ميرزا آقا خان نوري و حسينعلي بهاء

مشخصات كتاب

مؤلف: مهرداد صفا
بهائيت آن گونه كه هست / مؤسسه جام جم / چاپ اول / 1387
برگرفته از كتاب:

ميرزا آقا خان نوري؛ پيوند با انگليس و روس

مورخان نوعاً ميرزا آقاخان نوري اعتماد الدوله (1281ـ1222ق) را فردي «انگلوفيل و تحت‌الحمايه انگليس» مي‌شمارند و بر تباهي اخلاق و اعمال او، به ويژه نقشش در فرايند عزل و قتل اميركبير اتفاق دارند. سخن را از بستگي او به بيگانگان آغاز مي‌كنيم: به نوشته دكتر منصوره اتحاديه: ميرزا آقاخان «قبل از صدارت رسما تحت الحمايه دولت انگليس بود». [1] ديگران همچون عباس اقبال، فريدون آدميت و عبدالرضا هوشنگ مهدوي نيز بر همين باورند. [2] و اسناد و منابع خارجي هم به اين نكته صراحت دارند. مري شيل، همسر كلنل شيل (سفير انگليس در زمان امير) با اشاره به نكته فوق مي‌نويسد: پس از عزل امير، و تـصـمـيم ناصرالدين شاه به واگذاري صدارت به ميرزا آقاخان، شاه سه روز آقاخان را در كاخ سلطنتي زنداني كرد و از وي خواست كه يكي از دو راه را انتخاب كند: «قبول صدر اعظمي شاهنشاه و يا ادامه دادن به نوكري سفير انگليس». وي نيز براي «تعيين تكليف خود و رهايي از محبس... پيغامي به سفارت انگليس» فرستاد «تا بداند كه صلاح كارش چيست؟ جواب سفارت اين بود: مسلماً قرار داشتن در تحت حمايت انگليس از تاج كياني هم برتر است، ولي چون ميرزا آقاخان جهت صدر اعظمي ايران برگزيده شده بهتر است خودش در اين باره تصميم بگيرد، و به اين ترتيب نظر شاه تأمين شد و صدراعظم با دست كشيدن از تحت الحمايگي انگلستان» صدارت را از آن خود ساخت. [3] . كلنل شيل نيز پس از آن ماجرا در نامه 18 نوامبر 1851 به پالمرستون وزير خارجه انگليس نوشت: «از آنجا كه الغاي تحت‌الحمايگي به زور از اعتمادالدوله [ميرزا آقاخان] گرفته شده، نمي‌دانم آن را معتبر بدانم يا اين كه اگر روزي اعتمادالدوله را دستگير و يا تبعيد كردند، مي‌توانم به پشتيباني او به عنوان عنصر تحت‌الحمايه انگليس دخالت كنم؟ البته در هر حال اگر به سفارتخانه روي آورد پناهش خواهم داد». [4] . حقوق بگيري از سفارت، اتهام ديگر آقا خان است. [5] پس از عزل او، سفير ايران در دربار تزار طي گفتگو با وزير خارجه روسيه خاطرنشان ساخت كه: ميرزا آقاخان، از بدو امر... وابستگي به دولت انگليس داشت و... اعتقاد بعضي، اين بود كه از دولت انگليس، موظف هم بوده است. وزير خارجه روسيه نيز سخنان وزير مختار ايران را «تصديق» كرد. [6] او كراراً براي حل مشكلات و پيشبرد اهداف خود به سفارت انگليس ملتجي شده است. [7] . گروهي از مطلعين، نوري را در مقدمات ايجاد «فراموشخانه فراماسونري» توسط ملكم خان ارمني در ايران، دخيل و مؤ‌ثر مي‌شمرند [8] و بعضي از نويسندگان پا فراتر نهاده و (همچون سعيد نفيسي) آقاخان را عضو فراموشخانه ملكم و حتي (همچون خان ملك ساساني) عضو گراند لژ انگليس مي‌دانند. [9] . با چنين خصوصياتي، ميرزا آقاخان (در حيات سياسي خود) راهي جز رعايت دستورات لندن نداشت. آدميت از وي به عنوان «صدراعظم بيگانه پرست» ياد مي‌كند [10] كه «يكسره تسليم سفارت انگليس بود». [11] ديگران نيز وي را «همواره زير چتر حمايت بريتانيا» [12] و «صورتاً و معناً از كاركنان انگليس» دانسته‌اند. [13] آقاخان حتي اسرار محرمانه ايران را به انگليسي‌ها لو مي‌داد. [14] آدميت مي‌نويسد: «در گزارش‌هاي وزير مختار انگليس بارها مي‌خوانيم كه ميرزا آقاخان اسرار سياسي دولت را در امور داخلي و همچنين گفتگوهاي امير [كبير] را با سفارتخانه‌هاي خارجي، به طور «محرمانه» به سفارت انگليس در تهران خبر مي‌داده است. [15] . جالب است كه ميرزا آقاخان، در اواخر دوران صدارت (كه اوضاع را براي بقايش مساعد نمي‌ديد) به روسها نزديك شد. [16] و به همين دليل هم پس از عزل وي توسط ناصرالدين شاه، تزار از شاه ايران مصراً درخواست كرد كه جان او محفوظ مانده و خونش ريخته نشود! [17] .

تباهي اخلاق

آقاخان، افزون بر فساد سياسي، تباهي اخلاقي نيز داشت. خودنمايي و تكبر نسبت به مردم و در عين حال چاپلوسي در برابر شاه، همراه با هرهري مسلكي، پول پرستي، خودفروشي و نيرنگ، از سيئاتي است كه مورخان ايراني در كارنامه اش نوشته‌اند. [18] كلنل شيل، در نامه به پالمرستون راجع به او مي‌نويسد: «دامنش ملوث به پول پرستي است و مطلقاً در قيد آن نيست كه از چه راهي به دست مي‌آورد». [19] در نامه ديگر نيز مي‌گويد: «از آنجا كه ميرزا آقاخان آدم ناقلا و نيرنگ سازي است» اميركبير «از او بدش مي‌آيد. بعلاوه مردي است به نهايت خود فروش». [20] آقاخان، خود، فاسد بود و متأسفانه رفتارش بر شاه جوان نيز تأثير سوء مي‌نهاد. [21] . او به دليل سوء سياست هايش ـ بر خلاف اميركبير ـ بـين مردم محبوبيتي نداشت، بلكه خود و حتي بستگانش مورد نفرت مردم قرار داشتند. [22] و في‌المثل تجار كشور در جريان درگيري ايران و انگليس در زمان صدارتش، از كمك به دولت سرباز زدند. [23] بي‌جهت نيست كه برخي از رنود، به عنوان ماده تاريخ مرگ او (1281ق) تعبير «عثمان ثاني» را ساختند. [24] شاه نيز به وي بي‌اعتماد بود و لذا، چنانكه گذشت، در آستانه صدارت از وي تعهد گرفت كه به دولت ايران خيانت نكند. [25] . دشمني با اميركبير، و توطئه بر ضد وي تا مرحله عزل و قتل او [26] بي كفايتي و تعلل در دفاع از مرزها و مصالح ايران در جريان درگيري انگليسي‌ها با ايران بر سر هرات و افغانستان (كه به تجزيه هرات از كشورمان انجاميد) [27] و نيز اخلال در كار دارالفنون [28] ، خبطها و خيانت‌هايي است كه كارنامه سياسي آقاخان را سياه كرده است. در ماجراي درگيري نظامي ايران و انگليس بر سر هرات، نامه‌اي محرمانه به سفير انگليس نوشت و در آن، ضمن بري شمردن ذمه‌اش از جنگ با انگليس، شاه را عامل كشاكش با بريتانيا خواند و براي خود «كما في السابق بستگي به دولت انگليس را طالب» شده و وعده داد كه كلاً بر وفق «منظورات آن دولت» اقدام خواهد كرد. اين نامه به دست شاه افتاد و ميرزا سعيد خان انصاري (دستيار اميركبير، و وزير خارجه ايران پس از قتل آن بزرگمرد) پس از عزل آقاخان، براي منصرف ساختن روسها از حمايت او، آن را به روسها نشان داد. [29] . اين بود منش و روش ميرزا آقاخان؛ نا راست مردي كه تاريخ، قضاوتي سخت منفي نسبت به او دارد و به قول برخي مورخان، كه پرونده‌اش را نيك بررسي كرده اند: «دزدترين دزدان، رسواترين رسوايان، و خائن‌ترين خائنان» ادوار تاريخ ما قبل معاصر ايران است. [30] . اينك كه با ماهيت و مواضع ميرزا آقاخان آشنا شديم نوبت آن است كه روابط و مناسبات او با حسينعلي بهاء را بررسي كنيم:

ميرزا آقاخان و حسينعلي بهاء

سابقه روابط بهاء و ميرزا آقاخان، به دوران پدرشان: ميرزا عباس نوري (پدر بهاء) و ميرزا اسدالله خان نوري (پدر آقاخان) مي‌رسد و ميرزا عباس اساساً ترقي سياسيش را در پايتخت با نويسندگي در دفتر لشكر (اداره حسابداري وزارت جنگ) آغاز كرد كه رياست آن با پدر آقاخان بود. [31] . به گفته منابع بهائي: زماني كه آقاخان توسط ميرزا آقاسي تنبيه بدني و جريمه مالي شد و به كاشان تبعيد گرديد، آقاخان توان پرداخت وجه را نداشت و بهاء به كمك او آمد و پول لازم را براي او تهيه كرد و در طول تبعيد نيز به وي كمك مالي داد. [32] چنان كه قبلاً گذشت، جرم آقاخان در آن واقعه، از جمله، داشتن ارتباط با سفارت انگليس بود. [33] و حتي آقاخان كوشيده بود «سفير انگليس را حامي خود» قرار دهد كه البته شاه نپذيرفته بود. [34] . نوري، طبق نوشته مطالع الانوار، با نظر اميركبير مبني بر خشكاندن ريشه غائله بابيان به وسيله اعدام باب، مخالف بود. علاوه بر اين، امير، پيرو كشف برخي از توطئه‌هاي بابيان بر ضد او و دولت در تهران، بهاء را در 1267ق به عراق تبعيد كرد، اما پس از بركناري وي، ميرزا آقاخان رسماً از بهاء دعوت كرد به تهران برگردد و پس از بازگشت نيز او را توسط برادرش (جعفرقلي خان) يك ماه تمام در منزل برادر، مورد پذيرايي گرم قرار داد. [35] سپس هم بهاء را به ده افجه انتقال داد كه از مستملكات خود آقاخان بود. [36] . به نوشته عباس امانت (مورخ بهائي‌تبار): بهاء «كه هم ولايتي صدراعظم بود، از دير باز با نوري و خانواده‌اش آشنايي داشت. امير كبير در 1267 هـ. ق وي را به عتبات تبعيد كرده بود. او پس از بازگشت از اين سفر ماهها مهمان صدراعظم بود و قبل از سوء قصد در خانه جعفر قلي خان، يكي از برادران ميرزا آقاخان نوري، در شميران به سر مي‌برد...». [37] ابوالقاسم افنان، مورخ معاصر بهائي، نيز مي‌نويسد: آقاخان «در وقت ورود» بهاء از عراق «به طهران...، برادرش جعفرقلي خان را مأمور ميهمان داري و پذيرايي از حضرت بهاءالله نمود. او در افجه در باغ شخصي خودش وسائل پذيرايي فراهم ساخت و ايشان به باغ تشريف بردند» و سران بابيه به ديدار او مي‌رفتند. [38] . از نامه سليمان خان تبريزي (از عناصر مهم بابيه) پس از تبعيد اميركبير به كاشان خطاب به سيد جواد كربلايي (از بزرگان بابيه) برمي‌آيد كه بابيان به حكومت ميرزا آقاخان خوشبين بودند و صدارتش را مايه پـيـشـرفـت كـارشـان مـي‌شـمـردنـد. سـلـيـمان خان مي‌نويسد: «اميرنظام بحمدالله تمام شد، معزول ابدي گرديد. الان در باغ فين كاشان محبوس است. ميرزا آقا خان اعتمادالدوله وزير و صدراعظم گرديد. ان شاء‌الله امورات بهتر نظم خواهد گرفت. البته جناب ايشان [حسينعلي نوري] بايد خيلي زود تشريف فرما شوند كه وجود مبارك ايشان مثمر ثمر است». [39] . مطالع الانوار، از منابع مهم بهائي، مي‌نويسد:
آقا خان «براي حفظ مقام خويش در اول مي‌خواست ميانه اصحاب باب و دولت، صلح و آشتي برقرار سازد و لكن واقعه تيراندازي به [ناصرالدين] شاه مانع مقصود او شد...». [40]
حتي پس از ترور نافرجام شاه توسط بابيان و تعقيب سخت آن جماعت از سوي دربار، ميرزا آقا خان در صدد مخفي كردن بهاء (كه متهم به همدستي با ترويستها بود) برآمد [41] ، كه البته خود بهاء، با احساس خطر شديد، پيشنهاد آقا خان را نپذيرفت و «شتابزده» خود را به خانه شوهر خواهرش: ميرزا مجيد آهي، رساند كه منشي سفارت روسيه بود و در زرگنده (محل ييلاقي سفارت روس) و در مجاورت خانه سفير روس (پرنس دالگوروكي) مي‌نشست و پس از آن نيز شخص سفير، به شرحي كه در متون معتبر بهائيت آمده، بهاء را تحت حمايت آشكار و پيگير خود گرفت و با سرسختي تمام، موجبات رهاييش از حبس و قتل، و خروج بي‌خطرش از ايران را فراهم ساخت.
(ايام: در مقاله «حسينعلي بهاء؛ پيوند ديرپا با روس تزاري» مفصلاً به اين مطلب پرداخته شده است). پس از دستگيري بابيان به جرم قتل شاه نيز، زماني كه بهاء (علي رغم پناهندگي به خانه امن فاميلش: منشي سفير روسيه) توسط ميرزا علي خان حاجب‌الدوله (فراشباشي دربار) دستگير و حبس شد، ميرزا آقاخان، بابت اين عمل شديداً نسبت به حاجب‌الدوله «عداوت» نشان داد و حتي، به نشانه اعتراض، در مقام استعفاي از صدارت برآمد، كه البته شاه، از حاجب الدوله حمايت كرد و استعفاي وزير را نپذيرفت. [42] . اين سوابق، سبب شده است كه منابع بهائي، نسبت به ميرزا آقاخان نوري (با همه منفوري او نزد ملت ايران) لحني جانبدارانه اتخاذ كنند و اقدامات او زمان صدارت در حمايت از بهاء را با آب و تاب گزارش كنند. [43] .

پاورقي

[1] گوشه‌هايي از روابط خارجي ايران (1280 ـ 1200ق)، منصوره اتحاديه، ص 285.
[2] ميرزا تقي خان اميركبير، عباس اقبال، ص 319؛ امير كبير و ايران، فريدون آدميت، صص 701 ـ 699؛ «ميرزا آقاخان تبعه انگليس بود يا تحت الحمايه»، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، اطلاعات سياسي ـ اقتصادي، ش 81 - 82، ص 125.
[3] خاطرات ليدي شيل، ترجمه دكتر ابوترابيان، ص 223.
[4] اميركبير و ايران، ص 700.
[5] ميرزا تقي خان اميركبير، ص 318.
[6] يكصد سند تاريخي دوران قاجاريه، ابراهيم صفايي، ص 65.
[7] ر.ك، سياستگران دوره قاجار، خان ملك ساساني، 1 / 14 ـ 15؛ مجله محيط، سال 1، ش 2، مهر 1321 ش، ص 55، به نقل از: مقاله كنت دوگوبينو، مندرج در: مجله پاريس، سال 40، ش 4، فويه 1933؛ خلسه، اعتمادالسلطنه، ص 86.
[8] ر.ك، افكار اجتماعي و سياسي و اقتصادي در آثار منتشر نشده دوران قاجار، فريدون آدميت و...، ص 65.
[9] ر.ك، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، اسماعيل رائين، 1 / 522 ـ 522. [
[10] اميركبير و ايران، ص 648.
[11] همان، ص 642.
[12] آدمها و آيينها در ايران...، كارلاسرنا، ترجمه علي اصغر سعيدي، ص‌99.
[13] گزارش ايران...، مخبرالسلطنه، ص 83 و نيز ص 74.
[14] اميركبير و ايران، ص 699.
[15] همان، ص 196، به نقل از: تلگراف شيل به پالمرستون، 21 ژوئن 1850 و 4 اوت 1851.
[16] ر.ك، يكصد سند تاريخي، ص 69.
[17] همان، ص 66.
[18] ر.ك، سياستگران دوره قاجار، 1 / 17، 22 ـ 21 و 45؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه، ص 79؛ شرح حال رجال ايران، بامداد، 4 / 364 و 368.
[19] اميركبير و ايران، ص 698.
[20] همان، ص 698.
[21] ر.ك، سياستگران دوره قاجار، 1 / 17.
[22] ر.ك، گوشه‌هايي از روابط خارجي ايران...، ص 283؛ خلسه، اعتمادالسلطنه، ص 86 و 89.
[23] سه سال در ايران، فوريه، ص 56 ـ 57.
[24] يغما، سال 14، ش 5، مرداد 1340ش، يادداشت‌هاي فرهاد ميرزا.
[25] اسناد و نامه‌هاي اميركبير، تدوين سيد علي آل داود، ص 220.
[26] ر.ك، سياستگران دوره قاجار، 1 / 3 ـ 5 و 43 ـ 42؛ امير كبير و ايران، ص 704، 725، 736، 744 و...؛ خلسه، اعتمادالسلطنه، ص 86؛ رجال دوره قاجار، حسين سعادت نوري، ص 20.
[27] ر.ك، سياستگران دوره قاجار، 1 / 32 ـ 29. و نيز: امير كبير و ايران، صص 640 ـ 648؛ شرح زندگاني من، مستوفي، 1 / 81 ـ 84؛ يكصد سند تاريخي، ص 67؛ رجال دوره قاجار، صص 139ـ 138؛ حقوق بگيران انگليس در ايران، رائين، صص 271 ـ 275؛ گوشه‌هايي از روابط خارجي ايران...، ص 280 و 282.
[28] ميرزا تقي خان امير كبير، عباس اقبال، صص‌484 ـ 485.
[29] يكصد سند تاريخي، ص 68.
[30] اميركبير و ايران، ص 759.
[31] شرح حال رجال ايران، 6 / 127.
[32] بهاء الله شمس حقيقت، ح.م. باليوزي، ترجمه مينو ثابت، ص 129.
[33] سياستگران دوره قاجار، 1 / 14 ـ 15.
[34] خلسه، ص 86، از زبان خود ميرزا آقاخان در محاكمه‌اي خيالي.
[35] مطالع الانوار...، ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاوري، مؤ‌سسه ملي مطبوعات امري، 134 بديع، ص 590.
[36] همان، ص 591.
[37] قبله عالم، عباس امانت، ص 288. نيز ر.ك، توضيحات و تعليقات دكتر عبدالحسين نوايي در كتاب فتنه باب، صص 201 ـ 200.
[38] عهد اعلي...، ص 493.
[39] همان، ص 493.
[40] مطالع الانوار، ص 598.
[41] ر.ك، همان، صص 592 -593.
[42] روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 957، يادداشت 16 ذي‌قعده 1311ق.
[43] براي نمونه ر.ك، مطالع الانوار، ص 506 و بعد.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».