پژوهشي در معروف ترين كتاب تاريخي بهائيان و شخصيت نبيل زرندي پديد آورنده آن

مشخصات كتاب

مؤلف: محمد محيط طباطبائي
شماره 9، آذر ماه 1354
برگرفته از: ماهنامه گوهر، سال 3

پژوهشي در معروف ترين كتاب تاريخي بهائيان و شخصيت نبيل زرندي پديد آورنده آن

يكي از افاضل دوستان كه به جمع آوري كتاب خطي و مينياتور قطعه علاقه فراواني دارد چندي پيش به من مژده داد كه اخيرا دوستي جديد كتاب تاريخ نبيل زرندي را در تاريخ قيام سيد علي محمد باب به وي هديه كرده، كه از حيث تفصيل بر نقطه الكاف چاپ اروپايي فزوني دارد. او در ضمن سخن از من پرسيد چرا سران اين فرقه وقتي كتابهاي ايقان و اقدس و اشراقات و مقاله سياح را در بمبئي به سال 1308 قمري به چاپ مي رسانيدند از انتشار چنين متن جامع و مطلوب و دلخواهي درباره تاريخ آغاز و انجام دعوت باب دريغ روا داشتند و به جاي آن مقاله سياح را انتشار دادند؟ در صورتي كه نشر چنين كتابي به هر صورتي كه ميسر مي شد راه را بر چاپ و نشر نقطه الكاف از پيش سد مي كرد و ديگر فضاي خالي در اين عرصه باقي نمي گذارد تا (ادوارد برون) را در كشف و چاپ آن كتاب به تكاپو بيفكند. اين سوال دوست فاضل مطلع كه از قرار معلوم نسخه هايي از آثار چاپ شده بمبئي آنان را در دست دارد و به سنت اهل كتاب از ارائه آنها به دوستان و آشنايان دريغ مي ورزد مرا به اين انديشه درافكند كه راجع به كتاب نوپديد منتسب به نبيل زرندي آن چه را كه در طي پنجاه سال گذشته به تدريج شنيده و ديده و سنجيده ام طي مقاله مجمل و كلي گردآورم تا زمينه بحث و تحقيق دقيق جامع را براي يكي از پژوهشگران فن تاريخ فراهم آورد. اينك به ذكر اطلاعات خود در اين باره مي پردازم. چند سال پيش عبدالمجيد اشراق خاوري، دبير بازنشسته وزارت آموزش، كتابي به نام مطلع الانوار از روي ترجمه عربي تاريخ منسوب به نبيل زرندي كه در مصر به چاپ رسيده بود، به زبان فارسي ترجمه كرد و در تهران با چاپ استنسيل انتشار يافت. از اين ترجمه بعد از مدتي چاپ ديگري هم منتشر شد كه به تطبيق آنها با يكديگر هنوز موفق نشده ام. ولي برحسب اظهار مترجم، اين ترجمه نسبت به اصل مترجم عربي كتاب مقداري تلخيص شده است. همين قدر بايد گفت كتابي ستبر و در چند صد صفحه به سعي اشراق خاوري مشتمل بر مطالب مفصلي در دسترس احباب و اغيار، يا دوستان و بيگانگان قرار گرفت كه تا امروز كسي را بدين انديشه نيفكنده است كه آيا اين كتاب را كي نوشته و به چه زباني نوشته است و در صورتي كه به زبان فارسي نوشته شده باشد چرا اصل فارسي آن در اين مدت پنجاه سال كه نامش بر سر زبان افتاده هنوز به طبع و انتشار نرسيده و مخطوطي از آن هم زير چشم و دست كسي حتي در عكا و حيفا قرار نگرفته است؟ آري، قريب نيم قرن پيش كتابي در مغرب زمين به زبان انگليسي انتشار يافت كه نام ترجمه انگليسي كتاب تاريخ نبيل زرندي معرفي شد و از قرار معلوم خود شوقي افندي اين كار را شخصا انجام داده است. حال ببينيم نبيل زرندي كه بوده است؟ ملامحمد درويش زرندي كه تنها به شاعري شناخته شده يكي از بابيان قديم بوده كه در دنباله حادثه سوء‌قصد به جان ناصرالدين شاه كه منتهي به اعدام عده اي از بابيان و آزادي عده اي ديگر از زندان و الزام آنها به ترك ايران و اقامت در بغداد شد. او هم در آن شهر به آنان پيوست. بعد از مدتي كه ادامه توقف بغداد در ميان ايشان تفرقه افكند و از آن جمله تني چند خود را آيينه تجلي ظهورات معرفي كردند، ملامحمد زرندي هم ادعاي ظهوري تازه كرد. بعد از آن كه سرنوشت برخي از اين مدعيان به قتل و غوطه وري در آب دجله منتهي گشت، او هم لازمه احتياط را به جا آورد و از ادعاي خود صرف نظر كرد تا از سرنوشت ديگران كه به كشته شدن و يا غرق شدن در آب دجله پايان گرفته بود در امان بماند و چهل سال بعد از آن در خليج عكا درون آب دريا به همان سرنوشت مقدر دچار گردد. ملامحمد زرندي در سال 1280 قمري كه تبعيديهاي بغداد بعد از قبول تابعيت دولت عثماني بنا به درخواست مشير الدوله سفير كبير ايران در اسلامبول از مجاورت حدود ايران به اسلامبول و ادرنه انتقال يافتند و به دنبال آن و در ميان طرفداران ميرزايحيي ازل و ميرزا حسينعلي بهاء رقابت و مخالفت، علني شد زرندي جانب برادر بزرگ را گرفت و موقع تفرقه آن جمع و اعزام دسته اي به قبرس و گروهي به فلسطين او همراه برادر بزرگ به عكا رفت و از سال 1285 ق تا 1309 ق جزو خواص ياران ميرزا حسينعلي و مداح او بود. چيزي كه مايه شهرت و معروفيت زرندي شده و بدو مجال اين را داده است كه روزي پس از آن كه سالها بر مرگش بگذرد نامش در پشت جلد يك كتاب تاريخ بابيه به زبان انگليسي نقش شود همانا نظم رباعياتي بوده است كه در هر يك از آنها به يكي از حوادث تاريخ زندگاني بهاء از ولادت تا مرگش با قيد سال مربوط به واقعه اشاره مي كند همان رباعي ها كه مستر برون و مرحوم قزويني در مقدمه خود بر نقطه الكاف چاپ اوقاف گيب به يكي از آنها اشاره مي كنند و آقاي نعمت الله ذكائي همه را در تذكره شعراي خويش دنبال ترجمه احوال او مي آورد. زرندي بعد از مردن مرادش در دنباله اختلافي كه ميان پسران و بستگان ميرزا حسنعلي ظاهرا بر سر ميراث وي و باطنا در باب ميراث رياست بر فرقه پيدا شد و برخي از يارانش مانند زين المقربين جانب ميرزا عباس ملقب به غصن اكبر را گرفتند و ميرزا آقاجان خادم الله در مقابل چوب طرفداري ميرزا محمد علي غصن اكبر را از دست غصن اعظم (ميرزاعباس) خورد. او در انتخاب يكي از دو طرف مردد ماند تا آن كه روزي در همان اوان جسد بي روح او را از دريا بيرون آوردند و باعث خفگي او در آب دريا معلوم نشد كه نشد. طرفداران غصن اكبر اين پيش آمد را به سوء قصد مخالفان خود درباره او نسبت دادند، در صورتي كه هواداران غصن اعظم اين پيش آمد را نتيجه شدت جذبه و اقدام شخص او به خود افكندن در دريا و خودكشي مربوط مي دانستند. و بدين ترتيب او از آن چه كه در بغداد با تغيير عقيده از آن رهايي يافته بود پس از چهل سال در عكا به همان سرنوشت دچار گرديد. نبيل يعني چه؟ نبيل در زبان عربي به معني بزرگوار و نجيب آمده ولي بابيان نظري به مفهوم لغوي آن نداشته اند. بلكه اينان هر فرد بابي را كه اسم محمد داشت، نبيل مي گفتند. اين نام گذاري را از توافق عددي حروف نبيل با حروف اسم محمد به دست آورده بودند كه نود و دو مي باشد. اين شيوه تغيير اسامي از زمان حيات سيد علي محمد آغاز شد كه خود را علي قبل از نبيل، يعني قبل از محمد مي خواند. ميان بابيان سلف دو تن محمد نام بودند كه در نتيجه طول عمر و اشتغال به تبليغ و ترويج و ستايش از سران اين طايفه، به نبيل شهرت يافتند. يكي نبيل قايني كه شيخ محمد فاضل قايني و ديگري نبيل زرندي كه ملامحمد شاعر درويش زرندي بوده است. براي اين كه ميان آن دو تن فرقي ملحوظ باشد، نبيل قايني را كه سواد ملائي داشت نبيل اكبر مي خواندند. قضا را نام هر يك از اين دو تن به اعتباري با موضوع تاريخ فرقه جديد ارتباطي يافته است. نبيل قايني در سال 1299 ق كتاب تاريخ جديد بابيه را كه ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و مانگجي هاترا نماينده پارسيان هند در تهران به دستياري ميرزا حسين همداني يا تهراني (منشي تجارتخانه مانكجي) از روي متن تاريخ قديم بابيه برداشته و به صورتي تازه درآورده بودند با مختصر جرح و تعديل و اضافه مواد تبليغي به خط دست خود نوشت و آن را به نام نبيل مربوط ساخته بود. چنان كه احيانا نسخه هاي ديگري از همان كتاب را، بدون آن كه شامل تصحيح و تنقيح نبيل قايني باشد به خطا تاريخ نبيل قايني مي خوانند. در مقاله تاريخ قديم و جديد مندرج در ماهنامه تحقيقي گوهر بدان اشاره اي رفت. نسخه اي كه به خط دست قايني تحرير يافته است اكنون در يكي از كتابخانه هاي معتبر تهران محفوظ و كليشه اي از صفحه هاي آخر آن باب برخي از حواشي صفحات كه معرف خط او باشد، ملحق بدان مقاله انتشار يافت. اما نبيل زرندي شاعر با سرودن رباعيهايي كه سنوات مربوط به تاريخ زندگاني ميرزا حسنعلي را تعيين و تسجيل مي كند وسيله ساده و مختصري براي حفظ ارقام سال هاي مربوط فراهم آورد كه گاهي عين آنها مورد استشهاد تاريخ نويسان قرار مي گيرد و از اين راه نام نبيل زرندي را هم رديف مورخان تاريخ زندگاني بها وارد مي كند. عبدالبها در كتاب اتمام الوفا كه هفتاد و اندي سال پيش از اين در حيفا انتشار يافت دو مقاله را به ياد خبر اين دو نبيل اختصاص داده و از خدمات هر دو در راه تبليغ و دعوت و سخنراني تمجيد مي كند اما در آنجا تأليف كتاب تاريخي به هيچ كدام نسبت نداده است. نبيل قايني چنان كه در مقاله ماهنامه تحقيقي گوهر بدان اشاره رفت كتاب تاريخ جديد معهود را برداشته و در پاره اي از موارد جزئي تصرفاتي كرده و برخي مطالب تبليغي را بر آن افزوده است. اما اين تصرف تا آن درجه حائز اهميت نبوده كه كتاب را از صورت اصلي خود خارج كند و بدان اثري تازه بدهد. بلكه وضع آن از حيث صورت و معني به شكلي است كه در بادي امر كسي توجه به كمبود و افزودن مطالب آن نمي كند و پس از تطبيق بسيار دقيق هر دو صورت چنين معلوم مي گردد كه متن جديد را از جنبه هاي دو جانبه قديم بيرون آورده كاملا يك جانبه كرده اما از كلمات ملكم خان كه مولفان بر تاريخ جديد افزوده بودند چيزي نكاسته است. اين تصرف قايني كه بيشتر جنبه مربوط به منافع و مصالح ميرزا حسينعلي را تأييد مي كند بعد از سه سال (1331 ق) عبدالبها را در عكا بر انگيخت تا تاريخ جديد را از كليه جوانب ناسازگار با كار پدر بپيرايد و بزدايد و به صورت «مقاله سياح» معهود درآورد و به نحوي كه با ماهيت تاريخ جديد از حيث اسلوب بيان مطلب و با سياق تحرير رساله جلال الدوله و كمال الدوله اثر ميرزا فتحعلي آخوند زاده دمساز باشد. بنابراين عدم اشاره و سكوت عبدالبها درباره انتساب تأليف كتاب تاريخي به يكي از اين دو نبيل در كتاب اتمام الوفا امري معقول و قابل قبول بوده است چه تحرير نسخه مخصوصي از تاريخ جديد به دست قايني، با سرودن رباعيات ماده تاريخ به وسيله زرندي از مقوله تدوين و تاليف كتاب تاريخ محسوب نمي شود في الواقع انتساب تاريخ جديد معهود احيانا به نام نبيل قايني كاري دور از حقيقت بوده است و ارزش اين رباعيها هم در تعيين سنوات مخصوصي، خيلي كمتر از آن بوده كه در اتمام الوفا به حساب مورخي گوينده آنها نهاده شود. حال بنگريم چگونه تاريخ نبيل زرندي سي سال بعد از وفات او به صورت متني انگليسي هويدا گرديد؟ وقتي پروفسور برون متن كامل تاريخ قديم بابيه را چنان كه در نخستين مقاله ماهنامه تحقيقي گوهر بدان اشاره رفت به نام نقطه الكاف با مقدمه الحاقي مبسوطي انتشار داد و خوانندگان را در ضمن مطالعه توضيحات آن مقدمه به موقعيت خاص ميرزا يحيي ازل در سنوات مقدم بر 1279 (كه سال تاليف تاريخ قديم بوده است) آشنا كرد و فهرست مانندي از موارد مختلف ميان ميرزا يحيي و ميرزا حسينعلي در فاصله خروج هر دو از ايران تا وصول به عكا و ماغوسه در آن مقدمه جا داد. در نتيجه ذهن پژوهندگان شرقي و خوانندگان غربي مقدمه را به واقعيت كشمكش ميان دو برادر نوري روشن ساخت. ازاين بابت خاطر عبدالبها را سخت بيازرد چنان كه فورا دستور جمع آوري نسخه هاي موجود خطي كتاب را از اكناف ايران و ارسال به عكا براي مقابله با نسخه چاپي صادر كرد و به ايادي و احباب خود پيشنهاد عمل شامل و مشتركي را بر ضد كار مستر برون و مقدمه نقطه الكاف نمود كه گوشه اي از اين فعاليت را مي توان در لوح ميرزا حسن اديب طالقاني و لوح ميرزا نعيم سدهي از نظر پژوهش گذراند. سرانجام كار بدينجا رسيد كه ميرزا ابوالفضل گلپايگاني مبلغ زبردست مقيم قاهره را مأموركرد تا كتاب كاشف الغطا را بر رد مقدمه برون و قزويني بنويسد و در عشق آباد روسيه به چاپ برساند. مسلم است در آن روز كه مي خواستند به كتاب چاپ برون جوابي داده شود اگر به چنين متن مفصلي حاوي نكات منظور و مطلوب مانند تاريخ تازه چاپ فارسي منسوب به نبيل زرندي دسترسي داشتند ديگر نيازي به تدوين كشف الغطا يا استمداد از نعيم شاعر سدهي براي نظم استدلاليه معروف در كار نبود. چه چاپ چنين اثري با آن همه كليشه و تصوير يا بدون تصاوير ولي به ضميمه عكس چند صفحه از نسخه اصلي خط دست نبيل زرندي كه معروف آشنايانش بوده بهترين عملي بود كه مي توانست كار چاپ نقطه الكاف را از شدت تاثيري كه در انديشه خواننده بي طرف بخشيده بود فرود آورد. توجه بدين نكته كه ملامحمد زرندي خود يكي از قدماي گرويدگان به سيد باب بوده و در سال 1280 بيش از ده سال از همراهي او با دسته تبعيدي ها مي گذشت و سابقه گرايش عقيده اي او بدين طرف در آن موقع به طور مسلم از سيزده سال كمتر نبوده است بنابراين او يكي از شهود معاصر يا چسبيده به عصر بروز اين حوادث محسوب مي شد و هر چه در اين باره مي نوشت از دست اول و دسته متقدم به شمار مي آمد پس انتشار كتاب او پس از چاپ تاريخ قديم، مدرك قديمي را در برابر مدرك قديمي ديگري قرار مي داد و كتابش به اعتبار شهرت نام شاعر بر كتابي كه نام مولف آن را بايستي با رمل و اسطرلاب پژوهش به دست آورد، مزيت و اعتبار بيشتري داشت. پس انتشار مأخذ قديمي (كه از پنجاه سال پيش ترجمه هاي انگليسي و عربي و فارسي جديد به فواصل زماني جاي اصل مفروض يا معروض آن را گرفته است) بعد از سال 1910 م، به مراتب از تأليف و نشر كشف الغطا (1917) و تدوين تاريخ آواره (1920) در تامين غرض و هدف منظور كه رد نقطه الكاف چاپي باشد، سودمندتر و موثرتر اتفاق مي افتاد. گويا چنين مقدر شده بود كه اين چشمه آب مطلوب را درون خزانه انديشه خود ناديده يا از ياد برده، بگيرند در تهران و نطنز و قاهره و عشق آباد و تفت براي فرونشاندن آتش عطش خويش آب بجويند. از غرايب اتفاق آن كه پيش آمد جنگ جهاني اول و مرگ گلپايگاني، كار تأليف و نشر كشف الغطا را به تعويق افكند تا آن كه در سال 1917، به اهتمام عبدالبها و شركت برخي از مولفان درجه دوم و سوم به پايان رسيد و در دست تجليد و توزيع قرار گرفته بود كه ناگهان سپاهيان انگليسي فلسطين را تصرف كردند و لرد النبي جاي جمال پاشا را در بيت المقدس گرفت. بنابراين انتشار چنين كتاب يكه هدف آن تعرض به مستر برون انگليسي باشد با مصالح بهاييان در فلسطين، مناسب به نظر نمي رسد لذا چند هزار جلد كتاب تازه چاپ كشف الغطا به دستور حيفا، در عشق آباد به آتش سوزانده شد تا انتشارش هموطنان پروفسور برون را آزرده خاطر نسازد. سوزاندن اين متن تاريخي نو پرداخته كه براي تصحيح و نقد ملاحظات پروفسور برون تدوين شده بود جا را براي نشر اثر ديگري كه از حيث حجم و وضع، كوچكتر از نقطه الكاف معهود نباشد، خالي گذارد. عبدالبهاء ميرزا عبدالحسين آواره تفتي را كه به قلم تحريري سليس و شاعرانه و طبع شعري متوسط داشت نامزد تاليف كتابي زير نظر مستقيم خود كرد. چنان كه آواره (آيتي) بعد از بازگشت به ميهن و روش پدران و قبول خدمت تدريس در مدارس دولتي صريحا مي گفت كه همه مطالب اين كتاب از هر جا تهيه مي شد قبلا از نظر ملاحظه و جرح و تعديل و تغيير و تبديل و موافقت عبدالبها مي گذشت تا به چاپخانه فرستاده شود. نمونه هاي چاپي كتاب نيز از اين نظارت و هدايت مستقيم او بي نصيب نمي ماند تا كتابي چنان كه دلخواه و منظور كار باشد از چاپ درآمد و در برابر تاريخ قديم بابيه چاپ ممتاز برون، تاريخ نوي پرمايه تر و درازتر و سطبرتر به دست طالبان افتاد. عجب است همان نحوستي كه در موقع نشر كشف الغطا گريبان گير آن شد و كتاب از ميان برد در اين موقع هم سبب ديگري و كيفيت ديگري دامن تاريخ آواره را گرفت. مرگ عبدالبها و جانشيني شوقي افندي مقارن با انتشار قسمت دوم از كتاب آواره صورت گرفت آواره كه نخواست به وصيت نامه تازه جانشيني شوقي افندي و آثار مترتب بر آن تسليم شود، به ايران و خانه عقيده پدرانش برگشت و از بهائيگري تبري جست و نام خانوادگي آيتي را به جاي آواره نهاد. آن گاه با تأليف كتاب كشف الحيل اعتبار را از روي كتاب تاريخ باب و بهاي خود برداشت. تاريخ آواره گرچه به سرنوشت كشف الغطا دچار نشد ولي اعترافات آواره مطالب كتاب را از اعتبار تاريخي افكند و شوقي افندي هم پس از استقرار كار جانشيني نياي مادري براي جبران اين كسر تاريخي، در صدد بر آمد بهائيان را در برابر ازليان خرده گيران از تدوين و تكوين امثال كشف الغطا و آواره بي نياز سازد. بلكه كتاب ظهور الحق ميرزا اسدالله مبلغ مازندراني را هم ناديده و ناقص گرفت و خواست مشكل را در حوزه مطالعه و مذاكره خاورشناسان و پژوهندگان غربي به نحو دلخواه نياي خود حل كند و به نشر كتابي به زبان انگليسي موسوم به تاريخ نبيل زرندي پرداخت كه از حيث حجم مطالب و نحوه بيان مقصود و توجه به تأمين هدفهاي منظور و شكل مطبوع، كلان تر و مطمئن تر و جامع تر و زيباتر از تاريخ آواره باشد و مطالب آن در قالبي تازه و لحني غربي پسند ريخت. كليشه ها و عكسها و اوراقي كه در اين متن انگليسي عرضه شد آن را خيلي جالب تر از نقطه الكاف چاپي از كار درآورد من اين كتاب را چهل و اندي سال پيش، پيش شادروان صبحي مهتدي ديدم كه مي گفت به كتابخانه مدرسه آمريكايي يا كليساي انجيلي تهران تعلق دارد و ديگر نديده ام. بيست سال بعد ترجمه عربي آن را كه بعدا از روي همان متن انگليسي در قاهره مصر نقل و طبع شده بود پيش شادروان مصور رحماني عكاس مخصوص مجلس شوراي ملي ديدم و چند سال بعد در قاهره مصر نسخه اي از آن را به ياري گلستانه از ايرانيان مقيم مصر و عضو محلي سفارت كبري به دست آوردم و در دمشق از نظر مطالعه گذراندم. چند سال بعد كه ترجمه فارسي اين كتاب را از روي همان ترجمه عربي در تهران انتشار يافت به اين انديشه افتادم كه باعث بر عدم انتشار اصل فارسي آن را از مطلعي جويا شوم ولي هنوز جواب درستي در اين زمينه از كسي نشنيده ام. عبدالحميد اشراق خاوري مترجم فارسي در جواب سوال من پيام فرستاده بود كه سبب اين امر را از حيفا پرسيده ام ولي مرگ شوقي افندي و فوت اشراق خاوري مرا از درك جواب اين پرسش لازم بي نصيب گذارد. فعلا فارسي زبانان اعم از بهائي و غير بهائي كتابي به قلم اشراق خاوري در اختيار خود دارند و غالبا كاري ندارند كه اين كتاب را كي نوشته و كي نوشته و به چه زباني نوشته است؟ تا نتيجه تحقيق فني متتبعان شرق و غرب درباره اين كتاب تاريخ چه حكمي صادر كند. 6 / 8 / 54

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».