، كيف وجدتم قول لا إله الا الله من لا إله الا الله، يا لا إله الا الله به حق لا إله الا الله، اغفر لمن قال لا إله الا الله، واحشرنا في زمرة من قال لا إله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله " (2).
و فقرهء ديگر (3): از حضرت امير (عليه السلام) (4) نقل است كه در مقام موعظه و تنبيه ندا كردند اهل قبرستاني را و اصحابشان خدمتشان بودند: " يا اهل التربة، و يا اهل الغربة، و يا اهل الخمود، و يا اهل الهمود، اما اخبار ما عندنا فاموالكم قد قسمت ونساؤكم قد نكحت ودوركم قد سكنت فما خبر ما عندكم؟ ".
پس رو به اصحاب نموده فرمودند: اما والله اگر مأذون مي‌شدند در سخن گفتن، مي‌گفتند: توشه أي بهتر از تقوي نيست.
* سيم: خواندن آيه‌ها و سوره‌ها و دعا‌هاي چند كه رسيده است خواندن آنها در قبرستان، و آنها چند چيز است:
اول (5): خواندن يازده سورهء " قل هو الله " براي همهء اموات شيعه كه به عدد همه ثواب به أو داده شود، كما نقله بعض العلماء (6).
دويم: يازده سورهء " قل هو الله " به جهت اهل اين قبرستان كه الحال در أو
١ - " مستدرك الوسائل "، ج ١ / ١٣٠، ح ١١.
٢ - " بحار "، چاپ بيروت، ج ٩٩ / ٣٠١.
٣ - " نهج البلاغه " فيض / ص ١١٤٧، با تفاوتي در بعض كلمات.
٤ - " كامل الزيارات "، فصل 105، ح 7.
5 - " تفسير نور الثقلين "، ج 5 ص 702، ح 23.
6 - شايد مراد صاحب مصباح الزيارات / 264 باشد.
(١٧)
صفحه مفاتيح البحث: كتاب كامل الزيارات لجعفر بن محمد بن قولويه (1)، كتاب مستدرك الوسائل (1)، كتاب نهج البلاغة (1)، مدينة بيروت (1)

دعا كردن به اهل قبور

است، كه به عدد تمام آنها ثواب داده شود.
سيم (1): خواندن سورهء " يس " كه باعث تخفيف عذاب بر اهل اين قبرستان شود و از براي خواننده به عدد آنها حسنه باشد.
چهارم: آيه‌اي از آيه‌هاي قرآن. از پيغمبر (صلي الله عليه وآله) مرويست كسي كه بخواند آيه أي از كتاب خداوند در قبرستاني از قبرستانهاي مسلمانان، عطا كند أو را خدا ثواب هفتاد پيغمبر (2).
پنجم (3): " آية الكرسي " مخصوصا روايت از پيغمبر (صلي الله عليه وآله) شده مؤمن كه " آية الكرسي " بخواند و ثوابش را براي اهل قبور قرار دهد، برساند ثواب را خداوند به قبر هر ميتي، و بلند كند خدا براي خواننده درجهء شصت پيغمبر و خلق كند از هر حرفي ملكي كه تسبيح كند براي أو تا روز قيامت.
و بعضي علماء آية الكرسي را از براي وداع معين نموده اند كه هنگام مراجعت در آخر قبرستان خوانده شود.
ششم: خواندن " لا إله الا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد يحيي ويميت وهو علي كل شئ قدير ". روايت شده عطا شود به أو هزار هزار حسنه و آمرزيده شود و روشن شود كل آن قبر.
در دعا كردن به اهل قبور و اما دعاها:
1 - " تفسير نور الثقلين " ج 4، ص 373، ح 6 و " بحار "، ج 82، ص 63.
2 - " بحار "، ج 99 / 300.
3 - " مستدرك الوسائل "، ج 1 / 126، ح 5 و " بحار "، ج 99 / 300.
(١٨)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (3)، الشراكة، المشاركة (1)، كتاب مستدرك الوسائل (1)
اول: آنچه از حضرت سيد الشهداء (أرواحنا وأرواح العالمين له الفداء) روايت (1) شده هر كه بخواند وقت دخول در قبرستان " اللهم رب هذه الارواح الفانية، والاجساد البالية، والعظام النخرة التي خرجت من الدنيا وهي بك مؤمنة، ادخل عليهم روحا منك وسلاما مني "، بنويسد خداوند براي أو - به شمارهء خلق از زمان آدم تا قيامت - حسنه‌ها.
دويم (2): از محمد بن مسلم كه از خواص حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) بوده، روايت شده كه به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: زيارت اموات كنم؟ فرمود بلي. گفتم به حضرت: مي‌فهمند وقتي نزد آنها مي‌رويم؟ فرمود: بلي والله مي‌فهمند و خشنود مي‌شوند به شما و انس مي‌گيرند به سوي شما. گفتم: چه بگوئيم نزد ايشان كه رويم؟ فرمود: بگو " اللهم جاف الارض عن جنوبهم وصاعد اليك ارواحهم ولقهم منك رضوانا واسكن إليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم وتونس وحشتهم انك علي كل شئ قدير ".
سيم (3): " اللهم ولهم ما تولوا، واحشرهم مع من احبوا ".
روايت شده اين بهترين چيزي است كه وقت گذشتن به قبرستانها گفته مي‌شود.
چهارم: بسيار گفتن: " اللهم اغفر للمؤمنين والمؤمنات " كه از بعض علماء مسموع شده. وضم نمودن: " والمسلمين والمسلمات الاحياء منهم والاموات تابع بيننا وبينهم بالخيرات انك مجيب الدعوات " هم به طريق دعاء خوب است.
1 - " مستدرك الوسائل "، ج 1، ص 131، ح 3.
2 - " مستدرك الوسائل "، ج 1 / ص 131.
3 - " بحار "، ج 99 / 300.
(١٩)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (2)، محمد بن مسلم (1)، الشهادة (1)، كتاب مستدرك الوسائل (2)
و اما آنچه خصوصي است، پس چند چيز است:
اول: خواندن سورهء " انا انزلنا " (1) هفت مرتبه سر قبر مؤمن. و مستحب است طرف پشت قبر رو به قبله بنشيند يا بايستد و دست بر روي قبر گذارد بدون آنكه روي قبر بيفتد و تكيه كند و بخواند كه ايمن شود از فزع بزرگ روز قيامت كما في الخبر (2).
و در روايتي (3) است: هر كه بخواند اين سوره را هفت مرتبه سر قبر برادر مؤمن، خداوند ملكي را فرستد نزد قبر أو و بنويسد براي اين ميت ثواب آنچه اين ملك مي‌كند، و وقتي كه خدا أو را از قبر بر انگيزاند نگذرد بر هول و ترسي مگر آنكه خدا آن هول را از أو بر طرف كند به واسطهء آن ملك تا آنكه أو را داخل بهشت كند.
دويم: سورهء " حمد " و " قل أعوذ برب الناس " و " قل أعوذ برب الفلق " و " قل هو الله " و " آية الكرسي " هر يك سه مرتبه كه اينها را نيز مجلسي (عليه الرحمة) نقل نموده خوانده شود سر قبر مؤمن (4).
سيم: دست بر قبر نهد و بگويد (5): " اللهم ارحم غربته، وصل وحدته، و انس وحشته، وامن روعته، واسكن إليه من رحمتك رحمة يستغني بها عن رحمة من سواك، والحقه به من كان يتوليه ".
چهارم: اين است: بنده دست بگذارد سر قبور و بگويد " اللهم اغفر له فانه افتقر اليك " و بخواند " فاتحة الكتاب " و يازده " قل هو الله "، منور كند خدا قبر
١ - " كامل الزيارات "، فصل ١٠٥، ح ٣ / ٣٢٠، " نخبة الفيضية " از مرحوم فيض كاشاني / ١٨٩.
٢ - " مستدرك الوسائل "، ج ١، ح ٢ / ١٣١، " مزار شيخ مفيد " / ١٨٦.
٣ - " حلية المتقين " در آداب دفن اموات / ١٣٨.
٤ - " كامل الزيارات "، فصل ١٠٥، ح ١٢ / ٣٢٢ و " بحار "، ج ٩٩ / ٢٩٨.
٥ - " من لا يحضره الفقيه "، ج ١ / ص ١٧١، ح ٤٧، " كامل الزيارات "، فصل 105، ح 14 / 321، " بحار " ج 99 / 297، " مزار مفيد " / 187.
(٢٠)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (11)، الإستحباب (1)، الفزع (1)، كتاب فقيه من لا يحضره الفقيه (1)، كتاب كامل الزيارات لجعفر بن محمد بن قولويه (3)، كتاب مستدرك الوسائل (1)، الدفن (1)

امور مكروه در قبرستان

ميت را، و وسعت دهد به قدر مد بصرش و برگردد خواننده آمرزيده، و اگر تا صد روز ديگر بميرد شهيد مرده. بعد هفت مرتبه سورهء " انا انزلنا " و هر سوره أي و آيه أي كه بخواهد سر قبر بخواند ثوابش را هديهء أو كند سيما " يس " و " تبارك " و بعضي سوره‌هاي ديگر كه فضيلتهاي بسيار در آنها رسيده است. البته ان شاء الله ثواب آن عايد هر دو مي‌شود.
و زيارتي بخصوص به جهت امام زاده‌ها و همچنين براي علما ترتيب داده اند كه هيچ كدام منقول از امام نيست و از ترتيب علماء و فضلاء است (1). و خواندن آنچه ذكر كرديم بهتر است، اگر چه اين زيارتنامه‌ها به قصد خصوصيت ورود ظاهرا ضرري ندارد بلكه از بابت استحباب سلام بر آنها كردن و جواز مخاطبهء به آنها به اين نحوها چنانچه از سلامهاي سابقه كه روايت شده، مي‌شود استفاده كرد كه خوب است.
و چند امر است كه در قبرستان مكروه است كه خوب است تركش كند اول: ماندن بر سر قبر غير پيغمبر و امام (عليهم السلام) سيما شب، مگر براي غرض صحيحي مثل تلاوت قرآن.
دويم: روي قبر نشستن. حديث است (2) اگر بالاي آتش بنشينم كه جامه ام بسوزد خوشتر است كه بالاي قبر بنشينم.
سيم: نماز بالاي قبر و رو به قبر، و ميان دو قبر كردن. و رفع اين كراهت به حايل ولو عصا يا چيز ديگر مي‌شود به تفصيلي كه در مكروهات نماز در رساله‌هاي عمليه هست.
1 - رك: " مزار مفيد " و " مزار شهيد " و " مزار بحار " علامه مجلسي.
2 - " نهاية الاحكام " علامهء حلي، از رسول خدا صلي الله عليه وآله.
(٢١)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (7)، الشهادة (2)، الجواز (1)
چهارم: آنكه بالاي قبر راه نروند، ولي حديثي است (1) كه گام بنه بر قبرها و بالاي آنها راه برو كه هر كه مؤمن است از راه رفتن راحت مي‌يابد، و هر كه منافق است دردناك مي‌گردد، و حمل كرده اند بر جائي كه راه رفتن در قبرستان بدون آن مشكل باشد (2).
پنجم: بول و غايط كردن.
ششم: خنده كردن.
هفتم: قبر را به كثافات و نجاسات آلوده كردن.
1 - صدوق در " من لا يحضره الفقيه " از امام كاظم (ع) نقل فرموده.
2 - بيان اين حمل از شهيد اول در كتاب " ذكري " است.
(٢٢)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (2)، البول (1)، الإمام موسي بن جعفر الكاظم عليهما السلام (1)، كتاب فقيه من لا يحضره الفقيه (1)، الشهادة (1)

باب اول در شناختن قبر بعضي از علما وصلحاء تخت فولاد در ذكر قبر پلوي

باب اول در شناختن قبر بعضي از علماء و صلحاء تخت فولاد اصفهان بدان كه قبور علماء و كاملين، در آن قبرستان بسيار است و اين قبرستاني است عظيم الشأن و اميد فيضهاي بسيار در زيارت اهل قبور آن بر سبيل عموم، كه برود به سلام و به زيارت و مشرف شدن در قبرستان و مراجعت نمايد، هست ولي البته خصوص آنچه ميسر شود فيض آن بيشتر خواهد بود ان شاء الله تعالي.
در ذكر قبر پلوي پس مي‌گوئيم از طرف پل خاجو كه به روي آخر پل دست چپ چند قبر هست وسط آنها معروف است به قبر " پلوي " كه آخوند ملا محمد صادق اردستاني است كه از عرفا و اهل رياضات بوده و كرامات از أو نقل مي‌كنند و معروف است كه أو را مجلسي از اصفهان بيرون كرده به ملاحظة و گمان صوفي بودن، و بعد پشيمان شده! و در بر گشتن در تخت فولاد منزل كرده و وارد شهر نشده و به چشم كشف اول شب هرزه گي‌هاي اهل اصفهان را ديده و آخر شب نماز شبهاي آنها را ديده.
و اين واقعه تفصيل معروفي دارد، العهدة علي راويها.
و از جمله نواده‌هاي اوست مرحوم آقا محمد مهدي پاشنه طلاي يزدي كه از جمله علماء كاملين و فاضلين يزد بوده چنانچه ولد صالح آن مرحوم آقاي
(٢٣)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (3)، القبر (6)

در بيان تكيهء آقا محمد كاظم واله

آقا شيخ عبد الصالح كه فعلا از علماء يزد است نقل نموده و اظهار تمجيد هم از آخوند ملا محمد صادق نمود، بالجمله: ظاهر، حسن حال اوست.
و قبر مرحوم ميرزا محمد سعيد اردستاني كه هم عالم و هم شاعر ممتاز بوده جنب آن است.
وپلوي گفتن براي آن است كه چون پهلوي پل واقع است، از كثرت استعمال يا به مناسبت قرب لفظ پل به پلو عمدا يا اشتباها پلي را پلوي گفته اند، والحال كه زمان ما است مشهور به پلوي شده. يا براي آن است كه گويند تجربه شده كه هر كه سر قبر أو فاتحه بخواند يا همان شب يا آن هفته به پلو مي‌رسد. و اين اسم سابقا دربارهء " صاحب بن عباد " بوده كه بعد ذكر أو مي‌آيد.
و بعضي به همين ملاحظة خجالت مي‌كشند از فاتحه خواندن و لكن مقامات مختلف است كه اگر از الواط كسي باشد كه اسباب مضحكه قرار دهند، مخفي فاتحه خواندن و رفتن بهتر است.
در بيان تكيهء آقا محمد كاظم واله است بعد از آن بالاتر مي‌روي و در خيابان بالاي پل نرسيده به دروازه تخت فولاد دست راست تكيهء آقا محمد كاظم واله است كه از جملهء شعرا و اهل كمال است، و از علوم حكمت هم ربط داشته در زمان خاقان مغفور، فتحعلي شاه بوده و خيلي پير شده كه نزد خاقان محترم بوده و معروف است به سليقه و نظافت كه گويند زغال آتش سر قليان را مي‌تراشيده، و غير اين از كارهاي غريب. و وضع تكيه و سنگ قبر كه خودش انتخاب كرده شاهد است بر آن و اكتفا مي‌كنيم بر نوشتن آنچه خودش بر سنگ قبر خود به خط تعليق خوش نوشته كه هم بيان فضل أو است و هم موعظه و هم آساني خواندن. أو نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذي لا يبقي الا وجهه ولا يدوم الا ملكه
(٢٤)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (4)، الشهادة (1)

در ذكر تكيه فاضل سراب وشرح حال او

والصلوة والسلام علي محمد وآله، اما بعد فهذا مرقدي وانا تراب اقدام العلماء والحكماء والعرفاء الذين لا خوف عليهم ولا هم يحزنون والفصحاء والبلغاء والشعراء الذين ورد فيهم ان لله كنوزا تحت العرش مفاتيحها السنة الشعراء وهذا اعتقادي واعتضادي ان الله تعالي واحد الذات ظاهر في الذوات وقلت فيه:
أي چشم خرد عاجز از ديدن ذات تو * پنهان تري از پنهان با اين همه پيدايي وان محمدا صلي الله عليه وآله رسوله وان الائمة الاثني عشر اوصيائه وان ما جاء به النبي صلي الله عليه وآله حق وانا المستغرق في بحار معرفة الله العزيز بحيث قلت واقول:
تو را خواهم نخواهم رحمتت گر امتحان خواهي * در رحمت به رويم بند و درهاي بلا بگشا يا معشر الناس اوصيكم به ترك اللذات وحب الشهوات لاني عشت في الدنيا بالراحة والفخامة بحيث حصلت لي نهاية اللذة والعزة، وعاقبة الامر وجدت راحتها الما وعزتها ذلة، ونلتمس من الاخوان المؤمنين ونرجوا من الاخلاء الصادقين إذا مروا علي هذا المضجع اسروني بقرائة الفاتحة ولا ينسوني بدعاء اللائحة لاني مجرم ومشتاق بلقاء الله المتعال ولما قال النبي صلي الله عليه وآله: من كتب بسم الله الرحمن الرحيم دخلت الجنة بغير حساب كتبت بيدي في مرض الموت. وانا محمد كاظم المتخلص بواله الاصفهاني 1229.
اقول: في عباراته خدشات لكنها كاشفة عن صدقه وحسن حاله.
در ذكر تكيه فاضل و مقابل اين تكيه دست چپ در همين خيابان، تكيه فاضل سراب است كه الحال ويران و خراب است، و او مرحوم آخوند ملا محمد بن عبد الفتاح تنكابني كه از علماء و فضلاء كاملين بوده، صاحب كتابها و رساله‌هاي خوب: كتاب سفينة
(٢٥)
صفحه مفاتيح البحث: الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، محمد بن عبد (1)، الشهوة، الإشتهاء (1)، الموت (1)، العزّة (1)، المرض (1)، الخوف (1)، السفينة (1)
النجاة، در اصول دين خصوص در امامت، كتاب ضياء القلوب، فارسي در امامت، رساله اثبات الصانع القديم بالبرهان القاطع القويم، رساله در اينكه نماز جمعه واجب عيني است، ورسالة در رد آخوند ملا عبد الله توني كه حرام دانسته، ورسالة در اجماع وخبر واحد، رساله در حكم ديدن ماه پيش از ظهر كه اين روز از ماه پيش است يا بعد، وحاشية بر آيات الاحكام اردبيلي، وحواشي بر معالم و مدارك و ذخيرة و شرح لمعه و غيرها.
و از شاگردان آخوند ملا محمد باقر سبزواري (اعلي الله مقامه) كه جد طائفه شيخ الاسلاميه اصفهان كه در مدرسهء ميرزا جعفر در مشهد مقدس مدفون مي‌باشند و از محققين كاملين مشهورين علما است، بوده.
و از فاضل سراب كه آخوند ملا محمد مذكور است بعضي كرامات نقل مي‌شود (1) و از آن جمله اينكه در سفر عتبات عاليات شخصي را در بين راه مي‌ديده كه جلو حيوان أو راه مي‌رود و در منزل أو را نمي‌ديده، بعد از بعضي اهل قافله ميپرسد: اين كيست؟ بعضي گويند كه: به منزل كه مي‌رسد چيزي از طعام ما بر مي‌دارد و بعد نمي‌بينيم أو را تا در راه.
آخوند تعجبش زيادتر شده، اين دفعه در بين راه همين كه حاضر مي‌شود، آخوند نگاه مي‌كند مي‌بيند پاهاي أو روي زمين نيست. خوف، عارض أو مي‌شود بعد أو را طلبيده احوال ميپرسد، او گويد: مردي از جنم، با خدا عهد كرده ام كه اگر از بليه عظيمه أي كه بودم هرگاه نجات يابم پياده در ركاب يكي از علماي شيعه به زيارت حسين (عليه السلام) مشرف شوم، شما كه مسافر شديد غنيمت دانسته خدمت آمدم.
پس آخوند از حكايت طعام پرسيده كه از قافله بر مي‌دارد با آنكه خوراك أو اين نيست، گفته: به فقراء قافله مي‌دهم. آخوند فرمود: طعام شما جن چيست؟
1 - رك: " روضات الجنات "، ج 4، آن را به ملا محمد صالح نواده ايشان نسبت داده است.
(٢٦)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام الحسين بن علي سيد الشهداء (عليهما السلام) (1)، مدينة إصفهان (1)، الشهادة (1)، الخوف (1)، الطعام (2)
گفت: هر گاه شخص خوش صورت و پاكيزه اندامي از انسان ببينيم أو را به سينهء خود ميچسبانيم و به بو كشيدن أو قوت مي‌گيريم مثل آدمي به طعام و شراب.
پس هر وقت در اينها اثر خبط دماغ و وحشت سينه و سر ببيند، از اثر مس جني است، و علاج أو اين است: قدري آب سداب - و اگر با سركه باشد بهتر است - گرفته قطره أي از أو در دماغ أو چكانده شود، آن جني ميميرد و او خوب مي‌شود به إذن خدا.
آخوند گويد: زماني گذشت و اتفاق افتاد در بعضي منزلها شخص محترمي خيلي اكرام و حرمت به ما نمود. اين جني آمد نزد من و گفت: بگو اين صاحب منزل براي مهماني، خروس سفيد خود را كه در خانه دارد بكشد. پس خواهش كرديم و او كشت، كه عقبش گريه و ناله در خانه بلند شد و خودش آمد غمگين و گفت خروس را كه كشتيم، يكي از دخترها شبه جنوني عارض أو شده افتاد و غش كرد و ما در علاج او حيرانيم. گويد: گفتم: مترس، دواي دختر صرعي تو نزد من است. بعد گفتم: كمي سداب بياوريد. با آب ممزوج كردم و قطراتي از آن در يك سوراخ دماغ او چكانديم، برخاست صحيح و سالم. و شنيدم ناله شخصي را كه ديده نمي‌شد و مي‌گفت: آه خود را كشتم به يك كلمه كه گفتم، و سري كه آشكار كردم نزد يك آدمي.
بعد آن جني كه در جلو قافله مي‌آمد نديديم، فهميديم او بوده است كه به آن دختر مس نموده است و به سداب كشته شده.
اين گونه حكايات اگر چه بعيد و عجيب مي‌آيد ولي ممكن است، و از وقايع جن كه مرحوم مجلسي در سماء وعالم " بحار " و غيره و ديگران نقل كرده اند، رفع اين استبعادات في الجمله مي‌شود.
و آخوند ملا محمد صادق ولد ارجمند او كه از جملهء علماء بوده، در اينجا مدفون است. و در اين تكيه جماعتي از علماء و فضلاء مدفونند چنانچه از لوح
(٢٧)
صفحه مفاتيح البحث: الطعام (1)

در بيان تكيهء مرحوم آقا مير سيد محمد شهشهاني

آنها مستفاد مي‌شود.
در تكيه مرحوم آقا مير سيد محمد شهشهاني بعد از آن از دروازه وارد قبرستان تخت فولاد مي‌شوي. دست چپ تكيهء مرحوم آقا مير سيد محمد شهشهاني است، و شهشهان محله أي معروفه است در اصفهان، و اصل آن مرحوم از سادات خورزوق (1) بوده و قبر او در وسط گنبد است.
و او مجتهدي مسلم بوده و مقلد بسيار داشت و امام جماعت مسجد ذو الفقار، و بسيار پير شده بود، و از اول تا آخر تحصيل گوشه نشيني و مشغول به نوشتن كتاب فقه و اصول و غير هما و درس گفتن بوده، و خيلي زحمت در علم كشيده كتابهاي بسيار نوشته: جامع السعادة، رساله عمليه فارسي كه خيلي فائده‌ها دارد، رضوان الاملين، حاشيه أي بر قوانين، انوار الرياض، حاشيه أي بر شرح كبير، جنة المأوي، كه منظومه فقه است صد هزار شعر، عروة الوثقي، فقه استدلالي، غاية القصوي، در اصول، مفصل، انيس المتقين، در گناهان كبيره خيلي جمع كرده، منظومهء عربي در مصيبت، چند قطعه أي و غير ذلك.
وفات او در سنهء هزار و دويست و هشتاد و هفت بوده - و آنچه در بالاي قبر نوشته اشتباه شده - ايام گراني كه خيلي اصفهان سخت شد و گندم بلكه ارزن يك من يك تومان رسيد و گراني و قحطي از دو سال متجاوز شد. خداوند حفظ بفرمايد همهء بلاد را از اين گونه بلاها و امتحانها.
و آن مرحوم كتابهاي خود را وقف يا وصيت به وقف نمود، چون اولاد نداشت املاكي هم كه داشت معين نموده، كتب خود را نوشته وقف نمايند و از چاپ امتناع داشت.
بالا سر قبر آن مرحوم، قبر مرحوم حاجي ميرزا بديع درب امامي است كه
1 - خوروزق، دهي است دو فرسخي اصفهان از دهات برخوار. (مؤلف " ره ")
(٢٨)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (3)، القبر (3)، السجود (1)

در ذكر تكيهء حاجي محمد جعفر آباده‌اي

واقعا بديع الزمان بود، در كمال فقر به وضع پاكيزگي واستغناء، و در دو مسجد طرفين بازارچهء وزير قرب درب امام امامت مي‌نمود، خواص و مقدسين حتي از محلات بعيده حاضر، همه صبح و شبهاي تعطيل به منبر و مسائل و مواعظ خيلي سهل و روان و پر فائده، خيلي شوخيهاي مليح در منبر و غير منبر داشت.
طبع شعر خوبي، اطلاع وحفظ تامي در اشعار و تواريخ و اخبار. و مدرس مدرسهء نماورد بود. مخصوصا در قوانين و شرح لمعه استاد، و شرح كبير و فرائد و متاجر را تدريس مي‌نمود، و اغلب فضلاء و علماء عصر كه اصفهان آمده از شاگردان ايشانند.
حواشي بر قوانين نوشته، اجزائي در فقه در خراج و مقاسمه و غير آن، و در حسن خلق و اخلاق كامله ممتاز.
از شاگردان مرحوم آقا مير سيد محمد شهشهاني ومرحوم حاجي ملا حسين علي ومرحوم حاجي شيخ محمد باقر، و مجاز از حاجي وشيخ و ديگران از علماء.
وفات او سنهء 1318.
در ذكر تكيهء حاجي محمد جعفر آباده‌اي و در طرف راست مقابل اين تكيه، قدري بالاتر، تكيهء مرحوم حاجي محمد جعفر آباده‌اي است كه تكيهء مرغوبي است، خوش وضع و منزل دار قبر مرحوم حاجي آباده‌اي در وسط گنبد است.
و اين مرحوم از شاگردان مرحوم حجة الاسلام حاجي سيد محمد باقر بوده كه همراه آن مرحوم به مكه مشرف شده. و خودش عالمي محقق و بسيار زيرك و دانا و با تدبير بخصوص در مرافعات و تمام كردن آنها. و رسالهء عمليه نوشته و مقلدين هم داشته.
(٢٩)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة مكة المكرمة (1)، مدينة إصفهان (1)، الحج (1)
و معروف است كه قرار او ثبت اموراتي كه نزد او مي‌شده بود، كه من بعد اشتباه كاري نشود چنانچه در اين زمان هم بعضي به همين طريق رفتار مي‌نمايند.
و مدرس در اصفهان و امام مسجدي كه براي او به اسم او بنا شده و مسجد خوش وضعي است، بوده.
و مزاحهاي شيرين از آن مرحوم معروف است، شوخيها و خوش صحبتيهاي بسيار داشته نظير آقا جمال خوانساري، و كتابهاي فاضلانه‌اي نوشته:
يكي نقود المسائل است، در فقه استدلالي كه ملمع است (يعني فارسي و عربي با هم است)، كتاب مرايا، در اصول، رسالهء حماميه، در محل نزاع حمام شيخ [بهائي]، شرح تجريد الكلام، شرح دروس، فقه جعفري، سؤال و جواب و غير اينها.
و وفات مرحوم حاجي سنهء 1280. مادة تاريخ " اللهم نور مضجعه (1) ".
و دو پسر داشت، آقا عبد الجواد كه در مسجدي كه به اسم خود مرحوم حاجي محمد جعفر است در محله جماله كله، امامت داشت و در سفر عتبات وفات نموده.
و ديگري آقاي حاجي اعطاء الله مرحوم كه مردي وارسته و از دنيا گذشته، مجاور نجف اشرف و با وجود بسياري مريد و طالب در اصفهان، اقبال به آمدن نكرده، ايام طاعون نجف به طاعون وفات نموده.
هر دو در وادي السلام قريب به مقام صاحب (عليه السلام) مدفونند.
و در اين تكيه، فضلاء و صلحاء و معروفين جماعتي مدفونند من جمله شيخ حسن [عيناثي] واعظ صاحب كتاب " منتخب الاخبار " (2)، طرف پائين پاي
1 - از پرتو اصفهاني است.
2 - نام نويسندهء " منتخب الاخبار " حسين است نه حسن، و طبق تصريح امل الآمل در جبل عامل فوت كرده و اين قبر شيخ حسن عيناثي بوده است. رك: " امل الآمل " ج 1 / 70.
(٣٠)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (2)، الشيخ البهائي (1)، الجود (1)، القبر (1)، النوم (1)
حاجي در ايوان.
ومرحوم آقا عبد الحسين پسر مرحوم آقا محمد مهدي پاشنه طلاي يزدي كه از اولاد آخوند ملا محمد صادق اردستاني كه ذكر شد، بود، و از فضلاء بود. و در اصفهان وفات نمود در خلوت پشت سر كه حوض خانه در او است در ايوانچه رو به قبله است و اثر قبري ندارد.
و آخوند ملا عبد الله خوانساري كه از روضه خوانهاي معروف و در ايام عاشورا وفات يافت، و در حال شدت مرض، ترك ذكر مصيبت ننمود. قبر او در ايوان جلوي گنبد جلو روي قبر مرحوم حاجي.
مادة تاريخ او اين است: " يا حسيني گفت و پس دم در كشيد " (1). بالاي تكيهء مرحوم حاجي آباده‌اي در راهي كه مي‌رود تكيهء مير، تكيهء مرحوم آقا ميرزا عبد الغفار تويسركاني است. عالمي بزرگوار، جامع معقول و منقول، امام مسجد حاجي آباده‌اي، و جماعت او برگزيده بود از خواص طلاب و تجار و اخيار. و از رؤساء شاگردان مرحوم حاجي ملا حسين علي تويسركاني و مجاز از او و از مرحوم آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي كه در " روضات الجنات " ذكر فضل ايشان نموده، آنكه عمدهء ترتيب اين كتاب از ايشان شده.
وفات او در سنهء 1319.
از تكيهء حاجي محمد جعفر كه بيرون مي‌آيي، مقابل آن بالاي تكيهء آقا مير سيد محمد، عمارت مختصري است قبر مرحوم آقا سيد محمد ترك در آنجا است. و آن مرحوم امام جماعت مسجد شاه اصفهان بوده و كساني كه ايشان را ديده اند از معتبرين، ارادت و اخلاص تام به ايشان دارند كه از اهل علم و فضل و تقوي وديانت بوده. بلكه معروف است فاتحه خواندن سر قبر او به جهت رفع بعضي امراض مجرب است.
1 - از پرتو اصفهاني است.
(٣١)
صفحه مفاتيح البحث: زيارة عاشوراء (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (4)، السجود (1)، المرض (1)

در ذكر تكيهء مرحوم آقا ميرزا ابو المعالي و شرح حال او

ولد او [آقا سيد محمد جواد مسائلي] هم فعلا از جملهء فضلاء، و امام جماعت محلهء تلواسكان است.
در ذكر تكيهء مرحوم آقا ميرزا ابو المعالي از پشت سر قبر آقا سيد محمد كه طرف دست چپ راه است رو به لسان الارض، مي‌رسد به تكيهء مرحوم آميرزا ابو المعالي (1) كه اصغر اولاد مرحوم حاجي كلباسي (اعلي الله مقامهما) بود، و مراتب زهد و تقوي و اخلاق كامله و گوشه نشيني و كثرت اشتغال به فكر در علوم و نوشتن كتب علميه بيش از آن است كه در اين مختصر گنجد.
مجلس آن مرحوم، مصداق حديث حواريين و عيسي (ع) كه عرض كردند:
" من نجالس؟ " با كه مجالست كنيم؟ فرمود: " من يذكر كم الله رؤيته، ويزيد كم في العلم منطقه، ويرغبكم في الآخرة عمله " (2).
يعني: كسي كه ديدار او، شما را به ياد خدا اندازد، و گفتار او در علم شما افزايد، و كردار او شما را راغب و مايل به آخرت نمايد.
حالات آن مرحوم به همين و صفها بود. صحبت موعظه و علم دقائق اخلاق و اخلاص را ملاحظة مي‌فرمودند.
و قدري از حالات خود را در آخر " بشارات " و " رسالهء زيارت عاشورا " و غيرها نوشته اند.
اجمال آنكه: بعد از فوت حاجي، صغير بوده و با عدم توجه تام بزرگتران به زحمات فوق العاده بعد از قابليت مشغول تحصيل خدمت مرحوم آمير سيد
1 - ابو الهدي كلباسي در شرح حال پدر بزرگوار خود ميرزا ابو المعالي كلباسي رساله‌اي نوشته كه " البدر التمام في احوال الوالد القمقام " نام دارد.
2 - " كافي "، ج 1 / 39.
(٣٢)
صفحه مفاتيح البحث: النبي عيسي بن مريم عليهما السلام (1)، زيارة عاشوراء (1)، القبر (1)، الزهد (1)، الجود (1)، النوم (1)
حسن مدرس شده و امر گذران و زندگاني او هم به سختي بوده، من حيث لا يحتسب از جانب پادشاه وظيفه أي از مرحوم حاجي در حق ايشان، بي توسط، به قلب شاه افتاد كه شاه وقتي پرسش از ولد عالمي از حاجي نموده ذكر آن مرحوم شده، مقرر گرديد.
و تمام سالها، همهء اوقات را به فكر و نوشتن مشغول بوده حتي در توي حمام فكري مي‌كرده، در رختكن آمده نوشته، باز مراجعت به گرمخانه مي‌نموده تا آنكه از كثرت فكر، بخصوص در اصول، به ضعف قلب مبتلا شده كه تا آخر عمر مبتلا بوده.
هر كه خواهد بيان حالاتي از آن مرحوم از خوابها كه در حق او ديده شده، و مرارات كه كشيده، و بياناتي كه مرحوم حاجي كرباسي در حق او در طفوليت او نموده بفهمد، رجوع به آنچه خود نوشته اند نمايد.
و كتاب و رساله‌هاي آن مرحوم بسيار است: در اصول بشارات در سه جلد، متجاوز از صد و بيست هزار بيت، رسالهء حجية ظن مطلق، سي هزار بيت، رسالهء مختصري نيز درحجية ظن، رسالهء شك در جزئية وشرطية، رساله در متباينين، رساله در فرق ما بين شك در تكليف و مكلف به، رسالهء بقاء موضوع در استصحاب، رسالهء تعارض استصحابين، رسالهء تعارض استصحاب و اصل صحة عقد، رسالهء تعارض استصحاب ويد، رسالهء بقاء بر تقليد، رساله در اينكه اصل در استعمال، حقيقت است يا اعم از حقيقت مجاز، رساله در دلالت نهي بر فساد.
و در علم رجال رساله‌اي در ثقة در علم رجال، رساله‌اي در اصحاب اجماع، رسالهء نقد طريق كه بنيان جديد مخترعي است، رسالهء تصحيح غير، رساله‌هايي در نجاشي و در محمد بن الحسن اول سند كافي، و در ابي داوود، و حسين بن محمد، و محمد بن ابي عبد الله، وعلي بن محمد، و محمد بن زياد، و معاوية بن شريح، وحماد بن عثمان، و محمد بن الفضيل، و محمد بن سنان، وعلي بن
(٣٣)
صفحه مفاتيح البحث: محمد بن أبي عبد الله (1)، حماد بن عثمان (1)، محمد بن الفضيل (1)، محمد بن زياد (1)، محمد بن الحسن (1)، محمد بن سنان (1)، علي بن محمد (1)، الظنّ (2)

در بيان قبر مرحوم آقا ميرزا محمد حسن نجفي و شرح حال آن مرحوم

الحكم، وابي بكر حضرمي، و محمد بن قيس، و رساله‌اي در تزكيهء اهل رجال، و رساله‌اي در تفسير عسكري (عليه السلام)، و رساله‌اي در علي بن سندي، رساله‌اي در حفص بن غياث وسليمان بن داوود، وقاسم بن محمد، و رساله‌اي در روايات ابن ابي عمير، رساله‌اي در تحقيق حال ابن غضائري، رساله‌اي در احوال شيخ بهائي، رساله‌اي در احوال آقا حسين خوانساري، وفوائد رجاليه‌اي ديگر غير از مذكورات.
و در فقه، مباحثي از وضو در شرح كفايه، رساله‌اي در نيت، رسالهء وجوب نفسي وغيري طهارات ثلاث مفصل وممتاز، رسالهء نماز در ماهوت، رسالهء نماز در حمام وقف كه غير اهل تصرف كند، رساله‌اي در مفطريت قليان، رساله‌اي در اشتراط رجوع به كفاية در حج، رساله‌اي در استيجار عبادت، رسالهء شرط ضمن العقد، رسالهء معاطاة، رسالهء اسراف، رساله‌اي در صوت نساء، رسالهء تداوي به مسكر، رساله‌اي در غساله - ناتمام -، رساله‌اي در عصير عنبي - ناتمام -، شرح خطبهء شقشقيه، رسالهء استخاره به قرآن، رسالهء زيارت عاشوراء، رسالهء ترتب، رسالهء سند صحيفه، رسالهء جبر وتفويض، رسالهء شبههء استلزام وشبههء حماديه و شبههء حمل مشكوك فيه بر غالب، رساله‌اي در جهة تقييديه وتعليليه.
ودر تفسير اجزائي با حواشي بر قرآن، ومجموعه قريب سي هزار بيت، و خطبه‌ها كه از قرآن تأليف نموده، ومجموعه‌اي در اشعار خوب عربيه به قدر هزار بيت، و رسالهء فارسيه در احوال انسان، و مختصري در علم حساب.
در بيان قبر مرحوم آقا ميرزا محمد حسن نجفي و شرح حال آن مرحوم از تكيهء ميرزا ابو المعالي كه بيرون آيي، طرف چپ پائين قبرستان از ميان جاده رو به لسان الارض مي‌رود يعني زبان زمين. گويند: حضرت امام حسن (عليه السلام)
(٣٤)
صفحهمفاتيح البحث: الإمام الحسن بن علي العسكري عليهما السلام (1)، الإمام الحسن بن علي المجتبي عليهما السلام (1)، يوم عاشوراء (1)، مسألة الجبر والإختيار (الجبر والتفويض) (1)، ابن أبي عمير (1)، حفص بن غياث (1)، محمد بن قيس (1)، القبر (1)، الحج (1)
كه به اصفهان آمده، اين زمين با او تكلم كرده كه يهود جادو مي‌كنند. پس آن حضرت تختي از فولاد ساخته در آن منزل كرده كه جادو در او اثر نكند، و به اين مناسبت اين قبرستان را " تخت فولاد " مي‌گويند. ولي آمدن حضرت به اصفهان محل تأمل است، اگر چه بعضي از علماء، ورود حضرت را به كهنك كه از دهات اصفهان است و غير آن را نقل نموده اند و در آنجا عمارتي است و در ميان عمارت، قبري است، گويند قبر يوشع پيغمبر است. و در جنب اطاقي كه قبر يوشع است گنبدي است كه مرحوم آميرزا محمد حسن نجفي در آنجا است.
آن مرحوم، هشتاد و يك سال عمر كرده، سنهء هزار و سيصد و هفده وفات نموده.
صاحب نسب عالي است، پدرش مرحوم آمحمد علي نجفي، فقيه مطلق كه ذكر حالش مي‌آيد، جدش آقا [محمد] باقر هزار جريبي كه آقاي مطلق، در كربلا اول او بوده و بعد آقاي بهبهاني، و استاد ميرزاي قمي است كه مرحوم ميرزاي قمي به ملاحظهء استاد زادگي نسخهء اصل قوانين را براي آقا محمد علي فرستاده كه فعلا نزد اين خانواده است.
و مادر آميرزا محمد حسن، دختر ميرزا محمد باقر نواب كه سمت وزارت آمحمد خان وفتح علي شاه داشته، و از علماء و حكماء بوده و شرح نهج البلاغهء فارسي با تحقيق و تفسير قرآن مخصوصي نوشته كه چهار مجلد است مرتب به چهار عنوان: قصص و احكام و مواعظ و معارف.
و گويند صندوق خاتم روي قبر امير المؤمنين (عليه السلام) را از جانب آمحمد خان، او برده.
بالجمله: مرحوم ميرزا محمد حسن از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط ومرحوم شيخ مرتضي [انصاري] بوده، قدري از طهارت را مبسوط و منقح نوشته، حاشيه أي بر قوانين دارند، وحواشي بر فصول دارند، اجزائي در اصول وفقه دارند، رساله‌اي در زيارت عاشوراء.
(٣٥)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، يوم عاشوراء (1)، مدينة كربلاء المقدسة (1)، مدينة إصفهان (3)، القبر (2)، الجنابة (1)

در شرح حالات مرحوم آخوند ملا علي اكبر اژه‌اي و مصنفات آن مرحوم

در اواخر عمر بنايشان بر نوشتن كتابي در تقوي و آيات تقوي و مراتب تقوي بود و تمام نشد.
و در ديانت و محكمي امر مرافعات و امتناع از چيزي كه بوي رشوه در او باشد و عدم ملاحظهء اكابر و ارحام در اين مقام عند الخواص والعوام مسلم بود.
ومرحوم آية الله ميرزاي شيرازي اعتماد تامي به او داشته كه اهل اصفهان هر وقت از او سؤال نموده به كه رجوع كنند، مي‌فرمودند: ميرزا محمد حسن نجفي.
و جمعي از خواص، تقليد آن مرحوم مي‌نمودند. و امام مسجد ذو الفقار، و مشغول تدريس و تصنيف و جواب استفتاءات كه مي‌خواستند. و استفتاء را زود جواب نمي‌نوشتند، خيلي متقن، موكول به رجوع و دقت مي‌كردند.
در تعيين قبر مرحوم آخوند ملا علي اكبر اجيه أي و مصنفات آن مرحوم از لسان الارض كه برگردي وارد قبرستان شده در طرف چپ راه شيراز در وسط راه كه به روي به قبر فاضلان، قدري طرف چپ، قبور بسياري از علماء و فضلاء و كاملين است:
يكي قبر مرحوم آخوند ملا علي اكبر اجيه أي است، قبر با سنگ بستهء بزرگي دارد كه بالاي سر او هم سنگي راست نصب است. بالا سر قبر مرحوم آخوند ملا اسماعيل خاجوئي كه انشاء الله ذكر مي‌شود و آخوند ملا علي اكبر مذكور. داراي علم كلام و حكمت و اخلاق وفقه، و در موعظه بسيار شيرين زبان و خوش بيان، و در مسجد علي، امام جماعت بوده.
كتابهاي خوب دارد: يكي زبدة المعارف، فارسي در اصول دين، خيلي مفصل و پر فائده مشتمل بر مطالب بسيار خوب، رسالهء فارسيه در آداب نماز شب، مفصل و پر فائده، رساله‌اي در تعين سلام نافله در السلام عليكم و مخالفت
(٣٦)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، القبر (6)، السجود (2)

در تعيين قبر مرحوم آخوند ملا اسماعيل خاجوئي وشرح حال آن بزگوار

مرحوم حاجي سيد محمد باقر ورد او و جواب گفتن بر رسالهء ديگر، و ظاهر اين است كه حق با سيد است، وآخوند ظاهرا متفرد است، و كتابي در رد پادري نصراني و رفع شبهات او، و كتاب رد بر شيخ محمد احسائي كه شيخيه منسوب به اويند، در حكمت و كلام، و كتاب رد طريقهء ميرزا محمد اخباري كه رد اجتهاد كرده بود، و رساله‌اي در تفصيل معراج، و رساله‌اي در ميراث، و رساله عمليه در عبادات، و رساله‌اي در خصوص خمس و زكات، و رساله‌اي در قضاء و شهادات و غير اينها.
و اين بزرگوار از اهل زهد و تقوي و رياضات شاقه و قناعت و تهجد و نماز شب و حالات خوش، چنانچه از رسالهء نماز شب او مي‌توان فهميد.
و فعلا هم اولاد او از جملهء علماء و ائمه جماعت اصفهان هستند، و امامت مسجد علي با آنها است.
وفات او در سنهء هزار و دويست و سي و دو واقع شده.
و در قرب و اطراف قبر آن مرحوم، قبر اولاد واحفاد او كه از علماء يا ائمه جماعت بوده اند مي‌باشند، مانند مرحوم آخوند ملا عبد الله اجيه أي ولد ايشان كه طرف بالا سر قبر آن مرحوم است با قدري فاصله، و ديگران از اين سلسله.
در تعيين قبر مرحوم آخوند ملا اسماعيل خاجوئي و شرح حال آن بزرگوار بعد از آن، طرف پائين پاي قبر آخوند ملا علي اكبر، به فاصله كمي قبر سكو بسته أي كه دور او طاقچه، طاقچه است، قبر مرحوم آخوند ملا اسماعيل خاجوئي است. و اين بزرگوار خيلي جليل الشأن و داراي مقامات بلند از علم و عمل، و در استمداد از زيارت قبر او و روا شدن حاجت در آن مكان بسياري از اهل ايمان اعتمادي دارند.
(٣٧)
صفحه مفاتيح البحث: زيارة القبور (1)، مدينة إصفهان (1)، القبر (7)، الزهد (1)، الوراثة، التراث، الإرث (1)
اصل ايشان از مازندران و در محله خاجوي اصفهان توطن نموده. عالمي محقق وكامل در حكمت و كلام و فقه و اصول، بلكه مطلق معقول و منقول، خيلي با ادراك و فهم كامل و با زهد در دنيا وحسن خلق و تواضع و مستجاب الدعوة، و در پيش پادشاه و اعيان محترم و با عظم. حتي آنكه نادر شاه در ميان علماء آن زمان، اين بزرگوار را خيلي احترام مي‌نموده و فرمايش او را قبول مي‌كرده و عمده به جهت ترك دنيا و قناعت كردن و چشم از همه خلق پوشيدن بوده است.
و در زمان غلبه افغان و گرفتاري اهل اصفهان و آن واقعهء عظيمه مبتلي شده، و گرفتار صدمات آزردن و حبس شدن و مال او را بردن. همين قدر خود فرموده كه به حمد الله عرض و زندگي و ايمان و نقص اهل و اولاد و خويشان او باقي مانده، در آن زمان كه همه اينها در مسلمانان اصفهان بر باد رفته، نعوذ بالله.
بالآخرة به جهت سختي اصفهان به خاتون آباد دو فرسخي اصفهان منزل نموده كه آنجا آسوده بوده، و اگر بعد از وقعهء افغان باقي نمانده بود شايد اسمي از او نمي‌ماند با اين همه كمالات.
و آن بزرگوار كتابهاي خوب و رساله‌هاي مرغوب دارد: شرح اربعين، شرح مدارك، فوائد رجال، جامع الشتات در متفرقات، حاشيهء اربعين شيخ بهائي، حاشيهء آيات الاحكام اردبيلي، هداية الفؤاد در معاد، رسالهء امامت، رسالهء حرمة غنا در رد آخوند ملا محمد باقر سبزواري، رسالهء فارسيه رد بر صوفيه، و رساله‌اي در ما لا يتم فيه الصلاة، ورسالهء رضاع در رد مير داماد، رساله‌اي در تفصيل عيد نوروز كه چه روزي است، ورسالهء ابطال زمان موهوم، شرح دعاي صباح، و رساله‌اي در فضل اولاد فاطمه (سلام الله عليها) و اين كه نسب شريف كه از مادري منتسب به آن حضرت باشد در اين فضيلت داخل است. و خود آن بزرگوار خيلي اخلاص و محبت به سادات فاطميه داشته، و رساله‌هاي ديگر هم
(٣٨)
صفحه مفاتيح البحث: السيدة فاطمة الزهراء سلام الله عليها (1)، مدينة إصفهان (5)، الشيخ البهائي (1)، الزهد (1)، الرضاع (1)، الصّلاة (1)

در تعيين قبر فاضل هندي و شمه‌اي از حالات آن بزرگوار و مصنفات او

دارد، گفته اند به قدر صد و پنجاه كتاب و رساله است.
و كرامات بسيار و مقامات بلند از آن بزرگوار معروف و منقول است.
و بسياري از كاملين از علماء از شاگردان ايشان بوده، مثل: آخوند ملا مهدي نراقي، و آقا محمد بيد آبادي، و آقا ميرزا ابو القاسم مدرس اصفهاني، وملا محراب حكيم.
مادة تاريخ أو: " خانهء علم منهدم گرديد " (1).
و در قرب و اطراف قبر مرحوم آخوند نيز قبور علماء و صلحاء بسيار است.
در تعيين قبر فاضل هندي وشمه أي از حالات آن بزرگوار و مصنفات او و از اينجا بالا مي‌روي مي‌رسد به قبر فاضل هندي كه " فاضلان " (2) هم مي‌گويند، سكويي بسته و دو قبر در بالاي آن است كه سنگ راست بالاي سر آنها نصب كرده اند، بيرون سنگ سياه و در توي آن سنگ مرمر كار كرده اند، قبر عقبي قبر فاضل هندي است. و اسم آن بزرگوار محمد بن تاج الدين حسن، اصل او اصفهاني است كه علماء هم تعبير مي‌كنند در كتابها به فاضل اصفهاني.
در اوايل امر در بلاد هند نشو و نما نموده و مخالفين را در مباحثات ملزم نموده، به " فاضل هندي " ملقب شده، و از شاگردان مجلسي بوده. و در اواخر دولت صفويه بوده. و گويند: شاه سلطان حسين براي تعليم مسائل حرم، غير بالغي خواسته (3)، گويا مجلسي او را معين نموده، وقتي چشمش را گرفته، بيرون
1 - اين مادة تاريخ را دبير، شاعر اصفهاني در ضمن قطعه أي گفته است.
2 - چون قبر حاج ملا محمد نائيني نيز در پهلوي قبر فاضل هندي است لذا اين مكان را " فاضلان " نيز گفته اند. رك: " ريحانة الادب "، ج 4 / 285.
3 - تولد فاضل هندي 1062 بوده، وبلوغش 1077 مقارن با سلطنت شاه عباس ثاني بوده، فتأمل.
(٣٩)
صفحه مفاتيح البحث: محمد (بن) تاج الدين (1)، القبر (8)
آمده، بعد گفته: اين وقت بالغ شدم ترسيدم چشمم به آنها بيفتد.
و پدر بزرگوار او تاج الدين حسن، از جملهء علماء كاملين و استاد فاضل بوده. و اصل او را بعضي فلاورجاني (1)، و بعضي رويدشتي نوشته اند، و جمعش هم ممكن است.
فاضل، كتابهاي خوب دارد: كشف اللثام در فقه كه شرح بر قواعد علامه است، در اولش اظهار نموده كه: از تحصيل به معقول و منقول فارغ شدم و هنوز سيزده سالم تمام نبود، مناهج السويه در شرح بر شرح لمعه، كتاب شرح قصيدهء حميري، وملخص التلخيص و شرح آن، رسالهء كليد بهشت در اصول دين، تلخيص شفاء در حكمت، شرح عوامل، تفسير، وزبده أي در اصول دين، وخور البديعة في اصول الشريعة و غير اينها.
و كمالات و مقامات اين بزرگوار مشهور است، و مؤمنين مخصوصا به جهت بر آمدن حاجت به سر قبر او به زيارت مي‌روند و توسل مي‌جويند. بسا باشد كه بعضي از مؤمنين تخت فولاد مي‌روند محض زيارت فاضل و اكتفا به زيارت آن بزرگوار نموده به مزارهاي ديگر نمي‌روند، كه او را اهم از همه مي‌دانند.
وفات آن بزرگوار در ماه رمضان سنهء (1137) هزار و صد و سي و هفت، و بعضي سي و يك گفته اند. و دور نيست اول درست تر باشد كه در زمان غلبهء افغان در اصفهان وفات نموده باشد، و اگر پيشتر بود قبر او بايد دستگاه و عمارت داشته باشد.
و در همين سنه، بزرگان بستگان شاه سلطان حسين را افغان كشت و خودش را هم حبس نموده و نگاه داشته تا در صد و چهل شهيدش كردند.
1 - فلاورجان، معرب پل ورگان است كه قريب چند فرسخ بالاي اصفهان است. مؤلف رضوان الله عليه.
(٤٠)
صفحه مفاتيح البحث: كتاب كشف اللثام للفاضل الهندي (1)، شهر رمضان المبارك (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (2)

در ذكر قبر مرحوم حاجي ملا محمد نائيني و شرح حال او

در ذكر قبر مرحوم حاجي ملا محمد نائيني و شرح حال او و جلوي روي قبر فاضل، قبر حاجي ملا محمد نائيني است، كه از اهل علم و تقوي بوده و شوهر همشيرهء حاجي كرباسي (اعلي الله مقامه) بوده و يك وقت امامت مسجد حكيم را به او واگذار نموده و مؤمنين و مقدسين بسيار به او اعتماد داشتند و اين هم از آثار جلالت او است كه با فاضل كذائي، قرين و هم عنوان شده.
و پسري داشت اسم او آقا علي رضا مجاور عتبات عاليات كه اغلب سند خوابهاي صادقه مؤثره كه جناب حاجي ميرزا حسين نوري كه از علماء متتبعين عصر و از مخصوصين حضرت حجة الاسلام آية الله حاجي ميرزا حسن شيرازي (اعلي الله مقامه) كه مجدد المذهب و رئيس الملة در اين مأة بودند، بوده است. در كتاب " دار السلام " كه در رؤيا نوشته و كتاب پرفائده‌اي است واسطهء نقل آقا عليرضاي مرقوم است. و از اهل زهد و رياضت و مواظبت اعمال و عبادات در آن عتبات بوده. در كربلا وفات نموده و مدفون شد.
بعد طرف پائين پاي قبر فاضل متصل به سكو، قبر آقا مير محمد حسين است كه برادر مرحوم آقا مير سيد حسن مدرس است. و او نيز از علماء و فضلاء و ائمهء جماعت و محل اعتماد خلق بوده و هست.
قدري جلوتر سكويي بسته است. در آن، قبر حاجي سيد يوسف خراساني از علماء و ائمه جماعت در اصفهان كه فعلا هم امامت مسجد جارچي و مسجد حاجي رضا با اولاد او است.
و جلو روي قبر فاضلان قدري فاصله، قبر حاجي ميرزا علي نقي زنجاني است كه از علماء اصفهان و امام جماعت در مسجد خياطها كه به اسم خود ايشان نيز مي‌گويند و صاحب تصنيف و تأليف و فعلا هم امامت مسجد با اولاد واحفاد آن مرحوم است.
(٤١)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (8)، الزهد (1)، الحج (1)، السجود (4)، الدفن (1)

در بيان حال ميرزا رفيعا و مصنفات آن مرحوم و بعضي از علماء و اجلاء

در بيان حال ميرزا رفيعا و مصنفات آن مرحوم و بعضي از علماء واجلاء بعد از آن برگردي مقابل قبر فاضل طرف دست راست راه كه ميان تخت فولاد و به طرف شيراز مي‌رود - به فاصلهء زيادي - تكيهء ميرزا رفيعا است كه گنبدي هم دارد و از بناي شاه سليمان صفوي است و در توي عمارت ميان آن، قبر مرحوم ميرزا رفيعاي نائيني است كه از جمله علماي كاملين بوده. قبر او توي ايوانچه جلو گنبد است. صاحب تصنيف و تأليف، و كتابهاي بسيار وقف نموده كه فعلا نزد اولاد اوست، و محل انتفاع علما است.
و اولاد او ساداتي هستند اردستاني، دور نيست بعد از آن مرحوم به اردستان رفته اند.
و آن بزرگوار از بزرگان علماء زمان شاه صفي بوده، و كتاب شجره الهيه در اصول دين فارسي براي شاه نوشته، و رسالهء ثمره هم نوشته (مختصر شجره)، و رسالهء تشكيك وحواشي بر مختلف علامه، و شرح اصول كافي. و از استاد‌هاي مجلسي است.
وفات او در هزار و هشتاد يا هشتاد و دو.
و بيرون عمارت طرف جلو رو كه با قبر ميرزا رفيعا كه توي عمارت است فاصله كمي دارد، قبر مرحوم ميرزا محمد علي ميرزا مظفر است. سنگ سياهي روي قبر اوست به خط رقاع نوشته و آن بزرگوار از زهاد و از دنيا گذشته‌هاي كامل و عالم و فاضل و امام مسجد علي بوده.
گويند هيزم و روغن چراغ خود از بازار مي‌گرفته، وقت امامت كنار محراب مي‌گذارد، من بعد به خانه مي‌برده و با وضع فقر كمال مواظبت در آداب شريعت داشته. از بياعتنائيهاي او به دنيا وضعهاي غريب نقل مي‌كنند: گويند وقتي
(٤٢)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (6)، السجود (1)

در ذكر حال بابا ركن الدين و بعضي از علما و صلحا

پادشاه آقا محمد خان قاجار به ديدن او مي‌رفته، نوكرها ديده بودند ميرزا از بيرون مي‌آيد در حالتي كه زير جامه يا لباس ديگر خود را برده شسته و سر چوبي كرده كه بخشكد و مي‌آيد توي خانه. و از اين گونه زهد‌ها خيلي از او واقع شده. و از مردمان عارف و بزرگ، اظهار كمال اعتقاد آن بزرگوار شده و مي‌شود.
از آنجا از تكيهء ميرزا رفيعا قدري پائين، عمارت چهار طاقي است، در ميان آن قبر مرحوم آقا سيد محمد كتاب فروش مشهور ميان عمارت كه از جمله علماء و فضلاء اصفهان و بسيار معمر شده بود.
و قبر مرحوم آقا مير محمد صادق ولد او كه ملقب به كتابفروش معروف شده و از جملهء فقهاء ممتازين اصفهان بودند، و نزد علماء اصفهان به فقاهت معروف بودند، و فرد گوشه گير و مشغول تحصيل و مطالعه و تدريس و اهل تهجد و عبادت بودند. شاگردان ايشان در اصفهان فعلا بسيارند. حقير نيز در زمان سطح خواندن مدتي شرح لمعه خدمت ايشان مي‌خواندم. و نوشتجات خوب متفرقه در فقه دارند.
در ذكر حال بابا ركن الدين و بعضي از علما و صلحاء بعد از آن برگردي جلو تكيهء ميرزا رفيعا، مي‌رسد به تكيه بابا ركن الدين كه گنبد ترك تركي دارد در توي گنبد آن دست چپ، در ايوان، قبر بابا ركن است. و او از فضلاء و عرفا بوده، مرحوم حاجي كرباسي اعتماد تامي به او داشته، مخصوصا به زيارت او مي‌رفته.
وآخوند ملا محمد تقي مجلسي وشيخ بهائي هم اظهار جلالت شأن از او نموده كه آخوند نقل نموده با شيخ بهائي بر سر قبر او رفتيم، شيخ بهائي به من فرمودند: شنيدي چه گفت؟ عرض كردم: چيزي نفهميدم، فرمودند: خبر وفات مرا دادند.
(٤٣)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (4)، الشيخ البهائي (3)، القبر (3)، الزهد (1)، اللبس (1)

در بيان قبر مرحوم شيخ محمد تقي (ره) و شرح حال و مصنفات آن مرحوم و بعضي از علما و صلحا و اجلاء

و اين مطلب از آخوند در شرح مشيخه نقل شده. آنچه ذكر شد اجمال آن واقعه است.
ولي بعضي از علماء او را سني وصوفي دانسته. و بابا شرحي بر فصوص محيي الدين نوشته. و جمعي از علماء محيي الدين را از زنادقة شمرده اند، ولي از بعض كلمات شيخ بهائي تمجيد محيي الدين نيز مستفاد مي‌شود.
علي كل حال مناسب آن است كه زيارت بابا به رجاء و اميدواري شيعي و كامل بودن به ملاحظة اخبار و اعتماد بعضي علماء بشود.
و در ايوان بيرون جلو گنبد كنار ديوار طرف راست قبر مرحوم آخوند ملا حسن نائيني است كه مردي زاهد بوده در مدرسه نماورد منزل داشته. در لباس و خوراك نهايت پستي صرف مي‌كرده و توي اطاق قدري جل كهنه داشته كه زير او مي‌رفته و شب بيدار و خيلي به دنيا بي اعتناء بوده.
در علم حكمت و بخصوص در رياضي با اطلاع، بلكه مسلط بوده. خيلي از بزرگان اصفهان مريد او بوده اند و اعتنائي نمي‌كرده. بعضي از موثقين بعضي مقامات درباره او نقل مي‌كنند و اعتقاد دارند.
در بيان قبر مرحوم شيخ محمد تقي (ره) و شرح حال و مصنفات آن مرحوم و بعضي از علماء و صلحاء واجلاء از تكيه بابا ركن كه بيرون آيي دست چپ قدري پائين‌تر تكيهء مادر شاه زاده است و تكيه شيخ محمد تقي هم مي‌گويند، تكيهء خوبي است و در آن جماعتي از علماء و كاملين مدفونند. در عمارت ميان تكيه وسط آن قبر مادر شاه زاده است كه دايهء سيف الدولة بوده و به توصيت او ووجه او اين تكيه بنا شده، و وصي او مرحوم شيخ محمد تقي بوده.
و جلو روي او قبر مرمرين و بلند بسته است، قبر مرحوم شيخ محمد تقي (اعلي
(٤٤)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، الشيخ البهائي (1)، القبر (5)، اللبس (1)
الله مقامه) است. وجلالت شأن و مقامات آن بزرگوار در علم و عمل محتاج به بيان نيست. مجاهدات و رياضات و كمالات نفس آن بزرگوار و بعضي استبصارات وختومات از او در نزد اهل معرفت معروف است. و در مقام علم او كتاب حاشيهء معالم كه نام او را " هداية المسترشدين " قرار داده، و در ميان علماء حاشيهء شيخ و حاشيهء مطلق كه گويند اين كتاب است.
بس است در بلندي تحقيق و بلندي وتبحر ذهن و فكر او كه مي‌توان گفت اكثر تحقيقات اصوليهء اين زمانها در پيش علماء، مأخوذ از آن بزرگوار است.
و اصل ايشان از ايوان كيف (1) بوده، و از شاگردان شيخ جعفر نجفي - كه پدر زن او است - بوده، و آقا سيد محسن كاظميني و آقا سيد علي صاحب شرح كبير نيز بوده.
و مرتبهء فضل ايشان زياده از اين است كه نقل توان نمود، اول در احمد آباد درس مي‌گفتند از اطراف اصفهان فضلا حاضر مي‌شده اند. بعد در مسجد شاه درس مي‌گفته. قريب سيصد نفر مجلس درس او حاضر مي‌شده. و كتاب فقه استدلالي هم نوشته و رسالهء عمليه فارسيه هم دارد. و وفات او سنهء هزار و دويست و چهل و هشت (1248) بوده و او داماد مرحوم شيخ فقيه كبير شيخ جعفر نجفي است كه دختر مرحوم شيخ هم عالمه و عامله (2)، و در همين عمارت جلو روي قبر شيخ، مدفونه است.
و فرزند ايشان مرحوم حاجي شيخ محمد باقر (اعلي الله مقامه) بود كه آثار سعادت دارين از او به ظهور رسيده و به زيارت عتبات عاليات مشرف شده، بعد از زيارت امير المؤمنين (عليه السلام) در نجف اشرف وفات نموده، در سنه هزار و
(1) ايوان كيف، در راه مشهد دو منزلي طهران است. مؤلف (ره).
(2) نسمه خاتون نام داشته و در حدود 1295 وفات كرده. رك: " رجال اصفهان " / 73 و " تذكرة القبور " استاد مهدوي / 37.
(٤٥)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (2)، السجود (1)، النوم (2)، مدينة طهران (1)، الشهادة (1)
سيصد و يك (1301)، و در قرب قبر مرحوم شيخ جعفر مدفون است.
و اولاد امجاد ايشان فعلا از رؤساء علماء ايران و در اصفهان مرجع خلق، در احكام و مرافعات پناه مردم هستند در بسياري از ابتلاءات. و گويا از اثر خلوص و جلالت آن بزرگواران در اولاد ايشان علم و رياست باقي و با استمرار است.
و در همين گنبد پشت سر قبر مادر شاهزاده قبر مرحوم آخوند ملا محمد صالح جويباره‌اي است و آن بزرگوار از علماء اين اعصار در مسجد معروف به مسجد شيره پزها، قرب ميدان كهنه امامت مي‌نموده و مرجع در فتوي و مرافعات بوده و صاحب نوشته‌جات و جواب و سؤالات بوده. و مسجدي هم طرف جويباره و طوقچي به اسم ايشان تعمير يافته. وفات او در سنهء هزار و دويست و هشتاد و پنج (1285) و فعلا هم در مسجد‌هاي آن مرحوم اولاد ايشان امامت دارند.
و ولد ارشد ايشان حاجي ميرزا محمد مهدي جويباره أي است كه از علماء و مرجع در مرافعات و احكام اصفهان هست.
و زوجهء آن مرحوم دختر مرحوم آقا سيد صدر الدين (اعلي الله مقامه) كه با سواد و علم و معرفت بوده در جنب آن مرحوم پشت سر او مدفون است.
و طرف بالا سر مادر شاهزاده قبر مرحوم حاجي ميرزا زين العابدين خونساري است كه صاحب نسب عالي است. روي قبر او نسب او را تا به امام، معين نموده و اين بزرگوار از كساني است كه مردم كمال اعتقاد و اخلاص به او داشته بلكه فعلا بر سر قبر او استمداد مي‌جويند و از خداوند حاجت مي‌خواهند و به تجربه رسيده بود كه نذر ايشان زود اثر مي‌بخشيده و نذورات براي او مي‌آوردند و از اهل علم و عمل و تقوي. و در دعائي كه مي‌نوشته اثر تامي يافته بودند مانند پدر بزرگوارش آقا سيد ابو القاسم - كه اسم او آقا سيد جعفر بوده - و جد او مرحوم آقا سيد حسين مجتهد خونساري است كه استاد ميرزاي قمي بوده است.
(٤٦)
صفحه مفاتيح البحث: دولة ايران (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (6)، السجود (2)، الدفن (2)، الجنابة (1)

در ذكر بعضي از مصنفات مرحوم والد آقا ميرزا محمد هاشم چهارم سوقي

و گويا از بركات انفاس شريفهء آن مرحوم است كه اولاد امجاد او از رؤساء علماء ايران و در اصفهان مرجع احكام وملجأ انام و بعضي در علم و عمل و فضل كم نظير، و دو نفر از اولاد آن مرحوم اعلم واكمل از ساير اولاد بلكه قليل النظير در بلاد، يكي مرحوم آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي كه ذكرش بعد مي‌آيد، ديگري مرحوم آقا ميرزا محمد هاشم كه اين بزرگوار از محققين و متبحرين علماء و مجتهدين بوده.
در ذكر بعضي از مصنفات مرحوم والد آقا ميرزا محمد هاشم چهار سوقي (ره) ومرحوم حاجي ميرزا زين العابدين مذكور بر حسب آنچه آقاي ولد اكبر مشار إليه ايشان مذكور داشته صاحب كتابها و تصنيفات است:
شرح بر معالم اصول، شرح زبدهء شيخ بهائي، رساله‌اي در قواعد عربيه، رسالهء اجماع، رسالهء تداخل اسباب، رسالهء نيت، رسالهء احباط و تكفير، رسالهء نوادر الاحكام، رسالهء تعارض حقيقة مرجوحه و مجاز راجح، حواشي بر كتب علامه، خطب و اشعار بسيار، و صلواتي كه انشاء كرده.
فوت او سنهء هزار و دويست و هفتاد و پنج (1275). و از اولاد امجاد آن مرحوم و اقارب او در اين گنبد و اين تكيه مدفونند كه مخصوصا به زيارت آنها مي‌روند.
و بيرون گنبد توي تكيه، دست راست، درب تكيه قبر حاجي صادق تخت فولادي كه در همين تكيه منزل كرده بوده، و شب بيدار بوده، و جمعي اعتقادات بسيار به او داشته اند، اگر چه عامي بود، مردم اعتقادي به او داشتند كه به نبات دعا مي‌خواند و مي‌داد براي صدمه جن يا بعضي صدمات و ابتلاءات، خيلي محل اعتماد بوده نزد عوام شهر و دهات، از اين جهات.
(٤٧)
صفحه مفاتيح البحث: دولة ايران (1)، مدينة إصفهان (1)، الشيخ البهائي (1)، القبر (1)

در شرح حال آقا محمد بيد آبادي

در شرح حال آقا محمد بيد آبادي (ره) و بيرون اين تكيه طرف دست راست برگردي، طرف پشت تكيه - كه پشت تكيهء خونساريها هم مي‌شود - قبر مرحوم آقا محمد بيد آبادي - كه ولد ملا محمد رفيع است - عمارت چهار طاقي دارد كه در اين زمانها جناب ميرزا سليمان خان ركن الملك - كه نايب الحكومهء اصفهان است و از اولاد خلف به يك كه موقوفاتي از او در اصفهان و توابع آن هست، مي‌باشد بنا نهاد چنانچه طاق گنبد و تعميرات تكيهء مرحوم حاجي محمد جعفر را نيز او بنا نهاد، و تعمير تكيهء مير نيز او نموده و بناي مسجد بزرگي هم اين اوقات پائين تكيهء حاجي محمد جعفر نهاده و گويند آن مرحوم خودش فرموده بوده تكيه و دستگاه بنا نكنند.
و اين بزرگوار در زهد و ورع و تقوي و رياضات ممتاز بلكه معروف است. از او كرامات بسيار ظاهر شده، و فعلا نيز در زيارت قبر او مردمان بزرگ استمدادات و توسلات بلكه مواظبت به زيارت او از جمله ختومات قرار داده شده است.
و از جمله علماء كاملين بخصوص در حكمت و كلام و از شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي الماسي - كه از نوادهء مجلسي است - بوده، و جمعي از محققين علما و حكما در خدمت او درس خوانده اند مانند مرحوم ميرزا ابو القاسم اصفهاني مدرس مدرسهء چهار باغ، و آخوند ملا علي نوري كه استاد حكماء اين اعصار بوده، وملا محراب حكيم عارف مشهور، و حاجي محمد ابراهيم كرباسي كه بعد از فوت پدر حاجي، او وصي بوده و مواظبت حال حاجي را داشته كه اوايل تكليف، حاجي را روانهء حج نموده و در تواضع به حدي بوده كه از سوار شدن الاغ رعيتي و رفتن بيرونها امتناعي نداشته. و سلاطين و حكام كمال احترام و اظهار اخلاص به او مي‌نموده و او اعتنائي نداشته، بلكه كراهت از آمد و شد و ملاقات داشته
(٤٨)
صفحه مفاتيح البحث: زيارة القبور (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (1)، الزهد (1)، الحج (1)، السجود (1)

در ذكر حال آقا حسين خونساري و مصنفات آن بزرگوار

و چون نماز جمعه را واجب عيني مي‌دانسته هر جمعه مي‌رفته به قريهء رنان نماز جمعه مي‌كرده. حاجي كرباسي نقل كرده كه در سال گراني و تنگي اصفهان آقا محمد خود و عيالش تا شش ماه به زردك خام يا پخته اكتفا كرده با كمال شعف و بدون كراهت و انزجار. و معروف است كه علم كيميا داشته بلكه طلائي كه او مي‌ساخته اگر يك چهار يك آن را داخل سه چهار يك طلاي بد مي‌كردند، تمامش خوب مي‌شده. وفات او سنهء هزار و صد نود و هفت (1197).
وحواشي بسيار بر كتب حكماء و علماء نوشته، و از او بعض نوشته‌جات ارشاد و هدايت و موعظهء مريدين و كاملين در نزد اهل سلوك هست.
و جلو روي قبر آقا محمد قدري پائين سكو، قبر مير معصوم است كه ظاهرا از علماء واجلاء بوده. سنگ بلندي بالاي سر قبر بلند كرده است، شبيه قبر فاضل هندي و مردم اعتقاد تامي به او دارند در زيارت قبر او، و او از سلسلهء سادات پاي قلعه است. و منقول است كه آقا محمد خوابي در جلالت قدر او ديده، وصيت نموده نزديك او دفن نمايند و كثرت اعتماد مردم به او از اين جهت است.
و باز بعضي قبور ديگر هم هست در اين اطراف كه مخصوصا به زيارت آنها مي‌روند.
در ذكر حال آقا حسين خونساري (ره) و مصنفات آن بزرگوار و از آنجا دست راست بر مي‌گردد تكيهء خونساريها كه وصل به تكيه مادر شاهزاده است و در توي گنبد ايوان جلو آن قبر آقا حسين (1) و آقا جمال خونساري است. قبر آقا حسين جلو است و آن بزرگوار از محققين علماء و مجتهدين كاملين است، و در حق او گفته اند استاد الكل في الكل، و استاد البشر بل العقل
(1) ميرزا ابو المعالي كرباسي رساله‌اي در " ترجمه احوال آقا حسين خوانساري " نوشته كه مرحوم معلم حبيب آبادي بر آن حواشي غير مدون دارد.
(٤٩)
صفحه مفاتيح البحث: زيارة القبور (1)، مدينة إصفهان (1)، القبر (7)، الدفن (1)
الحادي عشر. او در ميان محققين كم نظير و در فقه شاگرد آخوند ملا محمد تقي مجلسي است و در حكمت و معقول، شاگرد مير فندرسكي است و آخوند ملا حيدر خونساري صاحب زبدة التصانيف.
و اجازه از آخوند ملا محمد باقر مجلسي و آخوند ملا محمد باقر سبزواري و غير ايشان دارد. و خواهر سبزواري زوجهء او بوده، و در خانهء سبزواري منزل كرده بود.
و شاگرد‌هاي او جماعتي از علماء محققين اند مانند آقا جمال و آقا رضي فرزندان ايشان و آقا مير محمد صالح خاتون آبادي - داماد مجلسي - وملا ميرزا شيرواني، وشيخ جعفر قاضي، و سيد نعمة الله جزائري، و فاضل سراب، وملا علي رضا تجلي شيرازي و غير ايشان.
اوايل امر در مدرسهء جنب مسجد شيخ لطف الله تحصيل مي‌كرده و خيلي سخت بر او مي‌گذشته از خودش نقل شده كه شب زمستان يك لحاف پاره داشته دور خود مي‌گرفته و توي حجره راه مي‌رفته كه از سرما آسوده باشد، و آخر به جائي رسيده كه گويند منزل شاه سليمان آمد، شاه جبهء جواهر نشاني پوشيده آقا دست زير آن جبه كرده و تعريف نموده، بعد از رفتن، شاه جبه را فرستاد براي آقا با عذر خواهي.
و آن بزرگوار كتابهاي خوب نوشته: مشارق الشموس شرح دروس در طهارت است و ناتمام است و خيلي با تحقيق است، رساله‌اي در توحيد، حاشيه بر شرح اشارات، و رسالهء مقدمهء واجب در رد سبزواري، و رساله در رد بر مدقق شيرواني، و رساله‌هاي رفع شبهات، شبههء ايمان و كفر، و شبههء استلزام، و شبههء طفره و غير اينها از حواشي بر شرح اشارات، و حاشيهء جلاليه و غير اينها. و عمدهء زحمات او در كلام و حكمت بوده و استحكام قواعد ايمان اسلام نموده و بواسطه او كسر سورت حكماء شده. و اشعار خوب و خطب و انشاءات خوبي
(٥٠)
صفحه مفاتيح البحث: كتاب مشارق الشموس للمحقق الخوانساري (1)، السجود (1)، الجنابة (1)

در شرح حالات آقا جمال خونساري و مصنفات آن مرحوم

دارد. و سنگ قبر او يشم گران بها بوده و افغانها شكسته اند و بعد از مدتي سنگ آن تازه شده كه خط سنگ او با قبر آقا جمال يكي است.
وفات او سنه هزار و نود و نه (1099)، مادهء تاريخ: " امروز هم ملائكه گفتند يا حسين " و به عربي " ادخلي جنتي ".
در شرح حالات آقا جمال خونساري و مصنفات آن مرحوم و در جنب آن قبر آقا جمال خونساري ولد آقا حسين است كه در فضل و كمال معروف و در علم حكمت و كلام و اصول و فقه دانا و در اصفهان رياست تدريس با او شده. خيلي از علماء از مجلس درس او برخاستند و با آخوند ملا محمد باقر مجلسي معاصر بودند. و خودش نزد آقا حسين مرحوم والد خود و نزد آخوند ملا محمد باقر سبزواري خالوي خود درس خوانده. و معروف است از او شوخي‌ها و خوش طبعيها به حيثيتي كه شوخيها كه نقل مي‌شود و مي‌گويند اگر از او نباشد هم نسبت به او مي‌دهند مثل مرحوم حاجي محمد جعفر آباده‌اي در اين اواخر.
و صاحب كتابهاي خوب است مثل: حاشيه أي بر شرح لمعه كه بسيار با تحقيق و پر فائده است، و ترجمه مفتاح الفلاح شيخ بهائي در اعمال و ادعيهء شبانه روزي، خيلي پر فائده، حاشيه شرح مختصر، حاشيه أي بر حاشيهء ملا ميرزا جان، و حاشيه‌اي بر حاشيهء خفري، وحواشي بر كتاب تهذيب حديث، حاشيه أي بر من لا يحضر، و حاشيه‌اي بر شرايع، و حاشيه‌اي بر شفاء، و حاشيه‌اي بر شرح اشارات، و شرح فارسي بر غرر ودرر، و شرح حديث بساط، و رساله نية، و رساله صلوة جمعه، و غير اينها.
وفات او سنهء هزار و صد و بيست و پنج (1125).
و نقل شده است كه قبر مرحوم آقا رضي برادر كوچكتر آقا جمال، پشت قبر آقا جمال است كه عالم فاضل كامل، و شرح دروس را صوم و اعتكاف آن را تمام
(٥١)
صفحه مفاتيح البحث: كتاب مفتاح الفلاح للبهائي العاملي (1)، مدينة إصفهان (1)، الشيخ البهائي (1)، القبر (4)، الصيام، الصوم (1)، الجنابة (1)

در شرح حال مرحوم حاج ملا حسينعلي تويسركاني و مصنفات آن مرحوم

نموده آثار فضل و تحقيق از آن كتاب ظاهر مي‌شود و دور نيست زمان افغان، مرحوم شده. آثار قبر هم به نحو واضح معلوم نشده است.
در شرح حال مرحوم حاجي ملا حسين علي تويسركاني و مصنفات آن مرحوم و طرف پائين پاي آقا حسين و آقا جمال قدري جلو تر كه دم ايوان مي‌شود، قبر مرحوم حاجي ملا حسين علي تويسركاني است كه آن بزرگوار نيز در اصفهان رياست تدريس و فتوي داشتند. بسياري از علماء و فضلاء از مجلس درس ايشان برخاستند و زيادتي منفعت درس ايشان و ممتاز بودن مجلس درس ايشان در شهر مشهور بود. و بسياري از عوام و خواص نيز تقليد ايشان مي‌كردند. امام جماعت مسجد ايلچي محله احمد آباد بودند و به جهت احتياط در نماز جمعه، جمعه‌ها را به درچه مي‌رفتند نماز جمعه مي‌كردند، چون آنجا مزرعه أي داشتند و عمده تحصيل او نزد مرحوم شيخ محمد تقي (اعلي الله مقامه) بوده - چنانچه از ملاحظهء كتاب فصل الخطاب او معلوم مي‌شود - و در تقوي و قدس هم معروف و كامل بود.
و كتابهاي خوب نوشته: كشف الاسرار، شرح شرايع كه فقه استدلالي است، يازده جلد، مقاصد العليه حاشيه بر قوانين، فصل الخطاب در اصول، كتابي در اصول دين و اخلاق مسمي به نجاة المؤمنين، بسيار كتاب مختصر مفيد پرفائدهء خوبي است، و رسالهء رد بر حاجي كريم خان، و رسالهء رد بر رد كه به وضع ملائمت نوشته، كتاب خوبي است، وجامع عباسي را هم حاشيه كرده و باز هم نوشتجات و جواب مسائل دارند.
وفات آن مرحوم در سنهء هزار و دويست و هشتاد و شش (1286) ايام گراني اصفهان كه سال بعد سخت تر شد و از براي آن مرحوم لحد آماده ساخته پيدا شد.
(٥٢)
صفحه مفاتيح البحث: كتاب فصل الخطاب لسليمان أخ محمد بن عبد الوهاب (2)، مدينة إصفهان (2)، القبر (1)، السجود (1)، الكرم، الكرامة (1)

در شرح حال مرحوم آخوند ملا محمد باقر فشاركي و مصنفات آن مرحوم

و طرف بالا سر حاجي در ايوان قبر مرحوم حاجي سيد علي بروجردي است كه از علماء اصفهان و امام جماعت و مرجع بود.
در شرح حال مرحوم آخوند ملا محمد باقر فشاركي و مصنفات آن مرحوم در محلهء درب كوشك و جلو آن كه دم ايوان مي‌شود قبر مرحوم آخوند ملا محمد باقر فشاركي است كه منبع فوائد كثيره براي عوام و خواص بودند. شصت و سه سال عمر كردند و در شهر رجب سنهء هزار و سيصد و چهارده (1314) وفات كردند. امام مسجد غدويه (قدويه) يا قطبيه كه در خيابان چهار سوق شيرازيها است و مسجد محلهء نو و احياي شبهاي جمعه و غيرها در تخت فولاد در مسجد مصلي از ايشان رواجي تام داشت كه فعلا از رشتهء آن مرحوم در اصفهان در تخت فولاد و توي شهر در مساجد و غيرها اين احياءات رواجي گرفته.
و منبري داشتند براي عوام و خواص پر منفعت كه بسياري از آقايان بلوكات و غيرها بيانات منبري آنها مأخوذ از اوست، و عوام مريدهاي آن مرحوم از مطلعين بر اخبار و اصول و فروع و غيرها بوده اند و هستند. درسي هم داشتند خوش ترتيب و با سليقه، جمعي از فضلا از مجلس درس ايشان برخاستند. و كتابهاي پر فائده دارند در فقه: رساله رضاع، رساله‌اي در شرط، رسالهء حيض، رسالهء عدم جواز صلح حق الرجوع، رسالهء قرعه، رسالهء شهرت، رسالهء عدم لزوم تقليد اعلم، رسالهء منجزات مريض، رسالهء صحت عبادت جاهل مطابقهء با واقع، رسالهء غنا، رساله ء طهارت، رسالهء خيار عيب، رسالهء تداخل اسباب، وحواشي هم بر قوانين و فرائد ومتاجر كه اينها جزئي است، و حاشيه فارسي بر شرح لمعه، و عنوان الكلام كه شرح دعا‌هاي هر روزهء ماه مبارك رمضان است كه عنوان مجالس
(٥٣)
صفحه مفاتيح البحث: شهر رجب المرجب (1)، شهر رمضان المبارك (1)، مدينة إصفهان (2)، صلح (يوم) الحديبية (1)، القبر (2)، السجود (4)، الرضاع (1)، الجهل (1)، الحيض، الإستحاضة (1)، الإختيار، الخيار (1)

در بيان تكيهء آقا رضي و قبر آقا ميرزا محمد باقر پيشنماز مسجد عباسي

مواعظ قرار داده و اهل منبر به جهت ارشاد خلق هميشه در كار دارند، و چند عشريه كه چند مجلس دهه محرم است، ذخيرة المعاد در اصول دين كه قدري نا تمام است، و رسالهء آداب الشريعة، و رساله‌هاي ديگر از چهل حديث، و اصول دين، و فروع دين و ادعيه مختصره پر فائده كه مكرر چاپ خورده و محل انتفاع عامه است.
و جلو روي قبر مرحوم حاجي كه جلو ايوان توي صحن تكيه مي‌شود، قبر مرحوم آقا سيد شفيع شوشتري است، از اولاد مرحوم سيد نعمة الله جزائري صاحب - " انوار نعمانيه " است - و سنگي راست بالا سر قبر او هست. و آن مرحوم از علماء و فضلاء اصفهان بوده و در خصوص علم رجال هم خيلي مهارت داشته، حواشي بر شرح كبير نوشته، فوائد متفرقه در رجال و غيره دارد.
و ولد آن مرحوم آقا سيد محمد از علماء گوشه نشين، فاضل و مدرس و مطلع برفقه و رجال در سنه هزار و سيصد و بيست و سه (1323) وفات يافته، در تكيه مرحوم آقا مير سيد محمد شهشهاني مدفون شده.
بالا سر قبر آقا سيد شفيع قبر سنگ مرمري است، قبر مرحوم آقا ميرزا حيدر علي كه از اولاد ملا عزيز الله - كه از اولاد مرحوم مجلسي بوده - مي‌باشد، و از اهل علم و فضل بوده. و از توي گنبد محاذي در تكيه از طرف بالا كه بيرون روي در ايوانچه بيرون متصل به گنبد دست چپ قبر آخوند ملا محمد صادق پيكاني است كه از جملهء علماء و فضلاء كاملين بود، و از شاگردان مرحوم شيخ مرتضي انصاري، و او در اصفهان مدتي مشغول تدريس بوده و اميد ترقيها و رياست كامل در حق او بود طلاب هم دور او را گرفته بودند، ملاي با تحقيق و تدقيق بوده ولي دنيا با او موافقت نكرده به زودي مرحوم شد.
(٥٤)
صفحه مفاتيح البحث: كتاب ذخيرة المعاد للمحقق السبزواري (1)، مدينة إصفهان (2)، القبر (6)، الدفن (1)
در بيان قبر آقا ميرزا محمد باقر پيش نماز مسجد عباسي از تكيهء خونساريها كه بيرون مي‌روي، محاذي آن تكيه أي هست معروف به تكيهء آقا رضي كه بالاي سر مسجد مصلي است و در توي گنبد آن، قبر مرحوم آقا ميرزا محمد باقر پيش نماز مسجد جديد عباسي كه از علماء بوده و كتابهاي بسيار از اخبار و غير اخبار وبحار و غير آن وقف نمودند و فعلا هم قدري از آنها باقي است. و قبور اولاد واحفاد آن مرحوم كه از اهل علم و فضل بوده اند آنجا است از آن جمله قبر مرحوم ميرزا مهدي نايب الصدر، طرف ايوان عقب كه از علماء و فضلاء ممتازين بوده خيلي با اطلاع در علوم و اخبار، و در ديانت و تقوي هم معروف، خط ايشان وضع مخصوصي است بر اغلب يا كل كتب موقوفه مرحوم جد خود و غير آن كتب حاشيه‌ها و مطالب بسيار نوشته، در هر علمي گويا و هر كتابي كه به دست او افتاده تحقيقات و فوائدي مي‌نوشته.
در اين سنوات مرحوم حاجي ميرزا محمد تقي نقشينه‌اي تاجر معروف را كه قبرش در اطاق دم تكيهء خونساريها است و با زينت است و گنبد كاشي كوچكي دارد و بعضي خواب ديده و پرسش حال نموده در جواب اشاره به تكيه و قبر مرحوم ميرزا محمد مهدي نموده و اظهار نموده كه به بركت اين بزرگوار و در پناه او آسوده ايم. ومرحوم حاجي ميرزا محمد تقي مردي بود كه آثار خير بسيار از او ظاهر شد، تعمير ديوار مسجد مصلي نمود و شبستان آنجا را بنا نمود و با سخاوت بوده هفته و ماه و عيد غدير و غير اينها به فقراء احسانها مي‌كرده و صاحب سفره و اطعامات بوده سيما در ايام روضه خواني و دههء عاشوراء كه وضع كاملي داشت.
آن طرف تكيهء آقا رضي مذكور قبر مرحوم آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي است كه اين اوقات مرحوم شده و تكيهء بزرگ عالي براي او طرح ريخته و بنا
(٥٥)
صفحه مفاتيح البحث: يوم عاشوراء (1)، القبر (5)، السجود (4)

در شرح حالات آقا حسين جيلاني

مي كنند. والد ايشان مرحوم حاجي ميرزا زين العابدين خونساري مذكور در تكيهء خونساريها (1) صاحب مقامات مذكوره. و اين بزرگوار از رؤساء علماء اصفهان بلكه سيد العلماء مطلق و در احترام مقدم بر كل وعمر ايشان قريب به نود سال.
وفات او سنه هزار و سيصد و سيزده (1313). بر حسب وصيت خود آن مرحوم در اين محل جلو قبر مرحوم آقا حسين جيلاني كه از اعاظم علماء و صاحب تصنيفات است چون جد اعلاي او بوده مدفون گرديده.
در شرح حال آقا حسين جيلاني (ره) آقا حسين جيلاني مشهور به لنباني كه از حكما و علماء و ادباء ومحدثين در مسجد لنبان اصفهان مدرس بوده و شرح بزرگي بر صحيفهء سجاديه نوشته كه جامع است، و كتابهاي ديگر دارد: شرح مفاتيح فيض، حواشي بر ذخيره، و رسالهء فارسيه در زيارات و غير اينها.
وفات او سنهء هزار و صد و بيست و نه (1129). و نقل شده كه در قبرش كراماتي ديده شده. آملا حسن جيلاني پدر او از حكما و اهل عرفان بوده.
در ذكر بعض مصنفات مرحوم آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي و آقا ميرزا محمد باقر از شاگردان مرحوم شيخ محمد تقي و آقا مير سيد محمد شهشهاني (اعلي الله مقامهما) بوده و اجازه‌هاي كثيره از علماء نجف و كربلا و اصفهان از مشايخ و بزرگان داشتند مثل شيخ محمد بن شيخ علي بن شيخ جعفر كبير، وشيخ قاسم نجفي، و صاحب ضوابط، و آقا مير سيد حسن مدرس، و فضل وتبحر و فقاهت وجلالت ايشان به ذكر كتابهاي پر فائده كه تصنيف نموده اند اولي است " روضات الجنات " كه معروف به رجال آقا ميرزا محمد باقر است در
1 - تكيهء مادر شاهزاده صحيح است.
(٥٦)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، مدينة إصفهان (3)، القبر (1)، الدفن (1)

در ذكر بعض مصنفات مرحوم آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي

مي كنند. والد ايشان مرحوم حاجي ميرزا زين العابدين خونساري مذكور در تكيهء خونساريها (1) صاحب مقامات مذكوره. و اين بزرگوار از رؤساء علماء اصفهان بلكه سيد العلماء مطلق و در احترام مقدم بر كل وعمر ايشان قريب به نود سال.
وفات او سنه هزار و سيصد و سيزده (1313). بر حسب وصيت خود آن مرحوم در اين محل جلو قبر مرحوم آقا حسين جيلاني كه از اعاظم علماء و صاحب تصنيفات است چون جد اعلاي او بوده مدفون گرديده.
در شرح حال آقا حسين جيلاني (ره) آقا حسين جيلاني مشهور به لنباني كه از حكما و علماء و ادباء ومحدثين در مسجد لنبان اصفهان مدرس بوده و شرح بزرگي بر صحيفهء سجاديه نوشته كه جامع است، و كتابهاي ديگر دارد: شرح مفاتيح فيض، حواشي بر ذخيره، و رسالهء فارسيه در زيارات و غير اينها.
وفات او سنهء هزار و صد و بيست و نه (1129). و نقل شده كه در قبرش كراماتي ديده شده. آملا حسن جيلاني پدر او از حكما و اهل عرفان بوده.
در ذكر بعض مصنفات مرحوم آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي و آقا ميرزا محمد باقر از شاگردان مرحوم شيخ محمد تقي و آقا مير سيد محمد شهشهاني (اعلي الله مقامهما) بوده و اجازه‌هاي كثيره از علماء نجف و كربلا و اصفهان از مشايخ و بزرگان داشتند مثل شيخ محمد بن شيخ علي بن شيخ جعفر كبير، وشيخ قاسم نجفي، و صاحب ضوابط، و آقا مير سيد حسن مدرس، و فضل وتبحر و فقاهت وجلالت ايشان به ذكر كتابهاي پر فائده كه تصنيف نموده اند اولي است " روضات الجنات " كه معروف به رجال آقا ميرزا محمد باقر است در
1 - تكيهء مادر شاهزاده صحيح است.
(٥٦)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، مدينة إصفهان (3)، القبر (1)، الدفن (1)
اين اوقات هر كتابي از علماء چاپ خورده بيان حال مصنف از اين كتاب مبارك ثبت مي‌شود وانيس خوبي است براي اهل علم و فوائد رجاليه هم بسيار دارد، ولي عنوان رجالي كه از مقدمات فقه قرار داده اند نيست، بلكه در احوال علماء و فضلاء شيعه و سني است و از بسياري از علوم و فنون فوائدي، و كتاب احسن العطيه شرح بر الفيهء شهيد استدلالي مبسوط، وقرة العين منظومه فارسيه است در اصول دين زايد بر سه هزار بيت، رسالهء ضروريات دين و مذهب، رسالهء امر به معروف و نهي از منكر، رسالهء بلايا نازلهء بر سعيد وشقي، رسالهء شرح حديث حماد، رسالهء فضيلت جماعة، رسالهء عمليه، منظومهء عربيه در اصول، تسلية الاحزان فارسي در اجر مصيبت و تسلي مصيبت زدگان كه نظير " مسكن الفؤاد " شهيد ثاني و " مسلي المصابين " حاجي ميرزا محمود بروجردي است، و مجالسي در مصيبت ابا عبد الله (ع)، و قصائد عربيه در تحيت بر اهل بيت (عليهم السلام)، و اشعار و مراثي عربيه و فارسيه كه بعضي نوحه‌هاي جانسوز از آنها معروف ما بين ذاكرين است. و در امر انشاءات و خطب و نوشتجات مسجع ومقفي به حدي بود كه بناي قلم بر آن بود، حتي جواب استفتاء و حكم كه مي‌نوشتند منشيانه بوده، وحواشي هم بر قوانين و شرح لمعه نوشته اند.
و در اين تكيه است قبر ملا محراب و او از حكماء معروف و شاگرد آقا محمد بيد آبادي است. معروف است كه مشهور شده به وحدت وجودي و شخصي لعنت مي‌كرده او را، خود ملا محراب به او گفته: چرا او را لعن مي‌كني؟ گفته: اين ملعون قائل به وحدت واجب الوجود شده! ملا محراب گفته: پس او را لعن كن.
و قبر آقا ملا حسن جيلاني پدر آقا حسين جيلاني نيز در اين تكيه است از پهلوي مصلي كه فرود آئي، طرف راست تكيهء خاتون آبادي‌ها است كه گنبد كاشي دارد، در توي گنبد قبر مير محمد اسمعيل كه كرامات و مقامات بسيار از او نقل مي‌كنند. و صاحب تصنيفات است من جمله: تفسير كبير چهارده مجلد. و
(٥٧)
صفحه مفاتيح البحث: أهل بيت النبي صلي الله عليه وآله (1)، القبر (3)، الشهادة (1)

در بيان تكيهء مير فندرسكي و شرح حالات مير ابو القاسم فندرسكي

اول بناء او از صفويه شده، من بعد خراب شده. گويند: نانوائي از دست فراشهاي حاكم گريخته در اين تكيه آمده و اين تكيه مخروبه بوده، با خود نيت مي‌كند كه اگر اين مرد بزرگوار و صاحب مقامات است فراشهاي حاكم مرا نمي‌بينند، تعمير اين گنبد و اين جا را مي‌كنم بعد فراشهاي حاكم آمده توي همانجا گشته و او را نديدند، بعد آن مرد نانوا تعمير آنجا نموده و رفع خرابي آنجا كرده.
وفات او در هزار و صد و شانزده (1116).
و آن بزرگوار جد سادات پاي قلعه كه از اكابر اصفهان هستند و جمعي از آنها از فضلا و اهل علم وتوليت مدرسهء چهار باغ در دست بعضي از ايشان است و اين سلسله با سلسلهء امام جمعه اصفهان، و با سلسلهء امام جمعهء طهران از يك طائفه اند.
گويند مير عماد، ومير حسن جد ايشان از مدينه آمدند در اصفهان و در جورت وخاتون آباد منزل كردند كه همانجا فوت شده و در دامنهء كوه جورت مدفونند و به زيارت ايشان هم مي‌روند و اين سلسله‌هاي جليله به ملاحظهء بودن اجداد آنها در خاتون آباد، خاتون آبادي معروف شده. و در اين تكيه از اجلاء اولاد آن مرحوم و اين سلسلهء جليله جمعي مدفونند.
از آنجا پائين مي‌آيي في الجمله عمارت و باغ فاصله است، مي‌رسد به قبرستان كوچكي در توي قبرستان كوچك قبر عبد المجيد درويش، خوش نويس معروف در خط شكسته پهلوي.
در شرح حالات مير ابو القاسم فندرسكي راه كه مي‌روي رو به تكيه در اواسط قبرستان است از آنجا مي‌رود تكيهء مير كه قبر مرحوم ميرزا ابو القاسم فندرسكي كه از جملهء بزرگان حكما و عرفا است، در آنجا است و صاحب اين قصيدهء معروفه است:
(٥٨)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (3)، مدينة طهران (1)، القبر (1)

در بيان كرامتي از مير فندرسكي

چرخ با اين اختران نغز و خوش و زيباستي * صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي كه هر شعري از آن مطلبي از حكمت را داراست. بر او بعضي از حكماء شرح نوشته اند.
و اين بزرگوار غير از مير داماد است كه قبر مير داماد بعد از مدتي تتبع مستفاد شد كه ما بين نجف و كربلا است و فعلا معين و معروف نيست. و غير از مير عماد نستعليق نويس خوشنويس است كه خطش در كتيبهء ارسي همين تكيه است و غزل حافظ است: " روضهء خلد برين خلوت درويشانست " تا آخر اين غزل كه از روي او مشق مي‌كنند و نقشه بر مي‌دارند.
بالجمله مير فندرسكي از حكما است و قبر او مرمري بلند بسته در سكوي اين تكيه كه در صحن تكيه است، مي‌باشد و خيلي از مردم از قديم تا كنون اعتقادات به مقامات ايشان داشته و دارند و بر سر قبر او توسلات مي‌جويند و قضاء حاجات مي‌خواهند. معروف است بين عوام كه بدن او كيميا است و بعضي چيزها از اين جهت نقل مي‌كنند كه ظاهرا دروغ باشد.
در بيان كرامتي از مير فندرسكي بلي مرحوم حاجي ملا احمد نراقي در كتاب " طاقديس " (1) كه مثنوي او است كرامت بزرگي از او به نظم آورده و ذكر كرده كه مرحوم مير به ولايت كفر رفته و عمارت عبادتخانهء آنها خيلي قديمي و محكم بوده و حضرات كفار بر مير حجت گرفته كه دليل حقيت دين ما و محكمي آن و سستي دين شما آنكه مساجد شما به زودي خراب مي‌شود و اين بناها و عبادتخانه‌هاي ما چندين سال است بدين محكمي باقي است. مير در جواب گفته آن ذكرها كه در مساجد خودمان
1 - " طاقديس " / 122.
(٥٩)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، القبر (3)، السجود (2)
مي گوئيم و گفته مي‌شود، اگر اينجا گفته شود هر آينه خراب خواهد شد. آنها گفته اند تو اهل اسلام حاضر و اين جا بگو آن ذكرها را. مرحوم " مير " مهلتي خواسته و رفته پيش خود با خداوند در اين باب در مقام تضرع و زاري بر آمده، بعد آمده مشغول به گفتن ذكر در عبادتخانهء آنها، ناگاه در آنجا شكاف به هم رسيده خراب شده.
و همين مطلب را نيز در " خزائن " (1) نقل مي‌كند و مي‌گويد طاق آنجا خراب شد و ديوارها نزديك بود روي هم بريزد كه " مير " بيرون آمده و جمع كثيري از آنها مسلمان شده.
و " مير " معاصر آخوند ملا محمد تقي مجلسي و در مذاق عرفان با او موافقت داشته.
و بعضي نقل كرده آخوند ملا محمد باقر مجلسي مير را خوب نمي‌دانسته و حكايتي هست كه آخوند ملا محمد تقي، توصيف " مير " را نزد آخوند ملا محمد باقر نموده و وقتي او را برد نزد " مير " ماه مبارك بود، " مير " كاسهء آلو طلبيده در دهن گذشته! آخوند ملا محمد باقر متغير شده بر خاسته و با پدر اعتراض كرده. من بعد مير به آخوند ملا محمد تقي گفته: من ديدم اين اهل شريعت است و از او ترويجات كامله به ظهور مي‌رسد، خواستم ميل به طريقهء ما نكند و آلوها را در دهان نگاه داشته و بعد بيرون آوردم.
1 - " خزائن " / ص 22.
صفحه(٦٠)

باب دويم در قبور سر قبر آقا است

باب دويم در ذكر قبور سر قبر آقا است كه بيرون دروازهء در دشت است، عمارتي بلند بنيان دارد و توي عمارت، گنبد بزرگي دارد. وسط گنبد چند قبر است متصل به هم از مرمر، وسط آن، قبر مرحوم حاجي ميرزا حسن امام جمعه كه از علماء و رؤساء و با جمال و كمال و مرجع و پناه خلق. و در نماز جمعهء او در مسجد شاه نقل شده كه تا سيزده صف اين طرف ميلهاي بيرون مسجد كه در ميدان شاه است مي‌آمده.
وفات او سنهء هزار و دويست و چهل و هشت (1248).
و ديگر قبر مرحوم آقا مير سيد محمد امام جمعه كه قبر او جلوي است و روي آن كمي بلندتر بسته شده. و در جلالت و رياست و بزرگي شهرهء آفاق شده و با وجود و پناه خلق كه در امام جمعه‌هاي بلاد به اين تشخص شنيده نشده، و در فطانت و زيركي و وقار و مهابت و سخاوت و شجاعت، ممتاز، بلكه از حسن كفايت، حافظ ولايت و مملكت و رافع بعضي مفاسد دولت بوده.
وفات او در سنهء هزار و دويست و نود و يك (1291).
و اين سلسله از اولاد دختري مجلسي وابا عن جد امام جمعه و رئيس اصفهان بوده اند.
و قبر مير محمد مهدي كه بزرگتر از آقا مير سيد محمد بوده و بعد از پدر، امام
(٦١)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، القبر (7)، السجود (2)
جمعه بوده و به جواني وفات نموده با والدهء ايشان به آنها متصل است و در اين صندوق مرمر بزرگ است.
وفات او در سنهء هزار و دويست و پنجاه و كسري.
و جلو روي قبر آقا مير سيد محمد كه از بالا سر بيائي، اول ايوان جلوي توي گنبد است و با زمين صاف است، قبر آخوند ملا محمد حسين [بن] ملا ولي الله است كه در علم رياضي استاد كامل و داراي علم كلام و حكمت. خيلي از فضلاء اين عصر شاگردان اويند. و خيلي با احتياط و تقوي و مواظب طاعات و ادعيه و از جمله معمرين بود. عمرش قريب به صد شده بود.
وفات او در سنهء هزار و دويست و نود و كسري.
و جلو روي قبر آخوند، قبر آقا ميرزا عبد العلي هرندي است كه از علماء و فضلاء گوشه نشين بود و مشغول تدريس از مقدمات تا شرح لمعه و غير آن و در نحو معروف بود و دو شرح بر سيوطي نوشته يكي سي هزار بيت و يكي شصت هزار بيت، و بر بسيار از كتب نحو و غير آن از اصول وفقه و غير اينها حواشي نوشته، و رسالهء عيديه در بيان فضايل عيدها و ما يتعلق به نوشته، و رسالهء صيغ عقود، و شرح دعاي " يا من أرجوه " و غير اينها.
وفات او در سنهء هزار و سيصد و هفت (1307). 1
1 - در سال 1306 فوت كرده است. ر ك: " رجال اصفهان " / 17 با حاشيه مرحوم معلم و " تذكرة القبور " استاد مهدوي / 234.
(٦٢)
صفحه مفاتيح البحث: جلال الدين السيوطي الشافعي (1)، القبر (5)، مدينة إصفهان (1)

باب سيم در قبر مجلسي (ره)

باب سيم در مقبرهء مجلسي (عليه الرحمه) در مقبرهء مجلسي كه سر قبر آخوند معروف است و ظاهرا مرداشان آخوند ملا محمد باقر مجلسي است. و اين مقبره در دالان مسجد جمعه اصفهان است. و قبري كه در ميان قبه است، چند قبر است كه به هم متصل كرده اند.
قبر جلو، قبر مرحوم آقا ميرزا محمد علي امام جمعه است كه از سلسله امام جمعه‌هاي اصفهان بوده و تقريبا چهار سال در اصفهان امام جمعه بوده، و مردي عالم و فاضل و با جود و سخا وحسن خلق و كمالات بسيار داشت. اگر چه خيلي مردم به جهت خدمتي كه مرحوم آقا مير محمد حسين امام جمعه سابق به خلق كرده بود در باب جنس و معارضه خلق با حكومت اصفهان از شدت محبت و اخلاص به او، با آقا ميرزا محمد علي بد بودند كه امام جمعه شده بود، ولي بسيار سيد عزيز جليلي بوده (رحمة الله عليه).
و بعضي رساله‌هاي با استدلال نوشته به طريق فارسي مثل: رسالهء تقليد و جواز تقليد ميت، و رسالهء كفايت هر غسلي از وضوء و غير آن.
وفات او در سنهء هزار و سيصد (1300).
و آخر قبرهاي آن سكو بسته قبر حاجي سيد (1) جد او است.
1 - مير سيد محمد بن مير سيد عبد الباقي.
(٦٣)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (4)، القبر (4)، السجود (1)، الجود (1)، الوضوء (1)

در شرح حالات ملا محمد تقي مجلسي و بعضي از مصنفات آن مرحوم

ديگر قبر آخوند ملا محمد تقي مجلسي است، عقب قبر آقا ميرزا محمد علي واقع است كه طرف بالاي سر او به ديوار قبر سنگ لوح نصب است و چند شعر با تاريخ در آن است.
و او پسر ملا مقصود علي نطنزي است. و بعضي نظيري گفته و از دهات عربستان دانسته اند كه ظاهرا شاعر بوده و تخلص او مجلسي بوده كه اين غزل كه اولش اين است منسوب به او است: تا شد قدح كش از مي‌عشق آرزوي ما * بر دوش مي‌كشند ملا يك سبوي ما اگر چه بعضي گفته اند " مجلس " اسم ده ايشان بوده يا آنكه چون قنداقهء آخوند ملا محمد باقر را در مجلس امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) حاضر كرده، " مجلسي " گفته اند. به هر حال آخوند ملا محمد تقي از اهل رياضت و عبادت و ذكر و فكر، و عالمي با تحقيق، سيما در رجال و شرح معاني و دقايق اخبار، كتاب شرح مشيخه در رجال دارد خيلي با فائده است، و دو شرح بر من لا يحضر نوشته (يكي فارسي كه معروف است، ديگري عربي كه روضة المتقين است)، و حواشي بر اصول كافي كه اخبار مشكله را حل نموده، و رسالهء حديقه فارسي، در مسألةء عمليه براي عوام نوشته كه طريق احتياط هم دست داده است و تا كنون هم نزد بعضي از عرفا و صوفيه شيعه عمل به او مي‌نمايند. حتي آنكه مرحوم آقا محمد بيد آبادي، مرحوم آخوند ملا علي نوري را اوايل به عمل او در مقام احتياط وا داشته، ديگر شرح صحيفه، و رساله رضاع، و رساله اوزان، و غير اينها.
و از او كرامات نقل شده. و در سند زيارت " جامعه " خودش نوشته كه در زيارت جناب امير (عليه السلام) مكاشفات روي داده در آن عالم يا ميان خواب و بيداري ديدم در سر من رأي هستم و حرم با زينت و ارتفاع و بر قبر عسكريين لباس سبز بهشتي و امام عصر (عجل الله فرجه) نشسته تكيه به قبر، رو به در بنا كردم زيارت جامعه را بلند مثل مداح خواندن. چون كه تمام شد امام (ع) فرمود: خوب زيارتي است. عرض كردم: زيارت جد شما است (و اشاره به قبر كردم) فرمود:
(٦٤)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (6)، الرضاع (1)، الفرج (2)

در ذكر مكاشفه از مرحوم ملا محمد تقي مجلسي (ره)

ديگر قبر آخوند ملا محمد تقي مجلسي است، عقب قبر آقا ميرزا محمد علي واقع است كه طرف بالاي سر او به ديوار قبر سنگ لوح نصب است و چند شعر با تاريخ در آن است.
و او پسر ملا مقصود علي نطنزي است. و بعضي نظيري گفته و از دهات عربستان دانسته اند كه ظاهرا شاعر بوده و تخلص او مجلسي بوده كه اين غزل كه اولش اين است منسوب به او است: تا شد قدح كش از مي‌عشق آرزوي ما * بر دوش مي‌كشند ملا يك سبوي ما اگر چه بعضي گفته اند " مجلس " اسم ده ايشان بوده يا آنكه چون قنداقهء آخوند ملا محمد باقر را در مجلس امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) حاضر كرده، " مجلسي " گفته اند. به هر حال آخوند ملا محمد تقي از اهل رياضت و عبادت و ذكر و فكر، و عالمي با تحقيق، سيما در رجال و شرح معاني و دقايق اخبار، كتاب شرح مشيخه در رجال دارد خيلي با فائده است، و دو شرح بر من لا يحضر نوشته (يكي فارسي كه معروف است، ديگري عربي كه روضة المتقين است)، و حواشي بر اصول كافي كه اخبار مشكله را حل نموده، و رسالهء حديقه فارسي، در مسألةء عمليه براي عوام نوشته كه طريق احتياط هم دست داده است و تا كنون هم نزد بعضي از عرفا و صوفيه شيعه عمل به او مي‌نمايند. حتي آنكه مرحوم آقا محمد بيد آبادي، مرحوم آخوند ملا علي نوري را اوايل به عمل او در مقام احتياط وا داشته، ديگر شرح صحيفه، و رساله رضاع، و رساله اوزان، و غير اينها.
و از او كرامات نقل شده. و در سند زيارت " جامعه " خودش نوشته كه در زيارت جناب امير (عليه السلام) مكاشفات روي داده در آن عالم يا ميان خواب و بيداري ديدم در سر من رأي هستم و حرم با زينت و ارتفاع و بر قبر عسكريين لباس سبز بهشتي و امام عصر (عجل الله فرجه) نشسته تكيه به قبر، رو به در بنا كردم زيارت جامعه را بلند مثل مداح خواندن. چون كه تمام شد امام (ع) فرمود: خوب زيارتي است. عرض كردم: زيارت جد شما است (و اشاره به قبر كردم) فرمود:
(٦٤)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (6)، الرضاع (1)، الفرج (2)
بلي داخل شو. داخل شدم، دم در ايستادم. فرمود: پيش بيا. عرض كردم:
مي ترسم به سبب بي ادبي كافر شوم. فرمود: به اذن ما است باكي نيست. كمي پيش رفتم با ترس و لرز، فرمود: پيش بيا، پيش رفتم تا نزديك آن جناب. فرمود:
بنشين. عرض كردم: مي‌ترسم، فرمود: مترس. نشستم مثل غلام نزد آقا. فرمود:
راحت كن، مربع نشين. پياده و پا برهنه آمده أي، باري خيلي مرحمت فرمود. از خواب بيدار شدم، اسباب زيارت فراهم و راه كه مسدود شده بود مفتوح شد.
رفتم به سامره و در راه و آن جا كرامات عجيبه ظاهر شد. و معروف است كه مقامات آخوند ملا محمد باقر از بركت دعاي او است.
و در تأثير كلام او نقل شده كه شخصي شكايت از همسايهء خود كه از اشرار بوده و با جماعتي مهماني مي‌كردند و اسباب طرب و هرزگي در كار بود نزد آخوند برد. آخوند فرمود: آنها را و مرا مهماني كن، آن شخص قبول نمود، و دعوت كرد، رئيس آنها با تعجب قبول كرده شب را اول آخوند رفته گوشهء مجلس نشسته، آنها كه آمدند آخوند را ديدند ناگوار شد كه عيششان منغص مي‌شود، بزرگشان خواست كه آخوند را به نحوي بيرون كند، به آخوند گفت: كارهاي شما بهتر است يا ما؟ آخوند گفت: هر كدام كار خود را مي‌گوئيم تا معلوم شود، او گفت: ما نمك كسي را كه خورديم با او خيانت نمي‌كنيم. آخوند گفت: قبول ندارم. گفت: مسلمي اين طايفه است. آخوند گفت: شما هر گز نمك خدا را نخورده ايد؟ آن بزرگ ساكت ومتأمل شد و از مجلس برخاستند. ميزبان گفت:
بدتر شد، به قهر رفتند، صبح شد بزرگ آنها خدمت آخوند آمده توبه كرد و احكام شريعت تعليم گرفت.
و گويند: آخوند تسخير قاضي جنها را نموده كه عروسي را در اصفهان اجنه (1) برده بودند. آخوند قاضي را خواسته گفته آورده اند. والعهدة علي الراوي.
1 - " جن " صحيح است. اجنه جمع جن نيست.
(٦٥)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)

در ذكر قبر ملا محمد باقر مجلسي و بيان مقامات آن بزرگوار

بلي چيزي كه مسلم است آن است كه اهل رياضت و فكر و ذكر بوده، اربعين‌ها رياضت كشيده. رسالهء كوچكي در رياضت شرعيه در اربعين نوشته و با صوفيه هم ارتباطي داشته كه صوفيه او را از خود مي‌دانند، و سلسلهء سند به او مي‌رسانند. و حقير كتابي منسوب به او ديدم كه با بعضي علماء در معارضه و جواب اشكال بر ملاي روم بر آمده و توجيه كلمات و اشعار ملا كرده، ولي مرحوم آخوند ملا محمد باقر ولد او نوشته كه صوفي نبودند، و به جهت مصلحت وقت و شرع با آنها مخالطه داشتند و بايد همين نحوها باشد.
اين طريقهء منقوله از صوفيه كه مي‌گويند لابد هر زماني غير از امام، شخص كامل ظاهري بوده باشد و معرفت او را لازم مي‌دانند و او هم يكي مي‌باشد و هر كسي يك نفر را انتخاب مي‌كند و قطب و پير و امثال آن مي‌گويند، بلكه ظاهر بعضي از شيخيه كه ركن رابع يا ناطق واحد تعبير مي‌كنند، بلكه اول عنوان باب و بابيه، اين طريقه است. اگر چه با هم، همه ضدند و بي دليل و باطل است كه در آخوند نبايد باشد و از او ظاهر نشده و شأن ايشان اجل از اين است.
وفات آن مرحوم در سنهء هزار و هشتاد (1080).
در ذكر قبر ملا محمد باقر مجلسي و بيان مقامات آن بزرگوار و ديگر قبر آخوند ملا محمد باقر مجلسي، كه قبر آخوند مي‌گويند ظاهر به اسم ايشان است، و عمده او است، و به حدي احترام دارد كه مردم جرئت قسم خوردن به قبر او نمي‌كنند، بلكه در ادعاي طلب راضي مي‌شوند كه پول روي قبر بريزند و مدعي بر دارد.
اگر چه اينها قسم شرعي نيست، لكن عظم و شأن آن بزرگوار در پيش مردم به اين مقام رسيده است و خداوند احترام و عزت به او به اين حد داده. والحق در خدمت به شريعت از هر جهت كامل كرده است، و در زمان حياتش مردم
(٦٦)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (4)

در بيان مصنفات ملا محمد باقر مجلسي (عليه الرحمه)

اعتقادات غريب از كرامات و عجايب به او داشته اند كه بعضي از آنها بي جا است، چنانچه مرحوم مير لوحي كه جد سادات درچه است و از فضلاء آن عصر بوده در اربعين كه نوشته در مقام رد اين مطالب بر آمده كه مردم مي‌گفتند كه در راه مكه حضرت امام (عليه السلام) پاي ركاب آخوند تا مدتي راه مي‌رفته، و غير اينها و مذمت اين حرفها را كرده. و بسياري از اين حرفها و مذمت بجا است دربارهء مردم چنانچه بعضي صوفيه نسبت به مرشدين، و بعضي عوام زمان نسبت به بعضي علماء مي‌دهند و اظهار اعتقادات غريبه مي‌كنند كه اينها باعث سستي امر معجزات ائمه هم مي‌شود بلي كرامات از علماء كاملين و اولياء، ممكن و واقع است، لكن نه به اين حدها. نبايد شخص زياد شكاك باشد، و نه زياد گول خور و زود قبول كن.
مجملا مقامات آخوند مجلسي بالاتر از آن است كه به اين رقم مطالب عاميانه بيان شأن او شود و شرح حال اين بزرگوار خيلي از آنها به جهت شهرت، حاجت به بيان ندارد. و رساله‌ها در حال او نوشته شده (1)، و كتابهاي او كه عامي و عالم به
1 - دربارهء غواص بحار احاديث علامهء مجلسي تاكنون كتابهاي مستقل فراواني نوشته شده است كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
الفيض القدسي * ميرزا حسين نوري.
زندگينامه علامه مجلسي * سيد مصلح الدين مهدوي 2 جلد چاپ اصفهان حسينيه عماد زاده، 1355 - 1360 ش.
علامه مجلسي بزرگمرد علم و دين * علي دواني، تهران - امير كبير. * كارنامه علامه مجلسي * عطائي خراساني، مشهد، كتابفروشي اسلامي.
تذكرة المجلسي * مولوي محمد باقر صاحب مولوي، چاپ هند - به لغت اردو.
انساب المجلسيين * حيدر علي بن ميرزا عزيز الله.
تراجم آل مجلسي * از همو.
نور القدسي * سيد محمد علي موسوي مباركه أي.
تلامذة العلامة المجلسي والمجازون منه، جمع و تدوين سيد احمد حسيني، به اهتمام سيد محمود مرعشي، قم كتابخانهء عمومي آيت الله العظمي مرعشي نجفي.
(٦٧)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة مكة المكرمة (1)، مدينة إصفهان (1)، العلامة المجلسي (2)، الشهادة (1)

در بيان جلالت شأن و مقامات ملا محمد باقر مجلسي

او منتفع، بلكه حفظ دين و نظم شريعت به آنها مي‌شود بسيار معروف، و طريقهء او بين بين اخباري و اصولي است. چنانچه در رساله‌اي كه در جواب ملا خليل نوشته، خود تصريح كرده، و كتابهاي او زاد المعاد كه براي مؤمنين بعد از قرآن است در قرائت و همراه داشتن آن، و حق اليقين كه به نظر حقير براي طالب معرفت به اصول دين، بلكه بسياري از احكام شريعت بي نظير است، كه هم مقام علم آخوند معلوم مي‌شود و هم خوش اعتقادي او، و كسي [كه] مواظبت در او نمايد اعتقادات او صحيح و بي شبهه مي‌شود.
نوشته اند كه " حق اليقين " به شامات برده شد، به مطالعهء او و معرفت به آن هفتاد هزار سني، شيعه شد، ديگر عين الحيوة، در موعظه، وحلية المتقين، در آداب شريعت، وحيوة القلوب، جلد اول در احوالات انبياء (ع)، و جلد دويم در احوال خاتم النبيين (صلي الله عليه وآله)، و جلد سيم در امامت كه تمام نشده، و جلاء العيون، در مصيبت، و مقباس در تعقيب و دعا، وتحفة الزائرين در زيارات، و غير آنها از كتب فارسيه، و ترجمه‌هاي دعاها و بعضي حديثها.
و در عربي: بحار الانوار بيست و پنج جلد، و شرح اصول كافي، و اربعين، و كتب ديگر كه ذكر و تفصيل آنها مناسب اين رساله نيست.
در بيان جلالت شأن و مقامات ملا محمد باقر مجلسي و مقامات و كرامات ايشان كه علماء، اعتناء به آن نموده اند، بسيار است. يكي حكايت آخوند عالم خراساني كه به عتبات رفته در بين مراجعت خواب ديده كه در خانهء پيغمبر و ائمه (صلوات الله عليهم) به ترتيب نشسته اند و آخر همه حضرت حجت است، وارد شده و با اذن نشسته، و بعد آخوند ملا محمد تقي وارد شده با شيشهء گلاب و پيغمبر (صلي الله عليه وآله) و ائمه (عليهم السلام) آن گلاب را استعمال كرده به آخوند خراساني هم داده بعد رفته و قنداقهء طفلي آورده داده خدمت پيغمبر (صلي الله عليه
(٦٨)
صفحه مفاتيح البحث: الأنبياء (ع) (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (1)، كتاب حق اليقين للسيد الشبر (2)، كتاب بحار الأنوار (1)، الصّلاة (1)، التعقيب (1)
وآله) در حق او دعا نموده و همچنين جناب امير (ع) تا حضرت حجت (عليهم السلام) و آخر آن آخوند خراساني دعا در حق او نموده، وقتي كه آن آخوند اصفهان آمده چون با آخوند ملا محمد تقي رفاقت داشته وارد منزل او شده، آخوند ملا محمد تقي قنداقهء آخوند ملا محمد باقر را آورده به آخوند داده در حق او دعا كند.
و آن بزرگوار نشر حديث از همه كس در ولايت عجم - بلكه در بيشتر ولايات - بيشتر كرده و بسياري از اوضاع صوفيه و اهل بدعت را بر هم زده و " شيخ اسلام " و امام جمعه بوده و در امر به معروف و نهي از منكر اهتمام تام داشته، بلكه نظم مملكت مي‌داده. و بسيار مواظبت در قضاء حوائج مسلمين واعانت ايشان و رفع ظلم و رسانيدن عرايض خلق به حكام و سلاطين داشته. بلكه در لؤلؤه (1) نقل كرده تا مجلسي بود، نظم مملكت شاه سلطان حسين را مي‌داد، و بعد از فوت او كم كم رخنه شد و با وجود كمال حسن خلق و خنده روئي كمال هيبت را داشته و نقل شده كه آخوند ملا محمد تقي، والدهء ايشان را امر فرموده كه در حال جنابت شير به او ندهد و از طفوليت تا بزرگي مرحوم مجلسي تربيت در علم و عمل يافته. و از جمله مجددين مذهب است در رأس مأة كه معروف است (2)، يا تجربه، يا از روي حديث كه در هر صدي مجددي پيدا مي‌شود كه دين را تازه كند و ترويج تامي در
1 - " لؤلؤة البحرين "، ص 55.
2 - استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري در صحت اين حديث اشكال كرده و گويد: " قبل از اينكه تحقيق بكنم باور نمي‌كردم كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله يك همچو جمله أي را فرموده باشد، باز هم تحقيق كردم در تحقيق معلوم شد: اما در طرق شيعه كه اساسا اين حديث نيامده است، بعد با كمك يكي از دوستان بالآخرة در سنن ابي داود پيدا كرديم … در بعضي كتب ديگر حديث اهل تسنن هم هست … از نظر سند، آن كسي كه از رسول اكرم صلي الله عليه وآله اين حديث را نقل كرده ابو هريرة، همان و ضاع و كذاب معروف است … " (ده گفتار، ص 114).
و دوست اين بنده جناب آقاي رضا مختاري در مقاله أي تحت عنوان " پژوهشي پيرامون يك حديث معروف " تحقيقي دربارهء ناقلان اين حديث و نيز تطبيق متن و مضمون آن با خارج و واقع انجام داده كه در مجله نور علم، ش 10، از ص 114 به بعد، چاپ شده است، علاقمندان رجوع فرمايند.
(٦٩)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، أبو هريرة العجلي (1)، كتاب سنن أبي داود (1)، الشهادة (1)
دين مي‌كند و تجديد و ترويج و احياء (1). شايد آخوند مجلسي از همه كس بيشتر كرده باشد كه احكام و اخبار را در عالم بر عالم و عامي منتشر ساخت، و بسياري از كتابهاي اصحاب ائمه كه مفقود شده بود در اطراف عالم فحص و جمع نمود و ظاهر كرد. و بعضي علماء گفته كه ما اينها را اسباب ثوابها و فيضها [ي] او مي‌دانيم، و انكار نموده نقل خوابي كه در ميان مردم معروف شده كه مجلسي را در خوابي ديدند و از او سؤال از حال او شد جواب گفت: كتابها و زحمتها سبب نجات نشد، و سبب نجات سيبي شد كه به طفل يهودي بي خيال و بي غرض ترحما دادم. و گفته است: دور نيست اين خواب را صوفيه جعل كرده باشند. و بر فرض صدق هم ضرر به مقامات مجلسي نمي‌زند.
وعمر مجلسي را هفتاد و چهار سال گفته اند.
و وفات او در سنهء هزار و صد و يازده (1111).
در تاريخش خيلي اشعار گفته اند، در سنگ لوح كه به قبرش در بالا سر به ديوار قبر است، مادة تاريخ اين است: " باقر علم شد روان به جنان ".
و اين تاريخ جامعيت دارد:
ماه رمضان كه بيست و هفتش كم شد * تاريخ وفات باقر اعلم شد شب بيست و هفتم ماه رمضان وفات او بود و از شماره حروف ماه رمضان كه بيست و هفت كم شود مطابق تاريخ مي‌شود. و به عربي " حزن و غم " تاريخ او است.
(1) رك: " سنن ابي داود "، ج 4 / 178، " جامع الاصول " ج 12 / 63 ح 8841، " مستدرك الوسائل " ج 2 / 541 و 527، " فتح الباري " ج 17 / 58، " المستدرك علي الصحيحين " ج 4 / 522 چاپ بيروت، " الجامع الصغير " / 74 حرف همزه.
(٧٠)
صفحه مفاتيح البحث: شهر رمضان المبارك (3)، الحزن (1)، التصديق (1)، القبر (1)، الضرر (1)، كتاب المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيسابوري (1)، كتاب سنن أبي داود (1)، كتاب مستدرك الوسائل (1)، كتاب فتح الباري (1)، مدينة بيروت (1)

در ذكر قبور علما و صلحاء سر قبر آخوند

در ذكر قبور علماء و صلحاء سر قبر آخوند و باز قبر يكي از برادران او كه گويند ملا محمد رضا است متصل به آنها است و گفته اند ما بين مجلسيين است.
و ديگر قبر مرحوم آقا ميرزا محمد تقي الماسي است كه او پسر ميرزا محمد كاظم، پسر ملا عزيز الله، پسر ملا محمد تقي مجلسي است كه در زمان نادر شاه امام جمعه بوده و عالم و فاضل و عارف و از اهل تهجد و عبادت و طاعت. و جماعتي از علماء نقل شده كه از شاگردان ايشان بوده اند. و نقل شده كه قبر او جلو مجلسي اول است، بنابراين وسط قبر آقا ميرزا محمد علي امام جمعه و مجلسي اول مي‌شود و ظاهر اين است كه در اين صندوق كه نشان قبور اين بزرگواران ساخته شده زياده از پنج شش نفر مدفونند كه قدر معلوم آقا ميرزا محمد علي امام جمعه، و ميرزا محمد تقي الماسي، وملا محمد تقي مجلسي، و ملا محمد رضا ولد او، و آخوند ملا محمد باقر مجلسي، و حاجي سيد است.
و پائين پاي مجلسي در ايوانچه قبر مرمر بلند بسته است كه اول، قبر آخوند ملا محمد علي استر آبادي - كه يكي از داماد‌هاي مجلسي اول است - بوده و از اهل علم و فضل، بلكه نقل شده از عرفا و اهل مقامات و كمالات بوده، و بعد از سالها كه طول كشيده مرحوم حاجي سيد محمد باقر اذن داده، آقا ميرزا جعفر پدر آقا ميرزا محمد علي امام جمعه را در همان محل دفن نموده.
در شرح حالات و مقامات آخوند ملا محمد صالح مازندراني (ره) و پهلوي آن كه پائين و پشت اين قبر مرمر است قبر كاشي پست بسته أي است قبر آخوند ملا محمد صالح مازندراني است كه داماد مجلسي اول است، و عالمي كامل و فاضل و خوش بيان در كتاب نوشتن، كتاب شرح بر اصول كافي نوشته
(٧١)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (11)، الدفن (1)

در شرح حالات و مقامات آخوند ملا محمد صالح مازندراني

در ذكر قبور علماء و صلحاء سر قبر آخوند و باز قبر يكي از برادران او كه گويند ملا محمد رضا است متصل به آنها است و گفته اند ما بين مجلسيين است.
و ديگر قبر مرحوم آقا ميرزا محمد تقي الماسي است كه او پسر ميرزا محمد كاظم، پسر ملا عزيز الله، پسر ملا محمد تقي مجلسي است كه در زمان نادر شاه امام جمعه بوده و عالم و فاضل و عارف و از اهل تهجد و عبادت و طاعت. و جماعتي از علماء نقل شده كه از شاگردان ايشان بوده اند. و نقل شده كه قبر او جلو مجلسي اول است، بنابراين وسط قبر آقا ميرزا محمد علي امام جمعه و مجلسي اول مي‌شود و ظاهر اين است كه در اين صندوق كه نشان قبور اين بزرگواران ساخته شده زياده از پنج شش نفر مدفونند كه قدر معلوم آقا ميرزا محمد علي امام جمعه، و ميرزا محمد تقي الماسي، وملا محمد تقي مجلسي، و ملا محمد رضا ولد او، و آخوند ملا محمد باقر مجلسي، و حاجي سيد است.
و پائين پاي مجلسي در ايوانچه قبر مرمر بلند بسته است كه اول، قبر آخوند ملا محمد علي استر آبادي - كه يكي از داماد‌هاي مجلسي اول است - بوده و از اهل علم و فضل، بلكه نقل شده از عرفا و اهل مقامات و كمالات بوده، و بعد از سالها كه طول كشيده مرحوم حاجي سيد محمد باقر اذن داده، آقا ميرزا جعفر پدر آقا ميرزا محمد علي امام جمعه را در همان محل دفن نموده.
در شرح حالات و مقامات آخوند ملا محمد صالح مازندراني (ره) و پهلوي آن كه پائين و پشت اين قبر مرمر است قبر كاشي پست بسته أي است قبر آخوند ملا محمد صالح مازندراني است كه داماد مجلسي اول است، و عالمي كامل و فاضل و خوش بيان در كتاب نوشتن، كتاب شرح بر اصول كافي نوشته
(٧١)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (11)، الدفن (1)
بسيار خوش بيان كرده و تحقيقات با معني دارد، و حاشيه بر معالم نوشته، توضيحات خوب كرده، و شرحي بر زبدهء شيخ بهائي نوشته كه با تحقيق است. و معروف است كم حافظه بوده به حدي كه خانهء استاد را گم مي‌كرده، (!!!) بالاي در نوشته. و گفته اند خيلي فقير بوده كه از بس لباسش كهنه بوده در مجلس درس مجلسي اول بيرون مي‌نشسته و مطالب را هم بر استخوان و برگ چنار مي‌نوشته.
وقتي مسألة أي مشكل مي‌شود كه چند روز رفع اشكال نمي‌شود، يكي از شاگردان مرحوم مجلسي اتفاقا نزد آخوند ملا محمد صالح مي‌بيند در برگ چنارها رفع آن اشكال را نوشته، بعد در مجلس، جواب مجلسي مي‌گويد، مجلسي مي‌فهمد از او نيست و اصرار مي‌كند تا ابراز مي‌كند، مجلسي نگاه مي‌كند آخوند بيرون در نشسته لباس به او مي‌دهد و حاضر مجلس مي‌نمايد و مقرري برايش معين مي‌كند تا به جائي مي‌رسد كه او را به خانه مي‌برد و دختر خود را به او مي‌دهد، و در كتابخانهء خود منزل مي‌دهد.
ديگر قبر آقا هادي ولد آخوند ملا محمد صالح است كه صندوق چوبي دارد، در كنار ايوانچه كه در گاه مقبره است كه رو به قبر مجلسي بايستي، طرف چپ است. و مردي عالم و فاضل بوده، غالب كتابهاي او فارسي و ترجمهء عربي‌ها و او را آقا هادي مترجم مي‌گويند، شرح فارسي بر معالم، و بر شرح شمسيه، و بر شافيهء صرف كه متن شرح نظام معروف است نوشته، و حاشيهء عربي بر تفسير بيضاوي نوشته، و ترجمهء قرآن با شأن نزول و نيك و بد استخاره نوشته، و گويند به جهت نذر توي قبر اين را نوشته، چون به جهت ناخوشي صرع يا سكته وقتي اعتقاد فوت او شده دفنش نموده در قبرستاني و سوراخي به بالاي قبر براي نفس احتياطا گذارده.
او در قبر به هوش آمده نذر نوشتن ترجمهء قرآن هر گاه بيرون آيد، كرده، اتفاقا شتري آنجا مي‌چريده، از صداي توي قبر رم كرده، ساربان فهميده خبر به اهل
(٧٢)
صفحه مفاتيح البحث: الشيخ البهائي (1)، القبر (6)، اللبس (1)
شهر داده، بيرونش آورده اند.
و در همين صندوق، قبر آخوند ملا مهدي هرندي است كه از علماء و فضلاء و متتبعين بوده.
(٧٣)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (1)

باب چهارم در قبور علماء دروازه طوقچي در شرح حال صاحب بن عباد و مقامات و مصنفات او

باب چهارم در شرح حال صاحب بن عباد و مقامات و مصنفات او در طرف طوقچي نرسيده به دروازهء طوقچي كه از مقبرهء بابا قاسم كه حالش مثل ساير بابا‌ها كه در اصفهان متفرقا مدفونند، واضح نيست، خيلي بالا مي‌رود و به دروازهء طوقچي نزديك مي‌شود، مقبرهء صاحب بن عباد است كه اسم او اسماعيل است. قبر بلند كاشي وسط گنبد دارد و گويند اينجا دالان خانه اش بوده و او داراي علم و دولت و رياست. و در بيان حالات و مقامات او بعضي يك رساله نوشته اند (1). و پدرش عباد طالقاني وزير ركن الدولة است و اسماعيل را مؤيد الدولة، پسر ركن الدولة وزير خود قرار داده و از طفوليت تا بزرگي مصاحب
1 - منظورش اولين رساله است:
الارشاد في احوال الصاحب بن عباد * سيد ابو القاسم كوهپايه اصفهاني، به اهتمام سيد جلال الدين تهراني در سال 1354 ق همراه " محاسن اصفهان " چاپ شده است و نسخهء خطي آن در كتابخانهء سپهسالار موجود است. و فهرست كتابخانه سپهسالار، بخش سوم، ص 109، ش 153. و كتابهاي مستقل ديگر هم در شرح حال آن بزرگوار ديده شده كه عبارتند از:
الصاحب بن عباد شيخ محمد حسن آل ياسين.
صاحب بن عباد " شرح احوال وآثار " احمد بهمنيار، بكوشش باستاني پاريزي.
هدية العباد عباس علي اديب حبيب آبادي.
رساله در شرح حال صاحب بن عباد محمد علي ناصح.
(٧٥)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (2)، القبر (1)، جلال الدين (1)
هم بوده اند ملقب به " صاحب " شده، يا آنكه اولا صاحب بن العميد مي‌گفته اند چون نزد ابن العميد وزير تحصيل علوم ادب و حكمت و نجوم و غيرها نموده و مصاحب او بوده، بعد كه وزير شده به صاحب مطلق ملقب شده. و در دولت و عزت و احسان به فقراء بخصوص شيعيان و اجتماع شعراء در درگاه او و اعطاء به آنها و مرجعيت عامه و خاصه مراتبي از او نقل مي‌شود كه معلوم نيست احدي از وزراء به اين مرتبه باشند ولي عمده فضل او است كه در علوم و معارف كامل و چندين شتر كتابخانهء او را مي‌كشيده. و در ترويج فضايل اهل بيت (ع) و احياء امر آنها تكميل تام نموده با آنكه در اصفهان بوده و آن زمان سني خانه جبري مذهب بوده، او شيعه و از عدليه بوده.
وقتي زني زنا داده شوهرش به او اعتراض كرده گفته: خدا مرا واداشت.
شوهرش در مقام انكار بر آمده. زن گفته: مگر تو مذهب صاحب بن عباد داري كه قائل به اختيار است؟ آن مرد چون سني وجبري بوده تسليم شده.
و قصيده‌هاي خوب در مدح اهل بيت با اظهار برائت از دشمنان ايشان گفته كه مجلسي هم در عاشر بحار قدري نقل كرده و سيد مرتضي هم در غرر و درر و غير آنها نقل كرده، و كتابهاي خوب نوشته: كتاب المحيط در لغت، هفت جلد يا ده جلد، كتاب اسماء الله وصفاته، كتابي در علم كلام، تصريح به امامت و اولويت امير المؤمنين (ع) نموده، و كتاب تذكره، و انوار، و تعليل، و وقف، و ابتداء، و عروض، وجوهرة الجمهرة، و كتاب الوزراء، و كتاب قضاء و غير اينها از رساله‌ها و كتابهاي منسوبهء به او.
و در مجلسي كه درس و مطلب مي‌گفته اين قدر جمعيت مي‌شده كه هفت نفر يا دوازده نفر كلمات او را بلند مي‌گفته اند و به يكديگر مي‌رسانيده اند تا آخر مجلس.
و در ري وفات نموده، و نقل به اصفهان شده، و وفات او در سنهء سيصد و
(٧٦)
صفحه مفاتيح البحث: فضائل أهل البيت عليهم السلام (1)، الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، مدينة إصفهان (2)، ابن العميد (1)، الإختيار، الخيار (1)

در شرح حال علي بن سهل و مقامات او

هشتاد و پنج (385) بوده، و در قبهء بدريه (1) در محله طوقچي كه گويند در دالان خانه خودش كه خيلي عالي بوده دفن شده و آن قبر قدري مخروبه شده، مرحوم حاجي كرباسي او را تعمير نموده و خود حاجي مواظبت به زيارت او داشته و گفته اند به تجربه رسيده كه زيارت او باعث رسيدن به خير است به زودي. و بيان خصوصيات و حالات و مقامات و فضايل او را اين رساله گنجايش ندارد والله أعلم به حقايق الامور.
از دروازه طوقچي بيرون روي دست راست قبرستان قديمي است، وارد كه شوي طرف چپ مي‌رسد به تكيهء معروفه به امام زاده ابراهيم بن موسي بن جعفر، اگر چه در اصفهان غير از اينجا در محله شمس آباد به همين اسم امام زاده‌اي هست با دستگاه تر از اين، و در قريه نرمي بر خوار ديگري هست خيلي با دستگاه تر از اينها، و اعتقاد غريبي مردم اطراف به او دارند و از قسمش ميترسند و از دور به زيارتش مي‌روند و نذرها مي‌برند و در جاهاي ديگر نيز به اسم ابراهيم بن موسي بن جعفر هست مثل فاغستان و رواق حضرت سيد الشهداء (ارواحنا و ارواح العالمين له الفداء) مقابل رواق زنانه كه ابراهيم مجاب معروف است و غير اينها و شايد بعضي نواده‌هاي حضرت باشند رجاء زيارت و توسل به آنها شود خيلي خوب است.
در شرح حال علي بن سهل و مقامات او از اين امام زاده طوقچي قدري پائين‌تر مي‌رود قبر علي بن سهل است كه از عرفاء بوده و تكيه اش سابقا خيلي دستگاه داشته و خراب شده. عمارت جديدي دارد، قبرش ميان گنبد است و اگر چه مرحوم آقا محمد علي
(1) مؤلف اشتباه كرده، به " دريه " دريه معرب دري است كه سابقا نام محله أي بوده كه اينك طوقچي است. (از مرحوم معلم حبيب آبادي).
(٧٧)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، إبراهيم بن موسي بن جعفر (1)، إبراهيم بن موسي (1)، علي بن سهل (2)، القبر (2)، الشهادة (1)، الدفن (1)، النوم (1)
كرمانشاهي (اعلي الله مقامه) در كتاب خيراتيه (1) كه در رد صوفيه نوشته اند او را سني صوفي دانسته ولي مرحوم شيخ بهائي (اعلي الله مقامه) در " كشكول " (2) خود تمجيد او نموده حكايتي نقل كرده كه شيخ علي بن سهل اصفهاني انفاق بسيار مي‌كرده، وقتي سؤالي شد و نداشت از شخصي وجهي براي فقراء خواست، آن شخص قدري فرستاده و عذر آورده كه مي‌خواهم خانه‌اي بسازم. شيخ گفت:
وجه خانه را بده به فقراء بدهم و من ضامن مي‌شوم خانه أي در بهشت به تو بدهند، او به جهت اعتمادي كه به شيخ داشت قبول كرد ووجه را داد و ضمانت نامه گرفت و در همان سال مرد و وصيت نمود او را در كفنش گذاردند، بعد آن نوشته در جا نماز شيخ پيدا شد كه پشتش نوشته بود " تو را از ضمانت بيرون آورديم " و آن نوشته در صندوق كتاب شيخ بود، مردم استشفاء مي‌كردند تا وقتي كه صندوق را دزد برد.
و ظاهر اين است كه اين مطلب را شيخ بهائي از كتب صوفيه نقل كرده و آنها اين گونه حكايتها خيلي از پيران خود نقل مي‌كنند كه بعضي واضح است كه دروغ و جعلي است. و بعضي احتمال صدق مي‌دهد ولي شيخ بهائي خودش نوشته كه شب خواب ديدم در حرم امام رضا (عليه السلام) بودم و شبيه به بارگاه علي بن سهل بود و خوابم فراموشم شده وقتي به زيارت علي بن سهل (3) آمدم يادم آمد آن خواب و اعتقادم به شيخ علي بن سهل زيادتر شد. پس رجاء زيارت و استمداد شود خوب است، ان شاء الله تعالي.
(1) " خيراتيه " ج 2 / 450.
(2) " كشكول " ج 1 / 227 و 228.
(3) سيد عبد الحجة بلاغي كتاب مستقلي نوشته به نام " كتاب زندگاني عارف مولانا علي بن سهل اصفهاني " كه به چاپ رسيده است.
(٧٨)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام علي بن موسي الرضا عليهما السلام (1)، الشيخ البهائي (3)، علي بن سهل (4)، التصديق (1)، النوم (1)

باب پنجم در قبرستان آب بخشان در شرح حال آخوند ملا حسين تفليسي

باب پنجم در شرح حال آخوند ملا حسين تفليسي است در قبرستان آب بخشان است و در آنجا قبر مرحوم آخوند ملا حسين تفليسي وسط قبرستان است قريب به شارع، عمارت مختصري دارد. و او از اهل علم و فضل و رياضت و مجاهده، معاصر آقا محمد بيد آبادي است. از بعضي علما نقل شده كه گفته به جهت رفع شهوت آب اسفرزه با نان يا بي نان مي‌خورده. گويند:
وقتي گماشتهء او غذائي گرفته آورده آخوند خورده صفاي قلب خود را مبدل به كدورت ديده، پرسيده معلوم شد با او قمار بازي شده، بعد قي كرده.
و بسياري از اهل علم و كمال به او اعتماد و اعتقاد داشته و دارند. و عالمي دانا و با تقوي بوده، مرحوم عالم ثقه أي از مرحوم آخوند ملا محمد حسين [بن] ملا ولي الله سابق الذكر كه خود ملا ولي الله شاگرد آخوند تفليسي بوده نقل نموده كه مجرب است. هر كس برود به زيارت قبر آخوند تفليسي و همان جا نذر كند كه هر گاه موفق به زيارت كربلا شود آنجا در حرم حضرت و قريب آن يك ختم مثلا قرآن براي آخوند ملا حسين تفليسي بخواند به زودي اسباب سفر زيارت او فراهم آيد، و خود آخوند ملا محمد حسين تجربه نموده در حق خود.
مرحوم حاجي آقا محمد قزويني (اعلي الله مقامه) كه امام مسجد آقا نور بود و زود اعتقاد هم نبود، نقل كرد كه خود براي مطلبي چند هفته مواظبت زيارت قبر
(٧٩)
صفحه مفاتيح البحث: زيارة القبور (2)، مدينة كربلاء المقدسة (1)، القمار (اللعب بالقمار) (1)، القبر (1)، السجود (1)
او نموده، حاصل شد. ظاهرا بسياري از مردم زيارت قبر او را ختمي براي بر آمدن حاجات قرار مي‌دهند.
بيرون بقعه طرف چپ قبر حاجي محمد هادي هرندي برادر ملا محمد مهدي كه در مقبرهء مجلسي است او را از اجله و مقدسين شمرده اند. اولاد او تاكنون از علماء و ائمه هرند پسرش حاجي ملا عبد الله مؤلف سه كتاب است: دلايل الدين سه جلد، نور القبور، اصول دين، مجمع اسرار القرآن.
قدري فاصله، قبري بلند بسته است. وسط قبرستان قبر ميرزا ابراهيم جوهري است كه كتاب مصيبت و اشعار سوزناكي دارد وآثار خلوص نيت و اخلاص به حضرت سيد الشهداء (ارواحنا و ارواح العالمين له الفداء) از كتاب او ظاهر است و اميد است كه زيارت قبر او فيوضاتي داشته باشد كه خادم الحسين (عليه السلام)، مخدوم الملائكه.
(٨٠)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام الحسين بن علي سيد الشهداء (عليهما السلام) (1)، زيارة القبور (2)، القرآن الكريم (1)، القبر (3)، الشهادة (1)
باب ششم در تعيين قبور علماء در مقبره مرحوم حاجي سيد محمد باقر (ره) در مقبرهء مرحوم حجة الاسلام، حاجي سيد محمد باقر (اعلي الله مقامه) است كه در دالان مسجد سيد - كه بناي خود آن مرحوم است - واقع است و عمارت با زينت خوش وضعي دارد. قبر آن مرحوم از مرمر و بلند بسته است، و جلو روي او قبور جمعي از اولاد او است. دم ارسي رو به مسجد كه قدري بلند بسته است، قبر مير محمد مهدي پسر بزرگ آن مرحوم كه از اهل علم و فضل بوده، و قبر ميرزا ابو الفضل نوهء آن مرحوم، پسر ميرزا زين العابدين است. و پائين آن كه جلو قبر سيد است، قبر ميرزا زين العابدين، و حاجي سيد محمد علي و آقا سيد مؤمن اولاد آن مرحوم كه قدري قبرها پست تر بسته است و ما بين قبر سيد و آن دو قبر مي‌شود ولي محل دفن آقا سيد مؤمن قدري پائين‌تر از محلي است كه سنگ و نشان گذارده اند. طرف پائين پاي سيد است، قدري پيش رو، و حاجي سيد محمد علي و آقا سيد مؤمن از اهل علم و فضل بوده اند، و حاجي سيد محمد علي صبح مسجد سيد را امامت داشته و نقل عبادت و تقوي از او مي‌شود، و آقا سيد مؤمن بعد از مرحوم حاجي سيد اسد الله مرجع رياست بيد آباد و امام مسجد سيد و پناه خلق و با علم و فضل بوده و تدريس هم داشت. بعد از مرحوم حاجي سيد اسد الله او اعلم از ساير اولاد سيد بوده. و اما حاجي سيد اسد الله كه ولد افقه و
(٨١)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (8)، الحج (1)، السجود (3)، الدفن (1)

باب ششم در مقبرهء مرحوم حجة الاسلام در شرح حالات و مقامات مرحوم حاجي سيد محمد باقر

اتقي واكمل آن مرحوم بوده، بلكه در مراتب تقوي و قدس و عمل از بعضي جهات از پدر گذرانيده كه اخلاص بسياري از مردم هم زيادتر بود به او و پناه بزرگ خلق به اصفهان و غيره بود.
در مسافرت به عتبات در راه وفات نموده سنهء هزار و دويست و نود (1290)، در نجف اشرف از در قبلهء صحن كه بيرون روي در ايوانچه طرف چپ دالان مدفون است.
و ايوان طرف راست قبر مرحوم حاجي شيخ مرتضي (اعلي الله مقامه) است و در اطاقهاي طرفين از دالان جمعي از علماء و كاملين مدفونند كه زيارت آنها خيلي خوب است. مجملا اينها به مناسبت، مرقوم شد. مقصود بيان حال خود مرحوم سيد است.
آن بزرگوار اصلش از شفت رشت است و چندي در نجف اشرف خدمت بحر العلوم درس خوانده و در آنجا با حاجي كرباسي رفاقت و مراوده داشتند كه بعد از رياستشان در اصفهان هم به حدي موافق بوده اند كه ما بين احدي از علماء رفاقت به اين حد معهود نيست. هر مطلبي خدمت حاجي مي‌شده مي‌فرموده برويد خدمت سيد، جائي مي‌رفته اند سيد با آن دستگاه سوار مي‌شده درب خانهء حاجي و حاجي را بر مي‌داشته و همراه حاجي مي‌رفته. حاجي براي سيد رفته در زواره، و به جهت تزويج، عيالي براي ايشان آورده. يك دختر سيد را آقا محمد مهدي [فرزند] حاجي [كرباسي] داشته كه هنوز ميان دو طائفه موافقت و مواصلت برقرار است.
گويند در نجف اشرف حاجي به ديدن سيد رفته ديده سيد افتاده است.
معلوم شده سيد از گرسنگي غش كرده، حاجي رفته براي او غذاي مناسبي تحصيل كره به او خورانيده به حال آمده و سيد بحر العلوم هم فهميده شدت فقر سيد را، اصرار نموده كه وقت غذا را به خوان او حاضر شود قبول نكرده. و
(٨٢)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (2)، القبر (1)، الزوج، الزواج (1)
چندي هم در كربلاي معلي درس آقا سيد علي صاحب شرح كبير حاضر مي‌شده، و آقا سيد علي براي سيد روزي دو نان مقرر داشته، وخدمت آقا سيد محسن كاظميني هم به جهت درس حاضر شده و از عتبات كه بر گشته در قم قريب هشت سال درس ميرزاي قمي (اعلي الله مقامه) حاضر شده و مي‌گفته در مدت قليل نزد ميرزا بيش از عتبات ترقي حاصل شد بعد به اصفهان آمده. وقتي هم كه اصفهان آمده يك دستمال كه سفرهء نان خوري او بوده داشته و يك كتاب مدارك و در اصفهان چندي در مدرسهء چهار باغ مانده مدرس با او موافقت نكرده بيرونش كرده، يا خود رفته، و در اصفهان عيال داشته و به سختي مي‌گذرانيده.
گويند: در ايام بي اسم و رسم [بودن] اسباب سازي را شكسته او را گرفته و صدمه زده اند و گويا همين شدت غيرت او در دين و همت او در نهي از منكر يكي از اسباب ترقي واشتهار او گرديده.
آقا سيد محمد كربلائي كه از اولاد صاحب شرح كبير است و يك سفر به جهاد روس به طرف تركستان رفته وقتي اصفهان بوده اجتهاد سيد را از او مي‌پرسند. گفته: اجتهاد مرا از سيد بايد پرسيد. و چون آقا سيد محمد خيلي عنوان داشته اين كلام خيلي اسباب ترقي سيد شده. ميرزاي قمي هم خيلي ترويج و تمجيد سيد كرده و كم كم در اشتهار و اعتبار شخص اول روزگار و با وجود مخالفت پادشاه و حكام در كمال اقتدار و دولت و وسعت او هم بيشمار گرديده.
ووجه ظاهري دولت او آنكه بعضي از بزرگان وجه قابلي به سيد داده، سيد در آن تجارت و معامله نموده، خداوند اعانت نموده مداخل كلي برده كم كم املاك زياد تحصيل نموده تا به حدي كه مسجدي چنين بنا نموده و آن همه دستگاه و عيال و اولاد و كتاب به هم بسته، پادشاه را به تفصيل مهماني نموده.
و بعضي گويند علم قرطاس داشته كه كاغذ را مي‌پيچيده و عملي كرده كه پول
(٨٣)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (5)

در ذكر مصنفات مرحوم حاجي سيد محمد باقر (ره)

مي شده! ولي مناسب نيست نسبت اين عمل به سيد، و احتمال كيميا هم داده مي‌شود چون خانهء آقا محمد بيد آبادي را هم داشته.
و بسياري از عوام را اعتقاد آن است كه از غيب برايش مي‌رسيده و به طريق كرامت نقلها مي‌كنند كه مثلا مي‌ديدند محلي را كه پول ميداده چيزي در او نيست بعد كه مي‌آمده از آنجا پول ميداده و امثال اينها كه محل تأمل است. ولي جلالت قدر سيد به حمد الله به حدي است كه محتاج به اين مطالب موهومه نيست. حالات عبادات و نماز شبها و گريه‌ها و زاري و ناله‌هاي شب او و رسيدگي به خلق و اين همه اعانت به فقراء و سادات و اين همه نهي از منكرها و اجراء حدود حتي كشتن جمعي كه تا صد و بيست نفر نقل شده كه در قبرستان قبله دعا يا جاي ديگر مدفونند به حكم شرع مطهر و بعضي را به دست خود.
در ذكر مصنفات مرحوم حاجي سيد محمد باقر (ره) و زحماتي كه در علوم كشيده چنانچه از كتابهائي كه نوشته معلوم مي‌شود مثل مطالع الانوار فقه استدلالي كه چقدر با تفصيل نوشته و اطلاع او بر علوم معلوم مي‌شود، رسالهء تحفة الابرار فارسي در نماز شب كه خيلي پر فائده و سزاوار است هر كسي داشته باشد و رجوع نمايد، و رساله‌اي در شكوك صلوة كه تتمهء تحفه مي‌شود، و رساله‌هاي بسيار خوب در رجال كه كمال مهارت در اين علم داشته، رسالهء اسحق بن عمار، رسالهء ابان بن عثمان، رسالهء ابراهيم بن هاشم، رسالهء محمد بن عيسي يقطيني، و كذا عده كافي، وحماد بن عيسي، وعمر بن يزيد، وسهل بن زياد، و محمد بن اسماعيل، وبرقي، وعبد الحميد بن سالم، و والد أو ومحمد بن سنان، ورسالهء اتحاد معاوية بن شريح با ابن ميسره، وغير آنها، ورسالهء معني " اجمعت العصابة " واصحاب اجماع، وكتاب زهرة البارقة در چند مسألة، مباحث الفاظ اصول، سؤال و جواب كه مسائل بسيار در آن تنقيح كرده،
(٨٤)
صفحه مفاتيح البحث: الأحكام الشرعية (1)، عبد الحميد بن سالم (1)، معاوية بن شريح (1)، محمد بن إسماعيل (1)، أبان بن عثمان (1)، حماد بن عيسي (1)، سهل بن زياد (1)، محمد بن عيسي (1)، محمد بن سنان (1)
رساله در عقد بر خواهر مطلقه، رساله در قبول قول زن در بلا مانع بودن، رساله در هبه ولي مدت متعه را، رسالهء مناسك حج كه خيلي مناسك خوبي است و هنوز هم محل رجوع است، و رسالهء اقامهء حدود در زمان غيبت كه واجب مي‌دانسته بر مجتهدين، و رسالهء اوقاف و بطلان وقف بر نفس كه خيلي وقفها را بر وارث بر گردانيده، و رسالهء زيارت عاشورا، و حاشيه‌اي بر سيوطي كه اوايل امر در كاظمين نوشته.
و در سفر مكه غرائبي از او نقل مي‌كنند كه يكي پس گرفتن فدك باشد. ولي همين قدر معلوم است تصرفات بسيار كرده.
وفات او در سنهء هزار و دويست و شصت (1260) از اشعار دور مقبره كه به خط مرحوم حاجي سيد اسد الله است ملاحظة شود (1).
(1) دانشمند گرانمايه آقاي سيد مصلح الدين مهدوي كتاب ارزشمندي در باره عالم جليل صاحب مناقب ومآثر حجة الاسلام شفتي بيد آبادي به نام " بيان المفاخر " در دو جلد نوشته كه توسط انتشارات كتابخانه مسجد سيد اصفهان در سال 1368 ش چاپ شده است.
(٨٥)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة الكاظمين (1)، مدينة مكة المكرمة (1)، جلال الدين السيوطي الشافعي (1)، زيارة عاشوراء (1)، الباطل، الإبطال (1)، الحج (2)، مدينة إصفهان (1)، النوم (1)
باب هفتم در شرح حالات آقا مير سيد حسن مدرس (ره)] در مقبرهء مرحوم آقا مير سيد حسن مدرس عمارت و گنبدي دارد كنار دالان مسجد آن مرحوم در محله نو كه اصل بنيان مسجد را آن مرحوم نهاده و به اسم او معروف است و اتمام آن را رحيم خان كرد. و او پسر آقا مير سيد علي بن مير محمد باقر بن آقا مير اسماعيل واعظ اصفهاني است. اوايل امر در اصفهان مدتي تحصيل نموده، بعد در كربلا و نجف درس شريف العلماء در اصول و صاحب جواهر در فقه حاضر شده باز مراجعت به اصفهان نموده، ثانيا درس حاجي كرباسي حاضر شده تا آنكه فضلاء اصفهان مقامات فضل او را يافته در مجلس درس خودش اجتماع نموده و در خوش بياني و استقامت سليقه وحسن ترتيب مطالب و زيادتي تحقيقات و مطالب حسنه به مدرس مطلق معروف شده. و كمال حسن خلق و تسليم و رضا را دارا بوده. و نفس او در ترقي شاگرد مؤثر بوده كه جمع كثيري از علماء و فضلاء كاملين و محققين و مروجين از مجلس درس او بر خاسته. چنانچه جماعتي از آنها رؤساء علماء اسلام و مرجع انام شده: يكي آية الله في العالمين آقاي حاجي ميرزا محمد حسن شيرازي كه رياست عامه در رجوع به فتوي و تقليد او در تمام كرهء ارض مستقر گرديده و مروج و مجدد مذهب در رأس اين مأهء هزار و سيصد شده و تعميراتي در سر من رأي. و اجتماع
(٨٧)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، مدينة إصفهان (3)، السجود (1)

باب هفتم در مقبرهء مدرس و شرح حالات آقا مير سيد حسن مدرس در ذكر مصنفات مرحوم آقا مير سيد حسن مدرس

شيعه در آنجا به بركت وجود ايشان حاصل شده و مقامات او بالاتر از احتياج به بيان است (اعلي الله مقامه). ديگر مرحوم آقا ميرزا محمد هاشم چهار سوقي اصفهاني كه از محققين مشهورين متبحرين بوده. ديگر آقا ميرزا ابو المعالي پسر كوچك حاجي كرباسي كه مذكور شد. ديگر آخوند ملا محمد باقر فشاركي كه مذكور شد و غير ايشان از اكابر علماء و فضلاء (كثر الله أمثالهم و أصلح حالهم).
در ذكر مصنفات مرحوم آقا مير سيد حسن مدرس و آن مرحوم كتابهاي با تحقيق خوب نوشته: كتاب فقه استدلالي شرح بر نافع كه تمام نشده، و كتاب جوامع الكلم در اصول كه خيلي كتاب با تحقيق پر مطلب مرغوبي است، و جواب سؤالات متفرقه، و رسالهء لا ضرر، و رسالهء اصالة صحة، و رسالهء عدالت، و رسالهء فارسيه در عبادات، و مناسك حج و غير اينها.
وفات او در سنهء هزار و دويست و هفتاد و سه (1273)، تقريبا دوازده سال بعد از حاجي كرباسي (اعلي الله مقامه) حيات داشته.
(٨٨)
صفحه مفاتيح البحث: الحج (1)، الضرر (1)

باب هشتم در مقبرهء مرحوم حاجي محمد ابراهيم كرباسي در شرح حالات و جلالت شأن حاجي محمد ابراهيم كرباسي

باب هشتم در شرح حالات وجلالت شأن حاج محمد ابراهيم كرباسي (ره) در مقبرهء مرحوم حاجي محمد ابراهيم كرباسي كه واقع است در بيرون در مسجد حكيم از دري كه طرف مدرسه شاهزاده‌ها و بازار صباغان و ميدان شاه مي‌رود و عمارت و قبه و بارگاه عالي دارد، قبر آن مرحوم وسط گنبد است و پشت سر او، قبر آقا محمد مهدي، اعظم اولاد او است. و اين دو قبر بلند بسته است و جلو روي قبر حاجي طرف بالا سر متصل به ديوار قبر بلند بسته است، قبر حاجي ميرزا محمود ولد آقا محمد مهدي است كه چندي در نجف اشرف تحصيل نموده به اصفهان آمده مردم اخلاص تامي به او داشتند و در مسجد حكيم جمعيت و ازدحام غريبي به جماعت او مي‌شده ولي در جواني وفات نمود. و پدر مرحوم حاجي كرباسي حاجي محمد حسن كرباسي بوده كه اول امر در محله حوض كرباس هرات كه محله كرباس هم مي‌گفته اند متوطن بوده و به اين جهت به كرباسي معروف شده و بعد در كاخ كه از توابع خراسان است آمده و بعد آمده به اصفهان و حاجي در اصفهان متولد شده و ده ساله بوده كه پدرش وفات نموده. آقا محمد بيد آبادي (اعلي الله مقامه) وصي و قيم او بوده كه اول تكليف حاجي را به مكهء معظمه روانه كرده! بلي مربي كه مثل آقا محمد باشد
(٨٩)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (3)، خراسان (1)، القبر (5)
مثل حاجي پيدا مي‌شود كه به اين حد احتياط در شريعت و دقت در امر دين و مواظبت بر دقايق آداب شريعت وتعبد صرف در احكام از براي كم كسي ممكن است و به حدي بوده كه او را مردم صاف و صادق شمرده اند مانند اولاد امجاد ايشان كه مضمونها از ايشان نقل مي‌كنند. مثل آنكه حاجي ميرزا احمد روضه خوان " أعوذ " را به آواز خواسته بخواند، حاجي فرموده: " حاجي ميرزا احمد! اعوذ كه مد ندارد "، و اين از بابت حمل بر صحت است كه حمل بر غنا خواندن ننموده است.
و آن مرحوم در مسجد شعر نمي‌خوانده و شعر را از شعريت مي‌انداخته معروف است گفته: ز عشق تا به صبوري - چنان كه مي‌گويند العهدة علي الراوي - يا كم يا زياد هزار فرسنگ است. چون در اخبار كراهت شعر در مسجد و شب و روزه و ماه مبارك رمضان و روز جمعه هر چند شعر حق باشد وارد شده إلي غير ذلك.
از آن مرحوم اين رقم حكايات خيلي كرده اند و آن مرحوم خيلي بي اعتنا به اهل دنيا بوده و زاهد و با قناعت بوده، گويند گندم در خانهء خود آسياء [ب ظ] مي‌كرده و يخ اصفهان را هم نمي‌خورده و غير اينها.
و با مرحوم سيد خيلي موافق و خود در بسياري از امور شرعيه كه محل مي‌شده سيما در اوقاف و مساجد ونحو اينها كه جاي شبهه و اشكال و احتياط بوده مداخله نمي‌كرده و محول به مرحوم سيد مي‌نموده.
و در مستجاب الدعوه بودن معروف است صدمه و وفات بعضي از ديوانيان و بعضي از آقايان را از نفرين حاجي مي‌دانند.
و حكايت آن مردي كه حاجي در مقام نهي از منكر او بر آمده، او گفته بوده است غول به خايه ام بگذارد! خبر براي حاجي آورده اند، حاجي گفته خدايا غولي ندارم و نفرين كرده تخم او باد كرده، و وفات نموده، مشهور است.
(٩٠)
صفحه مفاتيح البحث: شهر رمضان المبارك (1)، مدينة إصفهان (1)، السجود (3)

در ذكر مصنفات حاجي كرباسي (اعلي الله مقامه)

و رياست و تدريس او در اصفهان با عنوان بوده. كرسي مي‌نشسته و جمعي از علماء درس او حاضر مي‌شده اند مانند: آقا مير سيد حسين، و آقا مير سيد محمد شهشهاني، و غير ايشان.
و خود مدتي در نجف اشرف خدمت بحر العلوم، وشيخ جعفر و مدتي در كربلا نزد آقا سيد علي صاحب شرح كبير، بلكه اندكي خدمت آقاي بهبهاني و در كاظمين خدمت آقا سيد محسن كاظميني و در عجم هم چندي با ميرزاي قمي (اعلي الله مقامه) بوده كه ميرزا اجازه فتوي دادن و رجوع مردم به او داده و با هم خيلي خصوصيت داشته.
در ذكر مصنفات حاجي كرباسي اعلي الله مقامه و كتابهاي آن مرحوم معروف است: اشارات در اصول خيلي پر مطلب است اگر چه به جهت بعضي اتفاقات و خصوصيات از مرجعيت قدري افتاده، شوارع در فقه، شرح كفايه سبزواري كه خيلي مبسوط و با تحقيق است، منهاج در فقه كه بسيار خوب كتابي است پر مسألة، سيما مسائلي كه اين اوقات محل حاجت شده و مي‌شود با اشاره به دليل در غير عبادات آن، رسالهء صحيح واعم، رسالهء مفطريت قليان، رسالهء تقليد ميت، كتاب ايقاظات در اصول كه در اوايل نوشته، رسالهء ارشاد، و نخبهء فارسي كه هر دو عمليه است و فعلا نخبه به جهت حاشيه كردن مرحوم حاجي [شيخ] مرتضي [انصاري] و حاجي ميرزا محمد حسن شيرازي (اعلي الله مقامهما) و ديگران از زمان شيخ تا كنون مرجع عوام و خواص است، و رسالهء مناسك، و غير اينها.
و حاجي امامت مسجد حكيم را داشته كه مسجدي است بزرگ و با معنويت و هميشه عباد وزهاد در او بوده اند و گفته اند اولش از بناهاي صاحب بن عباد بوده و بعد از خرابي حكيم داود هندي تعمير نموده و از اين جهت مسجد حكيم گويند.
(٩١)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، مدينة الكاظمين (1)، مدينة إصفهان (1)، السجود (2)

در بيان قبر آقا محمد مهدي كرباسي و بيان حال او

در بيان قبر آقا محمد مهدي كرباسي و بيان حال او و آقا محمد مهدي كه قبرش پشت سر حاجي است، اعظم اولاد حاجي بوده و بعد از حاجي بلكه در زمان او از رؤساء علماء اصفهان و امامت مسجد حكيم هم عمده با ايشان بوده كه هنوز هم اولاد آن مرحوم دارند و مرجع در فتوي و احكام بوده و صداقتهاي غريبه از او نقل مي‌شود مانند خود حاجي و بعضي ديگر از اولاد او و ظاهر اين است كه اينها از شدت مواظبت آداب شرع و عدم توجه به اهل دنيا و تدبيرات عمليه دنيا است چنانچه در بعضي اخبار هست كه اهل دنيا اهل طاعت را مي‌گويند ديوانه است. و گويا عمده اين بوده كه حاجي نمي‌گذاشته بيرون روند و با مردم متفرقه آميزش كنند وعمده‌اش مشغول خدمت حاجي بوده و زحمت در علوم مي‌كشيده. به هر حال عالمي بوده است با اطلاع و تحقيق و اجازه از مرحوم سيد داشته.
در بيان مصنفات آقا محمد مهدي كرباسي (ره) و در اصول وفقه و غير اينها كتابها نوشته: عيون الاصول، اصول مختصر پر مسألة خوبي است، شرح منهاج حاجي كه فقه استدلالي است و خيلي خوش بيان است، هشت جلد، مصابيح، يك دوره اصول، نه جلد، شرح بر قدري از لمعه، چهار جلد، رسالهء استصحاب، رسالهء در اراضي مفتوح العنوه، مشارق الانوار، نور العيون، متن فقه، متني در طهارة، هداية الطالبين كه رساله عمليه است و فارسي است.
و آن مرحوم مواظبتها در آداب شريعت داشته. و آن بزرگوار به جهت ناخوشي تب و لرز سه يك دعائي به بادام مي‌نوشته و مي‌داده و مردم هم مي‌گرفته به مريض مي‌داده، مريض خوب مي‌شده و مجرب شده بود. همان
(٩٢)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، القبر (1)، السجود (1)، الطهارة (1)

در بيان مصنفات آقا محمد مهدي كرباسي (ره)

در بيان قبر آقا محمد مهدي كرباسي و بيان حال او و آقا محمد مهدي كه قبرش پشت سر حاجي است، اعظم اولاد حاجي بوده و بعد از حاجي بلكه در زمان او از رؤساء علماء اصفهان و امامت مسجد حكيم هم عمده با ايشان بوده كه هنوز هم اولاد آن مرحوم دارند و مرجع در فتوي و احكام بوده و صداقتهاي غريبه از او نقل مي‌شود مانند خود حاجي و بعضي ديگر از اولاد او و ظاهر اين است كه اينها از شدت مواظبت آداب شرع و عدم توجه به اهل دنيا و تدبيرات عمليه دنيا است چنانچه در بعضي اخبار هست كه اهل دنيا اهل طاعت را مي‌گويند ديوانه است. و گويا عمده اين بوده كه حاجي نمي‌گذاشته بيرون روند و با مردم متفرقه آميزش كنند وعمده‌اش مشغول خدمت حاجي بوده و زحمت در علوم مي‌كشيده. به هر حال عالمي بوده است با اطلاع و تحقيق و اجازه از مرحوم سيد داشته.
در بيان مصنفات آقا محمد مهدي كرباسي (ره) و در اصول وفقه و غير اينها كتابها نوشته: عيون الاصول، اصول مختصر پر مسألة خوبي است، شرح منهاج حاجي كه فقه استدلالي است و خيلي خوش بيان است، هشت جلد، مصابيح، يك دوره اصول، نه جلد، شرح بر قدري از لمعه، چهار جلد، رسالهء استصحاب، رسالهء در اراضي مفتوح العنوه، مشارق الانوار، نور العيون، متن فقه، متني در طهارة، هداية الطالبين كه رساله عمليه است و فارسي است.
و آن مرحوم مواظبتها در آداب شريعت داشته. و آن بزرگوار به جهت ناخوشي تب و لرز سه يك دعائي به بادام مي‌نوشته و مي‌داده و مردم هم مي‌گرفته به مريض مي‌داده، مريض خوب مي‌شده و مجرب شده بود. همان
(٩٢)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، القبر (1)، السجود (1)، الطهارة (1)

در بيان مصنفات حاجي آقا محمد كرباسي

وقت شرط مي‌كرده عمامه سر مريض بگذارند كه عمامه را آن مرحوم در اصفهان رواج تام داده. و غالبا خدمت آن مرحوم كسي كه مي‌رفته مسألة از آن كس مي‌پرسيده كه مردم را مسألة دان كند. و چون حكايات بسيار از آن مرحوم نقل مي‌شود كه دلالت بر صداقت آن مرحوم دارد هر چند از بعضي جهات دلالت بر حسن حال آن مرحوم دارد لكن از بعضي جهات موهن است به كلي ترك ذكر آنها شد.
و ديگر قبر مرحوم حاجي آقا محمد پسر مرحوم حاجي كه طرف بالا سر قبر آقا محمد مهدي كنار ديوار كه در ايوان جلوي گنبد است و نشان بلندي ندارد. و آن مرحوم مشغول بود به نوشتن كتابها و مواظبت آداب شرعيه، و از شدت مواظبت بر آداب شرعيه و بعضي وضعها مردم او را صاف و صادق مي‌خواندند و گفتار و كردارهاي صادقانه اش بسيار بود. در مجلس كه نشسته بود هر سيدي را مي‌ديد تمام قد بر مي‌خاست و مي‌نشست اگر چه سيد دور بود و اصلا ملتفت نمي‌شد كه براي او بر خاست، به ملاحظهء حديثي كه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) روايت شده: كسي كه ببيند اولاد مرا و قيام تام به جا نياورد جفا كرده يا مبتلا به بلاء بي دوا شود كه دو حديث در كتاب " كلمهء طيبه " حاجي ميرزا حسين نوري (اعلي الله مقامه) ديده شد به اين مضمونها. و هر مجلسي كه مي‌نشست غالبا فضيلت اعمال خير را نقل مي‌كرد و يك وقت امامت مسجد حكيم را هم داشت. مرجع در مرافعات هم بود. معروف بود كه زود قسم مي‌دهد.
[در بيان مصنفات حاجي آقا محمد پسر حاجي كرباسي] و كتابهاي او بسيار است: كتاب منيع الحيوة كه به فرموده حاجي جمع عبارات علماء اصول نموده از متقدمين و متأخرين در هر مسألة، پانزده جلد، شرح تهذيب علامه، مفصل، شرح نتايج آقا سيد ابراهيم، مفصل، خود مي‌گفت از صد هزار بيت متجاوز است، كتابي در حدود و ديات، كتاب مفصلي در
(٩٣)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، القبر (1)، السجود (1)
عبادات، رساله‌اي در ميراث، كتاب طهارت وصلوة، با استدلال، شرح خلاصة الحساب، هدية الشيعة كه رسالهء تقليدي بزرگ است، كتاب نور حدقة الناظرين در آداب و اخلاق وادعيه ومواعظ، خيلي بزرگ است. گويا همين كتاب است كه خود نقل مي‌كرد كه در محضر شاه گفتم: شاه به اين خوبي چرا بايد زنا كند؟ شاه وحشتي كرد كتاب را باز كردم و اين حديث را خواندم كه هر كه شارب نزند چنان است كه با مادر خود در خانهء كعبه زنا كند و به تفصيلي حكايت را نقل مي‌كرد، و رساله‌هاي چند در رجال، و رساله‌اي در آداب و سنن وصوم وجنائز.
ديگر قبر مرحوم آقا شيخ جعفر پسر ديگر حاجي است. و طرف پشت قبر آقا محمد مهدي جنب ديوار واقع است. ولي قدري طرف بالا سر است نه محاذي قبر آقا محمد مهدي و آن مرحوم نيز از علماء و فضلا و بعضي اوقات امامت مسجد حكيم را داشته و وضع تقوي وديانت داشته و خيلي متواضع بوده، رساله‌اي در ديات نوشته، و بعضي نوشته‌جات ديگر دارد.
و باز از سلسله و اولاد (1) واحفاد مرحوم حاجي در اين مقبره جمعي مدفونند.
و خيلي مناسب و شايسته است مخصوصا زيارت اين مقبره و در خواست حاجات و مهمات از خداوند در آن نمودن به ملاحظة مراتب ترويجات و زحمات كه مرحوم حاجي در دين كرده كه هنوز هم بسياري از آثار او در ميان مردم باقي است. و در مقام احتياط در دين گفتار ها و رفتار‌ها او ضرب المثل و در مقام تنبيه والتفات علماء و غير هم از جمله شواهد مطلب و اسباب آگاهي است غفر الله لهم.
(1) استاد فقيد معلم حبيب آبادي رساله‌اي در شرح حال خاندان حاجي كرباسي در سال 1375 تأليف كرده كه نسخه آن نزد استاد بزرگوار سيد مصلح الدين مهدوي موجود است.
(٩٤)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (2)، الضرب (1)، الوراثة، التراث، الإرث (1)، الجنابة (1)

خاتمه در قبور خارج از اصفهان در بيان قبر آقا محمد علي نجفي و شرح حالات او

خاتمه [در بيان بعضي از قبور خارج اصفهان از بلوكات و توابع] يكي از آنها قبر مرحوم آقا محمد علي نجفي است كه در امام زاده معروف به شاه سيد علي - كه شاه سيد علي اكبر هم مي‌گويند - از اصفهان كه طرف قمشه به روي دو فرسخ مانده به قمشه، طرف چپ راه قدري فاصله واقع است و گنبدي دارد و صحني، قبر امام زاده توي گنبد طرف جلو واقع است و از اطراف به زيارت او مي‌آيند و خيلي اعتقاد به او دارند. حقير وقتي به زيارت او رفتم در حرم او حالت خوشي در خود يافتم بهتر از حالت در شاه رضا.
[در بيان قبر آقا محمد علي نجفي و شرح حالات او] و قبر آقا محمد علي پشت سر قبر امام زاده طرف پائين پا واقع است و آقا محمد علي پسر مرحوم آقا [محمد] باقر هزار جريبي است كه قبرش در نجف در ايوان علماء است. ومرحوم آقا محمد علي دختر ميرزا محمد باقر نواب لاهيجاني را كه در اصفهان بوده و قبرش در حضرت عبد العظيم است داشته كه مجملي از حال آن مذكور شد.
بالجمله آقا محمد علي، اول امر در عتبات تحصيل نموده و از اساتيد او سيد جواد عاملي، وبحر العلوم، و ميرزاي قمي، و حاجي ملا احمد نراقي، و آقا شيخ
(٩٥)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (3)، القبر (6)

در مصنفات آقا محمد علي نجفي (ره)

جعفر بحريني (1) را شمرده اند.
و مدتي در اروميه و تبريز و آن صفحات بوده و تدريس داشته و رساله در اين مسألة كه آنجا اتفاق افتاده نوشته كه زني ذميه و شوهرش ذمي بود به جهت عشق مرد مسلماني، مسلمان شده و در بين عده، آن مسلمان با او وطي كرده و بعد او را تزويج نموده و علماء آن بلد حكم به بطلان نكاح كرده و آقا محمد علي حكم به صحت، و رساله‌اي نوشته مشتمل بر هفتاد فرع، و بعد مدتي در قم نزد ميرزاي قمي بوده، و بعد مدتي كاشان نزد نراقي، و بعد در اصفهان، و مشغول به تدريس شده و معروف به فقيه مطلق بوده و در مسجد ذو الفقار امامت داشته و تصنيفات بسيار، سيما در فقه نوشته كه پر فائده و پر فرع است و بالاخرة به اصرار و خواهش اهل قمشه، و جهاتي رفته در قمشه آنجا مشغول به ترويج و از او استجابت دعا و كرامات از قبيل به طلب باران رفتن و باران آمدن و گرفتاري و صدمات كه بر دشمنان او وارد آمده و غير اينها معروف است، و ترويجات مسائل در آنجا بسيار از او شده. و مراتب تقوي وديانت و زهد و ورع و فضايل در هر حالي از او مسلم و معروف است، اگر چه قمشه ماندن او باعث گمنامي او گرديده چون شأن او اجل از اين بود به حسب اوضاع حاليه و آخر الامر به فرار از وباء، از قمشه به شاه سيد علي آمده.
وفات نموده در سنه هزار و دويست و چهل و پنج (1245).
در مصنفات آقا محمد علي نجفي (ره) و كتابهاي او يكي حاشيه بر شرح لمعه است كه بسيار كتاب پر فرع خوبي است، ديگر كتاب فقه استدلالي در صلوة مسافر و نكاح و طلاق و ديات، خيلي مبسوط و مفصل و با فائده است، و حاشيهء قواعد علامه، و حاشيهء قواعد شهيد،
(1) نجفي، بحريني ظاهرا اشتباه است.
(٩٦)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)، الباطل، الإبطال (1)، الزهد (1)، الشهادة (1)، السجود (1)
و حاشيهء طهارت مدارك، حاشيهء نكاح شرايع، كتابي در اصول، و حاشيهء معالم، حاشيهء قوانين، حاشيه أي بر شوارق، و تجريد، رساله‌اي در رجال، انيس المشتغلين در مطالب متفرقه از حكايات و بعضي مطالب كلاميه و غير آنها، و باز كتابي در قصايد و در شرح آنها، و رساله‌اي در امامت، و رسالهء بزرگي در نماز و متفرقاتي در مسائل، و رساله‌اي در نكاح در عده ذميه كه ذكر شد.
ديگر در خود شاه رضا كه امام زاده با دستگاه هست در قرب قمشه در صحن بزرگ قديم رو به حرم شاه رضا كه به روي طرفي كه اطاقهاي بلند بسته است در ايوان بزرگي كه ميان عمارت واقع است و به وضع حوض خانه است در آن حوض خانه از قبور علماء و فضلاء قمشه چند قبر هست، در ميان آن قبر مرحوم آخوند ملا محمد باقر قمشه أي است كه او عالمي حكيم وكامل و فاضل و با تقوي بوده وديانت و مواظب عبادات و در نزد خواص از علماء و غير علماء اصفهان و قمشه مكرم و محترم بلكه ارادت به او داشتند و در انشاء نوشته‌جات، ممتاز و در قمشه شخص اول ائمه و علماء آنجا بوده.
در اين ايوان قبور علماء قمشه و سلسلهء جليله هست، مرحوم ميرزا نصر الله قمشه أي حكيم كه در اين زمان اعلم حكماء شمرده مي‌شد صاحب تصنيف با تحقيق و با تقوي و احتياط در دين.
حجرهء جنب حرم قبر مرحوم ميرزا محمد خليل امام جمعه قمشه از اجلهء سادات بوده.
و ديگر بيرون از صحن كوچك رو به قمشه كه مي‌روي طرف راست راه، دم راه قبر مرحوم ميرزا محمد علي خليفه سلطاني است كه از مقدسين ممتاز و از اهل علم وديانت و مجاهدات و حالات. ومرحوم آخوند ملا محمد باقر قمشه أي كمال اعتقاد و اظهار اخلاص حتي بعد از فوت به او مي‌نمود.
و در ساير قريه‌ها و بلوك اصفهان، علما و صلحاء و مقدسين بسيار مدفونند
(٩٧)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (2)، القبر (6)، الجنابة (1)
كه مقصود ذكر آنها نيست، ولي اداء لبعض الحقوق ختم مي‌كنم به قبر جد امي خود مرحوم آخوند ملا محمد تقي جزي كه در قريهء جز، اول قبرستان تكيه أي دارد معروف به مقبره در وسط گنبد آن دفن است. و او از مقدسين و پيشوايان بوده و خيلي آثار خير از او در " جز " باقي مانده. و نزد مرحوم سيد و حاجي مقبول القول ومعتمد و به تقوي و قدس در بلد نيز معروف بوده.
و از ميان قبرستان " جز " كه به روي طرف رباط، قبر مرحوم حاجي ملا مهدي والد حقير كنار راه طرف چپ است سنگ لوح تمام قدي دارد. در خير خواهي و اصلاح امور شرعيه و غيرها ممتاز بوده (رحمة الله عليه وعليهم والحمد لله رب العالمين).
هذه السنة (1324) آقا ميرزا حسن [بن] ميرزا ابراهيم مرحوم، قبر او تكيهء شهشهاني جنب مرحوم حاجي ميرزا بديع. عالمي غيور در نهي از منكر و رفع ظلم، و در اشتغال به تدريس و امور شرعيه و طريقه زهد و تقوي ممتاز، امام مسجد سلام كه براي او بنا شده مساجد ديگر هم احياء نمود (1).
ديگر آقا شيخ عبد الحسين محلاتي عالم متتبع با فكر صاحب تصنيف و تأليف كتاب مغتنم الدرر در فوائد تفسيري و اخباري، و متفرقات نافعه، و رساله‌ها در فقه و اصول. قبر او نزديك فاضلان جنب راه (رحمة الله عليه وبركاته).
پايان
(1) وفاتش در سال 1323 بوده و 24 غلط است.
(٩٨)
صفحه مفاتيح البحث: القبر (4)، الزهد (1)، السجود (1)، الدفن (1)، الجنابة (2)

اشعار و مثنويات مرحوم آخوند گزي

اشعار و مثنويات مرحوم آخوند گزي
صفحه(٩٩)
بسم الله الرحمن الرحيم [مجسمهء علم و عمل و تقوا آيت الله گزي شعر نيز مي‌سروده و " مهدوي " تخلص مي‌كرده است. اشعاري كه در پي مي‌آيد بخشي از سروده‌هاي او به طريق مثنوي است:] اي كه از هستت به پا شد هست و نيست * غير هستت در حقيقت هست نيست با وجود تو است هستيها وجود * ورنه اعدامند يكسر در شهود آه از اين اعدام و اين شور و شرور * آه از اين اعدام و اين كبر و غرور از پس حمد خداوند احد * احمد او را درود افزون ز حد علت و معلول موجود ووجود * ساجد و مسجود و هم عين سجود علت مادي وغائي بي خلاف * صورت و فاعل هم اندر انكشاف گر چه باشد اين بيان رمز و مجاز * مي‌ندارد از حقيقت امتياز زان سپس بر آل اطهارش تمام * از علي تا مهدي آن آخر امام آن مظاهر مر صفات پاك را * و آن علل مر خلقت افلاك را نور بخش عالم كون و مكان * روشن از ايشان زمين و آسمان
صفحه(١٠١)
(در آنكه انوار موجودات از ائمه (ع) و به حسب مراتبشان ظهور دارد) هستي نوري ذرات وجود * هست از ايشان در كمون يا در شهود گشت ز ايشان بي حجاب اندر ظهور * ليك اندر ما سوي شد در ستور با حجاب واحد اندر انبياء * جلوه گر شد با دو اندر اولياء با سه ستر آمد عيان در مؤمنين * وز دگر مردم به ستر چارمين پنج ستر آمد ز حيوانش عيان * در نبات اندر ششم آمد نهان در جماد آمد چو در هفتم حجاب * در كمون او شد و ننمود تاب چون ترقي گيرد آيد در نبات * افكند يك پرده تابد در جهات همچنان رو برتر و انوار بين * تا در افتد از حجاب هفتمين نور بگرفته جهان را بالتمام * ليك بر ظلماتيان گشته حرام بسته بر خود حجرهء تاريك را * كي شود بر تو عيان نور وضيا برگشا در را برون آ از حجاب * بين جهان روشن زنور آفتاب زين جهان تار و ظلمات قيود * هان برون آ در بيابان شهود تا ببيني نورها در نورها * بس كليم افتاده اندر طورها (در آنكه رسيدن به انوار و اسرار به القاء قيود و خضوع كامل است) در كمونت هست بس اسرارها * طورها و نورها و نارها تا به قيد خويشي و در فكر تن * مي‌نگردد سر مكنونت علن از خود آرائي و از تن پروري * بگذر و از خويش شو يكسر عري تا كمالات تو آيد در ظهور * نورها بيني همي بالاي نور
صفحه(١٠٢)
(تمثيل للتواضع) دانه گندم بودش اندر كمون * بس كمالات وبروزات و شئون گر نهيش اندر مكاني خوب و پاك * داريش محفوظ از هر آب و خاك با هزاران احترام و احتشام * گرد از او گيري و بنوازيش تام سالها باشد همان گندم كه هست * بلكه گردد سست و خشك و خار و پست ليك چون افتاده شد در خاك و آب * از علا بگذشت و شد يار تراب پايمال و پست و خار و زار شد * در پي اظهار آن اسرار شد در بروز آورد از شق جيوب * ريشه و عقد كه و خار وحبوب همچنين مي‌دان تو خود را اي فلان * داري اندر بس كمالات نهان تا نگردي اين چنين افتاده پست * بر نيايي آن كمالاتت كه هست (اختيار بندگي حق و آزادي از غير) بندهء خلقي و آزادي ز حق * اي عجب گردانده اي يكسر ورق بندگي كن خالق قهار را * يار را جو و بهل اغيار را غير چون آمد ميان آمد ميان * ورنه جز يك رو نمي‌بيني عيان شاهد اين مدعا و گفتگو * كل شئ هالك الا وجهه وجه حق بين وز روها رو بتاب * نيست شو در هست وزان هستي بياب زان كه سر هست و هستيها از اوست *ها درون مغز شو بيرون ز پوست (حكايت) داد عثمان كيسهء زر بر غلام * كين ببر بر بوذر آن مرد تمام گر كند بوذر قبول زر ز ما * سازمت آزاد در راه خدا
(١٠٣)
صفحه مفاتيح البحث: الهلاك (1)، الإختيار، الخيار (1)، الزيارة (1)
برد زر را نزد بوذر آن غلام * كرد بس الحاح وإبرام تمام زر نيفتادش قبول بوذري * كه ز حب سيم وزر بودي بري آري آن كو چشم بر حق دارد او * سنگ را بازد يكي پندارد او گفت گر سازي قبول اين شادي است * كه مرا از اين قبول آزادي است گفت آزادي است دانم مر تو را * ليك زانو بندگي باشد مرا بنده اي و طالب آزاديئي * وز رسوم بندگي بس داديئي من كه آزادم ز بند اين و آن * از چه رو خود را كنم از بندگان (1) رق سلطان باش ني رق عبيد * ياري از حق جوي اي مرد رشيد بندگي كن آنكه آزادت كند * و از رضاي خويشتن شادت كند بندگي غير تا چند اي فلان * شرم بادت از خداي راز دان (اشاره به بندگي شيطان و آنكه نجات از او به علم است) (و حكايت عالم و شيطان) العجب ثم العجب زاين بندگيت * كو بود سرمايهء شرمندگيت يعني اين فرمان بريت ابليس را * آن رجيم شوم پر تلبيس را اين همه خاصيت بي دانشي است * نزد دانا نيست بر ابليس زيست (حكايت عالم و شيطان) آن يكي دانا به بيدا باز ماند * تشنگي بر جان وي آتش فشاند بود اندر اضطراب والتهاب * كامدش ابليس با يك كوز آب گفت بنما سجدهء بت تا دهم * آب سردت از پي قرب صنم گفت چبود بت نما بر من بيان * تا نمايم سجدهء او را به جان
(1) نثر آن در " مع علماء النجف الاشرف " ص 64 آمده است.
(١٠٤)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة النجف الأشرف (1)
پاي جان چون در ميان از تشنگي است * هر چه گوئي آن كنم فرما كه چيست گفت باشد صورتي از سيم وزر * يا جواهر يا ز چوب و يا حجر گفت اينها از كجا آرم به دست * چاره ام كن تشنگي از حد گذشت گفت از گل ساز او را اي فقير * اليسير ليس يسقط بالعسير چون وضو نتوان تيمم جاي اوست * جو اگر گندم نباشد بس نكوست چون نباشد ظرف چيني وزجاج * از سفالي بايدت كأس وسراج چون نيابي خانه‌هاي زرنگار * بايدت در خشت و گل كردن قرار گفت عالم از كجا كو آرم آب * تا عجين سازم ازو اكنون تراب اضطراب من خود از بي آبي است * مي‌نبينم آبي از بالا وپست گفت بنشين بول كن روي زمين * خاك را با بول كن آنگه عجين گل كن وبت ساز از بهر سجود * تا نباشد تشنگي بر تو خلود گفت من بت مي‌ندانم ساختن * بول اين تو ساز بت اي اهل فن ساخت شيطان يك بتي زان بول و خاك * سجده كن اكنون نگردي تا هلاك گفت سجده مي‌ندانم اي فلان * سجده اي كن تا ازو يابم نشان كرد شيطان سجدهء بت از ادب * عالمش زد مشت بر پشت از طرب گفت ملعونا تو كردي امتناع * از سجود بو البشر از ارتفاع احمقا اكنون چو خوش كردي سجود * بول فرزند ورا يا ذالجحود آري آن كو از معارف يافت نور * مي‌زند ابليس را گول وغرور (اشاره به فوائد علم و معرفت و طريق و شرائط آن) كوش اندر علم و عرفان اي پسر * تا بر آري از ملايك بال و پر مكر شيطان را كني از خويش دور * گردد از حق زان به قلبت قذف نور علم خواهي در عمل كوش و نياز * همچنان كامد عمل از علم باز
(١٠٥)
صفحه مفاتيح البحث: السجود (3)، البول (6)
دور در علم و عمل جايز شده است * و اندر اين دورش تسلسل آمده است علم آن باشد كه باز آرد عمل * ني غرور ونخوت وكبر ودغل علم از دراعه ودستار نيست * سالكي دست آر كش او زار نيست از بيان آن امام راستين * خوش فرا بنگر كه يا بي راه دين گفت بنگر من لدينه صائنا * ولنفسه في الامور حافظا من يخالف نفسه فيما هواه * امر مولاه يتابع في هداه للعوام أن يقلدوه في * دينهم إذ هو بالعهد وفي (1) عالمي كو كرد حفظ نفس ودين * دين مردم را سزد گردد امين كه مخالف گشت با نفس و هوا * پس موافق بايدش خلق خدا برد چون فرمان مولي را به جان * بنده بايد گرددش خلق جهان ليك آن عالم كه باشد دزد راه * دين مردم را چسان گردد پناه (نكته) اي بسا دانا كه نادان زوست به * وي بسا شهري وبدتر زاهل ده گفت پيغمبر ز ده دوري كنيد * زانكه در ده جهل مي‌گردد مزيد پس هر آن شهري كه جهل آرد ده است * ده كه علم افزايد از وي بس به است ليك آن علمي كه بردارد حجاب * نه حجاب افزايد از كبر وعجاب علم كامد فائده اش كبر وغرور * كي ز وي قرب خدا يابد ظهور علم بايد كاورد عجز ونياز * عزلت وخلوت به حق از بهر راز (بيان عزلت معنوي) نيست عزلت كنج غار وشام تار * عزل دل از ما سوي عزلت شمار
(1) رك: " وسائل الشيعه " باب 10 از ابواب صفات قاضي، ج 20 / 94.
(١٠٦)
صفحه مفاتيح البحث: الجهل (2)، الزيارة (1)، كتاب وسائل الشيعة للحر العاملي (1)
اي بسا گوشه نشين معتزل * كه دلش با خلق باشد مشتغل وي بسا در جمع و دل مشغول حق * جسم با تو روح با حق ملتحق چشم سر اين سو و چشم دل بيار * زين زبان با تو وزان با كردگار (مضار بعضي عزلتها) آن يكي عزلت گزيند تا مگر * وا رهد از معصيتهاي نظر زان سپس دل گرددش غرق خيال * فارغ از ياد خداي لا يزال گاه از عجب وغرور افتد به ناز * خويش را بر عرش مي‌بيند فراز وحي شيطانش رسد هر دم به گوش * وحي حق پندارد وآرد خروش گاه بيند خويش را باب امام * كه امامت را به خود بيند تمام گاه از اينها پاي خود برتر نهد * دعوي إني أنا اللهي كند خلقي از راه هدي بيرون كند * عالمي را سر به سر مجنون كند در ميان خلق گر بود ابتدا * يافتي از وي جهاني اهتدا در جهالت داشت خلق و رفت پس * در ضلالت خواندشان از آن سپس بست يك راه وبسي رهها گشود * با زيان شد هم عنان وخواست سود (تمثيل به حكايت) همچو آن زن كه بدش يك پيرهن * ساتر و بالا و پاي او به تن ناگهان نامحرمي را ديد باز * بر كشيد آن پيرهن برزخ فراز رخ ز نامحرم نهان كرد و عيان * گشت از وي راز‌هاي بس نهان فاش را بر بست و پنهان را گشود * حسن پنهان كرد و ما يقبح نمود (عزلت مطلوبه)
صفحه(١٠٧)
عزلت ار خواهي سحر گاهان گزين * خلوتي با دوست در سوز وانين بو العجب وقتي است هنگام سحور * با صفا حالي است خلوت با غفور اي خوشا خلوت گزينان سحر * وي خوشا شب زنده داران از سهر وي خوشا شيريني راز و نياز * وي خوشا زان لذت سوز و گداز تلخ كامم بار الها آگهي * كي ز حلواي مناجاتم دهي (اشاره به امتحان خلوص در طلب علم و امتحان در ريا) در حديث قدسي آمد اين خطاب * كش عتاب اندر بود اندر عتاب علم جوئي كش غرض جز ذات ما است * او ز حلواي مناجاتم جداست اين نشاني بو العجب رمز آمده است * عالم از وي نزد خود رسوا شده است امتحاني هست بس نغز و عجيب * خويش را زو امتحان كن اي حبيب همچو آن رمز دگر كاندر عمل * آمده اندر طريقت بي خلل از ريا آن كس بود خالي و دور * كز ثناي خلق نايد در سرور كن كلاه خويش قاضي اي كيا * بين چسان هستي گرفتار ريا اين تلازم هست گر در اين نشان * كم كسي خالص شود در امتحان از صداي رهرو مور سياه * روي سنگي نرم اندر شامگاه (1) اين ريا اندر شما مخفي تر است * كي به آساني توان زو باز رست (بيان مرائين وآثار رياها)
(1) پيامبر صلي الله عليه وآله رياء را شرك اصغر معرفي كرده است رك: " بحار "، ج 72 / 303. و امام عسكري (ع) در مورد نفوذ شرك در ضمير مردم چنان تعبيري دارد و مي‌فرمايد: نفوذ شرك در ضمير مردم، پنهان تر از آن است كه مور سياهي در شب تيره و تاريكي روي گليم سياهي راه برود. " بحار " ج 16 " قسمت اول " / 158. عن ابي محمد (ع) قال: الاشراك في الناس اخفي من دبيب النمل علي المسح الاسود في الليلة المظلمة.
(١٠٨)
صفحه مفاتيح البحث: الحديث القدسي (1)، الإمام الحسن بن علي العسكري عليهما السلام (1)
آن يكي گشته امام و مقتدا * خوش ريا برده به محراب خدا كه تباكي آرد و سوز و گداز * تا بگويندش چو خوش خواند نماز وه چه با حالت قرائت مي‌كند * وه چو خوش دم از محبت مي‌زند كه نمايد احتياطات شداد * فاش تا گردد بر مردم مراد و آن يكي گرديده بر منبر فراز * با كمال عجز و تسليم و نياز آن چنان سازد سخن از حق ادا * كو بود مستغرق خوف خدا تا كه بزم خويش را رونق دهد * جلوه خود نزد چند احمق دهد تر كند ز اشك ريا ريش سياه * گه صدا نازك كند گه آرد آه آه آه از آههاي اهل حال * وان همه بي تابي ووهم و خيال شرح حال اين گروه بي خبر * اين زمان بگذار تا وقت ديگر و آن يكي عامي عجمي چند گاه * كرده با زحمت قرائت روبراه هر كجا خواند نمازي بو العجب * كه منم نزد خدا قدسي لقب (اشاره به جمع كردن بعضي بين عجب وريا) جمع ضديني نموده بي خلل * از رياء و عجب اندر يك محل در مثل گويند كين عجب وريا * همچو سگ با كله پز ماند بجا كله پز چون رفت سگ جايش نشست * چون ريا بگذشت عجبش داد دست شد مرائي همچو معجب دزد دين * هر يكي بنشسته در سوئي كمين خلقي اول بر اول گردد مريد * زان سپس گردند مردود ومريد
(١٠٩)
صفحه مفاتيح البحث: الخوف (1)
(در اينكه مرائي موجب فساد اعتقاد مردم است و دزد دين است) مر ريائي را بود دين سخت سست * وا نما بدليك بس سخت و درست عاقبت وارون نمايد كاروبار * زآنكه از حمق است اين تدبير كار چون هويدا كرد ضعف اعتقاد * شبهه در اصحاب يابد ازدياد چون ازو گردد عيان ضعف يقين * شبههء مردم قوي گردد بدين دزد دين خلق گردد در ديار * دزد مال از كار او جويد كنار (حكايت اياز دزد كه به جهت آية الكرسي بسته را پس داده كه باعث ضعف اعتقاد صاحبش نشود) آن اياز دزد با اصحاب عام * برد بار كارواني را تمام بسته اي را ديد اندر بارشان * كش بدي از آية الكرسي نشان بر نوشته بر وي از بهر سداد * آية الكرسي ز حسن اعتقاد گفت زود اين بسته را وا پس دهيد * گر چه بر بگشادنش دل بسته ايد زآنكه ما دزدان مال مردميم * دزدي دين از چه رو بر خود نهيم دزد مالستيم ما ني دزد دين * سگ مثالستم نه ابليس لعين گر نه محفوظ آيد اين بسته ز راه * اعتقاد صاحبش گردد تباه ز آية الله چو اعتقادش گشت سست * كي ز ذوالايه يقين ماند درست اعتقاد خلق چون از مقتدا * نقص يابد نقص يابد از خدا وان ديگر معجب شده صوفي مثال * پاي تا سر غرق درياي خيال خود همي پندارد از ذكر خفي * يا ز آه و ناله‌هاي مختفي در ولايت گشته سلطان الوري * مي‌نبيند جز خود اندر ما سوي هيچ نشنيدم ز شاه اوليا * يا شه آن شاه ختم انبيا
صفحه(١١٠)
كاورد بر جستن و بر خود زدن * يا ز شعر عاشقي بي خود شدن يا خود اين صوفي ز حيدر برتر است * يا كه او را راه و رسم ديگر است ذكر قلبي كاورند اينان نهان * گر نه بدعت هست چون ذكر زبان زآنكه باشد صورتي اندر خيال * مي‌كند از لفظ اخطار [ي] به بال گر خود از معني نگردد روح ياب * در بر عارف بود ستر و حجاب در عبادت شد خيال ار غرق پير * قلب با وي تابع آيد اي دبير قلب با حق بودن و اين سو خيال * يا محال صرف دان يا كالمحال گر توان بر پير واقف شد خيال * هم توان واقف شدن بر ذو الجلال (حصر سلطان در امام و رجوع مذاهب مختلفه به واحد) ناطق واحد چو ركن رابع است * قطب وشيخ وباب اين سو راجع است مهدي نوعي و سلطان و ولي * هم بدانها ره برد فاش وجلي جز امام مهدي آن پور حسن * شخصي و موجود در سر وعلن نيست قطب و ركن و سلطان و امام * اندر اين عالم ديگر تم الكلام پس هر آن كو ديگري را بر عيان * گويدش چون او بود جان جهان واسطه فيض است ومرآت امام * واحد است و مرجع كل انام هست او بيرون ز راه دين حق * ور به عالم در عمل گيرد سبق (در آنكه به مجرد نسبت نبايد آثار مترتب كرد و حمل بر صحت مقدم است ليك هر كس كو شود شيخي لقب * يا به صوفي يا به بابي منتسب مي‌نه بتوان گفت كز دين شد برون * يا برون از ديني آورده درون تا نگردد فاش سوء اعتقاد * مي‌نشايد بست بر وي ارتداد ان بعض الظن اثم را بخوان محمل صحت به هفتادم رسان
(١١١)
صفحه مفاتيح البحث: الظنّ (1)
در اينكه با حمل بر صحت احتياط از دست نبايد داد و حكايت ليك نزد خود نما زيشان حذر * خاصه كز مؤمن دهد زايشان خبر داد اسماعيل فرزند امام * بر يكي ز اهل زمان خويش وام او از آن پس وام را واپس نداد * نزد صادق كرد اسماعيل ياد گفت با فرزند آن مير انام * خود نه بشنيدي كند شرب مدام وام بر مي‌خواره دادي اي پسر * خود فكندي خويش را اندر ضرر گفت مي‌گفتند من ناديده ام * اعتمادي نيست بر بشنيده‌ام آن امام دين پي ذكر سند * گفت صدق مؤمنا فيما شهد (1) (در جمع ما بين آنچه به نظر ضد نمايد و آنكه آنها وفق است) هست در شرع و طريقت راهها * كاول آيد در نظر‌ها ضد نما ليك باشد عين عدل و راه راست * چشم ضد بين اندر اين ره كج نما است كن همي از موضع تهمت حذر * ليك منما متهم آنكوست در پاي تا سر باش در خوف خدا * همچنان سر تا به پا رو در رجا نيست جبر و نيست در كار اختيار * ني مركب زين دو در بين و كنار بين امرين است امري بس وسيع * ليك بنمايد بسي نغز وبديع خالق اشياء است در اشياء درون * همچنان كوهست از اشياء برون در درون بي وصل و بيرون بي فصال * عكس مرآت آر از بهر مثال عكس بيرون و درون آينه است * ليك ني ممزوج و نه از وي باينه است گر چه عكس عكس باشد كاينات * جملگي عكسند در مرآت ذات
(1) رك: " وسائل الشيعه "، ج 6 / 230، ح 24207.
(١١٢)
صفحه مفاتيح البحث: التصديق (1)، الشهادة (1)، الإختيار، الخيار (1)، الخوف (1)، كتاب وسائل الشيعة للحر العاملي (1)
اين سخن پايان ندارد باز گرد * تا نگردد نظم مطلب دور و سرد اين ره سالم كه داري بي خلاف * رو كه تا سالم شوي از كذب ولاف منكر پيران نيم من در جهان * ليك نبود واحد اندر هر زمان وار يكي هم شد به عالم ز اتفاق * نيست واجب آنكه بشناسيش طاق سالك آن باشد كه هر جا ره روي * يابد او با وي نمايد پيروي خواه برنا خواه پير وخواه كهل * خواه اندر كوه و دريا خواه سهل ياوري مي‌جو كه آگاهت كند * از عيوب خويش در قلب و جسد پير ارشادي كه آمد مشتهر * غالبا در كار او باشد خطر هان مشو مغرور گر بيني به خواب * فضلي از وي يا عتابي يا خطاب هم اگر سازد شگفتي بر عيان * يا عيان سازد تو را رازي نهان (حكايت) آن مخالف را يكي شد رهنما * از ره تحقيق با چون و چرا ديد شب در خواب كامد دويمين * گفت كز چه باز گشتستي ز دين روز ديگر گفت با هاديش خواب * كو به من بنمود دوش اينسان عتاب گفت شيطان بوده است اين اي فلان * كرد بازش رهرو حق را بيان دويمين شب ديد آن دويم ظلام * با عتاب بي حساب اندر منام روز سيم گفت با هادي كه چون * با چنين خواب از خلاف آيم برون گفت ابليس است باز اي هوشمند * امتحانست از خرد بپذير پند در شب سيم و يا چارم به خواب * ديد رخسار جناب بو تراب از ره تحقيق چون حق ياب شد * فيض ياب بو تراب از خواب شد داد اطمينان به قلب آن سليم * كرد از وي دور شيطان رجيم عشق از اول سركش و خوني بود * تا گريزد هر كه بيروني بود
(١١٣)
صفحه مفاتيح البحث: الكذب، التكذيب (1)
(در اينكه عقل اصل ارشاد است و شگفتي خلاف مؤثر نيست) عقل خالي از شكوك و وهم را * بايدت كردن به هر ره رهنما گر ز گوساله طلا آيد صدا * مي‌نشايد گفت كاو باشد خدا همچنان گر از درخت اهل رس * آيد آواز ونباشد هيچ كس (قصه اصحاب رس) جنب نهر رس ده و دو قريه بود * نام آنها را مه فرسي نمود اعظم آنها بد اسفندار شهر * كه نبد مانند أو در كل دهر شه در آنجا بود و چشمه وشه درخت * كه پرستيدندي او را قوم سخت حبه اي از آن درخت اندر قري * كشته وزو گشته اشجاري به پا خود ز آب چشمه وا انهار وي * مي‌نخوردي كه خدايان زو است حي كرده بر انعام هم او را حرام * ور كسي خوردي بكشتندش تمام بود اندر هر چهي در قريه اي * عيد گاهي بر درخت از ابلهي جمع گشتند وزدندي سازها * گوسفند و گاو كردندي فدا پس در آنها شعله ور كردند نار * تا كه شد بوي ودخانها آشكار سجده كردندي به زاري سر بسر * تا شود راضي از ايشان آن شجر داد شيطان جنبشي بر شاخها * هم زساقش طفل سان كردي صدا كز شما راضي شدم اي بندگان * جمله سر برداشتندي شادمان مي‌بخوردند وزدندي ساز وني * همچنان بودند روز و شب ز پي چون در آمد عيد اسفندارشان * مجتمع گشتند از خرد وكلان خيمه ديباج پر نقش وصور * كه بدي ابواب أو اثني عشر نزد آن چشمه وشجر كردي بپا * پس نمود ندي سجود والتجا
(١١٤)
صفحه مفاتيح البحث: السجود (1)، النوم (1)
بد فدا اضعاف اشجار ديگر * هم صدا وجنبش آمد بيشتر وعده‌ها مي‌داد شيطان زان صدا * بس فزون از وعده‌هاي ما سوي پس ز سجده خواستندي با سرور * تا ده و دو روز بر پا بود سور كفر ايشان چون كه از حد در گذشت * سويشان پيغمبري مبعوث گشت مدتي سوي خدا دعوت نمود * وان همه دعوت نمي‌بخشود سود تا كه آمد عيد اسفندار سر * گفت يا رب خشك فرما اين شجر قوم چو ديدند خشكي درخت * بس بر آشفتند وترسيدند سخت فرقه اي گفتند كرده اين رسول * در خدايان جملگي سحر وغلول فرقه اي گفتند كين باشد غضب * كين خدايان حسن كرده محتجب از غضب كرده بهاي خود نهان * ياري آنها چو ننموديد زان زآنكه او گويد همي در جمله عيب * هم شما را باز خواند سوي غيب متفق گشتند بر قتل رسول * ساختند آنگاه انبوبات طول واسع الافواه از جنس رصاص * تا از آن آب گران باشد مناص بر نهادند آن انابيب عجاب * از ته آن چشمه تا بالاي آب آب آنها را كشيدند وز پي * حفر كرده چاهي اندر قعر وي پس فكندند آن رسول بي گناه * نصرة للآلهه در قعر چاه بر درش انداخته سنگي بزرگ * پس كشيدند آن انابيب سترگ زان سپس گفتند هست اكنون اميد * كين خدايان راضي آيند از عبيد كه بكشتيم اين نبي بي نظير * خاصه دفن او به زير اين كبير تا به شب بودند اندر آن رجا * مي‌شنيدند از نبي آه ونوا كي خدا بيني مرا حال ومكان * رحم كن بيچارگي جانم ستان اندر آن چه مرد چون آن بينوا * سوي جبريل امين آمد ندا بنگر اين از حلم ما مغرور‌ها * كه شده ايمن ز اخذ ومكر ما
(١١٥)
صفحه مفاتيح البحث: القتل (1)، الدفن (1)
عاصييي كش از عقابم نيست باك * انتقام از وي كشم سازم هلاك خورد سوگندي به عز كبريا * عبرت عالم نمايم جمله را در همان عيد كبيران خسان * سرخ بادي سخت آن سو شد وزان سر به سر سرگشته و حيران شدند * سوي هم چسبنده و ترسان شدند شد زمينشان سر بسر كبريت سنگ * ز آسمان آمد سحابي سرخ رنگ زير و بالا شد فروزان بي مناص * آب شد ابدانشان همچون رصاص هان مشو مغرور از علم قدير * زانكه باشد دير گير و سخت گير نيست لازم بر خداوند حكيم * دفع آنكه پي برد عقل سليم عقل را استاد كار خويش كن * فكر پس را هر زمان از پيش كن (در آنكه مقابله عقل و عشق نقص و كمال است نه تضاد) گر شنيدستي ز اهل معرفت * عشق را گويند مدح و منقبت خود كمال عقل را خوانند عشق * ني جنون وجهل را دانند عشق ور همي بيني كه افتد در قبال * اين تقابل هست از نقص و كمال در بيان عشق نفساني امام * كرد تبياني كز او تم الكلام قلب چند از ياد حق خالي نماند * حق بر آنها حب غير خود چشاند (بيان حقيقت ذكر) ز اين بيان ادراك كن معني ذكر * كو بود مستلزم اطباق فكر ذكر آن باشد كه اندر هر زمان * خويش را در نزد حق بيني عيان حاضر و ناظر به حال خويشتن * مي‌نجنبي جز به او از جان و تن هست اين با علم و عرفان هم عنان * زو فتد هم حب وهم خشيت به جان لا و الا هست باري بالدوام * با بساطت نفي و اثباتش تمام
صفحه(١١٦)
سر به زانو ونفس حبس وبدل * لا و الا دور دادن چون بكل گر نه زان معني بگردد روح ياب * در بر عارف بود ستر و حجاب بار الها " مهدوي " را بخش هوش * تا كند اين پنبه غفلت ز گوش آه از اين غفلت كه كفري مختفي است * در زمان غفلت ايمان منتفي است حسرت است اين نخل غفلت را ثمر * يا رب ار ما بيخ بر كن اين شجر غافلانيم و زما غافل نيند * آگهان حال ما اندر پيند (در بيان آنكه رضا و غضب خدا و دعاي مستجاب و ولي خدا در اشياء پنهان است) هست در خيرات پنهانش سرور * همچنان پنهان سخطش اندر شرور در دعا‌ها هم دعاي مستجاب * چون ولي حق ميان شيخ وشاب پس به عالم عاقلا كوچك مگير * هيچ خير وشر دعا برنا و پير آن يكي تشنه سگي را داد آب * از رضاي ايزدي شد كامياب وان ديگر سيبي به آن طفل يهود * داد و شد مرضي خلاق ودود وان يكي در مشهد شاه رضا * مدتي كردي زيارت وز قضا بازگشتن حاجتي گشتش عيان * كز ره بيچارگي شد در فغان در ميان ره يكي گفتش به من * يك زيارت بخش وشو آسوده تن گفت با خود كان زيارات عظام * جملگي با غسل و آداب تمام مي‌نشايد داد ليك آمد به ياد * يكي سلام خارجي وان را بداد در ميان راه روزي بي مقام * گنبد شه ديد و بنمود اين سلام پس نمودندش حقايق آگهان * كه همين يك بود مقبول اي فلان شاهدان غيب را حسي ديگر * باشد و بس برتر از حس بصر نور ديگر هست آن ابصار را * هم ببيند ديده هم ديدار را
(١١٧)
صفحه مفاتيح البحث: الشهادة (1)، الغسل (1)
پيش و پس در پيش او يكسان بود * پيش، پس ديدن خود از نقصان بود آينه عالم نما باشد برش * كه به يكسان بيند از پا تا سرش همچنين گوش و زبان و دستشان * كنت سمعه تا با آخر باز خوان (1) (در اينكه عمده آثار بر نيات است) نية السوء ارچه لا تكتب بود * در نظر‌ها نيز پنهان مي‌شود ليك در انظار ارباب شهود * در حضور حق بسي دارد نمود هم از او آثار‌ها گردد عيان * زو مؤبد در جهنم كافران چونكه بد نياتشان كفر مدام * شد مدام اندر جهنمشان مقام ظلم و اعمال پدر‌ها در جهان * در پسر‌ها شد مكافاتش عيان ز آنكه از افعال آباء لئام * گشته راضي ور چه پيش از انتقام بن اميه گشته ملعون سر بسر * كه بدندي راضي از فعل پدر زين سخن كانون دل اخگر گرفت * ز آتش غم پاي تا سر در گرفت ز آن ستمها بر حسين ياد آمدم * هم به ناله هم به فرياد آمدم گوهر بحر ولا در كربلا * لعلش از سوز عطش شد كهربا (اشاره به حال ابي الفضل (ع)) داد سقايش به راه دوست دست * پشت پا زد بر جهان و هر چه هست رفت تا آب آورد بر تشنگان * تشنه لب خود ز آب پيكان داد جان پيش جنگ خويش كرد اخوان خويش * كي برادر اي برادر پيش پيش
(1) اشاره به حديث " قرب نوافل " است: قال رسول الله (صلي الله عليه وآله): قال الله عزوجل …
ما تقرب إلي عبد بشئ احب الي مما افترضت عليه، وانه ليتقرب الي بالنافلة حتي احبه فإذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به، وبصره الذي يبصر به، ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها.
(١١٨)
صفحه مفاتيح البحث: أبو الفضل العباس بن علي أمير المؤمنين عليهما السلام (1)، مدينة كربلاء المقدسة (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (1)
خواهما تا از غم داغ شما * جرعه‌ها نوشم به تسليم و رضا كين مصيبت هست بر دل بس گران * برتر از صد تير و شمشير و سنان آن كه را دادند صبر اندر مصاب * از وفا دادند اجر بي حساب هم و غم و حزن و كربات و مصاب * بر مسئ كفاره بر محسن ثواب يافت ايوب از مصيبات وعنا * افتخار انتساب عبدنا صوم چون صبر است شد اسپر ز نار * و آن جهاد از صبر آمد استوار فاصبروا وصابروا ورابطوا * واستعينوا الصبر را بين توتبوا (حكايت صبر طفل از روي عقل) طفلكي افتاد اندر چاه آب * مادرش آمد به سر با اضطراب گفت بنما صبر تا آرم درون * يك مقني كاردت از چه برون گفت نارم صبر خواهم كرد چون * چون نتانم خود ز چه آيم برون العجب زين بخردان سال خرد * كز خرد باشند كم از طفل خرد (واقعهء عبد الله بن حر و سيد الشهداء (عليه السلام) و بي توفيقي او و توفيق طفل ابن عوسجه) آن شنيدي خامس آل عبا * چون به قصر بن مقاتل شد فرا ديد آنجا خيمه اي را استوار * امتحان را كرد سري آشكار گفت اين از كيست گفتندش كه هست * ز ابن حر جعفي دنيا پرست رهنمائي رهنماي هر سبيل * نزد وي كرد از ره رأفت گسيل دست دادستت چو توفيق خداي * مي‌مزن بر اين سعادت پشت پاي خوش رسيدستي كنون بر تير حق * خويش را از جان نما نخجير حق تا كه صيدت حور وغلمانها شوند * پاي بست قيد تو جانها شوند
(١١٩)
صفحه مفاتيح البحث: الإمام الحسين بن علي سيد الشهداء (عليهما السلام) (1)، الحزن (1)، القتل (1)، الصبر (7)
گفت از كوفه شدم زين رو برون * تا نباشم اندر اين غوغا درون بهر حجت كرد امام مهر چهر * آن خيام از مقدمش رشك سپهر دعوتش را آنچه بايد گفت گفت * ليك زان سنگ سياه دل نسفت تسليت را بر شه آن بيدرد مرد * اسب خاص خويشتن تقديم كرد شاه گفتا كي پياده ز اسب جان * پيل تن پرور به دستور خسان من كنون مات رخ يارم ز يار * نه به اسبم حاجتي و ني سوار ليك چون يارم نه اي بارم مباش * با عدو در كار پيكارم مباش چونكه با ما نيستي اينجا ممان * چون نه اي ناجي هلاكت را مخوان نشنوي تا ناله‌هاي زاريم * تا نبيني بي كسي و خاريم آنكه بشنيد از من آه سوزناك * گر نگردد ياورم گردد هلاك اين همه توفيق بر اين سالور * آيد از يكسر كند قطع نظر ليك ز آن سو طفل ابن عوسجه (1) * كه بدي از مسلم او انموزجه از پس قتل پدر آمد روان * سوي ميدان تيغ بسته بر ميان شاه گفت اي طفل سوي مام رو * قتل بابت بس تو سوي شام رو طفلي و آغاز ايام حيات * خوش روي پيرانه سر سوي ممات رحم نارند اين گروه دل چو قير * نه به طفل خرد سال و نه به پير اي پسر رو مادرت را يار باش * در غم قتل پدر غمخوار باش گفت شاها مام من چشمان من * سرمه كرده از پي قربان من مادرم اين تيغ بستم بر كمر * مادرم گشته به راهت راهبر بر من و او به چو از قربانيت * جان چه باشد جز به جان افشانيت
(1) نامش خلف است در مورد او رك: " روضة الشهداء " / 279، " وقايع الايام " / 416، " ناسخ التواريخ " 2 / 277، و " علماي معاصرين " / 269.
(١٢٠)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة الكوفة (1)، القتل (3)، الموت (1)، الشهادة (1)
رفت و شد با اكبر و اصغر رفيق * به بر اين توفيق كارد اين طريق پير بي توفيق خذلاني شود * طفل با توفيق رباني شود بار الها از در توفيق خويش * پيش خوانم هر زمان از پيش بيش خود دو سالم بيش تا پنجاه نيست * پنج ده را در دلم پنج آه نيست خود گرفتم پنجهء ديگر مرا * عمر باشد كه نباشد اين رجا كي توان كردن تلافي گناه * گرنه بارايد به روي بار آه اين دل از بيم گنه پر آه كن * خود منيب اين مذنب واواه كن آه آه از توشهء كم راه دور * آه از تاريكي و تنگي گور آه از آن برزخ دور و دراز * كه بود بر مؤمن عاصي گداز آه از آن شرمساري عمل * كه نبخشد سود تدبير و دغل آه از آن حيراني صحراي حشر * آه از آن مستي صهباي حشر آه از سوز و تاب آفتاب * كه كند بريان دل و جان را كباب بار الها دست گيري كن مرا * رفته كار از دست و افتادم ز پا باز گويم از غضبهاي إله * كه بود پنهان در اصناف گناه عابدي مغضوب شد كاندر نماز * مرغي از اطفال نرهانيد باز طفلكان از مرغ كندي بال و پر * مرغ هي فرياد زد أين المفر عابد اندر ذكر صوري بي خيال * غافل از معني ذكر و روح حال ظالمي نرهاني ار از ظلم گر * چيست فرق دزد يا از دزد خر و آن دگر زن رفت در نار سعير * كه نموده گربه اي حبس و حصير (1) نه طعامش داد و ني كردي رها * تا كند در ارض آزادي چرا تا كه اندر حبس مرد آن بسته لب * شد قرين آن زن به زوجهء بو لهب
(1) " مسند احمد " ج 2 / 507.
(١٢١)
صفحه مفاتيح البحث: البول (1)، كتاب مسند أحمد بن حنبل (1)
(اشاره به خفاي دعاي مستجاب) چون دعاي مستجابت در خفا است * فرد و جمع و روز و شب جاي دعا است هان مشو غافل به هر حال از دعا * مي‌مگو اينجا كجا باشد رجا گر چه هست از جمع اسباب قبول * بس اثر‌ها نزد ارباب وصول (اشاره به تأثير اجتماع مظاهر رحمت وحديث كساء) ز اجتماع مظهر رحمت رسد * هر كسي را در خور نسبت رسد از زمانها وز مكانها وز نفوس * وز دعا‌ها و مناجات وفسوس ز اجتماع آن خليل و آن ذبيح * هر كليمي بر حجر آمد مسيح اجتماع خمسه آل عبا * نقل او سازد حوايج را روا ز آنكه از آغاز خلقت تا ختام * اجتماعي اين چنين نامد تمام (حديث كساء) هست مروي (1) از جناب فاطمه * كه به صديقات باشد خاتمه آنكه روزي مصدر قوس نزول * خاتم قوس صعود أعني الرسول گشت نازل بر سرايم از صفا * همچو خورشيدي به ايوان سها باب والايم به بابم پا نهاد * پا به فرق زهرهء زهرا نهاد
(1) متن كامل اين حديث از " عوالم العلوم " خطي با سند صحيح نقل شده ومرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي نيز در " احقاق الحق " ذكر كرده است.
صفحه(١٢٢)
گفت ضعفي بينم اي جان در بدن * خواندمي بر وي اعوذ از ضعف تن ز آن سپس فرمود كاي بيدخت دخت * اي مه و خورشيد از حجاب رخت آن كسائي كز يمن بر من فكن * كو رساند بوي رحماني به من تا نمايم استراحت ساعتي * ساعتي از اين كسالت راحتي برفكندم آن كسا را بر رخش * مه خجل ديدم ز روي فرخش ساعتي نگذشت كامد از درم * آنكه باشد بهتر از جان در برم گوشوار عرش سبحاني حسن * سبز پوش كسوت آن انجمن از پس ترتيب تكريم و سلام * گفت آيد بوي جانان بر مشام هست بوي واحد فرد احد * گوئيا كو هست بوي موي جد گر چه آن بوي نكو بر بام و در * هست بر هر خوب و هر بد جلوه گر ليك آن بوئي كه دريابد امام * نيست حد درك هر صاحب مشام گفتم آري اين كسا گشته سحاب * اي مهين ماه من از آن آفتاب شد حسن سوي كسا شاد از روان * كرد تسليمي كه بايست آنچنان گفت باشد رخصتي بر اين صغير * تا در آيد زير اين كسوت چو پير احمدش گفت آري اين كسوت تو را است * هان درا كاينجا تو را بگزيده جا است رفت و با آن شه به زير كسوه خفت * تا نبوت با امامت گشت جفت ساعتي ديگر نشد كامد ز در * سرخ پوش بزم قرب دادگر آن گل و ريحانهء خاص رسول * نور چشم مرتضي جان بتول گفت آيد بوي دلجوئي مرا * كه نه تنها جان فزا ايمان فزا گوئيا كان بوي جد امجد است * بوي بو القاسم محمد احمد است گفتم آري مصطفي و مجتبي * زينت افزايند زير اين عبا شد حسين آن سو روان با صد شتاب * بزم آرا از سلام و از جواب گفت كاي پامال تو عرش وسماك * رخصتي باشد بر افتاده به خاك
(١٢٣)
صفحه مفاتيح البحث: الخوف (1)
گفت تو از من من از تو نور عين * كه حسين از من بود من از حسين بي تو باشد بر من اي جان جاي تنگ * هان درآ اندر كسايم بيدرنگ رفت و با جد و برادر يار شد * واندر آن سر مظهر اسرار شد ساعتي ديگر نشد كاز در رسيد * آنكه شد بر قفل هر مشكل كليد افتخار هر نبي و هر ولي * شهسوار لا فتي يعني علي با تحيت گشت دمساز وزپس * گفت آيد بوي آن مشكين نفس خوش معطر كرده شامه جان من * خوش منور صفه وايوان من گفتم آري باب و دو فرزند من * كرده در زير كسايم انجمن مرتضي آمد به سوي مصطفي * با تحيت ساعي كوي صفا پس بگفت اي خواجهء هر پست وراد * رخصتي بر اين غلام خانه زاد احمدش گفت اي علي مرتضي * اي پس از سوء القضا حسن القضا كسوت حق را توئي مير كسا * اي رداي كبريائيت ردا جان زجان رخصت چو خواهد جان من * خود توئي هم جان و هم جانان من هان درا كه جان جدا مانده ز تن * تن همي خواهد به درد پيرهن هان درا كه پير هر كسوت توئي * وين كسا را جلوه وزينت توئي رفت در زير كسا پير كسا * شد كسا گر نارسا بودي رسا ديد زهرا بو العجب جمعي گرفت * در وثاقش بو العجب شمعي گرفت مانده باقي در تمام ما سوا * در خور اين مجمع آن خير النساء مرغ جان خواهد همي پرد ز تن * در پي آن آشيان وانجمن رفت و بعد از حق تكريم و سلام * گفت با صد گونه عز و احترام كي خور و ما هان به ما هم جا دهيد * منزلي بر زهرهء زهرا دهيد اين سپهر ار هست جاي ماه و مهر * زهره اي هم هست در بزم سپهر احمدش گفت اي تو مايهء جمع ما * در همه محفل چراغ و شمع ما
صفحه(١٢٤)
بي تو نبود نور در زير كساء * گر تو شد آخر منور ماسوا خانه از تو كسوه از تو جا زتو * در همه جا تو ز ما و ما زتو هان درا تا از تو گردد جمع طاق * تا يحب الؤتر را گردد طباق پنج تن گشتند چون يك جا قرين * اين ندا آمد ز رب العالمين كي ملايك وي سمواتي مكان * شد مقام كشف اسرار نهان اين بناي آسمان بسط زمين * بهر اينان است دانيد از يقين آفتابي كز ضيا دارد نشان * دره اي از پرتو انوارشان اين قمر كه گاه بدر وگه هلال * جاري از ايشان بود در ماه و سال گردش اين چرخ بي نام و نشان * گردشي از گردش چشمانشان من نكردم خلق اينها سر به سر * جز به حب خمسهء نيكو سير يافتند از اسم اعظم چون نشان * خواستند از حق ز اسم و نامشان يا رب اينها كيستند اينسان جميل * كه مثال ذات پاكت بي مثيل پاسخ آمد اين ندا از كبريا * كه شود جانها فداي اين ندا فاطمه است وباب و شوي فاطمه * و آن دو فزرند نكوي فاطمه ديد جبريل امين كاندر زمين * منبسط آمد حجاب هفتمين نور غيبي كه بدي هفتش حجاب * شش جهت تأبيده از پنج آفتاب گر در اين كسوت در آيد سر نهد * صد ره او از سدره بالاتر جهد خواست رخصت از مقام كبريا * تا شود سادس به اصحاب كسا يافت رخصت ليك نامد بي نشان * با نشان آمد ز نزد بي نشان آيت تطهير را نازل نمود * پس به پاكي ذات پاكان را ستود بعد رخصت سود رخ بر پايشان * يافت فيض همت والايشان پس بگفتا با پيمبر بو الحسن * چيست فضل اين كسا وانجمن گفت هر جا گفت آيد اين مقام * جملگي كردند مقضي المرام
(١٢٥)
صفحه مفاتيح البحث: النوم (1)، الهلال (1)
دردمندان را دواها زو بود * بي نوايان را نواها زو بود بار الها با چنين جاه و جلال * هر يكي را بود صد رنج و ملال از نبي پيشاني و دندان شكست * آخر از زهر جفا بنيان شكست پهلوي خير النسا بشكسته شد * بازويش از تازيانه خسته شد تيغ كين بشكافت فرق بو تراب * وه چو تيغي كه به زهرش داده آب مجتبي را زهر اندر كام رفت * زان جگر صد پاره و ناكام رفت شد حسين اندر زمين كربلا * پاي تا سر غرقهء كرب وبلا نوجوانانش فتاده بر زمين * غل به گردن ماند زين العابدين دل شدم روشن چو چشمم شد پر آب * دارم اميد دعاي مستجاب بار الها شو به سويت رهنمون * جمله را از چاه جهل آور برون دل منور سازمان ز انوار غيب * صيقلي از زنگ ظلمتهاي ريب هم به دنيا هم به عقبي يار شو * بر گنه ستار شو غفار شو از خزينه لطف خود فرما برات * بهر دو نان ده ز دو نانمان نجات (خفاء ولي در ميان مردم (1)) شد ولي حق چو پنهان در عباد * پس به پستي منگر اندر پست وراد اي بسا كاندر نظر كافر نما است * ليلك زو ايمان ايمانها به جا است زاهدي كو شد حقيقي عارفست * عارف از زهد صفا كي صارفست اي بسا زاهد كه سالوسي فن است * وي بسا عارف كه خود اهريمن است گر شنيدي عارفان حق شناس * مي‌كنند از زهد ذم بي قياس زرق وسالوس وريا خوانند زهد * ني كه ترك ما سوي دانند زهد
(١) رك: " اعيان الشيعه "، ج ١، ص ٦٥٨ به نقل از كتاب نثر الدرر.
(١٢٦)
صفحه مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (1)، الزهد (4)، الجهل (1)، كتاب أعيان الشيعة للأمين (1)
ترك دنيا از پي حب خدا * هست داراي تمام تركها ترك دنيا ترك عقبي ترك ترك * در كلاه فقر يك شدني سه ترك زهد دنيا اصل شد ور هست سهل * سختي او هست نزد اهل جهل گفت با فضل ين عياض آن رشيد * زهدت از دنيا بسي بينم شديد گفت هارونا تو از من ازهدي * اي شده دنيائيانت مقتدي زهد من باشد از اين دنياي پست * زهد تو از آخرت كو دائمست (1) (إلي هنا وجد المثنوي وله رباعيتان بهما ختمنا:) با عين علي ميم محمد شده ضم * آمد نبأ عظيم در عم علم جز حلقهء عين و ميم بر صفحهء لوح * نقشي به گه نگار نامد ز قلم * * * امروز درخت صنع آورد ورق * امروز رسيد شام را صبح و شفق آمد به وجود مهدي آل رسول * يعني زهق الباطل وقد جاء الحق تمت * * *
(1) منثور داستان فوق در منابع بسياري آمده است از جمله رك: " مع علماء النجف الاشرف " از مرحوم محمد جواد مغنيه.
(١٢٧)
صفحه مفاتيح البحث: الباطل، الإبطال (1)، الزهد (1)، الشيخ محمد جواد مغنية (1)، مدينة النجف الأشرف (1)

تعريف مرکز القائمیة باصفهان للتحریات الکمبیوتریة

جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (التوبة/41).
قالَ الإمامُ علیّ ُبنُ موسَی الرِّضا – علـَیهِ السَّلامُ: رَحِمَ اللّهُ عَبْداً أحْيَا أمْرَنَا... َ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ؛ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا... (بَــنـادِرُ البـِحـار – فی تلخیص بحـار الأنوار، للعلاّمة فیض الاسلام، ص 159؛ عُیونُ أخبارِ الرِّضا(ع)، الشـَّیخ الصَّدوق، الباب28، ج1/ ص307).
مؤسّس مُجتمَع "القائمیّة" الثـَّقافیّ بأصبَهانَ – إیرانَ: الشهید آیة الله "الشمس آباذی" – رَحِمَهُ اللهُ – کان أحداً من جَهابـِذة هذه المدینة، الذی قدِ اشتهَرَ بشَعَفِهِ بأهل بَیت النبیّ (صلواتُ اللهِ علـَیهـِم) و لاسیَّما بحضرة الإمام علیّ بن موسَی الرِّضا (علیه السّلام) و بـِساحة صاحِب الزّمان (عَجَّلَ اللهُ تعالی فرجَهُ الشَّریفَ)؛ و لهذا أسّس مع نظره و درایته، فی سَنـَةِ 1340 الهجریّة الشمسیّة (=1380 الهجریّة القمریّة)، مؤسَّسة ًو طریقة ًلم یـَنطـَفِئ مِصباحُها، بل تـُتـَّبَع بأقوَی و أحسَنِ مَوقِفٍ کلَّ یومٍ.
مرکز "القائمیّة" للتحرِّی الحاسوبیّ – بأصبَهانَ، إیرانَ – قد ابتدَأَ أنشِطتَهُ من سَنـَةِ 1385 الهجریّة الشمسیّة (=1427 الهجریّة القمریّة) تحتَ عنایة سماحة آیة الله الحاجّ السیّد حسن الإمامیّ – دامَ عِزّهُ – و مع مساعَدَةِ جمع ٍمن خِرّیجی الحوزات العلمیّة و طلاب الجوامع، باللیل و النهار، فی مجالاتٍ شتـَّی: دینیّة، ثقافیّة و علمیّة...
الأهداف: الدّفاع عن ساحة الشیعة و تبسیط ثـَقافة الثـَّقـَلـَین (کتاب الله و اهل البیت علیهـِمُ السَّلامُ) و معارفهما، تعزیز دوافع الشـَّباب و عموم الناس إلی التـَّحَرِّی الأدَقّ للمسائل الدّینیّة، تخلیف المطالب النـّافعة – مکانَ البَلاتیثِ المبتذلة أو الرّدیئة – فی المحامیل (=الهواتف المنقولة) و الحواسیب (=الأجهزة الکمبیوتریّة)، تمهید أرضیّةٍ واسعةٍ جامعةٍ ثـَقافیّةٍ علی أساس معارف القرآن و أهل البیت –علیهم السّلام – بباعث نشر المعارف، خدمات للمحققین و الطـّلاّب، توسعة ثقافة القراءة و إغناء أوقات فراغة هُواةِ برامِج العلوم الإسلامیّة، إنالة المنابع اللازمة لتسهیل رفع الإبهام و الشـّـُبُهات المنتشرة فی الجامعة، و...
- مِنها العَدالة الاجتماعیّة: التی یُمکِن نشرها و بثـّها بالأجهزة الحدیثة متصاعدة ً، علی أنـّه یُمکِن تسریعُ إبراز المَرافِق و التسهیلاتِ – فی آکناف البلد - و نشرِ الثـَّقافةِ الاسلامیّة و الإیرانیّة – فی أنحاء العالـَم - مِن جـِهةٍ اُخرَی.
- من الأنشطة الواسعة للمرکز:
الف) طبع و نشر عشراتِ عنوانِ کتبٍ، کتیبة، نشرة شهریّة، مع إقامة مسابقات القِراءة
ب) إنتاجُ مئات أجهزةٍ تحقیقیّة و مکتبیة، قابلة للتشغیل فی الحاسوب و المحمول
ج) إنتاج المَعارض ثـّـُلاثیّةِ الأبعاد، المنظر الشامل (= بانوراما)، الرّسوم المتحرّکة و... الأماکن الدینیّة، السیاحیّة و...
د) إبداع الموقع الانترنتی "القائمیّة" www.Ghaemiyeh.com و عدّة مَواقِعَ اُخـَرَ
ه) إنتاج المُنتـَجات العرضیّة، الخـَطابات و... للعرض فی القنوات القمریّة
و) الإطلاق و الدَّعم العلمیّ لنظام إجابة الأسئلة الشرعیّة، الاخلاقیّة و الاعتقادیّة (الهاتف: 00983112350524)
ز) ترسیم النظام التلقائیّ و الیدویّ للبلوتوث، ویب کشک، و الرّسائل القصیرة SMS
ح) التعاون الفخریّ مع عشراتِ مراکزَ طبیعیّة و اعتباریّة، منها بیوت الآیات العِظام، الحوزات العلمیّة، الجوامع، الأماکن الدینیّة کمسجد جَمکرانَ و...
ط) إقامة المؤتمَرات، و تنفیذ مشروع "ما قبلَ المدرسة" الخاصّ بالأطفال و الأحداث المُشارِکین فی الجلسة
ی) إقامة دورات تعلیمیّة عمومیّة و دورات تربیة المربّـِی (حضوراً و افتراضاً) طیلة السَّنـَة
المکتب الرّئیسیّ: إیران/أصبهان/ شارع"مسجد سیّد"/ ما بینَ شارع"پنج رَمَضان" ومُفترَق"وفائی"/بنایة"القائمیّة"
تاریخ التأسیس: 1385 الهجریّة الشمسیّة (=1427 الهجریة القمریّة)
رقم التسجیل: 2373
الهویّة الوطنیّة: 10860152026
الموقع: www.ghaemiyeh.com
البرید الالکترونی: Info@ghaemiyeh.com
المَتجَر الانترنتی: www.eslamshop.com
الهاتف: 25-2357023- (0098311)
الفاکس: 2357022 (0311)
مکتب طهرانَ 88318722 (021)
التـِّجاریّة و المَبیعات 09132000109
امور المستخدمین 2333045(0311)
ملاحَظة هامّة:
المیزانیّة الحالیّة لهذا المرکز، شـَعبیّة، تبرّعیّة، غیر حکومیّة، و غیر ربحیّة، اقتـُنِیَت باهتمام جمع من الخیّرین؛ لکنـَّها لا تـُوافِی الحجمَ المتزاید و المتـَّسِعَ للامور الدّینیّة و العلمیّة الحالیّة و مشاریع التوسعة الثـَّقافیّة؛ لهذا فقد ترجَّی هذا المرکزُ صاحِبَ هذا البیتِ (المُسمَّی بالقائمیّة) و مع ذلک، یرجو مِن جانب سماحة بقیّة الله الأعظم (عَجَّلَ اللهُ تعالی فرَجَهُ الشَّریفَ) أن یُوفـِّقَ الکلَّ توفیقاً متزائداً لِإعانتهم - فی حدّ التـّمکـّن لکلّ احدٍ منهم – إیّانا فی هذا الأمر العظیم؛ إن شاءَ اللهُ تعالی؛ و اللهُ ولیّ التوفیق.