شرح دعاء ندبه

مشخصات كتاب

نوع: كتاب
پديدآور: طباطبايي، محمدشارح
عنوان و شرح مسئوليت: شرح دعاء ندبه [منبع الكترونيكي] / صدرالدين محمد الطباطبائي
ناشر: موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)
توصيف ظاهري: 1متن الكترونيكي: بايگاني HTML؛ داده هاي الكترونيكي (72 بايگاني: 166.4KB)
موضوع: دعاي ندبه

صفحه 001

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٠
شرح دعاء ندبه از صدر الدين محمد الطباطبائي يزدي متوفي 1154 كه به همت حفيد او سيد جواد مدرسي چاپ شد
(٩٠)
مفاتيح البحث: الجود (1)

صفحه 002

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩١
يكي از مفاخر بزرگ سرزمين يزد كه همواره مهد علم و دانش و فضليت بوده و هست جناب علامه بزرگوار قطب فضائل و كمالات و كرامات صدر الدين محمد الحسني الطباطبائي است كه جد سادات مدرسيه يزد و غير ميباشد و فرزند نصير الدين محمد است و او فرزند مير محمد صالح اردكاني ميباشد كه مصلاي صفدر خان بنا شده براي تدريس او و اعقاب او جناب صدر الدين كه گاهي او را ميرزا صدرا مينامند و نامش در تذكره ميكده و مشجرات السادات فقيه نسابه شهاب الدين مرعشي مشهور به آقا نجفي و الذريعة ثبت است آن بزرگوار تحصيلات نهائي خود را در اصفهان خدمت آقا جمال خونساري وملا ميرزا شيرواني به پايان رسانده. پس از اطلاع به بعض مصنفات ايشان بر ما ظاهر گرديد كه به تمام علوم اسلامي كه متداول عصر خود بوده دانا بلكه صاحب رأي و تصنيف بوده و در زمان خودش در مدرسه مصلي كه فوقا ذكر شد مدرس بوده و در سال 1154 جهان فاني را بدرود گفته از ايشان اعقابي به يادگار مانده در ميان آنها بسياري از مجتهدين بزرك و اطباء حاذق و خطاطين معروف و شعراي سخن سنج و ادباء معاني پرور صاحبان مناصب عاليه و نيز اهل كلام و حكمت و بعض اهل ثروت و زهاد و عباد يافت ميشوند.
(٩١)
مفاتيح البحث: مدينة إصفهان (1)

صفحه 003

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٢
اينك فهرست تصنيفات ايشان بنابر آنچه جد بزرگوارم مرحوم سيد محمد المتوفي سنه 1320 تقريبا ابن سيد مرتضي نگاشته كه كه ديده يا شنيده اند درج ميگردد جواهر الكلام في علم الكلام تمام - سلبيل المسلسل در طهارة ناتمام لئالي الليالي در نماز شب حاشيه بر شرح ناتمام رساله تسهيليته در عدة مرصع الحواشي بر حاشيه ملا عبد الله شرح صحيفه ناتمام شرح دعاء ابي حمزة ثمالي تمام شرح دعاء عشرات تمام حواشي بر آيات الاحكام حواشي بر مجمع البيان حواشي بر مسالك حواشي بر مدارك رساله در اصول دين فارسي رساله جنك دستور صغير ايضا جنك كبير در حل مشكلات حواشي بر جامي حواشي بر جامع المقاصد تنبيه در سابق دورسا له تفسيريه از ايشان بنام عين حقيقة تفسير سورة توحيد ولسان الصدق تفسير سورة الدهر والقدر منضما به بينش غرض آفرينش از فاضل هندي ره طبع كردم واينك شرح دعاء ندبه ايشان را منضما به عقد الحسيني والحجة مبادرت به چاپ آن مينمايم و همه آنها را از يك جنك و مجموعه ايشان كه در دست است استخراج كردم و چون سابقا احوال ايشان با شجره نامه به عربي نگاشتم در اين دفعه به فارسي نوشتم تا مورد استفاده همگاني باشد فائدة در مجموعه علام فهام جدم سيد محمد رفع مقامه چنين ثبت شده بود
(٩٢)
مفاتيح البحث: كتاب مجمع البيان للطبرسي (1)، كتاب جواهر الكلام للشيخ الجواهري (1)، سورة الإنسان (الدهر) (1)، الصدق (1)، الوفاة (1)، الطهارة (1)

صفحه 004

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٣
قد رأي بعض الاقوام والقرباء في المنام جدنا العلامة صدر الدين محمد الحسني اعلي الله مقامه في الاعلام وقد سئل عنه عن وقت الجاهلية فقال علي فترة من الرسل فلما رأي من المسائل التأمل فصرخ بهذا اللفظ لا فقد ان لحجج قال السائل فمر بخاطري هل كان في القرآن ما يفصح عن ذلك فقال عليه الرحمة اما قرئت اني جاعل في الارض خليفة ثم لم يتضح لي الامر فاحس ذلك مني واكدا ما تعرف ان الجملة الاسميته يفيد الدوام والثبات فطمئن في قلبي الثبات وقد عرض هذا البعض من الاقرباء رؤياه مستفسرا عن صحته علي الاستاد دام فضله وهو من متقني الكلام والحكمة فحكم بان هذا من الرؤيا الصادقة اقول ثم انا راجعت التفسير فرأيت زمرة من الاحاديث علي هذه الرؤيا مصدقة والحمد لله انتهي در خاتمه براي مزيد فائده مادة تاريخ و مرثيه جناب صدر الدين محمد و بعض اعاظم از اولادش كه مادة تاريخي از آنها بما رسيده ذكر ميشود 1 - براي صدر الدين محمد سروده اند و گوينده آن نميشناسم يزديان … ايمان كه به پا بود از او مذهب حق ملت و دين حنيف از روي راست اعتقادش ز علومش مشتق رفت شادان و خرامان به جنان گشت با روح قدس او ملحق
(٩٣)
مفاتيح البحث: القرآن الكريم (1)

صفحه 005

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٤
روح پاكش بريا به رياض جنت شده در رحمت حق مستغرق مؤمني عالم رؤيا ديدش جامه داشت به برز استبرق بود در خلد برين صدر نشين لله الحمد به جدش ملصق چو زروحش مددي خواست خرد گفت تاريخ وفاتش الحق ز ميان رفت دل و دين بماند مسند شرع نبي بي رونق (1154) 2 - علامه ميرزا محمد علي مدرس جامع جميع كمالات بوده اند و داراي تصانيف بسيار هفتاد و دو سال عمر كرده در سنه 1265 مرحوم شده اند در تذكره ميكده و سائر جاها نام ايشان ثبت است شعرا در مرثيه ايشان شعرها گفته اند از آن جمله ميرزا محمد علي شهلا كه از اقوام مدرس مذكور بوده چنين ميسرايد دريغ و درد ز دور سپهر كج بنياد كه راستي به كسش نيست هرگز از بيدار نه آيدش به جهان جز طريق بغض و نفاق نباشدش به كسي شيوه وفاق و داد نه هيچكس بود از كجروي او ايمن نه هيچكس رسد از راستي او به مراد هميشه شيوه او بوده است جور و ستم هميشه پيشه او بوده است حقد و عناد
(٩٤)
مفاتيح البحث: النوم (1)

صفحه 006

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٥
يكي ز ناگه بگردد دمي به كام دلش يكي نه تا كه بود بود از رويه اش دلشاد ز جود اوست كه بزم نشاط گشته خراب ز جور اوست كه ابواب غم بود آزاد و اگر نه از چه نگردد به كام كس پرسش و اگر نه از چه نيارد ز كس به عالم ياد اگر از او به جهان نيست رسم حقد و حسد وگر از او به جهان نيست بانگك شور و فساد ز كيست اين همه راد زمانه آه و فغان ز چيست اينكه بر آرند ناله و فرياد چه شد كه نيست دمي كس ز كار خانه دهر چه شد كه نيست دمي كس به عالم ايجاد ز جور و كينه و بيداد آسمان فارغ ز محنت و الم و فتنه زمين آزاد هماره تا كه بود رسم اوست جور و ستم مدام تا كه بود شيوه اش بود بيداد چرا كه مينبود مهربانيش آئين چرا كه مينرود كينه جوئيش از ياد
(٩٥)
مفاتيح البحث: الجود (1)

صفحه 007

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٦
مدار چشم عنايت ز آسمان و ببين حكايت جم و كاووس و كيقباد و قباد چه جوئي از فلك اسباب ملك گرداني نمانده است نشاني ز خسروان بلاد مگر ز قصه شيرين و شكري غافل مگر كه نيستي آگه ز (خسرو) فرهاد ببين چه كرد ز شيرين فلك زرشك شكر ببين چه كرد ز فرهاد تيشه فولاد همين به پادشهان نيست سختي دوران بناي چرخ چنين بوده است سست نهاد ز نا ثباتي و رسم زمانه ناداني كه بوده است فلك را به كجروي معتاد كنم حكايتي از وصف قمري و بلبل كنم شكايتي از قصه گل و شمشاد چو گشت با خبر از قمري آسمان ز فغان چو يافت آگهي از حال بلبل از فرياد كند درخت برومند سرو را از بيخ دهد نهال گل نو شكفته را بر باد
(٩٦)

صفحه 008

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٧
كه هست بلبل شيدا به عشق گل در بند كه نيست قمري مفتون ز قيد سرو آزاد فغان بلبل و قمري به باغ از آم نبود كه سرو گل را بر كند چرخ از بنياد از آن به ناله و فرياد و زاريند كه باز ز كينه ناگهش از جويبار عالم داد قضا به باد فنا گلبن شريعت را كه بود گلشن دين نبي از او آباد محيط علم و عمل آسمان فضل و هنر سپهر عزت و شأن ماه عالم ايجاد كسي كه جاري از احكام اوست دين مبين كسي كه رفت اساس ستم از او بر باد ز آنچنان به خدا داشت اعتماد از خود كه در جهان طلبد هر كس از كس استمداد بجز عبادت و تقوا ز كس نكرد طلب بجز به زهد و ورع خلق را نكرد ارشاد به زهد و تقوي تا جهان مزين شد كسي نياورد از يزيد و شبلي ياد
(٩٧)
مفاتيح البحث: الزهد (2)

صفحه 009

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٨
شپهر شخصش را گشته است از خدام فلك جنابش را آمده يكي ز عباد چو بندگان بود او را به جان زمانه مطيع چو مخلصان بود او را به دل فلك منقاد جهانيان را نايب مناب هادي عصر كزو جهان همه پرگشته از عدالت و داد زمانيان را قايم مقام نوع نبي كه فلك و ملك زمان را بود چو باد مراد سزد كه بر همه خلق از عبادت او به روز حشر كنند افتخار اگر عباد ز زهد اوست كه زهد اباذري است عيان نهان ز زهد اباذر شوند اگر زهاد همين نه دين نبي گشته است از او محكم كه از براي تو آرم ز حكمش استشهاد از او به دهر بر آزارد ملت دهري هم از وي است كه طي گشته مذهب الحاد اگر دهد كسي او را به ديگران نسبت چنان بود كه پر افشان شود هما با خار
(٩٨)
مفاتيح البحث: الزهد (3)

صفحه 010

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ٩٩
گر او به دهر نميكرد دادخواهي خلق كسي كسي را ديگر نميرسيد به داد به لوح سينه جنان مينگاشت هر سخني كه گاه نطق نميگشت از او نه كم نه زياد به ملك معرفتش پيك شبه راه نيافت به بزم معتدلش شخص ظلم پا ننهاد همين بس است ز عدلش سخن كه در عهدش هما و صعوه نكردند از هم استبعار نداشت هيچكس گله اي بجز ستم كه به عهدش مدام ميزد داد هر آنكه دشمن جاه و جلال او ميبود اگر چه بود شديد العداوة چون شداد با وجه كرد فلك در زمانه ميداند كسي كه باشد آگاهيش ز قصه عاد چگونه دم به مديحش زنم كه نتوانم ز تازي و دري و نظم و نثر او تعداد به آنكه گويم مجموعه اي است از هر علم چرا كه پايه اش اعصاء نميشود تعداد
(٩٩)

صفحه 011

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٠
چگونه بي سپر مدح او توانم بود كه زاه مدحش دور است و طبع من بيزار رسيد بر رگ حالش از اجل نشتر مرگ رسد هر آنچه به شريان ز نشتر فصاد چو گشت منعكف آن آفتاب برج شرف ستاره همه خلق در و بال افتاش جدا مراست از آن ماه منخسف يكسان چه بهمن و چه فرودين و چه مهر و چه مرداد نشان رحلتش از من اگر كه ميخواهي بگير غره از تير و سلخي از خرداد به دقت ار به شما رد درست كس داند گذشته عمر شريفش دو سال از هفتاد غرض چه بود از او دين احمدي برپاي ولي ز كينه فكندش ز پا فلك ز عناد رقم زدا ز پي تاريخ فوت او (شهلا) كه آه رايت دين نبي ز پا افتاد (1265) اگر نبود از او جانشيني اندر دهر اگر نبود از او ناييي بر اهل بلاد
(١٠٠)
مفاتيح البحث: البول (1)

صفحه 012

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠١
چه ميرسيد ندانم ز جور و كينه به خلق چه ميگذشت ندانم ز مردم از بيداد سمي ساقي كوثر محيط فضل و هنر امير كشور دانش خديو پاك نژاد نديده چشم فلك چون تو در جهان فرزند اي آنكه همچو توئي مادر زمانه نژاد مدار خاطر خود را ز غم غمين كه تو را مدام كار به كام است بخت در امداد به روزگار همان در هنر نيامده است كسي كه با تو تواند نمايد استبداد به دوش غاشيه عجز ميكشد خصمت در آوري چه به جولان سمند استعداد
(١٠١)

صفحه 013

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٢
3 - آميرزا سيد حسن بن مدرس يگانه در جودت فهم و قوه استنباط صاحب شوارع السلام في شرح شرايع الاسلام كه به اشاره صاحب جواهر نگاشته و رساله استصحاب و غير ذلك در سن سي سالگي پس از بسياري غمها و غصه‌ها از دست دشمن‌ها به مرض و با در زمان حيات پدر پيرش مرحوم شده در خير آباد كه از حومه هاي شهر يزد است و تاريخ و با كه به آن مرض از يزد و حوالي قريب سي هزار نفر مردند 1262 است پدر غمديده اش مرحوم مدرس اشعاري به عربي و فارسي در مرثيه فرزند برومند خود فرموده براي يادگار نگاشته ميشود.
سبقت الي الآباء والاب بالقفا * بني علي الدنيا بعدك العفا أبا حسن الطهر الزكي جفوتني * بهجر وما ان كان شيمتك الجفا برزئك قد حلت وجلت مصائب * وفي مستهل الشامتين لمكتفي وجدت نبي الله ايوب صابرا * ويعقوب طول الدهر يذكر يوسفا ولا قلب لي حتي اقاسي صبره * والا فاستدمي بدمعي تأسفا خليلي (خير آباد) أي مفجع * قفانبك من ذكراه ثم قفا بها حسن قد غاب عني مجهزا * كيوسف عن يعقوب لابل تحالفا بني المصطفي قوموا الي القوم فاندبوا * لعالمكم مستصرخين تلهفا طغي فبغي الباغي عليه وجده * بمرمي وليد حين مزق مصحفا طوبي نهال سدره مثالي ببرگك وبار * كزبوستان ختم نبي بود ياد گار
(١٠٢)
مفاتيح البحث: المرض (2)، الصبر (1)

صفحه 014

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٣
آن نخل سر بلند كه گاهش اي دريغ * از پا فكند صرصر بيداد روزگار در مجلسي كه آل رسولند ماتمي * در ماتمي كه فرخ بتولند سوگوار پاي ثبات بر سر اين ماجرا نهد * ايوب اگر به عهد صبوري است استوار بايد اگر سپهر بسوزد به برق آه * شايد اگر نجوم بريزد سرشك وار باري خداي آنچه كند بنده پروري است گو جوي خون روان شود از ديده در كنار 4 - ميرزا سيد علي فرزند حاج ميرزا علي رضا و سبط مدرس آيت بزرگ ذكاوت و هوش صاحب الهام الحجة و ساير تصنيفات كه تمام از عمق نظر وسعه باع آن جناب حكايت ميكند درسن چهل و نه سالگي در سال 1316 هنگام مراجعت از مشهد مقدس در طبس مرحوم شده اند اشعاري در مرثيه و ماده تاريخ از جناب آخوند ملا عبد الكريم واعظ بن حاج محمد حسين صفار (مسگر) كه ملقب به عماد الاسلام بودند و به مجاهد تخلص ميكردند ذكر ميشود رخت بر بندد كه نيست كس در اين دير مقيم ترسمت راه زند كوس الملك عقيم اين همان مملكت است كه سليمان را بود بس براي تنبيه دل اگر نيست سقيم گر بجاي دگري داري امروز مقام هست فردا كه يكي شد بجاي تو مقيم
(١٠٣)
مفاتيح البحث: عبد الكريم (1)، الشهادة (1)

صفحه 015

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٤
خنك آن آزادي كه دل از دست نداد پاي ننمود دراز بيش از حد گليم همچو آن مير زمان فخر اهل ايمان گوهر علم و عمل جوهر ذوق سليم ثمر نخل وفا دوحه روض صفا آيت جود و سخا معني خلق كريم فاضل عصر و مفيد مرتضاي فقها سيد طايفه و شيخ منهاج قويم دامن همت او پاك ز آلايش دهر موطني را نگزيد غير جنات نعيم شد مجاهد در فكر بي تاريخ كه زد خامه غيب رقم (لايق الفوز العظيم) 1316 5 - حاج ميرزا سيد علي فرزند حاج ميرزا محمد صادق و سبط مدرس از نوابغ عالم علم و دانش مشهور در آفاق فضل در سن 81 سالگي سنة 1364 قمري در يزد مرحوم شدند و در امامزاده جعفر به خاك سپرده گرديد رحمة الله عليه بر لوح مزارش نوشته بود قيل في تاريخ وفاته قد مات من بلغ العلي بكماله * وهو الذي حسنت جميع خصاله
(١٠٤)
مفاتيح البحث: الموت (1)، الجود (1)

صفحه 016

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٥
قد مات من احيي مآثر جده * بمداده ومقاله وفعاله قبض الا له روحه في ليلة * قتل الحسين ليومها بقتاله بكت السموات العلي ونجومها * لمجدد العاشور عند زواله وفقيه بيت الوحي كان هو الذي * ادري بما في البيت من اثقاله قد قيل في تاريخه مصيبة * صبت علي اهل العلي وآله 1364 - يزد (سيد جواد مدرسي) عفي عنه
(١٠٥)
مفاتيح البحث: الجود (1)، القتل (1)، الموت (1)

صفحه 017

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٦
بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد حمد الله المدعو بكل لسان المرجو في كل نعمة واحسان والصلوة علي افضل من بعث علي الانس والجان باكمل الاديان محمد وآله الوسايل في العاجلة الشفعاء في الاجلة فباي آلاء ربكما تكذبان فيقول العبد الحقير المقر بالتقصير محمد المدعو بصدر الدين ابن السيد نصير اني لما رأيت الدعاء الشريف الشهير بدعاء الندبة المندوب قرائته في الجمعه والعيدين والغدير كما روي عن الامام الهمام وسيد الانام الفرقان بين الحلال والحرام القرآن الناطق بالحقائق والاحكام ابي عبد الله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام مشتملا علي بعض اللغات العربية والعبارات العجيبة المفحمة للفصحاء والعرب العرباء وقد كان يتضح منها انه عليه السلام افضل الناس بلاغة وكلاما فلابد ان يكون حجة واماما والا لزم تفضيل المفضول وانصراف المعدول خطر لي ان اشرحه شرحا يفصل اجماله وان لم يبلغ مني كماله ثم ترجمته لتعم عائدته وها انا اشرع في المقصود بعون الله الملك المعبود بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذي لا إله الا هو وله الحمد سپاس و ستايش مر خداي راست آنچنان خداي را كه نيست خدائي مگر او و از براي اوست
(١٠٦)
مفاتيح البحث: الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، القرآن الكريم (1)، الحج (1)

صفحه 018

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٧
رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد نبيه ستايش پروردگار عالميان و رحمت فرستد بر بهتر و مهتر ما محمد پيغمبر او وآله و سلم تسليما قوله عليه السلام وله الحمد عطف علي الصلة و آل او و سلام فرستد سلام فرستادني أي الذي انحصر له الحمد له كما توحد وقوله رب العالمين بدل عن الضمير المجرور أو مرفوع خبرا عما حذف لسبق ذكره وللدلالة علي انه من الظهور بحيث لا يفتقر الي الدلالة عليه وعلي انه ينبغي ذكره دائما لا يغفل عنه وعلي ان هذا الوصف لا يصلح لغيره سبحانه وعلي الوجهين بيان للانحصار ويحتمل ان يكون المعني ان الحمد ملك له وبالهامه من قبيل له ما في السموات وعلي هذا يحتمل الحالية كالاعتراض وعليهما فيحتمل نعتا وقوله (عليه السلام) صلي الله جملة انشائية دعائية كما ان ما عطفت عليه انشائية ثنائية كما هو المشهور اللهم لك الحمد علي ما جري به قضائك في خداوندا مر تو راست ستايش بر آن چيزي كه جاري شده است به آن قضاء تو در اوليائك الذين استخلصتهم لنفسك ودينك دوستان تو آنچنان دوستاني كه خالص گردانيده اي از براي خود و دين خود إذا خترت لهم جزيل ما عندك من النعيم زيرا كه برگزيده اي از براي ايشان بزرگ آن چيزي را كه نزد تو است از نعمت المقيم الذي لا زوال له ولا اضمحلال پايدار آنچنان نعمتي كه نيست شدن از براي او و نه رفتن
(١٠٧)

صفحه 019

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٨
بعدما اثني الداعي عليه سبحانه بجملة من سماته الحسني استعد لان يشاهده مخاطبة فهو من قبيل الا لتفات من غيبة الي الخطاب في اياك نعبد والقضاء هو الحتم المتعقب عن التقدير للامضاء إذا قضي امرا فانما يقول له كن فيكون فاما التقدير فقد يبد وبالبداء وفي الحديث الدعاء يرد ما قدر وما لم يقدر بعد ان شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية بعد از آنكه شرط كرده اي برايشان بيرغبتي بر بلنديهاي اين دنياي پست و زخرفها وزبرجها فشرطوا ذلك وعلمت و زر و زينت آن و آرايش آن پس شرط گرداند از براي تو آن را و دانسته بودي منهم الوفاء به الزخرف بضم الزاء المعجمة ثم الراء المهملة إذا يشان وفاء به آن شرط را كالزبرج بكسرهما فقبلتم وقربتهم وقدمت لهم الذكر پس پسنديدي ايشان را و نزديك گردانيدي ايشان را و پيش گردانيدي از العلي والثناء الجلي واهبطت عليهم ملائكتك و بلند را و ستايش بزرگ را و فرود آوردي بر ايشان فرشتگانت را و اكر متهم بوجهك ورفدتهم بعلمك گرامي گردانيدي ايشان را به وحيت و ياري گردانيدي ايشان را به دانشت وجعلتهم الذريعة اليك والوسيلة الي رضوانك (قوله عليه السلام) و گردانيدي ايشان را وسيله به سويت و وسيله به خشنوديت ورفدتهم بعلمك لا مزية فوق العلم وفوق كل ذي علم عليم ولذا يرفع
(١٠٨)
مفاتيح البحث: الزهد (1)، الثناء (1)

صفحه 020

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٠٩
صاحبه كما قال الله تعالي يرفع الله الذين آمنوا والذين اوتو العلم درجات ويتاتي ان يستدل بعلمه تعالي علي قدرته ولنعم ما قيل توانا بود هر كه دانا بود به دانش دل پير برنا بود و ما قيل هر كه در او دفتر دانائي است وز همه كاريش توانائي است فالمعني اعنتهم باعطائك العلم الذي لك مأخذ الوجهين اللام كما مرت إليه الاشارة وقوله (عليه السلام) وجعلتهم الذريعة اليك أي في جميع الامور اذلا امر يتجلي الا هو تحت نوره ولا هادي لنوره غيره فبعض اسكنته جنتك پس بعضي آرام داده او را بهشت الي ان اخرجته منها وبعض حملته في فلكك ونجيته تا آنكه بيرون كرده او را آرزو و بعضي برداشته او را در كشتيات و نجات داده او را و من آمن معه من الهلكة برحمتك و بعض اتخذته و آن كسي كه ايمان آورده است با او از هلاكي به سبب رحمتت و بعضي فرا گرفته او را لنفسك خليلا وسألك لسان صدق في الاخرين از براي خودت دوست و سؤال كرده است تو را زبان راستگو در آخرين فاجبته وجعلت ذلك عليا پس جواب داده او را گردانيده آن لسان صدق را علي (عليه السلام) چنان كه از نسل و ذريت آن حضرت است عن بعض المفسرين ان جنة آدم كانت بستانا من بساتين الدنيا و روي محمد بن يعقوب عن الحسن بن بشر قال سالت الامام ابي عبد الله (عليه السلام) جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام) عن جنة آدم (عليه السلام) فقال جنة من جنات الدنيا
(١٠٩)
مفاتيح البحث: الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، النبي آدم عليه السلام (1)، محمد بن يعقوب (1)، الحسن بن بشر (1)، التصديق (2)، الهلاك (1)

صفحه 021

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٠
تطلع فيها الشمس والقمر لو كانت من جنات الاخرة ما خرج منها ابدا و قال بمضمونه الصدوق ره في اعتقاداته وكذا مولانا محمد باقر ولعله الظاهر مما في القرآن هل ادلك علي شجرة الخلد وملك لا يبلي ومما في نهج البلاغة ثم اسكن سبحانه ادم دارا ارغد فيها عيشه. والهلكة بالتحريك مصدر والخلة بالضم الصداقة المحضة لا خلل فيها كما في ق قلت والمحبة فوقها ولذا لم يعتبر في مفهومها التعلق بالقلب بخلاف المحبة ولقد نشدت في عنفوان الشباب. گر نميبودي محبت بهترين ربطي به دوست پس چرا احمد حبيب الله را دارد خطاب قوله (عليه السلام) وسألك لسان صدق في الاخرين حيث قال واجعل لي لسان صدق في الاخرين وقد فسر بذكره حديثه وكلماته الحقة وبالولد الصادق واللسان الناطق كما هو صريح قوله (عليه السلام) وجعلت ذلك يعني امير المؤمنين (عليه السلام) وبعض كلمته من و بعضي سخن گفته او را از شجرة العلم تكليما وجعلت له اخيه درخت دانش كه شجره طوبي باشد سخن گفتني و گردانيدي تو از براي او از برادرش درئا ووزيرا وبعض اولدته من غير اب ياوري و ياري كننده و بعضي متولد گردانيده او را از وآتيته البينات وايدته بروح القدس بيپدري و داده او را حجتها و قوت داده او را به روح القدس وكلا شرعت له شريعة ونهجت له منهاجا و همگي را قرار داده از براي او ديني و هويدا كرده از براي او راه روشني
(١١٠)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، كتاب شجرة طوبي للشيخ محمد مهدي الحائري (1)، كتاب نهج البلاغة (1)، الشيخ الصدوق (1)، القرآن الكريم (1)، الصدق (1)، التصديق (1)

صفحه 022

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١١
قوله (عليه السلام) كلمته من شجرة العلم تكليما التفعيل قد يجيئي بمعني التفعل قال الله تعالي لا تقدموا بين يدي الله ورسوله وفي الامثال قد بين الصبح لذي عينين ولعل في التعبير عن تكلم الله بالتكليم كما في الايات القرانية ايماء الي ان تكلمه عبارة عن خلقه الكلام في لسان جبرئيل (عليه السلام) أو في شجرة طور أو غيرهما وفي الصحاح الردء العون قال الله تعالي ارسله معي ردئا يصدقني والوزير الموازر كالاكيل المواكل لانه يحمل عنه وزره أي ثقله وكلا منصوب علي ما اضمر عامله علي شريطة التفسير بحيث لو سلط مناسبه … وتخيرت له اوصياء مستحفظا و برگزيده اي از براي او وصيان او را يعني خواسته شده بعد مستحفظ من مدة الي مدة ياد گرفتن بندگان از او را بعد از خواسته شده ياد گرفتن بندگان از او را از مدتي تا مدتي اقامة لدينك وحجة علي عبادك ولئلا از جهت بر پا داشتن مر دين تو را و برهان آوردن بر بندگان تو آنكه يزول الحق عن مقره ويغلب الباطل بر طرف نشود حق از آرامگاهش و غالب نشود باطل علي اهله ولئلا يقول احد لو لا ارسلت بر اهلش و تا آنكه نگويد هيچكس كه چرا نفرستادي الينا رسولا منذرا واقمت لنا علما به سوي ما پيغمبري بيم كننده و برپا نداشتي از براي ما نشاني را
(١١١)
مفاتيح البحث: الحج (1)

صفحه 023

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٢
هاديا فنتبع آياتك من قبل ان نذل راه نماينده پس پيروي كنيم آيات ترا از پيش آنكه خوار شويم ونخزي قوله (عليه السلام) مستحفظا اسم مفعول ففي المصادر الاستحفاظ و رسوا شويم ياد گرفتن و ياد گرفتن خواستن فهو بالمعني الثاني والفرق بينهما ان الثاني يتعدي الي مفعولين لعل الاول منهما الشخص الاول الي واحد هو الشئي وفي القرآن في سورة المائدة انا انزلنا التورية فيها هدي ونور يحكم بها النبيون الذين اسلموا اللذين هادوا والربانيون والاحبار بمأ استحفظوا من كتاب الله وكانوا عليه شهداء وهو منصوب علي المدح بتأويل اعني ويحتمل البدلية والحالية والظرفان متعلقان بهما بل بشرعت بل بالافعال الثلثة والحجة فعلة بمعني ما يحتج به استعمل في الاحتجاج من قبيل استعمال الكل في الجزء واعادة العامل في لئلا يقول دون يغلب لاتصال الغلبة بالزوال بخلاف القول فكان الاولين غاية واحدة والثالث ثانية لهما فهو عطف علي لئلا يزول لا غير وقوله (عليه السلام) علي اهله أي اهل الحق وتحتمل اهل الباطل أي علي انفسهم فلا يتقوين علي دفعه ولولا تحضيضيته والتحضيض علي الشئي يستلزم الذم علي نقيضه الي ان انتهت بالامر الي حبيبك ونجيبك تا آنكه انتها فرمودي امر رسالت و ولايت را به سوي دوست خود و برگزيده خود
(١١٢)
مفاتيح البحث: سورة المائدة (1)، القرآن الكريم (1)، الباطل، الإبطال (1)، الشهادة (1)

صفحه 024

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٣
محمد صلي الله عليه وآله فكان كما انتجبته محمد (صلي الله عليه وآله) درود فرستد خدا بر او و آل او پس بود چنان كه برگزيده او را سيد من خلقته وصفوة من اصطفيته مهتر از آنكه آفريده بودي او را و خالص از آنكه برگزيده بودي او را وافضل من اجتبيته واكرم من اعتمدته و فاضل تر از آنكه برگزيده بودي او را و گراميتر آنكه قصد كرده بودي او را الظرف متعلق باسكنته وما عطف عليه ويحتمل التعلق بخصوص شرعت وما عطف عليه والباء للتعدية والصفوة بالتاء مثلثة كما في الصحاح وق ما صفا وفي خطبة لامير المؤمنين (عليه السلام) في روضة من في ايها الناس ان الله وعد محمد (صلي الله عليه وآله) نبيه الوسيلة ووعده الحق ولن يخلق الله وعده الا وان الوسيلة اعلي درج الجنة وذروة ذوائب الزلفة ونهاية غاية الامنية لها الف مرقاة ما بين المرقاة الي المرقاة حضر الفرس الجواد مائة عام وهو ما بين مرقاة درة الي مرقاة جوهرة الي مرقاة زبرجد الي مرقاة لؤلؤة الي مرقاة ياقوتة الي مرقاة زمردة الي مرقاة مرجانة الي مرقاة كافور الي مرقاة عنبر الي مرقاة يلنجوح (1) الي مرقاة ذهب الي مرقاة فضة الي مرقاة كافور الي مرقاة غمامة الي مرقاة هواء الي مراقاة نور قد اناقت (2) علي كل الجنان ورسول الله (صلي الله عليه وآله) يومئذ قاعد عليها مرتد بريطتين ربطة من ارجوان النور وريطة من كافور والرسل والانبياء قد وقفوا
(1) عود البخور (2) ارتفعت واشرقت
(١١٣)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (4)، الجود (1)

صفحه 025

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٤
علي المراقي واعلام الازمنته وحجج الدهور عن ايماننا وقد تجللتهم حللل النور والكرامة لا يرانا ملك مقرب ولا نبي مرسل الا بهت بانوارنا وعجب من ضيائنا وجلالتنا وعن يمين الوسيلة عن يمين الرسول (صلي الله عليه وآله) غمامة بسطة البصر ياتي منها النداء يا اهل الموقف طوبي لمن احب الوصي وامن بالنبي الامي العربي ومن كفر فالنار موعده وعن يسارا الوسيلة عن يمين الرسول (صلي الله عليه واله) ظلمة يأتي منها النداء يا اهل الموقف طوبي لمن احب الوصي وآمن بانبي الامي والذي له الملك الاعلي لا فاز احد ولا ناله الروح والجنة الامن لقي خالقه بالاخلاص لهما والاقتداء بنجومهما الخطبة قدمته علي انبيائك وبعثته علي الثقلين پيش داشتي او را بر پيغمرانت و برانگيختي او را به سوي انس و جن من عبادك واوطاته مشارقك ومغاربك وسخرت از بندگانت و پا سپردن فرمودي او را در مشرقهايت و مغربهايت و رام كردي له البراق وعرجت بروحه الي سمائك از براي او براق را و بلند كردي او را با روحش به سوي آسمانت واودعته علم ما كان و ما يكون الي انقضاء خلقك و سپردي او را دانش آنچه بوده است و آنچه خواهد بود تا به سر آمدن مخلوقاتت الثقلان الجن والانس اما باعتبار كثرة افرادهما وهو محل تأمل إذ لعل الملك اكثر كما يظهر من الخبر الا ان يراد ظاهرا واما باعتباران مواد هما من العناصر الاربعة الكثيفة بخلاف الملك فانها اجسام لطيفة روحانيه
(١١٤)
مفاتيح البحث: الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، الظلم (1)، الوصية (1)

صفحه 026

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٥
غنية بالتسبيح والتقديس والتهليل وذكر الله تعالي عن الطعام والشراب كما في الصحيفة الكاملة اما الثقلان في حديث الثقلين فهما المفسران فيه كتاب الله وعترتي وبالجملة فيدل علي بعثه علي الكافة كما عده العلماء من خصائصه وفي الصحاح واوطاته الشئي فوطاه فهذه الفقرة نوع تمهيد لذكر المعراج وفي المصادر الايطاء برسپردن چيزي داشتن ومنه الحديث فاوطاهم رعاء الابل غلبة أي غلبوهم وقهروهم بالحجة انتهي ولعله معني مجازي وبالجملة هو معني آخر لعله اتقن بل الصق بالسابق وجمعية المشارق والمغارب اما باعتبار الكواكب واما باعتبار اختلاف المشرقين والمغربين في الفصول الاربعة بل كل يوم وعن الاصبغ بن نباته قال خطب امير المؤمنين علي (عليه السلام) علي منبر الكوفة فحمد الله واثني عليه ثم قال ايها الناس سلوني قبل ان تفقدوني فان في جوانحي علما جما فقام عبد الله بن الكواء فقال يا امير المؤمنين ما الذاريات ذروا قال الرياح قال ما الحاملات وقرا قال السحاب قال ما الجاريات يسرا قال السفن قال المقسمات امرا قال الملائكة قال يا امير المؤمنين (عليه السلام) وجدت كتاب الله ينقض بعضه بعضا قال ثكلتك امك يابن الكواء كتاب الله يصدق بعضه بعضا فاسئل عما بدالك قال سمعته يقول رب المشارق والمغارب وقال في آية اخري رب المشرقين ورب المغربين وقال في آية اخري رب المشرق والمغرب قال ثكلتك امك يابن الكواء هذا المشرق وهذا المغرب واما قوله رب المشرقين ورب المغربين فان مشرق الشتاء عليحدة ومشرق الصيف عليحدة واما قوله رب المشارق
(١١٥)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (2)، حديث الثقلين (1)، مدينة الكوفة (1)، الأصبغ بن نباتة (1)، الطعام (1)، البعث، الإنبعاث (1)

صفحه 027

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٦
والمغارب فان لهما ثلثماة وستين برجا تطلع كل يوم من برج وتغيب في آخره فلا ترد إليه الامن قابل ذلك اليوم قوله (عليه السلام) وعرجت بروحه لم يرد (عليه السلام) بالروح النفس الناطقه فان معراجه (صلي الله عليه واله) بجسمه الشريف بالاجماع بل المراد جبرئيل (عليه السلام) أو الروح الذي هو اعظم الملائكه الذي انزل إليه كما في القرآن واختص به (صلي الله عليه وآله) ثم بآله عليهم السلام كما في في فالباء بمني مع ولا يبعد ان يراد النفس الناطقة لا بمعني عدم عروج الجسم بل بمعني بقاء حيوته أي لا كروح الله عيسي (عليه السلام) حيث انه توفاه ورفعه فالباء للملابسة وفي عيون اخبار الرضا (عليه السلام) في آخر حديث والظاهر انه من تتمته وجميع الائمة الاحد عشر بعد النبي (صلي الله عليه وآله) قتلوا بالسم قتل كل واحد منهم طاغوت زمانه وجري ذلك عليهم علي الحقيقة
وفي الاحتجاج يما روي عن ابن عباس قالوا (يعني اليهود) ان سليمان خير منك قال (صلي الله عليه وآله) ولم ذاك قالوا لان الله سخر له الشياطين والانس والجن والطير والسحاب قال النبي (صلي الله عليه وآله) فقد سخر الله عز وجل لي البراق وهو خير من الدنيا بحذافيرها وهي دابة من دواب الجنة وجهها مثل وجه الادمي وحوافيرها مثل حوافير الخيل وذنبها مثل ذنب البقر وهو فوق الحمار دون البغل سرجه من ياقة حمراء وركابه من درة بيضاء مزمومة بسبعين الف زمام من ذهب عليه جناحان مكللان بالدر والياقوت والزبرجد مكتوب بين عينيه لا اله الا الله وحده لا شريك له وان محمدا رسول الله قالت اليهود صدقت يا محمد هو مكتوب في التورية =
(١١٦)
مفاتيح البحث: كتاب عيون أخبار الرضا عليه السلام (1)، النبي عيسي بن مريم عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، القرآن الكريم (1)، القتل (1)، عبد الله بن عباس (1)، الشراكة، المشاركة (1)

صفحه 028

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٧
والصحة لا كما يقوله الغلاة والمفوضته لعنهم الله فانهم يقولون لم يقتلوا علي الحقيقة وانه شبه علي الناس امرهم فكذبوا عليهم غضب الله فانه ما شبه امر احد من انبياء الله وحججه عليهم السلام الا امر عيسي بن مريم وحده لانه رفع من الارض حيا وقبض روحه بين السماء والارض ثم رفع الي السماء ورد عليه روحه من ذلك قول الله عزوجل إذ قال الله يا عيسي اني متوفيك ورافعك الي وقال عز وجل حكاية لقول عيسي يوم القيمة وكنت عليهم شهيدا ما دمت فيهم فلما توفيتي كنت الاية ثم اصل المعراج من ضروريات الدين وفي حديث في في عن الصادق (عليه السلام) انه عرج برسول الله (صلي الله عليه وآله) مرتين =
هذه خير لك منه وفي الاحتجاج قال له اليهودي فان هذا سليمان (عليه السلام) وقد سخرت له الرياح فسارت بها في البلاد عدوها شهر ورواحها شهر قال له علي (عليه السلام) لقد كان كك محمد (صلي الله عليه وآله) اعطي ما هو افضل من هذا انه اسري به من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي وعرج به ملكوت السموات مسيرة خمسين الف عام في اقل من ثلث ليلة حتي انتهي الي ساق العرش فدني بالعلم فتدلي فدلي له من الجنة رفرف اخضر فغشي النور بصره فراي عظمة ربه عز وجل بفؤاده ولم يراها بعينه عظمة له فكان كقاب قوسين بينه وبينهما أو ادني فأوحي الي عبده ما اوحي فكان فيما اوحي الله الاية التي في سورة البقرة وقوله تعالي الله ما في السموات وما في الارض الاية تمام الحديث منه
(١١٧)
مفاتيح البحث: الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، النبي سليمان عليه السلام (1)، المسجد الأقصي (1)، سورة البقرة (1)، مسجد الحرام (1)

صفحه 029

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٨
ثم نصرته بالرعب وحففته بجبرئيل و پس ياري كردي او را به ترس و گرد در آوردي او را جبرائيل و ميكائيل والمسومين من ملائكتك ووعدته ان ميكائيل و نشان كنندگان از فرشتگانت و وعده داده او را تظهر دينه علي الدين كله ولو كره كه غالب گرداني بر همه دين همه اش و اگر چه دشوار داشته باشند آن كساني كه المشركون هم باز با خداي تعالي آورده اند قوله (عليه السلام) ثم نصرته بالرعب كما في سورة الاحزاب وانزل الذين ظاهروهم من اهل الكتاب من صياصيهم وقذف في قلوبهم الرعب فريقا تقتلون وتاسرون فريقا وفي المصادر الحف كرد بر گرد در گرفتن و يعدي الي المفعول الثاني بالباء و گرد چيزي در آمدن وفي الصحاح ايل اسم من اسماء الله عبراني أو سرياني وقولهم جبرئيل وميكائيل انما هما كقولهم عبد الله وتيم الله وفيه ومعني تيم الله عبد الله واصله من قولهم تيمه الحب أي عبده وذلله فهو متيم وفيه قوله تعالي مسومين قال الاخفش يكون معلمين ويكون مرسلين من قولك سوم فيها الخيل أي ارسلها ومنه السائمة الي قوله وقوله تعالي حجارة من طين مسومة عليها مثل الخواتيم الي قوله وسومت علي القوم إذا اغرت عليهم فعثيت
(١١٨)
مفاتيح البحث: سورة الأحزاب (1)، أهل الكتاب (1)

صفحه 030

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١١٩
فيهم ولعل الاظهر المعني الاول ثم الاخير وذلك الاعلام كما وقع علي اصحاب الفيل ارسل عليهم طيرا ابابيل كل طير في منقاره حصاة مثل حصاة الخذف أو دون حصاة الخذف حتي لما صاروا فوق رؤسهم القت الحصاة فوقعت كل حصاة علي هامة رجل فخرجت من دبره فقتلته فما انفلت منهم الا رجل واحد يخبر الناس فلما ان اخبرهم القت عليه حصاة فقتلته كما في حديث في عن الصادق (عليه السلام) وفي روضته في الصحيح عن ابي جعفر (عليه السلام) قال سألته عن قول الله تعالي وارسل عليهم طيرا ابابيل ترميهم بحجارة من سجيل قال كان طير ساف جائهم من قبل البحر رأسها كامثال رأس السباع واظفارها كاظفار السباع من الطير مع كل طائر ثلثة احجار في رجليه حجران وفي منقاره حجر فجعلت ترميهم بها حتي جدرت اجسامهم فقتلتهم بها وما كان قبل ذلك رأي شئي من الجدري ولا رأي من ذلك الطير قبل ذلك اليوم ولا بعده قال ومن افلت منهم ح انطلق حتي إذا بلغوا حضر موت وهو واد دون اليمن ارسل الله عليهم سيلا فغرقهم اجمعين وما رأي في ذلك الوادي ماء قط قبل ذلك بخمس عشر سنة قال فلذلك سمي حضر موت حين ماتوا فيه قوله (عليه السلام) ساف بالتضعيف أي دان من الارض وبالتخفيف أي سرع ويمكن الجمع بين الحديثين فتدبر. وذلك بعد ان بوئته مبوء و اين پيش و مبعوث كردن بعد از آن بود كه جاي داده او را
(١١٩)
مفاتيح البحث: الإمام محمد بن علي الباقر عليه السلام (1)، الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)

صفحه 031

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٠
صدق من اهله وجعلت له ولهم اول بيت منزل صدق از اهلش و قرار داده بودي از براي او و از براي اهلش اول خانه كه وضع للناس للذي ببكة مباركا گذارده شده است از براي مردمان آن چنان خانه كه به مكه است در حالتي كه مبارك است وهدي للعالمين فيه آيات بينات و راهنمائي مر عالميان است در آن خانه نشانهاي روشنيها است مقام ابراهيم ومن دخله كان آمنا مقام ابراهيم و هر كس داخل شده در آن خانه باشد ايمن اصل البوء الرجوع قال الله تعالي وباؤ بغضب من الله والمباءة المنزل باعتبار انه يرجع إليه وفي الصحاح وبوأت للرجل منزلا وبوأته منزلا بمعني أي هيئاته ومكنت له فيه وفي المصادر التبوئه والتبوء كسي را جاي فرود آوردن ويعدي الي المفعول الثاني باللام وبنفسه وهذا هو الصحيح يدل عليه قوله تعالي لنبوئنهم من الجنة غرفا وبوأنا بني اسرائيل مبوء صدق واسناد المبوء الي الصدق اما للدلالة علي انه محله واما تلميحا الي دعوة ابراهيم (عليه السلام) واجعل لي لسان صدق في الاخرين والمعني وذلك التقديم وما عطفت عليه بعد ان مكنت له من اهله وجعلت له ولاهله اول بيت شرع لانتفاع الناس واعلم ان الاية كذا ان اول بيت وضع للناس الي آخرها فاللام في للذي بالفتح
(١٢٠)
مفاتيح البحث: النبي إبراهيم (ع) (1)، مدينة مكة المكرمة (1)، التصديق (3)، الصدق (1)

صفحه 032

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢١
لام التأكيد التي تدخل علي خبران واسمها اولا وفي عبارة الدعاء وقع اسمها مفعولا به لجعلت والجعل بمعني الايجاد والوضع المتعدي الي واحد فالخبر وقع باللام ممكنا بدلا عن المفعول أو اللام فيها لام الابتداء الداخلة علي المبتداء محذوفا أي لهو.
ثم اعلم ان لهذه الاية ظهرا وبطنا اما الظهر فقد روي الحلبي في الحسن بابرهيم عن ابي عبد الله (عليه السلام) قال سألته عن قوله الله عز وجل ومن دخله كان آمنا قال إذا حدث العبد في غير الحرم جناية ثم فر الي الحرم لم يسغ لاحد ان يأخذه في الحرم ولكن يمنع من السوق ولا يبايع ولا يطعم ولا يسقي ولا يكلم فانه إذا فعل ذلك يوشك ان يخرج فيؤخذ وإذا جني في الحرم جناية اقيم عليه الحد في الحرم لانه لم يرع للحرم حرمة وقد عمل بمضمونها الاصحاب رضوان الله عليهم وعلي هذا فالبيت بيت الله الحرام والاولية باعتبار ان الكعبة اول ما خلقت من الارض ثم دحيت من تحتها ويحتمل التعظيم والشرافة والمقام مقام ابراهيم المشهور وفيه فقيه واما قول الله عز وجل فيه آيات بينات مقام ابراهيم فاحد يها ان ابراهيم (عليه السلام) حين قام علي الحجر اثر قدماه فيه والثانية الحجر والثالثة منزل اسمعيل (عليه السلام) واما البطن ففي الاحتجاج ان الصادق (عليه السلام) قال لابي حنيفة لما دخل عليه من انت قال أبو حنيفة قال (عليه السلام) مفتي اهل العراق قال نعم قال بم تفتيهم قال بكتاب الله عز وجل قال فانك لعالم بكتاب الله عز وجل ناسخه ومنسوخه ومحكمه ومتشابهه قال نعم قال فاخبرني عن قول الله عز وجل وقدرنا فيها السير سيروا فيها ليالي و
(١٢١)
مفاتيح البحث: الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، النبي إبراهيم (ع) (1)، النبي اسماعيل علي السلام (1)، دولة العراق (1)، المنع (1)، الطعام (1)

صفحه 033

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٢
اياما امنين أي موضع هو قال أبو حنيفة هو ما بين مكة ومدينة فالتفت أبو عبد الله (عليه السلام) الي جلسائه وقال انشدكم بالله هل تسيرون بين مكة ومدينة ولا تأمنون علي دمائكم من القتل وعلي اموالكم من السرق قالوا اللهم نعم فقال أبو عبد الله (عليه السلام) ويحك يا ابا حنيفة ان الله عز وجل لا يقول الا حقا اخبرني عن قول الله عز وجل ومن دخله كان امنا أي موضع هو قال ذلك بيت الله الحرام فالتفت أبو عبد الله (عليه السلام) الي جلسائه وقال انشدكم بالله هل تعلمون ان عبد الله بن الزبير وسعيد بن جبير داخلان فلم يأمنا للقتل قالوا اللهم نعم فقال أبو عبد الله (عليه السلام) ويحك يا أبو حنيفة ان الله عز وجل لا يقول الا حقا وفي في في الروضة مسندا عن زيد الشحام قال دخل قتادة بن دعامة علي ابي جعفر (عليه السلام) فقال يا قتادة انت فقيه اهل البصرة فقال هكذا يزعمون فقال أبو جعفر (عليه السلام) بلغني انك تفسر القرآن فقال قتادة نعم فقال له أبو جعفر (عليه السلام) فان كنت تفسره بعلم فانت انت وانا اسألك قال قتاده سل قال اخبرني عن قول الله عز وجل في سبا وقدرنا فيها السير سيروا فيها ليالي واياما امنين فقال قتادة ذاك من خرج من بيته بزاد وراحله وكراء حلال يريد هذا البيت كان آمنا حتي يرجع الي اهله فقال أبو جعفر نشدتك بالله هل تعلم انه قد يخرج الرجل بزاد حلال و كراء حلال يريد هذا البيت فتقطع عليه الطريق فيذهب نفقته ويضرب مع ذلك ضربة فيها اجتياحه فقال قتادة اللهم نعم فقال أبو جعفر (عليه السلام) ويحك يا قتادة ان كنت انما فسرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت
(١٢٢)
مفاتيح البحث: الإمام محمد بن علي الباقر عليه السلام (4)، مدينة مكة المكرمة (2)، سعيد بن جبير (1)، عبد الله بن الزبير (1)، أبو عبد الله (4)، مدينة البصرة (1)، زيد الشحام (1)، القرآن الكريم (2)، القتل (1)

صفحه 034

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٣
واهلكت وان كنت قد اخذته من الرجال فقد هلكت واهلكت ويحك يا قتادة ذلك من خرج من بيته بزاد حلال وراحلة وكراء حلال يروم هذا البيت عارفا بحقنا يهوانا قلبه كما قال تعالي واجعل افئدة من الناس تهوي إليهم ولم يعن البت فيقول الله نحن والله دعوة ابراهيم التي من هوانا قلبه قبلت حجته والا فلا يا قتادة فإذا كان كذلك كان آمنا من عذاب جهنم يوم القيمة قال قتادة لا جرم والله لا فسرتها الا هكذا فقال أبو جعفر (عليه السلام) ويحك يا قتادة انما يعرف القرآن من خوطب به وعلي هذا فالبيت بيت نبوة خاتم النبين (صلي الله عليه وآله) واوليته باعتبار انه كان نبيا وآدم بين الماء والطين أو للتعظيم كالاول ومقام ابراهيم منزلة امامته والايات الائمة الاثني عشر عليهم السلام القائمون مقام ابراهيم كما قال الله تعالي ام يحسدون الناس علي ما اتيهم الله من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب والحكم والنبوة كما فسرت به في مواردها في الحديث كثيرا ثم لا يخفي ان قوله تعالي هدي الصق بهذا المعني منه بالمعني الاخر فان بيت الله الحرام هو المهدي به وجعله هاديا يفتقر الي تجشم فافهم وبالجملة هذا المعني هو المراد في المقام فانه (عليه السلام) بصدد ذكر جملة مما يدل علي امامتهم عليهم السلام كما ينصرح مما يتلوها والعطف يستدعي المناسبة الملائمة فتدبر فقلت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس
(١٢٣)
مفاتيح البحث: الإمام محمد بن علي الباقر عليه السلام (1)، القرآن الكريم (1)

صفحه 035

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٤
و گفته كه نميخواهد خدا مگر ببرد از شما پليدي گناه را اي اهل بيت نبوت اهل البيت ويطهركم تطهيرا و پاك گرداند شما را پاك گردانيدني لا يخفي ان الرجس في الاية انما هو الاثم وهو معني شايع له في الايات والاخبار والمحاورات كلها اصله علي التشبيه ومما يدل عليه ان ارادة اذهاب النجس بالنسبة الي المكلفين جميعا ولا اختصاص لها باهل البيت عليهم السلام بل النجس مما لا يمكن ذهابه بالكلية كما هو الظاهر من الاية ثم لا معني لا سناد اذهابه وتطهيره الي الله وانما المذهب والمطهر هو المكلف أو الماء مثلا وانما امر الله تعالي بالازالة والتطهير والامر غير الفاعل بخلاف العصمة من الذنوب فانه لطف منه سبحانه في المواد القابلة له وهو العاصم وانهم عليهم السلام معصومون قال السيد ره في الشافي فاما وجه دلالتها علي العصمة فهو ان قوله تعالي انما يريد الله لا يخلو من ان يكون معناه الارادة التي لم يعقبها الفعل واذهاب الرجس أو ان يكون اراد ذلك وفعله فان كان الاول فهو باطل من وجوه لان لفظ الاية يقتضي اختصاص اهل البيت بما ليس لغيرهم الا تري انه قال انما يريد الله وهذا للفظة يقتضي ما ذكرناه من التخصيص الا تري ان القائل إذا قال انما العالم فلان وانما الجواد حاتم وانما لك عندي درهم فكلامه يفيد التخصيص الذي ذكرناه وارادة الطهارة من الذنوب من غير ان يتبعها فعل لا يخصص اهل البيت بها بل الله يريد من كل مكلف مثل ذالك
(١٢٤)
مفاتيح البحث: النجاسة (2)، الجود (1)، الطهارة (2)

صفحه 036

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٥
وايضا فان الاية تقتضي مدح من تناولته وتشريفه وتعظيمه بدلا لة ما روي من ان النبي (صلي الله عليه وآله) لما جلل عليا وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام بألكساء قال اللهم هؤلاء اهل بيتي فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا فنزلت الاية وكان ذلك في بيت ام سلمه ره فقالت له (صلي الله عليه وآله) الست اهل بيتك فقال لها انك علي خير وصورة الحال وسبب نزول الاية تقتضيان المدحة والتشريف ولامدحة ولا تشريف في الارادة المحضة التي تعم سائر المكلفين من الكفار وغيرهم انتهي كلامه رفع مقامه وقال مولانا محمد صالح مازندارني في شرحه للكافي نفي الرجس عنهم علي وجه المبالغة حيث اكد ذلك بوجوه الاول انما الدالة علي الحصر والتأكيد الثاني لام التأكيد في ليذهب الثالث لفظ الا ذهاب الدال علي الازالة الرابع التعريف بلام الجنس الذي يستلزم نفيه نفي جميع جزئياته الخامس الاتيان بالمضارع الدال علي الاستمرار السادس تقديم الظرف علي المفعول الدال علي كمال العناية والاختصاص السابع الاتيان باهل البيت لا باسمائهم تعظيما لهم الثامن النداء علي وجه الاختصاص التاسع الاتيان بالتطهير الدال علي التنزيه عن كل دنس العاشر الاتيان بالمصدر تأكيدا وجعلت اجر محمد صلواتك عليه وآله و گردانيدي مزد محمد را رحمتهاي تو بر او باد و بر آل او مودتهم في كتابك فقلت قل لا اسالكم عليه دوستي ايشان را در كتاب تو پس گفته كه بگو يا محمد سؤال نميكنم شما را
(١٢٥)
مفاتيح البحث: الإمام الحسين بن علي سيد الشهداء (عليهما السلام) (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (1)، السيدة أم سلمة بن الحارث زوجة الرسول صلي الله عليه وآله (1)

صفحه 037

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٦
اجرا الا المودة في القربي وقلت بر تبليغ يعني رسانيدن آداب دين مزدي مگر دوستي در خويشان و گفته كه ما سألتكم من اجر فهو لكم وقلت ما أسألكم آنچه سؤال ميكنم شما را از مزد پس آن از براي شماست و گفته كه سؤال نميكنم شما را عليه من اجر إلا من شاء أن يتخذ الي ربه بر تبليغ رسالت از مزدي مگر آن كسي را كه خواسته است اين را كه قرار گيرد به سوي سبيلا فكانوا هو السبيل اليك والمسلك پروردگارش راهي پس هستند اهل بيت ايشان را به سوي تو و محل سلوك الي رضوانك في الصحاح والقرابة القربي في الرحم وهو في الاصل به سوي خشنودي تو مصدر تقول بيني وبينه قرابة وقرب وقربي ومقربة و مقربة وقربة وقربة انتهي فان قصد به المشتق ففي للظرفية أي المودة الحاصلة في شأن الا قربأ وان اريد المصدر ففي للسببية وقوله ما سئلتكم أي فرضا فهو لكم حتي تطمئنوا باني مستغن عنه فلست بسائل له اصلا ثم ذكر الاية التاليته لاجل ان يتضح بها معني الاولي بل الاولين علي ما عرفت أو يعم مالمثل المستتر في الاولي ويكون هو مصداقة أي المودة انما ينفعكم و ان العمدة في المودة اتخاذهم سبلا الي الرب والايتمام بهم عليهم السلام فالمودة مودة خاصة كالقربي وفي في عن عمر بن يزيد قال قلت لابي عبد الله (عليه السلام) الذين يصلون ما امر الله ان يوصل قال نزلت في رحم آل محمد عليه
(١٢٦)
مفاتيح البحث: يوم عرفة (1)، المودة في القربي (1)، عمر بن يزيد (1)

صفحه 038

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٧
وآله السلام وقد يكون في قرابتك ثم قال فلا تكونن ممن يقول للشئي انه في شئي واحد والفرق بين السبيل والمسلك انه اعتبر في المسلك السلوك اما السبيل فان المعتبر في مفهومه العرفي انما هو صحته والي رضوانك شرح لاليك فالعطف كالتفسير فلما انقضت ايامه اقام وليه پس چون گذشت روزهاي او برپا داشت وصي او را علي بن ابي طالب صواتك عليهما وآلهما علي بن أبي طالب رحمتهاي تو بر آن حضرت و بر آن حضرت و بر آل آن هاديا إذ كان هو المنذر و در حالتي كه علي راه نماينده بود زيرا كه بود آن حضرت (عليه السلام) آن كسي كه ترساننده است ولكل قوم هاد فقال والملا و از براي هر قومي راه نماينده است پس گفت در حالتي كه گروه امامه من كنت مولاه فعلي مولاه امت پيش او بود من كنت مولاه الخ يعني هر كس كه من بودم مولاي او پس علي مولاي اوست اللهم وال من والاه وعاد خداوندا دوست باش آن كسي را كه دوستي ميكند او را و دشمن باش من عاداه وانصر من نصره آن كسي را كه دشمني ميكند او را و ياري كن آن كسي را كه ياري ميكند او را واخذل من خذله الظاهر ان الضمير في ووليه غايد و واگذار آن كسي را كه واميگذارد او را
(١٢٧)
مفاتيح البحث: علي بن أبي طالب (2)

صفحه 039

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٨
الي الله تعالي ويحتمل الرسول (صلي الله عليه وآله) وقوله (عليه السلام) إذ كان هو المنذر تلميح الي قوله تعالي انما انت منذر ولكل قوم هاد فهاد مبتداء مصداقه علي (عليه السلام) كما في الحديث وعلي لكل قوم هاد أو عام في الاثني عشر جميعا والقول في حجة الوداع في غدير خم كما هو المتواتر بين المسلمين جميعا المخالف والمؤالف كحديث الثقلين وحديث الطائر وما سيئاتي من حديث المنزلة الي غير ذلك مما قرر في مقره وفي الخطبة لامير المؤمنين (عليه السلام) في الروضة وقوله (صلي الله عليه وآله) حتي تكلمت طائفة فقالت نحن موالي رسول الله (صلي الله عليه وآله) فخرج رسول الله (صلي الله عليه وآله) الي حجة الوداع ثم صار الي غدير خم فامر فاصطلح له شبه المنبر ثم علاه فاخذ بعضدي علي (عليه السلام) حتي راي بياض بطيه رافعا صوته قائلا في محفله من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وكانت علي ولايتي ولاية الله وعلي عداوتي عداوة الله وانزل الله تعالي في ذلك اليوم اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا فكانت ولايتي كمال الدين ورضي الرب تعالي وانزل الله تعالي اختصاصابي وتكرمه وتحلية واعظا ما وتفضيلا من رسول الله (صلي الله عليه وآله) متحدية وهو قوله تعالي ثم ردوا الي الله موليهم الحق الاله الحكم وهو اسرع الحاسبين تمام الخطبة وتفصيل احوال واقعة الغدير في اوائل كتاب الاحتجاج فليطالع وقال من كنت انا نبيه فعلي امره و گفته است هر كه بودم من پيامبر او پس علي فرمانرواي اوست
(١٢٨)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (3)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (4)، حديث المنزلة (1)، آية الإكمال (1)، حديث الثقلين (1)، حجة الوداع (2)، غدير خم (2)، الطيران، الطير (1)

صفحه 040

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٢٩
وقال انا وعلي من شجرة واحده وسائر الناس وگفته است كه من و علي از درختيم يكي و باقي مردمان من شجر شتي شتي أي المتفرق كما يظهر من الصحاح و از درختي اند پراكنده ورود جمعه علي هذا الميزان دال علي ان التفرق نقص فانه جمع لما هو كذلك كالمرضي والقتلي والحمقي ولعل المعني بالواحدة ليس المعني الذي تفيده التاء بمعني الوحدة الظاهرية التي مناطها التشخيص الوحداني بحسب الوجود العيني بل الواحدة الذاتية الواقعية المعنوية التي تشبه ان يكون مضمونه ما في الزيارة الجامعة عطفا علي ما عامله اشهد وان ارواحكم ونوركم وطينتكم واحدة طابت وطهرت بعضها من بعض و علي هذا قوله (عليه السلام) شتي وصف لشجرة باعتبار الكثرة المقابلة لهذا الوحدة فلا يضاده التاء بل يساعده المعني المقصود وقرينة عليه ويمكن ايضا ان يقال انها وصف لشعبات واغصانها المختلفة قال زهير كان عيني في عزبي مقتله من النواضح تسقي جنة سحقا فوصف الجنة بالسحق وهو جمع سحوق الطويل من النخل باعتبار الاغصان أو الاشجار فان الجنة في الاصل المرة من الجن بمعني الستر ثم نقل الي الشجر المظلال لا لتفاف اغصانه ثم البستان لما فيه من الاشجار المظلمة ووحدتها انما هي باعتبار المعني الاول وهي في البيت بمعناه الثاني وان يقال الوحدة هي الجنسية والوصف باعتبار كثرة الافراد الشخصية وفي الاحتجاج عنه (عليه السلام) انشدتكم بالله هل
(١٢٩)
مفاتيح البحث: الزيارة الجامعة للأئمة عليهم السلام (1)، القتل (1)

صفحه 041

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٠
فيكم قال رسول (صلي الله عليه وآله) الناس من اشجار شتي وانا وانت من شجرة واحدة غيري واحله محل هرون من موسي فقال له انت و فرود آورد آن حضرت را بجاي هرون از موسي پس گفت از براي او تو مني بمنزلة هرون من موسي الا انه لا نبي بعدي از من به منزله هاروني از موسي مگر آنكه شأن اين است پيغمبري بعد من وزوجه ابنته سيدة نساء العالمين واحل له من و به زني داد او را دخترش بهتر و مهتر زنان عالميان و جلال گردانيد از مسجده ما حل له وسد الابواب الا بابه براي از مسجدش آنچه حلال بود از براي او و استوار گردد درها را مگر در او المنزلة اما اسم محل أو مصدر ميمي والباء علي الاول بمعني في وعلي الثاني للملابسته أي بهذا النوع ومن موسي متعلق بالمنزلة ومني تعلق بنازل محذوفا بالقرينة والضمير في انه للشان ومفهوم قوله (عليه السلام) لا نبي بعدي جري علي الفرض أي انه بحيث لو كان بعده لكان نبيا كما كان معه كما يدل عليه قوله تعالي واشركه في امري وقوله تعالي ووهبنا له من رحمتنا اخاه هرون نبيا وذلك لانه توفي قبل موسي (عليه السلام) - 1 - وفي الصحاح وحل لك الشيئي يحل حل وحلالا وهو
- 1 - أو المنزلة اعم من الخلافة المطلقة في زمن المستخلف وبعده واشير بالاستثناء الي ان ذلك له (عليه السلام) بعده كما اشير به الي شمولها للامامة أو معني بعدي بعد تحقق موتي وفي الخطبة في الروضة واختصني بوصيته واصطفاني بخلافته في امته فقال وقد حشده المهاجرون والانصار =
(١٣٠)
مفاتيح البحث: الإمام موسي بن جعفر الكاظم عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (1)، السيدة فاطمة الزهراء سلام الله عليها (1)، المهاجرون والأنصار (1)

صفحه 042

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣١
حل أي طلق ومثله في المصادر فيها السد رخنه استوار كردن ثم اودعه علمه وحكمته فقال انا مدينة العلم پس سپرد او را علمش و حكمتش را پس گفت من خانه علمم علي بابها فمن اراد المدينة والحكمة فليأتها و علي در خانه است پس هر كه خواهد خانه علم و حكمت را پس بايد خانه را من بابها ثم قال له انت اخي ووصيي ووارثي از درش پس گفت از براي او تو برادر مني و وصي مني و وارث مني لحمك من لحمي ودمك من دمي وسلمك گوشت تو از گوشت من است و خون تو از خون من است و آشتي كننده تو =
واتعصت بهم المحافل ايها الناس ان عليا مني كهرون من موسي الا انه لانبي بعدي فعقل المؤمنون عن الله النطق الرسول أو عرفوني اني لست باخيه لابيه وامه كما كان هرون اخا موسي لابيه وامه ولا كنت نبيا فاقتضي نبوة ولكن كان منه استخلافا لي كما استخلف موسي هرون صلوات الله عليهما حيث يقول اخلفني في قومي واصلح ولا تتبع سبيل المفسدين وفي الاحتجاج علي ابي بكر قال فانشدك بالله انت الذي امرك رسول الله (صلي الله عليه وآله) بفتح بابه من المسجد عند ما امر بسد ابواب جميع اهل بيته واصحابه واحل لك فيه ما احل الله لك ام انا قال بل انت وفي احتجاج عمار وفرق ظاهر قد عرفتموه وعلمتموه في حال بعد حال عن سد النبي (صلي الله عليه وآله) ابوابكم التي الي المسجد كلها غير بابه منه
(١٣١)
مفاتيح البحث: الوراثة، التراث، الإرث (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، السجود (2)

صفحه 043

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٢
سلمي وحربك حربي الايمان مخالط آشتي كننده من است و كارزار كننده تو كارزار كننده من است و ايمان لحمك ودمك كما خالط لحمي ودمي آميزنده است گوشت ترا و خون ترا همچنان كه آميخته است گوشت مرا و خون مرا وانت غدا علي الحوض خليفتي وانت تقضي و تو فردا بر حوض جانشين مني و تو ميدهي وام مرا ديني وتنجز عداتي و راست ميكني و عده هاي مرا قوله (عليه السلام) من بابها كما قال الله تعالي وأتو البيوت من ابوابها ومنه يظهر ان اعتقاد النبوة من دون الامامة ليس علي وجهه فهو كان لم يكن كالتوحيد من دون النبوة فان وحدة الذات تقتضي الوحدة من جميع الجهات ولا يجامع وحدة العبد واستقلاله في الامور في فعاله ايضا فان الامر بين الامرين كما في الحديث وفي الاحتجاج قال انشدتكم بالله هل فيكم احد قال له رسول الله انت اخي ووزيري وصاحبي من اهلي غيري وفي اعتقادات الصدوق عليه الرحمة قال الشيخ أبو جعفر ره اعتقادنا في الحوض انه حق وان عرضه ما بين ابله وصنعاء وهو للنبي (صلي الله عليه وآله) وان فيه من الاباريق عدد نجوم السماء وان الوالي عليه يوم القيمة امير المؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) يسقي منه اوليائه ويذود عنه اعدائه ومن شرب منه شربة لم يظمأ بعده ابدا وقال النبي (صلي الله عليه وآله) وليختلجن قوم من اصحابي دوني وانا علي الحوض فيؤخذ بهم ذات الشمال
(١٣٢)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، الشيخ الصدوق (1)

صفحه 044

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٣
فانادي يا رب اصحابي اصحابي فيقال لي انك لا تدري ما احدثوا بعدك انتهي وابله بضم اولها وتشديد الباء قرية بالبصرة والصنعاء موضع باليمن كثير الاشجار وهل هو عين الكوثر ام غيره الظاهر الاول والله يعلم وشيعتك علي منابر من نور مبيضة وجوههم وشيعه تو بر منبرهائي انداز نوردر حالتي كه سفيد شونده است روهاي ايشان حولي في الجنة وهم جيراني ولولا انت در پيرامون من در بهشت در حالتي كه ايشان همسايگان من اند و اگر نه تو يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي وكان بودي اي علي نشناخته بودند مؤمنان بعد من و حال آنكه بود علي بعده هدي من الضلالة ونورا من العمي بعد آن حضرت راه راست گرفتن را از گمراه شدن و روشني را از كوري وحبل الله المتين وصراطه المستقيم و رشته خدا را كه محكم است و راه خدا را كه راست است في احتجاج امير المؤمنين (عليه السلام) علي القوم لما مات عمر كما في الاحتجاج قال فهل فيكم احد قال له رسول الله (صلي الله عليه وآله) ترد علي الحوض انت وشيعتك رواء مرويين مبيضة وجوههم ويرد عدوك ظماء مظمئين متمحين مسودة وجوههم غيري قالوا لا وفي حديث الغدير في الاحتجاج عن رسول الله (صلي الله عليه وآله) معاشر الناس اتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا وحبل الله هو علي بن ابي طالب وفيه انا صراط الله المستقيم الذي امركم باتباعه ثم علي من بعدي ثم ولدي من صلبه ائمة يهدون بالحق وبه يعدلون
(١٣٣)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، علي بن أبي طالب (1)، حديث الغدير (1)، الموت (1)

صفحه 045

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٤
ثم قرء الحمد لله رب العالمين الي آخرها وقال في نزلت ولي ولهم عمت واياهم خصت قوله (عليه السلام) وكان بعده جملة اعتراضية أو حالية وهدي مفعول يعرف وكان تامة أو هو خبر لكان مع ذلك علي التنازع واما الخبرية فقط فبعيد ومضي لم يعرف علي الحكاية ومتشا الا بياض مضمون احد الطرفين علي سبيل منع الخلوا ومبتداء من فضل الله تعالي لا يسبق بقرابة في رحم ولا بسابقة في پيشي گرفته نميشود به سبب نزديكي در خويشي و نه به سبب در دين ولا يلحق في منقبة من مناقبه يحذو حذو دين و رسيده نميشود در هنري از هنرهايش برابري ميكند مثل برابري الرسول صلي الله عليهما وآلهما ويقاتل كردن پيغمبر رحمت فرستد خدا بر هر دو و بر آل هر دو و جنگ ميكند علي التأويل ولا تأخذه في الله لومة لائم به سبب بازگشتن آيه و فرا نميگيرد او را در راه خدا سرزنش سرزنش كننده جملة مستانفة ولبيان فضيلته (عليه السلام) أي هو لا يسبق أو خبر بعد خبر لكان علي الاحتمال فان قيل عباس اقرب قلنا هو عم لاب ولا ترث مع ابن عم لاب وام وفي نهج البلاغة ويا عجباه اتكون الخلافة بالصحابة ولا تكون بالصحابة والقرابة وروي له شعر في هذا المعني فان كنت بالشوري ملكت امورهم فكيف بهذا والمشيرون غيب وان كنت بالقربي حججت خصيمهم فغيرك اولي بالنبي واقرب ففيه لما انتهت إليه (عليه السلام) انباء السقيفة قال (عليه السلام) ما قالت الانصار قالوا منا امير ومنكم امير (عليه السلام) فهلا احتججتم
(١٣٤)
مفاتيح البحث: كتاب نهج البلاغة (1)، السقيفة (1)، المنع (1)

صفحه 046

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٥
عليهم بان رسول الله (صلي الله عليه وآله) وصي بان يحسن الي محسنهم ويتجاوز عن مسيئهم قالوا وما في هذا من الحجة عليهم فقال (عليه السلام) لو كانت الامارة فيهم لم تكن الوصيه بهم ثم قال (عليه السلام) فماذا قالت قريش قالوا احتجت بانها شجرة الرسول (صلي الله عليه وآله) فقال (عليه السلام) احتجوا بالشجرة واضاعوا الثمرة والسابقة يحتمل المصدر كالعاطفه كما يلائمه العطف وانه اسبق الرجال اسلاما كما ان خديجة عليها السلام اسبق النساء اسلاما وقوله (عليه السلام) ويقاتل علي التأوليل أي علي ما تأول إليه الاية وان لم يكن صريح تنزيلها والجملة بيان لحذوه (عليه السلام) يوضح ذلك ما في يب في حديث اورده قبل يب مقدار الجزية عن الصادق (عليه السلام) قال الله تعالي وان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفئي الي امر الله فلما نزلت هذه الايه قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) ان منكم من يقاتل بعدي علي التأويل كما قاتلت علي التنزيل فسئل النبي (صلي الله عليه وآله) من هو فقال هو خاصف النعل يعني امير المؤمنين (عليه السلام) وقال عمار بن ياسر قاتلت بهذه الاية مع رسول الله (صلي الله عليه وآله) ثلثا فهذه الرابعة وبالجملة القتال عل التأويل قتال اهل البغي كما سيفصل فان الاية لم تنزل فيهم فانهم لم يكونوا ح بل صاروا بعد ثرولها مصداقا لها فآلت إليهم وفي المصدو الحذو نعلين برابر كردن با پاي و جز آن و در برابر كسي نشستن و در برابر چيزي افتادن
(١٣٥)
مفاتيح البحث: أهل بيت النبي صلي الله عليه وآله (1)، الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، أم المؤمنين خديجة بنت خويلد عليها السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (4)، عمار بن ياسر (1)، القتل (4)

صفحه 047

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٦
قد وتر فيه صناديد العرب وقتل ابطالهم بتحقين كينه ور كرد در راه خدا مهتران عرب را و كشت دليران ايشان را وناوش ذؤبانهم فاودع قلوبهم احقادا بدرية و نزديك شد گرگهاي ايشان پس سپرد دلهاي ايشان را كينهائي كه در جنگ بدر بهم رسيده وخيبريه وحنينيه وغيرهن فاضبت علي و كينهائي كه در جنگ خيبر بهم رسيده و كينهائي كه در جنگ حنين بهم رسيده و كينهائي عداوته واكبت علي مبارزته كه در غير اين حربها رسيده ز كينه در دل گرفتند و بستند بر دشمني آن حضرت حتي قتل الناكثين والقاسطين والمارقين و رو آوردند بر بيرون شدن با آن حضرت به جنگ تا آنكه كشت اصحاب بصره را و اصحاب صفين را و اصحاب نهروان را وفي المصدر الوتر والتره كينه ور كردن وفي الصحاح الموتور الذي قتل له قتيل فلم يدرك بدمه يقول منه وتره تيره وترا وترة وكذلك وتره حقه أي نقصه وقوله تعالي ولن يتركم اعمالكم أي لن ينقصكم في اعمالكم والصناديد جمع صنديد بالكسر يعني مهتر وداهيه كما في المهذب وفي المصدر المناوشة نزديك شدن دو لشكر به يكديگر چنانچه يكديگر را رجم توانند زد وفيها الاضباب كينه در دل گرفتن وفيها الاكباب بر روي اوفتدن و اقبال كردن بر كاري وفيها المبارزة والبراز با كسي به جنگ بيرون شدن وفي بعض النسخ منا بذاته والمبابذة با كسي آشكار جنگ كردن و دشمني كردن
(١٣٦)
مفاتيح البحث: خيبر (1)، القتل (3)

صفحه 048

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٧
والناكثون الذين با بعده بالمدينة ونكثوا العهد بالبصرة عمدتهم طلحة والزبير حيث غرا عايشة لعنهم الله جميعا والقاسطون من القسوط بمعني الجور اصحاب صفين من معوية واصحابه الشاميين والمارقون اصحاب نهروان الذين قالوا لا حكم الا لله بعد تعيين الحكمين ابي موسي وعمرو بن العاص للصلح في حرب صفين ومرقوا من الدين كما يمرق السهم من القوس وإذا يقال لهم الخوارج وقوله (عليه السلام) حتي قتل معناه حتي تحقق مضمون هذا الخبر من الرسول (صلي الله عليه وآله) له (عليه السلام) كما هو المشهور من ذلك ما في الاحتجاج عن ابي محمد الحسن العسكري (عليه السلام) ثم قال معاشر الناس هدا علي اخي ووصيي ووارثي ووعاء علمي وخليفتي علي امتي وعلي يفسر كتاب الله عز وجل والداعي إليه والعامل بما يرضاه والمحارب لاعداء الله والموالي علي طاعته والناهي عن معصيته خليفة رسول الله والامام الهادي وقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين بامر الله تعالي تمام الحديث ولما قضي نحبه وقتله اشقي الاشقياء من الاولين و چون گذراند وفاتش را و كشت او را بدبخت ترين بدبختان از پيشينيان والاخرين يتبع اشقي الاولين لم يمتثل و پسينيان در حالتي كه پيروي حالتي كه پيروي ميكند بدبخت ترين پيشينيان بجا آورده نشد امر الرسول صلي الله عليه وآله في الهادين فرمان به پيغمبر رحمت فرستد خدا بر او و بر آل او در راهنمايندگان
(١٣٧)
مفاتيح البحث: الإمام الحسن بن علي العسكري عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، صلح (يوم) الحديبية (1)، عمرو بن العاص (1)، الخوارج (1)، الحرب (1)، القتل (1)

صفحه 049

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٨
بعد الهادين بعد راهنمايندگان في مجمع البيان وقد صحت الرواية بالاسناد عن عثمان بن صهيب عن ابيه قال قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) لعلي بن ابي طالب (عليه السلام) من اشقي الاولين قال عاقر الناقة قال صدقت فمن اشقي الاخرين قال قلت لا اعلم يا رسول الله (صلي الله عليه وآله) قال الذي يضربك علي هذا واشار الي يافوخه وفي المهذب يافوخ بلندي پيش سر ويتبع بصيغة المضارع علي حكاية الحال الماضية والامة مصرة عل مقته مجتمعة علي قطيعة و امت ايستاده بودند بر دشمني داشتن آن حضرت فراهم آمده بودند بر بريدن رحمه واقصاء ولده الا القليل ممن وفي خويشي او و دور كردن فرزندان او مگر اندكي از آن كساني كه وفا كرد لرعاية الحق فيهم فقتل من قتل وسبي مر رعايت حق را در آن فرزندان پس كشته شد آنكه كشته شد و اسير گرفته شد من سبي واقصي من اقصي آنكه اسير گرفته شد و دور گردانيده شد آنكه دور گردانيده شد الموجود في النسخ بضم القاف من غير الف ولا تشديد والقصو (القصو والقصا دور شدن) علي وزن فعول لازم وانما المتعدي الاقصاء والنقصية فلعله من القصو بوزن الفعل بفتح الفاء كرانه گوش گوسفند و اشتر رديدن والاجود انه فعول من قاصاني فقصوته غلبته كما في ق تنبيها علي ان قصوهم عليهم السلام عن منازلهم التي رتبهم الله تعالي
(١٣٨)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (2)، كتاب مجمع البيان للطبرسي (1)، القتل (2)

صفحه 050

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٣٩
عليها انما هو بتغليب المتغلبين من غير حق اصلا وجري القضاء لهم بما يرجي له حسن و روان شده قضاء از براي ايشان به سبب آنكه اميد داشته ميشود از براي آنچه نيكي المثوبة إذ كانت الارض لله يورثها من پاداشت در وقتي كه هست زمين ملك خدا به ارث ميدهد آنرا هر كه را خواهد از يشاء من عباده والعاقبة للمتقين وسبحان بندگانش و عاقبت از براي پرهيزكاران است و ياد ميكنيم پرورد گارمان را ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا به پاكي از هر بدي و زشتي به درستي كه هست وعده پروردگار گرده شده ولن يخلف الله وعده وهو العزيز الحكيم و خلاف نميكند خدا وعده اش را و حال آنكه او غالب و محكم كننده است امور را اللام في له يحتمل التعلق بما قبله وما بعده ولعل الاول اظهر وعليه فالاظهر انها للتعليل كما ان الاظهر علي الاخير انها للصلة والضمير عايد لما والمثوبة اصلها المفعلة بضم العين بمعني الرجوع فنقلت ضمة الواو الي ما قبلها وانما سمي الثواب ثوابا بالرجوع المحسن إليه كالمثابة اصلها المفعله بفتحها قال الله تعالي واذ جعلنا البيت مثابة للناس وامنا ثم انه بمعني المفعول والمرجوع إليه الثواب كما في الاية ولو انهم آمنوا واتقوا المثوبة من عند الله خير لو كانوا يعلمون واذ كانت متعلق بها ومصداقه يوم القيمة أو الرجعة ولعله الصق بالايراث ولا ولا يخفي الفصاحة في جري ويرجي كما في قوله تعالي وربك فكبر وان مخففة من المثقلة واللام هي المفارقة وجملة والعاقبة للمتقين
(١٣٩)
مفاتيح البحث: العزّة (1)

صفحه 051

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٠
اعتراضية لبيان من يشاء وجملة وهو العزيز الحكيم حالية لبيان سابقتها فان الغلية علي الاشياء كلها واحكم الامور جميعا منافيا للاخلاف فعلي الاطائب من اهل بيت محمد وعلي پس بر پاكيزه تران از اهل بيت محمد وعلي صلي الله عليهما وآلهما فليبك الباكون واياهم رحمت فرستد خدا بر هر دو و آل هر دو پس بايد گريه كنجد گريه كنندگان و ايشان را فليندب النادبون ولمثلهم فلتذرف الدموع پس زاري كنند زاري كنندگان و از براي مانند ايشان پس بايد روان شود اشكها وليصرخ الصارخون ويضج الضاجون ويعج و بايد فرياد كنند فرياد كنندگان و ناله كنند ناله كنند ناله كنندگان و بانگ كنند العاجون الفاء للتفريغ اين الحسن واين الحسين بانگ كنندگان كجاست حسن و كجاست حسين واين ابناء الحسين صالح بعد صالح وصادق و كجاست پسران حسين صالحي بعد صالحي وصادقي بعد صادق واين السبيل بعد السبيل اين بعد صادقي و كجاست راه بعد از راه كجاست الخيرة بعد الخيرة واين الشموس الطالعة كجاست برگزيده بعد برگزيده و كجاست آفتابهاي اين الاقمار المنيرة اين الانجم الزاهرة اين كجاست ماههاي روشني دهنده كجاست ستاره هاي روشني دهنده و كجاست اعلام الدين وقواعد العلم علمهاي دين و قواعد علم
(١٤٠)
مفاتيح البحث: العزّة (1)

صفحه 052

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤١
الخير نقيض الشر تقول منه خرت يا رجل فانت خائر وخير وخار الله لك أي اعطاك ما هو خير لك والخيرة بسكون الياء الاسم منه فاما بالفتح فهي لاسم من قولك اختاره الله كذا في يه وانما اقحم العاطف علي قوله واين الشموس الطالعة لتغيير الاسلوب السابق وانما لم يدخل في ما بعده لانه كالبيان له كما في السابق وسياتي الايماء الي وجه اخر اين بقية الله التي لا تخلو من العترة كجاست باقيمانده خدا آن چنان كسي كه خالي نميشود يا نميگذرد از خويشان نزديك حضرت الطاهرة اين المعد لقطع دابر الظلمة پيغمبر پاك كند از گناهان كجاست آن كسي كه آماده شده است از براي بريدن پس رو اين المنتظر لاقامت الامت والعوج ستمكاران كجاست آن كسي كه چشم داشته شده است از براي راست كردن برآمدگيها اين المرتجي لا زالة الجور والعدوان و لجيها كجاست آن كسي كه اميد داشته ميشود از براي بر طرف كردن ستم و دشمني لا يبعد ان يكون ابتداء للاشارة الي الحجة (عليه السلام) ويحتمل ان يكون الابتداء قوله (عليه السلام) واين الشموس الطالعة وعلي هذا فالاقتحام مناسب وهذا ما وعدناك واما الچمعية فللتعظيم أو للاشارة الي آله واصحابه عليهم السلام وقوله (عليه السلام) لا تخلو من العترة الطاهرة الظاهر انها علي القلب أي لا تخلوا العترة الطاهرة منها والدابر التابع وقطع الدابر كناية عن افنائهم فان الشئي إذ افني لم يتبعه احد ويحتمل ان يراد به قطع تابع الظلمة السابقين في الظلم وفي الصحاح الامت المكان المرتفع
(١٤١)
مفاتيح البحث: الإمام المهدي المنتظر عليه السلام (1)، الظلم (1)

صفحه 053

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٢
وقال أبو عمر والامت البناك وهي التلال الصغار وقال تعالي شأنه لا تري فيها عوجا ولا امتا أي لا انخفاض فيها ولا ارتفاع انتهي ولا يبعدان يكون الامت ارمالي تحريم ما احله الله ونحوه والعوج عكسه اين المدخر كجاست آن كسي كه ذخيره لتجديد الفرائض والسنن اين المتخير لا عادة كرده شده از براي تازه كردن فريضها و سنتها كجاست آن كسي كه برگزيده شده است الملة والشريعة اين المؤمل لاحياء الكتاب از براي بازگردانيدن ملت و شريعت كجاست آن كسي كه آرزو داشته شده از براي زنده گردانيدن قرآن وحدوده اين محيي معالم الدين واهله و حدهاي آن كجاست زنده كننده نشانهاي دين و اهلش لعل الملة والشريعة اسمان لامر واحد هو الدين باعتبارين فباعتبار انه زي للمؤمنين هو الملة واصله من مللت الكتاب إذا امليت وباعتبار انه يسلكه هو الشريعة وكذا المذهب اما الدين فباعتبار انه يعبد الله تعالي به أو يجزي العبد به أو يزلل ويخضع به والحدود اما خصوص الحدودا ويعم الاحكام اين قاصم شوكة المعتدين اين هادم ابنية الشرك كجاست شكننده سختي بيداد كنندگان كجاست تباه كننده بناهاي شرك والنفاق اين مبيد اهل الفسوق والعصيان و نفاق كجاست خراب كننده اهل بيرون آمدن از فرمانبرداري و گناه كردن
(١٤٢)

صفحه 054

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٣
والطغيان اين حاصد فروع الغي والشقاق و حد در گذشتن كجاست درنده مهرهاي گمراهي و شقاق اين طامس آثار الزيغ والاهواء اين قاطع حبائل كجاست محو كننده اثرهاي ميل دلها و هواها كجاست برنده دامهاي الكذب والافتراء في بعض النسخ الطغيان بدل العصيان وفي الصحاح دورغ و بر بافتن قصم الشئي كسره من غير ان يبين وفي القاموس قصمت الشئي قصما كسرته حتي يبين ووالشوكة شدة الباس والحدة في السلاح وشاكي السلاح مقلوب منه وفي المصدر الاعتداد از حد در گذشتن و بيداد كردن وفيه في فعل بالفتح بفعل بالضم الطاغوت والطغيان والطغو والطغو والطغوي از حد در گذشتن وفعل يفعل وفعل يفعل لغتان فيه وعد في بمن معاني الفرع سر شاخ درخت والشقاق المناواة والمخالفة كان كل منهما في شق ويحتمل ان يكون مأخوذه المشقة وفي المصدر في فعل بالفتح يفعل بالكسر الطمس محو كردن وفي ب الهوي كام الاهواء حمع الهواء ميان آسمان و زمين الاهوية جمع والحبائل جمع حبالة بكسر الحاء وهي التي يصاد بها والفرق بين الكذب والافتراء ان الكذب اعم فانه ربما يكون له اصل ولكنه انقلب علي وجهه بخلاف الافتراء فانه الاختلاق كما هو الشهير من معاني هذا الباب فالكذب دروغ گفتن والافتراء دروغ بر بافتن اين مبيد العتاة والمردة اين مستأصل اهل كجاست خراب كننده نافرماني كنندگان و سركشان كجاست از بيخ كنده اهل با كسي ستيدن
(١٤٣)
مفاتيح البحث: الكذب، التكذيب (2)

صفحه 055

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٤
العناد والتضليل والالحاد اين معز الاولياء يا برا براي كردن و گمراه نمودن و ميل نمودن از حق بر باطل كجاست عزيز كننده دوستان ومذل الاعداء اين جامع الكلم علي التقوي و خوار كننده دشمنان كجاست جمع كننده كلمه‌ها بر تقوي و پرهيزكاري اين باب الله الذي منه يؤتي اين وجه الله الذي كجاست در خدا آنچنان دري كه از آن آماده ميشود كجاست جهت خدا آن چنان جهتي كه إليه يتوجه الاولياء اين السبب المتصل بين رو ميآورند به سوي خدا دوستان خدا كجاست آن رشته كه متصل است ميانه الارض والسماء اين صاحب يوم الفتح وناشر اهل زمين و آسمان كجاست صاحب روز فتح و آشكار كننده راية الهدي اين مؤلف شمل الصلاح والرضا علم هدايت كجاست الفت دهنده كسوت صلاح و رضاي الهي تعالي شانه اين الطالب بذحول الانبياء وابناء الانبياء كجاست آن كسي كه طلب كننده است به كشنده هاي پيغمبران و پسران پيغمبران واين الطالب بدم المقتول بكربلاء اين و كجاست آن كسي كه طلب كننده است به خون كشته شده در كربلا كجاست المنصور علي من اعتداي عليه وافتراي آن كسي كه ياري كرده شده است بر آن كسي كه بيداد كرده است بر او و دروغ بربافته است اين المضطر الذي يجاب إذا دعي كجاست آن كسي كه بيچاره گردانيده شده است آن كسي كه جواب داده ميشود هر گاه كه بخواند
(١٤٤)
مفاتيح البحث: مدينة كربلاء المقدسة (2)، السب (1)

صفحه 056

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٥
اين صدر الخلايق ذو البر والتقوي اين كجاست بالاترين آفريده شدگان كه اين صفت دارد صاحب نيكي و پرهيزكاري كجاست ابن النبي المصطفي وابن علي المرتضي پسر پيغمبر يرگزبده و كجاست پسر علي پسنديده وابن خديجة الغراء وابن فاطمة الزهراء و كجاست پسر خديجه سفيد رو و كجاست پسر فاطمه روشن شونده الكبري ذحول جمع ذحل كاذحال كما في ق فيه الذحل الثار بزرگتر او طلب المكافاة بجناية ووصل ابن الطالب بسابقتها بالعطف لكمال المناسبة بينهما باعتبار ذكر ابناء الانبياء ولعل اقحام الباء علي تضمين معني الاخذا اسم فاعل أو الاسعاف اسم مفعول اففي المصادر الاخذ والتخاذ فراگرفتن ويعدي بالباء وبنفسه وفيه الاسعاف روا كردن حاجت ويعدي الي المفعول الثاني بالباء بابي انت وامي ونفسي لك الفداء به پدرم فدا كرده شده باشي تو و مادرم و خودم از براي تست آن چيزي كه نگاه داري به آن والحمي يابن السادة المقربين يابن النجباء وقرن اي پسر مهتران نزديك شد گان اي پسر نيكان الاكرمين يابن الهداة المهديين يابن الخيرة گراميتران اي پسر راهنمايندگان راه يا فتگان اي پسر برگزيده هاي المهذبين يابن الغطارفة الأنجبين يابن پاكيزه شد گان اي پسر مهتران نيك توان اي پسر الخضارمة المنتجبين يابن القمامة الاكرمين بخشندگان برگزيده شدگان اي پسر مهتران گراميتران
(١٤٥)
مفاتيح البحث: السيدة فاطمة الزهراء سلام الله عليها (1)

صفحه 057

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٦
يابن الاطائب المعظمين المطهرين اي پسر پاكيزه تران بزرگ كرده شدگان پاك كرده شدگان التفات من الغيبة الي الخطاب من قبل اياك نعبد وقوله (عليه السلام) بابي انتم وامي أي مفدي والوقاء بالكسر ما وقيت به شيئا كما في الصحاح وفيه حميت حماية أي دفعت عنه وهذا شيئي حمي علي فعل أي محظور لا يقرب واحميت المكان جعلته حمي وفي الحديث لاحمي الا لله ولرسوله انتهي ومن المناجاة إذا مت فادفني الي جنب (مجاور) حيدر ابا شبر اعني به وشبير فتي لا يذوق النار من كان جاره ولا يختشي من منكر ونكير الظمأ وانت العذب في كل مورد واظلم في الدنيا وانت نصير عار علي حامي الحمي وهو في الحمي إذا ضل في البيداء عقال بعير وفي الصحاح الغطريف السيد وفيه الخضرم بالكسر الكثير العطية مشبه البحر الخضرم وهو الكثير الماء والقماقم جمع القمقام وهو السيد كما في الصحاح وقوله (عليه السلام) المطهرين تلويح الي قوله تعالي ويطهركم تطهيرا يابن البدور المنيرة يابن السرج المضيئة اي پسر ماهتابهاي شب چهارده كه روشن گرداننده است اي پسر چراغهاي روشني دارنده يابن الشهب الثاقبة يا بن الانجم الزاهرة اي پسر چراغهاي افروخته شده اي پسر ستاره هاي روشن يابن السبل الواضحة يابن الاعلام اللائحة اي پسر راههاي روشن اي پسر علمهاي هويدا يابن العلوم الكاملة يابن السنن المشهورة اي پسر دانشهاي تمام اي پسر سنتهاي آشكار كرده شده
(١٤٦)
مفاتيح البحث: الجنابة (1)

صفحه 058

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٧
يابن المعالم المأثورة يابن المعجزات الموجودة اي پسر اثرهاي روايت كرده شده اي پسر معجزه هاي يافته شده يابن الدلائل المشهودة اي پسر راهنماهاي گواهي داده شده في المصادر الثقب سوراخ كردن الثقوب والثقابة افروخته شدن آتش والثقوب بسيار سيرشدن اشتر وفي الصحاح والمعلم الاثر يستدل به علي الطريق وفي المصدر الشهر شمشير بر كشيدن والشهر والشهر آشكارا كردن يابن الصراط المستقيم يابن النبأ العظيم يابن اي پسر راه استقامت دار اي پسر خبر بزرگ اي پسر من هو في ام الكتاب لدي الله علي حكيم يابن آن كسي كه او در لوح محفوظ نزد خداي بزرگ مرتبه و صاحب حكم است اي پسر الايات والبينات يابن الدلائل الظاهرات يا بن نشانها و گواهها اي پسر راهنماهاي ظاهر و هويدا اي پسر البراهين الواضحات الباهرات يابن الحجج حجتهاي روشن غالب أي پسر حجتهاي رسنده البالغات يابن النعم السابغات يابن طه والمحكمات بمطلوب أي پسر نعمتهاي واسعه اس پسر طه وآيات محكمات يابن يس والذاريات يابن الطور والعاديات اي پسر يس والذاريات اي پسر طور و عاديات يابن من دني فتدلي فكان قاب قوسين أو ادني اي پسر آن كسي كه نزديك شد پس سخت نزديك شد پس بود ما بين دو كمان يا نزديكتر
(١٤٧)
مفاتيح البحث: كتاب الصراط المستقيم لعلي بن يونس العاملي (1)

صفحه 059

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٨
دنو أو اقترابا من العلي الاعلي نوديك شدني و نزديك آمدمي از علي اعلي وقوله (عليه السلام) يابن من هو في ام الكتاب اشارة الي قوله تعالي وآنه في ام الكتاب لدينا لعلي حكيم فالعلي في الاية امير المؤمنين (عليه السلام) بطنا وظهرا وفي ب آم الكتاب لوح محفوظ وفي المصدر التدلي فراويخته شدن وسخت نزديك شدن والظ انه بالمعني الاخير والقترابا مفعول مطلق له كما ان دنوا لدني ولنعم ما في قصيدة مولانا حسن هر كجا در مجمع قرآن خدا را آيت است از كمال مرحمت آن خاص در شأن شماست ليت شعري ابن استقرت بك النوي بل أي ارض آرزو دارم دانشم را كه كجا آرام داده است ترا دوري بلكه كدام زمين تقلك أو الثري ابرضوي ام غيرها ام ذي طوي برميدارد تو را يا كدام خاك آيا در رضوي كه كوهي است در مدينه يا در غير رضوي يا در ذي طوي عزيز علي ان اري الخلق ولا تري كه مضقي است در مكه گران است بر من آنكه ببينم خلق را در حالتي كه ديده نشوي تو ولا اسمع لك حسيسا ولا نجوي عزيز علي ان لا و نشنوم از براي تو بانگي و نه رازي گران است بر من آنكه يحيط بي دونك البلوي ولا ينالك مني ضجيج ولا شكوي ليت حرف التمني حذف اسعه توسعا بقرينة خبره وهو مفعول مطلق وجب حذف فعله لاسناده الي فاعله فصار بهذا الاعتبار نائبا عنه وفي ح
(١٤٨)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، مدينة مكة المكرمة (1)

صفحه 060

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٤٩
وشعرت الشئي بالفتح اشعره شعرا أي فطنت له ومنه قولهم ليت شعري أي ليتني علمت قال سيبويه اصله شعرة ولكنهم حذفوا الهاء كما حذفوا من قولهم ذهب بعذرها وهو أبو عذرها وفي ح والنوي الوجه الذي ينويه المسافر من قرب أو بعد وهي مؤنثة لا غير واما النوي الذي هو جمع نواة التمر فهو يذكر ويؤنث وانتوي القوم منزلا بموضع كذا وكذا استقرت نواهم أي قاموا فيه ورضوي جبل بالمدينة وفيه وذو طوي موضع بمكة وفي ح الحس والحسيس الصوت الخفي وقال تعالي لا يسمعون حسيسها وفي ب الحسيس كشته وبانك آتش وفيه والبلية والبلوي آزمايش وفي المصدر لاحاطه گرد چيزي در آمدن و بدانستن ويعديان بالباء انتهي والملائم لما نقل من ح ان الباء في بك للملابسة ولكن التعدية محتمل قريب وبل اشعار بانه (عليه السلام) لم يمل الي الارض بل الارض مالت واشتاقت لتتشرف به كالجودي بالنسبة الي سفينة نوح (عليه الرسلام) والباء في برضوي بمعني في أي سكنت والملائم لما سبق استقرت أو استقلت وقوله (عليه السلام) ولا تري ولا اسمع الظاهر انه جملة حالية كقوله ويخذلك فيما سيئاتي واما قوله (عليه السلام) ولا ينالك فيحتمل العطف احتمالا غير بعيد وان كان الانسب فيه ايضا موافقة القرينتين والمعني ح انه ان لم اضج احاط بي لبلاء وفي نهج البلاغة في صفات المؤمن ان استصعبت عليه نفسه فيما يكره لم يعطها سؤلها فيما تحب فافهم بنفسي انت من مغيب لم يخل منا به نفس من فدا كرده شده باشي تو ازغايب كرده شده‌ها كه خالي نشده است از ما يعني در ميان
(١٤٩)
مفاتيح البحث: مدينة مكة المكرمة (1)، كتاب نهج البلاغة (1)، الإحساس، الحسيس (1)، الكراهية، المكروه (1)، التمر (1)، السفينة (1)

صفحه 061

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٠
بنفسي انت من نازح ينزح عنا ماست يا رد فكر ماست به نفس من فدا كرده شده باشي تو از دور شونده كه در وي ميكند از ما بنفسي انت امنية شائق يتمني من مؤمن به نفس من فدا كرده شده باشي تو آرزوي خواهشمند كه آرزو خواهد از مؤمن ومؤمنه ذكرا فحنا في المصدر النزوح دور شدن و مؤمنه كه ياد كنند پس آرزومند شوند النزح آب كشيدن از چاه فهو كالرجوع والرجع والنشور والنشر والكشوف والكشف وفي ح ونزحت الدار نزوحا بعدت وبلد نازح وقوم منازيح وقد نزح بفلان إذا بعد عن دياره غيبة بعيده انتهي ومن بيانية كما في عزمن قائل بنفسي انت من عقيد عز لا يسامي بنتس من فدا كرده شده باشي تو از بسته شده گرامي كه نبرد كرده نميشود بنفسي انت من اثيل مجد لا يجاري بنفس من فدا كرده شده باشي تو از محكم بزرگواري كه كسي با او نميرود بنفسي انت من تلاد نعم لا تضاهي پس نفس من فدا كرده شده باشي تو از قديميهاي نعمتهائي كه مانند كسي كرده بنفسي انت من نصيف شرف لا يساوي نميشود بنفس من فدا كرده شده باشي تو از مقنعه بزرگي كه برابري كرده نميشود في ح العقيد والمعاقد وفلان عقيد الكرام وعقيد اللوم وفي المصدر المسامات با كسي به بزرگي نبرد كردن وفيه المجاراة والجراء با كسي رفتن و با كسي چيزي وارندن وفي ب الاثيل محكم وفيه التليد آنكه او
(١٥٠)
مفاتيح البحث: الكرم، الكرامة (1)

صفحه 062

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥١
را به خردگي به بلاد اسلام آوردند و مال كهن والتلاد جمع وفي المصدر المضاهات والضهاء مانندگي كردن با كسي يا با چيزي وفي ح المضاهاة المشاكلة يهمز ولا يهمزيق ضاهيت وقري يضاهئون قول الذين كفروا وهذا ضهي هذا أي شبيه وفي ن النصيف الخمار والعمامة وكل ما غطي الرأس من البرد ماله لو نان مكيال وفي ب معجر الي متي اجأر فيك تا كي فرياد كنيم در خواهش تو يا مولاي والي متي و اي خطاب اصف اي آقاي من و تا كي و كدام سخن وصف كنم فيك واي نحوي عزيز علي ان اجاب در شأن تو و در كدام رازي گران است بر من آنكه جواب داده شوم دونك واناغي عزيز علي ان ابكيك در وراء تو و شوخي كرده شوم گران است بر من آنكه گريه كنم بر تو ويخذلك الوري عزيز علي ان يجري و حال آنكه واگذارند تو را مردمان گران است بر من آنكه روان شود عليك دونهم ما جري في للسببية والمضاف أي غيبتك بر تو نه ايشان آنچه روان شده أو محبتك أو شوق لقائك أو سبيلك أو غمك أو شأنك مطلقا لا كما فيما سيأتي فتدبر والمناغاة المغازلة والمرأة تناغي الصبي أي تكلمه پما يعجبه ويسره كما في ح وفي المصدر المغازلة با دوست بازي كردن والظ ان جملة
(١٥١)

صفحه 063

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٢
ويخذلك حالية وقد تقدم هل من معين فاطيل ايا از ياري كننده هست پس دراز كنم معه العويل والبكاء هل من جزوع فاساعد با او ناله و گريه را آيا از بسيار شكيبائي هست پس ياري دهم شكيبائي جزعه إذا خلا هل قذيت عين فتسعدها او را هر گاه تنها شود يا صاحب خاشاك شده چشمي هست پس نيكبخت بگرداندان عيني علي القذي هل اليك يا بن احمد چشم را چشم من بر خاشاك داري آيا بسوي تو اي پسر احمد سبيل فتلقي هل يتصل يومنا منك راهي هست پس ديده شوي آيا پيوسته ميشود روز ما از تو بغده فنحظي في المصدر في فعل بالكسر القذي خاشه در چشم به فرداش پس بهره مند شويم افتادن وفيه الحظر والحظة دولتي شدن زن از شوهر و ظفر يافتن به چيزي وحظي فلان عند الامير بهره مند شدن وفيه المساعدة كسي را ياري دادن وفيه الاسعاد نيك بخت كردن والعويل بفتح العين وكسر الواو اسم للعويل والاعوال أي بآواز گريستن كما في المصدر كالحويل للاحتيال و في ق واعول رفع صوته بالبكاء والصياح كعول والاسم العول والعولة والعويل وفي المعلقات لامري القيس هنالك ابلي هل صديق موافق فيجري دمعا أو يكون معولا وفي نهج البلاغة اغض علي القذي والا لم ترض
(١٥٢)
مفاتيح البحث: كتاب نهج البلاغة (1)

صفحه 064

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٣
ابدا وفي الصحاح البكاء يمد ويقصر فإذا مددت اردت الصوت الذي يكون مع البكاء وإذا قصرت اردت الدموع وخروجها انتهي والملائم للمقام لفظا ومعني القصر واليوم كناية عن مدة مصيبة الغيبة كما ان الغد عبارة عن اوان رفعها وفي الحديث الدهر يومان يوم لك يوم عليك والظرف متعلق باليوم باعتبار معناه كما في اسد علي وفي الحروب نعامة متي نزد مناهلك الورية فنروي متي كي بيائيم آبشخوارهاي ترا كه سيراب است پس سيراب شويم كي ننتفع من عذب مائك فقد طال الصدي سودمند شويم از شيرين آب تو پس به تحقيق كه دراز كشيد تشنگي متي نغاديك ونرا وحك فتقر عيوننا متي كي با هم بامداد كنيم ترا و شبانگاه كنيم ترا پس روشن شود چشمهاي ما ترانا ونريك وقد نشرت لواء النصر ببيني تو ما را و ببينيم ما تو را و در حالتي كه آشكارا كرده علم نصرت را تري (1) اترانا نحف بك وانت تأم الملا و در حالتي كه نموده شوي ايامي بيني تو ما را كه ميپيچيم به تو در حالتي كه آهنگ ميكني قد ملات الارض عدلا واذقت اعدائك جماعت را و در حالتي كه پر كردي تو زمين را عدل و چشانيده دشمنانت را هوانا وعقابا وابرت العتاة وجحدة خواري و عقاب و هلاك گرداني سركشان را و منكرين الحق وقطعت دابر المتكبرين واجتثثت حق را و بريده پس رو كردن كشان را و بر كنده
(1) وتري من الارائة فلا تكرار (منه)
(١٥٣)
مفاتيح البحث: البكاء (2)

صفحه 065

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٤
اصول الظالمين ونحن نقول الحمد لله بيخهاي ستمكاران را در حالتي كه ما ميگوئيم شكر مر خداي را كه رب العالمين الهمزة للتقرير والمناسب ان يقرأ الملا مقصورا مقلوبة پروردگار عالميان است الفها من الهمزة فان الملأ كجبل بمعني الجماعة ولا يوقف علي عدد والجتثاث از بن بر كندن كما في المصدر ففيه التجريد وفي قوله (عليه السلام) ونحن نقول الاية وقيل الحمد لله رب اللهم انت كشاف الكرب خداوندا تو بسيار وابرنده غم والبلوي واليك استعدي فعندك العدوي و بلائي و به سوي تو ياري ميجوئيم پس نزد تو است ياري وانت رب الاخرة والاولي فاغث يا غياث در حالتي كه پروردگار روز بازپسين و دنيائي پس به فريادرس اي فريادرس المستغيثين عبيدك المبتلي واره سيده فريادرس خواهندگان بندگان آزموده شده را و بنماي او را مهترش يا شديد القوي وازل عنه به الاسي اي سخت قوتها و بر طرف كن از او اندوه والجوي وبرد غليله يا من علي العرش و سوزش را و سرد گردان تشنگي او را اي آن كسي كه بر عرش استوي ومن إليه الرجعي والمنتهي قرار گرفته است يعني نسبت به همه چيز مساوي است به قرب مكاني از آن جهت
(١٥٤)
مفاتيح البحث: الظلم (1)، الجماعة (1)

صفحه 066

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٥
اللهم ونحن عبيدك كه مكاني ندارد و آن كسي كه بسوي اوست نه ديگري بازگشت و رسيدن يا محل رسيدن خداوندا ما و بندگان توئيم كه التائقون الي وليك المذكر بك وبنبيك خواهشمندانند به سوي دوست تو و ياد آورنده است به تو و به پيغمبر تو خلقته لنا عصمة وملاذا واقمته لنا قواما افريده تو را از براي ما دست آويز و پناهي و بر پاي كرده او را از براي ما آنكه برپا ومعاذا وجعلته للمؤمنين منا اماما شود و پناهي و گردانيده تو او را از براي جماعت مؤمنين از ما پيشوا وبلغه منا تحية وسلاما وزدنا بذلك و برسان او را از ما درود و سلام و زياد گردان ما را به سبب درود يا رب اكرامأ واجعل مستقره لننا مستقرا و سلام اي پروردگار ومقامأ واتمم لنا نعمتك بتقديمك اياه امامنا حتي توردنا جنانك ومرافقة الشهداء من خلصائك با همراهي بودن گواهان از پاكان تو مي‌ح تاقت نفسي الي الشئي توقا وتقانا أي اشتاقت انتهي ويحتمل ان يكون مخفف اشتاقت ففي ح اتقي يتقي اصله أو تقي علي افتعل قلبت الواو ياء لانكسار ما قبلها وابدلت منها التاء وادغمت فلما كثر استعماله
(١٥٥)
مفاتيح البحث: الشهادة (1)

صفحه 067

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٦
علي لفظ افتعال توهموا ان الباء من نفس الحرف فقالوا اتقي يتقي بفتح التاء مخففة ثم لم يجدوا في كلامهم مثالا يلحقونه به فقالوا تقي يتقي مثل قضي يقضي قوله (عليه السلام) وجنانك في بعض النسخ بفتح الجيم والتاء و قوله (عليه السلام) ومرافقة الشهداء الظ انه مفعول معه لنور دو خلصاء جمع خالص كشعراء جمع شاعر ولنا متعلق باجعل أو بمستقر اللهم صل علي خداوندا رحمت فرست حجتك وولي امرك وصل علي جده بر برهانت و متولي كارت و رحمت فرست بر جدش محمد رسولك السيد الاكبر وصل علي محمد فرستاده شده تو مهتر بزرگتر و رحمت فرست بر ابيه سيد القسور وحامل اللواء في المحشر پدرش مهتر شيران يعني شجاعان و بردارنده علم در زمان مجشر وساقي اوليائه من نهر الكوثر والامير و آب دهنده دوستانش از نهر كوثر و فمان بر علي سائر البشر الذي من امن به فقد بر همه آدميان آنچنان كسي كه هر كس ايمان آورده است به او پس به تحقيق ظفر و شكر ومن لم يؤمن به فقد كه ظفر بافته است و شكر كرده است و هر كس ايمان نياورده است به او پس به تحقيق خطر وكفر في ص الحجة البرهان حاجه فحجد أي غلبه كه هلاك شده و كافر شده يعني ناسپاسي كرده است بالحجة وفي ب الامر فرمان وكار الامور جمع وفي ح والقسور والقسورة
(١٥٦)
مفاتيح البحث: الصّلاة (1)، الشهادة (1)

صفحه 068

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٧
الاسد قوله تعالي فرت من قسورة وفيه لغة سير وسائر الناس جميعهم انتهي وقديق انه بمعني الباقي من السؤر مهموزا وهو الذي يلائم كثيرا من موارد الاستعمال والمقام يحتملهما وظفر بكسر الفاء ولم يوجد في بعض النسخ وشكر صلي الله عليه وآله وعلي اخيه رحمت فرستد خدا بر او يعني علي و آل او و بر برادر او يعني حضرت پيغمبر وعلي نجلهما الميامين الغرر ما طلعت و برادرزادگان آن دو كه خجستگان سفيد پيشاني اند ما دامي كه بر آيد شمس وما اضاء قمر وعلي جدته آفتاب و مادامي كه روشن باشد ماه و رحمت فرستد بر جده آن حجت و ولي امر الصديقة الكبري فاطمة الزهراء بنت كه اين صفت دارد كه سخت راستگو بزرگترين فاطمه كه اين صفت دارد كه روشن است محمد المصطفي وعلي من اصطفيت دختر محمد برگزيده و بر آن كسي كه برگزيده من آبائه البررة وعليه افضل واكمل از پدران آن حجت كه نيكوكارانند و بر آن حجت بهترين و كامل ترين واتم وادوم واكثر واوفر ما صليت و تمام ترين و دائم ترين و بيشترين و وافرترين رحمتهايت علي احد من اصفيائك وخيرتك من بر يكي يعني هر يكي از دوستانت برگزيده ات و برگزيده هايت از خلقك وصل عليه صلوة لا غاية لعددها آفريده شدگانت و رحمت فرست بر اين حجت رحمتي كه نه پاياني باشد مر شماره اش را
(١٥٧)
مفاتيح البحث: السيدة فاطمة الزهراء سلام الله عليها (1)

صفحه 069

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٨
ولا نهاية لمددها ولا نفاد لامدها و نه انتهائي مر مددش را و نه برطرف شدن مر آخرش را في ب النجل زه و زاد و آب زه وفيه الميون خجسته وفيه الصديق سخت راستگوي انتهي ويعلم من تتبع استعمال اللفظ في الايات منها قوله تعالي وامه صديقة وكذا الخباران مصداقها المعصوم والامد الغاية ففي المعلقات للنابغة فمن اطاعك فانفعه (1) بطاعته * كما اطاعك واد لله علي الرشد * ومن عصاك فعاقبه معاقبة * تنهي الظلوم ولا تقعد علي ضمد * الا لمثلك أو من انت سابقه * سبق الجواد إذا استولي علي الامد * قوله ع وعلي اخيه عطف علي عليه والاخ محمد (صلي الله عليه وآله) فضمير عليه وعلي اخيه عائد الي علي (عليه السلام) وقوله (عليه السلام) ما طلعت شمس متعلق بصلي وتتميم له به وقوله (عليه السلام) وعلي جدته عطف علي علي باعادة الخافض كقوله (عليه السلام) وعلي من اصطفيت وكذا قوله (عليه السلام) وعليه وانما اعيد لطول الكلام ولانه المطلب المهم في المقام وافضل مفعول مطلق نوعي لصلي والظ ان ما في ما صليت مصدرية اللهم واقم خداوندا و بپا دار به الحق وادحض به الباطل وادل به به سبب او حق را و باطل كن و بشكن به سبب او باطل را و دولت بده به سبب وليائك واذلل به اعدائك وصل اللهم او دوستانت را و خوار كن به سبب او دشمنانت را و به پيوند خداوندا بيننا وبينه وصلة تؤدي الي مرافقة ميانه ما و ميانه او پيوندي كه بكشاند به همراهي كردن
1 - فاعقبه * كما اطاعك وادلله علي الرشد كذا في المعلقات المطبوع صح
(١٥٨)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الرسول الأكرم محمد بن عبد الله صلي الله عليه وآله (1)، الباطل، الإبطال (1)، الجود (1)

صفحه 070

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٥٩
سلفه واجعلنا ممن يأخذ بحجزتهم پيشينيانش و بگردان ما را از آنكس كه فرا ميگيرد در حالتي كه ميچسبد ويمكث في ظلهم واعنا علي تأدية به كمر ايشان و دست داده ميشود يا جاي داده ميشود در سايه ايشان و ياري كن مرا بر گذاردن حقوقه إليه والاجتهاد في طاعته والاجتناب حقهاي او بسوي او و كوشيدن در فرمانبرداري او و به يك سو شدن عن معصيته في المصدر الادحاض باطل كردن حجت و بخيزانيدن از نافرماني او وفيه الادالت دولت دادن والغلبة ايضا وفيه والوصل والصلة پيوستن و پيوسته شدن وفي ب الوصله پوند وفيه السلف والسليف پيشينيان الاسلاف والسلوف جمع وفيه الحجزة انجاكه باز گردانند از كنار ازار وجاي كمر وفي المصدر التمكين دست دادن وجاي دادن وفيه الاجتهاد بكو شيدن هذا إذا لم يعد ورأي صواب جستن وهذا معتد وفيه الاجتناب به يك سو شدن و جنب شدن وسلفه الانبياء والاولياء عليهم السلام فانه من شجرة مباركة آل ابراهيم المحسودين كما في القرآن العزيز وانما اضيفت المرافقة الي سلفه دونه (عليه السلام) لانه بعد الخلق كما في الحديث الخليفة قبل الخلق ومع الخلق والمقصود كونهم رفيقا حين يموت وان قصد بها الموافقة في الطاعة فوجه الاضافة تعميم الدعاء لمن في غيبته (عليه السلام) بل لمن في زمن المولي الصادق (عليه السلام) وهنالك وجه ثالث هو ان من السلف خاتم النبيين و امير المؤمنين عليهما السلام فالاضافة تنبيه علي انه (عليه السلام) في هذه الدرجة
(١٥٩)
مفاتيح البحث: الإمام أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام (1)، الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام (1)، القرآن الكريم (1)، الموت (1)، العزّة (1)، الجنابة (1)

صفحه 071

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٦٠
العالمية التي لهماع وامنن علينا برضاه وهب لنا ومنت بگذار بر ما خشنودي او و ببخش از براي ما رأفة من رحمته ودعائه وخيره ما ننال مهربان شدن او را و بخشودن او را و دعاء او و خير او را بقدري كه به سعة من رحمتك وفوزا عندك واجعل كه دريابيم به آن قدر گشادگي از رحمت تو و رستگاري را نزد تو و بگردان صلواتنا به مقبولة وذنوبنا به مغفورة نمازهاي ما را به سبب او قبول كرده شده و گناهان ما را به سبب او آمرزيده شده ودعائنا به مستجابا قوله (عليه السلام) ما ننال أي قدرا وفي بعض و دعاي ما را به سبب او جواب داده شده النسخ موضع صلوتنا صلاتنا واجعل ارزاقنا به مبسوطة و بگردان روزيهاي ما را به سبب او گسترانيده شده وهمومنا به مكفية وحوائجنا به مقضيه و اندوه هاي ما را به سبب او كفايت كرده شده و حاجتهاي ما را بسبب او برآورده شده واقبل الينا بوجهك الكريم واقبل تقربنا و روي آور به سوي ما به ذاتت كه كريم است و بپذير نزديكي جستن ما را اليك وانظر الينا بوجهك نظرة رحيمه نستكمل به سوي تو و نگاه كن بسوي ما نگاه كردن بخشنده كه تمام كني به سبب آن بها الكرامة عندك ثم لا تصرفها عنا بجودك نگاه گرامي بودن ما را نزد تو پس نگرداني آن نگاه را از ما بسبب بخشايشت واسقنا من حوض جده صلي الله عليه و سيراب گردان ما را از حوض جدش رحمت فرستد خدا بر او
(١٦٠)
مفاتيح البحث: الوسعة (1)، الكرم، الكرامة (3)

صفحه 072

شرح دعاء ندبه (فارسي) - السيد صدر الدين الطباطبائي - الصفحة ١٦١
وآله بكاسه وبيده ريا رويا هنيئا وآل او به ظرف او و به دستش سيرابي سيراب گوارا سائغا لا ظمأ بعده يا ارحم الراحمين گذران در گلو كه تشنگي نباشد پس آن اي بخشاينده ترين بخشايندگان بر ما و مهربان ترين مهربانان قوله (عليه السلام) لا تصرفها بالرفع عطفا علي نستكمل فيصير العبارة بمنزلة وانظر الينا نظرة رحيمة لا تصرفها والظ ان المرجع النظرة لا الكرامة وفي ص ورويت من الماء بالكسر اروي ريا ورويا وروي ايضا مثل رضي وارتويت وترويت كله بمعني الي قوله والروي ايضا سحابة عظيمة القطر شديدة الوقوع مثل السقي يق شربت شربا رويا وفي المصدر في فعل بالفتح يفعل بالكسر الري آب كشيدن از بهر كسي وهو متعد وفي فعل بالكسر الري والروي كالرضي سيراب شدن تم
(١٦١)
مفاتيح البحث: الكرم، الكرامة (1)

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».