مؤلف: داوود مهدوي زادگان
برگرفته از كتاب:
بهائيت آن گونه كه هست / مؤسسه جام جم / چاپ اول / 1387
در طول سالهاي سياه پس از جنگ دوم جهاني كه دنيا به دو بلوك شرق و غرب به رهبري آمريكا و شوروي تقسيم شده بود، ابرقدرتها براي حفظ رژيمهاي متمايل به خود در كشورهاي مختلف از هيچ كوششي دريغ نداشتند و حكام اين كشورها نيز براي حفظ خود، از اهرمهاي خشونت و جنايت و سلب آزاديهاي فردي و اجتماعي و تحميق مردم به راحتي و وفور بهره ميگرفتند. در اين شرايط، بهائيت در اين كشورها وارد شد و تحت حمايت دستگاههاي حاكم، با آزادي و امكانات فراوان به تبليغ پرداخت، چرا كه آن رژيمها ميدانستند كه با دو شعار بهائيان: «عدم دخالت در سياست» و «اطاعت از حكومت»، هر فرد كه بهائي شود، از ميدان مبارزات آزاديخواهانه خارج گرديده و به صف طرفداران ديكتاتوري حاكم ميپيوندد. بهائيت در اين زمينه كارنامه عبرتانگيزي دارد كه وي را در نظر آزادگان جهان در حد عمال رژيمهاي ديكتاتوري پايين ميآورد. در اين مقاله برآنيم تا با استفاده از منابع بهائي، شواهد گويايي را از قارههاي مختلف به خوانندگان هوشمند و منصف تقديم داريم:
اين منطقه در طول جنگ سرد به «حيات خلوت آمريكا» معروف بود زيرا هيچ رژيمي در آنجا بدون دخالت ايالات متحده بر سر كار نميآمد و سران آن رژيمها بايد در همه زمينهها خود را با آمريكا هماهنگ ميكردند اگر كسي نيز ـ همچون سالوادور آلنده رئيس جمهور مردمي شيلي ـ از اين قانون نانوشته تخطي ميكرد به اشد مجازات محكوم ميشد. در زير تحركات بهائيان در شيلي، نيكاراگوئه، آرژانتين و بوليوي را به صورت بسيار مختصر مورد بررسي قرار ميدهيم.
وقتي در سپتامبر 1970 دكتر سالوادور آلنده در انتخابات رياست جمهوري به پيروزي رسيد، دولت وحدت ملي را با مشاركت همه گروههاي مردم تشكيل داد و به اجراي سياستهاي خود كه مورد پسند آمريكا نبود، پرداخت اما ايالات متحده بيكار ننشست و با طراحي كودتايي وحشيانه كه در نوع خود از بدنام ترين آنها در آمريكاي لاتين شمرده ميشد. [1] با بمباران كاخ رياست جمهوري و قتل رئيسجمهور منتخب و مردمي، ديكتاتوري به نام ژنرال پينوشه را بر سر كار آورد كه تا سال 1990 با خفقان فراوان بر اين كشور حكومت كرد و در طول اين دوران سياه با راهاندازي عملياتي موسوم به «كاروان مرگ» بسياري از مخالفان خود را به شكل فجيعي سر به نيست كرد. [2] . تيرماه سال 1357 كه مبارزات مردم مسلمان ايران اوج گرفته بود و نفرت عمومي از ديكتاتورهايي همچون محمدرضا پهلوي و پينوشه زبانه ميكشيد، نشريه اخبار امري ارگان رسمي محفل روحاني ملي بهائيان ايران عكس روي جلد خويش را با ذوق زدگي به ديدار نمايندگان جامعه بهائي شيلي و آمريكاي جنوبي با پينوشه اختصاص داد و در صفحه دوم جلد نوشت: «چندي قبل، نمايندگان جامعه بهائي شيلي با حضرت رئيس جمهور آن كشور جناب پينوچيو ملاقات كردند. در اين ملاقات...، حضرت رئيس جمهور، نمايندگان جامعه بهائي را با گرمي و خوشرويي پذيرفتند و درباره اهداف و مقاصد و خدمات بشر دوستانه جامعه جهاني بهائي صحبت كرده، آنها را ستودند و موفقيت جامعه بهائي را آرزو كردند... جريان اين ملاقات با عكس و تفصيل از وسائل ارتباط جمعي شيلي (راديو، تلويزيون و مطبوعات) منتشر شد.» [3] . پينوشه كه همه صداهاي حق جويانه را در گلو خفه و همه گروههاي آزاديخواه را سركوب كرده است، به بهائيان اجازه فعاليت ميدهد و آنها را «باگرمي و خوشرويي» به حضور ميپذيرد و مورد ستايش قرار ميدهد و موفقيت ايشان را آرزو ميكند. آيا اين جز هماهنگي و همدلي بهائيت با او را نشان ميدهد؟
وقتي در سال 1934 ساندينو قهرمان ملي نيكاراگوئه با نظر مساعد آمريكا توسط آناستازيو سوموزاگارسيا به شكلي ناجوانمردانه به قتل رسيد، اداره اين كشور تا سال 1979 در اختيار خاندان سوموزا قرار گرفت. در اين حال مردم به جان آمده از ستم سوموزا در نيكاراگوئه در سال 1961 جبهه آزاديبخش ملي ساندينيست را تشكيل دادند تا با اين رژيم وابسته و ستمگر به مبارزه برخيزند كه مبارزات آنها ثمر داد و بالاخره در سال 1979 توانستند به پيروزي برسند. در اوج اختناق سوموزا، هيأتي از بهائيان نيكاراگوئه از سوموزا درخواست ملاقات ميكنند، خانم ژاله عهدشوقي كه از بهائيان مهاجر به آن كشور است. در گزارش خود كه در نشريه رسمي بهائيان ايران به چاپ رسيده است مينويسد: ملاقات با حضرت رئيس جمهوري (ژنرال آنا سيوسوموزا) ميسر نگرديد ولي ايشان تلگرافي در جواب عريضه محفل روحاني ملي ارسال [كردند] مبني بر اين كه منشي رئيس جمهور... باكمال ميل مسؤول محفل را به نام رئيس جمهور خواهد پذيرفت. [4] . هيأت نمايندگي 5 نفره محفل در 8 فوريه 1969 به ملاقات منشي سوموزا ميشتابند. در اين ملاقات رئيس بهائيان (سلومون اسكالانته) بر نكتهاي تأكيد ميورزد كه خواست و مطلوب همه ديكتاتورهاي عالم است. او ميگويد: بهائيان در هر كشوري كه زندگي ميكنند، مطيع دولت و افرادي صلح جو و سازنده ميباشند لذا بدين مناسبت، محفل ملي نيكاراگوئه يك نوع بيانيهاي... تقديم ميدارد. اين هديه نيز مورد توجه قرار گرفت كه عبارت بود از بيانات مباركه حضرت بهاءالله راجع به اطاعت از حكومت و تحت عنوان «وفاداري نسبت به حكومت» ناميده شده بود. [5] . گزارشگر جلسه سپس در توصيف فضاي مذاكرات و برخورد مثبت منشي رئيس جمهور مينويسد: در تمام طول مصاحبه يك حالت دوستانه و صميميت حكم فرما بود و دكتر اينسر باركرو به مجرد اطلاع از هدف ما بلافاصله عكاس رسمي را خواست و براي ثبت اين مراسم دو عكس به آن مناسبت گرفته شد. [6] . سپس خانم عهد شوقي با شوقي فراوان ميافزايد: «اين بديهي است كه حال با ابلاغ كلمه مبارك به رئيس جمهور اين كشور، فعاليتهاي امري با اطمينان خاطر بيشتري و با حرارت بيشتري دنبال خواهد شد.» [7] .
اين كشور همواره مورد طمع صهيونيستها بوده و اين جماعت در آن نفوذ عميقي دارند كه در ميان كشورهاي آمريكاي لاتين كمنظير است، براي اين منظور مهاجرت گسترده يهوديان به بوئنوس آيرس (پايتخت آرژانتين) صورت پذيرفت به طوري كه جمعيت يهوديان اين شهر در سال 1887 فقط 366 نفر بود در حالي كه اين جمعيت در سال 1960 يعني 73 سال بعد به 250 هزار نفر رسيده بودند. به اين ترتيب ساكنان غيريهودي در اين مدت در بوئنوس آيرس 15 برابر شده در حالي كه تعداد يهوديان در همين مدت به بيش از 653 برابر رسيده است. [8] . از حيث داخلي نيز تاريخ سياسي آرژانتين در دو قرن اخير به چند دوره تقسيم ميشود كه كارشناسان، فاصله سالهاي 1955 تا 1983 را «دوران سياه ترور و وحشت» نام نهادهاند زيرا كودتاهاي مكرر نظاميان و نفوذ حاكميت آنها بر كشور، تاريك ترين روزها و سالها را براي مردم آرژانتين رقم ميزند. در سال 1966 ژنرال اونگانيا به قدرت ميرسد اما همو در سال 1970 طي كودتايي ديگر توسط ژنرال لانوسه از كار بركنار ميشود و ژنرال لانوسه ژنرال لونيگستون را به جاي او ميگذارد اما پس از 7 ماه چون لونيگستون مطابق ميل وي رفتار نميكند، او را نيز بركنار ميكند. و خود زمام امور را در دست ميگيرد [9] و با اقتدار و خشونت بر مردم آرژانتين حكم ميراند. در اين هنگام محفل ملي بهائيان آرژانتين مطابق معمول براي ابراز وفاداري و اطاعت از «ژنرال» چند نفر از اعضاي خود را به ديدار با رئيس جمهور ميفرستد. مجله رسمي بهائيان ايران نيز عكس اين ديدار را با خوشحالي درج ميكند تا اغنام الهي با مشاهده آن روحيه پيدا كنند. [10] .
اين قاره پهناور، داستاني تلخ و غمانگيز از غارت منابع طبيعي و به بردگي كشيدن سياهان مظلوم آن دارد خوشبختانه پس از جنگ جهاني دوم، با گسترش مبارزات آزاديخواهانه و استقلال طلبانه، مردم آفريقا با تقديم ميليونها كشته و مجروح به تدريج موفق شدند زنجيرهاي اسارت را پاره كنند و گوهر استقلال خود را از كف استعمارگران بيرون آورند. اما پس از استقلال هم رژيمهايي بر اكثر اين كشورها حاكم بودند كه در باطن از منافع سلطهگران و صهيونيستها، حفاظت و با هر حركت آزاديخواهانه بشدت مقابله ميكردند. در اين شرايط بهائيان نيز در آفريقا فعال بودند كه براي بررسي نقش آنان در كشورهاي مختلف، به نمونهها و شواهدي از منابع خودشان استناد ميكنيم:
در اين كشور كه هيچگاه ظاهراً به استعمار در نيامد از سال 1930 تا 1974 راس تافري ملقب به هايله سلاسي حكومت ميكرد. در سال 1936 با تهاجم ايتاليا و اشغال اين كشور، هايله سلاسي به انگليس رفت و 5 سال بعد با شكست ايتاليا توسط نيروهاي انگلستان و اتيوپي او مجدداً به قدرت رسيد. [11] . پيرامون آزاديهاي سياسي در زمان وي كافي است بدانيم كه در طول دوران طولاني حكومت او، هيچ حزب سياسي در اتيوپي وجود نداشت. [12] هايله سلاسي كه خود را امپراطور ميخواند، به غرب گرايش داشت و متحد آمريكا بود. [13] در سال 1953 هايله سلاسي يك ايستگاه مخابراتي را به آمريكا اجاره داد كه در آن زمان يكي از بزرگ ترين ايستگاههاي استراق مخابراتي ورله راديويي در جهان بود و از طريق آن، مخابرات راديويي شوروي در سراسر منطقه را شنود ميكردند. اين پايگاه توسط 4000 نظامي آمريكايي اداره ميشد. [14] هايله سلاسي روابطي مستحكم با اسرائيل نيز برقرار كرد و ارتش اسرائيل تهيه كننده سلاح براي ارتش اتيوپي بود و مستشاران صهيونيست، آموزش دهنده نظاميان اتيوپيايي بودند. پس از سقوط هايله سلاسي در سال 1974 (1353) توسط منگيستو هايله ماريام و قتل 59 نفر از نزديكان هايله سلاسي در يك روز و روي كار آمدن رژيم طرفدار شوروي و به ظاهر مخالف با آمريكا، باز هم روابط نظامي با اسرائيل ادامه يافت و حتي مشاوران اسرائيلي، آموزش گارد رياست جمهوري اتيوپي را بر عهده داشتند كه اين امر از جايگاه اسرائيليان و اعتمادي كه به آنها وجود داشت حكايت ميكند. در سال 1984 با موافقت دولت اتيوپي در مدت كوتاهي 10 هزار يهودي فلاشه از اتيوپي به اسرائيل منتقل شدند. [15] . جالب است بدانيم هايله سلاسي در سال 1944 با صدور حكمي، ميسيونهاي مسيحي غيرارتدوكس را از تلاش براي تغيير مذهب مسيحيان ارتدوكس منع كرد [16] كه ميتواند به اين دليل باشد كه مسيحيان به جاي درگيري با يكديگر بايد همه تلاش تبليغي خود را بر تغيير مذهب مسلمانان متمركز ميكردند. در اين شرايط به بررسي وضعيت بهائيان در آن كشور ميپردازيم: در سال 1351 (1972) مراسم «هشتادمين سالروز تولد اعلي حضرت هيلاسلاسي امپراطور اتيوپي» برگزار شد. قرار بود فردي به نام آقاي بهتا به نمايندگي از سوي محفل روحاني ملي بهائيان اتيوپي براي تبريك و اهداي يك كتاب بهائي به محل برگزاري مراسم در گراندهتل برود. به نوشته نشريه رسمي محفل ملي بهائيان ايران، فرد مذكور پس از ورود به هتل: «متوجه گرديد كه با وجود اين كه نمايندگان بسياري از دستجات مذهبي در آن جلسه دعوت شده بودند، آجودان اعلي حضرت از نزديك شدن آنان به امپراطور ممانعت به عمل آورد....» [17] . اما در اين هنگام اتفاق عجيبي رخ داد كه از روابط ويژه محفل بهائيان با امپراطور پرده برداشت: آقاي بهتا چنين مينگارد: «من از تقديم هديه به حضور امپراطور مأيوس شده بودم كه ناگهان امپراطور، آجودان خود را احضار و پس از مختصر گفتگو، آجودان نزد من آمد و مرا به جايگاه امپراطور راهنمايي كرد... به مجرد نزديك شدن به جايگاه، تبسم بر لبان امپراطور نقش بست و كتاب را به دست خود گرفته و صفحات آن را ورق زدند و اين اولين هديهاي بود كه امپراطور به دست خود دريافت ميداشت. امپراطور وعده دادند كه كتاب را مطالعه خواهند نمود.» [18] . همان طور كه ديديم در سال 1353 (1974) رژيم هايله سلاسي سرنگون شد و يك دولت كمونيستي روي كار آمد كه با وجود مخالفت با آمريكا، روابط خود را با اسرائيل حفظ كرد و به تدريج گسترش داد. در جريان اين انتقال قدرت خونين، جنگ داخلي در اتيوپي درگرفت اما در همان زمان هيأتهاي بهائي به راحتي به فعاليت مشغول بودند و اگر سوء تفاهمي نيز بروز ميكرد به سرعت رفع ميشد. در نشريه رسمي بهائيان ايران آمده است كه در جريان درگيري و تيراندازيهاي معمول روزانه در اسمره روزي در طبقه پايين خانهاي كه در آن جلسه تبليغي بهائي برگزار شده بود تيراندازي درگرفت و مأموران ارتش و پليس به داخل خانه آمدند و متوجه شدند كه در طبقه بالاي آن مكان جلسه بهائي برقرار است لذا به سراغ بهائيان آمدند اما: «رئيس پليس [كه] از امر [=بهائيت] خبر داشت، افراد خود را فراخوانده و با عذرخواهي... به ما گفت: ميتوانيم برويم و اظهار داشت او ميداند بهائيان خطرناك نيستند....» [19] .
اين كشور تا سال 1962 مستعمره انگليس بود و پس از استقلال ظاهري تا سال 1983 تحتالحمايه انگلستان به شمار ميرفت. اسلام در اين كشور رشد سريعي داشت لذا استعمارگران، مسلمانان را به عنوان دشمن تلقي كرده و با ترفندهاي مختلف همچون تقويت ميسيونهاي مسيحي، عدم اعطاي هرگونه پست سياسي به مسلمانان، پراكنده ساختن مسلمين در سراسر كشور و قتلعام آنان، ميكوشيدند پيروان اسلام را نابود كنند. [20] . در اين كشور، اسرائيل نيز نفوذ فراوان داشت؛ فيالمثل سال 1963 چند ماه پس از استقلال، ابوته نخستين رئيس كشور اوگاندا به اسرائيل رفت و به دنبال آن مقامات صهيونيست همچون گلداماير وزير خارجه (1963)، اشكول نخست وزير (1966) و آبا ابان وزير خارجه (1969) از اوگاندا ديدار كردند. سال 1971 يك گروهبان ارتش به نام ايدي امين كه در اسرائيل تعليم ديده بود، با كمك رژيم صهيونيستي دست به كودتا زد. [21] مردم اوگاندا كه از ديكتاتورهاي كودتاگر اين كشور جز غارت، چپاول، تجاوز به زنان، شكنجه و قتل، خاطرهاي نداشتند به امين هم خوشبين نبودند. اين سوءظن صحيح بود زيرا در دوران ايدي امين 200 هزار نفر از مردم كشته شدند [22] . حال با اين وضعيت كه از اوگاندا ترسيم شد به بررسي وضعيت و موقعيت بهائيان در اين كشور ميپردازيم:در ژانويه سال 1961 يعني در اواخر حضور مستقيم استعمار انگليس در اوگاندا، ساختمان بهائيان در كامپالا افتتاح شد كه مركزيت اين تشكيلات در آفريقا را نيز بر عهده داشته و دارد. اين امر از اهميت اوگاندا براي بهائيت حكايت ميكند. همچنين اين مطلب با توجه به سياستهاي اسلام ستيزانه انگليس و اسرائيل ـ به عنوان دو كشور با نفوذ در اوگاندا ـ بسيار قابل تامل و دقت ميباشد بويژه آن كه در مراسم افتتاح اين مركز، برادر سلطان محل و نمايندگان رسمي دولت و مقامات عاليه كشور اوگاندا نيز حضور داشتند. [23] . در سال 1971 (1350) ايدي امين پس از كودتا و به دست گرفتن قدرت، از مذاهب بزرگ اوگاندا درخواست كرد كه هر يك دو نماينده به مقر فرماندهي او بفرستند. در اين جلسه از فرقه بهائيت نيز به عنوان يك دين، براي حضور در جلسه دعوت به عمل آمد. شايان ذكر است كه با اين كه نمايندگان اديان بزرگ همچون اسلام و مسيحيت در جلسه حضور داشتند به نوشته نشريه رسمي بهائيان ايران: «بعد از اتمام نطق رئيس جمهور فقط از يك نفر بهائي تقاضا شد بياناتي ايراد نمايد.» آن بهائي نيز فرصت را مغتنم شمرده و: «با صداي بلند يك رساله بهائي را قرائت كرد كه متن آن اطاعت از حكومت بود» و رژيم كودتايي ايدي امين نيز از اين حُسن سليقه بهائيان به وجد آمده و: «بعداً اين متن از راديو به تمام زبانهاي جاري يوگاندا نيز ترجمه و اعلام گرديد.» [24] . در 12 نوامبر 1971 مراسم جشن تولد حسينعلي بهاء در مركز بهائيان كامپالا برگزار شد و از ايدي امين براي حضور در اين مراسم دعوت به عمل آمد كه او پاسخ مثبت داد و در مراسم شركت كرد. به نوشته نشريه رسمي بهائيان ايران در اين مجلس: «وزير امور ديني و وزير اطلاعات هر دو عظمت بيانات و تعاليم حضرت بهاءالله را تمجيد و تحسين نمودند.» [25] . بنا به همين گزارش در ادامه مراسم جناب ايدي امين به «تمجيد و تحسين» بهائيان پرداخت «و به پيروان ساير اديان در اوگاندا نيز توصيه كرد كه آنها نيز مانند بهائيان در بين خود متحد و متفق شوند.» [26] بديهي است رئيس بهائيان اوگاندا نيز كه رمز اين همه توجه آقاي ايدي امين به اين فرقه را نيك دريافته بود: «بعد از اظهار تشكر از مراحم رياست جمهور، به ايشان اطمينان داد كه بهائيان اوگاندا در نهايت وفاداري به دولت و رئيس جمهور، به اين مملكت خدمت ميكنند....» [27] و مطابق روال معمول دولت اوگاندا: «نطق رئيس جمهور و مراسم اين جشن توسط تلويزيون و راديو در سراسر مملكت پخش شد.» [28] . با اين حمايتها بهائيان در اوگاندا به راحتي به تبليغ مشغول بودند و از حمايتهاي سياسي و بويژه رسانهاي دولت نيز كاملاً بهرهمند ميشدند. از جمله به نوشته مجله اخبار امري يكي از سران بهائيت به نام ايناك اولينگا در غرب اوگاندا به «سير و سفر پرداخت در اين حال، خبر مسافرت ايشان به زبان انگليسي و زبانهاي محلي از راديو اعلام شد و روِساي قبائل از طرف حاكم نامهاي دريافت داشتند و در تشكيل مجامع و احتفالات، براي ملاقات ايشان همكاري و اشتراك مساعي كردند.» [29] .
اين كشور در مركز آفريقاي جنوبي قرار دارد. در سال 1966 استقلال يافته و در همان سال به عضويت سازمان ملل متحد در آمده است، اما به دليل موقعيت ويژه جغرافيايي، در سياست خارجي، همواره تحت تأثير آفريقاي جنوبي است [30] كه در آن زمان رژيم تبعيضنژادي بر آن حاكم بود و با اسرائيل نيز روابط بسيار دوستانه داشت. بهائيان در اين كشور نيز به فعاليت پرداختند و براي ايجاد اطمينان و حُسن ظن، به ملاقات مسؤولان آن رفتند و از جمله پادشاه لسوتو «بيهنگ سيت سو» ملقب به موشوشوي دوم، جمعي از بهائيان را در 15 فوريه 1972 در قصر سلطنتي به حضور پذيرفت و به گرمي پذيرايي ميكرد. در اين ملاقات كه حدود 50 دقيقه به طول انجاميد؛ جملاتي بر زبان اعلي حضرت جاري شد كه بيشتر به طنز شباهت دارد. به نوشته نشريه رسمي محفل بهائيان ايران: پادشاه لسوتو سؤالات متعدد درباره وضع امر بهائي در لسوتو و هدف ديانت بهائي به طور عموم مطرح كرد. وقتي كه به پادشاه درباره اصل وفاداري به حكومت مطالبي گفته شد، پادشاه در جواب گفت: اگر تمام جهان بهائي شوند، براي زمامداران و پادشاهان، حكومت بسيار آسان خواهد بود. [31] .
اين كشور در قرن نوزدهم اعلام استقلال كرد. در خلال جنگ جهاني دوم به پايگاه آمريكا در آفريقاي سياه تبديل شد. [32] در سال 1944 ويليام توبمن به رياست جمهوري آن رسيد و تا سال 1971 به مدت 27 سال در اين مقام باقي ماند و جانشين او ويليام تولبرت در سال 1980 بايك كودتا بركنار شد. بنا به گزارشي كه در شهريور 1355 در وزارت خارجه ايران تهيه شده است، يكي از سه اصلي كه از خصوصيات بارز حيات سياسي ليبريا به شمار ميرود: «نفوذ فائق ايالات متحده آمريكا بر زندگي سياسي و اقتصادي اين كشور» است. بنا به همين گزارش: «ليبريا با جهان غرب روابط سياسي دارد ولي هرگز درصدد برقراري روابط سياسي با شوروي يا چين برنيامد» [33] كه اين امر ميزان وابستگي اين كشور به آمريكا را مينماياند. همچنين كمپاني فايرستون نيز 450 هزار هكتار از اراضي درخت كائوچو آن را براي مقاصد خود تصاحب كرده است. در سياست داخلي نيز اين رژيم، نظام تك حزبي را بر كشور حاكم كرده بود [34] كه اين مساله نيز از اختناق و عدم وجود آزاديهاي اوليه و اساسي در آن سرزمين حكايت ميكند. به دليل وابستگي عميق اين كشور به غرب، رئيس جمهور آن، ويليام توبمن سال 1965 سفري رسمي به اسرائيل داشت كه در خلال آن از مركز بهائيان در حيفا نيز ديدار به عمل آورد. [35] . بهائيان در ليبريا از آزادي عمل و امكانات بسيار زيادي برخوردار بودند آنچنان كه در ژانويه سال 1971 (دي ماه 1349) كنفرانس بينالمللي بهائيان در اين كشور برگزار شد و اخبار و گزارشهاي آن «از طريق تلويزيون و راديو و جرايد به سراسر كشور اعلان و ابلاغ گرديد.» [36] . در اين كنفرانس معاون رئيس جمهور ليبريا نيز حضور يافت و طي سخناني از طرف رئيس جمهور به حضار خوشآمد گفت و «از مآرب و مقاصد ديانت بهائي تجليل نمود و اظهار اميدواري كرد كه تعاليم مشتهر بهاءالله به زودي در عالم مستقر گردد و از اين كه اين كنفرانس در مونرويا برپا شده است، ابراز مسرت نمود و اظهار كرد: «در انجام هرگونه خدمتي حاضر و مفتخر است....» سپس روحيه ماكسول، بيوه شوقي از «اين نطق شيوا و فصيح و دلپذير عميقاً تقدير» كرد. [37] . در غروب دومين روز كنفرانس شهردار مونرويا در كنفرانس شركت كرد و «ضمن عرض خيرمقدم از تمام احبأ براي شركت در ضيافت مجللي كه غروب روز سوم در عمارت زيباي شهرداري برپا ميشد، دعوت نمود و با نهايت خوشرويي، پذيرايي مفصل و مجلل شد.» [38] . در خلال اين كنفرانس با روحيه ماكسول مصاحبههاي مختلف راديو ـ تلويزيوني و مطبوعاتي برگزار ميشد [39] و در روز پنجم ژانويه «حضرت رئيس جمهور ليبريا و همسرشان با كمال احترام ايشان را پذيرفته» و در اين ملاقات 35 دقيقهاي «حضرت توبمن رئيس جمهور ليبريا از خاطرات شيرينش از زيارت مقام اعلي [=قبر باب] در جبل كرمل [در اسرائيل] ياد كردهاند.» [40] . اندكي بعد به لطف ادعيه زاكيه حضرت بهاءالله رئيس جمهور ليبريا يكباره دار فاني را وداع گفت و مرد. در شب يادبود او به نوشته منابع بهائي: «با وجود آن كه بسياري از كليساها براي گرفتن برنامه در آن شب تلاش كرده و موفق نشده بودند، از جامعه بهائي خواسته شد در برنامه شركت جويند. از اين رو يكي از اعضاي محفل روحاني ملي «مناجات بهائي» را در آن سالن خواند و از آنجا كه متوفي «نسبت به امر مبارك [=بهائيت] همواره مساعدت داشت»، جلسه تذكري براي او در مركز بهائيان برگزار گرديد و شرحي راجع به او «بيان شد كه رئيس جمهور ليبريا... در سفر خود به اسرائيل موفق به زيارت اعتاب مقدسه بهائي شد و پس از زيارت، بيمحابا اظهار داشت «هركس اين عتبه را زيارت كند وجود خدا را احساس ننمايد انسان نيست.» [41] . جالب است كه بهائيان تهيه كننده اين گزارش نيز كه به نظر ميرسد هنوز در دل خود ايمان به حقانيت حسينعلي بهاء نياوردهاند از كلمه «بيمحابا» براي اظهارات اخير رئيس جمهور ليبريا استفاده كردهاند. [42] . تمام اين برنامه از راديو پايتخت ليبريا پخش گرديد و جالب آنكه در برنامهاي كه از طرف راديو تلويزيون آن كشور به مناسبت مرگ رئيس جمهور تهيه شد فقط مناجاتهاي بهائي خوانده شد. [43] .
[1] شيلي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، تهران، 1377، ص 57.
[2] كيهان، سه شنبه 21 آذر 1385، ش 18688، ص 16.
[3] اخبار امري، سال 1357، ش 6، صفحات اول و دوم جلد.
[4] اخبار امري، ارديبهشت 1347، ش 2، صص 115 -111.
[5] همان.
[6] همان.
[7] همان.
[8] حسين التريكي، صهيونيزم در آرژانتين، ترجمه علي منتظمي، صص 18 ـ 16.
[9] آرژانتين، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، تهران، 1374، صص 54 ـ 52. [
[10] اخبار امري، مهرماه 1351، ش 11، ص 352.
[11] اتيوپي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، 1381، صص 11 ـ10.
[12] همان، ص 63.
[13] همان، ص 68.
[14] همان، ص 74.
[15] همان، صص 80 ـ 78.
[16] همان، ص 25.
[17] اخبار امري، سال 1351، ش 14، صص 449 -448.
[18] همان، ص 449.
[19] اوگاندا، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، 1374، صص 10 - 9.
[20] همان، صص 10 - 9.
[21] همان، 1374، ص 44.
[22] همان، ص 46.
[23] آهنگ بديع، سال 1339، ش 11، صص 359 - 355.
[24] اخبار امري، سال 1350، ش 4، ص 139.
[25] همان، ش 17، صص 595 - 594.
[26] همان، صص 596 ـ 595.
[27] همان، ص 596.
[28] همان.
[29] اخبار امري، سال 1355، ش 1، صص 8 - 7.
[30] اطلاعات كلي درباره كشورهاي آفريقايي، اداره ششم سياسي وزارت خارجه، شهريور 1355، ص 97.
[31] اخبار امري، سال 1351، ش 5، ص 152.
[32] دائرة المعارف تاريخ عمومي جهان، ترجمه: محمود بهفروزي، نشر قطره، ج 3، ص 966.
[33] اطلاعات كلي درباره كشورهاي آفريقايي، اداره ششم سياسي وزارت خارجه، شهريور 1355، ص 47.
[34] اطلاعات كلي درباره كشورهاي آفريقايي، ص 47 و دائرة المعارف تاريخ عمومي جهان، ج 3، ص 966.
[35] آهنگ بديع، سال 1344، ش 420.
[36] اخبار امري، سال 1349، ش 14، ص 420.
[37] آهنگ بديع، سال 1349، ش 11 و 12، ص 9.
[38] همان، ص 289 و اخبار امري، سال 1349، ش 14، ص 420.
[39] آهنگ بديع، سال 1349، ش 11 و 12، ص 289.
[40] اخبار امري، سال 1349، ش 14، ص 420.
[41] اخبار امري، سال 1350، ش 11، صص 393 ـ 392.
[42] اخبار امري، سال 1350، ش 11، صص 393 -392.
[43] همان، ص 393.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».