بهاييت، رژيم پهلوي و مواضع علما

مشخصات كتاب

مؤلف: روح الله حسينيان
فصلنامه مطالعات تاريخي / ويژه نامه بهائيت / سال 4 / شماره 17 / 1386
برگرفته از:

بهاييت، رژيم پهلوي و مواضع علما

بهاييت به عنوان آييني بدعت‌آميز، همواره با مخالفت روحانيت شيعه روبه‌رو بوده است. منافع مشترك بهاييان و رژيم پهلوي بر سر اسلام‌تيزي و همكاري استراتژيك بهاييان و پهلويها حساسيت مرجعيت و عالمان شيعه را بيشتر كرد. هنگامي اين حساسيت مضاعف شد كه مناسبات رژيم پهلوي - اسرائيل - بهاييان به پيماني سه جانبه و نانوشته‌اي منجر گرديد. رضاشاه به دليل حقارت و نيز دشمني‌اش نسبت به اسلام و ساختار مذهبي جامعه ايران «كساني را در مناصب مهم دولتي مي‌گماشت كه مانند خود او بيگانه يا معارض با اين بافت بودند. بدين‌سان افراد وابسته به گروههاي ديني خاص ويژه بابيها و بهاييها» را در اداره ديوان‌سالاري به كار گماشت كه به زودي «به قدرت برتر سياسي و اقتصادي ايران» تبديل شدند. [1] . رضا شاه كار را به جايي رساند كه يك سرگرد بهايي به نام اسدالله صنيعي را به عنوان آجودان مخصوص وليعهد منصوب كرد. [2] . گزارشهاي پراكنده از اسناد حكومت رضاشاه نشان مي‌دهد كه بهاييان در بسياري از سازمانهاي جديد دولتي مانند ارتش، راه‌آهن، اداره دخانيات، اداره ثبت و آموزش و پرورش نفوذ كرده، بسياري از مناصب مهم را در دست داشتند. گسترده نفوذ بهاييان در نظام اداري رضاشاهي بعد از سقوط وي بيشتر آشكار شد. گستاخي بهاييان، تبليغات گسترده، تأسيس پي‌درپي محفل يا مراكز ديني بهاييان در تهران، شهرها و حتي روستاها و به قتل رساندن مؤمنان نشان از نفوذ، قدرت و انسجام گسترده بهاييان مي‌داد. مروري بر چالشهاي روحانيت و حمايتهاي عناصر رژيم در دوره پهلوي دوم بيشتر مي‌تواند اين فرضيه را به اثبات برساند. روحانيت و مرجعيت شيعه در طول تاريخ به مسائل و حوادث، اشخاص، فرقه‌ها، احزاب، ملل و نحل مختلف با نگاهي ديني و موضعي از جايگاه مذهب نگريسته‌اند. حتي در مبارزات ضد استعماري علما، هيچ‌گاه احساسات ناسيوناليستي دخالتي نداشته است. استعمار را از آن جهت خبيث و شيطاني مي‌دانستند كه مصداق عيني سلطه كفار بر مؤمنان بود. با استبداد از آن روز مبارزه مي‌كردند كه غاصب است و احترام جان و مال مؤمنان را پاس نمي‌دارد. در انقلاب مشروطه، مراجع نجف از آن جهت به حمايت برخاستند كه مشروطه را قدرتي با فاصله‌اي كمتر از حاكميت ديني نسبت به استبداد مي‌دانستند و به اجراي احكام معطل مانده اسلام توسط مشروطه اميدوار بودند. در جنگ ايران و روس به آن جهت شركت كردند كه سلطه كفار را از مؤمنان بزدايند؛ و با قرارداد رژي نيز از آن جهت مخالفت كردند كه كفار بر مؤمنان سلطه اقتصادي نيابند. نگاه مرجعيت شيعه بعد از شهريور 1320 به بهاييت نيز نگاهي دين‌مدارانه بود. چون بهاييان را گروهي بدعت‌گذار و دين‌ساز مي‌دانستند كه مكتب آنها بر هيچ بنياد ديني و كتاب آسماني بنيان نيافته بود با آن مخالفت مي‌كردند. افزون بر آن، به دليل وابستگي بهاييان به استعمار خارجي و استبداد داخلي و سوءاستفاده بهاييان از اين موقعيت، حساسيت عالمان شيعي مضاعف گرديد. طبق اسناد موجود سال 1322 ش مطابق با سده اول بهاييت بود. در كتابهاي بهاييان پيش‌بيني شده بود كه با پايان قرن اول بهاييان، پيروزي آنان آغاز خواهد شد. لذا محافل بهاييان، فعاليت و تبليغات خود را به سرحد امكان رساندند. در يكي از دستورات شوقي افندي رهبر بهاييان، آمده بود: «قبل از انقضاي قرن اول تكثير مراكز و محافل در مدن و قراي در هر يك از ايالات، مهد امرالله است. مساعي فوري و مستمر، منظم و دليرانه ضروري. ملأعلي براي تضمين فتح و ظفر مهيا. احياء فتوحات باهره را به كمال اشتياق منتظرم.» به دنبال اين دستور از رهبري بهاييان در عكاي اسرائيل، محفل بهاييان در ايران در بخش‌نامه‌اي به تاريخ چهاردهم تير 1322 مطابق با سيزدهم شهرالرحمه سال صدم بهاييان به بهاييان اعلام كرد كه «براي وصول به سرمنزل مقصود بايد در اين چند ماه محدود كه از آخرين سال قرن اول دوره بهايي باقي مانده به همتي بي‌نظير و فعاليتي بي‌مثيل مراحل باقيه را بپيمايند و در اين سبيل بي‌نهايت جديت و مداومت نمايند تا دستور مطاع مقدس به نحو اكمل و اتم اجرا و تنفيذ گردد.» [3] . در پي اين فرامين، فعاليت بهاييت به شدت گسترش يافت. تا جايي كه در شب نيمه شعبان 1323 ش يكي از شيعيان را در شاهرود به قتل رساندند. موضع تحت پيگرد قرار گرفت و دادسراي شاهرود پرونده‌اي تشكيل و شروع به رسيدگي كرد. در اين پرونده، گزارشي از رئيس شهرباني به فرمانداري شاهرود ثبت شده كه نشانگر نفوذ آنان در ادارات دولتي و گستاخي بهاييان است. در اين گزارش آمده است: 1- آقاي نادري رئيس اداره دخانيات 2- آقاي رهباني رئيس اداره غله و خواروبار 3- قبادي كارمند راه‌آهن 4- آقاي جذباني كارمند پست و تلگراف 5- آقاي شيدايي كارمند را شوسه و آقايان خورشيدي و آقازاده كارمندان اداره فرهنگ و بعضي از مأمورين دولتي كه به طور مرخصي و به مقصود تبليغات به شاهرود وارد [شده بودند]، مدتي متوقف و بعدا به محل مأموريت عزيمت نموده و بر تشكيل انجمنهاي سري و محرمانه مبادرت [ورزيدند] و به طور سكرت پيشرفت مقاصد منويات خود را ادامه [دادند]، تا اينكه اخيرا به طريق تجاسر عمليات خود را پيگرد و حتي در شب سوم شعبان (شب تولد خامس آل‌عبا) دوم مرداد 23، ولي سبحاني سنگسري مقيم شاهرود در خيابان تهران به طور علني به مذهب مقدس اسلام هتاكي... اقدامات بي‌رويه آنان موجب هيجان و عصبانيت همگي را فراهم.... [4] . يكي از اقدامات زشت بهاييان، واقعه 13 دي 1328 ابرقو بود. در اين واقعه، چند نفر بهايي به خانه پيرزني شيعه كه بر اعتقادات خود پاي مي‌فشرد، شبانه حمله مي‌كنند و شش نفر را به طرز فجيعي به قتل مي‌رسانند. طبق كيفر خواست پرونده، اسامي اين شش نفر عبارت است از: 1- صغرا پنجاه ساله و پنج نفر از فرزندان او به نامهاي 2- معصومه پانزده ساله 3- خديجه يازده ساله 4- بي‌بي هشت ساله 5- علي‌اكبر چهارده ساله 6- حسين شش ساله. جرم اين پيرزن اين بود كه به «بهاييها فحاشي و به طوري در اين قسمت متعصب بود كه در مساجد و مجامع عمومي كه وعاظ مشغول وعظ بودند در پاي منبر با صداي بلند فرياد مي‌كرد، كه به عباس افندي و سران بهايي لعن كنيد.» [5] . شاهدان عيني از گستاخيهاي بهاييان داستانهايي نقل مي‌كنند كه بيانگر روحيه تهاجمي بهاييان است. به گفته حجت‌الاسلام ارسنجاني كه در رمضان سال 1329 ش براي تبليغ به سروستان فارس رفته بود، بهاييان حتي چاه حمام مسجد محل را پر كردند و به حمام زنانه هجوم و زن كدخدا را لخت از حمام بيرون آوردند. [6] . مبلغين بهايي، آزادانه در شهرها و روستاها تردد و علنا مردم مسلمان را به كيش بهاييت دعوت مي‌كردند. آنان از زنان زيبا براي تبليغ استفاده مي‌كردند تا بتوانند جوانان را بيشتر جذب كنند. اقدامات دكتر برجيس بهايي در كاشان در بي‌احترامي به قرآن و هتك ناموس مردم و تبليغ بهايي‌گري در آن سالها داستاني افسانه‌اي شده بود. بهاييها در سرتاسر كشور، با تأسيس محفلهايي عده‌اي از مردم ساده‌لوح را دور خود جمع كرده، به اصطلاح آنها را بهايي كرده بودند. در تهران نيز، مركزي بزرگ به نام «حظيره القدس» داشتند كه گنبد و تالاري بزرگ داشت. بهاييان چنان در بدنه حكومت نفوذ كرده بودند كه حتي پزشك مخصوص شاه، افسري بهايي به نام «سپهبد عبدالكريم ايادي» بود. ايادي چنان مورد توجه دربار بود كه هر روز به دربار مي‌رفت و از ثريا، ملكه ايران، ديدن مي‌كرد. به گفته ملكه: «لبخندهايش بيش از همه درمانها ارزش داشت.» هنگامي كه مبارزات روحانيت عليه بهاييت به اوج رسيد ديگر به ديدن ثريا نرفت. ثريا بسيار نگران، موضوع را از شاه جويا شد. شاه گفت: «دكتر ايادي در يك خانواده بهايي به دنيا آمده و اين روزها بزرگ‌ترين مجتهد تهران، مردم را عليه اين گروه مذهبي برانگيخته است. بهتر است فعلا در دربار آفتابي نشود.» [7] پس از فروكشي شورش عليه بهاييان، ايادي از ايتاليا به دربار ايران بازگشت و به عنوان پرقدرت‌ترين عنصر سياست ايران درآمد تا جايي كه ارتشبد فردوست، يار شاه، مي‌نويسد: «مي‌توان كتابي نوشت كه آيا ايادي بهايي بر ايران سلطنت مي‌كرد يا محمدرضا پهلوي؟» [8] در زمان حاكميت ايادي، بهاييها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ايران بهايي بي‌كار وجود نداشت. [9] . به هر حال رفتار گستاخانه بهاييان، تبليغ و ترويج بهاييت بين مسلمانان، نفوذ و گسترش آنها بين سازمانهاي دولتي، موجي از حساسيت و مخالفت را بين مردم ايران برانگيخت و مردم با ارسال «طومارهاي مفصل و بسيار» از شهرهاي مختلف به آيت‌الله بروجردي پناه آوردند. [10] . به گفته مرحوم فلسفي: «آيت‌الله بروجردي در يك فشار شديد افكار عمومي واقع شده بود. مرتبا از ولايات نامه مي‌آمد كه مثلا فرماندار اينجا بهايي است و يا رئيس فلان اداره بهايي است و چه‌ها كه نمي‌كند.» [11] . آيت‌الله بروجردي، هنگام اقامت در بروجرد، شاهد نفوذ و جسارت بهاييان بود. «فرقه ضاله بهاييت فعاليتهاي خود را در بروجرد و به خصوص در ادارات دولتي تشديد كرده بود.» گستاخي به جايي رسيد كه «يكي از مدارس ديني شهر را تخريب و به جاي آن دبيرستاني بنا نهادند.» آيت‌الله بروجردي هر چه كوشيد از راههاي قانوني از اقدامات آنها جلوگيري كند، موفق نشد تا اينكه «به عنوان اعتراض به اين امر از شهر خارج شدند. خبر عزيمت ايشان در اندك مدتي مردم شهر و نواحي اطراف را به تظاهرات و اجتماع در تلگراف‌خانه واداشت» و دولت نيز «احساس خطر نموده و سعي در مراجعت ايشان به شهر مي‌نمايد» و دست به انتقال بهاييان از ادارات شهر مي‌زند. [12] . به هر حال فشارهاي روزافزون مردمي، آيت‌الله بروجردي را به اقدام واداشت. وي ابتدا روحانيون را براي خنثي‌سازي تبليغات بهاييها به محل فعاليتها تبليغاتي آنها مي‌فرستاد و هم‌زمان براي جلوگيري از اقدامات خشونت‌آميز بهاييان، طبق روش سياسي خود به دولتهاي وقت متوسل مي‌شد. در ابتدا ايشان با ارسال نامه‌اي از آقاي فلسفي مي‌خواهد كه موضوع را به نخست‌وزير (رزم‌آرا) تذكر دهد. در اين نامه آمده بود: «... چند روز است كه از اطراف به وسيله مكاتبه و تلگرافات به من شكايات از فرقه ضاله بهاييه مي‌كنند. از جمله مكتوبي است كه از اطراف كرمان رسيده، و تلگرافي است كه از اليگودرز مخابره... چنين معلوم مي‌شود كه بخشدار و ساير رؤساي ادارات از فرقه ضاله بهاييه حمايت مي‌كنند... خواهشمند است جنابعالي اشرف آقاي نخست‌وزير را ملاقات كنيد و مطلب را به ايشان برسانيد كه هر چه زودتر قضيه را خاتمه دهند كه منجر به نزاع و مقابله و خونريزي نشود.» [13] . تذكر آيت‌الله بروجردي به رزم‌آرا اثر نكرد. پس از وي مصدق نخست‌وزير شد. بار ديگر، به آقاي فلسفي مأموريت دادند تا با مصدق درباره فعاليت بهاييان صحبت كند. آقاي فلسفي نزد مصدق رفت و پيام ايشان را ابلاغ كرد و گفت: «شما رئيس دولت اسلامي ايران هستيد و الآن بهاييها در شهرستانها فعال هستند و مشكلاتي را براي مردم مسلمان ايجاد كرده‌اند، لذا مرتبا نامه‌هايي از آنان به عنوان شكايت به آيت‌الله بروجردي مي‌رسد. ايشان لازم دانستند كه شما در اين باره اقدامي بفرماييد.» دكتر مصدق: «به گونه‌اي تمسخرآميزي، قاه‌قاه و با صداي بلند خنديد و گفت: آقاي فلسفي از نظر من مسلمان و بهايي فرقي ندارند، همه از يك ملت و ايراني هستند.» [14] . دولتها همچون به نظر آيت‌الله بروجردي بي‌اعتنا بودند تا اينكه اخبار نگران‌كننده‌اي به ايشان رسيد. وي بعد از رمضان سال 1333 [1373 ش]، در نامه‌اي به آقاي فلسفي، وي را مأمور ملاقات و مذاكره با شاه نمود: «به عرض عالي مي‌رساند چندي قبل از آبادان مكتوبي از بعضي وكلاي حقير رسيده بود و اظهار داشته بودند كه تقريبا اداره امور نفت آبادان با فرقه بهاييه شده... نمي‌دانم اوضاع ايران به كجا منجر خواهد شد؟ مثل اينكه اولياي امور در ايران در خواب عميقي فرورفته‌اند... شايد بشود در موقعي بعضي اولياي امور را بيدار كنيد و متنبه كنيد كه قضاياي اين فرقه كوچك نيست. عاقبت امور ايران را از اين فرقه، حقير، خيلي وخيم مي‌بينم. به اندازه اينها در ادارات دولتي راه دارند و مسلط بر امور هستند كه دادگستري جرئت اينكه يك نفر از اينها را كه ثابت شده است قاتل بودن او در ابرقو، پنج مسلمان بي‌گناه را، مجازات نمايند... به هر تقدير اگر صلاح دانستيد از دربار وقت بخواهيد و مطالب را به عرض اعلي حضرت همايوني برسانيد؛ اگر چه گمان ندارم اندك فايده‌اي مترتب شود. به كلي حقير از اصلاحات اين مملكت مأيوس هستم.» [15] . چون هيچ يك از اقدامات آيت‌الله بروجردي مؤثر واقع نشد، آقاي فلسفي پيشنهاد كرد و رمضان 1334 [1374 ش] كه سخن‌راني وي از راديو به طور مستقيم پخش مي‌شود، دست به تبليغ علمي عليه بهاييت زده شود. آيت‌الله بروجردي اين پيشنهاد را پسنديد و اضافه كرد بهتر است اين مسئله به شاه گفته شود كه «بعدا مستمسك به دست او نيايد كه كارشكني بكند و پخش سخن‌راني از راديو قطع گردد، زيرا اين مطلب براي مسلمانان خيلي گران خواهد بود و باعث تجري هر چه بيشتر بهاييها مي‌شود.» آقاي فلسفي در ملاقات با شاه نظر آيت‌الله بروجردي را به وي ابلاغ كرد. شاه در پاسخ گفت: «برويد بگوييد». آقاي فلسفي موضوع را به وعاظ تهران نيز ابلاغ كرد كه در ماه رمضان همه مساجد عليه بهاييان دست به تبليغ علمي بزنند. [16] . ماه رمضان فرارسيد. به گزارش هفته‌نامه ترقي «امسال از آغاز ماه مبارك رمضان كه ماه عبادت و اجتماع مسلمين در مساجد و تكايا و استماع وعظ و خطابه روحانيون و وعاظ است، موضوع مبارزه با بهاييها و خطر فرقه بهايي در رأس كليه مطالب مورد بحث اكثر آقايان وعاظ و روحانيون قرار گرفت و هماهنگي روحانيون در مبارزه عليه بهاييها و مخصوصا اظهارات شديد آقاي فلسفي واعظ شهير كه مستقيما از راديو تهران پخش مي‌شد كم‌كم به طوري افكار و اذهان عمومي را به خود جلب كرد كه موضوع خطر بهاييها و مبارزه عليه آنان يك هفته بعد از آغاز ماه مبارك رمضان كليه مسائل سياسي و وقايع جاري كشور را تحت الشعاع خود قرار داد.» [17] آقاي فلسفي و ساير وعاظ در اين سخن‌رانيها ضمن دعوت مردم به آرامش، مي‌گفتند: «اظهار اين مطالب براي هوشياري دولت است و از طريق قانوني و رسمي براي بستن مراكز بهاييها و جلوگيري از فعاليتهاي آنان اقدام خواهد شد.» همچنين، حضرت آيت‌الله بروجردي طي مصاحبه‌اي در قم اظهار داشتند كه «بايد در جريان مبارزه عليه فرقه ضاله بهايي نظم و آرامش در سراسر كشور برقرار باشد.» [18] با اين حال، مردم كه از جسارتها و خصومتهاي بهاييها به تنگ آمده بودند، فرصت را مغتنم شمرده، بسياري از محافل بهاييان را در شهرها تخريب و در تهران نيز مركز بهاييان، حظيره القدس، را تصرف كردند. شاه و دولت كه عكس‌العمل مردم را پيش‌بيني نكرده بودند، در ابتدا كوشيدند مبارزات مردمي را به سمت مطلوب خود هدايت كنند. از اين رو، فرمانداري نظامي، ضمن تصرف حظيره القدس، طي اطلاعيه‌اي اعلام كرد: «چون تظاهرات و تبليغات فرقه بهايي موجب تحريك احساسات عمومي شده است، لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومي، دستور داده شده قواي انتظامي، مراكز تبليغات اين فرقه را كه حظيره القدس ناميده مي‌شود اشغال نمايند كه از هرگونه پيش‌آمدهاي احتمالي جلوگيري شود. اينك فرمانداري نظامي شهرستان تهران از هم‌ميهنان عزيز انتظار دارد در اين مورد نيز مراعات نظم عمومي را نموده و از هرگونه تظاهرات و حركات خودسرانه كه مخل انتظامات عمومي است، جدا بپرهيزند و يقين داشته باشند كه دولت در اجراي منويات اعلي حضرت همايوني شاهنشاهي به احساسات و تمايلات مردم توجه داشته و همواره در انديشه آسايش و برآوردن نيازمندي عمومي است.» [19] . به دنبال بسته شدن حظيره القدس و شدت يافتن مبارزات روحانيت عليه بهاييان، سيل طومارها و تلگرافها در حمايت از مبارزات سرازير شد. بر اساس گزارش مطبوعات از قول آقاي فلسفي «تقريبا روزي دويست نامه و تلگراف به من مي‌رسد و چهار ساعت وقت من صرف مطالعه آنها مي‌شود... و قريب همين تعداد در روز جواب تلفن مي‌دهم. خبرنگار پرسيد آيا اين نامه‌ها و تلگرافها و تلفنها همه تأييد است؟... جواب دادند بالاتفاق تأييد اين امر است.» آقاي فلسفي براي تأييد ادعاي خود خبرنگاران را به اتاق مجاور برد و طومارهاي انباشته شده را به خبرنگاران نشان داد. [20] آيت الله سيد عبدالهادي شيرازي نيز از نجف در تأييد مبارزات آيت‌الله بروجردي اعلاميه‌اي صادر كرد و آقاي فلسفي آن را در منبر قرائت كرد و از راديو نيز پخش شد. از سرتاسر ايران طومارهايي ارسال كردند كه بزرگ‌ترين آنها با حدود هفتاد هزار امضا از كرمانشاه رسيده بود. [21] آيت‌الله بهبهاني طي تلگرافي به شاه از «بستن كانون فساد ديني و مملكتي... به وسيله ارتش اسلام» تشكر كرد. [22] شاه نيز در پاسخ به آيت‌الله بهبهاني نوسشت: «به طوري كه از ما شنيده‌ايد هميشه خود را به اجراي مقررات اسلام موظف دانسته و ادامه اين توفيق را از خداوند متعال خواهانيم.» آيت‌الله بهبهاني نيز طي تلگرافي به آيت‌الله بروجردي، روز تصرف حظيره القدس را عيد دانست. [23] از سويي ديگر، چند نفر از علماي تهران به حضور شاه رسيدند و از بستن حظيره القدس تشكر كردند. [24] . با همه اين تشكرها و تعارفات، نفوذ بهاييان در كنگره امريكا موجب شد كه شاه را تحت فشار قرار دهند. از اين‌رو آقاي فلسفي را از ادامه سخن‌راني عليه بهاييان منع كردند. سرلشكر علوي مقدم، رئيس كل شهرباني و سرتيپ تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران، مأمور شدند تا از طرف شاه به آقاي فلسفي اخطار كنند كه از ادامه بحث خودداري كند. آقاي فلسفي قاطعانه از پذيرفتن نظر شاه خودداري كرد و در برابر، چهار طرح را پيشنهاد كرد: 1- قطع پخش سخن‌راني از راديو. 2- دستگيري و زنداني كردن من. 3- اعلام پيام شاه توسط مقدم يا بختيار روي منبر. 4- ادامه سخن‌راني به سبك سياق. آن دو اين طرحها را نپذيرفتند و گفتند به اعلي حضرت توهين مي‌شود، آقاي فلسفي پاسخ داد: «اگر بگويم اعلي حضرت گفته‌اند به ايشان اهانت مي‌شود؛ اما اگر اسلام و مسلمانان و آيت‌الله بروجردي و من مورد اهانت واقع شويم، مانعي ندارد؟» مذاكره بي‌نتيجه ماند و آقاي فلسفي تا آخر ماه رمضان به سخن‌راني خود عليه بهاييان ادامه داد. [25] آقاي فلسفي در يكي از سخن‌رانيهايش، پيكان حمله را به طرف شخص شاه روانه ساخت و گفت: «اعلي حضرت! مملكت ما اين همه طبيب مسلمان دارد. مردم ناراحت هستند از اينكه دكتر ايادي بهايي طبيب مخصوص شماست. او را عوض كنيد.» [26] . آيت‌الله بروجردي هم در ادامه اقدامات خود، در پيامي به آقاي صفايي، نماينده قزوين و از روحانيون طرفدار آيت‌الله كاشاني، خواستار قانوني شدن مبارزه عليه بهاييان شدند، اما دولت پيش‌دستي كرد و وزير كشور، علم، ضمن صدور بخش‌نامه‌اي براي اداي توضيح در مجلس حاضر شد. او اعلام كرد: «دولت معتقد است كه براي جلوگيري از فعاليتهاي مضره اين گونه دستجات، قوانين كافي در دست است و ما مي‌توانيم اين كار را به نحو احسن انجام دهيم». سيد احمد صفايي، پيام آيت‌الله بروجردي را مطرح كرد و عده‌اي از نمايندگان گفتند: «فرقه بهايي غير قانوني هست و احتياج به قانون ندارد.» [27] متن بخش‌نامه وزير كشور چنين بود: «چون به موجب اصل اول متمم قانون اساسي، مذهب رسمي ايران اسلام و طريق حقه جعفريه اثني‌عشري است و به موجب مفهوم اصل 21 قانون اساسي انتشارات ضد ديانت و تشكيل انجمنها و اجتماعاتي كه مولد فتنه ديني و دنيوي و مخل نظم باشند در تمام مملكت ممنوع مي‌باشد، لذا در اجراي اصول قانون اساسي اقدام كرده، مراكز اجتماعي را كه موجب فتنه ديني و دنيوي و مايه اختلال امنيت و انتظام مي‌باشد، منحل ساخته و در آتيه نيز با كمال جديت در انجام اين وظيفه مهم كه بر طبق قانون اساسي برعهده دارند اقدام و از هرگونه تظاهر به عمل اين گونه دسته‌ها كه به موجب قانون اساسي ممنوع است، جلوگيري نمايند... بدين وسيله يادآور مي‌شود كه هرگاه كساني به بهانه و عنوان مبارزه با فرقه‌هايي گمراه كننده به تحريك مردم بر ضد امنيت عمومي و انتظامات كشوري بپردازد، طبق مقررات قانون مجازات عمومي كه براي اين‌گونه جرايم پيش‌بيني شده، با كمال قدرت اقدام نمايند.» در بخش‌نامه وزير كشور نه تنها نامي از فرقه بهاييان برده نشده است كه چون تيغ دو لبه‌اي، هم فرقه بهايي را تهديد مي‌كرد و هم روحانيان را به عنوان «تحريك مردم بر ضد امنيت عمومي» و هم مردم را به عنوان «مرتكب» مورد تهديد قرار مي‌داد. برخورد مزدورانه دولت موجب عصبانيت آيت‌الله بروجردي شد و از همين‌جا روابط ايشان و رژيم رو به سردي گراييد. بي‌اعتنايي دولت به خواسته ايشان كه ادامه مبارزه با بهاييت بود، نقطه آغازين رويارويي آيت‌الله بروجردي با رژيم شد. با اين همه مبارزات يك ماهه روحانيون تأثير نسبي خود را گذاشت و بسياري از محافل بهاييان در سرتاسر ايران تخريب شد. بسياري از مسلمانان كه با تحريك با كمكهاي مالي تظاهر به بهايي بودن مي‌كردند اعلام توبه نمودند، بهاييان نيز دست از جسارت برداشتند و به حالتي نيمه مخفي فرورفتند و از تبليغات آنان نيز كاسته شد. در نتيجه «اين حركت تعدادي از بهاييها از ايران رفتند و دكتر ايادي نيز به دستور محمدرضا شاه نه ماه به ايتاليا رفت.» [28] بدين ترتيب بهاييان كه اميدوار بودند در ابتداي سده اول به پيروزي برسند، با شكستي مواجه شدند كه ديگر نتوانستند مانند سابق ابراز وجود كنند. از اثرات ديگر اين مبارزه، ايجاد شكاف بين مرجعيت و سلطنت بود. بعد از فوت آيت‌الله بروجردي و تضعيف پايگاه مرجعيت و دخالت مستقيم امريكا در ايران و تبديل شدن شاه به يك مهر دست نشانده اما به شدت مستبد، مناسبات رژيم شده و بهاييان شكل ديگري به خود گرفت. با گسترش روابط رژيم شاه و اسرائيل و خشنودي بهاييان از اين مناسبات، حساسيت علما نيز نسبت به بهاييان شدت يافت. با تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و حذف سوگند به قرآن مجيد و حذف شرط اسلاميت براي انتخاب شوندگان، حساسيت علما برانگيخته شد. علما به اين نتيجه رسيدند كه اين لايحه براي زمينه‌سازي بهاييان در مناصب مهم دولتي است، تحليلي كه بعدها به اثبات رسيد. از جمله نخست‌وزيري سيزده ساله هويدا، بهايي‌زاده معروف. امام خميني احتمال دخالت جاسوسان صهيونيست يعني بهاييان در طرح اين لايحه را بعيد ندانسته، فرمودند: «شايد به دست جاسوسان يهود و صهيونيستها تهيه شده براي نابودي استقلال و به هم زدن اقتصاد و مملكت.» [29] بهاييان در ايران عمال و جاسوسان اسرائيل هستند و اين لايحه بيشتر براي حاكميت آنها در ايران طراحي شده است. امام خطاب به علماي يزد نوشتند: «آقايان بايد توجه فرمايند كه بسياري از پستهاي حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتا عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براي اسلام و ايران بسيار نزديك است. پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامي يا بسته شده يا مي‌شود. علماي اعلام و خطباي محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيري كنيم. [30] . امام خميني در اين پيام از «تسهيلاتي كه دولت براي مسافرت دو هزار نفر يا بيشتر از فرقه ضاله قايل شده است،»، همراه با پرداخت ارز و تخفيف در بليط براي سميناري كه «در لندن از آنها تشكيل مي‌شود» در حالي كه در مقابل براي «حجاج بيت‌الله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نمي‌كنند»، انتقاد كردند و آن را شاهدي بر «سوءنيت دولت» دانستند. [31] . خبر از عزيمت دو هزار زن و مرد اين فرقه از طريق فرودگاه مهرآباد به لندن داد و اينكه دولت به هر نفر پانصد دلار ارز به نرخ دولتي از بانك مركزي داده است. طبق اين گزارش اين فرقه در هشتم ارديبهشت يك اجتماع پانزده هزار نفري در لندن براي معارفه گروه نه نفري رهبري بهاييان تشكيل مي‌دهند. [32] . نه تنها حضرت امام بلكه عموم روحانيت هدف اين لايحه را حاكميت بهاييان بر سرنوشت ايران ارزيابي مي‌كردند. آقاي فلسفي كه در آن زمان سخن‌گوي روحانيت به حساب مي‌آمد به نماينده دولت گفته بود: «اين تصويب نامه هدفش شركت زنها در انتخابات نيست. شركت زنها آن قدر مهم نيست كه تمام روحانيون به اين كيفيت عليه آن قيام كنند. اين تصويب‌نامه توطئه‌اي است بر ضد نبي‌اكرم (ص) و زمينه‌اي است براي درهم شكستن قدرت قرآن كريم و مسلط شدن عناصر كثيف بهايي بر مسلمين.» [33] . حساسيت موضوع در اين است كه، بهاييان، ايران را بعد از اسرائيل دومين سرزمين بهاييان و آن را مركز قيام و تسخير جهان مي‌دانستند. آنها با چاپ نقشه‌ي ده ساله خود اهميت ايران را براي بهاييت نشان دادند. [34] . تحليل روحانيت بر پيشينه‌اي تاريخي و يك پيش‌بيني بسيار دقيق استوار بود. بهاييان به محض حمايت دولت و مسلط شدن بر مناصب به تحقير مسلمانان دست زدند. به عنوان نمونه، مدير عامل بهايي فروشگاه فردوسي، خانم مسلمان روزه‌داري را كه روسري بر سر داشت، «روزه گرفتن» وي را به «باد تمسخر» گرفت و به «وي تكليف مي‌كند كه يا روسري را بردار يا فورا به خدمت وي خاتمه داده خواهد شد.» [35] بهاييان با آزادي عملي كه به دست آورده بودند، مي‌كوشيدند تا طبق دستور صريح امريكا و لندن «در اين مملكت مد لباس يا ساختمانها و بي‌حجابي را رونق» دهند و چنان به پيش مي‌رفتند كه پيش‌بيني مي‌كردند: «اين مسلمانان آخر به دست بهاييان از بين مي‌روند و دنياي حضرت بهاءالله رونق مي‌گيرد.» [36] . از طرف ديگر رابطه بهاييان و اسراييل رابطه‌اي بسيار صميمانه و بر محور منافع مشترك با داشتن يك دشمن مشترك به نام مسلمان استوار شده بود. روابط بهاييان و اسرائيل به قبل از جنگ جهاني اول برمي‌گردد. دومين رهبر بهاييان، عباس افندي (عبدالبهاء) به سبب جاسوسي براي انگليس و خدماتي كه در جنگ جهاني در «عكاء» به سپاه انگليس در مقابل مسلمانان عثماني نموده بود، به لقب «سر» مفتخر شد و مدال قهرماني «نايب هود» را دريافت كرد. [37] . عباس افندي كه همواره تحت حمايت نيروهاي انگليسي مستقر در عثماني و فلسطين زندگي مي‌كرد، پس از مرگ (1300 ش) در حيفا دفن شد. از اين تاريخ حيفا به عنوان شهر مقدس بهاييان، مركز تجمع آنان گرديد. پس از تشكيل دولت غاصب اسرائيل (1327)، شوقي افندي، چهارمين پيشواي بهاييان، سرزمين فلسطين را به عنوان مركز اصلي بهاييت قرار داد. دولت اسرائيل اولين دولتي بود كه بهاييت را به عنوان ديني رسمي به رسميت شناخته. شوقي افندي نيز شوراي بين‌المللي بهاييان را - كه خود مؤسس آن بود - موظف كرد كه «با اولياي حكومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد.» پروفسور نرمان تيويج يكي از شخصيتهاي سياسي اسرائيل به پاس خدمات بهاييان براي اسرائيل نوشت: «امر بهايي كه مركز آن حيفاء و عكاست و اين دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است به درجه‌اي از پيشرفت و تقدم نايل گشته كه مقام ديانت جهاني و بين‌المللي را نموده است.» به همين جهت بهاييان در بسياري از كشورها به نفع دولت اسرائيل جاسوسي مي‌كنند. [38] بهاييان در اثر حمايتهاي رژيم در مدت كوتاهي چنان از رشد سريع و نفوذ در اركان حكومت برخوردار شدند كه طبق گزارش ساواك به سال 51، اسامي 112 نفر از افسران شاغل در مراكز حساس ارتش، شهرباني و ژاندارمري و 56 نفر كارمند عالي رتبه از وزارت تا مديريت نام برده شده است. [39] اين مشاغل حساس‌ترين پستها از وزارت تا رياست كتابخانه ارتش را در برمي‌گرفت. بديهي است كه ليست ساواك كامل نبوده، تمامي بهاييان شاغل در نيروهاي مسلح و ادارات دولتي را در برنمي‌گرفته است. بهاييان در مدت كوتاهي بعد از جريان انقلاب سفيد، پستهاي حساسي را به اشغال خود درآوردند. از جمله: سپهبد اسدالله صنيعي، وزير جنگ كابينه حسنعلي منصور و هويدا. امير عباس هويدا، وزير دارايي دولت حسنعلي منصور و نخست‌وزير بعدي. منصور روحاني، مديرعامل سازمان آب تهران، وزير آب و برق و وزير كشاورزي در دولت هويدا. ليلي امير ارجمند، رئيس كتابخانه دانشگاه ملي، رئيس كتابخانه ملي نفت، مشاور مخصوص فرح، مدير برنامه‌هاي آموزشي وليعهد. سرلشكر پرويز خسرواني، معاون فرماندهي كل ژاندارمري در سال 1343، معاون نخست‌وزير و سرپرست سازمان تربيت بدني در دوره هويدا. عطاءالله خسرواني، وزير كار. فرخ‌رو پارسا، وزير آموزش و پرورش. دكتر منوچهر شاهقلي، وزير بهداري. پرويز ثابتي معاون ساواك. بهاييان در مدت كوتاهي چنان رشد كردند و مشاغل حساس را به اشغال خود درآوردند كه در كابينه هويدا نه وزير بهايي راه يافت. آنها علاوه بر اشغال پستهاي حساس نظامي و سياسي بر بسياري از منابع اقتصادي نيز تسلط يافتند. هژبر يزداني سرمايه‌دار معروف، بهايي و صاحب سهام بانك ايرانيان و بانك توسعه كشاورزي و ثابت پاسال يكي از سرمايه‌داران بزرگ ايراني، بهايي بود. كليه سهام‌داران شركت زمزم (پپسي كولا) بهايي بودند. حتي مراكز فرهنگي مانند تلويزيون ايران به دست حبيب الله ثابت پاسال اداره مي‌شد. شاه چنان در حمايت از آنان مي‌كوشيد كه بهاييان مدعي بودند: «كارهايي كه اكنون (سال 48) به دست اعلي حضرت همايون شاهنشاه آريامهر صورت مي‌گيرد، هيچ كدامش روي اصول دين اسلام نيست؛ زيرا خود شاه به تمام دستورات بهايي آشنايي دارد.» [40] . بهاييان نه تنها مورد حمايت رژيم شاه بودند بلكه به گفته سپهبد اسدالله صنيعي (حتي رئيس جمهوري امريكا، جانسون، مرتب به احباي ايران تبريك مي‌گويد.» [41] . بهاييان ايران مانند ساير بهاييان جهان جاسوسي براي اسرائيل را وظيفه‌اي افتخارآميز مي‌دانستند. آنها از پيروزي اسرائيل به وجد آمده، رسما مي‌گفتند: «دولت اسرائيل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده. ما جامعه بهاييت فعاليت اين قوم عزيز يهود را ستايش مي‌كنيم... پيشرفت و ترقي ما بهاييان اين است كه در هر اداره ايران و تمام وزارت‌خانه‌ها يك جاسوس داريم و هفته‌اي يك بار كه طرحهاي شده به وسيله دولت كه به عرض شاهنشاه آريامهر مي‌رسد، گزارشاتي در زمينه طرح به محفلهاي روحاني بهايي مي‌رسد.» [42] . بر مبناي همين اخبار، ساواك نيز گزارش مي‌دهد «با توجه به اينكه دولت اسرائيل در سال 1972 فرقه بهايي را به عنوان يك مذهب به رسميت شناخته است، به نظر مي‌رسد با اجراي برنامه تحبيب از اين فرقه مي‌كوشد از اقليت بهايي در ساير كشورهاي جهان بويژه ايران بهره‌برداري سياسي، اطلاعاتي و اقتصادي نمايد.» [43] بهاييان ايران نيز گستاخي را به حدي رساندند كه مبالغ هنگفتي پول براي كمك به ارتش اسرائيل جمع‌آوري كردند. [44] . مجموعه اسناد بهاييت سند افتخاري است براي اثبات دقت و هوشياري روحانيت بويژه حضرت امام خميني كه در سال 41 هدف تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي را تشخيص داد و متوجه شد كه اين لايحه براي نفوذ بهاييان است و بهاييان قصد تسخير مناصب سياست و اقتصادي را دارند و اهداف آنها در راستاي هدف اسرائيل و جاسوسي براي آنهاست.

پاورقي

[1] شهبازي، عبدالله، زرسالان يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج 3، (آريستو كراسي و غرب جديد) تهران مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1379، ص 78.
[2] فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، چ سوم، 1370، ص 56.
[3] پرونده كلاسه 185 / 12909 - 21 / 11 / 23 دادسراي شاهرود، به نقل از حجت‌الاسلام آقاي حاج شيخ خراساني، فجايع بهاييت يا واقعه قتل ابرقو.
[4] همان، ص 21.
[5] همان، بخش آخر.
[6] كرباسچي، غلامرضا، تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي (تاريخ حوزه علميه قم) تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 165.
[7] اسفندياري، ثريا، كاخ تنهايي، ترجمه نادعلي همداني، تهران، فرشاد، 1377، ص 147.
[8] ظهور و سقوط...، ص 202.
[9] همان. [
[10] دواني، علي، مفاخر اسلام، ج 12، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 387.
[11] خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، ص 185.
[12] چشم و چراغ مرجعيت، مصاحبه‌هاي ويژه مجله حوزه با شاگردان آيت‌الله بروجردي، به كوشش مجتبي احمدي و ديگران، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1379، ص 342.
[13] سند شماره.
[14] خاطرات و مبارزات...، ص 133.
[15] سند شماره 2.
[16] خاطرات و مبارزات...، صص 191. 190.
[17] هفته‌نامه ترقي، س 1334، شماره 644.
[18] همان.
[19] روزنامه اطلاعات، 16 / 2 / 1334.
[20] مجله خواندنيها، س 15، شماره 69.
[21] چشم و چراغ مرجعيت...، ص 224.
[22] روزنامه اطلاعات، 18 / 2 / 1334.
[23] همان.
[24] روزنامه اطلاعات، 4 / 2 / 1334.
[25] خاطرات و مبارزات...، ص 195.
[26] همان، ص 186.
[27] روزنامه طلوع، 27 / 2 / 1334.
[28] طاهري خرم‌آبادي، حسن، خاطرات آيت‌الله خرم‌آبادي، ج 1، به كوشش محمدرضا احمدي، تهران، مركز، اسناد انقلاب اسلامي، 1377، صص 69 -96.
[29] موسوي خميني، روح الله، صحيفه امام (مجموعه آثار امام خميني (ره)، بيانات، پيامها، مصاحبه‌ها، احكام، اجازات شرعي و نامه‌ها)، ج 1، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، ص 109.
[30] همان، ج 1، ص 186.
[31] روزنامه دنيا، س 19، شماره 741، 7 / 2 / 1342.
[32] رجبي، محمدحسن، زندگي‌نامه سياسي امام خميني، ج 1، تهران، كتابخانه ملي، 1371، ص 256.
[33] خاطرات و مبارزات...، پيشين، ص 243.
[34] آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده بهاييان تهران، سند شماره 3.
[35] همان، سند 25176 / 20، مورخ 21 / 10 / 1345، سند شماره 4.
[36] همان، سند 7596 / ه مورخ 18 / 2 / 50، سند شماره 5.
[37] رايين، اسماعيل، انشعاب بهاييت، تهران، مؤسسه تحقيقي رايين، بي‌تا، ص 118.
[38] همان، صص 169 و 170.
[39] آرشيو مركز اسناد و انقلاب اسلامي، پرونده بهاييان، گزارش شماره 43764 / 20 / هـ / 21 تاريخ 14 / 9 / 51 سند شماره 6.
[40] همان، پرونده بهاييان، سند شماره 1242 / 329 / مورخ 5 / 4 / 48، سند شماره 7.
[41] همان، سند شماره 6736 / ه مورخ 30 / 2 / 47، سند شماره 8.
[42] همان، سند شماره 6946 / ه/ مورخ 11 / 3 / 47.
[43] همان، سند شماره 3 /700 / 7 / 300 - 13 مورخ 2 / 2 / 52، سند شماره 9.
[44] همان، سند شماره 1465 / 20 ه / 4 مورخ 10 / 5 / 46، سند شماره 10.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».