غير بهائي از ديدگاه بهائي

مشخصات كتاب

برگرفته از:
سايت بهائي پژوهي

مقدمه

يكي از مباحث جالب در آيين بهايي ديدگاه بهاييان به افراد بشر مي باشد. بررسي اين موضوع جوانب مهمي از اين آيين را روشن مي نمايد. در اين مقاله مي خواهيم نظر آيين بهايي را در مورد افراد مختلف بشر و روش برخورد با آنان بررسي كنيم. بر اين اساس در مورد آيين بودايي و برهمايي، افراد معتقد به آيين بابي، روش برخورد با طرد شدگان از بهاييان، شيعيان، عالمان، كساني كه اين آيين را قبول نكرده اند و كساني كه با آن به مخالفت پرداخته اند را از ديدگاه رهبران بهايي بررسي خواهيم كرد.

انسان بودن تمام بشر

جناب عبدالبهاء در خطابات، جلد 2، صفحه ي 152 مي فرمايد: «جميع بشر انسانند يعني تاج انساني زينت هر سري و خلعت موهبت زيور هر بري كل بنده ي او هستند» بنابراين گفتار جناب عباس افندي هيچ تفاوتي ميان انسانها نيست و هيچ كس از جرگه ي انسانيت خارج نيست!!! دين بهايي كل جامعه بشري اعم از بهايي و غير بهايي را انسان مي داند!!! (بر اساس فرمايش پسر بزگوار، جناب عبدالبهاء)

روش برخوردي ديگر

جناب بهاءالله فرموده اند «اذن داده شده احزاب عالم با يكديگر به روح و ريحان معاشرت نمايند عاشروا يا قوم مع اديان بالروح و الريحان» (بهاء الله، مجموعه الواح، ص 117) اين فرمايش گرانمايه حضرت بهاء را دوستان بهايي بايد با آب طلا بنويسند: تناقض را در مظاهر الاهيه راه نبوده و نخواهد بود حضرت بهاء الله... تعاليم بديعي تأسيس فرمود و فضائل عالم انساني تأسيس كرد... (ثانياً) وحدت عالم انساني يعني جميع بشر كل مشمول الطاف جليل اكبرند بندگان يك خداوندند و پرورده حضرت ربوبيت.
رحمت شامل كل است و تاج انساني زينت هر سري
" (خطابات عبدالبهاء، ج1، ص 30 و 31) "
حضرت بهاء الله مانند آفتاب از شرق ظاهر شد عَلَم وحدت عالم انساني بلند فرمود چنان اقوام مختلفه را الفت داد كه اگر شخصي در مجامع آنها وارد شود نمي داند كدام مسيحي كدام مسلمان كدام يهودي كدام زردشتي است"
(خطابات عبدالبهاء، ج2، ص 66) "
دشمن را دوست بينيد و اهرمن را ملائكه شماريد جفاكار را مانند وفادار به نهايت محبّت رفتار كنيد و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مسك معطّر به مشام رسانيد"
(مكاتيب، ج3، ص 160)،
اما كمي آن طرف تر، خود بر اين همه دست و دلبازي خرده گرفت و آن را ظلم به موجودات بي گناه قلمداد كرد؛ "انسان اكثر گنه كارند و حيوان بي گناه البته بي‌گناهان را مرحمت بيشتر بايد كرد و مهرباني بيشتر بايد نمود مگر حيوانات مؤذيه را مثل گرگ خونخوار مثل مار گزنده و ساير حيوانات مؤذيه چه كه رحم به اينها ظلم به انسان و حيوانات ديگر است مثلاً اگر گرگي را رأفت و مهرباني نمائي اين ظلم به گوسفند است يك گله گوسفند را از ميان بردارد كلب عقور را اگر فرصت دهي هزار حيوان و انسان را سبب هلاك شود پس رأفت به حيوان درنده ظلم به حيوانات مظلومه است لهذا بايد چاره آن را نمود ولكن به حيوانات مباركه بايد بي نهايت مهرباني نمود هرچه بيشتر بهتر"
(مكاتيب، ج3، ص 212 و 213)

زردشتي و بودايي

در كتاب مكاتيب جناب عبدالبها جلد 3 صفحه 378 آمده است: اما از جهت اديان سائره در نصوص بهاءالله و كتب احبا مثل كتاب ميرزا ابوالفضل ذكرحضرت زردشت و حضرت بودا و برهما و كانفيوشس مصرح است و همچنين در مكاتيب من در بدايت اساس حضرت زردشت و حضرت بودا بسيار موافق ولي بعد تحريف و تغيير يافت. جالب است كه جناب عبدالبها اساس ديانت بودا و زردشت را موافق با خود مي دانند در حاليكه در مورد بودا مصرح و مسلم است كه دين آسماني نبوده است و اين جاي بسي تعجب است ديني كه مدعي آسماني بودن است اساس خود را با يك آيين غير آسماني يكي مي داند! جالب تر اينكه هيچ يك از پيامبران گذشته آيين بودا را تاييد نكرده اند و بايد اين سوال را از جناب عبدالبها پرسيد اگر به واقع اساس دين بودا موافق اديان آسماني بود، و بودا پيامبر الهي بوده است چرا انبياي سلف هيچ يك او را تاييد نكرده اند؟ و سوال ديگر اينكه ايشان از كجا مي‌دانستند كه در ابتدا اساس اين اديان چه بوده كه آن را موافق با خود مي دانستند؟

بابيان

ايشان در مورد بابيان در مكاتيب جلد3 صفحه 114 اين چنين بيان كرده اند: و فرقه‌اي در ايران الآن عبارت از نفوس معدوده‌اي هست كه اينها را بابي مي گويند خود را نسبت به حضرت باب مي دهند ولي به كلي از حضرت باب بي خبرند تعاليم خفيه‌اي دارند كه به كلي مخالف تعاليم بهاءالله است و در ايران مردم مي دانند ولي چون باروپ آيند تعاليم خويش را مخفي دارند تعاليم حضرت بهاءالله را بر لسان رانند زيرا مي دانند كه تعاليم حضرت بهاءالله نافذ است لهذا اين تعاليم بهاءالله را به اسم خود شهرت دهند امّا تعاليم خفيّه ايشان مي گويند مستفاد از كتاب بيان است و كتاب بيان از حضرت باب شما چون ترجمه كتاب بيان كه در ايران شده به دست آريد به حقيقت پي مي بريد كه تعاليم بهاءالله به كلي مباين تعاليم اين فرقه است مبادا از اين نكته غفلت كنيد و اگر حقيقت را بيشتر تحرّي بخواهيد از ايران استفسار نمائيد. نظرات جناب عبدالبها در مورد جناب باب و بابيان بسيار جالب توجه و خواندني است: 1. در ابتدا ايشان ادعا مي كنند كه افرادي كه خود را بابي مي دانند به كلي از جناب باب بي خبرند! 2. مي گويد آنها تعاليمي دارند كه به كلي با تعاليم جناب بها مخالف است. 3. تعاليم بابيان را مستفاد از كتاب بيان جناب باب مي دانند. 4. تعاليم جناب بها را به كلي مخالف و مباين با تعاليم جناب باب مي دانند.

دانشمند و يا جاهل

جناب بها در اقتدارات ص 111 مي فرمايد: گر مرد دانشمندي در تصديق امر توقف كند جاهل محسوب مي شود. بنابراين ملاك علم وجهل در بهائيت تصديق يا عدم تصديق امر مي باشد!

گرگان درنده و كلاب گزنده

جناب عبدالبها در جلد سوم مكاتيب صفحه 123 فرموده اند: و امّا پيروان مذهب قديم كه بر تعاليم و تقاليد عتيقه باقي و برقرار ماندند روز به روز بر جهل و ناداني افزودند به قسمي كه گرگان درنده گشتند و كلاب گزنده شدند در خونخوارگي از سباع ضاريه و ذئاب كاسره گوي سبقت ربودند و بناي تعرّض به اين نفوس مباركه گذاشتند هر روز فتنه‌اي بر پا نمودند و هر ساعت ستمي آغاز كردند هر وقتي آتش فساد برافروختند و پاكان را به نار حقد و حسد بسوختند سرها به نيزه نمودند و به اطفال ستيزه كردند مال و منال تالان نمودند و خانه و كاشانه تاراج كردند اطفال و نسوان از وطن اخراج نمودند عزيزان ذليل گشتند اميران فقير شدند نازنينان اسير گشتند.

بيانات جناب عبدالبها

1- اگر كسي پيرو مذهبي قديمي باقي بماند و نخواهد دين و مذهبش را عوض كند روز به روز بر جهل و ناداني اش افزوده مي گردد. 2- اين فرد همچون گرگان درنده خو به وحشي گري و قتل و غارت مي پردازد و اينها تماماً به خاطر عقايدش مي باشد چون او دارد از يك سري اعتقادات قديمي تقليد و پيروي مي كند. بهائيان مي گويند ديگر در آيين شان تقليد جايز نيست. البته اگر اين طور بود و در واقعيت هم در آيين بهايي تقليد وجود نداشت اين ادعايشان درست بود ولي بايد ببينيم كه اولاً تقليد به چه معني است در دين مبين اسلام در يك سري احكام اجرايي به اصطلاح مسلمانان تقليد مي كنند و اين به اين معناست كه در آن حكم به شكلي كه در متن حكم آمده عمل مي كنند و هر كس از جانب خودش نظري نمي دهد مثلاً اگر در حكم آمده است كه نماز صبح دو ركعت و نماز ظهر چهار ركعت است همه از اين امر اطاعت مي كنند و اين امور را بر طبق دستورات انجام مي دهند و اين مي شود معناي تقليد. در ظاهر آيين بهايي امر تقليد به كلي نهي شده است ولي در باطن اين طور نيست و كلي احكام و دستورات دارند كه همه به ناچار بايد از آن تبعيت كنند و كتاب اقدس كه مهمترين كتاب آنها مي باشد در مقام بيان احكام نازل شده است و همه بهائيان بايد از آن اطاعت كنند حال بايد پرسيد آيا اطاعت از احكام و دستورات اقدس تقليد محسوب نمي شود؟ در مقام شعار و ادعا جناب عبدالبها تقليد را مذموم مي دانند ولي كنه سخن ايشان اين است كه همه پيروان اديان قديم گمراه هستند و هر روز هم گمراه تر مي شوند و تنها در صورتي نجات مي يابند كه تمامي اهل عالم بهايي شوند و از اوامر و دستورات او اطاعت كنند.

گاو اما به شكل انسان

در اوائل قرن بيستم، جناب عبدالبهاء در سخنراني خود، در مقام تعريف و تمجيد از سياهان آمريكايي و مقايسه‌ي آنان با سياهان آفريقايي، چنين افاضه مي‌كنند: "مثلاً چه فرق است ميان سياهان افريك و سياهان امريك اينها خلق الله البقر علي صورة البشرند آنان متمدن و باهوش و فرهنگ و حتي در اين سفر در مجامع و مدارس و كنائس سياهان در واشنگتن صحبت‌هاي مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ به تمام نكته‌ها پي مي‌برند. " (خطابات بزرگ، ص 119) بنابر فرمايش ايشان، سياهان آفريقايي گاوهايي هستند كه خداوند آن ها را به شكل آدم آفريده است.

روش برخورد با مطرودين

حال بد نيست كه بدانيم بهائيان چگونه با مطرودين رفتار مي كنند: «راجع به احبائي كه به واسطه غفلت و ناداني از تشكيلات اداري منفصل شوند سوال نموده بوديد كه آيا به محافل عمومي دعوت شوند يا خير؟ فرمودند: دعوت آنان جايز نه و نسبت به كساني كه از جامعه امر منفصل شده اند آيا سلام و كلام با آنها جايز است يا نه؟ فرمودند اگر چنان چه انفصال روحاني است تكلم به هيچ وجه جائز نه.» توقيعات شوقي. سنه 102-109 ص 94 در اين نوشته به دو نوع طرد اشاره شده است. يكي طرد يا انفصال اداري، كه به واسطه غفلت و ناداني است. و دوم طرد يا انفصال روحاني است. 1- «در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچي فرمودند بنويس اين شخص بد اخلاق و پست فطرت اخيراً مخالف دستور اين عبد مسافرت به فلسطين نموده و وارد ارض اقدس گشته، تلگرافي راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گرديد به والدش صريحاً اظهار و انذار نمايند مخابره با او به هيچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتايجش وخيم است.» (شوقي افندي، توقيعات مباركه، ص 41) 2- «در خصوص روحي غني كه از مشهد بدون اطلاع محفل مسافرت به آمريكا نموده فرمودند بنويس اين شخص نيز نظر به مخالفت و انحرافش از جامعه منفصل، زيرا در انگلستان با پسر دهقان مرتبط و متفقاً به امريك مسافرت نموده اند» (همان كتاب، ص 78) 3- «هم چنين فرمودند: بنويس انفصال روحاني نصرت الله باهر، نظر به معاشرت با والده اش! لازم و واجب» (همان كتاب، ص 79) 4- «راجع به عزيمت پرويز پروانه به آمريكا فرمودند: بنويس با محفل ملي امريك در اين خصوص مخابره گرديد، انفصال روحاني او از جامعه نظر به مخالفت و انحرافش لازم و واجب.» (همان كتاب، ص 78)

روش برخورد با غير بهاييان

مداركي كه در ذيل مي بينيد دستورهايي است صريح كه معاشرت نمودن با غير بهائيان را جايز نمي داند: 1.«بايد از معرضين در كل شئون اعراض نماييم و در آني مؤانست و مجالست را جايز ندانيم كه قسم به خدا كه انفس خبيثه انفس طيبه را مي گدازد چنان كه نار حطب يابسه را و حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53) 2. «با نفوس معرض كه اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تكلم و ملاقات جايز نه، هذا حكم قد نزل من سماء آمر قديم» (بهاء الله، مائده آسماني، ج 8، ص 74 چاپ جديد، باب معاشرت با معرضين جايز نه.)

شيعيان

ناگفته نماند كه ايشان شيعيان مسلمان را هم جزء مشركين مي دانند. چنان كه در ص 140 مائده ج 4 و نيز رحيق مختوم ص 595 آمده است: «لعمرالله حزب شيعه از مشركين از قلم اعلي در صحيفه حمرا مذكور و مسطور.» "إعلم بأن الله حرّم علي احباء الله لقاء المشركين و المنافقين، بدان كه خدا بر احبايش ديدار با مشركين و منافقين را حرام كرده است" (مائده آسماني، ج4، ص 280) غير بهاييان نزد خداوند، بي نام و نشان و حيوان بودن حضرت بهاء الله گوش جان بسپارند كه ايشان در كتاب بديع صفحه 213 نوشته است: «نفوسي كه از امر بديع معرضند از رداء اسميه و صفتيه محروم و كل از بهائم بين يدي الله محشور و مذكور» معناي عبارت فوق اين است كه اگر كسي از بهائيت روي بتابد في الفور اسم و وصفش را از دست خواهد داد (ماهيتش مجهول خواهد شد) معلوم نيست كه او چه موجودي خواهد گرديد اما قدر مسلم آن است كه در نزد پروردگار از حيوانات مذكور و محشور خواهد بود. آنچه مسلم و روشن است اين است كه در كتب معتبر بهايي به كرات به اين مساله اشاره شده است كه فقط و فقط بهائيان هستند كه در ميان انسانها داراي ارزش و اعتبار هستند و براي ساير اقوام و پيروان ساير اديان شئوناتي را بيان كرده اند كه از يك طرف يك نوع بي ادبي و توهين محسوب مي شود و از طرف ديگر با تمامي سخنان حضرات در خصوص وحدت عالم انساني منافات دارد و بيانگر اين مطلب است كه جامعه بهائيت به اصول و تعاليم دين خود پايبند نيست و تنها آنها را در حد يك شعار بيان مي نمايد، بلكه رفتاري متضاد آنها دارد.

محروميت كسي كه غير بهاييان را انسان بداند

حضرت بهاءالله در كتاب بديع، صفحه ي 140 مي نوسيد: «اليوم هر نفسي بر احدي از معرضين من اعلاهم او من ادناهم ذكر انسانيت نمايد، از جميع فيوضات رحماني محروم است تا چه رسد كه بخواهد از براي آن نفوس اثبات رتبه و مقام نمايد» ملاحظه مي فرماييد كه جناب بهاءالله نه تنها غير بهائيان را از دايره انسانيت خارج مي داند، بلكه به فتواي ايشان هركس كه آنها را آدم بداند، او نيز از جميع فيوضات رحماني محروم است 3-پدر بزگوار (حضرت بهاءالله) فرزند خود (جناب عبدالبهاء) را از كليه ي فيوضات رحماني محروم ساخته است چون عبدالبهاء برخلاف نظر پدر، براي غير بهائيان رتبه ي انسانيت قائل شده است. 4-شايد به بحث اين تاپيك مربوط نباشد، ولي به نظر شما تكليف وحدت عالم انساني چه مي شود؟

وظيفه ي منكرين

ايشان در مورد چنين مي فرمايند: جناب بهاءالله كساني كه امر را نپذيرند و دشمني ايشان را در دل داشته باشد در مورد منكرين خويش چنين فرموده اند: من ينكر هذا الفضل الظاهر المتعالي المنير ينبغي له بان يسئل عن امه حاله فسوف يرجع الي اسفل الجحيم. گنج شايگان صفحه 78 و مائده آسماني جلد4 صفحه355 باب يازدهم: منكرين امرالله يعني هر كس كه اين فضل ظاهر متعالي منير را انكار كند شايسته است براي او كه حالش را از مادرش بپرسد پس به پايين جهنم خواهد رفت. چيزي كه از اين جمله دانسته مي شود اين است كه منكرين ايشان حلال زاده نيستند و اين چنين حالشان معلوم است؛ همان طور كه در صفحه ي بعد در كتاب گنج شايگان تصريح شده است كه: قل من كان في قلبه بغض هذا الغلام (بهاء) فقد دخل الشيطان علي فراش امه بگو هركس در قلبش دشمني اين غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعاً شيطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است. همان طور كه مي بينيم، بنا بر آن چه كه ايشان فرموده اند، تمامي منكران ايشان حالشان معلوم است! اين سخن ايشان براي ما و براي بهاييان بسيار كارگشا مي باشد و مطالب بسياري را براي ما روشن مي نمايد. وقتي كه بيشتر به اين جمله مي انديشيم، به اين فكر مي افتيم كه: 1. آيا جناب ميرزا يحيي، صبح ازل، هم كه منكر ايشان شدند همين حال را دارد؟ 2. آيا خواهر جناب بهاءالله، عزيه خانم، هم كه منكر ايشان شدند همين حال را دارد؟ 3. آيا جناب محمدعلي برادر جناب عبدالبها هم كه منكر ايشان شدند و بين آنها دعوا رخ داد نيز همين حال را دارد؟ 4. آيا تمام بابيان كه منكر ايشان شدند همين حال را دارند؟ 5. آيا تمام شيخيه و تمام مسلمانان كه منكر ايشان و بهاييت شدند همين حال را دارند؟ 6. آيا اين روش گفتار ايشان با آن چه كه ايشان در مجموعه الواح، صفحه 256 فرموده اند كه «بگو اي دوستان، سراپرده يگانگي بلند شد به چشم بيگانه يكديگر را نبينيد؛ همه بار يك داريد و برگ يك شاخسار» قابل جمع مي باشد؟

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».