مصلح حقيقي
كامران، مهدي
بسم الله الرحمن الرحيم: و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا. بنياسرائيل آيه 81 يعني: بگو كه حق آمد و باطل نابود شد زيرا كه باطل نابود شدني است. ايمان و اعتقاد به ظهور شخصيتي آسماني و مصلح حقيقي و انسان كامل جهت ريشهكن كردن مفاسد و بديها و از بين بردن ظلم و ستم و ايجاد يك حكومت الهي و گسترش عدل و داد، روز به روز بيشتر شده به ويژه در انسانهاي منتظر و [ صفحه 4] مسؤول شكوفانتر و زندهتر ميگردد. هر چه جنگ و ستيز در ميان افراد بشر بيشتر ميشود و شعلهي آن هستي انسانها را ميسوزاند، خواست و ميل عميق بشر به قيام آن منجي دادگستر زيادتر شده ارزش و اهميت حكومت عادلانهي آن پيشواي بزرگ و والا مقام بر مبناي فرامين اسلام و قرآن كريم بيشتر احساس ميشود، چون انسان طبعا خواهان عدل و داد و وحدت بوده گريزان از ظلم و ستم و اختلاف ميباشد. وقتي كه انسان ميخواند و ميشنود كه در آينده نزديك بيديني از بين ميرود و فساد و ظلم ريشهكن ميگردد و به لطف و قدرت پروردگار مهربان صلح و صفا و عدالت در سايه رهبري و زعامت به پيشوائي معصوم و مقتدر، در پهنهي زمين مستقر ميشود، وحدت و همبستگي جاي افتراق و اختلاف را ميگيرد، عفريت ظلم و جور نابود شده، فرشتهي ايمان و توحيد در آسمان و فضاي آن زمان به پرواز در ميآيد و بشر در تمام شؤون زندگي معتدل ميگردد، فوقالعاده مسرور و خوشحال شده مرغ روحش اوج گرفته، اميد و آرزويش زنده ميشود و از خداي خود ميخواهد هر چه [ صفحه 5] زودتر آن زمان درخشان را برساند، و آن بزرگ پيشوا و مصلح را ظاهر سازد تا بتواند مدتي را در سايه چنين حكومت نوراني و چنان رهبر آسماني با سعادت كامل و آرامش روحي به سر برد. ميرسد يك روزگار با شكوه دادگستر، حكمران آيد همي ميرسد صبح سعادت يك زمان عالمي چون بوستان آيد همي حجت حق شاهكار صنع حق سرور انسان و جان آيد همي آفتاب پر فروغ مهدوي از پس پرده عيان آيد همي مولاي متقيان ميفرمايد: «انتظروا الفرج و لا تيأسوا من روح الله فان احب الاعمال الي الله عزوجل انتظار الفرج» [1] . يعني: در انتظار يك زندگي فرحالنگيز معنوي (كه با ظهور و فرج امام عصر عليهالسلام حاصل ميشود) باشيد و از رحمت خدا نااميد مشويد زيرا كه بهترين و محبوبترين [ صفحه 6] اعمال پيش خداوند متعال انتظار فرج ميباشد. اميد و انتظار به ظهور و قيام نجات دهندهي انسانها و مصلح حقيقي بايد سبب تحرك و كوشش و كشش افراد بيدار و منتظر باشد و او را همانند شمعي سازد كه براي هدايت و روشني محيط خود بسوزد تا دگران را از تاريكي و ظلمت نجات دهد. ما نيز بر حسب وظيفه مذهبي و احساس مسئوليت ديني و ايمان و حركت بيشتر، جهت ساختن محيط و آشنا كردن عموم، خصوصا نسل جوان و گمگشتگان از راه روشن اسلام بر آن شديم تا اين نشريه را به مقدار استعداد و دريافت خود با عنايت پروردگار مهربان و توجه امام عصر عليهالسلام نوشته تقديم حضور علاقمندان بنمائيم باشد كه چون ران ملخي مقبول پيشگاه سليمان عصر - حضرت مهدي - واقع شود. انجمن حجتيه مهديه - بابل [ صفحه 7]
اعتقاد به مصلحي توانا و معصوم و پيشوائي مقتدر براي عالم، از گذشتهي دور در ميان امتها و ملتها وجود داشته مورد توجه همهي اديان و مكاتب اخلاقي بوده است. همهي پيامبران آسماني به پيروان خود مژده و بشارت ظهور و قيام يك قائم حقيقي و يك شخصيت برجسته را ميدادند كه عاقبت به امر خداي بزرگ، آخرين امام و مصلح انسانها ظهور خواهد كرد، و بشر گمراه و پريشان را از بيديني و نگراني نجات خواهد داد و حكومتي عادلانه و الهي در روي [ صفحه 8] زمين مستقر خواهد نمود. اين اعتقاد و ايمان روز به روز در قلب و جان انسانهاي موحد مسؤول و انديشمند نفوذ ميكند، و هر چه حجم ظلمها و ستمها و مفاسد بيشتر ميشود، ضرورت ظهور اين مصلح آسماني بيشتر محسوس ميگردد، تا آنجا كه امروز ملاحظه ميكنيم اكثريت مردم آگاه و متفكر دنيا به وجود مصلح و نجات دهندهي حقيقي معتقدند و قيام مقدس و شكوهمند او را براي تشكيل حكومت واحد جهاني و رفع نگرانيهاي بشر و ايجاد صلح و صفا و عدالت لازم ميدانند. زنون فيلسوف مشهور يونان قديم معتقد بود كه تمام افراد دنيا بايد از قانون و برنامهي واحدي كه به وسيله مجري دانا و مقتدر و معصوم و دور از خطا اجراء ميگردد پيروي و اطاعت كنند تا بتوانند به سعادت و خوشبختي كامل برسند [2] . راسل فيلسوف معروف نيز معتقد بود كه فلسفهي نظريهي صلح جهاني به اين علت عملي نميشود كه هنوز عالم، پيشوا و مجري دانا و مقتدر و دور از خطا نداشته و ندارد [3] . [ صفحه 9] اين دانشمند ميگويد كه اگر رهبري براي سعادت عالم برخيزد و بخواهد همهي مردم جهان را تحت يك حكومت و قانون در آورد بايد اولا دانا و عالم به همهي نيازهاي افراد بشر بوده، ثانيا از قدرت و توانايي فوقالعاده جهت برقراري وحدت و صلح برخوردار باشد، ثالثا در زندگي مرتكب كوچكترين انحراف و گناه نشده به اعتقاد ما شيعيان معصوم و دور از خطا باشد. اميد به يك زندگي انساني بر اساس عدل و داد تحت يك حكومت آسماني و برنامهي الهي در سايه زعامت و رهبري يك انسان ممتاز و كامل از خواستههاي حتمي و بديهي هر انسان عامل و آگاه ميباشد. و هر چه جو و فضاي محيط زيست ظلمانيتر و تاريكتر شود، عشق انسان به چنين زندگي ايدهآل بيشتر شده، تلاشش جهت استقرار چنان برنامهي كامل زيادتر ميگردد. كيست كه دلش براي زندگي در يك محيط و فضاي پر از صلح و صفا و امنيت نتپد و مرغ روحش جهت پرواز در آن ديار مصفي و مبري از هر تيرگي و ظلمت اوج نگيرد؟كيست كه نخواهد تحت سرپرستي و پيشوائي آن انسان كامل [ صفحه 10] و آن پناهگاه مظلومان و بيچارگان به سر برد و در تحت اطاعت چنان حكومت عادلانه و نوراني در نيايد؟ كدام انسان منتظري است كه پرندهي دلش براي نغمهسرائي بر روي شاخسار با طراوت درخت بوستان سبز و خرم اسلام به هنگام حكومت و امامت ظاهري و سلطنت جهاني آن مصلح حقيقي و آن نجات دهندهي انسانها، پر نزند؟ و كدام چشم مشتاقي است كه به زيارت و تماشاي آن محبوب مشتاقان و منتظران و آن يوسف عسكري - كه يوسف يعقوب كمينه غلام پيشگاه او است - مايل و علاقمند نباشد. لذا اعتقاد به وجود يك مصلح مقتدر و معصوم براي آيندهي جهان جهت ايجاد حكومت عادلانهي اسلامي و پر كردن زمين به عدل و داد از امور روشن و بديهي و مسلم بوده و هست، و اين چنين عقيده و ايماني قطعا ريشهي الهي و آسماني دارد؛ به عبارت روشنتر خداوند متعال از روز ازل مقدر فرموده كه در آخرالزمان يك رهبر و پيشواي برجسته و كامل از دودمان رسول اكرم و از گلزار حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين و از گلشن امام عسكري و نرجس (ع) به قدرتش بايد قيام كند و جهان پر از آشوب را منظم و آرام سازد و به اميد و [ صفحه 11] آرزوي همهي پيامبران و پيشوايان لباس تحقق بپوشاند و روح و دم مهدوي در كالبد فسردهي جهان و جهانيان بدمد و عالم مرده را با اين نفس حيات بخش آسمانيش زنده كند كه در قرآن كريم وعده فرموده است: «اعلموا ان الله يحيي الارض بعد موتها قد بينالكم الايات لعلكم تعقلون» [4] يعني: بدانيد هر آينه خداوند زمين را بعد از مردنش زنده ميكند ما براي شما نشانهها و آيات خود را روشن كرديم اميد است تعقل و تفكر كنيد. امام باقر (ع) در ذيل اين آيه فرمود «خداوند بلند مرتبه زمين را به وجود قائم بعد از اينكه به كفر وجور مرده و افسرده شد، زنده و احياء ميكند [5] .
براي اينكه مسأله قيام مصلح براي خواننده عزيز بيشتر روشن شود در اينجا پيشبينيها و بشارتهاي بعضي از بزرگان دين و پيشوايان و دگران را به اختصار يادآور ميشويم: [ صفحه 12] 1- در مزمور 37 كتاب زبور حضرت داود آيه 9 به بعد آمده است «زيرا كه شريران منقطع ميشوند، متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتي بهرهمند خواهند شد، صديقان (راستگويان) وارث زمين شده هميشه در آن ساكن خواهند شد» [6] . اين بشارت اشاره به آيهي شريفهي قرآن است كه ميفرمايد: «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكران الارض يرثها عبادي الصالحون» [7] يعني: هر آينه در زبور پس از ذكر (توراة) نوشتيم كه زمين را بندگان صالح من وارث ميشوند. در بحار نقل شده كه منظور از بندگان صالح در اين آيهي كريمه، حضرت مهدي و ياران او ميباشند. [8] . 2- در انجيل متي باب 25 آيه 31 و 34 مينويسد: «چون فرزند انسان در جلال خود خواهد آمد با جميع ملائكه مقدسه بر كرسي بزرگ خود قرار خواهد گرفت [ صفحه 13] همگي قبايل نزد وي جمع خواهند گشت و آنها را از يكديگر جدا خواهند نمود» [9] . كه منظور از فرزند انسان مصلح حقيقي، حضرت مهدي (ع) ميباشد. 3- در كتاب ديد كه در نزد هنديان از كتب آسماني محسوب ميشود و نوشته شده كه «پس از خرابي دنيا، پادشاهي در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواي خلايق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود در آورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد بر آيد [10] . كلمهي منصور كه در اين بشارت آمده يكي از القاب مصلح آسماني حضرت مهدي است. [11] و هم چنين در روايات اسلامي نقل شده كه خداوند به دستش مغرب و مشرق زمين را فتح ميكند و سلطنت و سيطرهي او به شرق و غرب عالم [ صفحه 14] ميرسد چنانچه از پيامبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: «يفتح الله تعالي ذكره علي يديه مشارق الارض و مغاربها... و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب» [12] . 4- پاتيكل كه به اعتقاد هنديها از پيامبران آسماني است در كتاب خود راجع به دولت با سعادت مصلح آسماني اين چنين پيشبيني نموده است: «چون مدت روز تمام شود دنياي كهنه نو شود و زنده گردد و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواي بزرگ جهان كه يكي ناموس آخرالزمان (منظور رسول اكرم است) و ديگري صديق اكبر (منظور مولاي متقيان ميباشد) است، نام آن صاحب ملك تازه راهنما است (راهنما نام حضرت مهدي است) به حق پادشاه شود و خليفهي رام باشد (رام به لغت سانسكريتي خدا است) و حكم براند و او را معجزه بسيار باشد هر كه پناه به او برد و دين پدران او را اختيار كند سرخ روي باشد» [13] . 5- جاماسب حكيم كه به اعتقاد ايرانيان سابق پيامبر بوده و در جاماسب نامه مينويسد: «مردي بيرون آيد از [ صفحه 15] زمين تازيان از فرزندان هاشم مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق بر دين جد خويش بود با سپاه بسيار روي به ايران نهد و آباداني كند و زمين پر داد كند و از داد وي باشد گرگ با ميش آب خورد... و همه كس به دين مهر آزماي (منظور پيامبر اكرم است) باز آيند و جور و آشوب از جهان برخيزد چنانكه فراموش كنند كه چون سلاح بايد داشتن؟ و اگر وصف نيكوئي آن كنم تلخ گردد اين زندگاني كه ما بدو اندريم» [14] .
همان طور كه قبلا گفته شد انتظار قيام مصلح و رهبر آسماني در ميان ملل و امم از گذشته وجود داشته و اكثريت انسانها به وجود مصلحي كه بايد قيام كند و جهان را به عدل و داد پر نمايد معتقد بودند در اينجا جهت توجه خوانندگان محترم به اين موضوع ريشهدار، عقايد بعضي از طوايف را از كتاب اديان و مهدويت نقل ميكنيم: 1- برهمنان از گذشتهي دور بر اين عقيده بودند كه در [ صفحه 16] آخرالزمان شخصي به نام «ويشنو» ظهور مينمايد و بر اسب سفيدي سوار ميشود، و شمشير سفيدي به دست گرفته مخالفين را خواهد كشت و تمام دنيا را به دين برهمن در خواهد آورد». 2- ساكنين جزاير انگلستان از چندين قرن قبل آرزومند و منتظرند شخصي به نام آرتور كه در جزيرهي آوالون سكونت دارد روزي ظاهر شود و نژاد ساكسون را در دنيا غالب گرداند و سيادت و آقائي دنيا نصيب آنها گردد.» 3- ايرانيان قديم معتقد بودند كه گرز اسپه پهلوان نامي و تاريخي آنان زنده است و در كابل خوابيده و صد هزار فرشته او را پاسباني ميكنند تا روزي كه بيدار شود قيام نمايد». 4- يهوديان نيز قائل شدهاند كه در آخرالزمان شخصي به نام ماشيع (مهدي بزرگ) پيدا ميشود كه پادشاه پادشاهان ميباشد و نصاري نيز به وجود مهدي قائل شده ميگويند «ماهدي» ظهور كرده عالم را خواهد گرفت [15] . [ صفحه 17]
تا اينجا معلوم شد كه عقيده به قيام يك مصلح جزء اعتقادات اصولي و ضروريات ديني گذشتگان بوده و همه در انتظار چنين شخصيتي كه بر اندازندهي اساس ظلم و ستم و گسترانندهي عدل و داد ميباشد، بودهاند. حال بايد دانست كه اين مصلح كيست؟ و چه خصوصياتي را دارا است؟ و از چه دودمان و خانوادهاي است؟ آيا عدهاي را كه بر شمرديم مصلح واقعي بودند و توانستند نقش مصلح آسماني و حقيقي را در روي زمين داشته باشند يا فقط مورد اعتقاد پيروان و علاقمندان خود در زماني محسوب ميشدند ولي نتوانستند جهان را به عدل و داد پر كرده از ظلم و جور پاك نمايند. قبل از اينكه مصلح حقيقي را بهتر بشناسيم و با برنامهي او آشنا شويم لازم به تذكر است كه به دو راه ميشود مصلحان مورد اعتقاد ديگران را چه پيش از اسلام و چه بعد از اسلام رد كرده آنان را به عنوان نمونههاي دروغ و كذب يا خدمتگزاران قلابي مردم و اجتماع (نه مصلح واقعي) شناخت [16] . [ صفحه 18] راه اول: اينكه يا پهلوانان و بزرگان گذشته كه به اشتباه مصلح محسوب شدند خروج و قيامشان اصلا تحقق خارجي نداشته و ظهور و بروزي براي آنان نبوده يا كه اگر حركت و قيامي به وجود آوردند بسيار ناچيز و غير قابل توجه بود و نه تنها عدل و دادي در گوشهاي از عالم به وجود نياوردند بلكه عامل ايجاد مشكلاتي گشته بر حجم ظلم و ستم و بيديني موجود افزودند. از باب مثال همان (ويشنو) برهمائي يا اصلا قيام نكرده و يا اگر كرده كاري از پيش نبرده و هم چنين آرتور و گرزاسپه و ديگران. راه دوم: بشارتها و مژدههاي پيامبران آسماني و تأسيس [ صفحه 19] كنندگان مكاتب اخلاقي دربارهي نامبردگان هيچ صادق نيست و خصوصيات و نشانههائي كه رهبران آسماني راجع به مصلح آخرالزمان در كتابهاي خود فرمودند در مورد ديگران هيچ مطابقت ندارد. بلكه باتوجه به تعمق در اين بشارتها نتيجه ميگيريم تنها شخصيتي كه اين نشانهها و علامتها را دارا است مصلح اسلام و منجي جهان بشري حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهالسلام ميباشد.
برتراند راسل در كتاب اميدهاي نو مينويسد: «جهان براي اينكه تحت يك حكومت در آيد و نظريه فلسفهي صلح جهاني عملي شود و در روي زمين حكومت واحد جهاني تشكيل گردد؛ بايد داراي رهبر و مجري دانا و مقتدر و دور از خطا باشد [17] . [ صفحه 20] مسلما تمام افرادي كه به اعتقاد پيشينيان بايد قيام بكنند و رهبر عالم شوند يا هر سه خصلت و امتياز را نداشته و يا يكي دو تا را دارا نبودند؛ به ويژه كه هيچ يك از مصلحان ادعائي داراي صفت و ملكه عصمت (معصوم بودن) كه از امتيازات مهم مصلح اسلام است نبوده و نخواهند بود. و هيچ كس هم نگفته كه آنان در زندگي معصوم و دور از خطا بودهاند. با توجه بيشتر در مييابيم كه اين سه امتياز و سه خصلت كلا در قائم اسلام كه آخرين حجت الهي است به حد كمال وجود دارد. و اينك توضيح بيشتر در اين مورد: اول: راجع به علم و دانش مصلح حقيقي، مبرهن و روشن است كه امام و حجت وقت و پيشواي بر حق زمان بايد از همهي مردم روي زمين داناتر باشد و اين مطلبي است كه شيعهي اماميه با دلايل فراوان آن را اثبات ميكند و آيات قرآن كريم و روايات معتبر اسلامي مؤيد آن ميباشد [18] دشمنان اسلام و مخالفان ائمه بالاتفاق معتقد بودند كه پيشوايان شيعه داناترين فرد روي زمين ميباشند. [ صفحه 21] در مورد علم و دانش مصلح اسلام كه فعلا محل بحث است، اخبار و روايات فراواني وارد شده كه به بعضي از آنها اشاره ميشود: امام سجاد عليهالسلام راجع به علم و كمال مصلح حقيقي ميفرمايد: «علم و دانش كلا بيست و هفت حرف است، مجموع آنچه را كه پيامبران آوردهاند دو حرف ميباشد تا امروز مردم جز دو حرف را نشناختند پس هر گاه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف ديگر را ظاهر مينمايد و در ميان مردم پخش ميكند و دو حرف سابق را نيز بدان ضميمه مينمايد تا به بيست و هفت حرف برسد و همه (علم) در ميان مردم پخش گردد» [19] . اين روايت مقام فوقالعاده علمي حضرت مهدي، مصلح حقيقي را بيان ميكند كه تا حال اين همه ترقيات علمي در سايه دو حرف علم بوده است، مسلم وقتي كه امام عصر ظهور كند و بيست و پنج حرف ديگر را بياورد چقدر جهان از نظر علم و دانش و كمال پيش خواهد رفت كه از همه مهمتر دانش دين مقدس اسلام خواهد بود. و اين است يكي از اسباب پر كردن زمين به عدل و داد توسط امام عصر ارواحنا فداه. [ صفحه 22] 2- علم و دانش از وجود مقدس و پر فيض اين مصلح آن قدر بروز و ظهور ميكند كه يك فرد مؤمن در زمان حكومت و امامت ظاهري آن بزرگوار ميتواند بدون واسطه از مسافتهاي دور برادر ديگر خود را ببيند، به روايت زير توجه كنيد كه امام صادق عليهالسلام فرمود: «ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق ليري اخاه الذي في المغرب و كذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق» [20] . يعني: هر آينه در زمان قائم، مؤمن از مشرق برادر خويش را كه در مغرب هست ميبيند و هم چنين آنكه در مغرب ميباشد برادر خود را كه در مشرق است خواهد ديد. 3- امام باقر فرمود: «اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم [21] «يعني: هرگاه قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان ميگذارد عقلهايشان بدين (محبت و لطف امام) جمع شده اخلاقشان كامل ميگردد. [ صفحه 23] با اين چند روايت كه از باب نمونه دربارهي علم و دانش تشكيل دهندهي حكومت واحد جهاني نقل شد توجه فرموديد كه مصلح اسلام از نظر كمال و دانائي در چه پايهاي قرار دارد، يا مصلحان دروغي و مهدي نماها كه در گذشتهي دور و نزديك قيام نمودند از چنين كمال و فضلي برخوردار بودند يا نه؟ مسلما جواب منفي است. البته بايد دانست كه خداوند قادر و توانا براي اينكه به دست با كفايت مصلح حقيقي، جهان را به عدل و داد و علم و كمال پر كند به آخرين سفير و حجت خود اين چنين افاضه خواهد فرمود و او را داناترين فرد روزگار قرار خواهد داد. دوم: مصلح حقيقي بايد نيرومند و توانا باشد، آنچنان قدرت و توانائي كه بر همهي جهان مسلط و حاكم شده و عالم را زير سيطره و اقتدار خود در آورد و تمام گردنكشان و قدرتمندان را نابود كند و مصلح حقيقي و عدل واقعي را در روي زمين گسترش دهند چنانچه امام صادق (ع) فرمود. «لكل اناس دولة يرقبونها و دولتنا في آخر الدهر يظهر» يعني: براي هر گروهي از مردم دولت و حكومتي است كه [ صفحه 24] منتظر آنند اما دولت و حكومت ما در آخرالزمان ظاهر و آشكار ميگردد. با اندك مطالعه در حال دگر مدعيان معلوم ميشود كه آنان از اين قدرت و نيروي فراوان و فوقالعاده برخوردار نبوده نتوانستند بر همهي پهنه زمين اقتدار و سلطنت يابند. آيا زمين را به عدل و داد و پر نمودن و از ظلم و جور ريشهكن كردن كار سهل و آساني است؟ آيا يك قدرت مافوق بشري نبايد اين كار عظيم را انجام دهد؟ آيا هيچ يك از قدرتمندان و توانايان ميتوانند گوشهي محدودي از عالم موجود را به عدل و قسط پر كنند و بيديني و فساد را از بين ببرند؟ مسلم نه. اما با توجه به آيات قرآن كريم و روايات اسلامي معلوم ميشود كه مصلح اسلام به قدرت خداي توانا از نيروي فوقالعادهاي برخوردار است كه در سايه اين قدرت الهي ميتواند بنا به فرمودهي رسول اكرم و ائمهي اطهار و پيامبران پيشين سلام الله عليهم زمين را به نور عدل و ايمان روشن كرده جور و ستم را در آن ريشهكن نمايد. اميري كه در سايهي لطف ربش زمين را كند پر ز عدل و ز ايمان [ صفحه 25] جهان در زمانش شود همچو جنت نه پيدا است عفريت فحشا و عدوان شود پر ز صلح و صفا عالم ما رسد عمر بيديني و جور پايان رود شام ظلماني و روز تيره رسد صبح موعود آن ماه تابان
1- سوره قصص آيه 5 ميفرمايد: «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين» يعني: (ما خداوند) اراده نموديم بر كساني كه در زمين ضعيف شدهاند منت بگذاريم. از اينكه آنان را پيشوايان و وارثان زمين بگردانيم. امام باقر و امام صادق فرمودند: «اين آيه مخصوص به صاحب امر است كه در آخرالزمان ظاهر ميشود و جباران و گردنكشان و فرعون صفتها را نابود ميكند و شرق و غرب زمين را مالك ميگردد و آن را به عدل و داد پر مينمايد آن - [ صفحه 26] چنانكه به جور پر شده بود» [22] . 2- سورهي توبه آيهي 33 «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون». يعني: او (خدائي) است كه رسول خود را براي هدايت و (تبليغ) دين حق فرستاد تا اينكه آن را بر همهي دينها ظاهر كرده و برتري دهد و لو اينكه مشركان دلخوش نباشند. امام باقر فرمود: «به درستي كه اين موضوع (چيره شدن اسلام بر همهي اديان) هنگم خروج مهدي از آل محمد عملي و محقق ميشود پس (در آن زمان) احدي باقي نميماند مگر اينكه به محمد (ص) اقرار ميكند» [23] . [ صفحه 27]
1- قال الصادق (ع): «ما من معجزة من معجزات الانبياء و الاوصياء الا و يظهر الله تبارك و تعالي مثلها في يد قائمنا لاتمام الحجة علي الاعداء» [24] . يعني: هيچ معجزهاي از معجزات انبياء و جانشينان (آنها) نيست مگر اينكه خداوند متعال همانها را براي اتمام حجت دشمنان (و بستن راه بهانهشان) به دست قائم ما آشكار و ظاهر ميكند. 2- امام هفتم راجع به قدرت و سيطره مصلح حقيقي فرمود: «هو الثاني عشر يسهل الله له كل عسير و اذل له كل صعب و اظهر له كنوز الارض و يقرب له كل بعيد و يفني به كل جبار عنيد و يهلك علي يديه كل شيطان مريد» [25] . يعني: او (امام) دوازدهمي است كه خداوند هر مشكلي را برايش آسان و هر دشواري را هموار مينمايد و برايش گنجهاي زمين را آشكار ميكند و راههاي دور را براي او نزديك كرده، هر جباري را به دستش نابود ميسازد و هر شيطان (و طاغوت) گردنكشي را به وسيلهي او هلاك و نابود مينمايد. [ صفحه 28] 3- امام هشتم (ع) در پاسخ ريان فرمود: «من آن امامي نيستم كه زمين را بعد از اينكه به جور پر شده به عدل پر كنم چگونه باشم در حالي كه ضعف و ناتواني بدنم را ميبيني، هر آينه قائم كسي است كه هرگاه قيام كند در سن پيران و رخسار و چهرهي جوانان ميباشد (يعني بااينكه عمر طولاني دارد داراي قيافهاي جوان و شاداب ميباشد) از نظر بدن و جسم آنچنان نيرومند است كه هرگاه دستش را به سوي بزرگترين درخت روي زمين دراز كند (كه آن را بكند) ميكند و اگر در ميان كوهها فرياد نمايد سنگهاي سخت آن ريز ريز ميشود، عصاي موسي و انگشتر سليمان با او است، او چهارمين فرزند من است كه خداوند به هر ترتيبي كه بخواهد در پس پرده خود او را پنهان ميدارد سپس ظاهرش ميفرمايد تا زمين را به عدل و داد پر كند چنانچه به جور و ظلم پر شده است.» [26] . گذشته از نيرو و قدرت فوقالعادهي مصلح حقيقي، بنا به فرمودهي ائمه عليهمالسلام يارانش معادل نيروي چهل مرد قدرت و نيرو دارند و قلب آنان چون تكههاي آهن و پولاد [ صفحه 29] ميباشد و از شمشير تيزتر و از شير شجاعتر هستند [27] . مصلح اسلام با چنين قدرت عجيبي شرك و بيديني را ريشهكن كرده عدالت را در پهنهي زمين گسترش ميدهد چنانچه در دعاي شريف ندبه ميخوانيم كه: اين قاصم شوكة المعتدين؟ اين هادم ابنية الشرك و النفاق؟ اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان؟ اين حاصد فروع الغي و الشقاق...» يعني: كجا است درهم شكنندهي شوكت و شكوه تجاوزكاران؟ كجا است نابود كنندهي بناهاي شرك و نفاق و دوروئي؟ كجا است از بين برندهي افراد فاسق و گردنكش و طاغي؟ كجا است دروكنندهي شاخههاي گمراهي و ضلالت...؟ دور از خطا بودن مصلح: موضوع عصمت و بيگناهي مصلح حقيقي از بديهيات مذهب اثني عشريه است كه آيات قرآن كريم و روايات متواتر اسلامي شواهدي روشن و گويا بر اين عقيده ميباشد. هيچ يك از مصلحان كذاب گذشته در مقام عصمت نبوده و از حيث حسب و نسب به پاكي و اصالت مصلح واقعي نميرسند، تنها شخصيتي كه از هر عيب و نقص مبرا بوده و [ صفحه 30] به تمام معني معصوم و دور از خطا ميباشد قائم حقيقي اسلام و موعود واقعي، حضرت حجة بن الحسن العسكري (ع) خواهد بود. كدام مصلحي را در عالم ميتوان نشان داد كه از حيث نسب و اصالت خانوادگي و طهارت مولد و پاكي دودمان به مصلح اسلام، امام عصر ارواحنا فداه، برسد؟! او شخصيتي است كه خداوند متعال، رجس و پليدي و ناپاكي را از او و دودمان طاهرش پاك و مبري فرموده در قرآن شريف آيهي تطهير را در طهارت و معصوم بودن او و اجداد گراميش نازل نبود آنجا كه در آيهي 33 سورهي احزاب ميفرمايد:... «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» يعني: خدا اراده كرد كه رجس و پليدي را از شما اهل بيت ببرد و دور كند و شما را پاك و طاهر گرداند.
موضوع و مسأله ظهور و قيام يك مصلح و يك امام از دودمان رسول اكرم (ص) در مكتب اسلام فوقالعاده و بيش از اديان و مكاتب ديگر مورد توجه و اهميت قرار گرفته [ صفحه 31] است، از آنجا كه مصلحان و مدعيان دروغين بعد از اسلام فراوان پيدا شدهاند و براي پيشبرد هدف نامقدس خود دست به تحريف حقايق زده ادعاي قائميت و مصلح بودن كردهاند؛ پيامبر بزرگوار و ائمه اطهار عليهمالسلام، تمام علامتها و نشانههاي مصلح حقيقي را به اصحاب و ياران خود فرموده آنان را به قيام و ظهور آن پيشواي راستين و آن مقتداي عالميان بشارت دادهاند تا راه ادعاي مصلح نماها به كلي بسته شده افراد آگاه، رهبران مصنوعي را به خوبي بشناسند. اين علامتها و نشانهها در كتب اخبار و حديث فراوان نقل شده كه دانشمندان بزرگوار شيعه در جمعآوري و ضبط آنها كوشش فراواني نمودهاند، تنها دانشمند عالي قدر شيعه مرحوم علامه مجلسي گذشته از اخبار و روايات اهل البيت عليهمالسلام راجع به مصلح حقيقي حدود 60 آيهي قرآن را كه امامان شيعه دربارهي قائم واقعي تفسير و تأويل فرمودهاند در مجلد سيزده بحار (چاپ جديد ج 51 و 52) جمعآوري نموده است كه در اينجا بنا به اختصار به بعضي از آنها اشاره ميكنيم: [ صفحه 32]
1- «و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا» [28] . يعني: بگو كه حق آمد و باطل از ميان رفت و نابود شد زيرا كه باطل نابود شدني است. امام باقر (ع) در ذيل اين آيه فرمود: «اذا قام القائم عليهالسلام ذهبت دولة الباطل» [29] . يعني: هر گاه قائم (ع) قيام كند دولت و حكومت باطل از بين خواهد رفت. 2- سورهي لقمان آيه 20 «و اسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة». يعني: روزيهاي ظاهر و نهان را بر شما فراوان كرد. امام كاظم فرمود: «نعمت ظاهري، امام ظاهر و نعمت باطن، امام غايب ميباشد كه از چشمهاي مردم غايب است و گنجهاي زمين برايش آشكار شده و هر راه دوري براي او [ صفحه 33] نزديك ميشود» [30] .
بايد دانست آن مصلح حقيقي و آن منجي واقعي كه همهي پيامبران و انبياء گذشته و پيامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار عليهمالسلام، در مورد قيام و ظهور او بشارت و مژده دادهاند، فرزند بلافصل اما عسكري و نرجس خانم و ميوهي بستان اسلام است كه خداوند بزرگ مكتب تشيع را بدين امتياز بزرگ و فضيلت آسماني بر دگر اديان و مكاتب تفوق و برتري داده است. در اينجا براي آشنائي بيشتر و تمايز مصلح حقيقي از مصلحان دروغي، فرمودههاي پيامبر اكرم و حضرت زهرا و دوازده معصوم ديگر را به اختصار نقل ميكنيم كه براي افراد عاقل و مخالفان و گمگشتگان منصف دليل روشن و بيان كافي باشد و آنان را از ترديد و شك و گمراهي و اعتقاد [ صفحه 34] به مدعيان دروغين نجات دهد. و بصيرتي براي دوستان عزيز شود.
1- از رسول بزرگوار نقل شده كه فرمود: «هر آينه خلفا و جانشينان و اوصياء من و حجتهاي بعد از من از طرف خداوند دوازده نفرند: اولشان برادرم و آخرشان فرزندم ميباشد، پرسيدند كه برادرت كيست؟ فرمود علي بن ابيطالب، گفته شد فرزندت كيست؟ فرمود مهدي، آنكه زمين را به قسط و عدل پر كند آن چنانكه به جور و ستم پر شده است سوگند به خدائي كه مرا به حق پيامبر گردانيد اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند خداوند همان يك روز را آن قدر طولاني ميكند تا فرزندم مهدي خروج نمايد پس روح الله عيسي بن مريم نازل ميشود و پشت سر او نماز ميگزارد و زمين به نورش روشن ميشود و سلطنت و حكومت او شرق و غرب را فرا ميگيرد [31] . [ صفحه 35] 2- جابر بن يزيد جعفي ميگويد: از جابر عبدالله انصاري شنيدم كه ميگفت «زماني كه خداوند متعال اين آيه شريفه را كه ميفرمايد «اي كساني كه ايمان آوردهايد از خدا و رسول و صاحبان امر پيروي كنيد» بر پيامبرش نازل كرد، عرض نمودم اي رسول خدا ما خدا و پيامبرش را شناختيم صاحبان امر چه كساني هستند كه خداوند اطاعت از آنها را نزديك و قرين اطاعت تو قرار داده است؟ پيامبر اكرم فرمود ايشان جانشينان من و پيشواي مسلمانان بعد از من ميباشند اولشان علي بن ابيطالب بعد حسن بعد حسين، بعد علي بن محمد از آن پس محمد پسر علي است كه در توراة به باقر معروف است اي جابر به زودي تو او را درك ميكني هرگاه او را ملاقات كردي سلام مرا به او برسان، سپس صادق، جعفر پسر محمد، بعد موسي بن جعفر بعد علي بن موسي پس از او [ صفحه 36] محمد بن علي بعد علي بن محمد بعد حسن بن علي سپس هم هم اسم و هم كنيهي من ميباشد كه حجت خدا در زمينش و باقيماندهي (حجج) او در ميان بندگانش است او پسر حسن بن علي است كه خداوند به دست او مشرقها و مغربهاي زمين را فتح ميكند (كنايه از همه عالم است) او كسي است كه از دوستان و شيعيانش مدتي غايب و پنهان ميشود، تنها كسي به امامتش ثابت ميماند كه خداوند قلبش را به خاطر ايمان امتحان كرده باشد [32] . [ صفحه 37]
1- اصبغ بن نباته ميگويد خدمت اميرالمؤمنين رسيدم او را متفكر و در انديشه عميق يافتم كه زمين را ميكاويد عرض كردم اي اميرمؤمنان چرا در فكر و انديشه هستي و زمين را ميكاوي آيا بدان رغبت پيدا كردي؟ فرمود نه، سوگند به خدا هيچ گاه راجع به دنيا و متعلقاتش فكر نميكنم و به آن هيچ رغبتي ندارم. اما در مورد مولود و فرزند يازدهم خود ميانديشيدم، او است مهدي كه زمين را پر از عدل و داد ميكند آنچنانكه به جور و ستم پر شده است» [33] . 2- اميرالمؤمنين به امام حسين فرمود: «التاسع من [ صفحه 38] ولدك يا حسين هو القائم بالحق، المظهر للدين و الباسط للعدل» [34] . يعني: اي حسين نهمين فرزندت قائم به حق و ظاهركنندهي دين (غلبهدهندهي آن) و گسترانندهي عدالت است. طبق اين روايت امام عصر كه نهمين فرنزد حضرت سيدالشهداء ميباشد مصلح واقعي و قائم حقيقي است.
1- در لوح مقدس فاطمه كه خداوند بر پيامبر نازل فرمود تمام مشخصات دوازده امام بيان شده راجع به مصلح ميفرمايد... «ابوالقاسم محمد بن الحسن، هو حجة الله تعالي علي خلقه القائم» [35] . يعني: ابوالقاسم محمد پسر حسن حجت قائم خداي متعال بر خلقش ميباشد. [ صفحه 39]
1- وقتي كه عدهاي به امام حسن اعتراض كردند كه چرا با معاويه صلح كرديد حضرت پس از آنكه علتها و مصالح آن را بيان كرده فرمود: «آيا نميدانيد [36] كه احدي از ما نيست مگر اينكه (به ناچار) بيعت گردنكش زمان به عهدهي او است. جز قائم كه روح الله عيسي بن مريم (ع) پشت سرش نماز ميگزارد خداوند ولادتش را پنهان مينمايد و وجودش را غايب ميكند تا زماني كه خروج مينمايد بيعت و اطاعت هيچكس به عهدهاش نباشد او نهمين فرزند برادرم حسين است... خداوند عمرش را در زمان غيبت طولاني ميكند سپس به قدرتش او را در قيافه و صورت جواني كمتر از چهل سال ظاهر ميكند. اين لطف قدرت خداوند به جهت آن است كه دانسته شود كه او بر ايجاد هر چيزي توانا و قادر است» [37] . [ صفحه 40]
1- قال الحسين (ع) «منا اثناعشر مهديا اولهم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب و آخرهم التاسع من ولدي و هو الامام القائم بالحق يحيي الله به الارض بعد موتها و يظهر به دين الحق علي الدين كله و لو كره المشركون» [38] . يعني: از ماست دوازده مهدي كه اولشان اميرمؤمنان علي بن ابيطالب و آخرشان نهمين فرزندم ميباشد او امام قائم بر حق است كه خداوند زمين را به سبب او زنده ميكند بعد از مردنش، و به سبب او دين حق را بر همه اديان پيروز ميگرداند اگر چه مشركان ناخوش بدارند.»
1- «در قائم ما نشانهها و علامتهائي از پيامبران ميباشد، سنتي از پدر ما آدم دارد و نشانهاي از نوح و [ صفحه 41] ابراهيم و سنتي از موسي و روشي از عيسي و علامتي از ايوب و سنتي از محمد (كه درودهاي خدا بر آنان باد) امانشان او به آدم و نوح طول عمر و به ابراهيم پنهاني متولد شدن و دوري از مردم ميباشد و نشان او به موسي بيم و غيبت و به عيسي اختلاف مردم دربارهي او و از ايوب گشايش بعد از سختي و گرفتاري است و از محمد (ص) قيام به شمشير خواهد بود» [39] .
1- «قائم ما به رعب و هيبت ياري ميشود (خداوند هيبت او را در دل دشمنان ميافكند) و به نصرت الهي كمك ميگردد، زمين برايش در نور ديده ميشود (در اختيارش است) [ صفحه 42] و گنجهاي آن برايش آشكار ميگردد سلطنت و حكومت او مشرق و مغرب (همه عالم) را ميگيرد. خداوند متعال به سبب او دين خود را بر همهي اديان برتري ميدهد هر زمين خراب را ويران و آباد ميكند زماني كه قيام مينمايد پشتش را به كعبه ميدهد و سيصد و سيزده نفر (اصحاب اوليه) پيش او جمع ميشوند و اولين سخن او اين آيه است «باقيماندهي حجج الهي براي شما بهتر است اگر مؤمن ميباشيد» من باقيماندهي خدا در زمينش هستم و خليفه و حجت او بر شما ميباشم [40] . [ صفحه 43]
1- «همانا خلف صالح از فرزندانم مهدي است اسمش محمد و كنيهاش ابوالقاسم ميباشد كه در آخرالزمان قيام ميكند... او دو اسم دارد خلف و محمد، در آخرالزمان ظاهر ميشود و بر بالاي سرش قطعهي ابري است كه او را از آفتاب سايه ميكند هر كجا كه برود آن ابر نيز ميرود و دور ميزند، با صداي فصيح و بلند ندا ميكند كه همانا اين شخص مهدي است» [41] .
1- يونس پسر عبدالرحمن ميگويد: بر موسي بن جعفر داخل شدم به او عرض كردم اي پسر رسول خدا آيا شما قائم حقيقي هستيد؟ فرمود من قائم به حق هستم اما قائمي كه زمين را از دشمنان خدا پاك ميكند و به عدل پر مينمايد آن چنانكه به جور پر شده، پنجمين فرزندم ميباشد كه [ صفحه 44] غيبتي طولاني دارد» [42] .
وقتي كه شاعر مشهور، «دعبل خزاعي» قصيدهي معروف خود را براي حضرت رضا (ع) ميخواند و در آن اشاره به قيام و خروج امام ميكند، حضرت پس از تحسين ميفرمايد «آيا اين امام را ميشناسي؟ ميگويد: شنيدم كه از دودمان شما امامي قيام مينمايد كه زمين را از فساد پاك ميگرداند و به عدل پر مينمايد آنگونه كه به ظلم پر شده بود، سپس امام هشتم ميفرمايد: «الامام بعدي محمد ابني و بعد محمد ابنه علي و بعد علي ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته المطاع في ظهوره لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيملاءها عدلا كما ملئت جورا» [43] . [ صفحه 45] يعني: «امام بعد از من پسرم محمد است و بعد از محمد فرزندش علي و بعد از علي پسرش حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم است كه در زمان غيبتش انتظار او را ميكشند و در زمان ظهورش اطاعت از او ميكنند. اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند خداوند همان را طولاني ميكند تا او خروج نمايد و زمين را به عدل و داد پر كند چنانچه به ظلم و ستم پر شده بود.»
1- عبدالعظيم حسني ميگويد: بر سرورم محمد بن علي عليهماالسلام (امام جواد) وارد شدم و قصد داشتم از او سؤال كنم كه آيا قائم همان مهدي است يا غير او؟ قبل از اينكه من شروع به سخن نمايم امام فرمود «اي اباالقاسم به درستي كه قائم ما همان مهدي است كه واجب است در زمان غيبتش در انتظار او به سر برند و در زمان ظهورش اطاعتش نمايند او سومين فرزند من است سوگند به آنكه محمد را به نبوت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص و ممتاز گردانيد اگر از عمر دنيا نماند جز يك روز خداوند آن را [ صفحه 46] طولاني ميكند تا او قيام نمايد و زمين را به قسط و عدل پر ميكند آن چنانكه به جور و ستم پر شده بود» [44] .
1- «ان الامام بعدي الحسن و بعد الحسن ابنه القائم الذي يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما» [45] . يعني: به درستي كه امام بعد از من حسن و بعد از حسن فرزندش قائم است كه زمين را به عدل و داد پر ميكند آن چنان كه به جور و ظلم پر شده است. [ صفحه 47]
1- از امام عسكري سؤال شد اي فرزند رسول خدا پيشوا و حجت بعد از شما كيست؟ فرمود پسرم محمد او امام و حجت بعد از من ميباشد، كسي كه بميرد و او را نشناسد مانند مردن جاهليت مرده است. «يا ابن رسول الله فمن الحجة و الامام بعدك فقال ابني محمد و هو الامام و الحجة بعدي من مات و لم يعرفه مات ميتة جاهلية» [46] . 2- احمد بن اسحاق ميگويد: از امام عسكري شنيدم كه ميفرمود: «شكر مخصوص خدائي است كه مرا از دنيا بيرون نبرد تا اينكه فرزندم را كه جانشين بعد از من است به من نشان داد. او شبيهترين مردم به رسول خدا از حيث خلقت و اخلاق ميباشد خداوند متعال او را در زمان غيبتش حفظ ميكند سپس ظاهرش مينمايد تا زمين را به عدل و داد پر كند آن چنانكه به جور و ستم پر شده بود» «الحمدلله الذي لم يخرجني من الدنيا حتي اراني الخلف من بعدي اشبه الناس برسول الله صلي الله عليه و آله خلقا و خلقا يحفظه الله تعالي في غبيته يظهره فيملاء الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما» [47] . [ صفحه 48]
1- مرحوم صدوق از شخصي به نام احمد بن اسحاق نقل ميكند كه گفت بر امام حسن عسكري عليهالسلام وارد شدم خواستم راجع به جانشين بعد از او سؤال كنم قبل از اينكه شروع به سخن نمايم امام فرمود اي احمد بن اسحاق به درستي كه خداوند متعال از موقعي كه آدم عليهالسلام را خلق كرد تا قيامت زمين را از حجتش بر مخلوق خود خالي نگذارد. به سبب حجت خود بلاء را از اهل زمين دفع نمود و به واسطهي او باران را نازل كرد و به طفيل وجود حجتش زمين بركات خود را بيرون ميفرستد. احمد ميگويد پرسيدم اي پسر رسول خدا پس امام و خليفه بعد از تو كيست؟ پس آن حضرت به شتاب بلند شد و داخل اطاق گشت بعد بيرون آمد در حالي كه پسر سه سالهاي كه صورتش مانند ماه شب بدر بود روي شانهاش قرار داشت، فرمود اي احمد اگر پيش خدا و ما عزيز و گرامي نميبودي پسرم را به تو نشان نميدادم او همنام و هم كنيهي رسول خدا است كه زمين را به عدل و داد پر ميكند آن چنانكه به جور و ستم پر شده بود... سوگند به خدا غيبتي طولاني ميكند كه در آن مدت تنها [ صفحه 49] كسي كه خداوند متعال اعتقاد او را نسبت به امامتش ثابت گرداند و موفق به دعاء تعجيل فرج نمود، هلاك و نابود نميشود، احمد گفت به امام عرض كردم اي سيد من آيا علامت و نشان ديگري است كه قلبم بدان مطمئن گردد؟ پس آن پسر ماهر و با زبان عربي فصيح فرمود: «انا بقية الله في ارضه و المنتقم - من اعدائه فلا تطلب أثرا بعد عين يا احمد بن اسحاق» يعني «من باقيماندهي (حجت) خدا در زمينش هستم و انتقام گيرنده دشمنانش ميباشم بعد از اينكه اين نشان بزرگ را ديدي دنبال علامت ديگر مباش» [48] . خوانندهي گرامي ملاحظه فرموديد كه در اين بيانات رسا و روشن، چگونه خصوصيات مصلح حقيقي و موعود آسماني اسلام، به طور كامل بيان شده و پيشوايان دين براي اينكه افكار شيعيان را به قيام و ظهور آن منجي جهان بشري توجه داده، آنان را از حيرت و ترديد و پيروي مصلح نماها نجات بدهند تمام مشخصات و علامات او را به طور صريح و روشن بيان فرمودند. آنچه كه در اين فرمودهها بيشتر به چشم ميخورد و [ صفحه 50] مهمتر به نظر ميرسد موضوع پر شدن زمين به عدل و داد و ريشهكن كردن جور و ستم به وسيله آن مصلح ميباشد. كه يكي از نشانههاي بارز و روشن مصلح حقيقي و قائم واقعي است كه تمام قيامكنندگان و مدعيان دروغين از آن به كلي برهنه و پياده هستند. به اين معني كه هيچ يك از آنان نتوانستند در محل كوچكي از روي زمين، عدل و داد به وجود آورده آن قسمت را به صلح و صفا و برادري پر كنند تا چه رسد به همهي جهان به عكس به خوبي پيدا است كه مشكلات جهان را بيشتر كرده بر حجم اختلاف و ظلم و ستم افزودند.
1- ابنصباغ مالكي در كتاب فصول المهمه از پيامبر اكرم نقل ميكند كه فرمود: «لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حي يبعث فيه رجلا من امتي و من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما» [49] . يعني «اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند خداوند [ صفحه 51] همان را آن قدر طولاني ميكند تا مردي از امت و اهل بيت من را بر ميانگيزاند كه اسم او برابر و مطابق اسم من ميباشد زمين را به عدل و داد پر ميكند آن چنانكه به جور وستم پر شده بود». 2- دانشمند مشهور سنت شيخ سليمان بلخي حنفي در كتاب ينابيع الموده نقل ميكند كه «يك نفر يهودي خدمت رسول اكرم رسيد و چند سؤال از حضرت نموده ايمان آورد از جمله پرسشهائي كه كرد راجع به جانشينان پيامبر اكرم بود، رسول خدا فرمود اوصياء من دوازده نفرند و نام هر كدام از آنان را پس از ديگري بيان كرد تا به نام امام حسن عسكري رسيد و فرمود بعد از امام حسن عسكري فرزندش محمد است كه مهدي و قائم و حجت خوانده ميشود آن حضرت غايب ميشود و بعد از غايب شدن قيام خواهد كرد موقعي كه قيام كند زمين را پر از عدل و داد ميكند آن طور كه پر از جور و ظلم شده باشد خوشا به حال آن مردمي كه در غيبت آن بزرگوار صبر كنند خوشا به حال آن افرادي كه در محبت او استقامت نمايند آنان همان اشخاصي هستند كه خدا در قرآن خود در وصفشان فرموده: «هدي للمتقين الذين [ صفحه 52] يؤمنون بالغيب» يعني راهنماي پرهيزگاراني است كه به غيب ايمان دارند» نيز دربارهي آنان ميفرمايد «اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون. آيه 23 مجادله: آنان دسته و سپاه خدايند به درستي كه سپاه خدا پيروز و رستگار است» [50] . 3- ابنخلدون جامعهشناس معروف و از مورخين سني مذهب در كتاب مقدمه خود مينويسد: «آنچه در ميان تمام مسلمانان و در تمام قرون معروف بوده است اين است كه ناچار بايد در آخرالزمان مردي از خاندان پيغمبر ظهور كند و دين را تأييد بخشد و عدل و داد را آشكار سازد و مسلمانان از او پيروي خواهند كرد و او را مهدي مينامند» [51] . 4- شعراني دانشمند معروف سني در كتاب يواقيت و جواهر مينويسد: «مهدي فرزند امام حسن عسكري است ولادت آن حضرت در شب نيمهي ماه شعبان سنهي 255 هجري بوده، آن بزرگوار باقي خواهد بود تا با عيسي بن مريم [ صفحه 53] اجتماع كند» [52] . از اين چند نمونه نتيجه ميگيريم كه موضوع قيام و ظهور مصلح آسماني مورد قبول و اعتقاد دانشمندان اهل تسنن بوده و آنان در كتابهاي خود راجع به موعود اسلام مطالبي نوشتهاند و حتي بعضي از آنها كتابهائي را اختصاص به زندگاني مصلح حقيقي، حضرت مهدي ارواحنا فداه دادهاند مانند: 1- البيان في اخبار صاحب الزمان تأليف حافظ گنجي شافعي 2- القول المختصر في علامات المهدي المنتظر تأليف جمال الدين مقدسي. 3- العرف الوردي في اخبار المهدي تأليف عبدالرحمن سيوطي [53] . [ صفحه 54]
با اينكه در معرفي مصلح حقيقي و منجي واقعي اين همه روايات و اخبار و دليلهاي روشن و صريح از پيامبر اكرم و ائمه عليهمالسلام وارد شده با تأسف بايد گفت در طول تاريخ عدهاي از هواپرستان و شهرت طلبان براي گمراهي و غافل كردن مردم، به تحريك اجانب ادعاي قائميت و مصلح بودن كرده، مسلك و مكتب بياساسي را به وجود آوردند. همان طور كه قبلا نوشتيم اينان هيچ يك از مشخصات و امتيازات مصلح واقعي را نداشته و برنامه و كار مهم او را انجام ندادهاند. با اندك مطالعه در بيوگرافي و شرح حال اين گروه و تأمل در انگيزه و عامل ادعاي دروغين اينان معلوم ميشود كه عدم اطلاع بعضي از مردم و توجه نداشتن به اصل هدف و منظور اين مدعيان، سبب گرمي بازار تبليغ و ترويجشان شده موجب ضلالت و گمراهي گروهي گشته است. به عنوان مثال باب شيرازي را ميشود نام برد كه در سال 1260 هجري قمري به دروغ ادعاي بابيت نمود و خود را از نوكران و غلامان مصلح حقيقي معرفي كرد كه به بعضي از گفتههاي او اشاره ميشود. [ صفحه 55]
آقاي ميرزا علي محمد شيرازي معروف به باب در اول محرم سال 1235 ه ق در شيراز از از زني به نام فاطمه بيگم به دنيا آمد، پدرش مردي بود به نام ميرزا محمد رضا بزاز. وي در كودكي پدرش را از دست داد و تحت سرپرستي و كفالت دائي خود قرار گرفت. دائيش او را به مكتب خانه فرستاد و پيش شخصي به نام شيخ عابد مقدمات زبان فارسي و قرائت قرآن و حساب را به مدت پنج سال آموخت، چون معلمش شيخي مسلك يعني پيرو شيخ احمد احسائي بود، عقيده شيخيگري در ذهن باب به وجود آمد و او را نسبت به شيخ احمد علاقمند كرد. ممكن است آقايان بهائيان بگويند كه آقاي باب درس ناخوانده و امي بود اما مدرك صحيح و محكمي در دست است كه ايشان به مكتب رفته و درس خواندند از جمله 1- مبلغ معروف بهائي آقاي اشراق خاوري در كتاب تلخيص تاريخ نبيل (مطالع الانوار) ص 63 و 64 مينويسد: «خال (دائي) حضرت باب ايشان را براي درس خواندن نزد شيخ عابد بردند...» [ صفحه 56] 2- همين مبلغ در شماره 15 سال يكم مجله آهنگ بديع ص 5 از ابوالفضل گلپايگاني مبلغ مشهور بهائيت نقل ميكند كه گفت «چون باب به سن هفت و هشت بالغ شد در نزديكي از مشايخ شيراز كه به شيخ معلم معروف و مردي فاضل و موقر بود به تحصيل قرائت و كتابت فارسي اشتغال نمود و در اين فن به قدري كه تجار ايران غالبا به آن اكتفا نمايند فرا گرفت». 3- خود باب در ص 25 كتاب بيان عربي خويش به ياد ايام كودكي خود افتاده مينويسد قل ان يا محمد معلمي فلا تضربني... و اذا اردت ضربا فلا تتجاوز عن الخمس و لا تضرب علي اللحم». يعني بگو اي محمد آموزگار من مرا كتك مزن چون خواستي بزني بيشتر از پنج ضربه و بر گوشت بدنم مزن. 4- احمد يزداني مبلغ مشهور بهائي در كتاب خود (نظر اجمالي در ديانت بهائي) چاپ 1328 شمسي ص 9 مينويسد «آقاي سيد علي محمد در شب اول محرم 1235 ه ق... در شيراز متولد و پس از مختصر تحصيل سواد فارسي و [ صفحه 57] مقدمات در يكي از مكاتب شيراز...» در بالا گفتيم چون باب در مكتب شيخ عابد شيخي مسلك درس گرفت عقيده شيخيه در او به وجود آمده لذا بدون منطق و دليل در سال 1260 ه ق به تحريك سفير روس [54] و علماء شيخي ادعاي بابيت امام زمان عليهالسلام را نمود در حالي كه در زمان غيبت كبري كسي چنين ادعائي را داشته باشد بنا به توقيع مصلح اسلام حضرت ولي عصر دروغگو و كذاب است چنانچه امام عصر در نامه و دستخط شريفش، به نمايندهي چهارم خود نوشت كه ترجمهي آن چنين است «بسم الله الرحمن الرحيم اي علي بن محمد سمري خداوند برادران ديني تو را در مصيبتت اجر و پاداش بزرگ عطا فرمايد به درستي كه تو در فاصله شش روز وفات ميكني كار خود را منظم نما و آماده باش و به احدي وصيت نيابت ننما كه (بعد از وفاتت) جانشين تو شود سپس هر آينه غيبت تامه (پنهاني كامل) آغاز گرديد و ظهوري جز به اجازه خدا نخواهد بود و آن هم به دنبال گذشت زماني دراز و سختي قلبها و پر شدن [ صفحه 58] زمين از ستم و بيداد است و هر آينه كساني خواهند آمد كه براي شيعيان من دعوي مشاهده [55] (نيابت خاصه) نمايند همانا آگاه باشيد هر كس كه چنين ادعا كند پيش از آنكه سفياني خروج كرده و صيحهي آسماني آمده باشد او دروغگو و مفتري است و نيرو و قدرتي جز بخواست خداي بزگر نميباشد [56] . خوانندهي گرامي براي اينكه توجه فرمائي، آقاي باب شيرازي مدت زيادي خود را باب و نوكر مصلح آسماني، حضرت حجت عليهالسلام، ميدانست به چند نمونهي زير دقت نما: 1- كتاب تفسير سورهي يوسف (خطي) تأليف باب ذيل آيه 54 سورهي يوسف مينويسد: «يا ايها الملاء انا باب امامكم المنتظر»: يعني اي مردم من باب امام منتظر شما هستم. 2- هم چنين در همين كتاب زير آيه 74 مينويسد: [ صفحه 59] «قل ان الله فاطر السموات و الارض من عند حجة القائم المنتظر و انه هو الحق و اني عبد من عباده». يعني: بگو كه هر آينه خدا آفريننده آسمانها و زمين است از پيش حجت قائم منتظر به درستي كه او حق ميباشد و هر آينه من بندهاي از بندگانش ميباشم. ممكن است كسي بگويد منظور ايشان از قائم منتظر شخص ديگري است در حالي كه خود ايشان در كتاب تفسير سورهي بقره ذيل آيه «الذين يؤمنون بالغيب: يعني كساني كه به غيب ايمان دارند» بعد از آوردن نامهاي مقدس دوازده امام راجع (ص 35) به حضرت ولي عصر مينويسد: «و محل تفصيل هذا الغيب هو القائم محمد بن الحسن» يعني جاي شرح و توضيح اين غيب همانا قائم محمد پسر حسن ميباشد [57] . اتفاقا آقاي عبدالبهاء امام اول بهائيان به اين موضوع [ صفحه 60] در كتاب مقالهي شخصي سياح نوشتهي خودش ص 3 و 4 اعتراف ميكند و ميگويد «آغاز گفتار نمود و مقام بابيت اظهار (منظور باب شيرازي است) و از كلمهي بابيت مراد او چنان بود كه من واسطهي فيوضات از شخص بزرگواري هستم كه هنوز در پس پردهي عزت است و دارندهي كمالات بيحصر و حد به ارادهي او متحركم و به حبل ولايش متمسك و در نخستين كتابي كه در تفسير سورهي يوسف مرقوم نموده در جميع مواضع آن خطابهائي به آن شخص غايب كه از او مستفيد و مستفيض بوده و استمداد در تمهيد مبادي خويش جسته و تمناي فداي جان در سبيل محبتش نموده از جمله اين عبارت است: «يا بقية الله قد فديت بكلي لك و رضيت السب في سبيلك و ما تمنيت الا القتل في محبتك». يعني: اي باقيماندهي خدا من خود را به كلي فداي تو ميكنم و راضي هستم در راهت ناسزا بشنوم و آرزوئي جز كشته شدن در راه تو را ندارم. بايد دانست كه بقية الله در اين گفتار باب از القاب مصلح حقيقي، امام زمان است چنانچه فاضل مازندراني مبلغ مشهور بهائي در ص 68 كتاب اسرار الاثار خود ج 2 مينويسد: [ صفحه 61] «و لذا بقية الله از القاب امام دوازدهم اثني عشريه قرار گرفت و در آثار اوليه نقطة البيان (منظور باب شيرازي است) آمده تكرر ذكر يافت قوله «انني انا عبد من بقية الله» يعني هر آينه من بندهاي از بقية الله هستم. آقاي باب با اينكه چند مدت خود را باب و عبد امام زمان ميدانست يك دفعه تغيير عقيده داده دست از اعتقاد سابق كشيد چنانچه در ص 138 و 139 كتاب تلخيص و تاريخ قبيل زرندي تأليف اشراق خاوري، از ايشان نقل شده كه گفت «من نه وكيل قائم موعود هستم و نه واسطه بين امام و غايب و مردم هستم. ص 141: لعنت خدا بر كسي كه مرا وكيل اما غايب بداند لعنت خدا بر كسي كه مرا باب امام بداند» جالبتر اينكه در كتاب اسرار الاثار خصوص تأليف فاضل مازندراني مبلغ معروف بهائي صفحات 180 و 181 و 182 مطالبي از باب شيرازي نقل شده كه براي بيداري دوستان بهائي و توجه آنان به اشتباه عقيده خود بعضي از آن ترجمه مي شود (دقت كنيد!): «هر آينه بعضي از مردم بر من كلمهي بابيه منصوصه و ادعاي رؤيت (امام دوازدهم) را افترا زدند خدا آنان را به آنچه افترا بستند بكشد براي بقية الله صاحب [ صفحه 62] الزمان بعد از چهار باب، باب مخصوص و نايب رسمي نيست، كسي كه بدون دليل ادعاي ديدن امام را بنمايد بر همه واجب است او را تكذيب كنند و بكشند... خدايا شهادت ميدهم كه حلال (پيامبر اسلام) تا روز قيامت حلال است و شريعتش نسخ نشده و طريقهاش تبديل نيافته كسي كه يك حرف (به احكام اسلام و قرآن) زياد يا كم كند از هم اكنون از دين و اطاعت تو خارج شده است و وحي به آن طرقي كه بر او نازل شد از پيش تو بعد از او (پس از رحلت پيامبر اكرم) منقطع گشته پايان يافت و كتابش بر همهي كتابها سيطره و غلبه دارد و حجت زندهي تو كه وجودش موجب بقاء و حيات همه مخلوقات شده است... خدايا در هنگام غيبت او را حفظ كن و ايام (ظهورش را) نزديك فرما و اشهد ان اليوم كان حجتك محمد بن الحسن صلواتك عليه و علي من اتبعه» يعني شهادت ميدهم كه امروز حجت و نمايندهي تو محمد پسر حسن است كه درودهاي تو بر او و بر كسي كه پيروي او بكند، باد. خوانندهي محترم! اين اعترافات باب راجع به وجود مصلح حقيقي امام عصر، دليل روشن و خوبي است بر اينكه [ صفحه 63] تحري حقيقت نمائي و اگر در راه خطا ميباشي فكر و انديشهات را به كار اندازي تا از طريق و راه نادرست باز گردي و به دامن اسلام عزيز پناهنده شوي و دست از تعصب بيجا و اعتقادات بياساس بكشي و به مصلح حقيقي حضرت حجة بن الحسن العسكري ايمان بياوري كه خداوند متعال ميفرمايد «كساني كه در راه هدايت شدن و معبود واقعي پيدا كردن مجاهده و كوشش نمايند راههاي سعادت را به روي آنان ميگشائيم و آنها را هدايت مينمائيم» [58] . آيا عقل و منطق انسان انديشمند و منصف ميپذيرد كه اين مصلحنما را به جاي مصلح واقعي قبول كند و او را همان شخصيتي بداند كه در سابق نشانهها و خصوصياتش را ملاحظه كرديم؟ آيا باب شيرازي همان امامي است كه پيامبران در انتظارش به سر ميبردند و مشتاق لقايش بودند؟ آيا او همان مصلحي است كه بايد جهان را به عدل و داد پر كند؟ آيا ايشان توانستند گوشهاي از روي زمين را آباد نموده به عدل و داد پر نمايد؟ آيا او همان مصلحي است كه روي زمين را به نور علم و توحيد روشن كرده از ظلم و ستم [ صفحه 64] پاك نموده است؟ نه هرگز. آن مصلحي كه داراي قدرت فراوان و علم زياد و كمال عالي و نيروي عصمت است، همين باب شيرازي است؟! قدرت او كجا را گرفت؟ دانش و علم او چقدر بود؟ به قول نويسندگان و مبلغين بهائي او مقدمات سواد فارسي را فرا گرفت و تا سيوطي و حاشيه [59] بيشتر نخواند [60] ، مسلم كه از نيروي عصمت برخوردار نبوده و معصومانه زندگي نكرده است و ادعاي دروغين او دليلي بزرگ بر منحرف بودن و عصيان او ميباشد. اين جناب پس از مدتي كه محيط را مناسب و مساعد ديد ادعا كرد كه من همان قائم اسلام و امام زمان هستم چنانچه به يارانش گفت: «انا القائم الحق الذي انتم بظهوره توعدون [61] يعني من همان قائم بر حق هستم كه شما به ظهورش [ صفحه 65] منتظر بوديد. اتفاقا با شنيدن اين ادعاي دروغ بعضي از بزرگان بابيه از جمله ملا عبدالخالق يزدي دست از عقيدهي به او كشيد و بنا به نوشتهي ميرزا حسينعلي بهاء [62] «نامبرده بعد از قرائت ادعاي قائميت باب صيحه زد و به اعراض تام قيام نمود و جمعي در ارض طاء (طهران) به سبب او اعراض نمودند». از مطالعه در آثار بابيه و بهائيه نتيجه ميگيريم كه باب شيرازي مدتي ادعاي بابيت و نوكري امام زمان حقيقي را نموده سپس ادعاي قائميت و مهدويت داشته از آن به بعد بنا به نوشتهي آقاي عباس عبدالبهاء در كتاب مفاوضات ص 124 و آقاي شوقي افندي در ص 11 قسمت دوم كتاب قرن بديع صاحب رسالت و شرع جديد شدهاند و بعد از چندي هم پا را فراتر نهاده ادعاي خدائي نمودند و گفتهاند «هر آينه علي محمد ذات خدا و وجود او است [63] و وقتي كه در مجلس وليعهد قاجار ناصر الدين ميرزا تنبيه شدند، استغفار و توبه نموده دست از همه ادعاهاي خود كشيدند چنانچه در كتاب كشف الغطاء تأليف مبلغ بزرگ بهائي ابوالفضل گلپايگاني [ صفحه 66] ص 204 و 205 توبه نامه ايشان نقل شده كه از جمله گفت «استغفر الله ربي و اتوب اليه من ان ينسب الي امر «يعني از پروردگارم استغفار ميجويم و به سوي او از آنچه كه به من نسبت داده شد توبه ميكنم» و مدعي نيابت خاصه حضرت حجت (ع) را محض ادعا مبطل است و اين بنده را چنين ادعائي نبوده و نه ادعاي ديگر». بعد از باب شيرازي آقاي ميرزا حسينعلي ملقب به بهاء الله كه اصلا از تاكر نور مازندران بودهاند زمام امر بابيان و بهائيان را به دست گرفته، فرقهي گم شده و گمراه بابيه را رهبري نمود. [ صفحه 67]
ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاء الدين در محرم سال 1233 ه ق در تهران به دنيا آمده در 1309 در گذشت. پدرش ميرزا عباس معروف به ميرزا بزرگ از مستوفيان زمان محمد شاه قاجار به شمار ميرفت، ايشان نيز مانند باب به مكتب خصوصي رفته درس ميخواند چنانچه محمد علي فيضي مبلغ بهائي در ص 18 كتاب بهاء الله مينويسد «از قرار معلوم فقط مقدمات خواندن و نوشتن را نزد پدر و بستگان خود آموخته در مدرسه و مكتبي مطابق معمول آن زمان داخل نشده». همچنين دكتر اسلمنت در ص 28 كتاب بهاء الله و عصر جديد ميگويد: «به مدارس و دبستاني داخل نشدند فقط [ صفحه 68] در منزل جزئي تحصيل نمودند». ايشان پس از اعدام شدن باب با برادرش ميرزا يحيي صبح ازل بر سر رهبري مردم اختلاف بزرگ داشت و خلاصه پس از كوششها و پشتيباني دولت روس و سفيرش پرنس دالگوركي [64] بر برادرش پيشي جسته رهبر عدهاي شد كه بعدها بهائي معروف شدند [65] . آقاي بهاء الله نيز ادعاهاي گوناگوني در مدت رهبري خود داشتهاند كه علاقمندان ميتوانند به كتابهاي مربوط در اين مورد مراجعه كنند «از جمله كتاب راه راست تأليف آقاي مسيح الله رحماني» مبلغ مشرف شده به اسلام. ميرزا حسينعلي نيز مانند باب شيرازي به قائميت مصلح اسلام حضرت مهدي اعتراف داشتند كه در اينجا به بعضي از آن اشاره ميشود: 1- ايشان در كتاب ايقان خود ص 190 مينويسد: [ صفحه 69] چنانچه در كافي در حديث جابر در لوح فاطمه در وصف قائم ميفرمايد: «عليه كمال موسي و بهاء عيسي و صبر ايوب» [66] . يعني براي او است كمال موسي و روشني عيسي و صبر و بردباري ايوب. 2- ميرزا حسينعلي در كتاب آثار قلم اعلا ج 3 ص 41 راجع به مصلح آسماني حضرت قائم مطلبي مينويسد كه ترجمه آن چنين است: «آن چه را كه راجع به (حضرت) محمد بن الحسن كه روحها فدايش باد ميشنوي حق است و در آن شكي نيست به درستي كه همهي ما به وجود او يقين و ايمان داريم» [67] . [ صفحه 70] پس اي رفيق عزيز اگر در اين مسلك به سر ميبري در اين نوشته دقت كن و با مراجعه به كتب اصلي خود كه به مطالب بعضي از آنها اشاره شد جستجوي حقيقت را شعار گردان و دور از تعصب به تحقيق و تفكر خود ادامه بده، تا حقيقت اسلام بر تو روشن گشته با اطمينان خاطر و فكري آسوده به مصلح واقعي كه حضرت محمد بن الحسن ميباشد، ايمان بياور. [ صفحه 71]
روزها و شبهائي در اسلام شرافت و بزرگي فراوان دارند كه در ايام سال بدان عظمت، مشهور و معروف هستند، عظمت و بزرگي آنها به واسطه عظمت روحي و والا بودن مقام شخصيتهائي است كه در آن ساعات متولد شدهاند و در طول حيات و زندگي خود سعادتها و رستگاريها و درستيها و همه صفات پسنديده و كمال را به وجود آورده، آفريدهاند. وقتي كه يكي از اين روزها يا شبها فرا ميرسد، نشاط و سرور معنوي فوقالعادهاي در انسانهاي مسؤول و آگاه ايجاد شده، سرور و خوشحالي فراواني در دل آنان پيدا ميشود كه در دگر اوقات سال كمتر محسوس ميباشد. يكي از اين اوقات شريفه و فرخنده شب و روز نيمه [ صفحه 72] شعبان هر سال است كه يادآور ميلاد مسعود و نوراني مصلح حقيقي، امام عصر ارواحنا فداه ميباشد. در سحر نوراني و لطيف و مصفاي نيمه شعبان سال 255 هجري قمري بود كه اين شخصيت بزرگوار و اين پناهگاه انسانهاي مستضعف و اين آخرين حجت و سفير الهي در دامان مقدس و مطهر نرجس خانم ظاهر گشت و غنچهي لبانش در آغوش پدرش امام عسكري به تلاوت آيهي «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين [68] شكفته شد، پيشاني نوراني روي خاك به سجده نهاد و به قيام و ظهور خود و پر كردن زمين به عدل و داد اشاره كرده آن را از پيشگاه مقدس خداوند قادر مسئلت نمود: «اللهم انجزلي وعدي و اتمم لي امري و ثبت و طأتي و املاء الارض بي عدلا و قسطا [69] . [ صفحه 73]
در كتب حديث و روايت شيعه و سني دليلهاي فراواني راجع به تولد مصلح آسماني آمده است كه به بعضي از آنها اشاره ميشود: از امام عسكري (ع) 1- محمد بن علي بن حمزه گويد: از حضرت عسكري شنيدم كه ميفرمود «ولي خدا و حجت او بر بندگان و خليفهي من در شب نيمهي شعبان سال 255 به هنگام سپيده دم به دنيا آمد» [70] . 2- شيخ صدوق در كتاب كمال الدين خود از احمد بن حسن قمي روايت ميكند كه گفت «از مولاي ما ابومحمد [ صفحه 74] حسن عسكري نامهاي به جدم رسيد كه به خط مبارك در آن مرقوم نموده بود «فرزندي برايم زاده شد پس خبرش از مردم پوشيده باشد كه آن را فقط به خويشان نزديك يا دوستان خاص خود اعلام خواهيم كرد» [71] . از اهل سنت: 1- ابنصباغ مالكي در فصل دوازدهم كتاب خود فصول المهمه مينويسد «ابوالقاسم محمد بن الحسن در سامرا در نيمه شعبان سال 255 ه ق به دنيا آمد.» 2- شيخ سليمان بلخي حنفي معروف به خواجه كلان در ص 452 كتاب ينابيع الموده مينويسد «پس خبر مسلم و حتمي نزد معتبرترين وثقات، اين است كه ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامراء واقع گرديد.» از باب شيرازي: 1- فاضل مازندراني در ص 11 كتاب اسرار الاثار قسمت اول از كتابي به نام تفسير سوره بقره كه منسوب به باب است فرازي به اين ترتيب ميآورد: «لقد قال الحسن ابوالحجة في تفسير لهذه الايه» يعني هر آينه امام حسن پدر حضرت حجت در تفسيرش در اين آيه چنين فرمود.. [ صفحه 75] 2- در ذيل آيهي و لله المشرق و المغرب مينويسد «و المغرب القائم محمد بن الحسن صاحب العصر: يعني و مراد از مغرب حضرت قائم محمد بن حسن صاحب زمان است. 3- در كتاب تفسير سورهي كوثر كه منسوب به باب است صفحهي 56 مطلبي آمده كه ترجمه آن چنين است «هيچ ترديدي در وجود امام قائم غايب مستور نيست و همانا مسلماناني كه او را انكار كنند گفتارشان از درجهي اعتبار ساقط است و اما مسلمانان مؤمن كه شيعه دوازده امامي هستند نزدشان ولادت قائم ثابت شده است [72] اين سه مدرك زنده بودن امام عصر عليهالسلام و تولد او را بيان ميكند. آري جهان در سحرگاه درخشان و نوراني پانزدهم شعبان سال 255 طراوت روح انگيزي يافت و مشام جان جهانيان از بوي نسيم حيات بخش رحماني معطر گشت. در آغوش نرجس بوستان اسلام غنچهي مهدوي شكفته شد در حالي كه لبخند ملكوتي بر لب داشت شهر سامرا از سرخي [ صفحه 76] عذارش جاذبيت خاصي گرفت سروش غيبي ندا كرد كه «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا» حق آمد و باطل نابود شد چون باطل نابود شدني است. در اين شب و روز شيعيان و مشتاقان ظهورش با وجد و سرور وصف ناشدني به پا ميخيزند و جهت عرض ارادت به پيشگاه مقدسش آنچنان جشن و چراغاني بر پا ميكنند كه در دگر روزهاي سال نظير آن ديده نميشود، و با زبان دل ميگويند كه اي قلب جهان و اي چشمهي حيات و زندگي ميلاد با سعادت تو را بزرگ ميداريم و همگان را به قيام تو دعوت ميكنيم و عشق و محبت و انتظار ظهور و قيام تو را در دلهاي خود و مشتاقان تو جا ميدهيم و همه چشم به راه تو دوختهايم تا كي جمال ملكوتي خود را آشكارا به جهانيان و ما بنماياني و شام فراق و هجران ما را به روز روشن وصال مبدل سازي، وصال، با تو، وصال با حق و عدالت، صلح و صفا و برادري است كه ما در موقعيت كنوني سخت بدان نيازمنديم. روز تولد تو اي مصلح، ما را به ياد روز قيام شكوهمند و سعادت آفرينت مياندازد و صبح با صفاي نيمه شعبان و سحر نوراني آن در هر سال، صفا و يك رنگي زمان ظهورت را در [ صفحه 77] دلها و خاطرهها زنده ميكند و به روح و جان ما منتظران دم مهدوي تو را ميدمد كه نه تنها جسم و كالبد ما به نفس حيات بخش تو محتاج است بلكه روح و روان ما نيز به انفاس قدسيهات نيازمند است. كدام روزي در ايام سال ميتواند هم اكنون و با وضع كنوني با ميلاد فرخندهي تو برابري ميكند، روز مبعث نه، روز هفدهم ربيع نه، روز سيزده رجب نه، روز تولد تو روز ديگر است! و نيمهي شعبان چيز ديگر، كه قلم را ياراي شرح عظمت و صفاي آن نيست، آنچه در دل مشتاقان تو و اين كمينه غلام تو از بزرگي و جلال و شكوه روز ميلادت هست به قلم نميآيد كه قلم بيگانه است و چگونه ميشود اشتياقها و سوزهاي روز تولدت را به قلم آورد و به روي صفحهي كاغذ نگاشت. در كدام روز سال اين چنين شور و هيجاني در دل علاقمندان چون شب و روز نوراني نيمه شعبان به وجود ميآيد؟ و كدام مجلس جشن و سروري را در تمام سال به عظمت و شكوه جشن پانزدهم شعبان ميتوان نشان داد؟ اين خود حاكي است كه جذبهي ولايت امام عصر كه پيشواي عالم است [ صفحه 78] همهي مشتاقان را به طرف خود ميكشد و لطف و عنايت غيبي او، نشاط و شعفي در دل منتظران ايجاد ميكند، تا روز ولادتش را بزرگ دارند و عالم را براي قيام و ظهورش آماده كنند.
ميدانيم كه اين مصلح حقيقي در سال 260 ه ق بنا به علتها و مصالحي به امر خداوند منان غيبت اختيار فرمود و هم چون آفتاب درخشاني در پس پردهي غيب [73] پرتو افشاني ميكند و هم اكنون عالم و عالميان در انتظار او به سر ميبرند و ديده به راه او دوختهاند، كه كي ظهور كند و شمس جمالش عالم تاريك و ظلماني را بيواسطه و بيمانع روشن نمايد: جهان است در انتظار قدومش به راهش بود دوخته چشم كيهان -چند شاهد راجع به غيبت مصلح آسماني 1- يحيي بن ابيالقاسم ميگويد به امام صادق عرض كردم معني غيب در آيه شريفهي «الذين يؤمنون بالغيب» چيست؟ [ صفحه 79] امام فرمود: «الغيب فهو الحجة الغائب [74] «يعني: غيب همانا حجت غايب ميباشد. 2- امام باقر فرمود: «لقآئم آل محمد غيبتان احديهما اطول من الاخري» يعني: براي قائم آل محمد دو غيبت است كه يكي از ديگري طولانيتر ميباشد. 3- حافظ نادرة الفلك نطنزي از دانشمندان سني در كتاب اليقين خود نقل ميكند كه پيامبر اكرم به جابر فرمود: «سوگند به پروردگارم (براي قائم ما غيبتي خواهد بود) كه خداوند مؤمنين را بدان ميآزمايد و كافران را نابود ميكند» [75] . 4- سيد باب شيرازي هم در ص 6 كتاب صحيفه عدليهي خود مينويسد «و بعد از آنكه اهل دين به اول سنهي بلوغ رسيده غيبت از براي حجت خود امر فرموده و خلايق را حكم به اتباع حجت خود فرموده». همان طور كه ملاحظه فرموديد امام عصر مصلح حقيقي دو غيبت اختيار فرمود كه اولي را غيبت كوچكتر (صغري) و [ صفحه 80] دومي را غيبت بزرگتر (كبري) مينامند مدت غيبت صغري 69 سال بوده است (از سال 260 تا سال 329(كه در اين مدت چهار نفر از شيعيان خاص آن حضرت كه پرهيزگار و مورد اعتماد بودهاند به ترتيب به نيايب خاص آن بزرگوار منصوب شده و عبارت بودند از 1- عثمان بن سعيد 2- محمد بن عثمان 3- حسين بن روح نوبختي 4- علي بن محمد سمري. چنانچه قبلا نوشته شد امام زمان شش روز قبل از وفات نايب چهارم نوشت كه غيبت كبري (پنهاني كامل) شروع شده ديگر براي من نايب خاصي نخواهد بود و هر كه ادعاي نيابت خصوصي كند دروغگو ميباشد. با اين ترتيب امام عصر (ع) به امر خداوند بزرگ از سال 329 غيبت بزرگ خود را آغاز كرده چون آفتاب درخشاني از پس پردهي غيبت جهان را روشن ميفرمايد و تا روز ظهورش كه خدا بدان آگاه ميباشد به طور پنهان عالم را زعامت نموده فيض خود را به انسانها ميرساند. خواست خداوند حكيم اين بود كه در طول غيبت، مكتب تربيتي و پرورشي انتظار تأسيس شود، تا گروهي از مشتاقان و منتظران در اين مكتب، درس عشق و اشتياق و [ صفحه 81] سوز و هجران و صبر و تحمل فرا گيرند و هر لحظه و هر ساعت در عشق آن محبوب آفرينش و آن امام بگذاريد و خواهان ظهور و قيامش باشند. مكتب انسانساز، انتظار، افراد صالح و شايسته تربيت ميكند و انسانهاي نمونه و سمبل خوبيها و درستيها پرورش ميدهد، تا ياران و اصحاب مصلح حقيقي در ايام غيبتش و فداكاران و شهداي ركابش در ايام ظهور شوند. چون كه منتظر حقيقي بايد خود صالح و شايسته باشد تا انتظارش از امام مصلح مصداق درست پيدا كند. «پس انتظار براي به وجود آوردن صلاح، شايستگي، لياقت، اصلاحات، كار، كوشش، حركت و امثال آن است، انتظار حالت ديناميك جامعه است، نه خاموش نشستن و صبر و حوصله و انتظار كس ديگر كه بيايد و كارها را اصلاح كند. ما بايد همواره آماده باشيم و چون نميدانيم كه حضرت مهدي كي ميآيد؟ و اين انتظار را پايان كي است؟ بايد هر لحظه در اين آمادگي باشيم، مردم سرزمينهاي اسلام بايد چون ارتشي باشند كه فرماندهي كل قوا چند روزي سفر كرده و گفته است، همين كه رسيدم فرمان پيشروي ميدهم و [ صفحه 82] نميگويد كي ميآيم. امام خود، در پيام به شيخ مفيد فرموده است اگر روش ناهنجار شيعه نبود به سعادت ملاقات ما نائل ميشدند» [76] . آنچه كه بيشتر در دوران تربيتي انتظار احساس ميشود و در دل انسانهاي منتظر پيدا ميگردد آن گونه بودن كه او بخواهد و بپسندد تا موجب زيارت كردن جمال ملكوتي و دل آرايش و تماشاي قامت و قيافهي نورانيش گردد كه مظهر حسن و زيبائي و كمال و صفا است. اميد و آرزوي ملاقاتش در دل مشتاقان روز به روز زنده ميشود و صبر و قرار را از آنان گرفته و مجنون و شيفتهي كويش ميسازد، آتش عشق به او در درون دل گاه شعله ميكشد و در سر شور و هيجاني ايجاد مينمايد و ميخواهد انسان را پروانه شمع جمالش سازد، كه: اي توتياي ديدهي ما خاك پاي تو وي كنج خلوت دل عالم سراي تو هر مو به تن زبان شده تا از تو دم زند چون ني پر است هر رگ ما از نواي تو [ صفحه 83] گاهي بر آي از دل و در ديده جلوه كن اي صد هزار ديده و دل مبتلاي تو اين نيمه جان كه مانده ز تاراج غم بجاي يكبار رو نما كه بود رو نماي تو سوزد در انجمن دل پروانه جان شمع بر حال من كه سوختهام در هواي تو
1- رسول اكرم فرمود «افضل جهاد امتي انتظار الفرج [77] » يعني با فضيلتترين جهاد امت من انتظار فرج است (منتظر بودن مصلح براي رفع مشكلات). 2- مولاي متقيان در فضيلت انتظار و شخص منتظر فرمود «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله [78] «يعني منتظر امر ما (قيام مصلح منظور است) همانند كسي است كه در راه حق شهيد شده در خون خود بغلطد. 3- امام سجاد فرمود «من ثبت علي موالاتنا في غيبة [ صفحه 84] قائمنا اعطاه الله عزوجل اجر الف شهيد من شهدآء بدر و احد» [79] . يعني كسي كه: بر اعتقاد بر امامت (و دوستي حقيقي) ما در زمان غيبت قائم ما ثابت بماند خداوند متعال به او اجر هزار شهيد چون شهيدان بدر و احد عطا ميكند. 4- باز امام چهارم فرمود «آنان كه در زمان غيبت (قائم) به امامتش معتقد بوده منتظر ظهورش ميباشند برتر و با فضيلتتر از مردم هر زماني هستند... خداوند آنان را همانند، مجاهدين زمان رسول خدا قرار داده است» [80] . 5- امام صادق فرمود: «كسي كه دوست دارد از ياران قائم باشد بايد در حال انتظار به سر برد و عمل نيك و اخلاق پسنديده داشته باشد در اين صورت او را منتظر خواهند گفت پس اگر با چنين حالتي بميرد و امام عصر بعد از مردنش قيام كند برايش پاداش و ثواب كسي است كه قائم را درك كرده باشد پس كوشش كنيد و منتظر باشيد كه اين نعمت عظمي گوارايتان باد» [81] . [ صفحه 85] 6- هم چنين امام ششم به عمار ساباطي فرمود: «عبادت شما در هنگام غيبت امام غايب و دولت باطل و با فضيلتتر از عبادت در زمان امامت امام ظاهر و حكومت او ميباشد بدانيد كسي كه يك عمل واجب را به نيكوئي در وقتش، به هنگام غيبت امام انجام دهد خداوند برايش ثواب بيست و پنج ركعت نماز فريضه را منظور ميفرمايد و كسي كه يك نماز نافله را به وقتش به نيكوئي انجام دهد خداوند متعال براي او ثواب ده ركعت نماز مستحبي مينويسد و كسي كه يك كار نيك به جا آورد خداوند اجر بيست كار نيك براي او خواهد نوشت...» [82] .
اي شيعه تو وظيفه داري كه معارف دين و احكام قرآنت را فراگيري و پايههاي اعتقادي خود را با دليل و منطق محكم نمائي تا هم خود از خطر انحراف دشمنان عقيدهات محفوظ باشي و هم حقايق درخشان اسلام را به ديگران بياموزي، به خصوص در عصري زندگي ميكني كه [ صفحه 86] اصول اعتقاداتت به ويژه اصل محكم امامت دستخوش خطر و حمله قرار گرفته است بايد با كوشش و جديت از حريم دينت دفاع كني و حافظ و پاسدار قرآن و امام زمانت باشي تا گوهر ايمانت مورد دستبرد دزدان دين و شرف كه مصلح نماها و پيروان دروغين آنان ميباشند، قرار نگيرد از اينجا است كه بزرگان دين و پيامبر اكرم (ع) فرمودند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهلية». يعني كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد (يك شيعه بيتفاوت و بيمسؤوليت باشد) همانند زمان جاهليت و شرك مرده است. اي انسان منتظر تو بايد محيط را با فداكاري خود بسازي و افكار انسانها به ويژه گمگشتگان از راه اسلام را روشن نمائي تا براي قيام و حكومت ظاهري امام عصر (ع) آماده شوند و شب و روز، منتظر (به مفهوم واقعي انتظار) آن مصلح عالم باشند. تو در مكتب امامي تربيت شدهاي و دم از محبت و پيروي رهبري ميزني كه زبان و چشمن و قلب تو را مسئول و موظف قرار داده چنانچه فرمود: [ صفحه 87] من ترك انكار المنكر بقلبه و لسانه و يده فهو ميت بين الاحياء [83] . يعني: كسي كه كار زشت و ناروا را با قلب و زبان و دستش زشت و ناپسند نشمارد و نهي از بدي را ترك كند چون مردهاي بين زندگان ميباشد. اي شيعه، پيامبر اكرم تو را ديدهبان و ناظر كار انسانها قرار داده، در راهنمائي ديگران و ارشاد گمگشتگان موظف ساخته است، اگر تو اين وظيفه خطير و سنگين را ابلاغ نكني و بيتفاوت باشي به منطق آن بزگوار يك مؤمن ضعيف و بيچارهاي هستي كه گويا ديني و ايماني براي تو نيست چنانچه فرمود «ان الله يبغض المؤمن الضعيف الذي لا دين له فقيل و ما المؤمن الضعيف الذي لا دين له قال (ص) الذي لا ينهي عن المنكر [84] . يعني: هر آينه خداوند مؤمن ضعيفي را كه دين ندارد دشمن دارد پرسيده شد كه مؤمن ضعيفي كه دين ندارد كيست؟ فرمود آنكه از زشتي جلوگيري نميكند. [ صفحه 88] اي منتظر امام عصر، تو وظيفه داري كه نسبت به آن بزرگوار شناخت حقيقي پيدا كني آن شناختي كه شور و هيجان و حركت و كوشش در تو ايجاد كند و تو را براي اصلاح محيط و پاك كردن روح انسانها و شناساندن امام زمان به ديگران آماده نمايد. تو خود بايد در محيط كار و زندگيت مكتب انتظاري تأسيس كني و به تربيت و پرورش هم نوعان خود مشغول شوي، تو هر كه هستي و در هر مقامي به سر ميبري بايد به دين وظيفه مهم قيام نمائي و با يك دنيا عشق و اميد و كوشش مداوم خستگيناپذير افكار برادرانت را به نور اسلام و قرآن روشن سازي و دلهاي آنان را به محبت و عشق مولاي عالم حضرت حجة بن الحسن العسكري مالامال گرداني. تو بايد همانند مجاهدين صدر اسلام و بزرگان دين، چون ابيذر و سلمان و حجر بن عدي و بلال حبشي و عمرو بن حمق خزاعي و زيد بن علي بن الحسين و ديگر مفاخر تشيع اولا در مكتب انتظار تربيت شوي و روح و روانت را با آب زلال توحيد و محبت اهل البيت صفا بخشي. ثانيا در راه بيداري افكار جامعه و توجه دادن به ظهور و قيام آن بزرگ مصلح، [ صفحه 89] سراپا بكوشي كه اگر در اين راه مقدس عمرت را به سر آوري به فرمودهي امام صادق (ع) همانند كسي هستي كه در سراپردهي نوراني امام عصر ارواحنا فداه به سر ميبرد. شب و روز تو بايد به انتظار و خدمتگزاري او به سر آيد و هر وقت كه چشم به افق نوراني صبحگاه مياندازي ياد زندگاني در افق حكومت ملكوتي امام زمان به سرور و نشاطتت در آورده، شور و هيجاني در تو ايجاد كند كه همانند يعقوب منتظر آني چشم از راه يوسف خود فرو نبندي و لحظهاي ياد او را فراموش نكني. آيا ميداني در انتظار كسي به سر ميبري كه همه پيامبران و امامان مشتاق لقاي جمال نوراني او بودند. آيا توجه داري كه در اين عصر غيبت به خدمتگزاري شخصيتي مشغول هستي كه امام چهارم ديدن قيافهي او را از خدا آرزو ميكرد. آيا ميداني در انتظار قائم و مصلحي هستي كه امام رضا پيشواي هشتم (ع) وقتي لقب مخصوصش را در مجلس خود ميشنيد به تمام قامت ميايستاد و در پيشگاه خداوند در حالي كه دست مبارك روي سر ميگذاشت عرض ميكرد: [ صفحه 90] اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه [85] . يعني خدايا در فرجش تعجيل و شتاب كن و راه قيامش را آماده و هموار فرما. پس تو اي شيعه و اي منتظر از امر به معروف و نهي از منكر غافل مباش و در نجات هم نوعان به ويژه گمراهان كوشش كن و مشكلات را در اين راه مقدس با بردباري و صبر تحمل نما و به عشق امام عصر و جهت خدمتگزاري به آستان مقدسش سختيها را به جان بپذير كه به فرموده حضرت سيد الشهداء (ع) «كسي كه در زمان غيبت بر سختي و تكذيب صبر كند و تحمل نمايد چون سرباز مجاهدي است كه پيش روي رسول اكرم با دشمنان دين بجنگد» [86] . تو اين انساني كه در مسلك ديگري هستي كه وجدان و روحت از بياساس بودن آن ناراحت و افسرده است بكوش تا خود را از قيد آن رهاسازي و روانت را از اسارت آن مكتب مصنوعي نجات دهي. اگر يك فرد منصف و عاقلي هستي مطالب اين نشريه تو را از ترديد و تحير بيرون آورده به مصلح [ صفحه 91] حقيقي و امام زمان واقعي راهنمائيت ميكند كه خداي بزرگ عقل و هوش به تو عطا كرده تا از هدايت آن برخوردار شوي و مصلح حقيقي را از مصلح نماها باز شناسي. كه اگر در اين راه نكوشي و از وادي گمراهي و ضلالت بيرون نيائي به خود ستم نمودهاي. ما به عنوان يك برادر دلسوز به تو توصيه و سفارش ميكنيم كه به دقت اين نوشته را بخوان و در فرمودههاي پيامبر اكرم و امامان شيعه و حتي گفتههاي رهبران خود تأمل كن كه راه شناخت امام زمان حقيقي را كاملا نشان دادند و به خاطر اينكه چون تو انسان روزي در حيرت و سرگرداني قرار نگيري و خدا نكرده راه ضلالت را نپيمائي تمام مشخصات آن مصلح بر حق را بيان فرمودند و راه درست و صراط مستقيم و سعادت را پيش پاي تو باز كردند تا به سعادت خود برسي و با انديشه و فكر كه شعار هر انسان عاقلي است خويشتن را از پيروي انسان نماها بيرون آوري، اميد است در اين راه مقدس موفق و پيروز شوي و به آغوش گرم اسلام عزيز باز گردي، توفيق تو و انسانهاي مانند تو را از خداي بزرگ خواستاريم. [ صفحه 92]
اي كه در حسن كسي همسر و همتاي تو نيست جلوهي ماه فلك چون رخ زيباي تو نيست سرو افراخته چون قامت رعناي تو نيست كيست آنكو به جهان واله و شيداي تو نيست گرچه پنهان ز نظر روي نكوي تو بود چشم ارباب بصيرت همه سوي تو بود آتش عشق تو در سينه نهفتن تا كي همه شب از غم هجر تو نخفتن تا كي طعنه ز اغيار تو اين يار شنفتن تا كي روي ناديده و اوصاف تو گفتن تا كي چهره بگشاي كه رخسار تو ديدن دارد سخن از لعل تو اي دوست شنيدن دارد اگر اي مه ز ره مهر بيائي چه شود نظري جانب عشاق نمائي چه شود [ صفحه 93] غنچهي لب به تكلم بگشائي چه شود همچو بلبل به چمن نغمهسرائي چه شود بي گل روي تو گلزار ندارد رونق از صفاي تو صفا يافته گيتي الحق دل بود شيفتهي طره مويت اي دوست چشم ما، هست شب و روز به سويت اي دوست جان به لب آمده از دوري رويت اي دوست كس نياورد خبر از سر كويت اي دوست ره نبرديم به كوي تو و خون شد دل ما رفت بر باد فنا از غم تو حاصل ما خاطر ما ز فراق تو پريشان تا چند دوستان از غم تو بيسر و سامان تا چند خانهي دل بود از هجر تو ويران تا چند در پس پردهي غيبت شده پنهان تا چند پرده اي ماه فروزنده ز رخسار فكن تا جهان را كني از نور جمالت روشن روي زيباي تو اي دوست نديديم آخر گلي از گلشن وصل تو نچيديم آخر [ صفحه 94] نغمهي روح فزايت نشنيديم آخر چون هلال از غمت اي ماه خميديم آخر روز ما تيره تر از شب بود از دوري تو زده آتش به دل ما غم مستوري تو شب تار همه را ماه دل افروز توئي عارفان را بخدا معرفت آموز توئي داور و دادرس و دادگر امروز توئي مصلح كل توئي و بر همه پيروز توئي هر كه آزاده و دانشور و صاحبنظر است بهر اصلاح جهان منتظر منتظر است ما همه بنده توئي صاح ما سرور ما نبود جز تو كسي قائد ما رهبر ما چون توئي در همه جا حامي ما ياور ما در پناه تو بود ملت ما كشور ما سايه لطف تو تا بر سر احباب بود دل ز مهر تو چو خورشيد جهانتاب بود ما همه عاشق دلداده و جانانه توئي رهبر مردم آزاده و فرزانه توئي [ صفحه 95] صدف دين خدا را در يكدانه توئي قدمي رنجه نما صاحب اين خانه توئي خانهي صبر ز هجران تو گرديد خراب از ره لطف و كرم منتظران را درياب خاطر آشفته چنين پيرو قرآن مپسند بيپناه اين همه افراد مسلمان مپسند بيش از اين ذلت اين جمع پريشان مپسند دوست را دستخوش فتنهي دوران مپسند تا بكي نزد كسان بيكس و ياور باشيم چند از دوري روي تو در آذر باشيم سوي ما كن نظري از پي دل داري ما كه كند غير تو از مهر و وفا ياري ما تا تو از لطف نيائي به هوا داري ما كه دهد خاتمه آخر به گرفتاري ما ما همه منتظر مقدم فرخندهي تو تا ببينيم مگر چهرهي تابندهي تو دل افسردهي ما را ز غم آكنده ببين مسلمين را ز هم اي دوست پراكنده ببين [ صفحه 96] آشنا را بر بيگانه سرافكنده ببين از غم بيهنري يك سره شرمنده ببين چه بگويم كه تو خود آگهي از راز نهان باري آنجا كه عيانست چه حاجت به بيان بي تو ما، در كف بيگانه گرفتار شديم خون جگر از ستم دشمن مكار شديم توسري خور ز هوسراني اشرار شديم در بر خلق جهان خوارتر از خوار شديم اجنبي پاي چو دركشور اسلام نهاد هستي ملت ما را ز جفا داد به باد سالها دم زند از مهر ولايت قدسي ميكند صبح و مسا مدح و ثنايت قدسي فكند كاش سر خويش به پايت قدسي تا كند جان خود از شوق فدايت قدسي چون شود گر كني از لطف به قدسي نظري تا كه از نخل وصال تو بچيند ثمري
[1] كتاب منتخب الاثر ص 498.
[2] اقتباس از نشريه كانون بحث مشهد.
[3] اقتباس از نشريه كانون بحث مشهد.
[4] حديد آيه 16.
[5] ترجمه از بحار ج 51 ص 54.
[6] بشارات عهدين ص 236.
[7] انبياء آيه 105.
[8] ج 51 ص 47.
[9] بشارات عهدين ص 244. [
[10] اديان و مهدويت ص 19.
[11] كلمهي منصور در آيه 33 سوره بنياسرائيل به امام عصر تأويل شده است.
[12] كمال الدين چاپ جديد ص 253 و 280.
[13] بشارات عهدين ص 246 و 247.
[14] دولت مهدي ص 10.
[15] اديان و مهدويت ص 39 و 40.
[16] توضيح آنكه اگر پيشتر راجع به افراد بزرگ و مشهور در مورد اعتقاد ملل پيشين و مردم گذشته مطالبي نوشتيم نه از باب اينكه آنان مصلح و رهبر حقيقي هستند بلكه منظور اين بود كه اعتقاد به يك رجل آسماني و قيام كنندهي حقيقي در آخرالزمان جزء امور روشن و بديهي بوده و اين چنين عقيده حاكي از قيام آسماني و شكوهمند يك پيشواي مقتدر و يك مصلح آسماني ميباشد.
[17] توجه داشته باشيد كه ما گفتار راسل را تنها، راه شناخت مصلح اسلام نميدانيم و سخن او را ملاك كامل امام عصر نميشماريم بلكه اين فراز براي بعضي از روشنفكر مآبها نوشته شد زيرا گفتار قرآن و پيامبر اكرم و امامان براي شناخت مصلح حقيقي كافي است و به گفتار ديگران نيازي نيست.
[18] به كتب اعتقادي از جمله كافي (كتاب الحجة) مراجعه شود.
[19] ترجمه از كتاب الزام الناصب ص 230.
[20] منتخب الاثر ص 483.
[21] بحار ج 52 ص 336.
[22] «ان هذه الاية مخصوصة بصاحب الامر الذي يظهر في آخر الزمان و يبيد الجبابرة و الفراعنة و يملك الارض شرقا و غربا فيملأها عدلا كما ملئت جورا» تفسير برهان چاپ جديد ج 3 ص 220.
[23] «ان ذلك يكون عند خروج المهدي من آل محمد فلا يبقي احد الا اقر بمحمد». از تفسير برهان ج 2 ص 121.
[24] مكيال المكارم ص 95.
[25] بحار ج 51 ص 150.
[26] ترجمه از منتخب الاثر ص 221.
[27] بحار ج 52 باب سيره و اخلاقه.
[28] سوره بنياسرائيل آيه 81.
[29] بحار ج 51 ص 62.
[30] «النعمة الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغائب يغيب عن ابصار الناس شخصه و يظهر له كنوز الارض و يقرب عليه كل بعيد» بحار ج 51 ص 64.
[31] ... «قال رسول الله صلي الله عليه و آله ان خلفائي و اوصيائي و حجج الله علي الخلق بعدي اثنا عشر اولهم اخي و آخرهم ولدي قيل يا رسول الله و من اخوك؟ قال علي بن ابيطالب، قيل فمن ولدك؟ قال المهدي الذي يملاءها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما و الذي بعثني بالحق نبيا لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيه ولدي المهدي فينزل روح الله عيسي بن مريم فيصلي خلفه و تشرق الارض بنوره و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب» از كمال الدين ص 280.
[32] «لما انزل الله تبارك و تعالي علي نبيه صلي الله عليه و آله «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» قلت يا رسول الله قد عرفنا الله و رسوله فمن اولو الامر الذي قرن الله طاعتهم بطاعتك فقال هم خلفائي و ائمة المسلمين بعدي اولهم علي بن ابيطالب ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد ابنعلي المعروف في التوراة بالباقر ستدركه يا جابر فاذا لقيته فاقرأه عني السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسي بن جعفر ثم علي بن موسي ثم محمد بن علي ثم علي بن محمد ثم الحسن ابنعلي ثم سميي و كنيي حجة الله في ارضه و بقيته في عباده ابنالحسن ابنعلي ذاك الذي يفتح الله علي يديه مشارق الارض و مغاربها و ذاك الذي يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لا يثبت فيها علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان» (از منتخب الاثر ص 101).
[33] عن الاصبغ بن نباته قال اتيت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسلام فوجدته متفكرا ينكت في الارض فقلت يا اميرالمؤمنين ما لي اراك متفكرا تنكت في الارض ارغبت فيها؟ فقال لا و الله ما رغبت فيها و لا في الدنيا يوما ما قط و لكن فكرت في مولود يكون من ظهر الحادي عشر من ولدي هو المهدي يملاءها عدلا كما ملئت جورا و ظلما...» كافي ترجمه مصطفوي ج 2 ص 136.
[34] كمال الدين ص 304.
[35] كمال الدين ص 307.
[36] «اما علمتم انه ما منا احد الا و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه الا القائم الذي يصلي روح الله عيسي بن مريم عليهالسلام خلفه فان الله عزوجل يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج، ذلك التاسع من ولد اخي الحسين... يطيل - الله عمره في غيبته ثم يظهره بقدرته في صورة شاب دون اربعين سنة ذلك ليعلم ان الله علي كل شيء قدير» كمالالدين ص 316.
[37] خوانندهي عزيز ملاحظه ميفرمائيد در اين چند روايت تمام مشخصات و علائم مصلح حقيقي بيان شده است به خوبي آن شخصيت آسماني معرفي و شناخته گشت تا مردم روي ناداني و منظور ديگر به دنبال مصلح نماها نروند و قائم حقيقي را از مدعيان مصنوعي باز شناسند.
[38] كمال الدين ص 317.
[39] «في القائم منا سنن من الانبياء سنة من ابينا آدم عليهالسلام و سنة من نوح و سنة من ابراهيم و سنة من موسي و سنة من عيسي و سنة من ايوب و سنة من محمد صلوات الله عليهم فاما من آدم و نوح فطول العمر و اما من ابراهيم فخفاء الولادة و اعتزال الناس و اما من موسي فالخوف و لغيبة و اما من عيسي فاختلاف الناس فيه و اما من ايوب فالفرج بعد البلوي و اما من محمد صلي الله عليه و آله فالخروج بالسيف» كمال الدين ص 322.
[40] «القائم منا منصور بالرعب مؤيد بالنصر تطوي له الارض و تظهر له كنوز الارض يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و يظهر الله عزوجل به دينه علي الدين كله و لو كره المشركون فلا يبقي في الارض خراب الا قد عمر... فاذا خرج اسند ظهره الي الكعبة و اجتمع اليه ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلا و اول ما ينطق به هذه الاية «بقية الله خيرلكم ان كنتم مؤمنين» ثم يقول انا بقية الله في ارضه و خليفته و حجته عليكم...» كمال الدين ص 331.
[41] قال الصادق «الخلف الصالح من ولدي و هو المهدي اسمه محمد و كنيته ابوالقاسم يخرج في آخرالزمان... و هو ذوالاسمين خلف و محمد يظهر في آخر الزمان و علي رأسه غمامة تظله من الشمس تدور معه حيثما دار تنادي بصوت فصيح هذا المهدي» منتخب الاثر ص 214.
[42] عن بن يونس عبدالرحمن قال: «دخلت علي موسي بن جعفر فقلت يا ابنرسول الله انت القائم بالحق؟ فقال انا القائم بالحق و لكن القائم الذي يطهر الارض من اعداء الله و يملاءها عدلا كما ملئت جورا هو الخامس من ولدي له غيبة يطول امدها» بحار 51 ص 151.
[43] بحار 51 ص 154.
[44] عن عبدالعظيم الحسني قال دخلت علي سيدي محمد بن علي عليهماالسلام و انا اريدان اسأله عن القائم أهو المهدي او غيره؟ فابتدأني فقال يا اباالقاسم ان القائم منا هو المهدي الذي يجب ان ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره و هو الثالث من ولدي و الذي بعث محمدا بالنبوة و خصنا بالامامة انه لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما» بحار ج 51 ص 156.
[45] كمال الدين ص 383.
[46] بحار ج 51 ص 160.
[47] كمال الدين ص 9، 4.
[48] ترجمه از كمال الدين، ص 384.
[49] منتخب الاثر ص 153.
[50] ترجمه المهدي ص 12.
[51] خورشيد مغرب ص 49.
[52] ترجمه المهدي ص 88.
[53] خوانندگان گرامي در اين مورد و آشنائي بيشتر ميتوانند به كتابهاي: مهدي در اسلام، نويد امن و امان، دادگستر جهان، اديان و مهدويت، در فجر ساحل، خورشيد مغرب، نويد، و مشكلات مذهبي روز مراجعه فرمايند.
[54] به كتاب پرنس دالگور كي و كينيازدالگور كي مراجعه فرمائيد.
[55] منظور از مشاهده در اين توقيع شريف حاكي از ادعاي نيابت خاصه است كه ممنوع شده.
[56] ترجمه از منتخب الاثر ص 399 و 400.
[57] آقايان احمد يزداني و غلامرضا روحاني مبلغان مشهور بهائي در دو كتاب نظر اجمالي در ديانت بهائي و برهان واضح، تفسير سورهي يوسف و تفسير سورهي بقره را از كتابهاي خطي باب شيرازي ميدانند و هر كتابي از بهائيان كه در اين نشريه آمده در فهرست نظر اجمالي و برهان واضح، از كتابهاي معتبر جامعه بهائيت محسوب شده است.
[58] ترجمه آيه 69 سورهي عنكبوت قرآن كريم.
[59] از كتابهاي مقدماتي طلاب علوم ديني.
[60] بنا به گفتهي فاضل مازندراني مبلغ معروف بهائي در پاورقي ص 437 كتاب ظهور الحق.
[61] ظهور الحق تأليف فاضل مازندراني مبلغ بهائي (پاورقي ص 173).
[62] كتاب قاموس توقيع منيع مبارك ج 2 ص 51 و 52.
[63] لوح هيكل الدين نوشته باب ص 5.
[64] قرن بديع قسمت دوم تأليف شوقي افندي ص 32 و 33 و 86 و 87.
[65] به كتابچه پرنس دالگور كي و خداي قرن اتم و راه راست مراجعه فرمائيد.
[66] حديث جابر يا لوح فاطمه سلام الله عليها، حديث شريف معروفي است كه خداوند متعالي بر رسول اكرم نازل فرموده كه نامهاي مقدس امامان از جمله امام عصر عليهالسلام به صورت (م - ح - م - د) در آن نقل شده و رسول اكرم به مناسبت ميلاد امام حسين عليهالسلام آن را به زهرا هديه فرمود.
[67] تنها يك سؤال براي ايشان باقي ميماند كه جاي آن حضرت كجا است و در چه مكاني ساكن هستند در جواب بايد گفت كه بر اساس احاديث صحيح اسلامي آن بزرگوار نه در جا بلقا و نه در جا بلسا بلكه در ميان مردم زندگي كرده و تنها مردم حضرتش را نميشناسند.
[68] سوره قصص آيه 5 «ما اراده ميكنيم كه منت بگذاريم كساني را كه در روي زمين ضعيف شدهاند پيشوايان و وارثان قرار بدهيم».
[69] بحار ج 51 ص 13 توضيح آنكه سخن گفتن امام عصر كه به قدرت خداوند بستگي دارد چيز سهل و سادهاي است چنانچه حضرت مسيح در كودكي طبق سوره مريم قرآن كريم سخن گفت و همين طور به حضرت يحيي در كودكي حكم پيامبري داده شد (سوره مريم). در ميان افراد معمولي بوعلي سينا و علامه حلي و ابنشهر آشوب از شرق و استوارت ميل از غرب در كودكي نابغه بودند و طبق نقل تاريخ در كودكي بعضي از آنان قرآن را حفظ داشتند.
[70] ترجمه از منتخب الاثر ص 320.
[71] ترجمه از كمال الدين به اختصار ص 433 و 434.
[72] آقاي احمد يزداني مبلغ بهائي در كتاب نظر اجمالي در ديانت بهائي قسمت فهرست كتابهاي بهائيه دو كتاب تفسير سوره بقره و تفسير سوره كوثر را از باب ميپندارند.
[73] در نشريه بعدي مفصل راجع به غيبت امام عصر بحث ميشود.
[74] كمال الدين ص 340.
[75] ترجمه از منتخب الاثر به اختصار ص 188.
[76] از فجر ساحل ص 53.
[77] تحف العقول ص 37 چاپ جديد.
[78] كمال الدين ص 645.
[79] منتخب الاثر ص 513.
[80] ترجمه از كمال الدين به اختصار ص 320.
[81] ترجمه از بحار ج 52 ص 140.
[82] ترجمه مختصر از مكيال المكارم ص 143.
[83] مجموعة الاخبار ص 231.
[84] مجموعة الاخبار ص 231.
[85] دادگستر جهان ص 145.
[86] ترجمه از كمال الدين ص 317.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».