«هشت بهشت» ادعانامه فرقه ازلي عليه بهاييت

مشخصات كتاب

عنوان: «هشت بهشت» ادعانامه فرقه ازلي عليه بهاييت
پديدآورنده: حميدرضا روحاني
نشريه: زمانه
شماره نشريه: 61
سال: 1386
ماه: 7
تعداد صفحه: 61 ـ 64
زبان: فارسي
موضوع: بررسي عقايد ازليان و رد بهائيت ـ معرفي كتاب هشت بهشت، اثر آقاخان كرماني و شيخ احمد روحي

مقدمه

اختلاف و انشعاب را بايد عارضه‌اي طبيعي براي فرقه‌هايي چون بابيه تلقي كرد. اساساً نزاع و كشمكش، بخشي از فرايند تبلور و زيست آنان را شكل مي‌دهد. در اين ميان، از قلم نيز به صورت ابزاري در اين ميدان استفاده شده است و نگارش كتب و رسالات عليه يكديگر قسمتي از رويارويي گروههاي منشعب با همديگر مي‌باشد. كتاب "هشت بهشت"، اثر مشترك ميرزا آقاخان كرماني و شيخ احمد روحي، با هدف بيان عقايد ازليان و رد طريقه بهائيت نمونه‌اي مثال زدني است كه در اين نوشتار معرفي شده است. شيخ احمد احسائي سال 1166. ق در احساء (واقع در عربستان) به دنيا آمد و در جواني براي كسب علم راهي عتبات عاليات شد و از مراجع بزرگ آن ديار مانند سيد مهدي بحرالعلوم، وحيد بهبهاني، شيخ جعفر كاشف‌الغطاء و صاحب رياض اجازاتي اخذ كرد. [1] بعد از مدتي به منظور زيارت آستان مبارك امام هشتم(ع) عازم ايران شد. در اين كشور فتحعلي‌شاه قاجار و عده‌اي از شاهزادگان و رجال حكومت او را تكريم كردند. احسائي پس از چند سال اقامت در ايران و سفر به شهرهاي آن، به عتبات بازگشت و سرانجام به عربستان رفت و سال 1241 در نزديكي مدينه دار فاني را وداع گفت. جنازه‌اش را در قبرستان بقيع به خاك سپردند. [2] . شيخ احمد در بعضي از مسائل اعتقادي و كلامي، همچون معاد و معراج، داراي آرا و افكار شاذي بود و اين امر، حرف و حديث‌هاي بسياري نسبت به او در مجامع علمي شيعه ايران و عراق برانگيخت و حتي به تكفير وي توسط بزرگاني همچون حاج ملا محمدتقي "شهيد ثالث" (فقيه وارسته و پرنفوذ قزوين) انجاميد و موجب شد گروهي به نام "شيخيه" پديد آيد كه در تقابل با "متشرّعه" (عامّه شيعيان) قرار داشت. [3] . متأسفانه، شاگرد مشهور و تراز اول شيخ احمد، موسوم به سيد كاظم رشتي، [4] نيز كه پس از مرگ وي رهبري شيخيان را به عهده گرفت، نتوانست بين اين گروه با ديگران التيام بخشد و حتي به علت تندي‌هايي كه نسبت به علماي شيعيِ مخالفِ خود داشت، [5] بر عمق اختلافات افزود و در نتيجه، انشعاب تازه‌اي كه با عنوان شيخيه بين شيعيان ايجاد شده بود در تاريخ، تثبيت شد. او هنگام وفات براي خود جانشيني معيّن نكرد. پس از مرگ سيد كاظم رشتي (1259. ق) نزاع داغي ميان شاگردان و پيروان وي به وجود آمد. گروهي رياست حاج محمد كريمخان در كرمان يا ميرزا شفيع تبريزي در آذربايجان را پذيرا شدند و عده‌اي نيز پيرو سيد احمد پسر سيد كاظم گرديدند (وي مدت 36 سال رهبري شيخيان عراق را بر عهده داشت). گروه ديگر نيز پيروي ميرزا علي‌محمد شيرازي را قبول كردند كه آهنگي كاملاً جدا از ديگران مي‌نواخت. وي ابتدا ادعاي "بابيت" (و نيابت خاصّ حضرت ولي عصر "عج") را داشت و به همين مناسبت، پيروانش به "بابيه" شهرت يافتند. [6] . ميرزا علي‌محمد باب، بعدها مدعيات بالاتري همچون قائميت و رسالت را مطرح ساخت و در اواخر سال 1264. ق براي اثبات عقايد خود و به‌اصطلاح تشريح دين جديد، كتابي به نام "بيان" آورد كه به ادعاي وي، هم تراز قرآن كريم و ناسخ آن بود! [7] . باب، فردي به نام ميرزا يحيي صبح ازل را به جانشيني خود برگزيد، اما بعدها برادر بزرگش، حسينعلي بهاء (پيشواي بهائيان)، با او به رقابت و مخالفت برخاست و همين امر به انشعاب و انشقاق بابيه به دو گروه "ازلي" (پيروان صبح ازل و "بهائي" پيروان بهاء) منجر گرديد. اين دو گروه، با هم ضدّيتي عميق و نبردي بي‌امان داشتند و عليه يكديگر به نگارش كتاب‌ها و رسالات گوناگوني دست زدند كه نمونه آن را در فرقه بهائيت، مي‌توان در الواح حسينعلي بهاء (در كتاب اشراقات)، "لوح قرن" شوقي و نيز "اسرار الآثار" نوشته فاضل مازندراني (مدخل "يحيي" و...) ديد. ديدگاه و اظهارات ازليان بر ضدّ بهاء و پيروان او را نيز، از جمله، مي‌توان در كتاب "تنبيه النائمين" (منتشر شده از سوي عزّيه: خواهر حسينعلي بهاء) و همچنين كتاب "هشت بهشت" مشاهده كرد. كتاب "هشت بهشت"، را ميرزا آقاخان كرماني و شيخ احمد روحي تأليف كرده كه از پيروان مكتب باب (شاخه ازلي) و هر دو داماد يحيي صبح ازل‌اند. اين كتاب، ضمناً حكم ادعانامه اين فرقه عليه بهائيان را دارد. مبناي فكري و اعتقادي "هشت بهشت"، همان مطالب مندرج در كتاب "بيان" نوشته علي‌محمد باب است و نويسندگان آن، خود را پيرو بيان معرفي كرده‌اند. [8] . ميرزا آقاخان، البته، نسبتي هم با "روشنفكري سكولار" در عصر قاجار دارد و از همكاران ميرزا ملك خان در روزنامه "قانون" بوده است، چنان‌كه مدتي نيز در اواخر عمر (همراه شيخ احمد روحي) در پايتخت عثماني با مرحوم سيدجمال‌الدين اسدآبادي در خطّ تبليغ "اتحاد اسلام" گام زده است. نكته اخير، همراه تعرضات وي در بعضي از آثارش به باب و بابيان، [9] دسته‌اي از پژوهشگران را به اين نظر رسانده است كه آقاخان نخست به آيين باب گرويد و سپس تحت تأثير گرايش به غرب، در جهت تلفيق و التقاط فرهنگ اسلامي با تفكر جديد مغرب زمين برآمد و در همين راه بود كه به اومانيسم (و درواقع: مذهب لامذهبي) رسيد كه تقيّد به هيچ آييني (حتي بابيت) را برنمي‌تابد. [10] سير انديشه و احياناً تحولات و تناقض‌هاي فكري او را بايد براساس اين ديدگاه ارزيابي كرد.

معرفي اجمالي كتاب هشت بهشت‌

كتاب "هشت بهشت" [11] اثر مشترك آقاخان كرماني و شيخ احمد روحي است. البته در اينكه كدام يك بيشتر در نگارش آن سهيم بوده‌اند اختلاف وجود دارد. به هرروي، اين كتاب را بايد فلسفه نظري شريعت بيان تعبير نمود كه افراد نامبرده تحت تأثير عقايد سيد جواد كربلايي (از پيروان اوليه باب و "حروف حيّ" او) آن را تأليف كرده‌اند. [12] . هدف از تأليف "هشت بهشت"، طبق گفتار نويسندگان آن، عبارت است از: 1- بيان عقايد ازليان؛ 2- ردّ طريقه بهائيت؛ 3- ذكر علل و اسباب تقسيم بابيه به دو گروه ازلي و بهائي؛ 4- بيان فلسفه مسلك جديد؛ 5- دادن اطلاعاتي راجع به تاريخ وقايع دوره اول بابيه؛ 6- شرح حال عده كثيري از قدماي اين فرقه. علت نام‌گذاري كتاب به هشت بهشت نيز، وجود هشت بابي است كه در اين مجموعه شرح داده شده است. [13] باب‌هاي هشت‌گانه كتاب از اين قرار است: باب اول: در حقوق الهيه، باب دوم: در تهذيب اخلاق، باب سوم: در تدبير و حكمت منزل، باب چهارم: در حقوق مدنيه، باب پنجم: در حقوق و نواميس عامّه، باب ششم: در حقوق ملكوتيه، باب هفتم: در احوال قيامت و دلائل ظهور قائم آل محمد(ص)، و باب هشتم: در وقايع قيامت و ظهور نقطه بيان و اصحاب او. [14] . از ديگر مطالب اين كتاب مي‌توان به عناوين زير اشاره كرد: 1- مقدمه و بيان مختصري از شرح حال و زندگي آقاخان كرماني و شيخ احمد روحي؛ 2- تعريف شريعت بيان؛ 3- خصايص و امتيازات آن؛ 4- دعاوي اهل بيان؛ 5- مناسبات اين شرع با شرايع ديگر؛ 6- شرح حال حضرت ثمره؛ [15] 7- شرح حال عجل سامري [16] و سرانجام در خاتمه بيان شرح فتنه صيلم [17] آمده است. كتاب "هشت بهشت" را درواقع مي‌توان آينه تمام نماي يك گروه بدعت‌گذار و نو ديني دانست؛ زيرا نويسندگان آن در جاي جاي كتاب درصددند اين مدعا را بيان كنند كه دين مبين اسلام متعلق به زمان‌هاي گذشته است و آنچه نياز بشر امروز است چيزي فراتر از اسلام و تعاليم آن است كه تعابير و اضافات جديدي را مي‌طلبد. البته نويسندگان كتاب در نوشته خود تماماً از آيات و روايات اسلامي استفاده كرده، اما بر پيكر اين همه، لباسي از تأويلات جديد پوشانده‌اند؛ تأويلاتي كه البته در درستي و بجايي آن‌ها جاي هزاران حرف است. چنان كه وجود عناويني همچون ظهور قائم آل محمد(ص)؛ عِجل (گوساله) سامري...، نشان‌دهنده آن است كه اينان تحت تأثير ادبيات اسلامي در پي تأسيس مفاهيم ديني جديد بوده‌اند؛ گرايش و نحله‌اي كه البته هيچ‌گاه نتوانست در جامعه اسلامي ايران رشد و بالندگي طبيعي و معقول را بيابد و لاجرم، دانسته و ندانسته، ابزاري در دست قدرت‌هاي استعماري آن زمان گرديد. اما آنچه جنبش نوديني بابي - ازلي را به لحاظ تأثير تاريخي، تا حدودي مؤثر و لاجرم داراي اهميت بحث مي‌سازد، حضور و نفوذ عده‌اي از هواداران (يا منسوبان به اين) جنبش همچون يحيي دولت‌آبادي در بين مشروطه‌خواهان سكولار است. اما بايد توجه كرد كه متن "هشت بهشت" به گونه‌اي است كه خواننده را دچار سردرگمي و تحيّر مي‌كند؛ زيرا نويسندگان آن، مدعي‌اند كه آيين بيان، تعريفي نو از انديشه الهي است، اما خواننده نكته سنج آنچه در كتاب مي‌خواند تغييرات ظاهري در عناوين و آداب اسلامي است. مثلاً در آيه "ما فرّطنا في الكتاب من شي‌ء و لا رطباً و لا يابساً الا في كتاب مبين و انّ في البيان حكم كل شي‌ء كل شي‌ء احصيناه في امام مبين"، [18] لفظ مبين و بيان را دال بر دين جديد مي‌دانند. اينان اصرار دارند كه بگويند آيين اختراعي شان جامع همه اديان است [19] و در عين اينكه ناسخ اديان ديگر نيست، [20] اديان ديگر را مطرود مي‌سازد. [21] از طرفي اعتراف كرده‌اند كه "دين اسلام، جامع و عقلاني است"، [22] ولي در عبارتي ديگر، بعضي از احكام اسلام مانند حجاب و حرمت شرب خمر را نسبي دانسته [23] و گفته‌اند: "... همچنين احكام شريعت اسلام مناسب به عصر جاهلي و عشاير و اقوام وحشي باديه نشين است و هرگز مردم متمدن را سيراب نتواند كرد. " [24] . آنان، با اينكه به عقلانيت اسلام معترف‌اند، در جايي نوشته‌اند: "دين [اسلام] با عقل سازگار نيست و آن كس كه توانست دين را با عقل سازگار كند شيخ احمد احسائي بود و بعد از آن در ظهور بيان [مرام باب]، روح شرع و حكمت، يكي شد. " [25] .

گذري بر تعاليم مسلك ازلي‌

سازندگان اين نحله شبه مذهبي، با چند تغيير (بي‌مبنا) در احكام اسلام، نبوغ! خود را آشكار كرده‌اند و توقع هم دارند كه با اين عمل، دنيايي نو بسازند! مثلاً نماز در مسلك ازلي نوزده ركعت است (صبح 6 ركعت؛ ظهر 3 ركعت؛ عصر 4 ركعت؛ مغرب 3 ركعت و عشا نيز 3 ركعت) و اذان و اقامه نمازها نيز شكلي جديد يافته است. روزه نيز نوزده روز است كه قبل از عيد نوروز گرفته مي‌شود. [26] حج آنان هم در شهر شيراز و زادگاه علي‌محمد باب به‌جا آورده مي‌شود. [27] بسيار خوب، با اين تغييرات چه انقلابي ايجاد مي‌شود؟! در اين كتاب عناويني چون حجه الله، امام زمان، دجّال، قائم آل‌محمد نيز آمده است كه هر كدام از آن‌ها مصاديق خاص و خودتراشيده‌اي دارند. مثلاً دجال را ميرزا آقاسي مي‌دانند [28] و معتقدند كه قائم آل محمد بايد سيدي باشد ايراني كه در آخرالزمان به دنيا مي‌آيد و قيام مي‌كند و او همان علي‌محمد باب است. [29] پس بين امام زمان(ع) كه در قرن سوم هجري غايب شد با قائم آل محمد تفاوت وجود دارد! به عبارتي ديگر، اينان به مهدويت نوعي معتقدند نه مهدويت شخصي. [30] سفياني نيز در اين كتاب حاج محمد كريم‌خان كرماني معرفي شده است. [31] . كتاب "هشت بهشت"، ضمناً در زمينه تبليغ به سود گروه و مسلك خاص از طريق دروغ پردازي و تحريف واقعيات تاريخي نيز، يد طولايي دارد. نويسندگان، مدعي‌اند كه بزرگواراني چون شيخ مرتضي انصاري - آن عالم فرهيخته - در پي اظهار دوستي و مودّت با اين گروه بوده‌اند، يا حاج ملا علي كني خود را حامي ازلي‌ها مي‌دانست و حاج ملا هادي سبزواري برايشان شعر مي‌سرود. [32] و اين در حالي است كه شيخ انصاري، به روايت شاگردش، حاج ميرزا نصراللَّه تراب دزفولي، در كتاب "لمعات‌البيان" حتي نسبت به سيد كاظم رشتي احتياط مي‌كرد و او را لايق در تصرّف مال امام(ع) نمي‌دانست، [33] چه رسد به باب و صبح ازل! حاج ملا علي كني نيز فقيه متنفذ تهران در عصر ناصرالدين‌شاه بود كه به گواه اسناد و مدارك موجود، از مخالفان سرسخت و پابرجاي باب به شمار مي رفت و نوشته او در اين زمينه را مي‌توان در كتاب "عهد اعلي... " (از منابع بهائي و نوشته ابوالقاسم افنان) ديد. حاج ملا هادي سبزواري نيز حكيم پارسا و نام‌آشناي شيعه در عهد ناصري است كه در زندگي‌نامه خودنوشت خويش، بخش مربوط به ايام تحصيل در اصفهان، پايه علمي شيخ احمد احسائي را نازل شمرده و در منظومه حكمت خويش نيز، قسمت مربوط به بحث از اصالت وجود، ادعاي احسائي مبني بر اصالت داشتن وجود و ماهيت (هر دو) را خرق اجماعي ناشي از راه نيافتن به كنه مطلب دانسته است. وقتي كه شخصي چون احسائي در نظر حكيم سبزواري چنين رتبتي داشته باشد، تكليف امثال باب و ازل با آن مدعيات عجيب و غريب معلوم است!

انشعاب در بابيت و بهائيت

پس از اعدام علي‌محمد باب، فرقه هوادار او، بر اثر ادعاي چند تن از پيروان او دچار انشعابات متعدد گرديد: 1- ميرزا اسدالله ديّان كه كاتب صبح ازل بود؛ [34] 2- ميرزا عبدالله متخلص به غوغا؛ 3- حسين ميلاني مشهور به حسين‌جان؛ 4- كاشاني؛ 5- اصفهاني؛ 6- ميرزا محمد نبيل. اين شش نفر كه جزء اولين پيروان اين فرقه بودند ادعاي من يظهره اللهي و خليفه اللهي كردند. [35] البته، اين همه، غير از يحيي صبح ازل بود كه از نظر نويسندگان "هشت بهشت"، وصيّ واقعي باب به‌شمار مي‌رفت (و چنان‌كه گفتيم، بعداً با رقابت و مخالفت سخت برادر بزرگش روبه‌رو شد و اين امر، به افتراق بابيه به ازليان و بهائيان منجر گرديد). به نوشته نويسندگان "هشت بهشت": "در ميان مدعيان مزبور، آن كس كه در اين آشفته بازار توانست كار خود را پيش برد ميرزا حسينعلي معروف به "بهاءالله" بود كه نحله بهائيت را بنيان گذارد. " [36] در "هشت بهشت" آمده است: "آقاجان كچل صابون فروش كاشاني كه سامري وقت بود طريقه مداهنه و چاپلوسي را پيش گرفت. ميرزا حسينعلي بيچاره را به اين طمع انداخت. آن گوساله نيز مخفيانه به تدارك پرداخت. " [37] نويسندگان "هشت بهشت" با اين پيش‌پرده، به سراغ حسينعلي بهاء رفته و صابون‌فروش (مشاور بهاء) را "سامري" امت و خود بهاء را نيز عِجل (گوساله) سامري خطاب كرده‌اند. طبق گفته اينان: فعاليت بهائيت بر دو پايه اصلي استوار است: 1- دروغ و داستان‌سرايي؛ 2- قتل مخالفان خويش. [38] . جالب اين است كه به گزارش "هشت بهشت": بهائيت نيز بعد از مرگ بهاء (1309. ق) [39] دچار تشتت و تفرقه شد و افرادي از آن‌ها به خيالاتي افتادند كه بعضاً برايشان هزينه‌اي سنگين ( ترور) را دربرداشت: 1- ميرزا زرندي موسوم به نبيل، "در اين اثنا به خيال داعيه افتاد... پسران خدا خبردار شده دو نفر فرستادند آن لنگ بيچاره را خفه كردند. " [40] 2- "پهلوان كچل صابون پز... به حيفا رفت و در آنجا رأيت دعوي برافراشت.... عباس افندي نيز در مقابل، كاغذي به خط ميرزا حسين بها (پدرش) بيرون آورد كه اي اعضاي من عبد حاضر مدت‌هاست كافر و مرتد شده... آنگاه به سيف قهر او را بزنيد... ناچاراً... باز اظهار ندامت كرده عود به قراول خود نمود. " [41] 3- جعفر كفاش با سيد اسماعيل صباغ با چند نفر ديگر در يزد اين ادعا را دارند؛ [42] 4- حاج ميرزا احمد مشرف‌زاده كرماني نيز در بمبئي اوراق و الواح بسيار چاپ نموده است. [43] . تعابيري كه در "هشت بهشت" نسبت به بهائيت آمده تعابيري بسيار تند و گزنده است كه نشان دهنده خشم بسيار نويسندگان آن نسبت به دكان‌سازي رقيب، و رقيب دكان‌ساز، مي‌باشد. نمونه‌هايي از اين تعابير چنين است: "و هر يك از اصحاب خود را عناويني جديد بخشيد. تابعين ميرزا حسينعلي در بلاد ايران و روم [عثماني] به اغواء و اضلال مردم مشغول شدند... و الواح خوش‌خط بي‌معني زحرف و به هر هوشيار نمود... و براي هر يك از اين اوباش بي‌حس و بي‌شعور كه چون يربوع كور از هر شعاع و نوري بي‌بهره و محروم بودند آن قدر تمجيد و تبجيل، لفظاً و كتباً، گفت و نوشت كه براي آن بيچارگان احمق هم امر مشتبه شد.. و عجب تر اينكه اين اشخاص از رذالت فطرت و فساد اخلاق و كراهت صورت و سيرت، آن قدر جاهل و بي‌شعور و چشم بسته مي‌باشند... آن قدر قشري و احمق و چشم بسته و مقلد هستند كه گويا رايحه علم و تحقيق به مشامشان نرسيده" است. [44] . تصوير ميرزا حسينعلي بهاء (پيشواي بهائيان) از نگاه نويسندگان "هشت بهشت"، و در واقع از ديدگاه ازليان، چنين است: "ميرزا هم جز اباطيل و اكاذيب و قصص بي‌اصل و دروغ چيزي به‌دست نداد. در كلمات اين خدا اين قدر ساخته‌كاري و تصنّع و استراق [45] موجود است كه هيچ ذهن سليمي نمي‌تواند تصور كند.... در وقت نزول آيات خودش با يك صداي كريهِ مُنكَرِ بسيار خنكي راه مي‌رود... و كچلك هم قلم اعلي را برداشته و روي كاغذ خط‌هاي لايقرء مي‌كشد.... " [46] در جاي ديگر نوشته‌اند: "شگفت‌تر از همه چيز اينكه آقا ميرزا خدا [= حسينعلي بهاء] بعد از اين همه ظلم‌هاي فاحش و نابكاري‌هاي بَيِّن و خيانت‌هاي آشكار و دزدي‌هاي برملا و سفك دماء [47] و قتل نفوس و غصب حقوق و نقض عهود، خود را حسين مظلوم... مي‌خواند"! [48] .

ادعاي غريب حسينعلي بهاء: من خداي خدايانم

نويسندگان "هشت بهشت"، در عبارات فوق، از ميرزا حسينعلي بهاء، به تعريض با تعابيري چون "خدا" و "آقا ميرزا خدا" ياد كرده‌اند؛ تعابيري كه تعريض به ادعاي خدايي توسط بهاء دارد. از جمله ايرادهاي مهمي كه مخالفان حسينعلي بهاء (از هر گروه و دسته) به وي گرفته‌اند و چنان‌كه مي‌بينيم در كتاب "هشت بهشت" نيز بازتاب آشكار دارد، ادعاي الوهيت از سوي بهاء است كه منشأ آن هم بعضي از سخنان حسينعلي است كه صراحتاً بوي ادعاي خدايي، بلكه خدا آفريني، مي‌دهد. به عنوان مثال مي‌توان به اين سخن كه در زندان عكا نوشته است اشاره كرد: "انّه لا اله الا انا المسجون الفريد" [49] (نيست خدايي جز من زنداني يكتا)! نيز او در كتاب "مبين" نوشته است: "ينادي المنادي بين الارض و السماء السجن لله المقتدر العزيز الفريد" [50] (منادي بين زمين و آسمان ندا مي‌كند كه: زندان، ويژه خداي تواناي عزيز يكتاست). نيز: "قد افتخر هواء السجن بما صعد اليه نفس الله لو كنتم من العارفين" [51] (به تحقيق افتخار مي‌كند هواي زندان به سبب آنچه را كه بالا رفت به سوي آن نَفَس خدا، اگر باشيد شما از دانايان). نيز: "تفكّر في الدنيا و شأن اهلها، انّ الذي خلق العالم لنفسه قد حبس في اخرب الديار بما اكتسبت ايدي الظالمين" [52] (در خصوص دنيا و حالات مردم آن بينديش، زيرا آن كس كه جهان را براي خود خلق كرد، در خراب ترين مكان‌ها زنداني ستمگران است). نيز: "قل لايري في هيكلي الا هيكل الله و لا في جمالي الا جماله و لا في كينونتي الا كينونته و لا في ذاتي الا ذاته و لا في حركتي الا حركته و لا في سكوتي الا سكوته و لا في قلمي الا قلمه العزيز المحمود" [53] (بگو در هيكل و جمال و كينونيت و ذات و حركت و سكون و قلم من، جز هيكل و جمال و كينونيت و ذات و حركت و سكون و قلم خداوند ديده نمي‌شود). و در لوح روز ولادتش ادعا شده است كه در چنين وقتي، خداي لم‌يلد و لم‌يولد به دنيا آمد: "فيه وُلِدَ من لم‌يلد و لم‌يولد"! [54] و به مريدانش سفارش كرده كه از خداوند (يعني بهاء)، به حرمت گيسواني كه بر چهره‌اش افشان است درخواست حاجت كنند و بگويند: "اللهم انّي اسئلك بِشَعَراتِك التي يتحرّك علي صفحات الوجه"! [55] و بالاخره: خود را كسي دانسته كه جهان را آفريده، ولي (البته آن قدر مظلوم است كه) نمي‌گذارند يكي از مريدانش را ببيند: "انّ الذي خلق العالم لنفسه منعوه أن ينظر الي أحدٍ من احبائه"! [56] . البته به محنت و ذلتش در زندان عكا و در چنگ مأموران سلطان عبدالمجيد عثماني ننگريد، كه مقام اين خدا، يا ميرزا خدا! به قدري والا و بالاست كه به قول خود او در قصيده "ورقائيه": همه خدايان از اثر فرمان من خدا شدند و همه پروردگاران از حكم من پروردگار گشتند: كلّ الالوه من رشح أمري تألّهت و كل الرّبوب عن طفح حكمي تربت [57] . بر بنياد اين ادعاهاي شگفت، فرزند و جانشين بهاء، عباس افندي، نيز تصريح كرده است كه "مقام مظاهر قبل" يعني پيامبران الهي و حضرت محمد(ص)، "نبوّت كبري بود و مقام حضرت اعلي"، يعني علي‌محمد باب، "الوهيت شهودي و مقام جمال اقدس" يعني حسينعلي بهاء، "احديّت ذات هويت وجودي... "! [58] و "... اين ظهور اعظم، نفس ظهور الله است، نه به عنوان تجلّي و مَجلي... "! [59] و با اين كلام، راه را بر بهائيان (كه براي توجيه كلمات بهاء، به "مظهريت" و اين گونه حرف‌ها متمسك مي‌شوند) يكسره مي‌بندد! ميرزا آقاخان كرماني و احمد روحي، اين ادعاي غريب ميرزا حسينعلي بهاء را آن‌قدر دور از عقل مي‌شمارند كه معتقدند جز افراد بي‌خرد، كسي اين‌گونه ادعاها را از مدّعيان آن نمي‌پذيرد. لذا در "هشت بهشت" نوشته‌اند: "ميرزاي مزبور، مردم را آن قدر... [كلمه‌اي توهين‌آميز به معناي مطيع چشم و گوش بسته] ديده كه به الوهيت هم قناعت نكرده، خود را خدا آفرين، بلكه بنده‌اي از بندگان خود را، خدا آفرين مي‌داند... خلاصه، غريب تر از اين خدا، آن احمقاني هستند كه اين مزخرفات بي‌معني را شنيده و تن درداده‌اند. " [60] .

پاورقي

[1] سيد سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، صص120-112.
[2] محمدحسين حسيني جلالي، فهرس التراث، ج2، ص118.
[3] احمد كسروي، تاريخ مشروطه ايران، ج1، ص123.
[4] محمدحسين حسيني جلالي، همان، ج2، ص137، بخش: السيدكاظم بن قاسم الحسيني الرشتي الحائري.
[5] ميرزا محمدتنكابني، رك: قصص العلماء، ص58.
[6] يوسف فضايي، شيخيگري و بابيگري و بهائيگري و...، صص38-35.
[7] سعيد زاهد زاهداني، همان، صص100-99.
[8] البته بعضي از مطالب مندرج در كتاب هشت بهشت، با بيان مطابقت ندارد كه در پاورقي كتاب توضيح داده شده است.
[9] در رساله "سه مكتوب" مي‌گويد: طايفه بابيه جماعتي‌اند كه "طاقت كشيدن بار شريعت عربي... و كوله بارهاي شيخ احمد احسايي را نياورده، طناب را بريده و از زير بار مذهب شيعه كه واقعاً لايتحمّل است بيرون خزيده، ولي... زير بار غُلُنبه‌هاي عرفان سيد باب رفته‌اند كه غصني است از همان دَوحه، و گرده‌اي است از همان نقشه. " رك: فريدون آدميت، اميركبير و ايران، ص444. [
[10] ازلي گرديده‌اند و دختران صبح ازل را به زني گرفته‌اند. سپس به يكباره بي دين گرديده و آشكاره "طبيعي‌گري" نموده‌اند.... " (احمد كسروي، همان، ص136).
[11] نسخه مورد مراجعه و استناد ما از اين كتاب، نسخه چاپي آن است كه مشخصاً كتابشناسي آن چنين است: چاپ سربي، بي‌نا، بي‌تا، موجود در كتابخانه مؤسسه آموزشي - پژوهشي امام‌خميني قم.
[12] در مقدمه هشت بهشت (ص الف) آمده است: "آقا سيدجواد كربلايي كه از حروف حيّ نقطه اول و مولد موطنش شيراز بوده است.
[13] هشت بهشت، ص29.
[14] نقطه بيان، مقصود علي‌محمد باب است.
[15] مقصود، ميرزا يحيي صبح ازل است.
[16] منظور حسين‌علي بهاء، بيان‌گذار نحله بهائيت است.
[17] منظور، چگونگي انزواي صبح ازل است.
[18] اين عبارت، تلفيقي از آيات 38 و 59 سوره انعام و 12 سوره يس است.
[19] در تعريف شريعت بيان، به اين مطلب اشاره مي‌كنند (هشت بهشت، ص2).
[20] همان‌جا.
[21] هشت بهشت، ص23؛ البته پيروان باب در بَدَشت (از توابع شاهرود) دين اسلام را منسوخ اعلام كرده‌اند. رك: سعيد زاهد زاهداني، همان، صص100-99.
[22] هشت بهشت، ص27.
[23] همان، ص3.
[24] همان، ص13.
[25] همان، ص19.
[26] همان، ص37.
[27] همان‌جا.
[28] همان، ص232.
[29] همان، ص250-244.
[30] همان، ص263-262؛ يعني هركس مي‌تواند مهدي باشد و دليلي نيست بگوييم فقط يك نفر بخصوص (نظير حجه‌بن الحسن العسكري "عج") هم قائم و هم مهدي است.
[31] همان، ص232.
[32] همان، ص284.
[33] رك: زندگاني و شخصيت شيخ انصاري قدّس سرّه، مرتضي انصاري، تهران، حسينعلي نوبان، چ3، 1369، ص110-109.
[34] ديّان به دست عوامل حسينعلي بهاء ترور شد.
[35] هشت بهشت، ص303؛ من يُظهره‌الله كسي است كه قرار بوده است خداوند او را پس از باب، ظاهر سازد و باب به كرات در آثار خود، از وي سخن گفته است.
[36] همان‌جا.
[37] همان، ص304.
[38] هشت بهشت، ص308، يكي از موارد آن است.
[39] همان،ص309.
[40] همان، ص310.
[41] همان، ص311.
[42] همان، ص320.
[43] همان‌جا.
[44] همان، ص309.
[45] صورت‌سازي و دزدي از اين و آن.
[46] هشت بهشت، ص314.
[47] ريختن خون‌ها.
[48] همان، ص309.
[49] حسينعلي بها، مبين، 1308. ق، ص286.
[50] همان، ص308.
[51] همان‌جا.
[52] همان‌جا.
[53] همان، ص21.
[54] عبدالحميد اشراق خاوري، مائده آسماني، تهران، موسسه ملي مطبوعات امري، ج2، ص344؛ همچنين رك: عبدالحميد اشراق خاوري، "رساله ايام تسعه"، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، 121 بديع، ص50.
[55] ادعيه حضرت محبوب، مصر، 1339. ق، چاپ دوم، مؤسسه ملي مطبوعات امري، ص 123، با توجه به بيان "فيضي" در كتاب: "بهاءالله"، ص 240، مبني بر "افشان بودن گيسوان و محاسن ميرزاحسينعلي"، توجيه و پاسخ سيد مهدي گلپايگاني، مبلغ بهايي هم‌دوره عباس افندي، مندرج در كتاب: "مصابيح هدايت"، ج 3، صص 27-26 را به ياد مي‌آوريم: "آخوندها اعتراض مي‌كنند درباره اللهم اني اسئلك بشعراتك...، سيد مهدي مي‌گويد: خدايي كه دست دارد و چشم دارد، مگر نبايد مو داشته باشد و شما مي‌دانيد اگر خدا با داشتن ساير اعضا سرش بي‌مو باشد البته كچل خواهد بود و ما بهائيان به خداي كچل اعتقاد نداريم"؟... اين كتاب، توسط لجنه ملي نشريات امري، 1328. ش، در 647 صفحه 20 سطري چاپ و منتشر شده است.
[56] همان، ص233.
[57] رك: عباس افندي، مكاتيب، مطبعه كردستان العلميه، به اهتمام فرج‌الله زكي‌الكردي، مصر، 1330. ق، ج2، ص254؛ براي كل قصيده نيز رك: آثار قلم اعلي، مؤسسه ملي مطبوعات امري، 121 بديع، بخش 3، صص215-196.
[58] نصرالله رستگار، تاريخ صدرالصدور، ص207.
[59] همان، ص26.
[60] هشت بهشت، ص215؛ براي بازتاب ايرادات ازليان بر ادعاي خدايي حسينعلي بهاء در آثار خود بهاء، همچنين رك: حسينعلي بهاء، بديع، چاپ 1286. ق.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».