برگرفته از: مجله زمانه / چاپ دوم / سال ششم / شماره 61 / مهر 1386
در بحث از فرقهي بابيت و بهائيت، و بررسي مسائل گوناگوني راجع به آنها، جاي جاي با حوادث و رويدادهايي روبهرو ميشويم كه شناخت جايگاه و جغرافياي تاريخي آنها به آشنايي كلي و جامع با پيشينهي اين فرقه در طي تاريخ نياز دارد. با اين آشنايي كلي، خواننده ميتواند بفهمد هر رويداد يا تحول خاص در چه مرحلهاي از تاريخ فرقه روي داده است و زمينه و بستر تاريخي آن چيست؟ نوشتار پيشرو، با مروري بر پيشينهي فرقهي بابيت و بهائيت (از آغاز تا عصر حاضر)، تصويري كلي از اين امر به دست ميدهد. - 1259. ق: مرگ سيد كاظم رشتي (رهبر شيخيه و استاد ميرزا علي محمد باب). - جمادي الاول 1260. ق: ادعاي بابيت توسط علي محمد شيرازي «باب» در شيراز براي نخستين بار نزد ملا حسين بشرويهاي (از اركان بابيه). - 1261. ق: اقدام ملا صادق خراساني (از اتباع باب) به ذكر عبارت «اشهد ان عليا قبل نبيل باب بقيه الله» در اذان نماز جمعه در شيراز به دستور باب، [1] و عكس العمل تند مردم نسبت به اين امر، و اقدام حاكم فارس (حسين خان نظامالدوله) به احضار، توقيف و تنبيه باب، و نهايتا اقدام باب در تكذيب ادعاهايش بر سر منبر در مسجد وكيل شيراز نزد علما و مردم، و حصر شديد وي در منزل. - 1262. ق: فرار باب به اصفهان و پذيرايي حاكم گرجينژاد و ارمني مذهب شهر (منوچهر خان معتمدالدوله) از او، و عجز باب از پاسخگويي به سؤالات علمي علماي اصفهان (ميرزا حسن نوري حكيم و محمد مهدي كلباسي و...)، و ادامهي پذيرايي حاكم از او به طور مخفيانه. - 1263. ق: حبس باب به دستور محمد شاه قاجار و صدراعظم وي (حاج ميرزا آقاسي) به مدت نه ماه در زندان ماكو، و نگارش «بيان» (كتاب مقدس بابيان) توسط باب در آنجا. - جمادي الاول 1264 - شعبان 1266. ق: انتقال باب به قلعهي چهريق (در حوالي اروميه) و حبس وي به مدت 27 ماه در آنجا. وي چندي بعد براي مناظرهي علما با او در حضور وليعهد (ناصرالدين ميرزا) به تبريز احضار شد و پس از شكست در مناظره با علما، چوبكاري شد و به خط خويش توبهنامه نوشت و جميع ادعاهايش را تكذيب كرد. - 1264. ق: تجمع بهائيان به رهبري ملا محمد علي قدوس و قرهالعين و حسينعلي بهاء در بدشت (حوالي شاهرود) و ظاهر شدن قرهالعين به نحو غيرمنتظره و شگفت انگيز به صورت بيحجاب و بزك كرده در جمع بابيان، و اعلام نسخ ديانت اسلام و لغو احكام آن (با پشتيباني حسينعلي بهاء)، و ايجاد بحث و جنجال در بين حضار و خروج جمع بسياري از آنان از مسلك بابيت، و حملهي مردم مسلمان منطقه به بابيان بر اثر پخش خبر روابط نامشروع قرهالعين با قدوس و بهاء. - 1265. ق: تعيين ميرزا يحيي صبح ازل (برادر بهاء) در سن نوزده سالگي از سوي باب به عنوان وصي و جانشين وي، و قبول اين امر توسط بابيان و از جمله: برادر بزرگترش، حسينعلي بهاء. - 1266 - 1265. ق: آشوبهاي خونين بابيان به طور پياپي در نقاط مختلف ايران (مازندران، نيريز و زنجان) و سركوبي قاطع همهي آنها توسط مرحوم اميركبير. - 27 شعبان 1266. ق: اعدام باب در تبريز به حكم مراجع ديني بزرگ شهر و فرمان قاطع امير، به مباشرت برادرش (وزير نظام). - شعبان 1267. ق: كشف توطئه بابيان براي قتل امير، و تبعيد حسينعلي بهاء به فرمان امير به عراق. - ربيع الاول 1268. ق: قتل امير در حمام فين كاشان (با توطئهي مشترك عمال استبداد و استعمار) و باز شدن راه براي صدارت رقيب و عامل عزل و قتل وي، ميرزا آقاخان نوري؛ «تحت الحمايه انگليس» و دوست ديرين بهاء. - رجب 1268. ق: بازگشت بهاء از عراق به دعوت ميرزا آقاخان نوري، و پذيرايي از وي توسط برادر ميرزا آقاخان. - 28 شوال 1268. ق: اقدام نافرجام تروريستهاي بابي به ترور ناصرالدين شاه، و اتهام جمعي از بابيان به دست داشتن در توطئهي قتل شاه، و پناهندگي سريع حسينعلي بهاء به خانهي منشي سفير روس در زرگنده (منطقهي ييلاقي سفارت روسيه) و نهايتا دستگيري و حبس حسينعلي بهاء (در كنار ديگر سران و فعالان بابيه)، و قتل سران بابيه و آزادي بهاء از زندان و اعدام پس از چهار ماه (با فشار شديد سفير روسيه در ايران؛ پرنس دالگوروكي) و تبعيد وي در ربيع الاول 1269 - تحت الحفظ مأمور سفارت - به عراق. - 1 ذيقعده 1268. ق: قتل قرهالعين در تهران توسط داماد اميركبير (عزيزخان سردار مكري). - 1270. ق (1854. م): ورود مانكجي هاتريا (زردشتي هندي تبار، تبعهي دولت هند بريتانيا، و عضو مشهور سرويس اطلاعاتي انگلستان) از طريق بغداد به ايران، همراه چندين سفارش نامه از دولت انگليسي هند خطاب به مقامات و سفراي انگليسي در بغداد، اسلامبول، بوشهر و تهران، با مأموريت پيشبرد اهداف سياسي و اطلاعاتي استعمار بريتانيا در منطقه نظير تقويت شبكههاي ماسوني، دامن زدن به تقابل ميان ايران و اسلام، تقويت اقليتهاي رسمي و غير رسمي اين كشور از جمله: زردشتيان، صوفيه و بهائيان، و بهرهگيري از آنها در جهت ستيز با فرهنگ ملي - ديني اين كشور، و احكام و مقررات اسلامي (با كمك سفارت انگليس در تهران و ماسونهاي ايراني و غير ايراني نظير جلال الدين ميرزا قاجار، نايب فراموشخانهي فراماسونري، ميرزا ملكم خان و فتحعلي آخوندوف، سرهنگ ضد اسلام در دستگاه نايب السلطنه روسيه در قفقاز اشغالي)، و اين همه تحت پوشش فعاليت فرهنگي و اجتماعي به نفع زردشتيان ايران و... مانكجي پيش از ورود به ايران، در همان سال 1270. ق، در بغداد با حسينعلي بهاء ديدار و گفت و گو كرد و با او پيوند دوستي برقرار نمود كه تا پايان عمر به وسيله نامهنگاري ادامه داشت. همچنين ميرزا ابوالفضل گلپايگاني (مبلغ مشهور بهائي) را منشي مخصوص تجارت خانهي خويش ساخت و در مدرسهاي كه بنياد نهاده بود به معلمي برگماشت و علاوه بر اين، ميرزا حسين همداني بهائي را به تصحيح و بازنويسي كتاب ميرزا جاني كاشاني بابي در مورد تاريخ بابيه، واداشت؛ چنان كه همو ميرزا عبدالرحيم ضرابي، بابي كاشاني، را به نوشتن تاريخ كاشان تشويق نمود. - رجب 1270. ق: عزيمت بهاء از بغداد به سليمانيه عراق (بر اثر مخالفت جمعي از بابيان، و نيز سرسنگيني برادرش، صبح ازل، با وي به علت شيوع شايعاتي مبني بر ادعاي رهبري بابيان از سوي بهاء و تلاش وي براي قبضه كردن رياست بر آن گروه) و اقامت دو سالهاش در آنجا به عنوان درويش محمد. - رجب 1272. ق: برگشت بهاء به بغداد (با كسب اجازه از برادرش صبح ازل). - 1278. ق: نگارش كتاب «ايقان» به دست بهاء (در اثبات دعاوي باب و اظهار انقياد خود نسبت به رهبري صبح ازل). - ذيقعده 1279. ق: تبعيد بهاء از بغداد به اسلامبول (توسط دولت عثماني و با فشار دولت ايران و علماي عراق). - رجب 1280. ق: تبعيد بهاء و برادرش صبح ازل از اسلامبول به شهر ادرنه. - 1283. ق: ادعاي من يظهره اللهي توسط حسينعلي بهاء در ادرنه. اين ادعا، مبني بر اين كه او همان موعود باب در «بيان» (من يظهره الله) است، به منزلهي دكان سازي در برابر صبح ازل بود، لذا نزاع و كشمكش بين بهاء و صبح ازل بر سر رياست بابيان را، كه از مدتها پيش آغاز شده و با عقب نشيني بهاء موقتا التيام يافته بود، به اوج خود رساند و به راهي بيبازگشت افكند و جماعت بابيان را به دو فرقهي معارض «ازلي» و «بهائي» تقسيم كرد، و در پي اين حادثه دو طرف نسبت به يكديگر از هيچ گونه فحاشي و توهين و ترور خودداري نكردند و حتي به دربار عثماني بر ضد هم نامه نوشتند و اسرار يكديگر را نزد دولتمردان عثماني افشا كردند، به گونهاي كه حكومت عثماني نهايتا ناگزير شد آنها را از يكديگر جدا سازد و هر گروه را به نقطهاي خاص و دور از ديگر تبعيد كند. - ربيع الثاني 1285. ق: تبعيد بهاء و صبح ازل به ترتيب: از ادرنه به عكا در فلسطين و قبرس. - 1286. ق: نگارش «اقدس» (كتاب مقدس بهائيان) به دست بهاء در زندان عكا. - 1298. ق: آغاز تجمع بهائيان به اشاره حسينعلي نوري و تأييد و حمايت روس تزاري در عشقآباد روسيه. - محرم 1307: قتل محمدرضا اصفهاني (يكي از بهائيان ايراني مقيم عشقآباد كه به مقدسات مسلمانان توهين ميكرد)، و اقدام دولت تزاري به دستگيري، محاكمه و مجازات سنگين جمعي از مسلمانان منطقه به اتهام شركت در قتل وي در حمايت از بهائيان. اواخر 1307. ق: اعتراض شديد ناصرالدين شاه و حكومت ايران به دولت تزاري بابت تجمع و فعاليت بهائيان (تحت حمايت دولت روسيه) در عشقآباد. - 2 ذيقعده 1309. ق: مرگ بهاء به مرض وبا در عكا، و آغاز درگيري و نزاع شديد بين دو پسر بزرگ بهاء (محمد علي و عباس افندي) بر سر رياست بر بهائيان، و ايجاد دستهبندي و كشمكش شديد و ديرپاي زباني و قلمي و يدي ميان آن دو و پيروانشان با عناويني چون «ناقضين» و «مشكرين»...، و نهايتا غلبهي عباس افندي بر رقيب. - 1318. ق: ديدار و گفت و گوي دوستانهي سر رونالد استورز (صهيونيست انگليسي مشهور) با عباس افندي در عكا، و معرفي وي به لرد كيچنر در مصر. استورز در دوران جنگ جهاني اول يكي از اركان سياست استعماري بريتانيا و عضو فعال سرويسهاي اطلاعاتي و جاسوسي بريتانيا در خاور عربي بود و پس از سيطره و قيمومت تحميلي انگليس بر فلسطين نيز به حكومت حيفا (مقر عباس افندي) منصوب شد. كلنل لورنس مشهور، تحت فرمان او كار ميكرد. وي در زمان حكومت بر حيفا كرارا با عباس افندي ديدار كرد و در تشييع جنازهي وي نيز شركت نمود. - رمضان 1320. ق: نصب سنگ بناي اولين معبد رسمي بهائيان (با عنوان مشرق الاذكار) در عشقآباد (قلمرو وقت روسيهي تزاري) توسط محمد تقي افنان (پسر دايي باب، نمايندهي عباس افندي، و وكيلالدولهي روسيه) با حضور و حمايت ژنرال سوبوتيچ (حاكم عشقآباد از سوي دولت تزاري)، و ثناي بهائيان حاضر در مراسم از دولت روسيه و دعاي آنها براي اين دولت. - حدود محرم 1325. ق / فوريه 1907: انتقال عباس افندي از عكا به حيفا (هر دو در فلسطين). - 11 جمادي الاول 1325. ق: نامهي عباس افندي به ميرزا علي اكبر ايادي در تهران مبني بر نويد استحكام سلطنت محمد علي شاه به رغم فعاليت مشروطه خواهان و توصيه به «جميع» بهائيان مبني بر «اطاعت و انقياد» از محمد علي شاه و حمايت نكردن از مشروطه. - 1327. ق: سرنگوني عبدالحميد ثاني (سلطان ضد صهيونيست عثماني به دست ژون تركها) و آزادي فعاليت عباس افندي. - 1332 - 1329. ق (1913 - 1911): سفر عباس افندي به اروپا و امريكا، و نشان دادن چراغ سبز به سرمايهداري غرب. - 1330. ق: مرگ يحيي صبح ازل (برادر بهاء و پيشواي ازليان) به سن 82 سالگي در ماغوساي قبرس، و توصيهي جانشين رسمي وي (ميرزا يحيي دولت آبادي) به ازليان مبني بر تبعيت از مذهب تشيع، و آغاز افول فرقهي ازليت. - محرم 1332. ق: مراجعت عباس افندي از غرب به فلسطين، و ايجاد تضييق از سوي دولت عثماني براي وي و خانوادهاش به علت روابطي كه (در طي سفر به غرب) با عوامل نظام سلطهي جهاني به هم زده بود. 1328. ق (1910. م): اقدام ادوارد براون، نويسنده و سياستمدار مشهور انگليسي، به چاپ و انتشار كتاب موسوم به «نقطه الكاف» (از تواريخ كهن بابيه، و حاوي مندرجاتي بر ضد مصالح بهائيان و به سود ازليان) در مطبعهي ليدن هلند. - 1336 - 1332. ق (1918 - 1914): وقوع جنگ جهاني اول بين متفقين (روس، انگليس، فرانسه، ايتاليا و نهايتا امريكا) و متحدين (آلمان، عثماني و اتريش) در اروپا و آسيا، و كمك عباس افندي و منسوبان نزديك وي - در طي اين جنگ - به ارتش بريتانيا در جنگ با عثماني در عراق و شامات و فلسطين، و تشديد فزايندهي حساسيت دولت عثماني نسبت به وي. - 1334. ق: تأليف كتاب «كشف الغطاء» به دست چند تن از مبلغان بهائي نظير ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و سيد مهدي گلپايگاني، و چاپ آن در تاشكند روسيه. اين كتاب كه در مخالفت با اقدام ادوارد براون مبني بر چاپ «نقطه الكاف»، نگارش و طبع يافته و حاوي تعريض به انگليسيها بود، به زودي به علت تغيير سياست خارجي بهائيان از وابستگي به روسيهي تزاري به پيوند با لندن، جمعآوري و به دستور عباس افندي، نسخههاي آن (جز اندكي) نابود گرديد. - 1335. ق: تأسيس و انتشار مجلهي بهائي و فارسي زبان «خورشيد خاور» به مديريت سيد مهدي گلپايگاني (مبلغ مشهور فرقه) در عشقآباد روسيه. - محرم 1336. ق (اكتبر 1917. م / آبان 1296. ش): پيروزي انقلاب كمونيستي در روسيه و انقراض حكومت سلسلهي رومانوف (پشتيبان اصلي بهائيت از آغاز پيدايش اين فرقه تا آن روز). - 1336. ق: تهديد شديد جمال پاشا (فرماندهي ارتش عثماني در جنگ با انگليس) به اعدام عباس افندي و تخريب مقابر پيشوايان بهائيت در فلسطين پس از پيروزي بر ارتش بريتانيا، و متقابلا اقدام فوري و جدي دولت انگليس (پس از اطلاع از اين تهديد) به حفاظت از جان عباس افندي و منسوبان وي در حيفا. - ذيقعده 1336. ق: فتح حيفا به دست قشون انگليس به فرماندهي ژنرال النبي، و كمك لژيون يهود، و رفتن النبي (طبق فرمان مخصوص امپراتور انگليس) به ديدار عباس افندي و اعطاي نشاني از عضويت امپراتوري براي وي، و سفارش همو به امراي لشكر بريتانيا مبني بر محافظت از اماكن مقدس بهائي، و نهايتا آزادي فعاليت بهائيان پس از 65 سال حصر و محدوديت آنها توسط عثمانيها. - محرم 1337. ق: نامهي عباس افندي به نصرالله باقروف (سرمايهدار مشهور بهائي) در تهران با مضمون اظهار خوشحالي از تصرف فلسطين به دست ارتش بريتانيا، و ستايش از «عدالت و سياست» دولت انگليس. عباس افندي، همچنين، در همان ايام، طي لوحي، سلطهي غاصبانهي انگليس بر قبلهي اول مسلمانان را «برپا شدن خيمههاي عدالت» شمرد، خداوند را بر اين نعمت بزرگ! سپاس گفت و تأييدات جرج پنجم، پادشاه انگليس، را مسئلت كرد و خواستار جاودانگي سايهي گستردهي اين امپراتور دادگستر! بر آن سرزمين گرديد. - شوال 1337. ق: درخواست مقامات دولتي انگليس در فلسطين از حكومت لندن مبني بر اعطاي نشان و لقب امپراتوري بريتانيا به عباس افندي، به پاس «خدمات مستمر و صادقانهي وي به آرمان بريتانيا»، پس از اشغال فلسطين به دست قشون انگليس. - شعبان 1338. ق: اعطاي لقب «سر» (Sir) و نشان «شواليهگري» (Knight hood) طي مراسمي در حيفا توسط ژنرال النبي (حاكم نظامي حيفا و فرماندهي كل قواي بريتانيا) به عباس افندي به پاس خدمت به امپراتوري انگليس. - شوال 1338. ق: نصب سر هربرت ساموئل (صهيونيست انگليسي مشهور) به عنوان نخستين كميسر عالي انگليس در فلسطين، و ايجاد روابط صميمانه ميان او عباس افندي. به گفتهي شاهدان عيني، بهائيان در زمان قيمومت انگليس بر فلسطين «مورد توجه و اطمينان كامل مقامهاي انگليسي حكومت فلسطين بودند و اكثر آنها در مقامهاي حساس دولتي مانند فرمانداري، رياست ثبت اسناد و مأموريتهاي خيلي بالايي در اين سرزمين ديده ميشوند.» [2] . - اسفند 1299. ش (جمادي الثاني 1339. ق): وقوع كودتاي انگليسي 1299 به رهبري (سياسي) سيد ضياء الدين طباطبايي و رهبري (نظامي) رضاخان در ايران (با حمايت وزارت جنگ و وزارت مستعمرات انگلستان)، و تشكيل دولت نود روزهي سيد ضياء با عضويت ميرزا علي محمد خان موقرالدوله، بهائي سرشناس [3] . - فروردين 1300. ش (رجب 1339. ق): مصاحبهي حبيبالله خان عين الملك (كاتب و منشي عباس افندي در جواني، ژنرال قنسول وقت ايران در شامات، و پدر عباس هويدا، نخستوزير مشهور عصر پهلوي) با روزنامهي لسان العرب (شامات)، دائر بر ستايش از كودتاي سوم اسفند، و تعريف از سيد ضياء به عنوان يكي از «رجال بزرگ و كاري» ايران، كه «براي احياي روح تاريخي ايران و ترقي دادن ايرانيان... نهايت كفايت را دارا ميباشد»، و تأكيد بر سابقهي رفاقت دوازده سالهي خويش با وي. گفتني است: عينالملك چندي قبل از كودتاي 1299 نيز، به دستور محفل بهائيت ايران، رضاخان را براي اجراي كودتا به سر اردشير ريپورتر (سر جاسوس انگليس در ايران) معرفي كرده و او نيز رضاخان را تحويل انگليسيها داده بود. - آذر 1300. ش (ربيع الاول 1340. ق): مرگ عباس افندي در حيفا و تسليت دولت بريتانيا و وزير مستعمرات آن كشور (وينستون چرچيل) به بازماندگان وي و جامعهي بهائيت، و شركت مقامات عالي حكومت انگليس در فلسطين (نظير سرهربرت ساموئل و ژنرال استورز) در تشييع جنازهي او. - بهمن 1300. ش (ژانويه 1922): تعريف و تمجيد مجلهي جمعيت آسيايي پادشاهي بريتانياي كبير و ايرلند از عباس افندي به عنوان «برازندهترين» فرد ايراني و شخصيت ممتاز و فوقالعاده شرق. (اين انجمن، لژي ماسوني است كه تحت رياست پادشاه انگليس قرار دارد). - آذر 1301. ش: آمدن شوقي از اروپا به فلسطين براي پيشوايي بهائيان، و به وجود آمدن نزاعي شديد بين او و رقبا و مخالفانش به رهبري كساني چون ميرزا محمد علي (برادر و رقيب سرسخت عباس افندي) و ميرزا احمد سهراب (از ايادي مهم عباس افندي در امريكا و بنيادگذار فرقهي انشعابي «سهرابي» در بهائيت) بر سر رياست بر فرقه و تصرف اماكن و مراقد آن در فلسطين، و نهايتا غلبهي نهايي و كامل شوقي (به مدد هربرت ساموئل و ديگر دولتمردان انگلو - صهيون در فلسطين) بر رقباي خود و قطع يد و اخراج آنها از اماكن ياد شده. - ارديبهشت 1304. ش (16 شوال 1343. ق): صدور حكم محكمهي شرعيهي مصر دائر بر جدايي مسلك بهائيت از ديانت اسلام. - 1307. ش / 1928. م به بعد: شروع ايجاد تضييقات براي بهائيان مقيم روسيه از سوي اتحاد جماهير شوروي. - 1314 و 1317. ش (1935 و 1938. م): تشديد اقدامات دولت شوروي بر ضد فرقهي بهائيت در آن كشور، شامل تصرف مشرق الاذكار بهائيان در عشقآباد و تبديل آن به موزه، و نيز دستگيري بهائيان (در سطحي وسيع) و تبعيد آنها به نقاط مختلف روسيه (نظير سيبري) و بعضا ايران، و مصادرهي اموال و كتب آنها و تعطيل نمودن محافل و مدارسشان و ممنوع ساختن فعاليتهاي اجتماعي و تبليغاتي آنها در عشقآباد و ديگر نقاط روسيه (از تركستان تا قفقاز) به جرم ارتباط فعالان بهائي با انگليسيها و جاسوسي براي آنها بر ضد دولت شوروي. - ارديبهشت 1327. ش (14 مي 1948. م): پايان دوران قيمومت انگلستان بر فلسطين و اعلام تأسيس دولت اسرائيل از سوي شوراي ملي يهود در تلآويو، و آغاز حمايت مستمر شوقي افندي از آن رژيم. - مرداد 1329. ش: رايزني محفل بهائيان انگليس با مراكزي چون انجمن پادشاهي افريقايي (انگليس)، مدرسه السنهي شرقي لندن و شعبهاي از دانشگاه آكسفورد و دوائر ديگر در ادارهي افريقاي شرقي آن كشور و مددگيري فكري و اطلاعاتي از آنها در امر پيشبرد تبليغات بهائيت. - 19 دي 1329. ش: (9 ژانويه 1951. م): اعلان تأسيس اولين شوراي بين المللي بهائي (جنين بيت العدل) در فلسطين اشغالي از سوي شوقي افندي. - نوروز 1330. ش: پيام شوقي افندي مبني بر اظهار خوشوقتي از استقرار دولت اسرائيل به عنوان «مصداق وعدهي الهي به» فرزندان حضرت ابراهيم و وارثان حضرت موسي (ع)، يعني صهيونيستها! و اعلام اقرار دولت اسرائيل «به استقلال و اصالت آيين» بهائي و «ثبت عقدنامه» بهائيان و «معافيت كافه موقوفات» بهائي و نيز لوازم ضروريه بناي مرقد باب در فلسطين اشغالي از عوارض و مالياتهاي دولتي و اقرار آن دولت «به رسميت ايام» تعطيلي بهائيان. - 1332. ش: شروع اولين برنامهي بلند مدت و ده سالهي بهائيان در ايران، با هدف ازدياد وابستگان به فرقهي بهائي و حداكثر امكان نفوذ در تمام قسمتها و نقاط كشور، به خصوص در بين مردم دهات و ايلات و عشاير، به وسيلهي راهاندازي محافل بهائي در نواحي فاقد محفل، داير كردن كلاسهاي رفع اشكال، و نيز گردآوري «هر گونه كتب خطي يا مطبوع كه داراي مطالبي دربارهي افكار و عقايد، روحيات و خصوصيات مرسوم و عادات يا هر نوع اطلاعات ديگري راجع به عشاير و ايلات ميباشد» و ارسال آن به مركز. - ارديبهشت 1334. ش (مقارن با ماه رمضان): سخنرانيهاي روشنگر و پرشور واعظ شهير، مرحوم حجت الاسلام فلسفي، در تهران به اشاره و دستور آيتالله العظمي بروجردي عليه بهائيت، و پخش آن از راديو (به رغم مخالفت شديد عدهاي از مسئولان عالي رتبهي رژيم نظير اسدالله علم). - آبان 1336. ش / نوامبر 1957. م: مرگ و دفن شوقي در لندن، و آغاز دستهبنديهاي جديد و شديد در بين بهائيان، و تقسيم آنها به دو جناح روحيه ماكسول (بيوهي كانادايي شوقي) و ميسن ريمي امريكايي (رهبر بهائيان ارتدوكس). 24 دي 1339. ش: افتتاح امالمعابد (مشرق الاذكار مركزي) بهائيان در كامپالا (پايتخت اوگاندا) توسط روحيه ماكسول، بيوهي شرقي، با حضور نمايندهي حكومت انگلستان و برادر پادشاه اوگاندا و جمعي از مأموران عالي رتبهي كشوري و لشكري دولت ديكتاتوري اوگاندا. - 1431. ش: اوجگيري نهضت اسلامي ملت ايران به رهبري مراجع معظم تقليد و در رأس آنها امام خميني (ره) بر ضد استبداد و استعمار، هم زمان با پايان يافتن برنامهي ده سالهي اول بهائيان در اين كشور. - 1342. ش: تشكيل اولين بيت العدل اعظم بهائيت در فلسطين اشغالي. - ارديبهشت 1342. ش: سفر دو هزار نفر زن و مرد بهائي با تسهيلات مالي دولت ايران (كابينهي اسدالله علم، سركوبگر قيام خونين 15 خرداد به دستور شاه و امريكا) از طريق فرودگاه مهرآباد به انگليس به منظور شركت در اجتماع پانزده هزار نفرهي بهائيان در روز 8 ارديبهشت در لندن براي معارفهي گروه نه نفري بيت العدل اعظم بهائيت؛ اقدامي كه خروش اعتراض امام خميني را برآورد، به گونهاي كه ايشان فرمود: «از چيزهايي كه سوء نيت دولت حاضر را اثبات ميكند، تسهيلاتي است كه براي مسافرت دو هزار نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك پانصد دلار ارز دادهاند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليط هواپيما دادهاند، به مقصد آن كه اين عده در محفلي كه در لندن از آنها تشكيل ميشود و درصد ضد اسلامي است شركت كنند. در مقابل براي زيارت حجاج بيت الله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نميكنند و چه اجحافات و خرجتراشيها كه نميشود.» - بهار 1342. ش: اقدام بنگاه سخنپراكني بي.بي.سي به پخش يك سلسله مصاحبهي راديو تلويزيوني تحت عنوان «ديانت امروزي شما» با چند تن از بهائيان (خانم مهرانگيز منصف و آقاي تدكار دل) در تبليغ بهائيت. - 15 خرداد 1342. ش: سركوب خونين قيام ملت مسلمان ايران در حمايت از رهبر تبعيدي خويش (امام خميني) توسط دولت اسدالله علم به دستور شاه و امريكا. - 20 خرداد 1342. ش: نامهي تشويقآميز محفل ملي بهائيان به تيمسار سرتيپ پرويز خسرواني (فرماندهي ژاندارمري ناحيه مركز در قضيهي كشتار 15 خرداد، و بعدها آجودان فرح، معاون نخستوزير و رئيس سازمان تربيت بدني، و نيز مدير عامل باشگاه تاج بعد از بازنشستگي) با اطلاق عبارت «تجاوز اراذل و اوباش و رجاله» و «سوء عمل جهلاي معروف به علم»! بر قيام حق طلبانهي ملت مسلمان به رهبري مراجع معظم تقليد و در رأس آنان امام خميني (ره)، و «تقدير» از «زحمات و خدمات و سرعت عمل تيمسار» و اين كه: «تاريخ امر بهائي آن جناب را در رديف همان چهرههاي درخشان و نگهبان مدنيت عالم انساني ثبت و ضبط خواهد نمود»! - 13 آبان 1343. ش: دستگيري و تبعيد امام خميني به تركيه توسط رژيم پهلوي، به دستور امريكا و به جرم! مخالفت با لايحهي كاپيتولاسيون (مصونيت قضائي مستشاران امريكايي در ايران) مصوب مجلسين فرمايشي شورا و سنا. - اواخر 1343. ش: شروع اجراي دومين برنامهي بلند مدت و نه سالهي بهائيت در ايران (در پي تبعيد امام به خارج از كشور). - ارديبهشت 1346. ش (آوريل 1967): تبريك «صادقانه و مسرتآميز» محفل ملي بهائيان انگليس به ملكهي بريتانيا به مناسبت روز تولد وي، و پاسخ گرم منشي مخصوص ملكه به آنها. - مهر 1346. ش (16 اكتبر 1967): برگزاري جشن يكصدمين سالگرد تأسيس بهائيت، توسط محفل بهائيان امريكا در آن كشور، و ارسال پيام تبريك صميمانهي ليندن جانسون (رئيس جمهور صهيونيست امريكا) به اعضاي محفل بهائيت و اظهار اين مطلب خطاب به محفل ياد شده، كه «هدف شما با هدف آمريكا يكي است.» - فروردين 1350 (مارس 1971): سفر روحيه ماكسول (بيوه شوقي افندي، و از رهبران بهائيت پس از او) در مارس 1971. م به منطقه ليبرياي افريقا، و حضور وي همراه سفير امريكا در برنامهي مصاحبهي تلويزيوني. - خرداد 1350. ش (21 مي 1971. م): افتتاح كنفرانس جهاني بهائيان در بزرگترين هتل جزيرهي جامائيكا در اقيانوس اطلس، با حضور جمعي از سران بهائيت و قرائت پيام بيت العدل، و حضور حاكم كل اين جزيره و نمايندهي رسمي ملكهي انگليس در نخستين لحظات تشكيل كنفرانس و ايراد نطق نيم ساعته در آنجا در تأييد بهائيت. - 1351. ش: انتشار كتابي دربارهي بهائيت از سوي ارتش امريكا. - مهر 1351 (اكتبر 1972. م): برگزاري فستيوال ملي در سيشيلز، و حضور شاهزاده مارگرت و لرد استودن به عنوان نمايندگان خاندان سلطنتي انگليس در آن و ديدارشان از غرفهي آثار و كتب بهائيان در آنجا. - 22 ارديبهشت 1352. ش: دستور پرويز ثابتي (مقام امنيتي مشهور و بهائي ساواك شاه) به جلوگيري از انتشار فتواي آيت الله شريعتمداري مبني بر تحريم خريد و فروش نوشابههاي شركت بهائي زمزم در بين مردم، و دستگيري و تعقيب پخش كنندگان اين فتوا. - مرداد 1353. ش (اوت 1974. م): برگزاري جلسهي جوانان بهائي امريكا هم زمان با برگزاري كنفرانس جهاني بهائيان در امريكا در سنت لوئيز - ميسوري، و تلگراف تبريك فرماندار ايالت كانزاس به آن و اظهار اميدواري وي مبني بر تشكيل كنفرانس آيندهي بهائيان امريكا در آن ايالت. - بهمن 1357. ش: پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و روبهرو شدن بهائيت با «بدترين بحران» در طي تاريخ خويش، و نگراني شديد سران بهائيت از وضعيت پيش آمده براي فرقه و آيندهي تاريك آن در ايران، و ديدار مستمر قديمي (نمايندهي محفل بهائيان ايران) با نمايندهي شوراي جهاني كليساها (كشيش رابرت پرايور) و مسئولان سفارت امريكا در تهران، و چاره انديشي آنها مبني بر لزوم پرهيز مطبوعات امريكا (نظير نيوزويك و تاميز) به حمايت از بهائيان و اعتراض به نظام جمهوري اسلامي ايران (به منظور جلوگيري از تحريك بيشتر احساسات ايران انقلابي بر ضد امريكا)، و واگذاري پيگيري اين امر به كشوري ظاهرا «بيطرف»، و نيز مركزي نظير شوراي جهاني مسيحيت و كميتهي حقوق بشر سازمان ملل. اين سياست، البته، بر اثر افزايش تنشهاي سياسي ميان ايران و امپرياليسم امريكا، به زودي تغيير كرد و جاي خود را به جانبداري رسمي كاخ سفيد از تشكيلات بهائيت داد. - بهار 1385: اقدام دو تن از نمايندگان كنگرهي امريكا مبني بر تهيهي طرح پيشنويس قطعنامهاي در محكوم كردن نظام اسلامي ايران بابت به اصطلاح «سركوب بهائيان در ايران» و تحويل آن به كميتهي روابط بين المللي مجلس آن كشور به منظور صدور قطعنامه بر ضد ايران و به حمايت از بهائيان. - 17 دي 1385. ش: اظهارات اولمرت - نخستوزير رژيم اشغالگر فلسطين، و فاتح! جنگ با حزب الله لبنان - در حضور جمعي از بهائيان سرشناس و يك ايراني بهائي، كه به دعوت وزارت خارجهي اسرائيل در مجلس حاضر شده بودند، مبني بر اين كه دولت اسرائيل به احترام مقدسات بهائيان در ايران، به اين كشور حمله نميكند!؛ سخني كه با توجه به موفقيت شگرف! نظامي اولمرت در جنوب لبنان، توسط صاحبنظران رشتهي تاريخ و سياست، بر ضربالمثل مشهور ايراني: «لوطي نباخته!» منطبق شد و بيش از يك شوخي بيمزه قلمداد نگرديد! - 1362. ش: صدور اعلاميه از سوي دادستان كل انقلاب اسلامي ايران (و نيز مصاحبهي وي با مطبوعات) مبني بر اعلام خبر بازداشت چند تن از بهائيان به اتهام جاسوسي براي بيگانگان، و ممنوع شدن هر نوع فعاليت تشكيلاتي فرقهي ضاله در كشور و جرم بودن عضويت افراد در آن تشكيلات، و عكس العمل فوري محفل بهائيان ايران نسبت به اعلاميهي دادستاني و اقدام اين محفل به انتشار اعلاميه در سطحي وسيع در انتقاد از اظهارات دادستان و دفاع از متهمان بهائي همراه اعلام تعطيل شدن تشكيلات بهائيت در ايران. - 1362. ش: حمايت صريح رونالد ريگان (رئيس جمهور «كابويي» امريكا) از بهائيان دستگير شده به دست نظام جمهوري اسلامي و محكوم شمردن دادگاههاي انقلاب اسلامي به علت صدور حكم مبني بر حبس و اعدام جمعي از سران فرقهي ضاله به جرم جاسوسي، و متقابلا عكس العمل فوري امام خميني و اقدام ايشان به ايراد نطقي كوبنده بر ضد سخنان ريگان، و ياد كردن از اين عمل به مثابه دليلي آشكار بر وابستگي سياسي بهائيان به امپرياليسم امريكا، و شبيه دانستن آن به حمايت سوسيال امپرياليسم روسيهي شوروي از سران بازداشت شدهي حزب توده كه در واقع، جنبهي حمايت ارباب از خادمان خود را دارد: «اگر دليل ما نداشتيم به اين كه [اينها] جاسوس امريكا هستند جز طرفداري ريگان از آنها، و دليلي نداشتيم كه حزب توده جاسوس هستند جز طرفداري شوروي از آنها، [براي اثبات مدعاي ما] كافي بود... بهائيها، يك مذهب نيستند، يك حزب هستند؛ يك حزبي كه در سابق، انگلستان پشتيباني آنها را ميكرد و حالا هم امريكا دارد پشتيباني ميكند. اينها هم جاسوساند مثل آنها....»
حاجي ميرزا جاني كاشاني، نقطه الكاف در تاريخ ظهور باب و وقايع هشت سال اول از تاريخ بابيه، به سعي و اهتمام ادوارد براون، ليدن 1328 ق؛ تاريخ ظهور ديانت حضرت باب و حضرت بهاءالله، مخطوط، به خط ميرزا ابوالفضل گلپايگاني؛ مطالع الانوار - BREAKERS THE DAWN، تلخيص تاريخ نبيل زرندي، ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاوري، مؤسسه ملي مطبوعات امري، 134 بديع؛ فاضل مازندراني، اسرار الآثار، مؤسسه ملي مطبوعات امري، 129 بديع؛ فاضل مازندراني، ظهور الحق، بخش سوم، بينا، بيتا، چاپ سربي، و نيز ج 8، قسمت دوم، مؤسسه ملي مطبوعات امري، 132 بديع؛ عبدالحميد اشراق خاوري، ايام تسعه، مؤسسه ملي مطبوعات امري، تهران 121 بديع؛ تصحيح تاريخ ميرزا جاني، اثر شيخ محمد علي قائني؛ مخطوط، مقاله شخصي سياح كه در تفصيل قضيه باب نوشته است، [عباس افندي]، مؤسسه ملي مطبوعات امري، سال 119 بديع؛ مكاتيب عبدالبهاء، مؤسسه مطبوعات امري، 134 بديع؛ عبدالحسين آواره، الكواكب الدريه في مآثر البهائيه، 1342. ق، مطبعه سعادت، مصر؛ شوقي افندي، قرن بديع، ج 3 و 4؛ شوقي افندي، توقيعات مباركه، لوح قرن (نوروز 101 بديع)، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، بديع 125؛ روحيه ماكسول، گوهر يكتا در ترجمهي احوال مولاي بيهمتا [شوقي افندي]، ترجمهي ابوالقاسم فيضي، بينا، بيتا؛ عزيزالله سليماني، مصابيح هدايت، تهران، 1326؛ محمد علي فيضي، حضرت نقطه اولي 1235 - 1266 هجري / 1819 - 1850 ميلادي، مؤسسه ملي مطبوعات امري، آذر 1352، 136 بديع؛ كتاب حضرت رب اعلي، ح. م. (حسن موقر) باليوزي؛ سالهاي سكوت؛ بهائيان روسيه 1938 - 1946، خاطرات اسدالله عليزاد، از انتشارات Australia، Century Press 1999؛ عهد اعلي؛ ابوالقاسم افنان، زندگاني حضرت باب، ويرايش هما تاج بازيار،؛ Oneworld Oxford آهنگ بديع، نشريه رسمي بهائيان، سال 2، ش 15 و 16؛ سال 1340، ش 3؛ سال 1343، ش 4؛ سال 1350، ش 6 - 11؛ سال 1352، ش 1 تا 4؛ سال 1353، ش 2 و 3 و...؛ اخبار امري، نشريه رسمي بهائيان، سال 1342، ش 2؛ سال 1346، ش 4 و 5 و 7؛ سال 1350، ش 14؛ سال 1351، ش 5؛ سال 1352، ش 1؛ سال 1353، ش 11؛ سال 1355، ش 14؛ و...
ميرزا محمد مهدي خان زعيمالدوله تبريزي، مفتاح باب الابواب، يا تاريخ باب و بهاء، ترجمهي حاج شيخ حسن فريد گلپايگاني، با مقدمه حاج ميرزا عباسقلي چرندابي، تهران، كتابخانه شمس، 1340؛ عليقلي ميرزا اعتضاد السلطنه، فتنه باب، مقالات و تعليقات عبدالحسين نوايي، چ 2، تهران، بابك، 1351؛ سيد محمد باقر نجفي، بهائيان، تهران، كتابخانهي طهوري؛ بهرام افراسيابي، تاريخ جامع بهائيت (نوماسوني)، تهران، سخن، 1371؛ نورالدين چهاردهي، باب كيست و سخن او چيست؟؛ عبدالحسين آيتي، كشف الحيل، مجلدات مختلف؛ حسن نيكو، فلسفه نيكو، ج 3، تهران، بنگاه مطبوعاتي فراهاني، 1342؛ خاطرات صبحي درباره بابيگري و بهائيگري، با مقدمه سيد هادي خسروشاهي، چاپ پنجم، قم، دارالتبليغ اسلامي، 1354؛ اسناد و مدارك درباره بهائيگري، جلد دوم خاطرات صبحي، تهران، عصر جديد، 1357؛ اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقي رباني، تهران، مؤسسه تحقيقي رائين، 1357؛ سيد سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي؛ عبدالله شهبازي، «جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران...»، تاريخ معاصر ايران، سال 7، ش 27، پاييز 1382؛ ايام 29، ضميمه روزنامه جامجم، 6 شهريور 1386، ويژه بهائيت؛ امام خميني، صحيفه نور، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1361، ج 1 و 17؛ محمد حسن رجبي، زندگي نامه سياسي امام خميني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377؛ خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، ويرايش علي دواني، محمد رجبي و محمد حسن رجبي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376؛ «سوابق رضاخان و كودتاي سوم حوت 1299، گفتگو با محمدرضا آشتيانيزاده»، به اهتمام سهلعلي مددي، تاريخ معاصر ايران، كتاب سوم، زمستان، 1370؛ اسناد لانه جاسوسي امريكا، ش 37 (مسلكهاي سياسي استعمار)، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، تهران، بينا، بيتا، ص 12، گزارش مورخ 20 ژوئن 1979 (30 خرداد 1358)؛ مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12 - 13 - 14، تهران، كتابفروشي زوار، 1347، ج 2؛ خان ملك ساساني، دست پنهان سياست انگليس در ايران، تهران، انتشارات بابك با همكاري انتشارات هدايت، چ 3، بيتا؛ دنيس رايت، ايرانيان در ميان انگليسيها، ترجمهي كريم امامي، تهران، نشر نو با همكاري انتشارات زمينه، 1368؛ بذرهاي توطئه؛ گزيده اسناد محرمانه وزارت خارجه انگليس (از اعلاميه بالفور تا قيمومت انگليس بر سرزمين فلسطين)، ترجمهي حسين ابوترابيان، تهران، اطلاعات، 1366، عجاج نويهض، پروتكلهاي دانشوران صهيون، ترجمهي حميدرضا شيخي، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1373 ش؛ اسناد مؤسسه تاريخ معاصر ايران، ش 24 تا 28 - 1 - 139 ك؛ روزنامه جمهوري اسلامي، سال 28، ش 7962، چهارشنبه 20 دي 1385، ص 2؛ هفته نامه همت، سال 1، ش 27، شنبه 27 خرداد 1385، ص 2
[1] واژه «نبيل» به حساب حروف ابجد، برابر لفظ «محمد» است و بنابراين «علي قبل نبيل» به معناي «علي محمد» است كه نام خود باب است.
[2] رك: فضلالله نورالدين كيا، خاطرات خدمت به فلسطين، صص 118 - 115.
[3] موقرالدوله از خويشاوندان علي محمد باب و عباس افندي و شوقي، و پدر حسن موقر افنان باليوزي (گويندهي سابق بخش فارسي راديو بيبيسي لندن و از سران و نويسندگان تراز اول بهائيت، رئيس محفل بهائيت در انگليس طي سالهاي 1960 - 1937، يكي از ايادي امرالله منصوب از سوي شوقي افندي، رهبر بهائيان، و «عضو هيئت ايادي امرالله مقيم» فلسطين اشغالي پس از شوقي) بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».