مؤلف: ابوذر مظاهري
بهائيت آن گونه كه هست / مؤسسه جام جم / چاپ اول / 1387
برگرفته از كتاب:باقر اوف؛ بهائي و روس فيل
سيد اسدالله باقراوف و برادرانش (سيد نصرالله، سيد رضا، سيد محمود و آقا ميرعلينقي باقراوف) كه به «سادات خمسه» شهرت داشتند، از ثروتمندترين و بانفوذترين بهائيان گيلان و تهران در عصر قاجار به شمار ميرفتند. بزرگترين ايشان سيد نصرالله باقراوف بود كه «در طهران از اعيان بزرگ به شمار ميآمد و تا زنده بود در سبيل امرالله فداكاري و براي جامعهي احباب گرهگشايي ميكرد». [1] آيتي شرح ميدهد كه چگونه نصرالله باقراوف تلاش ميكرد سپهسالار تنكابني (يكي از دو فاتح بزرگ مشروطه) را به بهائيت جلب كند، ولي تيرش به سنگ خورد [2] . مسيو ب. نيكيتين. كنسول روسيه در ايران عصر قاجار، مينويسد: در موقع اقامت در رشت با فرقهي بهائي ارتباط پيدا كردم و راهنماي من باقراوف بود». وي، سپس ضمن شرح روابط خود با آنها ميافزايد: «در خاطرم هست كه يكي از مبلغين اين فرقه در موقعي كه به عكا ميرفت، موقع ورود به رشت از من ملاقاتي كرد و چند ماه بعد در آغاز سال 1914 مراجعت نمود و از عبدالبهاء نامهاي براي من آورد. رئيس اين طايفه در آن نامه از من تمجيداتي كرده بود كه البته خود شايستهي آن نبودم. مثلا در اين نامه مرا پناه دهندهي محرومين خطاب نموده و تشكر كرده بود كه من پرچم عدالت و انصاف و غيره را بلند كردهام. از خواندن اين نامه و نوشتههاي ديگر از تعليمات مؤسس اين فرقه اطلاع حاصل كردم كه آنها پيوسته بر ضد هر نوع تعصب ملي و مذهبي و نژادي مبارزه ميكنند [3] . ظهيرالدوله (رئيس انجمن اخوت) كه در جريان آخرين سفر مظفرالدين شاه به فرنگ (1317 ق) همراه شاه بوده و در قزوين با سيد اسدالله باقراوف ديدار و گفتگو داشته است. شديدا از «روس مآبي» سيد اسدالله انتقاد ميكند. زيرا وي فردي ايراني، آن هم سيد و از اولاد پيامبر اسلام (ص) بود و كسوت روحانيت بر تن داشت، اما اسمي روسي: «باقراوف» را انتخاب كرده بود (پسوند «اوف» در زبان روسي، معادل واژهي «زاده» در فارسي ميباشد، بنابراين، معادل فارسي باقراوف، باقرزاده ميشود). علاوه بر اين، باقراوف در گفتگو با ظهيرالدوله، به جاي نام ايراني برخي از اشياء، واژهي روسي آنها را به كار ميبرد (مثلا به جاي مركب دوات، واژهي «چرنيل» را به كار برده بود كه معادل روسي آن است) [4] ظهيرالدوله در بخش خاطرات عبور از رشت در آن سفر، ضمن اشاره به ديدارش با نايب و مترجم كنسولگري روسيه در رشت، فرصت را براي انتقاد مجدد از سيد اسدالله باقراوف مغتنم ميشمارد: [در رشت]... ميرزا عبدالله خان، نواب نايب و مترجم اول قونسولگري روس در گيلان، پيش من آمد. ظاهرا بد آدمي نيست و حال آن كه نوكر روس و تبعهي روس، و قريب سي سال است در قونسولخانهي روسها خدمت ميكند. آدم وطنپرستي به نظرم آمد يا نميدانم از شدت پلتيك به ملاحظهي من آن حرفها را ميزد. به عكس سيد اسدالله باقراوف كه سيد و ايراني و تبعهي ايران و تاجر ايران است و در مهمانخانهي قزوين ديد كه من پوستين همراه دارم. به حالت تمسخر از من پرسيد پوستين مال كيست؟ گفتم مال من است و براي سفر، خيلي خوب؛ لباس گرم راحتي است و هم به منزلهي دوشك است و هم كار لحاف [را] ميكند. خندهي زير لبي كرده گفت: خير آقا، اين پالتوهاي روسي خيلي خوب و بهتر از پوستين است و گفت: هر وقت به بادكوبه ميروم، عمامهي سبز و قباي آراسته و عبا را تبديل به كلاه روسي و نيم تنه و پالتو ميكنم. من بعد از يكي دو دقيقه سكوت، گفتم خوب ميكنيد [5] . سيد اسدالله باقراوف كسي بود كه از تخممرغ فروشي در رشت به مرتبهي ميليونري رسيده بود [6] و بهائيان، دستيابي وي را به ثروت ميليوني، ناشي از ايمانش به مسلك بهاء ميشمردند اما عبدالحسين آيتي، كه پيش از مشروطيت، به مدت يك سال در ادارهي راه شوسهي انزلي به تهران (به رياست باقراوف) كار كرده بود [7] ، آن ثروت هنگفت را «از معجزات روسيه» ميدانست [8] . آيتي (آوارهي سابق) مبلغ مشهور بهائي است كه بعدا كتاب «كشف الحيل» را در افشاي مظالم و مفاسد اين فرقه نوشت. وي، در زمان بهائيگري، در 1338 ق به فرمان عباس افندي و به دعوت باقراوف، جهت تبليغ مردم به بهائيت به تهران آمد [9] ، عضو محرم دائمي محفل روحاني بهائيت در پايتخت شد [10] ، در خانهي باقراوف و پيشكارش (سيد شهاب) به جوانان بهائي درس داد و توسط باقراوف با «چند نفر وزراي معزول و بيكار» وقت ايران ديدار و به تبليغ (نافرجام) آنان پرداخت [11] . آيتي، كه مدت 6 ماه شب و روز با باقراوف معاشر بوده است، تحت عنوان «افكار باقراوف» مينويسد: «تصور و عقيدهي او اين بود كه امر بهائي بر اثر مساعدت خارجيها عالمگير ميشود و اولين نقطه كه حائز اهميت خواهد شد طهران خواهد بود و نخستين كسي كه مقرب شده به رياستهاي سرشار خواهد رسيد او و خانوادهي او خواهد بود، و اگر نسبت و وصلتي هم با عبدالبها داشته باشد اين رياست الي الابد در خاندان او باقي ميماند... حتي روزي اعتراض به رياست وزرايي سپهدار رشتي كردم ديدم جدا با حالت رقابت صحبت ميكند. گفتم اگر شما خود به جاي او بوديد ميديديد چقدر كار اجتماعي و رياست مملكتي مشكل و پر زحمت است. با يك وجههي جدي گفت: اگر مملكت را به دست من دهند به فاصلهي يك هفته درست ميكنم. گفتم: مثلا چه ميكنيد؟ گفت: مردم را مجبور ميكنم كه بهائي شوند. گفتم: آن وقت كار درست ميشود؟ گفت: بلي. گفتم: چرا جمعيت به اين كميكه در همهي طهران پانصد نفر مرد و منتهي هزار و دويست نفر زن و مرد و بچهي بهائي هست نميتوانند كارهاي خود را اداره كنند؟ چرا هر روز در ميانشان نزاع است؟ چرا بايد محفل اصلاح (و به قول خودتان) عدليهي روحاني! كارهاشان را اصلاح نمايد! و چرا بايد محفل روحاني (و به قول ابلهان: احباب) پارلمان امري نتواند يك مدرسهي هفت كلاسه را اداره كند؟... خلاصه اينها را كه شنيد رنگش برافروخت و بالاخره گفت: چون قدرت ندارم و تأييد هم با من نيست. اگر سركار آقا [عباس افندي] به ايران بيايند همهي كارها درست ميشود! گفتم: حتي وزارت شما؟ گفت: بلكه رئيس الوزرايي ايران براي من حتمي است. گفتم: پس خوب است يك منزل صحيح براي ورود سركار آقا تهيه كنيد. گفت گراند هتل را به همان قصد ساختهام. مجملا اين اوهام به قدري در مغز و دماغ او ريشه برده بود كه با هزار تيشه ممكن نبود يك شاخهي آن را قطع كرد...» و براي دستيابي به همين مقصود نيز 80 هزار تومان ملك مازندران را پيشكش عباس افندي كرد و درصدد وصلت ميان دختر وي براي فرزندش ميرزا جلال و حيلههاي ديگر برآمد كه البته وصلت مزبور سر نگرفت [12] .
[1] مصباح هدايت، 5 / 476؛ جستارهايي از تاريخ بهائيگري...، همان، ص 59.
[2] كشف الحيل، آيتي، ج 1، چ 7، صص 27-26.
[3] ايراني كه من شناختهام، ب.نيكيتين، ترجمهي فرهوشي و مقدمهي ملك الشعراي بهار، كانون معرفت، تهران 1329، صص 167-165.
[4] سفرنامهي ظهيرالدوله همراه مظفرالدين شاه به فرنگستان، به كوشش دكتر محمد اسماعيل رضواني، ص 51.
[5] همان، صص 69-68.
[6] كشف الحيل، آيتي، ج 2، چ 4، ص 38.
[7] كشف الحيل، ج 3، چ 4، ص 195 چ.
[8] همان، ج 2، چ 4، ص 39-38.
[9] همان، ج 3، چ 4، ص 195 چ. [
[10] همان، ص 198.
[11] همان، ص 196.
[12] همان، ج 3، چ 4، صص 198-196.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».