سيد علي محمد شيرازي (ملقب به باب)

مشخصات كتاب

مؤلف: مصطفي حسيني طباطبائي
دانشنامه جهان اسلام
برگرفته از:

سيد علي محمد شيرازي (ملقب به باب)

از مدعيان بابيت امام دوازدهم شيعيان كه بعدها مدعي مهدويت و نبوت شد در 1235 در شيراز به دنيا آمد. در كودكي به مكتب شيخ عابد رفت و در آنجا خواندن و نوشتن و سياه مشق آموخت. شيخ عابد، از شاگردان شيخ احمد احسائي و سيد كاظم رشتي بود (اشراق خاوري، ص 63 - 64) و از همان دوران، سيد علي محمد را با نام رؤساي شيخيه (احسائي و رشتي) آشنا كرد، به طوري كه چون سيد علي محمد در نوزده سالگي به كربلا رفت، در درس سيد كاظم رشتي حاضر شد (فاضل مازندراني، ظهورالحق، ج 3، ص 97). در مدتي كه نزد سيد كاظم رشتي شاگردي مي كرد، با مسائل عرفاني و تفسير و تأويل آيات و احاديث و مسائل فقهي به روش شيخيه آشنا شد و از آراي شيخ احمد احسائي آگاهي يافت (همو، اسرار الآثار خصوصي، ج 1 ص 192 - 193). به علاوه به هنگام اقامت در كربلا از درس ملاصادق خراساني كه او نيز مذهب شيخي داشت، بهره گرفت و چندي نزد وي بعضي از كتب ادبي متداول آن ايام را خواند (همو، اسرار الآثار،ج 4، ص 370). در 1257 به شيراز برگشت و به وقت فرصت، مطالعه كتب ديني را فراموش نمي كرد و به گفته خودش (همو، ظهورالحق، ج 3، ص 479): و لقد طالعت سنابرق جعفر العلوي و شاهدت بواطن آياتها «همانا كتاب سنابرق، اثر سيد جعفر علوي (مشهور به كشفي) را خواندم و باطن آياتش را مشاهده كردم» علي محمد گذشته از دلبستگي به انديشه هاي شيخي و باطني، به «رياضت كشي» نيز مايل بود و به هنگام اقامت در بوشهر در هواي گرم تابستان از سپيده دم تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر بر بام خانه رو به خورشيد اورادي مي خواند (اشراق خاوري، ص 67). پس از درگذشت سيد كاظم رشتي، مريدان و شاگردان وي، جانشيني براي وي مي جستند كه به قول ايشان مصداق «شيعه كامل» يا «ركن رابع» (شيخيه) باشد و در اين باره ميان چند تن از شاگردان سيد كاظم رقابت افتاد و علي محمد نيز در اين رقابت شركت كرد، بلكه پاي از جانشيني سيد رشتي فراتر نهاد و خود را «باب» امام زمان عليه السلام يا «ذكر» او، يعني واسطه ميان امام و مردم، شمرد. ادعاي علي محمد چون شگفت آورتر از دعاوي ساير رقيبان بود، واكنش بزرگتري يافت و نظر گروهي از شيخيان را به سوي وي جلب كرد و هجده تن از شاگردان سيد كاظم كه همگي شيخي مذهب بودند (و بعدها سيد علي محمد آنها را حروف «حي» ناميد) پيرامونش را گرفتند (آيتي، ج 1، ص 43). علي محمد در آغاز امر، بخش هايي از قرآن كريم را با روشي كه از مكتب شيخيه آموخته بود، تأويل كرد و در آنجا به تصريح نوشت كه امام دوازدهم شيعيان او را مأمور داشته تا جهانيان را ارشاد كند و خويشتن را «ذكر» ناميد، چنان كه در آغاز تفسيرش بر سوره يوسف مي نويسد: الله قد قدر ان يخرج ذلك الكتاب في تفسير احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب علي عبده ليكون حجه الله من عند الذكر علي العالمين بليغا همانا خدا مقدر كرده كه اين كتاب از نزد محمد پسر حسن پسر علي پسر محمد پسر علي پسر موسي پسر جعفر پسر محمد پسر علي پسر حسين پسر علي پسر ابي طالب بر بنده اش برون آورد تا از سوي ذكر (سيد علي محمد) حجت بالغه خدا بر جهانيان باشد.» (احسن القصص، ص 1). پس از مسافرت با محمد علي بارفروش (يكي از مريدان خود) به سوي مكه و بازگشت به بوشهر، دستور داد تا در يكي از مساجد بوشهر عبارت «اشهد ان عليا قبل نبيل باب بقيه الله» را در اذان داخل كنند (نجفي، ص 168) كه تصريح دارد علي نبيل (كه به حساب جمل با علي محمد برابر مي شود) باب امام دوازدهم شيعيان است. همين كه مدتي از دعوت وي سپري شد و گروهي به او گرويدند، ادعاي خود را تغيير داد و از مهدويت سخن به ميان آورد و گفت: «منم آن كسي كه هزار سال مي باشد كه منتظر آن مي باشيد» (حاجي ميرزاجاني كاشاني، ص 135) و سپس به ادعاي نبوت و رسالت برخاست و به گمان خود، احكام اسلام را با آوردن كتاب بيان نسخ كرد و در آغاز آن نوشت: «در هر زمان خداوند جل و عز، كتاب و حجتي از براي خلق مقدر فرموده و مي فرمايد در سنه هزار و دويست و هفتاد از بعثت رسول الله، كتاب را بيان، و حجت را ذات حروف سبع (علي محمد كه داراي حروف سبع است) قرار داد» (بيان عربي، ص 3). بدين ترتيب، علي محمد هر چند زماني، دعاوي خود را به مقامات بالاتري تغيير مي داد و سخنان پيشين را براي يارانش تأويل مي كرد و آنان را در پي خود مي كشيد. پس از بازگشت سيد علي محمد به بوشهر (در زماني كه هنوز از ادعاي بابيت امام زمان فراتر نرفته بود) به دستور والي فارس در رمضان 1261 دستگير و به شيراز فرستاده شد. در شيراز او را تنبيه كردند، آن گاه نزد امام جمعه آن شهر، اظهار توبه و ندامت كرد و به قول يكي از موافقان خود بر فراز منبر در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر كسي كه مرا وكيل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسي كه مرا باب امام بداند…» (اشراق خاوري، ص 141). پس از آن، شش ماه در خانه پدري خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماكو تبعيد شد. در دوراني كه در آن قلعه زنداني بود، با مريدانش ملاقات و مكاتبه داشت و از اين كه مي شنيد آنان در كار تبليغ دعاوي او مي كوشند به شوق مي افتاد و سخناني را با عنوان كلمات الهي به مريدان عرضه مي داشت، چنان كه كتاب بيان را در همان قلعه نوشت (يزداني، ص 13). دولت محمد شاه قاجار، براي آن كه پيوند او را با مريدانش قطع كند در صفر 1264 وي را از قلعه ماكو به قلعه چهريق، در نزديكي اروميه، منتقل كرد. در اواخر سلطنت محمد شاه، به دستور حاجي ميرزا آغاسي ـ وزير محمد شاه ـ سيد علي محمد را از قلعه چهريق به تبريز بردند و مجلسي را با حضور ناصرالدين ميرزا (كه در آن وقت وليعهد بود) و چند تن از علما ترتيب دادند و سيدعلي محمد را در آن مجلس حاضر كردند. علي محمد در آنجا آشكارا از مقام مهدويت خود سخن گفت و «بابيت امام زمان» را كه پيش از آن به تصريح ادعا كرده بود به «بابيت علم خداوند» تأويل كرد و چون از او در باره برخي مسائل ديني پرسيدند، از پاسخ فرو ماند و همين كه از وي سوال شد: از معجزه و كرامت چه داري؟ گفت: اعجاز من در اين است كه براي عصاي خود آيه نازل مي كنم و به خواندن اين فقره آغاز نمود: بسم الله الرحمن الرحيم سبحان الله القدوس السبوح الذي خلق السموات و الارض كما خلق هذه العصا آية من آياته، و اعراب كلمات را به نحو قاعده نحو غلط خواند، زيرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت كرد و چون گفتند: مكسور بخوان! ضاد را در الارض مكسور خواند! اميراصلان خان كه در مجلس حضور داشت گفت: اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات شمرده شود، من هم مي توانم تلفيق كنم و گفت: الحمدلله الذي خلق العصا كما خلق الصباح و المسا (فاضل مازندراني، ظهور الحق، ج 3، ص 14، تصوير نامه ناصرالدين ميرزا به محمد شاه قاجار). پس از آشكار شدن عجز سيد علي محمد در اثبات ادعاي خود، وي را چوب زده تنبيه نمودند و او از دعاوي خويش تبري جست و اظهار پشيماني كرد و خطاب به وليعهد، توبه نامه رسمي نوشت. صورت توبه نامه علي محمد را يكي از مريدانش در كتاب خود، چنين آورده است: فداك روحي، الحمد لله كما هو اهله و مستحقه كه ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر كافه عباد خود شامل گردانيده، فحمدالله ثم حمدا كه مثل آن حضرت را يبنوع رأفت و رحمت خود فرموده كه به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعيان فرموده. اشهدالله و من عنده كه اين بنده ضعيف را قصدي نيست كه خلاف رضاي خداوند عالم و اهل ولايت باشد. اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولي چون قلبم موقن به توحيد خداوند جل ذكره و به نبوت رسول او و ولايت اهل ولايت اوست و لسان مقر بر كل ما انزل من عند الله است. اميد رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضاي حق را نخواسته ام و اگر كلماتي كه خلاف رضاي او بود از قلم جاري شده، غرضم عصيان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را... و اين بنده را مطلق علمي نيست كه منوط به ادعايي باشد و استغفرالله ربي و اتوب اليه من ان ينسب الي امر. و بعضي مناجات كلمات كه از لسان جاري شده، دليل بر هيچ امري نيست و مدعي نيابت خاصه حضرت حجه الله عليه السلام را محض ادعا مبطل است و اين بنده را چنين ادعايي نبوده و نه ادعايي ديگر. مستدعي از الطاف حضرت شاهنشاهي و آن حضرت را چنان است كه اين دعاگو را به الطاف و عنايات سلطاني و رأفت و رحمت خود،سرفراز فرمايند». (گلپايگاني، ص 204 - 205). بدين سان سيد علي محمد از دعاوي خود بازگشت ولي توبه او، صوري بود چنان كه پيش از توبه اخير، در شيراز نيز بر فراز منبر و در برابر مردم، نيابت و بابيت خود را انكار نمود اما چيزي نگذشت كه ادعاي بالاتري را به ميان آورد و از پيامبري و رسالت خويش سخن گفت. در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او (1264) از سوي مريدان علي محمد، آشوب هايي در كشور پديد آمد كه از جمله، رويداد قلعه شيخ طبرسي در مازندران بود. در اين آشوب، جمعي از بابيان به رهبري ملاحسين بشرويه اي ملا محمد علي بارفروشي، قلعه طبرسي را پايگاه خود قرار دادند و اطراف آن خندق كندند و خود را براي جنگ با قواي دولتي آماده ساختند. از سوي ديگر بر مردم ساده دل كه در پيرامون قلعه زندگي مي كردند، به جرم «ارتداد» هجوم آورده به قتل غارت ايشان مي پرداختند، به گونه اي كه يكي از بابيان مي نويسد: «جمعي رفتند و در شب يورش برده، ده را گرفتند و يك صد و سي نفر را به قتل رسانيدند. تتمه فرار نموده، ده را با حضرات اصحاب حق، خراب نمودند و آذوقه ايشان را جميعا به قلعه بردند (حاجي ميرزا جاني كاشاني، ص 162) و چنين مي پنداشتند كه ياران مهدي موعودند و به زودي جهان را در تسخير خود خواهند گرفت و بر شرق و غرب فرمانروايي مي كنند؛ چنان كه بابي مذكور مي نويسد: «حضرت قدوس (محمد علي بارفروشي) مي فرمودند كه: ما هستيم سلطان به حق و عالم در زير نگين ما مي باشد و كل سلاطين مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند گرديد» (همانجا). پس ميان ايشان و نيروي دولتي جنگ در گرفت و فتنه آنان با پيروزي قواي دولت و كشته شدن ملامحمد علي بارفروشي در جمادي الثاني 1265 پايان گرفت. در زنجان نيز شورشي به سر كردگي ملا محمد علي زنجاني پديد آمد كه به شكست بابيان انجاميد. (1266) در تهران نيز گروهي از بابيان به رهبري علي ترشيزي بر آن شدند تا ناصرالدين شاه و اميركبير و امام جمعه تهران را به قتل رسانند، اما نقشه آنان كشف شد و 38 تن از سران بابيان دستگير و هفت تن از آنها كشته شدند. شگفت آنكه مريدان سيد علي محمد در جنگ هاي قلعه طبرسي زنجان از مسلماني دم مي زدند و نماز مي گزاردند و از «بابيت» سيد علي محمد جانبداري مي كردند (آيتي، ج 1، ص 163،195) ظاهرا در آن هنگام هنوز ادعاي مهدويت و نبوت وي بديشان نرسيده بود. از اين رو به اعتراف وقايع نگاران بابي، برخي از بابيان به محض اين كه در «بدشت» از ادعاي مهدويت سيد علي محمد و تغيير احكام اسلام با خبر شدند، به شدت از او روي گرداندند (همان،ج 1، ص 130). پس از مرگ محمد شاه و بالا گرفتن فتنه بابيه، ميرزا تقي خان اميركبير ـ صدراعظم ناصرالدين شاه ـ مسامحه در كار سيد علي محمد باب را روا نديد و تصميم گرفت او را در ملاء‌عام به قتل رساند و از اين راه، آتش شورشها را فرونشاند و براي اين كار، از برخي علما فتوا خواست. ولي به گفته ادوارد براون: «دعاوي مختلف و تلون افكار و نوشته هاي بي مغز و بي اساس و رفتار جنون آميز او علما را بر آن داشت كه به علت شبهه خبط دماغ، بر اعدام وي رأي ندهند» (نجفي، ص 252). با وجود اين، برخي از علما كه احتمال خبط دماغ را درباره سيد علي محمد را نمي دادند و او رامردي دروغگو و رياست طلب مي شمردند به قتل وي فتوا دادند و سيد علي محمد به همراه يكي از پيروانش در 27 شعبان 1266 در تبريز تيرباران شد.

عقايد

سيد علي محمد باب از آغاز دعوت خود، عقايد و آراي متناقضي ابراز داشت، آن چه از مهم ترين كتاب او نزد پيروانش، يعني كتاب بيان، فهيمده مي شود آن است كه وي خود را برتر از همه انبياء الهي مي انگاشته و مظهر نفس پروردگار مي پنداشته است (بيان عربي. ص 1) و عقيده داشته كه با ظهورش، آيين اسلام منسوخ و قيامت موعود در قرآن، به پا شده است (لوح هيكل الدين، ص 18). به علاوه، سيد علي محمد خود را مبشر ظهور بعدي شمرده و او را (من يظهره الله) خوانده است و در ايمان پيروانش بدو، تأكيد فراوان دارد (بيان عربي. ص 5-6). سيد علي محمد در حقانيت اين آراء پافشاري نموده و نسبت به افرادي كه بابي نباشند، خشونت بسياري را سفارش كرده است. چنان كه در الواح بيان، در باره وظيفه اولين فرمانرواي بابي، مي گويد: «لا تذر (كذا) فوق الارض اذاستطاع احدا غير البابيين» (لوح هيكل الدين، ص 15) چون (فرمانرواي بابي) توانايي يافت، هيچ كس - جز بابيها - را بر روي زمين باقي نگذارد» و در بيان فارسي فرمان مي دهد كه همه كتابها را محو و نابود كنند جز كتبي كه درباره آيين وي پديد آمده يا مي آيد (ص 198) و هم چنين تأكيد كرده است كه پيروانش جز كتاب بيان و آن چه بدان وابسته مي شوند، نياموزند (بيان عربي، ص 15). افكار سيد علي محمد باب، مجموعه اي از برخي آراي شيخيان و باطنيان (تأويل گرايان) و صوفيان و كساني كه به علم حروف و اعداد گرايش داشته اند و پاره اي از دعاوي شخصي بوده است.

آثار

سيد علي محمد باب آثاري چند از خود به جاي نهاده كه برخي از آنها چاپ شده و پاره اي ديگر به دليل كشاكشهاي داخلي ميان پيروانش هنوز به چاپ نرسيده است. جز آثاري كه پيش از اين نام برديم برخي از كتابهاي ديگر او عبارت اند از: پنج شأن، دلائل السبعه، صحيفه عدليه، تفسير سوره كوثر، تفسير سوره ي بقره، قيوم الأسماء، كتاب الروح. آثار سيد علي محمد باب غالبا به زبان عربي نوشته شده و مملو از اغلاط صرفي و نحوي است. البته وي كوشيده - براي آن كه نشان دهد سخنانش رنگ قرآني دارد - گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آن كه تنها معجزه خود را همين سخنان مي شمارد (بيان عربي، ص 25) تكلف و ابتذال در عباراتش سخت آشكار است.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».