بحثي در مناسبات حسينعلي بهاء و روسيه‌

مشخصات كتاب

(پيوند ديرپا با استعمار تزاري)
برگرفته از كتاب:
بهائيت آن گونه كه هست
مؤلف: رضا قريبي

مقدمه

‌منابع غير بهائي، ميرزا حسينعلي بهاء پيشواي بهائيان (و نيز برادرش صبح ازل، پيشواي ازليان) را به خبرچيني براي سفارت روسيه متهم مي‌سازند. عبدالله بهرامي (از عناصر مشروطه خواه و دموكرات صدر مشروطه، و از صاحب منصبان عالي نظميه) مي‌نويسد: «ميرزا حسينعلي را عده‌اي از اشخاص مطلع، جزو خفيه‌نويسان سفارت روس معرفي نموده‌اند». [1] هاشم محيط مافي، از روزنامه‌نگاران آن عصر نيز بهاء و ازل را راپرتچي سفارت روسيه معرفي مي‌كند. [2] . جدا از صحت و سقم اين اتهام، شواهد متعددي وجود دارد كه پيوند آشكار ميان حسينعلي بهاء و روسها را مدلل مي‌دارد و حتي مآخذ معتبر بهائي (تلخيص تاريخ نبيل، مقاله شخصي سياح، قرن بديع و الكواكب الدريه) بدان تصريح دارند. يكي از مهمترين و آشكارترين اين شواهد، اقدام جدي پرنس دالگوروكي (سفير روس در ايران) براي نجات بهاء (از زندان و اعدام) پس از ترور نافرجام شاه، و بدرقه بهاء توسط غلامان سفارت تا مرز عراق [3] است كه صدور لوح از سوي بهاء خطاب به تزار روسيه در تشكر از حمايت دالگوروكي [4] را در پي داشت. تحقيق زير، به بررسي پيوند ديرين ميان بهاء و خانواده او با روسيه مي‌پردازد:

منسوبان نزديك بهاء، در سفارت روس

‌منابع تاريخي (اعم از بهائي و غيربهائي) از حضور بستگان نزديك بهاء: ميرزا حسن نوري (برادر بزرگ بهاء)، ميرزا مجيد خان و ميرزا ابوالقاسم خان آهي (بترتيب: شوهر خواهر و خواهرزاده بهاء) به عنوان «منشي» در سفارت روسيه در تهران خبر مي‌دهند. [5] آواره (آيتي بعدي)، مبلغ و مورخ پيشين بهائيت، تصريح مي‌كند كه: ميرزا حسن، برادر بزرگ بهاء، منشي سفارت روس در تهران بود. [6] شوقي افندي نيز مي‌نويسد: «در زرگنده ميرزا مجيد شوهر همشيره» بهاء يعني ميرزا مجيد خان آهي «در خدمت سفير روس پرنس دالگوركي سمت منشي‌گري داشت...». [7] اين رسم در خاندان آهي ادامه يافت، چندان كه عموي مجيد آهي (وزير مشهور عصر پهلوي) منشي سفارت روس در تهران بود و مجيد به كمك او براي تحصيل به پايتخت تزار رفت و رشته حقوق را گذراند. [8] . پدر حسينعلي بهاء و صبح ازل، ميرزا عباس نوري موسوم به ميرزا بزرگ وزير است. ميرزا عباس، بزرگ خاندان خويش محسوب مي‌شد و حضور چشمگير و گسترده منسوبين نزديكش (يعني، پسر بزرگ، داماد و نوه‌هاي دختريش) در سفارت روسيه، كه بويژه در ايران آن روزگار، امري عادي به نظر نمي‌رسد، قاعدتاً بدون آگاهي و موافقت وي صورت نگرفته است، و اين امر، پژوهشگر تيزبين را به جستجوي ريشه‌ها و رشته‌هاي ارتباط بين خود ميرزا عباس با روسها وامي‌دارد. اتفاقاً بررسي زندگي ميرزا عباس و «شبكه ارتباطات سياسي» او نيز رد پاهايي از روسيه را در پرونده‌اش به دست مي‌دهد. و اين امر نشانگر آن است كه پيوند حسينعلي «بهاء» با روسها، ظاهراً سابقه‌اي ديرين داشته و به روزگار حيات پدرش، ميرزا عباس، مي‌رسد.

پدر بهاء؛ منشي پرنس «روس فيل»

‌مـيـرزا عـبـاس نـوري (مـيرزا بزرگ وزير)، پدر حسينعلي بهاء (مؤ‌سس بهائيگري) و يحيي صبح ازل (بنيادگذار ازلي‌گري) است. ميرزا عباس، در دستگاه شـاهـزاده امـام‌وردي مـيرزا (پسر فتحعلي شاه و كـشـيـكـچـي بـاشـي يـعني رئيس گارد مخصوص سلطنتي) كار مي‌كرد و وزير و منشي او بود. عباس از 1230ق به وزارت امام‌وردي منصوب شد و شهرت وي به وزير نيز از همينجا بود. [9] . امام وردي، مخدوم ميرزا عباس، از عناصري است كه رد پاي ارتباط با سفارت روسيه در كارنامه او مشهود است. از كلام مهدي بامداد برمي‌آيد كه پس از قتل گريبايدوف (سفير مغرور و فتنه‌جوي روسيه) در 1244ق، خانه امام‌وردي ميرزا در تهران چندي منزلگاه سفراي روس بود [10] ، و با توجه به اين‌كه انتخاب اشخاص براي ميهمانداري از سفراي بيگانه، بي‌حساب و كتاب نبوده و علايق و سلايق سياسي آنان، نوعاً در انتخابشان براي اين گونه امور، لحاظ مي‌شد) اين امر از وجود نوعي «خصوصيت» بين امام‌وردي و سفراي همسايه شمالي حكايت دارد. دست‌كم بايد گفت كه اقامت سفراي روس در خانه پرنس قجر، زمينه‌ساز «تشديد و تقويت» روابط وي با آنان بوده است. چنان كه اين امر، در ماجراي مرگ فتحعلي شاه و بحران سياسي پس از وي، آشكار شد. امام‌وردي از دولتمرداني بود كه در جريان انتقال سـلـطـنـت از فـتـحـعلي شاه به محمد شاه قاجار (جمادي‌الثاني 1250) به رقباي شاه جديد پيوست و حتي به دستور برادر بزرگش: علي شاه ظل‌السلطان، با 15 هزار سرباز به قزوين شتافت تا راه را بر ورود شاه و وزيرش (قائم مقام فراهاني) به پايتخت ببندد، كه البته قشون‌كشي وي پاياني فضاحتبار داشت [11] و با پيش‌بيني شكست ياران خود، به «چادر ايلچي روس پناهيد». [12] اين پناهندگي براي امام وردي طبعاً مصونيت سياسي به همراه داشت و لذا در جريان داغ و درفش همپيمان‌هاي سياسيش (ظل‌السلطان و...) توسط محمد شاه و قائم‌مقام، چون «در پناه دولت روس بود، كسي به او متعرض نمي‌شد و باقي گرفتار بودند». [13] . سال بعد، در ربيع‌الاول 1251، جمعي از شاهزادگان مخالف شاه (از جمله امام‌وردي) به قلعه اردبيل فرستاده شدند و امام‌وردي 3 سال بعد (ربيع‌الثاني 1254) به اتفاق برادرانش: ظل‌السلطان و ركن‌الدوله «از قلعه اردبيل گريخته و به دولت روس تزاري پناهنده شدند. دولت روسيه درصدد برآمد كه شاهزادگان فراري را با ماهيانه مكفي در قراباغ يا ورشو منزل دهد ولي شاهزادگان توقعات ديگري داشتند كه مورد قبول امپراتور قرار نگرفت. اين واقعه مصادف بود با محاصره هرات از طرف محمدشاه و مقارن با مسافرت نيكولاي اول به ايروان و چون در اين اوان مقامات» تزاري «بنا به مقتضيات سياسي از دولت ايران پشتيباني مي‌كردند موافقت با تقاضاهاي غير موجه فراريان [به سلطنت رسانيدن آنان در ايران] معقول به نظر نمي‌آمد». [14] لذا آن سه تن نهايتاً ناگزير شدند براي دستيابي به نقطه اتكا بهتر، به كشور عثماني بروند [15] كه آن زمان، پيوندهاي عميقي با دولت انگليس داشت. تزار البته هنگام عزيمت آنها به عثماني، از ايشان نزد شاه ايران وساطت و ضمانت كرد [16] و خود ظل‌السلطان در نامه به پالمرستون، وزير خارجه انگليس (اول رمضان 1254ق) خاطرنشان ساخت كه: «بعد از فرار از قلعه اردبيل، مدت هفت ماه در حمايت دولت عليه امپراتور اعظم [تزار روسيه] بوديم و ايلچي دولت عليه ايشان [يعني سفير روسيه در ايران] هم دخيل اين امر بود». [17] آنان پس از ورود به عثماني در خط سازش با انگلستان افتادند كه خود داستاني دراز و عبرت‌انگيز دارد. [18] منابع بهائي اظهار مي‌دارند كه در ايام تبعيد حسينعلي بهاء در عراق، پسران ظل السلطان، شجاع الدوله و سيف الدوله، جزو ميهمانان دائمي بهاء بودند. [19] . پدر حسينعلي بهاء، ميرزا عباس نوري، مدتها كارگزار شاهزاده روس‌فيل: امام وردي ميرزا، بوده است. امام وردي، ضمناً داماد محمدخان قاجار [20] و شوهر خواهر پسر وي: محمدحسن خان سردار ايرواني، بود كه تاريخ، هر دو ـ محمد خان و محمدحسن خان ـ را از وابستگان سياست روسيه در ايران مي‌شناسد. عباس امانت (مورخ بهائي‌تبار) از محمدحسن خان با عنوان «يكي از تحت الحمايگان جاه‌طلب روسيه» ياد مي‌كند. [21] محمد حسن خان سردار، از قضا متهم به دخالت در توطئه ترور نافرجام ناصرالدين شاه (شوال 1268ق) بود [22] كه حسينعلي بهاء نيز در رديف متهمان رديف اول آن قرار داشت. چنانچه از روابط ديرين ميان خانواده بهاء با روسها بگذريم، به روابط شخص وي با عمال روسيه در ايران مي‌رسيم كه منابع بهائي هم بدان تصريح دارند.

دريا بيگي روسيه، و تلاش براي حفظ جان بهاء

‌مي‌دانيم كه يكي از مهمترين آشوبهاي بابيان، در قلعه شيخ طبرسي (واقع در مازندران) روي داد كه مقدمات آن در زمان محمدشاه قاجار فراهم شد ولي آتش آن در زمان ناصرالدين شاه (و صدارت امير) سربرزد و دولت مركزي، تنها پس از كوششهاي زياد و دادن تلفات گران، توانست آن فتنه را سركوب كند. در جريان آن فتنه، براي حسينعلي بهاء نيز (كه قصد پيوستن به بابيان در قلعه را داشت) توسط حكومت ايران مشكلاتي پديد آمد كه روسها به كمكش شتافتند. توضيح اين‌كه: قبل از شروع درگيري قلعه طبرسي، به قول «الكواكب الدريه» (از مآخذ مشهور بهائي):حسينعلي «يك وقتي در جز [بندر گز سابق] كه قريه [اي] از قراء مازندران است تشريف داشته و در آنجا مستخدمين و سرحدداران دولت روس، ارادتي شايان به حضرتش يافته، اراده كرده‌اند كه آن حضرت را از دست مأموران ايراني گرفته و يا فرار داده به روسيه ببرند» ولي ميرزا قبول نكرده است. تا اين‌كه بزودي خبر مرگ محمدشاه مي‌رسد و «دريابيگي روس اظهار سرور كرده» است. «خلاصه، آن قضيه وفات شاه هرچند امر را بر اصحاب مازندران [مقيم قلعه طبرسي] سخت كرد، ولي از طرفي سبب نجات حضرت بهاءالله شد و آن حضرت سالماً به طهران مراجعت فرمود...». [23] . مؤ‌لف كواكب الدريه، كه بعدها از بهائيت برگشته و كتاب «كشف الحيل» را در افشاي ماهيت بهائيان نوشت، در كشف الحيل، به لوحي از عبدالبها خطاب به برخي از مريدان خود در بندرگز اشاره مي‌كند كه ضمن آن، با اشاره به ممانعت حكومت آمل از نزديك شدن بهاء به مجتمعين قلعه شيخ طبرسي، و رفتن بهاء به بندرگز، مي‌نويسد: «پس جمال مبارك [بهاء]... در بندرجز تشريف بردند و سركرده‌هاي جز نهايت رعايت و احترام را مجري داشتند. پس محمد شاه، فرمان قتل جمال مبارك [بهاء] را به واسطه حاجي ميرزا آقاسي صادر نمود و خبر محرمانه به بندر جز رسيد. از قضا در دهي از دهات سركرده روز بعد موعود بودند. مستخدمين روسي با بعضي از خوانين بسيار اصرار نمودند كه جمال مبارك به كشتي روس تشريف ببرند و آنچه اصرار و الحاح كردند قبول نيفتاد، بلكه روز ثاني صبح با جمعي» بسيار «به آن ده تشريف بردند. در بين راه سواري رسيد و به پيشكار دريابيگي روس كاغذي داد. چون باز نمود به نهايت سرور فرياد برآورد و به زبان مازندراني گفت: مردي بمرده. يعني محمد شاه مرد. لهذا آن روز را خوانين و جميع حاضرين... جشن عظيمي گرفتند...». [24] .

پرنس دالگوروكي براي نجات بهاء از حبس و اعدام بپا مي‌خيزد

‌چنان كه گفتيم، اقدام دالگوروكي براي نجات جان بهاء از زندان ناصرالدين شاه، و تشكر بهاء از وي و تزار، يكي از مهمترين شواهد تاريخي دال بر پيوند آشكار ميان بهائيت (و پيشواي آن) با روسها است. منابع بهائي تصريح مي‌كنند كه: پس از ترور نافرجام شاه به دست بابيان (28 شوال 1268ق) بهاء كه شديداً در مظان اتهام بود، به خانه شوهر خواهرش (منشي سفارت روس) در زرگنده (محل ييلاقي سفارت) رفت و سفير روس (دالگوروكي) به حمايت علني از وي پرداخت و حتي به حسينعلي پيشنهاد كرد كه به روسيه رفته و از پذيرايي دولت تزاري بهره‌مند شود. [25] پس از آزادي بهاء از زندان و تبعيد وي از سوي دولت ايران به عراق نيز، نماينده سفارت روس، حسينعلي را تا مرز بغداد همراهي كرد [26] كه گزندي به وي نرسد. حسينعلي هم بعداً لوحي خطاب به تزار (نيكلاويچ الكساندر دوم) در تشكر از كمك سفير وي در تهران صادر كرد و بابت اين لطف و حمايت، خواستار علو مرتبه از درگاه الهي! براي تزار گرديد. [27] . شوقي افندي (نوه و جانشين عباس افندي) با اشاره به ماجراي ترور شاه مي‌نويسد: «روز بعد با نهايت متانت و خونسردي به جانب نياوران مقر اردوي سلطنتي رهسپار شدند. در زرگنده ميرزا مجيد شوهر همشيره مبارك كه در خدمت سفير روس پرنس دالگوركي‌Prince Dalgoroki سمت منشي‌گري داشت آن حضرت را ملاقات و ايشان را به منزل خويش كه متصل به خانه سفير بود رهبري و دعوت نمود. آدمهاي حاجي علي خان حاجب الدوله چون از ورود آن حضرت باخبر شدند موضوع را به مشارٌ‌اليه اطلاع دادند و مراتب را شخصاً به عرض شاه رسانيد. شاه از استماع اين خبر غرق درياي تعجب و حيرت شد و معتمدين مخصوص به سفارت فرستاد تا آن وجود مقدس را كه به دخالت در اين حادثه متهم داشته بودند تحويل گرفته نزد شاه بياورند. سفير روس از تسليم حضرت بها‌الله امتناع ورزيد و از هيكل مبارك تقاضا نمود كه به خانه صدراعظم تشريف ببرند. ضمناً از مشارٌ اليه به طور صريح و رسمي خواستار گرديد امانتي را كه دولت روس به وي مي‌سپارد در حفظ و حراست او بكوشد». [28] عبدالحميد اشراق خاوري، مبلغ و مورخ مشهور بهائي، نيز آورده است: ناصرالدين شاه «فوراً مأموري فرستاد تا حضرت بهاءالله را از سفارت روس تحويل گرفته نزد شاه بياورد. سفير روس از تسليم حضرت بهاءالله به مأمور شاه امتناع ورزيد و به آن حضرت گفت كه به منزل صدراعظم برويد و كاغذي به صدراعظم نوشت كه بايد حضرت بهاءالله را از طرف من پذيرايي كني و در حفظ اين امانت بسيار كوشش نمايي و اگر آسيبي به بهاءالله برسد و حادثه‌اي رخ دهد شخص تو مسؤول سفارت روس خواهي بود»! [29] . دالگوروكي دست بردار نبود و زماني كه دولت ايران بهاء را به زندان افكند، تلاشش را ادامه بل تشديد بخشيد. مطالع الانوار مي‌نويسد: «قنسول روس كه از دور و نزديك مراقب احوال بود و از گرفتاري حضرت بهاءالله خبر داشت، پيغامي شديد به صدراعظم فرستاد و از او خواست كه با حضور نماينده قنسول روس و حكومت ايران تحقيقات كامل درباره حضرت بهاءالله به عمل آيد و شرح اقدامات و سؤ‌ال و جوابها كه به وسيله نمايندگان به عمل مي‌آيد در ورقه‌اي نگاشته شود و حكم نهايي درباره آن محبوس بزرگوار اظهار گردد. صدراعظم به نماينده قنسول وعده داد و گفت در آتيه نزديكي به اين كار اقدام خواهد كرد و آنگاه وقتي معين نمود كه نماينده قنسول روس با حاجب الدوله و نماينده دولت [ايران] به سياه چال بروند. مقدمتاً... [ملا علي ترشيزي ملقب به عظيم، از روِ‌ساي وقت بابيه و مرتبط با تروريست‌ها] را طلب داشتند و از محرك اصلي و رئيس واقعي سؤال كردند» عظيم جنايت را گردن گرفت و «چون اين اقرار را از عظيم شنيدند قنسول و نماينده حكومت اقرار او را نوشته به ميرزا آقا خان [صدراعظم] خبر دادند و در نتيجه حضرت بهاءالله از حبس خلاص شدند...». [30] . شوقي نيز در ادامه مطلب قبل مي‌نويسد: «از يك طرف وساطت و دخالت پرنس دالگوركي سفير روس در ايران كه به جميع وسائل در آزادي حضرت بهاءالله بكوشيد و در اثبات بي‌گناهي آن مظلوم آفاق، سعي مشكور مبذول داشت و از طرف ديگر اقرار و اعتراف رسمي ملا شيخ علي ترشيزي ملقب به عظيم كه در زندان حضور حاجب الدوله و مترجم سفارت روس و نماينده حكومت برائت حضرت بهاءالله را تأييد و به صراحت دخالت و شركت خويش را در حادثه... [تيراندازي] به شاه اظهار نمود». [31] .

حمايت‌ها ادامه مي‌يابد

‌روسها پس از دستگيري و حبس بهاء توسط دولت ايران نيز، جداً «مراقب احوال» وي بوده و قضايا را تعقيب مي‌كرده‌اند و حتي در هنگام بازجويي و محاكمه او، نماينده آنها حضور داشته است. به نوشته امانت: «آهي شخصاً در معيت» بهاء «به اردوي سلطنتي در نياوران رفت " كه بگويد و معلوم نمايد كه برادر زن او بي‌تقصير است"». [32] در جريان محاكمه نيز آن گونه كه دكتر اسلمونت (از سران بهائيت) تصريح مي‌كند، «سفير روس به برائت» بهاء «شهادت داد». [33] . پيشنهاد سفير به حسينعلي بهاء (پس از آزادي از زندان) مبني بر سفر به روسيه، و نيز بدرقه رسمي بهاء هنگام خروج وي از ايران (به حكم ناصرالدين شاه) تا مرز عراق توسط غلامان سفارت روسيه نيز، كه در تواريخ معتبر بهائيت بدان تصريح شده، گامهاي بعدي سفارت روسيه در حمايت از حسينعلي بود. مطالع الانوار مي‌نويسد: «حكومت ايران بعد از مشورت به حضرت بهاءالله امر كرد كه تا يك ماه ديگر ايران را ترك نمايند و به بغداد سفر كنند. قنوسل روس چون اين خبر شنيد از حضرت بهاءالله تقاضا كرد كه به روسيه بروند، دولت روس از آن حضرت پذيرايي خواهد نمود. حضرت بهاءالله قبول نفرمودند و توجه به عراق را ترجيح دادند، در روز اول ماه ربيع الثاني 1269 هجري به بغداد عزيمت فرمودند. مأمورين دولت ايران و نمايندگان قنسول روس تا بغداد با حضرتش همراه بودند». [34] . همراهي نمايندگان سفارت با بهاء، مورد اعتراف مكرر خود او قرار دارد: از جمله در «اشراقات» تصريح مي‌كند كه: «اين مظلوم از ارض طا [=طهران] به امر حضرت سلطان به عراق عرب توجه نمود و از سفارت ايران و روس ـ هر دو، ملتزم ركاب بودند». [35] . اين امور، دقيقاً اين حدس را تقويت مي‌كند كه سفارت روسيه با حسينعلي بهاء (بنيادگذار مسلك بهائيت) به عنوان فردي «تحت الحمايه روسها» و مشمول مقررات كاپيتولاسيون برخورد مي‌كرده است. گزارش شوقي افندي از پيشنهاد سفير به بهاء، دقيقاً (و البته به طور ناخواسته) مؤ‌يد همين امر است: «سفير روس چون از فرمان سلطاني استحضار يافت و بر مدلول آن مطلع گرديد از ساحت مبارك استدعا نمود اجازه فرمايند آن حضرت را تحت حمايت و مراقبت دولت متبوعه خويش وارد و وسايل حركت وجود اقدس را به خاك روس فراهم سازد». [36] .

تشكر بهاء از تزار و سفير روسيه

‌بهرروي، حمايت كارساز سفير روسيه از حسينعلي بها در آن برهه بحراني، جناب بها را كاملاً نمك‌گير ساخت، تا آنجا كه لوحي خطاب به امپراتور روس صادر نمود و در آن، عمل سفير را موجب بالا رفتنِ بسيارِ مقام امپراتور نزد خداوند شمرد. [37] شوقي افندي ـ نيز از «نهايت اهتمام» و تلاش «سفير دولت بهيه [روسيه] ايده الله تبارك و تعالي [!]... در استخلاص» بها از زندان دولت ايران سخن گفته و از «حمايت» مخلصانه و «في‌سبيل الله»! جناب «اعلي حضرت امپراتور دولت بهيه روس ايده الله تبارك و تعالي» از بها قدرداني كرده است! باور كردني نيست، ولي بايد پذيرفت! بنگريد: «در سنين بعد در لوحي كه به افتخار امپراتور روس نيكلاويچ الكساندر دوم نازل شده آن وجود مبارك عمل سفير را تقدير و بياناتي بدين مضمون مي‌فرمايد. قوله جل جلاله: «قد نصرني احد سفرائك اذ كنت في السجن تحت السلاسل و الاغلال بذلك كتب الله لك مقاماً ما لم يحط به علم احد الا هو اياك ان تبدل هذا المقام العظيم». و نيز در مقام ديگر مي‌فرمايد: «ايامي كه اين مظلوم در سجن اسير سلاسل و اغلال بود سفير دولت بهيه ايده الله تبارك و تعالي نهايت اهتمام در استخلاص اين عبد مبذول داشت و مكرر اجازه خروج از سجن صادر گرديد ولي پاره‌اي از علماي مدينه در اجراي اين منظور ممانعت نمودند تا بالاخره در اثر پافشاري و مساعي موفور حضرت سفير، استخلاص حاصل گرديد. اعلي حضرت امپراتور دولت بهيه روس ايده الله تبارك و تعالي حفظ و حمايت خويش را في سبيل الله [!] مبذول داشت و اين معني علت حسد و بغضاي جهلاي ارض گرديد». [38] .

پاورقي

[1] خاطرات عبدالله بهرامي، ص 30.
[2] مقدمات مشروطيت، هاشم محيط مافي، به كوشش مجيد تفرشي، ص 35.
[3] قرن بـديـع، شـوقـي افـنـدي، 2 / 33، 83 و 86؛ مـطالع الانوار، (THE DAWN BREAKERS)، تلخيص تاريخ نبيل زرندي، ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاوري، صص594 -593 و612 - 611 و 618؛ الكواكب الدريه، آواره، 1 / 336؛ بهاءالله و عصر جديد، دكتر اسلمونت، ص 44؛ عهد اعلي...، ابوالقاسم افنان، ص 496، 499 - 498 و 500؛ قبله عالم، عباس امانت، ترجمه حسن كامشاد، نشر كارنامه، تهران 1383، صص298 -297؛ الواح مباركه حضرت بها ا جل ذكره الاعلي شامل: اشراقات و چند لوح ديگر، بي‌نا، بي‌تا، خط نستعليق، صص 104 - 103 و 155؛ لوح خطاب به شيخ محمد تقي اصفهاني معروف به نجفي، حسينعلي بها، لجنه نشر آثار آمري، لانگنهاين، 138 بديع، صص 16 - 14.
[4] ر.ك، كتاب مبين، حسينعلي بها، چاپ 1308، ص 76؛ نسخه خطي، خط زين المقربين، 1294ق، ص 78؛ قرن بديع، همان، 2 / 86.
[5] ر.ك، الكواكب الدريه، عبدالحسين آواره، 1 / 254؛ قرن بديع، 2 / 33؛ كشف الحيل، آيتي، چ 7، 1 / 62 و 2 / 87، چ 4؛ فلسفه نيكو، حسن نيكو، 4 / 86؛ مقدمات مشروطيت، محيط مافي، ص 35؛ فتنه باب، اعتضاد السلطنه، توضيحات عبدالحسين نوايي، ص 194.
[6] الكواكب الدريه، 1 / 254. نيز ر.ك، مقدمات مشروطيت، ص 35. آواره بعدها در برگشت از بهائيت، كتاب كشف الحيل را بر ضد اين فرقه نوشت و در آن متذكر شد: در موقع حبس بها «برادر بزرگش ميرزا حسن نوري منشي سفارت روس بود و بالاخره به وسيله ميرزا حسن سفارت را وادار بر شفاعت كردند و پس از چهار ماه و چيزي بها به شفاعت سفير روس از حبس خلاص و به بغداد با عائله‌اش تبعيد شد» (كشف الحيل، ج 2، چ 4، ص 87).
[7] قرن بديع، همان، ص 33.
[8] شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، باقر عاقلي، 1 / 38.
[9] ر.ك، شرح حال رجال ايران، بامداد، 6 / 52 و 127 - 126 و 1 / 162. نيز ر.ك، نقطه الكاف، مقدمه ادوارد براون، ليدن 1328ق، ص 35؛ منشآت قائم مقام، چاپ محمد عباسي، صص‌25 -19. [
[10] شرح حال رجال ايران، 6 / 51، پاورقي 8.
[11] همان، 1 / 163.
[12] سفرنامه رضا قلي ميرزا، ص 11.
[13] همان، ص 16. 14. مساله.
[14] رجال قاجاريه، حسين سعادت نوري، ص 279. نيز ر.ك، شرح حال رجال ايران، 1 / 163.
[15] چهل سال تاريخ ايران... (المآثر و الاَّثار، اعتماد السلطنه، به كوشش ايرج افشار، 2 / 617.
[16] اسناد روابط ايران و روسيه در دوران فتحعلي شاه و محمد شاه قاجار...، به كوشش فاطمه قاضيها، مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران 1380، صص 177-172 سنج با صص 171-170.
[17] ايران و بريتانيا (1257 ـ 1224ق) به روايت اسناد ايراني موجود در انگلستان، به كوشش حسين احمدي، چاپ وزارت امور خارجه، تهران 1379، ص 130.
[18] ر.ك، همان، صص 121- 119. براي حقوق بگيري آنهااز عثماني نيز ر.ك، شرح حال رجال ايران، 1 / 163.
[19] ر.ك، بهاءالله، شمس حقيقت، حسن موقر باليوزي، ترجمه مينو ثابت، صص 163 - 162.
[20] رجال قاجاريه، حسين سعادت نوري، ص 170، به نقل از: ناسخ التواريخ قاجاريه، سپهر، چاپ جهانگير قائم مقامي، 1 / 156؛ روضه الصفا، هدايت، چاپ خيام، 9 / 509 و 510؛ تاريخ عضدي، چاپ كوهي، صص 27 - 26.
[21] ر.ك، قبله عالم، عباس اامانت، ص 226 و نيز 286 و 325.
[22] رجال قاجاريه، صص 160 ـ 159.
[23] الكواكب الدريه، 1 / 284.
[24] كشف الحيل، ج 3، چ 4، صص 93 -92.
[25] قرن بديع، شوقي افندي، 2 / 33، 83 و 86؛ تلخيص تاريخ نبيل زرندي، ص 631، 650 و 657. نيز ر.ك، بهاءالله و عصر جديد، نوشته دكتر اسلمونت از عناصر شاخص بهائي، ص 44.
[26] تلخيص تاريخ نبيل زرندي، ص 657؛ اشراقات، حسينعلي بها، ص 153 و 155.
[27] كتاب مبين، شامل سوره هيكل و الواح ديگر حسينعلي بها، 1308ق، ص 76؛ قرن بديع، 2 / 86. عبارت بها چنين است: يا ملك الروس... قد نصرني احد سفرائك اذ كنت في السجن تحت السلاسل و الاغلال بذلك كتب الله لك مقاماً لم‌يحط به علم احد الا هو...
[28] قرن بديع، 2 / 33.
[29] مطالع الانوار...، ص 593.
[30] همان، ص 611 -612.
[31] قرن بديع، 2 / 83.
[32] همان، ص 297.
[33] بهاءالله و عصر جديد، ص 4.
[34] مطالع الانوار، ص 618. نيز ر.ك، به ديگر منبع بهائي: عهد اعلي...، ابوالقاسم افنان، ص 496 و 500.
[35] الواح مباركه حضرت بهاءالله جل ذكره الاعلي شامل: اشراقات و...، همان، صص 104 ـ 103. نيز ر.ك، همان: ص 155؛ لوح خطاب به شيخ محمد تقي اصفهاني معروف به نجفي، بهاء الله، لجنه نشر آثار امري، لانگنهاين، 138 بديع، صص 16 ـ 14.
[36] قرن بديع، 2 / 86.
[37] كتاب مبين، چاپ 1308، ص 76: يا ملك الروس ان استمع نداء الله الملك القدوس ثم اقبل الي الفردوس...
[38] قرن بديع، 2 / 86.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».