سرقت ادبي

مشخصات كتاب

مؤلف: محمد محيط طباطبائي
آبان ماه 2536، صفحات 588-581
برگرفته از: ماهنامه گوهر، سال 5، شماره 8

پژوهشي در قطعه شعري منسوب به طاهره قرة العين در كتب بهائيان

نزديك به چهل سال پيش در كتابخانه مجلس شوري به مجموعه اي يا جنگي خطي دست يافتم كه مشتمل بر هفتصد و اندي صفحه بزرگ بود و به شماره 14091 در دفتر كتابخانه مزبور ثبت شده بود. قسمت اعظم مجموعه مزبور به خط جمال الدين محمد حسني يا حسيني از احفاد (لابد دختري) شيخ احمد ژنده پيل جام است كه خود را قادري و زنده فيلي و جامي معرفي مي كند. اين مجموعه كلان مشتمل بر اقتباساتي از چند كتاب و رساله فارسي و عربي و منتخباتي از اشعار برخي شعر است كه اهم محتوياتش عبارت است از: .
محتويات مجموعه:
1- تاريخ گزيده حمداله مستوفي - مقدمه الصلوه ابواليث سمرقندي - نام حق بوعلي فلندرياتي پتي - فصوص الحكم ابن عربي - گلشن راز شيخ محمود شبستري - شرحي بر گلشن راز - تحفه اكبري لغت عربي به فارسي - لطايف اللغات عبداللطيف عباسي - تيسير الاحكام فقه - بحر المناقب درويش برهان - فوايدي از عالم آراي عباسي - فوايدي از روضه الشهدا - بابي از گلستان - چند شجره نامه از برخي سلسله هاي صوفيه - فوايدي از لوايح القمر و تحفه المنجمين - لغت فارسي - اقتباساتي از مثنوي - جوشن كبير - مدخل نجوم خواجه نصير - ترجيعات - مضحكات از كليات شيخ - الفاظ ملاد و پيازه.
2- نمونه هائي از اشعار شعرايي هم چون سعدي - شيدا - شاپور - فيضي - عشرتي - صائب - عرفي - جامي - برهمن - صفي قلي بيك ميلي - نورالله - طغرا - فرصت - آصفي - شاه سليمان - قاسم انوار - نظامي - ابوسعيد - ميرحسيني - امير خسرو - كاتبي - سنائي - ظهير - عصار - نظامي - ابوالفرج هاشمي كرماني - سعيداي هندي - سنجر- زكي - قدسي - نسيمي - فردوسي - سليم - آتش - رازي - محمداسماعيل - خيالي - امام فخر - ابراهيم ميرزا - سلمان - شيخ شهاب سهروردي - سيد محمد جامه باف - مير عبدالباقي - امير نصيبي - فغاني - محوي - داراشكوه - انوري - سايلي - مغربي - عراقي - محمد تقي دهداري - بوالوفاء خوارزمي - روزبهان بقلي - شيخ ابوالفضل - بستي - مجد الدين - سعد الدين حموي - سيف باخزري - رضي الدين علي لالا - بيدلي - فياضي - آذري - احمد جام - كمالي - سليمان شكوه پسر داراشكوه - ثنائي - نصرتي - شفائي - ملائي - محمد طاهر وحيد - حسيني - نواب والاجاه وحيد - شاه شرف شيرازي - يار علي قزويني - اهلي - مهري - پناهي - اوحدي - محيي جمال الدين محمد نويسنده و جامع جنگ مطالب مختلف اين مجموعه را از سال 1106 هجري تا 1119 به تفاريق ايام در اصفهان فراه و قندهار و مشهد نوشته و در پايان غالب اجزاء آن نام محل و تاريخ تحرير را قيد كرده است. از اين قرار: 5 شوال 1106 در اصفهان - 16 رمضان 1107 در چهارديواري قندهار - 21 جمادي الاولي 1108 در قندهار - 20 ذي قعده 1108 در قندهار - 16 رمضان 1109 در فراه - رمضان و شوال 1110 در فراء - 26 ذيقعده 1112 در مشهد - 7 شوال 1115 در فراه - 27 ربيع 1118 در مشهد - 16 جمادي الاولي 1118 در مشهد - 24 جمادي الثانيه 1119 در مشهد. از مراجعه و مقايسه تواريخ و اشارات ديگر مي توان دريافت كه جمال الدين محمد قادري صاحب و جامع مجموعه يكي از همراهان اكبر پسر اورنگ زيب شاهزاده هندي بود كه وقتي از پدر خود رو گردان و گريزان و به دربار شاه سليمان صفوي پناهنده شد همه جا با او در سفر و حضر همراه بود. جامع مجموعه در سال 1105 به عهد سلطنت شاه سلطان حسين كه شاهزاده اكبر در اصفهان حضور داشت كار جمع آوري و تحرير مطالب اين جنگ را آغاز مي كند و درباره زمان ما قبل از اين تاريخ توضيحي نمي دهد كه خود و مخدومش در چه وضع و حالي در كجا به سر مي برده اند. شاهزاده اكبر مخدوم صاحب مجموعه - باعث بر حضور جمال الدين محمد و مخدوم او اكبر در اصفهان به سال 1106 شايد موضوع وفات شاه سليمان و جلوس شاه سلطان حسين و به جاي پدر در سال 1105 باشد كه سوداهاي خفته را در دل اكبر ناگهان بيدار ساخت و به اصفهان آمد تا رضايت و مساعدت شاه را براي شروع جنگ در مرزهاي ايران و هند به دست آورد. توضيح اين كه وقتي اكبر در 1092 هجري به ايران رسيد و مورد پذيرايي ملوكانه در اصفهان قرار گرفت و از شاه ايران خواست كه او را در نبرد پدرش ياري كند. شاه سليمان حاضر به به هم زدن صلحي نشد كه ميان پدرش با پدر اورنگ زيب بعد از فتح قندهار منعقد شد و شاه جهان اين شهر را به ايران بازپس داد و حدود ميان دو كشور در فاصله شهرهاي قندهار و غزني بار ديگر شناخته و معين شد. شاه سليمان به اكبر وعده داد كه پس از مرگ اورنگ زيب و ايجاد كشمكش ميان برادرانش بر سر جانشيني، مجالي براي اقدام او فراهم خواهد آورد. شاهزاده اكبر بعد از مرگ شاه سليمان براي آزمايش بخت خود از مشهد كه در آنجا رحل اقامت افكنده بود در سال 1106 به اصفهان آمد و در اين سفر است كه جمال الدين محمد ملازم او اين دفتر كلان را براي تحرير آثار نظم و نثر مورد نظر خود برگزيد و در آن به كتابت مطالب ادبي و مذهبي و منتخب اشعار پرداخت. قرينه اي يا سند معتبري در دست نداريم كه معلوم سازد شاه سلطان حسين در برابر تقاضاي كمك او تا چه درجه تسليم شد زيرا در 16 رمضان 1107 شاهزاده اكبر را با جلال الدين محمود نويسنده مجموع در چهارديواري قندهار مي نگريم كه براي تهيه مقدمات كار تجهيز و تحريك طرفدارانش نزديك به مرز هند موضع اختيار مي كند و تا 20 ذي قعده 1108 در آن جا مي ماند. در سال 1109 همواره او را در فراه ميان مشهد و قندهار مي نگريم كه از تشريف فرمائي شاهزاده اكبر هم ياد مي كند. از قرار معلوم كوشش اكبر براي رخنه جويي به قلمرو كابل و سند به نتيجه مطلوب نمي رسد و از عهده تحريك سران قبايل مرز نشين بر ضد پدر خود بر نمي آيد. سرانجام از فراه كه بر سر راه ارتباط قندهار و هند بود به مشهد بر مي گردد و از آنجا باز به تحريك مي پردازد و به وسيله همين جمال الدين محمود خلعت و هدايا براي سران ايلات مرزي قندهار مي فرستد. از 1115 به بعد اين نحوه فعاليت هاي او براي دست يافتن به تاج و تخت هند متوقف مي ماند تا سال 1119 كه مرگ اورنگ زيب مي توانست چنين اميدي را زنده سازد ولي ديگر موقع متناسبي به دست نيامد، چه بروز مقدمات بر هم خوردن اوضاع مرزي در هرات و قندار و توابع و تمرد افغانهاي ابدالي اكبر را در مشهد از هر گونه اقدامي مأيوس كرد و طولي نكشيد كه در آن شهر به حال نوميدي مرد و به خاك سپرده شد. شايد سرنوشت جامع مجموعه هم از سرنوشت شاهزاده مخدومش بهتر نبوده است. چه ديگر در اين مجموعه از 1119 به بعد اثر تاريخ داري از او ديده نمي شود. بلكه در سال 1125 وجيه الله نامي در شهر بغداد به خط ديگري به تحرير قطعه شعري در صفحه 575 مجموعه مي پردازد كه در آن اشاره اي به مالك و صاحب اصلي مجموعه ندارد و چنين مي نمايد كه مجموعه به دست ديگري افتاده است. ميرزا طاهر وحيد - اين مجموعه كه اكنون به شماره 8840 فهرست خطي كتابخانه مجلس شناخته مي شود و براي آن فهرست تفصيلي جامعي فراهم آورده اند در ميان اشعار منتخب و منقول از شعرا تركيب بندي يا مخمسي به نام محمد طاهر وحيد دارد كه بنا بر قرائن و شواهد صفحات پيش و پس بايد در فاصله سالهاي 1112 تا 1118 در اين دفتر نوشته شده باشد. ميرزا محمد طاهر وحيد قزويني پس از دوران سلطنت شاه عباس دوم تا پادشاهي شاه سلطان حسين سمت هاي وقايع نگار و منشي الممالك و وزير و اعتماد الدوله را متواليا پيدا كرد. آثار متعدد نظم و نثر از او به يادگار مانده كه اهم آنها مجموعه منشآت و تاريخ عباسنامه او تا كنون به چاپ رسيده ولي ديوان مفصل اشعارش به صورت مخطوط در كتابخانه هاي ايران و خارج محفوظ است. در آن زمان كه شاهزاده اكبر از هند به ايران پناه برد و وحيد در مقام وزارت شاه سليمان قرار داشت و نامه هاي ميرزا طاهر را به اكبر و امام مسقط كه در ضمن مسافرت راه را بر شاهزاده فراري به اميد استفاده مادي از پدرش اورنگ زيب فروبسته و در مسقط مانع حركت او به طرف ايران شده بود در مجموعه چاپي و خطي منشأت او مي توان يافت. بنابر اين شخصيت ميرزا طاهر وحيد بعد از شاه سليمان و قبل از شاه سلطان حسين براي شاهزاده اكبر و همراهانش خوب شناخته بود. چه بسا كه جمال الدين محمد جامع جنگ درك فيض حضور و صحبت او را كرده باشد. بنابر اين درج اين تركيب بند يا مخمس در مجموعه او از مدارك اساسي روايت معاصران شاعر از شعر محسوب مي شود و در صحت انتساب آن بها و جاي ترديدي باقي نيست. مطالب و موضوعات مندرج در مجموعه همه قابل ملاحظه و تعريف است ولي كوتاهي فرصت ما را در حوزه مطالعه همين يك قطعه شعر كه يكي از معاصران وحيد از او روايت كرده است محدود مي سازد. براي اين كه خوانندگان از اين قطعه شعر بهتر آگاه باشند به نقل صورت خطي و عكسي آن از روي صفحه 576 مجموعه نمره 8841 خطي كتابخانه مبادرت مي ورزد. مخمس ميرزا طاهر وحيد: ساقي عشقت اي صنم! زهر ستم سبو سبو ريخت به ساغر دلم با مي غم كدو كدو چند دوم من از غمت گوشه به گوشه سو به سو گر به تو افتدم نظر چشم به چشم و رو به رو شرح كنم غم تو را نكته به نكته مو به مو تا به ره محبتت پاي طلب نهاده ام بر رخ دل در الم از ستمت گشاده ام تا قدمم به سر نهي خاك نشين چون جاده ام از پي ديدن رخت همچو صبا فتاده ام خانه به خانه در به در، كوچه به كوچه كو به كو در عقب تو جان من هست چو سايه ات روان بسته به زلف و گيسوت رشته جان عاشقان از چو توئي گسستن مهر وفا نمي توان مهر تو را دل حزين بافته بر قماش جان رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو بار جدايي تو را بس كه به جان كشيده ام همچو كمان حلقه از بار ستم خميد ام بس كه چو طفل لاله من خون جگر مكيده ام مي رود از فراق تو خون دل از دو ديده ام دجله به دجله، يم به يم، چشمه به چشمه، جو به جو ريخت مگر بنفشه بر صفحه ياسمين، خطت يا كه فكنده سايه بر زهره مه جبين، خطت خون شده نافه را جگر تا شده چين به چين، خطت داده دهان وعارض و چهره و عنبرين خطت غنچه به عنچه، گل به گل، لاله به لاله، بو به بو در غمت از جگر فغان، آه زدل بر آيدم گيسو حلقه حلقه ات دام بلا نمايدم لحظه به لحظه دم به دم خون ز دوديده زايدم از رخ و چشم و زلف و قد، اي مه من، فزايدم مهر به مهر و دل به دل، طبع به طبع و خو به خو تا شده استخوان من با سگ كويت آشنا محض وفا توئي، مرا غير تونيست مدعا مانده به زير بال غم گردن مطلب هما در دل خويش طاهرا گشت و نديد جز وفا صفحه به صفحه، سر به سر پرده به پرده تو به تو سخن شناس مو شكاف از سنجش ابيات هر بندي از بندهاي هفت گانه اين شعر مي تواند به تفاوت جنس و اسلوب سخن در ميان سه مصراع اول هر بند با دو مصراع آخر آن پي ببرد. اين اختلاف شكل و معني در آخرين بيت كه تخلص شاعر را در مصراع چهارم به همراه دارد بيش از شش بند پيش از آن نمودار است. بنابراين چنين استنباط مي شود كه اين مخمسي كه به اعتبار ارقام تاريخ صفحات پيش و پس از آن در فاصله 1112 و 1119 هجري يعني چند سال بعد از وفات ميرزا محمد طاهر نوشته شده مخمسي بوده كه وحيد بر پايه غزل شاعر ديگري، طاهرا يا طاهر تخلص سروده و راوي معاصرش آن را با نام او در مجموعه مورد بحث ضبط كرده است. طاهرا كيست؟ حال ببينيم طاهر يا طاهراي شاعر اصل غزل كه بوده و در چه زمان مي زيسته است؟ طاهرا نجدلي يا شاه طاهر داعي از سخنوران و نويسندگان زبردست صده دهم هجري بود كه مدتي در رودبار قزوين و سپس در كاشان رحل اقامت افكند و به طاهر كاشي معروف شد. پس از مهاجرت اجباري به حيدرآباد دكن به شاه طاهر دكني شناخته مي شد. اشعار و منشآت قابل ملاحظه اي از او در جنگ هاي صده يازدهم به بعد ديده ام كه قدرت او را در نظم و نثر فارسي نشان مي دهد. شاه طاهر مورد احترام شيعه اسماعيليه ايران بود و علاوه بر مرتبه دعوت،گويي در مظنه وصول به مقام امامت هم قرار داشت. و از اين رو مورد تعقيب دولت قزلباش صفوي قرار گرفت و ناگزير از جلاي وطن و اقامت در دكن شد. عجبا كه از بركت همين هجرت جبري و غربت گزيني مذهب شيعه اماميه به سعي شاه طاهر مورد قبول و ترويج سلاطين گولكنده دكن قرار گرفت. چهل و اندي سال پيش در جنگ نظم و نثري از دوره صفويه اين غزل را با نام طاهراي كاشي ديدم و به همين نظر وقتي درسي و اندي سال پيش در جنگ 14091 كتابخانه مجلس رسيدم دريافتم كه اين مخمس را طاهر وحيد بدون قيد تخلص خود وحيد در پي سه مصراع از بند هفتم، به نام طاهراي شاعر اصل غزل تمام كرده است تا از شبهه ارتباط با اسماعليليان در امان بماند و با آن كه از جمع كلمه طاهر ميان اسم خود و تخلص شاعر شعر استفاده كرد باشد به هر صورت اصل اين غزل از شاه طاهراي انجداني كاشي دكني است كه در اواسط صده دهم هجري مي زيسته و ميرزا طاهر وحيد در اواخر صده يازدهم هجري مخمسي بر آن ساخته و در دهه دوم از صده دوازدهم جمال الدين محمد جامي از ندماي اكبر شاهزاده هندي متوفي در مشهد اين مخمس را در مجموعه نظم و نثر خود به نام ميرزا محمد طاهر وحيد ضبط كرده است. حزين: در اين صورت نسبت آن به شيخ محمد علي حزين لاهيجي متوفي در بنارس هند كه در نيمه دوم از صده دوازدهم مرده به اعتبار بيت (مهر تو را دل حزين يافته برقماش جان، رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو) نمي تواند تحقق پيدا كند زيرا شيخ حزين در تاريخ ثبت اين مخمس كودكي خردسال بوده است. و به طور اولي انتساب آن به زرين تاج قزويني ملقب به قرة العين كه يك صد و ده سال بعد از تاريخ تحرير اين غزل در مجموعه كتابخانه مجلس به دنيا آمده و تقريبا يكصد و چهل و اندي سال بعد از آن، در واقعه بدشت هزار جريب مازندران با ملامحمد علي قدوس بار فروشي و ميرزا حسينعلي نوري شركت جست و سزاوار لقب طاهره شد با قبول عقل سازگار نمي آيد. طاهره: بايد دانست بابيان كه در اواخر صده سيزدهم هجري در صدد جمع آوري ديوان شعري براي قرة العين بودند از برخي اشعار جالب و جاذب كه نام شاعر آنها درست شناخته نباشد چند غزل برگزيدند از آن جمله اين غزل را با نام او ثبت كردند. و آن را با مقداري شعر همانندش به نام اشعار طاهره در دسترس فارسي زبانان هندوستان نهادند. گيرندگي صورت لفظي غزل كه از كيفيت صوتي مهيج خاصي برخوردار است. اين غزل را از راه تبليغ و ترويج دنباله دار در ايران و هند به نام قرة العين چندان بستگي داد كه دكتر شيخ محمد اقبال شاعر بزرگ فارسي زبان عالم اسلام در مثنوي جاويد نامه خود به سال 1310 عين غزل را به نام طاهره در متن كتاب «سير بهشت و دوزخ» خود نقل كرده است. در نامه اي كه به سال 1317 از تهران براي مرحوم اقبال نوشته شد اين اشتباه در انتساب غزل به طاهره را متذكر شدم ولي نامه به واسطه پيش آمد وفات ناگهاني او به لاهور فرستاده نشد و اخيرا صورت آن براي يكي از مجلات فرستاده شد كه عنقريب انتشار خواهد يافت. سلب نسبت در 1321: مقاله اي در پژوهش و تحقيق نام گوينده اين غزل در شماره اول از مجله محيط انتشار يافت كه مورد توجه صاحبان فضل و كمال قرار گرفت. تأثير اين مقاله به درجه اي است كه وقتي دسته ازلي از بابيان خواست دفتري به يادبود سال 1268 هجري كه سال مرگ قرة العين بود انتشار بدهند، اين غزل را از مجموعه اشعار منتسب به او حذف كردند ولي دسته ديگر از بابيان (بهائي) آن را هنوز به نام قرة العين در هند و ايران تبليغ مي كنند. لقائي مبلغ كاشاني كه طبع شعري داشت تقريبا شصت سال پيش از اين مخمسي بر بنياد همين غزل طاهرا (به خيال آن كه از قرة العين است) سرود و مطلع آن را گوئي از مخمس ميرزا طاهر اقتباس كرده و گفته است: ساقي باقي از وفا باده بده سبو سبو الخ. تكرار اشتباه معاصران: عجب است از فاضل كتاب ديده و كتابشناسي مانند شادروان مجتبي مينوي كه در رساله اقبال نامه اي كه در مجله يغما آن را به سال 1327 چاپ و منتشر ساخت،ضمن بحث از كتاب جاويد نامه اقبال،اين غزل را به پيروي از آن شاعر و بدون تحقيق در صحت و سقم انتساب از قرة العين شمرده است، در صورتي كه شش سال پيش از آن مجله محيط انتساب آن را به قرة العين با استناد به همين مجموعه 8841 كتابخانه مجلس رد كرده بود. با وجودي كه سي و پنج سال پيش از روي دليل و شاهد در اثري معروف نشان داده شد كه غزل (گر به تو افتدم نظر …) مربوط به طاهراي كاشي است نه حزين لاهيجي و نه طاهره اصفهاني و طاهره قزويني، باز مي نگريم برخي از نويسندگان مقالات و گويندگان راديو در انتساب شعر به قرة العين خطاي دكتر محمد اقبال و مينوي را تكرار مي كنند و به نتيجه تحقيق و استدلال و تذكر مكرر پژوهندگان صاحب نظر بذل توجهي ندارند. خوانندگان ارجمند بايد صرف نظر از اين مورد خاص اين نكته را بايد مد نظرداشته باشند كه شعر شاعر سخنور و سخندان با شعر آنكه گاهي به تفنن سخني مي سرايد تفاوت اساسي دارد و غالبا خود آثار منقول و منظور بر هويت و ماهيت فني شعر و شاعر قرينه و شاهد شناخته مي شود.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».