نقد و بررسي آيين بهائيت

مشخصات كتاب

پديدآورندگان : عزالدين رضانژاد(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : بهاييت
فرقه هاي شيعه
تاريخ معاصر ايران
شريك در الوهيت
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكيمنشأ مقاله: نشريه انتظار، فروردين 1383، شماره 11 و 12، ص 534 - 546
شناسه : oai:tebyan.net/7223
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/12/15
تاريخ تغيير ركورد : 1387/12/15
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان

اشاره

در شماره‌هاي پيشين به معرفي فرقه‌ي بهائيت و گوشه‌هايي از انحرافات آن پرداختيم. در اين نوشتار به مقوله‌هاي ايدئولوژي بابي‌گري و بهايي‌گري، جهت‌گيري كلي ايدئولوژي بهائيه، تحليل جامعه شناختي از شكل‌گيري بهائيت و بالأخره مسئله‌ي ادعاي الوهيت پرداخته شده و نقد و بررسي آن ارايه مي‌شود.

مقدمه

در شماره‌هاي پيشين مجله، در موضوع «بابيت» و تاريخچه‌ي اين مسلك استعماري و پايه‌گذاري تشكيل مسلك انحرافي ديگر - بهائيت - مطالبي ارايه شد. بهائيت، آييني بي‌بها، ادعايي دروغين، آموزه‌هايي استعماري و ابزار گمراهي مردم در دست قدرت‌هاي استكباري است. در بخش پيشين اين سلسله نوشتار به نمونه‌هايي از نقش استعمار در شكل‌گيري بهائيت و وابستگي اين مسلك به استعمارگران عصر اشاره شد. در اين بخش به نقل، نقد و بررسي برخي از ادعاي نارواي اين فرقه پرداخته مي‌شود تا آن دسته از خوانندگاني كه مي‌خواهند اطلاعات بيش‌تري به دست آورند، به عمق پوچي و انحراف آن پي ببرند و دريابند كه چرا و چگونه مستكبران و سياستمداران غربي از اين گروه حمايت مي‌كنند، در مجامع بين‌المللي با نام دفاع از حقوق بشر يا آزادي اديان، از حقوق از دست رفته و مظلوميت بهائيان دروغ‌پرداز و فاسد داد سخن مي‌دهند و در حقيقت تلاش مي‌كنند تا ميان مسلمانان تفرقه اندازي كنند. ناگفته نماند كه هشياري و دقت نظر انديشمندان و حاكمان مسلمان مي‌تواند همراه با آگاهي بخشيدن به نسل جوان، از انحراف و گرفتار شدن آنان در دام مسلك‌هاي ساختگي از - جمله بهائيت - جلوگيري به عمل آورد.

ايدئولوژي بابي گري و بهايي گري

با اعدام باب در 27 شعبان 1266 ه. ق، مسلك بابيت به تزلزل و تشتت دچار شده و گرچه عده‌اي از بابيان نخستين پس از پي بردن به ادعاهاي بي‌اساسي چون نسخ شريعت اسلام و ظهور آيين جديد، دست از اين آيين كشيدند، ولي برخي از طرفداران آن با انگيزه‌هاي گوناگون، از جمله حمايت‌هاي گوناگون بعضي از كشورها و مخالفان اسلام و تشيع، بابيت را در شكل حمايت از جانشين باب - ميرزا يحيي (صبح ازل) - پي‌گيري كردند. پس از تبعيد اين گروه به بيرون از كشور ايران، آيين خود را در بغداد، تركيه، فلسطين اشغالي و قبرس تبليغ مي‌كردند تا آن كه ادعاهاي جديد حسين‌علي نوري با استقرار در «حيفا» ي سرزمين اشغالي رسما مورد توجه رژيم غاصب صهيونيستي و استعمارگران قرار گرفت. آموزه‌هاي غلط و توهم‌آميز علي‌محمد شيرازي (باب) به دست يحيي (صبح ازل) مورد توضيح و تفسير قرار گرفت. ازليان با مرام جديد بابي خو گرفته، درصدد بودند تا ايدئولوژي بابيه را حفظ كنند، ولي حسين‌علي نوري پس از فراهم كردن زمينه‌هاي لازم براي اعلان موجوديت، دعاوي چندي را نيز اعلام نموده و ايدئولوژي بهائيه را بر مبناي نسخ شريعت پيشين مطرح كرد. او هر جا به تناسب موقعيت، مقام و مخاطبان، دستورهايي را صادر مي‌كرد كه به ايدئولوژي آنان معروف گرديد. بي‌ارزشي و پوچي مفاهيم اين ايدئولوژي در بررسي و تحليل بعضي از آموزه‌هاي آن نشان داده خواهد شد.

جهت گيري كلي ايدئولوژي بهائيه

فرقه‌هاي انحرافي با اهدافي متفاوت پديد مي‌آيند و در زمينه‌هاي گوناگوني فعاليت مي‌كنند. در قرن سيزدهم هجري خاورميانه شاهد رويداد و خيزش مرام‌ها و مسلك‌هاي جديد بوده است. ظهور فرقه‌هاي وهابيت در حجاز، ترويج افكار ليبراليستي جدايي دين از سياست، ملي‌گرايي در كشورهاي آسيايي به ويژه در تركيه، ادعاهاي دروغين ملا غلام‌احمد قادياني در هندوستان و بالأخره ظهور بابيه و بهائيه در ايران، هدف‌هاي مشتركي را تعقيب مي‌كردند. همه فرقه‌هاي گمراه و گمراه كننده با سرسپردگي به قدرت‌هاي استكباري و شيطاني با هدف مشترك ايجاد تفرقه ميان صفوف مسلمانان و تزلزل در باورها و افكار آنان و در نتيجه، از بين بردن اسلام يا تبديل اسلام ناب محمدي به يك مكتب بشري يا فكري كهنه و مندرس و... بوده است. از سوي ديگر، هر يك از فرقه‌ها در خاستگاه جغرافيايي خود، هدف ويژه‌اي را دنبال مي‌كردند. در شرايط اجتماعي - فرهنگي ايران كه بيش‌تر مردم آن را شيعه اماميه تشكيل مي‌دادند و با توجه به اين كه در مكتب تشيع مباحث اجتهاد و تقليد رواج داشته، مردم جايگاه مرجعيت عالمان دين‌شناس را ارج مي‌گذاشتند، هم‌چنين بسياري از سنن اجتماعي - فرهنگي با مفاهيم ديني آميخته شده بود. در چنين وضعيتي، جهت‌گيري كلي ايدئولوژي فرقه‌هاي بابيه و بهائيه، جداسازي ملت ايران از مراجع تقليد و مشغول كردن آنان به مكتبي بشري بود؛ مكتبي كه جنبه‌هاي غيرعقلاني آن به عقلانيتش مي‌چربد و به تدريج از صحنه‌هاي عملي زندگي اجتماعي و سياسي خارج مي‌شود. در نهايت، گرايش به اين ايدئولوژي موجب دور شدن مردم از دين و دينداري شده، پيوستن به مكاتب غيرديني را آسان مي‌كند. پيدايش ايدئولوژي جديد، با ارايه‌ي تغييراتي تازه در تفسير اصول و فروع دين، جدايي آن از دين اسلام و شيعه را به دنبال داشت. گرچه انحراف و بدعت جديد با عنوان «ركن رابع» و «ادعاي نيابت خاصه» در عصر غيبت كبري، زمينه‌ي مناسبي براي انحراف بزرگ‌تري به نام «بابيت» آماده كرده بود، ولي پديد آمدن آيين و مناسك تازه در فروع دين، پيروان علي‌محمد باب را از ديگر مسلمانان و شيعيان در زندگي عملي و اجتماعي نيز جدا نمود. از سوي ديگر، حكم تكفير و ارتداد علي‌محمد شيرازي و پيروان وي از سوي علماي شيعه در ايران و عراق، و سپس با فتواي عالمان مسلمان در كشورهاي ديگر، موجب شد تا دنياي اسلام با بدعت تازه‌اي كه استعمارگران آن را پايه گذاشته بودند و از آن حمايت مي‌كردند، آشنا شود. ناگفته نماند كه در اين عرصه، با ادعاي دروغين حسين‌علي نوري (بهاءالله) و افاضات او، بابيه از حالت سنتي خارج و به آداب و رسوم متناسب با زمانه نزديك‌تر شد. اين نزديكي، با آسان‌تر كردن احكام مربوط به روابط جنسي و وجهه‌هاي ظاهرا انسان‌دوستانه در مجازات دزدان و حكم به عدم سوزاندن كتب، [1] گسترش روابط با اجانب، لغو حكم جهاد و مبارزه، جلوگيري از شركت پيروان در سياست و... قابل مشاهده است.

تحليل جامعه شناختي از شكل گيري بهائيت

براي تحليل دقيق‌تر نقش دشمنان اسلام و تشيع در سرمايه‌گذاري براي تفرقه و پراكندگي ميان مسلمانان و بهره‌گيري سياسي - اجتماعي از اوضاع نابه‌ساماني كه ايجاد كرده‌اند، بررسي آيين بهائيت از نگاه جامعه شناختي لازم مي‌نمايد. چنان كه پيش از اين نيز به كوتاهي گذشت، قرن سيزدهم هجري، قرن ظهور مسلك‌هاي انحرافي براي از بين بردن اسلام به شمار مي‌رود. ايجاد تنش در عرصه سياسي - اجتماعي مسلمانان و به ويژه شيعيان، قدرت‌هاي جهاني را بر آن داشت كه به پشتيباني از مسلك‌هاي نوپديد بپردازند. يكي از نويسندگان معاصر كه تحقيق جامعي در موضوع «بهائيت در ايران» انجام داده، با توجه به مسايل سياسي - اجتماعي نيمه دوم قرن سيزدهم، اين پديده را چنين تحليل كرده است: [2] . اگر از زاويه‌ي جامعه شناسي سياسي به اين تحولات نگريسته شود، روند مقابله با اقتدار سياسي مذهب شيعه كه در دوره‌ي قاجار در ايران و در ميان عموم مردم حاكم بود، به خوبي ديده مي‌شود. مقام نيابت عامه امام زمان (عج) كه شيعيان براي مراجع و فقهاي خود قايلند - نقطه‌اي كليدي در انديشه‌ي سياسي شيعه است. پيروي از نايب عام امام زمان (عج) به شيعيان اين امكان را مي‌دهد كه در هر عصري حكومت مورد نظر و اعتقاد خويش را پايه‌گذاري كنند. معصوم ندانستن اين نواب امام عصر عليه‌السلام و پيروي از اعلم و اعدل فقها ضمن انتخابي بودن مرجع و امكان تغيير آن در هر زمان ضمانت اجراي خوبي براي دور ماندن اسلام و مديريت جامعه اسلامي از برداشت‌ها و مديريت‌هاي نادرست است. انتخابي بودن مرجع و ولي‌فقيه، برآورنده‌ي مردمي بودن آن و امكان تغيير مرجع يا ولي‌فقيه با سلب عدالت، يا اعلميت از او ضمانت كننده‌ي حفظ دين و مديريت آن از كج‌انديشي‌ها و ناتواني‌ها است. اگر اين نيابت عام به نيابت خاص مبدل شود، ديگر امكان انتخاب، تغيير و سرپيچي از آراي خودسرانه‌ي فردي كه نايب خاص تلقي شده و فرمان‌هاي خود را به امام معصوم (ع) نسبت مي‌دهد، از بين مي‌رود. به اين ترتيب هر گونه تعبير و تفسير از دين از سوي نايب خاص امكان‌پذير مي‌شود و در نتيجه هم محتواي دين و هم حاكميت آن با بحران روبه‌رو مي‌گردد. اين وضع در بلند مدت نتيجه‌اي جز سرخوردگي از دين و جدايي آن از سياست نخواهد داشت. به اين ترتيب، در گرايش شيخي‌گري نيز از لحاظ سياسي، تشكيل حكومت ديني با مشكل بزرگي روبه‌رو خواهد شد. اين فرقه بر حساس‌ترين نقطه‌ي باور سياسي مكتب شيعه در زمان غيبت كبري انگشت مي‌گذارد كه سر منشأ اقتدار روحانيت شيعه مي‌باشد. بعد از بي‌اعتبار شدن اصل نيابت عامه‌ي امام عصر (عج) با ملغي كردن دين اسلام از جانب ميرزا علي‌محمد شيرازي (باب) و حسين‌علي نوري (بهاءالله)، اين حركت به سوي نابودي كامل دين اسلام پيش مي‌رود. مخالفت با وجود قشري به نام فقها كه در مكتب اسلام (چه در شيعه و چه سني) براي تفسير متشابهات [3] و در صورت تشكيل حكومت اسلامي، براي مديريت جامعه در نظر گرفته شده است، [4] در انديشه‌هاي باب و بهاء به حدي است كه وجود چنين قشري را در آيين بهائيت ممنوع اعلام مي‌كنند. [5] . از اين رو، عده‌اي كه از اقتدار روحانيت، به علت پيروي از مكتب شيخيه جدا شده بودند، به سادگي در دامن آيين جديد يعني «بابيت» افتادند. اين كه معاني جديد اعتقادي و رفتاري از سوي علي‌محمد باب با قصد بهره‌برداري سياسي بيان شده است يا خير، فعلا مورد بحث ما نيست؛ هر چند ردپاي دولت روسيه در ايجاد اين نوگرايي ديني، يا دست كم كمك به ايجاد آن ديده مي‌شود. چنان كه در قسمت‌هاي پيشين اين سلسله نوشتار اشاره شده است. ولي بايد دانست كه شكسته شدن اقتدار مذهب شيعه در ايران در واقع به معناي شكسته شدن اقتدار ملي در اين كشور است. به نظر مي‌رسد حمايت روسيه و سپس انگلستان و بعد از آن اسرائيل و ايالات متحده‌ي آمريكا از اين فرقه، انگيزه‌اي مهم‌تر از شكستن اقتدار ملت ايران نداشته باشد. البته بايد يادآور شد كه شواهد نشان مي‌دهد هيچ مكتبي نمي‌تواند جايگزين مكتب ريشه‌دار و عميق شيعه در كشوري كه به كشور امام زمان عليه‌السلام مشهور است، شود. افزون بر اين، در مكتب بهائيت پراكندگي و سردرگمي به گونه‌اي است كه همواره مانند يك بمب خوشه‌اي فرهنگي، در آن رهبر تازه‌اي ظهور مي‌كند، مكتب جديدي احداث مي‌شود و فكر نويي مطرح مي‌گردد. وعده‌ي اين نو به نو شدن‌ها در گفتار علي‌محمد باب نيز داده شده است؛ در آن جا كه او از آمدن پيامبران آينده (!) و «من يظهره الله» (!) سخن مي‌گويد. و در دوران جديد، اين معنا را اسماعيل رائين در كتاب «انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقي رباني» پي‌گيري كرده است كه خوانندگان را به آن كتاب ارجاع مي‌دهيم. ناگفته نماند كه در دوره‌هاي بعد دست‌اندركاران مسلك بهائيت براي جلوگيري از فروپاشي و حفظ طرفداران به چاره‌جويي افتادند؛ لذا در دوره‌ي شوقي افندي تشكيلات اين مسلك به صورت نوعي حزب درمي‌آيد و همين حركت حزب گونه‌ي بهائيت در سطح بين‌المللي است كه تا حدي آن را از متلاشي شدن در دام تفرقه‌ها دور مي‌دارد.

ادعاي الوهيت

شايد به سادگي باور كردني نباشد كه در نوشته‌هاي «باب» و «بهاء» از الوهيت و ربوبيت آن‌ها سخن رفته است و درباره‌ي جلال و جبروت خود، رجزها خوانده‌اند. به گونه‌اي كه خود را «اصل قديم» و «رب جليل» دانسته و زمين و آسمان را ساخته‌ي دست تواناي خود، بلكه آفريده‌ي صداي نوك قلم خود خوانده‌اند. همه‌ي انسان‌ها، حتي فرشتگان و مردگان هزار سال پيش را بنده‌ي خاكسار و آفريده‌ي ناچيز خود دانسته، جهانيان را به پرستش خود دعوت نموده‌اند. به راستي چگونه مي‌توان اين ياوه‌ها را باور كرد؟ اگر چنين باشد، خود، قلم بطلان بر عقايد و مسلك خود كشيده‌اند. اينك به بخشي از نوشته‌ها و گفته‌هاي آنان، كه مستقيما از كتاب‌هايشان نقل مي‌شود، توجه فرماييد. 1. سيد علي‌محمد در نامه‌ي خود به يحيي (صبح ازل) چنين نوشت: هذا كتاب من الله الحي القيوم الي الله الحي القيوم قل كل من الله يبدون قل كل الي الله يعودون. [6] . اين نامه‌اي است از خداي زنده و برپا دارنده‌ي جهان (باب) به سوي خداي زنده و برپا دارنده‌ي جهان (صبح ازل) بگو همه از خدا آغاز مي‌شوند و همه به سوي او باز مي‌گردند! 2. سيد علي‌محمد باب در كتاب «بيان فارسي» [7] (واحد اول، باب اول) نوشت: كل شي‌ء به اين شي‌ء واحد (علي‌محمد باب) برمي‌گردد، و كل شي‌ء به اين شي واحد خلق مي‌شود و اين شي واحد در قيامت بعد [8] نيست؛ الا نفس من يظهره الله [9] الذي ينطق من كل شأن انني انا الله لا اله الا أنارب كل شي‌ء و ان ما دوني خلقي، أن يا خلقي اياي فاعبدون. 3. شبيه همين تعابير را حسين‌علي نوري (بهاء) در كتاب اقدس، فقره‌ي 282 آورده است: يا ملأ الانشاء اسمعوا نداء مالك الأسماء انه يناديكم من شطر سجنه الأعظم انه لا اله الا أنا المقتدر المتكبر المتسخر المتعال العليم و الحكيم انه لا اله الا هو المقتدر علي العالمين. 4. ميرزا حسين‌علي نيز در نوشته‌اي به هادي دولت‌آبادي خطاب مي‌كند: ظلم تو و امثال تو به مقامي رسيد كه در قلم اعلي [10] به اين اذكار مشغول. خف عن الله، ان المبشر قال: انه ينطق في كل شأن انني انا الله لا اله الا الله أنا المهيمن القيوم. [11] . از خدا بترس، و مبشر (باب) گفته كه او (من يظهره الله) همواره و همه وقت چنين سخن مي‌گويد كه من خدايم، جز من مهيمن قيوم خدايي نيست. 5. و نيز وي، در «لوح هيكل» بر تخت الوهيت مي‌نشيند و هيكل جمالي، كينونت و ذات خويش را همانند جمال و ذات خداوند مي‌داند: لايري في هيكلي الا هيكل الله و لا في جمالي الا جماله و لا في كينونتي الا كينونته و لا في ذاتي الا ذاته... و لايري في ذاتي الا الله. [12] . 6. ميرزا حسين‌علي، خود را همان معبود برشمرده و ديگران را به عبوديت خويش فرامي‌خواند: من توجه الي قد توجه الي المعبود كذلك فصل في الكتاب و قضي الأمر من لدي الله رب العالمين. [13] . 7. اين معبود بشري، مي‌ميرد و پس از مرگ، غلام حلقه به گوشش، چگونگي رو سوي آفريدگار آوردن را تبيين مي‌كند و در پاسخ پرسش‌گري كه پرسيد: قبله كجاست؟ مي‌گويد: مكان روي آوردن (و قبله)، مقبره‌ي مقدس (!) او. يعني حسين‌علي نوري - به نص قطعي الهي است كه خداي، آن را مطاف ملأ اعلي قرار داده است و روي‌آوري غير از اين مكان مقدس جايز نيست... [14] . البته، حسين‌علي نوري پيش از اين، بابيه را دعوت به چنين كاري كرده بود و تذكر داد كه وي قبله‌ي آنان است [15] در هر جا كه باشد. 8. ميرزا حسين‌علي بهاء در كتاب اشراقات، خود را «سلطان و نازل كننده‌ي بيان» (ص 37)، و كنزالمخزون (ص 94)، و قلم اعلي (ص 79)، قيوم (ص 68)، (ارادة الله و) مشية الله، مظهر اسماء و صفات خدا، مظهر نفس الله، مشرق امر خدا، مولي الوري، (ص 4) و سدرة المنتهي (ص 117) برشمرده است و نامه‌هاي خود را به جاي نام خدا، به نام خود شروع مي‌كرد و به جاي بسم الله الرحمن الرحيم، به «باسمي المهيمن علي الاسماء» (ص 147) ، يا «باسمي المشرق من افق البلاء» (ص 147)و... آورده است.

تحليل و بررسي

آن چه كه آورده شد، نمونه‌هايي از خرافات «باب» و «بهاء» درباره‌ي الوهيت و ربوبيت آن‌ها بود. بديهي است كه اعتقاد به خداي عالم و حكيم و آفريدگار جهان هستي علاوه بر ادله‌ي عقلي و نقلي، در سرشت و درون هر انساني هست كه اگر درست هدايت گردد، جاي هيچ شك و شبهه‌اي باقي نمي‌ماند. با اين وصف، در طول تاريخ برخي به بيراهه رفتند و به جاي پرستش خداي يگانه، به پرستش بت‌ها و خدايان ساختگي پرداختند و گروهي هم دوگانه پرستي (ثنويت) را در پيش گرفتند و برخي ديگر سر از تثليت و سه‌گانه پرستي درآوردند. پيامبران الهي، مهم‌ترين نكته‌ي دعوت خود را، توحيد و پرستش خداوند متعال قرار دادند. قرآن كريم، با يادآوري مأموريت و رسالت گروهي از پيامبران الهي مانند: نوح، صالح، هود و شعيب عليهم‌السلام، سخن آنان را درباره‌ي بندگي خداوند مي‌آورد كه به مردم چنين مي‌گفتند: (... يا قوم اعبدوالله مالكم من اله غيره). [16] . قرآن، بت‌پرستي را محكوم و گناه شرك را قابل بخشش نمي‌داند [17] و از بت‌شكن تاريخ و منادي توحيد، حضرت ابراهيم عليه‌السلام ياد مي‌كند و برهان‌هاي الهام‌بخش و سخنان زيباي او را در محكوميت بتان، نقل مي‌كند. [18] . قرآن، يهود و نصاري را درباره‌ي اين كه «عزير» و «عيسي» را فرزندان خدا مي‌ناميدند نكوهش كرده [19] و آن را نوعي بت‌پرستي مي‌داند. هم‌چنان كه گروهي از بت‌پرستاني كه فرشتگان را خدا مي‌دانستند، سرزنش مي‌كند و خداوند را از خويشاوندي با هر موجودي منزه مي‌داند. [20] در اين جا انحراف عقيدتي برخي از پيروان حضرت عيسي عليه‌السلام را يادآور مي‌شود و مي‌فرمايد: و آن گاه كه خداوند به عيسي بن مريم مي‌گويد: «آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!...»، (او مي‌گويد:) منزهي تو! من حق ندارم آن چه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخني را گفته باشم، تو مي‌داني، تو از آن چه در روح و جان من است، آگاهي و من از آن چه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! به يقين تو از تمام اسرار و پنهاني‌ها باخبري. من، جز آن چه مرا به آن فرمان دادي، چيزي به آن‌ها نگفتم. (به آن‌ها گفتم:) خداوندي را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست... [21] . در ديدگاه قرآن، آنان كه حضرت عيسي را خدا يا فرزند خدا [22] ، يا يكي از خدايان سه‌گانه [23] مي‌نامند، كافرند و لذا به پيامبر اسلام (ص) دستور داده شده كه به نصارا بگويد: بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما عادلانه است برويم؛ اين كه جز خداي چيزي را نپرستيم و براي او شريكي قايل نشويم و همديگر را به جاي خدا، به نام رب نخوانيم. [24] . اين تأكيد در جاي جاي قرآن كريم آمده است. چنان كه مأموريت همه‌ي پيامبران را توحيد و پرستش خداوند بزرگ دانسته [25] ، و همه‌ي مردم را به آن فراخوانده است [26] و بالأخره حكم پروردگار جهانيان بر اين تعلق گرفته كه غير او پرستش نشود. [27] . با توجه به اين آيات و نيز دستورهاي ديگر قرآن كريم، نكته‌اي ديگر از تعاليم قرآن را مي‌بينيم كه براي جلوگيري از اين كه مسلمانان درباره پيامبر و ساير رهبران ديني خود به اين گونه لغزش‌ها و انحرافات فكري دچار نشوند، و آن‌ها را خدا، فرزندان خدا، همه‌كاره‌ي خدا، رب و... و خود را بندگان آنان نپندارند. آن‌ها را به جاي خدا نپرستند و در نتيجه گمراهي‌ها، بدآموزي‌هاي تخيلات و بت‌پرستي‌ها را به دين مقدس اسلام راه ندهند، پيشگيري‌هاي به جايي كرده است، مانند اين كه به پيامبر اسلام (ص) دستور مي‌دهد، بگو همانا من بشري مثل شما هستم؛ تنها امتيازي كه دارم اين است كه از جانب خداوند به سوي من وحي فرستاده مي‌شود. [28] و نيز مي‌فرمايد: انك ميت و انهم ميتون ثم انكم يوم القيمة عند ربكم تختصمون. [29] . تو و آن‌ها همگي خواهيد مرد و روز واپسين پيش پروردگارتان محاكمه خواهيد شد و در جاي ديگر مي‌فرمايد: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل انقلبتم علي اعقابكم. [30] . محمد (ص) شخصي جز فرستاده‌ي خدا نيست و پيش از او هم پيامبراني آمده و رفته‌اند. اگر او نيز مثل گذشته‌اش مرد يا كشته شد، آيا به گمراهي گذشته‌تان برمي‌گرديد؟! با توجه به نكاتي كه گفته شد، متأسفانه هواپرستي و گمراهي در سران بابيت و بهائيت غالب گرديد و آنان را به انحراف بزرگي دچار كرد، به طوري كه از موقعيت به دست آمده سوء استفاده كرده، خود را در برابر پيروان غافل، «رب» جلوه دادند و ادعاي خدايي كردند. تعابير نادرستي كه در كتاب‌هاي بهائيان آمده است، موجب بيزاري هر عقلي مي‌گردد. چگونه برخي مي‌پندارند كه جمال اقدس ابهي - حسين‌علي نوري - بر تخت ربوبيت كبري و جمال اقدس ابهي تكيه زد و با اسما و صفاتش بر اهل زمين تجلي مي‌كند. [31] . اين نوع تعاليم كجا و آموزه‌هاي اسلام كجا؟ اسلام، مردم را به پرستش خالق هستي فرامي‌خواند و بهائيان افراد را به پرستش مخلوق ضعيف دعوت مي‌كنند. آيا چنين آييني جز شرك چيزي ديگري است؟! جا دارد يك بار ديگر فريب خوردگان اين فرقه كه اظهار مي‌كنند اسلام را - هم - به عنوان يك دين آسماني قبول دارند و قرآن را به عنوان كتاب وحياني حضرت محمد (ص) مي‌پذيرند، در آيات قرآني تأمل و دقت كنند كه مي‌فرمايد: (و قال ربكم ادعوني أستجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين) [32] . پروردگار شما گفته است، مرا بخوانيد تا «دعاي» شما را بپذيرم! كساني كه از عبادت من تكبر مي‌ورزند، به زودي با ذلت وارد دوزخ مي‌شوند.

گزارش يكي از مبلغان بهائيت درباره‌ي ادعاي الوهيت بهاء

براساس اطلاعات رسيده، برخي از خوانندگان اين مجله سلسله نوشتار حاضر را به دست عده‌اي از فريب خوردگان مسلك بهائيت مي‌دهند تا از حقايق آگاه شوند و اندكي به خود آيند و با تأمل در نوشته‌ها و سخنراني‌هاي رهبران بهائيت به ادعاي دروغين آنان پي ببرند. از اين رو در اين بخش به نقل توضيح و اعتراف يكي از مبلغان بهائيت - كه پس از بيست سال تبليغ اين مسلك، به دين اسلام هدايت شده - مي‌پردازيم تا درس عبرتي براي ديگران باشد. عبدالحسين آيتي در كتاب كشف الحيل پاسخ پرسشي را از آواره چنين آورده است: آيتي: راستي ذكر الوهيت بهاء چه صورتي دارد آيا في الحقيقة او دعوي خدايي كرده است؟ آواره: كلمات او را به دست آوريد تا اين حقيقت بر شما معلوم شود؛ هر چند چنان كه گفتيم به ظاهر مي‌گويند ادعاي بهاء رجعت مسيح و رجعت حسين است، ولي در حقيقت ادعاي او ادعاي ادعاي الوهيت است. [33] . اگر كسي سالها در ميانشان بماند، به جايي مي‌رسد كه صريحا مي‌گويند: بهاء خداي مطلق است و خالق آسمان و زمين و مرسل رسل است و او است كه در طور با موسي كليم تكلم كرده، حتي اين را در نماز خود تصريح نموده، ولي در عباراتي كه مگر يعرب بن قحطان بيايد عربي آن را درست كند يا بفهمد؛ زيرا چنين مي‌گويد: «شهد الله انه لا اله الا هو له الامر و الخلق قد اظهر مشرق الظهور و مكلم الطور». در اين جا بايد فهميد كه فاعل «اظهر» كيست و مفعول آن كدام؟! اگر فاعل «اظهر» خداست، مكلم طور كه مفعول مي‌شود چه كاره است؟ و گويا به دو خدا در اين جا قايل شده، مي‌گويد: خدا مكلم طور را ظاهر كرد. آيا مكلم طور غير از خداست؟ كسي كه با موسي در طور تكلم كرد همان خدا بود، پس خدايي كه بهاء را ظاهر كرده كيست؟ و بهاء اگر خدا نيست چرا مكلم طور است؟ معلوم مي‌شود او خدايي دو آتشه است كه از يك طرف خدا او را ظاهر كرده و از طرفي مكلم طورش ساخته! اما عجب است كه ما از اين عبارت تعجب مي‌كنيم، كه مفهوم آن اثبات دو خدا است در صورتي كه در قصيده‌ي «عزور قائيه» كه يك دسته مهملاتي است كه به گوش هيچ عربي نخورده به هزاران خدا قايل شده، مي‌گويد: كل الألوه من رشح أمري تألهت و كل الربوب من طفح حكمي تربت أرض الروح بالأمربي قدمشي و عرش الطور قد كان موضوع وطئتي. همه‌ي خدايان از رشحه‌ي امر من خدا شدند همه‌ي پروردگاران از طريق حكم من پروردگارند. زمين روح به واسطه امر به سبب من در آن راه رفته شد و قله‌ي طور محل گام نهادن من است. [34] . نويسنده‌ي كشف الحيل، سپس با طرح ادعاهايي مشابه از سوي غلام‌احمد قادياني، از بهائيان مي‌پرسد: كدام يك از اين ادعاها حجت است؟ و در ادامه آورده است: اگر ادعاي الوهيت را بايد حجت دانست كه بهاء، «انني انا الله» گفته است، اولا بايد فهميد كه (آيا) اين ادعا مشروع است؟ معقول است يا نه؟ هر كسي مي‌داند كه يك بشري كه نتوانسته است از هيچ شأني از شئون بشريت و از هيچ قانوني از قوانين طبيعت تجاوز كند، اين بشر خالق سماوات و ارضين نيست. خالق كل هر چه باشد و به هر وصفي درآيد خواه اله باشد و يا طبيعت يا ماده واحده يا جوهرالجواهر يا بسيط الحقيقه يا مجهول النعت يا به هر اسم ديگر خوانده شود مقدس از شئون بشري است. اما اين كه (بهائيان) آيات لقاء [35] را دليل بر خدايي بهاء گرفته‌اند، اولا اين آيات لقاء يك آيات متشابهه‌اي است كه كسي هنوز مقصد اصلي آن را درنيافته. به طرق مختلف علماي تفسير در معني آن سخن گفته‌اند و لذا نمي‌توان به چنين آيات قابل تأويل استدلال كرد. ثانيا اين طايفه اول كسي نيستند كه خدايي بهاء را به آيات لقاء استدلال كرده باشد. قبل از ايشان هم، هر كس دم از «انني انا الله» مي‌زده، به همين آيات استدلال كرده، پس استدلال به آن آيات يك مقام ابداع و اختراعي را براي اين طايفه باقي نمي‌گذارد و استدلال به اين آيات مثل استدلال آن شخص است كه داعيه‌ي نبوت كرده، او را نزد خليفه (هارون‌الرشيد) بردند، خليفه به او گفت: مگر حديث «لانبي بعدي» را نشنيده‌اي؟ گفت: چرا، شنيده‌ام و همين حديث دليل بر نبوت من است؛ زيرا منم آن «لا» كه فرموده است بعد از من نبي است؛ (لانبي بعدي) يعني «لا» بعد از من نبي خواهد بود. ثالثا با فرض اين كه بگوييم آيات لقاء دليل است بر اين كه يك روزي خدا ديده شود و مردم او را ملاقات كنند، باز دليل خدايي بهاء نمي‌شود؛ زيرا نه در آيات لقاء تعيين روز شده نه تعيين اسم. در صورتي استدلال اين‌ها صحيح بود كه خدا فرموده باشد كه من در فلان سال و فلان روز در لباس ميرزا حسين‌علي بهاء جلوه مي‌كنم و لقاي او لقاي من است!!! آواره، در پايان اين بخش مي‌افزايد: باز هم مي‌گويم: خدا سلامت بدارد يك مبلغي را كه مثل خودم به قدر ذره‌اي به مذهب بهايي عقيده ندارد و به اصطلاح امروزه فقط براي خرسواري به نشر اين امر مشغول است، مي‌گفت: ببين چه طور مردم را احمق كرده‌اند كه يك خداي به آن عظمت را كه ما معتقد بوديم كه حي است و قدير است و سميع و بصير است و داراي اسماي حسني، او را در لباس بشر محدودي درآوردند كه دقيقه‌اي قادر نبود كه خود را از يك عارضه‌ي طبيعت حفظ كند؛ يعني «ميرزا حسين‌علي بهاء» و اكنون هم به آن يكي قناعت نكرده، هر روزي مي‌خواهند يك بچه خدا و نيم خدا براي مردم بسازند. حتي زنان اين عايله هر يك در پي يك چهار يك خدايي مي‌كردند و در لفافه‌ي عبارات و اشارات به اطراف چيزها نگاشته، خود را صاحب الواح و مقامات مي‌شمرند: امور تضحك السفهاء منها و يبكي من عواقبها اللبيب. [36] . آري، به طرفداران بي‌خبر اين مسلك ساختگي بايد گفت: (و من يقل منهم اني اله من دونه فذلك نجزيه جهنم و كذلك نجزي الظالمين) [37] . و هر كس از آن‌ها بگويد: «من جز خدا، معبودي ديگرم»، كيفر او را جهنم مي‌دهيم! و ستمگران را اين گونه كيفر خواهيم داد.

پاورقي

[1] حسين‌علي (بهاء) نوري، در كتاب اقدس، ص 23 مي‌نويسد: «قد عفا الله عنكم ما نزل في البيان في محو الكتب»، خداوند از حكمي كه در كتاب بيان آمده كه همه‌ي كتاب‌ها را نابود سازيد، صرف نظر كرده.
[2] آن چه در اين جا آورده مي‌شود با تصرفي اندك از بخش نتيجه‌گيري فصل دوم كتاب «بهائيت در ايران»، صص 116 - 115 نوشته دكتر سيد سعيد زاهد زاهداني مي‌باشد.
[3] ر. ك: آل عمران / 7.
[4] انديشه‌ي حاكميت فقها و مجتهدان در حكومت اسلامي هم در آثار شيعه و هم اهل سنت آمده است و در اين موضوع كتاب‌هاي مستقلي هم تدوين شده است.
[5] يكي از ابداعات بهاءالله، نفي روحانيت و ملغا نمودن اين نهاد است. وي ضمن اين كه به لزوم وجود مبلغان ديني اذعان دارد، ولي براي آنان هيچ وضع جداگانه‌اي از افراد عادي نمي‌پذيرد. به عقيده‌ي او زندگي مبلغان ديني مي‌بايد درست مثل ديگر افراد جامعه باشد و قشر متمايزي را تشكيل ندهند. در اين باره، دستوري در كتاب بيان صادر كرده است.
[6] ر. ك: ميرزا جاني كاشاني، نقطة الكاف، ضميمه كتاب، به همت ادوارد براون.
[7] بيان فارسي كتابي است كه علي‌محمد شيرازي در زمان تبعيد در قلعه ماكو تأليف آن را آغاز كرد و تقريبا در مدت دو سال و نيم مشغول نوشتن آن بود و مي‌خواست آن را نوزده «واحد» و هر «واحد» را نوزده «باب» قرار دهد، ولي نتوانست بيش از باب دهم از واحد نهم را بنويسد تا اين كه به اعدام محكوم گرديد و وصيت كرد كه يحيي (صبح ازل) آن را از روي «بيان عربي» كامل كند.
[8] علي‌محمد باب و نيز حسين‌علي بهاء معتقدند كه قيامت هر ديني عبارت است از نسخ آن كه به تشريع ديني بوده است؛ مثلا دوران حيات حضرت عيسي (ع)، قيامت دين موسي (ع) بوده و دوران حيات پيامبر اسلام (ص) قيامت عيسي (ع) و مدت زندگي علي‌محمد، قيامت دين اسلام (نعوذ بالله) و زمان حيات حسين‌علي، قيامت آيين باب بوده است.
[9] باب، آن شخصي كه پس از او خواهد آمد را، «من يظهره الله» مي‌ناميد، و بهائيان معتقدند كه مقصود از آن، حسين‌علي بهاء است. [
[10] مقصود از «قلم اعلي» خود ميرزا حسين‌علي است.
[11] ر. ك: اشراقات، ص 158. كتاب اشراقات، مجموعه‌ي الواح بهاء است كه در 295 صفحه به چاپ سنگي نشر يافته است. نمونه‌هاي ديگر، شبيه اين سخن در كتاب اشراقات، صص 90، 194 ،240، و 265 آمده است.
[12] و نيز ر. ك: اسلمنت (مبلغه‌ي بهايي) بهاءالله و العصر الجديد، ص 50.
[13] اقدس، فقره 298.
[14] فتوي عبدالبهاء، به نقل از خاوري، اشراق، «گنجينه‌ي حدود و احكام» صص 20 و 21.
[15] اقدس، فقره‌ي 292 و 293.
[16] اعراف / 59، 65، 73 و 85.
[17] ر. ك: انبياء / 60؛ انعام / 76 ، 77.
[18] ر. ك: صافات / 85 - 96.
[19] توبه / 13.
[20] اسراء /40.
[21] مائده / 116 - 117.
[22] مائده / 78.
[23] مائده / 79.
[24] آل عمران / 59.
[25] انبياء / 25، نحل / 36.
[26] نحل / 51.
[27] بني‌اسرائيل / 23.
[28] ر. ك: كهف / 107؛ فصلت / 6.
[29] زمر / 31.
[30] آل عمران / 144.
[31] دروس في الديانة البهائية، ص 81: انه اليوم استوي علي عرش الربوبية الكبري جمال الأقدس الأبهي و يتجلي علي اهل الأرض بكل اسمائه الحسني و صفاته العليا.
[32] غافر / 60.
[33] اسم اصلي «آواره» حاج شيخ تفتي بوده است كه مدت بيست سال با كمال صميميت در ميان بهائيان بوده و به ايشان خدمت مي‌نموده و به سبب ادعاي دروغين و حرف‌هاي باطل آنان، از اشتباه‌هاي خويش توبه كرد.
[34] كشف الحيل: 1 / 55 - 56، چاپ ششم.
[35] مقصود آياتي است كه با اخذ به ظاهر آن، مي‌توان گفت خداوند قابل ديدن است. مثل «يا ايها الانسان انك كادح الي رب كدحا فملاقيه» يا «الي ربها ناظرة» و... .
[36] كشف الحيل: 1 / 57 - 58.
[37] سوره‌ي انبياء / 29.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».